0

زندگی با طعم خدا (جلسه دوم)

زندگی با طعم خدا
اندازه متن

بسیاری از انساها به دنبال یافتن راهکار مناسب و صحیح برای ارتباط با خداوند هستند و از آنجا که خداوند به شکل کلامی با آنها صحبت نمی کند هرگز مطمئن نمی شوند که خداوند صدای آنها را شنیده است.

برای صحبت کردن با خداوند نیاز نیست به زبان خاصی با صحبت کنید. زبان شما بهترین زبان ارتباط با خداوند است.

چگونه با خداوند صحبت کنم

از کودکی به من آموخته شده بود که برای صحبت کردن با خداوند باید از زبان عربی استفاده کنم به همین دلیل همیشه به دنبال پیدا کردن دعا یا نوشته ای به زبان عربی بودم تا خواسته ام را به خداوند عرضه کنم.

از زبان عربی خوشم نمی آمد ولی از سر ناچاری برای اینکه بتوانم به خداوند بگویم به چه چیزی نیاز دارم یا از او درخواست کمک کنم سعی می کردم به هر شکل ممکن نوشته های عربی بخوانم و سعی می کردم به شکل صحیح عبارت ها را تلفظ کنم تا مبادا منظور من به شکل اشتباه به خداوند منتقل شود. چون شنیده بودم که در زبان عربی تلفظ یک کلمه که علامت فتحه دارد با صدای علامت کسره به طور کلی معنی آن کلمه را تغییر می دهد.

از آنجا که برای خواندن عبارت های عربی باید دقت و وسواس زیادی به خرج می دادم کمتر سعی می کردم با خداوند صحبت کنم چون حوصله صحبت کردن به زبان عربی را نداشتم.

به لطف خداوند زمانی که در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم روبرو شدن با این واقعیت که می تواتم به زبان خودم با خداوند صحبت کنم مرا دچار سردرگمی کرده بود و با اینکه ذوق زده شده بودم که می توانم به راحتی با خدای خودم صحبت کنم اما هرچه فکر می کردم نمی دانستم باید به خداوند چه چیزی بگویم یا از او چه درخواستی داشته باشم.

چون تا آن زمان من فقط عبارت های نوشته شده را بدون اینکه متوجه معنی و مفهوم آن بشوم را تکرار می کردم و اکنون که می خواستم خودم با خداوند صحبت کنم انگار صحبت کردن را فراموش کرده بودم.

با هر زحمتی بود شروع کردن به صحبت کردن با خداوند و در ابتدا هر جمله ای که به خداوند می گفتم بلافاصله خودم را سرزنش می کردم که این چه جمله ای بود که گفتی؟؟!!

چرا اینو گفتی؟ چرا اونو نگفتی؟ چرا خودمونی گفتی؟ چرا مودبانه تر نگفتی؟

بسیار زیاد دچار شک و تردید می شدم که مبادا در صحبت کردن با خداوند دچار اشتباه شوم چون بارها شنیده بودم صحبت کردن با خداوند آداب معاشرت مخصوص به خود دارد و من اطلاعی درباره آن نداشتم.

اما آنچه در نهایت موجب آرامش خاطر و تغییر احساس و نگرش من درباره خداوند شد این بود که توانستم با زبان خودم و به هر شکلی که دوست دارم بدون نگرانی از رعایت نکردن آداب گفتگو با خدا یا اینکه خداوند فقط زبان عربی را درک می کند با خدای خودم صحبت کنم و از او درخواست کنم.

بنابراین برای ایجاد ارتباط بهتر با خداوند فقط با زبان خودتان و به هر شکلی که احساس خوبی از صحبت کردن با خدا دارید با او صحبت کنید و از او درخواست کنید.

و همیشه به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشید که: دارید با خداوند صحبت می کنید.

خداوندی بی نهایت است و بر آسمان و زمین تسلط دارد.

نقش احساس در گفتگو با خداوند

مهمتر از اینکه با چه زبانی با خداوند صحبت می کنیم این مهم است که با چه احساسی با او صحبت می کنیم.

تصور می کنم فقط فارسی زبان ها هستند که برای گفتگو با خداوند با زبان عربی و زبانی غیراز زبان محاوره ای خود استفاده می کنند درصورتی که هر انسانی در هر گوشه از دنیا با زبان مادری خود با خداوند صحبت می کند و این موضوع به تنهایی ثابت می کند که خداوند فقط عربی بلد نیست بلکه هر زبانی را با هر گویش و گفتاری می شنود چون خداوند از گوش برای شنیدن و از مغز برای درک کردن استفاده نمی کند.

خداوند نه گوش دارد و نه عقل که بخواد زبان ها را بشنود و آنها را تحلیل کرده و بفهمد بلکه خداوند فقط و فقط احساس ما را دریافت می کند. بنابراین مهم نیست انسانها با زبان های مختلف با خداوند صحبت می کنند چون همه انسانها از یک نوع احساس برخوردار هستند.

تصور کنید احساس شادی در همه زبان ها حالت شادی و نشاط است و ارتباطی با زبان گفتاری ندارد. ممکن است افراد با زبان های مختلف به صورت کلامی ابراز شادی کنند ولی احساسی که در انسان ها شکل می گیرد جدای از زبان گفتاری آنهاست و همه انسان ها به یک شکل شاد یا غمگین می شوند.

به همین دلیل است که واحد ارتباط بین انسان و خداوند احساس است که فارغ از هر نوع وابستگی به کلام و زبان گفتاری است.

احساسی که نسبت به خداون دارید تعیین کننده میزان ایمان و توکل شما نسبت به خداوند است.

اگر هنگام توجه به خداوند یا درخواست کردن یا دعا کردن احساس خوب و امیدبخش نسبت به آن شرایط داشته باشید به این معنی است که به قدرت و توانایی خداوند برای بهبود شرایط یا تغییر هر شرایطی ایمان دارید.

اما اگر هنگامی که با خداوند صحبت می کنید احساس یاس و ناامیدی یا عجز و ناتوانی داشته باشید به این معنی است که امیدی به بهبود شرایط و ایمان به قدرت خداوند برای تغییر شرایط ندارید.

بنابراین مهم نیست با چه زبان یا از چه کلماتی برای صحبت با خداوند استفاده می کنید مهم احساسی است که در قلب شما در هر لحظه نسبت به خداوند جریان دارد.

توکل و ایمان در واقع استمرار احساس خوب نسبت به خداوند داشتن است. اینکه ما هر بار که توجهمان به سمت خداوند جلب شد احساس آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما جربان پیدا کند.

این یعنی من به خداوند توکل دارم یا انسان متوکلی هستم.

بنابراین بیشتر از آنکه به دنبال پیدا کردن کلمات مودبانه یا … برای صحبت با خداوند باشید سعی کنید احساس آرامش و سپردن مسائل به خداوند را تمرین کنید تا به مرور توکل و ایمان قوی تری نسبت به همراهی و نزدیک بودن خداوند به خود پیدا کنید.

بررسی نگرش خود درباره خداوند

برای اینکه به درک و شناخت بهتری نسبت به خداوند برسیم باید ابتدا نگرش فعلی خود درباره خداوند را بررسی کرده و چنانچه نیاز به اصلاح یا تغییر دارد اقدام کنیم و سپس تغییر شرایط در زندگی خود را مشاهده کنیم تا درک و نگرش بهتری به شکل عملی نسبت به خداوند پیدا کنیم.

باید آنچه در ذهن خود درباره خداوند می دانید را با واقعیت زندگی خود مطابقت دهید تا متوجه شوید چقدر شناخت شما درباره خداوند صحیح می باشد. چون هرچه درباره خداوند شنیده اید اگر باور کرده باشید باید نشانه های واضح درباره آن موضوع در زندگی خود داشته باشید.

بعنوان مثال حتما شنیده اید که خداوند رزاق است. آیا این عبارت درباره خداوند را باور کرده اید یا فقط شنیده اید.

احتمالا اگر از هر انسانی سوال شود که خداوند رزاق است قطعا پاسخ می دهد که بلکه او رزاق است اما چرا در زندگی بیشتر افرادی که این عقیده و نگرش را تایید می کنند نشانه ای از رزق و روزی که خداوند وعده داده است وجود ندارد؟

فقط به این دلیل است که آنچه درباره خداوند شنیده ایم را باور نکرده ایم و فقط شنیده ایم که خداوند این است و آن است اما در باطن و عمق وجودمان عقیده و ایمان نسبت به ویژگی های زبانی که درباره خداوند بیان می کنیم نداریم.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

مطالب این فایل هم عالی بود، بعد از ده بار گوش کردن، تازه متوجه شدم قسمت هایی هست که من هرگز در گذشته متوجه آن نشده بودم و این نشان میده چه قدر فایل ها لایه ای و هوشمندانه تولید شده.

نکته ای بسیار مهم که باید توجه زیادی روی آن داشته باشیم این هست که مهم نیست ما چه کار انجام میدیم بلکه مهم این هست که  با انجام آن عمل چه تغییر احساسی درون ما ایجاد میشود.

درواقع  نتیجه را احساس ما از انجام آن عمل رقم میزند نه فعالیتی که انجام میدیم.

به خاطر همینه با اینکه خیلی از انسان ها، نماز، روزه، قرآن و تمام اعمال دینی خود را انجام میدهند ولی دائم در فقر، بیماری، حال بد، مشکلات و … هستند چون آن اعمال تغییر خاصی در حال آن ها ایجاد نمی کند، ایمان و باور  آن ها به خداوند را افزایش نمی دهد بلکه از روی عادت یا ترس از خداوند رخ میدهد.

برعکس خیلی انسان های موفق را می بینیم که ملاک های ظاهری مومن بودن درون آن ها وجود ندارد اما بسیار شاد و خوش زندگی میکنند و وقتی به آن ها دقت میکنیم، متوجه می شیم از درون با خداوند رفیق هستند و طبق قوانین پیش می روند.

این نشان میده فعالیت های فیزیکی تاثیر خیلی کمتری نسبت به احساس دارد.

این دقیقا همان جمله معروف که  خداوند از نیت شما آگاه هست را ثابت میکند.

از آنجایی که قوانین حاکم بر جهان  ثابت هستند، این موضوع را در لاغری هم بارها داشتیم. مهم نیست چی میخوریم بلکه این اهمیت دارد که بعداز خوردن آن چیز چه احساسی داریم، اگر حس عذاب وجدان، ترس، پشیمانی و احساس بد به همراه ما باشد، نتیجه و تاثیر بدی روی جسم میگذارد.

خوردن یا نخوردن آن مواد غذایی هیچ تفاوتی ندارد، این نکته خیلی برای من جالبه که در خیلی از موارد هم از انجام کاری حسمون بد میشه هم از انجام ندادن اون کار‌.

برای مثال یادم میاد در گذشته وقتی شب بود و خسته بودم و حوصله نماز خوندن نداشتم ، هم از نخواندن آن حس بد داشتم و هم با خواندن اون اذیت میشدم.

خیلی مهم هست که درک کنیم، هدف از تمام اعمال ما به وجود آمدن آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما هست و اگر کاری این آرامش را برای ما ایجاد نکند بدون ترس و نگرانی آن را کنار بگذاریم و به دنبال راه های دیگر  باشیم .

احساس هرگز به ما دروغ نمی گویند پس بهتر است  نگاه خود را از اعمال ظاهری بر داریم  و ایمان و باور خود را بسنجیم .

مدت ها فکر میکردم  با گوش کردن فایل ها و حتی نوشتن متن و خواندن متن قرار است زندگی من تغییر کند و بعد از مدتی متوجه شدم قرار نیست معجزه ای رخ دهد، بلکه این آگاهی ها قرار هست طرز فکر و نگرش و باور من را تغییر دهد که در نهایت با تغییر دیدگاه، زندگی  فرد تغییر خواهد کرد.

هرگز نمی شود بدون تغییر باورها و فقط با گوش کردن و نوشتن، چیزی تغییر کند. هر راه، مقصد خود را دارد و تغییر مقصد تنها با تغییر راه امکان پذیر هست.

پس سعی کنیم علاوه بر این که شنونده خوبی هستیم، عمل کننده خوبی هم باشیم و اینکار خیلی هم ساده  است، مهم ترین کاری که باید انجام دهیم این هست که با منطقی کردن و آوردن دلیل این مطالب و آگاهی ها را برای خودمون باورپذیر کنیم و با گذشت زمان متوجه می شیم، طرز فکر، انتخاب ها، رفتار و در نهایت واکنش ما به رویداد ها و در کل صفر تا صد زندگی ما تغییر خواهد کرد. 

 به نظر من مهم ترین دلیل تفاوت آگاهی ما  و باور ما نسبت به خداوند، حس لیاقت و ارزشی هست که برای خودمون قائل هستیم.

ما همون قدر از خداوند پاداش دریافت می کنیم که لیاقت خودمون میدونیم و طبق قانون حاکم بر جهان هرگز چیزی که ما آن را  لیاقت خودمون ندونیم به ما داده نمیشه.

برای مثال ما میگیم خداوند شفا دهنده است اما چون خود را بنده خوبی نمیدونیم انتظار شفا از او نداریم غافل از اینکه ارزش تمام بنده ها نزد خداوند یک اندازه هست و خداوند بین بنده های خود فرق نمی گذارد و این ما هستیم که با انتظار از او، به او می گوییم که چه چیزی از او می خواهیم.

خیلی از ما ها فکر می کنیم چون ملاک های ظاهری انسان خوب را نداریم پس خداوند ما را رها کرده و سخت در اشتباه هستیم چون پیوند و ارتباط ما با خداوند هرگز قطع نمی شه چون ما همان خداوند هستیم که به شکل انسان ظاهر شدیم و به دور از او نیستیم.

برای افزایش لیاقت کافی است خودمون رو دوست داشته باشیم و برای دوست داشتن خودمون باید همانطور که هستیم و با تمام کم و کسری هایی که داریم خودمون را بپذیریم و دقت کنیم  اینکه تمام اعمال ما خوب نباشد امری طبیعی هست و این نباید هرگز دلیلی شود که از خداوند  نعمت و خواسته های بزرگی نداشته باشیم. 

دقت کنیم خداوند نامحدود هست و این  بدین معنا است که به قدر باور ما محدود می شود، یعنی به هر شکلی در می آید که ما انتظار آن را داشته باشیم، هرچه قدر بتونیم باور های کامل و گسترده تری داشته باشیم، همان هم برای ما پیش می آید.

مانند  آبی که  از دریا بر می داریم، دقیقا به شکل ظرفی هست که در  دست ما قرار دارد، پس خداوند همان گونه ای خودش را در زندگی به ما نشان می دهد که ما از آن تصور داریم؛ به همین راحتی.

قابل درک و ساده صحبت کردن شما توانایی بزرگی هست که خداوند به شما بخشیده.

شاید کمتر کسانی باشند که باگوش  کردن به صحبت هایشان نه تنها گیج نشیم بلکه به این نتیجه برسیم هیچی قرار نیست به سختی ایجاد بشه و ما همانطور که  آسان لاغر شدیم، آسان هم زندگیمون تغییر پیدا میکنه.

وقتی فایل  آخر دوره خدا هرگز دیر نمی کند را نگاه می کردم، هنگامی که متوجه شدم بهشت و جهنم  به این معنا است که ما همان احساسی را   لمس و درک می کنیم که در دیگران به وجود میاوریم ، خیلی برای شما خوشحال شدم، چون ایمان دارم  شما با لمس حس و حالی که درون ما ایجاد کردین خیلی لذت خواهید برد و قطعا این میتونه بهترین راه برای جبران زحمت های شما باشه.

(نوشته sudehfallah عزیز در بخش نظرات)


دستور کار اجرای جلسه دوم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه دوم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه دوم (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت سوم

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه دوم در قسمت نظرات

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.99 from 204 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12200
برچسب ها:
366 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 7213 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,258 کلمه

      نسترن 

      سلام استاد جان من و دوستای عزیز هم مسیرم 

      هرروزی که از شروع من از این دوره میگذره ذوق من بیشتر میشه برای اینکه بفهمم حقیقت چیه دلم میخواد کامنت بذارم مثل دفتر مشق دوران ابتداییم شده هم احساس میکنم رو خودم تاثیر میذاره هم میدونم به بقیه دوستام کمک میشه چون خودم بارها از خوندن کامنتای بچه ها ایده گرفتم

      بریم سراغ اصل مطلب 

      تفاوت و شباهت اطلاعات من از خدا با نتیجه من از این اطلاعات چی بوده ؟

      من از بچگی تا دوران دبیرستان یعنی فک کنم 17 سالگی تو تمام دوران محرم و رمضان میرفتم مصلی نزدیک خونمون و یادمه 

      همش میشنیدم خدایا مریض مارو شفا بده و خودمم دیگه همش میگفتم خدا شفا میده خدا نجاتش بده خدا کمکمون کنه 

      اما وقتی به چند سال اخیر زندگیم نگاه میکنم من تو سن 22 سالگی تقریبا هرروز دارم یه قرص میخورم یه روز معدمه یه روز سرمه یه روز چشممه یه روز گردن و کمرمه و من دائم مریضم و این یعنی من برای سلامتی خدارو هیچ میبینم 

      جالب اینه یکی از باورای من اینه که من سرمانمیخورم حتی اگه نزدیک فرد بیمار برم نمیترسم اصلا حتی دوران کرونا و الان که دائم با مترو میرم میام اصلا ماسک نمیزنم چون مهم نیست واسم و میگم خدا مراقبمه دور من یه پوششی هست که نمیذاره بیماری به من برسه و سریع خوب میشم و واقعا ام همین بوده من تو این 4 سال شاید 4 بار سرماخوردم و سریع خوب شدم و الانم با ارامش تو شلوغیای مترو میرم درحالی که پدر من که همراهم میاد همش بهم میگه ماسک بزن خطرناکه مریضی زیاده مردم الودن و …

      اما من واسم مهم نیست جالب اینجاست که این نیرورو از بیرون قبول دارم ولی درون خودم قبول ندارم انگار و همین الان که نوشتم فهمیدم 

      من باور دارم خدا نمیذاره بیماره بهم برسه و و مثلا کرونا نگیرم ولی باور ندارم میتونه مشکل دیسک گردن منو خوب کنه 

      خیلی جالبه واسه خودم که دقیقا ام دارم دو تا نتیجه متفاوت میگیرم تو این موضوع !!!!!!!!!

      تو یکیش انقدر نترسم و ایمان دارم تو یکیش دائم دارم قرص میخورم چون ایمان ندارم خودش میتونه درست شه 

      مگه واسه خدا کرونا و درد کمر فرق داره ؟!!!!!!

      پس چرا واسه من فرق داره اخه ؟!!!!!!!!

      خودم متعجبم الان …

      راستش این کامنت یه جورایی یکم سخته چون ادم احساس میکنه گند زده به زندگیش ولی اشکال نداره

       مینویسم که یادم بمونه کجا بودم و به کجا ر سیدم …

      ————————————————————————————————————————————————————–

      من هیچوقت یادم نمیاد درمورد رابطه خوب چه رابطه عاطفی چه رابطه بین دوست و اقوام و …شنیده باشم که تو این موردم خدا دستش تو کاره 

      یعنی نشنیدم خدا روابط خوب رو بوجود میاره 

      اما از یه زمانی به بعد یعنی حدودا دوسال پیش که کم کم شروع کردم رو روابط کار کردن و اندازه یه قطره از اقیانوس باورم کردم که خدا ادمای خوب سرراه من قرار میده دونه دونه اون انسانای فوق العاده اومدن مخصوصا تو زمینه دوستی منی که شاید 3 تا دوست بیشتر نداشتم با کلی دوست شاد و بگو بخندوعالی اشنا شدم یکیشون که اصلا انقدر منو دوست داشت و داره یعنی معرفتو برای من تموم کرد و من زمانی که وارد رشته معماری شدم چون هنرستان نرفته بودم هیچی بلد نبودم و دقیقا یک شب قبل اینکه من برم دانشگاه ثبت نام کنم با همین دوستم ارتباطمون شروع شد و باور نمیکنید چقدرررر کمکم کرد چقدر منو راهنمایی کرد چقدر بهم چیز یاد داد و هنوزم که هنوزه از خدا و از خودش سپاس گذاری میکنم هنوزم اگه کمکی ازش بخوام با جون و دل انجام میده بدون هیچ چشم داشتی و این لطف خدای منه 

      بعد این دوستم دانشگاه که حضوری شد بعد دوران کرونا اصلا یه دنیای جدید تو روابط برای من باز شد و من از خدا خواستم دوستای خوب سرراهم قرار  بده که به پیشرفت من کمک کنن و منی که شماره یه پسر تو گوشیم نداشتم واصلا از ارتباط با پسرا میترسیدم رسید به جایی که هفته پیش وقتی لیست تماسامو چک کردم 10 تای اول همه پسر بودن و اینایی که دارم میگم ما واقعا باهم خوش میگذرونیما هم با دوستای دخترم هم پسرم 

      یکی از دوستام که اصلا هر دفعه منو میرسونه تا یه جایی بعد خودش میره خونشون یعنی هم مسیریم باهم و این خواسته رو من از خدا داشتم و خدا اجابتش کرد میخوام بگم من اون جمع دوستانه و خنده های قشنگو و رابطه سالم با دوستامو که از خدا خواسته بودم بهش رسیدم و ایم ارزو زمانی شکل گرفت که من سریال فرندزو دیدم که فوق العاده بود اگرچه هنوزم تو روابط مشکل دارم مخصوصا رابطه عاطفی اما این نشون میده من ایمانمو تو رابطه عاطفی باید بیشتر کنم و همونطور که تو رابطه با دوستام عمل کردم اینجاام عمل کنم و خیلی چیزارو به خدا بسپارم و راحت بگذرم 

      خدا دوستای پسری سر راه من قرار داد که واقعا به من درس زندگی دادن و هنوزم هستن نمیتونم مقدارتغییر خودم تو این موردو اندازه بذارم 

      من از منفی بینهایت تو رابطه با پسرا رسیدم تازه به مثبت 10 و خیلی خیلی کار دارم هنوز ولی خدارو شاکرم که هدایتم کرد و همچنان داره هدایتم میکنه من عاشقتم خدای خوب من …

      ————————————————————————————————————————————————–

      من میگم خدا رزاقه من میگم خدا قدرتمنده میگم خدای اسمان و زمین و میگم خدا محافظ منه

      اما چند ساله دنباله کارم و هیچ درامدی ندارم درسته سنم کمه ولی این اصلا دلیل نمیشه

      من به صراحت میگم الان شاید 1 درصدم الان باور ندارم که رزقو خدا میده و هر موقع ام درخواستی از پدرم دارم با شرمندگیه انگار و دلم میخواد سریع برم کار کنم که جبران کنم 

      این یعنی من خیلی کم به قدرتمند بودن خدا تو ثروت اعتماد دارم خیلیی کم چون حقوقی ندارم 

      اون یه ذره که اعتماد دارم باعث شد همین دیروز برم سر کاری که حقوق نداره اما کلی چیز جدید میتونم یادبگیرم درمورد رشتم و کاراموزم

       و همه چی برای قرار گرفتن من تو اون فضا مهیا شد 

      و انقدر مدیر اونجا ادم متشخص و محترمیه و استاد دانشگاه بوده و کلی کار حرفه ای انجام داده 

      دیروز با اینکه اولین روز کاراموزی من بود واسه خودش که چای ریخت واسه منم ریخت  و اورد و من واقعا خدارو سپاس گذارم

       حتی گفت مثل دختر خودم میمونی مگه چه فرقی داری و کلی درمورد معماری و متخصص شدن و … حرف زدیم 

      من نمیدونم ته این نقطه شروع چیه مرحله بعدی چیه ولی میخوام از اون نسترن بی ایمان به قدرت و ثروت خدا جدا شم و اولین قدمو برداشتم

       و امید ته قلبمه که راهم درسته راهم با خداست …

      ————————————————————————————————————————————————

      مهمترین  و بیشترین چیزی ک همیشه به بقیه گفتم و تو ذهنم مرور میشه موقع مشکلات اینه که خدا درستش میکنه غصه نخور اروم باش

      اما من تو 80 درصد مواقع زندگیم اروم نیستم و و خیلی از مواقع تظاهر میکنم که ارومم 

      درواقع اون ارامشو ندارم و چون خیلی کوچولو طعم شیرین ارامشو چشیدم همون باعث شد که من سمت این دوره بیام 

      من باورم به اینکه خداهست ضعیفه به اینکه خداکافیه به اینکه با یاد خدا دلها ارام میگیرد 

      من بیشترین چیزی که الان میخوام ارامشه و اصلا بروز نمیدم که چقدر یه موقع هایی دروم اشوبه ولی خودم میدونم نگرانم از خیلی چیزا 

      با اینکه خیلی بهتر شدم و تو برخورد با مسئله ای که 7 ماه پیش خورد شدم الان مسئله مشابه اون پیش اومد و من واقعا پیشرفت کردم 

      اما بازم اروم نیستم و این ارامش فقط با خدا تامین میشه من فقط اونو میخوام 

      ——————————————————————–

      واقعا خداروسپاس گذارم که منو هدایت کرد وارد این دوره شم و استاد جانم از شماام خیلی سپاس گذارم 

      مشقای امروزمو نوشتم 

      امیدوارم دل هممون پر از نور الهی شه …

      الان  گوشیمو چک کردم ساعت 9 ونیمه حدودا و 10 دیقه پیش موقعی که داشتم کامنت مینوشتم واسم یه اس ام اس اومده که واستون مینویسم 

      صبور باش معجزه خدا نزدیک است …

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم