0

زندگی با طعم خدا (جلسه هشتم)

لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
اندازه متن

انسان مخلوق خداوند است اما راه ارتباط با خالق خود را گم کرده است. از این رو سالهاست به دنبال راه های مختلف برای برقراری ارتباط با خداوند می باشد.

ارائه راهکار برای ارتباط با خداوند یکی از مهمترین دلایل شکل گیری ادیان در نقاط مختلف جهان می باشد.

خدا چیست یا کیست؟!

ارتباط با خداوند

چه تعریفی درباره خداوند در ذهن خود دارید؟!

اگر از شما سوال شود که خداوند کیست یا چیست؟ چه پاسخی برای این سوال دارید.

تعریف انسانها درباره خداوند به این دلیل به هم شباهت دارد که از منابع مشابه اطلاعات خود درباره خداوند را دریافت کرده اند. به همین دلیل افراد دیدگاه و نگرش تقریبا یکسانی درباره خداوند دارند.

علت این است که درباره خداوند تحت تعلیم و آموزش قرار گرفته ایم.

خداوند انسان و همه نعمت های جهان مادی را خلق کرده است اما شناخت و درک مناسبی از او نداریم.

اگر از شما درباره سیب سوال کنند توضیح شما بر اساس تجربه و درک تان از دیدن، لمس کردن و خوردن سیب خواهد بود بنابراین آنچه درباره سیب شرح می دهید منطبق بر واقعیت می باشد چون آنچه درباره او توضیح می دهید موجود است و هر انسانی می تواند آن را درک و تجربه کند.

درباره هر موضوع مادی از شما سوال شود به اندازه ای که آن را درک کرده باشید می توانید درباره آن توضیح دهید.

بنابراین درک کردن و تجربه کردن نقش مهمی در ارائه توضیح و شرح هر موضوعی دارد.

چرا درباره هر موضوع مادی که توسط خداوند خلق شده است می توانیم از طریق درک و تجربه کردن شرح دهیم اما درباره خود خداوند که خالق آن موضوع است نمی توانیم با اطمینان و وضوح کامل شرح دهیم؟!

تنها دلیل آن قابل درک و لمس نبودن خداوند است.

اگر خداوند مانند مخلوقاتش خاصیت مادی داشت و قابل روئیت و لمس کردن بود درک و شرح ما درباره خداوند قطعا صحیح و بسیار منطبق با واقعیت بود اما از آنجا که خداوند نه دیده و شنیده می شود و نه قابل لمس کردن است شرح و درک ما درباره او می تواند بسیار شبیه و منطبق بر واقعیت یا بسیار متفاوت و غیرمنطبق بر واقعیت باشد و این به دلیل آموزش های ما درباره خداوند است.

در هر دینی به شکل متفاوت درباره خداوند توضیح داده شده است و این به دلیل عقیده و نگرش متولیان آن دین است اما آنچه مسلم است خداوند بر اساس شرح و توصیف ادیان درباره خودش تغییر نمی کند بلکه خداوند همیشه ثابت و بدون تغییر است.

بنابراین آنچه درباره خداوند می دانیم در واقع چیزی است که دیگران درباره خداوند درک و شرح داده اند و نگرش ما درباره خداوند بر اساس درک و منطق خودمان نیست بلکه بر اساس سلیقه و نظر دیگران در وجود ما بنا نهاده شده است.

به همین دلیل درک و تجربه ما درباره خداوند در موارد زیادی در تناقض با چیزی است که درباره خداوند شنیده ایم.

ارتباط با خداوند

موضوع ارتباط با خداوند یکی از مهمترین موضوعات در همه ادیان است.

از آنجه که ادیان توسط اشخاص ایجاد شده اند بنابراین نحوه ارتباط با خداوند در هر دین متفاوت از دین دیگر است.

فردی که در هندوستان زندگی می کند و پیرو یکی از ادیان هندو می باشد به شکل خاص خودش با خداوند ارتباط برقرار می کند و فردی که در ایران زندگی می کند و پیرو دین شیعه است به شکل خاص خود با خداوند ارتباط برقرار می کند و هر انسانی در هر نقطه از جهان که پیرو دینی باشد به شکل و شمایل مرسوم آن آیين با خداوند ارتباط برقرار می کند.

آنچه اهمیت دارد این است که نحوه ارتباط ما با خداوند بر اساس علاقه و خواست خودمان نمی باشد بلکه بر اساس الگوهایی است که در ادیان شکل گرفته و ارائه شده است به همین دلیل است که همه ما وقتی می خواهیم با خداوند صحبت کنیم یا از او درخواست کنیم به دنبال روشی برای انتقال درخواست خود هستیم.

به دنبال دعایی به زبان عربی هستیم یا خواسته خود را به خداوند عرضه کنیم.

به دنبال انجام مراسمی خاص یا تکرار عبارت هایی هستیم تا به واسطه آن خواسته خود را به خداوند منتقل کنیم.

حتی در برخی موارد شرط و شروطی معین می کنیم که باید ۴۰ روز یک حرکت خاص را انجام داده یا عبارت هایی را تکرار کنیم تا خداوند خواسته ما را اجابت کند.

در جستجوی هر روشی برای ارتباط با خداوند هستید باید بدانید که آن روش فقط عقیده یک یا عده ای از انسان هاست که تصور کرده اند به این شکل باید از خداوند درخواست کرد.

اما آنچه مسلم است شما به هر طریقی که دوست دارید می توانید با خداوند صحبت کرده و از او درخواست کنید یا با او ارتباط داشته باشید.

خداوند روشی خاص یا عبارت هایی مشخص را برای برقراری ارتباط با خودش معرفی نکرده است چون در این صورت خود را محدود و از بی نهایت بودن خارج می کند.

بنابراین ارتباط با خداوند به بی نهایت طریق می تواند انجام شود مهم این است که چه احساسی از ارتباط با خداوند در وجود فرد شکل می گیرد.

خدا سواد ندارد احساس دارد

یادمه مدرسه که میرفتم سرصف صبحگاهی ناظم خیلی تاکید میکرد که صلوات رو خوب تلفظ کنیم، “ص” رو خوب بگیم “س” نگیم

نمیدونم زبانم چه جوری حرکت بدیم که خوب تلفظ کنیم. اگر اشتباه بگیم یعنی خدا رو دشنام دادیم.

از همونجا یه جرقه خورد تو ذهنم که خدا چقدر سخت گیره حتی از ترسش باید حروف رو خوب تلفظ کنیم همیشه با ترس و لرز چند خط قرآن میخوندم که نکنه اشتباه عربی رو بخونم و خدا با من دشمن بشه که نتونستم قرآنشو خوب بخونم.

برای همین از قرآن خوندن فاصله گرفتم یادمه یه دوست داشتم تو خوابگاه قرآن صوتیشو گوش میداد میگفت من خودم میترسم قران بخونم که نکنه خوب تلفظ نکنم و خطا کنم چون گناه بزرگیه.

همیشه برام سوال بود چرا خدا اینقدر به عربی خوندن قرآن تاکید کرده مگه زبان خودمون چشه که فقط باید نماز عربی، قران عربی، حرف زدن با خدا عربی و این زبان دیگر باعث شد از خدا هم فاصله بگیرم چون حس میکردم منو و خدا زبون همدیگرو نمی فهمیم.

هیچ وقت بهمون تو مدرسه و دانشگاه نگفتن خدا به زبانمون کاری نداره به احساسی که داریم توجه میکنه.

یه بار به یکی گفتم چرا باید نماز و عربی بخونیم درصورتی که فقط داریم حفظ چندتا خط رو میگیم اما خودمون خیلی خوب معنیشو متوجه نمی شیم؟

بهم گفت خدا که متوجه میشه ما چی میگیم مهم خداست که خودش عربیو رو میفهمه ما فقط بخاطر وظایف نماز خوندن این تکلیفو انجام بدیم.

با خودم گفتم پس چرا خدا ما انسانها رو عقل و تفکر و انتخاب داده مگه اون لحظه که عربی میخونیم اما خودمون درک نمی کنیم چی میگیم این وسط ما چی مهم نیستیم فقط از رو ترس و لرز این تکالیف رو انجام بدیم.

از بچگی بهمون یاد دادن درسهاتو حفظ کن نگفتن درسهاتو یادبگیر و مفهومشو  درک کن.

حتی قرآن رو گفتن مهم اینه که بخونی نگفتن ریشه کلمات رو درک کن و تفکر کن بااینکه خدا تو قرآن میگه تفکرکنید، به نشانه ها توجه کنید، تعقل کنید.

تو یه دوره سنیم خیلی علاقه پیدا کردم که آدم مذهبی بشم که همش در حال نماز و قرآن و ذکر باشم اما بعد چندماه چون از بس از خدا و سخت گیریاش و عذابهاش و غضبهاش گفتن بهم ترسیدم و گذاشتم کنار و نمازمو از رو عادت و تکلیف میخوندم.

همیشه دنبال یه آرامش از طرف خدا بودم و بلاخره خدا هدایتم کرد و تو مسیری قرارم داد که با شناخت خدای قبل خیلی فرق داشت.

تازه انگار متولد شدم، وقتی به این اگاهی رسیدم که خدا یه انرژیه و تو همه ذرات عالم وجود داره و خدا رو همونجور باور کنی به همون شکل برات درمیاد تصمیم گرفتم خدا رو مهربون و بخشنده و عشق باور کنم که تو همه لحظات کنارمه و یاریم میکنه تا از لحظاتم که روی زمینم لذت ببرم.

درک کردم خودم هستم که دارم زندگیمو خلق میکنم دیگه خدای نیست که سرنوشتتو از قبل تعیین کرده دیگه خدای نیست که بهت اجبار کنه که چیکار کنی بلکه خدا به تصمیماتم احترام میزاره و دیگه خدای نیست که عربی خوندن قرآن که چی جوری تلفظ کنم گیر بده.

الان خدای دارم که میگه هر جا نور هست اونجا منم، هرجا شادی هست اونجا منم، در آرامش و احساس خوب خدا هم هست.

الان که فهمیدم خدا به زبانم کار نداره خیلی با خدای خودم صمیمی شدم و راحت باهاش حرف میزنم، قربون صدقه اش میرم بهش عشق میدم با شادی و خنده باهاش حرف میزنم.

الان بیشتر دوست دارم با خدای خودم صحبت کنم الان بیشتر دلم میخواد بیشتر با خدای خودم وقت بزارم در صورتی که قبلا به زور و از رو ترس بلند میشدم به صورت سریع نماز میخوندم که دیگه خدا بامن کاری نداشته باشه.

الان که فکر میکنم میبینم من همون آدم قبلی ام، خدا هم همون خداست، فقط با اگاهی جدید، با تفکر بیشتر، با نگرش جدید کل نگاهم به خدا و زندگیم تغییر کرده.

چقدر زیباست که باتغییر نگرشمون بتونیم یه زندگی بسازیم که خودمون دوستش داریم.

الان حس میکنم و میفهمم خدای من سخت گیر نیس و بهم همش گیر نمیده بلکه خدایی دارم که با تغییر زاویه دیدم چقدر راحت تونستم تا این حد ارامش بگیرم، چقدر لذت ببرم از زندگی کردنم و چقدر عاشق خدام بشم فقط با تغییر نگاهم.

بخدا فقط شناخت خدام همه سرنوشتی که یه روزی فکر میکردم هیچی دست خودم نیس و سرنوشتم تغییر نمیکنه الان میفهمم چقدر خوب هم تغییر میکنه و دارم با فرکانسهای خودم خلق میکنم.

حتی متوجه شدم روزی که حالم خیلی خوبه با خدای خودم بیشتر میگم و میخندم و شادم و سپاسگزارشم، همون روز بهم پاداش این احساس خوب رو میده.

چند روز قبل از صبح تا شبش خیلی آرامش داشتم خیلی حس و حالم عالی بود و از لحظاتم لذت میبردم، شب دیدم بدون اینکه به داداشم بگم هنذفرین بلوتوثی که دوست داشتم برام خریده بود.

همون لحظه قلبم بهم گفت این هدیه امروزت، بخاطر احساس خوب امروزته و فهمیدم اگه هر چقدر من آرامش داشته باشم همونقدر نتایج تو زندگیم میبینم.

این سایت، استاد و این دوره زندگی باطعم خدا هم هدیه خدا بخاطر اون حس خوبی بوده که داشتم و خدای خودم، رب درونم رو باتمام عشقم سپاسگزارم که منو تو این مسیر الهی هدایت کرد تا بیشتر از زندگیم، از زمینی بودم و از تجربیاتم لذت ببرم و باخدای خودم بیشتر صمیمی بشم و خدا رو هرلحظه احساس کنم. خدایا عاشقتم 

(دیدگاه افسانه عزیز در بخش نظرات)

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.48 از 92 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12372
155 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فاطمه صدقی
      1403/06/22 10:37
      مدت عضویت: 310 روز
      امتیاز کاربر: 8006 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 600 کلمه

      به نام خدای عزیزتر از جانم:

      بازهم خداروشکر میکنم بابت بودنم در این مسیر و آشنا شدن با این سبک زندگی فوق العاده و امروز هم یه فایل زیبای دیگه رو که خیلی دوست داشتم گوش دادم. همینجا خداروشکر میکنم که واقعا من از بچگیم با خدا خیلی راحت ارتباط برقرار میکردم و یه مدت کوتاهی که دوران راهنمایی درگیر این مواردی که استاد گفت شدم عربی و مذهبی شدن و سختگیری های افراطی و حالم اصلا خوب نبود بعدش واقعا عصبی شدم انگار خدامو از دست داده بودم یا اون خدایی که از بچگی باهاش راحت بودم نبود دیگه نتونستم تحمل کنم و خودم شروع کردم نمازمو فارسی خواندن قرآن رو که هرساله ماه رمضان یک دور ختم میکردم از اون دوران دیگه هرساله فارسیش رو خوندم و حتی شبای قدر دعای ابو حمزه ثمالی رو فارسیش رو میخونم و خیلی بهتر شد همه چیز خیلی قشنگتر شدن چون می‌فهمیدم و احساس میکردم و خب دوباره مثل قبل انگار که دوست صمیمیمه خدا خیلی راحت باهاش حرف میزدم و چقدر احساس خوبی داشتم و از اون موقع هرزمان هرجا احساس نیاز کنم خیلی با کلماتی که احساس خوب و راحتی دارم با خدا درد و دل میکنم و ازش خواستم رو میخوام. بعد از یه مدت که دیدم نماز خواندم شده همون چیزی که استاد می‌گفت از خواندنش اذیت میشدم یعنی به زور و از ترس بود بیشتر از ترس مادرم نه خدا چون هیچوقت باور نکردم خدا بتونه انقد ظالم باشه بعد تو نماز خواندن هیچی معنی ندیدم هیچ تغییر در زندگیم بجز مزاحم امور زندگیم بودن نداشت واقعا رو مهم بود حتی الکی میگفتم خوندم به مامانم بعد چندسال دیگه اونم اعلام کردم نمی‌خونم و اوایل یکم بحث کردم بعد مادرم قبول کرد و کنار اومد با این موضوع باور کنید حالم خیلی بهتر شد انگار یه زنجیر دور گردنم بود از اسارت خلاص شدم و هیچکس هم نمیتونه منو قانع کنه خدا بابت این موضوع قرارها مجازاتم کنه نه چون من یاد گرفتم دین ها همه اومدن روش درست زندگی کردن رو یاد بدن به ما اینکه چجوری انسان مفید و درستی باشیم. و من هم شروع کردم به انسان مفید و بهتری بودن و مهم نیست چه دینی دارم همینکه دارم هرروز سعی میکنم از دیروزم بهتر باشم، مادر بهتری باشم، همسر بهتری باشم، برای پدر و مادرم فرزند بهتری باشم و برای جامعه انسان مفیدتری باشم هیچ چیزی ارزش بالاتر از این نیست و خودم دارم لذت میبرم از این راه و روندی که در پیش گرفتم حتی اطرافیانم کلی از الان من راضی هستن و تشویقم میکنن دعام میکنم چون کلی حس خوب بهشون میدم کمکشون میکنم و فکر میکنم اگر هرکسی همینجوری زندگی کنه میرسیم به utubia همون شهری که ایده آله و هیچ درد و مشکلی توش وجود ندارد. پس بیاید بدون محدودیت داشتن در ذهنمون انسان بهتری باشیم در هر جنبه از زندگیمون نسبت به دیروز و باور کنید هر انسانی در فطرت و ذاتش می‌دونه هر کدوم از کارهاش درسته یا غلط نیازی به هیچ دین و کتابی نیست چون خدا قبل از فرستادن دین و پیامبران این قابلیت رو در وجود ما نهاده پس کافیه گوش کنیم به ندای درونمون همون فرشته درون که در لاغری استاد معرفیش کرد در تمام جنبه ها و اقدام های زندگیمون هست کافیه صداش رو گوش بدیم و بیشتر به نداشت عمل کنیم تا همون بشه پیامبری که زندگیمون رو بهشت می‌کنه و هیچ نیاز دیگه به چیزی نیست پس بدون محدودیت انسان بهتری باش. این شعار من در زندگیمه.

      بازهم خداروشکر میکنم که تونستم جسورانه محدودیت های زندگی و ذهنم رو پس بزنم و الان با این حس و حال خوب زندگی کنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ط.ه
      1403/05/17 11:26
      مدت عضویت: 273 روز
      امتیاز کاربر: 1315 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 302 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      با سپاس از استاد عزیزم 

      ممنون از شما استاد که مارو با خدای خودمون آشنا کردی خدایی که ما میشناختیم این نبود سخت گیر بود همش بهش گله میکردیم همش گریه میکردیم ازش چیزی رو میخواستم 

      همش میگفتم چرا این کار رو با من کردی مگه من چکار کردم درصورتی که خودم بودم خدا نبود خدای من در درونم هست جایی نرفته پیش خودمه من از خودش هستم پس چطور به من ناراحتی میده این من بودم ناراحت میشدم و اونم میگفت باشه هر طور میخوای 

      خدایا ازت ممنونم که فرصت دادی تورو بیشتر حس کنم 

      خدایا توسواد نداری پس منم با احساسم باهات حرف میزنم باهات شوخی میکنم باهات دردل میکنم خداکسی که هیچوقت راز من رو به کسی نمیگه کسی که من رو تنها نمیزاره کسی که حلال مشکلات من هست

      همیشه به شوخی توی محل کارم میگفتم به خدا اوس کریم همکارام بهم میگفتن چرا میگی گناه داره میگفتم نمیدونم خوشم میاد بهش بگم اوس کریم (استاد کریم ) و وقتی اینطور صداش میکردم لذت می‌بردم احساس میکردم باهاش راحتم ولی بقیه میگفتن نه بابا نگو الان فهمیدم اشکالی نداره باهاش راحت بودم بهش نزدیک بودم دوستمه آدم با دوستش شوخی میکنه منم با خدای خودم شوخی میکنم 

      استاد امروز احساس کردم باری از دوشم برداشته شد بار اینکه گناهکارم یا باید از خدا مرتب طلب بخشش کنم الان حسم عوض شد که اون خیلی مهربانه مگه چکار کردم خشمش رو ببینم یت حتما عربی باهاش حرف بزنم یا روز خاصی برم یه جایی پیداش کنم ازش درخواست کنم یا به کسی بگم میشه توبرام دعا کنی مگه خودم چمه 

      من از امروز احساس خودم رو برای همیشه خوب میکنم تا خدا برام همه چیز رو توزندگی بفرسته اون طعم‌هایی رو که میخوام امروز هر کجا رفتم طعم ها رو حس کردم و شکرگذاری کردم که چه طعم خوبی دارن 

      ممنون از استاد عزیزم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1403/04/31 14:48
      مدت عضویت: 711 روز
      امتیاز کاربر: 16720 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 328 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز

      یک بار دیگه من هم اطمینان پیدا کردم که خداوند سواد نداره احساس داره،زمان‌هایی که با اون در ذهن خودم حرف می‌زنم و از خواسته‌هایم براش میگم و مطمئنم که هر چقدر هم صبر کنم ون به عهد خودش وفا می‌کنه و خواسته منو اجابت می‌کنه،

      خدا احساس داره نیاز نیست التماس کنیم تلاش کنیم تقلا کنیم و با گریه از او درخواست کنیم کافیه لبخند بزنیم و حال خوبی داشته باشیم،

      کافیه هر روز از اینکه بیدار می‌شیم و زنده هستیم و یک فرصت دیگه به ما داده شده سپاسگزار باشیم و از داشته‌هامون راضی باشیم ،

      و لذت بردن از داشته‌هامون می‌تونیم از خداوند درخواست کنیم با احساس خوب درخواست کنیم نه با زبان عربی نه با نمازهای طولانی خوندن با گریه و زاری و التماس کردن ون در اون حالت احساس بدی پیدا می‌کنیم و خداوند فقط با احساس خوب ما سر و کار داره،

      اگه بنده‌ای در سلامتیش مشکل داره اگه در شرایط مالی خودش مونده و نمی‌تونه از پس اینجور چیزها در زندگیش به خوبی بر بیاد همه به احساس اون فرد برمی‌گرده در اون لحظه باید نگاه کنیم که چه حسی در ما به وجود میاد آیا از زندگی متنفر می‌شیم یا باز با ایمان و توکل به خدا ادامه می‌دیم،

      مثلاً من خودم گاهی وقتا حس می‌کنم که خواسته‌هام رو گفتم و خدا هم که شنیده احساس خوبی هم که دارم پس چرا انقدر طول می‌کشه چون که ما با یک انرژی در دنیا به اسم خدا سر و کار داریم و به صورت غیر فیزیکی هست که با احساس ما سر و کار داره و خواسته‌های ما رو به صورت اتفاق‌های خوب جلوی راهمون می‌ذاره،

      پس این مسیرو که می‌خواد آرزو و هدفمونو به واقعیت تبدیل کنه باید باز هم صبر کنیم و در احساس و خونه خوب خودمون بمونیم،

      نباید زود جا بزنیم و فکر کنیم که دیگه قرار نیست که هیچ اتفاقی بیفته باید صبر داشته باشیم و با اعتماد به خداوند و ایمان به اون با احساس خوب زندگی کنیم،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 34782 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 951 کلمه

                     بنام خدایی که انسان را آفرید 

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      اگر از من سوال بشه خدا کیه یا چیه 

      اگر قبلنا من بود میگفتم خدا چیزی که فقط تو آسمان هاست از اون بالا داره به انسانها نگاه میکنه ببینه کی داره کار خوب انجام میده بهش پاداش بده کی داره کار زشت انجام میده بهش جزا بده اونم بعد از اینکه وارد دنیای پس از مرگ شد 

      بعد اگر از من سوال کنن خدا کیه میگم خدا کسی که آنقدر خشمگین عصبانی عذاب دهنده ست اگر تمازتو اشتباه بخونی میبره جهنم اگر موهاتو بذاری بیرون خدا روز قیامت به یک تار موی خودت آویزان میکنه و….

      ولی اگر الان از من بپرسن خدا چیه یا چیه 

      میگم خداوند کسی نیست چیزی نیست چون انسان نیست اگر خداوند کسی باشه این صفت انسانی و محدود کننده است و خداوند نامحدود 

      اگر از من بپرسن خدا چیه 

      میگم خداوند یه انرژی که غیر قابل دیدن همه جا هست در همه چیز هست  به هر چیزی نگاه کنی تجلی خداوند خداوند به من نزدیک  خداوند مهربان خداوند بخشنده است خداوند روزی دهنده است خداوند میتونه به هر شکلی که من بخوام تبدیل بشه و خودشو به اون شکل وارد زندگی من کنه خداوند مکان و زمان نداره 

      خداوند از روح خودش در من دمیده و خودش وارد جسم من کرده تا همیشه همراه من باشه همیشه مراقبم پشتیبانی باشه تا هر وقت هر چیزی ازش خواستم به من بده 

      خداوند مهربان طوریکه عدالتش حکم میکنه هر کسی هر جوری که دوست داره زندگی کنه 

      استاد من واقعا قبول دارم که اگر مشکلی دارم بخاطر بی ایمانی در اون جنبه از زندگی منه  

      من میگم مثلا پول میخوام خدایا به من پول بده اما باور ندارم که خدا میتونه به شکل پول وارد زندگی من بشه در نتیجه من این آرزوم سالها با خودم همراه دارم 

      برای منکه از بچگی کلاس دوم شروع کردن سه ماهه تابستون رو در شهرستان میموندیم اونجا یه خانم مسنی بود که افراد بچه هاشونو می‌فرستادند تا بهشون قرآن یاد بده و ایشون رایگان یاد می‌داد ولی مادرها هم جبران میکردن آلبالو خشکی لواشکی آب غورهای میوه‌ای باغ خودشون به ایشون میدادن 

      بعد یکم بزرگتر شدم فرستادنم کلاس قرآن تلفظ قرآن که یاد بگیرم چطور قرآن بخونم  بعدها هم اجبار بود هر ماه رمضان یک بار قرآن بخونم کلا  و بعد هم اولش اجبار شرکا در مراسمات مذهبی بعدا خودمم دوست داشتم 

      و برای من هم اینچنین بود هزاران باید و نباید داشتن و هزاران خوشش میاد خوشش نمیاد خدا بود و بیشترش هم خدا خوشش نمیاد بود خلاصه پا بچه ها رو گیج می‌گردن بالاخره من باید چکار کنم هر کاری میخواستی انجام بدی خدا خوشش نمیاد خدا میبره جهنم و…

      و برای همین بود که من احساس میکنم در بچگی خدا تو زندگی مت نبود بجز در هنگام سختی و مشکلات نذر میکردم قبول بشم نذر میکردم محرم و صفر مشکی بپوشم وقتی قبول شدم خلاصه فکر میکنم بی ایمانی من هم علتش همین ترسها یی بود که در من ایجاد میکردن البته خودشونم بلد نبودن اون چیزی که آموزش دیده بودن به ما هم آموزش میدادن 

      بله بخاطر همین بود که منو فرستادن کلاس قرآن که بتونم با قرآن خوب تلفظ کنم که به منم گفته بودن اگر یه فتحه رو کسره بگی کلا معنی اون کلمه عوض میشه معنی بدی پیدا میکنه و خدا خوشش نمیاد در نتیجه جایگاه من جهنم بود 

      حالا یاد گرفتم خوندنشو ولی درک نکردم حالا این قلب به میم یعنی چی چرا الان که به حرف مثلا ن رسیدم باید یه میم هم اصافه بگم حالا اینجا معنی اون کلمه تغییر نمی‌کرد 

      الانم اینجوری که ماه محرم و صفر هست دعا و قرآن زیاد میخونن دور همی و همه میخونن چند نفر هستند که نشستن اونجا غلط دیکته میگیرن طرف هم حول میشه بدتر نمیتونه بخونه میگن نفر بعدی با یه صلوات 

      منم نمی‌فهمم با اینکه عربی من هم خوب بود اما درک نمیکردم سه تا قرآن دارم نگاه میکنم بعصی آیه ها با هم تناقض داره  یه چیزی میگه به نظر من معنی اون جمله نیست  

      استاد من این کارو انجام دادم دقیقا ۲۸ سال پیش رفتم کیلو متر ۸۵ جاده چالوس میگفت در شهر گچسر یه دعا نویس هست فلان میکنه و…ما رفتیم اونجا ولی من از اول اینکه میخواستم راه بیافتم برم با اینکه با اجازه همسرم رفتم با اینکه با دوستم و همسرش و بچه هاش رفتم بازم حس خوبی نداشتم تا زمانیکه بخوام برگردم و اونجا هم اصلا حس خوبی نداشتم تا جاییکه آقاهه اومد بیرون به من نگاه کرد گفت اونجاییکه شک دارن برای چی اومدن برن دیگه خلاصه رفتیم و برگشتیم و من وقتی داشتیم برمیگشتیم از اول تا آخر که رسیدم خونه داشت کم کم حالم بهتر میشد انگار وقتی هر چه به خونم نزدیکتر میشدم حالم بهتر میشد 

      یه دفعه دیگه هم رفتم یه جای دیگه خیلی شلوغ بود من از اول تا آخر سر درد داشتم  طوری که نمیتونستم چیزی بخورم و برگشتنی دارو گرفتم خوردم تا کم کم سردردم بهتر شد اونا میگفتن مال انرژی منفی که اونجا رو پر کرده است 

      استاد اصلا اونجا جو خوبی نداره از نظر احساسی میگم همه استرس دارن همه نگرانن همه حالشون بد که بالاخره چی میشه حاج آقا چی قرار به من بگه واقعا انرژی منفی زیادی هست 

      اون زمان واقعا اینجوری بود خودم لایق نمیدونستم فکر میکردم خودم بلد نیستم با خدا صحبت کنم باید برم از کس دیگه در شهر دیگه کمک بگیرم تازه میگفتن اونا با خدا که ارتباط ندارن اونا با ارواح و جن سرو کار دارن 

      استاد اصلا اون زمان من نمیدونستم که میتونم با خدای خودم صحبت کنم فکر میکردم حتما باید یه دعایی باشه به زبان عربی چیزی و طوری بود که یک کتاب خریدم ولی هیچ وقت نتیجه نگرفتم خودم متوجه نمی‌شدم به خدا چی میگم خدا چطور میخواست متوجه بشه من چی میگم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نادیا همتی
      1403/04/21 15:21
      مدت عضویت: 152 روز
      امتیاز کاربر: 3485 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 46 کلمه

      با سلام به نام الله یکتا 

      دورود به استاد عزیز و‌توانا 

      در جلسه فهمیدم که خداوند به احساس ما پاسخ میده احساس مثبت مساوی با اتفاقات مثبت خداوند فقط براش احساس ما مهمه و میتونیم با هر لهجه و هر نوع اما با احساس خوب ازش درخواست کنیم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صفورا عزیزی
      1403/04/12 16:08
      مدت عضویت: 221 روز
      امتیاز کاربر: 5855 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 45 کلمه

      بنام خداوند مهربان.سلام استاد عزیزم فایل 8از زندگی با طعم خداوند .خیلی عالیه .ونکات ارزنده‌ای در یاد آوری فرمودید .

      استاد جان صدای این فایل خیلی کمه ومن باسختی می‌شنوم گوشی ام را کنار دستم گذاشتم ویا باهنذفری گوش کرد لطفاً  این مشکل  را  رفع بفرمایید.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6091 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 12 کلمه

        سلام و درود
        فایل صوتی اصلاح شد
        بررسی کنید و اطلاع بدید
        با تشکر

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1403/03/12 19:54
      مدت عضویت: 496 روز
      امتیاز کاربر: 6985 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 144 کلمه

      به نام خدای مهربان  

      صدای من نیست که به خدا میرسه احساس منه که به دست خدا میرسه  

      وقتیتو جلسه دوم درمورد فارسی حرف زدن با خدا صحبت کردید 

      اولش به ذهنم اومد که من خیلی وقتا فارسیبا خدا صحبت میکنم ولی چرا نتیجه مورد نطرم رونمیگیرم و دلیلش این بود که من بیشتر گله و شکایت هامو به خدا میگفتم  

      میگفتم خدایا چرا منو نمیبینی چرا صدامو نمیشنوی  

      چرا کمکم نمیکنی  

      و در این مواقع، احساس من بود که خدا دریافت می‌کرد 

      و حس من بد بود حس ترد شدن 

      حس جدا شدن 

      حس نادیده گرفتن 

      حس بدشانسی 

      حس دوست نداشتنی بودن رو داشتم و فک میکردم بنده ی بدی هستم و با این نگاه با خدا صحبت میکردم اما حالا فهمیدم 

      که من باید خواسته ها رو به خدا بگم و وقتی خواسته ها رو میگم حسم خوبه و خداوند با این احساس من کار داره 

      تصمیم گرفتم بعد این فقط درمورد خواسته هام با خدا صحبت کتم 

      مرسی از شما استاد عزیزم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rastegar.moradzadah
      1403/02/18 02:05
      مدت عضویت: 1346 روز
      امتیاز کاربر: 11017 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 983 کلمه

      بنام خداوند بخشنده ومهربان 

      گام هشتم از دوره بی نظیر زندگی با طعم خدا 

      بچه که بودم وقتی فیلم خارجی از تلوزیون پخش می شد ودر طی فیلم بازیگرهای بر اساس نقشی که داشتن بارها اسم خدا رو میاوردن واز خدا کمک می خواستن یا کاری انجام می دادن با خدا حرف می زدن همیشه تعجب می کردم وفکر می کزدم با خودم ومی گفتم مگه اینا هم خدا رو قبول دارن یا اصلا خدا دارند چون اینجور برای من جا افتاده بود وباور کرده بودم که اگه کسی حجاب نداشته باشه یا نماز نخونه وروزه نگیره وقرآن نخونه دیگه خدا هم نداره وخدا رو قبول نداره برای همین همیجه با خودم درگیر بودم می گفتم ما که بهمون می گن اگه نماز نخونید حتما میرین جهنم واولین سوالی که ازتون می شه راجب نمازه پس این خارجی ها بعد مردن تکلیفشون چیه اینا که نه هرگز نمازی خوندن ونه حجابی رعایت کردن ونه حتی دینی دارن که آداب‌ رو بجا بیارن  از وقتی که یادم میاد خدا رو برام سخت گیر ودست نیافتنی جلو دادن مرزهایی گذاشتن که عبور از اونها سخت بوده من واقعا بر اساس آموزش هایی که دیده بودم چیزهایی که شنیده بودم خدا رو مثل یه انسان تصور می کزدم که هم چشم داره ومنو اعمال منو می بینه وهم اینکه گوش داره وصدای منو می شنوه خدا برای من محدود شده بود به یه سری عبادتهای که هیچ اعتماد وانگیزه امیدی پشتش نبود عبادتی که نه با انجامش آرامش می گرفتم نه احساسم خوب می شد همیشه بهم می گفتن خدا از دروغ بدش میاد  خدا از غیبت بدش میاد از دزدی وهمه کارهای بد بدش میاد این برای من مساوی بود با خدایی که شبیه یکی مثل خودمه که از یه سری چیزا بدش میاد واز یه سری کار دیگه خوشش میاد اینجوری آدمایی که می تونن کارخوبی انجام بدن محبوب خدان وکسی که نتونه انجام بده دیگه خدا باهاش قهره ودوسش نداره وباید منتظر هر عقوبتی باشه 

      الان که دارم می نویسم می فهمم چقدر برای یه بچه سخته که اینجوری خدا رو بهش بشناسونی چقدر باید ونباید راجب خدا به ما گفتن چقدر خدا رو دور ودست نیافتنی کردن من نماز می خونم ولی نه از روی عشق نه اینکه مشتاق اذان باشم وبا شوق پر بکشم سمت نماز وواقعا خودمو مقابل خدا ببینم نماز می خونم از روی ترس وجلوگیری ازعذاب وقهر خدا از روی عادت اگه هم نمی خونم پر از حس بد واحساس گناه وعذاب وجدانم واقعا تکلیفم با خودم روشن نیست دچار یه نوع بحران شدم تناقص بدین چیزی که بهش اعتقاد وباور دارم وبین چیزی که سالها آموزش دیدم 

      الان فهمیدم خدا سواد نداره گوش نداره چشم نداره که ناله و گلایه های منو ببینه بشنوه ودلش برام بسوزه خدا از طریق احساس بامن در ارتباطه وفقط احساس منو دریافت می کنه اگه با حس خوب باهاش حرف بزنم سپاسگزار چیزی که هستم ودارم باشم حتما به اون چیزی هم که می خوام خواهم رسید خدا هرگز از من دور نمی شه اصلا نمی شه که دور بشه فقط به من قدرت انتخاب داده واون جوری که من انتخاب کنم برای من خدایی میکنه اگه خدا رو خشمگین انتقام گیرنده و ظالم ببینم نتیجه اش می شه همون خدا وهمون جور در زندگی من تجلی پیدا می کنه واگر خدا رو منبع خیر وخوبی ومهربانی ببینم ونزدیک ودست یافتنی همیشه اون در کنارم خواهم داشت وحالم باهاش خوب خواهد بود

      بارها سر نماز ساعت ها گریه کردم وبا خدا درد ودل کردم به این امید که سبک بشم وخدا صدای منو بشنوه وگره از مشکلم باز کنه اما هیچ وقت اونجور که خواستم نشده وهمیشه دلیلش رو بی لیاقتی ودوری خودم از خدا وقبول نشدن دعام می دونستم وبعد ترهام اون مصلحت می دونستم و اینکه حتما خیریتی توش بوده اما حالا فهمیدم دلیلش احساس بدی بوده که به خدا منتقل کردم من با حس خوب با خدا حرف نزدم گله شکایت ها ونداشته هامو به خدا گفتم واونم مطابق حس بدی که دریافت کرده حال بد برام جذب کرده 

      یه شوهر خواهری دارم یه روز به شوخی بهم گفت اگه بری بهشت چطور می خوای با خدا حرف بزنی یا اینکه مردم توی اون دنیا با چه زبانی باهم حرف می زنن اگه زبان قرآن پیامبر ما عربی بوده وما عرب نیستیم.وخیلی های دیگم عربی بلد نیستن تکلیف چیه من اون موقع به شوخی وخنده گذروندم ولی این ریشه در باور ما داره که چون زبان پیامبر ودیگر اعمه ما عربی بوده وقرآن هم به زبان عربی نوشته شده پس زبان ارتباط با خدا هم عربی برای همین ما مدام دنبال کتاب دعا ونوشته هایی به زبان عربی هستیم بدون اینکه معنی اونها رو بفهمیم 

      اینجا توی این سایت توسط کسی که نه آخوند ومرجع تقلید ونه ادعای خاصی داره به زبان ساده وشیوه خدای حقیقی رو دارم می شناسم ودنیای من داره عوض می شه چون خدای من عوض شده فهمیدم خدا هیچ نیازی به عبادت من نداره اون از ازل تا به ابد بامن هست وعاشق منه وهمیشه منتظر تا منو به آرزوهام برسونه ومن بهترین زندگی رو در دنیا تجربه کنم وهمیشه شاد باشم وه چی خیر وخوبی برای من می خواد کافیه باورش کنم وبا احساس خوب ازش بخوام واونم اجابتم می کنه 

      دوست دارم روزی باشه نه از روی ترس نه از روی اجبار بلکه از روی عشق وفقط برای سپاسگزاری نماز بخونم اونقدر درکم بالا باشه معرفتم بالا باشه که واقعا خدا رو درمقابل خودم ببینم ودر اونو در آغوش بکشم دوست دارم اونقدر غرق عشق خدا باشم که دیگه نتونم کار بدی انجام بدم فقط برای سپاسگزاری وفرصتی که خدا برای تجربه زندگی در زمین بهم داده من خدا رو بخشنده ومهربان وتوبه پذیر باور کزدم اونو قادر می دونم در انجام هرکاری واونو رزاق می دونم در رساندن روزی به من وخانواده ام

      دوست دارم روزی که این دنیا را ترک می کنم وخدا را ملاقات می کنم سرم پیشش بالا باشه واونم بگه آفرین به بنده خوبم که رسالت خودش رو به بهترین شکل ممکن به سرانجام رساند

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/12/01 22:18
      مدت عضویت: 626 روز
      امتیاز کاربر: 44981 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 940 کلمه

      سلام خدایی بی‌همتا وفرمانده کلی هستی 

      سلام. بر استاد عطارروشن وکل دوستان هم‌ مسبر 

      من‌ کلی مشکل داشتم به همه چیزه همه کس اون ربط دادم به جز خداوند و شناخت خود.از خالقم  مهربانم وبا ورد به ابن‌ مسیر کلی تغییر پیدا کرد متوجه شدم  اول اشتباه بزرگ‌ زندگیم که این همه مشکل داشتن رو نقص ارتباط با خدایی خودم بوده من‌ اون ایمان که توهربخش زندگیم حضوز رخداوند بسیار کارآمد هست رو هیج زمان به شکل ابن زمان حس نکردم حس میکردم یی بخش عبادت یی بخش بیماری مربوط به خداوند هست اگه روز بخوای اونم  دردستان خداوند هست اون زمان بابد از خودش بخوام  یی بخشهای فقط  کاره  خودم‌  هست  اون بخش نباید هواسم به یی نیرویی قویی وبا انرژی  خداوند  باشه اون باید تو بخش خودم باشه کاره خودم باشه بازم زمانی از  خداوند بخواهم‌  ولی کاره  خودم در ردیف اول  هست  کمک هم میرسه  چون دارم  تلاش میکنم حتی تو بخش بیماری به من‌ گفته شده بود ا گه  خداوند کسی رو دوست داشته باشه بهش  بیماری رو عطا میکنه که او نبنده با این عطا  زیاد خدا بیرون  نباشه و همیشه هواسش به خداوند  باشه و این‌ افکار  اشتباه حتی من به این تشویق میکرده چون  من  مشکلم داره بیشتر میشه درجه دوست داشتن داره بالاتر میره جون درد دارم ابن همه اون دیده شدن در نزد خداوند رو پر رنک میکنه پس خداوند هواسش  به من هست وطمع  زندگیم به درد راه نرفتن مشکل حرکتم  رقم زدم  حتی نگاه به شفا  که باید اون خداوند به من بده  شرایط  اون برای خودم فبول نداشتم که فردی کاملا متفاوت به امروز باید باشم‌ که شفا قسمت بشه تو افکار خودم  لایق شفا نمی دیدیم‌

      فردی که شفا گرفته که اون  فردی  بسیار  با ایمان بی‌ هیچ گناهی بوده که خداوند بهش  نظر  کرده  شامل  شفای خداوند شدن واین یعنی فردی بسیار مومن بی هیچ کاره اشتباه تو پرونده اون فرد هست که شفا به اون فرد  رسیده چون من هرروز این‌ شنیده بودم که دومامور هر روز لیستی از کارهای کرده نکرده من آمده میکنن این لیست در روز قیامت روبه من نشون خواهند  داد که من هر روز چه کاری رو انجام دادم‌ که ثواب بوده و چه کاری انجام دادم‌ که  اون گناه به حساب می امد من که خوب طبق  زندکیم‌  بازم زمانی اون طوری که  که باید باشه  حرفی زدم کاری کردم‌که تونگاهم اون شاید ایراد داشته خوب پس بی کناه کاملا نبودم واین شفا الهی هیج زمان من نخواهد رسید 

      یادم هست یی خانمی توشهر قم مشکلی بیماری داشتن اون بنده خدا شفا گرفته بود همه  می گفتم این خانم بعداز شفا از ائمه یی بوی عطری همیشه میده که ازبوی  که  آدم حس خیلی خوبی میگره   باره دلم‌ میخواست ی جوری می شد این  خانم من  میدیم بینم  چطوری انسانی بوده که خداوند اون لایق شفا دیده بهش این نعمت داد وشفا شامل حال اون بنده خدا شده  

      نبا یدهای که من‌  اگه انجام  میدادم برای  باورهای  که در من ایحاد کرد همیشه خودم  ازخدای  خودن خیلی دور میدیم  حتی  خواندن  قرآن هم‌  مشکل شما  رو  داشتم حتی دوفتی کلاس آموزش  قرآن رو  داشتم‌ طی می کردم‌ هر کاری می کردم‌ که اون کلمه  روبه شکل عربی  بخوان بهتر هست  ولی برام‌ تلفظ  اون کلمات هنوزدهم سخت هست حتی این زمان همر این باوره هنوز نتواستم اون  برطرف کنم‌  حتی این زمان هم‌ اون افکارم رو به شکل خوب کم درنک نکردم و رفتن به طرف قرآن برام‌ کمی سخت شده که بازم‌ اگه اشتباه کتاب خدا رو بخوانم‌ این باوره داره  ولی باید این  باوره رو از بین ببرم که ابن‌ درست نبوده من با شناختی که از خداوند به‌ دست آوردند اصلا خداوند با زبان ما کاری نداره داون‌ فقط حس رو بهتر می گیرده  اگه حسم‌ خوب هست از همون مدل به میده  اگه حسم بد هست بازم از همون به من برکشت میدهد تو مدلهای مختلف با همون حس اصلا خدا سواد نداره اون فقط حس رو بهتر  بیشتر بهش بها میده خدای نامحدود هست خدای همه زبانه هست هم  رو  متوجه میشه  با کلمات اصلا کاری نداره 

      خدا به کلمات ما کاری نداره حرف که بین‌ من  و خلق او تو حس خوب رو به من بده آنرژی که  گرفتم  احساس زمانی که بد هست وفتی حتی زمانی نماز خواندم سر روی مهر میزاشتم‌ و  اشک‌ می‌ ریختم  وبه جای بهترشدن حسم‌ وحل شدن مشکل تو نگاهم  اون‌ مشکل داشت هی بزرگ.بزرکتر میشد ولی حالا  چون با  حس خوب با خدا وند ارتباط  دارم اون حسم که باید خوب  باشه و هست هر زمانی که باهش هستم حال دلم خوب هست  دیگه میدنم‌ هر خواسته من رو اول اون مرحله  رشد رو بایدطی کنیم‌ که اول من اون رشت انجام بدم  و بعد دریافت همیشه  آماده هست فقط بخش خودم رو به شکل بهتری انجام بدم اون  زمان که به شکل طبیعی من‌ تو اون بخش رشد کردیم  هدیه با کیفت خیلی بالا ودر شکلی که من‌ اون‌ اصلا توذهنم‌ نمیدونم له چه شکل به من‌ میرسه اون‌ آسون راحت  راه خدادند بی نهایت مسیر وراه درست برای دادن‌خواسته درنزد خداوند هست که تو زمانش از. همون راه در خواست ما رو  جواب میده مشکل ما انسانها این‌ هست‌که احساس می کنم‌ زمانی که ما در خواست می‌ فرستیم سریع باید به ما جواب داد بشه ولی این دقت نداریم‌ وفتی توبخش طبیعی باشیم‌ اول مراحل به شکل پله به پله هست اول رشد پله به پله دریافت کوچک  بعد بازم‌ رشد دریافت کمی بزرکتر ودرپله بعدی جتی اون دریافت ابعادش بزرکترمیشه جیزهای که تو فکر ما نیست با ابعاد خیلی بیشتر به ما داده میشه فقط باید صبر داشت عجله نکرد توجه توبخش خداوند باشه با احساس خوب  

      خدا  پشت  وپنا هتون  یا حق. حق. نگه دارتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Zahra
      1402/07/18 19:48
      مدت عضویت: 431 روز
      امتیاز کاربر: 7710 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 408 کلمه

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام

      هر چیزی که در زندگیمون وجود ندارد و اون چیزی که می۹وایم نداریم یا وجود مشکلات یعنی نقصی در ارتباط با خدا داریم و در اون مورد به خدا ایمان نداریم ما باید از خداوند برای تجربه طعم هایی که دوست داریم بچشیم، استفاده کنیم از بچگی و زمانی که به سن تکلیف رسیدم همش بهم گفتن که خدا دوست ندارم فلان کار رو انجام بدی یا خدا ناظر اعمالت هست مواظب باش که چه کاری داری انجام میدی 

      من برای اینکه خدا از من خوشش بیاد همش محیط های عمومی اخم میکردم و جدی بودم که مبادا جلب توجه کنم و خدا برام گناه بنویسه یا زمان دعا و ذکر گفتن حواسم رو جمع می کردم که از اون تعدادی که گفته شده کمتر یا بیشتر نگم که مبادا خدا اون ذکر و دعا رو از من قبول نکنه و آگاه دعایی رو اشتباه می‌خوندم برای اینکه دوباره بخونم فاصله میدادم که با دعای قبلی خدا قاطی نکنه   

      همین طور در مورد خواندن نماز و قرآن که چقدر آموزش تلفظ صحیح کلمات عربی رو دانلود کردم و گوش دادم اما هیچ وقت نتونستم درست تلفظ کنم و برای اینکه خواندن قرآن مورد قبول خدا باشه فایل صوتی قرآن رو دانلود میکردم با اون میخوندم که غلطهام کمتر باشه خدا برام ثواب بنویسه  

      در مورد عربی ارتباط برقرار کردن با خدا من یک بار از معلم دینی ام پرسیدم که چرا باید همه به زبان عربی دعا و نیایش کنیم و جوابش این بود که عربی یک زبان واحد در بین مسلمون هاست تا اتحاد بین اونها رو برسونه حقیقتش این جواب برام زیاد باور پذیر نبود چون  ارتباط هر فردی رو با خدا جداست و نیازی به اتحاد نیست  و اگه این ارتباط خوب برقرار بشه در واقع نباید این همه جنگ و خونریزی بین مسلمون ها باشه و باید برعکس این قضیه در دنیا اتفاق میافتادکه ارتباط خوب با خدا باید جریان و ارتعاش در این دنیا عالی و خوب باشه و در واقع دنیا گل و بلبل باشه

      حالا بیشتر درک می کنم که برای ارتباط با خدا اگه بتونم محدود به زمان و مکان  نباشم و هر زمانی دلم خواست با خدای خودم با هر زبانی که راحتم راز و نیاز کنم اونوقت میتونم احساس خوبی در خودم  به جریان بندازم و اینکه نباید فکر کنم فاصله ام با خدا زیاده چون خدا مثل انسانها چشم و گوش و سواد نداره خدا فقط احساس داره و احساس خوب و بد رو متوجه میشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار رویا سعیدی
        1403/02/09 11:37
        مدت عضویت: 317 روز
        امتیاز کاربر: 2765 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 76 کلمه

        به نام خدای مهربانیها،باسلام  وعرض ادب،چقدر بد که سالهاست به اشتباه خدا رو به من شناسوندن وچقدر خوب که خدا منو تو مسیر درست هدایت کرد،سالها از ترس خدا ،اورو عبادت کردم ،از ترس خدا از زندگیم لذت نبردم ،حالا با دونستن واقعیت میخوام از بودن درکنار خدا  وزندگی در این دنیا لذت ببرم،شاد باشم وبا شکر گزاری ودر لحظه زندگی کردن به همه خواسته هام برسم میدونم که خداوند رزاق ومهربان است،خدایا شکرت که هستی

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار Zahra
          1403/02/16 11:06
          مدت عضویت: 431 روز
          امتیاز کاربر: 7710 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 41 کلمه

          سلام دوست عزیز 

          به امید خدا و به زودی به همه خواسته های خودتون که مهمترینش آرامش روحی هست، می رسید فقط نباید این مسیری رو که شروع کردید رها کنید 

          خواهید دید که خدا چقدر مهربانانه تو لحظه لحظه  زندگیتون حضور داره

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار رویا سعیدی
            1403/05/13 15:47
            مدت عضویت: 317 روز
            امتیاز کاربر: 2765 سطح ۳: کاربر پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 9 کلمه

            سلام دوست عزیز تشکر از اینهمه انرژی خوب 😘

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/06/26 16:38
      مدت عضویت: 421 روز
      امتیاز کاربر: 14025 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 749 کلمه

      به نام آنکه اول و آخر است❤️❤️❤️

      با سلام خدمت استاد مهربانم و دوستان همراهم🌹

      ازبچگی ارتباط گرفتن با خدا رو برای من سختش کردندو خدا را برایم یک انسان با قد و قوارهٔ بزرگتر که حساسیتش ازمهر وگذشتش بیشتره معرفی کردندکه برای راضی کردنش باید یکسری کارهارو مثل عبادت های سخت و طولانی رو انجام میدادم وهمیشه حسِ یه آدمه گناهکارو به من دادند که برای پاک کردن گناهانم  بایدزجر بکشم وبا گریه و زاری و التماس و دعاخوندن از خدا طلب بخشش کنم تا شاید خدا منو ببخشه. تازه زبانِ ارتباطی هم برایم تعیین کرده بودند و میگفتند چون قرآن به زبانِ عربی نازل شده بنابراین اگه عربی نخونی به خدا بی احترامی کردی و من هم تحت فشارِ این باید و نبایدها از خدا فاصله گرفتم چون فکرمیکردم انسان خوبی نیستم و نمیتونم خدارو اونجوری که خواسته عبادت کنم حتی نمیتوانم زبان عربی رو درست تلفظ کنم وبا غلط خوندن به جای ثواب به خدا توهین هم میکنم و همیشه فکر میکردم من آدمِ ضعیف و سست ایمانی هستم وحتماً خدا منو میبره جهنم.

      وهمین نگرش اشتباهم باعث شده بود ارتباطم با خدا کمرنگ بشه چون اعمال و عبادت و ارتباط با خدا به این شکل برای من مشکل بود،برای همین ذهنم اونو نمی پذیرفت و  بدلیل اینکه ذهن از رنج و سختی کشیدن فراریه وفقط آسانی و راحتی رو میپذیره برای همین موقع عبادت کردن حس و حال خوبی نداشتم و طوطی وار یکسری عبادت‌ها رو که هیچ سودی برای من نداشت رو انجام میدادم وبا حسِ بد از انجام آنها بین خودم و خداوند فاصله ایجاد میکردم چون نگاهم به خداوند اشتباه بود

      من خدای نامحدود رو در خودم محدود کرده بودم و نمیدونستم که خدا سواد نداره احساس داره اونم نه به شکل احساس های انسانی… 

      خدا انرژیه نامحدودیه که در احساس ما جاری میشه. و وقتی ما در یک احساس باقی میمونیم با تمرکز و توجه کردن انرژی خدا در اون احساس ما جریان پیدا میکنه و با استمرار ما آنقدر این انرژی زیاد میشه و گسترش پیدا میکنه که در آخر به شکلِ انرژیِ فشرده (فیزیکی) درجهان مادی ما خلق و وارد تجربهٔ زندگیِ ما میشه پس احساس ما پل ارتباطیه ما با خداوند است.

      مورد دیگه اینه که ما در انتخاب احساس خوب یا بد آزاد هستیم و خدا هیچوقت انتخاب‌های مارو قضاوت نمیکنه و فقط به احساس ما واکنش میده.

      و نکتهٔ مهمی که استاد عزیز اشاره کردند اینه که ما در گرفتنِ درخواست هایمان از خداوند عجله میکنیم در صورتی که سیستم خدا به شکلی نیست که ما رو یهویی و جهشی به خواسته هامون برسونه و بین در خواست ما وخلقِ آن در زندگی ما یه مقدار وقفه وجود داره.

      چون زمان میبره تا انرژیی که ازطریق خداوند در احساس ما جاری میشه زیاد وفشرده بشه و به شکل فیزیکی در زندگیمون خلق بشه پس باید صبور باشیم و با آرامش ادامه دهیم.

      به نظر من تنها راهی که به این مراحل سرعت میده شکرگزاری با احساسِ خوبه و اینکه ما فکر کنیم که اون خواسته رو همین الان داریم و بابت داشتنش با ذوق و شوق سپاسگزاری کنیم و اینکه شکرگزاری برای سایر نعمت هایی که در حالِ حاظر داریم و همچنین شکر زیبایی‌های خودمون و جهان بیرون از خودمون هم خیلی در خوب شدنِ احساسمون ودریافت بیشترِ انرژی از خداوند تاثیرگذاره.

      نکتهٔ مهمه دیگه اینه که خداوند همیشه در لحظهٔ حال حضور داره و گذشته و آینده یک توهم و بازیه ذهنِ ماست برای اینکه حواسِ مارو از ماندن در لحظه پرت کنه وقدرتمند ترین وسیله ای که میتونه مارو در زمانِ حال نگه داره، شکرگزاری با احساسِ خوبه چون وقتی ما با احساسِ خوب و رضایت در لحظهٔ حال حضور ذهن داریم از طریقِ قلبمون با خدا ارتباط برقرار میکنیم برای همین به ذهن مان که بینِ ما و روح مان قرار داره مجال نمیدهیم که ما رو ببره به زمانِ گذشته یا آینده و این زمانها توهمِ ذهن ماست ودر لحظهٔ حال وجود ندارند و تنها زمانی که ما همیشه به آن دسترسی داریم وقابل لمس کردنه زمان حاله و تنها زمانی است که ما بودن و حضورمون رو احساس میکنیم وتنها زمانی است که می‌توانیم با انرژیه خداوند همسو شویم 

      پس من با شکرگزاری و حضور داشتن در لحظهٔ حال دستِ خدارو باز میزارم تا هرآنچه را که می‌خواهم وارد زندگیم کند و به همین راحتی و خوشمزه گی طعم های خوبِ خدارو جذب میکنم

      حرف زدن وارتباط گرفتن با خالقِ مهربانم خیلی راحت و  آسونه ومن به راحتی وبا زبان فارسی از خدای خوش طعمم سپاسگزاری میکنم که اشتیاقِ منو برای ادامه دادن در این مسیر دل انگیز گسترش می‌دهد.❤️

      خدایا عاشقانه سپاسگزارم ❤️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار اسما غضبان
        1402/10/02 16:33
        مدت عضویت: 1471 روز
        امتیاز کاربر: 6939 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 429 کلمه

        باسلام خدمت دوست عزیز و هم‌ مسیر.

        من از خوندن نوشته ی شما لذت بردم و خواستم تشکر کنم. از این حرفایی که نوشتین .حرف دلم بود. من هم همیشه این طرز فکر رو در مورد خدا داشتم بااینکه من عرب زبان هستم اما من هم در  مورد   خوندن نماز و قرآن ترس داشتم  که اشتباه خوندن چه گناهی داره ویرایش همین هم وقتی قرآن می‌خوندم به شدت دقت میکردم وهیچ وقت از خوندن وطرز خوندن خودم راضی نبودم واکثرا حس گناه بهم دست میداد وله خاطر همین مدتهاست قرآن نمی‌خونم مگر اینکه یه چیزی یه نیازی داشتم وزمان ماه رمضان قرآن رو می شنیدم از طریق تلویزیون نه حتی خوندن اما گاهی در میوردم وبا تلویزیون می 

        ذاشتم تلویزیون می خوند من هم فقط به برگه نگاه میکردم  وهنوز هم  این ترس رو دارم این ترس ریشه دار که درمن شکل گرفته . . خیلی خوب نوشته بودین که خداهمیشه هست  درهرحالتی این خیلی برام آرامش بخش بود .ودر مورد فکر رسیدن به خواسته به صورت فیزیکی واقعا برام خیلی  حس خوبی داشت . مشکل اینجاست که آدمهایی که در موردخدا بهمون توضیح دادن اونها هم درک  کاملی نداشتن ازاین جریان چون اونها ازقبل ترها یاد گرفته بودن وبعد به ما منتقل شده و ما تو مسیرفکری اونها قرار گرفتیم .مثل داستان چاقی و لاغری . درمورد باورهایی که در ما ایجاد شده  و وقتی از سمتی گفتن کسی بایه عنوانی گفت به اونها بعد من هم به خودم میگم حتما هست یه چیزی شنیده یا دیده که اینو داره میگه   پس حتما همین جوری هست توی یه آیه ای هست نمی‌دونم دقیقا کدوم سوره بود اما نوشته شده خطاب به حضرت محمد که کلیتش رواین رو من فهمیدم نمی‌دونم درسته یانه این درک من یادمه که بهش گفته بود اگه به مردم توجه کنی ورفتارشون واحساس بد درتوایجادبشه از مسیر خارجت میکنن و به نظرمن هم به خاطر حرف مردم از مسیر خارج شدیم چون احساس بد درمن شکل گرفته شاید اگر این زمان برمیگشت به زمان بت پرستی  احتمالش این بود که  من هم به سمتی حرکت میکردم که نباید در واقع چون اونها هم میگفتن که ما رواین باور  سالها زندگی کردیم از خاندان خودشون  پدران و پدران پدرانشون . خب حالا هم همین شکلی هست  اما ما داریم برعکس گفته ها و بایدها و نباید ها قدم برمی‌داریم کاری که  هرکسی شجاعت انجام دادنش رونداره  اما ما پیدا کردیم  وداریم به چالش میکشیم خودمون افکارمون وتوجهاتمون رو ودرمسیر متفاوت قرار گرفتیم .از خوندن نوشتتون بی نهایت لذت بردم از شما سپاسگزارم که درک جدیدی ازنوشتتون به دست آوردم واز استاد عزیز و فایل پرمحتوا.🌹♥️

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار سحر
          1402/10/04 07:11
          مدت عضویت: 421 روز
          امتیاز کاربر: 14025 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 338 کلمه

          به نام حاکم احساس وجودم❤️

          سلام اسماجان🌹 دوست گلم از حسن توجه ات به دیدگاهم بسیار تشکر میکنم و لذت میبرم که داری با شوق و علاقه ادامه میدهی

          ما بدنیا آمدیم تا خدارا بشناسیم و تجربه کنیم به نظر من اگر از بچگی خدا را به ما معرفی نمی‌کردند و اجازه می‌دادند تا خودمان او را بشناسیم خیلی راحت خدا را پیدا و تجربه میکردیم اما متاسفانه خانواده و اجتماعی که با آنها زندگی می‌کنیم چون خودشان هم خدای واقعی را نمی شناسند به جای تجربهٔ آرامش و ایمان به خداوند،ترس و بی اعتمادی را به عنوان وسیلهٔ شناخت خدا در ذهن ما حک کردند و هر وقت پرسیدیم خدا کیه؟ کجاست؟ چون پاسخی براش نداشتند و خودشون هم خدا رو نشناخته بودندگفتند:کفر نگو خدا مجازاتت میکنه و ما خدا را با حس ترس و مجازات تجربه کردیم و چون مرتب این حس را در مورد خدا تکرار میکردیم محکوم بودیم که به همین شکل خدا را تجربه کنیم اما خالق رحمان و رحیم چون مارا خیلی دوست داشت و طاقت دوری ما از خودش را نداشت با تضادهایی مثل چاقی مارا هدایت کرد به این سایت و دوره هایی که آغشته به عطر پُر از عشق خودش است تا ما بتوانیم به شناخت او دست پیدا کنیم

          اسما جان خدا یک لذت ابدی و یک قدرتِ بی پایان است که فقط از طریق حس کردنش در لحظهٔ حال میشه باهاش ارتباط برقرار کرد و خدارو باید با چشم دل تجربه کنیم به نظر من هر کسی دوست دارد خدای واقعی رو تجربه کند لازم و واجب است که دورهٔ خدا هرگز دیر نمی‌کند را بگذراند آگاهی های این دوره را من تا حالا نه جایی دیدم و نه شنیدم و قابل مقایسه با هیچ دوره ای نیست از نظر من این دوره عروس دوره های سایت تناسب فکری است و یک شاهکار بینظیر است که در آن به وضوح خدا را احساس و براحتی تجربه میکنیم و امیدوارم شاهد حضور شما دوست عزیز و خدا دوستم در این دورهٔ جادویی و قدرتمند باشم 

          همواره موفق و در مسیر نور باشی💚🥰

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار اسما غضبان
            1402/10/04 14:05
            مدت عضویت: 1471 روز
            امتیاز کاربر: 6939 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
            همیاری
            محتوای دیدگاه: 345 کلمه

            باسلام خدمت شما دوست عزیز.وهم مسیرم .  از شما بابت پاسخ به دیدگاهم سپاسگزارم واز اینکه برای من  دعا کردی که در این مسیر باقی بمانم و این انرژی را به من هدیه کردی .  امروز که داشتم  تمرین برای خودم می‌نوشتم .به این فکر میکردم که چطور هرچی درمورد خودم فکر میکنم   اینکه چطور  بهم میگن  هر چیزی درفکرم دارم وقتی با خودم مرور میکنم این که از زبان کس دیگه به من گفته میشه واین برمیگرده به نگرش من . خب من  این روز ها بعدازتموم کردن تمریناتم میرم سراغ  محصولات نگاهشون میکنم و نوشته های مخصوص اونها ومیخونم . واین به من حس خوبی میده باخودم میگم که من درسته هنوز نتونستم بخرم اما خدایی که به من دوره ی مبانی لاغری باذهن روبدون هیچ هزینه ای هدیه داد اون هم از طریق گردونه  شانس باشگاه تناسب فکری زمانی که بهشون. قیمت نزده بودن  من تونستم . هم دوره‌ی ورزش وهم باامتیاز هوایی که دریافت کردم دوره ی پیاده روی موثرروبخرم  واین روز ها به خودم میگم من هم میتونم ازاین ها استفاده کنم  خداراهشو بهم نشون میده. ومن بالا خره میتونم استفاده کنم واز خوندشون لذت میبرم . از دعایی که برام کردی ممنونم . وقتی من در یک فکری باشم درمورد خودم مرور میکنم  اون  فردی که کنارمن قرار میگیره هم  همین. حس روبه من منتقل می‌کنه و برام تایید می‌کنه. .من این روزها خیلی به  اطراف خودم توجه میکنم و حرفایی که بهم زده میشه و وقتی حرف یااتفاقی رو تجربه می‌کنم به خودم تاکید میکنم که ای به خاطر همون فکر واون چیزی بود که در ذهنم مرور میشد ومطمن میشم که به خاطر همین هست وقتی من در یک فکری باشم آدم های کنارمن هم همون مسیر فکری هستند .وبا ای پاسخ دیدگاه شما و این حرف شما من در ک کردم که معنی هم فرکانس بودن وهم مسیر بودن یعنی چی وماهمه در یک مسیر داریم طی میکنیم وحالا برام تایید شد . از شما خیلی ممنونم.وسپاسگزارم بابت انرژی مثبت وارامشی که در نوشتن دیدگاه خودتون دارین ودر اون آرامش موج میزنه . سپاسگزارم. ♥️🌹

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
              آواتار سحر
              1402/10/05 05:17
              مدت عضویت: 421 روز
              امتیاز کاربر: 14025 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
              همیاری
              محتوای دیدگاه: 93 کلمه

              آفرین به تو دوست مهربان و باهوشم همینطور روی خودت کار کنی بزودی وارد دورهٔ سراسر نور میشوی من خودم این دوره را از خدا هدیه گرفتم به اینصورت که خالق مهربانم ایدهٔ شرکت در دورهٔ را به من داد و من فقط قبول کردم و صفر تا صد آن را خودش برایم فراهم کرد و من چشم باز کردم دیدم مشغول انجام تمرینات دوره هستم و امیدوارم شما هم این دوره را تجربه کنید

              سپاسگزار جان مهربانم هستم که هم مسیری های باایمان و خوش ذوقی چون شما دارم موفق و درخشان باشی👌💖

              برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
              امتیاز: 0 از 0 رأی
              افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/05/24 18:09
      مدت عضویت: 711 روز
      امتیاز کاربر: 16720 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 593 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز،

      سلام خدای مهربونم امروز هم یک روز عالی هست برای من و خیلی احساس  خوبی دارم در شروع روزم  و دوستدارم که تا پایان امروز حالم خوب باشه،

      دیدگاه من در زندگی قبل از این اگاهی ها چطور بوده، خوب منم در بین همین مردم بزرگ شدم و رشد کردم منم با باور ها و رفتارشون راجب خدا دیدم و شنیدم ،

      جای تعجب نیست که منم یک نگاه انسانی به خدا داشتم و اون رو مسعول اتفاق های زندگیم میدونستم ،

      همیشه می‌شنیدم از بزرگتر ها که خدای مهربان بخشنده و رحمان است ،

      اما در رفتار خودشون باز تضاد میدیدم و میگفتن که اگر کار بدی کنی که مورد علاقه خدا نیست و خدا در جهنم میسوزی و در این دنیا هم به شکل اتفاق های بد قرار میگیرین ،خوب پس چی شد شما که میگفتین خدا مهربان و بخشنده است و انسان های خوب رو دوست داره،

      یا همیشه یادم میاد که برای خوندن نمازم شک داشتم که نکنه درست نباشه یا بد بخونم و از کلماتش اگاهی نداشته باشم پس اشتباه کنم و مورد قبول واقع نشه و بیشتر موجب گناهم بشه، یا در خوندن قران که عربی من هم ضعیف بود و تمایلی به درس عربی نداشتم چرا باید به یک زبان دیگه با خدای خودم که از پوست و خونم و رحم هست حرف بزنم ، مگه اونی که المانی هست با زبان دیگری با خدای خودش حرف میزنه و مدت ها با این موضوع ها من هم نماز خوندم و کار های که گفتن با تریدی که ایا این اصل هست یا درسته انجام دادم،

      همیشه تصوری که از خدا برای من ساخته بودن این بود که خدای بزرگ از نظر قدرت و جسم و همه چی یک تخت پادشاهی داره توی اسمون که بالای سر ماست و ما رو از اون بالا میبینه و ما نمیتونیم ببینیمش ولی اون تمام اعمال و کار های مارو میبینه پس باید قشنگ باهاش حرف بزنیم و هرکی درست عربی نخونه یا قران بلد نباشه خدا دوستش نداره ، نماز که دیگه جاش جهنمه 

      اووووه در چه خواب غفلتی بودم و خبر نداشتم وای از این عمری که سال ها با حرف های دیگران راجب خدا پر شد نه شناخت واقعی خدایی که وجود دارد و در احساس ماست،

      با هدایتم به این سایت عالی تونستم یکم درباره خدای واقعی جهان هستی و انسان ها شناخت پیدا کنم و درباره ی دریافت نعمت های خوبی که دوست دارم که تازه فهمیدم با توجه به خوبی های جهان و احساس خوب هم میشه با خدا حرف زد میشه درخواست کرد میشه خوبی کرد میشه که با زبان فارسی و حتی در ذهن با خدا در تمام لحظات عبادت کرد و حرف زد و حتما لازم نیست در ساعات خاصی شکر گذار باشی و در بقیه ساعات روز احساس بدی نسبت به خودمون و زندگی داشته باشم ، ،

      من تصمیم گرفتم که دیدگاه واقعی رو نسبت به انچه هست داشته باشم درباره همه چی خوب فکر کنم و سعی کنم که در جهان با افکاری مثبت از زندگی لذت ببرم و شادی رو تجربه کنم و در قران هم گفته شده انسانی که مومن است حزن و اندوه ندارد و با احساس خوب از نعمت های خودش سپاسگزار هست،

      منم میخواهم که یک انسان با ایمان و توکل به خدای حقیقی باشم نه خدای که انسان ها برای ما گفتن،میخواهم با باور های خوبی که از این فایل و این سایت و این دوره های زندگی با طعم خدا بدست آوردم هنوزم بالاتر و به درجات بالایی برسم، خدایا شکرت از این انسان متفاوت و ارام و شادی که هستم، و امروزم میخوام بهترین خودم باشم،

      باتشکرازشما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1402/01/31 05:34
      مدت عضویت: 725 روز
      امتیاز کاربر: 71719 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 934 کلمه

      🌹به نام بی نهایت ترین و مهربان ترین خدایی که تا کنون شناختم…🌹

      درود و احترام خدمت استاد عزیز و دوستان هم مسیر 💮

      سپاس خدای لایتناهی رو که هر روزم سرشار از اگاهی های تازه و طلاییه که به من شور درست زندگی کردن و لذت بردن از لحظه هام رو به قلبم میریزه 💜

      در تمام مرتبه هایی که این فایل رو گوش کردم، با دریافتن این راز شگفت زده شدم… و هربار پاز زدم و اندیشیدم به اینکه چی فکر میکردم و اصل حقیقت چی بوده …

      💎در هر جنبه ای از  زندگی، از شرایطمون راضی نیستیم، بخاطر اینه که ایمان، شناخت و توکل کافی به خدا در اون حوزه نداریم….

      همین یک راز، اگر به درستی درباره ش تامل کنیم، تمام خداشناسی مون رو به مسیر درست هدایت میکنه..و من با برزسی حوزه های مختلف زندگیم به این فکر میکنم که سالها فکر میکردم عاشق خدام، متوکلم و ایمان دارم در حالی که اصلا این گونه نبوده…

      واقعا ما بسیاردر بحث خداشناسی ضعف داریم که اگر این ضعفها رو با اگاهی های درست به نقاط قوت تبدیل کنیم ، تمام مشکلات زندگی مون حل میشه.

      من تا همین دو سه ماه پیش ، قبل از اینکه از طریق دوره ها به اگاهی برسم، چقدر در مساله خدا دچار باورهای اشتباه و سردرگمی بودم…و تازه دارم تجربه میکنم که زندگی با خدای جدید، بدون نگرانی، آزاد و رها از نوع صحبت کردن، انتخاب واژگان و جمله بندی در ارتباط با خدا چقدر میتونه لذت بخش و دلربا باشه. 

      جز بدیهی ترین باورهای ما هست که تنها روش صحبت با خدا رو قران خوندن و انواع دعاها میدونیم. در حالیکه خداوند فراتر از همه ی اینهاست، و اینجاست که راز دوم ما رو به خودمون میاره: 

      💎اگر زبان خداوند لایتناهی و بی نهایت رو زبان خاصی بدونیم، در واقع اون قدرت و عظمت بی نهایتش رو در اون زبان محدود کنیم، و محدود کردن خداوند، چه در زبان و چ در صفات و ویژگی هاش، عین شرک هست. 

      وقتی که خداوند، خود خالق همه جهان و آنچه در آن است هست، حتی خالق خود زبانها، چرا ما خدامون به زبان عربی محدود باشه؟ 

      من اینو در یک دیدگاه دیگه م نوشتم، از یک استادی پرسیدم چرا باید به زبان عربی نماز خوند؟ ایشون گفتن چون زبان عربی دارای قوی ارتعاشه بین زبان های دنیا و وقتی به زبان عربی نماز و دعا میخونی ارتعاش خودت افزایش پیدا میکنه 😲

      در حالی که من هرگز با اون نماز و دعاهایی که میخوندم که ارتعاشم بالا نمیرفت! چون از معناش هیچی متوجه نمیشدم و بدون شک ، صرفا روخونی یه سری جمله هیچ تاثیری در ادراک و درونیات ما نداره. این معناها هستن که باعث افزایش یا افت احساس ما میشن. نه زبان ها. مگه اینکه کسی به زبانی دیگر در کنار زبان مادرش مسلط باشه که ارتعاش اون زبان روی احساسش تاثیر بگذاره. 

      و همین محدودیت های فکری، و ساختن خدایی انسان واران در ذهن و ضمیر ما، باعث شده با همین محدودیت ها به خداوند بی نهایت بنگریم و طبیعیه که الهام خداوند رو دریافت نکنیم. طبیعیه که صدای خدا رو نشنویم و راهنماییهاش رو متوجه نشیم وگرنه که خدا هر لحظه از ما آگاه، و درون ما جاری و حاضره. 

       من دیروز به واضح ترین شکل ممکن، این تجربه ی شیرین رو داشتم. خیلی زیاد پیش امده که نشانه ای دریافت کردم اما دیروز خیلی شگفت انگیز تر بود چون احساس من بهتر بود. و الان که در مسیر زندگی با طعم خدا هستم نگاهم به خدا هر روز داره عمق بیشتری میگیره.

      دیروز حین تایم استراحتم داشتم به زبان خودم با خدا راز و نیاز میکردم درباره اینکه موضوعی در زندگیم بشود/ یا نشود. 

      بعد یه مرتبه با خودم گفتم اصلا مهم نیست ,من فرض رو میگذارم به اینکه نمی شود، و کلا از ذهنم شیفت دیلیتش میکنم فعلا این موضوع رو. چون داشت تو ذهنم یکم استرس برانگیز میشد.

      در عوض توجهم رو به دوره هام، شغلم، هنرم، و جنبه های دیگه ی زندگیم میگذارم، با لحظه هام شاد و خوش هستم، زندگی ایده الی دارم، به تناسب دلخواهم رسیدم، هزاران هزار دلیل برای شکرگزاری و شادی دارم , که کیفیت شادی رو در زندگیم افزایش بدم. و تصمیم گرفتم فولدر اون موضوع رو در ذهنم ببندم. و دلایل خوشبختیم رو تو ذهنم پررنگ تر داشته باشم. 

      دقیقا در همون لحظه که با خودم اون افکار رو داشتم، استوری یکی از دوستان رو دیدم که بخشی از شعر قیصر عزیز رو نوشته بود: ☆گاهی گمان نمیکنی، ولی خوب می شود….☆

      از تمام شعر، همین چند کلمه رو نوشته بود…🥺❣️

      به قدری من خوشحال شدم از شدت شوق اشک در چشمانم جمع شده بود. در چهل سال عمرم خدا رو تا به این حد حاضر و اگاه و جاری در وجودم نیافته بودم. من هرگز تا به این حد، خودم و خدا رو یکی ندیده بودم…

      پاسخی انقدر آشکار و بی درنگ ، پیامی انقدر دلگرم کننده و دقیق، فقط از یک خالق بی نهایت میتونه بیاد.و چنین قدرتی فقط از خداوند میتونه باشه.

      از دیروز که این ماجرا پیش امد، با اون شدت خوشحالی که داشتم، خیلی بیش از این برام مهم شد که خدواند واقعی رو بشناسم فارغ از تمام محدودیت ها و مرزهایی که در تعریف و تشریح صفات خداوند و شیوه ارتباط باهاش رو به ما یاد دادن.

      و خیلی بیش از قبل به ارتباط ازادانه و رها فارغ از نگاه انسانی به خداوند مشتاق هستم. 

      خدایا بی نهایت سپاس بابت مسیر زیبای شناخت تو🌹

      بابت زندگی با طعم تو🌺

      بابت روشنی و نوری که با شناخت تو به زندگی ما می تابه💮

      بابت استاد عزیزمون که پیامبری هستن در زندگی ما که اعجاز اگاهی شون چشم دل ما رو بینا نگه میداره 🌸

      استاد عزیزم سپاسگزارم 🌱💮

      الهی سایه تون مستدام ، نور به راه تون و همت نیکان بدرقه ی زندگی تون 🌈

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 18 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1401/12/23 00:31
      مدت عضویت: 596 روز
      امتیاز کاربر: 8960 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 353 کلمه

      سلام خدمت استادم

      من مدتی هست که متوجه شدم خداوند با کلام خودم باهام حرف میزنه 

      چطور؟ 

      اینطور که هر کاری رو که باید انجام بدم در جهت رسیدن به اهدافم رو،، من در مکالمه ای که با یک شخص دبگری دارم به اون شخص میگم 

      بعدش که حرفام رو با اون شخص مرور میکنم میبینم عههه این که جواب سوال خودم …یا میگم عههه خودم اگر این چیزی که به فلانی پیشنهاد دادم رو انجام بدم چه نتایج شگفت انگیزی میگیرم 

      .

      چند وقت پیش هی به مامانم میگفنم اینو بخور اینو نخور اینطوری رژیم بگیر …پیاده روی کن و غیره …بعدش به خودم گفتم خوب تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره …و هی دوباره از خدا سوال کردم ‌که چطوری این همه نعمت آفریدی حالا میگی نخور تا لاغر بشی…چرا فلانی انقدر میخوره لاغر نمیشه …مگه بدن ما رو هوشمند نیافریدی 

      .

      .درگیر این سوالات بودم و در مانده که به این سایت هدایت شدم 

      و بعد متوجه شدم خداوند به هر کی هر چی بخواد میده 

      .

      شاید الان دوستی که این فایل شما رو دیده و متن من رو بخونه ،با خودش بگه استاد میگه خدا با حرف کاری انجام نمیده و با احساس انجام میده ولی اینجا نوشته فلان چیزو به خدا گفتم و فلان جور شد

      باید بگم ،اون حرفایی که به خدا میزنیم شکل کلامیه احساس ماست 

      اگر مثلا من میگم خدایا تو که بدن منو هوشمند آفریدی ،حالا میگی نخور تا لاغر بشی!!

      در واقع حس من داره به خدا میگه ،خدایا من تورو خیلی بزرگتر از اینا قبول دارم که با یه بخور نخور چاق و لاغر بشم ولی کلامم داره اون حس رو به اون صورت میگه

      .

      .و خوب ما میدونیم خداوند در قرآن هم اشاره کرده شیطان به هر طریقی شده سعی میکنه کلام خدا رو پایین بیاره و کلام خودش رو بالا ببره 

      و خداوند به حضرت محمد هم میگه حتی در پیغام هایی که من برای تو میفرستم شیطان دست از تلاش بر نمیداره 

      ولی خداوند میگه، اگر بندگان من به من ایمان داشته باشن، متوجه این بالا و پایین هایی که شیطان کرده میشن و کلام حق بر اونها روشن میشه

      .

      .خواستم برداشتم رو از اینکه با خدا چه جوری حرف بزنیم رو بگم 

      ممنون که خوندید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6091 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 25 کلمه

        سلام و درود
        بسیار عالی صحبت کردن با خداوند رو شرح دادید
        مخصوصا در عبارت (اون حرفایی که به خدا میزنیم شکل کلامیه احساس ماست)
        عالی بود

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فهيمه
          1401/12/24 00:00
          مدت عضویت: 596 روز
          امتیاز کاربر: 8960 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
          محتوای دیدگاه: 30 کلمه

          سلام استار عطار روشن عزیز

          از اینکه نظر من رو خوندید و برام نظرتون رو نوشتید سپاسگذارم 

          قدردان زحماتی که در این سایت میکشید هستم و امیدوارم یکی از شاگردای خوبتون باشم

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار السا فرزانه
        1402/01/30 09:58
        مدت عضویت: 725 روز
        امتیاز کاربر: 71719 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 184 کلمه

        دوست هم مسیر من خانم فهیمه نازنین 

        اولا که این اسم برازنده ی شماست 🌱💮

        دوما چقدر از درک و آگاهی های شما لذت می برم ، چقدر اوور لپ افکار من و شما زیاده، داشتم درباره این فایل فکر میکردم، درباره صحبت کردن با خداوند، تغییراتی که این سالهای اخیر داشتم در مسیرم، در دوره هام، و اتفاقا حرفی که خداوند امروز باهام گفت، چطوری؟! داشتم تو ذهنم یه سری حرفها رو انلایز میکردم (جزیاتش رو در دیدگاهم به عنوان تمرین این جلسه می نویسم😅 ) ، یه مرتبه این شعر قیصر امین پور عزیز رو در استوری دوستم دیدم: 

        ☆گاهی گمان نمیکنی ولی خوب می شود…! ☆

        و الان هم که دیدگاه شما را خوندم، انگار مکمل و دنباله ی اون نشانه بود که امروز صبح خدای عزیزم برام فرستاد. 

        انقدر افکار و دیدگاه هاتون رو دوست دارم، دلم میخواد ساعت ها باهاتون حرف بزنم. خیلی وقت ها پیش امده انچه در افکار و باورهام داشته م، در دیدگاه های شما یا پاسخ هایی که به دیدگاه هام نوشتید یافتم. و این همه همپوشانی فکری خیلی برام جالبه 🥰

        شاد و بالنده و فهیم باشین دوست هم مسیرم💮💮🌱

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فهيمه
          1402/01/30 19:13
          مدت عضویت: 596 روز
          امتیاز کاربر: 8960 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 219 کلمه

          سلامي گرم به دوست با محبتم السا جان فرزانه

          خدمتت بگم كه اسم خواهرم فرزانه ست و خيلي برام عزيز هست 

          چند سالي كه مهاجرت كردم و نديدمش اما ساعت هاي طولاني با هم درباره قوانين جهان هستي صحبت ميكنيم و لذت ميبريم 

          ميخوام بهت بگم شما اولين فرزانه اي نيستي كه نظرامون شبيه هم هست و با هم حرف واسه گفتن داريم 

          اين پيوندهاي مشابه بي دليل نيست

          حتما كه دانه ما در يك خاك جوانه زده و حالا حرف هايي براي گفتن داريم براي هم 

          باعث افتخار براي من دوستي با شما 

          لطف خداست كه نوشته هاي من براي دوستي مفيد مياد 

          من به جريان هدايت ايمان دارم 

          هر لحظه 

          براي هر كس 

          و در هر مكان و موقعيت جريان هدايت جاري هست

          از زماني كه متوجه شدم خداوند با كلام خودم باهام حرف ميزنه ،ايمانم داره بهش قوي تر ميشه 

          چون وقتي با زبان خودم كلامي رو ميگم بيشتر تاييدش ميكنم و بعد به اين نتيجه ميرسم كه اين با زبان من جاري شده 

          ولي

          از فكر من نيامده

          يا به قول استاد عطار عزيز

          اين اراده خداوند هست كه در زندگي ما به شكل ايده يا فكر به جريان مي افته 

          استاد عطار عزيز در نوشته هاي “زندگي با ارداه خداوند” خيلي وسيع اين توضيحات رو دادن و كامنت هاي پر محتواي شما هم پايين اين فايل ها هست ميخونمشون و ازشون ياد ميگيرم 

          دستت رو به گرمي ميفشارم خواهر معنوي من

          I SEE YOU

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 400 کلمه

      سلام خدمت آقای عطار روشن استاد گرامی و دوستان هم مداری 

      در این جلسه سوالاتی را که استاد مطرح کردند من از خودم پرسیدم و اینطور جواب شنیدم :

           با چه احساسی با خدا حرف بزنم؟ 

      هر احساسی رو که میخوای تجربه کنی ،با اون احساس با خدا حرف بزن 

      اگه میخواهی تجربه‌هایی با طعم شیرین و جذب و دریافت کنی ،باهمان احساس با خدا حرف بزن 

      با احساس رضایتمندی ازش تشکر کن ، از چیزهایی که در اختیارت قرار داده ،خوب استفاده کن ، بهشون احساس خوب داشته باش

      وقتی خدا ببینه تو به چیزهایی که بهت داده توجه میکنی ، ازشون لذت میبری و شکرگزار هستی و قدردانی میکنی ، از همون احساس  بیشتر و بیشتر بهت میده .

      با احساس تعریف و تمجید از نعمتهایی که خدا بهت داده. 

      با احساس لطیف ، دما دم و هر لحظه با خدا حرف بزن. 

              احساس های خوب کدامند ؟

      احساس در لحظه ی حال بودن ، احساس رضایت،  احساس شادی،  احساس ذوق و شوق، اشتیاق، احساس خوش بینی ، تحسین کردن ،احساس مثبت اندیشی، توکل ، امیدواری …..

      اینها احساس های خوبی هستند که با فرستادن ارتعاش و فرکانس این احساسات،  چیزهای بیشتر و بهتری به تو داده می شود . و با جذب و دریافت خواسته هایت این احساس ها با طعم و رنگ بهتر در تو نمایان تر ، با شکوه و جلوه ی بهتری ظهور می کنند و تو بیشتر این احساسات ناب الهی رو جذب و دریافت میکنی و در جهان هستی پراکنده میکنی .

      وقتی اعمالی را با احساس خوب انجام میدهی از تو انرژی  و ارتعاشی با احساس خوب در جهان هستی ساطع میشه که تمام احساس های خوب خدا و کائنات را به سوی خودت می کشانی 

      لحظاتی را که با افکار خوب سپری میکنی ،انرژی و ارتعاشات مثبت به جهان هستی می فرستی و تماما به همان مقدار هم انرژی و جذبهای مثبت وارد زندگیت میکنی .

      وقتی تو با احساس خوب با خدا ارتباط بگیری، میتوانی جهان و موجودات آن را مسخر خودت کنی ، یعنی خدا در تمام ابعاد به خدمت تو در می آید .

      پس همه چیز از من آغاز میشود ، خوشبختی،  سعادت،  پیروزی ، موفقیت، جذب روابط عالی ، جذب پول و ثروت ، جذب سلامتی ، اتصال به منبع الهی ….همگی از خودم شروع میشود. 

      خداوند همیشه همراه منه و به احساسات من پاسخ میده .                      با تشکر 

      در پناه نور و عشق الهی باشید. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سولیکا
      1401/10/19 19:00
      مدت عضویت: 1325 روز
      امتیاز کاربر: 10935 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 459 کلمه

      سلام به استاد عزیزم و همه دوستای پر انرژیم.

      جلسه هشتم زندگی با طعم خدا:اول از همه می‌خوام بگم امروز دومین روزی هست که دارم طعم هایی که می‌خوام رو میبینم و شکرگذاری میکنم از خدا امروز که بیرون بودم کلی شکر خدا رو کردم و چون برای تمدید گواهینامه رفته بودم کلی آدم خوب باهام رو برو میشدن و خودم متعجب بودم و یادم افتاد که بله من امروز حسم خوب بود و حال دلم عالی بود و رابطه ام با خدا خوب شده اینم نتیجه حال خوب داشتن هر طرف که نگاه میکردم کلی از طعم هایی که دلم میخواست رو می‌دیدم و وقتی میگفتم خدایا شکرت که زندگی با داشتن پول خیلی خوشمزه و لذیذ میشه حسم بهتر و بهتر میشد و این اولین باری بود که همچین حسی داشتم انگار خدا چسبیده بود به من و من داشتم خواسته هام رو از طریق احساسم بهش میگفتم و لازم نبود که حالا محدود به مکان خاصی باشم یا کار خاصی انجام بدم برای حرف زدن با خدا یا کلام خاصی داشته باشم خیلی راحت با حال خوب بهش میگفتم که این طعم رو می‌خوام و استاد درست میگن اگه در زندگی مسئله ای دارید بدونید که ایمانتون در اون مسئله نسبت به خدا ضعیفه و من الان فهمیدم که آرامشم با خدا عالی شده و حرف زدنم هم با خدا عالی شده البته با حرف دل و فعلا مسئله ای که دارم نداشتن استقلال مالی و نداشتن کار مورد علاقه ام هست که دارم سعی میکنم به خدا بسپرمش و ایمانم رو در مورد رزاق بودن خدا هم قوی کنم و این فاصله بین درخواستم و دریافت خواسته ام باعث نمیشه تا ناامید باشم بلکه احساسم بهتر و بهتر میشه و اون خواسته هم در زمان مناسبش بهم داده میشه و من به خدا شکی ندارم از وقتی وارد این دوره شدم البته بهم الهام شد و یه حسی بهم گفت برو تو این دوره تا زندگیت تغییر کنه حالم خوبه خدارو بهتر شناختم حتی خودم و زندگی رو هم دارم بهتر میشناسم میدونم که اول راهم ولی خوشحالم که در مسیر درست هستم مسیری که خدا بهم معرفی کرده و من مطمئنم که به هدفهام میرسم اما به صورت تکاملی.الان احساس میکنم خدا هر لحظه منو در آغوش خودش گرفته و این حس برام تازگی داره و خیلی لذت بخش و شیرینه.خیلی دوسش دارم.فهمیدم که خدا سواد نداره ولی احساس داره یعنی با احساس ما کار داره و همسو میشه با احساس ما من قبلاً با یه حس بد و از روی ناراحتی خدا رو صدا میزدم مخصوصا با گله و شکایت و خوب مسلما همون احساس هم در زندگیم جاری می‌شد.صدای ما به جهان نمی‌رسه اما احساس ما که مثل انرژی هست بهش میرسه پس بیاییم با خوب کردن حالمون ازش طعم خوشبختی رو بخوایم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 315 کلمه

      سلام ب دوستان خوبم و جناب استادگرانقدر،،
      بنظرمن2تاخداوجودداره،،یکی خدایی ک خودمون درذهنمون ساختیم ودیگران بهمون قبولوندن ک خیلی ترسناک وسختگیر و انتقام گیره ک فقط هم بایدباهاش عربی حرف بزنیم و ب هرزبون دیگه ای باشه ازمون قبول نمیکنه ویامتوجه نمیشه،،،
      وخدای دیگه اینه ک خالق و افریننده ماست وعالم ب همه ی فرهنگهاوزبانهاست وچیزی دردنیاوجودنداره ک اون ازش بیخبرباشه وندونه،چ دراسمونها و چ درزمین و چ در دریاها و اقیانوسها..
      خداوندی ک از روح خودش برانسان دمیدو از یک مجسمه ی خاکی موجودی زنده و اشرف مخلوقات و صاحب عقل وشعور و اراده و اختیارافرید،،،ومابرای خدامون حکم بچه ایی دو سه ساله داریم ک هرجورباهاش حرف بزنیم متوجه میشه و خوشش میاد مثل بچه های خودمون ک ناقص حرف میزنند وتپق میزنن و مثلا ب سیب زمینی میگن دیب دمینی ،،مامتوجه میشیم وناراحت نمیشیم وحتی خوشمون هم میاد،چون واقعا ازش انتظارنداریم مثل ادم بزرگا صحبت کنن،اونا ن تحصیلاتی دارن و ن تجربه ایی مثل ما وبادنیای بزرگابیگانه انند مثل خودمون دربرابرخداوند ک عالم وحکیم و دانا ب همه ی اموره،،ماهرطور وباحرزبونی باهاش صحبت و رازونیازکنیم میفهمه و کاملا درک میکنه،لازم نیست حروف و کلمه های یک کشور بیگانه ایی رو ک هیچ درک وفهم واشنایی باهاش نداریم اونم بشکلی ک کل دهن و وحلقوم وزبونمونو بایدپیچ وتاب بدیم و زبون بکام بگیریم و درحلقوم بچرخونیم و زبونمونو دولا کنیم و زوربزنیم ک میخوایم درست ادا کنیم بعدتمام هواسمون خب بایدب همین باشه وازاصل مطلب ومفهومش دورمیشیم،،من نمیفهمم این چکاریه خب،،مثال اون چوپانی ک توی بیابون باخدا بازبون ساده ی خودش حرف میزدو دردودل میکرد وبعد حضرت موسی بهش گفت چرااینجوری باخداصحبت میکنی و دلشو شکست،،وبعدش خداوند ب موسی گفت چرا دل بنده موشکستی من همینجوری قبولش داشتم ودوس داشتم برو دلشوبدست بیار،،(شعر دیدموسی یک شبانی را براه…)ثس بنابراین خدای دومی ک خدای واقعییست شیرین ترودوست داشتنی تره ومن بازبان شیرین فارسی میگم خدایاخیلی دوست دارم،هواموداشته باش بزرگوار،باتشکرازهمگی ک وقت باارزشتونو برای خوندن مطالبم گذاشتین.فدای همگی،روزو شبتون خوش

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار نسرین یعقوبی
        1401/11/12 01:55
        مدت عضویت: 1836 روز
        امتیاز کاربر: 3798 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 6 کلمه

        دوست عزیز سلام

        حرف حساب زدید .

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fariba
      1401/09/06 13:21
      مدت عضویت: 711 روز
      امتیاز کاربر: 16720 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 495 کلمه

      دیدگاه ما از کودکی تا الان چقدر اشتباه بوده و چقد دیر فهمیدیم که خدا اصلا سواد نداره که بخوای با بیان درست قران و کلمات در نماز احساس سپاس گذاری زو به خدا بیان کنی ،

      از نظر من حتی خدا توی ذهن ما هست و به انچه فکر میکنیم اگاهه و میتونه از روی ذهن ما احساس مارو درک کنه ،

      پس این دیدگاه اشتباهه ک حتما باید دعا کنی با گریه و زاری به خدا خواسته هاتو بگی، خدا اگاه هست به تمام احساس ما و ما هر لحظه که به هرچیزی در ذهنمون و در کللمات بیان میکنیم این حس میتونه با احساس خوب در مسیر خدا هم سو بشه،

      امروز که من به این تغییر ذهن و به این دوره رسیدم و آن را سه دفعه گوش کردم فهمیدم که چقدر از خدا دور بودم و چقدر درباره او احساس های اشتباه ه و دیدگاه غلطی نسبت به خدا داشتم که او ما را  مورد اذیت و آزار قرار می دهد در دنیا برای ما سختی می خواد و ما رو تنبیه میکنه و او همیشه منتظر تو ببین کی چیکار میکنه و در صورتی که این چیزها را از بچگی به ما آموخته بودند که خدا مهربونه ، خدا بخشنده است و خدا بزرگ است خدا مهربان است و از  بندگانش هیچ گناهی را قبول میکند و تکرار نکنیم اما این توبه کردن چیست همان احساس خوب داشتن و همان و رها کردن احساس های بد به نظر من همان توبه کردن است این که دیگر مثل آدم گذشته نباشیم و احساس خوبی داشته باشیم و توبه یعنی همین،

      اگر ما انسان ها می دانستیم خداوند چقدر احساس خوب و چقدر همسو شدن با او لذت بخش هست دیگر به مشکلات جور دیگری نگاه میکردیم و با توکل و ایمان به خدا از همه چی رد میشدیم و همه چیز را با حس و با حال خوب انجام می دادیم وقتی که درباره خدا حرف میزنیم همه‌ش کلمات قشنگ رو بیان می کنیم از این می‌ترسیم که آره نکنه خدا ناراحت بشه و بگه این بنده درباره من چقدر  زشت صحبت کرد و خوشحال بشه و بگه این بنده درباره من چقدر قشنگه  حرف زد همیشه فکر می کنیم خدا گوش داره و میشنوه و میفهمه میخونه اما خدا یک احساس است سواد ندارد و همیشه در ذهن او در قلب ما در اعمال ما دیده می شود در مسیر زندگیمو دیده می شود در طعم هایی که می خواهیم از او و در راهی که می رویم دیده می شود  

      من امروز فهمیدم که چقدر احساس خوبی نسبت به خدا دارم و با او صحبت می کنم و می نویسم که خدایا من چقدر با تو احساس خوبی دارم و با این فایل خوب و مفید تمام ذهنیت اشتباه من دگرگون شد و از اول به خدا ایمان آوردم و با خودم به این نتیجه رسیدم که به دنبال خوبی باشم به دنبال حس‌های خوب باشم تا خدا را نزدیکه خودم ببینم نتیجه خوبی به دست بیارم 

      با تشکر از شما استاد عزیز

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 34782 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,437 کلمه
      • با سلام به استاد عزیزم ودوستان 
      • استاد من خیلی فکر کردم که من واقعا ایمان به خدا نداشتم اصلا باور نداشتم به خدا چرا چون از بچگی بهم میگفتن اینکارو کنی خدا دوستت نداره وهیچ چیزی هم نمی‌گفتند این کارو کنی خدا دوستت داره فقط میگفتن این کارو کنی خدا گناهانتو  میبخشه 
      • من فقط داشتم هی کارهایی رو انجام می‌دادم که خدا حاجتم بهم بده مثلا تو ماه رمضان روزه میگرفتن سحرها بیدار میشدم تا صب نمیخوابیدم کلی دعای سحر کلی هم به این واون دعا میکردم چون به من گفته بودند که اگه خودت دعا نکنی ودیگران دعا کنی خدا دعای تو رو هم برآورده میکنه شبهای قدرم که نگو کلی کار انجام می‌دادم از غسل کردن برای شب قدر گرفته تا بیدار ماندن تا صبح تا خوندم دعای خوشن کبیر وصغیر  چقدر گریه وزاری میکردم که خدا منو ببخشه وهر روزم یه جز قرآن میخوندم وهیچ نتیجه ای نمیگرفتم آخر ماه رمضان مونده بودم که بالاخره خدا منو بخشید یا نه بالاخره دعاهام برآورده شد یا نه برای خودم نبود که بفهمم 
      • برای همین به خدا ایمان نداشتم 
      • فکر نمیکردم که خدا بتونه مشکل منو حل کنه بتونه یه رابطه خوب بین من و همسرم ایجاد کنه بتونه روزی بده ولی خدارو شکر میکنم که به این درک رسیدن الان که خدا میتونه یهویی بدون دلیل منو شفا بده یهویی بتونه به من یه شغل بده 
      • همین طور که در این آخرین بیماری منو شفا داد باور نداشتم امروز داشتم برای دخترم لباس میبافتم با خدا حرف میزدم وخواسته هام میگفتم مشکلاتم میگفتم ویدویی یه حسی بهم گفت که واشاره کرد که بافت من وگفت این شغل توعه من خیلی خوشحال شدم وپدیرفتم بعنوان شغلم وکلی خدا رو شکر کردم که قدم اول برای داشتن شغل برداشتم به لطف خدای مهربونم من خدارو شکر دوره‌ای رسیدن به آرزوها رو گذروندم ومیدونستم قدم بعدی چیه برای من قدم اول مهمترین قدمی بود که برداشتم وبالاخره یکی یکی قدمها رو برمیدارم تا یه کسب وکار عالی راه بندازم خدایا شکرت خدایا ممنونم خدایا سپاسگزارم 
      • اینو گفتم که بگم به خدا ایمان نداشتم وبخاطر اینکه تا حالا نتونسته بودم باهاش ارتباط برقرار کنم واون جوریکه دوست دارم باورش کنم ایمان بهش بیارم از وقتی که ایمان بهش آوردم یواش یواش مشکلاتم رو به بهبودی میره 
      • من موقعیکه بیمار بودم این 
      • ایمان پیدا کردم یاد گرفتن بودم که خدا همه جا هست همیشه با منه همیشه منو حمایت وهدایت میکنه پس چرا من آنقدر مشکل داشتم اونقدر بیمار بودم شروع کردم درسهایی که از استادم گرفته بودم با گوش دادن با فایلها رو روی خودم پیاده کنم گفتم دکتر نمیرم چون عقیده داشتم دکتر رفتن من برای همسرم هدر رفتن پول به همراه داره من یاد گرفته بودم خودم بتونم خودم درمان کنم با کمک گرفتن از خدای مهربانم وهمین کار و کردم دفعه قبل که همین بیماری گرفته بودم سه ماه طول کشید تا خوب بشم کلی دکتر رفتم حداقل ۵ بار رفتم دکتر هم درد زیاد داشتم هم بیماری‌های دیگه اصافه میشد ولی این دفعه به لطف خدای مهربانم وبا کمک استاد عزیزم بیماریم ده روز طول کشید واینم بگم که معجزه نوشتنم دیدم که هر چیزی که میخواستم حتی از خدا کمک میخواستم عمل دفعه بخوبی انجام بشه هر مشکلی که داشتم در موردش می‌نوشتم وخدا هم کمکم کرد وتوزیع میکنم شما هم بنویسید معجزه رو می‌بینید با چشمانتون وایمان میارید به خدا اگر مثل من هستید ومن دارم روی مشکلاتم کار میکنم تا اون مشکلات یکی یکی برطرف کنم ویه زندگی سرشار از آرامش واحساس خوب تجربه کنم خدایا شکرت خدایا سپاس 
      • این بهترین راه که از خدا استفاده کنیم برای هر مشکلی که داریم برای هر خواستهای که داریم وبعدش از خدا سپاسگزاری می‌کنیم بخاطر مشکلی که حل شد چرا استفاده نکنیم ما از خدا هستین خداوند از روح خودش در ما دمیده ما به خدا چسبیده هستینم پس چرا باید آنقدر مشکل داشته باشین اگر بتونیم این کارو انجام بدیم در هر کاری خدا رو شریک کنیم اون زمان ما طعم زندگی با طعم خدا رو با تمام وجودمون با تمام جونمون  با تمام گوشت واستخوانمون زندگی با طعم خدا رو احساس وتجربه می‌کنیم 
      • زمانی که بیمار بودم از خدا سلامتی میخواستم از خدا میخ استم دردم تموم بشه وهر جا می‌نوشتم هر چیزی که میخواستم ساده وروان بی ریا خدایا دردم تموم کن خدایا کمکم کن  بیماری که داشتم میگفتم زودتر تموم بشه حتی من در دستشویی هم یادم می‌افتاد بلافاصله می‌نوشتم روی پاهام روی دیوار واز خدا کمک میخواستم بعد میدیدم که خدا پاسخ میده ومنو حمایت وهدایت میکنه به سمت سلامتی وکمک می‌کرد تا دردم تموم بشه بعدش میدیدم که خدا چطور یهویی بدون دلیل شفا میده 
      • طوری خوب شدم که گفتم دیگه نیاز ندارم دارو مصرف کنم خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم 
      • من دوره خدا هرگز دیر نمی‌کند یکبار گذروندم واین دوره هم اون زمانیکه عصو سایت شدم دوسال پیش گذروندم ولی این دفعه که دارم میگذرونم درکی که الان از شنیدن این آگاهی‌ها پیدا کردم اون زمان پیدا نکردم ولی از حق نگذریم خیلی خوب کار کرده بودم چون تا الان بعضی از تمریناتش یادم بود 
      • واقعا نگاه به ما به خداوند مشکل داره که آنقدر تو عذاب رنجو سختی بودیم وقتی نگاهتو به خدا تغییر بدی دیگه از اون رنج وسختی خبری نیست دنیا با خداوند گلستان میشه ودلم خوب روابط عالی با خدای خودتو تجربه میکنی ودر کنار اون به طعم‌های دیگه هم میرسی مثل طعم سلامتی آرامش احساس خوب خیال راحت عشق ومحبت خدایا متشکرم خدایا بینهایت سپاسگزارم خدایا ممنونم 
      • به نطر من برای همین که ما به خدا ایمان نداریم باور نداریم اطمینان نداریم که خدا میتونه یهویی بدون دلیل منو شفا بده یا میتونه یهویی بدون دلیل از زیر سنگم شده برای من کاری پیدا کنه یا یهویی وبدون دلیل ….
      • چون از بچگی شنیدیم ما رو ترسوندن از خدا گفتن خدا اینه خدا اونه اگر نماز نخونی خدا میبره مستقیم تو جهنم اگر موهات بیرون باشه روز قیامت سرب داغ میریزن تو حلقت اگر نماز سبک بشماری یعنی تند تند بخونی خداوند از روزیکه بمیری تا روز ی که قیامت بشه هی تو رو عذاب میدن تو میمیری وزنده میشه تا روز قیامت بشه 
      • اونوقت من حق دارم نتونم بیا جرات اجازه دادن به خودم نداشته باشم یا بترسم که از خدا چیزی بخوام در صورتیکه اصلا اینجوری نیست اونا هم خودشون خدا رو نمی‌شناختم ویه چیزی شنیده بودند به ما گفتن 
      • خدا آنقدر مهربون آنقدر رحیم که سیستمی رو خلق کرده که هر کس هر طوری بخواد دوست داشته باشه زندگی کنه اگه افکار منفی داشته باشی خوب اونو  هدایت میکنه به افکار منفی ومنفی تر بیشتر اگر افکار مثبت داشته باشی که تو رو هدایت میکنه به افکار مثبت اتفاقات مثبت مثبت تر پس خودت انتخاب میکنی میخوای خوشبخت زندگی کنی یا میخوای بدبخت زندگی کنی 
      • من هم قبل از اینکه عضو سایت بشم بلد نبودم دعا کنم یا مثلا اگر کسی رو میدیدم که به نظرم با خدایا میگفتم محتاجم به دعا یا از روی کتابی که داشتم دعا میکردم ولی فایده نداشت اما وقتی دوره خدا هرگز دیر نمی‌کند وزندگی با طعم خدا رو گذروندم دیگه یاد گرفتم که با خدا فارسی صحبت کنم با خدا راحت باشم نخوام دنبال کلماتی بگردم که خدا بودن رو ثابت کنم یاد گرفتن خودم دعا کنم برای خودم برای بچه ام که میره سر کار و با این کار به آرامش رسیدن  وتازه هم به این درک رسیدم که خدا میتونه یهویی وبدون دلیل مشکل منو حل کنه داره اطمینان به خدا پیدا میکنم داره ایمان به خدا پیدا میکنم وادامه بدم دیگه کاملا واز از اعماق وجودم به خدا ایمان پیدا میکنم 
      • استاد چقدر از عمرم اینجوری فکر میکردم امشب شب آرزوهاست هر که دعا کنه رد خور نداره ولی یادم نمیاد آرزوم برآورده شده باشه الان خسوف شده دعا کنید برآورده میشه الان موقع سحر دعا کنید برآورده میشهدو….
      • ومنشستم کلی دعا میکردم که بیشترش مال دیگران بود والان خدارو شکر میکنم که کلی آگاهی کسب کردم کلی چیز یاد گرفتم ودیگه محدودیتی ندارم هر جا باشم من تو بیمارستان گیر کرده بودم همون جا کف دستم نوشتم از خدا کمک گرفتم امروز ساعت ۵ صبح یهویی از خواب بیدار شدم همون جا شروع کردن با خدا صحبت کردم و وزن با نام خدا شروع کردم با اون خواب آلودگی که داشتم وسطش یهو خوابم می‌برد دوباره که بیدار میشدم ادامه می‌دادم وخیلی خوشحالم وخیلی سپاسگزارم که دارم یاد میگیرم زندگی کردن با طعم خدا رو خیلی برام سخته چون خیلی جاها یادم میره از خدا کمک بگیرم یا خدا رو شریک کنم اما ناراحت نیستم بیشتر تمرین میکنم بیشتر مینویسم بالاخره مهارت زندگی با طعم خدا رو پیدا میکنم خدایا شکرت زندگی با طعم تو چه لذتی داره چه طعم دلنشینی داره 
      • وخدا رو شکر میکنم که خدایا شکرت خدایا ممنونم خدایا سپاسگزارم که منو هدایت کردی به سمت این دوره تا با تو بهتر وبیشتر وراحت ارتباط برقرار کنم 
      •  
      •  
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 58 کلمه

      امروز من دوره ی نهم از این زندگی با طعم خدارو با تمام اشتیاق گوش دادم و تمرین هاشو نوشتم و انجام دادم احساس من کمی بیشتر تغییر کرده حس بهتری دارم و خدارو به خودم نزدیک تر میبینم و مطمعنم به تمام خواسته های خوش طعم زندگیم میرسم به امید خدا و تشکر از شما استاد عزیز

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1401/07/17 04:12
      مدت عضویت: 1530 روز
      امتیاز کاربر: 1017 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,973 کلمه

      زندگی با طعم خدا (جلسه هشتم):

      سلام به همه هم مسیرانم

      نمی‌دونم این فایل را چند بار گوش دادم، ولی مطمین هستم که بالای ۱۰ بار بوده است. باانکه این فایل حدود ۲۰ دقیقه است؛ ولی نکات آن خیلی عمیق است. حتی من فایل صوتی را دانلود کرده و سر کارم با هدفون توی گوشم به مطالب آن، بارها گوش دادم. من با انکه به مراتب زیاد این فایل تصویری و صوتی را مشاهده کردم و گوش کردم، بازهم مطلبی برای نوشتن راجع بهش نداشتم؛ ولی خیلی عجیب بود که با این فایل خیلی به تعمق و تفکر در دنیای اطرافم پرداختم. من حدود دو ماهی هست که در شغل جدیدی که قبلا اصلا تجربه ای راجع به آن نداشتم، ولی خوب زمینه مساعدی برای آن داشتم و در همین زمینه و رشته هم مدرک لیسانس ام را گرفته ام  ،مشغول به کارهستم. توی این مدتی که با این فایل عجین شده ام؛ ذهنم ناخودآگاه متوجه رفتار یکی از همکارانم شد.

      در این شرکتی که من مشغول کار در آن هستم، رییسم که صاحب شرکت آست، یک آقایی است که با خانمش این شرکت را تاسیس کرده است و کار این شرکت، رسیدگی به حساب‌های شرکت‌های دیگر و بخصوص تمرکز آن روی پر کردن فرمهای مالیاتی سالیانه شرکت‌های دیگر است. البته اینجا این شغل آنقدر پیچیده است و باید مسلط بر جزییات حساب‌های بانکی باشی که کل سال، مخصوصا ۴ تا ۵ ماه بالای ۵۰ ساعت در هفته باید مشغول کار باشی. این را توضیح دادم برای دوستانی که ساکن امریکا نیستند، چون مطابق این چنین شغلی را ما در ایران نداریم و این  شرکت CPA Firm نامیده میشود. برای زدن این شرکت بایست فوق لیسانس داشته باشی و علاوه بر آن حتما مدرک مجزای CPA را هم داشته باشی. این زن و شوهرکه صاحب شرکت هستند، هر دو تمامی ویژگیهای فوق را دارند؛ ولی این آقا بسیار فرد با حوصله ای است، و لی خانمش کلا بی حوصله است و زود عصبانی میشود. البته من اعتقاد دارم که بین زن و مرد تساوی حقوق وجود دارد و هیچ تبعیض و تفاوتی بین آنها نیست. سوتفاهم نشود، ولی من دارم روایت واقعیت و حقیقت ماجرا را اینجا نقل میکنم. من بعد از دریافت این فایل، ناخودآگاه متوجه رفتارهای این خانم شدم. متوجه شدم که این خانم ۱/۵ همسرش با شرکت‌ها قرارداد میبندد و همیشه شرکتهای مورد نظرش، بیشتر او را اذیت  می‌کنند و حتی برای آوردن مدارکشان، بیشتر او را معطل می‌کنند و خلاصه به قول خودشون، مشتریهای این آقا نسبت به خانمش؛ بسیار منطقی تر و با کلاس تر هستند.

      با این پیش زمینه بگذارید، بروم سر موضوع اصلی این فایل و رفتارهای این خانم که مصداق درستی از حرفهای استاد در این فایل است: 

      چند روزی تمرکزم رفت روی رفتارهای این خانم. صبحها که وارد محیط کار میشدم، بلند و با لبخند بهش صبح بخیر میگفتم و او فقط بانگاهی معمولی و صدایی ارام و بی حوصله، گاهی جوابم را میداد و گاهی هم نمیداد. بعد از چند دقیقه یک موسیقی جاز با صدایی تقریبا متوسط رو به کم، در اتاق کارش روشن می‌کرد. بعد هم چند تلفن از همان شرکت‌های که مراجعه کننده خودش بودندو با هاشون قرارداد داشت میگرفت، که اصولا همه ان مکالمه ها  را با گفتگو و بحث و ناملایماتی تمام می‌کرد.

      بعد صدایش میامد که راجع به هر کدام بلند گله می‌کرد. مثلا میرفت اطراف شرکت چند دقیقه ای راه برود و هوای تازه تنفس کند. وقتی برمیگشت میگفت :« وای چقدر هوا گرم است. »یا میگفت :« اه، امروز هوا ابری است. »یا تامیرفت بیرون، باران میگرفت بعد از چنددقیقه میامد و میگفت:« شانس را ببین، من امروز چتر نیاوردم و باران حسابی خیسم کرد. » خلاصه از هر چیزی که فکر میکنید گله وشکایت می‌کرد. برایم خیلی جالب بود که وقتی میرفت بیرون و با همسرش، ناهار میخورد باز هم با قیافه ای ناراحتی وارد شرکت میشد وبابت معطل شدن در صف سفارش غذا، گله می‌کرد. گاهی هم از سگش میگفت که چقدر توی خونه از دوری آو، غصه میخورد. واقعا دوست دارم اینجا بگویم که برعکس این خانم، همسرش باهر شرکتی تماس میگرفت و حتی جواب تماسش را نمیدادند، جوری با مهربانی پیغام میگذاشت که وقتی آنها بهش تلفن میزدند؛ صدای بلند خنده این آقا در کل شرکت میپیچید. من متوجه شدم که این زن و شوهر که با هم ازدواج کرده اند و به قول خودشون ۱۹ ساله که باهم  زندگی می‌کنند؛ چقدر دید و نگرش متفاوتی راجع به خداوند دارند.

      این زن و شوهر حتی در یک شغل یکسان،  حدود ۱۵ ساله شرکت خودشون را تاسیس کرده اند و همیشه با هم هستند، ولی در همین موفقیت شرکت که review بسیار خوبی هم در اینترنت دارند( در امریکا این مساله خیلی مهم است و باعث پیشرفت میشود و امتیاز به حساب میاید.) چقدر متفاوت عمل می‌کنند. من الان متوجه شدم که این خانم  در ارتباط با دیگران مشکل دارد، و دلیلش هم به خاطر این است که این خانم برعکس همسرش، ایمان به خدا در محبت و مودت و عشق ندارد. این خانم سردردهای میگرنی دارد، با اینکه تازه کل خونه شون را هم که خیلی بزرگ است، هم امکانات خیلی خوبی مثل استخر، فضای سبز مجزا و غیره دارد، را تازه بازسازی کردند؛ ولی این خانم برعکس همسرش، ایمان به خدا در سلامتی ندارد، باانکه کاملا متناسب است. جالب است این را هم بدونید که چند روز پیش یک مراجعه کننده  وارد شرکت ما شد و خواست که ما کار حساب و کتاب مالیاتی او وهمسرش را انجام بدهیم. مدارکی که با خودش آورده بود را کپی کرده بود و به هم با چسب چسبانده بود و آنقدر این مدارک بزرگ شده بود که اگر میخواستی،  آنها را دنبال کنی مجبور بودی که این برگه را که مثل یک طومار بزرگ بود را، بالا بگیری و باز خیلی خواندن آنهاسخت بود. این خانم از من خواست که کل اینها را در Excel روی یک فایل ذخیره کنم و همین طور که داشت به من توضیح میداد با گله وشکایت و قر زدن نسبت به مراجعه کننده اش به من میگفت که مثلا :« اخه این چه وضع مدرک آوردن است دیگر؟ ما توی قرن ۲۱ زندگی میکنیم، چقدر باید بابت خنگی آدم‌ها رنج بکشم؟و غیره. » بعد رو کرد به من و گفت :« لاله من وقت ندارم، بریزشون روی فایل و وقتی تمام شدی، بهم بگو. » خلاصه، من یک ساعت آخر کارم روی آن وقت گذاشتم و روز بعد هم که آمدم با آنکه، گردنم هم درد گرفته بود؛ چون خیلی مدارک به طور عجیبی به هم چسب زده شده بود که هم قابل جدا کردن نبود و هم تایپ آنها خیلی سخت بود؛ از بس مجبور بودم که برگه به آن بزرگی را بالا و‌پایین کنم تا به همه اطلاعات دسترسی پیدا کنم.روز بعد، اول صبح بعد از دو ساعتی که وقت گذاشتم، آن پروژه را تما م کردم و وقتی خواستم به این خانم، تحویل بدهم بلند داد زد که :« من با یک سری احمق طرف هستم، اخه من چه جوری این برگه عجیب را مرور کنم. »

      البته منظورش از فرد احمق، مراجعه کننده ما بود نه من. دوستان  خوبم، باورتون نمیشه که دو ساعت بعد از آن، فرد مراجعه کننده به اوتلفن زد و گفت که رفته و با جایی دیگری قرارداد بسته است و حتی از او خواست  که مدارکش را به صورت کامپیوتر  برایش مجانی بفرستیم. من آنجا متوجه شدم این خانم،  برعکس همسرش، ایمان به خدا در اعتماد به دیگران و تشخیص سطح سواد و تحصیل انسانها ندارد، چون مراجع کننده ما افراد ۸۰ ساله ای بودند که اصلا با چگونگی آوردن مدارک به صورت الکترونیکی  آشنا نبودند. من که واقعا گردنم بابت این  پروژه درد گرفت، خوشحال بودم چون تجربه عالی برای من بود که توانستم به  خودم افرین بگویم چطور درعرض دو تا ۳ ساعت ان مدارک به آن طولانی در طوماری که مراجعه کننده ما آورد را در یک فایل Excel جا بدهم. دو ستان من متوجه شدم، درک کردم و مشاهده کردم که چطور هر روز این خانم با این احساس خودش باعث سردرد های میگرنی میشد، غذاهای بدی که درصبحانه، شام و ناهار در رستوران‌ها میخورد، تغییر هوا مثل باران و آفتاب که اذیتش می‌کرد، مراجعه کننده هایی که همه از نظر آو، افرادی نادان و احمق بودند،  چطور وقتش را میگرفتند و او مجبور بود برای آنها مجانی و رایگان وقت بگذارد و آنها نهایتا ترکش می‌کردند.

      دوستان من متوجه شدم که در شرایطی کاملا یکسان همسر این  خانم، با لبخند وارد محیط کار میشود، حداقل ۵ برابر این  خانم مراجعه کننده می‌گیرد و با آنها قرارداد میبندد. ماها همه بیشتر دوست داریم با همسر او حرف بزنیم و بهش احترام بگذاریم تا خود این خانم . آو بیشترین درآمد را دارد، حتی مراجعه کننده هایش او را تنها به ناهار دعوت میکنند و آو ارام و صبور، هرروز رابطه آش را با خدا بهتر وبیشتر میکند و خدا هم برکت بیشتری را برایش در زندگی میاورد تا برای خانمش. دوستان عزیزم؛ داشتن راهنما در زندگی خیلی مهم است، ولی واقعا ارتباط با خدا داشتن، بهترین راهنمای ما در زندگی است؛ حداقل توی این ۲ سالی که ساکن این سایت هستم،  این راعمیقا درک کرده ام. رفتارهای این  خانم در محیط کارم، شاید ۱۰ درصد باعث نارضایتی من است؛ ولی  چون صدمه ای به من نمیزند و بیشترین صدمه راخودش میبیند، خیلی برایم اهمیتی ندارد. من ۹۰ درصد راضی هستم، چون همسر این خانم بسیار با خدا، سالم و صبور است. هرموقعی پیشرفتی در کار دارم، با من با لبخند حرف میزند و تشویقم میکند. البته بگویم که من همه اینها را  مدیون استاد هستم که با یک جمله در وسط راه که داشتم آز پیدا نکردن شغلم ناامید میشدم،  برایم دادند و آن این بود:« در مورد یافتن کار مناسب این دیدگاه رو بررسی کنید و اگه به شما احساس خوبی داد برای خودت منطقی اش کن.
      (خدایا من أماده هستم تا به رشد و گسترش جهان تو کمک کنم.
      مرا به سمت مکان و شغلی که بتوانم تجربه بهتری از خودم در کنار تو داشته باشم هدایت کن.) »

      دوستان خوبم این خانم متناسب است. با همکاری شوهرش، شرکت بسیار خوبی دارند. حدود ۱۰۰ تا قرارداد با شرکت‌های مختلف و ۹۰۰ مراجعه کننده دیگر موقع زمان تحویل مالیاتها در سال دارند. کارمندهای خوبی مثل من دارند، بهترین شرایط مالی، خونه و ماشین دارند. این خانم، همسر به این صبوری دارد، یک دختر دانشگاهی و یک پسرنوجوان دارد که مرتب با پدرش، هفتگی فوتبال بازی میکند امابا همه اینها؛  او « احساس  خوبی » ندارد. او رابطه خوبی با خدا ندارد. من نمیتوانم کمکش کنم،  چون تا زمانیکه یک فرد نخواهد؛ هیچکسی نمیتواند آو را وادار کند که احساسش را بهتر کند. من دوست  دارم که هر کدام از شما که این نوشته را میخوانید، برایم بنویسید که این خانم در چه چیزهایی دیگری؛ از نظر شما نسبت به خدا ایمان ندارد، بااینکه مرتب عنوان میکند که هر یکشنبه صبح زود، در کلیسا مشغول دعا است. اما به قول استاد، اگر فقط خودت را در یک فضا مومن بدونی و به محض بیرون امدن از آن مکان، دوباره ببینی که تاثیری آن دعا در تو نگذاشته، آن دعا اصلا به درد نمیخورد. دعایی که من در این ۲ سال خوانده ام؛ با آنکه فارسی بوده است، آنقدر باعث آرامشم میشود که حتی افراد دور و برم، همه بهم میگویند:« تو که قلبت پاک است، برای ما دعا بخوان.» 

      دوستان، ممنونم که همراهم بودید و به تمامی این حرف‌ها تا الان گوش دادید. خواستم این داستان و روایت را به اشتراک بگذارم که به دوستانی که دنبال لاغری هستند؛ بگویم حتی این خانم که لاغر و متناسب هستند را من با این « احساس بد » هرروز میبینم، ولی خیلی قلبا دوست ندارمش، چون احساس خوبی ندارد، واقعا  نمیتوانم قلبا دوستش داشته باشم. او برایم یک فرد معمولی است که فقط همکاراست و همکارهم میماند. الان کاملا برای خودم در ذهنم حک شده که « احساس خوب داشتن بسیار مهمتر از هیکل عالی و متناسب داشتن است. » واین باعث میشود که من رابطه بهتر و عمیق تری با خدای عزیزم داشته باشم.

      خدایا بابت همه چیز سپاسگزارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6091 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 84 کلمه

        سلام و درود
        از خواندن نوشته شما لذت بردم
        چقدر خوبه که به دنبال تایید آنچه می بینید و می شنوید در دنیای اطراف خود هستید
        با این مثال واضح شد که دین در سرنوشت انسان ها نقشی ندارد بلکه نگرش و ایمان قلبی به خداوند است که نتیجه را رقم می زند و تقاوتی ندارد با چه زبان یا چه طریقی با آنچه خدای خود می نامی و دانی ارتباط داشته باشی.
        از اینکه تجربیات مستند خود را برای ما می نویسید از شما تشکر می کنم.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Banoo
      1401/02/17 19:32
      مدت عضویت: 1595 روز
      امتیاز کاربر: 4561 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 167 کلمه

      به نام خداوند وهاب

      سلام خدمت استاد ارجمندم و همه دوستانم

      من چون تو خونمون خيلي كم از اين حرف زده ميشد كه قران رو اگه اشتباه بخوني و خيلي گناه ميكني واسه همين ترس نداشتم.

      بابام هميشه ميگفت هر جور ميخواي با خدا صحبت كن و هميشه همه چي رو از اون بخواه.

      دوران راهنمايي من خيلي با خدا صميمي صحبت ميكردم و حتي وقتي ميديدم كه يكي از دوستام ميگه كسي رو دوست داره خيلي تعجب ميكردم و ميگفتم مگه ميشه كسي به غير خدا رو دوست داشته باشه و عاشق غير خدا بشه.

      هنوز اون دوران خوب رو يادمه و برام لذتبخش وقتي در موردش فكر ميكنم.

      خدارو صد هزار مرتبه شكر ميكنم كه منو به اين مسير هدايت و حمايت كرد تا دوباره به خداي خودم نزديكتر بشم مثل دوران راهنمايي .

      سرشار از شادي و آرامش بشم و خدا بشه بهترين دوست و همدمم ،تنها كسي كه هيچ وقت منو تنها نذاشت و هميشه كنارم بوده.

      خداي من پر از احساس شادي و خنده و خوشي و ثروت هست .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتونم تغییر کنم
      1400/10/28 22:36
      مدت عضویت: 1204 روز
      امتیاز کاربر: 1406 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 319 کلمه

      خدا سواد نداره چقد این حرف برام تازگی داره چقدر این حرفو درکش سخته
      چن بار از اشنایان اطرافیان شنیدم قران خوب تلفظ کن وگر نه دشنام میدی بخدا چن معنی کلمه عوض میشه منم مسخرشون میکردم
      همیشه فلان کار میکردم میگفتن این کارو نکنی خداقهرش میگیره فلا ن چیزیو نگی گناه اینها همه شدن فرمول و عادت ومن خیلی مواقع بااینک نمیخوام بگم اونهارو تکرار میکنم
      ولی میدونم خدا مهربانتر از این حرفهایت خدا هر وقت صداس کردم جوابمو داده
      چقدر دوس دارم نمازمو فارسی یاترکی بخونم
      من هر قت ی چیز میخواستم سپردمش ب خدا اون موصوع حل شده جوری ک من لذت بردم
      واقعا خوشحالم ک خدا منو هدایت کرد ب اینجا تا اینجوری خدا رو تغییر کنم
      همه انسانها اطرافم خدا رو مثل خودشون تعریف میکنن برحسب افکاری ک دارن عقاید خودشون

      اطرافم پر از ادمهایی هستن ک خدارو داشتن رو ملزم ب نماز روزه قران مسجد میدونن
      اینهمه دل میشکن احساس طرف رو نابود میکنن اینها چیزی نمیدونن اما چن نماز میخونن خوبن
      همیشه ی سری افراد هستن ک من همیشه ازشون حس خوب میگیرم بعد میبینم واقعا اونها آدمهایی هستن ک ذهنشان پاکتره زیباتر ه
      من خیلی قضاوت شدم بجای خدا خواسته خودشون منو قضاوت کردن
      وای من الان میگم تو خدارو داری غم نداری
      قول میدم ک یک جور دیگه خدا رو تعریف کنم برابچم
      همیشه ب همسرم میگفتم تو فلان کارو میکنی این زشته این فلان برمیگشت میگف خدامیدونه من ن با کسی کاری دارم ن فلان میبینم ک واقعا درست میگه درسته نماز نمیخونه ولی من کم دیدم غیبت کنه.
      پدر شوهرم مادرشوهرم کسایی ک میرن مجالس روضه رو با خدا میدونن حتی چندین بار با طعنه انگار ک من یک کار گناهی میکنم با نرفتنم انجام میدن یا اینک منو مجبور میکنن انگار ک بچم
      واقعا ادم نمیدونه چی بگه
      از خداوند عزیزم یک خونه میخوام
      توکل میکنم بهش میدونم خودش بزرگه و برای من این کارو میکنه
      نمیدونم چجوری ولی ایمان دارم و با تموم دلم حسش میکنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار azamhoseinzadeh0180@gmail.com
      1400/10/17 19:56
      مدت عضویت: 1143 روز
      امتیاز کاربر: 289 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 453 کلمه

      سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی 

      زندگی با طعم خدا

      جلسه ۸ خداوند سواد ندارد احساس دارد

      انسان در هر جا مشکل داره از خودش هست از رابطه با خداوند نه از خدا 

      همه ما بارها تجربه کردیم وقتی احساس مون خوبه دعایی می کنیم چیزی می خواهیم فوری برآورده میشه و جالبه من خیلی این تیکه کلام رو شنیدم که میگیم:

      کاشکی یک چیز دیگه از خدا می خواستم 

      برای خود من خیلی این اتفاق افتاده که در اون لحظه بدون هیچ آداب خاصی و هیچ جای خاصی یک چیز فقط به دلم اومده و خواستم و اجابت شده و حتی به صورت دعا هم نبوده 

      پس ما باید با حس خوب از خدا چیزی بخواهیم البته استاد من فکر میکنم جاهایی هست که آدم حسش بهتر میشه و دعاها احتمال برآورده شدنش هست ولی نه اینکه حتما ولی چون در اون مکان‌ها آدم حس خوب داره 

      یک حدیث از امام باقر داریم که در این مواقع دعاها نزدیک به اجابت هستند 

      ۱. موقع باریدن باران

      ۲. موقع روبرو شدن سپاه کفر و ایمان

      ۳. موقعی که اول برای دیگران دعا کنی

      ۴ . دعایی که با صلوات باشه 

      بعضی وقت ها هست که انرژی زمین بیشتر هست و اگه ما هم همسو بشیم با این انرژی هم فرکانس شیم دعاها برآورده میشن 

      من فکر میکنم ما اشتباهی گناه برآورده نشون خواسته هامون رو گردن این یکی اون یکی می اندازیم در صورتی که در تمام کتاب ها چه فارسی چه دینی همه پر است از داستان‌هایی که در مورد رحمت و لطف و خوبی خداست 

      ما نباید به شنیده هامون اکتفا کنیم باید بریم دنبالش ببینیم آیا این کسی که اینجوری میگه دلیل داره اثبات شده است هست یا نه 

      همه جای قران نوشته ما انسانها را بر اساس توانایی هاشون تکلیف می خواهیم یعنی چی 

      یعنی وقتی پدر و مادر من بی سواد هستند و سنشون بالاست خدا از اونها حتی ممکنه سوال از اینکه چرا قران رو نخوندی یا معنی شو تفسیرش رو فکر نکردی نخواد ولی از من که سواد دارم می خواد 

      استاد من فکر می کنم بعضی از دعا ها و آیات قرآن که به عربی هستند و از یک منبع موثق هم شنیدم و خودم بارها تجربه کردم مثل کلید هستند که اون آیه رو بخون و قفل اون کلید باز میشه 

      مثل اینکه من در شب قدر یک دعایی خوندم و گفته شده بود که معجزه در زندگی ات اتفاق میفته ومن روز بعد به جلسات شکر گزاری هدایت شدم 

      من خودم خیلی اعتقاد دارم به اینکه حتما قران و یا هر دعایی که بخونم باید با معنی حداقل یکبار بخونم و این کار رو چندین سال هست که انجام میدم و معجزات رو در زندگی ام دیدم

      و چه بهتر و البته هزاراران تاثیر یک آیه یک دعا بهتر میشه که آدم بدونه چی میگه و با حال خوب احساس عالی گفته بشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/09/20 00:33
      مدت عضویت: 1781 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,323 کلمه

      روز ۵۶ تکرار 

      جلسه ۸ زندگی با طعم خدا

      سلام وقت دوستانم و استاد گرامی بخیر و شادی و در پناه خداوند بخشنده مهربان

      سپاسگذار خداوندم که یک روز دیگه در مسیر شناخت بیشترش قرار گرفتم که میدونم بودنم در این مسیرها اتفاقی نیست ،من خواستم و او اجابت کرد ،برای بودنم سپاس

      من اعتراف میکنم که فرد با خدایی نبودم ،شناختی به خدا نداشتم ،وقتی نمیشناختمش چجوری میتونستم بهش ایمان بیارم و بهش اعتماد کنم ،وقتی ازش تصویر وحشتناکی در مغزم بود و ازش میترسیدم چطور میتونستم بهش فکر کنم یا باهاش ارتباط بگیرم 

      من بشدت ازش فراری بودم حتی به ذهنمم نمیرسید که یه روزی بخوام برم بسمتش و در موردش تحقیق کنم ،سالها شنیده بودم به خدا وصل بشید یا عاشق خدا باشید یا خدا عاشق بنده هاشه  وووو

      ولی من متوجه نمیشدم خدا کیه و کجاست ،آخه چجوری میشه دیدش ؟ و چونکه نمیتونستم ببینمش نمیتونستم باورش کنم ،اطلاعاتی هم  که در موردش در من سیو بود افتصاح بود

      خلاصه من بودم و یک عالمه احساس بد و ترسی که به فرمانروای جهان داشتم و خودمو ازش دور میدیدم ،داشتن باورهای مخربی که منو مدام در مسیرهای ضعیفی قرار میداد و نمیدونستم که باید خدارو بشناسم و اگر بتونم باورهای قدرتمندکننده در موردش بسازم در مسیرهای عالی قرار میگیرم 

      از ۴ سال پیش که در مسیرهای آموزش های ذهنی قرار گرفتم و با این انرژی قدرتمند آشنا شدم شوکه شدم ،من چه چیزهایی شنیده و باور کرده بودم و این چه انرژی خوب و مهربانیه که اصلا شبیه به خدایی که بمن معرفی کرده بودن نبود

      خلاصه بعد از ماه ها گیج بودن رفتم تو مسیر شناختش و تا الان در حال تحقیق هستم و هر روز تشنه تر میشم برای بودن و درکش ،حتی درک کردنش هم تکامل میخواد ،قبلا وقتی جمله خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم رو تکرار میکردم هیچ حسی ازش نمیگرفتم 

      این تمریناتو تو این مدت تا حدودی انجام میدادم تا اینکه ۱ ماه پیش به تضاد بزرگ و بدون راه و چاره ای برخورد کردم که تنها راه بیرون اومدنم از اون مسئله نزدیک شدن و اعتمادم به خداوند بود 

      و خدارو شکر دیدم و شاهد تغییرات درونی و آرامشی م بصورت خیلی نرم و آرام شدم ،منیکه هیچ وقت با گفتن جملاتی در مورد خداوند هیچ حسی نمیگرفتم الان با ولع ساعتها در روز با خدا صحبت میکنم و میفهمم که داره اون نگرانی هام کمترو کمتر میشه 

      میدونم با ساختن انرژی قدرتمند خدا اون شکلی که دارم یاد میگیرم  میتونم در مسیرهای عالیتر هدایت بشم ،مسیری که به تضادهای کمتری برخورد کنم و راحتر زندگی کنم

      و جالبه این ۱ ماهی که تو دل این تضادم ،یک باورهای گنده و مخربی از مغزم زده بیرون که خودم هم تعجب میکنم ،البته که خیلی سریع میگیرمشون و باهاشون کار میکنم و نقضشون میکنم ،یعنی اینهمه فرمول های داغون در مغز من برنامه ریزی شده و من نااگاهانه اون مموریو سالها روشن کردم و داره در زندگیم تکرار میشه 

      خدارو شکر دارم تمرین میکنم که خدارو در هر جنبه ای از زندگیم‌ به نفع خودم گسترش بدم ،یعنی اول اون کدهای مخربی که در مغزم ساختمو شناسایی و رفعشون میکنم ،وقتی باورهای من در مورد خدا درست بشه مسیر زندگی من هم میره تو ریل درست قرار میگیره

      قبلا من خدارو نامهربان ،بدجنس، اذیت کن ووو میدونستم که با من لجه و دوستم نداره که فقط یه عده از بنده هاشو پولدار میکنه و اصلا با پول و ثروت مخالفه ووو بعد از این خدا ی با این آپشن های داغون ،انتظار داشتم زندگیم گل و بلبل بشه 

      بازم خدارو شکر میکنم که زندگی کاملا نرمال  و خیلی  سختیو نگذروندم ، ولی با اون برچسب هایی که به خدا زدم بیشتر از اونهم انتظار نمیرفت 

      میخوام خدای خودم رو خدای قوی،قدرتمند برای من ،مهربان برای من ،(چون قبلا بهم گفتن مهربان و قدرتمند هست ولی نه برای تو ) بخشنده ،روزی رسان ،حمایت کننده،هدایت کننده ،هادی ،کمک کننده ،خدای سلامتی و بینهایت عاشق من، بسازم 

      مادرم نماز خون بود و زیاد به ما توصیه میکرد به نماز خوندن و ما ۵ تا خواهر هیچ وقت به  مسیر دینی مادرم علاقه نداشتیم گاهی که روزه ای میگرفتیم نماز میخوندیم که خود من اصلا با حس نمیخوندم و بیشتر به اجبار ، مثل ماه رمضان 

      قران که یکی از دروس مدرسه بود و من همیشه سر کلاس عربی و قران خواب بودم ،پدر بزرگم علاقه زیادی داشت که یکی براش قران بخونه و گاهی که پدرم میگفت فریده براش قران بخون ،مجبورن چند صفحه تند تند میخوندم اونم خوابش میبرد 

      به دلیل نداشتن علاقه به مطالب مذهبی و دینی زیاد تو مسیرش قرار نمیگرفتم ،الان هم که اصلا قرار ندارم بنابراین بهش فکر هم نمیکنم ،ولی تمام صحبت های استاد رو قبلا شنیدم اینکه تلفظ قران باید صحیح باشه ،نوع حرف زدن با خدا فقط نماز خوندنه منم که نماز خون نبودم پس خودمو طرد شده از درگاه خداوند میدونستم 

      جمله ای که مادرم  تا همین چند سال پیش به ما میزد این بود که شما بی نمازید و خدا نگاهتون نمیکنه ،منم که لجبازی خاصی با خدای اونها داشتم بهش میگفتم همون تو با خدایی برای ما کافیه که اینهمه زجرت میده و دلم نمیخواست ارتباطی با خدای معرفی شده کتاب ها و معلم ها داشته باشم 

      یک خاطره یا حتی یک باوری که من از خدا داشتم این بود که خدا به هر  بنده ای پاسخ درست نمیده ،باید خیلی زجه بزنی ،رنج ببری ،گریه کنی ،التماس کنی و درد بکشی تازه خدا باز هم نگات نمیکنه ،همیشه فکر میکردم خب چرا آدم ها این خدارو انقدر عبادت میکنن ،خدایی که اشگشونو در میاره ولی تورو به خواستت نمیرسونه چه خداییه؟

      چندین بار تو مراسماتی دیده بودم که یه عده برای شفای بیماران طلب شفا میکنن از خدا ،زجه میزنن و در انتها متوجه میشدم خدا شفاشون نداد و این باور در من ساخته شد که حتی اگر گریه و ناله هم کنی خدا کسیو شفا نمیده تازه بیشتر اذیتت میکنه 

      که این روزها دارم روی این باورم هم کار میکنم میخوام به خدا اعتماد کنم و ایمان بیارم که خدا تواناست به هر ناممکنی بشرط پذیرش من ،بشرط ایمان و اطمینان من ،باید اعتقادشو بسازم تا برام‌ کار کنه 

      حالا متوجه شدم با ساختن هر اعتقادی نسبت به خواستم ، میتونم بهش برسم ،قبلا اعتقادشو نساخته بودم ،میرفتم تو مسیر ولی جواب نمیگرفتم ، میخوام انقدر به خدا ایمان بیارم که هر زمان هر چیزی ازش خواستم مطمئن باشم حتما منو به خواستم میرسونه و این روزها در حال تمرین ساختن خدای جدید و مهربانی هستم 

      همین الان رفتم توی تراس یه خواسته مهم داشتم با حس خوب به خدا گفتم ، ۵ دقیقه هم عاشقانه باهاش صحبت کردم ، دلیل صحبت کردنم با خدا در  تراس بخاطر این بود که من با خدا بلند بلند  صحبت میکنم و نمیخواستم مادرم و خواهرم صدامو بشنون ،کلا وقتی میخوام با خدا حرف بزنم دوست دارم تو فضای باز بدون سقف باشم ،حس بهتری دارم و ارتباط قویتری باهاش میگیرم و میدونم اون همه جا هست حتی در خودم

      خدایا کمکم کن بتونم هر روز بیشترو بیشتر باهات آشنا بشم ،خدایا هدایتم کن،  حمایتم  کن مثل همیشه ،یه مدتیه دارم هر روز با خدا به دفعات صحبت میکنم و چنان آرامشی در من بوجود میاد ،قبلا سپاسگذاری میکردم حسی در من تولید نمیشد الان که میگم خدایا شکرت راضی م که همه چیز عالیه ،احساس میکنم درونم یه جوری میشه که قبلا تجربش نکردم

      جدیدا زمان هاییکه با خدا در مورد هر موضوعی صحبت میکنم ( کانون توجه)  احساسم ،حس اطمینان میشه و حالم خوب میشه و این روزها بشدت دارم این حسو تجربه میکنم و زمان هاییکه به صداهای ذهنم گوش کردم و ریموتم دست شیطان بوده حالم بشدت اضطراب زا و غمگین شده

      باید  آگاهانه توجهمو میبرم بسمت خدا با همون حرف زدن درونیم باهاش با همون حسی که باهاش میگیرم‌ متوجه میشم‌ کلی از استرس هام کمتر شده و با همین نشانه ها متوجه میشم در مسیر صحیح قرار دارم و از خودم بسیار راضی هستم که تونستم از یک شخصیت کاملا زاویه دار و پر خصومت با خدا به یک فرد دنبال کننده خدا تبدیل  بشم 

      خدایا تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 21 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار joojeh1212@gmail.com
      1400/09/04 18:16
      مدت عضویت: 1092 روز
      امتیاز کاربر: 414 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 849 کلمه

      به نام ِ خداوند ِ بخشنده ی مهربان.

      روزی دهنده ی بی دلیل و بی حساب.

      سلام به استاد عطار روشن ِ عزیز و قدرتمند ، با اراده و مصمّم و متعهّد به انجام ِ آنچه آموزش میدهد. یک الگوی عالی برای من در عمل کردن بصورت ِ عالی به قوانین.

      واااقعا برای من بسیار تحسین برانگیز هستین.بسیاار توی تغییر ِ باورهام به من کمک میکنین و این باعث ِ گسترش ِ جهان میشه.چون من بخشی از این جهان هستم.

      وقتی شما آگاهی های خودتون رو با من به اشتراک میزارین ، من نتایج ِ شمارو میبینم و من باور میکنم. وقتی باور درمن شکل میگیره که یک نفر در جهان ، در چندکیلومتری ِ من تونسته به اینهمه آگاهی برسه…اینهمه با رضای قبلی ، با من ِ قبلیش فاصله بگیره ، تونسته به بخشی از خواسته هاش برسه ، همچین تغییری در خودش ایجاد کرده ،توی روابط…سلامتی…تناسب ِاندام…دریافت ِ ثروت ِ خداوند…همچین تغییری تا حدی که هیچ ربطی به رضای قبلی نداره ، من هم میتونم.

      و بعد من شروع میکنم به تمرین کردن , به تکرار ِ این آگاهی ها به کرّاات ، به درک ِ هر چه بهتر ِ قانون ِ بدون ِ تغییر ِ خداوند ، کار کردن ِ هر روز روی خودم ، تغییر ِ دیدگاهم ، سعی در زندگی در چارچوب ِ قانون ،دیدن ِ نعمت هایی که در حال ِ حاضر دارم ، سپاسگزارتر شدنم ، مثبت تر شدنم ، نزدیک تر شدنم به خالق ، باور ِ جدید ساختن درباره ی خدایی که من رو با عشق خلق کرده ، استفاده از قدرت ها و صفات ِ خداوند توی زندگیم ، طلب ِ یاری کردن از خدا و اینکه کارهام رو به خودش بسپارم و دیگه نخوام بدو بدو کنم…اینکه روی خدا حساب کنم و طعم ِ لذتبخش ِ دارایی های خودم و دیگران رو با دیدن و بینا شدن حس کنم و به طعم ِ واقعیش نزدیک و نزدیک تر بشم تا در نهایت خودم رو توی آغوش ِ خدا حس کنم و بوی تن ِ خدا رو در یک میلیمتری ِ خودم استشمام کنم ، تا دستان ِ خداوند رو روی شونه م و توی دستم حس کنم ، شاهد ِ نگاه های مهربان ِ خداوند توی زندگیم باشم ، شاهد ِ راحت تر چرخیدن ِ چرخ ِ زندگیم بشم…کم کم نتایج بیان…ببینم…حس کنم و طعم ِ خداوند رو توی زندگیم بچشم.

      و با رسیدن  به خواسته هام به گسترش ِ جهان کمک کنم و این بذر ِ امید رو استادی مثل ِ شما توی دل ِ من کاشته.

      دیدین بیراه نگفتم که دارین به گسترش ِ جهان از آرزو گرفته تا خواسته های آرزو کمک میکنین و افرادی هم با دیدن ِ روال شدن ِ زندگی ِ من تحقیق میکنن که چطور و پیدا میکنن و همینجووور  این چرخه ادامه داره تا بینهایت.

      چقدر طعم ِ لذّتبخشی داره به خواسته ها رسیدن…

      چقدر طعم ِ لذّتبخشی داره دیدن ِ موفقیت های دیگران…(( سپاسگزارم استاد روشن ِ عزیز…چقدر قوی تر شدم در خوشحالی برای دیگران و تحسین ِ موفقیت ِ دیگران ، چون میتونم تجسم کنم که چقدر موفقیت و رسیدن به خواسته ها لذت داره و تو خیال ِ راحت رو برای خودت میسازی…نفس ِ عمیق میکشی و میگی که آخخیش…خدایا شششکرررت رسییییدم….

      اینو میتونم حس کنم چون خودم میخوامش و مممطمئنم که تنها و تنها راه ِ رسیدن به خواسته ها ، کنترل ِ کانون ِ توجه هست.به شکل های مختلف…مثل ِ همین دیدن و تحسین ِ موفقیت ِ دیگران…که با توجه کردن به موفقیت های دیگران ، اساس ِ اون یعنی موفقیت رو به زندگیم دعوت میکنم))

      چقدر طعم ِ لذتبخشی داره که هر روز 10 ها بار ماشین ِ مورد ِ علاقه ت رو ببینی….و حسش کنی…

      چقدر طعم ِ لذتبخشی داره پیام ِ تبلیغ ِ خونه ی مورد ِ نظرت یهو وقتی گوشی توو دستته برات بیاد و تو در هر لحظه چه خودآگاه چه ناخود آگاه به خواسته ت توجه میکنی و فرکانسش رو میفرستی.

      چقدر طعم ِ لذتبخشی داره آگاهانه بلند شی بری فروشگاه و نیم ساعت لا به لای قفسه بندی ها بچرخی و مردم رو زیر زیری تماشاکنی که در هر دقیقه دارن خرید میکنن و تو به چشم هات فراوانی و توان ِ خرید ِ مردم رو نشون بدی و لذت ببری و تحسین کنی تا خودت هم بزودی اون طعم رو بچشی…

      دیدین بیراه نگفتم ، شما دارین به گسترش ِ جهان کمک میکنین.و من هم به شما پیوستم.با جذب ِ اس ام اس های واریزم ، رفتم توو هههمون فروشگاه و میوه ی دلخواهم رو خریدم. موز ِ خوشمزه…و پول به گردش افتاد …

      الله اکبر از این تمرین…

      با انجام ِ این تمرین هرلحظه داری تجسّم میکنی…

      هر لحظه داری تحسین میکنی…

      تایید میکنی …

      اغرار میکنی که شهادت میدهم خدای من که جهان پر از فراوانیه…

      اغرار به قدرت ِ خدا…

      اغرار به وجود ِ نعمت…

      اغرار به وجود ِ نعمت ِ خداوند…

      اغرار به نعمت ِ وجود ِ خداوند….

      این تمرین عین ِ سپاسگزاریه…احساس ِ سپاسگزاری در تو دائم در جریانه 

      این تمرین عین ِ توجه بر خواسته هاست…

      این تمرین عین ِ خود ِ نماز خواندن بصورت ِ دائمه… و خوشا آنانکه دائم در نمازند…

      این تمرین با زبان ِ بی زبانی با زبان ِ احساس ، صحبت با خداییه که (( سواد ندارد … ))
      آرزومند ِ آرزوهاتون آرزو…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1400/07/18 07:58
      مدت عضویت: 1874 روز
      امتیاز کاربر: 27077 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 147 کلمه

      سلام استاد عزیز و همه دوستانم

      برای بعضی از دوستان که این باورها از زمان بچگی در آنها ایجاد شده که تلفظ درست کلمات برای دعا کردن و یا نماز خواندن از اهمیت خاصی برخوردار است تا این حد که مثل شما ترس از غلط تلفظ کردن باعث تصمیم به جا نیاوردن نماز و دعا شده باشد شنیدن این نظرات که شما ارائه میدهید خیلی برایشان تازگی دارد و حتی شاید باور کردن آنها ترسناک باشد

      من با این عقاید موافقم که با خدا راحت باشیم و به زبان فارسی و آنچه در دلمان هست صحبت کنیم در اینصورت است که احساس نزدیکی با او را خواهیم کرد برای اینکه او همیشه و در همه حال به ما نزدیک است و میخواهد که ما این نزدیکی را احساس کنیم 

      نه به خاطر شنیده های اشتباه که نسل به نسل به ما رسیده است خودمان را دور و غریبه احساس کنیم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Afsaneh
      1400/06/27 08:56
      مدت عضویت: 1273 روز
      امتیاز کاربر: 2005 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 885 کلمه

      بنام خداوند ثروت و فراوانی و عشق و آرامش 

      سلام به دوستان زیبانگرشم

      خدا سواد ندارد احساس دارد

      یادمه مدرسه که میرفتم سرصف صبحگاهی ناظم خیلی تاکید میکرد که صلوات رو خوب تلفظ کنیم ص رو خوب بگیم س نگیم نمیدونم زبانم چه جوری حرکت بدیم که خوب تلفظ کنیم اگر اشتباه بگیم یعنی خدا رو دشنام دادیم از همونجا یه جرقه خورد تو ذهنم که خدا چقدر سخت گیره حتی از ترسش باید حروف رو خوب تلفظ کنیم همیشه با ترس و لرز چند خط قرآن میخوندم که نکنه اشتباه عربی رو بخونم و خدا با من دشمن بشه که نتونستم قرآنشو خوب بخونم برای همین از قرآن خوندن فاصله گرفتم یادمه یه دوست داشتم تو خوابگاه قران صوتیشو گوش میداد میگفت من خودم میترسم قران بخونم که نکنه خوب تلفظ نکنم و خطا کنم چون گناه بزرگیه همیشه برام سوال بود چرا خدا اینقدر به عربی خوندن قران تاکید کرده مگه زبان خودمون چشه که فقط باید نماز عربی قران عربی حرف زدن باخدا عربی و این زبان دیگر باعث شد از خدا هم فاصله بگیرم چون حس میکردم منو و خدا زبون همدیگرو نمیفهمیم هیچ وقت بهمون تو مدرسه و دانشگاه نگفتن خدا به زبانمون کاری نداره به احساسی که داریم توجه میکنه یه بار به یکی گفتم چرا باید نماز و عربی بخونیم درصورتی که فقط داریم حفظ چندتا خط رو میگیم اما خودمون خیلی خوب معنیشو متوجه نمیشیم بهم خوب گفت خدا که متوجه میشه ما چی میگیم مهم خداست که خودش عربیو رو میفهمه ما فقط بخاطر وظایف نمازخوندن این تکلیفو انجام بدیم باخودم گفتم پس چرا خدا ما انسانها رو عقل و تفکر و انتخاب داده مگه اون لحظه که عربی میخونیم اما خودمون درک نمیکنیم چی میگیم این وسط ما چی مهم نیستیم فقط از رو ترس و لرز این تکالیف رو انجام بدیم از بچگی بهمون یاددادن درسهاتو حفظ کن نگفتن درسهاتو یادبگیر و مفهمومشو  درک کن حتی قرآن رو گفتن مهم اینه که بخونی نگفتن ریشه کلمات رو درک کن و تفکر کن بااینکه خدا تو قرآن میگه تفکرکنیدبه نشانه ها توجه کنید تعقل کنید تو یه دوره سنیم خیلی علاقه پیدا کردم که آدم مذهبی بشم که همش در حال نماز و قران و ذکر باشم اما بعدچندماه چون ازبس از خدا و سخت گیریاش و عذابهاش وغصبهاش گفتن بهم ترسیدم و گذاشتم کنار و نمازمو از رو عادت و تکلیف میخوندم همیشه دنبال یه آرامش از طرف خدا بودم و بلاخره خدا هدایتم کرد و تو مسیری قرارم داد که با شناخت خدای قبل خیلی فرق داشت تازه انگار متولد شدم وقتی به این اگاهی رسیدم که خدا یه انرژیه و تو همه ذرات عالم وجود داره و خدا رو همونجور باور کنی به همون شکل برات درمیاد تصمیم گرفتم خدا رو مهربون و بخشنده و عشق باور کنم که تو همه لحظات کنارمه و یاریم میکنه تا از لحظاتم که روی زمینم لذت ببرم و درک کردم خودم هستم که دارم زندگیمو خلق میکنم دیگه خدای نیست که سرنوشتتو از قبل تعیین کرده دیگه خدای نیس که بهت اجبار کنه که چیکارکنی بلکه خدا به تصمیماتم احترام میزاره و دیگه خدای نیس که عربی خوندن قران که چی جوری تلفظ کنم گیر بده الان خدای دارم که میگه هر جا نور هست اونجا منم هرجا شادی هست منم هستم وارامش و احساس خوب خدا هم هست الان که فهمیدم خدا به زبانم کار نداره خیلی باخدای خودم  صمیمی شدم و راحت باهاش حرف میزنم قربون صدقه اش میرم بهش عشق میدم با شادی و خنده باهاش حرف میزنم الان بیشتر دوست دارم با خدای خودم صحبت کنم الان بیشتر دلم میخواد بیشتر با خدای خودم وقت بزارم در صورتی که قبلا به زور و از رو ترس بلندمیشدم به صورت سریع نماز میخوندم که دیگه خدا بامن کاری نداشته باشه الان که فکر میکنم میبینم من همون آدم قبلیم خدا هم خداست فقط با اگاهی جدید با تفکر بیشتر با نگرش جدید کل نگاهم به خدا و زندگیم تغییر کرده چقدر زیباست که باتغییر نگرشمون بتونیم یه زندگی بسازیم که خودمون دوستش داریم الان حس میکنم و میفهمم خدای من سخت گیر نیس و بهم همش گیر نمیده بلکه خدای دارم که تغییر زاویه دیدم چقدر راحت تونستم چقدر ارامش بگیرم چقدر لذت ببرم از زندگی کردنم و چقدر عاشق خدام بشم فقط با تغییر نگاهم بخدا فقط شناخت خدام همه سرنوشتی که یه روزی فکرمیکردم هیچی دست خودم نیس و سرنوشتم تغییر نمیکنه الان میفهمم چقدر خوب هم تغییرمیکنه و دارم با فرکانسهای خودم خلق میکنم حتی متوجه شدم روزی که حالم خیلی خوبه با خدای خودم بیشترمیگم و میخندم و شادم و سپاسگزارشم همون روز بهم پاداش این احساس خوب رو میده چند روز قبل از صبح تاشبش خیلی ارامش داشتم خیلی حس و حالم عالی بود و از لحظاتم لذت میبردم شب دیدم بدون اینکه به داداشم بگم هنذفرین بلوتوثی که دوست داشتم برام خریدبود همون لحظه قلبم بهم گفت این هدیه امروزت بخاطر احساس خوب امروزته و فهمیدم اگه هرچقدر من ارامش داشته باشم همونقدر نتایج تو زندگیم میبینم و این سایت استاد و این دوره زندگی باطعم خدا هم هدیه خدا بخاطر اون حس خوبی بوده که داشتم و خدای خودم رب درونم رو باتمام عشقم سپاسگزارم که منو تو این مسیر الهی هدایت کرد تا بیشتر از زندگیم از زمینی بودم و از تجربیاتم لذت ببرم و باخدای خودم بیشتر صمیمی بشم و خدا رو هرلحظه احساس کنم خدایاعاشقتم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 5410 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,040 کلمه

      به نام خدای بخشنده مهربان

      روز 151: روز 55 تکرار ، شنبه 1400/6/20

      سلام

      در کودکی به کتابخانه پدرم علاقه زیادی داشتم و یادمه یکی از کتابها طب الرضا بود یک روز که سرماخورده بودم به سراغ این کتاب رفتم تا قبل از اینکه مجبور به آمپول زدن بشم خودم را درمان کنم و یادمه در این کتاب نوشته بود علت اصلی بیماری خصوصا سرماخوردگی ناسپاسی و کمبود شکرگزاری است. اون موقع زیاد نفهمیدم ولی الان کاملا باور دارم یجورایی با درد و بیماری بیشتر به یاد خدا و به یاد خودمون می افتیم و ارتباطمون با خدا و خودمون تقویت میشه. روزهای زیادی در زندگیم بوده که به همه فکر می کردم جز به خودم همش در حال دویدن و توجه به درآمد ، کار، خانواده ، همکار و البته عبادتهای روتین بوده ام و به استراحت و ارامش و تغذیه خودم توجهی نداشتم و به محض از پادرآمدن یادم می اومد که باید برای خودم هم وقت بگذارم و باید جاهایی هم با خدای خودم خلوت کنم و بخشی از بار سنگین زندگی را به خدای توانا و قادر و دانا بسپارم. پس بیماری هم یک فرصت است که خداوند برایم رقم می زد تا به خودم و روح الهی ام بیشتر رسیدگی کنم.

      در هر جنبه ای از زندگی که ناراضی هستیم، در آن زمینه ارتباطمان با خدای بزرگ مشکل دارد و باید برای ترمیم آن بخش زندگی تلاش کنیم.

      واقعا آگاهی بسیار لذت بخش است. اینکه دوباره به تو یادآوری می شود که خودت خالق زندگی خودت هستی و اگر از سازه دست خودت راضی نیستی می توانی آن را اصلاح کنی و دوباره به شکلی که می خواهی آن را خلق کنی.

      خیلی قشنگه که ایمان بیاری دولت و محیط و مدیر و ….. زمام زندگی مرا بدست ندارد و خودم خالق زندگی خودم هستم با تغییر نگرش و افکارم می توانم هر آنچه می خواهم را بیافرینم.

      مدتهاست هر روز صبح که بیدار می شوم اولین جمله ام این است : سلام خدای مهربان من، سلام فرشتگان الهی 

      سلام خدای مهربان من از فایل های صبحگاهی خیلی به من می چسبید و الان آغاز روز خودم شده است.

      چقدر قشنگه که درک کنیم خدای بزرگ و توانا بسیار مشتاق است که برگردیم و با توجه به حضور قدرتمند او حال خوب را در زندگی مان تجربه کنیم. چگونه می توان خدای توانا و قدرتمند را در کنار خود و در درون خود ببینم و از رویارویی با آینده بترسم. وقتی باور کنم خدای قادر متعال در هر لحظه حضور دارد و مرا می بیند و مرا می فهمد و احساس مرا درک می کند و حامی و پشتیبان من است و نگهبان من است و مرا رها نمی کند و همه چیز جز نعمت حیات و زندگی یک بازیچه بیش نیست و ابزاری برای افزایش لذت ما از زندگیست، پس برای هیچ چیز به هم نخواهم ریخت و آرامش و آسایش بی نظیری را تجربه خواهم کرد.

      بهترین زبان صحبت با خدای مهربان زبان شکرگزاری است که بقول معروف دیدن نیمه پر لیوان هست وقتی بتوانم برای همه نعمتهای بی شمار زندگیم شکرگزار باشم درهای فراوانی را بسوی خود می گشایم به قول یک بزرگ :

      غرق نعمتیم الحمدالله  حالیمون نیست استغفرالله

      خداوند ما را قدرتمند آفریده و به هر چیزی توجه کنیم در زندگیمان بیشتر و بیشترش می کند. با تمرکز بر داشته ها و شکرگزاری و احساس خوب ظرفیت خود را افزایش می دهیم تا بتوانیم از نعمات بی نهایت خداوند بهره بیشتری ببریم.

      زندگی در دنیا و استفاده از امکانات اون مثل دعوت شدن به یک مهمانی بسیار مجلل است و هر کس کاسه ای برای برداشتن غذا در اختیار دارد، همه به مهمانی دعوت شده ایم حال اگر من کاسه ام را برعکس بگیرم و نتوانم غذایی بخورم و گرسنه مجلس را ترک کنم گناه صاحبخانه چیست؟ بله اول ظرفیت وجود خود را افزایش بدهم و خودم را لایق خواسته هایم کنم و باور کنم آن خواسته هر چقدر برای من بزرگ باشد، برای پروردگارم هیچ نیست و خدایم از آن خیلی بزرگتر است.

      حقیقت ماجرا اینکه اون جلسه زندگی با طعم خدا که استاد می گفتن اصل زندگی حیات و زنده بودن و فرصت بندگی است و بقیه خواسته هامون برای افزایش لذت زندگی هست خیلی به من چسبید و سعی می کنم برای چیزی بیش از ارزشش وقت و انرژی نذارم. یادمه وقتی قرار بود برای منزلمان حفاظ سفارش بدهیم من روی طرح آن خیلی حساس بودم و شاکی بودم که آهنگر نابلد بوده و فرم بعضی از آنها را بد درآورده و روی رنگش هم خیلی حساس بودم الان می تونم به جرات بگم اصلا اونها رو نمی بینم مگر اینکه خودم بخوام بهشون توجه کنم. یه روزی برای داشتن اتومبیل دلخواهم پرپر می زدم ولی الان وقتی در حال رانندگی هستم باید به خودم یادآوری کنم این همونه که خیلی می خواستیش پس حالشو ببر. میخوام بگم خداوند ما را طوری آفریده که فقط و فقط با یاد خودش و درک حضور خودش ارامش می یابیم و ارام می شویم ولی چون این رو نمی دونیم فکر می کنیم اگر به فلان ماشین یا خونه یا ویلا یا مدرک یا رقم حساب بانکی ….. برسیم دیگه خوشبخت می شیم و می تونیم طعم ارامش و خوشحالی را تجربه کنیم غافل از اینکه اینها برای مدت کوتاهی ما را راضی می کند و دوباره در می یابیم گمگشته ای داریم و در پی جستجوی آن هدف دیگری برای خود تعریف می کنیم و دوباره بدنبال آن می دویم و در نهایت عمر نازنین به سر می آید و در آن لحظه کسی که هست ، کسی که می توانست باشد را ملاقات می کند.

      اگر درست زندگی کرده باشیم و از فرصتها بهره برده باشیم و هدف زندگی را فهمیده و رسالت الهی خود را به انجام رسانده باشیم که خوشا به حال ما و اگر فرصت سوزی کرده باشیم این ملاقات و حسرت جهنم واقعی زندگی ما خواهد بود.

      خیلی قشنگه که بری مثلا نان بخری و تصادفی در مسیر گردنبند زیبایی هم ببینی و بخری و چون براش برنامه ریزی نکرده بودی شگفتانه زندگیت میشه. من با ورود به سرزمین لاغرها و این سایت به دنبال تناسب اندام بودم ولی نخست با خودم اشتی کردم و با خودم دوست شدم و حالا غبارروبی در ارتباطم با خدای مهربانم در حال انجام است این هم از شگفتی های این مسیر زیباست. خدایا شکرت 

      دوستان عزیز الماس تابناک نور الهی در زندگیتان همیشه تابنده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار amir.univers2@yahoo.com
      1400/05/19 18:43
      مدت عضویت: 1283 روز
      امتیاز کاربر: 106 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 48 کلمه

      سواد همیشه حد محدودی دارد و خداوند نامحدود است پس خدا را در سطح سواد خاصی تلقی نکنیم که بعد بخواهیم قضاوت کنیم که دعای ما را به عربی پذیرش می کند و به زبان مادری خیر، خداوند تمامیت احساسی که در تو ایجاد می شود را پذیراست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribadeghani1371@gmail.com
      1400/05/16 11:29
      مدت عضویت: 1204 روز
      امتیاز کاربر: 1406 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 546 کلمه

      سلام
      چن وقت پیش مهمون بودم تو این مهمونی یکی گف من قران نمیخونم چن میگن اگه اشتباه بخونی انگار ک بخدا دشنمام میدی واقعا ازشنیدن این حرف اصلا نمیتونم بکم ک چ حسی دلشتم
      من خانواده همسرم ی جوری خدا رو تعریف کردن منک با خدا دوس بودم وقت و بی وقت حرف میزدم از خدای خودم دور شدم
      اگه نماز نخونی خدا بهت روزی نمیده اگه فلان نکنی خلاصه باعث شدن من همش دور دور بشم
      خدا تو چشم ما یجوری کردن ک انگار اون محتاج ماست ن ما محتا ج او
      خودم از کوچکی ی حرف اشتباه زدم گفتن اینطور نگو خدا غضب میکنه
      خدا رو مثل انسان تعریف میکنیم خدا اگه بزرگ نبود اگه بخشنده نبود اگر مثل ما ان سان بود الان هیچ کدوم ما اینجا نبودیم چن مادر با تمام محبتش ب یجایی میرسه ک میگه کاش این بچه رو نداشتم کاش فلان از مادر مهربونتد نیس
      خدا خیلی مهربونه ما برا انتخابهای اشتباه خودمون خدارو مقصر میدونیم مصلحت قسمت فلان
      مهربونی خدا رو نمیبینیم فقط اشتباه های خودمون ب خدا نسبت میدیم تا وجدانمون راحت بشه این مردم با عقاید و چرت و پرتها باعث شدن ۸ سال از خدای خودم دور باشم ۸ سال زنده مانی کنم ن زندگانی ۸سال عین ی زنده مرده رفتار کنم عین ی مجسمه
      منی ک شب ها و روزها در هر مسئله ای باخدای خودم حرف میزدم فک میکردم فقط تو نماز خوندن باید با خدا حرف زد مادرشوهرم ی جوری میگف بیا مسجد بیا فلان و نماز بخون منواز همه اینها زده شدم منی ک حجاب داشتم اونقدر درمورد حجابم گیر دادن منواز حجاب خسته شدم اونقدر از ادمهای اطرافم خستم ک اگه دخترم نبود همین الان ارزو میکردم میرفتم پیش خدای مهربونم حیف نیس ادم اصل ول کنه بچسبه ب فرع
      من اصل ول کردم منبع انرزی ول کردم فک کردم خدا مثل من انسانه نمیبخشه نمیده نمیشنوه کینه بدل میگیره فقیر میکنه بیمار میکنه
      ی عمر پدر شوهرم هر کی مریض میشه سرطان میگیره و فلان میگه میدونی اون چی بود چکارها کرده
      خستم خدا از تموم حاجی های ب ظاهر حاجی از تموم فامیلهای ب ظاهر فامیل از تموم انسانهای بظاهر انسان
      خدایا من تموم تلاشمو میکنم قوی بشم خودت بیشتر هدایتم کن کاری کن جز زیبایی چیزی نبینم کاری کن کنترل چشمم و گوشم دست خودم باشه وقتی میخوام نشنونم وقتی نمیخوام نبیبنم وقتتی نمیخوام نرم
      تموم لحظاتم حست کردم تو بودی بهترین دوستم حرفاهمو شنیدی الانم ب کمکت بیشتر و بیشتر احتیاج دارم کمکم کن
      ی جوری یادم دادن امیدم ب خاق روزگار باشه ن ب خدا
      از بیسوادهای اطرافم خستم
      از تموم زنهای اطرافم ک همه چیو تو بشور و بساب و غیبت و ظاهر بینی و کلفتی میبیینن خستم
      از تموم مردهایی ک مردانگی تو غرش میبینن خستم
      ب خدا ماها انسان نیستیم این حیون ها بیشنر از ما انسانها شرف دارن انسانیت دارن اصلا بیشنر از ماها حالیشونه ما انسانها ب طاهر دوستیم از هزاران دشمن دشمنتر
      ما خدا رو انسان میدونیم خدای ک در جای حای فران گقته بیا میبخشمت بیا
      شکر کن بندم بدم ازم بخواه بدم ولی ما طلب نکردیم چن گفتن نمبخشه تمومه گناه کبیرس
      شکر نکردیم چن اصلا یادمون ندادن حس قدردانی بهمون یاد ندادن خواستن از خودش رو بهمون نگفتن از همه خواستیم الا اون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ZahraKasaeipour@gimal.com
      1400/05/06 17:33
      مدت عضویت: 1267 روز
      امتیاز کاربر: 268 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 311 کلمه

      سلام و درود فراوان

      استادگرامی گرامی من حدود یک ماه است که این دوره را گوش میدهم و اینقدر برایم عجیب، بهت آور و آرامش بخش بوده که شاید سه بار برگشتم و از روز اول گوش دادم و تازه به روز هشتم رسیدم.  نمی خواهم و نمی توانم که با سرعت و سرسری عبور کنم چون این موضوعات زیربنای فکر و اندیشه و حرکت ماست.

      به قول یکی از دوستان ایجاد آگاهی صحیح در من مادر، می تواند موجب تغییر دیدگاه یک نسل و روش زندگی آنان گردد. پس لازم است که پایه های این زندگی جدید محکم و استوار باشد .باید پی ریزی مقاوم و اصولی باشد تا با هیچ باد و بارانی آسیب نبیند. من که یک عمر با باورهای نازیبا از منشا و مبدا خودم دور بودم ، حالا می خواهم با بهترین و دلپذیرترین شیوه درک خود را بالا ببرم . بدون نگرانی از کلمات و واژه ها بدون نگرانی از زمان و مکان  بدون نگرانی از آداب و اصول آنچنان که خدا به موسی گفت و موسی به چوپان: هیچ ترتیب و آدابی مجوز هر چه می خواهد دل تنگت بگو و به راستی که چقدر دلم تنگ است برای مهربانی خدا برای مغفرتش برای زیباییهایش برای اینکه بدون دلواپسی از برچسب خوردن با خودش خلوت کنم و ازش سپاسگزاری کنم برای خلق دنیا، برای دادن فرصت زندگی،  برای اینکه می توانم هیجان انگیز ترین موضوعات را با خودش طی کنم ازش بپرسم بدون ترس ،بدون شک و ازش بهترینها رو بخوام

      چون تواناست چون بی انتهاست لذت بخش ترین نکته اش اینه که اگربخواهیم چیزی به من بده نگران کم شدنش برای دیگران نیستم نگران نیستم که خیر من باعث شر دیگرانه وهزاران موهبت دیگر….

      خدای مهربان با زبان بی زبانی تو را دوست دارم 

      استاد گرامی خدا حفظتان کند بهترینها را برای شما و عزیزانتان طلب میکنم

      همنوردان عزیزم بهترینها را برای شما و همه مردم دنیا ارزو میکنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار amirali2020110@gmail.com
      1400/03/17 22:52
      مدت عضویت: 1344 روز
      امتیاز کاربر: 14098 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 386 کلمه
      1. بنام خدا

      دیدگاه من از این فایل 

      من یادم میاد کوچک بودم مرا خیلی از خدا ترسانده بودند از خدا خیلی می ترسیدم تا اینکه رفتم مدرسه آنجا هم توسط معلمان تو،درسها ،دوستان آنها هم خدا را خیلی ترسناک و بی رحم توصیف کرده بودن که اگه حجاب نداشتی باشی تو اون دنیا با موهای خودت دارت میزنن یا حرف بدی بزنی زبانتو میبرن یا نماز و روزه نگیری جهنمی میشی و جهنم هم همش آتش و عذاب هست .قرآن را اگه اشتباه بخونی معنی آن عوض میشه و عذاب سختی داره و خیلی خیلی از این حرفها .

      من،الان تا قبل از اینکه این فایل را گوش کنم قرآن را خیلی با ترس میخوندم و خیلی با دقت که مبادا اشتباه بخونم .با حجاب کامل چون اینو بهم گفته بودن .

      نمازم گاهی دیر میشد می گفتم حالا خدا خیلی از دستم ناراحته

      روزه نمی گیرم میگم خوش به حال اونا که می گیرن تو اون دنیا راحتن ولی من حتما تو عذابم اینها را من از نوجوانی شنیده و باور کرده،بودم که خدا اینقدر ترسناک و بی رحم .

      وقتی با خدا حرف میزدم اول گله و شکایت میکردم و بعد گریه و زاری که خدا صدای منو بشنوه و بدادم برسه. همیشه سر نماز میگفتم خدا یا من بلد نیستم دعا کنم آخه به من گفته بودن قبل دعا باید یه جمله ای یکی بعد با خدا حرف بزنی من بلد نبودم و میگفتم خدایا من ایطوری باهات حرف میزنم میدونم که قبول نمیکنی چون دعا کردن یه طوری دیگه هست که من اونو بلد نیستم و با استرس میگفتم و،راهی دیگه هم نداشتم .

      اما الان با گوش دادن به این فایلها همه چیز بر عکس شد این افکار که تو سرم کرده بودند همش اشتباه بود و،خدا،را خیلی ترسناک جلوه داده بودن ور صورتی که خدا از،مادر هم مهربان تر است و بنده هاش را خیلی دوست،داره و هرچه از،او به ما برسه همش خیر و خوبی هست و من یاد گرفتم که در هر شرایط در هر مکان وبا هر،زبان میتوانم با خدا حرف بزنم البته با احساس خوب ،آرامش با خنده ،شادی حرف بزنم نه با گله و یا گریه،کردن با احساس خوب چون خدا احساس دارد 

      خدا سواد ندارد احساس دارد ،خدا گوش ندارد احساس دارد ما به این سادگی میتوانیم با خدا حرف بزنیم .

      خدایا شکررررررررررررت که با این سایت آشنا شدم. ممنون استاد  روشن. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mokhtari.sab7781
      1400/02/01 11:16
      مدت عضویت: 1486 روز
      امتیاز کاربر: 12916 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 455 کلمه

      سلااام

      من خیلی به این جمله فکر میکنم : در هر زمینه ای مشکل دارید به معنیه اینه که در اون زمینه ارتباط شما با خدا دچار مشکل هست.

      من این جمله رو هنوز درک نکردم چرا که اگه درکش کرده بودم تغییرات عظیمی در زندگیم به وجود میومد. من خسته شدم از بی ایمانی. چرا به خدا ایمان ندارم؟ همش دارم پشت گوش میندازم که بشینم و برای خودم منطقیش کنم که خدا قادره هر کاری رو انجام بده ، خدا سلامتیه ،آگاهیه، نوره، عشقه ، ثروت و فراوانیه و منم همه ی اینا رو میخوام . منم که تکه ی کوچکی از خدام پس چرا نمیتونم به اندازه خودم از طعم های خوبش داشته باشم. من خیلی فکر میکنم و هر روز به دنبال ایمان،، درون خودم جستجو میکنم.

      توی فایل گفتید ما خدا رو انسانی می بینیم که یه سری امکانات عظیم تر نسبت به ما داره و این دقیقا اعتقاد قبلی من به خدا بود من فکر میکردم خدا یه پادشاهه که میتونه کلی کار بکنه و فکر میکردم اونه که نمیخواد من طعم های عالی رو بچشم اما بعد فهمیدم این من بودم که این زندگی رو با تمام تجربه هاش انتخاب کردم و مسئولیت صد در صدش با منه ، من فهمیدم این خدا نیست که به من دستور داده در این جسم و در این کشور و با این خانواده به دنیا بیام بلکه خودم بودم که بر اساس آگاهی هایی که باید در این زندگیم کسب کنم این زندگی رو تمام و کمال انتخاب کردم و خدا فقط یه انرژیه خیلی عظیمه که منو راهنمایی کرده.

      و هر وقت شما درباره ی احساس ما صحبت میکنید به یاد نوزاد ها و بچه های کوچیکی میوفتم که با شادی این طرف و اونطرف میرن و حتی نمیتونن حرف بزنن اما چیز های مورد نیازشون به وفور در دسترس هست و این برای من به این معناعه که خدا اگه سواد داشت فقط باید به کسایی که باهاش حرف میزنن و نماز میخونن و دردودل میکنن جواب میداد و چون بچه ها نمیتونن حرف بزنن پس نباید خدا خواسته هاشونو بر طرف کنه، ولی این طور نیست و اتفاقا بچه ها خیلی شاد تر از ما آدم بزرگایی هستن که ادعای نماز و روزه و دین میکنیم،پس راه ارتباطی ما که قطره ایم با اقیانوس قدرتمند کائنات، احساسمونه. همه ی انسان ها با یه زبان حرف نمیزنن، همه ی انسان ها در یک نقطه از کره رمین زندگی نمیکنن، همه ی انسان ها خوندن و نوشتن بلد نیستن ، همه ی انسانا مسلمون نیستن ولی… همه ی انسان ها احساس دارن.

      ازینکه این دوره عملی هست بی نهایت خوشحالم. خوشحالم ازینکه بهمون گفتید نباید درباره ی چیزایی که بدن حرف بزنیم و نباید احساس بدمون رو با خدا در میون بزاریم.

      ازتون ممنونم 

      خدایا خیلی خوبی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار sofiashirazi667
      1399/12/07 22:38
      مدت عضویت: 1468 روز
      امتیاز کاربر: 3699 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 23 کلمه

      سلام…سلام…من فقط از طریق احساسی ک دارم با خدای بزرگ ارتباط برقرار میکنم همیشه هم کمکم کرده و تنهام نگذاشته الهی شکررررر الحمدالله

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1399/11/07 17:35
      مدت عضویت: 1832 روز
      امتیاز کاربر: 334 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 2,097 کلمه

      باسلام باید خیلی شکر گزارباشم که به سایت تناسب فکری وبعد بدنیالش بافایل زندگی باطعم خدا هدایت شدم .
      خدای من باید دقت کردودید چگونه برزبان افراد جاری میشی که هدایت کنی ودرمسیر بهترینها قرارمون بدی.خداروشکرعمری برای توفیق دیدن فایل ۸ پیداکردم .
      عجب فایل تکان دهنده وپر از محتوا واگاهی هست .اساس وبنیان مسیر وحرکت رو بروشنی بیان میکنه .واقعا ریشه حرکت همان پیدا کردن خداست .فایل تکان دهنده ای بود که بیدارمون کرد و اتش غم واندوه ونگرانی واظطراب وترس از گذشته وناامیدی درزندگی واینده نامعلوم رودر درونم خاموش کرد وارمغان داشتن احساس خوب وارامش ونگران نبودن برای هیچ چیز وتغییر بیشتردر رفتاروگفتار وبازشدن راه را برای ورود نعمات وبرکات بیشتررو برام داشت.
      ازروزی که با فایل زندگی با طعم خدا اشناشدم شروع تغییرات رو حس می کردم هرچند ناچیز بود اما این فایل کاملا دست وروی من روشست ونتایج خوبی درزندگیم شروع شدازجمله اشنایی باطعم های خوب ،چگونگی نگاه مثبت به هرانچه دراطرافم میگذره ،با دیدن ویا شنیدن وروبرو شدن با هرچیزی با احساس خوب و نگاه به هرچیزبا دید مثبت وبرداشت خوب ،مشکلات وگرفتاریها رو دیگر به صورت گره نگاه نمیکنم ،ازقیدوبند حرف ودید دیگران وغم وغصه خوردن از گذشته وانچه ازدست داده ام ویا نتوانستم بدست بیاورم ومقایسه کردن وکلا از هر انرژی منفی تا حدود زیادی رها شدم .خیلی سبک وراحت شدم .اصلا دیدم به زندگی وزنده بودنم عوض شده .قبول کردم هرانچه تاالان سخت وبد گذشته نتیجه کار خودمه .
      —خداکنارمونه ازرگ گردن نزدیک تر واز مادر مهربونتر ومن بدنبال چیزی میگشتم که بهترینهارو بهم بده.استادگرامی عجب حرفهایی بسیار عمیق ووسیع وواقعی بادلیل ومنطق محکمی که ازعمق وجودتون هست و اینطور درما نفوذ میکنه وراحت می پذیریم. ازشما بسیار متشکرم .سالهای قبل وقتی درمجالس ایام خاصی در مکانهایی برای دعا شرکت میکردم وقت دعا کردن مداح یا دعا خوان با هیجان ودادوسروصدای بلند میگفت الان موقع استجابت دعاست خوشا بحال کسانی که خدانگاهشون کرده وبهشون اشک داده والان دارن گریه میکنند اگه میخواهید شماهم دعاتونو خدا بشنوه دستاتونو خیلی بالا ببرید وهرچه میتونید دادبزنیدوباصدای بلند خدا رو بخونید .منم که ادم ارومی بودم واین حرکات رو دوست نداشتم انجام نمیدادم ودردل خودم با خداحرف میزدم ولی چون مثل دیگران با سروصدانمیگفتم امیدی به نگاه خدا نداشتم رفتن به این مجالس وزیارتگاهها رو برای براورده شدن حوائج دوست داشتم وفکر میکردم اگر به انجا بروم ودراون جمع باشم خدا نگاهم میکنه .دراین اماکن میدیدم کسانی رو که یا در اطراف مداح هستند ویا دربین جمعیت درجاهای متفاوت نشسته اند ودر جاهایی از دعا که مداح میگفت شروع به جیغ ودادو فریاد وگریه با صدای بلند میکردند وزجه میزدندتا مجلس راگرم کنند ولی بعد از پایان دعا انهارو میدیدم که حتی قطره اشکی بر صورتشان جا نگداشته وخندان بودندبرایم رفتارشان عجیب بود وبفکر می افتادم که این روش عبادت درست نیست اما سالهاست که متوجه شدم بخشی ازاین رفتارها فقط برای ایجاد هیجان ودرواقع ازمسیر اصلی خارج شدنه .برای همین هست که سالهاست در این مکانها شرکت نکردم وپیش خودم میگفتم مگه خدا همه جانیست ارتباط با او نیازی به رفتن درمکان خاص ویا انجام کار خاص نباید داشته باشه . عبادت باید حس وحال خوب به ما بده وباعث وصل ونزدیکی به خدا وشناخت بهتر وبیشتر خدا شودو نه نمادین ونمایشی باشه .دیدن اینگونه رفتارها از یک طرف ومشکلاتم از طرف دیگر باعث ایجاد دید دوگانه ای نسبت به معنویات برایم شد .درنماز اصلا متوجه نبودم چی میگم وازترس خدا وعذاب اخرت نماز میخوندم که درواقع احساس خوبی از این نماز خوندن نداشتم .در طول عمرم عاشق خواندن نماز ودعا وروزه گرفتن ورفتن به اماکن زیارتی ومذهبی وروضه وایام وشبهای عزاداری های خاص بودم فکر می کردم از این طریق خدا حرفهامو میشنوه وشاید گناهامو نادیده بگیره وجوابمو بده غافل از اینکه خدا کنارمه ودروجودمه واز خودش دردرونم دمیده ومن جزیی از خودشم که گمش کردم ودارم بیراه میرم ودنبال سوزن درانبار کاه میگردم .
      درهنگام بودن درمکانهای عبادت یا به اصطلاح ارتباط باخدا حال خوبی داشتم ولی بعد از چندروزدوباره روزهای قبل تکرار می شد ازخودم بدم می امد که نتوانستم رضایت خدارو جلب کنم سردرگم بودم نمی دانستم باید چطور عمل کنم که هم خدا ازمن راضی باشد و هم من از خودم واز خدا راضی باشم .افرادی رادیده بودم که خیلی خاص ونکته به نکته ودقیق وعارفانه وبا زبان تمجید خاصی با خدا حرف میزنندوبرای هر خواسته وحرکتی انجام میدهند قدم به قدم نیت میکنند وخداهم به انها توجه میکند .با دیدن انها افسوس می خوردم چرا من مثل انها نیستم چقدربا کلمات عالی با خدا حرف میزنند وبرای هرکاری نیت خاصی میکنند وبه خدا نزدیک هستند ولی من معرفت هیچکدام رو نداشتم .ازوقتی به فایل زندگی با طعم خدا گوش کردم وتمریناتشو انجام دادم مخصوصا زمانی که با طعم های خوب وبد اشنا شدم وتقریبا یادگرفتم هرچیزی رابا زیبایی هایش ببینم نه با انرژی منفی دادن باور کنید بعضی از مشکلات کوچکم بدون فکر ونگرانی برایم حل شدند .ارامش عجیبی به خانواده برگشته .اصلا نمی دانم این موج انرژی مثبت شما استاد گرامی وهم گروهی هاست که باعث تاثیر وتغییر خودم وخانواده شده وانگار خیلی چیزها روالش درزندگیم عوض شده .ارامش وهمبستگی بیشتری در بینمان بوجود امده وروند روزانه زندگیم به سمت شادی وخیروخوشی حرکت کرده باور نمی کنید دراین ۱۰ روزی که فایل ۸ روگوش دادم وتمریناتشو انجام دادم ونظرات رو خوندم ۲ بار موقعیت شادی پیش اومد که بعد از ده سال همه از ته دل برای چند دقیقه خندیدیم .سعی کردم بیشتر مواقع به مشکلاتم بعنوان مانع وگره نگاه نکنم .یاد گرفتم درست هست که ممکنه هر روز اتفاقاتی بیوفته که برایم رنجش وناراحتی رابیاورد ولی باید خودم با بینش ونگرش خوب وبارفتار درست ان اتفاق رابرای خودم راحت ببینیم وانرژی مثبت وحال خوب را برای خود بفرستیم تا با انعکاس ان موج مثبت اتفاقهای خوب برایم بیوفتد وبایدخودم حالم رو خوب کنم.دارم با همین روش جلو میرم وخداروشکر چیزهایی تغییر محسوس داشته البته هنوز افکار منفی وازاردهنده به سراغم می اید اما خیلی کم شده میدونم که اول راه هستم ونیاز به تمرین وتمرکز زیاد برروی طعم های خوب رو دارم ولی هدایتم به این مسیر وتغییرات هرچند جزئی برایم نشانه خوب وامید وارکننده برای ادامه راه وانتخاب درست ودرمسیر صحیح قرارگرفتنم است که میتوانم وحتما تغییرات عالی تری انجام می شود .
      .کلامتون بسیار درسته که ماازخدادوریم نه خداازما نوجوان که بودم به خدانزدیکتر بودم احساس خوب بودن خدا دروجودم را داشتم وبه مطلب خدا از روح خودش درون انسانها دمیده اگاه بودم وگفتگو با خدا درهرنوع عبادتی برام لذت بخش بود .اما گذر ایام وزیاد شدن مشغله های زندگی و ورود طعم های بد در زندگی وتوجه به انها وتاثیر محیط ودیگران درزندگی ام باعث کم رنگ شدن وگاهی محو شدن وبی اعتمادی ودور شدنم از خدا وقهر کردنم از خدا شد. اما لطف ومهربانی خدا باز هم دربن بستها شامل حالم شد.مدتی است طعم رهایی نسبی راچشیده ام وخیلی راحت تر وسبک تر شدم وبه محیط اطرافم وحرف واتفاقات بدوناراحت کننده اصلا توجه ندارم واز انها دوری می کنم اگرهم درگیر شوم یا ببینم یا بشنوم سریع سعی میکنم فکروذهنم رابه چیز دیگر یامکان دیگری منحرف می کنم همانطور که توصیه کردید درهرموردی سکوت ولبخند وایجاد فکرها ورویای خوب را در ذهنم پیشه می گیرم وهرچه دراطرافم میبینم ویا اتفاق می افتد بااحساس خوب ورفتارخوب ودیده ونگرش خوب
      وحال خوب با انها می گذرانم وخیلی حال بهتری دارم .دراین مدت دیگر حسرت دیگران وگذشته خود راخیلی کمتر می خورم وکمتر نگران اینده و خواسته هایم هستم وخیلی راحت درهرزمان ومکانی باخدا راحت وساده حرف میزنم وخواسته هایم را میگویم نه فقط بعد از نماز یا مکانهای عبادی وهمه چیز راخوب وزیبا می بینم ومرتب خداروشکر می کنم .درسته که هنوز درنمازم خیلی حواسم به خدا وگفته هایم نیست ولی بعد از نماز بازبان خودم دعا و باحال خوب دعا می کنم وبا خدا حرف می زنم همین برایم باارزش است که تونستم بعد از نماز خیلی راحت وباارامش وبدون التماس وگریه وزاری وناراحتی وناامیدی ونگرانی وگله وشکایت ازخودم وخدا وروزگار باخدا حرف بزنم ومطمئن باشم که خدا هست وحضور داره ومیشنود ومی بیند که این خودش یک قدم به جلو حرکت کردنه و منم خداروشکر می کنم بابت همین تغییر هرچند کوچک .انسانی که اشرف مخلوقاته وبا حس ششم ذهن خودش خدا این قدرت را بهش داده که اشیاء را جابجا کنه ویا روی اب راه بره ویا ذهن دیگران را بخونه ویا کمی بالاتر از سطح زمین خودش را نگه دارد وکارهای خارق العاده وعجیب دیگری که خدا توان انجامش را به اوداده انسانی که میتواند برهمه چیز مسلط شودوهمه چیز مسخر انسان افریده شده تا خودش وخدایش رابهتر پیدا کند وپی به قدرت لایزال وبی حد خداببرد واین همه برای ماارزش قائل شده پس چگونه ماازاودورشدیم وبیراهه رفتیم وقدروارزش وجودیه خودمان رانفهمیدم .وقتی به این چیزا فکر میکنم با حال خوبتر وارامش واطمینان بیشتر متوجه نگاه خدا وحضور همیشگی خدا وهمراه بودنش درزندگیم درهرلحظه وهرمکان می شوم.
      درفایلهای لاغری با ذهن گفتید اگر تغییر در عادتها درذهن به درستی انجام پذیرد وصبور باشیم میبینیم که جسم ارام ارام به سمت متناسب شدن حرکت می کند درمورد ارتباط با خدا وپیدا کردن حس خوب هم همین قانون جواب میده اگر واقعا به خدا اعتماد کنیم واورا دروجودمان ودرهمه جا حاضر وناظر براحوالمان ببینیم ومطمئن شویم که او احوال مارامی بیند ومی شنود ودرک کنیم که اوعاشق بنده هایش است و توجه کنیم که هر چه افریده است برای ارامش واسایش وراحتی وشادی ولذت بردن ما از انهاست واز صمیم قلب حس خوب وجود خدا وخودمان وانچه دراطرافمان است را پیدا کنیم ویقین داشته باشیم که از همه چیز به وفور در دنیا وجود داره ومالک همه انها خداست وهرچه ببخشد از او کم نمی شود وبه همه می بخشدوما هم میتوانیم یکی از انها باشیم ،قطعا فاصله بین ما وخدا ورسیدن به درخواستهایمان کم می شود چون روحمون گسترده تر میشود ودرجات بالاتر را می تواند بپیماید وبرای درک وجذب بیشتر اماده می شودوبدنبال انهاانعکاس انرژیهای مثبت واحساس خوبی را که فرستادیم برایمان به بهترین شکل بر میگردد بدلیل اینکه حال ما خوب بوده ،درک ما خوب بوده ،همه چیز رازیبا دیدیم وطالب زیبایی شدیم وهمه مخلوقات وکائنات افریده شده اندتا انچه را ما طلب می کنیم به ما بدهند .
      اگر انرژی منفی وحال وحس بد غم واندوه ونگرانی واظطراب وحسرت وحسادت وپشیمانی وشکایت وغرزدن رابفرستیم انعکاس فرستاده هایمان که انرژیها وطعم های منفی وبد بوده برایمان روزگار سخت وبد را فراهم می کنند واگرانرژی مثبت و حس وحال خوب دیدن همه چیز با عینک زیبایی وشادی ونشاط وخیر وخوشی وارامش ورهایی باشد قطعا انعکاس خوبیهایی را که خواسته ایم روزگارعالی ورسیدن به خواسته هایمان را برایمان می فرستنداقای دکتر ممنون راهرو بهمون نشون دادی واقعا راحتمون کردیداز قیدوبند باورهای اشتباه خیلی سبک وراحت وازاد شدم بخصوص مطالبی که درفایل های قبل درمورد توبه وبخشیده شدن گفتید که توبه کنید وبخشیده می شوید دیگر تمام حالم عوض شد ارام وسبک بال شدم وباورهای اشتباه رو کنار گذاشتم .همینطور ازوقتی که حس وطعم بد غم وغصه ومرور گذشته وحسرت برگذشت عمر ونرسیدن به خواسته ها ومقایسه نکردن را کنار گذاشتم وعلت توجه نکردن به انها را فهمیدم ومطمئن به دیدن وشنیدن وحضور خدا در هر زمان ومکان وباهر زبان وحتما جواب دادن اوبه بندگانش شدم اوضاع همه چیز برایم بهتر شده .ای کاش از اول اینگونه زیبا وریشه ای درباره خدا مارا اموزش داده وبرایمان حرف زده بودند وبرای معرفی زیباییهای خدا بجای ارجاع دادنمان به دعاهایی ومطالبی که انچنان درکی از انها نداشتیم افرادی بودند که فصیح ووسیع وراحت واسان مثل شما درموردش صحبت میکردند.بطن همه انسانها خدا جو است .الان با پی بردن به باورهای اشتباه درموردخدا وپاک کردنشان واقعا وقتی میگویم خداروشکر دیگر زبانی نمی گویم ومی فهمم چرا شکر می کنم .دیگر حسرت نمی خورم متوجه هستم که هیچ منعی برای بدست اوردن این همه نعمت وخواسته وفور وفراوانی وثروتی که در جهان افریده شده وجود ندارد وهمه برای کسانی است که انهارا طلب کنند وبیخود وبیهوده از خدا وخشم او ترسیده ام واز او قهر میکردم وراه خوشبختی دنیا واخرت ولذت داشتن واستفاده از نعمات راروی خودم بسته بودم. فقط این کلمات راشنیده وبیان می کردیم خدایی که از مادر مهربانتر وازرگ گردن به مانزدیک تراست اما ان راحس نکردیم و در وجودمان جانگرفته بود خدایی که همه وجودش زیباست صفات زیبایش همه منبع خیرو برکت ونیکی وشادی است که از همه انها درون ماهم نهاده.
      خدایاشکرت برای بهترین نعمتی که به من دادی هدایتم کردی برای پیدا کردن خودم وخودت درحد درکم بوسیله راهنماهایت .خدایاشکرت بابت پیدا کردن چگونه خوب کردن حالم واحساس نیاز به ارتباط با خودت ولذت حرف زدن با حس وحال خوب ودیدن زیباییها با تو.
      خدا یا از تو می خواهم کمکم کنی حضورت را همیشه درکنارم درهمه جا وهمه وقت باور داشته باشم وبفهمم که همه چیز درجهت خیرو خوبی وشادی حرکت می کند ودیگر ناراحت ونگران هیچ چیز نباشم .
      خدایا بابت همه چیز ازتو سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6091 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 18 کلمه

        سلام دوست عزیز
        از خوندن نوشته شما لذت بردم
        خدا رو شکر که همواره ما را هدایت می کند

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار ali53shokrani@gmail.com
        1400/03/08 19:55
        مدت عضویت: 1255 روز
        امتیاز کاربر: 115 سطح ۱: کاربر مبتدی
        محتوای دیدگاه: 22 کلمه

        سلام نوشته شما را خواندم خیلی با احساس بود خودش یه فایل آموزشی بود متشکرم در پناه خدا همواره خوش احساس باشی

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 17490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 362 کلمه

      وقت شما بخیر عزیزان
      خداوند نمی تونه از کسی دور شه به خاطر باورهایی که داریم نتونستم کارهایی و انجام بدم که خوشش بیاد و هر باورهایی که داریم این مشکلات و دارم پس خدا از من خوشش نمیاد . منم اینها رو شنیده بودم خدا دوست نداره اینطوری خدا دوست نداره ولی با تمام این حرف‌ها من هیچ وقت این فکر نیامده بود توی ذهنم که فکر کنم خدا از من دوره یا منو دوست نداره برعکس همیشه پیش خودم فکر می کردم منو خدا خیلی دوست داره ولی هیچ وقت به کسی نمی گفتم حتی یه دفعه که با خالم رفته بودم جلسه قرآن توی ایران یه دفعه دیدم همه توجه‌شون به من جلب شد و اون خانم صاحب خونه کفت چه چهره نورانی داری شما البته اون موقع جوون بودم خیلی .
      در هر صورت من همیشه با خدا حرف می زدم پیش خودم ولی نماز همیشه نمی خوندم ولی روزه می گرفتم نماز و روزم به صورت مرتب نبود خواهرم هم روزه می گرفت کوچیک بود ولی سحری نمی خورد من تک تنها سحری بلند می شدم رادیو می ذاشتم و سحری می خوردم نمی دونم دوست داشتم خیلی .
      زیارت کردن و خیلی دوست داشتم امامزاده صالح خیلی می رفتم البته حالا می فهمم که خدا واسطه نمی خواد مستقیم باید از خدا در خواست کرد
      شاید چون اینجوری بزرگ شده بودیم دیگه .
      از چند وقت پیش که این دوره طعم خدا رو شروع کردم دیگه هر روز سعی می کنم احساسم خوب باشه یه وقت خیلی بزن و برقص می کنم حالا هر روز هم نمی تونه اینجوری باشه ولی سعی می کنم چیزها و بپذیرم گله و شکایت نکنم تا می تونم
      خداوند چون بی نهایته محدود نیست به مکان و زمان خاص. و در هر لحظه خودم و وصل به خدا می دونم خودم و خانوادم و به خدا سپردم و می گم و یه موقع که نگران می شم می گم این کار شیطونه اون کسایی که به خدا ایمان دارن حق ندارن نگران باشن مومنان نه ترسی دارن نه غمی
      با احساس خوب بخوام گریه و زاری فایده نداره .با چه احساسی با خدا حرف بزنم که همه چی عالی بشه . خدایا ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سهیلا عظیمی ویشته
      1399/10/29 18:47
      مدت عضویت: 1873 روز
      امتیاز کاربر: 17953 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 664 کلمه

      خدا سواد نداره احساس داره ۰۰۰۰۰۰۰۰۰
      رابطه خوب با خدا وند رابطه احساسی باید باشه اگر در یک مورد یا موضوعات زندگی ی جای کارمون لنگه به خاطر ایمان نداشتن در آن مورد از زندگی است اگر میخواهیم در موارد زندگی پیشرفت کنیم باید از خدا بتوانیم درست درخواست کنیم مهم نیست به چه شکل یا چه زبانی از خدا درخواست کنیم فقط کافیه احساس خوب موقع درخواست داشته باشیم همیشه در کلاسهای دینی از کودکی تا دبیرستان به ما یاد دادند که باید قواعد وقانون هایی را برای حرف زدن با خدا رعایت کنید وهمین سخت گرفتن ها باعث میشد اکثر شاگردان از کلاس دینی فراری باشند یکیش خود من همیشه با اکراه میرفتم سر کلاس دینی ویا حتی کلاس عربی بشدت از زبان عربی متنفر بودم با این که در دیگر دروس بسیار عالی بودم اما از این دوکلاس نمره قبولی برایم کافی بود این شد که تا مدتها از دین واعمال دینی فراری بودم ولی به مرور با فارسی خواندن کتاب قرآن آن هم به واسطه این که همیشه در من سوالی مطرح بود که چرا من باید مسلمان باشم شاید دلم بخواد دین دیگر را انتخاب کنم برای همین تمام کتب دینی را چه انجیل چه تورات و بعد قرآن کریم را مطالعه وتحقیق کردم و بعد از آن فهمیدم به حق قرآن کریم کامل ترین کتاب است وبعد از آن نماز را تا بحال خواندم ولی هیچ وقت نتونستم روزه بگیریم همیشه با زبان خودم از خدا عذر خواهی کردم گفتم خدایا تو ابن روزه رابرای سلامتی من قرار دادی ولی خودت هم میدونی که من قادر به گرفتن روزه نیستم وسط روز میرم میشکنمش کلی شرمنده ات میشم خودت ببخش استاد از اول من خیلی راحت با خدا حرف میزدم هرچی را که میخواستم راحت میگفتم خدایا من اینو میخوام تو هم باید به من بدی خیلی زود هم خواسته من برآورده میشد خواهر من خیلی مذهبی بود واز خدا خیلی مترسید همیشه کلی تو زندگی اش مشکلات داشت ولی میترسید از خدا راحت خواسته اشو بخواد کلی دعا میخوند زار میزد سر نماز نماز شب میخوند اما خواسته های زندگی اش براورده نمیشد باور کنید یک روز با ناراحتی به من گفت چرا تو هرچی مبخواهی خدا بهت میده چرا به من نمیده گعتم چون تو از خدا میترسی اما من نمترسم راحت میگم من بنده اتم و وظیفه تو بهم بدی خودت منو آفریدی که تو زندگی خوشحال باشم پس اینو بده تا من خوشحال باشم ولی باز خواهر من نفهمید من چی میگم آخر سر هم حجاب اشو کنار گذاشت ولی خوب نمازش را میخوند من خدا را خیلی دوست دارم خدا خیلی نعمت ورحمت برای من قایل شده عشق من به خدای خودم بی حده ولی اینو فقط خودم میتونم درکش کنم وقتی که یک کار خیر انجام میدم خوشحال باشم میگم خدا هم خوشحاله وی وقت که غیبت کسی را میکنم مثلا یکی ناراحتم کرده باشه و کارشو به دوستم بگم آخرش حس خوبی ندارم میگم بد کردم الان خدا ازم ناراحته باید سعی کنم بیشتر روی اعمالم دقت کنم تا خدا را ناراحت نکنم از خودم مثل غیبت کردن وباید حالا که خدا اینقدر دوستم داره منم کارهای خیرم بیشتر کنم تا بیشتر خدا را خشنود کنم عاشقتم خدا ی مهربانم ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1399/10/22 12:05
      مدت عضویت: 1519 روز
      امتیاز کاربر: 7836 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 946 کلمه

      با سلام
      یادمه وقتی بچه بودم وقتی همش ۴ سالم بود وقتی صبح ها از خواب بیدار میشدم واز خونمون بیرون میومدم برای بازی داخل حیاطمون درست جلوی درخونمون دوتا درخت گوجه سبز وگوجه قرمز بود که برگ های سبز وقرمزش همیشه نظر منو جلب میکرد یادمه وقتی توی حیاط بودم وقتی از بین این درختا عبور میکردم با خدا حرف میردم سرمو بالا میگرفتم ومیگفتم خدایا مامان بابام با هم مهربون شن خدایا منو دانشمند کن خدایا منو پولدار کن و فکر میکردم خدا از بین برگ های این درختا به من نگاه میکنه وبرای همینم سرمو محکم بالا وروبه عقب نگه میداشتم وبا خودم یواشکی حرف میزدم حتی یه داداش کوچولو ازش خواستم یادمه وقتی ۶ سالم بود واز خدا برادر خواستم بدو بدو اومدم پیش مامانم وبهش گفتم یدونه داداش کوچولو برام بیار من خواستم از خدا مامانم خندید وگفت نمیشه خواهر باشه گفتم نه من داداش کوچولو میخوام یادمه اون موقع مامانم با خنده به همه میگفت خداکنه پسر بشه وگرنه این دختره میبره میزاردش بیرون در😅🤣😁چون اشتباه اوردن و وقتی داداشم به دنیا اومد اونقدر خوشحال بودم که کلاس اول با ذوق تا خود خونه دوییدم بچه که بودم هر چی از خدا میخواستم همون میشدومن خیلی حرف زدن با خدا رو دوست داشتم اما یه روز دیگه دعاهام برآورده نشد پدرو مادرم به شدت با هم دعوا میکردن وپدرم حتی تا مرز سکته پیش رفت اون زمان شنیدم که یکی گفت چون خدارو با احترام وبا خلوص صدا نمیکنی نمیشنوه چون فلان دعارو قبلش نمیخونی نمیشه بیا فلان ذکر بگو حتما میشه باید قبلش حسابی گریه کنی تا گناهانت سبک شه من همش فکر میکردم آخه مگه من چه گناهی دارم شاید چون فلان جا دروغ گفتم شاید چون فلان درسمو تقلب کردم شاید چون در دلم عاشق پسری شدم ودورادور ازش خوشم میاد پس حتما گناه کردم مستهق این همه بدبختیم کم کم دنبال راههای عحیب رفتم کلی کتاب دعا خریدم ذکر میگفتم نماز شب میخوندم گریه میکردم واز خدا طلب میکردم والتماس میکردم کم کم خسته شدم شیطان نجواهاش شروع شد تو طرد شدی تو گناه کاری که صدات بهخدا نمیرسه تو خلوص نداری این اخلاص من اصلا نمیدونم از کجا دراوردن وبه خورد ما دادن من در نوجوانی تمام مسجدا تمام امام زاده ها حتی مکه هم رفتم اما حالم خوب نشد وشده بودم یه دختر افسرده که همش گریه میکنه وهمش مواظب دست از پا خطا نکنه حجاب سفت وسخت نماز اول وقت هیچ وقت به خودم نمیرسیدم وآرایش نمیکردم حتی قرص افسردگی برام دکترشروع کرد تا اینکه یک رمال بهم پیشنهاد کرد یکی از دوستام از اینا که قدرت خاصی دارن وانرژی میدن وچاک راهها رو باز میکنن رفتم پیشش وکلی پول دادم بهش من نشوند وبهم یک سری آموزش وتمرین داد بعدشم با انرژی دستش به قول خودش چاک راه مغزی من باز کرد بهم گفت چشماتو ببند ویه کارایی بالای سرم کرد من احساس گرما کردم وبهم گفت الان یک نوری باچشم بسته میبینی بهم بگو چه نوریه گفتم بنفش چون واقعا یک نور بنفشی با چشم بسته حس کردم بهم گفت تو قدرت فوق العاده ای داری اکثر آدم ها قادر به دیدنش نیستن ورنگ های دیگه ای میبینن وتو فقط یک مرحله تا استادی که طلایی میبینن فاصله داری واین نشان از روح بزرگ تو داره کاری ندارم که چقدرش دروغ بود یا راست اما من تمام خواسته هامو اون لحظه خواستم وبهم گفت که آرزوهات برآورده میشه وبهم این باور داد که حتما بهش میرسم از اون روز من آدم دیگه ای شدم باور کردم دیگه انسان بدی نیستم باور کردم به مراد دلم میرسم وخوشبخت میشم واینجوری واقعا هم رسیدم چند ماه بعد با همسرم آشنا شدم وازدواج کردم وبه چند تا آرزویی که کرده بودم اما با این حال بعد ازدواجم بازم کژ دارمریض خدارو باور میکردم وناامید میشدم چون کلی باور اشتباه داشتم راجبش اما از وقتی این دوره رایگان زندگی با طعم خدارو شروع کردم تازه درهای رحمت وبرکت بروم باز شده آرامش به زندگیمون اومده ثروت خوشبختی پیشرفت امید وسلامتی وپیشرفت حالا تازه میفهمم خدا در وجود من خدا باهر زبانی وهر لحنه میشه باهاش حرف زد میشه با خدا دوست شدوعاشقش شد میدونید چرا چون خدا در باورتون به خودش در ایمانتون در احساستون در امیدتون این کلمات هم گمراه کننده اند هم شفاف اگه باوراتون درست کنید تازه معنای واقعیشون نشونتون میدن ومثل من هر روز لبخند از روی لباتون از چشیدن بینهایت طعم های لذیذ وشیرین وخوشمزه محو نمیشه من حالا فهمیدم چاقی اگه کلی بدی داشت اما من بینهایت شکمو ولذت جو کرده ومن دارم بینهایت هرروز چیزای خوشمزه ولذیذ میچشم ومیخورم ومینوشم ولذت میبرم من هرروز طعم خوشمزه آرامش میچشم که به به عجب طعم لذت بخشیه وخدارو شکر که هر روزدر زندگیم بیشتر میشه دارم طعم تناسب اندام میچشم که چقدر فوق العادست ولذیده وجذاب به به خدارو شکر که هر روز بیشتر در بشقاب زندگیم از تناسب اندام وزیبایی میگذاری دارم طعم لذیذ ثروت میچشمو هر روز خدای مهربانم نعمت ها وبرکات وپول هایی رو به ما دهد وهر روز بیشتر سهم بیشتری برامون میگذاره چون ما با اشتها تا آخرشو میخوریم طعم پاکی وتمیزی ونظم وطعم لوکس وجذاب همه چیز فوق العاده بودن به من میچشونه ومن هر روز زندگیم منظم تر تمیز تر ولوکس تر میشه به به که چه طعمی داره وبینهایت طعم دیگه گه خداروشکر میکنم برای عشق برای سلامتی برای امنیت برای داشتن پدرو مادر برای داشتن برادر خوب وخیلی خیلی چیزا ومن هر روز که بیدار میشم عجب ضیافتی برپاست عجب جشن شاهانه ای خدابرای من برپا کرده البته برای تگ تک شما ها هم هستا اگه باور کنید که دعوتین وبه این جشن بیاین فقط یادتون باشه مثل من حسابی به خودتون برسید که جشن بزرگترین جشنیه که میتونید تصورش بکنید😉

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1399/10/05 02:19
      مدت عضویت: 1530 روز
      امتیاز کاربر: 1017 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 180 کلمه

      فایل زندگی با طعم خدا جلسه هشتم :

      به نظرم، خداوند احساسی به ما داده به نام امنیت. من با یاد خدا ارامش میگیرم.، پس خداوند ارامش است ، فروتنی و توکل است. نزدیکی به خدا برای من سرشار از استقامت و سرور است. وقتی من امیدم به خداست ، فضل او برایم بی منتهاست.😇

      خورشيد او برای همه مردم میدرخشد. ابر رحمت او برای همه میبارد. نسیم عنایت او برای همه میوزد. من وقتی با خدا حرف میزنم و دعا میخوانم ، به روحم غذا میدهم. من محبت خداوند را در قلبم حس میکنم ، پس خدا همه جا هست.😇

      من وقتی از خداوند طلب و درخواست یاری میکنم و اقدام میکنم ، تایید الهی او همواره به من میرسد. خداوند بسیار بزرگوار است چون الان من را در این دوره گذاشته است. نزد خدا زن و مرد برابر هستند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد. خدا سپاسگزارم که بنده توام و در حضورت در این دوره به شادی ، ارامش ، تناسب اندام و لذت از زندگی میرسم. تو را هزاران هزار بار شهر و سپاس. 😇

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شیرین محصلی
      1399/09/25 21:43
      مدت عضویت: 1874 روز
      امتیاز کاربر: 15073 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 323 کلمه

      استاد فایل پر محتواییه وهریک دقیقه ش کلی حرف واطلاعات داره واقعا نمی دوتم از کجا شروع کنم ،من به خاطر بیماریم واینکه هر سال از سال قبلش بدتر می شد به این دوره هدایت شدم وقتی وارد سرزمین لارها شدم می دونستم مشکل من جسمی نیست ویه جای کار مشکل داره ونمی دونستم چیه وخیلی خسته شده بودم وداشتم هرچیزی رو که داشتم از دست می دادم وروابطم رو باهمسرم داشتم به صورت جدی خراب می کردم وهیچ راه حلی براش پیدا نمی کردم که خدامن رو هدایت کرد وکم کم فهمیدم مشکل چیه وخب کلی زندگیم عوض شد ،من ذذهنم همش در چالشه با این گفته من به قدرت شفادهندگی خدا رو باورندارم ؟من همیشه خدارو شفادهنده ی بیماری ها می دونستم ولی مسئله اینجاست که بهم گفته شده که اگه خدانخواد وکسی رو شفانده این می شه کفاره گناهش وامتحان براش ودرقیامت براش اجروپاداشت نوشته می شه ؟ دنیا جایگاه غذاب وغم واندوه وبایدتوشه خودمون رو برای قیامت حاضر کنم وباید لذت دنیا رو با پاداشت وبهشت درآخرت عوض کردوهرکی به خدانزدیکتر باشه غم و بیماری ومصیبتش بیشتر می شه ،وبهبودنیافتن بیماری من وروز به روز بدتر شدن من ازاین آموزشها نشات گرفته چقدر ذهن مارو بااین گفته ها مصموم کردن ،من وقتی نوجون بودم خیلی خودم روبه خدانزدیکتر می دیدم وهمین طور هم بود همیشه در بدترین شرایط شادوسرحال بودم غصه نداشته هام رو نمی خوردم خودم رو بااطرافیانم مقایسه نمی کردم واصلا برام مهم نبود که چی دارن ومن ندارم وهمیشه از تمام روزهام لذت می بردم ولی باگذشت زمان وبه حساب نزدیکتر شدن به خدا (ک کاملا برعکس حالت واقعیش بود) این حس شادی کم کم جاش رو باناراحتی ،نگرانی وبیماری عوض کرد فقط یک چیز عوض نشد همیشه حس می کردم یه نفر که نمی بینمش هوام رو داره ومن رو از اطفاقات بد دور می کنهومن رو حفاظت می کنه که هنوزم حسش می کنم بااین تفاوت که فهمیدم این خداست وغیراز اون کسی نیست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شیرین محصلی
      1399/09/24 00:00
      مدت عضویت: 1874 روز
      امتیاز کاربر: 15073 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 48 کلمه

      باعرض سلام خدمت استادخوبم ودوستان شگفتی سازم ،استاد شما می گید خداسوادنداره که چیزی روبخوانه ،خدااحساس داره وما باید احساسمون رو خوبکنیم اینجابرای من سوال پیش اومده پس چرااز مامی خوایدکه هرچیزی روازخدا می خوایم رو بنویسیم وشکرگزاری باید نوشتاری باشه ، برام جای سواله چرا؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6091 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 37 کلمه

        سلام دوست عزیز
        بخاطر تمرکز خودته نه خداوند
        خداوند که نیاز به نوشتن برای تمرکز و غیره ندارد
        ضمنا در دوره رسیدن به آرزوها با قدرت ذهن به شکل مفصل و گام به گام موارد اساسی توضیح داده شده است

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار شیرین محصلی
          1399/09/24 18:27
          مدت عضویت: 1874 روز
          امتیاز کاربر: 15073 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 4 کلمه

          مرسی استاد متوجه شدم

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/09/23 00:06
      مدت عضویت: 1814 روز
      امتیاز کاربر: 32956 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 834 کلمه

      من میخوام نگاهم به خدا تغییر کنه
      همیشه خدا رو به ما از طریق بایدها و نبایدها معرفی کرد و بیشتر هم نباید ها بوده تا بایدها
      و همیشه میگفتن خداوند از اشتباه تلفظ کردن حروف من عصبانی میشه و یا باید حروف به سبک خاص عربی تلفظ بشن و ما رو خیلی ترسوندن که درست باید بخونیم و منم فکر میکردم خدا به کلمه های من حساس هست پس همیشه سعی میکردم هرچند معنی عبارت عربی رو بلد نباشم ولی بتونم درست تلفظ کنم و بخونم
      من هم برای دعا کردن و ارتباط با خدا گرفتن همیشه بهترین دعاهای عربی و سورها رو میخوندم و بهترین حدیثها و میگفتم دیگه حالا خوبه و خدا پذیرفت و دعای من قبول هست و این طرز فکر باعث شده بود که من از خدا دور بشم و همیشه هم خودم رو کوچیکتر از خیلیها پیش خدا میدیدم که من نتونستم خیلی خوب حجاب داشته باشم یا من نتونستم خیلی خوب دعاها و قران رو بخونم و بشناسم و اطلاعاتی از اونها یا بقیه کتابهای مذهبی و دینی داشته باشم یا من نتونستم خوب روزه بگیرم و کلی روزه ی قضا دارم ولی فلانی نداره یا من نتونستم در نماز جماعت یا مسجد یا فلان نماز خاص فلان روز یا تمام مراسمهای مذهبی مثل احیا ویا …… شرکت کنم میگفتم من حتما جایگاهم کمتر و کوچیکتر و اونها ادم حسابی هستن و خدا اونها رو خیلی دوست داره و از اونها خوشش میاد و من رو کمتر دوست داره و بلعکس وقتی خیلی دعا و یا قران میخوندم و قضای روزه هایم رو هر طور بود میگرفتم و یا نمیزاشتم نمازم قضا بشه احساس میکردم الان بیشتر مورد پسند خدا هستم و دوستم داره و انسان برتری هستم و خدا حتما از من خوشش میاد

      اما یه باور غلط دیگه رو شناسایی کردم که خدا سواد نداره چون سواد داشتن خدا رو محدود میکنه و خداوند نامحدود هست پس خدا اصلا سواد فارسی یا عربی نداره و این شرک به خداوند هست خداوند تمام زبانها رو متوجه میشه و اصلا کاری به کلمه هایی که میگیم و زبان ما انسانها نداره و خداوند به احساس ما کار داره یعنی همسو با حس ما میشه اگر حسم خوبه یعنی خدا به صورت خوب در زندگی من دیده میشه به صورت نعمتهای خوب پدیدهای خوب ولی اگر حسم بد باشه نتایج بد برای من در زندگی پیدا میشه در واقع هر کس نتیجه ای احساس خودش رو میبینه نه که خدا نخواهد و به ما نده باید حست رو خوب کنی

      پس راحت باش با خدا حرف بزن هر طور که حست خوبه با خدا حرف بزن و اضطراب نداشته باش داخل آرامش با خدا حرف بزن تا تاثیر بزاره
      من خیلی ها رو میشناسم که فقط حال خوب و با خدا بودن رو در رفتن به مکه و مدینه و مشهد و کربلاو … میدونن و در سال بینهایت هزینه برای اینکار میکردن و میکنن که نزدیکی به خدا رو به دست بیارن و به قول خودشون کلی ثواب و کلی کار خیر برای اون دنیا ذخیره کرده باشن در صورتی که غافلن خدا همین جا پیش تو هست در قلب تو هست و از تو جدا نیست و بدون هیچ اعمال خاصی و زبان خاصی به صورت ساده در کنار تو هست و در محدودیت زمان و مکان و زبانها نباش که اونها خرافات هست و به صورت ساده باید هر لحظه با خدا ارتباط بگیری تا اتفاقهای خوب رو جذب کنی و به تمام خواستهات برسی اما در رسیدن به خواستهات باید صبور باشی و نااامید نشی از خدا چون خداوند به تو میدهد دز زمان خودش و بازهم باید بگیم خدا هر گز دیر نمیکند و به خدا و به اون نیرویی که نیست ایمان داشته باشیم که هست و ما رو حمایت و هدایت میکند به سمت خواستهامون
      من باید احساسی با خدا ارتباط بگیریم و به دنبال کلام خاصی و دعای خاصی نباشیم و مراسم خاصی نباشیم و زمان خاصی و مکان خاصی نباشیم
      خدا گوش نداره احساس داره
      خدا چشم نداره احساس داره
      خدا زبان نداره احساس داره
      پس گله و شکایت نکن و گریه نکن و از خدا درخواست نکن در اون حالت هر چند که زیاد به ما گفتن در این حالت با دل شکسته و گریه و زاری کن و …..از خداوند درخواست کن ولی خداوند با احساس تو کاره داره اگر با حال بد باشه اتفاقهای بد رو به تو میده اگر با حال خوب باشه اتفاقهای خوب رو به تومیده پس حس تو هست که منتشر میشه نه کلام تو

      پس از گیر و بند تمام کلام ها و اصول حرف زدن با خدا خودمون رو باید رها کنیم و خیلی راحت و ساده حرف بزنیم تا لذ تش رو بفهمیم

      خداوند سواد ندارد
      خداوند احساس داره
      همین دو جمله برای من کافیه که نگاهم رو به خدام تغییر بدم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zohre.taheri.345
      1399/09/13 00:06
      مدت عضویت: 1742 روز
      امتیاز کاربر: 985 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 445 کلمه

      به نام خدای مهربان
      سلام استاد عزیز و دوستان شگفتی ساز

      خیلی عالی بود این فایل چقدر دلگرم کننده و امیدوار کننده بود.
      اینکه خدا هرگز از ما دور نمیشه همیشه همراه ماست خودش در قرآن گفته « او با شماست هر جا که باشین»
      در دعاها هم داریم « ای کسیکه حایل بین انسان و قلبش هستی» یعنی خدا بین ما و قلبمون قرار داره یعنی یعنی کنار قلبمونه❤️ و قلب مرکز احساسات و عواطفه و استاد چقدر زیبا فرمودن که خدا چشم نداره،خدا گوش نداره، خدا احساس داره وقتی اینقدر به قلب ما نزدیکه پس معلومه که با احساس ما کار داره به احساس ما توجه میکنه..‌.
      خودش در قرآن گفته «من از رگ گردن به شما نزدیکترم» و در اشعار هم داریم که:
      «یار نزدیکتر از من به من است
      وین عجب بین که من از وی دورم»
      و در سخنان امامان ما هم هست که «خدا در آسمان ها و زمین جا نشده ولی در قلب مؤمن جا شده»
      بارها این جمله را شنیدیم که «قلب ما خونه ی خداست کلید خونه را بدست صاحب خونه بدیم»
      شیطان را توی قلب مون راه ندیم چون قلبمون مقدسه چون خونه ی خداست…
      من بعد از شنیدن این فایل با دقت بیشتری به قرآن مراجعه کردم و باور کردم که خدا در قلب منه و هر وقت با همه ی وجود خدا را در قلبم احساس میکنم اونوقت احساسم عالیه…شادم…از شوق و خوشحالی حس پرواز دارم بعد از شنیدن این فایل نمازم حال و رنگ دیگه ای گرفته انگار دارم با کسیکه در قلبمه حرف میزنم نه با کسی که اون دور دورا توی آسمون هاست که من دستم بهش نمیرسه..
      خدا در قلب منه و من با همه ی احساسم باهاش حرف میزنم و کاملا متوجه میشم که صداما می شنوه منو می بینه هوامو داره و همه ی برکاتش را بر قلب و دل من سرازیر میکنه و اونوقت پر میشم از عشق آرامش لذت شادی شوق و اشتیاق به متناسب شدن و همه ی احساس های خوب و عالی🙏😍
      خدا را شکر که مرا به این مسیر عالی هدایت کرد و همیشه و هر لحظه مرا هدایت و حمایت میکنه🙏
      استاد عزیز سپاس که دیدگاه مرا نسبت به خدا و جهان هستی و همه چی تغییر دادین و من حالا آدم خوشبخت و شادی هستم که هر لحظه خدا را در قلبم احساس میکنم خدایی که قادر و توانا و بخشنده و مهربان و صاحب و حاکمه اون همه چیز را درباره ی ما میدونه و به احساس های خوب ما پاسخ میده و دست ما را میگیره و قدم به قدم و لحظه به لحظه تا رسیدن به هدف همراهی مون میکنه🙏
      خدایا دوست دارم عاشقتم و ایمان دارم که تو هم مرا دوست داری چون مرا آفریدی و به من هستی بخشیدی❤️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 87
      محتوای دیدگاه: 242 کلمه

      سلام دوستان من امشب فایل ۸زندگی باطعم خدا رو گوش دادم دیدم استادم واقعا راست میگه اگه مدتی هست که بیمار هستیم نشانه بی ایمانی ماست که به تدا ایمان نداریم که خداوند شفادهنده ست من مدت۵ماه که پشت سر هم بیمارم هنوز درد اولی خوب نشد دومی شروع میشه ونمیدونم چطوری باید به خدا ایمان داشته باشم خیلی خیلی دویت دارم که با ایمان لاسم ولی اصلا بلد نیستم از شما میخوام که منو راهنمایی کنید بعدش اینکه واقعا ی عمری نماز خوندیم منکه تند تند میخوندم برای اینکه زوری بود باید میخوندم دیکه عادت شده بود پدرم میگفت یک دقیقه ۷رکعت را خوندهای در قیامت چون خر وا ماندهای دور از جون شما بی ادبی نباشه اصلا نعهمیدم چی به خاا مبگم در نتیجه به هیچ عنوان چیزی هم دریافت نکردم اگه هم چیزی بوده لطف خدا بوده اصلا عربی بلد نبودم که فقط به اندازهای که درسمون بود خدارو شکر من همیشه راحت با خدا صحبت میکردم و میکنم اما نمیدونستم باید با حس خوب باهاش حرف بزنم همیشه با بغض و درد باهاش حرف میزدم تا منو درک کنه اخه سنیده بودم که اگه دلت بگیره وبا خدا حرف بزنی حاجتتو زود میده خلاصه یادمه که سالیان پیش ی درخواستی از خدا داشتم کما و کان هنوزم دارم میخوام امشب فهمیدم که باید با احساس خوب با خدا حرف بزنم به امید ان روزی که دعا کنیم ودرخواست کنیم همون ان براورده وخیر بشه ایشالا

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribapiri5
      1399/08/18 09:51
      مدت عضویت: 1714 روز
      امتیاز کاربر: 3849 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 165 کلمه

      از بچگی همش این سوال تو ذهنم بود ک اگ خداوند حجاب و نماز خوندن رو دوست داره و هر کی نماز نخونه و روزه نگیره وبی حجاب باشه سنگش میکنه و برکت از زندگیش میره پس چرا کشورهای خارجی اینقدر بی حجاب هستن ولی پیشرفته تر از ما هستند ؟
      ماشین های آنچنانی آرامش بیشتر وخیلی چیزهای دیگه
      الان متوجه شدم ک اون ها توانستند ارتباط خودشون رو با خداوند برقرار کنند’

      من سرنوشتم را دوست نداشتم و فکر میکردم ک این تقدیری ک خداوند برای من قرار داده نباید بپذیرم
      خداروشکر میکنم ک الان دارم یاد میگیرم ک چطوری میتونم سرنوشتم را خودم بنویسم میتونم اونگونه ک دوست دارم زندگی کنم
      زندگی را با طعم های بی نظیر نعمت های فراوان خداوند میتونم تجربه کنم و از امروز ب خودم قول دادم ک خداوند را در لحظه لحظه احساس کنم و باعث آبرو ریزی خداوند نباشم.تا بهترین طعم های زندگی خوشبختی تناسب اندام و فکری و ثروت بی نهایت خداوند را بچشم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribapiri5
      1399/08/17 23:07
      مدت عضویت: 1714 روز
      امتیاز کاربر: 3849 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 254 کلمه

      سلام بر خداوند مهربانم ♥️🌹♥️🌹♥️
      سلام بر استاد عزیز 🌹♥️🌹♥️🌹♥️🌹
      از زمانی ک یادم میاد همیشه پدر و مادرم ب اجبار می گفتند ک باید نماز بخونیم اگ نخونی خداوند دوست نداری’خوشبخت نمیشی’برکت از زندگی میره و هزاران حرف های دیگه
      یاد مه همیشه تو مدرسه با دوستام میافتیم پشت کلاس قایم میشدیم تا نماز جماعت تموم بشه’ یک روز من ب دوستم گفتم حالا ک نماز نمیخندیدم خدا ما رو دوست نداره وما قبول نمیشیم خدا ما رو سنگ میکنه ‘این همیشه تو ذهنم بود ک هر کسی نماز بخونه ب خدا نزدیک تره ‘وضعیت مالی اون بهتره تو کارش موفق تره ‘
      چند سال پیش هم تو ی کارگاه خیاطی کار میکردیم یکی از کارکنان سر وقت نمازش رو میخونم و صاحب کار خیلی بهش توجه میکرد و بیشتر هواکش داشت ولی من ک بیشتر دوخت میکردم بچشم نیومد ‘وپیش خودم میگفتم مال این هست ک اون بنده خوب خداوند
      همش خودم را بنده گناهکار و ناچیز خداوند میدونستم وخیلی احساس شرمندگی در برابر خداوند میدونستم
      الان ک دارم روی خودم کار میکنم و تونستم تا حدودی خداوند را بشناسم و نگاهم ب ون خدایی ک می‌شناختم تغییر کرد’ کلی زندگی من تغییر کرد’ ‘دیدم ب اطرافم ب خدای عزیزم عوض شد ‘دست و گرفتم ک هر لحظه میشه با خدا حرف زد نیایش کرد’
      همیشه دوست داشتم وقتی قرآن میخونم بدونم معنی اون چیه؟
      الان بیشتر معنی قرآن رو میخونم و بهتر درک میکنم .خدایا شکرت خدایا میخام بیشتر و بهتر با تمام سلول های بدنم حست کنم درست کنم ‘خدایا حمایت وهدایتم کن .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شادى
      1399/08/14 08:33
      مدت عضویت: 1598 روز
      امتیاز کاربر: 23543 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 500 کلمه

      سلام و درود , استاد گرامى & دوستان سرزمين لاغرى با ذهن😊
      روز پنجاه و پنجم تكرار ,
      فايل , زندگى با طعم خدا♥️♥️ فايل بسيار ارزشمندى بود , و من خيلى لذت بردم . بازم با خودم فكر كردم كه اگه زودتر , سالها قبل اينا رو مى شنيدم , چقدر زندگى م متفاوت مى بود , و براى اولين بار , اينقدر زيبا و عميق در مورد خداوند مهربان مى شنوم . من در خانواده ى مذهبى نبودم و از اين جهت راحت بودم , انتخاب با خودم بود كه نماز بخونم و يا روزه بگيرم . اما تحت تاثير فرهنگ و جامعه و درسهاى دينى كه از تلويزيون مى ديدم تحت تاثير قرار مى گرفتم . اينقدر در باره ى آخرت و جهان پس از مرگ شنيده ام كه زندگى در دنيا برام لذت بخش نبود , چه همه نعمتها و رحمتهاى بى شمارى به لطف خداى مهربان در زندگيم وجود داشت و البته الانم وجود داره , من خدا رو باور داشتم , اما نه خدايى كه مى خواد من از زندگيم لذت ببرم و نه خدايى كه مى خواد من شاد باشم بلكه خدارو در جهان آخرت مى ديدم , خدايى كه بهشت و جهنم رو آفريد و خداى مجازات , گاهى تصوير ذهنى از پل صراط داشتم و … براى همين از زندگى م ، از خودم ، از همسرم ، از فرزندانم ، از پول و ثروت و از خيلى چيزاى ديگه لذت نمى بردم و احساس خوبى نداشتم ، البته طبيعت من شادى بود , آرامش بود , رقص و آواز بود . اما من , خودم نبودم ‼️متاسفانه برنامه هايى هم كه مى ديدم , همش پيرامون اجر و ثواب در آخرت بود و اينكه اونجا نعمتها به چه صورت است … به جاى لذت بردن از نعمتها و رحمتهاى اين دنيا , به فكر نعمتها ى اون دنيا بودم . شنيدن اين حرفا , ناخواسته روى زندگيم اثر مى زاشت , اما الان دريافتم كه , خداوند رو مى شه در عشق ، محبت ، بخشندگى، و آرامش يافت . خداوند نيكوست و نيكويى رو دوست داره . من خداوند رو در احساس خوبم مى بينم , در دستان پر مهر پدر و مهربانى مادر مى بينم . من خداوند رو در همه ى انسانها , مى بينم . خداوند رو در آرامش ، شاديها , جشن ها , لبخندها , مى بينم . خداوند رو در همه چى مى بينم . سالها در زندگيم آرامش نداشتم و مضطرب و نگران بودم , اما در اين مسير , دارم تمرين مى كنم كه به خدا اعتماد كنم و نگرانى هايم رو رها كنم چون نگرانى از شيطان ، و آرامش از خداوند است . من به خدا اعتماد مى كنم و مى دونم كه خدا به لطف خودش , اون سالها رو برام جبران مى كنه , همين كه من در اين مسير هستم , نشانه اى از لطف و فيض خداوند است .
      با تشكر فراوان , شاد و در آرامش باشيد . 🧡🧡

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ghazalgolipur
      1399/08/03 19:15
      مدت عضویت: 1594 روز
      امتیاز کاربر: 3496 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 578 کلمه

      به نام خدای مهربان خودم که وجودم از اوست💞
      چه قدر لذت بردم امروز از این فضای زیبای سایت که جدید و قشنگه و همه چیز مرتب تر شده 😍استاد ممنون بابت زحماتتون برای سایت که فضای بهتری برامون ایجاد میکنید…خدایاشکرت
      زبان و سواد محدوده ،اما خدا نامحدوده و محدود کردن خدا شرک است .
      از این به بعد میخوام ببینم چجوری حالم با خدا خوبه احساس من چراغ راهنمای منه و من خدای اصلی خودم رو از روی احساسم پیدا میکنم که واضح و روشنه تو این مدت که با خدای خودم خدای خوب خودم بودم چه قدر لذت بردم ، اصلا خدارو مقصر هیچ بدی ندیدم خدارو قدرت عزیمی میدونم و خودم رو از وجود او …خدایا شکرت که پیدات کردم ، هیچ چیز در زندگی من بهتر از این نمیشد که خدای واقعیمو پیدا کنم ، یادمه قبلا برای خدا نامه مینوشتم هروقت ناراحت بودم نامه مینوشتم ،هروقت خوشحال بودمم نامه مینوشتم (خیلی کم پیش میومد البته)بارها نامه نوشتم بخدا که چرا خواسته هامو نمیبینی چرا منو نادیده میگیری چرا فقط سختی باید تحمل کنم پس تو کجایی؟و بارها نامه مینوشتم و تو نامه اعلام میکردم از این به بعد خدایا دیگه بین من و تو هیچی نیستتت از این به بعد دیگه باهات نه حرفی میزنم نه کاری دارم چون توهم همینطوری و منو نادیده میگیری بارها تو نامه هام نوشته بودم خب اگه هستی لااقل یه نشونه بده اگه وجود داری یه کاری حتی کوچیک که من بدونم هستی!
      بعد از چند وقت که قطع رابطه میکردم با خدا ارامش ازم گرفته میشد ، یه چیزی تو زندگیم کم و دوباره نامه مینوشتم که خدایا با اینکه بدی ، با اینکه نادیده میگیری و من میخوامت ،روح من به تو احتیاج داره خدایا من میخوامت …بارها این رو یادمه که قبلا نوشتم من خدای بدی داشتم خدایی که بد و من رو قرار بود ببره جهنم بخاطر نماز و روزه قضا خدایی که حرفامو نمیشنید ولی در عین حال بدون اون نمیتونستم و من از خدا خودش رو خواستم !و انقدر قشنگ بهم نشون داد خدایا ارامشی که با تو دارم رو دیگه با هیچ کس و هیچ جایی نمیتونم تجربه کنم خدایا بالاتر از هرچیزی دوستت دارم♡
      سپاسگذارم که دیدی و احساس نیاز من به خودت رو دیدی و اون رو برطرف کردی
      چ خواسته ی خوبی داشتم و چه خوب که بهشم رسیدم من خدارو میخواستمو بهشم رسیدم ….
      وقتی خدا هر لحظه باهامه هرجا برم باهامه هر موقیعتی که هستم هر طوری که دوست دارم باهاش میتونم حرف بزنم کقتی انقدر خوبه پس قطعا حال منم باید باهاش خوب باشه اگه همیشه از پیش خدا بودن لذت ببرم حسم خوب باشه و خوبی جذب کنم دیگه خواسته هام که در برابرش چیزی نیست به اون ها هم میرسم احساسم رو با خدا خوب میکنم وقتی خواسته ای دارم و سعی بر این دارم هیچ وقت خدارو فراموش نکنم و هر لحظه لذت ببرم و این رمز و راز موفقیت است خدایاشکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار hosseingolipor5225
      1399/08/01 16:16
      مدت عضویت: 1461 روز
      امتیاز کاربر: 112 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 79 کلمه

      باسلام احساس خوب داشتن ارزوی هر انسانی است وهمه تلاش بشر برای داشتن حس خوب است اما من راههای رسیدن به حس خوب را نمی دانم خیلی سعی می کنم تا به این حس برسم وجازه ندهم روحیه ام خراب شود واسترس نگیرم اما عوامل بیرونی حالم را خراب می کند ومقاومتم را می شکند دلم یک فرمول قوی می خواهد که به صورت سهل الوصول به حس خوب پایدار برسم امید وارم در این دوره به دست بیاورم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6091 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 46 کلمه

        سلام دوست عزیز
        رسیدن به احساس خوب راه نداره
        بلکه باید از رفتن به احساس بد خودداری کنی
        راه رسیدن به احساس بد توجه به نکات منفی پیرامونه که معمولا هم در زندگی خودت نیست و برای دیگرانه ولی با توجه کردن به اونها به احساس بد می رسی

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Parsa Ash
      1399/07/13 14:48
      مدت عضویت: 1873 روز
      امتیاز کاربر: 142 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 252 کلمه

      به نام الله همیشه مهربان
      خداوند سواد ندارد خداوند احساس دارد نه احساس های بشری بلکه احساس و انرژی برتر دارد.
      واقعا خداوند انرژی است یک انرژی برتر که از بین نمیرود بلکه از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشود.
      خداوند همه چیز هست ما از خداوند هستیم تمام وسایل اطرافمان و هر آنچه را که میبینیم و لمس میکنیم و می شنویم همه جلوه ای از خداوند هستند در واقع شکلی از خداوند هستند به خاطر همین هست وقتی که حالمان خوب باشد و حالت سپاسگذاری داشته باشیم یعنی انرژی درونی ما حالت برانگیخته میشود و به بالاترین حالت انرژی که برانگیخته شدن است نزدیک میشویم و در واقع با این انرژی برتر هم سو میشویم و این حالت برانگیخته شدن فقط با احساس خوب و شکر گذاری ایجاد میشود در هر لحظه تو زمانی که به این حالت میرسی به راحتی می توانی با خداوند صحبت کنی و از او درخواست کنی و زمانی که به مرحله ای از ایمان برسی و با خداوند یکی شوی انگار کل جهان برای تو هیچ است و خداوند برای تو همه چیز میشود آنگاه تمام نعمت های خداوند به صورت بارش رحمت الهی وارد زندگیت میشود و این ارتباط معنوی بین تو و خداوند است که تو را به همه چیز می رساند.
      استاد عزیزم ممنون که نگاه ما را نسبت به خداوند به سمت بهتر شدن تغییر دادید و احساس خوب را وارد زندگیمان و وارد وجودمان کردید.
      احساس خوب اتفاق های خوب را وارد زندگیمان میکند.
      خداوند عزیزم شکرت به خاطر همه ی نعمت هایت.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار razieemohammadi
      1399/07/05 09:52
      مدت عضویت: 1662 روز
      امتیاز کاربر: 8423 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 162 کلمه

      (در هر مسئله ای مشکل دارم به خاطر نداشتن ایمان به خدا،در اون زمینه است)

      وقتی به حضور همیشگی خداوند در کنارت باور داشته باشی،و بدونی که جریان همه چیز به سمت خیر،خوبی،خوشی،بهبود،ترمیم،شادی،و ….دیگه تحت هیچ عنوان جایی برای ناراحتی،نگرانی،و ترس برات باقی نمیمونه،.
      دوستان من،بیاین تمرین کنیم و هر روز اول صبح به خودمون یادآور بشیم،که:

      خداوند،یه انرژیه،یه انرژی هوشمند که همه چیز را تحت کنترل خودش داره و هیچ چیز رها شده نیست در این جهان(هیچ برگی بی اذنش زمین نمی افته)و این انرژی حامی و حمایتگره.

      این جریان انرژی که جهتش در همه حال و در همه شدایط(حتی وقتی دلار میره بالا،حتی وقتی گرونیه،و …) داره به سمت خوبیها و خیر حرکت میکنه همون خداست…

      اگه حالت بده،بدون در مسیر حرکت این جریان،مقاومت داری،و در جهت این رودخونه انرژی ، در حرکت نیستی
      ایمان بیار بهش،همه چیز در این جهان،در جهت خیر و خوبیه،
      احساستو با این ایمان عالی کن
      در جهت جریان شناور باش
      و از زندگیت لذت ببر
      و هر روز بیشتر و بیشتر خدایی شو…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Zari_dousti
      1399/07/02 22:24
      مدت عضویت: 1781 روز
      امتیاز کاربر: 3588 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 160 کلمه

      با درود بی پایان
      استاد جان من هم مدتهاست که به این نتیجه رسیدم که خدا نه گوش دارد نه زبان دارد و نه سوادسوا
      وقتی از زندگی خیلی ناامید بودم و دایم گله و شکایت داشتم هیچ چیز تغییر که نمیکردهیچ روز بروز هم مثل حال من بد و بدتر میشد تا اینکه متوجه شدم خدا فقط با انسانهای شاکر و امیدوار دوست است و آنها را به آرزوهایشان میرساند
      من در مدتی که با این مسیر آشنا شدم و چون حال دلم روز به روز بهتر شد و شادی وجودم را فرا گرفت بدون اینکه زبانأ خواسته‌ای داشته باشم زندگیم شروع به تغییر کرد و روز به روز بهتر از دیروز شد
      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکر ت
      من حالم عالیه زندگی روی خوشش را به من نشان داده
      از شما استاد عزیزم هم بینهایت ممنونم که بیشتر و بیشتر حال ما را خوب میکنید
      موفق باشید و در پناه خداون قادر خداوند رزای خداوند صبور خداوند بخشنده و مهربان♥️♥️♥️♥️🌹🌹🌹🌹🙏🙏🙏🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18
      محتوای دیدگاه: 23 کلمه

      سلام .با شادی و حال خوب از خداوند طلب کن .طعم خوبی رو که دوست داری رو بخواه .گله وشکایت رو بذار کنار.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mohsen Dr
      1399/06/18 00:18
      مدت عضویت: 1532 روز
      امتیاز کاربر: 133 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 47 کلمه

      با ارزوی سلامتی برای همه بچه ها
      من هم فکر میکردم خدا مثلا دیروزی پسند و مطیع پسنده و بنده های اینجوری رو دوست داره ولی خدا همه جوره مارو دوست داره و خیلی هم امروزیه !
      یعنی حتی بهتر از ما مسائل رو متوجه میشه و درک میکنه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryam1398rahimi
      1399/06/10 10:23
      مدت عضویت: 1688 روز
      امتیاز کاربر: 12339 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 291 کلمه

      به نام خدا
      سلام من همیشه فکر میکردم که هر چه غمگین تر باشم یا هر چه بیشتر گریه کنم برای خواسته هام زودتردعایم اجابت مبشود به همین دلیل همیشه بعد از نماز با حالتی غمگین و طوری که اشک در چشمانم جمع بشه سعی میکردم با خدا صحبت کنم
      فبلا که قران میخوندم میشنیدم از بزرگترها که اگه اشتباه بخونی گناه داری نخونی بهتره
      باید بری کلاس قران که به طور صحیح تلفظش کنی و از اونجایی که من وقت نداشتم به کلاس برم دیگه قران هم نخوندم جون دیگه احساس گناه میگردم و میگفتم نخونم ثوابش بیشتره تا بخونم قبلا خیلی قران میخوندم الان خیلی کمتر میخونم
      من هیچ وقت واسطه قرار نمیدم برای خدا همیشه خواسته هام رو از خدا میخام و برای خدا شریک قرار نمیدم و نتیجه اش رو در زندگیم می بینم
      من قبلا فکر میکردم من ادم خوبی نیستم و هر چه هم در این جهان بهش رسیذم دیگه در اون دنیا راحت نیستم باورم این بود نمیشه در هر دو جهان راحت بود اگه اینجا راحت هستم و مزه ی همه جی رو چشیدم دیگه در اون جهان امکان نداره کسانی که در این دنیا زجر و سختی میکشن اون دنیاشون راحتن و همیشه خودم و یک ادم بدبخت فرض میکردم و میترسیدم از اینکه به یک ارزویم می رسیدم میگفتم خدا در این جهان سهم من رو داده و دیگه در اون دنیا سهم ندارم
      خدا رو شکر در این دوره به تمام جواب سوالاتم رسیدم و با خیال راحت و اسوده زندکی میگنم و از زندگی کردن لذت میبرم چقدر زندکی ارام و راحته 😍☺️🥰چقدر نادانسته زندگی رو سخت و نااروم دونستم
      خدايا من و ببخش جه تصوراتي ميكردم در موردت، منو ببخش ببخش 😍😘🥰🙏🏻عاشقتم خداي مهربونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 17490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 206 کلمه

      وقت شما بخیر انشالله
      واقعا همینه که می گین من دارم هر روز به این موضوع فکر می کنم و تمرین می کنم که در هر مورد مشکلی هست نشانه بی ایمانی آدم به خدا در اون مورد هستش مسیله ای که من دارم کن کم یاد می گیرم بعد از سال‌های دراز و الان همیشه خودم و در هر لحظه و ثانیه وصل می دونم به خدا. و می دونم خدا منو تنها نمی زاره و همراهیم می کنه در همه موارد !
      نباید هیچ وقت واسطه ای بین خودش و خدا آدم قرار بده همه چیز رو باید مستقیم از خدا بخواد !
      من الان و در هر لحظه تکرار می کنم من به خدا ایمان دارم من به خدا ایمان دارم و این هم من خیلی تمرین می کنم که احساس بدم زمانش طولانی نباشه که خدا چیزهای خوب و به سمت آدم بفرسته انشالله دارم سعی می کنم که گله و شکایت نکنم ولی هنوز ممکنه چیزی نگم به کسی ولی بعضی وقتا توی ذهنم این مسیله هست ولی زود سعی می کنم احساسم بهتر شه تا خدا کمکم کنه ایشالله
      در همه موارد احساس آدم خیلی تاثیر داره واین همیشه توی ذهنم هست از اول دوره با احساس دارم یاد می گیرم کار کنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا:)
      1399/05/01 01:03
      مدت عضویت: 1805 روز
      امتیاز کاربر: 1818 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 933 کلمه

      سلام بر فرکانس جلسه ناب طعم خدا

      استاد چقدر این دوره و حرفهای شما باور منو نسبت به خدا اصلاح کرد
      چقدر سوالاتون منو جلو انداخت
      کامنتم بالای صفحه کاملا موید تاثیرات سری قبل این دوره ناب هست

      و البته امشب بطرز خیلی بهتری همراه با فرشته درونم که سراسر بهم الهام میکنه این دوره را گوش کردم

      خداوند احساس است
      مشترکترین عامل در وجود هر خلقتی
      و زمانیکه بواسطه ذهن از این احساس دور نشیم ناب ترین تجربه از خداوند را داریم

      حالا درک میکنم وقتی میگید در هر زمینه ای مشکل داری بخاطر ایمان نداشتن به خداوند در اون مسئله است یعنی چی!!!

      هر چیزی بقول خانم استر دو وجه دارد
      دو رو دارد
      و به تعبیر من یک حالت صفر تا صدی ازون موضوع است

      و حالت صد کاملترین حالت اون موضوع و همون تجربه ناب خداوند

      هر چالشی بخاطر نقص در ارتباط با خداوند
      نقصی که بواسطه ذهنمون داریم تجربه اش میکنیم

      ما باید درک کنیم هر چیزی احساس
      خدا یک فرکانس
      ناب ترین احساساتی که در زندگیمون تجربه کردیم اون احساس خداست
      لحظه ای که با فرکانسش هماهنگ شدیم

      من الان در اون فرکانسم
      قلبم پرز امید و شوق
      گشایش خاصی را دارم در قلبم تجربه میکنم این لحظات

      ویژگی مشترک تمام خواسته های ما که اتفاقا قلبمون هم موقع فکر کردن به اون خواسته گشایش داره، حس شوق
      اشتیاق
      و این حس شوق که در تجربه هر خواسته ای مشترک همون حس خداوند
      همون فرکانس ناب خداوند

      خداوند شفاست
      خداوند زیباییست
      خداوند سلامتیست
      خداوند عشق است
      خداوند فراوانی است
      خداوند عزتمندی است
      خداوند بسط است و گشایش قلب

      و هر گرفتگی و احساس بد بخاطر باورها و تصاویر منفی که ذهنمون داره با خودش سالیان سال حمل میکنه

      این تصاویر منفی باعث میشن نتونیم به تجربه صد از خواسته برسیم
      و در طیف احساسی صفر گیر کردیم

      💙💙💙💙
      هر مسئله ای بخاطر ایمان نداشتن بخدا در اون موضوع
      بخاطر تجربه صفر اون موضوع
      به خاطر آگاهی نداشتن از این موضوع که پیچ این درجه صفر تا صد دست خودت است
      آنهم بواسطه کانون توجهت
      هر لحظه میتوان خدا را تجربه کرد
      به شرط فقط یک چیز:
      چرخاندن پیچ احساس از بد به خوب

      به همین راحتی
      بدون تقلا

      البته خیلی اوقات آدم حالش خیلی بد میشه که نباید یکهو انتظار حال عالی را داشت
      این پیچ آروم آروم میچرخه
      💙💙

      برای هر چیزی میشه از خداوند استفاده کرد

      خوب وقتی قبول کنیم همه چیز احساس….
      مشخص که میشه این پیچو تا صد چرخوند و خداوند را تجربه کرد

      🌱🌱🌱🌱

      الهامات من:
      چکیده تمام ارتباطات با خدا باید احساس خوب باشد
      چکیده هر عبادتی باید احساس خوب باشد
      چکیده هر فعلی باید احساسات خوب باشد
      در اینصورت هر فعلی عبادتست
      هر فعلی یاد خداست
      هر فعلی توجه به اوست

      صد البته که نیازی نیست کاری بکنی تا احساست خوب بشود
      تو خود احساس خوبی
      فقط توجهی نکن، فعلی نکن که احساست بد بشود
      که رودخانه ی گل شفافت گل آلود بشود

      خداوند در درون توست

      ذات هر چیز در کائنات احساس است
      💙💙💙

      این جمله عالی بود:
      ما نگاه انسانی بخدا داشتیم
      یک انسان با یک سری قدرت های برتر

      خدا احساس است
      استاد خدا میدونه چقدر رفتارای من تو این دو سال اصلاح شدن
      من دو سال شب قدر احیا نگرفتم که گریه و زاری کنم
      همین الانم که دارم مینویسم یک ترس ضعیفی نیشم میزنه که نگوووو

      ولی من تغییر کردم
      خدا هر شب هر لحظه با من
      سرنوشت من فقط نمیتونه توی چند شب پرونده سازی بشه
      این خلاف عدالته
      انگار خدا چند شب بیدار و بقیه سالو میخوابه
      خیلی این تصویر کودکانه است
      و عین شرک
      من دیگه عزاداری نمیکنم
      امام حسین برای من الان مظهر یک انسانی هست که خیلی به خدای خودش نزدیک بوده نه کسی که بهش ظلم شده و منتظر من چند قطره اشک بریزم تا گناهام بخشیده بشه بواسطه اون

      برای من نماد کنترل ذهن
      نه کسی که بهش ظلم شده
      نیازی به غم من نداره
      یک انسان والاست
      💙💙💙

      طرز تفکر ما باعث شده از خداوند خودمون را دور بدونیم
      در صورتیکه خداوند از کسی دور نمیشود

      ذهن
      شیطان
      نجوا
      کوردلی
      جهل

      استاد من خیلی کار دارم تا همه لحظات روزم بتونم حال الانم را تجربه کنم
      چقدر حسادت
      چقدر کینه
      چقدر خود کم بینی
      چقدر احساس گناه
      هست که ذهنم برام ساخته
      البته بهش حق میدم
      ذهن مثل طفلی که احتیاج به آگاهی داره و باید درست تربیت بشه

      خداوند را نمیشه فیلتر گذاری کرد
      خداوند نامحدود
      حد نداره
      چطور میشه گفت با این زبان
      با این مکان
      در این زمان

      خداوند احساس
      احساس
      و اون هر لحظه با ماست
      خدایا راههای گشوده شدن قلبم را جلوی پاهای خسته ام قراربده
      🌹🌹🌹

      چکیده هر عبادتی
      هر صحبتی با خدا باید حس خوب باشد
      حالا با هر زبانی
      در هر مکانی
      در هر زمانی
      استاد شما یک تعبیر خاصی برای سپاس گذاری داشتید
      جالب بود
      💙💙

      زمانی حرف شما با خدا تاثیرگذار است که در درجه اول روی خودت تاثیر خدوب بگذارد
      چون تو انرژی آزاد کردی
      انرژی ایجاد کردی
      و جهان همونو بهت برمیگردونه
      خدایا شکرت بخاطر تجربه ناب جلسه ۸ طعم خدا

      خداوند با احساس کار میکنه
      نه اینکه مثل انسانها حس دلسوزی داشته باشد
      حس دلسوزی یعنی در حالت صفر از تجربه خدا
      یعنی نبود خدا
      هر نبود خدایی هم با شیطان پر میشود

      🌱🌱🌱

      هر جا که خدا کم باشد شیطان پرش کرده است

      🌱🌱🌱

      خدا در درونت است
      از طریق احساس تجربه میشود

      وقتی داری با خدا صحبت میکنی داری با یک انرژی صحبت میکنی
      یک چیز غیر فیزیکی
      و فیزیک در امتداد اون چیز غیر فیزیکی و بعد از اون بوجود خواهد آمد
      پس قانون را درک کن و در خط حس خوب بمان تا خواسته ات را به طور فیزیکی هم تجربه کنی

      صدای تو به آسمان نمیرسد
      استاد اینم ته مانده یک باور غلطه که سالیان سال به ما نشون دادن که خدا تو آسمونه

      خدا در درون ماست
      در درون ما
      همراه ما
      حس تو است که منتشر میشود

      🌱🌱🌱

      با گوش دادن به این جلسه شب خیلی خوبی را تجربه کردم
      انگار مکه رفتم.
      یعنی حس حج از بچگی تو وجودم این حسی بوده استاد

      یعنی به خدای درونم در این حد نزدیک شدم بدون تغییر مکانم

      💙💙💙

      بقول دوستان استاد رضا عطارروشن مثل فرشته ای بود که ما را در این مسیر راهنمایی کرد
      متناسب شدیم و یعنی ذهنمون فاصله را با اون حالت صد تجربه از خدا از بین برداشت
      و با طعم خدا تمام کهنه خرابه ذهنم از خدا فرو ریخت و خدایی بسیار وسیعتر درون ذهنم پر شد
      الهی شکر

      نیمه شب تابستان
      ۱ مرداد ۹۹
      🌱🌱🌱🌱

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم خوشنویس
      1399/04/21 09:43
      مدت عضویت: 1870 روز
      امتیاز کاربر: 687 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 115 کلمه

      سلام دوستان و استاد عزیز
      همیشه متعقد بودم زبان ها رو خدا آفریده پس میشه با هر زبانی با او صحبت کرد و به نظرم اینطور بوده که مراجعه کردن به دعاها و آیه های قرآن میتونه بهم الگو بده یا به عبارت دیگه دیدگاه من نسبت به خواسته هام بازتر کنه، بهم ایده بده که میشه اینطوری هم از خدا درخواست کرد، درست مثل خوندن کامت و دیدگاه دوستان و البته
      قبول دارم اکثر حرفایی که با خدا میزنم گله و شکایت و بیشتر رفع یه حالت منفی و برطرف کردن حس منفی بوده تا تقاضای خواسته های مثبت. ممنون استاد عزیز که با حرفاتون ما رو وادار به فکر کردن می کنید. برقرار باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار بهاره بهجو
      1399/04/04 19:09
      مدت عضویت: 1844 روز
      امتیاز کاربر: 742 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 137 کلمه

      با‌سلام به استاد گرامی و همراهان عزیز
      از بچه گی خدایی که می شناختم خدایی بود که باید ازش می ترسیدم و به حرفها و توصیه هاش عمل میکردم و چون خیلی از نظر خودم ایراد داشتم هیچ وقت انتظار نداشتم که خدا هم دعاهای منو قبول کنه و همیشه با کلی گریه و زاری و ناراحتی خواسته هامو ازش میخواستم ،خدا رو شکر که به این آگاهی رسیدم که خدا هر چی هست همون حس خوب درونم ه که با این حس خوب میتونم به راحتی باهاش ارتباط برقرار کنم و خواسته هامو پیش ببرم،زندگی کنم و از زندگی کردنم حظ ببرم و در نهایت با تمام وجودم حسش کنم ،خدایا شکرت که خودت رو به من نشون دادی خدایا شکرت که استاد رو در مسیر زندگی من قرار دادی و خدایا شکرت که منو رها کردی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Hamed8haghighi
      1399/03/29 12:10
      مدت عضویت: 1589 روز
      امتیاز کاربر: 118 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 512 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همفرکانسیم
      اول از همه خدارو شاکرم ک منو ب این فایل فوق العاده هدایت کرد و بعد هم از استاد روشن و بقیه دوستان ک دستی از دستان خداوند یکتا شدن ک ما ازین آگاهی الهی باخبر بشیم و لطت ببریم از اتصال ب منبع بی نهایت عالم هستی.
      من همیشه فکر میکردم خدا میخاد منو توی شرایط سخت قرار یدع و اذیتم کنه، با اینکه تمام عمرم رو خودش کنارم بوده و هوامو داشته و هرجا با باورها و احساس بدم باعث اتفاق بدی شدم،خودش ازم دور کرده این بلا رو.
      من چند سال پیش ب خاطر شرک و بی ایمانیم و احساس بسیار بدی ک داشتم دچار بیماری شدم،احساسم بسیار بد بود و بسیار میترسیدم. خداوند خیلی ساده سلامتی کامل رو ب من هدیه داد، ولی من این هدیه رو از طرف رب جهانیان ندیدم، باز دوباره ی بیماری دیگه اومد سراغم و باز هم احساسم داغون شد و باز هم خدای یکتام شفام داد. باز هم من با شرک و احساس بدم این نعمت رو از طرف خدا ندیدم.
      تا اینکه باز با افکار بیماریزا و احساس بدم بیمار شدم و این فعه ازون جایی ک چند بار این شفای الهی رو ندیده بودم و ب شانس نسبتش میدادم، ب نظر خودم خدا خواست ک من از ریشه این موضوع رو درست کنم و منو هدایت کرد ب مسیر خودش. از اونجا ک من اون موقع خیلی توی اون فرکانس خدا نبودم، دست و پا شکسته روی خودم کار میکردم ولی خیلی سر سری میگذشتم ازشون.
      تا اینکه این جریان بیماری و ویروس وارد جهان شد و منم ک پاشنه آشیلم بیماری بود، ترسیدم. ولی ی حسی توی دلم آرومم میکرد، خدا خودش شاهده ک ی روز ب خدا گفتم: خدایا یعنی میشه این اتفاق ب ظاهر بد ک همه جهان ب بدی ازش یاد میکنن، بشه شروع زندگی الهی برای من و تورو پیدا کنم و سلامتی کاملم رو بهم هدیه بدی؟؟
      و ازونجا ک خدا عاشق منه و همیشه تنها یار و یاور من هست و خودش توی قرآن گفته ( سوره بقره ایه ١٠٧ و چندین آیه در سوره های دیگه ) ، دست منو با تمام شرک و ناسپاسی گذشته گرفت و هدایتم کرد ب مسیر بی نهایت آرامش بخش الهیش و الان ب لطف خدا انقد نشونه های بی نظیر بهم نشون داده و هدایتم کرده ب سمت خوندن قرآن فوق العاده اش. بچه های فقط ازتون میخام خدا رو ساده و بی الایش تصور کنین و باهاش ارتباط برقرار کنین، قرآن رو فارسی بخونین و ببینین چی گفته و چه باورهای بی نظیری توی این کتاب الهی هست.
      فقط میخام خداروشکر کنم ک جهنمی رو ک خودم با باورها و توجه و احساس شیطانیم ساختمش، ب بهشت تبدیل کرد و دستمو گرفت، قدم ب قدم هدایتم کرد و صبورم کرد.
      بچه ها ب خداوندی خدا قسم حس میکنم حامد گذشته رو برداشته و ی حامد جدید آورده توی این جهان برای تجربه زندگی الهی. فقط در عرض ٣،۴ ماه. تازه من خیلی خیلی بهتر و با مقاومت کمتر میتونستم کار کنم رو خودم و نکردم و اینطور نتیجه گرفتم.
      الهی شکرت فقط
      مؤید باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mirza
      1399/03/27 18:14
      مدت عضویت: 1844 روز
      امتیاز کاربر: 2729 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 97 کلمه

      سلام خدمت استاد و دوستان همراه
      صحبتهای استاد واقعا با ارزش و شنیدنی بود. خدا رو شکر می کنم که تونستم این حرفها رو بشنوم بارها گوش دادم و حس می کنم چقدر از خدا خود را دور می دونستم. چقدر لذت بخشه شنیدن اینکه هر طور دوست داری میشه با خدا حرف زد او همه رو متوجه میشه. ای کاش در دوران دبستان این صحبتها به بچه ها منتقل بشه تا با این فکر بزرگ بشن. خدا رو شکر می کنم برای این آگاهی همراه با آرامش. و سپاسگزارم از استاد عزیز برای دادن این آگاهیها.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سمیرا
      1399/03/19 01:31
      مدت عضویت: 1873 روز
      امتیاز کاربر: 7434 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 383 کلمه

      با سلام خدمت دوستان گلم این فایل هم مثل فایلای قبلی بسیار با ارزش و پر محتوا بود .ما به خاطر اموزش های غلط که از بچگی مدام در گوش ما کردند از خداوند دور ودورتر شدیم و اگه کاری رو هم انجام دادیم از روی ترس بوده نه از روی عشق.ما خود خدا هستیم که با استفاده از صددرصد ذهنمون میتونیم جلوتر از همه چیز حرکت کنیم واون ایده یا هدف رو خلق کنیم و این بزرگترین نعمت و فراوانیست.
      من از وقتی که در دوره شرکت کردم از اینکه نگاهم به همه چیز عوض شده خیلی خوشحالم و خدارو به خاطر همه چیز شکر میکنم.
      من امروز کمی عصبانی بودم و وقتی که همسرم امد با کوچکترین شوخی همسرم بهم ریختم و بحثی بینمون پیش امد و من توی دلم به خدا گفتم خدایا تو به من بگو که چی بگم که دعوا بالا نگیره و من خودبه خود جواب نمیدادم و همین باعث شد بحث ما در حالت سکوت به پایان برسه .در صورتی که منفی باف مدام به من میگفت اینو بگو اینو بگو و من جنس حرف خدارو تشخیص دادم که اون از مهربانی از سکوت از گذشت بود برای همین به این بحث تلخ پایان شیرینی دادم .
      امیدوارم خیلی راحت صدای خدارو حس کنم و اونقدر بهش نزدیک بشم که بتونم خیلی تغییر کنم چون انسانی که میگه من همینم که هستم و تغییر نمیکنه به خودش ظلم بزرگی میکنه.
      خداوند از طریق احساس ما مسیر رو برامون مشخص میکنه چه غم باشه چه شادی چه رشد باشه چه سقوط و چه حیف و صد حیف که به ما یاد دادند که سرنوشت هر انسان دست خدا هست و هر چیز که مصلحت ماست به ما داده میشه و ما از خواستن هامون دست کشیدیم و به انتظار قسمت چه روزگاری رو برای خودمون رقم زدیم .ما اگر در حال به انچه قانع باشیم به خود ظلم کردیم چون خدای ما نامحدوده و ماهم از خود خداییم .
      تو قدرتمند افریده شدی و خداوند به جود تو افتخار میکنه پس قدردان خودت باش که جهااااااااان در تسخیییییر توست.
      خدایا شناخت تو ارامشی را در من به وجود اورد که گویی سالهاست منتظر این حس ارامش بودم .خدایا من میخام هر روز بیشتر تورو بشناسم و عاشق تو باشم میخام معنای عاشقی رو باتو تجربه کنم کمکم کن در این راه کمکم کن…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سمیرا
      1399/03/19 01:05
      مدت عضویت: 1873 روز
      امتیاز کاربر: 7434 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 21 کلمه

      من هم از نوشته شما خیلی لذت بردم چه ارتباط قشنگی دارید با خدا.زندگی با طعم عشق و زندگی چه زیباست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار hkhandan31
      1399/02/22 21:43
      مدت عضویت: 1664 روز
      امتیاز کاربر: 127 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 922 کلمه

      این فایل آگاهی زیادی را به من داد تا خودم را بهتر بشناسم و بتونم با خدای خودم راحت تر حرف بزنم .
       به زمان بچگی بر میگردم و پرسش های ذهنم را که خدا چیست و کجاست ویا چگونه با آن می توان حرف زد و یا این جهان چگونه بوجود آمده است و یا قبل از اینکه جهان بوجود بیاید چی بوده است ، را مرور میکنم جوابی برای آن پیدا نمی کنم و حتی با حضور در هیئت های مذهبی و شرکت در این مراسم همیشه ارتباط بین این مراسم و خدا برایم گنگ ومبهم بود گر چه نسبت به خدا احساس خوبی داشتم  اما او را گم کرده بودم و آن را پیدا نمیکردم و با این حس بزرگ شدم .
      بر خلاف آنچه از آداب نماز و نماز خواندن می‌شنیدم و در کتب دینی میخواندم کمتر کسی را دیدم که با تامل و از روی عشق نماز بخواند. با عشق و یا ترس از خدای مجهول خودم سعی کردم نمازم را با آرامش بخوانم و تا مدتی حس خوبی داشتم اما به مرور بصورت رفع تکلیف و بدون انگیزه شدم و  دیگر نخواندم.
      سالها بعد وقتی در محیطی مذهبی قرار گرفتم تحت تاثیر از فضای جدید با جدیت ولی بدون درک و فهم کلمات ‌و با آرامش خواندن نماز را شروع کردم و خیلی آرام و نا خواسته بر خلاف میلم ، نگاهم به خداوند داشت رنگ تعصب می گرفت با توجه به اینکه فرد متعصبی نبودم اما باور ها ی جدید داشتند ذهنم را تغذیه می کردند و ترس از خداوند در وجودم ریشه می گرفت و هر روز خدا را بزرگ و بزرگتر (خدای مجازات گر )  می دیدم و خودم را دورتر از او می یافتم و احساس عدم لیاقت را ندانسته در وجودم پرورش میدادم . در ادامه به خواندن نماز های قضا پرداختم و تا مدتی هم با حس خوب بود اما رفته رفته دیگر حس خوبی نه از نماز های قضا و حتی یومیه هم نمی گرفتم ودر وجودم این حس را اصلا دوست نداشتم و فقط برای رفع تکلیف بود و پرسش های ذهنم را دیگر حتی جرات فکر کردن به آن را هم نداشتم .  با وجود اینکه احترام بسیار زیادی برای ائمه قائل هستم و شک ندارم آنها انسان های بزرگ و با خدایی هستند اما نمی توانستم درخواستی از آنها داشته باشم .شب های قدر بلا تکلیف بودم و نمی دانستم چه چیزی را از کی درخواست کنم خدا را خیلی بزرگ و دور می دیدم زبانم درخواست داشت اما احساس خوبی از این درخواست نداشتم و هیچ جوری دلم  واسطه قرار دادن امام و پیامبر را نمی پذیرفت .خیلی وقتها از همسرم می پرسیدم باید چطوری واز چه کسی درخواست کنم ؟ احساس گناه و ترس از خدا بخاطر خطا هایم و مهمتر از هر چیز دیگر یعنی پذیرفتن این وضعیت و رضایت از آن مرا متقاعد کرده بود که خدا به همه چیز آگاه است پس اگر بخواهد خودش میدهد حتی اگر من درخواستی نداشته باشم . برای نزدیکتر شدن به خدا و کم کردن بار گناهان احساس کردم که باید قرآن بخوانم و لی از زمان مدرسه رابطه خوبی با درس عربی نداشتم پس شروع کردم خیلی آهسته وبا ترس به خواندن ، نه تلفظ درستی داشتم و نه چیزی از آن می فهمیدم .  مطلبی از رادیو شنیدم که مرا بیشتر مصمم کرد تا ادامه دهم و این بود که کسی که قرآن می خواند و چیزی از آن متوجه نمی شود هم ثواب می برد و روحش تازه میشود مثل کسی که با آبکش میخواهد آب ببرد . درست است که نمی تواند آبی جابجا کند اما خود آبکش که تمیز میشود .
      با همین فرمون حرکت میکردم بعضی وقتها حس خوب داشتم و خیلی وقتها بی تفاوت بودم بدون هیچ گله وشکایتی و جمله راضیم به رضای خدا برایم این معنا را داشت ، وضع همینه که هست و در یک مسیر یکنواخت بودم  بدون درگیری حتی با خودم . از آنجایی که خداوند هیچگاه بندگانش را رها نمی کند یواش یواش با قانون جذب  آشنا شدم و سبب شد که کمی جرات پیدا کنم و خودم را محک بزنم و هدایت شدم به زندگی با طعم خدا .
      با آنکه فکر میکردم آدم متعصبی نیستم اما در این مسیر هر چقدر به جلو حرکت میکنم باورهای اشتباه را که نشان از تعصب دارد را بیشتر شناسایی میکنم و پذیرفتن بعضی واقعا برایم سخت است اما در نهایت احساس خوبی دارم .
      حس پویا شدن ، حس شادی ، حس زنده شدن ، حس وجود داشتن ، حس ارزشمندی و لیاقت و … که باعث شده تا با خدا با زبان خودم حرف بزنم بدون واسطه هر وقت که دلم میخواد  هر کجا که میلم بکشه با هر وضعیتی که هستم راحت و خودمونی .
      دیگه اگر نتونستم نمازم اول وقت بخوانم خودم سرزنش نمی کنم واز خودم بدم نمیاد و سعی دارم با توجه بیشتر و آرامش ، با خدا ارتباط داشته باشم.قرآن را برای شناخت خداوند و هدایت و دریافت راه و رسم زندگی با علاقه می خوانم .  سعی میکنم خودم را در مسیر خدا قرار دهم .همه چیز برایم رنگ و بوی جدیدی دارد . خواندن صفحات بیشتر از قرآن برایم ملاک نیست بلکه فهمیدن و مطابقت دادن آن به زمان حال را خیلی دوست دارم . خدا را در همه چیز جاری می بینم . شور و نشاط پیدا کرده ام و شکر گذار نعمت های بیشمارش . احساس سبکی و رهایی دارم و تولدی دوباره .
      خدایا شکرت که مرا هدایت کردی وبا سپاس از استاد عزیز که زبان گفتگو با خدا را چه ساده و زیبا بیان نمودی.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 17490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 220 کلمه

      استاد دیگه این حرف شما همیشه و در همه موارد تو ذهنم هست توجه به احساس خود آدم !
      منم واقعا از بار اول که این فایل و گوش دادم تا الان به این موضوع زیاد فکر کردم و داره کم کم باور می کنم و تمرین اینکه در هر مورد آدم ضعف داره ایمانش به خدا در اونمورد ضعیفه و خیلی مومنها رو می بینم که در همه موارد هنوز ترس دارن و شیطون میاد سراغشون و من هم در بعضی موارد هنوز ترس دارم ولی الان دارم یاد می گیرم که چه جوری احساسم و خوب کنم البته گاهی بلافاصله نمی شه و کمی طول می کشه !
      واینکه من هیچ وقت واسطه ای بین خودم و خدا قرار نمی دم هر چی بخوام مستقیم از خدا می خوام همه پیامبرها هم کارشون همین بوده که بگن فقط خدا رو پرستش کنین و فقط از خدا کمک بگیرین !
      ماه رمضان و به همگی تبریک می گم و امیدوارم که بتونیم در این ماه قرآن و بیشتر بخونیم و مطالب جدید یاد بگیریم !
      وقتی احساس خوب بتشه همه چی خوبه حتی از یه چیزی هم خیلی خوب نباشه از نظر دیگران می تونه آدم لذت ببره پس همه چیز رو خدا با توجه به احساس آدم‌ها بهشون می ده !
      خدایا ممنون از این همه آگاهی که در اختیارمون می ذاری!

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار khandan614
      1399/02/01 20:29
      مدت عضویت: 1699 روز
      امتیاز کاربر: 21230 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 361 کلمه

      سلام استاد عزیز چه فایلی بود جلسه ۸ بسیار عالی ، بسیار شیرین ، بسیار دلچسب ، عاشق این خدای آسون و راحت هستم ، خدایا شکرت بابت این آگاهی ، این احساس نزدیکی با خداوند اینقدر حس خوبیه که وقتی بهش فکر میکنم اشکم جاری میشه از حس عشق خداوند وغصه ام میگیره که چرا سالها ازش دور بودم به خاطر ترس و آموزه های غلط ، مگه وقتی آدم با کسی دوسته ازش میترسه ، سالها نمیتونستم دوست داشتن خدا را باور کنم چون قرار بود مجازاتم کنه ، عاشق خدایی هستم که سواد نداره چون سالها شنیده بودم که خدا تو بهشت فقط زبان عربی قبول میکنه و کسی که قران خوب عربی بخونه یا حافظ قرآن باشه میتونه وارد بهشت بشه بقیه آدما جهنمی هستن ، چقدر خدا را محدود میدیدیم وچقدر شرک داشتیم ، خدا را شکر میکنم که خودش دست منو گرفت و از خانواده مذهبی متعصب جدا کرد و منو با خود واقعیش آشنا کرد که از این به بعد دیگه مشرک نباشم که بتونم الگوی خوبی برای بچه ها باشم امروز پسر ۶ ساله خواهرم در مورد خدا پرسید میگفت برای اینکه چیزی از خدا بخام باید خیلی نماز بخونم ، براش با زبان ساده خدای ساده را توضیح دادم که تو میتونی همیشه همه جا باهاش راحت با زبون خودت حرف بزنی فقط باید با خوشحالی حرف بزنی خیلی تعجب کرده بود میگفت یعنی خدا زبون فارسی بلده گفتم خدا همه زبونها را بلده میگفت میتونم هر وقت بازی میکنم یا ظهر یا شب و هر وقت که خواستم باش حرف بزنم ، خونه مون یا بیرون باشم گفتم آره خیلی خوشحال شد و احساس راحتی کرد چون این بچه هم مثل همه ماها خدا را توی مسجد یا موقع اذان سر نماز خدا را با گریه و غم شناخته بود خیلی احساس خوبی دارم که تونستم با کمک از این فایل یک بچه پاک و معصوم را با خدای واقعی آشنا کنم که از الان باورهای غلط تو ذهنش ریشه نکنه و تو مسیر درست قرار بگیره که آینده اش شبیه ما نباشه خدا را شکر بخاطر آگاهی جمعی ، استاد عزیز براتون بهترین ها را از خداوند طلب میکنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/01/28 18:45
      مدت عضویت: 1781 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 138 کلمه

      روز ۵۵تکرار
      سلام
      ممنونم استاد از فایل های عالی زندگی با طعم خدا
      سالها خدارو قبول نداشتم ،از ۵سال پیش که به مسائل زیادی برمیخوردم وخسته شده بودم عاجزانه خدارو صدا میزدم و دلم یه تکیه گاه قوی مثل خدارو میخواست،هیچ شناختی ازش نداشتم ولی فایل هایی بهم میرسید ومن گوش میدادم وارام آرام در مسیر نزدیک شدن به خدا قرار میگرفتم ،هر روز ازش میخواستم که بیشتر بشناسمس وخیلی معجزه وار فایل هایی ،کتاب هایی بدستم میرسید که شوکه میشدم وبیشتر متوجه میشدم دارم هدایت میشم وبازم ادامه دادم وهنوزم از خدا میخوام که بسمت خودش هدایتم کنه ،اینکه میدونم خداوند با یه سیستم قوی داره جهانو مدیریت میکنه وفقط احساس من مهمه وزبان کائنات احساس منه ،باید بتونم لحظات بیشتری در احساس خوب بمانم تا بتونم زندگی نرمال تری داشته باشم وبتونم قدم بردارم بسمت خواسته هام

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طوبی حاج احمدی
      1399/01/26 19:15
      مدت عضویت: 1850 روز
      امتیاز کاربر: 3444 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 254 کلمه

      سلام خدا جونم
      ازت درخواست دارم ک بتونم همیشه تورا درکنارم احساس کنم
      خداجونم عاشقت هستم وازت درخواست دارم منو ببخشی ک فراموشکار هستم وتورا فراموش میکنم ودرگیر مسایل روز مره زندگی می شم
      از زمانیکه از تو فاصله گرفتم تلاش کردم ک خودم مشکلات را حل کنم روز ب روز ضعیف تر شدم ومشکلاتم بزرگتر شد
      خدایا من متوجه شدم ک من ب تنهایی قدرتی ندارم اگر تورا فراموش کنم وفقط ب نیروی خودم متکی باشم
      خدایا ازت درخواست سلامتی وارامش دارم ک بتونم ندای تورا بهتر درک کنم وب کار بگیرم
      خدایا اینقدر عاشقتم ک همیشه فراموش میکنم ک خواسته هامو بگم ولی خدا جونم تو که احساس منو میفهمی ب من ثروتی بده ک چیزهای خوب دنیوی را تجربه کنم وب انهایی احتیاج ب کمک دارند مسئولیت انها با من است کمک کنم وهمیشه مجبور نباشم از سهم خودم بزنم وب مشکلات دیگران برسم وارزوی خیلی چیزها ب دلم مانده است
      خدا جونم زمان زود میگذره کمکم کن ک در دنیا عقب نمانم واحساس شادی وارامش داشته باشم
      خداجونم کمکم کن ک درمسیر لاغری برایم ساده تر بشود وبتوانم اصل موضوع را درک کنم وادامه بدهم با لذت واشتیاق بیشتر
      خداجونم میخوام لاغر بشم با شور واشتیاق بتونم لباسهای زیبابپوشم وسرحال باشم
      خداجونم زبان تو زبان عشق واحساس است کمکم کن ک همیشه احساسم خوب باشه ک تورا در کنارم احساس کنم
      خدایا تو کجایی تا شوم من چاکرت
      کفشکت دوزم کنم شانه سرت
      ای خدای من فدایت جان من
      خدایا ازت سلامتی شادی تناسب لاعری پول وثروت میخواهم خداجونم دوستت دارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتوانم
      1399/01/25 16:42
      مدت عضویت: 1701 روز
      امتیاز کاربر: 11348 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 459 کلمه

      خدای مهربونم سلام. خیلی خوشحالم که راحت میتونم باتو صحبت کنم در هر حالت نشسته ایستاده یا خوابیده. از احساس خوبم برات بگم و حضور و تایید تو رو با بیشتر و بهتر شدن احساسم، حس میکنم.
      خیلی دوستت دارم و افتخار میکنم که بنده ی تو هستم و ازت ممنونم برای تمام نعمت های خوبی که میتونم بشمارم و بی نهایت نعمتی که من از وجودشون خبرندارم اما در زندگی من دارای اثر خیر و خوبی هستند
      خدای عزیزم ازت میخوام که تو بهترین دوست من و من بهترین دوست تو باشم. خدایا کمکم کن تا به تو اعتماد کامل داشته باشم. ازت ممنونم که در هر شرایطی همراه منی و تو همیشه منو دوست داری هرجوری که باشم و من دوست دارم رنگ خدایی بگیرم دوست دارم زنذگیم طعم تو رو داشته باشه. از صحبت با تو لذت میبرم و احساس سبکی میکنم. خدای مهربون من شکرت میکنم برای اینکه میتونم حست کنم در لحظه هایی از زندگیم و ازت میخوام که هر لحظه بتونم حضور تو رو درک کنم. خدای مهربانم منو ببخش که در گذشته اگر به تو شک کردم من نمیدونستم که تو انقدر بزرگ، بی همتا و مهربانی. میگفتم ولی در واقعیت اعتقادی از حضورت و نتیجه ای در زندگی من نبود. میدونی نشانه ی حضورت در قلبم چیه؟ همین قطره اشکی که الان دارم مینویسم برای تو و از چشمانم جاری میشه. همین که وقتی به تو فکر میکنم احساس میکنم من به وسعت جهان شدم. همین که خانواده ی خوبی به من هدیه دادی که خیلی دوستم دارند و من هم خیلی دوستشون دارم. همین که پدرم هرلحظه منو ببینه میگه خداروشکر که من فاطمه رو دادی و به من میگه دخترم خیلی دوست دارم ? اون لحظات تو رو بیشتر در قلبم احساس میکنم. همین که آرامش دارم یعنی تو به قلبم گفتی راحت باش که من هستم و خدایی میکنم. خوشبختی و آینده این بنده دست منه و من میخوام که عالی باشه. ازت ممنونم در هر نفس و ثانیه ی زندگیم. ازت ممنونم که هدایتم میکنی. ازت ممنونم که هستی،به خواسته های من گوش میدی، خواسته هامو به بهترین نحو به من میدی، خیر و برکت و سلامتی در زندگی من جاری میکنی و خیلی دوستم داری.
      خدای عزیزم از تو میخوام به من نعمت هایی بدی که با تماشای اونها شاد بشم و یاد تو بیفتم. ثروتی بدی که بگم این از فضل پروردگار من است. همسری مهربانی که در کنارش خوشبخت باشم و بگم این همون وعده حق خداوند هستش که پاکان برای پاکان. نسلی مومن به خودت به من عطا کنی. احساسی که هر لحظه ذکر لب من سپاس از تو باشه و بی نهایت نعمت های خوب ازت میخوام هم در این دنیا و هم در سرای آخرت.
      خیلی دوستت دارم خدای بی همتای من?❤️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار بهار تهرانی
      1398/12/09 12:10
      مدت عضویت: 1829 روز
      امتیاز کاربر: 791 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 179 کلمه

      سلام استاد
      این فایل هم بسیار عالی بود و خیلی به من کمک کرد .من در مرحله دعا کردن مششکل نداشتم ولی الان که دقت کردم دلیل اینکه خیلی وقت ها من خواسته ای را داشتم وباور نمی کردم برآورده بشه به دلیل این بوده که با اینکه در کلام نمی گفتم ولی در تصورم نعوذبالله برای خدا محدودیت قائل بودم و امروز به این نقطه ضعف خود و این مشکل پی بردم وگرنه اگر من قدرت خدا را فوق بشری و نامحدود بدانم انجام هر خواسته ای را امکان پذیر می دانم .محدودیت برای من بشر است .پس خواسته برای خدا بزرگ و کوچک ندارد . رشته تحصیلی من الهیات بوده و عربی هم رشته تدریسم است ولی اونقدر که شما زیبا و ساده ارتباط با خدا را وصف کردید و منو به خدا نزدیک تر کردید که کتاب های فلسفه را که در دانشگاه خوانده ام این کار را نکرده .خدا خیرتون بده .خیلی عالی توضیح می دهید .ما نیاز به اینصحبت های ساده خودمانی داریم که با خدا رابطه صمیمی تری داشته باشیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شیرین محصلی
      1398/11/15 21:36
      مدت عضویت: 1874 روز
      امتیاز کاربر: 15073 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 105 کلمه

      مرسیاستاد از فایل عالی وفوق العاده تون ،می دونید به اشتباه خدارو معرفی کردن ،خدا خودش می گه از رگ گردن به شما نزدیکترم من هیچ وقت درک درستی ازاین نداشتم والان هم که تا حدودی درک بهتری دارم باز نمی تونم کاملا تصور کنم چون از بچگی یادگرفتیم که خدا توآسمونهاست واز بالا ما رو نگاه می کنه درحالی که اینطور نیست وخیلی بهمون نزدیکه ،الان تازه فهمیدم چرا خدا نعمتهاش رو از انسانهای بی دین دریغ نمی کنه واین عدالتی که ازش تعریف می کنن یعنی چی،خدا مارو آزاد آفریده ودر هر مسیری که احساسمون خوبه مارو هدایت می کنه خوب یا بد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 17490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 88 کلمه

      ممنونم استاد که زحمت می کشین و این فایلها را به صورت رایگان برای ما می ذارین واقعا سپاسگزارم!???
      این نکته که خداوند واسطه نمی خواد واقعا جالب و نکته خوبیه چون بیشتر مردم از طریق واسطه با خدا ارتباط بر قرار می کنن!همه چیز را می تونیم مستقیم از خدا بخواهیم !
      و من این نکته که هر کسی در هر جایی مشکل داره اینکه با اون قدرت خدا در اونجا باور نداره !
      نمی دونم یعنی هر کس که به خدا ایمان داره نباید هیچ وقت مریض بشه؟!

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 17490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
        محتوای دیدگاه: 77 کلمه

        من چند سال پیش هم چیزی مشابه شنیده بودم که هر وقت کسی مریض می شه می گفتن تو یه کار خطایی کردی که مریض شدی ؟
        خوب مومن و با ایمان هم از خودش مراقبت می کنه ولی بعضی ها می گن خدا هر چی بخواد همون می شه و این توی قرآن هستش که همه خوبی‌ها از طرف خداست ولی بدی‌ها نتیجه کار خود انسان هاست البته این آیه و سوره رو یادم نیست الان

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 895 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 165 کلمه

      باسلام خدمت استاد عزیز ودوستان خوبم
      از دیشب بعد از اینکه چندین بار به این فایل گوش داده بودم چند بار خیلی راحت وخودمونی با خدا حرف زدم وبهش گفتم خدایا خودت یه راهی جلوی پام بگذار یه جوری کمکم کن که یادبگیرم چطور باید یک رابطه خوب ،با احساس خوب وعالی باهات داشته باشم .چطوری باهات صمیمی بشم .وساعت ۴ صبح که بیدار شدم هم دوباره همین حرفها رو تکرار کردم نمیدونم میتونم این رو یک الهام فرض کنم یا نه ؟اما ایمان قلبی خودم اینه که یک الهام بود اینکه یهو تو ذهنم اومد که تو شناخت خدا رو وداشتن رابطه با اون رو برای خودت سخت کردی مثل لاغر شدن وخلاصی از چاقی رو که خیلی فکر میکردی سخته اما فقط ادامه دادی ودیدی نه اتفاقا خیلی هم راحته .حالا هم به خودت سخت نگیر وفقط ادانه بده هم دوره زندگی با طعم خدا و هم خدا هرگز دیر نمیکند رو .ومن ادامه میدم وبه زودی نتایج خوب خواهم گرفت .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار faridehhasani5455
        1399/01/28 18:13
        مدت عضویت: 1781 روز
        امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
        محتوای دیدگاه: 26 کلمه

        جالبه داشتم کامنت دوستانو میخوندم واز خدا میخواستم که بیشتر بشناسمش که یدفعه نوشته شمارو خوندم ودیدم اینم جواب منه ،شناخت خدارو برای خودم سخت کردم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1398/10/02 14:01
      مدت عضویت: 1874 روز
      امتیاز کاربر: 27077 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 52 کلمه

      سلام استاد گرامی و دوستان عزیزم
      برای درک بیشتر این فایل باید آنرا چندین بار گوش داد چه اطلاعات ارزشمندی چه نکات جدیدی چقدر هیجان انگیز است وقتیکه این دانستنی ها را به عمل تبدیل کنیم
      من عاشق یادگرفتن چیزهای جدید هستم و البته که به اجرا گذاشتن آنها ممنونم استاد عزیزمان ????

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عشق
      1398/10/01 21:49
      مدت عضویت: 1874 روز
      امتیاز کاربر: 4527 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 125 کلمه

      روز پنجاه و پنج تکرار
      جلسه‌ی هشت زندگی با طعم خدا:
      از وقتی دریافتم وسیله‌ی ارتباطی ما با سرچشمه‌ی هستی احساسه و زبان ارتعاش تنها زبان ارتباطی با جهانه انگار پرده‌ای از مقابل چشمم کنار رفت و همه چیز در نظرم به نظم و هماهنگی کامل رسید. نظم و هماهنگی جاودانی که همیشه بوده و هست اما من از دریافتش غافل بودم. حالا مفهوم آزادی مطلق در افرینش سرنوشت خودم رو میفهمم. میفهمم اما برای اینکه در شرایط سخت به تنظیم ناخوداگاه قبلی برنگردم تمرین بسیار لازمه و من همیشه ادم با پشتکاری بودم.
      انقدر تکرار می‌کنم انقدر خودم رو با هشیاری مشاهده می‌کنم انقدر اگاهانه رفتار و افکارمو اصلاح می‌کنم تا اگاهی‌های جدید راهشونو به سمت ناخوداگاهم باز کنن و خود جدیدم شکوفا بشه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 228 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 134 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم
      اون چیزی که خیلی باعث میشه مسیر تناسب فکری رو عاشقانه دوست داشته باشم همین طرحی نو درانداختن هست اینکه نگاه جدیدی به همه چیز داشته باشیم اینکه از تصورات و باورهائی که هیچ وقت بدانها فکر نکردیم و فقط کورکورانه پیروبی کردیم نجات پیدا کنیم اینکه باور کنیم خداوند متعلق به عده ای خاص نیست که باید راه ارتباطی ما باشند اینکه هر کسی میتواند خدا را آنطور که میبیند بپرستد و با او ارتباط برقرار کند بدون هیچ واسطه ای .
      من از تناسب فکری قدرت میگیرم برای لاغر شدن برای آرام شدن برای پرستیدن خدا و هر آنچه در زندگی لازم دارم .
      خدای بزرگ و مهربان را شاکرم برای این احساس خوب و برای سلامتی باعث این لحظات استاد محترم دعاگو هستم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا
      فریبا
      1397/12/12 15:25
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 476 کلمه

      سلام استاد روشن عزیز
      خدا انرژیست…خدا احساس است
      واقعا چرا اینهمه ادم متعصب مذهبی از خودشون نپرسیدن پس چرا خدا به همه مردم جهان نعمت داده؟؟
      امریکا مهد ثروت و کارآفرینی …چیزی که به ما گفتن و میگن این هست که کشورهای ثروتمند از طریق فروش اسلحه و کشتن کودکان رشد کردند….
      یادمه پدرم وقتی فلسطینیارو نگا میکرد میگفت خدایا عجب صبری داری…پدرم مذهبی بود…از بچگی نماز خونده بود و روزه…
      خداروشکر من به راه راست هدایت شدم
      تو سرمای شدید هوا برای سحری بایددبیدار میشدیم و با خواب و لرز غذا میخوردیم و نماز را که نگم براتون
      استاد خیلی وقتا نماز جماعت مدرسه رو با بیحوصلگی و بدون وضو خوندم….اونم معاون بالاسرمون میموند تا اینور اونورو نگاه نکنیم..توی سن ۱۰ سالگی از فرط روز انقدر بیحال میشدم که نماز نمیتونستم بخونم….و به من میگفتند تو دختر بی اراده ای هستی
      اولین جایی که تو زندگیم نسبت به خودم احساس بدی پیدا کردم وقتی بود که به سن بلوغ رسیدم و نمازامو و روزمو کامل نگرفتم و ایندشد آغاز جدایی من از خدا و حس بد و بی ارزشیم به خودم و آغاز خوش خوراکیم…شدم ی دختر تپل بی اراده ای که خدا دوسش نداره چون اعمالشو منظم انجام نمیده
      احساس گناه شروع شد و بنظر خودم غذا خوردن راهی برای حس خوب گرفتن بود….البته اصلا بچه چاقی نبودم…ولی تپل بودم کمی….به خودم میگفتم من دیگه بنده درجه ۱ خدا نیستم و درجه دوام…پس حالا موهامم بیرون میزارم…
      چه حس ناخوبی استاد روشن…چقدر تو عزت نفسم اثرربد گذاشته…سراغاز دوست نداشتن خود..تا ی مقطعی از زندگیم باخدا خیلی قهر بودم و یادمه یک شب گفتم خدایا …..برتو??
      یک ناخواسته ای باعث شد نماز بخونم وزیاد دعا کنم…البته همش از روی ترس بود شکرگذاریم…راحتی نبود
      خداانسان بود برام…ولی جواب دعامو نگرفتم….بعد سوال بزرگی برام شد چرا خدا جواب نداد..همه گفتن مصلحته…من بارها بعدش از خودم پرسیدم چه مصلحتی…اوایل فک میکردم بنده خاص خدا هستیم و مقاممون بالاست…بالاخره یتیم شدیم دیگه..‌بعد بخودم گفتم من همیشه استقلال خاصی داشتم واین حرف مفته که خداوند چون یتیمم بهم توجه خاصی داره
      من همیشه موفقیتهای زیادی تو زندگیم از بچگی کسب کردم…پس موفقیت ربطی به یتیم شدن و مورد نوازش قرار گرفتن نداره….و خداروشکر این بارقه بزرگی تو ذهنم شد…بعد گفتم خدا اصلا وجود نداره..و دنیا بر مبنای قوانین….آغاز شک و همانا هدایتم به این مسیرها….
      البته تا قبل این دوره بار نمازای مونده ی جورایی رو کولم بود که کنارش گذاشتم و سبک شدم…
      خداوند زمان نداره….مکان نداره….زبان نداره
      و همه اینها شرک
      خدایا شکرت بخاطر این آگاهی
      شرک اگه بگم خدا من دوست نداره چون نماز قضا زیاد دارم
      چون روز قضا دارم
      چون صبح زود حالا نشه بیدار شد و فرکانس فرستاد و تمرین جذب اتجام داد
      خداوند هرلحظه باماست
      پس هرچارچوبی شرک
      شرک اگه بگم بیماری باعث نزدیکی بخداست
      شرک اکه بگم تحمل فقر نزدیکی بخداست

      خدا فقط احساس…هر چیزی تاکید میکنم هر اصولی یا حرفی یا دستوری که نتیجه اش احساس بد باشه شرکه….حتی انجام تمرینات جذب که میگن ساعت خاصی باشه بهتره
      خداوند احساس احساس احساس….
      ممنونم استاد روشن عزیز

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 24
      محتوای دیدگاه: 294 کلمه

      سلام براستاد و دوستان گرانقدر
      استاد یادمه از بچگی همیشه میشنیدم ک مسلمونها به بهشت میرن و کلید بهشت نمازه بعدش همیشه این سوال برام پیش میومد یعنی این ادمهای خارجی ک خارج از ایران زندگی میکنن میرن جهنم؟ اخه مگه میشه ؟ همش به خودم میگفتم مثلا یکی مثل ادیسون یا الکساندر گراهام بل یا برادران رایت یا هر کسی دیگه ایی ک ب بشریت این همه خدمت کرده تا انسانها در رفاه بیشتری زندگی کنن یعنی همه اینها ب صرف اینکه مسلمون نیستن باید برن جهنم؟خودم به شخصه ک مثلا هر وقت برق خونمون میرفت بعدش میومد از شدت ذوق و کلافه شدن از تاریکی میگفتم خدایا این ادیسون و با پدر و مادرش و همه کس و کارش ببخش و بیامرز ک این برق و اختراع کرد و مار و از این تاریکی نجات داد و نور رو ب زندگی ما اورد . بس ک از تاریکی بدم میاد . خلاصه همیشه با این داستان بهشت رفتن مسلمونا و اونم فقط ایرانیها از بچگی درگیر بودم . الان ک فکرش و میکنم ک چقدر از سادگیهای ما سو استفاده میشد و همینطور از نااگاهیهای ما کفرم در میاد .الان خدا رو سپاسگدارم ک ما را ب راه راست راه کسانیکه به انها نعمت داده نه کسانیکه به انها غضب کرده و نه گمراهان هدایت کرده . اون موقع ها تو مدرسه به ما میگفتن ک اگه یه حرکت اشتباه مثلا روی فلان حرف بزارید موقع خوندن درست مثل اینه ک به خدا فحش دادید و ما چقد با استرس قران و نما ز میخوندیم . بجای اینکه رابطه مون با خدا نزدیک بشه ما رو از خدا ترسوندن و دور کردن و خدایی ک این سالها شناختم 180 درجه با خدای بچگیها متفاوته و بسیار خوشحالم ک خدای واقعی رو پیدا کردم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سادات
      سادات
      1397/06/16 23:15
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 1,021 کلمه

      سلام استاد . الان که دارم این مطلب رو مینویسم مهمانانم رفته اند و من دارم از طعمی که امروز چشیدم لذت میبرم . مهمانان امشب ما برادران همسرم و خانواده هایشان بودند و حدودا ۱۵ نفر. دفعه های قبلی که میخواستم غذا درست کنم به خصوص برنج رو همیشه میترسیدم همیشه استرس داشتم که برنج رو کی بردارم موقع آبکش . آخه همیشه فکر میکردم چون تازه چند ساله ازدواج کردم و هنوز تجربه ی کافی برای غذا درست کردن برای تعداد زیاد ندارم غذاهام با استرس و دلشوره همراه میشد یه وقتهایی خوب میشد و یه وقتهایی هم برنج از دستم میرفت و خلاصه دونه هاش به هم میچسبیدند و.‌.‌‌. که هر خانوم کم تجربه ای این اشتباهات رو داره . اما امشب . استاد من از صبح که بیدار شدم گفتم خدایا امشب اینا مهمونای تو هستن نه مهمونای من . میخوام فقط از حضورت لذت ببرم . خورش رو صبح گذاشتم . در کمال آرامش و به بقیه کارها رسیدگی کردم . از بقیه ی پذیرایی چیزی نمیگم چون مد نظرم نیست تا رسیدم به ساعت ۶ بعد از ظهر . گفتم خدایا من از این به بعد حرف تو رو گوش میدم و شروع کردم به گوش کردن صدای خدا . به جدم قسم اینایی که دارم میگم راسته . میدونم واقعا حسم رو درک میکنید و جملاتم رو با تمام وجودتون میخونید . استاد صحبتهای زیر صحبتهای خدا و من موقع پختن برنج است .
      × خدایا همه چیز رو دست تو میسپرم.
      – فاطمه آروم باش و فقط گوش کن :
      ×چشم.
      – آب رو بزار جوش بیاد و به کارهای دیگه ات برس .
      ×چشم
      بعد از جوش آمدن آب
      – برنج را داخل آبکش بریز تا آب اضافه ی آن برود .
      ×چشم
      – برنج را به آب جوش اضافه کن
      -آب زیاد ریخته ای مقداری از آنرا بردار
      ×چشم
      درب قابلمه را نیمه بگذار تا آبی که به واسطه ی ریختن برنج از جوش افتاده جوش بیاید .
      × چشم
      -درب را بردار
      × چشم
      -به برنج نگاه نکن زمان برداشتنش را به تو اعلام میکنم .
      ×من اصلا به برنج نگاه نکردم و منتظر ندای درونی شدم .
      بعد از مدتی در حالیکه اصلا به برنج نگاه نمی کردم
      – دوبار هم بزن
      × چشم
      بعد از مدتی من باز هم نگاه نکردم
      – الان وقت برداشتن است . آرام آرام با ظرفی برنج را داخل آبکش ها بریز. یک دفعه نریز آرام و مرحله به مرحله . قسمت روی برنج را در آبکشی و قسمتهای زیر برنج را در آبکشی دیگر بریز
      × چشم .
      کف قابلمه روغن بریز
      ×چشم
      -کافیست
      -نان بگذار دو لایه کافیست
      ×چشم
      کمی از برنج آبکشی که از قسمت رو برداشته ای را در کف قابمه بریز و روی آن مقدار روغن بریز
      دوباره برنج و دوباره کمی روغن
      دوباره برنج و دوباره کمی روغن حالا به سراغ آبکش بعد برو و دوباره مرحله به مرحله
      برنج -کمی روغن
      برنج کمی روغن
      برنج کمی روغن
      کف آبکش را به قابلمه تکان نده چون برنجهای داخل قابلمه به هم فشرده میشوند.
      ×این نداها را خداوند مرحله به مرحله در زمانهای حدودا یک دقیقه ای به من میگفت . البته زمان را حدود گفتم چون در آن موقع من فقط به آوای خداوند گوش میدادم و زمان را متوجه نمیشدم . او هروقت میگفت من عمل میکردم .
      – یک لیوان کوچک آب دور برنج بریز
      – باچنگال چند سوراخ تا انتهای قابلمه روی برنج ایجاد کن
      × چشم
      در قابلمه را روی پارچه برای دم گذاشتن قرار بده .
      × چشم
      شعله را کمی در ابتدا متوسط کن و بعد کم کن
      × چشم
      دیگه بهش کاری نداشته باش یک ساعت دیگه شعله پخش کن را زیر قابلمه بگذار و با خیال راحت هروقت مهمانان آمدند و زمان شام رسید ده دقیقه زودتر برنج را خاموش کن و بعد درب برنج را باز کن و روی آن کره بریز و بعد از آب شدن کره ها آن را در دیسها بکش و لذت ببر
      × همین کارها را کردم .
      وای استاد زمان صرف شام جایتان خالی جایتان خالی من فقط برنج را نگاه میکردم که چه عالی پخته شده بدون دخالت من . من داشتم غذا را میبوییدم . غذای من بوی خدا میداد ‌. امروز من طعم شیرین خدا را در پخت برنج حس کردم ‌. در حالیکه روزهای قبل همیشه موقع صرف غذا استرس بدشدن ، غذا را به کامم تلخ میکرد ولی امروز چه زیبا هنر خداوند را تماشا کردم . استاد لحظات فوق العاده ای بود . برنج من بوی خدا را میداد . سفره ای که چیده بودم عالی بود . با اینکه همیشه همه دوست داشتند کباب وجوجه بخورند خورش من بسیار مورد استقبال واقع شد چون آن را هم به خدا سپردم. اونقدر خوشمزه بود که همه بیان کردند . همه چیز اندازه . خوش طعم و عالی . غذای امروز من طعم خدا را میداد و من سرشار از لذت با خدا بودن لقمه های خودم را آرام در مسیر تناسب بدون ولع همراه با شادی و لذت از حضور خداوند خوردم . امشب برای من عالیترین مهمانی بود چون طعم خدا را در آن حس کردم . دلم میخواست داد بزنم و به همه بگم غذای خوشمزه ی امشب من دستپخت خداست ولی آنها چه میفهمند که من با خدا چقدر حال کردم . برای همین حس عالیم رو اینجا نوشتم چون میدونستم شما به خوبی درک خواهید کرد . چون شما خودتان زندگی به طعم خدا را یادمان دادید و من امروز در پختن غذا به زیبایی آن را حس کردم . طعم عالی خداوند در زندگی ما واقعا زیباست . ازتون ممنونم حتی اون زمانهای قبل وقتی مهمونها میرفتن من در فکر اونها و حرفهاشون بودم ولی الان غرق خدا هستم و غرق لحظات شادی بخشی که خداوند دستور پخت و پز میداد . خدای من چقدر هنرمند است . خدای من سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم . آقای عطار روشن بی نهایت سپاس . نمیدونم چطور باید ازتون تشکر کنم . با چه بیانی بگویم سپاسگزارم. شما دیدگان مرا به روی حقیقت شیرین گشودید و من همه ی این شادیها و شور و نشاط را مدیون شما هستم . وجودم سرشار از شادی است . سرشار از لذت حضور خداوند . سرشار از لذت شنیدن صدایش ‌. استاد خیلی خوشحالم خیلی خیلی خیلی.

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار سادات
        سادات
        1397/06/17 11:15
        امتیاز کاربر: 0

        نشان های دریافت شده

        لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
        محتوای دیدگاه: 167 کلمه

        سلام متشکرم از نظر لطف شما استاد بزرگوار بله ته دیگ هم عالی شده بود . چون آخرش خداوند گفته بود چند دقیقه قبل از اینکه غذا رو در دیس بکشی شعله رو خاموش کن و کمی صبر کن .میدونید چیزی که خیلی واضح بود سبکی برنج بود یعنی من زمانهای قبل که برنج رو درست میکردم چه خوب یا بد برنج ها سنگین بودند ته دیگ سنگین بود وقتی آدم میخورد حس سنگینی میکرد . ولی دیشب اصلا اینطور نبود با اینکه مرحله به مرحله روغن داشت و حتی آخرشم هم کره داشت باید غذا سنگین میشد در حالیکه اصلا اینطور نبود حتی همسرم هم این احساس رو کرد گفت خیلی سبک شده بود . اصلا نگرفت منو و من حس سنگینی بعد از خوردن نکردم . البته من بهش نگفتم این دستور پخت خدا بود خودش میگفت چون حست مثبت بود این اتفاق افتاد منم گفتم بله ولی تو دلم گفتم به خدا من اصلا کاری نکردم . این دست پخت خدا بود .

        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        امتیاز کاربر: 24
        محتوای دیدگاه: 86 کلمه

        سلام سادات عزیز
        چقدر راهنمایی های خدا برای شما زیبا بود بغض سنگینی گلویم را فشرد نتوانستم تخلیه اش کنم ترسیدم مادرم بیاد اتاقم و توضیح این داستان سخت و غیر قابل باور برایش بود بنابراین خیلی خودم و کنترل کردم ولی بسیار برایت خوشحال بودم و تک تک لحظاتی ک گفتید را تصویر سازی کردم .برای همه دوستان این ارتباط شیرین و خوش طعم را ارزومندم و همینطور برای خودم. حتما دستپخت خدا لذیذترین دست پخت هاست .به امید خدا همه از ان خواهیم چشید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        امتیاز کاربر: 895 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 39 کلمه

        سلام دوست عزیزم
        خیلی عالی بود .خیلی حس عااااالی به من دست و امیدوارم همه ما بتونیم همیشه حضور خداوند بزرگ رو توی زندگی مون حس کنیم .ممنون از تجربه زیبایی که برای ما به اشتراک گذاشتید .موفق باشی

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار طوبی حاج احمدی
        1399/01/26 18:40
        مدت عضویت: 1850 روز
        امتیاز کاربر: 3444 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 71 کلمه

        سلام دوست عزیز
        چقدر این نوشته های شما عالیست من خیلی ازشون استفاده میکنم ویاد میگیرم
        دستور اشپزی اون روز شما ازطرف خداوند بوده وغذا صدرصد عالی شده بوده ب من یاد داد من هم میتوانم برای متناسب شدن از خداوند کمک بگیرم بهش توکل کنم وگوش کنم ب الهامات خداوند وب دستوراتش عمل کنم وباور داشته باشم ک خداوند مرا ب مقصدم میرساند انشاالله
        ازتون سپاسگذارم ??

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار سمیرا
        1399/03/18 16:07
        مدت عضویت: 1873 روز
        امتیاز کاربر: 7434 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
        محتوای دیدگاه: 21 کلمه

        من هم از نوشته شما خیلی لذت بردم چه ارتباط قشنگی دارید با خدا.زندگی با طعم عشق و زندگی چه زیباست

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار خدیجه اکشته
      خدیجه اکشته
      1397/06/15 19:12
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 22 کلمه

      سلام خدمت استاد وهمه دوستانم خیلی زیبا بود وبرای تک تک شما دوستان ارزوی سلامتی دارم من این روزها حالم خیلی خوبه

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه
      آسیه
      1397/06/02 14:50
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 110 کلمه

      فوق العاده عالی بود این مبحث واقعا من الان خیلی احساس آرامش میکنم خیلی حس سبکی دارم واقعا من همیشه خودمو بخاطر تلفظ سخت و دشوار سرزنش میکردم و حس این رو داشتم دعاها و نماز من مقبول خدا نیس و خیلی ایمانم زبانی وضعیف بود باز هم یه گام بزرگ برداشتم به سمت خدا ?نظرات دوستان هم فوق العاده بود خیلی لذت بردم و برا همتون آرزوی موفقیت دارم

      ممنون استاد حرفاتون واقعا تو قلب و روحم نفوذ میکنه و تاثیر بسیار زیبایی تو همه وجودم گذاشته حس لطافت روحم رو کاملا حس میکنم خدای خیلی بزرگی دارم لطف و بزرگی خدا رو دارم حس میکنم و این کاملا طبیعیه

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mim
      Mim
      1397/06/01 15:10
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 63 کلمه

      سلام به استاد عزيز و همه دوستان خوبم
      استاد فايل اين جلسه عااالى بود ، واقعا مهم ترين چيز احساسه ، احساس خوب = اتفاقات خوب
      اول از همه خدا رو شكر مي كنم بابت هدايتم به اين مسير زيبا و دوم از شما كه دستى از دستان خدا هستين بابت انتشار اين آگاهى هاى ناب تشكر مي كنم ، خدا خيرتون بده

      خدايا شكرت 🙂

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهرین
      مهرین
      1397/05/28 23:56
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 88 کلمه

      اوقات خوش ان بود که با دوست به سر شد
      باقی همه بی حاصلی و بیخبری بود

      دوستان‌ و استاد گرامی سلام

      من هر لحطه به تک تک دوستانم فکر کرده ام.به دعدعه هاشون و در دلم از خداخواسته ام به ارزوهاشون برسن….خواسته ام که با شادی به دلخواستهواشون برسن و اون طعم ماندگار رو بچشن….دوستان از الان‌

      براتون شمارش معکوس رسیدن به ارزوها و رویاهاتون رو مبشمارم

      ای خدا نفر اول رو شاد کن …..دوست دارم دیدگاه بعدی حامل یه خبر خوب باشه برای همه ی گروه….

      امین دوستتون دارم و عاشتونم?

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار راضیه
      راضیه
      1397/05/28 23:15
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 326 کلمه

      به نام خدا .سلام.
      امروز یک طعم شیرین رو‌ توی‌ زندگیم حس کردم٬طعم لذت بردن از لذت دیگران٬وقتی کسی رو‌میبینم که ثروت داره و دررفاه هست خوشحال میشم از اینکه یک بنده ی خدا در خوشی زندگی میکنه و لبخند میزنم به زندگی٬ به دنیا ٬به این همه زیبابی اطرافمون…وقتی پیام استاد رو خوندم که هزار نفر فایل رو دانلود کردن و فقط پنجاه نفر شرکت کننده داریم با خودم فکر کردم که برای چی؟!!!!برای چی ما انسانها از این فرصتها استفاده نمی کنیم٬ منم روز اول فکر میکردم خب چه لزومی داره نوشتن تمرینات ٬خودم برای خودم توی یک دفتر تمرینارو انجام بدم٬اما خواستم قبل از اون توی این گروه فعالیت کنم٬و خیلی دل چسب و لذت بخش بود یک حس متفاوت هست یک حس زیبا٬همراه شدیم با انسانهایی که در مسیر آرامش هستن٬خدایی که در آسمانها تصورش می کردیم و روزی هزاران باراورو صدا میزدیم که کجایی پس چرا زندگی من رو نمیبینی ٬چرا از حال خرابم خبر نداری الان در کنار ماست٬ در نفسهامون جاری است و ایا حسی لذت بخشتر از این هست٬چطور میشه جلودار این شوق بود٬شوق حس کردن خدا در هر لحظه٬شوق شکر گزاری در هر نفس٬شوق لذت بردن از نعمتهای ناتمامش٬شوق عاشقی کردن و عاشقانه باهاش حرف زدن٬رها شدن از بند گناهانی که عمری به دوش کشیدیم٬ پاک شدن برای لمس کردن خدا٬ برای پذیرایی از او در خانه ی دل٬شوق داشتن خدای قادر رزاق٬مهربان ٬ناتمام٬بخشنده و…چطور میشه در این شوق سهیم نشد و اون رو به اشتراک نذاشت٬شاید برای اینکه زندگی به روال عادی خودش برای ما راحتتره تا اینکه افکارمون رو تغییر بدیم راهمون رو‌عوض کنیم و زندگیمون رو تغییر بدیم اما بنظرم این یک تغییر زیباست ای کاش خودمون رو محروم نکنیم از لطف خدا٬در بین تمام روزمرگیمون قطعا میشه ساعاتی رو برای خودمون و خدا و قت بذاریم و بعد میبینیم خدا چه زیبا در تمام ساعاتمون جریان داره و حسش میکنیم و باهاش حرف میزنیم.بیایید این حس خوب رو از خودمون دریغ نکنیم.

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      مریم
      1397/05/28 13:59
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 84 کلمه

      سلام .امیدوارم که همه ما انسانها بتوانیم زندگی با طعم خدا رو لمس کنیم وآنرا در تک تک سلولهای وجودمان حس نماییم واز این طعم لذت بخش کمال استفاده را داشته باشیم .من جزآن دسته از افرادی بودم که هروقت شخصی را میدیدم که چیزهایی دارد درزندگی که من آرزوی آنرا دارم خیلی حسرت میخوردم واورا لایق اینهمه خوشی ودارایی نمیدیدم ولی از زمانیکه دراین دوره شرکت کرده ام سعی میکنم حسرت نخورم وبا خودم میگم زندگی با طمع فلان چیزمثلا ماشین شاسی بلندچقدشیرینه.

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طناز
      طناز
      1397/05/28 13:32
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 64 کلمه

      امروز با انجام تمرینات و گوش دادن ب فایل ها ی حسی دارم حسی از امنیت .امینت از همهچیز .ب هر چیزی و هر کسی حسی خاص دارم .حس ارامش دارم .حسی ک انگار خداوند ب من رخصت داده .و قبول باش گفته باشد .عاشق خلوت خودم با خدا هستم .با او صمیمانه صحبت میکنم .دوستش دارم و دست از او بر نمیدارم

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهری
      طاهری
      1397/05/28 11:19
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 179 کلمه

      سلام به تمام دوستان و بخصوص استاد گرامی
      بعد از شنیدن این فایل خیالم راحت شد از اینکه وقتی توی ماشین یا توی راهم و دارم با خدا حرف میزنم و بصورت ساده کلمات را ادا میکنم دیگه بی احترامی حساب نمیشه و خودم را رها کردم و با خیال راحت با خدای مهربانم صبحت میکنم از اینکه دیگه ترسی از خدا ندارم و هر کجا که نیاز داشتم میتونم بدون وضو و ادای کلمات عربی با خدای مهربانم صحبت کنم خوشحالم واقعا چقدر تغییرات را میتوان هر جلسه ایی که میگذره با تمام وجود حس کرد و آرامش و شادی در زندگیم جاری شده ، بابت درست کردن و سراسامان دادن به افکار و ذهنم خیالم راحت شده و اینکه با اطمینان میتوانم بگویم که در راه درست قدم برداشتم و دیگر از اینکه آیا طاعات و عباداتم درست هست یا نه شکی ندارم و خودم را در دریای بیکران عشق الهی رها کرده ام ممنون استاد عزیز و معلم مهربانم که افکار و زندگیم را در مسیر درست قرار دادید و خدایا ممنونم ممنونم

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهرین
      مهرین
      1397/05/27 23:29
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 138 کلمه

      سلام دوستان عزیز و گلم
      سلام بر استاد گرامی

      احساس سبکی و خوبی دارم،و این حس را مدیون انرزی های مثبت شما دوستان عزیزم هستم….بچه ها من واقعا به یه نتیجه ی خوب رسیدم،زندگی با طعم خنده ی ازته دل،خیلی وقته از ته دلم نخندیدم.اما این چند روز دارم تجسم میکنم خنده از ته دل را….باور کنید بهترین حس دنیاست….صمن اینکه ادمها وقتی از ته دل میخندند حتما دلیل بسیار شادی بخش و خوشایندی دارند…..انقدر دلم میخواد همه به دلخواسته هاشون برسن که فقط خدا میدونه….احساس سبکی و ارامی دارم….اما هنوز تا رسیدن به دلخواسته ام فاصله دارم..صادقانه بگم نمیدونم چقدر فاصله دارم اما یه نجوای درونی بهم میگه….اندکی صبر سحر نزدیک است

      ای خدا ای خدا ای خدا…..برسان ما را به دلخواسته هایمان…..طعمهای شیرین با تو بودن از هر طعمی که میدانیم و نمیدانیم…..

      دوستت دارم خدای مهربان و بخشنده ام

      ?????????

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گل نرگس (هما)
      گل نرگس (هما)
      1397/05/27 17:27
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 160 کلمه

      سلام به استاد گرامی وهمراهان عزیز??
      استاداین فایل رو چندین چند بار گوش دادم همش این تو ذهنم تکرار میشه هرروشی هردینی یکسری قوانین وقاعد مخصوص خودش رو داره که وقتی یک نفر اون روش یا دین روانتخاب کرد باید قوانینش روهم رعایت کنه من کاملا موافق این هستم که باید باخدا با زبون خودمون حرف بزنیم وبقول دوستمون هیچ آدابی وترتیبی نجو هر چه می خواهد دل تنگت بگو
      اما اینکه نماز بخونیم به چه شکل وچه زبانی وچه شرایطی مگه جز قوانین اسلام نیست دعا کردن روخوداسلام هم قبول داره که به هر زبانی که دلت می خواد بگو ولی نماز شرایط خاص خودشو داره واینکه یکسری آدم هاوجود دارن دراین دنیا که آنقدر درخدامحوشدن که درکنار آنها بودن بهمون آرامش میده آونها پرازانرژی مثبتن
      خیلی ابهام برام بوجوداومده که یخورده حالم روبد کرده وذهنمو کامل مشغول خودش کرده
      تشکر می کنم اگه توضیحات بیشتری درباره ی حرفهایی که عرض کردم بفرمایید
      بی نهایت سپاس از مهربانیتون?????????

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شیلا
      شیلا
      1397/05/27 15:27
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
      محتوای دیدگاه: 150 کلمه

      سلام استاد عزیز خیلی ممنون از فایل هشتم خیلی عالی و مثمره ثمر بود ??
      من از این فایل این نتیجه گرفتم که هر مشکلی که در زندگی داریم به خاطر ایمان نداشتن به خداوند هست که باعث میشه دچار این همه مشکل بشیم
      دوم این که خداوند نمی تونه از ما جدا بشه چون ما از وجود خدا هستم وما با خدا وند همسو هستیم
      خدا وند یک انرژی است ونامحدود وبی نهایت و خداوند سر شار از احساسه
      ما هر چه احساسمون بهتر باشه وخداوند هم پاسخ احساسمون رو میده
      واتفاقای خوب برامون میافته
      خداوند با احساس ما کار میکنه
      احساس خوب شما نباید به شخص یا مکان وابسطه باشه باید در هر لحظه باید خودت رو وابسطه به خدا بدونی وبدونی هر موقع خواستی متونی با خدا خودت حرف بزنی
      و محدودیت مکان و زمان نداشته باشی
      خداجون بی نهایت دوست دارم وسپاس فراوان از این همه نعمت ???

      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهه
      الهه