0

زندگی با طعم خدا (جلسه هشتم)

لاغر شدن نیاز به شجاعت دارد
اندازه متن

انسان مخلوق خداوند است اما راه ارتباط با خالق خود را گم کرده است. از این رو سالهاست به دنبال راه های مختلف برای برقراری ارتباط با خداوند می باشد.

ارائه راهکار برای ارتباط با خداوند یکی از مهمترین دلایل شکل گیری ادیان در نقاط مختلف جهان می باشد.

خدا چیست یا کیست؟!

ارتباط با خداوند

چه تعریفی درباره خداوند در ذهن خود دارید؟!

اگر از شما سوال شود که خداوند کیست یا چیست؟ چه پاسخی برای این سوال دارید.

تعریف انسانها درباره خداوند به این دلیل به هم شباهت دارد که از منابع مشابه اطلاعات خود درباره خداوند را دریافت کرده اند. به همین دلیل افراد دیدگاه و نگرش تقریبا یکسانی درباره خداوند دارند.

علت این است که درباره خداوند تحت تعلیم و آموزش قرار گرفته ایم.

خداوند انسان و همه نعمت های جهان مادی را خلق کرده است اما شناخت و درک مناسبی از او نداریم.

اگر از شما درباره سیب سوال کنند توضیح شما بر اساس تجربه و درک تان از دیدن، لمس کردن و خوردن سیب خواهد بود بنابراین آنچه درباره سیب شرح می دهید منطبق بر واقعیت می باشد چون آنچه درباره او توضیح می دهید موجود است و هر انسانی می تواند آن را درک و تجربه کند.

درباره هر موضوع مادی از شما سوال شود به اندازه ای که آن را درک کرده باشید می توانید درباره آن توضیح دهید.

بنابراین درک کردن و تجربه کردن نقش مهمی در ارائه توضیح و شرح هر موضوعی دارد.

چرا درباره هر موضوع مادی که توسط خداوند خلق شده است می توانیم از طریق درک و تجربه کردن شرح دهیم اما درباره خود خداوند که خالق آن موضوع است نمی توانیم با اطمینان و وضوح کامل شرح دهیم؟!

تنها دلیل آن قابل درک و لمس نبودن خداوند است.

اگر خداوند مانند مخلوقاتش خاصیت مادی داشت و قابل روئیت و لمس کردن بود درک و شرح ما درباره خداوند قطعا صحیح و بسیار منطبق با واقعیت بود اما از آنجا که خداوند نه دیده و شنیده می شود و نه قابل لمس کردن است شرح و درک ما درباره او می تواند بسیار شبیه و منطبق بر واقعیت یا بسیار متفاوت و غیرمنطبق بر واقعیت باشد و این به دلیل آموزش های ما درباره خداوند است.

در هر دینی به شکل متفاوت درباره خداوند توضیح داده شده است و این به دلیل عقیده و نگرش متولیان آن دین است اما آنچه مسلم است خداوند بر اساس شرح و توصیف ادیان درباره خودش تغییر نمی کند بلکه خداوند همیشه ثابت و بدون تغییر است.

بنابراین آنچه درباره خداوند می دانیم در واقع چیزی است که دیگران درباره خداوند درک و شرح داده اند و نگرش ما درباره خداوند بر اساس درک و منطق خودمان نیست بلکه بر اساس سلیقه و نظر دیگران در وجود ما بنا نهاده شده است.

به همین دلیل درک و تجربه ما درباره خداوند در موارد زیادی در تناقض با چیزی است که درباره خداوند شنیده ایم.

ارتباط با خداوند

موضوع ارتباط با خداوند یکی از مهمترین موضوعات در همه ادیان است.

از آنجه که ادیان توسط اشخاص ایجاد شده اند بنابراین نحوه ارتباط با خداوند در هر دین متفاوت از دین دیگر است.

فردی که در هندوستان زندگی می کند و پیرو یکی از ادیان هندو می باشد به شکل خاص خودش با خداوند ارتباط برقرار می کند و فردی که در ایران زندگی می کند و پیرو دین شیعه است به شکل خاص خود با خداوند ارتباط برقرار می کند و هر انسانی در هر نقطه از جهان که پیرو دینی باشد به شکل و شمایل مرسوم آن آیين با خداوند ارتباط برقرار می کند.

آنچه اهمیت دارد این است که نحوه ارتباط ما با خداوند بر اساس علاقه و خواست خودمان نمی باشد بلکه بر اساس الگوهایی است که در ادیان شکل گرفته و ارائه شده است به همین دلیل است که همه ما وقتی می خواهیم با خداوند صحبت کنیم یا از او درخواست کنیم به دنبال روشی برای انتقال درخواست خود هستیم.

به دنبال دعایی به زبان عربی هستیم یا خواسته خود را به خداوند عرضه کنیم.

به دنبال انجام مراسمی خاص یا تکرار عبارت هایی هستیم تا به واسطه آن خواسته خود را به خداوند منتقل کنیم.

حتی در برخی موارد شرط و شروطی معین می کنیم که باید ۴۰ روز یک حرکت خاص را انجام داده یا عبارت هایی را تکرار کنیم تا خداوند خواسته ما را اجابت کند.

در جستجوی هر روشی برای ارتباط با خداوند هستید باید بدانید که آن روش فقط عقیده یک یا عده ای از انسان هاست که تصور کرده اند به این شکل باید از خداوند درخواست کرد.

اما آنچه مسلم است شما به هر طریقی که دوست دارید می توانید با خداوند صحبت کرده و از او درخواست کنید یا با او ارتباط داشته باشید.

خداوند روشی خاص یا عبارت هایی مشخص را برای برقراری ارتباط با خودش معرفی نکرده است چون در این صورت خود را محدود و از بی نهایت بودن خارج می کند.

بنابراین ارتباط با خداوند به بی نهایت طریق می تواند انجام شود مهم این است که چه احساسی از ارتباط با خداوند در وجود فرد شکل می گیرد.

خدا سواد ندارد احساس دارد

یادمه مدرسه که میرفتم سرصف صبحگاهی ناظم خیلی تاکید میکرد که صلوات رو خوب تلفظ کنیم، “ص” رو خوب بگیم “س” نگیم

نمیدونم زبانم چه جوری حرکت بدیم که خوب تلفظ کنیم. اگر اشتباه بگیم یعنی خدا رو دشنام دادیم.

از همونجا یه جرقه خورد تو ذهنم که خدا چقدر سخت گیره حتی از ترسش باید حروف رو خوب تلفظ کنیم همیشه با ترس و لرز چند خط قرآن میخوندم که نکنه اشتباه عربی رو بخونم و خدا با من دشمن بشه که نتونستم قرآنشو خوب بخونم.

برای همین از قرآن خوندن فاصله گرفتم یادمه یه دوست داشتم تو خوابگاه قرآن صوتیشو گوش میداد میگفت من خودم میترسم قران بخونم که نکنه خوب تلفظ نکنم و خطا کنم چون گناه بزرگیه.

همیشه برام سوال بود چرا خدا اینقدر به عربی خوندن قرآن تاکید کرده مگه زبان خودمون چشه که فقط باید نماز عربی، قران عربی، حرف زدن با خدا عربی و این زبان دیگر باعث شد از خدا هم فاصله بگیرم چون حس میکردم منو و خدا زبون همدیگرو نمی فهمیم.

هیچ وقت بهمون تو مدرسه و دانشگاه نگفتن خدا به زبانمون کاری نداره به احساسی که داریم توجه میکنه.

یه بار به یکی گفتم چرا باید نماز و عربی بخونیم درصورتی که فقط داریم حفظ چندتا خط رو میگیم اما خودمون خیلی خوب معنیشو متوجه نمی شیم؟

بهم گفت خدا که متوجه میشه ما چی میگیم مهم خداست که خودش عربیو رو میفهمه ما فقط بخاطر وظایف نماز خوندن این تکلیفو انجام بدیم.

با خودم گفتم پس چرا خدا ما انسانها رو عقل و تفکر و انتخاب داده مگه اون لحظه که عربی میخونیم اما خودمون درک نمی کنیم چی میگیم این وسط ما چی مهم نیستیم فقط از رو ترس و لرز این تکالیف رو انجام بدیم.

از بچگی بهمون یاد دادن درسهاتو حفظ کن نگفتن درسهاتو یادبگیر و مفهومشو  درک کن.

حتی قرآن رو گفتن مهم اینه که بخونی نگفتن ریشه کلمات رو درک کن و تفکر کن بااینکه خدا تو قرآن میگه تفکرکنید، به نشانه ها توجه کنید، تعقل کنید.

تو یه دوره سنیم خیلی علاقه پیدا کردم که آدم مذهبی بشم که همش در حال نماز و قرآن و ذکر باشم اما بعد چندماه چون از بس از خدا و سخت گیریاش و عذابهاش و غضبهاش گفتن بهم ترسیدم و گذاشتم کنار و نمازمو از رو عادت و تکلیف میخوندم.

همیشه دنبال یه آرامش از طرف خدا بودم و بلاخره خدا هدایتم کرد و تو مسیری قرارم داد که با شناخت خدای قبل خیلی فرق داشت.

تازه انگار متولد شدم، وقتی به این اگاهی رسیدم که خدا یه انرژیه و تو همه ذرات عالم وجود داره و خدا رو همونجور باور کنی به همون شکل برات درمیاد تصمیم گرفتم خدا رو مهربون و بخشنده و عشق باور کنم که تو همه لحظات کنارمه و یاریم میکنه تا از لحظاتم که روی زمینم لذت ببرم.

درک کردم خودم هستم که دارم زندگیمو خلق میکنم دیگه خدای نیست که سرنوشتتو از قبل تعیین کرده دیگه خدای نیست که بهت اجبار کنه که چیکار کنی بلکه خدا به تصمیماتم احترام میزاره و دیگه خدای نیست که عربی خوندن قرآن که چی جوری تلفظ کنم گیر بده.

الان خدای دارم که میگه هر جا نور هست اونجا منم، هرجا شادی هست اونجا منم، در آرامش و احساس خوب خدا هم هست.

الان که فهمیدم خدا به زبانم کار نداره خیلی با خدای خودم صمیمی شدم و راحت باهاش حرف میزنم، قربون صدقه اش میرم بهش عشق میدم با شادی و خنده باهاش حرف میزنم.

الان بیشتر دوست دارم با خدای خودم صحبت کنم الان بیشتر دلم میخواد بیشتر با خدای خودم وقت بزارم در صورتی که قبلا به زور و از رو ترس بلند میشدم به صورت سریع نماز میخوندم که دیگه خدا بامن کاری نداشته باشه.

الان که فکر میکنم میبینم من همون آدم قبلی ام، خدا هم همون خداست، فقط با اگاهی جدید، با تفکر بیشتر، با نگرش جدید کل نگاهم به خدا و زندگیم تغییر کرده.

چقدر زیباست که باتغییر نگرشمون بتونیم یه زندگی بسازیم که خودمون دوستش داریم.

الان حس میکنم و میفهمم خدای من سخت گیر نیس و بهم همش گیر نمیده بلکه خدایی دارم که با تغییر زاویه دیدم چقدر راحت تونستم تا این حد ارامش بگیرم، چقدر لذت ببرم از زندگی کردنم و چقدر عاشق خدام بشم فقط با تغییر نگاهم.

بخدا فقط شناخت خدام همه سرنوشتی که یه روزی فکر میکردم هیچی دست خودم نیس و سرنوشتم تغییر نمیکنه الان میفهمم چقدر خوب هم تغییر میکنه و دارم با فرکانسهای خودم خلق میکنم.

حتی متوجه شدم روزی که حالم خیلی خوبه با خدای خودم بیشتر میگم و میخندم و شادم و سپاسگزارشم، همون روز بهم پاداش این احساس خوب رو میده.

چند روز قبل از صبح تا شبش خیلی آرامش داشتم خیلی حس و حالم عالی بود و از لحظاتم لذت میبردم، شب دیدم بدون اینکه به داداشم بگم هنذفرین بلوتوثی که دوست داشتم برام خریده بود.

همون لحظه قلبم بهم گفت این هدیه امروزت، بخاطر احساس خوب امروزته و فهمیدم اگه هر چقدر من آرامش داشته باشم همونقدر نتایج تو زندگیم میبینم.

این سایت، استاد و این دوره زندگی باطعم خدا هم هدیه خدا بخاطر اون حس خوبی بوده که داشتم و خدای خودم، رب درونم رو باتمام عشقم سپاسگزارم که منو تو این مسیر الهی هدایت کرد تا بیشتر از زندگیم، از زمینی بودم و از تجربیاتم لذت ببرم و باخدای خودم بیشتر صمیمی بشم و خدا رو هرلحظه احساس کنم. خدایا عاشقتم 

(دیدگاه افسانه عزیز در بخش نظرات)


دستور کار اجرای جلسه هشتم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه هشتم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه هشتم (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت بعدی

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه هشتم در قسمت نظرات

(مشتاق خواندن نظرات ارزشمند شما هستم)

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.51 from 78 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12372
برچسب ها:
144 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فاطمه
      1399/11/07 17:35
      مدت عضویت: 1667 روز
      امتیاز کاربر: 234 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 2,097 کلمه

      باسلام باید خیلی شکر گزارباشم که به سایت تناسب فکری وبعد بدنیالش بافایل زندگی باطعم خدا هدایت شدم .
      خدای من باید دقت کردودید چگونه برزبان افراد جاری میشی که هدایت کنی ودرمسیر بهترینها قرارمون بدی.خداروشکرعمری برای توفیق دیدن فایل ۸ پیداکردم .
      عجب فایل تکان دهنده وپر از محتوا واگاهی هست .اساس وبنیان مسیر وحرکت رو بروشنی بیان میکنه .واقعا ریشه حرکت همان پیدا کردن خداست .فایل تکان دهنده ای بود که بیدارمون کرد و اتش غم واندوه ونگرانی واظطراب وترس از گذشته وناامیدی درزندگی واینده نامعلوم رودر درونم خاموش کرد وارمغان داشتن احساس خوب وارامش ونگران نبودن برای هیچ چیز وتغییر بیشتردر رفتاروگفتار وبازشدن راه را برای ورود نعمات وبرکات بیشتررو برام داشت.
      ازروزی که با فایل زندگی با طعم خدا اشناشدم شروع تغییرات رو حس می کردم هرچند ناچیز بود اما این فایل کاملا دست وروی من روشست ونتایج خوبی درزندگیم شروع شدازجمله اشنایی باطعم های خوب ،چگونگی نگاه مثبت به هرانچه دراطرافم میگذره ،با دیدن ویا شنیدن وروبرو شدن با هرچیزی با احساس خوب و نگاه به هرچیزبا دید مثبت وبرداشت خوب ،مشکلات وگرفتاریها رو دیگر به صورت گره نگاه نمیکنم ،ازقیدوبند حرف ودید دیگران وغم وغصه خوردن از گذشته وانچه ازدست داده ام ویا نتوانستم بدست بیاورم ومقایسه کردن وکلا از هر انرژی منفی تا حدود زیادی رها شدم .خیلی سبک وراحت شدم .اصلا دیدم به زندگی وزنده بودنم عوض شده .قبول کردم هرانچه تاالان سخت وبد گذشته نتیجه کار خودمه .
      —خداکنارمونه ازرگ گردن نزدیک تر واز مادر مهربونتر ومن بدنبال چیزی میگشتم که بهترینهارو بهم بده.استادگرامی عجب حرفهایی بسیار عمیق ووسیع وواقعی بادلیل ومنطق محکمی که ازعمق وجودتون هست و اینطور درما نفوذ میکنه وراحت می پذیریم. ازشما بسیار متشکرم .سالهای قبل وقتی درمجالس ایام خاصی در مکانهایی برای دعا شرکت میکردم وقت دعا کردن مداح یا دعا خوان با هیجان ودادوسروصدای بلند میگفت الان موقع استجابت دعاست خوشا بحال کسانی که خدانگاهشون کرده وبهشون اشک داده والان دارن گریه میکنند اگه میخواهید شماهم دعاتونو خدا بشنوه دستاتونو خیلی بالا ببرید وهرچه میتونید دادبزنیدوباصدای بلند خدا رو بخونید .منم که ادم ارومی بودم واین حرکات رو دوست نداشتم انجام نمیدادم ودردل خودم با خداحرف میزدم ولی چون مثل دیگران با سروصدانمیگفتم امیدی به نگاه خدا نداشتم رفتن به این مجالس وزیارتگاهها رو برای براورده شدن حوائج دوست داشتم وفکر میکردم اگر به انجا بروم ودراون جمع باشم خدا نگاهم میکنه .دراین اماکن میدیدم کسانی رو که یا در اطراف مداح هستند ویا دربین جمعیت درجاهای متفاوت نشسته اند ودر جاهایی از دعا که مداح میگفت شروع به جیغ ودادو فریاد وگریه با صدای بلند میکردند وزجه میزدندتا مجلس راگرم کنند ولی بعد از پایان دعا انهارو میدیدم که حتی قطره اشکی بر صورتشان جا نگداشته وخندان بودندبرایم رفتارشان عجیب بود وبفکر می افتادم که این روش عبادت درست نیست اما سالهاست که متوجه شدم بخشی ازاین رفتارها فقط برای ایجاد هیجان ودرواقع ازمسیر اصلی خارج شدنه .برای همین هست که سالهاست در این مکانها شرکت نکردم وپیش خودم میگفتم مگه خدا همه جانیست ارتباط با او نیازی به رفتن درمکان خاص ویا انجام کار خاص نباید داشته باشه . عبادت باید حس وحال خوب به ما بده وباعث وصل ونزدیکی به خدا وشناخت بهتر وبیشتر خدا شودو نه نمادین ونمایشی باشه .دیدن اینگونه رفتارها از یک طرف ومشکلاتم از طرف دیگر باعث ایجاد دید دوگانه ای نسبت به معنویات برایم شد .درنماز اصلا متوجه نبودم چی میگم وازترس خدا وعذاب اخرت نماز میخوندم که درواقع احساس خوبی از این نماز خوندن نداشتم .در طول عمرم عاشق خواندن نماز ودعا وروزه گرفتن ورفتن به اماکن زیارتی ومذهبی وروضه وایام وشبهای عزاداری های خاص بودم فکر می کردم از این طریق خدا حرفهامو میشنوه وشاید گناهامو نادیده بگیره وجوابمو بده غافل از اینکه خدا کنارمه ودروجودمه واز خودش دردرونم دمیده ومن جزیی از خودشم که گمش کردم ودارم بیراه میرم ودنبال سوزن درانبار کاه میگردم .
      درهنگام بودن درمکانهای عبادت یا به اصطلاح ارتباط باخدا حال خوبی داشتم ولی بعد از چندروزدوباره روزهای قبل تکرار می شد ازخودم بدم می امد که نتوانستم رضایت خدارو جلب کنم سردرگم بودم نمی دانستم باید چطور عمل کنم که هم خدا ازمن راضی باشد و هم من از خودم واز خدا راضی باشم .افرادی رادیده بودم که خیلی خاص ونکته به نکته ودقیق وعارفانه وبا زبان تمجید خاصی با خدا حرف میزنندوبرای هر خواسته وحرکتی انجام میدهند قدم به قدم نیت میکنند وخداهم به انها توجه میکند .با دیدن انها افسوس می خوردم چرا من مثل انها نیستم چقدربا کلمات عالی با خدا حرف میزنند وبرای هرکاری نیت خاصی میکنند وبه خدا نزدیک هستند ولی من معرفت هیچکدام رو نداشتم .ازوقتی به فایل زندگی با طعم خدا گوش کردم وتمریناتشو انجام دادم مخصوصا زمانی که با طعم های خوب وبد اشنا شدم وتقریبا یادگرفتم هرچیزی رابا زیبایی هایش ببینم نه با انرژی منفی دادن باور کنید بعضی از مشکلات کوچکم بدون فکر ونگرانی برایم حل شدند .ارامش عجیبی به خانواده برگشته .اصلا نمی دانم این موج انرژی مثبت شما استاد گرامی وهم گروهی هاست که باعث تاثیر وتغییر خودم وخانواده شده وانگار خیلی چیزها روالش درزندگیم عوض شده .ارامش وهمبستگی بیشتری در بینمان بوجود امده وروند روزانه زندگیم به سمت شادی وخیروخوشی حرکت کرده باور نمی کنید دراین ۱۰ روزی که فایل ۸ روگوش دادم وتمریناتشو انجام دادم ونظرات رو خوندم ۲ بار موقعیت شادی پیش اومد که بعد از ده سال همه از ته دل برای چند دقیقه خندیدیم .سعی کردم بیشتر مواقع به مشکلاتم بعنوان مانع وگره نگاه نکنم .یاد گرفتم درست هست که ممکنه هر روز اتفاقاتی بیوفته که برایم رنجش وناراحتی رابیاورد ولی باید خودم با بینش ونگرش خوب وبارفتار درست ان اتفاق رابرای خودم راحت ببینیم وانرژی مثبت وحال خوب را برای خود بفرستیم تا با انعکاس ان موج مثبت اتفاقهای خوب برایم بیوفتد وبایدخودم حالم رو خوب کنم.دارم با همین روش جلو میرم وخداروشکر چیزهایی تغییر محسوس داشته البته هنوز افکار منفی وازاردهنده به سراغم می اید اما خیلی کم شده میدونم که اول راه هستم ونیاز به تمرین وتمرکز زیاد برروی طعم های خوب رو دارم ولی هدایتم به این مسیر وتغییرات هرچند جزئی برایم نشانه خوب وامید وارکننده برای ادامه راه وانتخاب درست ودرمسیر صحیح قرارگرفتنم است که میتوانم وحتما تغییرات عالی تری انجام می شود .
      .کلامتون بسیار درسته که ماازخدادوریم نه خداازما نوجوان که بودم به خدانزدیکتر بودم احساس خوب بودن خدا دروجودم را داشتم وبه مطلب خدا از روح خودش درون انسانها دمیده اگاه بودم وگفتگو با خدا درهرنوع عبادتی برام لذت بخش بود .اما گذر ایام وزیاد شدن مشغله های زندگی و ورود طعم های بد در زندگی وتوجه به انها وتاثیر محیط ودیگران درزندگی ام باعث کم رنگ شدن وگاهی محو شدن وبی اعتمادی ودور شدنم از خدا وقهر کردنم از خدا شد. اما لطف ومهربانی خدا باز هم دربن بستها شامل حالم شد.مدتی است طعم رهایی نسبی راچشیده ام وخیلی راحت تر وسبک تر شدم وبه محیط اطرافم وحرف واتفاقات بدوناراحت کننده اصلا توجه ندارم واز انها دوری می کنم اگرهم درگیر شوم یا ببینم یا بشنوم سریع سعی میکنم فکروذهنم رابه چیز دیگر یامکان دیگری منحرف می کنم همانطور که توصیه کردید درهرموردی سکوت ولبخند وایجاد فکرها ورویای خوب را در ذهنم پیشه می گیرم وهرچه دراطرافم میبینم ویا اتفاق می افتد بااحساس خوب ورفتارخوب ودیده ونگرش خوب
      وحال خوب با انها می گذرانم وخیلی حال بهتری دارم .دراین مدت دیگر حسرت دیگران وگذشته خود راخیلی کمتر می خورم وکمتر نگران اینده و خواسته هایم هستم وخیلی راحت درهرزمان ومکانی باخدا راحت وساده حرف میزنم وخواسته هایم را میگویم نه فقط بعد از نماز یا مکانهای عبادی وهمه چیز راخوب وزیبا می بینم ومرتب خداروشکر می کنم .درسته که هنوز درنمازم خیلی حواسم به خدا وگفته هایم نیست ولی بعد از نماز بازبان خودم دعا و باحال خوب دعا می کنم وبا خدا حرف می زنم همین برایم باارزش است که تونستم بعد از نماز خیلی راحت وباارامش وبدون التماس وگریه وزاری وناراحتی وناامیدی ونگرانی وگله وشکایت ازخودم وخدا وروزگار باخدا حرف بزنم ومطمئن باشم که خدا هست وحضور داره ومیشنود ومی بیند که این خودش یک قدم به جلو حرکت کردنه و منم خداروشکر می کنم بابت همین تغییر هرچند کوچک .انسانی که اشرف مخلوقاته وبا حس ششم ذهن خودش خدا این قدرت را بهش داده که اشیاء را جابجا کنه ویا روی اب راه بره ویا ذهن دیگران را بخونه ویا کمی بالاتر از سطح زمین خودش را نگه دارد وکارهای خارق العاده وعجیب دیگری که خدا توان انجامش را به اوداده انسانی که میتواند برهمه چیز مسلط شودوهمه چیز مسخر انسان افریده شده تا خودش وخدایش رابهتر پیدا کند وپی به قدرت لایزال وبی حد خداببرد واین همه برای ماارزش قائل شده پس چگونه ماازاودورشدیم وبیراهه رفتیم وقدروارزش وجودیه خودمان رانفهمیدم .وقتی به این چیزا فکر میکنم با حال خوبتر وارامش واطمینان بیشتر متوجه نگاه خدا وحضور همیشگی خدا وهمراه بودنش درزندگیم درهرلحظه وهرمکان می شوم.
      درفایلهای لاغری با ذهن گفتید اگر تغییر در عادتها درذهن به درستی انجام پذیرد وصبور باشیم میبینیم که جسم ارام ارام به سمت متناسب شدن حرکت می کند درمورد ارتباط با خدا وپیدا کردن حس خوب هم همین قانون جواب میده اگر واقعا به خدا اعتماد کنیم واورا دروجودمان ودرهمه جا حاضر وناظر براحوالمان ببینیم ومطمئن شویم که او احوال مارامی بیند ومی شنود ودرک کنیم که اوعاشق بنده هایش است و توجه کنیم که هر چه افریده است برای ارامش واسایش وراحتی وشادی ولذت بردن ما از انهاست واز صمیم قلب حس خوب وجود خدا وخودمان وانچه دراطرافمان است را پیدا کنیم ویقین داشته باشیم که از همه چیز به وفور در دنیا وجود داره ومالک همه انها خداست وهرچه ببخشد از او کم نمی شود وبه همه می بخشدوما هم میتوانیم یکی از انها باشیم ،قطعا فاصله بین ما وخدا ورسیدن به درخواستهایمان کم می شود چون روحمون گسترده تر میشود ودرجات بالاتر را می تواند بپیماید وبرای درک وجذب بیشتر اماده می شودوبدنبال انهاانعکاس انرژیهای مثبت واحساس خوبی را که فرستادیم برایمان به بهترین شکل بر میگردد بدلیل اینکه حال ما خوب بوده ،درک ما خوب بوده ،همه چیز رازیبا دیدیم وطالب زیبایی شدیم وهمه مخلوقات وکائنات افریده شده اندتا انچه را ما طلب می کنیم به ما بدهند .
      اگر انرژی منفی وحال وحس بد غم واندوه ونگرانی واظطراب وحسرت وحسادت وپشیمانی وشکایت وغرزدن رابفرستیم انعکاس فرستاده هایمان که انرژیها وطعم های منفی وبد بوده برایمان روزگار سخت وبد را فراهم می کنند واگرانرژی مثبت و حس وحال خوب دیدن همه چیز با عینک زیبایی وشادی ونشاط وخیر وخوشی وارامش ورهایی باشد قطعا انعکاس خوبیهایی را که خواسته ایم روزگارعالی ورسیدن به خواسته هایمان را برایمان می فرستنداقای دکتر ممنون راهرو بهمون نشون دادی واقعا راحتمون کردیداز قیدوبند باورهای اشتباه خیلی سبک وراحت وازاد شدم بخصوص مطالبی که درفایل های قبل درمورد توبه وبخشیده شدن گفتید که توبه کنید وبخشیده می شوید دیگر تمام حالم عوض شد ارام وسبک بال شدم وباورهای اشتباه رو کنار گذاشتم .همینطور ازوقتی که حس وطعم بد غم وغصه ومرور گذشته وحسرت برگذشت عمر ونرسیدن به خواسته ها ومقایسه نکردن را کنار گذاشتم وعلت توجه نکردن به انها را فهمیدم ومطمئن به دیدن وشنیدن وحضور خدا در هر زمان ومکان وباهر زبان وحتما جواب دادن اوبه بندگانش شدم اوضاع همه چیز برایم بهتر شده .ای کاش از اول اینگونه زیبا وریشه ای درباره خدا مارا اموزش داده وبرایمان حرف زده بودند وبرای معرفی زیباییهای خدا بجای ارجاع دادنمان به دعاهایی ومطالبی که انچنان درکی از انها نداشتیم افرادی بودند که فصیح ووسیع وراحت واسان مثل شما درموردش صحبت میکردند.بطن همه انسانها خدا جو است .الان با پی بردن به باورهای اشتباه درموردخدا وپاک کردنشان واقعا وقتی میگویم خداروشکر دیگر زبانی نمی گویم ومی فهمم چرا شکر می کنم .دیگر حسرت نمی خورم متوجه هستم که هیچ منعی برای بدست اوردن این همه نعمت وخواسته وفور وفراوانی وثروتی که در جهان افریده شده وجود ندارد وهمه برای کسانی است که انهارا طلب کنند وبیخود وبیهوده از خدا وخشم او ترسیده ام واز او قهر میکردم وراه خوشبختی دنیا واخرت ولذت داشتن واستفاده از نعمات راروی خودم بسته بودم. فقط این کلمات راشنیده وبیان می کردیم خدایی که از مادر مهربانتر وازرگ گردن به مانزدیک تراست اما ان راحس نکردیم و در وجودمان جانگرفته بود خدایی که همه وجودش زیباست صفات زیبایش همه منبع خیرو برکت ونیکی وشادی است که از همه انها درون ماهم نهاده.
      خدایاشکرت برای بهترین نعمتی که به من دادی هدایتم کردی برای پیدا کردن خودم وخودت درحد درکم بوسیله راهنماهایت .خدایاشکرت بابت پیدا کردن چگونه خوب کردن حالم واحساس نیاز به ارتباط با خودت ولذت حرف زدن با حس وحال خوب ودیدن زیباییها با تو.
      خدا یا از تو می خواهم کمکم کنی حضورت را همیشه درکنارم درهمه جا وهمه وقت باور داشته باشم وبفهمم که همه چیز درجهت خیرو خوبی وشادی حرکت می کند ودیگر ناراحت ونگران هیچ چیز نباشم .
      خدایا بابت همه چیز ازتو سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم