0

زندگی با طعم خدا (جلسه ششم)

اندازه متن

سالهای زیادی در زندگی تصور من درباره زندگی این بود که خداوند از قبل سرنوشت من را تعیین کرده است و وظیفه من در زندگی صبر و تحمل کردن تقدیری است که خداوند از قبل برای من در نظر گرفته است و اگر در این امر مهم موفق باشم در روز آخرت پاداش الهی را دریافت می کنم.

هیچ امیدی به تغییر سرنوشت خودم نداشتم اما قرار گرفتن در مسیر تغییر کردن نگرش تازه ای در وجود من ایجاد کرد.

سرنوشت چیست؟!

موضوع سرنوشت یکی از مبهم ترین موضوعات ذهن من بود. از یک طرف از شرایط زندگی خودم راضی نبودم و از طرفی ترس داشتم که مبادا نارضایتی من از سرنوشتم از زندگی موجب ناراحتی و قهر خداوند شود.

همیشه از اطرافیانم می شنیدم که هرچه خدا بخواهد همان می شود و فقط وظیفه ما صبر و تحمل و شکر خداست. اما همیشه این سوال در ذهن من مرور می شد که چرا هرچه خدا برای من می خواهد مشکل و ناراحتی است؟! چرا خداوند برای من شادی، موفقیت، ثروت و … نخواسته است؟

البته پاسخ این ابهام ذهنی من این بود که: خداوند بهتر از من صلاح می داند که چه چیزی برای من خوب و چه چیزی بد است. همیشه مادرم سعی می کرد با این سوال نظر من را نسبت به پذیرش سرنوشت تغییر دهد.

مادرم می گفت:‌ خوبه که خداوند به تو ثروت بدهد و بعد دچار مشکل و گرفتاری بشی؟! حتما خدا بهتر از تو می دونه که چقدر باید پول داشته باشی. و من همیشه در تعجب بودم که چرا خداوند به من نمی بیند که مقدار بیشتری پول داشته باشم.

هرچه بیشتر در مسیر تغییر کردن حرکت کردم و با افراد بیشتری درباره این موضوعات صحبت کردم متوجه شدم که عده زیادی مثل من دچار این ابهام ذهنی هستند که چرا سرنوشت آنها اینگونه است و آیا امکان تغییر سرنوشت وجود دارد یا خیر؟!

عبارت های زیادی توسط افراد در گوگل درباره سرنوشت جستجو می شود که جالب توجه هستند:

  • آیا سرنوشت انسان از قبل تعیین شده است
  • تقدیر و سرنوشت در قرآن کریم
  • تقدیر و سرنوشت چیست
  • سرنوشت انسان دست کیست
  • نقش خداوند در سرنوشت انسان چیست
  • تفاوت تقدیر و سرنوشت چیست
  • تقدیر الهی چیست
  • تغییر سرنوشت با تغییر اسم
  • سنگ تغییر سرنوشت
  • دعای تغییر سرنوشت

عبارت های بسیار زیاد و بعضا عجیب و غریبی برای کسب آگاهی درباره سرنوشت یا تقدیر و راهکاری مختلف برای تغییر سرنوشت جستجو شده است که نشان از اهمیت این موضوع و ابهام زیاد درباره آن است.

در تعریف سرنوشت یا تقدیر آمده است:

سرنوشت یا تقدیر اشاره دارد به یک سری اتفاقات از پیش تعیین‌شده (از سر نوشته‌شده) که معمولاً اشاره به آینده دارد، چه کلی و چه جزئی. ریشهٔ اعتقاد به سرنوشت در این اعتقاد است که اتفاقات جهان یک نظم طبیعی را دنبال می‌کند.

عده ای عقیده دارند همانطور که روند رشد و نمو و مراحل تکامل یک درخت از قبل مشخص شده است بنابراین روند زندگی انسان نیز مانند سایر موجودات از قبل مشخص و غیرقابل تغییر است.

این مقایسه از این جهت صحیح است که روند رشد و نمو انسان مانند هر موجود دیگری از قبل مشخص شده است و به هیچ شکل ممکن نمی توان در این روند تغییر ایجاد کرد.

اما مقایسه از این جهت نادرست است که انسان مجبور است مانند درخت یا هر موجود دیگری زندگی از قبل تعیین شده داشته باشد.

انسان می تواند بارها در زندگی مادی شرایط زندگی خود را تغییر دهد. می تواند محیط زندگی خود را تغییر دهد،‌ می تواند در هر لحظه احساس درونی خود از بودن و زندگی کردن را تغییر دهد. انسان می تواند بارها سرنوشت خود را انتخاب و آن را محقق کند.

تغییر سرنوشت

تغییر سرنوشت من

از زمانی که با این آگاهی مواجه شدم که سرنوشت من از قبل نوشته نشده است و مجبور به تحمل شرایط فعلی خود در زندگی نیستم،‌ حس و حال تازه ای برای زندگی کردن در من دمیده شد. ذوق و شوق زیادی برای تجربه شرایط بهتر در زندگی داشتم و زمان زیادی را صرف تحقیق، مطالعه و انجام تمرینات ذهنی مختلف برای درک بهتر این موضوع کردم.

به لطف خدا درخواست من برای درک تغییر سرنوشت پاسخ داده شد و شرایط زندگی من به مرور تغییر کرد و اولین نشانه های تغییر سرنوشت من ایجاد تغییر اساسی و بنیادی در احساس و شادی درونی من بود.

احساس آرامش عمیقی داشتم در حالی که شرایط پیرامون من تغییر خاصی نکرده بود اما به طرز شگفت انگیزی احساس آرامش درونی داشتم. سرچشمه این احساس آرامش عمیق باور کردن امکان تغییر سرنوشت بود.

من باور کرده بودم که می توانم شرایط بهتری در زندگی داشته باشم.

من باور کرده بودم که خودم خالق شرایط زندگی ام هستم.

من باور کردم که خداوند از قبل مسیر زندگی مرا تعیین نکرده است و من مجبور به تحمل شرایط زندگی ام نیستم.

من باور کردم که از طرف خداوند این فرصت و اختیار به من داده شده است تا هرآنگونه که می خواهم زندگی کنم.

من باور کردم که امکان تغییر سرنوشت وجود دارد و این فرصت برای همه انسانها مهیاست.

اطمینان داشتم به اینکه می توانم هر طور که دوست دارم زندگی کنم و خداوند شرایط و فرصت تغییر سرنوشت را برای من فراهم کرده است باعث شکل گیری احساس آرامش درونی من در شرایطی شده بود که دنیای بیرونی و زندگی من همان زندگی قبل و شرایط ناامید کننده بود.

بنابراین اولین قدم و مهمترین قدم برای موفقیت در تغییر سرنوشت باور کردن امکان داشتن تغییر سرنوشت است.

انسان های زیادی هستند که عقیده دارند سرنوشت را نمی توان تغییر داد و این نگرش باعث شده است که راه و روش های مختلف و خرافاتی برای تغییر سرنوشت به کار گرفته شود.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

به نام خدایی که در این نزدیکیست

با سلام به دوستان هم مسیرم

من قبلاً فکر می کردم که زندگی انسان ها از قبل تعیین شده ست و هر کس باید طبق سرنوشتی که براش نوشته شده زندگی کنه و حق هیچ گونه گله و شکایتی هم نداره و خداوند خودش صلاح می‌دونه که به هر کسی چی بده و چی نده.

در خانواده و مدرسه و جامعه زیاد شنیده بودم که اگر میخوای سعادت مند بشید و در آخرت سربلند باشید گول زرق و برق دنیا رو نخورید و سعی کنید که ساده زیست باشید.

در باور من افراد فقیر و مصیبت زده افرادی بودند که نزد خدا عزیزترند و به جای سختی هایی که در این دنیا می کشند در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت و افراد ثروتمند افرادی بودند که از چشم خدا افتادند و چون خدا دوست نداره که صدای اونا رو بشنوه اونا رو به حال خود شون رها کرده و هر چیزی که میخوان سریع به اونا داده میشه تا خداوند صدای اونا رو نشنوه.

همچنین زیاد شنیده بودم که افرادی که در این دنیا مریض میشن و مریضی شون سالها طول می‌کشه پیش خدا عزیزترند و با هر ناله ای که میکشن یکی از گناهان شون آمرزیده میشه و چون خدا اونا رو دوست داره مریضی شونو طولانی میکنه تا لحظه مرگ پاک و بیگناه از این دنیا برن و در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت.

پذیرفتن این حرف ها و باورها باعث شده بود که سالها مورد امتحان خداوند قرار بگیرم تا جایی که دیگه از زندگی خسته و بیزار شده بودم و در ذهن من در مصیبت و بلا گرفتار بودن و با مشکلات دست و پنجه نرم کردن مساوی بود با عزیز بودن در نزد خداوند.

زیاد شنیده بودم و می‌شنوم که خداوند هر کس رو بیشتر دوست داشته باشه بیشتر امتحان میکنه و شنیدن این حرف ها و تکرار شدن شون باعث شده که برامون پذیرفتن شون هم راحت تر و باور پذیر تر باشه و در نهایت این آموزش ها در ذهن مون نفوذ کردند و شاید مدت طولانی زمان ببره تا از ذهن مون پاک بشن.

پس حالا که برای تغییر سرنوشت به این مسیر زیبا هدایت شدیم و می‌خوایم تغییر کنیم.  باید عجله نداشته باشیم، نا امید نشیم و ادامه بدیم چون تغییر سرنوشت به آرامی به وجود میاد و با گوش دادن به فایل های آموزشی و تکرار و تمرین و عمل کردن به اونا در زندگی  و با صبر و آرامش کاری کنیم که بذر ها مون رشد کنند تا آرام آرام تغییرات به وجود بیاید و البته موضوع مهم برای تغییر سرنوشت اینکه باید همیشه در زندگی به خداوند ایمان و امید و توکل داشته باشیم.

خداوند این جهان و بر اساس طعم ها دسته بندی کرده (طعم ثروت، خوشبختی، موفقیت، شادی، سلامتی، چاقی، صلح، عشق، آرامش، فقر، بدبختی، شکست، غم، بیماری، لاغری، دشمنی، نفرت، بی‌قراری و … ) و هر کس در مدار هر طعمی باشه فقط همون طعم و تجربه میکنه.

کسی که در مدار فقر و نداریه هیچ وقت نمی تونه طعم ثروت و دارایی و تجربه کنه و یا کسی که در مدار جنگ و دشمنی و درگیریه هیچ وقت نمی تونه طعم صلح و دوستی و آرامش و تجربه کنه.

پس مهم نیست که ما دوست داریم چه طعمی و تجربه کنیم مهم اینه که بفهمیم چه طعمی و در ذهن مون ذخیره کردیم و داریم به اون توجه می‌کنیم.

پس مهمه که فکر و باورامون با هم همسو باشن چون در نهایت اون طعمی رو که در ذهن مون ذخیره کردیم و به اون توجه می‌کنیم اون رو تجربه می‌کنیم. نه اون طعمی و که دوست داریم تجربه کنیم.

مثلاً من میرم رستوران و دوست دارم که قورمه‌ سبزی بخورم و خیلی هم گشنمه میرم اونجا و توجهم می‌ره سمت زرشک پلو با مرغ و در نهایت زرشک پلو با مرغ سفارش میدم در صورتیکه دوست داشتم قورمه‌سبزی بخورم خب طعمی که من تجربه میکنم زرشک پلو ست نه قورمه‌سبزی.

درسته که من سیر شدم ولی اون غذایی رو که دوست داشتم نخوردم چون توجه من به زرشک پلو بود و اونو سفارش دادم و صاحب رستوران به من زرشک پلو داد نه قورمه‌سبزی و من دیگه طعم قورمه‌سبزی و تجربه نکردم با این که خیلی دوست داشتم قورمه‌سبزی بخورم ولی زرشک پلو خوردم حالا من خودم مقصرم یا صاحب رستوران؟

صاحب رستوران که هم قورمه سبزی داشت، هم زرشک پلو، من خودم زرشک پلو سفارش دادم صاحب رستوران هم طبق خواسته من زرشک پلو بهم داد، و اگه من قورمه سبزی سفارش میدادم طعم قورمه سبزی و تجربه می‌کردم.

حالا میفهمم که چرا این همه سال طعم های خوبی که دلم میخواست نتونستم تجربه کنم. و همچنین برام روشن شد چرا با این که این همه برای رسیدن به لاغری تلاش می‌کردم ولی همیشه چاقی همراه من بوده؟

چون همه فکر و ذکر و تمرکز من روی چاقی بوده، و اصلا توجهی به لاغری نداشتم و اونو از خودم خیلی دور و دست نیافتنی میدیدم در صورتیکه لاغری در وجودم و در کنار خودم بوده و من بخاطر افکار و باورهای غلط و نادرستم اونو نمی‌دیدم و چون افکار و باورهای من با هم هماهنگ و همسو نبودند من نمی تونستم با همه تلاش و سختی و رنجی که برای بدست آوردنش می‌کشیدم داشتن شو تجربه کنم و همیشه حسرت داشتن شو می کشیدم.

پس چیزی که من تجربه می کردم نتیجه توجه من بوده، نه نتیجه فکر کردن و دوست داشتن من. 

طعم هایی که دوست دارم در زندگی تجربه کنم:

 ۱_ طعم سلامتی

۲_ طعم خوشبختی

۳_ طعم آرامش

۴_ طعم تناسب اندام ماندگار

۵_ طعم ثروت

۶_ طعم موفقیت و خوشبختی بچه هام

۷_ طعم مسافرت

۸_ طعم داشتن روابط عاشقانه و معنوی با خداوند

۹_ طعم نابودی ویروس کرونا

۱۰_ طعم روابط عاشقانه با همسر عزیزم .

…………

تمرین دوم:

چه طعم هایی رو در ذهنم ذخیره کردم و در طول روز دارم به اونا توجه میکنم واز چه موضوعاتی در طول روز دارم شکایت می‌کنم. 

 خدارو شکر من زیاد اهل شکایت و گلایه کردن نیستم و این خصلت خوبو از مادر یاد گرفتم.

چون هر وقت کسی جلوی مادرم از مشکلات و سختی‌ها گلایه و شکایت میکرد مادرم اصلا خوشش نمی یومد و همیشه به ما هم می‌گفت که سفره دل تونو پیش کسی باز نکنید چون با، باز کردن مشکلات تون پیش دیگران، مشکلات تون که حل نمیشه هیچ، فقط این طوری همه از همه چیز زندگی شما سر در میارن و باعث میشه که یک سری از روی دلسوزی و یک سری از روی فضولی تو زندگی تون دخالت کنند.

منم یاد گرفتم که زیاد گله و شکایتی نداشته باشم و در مورد مشکلاتم زیاد با دیگران حرف نزنم.

حالا نمی‌دونم این خصلت خوبه یا بده البته من که تا الان از انجامش ضرری نکردم و اما در مورد تمرین دوم و طعم های که دارم در طول روز تجربه میکنم من در جنبه تناسب اندام (لاغری با قدرت ذهن) با آموزش های ارزشمند استاد یاد گرفتم که برای تغییر جسم و رسیدن به لاغری باید افکار و باورهامو با هم هماهنگ و همسو کنم و این آموزش ها نه تنها در جنبه لاغری بلکه اگر خوب درک کنیم در همه جنبه های زندگی مون تاثیر داره.

تقریباً دارم یاد میگیرم که آموزش هامو در همه جنبه های زندگیم به کار ببرم و کم و بیش طعم هایی رو که در تمرین اول نوشتم دارم در زندگیم تجربه میکنم.

از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم تقریباً دارم تغییرات رو در همه جنبه های مختلف زندگیم دریافت می‌کنم من بذرهای تغییر رو کاشتم و حالا دارم با گوش دادن به فایل ها ، درک و هضم آموزش ها و عمل کردن به اونا در زندگی، صبر و شکیبایی و آرامش از اونا مراقبت می‌کنم تا تبدیل به درخت تنومند بشن و ایمان دارم که نتیجه برای من و همه دوستانی که آموزش هارو به درستی درک و هضم میکنند محفوظه.

با تشکر از زحمات بیدریغ استاد گرامی.

وبا آرزوی بهترین ها برای همه دوستان.


دستور کار اجرای جلسه ششم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه ششم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه ششم(تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت بعدی

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه ششم در قسمت نظرات

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.22 from 82 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12273
برچسب ها:
211 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار fariba
      1401/09/04 16:02
      مدت عضویت: 547 روز
      امتیاز کاربر: 14980 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 583 کلمه

      من دوست دارم چه طعم هایی تجربه کنم؟

      من دوست دارم در زندگیم خوب خوشبختی رو تجربه کنم و خوشبختی من در سالم بودن و در کنار خانواده بودن است من دوست دارم  طعم همیشه در حال لذت بردن از زندگی را تجربه کنم و این هم رو باحال و حس خوب دائماً داشته باشم و از واقعیت که توش قرار دارم لذت ببرم 

      من دوست دارم طعمه خوبه عشق رو تجربه کنم انقدر عاشق باشم که درون خودم خدا رو احساس کنم و اینقدر نزدیکه خدا شوم که در اون عشق رو تجربه کنم ،

      من دوست دارم طعم این رو تجربه کنم که بدون محدودیت و معذوریت توی جمع باشم و نوع پوشش هم نوع که دلخواه هم هست باشد و آنطور که خودم راحتم باشم نه بقیه میخوان ،

      من دوست دارم طعم خوب بیرون رفتن تنها و قرار داشتن توی یک مکان آرامش بخش مانند کافی شاپ را تجربه کنم دوست دارم یک بار هم که شده برای خودم به جاهای جدید سفر کنم یک مکان آرامش بخش مانند کتابخانه در زندگی تجربه کنم،

      من دوست دارم سوار شدن در قطار را تجربه کنم و به سفر های جدید پشه های زیبای جدید که تا حالا نرفتم بروم 

      من من دوست دارم سوار شدن بر هواپیما را تجربه کنم و لذت ببرم از سفر و به شهرهای جدید قشنگ بروم 

      محتوای ذهن من امروز این است و از این ها شکایت دارم:

      ذهن من چند وقتی هست که کاملا درگیر این شده که چرا پدرم با من لحن خشن و تندی حرف میزنی و من احساساتی می شونم و گریه میکنم و   حرف های تندرو که به هم میزنند برای من سخت است که بخوام به او بگویم که رفتار بهترین هم تواند داشته باشد و همین حرف ها را با جملات خوشرو تر و درست بیان کند برایم جالب است که او خیلی مرا دوست دارد اما می‌خواهد که بگوید وقتی به بیرون میروی مراقب خودت باش پس این جمله را میتواند با اطمینان داشتن به خدا و باور داشتن به او بگویند اما احساس می‌کنم که او می ترسد و همیشه این را می‌گوید که اگر اتفاقی برایت بیفتد دیگه مهم نیست که تو کجا میروی و از وسایل ساده ترس و نگرانی درست میکند و این موضوع من را اذیت میکنه که من با پدرم چقدر مهربونم اما اون سر مسائل کوچک از کوره در میره و من میفهمم که دوست دارد تا من در اجتماع به مشکلی بر نخورم و به من آسیبی نرسد و یا اذیت نشم و راحت به مقصد خود  می‌تواند به گونه دیگری بیانش را بگوید و حرفه‌ای خود را با خوشرویی بزند تا تاثیر آن هم بیشتر شود اما این روز که یک روز دیگر است و یک فایل بیشتر از فایل های شما گوش داده ام پس من دیگر به این فکر نمی‌کنم و کاملاً شکایت و محتویات ذهنم از این و این برداشت را کنار گذاشته ام و دیگر دلخور و اذیت از حرف‌های او نمی شوند و با خودم می‌گویم که او خوب برای من میخواهد خوب من را میخواهد ،

      من امروز یک قدم به سوی جلو بیشتر رفتم  و یک فایل بیشتر گوش داده ام و حالا احساس بهتری دارنم که این ها را که محتوای ذهنم بود نوشتم و دغدغه هایم را روی کاغذ نوشتم و ذهنم را کنترل کردم و شکایت خود را نوشتم و او را از ذهنم بیرون کشیدم و حذفش کردم و با این مسئله روبرو شدند که من نباید دیگه اینقدر زود دلخور بشم و اینقدر زود ناراحت و اینقدر زود رنج باشم ،

      با تشکر از شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/05/22 15:03
      مدت عضویت: 547 روز
      امتیاز کاربر: 14980 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 518 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز،

      امروز میخوام از طعم هایی بنویسم که دوست دارم توی زندگی تجربه کنم و پیش بیاد برام تا احساس بهتری داشته باشم، 

      طعم خوشبختی رو بدست اوردن و چشیدن ،تجربه کنم و ببینم که میتونم چطوری این طعم رو بدست بیارم ،

      طعم شادی ، از درون خودم و در هر شرایط شادی واقعی داشتن و خوشحال بودن خودم رو تجربه کنم،

      طعم احساس ارامش ،زمانی که توی محیطی قرار میگیرم که دلخواه من نیست،

      طعم داشتن ثروت،که با خیال راحت و بدون نگرانی خرج کنم، 

      طعم مهربانی، تا همیشه با همه توی جمع یا خلوت مهربان باشم،

      طعم زیبایی ،که جهان رو زیبا ببینم و از زیبایی ها لذت ببرم،

      طعم عشق با خداوند،که در همه لحظه ها با رفتارم نشون بدم به یادشم و عاشقانه دوستش دارم ،

      طعم سلامتی، که همیشه با ارامش زندگی کنم و جسمم رو برای داشتن سلامتی دوست دارم و مواضبشم،

      طعم خوب بودن ،که همیشه در کارهام خوب باشم و موفق،

      طعم بهترین انسان باشم، تا هر  روز از داشتن زندگی و زنده بودنم لذت ببرم ،

      طعم ماشین خیلی خوب که منو به سفر های خوب ببره ،

      طعم هواپیما سوار شدن با شوق و ذوق دوست دارم سوار شم ، طعم قطار ، 

      طعم لباس های شیک و خوشگل که همیشه مرتب و اراسته باشم، 

      طعم سلامتی دندونام که درد نکنه و زیبا باشه،

      طعم لذت بردن از هر لحظه ی خودم در زندگی چه در تنهایی چه در جمع،

      طعم عکس های خوشگل ، برای ثبت لحظات خوبم که به یاد بمونن،

      طعم موبایل خیلی خوب و پیشرفته، که با راحتی و ارامش فایل گوش بدم ،البته اینو الان هم دارم تجربه میکنم،

      طعم روابط خوب با خانواده ی خوبم و تجربه کنم که همیشه با حرف های قشنک با اونا افتار کنم، 

      طعم دوست داشتن انسان ها بدون انتظار داشتن از اونا،

       وااای چقدر الان که اینا رو مینویسم احساس خوبی دارم،

      و حالا تمرین دوم و محتوای ذهنب من در طول روز و زندگیم: همیشه از تنها بودنم دلخور بودم و احساس تنهایی میکردم و کسی منو دوست نداشت و همیشه فکر میکردم که برای تنها نبودن باید با کسی باشم که تنها نباشم،

      در گذشته محتوای ذهنم این بوده که خودم رو دوست نداشتم راضی نبودم و از چیز هایی که دارم خوشحال نبودم،

      محتوای ذهنم رفتار بد بقیه بوده و مثلا حرف های کسی راجب من چی هست و خیلی در ذهنم حرف مردم واسم مهم بوده،

      هدفی نداشتم در طول روز و بدون دلیل اسمان دلم ابری بود گاهی حتی نفرت داشتم و افکار بدم شدید میشد،

      برای خودم همیشه شکایت از رفتار بقیه میکردم و دلخور از این بودم،

      با مامانم بحث های الکی میکردم در رابطه با دیدگاه فردی دیگر که چرا نظرش راجب من اینه و اهمیت زیادی به حرف دیگران میدام ، شاید تا ساعت ها غیبت میکردم ،و اصلا دوست نداشتم ،

      محتوای ذهنم اهمیت ندادن به خودم بود و راضی نگه داشتن دیگران، اینا طعم های بودن که من تجربه میکردم و الان که اگاهی پیدا کردم و خیلی وقته توی این دوره ها فعال هستم تمام این محتوای ذهنم کم و کمتر و حتی بعضی هاش نابود شدن،و از این بابت خیلی خوشحالم و احساس خوبی دارم،‌و امروز ه محتوای ذهنم اینه که روز بروز بهترین خودم باشم، 

      باتشکرازشما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/05/23 19:16
      مدت عضویت: 547 روز
      امتیاز کاربر: 14980 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 38 کلمه

      با سلام به شما دوست عزیزم،

      خیلی نوشته ی شما خوش احساس هست و ارزوی بهترین ها و عالی ترین طعم های خوب رو در زندگی میخوام انشالله با حس خوب تجربه کنید تمام طعم های دلخواهتان ،

      موفق باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم