0

زندگی با طعم خدا (جلسه هفتم)

اندازه متن

آنچه در زندگی تجربه می کنیم حاصل تمرکز و توجه قبلی ما به مسائل و شرایط روزمره می باشد.

گرچه درک این مساله ممکن است ساده نباشد اما با اندکی فکر کردن و بررسی شباهت های شرایط فعلی خود با آنچه در گذشته نزدیک مورد توجه قرار داده ایم به سادگی به صحت و عملکرد دقیق سیستم جهان هستی پی می بریم.

تغییر زندگی فقط و فقط با تغییر شرایط فعلی امکانپذیر خواهد شد.

شرایط فعلی و اهمیت آن

شرایط فعلی شما در زندگی حاصل توجه و تمرکز قبلی تان بر موضوعات و شرایطی است که مورد توجه قرار داده اید.

میزان سلامتی، وضعیت مالی، شرایط رابطه عاطفی و سایر جنبه های زندگی نتیجه نگرش و افکاری است که از قبل درمورد هر جنبه از زندگی داشته اید.

اگر از گذشته بارها شنیده باشید که پول درآوردن کار سختی است اما از دست دادن پول مثل آب خوردن است الان شما در شرایطی هستید که به سختی پول در می آورید و به راحتی پول از دست می دهید.

البته درک این واقعیت نیاز به داشتن یک نگرش دارد که اصل و اساس تغییر زندگی است و آن هم پذیرش صد در صد مسئولیت زندگی و شرایط فعلی است.

شاید شما هم مثل من در گذشته افراد مختلف را باعث و بانی شرایط فعلی خود بدانید اما این نگرش نه تنها موجب تغییر شرایط زندگی شما نخواهد شد بلکه باعث میشود تا رزوی که زنده هستید تحت تاثیر افکار و اقدامات دیگران زندگی کنید و همواره با احساس یاس و ناامیدی زندگی کنید.

پس اگر عزم تغییر زندگی خود را دارید تعهد بدهید که از این لحظه خودت مسئول تمام جنبه های زندگی ات هستی.

مهم نیست در حال حاظر در چه شرایطی قرار دارید، برای تجربه تغییر زندگی، مهمترین موضوع پذیرش مسئولیت شرایط فعلی است.

به این معنی که اگر نگرش فعلی شما این است که پدر، همسر، دوست، همسایه،‌ جامعه و … مسبب شرایط فعلی شما در زندگی است از این لجظه باید این نگرش را جایگزین کنید که من مسئول شرایط فعلی زندگی ام هستم.

حتی اگر هیچ دلیل و منطقی برای این نگرش نداشته باشید که چطور و چگونه من مسئول شرایط فعلی زندگی ام هستم ولی باید بپذیرید که خودتان باعث و بانی این شرایط هستید.

پذیرش شرایط هم به این معنی نیست که با خود بگویید خوب باشه من قبول کردم که مسئول شرایط فعلی خودم هستم و انتظار داشته باشد از لحظاتی دیگر تغییر زندگی شما شروع شود.

بلکه این تعهد باید به شکل عملی در افکار، رفتار و گفتار شما نمایان شود.

به این صورت که از این لحظه به بعد هرگز درباره شرایط فعلی خود با دیگران صحبت و گله و شکایت نکنید.

از این لحظه به بعد رفتاری که نشان دهنده خشم، ناراحتی و یا کینه از دیگران برای شرایط فعلی زندگی تان باشد از شما سر نزند.

و در حالت خیلی پیشرفته باید به این توانایی برسید که حتی درباره شرایط فعلی خود در ذهنتان کسی را مقصر ندانسته و افکار مربوط به آن را مرور نکنید.

در این صورت شما به شکل عملی مسئولیت شرایط زندگی خود را پذیرفته اید چون فردی که خودش را مسئول شرایطی می داند درباره آن نه صحبت می کند و نه گله و شکایت دارد چون خودش می دادند که همه چیز توسط خودش و با تصمیم و فکر خودش شکل گرفته است. اکنون این فرد آماده ورود به مسیر تغییر زندگی است.

تغییر زندگی

صحبت نکردن درباره شرایط فعلی برای تغییر زندگی

صحبت کردن درباره شرایط فعلی سبب تشدید تمرکز و جلب توجه دیگران به شرایط فعلی خود می شود و از آنجا که به هرچه در زندگی توجه کنید به جهان هستی اعلام می کنید که این شرایط را دوست دارید،‌ به سادگی شرایط فعلی شما تداووم داشته و روزهای آینده زندگی شما را رقم می زند. بسیاری از ما به امید تغییر زندگی درباره شرایط فعلی خود با دیگران صحبت می کنیم غافل از اینکه در حال تثبیت شرایط فعلی هستیم.

بنابراین اگر قصد تغییر زندگی دارید به هیچ وجه نباید درباره آنچه هست صحبت کنید و حتی فکر هم نکنید چون فکر کردن بسیار قوی تر و تاثیرگذار تر از صحبت کردن است.

وقتی درباره آنچه امروز هست فکر و صحبت نکنید به شکل عملی ارتباط امروز با فردا و روزهای آینده را قطع می کنید و اینجاست که با انجام تمریناتی که در جلسات قبل و این جلسه داده شده است در حال توجه به شرایطی هستید که دوست دارید در زندگی تجربه کنید.

شما به شکل عملی درباره شرایط فعلی صحبت و توجه نمی کنید و در مقابل به شرایطی که دوست دارید تجربه کنید از طریق مختلف توجه می کنید. به همین سادگی آینده شما به جای اینکه شبیه امروز شما باشد شبیه آن چیزی می شود که امروز درباره آن فکر و به آن توجه می کنید و به شکل خودبخودی تغییر زندگی رخ خواهد داد.

تصور کنید فردی که سالهاست ثروتمند است هر روز به ثروت و احساسی که در اثر ثروتمند بودن تجربه می کند توجه می کند و زندگی وی در حالت ثروتمند بودن و ثروتمندتر شدن تداووم پیدا می کند.

در مقابل فردی که فقیر است و هر روز به فقیر بودم و مسائلی که فقر برای او ایجاد می کنید توجه می کند و درباره آن صحبت می کند سال به سال در شرایط بدتر قرار می گیرد و زندگی او تواما با فقر و مشکلات مختلف سپری خواهد شد.

این دست خدا نیست که شما را از فقر به ثروت برساند بلکه به شکل صد در صد دست خودتان است که از فقر خود را رها کرده و با تغییر زندگی تان ثروتمند شوید.

آن سیستم یا نظمی که باعث تداووم در شکل گیری جریان زندگی می شود توسط اراده خداوند برای همه انسانها خلق و تنظیم شده است بنابراین تسلط یا نظارت فردی بر چگونگی استفاده از این سیستم توسط خداوند صورت نمی گیرد و هر فردی به هر شکلی که دوست دارد می تواند از این سیستم برای تغییر زندگی به نفع یا ضرر خود استفاده کند.

چه بدانید و چه ندانید شما و همه انسانها مسئول صد در صد شرایط زندگی خود هستند چون سیستم خداوند به شکلی طراحی و اجرا شده است که تداخل یا ضعفی در برآورده کردن خواسته های انسانها ندارد بنابراین مسئولیت اینکه فردی فقیر باشد یا سراسر زندگی اش درگیر مسائل و مشکلات باشد خداوند نیست چون خداوند فقط خالق سیستم است و مسئولیت استفاده از سیستم به عهده استفاده کننده یا انسان است.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

هر آنچه در زندگی خود بر آن تمرکز و توجه داریم را به سمت خود جذب می کنیم و طعم آن را تجربه خواهیم کرد. توجه به موضوعات مختلف از طریق زیر صورت می گیرد.

  • مطالعه در مورد آن موضوع
  • صحبت کردن درباره آن موضوع
  • دیدن فیلم و تصویر درباره آن موضوع
  • فکر کردن به آن موضوع

از مهمترین تکنیک های توجه به یک موضوع نوشتن در مورد آن است.

نوشتن درباره خواسته ها

بهترین شیوه تغییر زندگی این است که صبح قلم بدست بگیریم و یجورایی در حالیکه خودآگاهمون هنوز خیلی بیدار نشده که با فکر بنویسیم صبر کنیم ببینیم ناخودآگاهمون چه حرفایی برای گفتن داره.

و یک تکنیک دیگه این که قبل از خواب مسائل خود را بنویسیم،

در حالیکه استراحت می کنیم و خواب هستیم ناخودآگاه ما بدنبال جواب می گردد و شاید آشنایی با این سایت هم یکی از پاسخهایی باشد که ناخودآگاه برایمان یافته است. 

اگر نوشتن با طعم شکرگزاری همراه باشد تاثیر گذاری آن صدچندان می شود.

وقتی طعمی را که دوست دارم تجربه کنم با شکرگزاری می نویسم ذهنم چون اصل را از بدل تشخیص نمی دهد، تصور می کند که به آن رسیده ام و در عمل با من همراه می شود و خواهم توانست مقتدرانه به سمت هدفم بتازم.

از رحمت بیکران الهی این است که اگر طعم ناخوشایندی را ناخواسته طلب می کنیم و بر آن متمرکز شده ایم اجابت آن خواسته نامطلوب را به تاخیر می اندازد و اگر مصر بر دریافت آن باشیم و به صراط مستقیم برنگردیم خب آن طعم نامطلوب را در زندگی خود تجربه خواهیم کرد.

اگر قانون های الهی را فرابگیریم و طبق آنها عمل کنیم بهشت را در همین دنیا تجربه می کنیم.

قانون تغییر زندگی این است که شبیه ، شبیه را در خود حل می کند. اگر عیبجو باشم و به دنبال بدی ها و کمبودها باشم خب در شرایط کمبود و ضعف و بدی قرار می گیرم و اگر بدنبال خوبی ها و فرکانس مثبت باشم حتی در محیط بد و ناقص به نیلوفر مرداب تبدیل خواهم شد.

در محیطی که همه بدبین ها و عیب جوها در حال ضرر و زیان و تجربه فقر و ورشکستگی هستند، افراد متوکل به خدا و مثبت نگر و شاکر در حال رشد و پیشرفت و تجربه شرایط خوشایند هستند.

توجه به نکات مثبت

برای تغییر زندگی و تجربه احساسات خوشایند در زندگی باید حتی قبل از رسیدن به یک خواسته، بعد از مشخص کردن دقیق آن خواسته بر آن متمرکز شویم و به نمونه های واقعی آن در محیط پیرامون خود دقیق شویم و احساس خوشایند داشتن آن هدف در شرایط زندگی مان را با خود مرور کنیم.

در مسیر چشیدن آن طعم خوشایند فرکانسهای  ما با خواسته مان هماهنگ می شود و با سپاسگزاری برای آن خواسته، به آن هدف در دنیای واقعی خواهیم رسید.

فراوانی و برکت در همه زمینه ها بی نهایت است. اصل این همانی می گوید وقتی دیگری توانسته به چیزی برسد برای من هم می تواند اتفاق بیفتد.

وقتی افراد زیادی توانسته اند با قدرت ذهن به اندام متناسب برسند، خدایا شکرت برای موفقیت دوستانم و خدایا شکرت که برای من هم اتفاق خواهد افتاد.

اگر می خواهم به سمت خوشبختی حرکت کنم باید به نعمت های فراوان اطرافم توجه کنم و شاکر آنها باشم و طعم های بد را رها کنم.

یادمه در سفری که به اهواز داشتیم همسرم از سفرهای کودکی خود تجارب لذت بخشی از یک بستنی فروشی داشت و بارها برای من از آن گفته بود و دوست داشت در این خاطرات لذت بخش مرا هم سهیم کند ولی متاسفانه در آن روز جدول خیابان روبروی آن بستنی فروشی بوی بسیار بدی داشت و  آن موقع تصمیم گرفتم که یا بر تجربه طعم خوشایند آن تمرکز کنم و در خاطره سازی با همسرم شریک شوم و یا بر بوی بد جدول تمرکز کنم و خاطره ناخوشایندی در سفر اهواز برای خودم و همسرم بسازم.

تصمیم اول را انتخاب کردم و الان پس از سالها فقط طعم خاطره سازی خوشایند برای هر دوی ما باقی مانده است.

یا دوست نازنینی که در ایام امتحانات ترم و سختی شرایط باز هم در بازگشت به خوابگاه به درختان و آسمان با لذت و تحسین می نگریست و می گفت چه طبیعت زیبایی و من همان موقع شیفته نگاهش شدم چون خودم تمام مسیر همچنان به برگه امتحانم متمرکز بودم و پاسخهایی که داده بودم و استرس امتحان بعدی و همه اینها تا آن لحظه اجازه نداده بود اصلا زیبایی های اطرافم را ببینم.

دیدن خوبیها و نعمات در هر لحظه از زندگی مهارتی است که باید فرا بگیریم و برای خبره شدن در آن تلاش کنیم چون این مهمترین اقدام برای تغییر زندگی است. همانطور که وقتی بچه ای را به  کاری تشویق می کنیم آن کار را مرتب تکرار می کند تا ما بیشتر خوشمان بیاید و او را بیشتر تشویق کنیم کائنات هم چنین است هر چه بر داشته هایش متمرکز باشیم و برای آنها سپاسگزاری کنیم مجوز استفاده از نعمات بیشتری را بدست خواهیم آورد.

خدایا شکرت که فراوانی و نعمت آنقدر زیاد و بی نهایت است که داشتن من سبب نداشتن و نداری دیگری نمی شود.

هر چه من خوشبخت تر و بهتر باشم فرکانس مثبت تر به جهان می فرستم و جهان برای همگان زیباتر و بهتر می شود و این یعنی تغییر زندگی.

خدایا ممنونم که این همه طعم خوشایند در اطرافم هست و احساسات و روابط زیبا و عاشقانه و محیط زیست زیبا و انسانهای خوش فرکانس و اطلاعات مفید و فراوانی و برکت و اندام متناسب و خوش فکری و خوش زبانی و کتابهای مفید و هزاران هزار خوشی کوچک و بزرگ که آفریده ای و قابلیت استفاده از همه آنها را به من بخشیده ای و فرصت چشیدن این طعم های زیبا را به من عطا کرده ای.

(دیدگاه آرامش عزیز در بخش نظرات)


دستور کار اجرای جلسه هفتم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه هفتم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه هفتم (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت بعدی

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه هفتم در قسمت نظرات

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.56 from 70 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12361
برچسب ها:
168 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Laleh
      1399/10/02 23:30
      مدت عضویت: 1364 روز
      امتیاز کاربر: 18332 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 964 کلمه

      تجربه ای تلخ با پایانی شیرین:
      یکی دو هفته ای بود که خیلی پکر شده بودم و با اینکه تمرینها را دنبال میکردم ولی بازهم خانم منفی باف سراغم میامد و دایم به من یاداوری میکردکه من تغییر جسمی خاصی نداشتم و یا اینکه هنوز به نتیجه نرسيدم و یا اینکه حتی شاید هم نرسم. من تلاش میکردم که استمرار در تمرینها را با اشتیاق انجام بدهم که یک روز دیدم که اصلا نمیتونم به سایت وصل شوم. من به استاد پیغام دادم و ایشون به من گفتند که فکر کن امروز تعطیل است .جواب جالب و بجایی بود. من ان روز متوجه شدم به خاطر فشار شغلی ام که ان هم ذهنی است من خیلی خسته شدم و به استراحت نیاز دارم. بنابراین من برای خودم کل هفته بعدش را مرخصی گرفتم که سر کار نروم . دو روز گذشت و من به روز48 ام تکرار رسیدم و جرقه زده شد. بعد از دیدن فایل زندگی با طعم خدا جلسه ششم ،من نه تنها همه ان اشتیاق و شورقبل را دوباره دریافت کردم؛ بلکه انقدر از خودم بیخود شدم که از خوشحالی حالت پرواز بهم دست داد.
      پیش مقدمه قبل از دیدن فایل زندگی با طعم خدا
      جلسه هفتم حدود 9 سال گذشته :
      همانطور که استاد خیلی دقیق به موضوع گله اشاره کردند ، من حدود 9 سال پیش از همسرم سر موضوعی دلگیر شده بودم. به خواهرم تلفن زدم تا برم خونه اش و دربارهمسرم پیش خواهرم درد دل کنم. توی مسیر همانطور که در حال رانندگی بودم شروع کردن به ناشکری و گله پیش خدا و غیره. حتی پسرم را از مهد سر راهم بر نداشتم ،چون خیلی عجله داشتم که حرفهايم را زودتر با خواهرم در میان بگذارم. روراست بهتون بگم یکدفعه یک ماشین طوری جلوی من پیچید که من فقط صدای بلند باز شدن کیسه هوای ماشینم را شنیدم که باز شد و ماشین من از وسط تقاطع راست جاده به سمت چپ تقاطع باسرعت زیاد به یک تنه درخت بزرگ خورد و ایستاد. من وقتی به خودم امدم که دیدم از بینی من خون دارد میاد و من توی امبولانس هستم. زنده بیرون امدن من از ان ماشین که الان کاملاً مچاله شده بود لطف خدا بود که به من در برابر ناسپاسی و انتخاب طعم تلخ گله و شکایت فرصت دوباره زیستن بود. من زنده ماندم با اینکه غیر از کوفتگی و کبودی و دردکوفتگی 3 ماه بعد ،شکستگی خاصی نداشتم. من تا 3 ماه برای رفع درد کدیین قوی خوردم تا اینکه خانم دکتر به من گفت به خودت بیا چون داری به خوردن دارو عادت میکنی. خانم دکتر برای من دارو ننوشت و من به طور ناخوداگاه به خودم باور دادم که دیگر به درد اهمیتی ندهم و بعد همه چیز تغییر کرد. من کاملا قبل از دريافت این فایل این تجربه را حس کردم. واقعا اگر من میخواستم میتونستم طمع خوب سازش با همسرم را حس کنم نه اینکه بابت یک مساله کوچک اینقدر ناسپاس بشوم که طمع تلخ تصادف ، بيمارستان ، دارو و درد را تجربه کنم. البته این را هم صادقانه و شفاف بگم 2 سال طول کشید تا من یک روز به خودم امدم و تصميم گرفتم به خودشنا سی برسم. به خواندن دعا و روی حضور وجود خدا در کنار خودم اهمیت بدهم. بعد از ان هم بعد از 7 سال و مرداد امسال با سایت تناسب فکری اشنا شدم. دوستان من این تجربه را به اشتراک گذاشتم تا به شما عزیزان بگم که من هر چه بودم، خودم طعمش را انتخاب کرده بودم و الان هم که هر روز با همان همسر ، من روز به روز رفتار زناشویی ام عاشقانه تر و مهربانتر و با احترام بیشتر ی همراه میشود، من خودم این طعم شیرین زندگی و خوبی و شادی را انتخاب کردمو خداوند هم برایم مقدر فرمود. 😆

      پیش مقدمه قبل از دیدن فایل زندگی با طعم خدا جلسه هفتم حدود چند روز گذشته :

      من همانطور که خدمتتون عرض کردم به خودم یک هفته از شغلم مرخصی دادم و با همسر و پسرم راهی یک سفر کوتاه شدیم. موقع راه افتادن مجبور شدیم تایرهای ماشین را عوض کنیم. من از فرصت استفاده کردم و شروع کردم به گوش دادن فایلها. حالا رسیده بودم به روز 51 تکرار و گوش دادن به فایل 57 و بعد فایل 58. دوستان توی ان 35 دقیقه ای که ما انجا منتظر بودیم تا ماشین را دریافت کنیم ، من با گوش دادن به این فايلها ،حال و هوای خودم را با طعم شیرین استفاده از فرصت تلخ انتظار برای تمرینهای سایت جایگزین کردم . در طول مسیر هم تصميم گرفتم که طعم ترش نگاه یکنواخت به جاده را باطعم شیرین 4 بار گوش دادن به فایل زندگی با طعم خدا جلسه ششم تجربه کنم. وقتی به هتل رسیدیم و همسرم تصمیم گرفت استراحت کند چون از رانندگی در مسیر خسته شده بود ،من ورودم را به شروع سفر با طعم بسیار عالی و شیرین زندگی با طعم خدا جلسه هفتم اغاز کردم و تازه متوجه شدم که حتی بودن اطلاع از این فایل، من کل روز خودم را روی چشیدن طعمهای خوب و شیرین مثل سفر ، جاده ، هتل مدرن ، کار نکردن و مرخصی گرفتن ، فایل گوش دادن و غیره تنظیم کرده بودم. من اینقدر شگفت زده شده بودم که فقط تونستم 3 یا 4 ساعت بخوابم و کل وقتم را به شکر گزاری از خدای یکتا ودریافت فایل بی نظیر زندگی با طعم خدا شماره 7 گذراندم. من بیشتر از این نميتونم این فایل را توصیف کنم چون وجود خود فایل، گویای ارزشش است. ممنونم از استاد و شما عزیزان که همراه من وقت گذاشتید و صدا ی من و تجربه مرا خواندید. موفق باشید. 😇

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/07/08 15:52
      مدت عضویت: 1364 روز
      امتیاز کاربر: 18332 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,143 کلمه

      زندگی با طعم خدا (جلسه هفتم):

      سلام به همه هم مسیرانم

      ذهن ما اصل و بدل را از هم تشخیص نمیدهد. ما خیلی باید حواسمون به خودمون باشد که با چشمهایمان چه چیزهایی را میبینیم و یابا گوشهایمان چه چیزهایی را میشنوم و یا با پاهایمان چه قدمها و‌گامهایی را در زندگیمان برمیداریم. این مهم است که ما همه، الان اینجاییم. شاید خیلی‌هایمان از شنیدن خبر فوت عزیز و یا عزیزانی خیلی ناراحت شویم و شکه شویم، ولی خوب این زندگی است وبایست بپذیریم که روزی یک نفر به دنیا میاید و همان روزهم؛ یک  نفر از دنیا می‌رود و فوت میکند. ممکن است با دنبال کردن اخبار، ما برای مادرو یا پدری که فرزندش را از دستش داده اند؛ خیلی احساساتی شویم، ولی به جرات میگویم که چون ذهن ما بدل و اصل را ازهم تشخیص نمیدهد، این دنبال کردن اخبار  فقط حال الان ما را بد میکند و ما هم حال افراد خانواده خود مون را متعاقبا، میگیریم و همه خانواده ما، به تدریج کسل می‌شوند.

      طعمهای که دوست دارم در زندگیم تجربه کنم و برای آنها میخواهم که پیشاپیش قدمی در جهت بدل بودن طعم آنها با احساسم بردارم:

      ۱.من دوست دارم که « طعم شیرین دوست داشتن خودم، احترام گذاشتن به خودم و ارزش بسیار زیادی قایل شدن برای خودم »، راتجربه کنم. من صبحها وقتی به سمت محل کارم رانندگی میکنم، از خودم تعریف میکنم؛ مثلا یک دقیقه به خودم میگویم که « لاله، من عاشقتم و دوستت دارم. »

      ۲. من دوست دارم که « طعم جذاب رابطه خوب با خدای خودم »، را تجربه کنم.  من صبحها وقتی به سمت محل کارم رانندگی میکنم، شروع میکنم به دعا کردن. وقتی دعایم تمام میشود، مثلا یک دقیقه به خدا میگویم که « خدایا بابت همه چیز از تو سپاسگزارم. »

      ۳. من دوست دارم که « طعم داشتن بدنی سالم، متناسب و شاد » ، را تجربه کنم.  من صبحها وقتی به سمت محل کارم رانندگی میکنم، برای سلامتی و تناسب اندام مورد دلخواهم از خودم  تعریف میکنم و مثلا یک دقیقه به خودم میگویم که « لاله، تو لاغر و متناسب هستی. » من هر دفعه، تاکید را روی یک کلمه میگذارم و سعی میکنم زمان بودن در  سایت تناسب فکری را زیاد کنم تا به نتیجه برسم؛ نه اینکه حسرت لاغری و تناسب اندام مورد دلخواهم را بخورم.

      ۴. من دوست  دارم که « طعم هر روز یک قدم در پیشرفت شغل در حال حاضرم » ،را حس کنم. من میتوانم هر روز خودم را در جایگاه همکارانم که قدیمی تر از من در محیط کار هستند، تصور کنم و خودم را در وجود آنها ببینم، بدین ترتیب من تجربه آنها را در وجود خویش میبینم؛ بنابراین خودم را در حد آنها توانمند و قادر میبینم.

      ۵. من دوست دارم که « طعم زیبای دوست داشتن همه انسانهای دور و برم » ، را تجربه کنم. من میتوانم با لبخند زدن به افراد شروع کنم، اینکه وقتی خارج از خانه میشوم، به هر فردی که میبینم لبخند بزنم و یا با چشم‌هایم حس کنم که همه افراد چون مخلوق خداوند هستند، من آنها را دوست دارم.

      ۶. من دوست دارم که « طعم خریدن خانه مورد دلخواهم » ،را به زودی تجربه کنم، ولی در عین حال هم دوست دارم که خانه دلم شادباشد و درونم در ارامش باشد. من شروع کردم در اینتر نت به دنبال خانه گشتن و میتوانم روز شنبه که خانه هستم، بروم و دو تا از آنها راببینم. میتوانم این دیدن خانه ها را هر هفته آنقدر تکرار کنم تا خریدن خانه، خود به خودبرایم شکل گیرد و من صاحب خانه مورد دلخواه مشوم.

      ۷. من دوست دارم که « طعم شیرین ماشین مورد دلخواهم که Porsche است »، را به زودی تجربه کنم. من میتوانم با دیدن این ماشین در مدل و رنگی که مایل هستم، در خیابان و بیرون از خانه،خودم را در حال رانندگی در آن تصور کنم و یا در اینترنت هفتگی ماشین را search کرده و خودم را در مدل، و رنگ مورد علاقه این ماشین، تصور کنم.

      ۸. من دوست دارم که « طعم جذاب هر موقعی که دلم خواست لباس بخرم، و‌ آن را بدون پرو کردن بخرم »، را تجربه کنم. من میتوانم هرموقعی به پاساژ می‌روم، قبل از ورود به هر فروشگاه و از پشت ویترین، خودم را در لباسهای که دوست دارم آنها را بخرم، تصور کنم.

      ۹. من دوست دارم که « طعم زیبایی رفتن  به مسافرتهای مختلف در اقصی نقاط دنیا » ، را تجربه کنم و بیشتر درآمدم را برای تفریح کردن خرج کنم. من میتوانم ماهی یکبار به لیست اسامی این مکانهای مسافرتی، سری بزنم و هر بار عکسها و ویدیوهایی یکی آز آنها راببینم و خودم را متصور در آن مکانها ببینم.

      ۱۰. من دوست دارم که « طعم شیرین رابطه خوب و صمیمی شدن را با همسرم جوری که، دیگر داد و عصبانی شدن سریع او را نبینم وبه جایش صبوری او را ببینم و ارام بودن خودم را در کنار او ببینم »، را تجربه کنم. من میتوانم در بیرون از خانه به رابطه هایی که همسران صمیمی  باهم صمیمی دارند، توجه کرده و یا فیلمهایی در همین زمینه ببینم ‌و با کاراکتر فیلم، همزاد پنداری کنم.

      ۱۱. من دوست دارم که « طعم جذاب رفتار دوستانه با پسرم » ، را حس کنم و از موفقیتهای پیاپی او دایم لذت ببرم و همیشه بابت سلامتی اش دعا کنم و او را به خدا بسپارم. من میتوانم خودم را در جایگاه مادرانی که رابطه بسیار دوستانه ای با پسرانشان دارند، تصور کنم.

      ۱۲. من دوست دارم که « طعم زیبای اینکه همه انسان‌ها مرا دوست بدارند و با احترام و دوستانه با من برخورد کنند » ، را تجربه کنم. من میتوانم هر موقعی که بیکار بودم، در ذهنم همه افرادی که نسبت به من بی احترامی می‌کنند را تصور کنم که میایند و با احترام زیاد بامن برخورد می‌کنند . من فقط کافی است که روی این مساله ذهنی کار کنم؛ بعد میبینم که خود به خود، افراد مقابلم رفتارشان تغییرخواهد کرد و من شگفت زده میشوم.

      ۱۳. من دوست دارم که « طعم شیرین دوست داشتن حیوانات » ، را تجربه کنم مخصوصا پرندگان را. من میتوانم هرروز که به پیاده روی به پارک می‌روم، با دیدن سگها و یا پرنده ها و یا غیره، در درونم بگویم :« دوستتان دارم، مخلوقات خدای یکتا. »

      ۱۴. من دوست دارم که « طعم جذاب هرروز آراسته بودن و به زیبایی ظاهری ام برسم » ، را تجربه کنم. من میتوانم هر روز چند دقیقه بیشتر وقت بگذارم و لباسهای مرتب تری را انتخاب کرده، بپوشم و از خانه بیرون بروم. میتوانم هر روز صبح دوش بگیرم، در  خانه لباس مرتب بپوشم و میثاق نامه را بخوانم. این تکرار به مرور، طعم زیبا بودن و بهترین مخلوق خدا بودن، را برآیم به همراه میاورد. میتوانم جمله :« لاله، من عاشقتم و دوستت دارم. » را زیاد تکرار کنم تا طعم زیبای دوستی با خودم و نهایتا با خدایم را حس کنم،

      ۱۵. من دوست دارم که « طعم زیبای اوضاع اقتصادی پیوسته و‌ منسجمی داشتن » ، را حس کنم  و هر روز ان را به سمت بهبودی بیشترببینم. من میتوانم هر لباسی، هر خانه ای، هر وسیله ای را که دیدم و تمایل به خریدنش دارم را در ذهنم خریداری کنم و به خودم بگویم « یک روز این لباس، خانه و یا وسیله را می‌خرم. من لیاقت داشتن آن را دارم. من توانمند هستم. پول و ثروت به سمت من، سرازیر میشود؛ چون نعمتهای خداوند نامحدود هستند و محدودیتی در آن نعمتها وجود ندارد.» به مرور خواهم دید که حقوق من تغییر میکند، چون دایماشغل من تغییر میکند و فرصتهای شغلی بیشتری با حقوق بالاتر، برایم پیش میاید. همانطور که در زندگیم واقعا اتفاق افتاد، من دردو سال گذشته با تمرین‌های این دوره و کمکهای استاد دو بار شغلم تغییر یافت. عزیزانم، باور کنید؛ در این راه قدم بگذارید و ببینید که برایتان اتفاق میافتد. به راحتی دست کشیدن روی چراغ جادو است، اگر فقط تمرین‌ها را انجام دهید و استمرار داشته باشید و باور.

      ۱۶. من دوست دارم که « طعم شیرین سلامتی کامل داشتن » ، را تجربه کنم و در هر لحظه با ارامش زندگی کنم. من میتوانم هرروز خودم را سلامت ببینم و بابت آن از خدای عزیزم، سپاسگزاری کنم. شکرگزاری بابت سلامتی که الان دارم، سلامتی و نشاط بیشتری رابرایم به ارمغان میاورد.

      ۱۷. من دوست دارم که « طعم جذاب استقلال مالی داشتن » ، را تجربه کنم و برای خودم هر خریدی که دوست دارم را انجام بدهم. من میتوانم برای خودم در یکی از برگه های دفترچه چکم، یک مبلغ خیلی زیادی را برای خودم بنویسم و هرروز با نگاه به این چک باور کنم که من دارا هستم و هر چه بخواهم و اراده کنم، خداوند قدرت خرید انرا برایم فراهم میکند.

      ۱۸. من دوست دارم که « طعم زیبای به راحتی و آسانی و بدون استرس، به مسافرت بروم و یا پول خرج کنم و یا اینکه به رستوران بروم ویا به جاهای مختلف دنیا سفر کنم و یا برای ‌دیگران هدیه بخرم » ، را حس کنم. من میتوانم لیستی از مکانهایی که دوست دارم را ، برای خودم بنویسم و هرروز نگاهی به این لیست بکنم و خودم را در آن مکانها تصور کنم. در ابتدا، ذهنی به آن مکانها بروم تا قبل از آنکه جسمم در دنیای واقعیت آنجا رفته باشد. حس خوب و شیرین و لذت بخش این تمرین، آنقدر حال مرا خوب میکند تا کاینات در دنیایواقعی مرا به آن محلها و مکانها، میبرد.

      ۱۹. من دوست دارم که « طعم شیرین هر لباس شیکی را که دوست دارم، بتوانم بخرم و یا بپوشم » ، را حس کنم.  من میتوانم به راحتی خودم را در لباسهای که دوست دارم؛ تصور کنم. دیدن آن لباسها در اینترنت و‌تصور کردن خودم در آنها ، نهایتا آن لباس را در خانه من به دست من میرساند. من حدود دو ماه پیش، دنبال یک لباس ماکسی بلند رنگ روشن دو بندی بودم. دوست داشتم لباس در قسمت بالاتنه تنگ و در پایین تنه، راستا و راحت باشد. همسرم مرتب به من میگفت :« خیلی وقت نگذار، هر چه میگردی، آن چیزی که میخواهی را پیدانمیکنی.» من روز یکشنبه این لباس را خریدم. دوستان عزیزم من حتی آین لباس را زمانی خریدم که قیمت آن به ۱/۴ قیمت اصلی آنتخفیف یافته بود. آیا باز هم زندگی هیجان برانگیز نیست؟ آیا واقعا دنیا سیاه و سفید است؟ اگر این طعمها وجود دارد، چرا ما از آنهااستفاده نکنیم؟

      ۲۰. من دوست دارم که « طعم جذاب احساس ارامش درونی داشتن »، را تجربه کنم. دعا خواندن و  با خدا فارسی حرف زدن چند سالی آست که ارامش را به درون من آورده است. ادامه دادن این حالت، هرروز خیلی مرا باروحیه، ارام و دوست داشتنی کرده است. من گاهی به صدای باران، آب و یا اقیانوس گوش میکنم و ارامش درونم را تقویت میکنم.

      ۲۱. من دوست دارم که « طعم زیبای هر چیزی را که در هر لحظه دوست دارم را از منوی خدا انتخاب کنم و آن را سفارش دهم و آن رادریافت کنم » ،  را تجربه کنم. من به این  نتیجه رسیده ام که این دوره شگفت انگیز است. چند روز بود که سر کارم که فقط حدود ۶ هفته است در آن مشغول هستم، کار خاصی برایم نبود. من آنجا تازه کار هستم و چون اینجا اواخر سپتامبر است، بایست همه گزارشها برای مراجعه کنندگان ما آماده باشد، همکارانم را میدیدم که مرتب مشغول کار هستند و چون من هنوز به همه قسمتها مسلط نیستم و هنوزآموزش کامل ندیده ام، آنها کار روی گزارشهایی نهایی را بر عهده همکاران قدیمی من که تجربه بیشتری دارند را گذاشته اند و فشارروی آنها این روزها زیاد است. من چند روز رفتم سر کار و کار خاصی نبود که انجام دهم و با همسرم که در مسافرت کاری بود ، درباره این مساله حرف زدم و با پسرم هم گفتگو کردم. متاسفانه چون حالم کسل اور بود؛ اخبار غم انگیز این روزهای ایران را هم دنبال میکردم و بابت ناراحتی مردم، من هم احساس عدم شادی کردم، یک دفعه با دیدن این فایل به خودم آمدم و تصمیم گرفتم که تصور کنم وقتی واردمحیط کارم میشوم؛ من هم گوشه ای از کار را بگیرم، خودم را در جایگاه همکار قدیمی ام که ۳ ساله آنجا هست، تصور کردم. برای مردم دوست داشتنی ایران دعا کردم و آنها را به خدا سپردم. خودم را شاد و خوشحال نشان دادم و شروع کردم به اینکه بیشتر شکر گزاری کنم. دیروز وقتی ساعت ۹ وارد محیط کارم شدم،  رییسم که از خانه کار می‌کرد، ساعت ۹:۱۵ صبح بهم پیغام داد که روی پرونده ای شروع به کار کنم، وقتی کار ان پرونده تمام شد؛ ساعت حدود ۴:۱۵ عصر بود. من ۴۵ دقیقه آخر کارم تا ساعت ۵ عصر، فقط در حال شکرگذاری بودم. خواستم این را اینجا بنویسم که به شما دوستان خوبم بگویم که این تمرین به طور بی نظیری کار میکند، حالا اگر دوست دارید خوشبخت تر باشد و زندگی خود را تغییر دهید، این گوی و این هم میدان.

      روز جمعه ۸ مهر ماه سال ۱۴۰۱ هجری شمسی مطابق ۳۰ ماه سپتامبر  سال ۲۰۲۲ میلادی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم