0

زندگی با طعم خدا (جلسه ششم)

اندازه متن

سالهای زیادی در زندگی تصور من درباره زندگی این بود که خداوند از قبل سرنوشت من را تعیین کرده است و وظیفه من در زندگی صبر و تحمل کردن تقدیری است که خداوند از قبل برای من در نظر گرفته است و اگر در این امر مهم موفق باشم در روز آخرت پاداش الهی را دریافت می کنم.

هیچ امیدی به تغییر سرنوشت خودم نداشتم اما قرار گرفتن در مسیر تغییر کردن نگرش تازه ای در وجود من ایجاد کرد.

سرنوشت چیست؟!

موضوع سرنوشت یکی از مبهم ترین موضوعات ذهن من بود. از یک طرف از شرایط زندگی خودم راضی نبودم و از طرفی ترس داشتم که مبادا نارضایتی من از سرنوشتم از زندگی موجب ناراحتی و قهر خداوند شود.

همیشه از اطرافیانم می شنیدم که هرچه خدا بخواهد همان می شود و فقط وظیفه ما صبر و تحمل و شکر خداست. اما همیشه این سوال در ذهن من مرور می شد که چرا هرچه خدا برای من می خواهد مشکل و ناراحتی است؟! چرا خداوند برای من شادی، موفقیت، ثروت و … نخواسته است؟

البته پاسخ این ابهام ذهنی من این بود که: خداوند بهتر از من صلاح می داند که چه چیزی برای من خوب و چه چیزی بد است. همیشه مادرم سعی می کرد با این سوال نظر من را نسبت به پذیرش سرنوشت تغییر دهد.

مادرم می گفت:‌ خوبه که خداوند به تو ثروت بدهد و بعد دچار مشکل و گرفتاری بشی؟! حتما خدا بهتر از تو می دونه که چقدر باید پول داشته باشی. و من همیشه در تعجب بودم که چرا خداوند به من نمی بیند که مقدار بیشتری پول داشته باشم.

هرچه بیشتر در مسیر تغییر کردن حرکت کردم و با افراد بیشتری درباره این موضوعات صحبت کردم متوجه شدم که عده زیادی مثل من دچار این ابهام ذهنی هستند که چرا سرنوشت آنها اینگونه است و آیا امکان تغییر سرنوشت وجود دارد یا خیر؟!

عبارت های زیادی توسط افراد در گوگل درباره سرنوشت جستجو می شود که جالب توجه هستند:

  • آیا سرنوشت انسان از قبل تعیین شده است
  • تقدیر و سرنوشت در قرآن کریم
  • تقدیر و سرنوشت چیست
  • سرنوشت انسان دست کیست
  • نقش خداوند در سرنوشت انسان چیست
  • تفاوت تقدیر و سرنوشت چیست
  • تقدیر الهی چیست
  • تغییر سرنوشت با تغییر اسم
  • سنگ تغییر سرنوشت
  • دعای تغییر سرنوشت

عبارت های بسیار زیاد و بعضا عجیب و غریبی برای کسب آگاهی درباره سرنوشت یا تقدیر و راهکاری مختلف برای تغییر سرنوشت جستجو شده است که نشان از اهمیت این موضوع و ابهام زیاد درباره آن است.

در تعریف سرنوشت یا تقدیر آمده است:

سرنوشت یا تقدیر اشاره دارد به یک سری اتفاقات از پیش تعیین‌شده (از سر نوشته‌شده) که معمولاً اشاره به آینده دارد، چه کلی و چه جزئی. ریشهٔ اعتقاد به سرنوشت در این اعتقاد است که اتفاقات جهان یک نظم طبیعی را دنبال می‌کند.

عده ای عقیده دارند همانطور که روند رشد و نمو و مراحل تکامل یک درخت از قبل مشخص شده است بنابراین روند زندگی انسان نیز مانند سایر موجودات از قبل مشخص و غیرقابل تغییر است.

این مقایسه از این جهت صحیح است که روند رشد و نمو انسان مانند هر موجود دیگری از قبل مشخص شده است و به هیچ شکل ممکن نمی توان در این روند تغییر ایجاد کرد.

اما مقایسه از این جهت نادرست است که انسان مجبور است مانند درخت یا هر موجود دیگری زندگی از قبل تعیین شده داشته باشد.

انسان می تواند بارها در زندگی مادی شرایط زندگی خود را تغییر دهد. می تواند محیط زندگی خود را تغییر دهد،‌ می تواند در هر لحظه احساس درونی خود از بودن و زندگی کردن را تغییر دهد. انسان می تواند بارها سرنوشت خود را انتخاب و آن را محقق کند.

تغییر سرنوشت

تغییر سرنوشت من

از زمانی که با این آگاهی مواجه شدم که سرنوشت من از قبل نوشته نشده است و مجبور به تحمل شرایط فعلی خود در زندگی نیستم،‌ حس و حال تازه ای برای زندگی کردن در من دمیده شد. ذوق و شوق زیادی برای تجربه شرایط بهتر در زندگی داشتم و زمان زیادی را صرف تحقیق، مطالعه و انجام تمرینات ذهنی مختلف برای درک بهتر این موضوع کردم.

به لطف خدا درخواست من برای درک تغییر سرنوشت پاسخ داده شد و شرایط زندگی من به مرور تغییر کرد و اولین نشانه های تغییر سرنوشت من ایجاد تغییر اساسی و بنیادی در احساس و شادی درونی من بود.

احساس آرامش عمیقی داشتم در حالی که شرایط پیرامون من تغییر خاصی نکرده بود اما به طرز شگفت انگیزی احساس آرامش درونی داشتم. سرچشمه این احساس آرامش عمیق باور کردن امکان تغییر سرنوشت بود.

من باور کرده بودم که می توانم شرایط بهتری در زندگی داشته باشم.

من باور کرده بودم که خودم خالق شرایط زندگی ام هستم.

من باور کردم که خداوند از قبل مسیر زندگی مرا تعیین نکرده است و من مجبور به تحمل شرایط زندگی ام نیستم.

من باور کردم که از طرف خداوند این فرصت و اختیار به من داده شده است تا هرآنگونه که می خواهم زندگی کنم.

من باور کردم که امکان تغییر سرنوشت وجود دارد و این فرصت برای همه انسانها مهیاست.

اطمینان داشتم به اینکه می توانم هر طور که دوست دارم زندگی کنم و خداوند شرایط و فرصت تغییر سرنوشت را برای من فراهم کرده است باعث شکل گیری احساس آرامش درونی من در شرایطی شده بود که دنیای بیرونی و زندگی من همان زندگی قبل و شرایط ناامید کننده بود.

بنابراین اولین قدم و مهمترین قدم برای موفقیت در تغییر سرنوشت باور کردن امکان داشتن تغییر سرنوشت است.

انسان های زیادی هستند که عقیده دارند سرنوشت را نمی توان تغییر داد و این نگرش باعث شده است که راه و روش های مختلف و خرافاتی برای تغییر سرنوشت به کار گرفته شود.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

به نام خدایی که در این نزدیکیست

با سلام به دوستان هم مسیرم

من قبلاً فکر می کردم که زندگی انسان ها از قبل تعیین شده ست و هر کس باید طبق سرنوشتی که براش نوشته شده زندگی کنه و حق هیچ گونه گله و شکایتی هم نداره و خداوند خودش صلاح می‌دونه که به هر کسی چی بده و چی نده.

در خانواده و مدرسه و جامعه زیاد شنیده بودم که اگر میخوای سعادت مند بشید و در آخرت سربلند باشید گول زرق و برق دنیا رو نخورید و سعی کنید که ساده زیست باشید.

در باور من افراد فقیر و مصیبت زده افرادی بودند که نزد خدا عزیزترند و به جای سختی هایی که در این دنیا می کشند در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت و افراد ثروتمند افرادی بودند که از چشم خدا افتادند و چون خدا دوست نداره که صدای اونا رو بشنوه اونا رو به حال خود شون رها کرده و هر چیزی که میخوان سریع به اونا داده میشه تا خداوند صدای اونا رو نشنوه.

همچنین زیاد شنیده بودم که افرادی که در این دنیا مریض میشن و مریضی شون سالها طول می‌کشه پیش خدا عزیزترند و با هر ناله ای که میکشن یکی از گناهان شون آمرزیده میشه و چون خدا اونا رو دوست داره مریضی شونو طولانی میکنه تا لحظه مرگ پاک و بیگناه از این دنیا برن و در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت.

پذیرفتن این حرف ها و باورها باعث شده بود که سالها مورد امتحان خداوند قرار بگیرم تا جایی که دیگه از زندگی خسته و بیزار شده بودم و در ذهن من در مصیبت و بلا گرفتار بودن و با مشکلات دست و پنجه نرم کردن مساوی بود با عزیز بودن در نزد خداوند.

زیاد شنیده بودم و می‌شنوم که خداوند هر کس رو بیشتر دوست داشته باشه بیشتر امتحان میکنه و شنیدن این حرف ها و تکرار شدن شون باعث شده که برامون پذیرفتن شون هم راحت تر و باور پذیر تر باشه و در نهایت این آموزش ها در ذهن مون نفوذ کردند و شاید مدت طولانی زمان ببره تا از ذهن مون پاک بشن.

پس حالا که برای تغییر سرنوشت به این مسیر زیبا هدایت شدیم و می‌خوایم تغییر کنیم.  باید عجله نداشته باشیم، نا امید نشیم و ادامه بدیم چون تغییر سرنوشت به آرامی به وجود میاد و با گوش دادن به فایل های آموزشی و تکرار و تمرین و عمل کردن به اونا در زندگی  و با صبر و آرامش کاری کنیم که بذر ها مون رشد کنند تا آرام آرام تغییرات به وجود بیاید و البته موضوع مهم برای تغییر سرنوشت اینکه باید همیشه در زندگی به خداوند ایمان و امید و توکل داشته باشیم.

خداوند این جهان و بر اساس طعم ها دسته بندی کرده (طعم ثروت، خوشبختی، موفقیت، شادی، سلامتی، چاقی، صلح، عشق، آرامش، فقر، بدبختی، شکست، غم، بیماری، لاغری، دشمنی، نفرت، بی‌قراری و … ) و هر کس در مدار هر طعمی باشه فقط همون طعم و تجربه میکنه.

کسی که در مدار فقر و نداریه هیچ وقت نمی تونه طعم ثروت و دارایی و تجربه کنه و یا کسی که در مدار جنگ و دشمنی و درگیریه هیچ وقت نمی تونه طعم صلح و دوستی و آرامش و تجربه کنه.

پس مهم نیست که ما دوست داریم چه طعمی و تجربه کنیم مهم اینه که بفهمیم چه طعمی و در ذهن مون ذخیره کردیم و داریم به اون توجه می‌کنیم.

پس مهمه که فکر و باورامون با هم همسو باشن چون در نهایت اون طعمی رو که در ذهن مون ذخیره کردیم و به اون توجه می‌کنیم اون رو تجربه می‌کنیم. نه اون طعمی و که دوست داریم تجربه کنیم.

مثلاً من میرم رستوران و دوست دارم که قورمه‌ سبزی بخورم و خیلی هم گشنمه میرم اونجا و توجهم می‌ره سمت زرشک پلو با مرغ و در نهایت زرشک پلو با مرغ سفارش میدم در صورتیکه دوست داشتم قورمه‌سبزی بخورم خب طعمی که من تجربه میکنم زرشک پلو ست نه قورمه‌سبزی.

درسته که من سیر شدم ولی اون غذایی رو که دوست داشتم نخوردم چون توجه من به زرشک پلو بود و اونو سفارش دادم و صاحب رستوران به من زرشک پلو داد نه قورمه‌سبزی و من دیگه طعم قورمه‌سبزی و تجربه نکردم با این که خیلی دوست داشتم قورمه‌سبزی بخورم ولی زرشک پلو خوردم حالا من خودم مقصرم یا صاحب رستوران؟

صاحب رستوران که هم قورمه سبزی داشت، هم زرشک پلو، من خودم زرشک پلو سفارش دادم صاحب رستوران هم طبق خواسته من زرشک پلو بهم داد، و اگه من قورمه سبزی سفارش میدادم طعم قورمه سبزی و تجربه می‌کردم.

حالا میفهمم که چرا این همه سال طعم های خوبی که دلم میخواست نتونستم تجربه کنم. و همچنین برام روشن شد چرا با این که این همه برای رسیدن به لاغری تلاش می‌کردم ولی همیشه چاقی همراه من بوده؟

چون همه فکر و ذکر و تمرکز من روی چاقی بوده، و اصلا توجهی به لاغری نداشتم و اونو از خودم خیلی دور و دست نیافتنی میدیدم در صورتیکه لاغری در وجودم و در کنار خودم بوده و من بخاطر افکار و باورهای غلط و نادرستم اونو نمی‌دیدم و چون افکار و باورهای من با هم هماهنگ و همسو نبودند من نمی تونستم با همه تلاش و سختی و رنجی که برای بدست آوردنش می‌کشیدم داشتن شو تجربه کنم و همیشه حسرت داشتن شو می کشیدم.

پس چیزی که من تجربه می کردم نتیجه توجه من بوده، نه نتیجه فکر کردن و دوست داشتن من. 

طعم هایی که دوست دارم در زندگی تجربه کنم:

 ۱_ طعم سلامتی

۲_ طعم خوشبختی

۳_ طعم آرامش

۴_ طعم تناسب اندام ماندگار

۵_ طعم ثروت

۶_ طعم موفقیت و خوشبختی بچه هام

۷_ طعم مسافرت

۸_ طعم داشتن روابط عاشقانه و معنوی با خداوند

۹_ طعم نابودی ویروس کرونا

۱۰_ طعم روابط عاشقانه با همسر عزیزم .

…………

تمرین دوم:

چه طعم هایی رو در ذهنم ذخیره کردم و در طول روز دارم به اونا توجه میکنم واز چه موضوعاتی در طول روز دارم شکایت می‌کنم. 

 خدارو شکر من زیاد اهل شکایت و گلایه کردن نیستم و این خصلت خوبو از مادر یاد گرفتم.

چون هر وقت کسی جلوی مادرم از مشکلات و سختی‌ها گلایه و شکایت میکرد مادرم اصلا خوشش نمی یومد و همیشه به ما هم می‌گفت که سفره دل تونو پیش کسی باز نکنید چون با، باز کردن مشکلات تون پیش دیگران، مشکلات تون که حل نمیشه هیچ، فقط این طوری همه از همه چیز زندگی شما سر در میارن و باعث میشه که یک سری از روی دلسوزی و یک سری از روی فضولی تو زندگی تون دخالت کنند.

منم یاد گرفتم که زیاد گله و شکایتی نداشته باشم و در مورد مشکلاتم زیاد با دیگران حرف نزنم.

حالا نمی‌دونم این خصلت خوبه یا بده البته من که تا الان از انجامش ضرری نکردم و اما در مورد تمرین دوم و طعم های که دارم در طول روز تجربه میکنم من در جنبه تناسب اندام (لاغری با قدرت ذهن) با آموزش های ارزشمند استاد یاد گرفتم که برای تغییر جسم و رسیدن به لاغری باید افکار و باورهامو با هم هماهنگ و همسو کنم و این آموزش ها نه تنها در جنبه لاغری بلکه اگر خوب درک کنیم در همه جنبه های زندگی مون تاثیر داره.

تقریباً دارم یاد میگیرم که آموزش هامو در همه جنبه های زندگیم به کار ببرم و کم و بیش طعم هایی رو که در تمرین اول نوشتم دارم در زندگیم تجربه میکنم.

از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم تقریباً دارم تغییرات رو در همه جنبه های مختلف زندگیم دریافت می‌کنم من بذرهای تغییر رو کاشتم و حالا دارم با گوش دادن به فایل ها ، درک و هضم آموزش ها و عمل کردن به اونا در زندگی، صبر و شکیبایی و آرامش از اونا مراقبت می‌کنم تا تبدیل به درخت تنومند بشن و ایمان دارم که نتیجه برای من و همه دوستانی که آموزش هارو به درستی درک و هضم میکنند محفوظه.

با تشکر از زحمات بیدریغ استاد گرامی.

و با آرزوی بهترین ها برای همه دوستان.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.23 از 102 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12273
220 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فاطمه
      1399/10/15 15:29
      مدت عضویت: 1872 روز
      امتیاز کاربر: 334 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 1,743 کلمه

      سلام
      فایل جلسه ۶ زندگی با طعم خدا
      هرفایلتون جالب ترومهم تر واثر گذارتر از فایل قبلی هست و تمام حقایق زندگی ما روبیان میکند.
      احساس ما از گفته ها وشنیده ها ودیده ها شکل میگیرد وتعیین کننده تصمیمات ما درزندگیمون هست .هرچه را که به ان فکر کنیم ودرذهنمون پرورش بدیم بوسیله ان فکر کائنات وجهان هستی رودعوت به دادنش به ما میکنیم .در دوره دبیرستان مسیر زندگیم بوسیله اتفاقاتی که درجامعه رخ داد تغییر کردو پذیرفتن عقایدی که دروسایل ارتباط جمعی ومدرسه وجامعه اشاعه داده میشد باعث فاصله افتادنم با خانواده ودوستان واشنایان وفامیل وکلا جامعه شد
      به هرحال دوران جوانی احساسات برعقل غلبه داره و این خصوصیت من رو درمسیری که اسم ورسمش درست بود ولی اجرای ان انحراف زیادی ازمسیر اصلی راداشت رودرجریان یادگیری واموزشهایی عقاید جامعه ان روز قرارداد که دران ساده زیستن ودور بودن از استفاده نکردن از زیباییها و نعمتهایی که برای شادی ولذت انسان افریده شده راشامل میشد و بطور ناخواسته برخلاف روند زندگی عادیه خانوادگیم قرارگرفتم .همین تغییر باعث جدا شدنم ازهمه ودورماندن از جمع ودورهم بودن و دورشدن از اجتماع شد.بااینکه شاغل بودم ولی تنهایی ودوری ازهرهیاهو ودرارتباط نبودن زیادم با همه روانتخاب کرده بودم. سرم به زندگی خودم ورسیدگی به امور خانه وهمسر وفرزندانم ومهیا کردن هرچه بهتر ارامش واسایش وموفقیت وسلامتی برای انها بود.این جداشدن اصابت ترکشهای موثر اطرافیانم رودرزندگیم به همراه داشت تاانجا که میشد صبور بودم وغصه ها وعقده ها وکینه های تحقیر امیزشون و رفتارهای انها رو که توان جواب دادن یا مقابله باهاشونو نداشتم درخودم میریختم ودرهنگام انجام کارهای خانه مرتب رفتاروگفتاروعملکردهای نامناسب انهارو درذهنم مرور میگردم حتی گاهی درموردشان باهمسرم وفرزندانم صحبت میکردم
      تمام اینها ملکه ذهنم شده هروز تقریبا تمام وقت باراین احساسات منفی و نشخوارهای ذهنیمو بدوش میکشیدم .بااینکه زندگیمتوسط خوبی داشتم ودرمسیر موفقیت بودیم اما ناراضی بودم واحساس خوب خوشبختی نداشتم همه اینها باعث قرارگرفتن همه دریک سمت ومن وهمسر وفرزندانم درسمت دیگر بودواثرات بد این عقاید وافکار روز بروز در زندگیمون بیشتر خودشو نشون میداد . تحمل این رفتارها وصبر کردن براساس عقید ه ام از اموزشهای قبلی که بردن اجر دراخرت وداشتن پاداش اخروی ومورد امتحان خدا بودن بود باعث شده بود ناراحتی ها روتحمل کنم وخودم را راضی کنم برای وعده ها وپاداش اخرت وگله وشکایت بین خودم وهمسر وفرزندانم بماندواز داخل هممون نابود بشیم ولی به دیگران تعرض نکنیم. مسیری پرازدردورنج وغم وغصه وناراحتی رو می رفتم که بطور عمیق مفهوم خوشبختی و لذت بردن از نعمت درکنارهم بودن خودم وهمسر وفرزندانم ونداشتن مشکل بین خودمون وارامش موجود در زندگیمون رو که زبانزد همه بودیمو ازم گرفته بود.ان افکار وعقاید باعث شکاف وفاصله روز بروز بیشتردرارتباطات وصمیمیتهای ما با اطرافیانمون میشد وطعم بد ناهمواری رو درزندگیمون تجربه میکردیم
      همه انها جزء طعم های بدی بود که در ذهنم پرورانده بودم و انعکاس تجربیات تلخ واثرات نامطلوب اونها مرتب درزندگیم جریان داشت بخصوص در ثمره تلاش وموفقیت عزیزانم .
      عبادت وحرف زدن با خدا وگریه وزاری والتماس از خدا برای ارامشم وموفقیت عزیزانم را زیاد انجام میدادم غافل از اینکه قرارنیست معجزه ای رخ بده وپیدا نکردن مسیر وخالی نکردن ذهنم از افکار نادرست باعث مشکلاتم است وباتغییر افکار ودوری از افراد وعقایدی که باعث بوجود امدن مشکلاتم شده وعوض کردن مسیر زندگیم درراه درست وهمسو شدن محتویات ذهنم بامنبع هستی وتوکل بر اوباعث می شه نتایج وتجربیات عالی درزندگیم پیدا بشه ‌.
      به گفته شما اگر لطف خداشامل حالمون نمیشد ما ازبین میرفتیم رحمت ولطف خداست که گله وشکایت وقهر ماروندیده میگیرد وفرصت برگشت به ما میدهد‌. گوش دادن به این فایلتون من رو متوجه کرد که طعم های خوب زندگی یعنی چی .چند سال پیش یکی از فرزندانم که کتاب راز رو خوند ودنبال مطالعه قانون جذب رفت مرتب تاکید می کرد که در مکانها ومحیطهای ناراحت کننده حضور پیدا نکنید .باافراد غمگین وپر مشکل وناامید کننده روبرو نشید انقدر به فکر دیگران ومشکلاتشون نباشید و……. که اینها در ذهنتون جا میگیره ودر زندگیتون نمود میکنه اما ما توجهی نداشتیم ومیگفتیم ادمها باید خیرشون بهم برسه تا دعای خیرشون توراه بچه ها وزندگیشون بیاد
      خداوند همیشه منبع خیرو نیکی بوده وهست .عیب از ماهست که برای جذب خواسته هایمان نمی دانیم چگونه عمل کنیم وافکارمان را چگونه درجهت صحیح تغییر دهیم .درتمام مدتی که درغم واندوه وناراحتی وافسردگی واظطراب وسردرگمی که تفرقه ودوری همه را بدنبال داشت راتجربه وزندگی می کردم درواقع طعم های تلخی را که درذهنم کاشته بودم ومرتب انها را مرور وموردتوجه خودم قرار میدادم ایینه زندگیم شده بودند وهمیشه نمود میکردند.در ظاهر ودرزبان امید به موفقیت وپیشرفت وباهم بودن داشتم اما درواقع دردورنج وصبر بی ثمر وبدردنخور وتنهایی را درذهنم ذخیره کرده بودم .همینطور که گفتید استاد همه ما استاد جذب ناراحتی وغم واندوه وبدبختی ونارضایتی هستیم
      🌹واما انجام تمرین اول :طعم هایی رو که دوست داریددرزندگی تجربه کنید ویا خواسته هایی را که میخواهید تجربه کنید را بنویسید : الف )طعم های خوب
      ۱—بعداز اتمام تحصیلاتم بسیار علاقه به شاغل بودن وداشتن درامدی که قسمتی از هزینه های زندگی رو کمک باشم داشتم وهمینطور به ان فکر میکردم ودرپی ان تلاش میکردم برای شاغل بودن یکسال طول کشید طعم شاغل بودن وکارکردن بیرون از منزل راتجربه کردم وخوشحال بودم که مسئولیت پذیری بیشتر ی در زندگی را بردوش دارم وتجربه داشتن فکر وذهنیت خوب را بدست اوردم .
      ۲—- در ذهنم برای رفتن به سفر مکانها وشهرهای مختلف داخل کشور در زمان تعطیلی یا مرخصی برنامه ریزی میکردم واین حال وهوا رو هم در خانه انتقال میدادم و بچه ها باشور واشتیاق منتظر رفتن به سفر وبرنامه ریزی برای هرچه بهتر وبیشتر استفاده از این لحظات با هم بودن میکردند که خاطرات خوب وشیرینی ولذت بخشی رو برای هممون بجا گذاشت که این هم یکی دیگر از تجربه داشتن فکر خوبه.
      ۳—- تربیت اصولی ورشد صحیح وسلامتی وصادق وراستگو ودرستکار شدن فرزندانم برایم بسیار مهم بود به همین دلیل دراین زمینه هم مطالعه زیاد میکردم وهم از تجربیات افراد موفق دراین زمینه استفاده میکردم وهم در دنیای مجازی اموزشهایی که داده میشد بررسی میکردم وچون در ذهنم به این طعم خوب ولذت بخش مرتب فکر میکردم با لطف خدا نتایج خوبی بدست اوردم وفرزندانی از همه جهت عالی دارم که زبانزد همه هستند.
      ۴—– بهنگام خرید خورد وخوراک وپوشاک ومایحتاج زندگی درذهن وفکرم همیشه به دنبال خوب ترین بودم که دراین قسمت هم وفور وبرکت وبهترین در زندگیم وجود داشت
      ۵—– توجه واحترام وپذیرش خانواده ها واقوام وخویشان ومهمان وپذیرایی مناسب از انها از دیگر ذهنیات خوبمون بود که بسیار مورد توجه خودم وهمسر و عزیزانم می بود وبه همین دلیل همیشه دراین مورد بهترین بودیم که خاطرات خوبی راهم برای انها وهم ما برجای گذاشت .
      ۶—– دراوایل زندگی تهیه خانه مستقل در ذهنم وفکرم مرتب موج میزد و با پیگیری وتلاش به لطف خدا زمینی تهیه کردیم وکم کم ان راساختیم وطی مدت کوتاهی صاحب خانه شدیم وطعم شیرین خانه داشتن ومستقل بودن را چشیدیم .
      ۷ —— توجه به روحیه شاد همسر وفرزندانم در ذهنم باعث چشیدن طعم عالی رفتن به طبیعت دراخر هفته واستفاده از هوای تازه ومطلوب وشارژشدن افراد خانواده برای شروع هفته ای باانرژی بیشتر میشد.
      ۸ —–اول هر برج که حقوقم را میگرفتم مقدار کمی از ان را طلا خرید میکردم تا ذخیره ای برای خریدن خانه وماشین وفرش و…..لوازم موردنیازمون باشه که درست برای همین موارد همه رو فروختم وطعم لذت بردن واستفاده صحیح از خریدن طللاها بعنوان ذخیره را بردم .
      ۹ —– بااینکه همسرم مدام ماموریت بود اما زمانی که در کنارمون بود نهایت سعی ام رابرای فراهم کردن ارامش واسایش او وفرزندانم را میکردم و در ذهنم برنامه ریزی برای خوشحالی وارامش انها بسیار مهم بود که باعث چشیدن طعم شیرین خوشحالی و همبستگی ودورهم بودن ووابسته شدن ما به هم ودوست داشتن واحترام متقابل بود.
      ۱۰ —– هروقت وسیله یا چیزی می خواستیم بخریم واقعا بدون اینکه فکرش رابکنیم از راههای مختلف هزینه اش تهیه میشد.🌹 واما تمرین شماره دو در طول روز از چه چیزهایی شکایت میکنید و یا انها را در ذهنتان مرور می کنید :ب)طعم های بد زندگی
      ۱—– طعم بد اینکه چرا به کسانیکه دوستشان دارم واحترام میگذارم ومحبت میکنم درمقابل از انها بدی وازار وناراحت کردنم را میبینم.
      ۲—– طعم بد کنترل نکردن ذهنم که مرور ویاد اوری خاطرات بد گذشته واسیب زدن به حال خوبم بود.
      ۳—– طعم بد نداشتن حس خوب در طول روز .
      ۴—— طعم بد منفی گرایی واندیشه های منفی ونشخوار های ذهنی وبدنبال داشتن انرژی منفی
      ۵ —– گله وشکایت از کم رنگ شدن توکل به خدا و چشیدن طعم بدتوجه نداشتن به نعمتهای خدا وناسپاسی انها
      ۶ —— طعم بد اعتماد نداشتن به دیگران وایجاد سوء ظن نسبت به انها دراثر پیدا کردن تجربه های بدی که از رفتار وگفتار وبرخورد انها دیدم
      ۷ —— نبخشیدن وسخت گیر بودن نسبت به خودم
      و کسانی که از انها بدی دیدم ودلگیر هستم که باعث ایجاد طعم بد مدام سرزنش کردن وعذاب وجدان ونفرت وکینه در وجودم میشود .
      ۸ —— دلسوزی برای همه وتوجه به مشکلات وناراحتیهای دیگران ومرور انها در ذهنم طعم بد انعکاس سختیها وتلخیها وایجاد مشکلات ودوری از ارامش را درزندگیم بوجود اورده .
      ۹ —- طعم بد قهر کردن وجدا شدن ازهمه بعلت عدم تواناییم برای به موقع دفاع یا مقابله با رفتار ها ویا گفتارهای دیگران
      ۱۰ —— واز همه مهمتر مدام حسرت و افسوس خوردن بر گذشته ای که قابل جبران نیست و طعم بد دلتنگی وشکایت از خودم وخدا ونداشتن توکل بر او وندیدن توانمندیهای خدا ونامیدی در زندگی را برایم داشت .
      ۱۱ —— فکر کردن وتوجه به عدم توانمندی رساندن واضح وروشن مفهوم ومنظور صحبتهایم که طعم بد سوء برداشت از حرفهایم برای شنونده وسوء استفاده دیگران از این موقعیت به نفع خودشان و باعث بیشتر شدن مشکل وبدتر شدن حال وزندگیم میشد را برایم بدنبال داشت .
      هرچه جلوتر می رویم وفایلهای بعدی رو گوش میکنم بیشتر متوجه مسیرهای اشتباه می شوم ویاد میگیرم برای ورودبه طعم های خوب وپیدا کردن احساس رضایت وشادی باید درمورد چیزهایی که دوست نداریم ونسبت به انها احساس بدی در ما وجود دارد نه فکر کنیم نه حرف بزنیم ونه بشنویم ونه ببینیم ونه ارتباط برقرار کنیم تا بتوانیم نا خواسته ها وانرژیهای منفی را در وجود وزندگیمان تجربه نکنیم .
      باید بین ورودیهای ذهن و خواسته هایمان هماهنگی ایجاد کنیم وازورود افکار منفی با ذهنمان جلوگیری کنیم وبا تمرکز وتوجه واستمرار روزانه برانجام انها بتوانیم طعمهای خوب ولذت بخش را در زندگیمان تجربه کنیم که البته کار اسانی نیست ونیاز به توجه وپیگیریه مداوم ومرتب در طول روز دارد.
      🌲از خدا میخواهم نداشتن احساس گناه وسبک بال بودنم را ورهایی کامل از انرژی های منفی که دست وبالم رابرای حرکت وتکامل وچشیدن طعمهای عالی ولذت بردن از زندگی کردن وزنده بودنم را میگیرد .از خدا می خواهم عالی ترین وبهترین از هرچه افریده اوست ومورد درخواست من وهمسر وعزیزانم است را به وفور وبه خیرو صلاحمان وبه زودی بدستمان برساند

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم