سالهای زیادی در زندگی تصور من درباره زندگی این بود که خداوند از قبل سرنوشت من را تعیین کرده است و وظیفه من در زندگی صبر و تحمل کردن تقدیری است که خداوند از قبل برای من در نظر گرفته است و اگر در این امر مهم موفق باشم در روز آخرت پاداش الهی را دریافت می کنم.
هیچ امیدی به تغییر سرنوشت خودم نداشتم اما قرار گرفتن در مسیر تغییر کردن نگرش تازه ای در وجود من ایجاد کرد.
سرنوشت چیست؟!
موضوع سرنوشت یکی از مبهم ترین موضوعات ذهن من بود. از یک طرف از شرایط زندگی خودم راضی نبودم و از طرفی ترس داشتم که مبادا نارضایتی من از سرنوشتم از زندگی موجب ناراحتی و قهر خداوند شود.
همیشه از اطرافیانم می شنیدم که هرچه خدا بخواهد همان می شود و فقط وظیفه ما صبر و تحمل و شکر خداست. اما همیشه این سوال در ذهن من مرور می شد که چرا هرچه خدا برای من می خواهد مشکل و ناراحتی است؟! چرا خداوند برای من شادی، موفقیت، ثروت و … نخواسته است؟
البته پاسخ این ابهام ذهنی من این بود که: خداوند بهتر از من صلاح می داند که چه چیزی برای من خوب و چه چیزی بد است. همیشه مادرم سعی می کرد با این سوال نظر من را نسبت به پذیرش سرنوشت تغییر دهد.
مادرم می گفت: خوبه که خداوند به تو ثروت بدهد و بعد دچار مشکل و گرفتاری بشی؟! حتما خدا بهتر از تو می دونه که چقدر باید پول داشته باشی. و من همیشه در تعجب بودم که چرا خداوند به من نمی بیند که مقدار بیشتری پول داشته باشم.
هرچه بیشتر در مسیر تغییر کردن حرکت کردم و با افراد بیشتری درباره این موضوعات صحبت کردم متوجه شدم که عده زیادی مثل من دچار این ابهام ذهنی هستند که چرا سرنوشت آنها اینگونه است و آیا امکان تغییر سرنوشت وجود دارد یا خیر؟!
عبارت های زیادی توسط افراد در گوگل درباره سرنوشت جستجو می شود که جالب توجه هستند:
- آیا سرنوشت انسان از قبل تعیین شده است
- تقدیر و سرنوشت در قرآن کریم
- تقدیر و سرنوشت چیست
- سرنوشت انسان دست کیست
- نقش خداوند در سرنوشت انسان چیست
- تفاوت تقدیر و سرنوشت چیست
- تقدیر الهی چیست
- تغییر سرنوشت با تغییر اسم
- سنگ تغییر سرنوشت
- دعای تغییر سرنوشت
عبارت های بسیار زیاد و بعضا عجیب و غریبی برای کسب آگاهی درباره سرنوشت یا تقدیر و راهکاری مختلف برای تغییر سرنوشت جستجو شده است که نشان از اهمیت این موضوع و ابهام زیاد درباره آن است.
در تعریف سرنوشت یا تقدیر آمده است:
سرنوشت یا تقدیر اشاره دارد به یک سری اتفاقات از پیش تعیینشده (از سر نوشتهشده) که معمولاً اشاره به آینده دارد، چه کلی و چه جزئی. ریشهٔ اعتقاد به سرنوشت در این اعتقاد است که اتفاقات جهان یک نظم طبیعی را دنبال میکند.
عده ای عقیده دارند همانطور که روند رشد و نمو و مراحل تکامل یک درخت از قبل مشخص شده است بنابراین روند زندگی انسان نیز مانند سایر موجودات از قبل مشخص و غیرقابل تغییر است.
این مقایسه از این جهت صحیح است که روند رشد و نمو انسان مانند هر موجود دیگری از قبل مشخص شده است و به هیچ شکل ممکن نمی توان در این روند تغییر ایجاد کرد.
اما مقایسه از این جهت نادرست است که انسان مجبور است مانند درخت یا هر موجود دیگری زندگی از قبل تعیین شده داشته باشد.
انسان می تواند بارها در زندگی مادی شرایط زندگی خود را تغییر دهد. می تواند محیط زندگی خود را تغییر دهد، می تواند در هر لحظه احساس درونی خود از بودن و زندگی کردن را تغییر دهد. انسان می تواند بارها سرنوشت خود را انتخاب و آن را محقق کند.
تغییر سرنوشت من
از زمانی که با این آگاهی مواجه شدم که سرنوشت من از قبل نوشته نشده است و مجبور به تحمل شرایط فعلی خود در زندگی نیستم، حس و حال تازه ای برای زندگی کردن در من دمیده شد. ذوق و شوق زیادی برای تجربه شرایط بهتر در زندگی داشتم و زمان زیادی را صرف تحقیق، مطالعه و انجام تمرینات ذهنی مختلف برای درک بهتر این موضوع کردم.
به لطف خدا درخواست من برای درک تغییر سرنوشت پاسخ داده شد و شرایط زندگی من به مرور تغییر کرد و اولین نشانه های تغییر سرنوشت من ایجاد تغییر اساسی و بنیادی در احساس و شادی درونی من بود.
احساس آرامش عمیقی داشتم در حالی که شرایط پیرامون من تغییر خاصی نکرده بود اما به طرز شگفت انگیزی احساس آرامش درونی داشتم. سرچشمه این احساس آرامش عمیق باور کردن امکان تغییر سرنوشت بود.
من باور کرده بودم که می توانم شرایط بهتری در زندگی داشته باشم.
من باور کرده بودم که خودم خالق شرایط زندگی ام هستم.
من باور کردم که خداوند از قبل مسیر زندگی مرا تعیین نکرده است و من مجبور به تحمل شرایط زندگی ام نیستم.
من باور کردم که از طرف خداوند این فرصت و اختیار به من داده شده است تا هرآنگونه که می خواهم زندگی کنم.
من باور کردم که امکان تغییر سرنوشت وجود دارد و این فرصت برای همه انسانها مهیاست.
اطمینان داشتم به اینکه می توانم هر طور که دوست دارم زندگی کنم و خداوند شرایط و فرصت تغییر سرنوشت را برای من فراهم کرده است باعث شکل گیری احساس آرامش درونی من در شرایطی شده بود که دنیای بیرونی و زندگی من همان زندگی قبل و شرایط ناامید کننده بود.
بنابراین اولین قدم و مهمترین قدم برای موفقیت در تغییر سرنوشت باور کردن امکان داشتن تغییر سرنوشت است.
انسان های زیادی هستند که عقیده دارند سرنوشت را نمی توان تغییر داد و این نگرش باعث شده است که راه و روش های مختلف و خرافاتی برای تغییر سرنوشت به کار گرفته شود.
تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا
به نام خدایی که در این نزدیکیست
با سلام به دوستان هم مسیرم
من قبلاً فکر می کردم که زندگی انسان ها از قبل تعیین شده ست و هر کس باید طبق سرنوشتی که براش نوشته شده زندگی کنه و حق هیچ گونه گله و شکایتی هم نداره و خداوند خودش صلاح میدونه که به هر کسی چی بده و چی نده.
در خانواده و مدرسه و جامعه زیاد شنیده بودم که اگر میخوای سعادت مند بشید و در آخرت سربلند باشید گول زرق و برق دنیا رو نخورید و سعی کنید که ساده زیست باشید.
در باور من افراد فقیر و مصیبت زده افرادی بودند که نزد خدا عزیزترند و به جای سختی هایی که در این دنیا می کشند در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت و افراد ثروتمند افرادی بودند که از چشم خدا افتادند و چون خدا دوست نداره که صدای اونا رو بشنوه اونا رو به حال خود شون رها کرده و هر چیزی که میخوان سریع به اونا داده میشه تا خداوند صدای اونا رو نشنوه.
همچنین زیاد شنیده بودم که افرادی که در این دنیا مریض میشن و مریضی شون سالها طول میکشه پیش خدا عزیزترند و با هر ناله ای که میکشن یکی از گناهان شون آمرزیده میشه و چون خدا اونا رو دوست داره مریضی شونو طولانی میکنه تا لحظه مرگ پاک و بیگناه از این دنیا برن و در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت.
پذیرفتن این حرف ها و باورها باعث شده بود که سالها مورد امتحان خداوند قرار بگیرم تا جایی که دیگه از زندگی خسته و بیزار شده بودم و در ذهن من در مصیبت و بلا گرفتار بودن و با مشکلات دست و پنجه نرم کردن مساوی بود با عزیز بودن در نزد خداوند.
زیاد شنیده بودم و میشنوم که خداوند هر کس رو بیشتر دوست داشته باشه بیشتر امتحان میکنه و شنیدن این حرف ها و تکرار شدن شون باعث شده که برامون پذیرفتن شون هم راحت تر و باور پذیر تر باشه و در نهایت این آموزش ها در ذهن مون نفوذ کردند و شاید مدت طولانی زمان ببره تا از ذهن مون پاک بشن.
پس حالا که برای تغییر سرنوشت به این مسیر زیبا هدایت شدیم و میخوایم تغییر کنیم. باید عجله نداشته باشیم، نا امید نشیم و ادامه بدیم چون تغییر سرنوشت به آرامی به وجود میاد و با گوش دادن به فایل های آموزشی و تکرار و تمرین و عمل کردن به اونا در زندگی و با صبر و آرامش کاری کنیم که بذر ها مون رشد کنند تا آرام آرام تغییرات به وجود بیاید و البته موضوع مهم برای تغییر سرنوشت اینکه باید همیشه در زندگی به خداوند ایمان و امید و توکل داشته باشیم.
خداوند این جهان و بر اساس طعم ها دسته بندی کرده (طعم ثروت، خوشبختی، موفقیت، شادی، سلامتی، چاقی، صلح، عشق، آرامش، فقر، بدبختی، شکست، غم، بیماری، لاغری، دشمنی، نفرت، بیقراری و … ) و هر کس در مدار هر طعمی باشه فقط همون طعم و تجربه میکنه.
کسی که در مدار فقر و نداریه هیچ وقت نمی تونه طعم ثروت و دارایی و تجربه کنه و یا کسی که در مدار جنگ و دشمنی و درگیریه هیچ وقت نمی تونه طعم صلح و دوستی و آرامش و تجربه کنه.
پس مهم نیست که ما دوست داریم چه طعمی و تجربه کنیم مهم اینه که بفهمیم چه طعمی و در ذهن مون ذخیره کردیم و داریم به اون توجه میکنیم.
پس مهمه که فکر و باورامون با هم همسو باشن چون در نهایت اون طعمی رو که در ذهن مون ذخیره کردیم و به اون توجه میکنیم اون رو تجربه میکنیم. نه اون طعمی و که دوست داریم تجربه کنیم.
مثلاً من میرم رستوران و دوست دارم که قورمه سبزی بخورم و خیلی هم گشنمه میرم اونجا و توجهم میره سمت زرشک پلو با مرغ و در نهایت زرشک پلو با مرغ سفارش میدم در صورتیکه دوست داشتم قورمهسبزی بخورم خب طعمی که من تجربه میکنم زرشک پلو ست نه قورمهسبزی.
درسته که من سیر شدم ولی اون غذایی رو که دوست داشتم نخوردم چون توجه من به زرشک پلو بود و اونو سفارش دادم و صاحب رستوران به من زرشک پلو داد نه قورمهسبزی و من دیگه طعم قورمهسبزی و تجربه نکردم با این که خیلی دوست داشتم قورمهسبزی بخورم ولی زرشک پلو خوردم حالا من خودم مقصرم یا صاحب رستوران؟
صاحب رستوران که هم قورمه سبزی داشت، هم زرشک پلو، من خودم زرشک پلو سفارش دادم صاحب رستوران هم طبق خواسته من زرشک پلو بهم داد، و اگه من قورمه سبزی سفارش میدادم طعم قورمه سبزی و تجربه میکردم.
حالا میفهمم که چرا این همه سال طعم های خوبی که دلم میخواست نتونستم تجربه کنم. و همچنین برام روشن شد چرا با این که این همه برای رسیدن به لاغری تلاش میکردم ولی همیشه چاقی همراه من بوده؟
چون همه فکر و ذکر و تمرکز من روی چاقی بوده، و اصلا توجهی به لاغری نداشتم و اونو از خودم خیلی دور و دست نیافتنی میدیدم در صورتیکه لاغری در وجودم و در کنار خودم بوده و من بخاطر افکار و باورهای غلط و نادرستم اونو نمیدیدم و چون افکار و باورهای من با هم هماهنگ و همسو نبودند من نمی تونستم با همه تلاش و سختی و رنجی که برای بدست آوردنش میکشیدم داشتن شو تجربه کنم و همیشه حسرت داشتن شو می کشیدم.
پس چیزی که من تجربه می کردم نتیجه توجه من بوده، نه نتیجه فکر کردن و دوست داشتن من.
طعم هایی که دوست دارم در زندگی تجربه کنم:
۱_ طعم سلامتی
۲_ طعم خوشبختی
۳_ طعم آرامش
۴_ طعم تناسب اندام ماندگار
۵_ طعم ثروت
۶_ طعم موفقیت و خوشبختی بچه هام
۷_ طعم مسافرت
۸_ طعم داشتن روابط عاشقانه و معنوی با خداوند
۹_ طعم نابودی ویروس کرونا
۱۰_ طعم روابط عاشقانه با همسر عزیزم .
…………
تمرین دوم:
چه طعم هایی رو در ذهنم ذخیره کردم و در طول روز دارم به اونا توجه میکنم واز چه موضوعاتی در طول روز دارم شکایت میکنم.
خدارو شکر من زیاد اهل شکایت و گلایه کردن نیستم و این خصلت خوبو از مادر یاد گرفتم.
چون هر وقت کسی جلوی مادرم از مشکلات و سختیها گلایه و شکایت میکرد مادرم اصلا خوشش نمی یومد و همیشه به ما هم میگفت که سفره دل تونو پیش کسی باز نکنید چون با، باز کردن مشکلات تون پیش دیگران، مشکلات تون که حل نمیشه هیچ، فقط این طوری همه از همه چیز زندگی شما سر در میارن و باعث میشه که یک سری از روی دلسوزی و یک سری از روی فضولی تو زندگی تون دخالت کنند.
منم یاد گرفتم که زیاد گله و شکایتی نداشته باشم و در مورد مشکلاتم زیاد با دیگران حرف نزنم.
حالا نمیدونم این خصلت خوبه یا بده البته من که تا الان از انجامش ضرری نکردم و اما در مورد تمرین دوم و طعم های که دارم در طول روز تجربه میکنم من در جنبه تناسب اندام (لاغری با قدرت ذهن) با آموزش های ارزشمند استاد یاد گرفتم که برای تغییر جسم و رسیدن به لاغری باید افکار و باورهامو با هم هماهنگ و همسو کنم و این آموزش ها نه تنها در جنبه لاغری بلکه اگر خوب درک کنیم در همه جنبه های زندگی مون تاثیر داره.
تقریباً دارم یاد میگیرم که آموزش هامو در همه جنبه های زندگیم به کار ببرم و کم و بیش طعم هایی رو که در تمرین اول نوشتم دارم در زندگیم تجربه میکنم.
از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم تقریباً دارم تغییرات رو در همه جنبه های مختلف زندگیم دریافت میکنم من بذرهای تغییر رو کاشتم و حالا دارم با گوش دادن به فایل ها ، درک و هضم آموزش ها و عمل کردن به اونا در زندگی، صبر و شکیبایی و آرامش از اونا مراقبت میکنم تا تبدیل به درخت تنومند بشن و ایمان دارم که نتیجه برای من و همه دوستانی که آموزش هارو به درستی درک و هضم میکنند محفوظه.
با تشکر از زحمات بیدریغ استاد گرامی.
و با آرزوی بهترین ها برای همه دوستان.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.23 از 102 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام
خدارو شکر میکنم حرفهایی براین زیبایی رد شنیدم من خودموخیلی شتیدم خدادهر کی زیاد دوس داشتهرباشه بیشتر بیشتر امتحانش میکنه
واقعادتشبیهدتو ب طعم ها زیباترین تشبیه ی بود ک شنیدم ن در مورد جدب خیلی چیزا شنیدم ولی این ی جوررشیرین و جداب تشبیه شدهربود ممنون استاد عزیز
من عاشق این طعم ها هستم
طعم ارامش .طعم با خدادبودن.طعم خوشبختی.طعم شادی.طعم سلامتی.طعم بیخیالی.طعم سلامتی بیشتر دخترم.طعم هدایت همسرم. طعم اخلاق خوب همسرم. طعم زندگی کردن. طعم شجاعت.طعم لاغری و تناسب اندام . طعم دید مث بت فکر مثبت .طعم دیدن زیبایی ها.طعم خونه دار شدن. طعم ثروت. طعم پول داشتن .طعم درامد..طعم بخشش.طعم فرامش کردن گدشته.طعم ابکش کردن بدی ها منفی ها. طعم اگاهی .طعم هدایت پدرم طعم خرید محصولات این سایت.طعم خنده
خداوندا از تو میخواهم بیشتر بیشتر هدایت کنی تا تک تک این طعم ها رو تجربه کنم
طعم هایی ک تجربه میکنم
طعم ندلشتن پول .طعم غیبت .طعم ناراحتی.طعم عصبانیت. طعم بیخونه بودن.طعم فکر وخیال .طعم مریضی .طعم ترس.طعم چاقی. طعم عداب وجدان. طعم بیچارگی
برای داشتن طعم هایی ک دوس دارم باید اخبار بد نبینم اخبار صحبت نکنم باید وقایع روزانه ک برا اتفاق نیافته رو ب مادرم نگم باید نظر در موزد اتفاقات گرونی و بدی های دیگران ندم باید بیشتر فایل گوش بدم بیشتر تمرین کنم تا این طعم ها بره تو ذهنم باید بیشتر بیشتر قدرت خدارو درک کنم بایر بیشتر ببخشم بیشتر برم ب آسمون نگا کنم چن آسمون منو اروم میکنه بیشتر و بیشتر با خودم رفیق بشم باید در مورد اخلاق همسرم و کارهای اشتباهش حرف نزنم در مورد اخلاق بد پدرم حرف نزنم قران و نمازم بخونم تا تو فاز مثبت باشم
تا حد ممکن اینها یادم میاد ولی از امروز ک پیاده میونم ایشالله دفعه بعد ک گوش میدم مینویسم ک چ تغییراتی در من ب وجود اومده
سلام
قبل اینک وارد سایت بشم تغییر رو شروع کنم در طعم غم و ناراحتی طعم بیماری طعم افسردگی طعم فقر طعم چاقی طعم دلشکستگی از رابطه طعم گله و شکایات طعم احساس بد طعم هایی از این قبیل تو زندگیم بودخودمو محکوم ب سرنوشت میدونستم هی میگفتم خدا جونم چرا من چرا
منک از تو چیزی نخواستم ن ماشین ن خونه من از تو عشق خواستم
هی میگفتم ت ک با داستان پیامبرانت بهم گفتی ساده زیست باشی چیزی نخواهید و فلان
من اون دنیا شکایت میکنم ازت چن من چیزی نخواستم و بابت این نخواستن محکوم ب عذاب و ناراحتی شکراب شدن رابطم هستم
من فک میکردم همه چی قسمت و تقدیره
تقدیر من نوشته شده من کاره ای نبودم همیشه ک از قدرت انتخاب و اختیار صحبت میکردن میگفتم اخه ما ک اختیار نداریم اینا چی میگن
اما وقتی وارد سایت شدم دنیام عوض شد من دوباره متولد شدم
توجه کردن بزرگترین رکن بود ک من همیشه باهاش اون طعم هارو وارد زندگیم میکردم
هی گله و شکایت میکردم از پدر و مادرشوهرم از شوهرم از شرایط مالیم از نداشتن خونه ماشین پول
گله و شکایت میکردم چرا چاقم از خودم ناراحت بودم ک چرا رژیم رو رعایت نمیکنم چرا فلانی انقدر میخوره باز متناسبه ولی من طفلکم من بدبختم
خدا چرا همه بدبختی ها مال منه چرا همسر دوستام فامیلام اونطورین ولی مال من اینطوری نیس
چرا همش مریض هستم
همش و همش طلبکار بودم
ودرنهایت طعمی ک داشتم اینها بودن من با توجه کردن ب اینها اون طعم هارو تجربه میکردم و میگفتم ک اینهارو خدا بهم داده
درصدب خودمو مقصر طعمهای زندگیم نمیدونستم
اما وقتی اینجا اومدم استاد ک گف نباید اخبار بد گوش بدیم بشنویم من اولش موفق نبودم چن ذهنم میخواس ک برم ب سمت اونها اما با بودن در مسیر کنترل ذهن ن صدرصد ولی خیلی عالی از نقطه شروع من عمل میکنم
خیلی طعم های زندگیم فرق کردن من الان طعم ارامش طعم شادی خوشحالی اعتماد بنفس طعم دوست داشتن و دیدن زیبایی ها طعم خدا و زندگی دارم
انشالله طعم سلامتی کامل رو هم خواهم چشید
مم طعم شفا رو در دستم و گردن دیدم این اواخر از پام ی دردگرفته بود ک سلامت شد خیلی بیماری هام کم شده خیلی از دردهام کم شده انشالله شفای معدم هم داده میشه و طعمشو انتخاب میکنم
من دارم طعم واقعی لذت رو میچشم بیخیالی وای نگم ازطعم خواب راحت
طعم پول نعمت
طعم راحتی از نجواها سکوت ذهن
من عاشق شدموعاشق زندگیم عاشق خودم بچم همسرم عاشق اطرافم
عاشق احساس خوب
من میخوام زندگی کنم من طعم هارو خودم انتخاب میکنم وادامه میدم اونقدر ک این طعم ها تثبیت بشن و طعم سلامتی کامل و لاغری رو ه بچشم
من قبلا طعم عذاب وجدان داستم طعمی ک دیگران بهم یاد داده بودم عذاب وجدان
از نماز نخوندن از نخوندن قران از نرفتن ب مسجد حمالی نکردن این اون
وای خدا شکرت ک منو از اون زندان رها کردی من مرده بود و بخدا من یک مرده ب ظاهر زنده بودم
غافل از این بودم ک خودم اجازه داده بودم ک این افکار ک اطرافیانم
این ها روب خورد من بدن
خدایا کمکم کن از این زندان خودم رها کنم منوهر روز دارم تلاش میکنم ک یک ب یک خودمو رها کنم از وابسته بودن ب منفی ها
خدا خودش گفته تو قرآن
ک ای رسول تو ب خاطر بدبختی و کفر دیگران غمگین نباش
من نمیترسم از تفاوتم با اطرافیانم چن من خدا رو دارم خدایا شکرت هزاران بار شکر ک حست میکنم