سالهای زیادی در زندگی تصور من درباره زندگی این بود که خداوند از قبل سرنوشت من را تعیین کرده است و وظیفه من در زندگی صبر و تحمل کردن تقدیری است که خداوند از قبل برای من در نظر گرفته است و اگر در این امر مهم موفق باشم در روز آخرت پاداش الهی را دریافت می کنم.
هیچ امیدی به تغییر سرنوشت خودم نداشتم اما قرار گرفتن در مسیر تغییر کردن نگرش تازه ای در وجود من ایجاد کرد.
سرنوشت چیست؟!
موضوع سرنوشت یکی از مبهم ترین موضوعات ذهن من بود. از یک طرف از شرایط زندگی خودم راضی نبودم و از طرفی ترس داشتم که مبادا نارضایتی من از سرنوشتم از زندگی موجب ناراحتی و قهر خداوند شود.
همیشه از اطرافیانم می شنیدم که هرچه خدا بخواهد همان می شود و فقط وظیفه ما صبر و تحمل و شکر خداست. اما همیشه این سوال در ذهن من مرور می شد که چرا هرچه خدا برای من می خواهد مشکل و ناراحتی است؟! چرا خداوند برای من شادی، موفقیت، ثروت و … نخواسته است؟
البته پاسخ این ابهام ذهنی من این بود که: خداوند بهتر از من صلاح می داند که چه چیزی برای من خوب و چه چیزی بد است. همیشه مادرم سعی می کرد با این سوال نظر من را نسبت به پذیرش سرنوشت تغییر دهد.
مادرم می گفت: خوبه که خداوند به تو ثروت بدهد و بعد دچار مشکل و گرفتاری بشی؟! حتما خدا بهتر از تو می دونه که چقدر باید پول داشته باشی. و من همیشه در تعجب بودم که چرا خداوند به من نمی بیند که مقدار بیشتری پول داشته باشم.
هرچه بیشتر در مسیر تغییر کردن حرکت کردم و با افراد بیشتری درباره این موضوعات صحبت کردم متوجه شدم که عده زیادی مثل من دچار این ابهام ذهنی هستند که چرا سرنوشت آنها اینگونه است و آیا امکان تغییر سرنوشت وجود دارد یا خیر؟!
عبارت های زیادی توسط افراد در گوگل درباره سرنوشت جستجو می شود که جالب توجه هستند:
- آیا سرنوشت انسان از قبل تعیین شده است
- تقدیر و سرنوشت در قرآن کریم
- تقدیر و سرنوشت چیست
- سرنوشت انسان دست کیست
- نقش خداوند در سرنوشت انسان چیست
- تفاوت تقدیر و سرنوشت چیست
- تقدیر الهی چیست
- تغییر سرنوشت با تغییر اسم
- سنگ تغییر سرنوشت
- دعای تغییر سرنوشت
عبارت های بسیار زیاد و بعضا عجیب و غریبی برای کسب آگاهی درباره سرنوشت یا تقدیر و راهکاری مختلف برای تغییر سرنوشت جستجو شده است که نشان از اهمیت این موضوع و ابهام زیاد درباره آن است.
در تعریف سرنوشت یا تقدیر آمده است:
سرنوشت یا تقدیر اشاره دارد به یک سری اتفاقات از پیش تعیینشده (از سر نوشتهشده) که معمولاً اشاره به آینده دارد، چه کلی و چه جزئی. ریشهٔ اعتقاد به سرنوشت در این اعتقاد است که اتفاقات جهان یک نظم طبیعی را دنبال میکند.
عده ای عقیده دارند همانطور که روند رشد و نمو و مراحل تکامل یک درخت از قبل مشخص شده است بنابراین روند زندگی انسان نیز مانند سایر موجودات از قبل مشخص و غیرقابل تغییر است.
این مقایسه از این جهت صحیح است که روند رشد و نمو انسان مانند هر موجود دیگری از قبل مشخص شده است و به هیچ شکل ممکن نمی توان در این روند تغییر ایجاد کرد.
اما مقایسه از این جهت نادرست است که انسان مجبور است مانند درخت یا هر موجود دیگری زندگی از قبل تعیین شده داشته باشد.
انسان می تواند بارها در زندگی مادی شرایط زندگی خود را تغییر دهد. می تواند محیط زندگی خود را تغییر دهد، می تواند در هر لحظه احساس درونی خود از بودن و زندگی کردن را تغییر دهد. انسان می تواند بارها سرنوشت خود را انتخاب و آن را محقق کند.

تغییر سرنوشت من
از زمانی که با این آگاهی مواجه شدم که سرنوشت من از قبل نوشته نشده است و مجبور به تحمل شرایط فعلی خود در زندگی نیستم، حس و حال تازه ای برای زندگی کردن در من دمیده شد. ذوق و شوق زیادی برای تجربه شرایط بهتر در زندگی داشتم و زمان زیادی را صرف تحقیق، مطالعه و انجام تمرینات ذهنی مختلف برای درک بهتر این موضوع کردم.
به لطف خدا درخواست من برای درک تغییر سرنوشت پاسخ داده شد و شرایط زندگی من به مرور تغییر کرد و اولین نشانه های تغییر سرنوشت من ایجاد تغییر اساسی و بنیادی در احساس و شادی درونی من بود.
احساس آرامش عمیقی داشتم در حالی که شرایط پیرامون من تغییر خاصی نکرده بود اما به طرز شگفت انگیزی احساس آرامش درونی داشتم. سرچشمه این احساس آرامش عمیق باور کردن امکان تغییر سرنوشت بود.
من باور کرده بودم که می توانم شرایط بهتری در زندگی داشته باشم.
من باور کرده بودم که خودم خالق شرایط زندگی ام هستم.
من باور کردم که خداوند از قبل مسیر زندگی مرا تعیین نکرده است و من مجبور به تحمل شرایط زندگی ام نیستم.
من باور کردم که از طرف خداوند این فرصت و اختیار به من داده شده است تا هرآنگونه که می خواهم زندگی کنم.
من باور کردم که امکان تغییر سرنوشت وجود دارد و این فرصت برای همه انسانها مهیاست.
اطمینان داشتم به اینکه می توانم هر طور که دوست دارم زندگی کنم و خداوند شرایط و فرصت تغییر سرنوشت را برای من فراهم کرده است باعث شکل گیری احساس آرامش درونی من در شرایطی شده بود که دنیای بیرونی و زندگی من همان زندگی قبل و شرایط ناامید کننده بود.
بنابراین اولین قدم و مهمترین قدم برای موفقیت در تغییر سرنوشت باور کردن امکان داشتن تغییر سرنوشت است.
انسان های زیادی هستند که عقیده دارند سرنوشت را نمی توان تغییر داد و این نگرش باعث شده است که راه و روش های مختلف و خرافاتی برای تغییر سرنوشت به کار گرفته شود.
تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا
به نام خدایی که در این نزدیکیست
با سلام به دوستان هم مسیرم
من قبلاً فکر می کردم که زندگی انسان ها از قبل تعیین شده ست و هر کس باید طبق سرنوشتی که براش نوشته شده زندگی کنه و حق هیچ گونه گله و شکایتی هم نداره و خداوند خودش صلاح میدونه که به هر کسی چی بده و چی نده.
در خانواده و مدرسه و جامعه زیاد شنیده بودم که اگر میخوای سعادت مند بشید و در آخرت سربلند باشید گول زرق و برق دنیا رو نخورید و سعی کنید که ساده زیست باشید.
در باور من افراد فقیر و مصیبت زده افرادی بودند که نزد خدا عزیزترند و به جای سختی هایی که در این دنیا می کشند در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت و افراد ثروتمند افرادی بودند که از چشم خدا افتادند و چون خدا دوست نداره که صدای اونا رو بشنوه اونا رو به حال خود شون رها کرده و هر چیزی که میخوان سریع به اونا داده میشه تا خداوند صدای اونا رو نشنوه.
همچنین زیاد شنیده بودم که افرادی که در این دنیا مریض میشن و مریضی شون سالها طول میکشه پیش خدا عزیزترند و با هر ناله ای که میکشن یکی از گناهان شون آمرزیده میشه و چون خدا اونا رو دوست داره مریضی شونو طولانی میکنه تا لحظه مرگ پاک و بیگناه از این دنیا برن و در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت.
پذیرفتن این حرف ها و باورها باعث شده بود که سالها مورد امتحان خداوند قرار بگیرم تا جایی که دیگه از زندگی خسته و بیزار شده بودم و در ذهن من در مصیبت و بلا گرفتار بودن و با مشکلات دست و پنجه نرم کردن مساوی بود با عزیز بودن در نزد خداوند.
زیاد شنیده بودم و میشنوم که خداوند هر کس رو بیشتر دوست داشته باشه بیشتر امتحان میکنه و شنیدن این حرف ها و تکرار شدن شون باعث شده که برامون پذیرفتن شون هم راحت تر و باور پذیر تر باشه و در نهایت این آموزش ها در ذهن مون نفوذ کردند و شاید مدت طولانی زمان ببره تا از ذهن مون پاک بشن.
پس حالا که برای تغییر سرنوشت به این مسیر زیبا هدایت شدیم و میخوایم تغییر کنیم. باید عجله نداشته باشیم، نا امید نشیم و ادامه بدیم چون تغییر سرنوشت به آرامی به وجود میاد و با گوش دادن به فایل های آموزشی و تکرار و تمرین و عمل کردن به اونا در زندگی و با صبر و آرامش کاری کنیم که بذر ها مون رشد کنند تا آرام آرام تغییرات به وجود بیاید و البته موضوع مهم برای تغییر سرنوشت اینکه باید همیشه در زندگی به خداوند ایمان و امید و توکل داشته باشیم.
خداوند این جهان و بر اساس طعم ها دسته بندی کرده (طعم ثروت، خوشبختی، موفقیت، شادی، سلامتی، چاقی، صلح، عشق، آرامش، فقر، بدبختی، شکست، غم، بیماری، لاغری، دشمنی، نفرت، بیقراری و … ) و هر کس در مدار هر طعمی باشه فقط همون طعم و تجربه میکنه.
کسی که در مدار فقر و نداریه هیچ وقت نمی تونه طعم ثروت و دارایی و تجربه کنه و یا کسی که در مدار جنگ و دشمنی و درگیریه هیچ وقت نمی تونه طعم صلح و دوستی و آرامش و تجربه کنه.
پس مهم نیست که ما دوست داریم چه طعمی و تجربه کنیم مهم اینه که بفهمیم چه طعمی و در ذهن مون ذخیره کردیم و داریم به اون توجه میکنیم.
پس مهمه که فکر و باورامون با هم همسو باشن چون در نهایت اون طعمی رو که در ذهن مون ذخیره کردیم و به اون توجه میکنیم اون رو تجربه میکنیم. نه اون طعمی و که دوست داریم تجربه کنیم.
مثلاً من میرم رستوران و دوست دارم که قورمه سبزی بخورم و خیلی هم گشنمه میرم اونجا و توجهم میره سمت زرشک پلو با مرغ و در نهایت زرشک پلو با مرغ سفارش میدم در صورتیکه دوست داشتم قورمهسبزی بخورم خب طعمی که من تجربه میکنم زرشک پلو ست نه قورمهسبزی.
درسته که من سیر شدم ولی اون غذایی رو که دوست داشتم نخوردم چون توجه من به زرشک پلو بود و اونو سفارش دادم و صاحب رستوران به من زرشک پلو داد نه قورمهسبزی و من دیگه طعم قورمهسبزی و تجربه نکردم با این که خیلی دوست داشتم قورمهسبزی بخورم ولی زرشک پلو خوردم حالا من خودم مقصرم یا صاحب رستوران؟
صاحب رستوران که هم قورمه سبزی داشت، هم زرشک پلو، من خودم زرشک پلو سفارش دادم صاحب رستوران هم طبق خواسته من زرشک پلو بهم داد، و اگه من قورمه سبزی سفارش میدادم طعم قورمه سبزی و تجربه میکردم.
حالا میفهمم که چرا این همه سال طعم های خوبی که دلم میخواست نتونستم تجربه کنم. و همچنین برام روشن شد چرا با این که این همه برای رسیدن به لاغری تلاش میکردم ولی همیشه چاقی همراه من بوده؟
چون همه فکر و ذکر و تمرکز من روی چاقی بوده، و اصلا توجهی به لاغری نداشتم و اونو از خودم خیلی دور و دست نیافتنی میدیدم در صورتیکه لاغری در وجودم و در کنار خودم بوده و من بخاطر افکار و باورهای غلط و نادرستم اونو نمیدیدم و چون افکار و باورهای من با هم هماهنگ و همسو نبودند من نمی تونستم با همه تلاش و سختی و رنجی که برای بدست آوردنش میکشیدم داشتن شو تجربه کنم و همیشه حسرت داشتن شو می کشیدم.
پس چیزی که من تجربه می کردم نتیجه توجه من بوده، نه نتیجه فکر کردن و دوست داشتن من.
طعم هایی که دوست دارم در زندگی تجربه کنم:
۱_ طعم سلامتی
۲_ طعم خوشبختی
۳_ طعم آرامش
۴_ طعم تناسب اندام ماندگار
۵_ طعم ثروت
۶_ طعم موفقیت و خوشبختی بچه هام
۷_ طعم مسافرت
۸_ طعم داشتن روابط عاشقانه و معنوی با خداوند
۹_ طعم نابودی ویروس کرونا
۱۰_ طعم روابط عاشقانه با همسر عزیزم .
…………
تمرین دوم:
چه طعم هایی رو در ذهنم ذخیره کردم و در طول روز دارم به اونا توجه میکنم واز چه موضوعاتی در طول روز دارم شکایت میکنم.
خدارو شکر من زیاد اهل شکایت و گلایه کردن نیستم و این خصلت خوبو از مادر یاد گرفتم.
چون هر وقت کسی جلوی مادرم از مشکلات و سختیها گلایه و شکایت میکرد مادرم اصلا خوشش نمی یومد و همیشه به ما هم میگفت که سفره دل تونو پیش کسی باز نکنید چون با، باز کردن مشکلات تون پیش دیگران، مشکلات تون که حل نمیشه هیچ، فقط این طوری همه از همه چیز زندگی شما سر در میارن و باعث میشه که یک سری از روی دلسوزی و یک سری از روی فضولی تو زندگی تون دخالت کنند.
منم یاد گرفتم که زیاد گله و شکایتی نداشته باشم و در مورد مشکلاتم زیاد با دیگران حرف نزنم.
حالا نمیدونم این خصلت خوبه یا بده البته من که تا الان از انجامش ضرری نکردم و اما در مورد تمرین دوم و طعم های که دارم در طول روز تجربه میکنم من در جنبه تناسب اندام (لاغری با قدرت ذهن) با آموزش های ارزشمند استاد یاد گرفتم که برای تغییر جسم و رسیدن به لاغری باید افکار و باورهامو با هم هماهنگ و همسو کنم و این آموزش ها نه تنها در جنبه لاغری بلکه اگر خوب درک کنیم در همه جنبه های زندگی مون تاثیر داره.
تقریباً دارم یاد میگیرم که آموزش هامو در همه جنبه های زندگیم به کار ببرم و کم و بیش طعم هایی رو که در تمرین اول نوشتم دارم در زندگیم تجربه میکنم.
از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم تقریباً دارم تغییرات رو در همه جنبه های مختلف زندگیم دریافت میکنم من بذرهای تغییر رو کاشتم و حالا دارم با گوش دادن به فایل ها ، درک و هضم آموزش ها و عمل کردن به اونا در زندگی، صبر و شکیبایی و آرامش از اونا مراقبت میکنم تا تبدیل به درخت تنومند بشن و ایمان دارم که نتیجه برای من و همه دوستانی که آموزش هارو به درستی درک و هضم میکنند محفوظه.
با تشکر از زحمات بیدریغ استاد گرامی.
وبا آرزوی بهترین ها برای همه دوستان.
دستور کار اجرای جلسه ششم:
۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه ششم
۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه ششم(تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت بعدی
۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه ششم در قسمت نظرات
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.06 از 68 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خالق زیبایها❤️❤️❤️
سلام به استاد توانمندم و عزیزان هم مسیر🌹
من فکرمیکنم آموزشهای این دوره تازه ازاین قسمت شروع میشود
فکرماباچیزی که تجربه میکنیم فرق داره وماهمیشه محتویات ذهنمون یعنی باورای قدیمی رو زندگی میکنیم
هرچندکه فکرمون درمسیر اصلاح وتغییرباورهای قبلی هست ولی چون اون باورها هنوزوجوددارندپس مااونارو تجربه میکنیم دلیلشم اینه که ماهنوزدرموردناخواسته ها حرف میزنیم ومرتب باورهای قبلی رومرور میکنیم و بااین کار اوناروتقویت ودر مغزمون تثبیت میکنم وکار تغییررو برای خودمون سخت میکنیم
من خودم اینو تجربه کردم و وقتی شب موقع خواب به اتفاقات ناراحت کننده و مشکلات که درطول روزپیش آمده فکروتوجه میکنم روز بعد از همون ساعات اولیهٔ صبح اتفاقاتی ازهمون جنس راتجربه کردم اما با شدت بیشتر
اما وقتی شب موقع خواب با وجودتمام اتفاقات ناخواسته ای که درطول روز درگیرشان بودم به اتفاقات خوب وشرایط خوشحال کننده ای که قراره تجربه کنم مثل تناسب اندام وزندگی باطعم خدا فکرمیکنم،ازاول صبح شادی آرامش اتفاقات وبرخوردهایی که حِسمو خوب میکند روتجربه میکنم و شب موقع خواب بامرور آنها لذت میبرم از روزی که گذراندم
استاد من اگه بتونم ناظر بودن رو درخودم تقویت کنم خیلی ازمسائلم خودبه خودحل میشه یعنی کسی روقضاوت نکنم.به افکارمنفی وناخواسته هاتوجه نکنم و هیچ حسی بهشون ندهم و درموردشون باکسی صحبت نکنم واگرناخواسته درگیر مسائل ومشکلات دیگران شدم،هیچ نظری ندهم و فقط ناظرباشم.چون ما با حساسیتهای احساسیمون اتفاقات رو تجربه میکنیم.
و اماطعمهایی که دوست دارم تجربه کنم وعلتِ تجربه نکردنِ آنها
طعم رابطهٔ عاشقانه باخدا در تمام لحظات زندگیم/چرا حِسش نمیکنم؟ چون از بچگی به من گفتند، برای نزدیک شدن به خدا باید سختی و ریاضت بکشی. و من باورِنزدیک شدن به خدا =باتحمل رنج وسختی را در خودم ساختم.
طعم ثروت وفراوانی/چرا تجربه اش نمیکنم؟چون به من یاد دادن که پول به سختی بدست می آیدو در طول روز بارها به آن توجه میکنم ودرموردگرانی صحبت میکنم وقتی جنسی رو ازهفتهٔ قبل گرونترمیخرم، میگم:من اینو اون هفته ارزونتر وبا کیفیت بهتر خریدم و…یا اگه ازیه چیزی خوشم بیادوباقیمت گرون بخرم،مدام خودموسرزنش میکنم که چرا بابتش این همه پول هزینه کردم وحسِ یه آدمی که مالشو توی قمارباخته رو دارم وبااین رفتارها من باورفقر وکمبود رو در مغزم ساختم
طعم تناسب اندام/ چرا تجربه اش نمیکنم؟ چون ازبچگی به من گفتندتوچاق بدنیا آمدی وچاقیت ارثی است وطبیعه که چاق باشی. ومن باورلاغری=باغیرطبیعی بودن بدنم راساختم
طعم دیدن دریا ازنزدیک/چراتجربه اش نمیکنم؟ چون بارهاشنیدم و دررسانه ها دیدم که اکثرآدمایی که رفتند کنار دریا غرق شدن و مُردندومن باور دیدن دریا ازنزدیک=باغرق شدن رو درخودم ساختم
طعم مسافرت باهواپیما/چرا تجربه اش نکردم؟چون بارها شنیدم که درارتفاع آدم دچار سرگیجه میشه وبه سختی نفس میکشه.وباور سفربا هواپیما=باحالت خفگی را در خودم ساختم
طعم دوست داشتن خودم/چراتجربه نمیکنم؟چون ازبچگی به من گفتند که بایددیگران رو دوست داشته باشی وبه دیگران احترام بگذاری اگه خودتو دوست داشته باشی توآدمه خودخواه ومغروری میشی وهیچ کس دوستت نداره ومن باور دوست داشتن خودم=با خودخواهی وترد شدن رادرخودم ساختم
من این باورهای مخرب رو یک شبه درخودم نساختم بلکه بادیدن وشنیدن وتوجه و تکرارِبارها وبارهای آن، باور آنها رادرخودم نهادینه کردم الان هم برای پاک کردن آنها بایدآرام آرام توجه ام را از روی آنها بردارم و گام به گام باتمرین وتکرار واستمرار باورهایی رو که دوست دارم جایگزین آنها کنم ومغزمو پُر کنم ازطعم های لذتبخش خدا وایمان دارم که آن را تجربه میکنم
باصبوری ومشتاقانه ادامه میدهم❤️
سلام و درود
این روزا دارم سعی میکنم افکار جایگزین پیدا کنم تا حدلامکان به افکار منفی ذهنم اجازه ورود ندم، تلاشم اینه ک از نشخوار ذهنی و مقایسه خودم با دیگران بپرهیزم و روی خودم و لذت بردن از زندگیم در لحظه تمرکز کنم و در این مسیر با قدردان بودن و لذت بردن خودم رو در مسیر اهدافم قرار بدم و با حال خوب خودم رو آماده کنم برای تغییراتی که دوست دارم تو زندگیم رخ بده.
طعم هایی که میخوام تو زندگی بچشم و تجربه شون کنم :
•طعم عشق
•طعم سلامتی
•طعم خوشبختی و عاقبت بخیری
•طعم ثروت
•طعم موفقیت
•طعم داشتن جایگاه والا در جامعه
•طعم آرامش
•طعم شادی
•طعم نزدیکی به خدا
• طعم داشتن روابط سالم
باسلام خدمت شما استاد عزیز،
امروز میخوام از طعم هایی بنویسم که دوست دارم توی زندگی تجربه کنم و پیش بیاد برام تا احساس بهتری داشته باشم،
طعم خوشبختی رو بدست اوردن و چشیدن ،تجربه کنم و ببینم که میتونم چطوری این طعم رو بدست بیارم ،
طعم شادی ، از درون خودم و در هر شرایط شادی واقعی داشتن و خوشحال بودن خودم رو تجربه کنم،
طعم احساس ارامش ،زمانی که توی محیطی قرار میگیرم که دلخواه من نیست،
طعم داشتن ثروت،که با خیال راحت و بدون نگرانی خرج کنم،
طعم مهربانی، تا همیشه با همه توی جمع یا خلوت مهربان باشم،
طعم زیبایی ،که جهان رو زیبا ببینم و از زیبایی ها لذت ببرم،
طعم عشق با خداوند،که در همه لحظه ها با رفتارم نشون بدم به یادشم و عاشقانه دوستش دارم ،
طعم سلامتی، که همیشه با ارامش زندگی کنم و جسمم رو برای داشتن سلامتی دوست دارم و مواضبشم،
طعم خوب بودن ،که همیشه در کارهام خوب باشم و موفق،
طعم بهترین انسان باشم، تا هر روز از داشتن زندگی و زنده بودنم لذت ببرم ،
طعم ماشین خیلی خوب که منو به سفر های خوب ببره ،
طعم هواپیما سوار شدن با شوق و ذوق دوست دارم سوار شم ، طعم قطار ،
طعم لباس های شیک و خوشگل که همیشه مرتب و اراسته باشم،
طعم سلامتی دندونام که درد نکنه و زیبا باشه،
طعم لذت بردن از هر لحظه ی خودم در زندگی چه در تنهایی چه در جمع،
طعم عکس های خوشگل ، برای ثبت لحظات خوبم که به یاد بمونن،
طعم موبایل خیلی خوب و پیشرفته، که با راحتی و ارامش فایل گوش بدم ،البته اینو الان هم دارم تجربه میکنم،
طعم روابط خوب با خانواده ی خوبم و تجربه کنم که همیشه با حرف های قشنک با اونا افتار کنم،
طعم دوست داشتن انسان ها بدون انتظار داشتن از اونا،
وااای چقدر الان که اینا رو مینویسم احساس خوبی دارم،
و حالا تمرین دوم و محتوای ذهنب من در طول روز و زندگیم: همیشه از تنها بودنم دلخور بودم و احساس تنهایی میکردم و کسی منو دوست نداشت و همیشه فکر میکردم که برای تنها نبودن باید با کسی باشم که تنها نباشم،
در گذشته محتوای ذهنم این بوده که خودم رو دوست نداشتم راضی نبودم و از چیز هایی که دارم خوشحال نبودم،
محتوای ذهنم رفتار بد بقیه بوده و مثلا حرف های کسی راجب من چی هست و خیلی در ذهنم حرف مردم واسم مهم بوده،
هدفی نداشتم در طول روز و بدون دلیل اسمان دلم ابری بود گاهی حتی نفرت داشتم و افکار بدم شدید میشد،
برای خودم همیشه شکایت از رفتار بقیه میکردم و دلخور از این بودم،
با مامانم بحث های الکی میکردم در رابطه با دیدگاه فردی دیگر که چرا نظرش راجب من اینه و اهمیت زیادی به حرف دیگران میدام ، شاید تا ساعت ها غیبت میکردم ،و اصلا دوست نداشتم ،
محتوای ذهنم اهمیت ندادن به خودم بود و راضی نگه داشتن دیگران، اینا طعم های بودن که من تجربه میکردم و الان که اگاهی پیدا کردم و خیلی وقته توی این دوره ها فعال هستم تمام این محتوای ذهنم کم و کمتر و حتی بعضی هاش نابود شدن،و از این بابت خیلی خوشحالم و احساس خوبی دارم،و امروز ه محتوای ذهنم اینه که روز بروز بهترین خودم باشم،
باتشکرازشما
خدایا من چقدر بدمزه ها توی ذهنم دارم،طعم بی پولی،طعم حقوق نگرفتن،طعم دعوا و بحث با همسرم،طعم مریضی،طعم سختی و مشکلات،طعم دوری و ناراحتی از خواهر و برادرام،طعم نبود احترام ،طعم دلهره توی محل کار ،طعم نداشتن بچه و …
ولی دوست دارم طعم آرامش توی خونه رو در کنار همسرم و طعم احترام و دوست داشته شدن از طرف همسرم و طعم شنیده شدن حرفام و قبول کردنشون از طرف همسرم داشته بام.دوست دارم توی محل کارم طعم آرامش ذهنی و سکوت و ی رویه ی همراه با قابل احترام بودن و مورد تایید و اطمینان بودن رو داشته باشم.دوست دارم طعم روابط گرم و صمیمی و رفت و آمدهای عالی با خونواده مو داشته باشم.دوست دارم طعم مورد احترام بودن خانواده مو در کنار همسرم داشته باشم.دوست دارم طعم پول و فراوانی مال و ثروت رو داشته باشم دوست دارم طعم خوشمزه و شیرین مادر بودنو داشته باشم.دوست دارم طعمامیدوار بودنو داشته باشم.
الهی ک طعم های شیرین زندگی نصیب دلهامون بشه.خدایا شکرت ک آنقدر طعم های بسیار شیرین توی زندگیم دارم.طعم شغل عالی با پست و سمت عالی،طعم خونه استیجاری شیک و قیمت مناسب،طعم داشتن ماشین راحت،طعم داشتن صاحبخانه ای مهربان و باشعور و …
با سلام به شما دوست عزیزم،
خیلی نوشته ی شما خوش احساس هست و ارزوی بهترین ها و عالی ترین طعم های خوب رو در زندگی میخوام انشالله با حس خوب تجربه کنید تمام طعم های دلخواهتان ،
موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم
خدارو خیلی سپاسگزارم که در سن ۱۷ سالگی به این مسیر هدایت شدم و میخوام در ادامه ی مسیر زندگی طعم های جدید و لذت بخشی رو تجربه کنم . من در مدتی قبل که با این داستان قانون جذب و این مسائل آشنا شدم و شروع به خواندن کتاب کردم متوجه این موضوع شدم اما طرز استفادش رو بلد نبودم و نمیتونستم در ذهنم اجراش کنم . مثلاً برای آسیب دیدگی هام فکر جایگزینی نداشتم همش فکر میکردم که بهترین راه برای پیشگیری از این آسیب و درد چیه و همش برای خودم دلیل منطقی میاوردم که آسیب دیدن تو ورزش عادیه و برای خودم منطقیش میکردم و هی با خودم جملات تاکیدی که در کتاب ها یاد گرفته بودم رو تکرار میکردم که من همیشه در سلامت کامل هستم اما خب باور من چیزی دیگه ای بود و با اینکار ها فقط انتظار آسیب دیدگی رو میکشیدم اما خدارو شکر با شما استاد عزیز آگاهی های جدیدی داره به من داده میشه که ساختار ذهنم داره عوض میشه خدا رو خیلی خیلی ممنونم که تو این سن هدایت شدم چون در این زمان عوض شدن ساختار ذهنی خیلی راحت تره .
طعم هایی که دوست دارم تجربشون کنم
طعم ارتباط بهتر
طعم لذت بردن از لحظه حال
طعم سلامتی کامل
طعم ثروث لذت بخش
طعم آرامش
طعم موفقیت گام به گام در رشته خودم
طعم یاد گیری زبان انگلیسی
طعم شاد بودن
مطمئنم با تغییر نگاهم نسبت به خودم و خدا و زندگی گام به گام به همهی طعم های دلچسب خدا دست پیدا میکنم و یادمیگرم همون طعمی رو که میخوام از خدا سفارش میدم و خدا بدون معطلی سفارشم رو آماده میکنه و به من تحویل میده.
با سلام
طعم نعمتها درزندگی برای همه افراد فرق میکند که این هم از اعجایب خلقت است که اگر همه مثل هم فکر میکردیم دنیا خیلی عبث و بیهوده بود
طعم من از ندگی
طعم سلامتی
طعم خوشبختی خود و فرزندانم
طعم ثروت
طعم آرامش
طعم خوش اخلاقی
طعم مادربزرگ شدن
طعم مادر زن و مادرشوهر خوب شدن
طعم موفقیت زیاد در محل کارم
طعم کمک کردن به بندگان خداوند
طعم داشتن یک باغ بزرگ و سرسبز
طعم داشتن یک خانه ی بزرگ
طعم برآوردن کردن آرزوی همسرم برای داشتن بنز تک
طعم مادر دکتر بودن
طعم مادر معلم خیلی خوب بودن
طعم مادر و همسر خوب بودن
طعم ثروتنمند بودن
و خیلی دیگر از طعمهایی که خودمان نمیدانیم و خداوند آنها را به ما داده است . خدایا شکرت خدایا شکرت
ب نام خدا
استاد ازتون ممنونم ک انقد شیوا و ساده مطلب رو بیان میکنید و در عین سادگی بسیاااااار آموزنده و مهم هستن
چ مثال زیبایی ینی جوری بیان میکنید ک نیاز نیس راجبش فک کرد وهمون لحظه بقولی دورزاری میافته 👌
بله درسته ما طعم هایی ک علاقه داریم با طعم هایی ک سفارش میدیم واقعا فرق داره…
طعم هایی ک میخام
طعم حضور همیشگی خدا در زندگیم
طعم آرامش
طعم زیبایی اندام
طعم ثروت
طعم سفر
طعم شادی
طعم سلامتی
طعم خوشبختی
طعم لذت
طعم خرید
طعم لبخند
طعم انگیزه وامید
طعم صبوری
طعم صداقت
طعم دوستان خوب
طعم موفقیت
طعم رابطه ی عاشقانه
طعم خونسردی
طعم بخشش
طعم مهربونی
طعم خوش اخلاقی
وحالا طعم هایی ک میچشم
بی حوصلگی
خشممو نمیتونم کنترل کنم
بی انگیزه ای
بحث با همسر
ومیدانم دلیلش خودمم ک مرتب پای صحبت های منفی می نشینم
مدام راجب چیری ک ازش متنفرم می حرفم
گله وشکایت دارم
حسودی میکنم
نمیتونم ببخشم
کینه آیم
از خدا میخام با کمکش هممونو ب راه راست هدایت کنه
با سپاس فراوان از استاد مهربان
سلام ب استاد گرامی و دوستان هم مسیر 🌹
تمرین اول طعم هایی که دوست دارم
طعم حس کردن خدا در لحظه لحظه های زندگیم
طعم عشق بازی با خدای مهربونم
طعم توکل
طعم آرامش
طعم دوست داشتن
طعم خوشبختی
طعم خونه دار شدن
طعم شادی
طعم ثروت
طعم صحبت با خدای عاشقم
طعم سلامتی
طعم داماد کردن پسرم
طعم خوشبختی فرزندانم و تمام مردم سرزمینم
طعم داشتن نوه های زیبا باهوش و زیرک
طعم خندیدن از ته دل
طعم ریختن اشک از سر شوق
طعم خدمت کردن
طعم داشتن کاری برای خودم
طعم پیدا کردن رسالتم
طعم کمک به نیازمند
طعم شاد کردن خانواده
طعم سفر های داخلی و خارجی
طعم خرج کردن بدون استرس
طعم داشتن ماشین
طعم زدن ساز
طعم راه رفتن زیر باران
طعم اسب سواری
طعم اسکی
طعم شنا کردن حرفه ای
طعم یادگیری زبان
طعم داشتن ویلا
تمرین دوم به چه چیزهایی توجه میکنم
دارم سعی میکنم به خواسته ام توجه کنم مثلا اگه پول و ثروت میخوام به فقر و کمبود و گرانی و تورم و قیمت دلار توجه نکنم یا وقتی پولی خرج میکنم استرس نداشته باشم
یا از جلوی ویترین مغازه ها رد میشم حسرت نخورم البته که اول راه هستم و این کار تمرین و ممارست میخواد که امیدوارم که بتونم و ادامه بدم البته که باید صبور باشم و توکل کنم و ایمان داشته باشم امیدوارم تمام دوستان به خواسته های قشنگ شون برسن
از استاد عزیز هم سپاسگزارم
در پناه الله شاد باشید
استاد عزیز با عرض پوزش فراوان، دیدگاه مربوط به جلسه ی هفتم رو اشتباها مجدد در جلسه ی ششم درج و ارسال کردم.🙏🌹
سلام و درود
از بخش دیدگاه های در انتظار تایید دیدگاه رو کپی کرده و در قسمت مربوطه ارسال فرمایید
درود و احترام
بسیار سپاسگزارم از راهنمایی شما استاد عزیز
🌹به نام دوست داشتنی ترین و مهربان ترین خدای بی نهایتی که تا کنون شناختم 🌹
درود و احترام خدمت استاد عزیز و دوستان هم مسیر 💮🌸
خدا رو شکرگزارم که هر روز طعم شیرین تر و تازه تری خداشناسی، خودشناسی، شادی و تناسب اندام رو در زندگیم تجربه میکنم و رازهای تازه ای می اموزم💮
🌺راز اول این جلسه:
هر چی رو الان در زندگی تجربه میکنیم ، قبلا بهش فکر کردیم، باورش کردیم، و بارها از طریق صحبت کردن راجع بهش، طعم ش رو چشیدیم…. هربار که درباره موضوعی نادلخواه، یا مشکلات مون با خودمون یا دیگران حرف میزنیم، هربار که از شادی هامون و احساسات خوب مون حرف میزنیم، باعث میشیم طعم ش در زندگی مون واقعی شه.
بنا بر این راز، خداوند هیچ چیز رو برای هیچ کس رقم نمیزنه، نه چاقی رو برای چاق ها، نه لاغری رو برای متناسب ها، نه ثروت رو برای ثروتمندها، نه فقر رو برای ضعیفان، نه خوشی و شادی رو برای عده ای، نه غم رو برای عده ای دیگر….
این خود ما افراد هستیم که با توجه و تمرکزمون، با حرف هامون، به سیستم جهان هستی و خداوند هر لحظه اعلام امادگی میکنیم که آغوش مون برای دریافت و چشیدن چه طعمی از زندگی بازه…
اینو بارها با خودمون تکرار کنیم، اونقدر راجع بهش صحبت و فکر کنیم تا بخشی قوی و پررنگ از باور های ما بشه. چون به نظرم یک باور قوی در فرهنگ و خداشناسی ماست که خداوند برای بنده هاش طبق یه سری صلاح و مصلحت هایی که خودش خبر داره و اگاهه و بنده هیچ دخالتی در اون انتخاب ها نداره، یه چیزهایی رقم میزنه و افراد رو دسته بندی میکنه.و سرنوشت رو ، وقایع رو، کم و بیش نعمت ها رو طبق سلیقه ش انتخاب میکنه برای هر کس.
🌺راز دوم:
خداوند در نیکی ها ، سریع الجوابه، اما در منفی ها از لطف و رحمت خاص و عام خودش مهلت میده تا ما به خودمون بیایم و به سمت خواسته هامون حرکت کنیم.
این مورد رو من چند وقت پیش در سوره یونس در تفسیر ترجمه یکی از آیه ها خوندم. و به نظرم چون خداوند تمام جهان و هستی رو از روی عشق و رحمت افریده ، و عشق هم مثبته، شاده، قشنگه، چون پایه و اساس جهان عشق و شادیه، خداوند بیش از ما طالب شادی و خوشبختی ماست و به این دلیل در آنچه به شادی ها فکر و باور میکنیم، در آنچه از شادی و نعمت ها ازش میخوایم، سریع الجوابه.
🌺راز سوم:
خداوند به ما نزدیکترینه و تمام هستی رو از روی عدل و بطور منظم با دیسیپلین خاصی آفریده.
بنابراین به اندازه ای که خدا رو بشناسیم و نزدیکی ش رو باور کنیم، به اندازه ای که به سمت شناخت واقعی و درست خداوند در مسیر و حرکت باشیم، و نظم و عدالت جهان رو بشناسیم، از نعمت و شادی و خوشبختی بهره مند میشیم. از طرف خداوند و جهان، هیچ تصمیمی برای هیچ کس گرفته نمیشه که چقدر نعمت و ثروت و خوشبختی داشته باشه. تمام انتخاب ها و سفارش ها، توسط خود ما تعیین میشه، از طریق افکار و باورها و احساساتمون، از طریق مدار توجه مون.
🌺راز چهارم:
ذهن قدرت تشخیص اصل از بدل رو نداره، در حدی که حتی نمیتونه بین صحنه ی واقعی شادی یا غم و تماشای شادی یا غم، تفاوت قائل بشه، به همین دلیله که وقتی صحنه ی شاد یا طنزی در تلویزیون می بینیم باهاش میخندیم، یا اگه صحنه ی فیلم غمگینی ببینیم گریه مون میگیره بدون اینکه اتفاق غمگینی برامون افتاده باشه! یا در مرور خاطرات طنز میخندیم بدون اینکه اون لحظه در اون صحنه باشیم.
بنابراین وقتی درباره طعمی می شنویم، تصورش می کنیم, معادلسازی و شبیه سازی می کنیم تو ذهن مون و داشتن ش رو تصور می کنیم، برای ذهن انگار که تمام این تصویرسازی ها واقعی هستن، در نتیجه افرادی که مدام به شادی ها فکر میکنن و خوبی ها رو در ذهن شون مرور می کنن، به هدف هاشون خوش بینن و رسیدن به هدف هاشون رو تصویر سازی میکنن، ذهن شون به عنوان اصل می پذیره.
خدایا شکرت زندگی با طعم تو، شناخت عمیق تر و صحیح تری از تو چقدر شیرینه…🌈
خدایا شکرت زندگی با طعم تندرستی و تناسب اندام ایده ال چقدر قشنگه…🌈
خدایا شکرت زندگی با طعم ثروت و فراوانی و رفاه چقدر دلنشینه….🌈
خدایا شکرت زندگی با طعم خونه نوساز در بهترین منطقه شهر چقدر جذابه…🌈
خدایا شکرت زندگی با طعم سفرهای متنوع چقدر هیجان انگیزه…🌈
خدایا شکرت زندگی با طعم خریدهای مختلف و قشنگ چقدر روحیه انگیز و شادی بخشه….🌈
خدایا شکرت زندگی با طعمی خانواده ای شاد و صمیمی و تندرست چقدر آرامش بخش، زیبا و شورانگیزه….🌈
خدایا شکرت زندگی با طعم شغلی دلخواه در محیطی دوستانه و همکارانی عالی و مثبت اندیش چقدر انرژی بخش و دلنشینه….🌈
خدایا شکرت زندگی با طعم نور آگاهی درآکادمی تناسب فکری در کنار استاد عزیزم و دوستان شگفتی ساز هم مسیر چقدر روحیه انگیز، پرشور، پر نور، زیبا، و اعجاب انگیزه 🌈
الهی به امید تو 🌹💮
درود مجدد استاد عزیز و دوستان 💮
بعد از نوشتن و دیدگاهم یک تجربه اموختم که دوست داشتم باهاتون درمیون بگذارم.
چند ساله که اوایل بهار قمری میاد توی گلدون هایی که توی بالکن گذاشتم لونه میسازه و تخم میگذاره. و دیگه به محیط خونه م خو گرفته و احساس ارامش میکنه.
الان داشتم از پشت پنجره نگاهشون میکردم. یه قمریه و دو تا جوجه هاش که دو روز پیش سر از تخم بیرون اوردن.
قمریه در کمال ارامش کنار جوجه هاش توی گلدون نشسته بود. و اطراف رو نگاه میکرد…
با خودم گفتم السا نگاهشون کن ، این قمری ها چقدر به خداوند ایمان دارن، چقدر خدا رو رزاق و حامی میدونن…
اومده توی جایی که نمیشناسه نمیدونه امنیت داره لونه بسازه و تخم بذاره یا ادمها اذیت میکنن و لونه شو خراب میکنن، واسه خودش نشسته در ارامش کامل لونه شو ساخته، تخم گذاشته، اصلا خیالش هم نیست که بعدش چی میشه..
بعد تمام ساعت های شبانه روز روی تخم هاش میشینه، بدرن نگرانی از رزقش، ذره ای استرس اینو نداره اگه امروز چیزی برای خوردن نداشته باشم تکلیفم چی میشه، اینده م چی میشه، اینده جوجه هام چی میشه، 😁
و همیشه هم رزقش میرسه، سیر میشه! هم خودش هم جوجه هاش…
در حالیکه من انسان با ذهنم تمام لحظاتم و شادیم فدای نگرانی فردا و فرداهام میشه ، تو شرایطی که خدای من، با خدای این قمری یکیه!
جوجه هاش رو هم با نهایت رهایی و استقلال بزرگ میکنه…
نه منتی بر سر بچه هاش داره که : من زندگیمو جوونیم رو فداتون کردم. من بخاطر شماها خطر به جون خریدم. من بخاطر شماها تو این زندگی موندم 😁
من شماها رو به دنیا اوردم تا عصای پیری و کوریم باشین بخاطر ن زندگیم و تنهایی پیریم باشین. من زحمت شماها رو کشیدم، من شیره ی جانم رو به شماها دادم…
هیچ نگرانی هم بابت سلامت و اینده جوجه هاش نداره، در عین حال که مراقب شونه و از خطر محافظت شون میکنه. اما هیچ استرسی براشون نداره.
اونوقت ما ادمها چقدر از این حرفها از طرف پدر مادرها به فرزندان شون می شنویم. یا حتی ممکنه خود ما هم گفته باشیم این حرفها رو، و یا در اینده وقتی پدر یا مادر شدیم بگیم.
چقدر نگران سلامتی و اینده ی بچه هامونیم..
چقدر به بچه هامون وابستگی و احساس مالکیت داریم، جز دارایی هامون میدونیم شون و همیشه یه بند ناف محکم و ضخیم از روح مون به روح بچه هامون میگذاریم وصل بمونه..
چقدر توقع داریم ازشون.
چقدر سلطه گری داریم و دوست داریم با استانداردهای ما بزرگ شن و به سبکی که دوست داریم زندگی و رفتار کنن.
بحثم رو هنجار ها و خط قرمزها و بی قید وبندی اصلا نیست.
منظورم وقتهایی هست که از حد تعادل عبور میکنیم و ارامش خودمون و فرزند رو بهم میزنیم.
چقدر دیدیم پدر مادر هایی که نهایت فداکاری و جانفشانی رو برای بچه هاشون کردن، خودشون هیچ لذتی از زندگی نبردن بخاطر اینکه پدر یا مادر شدن، و بعد یه جایی که دیره به خودشون میان که ای وای من زندگیم رو فدا کردم بدون اینکه خودم ازش چیزی بفهمم و شروع میکنن به برون فکنی و منت بر سر بچه هاشون گذاشتن و توقع داشتن که ما بخاطر شماها هیچی از زندگی نفهمیدیم….!
خدا رو شکر که در طبیعت اینهمه اگاهی و درس برای اموختن هست.
خدا رو شکر که ما در مسیر اگاهی قرار گرفتیم و داریم نگاه صحیح رو یاد می گیریم.
خدا رو شکر که دوره های شما استاد عزیز باعث روشن بینی و روشن ضمیری ما به روی حقایق شد.
*دوستان عزیزم تا میتونیم به طبیعت فکر کنیم، در طبیعت باشیم، و ازش درس بیاموزیم که طبیعت شگفت اتگیز و جهان هستی زیبا، سرشار از حکمته. 💮❤️💮
🌷به نام خدای بی نهایت و گستراننده و مهرآفرین🌷
درود و احترام خدمت استاد عزیز و دوستان هم مسیر 💮
خدا رو سپاس که هر روز در دوره های استاد عزبز رازهایی تازه و جدید درباره زندگی زیبا و جهان شگفت انگیز میفهمم
رازهایی که در این جلسه آموختم:
*راز اول: زندگی رنج نیست، و رنج ها پاداش ما در زندگی نیستن و ادمهای خوشبخت که زندگی های آرامی دارن طرد شدگان خداوند نیستن، و پاداش ها هرچه هست در این دنیاست.
و اتفاقا حق طبیعی ماست در این جهان با ارامش و شادی و لذت زندگی کنیم. چیزی که همیشه خلافش رو به ما اموختن. و سالهای اخیر هم این موج احساسی در جامعه بین افراد راه افتاده و من بسیار زیاد از همکاران و اطرافیانم میشنوم که رنج رو تقدیس میکنن! و ساعت ها و روزها در مزایای رنج فلسفه بافی میکنن. حتی چند سال پیش (قبل تر از اینکه دوره های استاد رو شرکت کنم و مدارم خیلی جالب نبود) یکی از همکاران من که شغل دومش تهیه پادکست هست ، یک سری پادکست های طولانی در این مورد تهیه کرده بود. و به من گفت گوش بده نظرت رو بگو. من هم غافل از اینکه موضوع پادکست هاش چیه، و نپرسیدم، نشستم پای پادکستهاش …. و امیدوارم همیشه تجربه ی خوب برای همه پیش بیاد ….
گوینده با یک ژست فلسفی و روشنفکری عمیق، به قدری این موضوع رو تجزیه تحلیل میکرد که من فقط تونستم حدود ده دقیقه گوش کنم ، تا دو سه روز حالم بد بود. و همش به این فکر میکردم که در رنج چه نکته جالب و مثبتی هست که اینگونه تقدیس میشه؟! به نظرم حتی اسمش هم حال خوبی ایجاد نمیکنه. و بزرگترین لطفی که میتونیم به خودمون کنیم اینه که اولا با عنوان تضاد ازشون یاد کنیم، دوما نگاهمون این باشه که این تضاد بخاطر محتوای ذهنی و کانون توجه و تمرکز من در زندگیم بوجود امده ، و البته وظیفه ش این هست که به من یک آلارم بده که باید محتوای ذهنم رو مثبت تر کنم و کمک کنه به وضوح برسم ، و زیبایی و خوشبختی بیشتری در زندگی تجربه کنم.
*راز دوم، راز فراوانی و گستردگی جهان هست. که هر روز و هر لحظه جهان و تمام انچه در اون هست، گسترده میشن ، تنوع میگیرن، و خداوند از رحمت و مهربانیش به ما اجازه یصد در صد و کامل داده تا از اینهمه فراوانی ، هر چه دوست داریم آزادانه و بی محدودیت انتخاب کنیم، خداوند ما رو محدود نکرده و هیچ چیز برای ما از پیش تعیین نکرده، ما اختیار تام داریم تا هرچه دوست داریم از نعمتهای گسترده جهان انتخاب کنیم.
*راز سوم: توکل و ایمان ما به خداوند باید همیشگی باشه اگر میخوایم که در زندگی همیشه خوشبخت و شاد باشیم و از برکت ها و نعمت ها بهره مند باشیم. توکل و ایمان ما محدود به وقتی که خواسته ای داریم، یا وقتی به خواسته ای رسیدیم نباشه. همیشه هر لحظه در هر قدم از زندگی مون ایمان و توکل درست و شایسته داشته باشیم
*راز چهارم: ما به هرچه توجه و تمرکز میکنیم، جهان از همون سفارش به ما تحویل میده. و اونچه تعیین کننده ست توجه و باور ماست نه فکر ما. مثلا خیلی از ما فکرمون اینه که خدا رزاق و بخشنده ست. اما توجه مون به مشکلات مالی و بار گناهان و احساس عذاب وجدان مونه… فکر ما اینه که خدا کمک مون میکنه، اما توجه ما بر نگرانی برای فردا و فراداهامونه.
پس صرفا فکر کافی نیست، توجه مهمه. این مهمه که به چه چیزایی باور داریم؟ کدام ویژگی های خدا رو ایمان داریم؟ دقیقا همونو دریافت میکنیم، و این عین عدالت خداوند در جهان هستیه.
پس بین باور و توجه ما ، و اونچه طالبش هستیم باید تعادل باشه تا طعمش رو بتونیم بچشیم.
بنابراین من که دوست دارم طعم های: -ثروت -خوشبختی -زندگی راحت -سلامتی و تناسب اندام -موفقیت شغلی -شادی -سفر و گردش رو تجربه کنم باید توجهم بر :
فراوانی و داشته هام، توانایی هام، علاقه به شغلی که الان دارم خوبی ها و قشنگی های محیط کارم همکارانم ، باشه تا بتونم به طعم هایی که میخوام برسم.
و تا وقتی در ذهنم نگران هزینه هام و آینده ی مالی زندگیم هستم، نگران شرایط اقتصادی جامعه، نگران کم و بیش شدن ساعت های کاریم و پروژه های تحقیقاتیم هستم، طبیعتا نمیتونم طعم ثروت و فراوانی رو تجربه کنم. تا وقتی در ذهنم از تنهاییم ناراحتم، نمیتونم طعم داشتن یک رابطه ایده ال رو بچشم. تا وقتی در ذهنم تمرکزم روی نداشته م هست و اونچه ندارم به چشمم پررنگ تر از هزاران هزاران موهبتی که دارم هست، نمیتونم در زندگیم فراوانی و خوشبختی و ارامش رو تجربه کنم.
خب من مدت زیادی هست پیوسته و هر روز در مسیر هستم، و نمیگم همیشه و صد درصد که قطعا یک ادعای اغراق آمیزه ، اما با اطمینان میگم در 70-60 درصد مواقع تسلط به افکار و درونم دارم و نسبت به پیش از دوره بسیار محتوای ذهنیم مثبت تر و قوی تر شده خدا رو شکر، اما باز هنوز اونقدری که باید محتوای ذهنم مثبت نشده تا اونچه ایده الم هست تجربه کنم که البته یک فراینده و جهش نداره. اما از دیشب که دارم به تمرین دوم فکر میکنم متوجه شدم که همچنان بخشی از ذهنم علیرغم تمام ایده ال هام ، درگیر این موارد هست که باید مدار توجه م رو تغییر بدم:
نگرانم بابت اینده شغلیم، رونق کارم، و در ذهنم حساب کتاب ساعت های کارم رو دارم که نکنه کمتر شه ، نکنه کارم کم شه ، اگه رونق نگیره هزینه هام و پلن هام رو چیکار کنم…
گاها گله و شکایت های پنهان عجیبی از شرایط فعلیم دارم که خودم وقتی متوجهش میشم از خلاقیت منفی باف متعجب میشم که چطور میتونه انقدر نرم و زیرپوستی ذهن رو با خودش به سرزمین گله شکایت ها ببره در حالیکه من فکر میکنم دارم با خودم مثبت فکر میکنم😂
هنوز رضایت کافی از شرایط فعلیم ندارم و از اونچه الان هستم خوشحال کامل نیستم. چون فکرم درگیر نتیجه ست و در تلاشم به ثمره های بیشتر و بهتر برسم که معنای این تمرکز بر نتیجه اینه که به رضایت و شادی منطقی و درست و کافی از شرایط فعلیم نرسیدم. و عزت نفس کافی ندارم تا بتونم خودم رو بی قید و شرط و بدون داشته ها و خواسته هام ارزشمند بدونم.
خداروشکر ، مرسی استاد عزیز باعث شدید با این تمرین در اعماق باورها و محتویات ذهنم کند و کاو کنم و به سطحی درونی تر و لایه های زیرین تر باورهام دست پیدا کنم، به شناخت بیشتر از خودم برسم، و این رویارویی با درون و خود واقعیم چقدر با شادی و احساس خوب اتفاق افتاد. با خود درونیم روبرو شدم در حالیکه میخواستم اونو مثبت تر کنم.
من در این تمرین با احساس عالی درحالیکه نگاهم به خواسته های درست و منطقیم معطوف بود روبرو شدم، در صلح و شادی کامل. مثل قرارگرفتن در منبع نور و روشنایی.
الهی همیشه نور به قلب و زندگی تون بتابه 🌟🌞
همت و دعای نیکان بدرقه ی راه تون 💮🌷
درود بی پایان
من خیلی وقته ک دارم ب این مسیر فکر میکنم ک چطور میشه راههای رسیدن ب افکار و باورهای درست رو پیدا کرد و توی این چند جلسه فهمیدم ک خداوند منو توی بهترین شرایط و بهترین زمان و در بهترین سایت و دربرابر بهترین استاد قرار داده ک راه حقیقیت رو اینجا پیدا کنم.
دلم میخواد طعم عشق و مهربونی و احترام و تکریم شدن رو از طرف همسرم و همینطور خودم ب همسرم رو بچشم
دام میخواد طعم بی نیاز بودن از مال دنیا رو بچشم یعنی آنقدر پول داشته باشم ک هرآنچه طلب کردم رو بتونم تهیه کنم
طعم وسایل و اسباب نو منزلمون رو بچشم)پرده ها.مبلمان فرش و میز تلویزیون و …
طعم بچه دار شدن رو بچشم سه قلو یا دوقلو داشتن.طعم عالی و خوشمزه بارداری و بهدش مادری کردن برای بچه هامو بچشم
طعم مدیر بودن و مدیریت کردن توی محیط کاری رو بچشم
طعم مسافرتهای داخلی مثه رفتن ب تمام نقاط جنوبی ایران مثه قشم کیش بندرعباس نخل تقی و هرچی سهر خوشگل هست رو بچشم
طعم عاشق خدا و خودم بودن رو بچشم
طعم داشتن روابط عالی و گرم همسرم با خونواده مو بچشم
طعم خوشمزه خونه خریدن رو بچشم
طعم بینظیر رانندگی کردن با ماشین خودمو بچشم
و اما طعمهایی ک این روزا میچشم
طعم ترس از دست دادن مدیر عالی ک الان دارم و ترس از دست دادن همکاری با شرکت
طعم خشم و ناراحتی از اینکه کسی توی محل کارم قدر منو نمیدونن
طعم اضطراب از اینکه با همسرم رابطه خوبی نداشته باشم
سلام خدمت استادم
چقدر ظريف و زيبا اين مساله رو باز كرديد و توضيح داديد و بسيار قابل فهم است ممنونم
در اين فايل دو نكته خيلي مهم نهفته است مخصوصا در اون تمثيل منو رستوران ها كه هر روز داره متنوع تر و گسترده تر ميشه
اين يعني اينكه فراواني داره گسترش پيدا ميكنه ثروت داره هر روز بيشتر و بيشتر ميشه در جهان خدا رو شكر
و نكته بعدي اينكه ما به چي داريم توجه ميكنيم در منو جهان ، همونو تجربه خواهيم كرد نه چيزي كه دوست داريم
بخش اول تمرين : من دوست دارم رفاه و آسايش رو بچشم
دوست دارم ثروت به غير الحساب رو بچشم
دوست دارم اندام متناسب داشته باشم
دوست دارم طعم زندگي در منزل نوساز و عالي و مستقل در بهترين محله شهر با بهترين همسايه ها رو بچشم
دوست دارم طعم مسافرت هاي فصلي رو بچشم …تابستون مسافرت هاي تابستاني و رفتن به جزيره هاي مختلف…طعم مسافرت هاي زمستاني و اسكي كردن …طعم مسافرت در پاييز و ديدن جنگل هايي كه هزار رنگ شدن در پاييز و طعم مسافرت هاي بهاري و ديدن درخت هايي كه در سرماي زمستان فقط تسليم بودن و شكايت نكردن و در بهار بهشون پاداش داده ميشود و دوباره سر سبز و بزرگ تر از سال قبل ميشوند و رشد ميكنند
بخش دوم تمرين:
من هر روز طعم ديدن خانه هاي نوساز و شيك رو در تصاوير مختلف در اينترنت ميبينم و تحسينشون ميكنم …اما خانه فعلي ما نوساز نيست و تا همين چند وقت پيش با اينكه هر روز خانه هاي نوساز رو ميديدم و طعم اونا رو دوست داشتم ..اما طعم قوي تري رو بهش توجه ميكردم و اون هم طعم خانه اكنون كه قديمي هست…مخصوصا كه همسايه هامونم هي هر روز ميگن اين خونه قديميه منيجرش به اين خونه رسيدگي نميكنه و از اين دست موارد …
حالا كه اين بحث خونه شد و حالا كه دارم ذهنم رو شخم ميزم آشغالو ميريزم بيرون بگم كه …من و همسرم وقتي به اين خونه اسباب كشي كرديم انقدر اين خونه برامون عالي بود انقدر دوسش داشتيم من انقدر شكرگذاري ميكردم براش و انقدر هر روز از زندگي در اون لذت ميبرم كه هر كي ميومد خونمون اين انرژي خوبي كه ما جاري كرده بوديم توي خونمون رو ميگرفت و ميگفت چقدر خونتون پر انرژيه
ولي بعد از سه سال كه در اينجا مونديم و من هي دوست داشتم خونه رو عوض كنيم و نميشد و هنوز هم نشده، من شروع كردم به توجه به طعم ناخوشايندي كه اين خونه رو بايد عوضش كنيم و هر روز يك عيببي روي اين خونه ميزاشتم…و تعجب ميكردم كه من كه دارم هر روز به طعم خونه هاي شيك و نوساز توجه ميكنم چرا وارد زندگيم نميشه …نگو كه من توجه اصلي رو گذاشته بودم روي طعم قديمي بودن اين خونه
و باز هم به لطف خدا الان دو ماهي ميشه كه آگاهانه دهنمو ميبيندم و شكايت نميكنم و در ذهنم دارم ميسازم كه من دوست دارم طعم خونه نوساز رو بچشم و به اونا توجه ميكنم و تحسينشون ميكنم …با اينكه ميدونم اينجا طعم قديمي داره ولي به خدا ميگم خدايا مرسي به خاطر اين خونه كه زماني كه به ما داديش من از خوشحالي داشتم بال در مي آوردم …حالا اين خونه رو بده به يه كسي ديگه كه توي شرايطت قبل من هست و داشتن اين خونه براش مثل معجزه ست و براي من خونه اي آماده كن كه دهها برابر با اينجا متفاوت باشه از هر نظر
من هر روز طعم ثروت هايي كه به غير الحساب در زندگي صاحبان سرمايه هاي بزرگ وارد ميشه رو سعي ميكنم ببينم و درباره اشون بخونم ولي صادقانه بگم بايد بيشتر براي اين طعم وقت بزارم
طعم خوش اندامي رو هر روز با تحسين افراد متناسب ميچشم …ولي از اين بخش هم غافل نشيم كه يك برنامه ديگه در ذهن من در حال اجرا بود كه خيلي قوي تر از اين طعم بود و اون اين بود كه فكر ميكردم هر چي ميخورم من رو چاق ميكنه …به لطف خدا در اين سايت ياد گرفتم اون برنامه رو ديسيبل كنم
طعم زندگي مسافرت هاي فصلي رو تقريبا ميچشم و اونجايي كه مسافرت ها رو نميرم تنبلي خودم هست همسرم هميشه ميگه پلن بزاريم بريم فلان جا..ميفهمم كه اون ميخواد منم همونقدر كه اون دوست داره بره سفر منم دوست داشته باشم…ولي من تنبلي ميكنم ….اما هر بار كه ميريم سفر از اونجايي كه ما عاشق طبيعت هستيم انقدر تحسين ميكنم تمام مناظر رو و زيبايي ها رو كه بعدش هر بار اون مسافرت رو براي دوستان تعريف ميكنيم با كيفيت فول اچ دي تعريف ميكنيم..چون زماني كه در اون سفر بوديم با تمام سلول هامون ازش لذت برديم.
شادي و خوشبختي و چشيدن بهترين طعم ها رو هم براي خودم ميخوام از خداوند هم براي شما كه اين متن رو خوندي
با سلام و درود فراوان خدمت استاد بزرگوارم و همهی دوستان همراه طعم های که دوست دارم داشته باشم
طعم رضایت
طعم شادی
طعم لذت
طعم ذوق وشوق
طعم خرید وسایل جدید
طعم بوی وسایل نو در خانه ام
طعم سلامتی کامل جسم وجانم
طعم مشتری های دوبرابری و بیشتر
طعم پول بیحساب
طعم برکت فراوان
طعم بچهای موفق و عالی
طعم همسر مهربان و دوست داشتنی
طعم خانه ی جدید
طعم روابط سرشار از عشق
طعم بودن در کنار عزیزان
طعم وجود مادر مهربان
طعم رسیدن به آرزوهای عالی
طعم موفقیت دوستان و عزیزان
طعم ماشین صفر و جدید خوبم
طعم کارت پر پول 😍😍
طعم مسافرت دسته جمعی
طعم رفتن به سفر خارجی
طعم مهمانی و دورهمی
طعم انجام شدن کار در نوبت اول
طعم جای پارک عالی برای ماشین
طعم انجام دادن پله پله تمرینات
طعم تکامل و رسیدن
طعم آرامش شادی پیشرفت سلامتی ثروت
طعم ملاقات دوستان
طعم گرفتن سفارشات در اولین فرصت
رسیدن به خدا
طعم دیدن خدا
طعم پیداکردن خدا
طعم پیدا کردن رسالت شغلی
طعم قرار گرفتن در جایگاه صحیح در کائنات
طعم پیدا کردن رسالت زندگی
طعم عاشقانه ها
طعم خوش عاشقی
طعم مهربانی طعم سعادت و خوشبختی
طعم رفتن به عروسی
طعم خوشبختی بچها در بهترین زمان بهترین مکان بهترین حالت
طعم ازدواج برادرم و خوشبختی اش
طعم هدیه دادن
طعم خریدن هدیه برای عزیزانم
طعم بخشیدن
طعم حضور
طعم رزق روزی برکت فراوانی از راه بیحساب
طعم درخواست کردن وجاری شدن نعمت در همه حال
طعم آغوش پر از مهر ومحبت
طعم بودن در کنار دوستان هم فرکانس
طعم رهایی
طعم آزادی
طعم پرواز
طعم راحتی
طعم خوش زندگی
طعم رسیدن به تمام آرزو ها
طعم انجام دادن تمام کار های که باید در این دنیا انجام بدم
طعم های که قبلا تجربه میکردم
طعم ترس وحشت نگرانی دلشوره حسرت نخواستنها و نرسیدنها و نتوانستن ها
خدایا من را در این مسیر حمایت حفاظت وحمایت بگردان الهی آمین
به نام خدا
الهی به امید تو❤
طعم هایی که دوست دارم در زندیگم بچشم
۱.طعم خوشبختی احساس ارامش وشادی درونی. نگاه عاشقانه افریدگار
۲.طعم صحت وسلامتی کامل خانواده ام و خودم
۳. ثروت فروان و بی حد مرز و رساندن خیر ب جامعه حداقل همان ماهی ۱۰۰میلیون تومان
۴.طعم صحت سلامت کامل پدر مادرم خانواده ام برادرتو خواهران و مردم
۵.طعم یک خواننده عالی بودن و محبوبیت الهی
۶. طعم ازادی کامل مالی زمانی و مکانی
۷.طعم عشق و احترام و خندیدن بسیار
۸.طعم مسافرت های عالی درون کشور ب جاهای متفاوت
۹.ماشین تیگو سون دوتا واحدم ب راحتی تکمیل بشه راحتی و یک ماشین سبک درون شهری
۱۰.اندام ورزشی وتو پر و عالی صورت صاف وسفید پوست صدای عالی خوانندگی.
طعم های ک ناخوداگاه بعضا میچشم.
۱.خرج فراوان و بدهی ب شرکت که البته افریدگار تا الان پوشش داده و من سرم بالاست
۲.سلامتی فرزند و همسرم که تا الان ب لطف خدا اکی بوده
۳.بحث گرفتن مطالبات از رضایی و حفظ عزت ابرو مال و ازادی من که به لطف خدا تا الان اکی بوده سرم بالاست با ابروهستم ازادی کامل دارم ومالم حفظ شده
۴.بعضا احساس میکنم ک عشق تجربه نکردم ولی شروع کردم ب تجربه عشق
سلام و درود خدمت استاد گرانقدرم و همگروهی های عزیز
استاد عزیزم ممنون و سپاسگزارم بابت توضیحات فسیح و روشن ، و لبخندتون که بهمون انرژی مثبت القا میکنید .
طعم هایی راکه میخوام به فضل خدا تجربه کنم:
طعم شیرین لبخند همیشگی، که وقتی در استادم می بینم ،می فهمم همین لبخند چه انرژی مثبتی به جهان ساطع میکنه .
طعم : عشق ورزی. طعم : احساس خوب
طعم:خوش اخلاقی. طعم : شنونده بودن
طعم : پولداری. طعم : ثروتمندی
طعم : لذت بردن و در زمان حال بودن
طعم :آزادی مالی. طعم : آزادی حجاب
طعم : دست و دلبازی طعم : دریافت عشق
طعم : انفاق. طعم: قدر دانی
طعم: سپردن کارها به خدا و لذت بردن از آن
طعم : ارتباطات عالی ، طعم:استقلال مالی
طعم: خریدن دوره های آموزشی به راحتی
طعم : مهرورزی. طعم :جذب های شیرین
و طعم هایی که دوست ندارم :
به خودم و خدای خودم قول میدهم که از این بعد بهشون توجه نکنم و تجربه اشون نکنم:
درباره اتفاقات بد دیگران صحبت نکنم
در مورد مسائل خودم با کسی درد و دل نکنم ، حتی خدا
با خدا فقط درباره ی لطف و محبت ، نعمت ها و موهبت هایی که بهم عنایت کرده شکرگزاری و قدردانی میکنم .
گله و شکایت از هر چیزی و شرایطی و یا کسی تا ابد ممنوع
قول میدهم به مسائل منفی و اشتباهات دیگران دخالت و دلسوزی نکنم .
قول میدهم همیشه به خوبیها ، موفقیت ها ، و ارزشمندی خودم و دیگران توجه کنم .
در پناه عشق و نور الهی باشید.
سلام
طعمهایی که دوست دارم تجربه کنم:
طعم آرامش
طعم آسایش
طعم وفور و فراوانی
طعم دوستی
طعم ثروت
طعم عشق
طعم مزه های جدید
طعم سفر
طعم شادی
طعم خنده از ته دل
طعم خانه بزرگ و حیاط دار
طعم سراتوی سفید
طعم دیدن شادی دخترام
طعمهایی که تا به حال در حال تجربه بودم:
نفرت
ظلم
بی انصافی
فقر
کمبود
ترس
نا امتی
بی اعتمادی
سلام به همه دوستان و استاد مهربانم.
جلسه ۶زندگی با طعم خدا:زندگی چیزی نیست که بر ما تحمیل بشه .من هم فکر میکردم که سرنوشت رو ما تعیین نمیکنیم بلکه سرنوشت ما در نطفه نوشته شده و این چیزی هست که به ما نسبت دادن و نمیشه عوضش کرد و دیگه مجبوریم که راه بیاییم باهاش و همیشه با خودم میگفتم پس خدا گفته که انسان رو آزاد آفریده پس کو چرا خودمون تعیین نکردیم که چه خانواده ای داشته باشیم یا زندگیمون رو بسازیم همیشه برام سوال بود و خدارو شکر با شرکت در این دوره دارم یواش یواش به جواب هام میرسم.ما دراین دوره نگاهمون به خدا عوض میشه قبلاً فکر میکردیم که خدا همیشه از ما خشمگینه همیشه با امتحان کردن مارو اذیت میکنه همیشه در حال جور کردن اتفاقات بد توی زندگیمون وای الان من تا حدودی درک کردم که من اگه نگاهم رو نسبت به خدا عوض کنم زندگیم هم عوض میشه و مثلاً قبلاً که نگاه منفی داشتم زندگیم پر بود از مشکلات و این رو برای خودم طبیعی میدونستم ولی همیشه مردد بودم که نکنه ما هم داریم مثل بت پرستان گذشته زندگی میکنیم و فکر میکنیم نکنه ما بدون اینکه تحقیق کنیم داریم راه اشتباهی که قبل ما رو رفتن رو ادامه میدهیم نکنه اونها هم اشتباه فکر میکردم و زندگی میکردند بعد اون دنیا خدا از ما میپرسه چرا تحقیق نکردین مگه من قرآن رو براتون قرار ندادم به عنوان راهنما پس چرا ازش پیروی نکردین همیشه این دوگانگی رو داشتم که چرا زندگی ما مسلمونا باید با زجر و سختی و ناراحتی باشه ولی کافران در ناز و نعمت زندگی کنن مگه خدای ما همون خدای اونها نیست اونا چه چیزی رو میدونن که ما نمیدونیم و اینکه چند بار هم شنیده بودم که اونها هم از قرآن ما استفاده میکنن برای مشکلاتشان پس چرا مای مسلمون نمیتونیم این کار رو انجام بدیم و الان که نگرشمون داره عوض میشه زندگیمون راحت تر پیش میره آرامش داریم نسبت به خدا اونو مثل پدر مهربونمونه الان تصور میکنیم عین دوست صمیمی یا یه کسی که همیشه مارو دوست داره در هر شرایطی حامی و پشتیبان ماست که اولین نشونش آرامشه.فقط نباید عجله کنیم باید ادامه بدین و این کار سبک زندگیمون بشه مثل ایمان آوردن خدا نمیگه بهم ایمان بیار مشکلتون حل کردم دوباره همون آش و همون کاسه نه باید تا آخر عمرمون بهش پایبند باشیم.اینو یاد گرفتم که خدا جهان رو هم تقسیم بندی کرده مثل کاری که ما در سوپر مارکتمون انجام میدیم یا در فروشگاههای بزرگ.طعم های دنیا رو هم دسته بندی کرده مثل طعمهای شیرین که شامل خوشبختی و پول و آرامش و شادی و کلی چیزهای قشنگه و طعم های تلخ مثل جنگ و خونریزی و فساد و ناخوشی و کلی چیزهای بد.و هیچ وقت اینها با هم قاطی نمیشه مثل این میمونه که تو یه شیرینی رو بخوای با نمک شورش کنی و بخوری اصلا نمیتونی بخوریش.اما تمرینات عملی امروز من در دانشگاه زندگی با طعم خدا.
تمرین۱:دوست داری چه طعمهایی رو در زندگی تجربه کنی؟طعم آرامش با خدا بودن،طعم احساس شادی و خوشحالی از درون،طعم اعتماد به نفس و فن بیان قوی،طعم روابط عالی با اطرافیان و خودم،طعم اینکه مردم منو دوست داشته باشند و با احترام و ارزش با من رفتار کنن،طعم ثروت،طعم زندگی در رفاه،طعم داشتن کار مورد علاقه ام و موفقیت در اون،طعم تجربه عشق و همسفر زندگیم،طعم خیال راحت،
تمرین۲:چه طعمهایی رو در طول روز داری تجربه میکنی و بهش فکر میکنی و از چه چیزهایی گله و شکایت داری در طول روز؟من از وقتی وارد این سایت شدم و استاد گفتن که ورودی مثبت به ذهنتون بدین من با خودم عهد بستم که بهش عمل کنم و تا حدودی هم موفق شدم خیلی وقته اخبار نگاه نمیکنم و فیلم هم همین طور وب گردی هم نمیکنم میدونم که برام سودی ندارد و حتی به پستهای دوستام که این روزها اکثرا منفی هست هم نگاه نمیکنم حتی یه خبر بد هم که میشه من اصلا بهش اهمیت نمیدم و زود بحث رو عوض میکنم و اینکه غیبت کردن رو هم تا حدودی کمکردم و خدا رو شکر پیامدهای خوبی هم برام داشته دیگه اون درگیری قبلی رو ندارم و آروم تر شدم و اصلا در مورد مشکلاتم با کسی حرف نمیزنم چون این کار باعث میشه از همون مشکل بیشتر وارد زندگیم بشه و ضررش بیشتر از سودش هست پس چرا بخوام جار بزنم که این مشکلات رو دارم قبلاً که این کار رو کردم برام پر از ضرر بود پس انجامش نمیدم.اابته تو ذهن خودم یکی دوتا طعم بد رو مرور میکنم مثلاً به اینکه پس کارم چی میشه من هنوز کار مورد علاقه ام رو پیدا نکردم ولی بازم به خدا میسپارمش زیاد نمیزارم حالمو خراب کنه.امروز اولین روز برفی از سال تو شهرم هست من برف رو خیلی دوست دارم دیروز از خدا درخواست کردم که نعمت برف رو بفرسته و امروز صبح کلی برف باریده و من خیلی خوشحالم از این نعمت سفید و قشنگ خدا و رفتم بیرون و کلی گشتم و لذت بردم از این نعمت خدا.
باعرض سلام ب استادگرامی و دوستان محترم هم گروه زندگی باطعم خدا.
مطلب این جلسه راجع ب طعم زندگی منه ک سراسر تتهایی ست. داستان زندگی من مثل یک فیلم هندیه ک اشکتونودرمیاره. داستانی توٱم باجدایی وطلاف پدرومادروبزرگ شدن زیردست نامادری وناپدری بییواد. ک دائم هنجارهای مختلف رو درمحیط خانواده تجربه میکردم. نه خواهری نه برادری. درتنهایی کامل بزرگ شدم. سرخورده وپریشان و گوشه نشین ومظلوم.. گذست و دوره ی تحصیلی راهنمایی ب اتمام رسید و در ازمون نیروی هایی ارتش قبدل شدم ولی نامادریم مخالفت کرد وحرفش این بود ک اگه بری توی ارتش هروز در یک شهری بایدزندگی کنی و ازمادوری و کسی نبست ک ازمامراقبت کنه و جمع جورمون کنه. ب همین خاطر قیدشو زدم. بخاطر اذیت ازارهای نامادریم بااینکه میتونستم برای خدمت سربازی معافی بگیرم بخاطراینکه ازدست نامادریم فرارکنم خودمومعرفی کردم و دوسال رفتم خدمت و بعدازون چون ب آرایشگری علاقه داشتم همین شغلوپیشه کردم و سریع ازدواج کردم.. اینجاهم بازمادرم بخاطراینکه بفکرخودش بود و میخواست برام یک دختربیسوادوتنهابگیره ک کسیرونداشته باشه ک مجبورباشه مادرمو جمع وجورکنه و تروخشک کنه درهنگام پیری و من بحرفش نکردم وبزوربردمش خواستگاری یک دختردیگه ک خودم میخواستم. باهام قهرکرد و شروع کرد ب لجبازی و منوتوی تنگناقرارداد وبااینکه خونه ی2طبقه داشت و طبقه بالاش خالی بود و خاک میخوردندادمن بشینم ومن اول زندگی مجبور ب اجاره نشینی شدم.. خلاصه تازه خدمتم تموم شده بود و تازه یک مغازه اجاره کرده بودمو کارموشروع کرده بودم وهنوزازدرامدم زیاد نبود. اجاره خونه م و اجاره مغازه م دائم عقب میفتادو من مجبور ب قرض وغله میشدم. بعدش هم ک خدایک دختربهمون داد گ دیگه خرجام بالاتررفت وزندگیم سخت شدتااینکه پدرخانومم پیشنهادکرد ک بیاین همگی باهم خونه ی مازندگی کنیدواین شد ک دوسال دامادسرخونه شدم.. بعدش وضع درامدم بهترشدو تونستم پایین شهریک اپارتمان 50متری اجاره کنیم. خلاصه هرطوربودخوش وناخوش 20سال گذشت تااینکه دخترخودم هم مثل خودم بحرف پدرومادرش ک ماباشیم گوش نکردو رفت باکسی ک دلش خواست ازدواج کرد.. پسری ک نه کاردرست وحسابی داره نه سربازی رفته و ب هیچ عنوان درحال حاظردرهیچ موردی استطاعت نداره ک بخواددامادبشه. ولی خب من چون خودم تجربه ی تلخی ازدامادیم و پشتيباني نکردنم توسط پدرومادرم داشتم مثل اوناعمل نکردم وبادخترم راه اومدم و بااینکه بحرفم نکردو دلموشکست ومنو ب شوهرش و خانواده شوهرش فروخت.. بازهم کوتاه امدم باخودم گفتم علف باید ب دهن بزی شیرین بیاد اونه ک میخوادیک عمرباشوهرش زیریک سقف زندگی کنه. اون بایدبخوادمثل خودم ک بحرف مادرم نکردم. خلاصه سرتونوبدردنیارم.. هدفم ازتعریف کردن داستان زندگیم اینه ک بگم.. طعم زندگی من ازاول تولدتاازدواج طعم تنهایی و گوشه نشینی بود. بعدازازدواج طعم ناامیدی وسرخوردگی ازپدرومادرم بود ک منو رهاکردندبحال خودم. ومن دائم ب این فکرمیکنم ک چون من بحرف پدرومادرم گوش نکردم حالا دخترخودم همون بلارو سرم اورد…
وقتی مجردبودم تنهابودم وقتی متاهل شدم بازهم تنهابودم و وقتی اقوام خانومم دورهم جمع میشدن و میگفتن ومیخندیدن من افسوس بی کسیمو میخوردم. الانم ک دخترم منو تنهاگذاشته و باشوهرش یکسره بیرون و تفریح هستن وبازمن درتنهایی و بی کسی خودم سیرمیکنم. خلاصه چون طعم زندگی من تنهایی بوده جز همین چیزدیگه ایی گیرم نیومده.. ولی میگن جلوی ضرر هروقت بگیری منفعته و هروقت ماهیرو ازاب بگیری تازه س. من میخوام طرزفکرموعوض کنم تادنیارو دردنیای خودم جای بهتری کنم و تغییر رو بزندگیم بیارم. شادی رو جایگزین غم واندوه کنم. امید جایگزین ناامیدی بشه.. ب یاری خداوند و ب یاری استادعزیزو دوستان گرانقدرم.. ب زندگی خوش وخرمی خواهیم رسید. شادوسلامت باشید
من دوست دارم چه طعم هایی تجربه کنم؟
من دوست دارم در زندگیم خوب خوشبختی رو تجربه کنم و خوشبختی من در سالم بودن و در کنار خانواده بودن است من دوست دارم طعم همیشه در حال لذت بردن از زندگی را تجربه کنم و این هم رو باحال و حس خوب دائماً داشته باشم و از واقعیت که توش قرار دارم لذت ببرم
من دوست دارم طعمه خوبه عشق رو تجربه کنم انقدر عاشق باشم که درون خودم خدا رو احساس کنم و اینقدر نزدیکه خدا شوم که در اون عشق رو تجربه کنم ،
من دوست دارم طعم این رو تجربه کنم که بدون محدودیت و معذوریت توی جمع باشم و نوع پوشش هم نوع که دلخواه هم هست باشد و آنطور که خودم راحتم باشم نه بقیه میخوان ،
من دوست دارم طعم خوب بیرون رفتن تنها و قرار داشتن توی یک مکان آرامش بخش مانند کافی شاپ را تجربه کنم دوست دارم یک بار هم که شده برای خودم به جاهای جدید سفر کنم یک مکان آرامش بخش مانند کتابخانه در زندگی تجربه کنم،
من دوست دارم سوار شدن در قطار را تجربه کنم و به سفر های جدید پشه های زیبای جدید که تا حالا نرفتم بروم
من من دوست دارم سوار شدن بر هواپیما را تجربه کنم و لذت ببرم از سفر و به شهرهای جدید قشنگ بروم
محتوای ذهن من امروز این است و از این ها شکایت دارم:
ذهن من چند وقتی هست که کاملا درگیر این شده که چرا پدرم با من لحن خشن و تندی حرف میزنی و من احساساتی می شونم و گریه میکنم و حرف های تندرو که به هم میزنند برای من سخت است که بخوام به او بگویم که رفتار بهترین هم تواند داشته باشد و همین حرف ها را با جملات خوشرو تر و درست بیان کند برایم جالب است که او خیلی مرا دوست دارد اما میخواهد که بگوید وقتی به بیرون میروی مراقب خودت باش پس این جمله را میتواند با اطمینان داشتن به خدا و باور داشتن به او بگویند اما احساس میکنم که او می ترسد و همیشه این را میگوید که اگر اتفاقی برایت بیفتد دیگه مهم نیست که تو کجا میروی و از وسایل ساده ترس و نگرانی درست میکند و این موضوع من را اذیت میکنه که من با پدرم چقدر مهربونم اما اون سر مسائل کوچک از کوره در میره و من میفهمم که دوست دارد تا من در اجتماع به مشکلی بر نخورم و به من آسیبی نرسد و یا اذیت نشم و راحت به مقصد خود میتواند به گونه دیگری بیانش را بگوید و حرفهای خود را با خوشرویی بزند تا تاثیر آن هم بیشتر شود اما این روز که یک روز دیگر است و یک فایل بیشتر از فایل های شما گوش داده ام پس من دیگر به این فکر نمیکنم و کاملاً شکایت و محتویات ذهنم از این و این برداشت را کنار گذاشته ام و دیگر دلخور و اذیت از حرفهای او نمی شوند و با خودم میگویم که او خوب برای من میخواهد خوب من را میخواهد ،
من امروز یک قدم به سوی جلو بیشتر رفتم و یک فایل بیشتر گوش داده ام و حالا احساس بهتری دارنم که این ها را که محتوای ذهنم بود نوشتم و دغدغه هایم را روی کاغذ نوشتم و ذهنم را کنترل کردم و شکایت خود را نوشتم و او را از ذهنم بیرون کشیدم و حذفش کردم و با این مسئله روبرو شدند که من نباید دیگه اینقدر زود دلخور بشم و اینقدر زود ناراحت و اینقدر زود رنج باشم ،
با تشکر از شما
سلام خدمت استاد عزیزم و همراهان گرامی
جلسه ششم زندگی با طعم خدا
حق با شماست استاد چند روزه که دارم به موضوع فکر میکنم و میبینم برای زندگی من همین طور بوده
اینکه اتفاقاتی که رخ میده بیشتر موضوعاتی که خودم بهشون توجه کردم مربوطه نه اون طعم های خوبی که هممون میخوایم
مثلا یادمه سال اولی که کنکور میدادم دوست داشتم که یه رشته و دانشگاه عالی قبول بشم ولی همش توجه روی این بود که اگه نشه چی؟؟و در پی این سوال همش به قبول نشدن در کنکور و اینکه اگه اتفاق افتاد چیکار کنم فکر میکردم ولی اون زمان فکر نمیکردم که سیستم جهان بر اساس نظم و ترتیب و طبقه بندی بوده باشه و واقعا هم فکر میکردم زندگی یک درد و رنج بزرگیه که بهمون تحمیل شده و ما ناچاریم بپذیریم و وقتی از بقیه هم میشنیدم که به افکار منفی فکر نکن چون عمیقاا نمی دونستم چرا؟؟….فرایند فکر کردن به افکار منفی رو طبیعی میدونستم و طبق آموزش های قبلی هم با خودم میگفتم شاید خدا صلاح من ندونه که من توی دانشگاه های تاپ و رشته های عالی کشور درس بخونم!!! پس بهتره باهاش کنار بیام….هر چند الانم دقیق نمیدونم که داستان مصلحت خواستن آرزوها ما از طرف خدا چی بود…ولی میدونم اونطوری که ما باور کرده بودیم و بهش فکر میکردیم نبوده!!! و جالبه بدونین که سال بعدی که رتبه کنکورم بهتر شد به خاطر این بود که افکار منفیم رو کمتر کردم و با خودم گفتم من طبق برنامه خودم پیش برم که خودم مدیون خودم نشم اون موقع هر چی که شد بر اساس خواست خدا می پذیرم!!! افکارم اشتباه بود ولی این فکر بهم انگیزه تلاش کردن رو داد و من حداقل نتیجه مقبول رو بدست آوردم و الان فکر میکنم شاید افکار ما توی خیلی از جنبه های زندگی دارن بهمون ظلم میکنن اگه اصلاحشون نکنیم!!!
یا حتی هر وقت به رفتار های بد بقیه تمرکز کردم باز درگیری پیش اومده و اون افراد رفتار هایی رو بروز دادن که باعث ناراحتی بیشتر من شده!!
هر وقت به حوادث روز توجه کردم و حالم بد شده برای اون اتفاقات و شاکی بودم از همه ، انگیزه ام برای کارهای خودم به صفر رسید و نسبت به همه چیز حتی زندگی دلسرد میشدم و کارهایی انجام میدادم که منجر به پسرفت من میشد!!
و بینهایت مثالی که میشه در زندگی هامون دقیق شد و پیدا کرد برای اینکه بفهمیم که این خودمون هستیم که داریم به نشدن ها،نرسیدن ها،نمی تونم ها توجه میکنیم و انتظار داریم اتفاقای خوب برامون بیفته!!!
درک من از جلسه ششم مطالب بالا بود حالا بریم سراغ تمرین
چه طعم های رو دوست دارم در زندگیم تجربه کنم؟؟طعم سلامت روحی و جسمی و عقلی در تمام زندگیم /طعم شادی /طعم حال خوب و رضایت شخصی از خودم و زندگی /طعم مسافرت های لذت بخش /طعم انتخاب همسفری مناسب خودم برای زندگی / طعم زندگی بر اساس طعم خدا /طعم ثروت /طعم داشتن ازادی و اختیار واقعی برای زندگی/طعم بهترین انتخاب ها/طعم رسیدن به آرزوهام به بهترین شکل ممکن/طعم خوشبختی /طعم ارتباطات عالی با بقیه/طعم آرامش/طعم موفقیت در زمینه های مختلف/طعم تفریح های لذت بخش /طعم زندگی سالم/طعم رخ دادن بهترین ها در طول زندگیم/طعم داشتن استقلال/طعم فن بیان عالی/طعم افتخار به خودم/طعم رستگاری در دنیا و آخرت/طعم تناسب افکار و لذت در دنیا/طعم ی زندگی عالی /طعم مراتب و جایگاه عالی /طعم ارزشمندی/طعم اعتماد به نفس عالی
تمرین دو:چه چیزایی رو داری بهشون توجه میکنی ؟گله و شکایت داری براشون یا ناراحت میشی بخاطرشون؟؟(البته الان کمتر شدن)
طعم تلخ حوادث روز /طعم نیازمندی به دیگران/طعم اضافه وزن/طعم محدودیت و نداشتن آزادی/طعم ناامنی/طعم /طعم باورها و افکار غلطی که اسیر اونا میشیم(افکاری که حالمون رو بد میکنه)/طعم سرزنش خودم/طعم پشیمونی (کمالگرایی بیش از حد)/طعم نشناختن واقعی خدا/طعم توجه به موفق نشدن/طعم فکر تنهایی/طعم حواس پرتی/طعم خشم و ناراحتی /طعم خودکمبینی
استاد از آنالیز کردن خودم توی این دوره خیلی خوشم میاد و واقعا میخوام این جلسات رو ادامه بدم تا به امید خدا مهم ترین موانع رو شناسایی کنم و برطرف کنم تا با باورهای تکراری غلط ادامه زندگی رو سپری نکنم
خیلی ممنونم ازتون که شما این مسیر زیبا رو طراحی کردین…از خدا هم ممنونم که منو به این مسیر هدایت کرد .پاینده باشید
سلام خدمت استاد و دوستان مسیر زندگی با طعم خدا.
استاد الان که فکر میکنم منم همیشه فکر میکردم اگه تو زندگیم مشکل نباشه یعنی خدا فراموشم کرده وگرنه امتحانم میکرد و وقتی توی مشکلی می افتادم از همه چیز سیر میشدم که خدایا مگه من بنده ات نیستم چرا کمکم نمیکنی و هزاران گله و شکایت دیگه و واقعا الان متوجه شدم چقدر افکار اشتباهی داشتم همش در غم ناراحتی زندگی میکردم امیدی نداشتم همش دنبال معجزه بودم ولی همیشه خبری نمیشد و فکر میکردم تا آخر عمر باید من در زجر و بدبختی سر کنم و ایمانم به خدا کمتر میشد و هزاران فکر بیهوده با خودم میکردم الان میفهمم که اگه گاهی لازمه صبر کنم صبر میکنم ولی با حس و حال خوب نه منفی بافی چون منم لایق زندگی خوب هستم و الان روز به روز میخوام خدا رو بهتر بشناسم دیدم نسبت به این زندگی به خدا عوض بشه میخوام واقعا طعم خندیدن از ته قلب رو بچشم وقتی از ته قلبت بخندی و شاد باشی یعنی به اون چیزایی که میخواستی رسیدی و شکرگزار خداوند هستی و شاد هستی و رو به پیشرفتی.
طعم های که در زندگی دوست دارم تجربه کنم.
طعم شادی و طعم لبخند طعم ثروت طعم سلامتی و خوشبختی طعم ارتباط صمیمی با همسرم طعم بچه سالم و زیبا طعم شغل خوب داشتن و مستقل بودن طعم ارتباط نزدیک با خدا داشتن و طعم تناسب اندام زیبا و همیشگی.
و طعم های که در زندگی دارم لمسش میکنم و با فکر کردن به اونها داره در زندگیم اتفاق میفته که باعث ناراحتی و رنج برام شده= طعم فقر طعم نداری که خیلی به زبون میارم و هر دفه که زیاد بهش فکر میکنم شرایطم بدتر از قبل میشه طعم ارتباط بد با همسرم و اینکه منجر به طلاق و شکست عشقی میشه طعم نرسیدن به اون مرحله از زندگی که بتونم رو پای خودم وایسم و باید تا آخر عمرم خانه دار باشم و خیلی فکرای دیگه که نمیخوام دیگه بهشون فکر کنم میخوام به طعم های خوب زندگی فکر کنم تا در اون شرایط قرار بگیرم و بهش برسم و بیشترین چیزی که از خدا میخوام این فکری که الان حسابی روح و روانم رو درگیر کرده از بین بره و تبدیل بشه به شادی و خوشبختی و پایبندی به خدا و خلاصه میخوام طعم خدا رو بچشم.ممنون از استاد عطار روشن مهربون و دلسوز و سپاسگزارم از خداوند بی همتا.
نشان های دریافت شده
من در طول روز خیلی به پدرو مادرم فکر میکنم که چرا اونا این شرایط سخت تجربه میکنن چرا من نمیتونم بهشون رسیدگی کنم چرا نمیتونم پدرم ببرم دیالیز و…
اینکه من در طول روز افکار منفی دارم اینکه من به گرونی توجه میکنم ودرباره صحبتم میکنم
وقتی فکر میکنم میبینم من دارم به این طعمها در زندگیم توجه میکنم وگله وشکایت دارم
طعم فقر طعم نداشتن آرامش طعم نداشتن روابط خوب طعم بیماری وکلی وبی حوصلهای طعم نداشتن امکانات طعم دریافت نکردن نعمتها طعم نگرانی واسترس وترس طعم تنبلی طعم فراموش کردن تصمیماتم طعم افکار منفی
زندگی با طعم خدا (جلسه ششم)
سلام به همه هم مسیرانم
دوست دارم با صداقت تمام، در اینجا برای شما دوستان خوبم در هر جای دنیا که هستید از روایت کردن داستان خودم شروع کنم :
هر موقعی که با همسرم بحثم میشود، و یا عزیزی را از دست میدهم و یا نگران میشوم و یا روراست با خودم باشم، طعم تلخ ناراحتی وعدم خوشحالی را حس میکنم؛ در همان حال و هوا، حسهای بد بیشتری را میچشم که در زیر برای شما با ذکر مثال برای اثبات، لیست میکنم:
۱. وقتی بابت رابطه خودم و همسرم ناشکری کردم، در یک روز آفتابی تصادفی کردم که شانس آوردم که هیچ شکستگی در بدنم ایجادنشد و بعد از ۳ ماه خوردن دارو های مسکن به خاطر درد زیاد، خدا راشکر کردم که پسرم با من در ماشین نبود و دیگر هیچوقت ازرابطه ام با همسرم پیش خدا، ناشکری نکردم. طعم ناشکری من از رابطه ام با همسرم، « طعم تلخ تصادف » ناجور را برایم آورد.
۲. وقتی با همسرم بحثم میشود و از خونه میزنم بیرون، افراد معتاد زیادی را میبینم و احساس ناامنی زیادی بهم دست میاید. طعم کوتاه نیامدن من از حرفهایم در رابطه ام با همسرم،« طعم تلخ دیدن افراد معتاد در عین حال ناامنی »را برایم آورد.
۳. وقتی بی حوصله میشوم و طعم دهانم و ذهنم و روحم، بد مزه میشود؛ دایم به چراغ قرمز بیشتری برخورد میکنم . طعم شاد نبودن و بیحوصله بودن من در ابتدای روز، « طعم بدمزه پشت چراغ قرمز ایستادن و معطلی و تاخیر در کارهایم » را برایم آورد.
۴. وقتی بی هیچ دلیلی بی حوصله میشوم، پسرم خیلی بامن؛ بد رفتار میکند و حوصله ام تنگ میشود. طعم بی حوصله بودن من در ابتدای روز، « طعم تلخ رفتار نامناسب از پسرم دیدن » را برایم آورد.
۵. وقتی صبح باروحیه بالا، وارد محیط کار میشوم تا شب حالم خوب است و طعمهای بهتری را تجربه میکنم. طعم باحوصله بودن و شادبودن من در ابتدای روز، « طعم شیرین لذت بردن از یک روز کاری » را برایم آورد.
۶. وقتی حس خوب دارم و به مهمانی دوست دارم که دعوت شوم؛ ناخودآگاه مهمانی میروم و همه چیز؛ خود به خود جور میشود. طعم حس خوب داشتن و ارتباط دوستانه با دیگران داشتن، « طعم شیرین به مهمانی دعوت شدن » را برایم آورد.
7. وقتی ذهنم به شغل مورد علاقه آم فکر میکند، بدون داشتن کوچکترین تلاشی برای گرفتن مدرک اضافه ای و یا تجربه خاص اضافه تری در همان زمینه، شغل برایم پیدا میشود که خودشون برایم شرایط گرفتن آن تجربه با برنامه نرم افزار مورد نظر را برایم فراهم میکنند. من در این دوسالی که ساکن این سایت هستم، دو تا از شغلهای مورد علاقه اخیرم را با کمک فقط دوره ها، راهنماییهای به موقع استادوپیگیری دایم خودم در تمرینهای دوره های مختلف سایت، پیدا کردم. حالا فکر کنید که این شغلها همواره در شهر من موجود بوده است و من هم که در این شهر ۳ ساله ساکن بوده ام؛ ولی تا زمانیکه نخواستم آن طعمها ی شیرین ر ا بچشم؛ آنها به سراغ من نیامدند. بلکه،زمانیکه من آن طعمهارا در رستوران خداوند سفارش دادم، آن طعمها در زندگی من پدیدار شدند. طعم حس خوب پیدا کردن شغل موردعلاقه ام و ارتباط دوستانه و یکی شدن با درونم برای شغل مورد علاقه آم، « طعم شیرین یافتن شغل مورد علاقه ام » را برایم آورد.
طعمهای که دوست دارم در زندگیم تجربه کنم:
۱. من دوست دارم که « طعم شیرین دوست داشتن خودم، احترام گذاشتن به خودم و ارزش بسیار زیادی قایل شدن برای خودم »، راتجربه کنم.
۲. من دوست دارم که « طعم جذاب رابطه خوب با خدای خودم »، را تجربه کنم.
۳. من دوست دارم که « طعم داشتن بدنی سالم، متناسب و شاد » ،را تجربه کنم.
۴. من دوست دارم که « طعم هر روز یک قدم در پیشرفت شغل در حال حاضرم » ،را حس کنم.
۵. من دوست دارم که « طعم زیبای دوست داشتن همه انسانهای دور و برم » ، را تجربه کنم.
۶. من دوست دارم که « طعم خریدن خانه مورد دلخواهم » ،را به زودی تجربه کنم، ولی در عین حال هم دوست دارم که خانه دلم شادباشد و درونم در ارامش باشد.
۷. من دوست دارم که « طعم شیرین ماشین مورد دلخواهم که Porsche است »، را به زودی تجربه کنم.
۸. من دوست دارم که « طعم جذاب هر موقعی که دلم خواست لباس بخرم، و آن را بدون پرو کردن بخرم »، را تجربه کنم.
۹. من دوست دارم که « طعم زیبایی رفتن به مسافرتهای مختلف در اقصی نقاط دنیا » ، را تجربه کنم و بیشتر درآمدم را برای تفریح کردن خرج کنم.
۱۰. من دوست دارم که « طعم شیرین رابطه خوب و صمیمی شدن را با همسرم جوری که، دیگر داد و عصبانی شدن سریع او را نبینم وبه جایش صبوری او را ببینم و ارام بودن خودم را در کنار او ببینم »، را تجربه کنم.
۱۱. من دوست دارم که « طعم جذاب رفتار دوستانه با پسرم » ، را حس کنم و از موفقیتهای پیاپی او دایم لذت ببرم و همیشه بابت سلامتی اش دعا کنم و او را به خدا بسپارم.
۱۲. من دوست دارم که « طعم زیبای اینکه همه انسانها مرا دوست بدارند و با احترام و دوستانه با من برخورد کنند » ، را تجربه کنم.
13. من دوست دارم که « طعم شیرین دوست داشتن حیوانات » ، را تجربه کنم مخصوصا پرندگان را.
۱4. من دوست دارم که « طعم جذاب هرروز آراسته بودن و به زیبایی ظاهری ام برسم » ، را تجربه کنم.
15. من دوست دارم که « طعم زیبای اوضاع اقتصادی پیوسته و منسجمی داشتن » ، را حس کنم و هر روز ان را به سمت بهبودی بیشترببینم.
16. من دوست دارم که « طعم شیرین سلامتی کامل داشتن » ، را تجربه کنم و در هر لحظه با ارامش زندگی کنم.
17. من دوست دارم که « طعم جذاب استقلال مالی داشتن » ، را تجربه کنم و برای خودم هر خریدی که دوست دارم را انجام بدهم.
18. من دوست دارم که « طعم زیبای به راحتی و آسانی و بدون استرس، به مسافرت بروم و یا پول خرج کنم و یا اینکه به رستوران بروم ویا به جاهای مختلف دنیا سفر کنم و یا برای دیگران هدیه بخرم » ، را حس کنم.
19. من دوست دارم که « طعم شیرین هر لباس شیکی را که دوست دارم، بتوانم بخرم و یا بپوشم » ، را حس کنم.
20. من دوست دارم که « طعم جذاب احساس ارامش درونی داشتن »، را تجربه کنم.
21. من دوست دارم که « طعم زیبای هر چیزی را که در هر لحظه دوست دارم را از منوی خدا انتخاب کنم و آن را سفارش دهم و آن رادریافت کنم » ، را تجربه کنم.
روز چهار شنبه ۳۰ شهریور ماه سال ۱۴۰۱ هجری شمسی مطابق ۲۱ ماه سپتامبر سال ۲۰۲۲ میلادی
به نام خداوند وهاب
سلام خدمت استاد ارجمندم و همه دوستانم
هميشه به ما ميگفتن كه هر چي فقير تر باشي باايمان تري،خدا پاداشت رو اون دنيا ميده،هميشه به ادماي بيچاره توجه ميكردم و دلسوزي ميكردم و با كسايي دوست ميشدم كه بيچاره و فقير يا مريض بودن.
هميشه فك ميكردم كه ادماي پولدار بي ايمان و مغرور هستن و بميرن عذاب ميكشن و ادماي فقير بميرن بهشت ميرن.
اين موارد باورهاي بود كه معلما تو كلاس يا رسانه ها يا اطرافيان ميگفتن و من باورم داشتم.
تا اينكه متوجه شدم كه از نشانه ادم مومن سلامتي و ثروت هست و هر چي عقايد داشتم تا الان اشتباه بوده و خودم زندگيم رو با توجه كردن به بدبختي و فقر ،سخت كردم.
هميشه وقتي به موضوعات ديگران توجه ميكردم سريع براي من اتفاق ميفتاد و ميگفتم نبايد از بقيه بگم سرم مياد و الان با حرفاي استاد متوجه شدم كه كجاي كارم اشتباه بوده و دليلش چي بوده.
من هميشه توجه به چاقي داشتم و دليلش كه چاق ميشدم الان متوجه شدم چي بوده.
من طعم هاي كه دوست دارم:
طعم خوشبختي
طعم لاغري و تناسب اندام
طعم ثروت
طعم زيباي
طعم نزديك شدن به خدا و هر روز توحيدي تر شدن
طعم تندرستي و سلامتي
طعم آرامش
طعم شادي و خنده
طعم كنترل ذهن
طعم رابطه خوب با همسر و عزيزانم
طعم صبر بيشتر
طعم خانم آرومتر بودن
طعم داشتن فرزندان صالح
طعم چشيدن خونه خوب و ماشين خوب داشتن
طعم غذا خوردن به اندازه نياز بدن
طعم لذت بردن از ثانيه هاي زندگيم
و كلي طعم ديگه……
و مواردي كه بهشون رو توجه ميكنم :
طعم فقر
طعم ناراحتي و عصبانيت
طعم چاقي
طعم ناراحتي بعد از غذا خوردن
طعم رابطه خوب نداشتن با همسر و عزيزانم
طعم بي پولي
طعم دلسوزي براي اتفاقات ديگران
و به اميد خدا اينا رو از بين ميبرم.
خدارو هزاران مرتبه شكر بابت هدايت و حمايتش به اين سمت و از استاد هم سپاسگذارم كه ما رو هدايت ميكنه و حرفاي خدا رو بهمون ميگه تا زندگي پر از آرامش داشته باشيم.
سلام
قبل اینک وارد سایت بشم تغییر رو شروع کنم در طعم غم و ناراحتی طعم بیماری طعم افسردگی طعم فقر طعم چاقی طعم دلشکستگی از رابطه طعم گله و شکایات طعم احساس بد طعم هایی از این قبیل تو زندگیم بودخودمو محکوم ب سرنوشت میدونستم هی میگفتم خدا جونم چرا من چرا
منک از تو چیزی نخواستم ن ماشین ن خونه من از تو عشق خواستم
هی میگفتم ت ک با داستان پیامبرانت بهم گفتی ساده زیست باشی چیزی نخواهید و فلان
من اون دنیا شکایت میکنم ازت چن من چیزی نخواستم و بابت این نخواستن محکوم ب عذاب و ناراحتی شکراب شدن رابطم هستم
من فک میکردم همه چی قسمت و تقدیره
تقدیر من نوشته شده من کاره ای نبودم همیشه ک از قدرت انتخاب و اختیار صحبت میکردن میگفتم اخه ما ک اختیار نداریم اینا چی میگن
اما وقتی وارد سایت شدم دنیام عوض شد من دوباره متولد شدم
توجه کردن بزرگترین رکن بود ک من همیشه باهاش اون طعم هارو وارد زندگیم میکردم
هی گله و شکایت میکردم از پدر و مادرشوهرم از شوهرم از شرایط مالیم از نداشتن خونه ماشین پول
گله و شکایت میکردم چرا چاقم از خودم ناراحت بودم ک چرا رژیم رو رعایت نمیکنم چرا فلانی انقدر میخوره باز متناسبه ولی من طفلکم من بدبختم
خدا چرا همه بدبختی ها مال منه چرا همسر دوستام فامیلام اونطورین ولی مال من اینطوری نیس
چرا همش مریض هستم
همش و همش طلبکار بودم
ودرنهایت طعمی ک داشتم اینها بودن من با توجه کردن ب اینها اون طعم هارو تجربه میکردم و میگفتم ک اینهارو خدا بهم داده
درصدب خودمو مقصر طعمهای زندگیم نمیدونستم
اما وقتی اینجا اومدم استاد ک گف نباید اخبار بد گوش بدیم بشنویم من اولش موفق نبودم چن ذهنم میخواس ک برم ب سمت اونها اما با بودن در مسیر کنترل ذهن ن صدرصد ولی خیلی عالی از نقطه شروع من عمل میکنم
خیلی طعم های زندگیم فرق کردن من الان طعم ارامش طعم شادی خوشحالی اعتماد بنفس طعم دوست داشتن و دیدن زیبایی ها طعم خدا و زندگی دارم
انشالله طعم سلامتی کامل رو هم خواهم چشید
مم طعم شفا رو در دستم و گردن دیدم این اواخر از پام ی دردگرفته بود ک سلامت شد خیلی بیماری هام کم شده خیلی از دردهام کم شده انشالله شفای معدم هم داده میشه و طعمشو انتخاب میکنم
من دارم طعم واقعی لذت رو میچشم بیخیالی وای نگم ازطعم خواب راحت
طعم پول نعمت
طعم راحتی از نجواها سکوت ذهن
من عاشق شدموعاشق زندگیم عاشق خودم بچم همسرم عاشق اطرافم
عاشق احساس خوب
من میخوام زندگی کنم من طعم هارو خودم انتخاب میکنم وادامه میدم اونقدر ک این طعم ها تثبیت بشن و طعم سلامتی کامل و لاغری رو ه بچشم
من قبلا طعم عذاب وجدان داستم طعمی ک دیگران بهم یاد داده بودم عذاب وجدان
از نماز نخوندن از نخوندن قران از نرفتن ب مسجد حمالی نکردن این اون
وای خدا شکرت ک منو از اون زندان رها کردی من مرده بود و بخدا من یک مرده ب ظاهر زنده بودم
غافل از این بودم ک خودم اجازه داده بودم ک این افکار ک اطرافیانم
این ها روب خورد من بدن
خدایا کمکم کن از این زندان خودم رها کنم منوهر روز دارم تلاش میکنم ک یک ب یک خودمو رها کنم از وابسته بودن ب منفی ها
خدا خودش گفته تو قرآن
ک ای رسول تو ب خاطر بدبختی و کفر دیگران غمگین نباش
من نمیترسم از تفاوتم با اطرافیانم چن من خدا رو دارم خدایا شکرت هزاران بار شکر ک حست میکنم
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی
زندگی با طعم خدا
الان متوجه شدم چرا اسم این دوره زندگی با طعم خدا هست
دنیا براساس طبقه بندی و دسته بندی است مثلا میری کتابخونه میگن کتابهای داستانی اینجاست کتاب های علمی تاریخی ادبیات و…. طبقه بندی شده است
پاساژهای بزرگ هر طبقه مخصوص یک دسته است مثلا لباس کودک کیف و کفش یا موبایل و ….
این خود ما هستیم که انتخاب می کنیم به کدوم طبقه یا دسته بریم و چی برداریم و گرنه کتابخونه همه جور کتاب داره این من هستم که انتخاب می کنم
نکته بعد
خداوند در قرآن به صراحت فرموده اند انسانها هر خوبی به شون میرسه از خدا ست و هر بدی از خودشون هست
از ماست که بر ماست
در قنوت همه ما میگیم ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الارض حسنه خدایا در این دنیا خوبی و نیکی در اون دنیا هم خوبی و نیکی …..که این هم آیه صریح قران هست
پس خود ما هستیم که مشکلات و گرفتاریها رو به وجود میاریم می اندازیم گردن خدا
اشتباه هم به ما گفته شده در صورتی که سیره ائمه و قرآن کاملا یک چیز دیگه است به نظر ما حضرت زینب سختی و بلا دید ولی خودشون در شب عاشورا می فرمایند ما رایت الا جمیلا من به جز زیبایی چیزی ندیدم
تمرین اول چه طعم هایی می خواهی
طعم رابطه عالی با خدا
طعم آرامش
طعم رابطه عالی با همسر و دخترام
طعم ثروت
طعم سلامتی
طعم مسافرت
طعم لبخند خندیدن خوشحالی
طعم موفقیت کاری
تمرین ۲ چه طعم هایی تجربه می کنی
یکی از طعم هایی که من خیلی دوست دارم بهش برسم رابطه خوب با دخترم هست من خیلی از رابطه ام می نالم با همه صحبت می کنم که این اینجوریه به حرف نمیکنه با خواهرام با مادرم حتی به همکارم هم گفتم که راهنمایی ام کنه به شوهرم
الان می فهمم چون من دارم هی به مشکلم توجه می کنم هی شکایت می کنم طعم رابطه بد با دخترم رو تجربه می کنم
یک تجربه دقیقا دیروز برام انفاق افتاد من بحث دو نفر رو شنیدم و توجه کردم و دقیقا بعد چند دقیقه خودم یک بحث داشتم
من چند سال پیش هر چی مشکل از بچه های فامیل داشتند و می گفتم براشون دقیقا همون مشکلات سر بچه کوچیک خودم اومد و همه اون طعم ها رو حس کردم
خاله ام دقیقا تعریف می کنند غصه یک دختری رو در یک مجلس خوردند و دختر خودشون همون بلا سرشون اومد
مادرشوهر من از جمعه رفتند پاشون رو عمل کنند دقیقا از روزی که رفتند پای من و همون زانوم درد میکنه
پس توجه هات من به چیز دیگه است و همون طعم ها رو حس می کنم
سلام به همراهان عزیزم
تمرین زیبای جلسه ششم رو دارم اول صبح امروز انجام میدم من ٢ سالی بود که عادت کرده بودم اول صبح خواسته های انروزمو از خدا بخوام که چرخ زندگیم روغن کاری بشه وخداروشکر شده خیلی از زمانیکه تازه اومدم اصولی تو این مسیر زیبا زندگیم تغییر کرده وواقعا طعمهای شیرینتری رو از خدام چشیدمو تجربه کردم اما از اونجاییکه ذات ما انسانها عجله است ونجواها همیشه هست که دیدی به اون چیزهایی که مد نظرت بود هنوز نرسیدی والبته که به کمیش رسیدم منتها ذهن کمالگرا وعجول میخواد زود به نتیجه برسه وحالمو کمی از انجام تمریناتم از احساس لذت وحس خوب خارج کرد وچون شرط انجام تمریناتمون با حس خوب نوشتنه منم گفتم خب ولش کن یه چندروزی نمینویسم وفقط سعی میکنم تو ذهنم بیارمشون وذهنمو کنترل کنم که به زیباییها توجه کنم واز خدا میخواستم که خدایا من داشتم درست پیش میرفتم چرا اینجوری شدیه جورایی بی حسی رو تتجربه میکردم یه حالت خنثی که نه خوبی ونه بد گفتم بیخیال یه چیزی میشه دیگه بالاخره تا حسم قوی منو دوباره اورد تو سایت تناسب فکری ودرمدارشنیدن حرفهای همکلاسی عزیزوپرافتخارم جناب عطارروشن که واقعا هدایتی فهمیدم که کارشون لاغری با ذهنه خلاصه تسلیم شدم گفتم بزارپس رولاغریم اصولی کارکنم چون عضو سایت شده بودم اما تفننی بود برام وبا کارکردن روی مبانی لاغری وگوش کردن فایلها چک کردن کانال تلگرام هدایت شوم به زندگی با طعم خدا که واقعا روون ساده وشیرین بیانش میکنن استاد سپاس استاد عزیز
خلاصه اینکه ازدیروز جلسه ۶ روگوش کردم ولی هرباراومدم تمرینمو بنویسم نشد وبهم یه ایده داد که بیامو مثل همون کاری که قبلا میکردمو حالا با خواستن طعمهای مختلف از خدا اینجا انجامش بدم خدایا شکرت که دلمو به توسپردم وتلاشم اینه که تسلیم احساسم که ازتوهست وبیشتربهت وصله باشم اما انجام تمرین
خدایا من این طعمهای زیبای تورو دوست دارم که بچشم
طعم زیبای همیشه دراحساس خوب موندن وتمرکز زمانهای بیشتری رو ازتوجهم روی زیباییهای همه چیز خودم تو عزیزانم جهان هستی ت دوستان عزیزم
طعم زیبای آرامش داشتن در اکثر شرایط تا دایمی بشن آرامشی که منو از انسان واکنشگرا بودن دورکنه که به کوچکترین اتفاق یا رفتارو گفتار بهم نریزم وبدونم که حتما توی اون اتفاق خیری هست که درمسیر رسیدن به خواسته های منه
طعم شیرین یادت درکو آگاهی از کلام زیبات وعاشق بودن شنیدن حرفهات وآگاهی های نابی که درباره تو وخودم واصل وجودمه
طعم تمرکز داشتنم برای شنیدن آگاهی ها واینکه ذهنمو بتونم متمرکز کنم روی هرچی که میخوام روی خودم وخواسته های خودم وآگاهیهای زیبایی که منو کمک میکنه برای رسیدن لذتبخش تر بهشون
طعم شیرین قضاوت نکردن وپیش داوری نکردن هیچ چیز وهیچ کس حتی خودم
طعم شیرین اینکه بدونم هم من وهم همه ی عزیزانم ومخلوقاتت لایق عشق ومحبت بی قیدو شرطیم چون آفریه ی تو هستیم چون باتو یکی هستیم واین حس یکی بودن باتو چه طعم شیرین وخوشمزه ایه که آدم دوست داره مدام بچشه وتجربه کنه
طعم رابطه عالی ودوست داشتن خودم اول که همینطوری که هستم خودمو دوست دارم با همین تیپ باهمین خصوصیات باهمین مدرک باهمین موقعیت خانداربودنم ولذت ببرم از همین شرایطم
طعم اینکه لاغر ومتناسب هستم ولباسهای شیک وباکیفیت وزیبا با سایزهایی میپوشم که همیشه شیکترینشون تو بازاره وفراوونه وبه راحتی وبالذت اندازم میشه وراحت تو هرمغازه ای که میرم هرچی روانتخاب میکنم اندازه م هست واونقدر حق انتخاب دارم که خودم کیف میکنم چون این حق طبیعیه منه که متناسب باشم ولاغر چون جهان تو متناسب ومتعادله
طعم ثروت اینکه هرزمان که اراده کنم چیری بخرم وجایی برم به اندازه ی کافی دارم وتو منو حمایت مالی میکنی وروزی فراوان بهم دادی
طعم شجاعت وغلبه بر ترسهام که خودم رانندگی میکنم حرفه ای ومسلط
طعم خالق بودن زندگیم که خودم خلق میکنم زندگیمو وهیچ عامل بیرونی تاثیری تو زندگی من نداره آفریننده زندگیم خودمم که دیگه ترسی ندارم که وای فلانی نکنه اینکارو بکنه نکنه اینو بگه طعم زندگی درلحظه وکیف کردن از داشته های لحظه لحظه م وسپاسگزارو قدردان همه کس وهمه چیز بودن سپاسگزار تو بودن سپاسگزاری ازخودم که تونستم به اصلم به تو نزدیکتر بشم وطعمهای شیرینو لذتبخش دیگه ای که شایدم اصلا نمیدونم وجود دارن ومن اصلا تجربه شون نکردم یا تجربه کردم ولی یادم نیست
تمرین دوم
من برای اینکه به این طعمها برسم وتجربه شون کنم باید حواسم باشه وذهنمو کنترل کنم که مثلا فقط مهربونی انسانهارو به خودم وبه دیگران ببینم
باید حواسم باشه کسانیکه درآرامشن رو میلینم تحسین کنم وبگم منم دوست دارم اینجوری باشم واگر یجا یه ناآرامی دیدم سری ازش اعراض کنم وبی توجه باشم چون من میخوام طعم آرامشو بچشم باید حواسم باشه که عشق ومحبت عزیزانمو به خودم ببینم ونگم نکنه یه دلیلی داره مثلا که امروز فلانی با من مهربون شدا نکنه کاری ازم میخواد من محبتو میبینم ومیگم بهم محبت میشه چون من لایقش هستم
محبتو عشقو ببینم وتوجه کنم که چون من عاشق خودم شدم جهانم عاشق منه
کسی رو قضاوت نکنم درباره چیزی پیش داوری نکنم تا این تجربیاتو نبینم
به شادی که درزندگی ادمهاست توجه کنم وبدونم که خدا برای اونها اگر شادی خواسته برای منم میخواد چون قانونش شاد بودنه اصلا برای این ماروخلق کرده
به افراد لاغرو متناسب توجه کنم واونایی کهحرف وباورشون اینه که همیشه متناسبو لاغرن واوانارو تحسین کنم وبگم پس قانون جهان لاغریه تناسبه پس من هم میتونم لاغر بشم
فراوانی وثروتو ببینم که وقتی این ثروتهارو دارم الان ودیگران دارن پس میشه بیشتر وبهترشم داشت وقتی تابحال خداتمام نیازهامو به آسانی وباعشق برطرف کرده پس بازهم اینکارو میکنه
تخانمهای رو میبینم که با مهارت رانندگی میکنن تحسین شون کنم وبگم خدایا منم میخوام پس منم میتونم
وخلاصه اینکه در طول روزم حواسم باشه به طعمهایی توجه کنم که دوست دارم بچشم نه چیزهایی که نمیخوام
خدایا شکر بابت این تمرین خوش طعم ولذیذ استاد عطارروشن دوست داشتنی وخنده رو سپاس بابت این شیرینی که بهمون با عشق چشوندی طعمهای لذت بخش عمیقتری رو براتون آرزو میکنم که بچشید درپناه خدا همیشه متناسب باشیم ودرحال تغییر😍😍
روز ۴۸ تکرار ،جلسه ۶ زندگی با طعم خدا
سلام و درود به دوستان و استاد گرامی
خدارو سپاسگذارم برای اموزشی دیگر ،اینکه ما از اینهمه اطلاعاتی که وارد مغزمون میکنیم استفاده کنیم مهم ترین بخش یادگیریه که اونم با زمان و تکراری که داریم بدست میاد
بعد از چندین سال که در حال مطالعه و تحقیق در مورد ذهن و موضوعات روانشناسی هستم تازه بعضی از مسائل داره برام واضحتر و روشنتر میشه
یکی از آموزش هاییکه سالها در موردش تحقیق و مطالعه داشتم و دارم، نجواها یا گفتگوهای درونیه ،اینکه ما در طول روز بیشتر با خودمون در درونمون صحبت میکنیم که ۸۰ درصد جنس گفتگوها منفیه و از روی ترس های ماست
دیروز به نتایج عالی رسیدم یعنی کدهایی برام باز شد که دوست داشتم اینجا هم بنویسم هم برای خودم بهتر منطقی بشه هم برای دوستانی که به این نکات نیاز دارن و حتما به خوندن این کامنت هدایت خواهند شد
یکی از مسائلی که من از دوران نوجوانی بهش برخورد کرده بودم و اذیت کننده بود برام ،نجواهای منفی و ترس آلودم بود که اونم برمیگرده به نوع تربیت و خاطرات و مموری هاییکه در طول زندگیم تجربه کردم و جنس باورهایی که در من کاشته شده بود
من پر بودم از ترس ها،شکست ها ،ناتوانی ها ووووو انباشت اون حجم از ناامنی ها در من یک کوه از باورهای منفی با افکار مسموم بوجود آورده بود بقول استاد من با عینک های رنگی جهان خودمو رنگی میدیدم
رنگ تاریک ترس ها از هر نوعش ،بی اعتمادی ها،بی اعتمادبنفسی ها ووو
اون وقتا نمیدونستم چرا مدام بد میارم و شکست میخورم ولی الان میدونم برنامه شکست در من دانلود شده بوده و مدام منو به مسیرهای بدتر میبرده و اینکه من شخصیت کاملا منفی داشتم دقیقا شکل درونیاتم که اینهم کاملا طبیعی بوده
این جریان منفی بافی با من بود تا چند سال پیش که با مباحث ذهن آشنا شدم و بسرعت تغییر رویه دادم و اومدم در مسیر تغییر و رشدهایی، چه مالی چه درونی ،سلامتی و لاغری
ولی چیزی که سالها اذیتم میکرد گفتگوهای درونی منفی م بود ،از اون زمانیکه یاد گرفتم حرف های منفی نزنم ،اخبار نگاه نکنم ، به ناخواسته ها توجه نکنم وووو خب رفتارهای بیرونی من عوض شد ولی چیزی که هنوز نتونسته بودم کامل مراقبش باشم نجواهای منفی م بود
انگار هنوز خواب بودم و فکر میکردم جهان گول میخوره یا شایدم خودم هم هنوز بیدار نشده بودم و از روی ناخوداگاه مسمومم فکر میکردم ،در درونم با خودم و گذشته و آینده م جنگ داشتم ولی در بیرونم اجازه حتی صحبت کردن منفی هارو به خودم نمیدادم
این جنگ درونی در همه جنبه های زندگیم بود از لاغر شدنم تا پول و روابط و خانواده ،درونم حالش خوب نبود ولی دوست داشتم مراقب بیرونم باشم با اینکه میدونستم همه چیز درونه که به بیرون منتقل میشه ،در واقع تلاشمو میکردم ولی حریف درون پر از آشوبم نشده بودم ،هر چند خیلی بهتر از قبل تلاش میکردم که بهتر بشم ولی موفق نشده بودم
تو تمام سالهای عمرم من شده بودم برده گفتگوهای منفی درونم ،هر ثانیه منو به هر جایی که دلش میخواست میفرستاد،به مرگ ،به بیماری،به تنهایی،به بی پولی،به خیانت،به غم ووووو
و جالب بود منو مثل زندانی که زنجیر به گردن و پا و دستاشه دنبال خودش میکشید و جالبتر از همه اینکه من باور کرده بودم حرف های اون حکم پیش بینی های خداست و بدون فکر کردن همه حرف های ترس آلودشو قبول میکردم
نمیدونم چرا ۴۶ سال در ماتریکس خواب و ترس های جنس حرفاش سر شده بودم
تقریبا ۲ سالی میشه که تاثیر بیشتری ازش میگرفتم تو هر جنبه ای ،انگار اون حرف میزد من کز میکردم یه گوشه و اونم تا میتونست منو شلاق میزد و منو میترسوند
من فکر میکردم وقتی داره بهم میگه اگر بچه ت دیر کرده حتما براش اتفاقی افتاده یعنی اتفاقی افتاده ،حتی لحظه ای هم فکر نمیکردم شاید جایی کاری داشته که دیر کرده
اگر بهم میگفت تو روز به روز چاقتر میشی من قبول میکردم و انقدر غمگین میشدم و باور میکردم که دارم چاق میشم و مدام حالم بد بود
اگر میگفت تو تنها میشی و خانواده ت دوستت ندارن و طردت میکنن من سالها میترسیدم و باورش کرده بودم
اگر میگفت تو تصادف میکنی باور میکردم و همش تو اضطراب اتفاقات بد بودم و بینهایت از این جنس ترس هارو ثانیه به ثانیه بمن هشدار میداد
من متوجه شدم که لحظه به لحظه منتظر اتفاقات بد بودم بجای اتفاقات خوب و اتفاقا بعضی از اونهارو تجربه میکردم
اینکه من انقدر برده شیطان درونم بودم نتایج ناراحت کننده ای هم برای من داشته از چاقی گرفته تا مسائل دیگه ،واقعا چرا من فکر میکردم باید به حرف های اون گوش کنم و حرفشو حقیقت میدونستم و اصلا مخالفتی نمیکردم ؟ چونکه صدای دیگه ای تو مغز من نبود ،من بودم و شیطان و یه عالمه باورهای مخرب
این چند وقت که اتفاقات خوبیو تجربه نمیکنم خیلی فکر کردم ،دارم تلاش میکنم از دل اتفاقات ناخوب برکتشو دریافت کنم
سالهاست که بر اثر توجه کردن مدام به نجواهای منفیم ،همیشه یک استرس دائمی رو در دل خودم احساس میکردم که گاهی پر رنگ تر میشد که اونم دلیلشو میدونم بخاطر لحظات پر تنشی بوده که گذروندم ولی دلم میخواست اون حس بد از وجودم بره بیرون
دیروز که با خودم صحبت میکردم یدفعه آگاهی اومد تو وجودم که فریده تو چرا به حرف های این شیطان انقدر اعتماد داری ؟ مگه تمام اون همه حرف هاییکه که زده اتفاق افتاده؟ نیفتاد فقط حال تورو بد کرد
و به این نتیجه رسیدم که دیگه به حرف هاش اهمیتی ندم و بخوام که ساکت بشه تا صدای خدارو بشنوم ،قرار نیست حرفی که اون میزنه درست باشه
دیروز به خودم گفتم فریده آرامش داشته باش همه چیز خوبه ، تو که رئیس دنیا نیستی که بخوایی مراقب همه باشی ،هر وقت هر اتفاقی افتاد حتما راه حلشم برات میاد از الان منتظر یه چیز ناخوب نباش
به خدا بیشتر اعتماد کن ،توکل کن ،رها باش ،بذار افکار سمی درونت که سالهاست بصورت انرژی تخریبی داره اذیتت میکنه از وجودت خارج بشه، بذار جا باز بشه برای ورود خدا ،اونهمه حال بدو که سالها حمل کردیو رها کن
انقدر که دنبال شیطان رفتی به کجا رسیدی ،بذار اون حس های قدیمی برن ،سبک شو
حرف های خدا درسته ، نه حرف های شیطان ،اگر حرف های شیطانو باور کنی تجربشون خواهی کرد مثل الان که ترسیدی و اونها وارد زندگیت شدن
به همین راحتی میتونی حرفاشو باور نکنی به حرف های خدا گوش کنی تا برکت و شادی و سلامتی وارد زندگیت بشه
شاید این حرف هارو سالهاست به خودم زدم و از اساتید مختلف شنیدم ولی اونجوری که دیروز برای خودم کدهایی باز شد تا حالا حسم اینجوری نشده بود
حالا فقط یک راه دارم که اصلا از نجواهام تاثیر نگیرم و اونهارو حرف خدا ندونم و جلوشون ضعیف نشم ،حتی اگر در شرایط ناخوب هم باشم اگر به حرفاش گوش کنم منو بیشتر غرق میکنه
و میدونم اگر بهش توجه نکنم بیشتر به مسیرهای بهتر هدایت میشم تا ناراحتی ،ولی اون مدام تو مغزم بمن میگه باید به پیش بینی های من گوش کنی و نکته ش اینه که من فکر میکردم باید به پیش بینی هاش گوش کنم وگرنه برام اتفاق میفته و یجورایی گوش به فرمانش بودم
و حالا که بعد از اینهمه تمرین متوجه شدم خودشو زیر پوشش اموزش و دوره ها قایم کرده بود و داشت زیرپوستی منو نابود میکرد و مچشو گرفتم ،دیگه نمیخوام حرفاشو گوش کنم ،دیروز به دوستم میگفتم من موش ذهنمو پیدا کردم و دمشو گرفتم دارم میندازمش دور ،موشی که سالها دنبالش بودم و نتونسته بودم بگیرمش
از دیروز تا حالا اون حس های بد از وجودم رفته و حال درونی بهتری دارم میدونم باید اگاهی های جدیدو بیارم و بصورت واقعی ازشون استفاده کنم و اینم میدونم که این چند سالی که تمرین داشتم بسیار موثر بوده که تونستم چنین کشفیات قدرتمندی در مورد خودم داشته باشم
شاید بگیم اینهارو که بلد بودیم ،آره بلد بودم و میتونستم خوب هم توضیحش بدم ولی اینکه اینجوری درک و لمسش کنم تا حالا واسم پیش نیومده بود
اینکه رمز موفقیت داشتن حس رضایت و شادی درونیه و مهم ترین بخش آموزش ها همینه که در من بصورت عمیق وجود نداشت ،اونم بخاطر سنگین بودن درونم از منفی ها و ترس ها بود که از طریق گفتگوهای درونیم در من انباشته شده بود
الان سر نخو پیدا کردم باید درونمو تخلیه کنم ،باید حس های خوبو بصورت خالص در درونم پیدا کنم ،باید خدارو بجای شیطان در درونم جا بدم ،باید صداهای ناخوبو در درونم خفه کنم ،باید به خدا اعتماد کنم،توکل کنم،خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم رو باور کنم تا وجودم پر بشه از آرامش از حس بودن با خدا با انرژی منبع
که هر چقدر صدای بلندگوی منفی درونمو کمتر کنم صدای خدارو میتونم بشنوم ، میدونم اینها بخاطر نشناختن خداست ،از این به بعد قراره فقط خدا با من حرف بزنه که هر چی خدا بگه بوی عشق امید آزادی میده
اینهارو به فال نیک میگیرم و میدونم از این به بعد درهای بیشماری برای من باز میشه چرا که سالها شیطان جلوی درهای برکت و رحمت خداوندو بروی من بسته بود و منو برده بود در جاده نشدن ها و نگرانی ها ،همینکه درگیری درونی نداشته باشم خدارو شکر میکنم
چیزهایی که من در مورد دنیا شنیدم اطلاعات زیبایی نبود ،دنیارو برای من بد و نامطمئن و بی معرفت تعریف کرده بودن و جالبه که ما از دنیای بی معرفت انتظار معرفت داشتیم
مثل سالهاییکه ایران رو کوبیدیم از ایران بدی گفتیم ولی انتظار داشتیم ایران به ما لطف کنه ،جهان جهان بده بستونه ،هر چیزی بدی میگیری ،فحش دادیم فحش خوردیم
من از اون زمانیکه این مطلبو متوجه شدم حتی دیگه یه دونه آشغال کوچیک هم نمیریزم جایی ،میدونم جهان آشغال وارد زندگیم میکنه حالا اون آشغال میتونه روابط به درد نخور باشه یا هر چیزی
و دیگه ایران رو نکوبیدم ،تهرانو نکوبیدم ،اتفاقا وقتی میرم بیرون بهش میگم تهران قشنگ ،تهران مهربون ،میدونم جهان هوشمنده و به نگاه ناظر من جواب میده
هر نگاهی که به این زندگی در ما ساخته شده الان شاهد همون نگاه ها هستیم ،برای داشتن زندگی خوش کیفیتر اول باید زاویه نگاه خودمونو به جهان بهتر کنیم ،بهش اعتماد کنیم ،زیبا ببینیمش و در خدمت خودمون ، اونوقت جهان هم همون افکار جدید مارو به ما بازتاب میده
جهان پر از دنیاهای متفاوت و متنوعه ،اینکه ما الان در حال تجربه کردن چه دنیایی هستیم بستگی به نوع نگاه ما ، باورها و گفتگوهای درونیمون داره
اینکه ما داریم به چی توجه میکنیم حالا اگاهانه یا ناآگاهانه، جهان تصور میکنه ما اون مدل خواسته هارو داریم ،برای جهان فرقی نمیکنه ما داریم برای دیگران دلسوزی میکنیم ، اون فکر میکنه ما همون هارو میخواییم
جهان نمیتونه تشخیص بده که ما الان حالمون خوب نیست ،بهمون نمیگه آخی باشه تو میتونی ناراحت باشی ولی بهت اتفاقات خوبو میدیم ،نه جهان یک سیستمه ،تنظیم شده است ،روی فرکانس احساسی ما ، برای ما شرایطو بوجود میاره
مثلا الان که رفتم تو آشپزخونه کار داشتم دیدم مادرم داره با یه قیافه ناراحت داره سریال های ترکی نگاه میکنه منم اینجور مواقع در اتاقمو میبندم که صدای tv نشنوم ،بهش گفتم چرا ناراحتی؟اشاره کرد به سریالی که داشت نگاه میکرد گفت آخه هواپیماشون سقوط کرده
منظورش داستان اون سریال بود ،اومدم تو اتاقم و الان دارم ادامه این کامنتو مینویسم ،مادرم بخاطر داستان غم انگیز یک فیلم ناراحته و حسش بده ،جهان نمیفهمه مادرم داره فیلم نگاه میکنه ،بر اساس حس مادرم ،ایشونو میبره تو مسیر غم بیشتر ، بارها به مادرم میگم این فیلم هارو نگاه نکن میگه نگاه نکنم چکار کنم حوصلم سر میره
حالا که ما یاد گرفتیم چجوری حال و هوای خودمونو تغییر بدیم پس دست به عمل بشیم
از ۳ هفته پیش که خودم نااگاهانه درگیر مشکل دوستم شدم و متوجه نشدم که چجوری دارم میرم تو مسیر سقوط فرکانسی ، که هم خودم درگیر شدم و هم ایشون ،وقتی بعد از یک هفته به خودم اومدم ،گفتم حالا راه اشتباهیه که رفتی تو که بلدی با تغییر کانون توجهت برگردی به مسیر
و شروع کردم آگاهانه برگشتن از مسیری که رفته بودم، کار راحتی نبود ولی الان تونستم ۹۰ درصد خودمو برگردونم و همینطور به دوستمم کمک کردم اونم بتونه خودشو پیدا کنه و فقط با تمریناتی که یاد گرفتم تونستم این کار مهم رو انجام بدم
اینکه به یاد خودمون بیاریم که دنیا فقط چندتا طعم بدمزه نداره ،بینهایت طعم خوشمزه هم داره که فقط کافیه ما رومونو برگردونیم بسمتشون
و مهم تر از همه اینکه گول گفتگوهای درونیمونو نخوریم و فقط تمرین کنیم و در مسیر آگاهی بمونیم و رها نکنیم ،اونوقت شاهد اتفاقات بهتر هم خواهیم بود،تو تمام ساعاتی که حالم خوب نبود به خودم یادآوری میکردم که فریده تو توجهتو تغییر بده تو به خدا اعتماد کن ببین چجوری از این فرکانس ها خارج میشی و بلخره تونستم بیام بیرون و ریلمو عوض کنم و بسیار از خودم و عملکردهام در اون موقعیت ها راضی هستم
و اینم متوجه شدم که من نیاز دارم بیشتر خدارو بشناسم تا بتونم با کمک این انرژی قدرتمند در مسیر های عالیتری قرار بگیرم ،شناخت خداوند بمن آرامش میده ،حس امید و اطمینان میده
چه بهتر که انرژی بینهایت خداوند رو به بهترین و زیباترین شکل بسازم چونکه هر روز با این انرژی در ارتباطم و هر چقدر این انرژیو مهربان،توانمند،قدرتمند،امن ،زیبا،خلاق و ثروتمند باور کنم خودم بهتر زندگی خواهم کرد و از طعم های خوشمزه تری بهرهمند خواهم شد
بارها از بچگی شنیده بودم خداوند روزی رسانه ولی همه اون آدم هاییکه این جمله رو تکرار میکردن زندگی فقیرانه ای داشتن وقتی ازشون میپرسیدم پس چرا خدا به شما روزی خوب نمیده میگفتن نمیده که هی صداش بزنیم
آخه اون چه خدایی بود که نیازمند صدا زدن بنده هاش بود ،بعد میگفتم چرا به پولدارا بیشتر میده ،میگفتن خدا دلش نمیخواد پولدارا صداش بزنن ،هی بهشون میده که صداشونو نشنوه
و منم از همون زمان تصمیم گرفتم برم تو دار و دسته پولدارا ،دلم نمیخواست رنج ببرم به قیمت اینکه خدا صدامو بشنوه ،اون خدا در ذهن من خدای بدجنسی بود که دوست داره من زجه بزنم درد بکشم،هر زمان امام زاده ای میرفتم مردم رو میدیدم که دارن گریه میکنن
و من از همون موقع از امام زاده رفتن هم بیزار شدم،حس میکردم اونها یه عده مردم با خدایی هستن که هی باید درد بکشن و خدا هم کیف کنه ولی بهشون چیزی نده ،وای که چقدر چرت و پرت تو مغز من رفته و سیو شده ،برای همین سالهاست دارم روی خداشناسیم کار میکنم هنوزم اون آلودگی ها اذیتم میکنه و دیدم نسبت به خدا واضح نشده
انقدر باگ تو مغزم هست ،انقدر کدهای مخرب هست در مورد خدا که مثل نگهبانانی قدر جلوی دیدمو گرفتن و اجازه نمیدن بتونم رحمانیت و بزرگی خدارو ببینم ،اول باید اون نگهبان هارو دفعشون کنم
اگر الان از طعم هاییکه دوست داریم استفاده نمیکنیم چونکه قبلا بهمون گفتن اون طعم ها نمیتونه مال تو باشه ،مثلا من وارد سلف رستوران میشم و میگن فقط میتونی ۱۰ مدل غذا و دسر استفاده کنی
مثل الان که برای ذهن من محدودیت های زیادی وجود داره یعنی فقط میتونم ۱۰ تا آپشنو انتخاب کنم ، مثلا میتونم ماشین ایرانی داشته باشم ماشین های خارجی و گرونتر نه ، میتونم خونه ۱۵ سال ساخت داشته باشم نه خونه بزرگ و نوساز تو منطقه یک ، میتونم چاق باشم نه متناسب ،میتونم فقط چندتا کشورو انتخاب کنم برای گشتن نه همه کشورها
و حق انتخاب های زیادی ندارم چونکه نگهبان های مغزم همیشه هستن ،نگهبان ها همون باورهای درونی ما هستن که اجازه ورود ثروت و فراوانیو به ما نمیدن و محدودیت های زیادی برای ما ایجاد کردن
حالا ما دلمون میخواد زندگی با طعم لذت ،شادی،سلامتی،ثروت،پول،شهرت،محبوبیت ،گردش،تفریح،خوشحالی و لاغریو تجربه کنیم ولی برای هر کدوم از اینها چندین تا قفل و پیچیدگی گذاشتن
در واقع تعریف های ناجوری در ما سیو شده ،میخواییم لذت ببریم صدایی در سرمون میگه ای لذت جوی بدرد نخور ،تو لذت میبری خواهرت داره زجر میکشه ،چجوری از گلوت پایین میره ؟
یدفعه به خودت میایی و میترسی میگی نکنه دارم لذت میبرم به تیر غیب دچار بشم ،ترجیح میدی بری تو فاز غم ،چونکه دیدی که هر وقت غمگین بودی همه بیشتر بهت توجه کردن تا زمانیکه خوشحال بودی و ما ذره ذره از طعم های زیبا دور شدیم
من خودم بارها تو این ۳ سال که دارم روی ذهنم کار میکنم و در لذت های بیشتری زندگی میکنم ،به مراتب اون صدای ترسناک سرم ،بهم هشدار داده که داری لذت میبری زیاد خوشحال نباش منتظر اتفاقات بد هم باش و همیشه حال منو گرفته
که این بخاطر مموری مغز منه که هر وقت خواستیم لذت ببریم بهمون گفتن لذت کار قشنگی نیست ،نخند ،خوشحال نباش وقتی همه مردم حالشون بده تو چطور میتونی خوشحال باشی ؟ وووو
چقدر شنیدیم که بعد از خنده گریه است و ما سالها نخندیدم که مبادا بعدش گریه نکنیم ،یعنی حد و مرز گذاشتیم برای خنده هامون
حالا با توجه به مزه ها و طعم های بیشماری که در جهان هست که اتفاقا جهان برای ما بوجود اورده که لذت ببریم و ازشون استفاده کنیم ،حالا که میخواییم طعم های بهتریو انتخاب کنیم و آگاهانه توجهمونو ببریم روی اونها ،قدم اول اینه که کدهای مخرب اونهارو شناسایی کنیم
یعنی تا کد قبلیو خراب نکنیم نمیتونیم ساختمان کدهای جدیدو بسازیم،یعنی وقتی میگیم من زندگی با طعم ماشین فلانو میخوام اول ببینم من چه کدهایی دارم از پول و ثروت ،اونهارو بشناسم بعد با خیال راحت بگم من زندگی با طعم لذت و شادی بیشترو میخوام
اونوقت دیگه اون طعم هارو حق خودمون میدونیم و نگهبان هایی نیستن که بهمون دهن کجی کنن
خدارو شکر در حال حاضر دارم آموزش میبینم که من لایق این هستم که به هر طعمی که دوست دارم برسم و در حال بر طرف کردن باگ های مغزیم هم هستم و حالا میخوام با خیال راحت طعم هاییکه دوست دارمو بنویسم
طعم زیبای سلامتی ،شادی ،حال خوب،خنده ،رقص و حس های خوب ، آرامش ،تناسب اندام ،روابط عالی ،آگاهی ،آموزش پذیر بودن ، شناخت خدا ،شناخت خودم ،عشق به خودم ،عشق به خدا ،اعتماد به خدا و سپردن امورات زندگیم به دستان قدرتمندش
داشتن زندگی مرفه در تمام جنبه ها ،بودن در کنار افراد فرکانس بالا و خاص ، بودن در مکان های عالی و زیبا ،داشتن هدف های بزرگ ، تجربه کردن لذت های بیشتر ، بودن در کنار افرادی که دوسشون دارم
ما سالها با قانون جذب زندگی کردیم ولی در جهت منفیش ،یعنی جهت منفیشو یاد گرفتیم حالا باید جهت مثبتشم یاد بگیریم و ازشون استفاده کنیم
سالها به بدی ها،بیماری ها ،فقر فکر کردیم ،تصویر سازی کردیم در انتها هم یکی یکی تجربشون کردیم ،نمیدونم چرا وقتی میخواییم بریم برای مثبت ها ،گیج میزنیم و میگیم بلد نیستیم ،بدهاشو خوب بلدیم انجام بدیم ولی خوب هاشو بلد نیستیم،استاد رفتن بسمت منفی ها هستیم ولی اگر بخواییم مثبت فکر کنیم میگیم اینا چرت و پرته
به هر انچه توجه کنیم داریم کارت دعوتشو به زندگیمون میفرستیم و همه ما بارها تجربیات این چنینی داشتیم که با تغییر نوع نگاه و توجهاتمون میتونیم خودمونو ببریم تو مسیر طعم های بهتر به همین راحتی و سادگی
خدارو شکر میکنم که برای این آرامش و آگاهی که باعث شد بیشتر نگرانی های درونی من کم بشه ،خدایا شکرت برای بودنت برای حس امنت
به نام ِ خداوند ِ بخشنده ی مهربان
سلام ِ دوباره به استاد ِ عزیز و خوبم.و تک تک ِ اعضای این خانواده که در جهت ِ رشد و پیشرفت ِ خودشون در تلاش هستن و میخوان یک ورژن ِ جدید از رضا ها ، سعید ها ،مهسا ها ، فریده ها ، مینا ها ، یونس ها ، فهیمه ها و و و یک ورژن ِ جدید از خودشون بسازن.و وقتی خداوند..جهان …کائنات…انرژی ، این جدیت ِ ما رو میبینه نعمت و ثروت و شادی و خوشبختی لاجَرَم و بصورت ِ طبیعی و خود به خود وارد ِ زندگیمون میشه.
خدارو شکر بخاطر ِ قانون ِ بدون ِ تغییر ِ خداوند.اینکه بزرگترین سپاسگزاری ِ ما باید بدون ِ تغییر بودن ِ قانون ِ بدون ِ تغییر ِ خداوند باشه بخاطر ِ اینه که میتونیم با خیال ِ راحت هههر چقدر که بیشتر بهتر ، روی قانون کار کنیم و در چارچوب ِ قانون زندگی کنیم.چون با عوض شدن ِ شهر و کشور و رئیس جمهور ، این قانون تغییر نمیکنه و ثابته و خوبیش و هیجانش اینه که هر چی بیشتر رو خودت کار کنی بیشتر نتیجه میگیری و انتهایی براش نیست.
باز یک فایل ِ بینظیر ِ دیگه و پر از آگاهی.
دقیقا همین جمله که گفتین آخر ِ فایل با صدای گرفته تون که گاهی میون ِ صحبت هاتون میگیره و چقدر بااحساس میشه صداتون و من چقدر تحسینتون میکنم..اینکه گفتین همین یک دقیقه که حاوی ِ این نکته بود که :
به هر چی بیشتر توجه کنی اساسِ اون رو وارد ِ زندگیت میکنی
این نکته ی قانونه.دقیقا اینکه گفتین همه ی ما انسان ها بلا استثناء استاد ِ قانون جذب هستیم رو درست گفتین منتهی در جهت ِ منفی .
این نکته توو دلش هزاران مثال هست.
نمیشه که من به بیماری توجه کنم و بگم من سلامتی میخوام و سلامتی رو تجربه کنم.
نمیشه به فقر و کمبودتوجه کنم با وجودی که عاشق ِ ثروت هستم ، انتظار ِ تجربه ی ثروت رو داشته باشم.
نمیشه که نتونم رابطه ی زیبا و عاشقانه ی یک زوج رو ببینم و حالم بد بشه و حسودی کنم یا به این شکل که توجه به جدایی ها و آمارهای جدایی کنم و بشینم پای درد ِ دل ِ همسایه که از رابطه ی بدی که با همسرش داره برام قصه بگه یا به خیالم که دارم فرهنگ ِ کتابخوانی رو گسترش میدم و رمان های عاشقانه ای رو بخونم که تهش به جدایی و نرسیدن ختم میشه …<< این ها شکل هایی از توجه هستن >> و انتظار داشته باشم که یک رابطه ی عاشقانه ی رویایی رو تجربه کنم.
استفاده از قانون ِ بدون ِ تغییر ِ خداوند رو وظیفه ی خودم میدونم و سپاسگزار ِ خداوندم که این ابزار رو در سیستم ِ من تعبیه کرد باور و ایمان به اینکه
من با کانون ِ توجهم دارم فرکانسش رو به جهان ِ هستی میفرستم و دارم اساس ِ آنچه که براش توجه ِ بیشتری خرج میکنم رو براش کارت ِ دعوت میفرستم رووارد ِ زندگیم میکنم، اگر این نکته رو درک کنم ، به اندازه ای که بتونم درکش کنم میتونم طعم ِ هر آنچه که خوشاینده و میخوام رو بچشم و لذتش رو ببرم.به اندازه ای که بتونم درکش کنم بهتر میتونم ازش استفاده کنم و دیگه دلیل ِ اتفاقات ِ زندگیم رو درک میکنم.جهان ، بدون ِ در نظر گرفتن ِ اینکه ماچقدر آدم های زیبا و جوان و خوبی هستیم،به گونه ای طراحی شده که بسیار دقیقه و با میزان ِ تحصیلات و اینکه چه مدارکی در چه مهارت هایی توو چه دانشگاه هایی از چه کشورهایی داریم ،چه رنگ ِ پوستی داریم کجایی حرف میزنیم کاری نداره ، فقط و فقط به کانون ِ توجه ِ ما کار داره.
ما چیزهایی برای سپاسگزاری توو زندگیمون داریم که خودمون جذبشون کردیم ، جذبشون کردیم که الآن توو زندگیمون هست.پس باز هم میتونیم چیزهایی که میخوایم رو دوباره جذب کنیم.با دیدن ِ داشته هامون و لذت بردن از آنچه که توی زندگیمون داریم.ما ابزار ِ لازم برای خلق ِ شرایط ِ دلخواهمون رو داریم.ما ابزار ِ لازم برای تجربه ی خواسته هامون و علاقه مندی هامون رو داریم.خدا این فرصت رو به ما داده فرصت ِ زندگی کردن ، مثل ِ فرصت ِ تجربه ی جسم که به روح داده شده.قدرت ِ خلقی که داریم…نجواهای شیطان برای چیه ؟ شیطان به قدرت ِ خلقی که داریم علم وآگاهی داره و میدونه که اگر انسان گول ِ شرایط ِ الآنش رو نخوره ، گول ِ ظاهر ِ زندگیش رو نخوره ، گول ِ نجواهارو نخوره و ایمانش رو به الله حفظ کنه میتونه کوه هارو جابه جا کنه.شیطان ِ ذهن از عظمت و بزرگی ِ درون ِ ما آگاهه. تمام ِ موضوع همینه که {{ به هر آنچه که بیشتر توجه کنی اساس ِ اون رو وارد ِ زندگیت میکنی }}به فراوانی توجه کن تا وارد ِ زندگیت بشه…تمرکز روی آنچه که میخواهیم وارد ِ زندگیمون بشه.تمام ِ این جلسه پرسش ِ لحظه ای ِاین نکته ی مهمه که : آرزو توو این لحظه داری به چی توجه میکنی ؟ چیزی که داری بهش توجه میکنی ، خواستته؟ آیا دلت میخواد تجربه ش کنی و توو زندگیت طعمش رو بچشی ؟ اگر جواب خیر هست تمامش کن و اگر جواب بله هست ، ادامه بده و خلقش کن.
خدایا
ما را به راه ِ درست هدایت کن
به راه ِ کسانی که به آنها نعمت داده ای
نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان.
سلام استاد عزیز و دوستان همراهم
این فایل مثل همه فایلهای دیگر عالی بود
واقعا اینکه ما آگاهی نداشته باشیم که چرا در زندگیمان آنچه را که میخواهیم تجربه نمی کنیم مسلما راهکاری هم برای آن نمیتوانیم پیدا کنیم
چقدر این آگاهی ناب و ارزشمند بود که ما آنچه را که توجه میکنیم و در ذهنمان مرور میکنیم تجربه میکنیم نه آنچه که دوست داریم داشته باشیم
ذهن معمولا بطرف افکار منفی و ناراحت کننده کشیده میشود اما حالا ما یاد گرفتیم که مراقب ورودی های ذهنمان باشیم و آگاهانه جلوی ورودی های منفی را بگیریم تا از عواقب ناگوار آنها جلوگیری کرده باشیم
ما ندانسته با اجازه دادن به مرور افکار منفی اینکار را برای ذهنمان آسان کردیم با تکرار آنرا بصورت عادت درآوردیم
خوشبختانه ذهن همیشه آمادگی یادگرفتن را دارد و ما باید این فکر کردن و مرور کردن اتفاقات خوب در زندگیمان را با تمرین و استمرار داشتن برای ذهنمان به عادت تبدیل کنیم آنموقع دیگر کار آسان میشود فقط باید قانون جذب و قدرت ذهن در خلق زندگی که دوست داریم داشته باشیم را مدنظر داشته باشیم
در اینجا ما یک حامی بسیار با قدرت و مهربان و دوست داشتنی داریم که به هیچ وجه ما را تنها نمی گذارد و بیشتر از ما میخواهد که ما در مسیر تغییر کردن و خلق تمام خوبیها و شادی های زندگی مان موفق شویم و از بودن در این دنیا لذت برده و از این طریق شکرگذار او باشیم
این حامی همان خداوند مهربان است که در درجه اول ما را به مسیر تناسب فکری هدایت کرد به ما شور و اشتیاق شروع دوره لاغری با ذهن و ادامه دادن آنرا داد
طعم هایی که من میخواهم تجربه کنم
شناخت بیشتر و نزدیک شدن بیشتر با خالقم خدای مهربانم است
طعم آرامش داشتن و مومن بودن به این معنی که نه غم گذشته را بخورم و نه ترس از آینده داشته باشم و فقط در حال زندگی کنم و توکل به خدا داشته باشم
طعم در سلامتی کامل بودن
طعم رابطه بهتر و عاشقانه با همسرم داشتن
طعم مفید بودن و ایجاد احساس خوب دادن به خودم و هر کسی که سر راه زندگی ام قرار میگیرد
طعم مسافرت به دور دنیا با بلیط بیزنس کلاس
طعم وابسته نبودن به مادیات البته اینرا بگم که داشتن مادیات برای لذت بردن از زندگی خیلی خوب است و من مخالف با آن نیستم ولی به آنها وابسته نبودن امر جداگانه ای است
وقتیکه وابسته نباشیم به راحتی برای خودمان و دیگران خرج میکنیم و احساس خوب در هر دوی آنها را تجربه میکنیم
طعم هایی را که الان دارم تجربه میکنم
طعم نداشتن سلامتی کامل
طعم نداشتن رابطه بهتر از آنی که الان هست با همسرم
طعم مومن نبودن بیشتر غم گذشته را خوردن نسبت به ترس از آینده داشتن
طعم مرور افکار منفی و اتفاقات ناگوار زندگی ام
خیلی هیجان دارم برای جلسه بعدی که قرار است یاد بگیرم چطور این طعم ها را جابجا کنم
ممنونم استاد گرامی از این آموزشهای با ارزش و توصیف ناپدیر
سلام استاد گرامی سلام دوستان متعهد
هر که در این دهر مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند
یادم زمانی در زندگیم که همه چی طبق روال بود مرتب با خودم میگفتم مگه میشه که همه چیز اتقدر عالی باشه حتما یک جای کار اشتباست یعنی توی بهترین شرایط زندگیم فکر میکردم یک جای کار میلنگه خوب این فکر از یک جا نشات گرفته بود الان شاید دوستان فکر کنند که چه تعجبی ولی واقعا تعجبی نبود تازه من فردی بسیار مثبت اندیش و در یک خانواده خوب بزرگ شده بودم و همیشه خودم لایق بهترینها میدونستم ولی این فکر مخرب داشتم تا اون اتفاق بده افتاد و خیالم راحت شد گفتم اخیش میدونستم یک جای کار اشتباست
استاد فردی در خانوادمون بود که به علت ورشکستگی متحمل ضرر مالی شدیدی شده بودن و همیشه بد میاواردن و خودشون هم این باور به بقیه انتقال داده بودن که چون ما خیلی خوب هستیم زیاد امتحان میشیم نمیدونمدشاید هم من این باور داشتم و فکر میکردم بهشت در انتظارشون ولی طی یک اتفاقی فهمیدم که خونه یک نفر بر خلاف رضایت اون فرد فروختن و کم کم فکر کردم که چه قدر اشتباه کردن و شرایطشون به خاطر اعمالشون نه تقرب الهی و نه تنها مورد پسند خدا نیستن بلکه برعکس و شرایط مالیشون هم به خاطر اعمال و افکار خودشون
وای استاد خیلی اهمیت داره در ذهنمون دتبال چه طعمی باشیم یک عمر دنبال طعم مریضی چاقی فقر بودیم و خدا چه قدر مهربون که با این همه باز هم ما رو رها نکرد تا در طعم های انتخابی خودمون غرق بشیم
دوست دارم طعم خونه حیاط دار شدن
تناسب
ثروت
سلامتی
تولد یک نوزاد
دنیای بدون کرونا
در زندگیم بچشم
به نام خدای بخشنده مهربان
روز ۱۴۴: روز ۴۸ تکرار ، جمعه ۱۴۰۰/۶/۱۲
سلام
من با شنیدن صحبتهای استاد و نگرشی که این جلسه درباره خدای بزرگ بیان فرمودند، باز هم خدا را شکر کردم که من خدا را از دیدگاه پدرم شناختم و می دانستم خدا همواره همراه من است و بی نهایت مهربان و بخشنده است و همه جهان را برای شادی و لذت و رشد و بالندگی ما انسانها آفریده است و زمانی هم که سختی می رسد،یک امتحان الهی است و زود می گذرد. پدرم از حکایات بوستان سعدی، آموزه های کلیله و دمنه و …. برای معرفی خدا و جهان به من استفاده می کرد و حکایت “ و این نیز بگذرد ” یا “ در پی هر سختی آسانی هست” و …. در مواقع بروز سختی ها خیلی کمکم می کرد که با امید از آن مرحله بگذرم. خدای مهربان من خطاپوش و بخشنده و مهربان است. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
شرط موفقیت همواره عجله نداشتن و استمرار و مداومت داشتن است.
انسان موجودی مختار آفریده شده و با هر بر سر دوراهی قرار گرفتن و انتخاب کردن از منوی الهی آینده ما را متحول می کند. خداوند جهان را متنوع برای ما دسته بندی و خلق کرده است. این ما هستیم که با انتخاب خود از این منو طعم دلخواه زندگی خود را خلق می کنیم. دقت کنیم که دوست داشتن ما با هر آنچه به آن توجه می کنیم، متفاوت است.
باید یاد بگیرم هر آنچه دوست دارم را مورد توجه قرار دهم. تا همان چیز را در زندگیم تجربه کنم.
وقتی من روابط دوستانه و عالی با اطرافیان را دوست دارم ولی به حسادت آنها توجه می کنم، رفتار حسادت ورزانه و ناسالم را تجربه می کنم.
وقتی من طعم شادی و آرامش را دوست دارم و هر روز به اخبار منفی توجه می کنم استرس و بیقراری را تجربه می کنم.
وقتی من طعم محبت و عشق را دوست دارم و به دیگران عشق می ورزم و برای عشق و محبت سپاسگزاری می کنم، هر روزه مقدار زیادی عشق از خدای مهربانم، فرشته های زندگیم و خانواده ام دریافت می کنم.
وقتی من طعم خوشبختی را دوست دارم و به احساس خوشبخت بودن اطرافیانم توجه می کنم و در ایجاد حس خوشبختی آنها می کوشم خودم صدها برابر خوشبختی را در زندگیم تجربه می کنم و موانع و مشکلات زندگیم یکی پس از دیگری ذوب و ناپدید می شوند.
وقتی من عاشق سلامتی هستم و با شکر گذاری از خداوند قدر آن را می دانم و از کارهایی که سلامتی ام را تهدید می کند اجتناب می کنم، زندگی سالم و خوشحالی را تجربه می کنم.
وقتی من عاشق تناسب اندام هستم و هر روز سعی در برداشتن قدمی برای متناسب شدن دارم و با اشتیاق تمرینهای ذهنی را دنبال می کنم، در زندگی خود تناسب اندام را تجربه خواهم کرد.
وقتی من طعم ثروت و برکت را دوست دارم و با سپاسگزاری از خداوند به پول و ثروت توجه می کنم و از آن برای شاد کردن دیگران با شادمانی خرج می کنم، طعم ثروتمند بودن را تجربه خواهم کرد.
وقتی طعم دانایی و آگاهی را دوست دارم و هوشمندانه خوراک ذهنم را از کتاب و فایل صوتی و فیلم و …. انتخاب می کنم، حتما در زندگی آگاهی بالاتر را تجربه می کنم.
من با تمرکز بر رفتارهای خودم طعم های دوست داشتنی زیادی را هم اکنون در زندگیم دارم و در مواردی که رضایت ندارم باید محور توجه ام را با محور دوست داشتنم منطبق کنم تا به نتیجه دلخواهم برسم. همان شیوه ای که در مورد متناسب شدن پیش گرفته ام من قبلا طعم متناسب شدن را دوست داشتم ولی به عوامل چاق کننده و دلایل چاقی و …. توجه می کردم و در نتیجه از تناسب اندام دورتر می شدم اکنون توجهم به مزایای متناسب شدن است پس در زندگیم تناسب اندام را تجربه خواهم کرد.
دوستان عزیزم آرزوهای قشنگتون دست یافتنی باد.
بنام خداوند هدایتگر وهاب
سلام به دوستان زیبانگرشم
خدا همونی میشه برامون که بهش باور داریم به همون شکلی در میاد که خودمون بهش شکل میدیم این همون عدالت خداست که بهمون قدرت اختیار و انتخاب داده اما ما بجاش چیکار کردیم حرفای بقیه رو هرچی گفتن بدون تفکر قبول و باور کردیم از بچگی بخاطر اینکه اشتباهی نکنیم کلی از خدا ما رو ترسوندن که نکنه خطا بریم اما گناه بزرگتر از اینکه همش از خدامون بترسیم و از رو ترس اشتباه نکنیم این خودش باعث میشه که اشتباهات بیشتری کنیم یادمه چندسال قبل من تو غم و اندوه زیاد بود و شب و روز گریه میکردم و ناله و زاری خدا روصدا میزدم اما هیچی خوب نمیشد بلکه اوضاع بدترهم میشد اون روزها دوستام میگفتن خوشبحالت چقدر خدا دوستت داره که همش بهت غم و ناراحتی میده که بیشتر صداش کنی خدا دوست داره صداش کنی بهت غم میده پس از اینکه تو غم و اندوه هستی بدون خدا دوستت داره خدا کسیو که دوست نداشته باشه همین که خدارو صدا کنند همون لحظه خدا حاجتشو میده که دیگه خدا رو صدا نکنه چون خدا دوست نداره صداشو بشنوه و من تو غرق غمهام چقدر بخودم میبالیدم که خدا دوست داره صدامو بشنوه که من همش غم پشت غمم و دوستم میگفت من یه مدتیه اصلا برام اتفاق بد و مشکلی نیفتاده که خدا رو صدا بزنم معلومه خدا منو دوست نداره که صداش بزنم و چقدر الان یاده اون روزها میفتم میگم من با چه تفکری این حرفارو باور کردم چرا بیشتر از اینکه حرف این و اونو هرچی درباره خدا میگفتن باور میکردم چرا خودم تفکر نمیکردم خدای که تو قرانش میگه مومنان نه غمی دارند نه ترسی و همش تو قران میگه غمگین نباشی که خداوند غفور و رحیمه اما با همه باورهای ویرانگری که داشتم اما خدام اینقدر مهربونه که دستمو گرفت و منو در مسیر درست اگاهیها هدایت کرد و خدارو هزاران بارسپاسگزارم قبل از مرگم خدا رو تا اندازه فهمم تا همین الان شناختم و از اون گمراهی اومدم بیرون و الان چقدر حس خوبی دارم که خدای دارم که مهربونه خدای که دوست داره من شاد باشم یادمه که بچه بودم اگه زیاد یا بلند میخندیدم مامانم میگفت زیاد نخند دندونات میریزن یا اینکه پشت خنده زیاد یه اتفاق بدی میفته پس زیاد خوشحال نباش و تا بزرگ داشتم چون این حرفارو بزرگترها بهم گفته بودن منم باور کرده بودم و خودم تو حرفام بدون تفکر ازشون استفاده میکردم مثلا دوستام میخندیدن من میگفتم نخند زیاد دندونات میریزن و همین الان هم مامانم این حرفشو میگه اما من خدا روشکر دیگه میدونم شادی باخودش شادی بیشتری میاره وقتی برادرزاده مو که یک ونیم سالشه قلقک میدم خش میکنه از خنده مامانم میگه بچه رو نخندون که مریض میشه اما من میگم بزار بخنده زودتر بزرگ میشه شادباشه که پرانرژیترباشه و خداروشکر دیگه دارم با طی کردن تکاملم اون باورهای مخربو میزارم کنار و درمسیر الهی هدایت شدم و الان با آرامش و عاشقانه باخدایم حرف میزنم چون میدونم خدام عشقه خدام اون ترسناک غصبناک دیگه نیس خدام از مادروپدرم بهم مهربونتره خدام بهم آرامش قلبی میده چون اونقدر عاشق منه که از روح خودش بمن داده و درقلبم جاشه
طعم های که دوست دارم طعم آرامش قلبی طعم عشق خالصانه بخدا طعم دوست داشتن قلبی بخودم طعم خوشبختی طعم شادی طعم ثروت طعم استقلال آزادی مالی و مکانی و زمانی طعم روابط های خوب و مثبت طعم زیباشدن و زیبادیدن طعم صورت و سیرت زیبا طعم سلامتی و تندرستی و شادابی طعم سفر و گردش طعم شاکربودن همیشگیم
و اما طعم های که خودم با توجه ام بهشون در طول روز تجربه میکنم
طعم کمبود طعم نگرانی نداشتن پول بیشتر طعم موفق نشدن طعم سردرگمی و کسل بودن و درجازدن و طعم نداشتن انرژی
و اما دیگه با هدایت خدای مهربونم در این مسیر الهی و هدایتم در دوره زندگی با طعم خدا و رسیدن به این اگاهی که به هرچی توجه کنی همون جنس وارد زندگیت میشه و اگه فایلهای زندگی با طعم خدا رو هرروز و هرروز تکرارکنم میشه باورم وباتکرار و تمرین کردن باورهام درستترمیشن و من باتوجه کردن به خوبیا و اگاهیهام از این دوره خدایی میتونم طعم های خوشمزه و زیبا و آرامشبخشی وارد زندگیم کنم
درپناه الله حق و هدایتگر
به نام خدای مهربانم
طعمهایی که من الان دارم میچشم:
نداشتن رابطه خوب با پسرم
حس دوست داشتن و لذت بردن از اندام و چهره ام
کمبود موفقیت
طعمهایی که دوست دارم تجربه کنم:
حس داشتن فرزندهای خوب و موفق
حس دوست داشتن چهره و اندامم
حس شکوفایی و موفقیت و رسیدن به بی نهایت خودم
حس ثروت
حس آرامش
حس هیجان
حس لذت بردن از تک تک لحظات زندگی
حس خوش گذرانی و تفریح
طعم سفرهای زیاد
طعم کنترل احساسات
طعم رابطه دوستانه با فرزندانم
طعم کنترل کردن همه رفتارهای خودم
طعم دوست داشتن همه آدمها
طعم کمک کردن به دیگران و دادن حس خوب آرامش به آنها
نمی توان توقعِ به وقوع پیوستن صلح داشت در حالی که در پی ساخت تجهیزات جنگی جدید بود، در مدار هرچیزی باشی همان را باید در زندگی انتظار داشته باشی
با پیگیری اخبار و حوادث بد و منفی اتوماتیک به کائناتِ الهی این سیگنال را ارسال می کنید که می خواهید چنین چیزهایی رو تجربه کنید و به مرور همین طور هم خواهد شد
سلام
خدارو شکر میکنم حرفهایی براین زیبایی رد شنیدم من خودموخیلی شتیدم خدادهر کی زیاد دوس داشتهرباشه بیشتر بیشتر امتحانش میکنه
واقعادتشبیهدتو ب طعم ها زیباترین تشبیه ی بود ک شنیدم ن در مورد جدب خیلی چیزا شنیدم ولی این ی جوررشیرین و جداب تشبیه شدهربود ممنون استاد عزیز
من عاشق این طعم ها هستم
طعم ارامش .طعم با خدادبودن.طعم خوشبختی.طعم شادی.طعم سلامتی.طعم بیخیالی.طعم سلامتی بیشتر دخترم.طعم هدایت همسرم. طعم اخلاق خوب همسرم. طعم زندگی کردن. طعم شجاعت.طعم لاغری و تناسب اندام . طعم دید مث بت فکر مثبت .طعم دیدن زیبایی ها.طعم خونه دار شدن. طعم ثروت. طعم پول داشتن .طعم درامد..طعم بخشش.طعم فرامش کردن گدشته.طعم ابکش کردن بدی ها منفی ها. طعم اگاهی .طعم هدایت پدرم طعم خرید محصولات این سایت.طعم خنده
خداوندا از تو میخواهم بیشتر بیشتر هدایت کنی تا تک تک این طعم ها رو تجربه کنم
طعم هایی ک تجربه میکنم
طعم ندلشتن پول .طعم غیبت .طعم ناراحتی.طعم عصبانیت. طعم بیخونه بودن.طعم فکر وخیال .طعم مریضی .طعم ترس.طعم چاقی. طعم عداب وجدان. طعم بیچارگی
برای داشتن طعم هایی ک دوس دارم باید اخبار بد نبینم اخبار صحبت نکنم باید وقایع روزانه ک برا اتفاق نیافته رو ب مادرم نگم باید نظر در موزد اتفاقات گرونی و بدی های دیگران ندم باید بیشتر فایل گوش بدم بیشتر تمرین کنم تا این طعم ها بره تو ذهنم باید بیشتر بیشتر قدرت خدارو درک کنم بایر بیشتر ببخشم بیشتر برم ب آسمون نگا کنم چن آسمون منو اروم میکنه بیشتر و بیشتر با خودم رفیق بشم باید در مورد اخلاق همسرم و کارهای اشتباهش حرف نزنم در مورد اخلاق بد پدرم حرف نزنم قران و نمازم بخونم تا تو فاز مثبت باشم
تا حد ممکن اینها یادم میاد ولی از امروز ک پیاده میونم ایشالله دفعه بعد ک گوش میدم مینویسم ک چ تغییراتی در من ب وجود اومده
به نام خدایی که در این نزدیکیست💖💖💖
با سلام به دوستان هم مسیرم🙋
زندگی با طعم خدا : جلسه ششم.🌹
منم قبلاً فکر می کردم که زندگی انسان ها از قبل تعیین شده ست و هر کس باید طبق سرنوشتی که براش نوشته شده زندگی کنه و حق هیچ گونه گله و شکایتی هم نداره وخداوند خودش صلاح میدونه که به هر کس چی بده و به کسی چی نده ودر خانواده و مدرسه و جامعه زیاد شنیده بودم که اگر میخواید سعادت مند بشیدو در آخرت سربلند باشید گول زرق و برق دنیا رو نخورید و سعی کنید که ساده زیست باشید .ودر باور من افراد فقیر و مصیبت زده افرادی بودند که نزد خدا عزیز ترند و به جای سختی هایی که در این دنیا میکشند در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت . و افراد ثروتمند افرادی بودند که از چشم خدا افتادند و چون خدا دوست نداره که صدای اونا رو بشنوه اونا رو به حال خود شون رها کرده و هر چیزی که میخوان سریع به اونا داده میشه تا خداوند صدای اونا رو نشونه . و همچنین زیاد شنیده بودم که افرادی که در این دنیا مریض میشن و مریضی شون سالها طول میکشه پیش خدا عزیز ترند و با هر ناله ای که میکشن یکی از گناهان شون آمرزیده میشه و چون خدا اونا رو دوست داره مریضی شونو طولانی میکنه تا لحظه مرگ پاک و بیگناه از این دنیا برن و در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت .و پذیرفتن این حرف ها و باورها باعث شده بود که سالها مورد امتحان خداوند قرار بگیرم تا جایی که دیگه از زندگی خسته و بیزار شده بودم و در ذهن من در مصیبت و بلا گرفتار بودن و با مشکلات دست و پنجه نرم کردن مساوی بود با عزیز بودن در نزد خداوند و زیاد شنیده بودم و میشنوم که خداوند هر کس رو بیشتر دوست داشته باشه بیشتر امتحان میکنه و شنیدن این حرف ها و تکرار شدن شون باعث شده که برامون پذیرفتن شون هم راحت تر و باور پذیر تر باشه و در نهایت این آموزش ها در ذهن مون نفوذ کردند و شاید مدت طولانی زمان ببره تا از ذهن مون پاک بشن. پس حالا که به این مسیر زیبا هدایت شدیم و میخوایم تغییر کنیم.
باید عجله نداشته باشیم ، نا امید نشیم و ادامه بدیم چون تغییرات به آرامی به وجود میاد و با گوش دادن به فایل های آموزشی و تکرار و تمرین و عمل کردن به اونا در زندگی وبا صبر و آرامش کاری کنیم که بذر ها مون رشد کنند تا آرام آرام تغییرات به وجود بیاید و ما باید همیشه در زندگی به خداوند ایمان و امید و توکل داشته باشیم .
خداوند این جهان و بر اساس طعم ها دسته بندی کرده (طعم ثروت ، خوشبختی ، موفقیت ، شادی ، سلامتی ، چاقی ، صلح ، عشق، آرامش، فقر،بدبختی ، شکست ، غم ، بیماری ، لاغری ،دشمنی ، نفرت ، بیقراری ، …… ) و هر کس در مدار هر طعمی باشه فقط همون طعم و تجربه میکنه مثلاً کسی که در مدار فقر و نداریه هیچ وقت نمی تونه طعم ثروت و دارایی و تجربه کنه و یا کسی که در مدار جنگ و دشمنی و درگیریه هیچ وقت نمی تونه طعم صلح و دوستی و آرامش و تجربه کنه .پس مهم نیست که ما دوست داریم چه طعمی و تجربه کنیم مهم اینه که بفهمیم چه طعمی و در ذهن مون ذخیره کردیم و داریم به اون توجه میکنیم. پس مهمه که فکر و باورامون با هم همسو باشن چون در نهایت اون طعمی و که در ذهن مون ذخیره کردیم و به اون توجه میکنیم اون رو تجربه میکنیم . نه اون طعمی و که دوست داریم تجربه کنیم مثلاً من میرم رستوران و دوست دارم که قورمهسبزی بخورم و خیلی هم گشنمه میرم اونجا و توجهم میره سمت زرشک پلو با مرغ و در نهایت زرشک پلو با مرغ سفارش میدم در صورتیکه دوست داشتم قورمهسبزی بخورم خب طعمی که من تجربه میکنم زرشک پلو ست نه قورمهسبزی درسته که من سیر شدم ولی اون غذایی رو که دوست داشتم نخوردم چون توجه من به زرشک پلو بود و اونو سفارش دادم و صاحب رستوران به من زرشک پلو داد نه قورمهسبزی و من دیگه طعم قورمهسبزی و تجربه نکردم با این که خیلی دوست داشتم قورمهسبزی بخورم ولی زرشک پلو خوردم حالا من خودم مقصرم یا صاحب رستوران ؟ صاحب رستوران که هم قورمه سبزی داشت ، هم زرشک پلو ، من خودم زرشک پلو سفارش دادم صاحب رستوران هم طبق خواسته من زرشک پلو بهم داد ، و اگه من قورمه سبزی سفارش میدادم طعم قورمه سبزی و تجربه میکردم. حالا میفهمم که چرا این همه سال طعم های خوبی که دلم میخواست نتونستم تجربه کنم . و همچنین برام روشن شد چرا با این که این همه برای رسیدن به لاغری تلاش میکردم ولی همیشه چاقی همراه من بوده ؟ چون همه فکر و ذکر و تمرکز من روی چاقی بوده ، واصلا توجهی به لاغری نداشتم و اونو از خودم خیلی دور و دست نیافتنی میدیدم در صورتیکه لاغری در وجودم و در کنار خودم بوده ومن بخاطر افکار و باورهای غلط و نادرستم اونو نمیدیدم و چون افکار و باورهای من با هم هماهنگ و همسو نبودند من نمی تونستم با همه تلاش و سختی و رنجی که برای بدست آوردنش میکشیدم داشتن شو تجربه کنم و همیشه حسرت داشتن شو میکشیدم.پس چیزی که من تجربه می کردم نتیجه توجه من بوده، نه نتیجه فکر کردن و دوست داشتن من .
تمرین اول طعم هایی که دوست دارم در زندگی تجربه کنم .🌷
۱_طعم سلامتی .🌷
۲_ طعم خوشبختی .🌷
۳_طعم آرامش .🌷
۴_طعم تناسب اندام ماندگار .🌷
۵_طعم ثروت .🌷
۶_طعم موفقیت و خوشبختی بچه هام .🌷
۷_ طعم مسافرت .🌷
۸_طعم داشتن روابط عاشقانه و معنوی با خداوند .🌷
۹_طعم نابودی ویروس کرونا .🌷
۱۰_ طعم روابط عاشقانه با همسر عزیزم .🌷
…………
تمرین دوم چه طعم هایی رو در ذهنم ذخیره کردم ودر طول روز دارم به اونا توجه میکنم واز چه موضوعاتی در طول روز دارم شکایت میکنم.
خدارو شکر من زیاد اهل شکایت و گلایه کردن نیستم و این خصلت خوبو از مادر یاد گرفتم . چون هر وقت کسی جلوی مادرم از مشکلات و سختیها گلایه و شکایت میکرد مادرم اصلا خوشش نمی یومد و همیشه به ما هم میگفت که سفره دل تونو پیش کسی باز نکنید چون با ، باز کردن مشکلات تون پیش دیگران ، مشکلات تون که حل نمیشه هیچ ، فقط این طوری همه از همه چیز زندگی شما سر در میارن و باعث میشه که یک سری از روی دلسوزی و یک سری از روی فضولی تو زندگی تون دخالت کنند.ومنم یاد گرفتم که زیاد گله و شکایتی نداشته باشم .ودر مورد مشکلاتم زیاد با دیگران حرف نزنم. حالا نمیدونم این خصلت خوبه یا بده البته من که تا الان از انجامش ضرری نکردم و اما در مورد تمرین دوم و طعم های که دارم در طول روز تجربه میکنم من در جنبه تناسب اندام (لاغری با قدرت ذهن)با آموزش های ارزشمند استاد یاد گرفتم که برای تغییر جسم و رسیدن به لاغری باید افکار و باورهامو با هم هماهنگ و همسو کنم و این آموزش ها نه تنها در جنبه لاغری بلکه اگر خوب درک کنیم در همه جنبه های زندگی مون تاثیر داره و تقریباً دارم یاد میگیرم که آموزش هامو در همه جنبه های زندگیم به کار ببرم .و کم و بیش طعم هایی رو که در تمرین اول نوشتم دارم در زندگیم تجربه میکنم و از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم تقریباً دارم تغییرات رو در همه جنبه های مختلف زندگیم دریافت میکنم من بذرهای تغییر رو کاشتم و حالا دارم با گوش دادن به فایل ها ، درک و هضم آموزش ها و عمل کردن به اونا در زندگی ، صبر و شکیبایی و آرامش از اونا مراقبت میکنم تا تبدیل به درخت تنومند بشن .و ایمان دارم که نتیجه برای من و همه دوستانی که آموزش هارو به درستی درک و هضم میکنند محفوظه .
با تشکر از زحمات بیدریغ استاد گرامی.🙏🌷
وبا آرزوی بهترین ها برای همه دوستان.🌹🌹🌹
با سلام خدمت استاد گرامی وهمگی دوستان عزیزم
امروز یک روز جدید پس باید کارای جدید انجام داد قدری بهتر از دیروز عمل کرد وبیشتر وبهتر زندگی کرد من ایمان دارم به خدا درهر زمینه ای پس شروع میکنم با یاد خودش که تنها کس من درجهان
من طعم ثروت میخوام طعم آرامش مالی طعم امنیت طعم خوشبختی طعم آرامش طعم روابط خوب با دیگران طعم آرامش در خوردن طعم تناسب اندام طعم زیبایی طعم ماشین خوب خونه خوب وهمسایه های خوب وساکت وبی آزار طعم زندگی خوب وطعم به آرامش رسیدن روحم طعم خوشحالی طعم موفقیت وخلاصه کلی طعم های خوب ولذید دنیا
با خودم گقتم خب چقدر این طعم ها رو درطول روز میچشی در طول زندگیت بعد کمی فکر دیدم که طعم فقر میچشم چون گلایه از وضعیت مالیمون دارم مدام وقبلا ها توی اخبار ورسانه هاهم فقر ونداری رو دنبال میکردم اما خداروشکر دست از سر این چیزا برداشتم که یه مقداری اوضاع مالیمون بهتر شده اما هنوزم گله از قسط های بینهایت واشتباهات مالیمون دارم نمیگم اشتباه نکردیم من وهمسرم ولی بیشتر از حدش گاهی شکایت میکنیم از شرایطمون به حدی که این اواخر خودم مثل پرنده زخمی به درودیوار قفس بدبختی میکوبیدم فکر میکردم اینجوری من نجات پیدا میکنم اما نجات که پیدا نکردیم هیچ خودم واعصابمو داغون کردم به حدی که امروز صبح به محض بیدار شدن از خواب اسید معده ام پاشید توی دهنم چیزی که تا حالا تجربش نکرده بودم طوری که به خودم گفتم ببین چه بلایی سر خودت اوردی اما از امروز همه چیز عوض شده ومن دیگه نمیخوام به این چیزا فکرو توجه کنم به جاش طعم لذیذ سلامتی وبه طعم ثروت وآرامش مالی فکر میکنم طعم دیگه ای که هر روز بهش فکر میکردم گله وشکایت از بقیه بود و درست رفتار نکردنشون بامن که منو بسیار آزار میداداما حالا دیگه نمیخوام این طعم تجربه کنم چه رفتارشون افراد اطرافم عوض کنن چه نه دیگه بهش فکر نمیکنم به جاش تمرکزمو میگذارم روی خوبی هاشون هر چند اندک اینجوری خودم خوشحال ترم کسی که متوجه نمیشه ولی من بهتر زندگی میکنم
طعم دیگه چاقی که مدام بهش توجه میکردم حتی این ۱۰ ماهیم که دراین سایت بودم مدام شکم وپهلو وباسن وران هامو برانداز میکردم حالا بعضیا گیر میدن به یک نقطه از بدنشون مثلا بعضیا شکمشون آزارشون میده اما من به طور ناخودآگاه دنبال جاهای ناخوشایندم میگشتم اما از میشه گفت دیروز تصمیم گرفتم همه چیز عوض کنم وامروزم دارم عملیش میکنم یک لباسی پوشیدم که معلوم نباشه اندامم درش وهر بار که از جلوی آینه رد میشم بیشتر به چشمام نگاه میکنم واحساس سبکی شکمم همین که حس سبکی میکنم لبخند میزنم وبا خوشحالی از جلوی آینه عبور میکنم دو سه روزیه با همسرم تصمیم گرفتیم دوتایی اون تمرین معروف استاد انجام بدیم به فقط زمان گرسنگی غذا بخوریم وبه محض سیری دست بکشیم از غذا به لطف آموزه های استاد عزیزم تا حد زیادی موفق شدیم والان دوسه روزیه داریم با موفقیت واحساس سبکی روزهامونو زندگی میکنیم
حتی ایده های جدیدی هم به ذهنمون خطور کرده که بسیار دلچسب مثلا قبلا من غذا جوری میپختم که دوروز ازش بخوریم معمولا هم اضافه میومد ومجبور میشدیم گاهی تا سه روزم ازش بخوریم همیشه این تفکر داشتم غذا پختن منو چاق کرده چون بوی غذا منو تحریک میکنه اما به طور ناخودآگاه تصمیم گرفتیم هر روز فقط برای همون روز غذا بپزم به مقدار کمتر به تازگی متوجه شدیم دووعده غذای اصلی برامون کافیه یعنی صبحانه میخوریم ویک وعده دیگه حتی بدون گرسنگی
یعنی میدونین استاد قبلا اصلا واقعا گرسنه نمیشدیم بیشتر حوصله مون سر میرفت میگفتیم خب یه چیزی بخوریم خب اگه تایم دوازده یا یک بود ناهار میخوردیم وعصر بود شام وگاهی همسرم شبا خوابش نمیبرد با شکم پر الان متوجه شدیم که ما خیلی مواقع گرسنه نبودیم خیلی خوراکی ها رو هدر دادیم تازه من فکر میکردم نه من اصلا هبچ چیزو دور نمیریزم
ولی واقعا اینجور نبود خودمون کرده بودیم سطل آشغال پریروز رفته بودم بازار روز کمی گوجه فرنگی احتیاج داشتم بخرم دیدم یک خانم جوان وچاق شاید چیزی بالغ بر ۷ کیلو انگور خریده بود وبا یک هندوانه بزرگ به طوری که به سختی حملش میکرد اونقدر انگورا سنگین بود که هندوانه رو پس داد وکلی هم پولشون شد با خودم گفتم آخه اینهمه انگور میخوای چی کار حتی اگه مهمان هم داشته باشی ده نفرم بازم یک نوع میوه که جالب نیست ولی کاملا مشخص بود که خرید خونشون بود البته کاری به قضاوت مردم ندارم ولی توی دلم گفتم ببین دقیقا فرمولای چاقیش اینجور مجبورش کردن زیاد بخره منم قبلا اینطور بودم میرفتم خرید واویلا بود اونقدر میوه وسبزی وخوراکی و…میخریدم که انگار میخوام یک هفته یک محله رو شام وناهار وصبحانه مهمانی بدم با میان وعده ومیوه
الان متوجه میشم که چقدر پول اصراف میکردم وخرج چیزایی میکردم که بیشترشو دور میریختم همیشه میوه مونده سبزی مونده وبعضیاشم به زور فریزری میکردم تا بلکه بعدا بخوریمشون کلا انگار از قحطی وزندان فرار کرده بودم
حالا پولش بماند با چه زحمتی میاوردمشون با ماشین وبیماشین بعدشم میرفتم کلی راه میرفتم که اضافات که خوردمو بسوزونم به قول خودم
حالا میفهمم که چقدر دراشتباه بودم حالا وقتی میرم خرید مینویسم دقیقا چی میخوام دیگه تو خونه ما سبزی ومیوه وخوراکی مونده مصرف نمیشه دیگه انبار مواد غذایی نداریم دیگه غذا اضافه نمیاد ویخچالم خالی وتمیز ومرتب شده هر وقت بخوام چیزی کمی میخرم ومیخوریمش
ودوباره میخرم واین باعث شده بهتر بخوریم با کیفیت تر بخوریم وبه اندازه بخوریم
اینا همگیشون نشات گرفته از افکار نادرست من داشت که فکر میکردم اگه یخچالم پر نباشه تا خرخره من آدم بدبختی هستم اما الان بدبختی رو در مونده خوری اصراف ودور ریختن پولم بابت مواد غذایی فاسد شده وبهینه استفاده نکردن از سرمایه هامون میدونم
به قول شخصی متناسب که میگفت من هیچ وقت خودمو برای مهمون سرزده آماده نمیکنم مهمون سرزده خونش پای خودش چه برسه به غذاش خلاصه که قسمت بود این پاراگراف ۳ بار بنویسم تا متوجه شم چقدر درست باورهای غلطی که به ما بارها گفتن باید برای مهمون سرزده آمادگی کامل داشته باشی
هر چه مفصل تر بهتر مثلا همیشه توی خونت شیرینی کیک وکلوچه میوه به میزان فراوان غذاهای فریزری وآماده وهزار تا اطعمه واشربه آماده داشته باشی
یه دوست داشتم خیلی متناسب بود خیلی زیبا بود وجذاب وهمیشه خوشتیپ وخواستنی دردوران دانشگاه متاهل بود ومن مجرد بهم همیشه میگفت هیچ وقت چیزی که امروز وفردا نمیخوریش نخر پول هدر دادن اون موقع ها میگفتم چقدر خسیس وچون نمیخوره اینقدر لاغر مونده ولی چون خیلی دوستش داشتم ومهربون بود یه روز ازش پرسیدم چرا اون حرف بهم زدی آمنه جان
بهم گفت ببین شوهر من اوایل گز میخرید ومیگذاشت توی خونه که مهمون میاد کلی میوه میخرید که مهمون میاد سرزده آبرومون میره روزها میگذشت ومهمون نمیومد به طوری که گزها وشیرینی های خشک بیات وسفت میشدن ومیوه ها مونده وخراب ومنم با جعبه مینداختمشون دور توی سطل آشغال وقتی همسرم میومد خونه دعوامون میشد وهمیشه میگفت چرا دور ریختی کلی پولشونو داده بودم ومیگذاشتی با چای خودمون میخوریم
منم هر بار بهش میگفت مگه ما آشغال خوریم گز سفت که دندونمو بشکونه رو نمیخورم یا شیرین بیات شده رو وحتی میگفت با اینکه میوه خیلی دوست دارم اما بارها شده بود که به خاط ترس از خراب شدن یک طالبی یا هندونه رو تنهایی خوردم تا چند روز دل درد ودلپیچه رو تحمل کردم
بعد این ماجرا دیگه این کارو نمیکنیم به جاش پول کنار میگذاریم اونم یه پول زیاد با اینکه نیاز نیست اما چون همسرم ترس از آبرو ریزی جلو دوست وآشنا داره هر ماه حدالقل ۵۰۰ هزار تومن کنار میگذاریم که آخر هر ماه من میرم وبرای خودم لباس ووسایل مورد نیازمو میخرم وکلیم کیف میکنم
امروز حدود ۷ سال از اون روزا میگذره ولی من امروز به حرفای اون دوست متناسبم رسیدم که وقتی پول بگذاری کنار خیلی راحت تری اگه خونت همیشه تمیز باشه حتی اگه یک ساعت وقت داشته باشی میتونی بری بیرون وهر چی لازمه بخری وبیای
جالبه ها ذهنم عجب راهکارهایی میده
من امروز به این نتیجه رسیدم که بیام طعم هایی رو دوست دارم بردارم چرا خجالت میکشم یا میترسم
چرا طعم هایی که دوست ندارمو برمیدارم من مهمم پس کاری که خوشحالم میکنه رو انجام میدم
طعم دلچسب ثروت انتخاب میکنم
از امروز راجب ثروت مندان مستند میبینم کیف میکنم به وسایل داخل خونم که نماد ثروت توجه میکنم به دارایی هام توجه میکنم به به خداروشکر که اینهمه نماد ثروت دارم میرم وپیداشون میکنم ولذت میبرم
من از امروز طعم تناسب اندام انتخاب میکنم
به نماد های تناسب اندام درجهان توجه میکنم عکس ها ومستندای مانکن ها رو نگاه میکنم خودمو مانکن میبینم وبه قسمت های بدنم که مشابه مانکن هاست دقت میکنم مثلا من ساعد دست بسیار متناسبی دارم وهمینطور انگشتان دست وپای متناسب زیبا ومتناسبی
همینطور صورت متناسب وزیبایی وگردن متناسب وحتی شانه ها ی متناسبی من پس تناسب اندام درخودم دارم پس باید بیشتر بهشون توجه کنم تا گسترش پیدا کنه چون طعم لذت بخش متناسب شدن واقعا جذاب به به خیلی خوشمزست
طعم روابط خوب انتخاب میکنم با دیگران وآرامش درروابطم
خب اینم راهکار داره به خوبیای آدمهای اطرافم توجه کنم تا حسم نسبت به آدمها بهتر بشه مثلا خب بهم زنگ میزنن اطرافیانم وحالمو میپرسن هر چند وقت یکبار
با سلام حضور محترم استاد عزیز وهمراهان گرامی،
از ارزشمندی این فایل هرچه بگویم کمه، ومن با شنیدن بارها وبارها این فایل ،به گذشته های دور زندگیم کشیده شدم ،زمانی که این آگاهیها واطلاعات در دسترس نبود وهرچه که از بزرگان ویا پدرو مادر می شنیدم ،مجموعه ای بود از ضرب المثل ها ،تجارب آنها، که ما بطورمکرر می شنیدیم ،بطور مثال مادرم خیلی تکرار می کرد این بیت را که: می خورده را می ، می دهند
عم خورده را غم می دهند
من آن زمانها که بچه بودم معنی ومفهوم آن را نمی فهمیدم وبازهم که بزرگتر می شدم ،زیاد متوجه این بیت بطور دقیق نمی شدم ،تا اینکه به مرور فهمیدم که زندگی را هرجور که بگیری همانطور هم می گذرد باغم می خواهی بگذرد ،خوب همون هم پیش میاد واگر باشادی خواهی سپری شود همانطور هم می گذرد ،ولی ما فقط می شنیدیم وطرز بکار بستنش را در زندگی نمی دانستیم،! ویا یکی دیگر از شعرهای مادرم این بیت بود ،
هرچه کنی به خود کنی
گر همه نیک وبد کنی ،
که خود این بیت گویای همه واقعیت است ،
بهر حال ما زیاد شنیدیم ولی درست نیاموختیم
یکی از باورهای من در مورد خداوند ،همانطور که استاد فرمودند خدای ترس وحشت وخدای کینه وانتقام بود ،در صورتیکه خداوند را از زمانی که بطور حقیقی شناختم خداوند تنها ،خدای عشق ومحبت است ،مارا از بچگی از خداوند ترساندند، بجای اینکه از مهرو محبت بی نظیرش برای ما بگویند ،من هم همچون بقیه فکر می کردم که هرچقدر دراین دنیا زجر بکشم پیش خدا عزیزترم ویا در باور من این بود ،هرکه دراین دنیا بیماری ودرد بکشد گناهانش حتما پاک می شود ! ویا اینکه اگر بخواهی حتما به بهشت بروی باید درراه خدا کشته بشوی تا گناهانت پاک شود ،وووو این باورهای بیشماری بود که در افکار من گنجانده شده بود ،برای همین با این خدا زندگی کردن را دوست نداشتم وآرامش نداشتم مثل خیلی ها ،در عزاداریها به این فکر می کردم که چرا هرچه من بیشتر گریه کنم خدا بیشتر منو دوست خواهد داشت ! چرا واقعا! ویا چرا باید در هنگام دعا کردن با گریه وزاری والتماس به درگاهش بروم، وبعد گفتم خوب اگر خداوند که مرا آفریده ، در مثال من هم یک مادرم که فرزندی به دنیا آوردم، آیا یک مادر که عاشق بچه اش است ،حاضر است اشک فرزندش را ببیند؟ آیا دلش می خواهد که فرزندش شاد باشد یا غمگین؟ آیا دوست دارد که فرزندش دارا باشد یا فقیر؟ آیا یک مادر حاضران خار به پای بچه اش برود یا در چشم خودش؟ آیا وقتی یک مادر بچه اش بیمار می شود ویا تب می کند ،اورا به نزد یک دکتر نمی برد وباید آمپول درد اورا درمان نمی کند؟ اولش آن آمپول درد دارد ولی بعدش حال بچه خوب می شود ! واین آن زمانهایی است ،که ما بیمار می شویم ،بیمار ناشکریها ،ناسپاسی، بیمار فقر ونداریها ،ولی آن آمپول نیاز است چون حکم آن مسکنی را دارد که خداوند به ما می زند تا حالمان خوب بشود اولش درد دارد ولی بعدا حالمان خوب می شود ،! یک مادر هیچوقت بده بچه اش را نمی خواهد ،چطور آن خالق یکتا ،آن آفریننده جهان هستی ،آن عشق ،آن محبت ،غم ومحبت فرزندش که ما باشیم بخواهد، آری از زمانی که خداوند را اینگونه شناختم ،دنیای من عوض شد ،پلیدیها وتاریخی وظلمات جای خودرا به نور وعشق وصفا دادند،طبیعت را بنگرید ،رنگهای گلها ودرختان ودریافت وکوه ودشت وآسمان راببینید، یک رنگ سیاه نمی بینید، پرندگان همیشه آواز می خوانند، گیاهان با وزش باد در رقص وپایکوبی هستند ،دریاها با اموالشان جوش وخوش می کنند ، آیا آواز دریاهارا شنیدید؟ کوه ها سرافرازی می کنند ،برگها در خزان می روند وباردیگر در بهار شکوفه می زنند ، مرگ وحیات جزو طبیعت این زندگی است ، همچون تولد ،چرا کسی می میرد نوحه سر می دهیم؟ چرا لباس ظلمت وسیاه می پوشیم؟ چرا آنکه به وصال عشق آسمانی می رود در عزا می نشینیم ؟ وچرا ها وچراهای بیشتری که در افکار من تبدیل به یک علامت سوال بزرگ شده بود ،نمی دانم چگونه به اینجا رسیدم ،بلی می خواستم بگم ،من سالهاست که خدایم را اینگونه یافتم واز آن پس در پی حقیقت دویدم ودیدم که خداوند خودش در تمام حقایق را تا به اندازه فهمم بگشود.وزندگی من در اینجا در کشور غریب رونق گرفت ومن خدای واقعی را اینجا یافتم ،تا قبل از آن در سیاهی وپریشانی وبی اعتمادیها ورشکست ها وطوفانهای زندگی غوطه ور بودم ولی در اینجا خداوند به من خود حقیقی را شناساند ،
من در یافتم که خودم مسبب هرچه درزندگیم رقم خورد بودم با ترسهایم با نا باوریهایم، با به استقبال رفتن پریشانیها وگرفتاریها ،خودم همه آنچه را که در ظاهر نمی خواستم ولی در باطن در انتظارش بودم در زندگیم پدید آوردم.!
ولی کم کم وبخصوص در شرکت در این دوره طعم زندگی با خدارا چشیدم، چگونه ؟ همه چیز ازآنجایی شروع شد که خداوند را به داده ها ونداده هایش شکر نهادم، ازقرارگرفتن در مقام اشرف مخلوقاتیم! ازشناخت خودم ، در باورهای فراوانی، در باورهای داشتن نعمتهایی چون فرزندان وسلامتی، از شاهزاده بودنم در این کره خاکی با پدر اسمانیم، از زمانی که خواستنیهایم با توجهات در یکسو ویک مسیر قرار گرفتند، !
من آموختم که از هرچه امواج وارتعاشات منفی است باید دوری کنم وبرای همین اولین کاری که کردم ،اخبار منفی وبدرا درزندگیم قدغن کردم ،به دیدن سریالهای منفی وخشونت بار پایان دادم ،به دیدن مناظر زیبا وساختمانهای زیبا ولوازم لوکس شتافتم ،دوستان وآشنایان منفی باف را از زندگیم پاک سازی کردم ،وبرعکس گذشته زندگیم را با طعم خدا شیرین ساختم ، وخوشحالم که دوستان ویارانی همچون استاد عطاروشن ر ا خداوند در سر راه من قرار داد تا هرچه بیشتر وبهتر زندگی با طعم خدارا بچشم،
با سپاس از استاد عزیز با اینهمه درک وشناخت خدای حقیقی
سلام بر استاد عزیز و همراهان گرامی این فایل عجیب به دلم چسبیده است دلم نمی آید برم فایل بعدی از شما متشکرم واقعا احساسم را عالی و خوش می کند من فایلهای زیادی از اساتید مختلف شنیده ام اما این فایل با دلم بازی دیگری می کند اما درباره کلمه زیبای طعم ها
من با خدای مهربانم می گویم خدای من بی تو و حضورت هیچ نمی خواهم اما با تو من همه چیز را می خواهم طعم معنویت و عشق بازی با خودت طعم اطاعت از دستورات طعم سلامتی طعم ثروت و فراوانی طعم علم و آگاهی طعم خانه بزرگ طعم باغ بزرگ طعم ماشین مدل بالاطعم آرامش طعم آسایش طعم نور و رو شنایی طعم قرآن طعم کمک به بندگانت طعم توکل طعم اخلاص طعم معرفت طعم سفر طعم کار خیر طعم لبخند دائم و کلا هرچی طعم خوب و دانشینه و…..
بنام خدا
شناسایی طعم،زندگی دو بخشه
بخش اول طعم هایی که دوست داریم
بخش دوم در ذهنم،هر،روز چه چیزی دارم مرور میکنم
در مورد بخش اول من هر روز صبح ساعت یا ربع به ۷،یا ۷ تو بالکن کوچک خونمون می ایستم و کلی با خدا حرف میزنم با درختها که جلوی خونه ما هستن با گنجشکها و پرستوها که اطراف درختان هستن با خورشید حرف میزنم اخه اینا شاهدن احساس میکنم که درختان ،خورشید، پرنده ها صدای مرا می شنوند که دارم به خدا میگم خدایا من میخوام مسیر زندگیمو تغییر بدم با یه احساس خوب میگم ،وقتی میگم خوشحالم ،شادم ،میخندم، که همه دارن به حرفهام گوش میدم .طعمهایی که تو،زندگیم دوست دارم احساس خوبه ،ارامش ،خنده ،سلامتی ،ثروت ،رابطه ام،با شوهرم بهتر بشه همه ی اینها را،به،خدا میگم بعد میام،داخل شوهرم میگه،با،کی حرف میزنی میگم خدا میگه دیوونه هم شدی میگم نه تازه من مسیر درست را پیدا،کردم .و اما افکاری که در طول روز من آنها را مرور،میکنم و گله میکنم البته به هیچ کس عادت،ندارم در مورد زندگیم چیزی بگم فقط با خودم مرور میکنم و یکی دیگه موضوعی که این،اواخر خیلی،اذیتم کرد و بهش فکر میکنم البته نا گفته نمونه این گلایه ها خیلی نسبت به قبل کم رنگ شده و فاصله اش زیاد شده قبلا مدام بهشون فکر میکردم اما الان با توجه به گوش دادن فایلها در همه ی،زمینه ها خیلی منو تغییر داده و منتظر هستم و ادامه میدم تو مسیر که روزی برسه هیچ فکر منفی نکنم و همیشه به گنجشکها به،درختان و خورشید میگم که من ایمان دارم که خداوند درخواست منو قبول میکنه و میتونم زندگی خودم را به بهترین شکل تغییر بدم .آمین
سلااممچقدر این روزا داره قشنگ میگذره. پر از آگاهی های جدید و فراتر از باور.همیشه از همه حتی از هم سنی های خودم و از دوستام شنیده بودم که آدم به دنیا اومده که رنج بکشه و فقط حق داره انتخاب کنه از چه راهی رنج بکشه. میگفتن اگه مثلا رشته ی هنر رو انتخاب کنی به این معنیه که تو در هر صورت رنج میکشی اما الان انتخاب کردی که از طریق این رشته رنج بکشی. اما من امروز به این فکر کردم که چرا ما باید رنج بکشیم؟ بعد یه دلیلی برای خودم میوردم و دوباره از اون دلیلم میپرسیدم چرا؟ و همینطور ادامه پیدا میکرد، در آخر هم نفهمیدم چرا آخه ما باید حتما توی زندگیمون رنج بکشیم. اما به یه نتیجه ی خوب رسیدم ؛ اونم این که تا وقتی بتونم از دلایلی که خودم میارم و یا بقیه میگن سوال چرا؟ بپرسم یعنی اون موضوع اساس درست و حسابی نداره مثلا اگه فلانی بگه باید به فلان دلیل رنج بکشیم و من بگم چرا و اون دلیلی بیاره که من دیگه نتونم بگم چرا؟ اونوقت میتونم حرفشو باور کنم. من همیشه استاد رو توی ذهنم میارم. البته من نمیدونم که استاد چه سختی هایی در این مسیر کشیدن و قطعا به خاطر باور به اینکه کلامشون عصای معجزه گرشون هست در مورد سختی های مسیر زندگیشون صحبت نمیکنند اما من همیشه با خودم میگم: مگه مثلا استاد الان در این شرایطی که هستن با سلامتی همسر و فرزندان عالی ، خونه ، ماشین ، باغ و خیلی چیزای دیگه، مگه استاد زجر کشیدن براشون؟ مگه عرق ریختن؟ مگه داشتن همچین زندگی ای نیاز به سختی کشیدن داره؟ و به این نتیجه میرسم که استاد بدون رنج دارن پول در میارن بدون رنج متناسب شدن و خیلی چیزای دیگه پس اگه یه نفر دیگه تونسته همچین زندگی خوبی داشته باشه منم میتونم و یه جورایی با بررسی زندگی استاد، موضوع رنج کشیدن داره برام حل میشه و خیلی راحت میتونم مثالای نقض برای حرفای منفی باف ذهنم پیدا کنم.همچنین یکی دیگه از آگاهی هایی که با دیدن و گوش دادن به این فایل بهم داده شد اینه که خدا همونطوریه که من بهش باور دارم نه جوری که دربارش فکر میکنم. یه جورایی این آگاهی کامل کننده مطالب جلسه های پیشم بود. من میخوام خدا رو همونطوری که هست باور کنم نه اینکه توی فکر و باورم تفاوت وجود داشته باشه. توی ذهنم این سایت رو مثل یه دانشگاه تصور میکنم و به نظرم زندگی با طعم خدا، ترم عملیه خداشناسیم هست و میخوام خیلی عالی به تمریناتش عمل کنم تا نتیجه بگیرم.و اما تمرینات:طعم هایی که عاشق چشیدنشون هستم:من دوست دارم طعم احساس عالی رو تجربه کنم/طعم ایمان که مهم ترین طعم منه/ طعم رتبه ی عالی توی سنجش ها و بعد هم توی کنکور اوردن/ طعم قبولی توی دانشگاه هنر تهران/ خوشحالی/ شادی بی دلیل/ آرامش / طعم خاموشی ذهن/ طعم نبوغ/ خلاقیت/توانگری/ سلامتی/ تناسب اندام همیشگی/ انضباط فکری/طعم قد بلند بودن/ طعم داشتن عادت های خوب و سازنده/ طعم ثروت زیاد/ زرنگ و با انرژی بودن/ دشتن رابطه ی عالی و همیشگی با مریم و دوستام/ طعم اعتماد به نفس/ طعم الگو بودن و الهام بخش بودن برای بقیه / طعم شیرین آرامش در خانه و خانوادم/ طعم دیدن سپهر در آرامش و توانمندی/ طعم بیان کامل نفس/ طعم عشق / آگاهی از جهان/ طعم آگاهی کامل از بدنم و چاکراهام/ طعم آغوش محکم/ طعم زندگی با طعم خداچقدر حس خوبی داشت نوشتنشون:) توجه الان من به کدوم طعم هاست:من یاد گرفتم از طعم های بدم برای کسی حرف نزنم اما در ذهن خودم این طعم ها رو مرور میکنم:طعم شکست، طعم قبول نشدن در دانشگاه تهران، طعم چاقی که البته داره کمتر و کمتر میشه هر روز، طعم بیماری، طعم انتقاد از خودم، طعم عادت های بد داشتن، نانتوان بودن، مقصر دونستن بقیه، طعم عذاب وجدان، احساس گناه، بی توجهی به خودم، طعم تنبلی، ترس از شرکت در این دوره خوشحال هستم و میدونم این دوره مثل یک کلیده که من باهاش میتونم در های بسته ی زندگیم رو باز کنم.ازتون ممنونم استاد عزیزو ممنونم از خودم و تمام دوستانم در این سایت مفید و زندگی ساز
به نام خداوند بخشنده مهربانسلاماول که خیلی تبریک میگم و تشکر می کنم از به روز رسانی و این همه تغییر عالی توی سایت که در هر لحظه حضور منو تو سایت راحت تر و دلپذیر تر میکنه ……خیلی ممنونمدر مورد فایل 6 زندگی با خدا من می خوام برداشت هامو بنویسممن همیشه فکر می کردم برای رفتن به بهشت باید از جهنم گذشت و این دیدگاه رو آموزش دیده بودم که چقدر باید در رنج و زحمت باشم تا بلاخره یه روزی تو اون دنیا بعد از اینکه تو صف رسیدگی به اعمالت نوبت تو شد شاید شاید بهت یه نعمتی داده بشه که شاید از سرتم زیاد باشهواقعا از خدا چه تصویری برام ساخته شددقیقا تصویر یه پادشاه بسیار سنگدل که هرچی خودتو جلوش به خفت و خواری بزنی شاید دلش بسوزه و نیم نگاه و نعمت ریزی بهت بدهچیزی که تو قرآن صدو هشتاد درجه مخالف این موضوع رو پیامبری به نام سلیمان تجربه کردهو دقیقا در مشکل بودن مساوی با ، با خدا بودن به منم آموزش داده شده بودیعنی هر چی می خوای پیش خدا مقربتر باشی جام بلا بیشترت می دهند و این آموزش ها به صورت های بسیار شاعرانه و حکیمانه به من و امثال من آموزش داده شد و خودم خودمو از خدا دور و دورتر کردموگرنه خدا که همیشه با من بود و هست ……اصلا خودشم و اما دسته بندی دنیا با طعم های مختلف که گفتین خیلی مثال خوبیه واقعااین تنوع بی نهایتهو من دقیقا مثلا طعم شیرینی می خواستم ولی همش می رفتم سر شوری جاتو دهنمو شور می کردم و بعد می گفتم ای بابا چرا طعم دهنم شوره این چه وضعیه آخه ولی من بودم که طعم رو از این دسته بندی ها اشتباهی انتخاب می کردمبا این مثالی که زدید من خیلی راحت می تونم بگم که چه طعم های خوبی رو دارم تو زندگیم می چشم و چه طعم هایی رو دوست دارم بچشم و البته برعکسشمثلا من تو رابطه با همسرم بهترین طعم رو دارم تجربه می کنم این اذدواج دوم منه و من در اذدواج اول طعمی که میچشدیم طعم بدی بود و کاملا آگاهانه انتخابم رو عوض کردم و حالا بیشتر از 10 سال هست که با همسر بی نظیری دارم زندگی سراسر با محبت و عشق و آزادی رو تجربه می کنم و عاشق این طعم زندگیم هستمولی مثلا طعم ثروت بی نهایت و استقلال مالی رو ندارم و خیلی دلم می خواد به این طعم برسمبا توجه به این آموزش حالا می دونم باید خوب به این طعم توجه کنم و تحسین کنم و از دیدن این نعمت در زندگی بقیه خدارو شکر کنم که چقدر نعمتها زیاده و به منم می رسه مثلا یه روز لاغری ، یا به نحوی یکم کاهش وزن با ثبات و بدون رنج و سختی آرزوم بود ولی به لطف الله مهربانم من هدایت شدم به دوره تناسب فکری و کمتر از یکسال کاهش وزن بسیار خوبی رو که بدون هیچ رنج و آزاری بود بدست آوردم و بازم ادامه می دم چون داره بهم خوش میگذره چون این طعمو دوست دارم من از چشیدن طعم چاقی و رنج چاقی و پرخوری و حال بدی دست کشیدم و به سمت لاغری و راحتی آسایش و این طعم بی نظیر هدایت شدمحالا می فهمم اگه احساسم بده یعنی دارم از طعمی می چشم یا توجه به طعمی می کنم که نمی خوام و سریع انتخابمو تغییر می دم حالا باید بدونم که طعم ها فقط نباید در کلام باشه بلکه باید در عمل باشهاگه هر بار بگم من اون غذارو دوست دارم ولی برم نوشیدنی بخورم خب خودمم که اشتباهی انتخاب کردم فرق دوست داشتن و تجربه کردن هم خیلی نکته ی طلایی بود که گفتین من دوست دارم چه طعم هایی رو تو زندگی تجربه کنم؟طعم مسافرت های متنوع و راحت و با آسایش داخلی و خارجیطعم روابط عالی با انسان های متناسب فکری طعم استقلال مالی و شغلی که برام آزادی مکانی و زمانی به همراه داشته باشهطعم جشن و شادیطعم موتور سواری طعم خلبانی طعم احساس خوب به زندگی فرزندم و احساس رهایی و عدم وابستگی به نزدیکانم طعم متخصص بودن در کارم و شرکت در نمایشگاه های بین المللی و حرفه ای شدن در کارمطعم ارتباط معنوی بسیار صمیمی با خداوندمطعم خرید کردن با احساس آزادی و بی نهایت طعم خونه خریدنطعم ماشین شخصی خودمطعم خرید بعضی از علاقمندی هام مثل طلاتناسب و سلامتی صد در صد رو می خوامو طعم دیگه ای که خیلی دلم می خواد داشته باشم خرید تمام و تمام و تمام محصولات این سایت و یه سری محصولات دیگه هست من چه طعم هایی رو در حال حاضر دارم تجربه می کنم ؟طعم عدم استقلال مالی ولی حرکت در مسیرشطعم راحتی و شادی طعم زندگی در اجاره ای بسیار راحت و زیبا و بزرگطعم ماشین همسر جان که خیلی خوب و راحته و هر بار هم دسته منهطعم هراز گاهی مسافرت طعم خانواده ی بسیار عالیطعم پسری سلامت و زیبا و دوست داشتنیطعم کمی کسالت طعم خرید یک محصول بی نظیر به نام تناسب فکری که زمانی رویای من بود و حالا دارمشو فعلا دیگه خاطرم نیست ولی خدارو شکر که از زمانی که تونستم روی کانون توجه ام رو کنترل کنم و تا حدود زیادی روی خودم کار کنم زندگیم خیلی خیلی بهتر شدهیه روز دوچرخه توی دیریم بردم بود و امروز توی بهار دوچرخه سواری بسیار لذت بخشی داشتم خدایا شکرت به خاطر این طعم به خاطر خواب راحت به خاطر حمام آب گگرم و سرد به خاطر غذا و لباس های مناسبم به خاطر همسر و پسر عزیزمبه خاطر این سایتبی نهایت ممنونم
بنام خدایِ زندگی با طعم خدا👌😍
سلام به استاد عطار روشن عزیزم و خانواده تناسب اندام🌺
در ابتدا به سوالهای پرسیده شده جواب میدم بعدش ادامه میدم مطلب رو هرچه را که خداوند به قلمم در بیاورد….
✍️
❓در ذهنت دنبال تجربه چه طعمی در زندگیت هستی
❓در ذهنت به چه طعم های توجه میکنی
❓شناسایی طعم های زندگیتان چگونه است
❓من دوست دارم چه طعم هایی در زندگی تجربه کنم
((آن طعم هایی که بهش توجه میکنید در زندگیتان به وجودمیاد))
من به شخصه مثل تموم انسان ها و به صورت طبیعی آنچه را که خدا قرار داده به صورت خیر و خوبی دوست دارم طعم های مثبت و عالی را در تموم جنبه های زندگی خودم تجربه کنم
حالا از طعم های …
احساس خوب/ رابطه خوب با خودم/ رابطه خوب با خدا/ لبخند/شادی/ثروت و استقلال مالی/
فرزند عالی داشتن /سفر های خوب با عزیزدلم/
آرامش و صلح درونی با خود/
و……
اما از آنجایی که تموم ما انسان ها بذر طعم های ذهنمان عالی نیس و معجونی از طعم های شیرین و تلخ است خب به طبع آن نیز
در طول روز ناخواسته به طعم های تلخ و تهوع آور توجه میکنیم و منم همینطور طعم های تلخ زیادی را در ذهن خودم توجه میکنم
مانند…
حسادت / طمع / قضاوت / کمبود ثروت/ کمبود سلامتی / کمبود روابط عاشقانه/ کمبود مشتری/ کمبود مواد غذایی / و کلی کمبود های متنوع/
ولی
خب این طعم ها هستش کاری نمیشه کردش فقط باید آگاهانه به طعم های خوب زندگیمون و اون خواسته هایمان توجه کنیم که به ما احساس بهتری میدهد
چون ،
جهان مانند آینه عمل میکند!
و زندگی ما را فرکانس هایی که به جهان هستی ارسال میکنیم ایجاد میکند
طبق ریشه این کلمات در قران
بِما قَدَّمَت اَیدیکُم
بِما کانُوا یَعْمَلُونَ
و
اگر بخواهیم خیلی خیلی دقیق تر و بهتر بگم باید بگم که توجه کردن ما به هر چیزی در زندگیمان سببِ گسترش آن چیز در آینده زندگی مان میشود
یعنی،
هر چیزی که الان داریم در زندگیمان توجه میکنیم
چه با جهت دادن
چه با فکر کردن
چه با گوش دادن
چه با نوشتن
چه با دیدن
داریم به ماهیت آن چیز در زندگیمان اضافه میکنیم!
این جهان کوه است و فعل ما ندا 🌍
سوی ما آید نداها را صدا 👥
و
📌یه نکته مهم اینه که ما میتونیم به راحتی
چگونگی این طعم های خوب و بد را با یک
قطب نما بنام احساس متوجه بشیم و کنترل کنیم تا طعم های بیشتری در زندگیمان بچشیم👌👌
احساس خوب = طعم های خوب
احساس بد = طعم های بد
✍️
بیاییم از همین حالا تصمیم بگیریم که زندگیمون رو فقط به نکات مثبت اختصاص بدیم و فارغ از اینکه شرایط چیه و چقد مشکلات دارم و چه نگرانیهایی داریم و چه ناخواستههایی برایمان بوجود آمده و چه چیزهایی میخواهیم اما نداریم
تصمیم بگیریم بی خیال همهی آن نگرانیها و ناامیدیها شویم و فقط مشغول پیدا کردن اتفاقات و نکاتی در اطرافمان شویم که دوستشان داریم
و با سپاسگزاری کردن براشون به نزدیک ترین فرکانس خداوند که همان سپاسگزاری است برسیم و به معنای واقعی خالق زندگیمون باشیم و به جایی برسیم که بگیم :
ان اقول کن فیکون
باش و همان لحظه موجود میشود .
و به کمبود های جهان توجه نکنیم
این جهان مانند
یک کوه الماس پر از ثروته
یک چشمه همیشه در حال جوشیدن و زیاد شدنه پس هیچ وقت کمبود و محدودیت رو باور نکنیم تا طعم تموم جنبه های زندگی رو به معنای واقعی بچشیم👌👌
در آخر بیاییم مانند این روزهای طعم دار بچگانه، زندگی کنیم!
((دیروز که درخت آلو اولین شکوفه هایش را باز کرد، حس خوبی داشتم. انگار زندگی ام بعد از چند روز بی مزه گی، طعم پرتقالی گرفته بود.
همانطور که روز اول دبستان طعم نعنایی تند مدرسه، دهانم را بِهَم کشیده بود…
هدیه گرفتن اولین کتاب در دوران کودکیم _حسنی ما یه بره داشت_ به نظرم شکلاتی بود..شاید هم وانیلی!!درست یادم نیست..ولی هرچه بود، مزه اش تا الان زیر دندانم است…
روزهایی که افراد مهربان زندگیم، آرام و بی صدا محو می شدند و یا بغض های ناخواسته راه گلویم را بند میآوَرد، همه شان طعم قهوه میدادند.تلخ..بدون شیر و شکر.
وقتی تعطیلات تابستان شروع میشد و از عهده امتحانات هم به خوبی برآمده بودم، لحظه هایم مزه بستنی قیفی زعفرانی! می گرفت. دوست داشتم با وسواس لیسش بزنم تا دیرتر تمام شود.ترکیب دلچسب گلاب و زعفران در آن گرمای تابستان معجزه می کرد..
یکی از بهترین طعمها هم که هیچوقت از یاد آدم نمیرود، به گمانم مزه تخمه آفتابگردان شور و آبلیمویی است، موقع جام جهانی!!
روزهای زندگی شما چه طعمی دارند؟؟؟))
من دوست دارم در زندگی طعم چه چیزایی رو تجربه کنم
طعم خوشبختی ،طعم آرامش،طعم آرامش،طعم ثروت ،طعم سلامتی،طعم موفقیت ،
طعم دوستی با خدا ،طعم لبخند
طعم احساس خوب
طعم رابطه خوب با همسر و خانواده همسر
طعم داشتن فرزند خیلی زیبا و سالم
در ذهنت چه طعم هایی رو مرور میکنی و از چه چیزهایی شکایت داری
طعم نبودم در کنار همسر و هر روز دارم بهش فکر میکنم ه چرا نمیتونم برم پیش همسرم
طعم احساس بد داشتن نسبت به دیگران چون فکر میکنم که دیگران دیدشون نسبت به من خوب نیس
طعم غیبت کردن که باعث شده در من زیاد شکل بگیره چون که در کنار افرادی زندگی میکنم که این حس غیبت کردن رو در من پرورش میدن
طعم لذت نبردن از لحظه ها که خودم با ذهن و دست های خودم خرابش میکنم طعم داشتن استرس و ناراحتی چون بیشتر اوقات بدنبال حوادث واتفاقات ناگوار هستم که باعث سلب آسایش در من میشه
سلام …چقدر این فایل آموزنده و تکان بود واسه من خیلی چیزها در مورد من گفته شدن خیلی برام ناراحت کننده بود ک این چند سال چ جوری فکر کردم و زندگی کردم..حتما حتما ب خودم قول میدهم ک صحبت های شما استاد بزرگوار رو گوش بدم و بهش عمل کنم تا آرامش بیشتری ب خودم و زندگیم و اطرافم بدم.من مادرم همه اش از مشکلات اطراف میشینه برامون میگه همه اش حالم بد میشه یه جوری میشم ک نمیتونم وصفش کنم شنیدن خبرهای خوب آدم خوشحال و شاد میشه و برعکسش هم ناراحت کننده ک روزت رو خراب میکنه باز هم الهی شکر ک استاد شما کنار ما هستین بی نهایت سپاسگذارم
به نام خدا
من دوست دارم همیشه جیبم پر از پول باشه.
دوست دارم همیشه همسرم به من محبت کنه.
دوست دارم مورد توجه خانواده و خواهر و برادرانم باشم.
دوست دارم همه جا از من تعریف کنند.
دوست دارم زیبا باشم.
دوست دارم به خودم برسم.
دوست دارم یک خونه برای خودم بخرم.
دوست دارم وقتی می رم مغازه میلیونی خرید کنم.
دوست دارم ببخشم.
دوست دارم ماشین داشته باشم.
دوست دارم رانندگی رو یاد بگیرم.
دوست دارم دوتا پسر دوقلو خوشگل و سالم داشته باشم که خیلی آروم باشن و خیلی هم باهوش و مودب و حافظ قرآن بشن هوش فوق العاده ای داشته باشن در سن ۹ سالگی دیپلم بگیرن و جز نوابغ باشن.
دوست دارم خیلی همسرم بهم محبت کنه هر لحظه و ساعت از من خبر بگیره.
دوست دارم بنده مخلص خدا باشم واقعا از ته دل خدا را عبادت کنم و عاشق خدا باشم.
دوست دارم هر جا برای کار اداری می روم کارها سریع به نفع من تمام شود.
دوست دارم در نصرت آباد یک ماشین پژوه سفید داشته باشم و خودم رانندگی کنم.
خودم بیام زاهدان و بروم نصرت آباد.
من و خانواده ام برویم پیک نیک در آب گرم بالای کوه .
من و خانواده ام برویم تفریح و گردش به یک شهر مثل شیراز توی یک هتل و هرجا که دلمون خواست برویم رستوران توی راه هر جا که دلمون خواست توقف کنیم و در رستوران و کافه ها غذا سفرش بدهیم .
دوست دارم در بیرجند یک گله گوسفند بخرم و بسپارم دست یک نفر معتمد و هر سال از شیر و فروششون کیف کنم
یک خونه روستایی در بیرجند بهترین جا باشه.
ی خونه واسه مامانم بخرم
ی ماشین تو شهر بخرم با ی راننده هر جا مامان خواست ببردش.
افکاری که در روز به آنها فکر می کنم:
من به قسطام و فقر و نداشتن پول فکر می کنم.
نبودن احترام نزد خانواده شوهرم فکر می کنم به اینکه با پولم احترام بخرم.
همش به اینکه اگه ی روز با همسرم خوبم این چند روز بیشتر دوام نداره فکر می کنم.
همش به کمبود غذا فکر می کنم و به نبودن مواد غذایی و فقر
همش می گم یک مستخدم باشه و تا کارامو انجام بده.
همش به رفتن تهران و عمل دخترم فکر می کنم که با چه چمدان و وسایلی بروم.
به اینکه کلاسهای مجازی مدرسه را در بیمارستان تهران چطوری پیش ببرم.
به تنهایی و جدایی از همسرم فکر می کنم اینکه یک نفر دیگه که خیلی بهتر از اون باشه بیاد جاش.
وقت شما بخیر عزیزان
واقعا همیشه فکر و باور ما این بود که اومدیم سختی بکشیم و اومدیم امتحان بدیم همیشه همونطور بوده همه ما رو گناهکار می دونستن با این حرفهاو به قول شما هم حرف از پاداش آخرت بود و به این دلیل می گن هر کی به خدا نزدیکتر باشه خدا سختی بهش می ده و پاداش بیشتری می گیره در آخرت
بعضی ها هم فکر می کنن هر چی مشکلاتشون بیشتر باشه بیشتر به خدا نزدیکن و حالا می فهمیم که همه این افکار اشتباه هستش
من هم خیلی نگاهم تغییر کرده البته هنوز گله و شکایت می کنم نمی دونم از موقعی که این موضوع گله و شکایت اومده وسط نمی دونم من تا حالا متوجهش نبودم یا الان بیشتر توجه می کنم بهش ولی به کسی شکایت نمی کنم گاهی تو ذهن خودم ولی بازم یاد گرفتم به طعمهای خوبی که دوست دارم تجربه کنم توجه می کنم و حرفهای بی خودی نمی زنم ولی حرفهای بی خودی خیلی می شنوم اصلا اگه مردم این حرفها و بهم نزنن و خبر ندن انگار دیگه هیچ حرفی ندارن مثلا دیروز مادرم داشتن می گفتن خالت مریض شده بود اینجور اونجور من حرف تو حرف اوردم نزاشتم دیگه ادامه بده و امروز همکارم شنیدی اینطور اونطور من هم بهش گفتم من اخبار و اینا گوش نمی دم بهتره تو هم این چیزها و گوش ندی بهت استرس می ده
دوست دارم یه جوری باشم که اطرافیانم همش چیزهای خوب و بگن
من الان دوست دارم اطرافیانم حرفهای خوب بزنن و نه چیزهای منفی و ناراحت کننده .
آرامش داشته باشم ، طعم دوستی با خدا رو تجربه کنم
خدا رو شکر یه سری طعمهای که قبل نوشته بودم و تجربه دارم می کنم یا بهتر شدن خیلی از قبل
و شکایت سعی می کنم نکنم و همه چیز و بپذیرم فقط نمی خوام الان اطرافیانم هی چیزهای بی خودی بگن و زیاد می شنوم سر کار مخصوصا
برداشت از فایل ۶ زندگی با طعم خدا ؛؛؛؛
احساسی که از این فایل داشتم خیلی خوب بود وتصمیم من این است که دیدگاه خودم را ارتقا بدم ونسبت به گذشته با دید باز تری به خدا نگاه کنم همیشه خدا را مثل کسی که گرز وچوب آتشین در دست داره وما هر اشتباهی بکنیم یک گرز یا چوب بر سر ما میزنه وخدا دوست داره ما رنج بکشیم تا بتوانیم در آخرت شاد وخوشحال باشیم خدایی که برای ما ساختند ومن این خدای ساخته شده افکار یک آدم مریض را دوست ندارم من خدایی را دوست دارم که آدم وحوا را از اول در بهشت قرار داده وحتی وقتی که آن دو اشتباه کردند واز دستور خدا سرپیچی کردند آنها را از بین نبرد وبه آنها رحم وشفقت کرد وبرای تجربه بهتر زندگی آنها را به زمین آورد تا انسان بتواند خودش تجربه کند واز زندگی دوباره داده شده اش لذت ببرد واحساسش همیشه خوب وشاد باشد اگر ما که انسان هستیم خودمان اشتباه کنیم و زندگی را به غلط بپییمایم این دیگر تقصیر خدا نیست خودمان اشتباه کردیم وباید تاوان اشتباه خودمان را خودمان بدهیم تا راه درست را پیدا کنیم خدای مهربان بارها راه درست را جلوی پای ما میگذارد اگر فرصتی به شیطان ندهیم تا با نجواهاش راه درست مارا خراب نکند صد در صد با لطف خدا به اهداف عالی دست پیدا میکنیم بارها در زندگی به مشکلات برخورد کردیم اگر لطف خدا وایمان به خدا نبود حال وروز ما الان چگونه بود ؟ پس باید همیشه ایمان و توکل به خدا داشته باشیم خدا رحمان و رحیم است خودش وعده پیروزی انسان را داده بر شیطان اگر به یاد خدا باشیم وایمان به خدا داشته باشیم پس دیگر چرا باید نگران باشیم باید مثل کودکان که نگران هیچ چیزی در زندگی نیستند وبطور ناخودآگاه ارتباطشون با خدای رحمان قوی و نیرومنده باشیم جهان در تمام موارد دسته بندی دارد حالا باید ببینم که میخواهیم در کدام لاین حرکت کنیم خدای رحمان که از پدر ومادر هزاران مرتبه برای ما مهربانتر است این اختیار را به ما داده که هرچه را دوست داریم برداشت کنیم حالا این دیدگاه ماست که ببینم از چی بیشتر دوست داریم ناراحتی را دوست داریم سختی را دوست داریم فقر را دوست داریم افسردگی را دوست داریم چاقی را دوست داریم چه چیزی را دوست داریم تا خداوند مارا به آن هدایت کند اگر من خوشبختی را دوست دارم ثروت را دوست دارم شادی را دوست دارم خوشی را دوست دارم لاغری را دوست دارم باید به این دوست داشتن ها توجه کنم وایمان به خدا داشته باشم که خواسته های من داده میشه باید دوست داشتن و توجه داشتن با هم هم سو باشد تا به آن خواسته رسید خدای رحمان ورحیم فرصتی را در زمین بما داده که فقط یک بار برای ما پیش میاید واز این فرصت عالی که انسان به صورت جسم وروح وذهن برای یک بار (این سه باهم هستند ) باید کمال استفاده را برد تا به آگاهی های معنوی ومادی برسیم وراه کمال را بپیماییم همانطور که پیامبر (ص) فرموده که یک ثانیه این دنیا را به اخرت نمیدهم روایتی که به صلاح خیلی ها نبود که گفته وتکرار شود چرا پیامبر عزیز این حرف را زد فقط به خاطر این که انسان برای یک بار با جسم وروح وذهن اش متولد میشود وبرای یک بار در زمین زندگی میکند وحق انتخاب دارد در عالم قبل که عالم ذرع بوده تمام کارها روتین بوده ولی در زمین حق انتخاب داری تا راه کمال را پیدا کنی در نهایت باید طعمهای خوب را در زندگی تجربه کرد تا خدا ما را به رساندن به طعمهای خوب هدایت کند ویک مورد دیگر کلام است و فکر که باید تعقییر کند مراقب کلام وفکر خودمان باشیم از سختی و مشکل و غم وغصه برای خودمان فکر نکنیم وحرف نزنییم چون کائنات به احساس ما کار دارد که موقع این افکار ویا صحبت در باره آن برای ما پیش میایید صد در صد آن موقع احساس خوبی نداریم وهمین حس بد برای ما باعث میشود کائنات هم از همان به ما هدیه بدهد پس افکار و کلاممان را عوض کنیم بقول استاد سهراب سپهری چشمها را باید شست وجور دیگر دید سپاس از استاد عزیز ودوستان آگاهم
سلام
فایل جلسه ۶ زندگی با طعم خدا
هرفایلتون جالب ترومهم تر واثر گذارتر از فایل قبلی هست و تمام حقایق زندگی ما روبیان میکند.
احساس ما از گفته ها وشنیده ها ودیده ها شکل میگیرد وتعیین کننده تصمیمات ما درزندگیمون هست .هرچه را که به ان فکر کنیم ودرذهنمون پرورش بدیم بوسیله ان فکر کائنات وجهان هستی رودعوت به دادنش به ما میکنیم .در دوره دبیرستان مسیر زندگیم بوسیله اتفاقاتی که درجامعه رخ داد تغییر کردو پذیرفتن عقایدی که دروسایل ارتباط جمعی ومدرسه وجامعه اشاعه داده میشد باعث فاصله افتادنم با خانواده ودوستان واشنایان وفامیل وکلا جامعه شد
به هرحال دوران جوانی احساسات برعقل غلبه داره و این خصوصیت من رو درمسیری که اسم ورسمش درست بود ولی اجرای ان انحراف زیادی ازمسیر اصلی راداشت رودرجریان یادگیری واموزشهایی عقاید جامعه ان روز قرارداد که دران ساده زیستن ودور بودن از استفاده نکردن از زیباییها و نعمتهایی که برای شادی ولذت انسان افریده شده راشامل میشد و بطور ناخواسته برخلاف روند زندگی عادیه خانوادگیم قرارگرفتم .همین تغییر باعث جدا شدنم ازهمه ودورماندن از جمع ودورهم بودن و دورشدن از اجتماع شد.بااینکه شاغل بودم ولی تنهایی ودوری ازهرهیاهو ودرارتباط نبودن زیادم با همه روانتخاب کرده بودم. سرم به زندگی خودم ورسیدگی به امور خانه وهمسر وفرزندانم ومهیا کردن هرچه بهتر ارامش واسایش وموفقیت وسلامتی برای انها بود.این جداشدن اصابت ترکشهای موثر اطرافیانم رودرزندگیم به همراه داشت تاانجا که میشد صبور بودم وغصه ها وعقده ها وکینه های تحقیر امیزشون و رفتارهای انها رو که توان جواب دادن یا مقابله باهاشونو نداشتم درخودم میریختم ودرهنگام انجام کارهای خانه مرتب رفتاروگفتاروعملکردهای نامناسب انهارو درذهنم مرور میگردم حتی گاهی درموردشان باهمسرم وفرزندانم صحبت میکردم
تمام اینها ملکه ذهنم شده هروز تقریبا تمام وقت باراین احساسات منفی و نشخوارهای ذهنیمو بدوش میکشیدم .بااینکه زندگیمتوسط خوبی داشتم ودرمسیر موفقیت بودیم اما ناراضی بودم واحساس خوب خوشبختی نداشتم همه اینها باعث قرارگرفتن همه دریک سمت ومن وهمسر وفرزندانم درسمت دیگر بودواثرات بد این عقاید وافکار روز بروز در زندگیمون بیشتر خودشو نشون میداد . تحمل این رفتارها وصبر کردن براساس عقید ه ام از اموزشهای قبلی که بردن اجر دراخرت وداشتن پاداش اخروی ومورد امتحان خدا بودن بود باعث شده بود ناراحتی ها روتحمل کنم وخودم را راضی کنم برای وعده ها وپاداش اخرت وگله وشکایت بین خودم وهمسر وفرزندانم بماندواز داخل هممون نابود بشیم ولی به دیگران تعرض نکنیم. مسیری پرازدردورنج وغم وغصه وناراحتی رو می رفتم که بطور عمیق مفهوم خوشبختی و لذت بردن از نعمت درکنارهم بودن خودم وهمسر وفرزندانم ونداشتن مشکل بین خودمون وارامش موجود در زندگیمون رو که زبانزد همه بودیمو ازم گرفته بود.ان افکار وعقاید باعث شکاف وفاصله روز بروز بیشتردرارتباطات وصمیمیتهای ما با اطرافیانمون میشد وطعم بد ناهمواری رو درزندگیمون تجربه میکردیم
همه انها جزء طعم های بدی بود که در ذهنم پرورانده بودم و انعکاس تجربیات تلخ واثرات نامطلوب اونها مرتب درزندگیم جریان داشت بخصوص در ثمره تلاش وموفقیت عزیزانم .
عبادت وحرف زدن با خدا وگریه وزاری والتماس از خدا برای ارامشم وموفقیت عزیزانم را زیاد انجام میدادم غافل از اینکه قرارنیست معجزه ای رخ بده وپیدا نکردن مسیر وخالی نکردن ذهنم از افکار نادرست باعث مشکلاتم است وباتغییر افکار ودوری از افراد وعقایدی که باعث بوجود امدن مشکلاتم شده وعوض کردن مسیر زندگیم درراه درست وهمسو شدن محتویات ذهنم بامنبع هستی وتوکل بر اوباعث می شه نتایج وتجربیات عالی درزندگیم پیدا بشه .
به گفته شما اگر لطف خداشامل حالمون نمیشد ما ازبین میرفتیم رحمت ولطف خداست که گله وشکایت وقهر ماروندیده میگیرد وفرصت برگشت به ما میدهد. گوش دادن به این فایلتون من رو متوجه کرد که طعم های خوب زندگی یعنی چی .چند سال پیش یکی از فرزندانم که کتاب راز رو خوند ودنبال مطالعه قانون جذب رفت مرتب تاکید می کرد که در مکانها ومحیطهای ناراحت کننده حضور پیدا نکنید .باافراد غمگین وپر مشکل وناامید کننده روبرو نشید انقدر به فکر دیگران ومشکلاتشون نباشید و……. که اینها در ذهنتون جا میگیره ودر زندگیتون نمود میکنه اما ما توجهی نداشتیم ومیگفتیم ادمها باید خیرشون بهم برسه تا دعای خیرشون توراه بچه ها وزندگیشون بیاد
خداوند همیشه منبع خیرو نیکی بوده وهست .عیب از ماهست که برای جذب خواسته هایمان نمی دانیم چگونه عمل کنیم وافکارمان را چگونه درجهت صحیح تغییر دهیم .درتمام مدتی که درغم واندوه وناراحتی وافسردگی واظطراب وسردرگمی که تفرقه ودوری همه را بدنبال داشت راتجربه وزندگی می کردم درواقع طعم های تلخی را که درذهنم کاشته بودم ومرتب انها را مرور وموردتوجه خودم قرار میدادم ایینه زندگیم شده بودند وهمیشه نمود میکردند.در ظاهر ودرزبان امید به موفقیت وپیشرفت وباهم بودن داشتم اما درواقع دردورنج وصبر بی ثمر وبدردنخور وتنهایی را درذهنم ذخیره کرده بودم .همینطور که گفتید استاد همه ما استاد جذب ناراحتی وغم واندوه وبدبختی ونارضایتی هستیم
🌹واما انجام تمرین اول :طعم هایی رو که دوست داریددرزندگی تجربه کنید ویا خواسته هایی را که میخواهید تجربه کنید را بنویسید : الف )طعم های خوب
۱—بعداز اتمام تحصیلاتم بسیار علاقه به شاغل بودن وداشتن درامدی که قسمتی از هزینه های زندگی رو کمک باشم داشتم وهمینطور به ان فکر میکردم ودرپی ان تلاش میکردم برای شاغل بودن یکسال طول کشید طعم شاغل بودن وکارکردن بیرون از منزل راتجربه کردم وخوشحال بودم که مسئولیت پذیری بیشتر ی در زندگی را بردوش دارم وتجربه داشتن فکر وذهنیت خوب را بدست اوردم .
۲—- در ذهنم برای رفتن به سفر مکانها وشهرهای مختلف داخل کشور در زمان تعطیلی یا مرخصی برنامه ریزی میکردم واین حال وهوا رو هم در خانه انتقال میدادم و بچه ها باشور واشتیاق منتظر رفتن به سفر وبرنامه ریزی برای هرچه بهتر وبیشتر استفاده از این لحظات با هم بودن میکردند که خاطرات خوب وشیرینی ولذت بخشی رو برای هممون بجا گذاشت که این هم یکی دیگر از تجربه داشتن فکر خوبه.
۳—- تربیت اصولی ورشد صحیح وسلامتی وصادق وراستگو ودرستکار شدن فرزندانم برایم بسیار مهم بود به همین دلیل دراین زمینه هم مطالعه زیاد میکردم وهم از تجربیات افراد موفق دراین زمینه استفاده میکردم وهم در دنیای مجازی اموزشهایی که داده میشد بررسی میکردم وچون در ذهنم به این طعم خوب ولذت بخش مرتب فکر میکردم با لطف خدا نتایج خوبی بدست اوردم وفرزندانی از همه جهت عالی دارم که زبانزد همه هستند.
۴—– بهنگام خرید خورد وخوراک وپوشاک ومایحتاج زندگی درذهن وفکرم همیشه به دنبال خوب ترین بودم که دراین قسمت هم وفور وبرکت وبهترین در زندگیم وجود داشت
۵—– توجه واحترام وپذیرش خانواده ها واقوام وخویشان ومهمان وپذیرایی مناسب از انها از دیگر ذهنیات خوبمون بود که بسیار مورد توجه خودم وهمسر و عزیزانم می بود وبه همین دلیل همیشه دراین مورد بهترین بودیم که خاطرات خوبی راهم برای انها وهم ما برجای گذاشت .
۶—– دراوایل زندگی تهیه خانه مستقل در ذهنم وفکرم مرتب موج میزد و با پیگیری وتلاش به لطف خدا زمینی تهیه کردیم وکم کم ان راساختیم وطی مدت کوتاهی صاحب خانه شدیم وطعم شیرین خانه داشتن ومستقل بودن را چشیدیم .
۷ —— توجه به روحیه شاد همسر وفرزندانم در ذهنم باعث چشیدن طعم عالی رفتن به طبیعت دراخر هفته واستفاده از هوای تازه ومطلوب وشارژشدن افراد خانواده برای شروع هفته ای باانرژی بیشتر میشد.
۸ —–اول هر برج که حقوقم را میگرفتم مقدار کمی از ان را طلا خرید میکردم تا ذخیره ای برای خریدن خانه وماشین وفرش و…..لوازم موردنیازمون باشه که درست برای همین موارد همه رو فروختم وطعم لذت بردن واستفاده صحیح از خریدن طللاها بعنوان ذخیره را بردم .
۹ —– بااینکه همسرم مدام ماموریت بود اما زمانی که در کنارمون بود نهایت سعی ام رابرای فراهم کردن ارامش واسایش او وفرزندانم را میکردم و در ذهنم برنامه ریزی برای خوشحالی وارامش انها بسیار مهم بود که باعث چشیدن طعم شیرین خوشحالی و همبستگی ودورهم بودن ووابسته شدن ما به هم ودوست داشتن واحترام متقابل بود.
۱۰ —– هروقت وسیله یا چیزی می خواستیم بخریم واقعا بدون اینکه فکرش رابکنیم از راههای مختلف هزینه اش تهیه میشد.🌹 واما تمرین شماره دو در طول روز از چه چیزهایی شکایت میکنید و یا انها را در ذهنتان مرور می کنید :ب)طعم های بد زندگی
۱—– طعم بد اینکه چرا به کسانیکه دوستشان دارم واحترام میگذارم ومحبت میکنم درمقابل از انها بدی وازار وناراحت کردنم را میبینم.
۲—– طعم بد کنترل نکردن ذهنم که مرور ویاد اوری خاطرات بد گذشته واسیب زدن به حال خوبم بود.
۳—– طعم بد نداشتن حس خوب در طول روز .
۴—— طعم بد منفی گرایی واندیشه های منفی ونشخوار های ذهنی وبدنبال داشتن انرژی منفی
۵ —– گله وشکایت از کم رنگ شدن توکل به خدا و چشیدن طعم بدتوجه نداشتن به نعمتهای خدا وناسپاسی انها
۶ —— طعم بد اعتماد نداشتن به دیگران وایجاد سوء ظن نسبت به انها دراثر پیدا کردن تجربه های بدی که از رفتار وگفتار وبرخورد انها دیدم
۷ —— نبخشیدن وسخت گیر بودن نسبت به خودم
و کسانی که از انها بدی دیدم ودلگیر هستم که باعث ایجاد طعم بد مدام سرزنش کردن وعذاب وجدان ونفرت وکینه در وجودم میشود .
۸ —— دلسوزی برای همه وتوجه به مشکلات وناراحتیهای دیگران ومرور انها در ذهنم طعم بد انعکاس سختیها وتلخیها وایجاد مشکلات ودوری از ارامش را درزندگیم بوجود اورده .
۹ —- طعم بد قهر کردن وجدا شدن ازهمه بعلت عدم تواناییم برای به موقع دفاع یا مقابله با رفتار ها ویا گفتارهای دیگران
۱۰ —— واز همه مهمتر مدام حسرت و افسوس خوردن بر گذشته ای که قابل جبران نیست و طعم بد دلتنگی وشکایت از خودم وخدا ونداشتن توکل بر او وندیدن توانمندیهای خدا ونامیدی در زندگی را برایم داشت .
۱۱ —— فکر کردن وتوجه به عدم توانمندی رساندن واضح وروشن مفهوم ومنظور صحبتهایم که طعم بد سوء برداشت از حرفهایم برای شنونده وسوء استفاده دیگران از این موقعیت به نفع خودشان و باعث بیشتر شدن مشکل وبدتر شدن حال وزندگیم میشد را برایم بدنبال داشت .
هرچه جلوتر می رویم وفایلهای بعدی رو گوش میکنم بیشتر متوجه مسیرهای اشتباه می شوم ویاد میگیرم برای ورودبه طعم های خوب وپیدا کردن احساس رضایت وشادی باید درمورد چیزهایی که دوست نداریم ونسبت به انها احساس بدی در ما وجود دارد نه فکر کنیم نه حرف بزنیم ونه بشنویم ونه ببینیم ونه ارتباط برقرار کنیم تا بتوانیم نا خواسته ها وانرژیهای منفی را در وجود وزندگیمان تجربه نکنیم .
باید بین ورودیهای ذهن و خواسته هایمان هماهنگی ایجاد کنیم وازورود افکار منفی با ذهنمان جلوگیری کنیم وبا تمرکز وتوجه واستمرار روزانه برانجام انها بتوانیم طعمهای خوب ولذت بخش را در زندگیمان تجربه کنیم که البته کار اسانی نیست ونیاز به توجه وپیگیریه مداوم ومرتب در طول روز دارد.
🌲از خدا میخواهم نداشتن احساس گناه وسبک بال بودنم را ورهایی کامل از انرژی های منفی که دست وبالم رابرای حرکت وتکامل وچشیدن طعمهای عالی ولذت بردن از زندگی کردن وزنده بودنم را میگیرد .از خدا می خواهم عالی ترین وبهترین از هرچه افریده اوست ومورد درخواست من وهمسر وعزیزانم است را به وفور وبه خیرو صلاحمان وبه زودی بدستمان برساند
با سلام فایل۶
چه طعم هایی دوست دارم تجربه کنم وچه طعم هایی الان درزندگیم وچه تغییراتی کردم
این تمرین بخش های مختلفی داره اول بگم که من عاشق طعم خوشبختیم عاشق طعم ثروتم میخوام طعم سلامتی رو هم خودم هم همسرم بچشیم عاشق طعم متناسب شدنم عاشق طعم آرامشم عاشق طعم امید وامنیتم در جامعه ام عاشق طعم لذت بردن از زندگیمم عاشق طعم شادی ونشاطم والان طعم های فقر وطعم مریضی طعم عدم امنیت از شرایط مالی اقتصادی جامعه تا عدم امنیت داخلی وبرون مرزی رو دارم تجربه میکنم دارم طعم بدبختی دیگران وفقر ومشکلات دیگران تجربه میکنم که اصلا دوستش ندارم البته به لطف خدای مهربان واستاد عزیزم الان طعم شادی رو خیلی بیشتر تجربه میکنم طعم روابط خوب با همسرمو بیشتر تجربه میکنم طعم متناسب شدن بیشتر تجربه میکنم طعم اعتماد به نفس وخودباوری رو بیشتر دارم تجربه میکنم وطعم ایمان وباور داشتن به خداوند رو دارم بیشتر از قبل تجربه میکنم من دلم میخواد با تمام وجودم فقط طعم هایی که دوست دارمو تجربه کنم ودیگه چیزی رو که دوست ندارم اصلا نچشم 😍🥰
فایل زندگی با طعم خدا جلسه ششم :
مقدمه:
به نظر من ما میتوانیم از زندگی خودمان رضایت داشته باشیم. هر کجا و با هر کسی یا کسانی زندگى میکنیم میتوانیم از زندگیمون رضایت داشته باشيم. رضایت قلبی ما از زندگی احترام ما به خداوند است برای شکرگزاری از زحمات و نعمتهای بی وفور او در اطراف ما. این امر در عین حال باعث رضایت و خشنود ی ما از زندگی خواهد شد و ما بیشتر از زندگیمان لذت میبریم. ما بیشتر علاقه مند میشویم و اصول اخلاقی را رعایت میکنیم و در نهایت جامعه را تغییر خواهیم داد.جامعه اخلاقی جامعه ایست که در ان افراد با میل و رضایت اصول اخلاقی را رعایت کنند. 😇
طعمهایی که من دوست دارم تجربه کنم :
1. طعم با خدا بودن در هر ثانیه
2. طعم مهربان بودن افراد اطرافم
3. طعم صادق بودن دیگران با من
4. طعم احساس خوب داشتن در هر لحظه
5.طعم زندگی خوش از صبح تا شب
6.طعم لبخند در هر ثانیه
7. طعم شادی مداوم
8.طعم زندگی در هر لحظه با خدا وند متعال
9.طعم مثبت اندیشی مداوم
10. طعم کارمند دایمی بانک
11. طعم سلامتی تا اخر عمر
12.طعم امید
13.طعم لاغری و تناسب اندام
14. طعم ازاد ی در فکر و تفكر
15. طعم اعتماد به نفس در هر ثانیه
16. طعم خانه داشتن
17. طعم دوست داشتنی بودن
18. طعم احترام متقابل از افراد
19. طعم توکل داشتن به خدا در هر کاری
20. طعم دعا در درگاه خدا در هر روز
21. طعم سپاسگزار بودن در هر ثانیه
22. طعم عشق به خودم
23. طعم شور و اشتياق در هر قدمی به سمت نزدیکی به خدا
24.طعم خدمت به خلق
25. طعم رضایت و خشنودی در خدمت به خلق خدا
26. طعم شیرین حس ششم داشتن و مدد از فرشته درونی
27. طعم تمرکز در زمان حال
28. طعم قدرت درونی
29. طعم صبر و شکیبایی در هر کاری
30.طعم روابط اجتماعی قوی
31. طعم پرواز در خیال و بیخیالی و عدم نگرانی
32. طعم ثروت زیاد
33. طعم سکوت در مواقع لازم
34. طعم ورزش هفتگی بخصوص یوگا و شنا
35.طعم امنیت خاطر و امنیت مالی و جانی
36. طعم داشتن ماشین شاسی بلند
37. طعم فتح قله کوه و قله های موفقيت ديگر
طعمهایی که در ذهنم جستجو کردم و به انها دست یافتم که انها را در ذهنم دارم :
ا. طعم کارمند خوب بودن
2. طعم شاگرد خوب بودن
3. طعم مادر خوب بودن
4. طعم تفریح و خوش گذران بودن
5. طعم برنامه ریز بودن
6. طعم شوخ طبعی و بذله گویی
7. طعم صداقت و روراستی و شفافیت زیاد
8. طعم لبخند
9.طعم عشق به خانواده
10. طعم شنوننده خوب بودن
11. طعم داشتن وسواس در تمیزی و سازماندهی
12. طعم داشتن وجدان در هر کاری
13. طعم مشورت و شفقت
14. طعم تحصیل
15. طعم شیرین یادگیری در هر کاری تا اخر عمر
16. طعم ریاست و مدیر بودن در خانه و محل کار
17.طعم خشم
18. طعم سفر زیاد رفتن
19. طعم رفتن به کوه و پیاده روی کردن
20. طعم گله و شکایت
21. طعم ارتباطات قوی
22. طعم کار با تکنولوژی
23. طعم موفقيت طلبی
24. طعم روحیه هنری و رمانتیک
25. طعم مهر طلبی
26. طعم معرفت زیاد و وفا جویی و وفا خویی
27. طعم زیبای تغییر در امور مثبت
28. طعم صلح طلبی
29. طعم وفاداری
30. طعم سازگار ی و از خود گذشتگی
31. طعم برون گرا بودن و تعارفی نبودن
33. طعم کمال گرایی و عالی طلبی
34. طعم دقت
35. طعم نظم و انظباط
36. طعم مطالعه
37. طعم مدیتیشن
38. طعم پر انرژي بودن
39. طعم پر تلاش بودن
40. طعم پشتكار در هر کاری
41. طعم قدرت طلبی
42. طعم روحیه حساس داشتن
باعرض سلام وآرزوی شادی
من دوست دارم طعم باخدابودن را بیشتر تجربه کنم
دوست دارم طعم مادرشدن را بچشم
طعم رابطه زیبا ودوستانه بابچه های شوهرم رابه زیبائی تجربه کنم
دوست دارم رابطه زیبا وصمیمی بین مادرم وزن برادرم را تجربه کنم
وزندگی بدون دغدعه فکری آینده وگذشته را ازذهنم پاک کنم وامروزم را باعشق تجربه کنم
دوست دارم رفتار همسرم بدون جانبگیری به افرادخاص باشد وشخصیتی قوی وباوری قویتر داشته باشد ومتبت اندیش شود
اما الانم چیزی که هست من زیاد هرس خانوادم رامیخورم
با اینکه هرکسی فکر وذهنش طرز زندکیش را تعیین میکند ومن نمیتوانم کاره ازپیش ببرم
وقبلا زیاد به بچه دارشدن فکر میکردم ودغدغه ی زندگیم بود
اما الان فیمیدم که نباید به خواسته چسبید وباید مراحل تکامل هرچیزی طی شود
به امید شادی بیشتر عشق بیشتر وفراوانی
عاشقتونم
در مشکل بودن یعنی با خدا هستیم و اگر بدون مشکل و ناراحتی باشیم یعنی از خدادور هستیم اینم یه باور غلط دیگه که از بچگی به ما گفتن و ما باور کردیم یعنی من خودم به شخصه یه جاهایی این باور رو داشتم اگر یه مدت خودم یا بچهام مریض نمیشدن میگفتم نمیشه چرا همش خوبیم عجیبه و چون منتطرش میموندم سریع مریضی رو میدیدم
و یه باور مخرب دیگه این بود که تو هر چقدر کار خوب و نیک کنی پاداش اون کار رو در اون دنیا میبینی و در این دنیا که اصلا خبری نیست
و بارها شده بود خودم یه کار خیری کردم یا حتی یه قران ساده خوندم و گفتم ذخیره ای باشه برای اخرتم یا هر کار دیگه که به قول خودمون کار ثوابی بوده گفتم برای اخرتم هست
من میخواهم نگاهم رو به خدا تعییر بدهم
و تا عمل نکنم و تجربه نکنم تاثیری نداره
و باید همیشه عمل کنم نه برای مدتی و خداوند میگه همیشه باید ایمان و تو کل باشه نه برای مدتی .
حتی اگر نتیجه گرفتی نباید دیگه ولش کنی چون اگر ولش کنی همه چیز برمیگرده به شرایط قبلیمون .
این جهان مثل یه رستوران میمونه که بری داخلش و به تو یه منو میدن با دسته بندیهای منطم که وقتی ما رفتیم تو رستوران راحت بتونیم سفارش بدهیم چون دسته بندی شده منو
جهان هم دسته بندی شده و طعم هاش دسته بندی هستن اگر من به دنبال طعم غم و غصه باشم نمیتونم طعم خوشحالی رو بچشم و یا به دنبال طعم فقر باشم نمیتونم طعم ثروت رو بچشم و … واین خیلی اهمیت داره که من تشخیص بدهم داخل این جهان به دنبال چه طعمهایی هستم درسته من به دنبال طعم سلامتی هستم به دنبال طعم تناسب هستم به دنبال طعم ثروت هستم و یا طعم روابط عاشقانه هستم ولی باید ببینم باورهای من و اعتقادات من چی هستن با این افکار من همسو هستن یا نه ؟
مثلا من بارها گفتم خداوند شفا دهنده هست ولی اگر به بیماری گرفتار شدم و یا اطرافیانم گرفتار شدن خیلی زود ناامید شدم که نه خوب نمیشه یا اینکه چیکار کنم که به سلامتی برسیم و یا اینکه خود الان من با این دورها خیلی افکارم تغییر کرده ولی میخوام ببینم با اون باورهام و اعتقاداتم همسو هستن یا نه و فکر کنم هنوز خیلی باید کار کنم که کانلا در هماهنگی قرار بگیرین مثلا بارها شنیدم خخداوند هدفش از خلقت انسان بودن در اسایش و ارامش و سلامتی و ثروت و … هست که باید هم در این دنیا تجربه کنه هم در اون دنیا ولی هنوزم یه جاهایی میگم خدا که همه چیز رو با هم به کسی که نمیده حتما باید یه جای کار بلنگه و همه چیز با هم امکان نداره و اینجوری ناهماهنگی بین افکار و باورهام باعث میشه به نتیجه ی دلخواهم و افکارم نرسم مثل این هست که من برم داخل رستوران و من طعم پیتزا رو دوست داشته باشم ولی چلوکباب رو سفارش بدم مطمعنم دیگه طعم پیتزا رو نمیچشم وطعم چلو کباب رو میچشم
در واقع من خوب متوحه شدم که ما ادمها مثل یه اهنربای قوی میمونیم که به راحتی هر چیز ی رو در اطرافمون جدب میکنیم و اصلا قدرت دفع نداریم و اصلا این قانون جذب که اینقدر در موردش حرف میرنن خیلی راحته و برای همه
جذب اتفاق میفته و اما ما باید به دنبال یادگیری باشیم که چطور یه سری چیزها و ناخواستها و منفی ها رو جدب نکنیم ؟همش برمیگرده به توجه ما و در واقع توجه و تمرکز ما بر روی هر چیز ی بره همون رو جدب میکنیم و درست که من یه سری چیزا مثل ثروت رو دوست دارم ولی اگر همش به فقر و نداری و نبود و … توجه کنم فقر و جدب میکنم در صورتی که ثروت رو دوست دارم و یا اینکه میخوام به یک شکل دیگه این جدب رو در دنیای اطرافم توصیح بدهم که :
فرض کنم ذهن من مثل یه کامپیوتر هست که داخلش پوشه پوشه هست و داخل هر پوشه یه سری اطلاعات هست و من اگر اطلاعات یه سری از پوشه ها رو بیشتر بخونم و مرور کنم و به اونها تو جه کنم ذهن من اونها رو برای من به واقعیت تبدیل میکنه و اصلا کاری نداره من دوست دارم یا ندارم اون بر اساس بیشترین تکرار اطلاعات هر پوشه اون پوشه رو برای من بازخوانی میکنه حالا من سلامتی رو دوست درم ولی مدام افکار بیماری و مریصی رو مرور میکنم و اخبار مریصی رو دنبال میکنم و در موردش حرف میزنم پس اون مریصی بر خلاف دوست داشتنم که سلامتی هست سراغ من میاد
اینجور که زندگی انسانها بر اساس افکار و باورهاشون بسیار متفاوت هست و هر کس زندگی خودش رو تجربه میکنه در یک کشور یا شهر یا خونه با یک امکانات ولی نتیجهای متفاوت
پس به دنبال جذبهای خوب یا همان طعم های خوب باشید که همان فکر های شما هست ولی باید ببینیم از چه چیزهایی در طول روز گله و شکایت میکنید که این گله و شکایت شما همان مرور کردن و توجه کردن شما به ناخواستها هست که باعث میشه شما جذبشون کنید و از خواستها و دوست داشتنهات فاصله بگیری
مثلا :من دوست دارم فرزندم همه غذایی بخوره ولی بارها شده از نخوردنش و بد غذایی اش گله و شکایت کردم و کار رو بدتر کردم
من دوست دارم روابطم با همه عالی باشه ولی بارها شده که از فلانی گله و شکایت کردم و یا رفتارش رو خوشم نیومده و غر زدم
من دوست دارم با همسرم روابطم عاشقانه باشه ولی پیش اومده از چیزی عصبانی بشم و گله و شکایت کنم و روی اون رفتار تمرکز کنم و در موردش با خودم حرف بزنم
من دوست دارم همیشه سلامت باشم ولی بارها شده از کمر درد و یا دست درد و یا زانو درد گله و شکایت کردم و غر زدم
من دوست دارم متناسب باشم ولی بارها شده از جسمم و یا خوردنم گله و شکایت کردم و عر زدم من ثروت رو دوست دارم ولی بارها شده از فقر و نداری گله و شکایت کردم
من دوست دارم شاد باشم و در ارامش ولی بارها شده از افسردگی و حال بد و … حرف زدم
من دوست دارم خوشبخت و موفق باشم ولی بارها شده از بدبختی دیگران و شکستهای اونها حرف زدم
من دوست دارم طعم فرزندان موفق و درسخوان و رو تجربه کنم ولی بارها شده از یه کار فرزندم ی گله کردم یا از بچهایی که موفق نبودن حرف زدم و توجه کردم
من دوست دارم سالین سال مادرم و پدرم رو در کنارم سلامت ببینم ولی بارها افکار خیلی بد که اگر نباشن چه میشه رو مرور کردم
من دوست دارم طعم ماشین خارجی رو امتحان کنم ولی بارها به اینکه هزینه نگهداریشون خیلی بالاهست و قیمتهاشون خیلی گرون شدن و .. توجه میکنم و حرف میزنم
من دوست دارم طعم حرف زدن های عالی و آگاهی دهنده و مثبت و تاثیر گدار رو تجربه کنم ولی بارها شده روی یه گفت و گوی بد که حالا از قبلا خودم بوده و دوستش ندارم توجه میکنم و مرورش میکنم
و این مرور کردنهای افکار من و توجه کردنهای من هستن که نتیجه رو برای من رقم میزنن و من اون طعم رو وارد زندگیم میکنم هر چند که چیز دیگه ای دوست داشتم ولی جهان بی نهایت طعم داره و هر کدوم رو که استمرار داشته باشم به من داده میشه
با نا را حتی در طعم بد دیگران با گله و شکایت کردن اون طعم بد و با مرور کردن اون طعم بد با پیگیری اخبار بد و حوادث بد و یا فیلم و سریالهای بد و یا اهنگهای بد و یا ترس داشتن از فلان طعم بد و یا…. ما به راحتی اونها رو وارد زندگیمون میکنیم
و من برای خودم و دیگران به زندگی شاد و و آرام در اوج سلامتی و ثروت میخواهم
با سلام .بخش اول تمرین که دوس دارم از زندگی چه طعم هایی رو تجربه کنم ؟ طعم خوشبختی .طعم آرامش .طعم با خدا بودن .طعم رابطه خوب با همسر داشتن طعم ثروت طعم سلامتی
بخش دوم تمرین هر روز در ذهنم به چه چیرایی توجه میکنم و گسترششون میدم اینه که به شدت به گرانی فکر میکنم و دربارش حرف میزنم این که اخر برج چجوری خرجمو برسونم کم نیارم اینکه اجاره خونه رو با بدبختی جور میکنم هیچوقتم اخر ماهها کم نیاوردم همه کارام و قسط ها انجام شده ولی نمیدونم چه مرضی هست که اینقدر نگرانم .میگم به خدا توکل میکنم اما با رفتارام نشون میدم که دروغ میگم به خدا توکل میکنم چون رفتارم عکس این رو نشون میده همش احساس ناراحتی دارم .خوشحال نیستم .به چاقی م فکر میکنم شروع میکنم به نق زدن
امیدوارم با شروع این دوره قشنگ که بازم مطمعنم خدا منو به این مسیر هدایت کرده که دیدگاه منو نسبت به همه چی عوض کنه
قسمت دوم تمرین ،طعمهایی که بهوش توجه می کنم ،مشکلات ومصیبت هایی که برای دوستانم اتفاق افتاده،بیماری کرونا ،طعم مریض شدن ویا مشکل سلامتی داشتن دخترم ،طعم قرزدن درمورد خواب سبک دخترم در روز وخیلی بیدار شدن درشب برای خوردن شیر وطعم دردگرفتن وخسته شدن دستم بخاطر اون،طعم اینکه تمام وقتم رو برای دخترم می زارم ،قرزدن درمود بعضی از عادت های همسرم مثل عجول وبی صبر بودنش ووسواسی بودنش واینکه بیش از حد روی من وبچه ها حساسه ومارو از بیرون رفتن از خونه منع می کنه واینکه نمی زاره با بچه ها به دیدن خانواده ام پدرومادرم برم،قرزدن از دست کارگرهای خونه جفتی که روزی بیست بار دررو می زنن ویه چیزی می خوان وباعث سلب استراحت وخواب من ودخترم شدن،قرزدن ونگران بودن درمورد آتاری کردن پسرم بادوستاش که نکنه چیز بد یادبگیره وروی درس خوندنش تاثیر بذاره
قسمت اول تمرین،طعم هایی رو که می خوام تجربه کنم ،طعم شادی ،سلامتی ،خوشبختی ،خونه بزرگتر ،پول بیشتر ،ماشین بهتر،فرزند بیشتر،روابط عاشقانه تر باهمسر،روابط بهتر بافرزندان واطرافیان ،آرامش درونی ،نزدیکی وشناخت بهتر وبیشتر از خدا که از همه طعمها برام مهمتره چون بااون به همه ی چیزهایی که می خوام می رسم
وقت شما بخیر عزیزان
من بعد از این همه وقت امروز نمی دونم یه سوالی توی ذهنم اومد که پس امتحان خدا به چه صورتیه برای ما؟
اینو می دونم و متوجه شدم که آدم بیشتر به هر طعمی توجه کنه خدا اون و گسترشش می ده و هیچ چیز بدی از طرف خدا نمیاد اینا نتیجه اعمال خودمونه پس امتحان واسه ما چطوریه ؟!
این همه ما که هممون ادعا می کنیم مسلمون هستیم ولی به قول شما فقط حرف می زنیم ولی تو همه چیزها به خدا توکل نمی کنیم
من خیلی وطنم و دوست دارم حالا به دلایلی اینور زندگی می کنم ولی بینم به عینه روی دلار امریکا که نوشته
In God we trust اینا روی پولشون نوشتن که توکل می کنن به خدا دلار بالاترین پول در دنیا ولی ایران جوره دیگه ای
من الان خیلی ایمانم بیشتر شده و روی این هر روز کار می کنم و همه چی رو از خدا می خوام تسلیم مطلق به خدا
و هر روز می بینم نتایجشو خدا رو شکر آرامشم بیشتر شده بچم و خودم و خانواده همه رو به خدا سپردم و هر روز ذکرم اینه که من به خدا ایمان دارم
خدایا شکرت
من با گوش دادن به این فایل متوجه شدم همه ی ما در سطح افکار و یا گفته هامون یه سری چیزا رو دوست دارییم ولی در سطح عمل کردن و توجه کردن به چیزهایی دیگه غیر از افکارمون داریمم عمل میکنیم که این میشه فرق بین فکر و باور ما یعنی من دوست دارم یه سری طعمها رو تجربه کنم ولی دارم به یه چیزای دیگه توجه میکنم و حرف میزنم که در نهایت همونها رو تجربه میکنم نه چیزهایی رو که دوست دارم
ومن الان تمام تلاشم هماهنگی بین افکار و باورهام هست پس درمورد چیزی که دوست ندارم تجربه اش کنم نه حرف میزنم نه گوش میکنم نه میبینم نه اصلا به اون توجه میکنم که نا خواسته وارد زندگیم نشه و جذبش نکنم و در واقع همون کنترل ورودی های ذهن هست که من هر اهنگی رو پلی نمیکنم هر فیلمی رو نمیبینم با هر کسی حرف نمیزنم و وارد هر جمعی نمیشم و تمام تمرکز و توجه و اگاهیم رو میارم روی خواسته هام و طعم هایی که دوستشون دارم
در واقع ما مثل یه آهنربا هستیم که هر چیزی در اطرافش رو میتونه جذب کنه و اصلا ما قدرت دفع نداریم فقط مثل آهنربا جدب میکنیم پس ما باید ببینیم چه چیزی رو میخواییم جدب کنیم به همون توجه کنیم و تمرکز کنیم .
بایدتمام تلاشمون رو بکنیم که فقط خواستها رو جذب کنیم و کاری با نا خواستها نداشته باشیم چطور میشه فقط خواستها رو جدب کرد ؟
با توجه کردن به اون خواستها و افکار و باورهامون رو هماهنگ کنیم در رسیدن به خواستها پس حرف و عمل ما باید با هم هماهنگ بشه پس در ذهنت دنبال تجربه ی چه طعمی هستی ؟باید حرف و عمل ما هم در اون راستا باشه
من به هر طعمی توجه کنم همون وارد زندگیم میشه نه طعمی رو که دوست دارم دیگه اینحا توجه ی ما جدب میکنه چی وارد زندگی من بشه
مثلا :
۱:ما همه دوست داریم سلامت باشیم ولی نتیجه بیماری چون توجه کردیم به بیماری
۲:ما همه دوست داریم ثروتمند باشیم ولی نتیجه فقر چون توجه ما به نداری و فقر هست
۳:همه ی ما دوست داریم لاغر بشیم اما نتیجه چاقی هست چون تمام توجه من و حرف من در مورد چاقی و توجه به نافرمیهای جسمم هست
من دوست دارم چه طعم هایی رو در زندگی رو امتحان کنم و تجربه کنم
طعم ثروت
طعم دوستی با خدا
طعم سلامتی خودم و خانوادم
طعم رابطه ی عاشقانه با همسرم
طعم ارامش و در صلح بودن با همه
طعم سفرهای لدت بخش با هتل های عالی
طعم بچهای عالی و موفق
طعم مادر و همسری عالی بودن
طعم احساس خوب
طعم لبخند
طعم توکل واقعی
طعم امید و ایمان به خدا
طعم رابطه ی عالی با اطرافیانم
طعم انسان دانا و آگاه بودن
طعم انسان واقعی بودن و انسان شریف بودن
طعم انسان تاثیر گدار بودن
طعم مورد حمایت و هدایت خدا بودن
طعم بنده ی خوب خدا بودن
طعم عشق و مودت با همه
طعم در امد بالا در ماه و پس انداز عالی داشتن
طعم موفقیت در تمام جنبهای زندگی
طعم شهود و الهام الهی رو دریافت کردن
طعم جسم متناسب داشتن
طعم زندگی در خارج از ایران
طعم کمک کردن به دیگران
طعم دریافت برکت و رحمت خداوند در هر لحظه
طعم داشتن پدر و مادر سلامت در کنارم
طعم امکانات عالی برای رفاه خودم و خانوادم
طعم ماشین خارجی داشتن
طعم داشتن دستپخت عالی و خوشمزه
طعم دکوراسیون شیک
طعم خونه ای در تهران داشتن
طعم غذا خوررن به اندازه و جسم لاعر داشتن
طعم مورد لطف و رحمت خدا بودن
طعم انتخابهای درست در زندگی داشتن
طعم لباسهای زیبا و برند و رنگ شاد داشتن
طعم فرزندان با سواد داشتن در مقطع دکترا
طعم دوستان خوب داشتن
طعم هماهنگی کامل افکار و باورهای صحیحم
طعم زندگی در مدارهای بالاتر
طعم …..
اینها همون فکرها هستن
و حالا باید ببینم تو ذهنم چه چیزهایی رو مرور میکنم چطور ؟
باید ببینم از چی شکایت میکنیم در طول روز .اینها چیزهایی هستن که به اونها توجه میکنی و در نهایت این طعم رو احساس میکنی
مثلا از گرانی شکایت میکنی پس در ذهنت به طعم فقر داری توحه میکنی
اگه از حوادث و اتفاقهای بد حرف بزنی در واقع داری به طعم خشونت و نا امنی توجه میکنی چون داری گله و شکایت میکنی
اگه از رفتار همسرت شکایت میکنی داری به رابطه ی خراب توجه میکنی
و یا اگر در مورد بیماری حرف میزنی و یا تحقیق میکنی داری طعم بیماری رو تجربه میکنی
و یا اگر از فرزندانت گله و شکایت میکنی داری طعم فرزندان ناموفق و شکست خورده رو تجربه میکنی
اگر از رابطه ات با اطررافیان و همه گله داری طعم روابط بد با همه و اطرافیان رو داری تجربه میکنی
و یا اگر از نبودن پول کافی و نداشتن پول در ماه حرف میزنی یعنی داری به طعم فقر توجه میکنی.
و اگر از جسم چاقت گله و شکایت میکنی نتیجه چاقی بیشتر برای تو میشه چون داری به طعم چاقی توجه میکنی هر چند که در سطح فکرت دوست داری لاغر بشی و این ناهماهنگی بین افکار و باور تو هست که هیچ وقت نتیجه ی دلخواه رو نمیگیری و جسم جدید و لاعر رو تجربه نمیکنی و اصلا عیب از این روش و جسم تو و یا سن تو و یا هوش تو نیست درست آموزش ها رو نمیبینم و درست عمل نمیکنیم به اونها پس با تمرین و استمرار نقشه ی ذهنی درست رو میکشیم و همسو در افکار و باورهامون میشیم .
ما هر روز داریم جدب میکنیم ناخواستها رو ولی فقط باید یادبگیریم خواستها رو چطور جدب کنیم .
من به هر چی بیشتر توجه کنم از همون وارد زندگیم میشه و تجربه میکنم
باور کنید هر طور بخواهیم میتونیم زندگی کنیم
من باید وقت بزارم واز کارهای بیهوده دست بردارم مثلا عیبت یا گله و شکایت و قضاوت و یا دنبال کردن حوادث بد و اخبار و یا تلفن کردنهای بیخودی و یا دنبال کردن فیلم و سریال های بیخودی و یا تو فصای مجازی بیخودی گشتن و بیرون رفتنهای الکی …. و به جاش این تمرینها رو انجام میدم
من با استمرار داشتن در طعمهای تلخ دیگران به جهان میگم من چه طعمهایی دوست دارم و از اونها به من داده میشه
من یه زندگی شاد در اوج سلامتی و خوشبختی و ثروت و آرامش رو از خدا میخواهم
تمرین اول چه طعم هایی رو دوست داری در زندگی تجربه کنی؟
طعم اندام متناسب ولاغر.طعم لباس های شیک
طعم عشق و روابط احساسی با همسرم
طعم کار عالی و ثروت ودرامد
طعم آرامش طعم رابطه با خدا طعم تندرستی و سبکی
تمرین دوم به چه چیزهایی توجه میکردی؟
فقر.بیکاری.چاقی مشکلات چاقی.تنفر
با سلام
چه تمرین فوق العاده ای! از همین الان احساس آرامش می کنم
بخش اول طعم هایی که دوست دارم:
طعم احساس خوب
طعم شادی و خندیدن
طعم رضایت از خود(بسیار زیاد این طعم دوست دارم)
طعم رابطه عالی با عزیزانم
طعم دوستی و رابطه عالی با خدا
طعم دوست داشتن خود
طعم اطمینان از اینکهدر مسیر درست هستم
طعم عشق و رابطه الهی
طعم لاغری و تناسب اندام
طعم موفقیت و درخشیدن
طعم ثروت
طعم موفیت در کار و حرفه
طعم معاشرت های عالی
بخش دوم چه طعمهایی رو در زندگی بهش توجه می کنم:
طعم دوست نداشتن خود
طعم دوری از خدا
طعم تنهایی
طعم حسرت
طعم احساس عدم موفقیت
طعم ترس
طعم افسردگی و انده
طعم اینکه هنوز کامل متناسب نشدم
طعم روزمرگی
طعم دوست نداشتن زندگی
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیز و دوستان پرتلاش
چقدر این دوره ی تکرار را دوست دارم چون استاد لطف کردن و فایل های زندگی با طعم خدا را هم درش گنجوندن و به همین دلیل لذتبخش تر شده…
همیشه آرزو داشتم تو زندگیم این طعم ها را تجربه کنم….
طعم خوشبختی
لبخند دائمی
شادی
رابطه ی خوب با خانواده
ثروت بیکران تا به دیگران هم کنم
آرامش
متناسب شدن
دوستی و ارتباط عاشقانه با خدا…
اما طعم هایی که همیشه چشیدم
عصبانیت و توقع بیجا از دیگران
خودم را آدم بدبختی میدونستم
به جای لبخند اخم و بی حوصلگی
داشتن درآمد معمولی
به جای آرامش همیشه استرس و اضطراب
معمولاً به چاقی فکر می کردم و نگران چاقتر شدن یا لاغر نشدن بودم
به جای ارتباط عاشقانه با خدا بیشتر به ظاهر عبادت ها توجه میکردم…
در واقع من ندانسته همه ی طعم های بد را به جای طعم های خوب جذب میکردم بدلیل توجه بیش از حد و پیگیری اونها.. با پیگیری اخبار بد با پیگیری مشکلات دیگران با دلسوزی بیش از حد بخاطر فقر و بیماری و گرفتاری های دیگران اونها را به سمت خودم جذب میکردم و علت مشکلاتی را که برام پیش می اومد نمی دونستم و هر روز اوضاع بدتر و بدتر میشد…
اما از وقتی به لطف خدا به این دوره و این مسیر هدایت شدم خیلی تغییرات خوب و عالی در من ایجاد شده…
هنوزم اخم میکنم گاهی ولی خییییلی کمتر شده
خیلی کمتر عصبانی میشم و می تونم خودم را کنترل کنم
خیلی وقت ها لبخند می زنم مخصوصا وقتی توی آینه نگاه میکنم
تو شرایط استرس زا بهتر می تونم رفتارم را مدیریت کنم
به ثروتمند شدن فکر میکنم و مطمئنم خداوند که همه ی هستی مال اوست می تونه ثروت بیکران از راه هایی که خودم خبر ندارم به من ببخشه…
دیگه هرگز اخبار بد را پیگیری نمیکنم و خیلی احساس آرامش میکنم.
خیلی کمتر استرس و اضطراب دارم و اگر پیش بیاد که البته خیلی زیاده و اگر هم نداشته باشیم دیگران ایجاد می کنند ولی راحت می تونم خودم را آروم کنم
سعی میکنم ارتباطم با خدا عمیق تر و واقعی تر باشه…
هنوز هم بعضی وقتا رفتارهای نادرست غذایی دارم ولی خیلی تغییرات خوب و عالی داشته ام
اما موضوعی همچنان باعث اضطراب و استرس در من میشد و خیلی دوست داشتم بدونم علتش چیه و به لطف خدا تازه فهمیدم رازش توقع داشتن از دیگران هست .. فهمیدم نباید از دیگران توقعی داشته باشم حتی اگر زحمت زیادی براشون کشیده باشم چون خدا خودش شاهده و همه چی را می بینه پس باید به لطف خدا امیدوار و به خودم متکی باشم و همه چی را به نگاه مهربان او بسپارم….
به امید موفقیت همه ی دوستان عزیز
نشان های دریافت شده
سلام دوستان تمرین اول جلسه ۶ زندگی با طعم خدا من دوست دارم چه طعمهای رو از جهان تجربه کنم طعم سلامتی ارامش دوستی احساس خوب داشتن فرزندان خوب داشتن زندگی خوب داشتن ثروت شادی دوستی با خدا زندگی کردن با خدا داشتن ماشین داشتن خونه بزرگتر نداشتن افکار منفی پیشرعت دخترم تو خیاطی وتحصیل داشتن رابطه خوب با همسر وخانواده رفتن سفرهای لذت بخش داخلی وخارجی تهیه کردن تمام دورها زندگی کردن بعد تز لاغر شدن قسمت دوم تمرین محتوای ذهنتو برسی کن طعمهای که تو زندگی تجربه کردم ودوست نداشتم راضی نبودم ودربارش حرف زدم گله وشکایت کردم بیماری روابط خوب نداستن با همسر وفرزندان فقر عدم پیشرعت دخترم تو تحصیل وخیاطی تنبلی نداشتن وسایل نو امیدوارم روزی برسه که هم فکرمون رفتارمون با عملمون با هم هماهنی داشته باشه وهم باورمون فکرمون باهم هماهنگی داشته باشه ایشالا به امید خدا
نشان های دریافت شده
سلام استادمن ی سوال دارم الان فایل ۶زندگی با طعم خدا رو گوش دادم وشما گفتید اگه این تکرار نکنید دوباره برمی گردیم ۰ سر جای اولمون منظورتون چیه من تصمیم داشتم که وقتی دورها تموم شد دورها از دورها رو مرور کنم نگران شدم الان دورهای لاغری با ذهن وزندگی با طعم خدا رو همزمان دارم گوش میدم ومیرم جلو فکر کردم منظورتون اینه که فایل زندگی باطعم خدا رو که تموم شد دوباره از اول شروع کنم گیج شدم
روز چهل و هشتم تکرار :
طعم هایی که من الان در زندگیم تجربه میکنم مخلوطی از طعم های دلخواه من و طعم هایی هستش که مایل نیستم تجربه شون کنم. به نظرم تجربه ی بعضی از طعم ها همیشه در زندگی لذت بخش هستش مثل طعم سلامتی ، طعم آرامش ، طعم خوشبختی، طعم ثروت . بعضی طعم ها برای لذت بیشتر بردن از زندگی سالی چندبار خوب هستند مثل طعم ثروت .
حالا طعم هایی که من الان تجربه میکنم ..
طعم گذر از بیماری به سلامتی ، طعم اینکه خیلی از روزها آرامش دارم ، طعم فقر ، طعم خانواده ی خوب و رابطه ی خوب با افراد خانواده ، طعم یادگیری زبان های جدید، طعم تحصیل در دانشکاه خوب ، طعم خونه نداشتن ، و….
طعم هایی که میخواهم تجربه کنم :
طعم ازدواج و زندگی در کنار کسی که همدیگرو دوست داریم ، طعم ثروت و طعم خرید هرچیزی که دلم میخواد، طعم ماشین داشتن و رانندگی کردن ، طعم خانه و وسایل دلخواهم را داشتن ، طعم تناسب اندام دايمی ، طعم طلا و جواهر زیاد داشتن ، طعم مسافرت های داخلی و خارجی ، طعم سحرخیزی ، طعم سلامتی، طعم لباس های زیبا پوشیدن ، طعم گوشی موبایل جدید ، طعم سپاسگزاری و احساس خوب ، طعم خوشبختی ، طعم داشتن شغلی بسیااااار راحت با درآمد بسیااار بالا .
استاد من هر سال برای تولد همسرم از چند روز قبل کلی برنامه ریزی میکردم ک بهترین تولد رو براش بگیرم و دست آخر ی مشکلی پیش میومد و کلی حالم گرفته میشد و اصلا بهمون خوش نمی گذشت.امسال دیگه مثل قبل نگران نبودم ک چیکار کنم و اون آشوب درونی را نداشتم و زمانی ک همسرم برای روز تولدش از سفر برگشت سعی کردم با اون رفتارم عالی باشه.تا بهترین کادو’سعی کردم اون ساعتی ک پیش ما هستش بهترین لحظات براش باشه’سعی کردم اون غذایی ک دوست داره براش بپزم و فقط ی کیک کوچیک براش خریدم و با بچه هام دورهم ی جشن کوچیک وعالی گرفتیم و اون روز من و همسرم و فرزندانم بقدری شاد و خوشحال بودیم ک بهترین طعم خوشبختی را چشیدم ولذت بردم.
همسرم بقدری بهش خوش گذشته بود که چندین بار تشکر کرد. خاستم بگم این خود من بودم ک طعم شیرین زندگی را ب کام خودم و همسر فرزندانم تلخ میکردم.
خدایا شکرت ک دارم یاد میگیرم از هر لحظه زندگیم لذت ببرم و طعم شیرین زندگی را بچشم. خدا جونم شکرت شکرت.
استاد از راهنمایی های شما سپاسگزارم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلام بر خداوند آسمان و زمین 🌹💖🌹
سلام براستاد گرامی💖🌹💖🌹
من دوست دارم طعم عشق بازی با خداوند را بچشم این یکی از رویای منه ک عاشق خداوند باشم ولی تک تک سلول های بدنم حسش کنم و مثل خداوند رفتار کنم .بارها شده ک توی تصوراتم تو یک جنگل بزرگ هستم ومن اینقدر متناسب و زیبا شدم و ب دور درخت کاج بزرگ ک وب جنگل هست تاب میخورم و فریاد میزنم خداجونم عاشقتم دوست دارم بارها این تصویر از ذهنم رَد شده و لبخندی روی لبانت جاری شده’
خدایا دوست دارم طعم شیرین خرید لباس های مارک با سایز ۳۸ را بچشم.
خداجونم دوست دارم طعم متناسب شدن را بچشم.
خداجونم دوست دارم طعم خوشبختی بچه هام رو بچشم
خداجونم دوست دارم طعم زندگی آرام ولذت بخش رو در کنار همسرم بچشم.
خداجونم خیلی دوست دارم طعم های زیبایی و ثروت و آرامش درونی’ را بچشم.
خداجونم عاشقتم وعاشقانه تو رو می پرستم ممنون ک هستی 🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹
باعرض سلام وتشکر طعم هایی که از زندگی دوست دارم طعم ارتباط با خدا وارامش روحی طعم شادی وخوشبختی طعم ثروت و فراوانی طعم موفقیت وسلامتی فرزندانم طعم تفریح وسفر طعم هایی که مدام در ذهنم مرور می کنم طعم عصبانیت از رفتار دور از انتظارم از اقوام وخویشاوندان طعم دلتنگی وبی حوصلگی طعم کمبودهای زندگی وشکایت از وضعیت اقتصادی طعم درد وبیماری طعم جنگ ونابودی
سلام و درود , استاد گرامى & دوستان سرزمين لاغرى با ذهن 😊
روز چهل و هشتم تكرار ,
فايل , زندگى با طعم خدا ♥️♥️
بازم خدارو شكر و سپاس , چقدر آرامش و احساس خوب دارم وقتى در اين مسير هستم , انگارى خدا دوست داره با من صحيت كنه و من رو به لطف خودش در اين مسير قرار داده , چقدر زندگيم تغيير مى كرد اگه زودتر از حالا , توو اين مسير مى بودم , اما بازم خداروشكر و سپاس , بازم هستم , اگه نبودم تا حالا چى‼️
پس خوشحال و سپاسگزارم كه اينجا هستم و اين لطف و فيض خداوند به من است .
سوْال 1 , طعم هايى رو كه دوست داريد در زندگى تجربه كنيد , بنويسيد⁉️
من دوست دارم , طعم احساس خوب رو در زندگيم تجربه كنم , من دوست دارم طعم خوشبختى رو در زندگيم تجربه كنم , من دوست دارم طعم لبخند و شادى رو در زندگيم تجربه كنم , من دوست دارم طعم دوستى با خداوند مهربان رو در زندگيم تجربه كنم , من دوست دارم طعم اعتماد به خداوند رو در زندگيم تجربه كنم . من دوست دارم طعم رابطه خوب با خودم رو تجربه كنم , من دوست دارم طعم رابطه خوب و عالى با همسرم رو تجربه كنم , من دوست دارم طعم رابطه خوب با فرزندانم رو تجربه كنم , من دوست دارم طعم ثروت رو تجربه كنم , من دوست دارم طعم آرامش رو تجربه كنم . من دوست دارم طعم تناسب فكرى رو تجربه كنم . من دوست دارم طعم لاغرى با ذهن رو تجربه كنم . من دوست دارم طعم شيرين زندگى رو تجربه كنم . من دوست دارم طعم جوانى رو در زندگيم تجربه كنم . من دوست دارم طعم روابط خوب رو در زندگيم تجربه كنم . من دوست دارم طعم پول و ثروت رو در زندگيم تجربه كنم . من دوست دارم طعم سلامتى و تندرستى رو در زندگيم تجربه كنم . من دوست دارم طعم فرزندان خوب و شاد داشتن رو در زندگيم تجربه كنم . من دوست دارم طعم سفرهاى لذت بخش رو در زندگيم تجربه كنم . من دوست دارم طعم زندگى شاد رو در زندگيم تجربه كنم .
سوْال 2 , در ذهنت چه چيزهايى رو ( طعم ها يى ) دارى , هر روز مرور مى كنى , چه چيزايى رو دارى بهش توجه مى كنى⁉️
من تا چند سال پيش , اخبار رو دنبال نمى كردم , و توجهم به اخبار نبود . اما متاسفانه چند ساله , كه من اخبار روز رو دنبال مى كردم . و خداروشكر و سپاس , از وقتى كه در مسير تناسب فكرى و لاغرى با ذهن قرار گرفتم , كلا جستجو ى برنامه هايى كه در رابطه با اخبار روز در اينستاگرام , youtube و فضاى مجازى هست رو دنبال نمى كنم , و خيلى احساس بهترى دارم . البته من ممكنه طعم ترس و نگرانى داشته باشم , با توجه به اوضاع فعلى . درسته كه من با خودم مى گم كه رزق و روزى من از خداوند است , و خداوند , پادشاه جهان هستى ست كه ثروتمند هست و مى تونه به من پول فراوانى بده تا بتونم هر چى كه دوست دارم براى خودم و فرزندانم با آرامش بخرم . اما با توجه به اوضاع فعلى , و اخبارى كه مى شنوم , بازم نگران هزينه هاى ماهانه مى شم , البته من ديگه اخبار رو نگا نمى كنم اما همسرم گزارش اخبار رو مى ده . همش هم مى گم , هر آنچه پيش مى آيد , براى خيريت من در كار است .
من هر موقع از همسرم ناراحت مى شم , در باره ى اشتباهاتى كه انجام داده گله و شكايت مى كنم حرف مى زنم , البته در اين مسير خيلى بهتر شده ام , و آگاه هستم كه اشتباهات زندگى مون دوطرفه بوده . من ممكنه وقتى صحبت از مسائل اقتصادى و … مى شه , نگران و مضطرب بشم .
من قبلا همش به افراد نيازمند كنار خيابون توجه مى كردم , اما الان توجهم رو از روى اونا برداشتم بخاطرِ اينكه فكر مى كنم كه نبايد زياد توجه مى كردم‼️بيشترين نگرانى م فعلا اوضاع مالى هست . من مى گم كه رزق و روزى دست خداوند هست و مى گم كه همه چى درست مى شه , اما من حدس مى زنم بخاطرِ اينكه شوهرم اخبارارو , سالهاى سال دنبال مى كنه , و حتى تكرار شون رو هم مى بينه , در زندگى ما خيلى نقش داشته . اون خيلى اوضاع اقتصادى و وضعيت بازار رو منفى مى بينه , و منم تمرين مى كنم كه وارد حرفاش نشم و تحت تاثير قرار نگيرم و اميدوار باشم . قبل از اين مسير , شايد بيشتر نگران خيلى چيزا , در زندگيم بودم , اما خداروشكر و سپاس در اين مسير تمرين مى كنم كه نگران هيچى نباشم و به فرموده ى استاد عزيز , همه چى براى من فوق العاده هست .
با تشكر فراوان , شاد و شادمان باشيد🧡🧡
باعرض سلام🌹
خدایا ازت سپاس گذارم که من رو لایق دیدی که بتونم این حرف هارو بشنوم سپاس گذارم که انتخابم کردی برای تغییر زندگیم بینهایت سپاس گذارم🌹
یکجا از فایل گفتید که بچه های کوچیک بخاطر ارتباط و نزدیکی که با خدا دارن هیچ ترسی ندارن هیچ نگرانی ندارن کینه ندارن ،ناراحتی ندارن ….همیشه شاهد این بودم بارها دلم خواسته که به بچگیم برگردم دوباره بیخیال شم ، دوباره فقط بازی کنم و لذت ببرم بارها بچه های کوچیک رو دیدم و حسرت خوردم کاش جای اونا بودم انقدر بیخیال …حالا میبینم من میتونم همینطور مثل بچه های کوچیک بشم خدا همون خداست ،خدا تغییر نکرده این منم که تغییر کردم “دیدگاهتونو نسبت به خدا تغییر بدید تا خدا تغییر کنه”جمله خیلی قشنگی بود دلم میخواد تمام سعی خودم رو بکنم تا دوباره نگاهی که بچه ها به خدا دارند رو پیدا کنم و منم سبک باشم و شاد و مثل بچه ها رها و ازاد و فقط فکر بازی و خوشگذرانی💕
باور های اشتباهی داشتم علاوه بر این امتحان الهی …یادمه زیاد شنیده بودم که خدا هر بنده ای شو که بیشتر دوست داره دلش میخواد بندش بیشتر صداش کنه و حاجت بنده رو بهش نمیده ..همیشه ته دلم یه حس رضایتی بوده خیلی کمرنگ از این که به خواسته هام نرسیدم و هربار هم که برحسب اتفاق به خواسته ای رسیدم ترسیدم و گفتم وای ببین چ کردم که خدا خواستمو داد دیگه نمیخواد صدامو بشنوه!!
الان به این باور اشتباهم پی بردم و حالا فهمیدم نه اینطور نیست خدا گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا من هرخواسته ای داشته باشم و بهش توجه کنم خدا میده و فقط باید درست درخواست کردنو بلد باشم راه و روش هاشو بلد باشم همین نه چیز دیگه!!
نکته …عجله نداشته باشید …از دوره لاغری با ذهن که استفاده کردم بارها تاکیید شده که عجله نکنید بله عجله حربه شیطان در هرکاری هست ، و برای خارج کردن ما از مسیر واقعا نباید عجله کرد من به این مسئله به وضوح پی بردم و جواب صبوری خودم رو دیدم که طی چند ماه چه تغییرات خوبی داشتم …پشت عجله کردن ناامیدی و نگرانی میاد و پشت ناامیدی و نگرانی رها کردن میاد و شیطان به همین راحتی مارو از مسیر رسیدن به حدا رسیدن به خواسته ها حارج میکنه پس حواسمون باشه به این حربه! هرچیزی هر مسئله ای باید تکامل خودشو طی کنه ،،،ونیاز به استمرار و تکراروتمرین داره برای رسیدن به موفقیت 💕
خدا دنیا رو دسته بندی کرده و من حالا میخوام هر طعمی رو که دوست دارم تجربه کنم رو بگم :
من دوست دارم طعم تناسب اندام رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم پوست خوب و زیبایی رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم شادی رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم گردش و تفریح و خوشگذرونی رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم داشتن دوست های خوب رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم ثروت رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم خرید وسیله های مورد نیازم رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم آزادی رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم آرامش و فکر رها رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم عشق و مهربانی رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم سلامت روان و جسم رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم نزدیک شدن به خدا رو تجربه کنم
من دوست دارم طعم رسیدن به همه خواسته هامو تجربه کنم
من دوست دارم طعم نشاط و حس خوب رو تجربه کنم 💕
تمرین دوم ،،،حالا در طول روز توجه من به کدوم طعم هاست:
طعم تنهایی
طعم بی حوصلی
طعم ترس و نگرانی از نرسیدن به خواسته هه
طعم گرانی
طعم محدودیت
طعم ناراحتی
طعم نرسیدن به خواسته ها
طعم نداشته ها
طعم نامردی ها
طعم غصه خوردن
طعم مردم نا مهربون
طعم ادمای بد
طعم استرس
طعم زشتی ها
طعم بی پولی
خب حالا دیگه برام واضح شد که فکر من خواسته من با باور من یکی نیست !
حرف زدن با دیگران ، توجه و استمرار داشتن روی باور هام!باور هایی که ریشه دارن ولی من نیمخوامشون ،،،،اما توجه میکنم چجوری توجه میکنم با فکر کردن بهشون با حرف زدن در موردشون گله و شکایت میکنم ازشون ،،، و غافل ازاینکه خدا کاری نداره من چی میخوام چی نمیخوام اونی که بهش توجه کردمو بهم میده و من باید یاد بگیرم استمرار داشته باشم رو خواسته هام همسو باشم با خواسته هام نه باورهای اشتباه نه اونایی که نمیخوام ….
به نام الله همیشه مهربان
استاد ممنون از فایل زیبای دیگر
استاد واقعا حرف ها تون به دل می شینه هر آنچه از دل بر آید لاجرم بردل نشیند 🌺🌺🌺
واقعا به هر آنچه توجه کنی از جنس همان را وارد زندگیت می کنی.
من چند روز که دارم به خودم و حرف هایم و رفتارم توجه میکنم احساس میکنم دو نفر شده ام یه نفر که کار انجام میده یه نفر که ناظر و طعم هایی را که دوست داشتم و غر زدن ها و شکایت هایم رو تو note گوشیم یادداشت کردم و به عنوان تمرین این جلسه من میخواهم: این طعم های خوشمزه و فوق العاده رو در زندگیم تجربه کنم:
طعم بچه دار شدن و مادر شدن / طعم روابط خوب با همسرم و دیگران/طعم اعتماد به نفس/ طعم امید به زندگی /طعم سلامتی/طعم آرامش/طعم عشق به خداوند و خداشناسی واقعی/ طعم عشق به خودم/طعم آشپزی خوب/طعم مسلط شدن به زبان انگلیسی/طعم در لحظه زندگی کردن/ طعم موفقیت/طعم تمرکز بر زیبای های اطرافم/ طعم تمرکز بر نقاط قوت خودم/طعم تمرکز برای پیشرفت زندگیم/طعم سپاسگذاری از خداوند/طعم تحسین کردن خودم و دیگران/ طعم خودباوری/ طعم تلاش برای زندگی خودم/طعم مهم بودن نظر خودم/طعم احساس خوب پایدار/طعم پولدار شدن و ثروت/ طعم زرنگ بودن و فعال بودن/ طعم شجاع و قوی بودن/ طعم صحبت کردن با خیال راحت/طعم پررو بودن/ طعم خوشتیپ بودن/ طعم سفرهای خارجی/طعم خانه خوب داشتن/ طعم ماشین خوب
و حالا من در زندگیم از چیزهای زیر شکایت میکنم و غر میزنم و طعم تلخ آنها رو تجربه میکنم در واقع به این طعم ها توجه میکنم.
طعم بچه نداشتن
غر زدن راجع به اینکه دیگران بد هستند و من خوبم و اونها مقصرند طعم روابط بد با دیگران
غر زدن راجع به بی پولی و گرانی طعم فقر
خرج کردن پول برای بیماری و در صف منتظر بودن برای رفتن پیش دکتر طعم بیماری
صحبت کردن و دلسوزی برای دیگران به خاطر اتفاق های بد طعم دلسوزی و خشونت
غر زدن راجع به اینکه باز هم غذام بد شد طعم آشپزی بد
فکرکردن راجع به گذشته و مرور خاطرات بد گذشته طعم در گذشته زندگی کردن
صحبت کردن راجع به دیگران و زوم کردن روی زندگی آنها و صرف انرژی بیهوده برای سرک کشیدن در زندگی آنها طعم دخالت در زندگی دیگران وآرام و قرار نداشتن
طعم غیبت کردن
دیگران را براحتی قضاوت میکنم و پیش داوری کردن طعم قضاوت و پیش داوری
تو زندگیم از نداشته ها شکایت میکنم و به شوهرم تیکه میندازم عجب زندگی برام درست کردی طعم ناشکری و ناسپاسی
مهم بودن نظر دیگران برای زندگیم و ارجح دادن نظر آنها به نظر خودم طعم بی ارزشی
تو زندگیم زود خوشحال میشم زود هم ناراحت میشم طعم نداشتن احساس خوب پایدار
در انجام کارهایم تعلل و تنبلی میکنم طعم تنبلی و کسالت
در کارهایی که میخوام انجام بدم سریع ناامید و دلسرد میشوم طعم بی انگیزه گی و دلسرد شدن
در حال حاظر این طعم ها رو تو زندگیم تجربه میکنم ولی قراره طعم های فوق العاده تو زندگیم وارد بشه و اونها رو تجربه کنم خداوندا شکرت🌺🌺🌺🌺
من دوست دارم اول طعم ثروت و بی نیازی ،طعم خوشبختی،طعم آرامش،طعم ارتباط خوب با خدا و عاقبت خیری،طعم مسافرتهای لاکچری ، طعم ارتباط عالی با دیگران ، طعم خونه داشتن ،طعم ماشین لاکچری و طعم طول عمر و سلامتی رو بچشم ،،،،،،ولی در حال حاضر دارم طعم فقر و نداری ،طعم مستأجری،طعم تو خونه موندن و مسافرت نرفتن ،نداشتن ماشین و اینکه در فامیل هیچ جایگاهی ندارم رو میچشم و خیلی عصبانی و ناراحتم و هرچی نماز و دعا می خونم ،کمتر نتیجه میگیرم و خیلی نا امید هستم خدایا بجز تو کسی رو ندارم کمک کن کم نیارم
راستی این هم بگم که فکر نکنیم چون تو خارج مردم نماز نمیخونن از خدا بریدن
اتفاقا اونا با رضایتی که از خدا دارن فکر میکنم خدا نیازی ندیده اون هارو درگیر دین کنه وگرنه دین اسلام رو از غرب شروع میکرد
اون ها فکرشون باز تره نه اینکه از ما بهترن سوء تفاهم نشه
بعد اون ها اینقدر تعصبات و خرافات ندارن با خدا به زبون خودشون صحبت میکنن و برای این کارشون ارزش قائلن
و همین باعث رفاهشون میشه
اونا هم ادم بد دارن هم ادم خوب
ولی شما توی هر مذهبی که باشی خدا یکیه و تغییر نمیکنه
به نام خداوند بخشنده و مهربان
من هم دوست دارم زندگی با طعم خدا
طعم علم
طعم ثروت
طعم متفاوت بودن
طعم استقلال
طعم عشق
طعم باقلوا !
طعم سحر خیزی
طعم روابط دوستانه
طعم دانش اموز عطارروشن
طعم سادگی
طعم طبیعت
طعم فاقد نگرانی بودن
طعم فاقد استرس بودن
طعم عید
طعم یه گیم رو کنسول خودم
طعم اتاق خودم
طعم تناسب فکری
طعم جذابیت
طعم اشنایی با ادم های خوب
طعم معدل 20
طعم اینده (پیشرفت)
طعم های خوب خداوند که ازشون با خبر نیستم
کلا گرسنمه !!!
طعم زبان انگلیسی و استامبولی
طعم شادی
و نوبت طعم هایی که میچشیدم
طعم حرس طعم حسادت طعم پشیمانی طعم بی پولی که الان هم میچشم
طعم خودسری طعم بی کسی طعم تنها گریه کردن طعم بغض تو گلو طعم استرس و نگرانی طعم دوست نداشته شدن طعم فاصله از خانواده طعم اتاق نداشتن که الان هم میچشم
طعم بی رحمی طعم کوری و ..
طعم دوری از خدا طعم اشتباه های بزرگ طعم ضرر مالی طعم افت معدل طعم تحقیر طعم دلتنگی طعم این که در حد دیگران نیستی طعم اینکه از دیگران بریدی طعم اینه به همه یه حس بدی میدی طعم اینکه ناامیدی ..
به نام خدا
سلام من دوست دارم طعم احساس خوب ،طعم خوشبختی ،طعم سلامتی ،طعم ارامش،طعم سکوت ذهن ،طعم مادر خوب و اروم و صبور،طعم فرزندان عالی ،طعم محبت ،طعم رابطه ی خوب با همسر،طعم رابطه ی خوب با اطرافیان ،طعم شادی،طعم لبخند ،طعم ثروت،طعم زندگی در خارج از کشور ،طعم موفقیت ،طعم زیبایی تناسب اندام ،طعم
یادگیری زبان های مختلف ،طعم اسایش،و هر جه طعم خوب در جهان وجود دارد رو بچشم ولی در حالی که من الان طعم های تلخی رو می چشم طعم حسادت ،طعم گله و شکایت ،طعم استرس،طعم فقر،طعم عصبانیت ،طعم درد،طعم ناارامی،طعم ناسپاسی،طعم رابطه بد با اطرافیان ،طعم بدبختی
من همیشه فکر میکردم که خداوند هر کی رو بیشتر دوست داره بیشتر در رنج و سختی قرار میده میگفتم خوش به حالش که مثلا فقیر و بدبخته و خداوند بهش توجه میکنه یا مثلا اگه مریضی چیزی داره خوش به حالش که توی این جهان سختی هاش رو می کشه مشخصه خدا دوستش داره همیشه افراد پولدار رو برابر با افرادی میدونستم که حتما کارهای خلافی انجام دادند که وضعشون خوبه وگرنه مگه میشه با زحمت به این زودی وضعشون خوب بشه خیلی باورهای دیگه در مورد کل جنبه ی زندگی داشتم که الان متوجه شدم که به هر جه توجه کنی طعم اون فکر رو در زندگی می چشیم و به اون چیزای که دوست داریم اصلا فکر نمیکنیم و به همین دلیل همیشه گله و شکایت داریم از خداوند ،خدایا ما رو ببخش که ما خودمون مسبب تمام بلاهای خودمون هستیم و خدای بزرگ رو مقصر این بلاها میدونیم در حالی که خداوند عاشق بنده هاشه و دوست نداره بنده هاش در سختیو رنج باشن و برای بنده های شادی و سلامتی و احساس خوب و هر جه خوبی در جهان وجود داره میطلبه و کافیه که بنده هاش به حال خوب و چیزای که دوست دارن توجه کنه همش سراسر به سمتشون سرازیر میشه 👏🏻🙏🏻🙏🏻😍
سلام
من از اول نگاهم به خدا يه خداي مهربون ك هرچيز كوچيك بزرگي بخوام بهم ميده ❤️
من دوس دارم طعم خوشبختي طعم آرامش طعم شادي طعم ثروت طعم خانواده سالم و شاد طعم رابطه خوب با خانواده و دوستان
طعم پيشرفت طعم موفقيت طعم جسم زيبا و تراشيده طعم جذابيت دروني. طعم سفر هاي شيرين طعم بيرون رفتن هاي لذت بخش با دوستان طعم عشق طعم ارامش با خدا طعم خيال آسوده طعم توجه از كسي ك دوسش داريم طعم سوپرايز شدن طعم بويدن گل طعم خوشبختي عزيزانم طعم جذابيت ظاهري طعم هديه و گل گرفتن زياد طعم خريد پي در پي طعم سلامتي جسمي طعم سبكي و فرز بودن طعم داشتن موهاي پرپشت و بلند و سالمم. اين طعم هارو تجربه كنم و به اشتباه خودم پي بردم ك چ طعمي دارم الان تحربه ميكنم نميخوام راجب طعم هاي بد الانم بگم چون باز توجه بهشون ميشه و فقط فقط ميخوام طعم هايي ك دوس دارم تجربه كنم
به نام خدا
من رابطه ی خوبی دارم با خدا خیلی باهم خوبیم و از وقتی ک امدم اروپا خدارو واقعا شناختم رابطمون عالیه و من طعم خداررو چشیدم.
طعم عشق پاک و رابطه ای عالی الحمدالله دارم میچشم و رازی هستم.
دوست دارم طعم ازدواج با عشقم رو بچشم.
طعم خانواده همسرم ک بامن عالی رفتار مکنن و دوستم دارن.
طعم ثروت و و ثروت مند بودن.
طعم ایمان بی قبد شرط.
طعم مادر شدن.
طعم اعتماد بنفس.
طعم متناسب و خوش اندام بودن.
طعم سفر با عشقم.
طعم رانندگی.
طعم صبر وراز داری.
طعم ب موقع صحبت کردن.
طعم باوقار بودن.
طعم خوشبختی.
البته اینهارو توزندگیم دارم میخام بیشتر بیشتر باشن من گاهی وقتا یگ اتاق بد میشنیدم یا گاهی تو ذهنم میگغتم خدارشکر چند وقته دعوا نکردیم و یا قهر نکردیم و دقیقا همون روز یچیزی میشد سریع قهر مکردیم دوسه بار این اتفاق می افتد و من هی غک مکردم من که نخاستم خب چرا جذب شد خدا شکر طريق درستش روامروز فهمیدم
با سلام به استاد بسیار عزیز و همراهان گرامی ، من در مورد بخش اول صحبت هاتون تجربیات ملموسی دارم که خیلی برام قابل درکه و ان اینکه ما فکر میکنیم خداوند دائم در حال امتحان کردن ماست و چون دوستمون داره بهمون رنج و عذاب میده و … تا زمانی که در ایران زندگی میکردم درست همین باورها و دیدگاه رو داشتم و اصلا برای اینکه احساس نزدیکی به خدا رو داشته باشم حتی گاهی طلب درد و رنج میکردم تا به او احساس نزدیکتری داشته باشم یادمه گاهی به دوستم که هر دو در مشکلات مالی زیادی بودیم میگفتم خداوند به هر بنده ای یک جور سختی و درد میده که امتحانش کنه ، یکی رو با بی پولی ، یکی رو با درد و بیماری دیگری را با داغ غزیزانش و ما باید خدا رو شکر کنیم که فقط با بی پولی داریم ازمایش میشیم ولی الان این حرفها برام بسیار خنده دار و مضحکه ، براستی چرا در محیط ایران این فرهنگ و دیدگاه بسیار غلط اینچنین دست و پای همه را بسته و باین درجه گرفتار کرده … ولی ده سالی است که در غرب زندگی میکنم و زندگی در این محیط درسهایی کاملا مخالف انجا بمن داده و ان اینکه انسانهای اینجا نزدیکی به خدا را در شادی و رفاه و ارامش زندگی جستجو میکنن و همه به یک خود باوری خوبی دست پیدا کرده اند بجای انکه بنشینند و خود را محکوم به یک زندگی از بیش تعیین شده بدانند تمام قوت و توان خود را بکار میگیرند تا به تغییرات مثبت روزافزون زندگی دست یابند شاید مضحک ترین چیز در این محیط بذیرفتن قضا و قدر و یا سرنوشت از پیش تعیین شده باشه ابنها باور دارند که هر کس خودش مسئول زندگی خودش هست و تنها با بکارگیری قوت فکر و اندیشه میتوان در مسیر تغییر قرار گرفت هرکس خودش و تنها خودش مسئول خوشبختی و بدبختی خودش هست و برای همین همه تمرکز خود را بر روی سخت کار کردن و یادگیری مستمر قرار میدهند و بطبع شاهد تغییرات مداوم در زندگی هستند
ممنون از شما استاد بينظير كه سبب اين بيداري و اگاهي هستيد و گام به گام به ما مياموزيد كه تمامي باورهاي ما نتيجه سالها اموزش محيط و فرهنگي است كه در ان زيست ميكنيم نه حقيقت وحودي اين جهان و رابطه خالق و مخلوق 🌺🌺🌺👌
سلام
من خودم درک کردم خداوند رزاق…
منتها اون قسمتش که مربوط به اصلاح باورام بود یک مسیر طولانی به نظرم اومد
چون همه اش میشنیدم باورای مالی ریشه دارند
باید تکرار بشن
زمان میبره
خب من میدیدم دلسرد شدم اما حالا دلیلشو میفهمم
خب یک مسیر طولانی و کسل کننده برام ترسیم شده
حالا تا بیام باورامو درست کنم این زمانو که پول کم دارم چیکار کنم
یعنی مثل جاده رسیدن به آرامانشهر که در مسیر باید سختی بکشی و اینو ذهن من قبول نکرده
الان متوجه میشم
من در مسیر اصلاح باورای مالی و خودارزشی شادی ندیدم که بخواد جذبم کنه
و ناخوداگاه از انجام تمرینا خسته شدم
لاغری هم چون به ذهنم آسون میومد و زمان کمتری میخواست را ادامه دادم
خب نتیجه هم گرفتم شکر خدا
ولی واقعا سخت برام رو یک دوره ثروت که مثل یک غول بی شاخ و دم هست تمرکز کنم
اصلا شادیمو گرفته
با خودم میگم شاید اصلا وارد یادگیری قانون جذب نشده بودم الان اوضام بهتر بود
چون اونموقع رو خودم تکیه میکردم
استاد مثلا گوش کردن فایلا با گوش چپ چه شادی واس آدم میاره؟؟
یا تکرار صدباره یک جلسه
لاغری خیلی راحت تره
چون خودتی و خودت
بخاطر همین نامیدیهای زیادی را تو این یکسال اخیر تجربه کردم
حدود ۲ ساعته میخوام کامنت بنویسم اما حسش نیومده جواب تمرینارو بنویسم
چون هم میدونم چه طعم هایی میخوام هم نگرانیهای هر روزمو میدونم
خیلی وقته تشخیصش دادم
ولی راهی پیدا نکردم
من طعم افزایش فروش و مشتری را از همون روز اول استارت کارم میخوام اما هنوز بعد ۴ سال نتونستم تجربه اش کنم
دوره ثروتم گوش دادم
ولی در مسیر گوش دادن شاد نبودم
چون خیلی دور از ذهن بود برام
باید خیلی کار میکردم
نمیدونم واقعا
من دیگه مشکلی تو خداشناسی ندارم…
میدونم که اونم میخواد
ولی من چطور خودمو هماهنگ کنم را نمیدونم
یک پروسه طولانی کسل کننده است برام گوش کردن به فایلا
😑😑
استاد ببخشید که این گله شکایتارو نوشتم ولی چیزی که این روزا خیلی عصبیم میکنه همینه
۱۵ تابستان۹۹
همین غرر زدن یعنی تمرین جلسات رو انجام ندادی و چیزی یاد نگرفتی چون استاد خیلی واضح توضیح داد به جای این حرف ها فکر جایگزین برای خودتون تعیین کنید شما توی این مسیر قرار داری ولی مقاومت میکنی هیچ چیزی توی زندگی شما اجبار نیست هرچی دلت میخواد انجام بده حالا میخوای بخندی بخند
اگر هم نمیخوای موقتیه
سلام به استاد گرامی و همراهان عزیز
بعد از دیدن فایل صوتی این جلسه به جواب خیلی از سوالاتم رسیدم اینکه چی می خواستم ولی چی شد؟موفقیت در کارم رو میخواستم ولی حواسم به نقاط ضعف و مشکلاتم بود،دلم تناسب اندام میخواست ولی همیشه از چاقی م ناراحت بودم،رابطه خوب و صمیمی با نزدیکان رو طالب بودم ولی حواسم به نقاط ضعف و ایرادات ارتباطات م بود ،دلم مال و ثروت فراوان میخواست ولی هیچ وقت نشد که من بتونم تصور ثروتمند شدن رو داشته باشم و خلاصه اینکه هر خواسته ای که داشتم به نقاط مخالف اون توجه کردم و خدا رو شکر میکنم که متوجه شدم اشکال کارم کجا بوده🙂☺😊
سلام به دوستان و استاد عزیز
من قبلا دیدگاهم در مورد مشکلات اینطوری بود که از یک واعظ بسیار معروف شنیده بودم گناه جدید غذاب جدیدی به وجود میاره،
همین باعث شده بود که هر اتفاق ناخوشاید زندگیمو اینطوری تفسیر میکردم و توی خودم دنبال اشتباه جدید یا به عبارتی گناه جدید میگشتم، این تفکر باعث شده بود کم کم خدا رو تو زندگیم نبینم ، با اینکه دختر مذهبی هستم،
الان چند روز که صبحا بیدار میشم و از طعمهایی که میخوام اون روز تجربه کنم مینویسم. انگار نوشتن این طعمها یه جور نامه نگاری با خداوند.
ممنون استاد
به نظر شما خدای شما کسیه که به خاطر اشتباهات شما بیاد تلافی کنه یا شما رو محروم کنه ؟
بعید نیست که خیلیا در حال دست و پا زدن توی غم بزرگشون هستن ولی به لطف خدا ما همه توی این مسیر قرار داریم
بچه ها از مسیر سفر لذت ببرید !!!
سلام، من دوست دارم تجربه کنم ؛ طعم سلامتی و داشتن اندامی متناسب همیشگی و ایدا آل خودم، طعم شادی و رضایت مشتاقانه، طعم سرزندگی، طعم خوشبختی، طعم روابط عالی و سالم و شادی بخش و مفید و تبادل علی با اهمسرم و دخترم و تمامی دوستان و فامیلم، طعم داشتن عمر طولانی همراه با همسرم و دخترم در کمال سلامتی و شادی ، طعم احساس شادی و خوشبختی و رضایت خاطر و آرامش از رشد و تکامل و زندگی دخترم، طعم آرامش وجودی، طعم مفید بودن و اثر گذار به شکل عالی بودن در زندگی انسانها و کائنات، طعم شناخت بیشتر و آرامش بخش خدای وجودم، طعم ثروت فراوان و فراوانی نعمت با آرامش همراه با شادی و لذت را داشتن، طعم داشتن شغلی که در مسیر طرح الهی زندگیم باشدو به طرز عالی و لذت بخش بدون محدودیت در زمان و مکان خاصی بلکه کاملاً در آرامش با مدیریت خودم بتوانم داشته باشم و از آن به خودم و دیگران منفعت عالی برسانم. طعم آرامش از داشتن فرزندی سالم از هر لحاظ و صالح از هر لحاظ.
من طعم سلامتی و شادی را دارم طعم روابط عالی را ندارم طعم آرامش کامل را ندارم طعم داشتن شغل مورد نظرم را ندارم طعم تناسب اندام ایده آلم را ندارم.
ممنون
سلام نوشتم و خیلی لذت بردم. ولی فرستاده نشده و حذف شد. نمیتونم دوباره بنویسمش😢
منم خیلی این اتفاق برام افتاده مثلا میشینم میرم توی حس کلی مینویسم احساسم رو خالی میکنم ولی وقتی اینجوری میشه ..
ولی خب اول سعی کن از نوشته ات کپی بگیر بعد بفرس بهتره
سلام خدمت استاد عزیزودوستان گرامی🌺🌺🌺🌺
چقدر عالی استاد مثال میزنید قطعا دلیلش اینه که خودتون خوب متوجه شدید وعالی اونو اجرا کردید که حرفاتون اینقدر به دل میشینه..
وقتی شروع به جواب دادن سوالها کردم متوجه شدم که رفتم تو فروشگاه میگم که چی میخوام ولی تو قسمتی هستم که اصلا اون چیزی که من میخوام وجود نداره
ومدام دارم غر میزنم گلایه میکنم که این چه فروشگاهی است.به دست بقیه نگاه میکنم میبینم چیزی که من میخوام به راحتی دارند ولی من نه؟
چه حسی داره این که بدونی باید ذهنت هم با آرزوت هماهنگ باشه ….تو این دنیا همه ی طمعها وجود داره چه اونایی که عاشقشی آرزوشو داری وچه اونایی که ازشون متنفری…باید در ذهن هم به طمعهایی تو جه کنی که دوست داری البته همه توجه فکر نیست دیدن .حرف زدن .گوش کردن.لمس کردن.بو کردن در کل همه ی حواس ..از هر کدومش که استفاده کنی یعنی داری از چیزی که بهش بهر شکل توجه میکنی سفارش میدی….
قبل از اینکه فایل را گوش کنم داشتم توذهنم غر میزدم وبا خودم میگفتم که باید این واین را به همسرم بگم
وقتی حرفهای استاد تموم شد فقط خندیم ومتوجه شدم حرفهایی که میخواستم بزنم اون طمع هایی نیست که من دوست دارم…خدایا شکرت که اینجوری بنده هایی که در راستای تغییر خودشون هستند وقدم برمیدارندکمک میکنی.
استاد عزیز فقط میتونم بگم متشکرم🌹🌹🌹🌹
چطور مغز با فرمول های ذهنی عادت های شمارو تغییر میدهد؟
یکی از مشکلاتی که باعث به وجود اومدن گسترش در مسئله ای در زندگی اونها میشه اینه که توجه به اون موضوع نداریم…
تا حالا داشتی با چاقی مبارزه میکردی چون ریشه چاقی در ذهنه
فرمولها در ذهن شکل گرفته
اعتیاد یعنی رفتاری که نتونیم اون رو انجام ندیم
چطود فرمول های مغزی میتونند رفتار ما رو تغییر بدهند؟
مغز ما کنترل کننده جسم ماست
چطوره که این مغز در جسم شما باعث چاقی ولی در اندام متناسب باعث تناسب میشه؟
ما نیامدیم نظارت کنیم که چرا چاق میشیم، همیشه با نتیجه مبارزه کردیم
لاغری با ذهن خیلی راحت تر از چاق شدن با ذهنه
چرا لاغری خیلی سادست؟ وقتی بدونی چه چیزی باعث چاقی شده و صحیحش کنی به آرامش میرسی
فرمول در فرد متناسب مصرف در حد نیازه و لی در فرد چاق برابر با خفگیست
فرد متناسب هرچیزی رو نمیخوره ولی فرد چاق هر چیزی رو میخوره و فرقی نمی کنه براش
فرد متناسب از میل ندارم استفاده می کنه ولی فرد چاق درکی از میل ندارم نداره
یک فرد متناسب فقط از طریق دهانش غذا میخوره ولی فرد چاق چند دهان داره(راه اول دهان…راه دوم چشم(به خفگی رسیده و بعدش یه جعبه شیرینی میاد و اونو میبینه ایا گشنشه؟ نه..ایا مغز پیام داد؟ نه چشم دیده پیغام میده به مغز و تجربه میگه همیشه خورده و میخوره)…راه سوم بینی که تاثیر زیاد داره(نیری خونه مادر غذا خوب درست کرده و فقط بوشو استشمام میشه بازم مثل تصویر یه پیام به مغز میده بوی غذا مساویست با خوردن و بلافاصله فرمان خوردن صادر میشه و میخوره)…راه چهارم گوش(پیش اومده ما اطلاعاتی درباره چیزی نداشتیم و کسی میاد تعریف می کنه با اب و تاب ،،، اطلاعات با گوش به مغز میرسه و طبق فرمول فرمان صادر میشه)..راه پنجم تجربست لمس کردن( هنگام تعارف شیرینی به محض لمس شیرینی میخوام دوتا بگیرم…نرم و تازست باعث میشه دوتا برداره و حس کردن طعمش تصمیم میگیری دومی و سومی و برداری)
در طول روز ببینید چه اطلاعاتی به مغزتون دادی و این باعث شده فرمان خوردن صادر شده؟
وقتی تغییر رفتار خودتو دیدی بارها و بارها خودتو تحسین کن….یه درخت میوه میده…میوه دادن مرحله اخرشه…مهم اینه توی بذر جوانه بزنه و نهال شکل بگیره و بعدش درخت میشه و سایه میده ،میوه میده…
به خودت افتخار کن…ادامه بده…
خوب اطلاعاتی که قبل از دوره لاغری انجامش میدادم این بود که هرروز توی اینستاگرام میگشتم درباره ی غذا و دستورشون و دیزاینشون رو دنبال میکردم و ازشون عکس میگر۴تم و وقتی که حوصلم سر میرفت و یا بیکار بودم مینشستم و اونخارو نگاه میکردم با دقت فراوان که چکار کرده چجوری درستش کرده و چجوری دیزاینش کرده و از چه ظرف هایی استفاده کرده برای اینکه غذا رو پر رنگ و لعاب تر نشون بده و جالب اینه که توی ماه رمضون های قبل من دقیقا یکی از کارهای هرروزه من این بود که اون ساعاتی که دلم ضعف میرفت و احساس گشنگی میکردم و نمیتونستم ذهنم و منحرفش کنم و تجوهمو رو موضوع دیگه بزارم میرفتم توی اینستا و دنبال میکردم پیج های غذا مخصوصا غذاهای رستورانی و فست فودی و هرکس منو میدید میگفت تو خود آزاری داری ، انقدر نگاه میکردم که از نگاه کردن بهشون احساس سیری بهم دست میداد و فکر میکردم این کار بهم کمک می کنه تا شب کمتر غذا بخورمچون دسگه گرسنگی رو احساس ننیکردم ولی برخلاف ماه رمضون های دیگه میدیم که وزن اضافه می کنم و جای تعجب داشت و حالا که فکر می کنم میدیدم که بیشتر غذا میخوردم در حدی که بعد از افطار و شام باید یه چیز تر میخوردم تا کمی از غذا حضم بشه و بتونم نفس بکشم….و همش فکر میکردم به خاطر اینه که مدت زمان زیادی معدم خالی بوده پس معدم ضعیف شده در صورتی که من سنگین میخوردم
و یک عادت رفتاری که من مدتی گرفتارش شدم والان دارم سعی می کنم با تغییر باورهام اون عادت رو تغییر بدم اینه که من خیلی نگران اصراف شدن غذا بودم و الانم هنوز هستم ولی کمتر از قبل و این باعث میشد اگر زودتر از مقدار غذایی که تو ظرفمه سیر میشدم با احساس گناه خودم رو مجبور میکردم به خوردنش و حتی غذای دختر ۶ ساله ام که اگثرا میموند در حد دو سه تا قلشق میخوردم برای اینکه اصراف نشه و من ذهنم هی مواخذه ام نکنه ولی خوب بعدش عذاب وجدان اینکه تو میدونی اینجوریه چرا برای خودت غذا میریزی بعد شروع کردم به کم کم ریختن غذا برای خودم و دیدم که دارم بیشتر از همیشه میخورم چون سرعتم خیلی بیشتر میشد و در نهایت زودتر از همه غذام تموم میشد و دخترم که به شدت سرعت غذا خوردنش آرومه انقدر طول میکشید که دو سه باری برای خودم غذا کشیدم در حد نصف کفگیر بیشتر و در نهایت مونده غذای دخترم ولی الان برای اینکه عذال وجدان اصراف رو نداشته باشم اونارو میریزم توی ظرف و هرقوت میریم به دامان طبیعت برای پرندگان میبرمشون و اینجوی حس بهتری هم دارم
خداروشکر از وقتی که این دوره رو شروع کردم این عذاب وجدان که همون نجواهای ذهنی و شیطانیه خیلی کمتر شده و من هم بعد غذا احساس سبکی می کنم الانم که ماه رمضونه و هم حس خوبی دارم که توی مسیر تناسب اندامم و این ماه رمضان برخلاف دو سه تا ماه رمضون قبل اصلا وزن ا۱افه نکردم و تازه احساس می کنم جمع و جور تر شدم….خدایا سپاسگزارتم برای این مسیر زیبا که هدایتم کردی و ممنونم برای آقای عطار روشن که تلاششون مسیر رو برای من آسانتر کرد
خیلی جالب بود برای من من نظراتمو اول توی نت گوشیم مینوشتم بعد کپی میکردم، امروز ظهر که داشتم تمرین رو انجام میدادم و یادآوری کردم که قبلا توی ماه رمضون یا حتی روزای عادی که از سر بیکاری تصویر غذاهارو دنبال میکردم و اون تصویرارو دوباره مرور کردم و بعد تمام شدن تمرینم دوباره توی ذهنم یاداوری کردم اون تصویرارو و داشتم دوباره برای خودم ترسیم میکردم کخ فلان غذا چجوری درست شه بهتره و……برای خودمم جای تعجب داشت منی که این مدت ا۱لا پی اش نبودم و داشتم روی ذهنم کار میکردم و خوراکم واقعا سبک شده بود امشب به طرز عجیبی من میخوردم ولی نه مثل قبل در حد خفگی ولی خوب ازین روزای قبل بیشتر خوردم و هرچقدر به خودم میگفتم نرگس سیریا چرا الکی ولع داری نمیتدنستم جلوی خودمو بگیرم،جالب اینجا بود که مغزمم داشت گولم میزد و حواسمو پرت موضوعی دیگه میکرد و من میخوردم همینجور، همون لحظه به خودم گفتم دیدی تصویر دادی به مغزت اونم فرمان داد و تمام و اگه هرروز رو خودت کار نکنی دوباره برمیگردی به حالت اول، این یکی ازون دینگ های مغزم بود که با اینکه داشتم دوباره خودمو سرزنش میکردم و حالم بد میشد ولی با یاداوریش خوشحال شدم چون بهم ثابت شد و برام خیییییلی جذاب بود، یه لحظه فکر کن اگه ادم بتونه تو هرلحظه از زندگیش این کنترل و آگاهانه عمل کردن رو داشته باشه چه شگفتی هایی که تجربه نمی کنه، واقعا هیجان انگیزه، تنها چیزی که باید همیشه یادمون باشه و متاسفانه طبق عادت ها و باورهامون اکثرا متوجه نمیشیم اینه نباید بزاریم به احساس بد برسیم هم سرعتمون رو کم می کنی و هم برای دوباره برگشتن انرژی بیشتری میخواد، فقط باید به اتفاقی که افتاده و تموم شده با دید قوانین نگاه کار و کد مخرب رو پیدا کرد و کد درست رو جایگزینش کرد…هرچی جلوتر میرم و آگاهیم بیشتر میشه نکاتی که شما توی فایلا میگید یهو تو ذهنم پررنگ میشه و بسط پیدا می کنه به فرکانس اون موقع
با سلام:
خدای مهربانم ازت ممنونم که به من این اگاهی رو دادی و استاد از شما ممنونم بابت این فایل زیبا🙏🏻
من دوست دارم طعم های زیر را تجربه و حفظ کنم:
١-طعم سلامتی
٢-طعم ارامش و صبر
٣-طعم کنترل بر خشم و عصبانیتم
۴-طعم تربیت فرزندان تاثیرگذار و موفق
۵-طعم روابط خوب با همسرم، بچه هام، خانواده ی خودم و خانواده ی همسرم.
۶-طعم عبادت و بندگی خالص خداوند و توکل همیشگی به ذات خداوند
٧-طعم امنیت همیشگی کشورم
٨-طعم رضایت از زندگیم و شکرگزار بودن و اینکه همواره نیمه ی پر لیوان را ببینم و با هر فردی که در ارتباطم خوبیهاش برام بزرگ باشن
٩-طعم اخلاق خوش و بخشش و غیبت نکردن
١٠-طعم موفقیت در کارم و اینکه بتونم کارم رو گسترش بدم
١١-طعم ثروت و رفاه
١٢-طعم اطمینان خاطر و توکل همیشگی به خداوند
١٣-طعم خوش زبانی و ادب و احترام
١۴-طعم مثبت اندیشی و سپاسگزار بودن
١۵-طعم رابطه خوب با فرزندانم و همیشه مثل دوست با هم باشیم
١۶-طعم خانواده ای خوشبخت و صمیمی و عروس و داماد و نوه های خوب
١٧-طعم دوستان و همسایه ی خوب
١٨-طعم داشتن خانه ای پر از انرژی مثبت و بزرگ و حیاط دار با همسایه هایی مهربان و خوب
١٩-طعم خوشبین بودن و مثبت اندیشی
٢٠-طعم کمک به دیگران و انسان بخشنده ای بودن و اینکه بخیل و حسود و تنگ نظر نباشم و از پیشرفت دیگران لذت ببرم.
استاد عزیز من خیلی از این طعم ها رو چشیدم ولی بعضی هاش شدن ارزوم🌿
راستش یه تجربه ای که داشتم این بود که من قبل از ازدواجم تو خانواده ی مرفی بودم و اصلا به نداری حتی فکر هم نمیکردم ولی بعد از ازدواج چون همسرم خیلییی مقروض بودن و سال اول ازدواجمون ۴٠ میلیون بدهی داشت همسرم یعنی حدود ١٠٠ تا سکه و ما حتی پول نداشتیم مایحتاجمون رو بخزیم، هر دو کار میکردیم و من حقوقم از همسرم بیشتر بود و سال اول بیشتر با بنهایی که شرکتمون میداد زندگیمون میچرخید و تو جهازم برنج و روغن و خیلی چیزها به وفور بود و تا یکسال لازم نبود چیزی بخریم غیر از میوه و گوشت و مرغ، کم کم گذشت و باورهای من به خاطر دست تنکی عوض شد منی که اصلا عادت نداشتم چیزی رو قیمت کنم و هر چیزی دوست داشتم میخریدم و دایم رستوران های شیک میرفتیم با پدرم و مسافرت خارح و ….
کمکم تبدیل شدم به زنی که اول قیمت رو میدید بعد دو دو تا ۴ تا میکردم و با اکراه میخریدم و ادامه داشت انقدر من عوض شدم که این اواخر اول حسابم رو چک میکردم و بعد میرفتم خرید و هر روز وضعمون بدتر از قبل میشد و همیشه فقر و بدبختی برام بزرگ شده بود و اخساس میکردم روز به روز ضعیفتر میشم و چون تمام اطرافیانم وضعشون خوب بود خیلی اذیت میشدم
در حدیکه در طول ١٠ سال زندگی مشترک یکبار هم با همسرم نرفتیم کیف بخرم و فقط یکبار رفتم کفش خریدم( الیته شاید صد تا کیف و کفش از زمان دختریم داشتم) کلا انگار ذهنم پر شده بود از نداری و فقر و اینکه من توان هر کاری یا خرید هر چیزی رو ندارم این اواخر گاهی از دست همسرم که عاشقش هستم ناراحت میشدم و فکر میکردم کاش انقدر وضعش بد نبود و از خانواده ی همسرم هم شاکی بودم که از اول بهم نگفته بودن که همسرم وضعش اینجوری هست و من سالهای سختی رو از نظر مالی گذراندم😔 یادمه یکبار رفتم خرید و کارت کشیدم و کارت همسرم خالی بود😭 دنیا روی سرم خراب شد 😔 همیشه میترسیدم کسی سرزده بیاد خونمون و همیشه با سیلی صورت خودم رو سرخ نگه میداشتم و هر بار خانوادم رو مهمان میکردم همسرم بهترین چیزها رو میخرید که شاید خودمون در حالت عادی نمیتونستیم بخوریم😅 که کسی نفهمه دستمون تنگه، البته بماند که چقدر حرف و حدیث میشنیدم که چرا انقدر بد لباس شدی همه ازدواج میکنند به خودشون بیشتر میرسن ولی تو خودت رو ول کردی، یکم به لباس بچه هات برس، چرا یه لباس رو انقدر میپوشی و….
ولی الان چند ماهه دیدم عوض شده دیگه به نداری فکر نمیکنم و همش به خودم میگم لیاقت تو این زندگی نیست و واقعا دارم تغییر رو در کار خودم و همسرم میبینم و مطمینم به زودی دوباره ثروت رو تجربه میکنم
شما همه طعم هارو میکس کردی !!!!
استاد اینگونه نوش؟تن درست هست!؟؟؟؟!؟
با سلام و درود خدمت شما
من دوست دارم طعم های زیادی را تجربه کنم طعم های عالی و بی نظیر مثل
۱_طعم آرامش عمیق همیشگی
۲_طعم شادی درونی
۳_طعم شناخت خود و عاشق واقعی خود شدن
۴_طعم همیشگی توکل به خدا
۵_طعم شناخت خدا
۶_طعم واقعی ایمان به خدا
۷_طعم صبر
۸_طعم عزت نفس داشتن
۹_طعم اعتماد به نفس داشتن همیشگی
۱۰_طعم بلند نظری و سعه صدر و بزرگواری در هر شرایطی
۱۱_طعم کنترل بر احساسات تند و منفی خود
۱۲_طعم تناسب اندام و خوش تیپی
۱۳_طعم درک بالا و انعطاف پذیری واحترام به خواسته و نظرات مخالف دیگران در کمال آرامش
۱۴_طعم فروتنی و نداشتن غرور
۱۵_طعم رهایی و آسان گرفتن زندگی و رهایی از باید و نباید های سختگیرانه و بیخود
۱۶_طعم ارتباط عاالی با دخترم و وقت گذاشتن کافی برای او و احساس رضایت از خودم در این مورد
۱۷_طعم سفرهای بسیار عالی به کشورهای مختلف و سفرهای به یادماندنی ایران گردی
۱۸_طعم عشق و رابطه عالی با همسرم
۱۹_طعم تسلط بر زبان انگلیسی
۲۰_طعم قبول داشتن کامل خودم و برای خود زندگی کردن و بی توجهی به نظرات و افکار دیگران
۲۱_طعم لذت بدن از سلامتی خانواده
۲۲_طعم بی نظیر سپاس گزار بودن
۲۳_طعم خوشبین و مثبت اندیش بودن و دیدن نعمت ها
۲۴_طعم داشتن دوست بسیار صمیمی
۲۵_طعم داشتن خانه ای بسیار زیبا با حیاطی بی نظیر و سرسبز
۲۶_طعم ارتباط عالی با دوستان و دورهمی های دوستانه
۲۷_طعم ارتباط خوب و عالی با اطرافیان و آشنایان
۲۸_طعم رفاه و آسایش
۲۹_طعم خوب کمک کردن مالی به دیگران
۳۰_طعم داشتن ویلای لوکس و زیبا
۳۱_طعم ماشین شیک و عالی
۳۲_طعم زندگی بدون عذاب وجدان وبدون سرزنش خود
و از موضوعاتی که شکایت دارم یا به آنها فکر می کنم
۱_زیاد سخت میگیرم و مسایل را زیاد تحلیل میکنم و دچار استرس میشوم
۲_به مشکلات و مسائل و حرفهای دیگران توجه میکنم
۳_زیاد گیر میدهم به زندگی و هرچیزی
۴_خودم را زیاد سرزنش میکنم و عذاب وجدان میگیرم
۵_شاکی از این موضوع هستم دوستانم با من ارتباط خوبی ندارند و شاکی هستم از نداشتن دوست صمیمی
۶_عجول هستم
۷_خودم را به خاطر تندی و خشم سرزنش میکنم
۸_از رفتار دخترم شاکی هستم
۹_از برخی رفتارهای همسرم شاکی هستم
۱۰_از سریع لاغر نشدن خودم گاهی دپرس میشوم و احساسم بد میشود
۱۱_از مسافرت نرفتن شاکی هستم
۱۲_نگران چک ها و مسایل مالی میشوم
۱۳_از نداشتن ماشین گاهی شاکی هستم
۱۴نگران سلامتی و کمردرد همسرم و دخترم هستم
۱۵_خودم را زیاد محاکمه میکنم
۱۶_زیاد تحت تاثیر موضوعات کوچک و بزرگ و گاهی بی اهمیت قرار میگیرم
۱۷_مغرور هستم
چه طعم های زیبایی
من دوست دارم طعم سلامتی کامل و شادابیی ونشاط جوانی رو دوباره حس کنم
دوست دارم طعم رهایی و پرواز رو حس کنم
دوست دارم ا آرامش رو با تمام وجود حس کنم
دوست دارم طعم دویدن و بازی کردن واز نفس افتادن رو دوباره حس کنم
دوست دارم طعم متناسب شدن وموفقیت دراین مسیر رو با تموم وجود حس کنم.
دوست دارم طعم صبور بودن وصعه صدر رو احساس کنم
دوست دارم طعم شادی بچه هام رو بخاطر موفقیت در زندگی شون احساس کنم
دوست دارم طعم ثروت و رفاه رو با لذت احساس کنم
دوست دارم طعم آرامش و آسایش را احساس کنم
دوست دارم طعم سلامتی و خوشبختی عزیزانم رو حس کنم
دوست دارم طعم ارتباط خوب عاطفی با همسرم و فرزندانم را حس کنم
من باتمام وجودم از خدا سپاسگزارم چون طعم سلامتی و احساس خوشبختی رو حس کردم
خداروشکر میکنم چون طعم داشتن فرزندان خوب وعالی رو حس کردم و افتخار کردم
من رابطه عالی با همسرم رو تجربه کردم و سپاسگزارم
من روابط عالی خانوادگی و اجتماعی رو حس کردم و سپاسگزارم.
من موفقیت شغلی وتحصیلی رو حس کردم و سپاسگزارم.
من ارتباط عالی با خدای عزیزم رو تجربه کردم و سپاسگزارم
من با تمام وجودم احساس خوب رو تجربه میکنم با سپاسگزاری از خدای مهربانم
وخدارو شکر میکنم که منو با شما و این دوره و دوره لاغری با ذهن آشنا کرد چون احساس خوشبختی من چند برابر شده واز شما استاد عزیز تشکر میکنم
من طعم جنگ و سختی ودرگیری و بیماری و زلزله و کمبود و فقر و نیستی ومرگ رو اصلا دوست ندارم
طعم آشوب و درگیری ذهنی ونشخوار فکری رو دوست ندارم
طعم بیماری پاهایم رو دوست ندارم وطعم قهر و دعوا رو دوست ندارم
وطعم فقر واحساس فقر رو دوست ندارم و حرف زدن راجع به اونا رو هم دوست ندارم
ممنونم
خدایا شکرت که به من قدرت تعقل عطا کردی تا بیندیشم و فکر کنم و بهترین تصمیمات را برای زندگی ام بگیرم و خلق کنم آنچه را دوست دارم و لذت ببرم از این همه طعم های زیبایی که می توانم در زندگی بوجود بیاورم .
لحظاتی که مشغول کنکاش در ذهنم بودم تا طعم هایی را که دوست دارم بنویسم احساس بسیار خوبی داشتم زیرا فقط توجه من به خواسته ها ی خوب و خوشایند بود و :
من طعم شیرین شناخت خدا را دوست دارم .
من طعم لذیذ ذوب شدن در خدا را دوست دارم تجربه کنم.
من طعم گوارای احساس خوب را دوست دارم همواره بچشم.
من دوست دارم طعم خوب خنده و شادی خانواده ام را همیشه مزه مزه کنم .
من دوست دارم طعم شیرین و گوارای روابط عالی و گرم با همسر و فرزندانم را دایمآ حس کنم .
من دوست دارم طعم خوشمزه آرامش و سلامتی را بیشتر داشته باشم .
من دوست دارم زندگی ام طعم طراوت و زیبایی بهاری را داشته باشد .
من دوست دارم طعم عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتری را تجربه کنم .
من طعم دوستی با خدا را می خواهم .
من طعم سپاس گذاری با تمام وجود را دوست دارم .
من دوست دارم طعم فعال و اکتیو بودن را تجربه کنم .
من دوست دارم طعم ثروت و ثروتمند بودن را بچشم .
من طعم روح بزرگ داشتن را دوست دارم تجربه کنم .
من دوست دارم طعم سرور و شادی و نشاط را بیشتر حس کنم .
من دوست دارم طعم رقص دانه های برف را بچشم .
من دوست دارم طعم خوشبختی و عبادت خالصانه را تجربه کنم .
من طعم خوشایند و خوشمزه خرید کردن بدون نگرانی را دوست دارم همیشه داشته باشم .
من طعم مسافرت های لوکس و لاکچری را دوست دارم .
و بی نهایت طعم شیرین و گوارا که وجود دارند وفقط به توجه نیاز دارند تا وارد زندگی شوند .
در مقابل طعم های نا زیبا و بد مزه که آنها را دوست ندارم ولی ذهن بصورت خواسته یا ناخواسته توجه بیشتری به آنها
نشان می دهد اما در تلاش هستم این طعم ها را کم رنگ کنم .
من طعم بد و ناخوشایند فقر را دوست ندارم که بعد از خرید
با توجه و چک کردن به قیمت اجناس احساس بدی پیدا میکنم . ( مدتی است با خرید بصورت نقدی احساس ثروتمندی را در خودم تقویت کرده و به نجوا ی ذهنم توجه نکرده و میخوام باور کمبود را ضربه فنی کنم) .
من طعم تلخ تنبلی در انجام کار های فنی منزل خودم را دوست ندارم . ( باید اقدام موثری داشته باشم ) .
من طعم بد و تلخ ترس و رو در وایسی را دوست ندارم . مواقعی که بدلیل این ترس (احساس کمبود عزت نفس) نمی توانم حرفم را بزنم یا واکنش مناسبی داشته باشم و یا با قاطعیت بر خورد کنم احساس بدی را تجربه میکنم .( با کار کردن روی خودم در این مورد بهتر شده ام و درحال کار کردن بیشتر هستم) .
من طعم بد مزه توجه به اخبار و حوادث را دوست ندارم .( خوشبختانه توانسته ام این طعم را خیلی خیلی کم رنگ کنم) .
من طعم تلخ و بد مزه و نا خوشایند مخالفت با تغییر را دوست ندارم. همیشه بدون فکر کردن و تامل ، خیلی سریع
مخالفت خودم را در برابر هر تغییری اعلام میکردم حتی خیلی از مواقع که موافق بودم و بعدش احساس خوبی نداشتم ( تلاش و توجهم به این طعم و برطرف کردن آن نسبتا بد نبوده و ادامه دارد).
من مطمئن هستم طعم های بد مزه دیگری را که دوست ندارم در ذهنم مخفی شده اند و میدانم که با توجه به طعم های خوب آنها کم اثر میشوند و این زمانی میسر است که زندگی با طعم خدا را تجربه کنیم.
با سپاس و درود فراوان .
با سلام خدمت همه عزیزانم و استاد گرامی..
من دوست دارم طمع ارامش و سلامتی رو بچشم دوس دارم طعم دوستی با خدارو بچشم طعم داشتن احساس خوب رو بچشم چون وقتی انسان حال دلش خوبه هیچ حسی بهتراز خودش نیست و من عاشق این حسم.
دوسدارم طعم ثروت رو بچشم دوس دارم طعم سفرهای دور دنیا و خارج کشور رو بچشم .دوس دارم طعم دور هم جمع شدن خانوادمو بچشم و دوست دارم طعم زیبای متناسب شدن رو بچشم .دوس دارم طعم یه زندگی عالی رو بچشم که سرشار از ارامش باشه .طعم خانه دار شدن و بچه دوقلو داشتن رو بچشم .و همه طعم هایی که از درون احساس شادی کنم و در پوست خودم نگنجم.دوس دارم طعم روابط عالی با همسر و بقیه رو داشته باشم.
در مورد تمرین دوم باید بگم من به هیچ کدوم ازطعم هایی ک۶ گفتم توجه نمیکنم همیشه اون چیزی رو که ندارم رو بازگو میکنم .چون خیلی وقتا شوهرم ناراحتم میکنه ومن مدام به خانوادش شکایتشو میکنم .من خیلی وقتا از خونه نداشتنم شکایت میکنم از بیکاری همسرم همیشه گلایه میکنم .و از اینکه درامد کافی ندارین همیشه میگم و حتی تلاش میکنیم بازم نمیشه.من میدونم ریشه اینها ایمان ما هست و من تصمیم دارم با کمک خدا و بعد استاد همه چیو تغییر بدم .چقدر خوشخالم که شرایط قابل تغییره و من امید زیادی گرفتم.
من هر روز به نداشته ها فکر میکنم و خیلی دلم میخاد یه زندگی عاشقانه داشته باشم .البته از وقتی تو دوره هستم سعی میکنم غیبت نکنم چون حالم بد میشه و سعی میکنم گله و شکایت نکنم .خیلی بهتر شدم شکر گزاری میکنم.اخبار بد گوش نمیدم به حرفای بد توجه نمیکنم ولی شوهرم برعکس منه و من خیلی دوس دارم همه چیز به لطف خدا عوض بشه.دوس دارم از پیش مادر شوهرم برم و بزارم بچه دار بشم تا بتونم بچه ام خیلی باهام تفاوت سنی نداشته باشم و خیلی از بابت داشتن خونه غصه میخورم ولی میخام به حرف استاد گوش بدم و هرچی میگه رو انجام بدم .چون از وقتی تو دوره بودم شرایط بهتر برام بوده با اینکه مدام منفی باف توی گوشم میمون وار حرف میزنه اما میخام به حرفاش توجهی نکنم برای رسیدن به بهترین طعم ها.استاد خیلی خوبه که هستین.ایشالا همیشه حال دلتون خوب باشه.خدایا سپاسگزارم که تو این مسیرم
باعرض سلام خدمت همه عزیزان،من خوشحالم که برای باردیگر توسط استادعزیزم توانستم درانتخاب طعمهای موردعلاقه ام منوی عظیم کاعنات روبازکنم وخداونددوباره به من این آگاهی روعطا کردکه درمرحله ی جدیدی ازانتخابهای نابم اقدام کنم که شاید پیش از این بدنبالش میگشتم.من دوست دارم طعم خندههای ملیح که از عمق وجودم برمی خیزد را بچشم،من دوست دارم طعم قهقهه های مستانه خانواده چهارنفریمان رادرکنارهم بچشم.من دوست دارم طعم صحبت های عاشقانه وپرازمحتوای خودم وهمسرم رابچشم،من دوست دارم طعم قدرت جذابیت وبه خودتعلق داشتن رابچشم ،من دوست دارم طعم درجمع همیشه باابهت باعزت وباوقاروزیبایی وحس بودن رفتارکردن رابچشم ،من دوست دارم درارتباط باخدای خودم بی پرده وبدون ترس احساس امنیت وارامش بکنم رابچشم،من دوست دارم از طعم خنده وشادی وطراوت همیشه درخانه ای سراسر سبزی وگل وتازگی وصدای پرندگان رابچشم ،من دوست دارم طعم صلح وصفا دوستی واعتمادوعشق در دنیاوآ خرت رابچشم من دوست دارم طعم بهترین بنده خدادرروی زمین بودن رابچشم ،من دوست دار م طعم لباسهای زیباواندامی وخوش فرم رابرروی اندام زیبا وموزونم بچشم،
سلام خدمت استادعزیزوگرامی،استاد جان یک باوری که من زیاد شنیدم اینه که ما چون شیعه هستیم واین باور دروجودمان هست شیطان ماروبیشتروسوسه میکندولی ادمهای کشورهای غربی به قولی چون ازخدادورند شیطان دیگه کاری بهشون نداره واین باور برای من خیلی محکم هست چطوری من میتونم این باورراکم رنگ کنم؟ممنون استاد توانمند ما.
ممنون استاد داناوآگاه ،واقع