سالهای زیادی در زندگی تصور من درباره زندگی این بود که خداوند از قبل سرنوشت من را تعیین کرده است و وظیفه من در زندگی صبر و تحمل کردن تقدیری است که خداوند از قبل برای من در نظر گرفته است و اگر در این امر مهم موفق باشم در روز آخرت پاداش الهی را دریافت می کنم.
هیچ امیدی به تغییر سرنوشت خودم نداشتم اما قرار گرفتن در مسیر تغییر کردن نگرش تازه ای در وجود من ایجاد کرد.
سرنوشت چیست؟!
موضوع سرنوشت یکی از مبهم ترین موضوعات ذهن من بود. از یک طرف از شرایط زندگی خودم راضی نبودم و از طرفی ترس داشتم که مبادا نارضایتی من از سرنوشتم از زندگی موجب ناراحتی و قهر خداوند شود.
همیشه از اطرافیانم می شنیدم که هرچه خدا بخواهد همان می شود و فقط وظیفه ما صبر و تحمل و شکر خداست. اما همیشه این سوال در ذهن من مرور می شد که چرا هرچه خدا برای من می خواهد مشکل و ناراحتی است؟! چرا خداوند برای من شادی، موفقیت، ثروت و … نخواسته است؟
البته پاسخ این ابهام ذهنی من این بود که: خداوند بهتر از من صلاح می داند که چه چیزی برای من خوب و چه چیزی بد است. همیشه مادرم سعی می کرد با این سوال نظر من را نسبت به پذیرش سرنوشت تغییر دهد.
مادرم می گفت: خوبه که خداوند به تو ثروت بدهد و بعد دچار مشکل و گرفتاری بشی؟! حتما خدا بهتر از تو می دونه که چقدر باید پول داشته باشی. و من همیشه در تعجب بودم که چرا خداوند به من نمی بیند که مقدار بیشتری پول داشته باشم.
هرچه بیشتر در مسیر تغییر کردن حرکت کردم و با افراد بیشتری درباره این موضوعات صحبت کردم متوجه شدم که عده زیادی مثل من دچار این ابهام ذهنی هستند که چرا سرنوشت آنها اینگونه است و آیا امکان تغییر سرنوشت وجود دارد یا خیر؟!
عبارت های زیادی توسط افراد در گوگل درباره سرنوشت جستجو می شود که جالب توجه هستند:
- آیا سرنوشت انسان از قبل تعیین شده است
- تقدیر و سرنوشت در قرآن کریم
- تقدیر و سرنوشت چیست
- سرنوشت انسان دست کیست
- نقش خداوند در سرنوشت انسان چیست
- تفاوت تقدیر و سرنوشت چیست
- تقدیر الهی چیست
- تغییر سرنوشت با تغییر اسم
- سنگ تغییر سرنوشت
- دعای تغییر سرنوشت
عبارت های بسیار زیاد و بعضا عجیب و غریبی برای کسب آگاهی درباره سرنوشت یا تقدیر و راهکاری مختلف برای تغییر سرنوشت جستجو شده است که نشان از اهمیت این موضوع و ابهام زیاد درباره آن است.
در تعریف سرنوشت یا تقدیر آمده است:
سرنوشت یا تقدیر اشاره دارد به یک سری اتفاقات از پیش تعیینشده (از سر نوشتهشده) که معمولاً اشاره به آینده دارد، چه کلی و چه جزئی. ریشهٔ اعتقاد به سرنوشت در این اعتقاد است که اتفاقات جهان یک نظم طبیعی را دنبال میکند.
عده ای عقیده دارند همانطور که روند رشد و نمو و مراحل تکامل یک درخت از قبل مشخص شده است بنابراین روند زندگی انسان نیز مانند سایر موجودات از قبل مشخص و غیرقابل تغییر است.
این مقایسه از این جهت صحیح است که روند رشد و نمو انسان مانند هر موجود دیگری از قبل مشخص شده است و به هیچ شکل ممکن نمی توان در این روند تغییر ایجاد کرد.
اما مقایسه از این جهت نادرست است که انسان مجبور است مانند درخت یا هر موجود دیگری زندگی از قبل تعیین شده داشته باشد.
انسان می تواند بارها در زندگی مادی شرایط زندگی خود را تغییر دهد. می تواند محیط زندگی خود را تغییر دهد، می تواند در هر لحظه احساس درونی خود از بودن و زندگی کردن را تغییر دهد. انسان می تواند بارها سرنوشت خود را انتخاب و آن را محقق کند.
تغییر سرنوشت من
از زمانی که با این آگاهی مواجه شدم که سرنوشت من از قبل نوشته نشده است و مجبور به تحمل شرایط فعلی خود در زندگی نیستم، حس و حال تازه ای برای زندگی کردن در من دمیده شد. ذوق و شوق زیادی برای تجربه شرایط بهتر در زندگی داشتم و زمان زیادی را صرف تحقیق، مطالعه و انجام تمرینات ذهنی مختلف برای درک بهتر این موضوع کردم.
به لطف خدا درخواست من برای درک تغییر سرنوشت پاسخ داده شد و شرایط زندگی من به مرور تغییر کرد و اولین نشانه های تغییر سرنوشت من ایجاد تغییر اساسی و بنیادی در احساس و شادی درونی من بود.
احساس آرامش عمیقی داشتم در حالی که شرایط پیرامون من تغییر خاصی نکرده بود اما به طرز شگفت انگیزی احساس آرامش درونی داشتم. سرچشمه این احساس آرامش عمیق باور کردن امکان تغییر سرنوشت بود.
من باور کرده بودم که می توانم شرایط بهتری در زندگی داشته باشم.
من باور کرده بودم که خودم خالق شرایط زندگی ام هستم.
من باور کردم که خداوند از قبل مسیر زندگی مرا تعیین نکرده است و من مجبور به تحمل شرایط زندگی ام نیستم.
من باور کردم که از طرف خداوند این فرصت و اختیار به من داده شده است تا هرآنگونه که می خواهم زندگی کنم.
من باور کردم که امکان تغییر سرنوشت وجود دارد و این فرصت برای همه انسانها مهیاست.
اطمینان داشتم به اینکه می توانم هر طور که دوست دارم زندگی کنم و خداوند شرایط و فرصت تغییر سرنوشت را برای من فراهم کرده است باعث شکل گیری احساس آرامش درونی من در شرایطی شده بود که دنیای بیرونی و زندگی من همان زندگی قبل و شرایط ناامید کننده بود.
بنابراین اولین قدم و مهمترین قدم برای موفقیت در تغییر سرنوشت باور کردن امکان داشتن تغییر سرنوشت است.
انسان های زیادی هستند که عقیده دارند سرنوشت را نمی توان تغییر داد و این نگرش باعث شده است که راه و روش های مختلف و خرافاتی برای تغییر سرنوشت به کار گرفته شود.
تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا
به نام خدایی که در این نزدیکیست
با سلام به دوستان هم مسیرم
من قبلاً فکر می کردم که زندگی انسان ها از قبل تعیین شده ست و هر کس باید طبق سرنوشتی که براش نوشته شده زندگی کنه و حق هیچ گونه گله و شکایتی هم نداره و خداوند خودش صلاح میدونه که به هر کسی چی بده و چی نده.
در خانواده و مدرسه و جامعه زیاد شنیده بودم که اگر میخوای سعادت مند بشید و در آخرت سربلند باشید گول زرق و برق دنیا رو نخورید و سعی کنید که ساده زیست باشید.
در باور من افراد فقیر و مصیبت زده افرادی بودند که نزد خدا عزیزترند و به جای سختی هایی که در این دنیا می کشند در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت و افراد ثروتمند افرادی بودند که از چشم خدا افتادند و چون خدا دوست نداره که صدای اونا رو بشنوه اونا رو به حال خود شون رها کرده و هر چیزی که میخوان سریع به اونا داده میشه تا خداوند صدای اونا رو نشنوه.
همچنین زیاد شنیده بودم که افرادی که در این دنیا مریض میشن و مریضی شون سالها طول میکشه پیش خدا عزیزترند و با هر ناله ای که میکشن یکی از گناهان شون آمرزیده میشه و چون خدا اونا رو دوست داره مریضی شونو طولانی میکنه تا لحظه مرگ پاک و بیگناه از این دنیا برن و در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت.
پذیرفتن این حرف ها و باورها باعث شده بود که سالها مورد امتحان خداوند قرار بگیرم تا جایی که دیگه از زندگی خسته و بیزار شده بودم و در ذهن من در مصیبت و بلا گرفتار بودن و با مشکلات دست و پنجه نرم کردن مساوی بود با عزیز بودن در نزد خداوند.
زیاد شنیده بودم و میشنوم که خداوند هر کس رو بیشتر دوست داشته باشه بیشتر امتحان میکنه و شنیدن این حرف ها و تکرار شدن شون باعث شده که برامون پذیرفتن شون هم راحت تر و باور پذیر تر باشه و در نهایت این آموزش ها در ذهن مون نفوذ کردند و شاید مدت طولانی زمان ببره تا از ذهن مون پاک بشن.
پس حالا که برای تغییر سرنوشت به این مسیر زیبا هدایت شدیم و میخوایم تغییر کنیم. باید عجله نداشته باشیم، نا امید نشیم و ادامه بدیم چون تغییر سرنوشت به آرامی به وجود میاد و با گوش دادن به فایل های آموزشی و تکرار و تمرین و عمل کردن به اونا در زندگی و با صبر و آرامش کاری کنیم که بذر ها مون رشد کنند تا آرام آرام تغییرات به وجود بیاید و البته موضوع مهم برای تغییر سرنوشت اینکه باید همیشه در زندگی به خداوند ایمان و امید و توکل داشته باشیم.
خداوند این جهان و بر اساس طعم ها دسته بندی کرده (طعم ثروت، خوشبختی، موفقیت، شادی، سلامتی، چاقی، صلح، عشق، آرامش، فقر، بدبختی، شکست، غم، بیماری، لاغری، دشمنی، نفرت، بیقراری و … ) و هر کس در مدار هر طعمی باشه فقط همون طعم و تجربه میکنه.
کسی که در مدار فقر و نداریه هیچ وقت نمی تونه طعم ثروت و دارایی و تجربه کنه و یا کسی که در مدار جنگ و دشمنی و درگیریه هیچ وقت نمی تونه طعم صلح و دوستی و آرامش و تجربه کنه.
پس مهم نیست که ما دوست داریم چه طعمی و تجربه کنیم مهم اینه که بفهمیم چه طعمی و در ذهن مون ذخیره کردیم و داریم به اون توجه میکنیم.
پس مهمه که فکر و باورامون با هم همسو باشن چون در نهایت اون طعمی رو که در ذهن مون ذخیره کردیم و به اون توجه میکنیم اون رو تجربه میکنیم. نه اون طعمی و که دوست داریم تجربه کنیم.
مثلاً من میرم رستوران و دوست دارم که قورمه سبزی بخورم و خیلی هم گشنمه میرم اونجا و توجهم میره سمت زرشک پلو با مرغ و در نهایت زرشک پلو با مرغ سفارش میدم در صورتیکه دوست داشتم قورمهسبزی بخورم خب طعمی که من تجربه میکنم زرشک پلو ست نه قورمهسبزی.
درسته که من سیر شدم ولی اون غذایی رو که دوست داشتم نخوردم چون توجه من به زرشک پلو بود و اونو سفارش دادم و صاحب رستوران به من زرشک پلو داد نه قورمهسبزی و من دیگه طعم قورمهسبزی و تجربه نکردم با این که خیلی دوست داشتم قورمهسبزی بخورم ولی زرشک پلو خوردم حالا من خودم مقصرم یا صاحب رستوران؟
صاحب رستوران که هم قورمه سبزی داشت، هم زرشک پلو، من خودم زرشک پلو سفارش دادم صاحب رستوران هم طبق خواسته من زرشک پلو بهم داد، و اگه من قورمه سبزی سفارش میدادم طعم قورمه سبزی و تجربه میکردم.
حالا میفهمم که چرا این همه سال طعم های خوبی که دلم میخواست نتونستم تجربه کنم. و همچنین برام روشن شد چرا با این که این همه برای رسیدن به لاغری تلاش میکردم ولی همیشه چاقی همراه من بوده؟
چون همه فکر و ذکر و تمرکز من روی چاقی بوده، و اصلا توجهی به لاغری نداشتم و اونو از خودم خیلی دور و دست نیافتنی میدیدم در صورتیکه لاغری در وجودم و در کنار خودم بوده و من بخاطر افکار و باورهای غلط و نادرستم اونو نمیدیدم و چون افکار و باورهای من با هم هماهنگ و همسو نبودند من نمی تونستم با همه تلاش و سختی و رنجی که برای بدست آوردنش میکشیدم داشتن شو تجربه کنم و همیشه حسرت داشتن شو می کشیدم.
پس چیزی که من تجربه می کردم نتیجه توجه من بوده، نه نتیجه فکر کردن و دوست داشتن من.
طعم هایی که دوست دارم در زندگی تجربه کنم:
۱_ طعم سلامتی
۲_ طعم خوشبختی
۳_ طعم آرامش
۴_ طعم تناسب اندام ماندگار
۵_ طعم ثروت
۶_ طعم موفقیت و خوشبختی بچه هام
۷_ طعم مسافرت
۸_ طعم داشتن روابط عاشقانه و معنوی با خداوند
۹_ طعم نابودی ویروس کرونا
۱۰_ طعم روابط عاشقانه با همسر عزیزم .
…………
تمرین دوم:
چه طعم هایی رو در ذهنم ذخیره کردم و در طول روز دارم به اونا توجه میکنم واز چه موضوعاتی در طول روز دارم شکایت میکنم.
خدارو شکر من زیاد اهل شکایت و گلایه کردن نیستم و این خصلت خوبو از مادر یاد گرفتم.
چون هر وقت کسی جلوی مادرم از مشکلات و سختیها گلایه و شکایت میکرد مادرم اصلا خوشش نمی یومد و همیشه به ما هم میگفت که سفره دل تونو پیش کسی باز نکنید چون با، باز کردن مشکلات تون پیش دیگران، مشکلات تون که حل نمیشه هیچ، فقط این طوری همه از همه چیز زندگی شما سر در میارن و باعث میشه که یک سری از روی دلسوزی و یک سری از روی فضولی تو زندگی تون دخالت کنند.
منم یاد گرفتم که زیاد گله و شکایتی نداشته باشم و در مورد مشکلاتم زیاد با دیگران حرف نزنم.
حالا نمیدونم این خصلت خوبه یا بده البته من که تا الان از انجامش ضرری نکردم و اما در مورد تمرین دوم و طعم های که دارم در طول روز تجربه میکنم من در جنبه تناسب اندام (لاغری با قدرت ذهن) با آموزش های ارزشمند استاد یاد گرفتم که برای تغییر جسم و رسیدن به لاغری باید افکار و باورهامو با هم هماهنگ و همسو کنم و این آموزش ها نه تنها در جنبه لاغری بلکه اگر خوب درک کنیم در همه جنبه های زندگی مون تاثیر داره.
تقریباً دارم یاد میگیرم که آموزش هامو در همه جنبه های زندگیم به کار ببرم و کم و بیش طعم هایی رو که در تمرین اول نوشتم دارم در زندگیم تجربه میکنم.
از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم تقریباً دارم تغییرات رو در همه جنبه های مختلف زندگیم دریافت میکنم من بذرهای تغییر رو کاشتم و حالا دارم با گوش دادن به فایل ها ، درک و هضم آموزش ها و عمل کردن به اونا در زندگی، صبر و شکیبایی و آرامش از اونا مراقبت میکنم تا تبدیل به درخت تنومند بشن و ایمان دارم که نتیجه برای من و همه دوستانی که آموزش هارو به درستی درک و هضم میکنند محفوظه.
با تشکر از زحمات بیدریغ استاد گرامی.
و با آرزوی بهترین ها برای همه دوستان.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.23 از 102 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
با سلام فایل۶
چه طعم هایی دوست دارم تجربه کنم وچه طعم هایی الان درزندگیم وچه تغییراتی کردم
این تمرین بخش های مختلفی داره اول بگم که من عاشق طعم خوشبختیم عاشق طعم ثروتم میخوام طعم سلامتی رو هم خودم هم همسرم بچشیم عاشق طعم متناسب شدنم عاشق طعم آرامشم عاشق طعم امید وامنیتم در جامعه ام عاشق طعم لذت بردن از زندگیمم عاشق طعم شادی ونشاطم والان طعم های فقر وطعم مریضی طعم عدم امنیت از شرایط مالی اقتصادی جامعه تا عدم امنیت داخلی وبرون مرزی رو دارم تجربه میکنم دارم طعم بدبختی دیگران وفقر ومشکلات دیگران تجربه میکنم که اصلا دوستش ندارم البته به لطف خدای مهربان واستاد عزیزم الان طعم شادی رو خیلی بیشتر تجربه میکنم طعم روابط خوب با همسرمو بیشتر تجربه میکنم طعم متناسب شدن بیشتر تجربه میکنم طعم اعتماد به نفس وخودباوری رو بیشتر دارم تجربه میکنم وطعم ایمان وباور داشتن به خداوند رو دارم بیشتر از قبل تجربه میکنم من دلم میخواد با تمام وجودم فقط طعم هایی که دوست دارمو تجربه کنم ودیگه چیزی رو که دوست ندارم اصلا نچشم 😍🥰
با سلام خدمت استاد گرامی وهمگی دوستان عزیزم
امروز یک روز جدید پس باید کارای جدید انجام داد قدری بهتر از دیروز عمل کرد وبیشتر وبهتر زندگی کرد من ایمان دارم به خدا درهر زمینه ای پس شروع میکنم با یاد خودش که تنها کس من درجهان
من طعم ثروت میخوام طعم آرامش مالی طعم امنیت طعم خوشبختی طعم آرامش طعم روابط خوب با دیگران طعم آرامش در خوردن طعم تناسب اندام طعم زیبایی طعم ماشین خوب خونه خوب وهمسایه های خوب وساکت وبی آزار طعم زندگی خوب وطعم به آرامش رسیدن روحم طعم خوشحالی طعم موفقیت وخلاصه کلی طعم های خوب ولذید دنیا
با خودم گقتم خب چقدر این طعم ها رو درطول روز میچشی در طول زندگیت بعد کمی فکر دیدم که طعم فقر میچشم چون گلایه از وضعیت مالیمون دارم مدام وقبلا ها توی اخبار ورسانه هاهم فقر ونداری رو دنبال میکردم اما خداروشکر دست از سر این چیزا برداشتم که یه مقداری اوضاع مالیمون بهتر شده اما هنوزم گله از قسط های بینهایت واشتباهات مالیمون دارم نمیگم اشتباه نکردیم من وهمسرم ولی بیشتر از حدش گاهی شکایت میکنیم از شرایطمون به حدی که این اواخر خودم مثل پرنده زخمی به درودیوار قفس بدبختی میکوبیدم فکر میکردم اینجوری من نجات پیدا میکنم اما نجات که پیدا نکردیم هیچ خودم واعصابمو داغون کردم به حدی که امروز صبح به محض بیدار شدن از خواب اسید معده ام پاشید توی دهنم چیزی که تا حالا تجربش نکرده بودم طوری که به خودم گفتم ببین چه بلایی سر خودت اوردی اما از امروز همه چیز عوض شده ومن دیگه نمیخوام به این چیزا فکرو توجه کنم به جاش طعم لذیذ سلامتی وبه طعم ثروت وآرامش مالی فکر میکنم طعم دیگه ای که هر روز بهش فکر میکردم گله وشکایت از بقیه بود و درست رفتار نکردنشون بامن که منو بسیار آزار میداداما حالا دیگه نمیخوام این طعم تجربه کنم چه رفتارشون افراد اطرافم عوض کنن چه نه دیگه بهش فکر نمیکنم به جاش تمرکزمو میگذارم روی خوبی هاشون هر چند اندک اینجوری خودم خوشحال ترم کسی که متوجه نمیشه ولی من بهتر زندگی میکنم
طعم دیگه چاقی که مدام بهش توجه میکردم حتی این ۱۰ ماهیم که دراین سایت بودم مدام شکم وپهلو وباسن وران هامو برانداز میکردم حالا بعضیا گیر میدن به یک نقطه از بدنشون مثلا بعضیا شکمشون آزارشون میده اما من به طور ناخودآگاه دنبال جاهای ناخوشایندم میگشتم اما از میشه گفت دیروز تصمیم گرفتم همه چیز عوض کنم وامروزم دارم عملیش میکنم یک لباسی پوشیدم که معلوم نباشه اندامم درش وهر بار که از جلوی آینه رد میشم بیشتر به چشمام نگاه میکنم واحساس سبکی شکمم همین که حس سبکی میکنم لبخند میزنم وبا خوشحالی از جلوی آینه عبور میکنم دو سه روزیه با همسرم تصمیم گرفتیم دوتایی اون تمرین معروف استاد انجام بدیم به فقط زمان گرسنگی غذا بخوریم وبه محض سیری دست بکشیم از غذا به لطف آموزه های استاد عزیزم تا حد زیادی موفق شدیم والان دوسه روزیه داریم با موفقیت واحساس سبکی روزهامونو زندگی میکنیم
حتی ایده های جدیدی هم به ذهنمون خطور کرده که بسیار دلچسب مثلا قبلا من غذا جوری میپختم که دوروز ازش بخوریم معمولا هم اضافه میومد ومجبور میشدیم گاهی تا سه روزم ازش بخوریم همیشه این تفکر داشتم غذا پختن منو چاق کرده چون بوی غذا منو تحریک میکنه اما به طور ناخودآگاه تصمیم گرفتیم هر روز فقط برای همون روز غذا بپزم به مقدار کمتر به تازگی متوجه شدیم دووعده غذای اصلی برامون کافیه یعنی صبحانه میخوریم ویک وعده دیگه حتی بدون گرسنگی
یعنی میدونین استاد قبلا اصلا واقعا گرسنه نمیشدیم بیشتر حوصله مون سر میرفت میگفتیم خب یه چیزی بخوریم خب اگه تایم دوازده یا یک بود ناهار میخوردیم وعصر بود شام وگاهی همسرم شبا خوابش نمیبرد با شکم پر الان متوجه شدیم که ما خیلی مواقع گرسنه نبودیم خیلی خوراکی ها رو هدر دادیم تازه من فکر میکردم نه من اصلا هبچ چیزو دور نمیریزم
ولی واقعا اینجور نبود خودمون کرده بودیم سطل آشغال پریروز رفته بودم بازار روز کمی گوجه فرنگی احتیاج داشتم بخرم دیدم یک خانم جوان وچاق شاید چیزی بالغ بر ۷ کیلو انگور خریده بود وبا یک هندوانه بزرگ به طوری که به سختی حملش میکرد اونقدر انگورا سنگین بود که هندوانه رو پس داد وکلی هم پولشون شد با خودم گفتم آخه اینهمه انگور میخوای چی کار حتی اگه مهمان هم داشته باشی ده نفرم بازم یک نوع میوه که جالب نیست ولی کاملا مشخص بود که خرید خونشون بود البته کاری به قضاوت مردم ندارم ولی توی دلم گفتم ببین دقیقا فرمولای چاقیش اینجور مجبورش کردن زیاد بخره منم قبلا اینطور بودم میرفتم خرید واویلا بود اونقدر میوه وسبزی وخوراکی و…میخریدم که انگار میخوام یک هفته یک محله رو شام وناهار وصبحانه مهمانی بدم با میان وعده ومیوه
الان متوجه میشم که چقدر پول اصراف میکردم وخرج چیزایی میکردم که بیشترشو دور میریختم همیشه میوه مونده سبزی مونده وبعضیاشم به زور فریزری میکردم تا بلکه بعدا بخوریمشون کلا انگار از قحطی وزندان فرار کرده بودم
حالا پولش بماند با چه زحمتی میاوردمشون با ماشین وبیماشین بعدشم میرفتم کلی راه میرفتم که اضافات که خوردمو بسوزونم به قول خودم
حالا میفهمم که چقدر دراشتباه بودم حالا وقتی میرم خرید مینویسم دقیقا چی میخوام دیگه تو خونه ما سبزی ومیوه وخوراکی مونده مصرف نمیشه دیگه انبار مواد غذایی نداریم دیگه غذا اضافه نمیاد ویخچالم خالی وتمیز ومرتب شده هر وقت بخوام چیزی کمی میخرم ومیخوریمش
ودوباره میخرم واین باعث شده بهتر بخوریم با کیفیت تر بخوریم وبه اندازه بخوریم
اینا همگیشون نشات گرفته از افکار نادرست من داشت که فکر میکردم اگه یخچالم پر نباشه تا خرخره من آدم بدبختی هستم اما الان بدبختی رو در مونده خوری اصراف ودور ریختن پولم بابت مواد غذایی فاسد شده وبهینه استفاده نکردن از سرمایه هامون میدونم
به قول شخصی متناسب که میگفت من هیچ وقت خودمو برای مهمون سرزده آماده نمیکنم مهمون سرزده خونش پای خودش چه برسه به غذاش خلاصه که قسمت بود این پاراگراف ۳ بار بنویسم تا متوجه شم چقدر درست باورهای غلطی که به ما بارها گفتن باید برای مهمون سرزده آمادگی کامل داشته باشی
هر چه مفصل تر بهتر مثلا همیشه توی خونت شیرینی کیک وکلوچه میوه به میزان فراوان غذاهای فریزری وآماده وهزار تا اطعمه واشربه آماده داشته باشی
یه دوست داشتم خیلی متناسب بود خیلی زیبا بود وجذاب وهمیشه خوشتیپ وخواستنی دردوران دانشگاه متاهل بود ومن مجرد بهم همیشه میگفت هیچ وقت چیزی که امروز وفردا نمیخوریش نخر پول هدر دادن اون موقع ها میگفتم چقدر خسیس وچون نمیخوره اینقدر لاغر مونده ولی چون خیلی دوستش داشتم ومهربون بود یه روز ازش پرسیدم چرا اون حرف بهم زدی آمنه جان
بهم گفت ببین شوهر من اوایل گز میخرید ومیگذاشت توی خونه که مهمون میاد کلی میوه میخرید که مهمون میاد سرزده آبرومون میره روزها میگذشت ومهمون نمیومد به طوری که گزها وشیرینی های خشک بیات وسفت میشدن ومیوه ها مونده وخراب ومنم با جعبه مینداختمشون دور توی سطل آشغال وقتی همسرم میومد خونه دعوامون میشد وهمیشه میگفت چرا دور ریختی کلی پولشونو داده بودم ومیگذاشتی با چای خودمون میخوریم
منم هر بار بهش میگفت مگه ما آشغال خوریم گز سفت که دندونمو بشکونه رو نمیخورم یا شیرین بیات شده رو وحتی میگفت با اینکه میوه خیلی دوست دارم اما بارها شده بود که به خاط ترس از خراب شدن یک طالبی یا هندونه رو تنهایی خوردم تا چند روز دل درد ودلپیچه رو تحمل کردم
بعد این ماجرا دیگه این کارو نمیکنیم به جاش پول کنار میگذاریم اونم یه پول زیاد با اینکه نیاز نیست اما چون همسرم ترس از آبرو ریزی جلو دوست وآشنا داره هر ماه حدالقل ۵۰۰ هزار تومن کنار میگذاریم که آخر هر ماه من میرم وبرای خودم لباس ووسایل مورد نیازمو میخرم وکلیم کیف میکنم
امروز حدود ۷ سال از اون روزا میگذره ولی من امروز به حرفای اون دوست متناسبم رسیدم که وقتی پول بگذاری کنار خیلی راحت تری اگه خونت همیشه تمیز باشه حتی اگه یک ساعت وقت داشته باشی میتونی بری بیرون وهر چی لازمه بخری وبیای
جالبه ها ذهنم عجب راهکارهایی میده
من امروز به این نتیجه رسیدم که بیام طعم هایی رو دوست دارم بردارم چرا خجالت میکشم یا میترسم
چرا طعم هایی که دوست ندارمو برمیدارم من مهمم پس کاری که خوشحالم میکنه رو انجام میدم
طعم دلچسب ثروت انتخاب میکنم
از امروز راجب ثروت مندان مستند میبینم کیف میکنم به وسایل داخل خونم که نماد ثروت توجه میکنم به دارایی هام توجه میکنم به به خداروشکر که اینهمه نماد ثروت دارم میرم وپیداشون میکنم ولذت میبرم
من از امروز طعم تناسب اندام انتخاب میکنم
به نماد های تناسب اندام درجهان توجه میکنم عکس ها ومستندای مانکن ها رو نگاه میکنم خودمو مانکن میبینم وبه قسمت های بدنم که مشابه مانکن هاست دقت میکنم مثلا من ساعد دست بسیار متناسبی دارم وهمینطور انگشتان دست وپای متناسب زیبا ومتناسبی
همینطور صورت متناسب وزیبایی وگردن متناسب وحتی شانه ها ی متناسبی من پس تناسب اندام درخودم دارم پس باید بیشتر بهشون توجه کنم تا گسترش پیدا کنه چون طعم لذت بخش متناسب شدن واقعا جذاب به به خیلی خوشمزست
طعم روابط خوب انتخاب میکنم با دیگران وآرامش درروابطم
خب اینم راهکار داره به خوبیای آدمهای اطرافم توجه کنم تا حسم نسبت به آدمها بهتر بشه مثلا خب بهم زنگ میزنن اطرافیانم وحالمو میپرسن هر چند وقت یکبار