کنترل چاق شدن (قسمت نهم)

سلام 

 من زمانی که به دنیا امدم ، زبان لاغری را بلد بودم . افرادی که این فرمول را نگه داشتند ، به طور خود به خودی لاغر ماندند . یاد حرف مادربزرگم افتادم ، گفت من نمیتوانستم بخورم و این دست خودم نبود! ولی الان میتواند . جالب است با گذر زمان ، افرادی که میشناسم و در گذشته لاغر بودند ، الان در مرحله ی اضافه وزن هستند . فکر میکنم  الان ورودی اطلاعات فقط محدود به اطرافیان نبوده . وفتی کره ی زمین باهم در معرض این ورودی ها قرار میگیرند ، طبیعتا ذهن  توجه میکند و شروع به فرمول سازی میکنند و هرروز میشنویم یا وقتی بی هدف در سوشیال مدیا میگردیم در معرض این افکار قرار میگیریم ، ادم های زیادی در اطراف ما باپذیرش این فرمول ها چاق میشوند و ما چون به عینه در افراد میبینیم توجه ما بیشتر میشود و ما با دیدن و شنیدن و حرف زدن ، فرمولهای چاقی را تقویت کردیم  . مادر من در گذشته  لاغر بود ، چون دید و الگویش را از خوردن و فلسفه ی تناسب اندام از مادرش گرفت و زمانی ترسید که هم همه و صحبت در دنیای پیرامون درمورد چاقی زیاد شد ، انگار همه چیز امدند که ما را چاق کنند، پدرم هم لاغر بود ، عکس های جوونیش را دیدم . عموهام هم لاغر بودند . ولی الان همه اضافه وزن دارند ! یعنی همه باهم خواستند تغییر کنند؟! . به نظرم در تکنولوژی الان ، خیلی حائز اهمیته ورودی افکارمان را آزاد نذاریم و باید در این دنیای صنعت مد و هزار شغل و بیزینس که میخواد ما را وادار به احساس نیاز کند ، ورودی ها را فیلتر کنیم . فکر نمیکنم کشوری به این آگاهی نرسیده باشد که حتی الفبای آموزش عملکرد صحیح ذهن را آموزش ندهد . چون تکنولوژی ، برقرار شدن ارتباط در سرتاسر دنیا مهیا شد ورودی ها ی متعددی از هرجای دنیا می آمد و باید یاد بگیریم مطابق با شرایطی که در توش زندگی میکنیم ، یکسری روتین ها و دستورالعمل های لازم زمان الان را انجام دهیم . اینقدر درگذشته و راه ارتباطی ماقبل تاریخ ،خودمان را نگه نداریم . دیدو نگرشمون رو گسترش بدیم . 

وگرنه مثل افراد کره ی زمین که سردرگم به دنبال روش های بیرونی اند ، باید بدویم  . ما نیازمند به متودی شدیم که مجبور بودیم بارها برگردیم . عمل جراحی ، رژیم و کارشناسان تغذیه آمدند که به ما برنامه ی لاغری بذارند و تصویر افراد موفق و پردازش ذهن ما از لاغری به فردی که دراز و بی چربی است رفت و فاصله ی ما با مد جهان فرسنگ ها فاصله گرفت و توهم اضافه وزن شروع شد . خب الان دغدغه ی خیلی هاست این موضوع . یکی از مواردی که در ذهن خودم جالب است ، یک فرد دراز بی چربی را میبینیم و همه صحبت میکنند و تصویر ما برای نزدیک شدن به اون شکل زیاد میشود . چرا بودن در خودمان را پذیرش نمیکنیم ؟ چرا باید همه یک شکل شویم ؟ چون معیار زیبایی آن است . بوتاکس و فیلر و ابروهای کلفتو …. و تعداد افرادی که شروع به دست کاری میکنند چقدر زیاد شده و وقتی راه میری ، انگار بیس شکل افراد شبیهه همه . اگر طبیعت جهان این شکل بود ،خب خدا  یکی را میساخت و پیست کپی میکرد . چون درقدم قبلی عهد کردم روابط خودم با جسمم را خوب کنم . متود تکنیک آینه را انجام دادم . وقتی به افکارم توجه میکردم ، داشتم خودم را مقایسه میکردم . همه ی قسمت هام ، بینیم ، دندانم ، همه چیز ! داشتم به پیدایش این افکار فکر میکردم که منشا مقایسه چیست ! پذیرش خود ، مهمترین گام برای رسیدن به صلح درون است . به نظرم باید از این توهم ها خودمون رو بیدار کنیم . چون اگر باورت ناشی از یک توهم باشد ، واقعا در اون توهم زندگی میکنی و باور، احساس ایجاد میکند و که منشا لیبل احساسات هم ورودی بیشترش  از جامعه دریافت میکنیم  . من برای تکنیک روز قبل یک لیست 30 روزه به عنوان چالش خود مراقبتی از پینترست انتخاب کردم و هرقدم انجام دادن کاری برای خودم برای من احساس خوب تولید میکند . نتونستم از این موضوع صحبت نکنم ، چون ذهنم درگیر تکنیک آینه بود و دوستش داشتم . اولین بار که خودم را دیدم و افکارم و احساساتم را مشاهده میکردم ، یک سرچ هم در یوتیوب سرچ تکنیک آینه بزنید ، انواع و اقسام راهنما ها است که به افکار جهت میده . خلاصه من به افکار و احساساتم توجه کردم و اولین بار جا خوردم که این منم ؟ ولی احساس بهتری به خودم داشتم،چون خودم را افکار یا احساساتی که از اون افکار از طریق بدنم عرض اندام میکردند اجازه دادم رد شود . تکنیک خوبی است و امروز روز اولم بودو پیشنهاد میدم انجام بدید ، آخرش خوشاینده !

قدم نهم – لاغری آسانترین کار دنیاست

از این جمله خوشم امد که در ویدیو گفت : ذهن سختی را دوست ندارد و از هر طریق تلاش میکند که از مسیر منصرفتان کند. ما باید مسئولیت ورودی هایی که به ذهن چه به صورت حتی نااگاه به ذهنمون دادیم را بپذیریم ، چون اگر بخوایم همه چیز یا حتی خدا را مسبب و مقصر قلمداد کنیم ، به هرچیزی بیرون از درون خودمان آن نیرو را تقدیم کردیم  و خودمان را در برابر تغییر که از ما نشات میگیرد ،ناتوان میکنیم . کار سختی است ؟ اسان کردن هرچیزی از کلمه ی آسان هم اسان تر است . یک مرحله است که آگاهیه ! آگاهی را اگر به زندگیت وارد نکنی ، قدرت تفسیر و تحلیل را از خودت بگیری ، اون افکار بهت تسلط پیدا میکنند و باور قدرتمندترین ابزار فرد است . وقتی شروع به باورهای اشتباه میکنی و چون باور احساس ایجاد میکندو اصلا کارکرد ذهن است، خلق در دنیای بیرون است . اگر احساس بی ارزشی داری . اصلا زبانی نبینش و کلا در دنیای بیرون غرق شو ، او کار خودش را میکند . او خلق میکند چه آگاه باشی یا نه ! زندگی همینه . و نگرش ما به زندگی بزرگترین سلاحه . اصلا خلق زندگیه . اگر کنترل ذهن خودمان را به دست نگیریم ، کسی که آگاهی آن را دارد ، سرنوشت زندگی ما را رقم میزند . چون میداند که چطور تو را نیازمند کند ، چطور دربرابر تغییر ناتوان کند و چطور های دیگر که هرکسی باید از درون خودش این سوالات را بپرسد…. 

لاغری آسانترین کار دنیاست :

•  چون نوزاد رژیم لاغری  نداره . میدونه کی گریه کنه و غذا بخوره و کی گریه نکنه و غذا نخوره . بچه برای  بار اول از ورودی غذای بیشتر خودداری میکنه و با تمرین و ممارست بزرگان  ، چون ذهن درحال تکامل است ، شروع به طرح ریزی برنامه ی جدید میکنه  .پس هیچ نوزادی با اضافه وزن به دنیا نمی آید و اینکه ترازو  عدد را نشان میدهد ، فقط عدد است و معیاری برای اندازه گیری و مقایسه با میانگین نوزادان دیگر است .چون معمولا از بدو تولد گونه ی انسان در شرایط خیلی شبیه به هم به دنیا می آید که اگر غیر از این باشد ،  بتوانند میزان اختلال را نسبی  ارزیابی کنند . 
•  ما افرادی دیدیم ، اصلا با قد یکسان هر  دو مثلا 60kg  ، یکی ممکن است از دیگری پرتر دیده شود ویکی کامل متناسب باشد ، پس وزن یک کمیت نسبی برای اندازه گیری است و گویای همه ی حقایق نیست . این علاقه ی ما به عدد ترازو و تعیین کننده ی احساس بد و خوب در ما میشود را باید ترک کرد . زمانی باید استفاده کرد که واکنش رفتاری و احساسی ما از دیدن عدد کنترل نشود وهمه ی اینها با باورهای غلط و ترس و عدم شناخت و نا اگاهی ما صورت میگیرد و تسلط به زندگی و کنترل احساساتی که باید توسط خودت صورت بگیرد را  ازت میگیرد .
•  وقتی کامپیوتر را reset  میکنی . اون برنامه و قابلیتهاش به تنظیم اولیه برمیگردد ، وقتی قابلیت اضافه ازش میخوای ، شروع به نصب برنامه میکنی . یک فرایند نصبی و جود دارد و اون مراحل انجام میشود ، حتی در زمان نصب نیاز دارد یک بار restart  شود و سپس شروع به کار میکند . ولی ذهن انسان از کامپیوتر هوشمند تر است و این ذهن هوشمند باعث خلق کامپیوتر با این کارایی شده .در مسیرش  جستجوهم کرده ،ازمون و خطا هم کرده و تمام مراحل را تمرکز کرده و چیزی که وجود نداشته خلق کرده . اگر 300 سال پیش  میگفتی من از اینجا با آمریکا صحبت میکنم ، چون نمونه ای وجود نداشته ، اصلا نمیپذیره ! پس ذهن ما قدرت خلق داره و بارها و بارها داریم میبینیم و استفاده میکنیم. پس برگشت به لاغری که نقطه ی reset (ماهیت ذاتی پیدایشش ) خود است چرا باید براش مشکل ساز باشد ؟! این عظمت و ابهت برای خلق چیزی که وجود نداشته با رادارها ی رادیویی و انرژی که تمام این ابزار هم دیدنی نیستند و اگر تو در معرض این امواج قرار بگیری ، تمام حواس پنجگانه ت هیچکدام حضورآن امواج را حس نمیکنند و نمیبیندولی ذهن نه تنها پیداش  کرد ، بلکه  ابزاری خلق کرد که دنیا را متحول کند ! اونوقت این همه کار بلد است ، بعد چیزی که ماهیت ذاتی جسم که رهبر کلی اتفاقات است که بقای ما را حفظ کند را بلد نیست؟!!  اصلا ذهن با این همه دستاورد ، میتوان گفت بلد نیست ماهیت ذاتی خود را اجرا کند ؟! به نظر من اشکال کاری ما این است که  قدرت را به چیزهایی میدهیم که واقعی نیست و قدرت تغییر را ازخود سلب میکنیم . البته این هم روش است ، به نظرم منشا اینکه چرا میخوایم اینگونه رفتار بشه هم  باید عمیق بررسی کرد . 

علت این که چرا اجازه میدیم این اختلال به وجود بیاد ، نا آگاهی ماست و وقتی شروع کنی یاد بگیری چطور این نظام هوشمند را کنترل کنی ، لاغری که سهل است ، خیلی ارزوهای دیگر که در مخیله نمیگنجد هم میتوان خلق کرد. پس به نظرم اول باید قدرت وجودی خودمان را از هرعاملی که مارا کنترل یا با گردن انداختن دیگران تقدیم کردیم ، پس بگیریم و دوم توجه کنیم که چرا لاغری آسانترین کار دنیاست ؟! ما نفس میکشیم ، قلب میتپد ، بدون آنکه انرژی ای در جهت حرکت ان بخواهی انجام دهی و اصلا فراموش میکنیم که چطور زنده هستیم . به نظر  نیاز نیست که تکرار کنی، فقط توجه کنی ،خودش با تو صحبت میکند . خیلی چیزهایی که وجود دارند و ما نمیبینیم ، به این علت است که توجه نکردیم . ذهن بسیاررررر قدرتمند است . حتی اگر با ذهنت ورزش کنی ، اون عضله تقویت میشود و سرچ کنی مقالات مرتبط می آید و حیرت انگیز است . پس به لاغری آسانترین کار دنیاست توجه کنی ، خودش صحبت میکند . اصلا لاغری وجود دارد ، ما فراموش کردیم . میتونیم سال ها به قلبمون فکر نکنیم و حضورش رو حس نکنیم در لحظه ی حال ، حالا یکی بیاد بگه من قلب ندارم . حرفش واقعی نیست . لاغری هم از ماست ، واسه همینه وقتی دست کاری فیزیکی میکنیم ،مثلا با نخوردن و فعالیت زیاد ، اون اضافات چربی آب میشود و وقتی آب شود ،تناسب آنجاست و جایی نرفته و خلق هم نشده . از قبل بوده  . منتها ذهن قدرت زیادی دارد ،اون هم به خاطر قابلیت زیادش است و یکسری کارها را باید در تنظیم خودکار قرار دهد اجرا کند که به کارهای دیگه هم برسد . لحظه ای تصور کنیم هم باید قلبمون رو در دقیقه تپش میدادیم و همزمان نفس هم میکشیدیم ، ویک آن حواسمون جایی میرفت و آنی میمردیم ! الان نسل منقرض بود. پس برای اینکه مسیری رو بارها رفتیم ، و فکر کردیم و انجام دادیم ، رو حرکت خودکارش گذاشته و برای تغییرات لازمه که با آگاهی شروع به تنظیمش کنیم . . هرچه آگاهتر بشیم ، خیلی آسانتر شروع به اصلاحات میکند و جسم هم از پیدایش متناسب بوده و ما با دستکاری ذهنی ، کلی دردسر برای جسم ایجاد کردیم . به نظرم اگر یاد بگیریم ذهن را بشناسیم و چطور مسئولیتش رو وکارکردش رو یاد بگیریم ، خیلی از مشکلات حل میشه ، تناسب اندام هم زیر مجموعه ش . پس برای اینکه اختلال پرخوری یک برنامه ی ذهنی ، با توجه به لاغری آسانترین کار دنیاست ! ذهن شروع میکنه به خلق چیزی که براش مثل آب خوردنه و همیشه توهم هر چیزی سخته ،زمانیه که  آگاهی نداشته باشیم . من در هر مسیری که قدم برداشتم ، شروع به جمع آوری اطلاعات میکنم ( همه این طور هستیم ) وقتی تمرکزت دنبال راه حل باشی ، ذهن طوری برنامه را ردیف میکند که خودت تعجب میکنی که من از کجا میدانستم ! البته من خودم اوایل ذهن به هم ریخته ای داشتم و وقتی شروع به جدا کردن خودم از افکارم کردم، انگار زندگیم روندش سرعت بالاتری گرفته . چون به هر چیزی توجه کنی اون نظام فکری که خواهانشی شروع به چرخش و ساخت چیزی میکنه که میخوای . به نظرم ما کار کردن با ذهن را بلد نیستیم و چون آگاهی کمی داریم ، طبیعتا آسونترین کار پذیرفتن چیزی هست که الان توش دست و پا میزنی، گرچه میتوانست خیلی آسانتر از این حرف ها باشد . (این نگرش من به فلسفه ی لاغری است ) همه ی ما به تناسب اندام اعتقاد داریم ، چون هرکسی در این سایت است ، تلاشی کرده که وزن خود را کم کند و همه هم تجربیات و احساسات مشابه و بعضی هاش عین هم داشتیم . همه رژیم گرفتیم و وزنمون برگشت . راه هایی رو رفتیم که در دنیا ترند بود و میلیون ها نفر دارند میرن و برمیگردند و میرن که به این صنعت پول بدهند. ماهم یکیش . اگر بلد بودیم ذاتی تناسب اندام را زندگی کنیم که این همه دست و پا نمیزدیم . این نشان میده که همه ی ما گونه ی انسان هستیم و ابزارهایی که در دست ماست برای همه یکسانه . پس خلق لاغری که وجود داره برای مغز آسانترین کار دنیاست . من تصمیم دارم توجه کنم به این جمله ، چون ذهن روی هرچیزی تمرکز کنه ، خلق میکنه و واقعا هم با قابلیتی که داره ، برگردد به چیزی که خودش از زمان متولد بوده و اصلا خدا طرح ریزی کرده و به این دنیا امده که از بین نرفته ،فقط چون افکار زیادی تولید میشه ما در این همهمه ی ذهن گم میشویم و هر فکری بار احساسی خودش را دارد . اگر بتوانیم به افکاری توجه کنیم که راه گشا هستند ، ذهن بلده چطور انجامش بده . افکاری که زیاد دیدیم چون توجه کردیم و راحت میاد تو ذهنمون . الان هم بخوایم به صدای قلبمون گوش بدیم ، اولین بار شاید نشنویم ، به این معنی نیست که وجود ندارد ولی هربار توجه میکنی به صدای قلبت رفته رفتهاون هم همه ی افکار  قاصله میگیرن ، حالا نه تنها صدای قلبت بلکه هرجایی نبض میتپد را میتوانیم در لحظه بشنویم و توجه میتواند قدرت اون فکر را بالا ببرد . آگاهی هم میتواند خیلی از افکار متوهم را نابود کند و ما از بارهای احساسی حل نشده خلاص شویم . 

من خیلی سعی کردم حواسم به این جمله باشد و هرفکری که از این جمله  توجه کردم و به ذهنم آمد را به رشته ی تحریر آوردم . امیدوارم تمرینم مرتبط و مفید بوده باشد .