در نوشته های قبلی درباره اراده انسان برای رسیدن به هرآنچه می خواهد در زندگی خود تجربه کند توضیح داده شد. همچنین درباره اراده خداوند که همه جهان هستی را تحت پوشش قرار داده است توضیحات کامل داده شد.
آزادی و اختیار انسان
زمانی که به موضوع اراده خداوند در شکل گیری هر موضوعی در جهان هستی پی بردم این سوال در ذهن من ایجاد شد:
چگونه انسان می تواند اراده و اختیار آزاد داشته باشد در حالی که اراده خداوند جسم، استعدادها، افکار، توانایی ها و هرآنچه مربوط به من است را مدیریت می کند؟!
از آنجا که تا سن 37 ساگی تمام تاش های من برای تغییر زندگی نتیجه نداده بود بیشتر از قبل یقین پیدا کرده بودم که حتما خداوند برای من نمی خواهد یا سرنوشت من از قبل اینگونه نوشته شده است که در این شرایط باشم.
زمانی که پس از سال ها چاق بودن و تلاش کردن برای لاغر شدن هیچ نتیجه ای نگرفته بودم و یقین داشتم که چاقی من ارثی است و خداوند خواسته است که من چاق باشم با عمل کردن به ایده الهی که مرا ترغیب می کرد با استفاده از قدرت ذهن و توانایی درونی خود برای لاغری اقدام کنم و به لطف خداوند توانستم از طریق قدرت ذهن و تغییر فرمول های ذهنی به تناسب اندامی که حتی در رویا هم نمی دیدم، دست پیدا کردم دیدگاهم درباره سرنوشت تغییر پیدا کرد.
آن زمان بود که جرات پیدا کردم به این موضوع فکر کنم که همانطور که توانستم با تغییر فرمول های ذهنی جسم خود را تغییر بدهم می توانم زندگی خود را نیز دگرگون کنم.
من بعد از لاغر شدنم به تمام باورها و عقایدی که از گذشته درباره سرنوشت به من منتقل شده بود شک کردم و با خودم گفتم نکنه مثل چاقی که سال ها به من گفتند ارثیه و به همین دلیل لاغر نمیشی و الان اطمینان دارم که اینطور نیست درباره ثروت، سلامتی، کسب و کار و … هرچه به من گفتند اشتباه باشند؟
از اینجا بود که علاقه من به درک قدرت ذهن و نیروی اراده انسان شروع شد و سعی کردم به قدرتی که خداوند در وجود من قرار داده پی ببرم.
اما از آنجا که افکار و دیدگاه های قبلی در ذهن ما ریشه دار هستند همیشه این سوال در ذهنم وجود داشت که رابطه بین اراده من و اراده خداوند چیست؟
- آیا اراده خداوند بر اراده من برتری دارد؟
- آیا من می توانم اراده خداوند را تغییر دهم؟
- آیا اراده من و اراده خداوند با هم برابر هستند؟
سوالات مختلقی در این باره در ذهنم شکل می گرفت که تا حدودی هم فکر کردن به آن ترسناک بود.
چون احساس می کردم به تنهایی قدم در مسیر کشف اراده خودم گذاشتم و هیچ اطاعاتی از گذشتگان دراین باره به من داده نشده بود.
اگر سوااتی مانند این در ذهن شما هم ایجاد شده است پیشنهاد می کنم ادامه متن را با دقت و تمرکز بیشتری مطالعه کنید.
البته ممکن است در شما ایجاد ترس و نگرانی کند، چون آنچه می خوانید را شاید تا بحال نخوانده یا نشنیده باشید.
اما اگر می خواهید اراده خداوند را تجربه کنید باید شجاعت روبرو شدن با آنچه نمی دانید را داشته باشید.
اصولا زمانی می توانید زندگی خود را بر مبنای توانایی هایی درونی تان تغییر دهید که شجاعت روبرو شدن با حقیقت را داشته باشد.
مبنای درک حقیقت احساس تان می باشد. چنانچه از دریافت این آگاهی احساس خوب و آرامش درونی دارید یقین داشته باشید آنچه می خوانید حقیقت جهان هستی و مایه خوشبختی در دنیا و آخرت خواهد بود.
رابطه اراده انسان با اراده خداوند
اراده انسان و اراده خداوند در ظاهر با هم متناقض و در تضاد هستند. شاید هم در ذهن ما به این شکل باشد که این دو با هم در تضاد هستند.
چون آنچه از گذشته شنیده ایم حکایت از این دارد که اراده خداوند سرنوشت ما را رقم زده است و ما چاره ای جز اطاعت، صبر و بردباری نداریم و بندگانی که به سرنوشتی که خداوند برای آنان درنظر گرفته است صبور باشند در آخرت به بهشت وارد می شوند.
برای اینکه بتوانیم این تناقض یا تضاد را برطرف کنیم باید بین اراده خود و خداوند رابطه و پیوند ایجاد کنیم.
کاملا واضح است که دو عامل لایتناهی نمی توانند در کنار هم وجود داشته باشند چون لایتناهی در صورتی لایتناهی (بی نهایت) است که یکی باشد اگر دو عامل باشند هر یک از لایتناهی ها با دیگری محدود می شود.
بنابراین از آنجا که همه ما اعتقاد داریم خداوند لایتنهای است پس عامل دیگری در کنار یا هم رده او نمی تواند وجود داشته باشد.
خداوند لایتناهی است و آغاز و پایان ندارد و نمی توان برای او حد و مرز تعیین کرد.
مثال فیزیکی و قابل لمس برای ما هوا است.
ما نمی توانیم هوای خانه را به چند بخش هوای اتاق، هوای آشپزخانه و … تقسیم بندی کنیم.
برای هوا نمی توان مرز و محدوده ایجاد کرد.
حتی نمی توانید بین هوای داخل و بیرون خانه حد و مرز تعیین کنید و آنها را از هم تشخیص و متمایز کنید.
به نظر من هوا، دقیق ترین مثالی است که می توان برای درک اراده خداوند که در همه جا حاظر است به کار برد.
اگر اراده خداوند در همه جا وجود دارد پس در ذهن و افکار ما نیز حضور دارد.
اراده خداوند در افکار و اراده شخصی ما جریان دارد. وقتی افکار خود را تغییر می دهیم و به جای توجه به اراده خداوند (معنویت) به معیارهای سنجش ارزشمندی خود (منیّت) توجه می کنیم ارتباط خود با اراده خداوند از دست می دهیم.
رابطه اراده شخصی با اراده خداوند
اراده شخصی ما می تواند در راستای اراده خداوند و رشد و گسترش آن حرکت کند و یا می تواند از آن فاصله گرفته و مشغول تفکر و تامل درباره مسائل دنیای مادی شود.
زمانی که اراده شخصی ما از اراده خداوند فاصله می گیرد، زندگی به کشمکش و ستیز تبدیل می شود.
افکار منفی در ذهن ما گسترده می شوند و انرژی های منفی از طریق ما در جهان پیرامون جاری می شوند.
در این شرایط ما احساس ناامیدی، درماندگی، شکست و افسردگی می کنیم و تصور می کنیم هیچ راهی برای گریز از شرایط موجود نداریم و در نهایت به این نتیجه می رسیم که خداوند زندگی را برای ما اینگونه رقم زده است و سرنوشت ما این است.
حقیقت دنیای مادی این است که ما به تنهایی نمی توانیم چیزی را خلق کنیم یا بیافرینیم.
همه ما آفریده خداوند هستیم و بدون اراده خداوند قادر به خلق خواسته ها و آرزوهای خود نیستیم.
اگر به واسطه شنیده ها و دیده های خود از کودکی تا به امروز این عقیده در ما شکل گرفته است که برای ساختن زندگی باید سختکوش باشیم و با تقلا کردن زنده بمانیم و زندگی کنیم به این معنی است که اراده شخصی ما از مسیر اراده خداوند خارج شده است و به جای مشارکت در گسترش و رشد اراده خداوند در حال تلاش و کوشش برای به ثمر رساندن اراده شخصی خود هستیم.
خلق کردن (آرزوها، خواسته ها و …) نیاز به نیروی لایتنهای دارد و از آنجا که فقط یک نیروی لایتناهی در جهان وجود دارد و آن خداوند است (اراده خداوند) بنابراین ما مجهز به نیروی لایتنهای نیستیم و بدون کمک گرفتن از نیروی اراده خداوند قادر به خلق کردن و آفریدن آرزوها و رویاهای خود در زندگی نخواهیم بود.
اراده شخصی ما آنچه را که توسط اراده خداوند آفریده شده است را در هم می آمیزد و به شکل خواسته که شامل آرزوهای مادی (ماشین، خانه، موبایل و …) و آرزوهای غیر مادی (اشعار، داستان ها، فرمول های علمی و …) دوباره در جهان مادی پراکنده می کند.
در این صورت اراده ما در جهت و همسو با اراده خداوند می باشد و در گسترش و رشد جهان مادی مشارکت می کند.
انتخاب با ماست که تصمیم بگیریم همسو و همجهت با اراده خداوند یا بر مبنای اراده شخصی زندگی کنیم.
اراده شخصی چیست؟
به بیان خیلی ساده اراده شخصی یعنی ما می توانیم انتخاب کنیم با معنویت ارتباط داشته باشیم یا خیر.
در تمام سال هایی که برای تغییر زندگی تلاش می کردم و نتیجه خاصی کسب نمی کردم بر مبنای اراده شخصی خود عمل می کردم.
اراده شخصی من از زمان کودکی در حال شکل گیری بوده است.
آن زمان که از پدرم می شنیدم:
- زندگی کردن سخت است و باید تلاش کنی تا یک لقمه نان حلال داشته باشی.
- پول مثل چرک دست می مونه، اگه جمع بشه باعث دردسرت می شه.
- اگه می خوای تا آخر عمر خیالت راحت باشه باید در کار دولتی استخدام بشی.
- دنیا پر از آدم هایی که می خوان سرت کلاه بذارن، باید خیلی مراقب باشی.
- خدا برای هر کس به اندازه خودش رزق و روزی در نظر گرفته و باید با تلاش کردن اونو به دست بیاری.
صدها جمله در قالب نصیحت و اندرز از کودکی در ذهن من ثبت شده که اراده شخصی من را تشکیل می دهند.
در تمام سال های پس از ازدواجم بر مبنای همین افکار و فرمول های زندگی تلاش می کردم تا لقمه نان حلالی برای خانواده ام مهیا کنم.
آنچه درباره فرمول های تشکیل دهنده اراده شخصی گفتم را همه انسانها به شکل های مختلفی در ذهن خود دارند و به همین دلیل است که تلاش ما برای موفق شدن و خلق آرزوهایمان نتیجه نمی دهد چون همگی بر مبنای اراده شخصی خود تلاش می کنم و از آنجایی که اراده شخصی همسو با اراده خداوند نیست، تلاش ما نتیجه مطلوب به همراه ندارد.
نکته جالب توجه این است که در تمام لحظاتی که مشغول تلاش بر مبنای اراده شخصی برای زندگی کردن هستیم اراده خداوند به شکل روح لایتناهی در وجود ما حاضر است و آماده است تا به درخواست ما برای ملحق شدن به خود جواب مثبت بدهد.
اراده شخصی یا اراده خداوند
ما باید تصمیم بگیریم که می خواهیم بر مبنای اراده شخصی خود زندگی کنیم یا بخشی از اراده خداوند باشیم؟
باید تصمیم بگیریم که می خواهیم بر مبنای آنچه به ما گفته شده است و می دانیم زندگی کنیم یا می خواهیم بعنوان ابزاری در دستان خداوند برای تحقق سرنوشتی که توسط اراده او برای ما رقم می خورد زندگی کنیم؟
من از روزی که تصمیم گرفتم زندگی بر مبنای اراده شخصی را رها کرده و همسو با اراده خداوند زندگی کنم، به مرور تغییرات و تحولات عظیمی در تمام جنبه های زندگی من ایجاد شد.
گویی خداوند مسئول تعمییر و مرمت خرابی های وجودم در جهان مادی شده است.
از آن زمان هدایت آغاز شد و گام به گام مسیر حرکت برای من واضح می شد.
بدون اینکه بدانم به کجا می روم فقط حرکت کردم و به هرآنچه به من گفته میشد عمل می کردم و نتایج یکی پس از دیگری رقم می خورد و من همچنان ادامه می دهم.
تصور کنید چه می شود که من پس از 35 سال چاقی و تلاش برای لاغر شدن بر مبنای اراده شخصی، در طی دو سال به تناسب اندامی رسیدم که هرگز در رویای خودم نمی دیدم به این شکل می توانم لاغر شوم.
غیر از این است که همسو با اراده خداوند برای لاغر شدن حرکت کرده ام.
تصور کنید چه می شود که من پس از 15 سال تلاش و کوشش طاقت فرسا در شغل های مختلف هیچ موفقیتی کسب نکرده و سرشار از بدهی و مشکلات مالی بودم اما از روزی که تصمیم گرفتم تلاش برای کسب روزی بر مبنای اراده شخصی را رها کرده و با اراده خداوند همسو شوم در همان سال اول همه بدهی های 15 ساله را پرداخت کردم و به لطف خداوند 5 سال است که هیچگونه بدهی، وام بانکی، قرض یا دسته چکی ندارم.
غیر از این است که همسو با اراده خداوند برای کسب رزق و روزی حرکت کرده ام.
تصور کنید چه می شود که من پس از 15 سال که ازدواج کرده بودم و رابطه مناسبی با همسرم و اطرافیانم نداشتم و بارها برای بهبود روابط با همسرم اقدام کرده بودم، با هم قول و قرار گذاشته بودیم، به چندین روانشناس و مشاور خانواده مراجعه کرده بودیم و … اما نتیجه ای حاصل نمی شد و هر روز دعواها و مشاجره های ما بیشتر می شد از سال 93 که تصمیم گرفتم همسو با اراده خداوند زندگی کنم، روابط من با همسر و اطرافیانم به شکل شگفت انگیزی تغییر پیدا کرد.
غیر از این است که همسو با اراده خداوند برای تجربه عشق و مودت با همسرم حرکت کرده ام.
اینها تنها بخشی از تغییرات زندگی من در این چند سال است که تصمیم گرفتم بر مبنای اراده شخصی برای زندگی کردن عمل نکنم و همسو با اراده خداوند در مسیر گسترش و رشد زندگی حرکت کنم.
ناگفته نماند که قطعا در این کار اشتباهات زیادی داشته ام و هرگز نتوانسته ام به شکل عالی اراده شخصی خود را نادیده گرفته و در تمامی امور بر مبنای اراده خداوند عمل کنم اما سعی من این بوده و نتیجه ای که حاصل شده نشان می دهد تا حدودی در انجام این کار موفق بوده ام.
نتیجه گیری
از آنجا که روح الهی نامتناهی است و اراده خداوند بر مبنای بی نهایت عمل می کند رشد و پیشرفت در تمام جنبه های زندگی حد و مرزی ندارد و تا بی نهایت می تواند رشد و گسترش داشته باشد.
برای درک بهتر اراده شخصی و اراده خداوند با خود فکر کنید و مواردی را در زندگی خود به یاد بیاورید که بر اساس اراده شخصی عمل کرده اید و درباره نتیجه آن بنویسید. همچین درباره نتیجه مواردی در زندگی خود که همسو با اراده خداوند حرکت کرده اید شرح دهید.
توجه داشته باشد همسو با اراده خداوند به مواردی گفته می شد که شما تلاش و تقلا برای رخ دادن آن موضوع نکرده اید و به شکل خودبخودی در زندگی شما ایجاد شده است.
در ادامه نوشته “زندگی با اراده خداوند” به سپردن اراده امور به خداوند و ترکیب اراده شخصی با اراده خداوند توضیح داده می شود.
منتظر خواندن نوشته ها و تجربه های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.19 از 83 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
عرض سلام و احترام
زندگی با اراده خداوند
جلسه چهارم
هر جا ما برای رسیدن به چیزی یا کسی زیاد طرفه تقلا بزنیم و برای رسیدن به چیزی که حق طبیعی ماست سرخورده شده شکست بخوریم و غمگین و افسرده بشیم به طور حتم با منیت و اراده شخصی خودمون اقدام کردیم ….
اراده خداوند که مثل هوا در همه جا جاری و ساری هست در صورتی که ما بخواهیم ، به زندگیامون و ذهنمون جاری خواهد شد و تا اراده خداوند رو انتخاب نکنیم برای ما خنثی عمل خواهد کرد و ما طعمتلخ شکست رو خواهیمچشید ….
استاد گرامی در جلسات قبل به این آگاهی تاکید کردن که اگر افکار سبز و رفتار سبز ، رو به کار بگیریم در اونصورت آمادگی جاری شدن اراده خداوند میشیم در جهت رسیدن به خواسته ها و اهداف ….رنگ سبز تعلق داره به اون دسته از افکار و رفتارهایی که نتیجه اش برای ما احساس خوبه …هر فکری هر عملی هر تصمیمی که احساس بد به ما بده حالمونو خراب کنه از همسو شدن با اراده خداوند دور مون می کنه یا به طور کل شکست می خوریم یا بسختی به خواسته می رسیم ….
همیشه اراده خداوند اینه که ما بالاترین سطح سلامت ،ثروت ، آسایش ، امنیت ،و نشاط و شادی روتجربه کنیم .هر جا در زندگیمون برخلاف این فاکتورها بینیم و تجربه کنیم اراده شخصی ومنیت خالص حاکم شده و نتیجه اونی نمیشه کهمی خواستیم
پس هر جا به ناکامی بخوریم صد درصد از ناحیه منیت خودمونه نه خواست خدا ….
چقدر برای ما بد جا انداختن که هر جا به شر ، بدبختی ، تیره روزی و فقر و بیماری خوردیم خواست خداست برای امتحان بشر ….با این طرز فکر و باور ناصحیح چقدر مارو از خدایی مهربانتر از مادر ومنبع قدرت و نیرو دور کردن و در ته قلب ما بی خدایی و کفر پرورش دادن …..
خدا را سپاس که به این آگاهی ها رهنمون شدیم ..
و حالا قصد داریم تناسب اندام رویایی خودمونو با اتصال به خواست و اراده خدا سهل الوصول کنیم و خلقش کنیم و به قدرت ذهن و درون خود پی ببریم و خالق هر آنچه که می خواهیم باشیم .
من وقتی فکر کردم برای جواب به سوال مطرح شده در این جلسه به این نتایج رسیدم :
اینکه من با تمام سعی و تلاشی که کردم یکسال و نیم وقت گذاشتم کلی هزینه کردم و در آزمون راهنمایی و رانندگی شکست خوردم این یعنی اراده من با اراده خدا همسو نبوده ….وگرنه مگه خدای من آزار داشته یا عقده داشته که بنده خودشو اینجور به زحمت بندازه ولی به این امتیاز نرسونتش و دلشو بسوزونه و غمگینش کنه که چی بشه که امتحانم کنه ؟؟؟؟
استغفرالله از این طرز فکر کفر آمیز و به شدت منفی و ترسناک ،،،،،
من بلد نبودم من این آگاهی رو نداشتم که اراده و خواست خودمو به اراده خدا گره بزنم و ازش نیرو بگیرم ..
اما با وجود این خداوند در بازه زمانی پنجاه سال زندگی ، بارها اراده خودشو بهم نشون داده با اینکه من ازش اطلاع نداشتم و اونارو به خوش شانسی ارتباط دادم ….مثال : من ۱۰ سال مستاجری کشیدم یا هر سال وگاهی هر دوسال زندگیم روی کولم بود و با سختی و مشقت جابجا می شدم …..اما ۱۰ سال قبل اراده خداوند به این تعلق گرفت کهمن صاحب ملک بشم …خیییلی آسون این اتفاق افتاد ….اینقدر دوران اجاره نشینی بهم سخت گذشته بود که چاره ای نداشتم که به همسرم اولتیماتوم بدم که یا برام خونه بخر یا طلاقم بده ….یعنی اراده کردم از حق خودم دفاع کنم و اراده خداوند با من همسو شد …چند روز بعد از این صحبتا با همسرم اومد گفت با داداشت رفتیم یه آپارتمان پیش خرید کردم برات و قولنامه ارو به اسم خودت نوشتم …..و خدا می دونه کهچقدر خوشحال شدم یکسال بعد جمع کردم اومدم ساکن شدم ….این یعنی همسو شدن با اراده خداوند ….
جریان سفرم به عربستان و زیارت خونه خدا در سرزمین وحی :اینم خییییلی راحت اتفاق افتاد …سال ۸۲ بخاطر علاقه و عشقی که به این سفر معنوی داشتم با یه خانومی دوست بودم که قصد داشت با کاروان به حج بره به من گفت بیا امروز بریم جلسه توضیحی که روحانی کاروان برامون گذاشته تو هم شرکت کن …حال و هوای زایران خانه خدارو پیدا می کنی لذت می بری ….منم با خوشحالی رفتم …اما دوجا دلم شکست و اشگم سرازیرشد یه جا وقتی وسایل سفر و کتاب و بروشور بین حاجیا پخش کردن اما به من ندادن چون مدرک عضویت نداشتم یه جا وقتی روحانی بالای منبر رفت و شروع به سخنرانی کرد و از ارج و قرب زائران خانه خدا گفت و گفت ومن مثل ابر بهار فقط گریه می کردم با خودم نجوا کردم خدایا چی می شد منم جزء اینا بودم خدایا مگه بی پولا و کمپولا دل ندارن ، مگه من بنده تو نیستم چی میشه نظر لطفت منم بگیره ….خلاصه که این دل شکسته و این اشگها کار خودشو کرد…جلسه تموم شد چشمام از فشار گریه سرخ شده بود و رنگ صورتم برگشته بود ….
وقتی سوار ماشین شدم همسرم گفت چی شده چرا اینقدر گریه کردی گفتم جریانو و اون فقط نگاه من کرد و به فکر فرو رفت ..بعد گفت غصه نخور درست میشه ….برگشتیم خونه و من قلبم روشن بود که قراره اتفاق خوبی بیفته ….
چند روز بعد همسرم به من برگه ثبت نام و واریز وجه داد دستم… گفت بیا اینم نامه خانه خدا ، ماه بعد نوبتمونه، دیدی بهت گفتم غصه نخور …. و ماه بعد من به خودم اومدم دیدم داخل هواپیما م و خلبان داره خوشامد میگه و ما باید کمربندهارو ببندیم ، موبایلهارو خاموش کنیم و آماده پرواز باشیم …….و یک سفر رویایی ومعنوی به راحتی آب خوردن در سن ۳۳ سالگی برام رقم خورد فقط به دلیل همسو شدن اراده من با اراده خداوند …..ومن اشگم دوباره سرازیره به یاد اون اتفاق عجیب و باور نکردنی ……
وقتی این خاطره یادممی آد میگم شاید برا اینکه زودتر به تناسب دلخواهم لازمه یک بار حسابی گریه کنم و اشگ بریزم به درگاهش بگم خدایا تو بیا منو ببخش بخاطر تمام افکار ، باورها و درکهای غلطی که تا به حال داشتم و نتیجه اش شده ۱۵ کیلو اضافه وزن ….مگه تو دوست نداری بنده ات سالم و سلامت و زیبا و خوش اندام بشه و به درگاهت سجده شکر به جاا بیاره و لشگشوق بریزه از خوشحالی ، ببین گیر کارم کجاست دست حمایتگر ، و قدرتمند خودتو بر سرم بکش و موانع لاغریمو برطرف کن من به اندازه توانم دارم تلاش می کنم اما اگر تو کمکم نکنی من به این هدف نمی رسم
حالا که خوب فکر می کنم می بینم هر جا خواسته ای داشتم و اون خواسته براحتی انجام شده اونجاها همسویی اتفاق افتاده و حالا ما به یاری استادی توانا می خوایم یاد بگیریم که چطور برای رسیدن به هر خواسته ای با اراده خداوند همسو بشیم و براحتی و آسانی اما شگفت انگیز به اهدافمون برسیم .
حتی همین رد شدن از خیابانی شلوغ و خطرناک وقتی براحتی و دور از خطرات انجام بشه یعنی استفاده از اراده ای که مثل هوا همه جا حضور و جریان داره ….فقط کافیه همراه با تصمیمی کهمی گیریم به خدا توکل کنیم و امور خودمونو بهش بسپاریم ….
مثل همینتصمیم قاطعی که من برای تناسب اندام گرفتم ….ازاین به بعد خوندن نوشته های باور ساز جزء تمرینات روزانه من خواهد بود ….بارها از استاد عزیز ،شنیدم کهمی گفت توی هر دوره و مقطعی از آموزش لاغری ذهنی هستید نوشته های باورسازو بخونید …حتی در حد خواندن نهچیز دیگه …با این آگاهی که به شما ارائه میشه دیگه اون آدم قبلی نخواهید بود ومن در جلسه چهارم این نوشته ها به این حرف ایمان آوردم .برای جلسه سوم ،بعد از خوندن کل دیدگاهاش که فقط ۳ نظر بود اقدام به نوشتن دیدگاه کردم که متاسفانه نه کپی شد نه ارسال نوشته ام از بین رفت ….چون آفلاین بودم و وارد هم نشده بودم ولی حواس پرتی باعث شد که نتونم نظرمو بفرستم اصل کلام اون دیدگاه مسیولیت پذیری بود که کلی براش نوشتم از اشتباهاتم در همسو شدن تصمیمات با شرایط پیشامده نوشتم و اینکه باید روی حس مسیولیتپذیری تمام و کمال اتفاقات زندگی اعم از اضافه وزن یا مشکلاتمالی یا روابطی یا هر چیز دیگه کار کنم و سعی کنم کمتر نسبت به دیگرانخشمگین بشم یا انتقاد کنم یا شکایت ،……و این در صورتیه که بند اول میثاق نامه امو درست اجرا کنم و فقط شعار ندم …
استاد عزیز ، از بابت تهیه و تنظیم این نوشته های ارزشمند که شک ندارم الهام خدا به قلب شماست تشکر ویژه دارم …..
والسلام مشتاق خواندن نوشته های شمادر جلسه بعد شهربانو ۲۷ دی ۱۴۰۰