یکی از غالب ترین افکار و نگرش های محدود کننده در ذهن بشر، کم بود است. کم بود پول، کم بود فرصت های شغلی، کم بود همسر، کم بود مشتری، کمبود هر چیزی که برای خوشبختی به آن نیاز داریم.
برای تجربه زندگی بهتر یکی از مهم ترین اقداماتی که باید انجام شود اصلاح نگرش کمبود و جایگزین کردن نگرش فراوانی و بی نهایت بودن خداوند است.

گستردگی نگرش کمبود
با یک تفکر ساده و سطحی می توان به عمق و گستردگی این نگرش ویرانگر در ذهن بشر پی برد.
آخرین باری که درباره کمبود صحبت کرده، شنیده یا فکر کرده اید چه زمانی بوده است؟
به احتمال خیلی زیاد همین چند ساعت یا حتی چند دقیقه قبل بوده است.
صحبت ها و اطلاعاتی که در هر لحظه از زندگی در قالب جملات زیر وارد ذهن ما می شوند:
- کمبود نفدینگی داریم، پول دست مردم نیست.
- کمبود آب داریم، امسال هم خشکسالی اعلام شده.
- کمبود دارو داریم، مگه دارو گیر میاد!
- کمبود غذا داریم، برنج کم شده، روغن کم شده، شکر کم شده، …. کم شده.
- کمبود نیروی کار داریم، مگه نیرو گیر میاد، آدم ها تنبل شدن کار نمی کنند.
- کمبود برق داریم، باید صرفه جویی کنیم که برای روزهای گرم برق ذخیره کنیم.
- کمبود دختر و پسر واسه ازدواج هست. مگه دختر یا پسر خوب برای ازدواج گیر میاد!
- کمبود جای پارک هست، انقدر خیابون ها شلوغه که حتی یک جای پارک پیدا نمی شه.
- کمبود مشتری، مگه مشتری هست، مغازه ها از صبح تا شب مگس می پرونند.
می توان بی نهایت عبارت مختلف و مشابه با موارد ذکر شده را به این لیست اضافه کرد که هر روز از طریق مختلف می شنویم و درباره آنها صحبت می کنیم که باعث ایجاد احساس ترس و نگرانی در ما می شود.
جالب توجه اینکه وقتی بخواهیم درباره فراوانی صحبت کنیم باز هم به شکلی ماهرانه باعث تقویت نگرش کمبود در ذهن خود می شویم و این از نبوغ ذهن بشر است.
- انقدر تاکسی ها زیاد شده که دیگه مسافر گیرشون نمی یاد.
- انقدر بیماری ها زیاد شده که دیگه تخت خالی تو بیمارستان ها گیر نمی یاد.
- انقدر مسافر زیاد شده که هیچ نوع بلیطی گیر نمیاد.
- انقدر در این شغل دست زیاد شده که هرکی وارد این شغل بشه ورشکست می شه.
- انقدر مهندس فلان زیاد شده که کار گیرشون نمی یاد.
- انقدر مطب پزشک زیاد شده که دیگه مجوز تاسیس مطب نمی دن.
- انقدر درخواست برای خرید خودرو زیاد شده که تا دو سال بعد هم نوبتت نمیشه.
این لیست را هم می توان تا بی نهایت برای موضوعات مختلف ادامه داد.
با اندکی فکر کردن متوجه می شوید که آخرین باری که مشابه این عبارت ها را شنیده یا به کار برده و یا حتی در ذهن خود مرور کرده اید مربوط به چند ساعت قبل یا حتی چند دقیقه قبل می شود.
همین چند دقیقه قبل در تماس تلفنی به همسرم گفتم که انقدر مسافر زیاده که تا آخر این ماه هیچ بلیطی وجود نداره. این در حالی است که اگر از اشخاصی که در حوزه حمل و نقل فعالیت می کنند درباره شرایط کسب و کارشان سوال کنی احتمالا درباره نبود مشتری و کسادی بازار کار صحبت خواهند کرد.
نظرسنجی
اکنون شما پاسخ دهید که کدام عقیده و نگرش صحیح است؟
اگر پاسخ شما این باشد که دنیای اطراف من سرشار از کمبودهاست بنابراین با نگاهی ساده و گذرا به شرایط و امکانات اطراف خود متوجه خواهید شد که همه چیز در اطرف شما در طی ده سال گذشته بیشتر از قبل شده است.
تعداد میوه فروشی ها بیشتر شده است پس قطعا تولید میوه هم بیشتر شده است.
تعداد نانوایی ها بیشتر شده است پس قطعا تولید و عرضه نان بیشتر شده و شغل نانوایی گسترش پیدا کرده است.
تعداد خانه ها و مجتمع های مسکونی اطراف محل سکونت شما بیشتر شده است پس قطعا قدرت خرید و تقاضای مردم بیشتر از قبل شده که خانه ها ساخته می شوند.
همه چیز به نسبت ده سال قبل در اطراف شما بیشتر شده است حتی اگر عقیده داشته باشید در زندگی شخصی شما همه چیز از پول و شرایط و امکانات کمتر از قبل شده است.
اگر پاسخ شما این باشد که دنیای پیرامون من جهان فراونی هاست پس چرا در زندگی شخصی خود نشانه ای از فراوانی و وفور نعمت ها را مشاهده نمی کنید؟
مساله اصلی این است که جهان مادی بر مبنای ویژگی بی نهایت بودن خداوند در هر حال هر سال نسبت به سال قبل گسترده تر و پیشرفته تر خواهد شد اما هر انسانی بر مبنای نگرش و عقیده خود درباره فراوانی یا کمبود از دنیای پیرامون خود سهم می برد.
ممکن است نگرش شما این باشد که انقدر مسافر زیاد شده که تا چند ماه آینده بلیط پیدا نمی شود. یا آنقدر مسافر زیاد است که حتی تاکسی تلفنی یا اینترنتی به سختی گیر می آید، اما خود شما یا در نزدیکان شما فردی به دلیل نگرش کمبود و نبود مسافر و کساد بودن بازار، شغل رانندگی را رها کرده و هم اکنون بی کار می باشد.
نکته جالب توجه و پنهان از نظر انسانها اینکه دنیای مادی با برخورداری از ویژگی بی نهایت بودن خداوند برای رشد و پیشرفت به مشارکت و حضور همه انسان ها نیاز ندارد.
فقط چند درصد از انسانها برای رشد و پیشرفت دادن دنیای مادی کفایت می کنند.
به همین دلیل است که حتما با من هم عقیده هستید که هر ساله ثروتمندان، ثروتمند تر و فقیران فقیرتر می شوند چون افرادی که چه آگاهانه و چه ناآگاهانه نگرش های مبنی بر فراوانی دارند همواره در جهت رشد و پیشرفت دنیای مادی حرکت می کنند و خداوند همیشه یار و یاور آنهاست.

بی نهایت بودن خداوند
خداوند منبع بی نهایت ثروت و فراوانی است بنابراین او نمی تواند فقر و کمبود را در جهان گسترش دهد.
به همین دلیل است که هرچقدر هم افراد فقیر در جهان زیاد و زیادتر شوند باز هم جهان مادی به واسطه نگرش عده کمی از ساکنین خود می تواند به شکل قابل توجهی رشد و گسترش پیدا کند.
به همین دلیل است که افراد موفق و ثروتمند که نگرشی بر مبنای بی نهایت بودن خداوند و فراوانی دارند هر ساله به اندازه ده، بیست یا صد سال انسان دیگر ثروت و دارایی به داشته های او اضافه می شود.
کار و تلاش فیزیکی به تنهایی نمی تواند منجر به دریافت ثروت و فراوانی بی نهایت خداوند شود. اگر به این شکل بود کارگران معدن که سخت ترین شغل دنیا را به عهده دارند باید ثروتمندترین انسان های جهان مادی بودند درصورتی که اینگونه نیست.
نگرش انسان ارتباط مستقیم و بی واسطه با خداوند و کائنات دارد و نیروی حاکم بر جهان مادی بر مبنای نگرش هر انسان از داشته ها و شرایط خود وارد زندگی او می کند.
اگر به زندگی کودکان یا حتی دوران کودکی خود توجه کنید متوجه می شوید که کودکان خیلی راحت تر از افراد بزرگسال به خواسته های خود می رسند.
شاید تصور کنید به این دلیل است که خواسته های بزرگی ندارند و همه خواسته هایشان در حد یک اسباب بازی یا خوراکی است. درحالی که این نگرش صد در صد اشتباه است.
خواسته ها از نگاه انسانی به بزرگ و کوچک یا دست یافتنی و دست نیافتنی تقسیم می شوند درحالی که از نظر و نگاه خداوند خواسته ها هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند.
برآورده کردن همه خواسته ها برای خداوند جزئی از جزء هم محسوب نمی شود.
کودکان به واسطه نداشتن نگرش های مبنی بر کمبود بر خواسته ها و علایق خود هم به شکل فیزیکی و هم به شکل ذهنی پافشاری می کنند و جهان هستی به طریق مختلف خواسته هایشان را محقق می کند.
چند ماه قبل دخترم آیدا درخواست سه چرخه صورتی رنگ برای بازی کردن داشت و من به دلیل نداشتن فضای بازی در آپارتمان خواسته او را محقق نکردم.
مدت ها هرجا سه چرخه می دید درباره داشتن آن و بازی کردن با آن صحبت می کرد و از من می خواست که برای او سه چرخه صورتی بخرم.
بعد از مدت کوتاهی ما با خانواده ای دوست شدیم و رفت و آمد خانوادگی بین ما شکل گرفت. اولین باری که ما را به ویلا باغ خود دعوت کردند، همان سه چرخه صورتی در محوطه باغ وجود داشت و الان مدت هاست آیدا صاحب آن دوچرخه در فضای بزرگ برای بازی کردن شده است.
یاصلا تعجبی ندارد حتی اگر فکر کنید که خداوند برای تحقق درخواست آیدا برای داشتن سه چرخه صورتی رنگ مقدمات آشنایی ما با آن خانواده را محقق کرده است. چون همین الان که در حال نوشتن این عبارت ها هستم این نگرش در ذهن من مرور شد که هیچ بنده ای حتی پدر، نمی تواند مانع تحقق خواسته کودکان شود.

اگر فکر می کنید برای داشتن زندگی بهتر و احساس خوشبختی به داشتن برخی امکانات و شرایط نیاز دارید و اتفاقا آنها را در لیست درخواست خود از خداوند ثبت کرده اید یا بعنوان درخواست یا دعا به خداوند عرضه کرده اید باید آگاه باشید که اگر نگرش شما درباره دنیای مادی بر مبنای کمبود باشد هرگز خواسته های شما برآورده نخواهد شد چون شما انتظار برآورده شدنش را ندارید.
فردی که نگرش کمبود در ذهنش ایجاد شده است مانند این است که درهای زندگی اش را به روی بی نهایت بودن خداوند و دریافت نعمت ها بسته است و هرچه وسایل در خانه داشته را پشت آن درها تلمبار کرده است تا مبادا کسی بتواند آن در را باز کند.
اگر خودمان با افکار و نگرش هایمان درهای زندگی مان را به روی خداوند و ورود نعمت ها ببندیم خداوند هیچ اصراری برای باز کردن آن درها ندارد. در این صورت ما از پنجره شاهد بی نهایت بودن خداوند و وفور نعمت ها در اطراف خانه و محیط زندگی خود هستیم ولی نشانه ای از آن نعمت ها را در خانه و زندگی خود مشاهده نمی کنیم.
من و شما تنها افرادی نیستیم که درهای زندگی خود را به روی بی نهایت بودن خداوند و نعمت های الهی بسته ایم بلکه تقریبا همه انسان ها به نوعی درهای ورود نعمت و فراوانی را به روی خود بسته اند.
شاید خواسته شما داشتن فلان مدل ماشین باشد و بارها آن ماشین را زیر پای دیگران دیده باشید. این به آن معنی است که شما درهای ورود این نعمت را به روی خود و زندگی تان بسته اید همچنین به این معنی است که آن فردی که ماشین مورد علاقه و رویاهای شما را سوار شده است نسبت به آن وسیله یا نعمت نگرش کمبود نداشته است اما قطعا درباره موضوعات دیگری در زندگی نگرش کمبود را دارد و خیلی وقت ها احساس بدبختی و ناامیدی می کند.
باید ایمان خود به بی نهایت بودن خداوند را در وجودتان ایجاد و تقویت کنید و تا آخر عمر به این کار مشغول باشید. چون به محض اینکه سر خود را برگردانید یا گوش به حرف دیگران دهید قطعا نگرش های متفاوت درباره کمبودها و نقص ها در زندگی وارد ذهن و وجودتان خواهد شد.
بنابراین تقویت نگرش فراوانی کار یک روز و یک ماه و سال نیست بلکه باید همیشه تا روزی که زنده هستیم این موضوع مهم را مدنظر داشته باشیم.
هر انسان درعین حالی که در دنیای مادی و در کنار دیگر انسانها زندگی می کند اما در واقع در یک دنیای شخصی و یکتا از دیگران مشغول زندگی کردن است.
هر انسانی بر مبنای نگرش و انتظاری که از زندگی دارد در حال زندگی در دنیای مادی است. بنابراین تعجبی ندارد که در یک خیابان دو مغازه کنار هم که کسب و کار مشابه دارند یکی شلوغ و پر برکت است و دیگری خلوت و در حال رکود.
شرایط فیزیکی و تجربه زندگی هر انسانی بر مبنای نگرش هایی که در ذهن خود دارد رقم می خود و مسئول رقم زدن شرایط زندگی بر اساس نگرش ها خداوند، حاکم بی چون و چرای جهان هستی است.
باید این نگرش را در وجود خود ایجاد کنید که خداوند از هرآنچه شما می خواهید یا نیاز دارید که وارد زندگی تان شود بسیار فراوان دارد و به هر مقداری که دوست دارید می تواند از آن نعمت وارد زندگی شما کند.
میزان دریافت نعمت ها و برخورداری از فراوانی دنیای مادی هیچ ارتباطی به میزان تقدس یا با خدا بودن شما ندارد.

شاید تصور کنید که من انسان باخدایی نیستم یا اعمال و واجبات دینی ام را به درستی انجام نداده ام و به این دلیل خود را لایق یا مستحق دریافت فراوانی از سمت خداوند ندانید. درحالی که خداوند انسانها را بر مبنای ویژگی اعمال یا انجام واجبات و مستحبات مورد رحمت و نزول فراوانی به زندگی آنها قرار نمی دهد.
بلکه هر انسانی به اندازه ای که بی نهایت بودن خداوند را باور کرده باشد به همان اندازه از دریای بی کران نعمت های الهی بهره خواهد برد.
به همین دلیل است که در اطراف خود انسان های که از نظر شما بسیار باخدا هستند وجود دارند که بسیار فقیر هستند.
همچنین افرادی را می شناسید که از نظر شما بی خدا هستند اما بسیار غنی و ثروتمند هستند.
افرادی هم وجود دارند که از نظر شما باخدا هستند و بسیار ثروتمند هستند و افراد بی خدای فقیر و درمانده هم سراغ دارید که همیشه فکر می کردید به خاطر بی خدا بودنشان مورد عذاب و خشم الهی واقع شده اند.
در واقع هیچ معیار رفتاری، ظاهری یا … وجود ندارد که خداوند بخواهد انسانها را بر اساس آن به دو گروه لایق و نالایق برای دریافت نعمت های خود تقسیم بندی کند. بلکه هرچه هست مربوط به نگرش هر انسان درباره فراوانی یا کمبود در دنیای مادی است.
از آنجا که هر نگرشی درباره دنیای مادی داشته باشید همان نگرش را درباره خالق آن دنیا خواهید داشت بنابراین نگاه کمبود داشتن به زندگی منجر به شکل گیری نگاه کمبود نسبت به خداوند می شود.
بنابراین حتی در شرایطی که خداوند وعده داده است همه درخواست ها را اجابت می کند اگر نگرش و انتظار شما نسبت به خداوند و زندگی بر مبنای کمبود و نقص باشد شرایط و فرصت دریافت نعمت های الهی را با دستان خود از بین خواهید برد و درهای ورود نعمت را به شکل محکم در برابر خداوند می بندید.
باید این نگرش را در خود ایجاد کنید که:
- نعمت های خداوند همیشه به دنبال من می آیند و منتظر باز شدن درهای زندگی ام هستند تا وارد زندگی من شوند.
- من به یاری خداوند در زمان مناسب و مکان مناسب در همزمانی درست برای دریافت نعمت های الهی قرار می گیرم.
وقتی به بی نهایت بودن خداوند در داشته ها و لطف و محبت به خود ایمان آورید درهای ورود نعمت ها را به روی خود باز خواهید کرد و آن زمان از تجربه نعمت هایی که به دنبالتان می آیند و حتی از حضور شما در زمان مناسب سبقت می گیرند و زودتر از شما آنجا حاظر خواهند بود.
حتما بارها تجربه کرده اید که خواسته شما به شکل غیرمنتظره برآورده شده باشد.
شاید در ذهن و قلب خود قصد فروش ماشین یا خانه خود را کرده باشید و قبل از اینکه به بنگاه املاک یا خودرو مراجعه کنید فردی در مسیر زندگی شما قرار می گیرد و خودش درباره خرید خانه یا ماشین با شما صحبت می کند.
همین چندماه قبل بود که یکی از مدل های خودرو داخلی را ثبت نام کردم و اتفاقا نسخه فول اتوماتیک را خریداری کردم. این درحالی بود که دوستان بنگاهی عقیده داشتند فروش این مدل بسیار سخت است و مشتری خیلی خاص دارد.
من صحبت های آنها را می شنیدم اما در قلبم به ویژگی بی نهایت بودن فرصت ها و مشتری ها در دایره قدرت الهی فکر می کردم و بسیار آرام و مطمئن بودم.
بعد از تحویل ماشین چند روز آن را نگه داشتم و رانندگی با ماشین جدید را تجربه کردم. روز پنجشنبه تصمیم قطعی برای فروش خودرو گرفتم و یک آگاهی فروش در یکی از برنامه های معمول ثبت کردم. روز شنبه قبل از ظهر انسانی دوست داشتنی تماس گرفت و در کمتر از ۳۰ دقیقه ماشین به بالاترین قیمت و ساده ترین شکل بدون انجام برخی مرسومات معامله انجام شد.

حتما شما هم تجربیات مشابه از برآورده شدن خواسته ها یا نیازهایتان را در زندگی به خاطر دارید. در همه این موارد شما به صورت ناآگاهانه به منبع بی نهایت نعمت ها و فرصت های الهی وصل شده اید و به ساده ترین شکل ممکن نیاز و درخواست شما اجابت شده است.
ممکن است در مراجعه به یک اداره یا بانک با فردی مواجه شده باشید که به شکل معجزه وار به شما کمک کرده است تا فرایند موردنظر در کمترین زمان و به ساده ترین شکل ممکن انجام شود به شکلی که باورتان نمی شد کاری که به نظر سخت و طولانی می آمد به این راحتی انجام شده باشد.
اگر فردی نوبت خود را به شما داده است، اگر به محض رسیدن به محل مورد نظر جای پارک مناسب برای شما خالی شده است، اگر در بهترین زمان ممکن فردی که باید ملاقات می کردید در جلوی شما ظاهر شده است، اگر آنچه قصد فروشش را داشته اید به راحتی به فروش رفته است و اگر آنچه قصد خریدش را داشته اید به شکل معجزه وار مراحل خرید آن طی شده است و اگر هر تجربه مشابه این در زندگی خود و اطرافیانتان سراغ دارید فقط به دلیل برخورداری انسان از ویژگی بی نهایت بودن خداوند است.
ممکن است دقیقا همان وسیله ای که نیاز داشته اید را به شکل هدیه دریافت کرده باشید.
ممکن است همان مطلب یا موضوعی که تمایل به دانستن و یادگیری اش را داشته اید به شکل معجزه واری در مسیر زندگی شما قرار گرفته باشد.
ممکن است بعد از حضور در مهمانی متوجه شده باشید فردی که از روبرو شدن با آن دل خوشی نداشته اید به هر دلیلی نتوانسته است در مراسم حضور پیدا کند.
شاید در لحظه ای که در خیابان نیاز به کمک و یاری داشته اید انسانی همچون فرشته به سمت شما آمده و یاری تان کرده باشد.
ممکن است در جهت تحقق خواسته شما تبصره یا قانونی وضع شده باشد که یکی از موانع پیش روی شما برداشته شده باشد.
حتی ممکن است فردی به هر دلیل از سمتی عزل یا به سمتی منصوب شود و همین فرایند باعث سهولت در پیشبرد اهداف شما شود.
ممکن است به خاطر اینکه دیر به مقصد می رسید نگران و مضطرب شده باشید اما بعد از رسیدن متوجه می شوید که به هر دلیلی فرایند مورد نظر با تاخیر مواجه شده است.

باید به بی نهایت بودن خداوند در همه مسائل زندگی ایمان و اعتقاد داشته باشید.
با ایمان به بی نهایت بودن خداوند انتظار قرار گرفتن انسان های فوق العاده در مسیر زندگی تان را داشته باشید که به شما کمک می کند تا به آرزوهایتان برسید.
با ایمان به بی نهایت بودن خداوند انتظار مواجه شدن با شرایط فوق العاده و خاص در مسیر زندگی تان را داشته باشید.
با ایمان به بی نهایت بودن خداوند انتظار آسان شدن کارها و روان شدن چرخ زندگی تان را در وجودتان نهادینه کنید.
با ایمان به بی نهایت بودن خداوند انتظار وفور مشتری در کسب و کارتان را در وجودتان نهادینه کنید.
با ایمان به بی نهایت بودن خداوند انتظار دریافت عشق و محبت از انسانها را در وجودتان نهادینه کنید.
باید با ایمان به بی نهایت بودن خداوند نگرش های جدیدی همسو با خواسته ها و آرزوهای خود در وجودتان ایجاد کنید و همیشه بر عقیده خود ثابت قدم باشید.
زمانی که توانستم به لطف خدای مهربان بدهکاری های چندین ساله را در کمتر از یک سال تسویه کنم ایده حذف کردن دسته چک و خرید و فروش چکی در ذهنم شکل گرفت.
زمانی که به این ایده عمل کردم و به مشتری هایی که چندین سال بود به شکل نسیه یا چکی از من خرید می کردند شیوه جدید فروش اجناس را اعلام می کردم باعث ایجاد ناراحتی و دلخوری آنها میشد.
در طی چند روز بیشتر مشتری هایی که با چند سال کار کردن دور من جمع شده بودند دیگر به مفازه من مراجعه نمی کردند و تردد افراد در کسب و کار من به شدت کمتر از قبل شد.
در ذهنم انبوه افکار و نجواهای ذهنی مرور می شد که مرا سرزنش می کرد که با یک حرکت اشتباه و احمقانه هرآنچه در طی چند سال ساخته بودم را خراب کردم. اما من با تکرار نگرش بی نهایت بودن خداوند خودم را آرام می کردم و در قلبم نور امید ایجاد می کردم که خداوند از دریای بی نهایت خود مشتری های نقد زیادی به سمت من هدایت می کند.
شاید حدود دو ماه فروش مغازه من به این دلیل که دیگه نسیه نمی فروختم کاهش چشمگیری پیدا کرد اما بعد از آن به مرور ورود مشتری های جدید به کسب و کار من شروع شد.
از یک نفر و سپس دو نفر و به همین شکل ادامه پیدا کرد و در کمتر از سه ماه بعد فروش مغازه من بیشتر از قبل شده بود با این تفاوت عظیم که فقط نقد می فروختم و خبری از فروش نسیه و چکی نبود.
هنگامی که ایده آموزش لاغری با ذهن در ذهن من شکل گرفت در کنار کار مغازه داری تمام وقت آزادم را صرف رشد و گسترش آموزش های لاغری با ذهن می کردم و به مرور در طی چند ماه این موضوع به درآمد اولیه رسید که حدود ۱۰٪ فروش مغازه می شد.

زمانی که ایده جمع کردن مغازه و ادامه دادن آموزشی لاغری با ذهن با تمرکز بیشتر در وجودم شکل گرفت به نظر تصمیم عجیب و ترسناکی بود. چون تازه بعد از چند سال کار کردن در مغازه فروش آن به شکل قابل توجهی بهتر شده بود و هر ماه داشتم پیشرفت می کردم.
اما وقتی به ایده جمع کردن مغازه و چسبیدن به کسب و کار مجازی فکر می کردم قلبم باز می شد، احساس فوق العاده ای داشتم در حالی که درآمد کار مجازی بسیار کمتر از فروش مغازه بود اما باز هم با تکیه بر بی نهایت بودن خداوند تصمیم گرفتم به الهام قلبی خودم عمل کنم و در عرض ۳۰ روز مغازه رو جمع کردم.
همه اجناس را به هر قیمتی که مشتری می خواست می فروختم چون تصمیم قاطع گرفته بودم که دیگر نمی خواهم در شغل ابزار و یراق فعالیت کنم و تا آخر عمر می خوام در حوزه آموزش لاغری با ذهن و تغییر زندگی فعالیت کنم.
پس از جمع کردن مغازه باز هم ورودی مالی من به شدت افت کرد چون درآمد کسب و کار مجازی یک دهم فروش مغازه بود. اما همیشه با فکر کردن به بی نهایت بودن خداوند در تحقق خواسته های من با احساس و اشتیاق هر روز در مسیر هدفم حرکت کردم.
از قبل این تجربه را داشتم که وقتی مشتری های چکی و نسیه را از اطراف خودم دور کردم و در حالی که هیچ ایده ای برای جذب مشتری های نقد نداشتم، چگونه خداوند افراد جدید را به سمت من هدایت کرد که هم نقد خرید می کردند و هم مبلغ خرید آنها بیشتر از مشتری های نسیه ای بود.
نجواهای ذهنی همیشه به من می گفت که قضیه فروش اینترنتی با مغازه تفاوت داره و اون اتقاق خوش آیند در کسب و کار مغازه در فروش اینترنتی تکرار نخواهد شد.
اما در اصلاح نگرش ها درباره خداوند باید همیشه این موضوع را به خاطر داشته باشید که مهم نیست نجواهای ذهنی به چه شکل و با چه منطقی سعی در ایجاد استرس و ناامیدی در شما می کنند، مهم این است که ما همیشه باید بر نگرش های صحیحی که درباره خداوند در وجود خود ایجاد کرده ایم ثابت قدم باشیم.
بی نهایت بودن خداوند یکی از قوی ترین نگرش هایی است که به من کمک کرد تا در مسیر تحقق آرزوهایی که تحقق هر کدام از آنها محال ممکن بود به حرکت خود ادامه دهم و به مرور یکی یکی آرزوهای خود را به واقعیت تبدیل کنم.
اکنون نوبت شماست که نگرش بی نظیر بی نهایت بودن خداوند را در قلب و ذهن خود ایجاد و بر آن پافشاری کنید.
مهم نیست خواسته شما چیست چون هر خواسته ای داشته باشید آن خواسته در مقایسه با بی نهایت بودن خداوند جزئی از جزء هم نیست. برآورده کردن خواسته های ما برای خداوند هیچ چیز نیست. به شرط عمل، به شرط ایمان و به شرط استقامت بر نگرش های صحیح درباره خداوند.

تمرین:
۱- برداشت خود از آگاهی که دریافت کردید را در بخش نظرات ثبت کنید.
۲- مواردی که در زندگی خودتان یا اطرافیان به خاطر دارید که بی نهایت بودن خداوند سبب آسان شدن کارها و تحقق خواسته هایتان شده است.
هرچقدر موارد بیشتری را در زندگی خود به خاطر بیاورید که خداوند خواسته شما را به ساده ترین شکل ممکن برآورده کرده است باور شما نسبت به بی نهایت بودن خداوند بیشتر خواهد شد.
این تمرین به شما کمک می کند که نگرش بی نهایت بودن خداوند را در وجود خود پررنگ تر کنید تا در مواقعی که تحت تاثیر و فشار افکار منفی و نجواهای ذهنی قرار می گیرید با تکیه بر این نگرش بی نظیر ایمان و اشتیاق خود برای ادامه دادن را حفظ کنید.
۳- در ذهن خود رسیدن به خواسته هایتان را با تکیه بر بی نهایت بودن خداوند آسان کنید.
به این شکل که اگر دوست دارید فلان ماشین را داشته باشید در ذهن خود رسیدن به آن ماشین را ساده کنید.
مهم نیست افکاری که برای ساده کردن تحقق خواسته های خود استفاده می کنید از نظر منطقی صحیح باشند یا خیر چون خداوند عاری از منطق انسانی است.
هر منطقی که در ذهن شما تثبیت شود به سیستم جهان هستی و خداوند منتقل می شود. به همین دلیل است که دو نفر با منطق متفاوت یکی به راحتی به خواسته خود می رسد و دیگری هرگز به همان خواسته نمی رسد.
علت تصمیم خداوند یا صلاح و خیر بنده ها نیست بلکه فقط تفاوت در منطق رسیدن به خواسته هاست.
بنابراین رسیدن به خواسته های خود را در ذهنتان کوچک، آسان و پیش پا افتاده کنید.
زمانی که من دوست داشتم ماشین بهتر داشته باشم در همان روزهایی که حتی یک سوم یا چهارم پول آن ماشین را نداشتم هربار که در خیابان با آن ماشین برخورد می کردم در ذهنم به خودم می گفتم که رسیدن به این خواسته از نظر خداوند هیچ چیز نیست.
من فقط یکی دو متر با این ماشین فاصله دارم و برداشتن این فاصله برای خداوند هیچ کاری ندارد.
هربار که در حال رانندگی در کنار آن ماشین قرار می گرفتم به خودم می گفتم ببین چقدر بهش نزدیک شدی؟! فقط دو متر دیگه باقی مونده که از پشت فرمون این ماشین به پشت فرمون اون ماشین منتقل بشی و انجام این انتقال برای خداوند هیچ کاری ندارد.
به این شکل یک بازی ذهنی برای خودم ایجاد کرده بودم که با هر بار مواجه شدن با خواسته هایم رسیدن به آنها را در ذهنم با اتکا به بی نهایت بودن خداوند ساده و آسان می کردم.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.54 از 52 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز ودوستان بزرگوارم
برداشت من از این جلسه اینه که متاسفانه در ذهن ما کمبود خیلی جا خوش کرده وماباید با منطق هایی که استاد اینجا خیلی واضح توضیح داده باید تدریجا ضعیف تر کنیم تا بتوانیم رسیدن به خواسته هایمان را منطقی کنیم مثلا خواسته من رسیدن به یک خونه شیک وبزرگ در یک منطقه ای است که دوست دارم اما منطق من برای رسیدن به این خواسته دیدن امکانات موجوده شغلی که دارم یعنی در واقع من کمبودهایم را در زمینه رسیدن به این خواسته می بینم وبا این مدلی هیچ وقت نمیشه به خواسته مورد نظر رسیدیعنی با امکانات موجود منطقی نیست که به این خواسته رسید اما اگر قدرت خدا را ببینم ویرای خودم هر لحظه اینو یادآوری کنم که برای خدا این چیزی نیست و هر خواسته ای من داشته باشم میتونه تامین کنه یعنی اینو برای خودم منطقی کنم که خدا توانایی همه چیزو داره واین خداست که منو به خواسته ام می رسانه وخدا را با دیدن این جهان بااین عظمت به خوبی ببینم ویاد آوری کنم برام خیلی منطقی میشود برای رسیدن به این خواسته ومن به راحتی به خواسته مورد نظرم می رسم یعنی در واقع دلیل نرسیدن ما به خواسته باور نکردن قدرت خداست و همیشه احساس ضعف می کنیم وقدرت خدایی که همیشه با ماست نمی بینم اما اگر تمرین کنیم وهی با مقایسه امروز جهان با گذشته فراوانی های جهان را ببینم برامون خیلی منطقی میشود برای رسیدن به هر خواسته ای
به نظرم بزرگترین رنج ما همین باور کمبوده و خیلی در ما نفوذ کرده وماباید همیشه روی این باور کار کنیم
رسیدن به این خواسته از نظر خداوند هیچ چیز نیست وماباید همیشه در مورد همه خواسته هایمان این جمله را به خودمان تکرار کنیم
با سپاس فراوان از همگی شما عزیزان،شاد وسلامت باشید
خداوند بی نهایت است
وقتی من آگاهانه به افکار خدایی فکر میکنم در واقع دارم با خداوند هم ارتعاش و هماهنگ می شوم
و جهان هستی طبق قانون جذب فقط می تواند ارتعاش من را به خودم باز گرداند
و چه شکوهمند می شود وقتی من هم ارتعاش شده ام با صفت بی نهایتی پروردگارم
و پس از این هم ارتعاشی شکوهمند تنها میتوانم ثروت بی نهایت سلامتی بی نهایت آزادی بی نهایت ارامش بی نهایت لذت های بی نهایت و … را تجربه کنم
و چه زیباست این بهشت
و هر موقع با این صفات هماهنگ می شوم چقدر آسان می شود زندگی کردن چقدر لذت بخش می شود رسیدن به خواسته ها
با تکیه بر بی نهایت بودن خداوند بیش از پیش حس جانشین بودن خداوند در من زنده می شود و چه زیباست این جانشینی
به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم
به نام خداوند بی نهایت
من به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم.دلم میخواد نصف شبی پاشم برم بالا پشت بوم و اینو فریاد بزنم بگم آهای آهای من فهمیدم راه و روش زندگی را آهای من تازه خدا را پیدا کردم تازه فهمیدم خدا کیه خدا چیه..یک عمر راه اشتباه رفتم ولی از اونجایی که همیشه دلم میخواست خدا را درک کنم بالاخره هدایت شدم به راه راست و درست. من قبلا که با قانون جذب آشنا نبودم به شدت با خرافات مذهبی پر شده بودم ولی همیشه یک موضوع برام جالب بود و شب شام غریبان این موضوع برام خیلی بیشتر جالب میشد، اینکه میشنیدم خضرت زینب در اون شرایط هم نماز شب خود را ترک نکرد. همیشه به درگاه خداوند اشک میریختم مخصوصا در ماه های محرم و صفر و شام غریبان میگفتم خداوندا تو را به همون حضرت زینب بهم بگو چرا حضرت زینب توی اون شرایط هم نماز شبش را ترک نکرد چرا،من یه سردرد میگیرم میگم ولش کن حالا مریضم ولی ایشون چیو درک کردن که نماز شبش را ترک نکردن… و موضوع دوم جمله معروف در بارگاه یزید: ما رایت الا جمیلا.چیزی جز زیبایی ندیدیم…
خب مگه آدم میشه هجده تا از افراد خانوادش بمیرن و بگه ما رایت الا جمیلا… خدایا چی دید چیو درک کرد که این جمله را گفت خودت بهم بگو که ما رایت الا جمیلا یعنی چی… با اشک این جمله ها را میگفتم و ازش درخواست هدایت میکردم و معجزه الهی یعنی قانون جذب وارد زندگی من شد…
استاد جان حالا منم شبها نماز شبم ترک نمیشه نماز شب من زندگی با کمک خداوند که هر شب میخونم و بعد میخوابم تحت هر شرایطی…نماز شب من نوشتن اتفاقات خوب روز در آخر شب هست ختی یک اتفاق خوب حتی یدونه نعمت… استاد من کسی ام که شدم زینب برای خداوند…نماز شبم ترک نمیشه…چیزی جز زیبایی نمیبینم و هر لحظه سپاسگزارشم…خدا یار و یاورم بود و منو هدایت کرد به این سایت و به این مطالب که نمیدونم چندین بار دیگر باید بخونمش شاید تا اخر عمر….
حالا خدای بی نهایت از جایی که گمان نمیبردم منو هدایت کرد به راه راست و درست و راه کسانیکه به آنان نعمت داده…نمیدونم چرا الآن یاد این موضوع افتادم و نوشتم…فقط خواستم بگم منم کم از حضرت زینب نیستم
اصلا این نوشته ها منو دیوونه میکنه…تازه دارم درک میکنم بی نهایت بودن خداوند یعنی چی…
من به معجزات الهی،زمانبندی الهی،برنامه ریزی الهی، طرح الهی،سریع الحساب بودن خداوند،بی نهایت بودن خداوند در زندگی ام ایمان و اطمینان دارم و سپاسگزار آنچه از گذشته و حال و آینده و سپاسگزار نعمت هایی که دارم هستم. من منتظر و لایق دریافت پاداشهای الهی هستم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
باسلام خدمت استاد روشن بزرگوار و دوستان و همراهان مکتبی که هیچ جای دنیا این حرفا وجودنداره
بنظرتون چرا اینجوری سلام دادم؟
چون این نوشته ای که امروز من خوندم هیچ جا ندیدم
هیچ کتابی تو مدزسه از خدا اینجوری نگفت
هیچ کدوم از معلمامون از خداوند اینجوری بهمون نگفتن
هیچ کدوم از بزرگترامون، همسایع دوست اشنا و فامیل هیچ کدوم به جرعت میگم هیچ کدوم از خدا اینجوری نگفتن، اتفاقا همه برعکس این حرفارو درمورد خدا گفتن. که یه جورایی ته حرفشون این بود که قحطی اب و برق و گازه، نخورید و نپوشید که نیست، اگه زجر نکشی به هیج جا نمیرسی اگه درسون نخونی دکتر مهندس نشی بدبخت میشی امان از یع کلمه که بگن خدا زجرو دوست نداره
خدا شادی رو دوست داره
خداتورو دوس داره. خدا هم دلش میسوزه که ببینه تو داری زجر میکشی، داری تو منجلاب مریضی و قرض و بدهکاری و گرسنگی دست و پا میزنی،
درحالی که باادمی که تو این شرایطه میگفتن این حتمایه گناهی کرده که خدا بهش ندادع، یا مدل فکر دیگه که اون ادم اگه وجه پاک و خداپرستی داشت میگفتن مال حلال جمع نمیشع که ، خدا دارع امتحانش میکنه و ...
یکی نبود مثل استاد روشن بگه به همون خدا قسم خدا اوج فراوانی و دارندگیه و بخیل نیست و دوس داره همه ما تو رفاه و امکانات زندگی کنیم و کافیه فقط بخواییم
من به نوبه خودم اعتراف میکنم که سی سال عمرم اینارو نمیدونستم. و خوشحالم که خدا منو تو این مسیر هدایتش قرار داده.
من امروز دردی که سه سالع امونمو بریده و هیچ دکتری نفهمید من چمه رو فهمیدم ، فهمیدم که از کجا و چجوری من اون دردرو جذب کردم و حالات اون انسان که به این درد گرفتار بوده رو من جذب کردم و خودمو گرفتار کردم. پس همون جوری هم میشع حال خوب و نعمت و حضور خدا توی وجودمون رو جذب کنیم به فکر روح و روانمون .
من خیلی خداروصدا میزدم که کمکم کن ، و مطمعنم الان که اینجام همون خدایی که من صداش میزدم به فریادم رسید که بفهمم حقیقت وجود من و خداوند چیه و تو این دنیا چرخه زندگی داره چطور کار میکنه، و بلند فریاد میزنم استاد روشن برات ارزو میکنم با تک تک چیزای مادی که بع دست میاری امیداوارم با هرکدومشون درکتون از شناخته خدا بالاتر بره. که این سایت مال لاغریه ذهنیه ولی امثال منو به سمت خدا میبرین ، نه اینکه ما خداپرست نباشیم نه، فقط خدارو یه جور دیگه بهمون گفتن و اون پرستش فقط ترس به همراه داشت ، تا بتونین بازم ازاین مطالب بزارین مثل فامیلیتون که روشن هست ، مشعل مغز مارو هم به وجود خدا که در درون تک تک ماست روشن کنه، و شما هم صددرصد از نور این روشنایی که در قلب و مغز بنده های خدا به وجود میارین امکان نداره بی نصیب بمونین.
همتونو به خدای حضرت یوسف میسپارم. همون خدای یوسف خدای ماهم هست، که اینجا اومدیم.
یاعلی
به نام خدای مهربان
من به بینهایت بودن خداوند ايمان دارم
من به فراوانی درجهان هستی ایمان دارم.
یکی از نگرشهای بزرگ اشتباه بشر نگرش کمبود هست کمبود در هر زمینه ای .
خیلی از انسانها در ذهنشان به نگرش کمبود باور دارند .
کمبود پول وثروت ،کمبود شغل ودرامد ،کمبود مشتری ،کمبود نیروی کار. کمبود انسانهای خوب ،کمبود همسر خوب ،کمبود غذا، کمبود آب، کمبود خونه وزمین، کمبود روابط عاشقانه، کمبود جمعیت،و…
یا برعکس به فراوانی در چیزهای منفی باور دارند مثلا ما هر روز میشنویم طلاق زیاد شده ،خودکشی زیاد شده،مرگ ومیر زیاد شده ،جنگ ودرگیری زیاد شده،، آلودگی زیاد شده ،چاقی زیاد شده ،فقر زیاد شده ،بیماری زیاد شده ،بی نظمی زیاد شده و…
در حالی که نسبت به حداقل پنجاه سال پيش جمعیت زیاد شده مرگ ومیر کم شده به خاطر پیشرفت علم پزشکی یا خونه ها هر روز داره زیاد میشه من تو شهرمون میبینم جاهایی که زمین خالی بود همشون دارن ساخته میشن پس پولم زیاد شده که میتونن ساختمان های چند طبقه بسازن جاده ها زیادتر شده ماشینها لوله کشی های گاز وبرق وآب خیلی بیشترشده غذا ها خیلی بیشتر شده هم از لحاظ تنوع هم کمیت یا خیلی درآمد ها بیشتر شده مغازه ها بیشتر شده تو پوشاک که خیلی فراوانی وتنوع زیاد شده وکلی فراوانی دیگه
ولی ذهن بشر همش کمبود ها رو میبینه چون از کودکی شنیدیم پول نیس غذا کمه آب کمه واین تو ذهنمون حک شده
من وضعیت فراوانی الانمو میخوام با بیست سال سی سال پیش مقایسه کنم .
من در دوران مدرسه یه جفت کفش رو چند سال میپوشیدم با وصله های زیاد چون توانایی خرید نداشتن خانواده یا کیف نمیتونستیم بخریم مامانم میدوخت ولی الان پنج شش تا کیف دارم یا پنج شش جفت کفش دارم که همشون هم تازه هستن چون زیاد بیرون نمیرم استفاده نمیشه زیاد .
اون زمان لباس ومانتو خیلی کم داشتم یک لباس و میشستم میپوشیدم چون لباس چندانی نداشتم الان کمد پر از لباس هست وخیلی هاشو من هدیه میدم از بس زیاده
از لحاظ غذایی زیاد گوشت ومرغ نمیتونستیم بخوریم ولی حالا همیشه گوشت ومرغ داریم تو خونمون قدیم سر نون دعوا بود همیشه ولی حالا خونمون پر نونه
یا قدیم نمیتونستیم بریم تفریح وگردش نه ماشین داشتیم نه چیزی ولی حالا تو شهر توریستی یا طبیعت زیبا هستم وخیلی میریم گردش وتفریح
قبلا تو خونمون مبل وصندلی نبود ولی حالا هست یا قبلا هیچ محبتی از خانواده نمیدیدم ولی حالا غرق در محبت و مهربانی همسرم ودخترم هستم .
قبلا آرامش نداشتم تو شلوغی وجمعیت زیاد زندگی میکردم ولی حالا در آرامش و سکوت
یا قبلا اصلا تو حسابم پول نبود ولی حالا ماهیانه همسرم مبلغی رو واریز میکنه وهمیشه پول دارم .
و خیلی فراوانی وبرکت دیگه که اگر بشینم بنویسم ساعتها میتونم بنویسم .پس من باید با توجه به نعمتها وداشته های الانم و پیشرفتهای بشر با گذشته باور کمبود رو در ذهنم کم رنگ کنم و باور فراوانی را در ذهنم نهادینه کنم .
یادمه چند ساله پیش در مورد فراوانی دختر در سن ازدواج وکمبود پسر رواج پیدا کرده بود و راهش را وارد کردن زنان خارجی وچینی عنوان میکردن نمیدونم شوخی بود یا جدی یا میگفتند راهش چند همسری آقایون هست .
یا در ماجرای کمبود فرزند در ایران همش حرف میزنن در حالی که من یه ماه پیش رفته بودم دکتر زنان مطب دکتر پر بود از زنان حامله دکتر تا یازده شب فقط مريض ویزیت میکرد مطب پر میشد خالی میشد.
یا دخترای دم بخت همش میگن شوهر نیس خواستگار نیس چون آزادی تو جامعه زیاد شده پسرها به ازدواج فکر نمیکنن و همشون دوست دختر دارن در حالی که اگر آمارو ببینیم میفهمیم ازدواج زیاده ولی کسی که نگرش کمبود داره فقط کمبود رو میبینه .
برای گسترش فراوانی در جهان وجود درصد کمی از انسانهای با باور فراوانی کفایت میکند ونیازی نیس که تعداد کثیری از افراد جهان نگرش فراوانی داشته باشند. برای همین فقیران هر روز فقیر تر وثروتمندان ثروتمند تر میشوند.
وجود فراونی در زندگی هر کس بسته به این است که فرد چقدر به باور فراوانی اعتقاد دارد. من بعضی وقتها که با همسرم میریم بیرون وانت های پراز میوه رو میبینم به همسرم میگم ببین چقدر فراوانی هست یعنی اینا همشو میفروشن یعنی مشتری هست ما فوقش تو ماه چند کیلو میوه میخریم این همه میوه رو پس کی میخره یعنی در ذهنم باور کمبود هست نمیتونم باور کنم همه میوه هارو آدمها میتونن بخرن یا اون فروشنده میتونه بفروشه.
من سعی میکنم این تمرین فراوانی رو همیشه انجام بدم خیلی وقت بود یادم رفته بود حالا که به این قسمت رسیدیم یادم اومد من قبلا مثلا وقتی یه میوه ای میخواستم که شاید اون لحظه یا اون روز نمیتونستم بخرم با خودم حرف میزدم این همه میوه تو مغازه ها وبازار هست یعنی خدا نمیتونه یه جعبه ازون میوه رو برای من بفرسته و واقعا روز بعدش یادمه یه جعبه ازون میوه رو همسرم میخرید یا هدیه میگرفتیم.
یا وقتی گوشتمون تموم میشد هم همینطور باخودم میگفتم این همه گوشت تو قصابیها هست این همه گاو وگوسفند خدایا خودت یخچال مارو هم پراز مرغ گوشت کن وچند روز بعدیخچالمون پر گوشت میشد و تو یخچال برای چيزهای دیگه جا پیدا نمیشد.
حالا میخوام هم برای خواسته های بزرگتر وهم کوچک تر این تمرین رو انجام بدم که ایمانم قویتر بشه من دوست دارم ماشین نو بخریم و باید فراوانی ماشین رو ببینم این همه آدم سوار ماشین خوبن پس ماهم میتونیم بخریم.
من دوست دارم فرزند دومم پسر باشه این همه بچه پسر هر ساله به دنیا میاد خیلی ها پسر میارن پس منم میتونم یه پسر خوشگل داشته باشم برای خدا کاری نداره .
خداوند نمیتواند کمبود را گسترش دهد او خدای بینهایت هست وفقط فراوانی را گسترش میدهد. او توسط انسان های معدودی هم میتواند این فراوانی را در جهان گسترش دهد خداوند به آدمهای زیادی احتیاج ندارد تا نگرشهای صحیح وفراوانی داشته باشند تا جهان گسترش یابد.
انسانهای ثروتمند به اندازه صد سال یک فردعادی در یکسال میتواندثروت تولید کند وفراوانی را گسترش دهد.
با تلاش فیزیکی وکار سخت ثروت ایجاد نمیشود با نگرش فراوانی هست که ثروت ایجاد میشود اگر با کار سخت فیزیکی انسانها ثروتمند میشدند الان کارگران معدن ثروتمند ترین مردم جهان بودند.
در حادثه معدن طبس دیدیم که کارگران چقدر حقوق کم میگیرند دوازده میلیون و خیلی هاشان خانه نداشتند ودولت به آنها خانه داد. پس این نگرش است که انسان را ثروتمند یا فقیر میکند .
خیلی از بچه ها خیلی زود به خواسته های خود میرسند اگر والدین آنها از همان اول کودکی بذر نگرش کمبود را در ذهن بچه ها نکارند. دختر منم آرزوی دوچرخه داشت وامسال صاحب دوتا دوچرخه شد از جایی که فکرش را نمیکرد اولی را دوست همسرم داد و دست دوم بود و دومی را همسرم نوشو گرفت حتی برای خودش هم یک دوچرخه دست دوم خوب خرید وبه من هم قرار است دوچرخه سواری را یاد بدهد .
شاید فکر کنیم بچه ها که آرزو های بزرگی ندارند برای همین آرزوی آنها برآورده میشود در حالی که به نظر من بچه ها ناخودآگاه قانون تکامل را در خواسته هایشان رعایت میکنند ماشین یا خونه که به درد آنها نمیخورد که از خدا ماشین بخواهند آنها درین سن به اسباب بازی دوچرخه و خوراکی و چیزهای به ظاهر کوچک نیاز دارند نه چیزهایی که به درد بزرگترها میخورد.
پس ما بزرگترها هم اگر باور کمبود نداشته باشیم خواسته هایمان به راحتی تیک میخورد .
برخورد خداوند با خواسته هایمان بسته به باورها و نگرشهای ما هست .
خواسته ها از نظر ما انسانها به کوچک وبزرگ تقسیم میشود خواسته های ما در نظر خداوند جزئی از جز هم حساب نمیشود .
ما با افکار وباور کمبود هیچ وقت به خواسته هایمان نمیرسیم ما با نگرشهای اشتباه خود درهای رزق وروزی وفراوانی را به روی خود محکم بسته ایم ولی از پنجره میبینیم که فراونی در جهان وجود دارد ولی ما در زندگی خود آن فراوانی را نمی بینیم وفقط کمبودرا تجربه میکنیم.
خداوند هیج اصراری به باز کردن درهای نعمت وفراوانی برای ما ندارد تا زمانی که ما نگرش کمبود داریم.
باید به بینهایت بودن خداوند وفراوانی ایمان بیاوریم تا فراوانی را جذب کنیم .
خیلی از انسانها آرزوهاي ما را در زندگی خود دارند مثلا سالهاست همسرم دوست داردماشین پرایدش را عوض کند ولی باور کمبود باعث شده نتواند ماشین نو بخرد .
حتی یه بار خواهر شوهرم بهم گفت بزارید بچه دار بشید داداشم ماشین نو دربیاد.
یعنی اگر ما بچه دار نشیم نمیشه ماشین نو بخریم یا همسرم میگه باید پول بزاریم بعد اگر قرعه درومد بازم پول بدیم پس سخته ماشین خریدن آنها به خرید ماشین از دید کمبود خودشان نگاه میکنند ولی اگر فراوانی وبینهایت بودن خداوند را باور میکردند الان به خواسته ی خود رسیده بودند .
به هر اندازه بینهایت بودن خداوند را باور کنیم به همان اندازه نعمت دریافت میکنیم .دریافت نعمت ربطی به عبادات ما یا با خدا بودن یا نبودن یا مذهبی بودن یا نبودن ما ندارد.
ما باید همواره ایمانمان را به خداوند حفظ کنیم و همواره منتظر فراوانی ونعمت در زندگی خود باشیم.
ما همواره باید منتظر همزمانی های عالی وپر خیر وبرکت در زندگی خود باشیم.
ما همواره باید انتظار برخورد با انسانهای عالی و اتفاقات مثبت را داشته باشیم .
ما باید با ایجاد باور بینهایت بودن خداوند درهای فراوانی را همیشه به روی خود بازکنیم .
من به بینهایت بودن خداوند ايمان دارم .
من درهای فراوانی را به زندگیم میگشایم.
من به فراوانی نعمتها وفرصتها ایمان دارم.
خدایا شکرت
باسلام خدمت شما استاد عزیز
حالا که این نوشتهها رو خوندم خیلی راحتتر میتونم مثالهایی رو به یاد بیارم در زندگیم که نشان دهنده دریافت نعمتهای الهی در زندگی من بوده که بسیار هم زیاده شاید به نظر کوچک و کم اهمیت باشه اما باز هم یک نعمت به شمار میاد،
اولین و بزرگترین نعمت بشریت سلامتی و آرامش است که سالهای سال همراه انسانهاست از بدو تولد تا زمانی که پیر و ناتوان میشویم میبینیم که با ارزشترین دارایی سلامتی فرد است،
کودکی که دستش شکسته یا مثلاً موتور سواری که پایش را در تصادف شکسته یا مثالهای این چنین همه این افراد به دنبال راه درمان جسم خود هستند،
همه میکوشیم که در زندگی اولین مرحله مهم رو یعنی سلامتی رو به عالیترین شکل ممکن داشته باشیم و اگر سلامتی ما دچار خطر شد اون رو با خداوند بارها و بارها در میان سالیم و از او درخواست شفا و سلامتی داریم،
مرحله بعدی به نظر من نعمتهای سر دنیا که از نظر فیزیکی آنها را احساس یا لمس میکنیم و باهاشون سر و کار داریم،
مثلاً خونه یا ماشینی که دوست داریم توش زندگی کنیم چیزهایی که دوست داریم داشته باشیم شغل مورد نظرمون وسایل خونمون لباس تخت کمد حتی داشتن کمد یخچال لباسشویی غذاساز چایساز قهوه ساز برای راحتی و آسایش در زندگی ما ا حس خوبی رو داشته باشیم نعمتهای هستند که دوست داریم،
من به بینهایت بودن خداوند ایمان دارم زیرا
هر جای زندگی رو نگاه میکنم نقش دستی کمکی از خداوند میبینم در سلامتی خودم میتونم بگم که همیشه با احساس خوب اون رو دارم و سپاسگزار و قدر دانش هستم،داشتن خونه خوب داشتن اتاقی آرامش بخش و لذت بخش که مدتها از ساعتها در اون یام داخل سایت فعالیت میکنم و ذهن خودم رو گسترش میدم آگاهی میبخشم،ماشین خوبی که در اختیار ما هست درسته که خانوادگی از اون استفاده میکنیم ولی خوب همه ما با هم یکی هستیم و اون ماشین دارایی ماست،
من به بینهایت بودن نعمتهای خداوند ایمان دارم
از اونجایی که هرچی رو در این سه سال آرزو کردم از همزمانیهای دنیا اون رو به دست آوردم،
حالا میخواد کوچکترین چیزها باشه مثل لباس کفش یا بزرگترین اونها باشه مثل حال خوب احساس خوب سلامتی و یا هر چیزی،
به نظر من آدمهای دنیا به دو دسته تقسیم میشن انسانهایی که ایمان دارند و انسانهایی که به ظاهر ایمان دارند،
دسته اول انسانهایی هستند که همیشه ایمان دارند به قدرت خداوند به آینده امیدوار هستند و احساس خوبی از زندگی دارد اشتیاق و شوق و لذت میبرند از لحظههاشون و همیشه توکل دارند و نگران نیستند که آینده چه اتفاقی رو پیش روشون قرار میده ،این انسانها با آگاهی و باورهاشون میتونن راحتتر نعمتهای الهی و بینهایت بودنشو درک کنند و به دست بیارن پس در زندگی میتونن موفق و راحتتر باشند،
اما دسته دوم که انسانهایی هستند که به ظاهر ایمان دارند شاید از نظر ظاهری به یک سری باورهای خودشون بر اساس تربیت و چیزهایی که شنیدن ایمان داشته باشند،اما عملکرد اونا نشون میده که نگران هستند و همیشه در ذهنشون به کمبودها در دنیا فکر میکنند کمبود آب کمبود برق قحطی گرسنگی فقر بیپولی و مثالهایی مانند این ها این افراد باور دارند که قدرت خداوند بسیار زیاد است اما در نهایت در ذهنشون نگران فردا و یا آینده خودشون هستند یا آینده و فردای بشریت بچه و حتی نویه خودشون،
امیدوارم که منظورم رو واضح رسونده باشم،
و من متفاوت مثل انسانهای دسته اول احساس میکنم پس به قدرت خداوند و بینهایت بودن نعمتهاش ایمان دارم،
تا الان که برای من اینجوری بوده هر چیزی رو که خواستم خداوند اون رو در زندگیم جوری پیش روی من قرار داده تا اون رو تجربه کنم یا فیزیکی یا مادی بوده به دستش بیارم خوشحال بودم همیشه در احساس خوب شادی سعی کردم که از خداوند درخواست کنم هیچ وقت کمبودی وجود نداره وقتی قدرت بینهایت نعمتهای الهی رو باور داشته باشیم،
بالاترین قدرت در جهان هستی احساس خوب ایمان خداوند هست که همه ناممکنها ممکن میشه و همه چیز رو جوری برای تو میچیند که باور نمیکنی،
پس همیشه سعی کنیم که انسانی باشیم که به نهایت نعمتهای خداوند ایمان دارد و صبر و توکل میکند،
باتشکرازشما
و خدایی که در همه ی زندگیم جاری هست.
من به بینهایت بودن خداوند ایمان دارم.روزها و لحظه هایی رو توی زندگیم داشتم و دارم که خداوند درهای رحمتش رو به روم باز کرده ولی من چشمام نمیدید ولی با خوندن این متن حالم خوب شد و ایمانم محکم تر شد که ۲۴ ساعت شبانه روز خدا پشت در خونه ی من بساط فراوانی خونه و ماشین و کرور کرور پول و سلامتی و آرامش و بچه و زندگی و رفاه عالی رو پهن کرده ولی منه ناآگاه نمیخوام از در بیام بیرون و برم خرید مجانی انجام بدم،با خوندن این متوجه به ذهنم خطور کرد که خدا دقیقا پشت در خونه ی کوچیک و خالی من ی سری فروشنده گذاشته که دارن داد میزنن که بدو بدو بیا اینور بازار و ی کوه پول و دلار دارم بیا هرچقدر میخوای بردار و ببر و بازم توی انبارمون زیاد داریم هرچی میخوای ببر اگر نبری از دستت میره یا اون طرف تر ی نفر داره میگه بیا اینجا رو ببین چه ماشینای لوکس و به روزی داریم توی نمایشگاهمون بیا نگاه کن و پشت فرمون هر کدومشون دوست داری بشین ببین کدوم بهت بیشتر میاد و برو ی چرخی بزن شاسی بلند داریم،بنز و پارس و مازراتی و … غیره داریم تو فقط بگو از کدوم میخوای؟یا ی نفر دیگه داره خونه های شیک و بالای صد متری رو نشون میده و میگه خونه با متراژهای متنوع پنجاه متری تا هزار متری دارم هر متراژ با هر دکوراسیونی که بخوای برات دارم فقط بیا و تماشا کن و انتخاب کن و بعد برو بشین توی خونه ت تاسندش بیاد در خونه ت تحویلت بشه.یا اینور بازار یه نفر وایساده و چند تا نوزاد دورش هستن و یکی از یکی خوشگلتر و داد میزنن دختر میخوای یا پسر؟؟هرکدوم رو دوست داری بیا انتخاب کن و ببر و از بزرگ کردن و پرورش دادنشون لذت ببر.یا ی نفر دیگه داره داد میزنه بیا اینجا رو ببین چ وسایل لوکس و شیکی برای خونه هاتون داریم چه مبلها و ناهارخوریها و فرشهای ابریشمی و یخچال سایدها و ماشین ظرفشویی ها و لباسشویی هایی داریم فقط انتخاب کن و بردار ببر که همه ی اینا رو صاحب دنیا براتون گذاشته فقط و فقط شما بیاید انتخاب کنید و ما براتون توی سبد خرید میذاریمو میفرستیم در خونه تون.بله خدا اینطوری پشت در ایستاده و فرشته هاشو قرار داده تا من درخواست کنم و اونم دستور آوردنش رو به فرشته ها بده تا ب دست من برسن.خدایا ازت میخوام بتونم بیام بیرون از اون خونه و ببینم نعمتهات رو و ازت درخواست کنم و تو هم برام بفرستی،الهی شکرت از این مثال خوبی که به ذهنم خطور کرد.
نعمتهای خداوند بینهایت هستن فقط من باید درخواست کنم تا خداوند برام بذاره توی سبد خریدم و برام بفرسته.یادمه از خدا خواستم کاری رو بهم بده که پول دربیارم و کارش کلاس داشته باشه و درآمدش خوب باشه و کار فیزیک هم نباشه که سخت باشه انجام دادنش بله شاید کمتر از چند ماه خداوند منو به سوی کار تدریس هدایت کرد و من سالها پول خوبی از تدریس درآوردم کلا کار فیزیکی سختی برام نداشت،ی محیط شاد و عالی داشت و خلاصه که از سالهای تدریس م بسیار لذت بردم.از خدا خواستم که همسرم چشم رنگی و قد بلند باشه و پر از مهر و عاطفه و با احساس باشه که خداوند بهم همسری خوش چهره با چشمانی تیله ای و قد بلند و خوش تیپ و خوش اندام رو داد.از خدا خواستم بهم خونه ای صدو ده متری بده با دو تا اتاق خواب و شیک و نوساز که خدا بهم همین خونه رو هدیه داد.از خدا خواستم و صدها مثال دیگه.
الهی شکرت که آنچه طلب کردم رو بهم دادی،خدایا ازن ممنون که مدام در حال شنیدن و پاسخگویی به من هستی.خدایا ممنونم ک چون خدایی مثه تو دارمالهی شکر
یا حق
به نام خدای مهربان.
من به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم.
سلام خدمت شما استاد عزیز و همه عزیزان.
تمرین۱:نگرش خود را درباره این متن بنویسید:راستش نمیدونم چی بنویسم این نگرش به قدری زیبا و قشنگ بود که هرچی بگم کم گفتم.این متن اگر به واقعیت زندگی من تبدیل بشود برای کل عمرم بس است. فهمیدم که خدایی که بی نهایت هست نمیتواند کمبود در جهان بگذارد و همه این کمبودها توسط ذهن من به وجود آمده است. خواسته های من برای برآورده شدن در نظر خدا چیزی نیست. جزئی از جز هم نیست چون خدا بی نهایت هست. فهمیدم فقط باید خدا در ذهن من بزرگ باشد نه چیز دیگه. من باید به سمت خواسته هام قدم بردارم فکر چگونیش نباشم. غصه نبودو نخورم چون یک نفر پشتم هست که حتی کوه جلوش کم میاره و در مسیر رسیدن به خواسته هایم از نظر مالی از نظر روابط انسانی و از هر نظر دیگه هدایت و حمایت و محافظت میکنه. من به منبع بی نهایت جهان هستی وصلم و خیالم راحت هست.
۲,مثلا گرفتن گواهینامه که بسیار آسان بود،ازدواج آسانم و مراسم عروسی عالی ام،ماشین ظرفشویی،دوچرخه، یاد گرفتن قرآن. خرید یکسری از دوره های آموزشی و….
۳,داشتن ماشین مورد علاقه ام چیزی نیست که.
رفتن به مکان بهتر برای موسیقی چیزی نیست که.
و….
سلام و درود بی پایان برشما استاد
هر روز بیشتر از قبل به آگاهی میرسم وبه لطف شما که برای من فرستاده خداوند برایم هستین
من ارتباط خوبی داشتم با خداوند ولی با مطالعه این جلسات فهمیدم که چقدر راه داشتم تا خداوند یعنی من فقط اصول اولیه رو بلد بودم و از چم خم کار هیچ اطلاعی نداشتم هر روز یه ایده یه جرقه در ذهنم از وجود خداوند شکل میگیره و بصورت خودکار مثال هم برایم میآید ومن رو شگفت زده میکنه
من توان اینو دارم و میخواهم تا ابد همین روش روادامه بدهم چون دانش و آگاهی در مورد شناخت خدا بی نهایت هست و انتهایی ندارد
وقتی تو زندگی مادی و دنیایی خودم نگاه میکنم میبینم که کمبودهایی دارم و این نگرش برحسب نگاه و نگرش خودم هست که پنهان نیست و من میبینمش وقابل درک و رویت من هست ولی غافل هستم که خداوند قدرتمند قدرتمند وبی نهایت هست
وقتی خاسته ای از خدا دارم با نگاه و نگرش کوچیک خودم بهش نگاه میکنم و در نتیجه در همون اندازه دریافت میکنم من میخواهم بزرگ بخواهم
به مثال شما در مورد بچه ها نگاه میکنم میبینم خیلی دقیق هست اونا چوندرکی از این دنیا ندارن زیاد میخان مثلا خواهر زاده کوچیکی دارم هروقت خوردنی یا چیزی درخواست میکنه میگه برای من گنده بزار حالا شاید همه اون غذا و نخوره ولی میخاد از اون چیز زیاد داشته باشه وکاری نداره که چقد هست یا نیست اون برحسب نگاه خودش از اون مواد میخاد یعنی باور داره که میتونه زیاد داشته باشه وماهم باید درخواست زیاد داشته باشیم در صورتی که باور کنیم که خداوند بی نهایت هست و دارایی که او دارد و قدرت بی نهایتش همش برای بر آورده کردن آرزوهای ما هست ولی خودمون کم میخواهیم چون در ذهن ما کردن که زیاده خواه نباش قانع باش کمبخاه وسختی کشیدن مختص مومنین هست واگر میخواهی مورد عنایت خداوند قرار بگیری باید زیاده خواه نباشی و از این حرفها ولی درست برعکس این داستان هستش خداوند خیلی دوست داره همه بندگانش در روی زمین رفاه و شادی داشته باشن
اینو میشه از این همه نعمت ها و تنوعی که در مورد این دنیا هست فهمید من عقیده دارم انسان از هر راهی که بره تهش به خداوند میرسه
فرد ثروتمند و قدرتمند ی که داره از لذتهای خداوند استفاده کنه خودش داره یه جور عبادت میکنه کجا خداوند خاسته که ما خودمون رو آزار بدیم وآسیب بزنیم به خودمون حتی در قرآن هم به این نکته اشاره کرده که بخورید بیاشامید و لی اسراف نکنید یا مثلا از نعمتهای زیادی که در اختیار شما قرار داده ام استفاده کنید ولذت ببرید
من برای رسیدن به آرزوهایم میخواهم زیاد خانه باشم چون ایمان دارم ازاونی که دارم طلب میکنم خیلی خیلی بیش از نیاز من میتواند برایم بر آورده کند
همین طور که شما گفتین کمخاستن از خداوند نشون دهنده این هست که خداوند رو دست کم گرفتن هست پس این جمله که خدا ی هر شخصی همونی هست که خودش در ذهنش پرورش داده درست هست ما ب اندازه نگرش خودمون از خداوند از این دنیا سهم ونعمت و آسایش و رفاه دریافت میکنیم در حالی که خداوند مهربانم برای همه بندگان یکسان هست و هیچ فرقی برایش ندارد
✴️به نام خدای بخشنده مهربان✴️
۱- برداشت خود از آگاهی که دریافت کردید را در بخش نظرات ثبت کنید.
بینهایت بودن خداوند ، مطلبی که در اعماق وجودم اطمینانی بهش نداشتم شاید برای همینم این همه فشار رو از گذرونم ،همیشه به فکر چطور و چگونه انجام کارام بودم و اون رو با منطق و فکر خودم بررسی میکردم.
اما الان با خوندم همین نوشته ها و دیدگاه ها قبول کردم که خداوند به شکل های مختلفی که انسان ها نمیتونن پیش بینی بکنند و فراتر از عقل و فکر اوناست بهشون کمک میکنه اگه در دلشون فقط از خودش بخوان
داستان آیدا و سهچرخه صورتیش خیلی برام جالب بود،من همیشه فکر میکردم بابام باید یه کاری برام بکنه.
توی ذهنم کلی بابام رو سرزنش میکردم بعدش میگفتم تقصیر دولت و اقتصاد این کشوره بعدش احساس بدبختی میکردم که توی این کشور زندگی میکردم و میگفتم همش همینه ،زندگی همینه دیگه …و همه اینا یعنی بی ایمانی
حالا میخوام بگم خدا اگه توی زندگی بقیه آدما تغییراتی به وجود آورده توی زندگی منم پس میتونه ولی راهشو نمیدونم و وظیفمم نیس که بدونم فقط همون فکرایی که به ذهنم میرسه باید اجرایی کنم نه به تحلیلا و واقعیت های منطقی ذهنم که همیشه منو منصرف میکنه!!!
۲- مواردی که در زندگی خودتان یا اطرافیان به خاطر دارید که بی نهایت بودن خداوند سبب آسان شدن کارها و تحقق خواسته هایتان شده است.
به نام خداوند جان و دل
سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان. اول مطلب گفتید باور به کمبود،چند روز قبل که شب عاشورا بود و میرفتیم مرکز شهر که خیلی هم شلوغ میشد به شوهرم گفتم الان دیگه جا پارک گیر نمیاریم باید چقدر پیاده راه بریم درحالی که وقتی رفتیم بطور کاملاً هدایتی به یک پارکینگ رایگان بزرگ رفتیم که کلا یک کوچه با مکانی که ما میخواستیم بریم فرق داشت و الان یاد اون نگرشم افتادم که با اینکه خیلی ماشین تو پارکینگ بود ولی بازم خیلی جا بود برای پارک و من باور کمبود داشتم در حالی که جهان پر از فراوانی هست.
قسمت اول تمرین:چند وقتی بود که داشتم موضوع بی نهایت بودن را درک میکردم اما همش انگار یه جایی را متوجه نمیشدم و حالا متوجه شدم بی نهایت بودن خداوند. من میگفتم ثروت بی نهایت عشق بی نهایت و… بی نهایت ولی انگار بی نهایت بودن خداوند را فقط شنیده بودم ولی درک نکرده بودم ولی باور نکرده بودم حالا درک و باور کردم. چقدر زیبا گفتید که اگر آرزوی داشتن چیزی داری ولی تو زندگیت نیست بخاطر اینکه درهای زندگیت را به روی نعمت خدا بسته ای چقدر پیکاپ کی ام سی دوست دارم ولی فقط زیر پای دیگران میبینم و به بی نهایت بودن خدا که از طریقی اونو به دستم میرسونه باور نداشتم ولی حالا باور دارم
این مطالب ارزش صدبار خواندن و ضبط کردن و گوش دادن و نوشتن را دارد واقعا.
قسمت دو:چیز زیادی در حال حاضر به خاطر ندارم ولی یک نمونه خیلی بارزش من هر موقع اینترنتم تموم میشه و تو کارتم پول نیست اصلا از یک راهی خدا پولو میرسونه و من بسته میخرم و این بی نهایت بودن خداوند هست. یا بی نهایت بودن خداوند در هوس یک نوع غذایی از یک طریقی بهم میرسونه. یا قصد یک مسافرت میکنی اصلا خود به خود جور میشه مثلا من خیلی تبریز دوست داشتم برم ولی هیچ پولی نداشتم و دوست عزیزی ما را مهمان کرد و به این سفر برد. و ….. خداوند بی نهایت هست
بخش سوم:وای چه جالب بود اول دقیق متوجه نشدم این تمرین را ولی وقتی توضیحات شما را خوندم حسابی متوجه شدم مثلا من وقتی میرم برای تمرین و کنار استادم مینشینم به خودم بگم ببین زهرا حتی یک متر هم برای نشستن در جایگاه استادی فاصله نداری در نوازندگی و برداشتن این فاصله برای خداوند چیزی نیست به زودی به اون مهارت و جایگاه میرسی. زهرا فاصله زیادی با نویسندگان بزرگ جهان که با اولین داستان خود ترکوندن. نداری و برداشتن این فاصله برای خدا چیزی نیست. زهرا با ثروتمندان فاصله زیادی نداری و برداشتن این فاصله برای خداوند چیزی نیست
خدایا خداااااااییییییاااااااااا از تههههه دددددددللللللل سپاسگزارم که مرا به این مطالب راهنمایی و هدایت کردی. خدایا شکرت
از شما بزرگوار هم برای نوشتن این مطلب بسیار سپاسگزارم
سلام
ب قول شما من از وقتی یادم میگن اب کمه برق کمه دیروز ناگهانی ازت واخبار شنیدم ک برق رو رعایت کنید تا ما بتونیم تامین کنیم قشنگ همون لحظه گفتم برق ازخداونده ن از تو ک تامینش کنی
و همه همه اینها از خداوند و
خداوند بی نهایت نا محدوده
بی نهایت داره و بی نهایت میبخشه
اصل اینطوریه ک قدرت اول واخره
مگه میشه خدای مهربون من کمبود داشته باشه تو جهانش اصلا مسخرس
کمبود تو ذهن ما کاشته شده از وقتی یادم میاد میاد تو رسانه ها میگفتن کمبود جوری ک من برای شستن حیاطمون همیشه عذاب وجدان میگرفتن وپدر من طرفدار حامی مردم میشد تو این زمونها
اما خدایی ک من رو خلق کرده فراوانی رو حاکم بر جهان کرده فراوان نا محدود درخت ومیوه ونعمت داره
بس
تو نظام خدا معنایی نداره
خدا وند اون روزی رو میده ب تو این تویی ک باید جرات داشته باشی من دیدم ک نعمت تو چن قدمیه من بوده اما من استفاده نکردم ترسیدم و همون نعمتی ک حق من بود ب کس دیگه داده شد
من تو ماشین دیدم ک ی خانم چقدر طلا داشت دودستش
این از فراوانی خداونده یا بازیکنها رو میبینم ک دیروز همسرم گف کیکی ۶۰ میلیارد قرارداد بسته پس ببین چقدر میتونه درامد باشه چقدر میشه پول داشته باشی
الان ایم همه خونه هس ک حتی از شمازش خارجه
یادمه یبارم دراورده بودندک ادم زیاده خونه پیدا میشه خونه هاتونو طبقها ی خالی رو اجاره بدید
در حالی من میبینم ک چقدر فراوان خونه هس خونه ایجاد میشه مگه میشه خدا بدون هیچی مارو اینجا ول کنه
فراوانی وبین همه جا خونه هس پس داشتن خونه چیزی نیس ومن هم میتونم ب راحتی صاحبخونه بشم ببین برادرشوهرم گرفته ما هم میگیریم خواهر شوهرم گرفته ما هم میگیریم پس راحته پس میشه پس هس
پول هم فراوان هس بی نهایت هس راههای رسیدن ب پول هم بی نهایته
ک خداوندبینهایت داره وبی نهایت میبخشه
فقر در ذهن ماست واقعیت نیس چن اگه اینجوری بود این همه پول رو چرا هس چرا این همه خونه ونعمت وماشین هس حتی من در جاهای ک حاشیه شهر میشه رفتم دیدم پر ماشینه پس ببین چقدر این جهان ثروت داره
من زمانیک باورهای رو محدودیت میاد سراغم همیشه یاد این میکنم ک خدا هس بهترین رو برام میده در نظر داره واین بیشتر نشون میده ک جهان ما با باورهاش ک ساخته میشه
در ذهن بچه ها اصلا محدودیتی نیس واسه همین دختر من هرچی بخواد اصلا اتفاق میافته وخیلی زودم میشه
من این فکر میومد سراغم ک تو خونه میخوای همسرت نمیخواد پس نمیشه اونم باید بخواد اما من میدونم ک من تنها ب این دنبا اومدم تنها میرم پس این نشون میده استقلال در این جهان حاکمه خدا خواسته من رو مشروط ب همسرم نکرده من اینکارو کردم
خدا ست کسی ک خواسته من رو پاسخ میده و وابسته ب هیچکس نیس برای براورده کردن خواست همه
خواسته من رو میده چ همسرم بخواد چ نخواد
در جمعها مون میبینم ک چقدر درمورد فراوانی بیماری حرف زده میشه انگار نقل ونبات ک یجوری جلوه میدن ک انگار طبیعیه ک پادرد و دست درد و دیسک اینها داشته باشی اما من میبینم ک در دنیای ما بین ادم هابب هس ک سالم وسلامت هستند من میبینم ک بچه ها اینجوری نیستند همه جاشونم سالم وسلامته ومیبینم ک انگار ی جور افتخار میبیند یجور راه برای جلب توجه
طریقی جلوه دادن همین دردها باعث شده همه باور کنند باید اینجوری باشه
اما اینطور نیس چن بچه ها رو میبنیم ک همه گی ب راحتترین شکل ممکن کارهاشونو میکنند بازیشونو میکنند و محدودیتی برای حرکت و بازی ندارند در دنیای ماهم اینه ما
یا در طبیعت در حیواناتم هم اینه تا اون لحظه اخر هم عین اول کارهاشونو میکنند
خداوند مارو از اول تا اخر زندگیم انرژی میده حیاط میده نعمت میده سلامتی میده نگفته تا فلا سن
ما تو بازی فوتبالم این همه قضیه سن رو داریم ک مانع بزرگی هس اما در دنیای خداوند مانعی برای هیچ چیز نیس
خداوند بینهایته پس انرژی ک ب ما میده بینهایته سلامتی بی نهایته وسن عددی نیس انرژی ما از روح مایت و سن مربوط ب جسمه من خود میبنم ک افراد پیری ک چقدر قشنگ رو پای خودش راه میرن کارهاشونو میکنند بخصوص تو کشورهای دیگه اما تو ایران نزدیک ۵۰ ک میشه اینها جاشونو قبرشونو اماده میکنند
اصلا من دیدم از ی سنی بعضی ادمها ک سالم سلامت بودند مریض میشند ک بخاطر ترس از مرگ هس
در حالیک سن ی بر چسب هس توانایی انسان رو تعریف نمیکنه ی درخت از اول تا اخرش کارهاشو میکنه من مد نظرم درختهایی هس ک توجنگلها چن من باوردارم ک حتی درختهای تو باغهای مالکین هم تحت باورهای افراد قرار میگیرن
من دیدم افرادیک بدون انتظار همه کا رهاشونو میکنند ب دیگرانم کمکم میکنند بدون ترس
پس این انرزی از کجا میاد پس اگه اون میتونه در همه هم هس
مثلامن خیلی شنیدم ک سن ک رسید ب فلان فشار میاد ب چن جا همش مزخرفه چرا من مادربزرگم سنش بالا بود اما همه کارهاشو خودش میکرد همه جا میرف پس غلطه خداوند ما رو تا ی سنی بیمه نکرده خداوند ما رو برای تموم عمر بیمه کرده روزی ما رو خودنی مارو انرژی مارو سلامتی پول ثروت همه وهمه چیز ک برای زندگیت واین جهان لازمه رو خداوند بما برای تموم عمر داده پس محدودیتی برای خدا نیس برای خلق خداوندم محدودیتی نیس خدا بینهایت وما هم ب این بینهایته وصلیم
ببین چقدر طلا ور دنیای بیرون هس چقدر ماشین هس چقدر خونه هس چقدر شغل هس
بی نهایت ترین شکل ممکن ما میبینم ک فراوان نعمت هس فراوان شغل ایجاد شده ک ادم میگه مثلا این چجوری ب فکر این فرد رسیده اگه وصل بشیم ب خداوند بی نهایت ماهم بینهایت میشیم بیایم بینهایت بودن خودمون رو در جنبه های مثبت زندگیمون ببینم
مثلا الان من شنیدم ی جوری درمورد بارداری حر ف میزنند اونی ک تو خونه هم ازدواج نکرده فک میکنه بهش میترسه ک وای از وقت من گذشته یا اونی ک امادگیشو نداره میترسه ک باردار بشم چن تا ی سنی میشه من اصلا قبولش ندارم اینها ترسهایی ک هس ک کاشته شده من درش میارم و
میگم تو نظام خداوند محدودیتی نیس
من هر وقت بخوام این قدرت رو دارم
چقدر حرفهای بقیه ک از گرونی واز اینک نمیشه پیشرفت کرد میشنوم مسخره میاد برام
من پیشرفت رو در همه زندگی افراد دارم میبینم ک نسبت ب گذشته ای ک داشتند چقدر فرق کرده زندگی هاشون پس همیشه هرچ قدر ک زمان میگذره پیشرفت در جای جای زندگیمون هس حتی پیشرفت در خود وجودمون هم هس در سلامتی در زیبایی شادابی طراوت جوونی بشاشی قدرت توانایی
پول و طلا و ثروت دارایی خونه تجهیزات خونه
من خودم میببنم ک پدر من بدون هیچ پشتوانه از از کحا ب کجا رسیده پس نیاز نیس کسی بهش ارث بده تا تو خونه دار بشی یا میبنیم ک کسی ک سواد خواندن و نوشتن نداره چقدز تو کارش موفقه پس این نشون میده توبرای موفقیت برای ثرومتند شدن نیازی ب درس خوندن و مدرک اینهانداری
میبینم ک موفقیت ربطی ب سن نداره و در هر سنی افراد موفق هس
و این جهانی ک خدا داره روز ب روز گسترده تر وزیباتر پر نعمتتر ش میکنه درمورد این بدن من درمورد این انسان ک اشرف مخلوفاته و ک خدا بخودش احسنت میگه از خلقش انقدر محدود باشه من باور نمیکنم اگه جهان انقدر زیباتر وپیشرفته تر میشه پس ببین انسان چی میشه زندگی انسان چی نیسه در همه زمینه ها پیشرفت میکنه ابادتر میشه زیباتر میشه من ب این قدرت خداوند میپذیرمش ایمان دارم و با اغوشی باز میپذیرمش
من میبینم ک بینهایت میوه هس بینهایت درخت هس نا محدود اسمان هس برگ هس ماشین هس خونه هس پس براحتترین شکل ممکن میشه ما هم این نعمتها یی ک داشته باشیم برای خدا کاری نداره دادن یخونه خدا وند بی نهایت خونه داره
به نام خدای خالق زیبایی
با سلام خدمت استاد بزرگوارم
منبا خواندن این مطالب خیلی نظر عوض شد نسبت به قبل از خواندن این مطالب واقعا عالی بودن من دیگه نگرشی ر عوض میکنم حتی به آدمها نگاه من عوض میشه من دیگه فکر منفی نسبت به خواسته هایم ندارم یا آنها رو آنقدر بزرگ نمیکنم در ذهنم میدونم خداوند بی نهایت هست و هر چی بخوام بهم میده به همین راحتی
من در زندگیم خیلی چیزا خواستم و طوری بهش رسیدم اصلا نفهمیدم از کجا درست شده
استاد داداشم مریضی سختی داشت همه دکترا جوابش کرون گفتن اگه پول دارید ببرید خارج از کشور اگر هم ندارید که هیچی تازه گفتن اگر هم پول داشته باشید کسی که به شما اجازه بده ببرید اینقدر بداخلاق و بد دهنه که اصلا مجوز نمیده شما ببرید استاد باورتون نمیشه پولش خدا جور کرد و پدرم رفت پیش اون آقا و گفت اینقدر مهربان بود باورم نشد مجوز داد الهی شکر داداشم رفت و خوب شد و برگشت و الان ۳۶ سال تقریبا از این موضوع میگذره و داداشم الهی شکر خوب و سلامت هستن میخوام بگم اگر خدا بخواد و به نهایت بودنش اعتقاد و ایمان داشته باشیم همه چیز رو به ما میده و درهای رحمتش رو برای ما باز میکنه
یا انتقالی خودم رو میگفتن کار سختیه ولی یه طوری درست شد که اصلا من آدمهایی رو که انتقالی من رو درست کردن ندیدم فقط درست شد
۳.من خواسته های زیادی دارم
اول دوست دارم فرزند دیگه ای داشته باشم و امیدوارم خدا خودش جاهای رو به من نشون میده که برم و صاحب فرزند بشم الهی شکر من دوتا دارم 😊
خواسته دیگه دوست دارم یه خانه در تهران بخرم برای رفت اومدم
خواسته بعدی فروش زمینم هست انشاله مشتری بیاد بره به قیمت خوبی و من یه خونه توی تهران بخرم
خواسته فروش زمین پدرم که مشکلاتشون حل بشه و یه خونه در تهران بخرن انشاله جور بشه براشون برای خدا کاری نداره فروش این زمین
برای خدا آسونه مبلغ پول زیادی وارد زندگی من کنه مشکلاتم حل بشه
برای خدا آسونه قبولی دخترم در آزمون
برای خدا آسونه برکت و رزق روزی برای مغازه داداشم
برای خدا آسونه بچه دیگه به خواهرم بده و حتما میده
خدایا همه بندگانت رو به آرزوهاشون برسون
۳- در ذهن خود رسیدن به خواسته هایتان را با تکیه بر بی نهایت بودن خداوند آسان کنید.
در حال حاضر بیشترین و مهمترین خواسته من صاحب خانه شدن است .
در ذهن خودم اینجوری تصور میکنم که اون آدمی که میخواد یکی از ده ها خونه اش رو ببخشه منو به صورت هدایتی پیدا میکنه و خیلی راحت یروز میریم دفتر اسناد رسمی و سند اون خونه خوشگل رو به نام من میزنه .
و من صاحب یکی از همون شکل خونه هایی میشم که عکس و فیلم شون رو میبینم . بعد توی خونم از خودم عکس میگیرم و زمانی که به عکسم نگاه میکنم میگم عه ببین چه قشنگ خدا منو در یکی از همون خونه هایی که عکسش میدیدم قرار داد . من هنوز دارم عکس خونه رو میبینم تو گوشیم با این تفاوت که خودم هم داخل اون خونه هستم . 🥰
اون زمان که با پسرم و همسرم بیرون میرفتیم من هر دفعه دوتا سه تا ماشین سوزوکی میدیدم و به پسرم میگفتم نگا کن سوزوکی سفید بعد دوتایی براش دست تکون میدادیم و میخندیدیم کلی ذوق میکردیم .
همش تصور میکنم دست پسرم گرفتم و از داخل پارک با شادی و خوشحالی داریم به سمت همون سوزوکی سفید میریم بعد من سویچ میزنم قفل باز میشه پسرم بغل میکنم و مینشونم تو صندلی مخصوص خودش کمربندش رو میبندم و بعد خودم سوار میشم و میریم باهم از مسیر لذت میبریم و آهنگ های انگلیسی که پسرم دوستداره پخش میکنم و باهم میخونیم و میخندیم تا میرسیم به مرکز خرید .
بعد هوا گرم من کولر ماشین با خیال راحت روشن میکنم و پسرم از بس بازی کرده خوابش میبره بعد من از ماشین قشنگم پیاده میشم و پسرم بغل میکنم و میارم تو خونه خودم .
زندگی تو خونه ای که برای خودم و خودم تک تک وسایلش رو انتخاب کردم و خریدم و چیدم در کنار پسرم با اون ماشینی که دوستداریم برای من یک اتفاق معجزه وار که یقین دارم خداوند به سهولت انجامش میده .
و من اون روز تو خونه خودم از شوق و شعف و شادی به پهنای صورت اشک میریزم و قلبم مثل همین الان مالامال از عشق . عشق به خودم خدایم و زندگیم که تشکیل شده از نعمت های مختلف.
همین الان میتونم حسش کنم و تصورش کنم . میتونم تصور کنم که بقیه میان با تعجب از من میپرسن که زهرا چیشد که تو صاحب خونه و ماشین شدی داری قشنگ زندگی میکنی و اونموقه من هرچی بهشون توضیح میدم متوجه نمیشن .
مثل همین الان که هرچقدر از آرامشم میگم نمیفهمن
از لاغری با ذهن میگم نمیفهمن
از خدا میگم نمیفهمن
از انرژی زنانه میگم نمیفهمن
و من میفهمم که چرا نمیفهمن
البته بگم من اکه حرفی میزنم خیلی کمه اصلا هم نمیخوام کسی رو وادار کنم اصلا هم دلم به حال کسی نمیسوزه و اینکه خودشون بیشتر میپرسن که منم مجبور میشم چند جمله بگم بعد که میبینم ذهنشون مقاومت میکنه سکوت میکنم .
من خیلی خوشحال هستم اصلا خودم رو از خواسته هام دور نمیبینم و از خدا هدایت میخوام هر روز و یقین دارم که او پاسخ درخواست کننده را میدهد .
من همیشه به آسانی به خواسته هایم میرسم .
ممنونم استاد بینظیرم
سلام استاد عزیزم انشالله بتونم تمرینم رو به خوبی بنویسم و آگاهی کسب کنم
۱- برداشت خود از آگاهی که دریافت کردید را در بخش نظرات ثبت کنید.
استاد قشنگم من چون مطالبی که میخونم رو نت برداری میکنم الان خیلی راحت رفتم مطالعه کردم و دیدم یکی از جمله ها خیلی برام جالب بود واقعا خیلی جالبه منو به فکر وامیداره . اون جمله این بود
هر فکری درباره دنیا یا آدم ها داشته باشید به طور کلی همان نگاه را به خدا هم دارید . چون او خالق و سرمنشع دنیاست .
ببین استاد خیلی وقتا ما اینجوری فکر میکنیم خوب فلان جا مشکل داره فلان چیز کم فلانی آدم پست فطرتیه و هزار تا فکر بد در مورد زمین و زمان . و واقعا فکر میکنیم داره در حق خودمون یا بعضی ها ظلم میشه مثلا فلسطینی ها پس خدا کجاست کو چرا نجاتشان نمیده یت مثلا سر همین اتفاق اخیر که تو کشور افتاد مامانم گریه گریه که چرا اینجوری شد چرا مواظب نبودن و هزارتا حرف دیگه . ولی خداروشکر خداروشکر من اینجوری نیستم یعنی حداقل میدونم هیچ کجا به هیچکس ظلم نمیشه میدونم هیچ چیزی اشتباه نیست حتی مرگ . مرگ هم جزعی از زندگی ماست . من دنیا و زمین و زمان و همه چیز رو خیلی خیلی خیلی زیبا تر از قبل میبینم من میدونم همه چیز بر نظم و قانون هست . من حرفای انسان های نا آگاه رو دیگه نمیپذیرم. من دیگه ناراحتی و غم و غصه و حرص خوردن برام بی ارزش و بی معنی . من همیشه سپاسگزارم از خداوند . سر هیچی غر نمیزنم . پس من که انقدر نگاهم یه دنیا خوب و قشنگ حتما نگاهم به خدا هم همینطور.
من با خودم و جهان در صلح هستم . من خیلی خیلی از آدم ها رو دیدم که از خداوند شاکی هستن ولی من نه
واقعا نه
من تنها حسی که میتونم به خدایم داشته باشم سپاسگذاری شکر گذاری و بندگی . من میدونم که تنها قدرت خداست و از هیچ شرایطی ترس ندارم .
نه که نترسم ولی میدونم که خداوند همیشه نزدیک پس میتونم خودم رو آروم کنم
نگاه من به جهان خیلی زیبا زنانه و ملیح پس نگاهم به خداهم همين و مطمئن هستم هرچی سنم بالاتر بره باورهام بهتر و قوی تر میشن .
خدامیدونه چقدر خوشحالم. ازت مچکرم استاد عزیزم.
۲- مواردی که در زندگی خودتان یا اطرافیان به خاطر دارید که بی نهایت بودن خداوند سبب آسان شدن کارها و تحقق خواسته هایتان شده است.
استاد من بینهایت مثال دارم که بزنم ولی یکسری هاش تکراری . یکسریاشم نتایج کوچک هستن . ولی خوب منو واقعا خیلی خیلی خیلی خوشحال کردن . من با چیزای خیلی کوچیک هم خوشحال میشم .
مثلا امروز پورسانتم برام واریز شد و از ماه پیش خیلی بیشتر بود و من امروز رفتم برای خودم مینی اسکارف خریدم .
دیروز رفتم برای خودم یه دفتر خوشگل خریدم ۱۶۰ تا برگ داره خیلی خوشحال شدم خیلی . آنقدر که میتونم چند صفحه درموردش بنویسم.
اینکه من چندروز پیش از ی مسافرت ۵۰ روزه امدم به راحتی تمام با قطار و به صورت تنهایی و اولین تجربه ام بود و از شادی روی ابرها بودم . و قبل رسیدنم پدر و مادرم آمده بودن دنبالم و به راحتی تمام رسیدم خونه .
اینکه من چند روز پیش سرما خوردم و از خداوند سلامتی خواستم و او منو هدایت کرد بهم گفت اینکار و بکن اون کار بکن من گوش دادم و انجام دادم و بدون حتی یک قرص خیلی زود خوب شدم ۳ روز . و جالب همون بیماری دو نفر دیگه هم گرفتن و خیلی حالشون بد شد و طول کشید . من به خدا گفتم خدایا من دوسدارم وقتی میرم قطار حالم خوب باشه . و همینطور هم شد در حالی که تا ۵ ساعت قبلش داغون بودم .
همین پورسانتی که این ماه بدست آوردم خیلی جالب بود چون من هیچ تلاش فیزیکی انجام ندادم و فقط مراقبه کردم .
و خیلی جالبه که توی این ماه خواهرم هم بیشترین کسب درآمدش رو داشت . من امروز بهش تبریک گفتم . چون جایگاه جدید کسب کرده بود . او هم خوشحال بود چون برای این پورسانت زحمت زیادی نکشیده بود و خداوند انسان های مناسبی را در مسیر او قرار داده بود . که کارش راحت تر شود .
استاد عزیزم من به تازگی با یک خانم فوق العاده آشنا شدم که هرچقدر از جذابیت زیبایی و آگاهی اش بگویم کم است . واقعا عاشقش شدم و نقش این خانوم در زندگی من مثل یک بشارت دهنده است و از وقتی پیداش کردم هر روز باهاش در ارتباط هستم و فقط ازش آگاهی میگیرم و اوهم با عشق برای من ساعت ها صحبت میکند. باهم میخندیم و همدیگر رو درک میکنیم. نمیدونم چطور ازین عشق بگم . فقط خدارو هزار بار شکر میکنم. چون با وجود ایشون من خودم رو بهتر شناختم و بیشتر عاشق خودم شدم و مسیرم برام روشن شد . خیلی ذوق و شوق دارم و دوستدارم به همه بگم که من چقدر خوشبختم . من میدونم که با وجود دوست عزيزم در آینده چقدر زندگیم قشنگتر میشه . و من حالم از هر نظر بهتر میشه .
استاد عزیزم خیلی خیلی خیلی ممنونم ازت وای استاد همین الان یادم آمد خود شما . هم یکی دیگه از اون موهبت های الهی هستید که از تابستون پارسال تابحال تو زندگیم جاری شدید آگاهی های ناب شما مثل یک نور به زندگیم جاری شد و ذهن منو تغیر داد من با وجود شما لاغری رو یار گرفتم و تونستم خیلی آروم و آهسته ۱۳ کیلو وزن کم کنم و سایزم رو هم کم کردم .
اطرافیان من میگن خیلی طول کشید تا لاغر بشی من بهشون میگم درسته طول کشید ولی در عوض دائمی و ذهن من لاغری یاد گرفت و من واقعا به خودم نه گشنگی دادم نه قرص دادم نه ورزش سخت .
استاد استوری امروز شما در مورد عجله چقدر به دلم نشست و باعث شد به خودم بگم آفرین زهرا . تو صبور بودی و نتیجه گرفتی .
استاد بینهایت سپاسگذارم و دست شمارو میبوسم انشالله سلامت باشید.
با سلام چقدر این قسمت هم مانند قسمت های قبل عالی بود
ما باید هر لحظه مراقب نگرش کمبود باشیم ما باید هر لحظه یاداور شویم به خود که خداوند بی نهایت است و جهان از آن اوست
مثال هایی از بی نهایت بودن خداوند
خریدن خونه خریدن گوشی آیفنم
این همه خودرو ،خونه ،آپارتمان،طلا،این همه وسایل شیک برای خونه
این همه انسان دختر پسر زن مرد بچه
این همه تولد انسان جدید
این همه ازدواج ،شغل،درآمد
این همه دریا،جنگل،حیوانات،این همه سال نور خورشید وجود ماه و ستارگان
زمین پهناور آسمان بی انتها ،این همه عنواع اخلاق ها چهره ها برخورد ها
این همه لباس این همه سیله نقلیه، این همه باران
حافظه ی بی نهایت مون
خریدو فروش ها
جور شدن پول دوره میکاپ
جور شدن این همه هزینه کافه اینترنت لباس
خنده هامون سلامتی مون روابط مون
برای خداوند که کاری نداره که یه شغل عالی از همه لحاظ به درآمد بی نظیر به من بده
یا چند تا ماشین خارجی و چندتا ویلای لوکس تو کشورهای مختلف چند تا خونه های لوکس تو شهر های مختلف
برای خدا کاری نداره یه حساب بانکی با مبلغ بی نهایت به من بده
کلی روابط عالی ارامش سلامتی ثروت اسایش سعادت بهم بده
سلام خدای مهربونم
خدایا من به بینهایت بودن تو ایمان دارم
سلام استاد عزیز و دوستان خوبم
من طاهره هدفم بهتر زندگی کردن است
یکی از نگرشهای محدود کننده ما انسانها نگرش کمبود است
کمبود پول
کمبود نیرو
کمبود خونه
کمبود
کمبود
و مهمترین اقدام جایگزین کردن نگرش فراوانی و بینهایت بودن خداوند است
نگرش کمبود ها میتونه در ما ایجاد ترس و نگرانی میکنه
و اگر هم در مورد فراوانی صحبت کنیم اونم باز منفی است مثلا
بیماری زیاده
در این شغل دست زیاده
مسافر زیاده و بلیط گیر نمیاد
صبح داشتم با پسرم صحبت میکردم و گفت بزار من بشینم رانندگی کنم و من اتفاقا گفتم که ادم بی ملاحظه زیاده و ممکنه اتفاقی بیوفته وبلافاصله با خودم گفتم وای منم فراوانی رو در نکات منفی دارم میبینم و وقتی در طول روز به اعمالم فکر میکنم و کنجکاو میشم اره منم به خاطر بودن دراین جامعه که همه اخبارش و حرفهای اطرافیان شده منفی هنوز خیلی کار دارم تا این منفی ها رو شناسایی کنم و با افکار صحیح اونا رو تعویض کنم
همیشه جهان به سمت پیشرفت و. فراوانی است مثلا من وقتی تو شهرستان بودم و دبیرستان بودم یک میوه فروشی تازه اونم با فاصله زیاد از خونمون بود و چند نانوایی که برادرام میرفتن برای گرفتن نون و کلی تو صف بودن ولی الان سر هر کوچه میوه فروشی و نانوایی و کلی مغازه های دیگه هست پس این نشون میده که فراوانی وجود داره و نعمت های خدا بی نهایته
من بر اساس نگرشم از فراوانی و یا کمبود از دنیای پیرامونم سهم میبرم
درسته من اینو تجربه کردم قبلا نگرشم در همه موارد منفی بود این که من لیاقت ندارم وبنده بدی هستم
این که سرنوشتم اینه و من نمیتونم هیچ کاری بکنم
این که من در خانواده متوسطی به دنیا اومدم و نمیتونم بیشتر از این پولدار بشم
این که این زندگی من عوض نمیشه و چاقیم درمان نمیشه
همه این نگرشهای منفی سهم منو مشخص کرد وبه من وضع اقتصادی بد و حال بد و چاقی و مریضی و اتفاقات بد داد
ولی از وقتی در این دوره ها هستم و یاد گرفتم من لایق بهترینها هستم
من بنده خوب خدایم و خدای خوبم عاشق منه و بهترینها رو سر راهم گذاشته
این که خداوند نعمت های فراوانی داره و به هر که بخواهد بی حساب عطا میکنه اون به چه کسایی بی حساب عطا میکنه به افرادی که خودشون بخوان و خودشون رو لایق این عطا بدونن و خداوند به این انتظار پاسخ میده و هر روز بیشتر دریافت میکنن
جهان برای رشد و پیشرفت به تمام انسانها نیاز نداره بلکه چند درصد از انسانها برای رشد و پیشرفت دادن دنیای مادی کفایت میکنن
من میخوام جز این چند درصد باشم من میخوام اگاهانه حرکت کنم درجهت فراوانی و پیشرفت و میداندم که خداوند در این مسیر مرا یاری میکنه
خداوند منبع فراوانی و ثروته پس چطور میتونه فقر رو گسترش بده پس هر چقدر افراد فقیر زیاد باشن ولی به واسطه عده کمی از ساکنین خود میتواند شکل قابل توجهی رشد و گسترش پیدا میکند
وقتی بچه بودم خیلی راحت به خواسته هام میرسیدم و بزرگ تر که شدم باور کرده بودم که اره چون خواسته بچه ها کوچکه در حد یک عروسکه اونا زود به خواستشون میرسن در صورتی که الان که فکر میکنم من دراون موقع و دنیای کوچک خودم اون عروسک برام خیلی با ارزش بود و به اندازه یک خونه برای یک فرد بزرگ با ارزش بود
خداوند به خواسته های ما مثل ما نگاه نمیکنه و بزرگ و کوچکی خواسته ها از نظر و تقسیم بندی ما انسانهاست و همه خواسته ها برای خدا جزعی از جز است
وقتی بچه بودم یادمه که یک عروسک میخواستم و خیلی اصرار میکردم و یادمه بابام رفته بود تهران خونه بابابزرگم و وقتی اومد همون عروسکی که در ذهنم داشتم نه خریده بلکه هدیه گرفته بود ازطرف اونا برای من و من به اون ارزوم رسیدم من اون موقع اصلا فکرنمیکردم که نه نمیشه و یا افکارمحدود کننده الان رو نداشتم که چجوری میخوام به اون عروسک برسم فقط تو فکرم اون عروسکو میدیدم و هیچ فکری نداشتم
پس باید نگرشم رو اصلاح کنم
اگر نگرشم بر کمبود ها باشه هیچ وقت من به ارزوهام نمیرسم چون انتظار براورده شدن اونا رو ندارم این نگرش درهای بی نهایت بودن رو به روی ما میبنده و خداوند هیچ اصراری برای باز کردن اون نداره و در این صورت وفور نعمت رو در بیرون از خودم میبینم ماشین ها و خونه ها و همه نعمت هارو میبینم ولی نمیتونم اونو تجربه کنم و طعم شیرین اونو بچشم
من ایمان خودم رو باید به بی نهایت بودن خداوند تقویت کنم و در هر شرایطی این ایمان رو تقویت کنم چون در جامعه مدام روی کمبود ها توجه میکنن ولی من باید خلاف اونا بر روی بینهایت بودن خداوند تمرکز کنم
من غیر از این که در جامعه هستم یک زندگی شخصی هم دارم باید نگرشم رو تغییر بدم تا بتونم این زندگی شخصی رو با نگرش صحیح درست کنم
من یک عمر با جامعه حرکت کردم و زندگی الان رو دارم ولی میخوام برای زندگی شخصی خودم نگرشم رو خلاف جامعه روی فراوانی و بی نهایت بودن خداوند ببرم و با این تغییر نگرش جز اون عده خاص بشم که باعث پیشرفت جهان میشن
من لایق فراوانی و نعمت های خداوند هستم
هر چه ایمانم به فراوانی و بی نهایت بودن خداوند بیشتر باشه سهم بیشتری از این فراوانی وبی نهایت بودن دریافت میکنم
نعمت ها بر اساس لیاقت و نا لایق بودن بین انسانها تقسیم نمیشن بلکه همه انسانها بر اساس نگرششون به کمبود و یا بینهایت بودن نعمت هارو دریافت میکنن
من به بینهایت بودن خداوند ایمان دارم
ایمان به بینهایت بودن خداوند کارهای منو میتونه اسان تر کنه و چرخ زندگیمو راحت تر بچرخونه
بی نهایت بودن خداوند و ایمان به این موضوع میتونه در تحقق ارزوهام یاریم کنه
مهم نیست که خواسته من چقد بزرگ باشه مهم اینه که این خواسته در مقابل با بینهایت بودن خداوند جزعی از جز است و برای خداوند کاری نداره که اونو براورده کنه
روزی من به دنیا اومدم جز بینهایت افرادی بودم که به دنیا اومدم چون خداوند بینهایت است و من به راحتی در این فراوانی زندگی کردم و بزرگ شدم و روزی که دانشگاه قبول شدم باز م به خاطر بینهایت بودن قبول شدن در دانشگاه بود و من شامل این نعمت خدا شدم
روزی که به دلیل فراوانی و بی نهایت بودن خداوند تونستم به راحتی مزه یک شغل خوب رو بچشم
روزی که به دلیل فراوانی بی نهایت بودن خداوند تونستم مزه مادر شدن و به دنیا اومدن فرزندانم رو بچشم
روزی که به دلیل بینهایت بودن خداوند مزه خونه دارشدن رو به راحتی چشیدم و
روزی که تونسم مزه تناسب و ارامش و شادی درونی رو به راحتی بچشمم
روزی که در اوج حال بد به این مسیر راه پیدا کردم
من هر روز از پنجره اتاق به اون مغازه ای که بالاش خونه است و پایین اون مغازه و پارکینگه نگاه میکنم و با تکیه بر بی نهایت بودن خداوند و ایمان داشتن به این که این خواسته من جزعی از جز است برای خداوند کاری نداره تا اونو براورده کنه با خودم میگم من چند متر تا برم داخل اون خونه فاصله ندارم و ایمان دارم که خداوند این ارزوی منو براورده میکنه
وقتی ازکنار ماشین مورد نظرم رد میشم و پشت چراغ قرمز یا ترافیک کنار اون ماشین می ایستم میگم نگاه یک قدم هم نمیشه که من با اون فاصله دارم و میدونم که خداوند بینهایته و این ارزوی من جزعی از جز است و خداوند به راحتی میتونه این ارزوی منو براورده کنه
وقتی سر ازمون افراد متناسبه رو میبینم با خودم میگم روز ی میرسه که منم به این اندام برسم چون خداوند منبع فراوانی وبینهایت است و منم شامل این بینهایت افراد متناسب میشم
خداوندا من ایمان دارم به بینهایت بودن تو
خداوندا به من کمک کن تا به تغییر نگرشهای اشتباهم تا پایان عمرم ادامه دهم و هر روزم را با دریافت اگاهی های جدید مفید بگذرانم
در پناه خداوند بینهایت باشید
به نام الله بینهایت قدرتمندم🥰
سلامی به زیبایی امواج براق دریا به تمام عاشقان خدا🌅👋🏻
و سلام و خدا قوت به استاد عزیز🌹
خدا بینهایت است،خدای بینهایت…🤤
یاربّی اخه چطور حالم رو بیان کنم ؟!
چطور میتونم خدایی که بینهایته رو در چن. خط توصیف کنم؟!
فقطمیتونم با این درک زندگیکنم ،ارهمن باید برداشتم رو عملی زندگی کنم،بافکر کردن بهش…
این گام فوق العاده بود و اگه بخوام ازش بگم کلی طول میکشه … ممنون خدایا❤ممنون استاد🌹
سعی میکنم خلاصه برداشتم رو نوشتاری بگم گرچه میدونم از گام بیشترش عملی هست و کلی نکات عالی داره که باید هم در ذهنم هم توی دفترم ثبت کنم تا موقع ناامیدی سریع برم سراغشون میریم سراغ برداشت من از قدم عالی امروز به سوی حق یاعلی:
راستش …
این قدم یک تلنگر بود که به ما یاد اوری کنه ،تا طرز صحبت کردن خودمون رو مثل یک فیلم روبه رومون نشون بده
همش کلمه کمبود… در صحبت هامون موج میزنه
مثال های زیادی رو استاد زدن…
اما این کلمات واقعا انرژی و انعکاس دارن؟!
اره خواهرم،اره برادرم .باور کن که دارن، خوبم دارن
و برای همین هرچه از کمبود حرفمیزنیم کمبودها بیشتر میشه پس اگه بلعکس عمل کنیم بلعکس هم نتیجه میگیریم اصلا خدا بینهایته واقعا شرم اوره که هی از کمبود حرف بزنیم و خدا رو کوچیک کنیم
از آنجا که هر نگرشی درباره دنیای مادی داشته باشید همان نگرش را درباره خالق آن دنیا خواهید داشت بنابراین نگاه کمبود داشتن به زندگی منجر به شکل گیری نگاه کمبود نسبت به خداوند می شود
استاد از مثال کودکان هم خیلی خوشم اومد
اره زندگی بچه ها ،از هر فرمول اشتباهی پاکه
زندگی بچه ها پراز فراوانی هست هر چی بخوان این قدر پافشاری میکنن تا به دستش بیارن اما وقتی بزرگ میشه دلایل الکی برای برآورده نشدن خواسته هاش میاره یعنی هی از کمبود حرف میزنه
حالا کمبود هرچی ،پول ،امکانات ووو…
ای کاش همه ی ما ادما توی دنیای بچه ها نه حالا بچگانه نه منظورم طرز باورها و فکر پاکشونه
ای کاش ماهم ذهنمون رو مثل آنها پاک کنیم
این قدر پافشاری کنیم و امید به خدا داشته باشیم تا بالاخره بهش برسیم
من برای اینکه برداشت خودم را در زندگی به عمل برسانم همینجا به خودم قول میدم که تمام تلاشم را بکنم که دیگه از کمبود حرف نزنم حواسم به طرز فکرم و گفتارم باشه که خدای بینهایتم را کوچیک نکنم
و مطمئنم روزی موفقیم در این کار که دیگه میشه عادتم رو به خودم تبریک خواهم گفت😍
یاالهی شکرت بابت این آگاهی💕
خدایا کمکم کن که به عهدی که اینجابستم وکلا به تمام عهد هایی که به خودم وخودت دادم عمل کنم
الهی امین.یاربَّ العالمین🤲🏻😇💕💓
این بود کمی از برداشتم……🤭
تمرین دوم:
خب راستش بارها شده که یک نفر جاش رو در صف به من داده
یا مثلاً شده که قرار بوده با دوستم برم بیرون باید میرفتم در رو که باز کردم دیدم پشت در خونمون هست این یعنی اسون شدن کار من و بینهایتی الله
یک مثال مهم هدایتم به همین سایت که از نظر من این هم یک علامت از بینهایتی خداوند است
که کار من رو خواست که اسون کنه و به جای یک تغییر اونم بافشار ،حالا کلا تغییر اونم بالذت و حال خوب وابدی برام باشه اینا اگه نشونه بینهایت بودن خدا نیست پس چیه؟!
و هزاران مثال کوچیک و بزرگ دیگر که گواه بر اثبات این لقب خدای بزرگه
الهی شکرت که دارمت یاالله بزرگی و بینهایت قدرتمند 😇
تمرین سوم: استاد چه قشنگ گفتین مثال ماشین رو، منم میخوام همین طور عمل کنم ،اگه دیدم کسی لاغره بگم نگاه کن چقدر بهش نزدیکی…
وهمه خواسته هامو :مهربونی،زیبایی،قد بلندو…
برای همه این ها بگم،بگم که خدا چقدررر بزرگ و بینهایته و منو به همه این ها میرسونه
وقتی به اونا داده به منم میده
اگه ایمانم به همون خدا باشه ،خب وقتی به یکی مثل من میده پس به منم میده دیگه
اصلا مگه من چه فرقی با اونا دارم ؟!
خدا که همونه ،قدرتش هم که عااالی پس دیر یازود میشه
و خلاصه کلی حرف که اون موقع باید وقتی باهاش رو به رو شدم به جوری به خودم بگم چه انگار خیلی اسونه رسیدن بهش
و واقعا اگر بهش ایمان داشته باشم این از خوردن و حتی فراتر از تصورت راه رو برات هموار میکنه
فقط نیاز به یه چیزه :ایمان به بینهایت بودنش
خدایا من به بی نهایت بودن تو انسان دارم🥰
یاربی شکرت که هدایتم کردی الهی بیکران شکرت❤
ممنون استاد انشاالله خودتون و خانوادتون در پناه خدا باشید ،سلامتی،یه عالمه حال خوب و عاقبت به خیری براتون ارزومندم 🤲🏻
الهی که لحظه لحظه زندگیتون باعطر خدا معطر باشه🤲🏻
یاحق مدد👋🏻
به نام خدای بی نهایت
سلام خدمت همه دوستان و استاد عزیز
خداروشکر میکنم که یک روز دیگر در این مسیر هستم و میتونم این اطلاعات عالی رو کسب کنم و به سوی رسیدن به آرزو هام قدم بردارم
در تایید حرف شما و مثال هاتون بار ها شده که هیچ تاکسی نبوده در هوای برفی و بارون درحالی که یک عالمه آدم دیگه منتظر هستن تاکسی با یدونه جای خالی جلوی پام وایساده و خیلی اتفاق های از این قبیل
۱.خداوند بی نهایت هست ، برای خداوند هیچ فرقی نداره که آرزوی ما چی هست چقدر بزرگه یا کوچیک در برابر بزرگی و بینهایت بودن خداوند هیچه برای همین نبازد آرزو ها و خواسته هامونو بزرگ و محال ببینیم خداوند بینهایت و تواناست و به راحتی ما رو به خواسته هامون میرسونه
این ما هستیم که باید بینهایت بودن خداوند را باور کنیم و به ایمان داشته باشیم
۲. بی نهایت بودن خداوند را به فراوانی در زندگی خودم و خانواده و اطرافیانم دیدم مثلا برادرم یک مغازه مد نظرش بود که کرایه کنه و فقط اونو میخواست بدلیل موقعیت مکانی خوب ولی وقتی رفت بنگاه فهمید که یک نفر دیگه قولنامه کرده اونو و خیلی ناراحت شد ولی همه ما و خودش گفتیم خداوند کمکمون خواهد کرد واقعا بعد از یک روز زنگ زدن که معامله ما بهم خورده لطفا شما بیایید برای قرارداد و واقعا همه مون مات و مبهوت مونده بودیم و فقط خداوند رو شکر میکردیم که خداوند به دعا و درخواست جواب داده
۳.به بزرگ بودن خداوند یقین دارم و واقعا خداوندی که جهان هستی با این پیچیدگی خلق کرده برآورده کردن و پاسخ به درخواست های ما واقعا چیزی نیست و مطمئنم خیلی راحت میتونه من رو به خواسته هایم برسونه
با سلام خدمت استاد گرامي
در تأييد فرمايشات شما ، ميخواهم تجربه شخصي خود را با بقيه همراهان اين سايت به اشتراك بگذارم
مثالهاي بسياري از معجزات الهي در زندگي ام دارم كه توضيح همه ي انها به نوشتن يك كتاب منتهي خواهد شد ولي از دوران جواني هر وقت يك كار غير ممكن بصورت معجزه در زندگي من انجام ميشد همان لحظه متوجه حضور خداوند ميشدم و در قلبم از او تشكر ميكردم و هميشه ميگفتم كه من كه اصلاً شايسته اينهمه محبت خداوند نيستم چون هيچ يك از اعمالي كه يك مسلمان واقعي بايد انجام دهد را انجام نداده ام پس چرا خداوند اينهمه مرا دوست دارد و به من لطف دارد ؟؟ و گاهي اين سوال را از خودش هم ميپرسيدم ولي جوابي براي ان نمي يافتم
ديگران ميگفتنند حتماً اين به احترام جَدّ ِ توست و من فقط شنونده بودم
هر روز ازصبح كه بيدار ميشدم هر انچه به عنوان خواسته در هر زمينه اي از ذهنم ميگذشت در كوتاه ترين زمان برايم محقق ميشد و من هر روز بارها و بارها شاهد حضور خداوند در زندگي ام بودم و از اينكه اينقدر مرا دوست دارد بسيار خوشحال بودم ، اين ايمان در دل من ايجاد شده بود كه هر چه بخواهم به لطف خداوند براورده ميشود و من هرگز با هيچ در بسته اي مواجه نخواهم شد ، اين نتيجه گيري در پي موفقيت هاي بي شمار در تمام زمينه هاي زندگي در من ايجاد شده بود
من براي هر سال يك سررسيد داشتم و هرشب كارهايي را كه بايد براي فردا انجام ميدادم را در ان ياد اشت ميكردم و در پايان هر روز تمام انها با نتايج عالي انجام ميشدند و من هر روز عصر باز از لطف خداوند شاد و سپاسگزار بودم
در انزمان من هيچ چيز از قانون جذب نميدانستم و اصلاً متوجه نقش خودم در خلق ان زندگي نبودم بلكه فقط و فقط همه را از لطف بيكران او ميدانستم و حالم هميشه بسيار خوب بود و هميشه شاد و خوشحال بودم
البته هر روز و با هر موفقيتي به يادش بودم و شرمنده ي الطاف بي پايانش در زندگي خودم و روزي هزار بار در دلم شكر ميكردم ولي امروز متوجه شدم كه شايد اعتقاد قلبي من به بينهايت بودن خداوند باعث ايجاد انهمه معجزه ميشده
و الان ميخواهم بگويم كه من به تمامي مطالبي كه تا اين جلسه ، در فايلهاي زندگي با كمك خداوند ، شما بر انها تأكيد داريد به صورت نااگاهانه عمل ميكردم و نتايج هم عالي بودند ولي الان از هدايتم به اين سايت كه انهم در اين مقطع از زندگي ام يك معجزه ديگر است بسيار شاكرم چون وقتي عملكرد از روي اگاهي نباشد ، و شرايطي در روند زندگي پيش بيايد كه انسان به دليل عدم اگاهي ورودي ها را براي هجوم افكار منفي باز بگذارد ، طبيعي ست كه در ها را براي دريافت نعمات نادانسته ميبندد و با اغاز شكايات ، ناملايمات را به زندگي سرازير ميكند
من الان به جواب سوالم رسيده ام كه چرا خداوند با بعضي ها مهربان است و با بعضي ها نامهربان به نظر ميرسد
و اين موضوع را شما در سر فصل هر يك از فايلهاي زندگي با كمك خداوند مشخص كرده ايد
از شما استاد عزيز بسيار سپاسگزارم كه به سادگي براي تمام انسانهاي مشتاق تغيير به خوبي توضيح ميدهيد كه
“ ما چطور خالق زندگي خود هستيم ”
با سپاس بيكران
سلام به استاد بزرگوار ودوستان همراه
بسیار سپاسگزارم به خاطر این آگاهی نابی که در اختیارم قرار دادید فکر میکنم یکی از مشکلات شخص من در تحقق نیافتن رویاهام نداشتن ایمان به همین بخش است بصورت زبانی حتی در نظر سنجی وفور را بیشتر ذکر کردم ولی ته ذهنم کمبود است وباید روی خودم کار کنم وباور کنم که اشکال از ضعف ایمان من به قدرت بی نهایت خداست.
دیشب شب قدر بود در متزل خواهرم دعوت بودیم برای نماز به یکی از اتاق های خواب شان رفتم(خانه ی آنها در بهترین منطقه تهران ویا متراژ بالاست)درحال نماز وقتی چشم انداز خانه شان را دیدم که تا بینهایت افق را میشود دید ونماز در آن اتاق چه حس خوبی به من داد دلم خواست که خانه ای با این چشم انداز زیبا داشته باشم.
(خانه من یک خانه ساده وخیلی آرام ودوست داشتنی در جنوب تهران است خدارا شکر)ولی درس های قبلی استاد در سریع الحساب بودن خدا مرا قلقلک داد که این آرزورا هم جزء آرزوهای شب قدرم اضافه کنم ولی چون هنوز مطلب بینهایتی خدا را نخوانده بودم ونگرشم سطحی بود برای خدا چنین نوشتم: خدایا خانه ای میخواهم در همین منطقه ولی با چشم اندازی مثل آنجا تا موقع نماز حس زیبایی داشته باشم.
الآن میفهمم جرات بزرگ خواستن را ندارم وباید خیلی روی خودم کار کنم
سپاسگزارم استاد وتکرار میکنم من به بینهایتی خداوند وتوانایی بی حد ومرز او اعتقاد دارم.
چهارشنبه بیست و هفتم مارچ بیست بیست و چهار:
سپاسگزار خداوندی هستم که از همه جهات بینهایت هست، بینهایت ثروت، بینهایت قدرت. خداوندی که طبق قانون بدون تغییرش؛ به هرکس به اندازه نگرش و انتظارش از زندگی نعمت میبخشد
سلام و درود به دوستان و همراهان عزیزم
زندگی با کمک خداوند – قدم یازدهم – به بینهایت بودن خداوند ایمان دارم.
دقیقا فردای روزی که این مطلب را خواندم داشتم با دوستی صحبت میکردم که چندین ماه هست که دنبال کار میگردد و بهم میگفت کار نیست و من هم بهش گفتم چند ماه قبل که همدیگر را دیدیم من بک جایی کار میکردم و اومدند دنبالم و من را بردند یک شرکت دیگر با حقوق بالاتر! و الان ما دنبال نیرو میگردیم و ادم خوب پیدا نمیکنیم! همونجا مچ خودم را گرفتم و سکوت کردم و دیگر بحث را ادامه ندادم و کلا موضوع را تغییر دادم. و یاد متن این جلسه افتادم که وقتی میخواهم در رابطه با فراوانی هم صحبت کنم از کمبود چیزی مثال میزنم
بله درسته در اطراف مون اگر دقت کنیم خیلی تغییرات رخ داده و همه جا رشد و پیشرفت داشته است
یکی از مهمترین مطالب این جلسه برای من این بود که
« نکته جالب توجه و پنهان از نظر انسانها اینه که دنیای مادی با برخورداری از ویژگی بینهایت بودن خداوند برای رشد و پیشرفت به مشارکت و حضور همه انسانها نیاز ندارد و فقط چند درصد از انسانها برای رشد و پیشرفت دادن دنیای مادی کفایت میکنند.»
من فکر میکردم که انسانها قطعه ای از پازل هستی هستند که اگر نباشند کار این دنیا لنگ میماند و یکجورایی جهان بمن وابسته هست که حرکت بکنم ولی وقتی مثال افرادی مثل ایلان ماسک را زدم دیدم که جهان فقط نیازمند تعدادی افراد هست که نگرش فراوانی دارند و در جهت رشد و پیشرفت دنیای مادی حرکت میکنند و خداوند هم همیشه یار و یاور اونها هست
الان متوجه شدم که سوالی که مدتها در ذهنم بود و جلسه قبل انرا در کامتتم نوشتم جوابش در همین جمله هست که چرا فردی که به خدا اعتقاد ندارد ولی درآمد ماهانه اش چند برابر درآمد سالیانه من هست. چون وقتی باهاش صحبت میکردم ریشه تمام صحبتهایش ارتباط مستقیمی به فراوانی فرصت ها داشت و خیلی هم آرامش داشت و اصلا نگران آینده نبود و غصه گذشته را نمیخورد.
جهان به انتظاری که از زندگی داریم پاسخ میدهد! اگر خواسته ای داریم ولی نگرش ما بر مینای کمبود باشد، هیچوقت به خواسته مون نمیرسیم.اگر بگویم که کار پیدا نمیشود و دنبال کار بگردم جهان هم بهم ثابت میکند که من درست فکر میکنم و با وجود تلاش زیاد کار پیدا نمیکنم و یا حتی اگر کار پیدا کنم خیلی زود انرا از دست میدهم.
اگر فکر کنم که پول سخت بدست می اید و پول زیر پای فیل هست، حتی اگر براحتی پول وارد زندگیم بشود انرا بی دلیل خرج میکنم و به وضعیت سابق برمیگردم. مثل افرادی که لاتاری برنده شده اند و پس از کمتر از دوسال در بهترین حالت به همان وضعیت سابق شان برمیگردند
توی کامنت عزیزی در این جلسه خواندم که نگرش کمبود از ترس و ناامیدی می اید، و در قرآن داریم که مومنان نه ترسی دارند و نه غمی نگرش کمبود یعنی احساس بدبختی و ناامیدی
داستان آیدا و خلق کردن دوچرخه بسیار برایم جالب بود و نکته داشت
دقیقا یادم هست که من سالها از این صندلی های راحتی ایکیا میخواستم که بتوانم راحت عقب و جلو بروم و لم بدهم و نیز یک قطعه اضافی داشت که میتوانستی پایت را روی آن بگذاری و استراحت کنی اولش که پولش را نداشتم و بعد هم که پولش را داشتم خونه مون جا برای صندلی اضافی نداشت،
وقتیکه خانه خریدم به خودم گفتم الان وقت رسیدن به آرزویم هست و میروم و صندلی را میخرم و چند باری رفتم ایکیا ولی یادم رفت انرا بخرم تا یک عزیزی از دوستان بهمون گفت که ما یک صندلی راحتی اضافی توی خونمون داریم بیایید اون را بردارید تا زمانیکه مبل هایی که سفارش داده اید بدست تون برسد.
و اینقدر گفت و ما یادمون میرفت که ازش بگیریم تا آخر خودش برایمون آورد و جالب اینجاست که این صندلی دقیقا همان صندلی بود که میخواستم بخرم و خداراشکر کردم که حتی برای تهیه اون صندلی از خانه ام خارج نشدم.
چون صندلی خیلی نرم و راحت بود همسرم هم گفت که من هم میخواهم و قرار شد برویم برای اون هم مشابهش را بخریم.
کمتر از یک هفته بعد دوباره همون دوستمون صندلی دیگری مشابه همان را برایمان آورد و گفت این دو تا صندلی برای ما جاگیر بود و کلا شما ازش استفاده کنید.دقیقا مشابه درخواستی که آیدا داشت توی زندگی من رخ داد. خداراشکر
مثالهایی از این دست بسیار در زندگیم پیش آمده، از اینکه ساعت دوازده شب توی ایام عید در شهر رشت ماشینم خاموش شد و یک حسی بهم گفت که به مکانیک ماشینم تکس بدهم و اون هم جواب داد و راهنمایی ام کرد و در همان حین یک فرد محلی که معلوم بود از عید دیدنی برمیگردند اونطرف بلوار ماشینش را نگه داشت و اومد و بهم گفت که مکانیک هست و میخواهد کمک کند و ماشین بالاخره روشن شد و انرا تا منزل بردیم
حتی اتفاقاتی که برای استاد در طی سفرشان رخ داد و در فایل خدا نزدیک هست بیان کردند اینها همه نشانه هایی از بینهایت بودن خداوند هست
حالا چرا میگویم بینهایت بودن خداوند؟
وقتی که میخواهی به خداوند ایمان داشته باشی باید به تمام ویژگی هایش هم ایمان داشته باشی.
وقتی میگوییم خداوند بینهایت هست یعنی چه؟
یعنی خداوند در تمام ابعاد بینهایت هست.
مثلا میخواهی کسب و کارت رونق بگیرد خداوند از بینهایت طریق میتواند مشتری برایت پیدا کند
میخواهی خانه بخری و پول نداری؟ انوقت خداوند از بینهایت طریق از جایی که فکرش را هم نمیکنی پول خانه را برایت جور میکند.
دقیقا همین اتفاق برای من رخ داد.در زمانیکه من روی عقل خودم حساب نکردم و کارها را سپردم دست خداوند و توی اون شرایطی که داشتم یاد یکی از فایلهای استاد می افتادم که میگفت اینهمه خانه و باغ توی این دنیا هست، پس میشود که یکی از آنها برای من باشد و من هم همین را تکرار میکردم و میگفتم که نمیدونم چجوری خدا خودش برایم جور میکند ولی اینهمه خانه توی این شهر هست که دارد خرید و فروش میشود پس قطعا هم برای من خانه هست.
بینهایت بودن خداوند یعنی اینکه بدانیم اون تنها فرمانروای مطلق هست و خودش کارها را برایمان درست میکند اگر توکل بهش بکنیم.
مثل زمانیکه من برای خرید خانه روی کسی حساب نکردم و فقط از خودش خواستم.
ایمان به بینهایت بودن خداوند یعنی تسلیم بودن و رها بودن و میگفتم خدایا من نمیدانم و بلد نیستم خودت راه را نشانم یده و بعد به پلن خداوند ایمان داشتن و قدمها را یکی یکی برداشتن.
وقتی به بینهایت بودن خداوند ایمان داشتم اونوقت معجزه رخ میدهد که خانه ای میخرم بسیار زیبا بدون اینکه فروشنده هیچ پیشنهاد قیمتی از جانب خریدار دیگری داشته باشد و مجبور بشود که افر من را قبول کند
وقتی به بینهایت بودن خداوند ایمان داشته باشیم یا میشود سه چرخه ای که آیدا از آن لذت میبرد و یا میشود خانه ای که من از آن لذت میبرم
یعنی خداوند به بزرگی و کوچکی خواسته های ما کاری ندارد به گناهکار بودن و یا پاک و معصوم بودن انسانها و یا بزرگسال و یا خردسال بودن شان کاری ندارد
اصلا برای خدا مهم نیست که من اکسیژن میخواهم و یا یک خانه و یا یک کشتی اون نعمتش هست و من نباید درب را روی نعمتهای خداوند ببندم
هروقت توی زندگیم به بینهایت بودن خداوند ایمان نداشتم و روی عقل خودم حساب کردم و یا روی کمک دیگری حساب کردم (شرک) نه تنها معجزه ای رخ نداد بلکه همان را که داشتم هم از دست دادم چون شرک ورزیدم
مثلا یادم هست که چند سال قبل رییسم بهم گفت که اگر بهتر کار کنی سه ماه بعد حقوقت را افزایش میدهم و من توی ذهنم قدرت را به رییسم دادم و خیلی کار میکردم و همیشه توی ذهنم میگفتم که اگر رییسم ازم راضی باشد درامدم افرایش میابد.
حدس میزنید چه اتفاقی رخ داد!؟!
دقیقا بعد از سه ماه اون فرد از شرکت اخراج شد و بدنم جوشها و تاول های بسیار بزرگی میزد که همیشه هم میخارید و بدتر میشد.
تا اینکه متوجه شدم که من شرک میورزیدم و با اینکه خانم خیلی اصرار کرد که دکتر برویم ولی من زیر بار نرفتم چون میدانستم که این تاولها اثر شرک هست. با خودم چندین روز صحبت کردم و قدرت را به خداوند دادم و در عرض کمتر از چند روز تاولها از بین رفتند.
من برای استمرار در حال خوبم معجزات که خداوند برایم رخ داده است را بارها برای خودم مرور میکنم.
مثلا در همان دورانی که دنبال خانه میگشتم و پیدا نمیکردم فقط به اون تکه از کمربندی که بعد از لاغر شدن بریده بودم نگاه میکردم و میگفتم مهرداد تو غیرقابل باورترین آرزویت که لاغری بود را برآورده کرده ای پس رسیدن به بقیه خواسته هایت برایت کاری ندارد! و اینجوری صدای نجواهای ذهنی را خاموش میکردم.
راجع به بینهایت بودن خداوند میخواهم خاطره امروزم را برایتان تعریف کنم.
آماده اید؟
من آگاهانه و به قصد تغییر و رشد و رو برو شدن با چالش شرکتم را تغییر دادم و در شرکت قبلی یک پروژه داشتم و هر موقع که تمایل داشتم کم کم انرا انجام میدادم و کسی هم کاری به کارم نداشت ولی در شرکت جدید در همان هفته اول چهار تا پروژه بهم دادند که یکی از یکی پر چالش تر که افرادی روی آن پروژه ها کار میکردند که از شرکت رفته بودند و هیچ کسی نمیدانست که توی پروژه چه خبر هست و من باید در مدت کوتاهی کارها را سر و سامان میدادم و به موقع پروژه ها را تحویل میدادم.
در یکی از آنها با مدیر مدیر مدیرم بایستی ارتباط میداشتم که توی ذهنم اون فرد را خیلی بزرگ کرده بودم و حتی بار اول که دیدمش خیلی با استرس باهاش صحبت کردم، یعنی توی ذهنم قدرت را به اون شخص داده بودم نه خداوند!
توی همان پروژه من پیشنهادات خلاقانه ای دادم که کار با قیمت پایینتر و با سرعت بیشتری جلو برود ولی کارفرما باید پیش فرضهایی را طبق روال تمام پروژه ها برایمان فراهم میکرد ولی حاضر نبود که اون ها را آماده کند و با اون وجود من باز هم با هماهنگی با مدیرم و طبق تجربیاتم پیش فرضهایی را در نظر گرفتم و کار را جلو بردم و تمام موارد را هم به تایید کارفرما رساندم و یک فردی از همون تیم کارفرما، یک نامه زد که من کارم را بخوبی انجام نمیدهم و نامه به دست مدیر مدیر مدیرم رسید و اون هم من را محترمانه طی نامه ای در انتهای ساعت اداری دیروز بازخواست کرد!
من کمتر از دو ماه هست که به این شرکت اومده ام و هنوز دارم روال کار را یاد میگیرم و این نامه اذیتم کرد ولی با آرامش و خیلی حرفه ای و محترمانه شرایط و کارهایی که کرده بودم را بیان کردم و همون عصر تا دیروقت شرکت ماندم و جواب نامه را دادم
و دیشب هم متن این جلسه را خواندم
و امروز صبح خیلی ذهنم درگیر بود و موقع دوش گرفتن و لباس پوشیدن مدام نجواهای ذهنی اذیتم میکرد که تو فلان جا خوب کار نکرده ای و ازت ناراضی هستند و اخراجت میکنند و ….
و من یاد بینهایت بودن خداوند افتادم و با خودم میگفتم که همونجوری که کارها را به خداوند سپردم و خداوند برایم کارها را انجام داد که من لاغر شدم و خانه و ماشین خریدم و کار جدیدی پیدا کردم الان هم همون خدا جوری برنامه ها را میچیند که اوضاع به نفع من تمام میشود و دلها را برایم نرم میکند و مهم من هستم که از این چالش درس یاد بگیرم برای رشد شخصیتم و برای اهداف آینده ام و هر اتفاقی برایم رخ بدهد قطعا من را به اهدافم نزدیکتر میکند و مدام خاطره خرید خانه و ماشین و لاغر شدن را برای خودم مرور میکردم و میگفتم که خداوند از طریق دستانش کارهایم را هموار میکند
وقتیکه شرکت رسیدم دیدم که مدیر مدیر مدیرم پاسخ من را داده است که بهتر است اینجوری رفتار کنیم و… و اولش ناراحت شدم ولی گفتم خودم ایجادش کرده ام و خودم حلش میکنم ، خداوند حواسش بمن هست،
همون موقع دیدم که مدیرم دارد رد میشود و و خداوند بهم گفت که از ایشان راهنمایی بخواهم و بهش گفتم که من با قوانین و ارتباطات این شرکت آشنا نیستم نمیدانم چجوری جواب این تامه را بدهم میتوانی کمکم بکنی؟
بهم گفت اره حتما، و بهتر بود که حتی نامه قبلی را قبل از ارسال بهم نشان میدادی تا راهنمایی ات کنم و بهم گفت چجوری و با چه ادبیاتی نامه را بنویسم و بهم گفت وقتی نامه را نوشتی برایم بفرست تا بررسی کنم و بعد جواب مدیر بالادستی بفرست و من همین کار را انجام دادم و نامه ام را اصلاح کرد و همان را ارسال کردم.
و عصر اتفاقی که افتاد یکی از افراد کارفرما بهم تماس گرفت و مساله بین من و اونها تقریبا حل شد و قرار هست که فردا بروم اونجا تا حضوری صحبت کنم و طبق روال قبلی کارهای پروژه را جلو ببرم.
وقتیکه به بینهایت بودن خداوند ایمان بیشتری پیدا کردم و کارها را به خودش سپردم، خداوند از جایی که فکرش را هم نمبکردم معجزاتی را برایم رقم زد.
رمز این کارم کنترل نجواهای ذهنی با دلایل منطقی بود که قبلا در زندگیم رخ داده و خداوند کمکم کرده که لاغر بشوم و خانه بخرم و ماشین بخرم و کار جدید پیدا کنم پس باز هم میتواند کمکم کند
تمرین شماره سه را امروز با دیدن ماشین مورد علاقه ام انجام دادم و به خودم میگفتم ببین چقدر بهش نزدیک شدی؟ برای خدا کاری نداره که تو را دو متر جابجا کند و بنشاند روی صندلی اون ماشین!
ولی هنوز نمیدانم منظور از ساده کردن راه رسیدن به خواسته یعنی چی؟
آیا باید بگویم که مثلا ماشین را یکی بهم هدیه میدهد و یا در قرعه کشی برنده میشوم؟!؟
به عقل الان من همین دو تا راه بیشتر نمیرسد که چجوری ماشین مورد علاقه ام وقتیکه پولش را ندارم میخواهد وارد زندگی بشود.به امید خداوند پاسخ سوالم را در جلسات آینده میگیرم
منتظر خبرهای عالی من باشید
شاد و رو به رشد باشید
سلام خدمت شما دوست عزیز و بزرگوارم
چقدر از خوندن نوشته شما لذت بردم و قوت قلبی برام شد.
ازتون ممنونم که از تجربیات خودتون برامون نوشتید خیلی عالی بود
بهتون تبریک میگم که به این خوبی دارید اگاهی ها رو در زندگیتون عملی میکنید و نتیجه عالی هم میگیرید و نتایج رو با ما به اشتراک میذارید.
نوشته شما خیلی نکات عالی و حس خوبی به من داد و من جزء کامنتای مورد علاقه ام ذخیره کردم که هر وقت بخوام در دسترس باشه برام🙏🏻
از شما سپاسگذارم
سلام و درود خدمت سحر خانم عزیز
دوست و همراه مسیر رشد و پیشرفت
سپاسگزارم از پیام محبت امیزتان
پیامهای عالی شما را میخوانم
آرزو دارم که با شادی و ایمان، از مسیر رسیدن به خواسته تان لذت ببرید و بیصبرانه منتظرم که انرا با ما به اشتراک بگذارید
شاد و رو به رشد باشی
سلام خدمت شما اقای مهرداد دوست هم فرکانسی
واقعا از خوندن نوشته های شما لذت میبرم
از اینکه میبینم چقدر زیبا قوانین زیبای خداوند را در عمل اجرا میکنید و در زندگیتون جاری ساخته اید
امیدوارم هر روز به سوی بهترین ها در حرکت باشید
در جواب سوال شما دوست داشتم جوابی بدهم که چگونه به دنبال خواسته تون باشید و تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که بگم خود را رها کنید از اینکه چگونه قراره به خواسته خود برسید اون کار خداست به راه و روشی که به ذهن میرسد هیچ وقت نمیشه اونطور که هست اکتفا کرد بخاطر اینکه برای من هم همینطور هست ولی چیزی که ازش مطمئن هستم اینه که اونچه در من حس خوب ایجاد میکنه لذت ببرم،باهاش حال کنم
قبلا اونچه که میخواستم را با حسرت بهش نگاه میکردم و یا روش خط میکشیدم الان یاد گرفتم که خودم را بزرگ کنم و از آن خودم بدانم اونچه که میخواستم و یا اینکه مثل الان دلم خانه ای در برجی بزرگ و بزرگترین میخواهد دلم میخواهد در پنت هاوس زندگی کنم ولی ذهنم میومد حساب و کتاب میکرد و هنوز به اونچه میخواستم فکر نکرده محو میشد ولی الان فرکانسم بالاتر رفته و میتونم بهش فکر کنم و این فکر در ذهنم قابل تایید شده
باید به بینهایت بودن خداوند ایمان بیاریم
ذهن کمالگرام اجازه نمی داد بنویسم و دنبال جوابی میگشت تا از همه جهت کامل باشه ولی به خودم جرات دادم و از خدا خواستم و نوشتم
امیدوارم توانسته باشم کمکی بهتون کرده باشم
شاد و پر روزی باشید
سلام و درود خدمت آقا رضای عزیز
مرد خوش قلب و خوش تیپ
هم مسیر رشد و پیشرفت
ازت ممنونم و بهت تبریک میگویم که به ندای قلبت گوش دادی و نجواهای ذهنی ات را کنترل کردی و برایم نوشتی
انسانهای تاثیرگزار افرادی هستند که میتوانند اکثر اوقات بر نجواهای ذهنی شان غلبه کنند و صدای هدایت خداوند را بهتر بشنوند و بهش عمل بکنند
احساس رهایی و وابسته نبودن برای رسیدن به خواسته!
قطعا این کار یکی از ابزارهای قدرتمند رسیدن به خواسته هامون هست
ازت ممنونم که بهم یاداوری کردی و من باید همیشه این را بخاطر داشته باشم
اتفاقا وقتیکه به تمام اهداف و آرزوهایی که توی زندگیم بهشون رسیدم دقیقتر نگاه میکنم ردپای رهایی را میبینم از اینکه بدون پیگیری و وابسته بودن براحتی مهاجرت کردم تا زمانیکه به قصد یادگیری قوانین ذهن و زندگی وارد دوره لاغری شدم و لاغر شدن کوچکترین دستاوردم از این دوره بوده است.
دقیقا توی دوره لاغری هم استاد در رابطه با قانون رهایی توضیح داده اند و دارم میبینم افرادی را که از این دوره استفاده میکنند و هر روز خودشون را در آیینه چک میکنند و هنوز هیچ نتیجه ای نگرفته اند!
خودم من هم مدتهای اینجوری نبودم نتایج فوق العاده ای گرفتم و بعد مدتی تمرکزم رفت روی اندامم و هیچ تغییری در من رخ نداد!
دوست دارم داستان مهاجرتم را اینجا بنویسم تا برای خودم قانون رهایی مجددا مرور بشود.
یادم هست که برای مهاجرت تقریبا همزمان با یکی از دوستانم اقدام کردم و خودم اصلا توی فکرم این نبود که امکان پذیر باشد.
اون سالها دفاتر مهاجرتی کارشان را تازه شروع کرده بودند و کارشان را گارانتی میکردند. وقتی برای مهاجرت پیش خیلی از آنها رفتم میگفتند که امکان ندارد با این رشته و تخصص بتوانی مهاجرت کنی و همه بهم میگفتند که باید زبان فرانسوی بخوانی و از اون طریق اقدام کنی.
من هم کلا زبان دوست نداشتم چه برسد به فرانسوی
ولی اون حسی که من چند سالی هست باهاش آشنا شدم میگفت راحتتر هم میشه!!
خودم رفتم تحقیق کردم و وبسایت اداره مهاجرت را جستجو کردم و دیدم که با همون رشته و تخصص من، امکان مهاجرت وجود دارد. پیش هر وکیلی که میرفتم و میگفتم از این طریق امکان پذیر هست و میخواهم اقدام کنم قبول نمیکردند چون بهم میگفتند که امکان ندارد و حتی حاضر نبودند کار من را انجام بدهند !
میگفتند که ما کارمون را حتما گارانتی میکنیم و چون مطمین هستیم توی پرونده ات شکست میخوریم و
و مجبوریم پولت را پس بدهیم و زحمت مون به باد میرود
بعد از کلی جستجو یک جایی را پیدا کردم و بهشون گفتم گارانتی ازتون نمیخواهم فقط بهم فرمهای مشابه را بده و من را راهنمایی بکن که چجوری فرمها را پر کنم.
تازه با اینکه پولش را میخواستم نقد بدهم خودش گفت که قسطی پرداخت کن و قسمت اعظم پول هم وقتیکه جواب پرونده ات آمد بده و من هم از خدا خواسته قبول کردم
اون کار را انجام دادم و بعد قرار بود ایلتس امتحان بدهم و طبق هدایت خداوند استاد خوب و موسسه خوب و کتابهای خوبی پیدا کردم و در عرض مدت سه الی چهار ماه از سطح زبان ابتدایی شروع کردم و توانستم نمره ای که باید کسب میکردم را بدست بیاورم و پرونده را کامل کردم و فرستادم.
پرونده من را قرار بود توی سوریه بررسی کنند بعد کلی اتفاقات افتاد و سوریه جنگ شد و پرونده های من و افراد مشابه را از سوریه به ترکیه فرستادند و اونجا هم کلی کارهایشان تاخیر داشت و بعد دوباره پرونده من را به لهستان فرستادند و و بعد از چهار سال بهم جواب دادند
من توی اون چهار سال به هیچ کس حتی والدینم نگفتم که اقدام کرده ام!
برای منی که خیلی دنبال تایید دیگران و مخصوصا والدینم بودم و هر کاری را میخواستم انجام بدهم حتما با چند نفر فرد متخصص در اونحوزه صلاح مشورت میکردم ولی برای مهاجرت به هیچ کسی نگفتم که اقدام کرده ام
چون که اگر میفهمیدند مدام میپرسیدند که چی شد و چه خبر! و این سوالات برای من استرس به همراه داشت!
میپرسی من چیکار میکردم؟
زندگی میکردم و با همسرم لذت میبردیم و مسافرت میرفتیم و کلاس های مختلفی برای رشد شخصی مون شرکت میکردیم!
اصلا هم از اون دفتر مهاجرتی پیگیر نمیشدم! خودشون هر شش ماه یک ایمیل میزدند و میگفتند که پرونده تون در حال بررسی هست و ما پیگیری کرده ایم و جواب نداده اند!
اصلا برایم مهم نبود که چی میشود! نه بهش فکر میکردم و نه اصلا دنبال میکردم.
حتی یکسری اتفاقات توی ایران رخ داد و اون شرکت مهاجرتی کلا دفترشون را بستند و من دسترسی به هیچ چیز و هیچ کس نداشتم.
آیا ناراحت شدم؟ اصلا گفتم شد شد نشد هم مهم نیست!
بعد از شش ماه یک نفر بهم تماس گرفت گفت من از طرف شرکت دارم پرونده تون را پیگیری میکنم
بعد بهم گفتند که باید مصاحبه حضوری بروم سفارت کانادا در کشور لهستان و رفتم و به یکسری سوالات جواب دادم و توی اون مسافرت هم هر روز میرفتم کاخ های قدیمی و موزه های علوم و کارتینگ و زیپ لاین و … کلی لذت بردم
همه میگفتند که یک هفته بعد از مصاحبه حتما بهت میگویند که رد شده ای یا قبول هستی ولی من تا یکسال بعد هیچ جوابی نگرفتم.
بعد از یکسال همون فرد از سمت اون شرکت تماس گرفت و گفت جواب ویزایت اومده و من و همسرم در نهایت عزت و احترام وارد کانادا شدیم
اصلا اون موقع بسیار آدم منطقی بودم و به خداوند اعتقاد نداشتم و هدایت و اینها را نمیدانستم و فقط اعتقاد داشتم که اگر خدا بدشانسی برایم نیاورد من میتوانم به خواسته هایم برسم.
اصلا من فکر نمیکردم که بتوانم مهاجرت کنم و خود خداوند کارهایم را درست کرد از مسیری که هیچ وکیل مهاجرتی هم فکر نمیکرد امکان پذیر باشد
حتی همون موقع کد اون رشته و تخصصی که میخواستم از اون طریق اقدام کنم را به چند نفر از دوستانم گفتم ولی هیچ کدوم شون اقدام نکردند
توی اون مدت هم هر کسی که ازم میپرسید مهرداد تو نمیخواهی برای مهاجرت اقدام کنی بهشون میگفتم حالا توی فکرش هستم ببینم چی میشه!! دارم یک کارهایی میکنم
دقیقا مثل دوره لاغری که استاد گفتند با هیچ کسی صحبت نکنید و اصلا دنبال لاغر شدن در دوره نباشید! دقیقا من هم همون مسیر را رفتم
الان که دقیقا هدایتی اومدم برایت فقط چند خط پیام تشکر بنویسم و بروم جلسه ۱۳ را بخوانم (چون چند بار خوانده ام ولی هضمش برایم راحت نبوده.) نمیدانم چی شد که اینهمه برایت تایپ کردم
الان رفتم دوباره عنوان این جلسه را خواندم
«به بینهایت بودن خداوند ایمان دارم» راستش شوکه شدم و دیدم که در این داستان مهاجرت دقیقا من که اون موقع اصلا خداوند را قبول نداشتم با تکیه بر همین ویژگی اش توانستم مهاجرت کنم
یادته اول متنم راجع به اون دوستم گفتم؟!؟
اون دوستم خیلی دنبال رفتن به خارج از کشور به هر قیمتی بود
اون دوستم از خیلی وقت قبل نشسته بود و زبان فرانسه خوانده بود و تقریبا با من پرونده اش را ارسال کرد و بعد از کمتر از شش ماه بهش گفتند که برود مصاحبه و همیشه از من میپرسید از پرونده ات چه خبر و من میگفتم خبری ندارم
رفت سفارت کانادا در سوریه مصاحبه کرد و بهش گفتند احتمالا قبول هستی و باید یکسری مدارک تهیه کنی و بفرستی تا بهت خبر بدهیم. اون برگشت ایران و از کارش در یک شرکت با حقوق عالی بود استعفا داد بدون اینکه خبر قطعی مهاجرت را بهش بدهند و خونه و ماشین و زندگیش را فروخت و وسایلش را فروخت و گفت میروم منزل مادر خانمم یک ماه هستم تا جواب پرونده ام بیاید! چون از تمام افرادی که مدارک مشابه ایشان را خواسته بودند (بدون استثنا)ویزای شان در مدت کمتر از دو ماه اومده بود.
بعد میدونی چی شد؟
سوریه جنگ شد و پرونده اش را چند ماه بعد فرستادند ترکیه و اون هر روز منتظر بود ! شش ماه منزل مادر خانمش زندگی کرد و بعد رفت خانه اجاره کرد و کلی وسیله زندگیش را دوباره خرید و منتظر نشست و نشست و نشست و رفت سراغ کارهای متفرقه و همزمان که ویزای من اومد بهش گفتند که شما ریجکت شده ای و هنوز که ازش خبر دارم نتوانسته مهاجرت کند
این را برای خودم مینویسم که بهم یاداوری بشود که رها بودن چه دستاوردی دارد
راستی راجع به خواسته ات که زندگی در برج و پنت هاوس بود نوشته بودید دلم میخواهد راجع به تجربه ام در این زمینه هم بهت بگویم
خود من هم این ارزو را داشتم که در طبقه بالای برج زندگی کنم که شهر زیر پای من باشد و بارها منزل مادرخانمم که طبقه ششم بود میرفتم و چون خانه های اطراف همه در ارتفاع پاینتر بودند و براحتی شهر زیر پای مان بود و شبها به چراغهای شهر نگاه میکردم! اون موقع نه پولش را داشتم و نه تصور میکردم که بتوانم جایی زندگی کنم که شهر زیر پایم باشد.
اولین خانه ای که در کانادا اجاره کردم طبقه آخر ( بیستم) یک برج رو به پارک بود!
کل مجتمع در اختیار یک شرکت برای اجاره بود و مدیر مجتمع کارهای مربوط به اجاره را انجام میداد.
اوضاع اقتصادی کانادا در زمان مهاجرت ما خیلی مناسب نبود. (البته من نمیدانستم و بعدها فهمیدم) و البته هم پول زیادی نداشتیم و دنبال خانه یک خوابه میگشتیم
وقتی برای اجاره رفتیم یک واحد طبقه ششم و یکی طبقه چهاردهم بهمون نشان دادند برای اجاره و منم گفتم نه خوشم نیومده و میروم جاهای دیگر را میخواهم ببینم!
مدیر مجتمع بهم اصرار کرد که بیا همین امروز قرارداد ببند و من بهت واحد دو خوابه تازه بازسازی شده کف پارکت طبقه بیستم را نشان میدهم و اونجا رفتیم و من و مهسا ذوق زده بودیم از اون ویو فوق العاده ولی هیجانم را کنترل کردم و گفتم نه اینجا طبقه آخر هست و آب گرم به طبقه آخر نمیرسد و اتاق ها سرد هست ( همون تصور ایران را داشتم) بهم گفت پارکینگ هزینه اش جداست ولی اگر الان قرار داد ببندی پارکینگ رایگان بهت میدهم و منم گفتم باشه ولی من همون اجاره واحد یک خوابه را بهت میدهم تازه باید یخچال این واحد که قدیمی هست را هم عوض کنی! حالا همسرم میگفت مهرداد قبول کن خیلی خانه قشنگی هست و چرا لج میکنی! ولی من میگفتم نه!؟! دقیقا لج افتاده بودم و دست خودم نبود ولی اینها همه هدایت خداوند بود
خودمم الان که اینها را مرور کردم از رفتارم متعجب هستم
ولی خلاصه درنهایت من دو سال و نیم ساکن یک واحد دو خوابه طبقه بیستم یک آپارتمان در مرکز شهر با پارکینگ به همراه ویو رو به پارک و شهر داشتم و هر شب از دیدن اون مناظر لذت میبردم و گاهی زمانهای زیادی فقط مینشستم و فقط به چراغها خیره میشدم و لذت میبردم.
البته اون موقع اعتقاد داشتم که من طبق هنر اصول مذاکره ای که بلد بودم و با خوش شانسی توانستم این واحد را اجاره کنم و تنها لطف خداوند این بوده که برایم سر این موضوع بدشانسی نیاورده و گرنه همه کارها را خودم کرده ام!
ولی الان میفهمم که من در مهاجرت و یا خواسته زندگی در پنت هاوس قدرت را به هیچ کسی ندادم (شرک نداشتم)
در مهاجرت قدرت را به وکیل مهاجرتی ندادم که فرمها را جوری پر کند که من را بپذیرند خودم فرمها را پر کردم
در اجاره کردن خانه پنت هاوس هم من قدرت را به خودم و توانایی هایم دادم و به مدیر مجتمع التماس نکردم و محکم برخورد کردم و در هر دو تا مورد رها بودم و دست خداوند را نبستم که من فقط از این طریق باید به خواسته ام برسم
اصلا موقع خواندن متن این جلسه این موارد بالا به ذهنم خطور نکرده بود
ولی وقتی از زاویه بینهایت بودن خداوند به این قضیه فکر میکنم دقیقا میفهمم که انگار من نبودم اونجوری رفتار میکردم و خداوند خودش بجای من حرف میزد و هماهنگی ها را میکرد و کارها را جلو میبرد.
واقعا نمی دانم از حد عقل من خارج هست شاید باید اینها اینجا و در پاسخ به تو دوست عزیز نوشته میشد
واقعا نمیدانم چی شد که اینها را اینجا نوشتم اصلا اومده بروم جلسه قدم سیزدهم را بخوانم
راستی رضا جان سوالی که پرسیدم در پاسخ به سوال شماره سه بود که استاد از مون خواسته بود « اگر دوست دارید فلان ماشین را داشته باشید در ذهن خود رسیدن به آن ماشین را ساده کنید» من نمیدانستم که دقیقا چیکار باید بکنم و فقط مثل همین که استاد راجع به ماشین دلخواهشان بیان کردند من هم دارم انجام میدهم و برای همین این سوال را پرسیدم و بعد پیام شما آمد و اینها را نوشتم.
واقعا استاد راست میگوید که خواندن و نوشتن در سایت خودش نوعی تمرین کنترل ذهن و تمرکز هست
دقیقا به قول استاد وقتی به چگونگی رسیدن به خواسته فکر کنی بهش نمیرسی
استاد عزیزم ازت سپاسگزارم و بینهایت ممنونم که چنین فضایی را فراهم کرده ای که بتوانم با افرادی هم مسیر هم صحبت بشوم
من این مطالب را نمیتوانم جایی بیان کنم ولی اینجا بدون ترس مینویسم و از خودم رد پا به جا میگذارم
رضا جان خیلی خوب مینویسی و مطالب را برای خودت منطقی میکنی و با ما به اشتراک میگذاری
کامنتهایت را میخوانم و یاد میگیرم
بیصبرانه منتظر روزی هستم که توی سایت بنویسی
«دارم این کامنت را از خانه دلخواهم در برجی بزرگ با ویوی فوق العاده مینویسم … »
موقع نوشتن این تکه آخر احساس کردم قلبم باز شد یکجور یقین برایم اومد انگار اون روز را میبینم
(اصلا من از همون وقتی که پیامت را خواندم بهم گفته شد که حتما آخرش برایت این جمله را بنویسم)
شاد و رو به رشد باشی
سلام و درود فراوان به آقا مهرداد عزیز
از اینکه با نوشته ات احساس عالی در من و دوستانمان ایجاد کردی سپاسگزارم.
همیشه منتظر خبرهای عالی شما هستم👌
سپاسگزارم استاد عزیزم
ممنونم بابت تمام زحماتی که میکشید
شاد و سلامت باشید
سلام بر شما دوست عزیز
سپاسگذار خدایم هستم که دوستی هم مسیر دارم
میدانم که میشود و خیلی زود معجزاتم را مینویسم
قبل از اینکه متن زیبای شما را بخونم داشتم به رفتار همسرم و تغییراتش توجه میکردم چطور آدمها به نتایجشون توجه نمیکنند و بیخیالش میشوند و داشتم به این فکر میکردم چیکار کنم دوباره در مسیر قرار بگیره که هدایت باشکوه خداوند در وجودم طنین انداز شد که خودت چطور هنوز داری ادامه میدی اصلا چطور در این مسیر قرار گرفتی خواستی و ما هدایتت کردیم
به فکر دیگران نمیخواد باشی که چیکار کنی فقط متمرکز شو روی خودت
انجام میشود آنچه به نفع توست انجام میشود
من در زندگیم بالا و پایین های بسیار زیادی داشتم جاهایی که به خدایم تکیه کردم در اوج بودم و جاهایی که مَنیت وارد شد با مُخ خوردم زمین در زندگیم خواسته های زیادی داشتم و خواسته های زیادی هم دارم و تک به تکشون انجام شده برام اون هم معجزه آسا به شکلی که باعث تعجب و شگفتی شده
حال به تموم اتفاقاتی که برایم افتاده توجه میکنم فقط یک چیز باعث پیشرفتم شده فقط یک چیز مرا قدرتمند ساخته
خودم بوده ام
یعنی چی
یعنی به ذات الهی خودم تکیه کرده بودم
به اصلم برمیگشتم
یعنی به بینهایت بودن خداوند ایمان داشتم
به قول استاد اطمینان از اونچه که باید باشد و از اون لحظه اعتماد به خود معجزات شروع میشه
در زندگیم ریسک هایی کرده ام و در شرایطی بودم که ناآگاهانه طبق قوانین بدون تغییر و شکوهمند خداوند عمل کردم و به قول خداوند کن فیکون کرده ام
حال با خوندن داستان زندگی شما که از یک اقدام به ظاهر ساده ولی در جهت هدایت الهی بود عمل شد اولین پاسخ من به سوالی بود که دادم دستی شدم از دستان خدا برای شما ولی در ظاهر برای خودم
که داره بهم گفته میشه یک قدم بردار کاری نداشته باش باقیش با ما به عقب برنگرد منتظر نباش که حالا چی میشه فقط حرکت کن
زندگیم سرتاسر تا این لحظه در آغوش خدا بوده و این پاسخ هدایتی که در وجود خودم سرتاسر داره فوران میکنه که همیشه و تا ابد باید باشد
احساس لیاقت
منتظر خوندن نوشته های شما هستم
موفق و شاد باشید
سلام و درود آقا رضای عزیز
بله من هم وقتی به موفقیتهایم نگاه میکنم فقط رد پای توحید را میبینم و در تمام مواردی که به خواسته ام نرسیده ام فقط شرک را میبینم
توحید یعنی قدرت را به خودت و خدای درونت بدهی و به هیچ عامل بیرونی وابسته نباشی
در رابطه با احساس لیاقت هم کاملا من این موضوع را درک کردم، چون وقتیکه من رفتم و ایس اسکیتینگ را یاد گرفتم احساس کردم که توانایی انجام هر کاری را دارم و دوره لاغری با ذهن را شروع کردم و من تازه در ابتدای راه هستم و به نظر من خمه چیز با احساس لیاقت در رندگی مان بوجود می اید
اگر خودم را لایق ماشین تسلا ندادم اون وارد زندگیم نمیشود
شاد و رو به رشد. باشید
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز
از بچگی یاد گرفتیم که قانع بودن خیلی خوبه و قناعت کار پسندیده ای نزد خداست و قناعت در ذهن ما مساوی شد با کمبود :
کمبود آب، برق، گاز، پول، خونه، لباس، مواد خوراکی، …
و الان با گذشت چهل سال از زندگیم ،میخوام زندگی بهتری داشته باشم و باید این نگرش چندین ساله رو اصلاح کنم و نگرش جدیدی و صحیحی رو جایگزینش کنم ؛
اگر یه نگاه مختصری به اطرافمون بندازیم متوجه میشه که دنیا فقط از ۱۰ سال پیش چقدر پیشرفت کرده؛
ماشینها چقدر بیشتر و متنوع ار شده ،خونه ها چقدر بیشتر و متنوع تر شده،مواد خوراکی همینطور ،تعداد انسانها،لوازم برقی،رنگها،انواع گیاهان و حیوانات ،یعنی انتها نداره ایم فراوانی پیشرفت
پس چرا من نشانه ها رو تو زندگیم نمیبینم
چون من به اندازه نگرش و انتظار خودم میتونم از نعمتهای خداوند استفاده کنم و نگرش من هم که خوب معلومه ،کمبود،کمبود پول،کمبود کار،کمبود …
نکته جالب که تازه متوجه شدم اینه که دنیای مادی برای گسترش و پیشرفت نیاز به مشارکت همه انسانها نداره و فقط چند درصد از انسانها برای پیشرفت جهان کفایت میکنن
هر ساله ثروتمندان ثروتمندتر و فقیران فقیرتر میشن چون ثروتشان نگرش مبنی بر فراوانی دارند و همواره در جهت رشد و پیشرفت دنیای مادی حرکت میکنن و خداوند هم یار و یاور اونهاست
ولی ما همیشه بر مبنای کمبود حرکت میکنم خلاف جهت خداوند و جهان هستی و با کلی تقلا شرایط بدتری رو تجربه میکنیم
خداوند منبع بی نهایت ثروت و فراوانی هست بنابراین او نمیتواند فقرو کمبود رو در جهان گسترش بده برای همینه که هر چقدر هم افراد فقیر بیشتر بشن ولی جهان پیشرفت میکنه مبنی بر بی نهایت بودن خداوند
من هم میخوام با خداوند همسو باشم بی نهایت ،و در گسترش جهان با خداوند همکاری کنم
من به بینهایت بودن خداوند ایمان دارم
من دیگه آلان خوب میدونم که کار و تلاش فیزیکی به تنهایی نمیتونه شرایط رو بهتر کنه و فراوانی به همراه داشته باشه
من کسانی رو در اطرافم میبینم که سالها تلاش کردند و همیشه کمبود ها رو تجربه میکنن از جمله خودم و پدر و مادرم
نگرش ما ارتباطی مستقیم و بدون واسطه با خداوند و جهان هستی داره و من وقتی انتظارم کمبوده ،جهان هم کمبود ها رو وارد زندگیم میکنه درست منطبق با نگرش و انتظارم
بچه ها راحت اون چیزی رو که میخوان بدست میارن و تجربه میکنن ،دختر خودم وقتی لباس یا کفش و یا لوازمی رو دوست داره داشته باشه بالاخره وارد زندگیش میشه حتی اگه من نخوام و براش تهیه نکنم
پارسال دخترم دوست داشت یه گوشی داشته باشه وای من فکر میکردم که برای سنش هنوز زوده پس نمیخریدم ولی دخترم میخواست و عموش که استرالیا زندگی میکنه بهش قول داد که هر وقت خواست بیاد آخرین مدل گوشی رو براش بخره و همزمانی ها طوری رقم خورد که عموش مجبور شد بیاد ایران بدون اینکه تصمیمی برای اومدنش از قبل گرفته باشه و باز هم توی شرایط بسیار ناراحت کننده ای که داشت یادش موند که برای دخترم گوشی بخره و بیاره و این شد که دخترم خواسته اش رو تجربه کرد اونم فراتر از انتظارش
ما فکر میکنیم این خواسته ها کوچیک هستن ولی از دید خداوند خواسته کوچیک و بزرگ نداره و همه خواسته های انسانها جزئی از جز هم برای خداوند نیستند
وقتی من فکر میکنم که دخترم بدون اینکه سختی بکشه و یا درآمدی داشته باشه فقط بواسطه انتظارش یه گوشی که اون روز چهل میلیون قیمتش بود وارد زندگیش شده
پس منم میتونم با تغییر نگرشم و انتظارم ،خواسته هام رو دریافت کنم چون خواسته های من برای خداوند بینهایت جزئی از جز هم نیستند!
کودکان چیزی از کمبود نمیدونن و فقط میخوان و منتطر خواسته شوم نیمونن اونم با ایمان که میتونن تجربه اش کنن،اونا هیچ راهی بلد نیستن ولی فقط میخوام با ذهن بدون مانع شون فقط میخوان و همزمانی ها رو خداوند طوری براشون رقم میزنه که راحت تجربه شون کنن ،حتی اگه پدر و مادرشون نخوان و یا نتونن خواسته هاشون رو محقق کنن
و حتی یادمه که چند سال پیش هم پسرم دوست داشت یه گوشی داشته باشه ولی ما مخالف بودیم و شرایط طوری توسط خداوند تغییر کرد که مدارس مجازی شد و ما مجبور شدیم براش یه گوشی اندروید بخریم تا بتونه به صورت آنلاین درس بخونه و تونست خواسته اش رو تجربه کنه و الان که چند سالی گذشته بازم دلش میخواس که یه گوشی مدل بالاتر و ساعت هوشمند داشته باشه و من طبق کمبود ذهنی خودم گفتم فعلا نمیشه ولی این خواسته تو هست میتونی بدستش بیاری و نمیدونم چه اتفاقی رخ داد که اون چیزی رو که میخواست محقق شد چون ایشون فکر کمبود کمتری تو ذهنش داره و طبق نگرش و انتظارش زندگی میکنه
واقعا هر کس دنیای خودش رو تجربه میکنه حتی اگه در کنار هم و توی یه خانواده زندگی کنه
سالهاست که با عقاید خودم جلوی تجربه فراوانی در زندگیم رو گرفتم و خداوند هم اصراری نداره که نعمت ها رو وارد زندگیم کنه وقتی خودم نمیخوام
باید ایمانم رو نسبت به نهایت بودن خداوند تقویت کنم و تا آخر عمر به این کار مشغول باشم چون نگرش کمبود در اطراف من زیاده و اگه حواسم رو بدم به اطرافیانم دوباره نگرش کمبود در من تقویت میشه پس من در این مسیر میمونم جایی که حالم و نتایجم خوبه ،اینجا همسو میشم با خداوند و همین همسو شدن با خدا حالم رو خوب میکنه و انتطارم از زندگی و خودم و خداوند تغییر میکنه و تجربیاتم هم تغییر میکنه
تجربیات و شرایط من منطبق با نگرش و انتطارم هست کمبود کمبود کمبود
من میپذیرم و اعتراضی هم ندارم و فقط ادامه میدم تا ذهنم پاکتر بشه و بتونم تجربیات دلخواهم رو در مدت زمانی که در این دنیای مادی هستم تجربه کنم
خداوند از خونه و ماشین و پول و سلامتی و تناسب اندام و عشق و شادی بی نهایت داره و بسیار هم دست دلبازی و من هر چقدر که انتطار داشته باشم وارد زندگیم میکنه
من به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم
خداوند انسان نیست که ما با اعمالمون اونو تحت تاثیر قرار بدیم و اونم به ما نعمت بیشتری بده
هر چه هست از درون ماست ،از باورهامون ،افکارمون ،انتظارمون ،پس ما باید باورهامون رو اصلاح کنیم یعنی فرمولهایی که باور کمبود داره رو بی اعتبار کنیم و فرمولهایی رو که میگه همه چیز بینهایت هست چون خدا بینهایته رو در ذهنمون ایجاد کنیم تا خداوند هم که پاسخ انتطار ما رو میده از بینهایت نعمتها در زندگیمون وارد کنه
از اونجایی که هر نگرشی نسبت به دنیا داشته باشیم نسبت به خالقش هم داریم پس نگاه ما به خداوند با حقیقت همسو نیست ،خداوند بینهایته ولی ما اونو بسیار محدود میبینیم مثل یک انسان
خداوند گفته که شما بخواهید من اجابت میکنم و اجابت هم میکنه ولی اونی رو که ما انت،ار داریم و من هم که انتطارم مسائل و مشکلات و یه درآمد محدود هست همونو از طرف خداوند بی نهایت دریافت میکنم
پس باید نگرشم رو تغییر بدم؛
من اول برای خودم منطقی میکنم که کسانی در دنیا هستند که با تمام مسائل بیرونی همیشه در حال پیشرفت هستند مثل خیلی از فوتبالیست ها و افراد ثروتمند ایران و جهان پس دنیا پر از فراوانی چون خالقشبینهایته و بعد باید یادم باشه که نعمتها و فراوانی همیشه به دنبال من هستند و منتظر هستند تا وارد زندگیم بشن ،من به یاری خداوند در زمان و مکان مناسب در همزمانی درست برای دریافت نعمتها قرار میگیرم
من به بینهایت بودن خداوند ایمان دارم
من دارم یادمیگیرم که درهای ورود نعمتها رو باز کنم و اونوقته نعمتها در زندگی من پیدا میشن و حتی از حضور من در زمان مناسب سبقت میگیرند و زودتر از من آنجا حاضر میشن
من بدون هیچ تلاشی صاحب یه باغ پر درخت و میوه شدم،
خواهرم که مستاجر بود و پولی نداشت تونست خونه بخره و طبق انتطارش خداوند پول وارد زندگیش کرد
پارسال که هفت برابر پولی که داشتم خداوند وارد زندگیم کرد و من تونستم خونه مورد نظرم رو رهم کامل کنم و بعد شنیدم که صاحبخونه ده ساله که این خونه رو خریده و خالی بوده و نمیدونم چطور شده بود که با درخواست و انتطار من از خداوند همسو شد و قصد رهن دادن خونش رو پیدا کرد و ما خیلی راحت تونستیم اون خونه رو رهن کنیم
یکی از نزدیکانم که بدون هیچ تلاشی یک ماشین هدیه گرفت چون انتظارش از زندگی داشتن ماشین بود و خداوند توسط همسرش اونو در زندگیش ایجاد کرد
پس خداوندی که بینهایته میتونه تو زندگی من هم پول بیشتر و خونه و ماشین رو ایجاد کنه چون اینا براش جزئی از جز هم نمیشه
من به بینهایت بودن خداوند ایمان دارم
هر چیزی که تو ذهن ما منطقی بشه به جهان هستی و خداوند منتقل میشه پس باید رسیدن به خواسته هام رو برای خودم ساده کنم تا بتونیم تجربه اش کنیم
خدای مهربانم بینهایت سپاسگزارم
استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم
به نام انرژی برتر جهان هستی
به نام تولدی دوباره در طبیعت که همه چیز در حال نو شدن و شکفته شدن و بینهایت زیبا شدن است که با نگاه کردن به این همه زیبایی فقط باید خالق این زیبایی را تحسین کرد و این تولدی دوباره و زیبایی به طرز شگفتانگیز و زیبایی در زندگی ما نیز داره خودش رو نشان میدهد به چه زیبایی، استاد من در بیشتر دورهای شما شرکت کرده ام ولی این دوره خیلی انرژی بالایی دارد و واقعا از بودن در این دوره و خوندن مطالب این دوره لذت میبرم اصلا همین عبارت (من در صف دریافت کنندگان نعمت های الهی هستم) شده جزئی از وجود من و من هربار نعمتی که میبینم یا میخواهم که دیگران دارند با خودم میگوییم من در صف دریافت کنندگان نعمت های الهی هستم به زودی وارد زندگی من نیز میشود و اصلا دیگه حسادت هم نمیکنم و نتیجه همین عبارت برای من آرامش شده و اصلا دیگه نگاهم انگار از زندگی دیگران برداشته شده و گذاشتم روی زندگی خودم و با خودم میگویم که من منتظر دریافت پاداش های الهی هستم و نعمت های خداوند وارد زندگی من هم میشود و شروع کردم رسیدن به خونه و خونه رو کاغذ دیواری کردیم و چقدر به خودم رسیده ام و یک انرژی بالا رو وارد زندگیم و وجود خودم شده است من اول دوره گفتم دوست دارم در صحت سلامتی باشم و الان دو ماهه که من اصلا سرما نخورده ام منی که هر ماه مریض میشدم الان کاملا سلامت هستم و رفتم آزمایش زنان دادم و به لطف خدا بعد از چند سال خانم دکتر گفت شما کاملا سلامت شدید و الان به لطف خداوند در سلامتی کامل و انرژی بالا هستم.
من خواستم گوشواره طلا بخرم و با خودم گفتم که خداوند پولش رو وارد زندگیم میکنه چطورش رو نمیدونم و صاحب کار شوهرم به شوهرم پاداش آخر سال داد علاوه بر حقوق و گفت این پاداش کار کردن شماست و من براحتی رفتم و گوشواره رو خریدم.
من حتی از خریدهای کوچک هم از خداوند میخوام که هدایتم کنه و چقدر زیبا هدایت میکنه من خواستم یک شومیز راحتی بخرم از خدا هدایت خواستم و یک مسیر رو انتخاب کردم و اسنپ رو اوکی کردم و یه ربع منتظر موندم و اوکی نمیشد من هم مجبور شدم یه مسیر دیگه رو انتخاب کنم که یک مسیر دورتر از مسیر مورد نظر من و با خودم گفتم اشکال نداره بقیه مسیر رو پیاده میرم و بعد مسیر رو انتخاب کردم و اسنپ اوکی شدو همین که رسیدم دیدم یه جمعیت زیادی دارن میرن سمت یه فروشگاه من هم وقتی جمعیت زیاد رو برای خرید میبینم خیلی خوشحال میشم و همیشه تحسین میکنم هم فراوانی مشتری رو و هم فراوانی پول و ثروت رو و دوست داشتم برم ببینم چه خبره و دیدم یک فروشگاه بزرگ پر از لباس و شلوار و مانتو برای عید تازه باز شده بود و رفتم داخل و دقیقا شومیزی که خواستم رو خیلی راحت خریدم که قبلا برای خرید چقدر باید وقت رو هدر میدادم ولی الان چقدر همه چیز برای من فرق کرده و خواسته ها راحت تر وارد زندگی من میشوند.
من ۱ میلیون پول نقد و فقط تراول ۵۰ تومنی میخاستم و صبح که شوهرم رفت سرکار من هم بیدار شده ام و صبحانه دادم شوهرم و بعد تمرینات روزانه دوره خدا هرگز دیر نمیکند و دوره کنترل اشتها رو انجام دادم و بعد با خودم گفتم یه ساعتی زبان بخونم و بعد ساعت ۸ برم بانک، هندزفری رو گذاشتم و داشتم زبان گوش میدادم که یهویی خوابم برد و ساعت شد ۱۰ که یهویی بیدار شدم و با خودم گفتم دم عید الان بانک شلوغ بزار فردا میرم بانک، که انگار یه صدایی بهم گفت که الان بری بهتره و من همیشه عاشق این صدای درونم که با من حرف میزند و من گفتم چشم و انجام میدم و آماده شده ام و رفتم بانک که چقدر شلوغ بود و بعد کلی باجه بود و اول رفتم پیش یه کارمند بانک که کارم رو انجام بده که چقدر کارمند بانک خوبی بود و در جواب سلام من گفتم سلام بابا جون، دخترم کاری میخواهی برات انجام بدم و گفتم که ۱ تومن پول میخوام ولی فقط تراول ۵۰ تومنی یا ۱۰۰ تومنی باشد میخوام گفت نداریم الان فقط ده تومنی حالا دوست داری برو باجه های دیگه هم سوال کن من رفتم باجه دیگه و همزمان با من یه خانمی اومد گفت من ۳ تومن پول نقد میخوام و من هم گفتم یه تومن میخوام کارمند بانک گفت ۳ تومن میدم به این خانم چون سریع تر اومده ولی برای شما ندارم من هم هیچی نگفتم و خواستم برم که یهویی همان صدای بهم گفت بایست همین باجه و نرو و من هم صبر کرده ام و ایستاده ام و نفر بعد که رفت کارش رو انجام بده و کارش تموم شد و کارمند بانک صدام زد و گفت خانم بیاد الان این خانم ۱ میلیون تومان پول نقد و فقط تراول ۵۰ تومنی آورد بیاد برای شما و بهم گفت خانم شما چقدر خوش شانسی و من گرفتم و تشکر کردم و با خودم گفتم خدایا ممنونم که چقدر همه جور هوای من رو داری و براحتی این خواسته وارد زندگی من شد.
من داشتم زبان انگلیسی میخوندم که در ذهنم با خودم گفتم مانتو مشکی خریدم و اگه یک شلوار لی رنگ روشن هم باهاش بخرم خیلی محشر میشه ولی الان بازار شلوغ بزار بعد عید میخرم و بیخیال شده ام و خوندن زبان رو تموم کرده ام که یهو خواهر شوهرم زنگ زد گفت آرزو بیا با هم بریم بازار و گفتم بازارشلوغ و نمیام و اصرار که من یه کار مهم دارم و تنها هستم و باهام بیام و باهاش رفتم و کارش رو انجام داد و گفت آرزو این مغازه شلوارهاش خیلی خوبه بریم باهام نگاه کنیم و رفت بخره و من بعد یادم اومد که خودمم هم میخواستم شلوار لی بخرم و همون جا خدا رو شکر کرده ام که من یادم بره خداوند همه چیز یادش و ما رو همیشه هدایت میکند و دقیقا همان جنس با همان رنگ رو باقیمت خیلی خیلی مناسب من خریدم خیلی راحت
از موقعی که نوشتم که میخواهم یک ماشین شخصی برای خودم داشته باشم بدون اینکه به شوهرم بگم دیدم شوهرم داره پولهاش رو کارت به کارت میکنه داخل یه کارت دیگه برای بانک دیگه اول کار نداشتم چون در امورات و کارهای شوهرم زیاد دخالت نمیکنم و با خودم میگویم که شوهرم یک انسان و توسط خداوند آزاد خلق شده است به اسم شوهر که نباید در حالت اسارات باشد بلکه همراه زندگی من است و من کاملا اون رو آزاد گذاشتم و شکر خدا در کارش هم داره عالی پیشرفت میکند. بعد خودش اومد بهم گفت که آرزو من دارم پولهایم رو به یه مقداری میرسونم که بتونم یه وام بگیرم که برات ماشین بخرم که راحت کارهاتو انجام بدی من یه لحظه خیلی خوشحال شده ام و هم خندیدم که خدایا تو چطور اینقدر حواست به همه چیز هست از شوهرم تشکر کردم و واقعا چقدر خوشحال شده ام که خداوند خواسته های مارا خیلی خیلی راحت وارد زندگیمان می کند.
من همانطور که خیلی راحت و طبیعی و لذت بخش لاغر و متناسب شده ام و همین چند روز پیش رفته بودم مانتو پرو کنم و ازم پرسید خانوم سایز شما چند من گفتم ۴۲ و بعد مانتو بهم داد و پرو کردم و خوشم اومد بعد اومدم حساب کنم گفت خانوم سایز شما ۴۰ و من سایز ۴۰ رو به شما دادم و من چقدر خوشحال شده ام که در مسیر لاغری و تناسب اندام هستم و الان سایز مانتوم به ۴۰ رسید و بدون اینکه متوجه باشم من در مسیر تناسب اندام هستم ، همانطور که اینقدر راحت متناسب شده ام ، خدای لاغری من برای من خدای باروری و بچه دار شدن هم میشود و خواسته من هم براحتی وارد زندگی من میشود خدای من خدای فراوانی و بینهایت هست هر دقیقه ۲۵۰ نوزاد داره وارد این دنیای مادی میشود، یکی از زنان فامیل ما از سال ۱۳۹۴ تا الان ۹ تا بچه آورده، پس یه دونه بچه برای من یک خواسته جزئی و کوچک و پیش پا افتاده برای خدای من هست و براحتی وارد زندگی من میکند.
خدای من خدای فراوانی و بینهایت هست و مجله فوربز اعلام کرد که سال ۲۰۲۰ کشور ایران رکورد میلیونر ها را شکسته و چقدر پول و ثروت در کشورم زیاد است که این همه ثروتمند زیادتر شده اند پس خدای فراونی براحتی پول و ثروت رو وارد زندگی من نیز میکند و کیفیت زندگی من رو افزایش میدهد، و من براحتی میتوانم خونه ۱۲۰ متری نوساز با دوتاپارکینگ و ماشینهای مورد علاقه مون رو براحتی بخریم چون یکی از فامیل ها قبلا وضعیت مالی خوبی نداشت و مرد سواد هم نداشت و الان آنچنان پولدار شده و این نشان میدهد که برای پولدار شدن نیاز به سواد بالا یا پارتی یا رابطه نداری به خدا وصل بشی برات همه چیز میشه و پول و ثروت و سلامتی و همه نعمت ها را براحتی وارد زندگی مان میکند.
نگرش کمبود در ما احساس ترس و نگرانی میکند ولی احساس فراوانی شور و شوق زندگی کردن میدهد پس در ادامه زندگی احساس ما میشود قطب نمای مسیر زندگیمان که اگر احساس ترس داریم خواسته هایمان دارند از ما دور میشوند و اگر احساس شور و شوق همراه آرامش داریم در مسیر رسیدن به خواسته هایمان هستیم.
خواسته های من برای خداوند جزئی از جز است خدایی که آفرینده این جهان هستی این کهکشان این پرندگان و انواع و اقسام موجودات و حشرات و این کوها و درختان این بینهایت نعمت هاست و هر چیز رو که نگاه کنی رو به گستردگی و افزایش است، و من هم جزئی از همین سیستمی هستم که خدا داره به زیبایی هر چه تمامتر مدیریت میکند و انتظارم این که خداوند براحتی و به آسانی خواسته هایم را وارد زندگیم کند.
من در صف دریافت کنندگان نعمت های الهی هستم.
با یاد ونام خدای بی نهایت، خدایی که در ثروت،قدرت،فراوانی و عشق و گسترش و خلاقیت بی انتهاست.
تا قبل از آشنایی با قوانین جذب و باور و همین طور تا قبل از این که با سایت استاد عطار روشن آشنا بشم باور من روی کمبودها بود.
کمبود پول و ثروت،کمبود کار،کمبود شغل مناسب،کمبود آب و خونه و انواع چیزای دیگه.
سال های اول ازدواجم مستاجر بودیم یادمه هر وقت می خواستم جابجا بشم همیشه می گفتم مگه خونه گیر میاد؟
تازه اگه گیر بیاد چقد پول پیش میخواد و…
یعنی همیشه نظرم رو کمبودها می چرخید
آدم با حساب وکتابی بودم از خیلی خریدها می گذشتم و به حساب اینکه حالا نیازش نداریم میذاشتم و فکر می کردم اینجوری می تونم پول بیشتری پس انداز کنم.
الان با حضور توسایت استاد،خوندن دیدگاه ها و مطالبشون،خوندن دیدگاه دوستان متوجه میشم که چه باورهای اشتباهی رو این مدت با خودم داشتم.
خداوند بی نهایته فقط کافیه با تمام وجود اینو باور داشته باشم،ثروت خدا بی انتهاست، بارون،رودخونه ها،سبزه زارها و دشت ها، درختان میوه و…همه نشون از بی نهایت فراوانی خداونده.
این همه سال داره ساخت وساز صورت می گیره این همه خودرو وماشین تو دنیا تولید میشه با قیمتای بالا
اما بازم خریدار داره پس توان وقدرت خرید مردم کم نشده بلکه روبه گسترش و بیشتر شدن هم داره.
این روزای آخر سال وقتی برای خرید میرم بازار می بینم مردم همه در حال خرید عید هستن و تازه می بینم که بعضی پاساژها و مغازه ها چقد شلوغن که باید نوبت بگیری. اینا همه نشان دهنده فراوانی نعمته.
درمورد اطرافیان خودم خیلیا هستن که سال به سال پیشرفت مالی بهتری دارن خونه عوض می کنن ماشین مدل بالاتری میخرن حتما در عمق باوراشون تنظیمات روی بی نهایت بودن نعمت های الهی است.
درمورد مثال از زندگی خودم خرید دوچرخه برای دخترم وقتی که مستاجر بودیم و نمی خواستم خیلی خونه و وسایلم شلوغ باشه اما خواسته اون به راحتی برآورده شد.
یا خرید پلی فور واسه پسرم که اونم در عرض مدت کوتاهی به خواسته اش رسید چون مرتب درمورد بازی با پلی فور و انواع بازیای اون جستجو می کرد وتو یوتیوپ فیلم و کلیپ می دید خیلی زود به این خواسته خودش رسید.
خودم خیلی راحت تونستم گوی مدل بالاتری بخرم.
ماشینمونو عوض کنیم و مدل بهتری بخریم و…
بی نهایت بودن خداوند رو حتی در قطره های باران،فراوانی محصولات کشاورزی،آب دریاها و اقیانوس ها و کوه و دشت وسبزه زارها میشه به راحتی حس کرد.
خداوند ثروتش بی انتهاست و من ایمان به بی نهایت بودن خداوند دارم.
خواسته های من پیش قدرت وعظمت خداوند ناچیزه و
ایمان دارم که به زودی دونه دونه آرزوهامو تیک میزنم و بابتش خدا رو شکرمی کنم.
خدایا سپاسگزارم🤲
من در خانواده ای بزرگ شدم که قبل از اینکه دست چپ و راستم را تشخیص بدهم و یا بهتره بگم قبل از یاد گرفتن کلمه بابا یا مامان این جمله در ذهنم نقش بسته که ( باباتون نداره و خودتون باید فکری به حال خودتون کنید )این جمله روزی یکبار به من گفته میشد و سمبلی افتخار آمیز برای مادرم از تعریف فرزندانش که من بچه هام را طوری بزرگ کرده ام که یادشون داده ام باباشون ندارد و روی پای خودشون بزرگ شوند.تا اینجای داستان از نگاه هر کسی خوبه که من و داداشم یاد گرفتیم به دنبال کسی نباشیم که برای ما کاری انجام دهد و این روند زندگی ما شده بود که فقط به خودمون تکیه کنیم و دنبال هیچ فردی و چیزی نباشیم ولی از موقعی که با قوانین زیبای خداوند و اگاهی های ناب آشنا شده ام متوجه شدم که فقط این جمله یک گزینه مثبت داشته اینکه توانایی هام را بشناسم و این تا اینجا برای من باعث شده که از پس هر کاری بربیایم و همیشه هم دست به هر کاری زدم موفق بودم و بابت این بسیار سپاسگذارم که میدانم که میتوانمولی باوری دیگری درون من کاشته شد پدر بودن مساویست با بی پولی
داشتن ضعف اینکه هیچ وقت از کسی تقاضا نکنم و درخواستی نداشته باشم چون بهمون گفته شده بچه هام روی پای خودشون هستند پس این یک سمبل،نماد،اعتقاد برای من شده که اگر از کسی درخواست کنم کسی بهم کمک کنه من ضعیفم حتی باعث شده حتی از خدایم هم نخواهمباعث نگاه کمبود و نبودن شده بود و این نگرش همچنان در مادرم ادامه داره و هر جایی که باشد باز دارد همین را بازگو میکند و حتی هنوز به خودمون تکرار میکنه
ولی ایا میداند که چه تاثیری در نگرش خودش ایجاد کرده که همچنان داره اصرار میورزه به این اعتقادش
چون این روند باز ادامه دار شده
اما چطور
با ایجاد این نگرش در نوه خودشان به پسر برادرم که دقیقا همین تعریف را در اون ایجاد کرده اند اما شدیدتر و این اضافه که ببین پول در اوردن سخته که بابات داره دو جا کار میکنهبه صورتی که برادرزاده ام رتبه اول است در درسش بسیار موفق در رشته تجربی ولی چون الگوی پدرش جلوی چشمش هست که او هم رشته تجربی و موفقیتی ندارد تصمیم داره بخاطر باور کمبود و موفق نبودن در اون رشته ای که درس خونده وارد بازار کار شود آیا این تصمیم آگاهانه هست یا براساس القاهای اطرافیان و باورهای که در درونش ایجاد شده در مورد خودم هم هنوز همین طور هست وقتی میخواهم از کسی درخواستی کنن از کسی چیزی بخواهم سختم هست چون فکر میکنم زیر بار منتش میرومضایع میشومکسی جوابم را نمیدهد و….که دقیقا هم در بعضی موارد همین طور باهام برخورد میشود چون باوری پنهان در من بوده که شاخه هایی ازش رشد کرده
اگر نگرش شما درباره دنیای مادی بر مبنای کمبود باشد هرگز خواسته های شما برآورده نخواهد شد چون شما انتظار برآورده شدنش را ندارید.
ولی نگرش من این بوده و هنوز هم هست ولی خداروشکر کمتر شده ولی خوب مقاوت هایی هنوز دارم که خودم باید کاری را انجام بدهم تا خودم دست بکار نشم نمیشه و وقتی هم خودم بخواهم انجام بدهم نیاز به فیزیک و تلاش فیزیکی دارم که این هم خودش مستلزم کسب مهارت فیزیکی هست که چندین بار برام پیش اومده که تا جاهایی ادامه داشته و باعث خستگی و فشار روحی میشود چون تلاش فیزیکی هر چقدر هم در اون استمرار داشته باشی تا یه جایی ادامه داره تا یه جایی میتونم خودم همه جا حضور داشته باشم بعدش چی ؟؟؟تا کجا میتونم ادامه بدم؟؟؟
مهارت داشتن خوبه و عالیست ولی در چند کار،هنر و هر چیزی میتوانم مهارت کسب کنم و نگرش من اینه که در هر کاری که میخواهم انجام دهم که باعث موفقیتم بشود باید مهارت کسب کنم در اون کار تبحر داشته باشم تا هر کجا را بتونم مدیریت کنم و از پسش بربیام و اگر مشکلی پیش اومد بتونم کنترلش کنمپس یکی از لازمه های من برای داشتن مهارت نگرش مشکل ایجاد شدن هست
( این قسمت میشه خودشناسی بوسیله نوشتن توضیح دادن مسائل و نگرش که از دلش باورهایی پیدا میشه که همون سرمنشا هست )پس من به دنبال کسب مهارت هستم که بتوانم از پس مشکل بربیام نه اینکه مهارت را کسب کنم برای موفقیتم که بسیار ادمها هستند که بدون داشتن مهارت در درجات عالی و جاهایی هستند که موفق هم هستند و یاد گرفته اندآیا من در لاغری مهارت داشتم ؟؟؟
ولی به یک چیز ایمان دارمبه بی نهایت بودن خداوند
ایا این باور در من عمیق هست ؟؟؟آیا کاملا قبولش دارم؟؟؟
حقیقتا نه
حتی با درخواستی که به تازگی و در عین ناباوری برایم اجابت شد ولی باز هم میترسم باز هم شک دارم ولی میخواهم با ایمان و قلبی باز هر روزم را زندگی کنماز خداوند میخواهم بیشتر با نشانه هایش مرا قوی کند تا با عمق وجودم بیشتر درک کنم
میخواهم با آسانی و راحتی خدایم را بیشتر بشناسم
چرا هر بار در حرفهام در توضیحاتم در خواسته هایم میگویم آسونی و راحتی
چون میترسم
برای اینکه ایمانم قوی نیست بخاطر اینکه فکر میکنم اگه نگم سختی در پیش رو هست ولی با هر آسانی آسانی دیگر هست با هر شادی شادی دیگر
دوست دارم این اتفاق را تشریح تا هم ردپایی برای خودم باشد تا ابد که خداوند چطور و چگونه برایم انگونه که خواسته انجام داد و چطور من سهم خودم را انجام دادم و خداوند سهم خودش را و اینکه در درخواستم به خداوند چگونه باید باشم
حدود یک ماهی بود که با رئیسم بر سر فرستادن من برای کار در محلی دیگر اختلاف نظر داشتم و اینکه من مقاومت شدیدی در برابرش نشون میدادم و به خاطر کمبود نفرات میخواست برلی انجام ماموریت به اهواز و مناطق اطراف اهواز بفرستد ولی من بخاطر سرمای موجود در این مناطق و این فصل سال مدام در ذهنم به جنگ و دعوا بودم تا جایی که چندین بار رفتم و حضوری اعلام کردم حواست باشه من را نفرستی طبق این شرایط که الان وسایل گرمایشی همراه ندارم و برم اونجا سرما میخوریم من از سرما نمیتونم کار کنم و مدام داشتم این فرایند توجه به ناخواسته را گسترش میدادم خوب اون کار به اتمام رسید و در ظاهر کار تمام شد و از سر من گذشت ولی باز این بُلد رئیسم شده بود که میفرستمت و هر بار من در درونم بهش واکنش میدادمتا ۳ روز پیش که دوباره اعلام شد که نفر نیست و من و یک همکار دیگه باید بریم اهواز و اونهم برای کار در قسمت دیگری که هیچ ربطی به قسمتی که من مشغول ان هستم ندارد دوباره درگیری درونی ولی خدا هر لحظه حضور دارد آموزش ها و آگاهی ها از راه رسیدند و با خودم گفت در این لحظه من چی میخواممن که فهمیدم چی نمیخوام الان چی میخواممیخواهم در همین مکان و با این شرایط باشم شروع کردم به تجسم و اعراض به اون عملکار به جایی کشید که حتی بلیط پرواز هم برامون گرفته شد برای تاریخ امروز ۱۴۰۲.۱۲.۱۵و باز هم من اعراض کردم و توجهی نکردم و با خودممیگفتم چی میخواهم و ادامه دادمتا دیروز ظهر که طبق شرایطی که امکانش نبود اعلام کردند کار عقب افتاده و نیازی و رفتن ما نیست و تا اون زمان هم که کار شروع شود گروهی دیگر آزاد شده اند و اونها به جای شما میروند من باید چیکار میکردم تا شرایط طبق میل و خواسته من پیش رود ؟؟؟با چند نفر باید حرف میزدم و چقدر تلاش فیزیکی و راه حل های مختلف که بروم و هر جایی هم در ذهنم به این مرحله میرسید که دبگه بلیط پرواز براتون گرفته اند و حتی هم اگر کاری نباشد باید برید ولی الان با خیال راحت در همان موقعیت خودم هستم و دارم این تجربه را مینویسم که از کی خواستم و چگونه برایم رقم زدو این میشود
بی نهایت بودن خداوند
و الان هم برای خواسته بعدیم اقداممیکنم و از خدایی میخواهم که ناممکن ها ممکن میکندبه روشی که انگشت به دهان میمانی که چقدر راحت که نیازی به هیچ فشار و درگیری و تلاش فیزیکی ای نیست بلکه ایمان و پایبند بودن و خواستن از خداوند
هر روز تلاش میکنم که نگاهم به خدا باشد تمرین میکنم که درخواست کنم و اینکه هر آنچه بخواهم وجود دارد و فراوانی بسیار هست با تغییر نگرشم هر آنچه بخواهم برایم در اختیارم قرار میگیره
۱۴۰۲.۱۲.۱۵
سلام خدمت استاد عزیز و مهربانم و دوستان گرامی
چقدر نکته عالی تو این آگاهی ذکر شده بود. واقعا من تا قبل از مطالعه نوشته های باورساز نمیدونستم اصلا ویژگی بی نهایت بودن خدا یعنی چی هر چند، میتونم بگم که نحوه هدایت شدن من به روش لاغری با ذهن و سایت شما استاد عزیز ذهنم کاملا آماده پذیرش این مساله شده بود چون من از تمامی راه حل ها ناامید بودم و گزینه جراحی رو که اصلا جزء گزینه هام نبود ولی از همه راه حل ها ناامید بودم و پیش خودم اعتراف کرده بودم که من دیگه هیییچ راه حلی بلد نیستم دیگه نمیدونم اما عجیب بود که از خدا انتظار داشتم که بهم راه دیگ ای رو نشون بده یعنی من به تجربه به ویژگی بی نهایت بودن خدا ایمان آوردم و قلبا گفتم خدایا محاله تو برای من راه حلی نداشته باشی تو از تنوع روحیات بنده هات باخبری هر کسی آماده پذیرش یه راهیه حتما برای هر بنده ای یه راه حلی داری..به طرز شگفت انگیزی از خدا انتظار داشتم راهی رو نشونم بده که ذهن محدود من به اون قد نداده و گفتم تسلیم تسلیمم که خدارو هزاران بار شکر میکنم که در کمترین زمان منو هدایت کرد به سایت ارزشمند شما استاد عزیزم.
برام بشدت این هدایت الهی جالبه که از اولین گام تا این گام ۱۱ این دوره ارزشمند هر کدوم از صفات و ویژگی های خداوند رو که برای ما بیان کردید همه رو در نحوه هدایت شدنمون به سایت ارزشمند شما میتونیم ببینیم یعنی اگر بخوایم برای هر ویژگی خداوند که تا الان یاد گرفتیم نمونه بیاریم من توجه کردم هر بار از هدایت خودم به سایت شما مثال زدم. استاد خیلیی جالبه یعنی خداوند برای هر هدایت با تمام ویژگی های خودش وارد عمل میشه و پاسخ میده.استاد عجب نکته ای رو الان حین نوشتن کامنتم متوجه شدم بله درسته خداوند برای هر بار که میخواد خواسته مارو اجابت کنه و هدایتمون کنه با تمام ویژگی هاش انجامش میده و دلیلش هم اینه که تا الان من در هر کامنتی که برای هر گام نوشتم اول از همه نحوه هدایت شدنم به روش لاغری با ذهن بعنوان مثال برام تداعی شده😍
من دارم تکاملی برای ایمان به ویژگی های خداوند پیش میرم و هر بار که هر گام رو میخونم سعی میکنم یادآوریش میکنم مثلا وقتی در ساعت خاصی در جایی باشم که از نظر منِ قبلی الان تاکسی گیرم نمیاد ولی حالا میگم بی نهایت بودن خداوند کمکم میکنه الان اینجا این ساعت ماشین گیرم بیاد و دقیقا همینم میشه.
_استاد یه نمونه یادم میاد از تجربه خودم، دو سال پیش خواهرم با همسرش دچار اختلاف خیلیی شدید شد و برای قهر اومد خونمون خیلییی اوضاع شدیداا سختی از هر لحاظی برامون ایجاد شد. بار روانی این مساله و تنش هایی که توی خانواده مون ایجاد شد خیلی گسترده بود. من وقتی اوضاع و احوال و شرایط خونه مون و این اختلاف رو دیدم بشدت ناامید بودم و میگفتم قراره اوضاع همیشه همین بمونه و طلاق خواهرم رو با وجود ۴تا بچه که دوتا از بچه هاش تو سن بلوغ بودن و دوتا کوچیک؛ حتمی میدونستم و کار به دادگاه هم کشید.هر چند من سعی کردم دخالت نکنم اما چون کار به دادگاه کشیده بود منو دخالت میدادن و منم تحت فشار بودم.
من شدیدا ناامید بودم و وقتی شرایط رو میدیدم فکر میکردم قراره تا همیشه همین بمونه اما باورتون نمیشه اون اختلافات گسترده بعد از مدتی با یک اتفاق ظاهرا بد و مختصر کاامل و در کوتاه ترین مدت حل شد به آسون ترین شکل و من شدیدا تعحب کردم و فقط گفتم این یه معجزه اس و غیر از معجزه خدا نیست.
پسر خواهرم اومده بود پیش خواهرم ک مامانشو ببینه که همون شب حالش بد شد با بابام بردنش بیمارستان و گفتن آپاندیس داره و باید جراحی بشه و رضایت پدرش شرطه.
شوهر خواهرم از شهرستان فرداش اومد و باید برای چند روزی میموند و همین جراحی پسر خواهرم و بستری شدنش باعث آشتی خواهرم با شوهرش شد و دوباره باهم قول و قرار گذاشتن و خیلیی زود به تفاهم رسیدن و رفتن سر خونه زندگیشون و خدا رو شکر بعد از اون اختلاف وحشتناک من دیگه ندیدم مشکلی پیش بیاد و دوتاشون انگار دوباره باهم برای ادامه زندگی به تفاهم جدیدی رسیدن و خدارو شکر الان هر دوی اونا رابطه شون خیلیی حسنه شده و من هر بار که اون جریان یادم میاد با اعتقاددراسخ میگم فقط و فقط خدا بود که این مساله رو به طرز عجیب و غیرقابل پیش بینی درست کرد. انگار که قبلش هیج اتفاقی نیوفتاده بود…استاد معجزه بود….
خیلی خدارو شکر میکنم که در این برهه از زمان با این آگاهی ها دارم آشنا میشم این آگاهی ها نجات دهنده ان استاد خیلییی عظمت این آگاهی ها بالاست. این مطالب برای من عین مراقبه اس عین مدیتیشن میمونه خیلییی خوشحالم که فرصت استفاده و آگاهی پیدا کردن از این مطالب ناب رو پیدا کردم اونم کجا؟ جایی که ما برای لاغری و تناسب فکر و ذهنمون اومده بودیم نتیجه گرفتیم اعتمادمون صد در صد شد و حالا خدا گفت تناسب فکری فقط تو زمینه لاغری میخواستی اما من فراترش رو بهت میدم تناسب در همه جنبه های زندگی رو بهت میدم اونم از زبان همون استادی که بهش اعتماد کامل داری و روشش رو امتحان کردی و نتیجه گرفتی…زمانی که همه مون آماده پذیرش هدایت از زبان شمارو پیدا کردیم💕
استاد ببینید طرح الهی ما چقدر زیباست خداوند اول پایه های اعتماد مارو پی ریزی کرد وقتی محکم شد روز به روز آگاهی رو برای ما گسترده تر کرد در همه زمینه ها داره تعمیمش میده.
خیلیییی خوشحالم که خداوند از زبان شخصی داره خودشو به من معرفی میکنه که من قلبا دوسش دارم و بهش اعتماد کامل دارم.
خداوند در انتخاب پیام آورش هم برای هر بنده ای طرح الهی خاص خودشو داره.
خدایا بینهایت ازت سپاسگذارم.استاد عزیزم بینهایت از شما سپاسگذارم که اینقدر مسئولیت پذیر و مشتاق هستید در انتقال آگاهی ها و عمل به هدایت الهی 🙏🏻
استاد خداقوت بهتون میگم سایه تون مستدام خیلی دوستتون دارم🙏🏻🌹
سلام استاد عزیزم
استاد من یک سوال داشتم الان به ذهنم رسید خیلی درگیر شدم .
میخواستم بدونم قانون جذب در مورد رسیدن به خواسته ها وارزوها واهداف با شناخت خداوند صحبت میکنه.
درین دوره هم شما در مورد رسیدن به آرزوها با کمک خداوند صحبت میکنید یعنی برای خداشناسی ومعنویت وعرفان تنها رسیدن به آرزوها کافیه یعنی اگر در رسیدن به اهداف موفق عمل کردیم دیگه خداشناس شدیم دیگه عارف شدیم
نمیدونم چطور بیان کنم من عاشق خداشناسی بودم وهستم آیا همین دوره ها کافیه برای خداشناس شدن یعنی دیگه قانون جذب آخروته خداشناسی وعرفان ومعنویت هست یعنی ما دیگه راه خداشناسی رو پیدا کردیم به معمای جهان هستی پی بردیم تموم شده
نمیدونم تونستم منظورمو بیان کنم یا نه
منظورم اینه یعنی رسیدن به خدا یعنی رسیدن به آرزوهامون هست ما پس کی به خدا میرسیم ما همش در پی آرزوهامون هستیم ومیخوام با خدا به آرزوها برسیم پس به خدا کی میرسیم.
حالا که ما فهمیدیم خدا انرژی بینهایته خدارو دیگه شناختیم
ممنون میشم منو از سردرگمی رها کنید
سلام و درود
چه سوال خوبی
به اندازه ای که به آرزوهات برسی می تونی به صفات انسانی که الگو گرفته از خداوند هستند نزدیک بشی و این به نظر من برای معنویت کافیه.
منتظر خبرهای عالی شما هستم👌
سلام استاد خوب هستین
ممنونم بابت پاسختون ولی من دوست دارم بچه ها هم جواب بدن خودم هم میخوام فکر کنم خداوند خودش سوال ایجاد کرد در ذهنم وحتما پاسخ خوبی هم داره منم دوست دارم فکر کنم بهش چون برام مهمه جواب شما خوبه ولی خیلی کوتاه هست ومنو قانع نگرد
ممنون میشم استوری کنید پیام منو تا هر کس خواست جواب بده ممنون
سلام و درود
سوال رو با توضیحات و شرح کامل در بخش همفکری ثبت کنید.
به نام خدای مهربان
من به بی نهایت بودن خدا ایمان دارم
نگرش کمبود یکی از پاشنه آشیل های منو بعد آشنایی با قوانین متوجه شدم این نگرش داره چه بلایی سرم میارههر وقت چیزی میخواستم میگفتم ولش کن اگر من بخرم ،پول تموم میشه لنگ میمیونیم تا آخر ماهآخ که چقدر این نگرش به من ضربه زده و من باید روش حسابی کار کنم
من فک میکردم ورودی هامو کنترل میکنم بعد ها فهمیدم ورودی فقط تی وی و شبکه های مجازی نیست گفتگو های من با خودم و همین صحبت های به ظاهر ساده با اطرافیان که اصلا حواسمون بهشون نیست مهمترین ورودی ها هستن
دیشب مهمونی داشتم و وقتی مثال های شما رو خوندم دیدم چقدر از گفتگو هایی که بین ما رد و بدل شد تایید کمبود بود
جای پارک دیگه هیچ جا نیست دارو سهمیه بندی شده پول دست آدم نمیمونه چیزی خریدنی نیست و…..
این حرفا رو شنیدم ولی متوجه نشدم چه تاثیری داره رو ناخودآگاهم میزارههر کدوم از این حرفا رو که میشنوم یه حس نگرانی میاد سراغمو همین حس میشه فرکانس و ارسال میشه به جهان و اتفاقات همسان با اون وارد زندگی من میشن بعد تعجب میکنم که چرا این اتفاقات وارد زندگی من میشن همین خورد خورد این ورودی ها کلی نگرش و باور کمبود رووتو ذهن من ایجاد کرد
استاد به چه نکته ای اشاره کردید ما حتی وقتی میخواهیم از فراوانی هم حرف بزنیم آخرش میرسونیم به کمبود مریصی خیلی زیاد شده (کمبود سلامتی)دزد خیلی زیاد شده (کمبود آدم درستکار)همه دروغ گو و کلاهبردارن(کمبود آدم صادق)من حتی وقتی میخواستم تو اینستا فعالیت کنم گفتم آنقدر تو این حوزه آدم زیاد شده که به من مشتری نمیرسه
جهان ،جهان فراوانی اما هر کسی به اندازه باور و عقیده ی خودش سهم میبره یکی باور داره مشتری فراوان و براش مشتری میاد یکی باور داره مشتری نیست و همین شاملش میشه
چند روز پیش برادرم میگفت اسنپ میشه خوب پول درآورد پر مشتری مخصوصا تهران ولی من خیلی وقت ها تو اسنپ بودم و راننده گفته از این شغل بدتر نیست
فقط درصدی کمی از. آدم هاکفایت میکنه و خدا یار و یاور آنهاست
بارها مثال برآورده شدن خواسته های بچه ها رو شنیده بودم اما این فکر که خواسته های بچه ها در حد اسباب بازی هست و خوب معلومه برآورده میشه د، ذهنم میچرخید ولی امروز فهمیدم ما خواسته بزرگ و کوچیک نداریم برای خدا یه عروسک با یه خونه بزرگ فرقی ندارهاین ماییم که تو ذهنمون بزرگ و کوچیک
ساختیم
دیروز تولد پسرم بود از ماه پیش گفت من پی اس فور یا پی اس فائو میخام قبل از شروع این دوره روز اول وقتی استاد گفتن خواسته هاتون رو نویسید دقیقا مثال پی اس فایو رو زدن و من به پسرم این صحبت ها رو انتقال دادم و بهش گفتم ار خدا درخواست کن اون منبع همه ثروت ها و نعمت هاست گفتم هر بار ذهنت گفت آخه چطوری مامان و بابات پول ندارن بگو چطوری به ما ربطی نداره پسرم این کاررو انجام داد حتی خود من بعصی وقتا نگران میشدم میگفتم اگر نشه چی اونوقت ایمان این بچه به خدا کم میشه ما هم شرایط خریدش رو نداشتیم میتونستم قسطی بخرم ولی من نمیخواستم این کار قسطی انجام بشه حتی بارها تتو ذهن خودم چرخید که آخه چطوری نه پولش رو داری نه میخای قسطی بگیری
خلاصه هر روز با پسرم راجع بهش صحبت میکردیم و کنترل ها ماشین هاشو به عنوان دسته میآوردیم و جلو تی وی بازی میکردیمروزی رو تصور میکردیم که دوستاش اومدن و دارن با هم بازی میکننتا اینکه برادرم خودش بهم زنگ زد و گفت که میخاد پی اس فورش رو بده به پسرم گفتم آخه خودت مگه بازی نمیکنی گفت من همش سرکارم تا وقتی شما بتونید براش بخرید این رو ببرید بازی کنه و قبل تولدش پی اس فور اینجا بود
چیزی که برام جالب بود این بود داداشم اصلا تا حالا چنین پیشنهادی نداده بود و نکته مهمش این بود که من اصلا بهش چیزی نگفته بودم اینهمه سال داداشم پی اس فور داشت و حتی یکبار این پیشنهاد که ببرید این رو نداده بود
پسرم به مادرم گفته بود که قرار برای تولدم این هدیه رو بگیرم و مادرم توخونه صحبت کرده بود و خدای مهربونم به قول استاد یه صحبت درگوشی با برادرم داشته وهمین اتفاق باعث شد پسرم ایمانش قوی تر بشهو دیدم میگه مامان من بعد این هر جیزی بخام از خدا میخام چقدر راحت جور میکنه
و خدا از جایی که گمان نمیبری روزی شامل حالت میکنه این خدا ثروتمند و بی نهایت اگر من نعمت دریافت نمیکنم بخاطر نگرش های خودمه
به اندازه اون نگرش ها سهم من از این دنیای بی نهایت نعمت هست
خیلی درخواست ها از خداوند. داشتم ولی حتی نشانه ای از برآورده شدنش رو ندیدمو امروز به لطف خدا و استاد عزیزم و مثال جالبشون دلیلش رو فهمیدم من به خیال خودم از خدا درخواست کرده بودم ولی نگرش کمبود مانع شده بودمثل اینگه من تمام وسایل رو گداشتم پشت در و اجازه ورود به هیچ نعمتی رو نمیدم و از پشت پنجره نشستم و فراوانی نعمت رک میبینم و حرص میخورم که چرا برای من نیست نعمت خدا هست منم که خودم رو در افکار محدود کننده زندانی کردم و اجازه ورود نمیدم باید این نگرش رو بسازم که هر چیزی که میخواهم رو خدا فراوان و بی اندازه ازش داره و به راحتی میتونه وارد زندگیم کنهفقط من نباید در رو ببندم
دلیل دریافت نعمت ها نگرش فراوانی است اینگه من واجبات یا مستحبات رو انجام میدم یا نتو اطرافم آدم هایی زیادی رو دیدم که نماز میخونن ولی پول ندارن یا اصلا اهل نماز و روزه و…نیستن ولی پول پارو میکنن بعد هر وقت این آدم ها رو میدیدم به عدالت خدا شک میکردیم
از آنجا که هر نگرشی درباره دنیای مادی داشته باشید همان نگرش را درباره خالق آن دنیا خواهید داشت بنابراین نگاه کمبود داشتن به زندگی منجر به شکل گیری نگاه کمبود نسبت به خداوند می شود
.باید از این جمله برای خودم یه اهرم رنج بسازم که اگر نگاه کمبود به هر چیزی در این دنیا داشته باشم انگار به خدا نگاه کمبود دارم ک این کفر و این بی احترامی به خداوند ک یه جورایی توهین به خدایی که فراوان نعمت داره
با ایمان به بی نهایت بودن خداوند انتظار قرار گرفتن انسان های فوق العاده در مسیر زندگی تان را داشته باشید که به شما کمک می کند تا به آرزوهایتان برسید
وفور مشتری ،آسان شدن کارها،دریافت عشق و محبت از دیگران همش از ایمان به بینهاین بودن خداوند میادو
من خیلی وقت ها برام تجربه این چنین پیش اومده البته به صورت ناآگاهانه بعد از فکر کردن به مثال هایی از زندگی این سوال برام ایجاد شد که من تو دریافت نعمت های زندگی ام که به آسونی وارد زندگیم شدن یعنی چه نگرشی داشتم ناخودآگاه ب بینهایت بودن خدا فکر کردم ولی نمیدونستم چطور این کار رو انجام دادم وقتی به داشته هام دقت کردم دیدم اون خواسته تو وجودم شکل گرفته و من اونو تو ذهنم یا دفترم نکه داشتم از قدرت تخیل استفاده کردم و لذت بردم و دیگه به جطور و چگونه انجام شدنش فکر نکردم و از یه راهی که فکرشو نمیکردم برآورده شده
سال پیش دوست داشتم به موهام رسیدگی کنم و لخت کنم ولی هزینه اش بالا بود من این خواسته رو نوشتم و چند تا عکس از نت گرفتم و نگاه میگردم مدام خودم رو با موهای ابریشمی و لخت تصور میکردمولی اصلا به چطور و چگونگی فکر نمیکردم با خودم میگفتم حتما یه روزی این کار رو میکنم تا اینکه خاله ام ما رو به باعشون مهمونی دعوت کرد و خودش بدون اینکه من بکم گفت چرا موهاتو پروتئین نمیکنی گفتم اتفاقا میخوام بکنم گفت از فلان سایت موادش رو بگیر من برات انجام میدم و خودش تمام کارها رو برام کرد با یک دهم اون هزینه
برآورده کردن خواسته های ما برای خدا هیچ چیز نیست.
ب نام یگانه بی همتا
خداوندبی نهایت لست خداوند صمد است خداوند قادر است خداوند رزاق است.اسماء نودونه گانه شانل صفات خداونداست.ولی خداوند شامل بی نهایت صفات است خداوند نهایت بی نهایت است. بله ما در شبانه روز همواره در برابر آماج صحبتها و خبرها و گله ها وشکایتهای منفی هستیم ک فکر نمی کنم هی وقت ب ساعت بکشه حتی ب دقیقه می کشه. و خوب نمیدونم ب چه دلیل ایجاد می شود،شاید بعضی اوقات اینقدر فشار روحی بر بعضیها وارد می شود این موارد پیش میآید واینکه ی جاهای اصلا باعث تعجب هس ک چرا چنین اتفاقاتی میفتد مثلا من خودم وقتی تو این دوره ها هستم همش سعی میکنم ب چیزهای منفی فکر و توجه نکنم ولی چن وقت پیش چن مورد مثلا دزدی البته ب صورت دله دزدی در ساختمونمون اتفاق افتاد یا اینکه مثلا در آن واحد در ساختمانمان چنتا چیز باهم خراب شده درسته خوب گفتن اینها درست نیس ک بگم چون باز هم جزو گله و شکایت محسوب میشود.
اخه برای خودم خیلی تعجب آور هست اخه چرا چنین میشه اخه چرا ی دفعه ای چنتا کار آدم باهم خراب میشه مثلا برای آسانسور دو ماه پیش کلی هزینه کردیم حدود دوازده میلون ولی الان باز دوباره خراب شد متصدی آسانسور اومده بود گفت ی قطعه دیگه اش ک خیلی هم خطرناک هست خراب شده وباز بلید هزینه کنیم و درستش کنیم خوب آدم بعضی چیزها رو میبینه ناخود آگاه نگران میشه.
در مورد بی نهایت بودن خداوند بله خیلی از ماها همش ب کمبودها توجه داریم همش فکر می کتیم کم میاد قحطی همش نگران هستیم مثلا خواهر من همش میگه فلانی اینقدر وسیله می خره برای خونه ما چرا کم می خریم.مثلادر مورد دختر همکارش گفته بود ک ی عامه وسیله خوراکی خریده بود ک نمیدونم گرون نشه یا کم نیاد ک اگر خدای نکرده قحطی بوجود آمد اونها کم نداشته باشند خوب مثلا ی مواد خوراکی مکه تا چ مدت سالم میمونه،گفته بود ی عالمه ماکارونی خریده بود در حالی که دو نفر بودند یک زن و شوهر با یک بچه کوچک بودند،نتونستند همه رو استفاده کنند و مجبور شدند ک دور بریزند خوب وقتی ما ب بی نهایت بودن خداوند ایمان نداشته باشیم این باعث میشه همش حرص بزنیم طمع داشته باشیم مادر من اصلا با این رویه یعنی انبار کردن مواد غذای موافق نیس از ترس اینکه مبادا کم بیاد یا گرون بشه من خودم هم اصلا موافق این موضوع نیستم،اخه چرا کسی باید چنین کاری کند،ب نظرم این نهایت خودخواهی است همش ب فکر خودمون یا کمبودهای خودمون باشیم،ب قول مادرم ک هیچ چی کم نیست همه چی هست چرا نیازه ما چیزی رو انبار کنیم منم دقیقا با این موضوع موافق هستم.من نظرم این هست که اگه خدای نکرده خدای نکرده چیزی بخواد کم باشه یا نباشه ما همه آدمها وظیفه داریم ک تو این شرایط ب همدیگر کمک و یاری برسانیم ن اینکه فقط ب فکر خودمون باشیم من همیشه دوست دارم فراوانی و برکت شامل همه باشه ن فقط شامل عده خاصی باشه پس من وقتی ب فکر فراوانی برای همه هستم پس ب بی نهایت بودن خداوند اعتمادو اعتقاد دارم.
چن روز،پیش،تا حالا پدرم دچار مشکلی شده بود چن روز پیش داشت میرفت شیراز خونه برادرم با توبوس داشت میرفت ک بین راه نرسیده ب تهران دچار خون ریزی معده شد وهم اینکه ب چنتا درمونگاه مراجعه کرد گفتن ما نمیتونیم شمارو بپذیریم ابن در حالی بود ک موقع رفتن،مادرم خیلی دلهره داشت چون پدرم پیر هست و سنی ازش گذشته است،همش بهش گف مواظب باش پیاده شدی ممکن موقع سوار شدن ماشین رو پیدا نکنی،چون پدرم خوب بخاطرکهولت سنش مشکل مقداری بینایی و مشکل شنوایی پیدا کرده خوب ما مقداری نگران بودیم والبته پدرم خیلی خیلی فرد با اعتماد ب نفسی است ومن ازین اعتماد ب نفس خیلی بالای پدرم خیلی خوشم میآید.من ب مادرم گفتم تور خدا حالا اینقدر استرس بهش نده برای چی اینقدر می ترسی نگران هستی.
من خودم زیاد نگران یا دلهره نداشتم پدرم هم ب مادرم گفت وای شما چقد من بی دست و پا فرض کردین.خوب اعتماد ب نفس خیلی خیلی زیاد پدرم و هم استرس مادرم ابن بار کار دست پدرم داد.
بگذریم ،خوب آخر شب بود وهم اینکه پدرم تنها با اون وضعیت چن جا هم رفت اون رو نپذیرفته بودن خوب در این حالت آدم چ فکری بابد کنه،من اینجا واقعا نگران شدم دلم خیلی شور افتاد ک چرا چنین وضعیتی برای پدرم بوجود آمد چرا هیچ جا نپذیرفتنش من اشکم جاری شد گفتم خدایا خودم و پدرم رو ب بی نهایت تو سپردم ک دیگ تو آخرین جا پدرم خیلی با اون کادر درمان افتاد ب دعوا ک چرا چنین کاری می کنید ی چیزی پهن کنین من همین جا روی زمین استراحت کنم،بعد ی آقایی خیلی انسان دوست و شرافتمند پدرم رو دید دلش بحالش سوخت و در حالی ک همراه همسرش بود پدرم رو سوار ماشینش کرد وما با اون آقای خیلی خوب و با معرفت در تماس بودیم او ب ما گفت اصلا نگران نباشید من ایشون رو خودم ب ی بیمارستان خیلی خوب می رسونم اصلا نگران نباشینمن مقداری نگران بودم ک پدرم برای راننده مشکلی پیش نیاره ک خدارو شکر خدارو شکر این آقا پدرم رو ب بیمارستان رسوندندو بستری کردند وفردای اونروز برادرم رفت دنبال پدرم و اورا برگردوند ولی پزشکان اونجا گفتن حتما باید ب شهر خودمان اومده بستری بشه و قلبش چک بشه و حتما آندوسکوپی و کارهای دیگه انجام بده و حالا جالبه ک پدرم می گفت من سالمم من سالمم هیچیم نیس نمی رم دکتر میگفت الان نمیرم دکتر دیگه اینقدر گفتیم قانع شد ک برود دکتروالان بستری هست و تحت درمان قرار داره.پس اینجا بی نهایت بودن خداوند در اون شهر غریب و تنها ب پدرم کمک کرد.
همیشه در پناه خداوند باشید.
به نام خداوند بی نهایت ها 🙏🏻😇
باسلام به استاد عزیزم و دوستان هم مسیرم ✋🥰❤
به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم قدم ۱۱
درک خودم از این آگاهی ها این بود که چقدر من ناسپاس بودم واین همه لطف ونعمتهای خدارو نمی دیدم و همیشه از کمبودها حرف می زدم از زمان کودکی شاهد این حرفها بودم وخودم هم یاد گرفته بودم من متاسفانه شاهد حرفهای زیادی ازطرف اطرافیان بودم از طرف مادرم بودم که می گفت فعلانی چقدر شانس داره شوهرش خوبه و نماز خونه و فلان چیز و خریده در صورتی از نظر مالی پدرم در شرایط فوق العاده بود در فامیل ما پدرم ثروتمند بود تازه ملک برای برادرش وپدرش می خرید وبه اسمشون می کرد وبه پدر ومادرش خیلی پول می داد وپدر بزرگم در روستا وضع مالیش خوب بود تمام خانواده پدرم همیشه توقع کمک زیادی داشتن وسلطه زیاد به پدرم داشتن وپدرم خیلی آنها براش مهم بودن حتی از بچه هاش ومادرم همیشه در حال خدمت کردن ومهمانی از فامیلها ودوستان پدرم بود خونه مایک روز نمیشد خلوت باشه وبدونه مهمون خودمون ۷ تا بچه بودیم وخدارو شکر خونه پدرم بزرگ بود ولی کل زندگی ما به خدمات رساندن به دیگرا ن گذشت وبه سختی می تونستیم درس بخوانیم ولی پدرمون همیشه سفره دار بود وما می گفتیم بس بابا ما درس داریم دعوا می کرد می گفت اختیار زندگیمون به شما نمی تونم بدم وکار خودشو می کرد انگار خودش وما براش مهم نبودیم ومن مجبور بودم شبها درس بخونم ولی اون زمانه ها هم خیلی چیز ها داشتیم که باید براش سپاس گذار بودم مثلا حیاط بزرگ که من خیلی وقت تنها در خیاط در گوشه ای برای خودم تنها می شدم وبا خدای خودم حرف میزدم ویا در دوران کودکی خیلی بازی می کردم واصلا کوچه نمیرفتم ودوستانم رو می آوردم تادر حیاط ما بازی کنن ویا برای خودم گل وسبزی می گاشتم وپدرم هیچ وقت من رو به ازدواج اجبار نکرد همیشه اجازه میداد خودم تصمیم بگیرم وخیلی دوست داشت ادامه تحصیل بدم نا گفته نباشه با این که پدرم جدی بود وبه هیچ یک از بچه هاش ابراز علاقه زیاد نمی کرد ولی چندین بار شنیدم من رو خیلی دوست داره به شدت به من اعتماد داشت ومی گفت اون فرق داره ومن هم همیشه پدرم رو یک جور دیگه دوست داشتم ودر دورانی که عاقل تر شدم هرگز از طرف من اذیت نشد و هیچ چالشی براش نداشتم و هیچ وقت نخواستم از طرف من غصه بخوره و براش از طرف پروردگار جهانیان طلب آرامش می کنم چون در دنیا نتونست آرامش داشته باشه و آگاه نبود ولی من برای تمام خدمتها و عشق که به ما داشت و پنهان می کرد از خداوند سعادت روبراش می خوام
ولی متأسفانه سپاس گذار بودن و شاد بودن در زندگی ما نبود از نظر عاطفی خیلی پدرم خسیس بود اصلا ابراز محبت رو بدش میآمد و جدی بود ودر محیط کار خیلی با دیگران خوب بود خیلی به دیگران پول میداد ولی هیچ وقت برای وجود زن و بچه هاش راضی نبود همیشه ما رو با دیگران مقایسه می شدیم ورابطه پدرم با برادر بزرگم به شدت بد بود و دعوا داشتن کلاخانواده پدریم خیلی بد اخلاق بودن و کنترل بر رفتارشان نداشتن و نیش و زبان به همه می زدن انتظاراتشان تمومی نداشت و بشدت حسادت داشتن ومن نیز متاسفانه در شرایط عاطفی متشنژ بزرگ شدم با ترس وبا حسرت دوست داشته شدن من خودم خیلی احساسی بودم وخیلی زود اشکم در میومدوخیلی بسیارزیاد پدر و مادرم رو دوست داشتم از نظر خوردن و پوشیدن در سطح بالای زندگی کردم واز نظر خونه و تمام امکانات در بهترین شرایط بودیم ولی از نظر روابط مادر وپدرم نتونستن خوب زندگی کنن وآرامش نداشتیم با وجود فراوانی زیاد در زندگیمان ما توجه مون به نداشته ها بود وبه داشته های دیگران حسرت می خوردیم من خودم به نداشتن آرامش در زندگیم حسرت می خوردم نداشتن مادرم وبه خاطر نبودن ها، ولی آرامش در زندگیم بود من نمی دیدم همین که پدرم به خاطر ما چقدر زحمت کشیده تا ما در راحتی باشیم بهترین لباسها بهترین لوازم مدرسه و بهترین مسافرتهاوغیره ولی من اینها رو متوجه نبودم ومی گفتم ای کاش هیچی نداشتیم ولی باهم مهربان بودیم و آرامش داشتیم و شاهد دعواها نبودیم وفکر می کردم پول زیاد پدرم باعث این مسائل هستش در صورتی که این نگرشم اشتباه بود پول خودش مایع آرامش هستش این نبود آرامش در زندگی پدر و مادرم از نگرش کمبود عشق سر چشمه می گرفت اونها خودشون این انتظار رو از زندگی داشتن که همه مردها وزنها باهم دعوا دارن یا پسرها بزرگ که بشن مایه عذاب پدر و مادر هستن پس همه اتفاق ناجالب در زندگی من از یک باور کمبود سرچشمه می گرفت نه از باور فراوانی و دلیل مشکلات پدرم رو پول دار بودنش می دونستم ولی اون پول ها فقط برای خدمت به ما در راحت تر زندگی کردن ما بودن واین ما بودیم که درست زندگی کردن رو بلد نبودیم به نظرم همین نگرش اشتباه ما که پول خوب نیست باعث شد که من در زندگیم دنبال خلق پول نباشم و مانع ورود پول رو به زندگیم گرفتم خدایا شکرت فهمیدم این من بودم که نعمت های تو رو شر دونستم ومایع غذاب کشیدن در زندگیم شدم تو فقط خیر رو به من دادی ومن با ذهنم چه نگرشهای اشتباه در خودم ایجاد کردم و حالا من ایمان دارم به بی نهایت خیر بودن تمام نعمتهایم در زندگیم و خیر بودن تمام افراد در زندگیم حتی اونهای رو مایع سختی من شده اندرو خیری از طرف تومی دونم اون نگرشهای اشتباه رو کنار می گذارم یکی از اونها داشتن برادر های هستن که ارث پدری ما رو حاضر به تقسیم نیستن من هم همیشه از شون ناراحت هستم حتی حاضر نیستم ببینمشون وحرفی در بارشون بزنم اونها خیلی نگرش کمبود دارن و ترس از کم شدن دارن حاضرم نشدن حق ۳خواهرشون بدن من این موضوع رو به بی نهایت فرصتهای خداوند سپردم وایمان دارم خدا به راحت ترین روش حقم رو بهم می رسونه بدون ایجاد ناراحتی و دعوا من دیگه دعوا رو از زندگیم خط می زنم دعوا واقعیت زندگی من نیست و نخواهد شد من نگرش خودم رو دارم که با صلح و دوستی همه ما به حق خودمون می رسیم و خوشبخت تر زندگی می کنیم خدایا خودت حلال تمام مشکلاتی که ما ایجاد کردیم هستی
خدا از بدو تولد و حتی قبل از اون من رو در فراوانی غرق کرده بود فراوانی مهر و محبت پدر و مادر و خواهر وبرادرم و همزمان در سلامتی کامل و همزمان تمام امکانات مثل خواراک و پوشاک من مهیا بود وهر روز در مسیر بزرگ تر شدنم همه نعمتها از طرف خداوند کسترش داده می شود خداوند از اول تا ابد قسم خورده که وفای به عهد می کنه ومن وقتی به گذشته ام تا به امروز نگاه می کنم جز فراوانی چیزی نمی بینم و پس تا حالا به وعده خودش عمل کرده و تا ازل هم به وفادارش عمل خواهد کرد از خداوند وفادار تر و گسترش دهنده تر نمیشه یافت خدایا برای تمام ناسپاسی های زندگیم معذرت می خوام وتو توبه پذیر مهربان هستی شکی در این مورد ندارم
خدایا دیگه باید مراقبه افکار وکلامم باشم در مورد کمبود حرفی نزنم وتوجه ونگرشم رو فراوانی ها باشه انتظارم بی نهایت بودن خدا در هر خواسته ام باشه
در ذهن خودم رسیدن به خواسته هام رو با تکیه به بی نهایت بودن خداوند آسون می کنم
خیلی ها ارث پدرشون بین خودشون با رعایت عدالت و عشق تقسیم کرده وبا صلح باهم بر خورد کرده اند من منهم دوست دارم این رو بچشم واز بی نهایت بودن خداوند به خواستم خواهم رسید
چون در زندگی شخصی خودم چندین بار با بی نهایت بودن خداوند به خواسته هام رسیدم همین خونهای درش ساکن هستیم از طرف خداوند برای استفاده ما داده شد چون یک پدر شوهر فوق العاده مهربان دارم که همیشه به ما کمک کرده درست با پدر خودم خیلی راحت نبودم ولی با پدر شوهرم بسیار راحت هستم از صمیم قلبم دوستش دارم وقتی بهش زنگ می زنم انگار با پدر خودم صحبت می کنم اگه نمی توانم اکنون با پدرم صحبت کنم وابراز علاقه کنم با پدر شوهرم به این خواسته ام رسیدهام وان هم من دختر خودش می دونه وبه همسرم میگه خیلی خوبه قدرشو بدون وقتی همسرم بهم می گه پدرم درباره تو اینو می که خیلی احساسم عالی میشه واز خداوند بابت رسیدن من به خواستم سپاس گذارم
و زمانی که در کودکی مادر م رو هم از دست داده بودم خدا یک مادر مهربان رو در زندگی من قرار داد تا کمتر احساس بی مادری کنم وخیلی مهربان بود من تاسال هانمیدونستم مادر واقعی من نیست ومن دوران خوب زیادی باهاش سپری کردم و چیزهای زیادی یاد گرفتم و براش آرزوی آرامش و سعادت در بارگاه خداوندی دارم این از بی نهایت بودن خداوند هست
در زندگیم همیشه دوست داشتم همسری داشته باشم شرایط من رو درک کنه وعاشقم باشه و خداوند همین کار روکرد همسر من مادر نداشت مثل خودم بود و سالها برای پدرم کار کرده بود وبا برادرم دوست بود با شرایط ما آشنا بود وخیلی پدرم رو دوست داشت پس این هم معجزه خداوند بود
من دوست داشتم اگه پسر داشته باشم با پدرش مهربان باشه باهم دوست باشن و آروم باشه ودنبال خلاف و دعوا نباشه خداوند از بی نهایت بودنش برام همین کار کرد پسرم آنقدر پدرشو دوست داره از من هم بیشتر بعضی وقتها حسودیم میشه و علاقه به کار باباش داره واز باباش می خواد کارشون پیشرفت بدن تازه بیشتر مراقب باباش تا اشتباه نکنه وبه سلامتش آسیب نزنه خدایا خودت این هدیه آسمونی رو برام دادی خودت بی نهایت خوشبختش و شاد و ثروتمند در سلامتی فراوان و غرق در عشقش کن عشق به خودش و خودت
من به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم
این بی نهایت ها زیاد برام اتفاق افتاده ولی متأسفانه انقدر نادیده گرفتم وبه کمبودها توجه داشتم
همین لحظه خدا داره یکی از بی نهایت بودنش رو نشون میده شهر ما گرم وخشک و چند سالی هست برف درست و درمانی نبارید و بارش باران کمی داشته و همه می گفتن امسال خشک سالی در پیش ولی چند روزی هست که ما شاهد بارش برف هستیم واین هم نشونه فراوانیهای خداوند برای تمام بنده هاش هستش
خوب تا حالا هرچی از طرف خداوند بوده پراز خیر وفراونی وبی نهایت راهها ثروتها وسلامتیها و عشق ها بوده وهر چه از طرف خودم بوده پر از شر بوده پس افکارم رو باید از کمبودها بردارم و توجه ام معطوف بر فراوانی ها باشه باید رسیدن به خواسته هام رو در ذهنم ساده کنم اگر از نظر من چه منطقی باشه یا نباشه برای خدا فرقی نمی کنه چون خدا عاری از منطق هست
پس هر منطقی که در ذهن من ثبت بشه به سیستم جهان هستی و خداوند منتقل میشه وبه همین دلیل هست که یکی به خواستش می رسه و دیگری به خواستش نمی رسه
علت نرسیدن به خواسته ها ربطی به صلاح وخیر بنده ها نیست بلکه تفاوت فقط در منطق رسیدن به خواسته هاست بنا براین رسیدن به خواسته ها رو در ذهنم کوچک می کنم و نگرش خیر و صلاحمدر نرسیدن به خواسته ها رو رد می کنم و خیر و صلاح من رسیدن به تمام خواسته هام هستش
فقط باید به بی نهایت بودن خداوند ایمان داشته باشم اون وقت که من هم زندگیم رو با کمک خداوند خلق می کنم واز پوسته زندگی قبلی که پراز محدودیت و کمبود و غم و ترس ونامیدی بود خلاص ورهامیشم
خدایا شکرت برای فراوانی های تو در تمام ابعاد زندگی همه ما انسانها فقط کافی در ذهنمون نگرش بی نهایت بودنت رو تقویت کنیم خ
به بی نهایت بودنت ایمان دارم
بی نهایت راه ،جای که راه رو من نمی بینم
بی نهایت مشتری ،که من باور کمبودش داشتم
به بی نهایت پول ،که من نمی دیدم
به بی نهایت استقلال مال که من باور نداشتم
به بی نهایت سلامتی ،که شاکرش نبودم
به بی نهایت عشق که با سردی برخورد کردم
به بی نهایت شادی که با غم سپری کردم
خدارو شکرت الان تمام بی نهایت ها تو قبول دارم و باورم شده
خدایا شکرت 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏
استاد با تمام وجودم سپاس گذارم برای ساخت باورهای درست در من و دوستانم شدید خداوند پشت و پناهتون باشه 🙏🙏🙏
به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️❤️
سلام
زندگی با کمک خداوند گام یازدهم من به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم
تمرین آموزشی ✍️
برداشت من از خوندن مطالب متن این قسمت اینه که نعمت های خداوند به وفور در جهان مادی و در زندگی اطرافیان مون وجود دارند
ماشین های خوب و مدل بالا ، خونه های شیک و با کلاس با متراژ بالا ، شادی و سلامتی ، ثروت و پول و درآمد عالی. ، تناسب اندام ،عشق….
اگه کمی دقت کنیم این نعمتهای خوب پاداش خداوند به بندگانشه که به وفور در اطراف مون میبینیم
حالا اگه بعضی از این نعمتهای خوب در زندگی من وجود نداره مشکل از بخشنده نبودن خداوند نیست و یا اینکه من فکر کنم که خداوند حتماً صلاح ندیده که به منم از این نعمتها و پاداش های خوب بده ، نه خداوند هیچ مشکلی با من و با هیچ کدوم از بنده هاش نداره
بلکه مشکل از منه که همه تمرکز و توجه مو روی کمبودها و چیزهای ناخواسته و دوست نداشتنی گذاشتم
مثلاً عروسی ، مهمونی ، تولد … دعوت شدیم عوض اینکه در اون مجلس شاد باشیم و از بودن در کنار هم لذت ببریم .دور میز با دوستان و آشنایان و اقوام نشستیم وفقط حرف از گرونی و نبودن پول و درآمد و نبودن دختر و پسر خوب برای ازدواج ، خیانت زوج ها ….. حرف میزنیم و آخر که مجلس تموم میشه میگیم نفهمیدیم کی تموم شد و آخر مجلس میبینیم که بین فامیل عروس و داماد سر موضوعات الکی دعوا شده و هیچ لذتی از اون جشن نبردیم بعد میگیم همینه دیگه عروسی همیشه آخرش دعواست
خب وقتی که ما همش تمرکز مون روی ناخواسته هاست دیگه گناه خداوند این وسط چیه؟
ما خودمون با افکار و عقاید و نگرش مون همه ی اون نعمتها و پاداشهای خوب و از خودمون دور کردیم و طبق قانون جذب همه ی اتفاقات ناخواسته و ناخوشایند و در زندگی مون جذب میکنیم
بعد خدا رو مقصر بخت و اقبال مون میدونیم که سرنوشتم اینه و خدا برام نخواسته
من در این مسیر دارم آموزش میبینم پس آموزش نیاز به تمرین و تکرار داره اینکه من بشینم فقط بخونم و بنویسم و عمل نکنم هیچ فایده ای نداره
و هیچ تغییری در زندگیم رخ نمیده
باید در زندگی از این آموزش ها استفاده کنی و به اونا عمل کنی البته که خوندن و نوشتن راحته و عمل کردن سخت تره البته من خودمو میگم اشتباه و خطا زیاد دارم ولی به محض اینکه متوجه میشم سریع اصلاحش میکنم
مثلاً چند شب پیش خونه عزیزی بودیم و بعد از شام دور هم نشسته بودیم و من و این عزیز کنار هم بودیم و ایشون شروع کرد به گله و شکایت که آره نزدیکه عیده ، گرونیه ، اصلا پول تو دست و بال هیچ کس نیست ، با این گرونیا چطور باید خرید عید کنیم ، مردم بدبخت شدن و منم داشتم باهاش همراهی میکردم که یهو به خودم اومدم دیدم کلی باهاش همراهی کردم سریع خودمو جمع کردم و بحثو عوض کردم و ده دقیقه بعد به همسرم و بچههام گفتم پاشیم بریم و اون مکان و ترک کردم تو راه همش این افکار تو ذهنم بود که این همه رو خودت کار میکنی باز موقع عمل کردن فراموش میکنی ولی باز خودمو آروم کردم که به محض متوجه شدن دیگه ادامه ندادم و امیدوارم که عملکردم بهتر بشه
پس مشکل از خداوند نیست مشکل از نگرش ماست که باید تغییر کنه تا زندگی مون تغییر کنه
و در این مسیر از خداوند میخوام که کمکم کنه تا این آموزش ها رو بیشتر و بهتر درک کنم و در زندگیم بهتر از اونا بتونم استفاده و بهشون عمل کنم
ممون استاد از زحمات و راهنمایی هاتون 🙏🌹
بنام خداوند بینهایت وفراوانی
سلام خدمت استاد گرامی وهمه هم دوره های عزیزم
خداوندبینهایتم را سپاسگزارم که منو در این مسیر قرار داد تا خودشو بیشتر بشناسم
من به بینهایت بودن خداوند ایمان دارم
قویترین باور محدود کنندا در ذهن ما باور کمبود هست وتا زمانی کا این نگرش را اصلاح نکنیم نمی توانیم به خواسته هامون برسیم،نگاه کمبود به زندگی نعمت ها در واقع نگاه کمبود به خالق آنهاست که ما برای اینکه طعم خوش زندگی را بچشیم باید این نگرشمونو اصلاح کنیم ،خداوند بینهایت هست ونمیتواند فقر وکمبود را گسترش بدهد بلکه با همان تعدادمحدود انسان با باورهای فراوانی وثروت جهانش را گسترش میدهد به همین خاطر هست که هر سال ثروتمندان ثروتمندتر میشوند ،وفقیران با باور کمبود هر سال فقیرتر میشوند ولی در کل جهان به سمت پیشرفت حرکت میکند
نمونه های از فراوانی
فراوانی سلامتی که من دراکثر سلولهایم میبینم وحس میکنم وخداوندم را بابت سلامتی جسمیم شاکرم ،در بیرون وقتی در خیابان حرکت میکنم تمام انسانهای که راه میروند وپیاده روی میکنند نشان از وجود سلامتی حداقل در پاهایشان هست پس فراوانی سلامت هست،خدایا شکرت
فراوانی مشتری با دیدن فروشگاههای که اولا هر روز تعدادشان بیشتر وبیشتر میشود ودوم همیشه شلوغ وپر مشتری هست خدارو شکر
فراوانی ثروت با دیدن این همه ماشین که الان دیگه اکثر خونه ها چند ماشین دارن واجناسی که در هر مغازه وجود داره همه نشان از فراوانی پول وثروت هست،خدایاشکرت
فراوانی امنیت که به راحتی هر زمان حتی دیرقت آدم میتونه از خونه خارج بشه در سلامتی وامنیت کامل به خونه بر میگرده ،خدایا شکرت
فراوانی ادمهای که دوست دارن به همنوع خود کمک کنناز خونه که خارج میشی تا بر میگردی شاهد مواردزیادی از کمک افراد به بچه ها وپیر مردها وپیر زنها وهر کسی که به نوعی کمک لازم داره، هستی ،یا شکرت خدا جونم وهزاران نمونه دیگه
من با تکیه بر بینهایت بودن خداوند انتظار دارم که به سلامتی کامل برسم
،من با تکیه بر بینهایت بودن خداوند انتظار دارم شرایط وامکانات لازم برای دایر کردن کسب وکارم فراهم شود
من باتکیه بر بینهایت بودن خداوند انتظار دارم که افراد با تجربه بر سر راهم قرار بگیره تا تجربیاتش را در اختیارم بگذارد تا من در کارم موفق شوم
من با تکیه بر بینهایت بودن خداوند انتظار دارم که کارای من به راحتی وبه آسانی انجام شوند
من با تکیه بر بینهایت بودن خداوند انتظار دارم که مشتریهای عمده و دست به نقد زیادی به سمت من هدایت شوند
من با تکیه بر بینهایت بودن خداوند انتظار دارم که شادی وآرامش درونم بیشتر وبیشتر شود
من با تکیه بر بینهایت بودن خداوند انتظار دارم روابطم با خداوند وبا خودم وانسانهای دیگه عالی بشه و…
ممنونم استاد عزیزم که این فرصت را در اختیار ما قرار میدهی تا بنویسیم انچه در ذهنمان میگذرد
ممنون از استاد وتمام دوستانی که تجربیاتشون را به اشتراک میگذارن
خدا قوت
همه چیز نگرش هست.
هر خواسته ای که داشته باشیم هر چقدر هم قوی باشه باید اول باید ببینیم نکرشمون نسبت به بدست آوردن اون چیه؟ آیا قابل دسترس هست ؟ یا نگرش کمبود داریم؟
اغلب ما نگرش کمبود داریم .مثلا نقدینگی خیلی کم شده یا اکثر مردم فقط پول باندازه معاش دارن چون اوضاع اقتصادی خیلی بد شده .
در حالیکه اگه بهتر نگاه کنیم الان نسبت به ده سال قبل آپارتمان های بیشتر با قیمتای خیلی بالاتر خرید فروش میشه تعداد نانواییها پاساژها فروشگاههای زنجیره ای حتی بانک ها خیلی بیشتر شده .هر روز به تعدادممدل ماشین ها اضافه میشه هر روز برندهای جدید وارد بازار میشن و چقدددر مشتری ها خرید می کنن . الان نزدیک به ایام عید خیابان ها ومراکز خرید چنان شلوغ شده که تردد مشکل شده
اینها همه بخاطر فراوانی آیت فقط باید نکرشمون رو اصلاح کنیم زاویه دید رو اصلاح کنیم و نیمه پر لیوان ببینیم
خودمن در اور گفتگوهای اطرافیان ذهنم پر از کمبود بود ولی با دقت به اطراف نگاه کردم ومقایسه با چند سال قبل واقعا الان وقوع نعمت هست افراد مثبت در هر شرایطی فراوانی روتجربه می کنن. حتی در اوضاع وخیم اقتصادی که خیلی ها در اثر نگرششونهر روز فقیرتر میشن.
چونهمهچیز نگرش هست.رهن ما پر از افکار محدود کننده مربوط به ثروت سلامتی موقعیت روابط و غیره هست و با همین افکار میخوابم پیشرفت کنیم ولی امکانپذیر نیست تلاش بیهوده می کنیم جون پیشرفت اول باید تومغز اتفاق بیوفته
اول باید مثل خدا فکر کتیم و با توجه به صفت بی نهایت بودن خداوند دسترسی به خواسته رو برای خودمون آسون کنیم جون قرار نیست خودمونچیزی بدیت بیاریم قراره با کمک خداوند بدست بیاد با توکل و اعتماد به او که برآورده کردن خواسته از هر نوعی واسش هیچی نیست
برای خداوند خواسته بزرگ کوچیک فرقی نداره و این دیته بندی ها مربوط به منطق بشر هست ولی خداوند منطق انسانی نداره بپس با خیال راحت طبق منطق الهی همه چیز رو ساده ودر دسترس بدونیم که خداوند از هزاران راه شگفت انگیز که اصلا به ذهن ما نمیرسه میتونهما رو به خواستهمون برسونه.خدایا شکرت بخاطر داشتنت و شکر بخاطر صفت های نیکویت
من از خداوند سلامتی کامل جامع خواستم در صورتی که امرپز وقتی نگرش وافما م رونیبت به سلامتی بررسی کردم هزاران فکر منفی ومحدودکننده در ذهنم بود که باید اونها اصلاح بشن تا خداپند درهای سلامتی رو به روم باز کنه ومیدونمکه با این افکار محدود کننده که پس ذهنم مخفی هستن هرگز به خواسته ام نمیرسم.
باید ذهنم سراسر افکار سلامتی و بهبود باشه در اینصورت به بدنمکمک کردم که قدرت ترمیمش رو بالا ببره و همونطور مه بیمار شد خودش خودش رو ترمیم کنه چون بزرگترین دکتر درونمن هست خدایی که از وقتی یه تک سلولی بودم این بدن رو هدایت کرد تا بزرگ شد رشد کرد و سال ها به بهترین شکل کار کرد و حالا همون خدای هدایتکر درون که تمام علم و آگاهی های دنیا رو درونخودش داره براحتی و به سادگی طبق برنامه ووظیفه الهیش به ترمیم و اصلاح بدنم میپردازه ومنو تبدیل به سالم ترین و با نشاط ترین پر انرژی ترین انسان مطابق با افکار ونکرشم می سازه.
نشان های دریافت شده
با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
استاد من دیروز وقتی این دست نوشته رو خوندم گفتم باید رفتارم مورد برسی قرار بدم ببینم چقدر درباره کم بود فکر میکنم یا توجه میکنم دیدم خیلی دارم بهش توجه میکنم گفتن بریم یکشنبه بازار گفتم بریم چکار منکه پول ندارم میریم اونجا یه چیزی میبینم دوستش دارم پول ندارم نمیتونم تهیه اش کنم اونوقت اعصابم خورد میشه ولش کن نمیخواد بریم کنسل شد و ما سه شنبه بازار و چهارشنبه بازار هم داریم کرج رفتن گاهی ا وقات داریم این فقط یک مورد از ت جه کردن من به کم بود
استاد ایده خیلی عالی بود که کم بود اینجوری اولش نوشتید احساس میکنم بیشتر معنی کم بود درک کردم اون روزا فکر میکردم کمبود فقط چیزهایی که من تو زندگی ندارم ولی الان سطح بالاتری از او نو درک کردم
استاد خیلی در طول یک روز به کم بود توجه کردم گفتن فلان غذا بذار گفتن اینو ندارم دخترم گفت برای عید چی خریدی گفتم هیچی خلاصه توجه زیادی کردم به کم بود اما امروز سعی کردم که خیلی توجه نکنم اولش یادم میرفت وقتی میگفتم یادم میافتاد بعد گفتم که نه یعنی الان نیاز ندارم تهیه کنم
بعدش خیلی در مورد فراوانی نعمت از شما شنیدم یاد گرفتم دیدم اون روزا یعنی تا چند ماه پیش خیلی تکرارش میکردم که همه چیز فراوانی وقتی میرفتم فروشگاه رفاه اینو بگم که فروشگاه رفاه محله ما خیلی بزرگ فقط یک قسمتش بگم شاید ۱۰۰ مار بیشتر باشه فقط تنقلات ناسالم اونم تو دکورهای دو طرفه است کلی وسیله چیده شده میدیدم که مثلا بیسکویت بایگت که پن دوست دارم کلی تنوع داره در طعمهای مختلف در اندازهای مختلف بعد مارکهای مختلف یعنی همون بیسکویت کاری نهای دیگه بنام دیگه ای تولید کردن هست
بعد گفتم ببین فقط این یک مدل بیسکویت یک ردیف پر کرده درستکه تکراری هستن ولی تنو عشون هم زیاد به ذهنم میگفتم با خودم مرور میکردم یا هر مواد غذایی دیگه ماکارانی همین طور سس همین طور رب همین طور و…بود که همه نشان از فراونی و برکت و نعمت خدا وند
استاد میدونید چیه این فکر یا نگرش ویرانگر در من خیلی قوی من ناخواسته همش دارم بهش فکر میکنم از ذهنم رد میشه
اما نظر سنجی
من هر دو مورد قبول دارم میگم صحیح چرا چون دارم در دنیای اولی زندگی میکنم حالا نه به این حادی وقتی فکر میکنم و حرف میزنم میبینم همش تقریبا یه جورایی نشان از کم بود داره وقتی بگذشته خودم فکر میکنم وقتی ماه رمضانها رو یادم میاد کلا این نظر در من قوی میشه
و اما دنیای دوم دنیای فراونی وفور نعمت بینهایت بار به توان هزار هزار هزار قبول دارم چون دارم با چشمان خودم میبینم که فروشگاه میرم ماشالا سبد خرید انسانها داره سر ریز میکنه دارم میرم فروشگاه کلی از تنوع انواع محصولات میبینم از آبنبات چوبی گرفته تا قهوه و نسکافه دوغ سس برنج روغن و….تموم بشه اینا نشان از فراوانی وفور نعمت
تو خیابون راه میرم دنیای ماشینهاست انواع و اقسام ماشینها در طرحها و رنگهای مختلف که نمیتونی بشماریشون دوباره از پیاده رو راه میری انواع مغازها و انواع شغلها تکراری نانوایی در یک محله همه مدل ۱۰۰ قدم جلوتر بازم هستن دیگه براتون بگم انواع کفش انواع لباس خلاصه به هر چیزی نگاه کنم حتی سنگ به وفور یافت میشه در طرحها و اندازهای مختلف اینا همه بخشی از بعمتهای خدا ند هستند که به وفور یافت میشن
به طبیعت میری انواع گونه های پرندگان حشرات انواع گیاهان انواع درختان انواع میوها خلاصه به هر چیزی نگاه کنم نشان از قدرت و بزرگی عظمت و شکوه جلال و جبروت خداوند رو با چشمانم مشاهده میکنم اینو نگفتم انواع انسانها هر کدام به یک شکل حتی انسانهای دو قلو سه قلو همسان هم نیستن که یه تفاوتی بینشون نباشه خلاصه به هر چی نگاه میکنم تنوع میبینم که نشان از فراوانی برکت خدایا شکرت خدایا کمکمکن تا بینهایت بودن تو خدای بزرگمدرک و احساس کنم با تماموجودم
میدونید استاد وقتی فکر من تمرکز من توجه من بر روی کمبود
من هیچ وقت نعمتهای الانم با ده سال پیش مقایسه نمیکنم من همش دارم میگم چند سال هیچ نعمتی وارد زندگی من نمیشه و نعمتهای مثل نون آب و برق گوجه و خیار یخورده بر نج و روغن که میگم این نعمتها که خدا ند برای همه این مقدار نعمت در نظر گرفته من ذهنم ر وی کمبود هیچ وقت نمیتونم وفور نعمت ببینم ولی خدایی وقتی میرم بیرون اینها به کرار وفور نعمتها رو میدیدم حالا چند وقتی بود که این موضوع فراموشم شده بود
وگرنه منم دارم میبینم در اطراف ما وقتی میرم بیرون میگم عه ببین اینجا نون تافتون باز شده عه اینجا دو تا دارو خانه کنار هم باز شده یکی برای انسانها و یکی برای حیوانات خانگی اینها رو میبینم ولی چون توجهم خیلی روی کم بود ناخداگاه اونها خیلی به چشمم نمیاد اصلا یادم نمیافته که اینها وفور نعمت فراوانی
اینو یکم درک کردم که بر مبنای نگرش و عقیده خود نسبت به فراوانی یا کمبود از دنیای پیرامون سهم میبرد اینو کاملا میپذیرم واقعا تصمیم گرفتم دیگه نگاهم به کم بود اصلاح کنم خیلی بده که نگاه من بر مبنای کمبود باشه سعی میکنم نگاهم توجه مو بدارم روی فراوانی و وفور نعمت
استاد این موضوع ربطی به درسمون نداره ولی الان یادم افتاد میگم امروز روز سختی رو گذروندم پر از افکار منفی و هر چی فکر کردم نتونستم متوجه بشم چرا در این همزمانیها قرار گرفتم
استاد کوکی خودم که خیلی یادم نمیاد خواسته ای داشته باشم بچه قانعی بودم ولی کودکی فرزندان خودم بخوبی بیاد دارم هر چیزی میخواستن فورا فراهم بود حالا اگر خوراکی بود اگر دوچرخه چیزی بود یکم طول میکشید من میرفتم تهران تهیه میکردم اسکیت خواستن سریع رفتم میدون منیریه تهران بورس لوازم ورزشی بهترین تهیه کردم دوچرخه خواستن رفتن پیش دوست همسرم بهترین تهیه کردم مخصوصا برای دختر ا ولم واقعا بهترین بود چون فقط یک نمونه آورده بود به شیشه مغازه اش نصب کرده بود دخترم گفت همین میخوام همسرم با ضمانت همسایه که دوستش بود تهیه کرد بعد پولشو داد خلاصه میگمکه واقعا آرزوهاشون زود برآورده میشه
استاد الان که خاطره سه چرخه دار شدن آیدا خانم خوندم یادم افتاد که من بچه بودم اسکیت برد خیلی دوست داشتم و پسر همسایه مون داشت انسان استادی بود در استفاده کردن از اون هر وقت من میرفتم خونه خواهرم با بچه ها میومدیم کوچه ایشون متوجه میشد اسکیتشو میداد به ما تا ما بازی کنیم بلد که نبودیم مینشستیم روی ا ن نوبتی بازی میکردیم بعدا میبردیم بهش میدادیم اینجوری آرزو من برآورده شد یادم میاد که اون زمان اصلا فکر کم بود نداشتم
من میخوام نگرش از کم بود تغییر بدم جایگزین بینهایت و وفور نعمت کنم و میخوام تمام درهای زندگیم باز کنم تا خدا وند از هر دری که دوست داشت نعمت وارد زندگیم کنه
درست مثل من که دارم وفور نعمت تنوع کالا ها رو میبینم در دنیای مادی ولی بخاطر افکار و نگرش ام و توجهم به کم بودها نشانی از وارد شدن نعمت به خانه من مشاهده نمیشود
استاد من خیلی وقت پیش آرزوی داشتن ماشین ۲۰۶ سفید داشتم ولی اصلا نگرش کم بود رو نسبت به ماشین نداشتم ولی نگرش کم بود پول خیلی داشتم و فکر کنم اگر نگرش کمبود چیزی نداشته باشید ولی کلا نگرش کمبود داشته باشید بازم نتونم اون ماشین تجربش کنم و اولش انتطار داشتنشون داشتمبعدش شنیدم که فکر کنید الان اون ماشین دارید بعد یه مدت هم اینجوری فکر کر دم ولی هیچ اتفاقی نیافتاد
استاد چند روز پیش رفته بودم بازار نزدیک خونمون یک خیابونی در دو طرف خیابون بساط میکنن دارم گفت مامان وایسا من اینجا خرید کنم ایشون میخاست تنقلات بخره رفت اتفاقا این آقا بخاطر اینکه قیمت اجناسش مناسب جنسش هم تازه است خیلی مشتری داره همیشه یعنی هر یکشنبه تا آخرین بیسکویت یا هر چیزی رو میفروشه من ایستاده بودم تا دخترم خرید کنه میدیدم نگاه کسبهای دور ورو بر ا ون آقاهه رو همه داشتن با حسرت به اون آقا و فروشش و مشتریانش آقا نوبت منه آقا نوبت منه نگاه میکردن اونجا متوجه شدم که افکار این آقا بر مبنای رشد و پیشرفت افکار ا ونا بر مبنای اینکه مشتری نیست کسی کدو و بادمجون نمی خره ایناست اون موقع هنوز موضوع بینهایت بودن خداوند یاد نگرفته بودم و مطمئن بودم که اینها همه تقریبا افکار مشابه هم دارن ا ن آقا هم افکار خودشو داره
اتفاقا این نگرش داشتم که وقتی ماشینی میدیدم که خوشم میومد میگفتم چون من از این ماشین خوشم میاد به این معنی است که خدا ند یکی از ا نها رو برای من در نظر گرفته ه به موقع بهم میده و گاهی هم نگرش ب روی بود
به کرار میشناسم افرادی که از نظر من انسانهای با خدایی نیستن البته از نظر من چند سال قبل اما بهترین شرایط زندگی دارن تمام انسانهایی که در خارج از کشور زندگی میکنن ببخشن دوستانم که در حال حاظر در خارج از کشور زندگی میکنن
چون عقیده داشتم که اونها چطور که روسری سرشون نمیکنم همیشه با لباسی راحت در معابر عمومی حاضر میشن چرا انقدر در رفاه هستند و چون خیلی از دوستان بچه هام در خارج هستند میان کرج تعریف میکنن از اومدن به کرجشون با پولشون لدت میبرن یه خاطره خیلی خوبی برای همیشه در ذهن خودشون و خانواده شون بجا میزارن میگفتم چطور اونها اینجوری هستند راحت هستن آنقدر در رفاه آن من لباسم پوشیده است آنقدر در سختی همیشه برام این سوال بوده اما الان چند ساله بهتر شدم درکشون میکنم که هر کس بسته به افکارشون که دارن چطور زندگی میکنن همسرم نگاهش اینه که اونها آدمهای خیلی خوبی هستن با خدا هستن شاید نماز نخونن و روزه نگیرن اما سرشون تو زندگی خودشون به کسی کاری ندارن برای همین خدا بهشون بیشتر میده
بله افرادی هم میشناسم که با خدا هستن بسیار هم ثروتمند هستند و هیچ وقت فکر نکردم افراد فقیر بخاطر بی خدایشان فقیر هستند یا مورد خشم خدا ند قرار گرفتن شاید قبلنا این نگرش داشتم ولی یادم نمیاد من از وقتی موضوع دنیای قبل از تولد یاد گرفتم هیچ وقت فکر نکردم که انسانها مورد خشم خدا قرار میگیرن یا انسانهای فقی بی خدا هستند میدونید استاد به نظر من شاید انسانها در ظاهر از اسم خدا استفاده نکنن یادی از خدا نکنن ولی در باطن حتما خدا رو دوست دارن گاهی که خوشحال هستن سپاسگزاری میکنن گاهی هم ناراحت هستن به خدا شکایت کنن
بله خیلی تجربه کردم فردی ن بت خود رو به من داد چ ون بچه گریه میکرد فردی به شل معجزه وار اومد خونه من و خرید اینم تجربه کردم لباسی نیاز داشتم دخترم کادو تولد بهم هدیه داد و اینم تجربه کردم که دوست دارم زبان انگلیسی آموزش ببینم دخترم استاد خودشونو به من معرفی کرد که من بتونم ازش کمک بگیرم آموزش ببینم
استاد خیلی سختم که قبول کنمو انتطار قرار گرفتن انسانهای فوق العاده در مسیر زندگیم داشته باشم تا به من برای تحقق آرزوهایم کمک کنن چون خداوند با رها به شکلهای مختلف این موضوع به من یاد آوری کرده حتما میپذیرم و میگم خدای خوب و مهربونم ممنونم که انسانهای شریف و فق العاده ر و در مسیر زندگی من قرار میدی تا به من کمک کنن برای تحقق آرزوهایم خدایا شکرت
استاد گفتم ولی یکم سختم همش احساس گدایی دارم
من هم سعی میکنم با ایمان به خدا و به بینهایت بودن خداوند ا تمام نگرشهایی که نوشتید در وجودم ایجاد کنم پافشاری کنم تا در قلب و ذهنم ایجاد بشه خیلی اونها دلنشین امیدوار کننده بود برای شما جواب داده حتما برای منم جواب میده
من سلامتی و تناسب اندام ایداالم میخوام و میخوام که خ آوند ا نو به من هدیه کنه تناسب اندام من و هدیه کردن اون به من برای خدا ند هیچ چیزی نیت همون طور که به خیلی از دوستان من اونو هدیه کرده خدایا برای هدیه سلامتی و تناسب اندامم بینهایت سپاسگزارم
من مشتری های پولدار راحت پول خرج کن میخوام که برای شغل پن ارزش قائل هستند من ایمان دارم به بی نهایت بودن خدا وند و مطمئنم که خدا وند بهترین مشتریها را به سمت من هدایت میکند مطمئنم که مشتریان خوب تناسب اندام ایده الم در دو قدمی من هستند و خدا ند با چند همزمانی من را به آنها میرساند خدایا متشکرم
سلام استاد
من به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم و بارها در زندگیم معجزاتی از خداوند دیدم
استاد من تا سال ۹۷ پراید داشتم بعد با وام ماشین ۴۰۵ slxاسم نوشتم مبلغ ۳۰۰۰۰۰۰۰ تومان هرچه به همسرم گفتم پراید را داشته باشیم من ۴ فرزند دارم و دوتا آنها بزرگ هستند قبول نکرد که نه من نمی توانم بیمه دوتا بپردازم و فروخت به خواهرش و سه ماه بعد شوهرم ماشین را روشن گذاشته بود که درب مغازه ای چک بده ماشین را دزد برد بسیار ناراحت بود و من بیشتر که حالا با ۴ فرزند که ۳تای آنها به مدرسه می بردم در زمستان چیکار کنم و چند بار بهش گفتم حالا دیدی کاش ماشین پراید را نفروخته بودیم به زور ظرف یک هفته یک پراید خریدیم دو برابر قیمت ماشین قبلی و ۴۵ روز بعد ماشین ما با در کرمان با مواد گرفتند و در موقع کرونا ما هیچ کس را نداشتیم آنجا و هیچ کجا هم جا به ما نمی دادند تا اینکه یک نفر همسایه ی حاج قاسم سلیمانی ۳ شب ما را در منزلش جا داد و این کار فقط توسط خداوند انجام شد و الان دوستان خیلی خوبی براي هم هستیم و توسط یک نفر دیگر کاملا غریبه به صورت معجزه آسایی ماشین ما بعد۵ بار مراجعه به کرمان آزاد شد صحیح و سالم و ما دوباره صاحب دوماشین شدیم و این کار خدا بود والان هردو را داریم شکر خدا و اگر ماشین ما را دزد نمی برد ما الان دوتا نداشتیم
همان پراید اولی را ۷۰۰۰۰۰۰میلیون اسم نوشته بودم ولی معمولی و جالبه دیر آمد و گفتند باید نوع ماشین راعوض کنید من دوباره ۱۴۱ انتخاب کردم و بعد از چند روز پراید فرمون هیدرولیک که جدید بود آمد و جالبه ضبط ماشین سی دی خور بود که برای اولین بار روی ماشین پراید گذاشته بودند و این کار خدا بود که ماشین دیر بیاید با دوتا آپشن جدید 🤲🤲🤲
تولد فرزند چهارم با سن بالا و با انواع بیماریها در حالی که من ۴ ماهه باردار بودم و خبر نداشتم ووقتی در باشگاه حالم بد شد و شب به دکتر مراجعه کردم و متوجه شدم باردارم و فرزندم پسر است ابتدا باور نمی شد و نذر کردم سالم باشد اسمش را ابوالفضل بگذارم و از خدای خودم ممنون هستم که فرزندان سالم به من داده است که با دیدن آنها شاد می شوم و خداراشکر میکنم و خیلی این اتفاقات خوب درزندگی است که اگر خواسته باشم بگم یک کتاب می شود پس معلوم میشود که در همه حال خداوند با ماست و در این دنیا فراوانی است و ما باید با توکل به خداوند هرروز را بهتر زندگی کنیم و خداوند هر سال بهتر و بهتر از سالهای قبل نعمت را به انسانها و جهان عرضه می کند واین یعنی بی نهایت بودن خداوند
ما باید به خداوند ایمان داشته باشیم که فقط فراوانی دست خداست و با با ایمان به فراوانی توسط خداوند می توانم درب نعمتها را به روی خودم بگشایم و دیگران هیچ کاری نمی توانند برای من انجام دهند چون خودشان هم مخلوق خدا هستند و محتاج خداوند
ما باید در سختی ها فقط به یاد خدا نباشیم باید در خوشی ها هم و در هر شرایطی سپاسگزار او باشیم که شکر گذاری یک نوع عبادت است و نعمت ما را روز به روز زیادتر می کند نوع و میزان برآورده شدن حاجات ما برای خداوند ذره ای تفاوت ندارد .
به نام خدای بینهایت
من به بینهایت بودن خداوند ایمان و باور دارم .
خداوند بینهایت است به شرط این که باور کنیم .به شرط اینکه ایمان بیاوریم به بینهایت بودن خداوند .
استاد درین قسمت از بینهایت بودن خداوند سخن گفتن وچه زیبا گفتن جایی که گفتن ما درهای فراوانی وبینهایت بودن خداوند را محکم بستیم وپشت در فراوانی وسایل زیادی تلمبار کردیم تا فراوانی نتواند به هیچ وجه وارد زندگی ما شود خود ما مانع ایجاد کردیم در برابر فراوانی خداوند وجهان هستی بااین حال از خداوند گله میکنیم کو فراوانی کو پول کو جهان فراوانی درحالیکه کافیه اون موانع رو از سر راه بینهایت بودن خداوند برداریم تا فراوانی به زندکی ما جریان پیدا کنه .
ما باید در زندگی خودمان واطرافیان و جهان هستی دنبال فراوانی بگردیم تا فراوانی وبینهایت بودن خداوند رو باور کنیم.
اول باید در زندگی خودمان فراوانی رو پیدا کنیم من خدای درونم هنگام خوندن مطالب این قسمت گفت که فراوانی رو در زندگی خودت ببین وبا گذشته ی نه چندان دور خودت مقایسه کن تا ایمان بیاوری .
منم میخوام به یاد بیارم وبنویسم شاید کمی برای من تلخ باشه مرور گذشته ولی میخوام به یاد بیارم و سپاسگزار فراوانی در زندگیم باشم.
من با اینکه در کودکی در خانواده فقیری بزرگ شدم با اینکه ده تا بچه بودیم وپدر مهربانم که مسافر بهشت شده کارگر بود ولی همواره غذا برای خوردن داشتیم و در فراوانی وبرکت زندگی میکردیم خداوند به پول پدرم برکت میداد وما همیشه در خرید برای خوردن مشکلی نداشتیم وپدرم چون عاشق غذا بود همواره برای خانه خوراکی ومیوه های اعیانی میخرید مادرم هر سال تابستان به اندازه یکسال دوسال آینده رب گوجه و گندم آسیاب شده درست میکرد وما تمام سال برنج وروغن وگوشت داشتیم برای خوردن ولی حیف هموراه در خانه جنگ ودعوا بود وهیچ وقت شاکر بودن رو یاد نگرفتیم.
حالا که میبینم تو جامعه امروز ماها به خاطر مخارج بچه از بچه دار شدن وتامین معاش دوتا بچه میترسیم و نمیخوایم بچه بیاریم در حالی که اونزمان که خیلی فراوانی نبود ما در تهیه غذا به مشکل برنمیخوریم واز بقیه اطرافیان خود هم بهتر امرار معاش میکردیم وبهتر میخوردیم وهم همگی تپل و خوشگل بودیم. پس این نشان از بینهایت بودن خداوند داره که روزی ده تا بچه رو راحت میداد.
یادمه پدرم همیشه نون زیاد میخرید وما تاشب اونارو تموم میکردیم یا مادرم همش در نونوایی بود وما چون زیاد بودیم چند نوبت نون میگرفت وخواهر برادرهامو میبرد برای هر کدوم نون زیاد میگرفت وتا ظهر تو نونوایی بود وهمیشه هم تو نونوایی دعوا میشد .
اونموقع نونوایی کم بود مثل حالا نبود اینم نشون میده در جهان فراوانی زندکی میکنیم الان بری خیابون در فاصله ی چند متری نونوایی های مختلفی هست لواش بربری سنگگ ومیبینی که نونها جلوی نونوایی تلمبار شده به خصوص نون لواش که تا دلت بخواد هست
در مورد لباس وکیف وکفش ولی همواره در خانه ما بساط گریه وناله بود چون فاصله سنی کمی داشتیم واکثرمون مدرسه میرفتیم در تامین لباس دچار مشکل میشدن خانواده .
به نظر من هزینه خورد وخوراک ما چون زیاد بود وهممون نسبتا اضافه وزن داشتیم البته نسبت به بقیه هم سن وسالهامون کمی درشت تر بودیم چاقی ما از دوران اخر دبیرستان شروع شد. همه پولهای پدرم صرف خرید خوراک میشد .یادمه کیف مدرسه دخترهارو مادرم چون خیاطی بلد بود میدوخت ومن با ناراحتی وخجالت زیاد به مدرسه میرفتم وکیفمو از بقیه قایم میکردم بچه ها میگفتن ها کیفت خوشگله ولی من خیلی خجالت میکشیدم .
یادمه حتی مادرم جای مدادی هم تو کیفهامون میدوخت واقعا ماهر بود وخوب میدوخت ولی چون بقیه کیف بازاری میبردن ما رومون نمیشد ببریم وگریه میکردم.
همیشه اول سال والبته بگم چون مادرم مارو در مدرسه مرکز شهر ثبت نام کرده بود وهمه بچه های پولدار اونجا بودن خیلی ازوالدین اونها معلم دکتر یا کارمند یا فرزند شهید بودن ما اونجا خیلی احساس بدی داشتیم وقتی اونارو میدیدیم وکاملا تو مدرسه تابلو بودیم ودرمون پایین بود ازبس خجالتی بودیم .
یادمه من چندسال با کفش سیاه پلاستیکی قدیم ازونا بود به مدرسه میرفتم اونها هم ارزانترین کفشهای آن دوران بود به هر حال خواستم بگم اوضاع اینطور بود ولی خدارو شکر من حالا راحت پنج شش جفت کفش تازه دارم که خیلی نپوشیدم یا لباسهای جورواجور ومانتوها وشلوار های متنوع دارم وجا برای نگهداری واویختنشون ندارم یا کیفهای متنوع دارم وخیلی هاشونم هم هدیه دادم پس این فراوانی وبینهایت بودن خداوند رو میرسونه .
یا چندسال پیش من مرغو خروس وغاز و اردک نداشتم مادرشوهرم اینا نگه میداشتن ولی من علاقه نداشتم ولی خداوند خودش از جایی که فکرشم نمیکردم هم منو علاقه مند به نگهداری حیوانات کرد وهم خودش این حیوانات اهلی رو به من رسوند وهم غذاهاشونو خودش میرسونه ومرغهای من همیشه غذا دارن خیلی از همسایه های ما هزینه خوراک مرغ نداشتن و دیگه نگه نمیدارند ولی خداوند مهربان روزی بیست سی تا مرغ منو همیشه میفرسته
یا من دوتا گربه دارم تازگی ها اومدن اطرافیان همش میگن ببرید ول کنید جای دیگه نیان این همه گرونی هست به اینها باید همش غذا بدی همه چیز نمیخورن وهمش گیر میدن به ما ولی خداوند خودش روزی این گربه هارو میده حتی از وقتی گربه ها اومدن روزی ما زیاد شده
یا من آروزی داشتن تخم مرغ طبیعی داشتم چون مادرشوهرم اینا داشتن وبه ما هم بعضی وقتها میدادن چند ساله سراسر سال تخم مرغ محلی دارم وبعضی وقتها هم میفروشم حتی تخم غازو اردک هم درین چند سال خوردیم وهم جوجه کشی کردیم خداروشکر .
یا منم گوشت مرغ واردک وغاز محلی دوست داشتم تا قبل ازدواج ازین جور چیزهای محلی نخورده بودیم ولی از وقتی ازدواج کردم خیلی وقتها مرغ وخروس محلی وغاز واردک خوردیم یادمه پارسال نزدیک پنجاه شصت تا مرغ گوشتی پرورش دادیم وهمشو خوردیم یا امسال هم اینطور از بیرون زیاد نخریدیم یا پدر همسرم چون سیده همش از روستا وپنیر روغن زرد وکره محلی وماست وگاو وگوسفند هدیه ونذر میدن وما خیلی وقتها از روستایی ها بیشتر ازین جور چیزها میخوریم خداروشکر درحالی که من در خانوداه پدریم ازین جور چیزها نخورده بودم . اینها فراوانی وبینهایت بودن خداوند رو میرسونه .
یادمه ما اوایل ازدواج نون نمیتونستیم بخریم ومن حامله بودم چون خونه ساخته بودیم خیلی بدهکار بود همسرم از خونه مادرشوهرم نون میآورد.
پدرشوهرم همواره نان تازه میگرفت ومن همش حسرت میخوردم چون همسرم هميشه نات لواش میگرفت ونمیتونست نون تازه بربری وسنگگ بگیره مدتی هم بود چون با خانواده همسرم قطع رابطه کرده بودم به همسرم گفته بود نون وغذانبر پایین خودت بخور خودش بخواد میاداینجا میخوره. من اونموقع حامله بودم خیلی ناراحت بودم وحساس شده بودم. ولی همسرم غذایی که از شرکت میدادن نمیخورد وبرای من میاورد یا یادمه گوشت یخ زده خریده بود به تکه های خیلی کوچک تقسیم کردیم گذاشتیم فریزر .
ولی حالا همیشه خونمون پر نون تازه هست فریزمون پر نون سنگگ وبربری هست ماشین همسرم همیشه پر نون هست چون به گاوها وغازها ومرغهامون هم نون میریزیم بعضی وقتها. حتی سگمون چندساله نون تنوری گرم میخوره خیلی وقتها .
وما همیشه نون فراوان داریم ویا ما تا الان یک روز نشده که گوشت نخورده باشیم تا یخچالمون خواسته خالی بشه من از خدا خواستم یخچالمون رو پراز مرغ وگوشت کنه وهمیشه پر کرده اینها فراوانی نیس پس چیه این خدای بینهایت نیست پس کیه
خیلی مثالها هست که میتونم بزنم: از عشق وعلاقه فراوانی که از همسرم ودخترم واطرافیان بعد آشنایی با خداوند جدید نصیبم شد همسرم تک پسره وبه شدت وابسته والدین واونا هم وابسته ی این سالها بود همش خونه مادرشوهرم غذا میخورد روز وشب با دخترم اونجا بودن تا هفت سالگی دخترم از صبح تا دوازده شب اونجا بود خیلی وقتها عمه اش میومد میبرد دخترم رو چون بچه دار نمیشد یا همسرم وقتی از سر کار میومد دخترم رو میبرد بالا اونجا ناهار یا شام میخوردن ومن با دخترم تلفنی حرف میزدم وعمه هاش میگفتن چرا همش مادرت زنگ میزنه یا اگر میخواستم برم بیارمش وگریه میکرد پدرشوهرم که خیلی دخترم رو خیلی دوست داشت با من دعوا میکرد وداد وفریاد میکرد یا اگر به زور هم دخترم رو نگه میداشتم خونه اینقدر اذیتم میکرد مجبور میشدم بفرستم بره بالا یا همسرم بعضی مواقع که میومد خونه ناهار بخوره پدرشوهرم زنگ میزد یا از پنجره صدا میکرد همسرم رو میگفت چرا نیومدی ناهار بیا ناهار بخور یا اونها توحیاط کباب درست میکردن و برای من نمی آوردن و میخوردن ومیگفتن خودش بیاد بخوره .
ولی حالا بعد آشنایی من با خداوند بینهایت وباور به بینهایت بودن خداوند همسرم ودخترم پیش من هستن وهمسرم به خانواده اش سر میزنه ومیاد خونه پیش منو دخترم وتلويزيون میبینه یا حرف میزنیم قبلا همسرم پنج کلمه حرف نمیزد وهمیشه سکوت میکرد جواب منو هم نمیداد وبهم میگفت لال شو چقدر حرف میزنی خونه ناهار وشام میخوره البته اونجاها میخوره چون شکمو هست دوجا میخوره هر جا غذاش گوشتی باشه اونجا میخوره یا اگر بالا بخوره غدای منو میبره شرکت میخوره ومن دیگه اصلا ناراحت نمیشم وغر نمیزنم یا دیگه خیلی وقتها برای اونها کاری میکنه یا وسایل براشون میخره ونصف میکنه ناراحت نمیشم یا وقتی به اونها محبت میکنه حسودی نمیکنم وگله نمیکنم قبلا همش دعوا داشتم وگله میکردم وداد میزدم وقتی از سر کار میومد البته غرزدنهام خیلی کم شده چون به فراوانی بینهایت خداوند تا حدودی باور کردم که همه ی این نتایج اومد.اگر بیشتر باور کنم چه میشود.
من واقعا از همسرم نامید شده بودم وتامرز طلاق ودادگاه هم رفته بودیم ولی خداروشکر به جدایی نرسید ومن ازآن روزهای جدایی که پنج شش ماه طول کشيد معجزات فراوان دارم که خداوند کارهای منو انجام میداد ان شاءالله حتما در قسمتهای بعد جاش بود مینویسم .
از دخترم نگم براتون که چقدر عاشق منه ومنو دوست داره ویک رفیق دوست داشتنی برای من هست وتا من نگم جایی نمیره از من اجازه میگیره به من کمک میکنه به من انگیزه وانرژی مثبت میده وقتی ناراحتم با حرفهاش به من امید میده منو میبوسه بغل میکنه پولهایی که جمع میکنه میده به من باهم خرج میکنیم الان یازده سالشه ولی خیلی بزرگه واقعا دل بزرگ وانرژی مثبت زیادی داره وحالش خوبه همیشه ومن عاشقشم ا خداروشکر که باور به بینهایت بودن خداوند کار خودشو کرد وما الان یک خانواده ی سه نفره ی شاد وخوشبخت وصمیمی وخوشحاایم وباهم در کارها با عشق همکاری میکنیم .
نمیدونم ديگه چی بنویسم فعلا اینجا کامنتم رو تمام میکنم وبا صدای بلند میگویم من به بینهایت بودن خداوند در تمام زمینه ها ایمان دارم. من به فراوانی پول ایمان دارم .
من به بینهایت بودن عشق به فراوانی عشق ایمان دارم
من به فراوانی شغل وکار ودر امد ایمان دارم
من به فراوانی ایده های ثروت ساز ایمان دارم
من به فراوانی مشتری ایمان دارم
من به فراوانی در جهان هستی ایمان دارم
من عاشق خدای بینهایت هستم که از بینهایت راه بینهایت فراوانی رو وارد زندگیم میکند به راحتی برای خدا هیج کاری نداره همه کارها براش مثل آب خوردن هست اگر ایمان بیاوریم
سلام برخالق بی. همتایی من.
سلام استاد وهمه هم مسیران
من بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم
حدود ۱۵ سال پیش همسرم قصد خرید زمین روداشت که فضایی بیشتری رو داشته باشه تا منزلمون رو جابجا کنیم عبد رفتیم متزل مادر جاریم همسرم به مادر جاریم گفت که دلش میخواد یی زمین بزرکتری رو برای خرید پیدا کنه مادر جاریم گفت که متزل بغلی که ازقضا منزل دوست صمیمی همسر بو د به شکل وارث آماده فروش هست کسی خریداری نداره خیلی وفت هست که منزل گذاشتن برای فروش این شکل این زمین قسمت ما شد حتی روزه که همسرم رفت بنگاه برای خرید چون تعداد وارث زیاد بود. حتی همسر اول به خودشون پشناهد داد که یگی از وارث این خرید رو انجام بدن ولی آنها به اتفاق های رضایت دادن که زمین ر.ا به همسرم بفرشن حتی جندین باره اقدام. کرده بودن تو بنگاه فروش به هم خورده بود
در کمال رضایت این خرید صورت گرفت و ما صاحب متزل بزرکتری شدیم اون درشکل که تو تصور من همسرم به این شکل نبود حتی همسر دلش می خواست خونه مادرجاریم رو خرید کنه اون به شکل وارث بود و خونه بهتری قسمت ماشد.
من به این کمبودهای به شکل فبل اون تون ندارم ولی بخش دوم بهش توجه داشتمکه بارون کمهست دعا داشتم که باران بیاد حتی آمروز دختر ازشهر قمکه جای کم آبی هست زنک زده و گفت به قدر ی بارش برف داشتن که جای حرکت تو بیرون نیست گفتم چقدر این جمله استا د درست هست هی میکن آب کمه هی میگن خشک سالی خواهد شد هی میگن این خواهد شد آن خواهد شد اصلا توسیستم خداوند مهربان این همه سال ابن جهان رو افریده بی هیج کم کاستی به من وشما رسیده از ما هم رعدخواهد شد ساله های زیادگ ی بعد از ما هم به همین شکل تازه با کسترش بهتربی به اینده خواهد رسید
حالا هی بیگم این خواهدشد اون خورده شد تو . قانون خداوند هیج تغییر ایحاد.نخواهد شد این همه تو ذهنم ما از قرار داره از کمبودها تبودن کسترش توهر بخش
همسر شب فبل داشت می گفت که زمان قدیم امکانت مثال حالا نبود واین زمان بهتر هست من بهش گفتم تو همون زمان هم اگه دبد بهتری رو داشته باشیم بازماون کسترش به شکل بیشتر نسبیت به ده سال فبل بوده اون کسترش همون زمان هم بوده اگه ،این کسترش ایحاد نمشد حالا اون به شکل ،بهتری ،بیشتری به این زمان انتقال نمیافت، به شکل عفب نشینی، بود .
ولی به این شکل نیست پس کسترش فراونی تو زمان هی تکرار میشه یادم هست زمانی که من ۱۴ساله بودم برای خرید نون تو محله ما سختی زیادی بود صف خرید نان بسیار زیاد بود باید ساعتهای توصف بودیدم تا نان خرید کنیم تازه اون زمان جمعیت درتهران کم بود ولی حالا از هر دو تا خیابا ن رعدکنی تعداد نانوایی هست
اول بسیار زیادشده ه تازه هم تنوع هست هم جمعیت بسیار کسترش یافته و نان هم هست پس من به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم
همین مسیر من ازهمون بی نهایت بودن خداوند به رسید من فقط گفتم که خدای کمک کن از هر روش که بشه من لاغربشم خداوند من از روی بی نهایت خودش به کلی کامل راحت آسون فقط فکر این ایده داد که تو گوکل بنویسم آیا کسی با ذهن لاغرشده ه همین اون تازه با شک نوشتم واین سایت برای باز شد مسبر همه جیده شده بوده خداوند صبرکرد تو،زمانش که م ن دیگه به حالت تسلیم درامدم. با در خواستم اون فرانی روبه یی چشم به هم زدن برای ایجاد کرد
من حدود یی سالی بود که داشتم تو ،مدلهای فراوان شکلهای عجبی قریب دنبال راهکار برای ورن کم گردن می کشتم اصلا تصور نداشتم فقط بی جمله بنویسم دریچهی اطلاعات عالی به من ازفراوانی اگااهی داده بصه امروزداشتم فکرمی کردم اگه من حتی دیگه دوران نخوام تکرار کنم و بازم بخوام آگادهی خوب به ذهنم بدم اول کلی توقسمت رایگان فایل برآماده هست. کلی مسر هنوزهست که من هنوزنشده اون مسیرهار رو طی کمنم
اگه بخوام دوره تهیه وکنم کلی دروه است که آنها رو تهیه کنم پس بهانه نباید. داشته باشم که اون. کسترش به این شکل در،من ایحاد، خواهد شد من به فراوانی خداوند تو بخش آگاهی ر سانی ایمان دارم تو هر،بخش وفتی دید رو عوض کنی کلی فرانی اپ هست اصلا چیزی به اسم کمبود نیست تو،طیبعت از درختان فراوان هست ازکل گیاه فراوان هست از،بارش برف هست همه وهمه اون فراونی رو دارن فریاد دمیزنن فقط نگاه ما آیراد. داره که به درکش نمیرسیم اون به جشم مانع می بینیم همین ترافیک کل فراونی قدرت خداوند درش هست ولی وفتی ما تو این، محیط قرار دار یم،،هی همه از کله وشکایت از مشگلات ترافیک صحبت داران نه از بودن فراوانی وسایل نقلیه که هر لحظه بخواهیم ماشینی آماده هست که بشه خودمون به یی مکان دیگه برسونم
ولی ذهنم من جی میگی وای تهران شعر شلوغی شده نه جای پارک ماشین هست تازه دود هست هوا هم که با این فراوانی خراب شده از بودن همون فراونی خداوند کلی کله شکایت هم داریم به جای فشار به امرط ی که راهکاربرای بهبود وکسترس داده بشه کلی افکار مشکل داده رو تا جامعه پخش گرده اون کسترش رو به شکل خوب بهش دید پیدا نمکنیم میشه ازاین فراونی به شکل بهتر هم دید هم استفاده کرد اگه تو بخش کشترش به شکل بهبود باشیم
من دوماه پیش دلم هوای زیارت داشت اول به خاطر وضعیتم کمی نگران بودم به همسر گفتم که من با شما میام شما برد زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی من تو ماشین نزدیک حرم هستم با همسرم رفیتم ی اول مسیر شلوغ بود راه زیادی دور بودتا حرم همسرم چرخید
من بهش گفتم، یی آدرس جدید به من دادن که حرم نزدکتر هست ولی ،آمروز جمعه هست شاید جای نباشه برای پارک ماشین ولی همسرم کفت بریم بینم جطور میشه جمعیت زیادی در حال برکشت بودن از میان جمعیت رفیتم تا اخر حد با کمال تعحب یی حای که آخرین بخش ماشنها میشد یی جا بود همسرم ماشین رو همون جا پارک کرد .
ولی من بازم بهش گفتم اون اسرا که بیا یی کاریش می کنم رفت یی ولیجر برای من گرفت بهش گفتم تو یخاطر بیماری قندی که به چشمت آمپول زدی من سوارنمیشم چشمت دچار مشکل میشه اگه بخوای من هل بدی همون زمان یی جوان گفت بیارش من کمکت میکنم اون بتده خدا تا دم حرم کمک منکرد من تا نزدیک صحن برد موقع برگشت اهم تعداد انسانی که اشنایتی باهوشن نداشتیم ازدهمون خدایی که ازبی نهایتش میشه به هر بنده برسه بازم آنان کمک همسرم کردم تا دم ماشین این کمک به شکلهای مختلف به همسر و من شد حتی وفتی فرزندانم متوجه شدن که جندین نفر این کمک از انجام دادم از اون بی نهایت خدایی به شکلی که وتو ذهن من اصلا قزلر. نداشت ولی خداوند همه رو بی کم کاست هم جا وهم افراد رو آماده با من هم زمانی خوبی رو به من داد حتی وفتی سوار رماشین شدم اول از این کمکهای که به این شکل یا با در خواستم کمک کم به من وهمسرن شد یا خودشون بی گفتن آنان کمک کردن از کاره خداوند هست که به شکلهای انحام میده که تو تصور اون فرد هم نیست من از خالقم برای بینهایت تو هربخش تشکر وسپاسگزار، هستم که این چنین به انواع مختلف به هرفرد می رسد باید تو مرور افکار دقت انجام بشه که این بی نهایت خداوند هست هرکجا به شکلی هست اونوقت باید دردل ایحاد بشه که هست به اون افراد هم میرسه باید یقین واطمبنان روقویی کرد
که خداوند به شکل بینهایت دستش بازهست به شکل های که درتصویر هیج فردی نیست بهش ازاون بینهایت قسمت میکنه تا کارش راه بیفته و در بهبود جهان اون سهم داشته باشه
حدا پشت وپنا. هتون یا حق. حق. نگه دارتون
به نام خدای نور 🌟
درود و احترام خدمت استاد عزیزم و هم کیهانی های هم مسیر و نازنین 🌟
خدایا بابت فرصت طلایی حضورم در این دوره شگفت انگیز سپاسگزارم….🦋
خدایا بابت هدایتم به این بهشت زیبا سپاسگزارم
خدایا بابت آگاهی هایی که هر روز در من عمق بیشتر می گیرند سپاسگزارم 🦋
★☆گام یازدهم: به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم…★☆
هر وقت حرف از بی نهایت بودن خداوند میشه، یاد این نیایش ملاصدرا میفتم…که چقدر قشنگ و باجزیات و کامل و جامع، بی نهایت بودن خداوند رو به تصویر کشیده….:
“خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید
و به قدر آرزوی تو گسترده میشود
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود…
پــدر و مادرمیشود یتیمان را ..برادر میشود محتاجان برادری را …
همسر میشود بی همسران را.
طفل میشود عقیمان را
امید میشود ناامیدان را.
راه میشود گمگشتگان را.
نور میشود در تاریکی ماندگان را.
عصا میشود
پیران را.
عشق میشود محتاجانِ به عشق را…
خداوند همه چیز میشود همه کس را.
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،
و زبانهایتان را از هر گفتار ِناپاک،
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار…
و بپرهیزید از ناجوانمردیها، ناراستیها، نامردمیها …”
واقعا اگر ما آدمها به جای کشمکش و بحث های بیهوده بر سر خرافات و دین ها و کی مسلمانه کی نیست، کی معتقد تره کی نیست، کی بهشتیه کی نیست، وقت و انرژی مون رو صرف این میکردیم، که خدا رو بشناسیم، حقایق رو بشناسیم، و این رابطه رو با خداوند محکم و نزدیک کنیم چقدر چقدر خوشبخت تر بودیم.
یادمه در یکی از فایل ها استاد عزیز گفتن (نقل به مضمون) :
“ما اگر هیچ شناختی از خدا نداشتیم خیلی خوشبختر بودیم! ”
واقعا این خدای محدودی که ما تا به الان شناختیم، این خدای انسانی که فقط خردمندیش به دو سه قدم فراتر از خرد و عقل بشری میرسید، ریشه ی تمام باورهای نادرست ما، ترس ها و عذاب وجدان ها و احساس گناه ماست…! که جز محدودیت و دست و پا زدن در مشکلات هیچ برای ما نداشته…
و زندگی هر کداممون از همونجایی تغییر کرد که اینجا هدایت شدیم و راه درست، خدای واقعی، خدای خدا نه خدای انسانی رو شناختیم. و سعی در شناختش داریم…
وقتی السای امسال رو با پارسال مقایسه میکنم، زمانی که تازه مسیرم رو شروع کرده بودم و هنوز باورهای قبلی و قدیمی رو در وجودم داشتم، و اون گنجی که امسال در سینه دارم، و تمام تغییرات و پیشرفت هام ، احساس میکنم اگر تا پایان عمرم هم خدا رو شکر کنم کمه! و حق مطلب رو ادا نکردم.
خدای پارسال من، علاوه بر تمام ویژگی های انسانیش، علاوه بر غضب و خشمی که داشت، بسیار محدود و خسیس هم بود!
خدای قطره چکونی بود که به اندازه ی یه راه باریکه به من رزق میداد و بیشتر از اون رو از قصد نمیداد! چون تا پایان زندگی منو دیده بود و میدونست من ظرفیت ثروت، موفقیت، خوشبختی، و آرامش رو ندارم… (چه باورهای شرمگینانه ای داشتم واقعا….😁)
خدای پارسال من، خدایی بود که برای بعضی بندگانش بی نهایت بود چون صلاح اون بنده میدونست که بهش ثروت بده، ولی برای من خدای زحمت بود که باید چقدر زحمت میکشیدم و سخت تلاش میکردم تا آی عالم یه روزی یه رزقی داشته باشم….! اونم بر اساس دلخواه خود خدا! بدون اینکه کاری به من داشته باشه! خودش باید صلاح میدید…!! باید خواسته های من با چرتکه و صلاح و مصلحتش هماهنگ میشد!
هرچه در مسیر پیش تر آمدم، خدا رو بی نهایت تر دیدم و فهمیدم…
و هرچه خدا رو بی نهایت تر و وسیع تر و گسترده تر دیدم بیشتر پیشرفت کردم و مدارها رو با سرعت بیشتر طی کردم…
من پا به پای خدا، و خدا پا به پای من رشد کردیم.
من وسیع تر شدم، باورهام گسترده تر و مثبت تر شد، و خدا درونم بیشتر وسعت گرفت. .و بی نهایت تر شد…
و اولین نشانه ها از راه رسید….
از یکی دو درصد پیشرفت مالی من شروع شد…
از ۱۰ -۲۰ گرم لاغری من شروع شد..
و من و خدا ، دست در دست هم رشد کردیم و شاخ و برگ گرفتیم…
رسیدیم به این مرتبه ای که الان هستم ..:
خدایی دارم درونم بی نهایت و بی انتها…که -من- هم جزیی از اون هستم با تمام ویزگی ها! چرا که خدا با تمام ویژگیها و صفاتش در منه…!
و نکته ی جالبی که تازگیا کشفش کردم درونم اینه که:
جای هیچ عجله ای نیست!
جای هیچ دستپاچه شدنی نیست!
همه چی به قاعده و نظم خودش داره پیس میره.
من زمانی که ۱% پیشرفت مالی داشتم، به نظرم خدام بی نهایت بود، الان که بیش از ۱۰ برابر پارسال همین موقع پیشرفت مالی دارم، بازم خدام بی نهایته.
پس این صفت بی نهایت بودن خداوند معادل با درک و گسترش میدان دید و فکر ما تعریف میشه. طبیعتا خدا از چیزی که الان فکر میکنم و انتظار دارم بازم بی نهایت تره. پس من تا وقتی در این مسیر به پیش میرم، خدای بی نهایت تر و قشنگ تری میشناسم.
پس همچنان من و خدام، پا به پای هم، دست در دست هم، با هم گسترش و رشد پیدا میکنیم. خدایی که با تمام صفات و ویژگی هاش در منه، من رو از اونچه خودم لایق میدونم، لایق تر می دونه. اما به اندازه ی ظرف فهم و درک من میشه…! هیچ اصراری نداره به من بزرگی و بی نهایت بودنش رو ثابت کنه!منتظره تا من به اون درک برسم که خدای من چقدر بی نهایته…
در من بنده نیز، هیچ اتفاقی یک شبه نمیفته، باید گام به گام رشد کنم و ظرف درونم گسترش پیدا کنه، و مدارها رو دونه به دونه طی کنم. پس نگرانی معنایی نداره.
بلاخره یه روزی ، به اون مدار و جایگاهی که میخوام مبرسم. و هرسال ده ها برابر بیشتر پارسال رشد میکنم. و مطمانم همونطور که بی نهایت بودن خداوند امسال، با بی نهایت بودن خداوند پارسال برای من فرق داره، سال آینده هم تعریف بی نهایت بودن خداوند با امسال برای من تغییر کرده. و گسترش و رشد چندین برابری کرده.
پس من با تعهد، امید، اشتیاق، انگیزه، جلوتر و جلوتر میرم، قدم هام رو معقول تر و اگاه تر بر میدارم، نگاهم رو ار خداوند بر نمیدارم…خدایی که خودش هم داره سخاوتمندانه پا به پای مخلوقاتش گسترش و رشد پیدا میکنه….و ایمان صد در صد دارم هر خواسته ای رو در زمان مقرر و الهی خودش تجربه میکنم که :
“خداوند هرگز دیر نمی کند…” 🦋
خدایا به اندازه ی ، اندازه ی بی نهایتت شکر….(من این سطرها رو که داشتم می نوشتم، یه جوری خدا رو با تمام قلب و روحم حس کردم که اشک از دیدگانم جاری شد… حال معنوی عجیبی امشب تجربه کردم)
استاد عزیزم نور باشید و روشنی راه مون
سپاسگزارم از شما استاد آگاه و روشن ، پیغمبر اعجاز زندگی ما که مسیر خوشبختی رو به ما نشون میدین.
الهی همیشه نور و امید در قلب تون رقصان و تابان باشن
الهی سایه تون برقرار 🌟🦋
سلام به همه
واقعا اگر بشود بر بی نهایت بودن خداوند اعتمادکرد همه چیز حل خواهد شد دیگر نگرانی وجود ندارد اینکه هرآنچه خواسته دارییم برآورده کردن ان توسط خدا هیچی نیست
چه بسیار مواردی که خداوند براحتی کارهایم راحل وفصل کرده
وهم اینک در آستانه قرارگرفتن وهدایت شدن به یک شغل عظیم وپردرآمدهستم بلطف خدا که تحققش بسیار ازدید من شاید براحتی صورت نگیرد اما یقین دارم برای خداوند مثل آب خوردن است تحققش
خدایا شکرت
همین امروز کاری اصلا نشد را به تو سپردم وتو چنان رفع ورجوع کردی که هنگ کردم برای دقایقی فهمیدم اگر به تو بسپارم چقدر همه چیز راحت وسهل صورت میگیرد
با نام و یاد خدای بخشنده
سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر
قدم ۱۱ :
✓ به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم ✓
فوق العاده عالی بود نوشته های امروز استاد و خیلی به دلم نشست .
دقیقا اینگونه است که در بین اکثر افراد تنها بحث های کمبود و بد بودن شرایط زندگی از هر لحاظی رد و بدل میشه و بسیار کم هستند افرادی که از ته دل به خداوند باور داشته باشند و از هیچ چیزی نترسند و امیدوارانه صحبت کنند .
من خودم واقعا تغییر کردم و بسیار بسیار باورم به بی نهایت بودن خداوند بیشتر شده و مطمئنم در زمان خودش هر آرزویی که دارم برآورده میشه .من باور دارم خداوند هر آرزویی و هر نیازی که دارم بسیار فراوان دارد و میتواند به هر اندازه ای وارد زندگی من کند .
با اینکه قبلا استاد در مورد اینکه میزان تقدس بودن و با خودا بودن فرد هیچ ارتباطی با برآورده شدن آرزوهایش و ثروتمند بودنش ندارد صحبت کرده بودند اما خیلی برایم تازگی داشت و جالب بود ، اکثرا تصورم ما این بوده که هر چقدر به خدا نزدیک تر بشیم از لحاظ معنوی ،بیشتر آرزوهامون برآورده میشه ولی در واقع اگر درست فکر کنم میفهمم که در کل، نماز خوندن ، روزه گرفتن یا هر کدوم از واجبات خوبیش تنها بخاطر خود شخص هست یعنی خدا نیازی به عبادت من نداره ،منم که از این کار آرامش میگیرم .
این مطالب کمک میکنه که اگر از هر نظری کمبودی در خودمون احساس میکنیم باز هم خودمون رو لایق بهترین زندگی بدونیم و منتظر فراوانی نعمت باشیم تا بهترین نعمت ها به سمتمون بیاد .
✓من به بی نهایت بودن خداوند در همه ی مسائل زندگی ایمان و اعتقاد دارم .من انتظار دارم انسانهای فوق العاده ای در مسیر زندگیم قرار میگیرند و به من کمک میکنند تا به همه ی آرزوهایم برسم .
من چون به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم انتظار مواجه شدن با شرایط فوق العاده و خاص را در مسیر زندگیم دارم .
من انتظار آسان بودن کارهایم و روان شدن چرخ زندگیم را در وجودم دارم .من انتظار عشق و محبت را از سوی انسانها دارم .
من نگرش های جدیدی همسو با خواسته هایم در وجودم ایجاد کرده ام و همیشه بر عقیده ام ثابت قدم هستم .✓
نکته ی بسیار مهم :✓✓✓من هر خواسته ای داشته باشم در مقایسه با بی نهایت بودن خداوند جزئی از جزء هم نیست و برآورده کردن خواسته من برای خداوند هیچ چیزی نیست ، به شرط عمل ، به شرط ایمان و به شرط استقامت بر نگرش های صحیح درباره ی خداوند ✓✓✓
/من این ایمان قوی به بینهایت بودن خداوند رو در مامانم میبینم و بارها شده گفته که نگران نباش کار نیست خدا درستش نکنه ، مثلا ۳۵سال قبل در سن یک سالگی داداشم که نیاز به عمل داشت خیلی مطمئن از اینکه خوب میشه پاهاش در تبریز بردنش برای عمل و شکر خدا این خواسته ش برآورده شد .بارها شده در زندگیش آرزو کرده و ایمان داشته که خداوند خیلی نعمت و فراوانی داره و تا جایی که یادمه اکثر خواسته هاش برآورده شدن چون باورش به خداوند و اجابت کردنش زیاده ./
{بعضی وقتها خواسته هایی داشتم از خدا که از نگاه من برآورده کردنش خیلی عجیب و سخت بوده در حالی که برای خداوند که این همه نعمت داره خیلی راحت و سریع برآورده ش کرد ، موفقیت هایی که در دوران دانشجویی و سالهای بعدش داشتم واقعا برام واضح تر میکنه که چقدر خداوند بی نهایت است .ایجاد یه زندگی مشترک جدید و کاملا متفاوت با زندگی پر از کابوس گذشته م ، برای من بی نهایت بودن خداوند رو کاملا واضح کرد و خداوند چقدر راحت این تغییرات رو در عرض یک سال ایجاد کرد ،من شکرگذارم ، سپاسگذارم .}
✓ جمله ی خداوند عاری از منطق انسانیست برای من بسیار مهمه و جای فکر کردن داره ✓
خواسته ی رسیدنم به وزن ایدهآل ۶۵کیلوگرم ، برای خداوند بسیار راحت و پیش پا افتاده است ، هزاران فرد بوده اند که خواهان لاغرشدن بودند و خیلی راحت به آرزوشون رسیدن چون برای خدا کاری نداره ، خیلی هم خوشحال میشه من رو در این حالت کاملا سالم و متناسب و سرحال ببینه .آرزوی سلامتی من ،برای خداوند خیلی آسونه چون میتونه با یه ماده ی غذایی ، با یه دارو کاری کنه که وجودم ، جسمم سرشار از انرژی مثبت بشه ، تک تک سلولهای بدنم سالم بوجود بیان و هر قسمتی مشکل داشت ، ترمیمش کنند ، برای خداوند بی نهایت و سرشار از نعمت و فراوانی بسیار ساده ست .داشتن درآمد ماهانه که اصلا برای خداوندی که این همه پول رو راحت گذاشته دست تعداد زیادی از افراد و هر روز بیشتر هم میفرسته براشون هیچ چیزی نیست و میتونه راحت برای منم بفرسته و از طریقی، یه شانسی ایجاد میشه و کلا تغییرات بزرگی در زندگیم رخ میده ،هر چیزی هم بنظرم لازم بود میخرم و به بقیه ی خواستههام هم میرسم خیلی آسون ،این همه ماشین داده به بنده هاش و همشون آرزوی این افراد بودن پس به منم راحت میتونه ماشین خوب بده و دنیا پر از بهترین ماشین هاست ، برای من نباشه برای کی باشه ، منم که لایق بهترین زندگی هستم 🙂
همین الان خداوند از طریق این سایت بی نظیر به من آرامش ، حس و حال خوب ، انرژی مثبت ، رفتار غذایی صحیح ، کنترل ذهن ، احساس ارزشمندی ، اعتماد بنفس ،عزت نفس و ایمان بیشتر به خدای بی نهایتم رو داده ،پس هر چیزی که بخوام راحت بهم میده .
✓ سپاسگذارم خدای خوبم ✓
« ممنونم استاد گرامیم »
باسلام خدمت شما استاد عزیز
خوندن نوشتههای زیبای این قسمت از زندگی با کمک خداوند من دریافت کردم که من هم شاید ندانسته اما به فراوانی نعمتهای خداوند ایمان داشتم شاید به خاطر اینکه دوست نداشتم مثل دیگران کمبودها رو به راحتی قبول کنم و خداوند و قدرتش را زیر سوال ببرم یعنی خداوند جهان رو با کمبود خلق کرده است و آیا نمیتواند با اراده خودش فراوانی را به ارمغان بیاورد،
و از خوندن این نوشتهها نگرش من باز هم مثل همیشه بالاتر رفت و ذهنم با یک آگاهی خوب دیگر مواجه شد که من هم به فراوانی نعمتهای خداوند در زندگی خودم ایمان دارم ایمان به مهربانی خداوند ایمان به بخشندگی خداوند و ایمان به فراوانی نعمتهای زیبای اون،
یکی از فراوانیها در زندگی من رسیدن به خونه مورد علاقهای بوده که سالها دست مستاجر بوده و ما در شهرستان زندگی میکردیم و هر بار که به شهرمان میآمدیم دوست داشتیم که برگردیم و در خونه خود زندگی کنیم،
پس از یه سال یا دو سال که به طور دقیق هم یادم نیست میتونم بگم که ما با احساس خوبی اساس کشی کردیم و آمدیم به خانهای که دوست داشتیم و منتظرش بودیم،
همین یعنی رشد و فراوانی که به یک مرحله بالاتر برسیم و من به اتاق دلخواه خودم رسیدم ،
یکی دیگه از فراوانیهای نعمتهای خداوند در زندگی من داشتن انواع لباس است من همیشه از خرید لباس لذت میبرم،از پوشیدن لباسهای زیبا و اینکه تناسب اندام دارم و مثل مدلها لباس بپوشم لذت میبرم از رنگهای شاد لباسها لذت میبرم و اینکه میتونم همیشه با مقدار مناسبی هزینه کردن به لباسهای دوست داشتنی خودم دست پیدا کنم این رو یک فراوانی میدونم،
اما کمبودها و باورهایی که ما درباره کمبود آب کمبود برق یا هر چیزی که در رابطه با نعمتهای خداوند در جهان میشنوم و میبینم باعث تعجب من میشه که چرا انسانها از روی ناآگاهی این حرفها را میزنند یا کمبودها رو که از نگرش اونها سرچشمه میگیره به خداوند و وصل میکنند،
مثلاً من همین دیروز از زبان مادربزرگ خودم شنیدم که خدایا شکرت بارون میباره که کشاورزان در کم آبی هستیم و خیلی خوب است که بارش باران باعث زیاد شدن آب میشود،اما مادربزرگ عزیزم همیشه به موقع نماز و واجبات دینی خودش را به موقع انجام میدهد و همیشه به خدا ایمان دارد اما این حرف از نگرش اشتباه او بود که به فراوانی نعمتهای خداوند حتی درباره فراوانی آب در کره زمین شک دارد،
یا مثلاً در افکار و رفتار پدر خودم میبینم که ثروت و پول را کم میداند و همیشه میگوید انقدر تلاش کردم باز هم یک سری افراد هستند که از من پولدارتر و درآمد شغلی بیشتری دارند،اما من با این همه آگاهی و مهارت هنوز هم نمیتوانم به ثروت دلخواه خودم برسم،
این ذهنیت و نگرش شک و تردید درباره نعمت خداوند یعنی ثروت را میرساند که پدر من دوست دارد اما با افکار اشتباهی نمیداند که چگونه باید ثروت بیشتر و فراوانی نعمت را از خداوند درخواست کند،
اما در آخر خود من و نگرش و ذهنیتی که درباره نعمتهای خداوند در زندگی میدانم و دیدهام این گونه است که همه چیز با اراده و کمک خداوند زیباتر میشود و خداوند همیشه در فراوانی و نعمت بین هیچ انسانی تفاوت قائل نمیشود و همیشه لطف و محبتش را به بندگان خوبش میفرستد من هم دوست دارم که با ایمان به فراوانی نعمتهای خداوند زندگی زیباتری تجربه کنم که پر از دن به خواستهها و تجربه هدفهام باشه ،
و من میدانم که در جهانی که خداوند خالق اوست هیچ کمبود و فقری درباره نعمتهای الهی وجود ندارد و کمبود در ذهن ما شکل میگیرد و من توانستم با تغییر باورهای خودم به فراوانی نعمتهای خداوند ایمان بیاورم و سپاسگزار همه نعمتها در زندگی خودم هستم،خدایا شکرت
باتشکر ازشما
بنام بخشنده مهربانی که بخشنده بودن را بر خودش واجب کرده،
و درود و رحمت و برکت و نیکی و خیر پاک خداوند و آگاهی های زیباتر و نورانی تر از سوی خدا به قلب شما استاد گرامی هر لحظه جاریتر و سرشارتر،
خدایا ممنونم ازت هزاران بار تا بی نهایت بار،
استاد ممنونم ازتون هزاران بار تا بی نهایت،
درود و سلامتی و حال خوب و برکت و نعمت و فروانی در هر زمینه و دو جهان جاری به زندگی شما فریبای نازنینم دختر گل زیبا چقدر خالصانه زیباست ایمانت به خدا دلم آرامشی گرفت از نوشته هات چقدر زیبا از اتفاقا گفتی و از لباسهای زیبای که نعمت هستن واقعا و برکت و فروانی خدایا شکرت بخاطره خواندن این مطالب دوستانم که دارم درون خودمو هر روز روشنتر میبینم الهی شکرت بابت این بنده های پاکت و زیبا ایمان،
🧚🧚🧚دوست خوبم لذت بردم و واقعا راهنمایی و درس گرفتم از متن زیبایت انشاالله برکت خدا در زندگیت هر لحظه جاری باش و در شگفتی سازان خدا و سایت استاد ببینمت.🌸🌸🌸
سلام دوست عزیزم
نمیدونی چطور در قلبم احساس عمیق خوشحالی رو وارد کردی ،
با خوندن پاسخ به دیدگاه خودم از طرف شما بسیار خوشحال شدم و قلبم در اون لحظه که متن نوشته شما رو خوندم به لرز افتاد از اون لرز های که قلبت میلرزه و پایین میریزه ،
خیلی حس خوبی داشت نوشته هاتون
دوست قشنگم ممنون از شما که روزم رو ساختی و باعث لبخندم شدی
روزم رو چند برابر زیبا کردی و پر از حس زیبا درونم با نوشته ی شما شکل گرفت
ممنون ازت دوست عزیزم
موفق باشی در این مسیر خوب و بینهایت
بنام الله یکتا و
درود رحمت خدا بر استاد گرامی،
من خدا رو زیبا وبه سادگی در نوشته هاتون حس کردم و نزدیکی خدا رو در زندگی عادیمون آسان و خیلی نزدیک بهمون نشان دادید دختر گلم ،برای من ن پسته آن به این خاطر برام ارزشمند اومد حتی خدا رو به اسانی و نزدیک حتی در لباسهای زیبات دیدی،
من همیشه چون خدا رو دور دیدم فکر کردم خدای فرداها و آینده ها و موفقیتهای بزرگ من ،اگر اون اتفاق بیفته خدا اونجاست خدا حتما تو اون اتفاق فقط، در صورتیکه با خوندن نوشته شما به این سادگی و راحتی خدارو آسان و نزدیک دیدم من واقعا ممنونم و بازم سپاسگزارم از خدا و هدایت بی نظیر و با عظمت و فوقالعاده اش،و از بنده های خوبش مثل شما عزیزم،
استاد از شما هم بخاطره این محیط عالی که باعث تقویت ایمان و موفقیت ما در همه زمینه ها میشود ممنونم.
به نام خدای هستی بخش
اصلا مهم نیست که خواسته ی شما چیست خواسته شما در مقایسه با بی نهایت بودن خداوند جزئی از جزء هم نیست . به نظر من کل این متن در همین یه جمله خلاصه میشه یعنی برای رسیدن به خواسته هامون باید این باور و دیدگاه رو داشته باشیم که اینقدر خداوند بزرگ که خواسته ما در برابرش هیچ چیز نیست یعنی برآورده کردن خواسته ما برای خداوند کاری نداره خداوند بی نهایته !!!!! یعنی چی ؟ یعنی از هرچیزی به اندازه بی نهایتش وداره یعنی اگر تمام انسان های روی زمین رو هم ثروتمند کنه بازم چیزی از دارایی هاش کم نمیشه ،اگر به همه ی انسان های ساکن زمین سلامتی بده خزانه سلامتی ش خالی نمیشه و ………. اگر اینجوری ویژگی های خداوند رو برای خودمون حلاجی کنیم و قشنگ و موشکافانه در موردش فک کنیم دیگه برآورده شدن خواسته مون رو دور از دسترس و سخت نمیدونیم .
حالا چرا ما از این دریای بی کران بهره یی نبردیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به قول استاد بخاطر اینکه درهای زندگی مون رو با باور ها و نگرش هامون به روی ورود نعمت های بی نهایت خداوند بستیم اصلا مهم نیست چقدر خداوند بی نهایت ،مهم اینکه که ما چشم دیدن این بی نهایت بودن رو داریم یا نه ؟ درها رو برای ورود این نعمت ها باز میکنیم یا نه ؟ خداوند به زور و اجبار چیزی رو وارد زندگی کسی نمیکنه باید ازش بخوای اندازه برزگیش ازش بخوای . موقع در خواست کردن به کوچیک بودن خودمون توجه نکنیم که باعث بزرگ نشون دادن خواسته مون میشه به بزرگی و بی نهایت بودن خدا توجه کنیم تا خواسته مون کوچیک و قابل دسترسی بشه. خواسته ما هر چیزی باشه در برابر بزرگی و بی نهایت بودن خداوند چیزی نیست با این دیدگاه هر خواسته ای رو فقط از خداوند درخواست کنیم و برآورده شدنش رو قطعی و حتمی بدونیم و با آرامش منتظر دریافت خواسته مون باشیم.
بنام مهربان عاشق ما که دلش میخواد ما همیشه در مارو نعمت و لذت باشیم چون در بهشت بودیم باید در بهشت هم باشیم و بهشت هم برویم،
و درود و رحمت و آگاهی و سعادت و نعمت و برمت خداوند هر لحظه جاری به زندگی شما استاد بی نظیر،
و هزاران درود بر دوست خوب عزیزم
من خیلی خوشحال شدم متن شما رو خوندم و لذت بردم از اینکه نوشتید خواسته خود را کوچک ببینیم در برابر بزرگی خدا و از خزانه سلامتی خدا اگر سلامتی بخواهیم کم نمیشود و من خواهان اول عشق و خشنودی خدا هستم و بعد سلامتی و بعد ثروت و آگاهی و سعادت در همه زمینه ها شاید هم همه اینها رو با هم همزمان بخواهم در هر صورت از الرحمن و الرحیم همیشه میخواهم بنده خودشهیتم خودشمرا آفریده و درگاه او را دارم فقط برای تمام خواسته هام با عزت و بی منت پس از او میخواهم همه چی به فراوانی و بس.
به امید دیدنتون در شگفتی سازان و شنیدن متنهای پر از شادیتون در برآورده شدن تمام خواسته هاتون الهی آمین.
بنام خداوند بی نهایت بخشنده ومهربان
سلام خدمت استاد عزیز ودوستان هم مسیرم
گام ۱۱
من به بی نهایت بودن خداوند ایمان دارم
اونقد این آگاهی در دلم ودر وجودم وروحم نشست ومرا به وجد آورد که نمی دونم چه حالی هستم
واقعا هرچه به خداوند اوصاف او فکر می کنی از خوبی خود می شی ویکی از هزار رو نفهمیدی
یکی از بیشترین افکار ونگرش ها در ذهن انسان کم بودن است کم بودن هر چیزی که برای خوشبختی به آن نیاز داریم
همیشه در مکالمات روزمره راجب کمبودها ونبودن ها صحبت می کنیم واین افکار را در ذهن پرورش می دیم وبه یکدیگر انتقال می دهیم کمبود پول کمبود درآمد کمبود سلامتی کمبود خوراک وغذای سالم کمبود خانه کمبودماشین دست نیافتن به هر چیزی که برای احساس خوشبختی لازمه
برای تجربه زندگی بهتر یکی از مهم ترین اقدامات که باید انجام شود اصلاح نگرش کمبود وجایگزین کردن نگرش فراوانی وبی نهایت بودن خداوند است
این همه راجب نبودن وقحطی وکم بودن صحبت می شه از اون طرف زیاد بودن خیلی چیزها هم باز باعث می شه به کمبود فکر کنیم مثل زیاد شدن ماشین که باعث کمبود جا می شه مثل زیاد بودن خانه که باعث کم بودن زمین می شه مثل زیاد شدن مسافر که باعث کم بودن ماشین می شه در این میان به بی نهایت بودن خداوند در زندگیمان دقت نمی کنیم که چقدر در حال گسترش همخ چیزهای خوب هست از ده سال پیش تا حالا چقدر علم پیشرفت کرده وچقدر زندگی ها راحتره شده وساده تر به هرچیزی دسترسی داریم اما غافلیم وهمیشه همه صحبت ها منجر به نبودن می شه در مکالمات تلفنی داعم می گیم ای خواهر کو سلامتی دیگه هیچ کس سالم نیست کو درآمد همین که بتونیم شکممون رو سیر کنیم باید خدا رو شکر کنیم کو خونه همین که بتونیم رهن جور کنیم صاحب خونه جوابمو نکنه باید شکر کنیم کو دختر خوب به کی می شه اعتماد کردو……..
جهان مادی بر مبنای ویژگی بی نهایت بودن خداوند
در هرحال هرسال نسبت به سال قبل گسترده تر پیشرفته تر خواهد شد
هر انسانی بر مبنای نگرش وعقیده خود درباره فراوانی یا کمبود از دنیای پیرامون خود سهم می برد
این یعنی اینکه ما خودمان خالق شرایط زندگیمان هستیم به این صورت که وقتی درباره همه چیز به نگاه کم بودن فکر می کنیم ودر ذهن این نگرش را داریم سهم ما از داراییی های خداوند کم است وهمیشه دچار کمبودیم
دنیای مادی با برخورداری از ویژگی بی نهایت بودن خداوند برای رشد وپیشرفت به مشارکت وحضور همه انسان ها نیاز ندارد
یکی از چالش های ذهن من همیشه این بوده که چرا همیشه ثروتمندان روز به روز تروتمند تر فقیران روز به روز فقیر تر می شوند یا خیلی از آدمهای خوب وخداپرست همیشه هشتشان گرو نشان است ودر مقابل کسانی هستند که نمی دادند قبله کدام سمته اونقد دارایی دارند که نمی دانند چکار کنند خودم را با این جملات که دلشان پاک است یا خدا با دادن سختی بنده های خوبش رو امتحان می کنه یا اینکه پولدارها اونقد بهشون پول داده خدا که ولشون کرده به حال خودشون واون دنیا تقاص پس می دن
اما الان چیز دیگه ای فهمیدم فهمیدم که این نگرش انسان هاست که مرز بین شاه وگدا رو تعیین کرده خداوند هرگز فقر رو گسترش نمی ده وانسان های فقیر تنها به خاطر طرز فکرشون هست که همیشه فقیرند وانسان های تروتمند حالا آگاهانه یا نا آگاهانه به بی نهایت بودن خداوند در گسترش مال ودارایی خود اعتقاد دارند وخداوند توسط همین عده مدام در حال گسترش وافزایش ثروت در جهان هستی ونیازی به خیلی جمعیت زیاد ندارد همین عده با نگرش خودشون همیشه در حال کسب ثروت وگسترش دارایی جهان هستی هستند
افرادی که چه آگاهانه وچه غیر آگاهانه نگرش هایی مبنی بر فراوانی دارند همواره در جهت رشد وپیشرفت دنیای مادی حرکت می کنند وخداوند همیشه یار ویاور انهاست
کار و تلاش فیر یکی بهتنهایی نمی تواند منجر به دریافت ثروت فراوانی بی نهایت خداوند شود
مثل عموی خودمن که از وقتی که بچه بودم وبه یاد دارم همیشه کار می کرده حتی شب ها وهیچ وقت به خودش استراحت نداده وحتی مسافرت یا زیارتی نرفته اما همیشه دستش خالیه وبعد از پنجاه شصت سال کار وتلاش تازه تونسته یه خونه بخره بچه هاش هم که ازدواج کردن همین طور واون طرز فکر در خانوادشون بوده همیشه که کم رزق هستن وندارن اگه مبنای بی نهایت بودن خدا ند تنها با کار فیزیکی بود باید نگارگران معدن وکسانی مثل عموی من جز ثروتمند ترین آدمای دنیا باشن
نگرش انسان ارتباط مستقیم وبی واسطه ای با خداوندوکاعنات دارد ونیروی حاکم بر جهان مادی بر مبنای نگرش هر انسان ازداشتع ها وشرایط خود وارد زندگی او می کند
خواسته ها از نگاه انسانی به بزرگ وکوچک یا دست یافتنی ودست نیافتنی تقسیم می شوند در حالی که
از نظر خداوند خواسته ها هیچ تفاوتی باهم ندارند
♦️برآورده کردن خواسته ها برای خداوند جزعی از جز هم محسوب نمی شود
بچه ها نمونه های بارزی از دریافت کنندگان نعمت های خداوندند آنها چون هنوز ذهنشان دست نخورده است فابریک مانده هرچیزی که بخواهند به دست می آوردند برای منم خیلی پیش آمده تو دوراا
ن بچگی وقتی چیزی می خواستم نمی شه حالیم نبود حتما به دستش می آوردم با هر زوری که شده حالا هم دخترخودم همین طوره وگاهی که همسرم از دهنش درمیان. از کم بودن مشتری مغازه اش حرف می زنه می ترسه ومی گه یعنی مامان ممکنه من چیزی بخوام وبابا پول نداشته باشه بخره وداره کم کم ذهنش مثل بزرگترها با کمبودها آشنا می شه برای همین نباید از اوضاع مالی پیش بچه ها صحبت کرد ومن همیشه اینو به همسرم می گم
هیچ بنده ای حتی پدر ومادر هم نمی توانند مانع تحقق خواسته کودکان شوند
اگر نگرش شما درباره دنیای مادی بر مبنای کمبود باشد هرگز خواسته های شما برآورده نخواهد شد چون شما انتظار برآورده شدنش را ندارید
این قسمت از متن چقدر زیبا بود اینکه اگر خودمان
با افکار ونگرش هایمان درهای زندگی را به روی خداوند و رود نعمت ها ببندیم خداوند هیچ اصراری برای باز کردن آن ندارد در این صورت ما از پنجره شاهد بی نهایت بودن خداوند در گسترش مال وثروت اطرافیان همسایه ها.هستیم بله این مثال وقتی که ما به بی نهایت بودت خداوند ایمان نداریم
ومی ترسیم خواسته ای داشته باشیم حتی از بازگو کردن اون خواسته واهمه داریم اونقد برامون دست نیافتنی هست ولی می بینیم همون خواسته محال ما بهراحتی در دست بقیه است وآنها هرگز برای داشتن اون خواسته احساس کمبود نداشتن
باید ایمان خود به بی نهایت بودن خداوند را در وجودمان تقویت کنیم وتا آخر عمر به این کار مشغول باشیم
هر انسان جدا از اینکه در دنیای مادی کنار دیگر انسان ها زندگی می کند در یک دنیای شخصی ویکتا از دیگران مشغول زندگی کردن است وبر مبنای نگرش انتطاری که از زندگی دارد در حال زندگی در دنیای مادی است
مسعول رقم زدن شرایط زندگی بر اساس نگرش ها خداوند حاکم وبی چون وچرای جهان هستی است
یکی از دلایلی که خود من سالها درگیرش بودم این بده که خودم رو آدم بدی می دونستم در حالی که هرگز به کسی آگاهانه ضربه ای نزدم اما وقتی خودمو با بقیه مقایسه می کزدم واز مدرسه تلوزیون
ویزگی های آدم خودب ها محبوب های خداوند رو می فهمیدم می گفتم من بنده خوبی نیستم همین فکر باعث شده بی نهایت بودن خداوند رو نبینم در زندگیم خداوند انسان هارا بر مبنای ویژگی اعمال یا انجام واجبات مستحبات مورد رحمت ونزول فراوانی به زندگی آنها قرار نمی دهد هر انسان به اندازه ای که بی نهایت بودن خداوند را باور کرده باشد به همان اندازه از دریای بی کران نعمت های الهی بهره خواهد برد
هیچ معیاررفتاری یاظاهربی وجود ندارد که خداوند بخواهد انسان ها را بر اساس آن به دو گروه لایق نالایق برای دریافت نعمت های خود تقسیم بندی کند هرچه هست درباره نگرش انسان درباره فراوانی
یا کمبود در دنیای مادی است
ما هرجوری به دنیا نگاه کنیم وهر تصوری راجب دنیایی که در آن زندگی می کنیم داشته باشیم تصورمان راجب خالق این دنیا هم همان است نمی شود بگوییم دنیا چقدر کوچک وحقیر است وارزش ندارد ودر آن همه چیز کم است وبرای ما جایی ندارد اما بی نهایت بودن خالق او را باور کنیم
هر نگرشی درباره دنیای مادی داشته باشید همان نگرش را درباره خالق آن دنیا خواهید داشت اگر به زندگی نگاه کمبود داشته باشید باعث می شود نسبت به خدا هم به دید کمبود نگاه کنید
وقتی به بی نهایت بودن خداوند در لطف ومحبت به خود ایمان داشته باشید درهای نعمت او به روی شما باز می شود ما باید با ایمان به بی نهایت بودن خداوند نگرش های جدیدی همسو با خواسته ها آرزوهایمان در وجود خودمان ایجاد کنیم وهمیشه بر عقیده خود ثابت قدم باشیم.
هر خواسته ای داشته باشید آن خواسته در مقایسه با بی نهایت بودن خداوند جزعی از جز هم نمی شود
هر خواسته ای که داشته باشیم باید آنقدر راه رسیدن به آن را برای خودمان ساده کنینم آنقدر آن را دست یافتنی جلو دهیم که به راحتی آن را به دست آوریم وبه بی نهایت بودن خداوند ایمان قلبی داشته باشیم مهم نیست برای ساده کردن تحقق خواسته هایمان از چه افکاری استفاده کنیم این افکار منطقی باشند یا نه برای خداوند فرقی نمی کند چون خداوند عاری از منطق انسانی است
هر منطقی که در ذهن شما تثبیت شود به سیستم جهان هستی وخداوند منتقل می شود
من برای رسیدن به خواسته لاغر شدنم به بی نهایت بودن خداوند در دادن تناسب اندام وسلامتی ایمان دارم
من برای رسیدن به خواسته خاندارشدن به بی نهایت بودن خداوند در داشتن خانه های زیبا وبزرگ ایمان دارم
من برای رسیدن به خواسته استقلال مالی به بی نهایت بودن خداوند در دادن کسب کار وشغل راحت ایمان دارم
من برای رسیدن به خواسته بدن سالم به بی نهایت بودن خداوند در دادن سلامتی وشفای جسم ایمان دارم
من برای دریافت عشق ومحبت از همسرم دخترم به بی نهایت بودن خداوند در گسترش عشق ومحبت ایمان دارم
خدایا خدای خوب ومهربانم برای امروزم واین لحظه وتمام لحظات زندگیم از تو سپاسگزارم
باسلام خدمت استاد گرامی ..استاد من با خواندن این مطلب به این آگاهی رسیدم که [ روزی هر خورنده ای..در خوراو دهد خدا] که اگر نگرشم را به خدا و لایزال بودن نعمتهایش عوض کنم خداوند هم درهای نعمتش را به روی من می گشاید..استاد چند سال پیش من به این موضوع واقف نبودم .ولی الان که فکر میکنم می بینم چقدر خداوند دست مرا گرفته و از چشمه بی نهایت خود روزی من کرده .یک زمین ارث پدری داشتم که تصمیم گرفتم انرا بفروشم و خانه بخرم .خداوند با مهربانی و قدرت خود فردی را سر راهم قرار داد که هم زمینم را خرید هم به من با رآفت ومهربانی خود به من اضافه پول داد که من در خرید خانه دچار کمبود نشوم البته به عنوان وام .ولی هر وقت داشتم پس بدهم ..خانه خریدم والان همان خانه چند برابر شده .وقصد فروش وخرید خانه بهتر را دارم .ولی نگرشم در باره خدا ضعیف شده آن هم بخاطر خالی کردن دلم توسط اطرافیان هست که دائم وز وز میکنن که پول نداری خانه ات به فروش نمیرود واز این قبیل حرفها .ولی من تصمیم گرفتم که خدایم را ببینم نه حرفهای نا امید کننده اطرافیانم را ..با هدایت خدا وقرار دادن شما بر سر راهم .از این به تعهد میدهم که هرروز وهر ثانیه از عمرم را به بی نهایت بودن خدا و نعمت هایش سپری کنم …کار او کن فیکان است نه موقوف علل.الان که فکر میکنم بسیار از این موارد در زندگیم پیش آمده که خدا مسیر را برای رسیدن به خواسته هایم به طرز عجیبی هموار کرده است با سپاس از وجود شما