بچه که بودم خیلی به تماشای مسابقات اسب سواری علاقه داشتم. هر وقت از تلویزیون مسابقات اسب سواری پخش می شد با دقت تماشا می کردم.
هیچوقت متوجه نشدم چرا به دیدن این مسابقات علاقه داشتم چون تا امروز که 41 سالم هست هنوز یک بار به اسب دست هم نزدم و سوار نشدم.
نکته ای که برام جالب توجه شده بود این بود که کنار چشم اسب های مسابقه صفحه سیاه می بستند و وقتی از پدرم درباره اش سوال کردم گفت که بخاطر اینه حواس اسب پرت اطرافش نشه و با سرعت در مسیر مسابقه حرکت کنه.
این حرف در ذهن من باقی موند اما هرگز تصور نمی کردم یه روزی باعث موفقیت های عالی برای من بشه.
از سال 93 که در مسیر تغییر زندگی قدم گذاشتم هرگز تصور نمی کردم به این میزان تغییر در تمام جنبه های زندگی ام ایجاد شود چون سال ها شنیده بودم که سرنوشت انسان توسط خداوند مشخص شده است و ما فقط باید سپاسگزار خداوند باشیم.
هدف اول من برای تغییر کردن لاغر شدن نبود بلکه ثروتمند شدن بود. دوست داشتم شرایط مالی بهتری داشته باشم و پس از سالها تلاش ناموفق برای بهبود شرایط مالی با موضوع قانون جذب آشنا شدم و با خودم گفتم شانسم رو امتحان می کنم از این که بدتر نمیشه و با این نیت که بدتر از این نخواهد شد شروع به خواندن کتابهای حوزه موفقیت و گوش دادن به سخنرانی اساتید قانون جذب کردم.
پس از چندماه تلاش و استمرار در حالی که هیچ نتیجه مالی یا بهوبد در شرایط زندگی من ایجاد نشده بود احساس کردم که یکی از موانع پیشرفت کردن من وضعیت جسمانی و چاق بودنم است.
از کجا به این نتیجه رسیدم؟؟؟
در کتابهای موفقیت تاکید شده بود از تجسم کردن برای خلق رویای خود استفاده کنید.
من هم که تازه این کار رو شروع کرده بودم خیلی خوشم میومد و هر روز صبح و شب زمانی رو صرف تجسم کردن می کردم.
راستش حتی نمی دونستم چی رو باید تجسم کنم چون هیچ خواسته مشخصی نداشتم فقط می دونستم که از شرایطی که هستم راضی نیستیم.
هر وقت مشغول تجسم می شدم خودبخود به شرایط اون روزها فکر می کردم و بیشتر حالم بد می شد بعد تصمیم گرفتم حالا که نمی تونم شرایطی که دوست دارم رو تجسم کنم بیام تجسم کنم شرایط فعلیم تغییر کرده.
ترفند خوبی بود در حالی که در هیچ کتابی به این شکل درباره تجسم کردن توضیح داده نشده بود و فقط به دلیل استمرار و علاقه من به تجسم کردن این ایده به من داده شد که به جای تجسم شرایطی که از نظر من خیلی رویایی بود شرایط فعلی رو تجسم کنم که بهبود پیدا کرده.
شروع کردم به تجسم خودم در حالتی که بدهی هام رو پرداخت کردم و چقدر احساس خوبی دارم و با همسرم و بچه هام رفتیم رستوران و بدون ترس از اینکه قسط و بدهی دارم با خیال راحت دارم غذا می خورم.
بعدا این نکته برام جالب توجه شد که در تجسم کردن های اون زمان هم حالت موفقی که برای خودم در نظر می گرفتن در حال خوردن در رستوران بود.
تجسم می کردم که ماشینم رو عوض کردم و یه ماشین بهتر دارم که دیگه خراب نمیشه و رنگ و روش بهتر شده.
خلاصه همه شرایط سخت اون روزها رو تجسم می کردم که بهبود پیدا کرده اما یادم میاد هر وقت در تجسم کردن هام به موضوع چاقی می رسیدم اصلا نمی تونستم تجسم کنم که لاغر شدم و این موضوع باعث تعجب من شده بود.
چون در مورد عینک که بازم از بچگی روی چشمام بود خیلی دوست داشتم عینک نداشته باشم و راحت خودم رو بدون عینک تجسم می کردم که دارم تو رودخونه شنا می کنم در حالی که عینک روی چشمام نیست و همه جا رو به وضوح می بینم.
ولی در مورد لاغر شدن حتی تجسم اینکه من لاغر شدم برام غیرممکن بود.
چندین ماه به همین شکل گذشت و من هر روز صبح و شب تجسم می کردم که مشکلاتم حل شده و من چقدر حالم بهتر شده.
همین تجسم کردن هر روز باعث شده بود که واقعا حال من بهتر از قبل باشه انگار منتظر معجزه بودم که تجسم کردن های من جواب بده و من شرایطم تغییر کنه.
به مرور شرایط تغییر کرد و طی چندماه همه بدهی ها رو پرداخت کردم و چند ماه بعد همه اقساط بانکی رو تسویه کردم و حال و هوای خوب رو به صورت واقعی تجربه کردم.
دیگه تجسم نبود بلکه واقعیت زندگی من بود.
کمتر از شش ماه بعد از تسویه بدهی ها ماشین حد صفر خریدم و تجسم بعدی من به واقعیت تبدیل شد.
وقتی از تجسم کردن ها و مطالعه کتاب های موفقیت و همچنین استفاده از دوره های آموزشی، نتیجه دیدم به این موضوع فکر کردم که حالا که این آگاهی برای تغییر زندگی من جواب داده بیام برای لاغر شدن ازش استفاده کنم.
این در حالی بود که هیچ اطلاعی از چگونگی انجام این کار نداشتم چون در تمام کتابهای موفقیت درباره تغییر شرایط مالی و رسیدن به آرزوها مثل خونه و ماشین و همسر و … توضیح داده بود و هرگز درباره لاغر شدن من چیزی نخونده و نشنیده بودم ولی یه احساسی در من ایجاد شده بود که منو تشویق می کرد از قدرت ذهنم برای لاغر شدن استفاده کنم.
بالاخره تصمیم شجاعانه خودم رو گرفتم و بعد از ظهر یکی از روزها که مغازه بودم تصمیم گرفتم از طریق قدرت ذهن لاغر بشم.
تصمیم خودم رو بعنوان تعهد در دفتر خاطراتم نوشتم و چند لحظه با خودم فکر کردم که اگه لاغر بشم چی میشه؟؟؟
حتی فکر کردن بهش هم ترسناک بود چون هیچ تجربه ای از لاغر شدن به شکل عالی و تناسب اندام رو نداشتم و همیشه در حد چند کیلو لاغر می شدم و دوباره خیلی سریع چاق می شدم.
سعی کردن به اینکه لاغر شدم فکر کنم درحالی که هیچ تصویر واضح یا ایده ای برای چگونه لاغر شدن نداشتم.
حرکتم رو شروع کردم و به خودم گفتم همانطور که سال قبل دوست داشتم بدهی هام رو پرداخت کنم و نمی دونستم چطور ولی الان همه بدهی هام رو پرداخت کردم حالا هم تصمیم می گیرم لاغر بشم و با اینکه نمی دونم چطور ولی مطمئنم لاغر میشم.
با این امید و آرزو شروع کردم به انجام تمرینات ذهنی برای لاغر شدن.
نکته ای که باعث موفقیت من در موضوع لاغری با ذهن و همچنین تغییر جنبه های مختلف زندگی شد همان چشم بندی بود که کنار چشم های اسب ها در مسابقات اسب دوانی می بستند.
هربار در مسیر لاغر شدن احساس ناامیدی و شکست می کردم به وسوسه می شدم از طریق روش های دیگه برای لاغر شدن اقدام کنم به خودم می گفتم مثل اون اسب ها باید چشمام رو به روی وسوسه های اطراف ببندم و فقط به مسیر خودم ادامه بدم.
دلیل اینکه خیلی وسوسه می شدم به سمت روش های دیگه برم این بود که تازه شرایط مالی من تغییر کرده بود و به اندازه ای که بتونم قرص و دارو و … بخرم پول داشتم و خیلی وسوسه می شدم حالا که پولشو داری برو امتحان کن ببین شاید زودتر لاغر شدی.
ولی خدا رو شکر با بستن چشمانم به روش های مختلف لاغر شدن به حرکتم در مسیر لاغری با ذهن ادامه دادم تا نتیجه جسمی در من ظاهر شد و دیگه با دیدن اولین نشانه ها انقدر اعتماد و اعتقادم به این روش بیشتر شد که هرگز حتی وسوسه نشدم بخوام از روش دیگری برای لاغر شدن استفاده کنم.
توضیحات فایل آموزشی “صراط المستقیم را رها نکنید” درباره باقی ماندن و ادامه دادن در مسیری است که صاف و مستقیم شما را به سمت هدفتان که لاغر شدن است هدایت می کند.
این مسیر نه تنها شما را به مقصد لاغری می رساند بلکه در مسیر حرکت خود از ایستگاه های مختلفی عبور می کنید که در هر ایستگاه کلی آگاهی دریافت می کنید که باعث تغییر جنبه های مختلف زندگی شما خواهد شد.
در واقع زمانی که شما به مقصد لاغری می رسید فردی نیستید که چاق بوده است و لاغر شده است بلکه دیگر آن فرد قبلی نیستید چون نه تنها لاغر شده اید بلکه نگرش و تفکر شما درباره زندگی و خودتان تغییر کرده است و شما انسانی هستید که دوباره متولد شده اید.
پیشنهاد میکنم با دقت و تمرکز عالی به گفته های مطرح شده در فایل آموزشی توجه کنید و سپس درباره آنچه دریافت کردید دیدگاه خود را در بخش نظرات به اشتراک بذارید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.20 از 44 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلامی به زیبایی آگاهی هایی که در مسیر صراط مستقیم به روی مان باز میشود
سلام من 38 ساله هستم و 2 تا پسر 14و 7 ساله دارم و همیشه از اینکه خانه دار هستم زجر میکشم که قدر وجودم دونسته نمیشه و همیشه تکراری و کارهای تلنبار شده و احساس مفید نبودن زجرم میداد و حس پوچی و خواب زیاد و افسردگی و ناتوانی و بی پولی و همه چیز تمام شده و من چقدر بدبخت ام
مثل همه به صورت اتفاقی با نام سایت آشنا شدم و حدود یکسال هست که شروع کردم، اوایل کار خیلی متوجه نبودم، کم و بیش تمرین ها رو انجام میدادم در دفترم مینوشتم ولی دیدگاهی نمیگذاشتم و خودم رو در اون حد نمیدیدم، فقط به دنبال این بودم که اصلا تناسب با فکر و ذهن یعنی چی؟
از دوره لاغری رایگان شروع کردم، هر روز به اشتباه چند فایل و پراکنده گوش میکردم و با متن و نوشته ها کاری نداشتم، تنها کاری که کردم خوردن بدون ترس بود بدون اینکه روی فرمول های ذهنی اشتباه کار کنم فقط بدون ترس شاید هم ظاهرا بدون ترس بود و نتیجه اش شد اضافه وزن بالا، البته که خودم نمیدونستم چقدر اضافه کردم چون با وزنه خداحافظی کرده بودم و اطرافیان به طور غیر مستقیم و خودم در عکس ها میدیدم، روزهای سختی بود، چون از طرفی روی افکارم کار میکردم ولی آموزش ها به درستی حک نمیشد و با سرعت کم این اتفاق میافتاد که در جسمم هم ظاهر شود، و تنها کاری که کردم ادامه دادن و ادامه دادن درست بود،
و به امید خدا که باز همان اطرافیان از بهتر شدن وضعیت جسمی ام خبردار م کردند، ولی امروز باز هم در شرایطی هستم که دیگران با هجوم افکار و اعتقادات چاقی مورد حمله قرارم بدهند و هر لحظه به یادم بیاورند که در چه وضعیتی هستم و چقدر نسبت به آنها ایراد و مشکل دارم، ولی از نظر ذهنی چقدر حالم از همان ها بهتر است، درسته که شاید کمی در حد 3 کیلو اضافه داشته باشند، ولی تمام افکارشان پر است از نگرانی و… یادم میآید که من هم قبلترها که متناسب بودم به زور و ترس و رژیم و تهدید و آسیب به خودم بود، آنچنان درگیری ذهنی داشتم که حتما بقیه از جسم و هیکل و وزن ایده آل ام برای مدتی تعریف کنند ولی الان هنوز به ایده آل ام نرسیدم ولی خجالت نمیکشم، ترس ندارم و نگرانی ندارم و این حس خوب نشانه صراط مستقیم است که خدا در قرآن اشاره کرده و مسیری که پر از آرامش است و برای اینکه به خواسته و هدف نهایی ام برسم فقط باید صبر کنم و با اشتیاق و صحیح ادامه بدهم تا هر روز رو بهتر از دیروز با آرامش در مسیر قرار بگیرم و دیگر هیچ وقت حاضر نیستم به محدودیت های قبلی باز گردم، حدود یکسال گذشته و من تازه فهمیدم که باید قوی تر از همیشه قدم بردارم و در این مسیر هیچ بهانه ای نداشته باشم و همه زیبایی های اطراف آن را بهتر و پررنگ تر ببینم و هر روز شاد باشم و احساس خوب داشته باشم، من قوی هستم و از هیچ حرف و نظری ترسی ندارم و حال دلم خوب است و برای تناسب یافتن زمانی رو از قبل تعیین نمیکنم و همه چیز را به ذهن متناسبم میسپارم،
و از استاد عطاروشن سپاسگذارم که آگاهی های مثمر ثمر را با ما درمیان میگذارند و دعا خیر برای همه همراهانی که در این مسیر قدم برداشتند را دارم