0

زندگی با طعم خدا (جلسه دوم)

زندگی با طعم خدا
اندازه متن

بسیاری از انساها به دنبال یافتن راهکار مناسب و صحیح برای ارتباط با خداوند هستند و از آنجا که خداوند به شکل کلامی با آنها صحبت نمی کند هرگز مطمئن نمی شوند که خداوند صدای آنها را شنیده است.

برای صحبت کردن با خداوند نیاز نیست به زبان خاصی با صحبت کنید. زبان شما بهترین زبان ارتباط با خداوند است.

چگونه با خداوند صحبت کنم

از کودکی به من آموخته شده بود که برای صحبت کردن با خداوند باید از زبان عربی استفاده کنم به همین دلیل همیشه به دنبال پیدا کردن دعا یا نوشته ای به زبان عربی بودم تا خواسته ام را به خداوند عرضه کنم.

از زبان عربی خوشم نمی آمد ولی از سر ناچاری برای اینکه بتوانم به خداوند بگویم به چه چیزی نیاز دارم یا از او درخواست کمک کنم سعی می کردم به هر شکل ممکن نوشته های عربی بخوانم و سعی می کردم به شکل صحیح عبارت ها را تلفظ کنم تا مبادا منظور من به شکل اشتباه به خداوند منتقل شود. چون شنیده بودم که در زبان عربی تلفظ یک کلمه که علامت فتحه دارد با صدای علامت کسره به طور کلی معنی آن کلمه را تغییر می دهد.

از آنجا که برای خواندن عبارت های عربی باید دقت و وسواس زیادی به خرج می دادم کمتر سعی می کردم با خداوند صحبت کنم چون حوصله صحبت کردن به زبان عربی را نداشتم.

به لطف خداوند زمانی که در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم روبرو شدن با این واقعیت که می تواتم به زبان خودم با خداوند صحبت کنم مرا دچار سردرگمی کرده بود و با اینکه ذوق زده شده بودم که می توانم به راحتی با خدای خودم صحبت کنم اما هرچه فکر می کردم نمی دانستم باید به خداوند چه چیزی بگویم یا از او چه درخواستی داشته باشم.

چون تا آن زمان من فقط عبارت های نوشته شده را بدون اینکه متوجه معنی و مفهوم آن بشوم را تکرار می کردم و اکنون که می خواستم خودم با خداوند صحبت کنم انگار صحبت کردن را فراموش کرده بودم.

با هر زحمتی بود شروع کردن به صحبت کردن با خداوند و در ابتدا هر جمله ای که به خداوند می گفتم بلافاصله خودم را سرزنش می کردم که این چه جمله ای بود که گفتی؟؟!!

چرا اینو گفتی؟ چرا اونو نگفتی؟ چرا خودمونی گفتی؟ چرا مودبانه تر نگفتی؟

بسیار زیاد دچار شک و تردید می شدم که مبادا در صحبت کردن با خداوند دچار اشتباه شوم چون بارها شنیده بودم صحبت کردن با خداوند آداب معاشرت مخصوص به خود دارد و من اطلاعی درباره آن نداشتم.

اما آنچه در نهایت موجب آرامش خاطر و تغییر احساس و نگرش من درباره خداوند شد این بود که توانستم با زبان خودم و به هر شکلی که دوست دارم بدون نگرانی از رعایت نکردن آداب گفتگو با خدا یا اینکه خداوند فقط زبان عربی را درک می کند با خدای خودم صحبت کنم و از او درخواست کنم.

بنابراین برای ایجاد ارتباط بهتر با خداوند فقط با زبان خودتان و به هر شکلی که احساس خوبی از صحبت کردن با خدا دارید با او صحبت کنید و از او درخواست کنید.

و همیشه به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشید که: دارید با خداوند صحبت می کنید.

خداوندی بی نهایت است و بر آسمان و زمین تسلط دارد.

نقش احساس در گفتگو با خداوند

مهمتر از اینکه با چه زبانی با خداوند صحبت می کنیم این مهم است که با چه احساسی با او صحبت می کنیم.

تصور می کنم فقط فارسی زبان ها هستند که برای گفتگو با خداوند با زبان عربی و زبانی غیراز زبان محاوره ای خود استفاده می کنند درصورتی که هر انسانی در هر گوشه از دنیا با زبان مادری خود با خداوند صحبت می کند و این موضوع به تنهایی ثابت می کند که خداوند فقط عربی بلد نیست بلکه هر زبانی را با هر گویش و گفتاری می شنود چون خداوند از گوش برای شنیدن و از مغز برای درک کردن استفاده نمی کند.

خداوند نه گوش دارد و نه عقل که بخواد زبان ها را بشنود و آنها را تحلیل کرده و بفهمد بلکه خداوند فقط و فقط احساس ما را دریافت می کند. بنابراین مهم نیست انسانها با زبان های مختلف با خداوند صحبت می کنند چون همه انسانها از یک نوع احساس برخوردار هستند.

تصور کنید احساس شادی در همه زبان ها حالت شادی و نشاط است و ارتباطی با زبان گفتاری ندارد. ممکن است افراد با زبان های مختلف به صورت کلامی ابراز شادی کنند ولی احساسی که در انسان ها شکل می گیرد جدای از زبان گفتاری آنهاست و همه انسان ها به یک شکل شاد یا غمگین می شوند.

به همین دلیل است که واحد ارتباط بین انسان و خداوند احساس است که فارغ از هر نوع وابستگی به کلام و زبان گفتاری است.

احساسی که نسبت به خداون دارید تعیین کننده میزان ایمان و توکل شما نسبت به خداوند است.

اگر هنگام توجه به خداوند یا درخواست کردن یا دعا کردن احساس خوب و امیدبخش نسبت به آن شرایط داشته باشید به این معنی است که به قدرت و توانایی خداوند برای بهبود شرایط یا تغییر هر شرایطی ایمان دارید.

اما اگر هنگامی که با خداوند صحبت می کنید احساس یاس و ناامیدی یا عجز و ناتوانی داشته باشید به این معنی است که امیدی به بهبود شرایط و ایمان به قدرت خداوند برای تغییر شرایط ندارید.

بنابراین مهم نیست با چه زبان یا از چه کلماتی برای صحبت با خداوند استفاده می کنید مهم احساسی است که در قلب شما در هر لحظه نسبت به خداوند جریان دارد.

توکل و ایمان در واقع استمرار احساس خوب نسبت به خداوند داشتن است. اینکه ما هر بار که توجهمان به سمت خداوند جلب شد احساس آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما جربان پیدا کند.

این یعنی من به خداوند توکل دارم یا انسان متوکلی هستم.

بنابراین بیشتر از آنکه به دنبال پیدا کردن کلمات مودبانه یا … برای صحبت با خداوند باشید سعی کنید احساس آرامش و سپردن مسائل به خداوند را تمرین کنید تا به مرور توکل و ایمان قوی تری نسبت به همراهی و نزدیک بودن خداوند به خود پیدا کنید.

بررسی نگرش خود درباره خداوند

برای اینکه به درک و شناخت بهتری نسبت به خداوند برسیم باید ابتدا نگرش فعلی خود درباره خداوند را بررسی کرده و چنانچه نیاز به اصلاح یا تغییر دارد اقدام کنیم و سپس تغییر شرایط در زندگی خود را مشاهده کنیم تا درک و نگرش بهتری به شکل عملی نسبت به خداوند پیدا کنیم.

باید آنچه در ذهن خود درباره خداوند می دانید را با واقعیت زندگی خود مطابقت دهید تا متوجه شوید چقدر شناخت شما درباره خداوند صحیح می باشد. چون هرچه درباره خداوند شنیده اید اگر باور کرده باشید باید نشانه های واضح درباره آن موضوع در زندگی خود داشته باشید.

بعنوان مثال حتما شنیده اید که خداوند رزاق است. آیا این عبارت درباره خداوند را باور کرده اید یا فقط شنیده اید.

احتمالا اگر از هر انسانی سوال شود که خداوند رزاق است قطعا پاسخ می دهد که بلکه او رزاق است اما چرا در زندگی بیشتر افرادی که این عقیده و نگرش را تایید می کنند نشانه ای از رزق و روزی که خداوند وعده داده است وجود ندارد؟

فقط به این دلیل است که آنچه درباره خداوند شنیده ایم را باور نکرده ایم و فقط شنیده ایم که خداوند این است و آن است اما در باطن و عمق وجودمان عقیده و ایمان نسبت به ویژگی های زبانی که درباره خداوند بیان می کنیم نداریم.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

مطالب این فایل هم عالی بود، بعد از ده بار گوش کردن، تازه متوجه شدم قسمت هایی هست که من هرگز در گذشته متوجه آن نشده بودم و این نشان میده چه قدر فایل ها لایه ای و هوشمندانه تولید شده.

نکته ای بسیار مهم که باید توجه زیادی روی آن داشته باشیم این هست که مهم نیست ما چه کار انجام میدیم بلکه مهم این هست که  با انجام آن عمل چه تغییر احساسی درون ما ایجاد میشود.

درواقع  نتیجه را احساس ما از انجام آن عمل رقم میزند نه فعالیتی که انجام میدیم.

به خاطر همینه با اینکه خیلی از انسان ها، نماز، روزه، قرآن و تمام اعمال دینی خود را انجام میدهند ولی دائم در فقر، بیماری، حال بد، مشکلات و … هستند چون آن اعمال تغییر خاصی در حال آن ها ایجاد نمی کند، ایمان و باور  آن ها به خداوند را افزایش نمی دهد بلکه از روی عادت یا ترس از خداوند رخ میدهد.

برعکس خیلی انسان های موفق را می بینیم که ملاک های ظاهری مومن بودن درون آن ها وجود ندارد اما بسیار شاد و خوش زندگی میکنند و وقتی به آن ها دقت میکنیم، متوجه می شیم از درون با خداوند رفیق هستند و طبق قوانین پیش می روند.

این نشان میده فعالیت های فیزیکی تاثیر خیلی کمتری نسبت به احساس دارد.

این دقیقا همان جمله معروف که  خداوند از نیت شما آگاه هست را ثابت میکند.

از آنجایی که قوانین حاکم بر جهان  ثابت هستند، این موضوع را در لاغری هم بارها داشتیم. مهم نیست چی میخوریم بلکه این اهمیت دارد که بعداز خوردن آن چیز چه احساسی داریم، اگر حس عذاب وجدان، ترس، پشیمانی و احساس بد به همراه ما باشد، نتیجه و تاثیر بدی روی جسم میگذارد.

خوردن یا نخوردن آن مواد غذایی هیچ تفاوتی ندارد، این نکته خیلی برای من جالبه که در خیلی از موارد هم از انجام کاری حسمون بد میشه هم از انجام ندادن اون کار‌.

برای مثال یادم میاد در گذشته وقتی شب بود و خسته بودم و حوصله نماز خوندن نداشتم ، هم از نخواندن آن حس بد داشتم و هم با خواندن اون اذیت میشدم.

خیلی مهم هست که درک کنیم، هدف از تمام اعمال ما به وجود آمدن آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما هست و اگر کاری این آرامش را برای ما ایجاد نکند بدون ترس و نگرانی آن را کنار بگذاریم و به دنبال راه های دیگر  باشیم .

احساس هرگز به ما دروغ نمی گویند پس بهتر است  نگاه خود را از اعمال ظاهری بر داریم  و ایمان و باور خود را بسنجیم .

مدت ها فکر میکردم  با گوش کردن فایل ها و حتی نوشتن متن و خواندن متن قرار است زندگی من تغییر کند و بعد از مدتی متوجه شدم قرار نیست معجزه ای رخ دهد، بلکه این آگاهی ها قرار هست طرز فکر و نگرش و باور من را تغییر دهد که در نهایت با تغییر دیدگاه، زندگی  فرد تغییر خواهد کرد.

هرگز نمی شود بدون تغییر باورها و فقط با گوش کردن و نوشتن، چیزی تغییر کند. هر راه، مقصد خود را دارد و تغییر مقصد تنها با تغییر راه امکان پذیر هست.

پس سعی کنیم علاوه بر این که شنونده خوبی هستیم، عمل کننده خوبی هم باشیم و اینکار خیلی هم ساده  است، مهم ترین کاری که باید انجام دهیم این هست که با منطقی کردن و آوردن دلیل این مطالب و آگاهی ها را برای خودمون باورپذیر کنیم و با گذشت زمان متوجه می شیم، طرز فکر، انتخاب ها، رفتار و در نهایت واکنش ما به رویداد ها و در کل صفر تا صد زندگی ما تغییر خواهد کرد. 

 به نظر من مهم ترین دلیل تفاوت آگاهی ما  و باور ما نسبت به خداوند، حس لیاقت و ارزشی هست که برای خودمون قائل هستیم.

ما همون قدر از خداوند پاداش دریافت می کنیم که لیاقت خودمون میدونیم و طبق قانون حاکم بر جهان هرگز چیزی که ما آن را  لیاقت خودمون ندونیم به ما داده نمیشه.

برای مثال ما میگیم خداوند شفا دهنده است اما چون خود را بنده خوبی نمیدونیم انتظار شفا از او نداریم غافل از اینکه ارزش تمام بنده ها نزد خداوند یک اندازه هست و خداوند بین بنده های خود فرق نمی گذارد و این ما هستیم که با انتظار از او، به او می گوییم که چه چیزی از او می خواهیم.

خیلی از ما ها فکر می کنیم چون ملاک های ظاهری انسان خوب را نداریم پس خداوند ما را رها کرده و سخت در اشتباه هستیم چون پیوند و ارتباط ما با خداوند هرگز قطع نمی شه چون ما همان خداوند هستیم که به شکل انسان ظاهر شدیم و به دور از او نیستیم.

برای افزایش لیاقت کافی است خودمون رو دوست داشته باشیم و برای دوست داشتن خودمون باید همانطور که هستیم و با تمام کم و کسری هایی که داریم خودمون را بپذیریم و دقت کنیم  اینکه تمام اعمال ما خوب نباشد امری طبیعی هست و این نباید هرگز دلیلی شود که از خداوند  نعمت و خواسته های بزرگی نداشته باشیم. 

دقت کنیم خداوند نامحدود هست و این  بدین معنا است که به قدر باور ما محدود می شود، یعنی به هر شکلی در می آید که ما انتظار آن را داشته باشیم، هرچه قدر بتونیم باور های کامل و گسترده تری داشته باشیم، همان هم برای ما پیش می آید.

مانند  آبی که  از دریا بر می داریم، دقیقا به شکل ظرفی هست که در  دست ما قرار دارد، پس خداوند همان گونه ای خودش را در زندگی به ما نشان می دهد که ما از آن تصور داریم؛ به همین راحتی.

قابل درک و ساده صحبت کردن شما توانایی بزرگی هست که خداوند به شما بخشیده.

شاید کمتر کسانی باشند که باگوش  کردن به صحبت هایشان نه تنها گیج نشیم بلکه به این نتیجه برسیم هیچی قرار نیست به سختی ایجاد بشه و ما همانطور که  آسان لاغر شدیم، آسان هم زندگیمون تغییر پیدا میکنه.

وقتی فایل  آخر دوره خدا هرگز دیر نمی کند را نگاه می کردم، هنگامی که متوجه شدم بهشت و جهنم  به این معنا است که ما همان احساسی را   لمس و درک می کنیم که در دیگران به وجود میاوریم ، خیلی برای شما خوشحال شدم، چون ایمان دارم  شما با لمس حس و حالی که درون ما ایجاد کردین خیلی لذت خواهید برد و قطعا این میتونه بهترین راه برای جبران زحمت های شما باشه.

(نوشته sudehfallah عزیز در بخش نظرات)

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.04 از 225 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12200
380 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار milad.amay73
      1400/01/04 13:00
      مدت عضویت: 1613 روز
      امتیاز کاربر: 211 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,673 کلمه

      بنام خدای مهربانم😘
      سلام به استاد عطار روشن عزیزم و خانواده تناسب اندام🌺

      خدا؟؟
      خدا چیه؟؟
      خدا کیه؟؟
      خدارو چجوری میبینی؟؟
      چه شناختی در مورد خدا داری؟؟
      اصلا چقد به خدا ایمان داری در عمل نه در حرف؟؟

      ((خدایا به قلم و نوشتنت قسم بهم بگوو تا آگاهی های قلبم رو پخش کنم و گسترش بدم))

      اگه بخوام در مورد بزرگترین و بالاترین مقام در این جهان که (ربّ) هستش صحبت کنم باید بگم که شناخت من و در واقع باور من ((چون که ما خدا رو با اینکه باورهای غلطی بهش داریم ولی خیلی خوب میشناسیم که این باورهای غلط ،مناسبِ خدا نیس و درونمون باهاش مشکل داره)) اما باور های من نسبت به خدا در زندگی من به دو بخش اساسی تقسیم میشه
      اول قبل از ۲۴ سالگی
      دوم بعد از ۲۴ سالگی

      قبل ۲۴ سالگی
      خدارو به عنوان
      یه خدای ستمگر ، جلاد ، فقیر ،ظالم ، بیمار،
      یه خدایی که اون بالا تو قعر آسمان نشسته و یه دکمه رو میزنه میگه که خب این بدخت بشه اینم خوشبخت بشه و حرف فقط حرف منه و کسی جرأت نداره اعتراض کنه و اعتراض به معنای عذاب بیشتر و جهنم👌
      ولی همیشه در دوران دبیرستان این در ذهنم بود که مگه ما انسان ها اختیار نداریم پس چرا زندگیم به اختیار من به وجود نمیاد مثلا،
      من الان فلان ماشین رو میخوام پس کو؟
      من الان پول زیاد میخوام پس کو؟
      من الان فلان گوشی و ….. میخوام پس کو؟

      و با این افکار از هرکسی میپرسیدم هرکسی به دلیل علم کمی که داشت و آگاه نبودن یه چیزی میگفت و در اخر میگفتن شرک به خدا نداشته باش خدا غضب میکنه با این افکار و دیگه دوستت نداره و بهم احساس گناه دادن

      و خیلی مهم تر اینکه در مراسم های عزاداری محرم که شرکت میکردم اینقد به خوردمون داده بودن که گریه کنید و سینه بزنید و فلانُ بسار نزد خدا محبوب تری ولی خدا شاهده به اسم خودش قسم از درون من اصلا اینووو قبول نداشتم و در تموم عزاداری ها یه قطره اشک از چشمانم نیومد که نیومد و فقط میخندیدم از حرکاتی که مردم در عزارداری در می آوردن😂😂
      و بعد یه مدت به خودم گفتم فدا سرم که خدا غضب میکنه اصلا من این خدای جلاد و ستمگر رو نمیخوام و کلا از خدا زده شدم و گفتم خدایی نیس
      ( البته از خدای دروغین نه خدای واقعی ، من که الان عاشق خداممممممم😭😢😍)

      و ازونجایی که برای شناخت ودرک هر چیزی اول باید به خود اون موضوع شک کرد و بعد واقعیت رو پیداش کرد و منم شک کردم و چند سالی اصلا کاری نداشتم با خدا ولی خداااای زیبای مننن خیلی باهام کار داشت 😢😍

      و هیچوقت از من بدش نیومد❌
      هیچوقت رزق و روزی منو قطع نکرد❌
      هیچـوقت بهم ظلم نکرد❌
      هیچوقت منو به بیماری مبتلا نکرد❌
      هیچوقت بدی منو نخواست❌
      ولی بر عکس
      همیشه اون بود که مواظبم بود😭😢😍
      همیشه اون بود که از پدر و مادر بیشتر عاشقم بود چون مخلوقش بودم👌 چون اشرف مخلوقاتش بود👌 چون از خودش بودم 👌قطره ای از دریای بی کرانش بودم👌😢😭😍
      و
      همه جا باهام عشق بازی کرد و بی نهایت باهام دوست بود 😍😢😭

      اما بعد از ۲۴ سالگی که خداوند با بینهایت فضل خودش منو هدایت کرد به شناخت و درکش و بایه فایلی بنام “فقط روی خدا حساب باز کن” از سایت استاد عباس منش آشنا شدم 😢😭😍که بالای چندصدبار این فایل رو دیدم و
      منو میخکوب کرد به زمین و همینجوری اشک از چشمانم میومد و شروع ایمان و باورهام به خدا از اون فایل بود و آرام آرام منو هدایت کرد به فهمیدنش و درک کردنش که خدا در وجود من در قلب منه در نه قعر آسمان ها و تموم باورهای غلط منووو شکوند 👌😍
      الان اگه بخوام باورمو در مورد خدا بگمم
      و البته در پرانتز باید بگم که:
      ((چند صفت از خدا خیلی منووو بیشتر روشن و آگاه کرد مانند :
      رزاق ، وهاب ، تواب ، غفور ، وکیل ،علیم ))

      📌خداوند رزاقِ ،
      چرا رزاق؟
      چون منووو از یه شرایط اسف بازی بلند کرد و بهم روزی داد و منی که یه هزاری ته جیبم نبود به ماهی ۵ الی۶ تومن در یکسال رسوند و کلی از بدهی هامو داد و کلی محصولات استاد عباسمنش رو خریدم و بینهایت رشد کردم پس اگه این رزاق بودن خدا نیس ،پس چیه؟
      اگه من صفت رزاق بودن خدا رو باور نکردم پس این پول ها چیه؟
      خداوند به اندازه باورهای من در وجود من بزرگ میشه و بهم همه چی میده👌👌
      و به قول قران :
      وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا
      و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد، و کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است، [و] خدا فرمان و خواسته اش را [به هر کس که بخواهد] می رساند؛ یقیناً برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است.

      📌خداوند وهابه،
      چرا وهاب؟؟
      چوون خیلی میبخشههه بی حد و حصر و بدون چشم داشت میبخشه بدون اینکه بگه این بنده من گناه کار یا نه البته کسی که گناه میکنه به گفته خدا به خودش ظلم میکنه و به گمراهی میره و پرده بر قلب و چشم و گوشش میفته ولی خدا میبخشههه و این باور سلیمان بود که اونو کرد بزرگترین فرمانده زمان خودش و هنوزم ثروت و داراییش زبان زد تموم جهانییان هستش ،این باور بود که نسبت به خدا داشت:
      قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي ۖ إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
      گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد، در حقيقت، تويى كه خود بسيار بخشنده‌اى.»

      📌خدا توابِ
      📌خداغفورِ
      چرا تواب؟
      چرا غفور؟
      چون توبه بنده خودشو با عشق میپذیره و قبول میکنه و اول پاکش میکنه از تموم گناهان و خطایی که کرده بعدش بهش ثروت و سلامتی و نعمت و خوشبختی و سعادت میبخشه

      📌خدا وکیلِ
      چرا وکیل؟
      چون خودش در قران گفته من وکیل و مدافع و نگهبان و کارساز تو هستم

      وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا
      و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست، و خدا بس كارساز است.

      و کافیه که تموم امور زندگیت رو بسپاری به دست من ومن برات همه رو انجام میدم

      أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ
      آیا خدا کفایت‏ کننده بنده‏ اش نیست؟

      📌خدا علیمِ
      چرا علیم؟
      چون خودش گفته من دانای سنجیده کار و به راز درون سینه هایتان دانا هستم

      إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
      خدا[ست كه‌] داناى نهان آسمانها و زمين است، و اوست كه به راز دلها داناست.

      و برای همین من بارها به خدا میگم من هیچی نمیدانم و تو میدانی من با این عقل و ذهن محدودم هیچی نمیدونم و تو همه چیزی ها رو میدانی و بهم بگو😍

      البته در این دوماه اخیر برای درک و شناخت خودش منو هدایت کرد به سمت پیدا کردن ریشه های قرآن و بهم تک تک ریشه ها رو گفت و منم در بازه زمانی یک ماه تمرکزی روی قران کار کردم و بعدش اصلا یه ادم دیگری شدم و ایمان و باورم و اعتمادم به خداوند خیلی بالا تر رفته و اصلاا نمیترسم از چیزی از گرون شدن دلار و وضعیت اقتصادی و فلان و بسار و ابن باور رو دارم که
      منم دارم با ذهنم و افکار و فرکانسم تموم زندگیمو خلق میکنم و این بالاترین باور توحیدی هستش که در تک تک سلول هام موج میزنه و قدرت رو از همه عوامل بیرونی گرفتم و دادم به خدا خدا خدا👌
      و این چند تا صفتی که از خدا گفتم باورهای مهم من نسبت به خداست و قلبمم آرامه و احساس عالی دارم

      🌀🌀
      ✍بچه ها ،
      خدا رو هرجوری ببینید به همون شکل در میادد
      و اینو من از استاد عباس منش خیلی عالی یاد گرفتم و با این نگاه باورم نسبت به خدا عوض شد
      خداوند مثل یک نور یا یک رنگ است یک طیف رنگی بینهایت، رنگی که همه رنگ هاست و هیچکدام از رنگها نیست.
      خدا زمان
      خدا مکان
      خدا تصویر
      خدا حس
      خدا من
      خداتو
      خدا همه است.
      خدا یک انرژیه که همه چیز را دربرگرفته است.
      خداوند یک قانون و نظمه
      خداوند یک تعادله!
      خدارو هر طور که بخواهید درکش کنید به همان شکل در می آید.
      خداوند یک انرژی است که شما به آن شکل می دهید. خداوند شمایی، خدا افکار شماست. خدا نه عشق است نه نفرت ، نه خوبی است نه بدی ! خدا هم عشق است هم نفرت هم خوبیه هم بدی هم بالاست هم پایین به قول خودش در قرآن خدا هم اوله هم آخر !

      خداوند یک جریان جاری در زمان حال است
      به همین دلیل است که خداوند تعریف خاصی از خودش نداده است. خداوند می فرماید تنها آیه ای که می گوید اگر از تو پرسیدند خداوند چیست؟ بگو من نزدیکم من اجابت می کنم درخواست اجابت کننده را !
      چقد من این آیه رو دوست دارم😍😍👌
      هر چقدر که در مورد خداوند آگاه تر شویم کمتر می توانیم توضیح دهیم و بیشتر می توانیم آن ر ا بفهمیم، بیشتر می توانیم حسش کنیم چون در وجود هر یک از ما یک خداست. همه ی ما خالق زندگی خود هستیم.
      حالا آن چیزی که ما به آن خدا می گوییم همه چیز است، چه باورهایی در موردش بسازیم که به ما کمک کند. چه باورهایی را بسازیم که قدرت بیشتری داشته باشد؟ وقتی ما باور می کنیم که این انرژی بی نهایت توانایی دارد، وقتی باور می کنیم که همه چیز است وقتی باور می کنیم که خد ا هم آتش است هم گلستان! نه اینکه خدا توانایی گلستان کردن آتش را دارد نه! بلکه خدا هم گلستان است و هم آتش که می تواند شکلش را عوض کند و اثرات آتش را تغییر دهد و به گلستان تبدیل کند، این گلستان هم خود خداست.

      وقتی همچی خودشه! حالا بستگی داره که ما چه باوری در مورد این انرژی که همه چیز است بسازیم، آن وقت اگر باور داشته باشی که بهت گفته می شود، گفته می شود ، ثروت سراغت می آید چون ثروت خودشه !
      نه اینکه خدایا به من ثروت بده، پول و ثروت خودشه!
      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

      هرچقد در مورد خدا بنویسیم اصلا تمومی نداره چون نامحدوده و هرکسی با دیدگاه و نگاه خودش بهتره با خدا عشق بازی کنه و صحبت کنه این بهترین گزینه هستش برای فهمیدن خدا.

      عاشق تک تک شما عزیزانم هستم😘😍❤️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم