0

گام ۹۱: اهمیت پذیرش چاقی برای لاغر شدن

پذیرش چاقی
اندازه متن

همه افراد چاق دوست دارند لاغر شوند اما عدم اطلاع از اهمیت پذیرش چاقی برای لاغر شدن سبب می شود که آنها از وضعیت فعلی خود که چاقی است متنفر باشند.

متنفر بودن از چاقی باعث ایجاد تمرکز و توجه بیش از حد به چاقی می شود و یکی از مهمترین موانع تغییر کردن و لاغر شدن می باشد.

اهمیت موضوع تغییر کردن

تغییر کردن یکی از اصول تغییر ناپذیر جهان هستی است.

همه موجودات همواره در حال تغییر کردن هستند اما به واسطه کند بودن سرعت تغییر کردنشان مشاهده آن برای ما انسانها دشوار است.

شاید در تصاویر ویدویی دیده باشید که تغییر شرایط در یک شبانه روز را با سرعت بسیار بالا در چند ثانیه نمایش می‌دهند.

تغییر کردن

در این صورت است که ما می‌توانیم حرکت ابرها را ببینیم،‌ تغییر رنگ آسمان را مشاهده کنیم، طلوع و غروب خورشید به صورت نواری در زمان را ببینیم.

جسم انسانها نیز در هر لحظه تغییر می‌کند اما به واسطه کند بودن سرعت آن مشاهده تغییرات جسم برای ما امکان پذیر نیست.

البته برخی از تغییرات را می‌توانیم مشاهده کنیم مانند تغییر در اخلاق یا احساس خودمان یا دیگران چون سرعت اتفاق افتادن آن قابل مشاهده و درک است.

به عنوان مثال بارها دیده‌ایم که خودمان یا فرد دیگری با قرار گرفتن در موقعیتی خاص واکنش نشان می‌دهد و عصبانی می‌شود. این تغییر کردن از حالت آرامش به حالت عصبانیت است که برای ما قابل مشاهده است.

بیمار شدن تغییری است که از حالت سلامتی به بیماری صورت می‌گیرد و در مقابل سلامتی هم نوعی تغییر کردن به حساب می آید.

چاق شدن تغییری است از حالت متناسب به چاق و لاغر شدن هم تغییر وضعیتی است از حالت چاق به متناسب.

مثال های زیادی می‌توان بیان کرد که همه نشان از اهمیت تغییر کردن دارد.

تغییر کردن

مقاومت در برابر تغییر کردن

نکته قابل توجه این است که بسیاری از انسانها به واسطه آنچه آموخته اند تمایل به تغییر کردن ندارند. این در حالی است که در جنبه های مختلف زندگی نیاز مبرم و شدید به تغییر کردن دارند و اگر از آنها سوال شود که دوست دارید در فلان جنبه یا موضوع در زندگی شما تغییر ایجاد شود با اطمینان پاسخ می دهند که صد در صد موافق این تغییر هستند اما در ذهن ناخودآگاه خود تمایلی به تغییر کردن ندارند.

البته تمایل مغز انسان به تکرار کردن فرایندهای روزمره و مقاومتش در برابر تغییر کردن عامل موثر در تقویت مقاومت ما برای تغییر کردن است.

شاید شنیده باشید یا حتی خودتان بارها گفته باشید: چه کسی به وسایل من زده است، من گفته بودم کسی دست به وسایل من نزند. این مثالی از عدم تمایل مغز نسبت به تغییر کردن است.

شاید این تجربه را داشته باشید که مسیری که هر روز برای رفتن به محل کار،‌ دانشگاه یا هر مقصد دیگری طی می‌کنید به هر دلیل مسدود شده باشد و شما مجبور باشید از مسیر دیگری به سمت مقصد خود حرکت کنید. چه احساسی داشته اید؟

نسبت به تغییر دکوارسیون محل زندگی یا کار خود چقدر علاقمند هستید؟

نسبت به تغییر رنگ لباس هایی که استفاده می کنید چقدر حساسیت دارید؟

اینها نمونه هایی از واکنش های ما نسبت به تغییر کردن است.

شاید در مثال پیدا کردن از زندگی خود مواردی که شما نسبت به تغییر کردن مشتاق نبوده اید یا حتی مقاومت داشته اید متفاوت باشد اما در واقعیت همه آنها به واسطه ایجاد یک فرمول در ذهن صورت می گیرند.

من از تغییر کردن خوشم نمی آید.

تغییر نکردن مانع تحقق آروزهاست

مقاومت نسبت به تغییر کردن مانع بسیاری از پیشرفت ها و تجربه آرزوهای ما می‌شود.

همه انسانها آروزهایی دارند و اتفاقا خیلی دوست دارند به آرزوی‌های خود برسند اما هر آرزویی برای محقق شدن نیاز به ایجاد تغییراتی در زندگی ما دارد و از آنجا که ما تمایلی به تغییر کردن نداریم امکان رسیدن به آرزوهایمان را مسدود کرده‌ایم.

تصور کنید شما دوست دارید شغل بهتری داشته باشید با درآمد بالاتر.

این شغل وجود دارد و می‌تواند در زندگی شما محقق شود.

اما مسیر رفت و آمد به محل کار جدید با مسیری که شما هر روز طی می‌کنید متفاوت است. شاید مقداری دورتر باشد یا نیاز باشد از دو مسیر حرکت اتوبوس یا مترو یرای رفتن به محل کار جدید استفاده کنید.

اگر شما با تغییر پیدا کردن مسیر حرکت خود مشکل داشته باشید و تمایلی به این کار نداشته باشید خواسته شغل جدید در زندگی شما محقق نخواهد شد.

این مثال برای واضح کردن چگونگی تاثیرگذاری مانع علاقه به تغییر نکردن در رسیدن به خواسته ها بود.

بر اساس این فرمول می توانید موارد زیادی در زندگی خود پیدا کنید که بخاطر نیاز به تغییر پیدا کردن تمایل به تجربه شرایط جدید نداشته اید.

بسیاری از افراد بخاطر ترس از کار کردن در محل کار جدید و روبرو شدن با همکاران جدید سالها در شغل و محل کاری که مورد علاقه آنها نیست کار می کنند و تنها دلیل این واکنش رفتاری، مقاومت در برابر تغییر کردن است.

وقتی فرمول علاقه نداشتن به تغییر کردن در ذهن ما ثبت می شود در تمام جنبه های زندگی ما تاثیرگذار خواهد بود.

رابطه پذیرش چاقی با لاغر نشدن

بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند خیلی علاقه دارند لاغر شوند و اتفاقا تلاش زیادی برای کاهش وزن انجام می دهند اما به دلیل عدم پذیرش چاقی از تلاش های خود نتیجه مطلوب نمی گیرند.

پذیرش چاقی مهم ترین قدم برای لاغر شدن است چرا که تا وقتی با وضعیت فعلی خود که چاقی است کنار نیایید نمی توانید احساس بهتری نسبت به خود و امیدواری نسبت به تغییر شرایط و لاغر شدن داشته باشید.

اصلاح تنفر از چاقی و پذیرش چاقی یکی از اساسی ترین تغییراتی است که باید برای رسیدن به آرزویتان که لاغر شدن است در خود ایجاد کنید.

باید با پذیرش چاقی نسبت به وضعیت فعلی خود احساس تنفر یا نفرت نداشته باشید.

باید با پذیرش چاقی انگیزه حرکت کردن و امیدواری برای لاغر شدن را در خود ایجاد کنید.

تنها با پذیرش چاقی می توانید آسیب های روحی و جسمی ناشی از چاقی را نادیده گرفته و ذوق و شوق لاغر شدن را در خود ایجاد کنید.

باید با پذیرش چاقی نگاهی که نسبت به جسم خود و توانایی جسم تان را تغییر دهید تا توانایی لاغر شدن را در جسم خود تقویت کنید.

در این صوت است که ذهن توانمند شما روی دیگرش را به شما نشان می دهد و همسو با شما در جهت لاغر شدن تلاش می کند.

خیلی آرام و پیوسته تغییرات خوب در احساس،‌جسم و سایر جنبه های زندگی شما رخ می‌دهد.

شرایط شما در تمام جنبه‌های زندگی به آرامی تغییر می‌کند و شما از کیفیت بالاتری در زندگی برخوردار می شوید.

 آنچه در گذشته ما رخ داده است و شرایط امروز ما که چاقی است را رقم زده قابل تغییر است اما نه با نفرت و جنگ و کینه بلکه با پذیرش چاقی بعنوان نتیجه ای که ناآگاهانه برای خود رقم زده ایم می توانیم توانایی و قدرت لاغر شدن را در ذهن خود فعال کنیم.

اگر بپذیرید همانطور که افکار و رفتار گذشته شما شرایط امروز شما را رقم زده است،‌ افکار و رفتار امروز شما شرایط آینده شما را رقم خواهد زد برای ایجاد تغییر در شرایط امروز خود اشتیاق خواهید داشت و در این صورت پذیرش چاقی کار بسیار آسان تری خواهد شد.

در ذهن ما چاق شدن با لاغر شدن برابر است و اگر امروز در وضعیت چاقی هستیم به دلیل انتخاب چاقی توسط خودمان بوده است.

این انتخاب در بسیاری از افراد به صورت آگاهانه صورت نگرفته است. البته عده ای از افرادی که امروز چاق هستند در گذشته نه چندان دور کاملا متناسب بوده اند و به دلیل افکار و عقاید اشتباهی که عموما تاثیر گرفته از اطرافیان بوده است چاق شدن را آگاهانه انتخاب کرده اند.

ار دیدگاه محتویات ذهنی، لاغر شدن همان چاق شدن است که باید تغییر کند.

چاقی امروز ما نتیجه انبوهی از افکار چاق کننده متنوع و رفتارهای عادت گونه ای است که بارها تکرار شده‌اند و سب شکل گیری اضافه وزن امروز ما شده اند.

آنچه در گذشته رخ داده است و باعث چاقی شما شده است را سرنوشت یا تقدیر خود ندانید.

این سرنوشت را خودمان ساخته ایم، تقدیر را خودمان رقم زده ایم و اکنون با پذیرش چاقی اولین قدم برای رقم زدن سرنوشت جدید برای خودمان را برمی داریم.

اگر مسئولیت آنچه هستیم را بپذیریم و هر عاملی را که باعث چاقی خود می‌دانیم رها کنیم و باور کنیم از امروز می‌توانم با تغییر افکار و رفتارم در شرایط جسمی جدیدی قرار بگیرم،‌ اشتیاق و انگیزه شما برای لاغر شدن بیشتر خواهد شد.

در این صورت خود را اسیر گذشته نمی دانید.

گذشته شامل افکار و تصمیماتی است که هر روز اتخاذ کرده ایم و امروز نتیجه تکرار آنها است.

آینده شما هم می‌تواند مشابه امروز شما که نتیجه گذشته شماست باشد و هم می‌تواند شرایطی جدید که حاصل تغییراتی که از امروز در افکار و رفتار خود ایجاد می‌کنید باشد و هیچ ارتباطی به گذشته و حتی امروز شما نداشته باشد.

پذیرش چاقی

آینده را از گذشته جدا کنید

به قدری که احساس کنید اسیر گذشته یا چاقی خود هستید خود را از قرار گرفتن در شرایط جدید یا لاغری محروم می کنید.

اگر ارتباط امروز خود را با گذشته رها نکنید، تلاش امروز شما برای لاغر شدن اهمیتی نخواهد داشت.

اگر خود را حاکم بر زندگی تان بدانید و احساس توانمندی در ساختن شرایط جدید را در خود ایجاد کنید. در این صورت آینده شما هیچ ارتباطی به گذشته شما نخواهد داشت.

وقتی خود را اسیر گذشته بدانید انتظار شما برای آینده زندگی مشابه همان بود که امروز تجربه کرده اید و این چرخه معیوب تا روزی که زنده هستید می تواند ادامه داشته باشد.

اما اگر گذشته را با همه مسائلی که برای شما به همراه داشته و نتایجی که در زندگی امروز شما ایجاد کرده است رها کنید و تصمیم قاطع بگیرید که زندگی خود را تغییر دهید.

به مرور انتظار شما از زندگی تغییر خواهد کرد و جسم شما دنباله رو انتظار شما خواهد بود و به مرور چاقی را رها کرده و به سمت تناسب اندام حرکت خواهد کرد.

اهمیت زیاد تاثیر گذشته ما در شرایط امروز و آینده ما سبب شد تا در این فایل آموزشی توضیحات مفصلی درباره چگونه چاق شدن و لاغر شدن برای دوستانم آماده کنم.

اطمینان دارم استفاده از فایل های آموزشی و نوشتن درباره آنچه دریافت میکند و خواندن نوشته های افرادی که مانند شما در این مسیر هستند باعث خواهد شد به مرور فضای ذهنی شما تغییر کند و خود را از گذشته رها کرده و به ساختن آینده خود امیدوار خواهید شد و نتیجه این امید و اطمینان باعث حرکت شما در مسیر لاغری با ذهن خواهد شد.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی اهمیت پذیرش چاقی برای لاغر شدن توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نگرش شما درباره تغییر کردن چیست؟‌ چقدر مشتاق تغییر کردن هستید؟ شرح دهید
  • در گذشته مواردی را پیدا کنید که با دلیل اشتیاق برای تغییر کردن نتایج عالی کسب کرده اید.
  • در زندگی گذشته خود یا اطرافیان مواردی را شرح دهید که فرد به دلیل مقاومت داشتن برای تغییر کردن شرایط عالی را از دست داده است.
  • به نظر شما لاغر شدن می تواند نوعی تغییر کردن باشد و نگرش شما درباره این تغییر کردن چیست؟ شرح دهید.
  • در گذشته تصور شما درباره لاغر شدن چه بود؟ فکر می کردید کاری سخت و طاقت فرساست یا آسان و راحت است؟ شرح دهید
  • به نظر شما توجه به وضعیت فعلی (چاقی) چه تاثیری بر انگیزه و اشتیاق شما برای لاغر شدن دارد؟
  • نگرش خود درباره اهمیت پذیرش چاقی بعنوان یک قدم مهم برای لاغر شدن را شرح دهید.
  • قبل از آشنایی با سایت تناسب فکری نگرش شما درباره پذیرش چاقی و لاغر شدن چگونه بوده است؟
  • استفاده از آموزش های سایت تناسب فکری چه تغییری در نگرش شما نسبت به پذیرش چاقی و همچنین لاغر شدن داشته است.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی پذیرش چاقی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.63 از 32 رای

https://tanasobefekri.net/?p=22272
برچسب ها:
77 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1399/05/06 19:59
      مدت عضویت: 1635 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 343 کلمه

      سلام
      خدارو شکر میکنم که ۷ماه پیش تصمیم گرفتم که یه شخصیت
      دیگه ای باشم
      منم تقریبا ۳تا حلب روغن از خودم جدا کردم وفکر کنم ۳تای دیگه باید جدا بشه
      وقتی باورهای مخرب چاقی در ذهن داشته باشیم هر اقدام بیرونی فقط میتونه مقطعی جواب بده وبه محض رها کردن ذهن دوباره به محل قدیمی خودش برمیگرده ،اول باید جای فرمول ها عوض بشه وبعد نتایج دیده میشه،باید به این ذهن وجسمی که سالیان سال به اشتباه برنامه ریزی شده زمان بدیم که کار خودشو انجام بده ،عجله بدترین عامل بازدارنده این روشه
      همونجوری که سالها طول کشید چاق بشیم مدتی هم اجازه بدیم تا اون مسیریو که رفته برگرده
      تا زمانیکه دیگرانو مقصر چاقی خودم میدونستم ومسئولیتشو نپذیرفته بودم دور خودم میچرخیدم وهر روز غمگین تر و ناامیدتر میشدم
      من وقتی وارد دوره شدم که ۲سال قبلش وارد دوره های کنترل ذهن شده بودم وبا آمادگی کامل این دوره رو پذیرفتم ،کاملا مطمئن بودم که همچین راهی هست ،پس از خدا هدایت خواستم و کاملا هدایتی وارد این متد شدم و خوشحال شدم وگفتم اینجا همون جای مورد نظر منه
      الانم تو دوره پیشرفته هستم،خدارو شکر میکنم بلخره اومدم تو مسیر صحیح ودارم لذت میبرم و لاغر میشم و اینهمه آزادی عمل دارم
      چند روز پیش که تولد دوستم بودم ومدل های متنوع خوراکی،غذایی وجود داشت ،جالبه ذهنم برای نخوردن میوه ،بهم میگفت اگر میوه بخوری دیگه جای شام نداری ،اگر میوه بخوری نمیتونی راحت برقصی وانقدر گفت که میوه نخوردم
      موقع شام هم چند لقمه از فینگر فود که خوردم کاملا سیر شدم واحساس کردم شکمم سنگین شد ،بدلیل اینکه کمر وشلوارمم تنگ بود ،فشار بیشتری در شکم داشتم و میزبان وبقیه مهمان ها میگفتن امشب رژیمو رها کن ،نمیدونم چرا اصرار داشتن که بمن بگن رژیم دارم،منم فقط تو وجود خودم خوشحال وخندان بودم ،آخه بیشتر مهمان ها از چاقی خودشون در دوران موندن در خونه مینالیدن وتعجب کرده بودن که من لاغر تر شدم،به تنها چیزی که نمیتونستن فکر کنن وباور کنن لاغر شدن با تغییر فرمول های ذهنی بود
      با تغییر ذهن میشه به هر چی که دلمون خواست برسیم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/08/06 20:18
      مدت عضویت: 1635 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 146 کلمه

      روز ۱۰۲ تکرار

      سلام وقت بخیر
      الان که فکرشو میکنم میبینم من بخاطر چاقی خودم  سالها درگیر مسائل مختلفش بودم و بطبع ناله و غر داشتم و بلخره هدایت شدم به این مسیر لاغری با ذهن ،واقعا اگر من اینهمه تضادهاییکه در زندگی داشتمو طی نمیکردم و از ته دل نخواسته بودم که زندگیم تغییر کنه ،اصلا با مسائل ذهنی آشنا نمیشدم،اینهمه آگاهی بدست نمی آوردم و معلوم نبود زندگیم چه شکلی بود ،واقعا چند سال پیش من چقدر ناآگاهانه زندگی میکردم ،با اون حجم منفی بافم که شهره فامیل بودم تو دیدن نیمه خالی لیوان و خوشحالم در حال حاضر سبک نگرش ونگاهم به زندگی در حال تغییر بسمت بهتره

      حسم خوبه ، میدونم در حال کشیدن نقشه ذهنی بسمت تناسب فکری وجسمی هستم

      خدارو شکر در حال ورودی دادن به ذهنم هستم و در حال تخلیه حلب روغن ها😄۳ تا دیگه حلب بریزم بیرون خوشحالتر میشم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/03/22 00:03
      مدت عضویت: 1635 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 2,102 کلمه

      گام ۹۱ ،، سلام دوستان و استاد عطارروشن ،،، تغییر کردن از توقف گذشته شروع میشود ،،،  به دلیل اینکه تغییر کردن کند انجام میشه ما خیلی متوجه نمیشیم ،،، از ۲ سال پیش که دوستم ، شروع کرد به ساختن باغشون تا الان که تقریبا در هفته چندین بار میریم‌ و بهش سر میزنیم  و کارهای زیادی در اونجا انجام شده که اگر کسی بیاد و نگاه کنه میگه ،چقدر تو این ۲ سال  تغییراتش کم بوده ، ولی ما که ۲ ساله داریم‌ این مسیرو میریم و از ریشه باهاش بودیم میفهمیم که چقدر اونجا عوض شده ،تو این مدت، هم فیلم زمینی ازش گرفتیم و هم هوایی ، وقتی فیلم و عکساشو کنار هم میذاریم تازه متوجه میشیم اونجا فقط تله ای خاک بوده که الان دارای ۶۵ تا درخت میوه است ، بناها هاییکه اونجا ساخته  شدن ،لوله کشی آب ،برق  نورپردازی ،انواع گلی که کاشتیم‌ و تنوع سبزیکاری هامون و اون رسیدگی که برای اونجا داشتیم ، که فقط خودمون لمسش کردیم‌ و با عشق بهش رسیدگی میکنیم ،بظاهر تغییر بزرگی نکرده ولی در باطن خیلی عوض شده ،،،، شاید کسی تغییرات بدن منو در ورزش انعطاف  متوجه نشه ولی  وقتی عکس های روز اوله خودمو با الان مقایسه میکنم که در حین تمرین مربی مون ازمون گرفته  متوجه میشم تغییرات کاملا بزرگو واضحه ،،،یا همین تغییرات رفتاری خودم در این دوره ها ،انقدر زیر پوستی انجام شد که متوجه نشدم ولی الان که به خودم مراجعه میکنم، میفهمم که من آدم سابق نیستم،،، اینکه ذهن دوست نداره تغییر کنه ،کاملا درسته و در مقابل یادگیری چیزهای جدید کاملا بی علاقه است ، مدام بهانه میاره و دوست نداره از دایره امنش بیرون بیاد ولی تجربه های زیادی داشتیم که وقتی از دایره امن خودمون اومدیم بیرون با اینکه ترس های زیادی داشتیم ولی در انتها رشد های چشگیریو تجربه کردیم که اونم بخاطر تسلیم شدن در رابطه با تغییرات بوده ،،،، بدن ما عادت کرده بوده چندین  سال یه کاریو تکرار کنه ، حالا داریم بهش یاد میدیم که رفتارهای جدیدی داشته باشه ، همون زمان هاییکه وارد رژیم میشدیم هم در واقع داشتیم در رفتارها و عادت های غذایی مون تغییر ایجاد میکردیم که اونهمه مقاومت داشتیم و دلمون میخواست مثل سابق باشیم ،، ما سالها عادت کردیم یه مدل خاص خودمون لباس بپوشیم ، موهامونو کوتاه کنیم‌ ، آرایش کنیم ،از یه مسیر آشنا رفت و امد میکنیم ،به مسافرت های آشنا با همون ویلاهای قبلی میریم ،با آدم های آشنا دوست داریم ارتباط بگیریم ووووو مثلا من شخصی بودم که اصلا از دنیای تکنولوژی سر در نمیوردم و زمان هم نمیذاشتم براش ، گوشی و کارایی هاشو بلد نبودم ،ازچند  سال پیش  که با دوستم آشنا شدم  و ایشون بسیار به انجام این مدل کارها  وارد هستند و هر کاریو بسرعت انجام میده ،اطلاعاتش زیاده و راهشو پیدا میکنه ، بمن اصرار میکردن که یاد بگیرم که بتونم کارهای اولیه گوشی خودمو انجام بدم  اوایلش بشدت مخالفت میکردم و دوست نداشتم ، ولی به مرور زمان که تونستم خودم کارهایو انجام بدم اعتمادبنفسم بالاتر رفت ،الان به مسئله ای در گوشیم برخورد کنم نمیترسم ،اول از دوستم سئوال میکنم ،بهم میگه چکار کنم و این تغییر باعث پیشرفت من شد ،هر چند اولش ترس داشتم و وقتی وارد ترسم شدم ،قویتر شدم ،،  اینکه باید برای تغییر کردن احساس خوب داشته باشیم کاملا صحیحه ، من هر زمان در تمرینات ورزشیم به بدنم فشار میاد و منفی بافم میخواد شروع کنه به وراجی کردن و غر زدن ،به خودم میگم آفرین ادامه بده که به زودی بدن بسیار منعطف تری خواهی داشت که هر کسی نداره و لذتشو خواهی برد ،یکی دوستانمم  باهام میاد همون کلاسو ،بچه انقدر نق میزنه و ادای آدم های خسته و درمانده رو در میاره که وقتی نگاهش میکنم انگار از کوه افتاده پایین 😄 چندین بار بهش گفتم که تو که باید این کلاسو بیایی پس برای خودت لذت بخشش کن نه رنج آور ،چندین بار هم خواسته ادامه نده ولی چونکه مربی م همچین اجازه ای بهش نمیده ،مجبوره بیاد ولی حالش خوب نیست حین انجام تمرینات ،،،،،، کلمه سرنوشت یا تقدیر رو در دوران بچگیم زیاد شنیدم ،اینکه سرنوشت ما اینه ،خدا مقدر کرده ،چاره ای نداریم خدا خواسته ، سرنوشت مارو اینجوری نوشتن ،ما بی تقصیریم تقدیرمون اینه ووووو  تا چندین سال پیش باور کرده بودم که سرنوشت من تغییر ناپذیره و من محکوم هستم که تحمل کنم و ادامه بدم حالا تو تمام جنبه های زندگی ، چاق بودن هم یکی از اون تقدیراتی بود که بمن فهمونده بودن که سرنوشتت فقط و فقط همینه ، منم پذیرفته بودم و نمیتونستم با تقدیرم بجنگم ، اولین بار که از استادی شنیدم که ما خالق زندگی خودمون هستیم ،متوجه نشدم ، فقط شنیده بودمش ، درکش نکرده بودم ،تو تمام این ۴ سالی که در دوره ها بودم هم هر روز شنیدم من خالق زندگی خودم هستم ولی انگار فقط شنیده بودم ،چند ماه پیش یکدفعه انگار دریچه ای از ذهنم کنار رفت و من متوجه شدم که منظور این جمله چیه ، یعنی من سالها روی این جمله قفل بودم 🤔 شاید هر کسی این نوشته رو بخونه بگه ،خب ما خالق زندگی خودمون هستیم دیگه ، چرا دیر متوجهش شدی ولی الان میدونم که شنیدن با درک کردنش زمین تا آسمون فرق داره ،، هزاران بار در دوره ها شنیده بودم که مسئولیت زندگی خودتونو بپذیرید ،در ظاهر میگفتم پذیرفتم ولی در اعماق وجودم نمیفهمیدمش ،اولین بار که استاد در فایلی توضیحش دادن ،تازه متوجه شدم یعنی چی ،  یعنی خوب تعریفش کردن ،مثل جریان سپاسگذاریو که استاد گفتن ،سپاسگذاری یعنی خدایا راضی م از شرایطم و حس خوب یعنی سپاسگذاری،  یعنی دیدن داشته هات و کمرنگ نشدنشون ،،، تازه چند روز بود که وارد سایت شده بودم ،استاد در فایل رایگانی از سایت گفتن ،دلایل    چاقی خودتونو بنویسید ،منم ۱ صفحه نوشتم ، بعدش گفتن ، تمام اون مقصرهارو رها کنید و بدونید مقصر چاقیتون خودتون هستید 😴 گیج شده بودم ،آخه مقصرهای چاقی من خیلی زیاد بودن ،چجوری دست از سرشون بردارم ،من عادت کرده بودم هر کسی بگه چرا چاقتر شدی ؟ بگم  من ارثی چاقم یا ژنتیکمه ، استخون بندیمو ببین ،  از بس حرص میخورم ، عصبی میشم چاق میشم‌ وووووو   در دوره ها یکی یکی مقصرها ریختن پایین و گم شدن ،من موندم و یه ذهن قدرتمند که اتفاقا مخرب برنامه ریزی شده بود و شروع کردم به پله پله بالا رفتن از آموزش ها ،،، دوست دارم مرتب این جمله رو به خودم یادآوری کنم که** من میتوانم با تغییر افکار و رفتارم  در شرایط جسمی جدیدی قرار بگیرم** همونطوری که تا حالا هم در شرایط عالیتر قرار گرفتم و دارم لذت میبرم از خلق جدیدم 😇 من در گذشته هر چه بودم تمام شده و خدارو شکر به گذشتم فکر نمیکنم ،اون فریده قدیم هیچ ربطی به الان نداره و فراموشش کردم ،میخوام با تفکرات جدیدم وارد دنیای جدیدی بشم و این تغییراتو خیلی خوب در خودم شناسایی میکنم ، یعنی منه امروز با فردام متفاوته ، همونجوری که ۱ سال و نیمه در دوره های لاغری با ذهن  هستم و در حین گوش کردن فایلها و مخصوصا نوشتن ،باورهای ریز نامحسوسی شناسایی میکنم و این قابلیت شناسایی م در این چند ماه قویتر شده و داره بهتر هم میشه ،در مسائل مالی هم در دوره و تمرین هستم ،یه عالمه باور ضد ثروتو  در خودم شناسایی کرده بودم و در حال شناسایی شون هستم،این چند روز که دارم تمرینات قویتر نوشتاری هم انجام میدم  ،یه موانع ریزه ،نامحسوسی پیدا کردم که به فکر جن هم نمیرسه که این باورهای ریز کجا قایم شدن و من ازشون بی اطلاع بودم ،مثل این ۳ ماهه اخیر که چقدر باورهای نامحسوس چاقی در خودم پیدا کردم ،  میدونم هر چقدر در مسیر تمرین باشم ،باگ های ذهنمو در میارم و این تازه شروع کار منه ،تازه به سر منشاء رسیدم ،میخوام تمام اون رابطهای منه قدیممو پاره کنم ،میخوام یادم بره که من کی بودم ، باید از نو تازه بشم ، وقتی من نو بشم ، منه نو به این چربی های اضافه نیازی نداره ،،، سالها قبل مدام دنبال مقصرین زیادی میگشتم که حلقه طناب بدبیاری هامو بندازم گردن اونها و مدام در گذشته سیر میکردم ،که چرا فلانی ۳۰ سال پیش اون کارو انجام داد ؟ چرا خانواده من  اون کارو برای من انجام ندادن ؟ و چرا های بسیار زیادی داشتم که مرتب منو لینک میکرد به سرگذشت قبلیم و یا در ترس از آینده نامعلومی بودم که بهم گفته بودن ترسناکه ،خطرناکه و هر چقدر که در معرض آموزش قرار میگیرم متوجه میشم که همه چیز با  خاموش کردن ذهن آلوده من درست میشه ،  فقط کافیه من به نجواهای ترسناکش گوش نکنم ، نجواهاییکه از صبح تا شب فقط از چاقی بیشتر بمن گفته ،از نداری،شکست،فقر،تنهایی،بیماری،درد وووووو  صدای اینها کمرنگ بشه ،روح من بیدار میشه ، قدرت من بیشتر میشه ،،خدارو شکر میکنم که هر لحظه آگاهتر میشم و هوشیارانه گوش و حواس خودمو در اختیار هدف های جدیدم قرار میدم ، قبلا برعکسشو انجام میدادم ،یعنی مدام در معرض مرور کردن خاطراتم بودم چه با خودم چه با خانواده ،،قبلا که احساس شدید  قربانی بودن داشتم و دوست داشتم مورد توجه دیگران قرار بگیرم و اون کار ،بصورت عادت در من دراومده بود ،بشدت احساس ناتوانی داشتم ،باور کرده بودم که من هیچ کاری نمیتونم انجام بدم و این حس،در تمام قسمت های زندگیم رخنه کرده بود ، از زمانیکه به شدته  تخریب این حس،  واقف شدم، دیگه تکرارش نکردم ،خودمو آرام آرام تغییر دادم ،کار راحتی نبود ولی میدونستم اگر ادامه بدم جهان هم منو در مسیرهای ضعف و مظلوم واقع شدن های بیشتری قرار میده و همین توقف ،باعث پیشرفت من در بیشتر جنبه های زندگیم شد ،اعتماد نفس تخریب شده من بهتر شد ،خودارزشمندیم بیشتر شد،حس لیاقتم بالاتر رفت ووووو  مثال جالبی استاد زدند ،چاقی مثل واگن های قطاره بدنبال ما میاد هر جاییکه بریم و واقعا ما سالها حملش کردیم ،یه موقع هایی با خودم فکر میکنم ،به بدنم فکر میکنم ،متوجه میشم ،بدن من سالهاست بار سنگینی داره تحمل میکنه ،یه روزی که میریم کوهنوردی و یه کوله پشتی چند کیلویی با خودمون حمل میکنیم چقدر احساس خستگی میکنیم ، حالا تصور کنیم بدن ما سالهاست کوله های ۲۰ کیلویی ،۳۰ کیلویی  با خودش حمل کرده و چه زجری کشیده ، ،،،  یادمه وقتی وارد دوره مقدماتی شدم و فایلهارو گوش میدادم ، اولین اتفاقی که افتاد ،امیدوارتر شدنم بود ،خوشحال شدم ،باور کردم که منهم میتونم لاغر بشم ،هر چند باورهای اون موقع م متزلزل بود و به مرور محکمتر شد ،مثل بچه ای که تازه میتونه راه بره ،اوایلش پاهای قوی و محکمی نداره و به مرور بهتر میتونه راه بره و در انتها میتونه بدوه ،، حرص و ولع ، ۲ تا از مهم ترین موردهایی بود که در من تصحیح شد ،ولع خوردن خوراکی هاییکه برای من محدودیت بود ،دلم میخواستشون ولی اجازه نداشتم بخورم ، یادمه چندین سال پیش که تو رژیم سخت گروه خونی ،بودم و نمیتونستم حتی ادویه و رب و نون گندم ووووو و شیرینی جات بخورم  ،هر جایی میرفتم بهم پاستیل و شکلات تعارف میکردن برمیداشتم و میذاشتم تو کمدم برای بعد از اتمام رژیمم که بخورم ، دوره رژیم من ۸ ماه طول کشید و وقتی رفتم به شکلاتام سر بزنم که بخورمشون ،دیدم همشون سفت شدن و قابل خوردن نبودن ،کلی ناراحت شدم 😄 چه کارهایی میکردم 😁 یعنی چه کلنجاری با جسم و جانم رفتم سالیان طولانی ،،،در واقع حرص و ولع بخاطر کمبودها،محدودیت ها و نخوری ها در ما شکل گرفته و با نداشتن محدودیت ،ولع هم از بین رفت ،،، 👈( وقتی من آدم دیگه ای بشم ،اضافه وزنم از من جدا میشه ) 👉 وقتی تعریف های   لاغری در من دانلود بشه ، این چربی ها از من جدا میشه ،دلم میخواد  این موضوع مهمو به خودم بگم، بگم که باید جای رنج و لذتو در ذهنم تغییر بدم که وقتی بچه بودم و دیگران تشویقم کردن به تپل و زیباتر بودن ،الان به خودم بگم که متناسب باشم زیباترم به خدا ،سالم ترم ،با اعتمادبنفس ترم ،لباس ها بیشتر بهم میاد ،شادترم ، سبک ترم ، و اگر چاق باشم هزارتا درد داره واسم ،رنج هاش بیشتره ،درد میکشم ،حالم  بده ، فقط کافیه ذهن من بپذیره که لاغر شدن براش مفیدتره ،فقط همین ، دست برداره از فرمول های قدیمیش ، اونوقت لاغر شدن ،خودبخود انجام میشه ،همونجوری که چاق شدن ،خودبخود انجام شد ،،، و اینهمه در دوره ها هستیم که مجدد جای لذت های ذهنو تغییر بدیم ،،، منم فکر کنم ۴ تا حلب روغن از خودم جدا کردم ،میخوام ۳ حلب دیگه ازم جدا بشه و بیام همینجا بنویسم که من ذهنمو تغییر دادم  ، خودبخود جسمم متناسبتر شد ،،ممنون برای فایل های عالی🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/03/22 18:02
      مدت عضویت: 1635 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 9 کلمه

      سلام استاد 

      چشم استاد حتما با فاصله های بیشتری مینویسم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/05/13 13:49
      مدت عضویت: 1635 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 107 کلمه

      واقعا شهد شیرین این آگاهی ها وعمل بهشون دریچه های متفاوت تری از زندگیو برام نمایان کرده ،هر چند بالا وپایین های درونی واحساسی شدیدیو این روزها تجربه میکنم ولی میدونم اکر تغییر واقعی باشه درد داره ،من میخوام یه آدم دیگه بسازم کندن از اون آدم قبلیه ،کار راحتی نیست ،باید تمام اونو هنونجا بذارمش ،از نو شروع کنم به ساختن ،تمام مسئولیتشو میپذیرم و برای رسیدن بهش بازم یه تعهد قویتر میدم ،تعهد میدم که مراقب جوانه های جدید خودم باشم تو تمام قسمت های وجودیم ،مثل نوزادی که ۹ماه مادر ازش مراقبت میکنه ،خوشحالم تو این مسیر متفاوت هستم با انسان های متفاوت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/05/12 08:00
      مدت عضویت: 1635 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 232 کلمه

      نوشته تون حس قشنگ وقدرتمندانه ای داره
      جمله( اون حلب ها همراه من قدیمم بود و الان من آدم دیگه ای شدم ) مطمئنت میکنه که وقتی هویتت عوض میشه دیگه اون خصوصیات باهات نمیان
      دیشب که پیش استاد دوره های ذهنیم بودم و مرتب تو صحبت هام از ترس هام ،از رفتار بد پدر ومادر در گذشته،از رنج هام و مسائلم میگفتم ،استادم گفت فریده قدیمو با تمام خصوصیات بدش فراموش کن و یک شخصیت نو بساز ،نمیتونی هویت جدید بسازی ولی خصوصیات ناراحت کننده قدیمتو با خودت بیاری ،تمام این توضیحاتو واسم روی کاغذ نوشت و واقعا متوجه شدم من هنوزم دارم با همون فریده قدیم کلنجار میرم ،اون اگر میتونست ۵متر بپره که پریده بود ،اون فقط نیم متر میتونست ،پس برای ۵متر پریدن باید هویتمو تغییر بدم ،تمام اون مسائلی که ناراحتم میکرد مال اون شخصیت قدیمم بود و حالا میخوام یکی دیگه بشم ،پس میسازمش اونجوری که خودم دلم میخواد
      این جمله شما دقیقا بحث دیشب ما بود که پاشنه آشیل منه و
      الان که نوشته شمارو خوندم جان دوباره گرفتم ونشانه ای دیدم که راهم صحیح و درسته
      و خوشحال شدم که وقتی از هویت چاق به هویت لاغر شیفت میکنیم اون حلب ها محکوم به جدا شدن از ما هستن و چقدر این دانسته ها کمک میکنه برای باورپذیرتر شدن این مسیرهای ذهنی ،واقعا لذت میبرم از این جنس آگاهی ها

      موفق باشی عشق عزیز🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم