چقدر ژنتیک در ابتلا به افسردگی نقش دارد؟ آیا ژنها سرنوشت ما را تعیین میکنند؟ 🧬😔
خیلی از ما وقتی درباره ژنتیک و افسردگی میشنویم، یه تصویر تلخ توی ذهنمون شکل میگیره: یعنی من محکومم؟ یعنی همه چیز از قبل نوشته شده؟ 😞
در این مقاله، قراره با همدیگه این باور رو به چالش بکشیم.
میخوایم بدون تعصب، با نگاه علمی و انسانی بررسی کنیم که واقعاً ژنتیک چقدر در افسردگی نقش داره؟
و مهمتر از اون: ما چقدر میتونیم در برابر این مسئله انتخابگر و مؤثر باشیم؟
ژنتیک و افسردگی: باور عمومی یا حقیقت علمی؟ 🧠📊
احتمالاً برای تو هم پیش اومده که وقتی درباره افسردگی حرف زده شده، کسی خیلی راحت گفته: «خب، افسردگی توی خانوادهمونه!»، یا «پدرم افسرده بود، منم لابد باید باشم»… 🤷♀️
این نوع جملات، توی ذهن خیلیهامون جا باز کرده و باعث شده فکر کنیم ژنتیک و افسردگی رابطهای قطعی، عمیق و غیرقابلتغییری دارن.
اما واقعاً اینطور هست؟ یا داریم یه بخش از حقیقت رو بزرگنمایی میکنیم؟ 🧐

بیایید یه نگاهی به تاریخچهی این باور بندازیم. از دهه ۱۹۶۰ به بعد، مطالعات دوقلوها یکی از محبوبترین ابزارهای علمی برای بررسی ارتباط ژنتیک و افسردگی شدن.
توی این تحقیقات، دوقلوهای تکتخمکی (که ۱۰۰٪ DNA مشترک دارن) و دوتخمکی (که حدود ۵۰٪ ژن مشترک دارن) با هم مقایسه میشن.
مثلاً فرض کن دوقلوهای تکتخمکی رو که در دو کشور مختلف بزرگ شدن، بررسی میکنن. اگه یکی از اونها دچار افسردگی بشه و دیگری هم حتی با وجود تفاوت کامل در محیط و فرهنگ افسرده بشه، دانشمندان به این نتیجه میرسن که ژنتیک نقش مهمی در افسردگی داره. 😯🧬
در بعضی از این پژوهشها (مثل تحقیق Kendler et al) احتمال بروز افسردگی در دوقلوهای یکسان بین ۳۷٪ تا ۴۰٪ تخمین زده شده. این آمار به نظر زیاد میاد، و برای مدتی باعث شد رسانهها و حتی بعضی از روانپزشکان با اطمینان بگن که «افسردگی ارثیه». اما اینجا یه نکته ظریف وجود داره… 🤏
این اعداد فقط به همبستگی اشاره دارن، نه به علیت (علت مستقیم). یعنی چی؟
یعنی اگه دو نفر ژن مشابه دارن و هر دو افسرده میشن، لزوماً اینطور نیست که ژن دلیل افسردگیه. شاید عامل مشترکی دیگه، مثل سبک تربیتی یا باورهای مشترک فرهنگی، نقش اصلی رو داشته باشه. 🤔
🟡 همینجا مهمه که یادمون باشه: «ژنتیک و افسردگی» دو واژهان که گاهی بهغلط مثل چسب به هم میچسبن، ولی علم امروز نشون میده این چسب، اونقدری که فکر میکردیم، محکم نیست!
و تازه اینم بگم… بیشتر این مطالعات روی دوقلوها، قبل از عصر ژنخوانی دقیق انجام شدن.
یعنی محققان فقط با مشاهده، بدون بررسی دقیق DNA، نتیجه میگرفتن. اما با پیشرفتهای علمی و ابزارهای ژنتحلیلی مثل GWAS، نگاهها شروع کرد به تغییر…
🔍 یه سوال جدی این وسط شکل میگیره:
اگر ژنتیک و افسردگی تا این حد به هم وصل هستن، پس چرا دو نفر با ژن مشابه، یکی افسرده میشه و دیگری نه؟
چرا بعضی از افراد با سابقه خانوادگی افسردگی، هیچوقت علائمش رو تجربه نمیکنن؟ یا بالعکس، آدمایی که خانوادهشون کاملاً شاد و سالم بودن، ناگهان دچار افسردگی میشن؟
اینجاست که اهمیت عوامل دیگه مثل محیط، تجربههای کودکی، باورهای ذهنی، سبک زندگی و حتی جامعهای که توش رشد میکنیم مشخص میشه.
📌 نکته مهم اینه: وقتی از ژنتیک و افسردگی صحبت میکنیم، نباید بگیم «یا این یا اون». بلکه باید بپذیریم که این دو در تعامل با هم هستن.
ژنها ممکنه زمینهساز باشن، ولی محرک اصلی نیستن. و همینجاست که امید زنده میمونه… 💡
وقتی بدونیم ژن فقط بخشی از ماجراست، میتونیم مسئولیت بیشتری برای تغییر احساسات و سلامت روان خودمون بپذیریم.
دیگه خودمون رو قربانی DNA نمیدونیم، بلکه به ذهنمون فرصت میدیم که شکل بده، بهبود بده و حتی افسردگی رو پشت سر بذاره. 🌱

مطالعه دوقلوها: منبع قدرتمند یا برداشت ناقص؟ 👯♂️🧪
وقتی صحبت از ژنتیک و افسردگی میشه، تقریباً همیشه پای یه نوع مطالعه خاص وسطه: مطالعه دوقلوها.
این مطالعات مثل ستونهای قدیمی یک معبد، پایهی بسیاری از باورهای ما درباره ارثی بودن بیماریها هستن. ولی آیا این ستونها هنوز هم محکم هستن؟ یا با اومدن علم جدید، ترکهایی توی اونها افتاده؟ 🏛️🔍
بیاید یهکم دقیقتر نگاه کنیم.
فرض کن دو تا برادر یا خواهر دوقلو داریم. اگر این دو نفر دوقلوی تکتخمکی (Monozygotic) باشن، یعنی از یک تخمک بهوجود اومدن و تقریباً تمام DNA شون یکسانه.
حالا اگه یکی از اونها دچار افسردگی بشه و اون یکی هم در آینده افسرده بشه، دانشمندان میگن: «خب! معلومه که ژنتیک توی افسردگی نقش داره.» 🧠📈
ولی وایسا! اینجا چند تا سؤال مهم پیش میاد:
- این دوقلوها فقط ژن یکسان دارن؟ یا ممکنه تربیت، سبک زندگی، باورها، و حتی نوع رابطهشون با والدین هم شبیه بوده باشه؟
- اگه دوقلوها توی محیطهای متفاوتی بزرگ شده باشن (مثلاً یکی توی ایران و یکی توی سوئد)، و بازم هر دو افسرده بشن، آیا باز هم فقط باید به ژنتیک نگاه کنیم؟ یا عوامل فرهنگی و اجتماعی هم بازیگر اصلی هستن؟ 🎭🌍
مطالعات دوقلوها سالها بهعنوان مدرک اصلی برای ارتباط ژنتیک و افسردگی استفاده شدن. مثلاً در تحقیقاتی که توسط Kendler et al. (1993) انجام شد، نرخ تطابق افسردگی در دوقلوهای یکسان بیش از ۳۰٪ بود. این عدد قابل توجهه. ولی آیا کافیه؟
💬 نکته مهم اینه که تطابق ۳۰ یا حتی ۴۰ درصدی یعنی هنوز ۶۰ یا ۷۰ درصد متغیرهای دیگهای دخیل هستن! این یعنی ژنتیک فقط بخشی از پازل افسردگیه، نه تمامش.
حالا این وسط یه نکته جالب دیگه هم هست… 🤯
دوقلوهای دوتخمکی (Dizygotic) که فقط نصف ژنهاشون شبیه همدیگهست، هم در بعضی موارد تطابق بالایی در ابتلا به افسردگی نشون میدن. خب این یعنی چی؟ یعنی شاید بعضی عوامل غیرژنتیکی دارن نقش مهمتری از چیزی که تصور میکردیم بازی میکنن! 🤔🌐
📚 دانشمندان زیادی، از جمله Eric Turkheimer، توی سالهای اخیر انتقاد کردن که ما زیادی به این مدل مطالعات درباره ژنتیک و افسردگی اعتماد کردیم. چرا؟ چون اکثر این تحقیقات:
- روی جمعیتهای خاصی انجام شدن (مثلاً فقط سفیدپوستهای اروپایی یا آمریکایی)
- عوامل فرهنگی و روانی در نظر گرفته نشده
- تفسیر نتایج اغلب با پیشفرضهایی همراه بوده که خودشون به سمت «ژنتیکی بودن» تمایل داشتن
📌 نتیجه؟ شاید زمان اون رسیده باشه که بپذیریم مطالعه دوقلوها فقط یه تکه از پازل «ژنتیک و افسردگی» رو نشون میدن. نه همه پازل رو. 🧩
از طرف دیگه، توی همین مطالعات، وقتی دوقلوها در محیطهای حمایتی، گرم و امن زندگی میکردن، احتمال بروز افسردگی حتی با وجود ژنهای مشابه، خیلی کمتر بوده! این یعنی شرایط زندگی، تجربههای فردی و روابط انسانی میتونن اثر ژنها رو تعدیل یا حتی خنثی کنن. ✨👨👩👧👦
💡 جمعبندی این بخش:
اگرچه مطالعه دوقلوها شواهدی درباره ارتباط بین ژنتیک و افسردگی ارائه میده، اما مثل همه دادههای علمی، باید با احتیاط خونده بشه. این مطالعات میتونن ما رو راهنمایی کنن، ولی نمیتونن نسخه قطعی برای سرنوشت روانی ما بنویسن.
ژنها فقط بخشی از داستان هستن… و خوشبختانه، بقیهاش در دستان خودمونه. 💪🌱

نقش باورها و محیط: افسردگی فقط در ژن نیست 🌧️🌱
📖 توی کتاب معروف DNA is not Destiny نوشتهی پروفسور Steven Heine، یه آزمایش خیلی جالب برای واضح شدن رابطه ژنتیک و افسردگی انجام شد. دو گروه آدم سالم رو نشوندن و بهشون اطلاعات متفاوت دادن:
🔹 به گروه اول گفتن: «چاقی شما ارثیه، یه چیز ژنتیکیه و خیلی از کنترل شما خارجه!»
🔹 به گروه دوم گفتن: «چاقی بیشتر نتیجه رفتار، سبک زندگی، و محیطه. قابل تغییره!»
بعد از این مرحله، هر دو گروه وارد یه آزمون ساده شدن؛ یه تست بیسر و صدا برای بررسی اینکه چقدر کنترل روی خوردنشون دارن.
نتیجه؟ 😲
گروهی که فکر میکردن چاقیشون ژنتیکیه، توی همون موقعیت ساده بیش از ۵۰ گرم کلوچه خوردن. در حالیکه گروه دوم، فقط حدود ۳۰ گرم خورده بودن.
🍪 یعنی چی این تفاوت ۲۰ گرمی ساده؟
یعنی فقط باور ذهنی درباره اینکه چاقی ما ژنتیکیه، میتونه میزان خوردن رو تغییر بده. نه رژیم تغییر کرد، نه برنامه غذایی، نه متابولیسم! فقط ذهن بود… و یک جمله ساده!
حالا اینو بیاریم توی فضای لاغری با ذهن…
تو سایت تناسب فکری بارها به این نکته پرداختیم که وقتی ذهن ما به چیزی باور پیدا کنه، رفتار ما با اون باور همراستا میشه. حالا اگه من باور کنم که چاقی من ارثیه و کاری ازم ساخته نیست، چی میشه؟ 🤷♂️
🔸 دیگه دنبال راه حل نمیگردم
🔸 هر بار که پرخوری کردم، با خودم میگم: «خب ژنه دیگه!»
🔸 انگیزهم کم میشه
🔸 و حتی شاید شروع کنم به رفتارهایی که اون باور رو تأیید کنن!
به این میگن «تلقین پنهان ذهن» یا همون چیزی که ما توی دورههامون بهش میگیم برنامهریزی ذهن ناخودآگاه. 😵💫
🎯 دقیقاً همین اتفاق درباره ژنتیک و افسردگی هم میافته. وقتی به یه نفر گفته میشه «افسردگی تو ارثیه و ژنتیکیه»، خیلی وقتها ناخواسته این پیام رو دریافت میکنه که:
«پس من هیچ کاری از دستم برنمیاد!» ❌
افسردگی هم مثل چاقی، نه فقط مسئله ژنتیک، بلکه مسئلهای پیچیده است که تلقین ذهنی میتواند شدت یا ضعف آن را تعیین کند.
اینجاست که ذهن تسلیم میشه…
نه بهخاطر ژنها، بلکه بهخاطر تفسیر ما از اون ژنها!
و این همون جاییه که علم امروز بهش ایراد گرفته!
حالا بیا یهکم عمیقتر بشیم… 🌱
وقتی تو باور داری چاقیت به سبک زندگیت ربط داره، وقتی فکر میکنی میتونی ذهن و رفتار خودت رو بازآموزی کنی، دیگه اون حس قربانی بودن رو نداری.
در واقع، شناخت درست از ژنتیک و افسردگی به ما قدرت میده تا از پیشفرضهای محدودکننده ذهنی رها بشیم و با تلقین ذهنی مثبت مسیر زندگیمون رو تغییر بدیم.

ماهیت گرایی ژنتیکی: خطری پنهان در باورهای علمی 🧱🧠
یه اصطلاح علمی هست که اسمش خیلی عجیبغریبه ولی مفهومش از اون چیزاست که ممکنه ناخودآگاه توی ذهن خیلیهامون جا گرفته باشه:
Genetic Essentialism یا به فارسی سادهتر: «ذاتگرایی ژنتیکی».
یعنی چی؟ 🤔
یعنی باور به اینکه صفاتی مثل افسردگی، پرخاشگری، مهربونی، وفاداری و… چیزهایی ذاتی و تغییرناپذیرن که از ژن ما میان و دیگه هیچ کاریش نمیشه کرد.
بهعبارتی، اگه این ویژگیها تو ژنهات باشه، تا آخر عمر باهاشون زندگی میکنی. 🎭
📍 این باور بهظاهر علمی، باعث شده خیلیها فکر کنن که ژنتیک و افسردگی، یه جور «هویت شخصی» یا حتی «نقص همیشگی» توی بعضی آدماست.
ولی… واقعیت چیز دیگهایه!
واقعیت علمی از نگاه پژوهشگران بزرگ 🔬📚
در یک مقالهی معتبر منتشرشده در مجلهی Psychological Bulletin (۲۰۱۱)، پژوهشگران بررسی کردن که وقتی فردی باور میکنه رابطهی بین ژنتیک و افسردگی صرفاً به ژنها مربوطه، چه اثراتی بهصورت فوری در ذهن شکل میگیره. نتیجه؟ چند پیام پنهان و البته خطرناک برای روان ما:
❌ احساس ناتوانی برای تغییر
وقتی فکر میکنی «افسردگی از ژنهامه»، احساس میکنی هیچ راه نجاتی وجود نداره. دیگه تلاش معنایی نداره…
🧬 = 🚷
😴 کاهش انگیزه برای درمان
وقتی یه نفر رابطهی بین ژنتیک و افسردگی رو باور میکنه و فکر کنه افسردگیش سرنوشت اونه، دیگه چرا باید وقت بذاره برای مشاوره، تغییر سبک زندگی یا تمرین ذهنی؟ 🛋️🧠 ✖️🔥
🗣️ توجیه رفتار با جملهی معروف: «من ژنم اینطوریه!»
وقتی باور ارتباط بین ژنتیک و افسردگی در ذهن فرد گسترش پیدا کنه این یکی خیلی آشناست. وقتی مسئولیت از روی دوش ما برداشته بشه، راحتتر رفتارهای ناسالم رو توجیه میکنیم.
🎭 «تقصیر من نیست، ژنه!» = 🪞 سرپوشی روی واقعیت
🧠 خصیصهگرایی ژنتیکی (Genetic Essentialism)
یعنی چی؟ یعنی وقتی باور کنیم ژنها «ماهیت اصلی» ما هستن، دیگه سبک زندگی، تربیت، شرایط محیطی یا حتی اراده فردی نادیده گرفته میشه.
🧬 = 👤 ❌ تغییرناپذیر
🎯 این همون جاییه که ذهن از ما قدرت رو میگیره…
نه بهخاطر ژنها، بلکه بهخاطر برداشت ذهنی ما از اون ژنها. و این همون نکتهیه که علم امروز داره بهش هشدار میده.
🌱 نتیجهگیری دوستانه:
ما قربانی ژنهامون نیستیم. همونطور که ذهن ما باورها رو میسازه، میتونه باورها رو هم تغییر بده.
قدرت ما فقط در DNA نیست… توی آگاهیمونه 💡🧠
بیا اینو مقایسه کنیم با مسیر لاغری ذهنی… 🍽️🧠
توی دورههای تناسب فکری و محتوای آموزشی ما، بارها با شرکتکنندههایی روبهرو شدیم که با این جمله وارد مسیر شدن:
🗣️ «من ژنم چاقه، توی خانوادهمون همه چاقن، من نمیتونم لاغر شم!»
یا:
🗣️ «متابولیسم من مشکل داره، هر کاری میکنم فایده نداره…»
و چیزی که خیلی سریع متوجه میشن اینه که مسئله اصلی نه ژنه، نه بدن، بلکه تصویر ذهنی و باوریه که از خودشون دارن.
وقتی این باور تغییر میکنه، اتفاقای جادویی میافته:
- بدن شروع میکنه به همکاری
- پرخوری احساسی کم میشه
- نشونههای سیری و گرسنگی دوباره فعال میشن
- و مهمتر از همه، امید جای ناامیدی رو میگیره 🌟
حالا همینو بیار تو بحث ژنتیک و افسردگی…
اگه باور کنیم افسردگی یه ویژگی ذاتیه، دیگه نمیریم دنبال رواندرمانی، تمرین ذهنآگاهی، نوشتن افکار، یا حتی صحبت کردن با یه آدم امن.
چرا؟ چون ته ذهنمون گفتیم:
🧍♀️ «من افسردهم چون ژنم اینطوریه، ولش کن…»
ولی علم امروز میگه: نه!
رفتارها، احساسات و حتی حال درونی ما به شدت به شرایط زندگی، باورها، نوع تربیت و محیط اطرافمون وابستهست.
یعنی رابطه بین ژنتیک و افسردگی یک واکنشه، نه یک فعالیت بیوشیمیایی ثابت!
یه واکنش به فشارها، به خاطرات، به تفسیرهای درونی ما از دنیاست.
🤯 نکته طلایی:
حتی اگر ژنهایی مرتبط با افسردگی توی بدن ما باشن، این بهمعنی اتصال بین ژنتیک و افسردگی و اجبار برای افسرده بودن نیست.
🔸 همونطور که ژنِ چاقی به معنی محکوم بودن به چاقی نیست
🔸 ژنِ افسردگی هم به معنی زندگی همیشگی در غم نیست
همهچیز به این بستگی داره که ما چی رو باور کنیم، چطور تفسیر کنیم، و چطور پاسخ بدیم.
💬 جمعبندی ساده ولی عمیق:
✔️ افسردگی یک ماجرای پیچیدهست.
✔️ ژنها فقط یک بخش کوچیک از این داستانن.
✔️ باورهای ما، نقش اول این نمایش رو بازی میکنن.
و شاید باید بیشتر از اینکه دنبال ژنهای افسردگی بگردیم، دنبال اون افکار و باورهایی بگردیم که ما رو به افسردگی میکشونن… یا نجاتمون میدن. 🌈
بیایید صادقانه نگاه کنیم.
بله، ژنتیک و افسردگی بههم بیربط نیستن.
ولی این فقط یک تکه از پازل پیچیدهی روان انسانه… نه همهی داستان.
ما ماشینهای بیاحساسِ برنامهریزیشده با DNA نیستیم.
ما موجودات زندهایم، با ذهنی پویا، احساسی متغیر، و توانایی خارقالعاده برای رشد، تغییر و بازآفرینی 🌱
🔬 علم امروز با صدای بلند بهمون میگه:
🧬 ژنها میتونن ما رو مستعد کنن، ولی این ما هستیم که با انتخابهامون مسیر رو تعیین میکنیم.
و افسردگی؟
نه یه «مُهر ارثی»ه، نه یه «سرنوشت از قبل تعیینشده».
بلکه ژنتیک و افسردگی حاصل تعامل پیچیدهایه بین:
🔹 ژنهایی که توی بدن ما هستن
🔹 محیطی که توش رشد کردیم
🔹 باورهایی که توی ذهن ما شکل گرفته
🔹 تجربیات تلخ یا شیرینی که داشتیم
🔹 و مهمتر از همه، «نگاه ما» به خودمون و دنیای اطرافمون 🪞
🕯️ خبر خوب چیه؟
🔑 خبر خوب اینه که ما هنوز مسئول و توانمند هستیم، حتی اگر باور داشته باشیم که ژن افسردگی داریم.
چون ذهن انسان فقط یک پیرو نیست، میتونه خالق باشه.
همونطور که توی مسیر لاغری با ذهن یاد میگیریم چطور باور به چاقی ژنتیکی میتونه ما رو متوقف کنه، اینجا هم درمییابیم که باور به ژنتیک و افسردگی میتونه ما رو درگیر یک چرخهی محدودکننده کنه.
اما وقتی این باور رو به چالش میکشیم، وقتی میپذیریم که رفتارها و احساسات ما تغییرپذیرن، درِ جدیدی باز میشه… دری به سمت آزادی درونی 🌤️
✨ پس یادمون باشه:
❌ ما محکوم به بودن یک نسخه ژنتیکی از خودمون نیستیم.
✅ ما دعوتشدهایم به ساختن بهترین نسخهمون… با آگاهی، با ذهنی باز، حتی در مواجهه با ژنتیک و افسردگی. نسخهی ذهنی، احساسی و انسانی از خودمون.
🧠 ذهن میتونه تربیت بشه،
💬 باورها میتونن تغییر کنن،
💪 و مسیر افسردگی میتونه به مسیر خودآگاهی، تعادل و آرامش درونی تبدیل بشه.
و این یعنی…
تو هنوز قهرمان داستان زندگیت هستی. 🎬🌟
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 3.50 از 6 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!


سلام استاد
درمورد داشتن بعضی از ژن ها دربدن ما انسانها خیلی از چیزها دخالت دارند تا ان ژن دربدن ما دیده شود و یکی از فاکتورهای بسیار مهم دراین زمینه باور است چون وقتی یک فردی باور و ایمان داشته باشه که ژن افسردگی دران وجود داره کم کم علائم خستگی و بی حوصلگی دراو ظاهر میشود و چون این باور درذهن ما تقویت میشود کم کم ان فرد به ان سمت می رود و به مرور زمان علائم ان بیماری دران فرد نمایان میشود و کم کم افسرده میشود و باور دراو تقویت میشود
داشتن باور چاقی ارثی است – ما طایفه به بیماری دیابت دچار میشویم – من با بیماری تیروئید روزبه روز چاقتر میشوم – من برنج و نان بخورم چاق میشوم و… تمام این باورها درذهن به مرور زمان یک الگوی ذهنی برای ما میسازند و ذهن مارا به ان سمت میبرد
درمورد دوقلوها . جاری من یکی از دوقلوهای غیر همسان است و دقیقا این ۲ خواهر خیلی با هم متفاوت هستند
یکی قد بلند و یکی متوسط
یکی علاقه به نقاشی و دیگری علاقه به خیاطی
یکی ارایشگر و دیگری خیاط ماهر
یکی موهای صاف و دیگری موهای فر
یکی سفید و یکی سبزه
یکی صبور و دیگری حاضر جواب
یکی دارای ۲ پسر و دیگری دارای ۲ دختر
جالیه انها میگویند فقط خوابهای انها گاهی به هم شبیه است و گرنه اصلا شباهتی زیادی با هم ندارند و اصلا کسی متوجه نمیشود این دو دوقلو هستند
پس حتی ۲قلو بودن هم باعث نمیشود که ژن های مشترکی داشته باشند
اگر ما باور کنیم که ژن چاقی درما وجود دارد کم کم ما چاق میشویم حتی اگر آب بخوریم چون همانطور که یک گیاه لوبیا با اب – نور- اکسیژن رشد میکند ما انسانها هم میتوانیم با اب – نور – اکسیژن روزبه روز چاقتر شویم و حتی با ابخوردن ساده ما روزبه روز چاقتر میشویم چون ان اب را با باور های چاقی میخوریم وگرسنگی دادن به خودمان فقط پیام قحطی را به ذهن گوشزد میکنیم که ذهن هم با خوردن غذا انها را برای روز مبادا ذخیره میکند و ما روزبه روز چاقتر میشویم پس ما هرگز با گرسنگی خوردن لاغر نمیشویم و باید درست غذا خوردن را با باورهای ذهنی که من غذا میخورم تا به بدنم انرژی وارد کنم را درذهنم تقویت کنم و از خوردن غذاها ترس نداشته باشم چون ترس از غذا خوردن یک باور مخرب است
ذهن ما از طریق اموزش از طریق خانواده – جامعه- مدرسه و… کم کم تربیت شده و خیلی از باورهای نادرست را درذهن ذخیره کرده است ما باید با اگاهی و اموزش صحیح ذهن ، به او یاداور شویم که خیلی از باورهای نادرست درذهن خود داریم که باید ان باورها را اصلاح کنیم تا الگوهای ذهنی چاقی درذهن ما به الگوهای لاغری تبدیل شود و ما بدون رژیم های سخت و ورزشهای طاقت فرسا و با زندگی کردن عادی و با لذت خوردن غذا هم میتوانیم روزبه روز متناسبتر شویم
هیچ چیز در بدن ما ثابت نیست و همه چیز در هر ثانیه در حال تغییر است چون نیاز به ترمیم و جایگزین دارد .خیلی از افراد بودن که با داشتن بیماریهای لاعلاج و با تغییر افکار ذهنی خود بیماری را دربدنشان متوقف کردند و به سلامتی کامل دست پیدا کردند فقط باید ما دراین مسیر ایمان و باور داشته باشیم که ژن چاقی در بدن ما وجود ندارد چون این باور که من ارثی چاقم از قویترین باورهایی است که ذهن ما میتواند مانع برای لاغری ما ایجاد کند پس با تغییر این باور ما میتوانیم مسیر متناسب شدن را تسریع کنیم و روزبه روز لاغرتر شویم
پس خبر خوب اینه که من مسئول چاقی خودم هستم و تنها خودم هم میتوانم به خودم کمک کنم که لاغر شوم و هیچ ژنی دربدن من وجود ندارد که من نتوانم ان را کنترل کنم چون ذهن میتواند تربیت بشه و با تربیت درست باورهای درست درذهن ما شکل میگیرد و ذهن من خلاق و خلق کننده تمام اتفاقات درزندگی من خواهد بود
پس با باور درست که من میتوانم با تغییر باورهای ذهنی لاغر بشوم دراین مسیر درست میمانم چون لاغر شدن با ذهن آسانترین کار دنیاست و من بدون سختی و با روش ذهنی میتوانم به تناسب اندام دائمی خودم برسم فقط با استمرار و ادامه دادن و بدون عجله این کار ممکن خواهد بود .
نشان های دریافت شده
من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم بهتر زندگی کردن و احساس خوب پایدار داشتن
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
استاد منظورتون از دوقلوهای تک تخمک و دو تخمکی همون دو قلوهای همسان و غیر همسان دیگه
و ما محکوم به چیزی نیستم خداوند ما رو آزاد آفریده این ما هستیم که با افکارمون با نگرش مون خودمونو آزاد یا محدود میکنیم و خدا ند سرنوشت ما رو از قبل ننوشته خودمون سرنوشتمان مینویسم
میدونید استاد من تا چند سال قبل فکر میکردم دوقلوها همه چیزشون شبیه هم چون دیده بودم اگر یکی دلش درد بگیره اون یکی هم دلش درد میگیره
و بعدها دیدم همون بچه های همسان بزرگ شدن کاملا عقیده و نظر متفاوتی داشتن مثلا یکی رشته عکاسی رو انتخاب کرد یکی هم رشته کامپیوتر
و در دو دانشگاه جدا درس خوندن بعد ها هم تغییر رشته دادن هم رشتهای متفاوتی رو انتخاب کردن
اینا ثابت کردن که حتی دوقلو بودن دلیل نیست که محکومی یه شکل زندگی کنی
حالا استاد افسردگی بیشتر از اونیکه افسرده باشه به نظر در بیشتر مواقع یه برچسب من به علم و علم پزشکی هر علمی بی نهایت ارزش و احترام قائل هستم
ولی میگم علمی هم هست بنام علم فوق علمها یه علمی بالاتر از همه علم ها اونم علم خداوند
من خیلی زیاد دیدم آدمها انگار دوست دارن جلب توجه کنن میگن من افسرده هستم در صورتی هیچ علائم افسردگی رو ندارن
من هیچ علمی نسبت به علم پزشکی افسردگی ندارم چون خودم تجربه کردم که دکتر گفت تو افسرده هستی من سالها در سختی زندگی کردم
هر چیزی میشد این بخاطر افسردگی ها این علائم افسردگی ولی شاید طرف خسته است هست یا خوابش میاد نمیخواد بره بیرون چرا بیرون نرفتن دلیل بر افسردگی شده
میدونید استاد به نظر من اگر بیماری ژنتیکی باشه عدالت خدا به خطر میافته خدا ند گفته تو برو تمام دنیا برگرد اگر تونستی نقصی در خلقت من پیدا کنی و خودش مطمئن که نمیتونیم
پس خداوند با اطمینان خاطر میگه نقصی وجود نداره پس اگر بیماری حالا افسردگی یا بعضی ها میگن چون پدر بزرگم چون مادرم چون پدرم …فلان بیماری داشت ممکنه منم مبتلا بشم و بدتر از اون اینکه پیشگیری هم میکنن
اگر بیماری ژنتیکی باشه عدالت خدا به خطر میافته و خداوند گفته که نمیتونی در خلقت من نقصی پیدا کنی پس این ادعا رد میشه
میدونید استاد وقتی آدم یه فرد بیمار یا افسرده ای در خانواده داره بدلیل رسیدگی بیش از حد به اون طرف مثلا سر ساعت باید دارم بهش بدن مراقبش باشن ببرن سرویس کلی از صبح تا شب کار داره اون بیمار
اطرافیان سخته و درمانده میشه و اینکه دلشون میسوزه برای اون فرد همه میگن اطرافیان بیشتر از اون فرد بیمار هستن
دلیلش فقط با هم بودن به محض اینکه نوبت اون طرف تموم میشه میره خونش همه چیز تغییر میکنه به روال زندگی خودش برمیگرده دیگه هیچ اثری از اون حال هوا نیست
منم اینو تجربه کردم تا قبل از اینکه چاق بشم رفتار غذایی متفاوتی داشتم بعد از اینکه باور کردم که خانمهای باردار چاق میشن منم کم کم رفتارهای غذایی تغییر کرد با تمایل زیاد بیشتر غذا میخوردم و…
من باور ندارم که محکومم این جوری که علم میگه زندگی کنم چون عقیده دارم خداوند ذهنی رو برای من در نظر گرفته من اگر باورش کنم اگر به قدرتش ایمان بیارم میتونم زندگیم تغییر بدم
میتونم بیماریها رو هم شکست بدم اونها رو از بین ببرم
نشان های دریافت شده
خدایا با اسم زیبات روزم شروع میکنم
سلام ب استاد عطار روشن وهمه دوستان هم مسیر
زمانی که وارد سایت شدم یی باوره بسیار قویی داشتم که جاقی من ارثی هست و به جنبه ژنتیک خیلی بها نمیدادم بیشتر تو بخش ارثی توجه و نگاه داشتم .
چون تو اطرافم نمونه کامل بود با این افراد در تماس بود م و بیشتر باهوشن خاطره داشتم تو ارتباط زیاد بودم یکی پدر عزیزم بود وعمه مهربانم که قرین رحمت حق باشن انشالله بهشون عشق زیادی داشتم و دارم خوب یی الگویی کامل بی نقص تو ذهن داشتم برام مهم زندگیم بودن پس این باوره کلی ریشه عمیق داشت تنها به چشم یی باوره نمی شد بهش نگاه کرد اون روزها که میخواستم این باوره ازخودم بگیرم حال روحی سختی برای این باوره داشتم یی حس جدا کردن عشق و محبت از وجودم بهش رسیدم درد داشت دردی که برای خودم باور پزیز نبود چرا انقدر کم رنگ کردن این باوره سخت ناراحت کننده همراه با درد روحی و ذهنی همراه بود
بارها انقدر درد داشت تا حد سکته و فشار قلبی باهش روبرو شدم تا خداوند کمک کرد این باوره سخت ومحکم ذهنم کم رنگش کردم چندین مرحله این کم رنگ کردن زمان برد با یی،گقتن ساده امکان کم رنک کردن نبود. .
وفتی بهش فکر میکنم شاید نشانه افسردگی برام من ساخته بود تنها یی باوره نبود حتی تو سوگ این دونفر من به شدت دچار ناراحتی حال بد بودم خیلی زمان برد که این مراحل سوگ بتوانم کاهش بدم پس کلی نشانه داشت که باید بخش بخش از اون باور اصلی اول جدا ترمیم ویی بحش،دیگه اون باور بازم پیدا ترمیم درنهایت باوره اصلی کم رنگ شد و این تو چند مرحله برای من انجام شد زمان برد وبعضی زمانی میخواست برکشت کنه که خداوند کمک کرد و اجازه برکشت به شکر خدایی عزیزم ندارم زمان و تلاش روحی ذهنی برد و توانستم این باوره کم رنگ کنم تازه کارم شروع شد وبخش بخش شناخت باوره های دیگه وکم رنگ کردن هرباوره به زمان نیاز داشت یی بار وفتی با دوتا خواهر خودم درباره این باوره صحبت کردم بداز امدن تو سایت تازه متوجه این صحبت شما اپن زمان شدم اصلا واصلا توذهن دوتا خواهر این باوره نبود تازه اصلا قبول نداشتن درصورتی که ما تو یی،خونه تویی مکان تو یی زمان با این دونفر درارتباط بودیم به پدرم که عشق داشتیم ولی برای عمه این عشق تو بخش من بی حد بود برای هردو خواهر این عمه من انقدرعزیز،دوست داشتنی مهربون نبود تازه از صخبتش رفتارش کلی گله شکایت داشتن که من اصلا واصلا این بخش نمیدیدم ونه بهش توحه داشتم تنها در این عمه خودم فقط وفقط،عشق مهربونی محبت دوست داشتن میدیدم حالا که دارم برسی مینکنم من تمام جنبه خوب عمع میدیدم به هیج بخش دیکه اصلا هیچ توجه نداشتم چون الکویی درست ارزش تو ذهن ساخته بودم
افراد افسرده فکر کنم به این شکل باور داران وتازه یی پایه قویی بهش اضافه کردن اپن بخش،ژنتیک هست که کار براشون سخت میکنه وفتی تو ذهن این فکر باشه که تمام سلول ذهن یی ژن افسردگی داره حتما کاربرای این افراد سخت میکنه من می گفتم مغزم سالم هست ولی این ارث که به من رسیده ولی این افراد اپن بخش اصلی یی اشکال دورنش مبینم بر طرف کردن این اشکال از مغز باید زیاد کار بشه تمرین بشه علاقه و نیاز به بر طرف کردن باشه که موفقعیت به وجود بیاد
زمان انجام تمرین باید طولانی باشه چون رور کذشته طبق برنامه خودم داشتم تمرین اخر دوره اصلاح پرخوری واشتها رو انجام میدادم شما تو آخرین فایل گفته بودید ۹۰ روز این تمرین انجام بدید وهر روز هر خوردن وهر تشویق به خوردن یاداشت کنیم این تمرین اول انجام دادم تودیدگاه هفتگی خودم ارسال کردم ولی شما کفته بودید روزانه ولی کن هفتگی فرستادم که حس تو هر هفته برسی کنم وفتی اخر روز این تمرین ارسال کرد
از فردای اون روزها مرحله دوم برای خودم تو گوشیم شروع کردم دارن انجام میدم و روز ۸۶ که روز کذشته بودن من نهارم خوردمدهواسم بود ولی میل کردم امد غروب گزا ش که باید برای مغزم بفرستم داشتم یاداشت میکردم تازه متوجه اشتباهم شدم میزان غذا درست کامل بود ولی این ولی با تمرین ایحاد شده
من یی ریشه چاقی این بخش تو همین نهار که مصرف کردم بهش توحه نکردم واون یی عادت بود که ترکش کرده بودم ولی روز گذشته ناخواسته تو همین وعده غذا اون خودش وارد کرده بود و من وفتی داشتم کزارش نویسی انجام میدادم تازه بهش رسیدم وبرای اینکه حسم خوب بشه تو همین گزارش،نویسی به حای تخریب امد تغیبرات که تو این بخش به مرور انجام دادم برای ذهنم کزارش ،دادم وفتی به عقب نشستم متن نوشته خودم خواندم تازه به بزرگی کارم و تعداد ترک عادتهای جاقی پی برد وبه خودم با تمام وجودم افتخار کردم که جقدر تو این بخش،خوردن من تغییر ایحاد کردم که هم وفتی کزارش نویسی مغزی داشتم به یاد امد به شما افرین کفتم گفتم افرین استاد چقدر انجام این تمرنها کارامد هست که با کاریی که شما برای من سه ماه درنظر داشتید من با تکرار اون به ماه ششم کشوندم وقصد یی سال هست واگه شد چندساله ریشه این بخش،کامل برطرف کنم چقدر دست آورد خوبی برام داشتم چون با حس خوب انجام دارم میدم به ماه ششم کشیده وتازه گذر زمان اصلا متوحه نشدن
اره این من هستم که برای برطرف کردن چاقی خودم ودریافت لاغری رویای وهدف خودم هیج زمان هیچ تمرین نخوردن و هیچ فشار ورزشی پیاده روی رو نتواستم تا دو ماه بیشتردادمه بدم ازماه دوم کلی رفت برکشت داشتم قادر نبود به طور مرتب پشت هم انجام بدم حالا دارم چندین سال برنامه چینی دارم که فقط ادامه بدم اون با حس خوب ادامه بدم ازش لذت بردم تغیبرات خودم بینم هی به مغزم تاکید درستی کارم مسیر بدم وحس لاغری هی افزیش بدم تو افکار بازم لاغتر شدم چون حسش دارم وقویتر شده 👎 ارام ارام موقعیت حسش میکنم خودم دارم موفقتر مبینم واقعا حس خوبی هست که داره هی قویی وقویتر میشه وبرام بسیار شیرین هست که کارم تلاشم وهدفم بی نهایت با ارزش هست
تو یی فایل توبخش پیش،رفت هست سوال داشتید که افرادی که متناسب میشدن چقدر کار این افرد تو ذهن ما با ارزش هست من امروز به این سوال یی حواب که با تمام کارهایی که انجام دادم اینحا پاسخ میدم این افراد خودشون وجسم وجودشون از چاقی اعتیاد چاقی افسردگی ناموفق بودن نجات میدن بخش،خوب وجودشون ازش،بهر می برن
چقدر زیبا هست من جزور این گروه هستم جزور تعداد کمی از این کرده تو جهان هستی که از مسیری کامل درست بهش دارم میرسم هیج اسیب جسمی روحیش ذهنی که ندارم هرجی اسیب رو که وارد کرده بودم موفق به برطرف کردنش شدم دارم میشم وای وای وای چقدر خوشخال هستم که تا اینجا بهترین عمل کرد داشتم واقعا دارم اراین نوشته با هر کلمه به کلمه لذت می چشم حس میکنم که جقدر کاره باارزشی انجام دادم خدایا خدایا ازت بی نهایت تشکر وسپاس گزارهستم استاد شاد خوشحال موفق سربلند باشید که من از روش شما سرم دارم بالا می گیرم خدا حفظتون کنه امین
خدا پشت وپناهتون یا حق حق نگه دارتون