0

زندگی با طعم خدا (جلسه ششم)

اندازه متن

سالهای زیادی در زندگی تصور من درباره زندگی این بود که خداوند از قبل سرنوشت من را تعیین کرده است و وظیفه من در زندگی صبر و تحمل کردن تقدیری است که خداوند از قبل برای من در نظر گرفته است و اگر در این امر مهم موفق باشم در روز آخرت پاداش الهی را دریافت می کنم.

هیچ امیدی به تغییر سرنوشت خودم نداشتم اما قرار گرفتن در مسیر تغییر کردن نگرش تازه ای در وجود من ایجاد کرد.

سرنوشت چیست؟!

موضوع سرنوشت یکی از مبهم ترین موضوعات ذهن من بود. از یک طرف از شرایط زندگی خودم راضی نبودم و از طرفی ترس داشتم که مبادا نارضایتی من از سرنوشتم از زندگی موجب ناراحتی و قهر خداوند شود.

همیشه از اطرافیانم می شنیدم که هرچه خدا بخواهد همان می شود و فقط وظیفه ما صبر و تحمل و شکر خداست. اما همیشه این سوال در ذهن من مرور می شد که چرا هرچه خدا برای من می خواهد مشکل و ناراحتی است؟! چرا خداوند برای من شادی، موفقیت، ثروت و … نخواسته است؟

البته پاسخ این ابهام ذهنی من این بود که: خداوند بهتر از من صلاح می داند که چه چیزی برای من خوب و چه چیزی بد است. همیشه مادرم سعی می کرد با این سوال نظر من را نسبت به پذیرش سرنوشت تغییر دهد.

مادرم می گفت:‌ خوبه که خداوند به تو ثروت بدهد و بعد دچار مشکل و گرفتاری بشی؟! حتما خدا بهتر از تو می دونه که چقدر باید پول داشته باشی. و من همیشه در تعجب بودم که چرا خداوند به من نمی بیند که مقدار بیشتری پول داشته باشم.

هرچه بیشتر در مسیر تغییر کردن حرکت کردم و با افراد بیشتری درباره این موضوعات صحبت کردم متوجه شدم که عده زیادی مثل من دچار این ابهام ذهنی هستند که چرا سرنوشت آنها اینگونه است و آیا امکان تغییر سرنوشت وجود دارد یا خیر؟!

عبارت های زیادی توسط افراد در گوگل درباره سرنوشت جستجو می شود که جالب توجه هستند:

  • آیا سرنوشت انسان از قبل تعیین شده است
  • تقدیر و سرنوشت در قرآن کریم
  • تقدیر و سرنوشت چیست
  • سرنوشت انسان دست کیست
  • نقش خداوند در سرنوشت انسان چیست
  • تفاوت تقدیر و سرنوشت چیست
  • تقدیر الهی چیست
  • تغییر سرنوشت با تغییر اسم
  • سنگ تغییر سرنوشت
  • دعای تغییر سرنوشت

عبارت های بسیار زیاد و بعضا عجیب و غریبی برای کسب آگاهی درباره سرنوشت یا تقدیر و راهکاری مختلف برای تغییر سرنوشت جستجو شده است که نشان از اهمیت این موضوع و ابهام زیاد درباره آن است.

در تعریف سرنوشت یا تقدیر آمده است:

سرنوشت یا تقدیر اشاره دارد به یک سری اتفاقات از پیش تعیین‌شده (از سر نوشته‌شده) که معمولاً اشاره به آینده دارد، چه کلی و چه جزئی. ریشهٔ اعتقاد به سرنوشت در این اعتقاد است که اتفاقات جهان یک نظم طبیعی را دنبال می‌کند.

عده ای عقیده دارند همانطور که روند رشد و نمو و مراحل تکامل یک درخت از قبل مشخص شده است بنابراین روند زندگی انسان نیز مانند سایر موجودات از قبل مشخص و غیرقابل تغییر است.

این مقایسه از این جهت صحیح است که روند رشد و نمو انسان مانند هر موجود دیگری از قبل مشخص شده است و به هیچ شکل ممکن نمی توان در این روند تغییر ایجاد کرد.

اما مقایسه از این جهت نادرست است که انسان مجبور است مانند درخت یا هر موجود دیگری زندگی از قبل تعیین شده داشته باشد.

انسان می تواند بارها در زندگی مادی شرایط زندگی خود را تغییر دهد. می تواند محیط زندگی خود را تغییر دهد،‌ می تواند در هر لحظه احساس درونی خود از بودن و زندگی کردن را تغییر دهد. انسان می تواند بارها سرنوشت خود را انتخاب و آن را محقق کند.

تغییر سرنوشت

تغییر سرنوشت من

از زمانی که با این آگاهی مواجه شدم که سرنوشت من از قبل نوشته نشده است و مجبور به تحمل شرایط فعلی خود در زندگی نیستم،‌ حس و حال تازه ای برای زندگی کردن در من دمیده شد. ذوق و شوق زیادی برای تجربه شرایط بهتر در زندگی داشتم و زمان زیادی را صرف تحقیق، مطالعه و انجام تمرینات ذهنی مختلف برای درک بهتر این موضوع کردم.

به لطف خدا درخواست من برای درک تغییر سرنوشت پاسخ داده شد و شرایط زندگی من به مرور تغییر کرد و اولین نشانه های تغییر سرنوشت من ایجاد تغییر اساسی و بنیادی در احساس و شادی درونی من بود.

احساس آرامش عمیقی داشتم در حالی که شرایط پیرامون من تغییر خاصی نکرده بود اما به طرز شگفت انگیزی احساس آرامش درونی داشتم. سرچشمه این احساس آرامش عمیق باور کردن امکان تغییر سرنوشت بود.

من باور کرده بودم که می توانم شرایط بهتری در زندگی داشته باشم.

من باور کرده بودم که خودم خالق شرایط زندگی ام هستم.

من باور کردم که خداوند از قبل مسیر زندگی مرا تعیین نکرده است و من مجبور به تحمل شرایط زندگی ام نیستم.

من باور کردم که از طرف خداوند این فرصت و اختیار به من داده شده است تا هرآنگونه که می خواهم زندگی کنم.

من باور کردم که امکان تغییر سرنوشت وجود دارد و این فرصت برای همه انسانها مهیاست.

اطمینان داشتم به اینکه می توانم هر طور که دوست دارم زندگی کنم و خداوند شرایط و فرصت تغییر سرنوشت را برای من فراهم کرده است باعث شکل گیری احساس آرامش درونی من در شرایطی شده بود که دنیای بیرونی و زندگی من همان زندگی قبل و شرایط ناامید کننده بود.

بنابراین اولین قدم و مهمترین قدم برای موفقیت در تغییر سرنوشت باور کردن امکان داشتن تغییر سرنوشت است.

انسان های زیادی هستند که عقیده دارند سرنوشت را نمی توان تغییر داد و این نگرش باعث شده است که راه و روش های مختلف و خرافاتی برای تغییر سرنوشت به کار گرفته شود.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

به نام خدایی که در این نزدیکیست

با سلام به دوستان هم مسیرم

من قبلاً فکر می کردم که زندگی انسان ها از قبل تعیین شده ست و هر کس باید طبق سرنوشتی که براش نوشته شده زندگی کنه و حق هیچ گونه گله و شکایتی هم نداره و خداوند خودش صلاح می‌دونه که به هر کسی چی بده و چی نده.

در خانواده و مدرسه و جامعه زیاد شنیده بودم که اگر میخوای سعادت مند بشید و در آخرت سربلند باشید گول زرق و برق دنیا رو نخورید و سعی کنید که ساده زیست باشید.

در باور من افراد فقیر و مصیبت زده افرادی بودند که نزد خدا عزیزترند و به جای سختی هایی که در این دنیا می کشند در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت و افراد ثروتمند افرادی بودند که از چشم خدا افتادند و چون خدا دوست نداره که صدای اونا رو بشنوه اونا رو به حال خود شون رها کرده و هر چیزی که میخوان سریع به اونا داده میشه تا خداوند صدای اونا رو نشنوه.

همچنین زیاد شنیده بودم که افرادی که در این دنیا مریض میشن و مریضی شون سالها طول می‌کشه پیش خدا عزیزترند و با هر ناله ای که میکشن یکی از گناهان شون آمرزیده میشه و چون خدا اونا رو دوست داره مریضی شونو طولانی میکنه تا لحظه مرگ پاک و بیگناه از این دنیا برن و در اون دنیا جایگاه شون میشه بهشت.

پذیرفتن این حرف ها و باورها باعث شده بود که سالها مورد امتحان خداوند قرار بگیرم تا جایی که دیگه از زندگی خسته و بیزار شده بودم و در ذهن من در مصیبت و بلا گرفتار بودن و با مشکلات دست و پنجه نرم کردن مساوی بود با عزیز بودن در نزد خداوند.

زیاد شنیده بودم و می‌شنوم که خداوند هر کس رو بیشتر دوست داشته باشه بیشتر امتحان میکنه و شنیدن این حرف ها و تکرار شدن شون باعث شده که برامون پذیرفتن شون هم راحت تر و باور پذیر تر باشه و در نهایت این آموزش ها در ذهن مون نفوذ کردند و شاید مدت طولانی زمان ببره تا از ذهن مون پاک بشن.

پس حالا که برای تغییر سرنوشت به این مسیر زیبا هدایت شدیم و می‌خوایم تغییر کنیم.  باید عجله نداشته باشیم، نا امید نشیم و ادامه بدیم چون تغییر سرنوشت به آرامی به وجود میاد و با گوش دادن به فایل های آموزشی و تکرار و تمرین و عمل کردن به اونا در زندگی  و با صبر و آرامش کاری کنیم که بذر ها مون رشد کنند تا آرام آرام تغییرات به وجود بیاید و البته موضوع مهم برای تغییر سرنوشت اینکه باید همیشه در زندگی به خداوند ایمان و امید و توکل داشته باشیم.

خداوند این جهان و بر اساس طعم ها دسته بندی کرده (طعم ثروت، خوشبختی، موفقیت، شادی، سلامتی، چاقی، صلح، عشق، آرامش، فقر، بدبختی، شکست، غم، بیماری، لاغری، دشمنی، نفرت، بی‌قراری و … ) و هر کس در مدار هر طعمی باشه فقط همون طعم و تجربه میکنه.

کسی که در مدار فقر و نداریه هیچ وقت نمی تونه طعم ثروت و دارایی و تجربه کنه و یا کسی که در مدار جنگ و دشمنی و درگیریه هیچ وقت نمی تونه طعم صلح و دوستی و آرامش و تجربه کنه.

پس مهم نیست که ما دوست داریم چه طعمی و تجربه کنیم مهم اینه که بفهمیم چه طعمی و در ذهن مون ذخیره کردیم و داریم به اون توجه می‌کنیم.

پس مهمه که فکر و باورامون با هم همسو باشن چون در نهایت اون طعمی رو که در ذهن مون ذخیره کردیم و به اون توجه می‌کنیم اون رو تجربه می‌کنیم. نه اون طعمی و که دوست داریم تجربه کنیم.

مثلاً من میرم رستوران و دوست دارم که قورمه‌ سبزی بخورم و خیلی هم گشنمه میرم اونجا و توجهم می‌ره سمت زرشک پلو با مرغ و در نهایت زرشک پلو با مرغ سفارش میدم در صورتیکه دوست داشتم قورمه‌سبزی بخورم خب طعمی که من تجربه میکنم زرشک پلو ست نه قورمه‌سبزی.

درسته که من سیر شدم ولی اون غذایی رو که دوست داشتم نخوردم چون توجه من به زرشک پلو بود و اونو سفارش دادم و صاحب رستوران به من زرشک پلو داد نه قورمه‌سبزی و من دیگه طعم قورمه‌سبزی و تجربه نکردم با این که خیلی دوست داشتم قورمه‌سبزی بخورم ولی زرشک پلو خوردم حالا من خودم مقصرم یا صاحب رستوران؟

صاحب رستوران که هم قورمه سبزی داشت، هم زرشک پلو، من خودم زرشک پلو سفارش دادم صاحب رستوران هم طبق خواسته من زرشک پلو بهم داد، و اگه من قورمه سبزی سفارش میدادم طعم قورمه سبزی و تجربه می‌کردم.

حالا میفهمم که چرا این همه سال طعم های خوبی که دلم میخواست نتونستم تجربه کنم. و همچنین برام روشن شد چرا با این که این همه برای رسیدن به لاغری تلاش می‌کردم ولی همیشه چاقی همراه من بوده؟

چون همه فکر و ذکر و تمرکز من روی چاقی بوده، و اصلا توجهی به لاغری نداشتم و اونو از خودم خیلی دور و دست نیافتنی میدیدم در صورتیکه لاغری در وجودم و در کنار خودم بوده و من بخاطر افکار و باورهای غلط و نادرستم اونو نمی‌دیدم و چون افکار و باورهای من با هم هماهنگ و همسو نبودند من نمی تونستم با همه تلاش و سختی و رنجی که برای بدست آوردنش می‌کشیدم داشتن شو تجربه کنم و همیشه حسرت داشتن شو می کشیدم.

پس چیزی که من تجربه می کردم نتیجه توجه من بوده، نه نتیجه فکر کردن و دوست داشتن من. 

طعم هایی که دوست دارم در زندگی تجربه کنم:

 ۱_ طعم سلامتی

۲_ طعم خوشبختی

۳_ طعم آرامش

۴_ طعم تناسب اندام ماندگار

۵_ طعم ثروت

۶_ طعم موفقیت و خوشبختی بچه هام

۷_ طعم مسافرت

۸_ طعم داشتن روابط عاشقانه و معنوی با خداوند

۹_ طعم نابودی ویروس کرونا

۱۰_ طعم روابط عاشقانه با همسر عزیزم .

…………

تمرین دوم:

چه طعم هایی رو در ذهنم ذخیره کردم و در طول روز دارم به اونا توجه میکنم واز چه موضوعاتی در طول روز دارم شکایت می‌کنم. 

 خدارو شکر من زیاد اهل شکایت و گلایه کردن نیستم و این خصلت خوبو از مادر یاد گرفتم.

چون هر وقت کسی جلوی مادرم از مشکلات و سختی‌ها گلایه و شکایت میکرد مادرم اصلا خوشش نمی یومد و همیشه به ما هم می‌گفت که سفره دل تونو پیش کسی باز نکنید چون با، باز کردن مشکلات تون پیش دیگران، مشکلات تون که حل نمیشه هیچ، فقط این طوری همه از همه چیز زندگی شما سر در میارن و باعث میشه که یک سری از روی دلسوزی و یک سری از روی فضولی تو زندگی تون دخالت کنند.

منم یاد گرفتم که زیاد گله و شکایتی نداشته باشم و در مورد مشکلاتم زیاد با دیگران حرف نزنم.

حالا نمی‌دونم این خصلت خوبه یا بده البته من که تا الان از انجامش ضرری نکردم و اما در مورد تمرین دوم و طعم های که دارم در طول روز تجربه میکنم من در جنبه تناسب اندام (لاغری با قدرت ذهن) با آموزش های ارزشمند استاد یاد گرفتم که برای تغییر جسم و رسیدن به لاغری باید افکار و باورهامو با هم هماهنگ و همسو کنم و این آموزش ها نه تنها در جنبه لاغری بلکه اگر خوب درک کنیم در همه جنبه های زندگی مون تاثیر داره.

تقریباً دارم یاد میگیرم که آموزش هامو در همه جنبه های زندگیم به کار ببرم و کم و بیش طعم هایی رو که در تمرین اول نوشتم دارم در زندگیم تجربه میکنم.

از زمانی که به این مسیر زیبا هدایت شدم تقریباً دارم تغییرات رو در همه جنبه های مختلف زندگیم دریافت می‌کنم من بذرهای تغییر رو کاشتم و حالا دارم با گوش دادن به فایل ها ، درک و هضم آموزش ها و عمل کردن به اونا در زندگی، صبر و شکیبایی و آرامش از اونا مراقبت می‌کنم تا تبدیل به درخت تنومند بشن و ایمان دارم که نتیجه برای من و همه دوستانی که آموزش هارو به درستی درک و هضم میکنند محفوظه.

با تشکر از زحمات بیدریغ استاد گرامی.

و با آرزوی بهترین ها برای همه دوستان.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.23 از 102 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12273
220 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار s.vazan
      1398/12/06 15:42
      مدت عضویت: 1742 روز
      امتیاز کاربر: 133 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 913 کلمه

      قسمت اول تمرین)
      برای انجام تمرین این جلسه من حسابی فکر کردم تا ببینم چه طعمهایی رو در زندگیم دوست دارم و از مزمزه کردن و چشیدن چه طعمهایی، لذت میبرم:
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء دوستی و رفاقت با خدا
      -لذت چشیدن طعم شیرین و خوشمزهء احساسِ خوب = اتفاقات خوب
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء ایمان و توحید
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء آرامش
      – لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء فراوانی و نعمتهای بینهایت
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء شجاعت (به منظور انجام بزرگترین ریسکها)
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء جسارت (به منظور غلبه بر بزرگترین ترسها)
      -لذت چشیدن طعمِ شیرین و خوشمزهء خوشبختی
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء هماهنگیِ عالی با همسرم
      -لذت چشیدن طعمِ شیرین و خوشمزهء ثروتمندی
      -لذت چشیدن طعمِ انجامِ تفریحات و سرگرمی های شاد و هیجان انگیز
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء سلامتی و تندرستی کامل و همه جانبه
      -لذت چشیدن طعمِ شیرینِ تناسب اندام
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء صبر و شکیبایی
      -لذت چشیدن طعمِ شیرین و خوشمزهء عشقبازی با خالق مهربان
      -لذت چشیدن طعمِ خوشزهء زندگی لوکس و مجلل (با شکوه و لاکچری)
      -لذت چشیدن طعمِ شیرین و خوشمزهء موفقیت
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء آزادی و رهایی (فکری/جسمی/روحی/روانی)
      -لذت چشیدن طعمِ شیرین و خوشمزهء بُرد و پیروزی
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء طی کردن تکامل و متعالی شدن
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء خریدهای نامحدود و بدونِ نگرانی
      -لذت چشیدن طعمِ شیرین و خوشمزهء اعتماد به نفس
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء خلاقیت و نوآوری
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء پوشیدن لباسهای شیک و مارکدار
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء زمانِ بینهایت و نامحدود
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزه استفاده از تمام ظرفیتهایِ مغزی
      -لذت چشیدن طعمِ شیرین و خوشمزه جوانی و شادابی
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء راه اندازیِ کسب و کارِ مورد علاقه ام
      -لذت چشیدن طعمِ شیرین و خوشمزهء داشتن و رانندگی با لکسوس شاسی بلند
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء نگهداری و رسیدگی به گلهای باغ و ویلای شخصی
      -لذت چشیدنِ طعم خوشمزهء آبتنی در استخرِ بزرگ و تمیزِ خانه و ویلایِ شخصی
      -لذت چشیدنِ طعم خوشمزهء دیدن و لمس موفقیتهای فراوانِ فرزند
      -لذت چشیدن طعم خوشمزهء سفرهای لوکس و لذتبخش به زیباترین مناطق جهان
      -لذت چشیدنِ طعم شیرین و خوشمزهء داشتن و رانندگی با اتوبوس لاکچریِ RV
      -لذت چشیدن طعمِ خوشمزهء داشتن هواپیما و قایق تفریحیِ شخصی و لاکچری . . .
      قسمت دوم تمرین)
      طعم های ناخوشایند و بدمزه ای که آنها را دوست ندارم اما با اینحال همواره، خواسته و ناخواسته به آنها توجه میکنم و همیشه مشغول گله و شکایت کردن از آنها هستم:
      -طعم بدمزه، تلخ و ناخوشایندِ فقر (با غُر زدن به قیمتها و شکایت از گرانیِ اجناس و همچنین احساسِ بدی که بعد از هر خرید پیدا میکنم و بنوعی فکر میکنم که گرفتار کمبود ثروت شده ام و دیگر پولی برایم باقی نمانده)
      -طعم بدمزه، تلخ و ناخوشایند آلودگیِ هوا و محیط زیست (با توجه به ماسک زدن مردم و گله و شکایت از کیفیت پائین بنزین و دیگر سوختها و با توجه به زباله های انباشت شده در محیطهای شهری و اطراف آنها!!)
      -طعم بدمزه، تلخ و ناخوشایند اندام نامتناسب (با توجه به برآمدگیِ شکمم و شکایت از اینکه لباسهایی که میپوشم بد و ناراست به تنم می ایستند، از پوشیدن آنها حس و حال خوبی ندارم و در کل از اندامم راضی نیستم!!)
      -طعم بدمزه، تلخ و ناخوشایند ترس (در زمانهایی که به دلیل ترس نمیتوانم حرفم را محکم و قاطعانه به طرف مقابلم بزنم و یا در مواقعی که به هر طریقی قادر به دفاع از حق خودم نیستم، دائماً پشت سرِ آن افراد بدگوئی میکنم و عذر و بهانه می آورم که اگر فلان مسئله بود حرفم را میزدم و یا اگر به خاطر فلانی نبود حق طرف را کف دستش میگذاشتم و هزاران هزار دلیل و بهانه اینچنینی که خودم را تبرئه کنم و ترسیدنم را به این وسیله انکار نمایم)
      -طعم بدمزه، تلخ و ناخوشایند عصبانیت (مواقعی که شرایط باب میل من پیش نمی روند یا زمانهایی که همسرم، فرزندم، همکارم یا هر کدام از اطرافیانم بر خلاف خواسته من رفتار میکنند، شروع میکنم به داد و قال کردن و به زمین و زمان و بد و بیراه گفتن به صغیر و کبیر و از همه بدتر نصیحت کردن مخاطب خیالی ام که به هر طریقی حق با من بوده است و او باید کوتاه می آمده و به فلان و فلان و فلان دلیل او مقصر است و من حالا حالاها از دست او عصبانی خواهم بود)
      -طعم بدمزه، تلخ و ناخوشایند فضولی در امور دیگران و قضاوتهای بی مورد و نابجا نسبت به رفتارهای ایشان (هر زمان، رفتار و گفتار اشتباهی از کسی میبینم و میشنوم سریعاً با خودم و یا نفر دیگری که در کنارم است شروع میکنم به تحلیل آن رفتار و گفتار و گرفتن ایرادات و نواقص بجا یا نابجای آن و همچنین صدور پیشنهادهای مثبت و سازنده برای رفع و بهبود آنها!! که متأسفانه روند رشد این قضاوت ها و پیشداوری ها تصاعدی بوده و دائماً با سرعت افزایش می یابند و بین مخاطبین با ولع شدیدی رد و بدل میشوند!! این پدیده های نابهنجار اجتماعی (فضولی های روزمره و قضاوتهای نابجا و اشتباه) به خاطر سرگرم کننده بودن و ایجاد احساس لذتبخشِ کاذبی که دارند، در جوامع کنونی به شدت رایج شده اند و میتوان گفت برای مردم، به یک نوع تفریح زمان پُرکن برای گذران اوقاتِ ایشان در مجالس، میهمانی ها و دیگر تجمعات، تبدیل شده اند)
      استاد خوب و بزرگوارم، ممنون از زحمات جنابعالی. امیدوارم تمرین این جلسه را خوب و درست انجام داده باشم. منتظر رهنمودهای ارزشمند جنابعالی در خصوص جواب این تمرین هستم تا بعد از آن به سراغ جلسه هفتم این دوره الهی و گرانبهاء بروم و مسیر تکامل و موفقیت را با قدرت ادامه دهم. ایام به کام شما و تا درودی دیگر، فعلاً بدرود . . .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم