0

زندگی با طعم خدا (جلسه دوم)

زندگی با طعم خدا
اندازه متن

بسیاری از انساها به دنبال یافتن راهکار مناسب و صحیح برای ارتباط با خداوند هستند و از آنجا که خداوند به شکل کلامی با آنها صحبت نمی کند هرگز مطمئن نمی شوند که خداوند صدای آنها را شنیده است.

برای صحبت کردن با خداوند نیاز نیست به زبان خاصی با صحبت کنید. زبان شما بهترین زبان ارتباط با خداوند است.

چگونه با خداوند صحبت کنم

از کودکی به من آموخته شده بود که برای صحبت کردن با خداوند باید از زبان عربی استفاده کنم به همین دلیل همیشه به دنبال پیدا کردن دعا یا نوشته ای به زبان عربی بودم تا خواسته ام را به خداوند عرضه کنم.

از زبان عربی خوشم نمی آمد ولی از سر ناچاری برای اینکه بتوانم به خداوند بگویم به چه چیزی نیاز دارم یا از او درخواست کمک کنم سعی می کردم به هر شکل ممکن نوشته های عربی بخوانم و سعی می کردم به شکل صحیح عبارت ها را تلفظ کنم تا مبادا منظور من به شکل اشتباه به خداوند منتقل شود. چون شنیده بودم که در زبان عربی تلفظ یک کلمه که علامت فتحه دارد با صدای علامت کسره به طور کلی معنی آن کلمه را تغییر می دهد.

از آنجا که برای خواندن عبارت های عربی باید دقت و وسواس زیادی به خرج می دادم کمتر سعی می کردم با خداوند صحبت کنم چون حوصله صحبت کردن به زبان عربی را نداشتم.

به لطف خداوند زمانی که در مسیر تغییر کردن قرار گرفتم روبرو شدن با این واقعیت که می تواتم به زبان خودم با خداوند صحبت کنم مرا دچار سردرگمی کرده بود و با اینکه ذوق زده شده بودم که می توانم به راحتی با خدای خودم صحبت کنم اما هرچه فکر می کردم نمی دانستم باید به خداوند چه چیزی بگویم یا از او چه درخواستی داشته باشم.

چون تا آن زمان من فقط عبارت های نوشته شده را بدون اینکه متوجه معنی و مفهوم آن بشوم را تکرار می کردم و اکنون که می خواستم خودم با خداوند صحبت کنم انگار صحبت کردن را فراموش کرده بودم.

با هر زحمتی بود شروع کردن به صحبت کردن با خداوند و در ابتدا هر جمله ای که به خداوند می گفتم بلافاصله خودم را سرزنش می کردم که این چه جمله ای بود که گفتی؟؟!!

چرا اینو گفتی؟ چرا اونو نگفتی؟ چرا خودمونی گفتی؟ چرا مودبانه تر نگفتی؟

بسیار زیاد دچار شک و تردید می شدم که مبادا در صحبت کردن با خداوند دچار اشتباه شوم چون بارها شنیده بودم صحبت کردن با خداوند آداب معاشرت مخصوص به خود دارد و من اطلاعی درباره آن نداشتم.

اما آنچه در نهایت موجب آرامش خاطر و تغییر احساس و نگرش من درباره خداوند شد این بود که توانستم با زبان خودم و به هر شکلی که دوست دارم بدون نگرانی از رعایت نکردن آداب گفتگو با خدا یا اینکه خداوند فقط زبان عربی را درک می کند با خدای خودم صحبت کنم و از او درخواست کنم.

بنابراین برای ایجاد ارتباط بهتر با خداوند فقط با زبان خودتان و به هر شکلی که احساس خوبی از صحبت کردن با خدا دارید با او صحبت کنید و از او درخواست کنید.

و همیشه به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشید که: دارید با خداوند صحبت می کنید.

خداوندی بی نهایت است و بر آسمان و زمین تسلط دارد.

نقش احساس در گفتگو با خداوند

مهمتر از اینکه با چه زبانی با خداوند صحبت می کنیم این مهم است که با چه احساسی با او صحبت می کنیم.

تصور می کنم فقط فارسی زبان ها هستند که برای گفتگو با خداوند با زبان عربی و زبانی غیراز زبان محاوره ای خود استفاده می کنند درصورتی که هر انسانی در هر گوشه از دنیا با زبان مادری خود با خداوند صحبت می کند و این موضوع به تنهایی ثابت می کند که خداوند فقط عربی بلد نیست بلکه هر زبانی را با هر گویش و گفتاری می شنود چون خداوند از گوش برای شنیدن و از مغز برای درک کردن استفاده نمی کند.

خداوند نه گوش دارد و نه عقل که بخواد زبان ها را بشنود و آنها را تحلیل کرده و بفهمد بلکه خداوند فقط و فقط احساس ما را دریافت می کند. بنابراین مهم نیست انسانها با زبان های مختلف با خداوند صحبت می کنند چون همه انسانها از یک نوع احساس برخوردار هستند.

تصور کنید احساس شادی در همه زبان ها حالت شادی و نشاط است و ارتباطی با زبان گفتاری ندارد. ممکن است افراد با زبان های مختلف به صورت کلامی ابراز شادی کنند ولی احساسی که در انسان ها شکل می گیرد جدای از زبان گفتاری آنهاست و همه انسان ها به یک شکل شاد یا غمگین می شوند.

به همین دلیل است که واحد ارتباط بین انسان و خداوند احساس است که فارغ از هر نوع وابستگی به کلام و زبان گفتاری است.

احساسی که نسبت به خداون دارید تعیین کننده میزان ایمان و توکل شما نسبت به خداوند است.

اگر هنگام توجه به خداوند یا درخواست کردن یا دعا کردن احساس خوب و امیدبخش نسبت به آن شرایط داشته باشید به این معنی است که به قدرت و توانایی خداوند برای بهبود شرایط یا تغییر هر شرایطی ایمان دارید.

اما اگر هنگامی که با خداوند صحبت می کنید احساس یاس و ناامیدی یا عجز و ناتوانی داشته باشید به این معنی است که امیدی به بهبود شرایط و ایمان به قدرت خداوند برای تغییر شرایط ندارید.

بنابراین مهم نیست با چه زبان یا از چه کلماتی برای صحبت با خداوند استفاده می کنید مهم احساسی است که در قلب شما در هر لحظه نسبت به خداوند جریان دارد.

توکل و ایمان در واقع استمرار احساس خوب نسبت به خداوند داشتن است. اینکه ما هر بار که توجهمان به سمت خداوند جلب شد احساس آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما جربان پیدا کند.

این یعنی من به خداوند توکل دارم یا انسان متوکلی هستم.

بنابراین بیشتر از آنکه به دنبال پیدا کردن کلمات مودبانه یا … برای صحبت با خداوند باشید سعی کنید احساس آرامش و سپردن مسائل به خداوند را تمرین کنید تا به مرور توکل و ایمان قوی تری نسبت به همراهی و نزدیک بودن خداوند به خود پیدا کنید.

بررسی نگرش خود درباره خداوند

برای اینکه به درک و شناخت بهتری نسبت به خداوند برسیم باید ابتدا نگرش فعلی خود درباره خداوند را بررسی کرده و چنانچه نیاز به اصلاح یا تغییر دارد اقدام کنیم و سپس تغییر شرایط در زندگی خود را مشاهده کنیم تا درک و نگرش بهتری به شکل عملی نسبت به خداوند پیدا کنیم.

باید آنچه در ذهن خود درباره خداوند می دانید را با واقعیت زندگی خود مطابقت دهید تا متوجه شوید چقدر شناخت شما درباره خداوند صحیح می باشد. چون هرچه درباره خداوند شنیده اید اگر باور کرده باشید باید نشانه های واضح درباره آن موضوع در زندگی خود داشته باشید.

بعنوان مثال حتما شنیده اید که خداوند رزاق است. آیا این عبارت درباره خداوند را باور کرده اید یا فقط شنیده اید.

احتمالا اگر از هر انسانی سوال شود که خداوند رزاق است قطعا پاسخ می دهد که بلکه او رزاق است اما چرا در زندگی بیشتر افرادی که این عقیده و نگرش را تایید می کنند نشانه ای از رزق و روزی که خداوند وعده داده است وجود ندارد؟

فقط به این دلیل است که آنچه درباره خداوند شنیده ایم را باور نکرده ایم و فقط شنیده ایم که خداوند این است و آن است اما در باطن و عمق وجودمان عقیده و ایمان نسبت به ویژگی های زبانی که درباره خداوند بیان می کنیم نداریم.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

مطالب این فایل هم عالی بود، بعد از ده بار گوش کردن، تازه متوجه شدم قسمت هایی هست که من هرگز در گذشته متوجه آن نشده بودم و این نشان میده چه قدر فایل ها لایه ای و هوشمندانه تولید شده.

نکته ای بسیار مهم که باید توجه زیادی روی آن داشته باشیم این هست که مهم نیست ما چه کار انجام میدیم بلکه مهم این هست که  با انجام آن عمل چه تغییر احساسی درون ما ایجاد میشود.

درواقع  نتیجه را احساس ما از انجام آن عمل رقم میزند نه فعالیتی که انجام میدیم.

به خاطر همینه با اینکه خیلی از انسان ها، نماز، روزه، قرآن و تمام اعمال دینی خود را انجام میدهند ولی دائم در فقر، بیماری، حال بد، مشکلات و … هستند چون آن اعمال تغییر خاصی در حال آن ها ایجاد نمی کند، ایمان و باور  آن ها به خداوند را افزایش نمی دهد بلکه از روی عادت یا ترس از خداوند رخ میدهد.

برعکس خیلی انسان های موفق را می بینیم که ملاک های ظاهری مومن بودن درون آن ها وجود ندارد اما بسیار شاد و خوش زندگی میکنند و وقتی به آن ها دقت میکنیم، متوجه می شیم از درون با خداوند رفیق هستند و طبق قوانین پیش می روند.

این نشان میده فعالیت های فیزیکی تاثیر خیلی کمتری نسبت به احساس دارد.

این دقیقا همان جمله معروف که  خداوند از نیت شما آگاه هست را ثابت میکند.

از آنجایی که قوانین حاکم بر جهان  ثابت هستند، این موضوع را در لاغری هم بارها داشتیم. مهم نیست چی میخوریم بلکه این اهمیت دارد که بعداز خوردن آن چیز چه احساسی داریم، اگر حس عذاب وجدان، ترس، پشیمانی و احساس بد به همراه ما باشد، نتیجه و تاثیر بدی روی جسم میگذارد.

خوردن یا نخوردن آن مواد غذایی هیچ تفاوتی ندارد، این نکته خیلی برای من جالبه که در خیلی از موارد هم از انجام کاری حسمون بد میشه هم از انجام ندادن اون کار‌.

برای مثال یادم میاد در گذشته وقتی شب بود و خسته بودم و حوصله نماز خوندن نداشتم ، هم از نخواندن آن حس بد داشتم و هم با خواندن اون اذیت میشدم.

خیلی مهم هست که درک کنیم، هدف از تمام اعمال ما به وجود آمدن آرامش و آسودگی خاطر در وجود ما هست و اگر کاری این آرامش را برای ما ایجاد نکند بدون ترس و نگرانی آن را کنار بگذاریم و به دنبال راه های دیگر  باشیم .

احساس هرگز به ما دروغ نمی گویند پس بهتر است  نگاه خود را از اعمال ظاهری بر داریم  و ایمان و باور خود را بسنجیم .

مدت ها فکر میکردم  با گوش کردن فایل ها و حتی نوشتن متن و خواندن متن قرار است زندگی من تغییر کند و بعد از مدتی متوجه شدم قرار نیست معجزه ای رخ دهد، بلکه این آگاهی ها قرار هست طرز فکر و نگرش و باور من را تغییر دهد که در نهایت با تغییر دیدگاه، زندگی  فرد تغییر خواهد کرد.

هرگز نمی شود بدون تغییر باورها و فقط با گوش کردن و نوشتن، چیزی تغییر کند. هر راه، مقصد خود را دارد و تغییر مقصد تنها با تغییر راه امکان پذیر هست.

پس سعی کنیم علاوه بر این که شنونده خوبی هستیم، عمل کننده خوبی هم باشیم و اینکار خیلی هم ساده  است، مهم ترین کاری که باید انجام دهیم این هست که با منطقی کردن و آوردن دلیل این مطالب و آگاهی ها را برای خودمون باورپذیر کنیم و با گذشت زمان متوجه می شیم، طرز فکر، انتخاب ها، رفتار و در نهایت واکنش ما به رویداد ها و در کل صفر تا صد زندگی ما تغییر خواهد کرد. 

 به نظر من مهم ترین دلیل تفاوت آگاهی ما  و باور ما نسبت به خداوند، حس لیاقت و ارزشی هست که برای خودمون قائل هستیم.

ما همون قدر از خداوند پاداش دریافت می کنیم که لیاقت خودمون میدونیم و طبق قانون حاکم بر جهان هرگز چیزی که ما آن را  لیاقت خودمون ندونیم به ما داده نمیشه.

برای مثال ما میگیم خداوند شفا دهنده است اما چون خود را بنده خوبی نمیدونیم انتظار شفا از او نداریم غافل از اینکه ارزش تمام بنده ها نزد خداوند یک اندازه هست و خداوند بین بنده های خود فرق نمی گذارد و این ما هستیم که با انتظار از او، به او می گوییم که چه چیزی از او می خواهیم.

خیلی از ما ها فکر می کنیم چون ملاک های ظاهری انسان خوب را نداریم پس خداوند ما را رها کرده و سخت در اشتباه هستیم چون پیوند و ارتباط ما با خداوند هرگز قطع نمی شه چون ما همان خداوند هستیم که به شکل انسان ظاهر شدیم و به دور از او نیستیم.

برای افزایش لیاقت کافی است خودمون رو دوست داشته باشیم و برای دوست داشتن خودمون باید همانطور که هستیم و با تمام کم و کسری هایی که داریم خودمون را بپذیریم و دقت کنیم  اینکه تمام اعمال ما خوب نباشد امری طبیعی هست و این نباید هرگز دلیلی شود که از خداوند  نعمت و خواسته های بزرگی نداشته باشیم. 

دقت کنیم خداوند نامحدود هست و این  بدین معنا است که به قدر باور ما محدود می شود، یعنی به هر شکلی در می آید که ما انتظار آن را داشته باشیم، هرچه قدر بتونیم باور های کامل و گسترده تری داشته باشیم، همان هم برای ما پیش می آید.

مانند  آبی که  از دریا بر می داریم، دقیقا به شکل ظرفی هست که در  دست ما قرار دارد، پس خداوند همان گونه ای خودش را در زندگی به ما نشان می دهد که ما از آن تصور داریم؛ به همین راحتی.

قابل درک و ساده صحبت کردن شما توانایی بزرگی هست که خداوند به شما بخشیده.

شاید کمتر کسانی باشند که باگوش  کردن به صحبت هایشان نه تنها گیج نشیم بلکه به این نتیجه برسیم هیچی قرار نیست به سختی ایجاد بشه و ما همانطور که  آسان لاغر شدیم، آسان هم زندگیمون تغییر پیدا میکنه.

وقتی فایل  آخر دوره خدا هرگز دیر نمی کند را نگاه می کردم، هنگامی که متوجه شدم بهشت و جهنم  به این معنا است که ما همان احساسی را   لمس و درک می کنیم که در دیگران به وجود میاوریم ، خیلی برای شما خوشحال شدم، چون ایمان دارم  شما با لمس حس و حالی که درون ما ایجاد کردین خیلی لذت خواهید برد و قطعا این میتونه بهترین راه برای جبران زحمت های شما باشه.

(نوشته sudehfallah عزیز در بخش نظرات)


دستور کار اجرای جلسه دوم:

۱- تماشای فایل ویدیویی توضیحات جلسه دوم

۲- تکرار ۵ مرتبه فایل جلسه دوم (تصویری یا صوتی) تا قبل از ارائه قسمت سوم

۳- انجام تمرینات مربوط به جلسه دوم در قسمت نظرات

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.99 from 204 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12200
برچسب ها:
366 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1400/12/11 20:00
      مدت عضویت: 1027 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,388 کلمه

      با سلام به استاد عزیز آقای عطار روشن و همچنین دوستان عزیز سایت

        زندگی با طعم خدا جلسه دوم

      خیلی مهمه که تمرینات رو انجام بدید، بنویسید، فکر کنید و به اندازه‌ای که تمرکز می کنید برای انجام دادن تمرینات و وقت میزارید برای این کار، شما نتیجه می گیرید. و به شما اطمینان میدم زمانی رو که شما برای این کار صرف می‌کنید از انجام هر کاری براتون مفیدتر خواهد بود و نتایج بهتری را به ارمغان میاره چون خودت رو همسو می کنی با انرژی خداوند، انرژی که داره تمام طبیعت رو به شکل عالی هدایت میکنه و ما هم خودمون رو در این راستا قرار میدیم که ما هم به شکل عالی هدایت بشیم و در مسیر تعالی حرکت کنیم

      همه کشورها با زبان خودشون با خدا حرف میزنن و فقط ایرانی ها هستن که فارسی صحبت میکنن و بعد وقتی میخوان با خدا صحبت کنن عربی صحبت میکنن و دلیل اینکه این ارتباط خوب برقرار نمیشه، این احساس خوب از صحبت کردن با خداوند برقرار نمیشه، همینه که ما متوجه نمیشیم داریم چی میگیم

      پس تصمیم بگیریم با خدا فارسی صحبت کنیم و این کار رو انجام بدید و بذارید احساستون، اون حسی که پیدا می کنید بگه که کار درسته یا نه، چون ما این همه عبادت می کنیم برای این که حالمون بهتر بشه و دنبال آرامش هستیم که آرامش رو دریافت کنیم، اگه دریافت نمی کنی پس مشخصه که نتونستی اون ارتباط خوب رو برقرار کنی

      نه اینکه خدا نیست، نه اینکه این آرامش وجود نداره، من نتونستم خوب ارتباط برقرار کنم چرا نتونستم؟؟ چون چیزی رو که دارم بیان میکنم اصلا نمیدونم دارم چی میگم و تا وقتی که واضح ندونی که چی داری میگی، نتیجه‌ای هم دریافت نمیکنی،وقتی من دارم با خدا صحبت میکنم و خودم نمیدونم دارم چی میگم بنابراین چیزی هم یاد نمیگیرم، چیزی هم دریافت نمیکنم

      از اون روزی که تصمیم گرفتم با خدا فارسی صحبت کنم، ساده صحبت کنم،عادی صحبت کنم، خیلی نتیجه عوض شد و احساس بهتری پیدا کردم، اطمینان پیدا کردم

      پس خداوند به هر زبانی با اون صحبت کنی متوجه میشه، و زبان مهم نیست و اینکه بگیم خداوند چه زبانی رو بلده این شرکه و نمیشه برای خداوند یک حدی رو تعیین کرد

      رابطه بین ما و خداوند کلام ما نیست، زبان ما نیست،اون کلمات نیستن،  احساس ماستیعنی وقتی درباره چیزی صحبت میکنی، درباره چیزی می نویسی، احساست تغییر میکنه و اون ارتباط رو به وجود میاره بین شما و خداوند

      در این دوره میخواهیم همینو یاد بگیریم. موضوع جلسه امروز خیلی مهمه، و اگه بتونید همین موضوع رو خوب درک کنید و خوب به کار بگیرید کل مسائل زندگیتون برطرف میشه و هر جوری که دوست داشته باشید میتونید زندگی کنید. پس تمریناتش رو با دقت انجام بدید که تاثیر فوق العاده ای داره

      بزرگترین مشکل انسان‌ها اینه که فکرشون درباره خدا با باورشون و عملشون همخوانی نداره . یا اطلاعاتشون درباره خدا با باور و اعتقاد شون درباره خدا همخوانی نداره و دلیل همه مشکلات بشر همینه. یعنی یه چیزهایی درباره خداوند شنیدن، از خدا ی تعریف هایی در ذهنشون هست،اما  در عمل اصلاً اون تعریف ها رو به کار نمی‌گیرن و اصلاً بهش باور ندارن، اعتقادی بهش ندارن و این ناهماهنگی بین اطلاعات ما درباره خدا و عملکرد و رابطه ما با خداونده که سبب شده ما نتیجه خوبی از عبادتهامون،از ارتباطمون، از مسلمان بودنمون نبریم

      ما در کشور اسلامی زندگی می کنیم طبیعیش اینه که کشوری که اسلامیه و قرآن مسیر هدایت شونه و این همه مسائل مذهبی داره توش انجام میشه و توصیه میشه، باید ما از لحاظ کیفیت زندگی، کمیت زندگی از همه پارامترهای زندگی باید خیلی خیلی بالا باشیم، ایمان باید نتیجه اش احساس خوب و شادی سلامتی و هر چیز خوب باشه. پس اگه ما در زندگیمون این قدر مسئله و مشکل داریم و شاکی هستیم به خاطر اینه که این همخوانی وجود نداره، اسممون مسلمونه، نماز میخونیم، روزه می‌گیریم، اما چون عمل نمی‌کنیم و اعتقادمون مثل فکرمون نیست به خداوند، پس نتیجه‌ای هم دریافت نمی کنیم

      مثلاً ما بارها شنیدیم که گفتن خدا خیلی قدرت داره، عظیمه، قدرتمنده، توانمنده، همه کاری از دستش بر میاد. این فکر ماست. این دیدگاه ما درباره خداونده، اما نگرش ماو باور ما نسبت به خداوند خیلی خیلی ضعیفه، یعنی خداوند رو اصلاً هیچ میدونیم.مثلاً شما میگی خداوند خیلی قویه، خیلی قدرتمنده، اما چطور نمیتونی باور کنی که خداوند مثلاً یک زندگی خوب بتونه بهت بده، یا کسی سالها بیماره،میگه خداوند قدرتمنده، ولی نمیتونه باور کنه که خوب بشه، به هر دلیلی خوب بشه، یا بدون دلیل خوب بشه، نمیتونه اینو باور کنهیا اینکه میگن خداوند بخشنده است همه این رو شنیدیم و قبولش داریم. اما طرف احساس گناه و پشیمانی از گناه داره، میگه این گناها رو مرتکب شدم، این اشتباه‌ها رو کردم، خدا دیگه دوستم نداره به دلیل این رفتارهام و اشتباهاتم،میگی چرا توبه نمی کنی، خدا که بخشنده است؟؟میبینی که به زبون میگه خدا بخشنده هست ولی باورش نمیشه که توبه کنه خدا اونو می بخشه

      می خوام شما اختلاف و تفاوت بین فکرما و تصور ما از خداوند و واقعیتی که در باورمون داریم را متوجه بشید که اگه ما درباره خدا یه سری چیزها شنیدیم اما در عمل، در برخوردمون با مسائل اونجور نمی تونیم به خداوند نگاه کنیم و ازش انتظار داشته باشیم

      خیلی ها دوست دارن که در زندگی کار خوبی داشته باشن ولی نمیتونه باور کنه که مثلا اگه اعتماد کنه به خداوند، اگه از خدا بخواد، خدا بهش کار خوب میده و می بینی که سالها بیکاره و کارهای پیش پا افتاده رو انجام میده، نمیتونه باور کنه که من یک همسر خوب بتونم پیدا کنم، یا یک زندگی خوب داشته باشم، میگه خداوند همه چیز می تونه انجام بده، حتی برگ که از درخت میفته به اذن خداست، اما نمیتونه باور کنه این خدا میتونه در زندگی هم یه تغییراتی به وجود بیاره

      به این فکر کنید که شناخت تون از خداوند چه چیزی براتون به ارمغان میاره، اطمینان رو براتون به ارمغان آورده؟؟ آرامش رو براتون به ارمغان آورده؟؟ اینکه خیالت راحت باشه که قدرتی، نیروی داره دنیا رو هدایت میکنه، یه سیستمی داره همه چیز رو کنترل میکنه، اگه واقعاً به این باور داشته باشی یه حس اطمینانی در شما باید به وجود بیاد، یه حس آرامشی باید پیدا کنم، دیگه چرا باید نگران باشم

      اگه من باورم این باشه، اگه من قبول کنم که خداوند حامی همه هست، خداوند هدایت کننده هست، خداوند بخشنده است، خداوند مهربونه، پس چرا نمیتونم اعتماد کنم که مثلاً خداوند هوای بچه منم داره؟؟ چرا اینقدر نگران بچم هستم وقتی که میره بیرون؟؟ یا اینقدر نگران درس خوندنش هستم؟؟ چرا اینقدر نگران آینده و زندگیش هستم؟؟ چرا نگران هفته بعد خودمم، ماه بعد خودم هستم؟؟ چرا دلار میره بالا همه مون میترسیم که وای چه بلایی میخواد سرمون بیاد؟؟ چرا فکر می‌کنیم نعمتهای خدا هم با دلار حساب میشه؟؟

      چرا فکر می کنیم خدا هم سیستمِ، مثلاً بخشندگیش و رزاقیتش با دلار داره تنظیم میشه؟؟ چرا وقتی دلار گرون میشه خیلی ها بیشتر میترسن، ناامید میشن که چه بلایی  میخواد سرمون بیاد، از اون ور هم میگن که خدا بخشنده است، خدا به همه رزق و روزی میده

      اگه خدا رزق و روزی میده، چرا دلار تکون میخوره تو میترسی؟ چرا میلرزی؟ چرا شاکی هستی؟ چرا نگرانی؟ مگه خداوند در قرآن اشاره کرده که مانعمت هامون رو بر اساس دلار تقسیم میکنیم؟؟ ما نعمت‌ها مون رو مثلاً بر اساس یورو تقسیم میکنیم؟؟چرا دلار میره بالا اعتقاد ما به خداوند هم میاد پایین؟؟ انگار مثلا دلار گرون بشه ما کمتر دیگه خدا رو باور می‌کنیم، این ی ذره اعتماد هم از بین میره که مگه خدا میتونه؟ چجوری؟چرا اینجوری هستیم؟اینو می خوام درستش کنیم و در این جلسه به این موضوع فکر کنید که واقعا چه چیزهایی درباره خداوند بلدی، شنیدی و بهتون گفتن و شما چقدرش رو قبول دارید و به این نتیجه برسید که آیا واقعاً چیزی که درباره خدا شنیدید، در کتاب‌ها خوندید که خدا فلانه، کریمه، رزاقه، مهربانه، بخشنده است، چقدر اعتقادت هم اینه که واقعاً خداوند همینه؟ چقدر میتونی دلیل بیاری که مثلاً من به این دلیل باورم اینه که خداوندی که من میشناسم این کارها رو تو زندگیم انجام داده، آیا دلیلی داری  واسش؟ میتونی اثبات کنی منی که فکر می‌کنم یا هزار بار شنیدم که خداوند رزاقه، آیا به اندازه نیاز، من رزق  دریافت کردم از خدا، اصلا انتظار دارم که خداوند باید رزق و روزی من رو بده، اصلا این باور رو داریم؟؟

      و به زبون میگن که خدا رزق و روزی رو میده، ولی در عمل، در رفتار، اونی که فکر میکنه درباره خداوند رو نمیتونه بازی کنه، نمیتونه نشون بده، نمیتونه به امید اون خدایی که دربارش میدونه حرکت کنه

      همه حرف من اینه که آیا شناختی که شما از خداوند دارید باعث شده که شما با اطمینان قدم بردارید، با اطمینان زندگی کنید، با اطمینان حرف بزنید، این خدایی که میشناسی باعث شده که سرت بالا باشه که من بنده خدام، من اشرف مخلوقاتم،

      همه اینها رو ما شنیدیم اما چقدر در رفتار و زندگیت از اینها تونستی درس بگیری و این جوری رفتار کنی. شنیده هامون درباره خداوند با اعتقاد مون به خداوند همخوانی نداره، اونی که در قرآن اومده انسان چقدر توانمنده و ما زمین و آسمان ها رو تسخیر انسان کردیم و یا انسان میتونه کوه رو جابه جا کنه اگر به اندازه بذری ایمان داشته باشید

      ما همه اینها رو شنیدیم، اما به نظر شما ما از اون انسان‌ها هستیم که بتونیم کوهها رو جابجا کنیم؟؟زندگی خودمون رو نمیتونم جابجا کنیم، نمیتونیم از یک حالتی که برامون رنج آوره به حالتی دیگه تغییرش بدیم، تو اینش موندیم.  دلیلش چیه اگه نیستیم؟؟به خاطر اینه که این شناختی که ما از خداوند داریم، با طرز رفتارمون، باورمون نسبت به خداوند اصلا همخوانی نداره، وقتی بخواهیم درباره خدا حرف بزنیم، عبارات خیلی مودبانه و با احترام و بزرگوارانه به خداوند نسبت میدیم، ولی وقتی می‌خواهیم حرف بزنیم، وقتی می‌خواهیم درباره زندگی مون تصمیم بگیریم، وقتی می‌خواهیم عمل کنیم، اصلاً خدا عددی نیست در ذهن ما که میتونه کاری کنه، هوامو داره، کمک میکنه، یا مثلاً میتونه منو به اون جایی که میخوام برسونه، منو خوشبخت کنه، منو ثروتمند کنه

      چرا اون چیزی که درباره خدا میدونیم رو نمیتونیم زندگی کنیم؟ و همه بدبختی ما همینه، همه مشکلات ما از اینجا شروع میشه که در ظاهر، در حرف خیلی خداشناس و خدا پرست هستیم، اما در عمل به هیچ وجه به خداوند ایمان نداریم

      من اگه زندگیم به این شکل تغییر کرده، خیلی کم تونستم تغییر بدم این افکار و باورهای اشتباهم رو که اینقدر نتیجه گرفتم و هر چقدر که بخوان بیشتر تغییرش بدم و باورم نسبت به خدا بیشتر بشه، هر چقدر بیشتر بتونم در زندگی کردن، در انجام اموراتم، توکلم به خداوند باشه، نتیجه بهتری میگیرم

      چقدر میخواهیم همش حرف بزنیم که خدا چیه؟ چند سال میخوای حرف بزنی که خدا چیه؟ چه نشانه‌ای از خدا در زندگیت داری؟ چقدر تونستی به خدا توکل کنی؟ بهش ایمان داشته باشی؟ چقدر میخوای گریه و زاری کنی؟ چقدر دعا بخونی و هیچ نتیجه ای نگیری؟ چقدر به این و اون بگی التماس دعا، چرا خودت نمیتونی با خدا حرف بزنی؟

      فکر افراد، فکر من، فکر شما، فکر آدمها درباره خدا یه چیزیه، باورشون چیز دیگه است و چون این ها همخوانی ندارن اینقدر مادر زندگیمون مسائل و مشکلات داریمهر مسئله‌ای در زندگیتون وجود داره به خاطر اینه که به خداوند ایمان ندارید، در اون مسئله به خداوند ایمان ندارید، اگر کسب و کارت با مشکل مواجه هست به خاطر اینه که در کسب و کار، در رزق و روزی به خدا ایمان نداری، اگه در روابطت با همسر و اطرافیانت دچار مشکلی به خاطر اینه که به خداوند ایمان نداری که رابطه ات مشکل داره 

      اگر در سلامتی مشکل داری به خاطر اینه که به خدا ایمان نداری، چون یکی از نشانه های مومن سلامتیه، شادیه،اگه به خدا ایمان داشته باشیم باید از این امتیاز هم برخوردار باشیم، اگه کسی ده ،بیست ساله که مریضه و انواع بیماری ها رو داره و در ظاهر و حرف خیلی هم انسان با ایمانیه، اما کلی باور بیماری داره، پس این ایمان کجا قراره خودش رو نشون بده؟خیلی ها میگن نتیجه ایمان آخرته و توی این دنیا نیست و این دنیا داره مکافاته و ما باید در این مکافات ها  هی توسل کنیم و دعا کنیم نتیجه اش رو اون دنیا می گیریم

      و صد در صد این حرف اشتباهه و در قرآن هم خداوند می فرماید کسانی که ایمان آوردن و عمل صالح انجام دادن و یکسری کارهای خوب انجام میدن پاداششون هم در این دنیاست هم در اون دنیا.این یک معیار باشه براتون،

      اگه داری یک کار خوب انجام میدی، اگه فکر میکنی رابطه ات  با خداوند خوبه، باید نتیجه اول در این دنیا برات قابل لمس باشه، باید نتیجه براش داشته باشیم. وقتی میگم خداوند رزاقه، باید نتیجه بگم، مثلاً وقتی باور کردم خداوند رزاقه، سه سال پیش درآمدم ماهی یک میلیون تومان بود، الان شده ماهی ۱۰ میلیون تومن، پس این ثابت میکنه که خداوند رزاقه، چون من با نگاه رزاقیت بهش نگاه کردم و عمل کردم و حرکت کردم و این هم نتیجه

      اینو میگن قابل لمس، اینو میگن نتیجه واضح، ولی اینکه حرف بزنیم خداوند رزاقه ولی سی سال طرف هشتش گِرو نُهشِ، اینکه فایده نداره و فقط حرفه، در عمل هیچ باوری نداشته این فرد نسبت به رزاقیت خداوند

      خداوندی که فقط در آسمانها اون رو بدونیم که هست و مراقب ماست که لذتی نداره، اگه بخوای با ترس بری سمتش،یا  از ترسش بری سمتش، که لذتی نداره، خدایی لذت‌بخشه که طعمش رو در زندگیت بتونی بچشی پس فایلها رو حتما گوش کنید، تکرار کردن خیلی مهمه، تمرین انجام دادن خیلی مهمه، خوندن نظرات دیگران خیلی مهمه، همه این کارها باعث میشه که شما آماده بشید برای حرکت در مسیری به سمت انرژی منبع، به سمت خداوند و خوشبختی

      وقت بذارید و فکر کنید از بچگی ببینید چه فکر هایی درباره خداوند به شما گفتن و گفتن خدا چیه؟ دربارش بنویسید. اگه خدا رو خشمگین معرفی کردن بنویسید، اگه خوبه بنویسید، این مرحله اولشه. اول ببینید چه فکری درباره خدا دارید، درباره رابطه خدا با سلامتی چی‌میدونی؟ درباره رابطه خدا با پول چی میدونی؟ درباره رابطه خدا با عشق چی میدونی؟ درباره بخشندگیش چی میدونی؟ چی شنیدی درباره خدا ؟تعریفت رو از خدا بنویس و در مرحله دوم بنویسید این طرز تفکری که از بچگی به ما گفتن و ما بارها اونو  شنیدیم چقدر باورش کردیم و نگاهمون به خدا مثل این چیزهایی هست که شنیدیم؟ این سیستم خداونده که وقتی بخواهی درست بشناسیش و درکش کنی و بخواهی تغییر کنی و بهتر باشی خیلی سریع جواب میده و هدایت هاش میاد و بهت گفته میشه

      با سپاس از شما استاد عزیز بابت این مطالب بسیار عالی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1400/12/12 00:43
      مدت عضویت: 1027 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 2,270 کلمه

      با سلام به استاد عزیزآقای عطار روشن و دوستان عزیز سایت

      من هرچی فکر می کنم میبینم در مورد خدا بیشتر چیز های ترسناک شنیدم تا حرف های خوب. اینکه نباید وقتی به سن تکلیف رسیدی حتی یه تار موهاتو نامحرم ببینه. وقتی به سن تکلیف رسیدی حتماً باید نماز بخونی و روزه بگیری. فقط و فقط تمام اعمال خوبی که انجام میدی اون دنیا موقعی مورد قبول خدا قرار میگیره که خدا نماز هات رو قبول کنه، اگه نمازهات رو قبول نکرد  بقیه اعمالت هم قبول نمیشن اگه گناه کردی و غیبت کردی مثل اینه که زنا انجام دادی و اعمالت تا ۴۰ روز مورد قبول خدا قرار نمیگیره، دعاهات به سوی خدا بالا نمیره و مستجاب نمیشه، ولی با این حال باید باز هم اعمالت رو انجام بدی که اگه انجام ندی گناهات بیشتر میشه و عذاب هات دو برابر میشن 

      اینکه به هیچ وجه خدا از حق الناس نمیگذره و به شدت عذاب میکنه. شاید از حق الله بگذره ولی از حق الناس نمیگذره و باید هر جوری شده توی این دنیا مردم رو راضی نگه داری، اگه راضی نشدن توی اون دنیا خدا  اینقدر از اعمال بد اون فرد برمیداره و میذاره روی اعمال تو، واز اعمال خوب تو برای اون طرف می ذاره تا اون راضی بشه. واین حرف  برای من خیلی عذاب آور بود و باعث میشد وقتی میخوام کار خوبی هم انجام بدم اصلا لذت نبرم و خوشحال نباشم چون همش با خودم فکر میکردم خب چه فایده داره اگه قرار باشه اعمال خوبی که انجام میدم اون دنیا بره برای یکی دیگه وقتی که یادم نمیاد کی رو اذیت کردم و خیلی ها هم که می‌گفتن ما نمی بخشیم تا اون دنیا خدا خودش تلافی کنه 

      یا اینکه خدا فقط آدم های فقیر رو دوست داره چون اونا دارن صبر و تحمل می کنن و خدا هرکی رو بیشتر بخواد بیشتر بلا و مصیبت سرش میاره و ثروت رو این دنیا بهش نمیده تا اون دنیا بهترش رو بده،

      اگه به گرفتاری دچارشون میکنه چون خیلی دوستشون داره و میخواد که همش صدای این بنده هاشو بشنوه که دارن از خدا درخواست می کنن و میگفتن باید خدا رو شکر کنید که خدا با این بلاها دوست داشته که برید باهاش حرف بزنید و کمک بخواهید و ببینید ثروتمندا رو خدا چقدر از اونا بدش میاد که اینقدر بهشون ثروت و نعمت داده و خواسته هاشون رو برآورده کرده چون دوست نداره صدای اونها رو بشنوه که بیان به درگاه خدا و ازش کمک بخوان و خدا کاری کرده که یادش از ذهن اونا رفته و مشغول ثروت و مال دنیا هستن تا اون دنیا عذاب شون رو بیشتر کنه

      یا گفته بودن هر کی که مریض میشه و بیمار میشه باید خدا رو شکر کنه چون این کفاره گناه هاشه که خدا دوست داره توی همین دنیا با این مریضی ها گناهاشون پاک بشه که وقتی مردن از این دنیا پاک برن و یادمه وقتی یکی رو می دیدیم که با مرضی بدی از دنیا میرفت براش خوشحال بودن و می گفتن خدا این مریضی رو بهش داد تا پاکش کنه و از این دنیا پاک پیش خدا بره

      یا خدا به ثروتمندان مریضی نمیده که هیچ جوری گناه هاشون پاک نشه که اون دنیا عذابشون بیشتر بشه

      یا شنیدم که زنی واقعا خوبه که لباس های تنگ و چسبان نپوشه اگه این لباس ها رو پوشید و رفت بیرون و جلب توجه کرد و مردی رو به هوس انداخت یا باعث شد کسی که به اندام شما نگاه کرد و به گناه افتاد گناه زنا کردن رو براش مینویسن به اندازه هر تعدادی که باعث شده که اونا به گناه بیفتن برای این فرد عمل زنا مینویسن

      یا این که باید در زمان های خاصی دعا کنید یا در مکان های خاصی تا دعاتون مستجاب بشه در زمان بارش باران، بعد از نمازها، شب های جمعه، شب لیله الرغائب، شب های قدر، در حرم امام ها. بیشتر این موقع ها دعا مستجاب میشه. یادمه وقتی توی این موقع ها نتوسته بودم دعا کنم  و شب‌های قدر نتونسته بودم بیدار بمونم خیلی حس بدی پیدا می‌کردم و گریه می کردم که چرا نتونستم این شب ها بیدار بمونم و دعا کنم

      یا خیلی میگفتن که دعای یکی دیگه در حقتون باعث برآورده شدن حاجت تون میشه باید همیشه به یکی دیگه بگید که براتون دعا کنن چون دعای یکی دیگه در حق شما رو خدا بهتر مستجاب میکنه و یادمه که همش به دیگران میگفتم التماس دعا و چقدر بهشون التماس می کردیم که جایی میرن زیارت یا حرم امام ها برامون دعا کنن تا اینکه چند وقته که عضو سایت استاد عباس منش شدم و وقتی یکی از فایلهای بسیار عالی از اون رو به اسم ظلم به خود از دیدگاه قرآن رو شنیدم فهمیدم که چقدر توی این سال‌ها اشتباه می‌کردیم که به دیگران می گفتیم التماس دعا واین کار شرکِ. باید خودمون از خدا درخواست کنیم

      یا اینکه شنیدن موسیقی حرومه، رفتن به عروسی حرومه، رقصیدن حرومه، و گناه بزرگیه یا اینکه به هیچ وجه نباید تو ایام محرم و صفر شادی کنید و موسیقی شاد گوش کنید چون گناه بزرگیه، تموم عالم و آدم و فرشته ها هم توی این ماه در حال عزاداری برای امام حسین و یارانش هستن و واقعاً گناهه که ما این جور مواقع بخواهیم شادی کنیم و یادمه خیلی موقع ها دوست داشتم روزهایی آهنگ گوش کنم حالم خوب بشه و وقتی این کار رو میکردم بعدش به شدت عذاب وجدان می گرفتم و به شدت حالم بد میشد یا اینکه خیلی از عروسی ها رو  نمیرفتم و میگفتم حرومه،  و یا گفتن که وقتی کسی کار بدی بکنه یا دزدی بکنه یا گناهی بکنه شاید تاوانشو بچه هاش پس بدن و خدا با این کار میخواد که بچه اش رو جلوی چشماش ببینه و زجر بکشه تا بفهمه به خاطر تاوان کار اشتباهش بوده و خیلی دیدم که وقتی کسی بچش میمرد و یا تصادف می‌کرد یا هر اتفاقی که براشون میفتاد اطرافیان میگفتن تا ببینی چیکار کرده بود، مال یکی رو بالا کشیده ،دزدی کرده، بالاخره خدا هم جوابش رو داد.

      یا وقتی خواسته هاتو از خداوند می‌خواهی و خدا اون هارو برات برآورده نکرد نباید ناراحت بشی تازه باید خوشحال هم باشی چون میخواد اون دنیا بهترشو بهت بده و وقتی هم که مردی رفتی اون دنیا خیلی خوشحال میشی که خواسته هات برآورده نشده و خدا بهترش رو اینجا برات گذاشته و اگه هم خواسته هات برآورده شده بودن توی این دنیا خیلی ناراحت میشی و میگی خدایا کاش حاجتم رو برآورده نکرده بودی گذاشته بودی همه رو برای آخرتم

      یا شنیدم که میگفتن هر کسی که موقع مرگش نتونه شهادتین رو به زبون بیاره کافر از دنیا رفته و هیچ کدوم از اعمالش رو خدا قبول نمیکنه و باید حتماً خودش به زبون بیاره یا اگه طوری بود که نتونسته بگه و بمیره حتماً باید کسی موقع دفن شهادتین رو بهش تلقین کنن وگرنه کافر از دنیا رفته و اعمالش قبول نیستاز شب اول قبر خیلی ما رو ترسونده بودن و  هر موقع یادم میفتاد بهش وحشت میکردم وشبها خوابم نمیبرد میگفتن که دو نفر نکیر و منکر میان و ازتون سوالهایی می‌پرسن اگه نتونستی درست جواب بدی و بگی خدا و امام های تو چه کسایی بودن و کی رو عبادت میکردی  با گرزهای آتشین اینقدر میزنن توی سرت و قبرت  پر از آتش میشه تا موقعی که روز قیامت برسه، پس باید تا توی این دنیا هستی از امام ها خواهش و درخواست کنید التماسشون کنید که شب اول قبر تو رو تنها نزارن و بیان شفاعت کنن

      یا شنیدم که گفتن به هیچ عنوان نباید به پدر و مادرت بی احترامی کنی تا عمر داری باید در خدمتشون باشی حتی نباید به اونها کلمه تو، بگی یا پیش اون ها حتی نباید پاهاتو دراز کنی باید تمام عمرت رو صرف خدمت به پدر و مادر کنی که خدا گفته اگه اونها از دستت راضی نباشن و نفرینت کنن حتماً نفرینشون میگیره و اگه راضی نباشن خدا هم اعمال تو رو قبول نمیکنه و الان مدتیه که در سایت استاد عباس منش فهمیدم که نفرین کسی در حق یکی دیگه اصلا نمی گیره و کسی که نفرین میکنه انرژی منفیه که به خودش برمیگرده و این جهان مانند آینه عمل میکنه و اعمال و رفتار هر کس رو به خودش برمیگردونه و اگه طرف مقابل در فرکانس و مدارش نباشه اصلا تاثیری برای اون نداره فهمیدم هیچ کس هیچ قدرتی توی زندگی ما نداره، مگه اینکه ما ازش بترسیم و بهش قدرت بدیم و تمام اتفاقات زندگی ما به خاطر باورها و فرکانس‌های خودمونه

      در مورد دعا کردن یا نفرین کردن که خیلی  فکر میکردم دعا کردن یا نفرین کردن دیگران توی زندگیم اثر داره، استاد عباس منش در سایت خودش یک مثال بسیار زیبایی زده بودن که خیلی بهم کمک کرد وباعث آرامشم شد

      شما هیچ وقت نمی تونید سرنوشت کسی رو نه به سمت خوب، نه به سمت بد تغییر بدید این یک واقعیته

      “انسان ها خودشون سرنوشت خودشون رو تغییر میدن، ما نمیتونیم برای اونها کاری بکنیم، ما میتونیم در واقع بهشون روحیه بدیم، اما اگه خودش نخواد نمیتونه تغییر کنه

      اگه یک مادری که فرزند معتاد داره، صبح تا شب در درگاه خداوند دعا کنه،

      ما میگیم دعای مادر گیراست، ما میگیم اگه مادر نفرین کنه، اگه مادر دعا کنه حتما میگیره

      مگه کم این صحنه رو دیدیم که مادرانی که فرزندان معتادی رو دارن، چقدر ضجه میزنن گریه میکنن، چقدر به درگاه خدا میفتن، چقدر صبح تا شب نماز میخونن، التماس می کنن، چقدر امام رضا میرن، که این بچه سالم بشه، که به راه درست بیاد و در ۹۹ درصد موارد دیدیم که اتفاق نیفتاده

      اون یک درصد هم که اتفاق افتاده به خاطر دعای مادر نیست، به خاطر اینه که خود بچه میخواد که اتفاق بیفته،

      این نشون میده که ما نه در جهت خیر خیلی میتونیم به کسی کمک کنیم ،نه در جهت شر، ما فقط میتونیم به خودمون کمک کنیم، ما میتونیم زندگی خودمون رو عالی کنیم،یا میتونیم خودمون رو نابود کنیم

      یا شنیدم که اگه یک زن با مرد نامحرم صحبت کنه و اگه صداش رو بشنوه گناه کرده یا طوری صحبت کنه و با عشوه و ناز حرف بزنه که باعث گناه طرف مقابل بشه، گناهش به گردن این زنه و خدا عذاب سختی براش داره نباید حتی به نامحرم دست داد یا حتی اگه یه ذره دستت هم به نامحرم بخوره به شدت برات گناه حساب میشه هر جای بدنت که با نامحرم تماس پیدا کنه در آتش جهنم می سوزی

      یا وقتی کسی از دستت ناراحت یا عصبانیه یا غیبتش رو کردی، یا تهمتش رو زدی تا از تو راضی نشه و از اون طلب بخشش نکنی خدا هم ازت نمیگذره در مورد این موضوع هم من بسیار عذاب می‌کشیدم و خیلی برام سخت بود تا اینکه توی کانال استاد عباس منش تو یه فایلی فهمیدم که بخشیدن یا نبخشیدن دیگران هیچ تاثیری برای ما نداره و ما وقتی از خداوند طلب بخشش می کنیم باید مطمئن باشیم که خداوند ما رو بخشیده و دیگه اصلا نباید احساس گناه داشته باشیم، وقتی که ما طلب بخشش از خدا می کنیم و دیگه کارهای اشتباهمون رو انجام نمیدیم از مدار و فرکانس اونها خارج میشیم و به مدار های بالاتری میریم.

      یا اینکه خدا به شدت از اونایی که اسراف میکنن اصلا خوشش نمیاد، برای همین باید اصلاً چیزهای اضافی نگیرید وقتی لباس دارید باید تا اونجایی که میشه ازش استفاده کنید حالا لباس یا هر وسیله دیگه وقتی که این لباس دیگه از بین رفت باید بری یکی دیگه بگیری چون اینطوری داری اسراف می کنی و خدا هم اسراف کارها رو دوست نداره و اینطوری هم دارید  دل اونایی رو که واقعاً توان مالی ندارن که بخرن رو می سوزنید و با این کار باعث ناراحتی اونها میشید پس سعی کنید  توی زندگیتون مثل پیامبران و امامان رفتار کنید اونا هم با اینکه ثروتمند بودن ولی ثروتشون رو همش می بخشیدن و به فقرا کمک میکردن و خودشون هم مانند فقرا زندگی می‌کردن حتی سر سفره شون دو نوع غذا اصلاً نمیذاشتن و فقیرانه زندگی می‌کردن تا فقیر ها هم با دیدن اونا اذیت نشن

      یا اینکه گناه خیلی بزرگیه که بری برای خودتون زندگی کنید و کلی خرید برید مسافرت کنید در حالی که خیلی‌ها از گرسنگی دارند می‌میرن

      و اگر هم چیزی خرید کردید یا جایی مسافرت هم رفتی نباید بیای پیش کسایی که توان مالی ندارن صحبت کنی و دل اونها رو بسوزونی که اگه اونها ناراحت بشن و  دلشون بکشنه آه اونها دامن تون رو میگیره و بدبختتون میکنه یا اینکه می گفتن خدا به شدت در مورد صله رحم تاکید کرده که حتماً باید با خویشاوندان و فامیل هاتون رفت و آمد داشته باشید و جویای احوال هم باشید و اگر این کار رو نکنید گناه بزرگی کردید چون خیلی خدا توی قرآن تاکید کرده و یادمه من خیلی موقع ها دوست داشتم تنها باشم و جایی نرم و وقتی می گفتم نمیام باعث ناراحتی میشد و وقتی هم که میرفتیم خونه آشنایان و فامیل هامون واقعا خوش نمیگذشت اصلاً دوست نداشتم این کار رو انجام بدم و الان یه مدته که فهمیدم باید حواسمون به رفت و آمدمون باشه و با هر کسی در ارتباط نباشیم مخصوصا با افرادی که باورهای منفی دارن

      یا اینکه به شدت به امر به معروف و نهی از منکر تاکید می‌کردن و می‌گفتن اگر کسی رو دیدی که در حال انجام گناهی بود و بهش تذکر ندادی گناه اون رو هم برای تو مینویسن و این کار واقعا برای من عذاب آور بود و اصلا دوست نداشتم انجامش بدم و خیلی موقع ها دیگران رو هم که می دیدم که امر به معروف می کردن برخورد خیلی بدی باهاشون میشد و بهشون گفته میشد که به شما ربطی نداره و زندگی خودمونه، دوست داریم این طوری باشیم، هر کسی رو توی قبر خودش میذارن و خودش باید جوابگو باشه پس به شما مربوط نیست و من خودم هزاران بار شاهد این موضوع بین فامیل و دوست وآشناها بودم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم