0

زندگی با طعم خدا (جلسه ششم)

اندازه متن

سالهای زیادی در زندگی تصور من درباره زندگی این بود که خداوند از قبل سرنوشت من را تعیین کرده است و وظیفه من در زندگی صبر و تحمل کردن تقدیری است که خداوند از قبل برای من در نظر گرفته است و اگر در این امر مهم موفق باشم در روز آخرت پاداش الهی را دریافت می کنم.

هیچ امیدی به تغییر سرنوشت خودم نداشتم اما قرار گرفتن در مسیر تغییر کردن نگرش تازه ای در وجود من ایجاد کرد.

سرنوشت چیست؟!

موضوع سرنوشت یکی از مبهم ترین موضوعات ذهن من بود. از یک طرف از شرایط زندگی خودم راضی نبودم و از طرفی ترس داشتم که مبادا نارضایتی من از سرنوشتم از زندگی موجب ناراحتی و قهر خداوند شود.

همیشه از اطرافیانم می شنیدم که هرچه خدا بخواهد همان می شود و فقط وظیفه ما صبر و تحمل و شکر خداست. اما همیشه این سوال در ذهن من مرور می شد که چرا هرچه خدا برای من می خواهد مشکل و ناراحتی است؟! چرا خداوند برای من شادی، موفقیت، ثروت و … نخواسته است؟

البته پاسخ این ابهام ذهنی من این بود که: خداوند بهتر از من صلاح می داند که چه چیزی برای من خوب و چه چیزی بد است. همیشه مادرم سعی می کرد با این سوال نظر من را نسبت به پذیرش سرنوشت تغییر دهد.

مادرم می گفت:‌ خوبه که خداوند به تو ثروت بدهد و بعد دچار مشکل و گرفتاری بشی؟! حتما خدا بهتر از تو می دونه که چقدر باید پول داشته باشی. و من همیشه در تعجب بودم که چرا خداوند به من نمی بیند که مقدار بیشتری پول داشته باشم.

هرچه بیشتر در مسیر تغییر کردن حرکت کردم و با افراد بیشتری درباره این موضوعات صحبت کردم متوجه شدم که عده زیادی مثل من دچار این ابهام ذهنی هستند که چرا سرنوشت آنها اینگونه است و آیا امکان تغییر سرنوشت وجود دارد یا خیر؟!

عبارت های زیادی توسط افراد در گوگل درباره سرنوشت جستجو می شود که جالب توجه هستند:

  • آیا سرنوشت انسان از قبل تعیین شده است
  • تقدیر و سرنوشت در قرآن کریم
  • تقدیر و سرنوشت چیست
  • سرنوشت انسان دست کیست
  • نقش خداوند در سرنوشت انسان چیست
  • تفاوت تقدیر و سرنوشت چیست
  • تقدیر الهی چیست
  • تغییر سرنوشت با تغییر اسم
  • سنگ تغییر سرنوشت
  • دعای تغییر سرنوشت

عبارت های بسیار زیاد و بعضا عجیب و غریبی برای کسب آگاهی درباره سرنوشت یا تقدیر و راهکاری مختلف برای تغییر سرنوشت جستجو شده است که نشان از اهمیت این موضوع و ابهام زیاد درباره آن است.

در تعریف سرنوشت یا تقدیر آمده است:

سرنوشت یا تقدیر اشاره دارد به یک سری اتفاقات از پیش تعیین‌شده (از سر نوشته‌شده) که معمولاً اشاره به آینده دارد، چه کلی و چه جزئی. ریشهٔ اعتقاد به سرنوشت در این اعتقاد است که اتفاقات جهان یک نظم طبیعی را دنبال می‌کند.

عده ای عقیده دارند همانطور که روند رشد و نمو و مراحل تکامل یک درخت از قبل مشخص شده است بنابراین روند زندگی انسان نیز مانند سایر موجودات از قبل مشخص و غیرقابل تغییر است.

این مقایسه از این جهت صحیح است که روند رشد و نمو انسان مانند هر موجود دیگری از قبل مشخص شده است و به هیچ شکل ممکن نمی توان در این روند تغییر ایجاد کرد.

اما مقایسه از این جهت نادرست است که انسان مجبور است مانند درخت یا هر موجود دیگری زندگی از قبل تعیین شده داشته باشد.

انسان می تواند بارها در زندگی مادی شرایط زندگی خود را تغییر دهد. می تواند محیط زندگی خود را تغییر دهد،‌ می تواند در هر لحظه احساس درونی خود از بودن و زندگی کردن را تغییر دهد. انسان می تواند بارها سرنوشت خود را انتخاب و آن را محقق کند.

تغییر سرنوشت

تغییر سرنوشت من

از زمانی که با این آگاهی مواجه شدم که سرنوشت من از قبل نوشته نشده است و مجبور به تحمل شرایط فعلی خود در زندگی نیستم،‌ حس و حال تازه ای برای زندگی کردن در من دمیده شد. ذوق و شوق زیادی برای تجربه شرایط بهتر در زندگی داشتم و زمان زیادی را صرف تحقیق، مطالعه و انجام تمرینات ذهنی مختلف برای درک بهتر این موضوع کردم.

به لطف خدا درخواست من برای درک تغییر سرنوشت پاسخ داده شد و شرایط زندگی من به مرور تغییر کرد و اولین نشانه های تغییر سرنوشت من ایجاد تغییر اساسی و بنیادی در احساس و شادی درونی من بود.

احساس آرامش عمیقی داشتم در حالی که شرایط پیرامون من تغییر خاصی نکرده بود اما به طرز شگفت انگیزی احساس آرامش درونی داشتم. سرچشمه این احساس آرامش عمیق باور کردن امکان تغییر سرنوشت بود.

من باور کرده بودم که می توانم شرایط بهتری در زندگی داشته باشم.

من باور کرده بودم که خودم خالق شرایط زندگی ام هستم.

من باور کردم که خداوند از قبل مسیر زندگی مرا تعیین نکرده است و من مجبور به تحمل شرایط زندگی ام نیستم.

من باور کردم که از طرف خداوند این فرصت و اختیار به من داده شده است تا هرآنگونه که می خواهم زندگی کنم.

من باور کردم که امکان تغییر سرنوشت وجود دارد و این فرصت برای همه انسانها مهیاست.

اطمینان داشتم به اینکه می توانم هر طور که دوست دارم زندگی کنم و خداوند شرایط و فرصت تغییر سرنوشت را برای من فراهم کرده است باعث شکل گیری احساس آرامش درونی من در شرایطی شده بود که دنیای بیرونی و زندگی من همان زندگی قبل و شرایط ناامید کننده بود.

بنابراین اولین قدم و مهمترین قدم برای موفقیت در تغییر سرنوشت باور کردن امکان داشتن تغییر سرنوشت است.

انسان های زیادی هستند که عقیده دارند سرنوشت را نمی توان تغییر داد و این نگرش باعث شده است که راه و روش های مختلف و خرافاتی برای تغییر سرنوشت به کار گرفته شود.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

به نام خدایی که در این نزدیکیست

با سلام به دوستان هم مسیرم

من قبلاً فکر می کردم که زندگی انسان ها از قبل تعیین شده ست و هر کس باید طبق سرنوشتی که براش نوشته شده زندگی کنه و حق هیچ گونه گله و شکایتی هم نداره و خداوند خودش صلاح می‌دونه که به هر کسی چی بده و چی نده.

در خانواده و مدرسه و جامعه زیاد شنیده بودم که اگر میخوای سعادت مند بشید و در آخرت سربلند باشید گول زرق و برق دنیا رو نخورید و سعی کنید که ساده زیست باشید.

در باور من افراد فقیر و مصیبت زده افرادی بودند که نزد خدا عزیزترند و به جای سختی هایی که در این دنیا می کشند در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت و افراد ثروتمند افرادی بودند که از چشم خدا افتادند و چون خدا دوست نداره که صدای اونا رو بشنوه اونا رو به حال خود شون رها کرده و هر چیزی که میخوان سریع به اونا داده میشه تا خداوند صدای اونا رو نشنوه.

همچنین زیاد شنیده بودم که افرادی که در این دنیا مریض میشن و مریضی شون سالها طول می‌کشه پیش خدا عزیزترند و با هر ناله ای که میکشن یکی از گناهان شون آمرزیده میشه و چون خدا اونا رو دوست داره مریضی شونو طولانی میکنه تا لحظه مرگ پاک و بیگناه از این دنیا برن و در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت.

پذیرفتن این حرف ها و باورها باعث شده بود که سالها مورد امتحان خداوند قرار بگیرم تا جایی که دیگه از زندگی خسته و بیزار شده بودم و در ذهن من در مصیبت و بلا گرفتار بودن و با مشکلات دست و پنجه نرم کردن مساوی بود با عزیز بودن در نزد خداوند.

زیاد شنیده بودم و می‌شنوم که خداوند هر کس رو بیشتر دوست داشته باشه بیشتر امتحان میکنه و شنیدن این حرف ها و تکرار شدن شون باعث شده که برامون پذیرفتن شون هم راحت تر و باور پذیر تر باشه و در نهایت این آموزش ها در ذهن مون نفوذ کردند و شاید مدت طولانی زمان ببره تا از ذهن مون پاک بشن.

پس حالا که برای تغییر سرنوشت به این مسیر زیبا هدایت شدیم و می‌خوایم تغییر کنیم.  باید عجله نداشته باشیم، نا امید نشیم و ادامه بدیم چون تغییر سرنوشت به آرامی به وجود میاد و با گوش دادن به فایل های آموزشی و تکرار و تمرین و عمل کردن به اونا در زندگی  و با صبر و آرامش کاری کنیم که بذر ها مون رشد کنند تا آرام آرام تغییرات به وجود بیاید و البته موضوع مهم برای تغییر سرنوشت اینکه باید همیشه در زندگی به خداوند ایمان و امید و توکل داشته باشیم.

خداوند این جهان و بر اساس طعم ها دسته بندی کرده (طعم ثروت، خوشبختی، موفقیت، شادی، سلامتی، چاقی، صلح، عشق، آرامش، فقر، بدبختی، شکست، غم، بیماری، لاغری، دشمنی، نفرت، بی‌قراری و … ) و هر کس در مدار هر طعمی باشه فقط همون طعم و تجربه میکنه.

کسی که در مدار فقر و نداریه هیچ وقت نمی تونه طعم ثروت و دارایی و تجربه کنه و یا کسی که در مدار جنگ و دشمنی و درگیریه هیچ وقت نمی تونه طعم صلح و دوستی و آرامش و تجربه کنه.

پس مهم نیست که ما دوست داریم چه طعمی و تجربه کنیم مهم اینه که بفهمیم چه طعمی و در ذهن مون ذخیره کردیم و داریم به اون توجه می‌کنیم.

پس مهمه که فکر و باورامون با هم همسو باشن چون در نهایت اون طعمی رو که در ذهن مون ذخیره کردیم و به اون توجه می‌کنیم اون رو تجربه می‌کنیم. نه اون طعمی و که دوست داریم تجربه کنیم.

مثلاً من میرم رستوران و دوست دارم که قورمه‌ سبزی بخورم و خیلی هم گشنمه میرم اونجا و توجهم می‌ره سمت زرشک پلو با مرغ و در نهایت زرشک پلو با مرغ سفارش میدم در صورتیکه دوست داشتم قورمه‌سبزی بخورم خب طعمی که من تجربه میکنم زرشک پلو ست نه قورمه‌سبزی.

درسته که من سیر شدم ولی اون غذایی رو که دوست داشتم نخوردم چون توجه من به زرشک پلو بود و اونو سفارش دادم و صاحب رستوران به من زرشک پلو داد نه قورمه‌سبزی و من دیگه طعم قورمه‌سبزی و تجربه نکردم با این که خیلی دوست داشتم قورمه‌سبزی بخورم ولی زرشک پلو خوردم حالا من خودم مقصرم یا صاحب رستوران؟

صاحب رستوران که هم قورمه سبزی داشت، هم زرشک پلو، من خودم زرشک پلو سفارش دادم صاحب رستوران هم طبق خواسته من زرشک پلو بهم داد، و اگه من قورمه سبزی سفارش میدادم طعم قورمه سبزی و تجربه می‌کردم.

حالا میفهمم که چرا این همه سال طعم های خوبی که دلم میخواست نتونستم تجربه کنم. و همچنین برام روشن شد چرا با این که این همه برای رسیدن به لاغری تلاش می‌کردم ولی همیشه چاقی همراه من بوده؟

چون همه فکر و ذکر و تمرکز من روی چاقی بوده، و اصلا توجهی به لاغری نداشتم و اونو از خودم خیلی دور و دست نیافتنی میدیدم در صورتیکه لاغری در وجودم و در کنار خودم بوده و من بخاطر افکار و باورهای غلط و نادرستم اونو نمی‌دیدم و چون افکار و باورهای من با هم هماهنگ و همسو نبودند من نمی تونستم با همه تلاش و سختی و رنجی که برای بدست آوردنش می‌کشیدم داشتن شو تجربه کنم و همیشه حسرت داشتن شو می کشیدم.

پس چیزی که من تجربه می کردم نتیجه توجه من بوده، نه نتیجه فکر کردن و دوست داشتن من. 

طعم هایی که دوست دارم در زندگی تجربه کنم:

 ۱_ طعم سلامتی

۲_ طعم خوشبختی

۳_ طعم آرامش

۴_ طعم تناسب اندام ماندگار

۵_ طعم ثروت

۶_ طعم موفقیت و خوشبختی بچه هام

۷_ طعم مسافرت

۸_ طعم داشتن روابط عاشقانه و معنوی با خداوند

۹_ طعم نابودی ویروس کرونا

۱۰_ طعم روابط عاشقانه با همسر عزیزم .

…………

تمرین دوم:

چه طعم هایی رو در ذهنم ذخیره کردم و در طول روز دارم به اونا توجه میکنم واز چه موضوعاتی در طول روز دارم شکایت می‌کنم. 

 خدارو شکر من زیاد اهل شکایت و گلایه کردن نیستم و این خصلت خوبو از مادر یاد گرفتم.

چون هر وقت کسی جلوی مادرم از مشکلات و سختی‌ها گلایه و شکایت میکرد مادرم اصلا خوشش نمی یومد و همیشه به ما هم می‌گفت که سفره دل تونو پیش کسی باز نکنید چون با، باز کردن مشکلات تون پیش دیگران، مشکلات تون که حل نمیشه هیچ، فقط این طوری همه از همه چیز زندگی شما سر در میارن و باعث میشه که یک سری از روی دلسوزی و یک سری از روی فضولی تو زندگی تون دخالت کنند.

منم یاد گرفتم که زیاد گله و شکایتی نداشته باشم و در مورد مشکلاتم زیاد با دیگران حرف نزنم.

حالا نمی‌دونم این خصلت خوبه یا بده البته من که تا الان از انجامش ضرری نکردم و اما در مورد تمرین دوم و طعم های که دارم در طول روز تجربه میکنم من در جنبه تناسب اندام (لاغری با قدرت ذهن) با آموزش های ارزشمند استاد یاد گرفتم که برای تغییر جسم و رسیدن به لاغری باید افکار و باورهامو با هم هماهنگ و همسو کنم و این آموزش ها نه تنها در جنبه لاغری بلکه اگر خوب درک کنیم در همه جنبه های زندگی مون تاثیر داره.

تقریباً دارم یاد میگیرم که آموزش هامو در همه جنبه های زندگیم به کار ببرم و کم و بیش طعم هایی رو که در تمرین اول نوشتم دارم در زندگیم تجربه میکنم.

از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم تقریباً دارم تغییرات رو در همه جنبه های مختلف زندگیم دریافت می‌کنم من بذرهای تغییر رو کاشتم و حالا دارم با گوش دادن به فایل ها ، درک و هضم آموزش ها و عمل کردن به اونا در زندگی، صبر و شکیبایی و آرامش از اونا مراقبت می‌کنم تا تبدیل به درخت تنومند بشن و ایمان دارم که نتیجه برای من و همه دوستانی که آموزش هارو به درستی درک و هضم میکنند محفوظه.

با تشکر از زحمات بیدریغ استاد گرامی.

وبا آرزوی بهترین ها برای همه دوستان.


دستور کار اجرای جلسه ششم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه ششم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه ششم(تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت بعدی

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه ششم در قسمت نظرات

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.22 from 82 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12273
برچسب ها:
211 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/09/21 02:27
      مدت عضویت: 1650 روز
      امتیاز کاربر: 28071 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,365 کلمه

      در مشکل بودن یعنی با خدا هستیم و اگر بدون مشکل و ناراحتی باشیم یعنی از خدادور هستیم اینم یه باور غلط دیگه که از بچگی به ما گفتن و ما باور کردیم یعنی من خودم به شخصه یه جاهایی این باور رو داشتم اگر یه مدت خودم یا بچهام مریض نمیشدن میگفتم نمیشه چرا همش خوبیم عجیبه و چون منتطرش میموندم سریع مریضی رو میدیدم
      و یه باور مخرب دیگه این بود که تو هر چقدر کار خوب و نیک کنی پاداش اون کار رو در اون دنیا میبینی و در این دنیا که اصلا خبری نیست
      و بارها شده بود خودم یه کار خیری کردم یا حتی یه قران ساده خوندم و گفتم ذخیره ای باشه برای اخرتم یا هر کار دیگه که به قول خودمون کار ثوابی بوده گفتم برای اخرتم هست
      من میخواهم نگاهم رو به خدا تعییر بدهم
      و تا عمل نکنم و تجربه نکنم تاثیری نداره
      و باید همیشه عمل کنم نه برای مدتی و خداوند میگه همیشه باید ایمان و تو کل باشه نه برای مدتی .
      حتی اگر نتیجه گرفتی نباید دیگه ولش کنی چون اگر ولش کنی همه چیز برمیگرده به شرایط قبلیمون .
      این جهان مثل یه رستوران میمونه که بری داخلش و به تو یه منو میدن با دسته بندیهای منطم که وقتی ما رفتیم تو رستوران راحت بتونیم سفارش بدهیم چون دسته بندی شده منو
      جهان هم دسته بندی شده و طعم هاش دسته بندی هستن اگر من به دنبال طعم غم و غصه باشم نمیتونم طعم خوشحالی رو بچشم و یا به دنبال طعم فقر باشم نمیتونم طعم ثروت رو بچشم و …‌ واین خیلی اهمیت داره که من تشخیص بدهم داخل این جهان به دنبال چه طعمهایی هستم درسته من به دنبال طعم سلامتی هستم به دنبال طعم تناسب هستم به دنبال طعم ثروت هستم و یا طعم روابط عاشقانه هستم ولی باید ببینم باورهای من و اعتقادات من چی هستن با این افکار من همسو هستن یا نه ؟
      مثلا من بارها گفتم خداوند شفا دهنده هست ولی اگر به بیماری گرفتار شدم و یا اطرافیانم گرفتار شدن خیلی زود ناامید شدم که نه خوب نمیشه یا اینکه چیکار کنم که به سلامتی برسیم و یا اینکه خود الان من با این دورها خیلی افکارم تغییر کرده ولی میخوام ببینم با اون باورهام و اعتقاداتم همسو هستن یا نه و فکر کنم هنوز خیلی باید کار کنم که کانلا در هماهنگی قرار بگیرین مثلا بارها شنیدم خخداوند هدفش از خلقت انسان بودن در اسایش و ارامش و سلامتی و ثروت و … هست که باید هم در این دنیا تجربه کنه هم در اون دنیا ولی هنوزم یه جاهایی میگم خدا که همه چیز رو با هم به کسی که نمیده حتما باید یه جای کار بلنگه و همه چیز با هم امکان نداره و اینجوری ناهماهنگی بین افکار و باورهام باعث میشه به نتیجه ی دلخواهم و افکارم نرسم مثل این هست که من برم داخل رستوران و من طعم پیتزا رو دوست داشته باشم ولی چلوکباب رو سفارش بدم مطمعنم دیگه طعم پیتزا رو نمیچشم وطعم چلو کباب رو میچشم
      در واقع من خوب متوحه شدم که ما ادمها مثل یه اهنربای قوی میمونیم که به راحتی هر چیز ی رو در اطرافمون جدب میکنیم و اصلا قدرت دفع نداریم و اصلا این قانون جذب که اینقدر در موردش حرف میرنن خیلی راحته و برای همه
      جذب اتفاق میفته و اما ما باید به دنبال یادگیری باشیم که چطور یه سری چیزها و ناخواستها و منفی ها رو جدب نکنیم ؟همش برمیگرده به توجه ما و در واقع توجه و تمرکز ما بر روی هر چیز ی بره همون رو جدب میکنیم و درست که من یه سری چیزا مثل ثروت رو دوست دارم ولی اگر همش به فقر و نداری و نبود و … توجه کنم فقر و جدب میکنم در صورتی که ثروت رو دوست دارم و یا اینکه میخوام به یک شکل دیگه این جدب رو در دنیای اطرافم توصیح بدهم که :
      فرض کنم ذهن من مثل یه کامپیوتر هست که داخلش پوشه پوشه هست و داخل هر پوشه یه سری اطلاعات هست و من اگر اطلاعات یه سری از پوشه ها رو بیشتر بخونم و مرور کنم و به اونها تو جه کنم ذهن من اونها رو برای من به واقعیت تبدیل میکنه و اصلا کاری نداره من دوست دارم یا ندارم اون بر اساس بیشترین تکرار اطلاعات هر پوشه اون پوشه رو برای من بازخوانی میکنه حالا من سلامتی رو دوست درم ولی مدام افکار بیماری و مریصی رو مرور میکنم و اخبار مریصی رو دنبال میکنم و در موردش حرف میزنم پس اون مریصی بر خلاف دوست داشتنم که سلامتی هست سراغ من میاد
      اینجور که زندگی انسانها بر اساس افکار و باورهاشون بسیار متفاوت هست و هر کس زندگی خودش رو تجربه میکنه در یک کشور یا شهر یا خونه با یک امکانات ولی نتیجهای متفاوت
      پس به دنبال جذبهای خوب یا همان طعم های خوب باشید که همان فکر های شما هست ولی باید ببینیم از چه چیزهایی در طول روز گله و شکایت میکنید که این گله و شکایت شما همان مرور کردن و توجه کردن شما به ناخواستها هست که باعث میشه شما جذبشون کنید و از خواستها و دوست داشتنهات فاصله بگیری
      مثلا :من دوست دارم فرزندم همه غذایی بخوره ولی بارها شده از نخوردنش و بد غذایی اش گله و شکایت کردم و کار رو بدتر کردم

      من دوست دارم روابطم با همه عالی باشه ولی بارها شده که از فلانی گله و شکایت کردم و یا رفتارش رو خوشم نیومده و غر زدم
      من دوست دارم با همسرم روابطم عاشقانه باشه ولی پیش اومده از چیزی عصبانی بشم و گله و شکایت کنم و روی اون رفتار تمرکز کنم و در موردش با خودم حرف بزنم
      من دوست دارم همیشه سلامت باشم ولی بارها شده از کمر درد و یا دست درد و یا زانو درد گله و شکایت کردم و غر زدم
      من دوست دارم متناسب باشم ولی بارها شده از جسمم و یا خوردنم گله و شکایت کردم و عر زدم من ثروت رو دوست دارم ولی بارها شده از فقر و نداری گله و شکایت کردم
      من دوست دارم شاد باشم و در ارامش ولی بارها شده از افسردگی و حال بد و … حرف زدم
      من دوست دارم خوشبخت و موفق باشم ولی بارها شده از بدبختی دیگران و شکستهای اونها حرف زدم
      من دوست دارم طعم فرزندان موفق و درسخوان و رو تجربه کنم ولی بارها شده از یه کار فرزندم ی گله کردم یا از بچهایی که موفق نبودن حرف زدم و توجه کردم
      من دوست دارم سالین سال مادرم و پدرم رو در کنارم سلامت ببینم ولی بارها افکار خیلی بد که اگر نباشن چه میشه رو مرور کردم
      من دوست دارم طعم ماشین خارجی رو امتحان کنم ولی بارها به اینکه هزینه نگهداریشون خیلی بالاهست و قیمتهاشون خیلی گرون شدن و .. توجه میکنم و حرف میزنم
      من دوست دارم طعم حرف زدن های عالی و آگاهی دهنده و مثبت و تاثیر گدار رو تجربه کنم ولی بارها شده روی یه گفت و گوی بد که حالا از قبلا خودم بوده و دوستش ندارم توجه میکنم و مرورش میکنم
      و این مرور کردنهای افکار من و توجه کردنهای من هستن که نتیجه رو برای من رقم میزنن و من اون طعم رو وارد زندگیم میکنم هر چند که چیز دیگه ای دوست داشتم ولی جهان بی نهایت طعم داره و هر کدوم رو که استمرار داشته باشم به من داده میشه
      با نا را حتی در طعم بد دیگران با گله و شکایت کردن اون طعم بد و با مرور کردن اون طعم بد با پیگیری اخبار بد و حوادث بد و یا فیلم و سریالهای بد و یا اهنگهای بد و یا ترس داشتن از فلان طعم بد و یا…. ما به راحتی اونها رو وارد زندگیمون میکنیم

      و من برای خودم و دیگران به زندگی شاد و و آرام در اوج سلامتی و ثروت میخواهم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/09/18 11:35
      مدت عضویت: 1650 روز
      امتیاز کاربر: 28071 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,109 کلمه

      من با گوش دادن به این فایل متوجه شدم همه ی ما در سطح افکار و یا گفته هامون یه سری چیزا رو دوست دارییم ولی در سطح عمل کردن و توجه کردن به چیزهایی دیگه غیر از افکارمون داریمم عمل میکنیم که این میشه فرق بین فکر و باور ما یعنی من دوست دارم یه سری طعمها رو تجربه کنم ولی دارم به یه چیزای دیگه توجه میکنم و حرف میزنم که در نهایت همونها رو تجربه میکنم نه چیزهایی رو که دوست دارم

      ومن الان تمام تلاشم هماهنگی بین افکار و باورهام هست پس درمورد چیزی که دوست ندارم تجربه اش کنم نه حرف میزنم نه گوش میکنم نه میبینم نه اصلا به اون توجه میکنم که نا خواسته وارد زندگیم نشه و جذبش نکنم و در واقع همون کنترل ورودی های ذهن هست که من هر اهنگی رو پلی نمیکنم هر فیلمی رو نمیبینم با هر کسی حرف نمیزنم و وارد هر جمعی نمیشم و تمام تمرکز و توجه و اگاهیم رو میارم روی خواسته هام و طعم هایی که دوستشون دارم
      در واقع ما مثل یه آهنربا هستیم که هر چیزی در اطرافش رو میتونه جذب کنه و اصلا ما قدرت دفع نداریم فقط مثل آهنربا جدب میکنیم پس ما باید ببینیم چه چیزی رو میخواییم جدب کنیم به همون توجه کنیم و تمرکز کنیم .

      بایدتمام تلاشمون رو بکنیم که فقط خواستها رو جذب کنیم و کاری با نا خواستها نداشته باشیم چطور میشه فقط خواستها رو جدب کرد ؟
      با توجه کردن به اون خواستها و افکار و باورهامون رو هماهنگ کنیم در رسیدن به خواستها پس حرف و عمل ما باید با هم هماهنگ بشه پس در ذهنت دنبال تجربه ی چه طعمی هستی ؟باید حرف و عمل ما هم در اون راستا باشه
      من به هر طعمی توجه کنم همون وارد زندگیم میشه نه طعمی رو که دوست دارم دیگه اینحا توجه ی ما جدب میکنه چی وارد زندگی من بشه
      مثلا :
      ۱:ما همه دوست داریم سلامت باشیم ولی نتیجه بیماری چون توجه کردیم به بیماری

      ۲:ما همه دوست داریم ثروتمند باشیم ولی نتیجه فقر چون توجه ما به نداری و فقر هست
      ۳:همه ی ما دوست داریم لاغر بشیم اما نتیجه چاقی هست چون تمام توجه من و حرف من در مورد چاقی و توجه به نافرمیهای جسمم هست

      من دوست دارم چه طعم هایی رو در زندگی رو امتحان کنم و تجربه کنم
      طعم ثروت
      طعم دوستی با خدا
      طعم سلامتی خودم و خانوادم
      طعم رابطه ی عاشقانه با همسرم
      طعم ارامش و در صلح بودن با همه
      طعم سفرهای لدت بخش با هتل های عالی
      طعم بچهای عالی و موفق
      طعم مادر و همسری عالی بودن
      طعم احساس خوب
      طعم لبخند
      طعم توکل واقعی
      طعم امید و ایمان به خدا
      طعم رابطه ی عالی با اطرافیانم
      طعم انسان دانا و آگاه بودن
      طعم انسان واقعی بودن و انسان شریف بودن
      طعم انسان تاثیر گدار بودن
      طعم مورد حمایت و هدایت خدا بودن
      طعم بنده ی خوب خدا بودن
      طعم عشق و مودت با همه
      طعم در امد بالا در ماه و پس انداز عالی داشتن
      طعم موفقیت در تمام جنبهای زندگی
      طعم شهود و الهام الهی رو دریافت کردن
      طعم جسم متناسب داشتن
      طعم زندگی در خارج از ایران
      طعم کمک کردن به دیگران
      طعم دریافت برکت و رحمت خداوند در هر لحظه
      طعم داشتن پدر و مادر سلامت در کنارم
      طعم امکانات عالی برای رفاه خودم و خانوادم
      طعم ماشین خارجی داشتن
      طعم داشتن دستپخت عالی و خوشمزه
      طعم دکوراسیون شیک
      طعم خونه ای در تهران داشتن
      طعم غذا خوررن به اندازه و جسم لاعر داشتن
      طعم مورد لطف و رحمت خدا بودن
      طعم انتخابهای درست در زندگی داشتن
      طعم لباسهای زیبا و برند و رنگ شاد داشتن
      طعم فرزندان با سواد داشتن در مقطع دکترا
      طعم دوستان خوب داشتن
      طعم هماهنگی کامل افکار و باورهای صحیحم
      طعم زندگی در مدارهای بالاتر
      طعم …..

      اینها همون فکرها هستن
      و حالا باید ببینم تو ذهنم چه چیزهایی رو مرور میکنم چطور ؟
      باید ببینم از چی شکایت میکنیم در طول روز .اینها چیزهایی هستن که به اونها توجه میکنی و در نهایت این طعم رو احساس میکنی
      مثلا از گرانی شکایت میکنی پس در ذهنت به طعم فقر داری توحه میکنی
      اگه از حوادث و اتفاقهای بد حرف بزنی در واقع داری به طعم خشونت و نا امنی توجه میکنی چون داری گله و شکایت میکنی
      اگه از رفتار همسرت شکایت میکنی داری به رابطه ی خراب توجه میکنی
      و یا اگر در مورد بیماری حرف میزنی و یا تحقیق میکنی داری طعم بیماری رو تجربه میکنی
      و یا اگر از فرزندانت گله و شکایت میکنی داری طعم فرزندان ناموفق و شکست خورده رو تجربه میکنی
      اگر از رابطه ات با اطررافیان و همه گله داری طعم روابط بد با همه و اطرافیان رو داری تجربه میکنی
      و یا اگر از نبودن پول کافی و نداشتن پول در ماه حرف میزنی یعنی داری به طعم فقر توجه میکنی.

      و اگر از جسم چاقت گله و شکایت میکنی نتیجه چاقی بیشتر برای تو میشه چون داری به طعم چاقی توجه میکنی هر چند که در سطح فکرت دوست داری لاغر بشی و این ناهماهنگی بین افکار و باور تو هست که هیچ وقت نتیجه ی دلخواه رو نمیگیری و جسم جدید و لاعر رو تجربه نمیکنی و اصلا عیب از این روش و جسم تو و یا سن تو و یا هوش تو نیست درست آموزش ها رو نمیبینم و درست عمل نمیکنیم به اونها پس با تمرین و استمرار نقشه ی ذهنی درست رو میکشیم و همسو در افکار و باورهامون میشیم .

      ما هر روز داریم جدب میکنیم ناخواستها رو ولی فقط باید یادبگیریم خواستها رو چطور جدب کنیم .
      من به هر چی بیشتر توجه کنم از همون وارد زندگیم میشه و تجربه میکنم
      باور کنید هر طور بخواهیم میتونیم زندگی کنیم
      من باید وقت بزارم واز کارهای بیهوده دست بردارم مثلا عیبت یا گله و شکایت و قضاوت و یا دنبال کردن حوادث بد و اخبار و یا تلفن کردنهای بیخودی و یا دنبال کردن فیلم و سریال های بیخودی و یا تو فصای مجازی بیخودی گشتن و بیرون رفتنهای الکی …. و به جاش این تمرینها رو انجام میدم
      من با استمرار داشتن در طعمهای تلخ دیگران به جهان میگم من چه طعمهایی دوست دارم و از اونها به من داده میشه
      من یه زندگی شاد در اوج سلامتی و خوشبختی و ثروت و آرامش رو از خدا میخواهم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم