بیزاری از چاقی باعث لاغری نمی شود اما صد در صد می تواند باعث چاق تر شدن شما شود.
بیزاری از چاقی باعث افزایش احساس ناتوانی برای لاغر شدن در ما می شود و این احساس در نهایت سبب چاق تر شدن ما خواهد شد.
تاثیر بیزاری از چاقی بر چاق تر شدن
سال های زیاد از عمرم با چاقی سپری شد و در تمام آن سالها تلاش من برای لاغری بی نتیجه بود.
هرچه بیشتر تلاش می کردم کمتر نتیجه می گرفتم و بیزاری از چاقی در من بیشتر و بیشتر می شد.
- بیزاری از چاقی سبب شده بود از خودم متنفر باشم. خودم را آدم ضعیف و بی عرضه ای بدانم که توانایی رژیم گرفتن یا ورزش کردن را ندارد.
- بیزاری از چاقی باعث شده بود از حضور در جمع ها خودداری کنم و به قدری احساس خود کم بینی و بی ارزش بودن می کردم که نسبت به هر حرف و حرکتی قادر به دفاع کردن یا پاسخ مناسب دادن نبودم.
از آنجا که خانواده ام را مقصر چاق بودنم می دانستم همیشه با آنها مشاجره داشتم و آنها را سرزنش می کردم که بخاطر ژنتیک آنهاست که من چاق هستم.
- بیزاری از چاقی سبب شده بود از همه انسانهایی که درباره چاقی من صحبت می کردند متنفر باشم.
- بیزاری از چاقی باعث شده بود در هر جمعی حضور پیدا می کردم احساس خوبی نداشته باشم و تصور می کردم همه به چاقی من توجه می کنند و درباره وضعیت من با همدیگر صحبت می کنند.
- بیزاری از چاقی تمام جنبه های زندگی مرا تحت تاثیر خود قرار داده بود و سبب شده بود از زندگی بی زار باشم.
به خاطر دارم روزی که برای ملاقات انسانی دوست داشتنی که بر اثر صدمات ناشی از دوران جنگ به بیماری سختی مبتلا شده بود به بیمارستان رفتم در عین حال که از دیدن آن فرد در آن شرایط که بسیار نحیف و لاغر شده بود متاثر شده بودم اما در ذهنم دوست داشتم من هم برای مدتی به آن بیماری مبتلا شوم تا بلکه از این طریق از شر چاقی رها شده و طعم لاغری را تجربه کنم.
اینها بخشی از تاثیرات نفرت از چاقی در زندگی من بود که برای هر فردی که اضافه وزن دارد قابل درک است چرا که آن فرد نیز به شکل های مختلفی آن را تجربه کرده است.
لاغری با ذهن و پذیرش چاقی
به لطف خدا زمانی که با موضوع قدرت ذهن آشنا شدم و در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم به اهمیت پذیرش مشکلات به منظور مواجه شدن با آنها پی بردم چرا که تا وقتی با مشکل خود مواجه نشویم قادر به حل کردن و عبور از آن نخواهیم بود.
مشکل من چاقی بود در حالی که ۳۳ سال از قدمت آن می گذشت اما من آن را نپذیرفته بودم و همواره با چاقی مبارزه می کردم و از چاق بودنم متنفر بودم.
پذیرفتن چاقی کاری سخت و غیرممکن بود چرا که چاقی را مقصر تمام ناکامی ها و رنج های زندگی ام می دانستم و پذیرفتن و آشتی کردن با آن کار ساده ای نبود.
اما از آنجایی که سالها برای لاغر شدن تلاش کرده و نتیجه نگرفته بودم تصمیم گرفتم هرطور که شده با چاقی آشتی کنم و آن را بپذیرم و امیدوارم باشم با وارد شدن از در دوستی با چاقی بتوانم تغییری در وضعیت جسمی خود ایجاد کنم و این دوستی نافرجام را پس از سی و چند سال تحمل کردن آن به اتمام برسانم.
پذیرفتن و آشتی کردن با چاقی فقط مربوط به کنار آمدن با شرایط فعلی جسم خودم نبود بلکه شامل بخشیدن و آشتی کردن با تمام افرادی که آنها را مقصر چاقی خودم می دانستم و همچنین آنهایی که به واسطه صحبت کردن درباره چاقی من باعث رنجش من شده بودند می شد.
هرچه بیشتر وضعیت جسمی خودم را می پذیرفتم و با آنهایی که چاقی باعث ایجاد نفرت از آنها در من شده بود آشتی می کردم احساس آرامش بیشتری در من ایجاد می شد.
احساس آرامش باعث تقویت توانایی تغییر شرایط در من می شد.
به مرور احساس کردم توانایی لاغر شدن را دارم و امید دوباره ای برای زندگی کردن در من ایجاد شده بود.
ذوق و شوق من برای یادگیری بیشتر لاغری با ذهن و عمل کردن به آنچه می آموختم بیشتر شده بود و در عین حال که از لحاظ جسمی چاق بودم اما از لحاظ ذهنی احساس سبک بالی و لاغر شدن پیدا کرده بودم.
لذت خوش احساس لاغری مرا برای ادامه دادن و ماندن در آن شرایط ذهنی تشویق می کرد.
نتیجه استمرار در یادگیری لاغری با ذهن نه تنها ذهن مرا از بیزاری از چاقی خالی کرد بلکه اشتیاق و دوستی با لاغری را در ذهنم گسترش داد تا جایی که این تغییر ذهنی در جسم من نمایان شد و وضعیت چاقی من شروع به تغییر کرد و لاغر شدن من آغاز شد و به لطف خدا همچنان ادامه دارد.
نتایج بیزاری و نفرت
یادگیری لاغری با ذهن به من آموخت که هرچه بیشتر از چاقی یا هر موضوعی که مورد رضایت من نیست نفرت داشته باشم نه تنها باعث بهبود شرایط من نخواهد شد بلکه باعث گسترش آن موضوع در تمام جنبه های زندگی من خواهد شد.
بیزاری از هر موضوعی به معنای تایید و تاکید بر بودن، وجود داشتن و تمایل به استمرار آن است.
هرچه بیشتر از موضوعی متنفر باشیم در ذهن ناخودآگاه خود توجه و تمرکز بیشتری بر آن موضوع ایجاد می کنیم و تمرکز بر هر موضوعی باعث گسترش آن خواهد شد.
- بیزاری به معنای نخواستن است و نخواستن تاکید بر وجود داشتن است.
- آنچه مورد تاکید و تایید ما باشد در ذهن ناخودآگاه ما بعنوان موضوع مورد علاقه ما ثبت و ذخیره می شود.
- ذهن ناخودآگاه همواره تلاش می کند تا موضوعات مورد علاقه ما را گسترش و توسعه دهد.
به همین علت موارد زیادی در زندگی ما وجود دارد که سال هاست مورد رضایت و خواسته ما نیست و هزاران بار درباره آنها با دیگران صحبت کرده ایم و اعلام کرده ایم که آن موضوعات باعث رنجش ما شده اند و مورد خواسته ما نیستند اما همچنان در زندگی ما وجود دارند و باعث رنجش و نفرت ما از خود می شوند.
این فرمول تاثیرگذار را در جنبه های مختلف زندگی خود می توانید مشاهده کنید.
تصور کنید شما از رفتار همسرتان، خانواده همسرتان یا هر فرد دیگری ناراحت هستید.
بارها از آنها رفتاری مشاهده کرده اید که باعث تشدید نفرت شما از آنها شده است.
شدت نفرت در شما به حدی رسیده که توان تحمل آن را نداشته و شروع به بیان کردن آن با دیگران می کنید.
بارها برای دیگران درباره رفتار زشت و ناراحت کننده آنها صحبت می کنید و اعلام می کنید که از آنها نفرت دارید.
نتیجه نفرت شما نه تنها باعث بهبود شرایط نشده است بلکه سبب شده که آنها رفتاری از خود نشان دهند که بارها به شکل شدیدتری باعث رنجش شما شده اند تا جایی که بارها به این موضوع فکر کرده اید که چرا آنها با شما فقط این رفتار را دارند و این حق شما نیست که با شما اینگونه رفتار شود.
نکته قابل توجه این است که هرچه از شرایطی که باعث رنجش و ناراحتی شما شده است بیشتر نفرت داشته باشید ذهن ناخودآگاه، نفرت و عصبانیت را، عشق و علاقه شما به آن موضوع تلقی میکند و همواره تلاش می کند از آن موضوع بیشتر وارد زندگی شما کند.
در نتیجه جهان هستی که پاسخ فرکانس های ذهن ناخودآگاه شما را به شکل همزمانی های هوشمندانه می دهد. شما را در شرایطی قرار می دهد که از آن جنس رفتار و تجربیان بیشتر وارد زندگی شما شود.
این طریق عملکرد جهان هستی را به وضوح می توانید در سلامتی، روابط، کسب و کار و سایز جنبه های زندگی خود مشاهده کنید.
- بیزاری از چاقی، چاقی بیشتری وارد زندگی شما خواهد کرد.
- نفرت از بی پولی، بی پولی و شرایط سخت تری را به زندگی شما دعوت می کند.
- نفرت از رفتار دیگران، رفتارهای نفرت انگیز بیشتری را به سمت شما جذب می کند.
- نفرت از هر موضوعی، سهم بیشتری از آن موضوع را وارد تجربه زندگی شما خواهد کرد.
بنابراین برای ایجاد تغییر در هر جنبه از زندگی پذیرش آن جنبه با تمام مسائل و مشکلاتی که ایجاد کرده است شرط اول و مهم برای پذیرش مسئولیت و حرکت به سمت تغییر آن شرایط است.
نتایج آموزش لاغری با ذهن
نتایج آموزش های لاغری با ذهن ابتدا از تغییرات حالت های درونی شروع شده و به مرور در جسم به وجود می آید
تغییر فرمان های مغزی برای خوردن مواد غذایی نتایج اولیه آموزش ذهن برای لاغر شدن است.
به مرور شما می توانید تصمیماتی بگیرید که قبل از آشنایی با این روش به راحتی نمی توانستید بگیرید
در جلسات قبل درباره موانع لاغر شدن صحبت کردیم و موارد مهمی را برسی و برای رفع آنها راهکار مناسب درنظر گرفتیم
برای جلسه امروز یکی دیگر از موانع مهم متناسب شدن را بررسی و برای رفع آن اقدام می کنیم.
بیزاری از چاقی بعنوان مانعی بزرگ در مسیر متناسب شدن است.
به اندازه ای که فرد نفرت از چاقی داشته باشد در عین حالی که در سطح فکر فرد او از چاقی و چاق تر شدن نفرت دارد اما برای مغز او نفرت از چاقی به معنای علاقه به چاق تر شدن است و دلیل واضح این ادعا روند چاق شدن افرادی است که سالهاست نفرت از چاقی دارند و خیلی تلاش کرده اند که لاغر شوند اما در نهایت آنها چاق تر شده اند و این دلیل اثبات می کند که:
قدرت بیزاری از چاقی در چاق تر شدن خیلی بیشتر از قدرت تصمیم گیری برای لاغر شدن است.
در تمام لحظاتی که شما در زندگی روزمره چاقی خود را مرور می کنید در واقع دارید علاقه خود به چاق تر شدن را به ذهن خود اثبات می کنید و نتیجه این سعی در علاقمندی به چاقی سبب می شود که مغز شما دستورات منظم تر و متداوم تری برای چاق تر کردن جسم شما صادر کند.
توجه به این نکته و سعی در برطرف کردن بیزاری از چاقی سبب می شود که توجه شما به چاقی کمتر شود و به مرور مغز شما دستورات چاق کننده کمتری را صادر کند
توضیحات فایل آموزشی امروز بسیار مهم و تاثیرگذار است و توجه به آن و سعی در عمل کردن به راهکارهای ارائه شده سبب میشود گام مهمی برای حرکت بهتردر مسیر متناسب شدن بردارید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
مرحله اول:
برای کسب نتیجه عالی از مسیر لاغری با ذهن نیاز است که به شکل کامل با وضعیت فعلی خود در صلح و آرامش قرار بگیریم. بنابراین لازم است که برای بهبود احساسی که نسبت به خودمان داریم اقدام کنیم.
برای انجام این فرایند مهم لازم است ابتدا میزان نفرت و بی زاری از چاق و وضعیت خود را تعیین کنیم.
- نفرت از چاقی در ذهن شما به چه شکل هایی وجود دارد؟
نفرت از چاقی در بیشتر مواقع به صورت افکار تکرار شونده در ما ایجاد شده اند.
من با مرور کردن (من لاغر نمیشم) باعث ایجاد نفرت از چاقی در خودم شده بودم.
من با مرور کردن (چرا چاق هستم) باعث ایجاد نفرت از چاقی در خودم شده بودم.
شما هم فکر کنید و مواردی را پیدا کنید که با فکر کردن به معایب چاقی باعث ایجاد نفرت از چاقی در خود شده اید.
مرحله دوم:
برای کم رنگ کردن نفرت از چاقی نیاز است که با توجه کردن به مزایای لاغری احساس خوب درباره لاغر شدن در خود ایجاد کنیم.
خیلی از افراد چاق به دلیل بارها تلاش کردن برای لاغر شدن و نتیجه نگرفتن احساس حسرت نسبت به لاغر شدن دارند. بنابراین باید با توجه کردن به مزایای لاغر شدن اشتیاق و انگیزه لاغر شدن را در ذهن ناخودآگاه خود بیدار کرده و حسرت لاغری با به اشتیاق لاغری تبدیل کنید.
بنابراین لازم است تا جایی که امکان دارد با شرح دادن درباره لاغری و مزایای آن فرمول های جدید در ذهن خود ایجاد کنید.
برای اینکار می توانید به مزایای لاغری در افراد متناسبی که در اطراف خود می بینید اشاره کنید.
به عنوان مثال: من وقتی می بینم دوستم پیمان بدون ترس و نگرانی از چاق شدن غذا می خورد لذت می برم.
من وقتی می بینم ثمانه به راحتی لباس مورد علاقه اش رو می پوشه لذت می برم.
- مزایای لاغر بودن را در رفتار اطرافیان خود که متناسب هستند پیدا کنید.
- مزایای لاغر شدن را در زندگی خود بنویسید به این صورت که اگر لاغر شوم ….
هرچقدر دلایل بیشتری برای علاقه خود به لاغر شدن پیدا کنید اشتیاق و انگیزه در ذهن ناخودآگاه شما برای حرکت کردن به سمت لاغر شدن بیشتر خواهد شد.
از اولین نشانه های تغییر احساس حسرت لاغری به اشتیاق لاغری رسیدن به آرامش و اطمینان از لاغر شدن است.
احساس می کنید شما هم می توانید لاغر شوید و مانند گذشته نه تنها لاغر شدن را دور از دسترس نمی بینید بلکه ذوق و شوق دارید که در مسیر صحیح لاغر شدن قرار گرفته اید و با استفاده از آموزش های لاغری با ذهن به راحتی برای همیشه لاغر خواهید شد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
نتایج برخی از هنرجویان لاغری با ذهن
خانم لیلا جعفری نیا از تهران دانلود
هنرجوی لاغری با ذهن دانلود
خانم نگین از کرج دانلود
خانم ریحانه از قم دانلود
امتیاز 4.08 از 132 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خداوند بخشنده و مهربان.
سلام استاد عزیز و همه عزیزان.
مرحله اول تمرین: من با نپوشیدن لباسهای دلخواه از خودم و چاقی متنفر بودم. بخاطر مسخره شدن توسط دیگران بخاطر دردهای جسمی نداشتن رابطه جنسی مناسب با همسرم. لباس دلخواه را سایز من نداشتن رنگ مورد علاقه ام ظاهر نازیبای بدنم نمیتونستم حتی جلو آینه قرار بگیرم. و فشارهای روحی و روانی بسیاری که روی من داشت احساس سرافکندگی اعتماد به نفس پایین و بی ارزش دونستن خودم همه باعث نفرت من از چاقی شده بود.
مرحله دوم:خب در این مرحله میخوام از زمانی که خودم با رژیم و ورزش لاغر شدم بگم یعنی فقط مزایای لاغریش را بگم. اعتماد به نفسم به سقف رسیده بودهرجا میرفتم سرم بلند بود و احسای غرور و ارزشمندی داشتم قدرت اظهار وجودم بسیار بالا رفته بود. شاداب تر بودم. خوشحال تر بودم احساس خوب بیشتری داشتم سبک بال تر بودم.
من اگر لاغر بشوم لباس های مورد علاقه خودم را با رنگ دلخواه خودم میپوشم. اعتماد به نفسم بسیار بالاتر میرود من اگر لاغر بشوم چهره ام زیباتر و جوانتر و شادابتر میشود. اعتماد به نفسم برای رفتن به کشور کره بسیار بالاتر میرود من اگر لاغر بشوم خودم را هزاربرابر بیشتر دوست خواهم داشت من اگر لاغربشوم همه بیشتر دوستم دارند همسرم یا پارتنرم بیشتر بهم عشق میورزه من اگر لاغر بشوم احساس ارزشمندی بیشتری دارم.
لاغر شدن آسانترین کار دنیاست.
استاد نمیدونم چطور احساسات خوبم رو بنویسم الان ده روزه همراه شما هستم اونقدر عاشق خودم شدم که همین دیروز رفتم برای همین هیکل نامتناسب م یه شومیز خوشگل زرشکی خریدم و پوشیدمش و از دیدن خودم کیف کردم میدونی چرا؟ چون یقیین دارم بزودی همون شومیز رو با هیکل متناسبم خواهم پوشید
احساس خیلی خوبی دارم پر از ذوق و شوق و ادامه دادن مسیر لاغری با ذهنم هر روز ذوق بیدار شدن و گوش کردن حداقل یکساعت به حرفهای شما و عمل به راه کار ها رو دارم
چون دارم نتیجه شو تو حال خوبم میبینم حتی رفتارم با همسر و پسرم تغییر کرده مملو از آرامش و حال خوب شدم
جالبه چند بار گفتم بهتون تو اینهمه سال روزی نبوده من نیم لیتر بستنی نخورم خدا شاهده تو این ده روز یکبارم میلم نکشید بستنی بخورم حتی یکبار همسرم با نون خامه ای اومد خونه گفتم میل ندارم
چند بار با پسرو همسرم رفتیم بیرون اونا آیس پک خریدم من گفتم میلی ندارم
اینا چیه؟ اینا همون معجزه لاغری با ذهن که خیلی خوب در من اتفاق افتاده میدونی چرا ؟
چون من با تک تک سلولهای وجودم به حرفای استادو به این روش ایمان دارم این همون حلقه ی گم شده ای بود برای مسیر لاغری که همراه لذت و آرامش اتفاق میفته
کسی دیگه با خرج کردن کلی پول و دارو و قرص یک برگه رژیم دستم نداده که منو مجبور کنه چی بخورم چه مقدار بخورم و تا چند روز باید اینکار رو بکنم
چقدر تو این روش احساس آزادی دارم تو تنگنا و محدودیت نیستم
به خودم میگم ببین مژگان تو میتونی همه چیز بخوری کسی جلوی تورو نگرفته بعد اون تجسم های لاغری و اندام مورد علاقه م به موازات میاد جلوی چشمم
اونوقته که یا میل به خوردن ندارم یا شاید یکم بخورم دیگه نخورم و این مثل معجزه میمونه برای من
من قبلاً چنین قدرتی نداشتم
روز اولی هم که اومدم این سایت اعتراف کردم که بچه ها من وقتی شیرینی خامه ای و بستنی میبینم دست و پام مبارزه به رعشه میرفتم همدیگه رو سر تقسیم نون خامه ای تیکه پاره میکردیم به قنادی تینای کرج میگفتیم تعداد نون خامه ای ها رو مضربی از سه بزاره چون ما سه نفر بودیم تا تو خونه جنگ نشه
برای یک فرد لاغر باورش سخته
ولی الان من واقعا میلی ندارم من تو مسیر لاغری افتادم
هر روز متوجه سبک شدن خودم میشم تغییرات خیلی کمه ها ولی من متوجه شون هستم که تو مسیرم و دارم تغییر میکنم
چقدر شبا راحت تر میخوابم صبحا چقدر با احساس شکر خدا از خواب پا میشم
یهو چیشده تو این ده روز که من یه آدم دیگه شدم؟
من که نه رژیم خاصی دارم نه باشگاه میرم این حال خوب از چی اومده سراغ من ؟!
خدایا شکرت میکنم فقط من به هر چی ام که نمیبینم ایمان و یقین دارم الان که تو آینه خودمو میبینم خودمو متناسب تصور میکنم
من اگه لاغر بشم میدونید چی میشه
خیلی صورتم خوشگل و پوستم جذاب و صاف میشه
به آرزوی دیرینه م شرکت و ادامه دادن به مسابقات حرفه ای بدمینتون ادامه خواهم داد چیزی که آرزوی منه و خیلی تو بدمینتون حرفه ای هستم🏸
کلی لباس خوشگل میخرم میرقصم آواز میخونم کوه میرم طبیعت میرم شاد خواهم بود برای همسرم دلبری میکنم پسرم بهم افتخار میکنه بیشتر زنده میمونم و بزرگ شدن پسرم رو میبینم درد و بیماری نمیگیرم محتاج دکتر و دوا و دارو نمیشم
من اگه لاغر بشم بیشتر میرم پیاده روی برای خرید لباس پاساژ گردی
من اگه لاغر بشم غذاهای سالم ترس انتخاب میکنم و در نتیجه سلامت هم میشم
من اگه لاغر بشم شنا میرم کلی مسافرت میرم کلا فکر آزاد میشه از مسأله چاق و لاغری و به جنبه های دیگه ی زندگیم میرسم
من اگه لاغر بشم کلی لباس تو کمد دارم آرزومه راحت تنم بشن
بنام خدا
گام دهم بیزاری از چاقی
راستش من هر وقت کامنتا دوستان را میخوانم میگم خوب این که همش حرف دل منو زده دیگه پس من تو سایت ننویسم میخوام بگم که درد ما همه یکی هست .
بیزاری چاقی من مثل دوستم که گفته موقع خرید چقدر ناراحت بودم چقدر تو بازار گشت میزدم که لباسی سایز من باشه گاهی دلم میخواست با مغازه دار دعوا کنم دلم پر بود گاهی گریه میکردم .نفرت دیگه من عروسی رفتن بود که فکر میکردم همه دارن به من نگاه میکنند غذا خوردنم بود که با عذاب وجدان میخوردم نفرت دیگه ی من از مدرسه شروع شد راهنمایی بودم که خجالت میکشیدم ورزش کنم بدوم نسبت به بقیه من چاقتر بودم لباسم بد فرم بود چون اونو بزرگتر دوخته بودم که معلوم نباشه هیکلم وووووو خیلی چیزهای دیگه که نفرت داشتم .
و اما میخوام مزیتهای لاغری
موقع خرید از اولین مغازه خرید میکنم و لذت میبرم لباسهای رنگ شاد سایز کوچک اعتماد به نفس بالا احساس خوب شادی و نشاط جوانتر از سن خودت تو عروسی راحت میرقصم دیگه کسی به عنوان فرد چاق نگام نمیکنه بیشتر موقع های روز خوشحالم چقدر لباس رنگا رنگ خریدم و من از وقتی که لاغر تر شدم دارم از زندگی لذت میبرم .
لاغر شدن اسانترین کار دنیاست
قدم دهم- مرحله ی اول (نفرت ازچاقی )
با سلام
در لابلای پیام هام متوجه شدم که نفرت من از زمانی که چاقی در جسمم به وجود می آید ، به اوج خود میرسد ویکی از علت های لاغر نشدنم را که در میان نوشته های قبلم حس کردم اگر میگفتن دو کفه ترازو بذاریم ،میزان نفرت من از چاقی ، از لذت تناسب اندامم بیشتر است .هر زمان که وزن شروع به بالا رفتن میکرد یا حس میکردم میل خوردن من غیر طبیعی بالاست ، ترس من از خوردن که نتیجه ی آن اضافه وزن بود بیشتر میشود . من سالیان زیادی چون جسم چاق داشتم ،خودم را از یک انسان شاد بودن محروم کردم . لیبل چاقی به من حس فقدان میدهد . حس فقدان میدهد ،چون در ان شرایط خودم را دوست نداشتم ،چون به من آزادی در انتخاب لباس نمیداد و از زمان کودکی لباس های من محدود بود و دختر که مظهر زیبایی و لطافت است ، اینبار تمام تمرکزش روی اضافه وزنش بود ، چون هر جا میرفتم ،میگفتن چقدر چاق شده یا کمی لاغر شده که صحبت از وزن و اندام من بود و من میشنیدم و حس میکردم تا مرا میدیدند ،حس میکردم دارند عیب مرا میبینند . من به اضافه وزن حس بدی داشتم ، چون مادرم سر زیاد خوردنم و اضافه وزنم برخورد بدی داشت . هنوزم که هنوزه میترسم مادرم چیزی بگه ،انگار ان ترس ها در درونم مانده درحالی که مادرم با گذشته خیلی فرق کرده و ما که بچه هاش هستیم ،بی چشمداشت دوست داره ، دیگر اضافه وزنم را گوشزد نمیکنه و جالبتر ! کسی که الان دقیقا همان برخورد و سرزنش و حس بد را به خودم میگه ،فقط خودم هستم !اینقدری که به اضافه وزنم فکر میکنم ،هیچکدام ار اعضای خانوادم در فکرش نیستند ولی من هرروز در موردش فکر میکنم. هر چیزی که میخورم . البته الان که در سایت هستم ، متوجه ام که یکسری رفتارهای من مثل ترس از خوردن این و اون از بین رفته . دیگه بین مواد غذایی فرق قائل نمیشم . ولی با وجود آگاهی ام، چرخش فرمولی که توجه من را به خوردن میاورد میبینم . واکنش های من کمتر شده است ،چون بعد از شناسایی فرمول ها و نور آگاهی انداختن به آن ها ، احساس سبکی میکنم . سبک بودن میزان فرمولی که در ذهنم در حال چرخش بودو من باتوجه به ان ها سنگینی اش را احساس میکردم ، کمتر شده است .
من خیلی از چاقی نوشتم و هربار خاطرات آن حس بدی در من تولید میکند . بارها درموردش در پیام ها حرف زدم . چاقی برای من نماد فقدان است . چون من از بدنم شرمسار بودم و چاقی را عیب میدانستم و اضافه وزن چیزی نبود که بتوانم قایمش کنم ،به خاطر همین همیشه این حس بد با من راه میرفت ،در لابه لای حس و خاطرات بدم ،مهمترین آنها که هنوزم از فکر کردن بهشون حالم بد میشود را بیان میکنم :
من از سن کودکی به خاطر اضافه وزن نسبت به کودک های دیگر محدودیت بیشتری داشتم و خیلی از حس های بد از آن زمان به یادگار مانده . رفته رفته که بزرگتر شدم ، برای یک دختر راهنمایی سایز 46 پوشیدن زیاد بودو یادم میاد دوست داشتم سایز مانتو شلوار مدرسه م را پایین بگویم ولی کسی باور نمیکرد که !
از این قبیل حرفها در بیرون دریافت کردن ،باعث شد که فقط صورتم را ببینم ولی از دیدن بدنم فرار کنم . اصلا باهاش قهر بودم . هر وقت خاطرات را مرور میکنم ، در پس زمینه ی احساساتم که من چاقم و حس بدی بود را میبینم . عکس های دوران کودکیم را میبینم ،یک دختر چاقی که اکثرا تو خیلی از عکسها لبخندی به لب نداشت را میبینم ولی هیچ حس خوبی ندارم و از این که این همه حس بد در لابه لای خاطراتم و در زندگی روزمره م داشتم را مقصرش رو چاقی میدانم . هنوزم که هنوزه وقتی به آن خاطرات برمیگردم ،حس بد و تنفر دارم . البته الان هم اضافه وزن دارم و حس بدی در من پدید آورده ولی به اندازه ی دوران کودکیم پررنگ نیست .
شاید بتوان گفت سختترین بخش زندگی من ، صلح با چاقی است . الان آگاهی زیادی نسبت به اضافه وزن دارم و به خاطر همین اضافه وزن دردهایی رو تجربه کردم که یاداوری کردن ، فقط زنده کردن اون دورانه . پذیرش اضافه وزن با دردهایی که مسببش را چاقی میدانستم ،هنوز هم پررنگه . من گفتم که نباید قدرت خودمون رو جهت تغییر با مقصر دونستن چیزی یا کسی ، خودمان را ناتوان کنیم . من خیلی کارها و اقداماتی در زندگیم کردم و موفق شدم، که اضافه وزن درمقابل اونها خیلی کوچک است ولی برای من بزرگ است ! الان فهمیدم! من با مقصر دانستن چاقی ،قدرت خودم را جهت خلق آرزوم کمرنگ کرده بودم . نفرت من به اضافه وزن ، من را نسبت به تغییر از این شرایط ناتوان کرد . چون نفرت انرژی داره و انرژی زیادی سر این نفرت هرز میره و اونقدر بزرگ میشه که خودت رو در برابر اون معضل ،کوچک حس میکنی . من نسبت به قبل پذیرش بیشتری به خودم دارم . به نقطه ای رسیدم که صلح بیشتری به خودم نسبت به قبل دارم . بازه ی زمانی دیگه برای من معنا نداره . دوست دارم در لحظه لاغری را زندگی کنم . من دلایل زیادی برای لاغر شدن دارم و بارها بهاش را با اقدام کردنم و استمرار داده ام . منتها مسیر لاغریم ،نتیجه ای جز بازگشت وزن نبوده . چون همه ی ما از بازگشت وزن تجربه ی یکسانی داریم .
لاغری برای من حق انتخاب و ازادی بیشتری به همراه داره . جدای از اندام زیبا و چربی کمتر و احساس سبک که دیگه از بیرون زدگی اضافات بدنش احساس بد نداره ، فشار روحی ناشی از اضافه وزن هم ندارد. درویدیو به خوبی بازگو کردید : فشار روانی ای که از اضافه وزن به ما تحمیل میشه ، به اندازه ی خلق آن در جسم ما برای جسممون مشکل آفرین نیست . الان متوجه شدم که چاقی یک برنامه ی ذهنی است که برنامه ی ذهنی ، فرمول های چاقی تکرار شونده هستند و ما باتوجه به آن ها ،تصویر ذهنی ایجاد میکنیم ، و با تکرار تصویر ذهنی ، واکنش رفتاری داریم و با تکرار آن رفتار ها ،عادت ها میان و خود همه ی این مراحل میشه پکیج نصب اضافه وزن به ذهن . چون ذهن به صورت خودکار انجام میدهد و برای خلق چاقی نیاز به انرژی ندارد که همان ذهن ناخوداگاه است . ما بارها موفق به کاهش اضافه وزن شدیم ولی درجای درستی ،تغییرات را انجام ندادیم . چون گرداننده ی اصلی این برنامه افکار ما بودند و افکار چاقی ما دست نخورده درحال چرخش بودندو آن تصویر ذهنی در ما خلق میشدو ما همیشه نتیجه ی یکسانی از اضافه وزن داشتیم . چطور چاقی را ببخشم ؟ خوب چاقی مقصر نیست . این هم یکی دیگر از توهماتم بود . او از طریق ورودی اطلاعات پیرامونم و واکنش های بیرونی در ذهن من تثبیت شد و هر عاملی که پیش امد ، به خاطر نااگاهی بود . من الان میدانم که مقصر اضافه وزنم نبود و کارکرد طبیعی ذهنم این بود وباید این طور میشد . من بارها راه اشتباه را رفتم و تکرار کردم ولی اینبار از روش متفاوت حرکت میکنم . من اینبار چاقی را موجودی جدااز خودم نمیبینم که بخوام باهاش جنگ قدرت و نبرد راه بیندازم . بایستی بررسی کنم و شروع به اصلاح برنامه کنم . تمام تجربیاتی که از لیبل چاقی در زندگیم داشتم را باید اجازه دهم از بدنم رد شود . اون فقط یک واکنش احساسی است و میتواند رد شود برود .به نظرم الان وقتش هست که از بار احساسی گذشته که لیبل چاقی داشت رها شوم . چون فقط احساسش انگار دربدن جمع شده ولی وقتی به خاطرات توجه میکنی ، هربار که به موضوع فکر میکنی ، بار احساسی کم و کمتر میشه . برام سخت است که چاقی را پذیرش کنم . ولی اگاهیم بیشتر از قبل شده . چاقی چه بخوام یا نه ، در گذشته با من بوده ولی من قدرت تغییر شرایط الان را دارم ، به شرطی که از مسیر درست اقدام کنم . پذیرش چاقی برام سخت است . لاغری را پذیرش و اشتیاق دارم ولی چاقی برای من آکنده از بار احساسی منفی است . سعی میکنم به طور واقعی بپذیرمش . تمام این دردها و تجربیات تقصیر چاقی ما نبود ، علت بیشترش نااگاهی ما و واکنش اشتباه به موضوع بود و نتیجه ش این بود . باید بپذیرم چاقی به خودی خود قدرت ندارد و میتواند برای همیشه برطرف شود . چاقی به مفهومی که ما صحبت میکنیم نیست . چاقی یک پکیج و یک برنامه ی ذهنی است که ما در گذر زمان یاد گرفتیم . فکر میکنم الان زمان پذیرش مقهوم اصلی چاقی است . قرار نیست بجنگم ، قرار نیست احساس فقدان کنم . قراره برنامه را بشناسم و با اختلالی که در برنامه به وجود آمده ، ذهن و زندگیم و جسمم رو از خلق اضافه وزن رها کنم . باید بپذیرم چاقی قدرتی ندارد وتوجه من به آن، قدرت داده . چون من هرروز با توجه به آن ،زندگی در لحظه ی حال را ادامه دادم . چاقی برای من درس بزرگی داشته و به عنوان بخشی از جریان زندگیم که باید تجربه ش میکردم، باید بپذیرمش . هیچوقت تصور نمیکردم ، به نقطه ای برسم که بخوام برای شناخت بیشترش ، چاقی را با عمق وجودم بغل کنم که با خودم به صلح بیشتری برسم . این تمرین برای من سخت بود ولی بابازگو کردنشون بار احساسی کمتری نسبت به باور چاقی دارم واز اینکه این مساله رو اینقدر بزرگ کردم ازخودم معذرت میخوام . من تصمیم دارم هر فکری که ناشی از فرمولهای چاقی من است بهش توجه نکنم و به این درک برسم که من قدرت انتخاب دارم و مقابل آن را زندگی کنم . کاش زندگی به راحتی جمله ای که الان بیان کردم میبودم ،شایدم هست و من خبر نداشتم !!!
قدم دهم -مرحله دوم ( تناسب اندامم )
من باور دارم که تناسب اندامم است و من او را زندگی کرده ام . حسی از ازادی و انتخاب بهت میده . هرجا راه میری ،پذیرش بیشتری از مردم داری . کلمات چاقی و لاغری برای تعریف تو دیگه به کار نمیبرن . از اینکه جلو همه غذا بخوری ، حس بهتری داری و از خودت و بیان خودت دیگه خجالت زده نیستی . قدم های تندتری بر میداری . فشار ذهنی الان را نداری و با خودت در صلح هستی . لاغری شگفتی است . برای کسی که نقطه ی مقابل آن را تجربه نکرده ،هرگز این مفهوم را درژرفای وجودش درک نمیکند . اینکه برای اولین بار زنخدان لپت را در سن 18 سالگی میبینی برای خودش حرفی است !. این که دامن کوتاه میتونی انتخاب کنی بپوشی . اینکه از این که خودت رو در قالب یک فرد متناسب بیان کردن حس خوبی است . دیگر احساس محدودیت برای رفتن به جاهای مختلف نداری . تو با خودت در صلحی . من دیگر لازم نیست چربی های اضافه که در زمان غارنشین بدن سعی میکرد در فصل زمستان به علت کم بودن غذا از ذخایر برای گرما و زنده ماندن استفاده میکرد ، در زمان امروزی استفاده کنم . میتونم دوباره اندام زیبام رو ببینم و از اینکه خودم را در قالب یک فرد متناسب بیان کنم ،کنفرانس بدم ، با دوستهام بیرون برم ،بدون اینکه به چاقی و اضافه ورن و خوردن و نخوردن فکر نکنم ، نهایت ازادی برای یک ذهن چاق است . اینکه انرژی زیادی صرف جنگیدن با وزن نکنم ، موهبت است . من در قالب یک فرد لاغر زندگی کردم و اگر حق انتخاب دارم ، بازهم قالب در یک فرد متناسب را انتخاب میکنم . اصلا چون حس و حال روانیت در مورد ظاهرت خوبه خود به خود خیلی از محدودیت های ذهنی و ظاهری ازبین میره . تناسب اندامم را به خاطر فرمان مغزی که میل به خوردن مرا بیشتر کرده ، بازهم لایه ای از چربی بر تناسب جسم عزیزم پوشاندم ، به شدت مشتاقم که برای همیشه با تناسب اندام و ماهیت اصلیمان زندگی کنم و خلق زندگی و ارزوهام رو در قالب طبیعی تناسب اندام سپری کنم ،چون دیده شدن تناسب من ، بهترین حس زندگی در لحظه ی حال را به من میدهد . به امید دیدار مجددمون .
سلام و درود
به شما دوست عزیز تبریک میگم به شکل عالی تمرینات رو انجام میدید
اگه تمایل دارید می تونی درک و برداشت خودت از محتوای آموزشی رو به شکل فایل صوتی ارسال کنید
به این شکل در رشد و گسترش آگاهی لاغری با ذهن مشارکت می کنید.
با تشکر
منتظر خبرهای عالی شما هستم👌
سلام استاد گرانقدر
ممنون از هدایت و توجه شما به تمرینات ما ، چون باعث میشه که مطمئن بشیم به روش درست در مسیر حرکت هستیم و قدرت استمرار در مسیر را بالا میبرد .
میتونم تجربیات خودم را در مورد سایت تناسب فکری در قالب وویس به اشتراک بگذارم . در تلگرام متوجه شدم که به تازگی قابلیت وویس گذاری هست ولی نمیدونم چطور این فایل را بارگزاری کنم . میتونم از طریق تلگرام هم بفرستم ، هرطور که امکانش هست و شما بفرمایید .
از لطف و محبت شما سپاسگزارم
به این آیدی در تلگرام ارسال کنید
@tanasobefekri
منتظر خبرهای عالی شما هستم👌
سلام وقت بخیر به استاد عزیزم و همراهان سایت تناسب فکری
بیزاری از چاقی 🤔
دقیقا فشار چاقی برای همه مون مثل هم بوده ولی زیاد و کم داشته
منم همین تجربه ها رو داشتم در زندگیم
همیشه با حسرت با نفرت از چاقی زندگی کردم
از خودم متنفر بودم از خدای که منو به این شکل آفریده
حتی از خانواده ام که چرا مادرم چاقه چرا من به مادرم رفتم
چرا من باید اینجوری باشم و هیچ لذتی نبرم از زندگی
همیشه در جمع ها نمیتونستم حضور پیدا کنم
سختم بود خوشحال نبودم از دور همی
وقتی وارد دور همی ها میشدم یه جورای خودم انگار قائم میکردم که کسی منو نبینه
فکر میکردم که اندام من خیلی براشون مهمه
نه اینکه خودم خیلی توجه ام روی چاقی بود
میگفتم حتما الان یه جی بهم میگن
که چرا چاقی
چرا رزیم نمیگیری
و یه مرتبه خونه ی خاله ی همسرم بودم که
به خواهر همسرم گفتم میری طبقه پایین برگشتنی میایی برام یه لیوان آب بیاری
شوهر خاله همسرم شنیده بود که من گفتم برام یه لیوان اب بیار
گفت به مریم بگو خودش بیاد پایین یه ورزشیه براش خوبه
اونجا خیلی احساس تحقیر کردم احساس ناتوانی
خیلی ناراحت شدم از اینکه در مورد چاقیم صحبت میکنه و میگه تا خودش و لاغر کنه
و این حرف همیشه تو ذهن من هس
چاقی خیلی بلاها سر من آورده
خودم دوست نداشتم متنفر بودم لباس رنگ شاد نپوشیدم
غذا رو در ارامش نخوردم
همش ترس و اضطراب و بعدش هم عذاب وجدان که چرا خوردم کاش نخورده بودم
و در مهمونی ها هم اونجوری غذا میخوردم که دل درد میگرفتم
قبل از خوردن تصمیم میگرفتم که دیگه قشنگ رفتار کنم
این تصمیمم رو زمانی یادم میاومد که دیگه
غذا خورده بودم و دلم درد میکرد و حالم بد بود
و بعد از خوردن ناهار
برای کمک ظرف شستن خیلی سخت بود که ظرفها رو بشورم چون اون سنگینی شکمم تا چند ساعت یعد از ناهار بود
و روزی که میرفتم مهمونی تا شب دیگه سیر بودم
طوری میخوردم که برای چند روز میشد
هر بار که خودم و میدیدم تو آینه به شکمم نگاه میکردم که ببین شکمت بزرگه پهلو داری
و منم که دوست داشتم لباس های مورد علاقه ام رو بپوشم
و نمیتونستم بپوشم بیشتز فشار می آورد ذهنم میگفت
که تو پرخوری و مدام منو سرزنش میکرد
که چرا من چاقم
و یه وقتایی بود که میگفتم باید قبولش کنم دیگه سرنوشتم همینه ولی نمیشد
که این همه بار و فشار عصبی زو بپذیرم
نمیشد
با شرح دادن درباره ی لاغری و مزایای آن فرمولهای
لاغری رو در ذهن ایجاد کنید ؟
برای این کار میتوانیم به مزایای لاغری در افراد متناسبی که در اطراف خود می بینم اشاره کنیم
من وقتی می بینم که خواهر همسرم بدون ترس از چاقی غذایش رو میخورد لذت میبرم
من وقتی می بینم که فرزندانم سر سفره ناهار و شام به اندازه ی مورد نیازشون غذا میخورن من لذت می برم و افتخار میکنم بهشون
من وقتی می بینم که افرادی در رستوران خیلی زیبا و آرام غدا میخورند لذت میبرم .
من وقتی می بینم که بعصی افراد به راحتی کلمه ی میل ندارم رو میگویند لذت میبرم .
من وقتی می بینم که بعصی افراد متناسبن بهشون افتخار میکنم و میگم منم یه روزی اینجوری میشم
من وقتی می بینم که اندام یک فرد متناسب رو می بینم
بهشون تبریک میگم که پیش فرض های ذهنشون رو تغییر ندادند و متناسب و زیبا هستن .
مزایای لاغر شدن در زندگی خود بنویسید ؟
من اگر لاغر شوم میتونم به راحتی هر رنگ و لباسی که بخام بخرم و استفاده کنم و لدت برم
من اگر لاغر شوم میتونم در سلامتی کامل زندگی کنم و لدت ببرم و شکرگزار خدای مهربانم باشم بابت سلامتی و نعمت تناسب اندام
من اگر لاغر شوم به راحتی کارهای خودم و کارهای منزل رو انجام میدم
و اصلا متوجه ی گذر زمان نمیشم .
چون برام راحته زود میگذره
من اگر لاغر شوم میتونم بهترین و زیباترین مایو رو بپوشم و با اعتماد به نفس بالا به استخر برم و از بودن در استخر لذت ببرم
من اگر لاغر بشم میتونم به راحتی پیاده روی کنم .من اگر لاغر شوم میتونم بدوم
من اگر لاغر بشم فرزندانم خیلی خوشحال میشن از اینکه تناسب اندامم رو بدست آوردم
و بهم افتخار میکنن.
من اگر لاغر بشم خرید کردن رو دوست دارم دوست دارم برم خرید هر چه دلم میخاد بخرم .
من اگر لاغر بشم
در سلامتی و شادی و حس و حال خوب هستم
متناسب شدن یکی از آرامش داشتن ترین حس دنیاهه برام
خدایا ممنون و سپاس گزارم 🙏
به نام خدای بزرگ
با سلام خدمت استاد عزیزم
من همیشه از چاقی متنفر بودم میگفتم خدایا چرادادشام لاغر هستن چرا من شبیه عمه هام هستن چرا هر چی میخورم چاق کننده است چرا باردار شدم وچاق ماندم چرا غذاها چاق کننده شدن چرا رژیم میگیرم لاغر نمیشم چرا من ژن چاقیدارم چرا خوش اشتها هستم و هزار دلایل دیگه
من عاشق لاغری هستم واقعا عاشقش هستم یعنی روزی که به لاغر شدن برای همیشه برسم اونروز جشن میگیرم هر چند الان هم لذت میبرم کهواینجا هستم
من اگه لاغر بشم خوش تیپ میشم خوش لباس میشم همه به من احترام میزارن ارتباطم با دیگران خوب میشه ارتباطم با همسرم خوب میشه هر فعالیتی دوست دارم انجام میدم
لاغری چقدر دوست دارم چقدر عاشقتم تو چقدر خوبی که این همه مزایا داری
من عاشق آدمهای متناسب هستم
وقتی میبینم دوستم با لذت غذادمیخوره و متناسب هست لذت میبرم
وقتی میبینم همسرم راحت غذا میخوره و لاغر هست لذت میبرم
وقتی میبینم دخترم تو بشقابش به اندازه میخوره لذت میبرم
وقتی همکارم رو دیدم که صبحانه خورد و بهش تعارف کردن کیک رو گفت میل ندارم لذت بردم
الهی شکر احساسم عالی شده و حرفهای خانم بیهوده کم رنگ شده و امیدوارم به وزن دلخواهم میرسم
لاغری آسانترین کار دنیاست
سلام واقعا این جمله درهمه ابعاد زندگی ما نقش داره از هرچیزی بیزاریم پررنگتر میشود درمورد چاقی بماند دیگر ولی من برای خود م برای ثابت قدم بودن دراین راه علاوه بر یادداشت کردن صحبتهای استاد در دفترم نکات کلیدی آن را با رنگهای زیباروی ورق نوشتم وزدم روی در یخچال تامدام جلو چشمانم باشه درمورد مزایای لاغری فکر کنم مهمترین مزیتش حس شادی ونشاط در من هست لذت بردن از اندامم وآرامش
به نام خدای مهربان.
دوباره سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان.
در جلسه قبل گفتید لاغر شدن را منطقی کنید و در این جلسه گفتید از مزیت های لاغری بنویسید، خب داشتم کامنت یکی از دوستان را میخوندم که نوشته بود هر چقدر لاغرتر مهربانتر. واقعا چرا؟چرا هر چقدر لاغرتر باشیم مهربانتر میشیم. چون احساس ارزشمندی و احساس لیاقت انسانهای لاغر خیلی بیشتر هست نسبت به انسانهای چاق و با خودشون بیشتر در صلح هستند به خودشون و دیگران راحت تر و بیشتر عشق میورزند و چون خودشون را بیشتر دوست دارند دیگران هم انها را بیشتر دوست دارند انسانهای لاغر بیشتر به دیگران عشق میورزند و عشق بیشتری را از جهان دریافت میکنند، انسانهای لاغر چون با خودشون بیشتر در صلح هستند صلح بیشتری را نیز به جهان هدیه میکنند
لاغری=احساس ارزشمندی بیشتر =بیشتر دوست داشتن خود=دریافت عشق بیشتر
هر چقدر لاغرتر مهربانتر،بخشنده تر ، توحیدی تر،خوش قلب تر خوش خنده تر بودن. لاغرشدن آسانترین کار و زیباترین کار دنیاست
به نام خدای مهربان
سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان.
لاغرشدن آسانترین کار دنیاست نوشتن از روی این جمله روزی یک صفحه مشق من هست.
خب حالا میخوام درباره مزیت لاغر شدن در حوزه سلامتی بنویسم: من دیسک گردن دارم از طرفی هم سینه های بزرگی دارم که مجبورم لباس زیرهای محکم بزنم تا حسابی خوش فرم وایسته که خود اون باز هم سنگینی سینه ها را میندازه رو گردن و فشار زیادی میاره همچنین همش منو بحالت خم کردن میبره جوری که انگار قوز دارم خب اگر لاغر بشم طبیعت سایز سینه ام نیز کوچکتر میشود و خب سینه های کوچکتر باعث میشه من خوش فرمتر و صاف تر بشینم خیلی از لباسها را از روی خجالت بزرگ بودن ان نمیپوشیدم بپوشم پشتم صاف بشه و از حالت قوزی و خمیدگی دربیاد ، دیگه گردنم مجبور به تحمل سنگینی ان نیست و طبیعتا دیسکش بهبود پیدا میکنه و بهتر و بهتر میشه با کوچکتر شدن آن خیلی از کارها را راحتر انجام میدهم. لباس ها خوش فرمتر میشوند. عروسک بافی خودم را راحت تر انجام میدهم تمرینات نوشتاری خودم را بهتر انجام میدهم. این مزایای لاغری و کوچکتر شدن سینه هست.
مزیت دوم من دیسک کمر هم دارم خب با کمتر شدن وزنم دیسکم بهبود پیدا میکنه و خوب خوب میشه میگفت هر یک کیلو که کم میکنی چهار کیلو بار از روی زانوت برداشته میشه حالا ببین چندکیلو بار از رو کمر برداشته میشه خب پس طبیعی هست که کمر من راحت تر و سفت تر و سالم تر باشه نگران بالا پایین کردن پله ها نباشم هرچقدر لاغرتر کمر سالم تر جنب جوش بدون نگرانی و ناراحتی خیلی از کارها مثل شستن پتوی یک نفره یا چیزهای کوچک را همسرم انجام میدهد ولی وقتی من لاغر شم کمرم خوب میشود طبیعتا با بهتر شدن کمرم همه کارها را خودم انجام میدهم چون خیلی وقتها اون سرکاره و زمانهای زیادی باید منتظر بمونم تا یک پتو شسته بشه ولی خودم میتونم به راحتی انجام بدم .
در ادامه کمر و گردن سالم تر زندگی شادتر و لذت بیشتر بردن تایم بیشتری را رانندگی کردن بدون نگرانی وای که یه لاغری چقدر مزیت داره خدا را شکر.
از پوستم بگم که دیگه صاف صاف مثل آینه میشه. هیچ جوشی در اون وجود نداره هیچ التهابی وجود نداره لکه های پوستی نیست و سیستم ایمنی بدن اوکی شده و بیماری خود ایمنی من کاملا خوب شده
خدایا شکرت که لاغر شدن آسانترین کار دنیاست.
به نام خدایی که مرا ارزشمند خلق کرده است.
سلام خدمت شمابزرگوار و همه عزیزان. باز هم مرور این فایل زیبا، متوجه شدم که راستی من دیگه ترس از چاقی ندارم یا شاید هم کمتر شده این خیلی کمتر چون دیگه قرار نیست چاق بشم مهمون ناخوانده ای بودند که بیست و پنج سال ارامشمو گرفته بودند و حالا جمع کردند و رفتند ولی چون جمعیت زیاد بود تعداد خیلی زیادیش از خانه ی جسمم رفته و تعداد کمی مونده که اوناهم در صف خروج هستند پ دارند یکی یکی خارج میشوند.
اما مزایای لاغری :اعتماد به نفس بالا احساس ارزشمندی بالا عزت نفس بالا بهترین نتیجه ای هست که لاغری به انسان میده در دوره زندگی با کمک خدا فهمیدیم که احساس ارزشمندی به این عوامل بستگی نداره ولی بیایید قبول کنیم که انسان چاق خیلی خودشو تخریب میکنه مثلا تو رابطه جنسی نمیتونه لذت کافی ببره بخاطر اینکه ذهنش درگیر اندامش هست که زشته و طرف مقابل ازش لذت نمیبره حقیقت اینکه خودت لذت نمیبری از جسمت که اونم بخواد ببره ولی با لاغری خیلی از خودت و جسمت و فرم بدنت راضی هستی حسابی هنگام رابطه و هنگام نگاه کردن در آینه از خودت لذت میبری استاد گفتید خانومها خیلی سخت تره براشون واقعا اینطور هست چرا که نمیتونند خیلی از لباسها را که خودشون و همسرشون دوست دارند بپوشن اصلا نمیدونم کار درستی میکنم که درمورد رابطه جنسی مینویسم یا نه اما حقیقت اینکه خیلی از ماها بخصوص خانومها شاید این بزرگترین مشکل در چاقی باشه براشون، چون واقعا یکسری از کارها را بخاطر چاقی نمیشه انجام داد یکسری از لباسها را در تن اندامی عکس میبینی میگی چه خوشگله بخرم بپوشم تا مثلا با همسرم بیشتر از رابطه لذت ببریم اما وقتی تنت میکنه اصلا اون زیبایی را نداره و باعث میشه لباس در اندام شما زار بزنه و از شکل و قیافه بیوفته یا در خیلی مواقع هم که این نوع لباسها فانتزی هستند و سایز کوچک اصلا تن شما نمیشه. پس از مزایای لاغری میتوان گفت میشه به تجربه رابطه جنسی خوبی و عالی دست پیدا کنی، و همین باعث افزایش اعتماد به نفس میشه و عزت نفس خودتو دوست داشتنی تر و ارزشمندتر میبینی و لذت بیشتری میبری هر کار و حرکتی را به راحتی انجام میدی هر نوع لباسی را به راحتی میپوشی و لذت میبری با آرامش و لذت زیاد و تمرکز بیشتر به این کار میپردازی واقعا شاید طلاق عاطفی اصلی ترین دلیلش نبود همین رابطه درست باشه که متاسفانه تمام بانوان چاق بخاطر اندامشون اینو دارند.
بار دیگر خدای منان را سپاسگزارم بابت اگاهی های نابی که بهم داد و ازش میخوام قدرت عمل کردن را نیز بهم بدهد.
خدا یار و نگهدارتون.
درود و احترام حضور استاد عزیز و هنرجویان زیبای راه دلنشین لاغری با ذهن .
قبل از هر سخنی می خوام این جمله زیبا رو تکرار کنم :
لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست 🤩 🤩 🤩
لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست 🤩 🤩 🤩
لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست 🤩 🤩 🤩
چقدر این جمله رو دوست دارم و چقدر با تکرارش حس آرامش در وجودم حکم فرما میشه . تقریبا هر لحظه که از تمرکز در کارهای روزمره فارغ میشم به تعداد زیاد این جمله رو تکرار می کنم . جمله ای که تا یک دهه پیش غیر ممکن. ترین جمله ممکن بود . 🙂
جالبه ! تعدادی از باورهای ما هنرجویان لاغری با ذهن برای همه ما مشترکه و کاملا باهاشون آشنایی داریم . اما برای خود من ، باور و پذیرفتن اینکه من نمی توانم لاغر بشم یا نفرت از چاقی ، باورهایی بود که من آگاهی نسبت بهش نداشتم ….!!!
خدای مهربانم شکر و سپاس که منو به مسیر صحیح راهنمایی کردی .
تمام سال هایی که از کودکی تا حدود دو ماه پیش که در تلاش برای رسیدن به تناسب اندام بودم ، بارها و بارها ، چه زمان هایی که با شوقی در دل مثل غریقی در دریا که به تکه چوبی هم دست میندازه برای نجات از غرق شدن و چه زمان هایی که خسته از تمام تلاش هام دست از رژیم و ورزش و چه و چه کشیدم ناخوشایندترین چیزی که تجربه کردم تحقیر شدن توسط نزدیکانم بود، تلقین احساس حقارت باعث شده بود که احساس اعتماد به نفسم در حد فاجعه باری تخریب بشه . این احساس که اگر چاق باشم دوست داشتنی نیستم و مستحق سرزنش و تحقیر هستم لحظات بسیاری از زندگی من رو می تونست زیبا باشه خراب کرد. هیچکس نمی تونست درک کنه که من بیشتر از هرکسی در دنیا دوست دارم که متناسب باشم 😔 هیچ کس بهم نگفت که تو هر جوری که باشی دوست داشتنی هستی و کار به جایی رسید که دچار خود تحقیری هم شده بود . وقتی خودم رو در آینه می دیدم و وقتی که لباسی که دوست داشتم رو نمی تونستم بپوشم این حس ناخوشایند پر رنگ تر میشد. در کنار صدمات روانی، مشکلات جسمی مثل زانو درد هم برام مزید بر علت بود . یادمه از سن پانزده تا بیست و سه سالگی اونقدر زانو درد های شدیدی می گرفتم که گاهی دردش برام واقعا غیر قابل تحمل میشد . کمر درد و سخت بودن انجام فعالیت هایی مثل والیبال یا بسکتبال در مدرسه دایره دوستانم رو به شدت محدود کرده بود. موقع لباس خریدن اگر از لباسی خوشم میآمد شنیدن جمله سایز شما نداریم غم انگیز ترین جمله دنیا بود.🥺🥺🥺
خوشحالم که اون روزها تموم شد .
خوشحالم در این لحظه بهترین حس دنیا رو به خودم و بدن خودم دارم . خوشحالم که الان می دونم که من فارغ از هر چیزی انسان ارزشمندی هستم . اینقدر دیدن جسمم که به آرامی داره به سمت تناسب اندام میره در آینه برام لذت بخشه که هربار با دیدن خودم لبخندی از اعماق وجودم بر لبم نقش می بنده و همزمان یه لایک گنده به خودم نشون میدم .😊👍
اصلا عجله ای برای لاغر شدن ندارم چون دارم از این مسیر بی نهایت لذت می برم . واقعا میزان شعف همراه با آرامشی که دارم تجربه می کنم در قالب کلمات نمی گنجه . من خودم رو دوست دارم ، من با خودم و جسم خودم در صلح و آشتی هستم . من به خودم و جسمم احترام میزارم . من به خودم بسیار احترام می دارم .
یه خبر خوب و بسیار امید بخش ! تو این مدت میزان ریزه خواری کردنم به حداقل ممکن رسیده، بدون هیچ تلاش آگاهانه و بیهوده ای ، کاملا ذهنی و این در تمام طول عمرم اتفاقی بی نظیره و من با آغوش باز می پذیرمش ، باورش می کنم و به طور مستقیم و مشخص خودم و فقط خودم رو مسئولش می دونم 🤩
چقدر خوشحالم ، چقدر خوشحالم و چقدر خوشحالم . 🥲
همیشه با خودم می گفتم من با قدرت ذهن و باور صحیح تونستم خیلی چیزها رو که عوامل بیرونی متعددی در تغییر و یا به سرانجام رسیدنش موثر بودن ، مطابق میل خودم تغییر بدم ، پس چرا نمی تونم روی اضافه وزن خودم تاثیر بزارم . الان به لطف خدای مهربان ، با کلام شیوای استاد عزیز و خواست و باور و ایمان خودم همراه با استمرار. در این مسیر ، این خواسته ام هم داره محقق میشه .💖
استاد عزیز ، دوستان همراه ایمان دارم که انرژی فوق العاده مثبتی که من دارم تجربه اش می کنم قطعاً و یقیناً با خواندن این متن به شما هم منتقل خواهد شد . 🤩
و نوشته خودم رو با تکرار این جمله جادویی به پایان می رسونم :
لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست 🤩 🤩 🤩
لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست 🤩🤩🤩
لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست 🤩 🤩 🤩
در نور و آرامش جاری باشید🌈🌈🌈
به نام کسی که جهان را خلق کرد
سلام و هزاران سلام به همه شما عزیزان
الهی شکر که باز هم توفیق بین شما بودن رو دارم و اومدم اینجا
(آغاز محرم را به همه شما شیعیان فاطمی تسلیت میگم)
استاد واقعاً فایل تصویری شما عالی بود
خیلی عالی حرف زدین ممنونم ازتون
الان که فکر میکنم همه افراد چاق این مانع ذهنی رو دارند و همه ما از چاقی بیزاریم و تمام تلاشمون فرار کردن از چاقیه هیچ وقت نپذیرفتیم که بابا چاقی رو خودمون به وجود آوردیم پس خودمونم از وجودمون خارجش میکنیم
اگر چاقی رو به دلایل من درآوردی نسبت بدیم خب اینجوری لاغری رو هم برای خودمون نمیتونیم داشته باشیم
اصلاً بیزاری از چاقی همون ترس از چاقی است پس ما چاقتر میشیم اگه این بیزاری و نفرت رو در وجودمون داشته باشیم
بیزاری از هر موضوعی باعث پررنگ شدن اون موضوع توی زندگیمون میشه
نفرت هم از توجه کردن به موضوعات مختلف زندگی به وجود میاد ،موضوعاتی که توجه کردن به اونا به ما حال بد میدن
حالا نفرت چاقی در من چه جوری به وجود اومد؟!
خب من وقتی یک سری دلایل رو مثل ژنتیک و کم تحرکی و… با خودم مرور میکردم در افکارم این میومد که (من نمیتونم لاغر باشم یا چاقی من طبیعیه )و همین کلمه باعث شد که نفرت داشته باشم از چاقی
مال من به شکل افکار بوده، رفتار بوده…
وقتی خودم را در آینه میدیدم یا با کسی مقایسه میکردم یا دستم به چربیهای اندامم میخورد حالم بد میشد و نفرت میگرفتم از چاقی
وقتی مسخره میشدم و نمیتونستم به خاطر چاقیم توی جمع لذت ببرم نفرت میگرفتم از چاقی
اما حالا اینجام که به خواستههام برسم و همه اون روزا رو جبران کنم
اما حالا فهمیدم که باید بپذیرم و در مقابل اشتیاق خودم را برای لاغر شدن زیاد کنم اینطوریه که میتونم لاغر بشم الان میخوام از مزایای لاغری بنویسم
واقعا اگر یک فرد متناسب رو ببینی که خیلی زیبا و خوش اندامه خب تو هم لذت میبری دیگه
نباید خودمونو گول بزنیم و با دیدن اونها حسرت لاغری داشته باشیم نه باید لذت ببریم و خودمون رو در اون اندام قشنگ تصور کنیم
مثلاً من دوستان زیادی دور و برم هستند که متناسب هستند و واقعاً خوش اندام و شیک هستن
مثلاً یکی از فامیل یا از دوستانم که راحت میخوره بدون ترس و واقعاً لاغر هست من از این اندام باید لذت ببرم و خودم رو همونجور فرض کنم دیگه نمیخوام حسرت بخورم چون منم میتونم اون اندام زیبا رو داشته باشم
پس از دیدن اون لذت میبرم
من وقتی میبینم اون یکی دوستم خیلی راحت لباسهای قشنگی میپوشه و کیف میکنه منم لذت میبرم از اندامش
آدم لاغر هیچ ترسی از خوردن ندارد مثل خیلی از دوستانم که واقعاً میخورن و لاغرن و این لذت بخشه که همراه اونها باشم و مثل اونها رفتار کنم
من اگر لاغر بشم هر لباسی با هر مدل زیبایی که بخوام میپوشم بدون اینکه چربی اضافی در اندامم ببینم
من اگه لاغر بشم شاداب میشم زیبا میشم و بدون ترس از هرچی بخوام میخورم و لذت میبرم
من اگر لاغر بشم شجاعت و عزت نفس پیدا میکنم
من اگر لاغر بشم چون تونستم چیزی که توی ذهنم خیلی سخت بود رو باهاشونترین نحو ممکن انجام بدم پس دیگه همه چیز برام آسون میشه و کلی کار میتونم انجام بدم و همه آسون میشن و به خواستههام میرسم
من اگر لاغر بشم زندگی میکنم پس زندگی لذت میبرم
واقعاً که هرچی از لاغر شدن بنویسم کم گفتم
لاغر شدن خیلی خوبه خیلی لذت بخشه همین الان که اینها رو نوشتم واقعاً حالم عالیه اشتیاق دارم واقعاً دلم میخواد که لاغر بشم
قبول دارین که ما لاغر شدند دوباره زندگی میکنیم
خدایا کمکم کن که یه روزی به اون اندامی که دلم میخوادکه میدونم اون روز نزدیکه برسم الهی آمین
الحمدلله رب العالمین که با من هستی یا الله
ممنون استاد خدا خیرتون بده
یا حق مدد
به نام خداوند جان و دل
سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان
تاثیرات لاغری در روابط من:از وقتی لاغر شدم و اعتماد به نفسم رفته بالاتر بنابراین روابط عالی هم پیدا کرده ام دوستان بیشتری دوستان صمیمی بهتر روابط بهتر با پدر و مادر و خانوادم روابط عاطفی و جنسی بهتر با همسرم دارم و همچنین با نوازندگان بیشتری در موسیقی آشنا شدم چون قدرت روابط عمومی ام خیلی خیلی بهتر شده است
مورد تشویق همه قرار میگیرم بابت کم کردن این حد از وزنم و همچنین روابط من با انسانهای بهتر روز به روز بیشتر میشود
خب لاغری و متناسب شدن باعث شده که من و همسرم از داشتن رابطه جنسی لذت بیشتری ببریم و زمان بیشتری را باهم صرف کنیم لاغری من باعث شده لباس های جذاب و خوشگلتری را بپوشم و هم خودم و هم همسرم حسابی لذت ببریم من با لاغر شدنم انرژی ام بیشتر شده روابطم عالی تر شده حافظه و مغزم بهتر عمل میکند قدرت اظهار وجودم بسیار بیشتر شده حرف هام تاثیر بیشتری روی بقیه میگذارد خوشحال تر هستم از زندگی لذت بیشتری میبرم لباس های دلخواه خودم را میپوشم از وقتی لاغر شدم اصلا زندگی یک رنگ و بوی دیگه برام داره خدایا شکرت
من لایق داشتن اندامی زیبا و متناسب هستم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
اگر باور کنی که نمی تونی لاغر بشی نمی تونی لاغر بشی
جاهایی که به خاطر وزن اذیت شدی و احساس نفرت ایجاد شده باعث غالب شدن چاقی می شود
چاقی را بعنوان مهمان ناخوانده بپذیریم
درسته بپدیریم خودمون باعث چاقی شدیم و الان می خواهیم برطرفش بکنیم
و ذهنمون این قدرت داره برطرفش بکنه
اصافه وزن اینقدر ارام ایجاد شده که به مشکل بر نخوردیم
وبرای از دست دادنش هم عجله نکنید
تا پوست شل و آویزون نشه و ریزش مو دچار نشید
تنفر از چاقی به اشتیاق به لاغری تبدیل بکنیم و مغلوب اضافه وزن نشیم
و فکر به چاقی نکنیم و به لاغری و مزایاش فکر کنید
.
با سلام .
تمرین مرحله ی اول :
من امروز داشتم می دویدم و اینکه خیلی زود به نفس نفس زدن افتادم این فکر در من مرور شد که چون چاقی نمیتونی درست حسابی ورزش کنی و باعث نفرت من از چاقی شد.
موقعی که عکس دسته جمعی می گرفتیم از دیدن اینکه چه قدر فضای مبل رو اشغال کردم افکار منفی زیادی رو در من ایجاد می کرد و باعث میشد از چاق بودنم احساس نفرت داشته باشم و معمولا خودم رو در عکس ها نگاه نمی کردم.
یک بار خاله ام بهم گفت اینجوری نشین همه چاقیت رو انداختی بیرون !!! خوب باید چطوری می نشستم؟! من که عادی بودم مثل بقیه ..اون لحظه خیلی از خودم و چاقی متنفر شدم و چشم هایم پر از اشک شد.
در مهمانی ها به جای معاشرت و لذت از وقت گذراندن با دیگران مدام فکرم درگیر این موضوع بود که سایرین درباره ی من و چاق بودنم دارند فکر می کنند. یعنی چی میگفتند؟؟ خیلی به نظرشون نسبت به قبل چاق تر شدم؟! و مرور این افکار خیلی من رو اذیت می کرد هميشه در این مواقع به خودم قول میدادم سری بعد که همین افراد جمع شدند من لاغر شده باشم ولی خیلی زود فراموش می کردم.
تمرین مرحله ی دوم ؛
ساناز که متناسب است همیشه هر لباسی بپوشد زیباست و حتی برای خرید لباس محدودیتی در سایز و رنگ و مدل آن ندارد. هیچ گاه ندیدم ارتباطی بین غذا و هیکلش بدهد.
مرضیه که متناسب است و همیشه لاغر بوده و هیچ گاه تغییری در جسم او مشاهده نکردم.با اینکه به نظر دیگران خیلی غذا می خورد ولی تناسب اندام خود را حفظ کرده است.
ریحانه هم از وقتی یادم می آید متناسب بوده و خیلی راحت و بی دغدغه غذا میخوره.
لاغر شدن هرچی خوبی در دنیا هست رو داره.
اگر لاغر شوم احساس من نسبت به توانایی هایی که دارم خیلی تغییر می کند دیگر باور نمی توانم به من می توانم تبدیل می شود.
اگر لاغر شوم اعتماد به نفس من افزایش پیدا می کند.و به مرحله ای می رسم که خودم را دوست داشته ، به جسم و ذهن خود احترام می گذارم و با مهربانی با جسمم برخورد می کنم.
اگر لاغر شوم مغز من از افکار منفی که نسبت به جسمم دارم، خالی می شود..
اگر لاغر شوم لباس های متفاوت تری می پوشم ، رنگ های شاد می پوشم و نگران هیچ چیزی نیستم.
اگر لاغر شوم هرروز از خودم عکس می گیرم و لذت میبرم.
اگر لاغر شوم هرروز مقابل آینه می رقصم.در مهمانی ها میرقصم و در کنار دوستانم شادی می کنم.
اگر لاغر شوم سلامتی را تا سالیان طولانی برای جسمم تضمین کرده ام.
اگر لاغر شوم دیگر از ارتباط با آدم ها ترسی نخواهم داشت.
اگر لاغر شوم از غذاها دیگر نمی ترسم با خیال راحت میخورم و سر و صداهای ذهن من خاموش می شوند.
از وقتی یادم میاد از چاقی متنفر بودم اگر می نشستم متنفر بودم از اینکه در ناحیه شکم احساس چاقی کنم ، اینکه نتونم توی جمعی بدوم یا بدون نفس تنگی ورزش کنم ، از اینکه لباس های دلخواه ام را نمیتونستم بپوشم از اینکه در جمع هایی حاضر نمی شدم بخاطر چاقیم یا عکس نمی گرفتم یا در عکس ها از دیدن خودم متنفر بودم ، اینکه وقتی کنار بقیه می ایستادم جثه بزرگتری داشتم باعث نفرت از خودم می شد . بقیه هم مرا خیلی مسخره میکردند.
تا به حال تمامی افرادی که در زندگیم دیدم همگی متناسب بودند و جالب تر اینکه هیچکدام تا به حال رژیم نگرفتند حتی برای لاغری ورزش نکردند یا قرص و دمنوش نخوردند تا به حال به این فکر نکردند که شیرینی یا تنقلات یا کمی غذای بیشتر چاقشان کند یا تا حالا یک وعده 5 قاشق برنج پیمانه نکردند یا دائم به این فکر نمیکنند چاق میشوند انان در ارام ترین حالت روانی به سر میبرند با بدنی متناسب و نرمال از چیزی یا اتفاقی ترس ندارند و به مسائل مهم زندگیشان باخیال راحت می رسند به راحتی در مسابقات ورزشی و دو میدانی بدون نفس تنگی برنده میشوند حرکات ورزشی در مدرسه را به راحتی انجام می دهند هر ورزشی بخواهند انجام می دهند هر لباسی با هر مدل و رنگی میخرند لازم نیست کمی ازادتر یا گشادتر بخرند دائم رنگ تیره نمی پوشند با اعتماد به نفس تر هستند و با عزت نفس هستند بدون ترس وارد هر جمعی که بخواهند می شوند لازم به سرزنش خودشان نیست به راحتی عکس میگیرندو حتی بعنوان بک گراند تلفن خودشان میگذارند بدون قضاوت و نگرانی خودشان را در اینه می بینند .
اگر من لاغر شوم اولین کاری که میکنم لباس های مورد علاقمو میخرم ، لباس های مناسب برای باشگاه میخرم جلوی آیینه می ایستم با همگی عکس میگیرم همگی را چاپ میکنم و در آلبومی مخصوص قرار می دهم با لبخند البوم را ورق میزنم . هر روز صبحگاهی میرم می دوم هرگاه دلم خواست میرم استخر ، اگر به مهمانی دعوت بشم بدون استرس میرم و بدون نگرانی بر صندلی میشینم بدون دغدغه اینکه نکنه شکمم بزرگ باشه یا لازم به لباس رنگ تیره نیست شاد ترنی لباس ها را میپوشم با لبخند و افتخار وارد مجلس میشم لازم نیست خودم را از دید کسی قایم کنم با همگی سلام و احوالپرسی میکنم زمان عکس گرفتن اولین من جلوی دوربین باشم اگر عروسی دعوت باشم از یک ماه قبل لازم نیست برم دنبال روش لاغری تا بتونم کمی لاغر کنم تا لباسم اندازم بشه . مهم ترین مزایای لاغری اینه که هیچ احساس حسرت و غمی در ذهنم راجب هیکلم ندارم لازم نیست قبل از خوابم با خودم کلنجار برم کاش لاغر بودم یا توی دفتر خاطرات روزانه ام نمی نویسم خدایا چرا منو لاغر خلق نکردی هروز بنویسم خدایا شکرت بابت این بدن سالم و متناسب که بهم هدیه دادی . لازم نیست همیشه احساس ضعف و گرسنگی کنم چون وعده هم فقط 5 قاشق برنج بوده از نظر بقیه مسخره نمیشم دیگه.
من میدونم اسان ترین کار دنیا لاغری است پس چرا باید همش به چاقی فکر کنم تمام انرژی و فکرم را تلف کنم که نکنه چاق بشم روی این تمرکز میکنم که من با اون وزنی که میخوام به اکثر ارزو هام میرسم و دیگه حسرتی راجب بدنم ندارم یک جورایی از بند چاقی خودم را رها و ازاد میکنم چون من باید از بند چاقی رها باشم تا بتونم بقیه ارزو هامو به واقعیت تبدیل کنم .
از هر چی بترسی به سرت میاد
چرااا
چون بهش توجه میکنم
من از چاقی میترسم بهش فکر میکنم بهش توجه میکنم
تموم افکارم کارهام رفتارهام همسو میشه با چاقی و هر کاری میکنم ربطش میدم به چاقی خوب من دارم چاقی را تقویش میکنم و با در موقعیت قرار گرفتن در حالت هایی که هر بار مرا یاد چاقی می اندازه و یا باعث چاقی من شده
چرااا نفرت پیدا میکنم
چرااا از چیزی بیزار میشم
چرااا حسرت میخورم
بخاطر اینکه خودم را ناتوان میدیدم
بخاطر اینکه بهم گفته شده بود کاریش نمیشه کرد راهی نداره باید تحملش کنی
برای اینکه برای بدست آوردن باید به صافکاری مراجعه کنی
وقتی مسیر را برات سنگلاخ فرش بشه در افکارت و مقایسه میکنی و میمانی در همان وضعیتی که هستی و هر روز به همانی که هستی زیورالات آویزون میکنی تا باهاش احساس راحتی کنی
ولی روزی که فهمیدم میشود به آسانی انجام شود
وقتی متوجه شدم من میتونم زندگیم زیباتر شد
در اکثر اوقات تلاش بر این بوده که چیکار کنم که اتفاقی نیوفته
چیکار کنم که چاق تر نشم
چیکار کنم لاغرتر بشم
چی بخورم یا چی نخورم
ولی هر فکری هر عملی هر حرفی هر تلاشی یک قدم در جهت چاقی بوده
از روزی که با لاغری با ذهن آشنا شدم تلاش کردم زندگیم را زیباتر کنم من در جهت لاغری قدم برداشتم
روابطم زیبا شد
من در جهت لاغری حرکت کردم وضعیت مالیم بهتر شد
من تلاش کردم که لاغر بشم خدا رو شناختم
و………..
دلیلش چی بود
قبلا و هر بار دیگه هم برای لاغری تلاش میکردم ولی چاق تر میشدم ولی به خودم آسیب میرسوندم
برای اینکه با درد بود با نفرت بود برای خلاص شدن از وضعیتی بود که خودم را اسیرش میدونستم
ولی وقتی پذیرای خودم شدم
وقتی مسئولیت آنچه که میباید بپذیرم را پذیرفتم
هر روز عشق و علاقه در من روشنی پیدا میکرد
هر روز نور امید در من جوانه میزد
وقتی امروز بعد از گذشت ۱۸ ماه از شروع تولد دوباره ام اینقدر عاشقانه هر روز با تناسب فکری بودم هر لحظه ام عشقی ایجاد میشد همه ی دنیام متفاوت شد
امروز هم باز مسئولیت چاقی خودم را میپذیرم و چاقی را از آن خودم میدونم و حرکت میکنم به سمت خواسته هایم
تله ای که چند وقت هست در اون گیر افتادم توجه ام به شکمم هست اما نه به بزرگتر شدنش بلکه اینکه ثابت شده در افکارم ولی این جسم به زیبایی داره کارش را انجام میده ولی از جهت عضله و سیکس پک شدن
چون حجم چربی شکمم در حدی هست که نمیدونم پوست هست یا چربیه و کلی افکاری که این سطح از چربی سخت اب میشه باید یه کارهایی کرد اینها دیگه همینطوری از بین نمیره و خیلی از کارها که بدنسازها انجام میدهند که حتی اونها هم درگیر باورهای درست یا غلطی هستند که بر طبق تکرارش باور کرده اند و من هم با دریافت آگاهی هایی که مرجعی براش ندارم و فقط دیده ام که اگر چیزی میخواهی این دلیلش با استفاده از عوامل بیرونی مثل رژیم سنگین تر،ورزش بیشتر،قرص،آمپول،استفاده از یه چیزی و یا کاری و در آخرش هم میدونه که مانده گار نیست و تموم این روشها این افکار این حرکت ها یه چیزی درونش نهفته شده و اونم
ترسه،عجله،کمبود، حسرت
ولی اینجا هم به خودم یاد اور میشم هیچ نیازی به تکرار مرور کارهایی که باعث حال بدیت میشه نیست همانطور که تناسب اندامت را به دست اوردی و در مسیر کسب بیشتر هستی پس انجام میشه اونچه که میخواهی نیاز به هیچ چیز بیشتر و کمتر و انجام کار خاصی از بیرون نیست هر انچه هست در خودت هست
مدتی دیگه میای و مینویسی بدستش اوردی پس چه بهتر که الان را با عشق اونچه میخواهی حرکت کنی و بدانی که الان هم داریش
من زندگیم شده سرشار از عشق زیبایی
خداوندا ازت سپاسگذارم
با سلام
تنفر از چاقی
وقتی لباسی که دوستشون دارم برام تنگ شد و اصلا نتونستم بپوشمشون از چاقی متنفر شدم.
وقتی به حمام میرم و بدن خودم رو می بینم از چاقی بدم میاد.
وقتی عکس می گیرم و صورت خودم رو که دیگه مثه قبل کشیده و لاغر نیست توی اون عکس می بینم ،از چاقی بیزار میشم.
بخاطر دستام که همیشه جلوی چشمم هستن و دیگه مثه قبل کشیده نیستن از چاقی بدم میاد.
لذت از لاغری
لباسهای دوران لاغری من دقیقا اندازه زن داداش جدیدم هست ،و توی مجالس یکی بار اونا رو پوشیده،کیف میکنم وقتی لباسها رو تنش می بینم ، و ازین که یک زمانی من توی اون حالت از تناسب بودم حسرت میخوردم اما با شنیدن این فایل تصمیم دارم اون حسرت رو هم از بین ببرم.
من سی سال متناسب بودم و کلا ذهن لاغری داشتم ،این هفت سال چاقی در مقابل اون سی سال هیچی نیست و مطمئنم که با آموزش دوباره به تناسب بر میگردم.
کمترین مزیت لاغری اینه که جای کنی اشغال می کنی!😉😅
هر چی دوست داشته باشی می پوشی.
هرچی بپوشی بهت میاد.
اعتماد بنفست میره بالا.
توی عکس و فیلم ها زیباتری.
دیگه با زیاد راه رفتم زانو درد نمیشی.
موقع بلند شدن لازم نیست مثه پیرزنان به زمین یا به چیزی خودتو تکیه بدی.
جوانتر به نظر میایی.
سلام برخالق بی همتایی من
سلام براستاد آقای عطارروت وهممسیران
مزیایی لاغری بودن. افردای که دراطراف من هستن
وفتی به اطراف نگاه میکنم وافرادمتناسب مبینم اول تواینمسیریادگرفتمکه اول برای این افراد خوبی سلامتی داشتن حس خوب رو اروز کنم و تو ذهنم ودلم به خودم بگم که و در اینده مثل این افراد به امید خدا خواهم بود وفتی مزایای لاغر یودن رو بررسی میکنم به این جند نتیحه میرسم
اول اون وفرد ازدای عمل خیلی بیشتری ازمن داره
دوم اونفرد لباسهای موردعلاقه خودش تو هرمدل و تو هر رنک می توانه تهیه کنه ومشکل من رونداره که باید بد رنکترین بی مدل ترین لباس رو تهیه کنم که فقط تنم بشه خرید کردن برای اون فرد آسون راحت هست با لرت صورت میگیره ولی من کلی غذاب میکشم از خرید حسم خیلی بد بود ولی من باید فقط می پرسیدم آیا اندازه من دارید نه مدل مهم بود ونه رنک فقط، اون لباس تن من بشه اولویت خریدم تشکیل می داد
فردمتناسب حرکت راه رفتن خیلی سبک راحتی داره ولی من اصلا حرکت نداشتم حتی با عصا هم دیگه تو منزل نمتواستم راه برم چه برسه به بیرون
فرد متناسب اسلامتی بهتری برخورد هست ولی من کلی مشکل داشتمکه بعضی به شکرخدا کمی داره بهتر میشه.
فردمتناسب از پستی بلندی وراه رفتمتو کو دره داره ولی برای من اون حرکت یی رویاست یی آروزهای که سالهای زیادی هست نمیتوانم هرمکانی که آب چشمه دره تپه هست برم فقط عکس اون منطقه میبینم و این کلی حسرت به همراه داره که فقط عکسش بینی نه دست کنی تواب چشمه نه باد لای درختان دره بینی ونه هیج جیزه که تو طبیعت لذت داره رو بچشی پس کلی حسرت این بخش روبایدداشته باشم
فرد متناسب توهرمکان تومحیط راحت حرکت داره ولی من هرجای که باید برم اگه مجلسی هست اگه عروسی هست یا جای جدید اولین فکرچطور اون مکان برم حتی باره شده زنک زرن ازصاحب سالن پرسیدمکه آیا اون سالن پله داره آسانسورها جیزی که هیچ متناسب اصلا بهش فکرنمیکنه چه برسه به سوال
فردمتناسب با کمترین غذا وراحت مصرف داره من فبلا به این شکل نبودم ولی به شکرخدا یی سالی هست که این رفتا رمن کاملا شبیه همین افراد شده جای خوشحا لی داره
فردمتناسب افکاری درباره خودرن نداره برمیخورند اصلا هیچ. نقشی نمی کشه برای خوردن عجله نداره پرخوری نداره اصلا مهم نیست که چیزی در میز قراداره به اندازه رفع نیازش مصرف داره من فبلا فقط خوردن و بود از هر مدل حتما باید مصرف میکردم تا جای که دل درد میگرفتم ولی به شکرخدا دارم به شکل این. کرده رفتار می کنم این جای خوشحالی داره
فردمتناسب اصلا درباره نوع ومزه غذا صحبتی نداره من فبلی به این شکل بودمکه هرکجا بودن ازتعریف کردن کوتاه نبوده که کودم مزهاش بهتر بو ولی بازن به شکرخداین بهش هم ندادم
فرد متناسب اصلا خوردن تفریح نمی دونه به نگاه رفع نیاز با غذا برخورداره ولی من نه تنها اون تفریح میدیم هرکجا بودمدبایدمصرف میکردم ابن دیگه به شکر خدا ندارم
فردم متناسب توجه یه جیزی نداره همه کارش توذهنش به شکل اتوماتیک هست دستوارت درست صادر میشه دستوارت درست بهش داده میشه ولی برای من فبلا کلی باوره استباه کلی دستور اشتباه کلی فرمول اشتباه وکلی عادت اشتباه کلی صحبت اشتباه داشتم به شکرخدا این بخش رو تغییردادن دیگه ازهیچ کودم توذهن من به شدت فبل خبری نیست اینها رو کم رنککردم
فردمتناسب نگاهش وتوجه به واطرارف داره که زندگی بهتری رو داشته باشه من کل توجه وتمرکز شده بود چاق نشم چاقتر نشم ازیی فردی که ازمن چاقتر هست مثل اون نشم چی نخورم که لاغربشم جی بخورم لاغر بشم جطور رژیم بگریم که زود به منجواب بده کمی وزن کم کنم چقدربه جسم فشار بیارم که زودتر لاغر بشم
توجه کنمکه چه موادی من اون مصرف نکنم کودممواد انرژی کالری بیشتری داره که من جاق نکنه خلاصه کلی زمان وفتی که میشد کلی رسد پیشرفت کنم خودم به سطح عملی کاری بالاتری رشد بدم فقط شد رفع این مشکل طی این ۵۶ سال گذشته زمانهای موفق بودن زود تند برکشت می کرده بخار میشد از بین میرفت وتاره برکشت بیشتری روبه من و برکشت میداد ولی به شکرخدا یی سالی هست ازوفت ورد به سایت کل این کارهایی بیهوده دیگه انجام نمیدم وزمانهای که بابد هرد پیدا آگاهی درست کسب کردم برای لاغرشدن خودم برای راهی ازچاق ودرست زندگی کردن اینده رو همه از خداوند دارمکه هدایت کرد وحمابت کرد که باشم ادامه بدم وزمانی که برای بهتری شدن زندگیم وبهترین وزنم ولاغرشدن طی کنم چقدرزماتی که میشه پشرفت داشته باشم رو از دست دادم دیگه نه افسوس دارم و ناراحت هستم بلکه کلی انگیزه دارم برای آینده برای زندگی کردن تو شرایط بهتری پس من توبهترین شرایط این سال خودمهستمکلی کارهام شکل افرا متناسب شده درآینده دست آوردم همتناسب هست استمرار دارم ادامه میدم که به هدفم برسم به امیدخدا
خدا پشت وپنا هتون یا حق حق. نگه دارتون
به نام خدواند شفا دهند جسم وروحم
سلام به استاد عزیزم و دوستان همراهم
توقف بیزاری از چاقی گام۱۰
نفرت من از چاقی باعث لاغری در من نشد ولی صد در صد باعث،چاق تر شدن در من شد
بیزاری از چاقی باعث افزایش احساس ناتوانی برای لاغر شدن درمن شد واین احساس نهایتا سبب چاق تر شدن در من شد
ومن خودم از لاغر شدن دور دیدم و چاقی در من طبیعی شد واین تنفر از چاقی باعث نامیدی درمن شد وحرکت نا خودآگاه من در مسیر سرازیری به سمت چاقی افتاد و چشم باز کردم دیدم شکمم بزرگتر شده ومانتوهام ولباس مجلسی هام
تنگ شده چون تنفر از چاقی ما رو به چاقی بیشتر هدایت میکنه و حالا باید از همین مسیر برگردم وبا چاقی از در صلح و دوستی وارد شوم وبا جسمم در صلح وآشتی باشم وبه چاقی توجه وتنفر نداشته باشم ودر عوض به لاغری توجه کنم وافراد لاغر را تحسین کرده وبه مزایای لا غر شدن بیشتر توجه کنم وانتظارم از خودم لاغر شدن باشه
وشعار لاغر شدن آسون ترین کار دنیاس را بارها تکرار کنم وباورم بشه که منهم به راحتی لاغر خواهم شد
قدرت بی زاری از چاقی،و از چاق تر شدن خیلی بیشتر از قدرت تصمیم گیری،برای لاغر شدن است
بی زاری به معنای نخواستن است ونخواستن تاکید بر وجود داشتن است
اهمیت پذیرش مشکلات به منظور مواجه شدن با آنها مهم هست چرا که تا وقتی با مشکل خود مواجه نشدیم قادر به حل کردن وعبور ازآن نخواهیم بود
پذیرفتن، چاقی کاری سخت وغیر ممکن است پذیرفتن وآشتی کردن با آن کار سادهای نیست
ولی خواستن توانستن هست تصمیم گرفتم هر طور شده با چاقی در صلح و آشتی باشم وامید وار باشم که ازاین طریق موفق خواهم شد و ادامه و استمرار ،راز رسیدن به لاغری است
واحساس آرامش باعث تقویت توانایی تغییر شرایط در من میشود
فهمیدم که بیزاری از هر موضوعی به معنای تایید و تاکید بر بودن ،وجود داشتن و تمایل به استمرار آن است هر چه از هر موضوعی متنفر باشیم در ذهن ناخودآگاه خود توجه و تمرکز بیشتری برآن موضوع ایجاد می کنیم و تمرکز در هر موضوعی باعث گسترش آن خواهد شد
بیزاری به معنای نخواستن و نخواستن تاکید بر وجود داشتن
نفرت از چاقی در بیشتر مواقع به صورت افکارتکرارشونده در من ایجاد میشود
خودم به خودم خیلی،انتقاد چاقی میکنم وقتی جلو آینه رفته وخودم با شکمی برآمده میبینم خیلی،ناراحت وعصبی میشم وخودم ناتوان از لاغری می دیدم والان این فکر نادرستو جلو آینه ندارم انتظارم لاغری هست وبازم باید استمرار داشته باشم
وقتی لباس عوض می کنم توجه ام به شکمم جلب میشه تنفردرمن ایجاد میشه
وقتی لباس جذب می پوشم بازم شکمم روی اعصابم
وقتی خواهرم تنه می زنه میگه چرا مواظب خودت نیستی این چه شکمیی برای خودت درست کردی بازم تنفرم از چاقی بیشتر میشه
وقتی می خوام عروسی و مهمانی برم دغدغه دغدغه لباس دارم چی بپوشم که شکمم زیاد تابلو نباشه وباعث،خجالتم نشه
وقتی کسی از فامیل که بعد از مدتها من میدیدبه من می گفت حامله ای من با ناراحتی در درونم ،می گفتم نه ولی اونها فکر می کردن دروغ می گم پشتم حرف وحدیث،بود که گفته میشد ولی برام دیگه مهم نیست
وقتی که غذا می خوردم،واحساس سیری نمی کردم وبه خوردن ادمه می دادم بعد فکر چاقی در ذهنم نقش میزد ومن نیز ناراحت میشدم واز چاقی متنفر بودم
من با باور این که چربی شکمم خیلی سفته و لاغر شدن برام غیر ممکن بود احساسم نسبت به چاقی بد تر بود تنفرم بیشتر
با مرور این که دچار چاقی شکمی هستم باعث ایجاد نفرت از چاقی شده بود و تکرار این که لاغر نمی شوم باز تنفر از چاقی بیشتر تقویت میشد
ناخونک زدن به غذاها هنگام پختن هنگام جمع گردن سفر همه در مغزم تکرار چاق تر شدن داشتن واین رفتارها در من تنفر از چاقی ایجاد می کرد
وقتی می رفتم لباس بخرم وسایزم نمی شد احساس تنفر بیشتری در من ایجاد میشد
وقتی حرف از زایمان وسزارین میشد حس تنفر از چاقی در من شکل می گرفت
مهمانی رفتن و عروسی وتعارفهای بی جا میزبان در من حس تنفر از چاقی ایجاد می کرد
مزایای لاغر بودن در افراد متناسب و مزایای لاغر شدن در خودم
افراد متناسب اصلا دغدغه دغدغه خوردن وپختن غذا ندارن وهر زمان گرسنه میشن در همان لحظه غذای که به ذهنشان میاد میپزن واز قبل به فکر پختن وخوردن نیستن آزاد ورها زندگی میکنن
فرز وسبک هستن وتند هر کاری دارن انجام میدهن
لباسهای زیبا وروشن می پوشن و اصلا نگران دیده شدن اجزای بدنشان نیستن
و همیشه سالم هستن و کمتر خسته و بیمار میشوند
متناسبها افکارشان درگیر وضعیت بدنشون نیست فکر خاصی نسبت به جسمشون ندارن وهر جا حضور پیدا می کنن درگیر نجواهای ذهنشان نسبت به قضاوت دیگران در باره بدنشان نیستن و اعتماد بنفس بالاتری دارن
باروبرو شدن با غذاها رفتار شایسته تر از خودشون نشون میدن ومورد تحسین دیگران هستن
حتی طلا در دستان متناسب ها زیبا تر دیده میشه وباکلاس تر به نظر می آیند
مزایای لاغری در من
ایجاد اعتماد به نفس بیشتری شده
آزادانه تر می تونم لباس انتخاب کنم و پوشش متفاوت تر از قبل داشته باشم
سالمتر شده واحساس سبکی وصف نشدنی رو تجربه کنم
به خودم ثابت میشه که خالق،زندگیم هستم وایمانم به ،بکاری گیری این روشها در سایر مسائل زندگیم قوی تر میشه
من هم حرفی برای گفتن برای رسیدن به هدف خواهم داشت
همسرم و فرزندم به من افتخار می کنن وخودم بیشتر به خودم افتخار می کنم
وقتی به اصلم که لاغری وسلامتی است می رسم بیشتر به خدا نزدیک شده ام وتوبه ی واقعی از اعمال گذشته ام را نشان میدهم که به لاغری رسیده ام
لاغری باعث،جوان تر شدن در من میشود
لاغری من باعث میشه الگویی برای دیگران میشود
خدایا به امید تو 😍
خداوندا برای بودن دراین میسر سپاس گذارم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻
استاد برای دادن آگاهی های نابتون سپاس گذارم 🙏🏻🥰❤
با سلام خدمت استاد عزیز
تمرین آموزشی جلسه دهم
چه زمانی نفرت از چاقی رو تجربه میکنم؟
زمانایی که میخوام لباس بخرم و از لباسی خوشم اومده اما سایزم نمیشه خیلی روی مخم میره. یا می پوشمش ولی دکمهها و زیپش بسته نمیشه، همین باعث شده از لباس خریدن بدم بیاد.
زمانایی که ورزش میکنم یه سری حرکات رو به خاطر وزن بالام نمیتونم انجام بدم و این احساس ناتوانی بهم میده. توی باشگاه که یه سری حرکات رو نمیتونم برم گاهی بقیه میگن خب آره وزنت بالاست برات سخته و بعد احساس خجالت میکنم و از خودم بدم میاد.
به خاطر چاقی موقع خوردن غذا حس ترس دارم و بعد خوردن عذاب وجدان میگیرم که زیاد خوردم چاق شدم.
وقتی از کنار رستوران و کافه ای رد میشم و بوی غذا رو می شنوم و هوس میکنم ذهنم میگه نه چاق و بد هیکل میشی و حسم رو خراب میکنه.
وقتی که لباس اندامی میپوشم و جلوی آینه خودم رو نگاه میکنم از خودم بدم میاد و نفرت پیدا میکنم.
حس میکنم یه خاطر اضافه وزنم تمایل افراد برای دوستی با من کمتره و این حس بیارزشی بهم میده.
وقتی میخوام غذا بخورم اعضای خانواده میگن کمتر بخور چاق نشی یه وقت و این حرفا عصبیم میکنه.
چاقی اعتماد به نفسم رو کم کرده و باعث شده حس خوبی به خودم نداشته باشم.
از اینکه میبینم بقیه غذا میخورن و متناسب هستند ولی من برای خوردن هر چیزی باید استرس داشته باشم چون چاقم میکنه حس نفرت نسبت به چاقی پیدا میکنم.
وقتی در دوران رژیم باید چیزایی که دوست دارم رو نخورم و گرسنگی بکشم و اینها بعلت برطرف کردن چاقیه ، از چاقی نفرت پیدا میکنم.
مزایای لاغر بودن در اطرافیان :
وقتی فرد متناسبی رو میبینم که هر چی دوست داره میخوره و ترسی از چاق شدن نداره لذت میبرم.
وقتی با فرد متناسبی میرم برای خرید لباس و اون شخص حق انتخاب لباس داره بدون اینکه نگران باشه مبادا لباس سایزش نشه و بعد پوشیدن لباس زیبایی اندامش بیشتر به چشم میاد لذت میبرم.
وقتی فردی که متناسبه از همه چیز میخوره و بعدش ناراحتی نمیکنه و نمیگه که وای زیاد خوردم و چاق میشم، لذت میبرم.
وقتی افراد متناسب میتونند حرکات ورزشی رو انجام بدن، بدون اینکه اضافه وزن محدودیت براشون ایجاد کرده باشه، لذت میبرم.
وقتی که افراد. متناسب اعتماد به نفس دارن و خودشون رو به خاطر ظاهرشون تخریب نمیکنند، لذت میبرم.
وقتی تعریف و تمجید دیگران رو از خوش اندامی یک فرد متناسب میشنوم، لذت میبرم.
مزایای لاغر شدن در زندگی خودم:
وقتی که لاغر باشم میتونم هر لباسی که دوست دارم بپوشم و دیگه نگران ظاهر بد خودم نیستم.
وقتی که لاغر باشم حرکات ورزشی رو راحت تر انجام میدم و احساس قدرت میکنم.
وقتی که لاغر باشم میتونم با خیال راحت غذا بخورم بدون اینکه از غذا بترسم، یا بگم فلان غذا چاق میکنه، تا حدی که سیر بشم غذا میخورم و بعدش احساس عذاب وجدان ندارم.
وقتی که لاغر باشم دیگران ازم تعریف میکنن و میپرسند که چطوری تونستی لاغر بشی و من از این فعل توانستن لذت میبرم.
وقتی که لاغر باشم اعتماد به نفسم بالا میره.
وقتی که لاغر باشم از دیدن خودم در آینه لذت میبرم و احساس خوبی به خودم دارم.
به نام خدای هستی بخش
کائنات به کانون توجهات ما پاسخ میده اون رو به عنوان خواسته ما در نظر میگیره و تمام شرایط رو برای به وجود آوردنش برای ما فراهم میکنه . حالا ما ممکنه به چیزی که اصلا مورد رضایت مون نیست توجه کنیم و این توجه رو لازمه تغییر دادن اون شرایط بدونیم ولی در اصل خواسته و علاقه ما تلقی میشه . حالا این توجه با نفرت از چاقی هم به وجود میاد هرموقع که ما برای خرید کردن رفتیم و جمله ناامید کننده ای از فروشنده شنیدیم یا گفته سایز شما رو نداریم یا یه سری محدود لباس رو به ما نشون دادن که این ها سایز شما میشه این گفته همانا و سیل افکاری که به ذهن ما سرازیر میشه همانا :تو بی عرضه ای ، توچاقی ، چرا نمتونی لباس باب میل ت رو بپوشی، چرا باید انتخابت اینقده محدود باشه ، اصلا به چه حقی اومدی لباس بخری برو بمیر یا لاغر شو بعد بیا لباس بخر ، خاک تو سرت نمیتونی جلوی خوردنتو بگیری ، اراده نداری ، بدبختی ، بیچاره ای ، اصلا چرا زنده ای وقتی نمیتونی از زندگی لذت ببری و…. هزارتا فکر جور وناجور که باعث نه تنها نفرت از چاقی باعث نفرت از خودمون میشه و این ها همه کل توجه مارو به خودش جلب میکنه و این همه توجه از نظر ذهن ما یعنی خواست و آرزو یعنی ما خواسته آرزومون چاقی و ذهن مون اطاعت میکنه و برامون فراهم ش میکنه .
چند روز پیش بخاطر احساس درد در قسمت چپ قفسه سینه و درد در دست چپم رفتم دکتر قلب که چکاب بشم که نکنه از قلبم باشه . از همون ابتدا که وارد شدم و دکتر گفتن که بفرمائید مشکل تون چیه و من دردمو گفتم یه نگاهی به هیکل من انداخت گفت ماشاالله چاقم که هستی پالتوتو دربیار ببینم مال لباسته یا واقعا تا این حد چاقی پالتوم رو دراوردم لبخندی زد ،گفت ورزش میکنی گفتم نه اهل ورزش کردن نیستم گفت کارت چیه گفتم کافی نت دارم گفت پس کارت پشت میزیه ، بعدش گفت برو رو تخت دراز بکش تا ازت اکو بگیرم که ببینم مشکلی داری یانه در حین انجام اکو ازم پرسید وزنت چقدره و من هم گفتم حول و حوش 90 واینو با خجالت و کمی تفره رفتن گفتم و دکتر در جواب من گفت واقعا متاسفم برات!!!!! ،این حرف دکتر باعث شدکمی حالم خراب بشه ولی بعد از چند دقیقه به طور ناخودآگاه دیگه بهش فک نکردم و کارم تموم شد و از مطب اومدم بیرون و دیگه اصلا بهش فک نکردم . الان که بهش توجه میکنم اگه در گذشته بود خیلی حالم منو بد میکرد این قضیه و حداقل یکی دو روز درگیر افکار ناشی از مرور اون لحظاتی که پیش دکتر بودم میگذشت ولی در کمال ناباوری درحد دو سه دقیقه کمی حالم بد شد و خیلی سریع و به صورت خودبخودی دیگه بهش توجه نکردم تا امروز به طور خیلی اتفاقی تجزیه و تحلیل اون روز اومد توی ذهنم . اول از هر چیزی متوجه شدم که باور دکتر اینکه ورزش نکردن من باعث چاقی و بیماری من شده این دو باور اشتباه بعد چون کارم پشت میزیه پس تحرک ندارم و کار پشت میزی و کم تحرکی باعث چاقی میشه این دوتا باور اشتباه دیگه و اینکه دکتر خودش کاملا متناسب بود که به احتمال زیاد ذهن متناسب داشته که متناسب بود چرا میگم به احتمال زیاد چون ممکنه از اون دسته از افراد متناسب باشه که دائم مراقب خودشه و به قول استاد از دسته متناسب های فابریکی نیست ، پس به دلیل متناسب بودنش اصلا از دنیای چاق ها خبر نداره که با شنیدن عدد وزن من گفت که برات متاسفم یعنی اون منو در ذهن ش یه فرد پرخور که اصلا سلامتی و ظاهرش براش مهم نیست تصور کرد ومعلوم بود که اصلا از ذهن چاق خبر نداره. و من چرا باید از گفتن عدد وزنیم خجالت بکشم پس معلومه هنوز به طور کامل با چاقیم کنار نیومدم ولی مطمئنم که از میزان نفرت من نسبت به چاقی خیلی کمتر شده اینو از رفتار ناخودآگاه اون روزم فهمیدم که حرف های اون روز دکتر که همش میتونسته باعث حال خرابی چند روز من بشه ولی من تونستم اینو حال خرابی رو به حداقل برسونم و مطمئم اگر در این مسیر استمرار داشته باشم و ادامه بدم این حال خرابی به حد صفر میرسه و اینو مدیون بودن در سایت تناسب فکریم .
سلام
نفرت از چاقی در ذهن شما به چه شکل هایی وجود دارد؟
من خیلی وقتا نفرت از چاقی رو تجربه میکنم مثلا وقتی آدمای متناسب رو می بینم که راحت با لباسایی که توش راحتن و زیبا به نظر میرسن توی خیابون راه میرن و این دغدغه که من الان دارم که چاق به نظر میرسم رو ، ندارن موقع انتخاب کردن به این توجه نمیکنن که کدوم قراره پاهاشونو چاق یا لاغر نشون بده و موقع عکس گرفتن غبغبشونو صاف نمیکنن چون نسبت بهش احساس بی اعتماد به نفسی دارن و مدام به خودشون نمیگن اگه من متناسب بودم فرصت های خیلی بیشتر برام پیش میومد که به موفقیت برسم ولی من همه ی این احساس ها رو تجربه میکنم و این فکر ها توی سرم مرور میشه چون از چاقی نفرت دارم. توی تئاترمون همیشه بقیه به عکاس میگفتن از من عکس بگیر ولی من هیچ وقت بهش نگفتم ولی اون خودش ازم عکس گرفته بود و من از اون عکس متنفرم صرفا چون توش چاق به نظر میام و خیلی زشت افتادم اما اگه صورتم انقدر توش چاق نمی افتاد حتما میتونم توی رزومه ای میخوام داشته باشم ازش استفاده کنم ولی این کارو نمیکنم چون از چاقیم متنفرم و احساس لیاقت داشتن نمیکنم .
ولی بعد از گوش دادن به فایل این جلسه خیلی سعی خودمو کردم تا به چاقیم توجه نکنم مثلا دیگه لباسایی که دوست داشتم بپوشم رو نمیگذاشتم کنار چون توشون چاق به نظر میومدم و هر چیز دلم میخواست میپوشیدم بدون توجه به چاقی و خیلی احساس بهتری بهم دست میداد و میخوام بیشتر از این نوع تصمیم ها بگیرم و خودم رو به خاطر چاقی محدود نکنم.
یکی دیگه از شکل هایی که نفرت از چاقی خودشو توی زندگیم نشون میده وقتاییه که حرف های دیگران رو درباره چاقیم می شنونم مثلا وقتی استادم میگه باید وزن کم کنی یا وقتی دوستم بهم گفت تو اضافه وزن داری ولی خوبی یا وقتی زهرا همش به خودش میگه من خیلی لاغر شدم این چند وقت در صورتی که خیلی لاغره ولی من که میخوام لاغر شم هیچ تغییری توی خودم نداشتم و وقتی اون این حرفو میزنه من خیلی خیلی از خودم متنفر میشم به خاطر چاقی.
یکی دیگه از اشکال نفرت از چاقی توی من وقتیه که دارم غذا میخورم همش میگم اگه کمتر به غذا علاقه داشتی یا اگه کمتر گرسنت میشد یا اگه کمتر عاشق آشپزی بودی و کمتر شیرینی میخوردی و… همش موقع خوردن از خودم بدم میاد و نفرتم بیشتر و بیشتر میشه.
یه وقتای دیگه که از چاقی بدم میاد و نفرت پیدا میکنم وقتیه که برای اولین بار میرم یه جای جدید همش درباره اینکه دیگران راجع به من چه نظری دارن فکر میکنم دلم میخواد بقیه منو دوست داشته باشن و ازم خوششون بیاد ولی به این فکر میکنم که چون چاقم سمتم نمیان و اگه لاغر و خوش اندام بودم قطعا میتونستم بقیه رو به سمت خودم جذب کنم و اگه دوست متناسبم جای من بود حتما بقیه ازش خوششون میومد.
اینا بیشترین وقتاییه که من نسبت به چاقیم احساس تنفر دارم و فکر میکنم چاقی زندگی راحت و قشنگ رو ازم گرفته و نمیخوام همینطوری بمونم.
….
الان که به این شکل فکر میکنم ، پس نباید اجازه بدم که چاقی زندگی منو کنترل کنه من با تنفر از چاقی چی نسیبم میشه؟ لاغر میشم؟ میتونم تموم اون شلوارایی که برام تنگ شدن رو دوباره بپوشم؟ میتونم توجه بقیه رو جلب کنم؟ نه با هیچ کدوم از اینا نمیتونم چیزایی که به خاطر چاقی از دست دادم رو دوباره به دست بیارم ولی از طرف دیگه میتونم با توجه به خوبی ها و راحتی متناسب شدن ذهنیتم رو تغییر بدم و به چیزی که دوست دارم برسم. جلسه قبل این مانع که لاغر شدن کار سختیه رو از توی ذهن خودم برداشتم ؛ یکی از کارایی که کردم این بودن که توی تلگرام یه چنل زدم برای خودم و هر وقت یادش میوفتم میرم توش تایپ میکنم : لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست. تایپ کردن این جمله خیلی حس خوبی بهم میده و وقتی می بینم این جمله رو هزاران بار تا حالا تایپ کردم و هر چقدر میرم بالا بازم همین جمله ست ، احساس آرامش بهم دست میده و با خودم میگم لاغر شدن واقعا کار راحتیه و منم میتونم انجامش بدم مثل خیلی از آدمای دیگه که انجامش دادن. و الان هم دارم مانع نفرت از چاقی رو بر میدارم و به مزیت های تناسب اندام توجه میکنم و انقدر تکرارش میکنم که فرمول های ذهنیم هم تغییر کنن و دستور های جدید به رفتار های جدید و در نهایت به جسم جدیدم تبدیل بشن.
مزایای لاغر شدن را در زندگی خود بنویسید.
متناسب شدن خیلی مزیت های زیادی داره مثلا با متناسب شدن میتونم هر لباسی که دلم خواست بپوشم بدون توجه به اینکه بدنم توش چطور به نظر میاد. میتونم خیلی راحت خرید کنم و موقع خرید وقتی خودم رو توی لباسی که میخوام بخرم تجسم میکنم لذت ببرم ، همه بهم میگن چقدر لاغر شدی و بهم تبریک میگن و از تعجب و تحسینی که همزمان توی چشمای بقیه می بینم خیلی خیلی خوشم میاد و دوست دارم هر کس منو بعد از مدت زیادی می بینه این نگاه رو توی چشماش باشه ، وقتی متناسب باشم با خیال راحت غذا میخورم و بدون تناقض هایی که مربی های ورزش و متخصصای تغذیه و بقیه برام پیش میارن میتونم از مواد غذایی لذت ببرم و به اندازه نیاز بدنم غذا یا هر خوراکی دیگه ای رو بخورم ، با لذت ورزش میکنم و دیگه اینکه چقدر عرق کنم برام مهم نیست ، با لذت و اشتیاق عکس میگیرم و از اینکه بقیه ازم عکس یهویی بگیرن خجالت نمیکشم ، عکسا و ویدیو های خودم رو توی هر جایی که بخوام به اشتراک میگذارم و از بازخورد مثبتی که از بقیه میگیرم لذت میبرم ، توی بهترین فیلم ها بازی میکنم و استادم بهم میگه آفرین که بدنتو اون طوری که تناسب داره شکل دادی ، حرکات و تمرینات بازیگری رو راحت تر انجام میدم و برای دیده شدن همیشه داوطلب میشم ، خودم رو بیشتر دوست دارم و به بدنم احترام بیشتری میگذارم و وقتی توی آینه به خودم نگاه میکنم احساس افتخار میکنم و خودم رو تشویق میکنم و عاشق خودم میشم.
.
.
.
اینا چند تا از مزایای متناسب شدن برای من بود و من خوشحالم که میتونم به زودی تمام این حس ها رو با هم تجربه کنم و به بزرگ ترین هدف خودم دست پیدا کنم.
مطمئنم میتونم از پس تمام مراحلش بر بیام چون من برای لاغر شدن اشتیاق دارم و تصمیم قاطع خودم رو گرفتم که به تناسب اندام همیشگی برسم و همه ی خبر های خوب برای من توی راه هستن.
ممنونم استاد
و خدایا شکرت
به نام خداوند بزرگم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
قسمت دهم
ما زمانی در مسیر ذهنی لاغری موفقیت صد در صدی پیدا میکنیم که بتوانیم آموزشها را به عمل در خودمان تبدیل
کنیم .
زمانی که با عشق و انگیزه و درک بالا بیاموزیم و تلاش کنیم ذهنمان را پاکسازی کنیم و آموخته هایمان را جامه عمل بپوشانیم ما وارد سرزمین بی نظیر لاغر شدن خواهیم شد آن هم با راحتی و لذت فراوان فقط کافیست در مسیر بمانیم و ادامه دهیم .
همت کنیم و نا امید نشویم ما در حال حرکت در مسیر بازگشت از چاقی هستیم و باید یقین داشته باشیم مسیر درست حتما مقصد درستی در پی خواهد داشت .
در تمام سالهایی که از هر روشی تلاش میکردم تا لاغر شوم از بس از چاقی ام متنفر بودم همیشه حالم بد بود و اصلا آرامش نداشتم و از زندگی لذت نمیبردم .
اکنون من جسمم را پذیرفته ام و خودم را مسئول چاقی ام می دانم و تلاش میکنم به جای نفرت از چاقی و نا امیدی از لاغر شدن و ترس از چاقتر شدن ،به خودم عشق بورزم و هر روز کاری در جهت متناسبتر شدنم انجام دهم و در مسیر درست در حرکت باشم.
من هرگز لاغری را چیزی دور از واقعیت زندگی ام نمی بینم .
به تمام تغییرات ریز و درشت خودم توجه میکنم و خودم را تشویق میکنم و برای خودم هدیه میخرم .
من مطمئن هستم، اگر درست بیندیشم و درست رفتار کنم جسم دوست داشتنی من به حالت طبیعت و سلامت غریزی اش برمیگردد .و من به راحتی لاغر میشوم .
تمرین شماره ۱
نفرت از چاقی در ذهن شما به چه شکل هایی وجود دارد؟
نفرت از چاقی در گذشته همیشه در من وجود داشت .و در مکانها و موقعیتهای مختلفی رخ میداد.
و من اصلا اعتماد به نفس نداشتم .
مثلا :موقع خرید لباس من پذیرفته بودم که چاقم و حق انتخاب ندارم و زمانی که برای خرید میرفتم سوال من این بود .
سلام:سایز من چی دارید؟
و زمانی که در اکثر موارد چیزی سایز من نداشتند من حالم بد میشد و حتی زمانی که از مدلی خیلی خوشم می آمد و فروشنده میگفت آخرین سایز را امتحان کنید شاید اندازه باشد من در اتاق پرو در تلاشی مثال نزدنی سعی میکردم خودم را در آن لباس جا بدهم .نفرت من از خودم و چاقی ام بیشتر میشد.
یا وقتی میخواستم با خانواده ام برای تفریح بیرون بروم و نمیتوانستم پا به پای آنها راه بروم و هر چند قدم که میرفتم ضربان قلبم به شدت بالا میرفت و سرم گیج میرفت و می ایستادم و حتی گاهی مینشستم چقدر خجالت میکشیدم و از خودم و چاقی ام متنفرتر میشدم .
• مزایای لاغر بودن را در رفتار اطرافیان خود که متناسب هستند پیدا کنید
افرادی که در اطراف من هستند اکثرا همگی متناسب هستند .
و من میبینم که آنها چقدر راحت فعالیتهای روزمره خودشان را انجام میدهند. هر جور دلشان میخواهد بدون ترس از چاقی میخورند. اصلا نگران پیدا نکردن لباس دلخواهشان نیستند .همیشه خوش پوش و خوش تیپ و خوش استایل هستند .چهره آنها زیباتر و جوانتر از سنشان به نظر میرسد. و در تمام لحظات زندگی در حال لذت بردن از نعمات بی نهایت خداوند هستند و شاد و خوشحال هستند .کمتر بیمار میشوند و تر و فرز هستند .
• مزایای لاغر شدن را در زندگی خود بنویسید به این صورت که اگر لاغر شوم
من حتما لاغر میشوم چون وقتی لاغر شوم اعتماد به نفسم بالاتر میرود
من حتما لاغر میشوم چون وقتی لاغر میشوم صورتم زیباتر میشود
من حتما لاغر میشوم چون وقتی لاغر میشوم چابکتر میشوم
من حتما لاغر تر میشوم چون وقتی لاغرتر میشوم خودم را بی اندازه دوست دارم و از انجام تمام کارهایم لذت میبرم از دیدن خودم از عکس گرفتن از ارتباط گرفتن با دیگران بسیار لذت بیشتری میبرم .
من حتما لاغر میشوم چون وقتی لاغر هستم لباسهای زیبایی میتوانم بخرم و تیپهای مورد علاقه ام را به راحتی میتوانم داشته باشم و خوش استایل و شیکتر باشم .
خدای عزیزم از تو سپاسگزارم که مرا یاری میکنی تا درست عمل کنم و لاغری را در آغوش بگیرم .
استاد ممنونم برای تلاشهای شما ،پاینده باشید
الهی به امید تو
سلام و تشکر از فایل بسیار زیبا و آموزنده و دلنشین شما استاد گرامی وامادر باره بیزاری از چاقی :آنقدر زیاد بود که احساس ناتوانی در برابر لاغر شدن داشتم وبخاطر همین ترس از غذاهایی که بیشترشان به غلط چاق کننده بودند منو چاقتر میکردومن هر روز متنفرتر میشدم ازش طوری که اگه کسی به علت بیماری لاغر شده بود آرزو میکردم بیماریش رو بگیرم تا لاغر بشم واین بیزاری از چاقی روی تمام مسائل زندگیم اثر گذاشته بود و به زور و مجبوری به جشن ودورهمی های دوستانه میرفتم در انتخاب لباس هم که نگو رنگ و مدل وبفیه…….به لطف خدا از وقتی که با سایت شما آشنا شدم و به این مرحله رسیدم مسئولیت چاقی خودم رو پذیرفتم وباجسم خودم کنار اومدم وخیلی راحت تو آینه با همدیگه صحبت ودرد دل میکنم و به اش قول دادم تا با کمک خودش به تناسب اندام برسیم وحس ذوق و شوق اون لحظه را با تمام وجودم حس میکنم واحساس آرامش بیشتری در من ایجاد میشه زیرا که چاقی ام رو پذیرفتم وباجسم تعهد کردم برای بهبودیش ومثل ابتدای خلقتش که متناسب بودیم به تناسب اندام میرسیم متناسب شدن لاغر شدن آسانترین کار دنیا است وبا جان ودل پذیرفتنش وبا لذت تمام برای رسیدن به اش آنچه را که میآموزم عمل میکنم و به آنچه بدنم میگوید گوش میدم هر وقت سوخت خواست به اش سوخت میرسونم و به دنبال کارهای روزمره خودم میرم دیگه دغدغه برای اینکه چی بخورم رو ندارم وراحت شدم و اینارو مدیون زحمتهای شما استاد بزرگوار هستم چون ذهن منو افکار منو خیلی خیلی نسبت به دید غذا ها عوض کردید وامیدوارم بتونم این حس واشتیاق رو تا رسیدن به تناسب اندام حفظ کنم دیدگاه منو به غذاها کاملآ عوض کردید دیگه از خوردنشون نمیترسم وولع هم ندارم موقع لازمه میخورم ممنونم وسپاس از سایت خوبتون ان شاالله که در پناه خدا همیشه سلامت و موفق باشید یاحق
نفرت از چاقی زمانی که به نگاه های دیگران فکر میکنم بیشتر می شود
نفرت از چاقی وقتی که به تلاشهایی بی نتیجه خود در گذشته فکر میکنم بیشتر می شود
نفرت از چاقی زمانیکه لباس در تنم خوب و زیبا دیده نمی شود بیشتر می شود
اما اتفاقی که امروز برای من در مراسمی که شرکت کرده بودم اتفاق افتاد این بود که من در خانم ها کاملا واضح نفرت از چاقی را دیدم زمانی که برای ناهار فقط چند قاشق برنج می خورند اما سالاد خودشون رو با چه حرص و ولعی خوردند و من همش به این فکر می کردم که چقدر همه از چاقی بیزارند و فکر می کنند که مقصر چاقی خودشون چیزی بیرونی مثل برنج یا دگر غذاهاست
اما من از رفتار خودم راضی بودم چون به دلیل گرسنگی با آرامش مقداری از غذای خودم رو خوردم اما برای سالاد سیر بودم نخوردم بعد ناهار برای پذیرایی خرما و حلوا چند جور شیرینی آوردن ولی من میل نداشتم اصلا بهشون نگاه نکردم و این برام خیلی جالب بود چون قبلاً اصلا از خرما و حلوا نمی گذشتم و گاهی به خاطر ناراحت نشدن میزبان برمی داشتم اما این بار اصلا برام مهم نبود.
حالا میرسیم به مزایای لاغری در اطرافیان، مثلا خواهرم به دلیل تناسب اندام هر لباسی بپوشد به تنش قشنگ دیده میشه یا همسرم بدون هیچ ترسی هر موقع حتی ممکنه شب از خواب بیدار بشه و گرسنه باشه یه چیزی بخوره
حالا مزایای لاغری برای من میتونم بدون نگرانی لباسهای رنگ شاد بپوشتم اعتماد بنفس بیشتری داشته باشم راه رفتن نشستن و بلند شدنم به راحتی هست دیگه کمر درد نخواهم داشت
بنام خالق زیبایها
سلام خدمت استاد وتمام دوستان هم مسیرم
خداوندم را سپاسگزارم که بعد از مدتی دوری از اینترنت دوباره وارد سایت شدم و سپاسگزار خداوندم بابت وجود اینترنت که ما میتونیم این همه آگاهی را باهاش بدست بیاریم
گام دهم متنفر از چاقی
*من در هنگام خرید لباس از چاقیم متنفر میشدم
*هنگام رفتن از سر بلندی و پله از چاقی متنفرمیشدم
*موقع شرکت در مهمانی و مراسمات از چاقی متنفر میشدم
*موقع ورزش کردن واینکه نمیتونستم مثل قبلم ورزش کنم
*موقع رفتن جلو آینه
*موقعی که همسر و پسرم چاقیمو بهم گوشزد میکردن
*موقع دوش گرفتن وخیلی موارد دیگه که این مانع را در ذهنم بیشتر و بیشتر میکرد ومن چاقتر میشدم ولاغری را ناممکتر میکرد برام ولی شکرخدا با آگاهیهای استاد این مانع بزرگ را از سر راه مسیر زیبای لاغری بر می دارم
مزایای لاغری
من با لاغر ی میتونم مثل خواهرم به راحتی برم خرید کلی بگردم ولباس مورد علاقه ام را پیدا کنم
با لاغری میتونم به راحتی ازسربلندی و پله ها برم بالا کوهنوردی کنم
با لاغری اعتماد بنفسم بالا می ره وبا شادی در مراسمات شرکت میکنم
با لاغری سلامتی بیشتری دارم
با لاغری جوانتر وسر حال تر هستم
با لاغری مهربانتر آرامتر میشوم
با لاغری همسر و پسرم هم خوشحال میشوند
با لاغری راحتتر نفس می کشم
با لاغری بهتر میتونم به کارام وبه بچه هام وخودم برسم
با لاِغری کمردرد وزانو دردم خوب میشه
با لاغری بیشتر خودمو دوست دارم وبه خودم عشق میورزم
خدایا شکرت که در مسیر لاغری هستم واز پروردگار نمیخوام که در این مسیر استقامت داشته باشم تا به تناسب اندام برسم
ممنون از استاد عزیزم وتمام دوستان کامنت های تاثیر گزارشون
موفق باشید
به نام عشقِ زیبای وجودم❤️❤️❤️
سلام به عاشقان لاغری.
گام دهم:توقف بیزاری ازچاقی.
بعدازآگاهی هایی که درفایل این قسمت بدست آوردم، واقعاًنفرتم درموردچاقی خیلی کمترشد.
باتوجه به این آگاهی من حواسمو جمع میکنم که ازاین به بعددرموقع خوردن وخوابیدن وهرکاری به آن حسِ لاغری بدهم وبه چاقی توجهی نکنم.
چون وقتی من مثلاًدرموقع خوردن باحسِ بدونفرت به چاقیم توجه کنم،آن حسی روکه ازتوجه کردن به چاقی بوجودمی آورم میدهم به خداوندو خداهم برای تجربه کردنِ آن حس منو چاق وچاقترمیکنه.
پس حواسموجمع میکنم وتمرین میکنم که باحسِ لذت وشادی به لاغری توجه کنم واین تمرین رومرتب تکرار میکنم تاخدابه خاطرِتجربهٔ حسِ شادی ولذت لاغری روواردِجسم وزندگیم کنه وباتکرارِاین حس فرمولهای لاغری درمن ساخته میشه ومغزم دستورات لاغرکننده صادرمیکنه و باتغییررفتارم براحتی جسمم لاغرمیشود ومن هربارباشادی واشتیاق آن رابیشتردروجودم گسترش میدهم.
خداونداعاشقانه شاکرم که تومراهرلحظه احساس میکنی وعاشقانه عاشقم هستی. ❤️❤️❤️
امیدوارم که این آگاهی همانطورکه به من کمک کرددرحس کردنِ لاغری به دوستانِ هم مسیرم هم کمک کندتاصحبتهای استادآگاهمون روبهتردرک کنندوباکنارگذاشتنِ حسِ نفرت ازچاقی وتوجه کردن به لاغری باحسِ شادی واشتیاق رشدِ لاغری رادرخودشان بیشترکنندومحکمترادامه دهند.
میدانید دوستان حسِ سبک وآرامش ازخصلتهای ذاتیِ روحِ ماست.پس وقتی دراین مسیراحساسِ سبکی وآرامش میکنیم یعنی باروحمان هماهنگ هستیم واین خیلی لذت بخشه که مابااین نشانه بفهمیم که درمسیر درست حرکت میکنیم.
لاغری یعنی سبکی. لذت. اشتیاق. شادی. عشق. آزادی. قدرت. امید. حرکت. توانمندی. اعتمادبه نفس. ولذت بردن ازبودنمان وتجربهٔ زیباییها.
لاغری عشقِ من است ومن ایمان دارم که براحتی وبالذت وشادی آنرادروجودم خلق میکنم.
ربناسپاسگزارم ومشتاقانه ادامه میدهم.
سلام خانم ستوده دوست عزیز
خوشحال هستنتواین مسیر دوستانی که وارد میشن درزمان کم اطلاعات خوبی رو به دست اوردن برای شما دوست خوب اروزیی داشتن جسم متناسب دارم ازابنکه یا دوست هم سن خودمدرابن مسیر با هم هستیم خیلی خوسحال هستم که خودم تنهانیستم
افرادی هم سن من وشما کمتر در رفع مشکل اضافه وزن خودشون تلاش دارن به سکل اجبار دیگه فبول کردن که نمیشه لاغر بسن درابن مسیرهستید به شما تبرک مبگم درادامه وزن هم سبک خواهید کرد برای من این اتفاق خواب اافتاد هنوزخیلی تا رسیدن به هدفم راه دارم ولی همبن کم شدن وزن اون با ذهن درستی مسبر رو به من که نشون داده موفق سربلند باشی
من ارمسیر وا حساسهای که در بودن و ادامه دادن به من رسیده چنان شوق علاقه اشتیاق و انکیره به زندگی من بخشبده که دیگه طولانی شدن مسیر رو خوبی این مسیر میدونمکه در بودن ادامه دادن اگاهی که به من رسیده افکار رو به سمت تلاش وایده جدید برای ادامه زندگی تو ذهنم قرار گرفته
خدا پشت پنا هتون یا حق حق نگه دارتون
سلام صالحه جان🌺
از لطف و محبت شما دوست هم سن و هم مسیرم بینهایت سپاسگزارم
و بسیار خوشحالم که هم مسیرِ بانویی خوش قلب و پُر انگیزه چون شما هستم
امیدوارم در این مسیر لذت بخش به زیبایی بدرخشی و شگفتی ساز شویدو عالی ترین چشم روشنی ها را از خالق جانم دریافت کنید❤️🤗
سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه
من تمرینی که برای توقف بیزاری از چاقی یا فقر یا بیماری و… انجام دادم البته بعد کلی تحقیق و پژوهش در زمینه اعتماد به نفس اینه که
اومدم دستاوردها مثل ثروت . سلامتی . تناسب اندام و.. رو از ارزشمندیم جدا کردم و به خودم گفتم همین که خداوند منو انسان آفرید وقدرت خلق خواسته هام رو دارم ارزشمندم .
و این ارزشمندیم ربطی به چاقی لاغری فقر وثروت و…. نداره
و این نگرشم باعث شد که اوایل که کسی بهم حرفی میزد باخودم میگفتم چاقی دستاورد منه چه ربطی به ارزشمتدیم داره پس به طرف مقابلم جوابی نمیدم .
بعد مدتی که جوابی نمیدادم . دیگه انسانهای حاشیه گر از اطرافم اتوماتیک وار کم شدند وکمتر اونها رو ملاقات میکنم .
تازه آنقدر آرامش دارم که وصف ناشدنی است
خوب چاقم دستاورد منه . روش کار میکنم دستاوردم رو درست میکنم اتفاقی نیافتاده . ارزشمتدیم که قدرت خلق کنندگی هست که خدا بهم داده سرجاشه .
من چاقم درستش میکنم و تونستم با چاقیم دوست بشم .
و جالبه از این زمان به بعد انسانهای متناسب دور آدم بیشتر میشه و چقدر دوست دارند با من باشند .
و چقدر من میتونم از دوستی با اونها الگو بگیرم .
تازه
اگر من دستاوردم رو به ارزشمندیم ربط میدادم خوب من چاق بودم پس احساس بی ارزشی میکردم و فردی که احساس بی ارزشی بکنه طبق قانون جذب با افرادی هم فرکانس و همنشین میشه که اونها هم احساس بی ارزشی میکنن.
واینگونه افراد معمولا ایراد می گیرند . سرزنش میکنن . تحقیر میکنند و….
دقت کنم که من نمیگم بی ارزش . میگم احساس بی ارزشی کردن .
چون همه ما انسانها با ارزشیم چون قدرت خلق کنندگی داریم . اما عده ای این رو درک نمیکنند ومتاسفانه در مدار احساس بی ارزشی کردن قرار میگیرند .و جهان اونها رو به سمت هم هدایت میکنه .
البته برای تغییر دستاوردها یکی از راهها توجه به مزایای لاغری هست که حس خوبی بهم میده .
البته من خودم به شخصه هم نوشتاریش رو انجام میدم و هم عملی رو .
اصلا تمرینی که عملی نداشته باشه مثل مکانیکی هست که فقط از استادش یادمیگیره ومینویسه یا یک آرایشگر .
وقتی خواهرم خونه ما زنگ میزنه که امیر رو میفرستم یه کم بادمجان دارین بهم بدین . تا تلفنش قطع نشده امیرجانم خونه ماست . چابک و فرز .
یا صف نانوایی متناسبها میتونن راحت وایستان تا نوبتشون بشه .
بازار برای خرید متناسبها راحت میتونن واسه لباس دلخواهشان ساعتها تو بازار بگردن .
مسافرتها و ایرانگردی راحت هستند تصورکن رفتار فرد متناسبها با چاق ها رو در گشتن در تخت جمشید .
تو تابستون رنکهای روشن راحت مینونیم بپوشم .
فرد متناسب جوانتر به نظر میاد . سالم تر هست .
داخل ماشین یا تاکسی احساس راحتی میکند .
فرد متناسب میتونه رقصش در عروسی ها زیباتر هست .
راحت تر بالای درخت میره ومیوه میکنه .
چون خودمان باغ داریم و بعضی درختها رو باید بالای درخت بریم .ومیوه رو بکنیم .
فرد متناسب راحت میتونه پله های خونه رو بالا بره.
فرد متناسب میتونه خواب راحتی داشته باشه .
پریودی بهتری داشته باشه . اینقدر از گرما فراری نیست
از غذا خوردن نمی ترسه وخودش رو محدود نمیکنه .
هزاران مزایای دیگر .
“ به نام ” الله “ یکتا معبود عالم ”
درود به همراهان دوست داشتنی و استاد عزیز ؛
گام دهم : توقف نفرت از چاقی ؛
پروردگارا ، از تو ممنون و سپاسگزارم که امروز ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ به من کمک کردی تا بتوانم گام دهم را بر دارم ، خدایا شکرت.
نفرت از چاقی باعث لاغری نمی شود بلکه باعث افزایش احساس ناتوانی برای لاغر شدن در ما می شود و این احساس در نهایت سبب چاق تر شدن ما می شود .
پذیرفتن و آشتی کردن با چاقی فقط مربوط به کنار آمدن با شرایط فعلی جسم خود نیست بلکه شامل بخشیدن و آشتی کردن با تمام افرادی که آنها را مقصر چاقی خود می دانیم و همچنین آنهایی که به واسطه ی صحبت کردن درباره ی چاقی باعث رنجش ما شده بودند ، می باشد.
با پذیرفتن چاقی خود و آشتی کردن با آنهایی که باعث ایجاد نفرت از آنها در خود شده ایم ، احساس آرامش بیشتری در ما ایجاد می شود .
احساس آرامش باعث تقویت توانایی تغییر شرایط در ما می شود .
** نفرت به معنای نخواستن است و نخواستن تاکید بر وجود داشتن است .
** آنچه مورد تاکید و تایید ما باشد در ذهن ناخودآگاه ما به عنوان موضوع مورد علاقه ی ما ثبت و ذخیره می شود.
** ذهن ناخودآگاه همواره تلاش می کند تا موضوعات مورد علاقه ی ما را گسترش و توسعه دهد.
نفرت از چاقی ، چاقی بیشتری وارد زندگی ما خواهد کرد .
نفرت از بی پولی ، بی پولی و شرایط سخت تری را به زندگی ما دعوت می کند.
نفرت از رفتار دیگران ، رفتارهای نفرت انگیز بیشتری را به سمت ما جذب می کند.
نفرت از هر موضوعی ، سهم بیشتری از آن موضوع را وارد تجربه ی زندگی ما خواهد کرد.
نکته : نفرت از چاقی به عنوان مانعی بزرگ در مسیر متناسب شدن است.
به اندازه ای که فرد از چاقی خود نفرت داشته باشد در عین حالی که در سطح فکر فرد او از چاقی و چاق تر شدن نفرت دارد اما برای مغز او نفرت به معنای علاقه به چاق تر شدن است و دلیل واضح این ادعا روند چاق شدن افرادی است که سال هاست از چاقی نفرت دارند و خیلی تلاش کرده اند که لاغر شوند اما در نهایت آنها چاق تر شده اند و این دلیل اثبات می کند که :
قدرت نفرت در چاق شدن خیلی بیشتر از قدرت تصمیم گیری برای لاغری است.
ما همان طور که پذیرفته ایم که شرایط به وجود آمده توسط خود ما به وجود آمده است باید سعی کنیم خود را از زیر سلطه ی چاقی که مهمان ناخوانده یا شرایط گذرا یا وضعیت ناپایدار می باشد خارج کرده و خود بر هر چیزی من جمله تناسب و لاغری مسلط شویم .
“ یا حق ”
“ به نام خداوند بخشنده ی مهربان ”
سلام و درود به همگی ؛
گام دهم : توقف نفرت از چاقی ؛
پروردگار عزیزم ،خدای خوبم از تو می خواهم که مرا از نا امیدی و پریشانی برهانی تا بتوانم این مسیر را تا به آخر و رسیدن به تناسب اندام ادامه بدهم.
دیروز عصر با زن برادرم برای خرید مانتو و شلوار و … به بازار رفتیم .من از زمانی که در این مسیر هستم مانتو و شلوار نخریدم .من که از اواسط مرداد ماه پارسال در مسیر لاغری با ذهن هستم و نزدیک به هفت ماه است که مستمر در دوره ی رایگان مسیر لاغری من صد گام و دوازده گام لاغری با ذهن شرکت کرده ام و در مسیر هستم این اواخر احساس می کردم که روند لاغری جسم من هم شروع شده است و خوشحال بودم تا اینکه دیروز در هنگام خرید مانتو و به خصوص شلوار متوجه شدم که ای دل غافل من که همون سایز و همون اندازه ام و هیچ تغییری نکردم پس چرا احساس لاغری داشتم؟! نکنه همه اش تلقین و دروغه ؟! پس این حال خوب و آرامش چی میگه ؟! دو عدد مانتو پرو کردم که دومی را با سایز ۵۲ خریدم اما وقتی که خواستم شلوار بخرم نزدیک به ۲۰ یا ۲۵ عدد شلوار پرو کردم که همه ی آنها از قسمت بالای زانو بالاتر نمی رفت و تنگ بود ولی در آخر باز از همان جنس شلوار قبلی که داشتم که حالت کش مانند دارد خریدم با سایز ۵۲ .در یکی از مغازه ها که فروشنده تعداد زیادی شلوار به من داد که پرو کنم یکی از فروشنده ها گفت از امشب دیگه رژیم بگیر لاغر بشی ، من چیزی نگفتم و واکنشی نشان ندادم و با خودم گفتم من در حال آموزش لاغری با ذهن هستم. زن برادرم که از اینکه روش لاغری با ذهن کار می کنم خبر دارد در جواب آن خانم گفت که خودش داره رژیم می گیره.باز همان خانم گفت که سیاه دانه با عسل بخور دو ماهه آب میشی ،باز چیزی نگفتم و در دل خودم گفتم این ها که بی فایده است و قبلا امتحان کردم و نتیجه ی چندانی نگرفتم .با اینکه ناراحت بودم ولی سعی کردم حال خودم را بهتر کنم و به خودم امیدواری بدم که من هم لاغر می شوم و خیلی راحت تر و شادتر خرید می کنم .درسته که از خرید شلوار به خصوص با این هوای گرم در داخل اتاق پرو اذیت شدم و انقدر عرق ریختم که خیس آب شدم اما مثل قبلا اعصاب خودم را داغون نکردم و به حرف و نگاه های اطرافیان توجه نکردم. شب خواهر بزرگم گفت مریم بیا مدتی رژیم بگیر بعد روی ذهنت کار کن ولی من دیگر به هیچ روشی باور و ایمان ندارم جز همین روش لاغری با ذهن ،چون کمه کم احساس بد چاق بودن را دیگر در خودم ندارم و این حالت گذرا و ناخوانده مانند قبلا روی اعصاب و روانم نیست و حال بهتری دارم اما با این وجود دیروز در بخشی از خریدم احساس خوبی نداشتم و نا امید شدم هر چند سعی کردم در این حالت باقی نمانم.استاد از شما یک سوال دارم : با وجود اینکه من در مسیر هستم و خیلی از باورهای چاق کننده ی خودم را متوجه شده ام و احساس من نسبت به گذشته بهتر شده است و تغییراتی در رفتار و عادت های خود می بینم پس چرا از نظر جسمی تغییری نکرده ام ؟! چرا این اواخر به شدت کمر درد دارم ؟! من از اول اردیبهشت ماه دیگر روی ترازو نرفته ام و خودم را وزن نکرده ام و با خودم عهد کردم تا زمانی که لاغری به شکل واضح و روشن در جسمم نمایان نشود روی ترازو نخواهم رفت به همین خاطر نمیدانم چند کیلو هستم ؟ آیا وزن کم کرده ام یا نه ؟! هر چند خودم احساس می کردم که جمع و جور شده ام .نمیدانم چه باوری در ذهن من وجود دارد که مانع تناسب و لاغری من شده است ؟! این اواخر فکر می کردم که شاید دوره های رایگان بیشتر از این کارایی ندارند و باید در دوره ی ورود به سرزمین لاغرها شرکت کنم تا نتیجه ی بهتری بگیرم ولی من فعلا مقدور نیست که این دوره را خریداری کنم .اما دوستانی هم هستند که با همین دوره های رایگان نتایج خیلی خوبی گرفته اند و متناسب شده اند. پس مانع و مشکل من چیست ؟!
سلام دوست عزیز
من خودم فردی هستم که با دوره رایگان تونستم ۱۴ کیلو وزن کم کنم .
منم یکسال رها کرده بودم و دنبال روشهای دیگه باز رفتم اما دوباره برگشتم و تو مسیر موندم .
من خودم وقتی دچار این یاس ها وسط دوره میشدم بلافاصله تصاویر و فیلم شگفت انگیزان رو میدیدم و مرتب به خودم میگفتم ببین میشه . ببین چقدر می ارزه این استقامت وکم نیاوردن . ببین چقدر راحته یه مدت بدون اینکه از اون کارهای بیهوده مثل رژیم و…. انجام بدیم روی باورهامون کار میکنیم بعد عمری راحتیم .
دوست عزیزم من به شدت از طرف خواهرم و دوستم مورد انتقاد قرارمیگرفتم بهم میگفتند تو از ناحیه پایین کمر به شدت بدجوری چاقی و هر کی از پشت تو رو ببینه فکر بد میکنه .
فروشنده به منی که دختر مجرد بودم میگفت بارداری؟
من فقط خودم به خودم میگفتم ادامه بده .
این دوستان نتیجه گرفتند منم میگیرم .
بعد عزیزم تمرینات رو عملی انجام بده .
مثلا من کرونا گرفته بودم بین مرگ و زندگی .
خدا شاهده وقتی وارد مطب دکتر میشدم دکتر با من در مورد بیماریم صحبت میکرد من تو دلم میگفتم اون که کارش تحرک نداره . پشت صندلی میشیته . ماشین هم که داره ونیاز نیست مثل من تو گرما توصف تاکسی وایسته . وضعیت مالیش خوبه پس غذاهای رنگارنگ هم میتونه بخوره بعد چقدر خوب متناسبه .مثل دکتر مهدوی عمران توشهرمان .
دندانپزشکی میرفتم دکتر دندان منو داشت رسیدگی میکرد من میگفتم چقدر خوبه متناسبه کارش اینطوریه درآمدش اونطوری و… چقدر متناسبه .
چون من باورم این بود افراد پولدار خواه ناخواه چاقن وقتی خودم شاغل شدم از درآمد صفر ماهیانه به ماهی مثلا یک تومان رسیدم روند چاقیم شروع شد ..بعد تو دلم تو اتاق دندانپزشک میگفتم نگاه اونکه حداقل ماهی صدتومان درآمد داره پس چرا متناسبه .
یا بانک یا دارایی و..همین ها رو مرتب به خودم میگفتم .
کاش صفحه ای بود تو سایت که بچه های این دوره تمرینات عملی برای نقض باورهاشون پیدا میکردن و اجباری بود بنویسند .
اینطوری فقط ویس گوش بدی و یه تمرین در حد نیم ساعت جواب میده اما طول میکشه . ولی عزیزم بهت قول میدم هر جامیری اینها رو به خودت یادآوری کن و سریع تو گوشیت سر فرصت بنویس و آخر شب بهش نگاه کن .
من برای همین تمرینات عملی دفتر دارم .
بهت قول میدم سه ماهه تغییرات رو می بینی .
چطوری میریم مانتو میگیریم حواسمون به فروشگاهها هست ودقت میکنیم همینو برای لاغری انجام بده .
عاشق همه بچه های این سایتم که برای بهبود شخصیت خودشان آگاهانه قدم بر میدارن .
امیدوارم کامنتم بهت برسه چون من جیمیل جدیدم رو سایت قبول نمیکنه .
“ به نام الله یکتا پروردگارم”
سلام دوست عزیز و هم مسیر من.
از این که به سوال و درگیری ذهنی من پاسخ دادید بسیار سپاسگزار و ممنونم.مدتی است که از سایت فاصله گرفته ام اما هر چیزی که تا به حال از این سایت خوب یاد گرفته ام بارها و بارها با خودم تکرار می کنم.هر چقدر اطرافیان به من می گویند و اصرار می کنند که رژیم بگیر ، ورزش کن ،فلان چیز رو بخور ،فلان چیز رو نخور به هیچ وجه گوش نمی دهم و به تنها روشی که اطمینان و باور دارم همین روش است .از شما دوست گرامی که در طول دوره هم از نوشته های شما لذت می بردم و استفاده می کردم تشکر می کنم که تجربیات با ارزش خود را در اختیار من هم قرار دادید .انشاالله من هم مانند شما نتیجه ی دلخواهم را بگیرم .
شما را به خدا می سپارم .
“ یا حق ”
بنام خداوندمهربان و پروردگارعالمیان
سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن
۱۲جلسه لاغری باذهن (قسمت دهم)
توقف نفرت از چاقی
داشتن تنفراز چاق شدن سبب لاغریمان نخواهد شد
فقط سبب بیشتر شدن حس ناتوانیمان برای لاغریمان می شود و این حس در آخر باعث چاق تر شدنمان می شود
از کودکی تا به این سال که نزدیک به پنجاه سال و اندی می شود با چاقی طی شد و در همه اون سالها سعی وتلاش من برای لاغر شدنم بدون نتیجه بود
هر قدر که کوشش کردن در لاغری بیشتر می شد کمتر نتیجه می گرفتم ونفرت ازچاقی شدن در من زیادتر می شد
تنفر داشتن از چاقی ام باعث متنفر شدن از خودم شده بود حتی از خانواده ام که اونها را مقصر چاقیم میدانستم از اونهاهم متنفربودم
نفرت از چاقی ام باعث متنفر شدن از تمام آدمهایی که در مورد چاقی ام حرف می زدند شده بود
نفرت از چاقی همه جنبه های زندگیم رو تحتتأثیر قرار داده بود و باعث شده بود از زندگی خودم بی زار باشم
اینقدر چاقی در ما اثر گذاشته بود وقتی کسی از یک بیماری لاغر شده بود خیل ها دوست داشتن که مثل اون بابیماری به لاغری خودشان برسند ولی من همیشه از خدا میخواستم که لاغر بشم باسلامتی.
ولی ماها که چاق هستیم دیگه هیچ راه علاجی برای خودمان نمی دیدیم و همیشه میخواستیم از لاغر شدنمان لذت ببریم اون هم به هر صورت که بود و توهر شرایطی.
وقتی همسرم یا هر کسی بهم میگفتن که پاشو این کار رو بکن یا اون کار روبکن کمی لاغر شو. هم از اون هاوهم ازچاقی خودم بیشتر متنفر می شدم
من هم به لطف خدا از وقتی که در این مسیرزیباقرارگرفتم به مهم بودن پذیرش مشکلات برای رو به رو شدن و گذشتن از اون ها پی بردم استاد مشکل من هم از چاقی بود و پنجاه و شش سال ازاون می گذشت ولی من هم اون را نپذیرفته بودم و همانطور با چاقی در حال جنگ بودم و از چاقی ام متنفر بودم
وازدیدن خودم دراینه ودرعکسهابی زار بودم
وقتی بخواهی با چاقی صلح کنی کار دشوار وغیره ممکن خواهد بود چون که چاقیمان را تقصیرکار،همه ناکامی ها و رنجهای زندگیمان می دانستیم و صلح کردن با اون کار راحتی نبود
اما چون که خیلی سالها برای لاغریمان کوشش کرده بودیم ونتیجه ای حاصل نشده بود.
حالا با بودن دراین سایت و گوش کردن به فایل های آموزشی متوجه شدیم که باید با چاقیمان صلح کنیم و از دردوستی وارد شویم و در وضعیت مان تغییراتی بوجود آوریم
پذیرش و صلح کردن با چاقیمان تنها ارتباط با کنار آمدن با شرایط فعلی جسممان نبود و شامل بخشیدن و صلح کردن با همه کسانی بود که اون ها رو مقصر چاقیمان میدانستیم و همینطور اونهایی که بخاطر حرف هایی که در مورد چاقی مان سبب رنجش مان شده بودند هم می شد
و امروز متوجه می شویم که هر چه قدر زیادتر وضعیت جسممان را می پذیریم و از اون هایی که فکر میکردیم سبب بوجود آمدن چاقیمان شده اند صلح می کنیم حس آرامش زیادتری در ما بوجود می آورد. این حس آرامش سبب توانایی بیشتر در تغییر شرایط مان می شود و روز به روز حس توانایی لاغر شدن را در ما بوجود می آورد و امیدواری بیشتری در ما بوجود می آورد
ذوق و شوق و اشتیاق مان برای آموزش دیدن لاغری باذهن و عملکردن به اون چیزی که می اموزیم زیادتر می شود و از اون لحاظ که جسممان هنوز چاقه ولی از لحاظ ذهنیمان حس سبکی و لاغر شدن پیدا می کند
لذت حس لاغری ما را برای ادامه دادنمان و ماندنمان در این شرایط ذهنیمان تشویق می کند
نتیجه استمرارداشتن در این مسیر زیبای لاغری باذهن نه فقط ذهنمان ازنفرت ازچاقی راکم می کند بلکه ذوق و دوستی با لاغری رادرذهنمان بیشتر گسترش میدهد تا جایی که این تغییر ذهنیمان در جسممان آشکار می شود و وضعیت چاقیمان آغاز به تغییر کردن و لاغر شدنمان شروع می شود و با لطف و عنایت خداوندمهربان ادامه دار خواهد بود ان شاءالله.
ما در این مسیر لاغری باذهن می اموزیم که هر چه قدر زیادتر از چاقی یا هر موضوعی که مورد رضایتمان نباشد و نفرت داشته باشیم نه فقط سبب بهتر شدن شرایط مان نخواهد بود بلکه سبب بیشتر شدن اون موضوع در همه جنبه های زندگیمان خواهد بود
تنفر داشتن از هرچیزی یعنی به این معنی است که ما تایید و تاکید می کنیم که اون را می خواهیم هر چقدر بیشتر از چیزی متنفر باشیم در ذهن ناخوداگاهمان توجه وتمرکزمان زیادتر به اون موضوع بوجود می آوریم و تمرکز داشتن به هر چیزی سبب زیادتر شدن اون خواهد بود
تنفر داشتن یعنی من اون را نمیخواهم و نخواستن یعنی تایید به خواستن اون می شود
اون چیزی که مورد قبول ما نباشد در ذهن ناخوداگاهمان مثل چیزی که مورد علاقه مان است ثبت و ذخیره می شود
ذهن ناخوداگاهمان همیشه سعی می کند اون چیزی که مورد علاقه مان است رابیشتر و زیادتر کند
به همین خاطر است که خیلی چیزهای بیشتری در زندگیمان وجود دارد که سالها خواسته ورضایتمان نیستند وخیلی وقتها در مورد آن با دیگران حرف زدیم وگفتم که اون چیز سبب رنج و آزارمان شده وما نمی خواهیم ولی همیشه در زندگیمان هستند و سبب رنج و نفرتمان از خودشان می شوند
این فرمول اثر گذار را در جنبههای گوناگون زندگیمان می تونیم مشاهده کنیم خیلی مواقع شده که از رفتار همسرمان خانواده اش يا عده دیگری ناراحت شدیم هر دفعه رفتارهایشان ما را آزار و اذيت کرده ونفرت مانرا شدیدتر کردند
واین بیشتر شدن تنفر در ما اینقدر زیاد شده که تحمل اون رو نداشتیم و به دیگران بیان کردیم همیشه برای افراد در مورد رفتار ناپسند و ناراحت کننده اون ها حرف زدیم وگفتیم که از اون ها متنفریم
نتیجه متنفر شدنمان نه فقط سبب خوب شدن شرایط مان نشده بلکه باعث شده که رفتارهایشان هر دفعه به صورت بیشتری سبب رنجشمان شدند وما هر دفعه به این موضوع فکر کردیم که چرا اون ها فقط با ما این رفتاررا دارند واین حق ما نیست که اینطوری بامارفتاربشه
ماهر قدر از این شرایط که سبب رنجش و ناراحتیمان شده خیلی نفرت کنیم، ذهن ناخوداگاهمان این تنفر و عصبانیتمان راعشق و علاقه مان به اون موضوع می داند وهمیشه سعی می کند از اون چیز زیادتر در زندگیمان باشد
این جهان هستی پاسخ فرکانس های ذهن ناخوداگاهمان را به صورت همزمانی های هوشمندانه می دهد .
ما را در شرایطی قرار می دهد که از اون رفتارهاو تجربه های زیادتر به زندگیمان وارد کند
این روش عملکرد جهان هستی را آشکارا در سلامتی. روابط. کسب و کار ودیگر جنبه های مختلف زندگی ببینیم
تنفراز چاقی =چاقی بیشتر
تنفر از بی پولی =بی پولی و شرایط سخت تر
تنفر از رفتار دیگران =رفتار های نفرت انگیز زیادتر
تنفر از هر موضوعی =بیشتر و زیادتر شدن از اون موضوع
نتیجه آموزشهای ذهنی لاغری اول از تغییرهای حالت های درونی آغاز می شود وروز به روز در جسممان بوجود می آورد
تغییر داشتن فرمانهای مغزیمان برای خوردن موادغذای نتیجه اولیه آموزش ذهنی برای لاغریمان است
ما روز به روز تصمیم هایی می گیریم که قبل از اینکه با این سایت آشنا بشیم نمی توانستیم به راحتی بگیریم درجلسه های قبلی در مورد مانع های لاغرشدن حرف زدیم و مورد های مهمی را بررسی کردیم و برای رفع اون هاراهکارهای خوبی را درنظر گرفتیم
دراین جلسه یکی دیگه از موانع مهم لاغری را بررسی و برای رفع آن اقدام می کنیم
تنفر داشتن از چاقی به صورت مانع بزرگ در مسیر لاغری است
به مقداری که یکی از چاقی خودش نفرت داشته باشد در حالی که در سطح فکر اون از چاقی و چاق تر شدن نفرت دارد ولی برای مغز اون تنفر به معنی علاقه به چاق تر شدن است ودلیل آشکارا به این ادعا چاق تر شدن کسانی است که سال هاست از چاقی خودشان تنفر دارند و خیلی سعی کردند که لاغر شوند ولی در آخر سر اون ها چاق تر شدن واین ثابت می کند که توانایی تنفر داشتن در چاقی خیلی زیادتر از توانایی تصمیم گیری برای لاغرشدن است
در تمام لحظه ها که در زندگیمان چاقیمان را بررسی می کنیم در واقع داریم علاقه خودمان به چاق تر شدنمان را به ذهنمان ثابت می کنیم
ونتیجه این تلاش در علاقه داشتنمان به چاقی باعث شده که مغزمان دستورات منظم تروتداوم بیشتری برای چاقی زیاد تر جسممان را صادر کند
توجه کردن به این نکته وتلاش در برطرف کردن تنفر از چاقی باعث میشه که توجهمان به چاقی کاهش پیدا کند و روز به روز مغزمان دستور های چاق کننده کمتری را صادر کند
وحالا ما با اشتیاق و انگیزه ادامه می دهیم چون راه و مسیرمان درسته چون ذهن هوشمندی داریم و اون را نادرست برنامه ریزی کردیم واز امروز به بعد برنامههای مورد علاقه مان را به مغزمان می دهیم ودر مسیر سلامتی. برکت. شادی. تناسب اندام. حال خوب داشتن وثروت.
این کارهاراکه انجام می دهیم ساختن همین مسیر هستش
من دراین مسیر اینقدر آرام تغییر کردم که خودم هم متوجه نشدم واگه کسی ازم سؤال کنه که چکار کردی واقعآ نمی دانم که چه بگویم.
من فقط به فرمانهای مغزیم گوش کردم و انجام دادم. ترسهایم کم شد افکارم عوض شدند مسئولیتم راپذیرفتم استرس واضطرابهام کمتر شد و این کاهش استرس واضطراب =آرام شدن.مهربان شدن. ثابت نکردن چیزی به کسی. توجیه نکردن خودم. ولذت بردن ازاین مسیر زیبا
من همیشه خوردنهایم را باعث چاقیم میدانستم مثل نان. برنج. سیب زمینی. وشیرینیجات و خدا را شکر که با بودن دراین مسیرزیبا خیلی زیاد رفع شدن دیگه نه از خوردن شیرینی ترس دارم نه از نان و برنج.
دیگه ترسهام ریخته ومن هميشه به اندازه می خورم وازخوردنم لذت می برم خدایا شکرت
من همیشه با هر موضوعی حس ترس و چاقی داشتم ولی الان توانایی وانتخاب ولذت دارم
وامروز این حق رو به خودم می دهم که هر چیزی که مورد علاقه ام است رو انتخاب کنم چون بدن من هیچ فرقی بادیگران ندارد
ومن راه درستم را پیداکردم چون من دیگر ولع خوردن ندارم و اون چیزی را که دوست دارم به اندازه می خورم وخیلی راحت هستم
من چندسال بود که نه لباس خریده بودم نه خیاط رفته بودم اصلآ بازار نمی رفتم چه برسه برای خرید لباس فقط مواقعی که خودم رولاغرمیکردم به خیاط می رفتم تا برايم لباس بدوزد
من همیشه دوست داشتم که لباسهای رنگی بپوشم لباس تیره رودر مجالس عروسی میپوشیدم که لاغرتر دیده بشم.ولی لباسهای راحتیم رنگهای متفاوتی داشتند
ما با ساختن ذهن متناسب و لاغری. اعتماد به نفس مان تقویت می شود وحس قدرت پیدا میکنیم
ذهنمان اینقدر توانایی دارد که اضافه وزنمان رابرطرف کند
همانطور که چاقمان کرده لاغرمان هم می کند به همین راحتی واسونی.
حالا ازمزایای لاغری بگوییم
۱. متناسب باشم خوشحال ترو شادتر خواهم بود
۲. لاغر ترشوم مهربان تروملایمتر می شوم
۳. لباسهای سایزکوچکترورنگارنگ می پوشم
۴. لاغر ترو متناسب شدن=آرامش بیشتر وآسایش زیادتر
۵. متناسب شدن =سلامتی و تندرستی بیشتر
۶. با چاقی خودم صلح می کنم ومی پذیرمش چون اونها زاييده فکر های قبلیمان است
۷. با لاغرشدن حس خوشبختی زیادتر و انرژی بهتر خواهم داشت
۸. اعتماد به نفس و عزت نفسم بالاتر می رود
۹. باورهایم بیشتر می شود
من اطمینان و ایمان دارم که با تنظیم کردن ذهنم برای متناسب شدن و لاغری و توجه کردن به مزایاوفوایدلاغریم به دنیای متناسب شدن و لاغری قدم خواهم گذاشت ودرمتناسب شدن و لاغر شدن لذت دنیا را خواهم برد چون من در این مسیرزیباقرارگرفتم وبهتر از اون این هستش که لاغر شدن آسانترین راحتترین بهترین زیباترین وخوشمزه ترین کاردنیاست
همتون رو به خدای مهربان میسپارم تا نوشتن دیدگاه دیگر
خدایارویاورتان درامان خدا
به نام خدای مهربان.
سلام دوست عزیز از کامنت زیباتون لذت بردم چه زیبا نوشته بودید لاغر شدن مساوی مهربانتر شدن واقعا یکی از باورهای محدود کننده ما اینکه چاقها انسانهای مهربونتری هستند اما الان میخوام عکس این جمله را ثابت کنم اتفاقا لاغرترها مهربانتر هستند دوست داشتنی تر هستند هر چقدر لاغرتر شم مهرباتر میشم. من قبلا وقتی میدیدم یک آدم لاغر مهربونی میکنه خیلی تعجب میکردم انگار که یک کار بعید انجام میده یا خلاف شرع اصلا میگفتم بهش نمیخوره اینهمه مهربون باشه. خب رو چه حسابی من این قضاوتو میکردم رو حساب هیکلش شاید اصلا طرفو نمیشناختم.ولی الان دیگه میدونم لاغرها مهربونتر هستند بیشتر محبت میکنند ادم های لاغر بهتر دیگران را جذب خودشون میکنند آدم های لاغر بیشتر مهر و محبت را در جهان گسترش میدند دلیلش هم اینکه اوناها حس ارزشمندی بیشتری را در وجود خود دارند بخاطر همینم بیشتر این احساس و مهربونی و اعتماد به نفس را گسترش میدهند. خدایا شکرت برای یک آگاهی جدید دیگه
سلام
با دیدن این فایل گذشتم جلو چشمام مرور شد چن روز فیلمهای بررسی رژیمها رو میبینم و اینو قشنگ درک کردم ک چقدر افراد چاق از بدنشون متنفرند چقدر با خودشون بد حرف میزنند چقدر احمقانه است ک در گذشته فکر میکردم این جسم من هس ک بده این جسم من هس ک خودش چاق میشه واقع چرا فکر نمیکردم کمنن این چاقی در خودم ب وحود اوردم یک عمر یاد گرفتم ک ب همه عشق بدم اما خودم چی همیشه تو کتابها میخونم ک باید جلوی اینه با خودمون حرف بزنیم همیشه یجوری از زیرش در میرم
ب گذشتع ک نگا میکنم میبینم چقدر در گذشته با خودم بد بودم در هر لحظه از زندگیم چقدر خودم خودمو تحقیر کردم چقدر با خودم جسمم بد حرف زدم
هر موقعک میرفتم مهمونی عید خرید بارداری زایمان چقدر از خودم بدم میومد حالا میفهمم ک چرا این هنه سال فقط مریص ونریض میشدم
من عشق ب خودم ندادم
من عتشق خودم نبودم
ی مادر هر جوری ک بچش باشه معتاد مریض وچاق ولاعر خلافکار بچشو دوس داره هرجوری ک باشه بهش عشق میده
من اون مادره برا خودم نبودم من خودمو از خودم گزفته بودم
من یاد نگرفتم ب خودم عشق بدم یاد نگرفتم حرفهامو بشنوم فقط بلد بودم بد حرف زدنمهام مال خودم باشه
هنیشه در برابر دیگران فک میکردم کمم
الان میفهمم ک در بین همه اینها من خودمو نداشتم
نمیدونم این همه نفرت از کجا میاد
چرا
اما الان ورق تازه ای در زنگدیم باز شده من تصمیم گرفتم با عشق پرش کنم
عین دکترها هر ۶ ساعت یکبار برل خودم تجویزش میکنم چن اونقدر نفزت ب خودم دادم ک نگو
تصمیم گرفتم هر روز برا خودم نامه بنویسم
نامه ب عشقم
سلام عشق من
حالت چطوره ؟
من حتی عشق ب خودم دادنو بلد نیستم
نمیدونم چجوری از کجا شروع کنم
ولی میگم دوستت دارم منو ببخش برا امو سالهایی کنبودم ندیدمت نشنیدمت من دوست دارم هر جوری ک باشی هر شکلی ک باشی تو زیبایی
استاد جالبه ک عشق دادن ب خود را بلد نیستم
ارزو میکنم ی فایل در مورد عشق ب خود از شما داشته باشم
سلام خدمت استاد عزيزم عطار روشن گرامي
از موانع ذهني گفتيد
بزرگترين مانع ذهني كه من و بقيه دوستان اين جمع ممكنه داشته باشن اين هست كه من فكر ميگفتم بعضي از مواد غذايي چاق كننده هستند
مثل برنج
من بر اين باور بودم كه برنج حتي هفته اي يكبارشم زياده و خيلي چاق كننده ست
در اين 60 روز كه در اين سايت هستم شروع كردم اين مانع رو در ذهنم بردارم
بيشتر برنج خورم
چيزي كه قبلا اصلا انقدر برنج نميخوردم
خوب طبق باورهايي كه از قبل داشتم احساس ميكنم وزنم بالاتر رفته با خوردن برنج و ديگر مواد غذايي كه قبلا ملاحظه ميكردم
من حالمو بد نكردم با اين اضافه وزن
به خودم گفتم اين باورهاي چاقي بايد بسوزن و برن هوا
هر چيزي كه بسوزه يك دودي يك خاكستري داره بلاخره ..من به خودم ميگم اين اضافه وزنم در اين مدت همون دود و خاكستري هست كه از سوختن باورهاي چاقيم بوجود اومده
به اين ترتيب استرس رو از روي خودم برداشتم
چون من ايمان دارم كه اين روش لاغري با ذهن قطعا روشي هست كه من رو به سر منزل مقصود ميرسونه….به چيزي كه نميبينم ايمان دارم…البته كه من نتايج بچه ها رو ميخونم
به همين دليل نميزارم فكراي منفي و استرس بيان و من رو منصرف كنن
مشكلي كه من در حال حاضر دارم با اضافه وزنم اينه كه تابستون داره مياد و خوب سخته لباس زياد پوشيدن
لباس هايي مثل شلوارك و تاپ و اينا كه از سال قبل داشتم برام كوچيك شده
اين فشار روي من هست
و توي اين دوره كه در اين سايت هستم حتي اضافه وزنم بيشتر هم شده ولي توضيح دادم كه چطور پذيرفتم اين اضافه وزن رو
ولي نكته حس الانم اينه كه از چاقيم نفرت ندارم …دوسش ندارم ولي نفرت ندارم ازش
قبلا اينطور نبودم و خودم رو خيلي سرزنش ميكردم
الان هم كه حالم بد ميشه و ميام اينجا احوالاتم رو مينويسم بعضي وقتا استاد برام كامنت ميزارن و آروم ميشم
در كل كمتر خودمو سرزنش ميكنم به خاطر اضافه وزنم
استاد يك نكته جالب اينكه همسرم هم وزنش رفته بالا در اين يكي دو ماه گذشته
و امروز خيلي حالش بد شد وقتي رفت روي وزنه …و گفت ديگه هيچي نميخورم تا لاغر بشم
من چيزهايي رو به زبون آوردم كه قبلا اينها رو نميگفتم
درسهايي كه اينجا گرفتم رو بهش گفتم
بهش گفتم هيچ مواد غذايي نيست كه چاق كننده باشه هيچ مواد غذايي هم نيست كه لاغر كننده باشه
اين نحوه رفتار ما با مواد غذايي هست كه ما رو چاق يا لاغر ميكنه
اين رفتار منشا باوري هم داره
و براش توضيح دادم كه دوستم ( همون دوست متناسبم) ببين چقدر كافه رستوران رو ميشناسه كه دسر هاي خوشمزه دارن
چقدر رستوران ميشناسه كه صبحانه هاي عالي دارن
ولي منو تو چون ترس از چاقي داشتيم ، نگشتيم جاهاي فوق العاده رو پيدا كنيم …هميشه اگر رفتيم رستوران بدون اينكه مثل يك آدم متناسب حساسيت داشته باشيم نسبت به اون غذا ، رفتيم رستوران هر چي جلوي چشمون اومده رو سفارش داديم
و براش گفتم كه اونها اصلا بين غذا هيچي نميخورن
ولي ما كلي ميوه و تنقلات ميخوريم
و براش گفتم كه ما بايد درست رفتار كردن رو ياد بگيريم نه كه كلا هيچي نخوريم بعد بيوفتيم توي دام ولع
تمرين اول:
تنفر از چاقي باعث ميشه ما نتونيم باور كنيم كه ما ميتونيم متناسب بشم
چاقي يك مهمان ناخوانده ست كه من به عنوان ميزبان خيلي فضا رو براش باز گذاشتم اونم مونده
هميشه هر زمان ميخواستم برم مهماني غصه داشتم كه چي بپوشم …ميرفتم خريد ولي انقدر نفرت از چاقي درونم بود كه هر چي ميخريدم خوشگل نبود و بهم نمي آمد
خيلي وقتا به خاطر اينكه چاق بودم بهانه مي آوردم و مهماني ها رو كنسل ميكردم
كلي تفريحات رو كنسل كردم
چرا ؟
چون مثلا تابستون بود و توي هواي گرم من كه چاق بودم زود گرمم ميشد واسه همين كنسلش ميكردم
يا يك تفريح زمستوني بود كنسلش ميكردم
چرا ؟؟
چون من كه اضافه وزن داشتم نميتونستم چكمه تا زير زانو بپوشم
كاپشن من رو چاق تر نشون ميداد
پس نميرفتم و كنسلش ميكردم
در یککلام
چاقی=
چ=چپاول آرزوهام
الف= آزار و اذیت روحی و جسمیم
ق=قدم زدن در گورستان لباس های زیبایی که میتونستم بپوشم
ی= یادواری عدم لیاقت به خودم در هر لحظه
تمرين دوم :
من با خودم صحبت ميكنم و ميگم اگر لاغر بشم انقدر سبك ميشم كه ميتونم هر كاري كه نياز به فعاليت بدني داره رو مثل آب خوردن انجام بدم
راحت دوچرخه سواري ميكنم
راحت كوه نوردي ميكن
راحت شلوارك ميپوشم
احساس شادابي بيشتر ميكنم
بدون هيچ دغدغه اي ميرم دست ميزارم روي سايز اسمال
ميتونم لباس هايي كه ميخرم رو هميشه بپوشم ..نه كه امسال يه سايز ميخرم سال بعد اندازم نيستن
يه كمد از لباس هايي دارم كه سايز هاي مختلف دارن
و نميتونم بعضياشونو بپوشم
وقتي جايي پيش مياد كه سه نفري بشينيم پشت ماشين ، ديگه استرس نميگيرم كه اضافه وزن من به بقيه فشار مياره
نفسم نميگيره موقع پله بالا رفتن
حتي سايز كفشمم نيم شماره كوچيك تر ميشه وقتي لاغر ميشم و اين خيلي لذت بخشه
اعتماد به نفسم سر به فلك ميزاره
همين اعتماد به نفسم ميشه سوخت جت براي بقيه اهدافم در زندگي
لاغري =
ل= لذت بي پايان سلامتي و شادي
الف= ابديت در خوردن و لذت بردن
غ=غرور از توانستن ها
ر= راحت لباس خريدن
ي=يكتاي بي همتاي خودم بودن
استاد بي نهايت ازتون سپاسگذارم به خاطر آموزش هاتون
سلام به همه دوستان عزیز و استادجونم
ج سوال اول : من چون نمیتونستم لباس هایی ک میخوامو بپوشم از چاقی متنفر بودم از وقتایی ک میرفتم حموم و شکم خودمو ک جلو زده غمگین بودم اصلا دوست نداشتم نگاهش کنم قبولش نداشتم همیشه به افراد لاغری ک شکمی صاف داشتن ولی در عین حال تازه خیلی بیشتر از مام میخوردن ولی همچنان لاغر بودن حسرت میخوردم میگفتم خوش ب حالتون
ج سوال دوم : خب بریم سراغ اینکه اگه من لاغر بشم چه مزایایی داره من میتونم هر لباسی بپوشم هم خودم و هم همسرم از اندامم لذت ببره
واقعا هیچی اندام متناسب و سبک نمیشه من این راهو قبلا رفتم پاهام سبک شده بودن حال خیلی خوبی داشتم
از نگاه کردن به اندام خودم لذت زیادی میبردم
من عاشق لاغریم و به خودم و به همه ثابت میکنم ک چقدر راحت میشه عالی ترین و خوش فرم ترین اندام رو داشت
من عاشق این اندام لاغرم عاشق پاهای کشیده و دستای کشیده عاشق اینم ک استخونای گردنم کمی مشخص باشه
وقتی من لاغرشم دیگه چیزی از بازیگرای هالیوودی کم ندارم و اعتماد به نفسم ب اوج خودش میرسه از زندگیم بیشتر راضیم و لذت زیادی میبرم به آسمون ک نگاه میکنم انگار برا من آفریده شده
به زمین نگاه میکنم انگار برا من آفریده شده احساس سبک بالی بی نظیری دارم
انقدر سبک شدم ک مثل یه پروانه ام سبک و زیبا ک میتونه هر کجا ک دلش بخواد میتونه بره
وقتی لاغر شم وقتایی ک پله هارو بالا پایین میکنم سریع نفس نفس نمیزنم
احساس میکنم انرژی خیلی زیادی دارم
احساس میکنم از پس هر کاری برمیام
وقتی لاغر بشم همه ازم راز لاغریمو میپرسن و منم میگم لاغری با ذهن
یکی دیگه فواید لاغری اینه که چون من احساس خوبی دارم در نتیجه خدا و جهان هستی دست ب کار میشن و وسایل مربوط به خوشبختی من رو فراهم میکنن چون جهان جهان قانون هاست
هر عملی یه عکسالعملی داره مثلا منو میوفتم تو جاده ثروتمند ها و زندگی بهتر و راحت تری رو تجربه میکنم
چون خدا و جهان هستی خیلی دوس دارن من ثروتمند بشم
یکی دیگه از فواید لاغری اینکه به من سلامتی میبخشه و مهم ترین و بزرگترین نعمت خداونده
فواید سلامتی رو برا خودم و شما دوستای عزیز مینویسم اونم اینه که آرامش داری
بله چی بهتر از آرامش دیدی تو زندگی طاقت ی سردرد ساده رو نداریم
انقدر بزرررررگ و مهم این سلامتی که
هرچی بگم کم گفتم الهی شکر میکنم ک خدا منو هدایت کرد به این مسیر لاغری زیبا
الان خدای من مینویسه نه من چون همه از ذهن و قلبم میاد
خب عزیزان مطلب بعدی ک استاد بهش اشاره کردن گفتن ک بگردین و دوره اطرافتون ببینید چه کسانی ب راحتی لاغر شدن بدون هیچ رژیم و ورزش خاصی
من دو ماه اولی ک بدن سازی رفتم ی دختر خانمی اونجا بود ک من عاشق اندام ایم خانم شده بودم پاهای کشیده دستای کشیده شکم تخت و سفید
ی بار ک خیلی ذهنم درگیر ارتباط ورزش با لاغری بود پرسیدم چجوری انقدر لاغر و متناسب و اینکه ایا بدن سازی لاغرش کرده یا ن گف ک از اندامی ک قبلا داشته بیشتر راضی بوده چون پر بودن ن چ ا ق
گف هیچ ربطی به هیچ ورزشی نداره بدن خود ب خود لاغر میشه و گف بدون هیچ رژیمی به این اندام رسیده
و این الگو خیلی خوبیه ک ب راحتی لاغر شدن ، و دوباره ی خانمی بهم گف بدون رژیم ۱۵ کیلویی وزن کم کرده
پس برای چندمین بار میگم باور من اینکه لاغری فقط با رژیم امکان پذیره برای همیشههههههه رد میشهههههه
چون من خیلی افراد دیگه ام دیدم ک خیلی میخورن ولی لاغرن
من تصمیم قاطعی گرفتم ک به سرزمین رویایی و اما واقعی لاغرها پا بزارم سرزمینی ک توش میشه از هر مواد غذایی خورد ولی ب شرط اینکه نترکید مهم اینه میتونم هر وقت میل داشتم
توجه کنید هر وقتی ک میل داشتم و به اندازه احساس سیری از هر مواد غذایی ک هست بخورم حالا هرچی بستنی باشه بیسکوییت خوراکی غذاهای سرخ شده خامه کره و لذت خوردن رو در خودم افزایش بدم و احساس بهتری نسبت ب زندگی خودم داشته باشم در نتیجه !!!!
احساس خوب مساوی اتفاقات خوب رو تجربه کنم
الهی شکر برای تمام این حس های خوب و عالی 😍😍
سلام!
این سطح از دانش و آگاهی تون منو شگفت زده میکنه استاد مثال ها و توضیحات شما خیلی کامل وجامع هست و روش تناسب ذهنی هیچ آزمون وخطایی نداره ومن هرروز بیشتر اطمینان پیدا میکنم تا بهتر عمل کنم
آرامش درونی
من همه کسایی رو که منو ناراحت کردن بخشیدم حالا که به اون افراد فکر میکنم که چقدر از اعصاب بهم ریخته وانرژی که صرف حرف بار کردن من چند بار در ذهنشون حتی روزها تکرار کردن دلم براشون میسوزه
استاد من همیشه یک حرفی رو مدنظرم قرار میدم
یک نگاه خارج از گود
یعنی خودم رو دو نفر درنظر میگیرم واز دید دیگران رفتار خودم رو میسنجم و سعی میکنم همیشه آرامش خودم رو حفظ کنم تصمیمات عجولانه که باعث بروز مشکلات بزرگتر بشه رو کاملاً حذف میکنم
دقیقاً درست میگین استاد ما خانوما فشار ذهنی بیشتری رو تحمل میکنیم چون متاسفانه حرفهای خاله زنکی در بین ما خیلی شایع است
یادم نمیاد خواسته دل کسی رو بشکنم همیشه قبل از حرف زدن خودم رو میسنجم شرایط و رفتارهای احتمالی و من معمولاً در جمع ها شنونده هستم همیشه افراد کوشا رو تشویق میکنم وازاین بابت کاملآ آرامش درونی دارم
که خیلی بهم کمک میکنه تا در ادامه مسیر هم موفق باشم چون وجدانم آسوده ست
یادمه وقتی کوچیک بودم از یک بزرگی شنیدم اگه کسی بهت ناسزا گفت تو جواب نده بجاش فرشته ها جوابش رو میدن
پس من هم واگذارشون میکنم به خدا و فرشته ها والان کلی آرامش دارم
تغییرات حالت درونی
نتایج آموزش های لاغری ذهنی ابتدا از تغییر فرمول های ذهنی شروع میشه از تغییر حالت های درونی
اولین نتیجه من احساس آرامشم بود چون گام اول رو برداشتم
احساس شادی ازاینکه قرار متناسب بشم
انجام کارهای که سالهاست دوست دارم وقتی متناسب شدم انجام بدم
انتخاب لباس هایی که مورد علاقه م در بهترین رنگ ها با اعتماد به نفس بالا بعد متناسب شدنم میپوشم
انجام ورزش ،و روحیه بالا ، به سبکی و راحتی در انجام کارهای شخصیم
باور اینکه من میتونم متناسب بشم
پس اولین تغییرات در درونم اتفاق میفته وتداوم درسطح فکر وادامه تغییرات فکری من به تغییرات رفتاری تبدیل میشه ومغزم فرمان های متفاوت ومفید صادر میکنه ودرنتیجه واکنش رفتاری من در مواجه با غذا باعث ایجاد احساس خوب درمن میشه
یکی دیگه از موانع خیلی مهم
نفرت از چاقی که به شکل ترس هم در ما ایجاد میشه
من متوجه شدم ذهنم توجه من رو ملاک قرار میده و درجهت بیشتر کردن توجه من حالا چه احساس خوب و چه احساس بد میکنه
پس روند چاق شدن رو متوقف میکنیم وبه مرور در مسیر تناسب قرار میگیریم
جسم من مشکلی با اضافه وزن نداره چون این روند به آرومی و گرم به گرم اضافه شده و جسمم کاملاً این به این روند عادت کرده چون درهر شرایط خودش رو سازگار میکنه ویکی از ویژگیهای غریزیش محسوب میشه
درواقع فشار اصلی بر روی اعصاب ، ذهن. روح ماست
نفرت از چاقی باعث پذیرفتن چاقی میشه
هر چیزی رو در ذهنم باور کنم همون چیز رو در زندگیم تجربه میکنم
نکته اول پذیرش خودم و گذاشتن اسمی که احساس زیر سلطه بودن از چاقی رو نداشته باشم
من اسمش رو مهمان ناخوانده گذاشتم
ذهنی که منو با استفاده از فرمول های ذهنی به چاقی رسونده
پس همین ذهن از طریق تغییر باورها و فرمول های ذهنی همزمان با دادن فرصت و آرامش ، بدون اینکه به بدن صدمه ای وارد کنه (ریزش مو، مشکلات گوارشی، افتادگی پوست، دردهای مفصلی و…)
بلکه پوست رو زیبا تر ، جوان تر شادابی و لذت از زندگی بدون هیچ گونه محدودیت به تناسب اندام ایدهآلم میرسونه
الهی شکرت 🕊️🥀
ممنون استاد 🌼🌹
سلامی دوباره
من با گوش دادن چند باره این فایل دریافتم که تمام این مدت ، تمام کارهایی که میکردم و فکرهام و تلاش هام نه تنها برای لاغر شدن موثر نبوده بلکه همه اونها ناشی از نفرت درونی و عمیق من از چاقی بوده که به جای تاثیر گذاری برای حرکت من به سمت لاغری فقط و فقط توجه من به چاقی رو بیشتر میکرده و حرکت هر روز من به سمت چاقی بیشتر و سریعتر میشده و زمانی که من با گرفتن رژیم ها و سرزنش خودم و عقب کشیدن از فعالیت های اجتماعیم سعی در مبارزه باچاقی و ایجاد انگیزه در خودم داشتم ؛ نه تنها انگیزه ایجاد نمیشد بلکه نفرتِ عمیقی در من شکل میگرفت که باورهای غلطی رو با خودش داشت و باعث میشد ذهن من فرمول های غلط تری رو ایجاد کنه و فرمان چاقی من صادر بشه انگار که من میخوام به سمتی حرکت کنم که باد شدیدی از اون سمت می وزه من به خیال خودم دارم پیش میرم و قدم برمیدارم اما اون باد شدید من رو به سمت مخالف هل میده و من هرچه بیشتر تلاش میکنم کمتر نتیجه میگیرم و درنهایت یه ذهن و روح زخمی و درگیر میمونه و جسمی که به خاطر فشار زیاد خسته و بیمار شده و خدا میدونه تو این حالت چه بلایی بر سر روح و روان انسان میاد …
من فهمیدم تا امروز درونم یه جدال نابرابر بوده یکی میخواسته که لاغر بشه اما هر کاری که میکرده دُرست تو جهت عکس بوده و اون یکی از رفتارها پیام چاق تر شدن رو دریافت میکرده و دستور چاقی بیشتر رو میداده و چه کشمکش بیهوده ایی !
من یاد گرفتم چاقی رو به عنوان یه مشکلِ قابل حل ببینم که خودم با نادانسته ها باعث به وجود اومدنش شدم و حالا از راه درستِ ذهنی باید حلش کنم ممکنه کمی طول بکشه اما حل میشه !
تُرک ها در مورد بیماری یه مثلی دارن که ترجمه اش این میشه( درد خروار خروار وارد بدن میشه اما موقع خروج ذره ذره خارج میشه ) و حالا که من بدنم رو به خروار خروار درد متحمل کردم باید با راه حل درست پیش بروم و منتظر خروج ذره ذره آن باشم ….
چاقی یک مشکل قابل حله ولاغر شدن آسانترین کار دنیاست !
روزی که من به تناسب اندام برسم اعتماد به نفس پایمال شده ام برمیگرده ، تو دنیای تناسب اندام خبری از تحقیر و سرزنش نیست و هرچه هست آرامشه ، من به تناسب که برسم دیگه خبری از گوشه گیری و خجالت نیست میتونم با اعتماد به نفس خرید برم با دیگران ارتباط بگیرم و توجمع ها با سرِ بالا شرکت کنم …
میتونم با بچه هام تو فعالیت های دلخواهشون شرکت کنم و دیگه احساس شرمندگی ندارم …
قطعا این درس بزرگی برای بچه هام خواهد بود که خواستن توانستن است و هر بار که من رو ببینن به مادرشون افتخار خواهند کرد …
میتونم لباسهای دلخواهم رو تهیه کنم
میتونم حضوری خرید کنم نه مجازی !
از شر نگاه های ترحم آمیز دیگران راحت میشم !
مطمئنما باعث آرامش خاطر مادرم و عزیزانی که مدام غصه من رو میخوردن میشم !
از تحقیر های همسرم خلاص میشم و میتونم بهش ثابت کنم منم توانمندم !
میتونم شنا برم و دخترمو همراهی کنم بدون خجالت !
میتونم دوچرخه سواری کنم که ورزش مورد علاقه بچگیم بود و هنوزم عاشقشم !
میتونم دوباه کوه برم !
میتونم بدون ترس و خجالت غذا بخورم !
دیگه از چاقی نمیترسم ! و نگران آنچه میخورم یا نمیخورم نیستم !
محدودیت و محرومیت نیست!
میتونم زندگی رو دوباره زندگی کنم اما این بار با آرامش خاطر و احساس خوب و آرامش ! به امید رسیدنم به اون روز با تمام وجود تلاش میکنم
یاعلی
سلام خدمت استاد گرامی و دوستانی که عاشق خوب کردن حال خودشون و زندگیشونن
من از همون اوایل نوجوانی دچار اضافه وزن شدم تا خود 15 سالگی برای لاغر شدن کاری نمیکردم چون اصلا احساسش نمیکردم اما بعد اون یواش یواش حرفای اطرافیان شروع شد
هرجا میرفتم احساس میکردم نگاه همه روی منه
توی جمع های فامیل همش اضافه وزن منو به رخم می کشیدن
همیشه از جمع های مهمونی فراری بودم همیشه
همش دنبال راهی برای کم کردن وزن خودم بودم
همش ورزش تلاش برای ترک کردن پرخوری و ریزه خواری اما همیشه شکست میخوردم و وزن چندانی از من کم نمیشد
اگر من لاغر شوم دیگه اعتماد به نفس پایینی نخواهم داشت 😊
دیگه از جمع ها فراری نیستم و خواهم بود
الان که وزن زیادی کم کردم احساس میکنم که دیگه هیچ کسی نیست اضافه وزن منو به رخم بکشه
دیگه ازین فروشگاه به اون فروشگاه دنبال شلوار اندازه خودم نمیدوم
مطمعنا اگه این چند کیلو که زیاد هم نیست رو کم کنم همیشه آدمی خواهم بود که اعتماد به نفس بالایی داره
احساس میکنم در بیان احساسات و نظرات خودم قوی تر شدم
پر از انرژی مثبت شدم و انجام هر کاری مثل ورزش کردن دیگه مثل قبل برام زجر آور نیست بلکه لذت بخشه
اگه لاغر بشم دیگه حسرت اینو نمیخورم که دیگری چرا متناسب هست اما من نه
بهم ثابت میشه که انجام هیچکاری غیر ممکن نیست اگر از راه درست باشه
«لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست» من خیلی این جمله را باور دارم
سلام بر همگی
من بی نهایت از خداوند سپاسگزارم که بازم امروز فرصت حضور در این دوره. رو به من داده .
نتایج آموزشهای ذهنی اول از تغییر فرمولهای ذهنی و تغییر در احساسات ما هست یعنی تغییرات اول درونی هست .پس نباید از همون اول به دنبال لاغری در جسم باشیم باید صبر داشته باشم تا به مرور نتایج در جسم ما به وجود بیاد
من مدتها هست در یخچال خونه کلی اجیل و تخمه و شیرینی و شکلات و و بیسکوییت و کلوچه و خرما و … دارم اما من به راحتی از خوردن اونها صرف نظر میکنم و یا اگر هوس کنم یه مورد رو انتخاب میکنم و کمی میخورم مثلا امشب بعد از افطار دلم پسته خواست و با خیال راحت به اندازه یه مشت از پسته ها و بادام ها خوردم و بقیه رو داخل یخچال گذاشتم اما واقعا حرص و ولع من من کم شده من با همین یه مشت واقعا اشباع شدم و دیگه دلم نخواست در حالی که در گذشته حرص و ولع خوردن خیلی از چیزها حتی آجیل رو هم داشتم اما الان راحتم با تمام خوراکیها هر وقت بخوام میخورم نخوام نمیخورم و این واقعا بینظیر هست وچقدر بی نظیر که من با یه حجم کم از اون خوراکی ها به اون سیری کامل میرسم و دیگه نمیتونم بخورم .
لاغر شدن آسانترین کار دنیا هست .
یکی از موانع لاغری نفرت از چاقی هست که به شکل ترس هم خودش رو نشون میده و نتیجه این نفرت چاقی بیشتر هست دقیقا یادم میاد. زمانی که تازه وارد این دوره های سایت شده بودم و به این جلسه رسیدم گفتم وای چقدر استاد عالی توضیح میده دقیقا این مشکل اساسی من هست چون در اون دوران که وارد سایت شدم من همین شرایط رو داشتم در واقع من ترس از چاقی. بیشتر داشتم همون نفرت از چاقی داشتم که تمام وجود من رو گرفته بود چون من هر ماه شاهد افزایش وزن خودم بودم و من یادم میاد چقدر حالم بد بود چقدر میترسیدم از چاقی خودم یادم میاد به همه میگفتم وای چرا من اینطور هستم چرا هر ماه که وزن میکنم وزنم بیشتر میشه ای کاش وزنم ثابت بمونه با همین وزنی که دارم و دیگه بیشتر نشه راضیم به این وزن بالا فقط ثابت بمونه ولی نمیشد چون باورهام خراب شده بودند چون پذیرفته بودم داروهای مصرفی من ،من رو چاق میکنن و هر وقت به اطرافیانم میگفتم اونها میگفتن چون تو کم کاری تیرویید داری و فلان دارو رو میخوری دیگه اینطوری ولی من قبول نداشتم و برای فرار ازچاقی خودم ورزشهای سنگین همیشگی در هر شرایطی داشتم طوری که زانو و کمرم آسیب دیده بود رژیم های محدود و سنگین داشتم که هر دفعه برای ترس از چاقی پیش دکتر میرفتم و اونم محدودیت رو برام بیشتر میکرد
.ومن به همه میگفتم وای من با این همه رعایت کردن وزنم اینطوریه پس وای به حال زمانی که نرم باشگاه و دکتر برای همین ترس داشتم از غذای خونه ازبی فعالیتی و همیشه میگفتم من با این کارها یکم خودم رو کنترل میکنم که کمتر چاق بشم ولی یادم میاد این اواخر خسته شده بودم دیگه نتایج من با تلاشهای من جور در نمیومد و من غمگین شده بودم تا وارد این سایت شدم و تک تک به کلمات استاد به روح و جان من مینشست و حتی من رو دگرگون. میکرد و حتی با دیدن این فایل گفتم دقیقا من همین مشکل رو دارم استاد راست میگه اینها انگار همون حرفهای هست که من سالها به دنبال اونها بودم و انگار جواب تم تک سوالاتم رو در هر جلسه میگرفتم .
من یادم میاد در دوران چاقی واقعا تخت فشار بودم چون هیچ کفش و لباس و مانتو و النگو و انگشتر و .. اندازم نبود یادم میاد کفشهای ورزشی قبل از بارداریم به پام نمیرفتن و من با زور اونها رو میپوشیدم که پیاده رویی برم یادم میاد هیچ لباس و تاپ خانگی به تنم نمیرفت و من رفتم کلی لباس سایز بزرگ و دامن شلواری.گشاد سایز بزرگ برای بعد از زایمانم خریدم یادم میاد هیچ مانتوی زیبایی که به درد سایز من بخوره نبود منم یه مانتو ساده که فقط میدونستم اندازم هست خریدم و به تنم کردم و پوشیدم چون کلی گشته بودم و هیچ جا مانتو اندازم نداشتن من یادم میاد عروسی دعوت بودم هیچ دستبندی و النگویی و انگشتری که داشتم به دستم نرفت و …و برای همین من نفرت ازچاقی داشتم .یادم میاد میرفتم داخل کمد و مانتوهای قبل بارداریم رو امتحان میکردم و میدیدم به زور دستم داخل استینهاش،میره و نمیتونم تکون بخورم و لبه های مانتو بسیار از هم فاصله دارند و من تنفرم بیشتر میشد و من یادم میاد شکمم اصلا شبیه قبل ازبارداریم نبود و ازاون بدم میومد برای همین با شکم بند طبی اون رو میبستم که نبینمنش و حتی شبها هم اون رو میبستم چون تنفر از چاقی داشتم و تمام اینها در کنار باورهای جدید و غلط چاقی که به من پزشکان متخصص داده بودند کارم رو سخت کرده بودند و من هر چقدر تلاش میکردم انگار لاغری بیشتر از من فرار میکرد و من واقعا ترسم و تنفرم چندین برابر قبل شده بود و واقعا چاقی بر من مغلوب شده بود اما با بودن در دورها یاد گرفتم از چاقی نترسم و از دیدن خودم وحشت نکنم و بدم میاد و خودم رو همین طور که هستم دوست داشته باشم با تمام اندامهای چاق که الان دارم و چاقی رو مثل یک مهمان ناخوانده بدانم که به زودی از جسم من بیرون میره وکاملا تفکرم رو تغییر دادم که من مغلوب چاقی هستم که انگار چاقی بر من تحمیل شده که انگار چاقی از بیرون داره به زور وارد بدنم میشه و من نمیتونم کاری کنم که انگار چاقی من تحت کنترل خودم نیست که انگار چاقی در من طبیعی هست ا ما به خاطر بودن در دوره ها یاد گرفتم که بگم نه خودم اون چاقی رو به وجود آوردم خودم هم ازبین میبرمش انگار دیگه قدرت. دست من بود و من خودم رو توانا میدیدم که میتونم کنترلش کنم و انگار دیگه چاقی برای من طبیعی نبود و …. و من به لطف خدا تونستم حدودا سه تا از اون حلبهای روغن چهار کیلویی(البته دقیق نمیدونم چون وزن نکردم ،) رو به قول استاد از خودم دور کردم پس من پذیرفتم روند اضافه وزن یه روند آرام هست که گرم به گرم به وزن ما اضافه شده پس لاغری هم یه پروسه ی عجله ای. نیست و خیلی آرام آرام ما به اون لاغری دلخواه میرسیم پس روند کاهش وزن ما چیزی نیست که کسی زمان رسیدن به این رو برای ما مشخص کنه اون به کلی پارامتر درونی بستگی داره .
لاغری با قدرت ذهن تنها راه صحیح و اصولی هست که ما بدون هیچ عامل بیرونی به تنهایی میتونیم لاغر بشیم و زمان خاصی برای رسیدن به اون نمیتونیم تعیین کنیم .
پس من مدتها هست که یاد گرفتم از چاقی خودم و اندام های چاقم تنفر نداشته باشم و خودم رو سرزنش نکنم و به جاشون باید به خودم عشق بدم و خودم رو بپذیرم .
من یاد گرفتم به لاغری که در وجود من الان نیست توجه کنم و به چاقی که در بعضی از اندام های من هست بی توجه باشم من بارها مزایای لاغری کامل رو برای خودم مرور میکنم که من با لاغری کامل
در بهترین حالت روحی قرار میگیریم
در بهترین سلامتی جسمی میرسم
به شبک پوشی که دوست دارم میرسم .
به ارامش درونی میرسم
به روابط بهتری با اطرافیانم میرسم
به خود باوری بیشتری میرسم
خالق بودن رو تجربه میکنم .
عبادتهام بهتر میشن
ایمان و توکلم بهتر میشه
اعتماد به نفس بالاتری پیذا میکنم
به آزادی در خوردن میرسم
به آزادی در خریدن میرسم
به آزادی در زمان و فعالیت میرسم
با هر لباسی در هر مکانی که بخوام ظاهر میشم
لباس رنگ شاد و به روز میپوشم
رفتار غذایی با کلاستری خواهم داشت
از دیدن خودم در آیینه بیشتر لذت میبرم .
لباس سایز مانکن رو میپوشم
سایز مدیوم. و سایز ۳۸رو تجربه میکنم
انسان شادتری میشم
چهره ام جوانتر و زیبا تر میشه
سبکتر و جمع و جور تر میشم
به راحتی در هر مکانی جا میشم .
اسیر و برده ی هیچ موادغذایی نمیشم .
مغلوب تنوع مواد غذایی نمیشم و در مقابل سفره های رنگین به خوبی با خودم رفتار میکنم .
به جسم خودم ارزش و احترام بیشتری میزارم
هر ماده ی غذایی. رو به زور وارد جسمم نمیکنم .و در شأن یک انسان که موجود الهی و اشرف مخلوقات هست رفتار میکنم .
من با لاغری ازطریق ذهن موهای پر پشت تری و صورت خوش فرم و زیبا و اندام تراشیده و دلخواه ۵۹کیلو خواهم رسید. .
من در حال حاضر نزدیک به تناسب دلخواهم . هستم و در این مدت که در این مسیر بودم به خودم عشق دادم و از خودم لذت بردم و بهترین پوشاک و بهترین رنگها رو به تنم کردم و عکس گرفتم و ساعتها با خودم در مقابل آیینه شادی. کردم و من هر لحظه با عشق دارم زندگی میکنم و نتیجه هم گرفتم پس با استمرار در این مسیر به زودی در سرزمین لاغر ها ساکن میشم و به موفقیتهای بیشتر و ثروت و سلامتی بیشتری و شادی بیشتر و آرامش بیشتری خواهم رسید و خدا رو شاکرم که در این مسیر الهی هستم و من رو به این راه هدایت کرد و من مطمعنم با تناسب خودم علاوه بر اینکه خودم لذت بیشتری می برم این آرزو رو در دل خیلیها زنده خواهم کرد و بر جهان اطرافم تاثیر خواهم گذاشت .
سلام
همانطور که استاد فرمودن ما با اضافه وزنمون مشکل آنچنانی نداشتیم وهرچی بود مسایل روحی ما بود که اذیتمون میکرد اینکه وقتی یه فروشگاهی برای خرید میرفتم وبرای گرفتن مانتو فروشنده میگفت بارداری🥺
یا مورد سرزنش دوستام قرار میگرفتم که خیلی بد چاق میشی🥺🥺
یا مجبور میشدم لباسهای بلندتر و آزادتر بپوشم که کمتر چاقیم نشون بده .
یا مرتب لباسهام تنگ میشد وبا اینکه لباسهام نو بودن مجبور بودم بندازمشون دور.
اینکه اعتمادبه نفسم رو تخریب میکرد و اینومیدونستم که راه حل دایمی نداره وباید بپذیرمش وافزایش سن و رشدعرضی بدن رو درچاقیم طبیعی میدونستم .
وازعکس العمل اطرافیان خیلی ناراحت میشدم چون آدم زودرنجی هم هستم .
تا اینکه با آموزشهای این دوره تونستم خیلی وزنم رو بیارم پایین والان با رویای متناسب شدن خودم زتدگی میکنم .
متناسب شدنی که بهم آزادی میده آزادی درخوردن غذا . آزادی درانتخاب لباس . آزادی در مجالس های مختلف. احساس نشاط . احساس آرامش بیشتر . احساس توانمندی . احساس نزدیکی با خدای خودم . آشتی با خودم . آشتی با اطرافیانم . باارزش دانستن خودم واهمیت دادن به جسمم. کنترل بر هوای نفسم که برده غذاهام نباشم . مهارکردن هیجانات بی اساس که میخاستم باغذاها لذتشو بیشتر کنم .
تجربه متناسب شدن بهم آموخت که هرچیزی رو چشم بسته قبول نکنم خصوصا مواردی که یک پزشک میگه .
تحربه متناسب شدن بهم آموخت قدر داشته هام خصوصا سلامتی رو بدونم وشکرگذارباشم .
تجربه متناسب شدن به من آموخت میتونم زندگی دلخواهمو با قدرت ذهنم خلق کنم .
میتونم هرجا دلم خاست پیاده روی کنم و بدون درد پا وخستگی . جوان ترباشم و شادتر و سبک تر مسیر زندگیمو ادامه بدم .
تشکر از استاد بزرگوار و آرزوی متناسب شدن برای فرزندان سرزمین لاغرها.
سلام به استاد گرامی و همراهان عزیز
یکی از خاطره های بدی که از دوران مدرسه دارم این بود، داشتم برمیگشتم که یه پسر به طرز خیلی اذیت کننده ای بهم تیکه انداخت و در مورد چاقی گفت،این خیلی باعث نفرت من از چاقی شد،
بیشتر وقتها تو مدرسه اذیت میشدم، بقیه بهم میگفتن اون چاقه …
خیلی وقتهاهم نداشتن شلوار یامانتو سایز مناسب پیدا نکردن باعث شده…
بعضی وقتها هم که همسرم یجوری هست که احساس میکنم اگه تناسب اندام داشتم اون اینطوری نبود واسه این خیلی خیلی اذیت میشم 🙁
گاهی وقتها سنگینیم اذیت میکنه پاهام خسته میشه زود ، از نشستن بیزارم اما بخاطر دردی که دارم باید بشینم،
پس متنفر شدم از چاقی.
حالا میخوام مزایای لاغری و تناسب اندام روبگم:
۱.از دید همسرم جذابتر میشم
۲.میتونم بدون کم آوردن با انرژی زیاد با دخترم بازی کنم
۳.میتونم لباسهای زیادی که قبلا نمیپوشیدم و روم نمیشد بپوشم
۴.خیلی سالمتر و سبکتر میشم
۵.اعتماد به نفسم خیلی خیلی بیشتر میشه
۶.میتونم به دوبرادر و خواهرزاده م که چاقند کمک کنم به تناسب اندام برسند
چون ان شاالله خودم میرسم پس به حرفم اعتماد میکنند
۷.خیلی خیلی شادو پرانرژی میشم
۸.من احساس میکنم ارزشم پیش اطرافیان خیلی بیشتر میشه چون دیگه با حرص و ولع غذا نمیخورم و احساس میکنند آدم با اراده و موفقی هستم.
لاغر شدن آسانترین کار دنیاست:))
سلام و درود هم مسیری های متناسب پاینده باشید
توقف نفرت از چاقی ….
نفرت از چاقی باعث چاقی می شود در طی سالهایی که اضافه وزن داشتیم به دلیل محدودیتهای غذا و لباس و تفریح و سرزنش ها ی دیگران از چاقی و شرایطی که ما را محدود کرده متنفر باشیم و البته افرادی که به خاطر چاقی باعث ناراحتی ما شدند و هربار احساس ناتوانی و ناامیدی بیشتری در مقابل چاقی پیدا کردیم اگر چاقی و شرایطی که چاقی باعث دردورنج در ما شده و البته افرادی که به خاطر چاقی ناراحتمون کردند را ببخشیم به آرامش می رسیم و هرچقدر کیفیت این بخشش بیشتر باشه آرامش ما و اشتیاق و احساس توانمندی ما برای لاغری شدن بیشتر میشه .
نفرت باعث بهبود شرایط نمیشه و بالعکس باعث گسترش اون موضوع در زندگی ما میشه …
✨نفرت یعنی نخواستن و نخواستن یعنی تأکید بر وجود داشتن و تأیید و تأکید ما بر موضوع یعنی علاقه و درخواست ما و نتیجه میشه تلاش ناخودآگاه برای گسترش خواسته ما …
صحبت کردن در مورد چاقی یعنی احساس رنج و نفرت به وجود آمدن در ما و چاقتر شدن بیشتر ما و این بزرگترین مانع لاغری است چون قدرت نفرت از چاقی خیلی بیشتر از قدرت تصمیم گیری ما برای لاغری است و مرور چاقی در روزمره زندگی یعنی علاقه به چاق موندن و چاق شدن .
نتایج آموزه های ذهنی از درون شروع میشه با یک احساس خوب که نشونه ی امیدو اشتیاق و توانمندی در ما ایجاد میکنه و به مرور ترس از چاقی تبدیل به اشتیاق لاغری میشه و در ادامه مسیر رفتارها تغییر پیدا می کنه (تغییراتی که خود به خودی ایجاد میشه یعنی ادا در آوردن نیست یا محدود کردن خود نیست و این یک معجزه است برای افراد چاقی که در مسیر لاغری با ذهن هستند ولی تا قبل از آشنایی با این دوره همین افراد چاق نمی خواستند اضافه تر از نیازشون بخورند و بارها تصمیم می گرفتند ودر نتیجه هم بیشتر می خوردند و عذاب وجدان می گرفتند .
شناسایی و اصلاح فرمولهای ذهنی چاق قدمهای مهمی هستند در این مسیر که باید هر طور شده هرروز به خودمون یادآوری کنیم که لاغرشدن آسانترین کار دنیاست و سعی کنیم به خودمون این موضوع را ثابت کنیم با دیدن افراد متناسب و راحتیشون در انتخاب غذا و لباس و زندگی یا دیدن تغییرات استاد و آلبوم شگفتی سازان بارها به ذهن خودمون تلنگر بزنیم این همه آدم تونستند مثل آب خوردن پس آسونه و منم میتونم .
نفرت خودش را به صورت ترس نشون میده و نشونه ترس میشه چاقی بیشتر و دلیلش اینه که یک عالمه خاطره بد از چاقی داریم روابطمون و شرایط کاری سلامتی تفریح اعتماد به نفس و آزادی در انتخاب ها و دوستی با خودمون همه دچار آسیب شدند چون چاقی بیشتر از اینکه به جسم ما فشار بیاره روی اعصاب ما هست و فشارهای روحی روانی سنگینی به ما القا می کنه.،، اما تنها راه لاغر شدن صلح با این چاقی هست و بخشش خودمون و تمام عوامل و شرایط .به این صورت که زیر سلطه چاقی دیگه نباشیم … …پذیرش چاقی ،نه به این معنا که هر راهی رفتیم نشد بیخیال دیگه این چاقی با ما هست و باید باشه و طبیعیه نه هرگز !..
یعنی به شناخت و درکی از بخشهای وجود خود برسیم و متوجه باشیم ما باقدرت ذهن خودمون ناآگاهانه این چاقی را خلق کردیم و الآن آگاهانه این چاقی را رها می کنیم چاقی یک حالت بدفرم و غیر طبیعی است نوعی اختلال که با قدرت ذهنم به راحتی میتونم از دستش بدهم …همون ذهنی که چاقم کرده الان هم میتونه لاغرم کنه فقط باید باور کنم میشه و به آسونی هم میشه و بدانم ذهن ابزاری است در دست من که باید کار کردن باهاش را یادبگیرم و مستلزم به زمان و یادگیری و استمرار هست .
بارها خودمون تجربه کردیم و البته دیدیم و شنیدیم که افرادی که فشار مضاعفی به جسمشون وارد کردند که لاغر شوند با ریزش مو و افتادگی پوست و صورتی نافرم و افسردگی مواجه شدند و دلیلش این بود که مسیر اصولی و صحیح نبوده اما در مسیر لاغری با ذهن ،ما به بخشهای وجودیمون فرصت می دهیم تا آرام آرام باهم هماهنگ بشوند و این تغییرات از مغز ما اعمال میشه و به صورت هوشمندانه ای در مسیر تغییر کردن قرار می گیریم که آرام آرام همراه متناسب شدن پوست ما هم خودش اتوماتیک سفت تر میشه و صورتمون زیباتر و شادابتر و سلامتی و آرامشمون بیشتر میشه پس هیچ عجله ای نباید بکنیم چون کار اصولی داره انجام میشه و در مسیر آموزش ذهنی هیچ صدمه ای به بخشهای وجودی ما وارد نمیشه و تازه هماهنگی آنها و همفازیشون هم بیشتر میشه و حال دل ما هم خوبتر میشه .
تنفر را تبدل کنیم به اشتیاق برای لاغری …چگونه!..
نقطه مقابل کارهای قبلی را انجام دهیم در مورد چاقی اصلا صحبت نکنیم ..خودمان را سرزنش نکنیم و البته بیشتر خودمون را تشویق کنیم …تصمیمات جدیدی بگیریم برای پوشیدن لباسهای رنگ شاد و یا ثبت نام در رشته ورزشی مورد علاقمون بیشتر به لاغری و مزایای اون فکر کنیم .توجهمون به لاغری باشه در روز بارها لاغری و خاطرات لاغریمون را مرور کنیم چون حتما ما یک روزی در وزن دلخواهمون بودیم …
شاید با چشم سر خود چاقی را ببینیم و لمسش کنیم اما هنر ما اینه که به ذهنمون یادبدهیم چه چیزی دوست داریم و حتما با تمرین موفق میشیم و زمانیکه یادبگیریم هر کاری برای ما آسون میشه .
لیستی از مزایا لاغری خود تهیه کنیم و هرروز آن را بخوانیم و به لاغری عشق بورزیم .😍
و در نهایت لاغری ما فرصتی است برای اینکه دیگران هم خود را نجات دهند از اسارت ،و این یک کار سازنده جهانی است که روی اطرافیان ما و جامعه ما و جهان ما اثر گذار هست ♾✨🦋
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
برای منم تنفر زیادی بوده از ارث خانوادگی و ازدواج و بارداری احساس ضعف و افسردگی شدید احساس حقارت در روابطم با همسرم و ترس از دست دادن همسر و متنفر شدن از آدمهایی که با کلام و نگاه و رفتارشون تحقیرم کردند و نهایتا احساس پوچی .
اما …..بیشترین تنفری که این مدت از چاقی داشتم این بود که نتونستم لباسهای مورد علاقم که داخل کمدم بود را بپوشم ؟!انواع مانتو و پالتو و حتی مایو شنایی که همه یک روزی تنم می شدند همینطور جلوی چشمم بودند (ناگفته نمونه بارها اندازم شدند اما برای مدت کوتاه مثلا یکی دوماه !….)و از طرفی امید داشتم که لاغر میشم و میپوشم و از طرفی باعث عجله و ناامیدی در درون من می شد .
همین دیروز پالتوی زیبامو در کمد دیدم گفتم زمستونم تموم شد و تو اندازه من نشدی!…و الآن متوجه شدم چه حسرتی می خوردم …،
این مدت هیچ خریدی نکردم چون باید هزینه می کردم و از طرفی می گفتم میخرم و گشاد میشه میمونه روی دستم…نمی دونم چی تو ذهنمه همش در گذشته و آینده منتظر چی هستم !؟…گاهی هم عصبی میشم میگم چی توی مخم گیره که متوجه نمیشم و پیداش نمی کنم !؟…و در نهایت می دونم نجوا منفی بافه (حتما درست میشه و من شاهکار خلق می کنم باید بشه و میشه ….،)
شاید من حدود یکساله که با این سایت آشنا شدم و در بدو ورودم در حدود دوماه حدود ۱۰کیلو از اضافه وزنم کم شد اما مدتی مسیر را رها کردم و وقتی برگشتم روز ازنو و روزی ازنو البته که تجربه هایی کسب کردم ولی قطع استمرار ضررش چندبرابره ..شاید خیلی از دوستان بروند و در نهایت بر می گردند همینجا…ولی اگر مونده بودند نتیجه رقم خورده بود و فقط زمان می سوزه و با کلی آشفتگی برمی گردند !…
من به خودم میگم شروع من از تکرار این دوره حسابه برای خودم .
در نظر گرفتم که الآن کمتر از سه ماهه که من متعهدانه در دوره هستم پس خیلی دارم عجله می کنم ولی انصافا اینبار ذهنم داره تکون اساسی می خوره به قول استاد اون سری قبل عوامل بیرونی هم قاطی شده بودند اما الآن در پالایش ذهنم و این فایلها حال دلمو خوب می کنه امید به ادامه دادن و باور قانون چه بخوای چه نخوای لاغر میشی باعث استمرارم در مسیر شده است و اما باور دارم تنها راه لاغری آسان و ماندگار روش آموزش ذهنی است تنهااااااااا راه باور دارم ….
و عااااشق تناسب فکرم هستم چقدر آرومتر شدم چقدر اقتدارم در صحبت و راه رفتنم بیشتر شده و اعتماد به نفسم در جمع و استخر..خدایا هزاران بار شکرت❤️
لاغری یعنی همسویی با ذات خود با طبیعت و صلح درونی
لاغری یعنی دوست داشتن خود پذیرفتن خود عزت نفس بالاتر و اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی
لاغری یعنی آزادی در انتخاب غذا ها و تسلط بر اونها
لاغری یعنی آزادی در انتخاب لباس مورد علاقه سایز مورد علاقه و رنگ مورد علاقه
لاغری یعنی سلامتی بیشتر جنب و جوش بیشتر و خواب راحتتر
لاغری یعنی تفریحات دریایی و هوایی با آزادی کامل
لاغری یعنی جلوه زیبایی خدا
لاغری یعنی احساس لیاقت و شایستگی در رابطه
لاغری یعنی الگو خوب برای فرزندان شدن
لاغری یعنی ایمان به نیروی غیب و حقیقت یکتایی
لاغری یعنی خلق رویام و ارزشمندی خواسته هام
لاغری یعنی تناسب فکر میانه رو شدن ادب آموختن
لاغری یعنی هدفمند زندگی کردن
لاغری یعنی یادگیری استمرار و تعهد به خود
لاغری یعنی شناخت قدرت ذهن و توانمندی ام
لاغری یعنی هم فرکانس شدن با دوستان جدید دوستان متناسب
لاغری یعنی آموزش تمرکز و توجه
لاغری یعنی رضایت خاطر
♾❤️
خدایا شکرت
خدایا عاااشقتم
درود بر جاری کننده حقیقت
و سخاوتمندی استاد عزیز
روح پدرو مادرتون قرین رحمت و عشق الهی باشند
دوستان نوری ام هم بال قدرت و عزت باشید 🍃🌸
درود درود درود
سلام
همیشه یادم میاد ک چاق شدن رو خیلی راحت میدونستم میگفتم من ب اسونی میتونم تو ی هفته ۵ کیلو افزایش داشته باسم اگه رژیم نباسم یا میگفتم اگه ورزش نکنم زودی چاق میشم مثل اب خوردن آبم میخورم چاق میشم
باورهای اشتباه ک بهانه ای برای
توجیه چاقیم برای بقیه و خود بود
اما الان یاد گرفتم ک چاقی حالت غیر طبیعی بدن و من اون موقع
با ترس و انتظار از چاقی
چاقی رو وارد بدن خودم کردم
ذهنم برنامه ریزی شد برا چاقی
با فرمولها
وقتی در ذهن یک فرد چاق لاغر شدن اسان شود چ بخواهد چ نخواهد لاغر میشود
اما باید باور کنیم ک
لاغر شدن اسانترین کار دنیاست
اگر ذهن خود را برنامه ریزی کنید
چ بخواهید چ نخواهید لاغر میشوید
برنامه ریزی یعنی چی یعنی بیایم فرمولها رو جایگزین کنیم موانع را از بین ببریم
و بدونیم ک
من میتونم لاغر شم جسم من توان لاغر ی دارد
حتی ب اشتباه از روشهای اشتباه اینو بارها دیدم
و ذهن من هم طبیعتا لاغری توش هس فقط و فقط باید من لاغری در ذهنم گسترش بدم
توجه کنم اب بدم بهش تا رشد کنه
اون موقعس ک رفتار من تغییر میکنه نگرش من تغییر میکنه و من ب تناسب اندامم میرسم
من در مسیری هستم ک بهش ایمان دارم و میدوم قطعا لاغری برای من هس در درون من هس
تغییر باید از دون باشه ن ازبیرون من با رژیم های غلط و ورزشهای مزخرف و سخت خودمو تحریک کردم وباعث شد بین ذهن و جسم جنگ روانی پیش بیاد و حرص و ولع منو پر کنه
و شد نتیجش خستگی من و چاق و چاقتر شدن
اما الان میدونم ک قدرت ذهن من هس ک تعیین میکنه
من چاق باشم یا لاغر ن ارثی بودن ن ژن ن استعداد ن متابولیسم ن خواب ن غذا ن ورزش نکردن
من فروانی لاغری و گستردگی شو دارم میبینم و ب خودم اثبات میکنم ک عزیزم اینها یی ک کردی تو مخت اشتباهه
اشتباهی گران اما خوشحالم ک خدا هدایتم کرد
من درستش میکنم
و ب ایستگاه لاغری خواهم رسید
من لاغری رو حسش میکنم با تموم وجودم سبکی لاغری اینک راحت میرم خرید رنگهای شاد قرمز زرد زیبا میخرم
جونتر میشم
دختر من متناسبه و اونقدر راحت پاشو میاندازه رو ماش ک نگو منم اینطوری میشم چیزی ی روز حسرت داشتم رو مطمئنم ک میشه ک اون از نتایج لاغری خواهد بود برای من من تموم لباس هایی ک کوچیک شدن رو خواهم پوشید
من سبک بال میشم
خدا یا شکرت
ممنون استاد برای این فایل زیبا
سلام نفرت از چاقی باعث لاغری نمیشود بلکه باعث احساس ناتوانی ما در لاغری میشود ک این احساس درنهایت سبب چاقتر شدن ما میشود
من تلاشهای زیادی کردم برای لاغر شدن رژیمهای متنوع وورزشهای سخت
همه وهمه من ب لاغری نرسوند بیشتر باعث شد از خودم وزندگی و جهان بدم بیاد باعث احساس بد در من شد
باعث شد معدم سلامت نباشه پاهام درد بکنه دوران بارداری سختی داشتم باعث شد من با اینک شیر میدادم رژیم بگیرم
تو اون دوران سخت با اذیتهای دخترم من میرفتم باشگاه
باعث شد هر کسی اجازه توهین و تحقیر توصیه ب من بده
باعث شد خودم از چشم خودم بیافتم
لباسهایی ک دوس داشتم نخریدم باعث میشد همسرم ی حرفهایی بزنه ک دلم بشکنه
اما من بخشیدم همه اونهایی ک منو ب خاطر چاقی اذیت کردن باعث حالت بد شدم اره میبخشم و من خودمو از این حس بد رها میکنم خودمو میبخشم چقدر نظر دیگران برام مهمه میبخش
و میپذیرم ک من چاقم شکم دارم پاهام اما در مسیر درستم دارم یاد میگم لاغری رو
و خواهم رسید ب لاغری ن برای بقیه بلکه بخاطر خودم
چاقی یک مهمان ناخوندس ب زودی میره هرچقدر ک من بیشتر گردگیری کنم اونم میره چن صباحی مهمونه خواهد رف
نفرت از هر موضوعی تاکید ب بودن وجود داشتن ان است
من در هر لحظه و ثانیه چاقی حس میکردم تنفر از چاقی حرفهای بقیه
اما الان دادم ب لاغری توجه میکنم چن دوستش دارم و می دونم توجه ب هر چیزی در ذهن من گسترش داده میشه .
عجله ندارم چن میدونم من خیلی خیلی بیشتر توجه داشتم ب چاقی غول چاقی هنوز بزرگه
پس باید با بزرگ کردن لاغری اونو کوچک کنم تا اینو بره
لاغری باذهن عالی ترین مسیری بود ک توش قرار گرفتم فهمیدم برای لاغر شدم نباید با خودم بقیه جنگ ونم بلکه بید یاد بگیرم اموزش ببینم همین
لاغری با ذهنم خیلی مزایا داره اولینش احساس خوبی دارم شادی دوست داشتن خودم سبک بالی انگار حس میکنم کوله بری از فکر وخیال وغم وغصه رو رها کردم
ومن در حالت چاقم سبک بالترم جونترم وزیباترم شادترم خوشحالتر م شیک پوشترم سلامتترم میتونم هرچه دوس دارم بخرم وبپوشم با هر رنگی وتیپی
لاغری زیباترین حس دنیاست ب یکی از خواسته های دیرینه خودم میرسم
میتونن شلوارهای زیبا بپوشم شلوار لی
میتوتم پیراهن های خوشگل بپوشم میتوم لباسهای خونگی زیبا بپوشم
تنوم لباسهای خوشگلم ک اندازم نیستن بپوشم
میتونم کاپشن های خوشگلی دوس داشتم بپوشم
ب طبیعت خودم برمیگردم
ی کسی مریضه وقتی سلامت میشه شادابتره زیباتره بیشتر کیف میکنه میشار حال میکنه بیشتر ازاده رها هستش بیشتر دنبال تفریح وگردشه
طبیعتا هم لاغریه
لاغری من روست دارم و میگم دارم میام بسمتت و با تموم وجودم پذیرای تو هستم
اونقدر بهت میرسم ک خودتو نشون بدی
من بی وفایی کرد م و ب تو بی توجهی کردم و چاقی توجه کردم ولی الان یاد گرفتم ک ب توتوجه کنم ن ب مهمان ناخوانده
اونی ک برام میمونه تو هستی ن چاقی
لاغری جانم میدونم ک چقدر دنبالت گشتم ب هر کوچه ای سرزدم سراغتو گرفتم چ زجرها کشیدم اما فهمیدم از این مسیر ب تو میرسم
من توانمندم همونطور ک از پس خیلی کارها اومدم در این مسیرم موفق میشم چن من مخلوق خدام چن من قدرتمندم
جسم عزیزم تو در حالت لاغری چقد زیبا میشی چقدر نحیف و باریک میشی چقدر چربی های اضافه از تو خالی شن راحتتر مبشی سبکتر میشی چقدر دوست داشتنی میشی چقدر لباس بهت میاد چقدر خوشگل میی چقدر راحتتر میتونی بشینی پاشی چقدر جونتر دیده میشه چقدر راحت میشی . سلامت میشی
به به عالی عالی میشی پس بیا کمکم کنیم تا برسیم ب ایستگاه مورد نظر
ایستگاهی ک با دوری ازش بهاهای گرانبهایی دادم
جونیم زیبایم وسلامتیم اعصابم روانم
سلام خدمت استاد ارجمند و گرامی و دوستان خوب و پر تلاشم .
تمام سعی من این هست که به نکته ها و آموزشها ی این دوره عمل کنم و اولین نتبجهاش برای من احساس خوب و توانمندی و احساس اشتیاق و امید به اینکه من میتونم لاغر بشم بود و در کنار اونها حرص و ولع من کمتر شده بود خود من چند روز پیش بود که یه چیبس از بچه ها مونده بود داخل باکس و من میدیدم اما نمیخواستم بخورم نه اینکه بخوام ادا در بیارم نه میلم نمیکشید که بخورم چون سیر بودم و من در زمان سیری چشمم بهش میخورد و به راحتی از خوردنش صرف نظر میکردم بدون هیچ فشار ذهنی من به سمتش نرفتم در حالی که اگر در گذشته بود کلی نجوا داشتم که بخورش بابا حیفه نگاه چقده کمه بخورش و یا اینکه میگفت پولش رو داری بخور خراب نشه و یا اینکه بخور چون ….خلاصه کلی فشار ذهنی داشتم تا بلخره من اون رو میخوردم ولی حالا خیلی راحت نمیخورم و وقتی چند بار این رفتارهام تکرار بشه بلخره نتیجه در جسمم به وجود میاد .
ولی من نباید در این مسیر با هر بار کم خوردن و درست رفتار کردن خودم رو سایز و ورن کنم و یا در ایینه و و لباس خودم رو چک کنم چون با این کار دارم به چاقی توجه میکنم که کار بسیار اشتباهی هست در واقع همون عجله داشتن هست که من رو از هدف دور میکنه .
من باید بارها به خودم بگم با تکرار کردن رفتارهای درست در نهایت چه بخوهم چه نخواهم من لاغر میشم البته اگر مانع برای خودم درست نکنم .
یه مانع مهم که باعث میشه جلوی روند لاغری ما رو بگیره این هست که از چاقی خودمون نفرت داشته باشبم و یا از اون بترسیم چون نتیجه ی اون ترس و یا نفرت از چاقی چاقی بیشتر هست .
من خودم بعد از ازدواج چاق شدم ولی نه وحشتناک و اما بعد از هر بارداری چاقی وحشتناک رو تجربه میکردم که واقعا در هر دوره تلاش کردم که چاقی رو از جسمم بیرون کنم هم بعد از ازدواجم تصمیم به این کار گرفتم و هم بعد از هر دو بارداری و هم بین بارداریهام که وزنم بالا بود من همیشه در حال تلاش برای لاغری بودم که در تمام دفعات هم موفق بودم و نتیجه ی خوب و عالی میگرفتم اما هیچ وقت برام ماندگار نبود .چون من از اون همه محدودیت خسته میشدم و واقعا یه جاهایی کم میوردم و رهاش میکردم و دوباره سریع من چاق میشدم و همین محدودیت داشتن بیشتر اوقات در زندگیم باعث تنفر از چاقی در من شده بود و این نفرت از چاقی در نهایت تبدیل به ترس از چاقی در من شده بود و اما چرا از چاقی تنفر داشتم خصوصا در آخرین باری که چاق شدم و دقیقا بعد از زایمان دومم بود چرا اینقدر از چاقی ترس و تنفر داشتم ؟؟؟.چون میدیم هیچ لباس خونگی از قبل از بارداری به تنم نمیره هیچ مانتویی رو از قبل از بارداریم نمیتونم به تنم کنم هیچ کفشی به پای من نمیره نمیتونم به راحتیی نشست و برخاست کنم و فعالیت کنم نمیتونم به راحتی خرید کنم نمیتونم هر مدل لباسی رو که دوست دارم بپوشم چون کلی حرف و حدیث میشنیدم چون زانو درد پیدا کرده بودم چون هیچ دستبند و النگو انگشتری که از قبل داشتم به دست من نمیرفتن چون چاقی شادابی و جوانی رو از چهره ی من گرفته بود چون اعتماد به نفس برای حضور در هیچ جمعی رو نداشتم چون نمیتونستم لباس تنگ و چسبان بپوشم چون با دیدن خودم در ایینه حالم بد میشد و هر روز اعصابم خرابتر میشد و …. تمام اینها باعث شده بود من نفرت از چاقی پیدا کنم در واقع چاقی داشت وجود من رو تخریب میکرد شخصیت من و روحیه ی من رو نابود میکرد در حالی که خیلی اوضاع جسمی من بد نبود میتونستم خودم با اون وزن بالای ۱۰۰ کیلو در اواخر بارداری کارهام رو بکنم و بعد از زایمان حدودای ۹۰ کیلو بودم و به هر طریقی بود پا میشدم و کارهام رو انجام میدادم اما از دیدن خودم در ایینه وحشت میکردم و تنفر می داشتم و حال روحیم واقعا بد شده بود طوری که گفتم باید پسر شیر خوارمه ی سه ماه ام رو بزارم پیش همسرم و حد ااقل با نیم ساعت پیاده روی کاری برای خودم بکنم چون به هیچ وجه نمیتونستم اون همه چاقی رو بپذیریم و انصافا چون عاشق لاغری بودم به هر طریقی که شده بود با جود هر خستگی و هر کاری بود به پیاده روی میرفتم چون از چاقی متنفر بودم و اما اینقدر تنفرم بیشتر شد که با وجود اینکه هنوز شیر میدادم و پسرم چهار ماهش بود پیش کارشناس رفتم و درخواست رژیم کردم و با چنان تعهدی من شروع به اجرای رژیم و ورزش کردم که نگو در حالی که هنوز چهار ماه بیشتر از زایمانم نگذشته بود و اما این رو هم بگم تنفر من از جسمم و اندامم بعد از زایمان باعث شده بود من بعد از زایمان بلافاصله از فردا شب شکم بند طبی بخرم و شبانه روز به خودم ببندم که شاید کمتر شکمم رو ببینم و اعصابم کمتر خراب بشه و جالبه یادم میاد تا حتی پسرم یک سال و نیم میکرد من هنوز با شکم بند به بیرون از خونه میرفتم و در باشگاه و همه جا اون رو به خودم میبیستم و چند باری که اطرافیان اون رو به شکمم میدیدن تعجب میکردن که فلانی تو اذیت نیستی همیشه این به تو بسته اس ولی من چون از شکمم و چاقیم بدم میومد میگفتم نه و تحملش میکردم در حالی که به خاطر محکم بستن اون کلی پوستم دونه های قرمز میزد و یا جای چسبهاش کلی پوست تنم رو زخمی و داغون میکرد اما درش نمیوردم یادم میاد بعد از زایمانم چون هیچ شلوار و مانتو و لباس خونگی و بیرونی اندازم نمیشد به اجبار رفتم کلی دامن شلواری گشاد و لباس گشاد که اصلا دوسشون نداشتم برای خونه خریدم و اما برای مانتو یک روز من کامل با خواهرم و همسرم و اون خواهرم که بیاد پسرم رو داخل ماشین برام نگه داری کنه تا من برم اجناس رو ببینم رفتم برای خرید مانتو چقدر ناراحت کننده بود هر حا میرفتم اون مدلهای دلخواه سایزم نمیشدن و هر جا میرفتم یه سری مانتوهای زشت به من میدادن که میگفتن انتخاب کن و من یادم تا اخرای شب همه رو با خودم میگردوندم تا مانتوبیی گیرم بیاد و اخر سر هم یه جیزی که اصلا سلیقه ی من نبود خریدم و ناراحت خونه اومدم و بازم تنفرم از چاقی بیشتر شد یه روز هم برای خرید شلوار با همسرم جایی رفتم که فقط شلوار کشی ساده ی مشکی رو انتخاب کردم که فروشنده بهم گفت خانم شایداز این مدل ۵ایکس لارج اندازه ی شما بشه و من اونجا چشمام گرد شد که چی ۵ ایکس لارج تازه کشی هم بود و بسیار ناراحت شدم و یا اینکه یادم میاد زمانی که تصمیم به پیاده روی گرفتم برای کمتر شدن چاقی در خودم کفشهای ورزشی خودم رو که قبل از بارداری بارها برای ورزش در باشگاه پوشیده بودم در اوردم که بپوشم دیدم اصلا پای من داخل اوتها جا نمیشه و بسته نمیشن و بسیار بسیار ناراحت شدم و تمام اینها باعث تتفر من از چاقی شده بودن باعث وحشت من از چاقی شده بودن که روی اعصاب من و روحیه من فشار میاورد که باعث شده بود به شدت از چاقی متتفر بشم و بترسم و اما فرق من با بقیه این بود که میگفتم من میتونم دوباره لاعر بشم چون بارها این روند رو تجربه کرده بودم که وقتی چاق شدم با رژیم و رزش دوباره خودم رو لاغر کردم حتی برای زایمان اولم که بازم به این صورت بودم حالا یکم کمتر ولی بازم تا ۹۵ کیلو چاق شده بودم اما با رژیم و ورزش خودم رو به راحتی متناسب کردم برای همین چا قی رو برای بار دیگه نپذیرفتم و از همون اوایل رفتم پیش کارشناس تعدیه و چنان تعهدی داستم که نگو و من عالی وزن کم کردم تا وزن ۵۹ کیلو هم اومدم و بسیار خوشحال بودم و به خاطر این کاهش وزنم در زمان کم در باشگاه بسیار تشویق شدم اما ترس از چاقی و تتفر از چاقی همچنان با من بودو من همچنان با رژیم و ورزشهای مکرر خودم رو لاغر میکردم و نمیزاشتم چاق بشم تا اینکه از یه جایی احساس ناتوانی کردم و گفتم دیگه نمیتونم لاغر بشم و اون کی بود زمانی بود که یک سال از بودن در وزن ایده الم گدشته بود و من با انجام ازمایشی متوجه شدم مشکلاتی مثل تیرویید کم کار و مشکل هورمونی دارم و اونجا بود که به خاطر حرفهای پزشکان اطرافم که دو تا متخصص بودن و به خاطر حرفهای کارشناس تغدیه ام که دقیقا اونم همون حرف رو میزد و همزمان بهم میگفتن تو چاق خواهی شد به خاطر خوردن این دارو و این بیماری دیگه احساس ناتوانی کردم دیگه احساس کردم نمیتونم لاغر بشم وهر کاری میکردم هر ماه از ماه قبل چاقتر میشدم در حالی که رژیمم رو سخت تر و ورزشم رو سنگین تر کرده بودم اما واقعا تلاشم با نتیجم همخوانی نداشت و من هر روز زجر میکشیدم و ناراحت میشدم که چه کاری باید بکنم اخه چرا اینجوری شد تا با این راه آشنا شدم و انصافا در اون دوران که پزشکان با هم میگفتن تو چاق خواهی شد من فکر میکردم نمیتونم دیگه متناسب بشم و مانع متناسب شدن من شده بودن چون باور کرده بودم نمیتونم لاغر بشم هر کاری میکردم در نهایت لاغر نمیشدم ولی اون موقع که صد کیلو بودم و باور کرده بودم میتونم متناسب بشم انصافا راحت لاغر شدم حالا نه راحت راحت ولی به اندازه تلاشم نتیجه میگرفتم .
پس باید بپذیرم من میتونم با این راه لاغر بشم اونم خیلی راحت و ساده و اسان و طبیعی من میتونم لاغر بشم و من به زودی در جسم متناسب خودم قرار خواهم گرفت و من بعد از مدتها در سایت بودن یاد گرفتم از چاقی متنفر نباشم و از اون به عنوان یک مهمان ناخوانده در جسمم یاد کنم که به زودی این شکل نامتناسب و غیر طبیعی و یا این مهمان ناخوانده از جسم من بیرون میره و من بارها باید بگم خودم این چاقی رو در جسمم به وجود اوردم و خودم مقصر صد در صد این چاقی خودم هستم و حالا هم میخوام خودم به تنهایی با قدرت ذهنم از دستش بدم .
من عاشق مثال حلبهای روغنم ولی اصلا نمیدونم که الان دقیق چند تا دیگه رو با خودم حمل میکنم و اما حدسی میگم من ۳ تا حلب روغن با خودم حمل میکزدم که الان شاید یکی هنوز با من باشه .
روند کاهش،وزن من مثل روند اضافه وزن من در گذشته یه روند بسیار آرام هست یعنی من نباید عجله کنم و گول این تبلیعات رو بخورم این لاغری با قدرت ذهن به خیلی پارامترها بستگی داره پس زمان تعیین نکنید .
تنفر از چاقی باعث میشه ما احساس ناتوانی کنیم و انگیزه ای برای متناسب شدن نداشته باشم و از وقتی که دارم روی خودم کار میکنم تمام سعی من این بوده که این تنفر رو تبدیل به عشق کنم و تا حدی که موفق بودم نتیجه گرفتم من به چاقی خودم در ایینه توجه نمیکنم به دنبال راه های برطرف کردن چاقی نیستم در حرفهام با دیگران در مورد چاقی خودم حرف نمیزنم و خودم رو سرزنش نمیکنم و برعکس بارها در مورد لاغری خودت حرف بزن که وقتی لاعر بشی چه مزایا یی برای تو خواهد داشت و بگو من وقتی لاعر بشم چه جسمی خواهم داشت درسته در این شرایط الانم در مورد چاقی حرف زدن اسونه ولی من باید به چیزی که نیست توجه کنم و تمام هنر ما انسانها همین هست که به چیزی که نیست ایمان داشته بلشه .
من در زمان تناسبم به راحتی خرید میکنم
من در زمان تناسبم به راحتی بدون ترس و محدودیت غدا میخورم
من در زمان تناسبم به راحتی فعالیت میکنم
من در زمان تناسبم به بهترین حال روحی خودم میرسم
من دررزمان تناسبم خیلی خوش تیپ تر میشم .
من در زمان تناسبم رفتار غدایی خیلی ارام و درست تری دارم
من در زمان تناسبم در تمام لباسها احساس رهایی و آزادی میکنم .
من در زمان تناسبم از دیدن خودم در ایینه بسیار خوشحال تر میشم .
من در زمان تناسبم هر فعالیتی رو به راحتی انجام میدم
من در زمان تناسبم لباسهای قالب تن رو به راحتی میپوشم .
من در زمان تناسبم با اعتماد به نفس در هر مکانی با هر پوششی حاضر میشم .
من در زمان تناسبم به سلامتی کامل جسمی میرسم
من در زمان تناسبم خود باوری و احساس توانمندی بیشتری میکنم
من در زمان تناسبم میتونم فرد تاثیر گذار تری باشم هم بر روی خانوادم هم اطرافیانم .
من در زمان تناسبم میتونم به گسترش رسالت استاد کمک کنم .
من در زمان تناسبم با این روش به آزادی کامل میرسم .
من در زمان تناسبم خیلی شادابتر و حوانتر و زبباتر میشم .
من در زمان تناسبم خدای درونم رو بیشتر پیدا میکنم
من در زمان تناسبم ایمانم و توکلم بیشتر میشه .
من در زمان تناسبم امیر عداهای اطرافم میشم و دیگه برده ی اونها نیستم و به خوبی اونها رو مدیریت میکنم
من در زمان تناسبم به راحتی میگم میل ندارم و نمیخورم
من در زمان تناسبم به جسمم بیشتر اهمییت میدم و هر چیزی رو وارد بدنم نمیکنم .
من در زمان تناسبم برای جسمم احترام بیشتری قایلم و به خوبی از اون نگهداری و محافظت میکنم و به هر بهانه ای غدا وارد اون نمیکنم .
من در زمان تناسبم میتونم حتی لباسهای روی مانکن رو بردارم و بخرم
من در زمان تناسبم میتونم حتی طلا و جواهرت زیبا رو به راحتی انتخاب کنم و اویزون کنم
من در زمان تناسبم به راحتی کفشهای دلخواهم رو انتخاب میخرم و به پا میکنم
من در زمان تناسبم با به اندازه غدا خوردن همیشه بعد از غذا سبک و سرحا ل هستم
من در زمان تناسبم ارتباط عالی تر با همه خواهم داشت
من به لاغری دلخواهم ایمان دارم که به اون میرسم با توجه کردن به لاغری اون رو در بدنم گسترش میدم و من به لاغری عشق میدم تا کل وجودم رو بگیره من عاشق لاغری و مزایای اون هستم و میدونم من به همه چیز میرسم همانطور که تونستم از این روش من کلی وزن کنم با استمرار داشتن دوباره وزن کم خواهم کرد و ساکن سرزمین لاعرها خواهم شد من اطمینان دارم هر روز از روز قبل دارم متناسب تر میشم .من بارها میگم با لاغری خودم روی افراد اطرافم هم تاثیر خواهم گذاشت همینطور که تا الان روی خانوادم تاثیر داشتم و همه ی اونها متناسب تر شدن ولی با تناسب بیشترم بازم فرد تاثیر گدارتری خواهم شد .
سلام
چاقی سبب شده بود من کلا از خودم بیزار بشم لباسی ک دوس دارم نتونم بپوشم تو مهمونی ها دوره همی ها تولد ها عروسی ها حالم خوب نباشه لباسی ک دوس دارم نتونم بپوشم نتونم بخرم باعث شده بود از رنگها دوری کنم و خودم ب لباس سیاه بسته بودم
باعث شده بود اصلا اعتماد بنفس خویشتن دوستی و اینا رو نداشته باشم باعث شده بودم دیگران در مورد من نظر بدن باعث شده بود نتونم پالتو بارانی مورد علاقمو بپوشم
وهزاران چیزهای دیگه ولی الان دیگه باور کردم ک خودم باعث این وضعیت شدم ودارم تلاشمو میکنم و میدونم ک لاغر میشم
لاغر شدن سبب افزایش سلامت روحی جسمی در من میشه اعتماد ب نفسم بالا میره بیشتر و بیشتر عاشق خودم میشم کمر دردم خوب میشه سبکتر میشم زیباتر میشم خوش هیکل میشم جونتر میشم
با لاغری شکمم باریک تر بشه راحت میتونم بشینم پاشم
باعث میشه لباسی ک دوس دارم بخرم با رنگی ک روس دارم لباس های خونگی در رنگهای مختلف تاب بتونم بپوشم شلوار لی میتونم بپوشم مانتو کوتاه و جلوباز
باعث میشه تو مهمونی و تولد و دوره همی ها شاد باشم حالم خوب باشه
لاغری باعث میشه با اومدن عید شاد بشم
با شنیدن دعوت ب عروسی شاد بشم
لاغری باعث میشه رها بشم
لاغری سب میشه راحتر کارهامو انجام بدم
باعث میشه بتونم با اعتماد ب نفس برم استخر و شاد باشم
باعث حس شادی و خوشحالی در من بیاد بالا
من از وقتی وارد سایت شدم دیگه اون ترس از خوردن خیلی کمتر شده راحترم درد دستم خیلی کمتر شده شادتر شدم بیخیال تر شدم دیگه همش در مورد چاقی حرف نمی نم توجه نمیکنم از تمام وقت ارادم برای این سایت استفاده میکنم من خیلی ظلمها ب واسطه چاقی ب خودم کردم
میخوام زندگی کنم با امید ب لاغری وایمان ب لاغر شدن
من از الان شروع کردم ب زندگی کردن با حس لاغری
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
من چند وقتیه که نتونستم ادامه بدم حالا یا عقب افتادم یا بهانه اوردم نمی دونم ولی از امروز دوباره شروع کردم این چند وقته مسافرت رفته بودم و دیشب اومدم این مسافرت آخر با ماشین رفته بودیم و دو روز تو راه بودیم موقع رفتن و برگشتن دیشب دیگه پاهام خیلی خشک شده بودم صبح بلند شدم رفتم یه خورده پیاده روی کردم که پاهام یه خورده نرم بشه .
قبل از این مسافرتها که مامانم و دیدم بهم می گفتن پونه چقدر صورتت ظریف شده برانداز می گردن منو از دور البته جایی رفته بودیم همگی مهمونی اون دوستانی که منو خیلی وقت بود ندیده بودن یه خانمی که به من گفت بلند شو و بچرخ که ما ببینیمت که البته من اونروز هم لباسم تونیک و شلوار بود ولی مدلش گشاد با اینکه انقدر گشاد بود متوجه لاغری من شدن و من هم سایت و معرفی کردم باز هم اون شب ا نگاه کردن ببینن من چی می خورم شام من اون شب دلم نمی خواست برنج بخورم از غذاهای دیگه خوردم ولی می گفتن ببین برنج نمی خوره گفتم اتفاقا من هر روز برنج می خوریم الان نمی خواستم و خلاصه ببین نوشابه می خوری اتفاقا نوشابه هم خوردم من راستش تا قبل از دوره نوشابه خور نبودم مثلا هر وقت بیرون می رفتیم من از نوشابه همسرم یه کم می خوردم اونم با ترس و لرز ولی این مسافرتی که رفته بودیم من خیلی تشنه می شدم و نوشابه هم خیلی خوردم ولی نه با ترس بلکه با لذت .
این خیلی نکته جالبی هستش که واقعا آدم از هر چیزی بدش بیاد سرش میاد من هم همش این ترس و داشتم و بدم میامد از خودم مخصوصا این آخری که از پشت کامپیوتر هم یکی از فامیلها به من گفت چه چاق شدی فکر کنم ۸۰کیلو باشی .
من هم خیلی بدم میامد از چاقی خودم هر وقت می رفتم یوگا یا زومبا بیشتر همه لاغر بودن لباسهای ورزشی قشنگ می پوشیدن من باید همش یه جوری می پوشیدم که چاقیم تو چشم نزنه.
حالا کم کم اون تمرینات دوره و انجام دادیم و با چاقی دوست شدیم حالا داره دیگه از پهلومون می ره خدا رو شکر ًو من اصلا دیگه فکر نمی کنم چی بخورم کی بخورم درست مثل یه فرد متناسب عمل میکنم .
من هم زمان تعیین نکردم برای لاغر شدنم و همینطور دارم ادامه می دم اتفاقا با دوستم صحبت می کردم اون کی گفت خیلی رژیم کالری همه می گیرن تو ایران من هم قبل از دوره از اینکارا زیاد کردم هی بشمرم کالری ها رو ولی الان خدا روشکر دیگه این مسایل و نداریم .
و من واقعا لذت می برم که چند تا کار و که تو لیست تمرینات نوشته بودم که به خاطر چاقی نمی تونستم انجام بدم ولی الان دیگه میتوانم همینطور تو مسافرت که تونستم انجام بدم ، همسرم هی می گفت چاق شدم اومدم مسافرت هیچ کار نکردم خودشو می گفت می گفت برگردم باید پیاده روی کنم ولی متناسبه وهیچ وقت از این حرفا نمی زد .
هر چیزی که باعشق باشه سریع به نتیجه می رسه .بایدخودمون و بپزیریم همونطور که هستیم دوست داشته باشیم تا بتونیم بهتر بشیم و متناسب تر هر روز
سلام🙂
همه ما از چاقی متنفریم
به خاطر فشار جسمی که به خاطر چاقی تحمل میکنیم زانو درد ،کمردرد ،یا دیابت و فشار خون
به خاطر اینکه نافرمیهای بدنمون ما رو از زیبایی انداخته
به خاطر اینکه لباس مورد علاقمه مون رو نمیتونیم بپوشیم چون نافرمیها خیلی مشخص میشن
چون توی رنگهای روشن یا طرحهای چهارخونه و راه راه افقی چاقتر به نظر میایم
چون کمد لباسهامون پرشده از لباسهای مشکی و سورمه ای و رنگهای تیره که کمی ما رو جمع تر نشون بدن
چون هر لباسی رو پسندمون بوده رو سایزمون نداشتن
چون توی اتاق پرو این چاقیها واضحتر و عذاب آورتر و زشت تر بودن و همه مون خاطرات بدی از اتاقهای پرو داریم خاطراتی که پر از خجالت و شرمندگی و نا زیبایی و نافرمی بوده
چون از دیدن خودمون در آینه حالمون بد میشده
چون زیباییها و استعدادها و تواناییهامون زیر سلطه این چاقی قرار گرفته و هرگز اونطور که لایقش بودیم نتونستیم خودمون رو ابراز کنیم
چون بارها به خاطر خریدن لباس سایزمون همه مغازه های شهر رو گشتیم
چون رنج خیاطی رفتن و دردسرهای پارچه خریدن و دکمه خریدن و مدل پیدا کردن و….رو بارها تحمل کردیم فقط برای اینکه اون مدلهای بدردنخور بازار رو دوس نداشتیم
چون از نزدیکان و عزیزانمون بارها تذکر شنیدیم
اعتماد به نفسهامون له شده
توی خوردن زیر نظر بقیه بودیم توی انتخاب لباسی که تنگ و کوتاه نباشه و نافرمیهات بیرون نزنه مورد انتقاد بقیه بودیم
اصلا انگار برای خودمون زندگی نکردیم همش به خاطر بقیه و کم کردن حرف و حدیثهاشون یا از لذت مهمانی و عروسی و دورهمی گذشتیم یا اگه هم رفتیم همواره در عذاب بودیم از نگاهها از پچ پچها از تذکرها از گفتن این جمله لعنتی”چاقتر شدیا”….
ما چاقها یه عالمه زندگی نکرده داریم
یه عالمه لذت نبرده
یه عالمه ابراز وجود نکرده
یه عالمه مهماتی نرفته
یه عالمه خرید با دل خوش نکرده
یه عالمه حرف نزده
یه عالمه لبخند نزده
یه عالمه خندیدن از ته دل نکرده
یه عالمه لذت از خرید نبرده
……
برای همینه که اینقدر تنفر داریم از چاقی برای همینه اینقدر عجله داریم برای لاغری
برای همینه که هزار راه رو امتحان کردیم برای خلاص شدن از شر چاقی
برای همینه که ۱۰۰ گرم و ۲۰۰ گرم کاهش وزن در عدد ترازو خوشحالمون میکنه و ۱۰۰ گرم ۲۰۰ گرم افزایش وزن حسابی به هممون میریزه
ما خییییلی به خودمون بدهکاریم بابت تمام حرص خوردنامون
تمام حسرت خوردنامون
بابت تمام دلخوریهامون
بابت تمام خودخوریهامون
بابت تمام عذاب وجدانهامون
بابت تمام سرزنشهایی که به خودمون کردیم
بابت تمام غصه هایی که تنهایی خوردیم
بابت تمام اشکهایی که به خاطر چاقی ریختیم
…..
و ته همه اینها رسیدیم به اینجا که میگن جایی برای حسرت نیست چون تو هم میتونی لاغر بشی
جایی برای غصه نیست چون تو هم میتونی لذت تناسب رو تجربه کنی
جایی برای تنفر نیست چون اولین کار اینه که با خودت با جسمت با چاقیت دوست باشی و باهاش به صلح برسی
جایی برای عمل جراحی و لیپوساکشن قرص و دمنوش و ورزش و رژیم نیست چون همه این چاقی در ذهنته و میتونی با تغییر ذهنت جسمت رو لاغر کنی
اصلا وقتی شما میگید تمام روشهای قبلی که برای لاغری امتحان کردین اشتباه بوده وگرنه جسم شما که تقصیری نداره جسم شما که با بقیه فرقی نداره توانایی شما که کمتر از بقیه نیست و این جملات مثل آبی هست بر آتش حسرت ما….
اصلا یه جوری ته دلمون قرص میشه که میخوایم یه شبه و یه هفته و یه ماهه همه فایلها رو گوش بدیم تا لاغر بشیم چون نمیدونیم که اصلا این فایلها نیستن که ما رو لاغر میکنن این خود ماییم که با گوش دادن فایلها و درک اونا و نوشتن تمرینات و عدم توجه به هرآنچه در بیرون حال ما رو بد میکنه(چه چاقیمون چه اوضاع اقتصادی چه جنگ چه بیماری چه ناراحتیها و درگیریهای اطرافیان)و نگه داشتن خودمون در حال خوب اونم با اولویت قرار دادن خودمون و ذهنمون و جسممون و زندگیمون در رتبه اول اهمیت لاغر نه تنها لاغر میشیم اعتماد به نفسمون هم ترمیم میشه حال و احوال روحیمون هم خوب میشه شاد و پر انرژی میشیم و زیبا و جوان …و چی بهتر از این…..
لاغری که با سرعت خود جسم اتفاق بیوفته دیگه نه ریزش مو داره نه افتادگی پوست نه چین و چروک نه افسردگی بلکه چهره زیبا و شاداب و جوان میشه پوست زیبا و براق میشه چشمها یه برقی می افته که ناشی از شادی و ارامش درونیه اندام هم مثل یه پیکرتراشی عالی تراشیده میشه اونم آروم آروم اینقدر آروم که فقط خودت متوجهش میشی و لذتش رو میبری که ذهنت داره تغییر میکنه و جسمت برای لاغر شدن داره همراهی میکنه و این خیییییلی زیباست😍😍
آدمی ساخته افکار خویش است،
فردا همانی خواهد شد که امروز
در اندیشه آن بوده است🌺
همین چند ماه پیش بود که همسرم خیلی از هیکل و ایراد میگرفت و همش میگفت یکم تحرک داشته باش و ورزش کن.منم دیگه خسته شده بودم و چون نمیتونستم خودم رو لاغر کنم میگفتم خمینی که هستم خیلی هم خوبه و تازه میخوام خودم رو چاق تر هم کنم. ولی واقعاً اینطور نبود .من از هیکل خودم بدم نیومد و متنفر شده بودم.هر وقت جلوی آینه میرفتم افسرده میشدم و میگفتم همسرم حق داره خوشش نیاد.
من هرچی بیشتر متنفر میشدم از چاقی خودم و افسرده تر ،به عینِ میدیدم که چاق تر میشم و بیشتر به طرف خوردنی ها میرفتم،بدون اینکه حتی گرسنه باشم.
خب تمام فکر و ذکر من دور و بر چاقی میچرخید ،برای همین توی ذهنم چاقی رو جذب میکردم و هر روز اضافه وزنم بیشتر میشد.🥺
ولی در عوض توی این چند روزی که با این سایت آشنا شدم ،خیلی چیزا یاد گرفتم .دیگه مثل قبل نیستم افسرده و هی بگم خدایا چیکار کنم چرا من اینطوریم و غیره . حالا دیگه میرم جلوی آینه و از خودم تعریف میکنم و از هیکلم ،از زندگیم از خودم لذت میبرم.دیگه احساس بدی نسبت به خودم ندارم .فقط میگم اشکالی نداره الان اضافه وزن دارم یه چند وقت دیگه به اون تناسبی که میخوام میرسم. میگم لاغری آسون ترین کار دنیاست. به خواسته هام فکر میکنم و به اندامم میگم دلم میخواد چطوری بشی. به خودم میگم تو خیلی زیبا هستی و زیباتر شدن حق تو هست. لاغری خیلی بهت میاد.
دیروز رفته بودم نانوایی و تا نوبتم بشه از موقعیت استفاده کردم و برای خودم رویا پردازی کردم و به لاغری،به دوچرخه سواری ،به تناسب اندامم،وقتی با همسرم با افتخار و اعتماد به نفس راه میرم ،به این که لاغری آسون ترین کار دنیاست، و وقتی این جمله رو میگم لبخند روی لبان میشینه 😍
اونقدر میخوام متمرکز بشم روی لاغری خودم تا ذهنم بپذیره که باید به سمت لاغری بره نه چیز دیگه.
من توی این چند روز باورتون نمیشه اگه بگم روحیه ام خیلی عوض شده و همسرم هم همین رو میگه ،که زیبا تر شدی و لاغر و من کیف میکنم و از خوشحال به خودم می بالم. 🥰
لاغری آسون ترین کار دنیاست❤️
من از بچگی چاق بودم و همیشه از خودم متنفر بودم.دوست زیادی نداشتم.همیشه خجالت میکشیدم.اگه میخواستم خوراکی بخورم یواشکی میخوردم در صورتیکه دوستای من همیسه لاغر بودن و مثلا ۲تا همبرگر را با لذت میخوردن.چاقی زندگی منو نابود کرد به طوربکه من حتی حاصر نشدم برم لباس عروس پرو کنم چون خجالت میکشیدم.یه لباس دوختم و همیشه تو عکسام که میبینم ازش متنفرم.دیابت گرفتم و زایمانهای خیلی سختی به خاطر دیابت داشتم تا دم مرگ رفتم.هیچ وقت اباس مورد علاقم را نپوشیدم.خواهرام میرفتن آتلیه و عکس میگرفتن ولی من نرفتم چون از خودم و قیافم متنفر بودم .تو کودکی خیلی مسخره شدم و تا بزرگسالی رنج کشیدمو همیسه ترس از اضافه وزن باعث شد نخوام رو وزنه برم.خیلی شبها درخواست مرگ کردم و گریه میکردم ولی فایده نداشتتا اینکه عمل کردم و لاغر شدم و خیلی حسهای خوب دنیا را تجربه کردم اگرچه بسیار زجر اور بود به خاطر دامپبنگ و این مسایل ولی بازم عاسق لاغریم بودم ولی کم کم داشتم دوباره چاق میسدم و چیزی حدود۸ کیلو چاق شدم و بعد باردار شدم و الان چیزی حدود ۲۰ کیلو اضافه وزن دارم و خیلی ناراحتم.میخواهم در ابن راه گام بردارم و طعم لاغری را برای همیشه بچشم
مزایای لاغری
پوشیدن لباسهای مورد علاقه با رنگهای شاد و در هر مغازه ای که برم و با خوشحالی بپوشم
رهایی از این زانودرد و کمردرد
رهایی از چربی های انباشته شده در ران و شکم که حال من را بد میکند
کوهنوردی رفتن به راحتی.
بازی والیبال به راحتی و سبکبالی
حضور در محافل و مجالس با اعتماد به نفس بیشتر
شروع به کسب و کار خودم و رهایی از سردرد ناشی از افت قندم.
و اعتماد به نفس بیشتر و بیستر و بیشتر و خوشحالی و کیف کردن و
با لذت غدا خوردن نه با زجر و ترس رهایی از دیابت لعنتی برای همیشه
شادی و نشاط بیشتر وخستگی کمتر
سلام برهمگی
از وقتی پذیرفتم که مسولیت چاقی با منه و هیچ غذایی با زور نمیخاست وارد بدنم بشه واین من بودم که باورهای غلط رو تو ذهنم کاشتم و هر روز بزرگتر وبزرگتر می شد از خودم خجالت کشیدم به دو دلیل
اینکه اشتباه خودم رو گردن معده ام انداختم که حتمن اون زود احساس گرسنگی بهم میده وازش متنفربودم .
دوم اینکه من مدتها داشتم از خودم فرار میکردم اینکه لباسهای رنگ شاد نمی پوشیدم غذاخوردنم رو محدود کردم وحین گرسنگی به خودم عذاب میدادم و با تنفرغذا میخوردم
مرتب خودمو با ترس وزن میکردم و سرزنش های اطرافیانم که هرموقع باهم بحثمون میشد احساسمو بدمیکرد .که کمترغذابخور .
مانتوها ولباسهایم که هرسری تنگ ترمیشدن واندازم نبودن وهرمانتویی میخریدم یه چندتا دکمه دیگه هم بایستی جلوش میزاشتم تامانتوم خوب ایستادگی داشته باشه اعصابمو بهم میریخت .
پیاده روی توضلع گرما که ازنفس میافتادم و.. همه این موارد باعث شد که هر سری بیشتر ازخودم بدم میاد وبیشتر ازخودم فاصله بگیرم و منو چاقی شدیم تو دوتا جبهه مخالف .
خوب همش میشه ضعف درمقابل چاقی. نفرت از چاقی . نفرت از خودم و بدنم واطرافیانم .و کم حوصله شدن و زود واکنش عصبی نشون دادن .
حالا که من و این مهمان خارجی آشتی کردیم دیگه به خاطر ش خودمو از هیچی محروم نمیکنم
و خودمو تو محدودیت نمیزارم
هر جا دلم میخادمیرم واونو هم دنبالم میبرم بدن منه
هیچ وقت بدیش رو نمیگم
وهرلباسی دلم بخاد بدون محدودیت جسمی میخرم .
خودمو تحسین میکنم وباعشق برای خودم کادو میخرم .
و هرغذایی دلم خاست باحس خوب میخورم .
به سرزنش های اطرافیانم توجه نمیکنم ..
مزیتهای متناسب شدن .
قدم ۱۶۳هست و وزنم بشه ۵۸ میشم مونکن مونکن.
اعتمادبه نفسم میره بالا.
هرلباسی دلم خاست میپوشم .
هرغذایی دلم خاست میخورم .
به هرجا میرم وعکس بگیرم عکسم زیباترمیشه.
به راحتی میدوم .
به هرمکان تفریحی و ورزشی باحس غرور میرم .
کلی باورهای غلط که با چاقی گره زده بودم همش رفع میشه.
صورتم و بدنم جمع وجورتر وجوان تر میشه وازدیدنشون لذت میبرم .
راحت میتونم بلوز وشلواربپوشم .
آرامشم بیشتر میشه.
ارتباطم با خدام بهترمیشه چون میدونم دیگه زندگیم دست خودمه .
باعث میشه به خودم ایمان داشته باشم که کاری نشد نداره .
روابطم بهتر میشه.
غذاخوردنم با آرامش میشه مثل انسان . واین خیلی لذت بخشه.
ماه رمضان به راحتی روزه میگیرم .
دوره های دیگه استاد رو هم کم کم میخرم چون دلم قرص تر میشه که اینها شعارنیست و مثل دوره انگیزشی نیست .
و به رویای متناسب شدن میرسم .و…
ممنون از زحمات استاد عزیز که وقت میزارن برای بهتر کردن زندگی ما .
فایل “گام هشتادو هفتم : توقف نفرت از چاقی”:
بگذارید این تمرین را اینطوری شروع کنم. من تا حالا معنای نفرت را دقيقا نمیدونستم.اینکه بیشتر به چیزی مثل چاقی فکر کنیم، به معنای نفرت از ان است چون ذهن ما کلمات را خوب میشناسدو میتواند تشخيص بدهد، ولی جملات ما را نمیفهمد.
به دو مثال زیر توجه کنید:
“من عاشق لاغری هستم” و کلمه لاغری را ذهن من از جمله من برداشت میکند. “من لاغر هستم و از خودم راضی ام.” باز ذهن من کلمات لاغر و راضی را برداشت میکند.
پس نگفتن حتی جملاتی درباره چاقی ، یاافراد چاق ، یاتجربه واشتباه چاقی ؛خودش عاملی کمک کننده است به لاغری و متناسب شدن ما.
من دیروز یک تک پوش سایز Small با یکLegging سایز Small پوشیدم. از دیدن خودم خیلی لذت بردم. خیلی خوب و عالی شده بودم.
مرتب از جلوی اینه رد میشدم و قربون صدقه خودم میرفتم. من ديوانه نشده بودم بلکه برای اولین بارعاشق تیپ خودم شده بودم.
اتفاقا انروزهیچ کس هم بهم نگفت چه خوش تیپ شدی ، ولی خودم از دیدن خودم یک روز کامل لذت بردم. این عالی است.
منتظر ديگران نباشید که جمله ای به شما بگویند. این مهم بودن قضاوت ديگران درباره ما ،در همه جای فرهنگ ما به طریق مثبتی جا افتاده است. به نظرم کاملاً اشتباه است چون ما برای خودمون زندگی میکنیم نه برای ديگران.
دوستان ، وقتش است جهان را ببینید ، برای خودتون زندگی کنید فقط گذر عمر را مشاهده نکنید.Living better OR living longer
ما کدام از موارد فوق را دنبال میکنیم ؛زندگي با لذت بیشتر و مسافرت و شادی و هیجان و خنده و دعا و توکلLiving better را یا زندگی باعمر طولاني تر و در یک خانه ساکن بودن و یک شغل داشتن ویک روتین و زندگی تکراری را دنبال کردن Living longer.
مزایای لاغری و تناسب اندام مورد دلخواهم چیست ؟
1.من هر لباسی را دوست دارم میخرم و بدون پرو کردن میخرم. 2.من عکسهای قدی بیشتری از خودم میگیرم. 3.من اعتمادبه نفس بالاتر ی پیدا میکنم. 4.من در رفتن به مهمانی یا مجلس عروسی پیشقدم میشوم. 5.من احساس بهتری نسبت به خودم پیدا میکنم. 6.من بیشتر خودم را دوست میدارم. 7.من زیباتر به نظر میایم.
شاد و متناسب باشید.
استاد عزیز ما هم خداروشاکریم که دراین راه با،شما وروش شما اشنا شدیم به امیدموفقییت روزافزون شما
به نام خداوند مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم
فایل صوتی امروز :
هر کس به فایلها عمل کنه نتایج عالی براش به وجود میاد و اما این نتایج ایتدا از تغییر فرمولهای ذهنی به وجود میاد اول هم احساس آرامش در ما ،به وجود میاد و بعد احساس شادی در ما به وجود میاد که قرار لاغر بشیم و بعد ترس از خوردن نداریم و بعد مغز ما فرمانهای متفاوتی میده .
مثلا طرف یه هفته هست شیرینی دلخواه رو در یخچال داره ولی میل به خوردن نداره در واقع افرادی که روی خودشون دارن کار میکنن و به راحتی از خوردن صرف نظر میکنن و هیچ ادا در آوردنی در کار نیست پس اول تغییر در احساس هست و بعد در رفتار هست و بعد در جسم تغییر به وجود میاد پس عجله نکنید و مرتب خودتون رو وزن و سایز نکنید چون ما داریم موانع ذهنی رو بر می داریم و بک مانع این بود که بپذیریم لاغر شدن آسانترین کار دنیا هست و جایگزین فرمول غلط لاعر شدن خیلی هست بکنیم
لاغری با ذهن کار ساده ای هست و اما یک مانع دیگه هست که ما باید از اون اطلاع داشته باشیم و اگر بر طرفش کنیم هم روند چاقتر شدن متوقف میشه و هم در مسیر تناسب قرار میگیریم .
یکی دیگه از موانع لاعری که در ذهن همه ی افراد چاق هست نفرت از چاقی هست و این نفرت به شکل ترس از چاقی هم خودش رو نشون میده و اما نتیجه ی این نفرت چاقی بیشتر هست نتیجه ی ترس از چاقی چاقی بیشتر هست .
از هر وقت چاقی شما شروع شده مثلا بعد از ازدواج چاق شدی و متوجه چاقی شدی و کلی محدودیت پیدا کردی این به مرور تبدیل به نفرت و ترس از چاقی میشه یعنی خیلی کارها رو باید انجام بدی که به خاطر چاقی انجام نمیدی خیلی حرفها میشنویی که دوستشون نداری اما به خاطر چاقی اونها رو میشنویی خیلی …. همه ی اینها باعث نفرت میشه و چون این نفرت استمرار پیدا میکنه چون هر بار خواستی لاعر بشی و نتو نستی نفرتت از اون بیشتر شده و یا هر بار رفتی لباس بخری و لباس دلخواهت رو نخریدی نفرتت از چاقی بیشتر شده و در مراسمات احساس خوبی نداشتی و باعث نفرتت از چاقی شده .
اضافه وزن خیلی با جسم شما مشکل خاصی نداشت ولی فشار اضافه وزن ده ها برابر به ذهن و روح شما فشار میاره و تصمیم گیری و شخصیت و اعتماد به نفس ما رو داغون میکنه و وجود ما رو داغون میگنه دررحالی که جسم ما میتونه کارهاش رو خودش انجام بده پس همیشه اضافه وزن باعث فشار روحی به ما شده .
من همیشه در خرید لباس اذیت شدم و هیچ وفت در دوران چاقی اونها سلیقه ی من نبود و همین اقدام به خرید کردن هر بار فشار بیشتری به من میورد و من از چاقی نفرت بیشتر میکردم و من چقدر در تفریح و گردشها همیشه استرس و نگرانی داشتم چون نمیتونستم خیلی فعالیتها رو انجام بدم مثل کوهنوردی و دویدن و شنا کردن و … و اینها همه فشار هست که به ما وار میشه و همین فشار باعث میشه به شدت از چاقی نفرت کنیم و یا ترس داشته باشیم .
من چون بارها اقدام کردم و نشد که برای همیشه لاغر بشم بنابراین من داشتم چاقی رو میپذیرفتم و احساس ناتوانی میکردم و احساس میکردم نمیتونم لاغر بشم و این هم یک مانع بسیار بزرگ هست .
نفرت از چاقی باعث میشه ما مغلوب اضافه وزن بشیم و اگر باور کنیم نمیتونبم لاعر بشیم هر کاری بکنیم لاغر نمیشیم و اگر باور کنیم میتونیم لاغر بشیم لاغر میشیم .
فکر کن ببین چقدر از چاقی خودت نفرت داری و جاهایی که به خاطر اضافه وزنت مسخره شدی و … رو به یاد بیار و این نفرت باعث غالب شدن چاقی بر ما میشه ما باید از چاقی متنفر نباشیم و به خودمون بگیم این چاقی مثل مهمان ناخوانده هست که به زودی از جسم من بیرون میره و دیگه چاقی اسمش رو نزار که بگی چاقی مال من هست و در واقع خودتون رو از زیر سلطه ی چاقی خارج کنید و بگید خودمون به اشتباه به وجودش آوردیم و حالا داریم از دستش میدیم .
همانطور که به وجودش آوردیم حالا هم میتونیم از دستش بدیم روند اصافه وزن خیلی آرام بوده طوری که جسم ما هیچ مشکلی با پذیرفتن اون نداشته و اگر یک دفعه به وجود بیاد ما مشکل پیدا میکنیم مثل خانمهای باردار که بعد از اون در حالت شک قرار میگیرین به خاطر اضافه وزن .
و اما ما باید چاقی رو مثل حلبهای روغن ۴ کیلویی در نظر بگیریم که داریم با خودمون تعدای رو حمل میکنیم مثلا من سه تا رو با خودم داشتم حمل میکردم و اما با بودن در سایت و کار کردن روی خودم تونستم دوتا رو تقریبا زمین بزارم و یکی دیگه رو فکر کنم دارم شایدم بیشتر نمیدونم .پس بپدیرید روند اضافه وزن یک روند آرام هست .
خیلی از سودجیان وعده های لاغری رو در زمان مشخصی میدن که مطمعن باش دروغ میگن و نمیشه مشخص کرد در چه زمانی چه مقدار کم میکنی چون به خیلی ازپارامترهای درونی بستگی داره نوع فکر و باور شما و ….و هرکس برای لاغری زمان تغیین کرد بدون اون روش درست نیست و شما رو فقط گول میزنن پس عجله نکنید برای لاعر شدن چون بعدش کلی مشکل برای شما پیش میاد مثل ریزش موو شل شدن پوست و ….و شما رو ناراحت میکنه و اما در این روش به بدن فرصت داده میشه که خودش رو هماهنگ کنه و هیچ مشکل خاصی به وجود نمیاد و نداشتیم و لاغری با قدرت ذهن کاملا صحیح هست و اگر به دنبال لاغر شدن سریع هستید به دنبال این روش نباشید .
تنفر از چلقی باعث میشه ما ناتوان بشیم در مقابل چاقی که ما نمیتونیم لاعر بشیم و اما ما باید اون تنفر رو به انگیزه و اشتیاق تبدیل کنیم و این تنفر از طریق خودمون و اطرافیان و با محدودیت و حرفها و کارهای خودمون و بقیه در ما به وجود اومده اما از امروز به بعد دیگه در مورد چاقی حرف نزنید و خودتون زرو سرزنش نکنید و در مورد لاعری تحقیق نکن و یا در اینه از خودت متنفر نباش و …تا تنفر از چاقی در ما کمرنگ بشه
و از همه مهتر به مزایای لاعر شدن فکر کنید و بگید اگر من لاعرر بشم چه تغییری در من به وجود میاد و یا چه بیماری از من رفع میشه و چه لذتهایی رو میتونم ببرم پس به جای مشکلات چاقی به مزایای لاغری فکر کنید درسته سخته که به لاغری که نیست توجه کنیم و اما هنر ما همین هست که به ذهن یاد بدیم به چیزی که نیست توجه کنیم به جای نفرت و تنفر از چاقی .
ما باید سعی کنیم به لاغری توجه کنیم با نشاط و شادی و ارتقا رابطه با همسرت و .. فکر کن و ببین چه تغییراتی در شما به وجود میاد و تصویر سازی ذهنی کنید و به چیزی که نیست توجه کنید در قران خداوند هم گفته مومن کسی هست که به غیب ایمان داره یعنی به خدایی که نمیبینه ایمان داره و اگر من به اون لاغری که وحود نداره اطمینان کنم که به وجود میاد حتما اتفاق میفته .
پس اول از محدودیتهای چاقی بنویس که باعث نفرتت از چاقی شده و حالا به مزایای تناسب اندام فکر کنید مثلا متناسب شدن چه تاثیری در روابط و اعتماد به نفس،و سلامتی و کسب و کار شما داره و به همین راحتی ما سمت مقابل چاقی که نفرت هست عشق رو یاد میگیریم و به خودمون و لاغری عشق میدیم تا تفاوت نفرت و عشق رو پیدا کنیم .
مزایای متناسب شدن رو بنویس و نگاهت رو از نفرت بردار و با عشق به خودت نگاه کن تا با عشق به هر انجه که نیست و دوست داری برسی برای استاد و خیلیها شد پس برای من هم میشود و به رویای لاعری خودم دست پیدا میکنم و وارد سرزمین لاغرها میشم که همش خود باوری و ایمان و سلامتی و ثروت و .. هست و من به راحتی به هر موفقیت دیگه میرسم .
چون الان در ذهن من لاغری کار سختی هست و اگر به اون برسم یگه بقیه هدفها برامون هیچ میشن و آسون میشن و ما به راحتی به همه چیز میرسیم و چرخ ما میچرخه .
من با متناسب شدن خودم باعث میشم خیلیها ی دیگه هم آرزوی متناسب شدن در اونها شعله ور بشه و اقدام به متناسب شدن بکنن
اما برداشت من :
تنفر از جاقی در من به شکل ترس از چاقی خیلی خودش رو نشون میداد و من همیشه در نگرانی و ترس بودم که نکنه چاقتر بشم و میشدم و خیلی جالب بود ورزش من بر مبنای همین ترس از چاقتر شدن بود و یا خوردن من بر مبنای ترس از چاقتر شدن و طوری حساب و کتاب میکردم و میخوردم که چاقتر نشم و همیشه در بدترین حالت خستگی و بیماری و درد کمر و زانو ورزش میکردم که مبادا چاقتر بشم و نتیجه هم برای من چاقی بیشتر بود و بسیار ناراحت میشدم و این اواخر میگفتم انگارخلقت منم اینطور هست و انگار باید بپذیرم که چاق باشم و دیگه کاری از دستم بر نمیاد چون ته ورزش،و رژیم رو دارم ولی هرگز به اون لاغری نمیرسم و راضی بودم که حد اقل در همون وزنی که هستم ثابت باشم و دیگه زیادتر نشم که حتی این آرزو هم برای من در راون شرایط محال بود و من هر ماه شاهد افزایش وزن بودم و من از چاقی تتفر شدید داشتم مخصوصا در بار آخر بعد از بارداری دومم که بسیار چاق شدم و تا بالای صد کیلو هم رفتم واقعا زشت و بد اندام شده بودم و بعد از زایمانم دوست داشتم به هر طریقی شده من زودتر لاغر بشم تا اینکه تصمیم گرفتم جهار ماه بعد از زایمانم پیش کارشناس تغدیه ای که خیلی تعریف میدادن برم و با رژیم های اون خودم رو لاغر کنم و انصافا تونستم و خودم رو به ۵۹ کیلو رساندم و اما چه فایده که ماندگار نبود و من به خاطر باورهای غلط و اون ترمزها خیلی سریع از دستش دادم و اما قول میدم که دوباره بر میگردم به اون وزن چون چاقی در ذهن من یعنی بیماری یعنی محدودیت یعنی بد لباس بودن یعنی لباس تیره پوشیدن یعنی اعتماد به نفس نداشتن یعنی روابط خوبی نداشتن یعنی خود باوری نداشتن یعنی خودت رو دوست نداشتن یعنی افسرده بودن یعنی غداهای بدمزه خوردن یعنی محدودیت در خریدن و خوردن و پوشیدن و فعالیت کردن و …..یعنی بی ایمانی و بی توکلی به خدا یعنی مغلوب شیطان شدن یعنی همیشه در لباسها تحت فشار بودن و ادیت بودن یعنی قیافه ای مسن تر و نا زیبا داشتن یعنی همیشه در سنگینی و حال بد بودن یعنی اسیر غداها بودن یعنی رفتارهای زشت عدا خوردن داشتن یعنی حرص وولع داشتن یعنی درد شکم داشتن یعنی به روز نبودن یعنی غیر طبیعی بودن یعنی اعتیاد داشتن به خوردن یعنی خودم رو حقیر کردن در مقابل مواد غدایی یعنی ادم قابل اعتماد نبودن یعنی به خودم احتران نزاشتن یعنی… .
اما مزایای لاعر شدن :
من با رسیدن به وزن دلخواهم که ۵۹ کیلو هست و سایز۳۸ هست من در آزادی کامل زندگی خواهم کرد در خوردنم آزادم در پوشیدنم آزادم در فعالیت کردنم آزادم در زمانم آزادم در خرید کردنم آزادم در تمام لباسها احساس آزادی خواهم داشت و رها و سبک هستم و همه جا به راحتی جا میشم و چهره ای زیباتر خواهم داشت و جوانتر خواهم بود و بسیار به روز تر و شیک پوش تر میشم و در بهترین حالت روحی خواهم بود و در بهترین حالت جسمی و سلامتی خواهم بود و اعتماد به نفس بسیار زیبادی پیدا خواهم کرد و روابطم عالیتر میشه و به راحتی خودم رو باور میکنم و با شجاعت و ایمان بیشتری برای رسیدن به بقیه خواسته هام گام برمیدارم و حتی میتونم الگو و بسیار آدم تاثیر گدار ی باشم برای لاعر شدن که من هر چیزی که میخوام میخورم امامتناسب هم هستم و میتونم دستی از دستان خداوند بشم و این روش رو به خیلها معرفی کنم و درگسترش رسالت استاد نقشی داشته باشم و به ایشون کمک ناچیزی کنم و من اگر متناسب بشم بسیار ارزش این لاعری رو میدونم حتی از کسایی که فابریک لاعرن من بیشتر ارزش این تناسب رو میدونم و هر روز به خاطر اون سپاسگزارتر میشم و تجربه ی یک زندگی شاد و سالم و متناسب رو خواهم داشت و بسیار رفتارهای غذایی با ارزش،و زیبایی خواهم داشت مثلا حرص، ولع ندارم تند عدا نمیخورم به خاطرهر خوردنی خودم و بقیه رو ادیت نمیکنم و به هیچ کس در خوردن اصرار نمیکنم و زور نمیگم و از جسمم مراقبت بیشتری میکنم و به زور عدا وارد اون نمیکنم و از این امانت الهی به خوبی مراقبت میکنم و اون رو تبدیل به گاراژ بیماریها نمیکنم و با هیچ بهانه ای غدا رو میل نمیکنم فقط از روی نیاز بدنم میخورم و هر وقت سیرم به راحتی میگم میل ندارم و بسیار آهسته و زیبا عدا میخورم و قدرت انتخاب دارم و هر چیزی رو که خواستم به یه مقدار دلخواه جدا میکنم و میخورم و هیچ عدایی من رو وادار به خوردن نمیکنه حتی سایز پام کوچیکتر میشه و کفشهای شیکتری رو من میتونم بخرم و حتی لباسهای سایز مانکن رو اگر خوشم بیاد به راحتی انتخاب میکنم و در کوتاه ترین زمان میخرم و …
دقیقا درسته من برای غذا خوردن به این نتیجه رسیدم من مثل بعضی از سیگاری ها نیستم . بعضی از سیگاری ها سیگار میکشند ولی بعضی از آنها در حقیقت سیگار آنها را میکشد و کنترلی بر روی سیگار ندارند. یک پاکت و دو پاکت در روز میکشند ولی بعضی از آدمها هفتهای 4 یا 5بار سیگار می کشند.
تصمیم بگیریم ما غذا را بخریم نه غذا ما را
دقیقا درسته من برای غذا خوردن به این نتیجه رسیدم من مثل بعضی از سیگاری ها نیستم . بعضی از سیگاری ها سیگار میکشند ولی بعضی از آنها در حقیقت سیگار آنها را میکشد و کنترلی بر روی سیگار ندارند. یک پاکت و دو پاکت در روز میکشند ولی بعضی از آدمها هفتهای 4 یا 5بار سیگار می کشند.
تصمیم بگیریم ما غذا را بخریم نه غذا ما را.
مهرآزاده
سلام من اتفاقی با تناسب اندام با ذهن آشنا شدم .مدتهاست باشگاه میرم و هنوز به اون تناسبی که خواستم نرسیدم .الان میخام از این روش ذهنی استفاده کنم .علاقه زیادی به رفتن به باشگاه دارم و چیزی به اندازه نفس کشیدن برای منه .الان اگه از این روش شما استفاده کنم باید باشگاه نرم دیگه ؟؟؟؟؟
باسلام خدمت استادگرامی
من ازچاقی متنفرم واصلادوس ندارم ب هیکل وشکم خودم نگاکنم هرلحظه ای ک تواینه خودمومیبینم بیشترزده میشم ازچاقی چون فرمموبدجورنشون میده ونمیتونم لباسی ک دوس دارم روبپوشم واین همیشه یاداوره اینع که نمیتونم لاغربشم خیلی سالهاتلاش کردم برای ازبین بردن چاقی خودم یجورایی ازحودم بدم میادک اراده ندارم لاغربشم
مزایای لاغری برای من اینکه دیگه ازشرچربیهای اضافی خلاص میشم کمردردوپادردندارم لباس ومانتوی موردعلاقمومیپوشم دیگه ب هردری نمیزنم برای لاغری اعتمادب نفسم توی جمعهابیشترمیشه دیگه نگران این نیستم که چی بپوشم یاهمش لباس مشکی تنم باشه ک چاقیم کمترتوی دیدباشه
سلام من خیلی نفرت در من موج میزنه ک اصلا ننیخوام دربارش حرف بزتم تا ووباره بهش فک کنم
لاغری چ مزایایی برا من داره ؟ اینکه. راحتر میتونم بشینم پاشم دیگه کمرم درد نمیکنه وقتی راه میرم پاهام درد نمیکنه زانوهام درد نمیکنه چابک تر و سبک تر میشم فعالتر میشم
ب راحتی میتونم برم ولباسهای ک دوس دارم بگیرم بپوشم رنگهایی ک دوس دارم سفید صورتی زرد ولذت ببرم بخازر همین میتونمدشادتر بشم میتونم شلوار لی خوشگل و مانتوهای خوسگل بپوشم با رنگهایی ک دوس دارم میتونم ب راحتی تو مهمونیا شرکت کنم اعتماد ب نفسم بالا میره راحت میتونم برم عروسی و لذت ببزم میتونم برم استخر و خجالت نکشم و لذت ببرم از اندامم
رابطه با همسرم بهتر میشه در کنار اون جوون تر دیده میشم همش دلم میخواد برم لباسهایی ک تو گمد مونده رو بردارم و بپوشم ولدت ببرم
شادتر خوشحالتر و زیباتر و اعتماد بنفس بالا خواهم داشت
من مطمینم ک بهش میرسم
سلام
من زمانی که تازه کمی اضافه وزن پیدا کردم وبرای من زیاد مهم نبود وبراین باور بودم که به مرور خودش رفع میشه اما وقتی چندین بار برای خرید لباس میرفتم و فروشنده بهم میگفت بارداری؟ خوب به هم می ریختم. و در نوع لباسی که می خاستم بخرم تاثیر میزاشت.
یا وقتی دوستانم بهم می گفتند که بد چاق میشی و نیم تنه بالات لاغره و پایین تنه چاقه . و این خیلی زشته وشبیه … میشی.
یا وقتی داداشم میگفت اسکلت بدنت شبیه مردها هستش و حسرت میخورد که کاش اسکلت بدنی منو داشت. و منو شبیه مرد پرقدرت میدانستند و میدونن. کلی حسم بد میشد .
وقتی پیاده روی میکردم هفته ای یکبار به امید کم شدن وزنم روی ترازو میرفتم و وقتی میدیدم وزنم بالاتر رفته حسم بد میشد . یاخوردن قهوه تلخ که اصلا دوست نداشتم بخورم و مجبور بودم .
هرسری که برای خرید لباس میرفتم و بزرگ تر شدن سایزم رو میدیدم بازم بهم می ریختم.
دیدن غبغب صورت در آینه که حسم رو خیلی بد میکرد .
و یه بار هم خواهر زادم بهم گفت شتر مرغ شدی. دیگه کم آوردم .
ازیک طرف ریزش موهایم شدیدتر میشد از یه طرف چاقیم .
و….
از چاقی متنفر بودم و باهاش میجنگیدم اما الان نه
چاقی برام مهمان ناخوانده ای هست که وقتی تحویلش نگیرم خودش میره.
مزایای متناسب شدن همون حس خوبی که درهمه مراحل میتونیم تجربه کنیم خرید لباس دلخواه . خوردن هر مواد غذایی. مشارکت در جمع. ازبین رفتن نگرانی و استرس چاقی.
لذت بردن از خودم موقع دیدن در آینه . اشتیاق از رفتن به باشگاه. و هرسری که میرم لباس بخرم و فروشنده سایز مدیوم رو به بده . زیبا و جمع و جور شدن بدنم. احیای اعتمادبه نفسم . واز عکس گرفتن لذت ببرم . به راحتی میتونم بلوز وشلوار بپوشم تک رنگ شاد .و …
حالا میفهمم چرا اینقدر من ترس و نگرانی رو در محیط پیرامون تجربه میکنم . با این تمرین فهمیدم من کلی ترس ونگرانی از چاقی در ذهنم ذخیره کردم .
به نام خدای مهربان با قدرت جلسه دهم رو شروع کردم و این یقین لحظه به لحظه بیشتر میشه.نکته مهمی که باید بهش توجه کنیم اینه که نتایج آموزش ذهنی ابتدا از تغییر فرمول های ذهنی و درونی شروع میشه!وقتی شما خیلی روی خودت کار کنی اولین نتایج احساس ارامش و شادی و یقینِ..وقتی ادامه پیدا کنه این تغییرات فکری به تغییرات رفتاری تبدیل میشهچرا بعد از چند وقت حرص و ولعم به غذا کم شده ؟!چون چندین روزه دارم روی خودم کار میکنم و فرمول های جدید وارد ذهنم میکنم و نشانه های اولیهش همینه کاری که افراد چاق انجام نمیدن!جاهایی که میل به غذا نداشتم((فیلم و ادا در نمیاوردم)) بیشتر به یقین میرسیدم.چون همه ما تا حالا خواستیم که میل خودمون رو سرکوب کنیم اما هر بار محکوم به شکست بوده.پس در کل نتیجه اموزش لاغری با ذهن درست کردن زیر ساخت های ذهنمونه..جلسه قبل درباره باور :لاغر شدن اسان ترین کار دنیاست یاد گرفتیم.برخلاف تفکر افراد چاق که فکر میکنن چاقی اسان و لاغری سخت هست. موضوع این جلسه هم درباره یکی از بزرگ ترین موانع ذهنی برای لاغر شدن هست که این مانع علاوه بر اینکه نمیزاره لاغر بشیم،باعث چاقی بیشتر هم میشه.و زمانی که یاد بگیریم این مانع رو برداریم دو اتفاق برای ما میوفته۱ روند چاق تر شدن رو متوقف میکنیم.۲ در مسیر متناسب شدن قرار میگیریم.وقتی که موانع هم برداشته بشه،مسیر لاغری خود به خود شروع میشه و اشتیاق ما بیشتر میشه.
☆نفرت از چاقی☆ یکی از موانع لاغریستاین نفرت به شکل ترس هم خودش رو نشون میده و ما اگاهیم که نفرت و ترس هر دو احساس بد هستن که منجر به اتفاقات بد میشن.وقتی ما بترسیم از اینکه چاق تر بشیم در واقع اون نفرت رو داریم.این در موارد دیگه هم درسته،مثلا ما از مارمولک میترسیم ولی در واقع از اون نفرت داریم(( و چه بسا بارها با مارمولک رو به رو میشیم))
نفرت از چاقی= چاقی بیشترترس از چاقی= چاقی بیشتر
ما زمانی که چاق شدیم یواش یواش متوجه اضافه وزنمون شدیم،از تنگ شدن لباس ها حرف دیگران و….در این مسیر هرچقدر با محدودیت هایی که با چاقی برای من پیش میاد مواجه بشم یک احساس بدتر در من شکل میگیره و چون سال هاست این اتفاق داره میوفته تبدیل میشه به●نفرت و ترس از چاقی●
حالا من چرا از چاقی نفرت دارم؟
چون به خاطر چاقی لباس هایی که میخوام رو نمیتونم بپوشمچون وقتی توی ایینه نگاه میکنم لذت نمیبرمچون بخاطرش حرف هایی رو میشنوم که دوست ندارم بشنومو و و و…این نفرت ادامه داره تا زمانی که نتیجهاش بشه چاقی!تازه هر بار که از روش های اشتباه لاغر میشیم و برمیگرده این نفرت صد برابر میشه:(حالا شاید این چاقی فشار آنچنانی به جسم ما نیاره اما در واقع به اعصاب ما صد ها کیلو فشار میاره و وجود مارو تخریب میکنه،اعتماد به نفس رو از ما میگیره و…همین فشار ها باعث نفرت ما از چاقی میشه و باعث میشه که ما چاقی رو بپذیریم و احساس ناتوانی در برابر چاقی داشته باشیم.حدس میزنم کسانی که معده خودشون رو میدوزن مطمئنن که دربرابر چاقی ناتوانن.برای همون دست به همچین عمل وحشتناکی میزنن😕
من به چه اندازه از چاقی نفرت دارم؟؟
وقتی عکس میگیرم بازوهام توی عکس ها بزرگه و تاپ هم دوست ندارم بپوشم چون احساس میکنم بقیه میگن عجب بازوهای بزرگی داره!وقتی میخوام راه برم بشینم دراز بکشم همش شکمم رو دادم داخل و گاهی انقدر این کار رو میکنم که نفسم بند میاد:”)وقتی میخوام صحبت کنم با کامم غبغبم رو میدم داخل که کسی متوجه نشه که من هم غبغب دارم..فعلا چاقی همین محدودیت هارو برام ساخته و خداروشکر نفرت آنچنانی از چاقی ندارم.
ما از این جلسه به بعد باید تفکرمون رو تغییر بدیم و خودمون رو از زیر سلطه چاقی در بیاریم.همین ذهنی که مارو چاق کرده،میتونه مارو لاغر کنه.
خب خب اول باید ذوق کنم که من به اندازه هیچ کیلو روغنی با خودم حمل نمیکنم (خدارو تیلیارد ها بار شکرررررررر) ولی اون زمانی که چاق بودم به اندازه ۲۰ کیلو روغن وزن با خودم حمل میکردم الان عمرا اگه بتونم همون هارو با خودم حمل کنم.
واقعا وقتی عکس قبل و بعد دوستان رو دیدم متوجه اون شادابی و طراوت شدم و افسوس خوردم که چطور توی رژیم قبلیم انقدر بدنم رو شُل کردم و زجرش دادم..حالا چرا اونها شادابن؟ چون دارن روند طبیعی رو طی میکنن و با خیال راحت و خود به خود لاغر میشنهیچ محدودیتی ندارن و ((آزاد)) هستن…همیشه توی دیدگاه هام کلمه آزادی رو به کار میبرم چون انسان به آزادی ارادت خاصی داره،در زندگی هم دنبال آزادیِ حالا هر نوع آزادی که هستاینها اثبات میکنه که لاغری با ذهن کاملا صحیحه و چون صدمه ای به من وارد نمیکنه دنبال راه های غلط نمیرم…جلسه قبل قانون تکامل رو در لاغری به کار بردیم این جلسه هم قانون تضاد رو بهتر متوجه شدیم...
نفرتی که از چاقی داشتیم رو تبدیل به اشتیاق برای لاغری کردیم😍😍
استاد سپاسگزارم بابت فایل عالی و فوق العادتون💜💫
باسلام.
خدمت شما استاد گرامی و دوستان عزیزخداوند منان راسپاسگزم که مرا در مسیر هدایت قرارداد وازاستادعزیز به خاطر این آموزش های جامع و کاملشان تشکر و قدردانی می کنم و همیشه نصیحت این بزرگوار رااوازه گوش قرار میدهم که فرمودند به آنچه در پیرامون خود میبینید خوب فکر کنید و بنویسید دست به قلم بودن به قول استاد واقعاً معجزه میکند.وقتی فکر می کنی سپس شروع به نوشتن،گویی دریچهای از الطاف الهی به رویت باز شده و هنگامی که افکار اشتباه به وسیله نوشتن از ذهنت خارج میشوند احساس درونی توأم با آرامش و معنویت رادرخودنظاره گر هستی.تنفرازچاقی زمانی درماشکل میگیرد که از رسیدن به لاغری کاملاً ناامید شده بودیم و آنرا مسأله ای بدیهی و دوراز ذهن تلقی می کردیم.وقتی افکار و رفتار مابه سمتی هدایت شدند که ماپذیرفتیم چاق هستیم با دلایل مختلف وسپس به چاق بودن خود توجه نمودیم و دراین مسیراستمرار داشتیم در واقع ذهن ناخودآگاه خودرا تشویق به برنامه ریزی برای چاق شدن بیشتر نمودیم و موقعیکه به چاقی رسیدیم این باور ذهنی درماشکل گرفت که لاغر شدن کاری سخت وبی فایده است چون نتیجهای که از رژیمها،ورزشهابایدونبایدهای خوردن نگرفته بودیم ناخودآگاه رفتارمان تغییر کردو باعث شد درزمینه های مختلف احساس ترس از چاقی در مابیشتر شود و در واقع نوعی نفرت از چاقی برایمان پیش آید.خصوصازمانهایی که به واسطه چاقی مورد سرزنش دیگران قرار گرفتیم یادر جاهایی که در انتخاب خود برای خرید،دنبال کردن ورزش مورد علاقه،انتخاب دوست و…به مشکل برخوردیم که نتیجهی همهی این ها سرزنش کردن خودونخواستن چاقی ودرنهایت نفرت از چاقی شدوهرچه این نفرت بیشتر میشد بیشتر در معرض چاقی قرار گرفتیم.اماامروز به یاری خدا میخواهیم به گونهای دیگر با این مهمان ناخوانده برخورد کرده و آنرا برای همیشه از خود دور کنیم.درابتداشایدکاری دشواربه نظر آید چون چاقی به عنوان عضوی ازوجودما پذیرفته شده و جایگزین کردن چیزی که وجود ندارد یعنی( لاغری)باچاقی که در ذهن ما رخنه کرده کمی دوراز ذهن است.اما باتزریق فرمولهای صحیح وپذیرش آنها و استمرار درانجام دادن تمرینات مربوط به آن موضوع لاغری برای همیشه تحقق میابد فقط کافیست موانع ازسر راه آن برداشته شود که در جلسات قبل به یکی از آنها که توقف چاقی بود اشاره کردیم و راهکارانرادرتکراراینجمله شگفت انگیز قرار دادیم که (لاغری آسانترین کار دنیاست)وانرابا دلیل ثابت کردیم وقرارشددرباره ی چاقی صحبتی نکنیم خودرا سرزنش نکرده ودرعوض به خود احترام بگذاریم که نتیجهی اینا میشه تغییرافکارذهنی و نهایتاً تغییررفتاروتغییرجسم وارامشی که برایمان به دنبال دارد. چاقی بعنوان یک مهمان ناخوانده است که برای همیشه با ما نخواهد بودولاغری تولد دوباره است به شرطی که برای رسیدن به آن زمان رادر نظر نگیریم همانطور که نمیدانیم درچه زمانی وبه چه اندازه چاق شده ایم این اضافه وزن به صورت گام به گام در ما ایجاد شده وحتی تداخلی باکارهای روزمرگی ما نداشته مانیز همانند دیگران کارو فعالیت داشتیم نفس میکشیم هرچند ممکنه هراز گاهی مشکلاتی برایمان پیش آید اما روند زندگی ادامه داردوتنها چیزی که اعصابمان را خورد میکندتفکرات ذهنی مااز چاقی و فاصله ای است که در نوع روابطمان با دیگران ایجاد کرده یادم میاد خواهر کوچکم هیچ وقت به طور مستقیم بهم نمیگفت چاقی ولی اگه کسیو میدید که رژیم گرفته ولاغرشده به من گوشزد میکرد ببین چه خوب شده و همین سرزنش کردن منو اذیت میکردیا زمانی که برای خرید لباس به مغازه میرفتم وار نوع انتخابم راضی نبودم و انگیزه برای خرید را ازدست میدادم وازحضور در جمع فاصله میگرفتم فردی گوشه نشین شده بودم.اینهااسیبهایی بود که چاقی برایم بدنبال داشت.پس با تغییر تفکر، لاغری تا ابد درکنارمان خواهد ماند فقط کافیست
نسبت به آن اشتیاق داشته وموانع را از سر راه آن برداریم و تصویری از لاغری خود رادر ذهن تجسم کرده وبنویسیم که لاغری چه مزایایی دارد که در اینجا به چند مورد آن اشاره میکنم.حس خوب نشاط و سرزندگی -حس آرامش درونی -حس انتخاب چیز دلخواه-بالارفتن اعتمادبه نفس-تقویت انرژی مثبت-بالارفتن سطح علم و آگاهی در برخورد با موضوعات مختلف -حس نزدیکی به خدا-حس خوب بخشش دیگران _احساس امنیت -شکرگزاری -خوشبختی وموارددیگری که وجودت راشگفت زده خواهد کرد
گام ۸۷ ،، توقف نفرت از چاقی ،،، سلام دوستان و استاد عطارروشن ،،، چاقی و چاق بودن ،عوارض هایی داره که فقط چاق ها درک میکنن ، حس های بدی که در چاقی تجربه میشه ،بی اعتمادبنفسی ها، زشت شدن ها وووو باعث حس تنفر از چاقی بوجود میاد، وقتی از چربی های اضافه بدن خودمون متنفر شدیم در اصل داشتیم بذرهای تنفر از خودمونو میریختیم ، مدام توی آینه به خودمون نگاه کردیم ،ایراد گرفتیم،تحقیر،سرزنش ،قضاوت و مقایسه کردیم ،حالمون با دیدن خودمون بد بود ،همین حالا هم که یه موقع هایی نااگاهانه به خودم تو آینه قدی نگاه میکنم و طبق معمول گذشته ذهن میخواد شروع کنه از ایراد گرفتن از جسمم ،سریع به خودم میگم * که اگر نمیتونی فریده رو زیبا ببینی چونکه چشمان نابینایی داری ،پس نگاه نکن تا زمانیکه فقط در من زیبایی ببینی * یعنی ذهن عادت کرده مدام همه چیزو ببره زیر سئوال و باید آگاهانه از خود جدیدمون مراقبت کنیم ،،، واقعا پذیرفتن چاقی کار سختیه ، که با بودن در دوره برای ما هم تونستیم بپذیریم خودمون و وجودمونو ،، در واقع نفرت از چاقی ،یعنی کانون توجه ما مدام بروی چاقی و ترس هاشه ،در اصل ما با حس نفرت ،در حال فرستادن کارت دعوت ،چاقی بیشتر به زندگیمون بودیم و اطلاع نداشتیم ، فرقی نمیکنه کانون توجه ما از چه طریقی باشه ، با نفرت داشتن ، ما در حال فرستادن انرژی بسمت همون چاقی هستیم ، با صحبت کردن در موردش ،یعنی توجه بر چاقیه ، با فکر کردن بهش ،با ترسیدن ها ،با فکر کردن به غذاهای ممنوعه ،با فکر کردن به رژیم های غذایی ،با فکر کردن به ورزش هاییکه دلیلش ترسیدن از چاقی باشه ، با پرو کردن لباس ها ، با چک کردن مدام خودمون تو آینه و با وزن کردن با ترازو ، همه این کارها ،یعنی من چاقی بیشترو میخوام ،بفرستید برام ،،و اولین قدم برای تغییر ،توقف همین هاست ،،،، وقتی در مسیر لاغری با ذهن قرار میگیریم و ذهنیت های جدید ساخته میشه ، اولین فرمان به ما ،حس آرامش و امیدواری ، اینکه دیگه تمام شد تمام اون رنج ها ،رژیم ها،حال های بد ،ناراحتی ها ،یه حس و انرژی قوی قدرتمند در درون بیدار میشه که میگه برو همینه ،راهت درسته ، اون انرژی الهی ،در تمام مسیر همراهته کمکت میکنه که پر اشتیاق ادامه بدی ، چونکه راه درست همینه ، راه درست ،یعنی من یک ذهن جادویی دارم که رابط بین من و جهانه ،که نادرست برنامه ریزی شده بود ،حالا میخوام برنامه های مورد دلخواهمو در ذهنم دانلود کنم و برم به مسیر سلامتی،تناسب،حال خوب،برکت ،شادی و ثروت ،،این کاری که ما در حال انجامش هستیم ،ساختن همین مسیرهاست ،،، فرمان های مغز من در این دوره ها ،انقدر نرم و زیر پوستی ،تغییر کرد که ،واقعا نمیدونم چی شد ،من چیزی متوجه نشدم ،من فقط به فرمانها گوش کردم و انجام دادم ، ترس هام کمتر شدن ،افکارم تغییر کرد،غر نمیزدم ،مسئولیت خودمو پذیرفتم ، استرس هام کمتر شدن ، وقتیکه استرس ها کم شد ،خودبخود وجودم آرامتر شد ، تلاطم درونم به آرامش بیشتری رسید ، اون آرامش نوع نگاه منو ملایم تر کرد به همه چیز ، وقتی خودمو جدا از آدم های دیگه ندیدم و متوجه شدم خداوند هیچ فرقی نگذاشته بین ،من و بقیه ،مهربانتر شدم ، حس ارزشمندی بیشتری دارم ، حس لیاقت بیشتری دارم ،دیگه خانواده و خداوندو مقصر چاقیم نمیدونم و دست برداشتم از عوامل بیرونی ،یجورایی سرم تو لاک خودمه و دارم مسیرمو میرم و لذت میبرم ، هر چقدر بیشتر میگذره و من تکاملم رو طی میکنم ،آرامش درونم بیشتر میشه و از مسیرم لذت میبرم و دیگه دوست ندارم چیزیو به کسی ثابت کنم ،،، یکی از ترس های بزرگ من از خوردن بود ،خوردن برنج،نون،چربی و مهم تر از همه شیرینی جات ،که خدارو شکر در این دوره ها ،همشون تا حد زیادی رفع شدن ، دیگه شیرینی بخرم نمیترسم از خوردن شیرینی ، قبلا حتی از خرید شیرینی هم میترسیدم مخصوصا شیرینی خامه ای که هیچ وقت خامه هاشو نمیخوردم ، دوره پیشرفته خیلی بمن کمک کرد که ، بیشتر ترس از خوردن در من ریخته بشه ، الان که شیرینی ببینم و بخرم ، دیگه مثل قبل آلارم ترس بهم داده نمیشه ،اگر هم نجوای ضعیفی بشنوم میتونم رفعش کنم با احساس خوب ، پس قضیه شیرینی هم در من حل شده ،نوع نگاهم به خوراکی تغییر کرده ،اینو از کجا میفهمم ؟ از حسی که دارم ،قبلا حس ترس و چاقتر شدن داشتم الان حس قدرت و انتخاب و لذت ،که منهم ،آدم هستم با تمام خصایص انسانی ،با تمام علایق خوراکی ،که منم حق خوردن خوراکی های مورد علاقه مو دارم ،که بدن من هیچ فرقی با دیگران نداره و ووو و همه اینها با ساخته شدن ذهنیت های جدیدم در من شکل گرفت که الان پیام های امیدبخش به من ساطع میکنه ، وقتی حس انتخاب داری ،دیگه ولعی نداری ، هر چیزیو که برای ما ممنوع کردن ،ما بیشتر ترغیب شدیم که تجربه ش کنیم و وقتی محدودیت نباشه ،لذت و قدرت جاشو میگیره ،،دیگه روی سوزن نیستی ،که آیا بخورم ،خدای من ،نخورم ؟ من چقدر بدبختم که نمیتونم شیرینی مورد دلخواهمو بخورم ،، دیگه دلت بخواد بخوری میخوری و لذتشو میبری 😊 البته اینها همگی آموزش میخواد ،با خواهرم صحبت میکردم ،میگفت پس از این به بعد ،همه چیز بخورم ؟ گفتم ،از خوردن میترسی ؟ گفت آره ،گفتم ،پس تا محتویات ذهنیت ،تغییر نکرده ،نباید کارهایو انجام بدی که متناسب ها انجام میدن ،اول باورشو بساز ،باوره خودش میبرتت تو مسیر ،،، یکی از مهمترین چالش های خود من ،خرید لباس بوده ، اتاق پرو برای من جای وحشتناکی بود که همیشه ازش فرار میکردم، البته هنوز هم تا حدودی از خودم راضی نیستم وقتی تو اتاق پرو هستم و اون تصویرهای قدیمی در من اجرا میشه ، چند روز پیش که رفته بودم مانتوی ورزشی طور بخرم ، اونجا یه بلوز مشکی خوشگلی دیدم که بالاش توری بود خوشم اومد ،سایز لارژ بهم داد ،پوشیدم انگار تو تنم یکمی آزاد بود ،به فروشنده گفتن مدیوم بیار ،مدیوم پوشیدم ،یکمی بهم کیپ بود ،ولی خریدمش ،گفتم تو که بزودی سایزت مدیوم میشه 🥰 حسم از خریدنش خوب بود ، من سالها با لباس خریدن و پوشیدن ،کلنجار میرفتم ،هیچ لباسی تو تنم قشنگ نبود ،خب واقعا هم سایز ۴۶ به بالا ،قشنگه ؟ 🥴 قشنگ نبود دیگه ،دلم سایز ۳۸ میخواست و میخواد ، و هر زمان که میرفتم اتاق پرو ،با فحش و بدو بیراه به خودم میومدم بیرون و هیچ خریدی هم نمیکردم 😶 و تا روزها حالم بد بود بخاطر تجربه نخریدن لباس ،خب همونها در من نفرت از چاقی و خودمو بیشترو بیشتر میکرد ،در واقع لیزرهای توجهم زوم شده بودن روی چاقی بیشتر و تعجب میکردم که چرا من مدام چاقتر میشم ؟ الان میفهمم چرا اون اتفاق رخ میداد ،،، یادمه ۲ سال پیش همین موقع ها که میخواستم یه سفریو برم و باز هم ،طبق معمول ،بخاطر لباس خریدن و پوشیدن مشکل داشتم ، رفتم یه مغازه ای ،چند دست بلوزهای سایز بزرگ ایکس لارژ خریدم با یه شلوار سورمه ای و کل سفرم با همون بلوزها و شلوار گذشت 😒 نه تنوعی ،نه زیبایی ،صبح به صبح که میخواستم از هتل خارج بشم و برم پیش گروه و همسفرهامون ،ناراحت بودم که من همش با بلوز و شلوار تیره هستم ،میرفتم لابی هتل ،خانم های همسفرمو میدیدم ،همه بلوز و دامن ،شلوارک ،پیراهن های رنگی رنگی و کوتاه و من آه از ته دلی میکشیدم😔 خب طبیعی بود ،حالم بد بشه ، منهم یک خانم بودم و دوست داشتم زیباتر باشم و اتفاقا تو سفرهام ،چاقی من ۲ برابر میشد که تو برگشتم از خودم متنفر تر میشدم و یه عالمه اتفاق ناخوب که همه افراد چاق تجربه ش میکنن ،،، چاقی در ما احساس ناتوانی در انجام همه کارها بوجود آورده که این حس ناتوانی در ما تصویر منه ناتوان رو ساخته ، بدنبال اون حس ناتوانی ،اعتماد بنفس ما تخریب شده ، اعتماد بنفس یعنی من + میتوانم ، و در ما برعکسش شکل گرفته ، من +نمیتوانم ،، خب من نمیتوانم در همه جنبه های زندگیمون باعث ،شکست های زیادی در ما شده و ما بیشتر باور کردیم که توانمند نیستیم ، چاقی در ما عوارض بیشماری داشته که همشون بهم ارتباط دارن ، با ساختن ذهنیت های متناسب کننده ،و لاغر شدن ،اون اعتماد بنفس تقویت میشه و حس خوب توانمندی به تمام وجود ما تزریق میشه و بعد از مدتی اون نیروی قدرتمند درونی در ما بیدار میشه و سوخت راه ما میشه برای ادامه دادن و حال خوب داشتن ،،،، ذهن من انقدر قدرت داره که اضافه وزن منو برطرف کنه ،همونجوری که منو چاق کرد لاغر هم میکنه ،،،اون زمان هاییکه رژیم های سخت میگرفتم ،یکی از اتفاقاتی که به تکرار برای من رخ میداد ریزش موی شدید بود ،یعنی قبل از اینکه رژیمو شروع کنم ،خود متخصصه ،بهم هشدار میداد که قرص های مولتی ویتامین بخور که وقتی موهات میریزه ،یا ویتامین کم میاری ،جبران کنه و از اونور میگفت ،فقط این قرص ها چاقت میکنه حواست باشه ، در دم ، ۲ تا باورو تزریق میکرد در ذهنم ،مراقب باش موهات حتما میریزه و با قرص ها چاق میشی و این ۲ باورو من بشدت داشتمش ، تقریبا ۳ ماه از دوره گذشته بود و موهای من شروع کرد به ریزش غیر طبیعی ،ترسیدم ،هر چی فکر کردم دلیلشو نفهمیدم ، صدایی در گوش من گفت ،بخاطر لاغر شدنته ، یدفعه متوجه شدم که لاغر شدن من لینکه به ریزش موهام ،به استاد پیام دادم و استاد گفتن هیچ ربطی نداره ،مگه شما رژیم گرفتی ؟ چند ماه درگیر برطرف کردن اون ذهنیت های اشتباه قبلی بودم که منکه الان تو رژیم نیستم ،لاغر شدن من ربطی به ریزش مو نداره وووو تا اون باورو از بین بردم ،البته تحکم استاد به اینکه این روش با رژیم های سابق متفاوته در من باور قدرتمندی ساخت ، ،، وقتی بدن شروع میکنه به کم کردن سایز ،در ماییکه یه عالمه مموری بد داریم ،همون داده های قبلی ، بالا میاد و فکر میکنن باید اجرا بشن و تنها راهش صحبت کردن منطقیه با خودمون ،،، حالا بریم سراغ زیبایی های متناسب شدن ،، من وقتیکه متناسب تر باشم تو خیلی زمینه ها رشد خواهم داشت که چندتایی از اونهارو مینویسم ،،،، ۱) من وقتیکه متناسبتر باشم انسان بهتر و مفیدتری خواهم بود ۲) من که متناسب باشم ،شادتر خواهم بود و انرژی شادی در اطرافم بیشتر خواهد شد و اطرافیانم و خانواده م شادتر خواهند شد ۳) منه لاغر میتونم دوست و رفیق و همراه بهتری برای دوستانم باشم و دوستانم در کنار من خوشحالتر خواهند بود ۴) من مهربانتر خواهم بود و انرژی مهربانی من به اطرافیان من خواهد رسید ،وقتی مهربانتر باشم کارهای خودم و دیگران را بهتر انجام میدم و مثمرثمرتر خواهم بود ۵) به خدا نزدیکتر خواهم شد و دست از سر خدا برخواهم داشت ،معنویاتم بهتر خواهد شد ۶) عشق ورزی بالاتری خواهم داشت ،حالم که خوب باشه به خودم و اطرافیانم عشق بیشتری خواهم داد ۷) روابطم با پدر و مادرم بهتر خواهد بود واونها مدام نگران من نخواهند بود و احساس خجالت نخواهند داشت وبه من افتخار خواهند کرد ۸) روابطم با خواهر و فرزندانم بهتر خواهد بود ،منکه با خودم در صلح باشم با جهان پیرامون خودم هم در صلحم ۹) روابطم با پارتنر زندگیم هم در همه جنبه هاش عالیتر میشه و زندگی قشنگتری خواهیم داشت ۱۰) روابطم با دوستانم و مربی هام بهتر میشه ۱۱) مهم تر از همه رابطم با خودم عالیتر میشه و در آرامش بیشتری خواهم بود ۱۲) رابطم با دنیام بهتر میشه ،همه چیزو قشنگتر میبینم و حس خوب به دنیا میفرستم و دنیا هم منو وارد اتفاق های خوب میکنه ۱۳) روابطم با انسان های متناسب بهتر میشه و باهاشون با عشق دوست میشم ۱۴) روابطم با چاقها هم بهتر میشه و به چشم نفرت بهشون نگاه نمیکنم ۱۵) روابطم با زندگیم بهتر میشه و درهای خیر وبرکت و سلامتی وارد زندگیم میشه ۱۶) روابطم با سلامتی عالی میشه و سلامتی برام طبیعی و الزامی میشه ۱۷) تفریح و لذت های بیشتری تجربه خواهم کرد که بسیار متنوع هستند ۱۸) آرامش و آسایش زندگیم کاملتر میشه ۱۹) با گذشته چاق خودم آشتی میکنم و میپذیرم که اونها زائیده افکار قبلی من بودن ۲۰) امیدم به آیندم زیادتر میشه و آینده روشنیو برای خودم ترسیم میکنم ۲۱) خودمو موثر تر میدونم و میتونم با اقتدار بگم که من خودم جسم جدیدمو خلق کردم و خیلی ها با دیدن من امیدوار میشن ۲۲) روابطم با جامعه بهتر میشه ،وقتی من حالم خوبه با انرژی خوب وارد جامعه میشم و رفتار پر آرامش تری با آدم ها خواهم داشت ۲۳) به دیگران آسیب نمیرسونم که هیچ ،فایده هم خواهم داشت ۲۴) احساس خوشبختی بیشتری خواهم داشت و انرژی بهتری ساطع میکنم ۲۵) انسان با گذشت تری خواهم شد که فقط به خیر رساندن به دیگران فکر میکنم ۲۶) میتونم مثل تمام آدم ها زندگی نرمالی داشته باشم و تجربه کنم زندگی بدون ترس هارو ،ترس از خوردن،ترس از چاقتر شدن ،در کل زندگی بدون ترس رو خواهم دید ۲۷) شخصیت با اعتمادبنفس تری خواهم داشت ۲۸) عزت نفسم بالاتر خواهد رفت ۲۹) خودباوریم قدرتمندتر خواهد شد ۳۰) با شجاعت بیشتری در محل کار قرار خواهم گرفت وووو و اینها گوشه ای از بودن در مسیر تناسبه ،،، من ایمان دارم که با تنطیم کردن ذهنم بر لاغری ،من متناسبتر خواهم شد ، با توجه کردن بر مزایای لاغری ،من به دنیای لاغری و لاغر ها تغییر مکان خواهم داد ، ، خدارو شکر میکنم که چرخ های ذهنم در حال چرخیدن بسمت متناسب تر شدن هستن ،،، تمرین امروز تا فایل بعدی : اینکه تمرکز خودمو از چاقی بردارم و بذارم بر لذت های لاغری تا در مسیر تناسب اندام بیشتر قرار بگیرم
سلام عزیزم
چه کامنت مفیدی .
همونی که من مدتها و الانی که در دوره هستم باهاش روبه روهستم
ریزش مو . منی که از زمان رژیم و ورزش برای لاغری باهاش درگیر بودم والانی که اصلا این کارها رو انجام نمیدم اما بازم درگیرم .
والان باخوندن کامنت شما دوست عزیزم راه حلشو پیدا کردم
از خوندن کامنتهای شما خیلی لذت میبرم و برام مفیده .
کامنت :
وقتی بدن شروع میکنه به کم کردن سایز ،در ماییکه یه عالمه مموری بد داریم ،همون داده های قبلی ، بالا میاد و فکر میکنن باید اجرا بشن و تنها راهش صحبت کردن منطقیه با خودمون ،،،
با آرزوی تندرستی و متناسب شدن
سلام دوستان واستاد گرامی گام ۸۷ اگر به این نکته توجه کنید نتایج اموزشهای ذهنی برای لاغری از تغییر فرمولهای ذهنی شروع میشه از تغئر حالتهای درونی شروع میشه وقتی شما خیلی خوب روی اموزشها کار کنید برای لاعر شدننتایج اول ایجاد احساس خوب ارامش شادی که قراررلاغر بشم امیدواری که منم میتونم لاعر بشم ترس از چاقیراز بین میره اشتیاق لاغری بیشتر میشه همه چیز درونی وقتی بیشتر تکرار بشهدتغییرات فکری به تغییرات رفتاری تبدیل میشه خیلی از دوستانی که پیام میدن ومیگن چند روز که ی جعبه شیرینی اومد تو خونه چند روز تو یخچال ومن میل ندارم به شیرینیداگر قبلا من بود که اصلا چیزی نمیموند که بره تو یخچال اما الان میل ندارم به خوردنش چرا میل نداره چون چند روزیه دارهدروی اموزشهاش کار میکنه افراد چاق نمیتونن به راحتی صرف نطر کنن شایدم اصلا نتونن صرف نطر کنن وقتی میل خوردن نداری هیچ فشاری ذهنی هم نداری والان ما داریم موانع ذهنی برمیداریموکه در جلسه قبل کار کردیم که لاعر شدن اسانترین کار دنیاست وباید بدنبال اثبات این باشید خود استاد نمونه اشکار که ما با چشمهامون میبینیم وهمین طور دوستانی که شگفتی ساز شدن عکسشونو فرستادن ومهمتر اینکه خیلیی ها هم بودن عکسشونو نفرستادن واینا همشون ثابت میکنن که لاعر شدن اسونترین کار دنیاست یکی دیگه از موانع ذهنی که نمیذاره ما لاعر بشیم وهمین طور باعثدچاق تر شدن ما هم مبشهووقتی یاد بگیریم چجوری این مانع برداریم دو تا اتفاق میافته یکی اینکه روند چاقتر سدن ما متوقف میشه دوم اینکهوبه مرور در مسیر متناسب شدن قرار میگیریم وقتی موانع برداشته میشه هودبه خود حرکت به سمت متناسب شدن شروع میشه اشتیاقت بیشتر میشه واگر تمرین جلسه قبل انجام داده باشی اشتیاقت بیشتر میشه من تمرینشو انجام دادم فقط یادم رفته بود که این عبارت ی جایی بذارم که همیشه ببینم ویا هر روز ی صفحه بنویسم که ذهنم این فرمول جایگزین فرمول قبلی کنه که اشتیاق من بیشتر بشه وامروز اینکارو حتما انجام میدم چون الان یاداشت کردم که یادم نره ویکی دیگر از موانع لاعری نفرت از چاقی که خکشو بصورت ترس از چاقیم نشون میدهوونتیجه این تغییر چیه چاقی لیشتر از هر سنی که چاق شدیربالاخره هر کس ی دلیلی برای چاق شدنش داره یکی وقتی ازدواج کرده چاق شده یکی وقتی باردار شده چاق شده مثل منکه بچه دوممو باردار شدم چاق شدم ویکی هم از بچگی چاق شده ی زمانی متوجه اصافه وزنت شدی در این مسیر هر چقدر شما بیشتر به محدودیتهای اضافه وزن مواجه بشی ی حس بدی در شما ایجاد میشه وچون تکرار وتکرار میشه تبدیل میشه به نفرت یا ترس از چاقی نفرت از چاقی چجوری بوجود میاد خیلی از کارهاییکه میخوای انجام بدی ونمیتونی بعلت چاقیت وخیلی حرفها که شنیدی بخاطر چاق بودنت خیلی از موقعیتها که میتونی انجام بدی از دست میدی همه اینا باعث نفرت از چاقی میشه وچون استمرار داره وتکرار میشه باعث نفرت بیشتر میشه حالا موقع لباس خریدن باشه مراسم رفتن باشه خواستگاری باشه وهر چیز دیگه اینا باعث نفرت بیشتر میشهدبعصی ها جسمشون با چاقی زیاد مشکل ندارن چون از بچگی چاق شدن به مرور عادت کردن ومیتونن کارهاشونو بکنن حالا یکم سختی داره ولی مال ما که بعد از ازدواج بعد از بارداری چاق شدیم خیلی بیشتر تاثیر داره رو جسممون چون یهو چاق شدیم برامون خیلی سخت میشه که کارهای روزمرمونو انجام بدیم برای منکه اینجوری بود طوری بود که من به کارهای خونه هم نمیرسیدم وزود خسته میشدم ونفس کم میاوردم واضافه وزن روی اعصاب ما خیلی بیشتر اثر میداره یا روی جسممون تصمیم گیری مختل میکنه اعتماد به نفس کلا از بین میبره شخصیت ما رو از بین میبره در واقع وجود ما رو تغییر میده و همین خرید کردن لباس چقدر اعصابمونو خورد کرده باشه خوبه هربوتیکی که میرفتی نه تیشرت اندازت داشت نه شلوار نه مانتو وبوتیک های دیگه هم همین طور حالا یکیشونم ی مانتو قدیمی گشاد یکه هیچ کس نمیخرید ومیفروخت به من واین خیلی خیلی رو اعصابم اثر میداشت منکه به راحتی میرفتم مانتو مورد علاقه مو با اولین بوتیک میخریدم حالا باید ساعتها بگردم اخرشم مجبوری یکی بردارم حق انتخابم که ندارم دیکهدوما خیلی از کارها که قبلا میکردیم دیگه میتونیم انجام بدیم مثل شنا کوه نوردی دویدن وخیلی کارهای دیگهدهمینها اعصابمون فشار میاورد واین فشارها باعث نفرت از چاقی بشه در ما ودر نهایت باعث پدیرفت چاقی واحساس ناتوانی در ما ایجاد میشد که من نمیتونم لاعر بشمکچرا مانع میشه چون هر چیزی رو که باور کنی در جسم وزندگیت تجربه میکنی اگر باور کردی که نمیتونی لاعر بشی خوب هر کاریم کنی نمیتونی لاعربشی اگر باور کنی که میتونی لاعر بشی میتونی خیلی راحت لاعر بشیرونکته مهم اینکه از لحاط دهنی خودتو اماده لاعر شدن کنی بپدیری که میتونی لاعر بشی در مورد میزان نفرت از چاقیت فکر کن ببین چقدر ز چاقیت نفرت داریرچه جاهایی از چاقی سرزنش شدی چقدر بخاطر اصافه وزنت تحقیر شدی چقدر حرف شنیدی وقتی فکر کنی احساس نفرت در خود ایجاد میشه واز امروز باید از چاقیت نفرت نداشته باشی چاقی مثل ی میهمان نا خانده بپدیری وسعی کنیم چاقی از خودمون دور کنیم این شکل نامتناسب وعیر طبیعی رو از بین ببریم دیگه چاقی اسمشو نداریم درستکه باید بپدیریم که چاقی مال ماست خودمون بوجودش اوردیم اما با تکرار نکردن اسم چاقیرمیخوایم خودمواز سلطه چاقی خارج کنیم چاقی ی چیزیکه در ما اشتباهی ونا خواسته بوجود اومده وما میخوایمواز بین ببریمش وذهن ما نقدر قدرت داره که همون طور که مارو چاق کرده همون طورم لاعر کنه وما نباید برای لاعر شدن عجله کنیم چون ما گرم به گرم اصافه کردیم وباید هم گرم به گرم کم کنیم واین زمان میبره وتوجه کنیم که اصافه وزن در بعصی از افراد که از بچگی چاق شدن ارام ارام شکل گرفته اما در ما که با بادراری وازدواج چاق شدیم یهو شده در عرص نه ما نوزده کیلو اصافه کردموودر تبلیعاتم از این نطقه ظعف ما هم استفاده میکنن ما که چاقیم دوست داریم سریع لاعر بشیم واونو از نطقه ضعف ما استفاده میکنن ومیگن این دارو بخوری در عرص یکماه ده کیلو وزن کم میکنی واینکا امکان پدیر نیستدبرای لاعر شدن نمیشه زمان تایین کنیم وشنیدیم که بعصی ها میرن با عمل جراحی چربیهای بدنشونو برمیدارم وبا مشکلاتی مثل افتادگی پوست ریزش مو وخیلی مشکلات دیگه مواجه میشن چون اینا میخواستن با عوامل بیرونی لاعر بشن واین امکان نداره وقتی با دهن لاعر میشیم ذهن خودش میدونه وهمه چیز به نوبت انجام میده وما هیچ وقت دچار مشکل نمیشیم که هیچ وقتی لاعر بشیم زیباتر جوانتر شادابتر پر اندژیتر با نشاطتر وارامش بیشتر احساس خوب عالیتر وهزار تا چیز دیگه میشیم چون ما داریم اموزش میبینیم وذهن ما انفور قدرت داره وتوامنده که میدونه چه کاری رو باید چه وقت انجام بده ما هرگز دچار افتادگی پوست ریزش مو از این مشکلات نخواهیم شد پس مورد مهم امروز اینکه تنفر از چاقی بود که باعث میشه که احساس ناتوانی در برابر چاقیربهمون دست بدهدباعث میشه انگیزه نداشته باشیم باعث میشه که ما نتونیم باور کنیم که میتونیم لاغر بشیم واز امروز باید این تغییر به اشتیاق تبدیل کنیم نفرت در ما چجوری شکل گرفته با توجه کردن به حرفهایی که شنیدیموموقعیتهای که در اون بودیم وخیلی بهش فکر کردیم وناراحت شدیم خودمونو تحقیر کردیم این باعث شد که نفرت پیدا کنیم از امروز باید به نقطه مقابل اونو انجام بدیم مرحله اولش اینکه دیگه درباره چاقی صحبت نکنیمودنبال مسایل چاقی نباشیم وصحبتهای دیگران در ما تاثیر نذاره در گفتگوها شرکت نکنیم وبه هیچ وقت خودتونو سرزنش نکنیم ونکته مهم اینکه به لاغری ومزایای لاعری فکر کنیم بشین فکر کن وقتی که لاعر شدی چه شرایطی پیدا میکنی چه احساسی خواهی داشت چه تغییراتی در جسمت خواهی داشت چه سلامتی بدست میاری سلامتی چه تغییراتی در زندگی شما بوجود میاره وخداوند در قران میگه مومن کسی که به چیزی که نمیبینه ایمان بیارهداگر بتونی به لاعری ایمان لیاری اطمینان میدم که لاعر بشی تمرین امروز اینکه تا جاییکه میتونی درباره لاعری بنویس وتمرین اولش اینکه درباره چاقی فکر کن ببین چه مشکلاتی داشتی که باعث نفرتت شده وتمرین دوم به تناسب اندامت فکر کنوببین چه تغییزاتی بوجود اومده در روابطت در کسب کارت در سلامتی در احساست بنویسید وهر روز یکبار از اونیکه نوشتی بخون که نفرتت به عشق تبدیل بشه یاد بگیرید نطقه مقایل نفرت عشق فکر کنید از نفرت نگاهتو بردار به عشق بده که میتونی به سلامتی به احساس خوبربه تناسب اندام وهر انچه که میخوای برسی این روش شمارو وارد سرزمین لاعرها میکنن که مملو از ارامش سلامتی خودباوری شادی نشاط اعتماد به نفس موفقیت ثروت وهر چیزی که میخوای اگر شما از این روش استفاده کنی ومتناسب بشی به شما اطمینان میدم که در هر زمینه دیگه هم به موفقیت برسی تمرین اول درباره چاقی بنویسید مشکلات درباره چاقی که زیاد داشتم چون من وقتی بچه دومم بادار شدم چاق شدم یعنی در عرض ۹ ماه ۱۹ کیلو اضافه کردم اولش برام سخت نبود عادی بود چون فکر میکردم بعد از اینکهبچه بدنیا بیاد همه چیز برگرده سر جای اولش اما وقتی بچه بدنیا اومد دیدم اینجوریکه فکر میکردم نبود ۱۹ کیلو اضافه وزن برای کسی که لاعر بود خیلی سخت بود نمیتونستم ی همچین چیزی رو هضم کنم بعد از اینکه چهام ۴ ماهش شد رژیم شروع کردم هر کسی هر چی گفت گوش دادم اما فایده نداشت لباسهام تنگ که چه عرص کنم کوچیک شده بودند وقتی میرفتم لباس بگیرم دیگه اون حق انتخاب ندآشتنم ی رنگ تیره ی مدل قدیمی مجبور بودم بخرم که باعث نفرت من از چاقی میشد دیگه سنگین شده بودم نمیتونستم خوب راه برم ازپ له برم بالا بچه رو زیاد نمیتونستم بعل کنمنفسم کم میاوردم دیگه نمیتونستم از پس کارهای روزانه ام بر نمیومدم واینا باعث نفرت من از چاقی میشد وهر بار که من سعی میکردم از ی روشی برای لاعر شدن استفاده کنم ونمیشد نفرتم بیشترمیشد وقتی دارو تیروئید مصرف کردم چاقیم بیشتر شدم باغث شد نفرتم خیلی بیشتر بشه وخلاصه تمام این کارها باعث شد ه من نفرتن ارز چاقی بیشتر بشه واما مزایای لاعریوقتی یکم تغییر روتو جسمم احساس کنم خوب طبعا شاد تر میشم امیدم بیشتر میشه با اشتیاق بیشتر جلو میرم وقتی یکم بیشتر تغییر تو جسمم ببینم اطمینانم خیلی بیشتر میشه وامیدوارتر میشم که منم دارم شگفتی ساز میشم با اینکه میدونم که خدا انتخابم کرده ولاعری در من یده میونم که خدا اشتباه نمیکنه واطمینان دارم که خداوند پای قراردادمن مهر وامصا کرده ولی اگر یکملاعری تو جسمم ببینم این اطمینانم صد در صد میشه یعنی فکر میکم الانم اطمینلنم صد در صد وقتی لاعر بشم ی دنیای دیگه رو تجربه میکنم ی دنیای جدید ی دنیای پور شور وهیجان ی دنیای متفاوت تجربه میکنم وکلا تغییر میکنم وی انسان جدید ی فرزانه جدیدمیشم که این فرزانه با فرزانه ده ماه قبلکاملا تفاوت داره ادمی شده که سلامتیشو بدست اورده دیگه از اون بیماریها خبری نیست دیگه نیازی نیست دارو مصرف کنه وکاملا شفا گرفته روابطتم عالی شده با کل خانواده وی کسب وکار عالی راه انداختم با اموزش دیدن خیاطی واموزش دیدن لاعری با دهن که تونست زندگی منو متحول کنه دیگه ی ادمی شدم سرشار از اعتماد بهنفس واحساس خوب ارامش امید توکل به خدا ثروت شدم دیگه انقدر ثروتمندشدم که نیازنیست پول جمع کنم تا دکره تهیه کنم تصمیم میگیرم وسریع اقدام میکنم برای خرید وبا انرزی بیشتر شوق لیشتر انگیزه بیشتر اشتیاق بیشتر گام به گام طی میکم وقتی لاعر شدم احساسم خوب شده ارامش دارم دیگه ترس از خوردن ندارم دیگه میتوم برم جلوی اینه اماهنوز از جسمم لدت نمیبرم دیگه سلامتیم بدست اوردم درستکه گاهی م بیمار میشم ولی از اول که اومده سلامتیم زمین ا اسمونتغییرکرده اعتماد به نفسم خیلی بالا رفته ترس از خوردن ندارم ترس ز چاق شدن ندارم تیشرتی که بهم داده بودند توی تنم میره خیلی تنگ ولی تونستم بپوشم از وقتی لاغرشدم کلا همه چیزتغییر کردم واینو مدیون استاد عزیزم هستمکه به من اموزش داد یاد داده چکار کنم چکار نکنم تا تونستم لاعر بشم ومن سپاسگزارم از استاد وخدای مهربونمومن نمیدونم چقدر نقشه زندگیم ترسیم شده ومن کجای کارم وقتی لاعر شدم ی دنیایی که فکرشم نمیکردم تجربه میکنماز همه لحاط پیشرفت میکنم از لاغری با ذهن خیاطی کسب وکار روابط ثروت سلامتی وهمه چیز تغئر میکنه ببخشید اگر جمله بندیهام هم قافیه نیستن برای اینکه حالم خوب نبوده الان که بهتر شدم اوممدم تاتمرینمو بنویسم ومن بسیار بسیار از ستادم سپاسگزارم بابت تک تک انرزیهاییکه به من داده بابت گوش دادن به فابلها وفایلهای صبهگاهی بالاخره پیداشون کردم
نتایج آموزشهای ذهنی به این شکل هست که از ابجاد احساس آرامش و شادی که قرار من متناسب بشم و حال خوب … به وجود میاد و در واقع در اوایل دوره همه ی تغییرات درونی و در سطح فکری هست و لی وقتی ادامه پیدا کنه تغییرات در رفتار ها به وجود میاد و در واقع به مرور این تغییر افکار تبدیل به تغییرات رفتاری میشه و خیلی از دوستان تعجب میکنن مثلا چرا چند روز جعبه ی شیرینی در یخچال ما هست ولی میل به خوردن ندارم .پس به راحتی مبشه از خوردن صرف نظر کرد
کاری که بقیه نمیتونن به راحتی انجام بدن و اصلا ادا و فیلم در اوردن نبست
وقتی میل به خوردن نیست هیچ فشاری رو هم نداریم که حیف بخور یا بخور که نندازیم دور نه هیچ فکری نیست (خدایا شکرت چقدر در مسیر درستم و هر روز با گوش دادن به فایلها مهر تایید بیشتری بر این که دارم راهم رو درست جلو میرم میخوره فقط و فقط از طریق گوش دادن به قایلها و انجام تمرینات و من تمام این حرفهای استاد رو با گوشت و پوست و استخون تنم دارم لمس میکنم و چقدر من تمام این مراحل رو مو به مو جلو رفتم و تکاملم رو طی کردم واقعا از روز اول آشنایی با این آموزشها احساسم خوب شد و ارامش داشتم و شاد بودم که حالا که اینطور هست فقط و فقط خودم مقصر چاقی خودمم پس حتما خودم هم میتونم خودم رو لاغر کنم و دیگه هیچ قرص،و دارو و عدا و هیچ عاملی مثل اشتها ی زیاد و نوع استخوانبندی و سن و هیچ عاملی مثل کم تحرکی و …. نمیتونه من رو چاق کنه و من خودم با افکارم خودم رو چاق کردم و حالا دوباره خودم با افکارم خودم رو لاغر میکنم وبعد کم کم حرص،و ولع من از بین رفت و بعد کم کم رفتارهای من تغییر کرد و من کلی ریزش سایز و وزن داشتم و همه ی اطرافیان بهم میگفتن و الانم در حدی رفتارهام عالی شده که خودم میگم این رفتار دیشب مال من بود ؟؟؟؟مثلا دیشب ما در باع برای افطار بودیم و همسر من از شهر یه جعبه زولبیا و بامیا تهییه کرد که ببریم اونجا بخوریم من که علاقه ای به شیرینی ندارم البته این هم جز تغییرات من در این دوره هست اما همسرم چرا بسیار مشتاق خوردن شیرینی هست و در راه باع اذان رو گفتن و یه نجوایی میگفت خوب چند دونه بامیا بخور دیگه تا برسی باع چون مسیر طولای هست ولی گفتم من که محدودیتی ندارم همه که گزاشتن و بعد از افطار با چایی هر چندتا خواستی بخور چرا عجله میکنی الان میرسی و خلاصه رسیدم و افطارم رو در حد سیری خیلی عالی که و اقعا در حد نیاز بدنم بود خوردم و بعد از افطار اولین زولبیا رو که خوردم وا ی دلم رو از شیرینی زیادش زد و بدم اومد و بعد یه دونه بامیا خوردم با چایی و دیگه از شیرینی حالم بد شده بود و دهنم تلخ بود و فقط و فقط لیوان چایی خالی میخوردم در حالی که جعبه ی زولبیا جلوی من بود و من اصلا میلم نکشید حتی یک دونه دیگه بردارم در همون حد فقط خوردم که از شیرینی اش حالم بد شد و شب دوباره دیروقت ساعت ۳ شب گرسنه شدم و با خیال راحت یه نصفه ی کوچیک ساندویچ خوردم و عالی سیر شدم و هر چقدر خواستم ته خورشت رو خالی بخورم که ظرفش رو بشورم و گفتم خالی بخورم ک ظرفش رو بشورم اصلا نتونستم و حتی یه تیکه گوشت خورشتی داشت گفتم حالا چی کار کنم بریزمش بره به همسرم گفتم نمیخوری میخوام بریزم دور گفت خوب خودت بخورش خالی تو که گفتی گرسنه هستم و خیلی اصرار کرد اصلا به هیچ عنوان نتونستم بخورم و گفتم جا ندارم بخورم دوست داری بخور و گرنه میندازم تو پاکت برای پرنده ها و خلاصه خورد و رفت و فردا که داشتم ظرفهاشون رو میشستم به یاد این افتادم که یه نصف کوچیک ساندویچ رو خوردم در حد چهار لقمه و دیگه نتونستم خورشت رو حتی خالی بدون برنج بخورم و گفتم خدا رو شکر چقدر در مسیر درستم اصلا فیلم و ادا نیست همیشه به اندازه میخورم و سیرم و پرخوری ندارم و بلعکس گرسنگی هم ندارم و بیخیال برانداز کردن خودم داخل ایینه شدم فقط به چهره ی خودم نگاه میکم با یک لبخند و هر روز از این رفتارهای متناسب گونه ام بیشتر لدت میبرم و حالم عالی عالیه و انگار سبکتر شدم و من به زودی در شهر لاغری با ذهن ساکن میشم چون از درون متناسبم و ذهنم لاعر شده اگر من متناسب نشم پس کی بشه ؟؟ لاعری حق من هست لاعری ۵۹ کیلو و اون اندام لاعر و کشیده مال من هست )
و وقتی تغییر رفتار شما استمرار داشته باشه تغییر در جسم نشان داده میشه پس هر چند وقت دردوره هستی نباید خودت رو ساز کنی و وزن کنی چون داری زیر ساختها رو درست میکنی (من تا چند وقت پیش که نجوا دلشتم انگار وزنت استپ شده زیاد میرفتم داخل ایینه و همش،نگاه به خودم میکردم و میگفتم به زودی متناسب میشم اما با بودن در این مسیر واگاهی های این دوره متوحه شدم نباید تمرکز کنم روی اون نقاط نافرم بدنم مثل رانها و شکمم و همش لمسشون کنم و به خودم گفتم توجه نکن و خیلی عادی رد شو و واقعا به این اگاهی که استاد بارها گفته و دست عزیزم شهر بانو جان هم دوباره گفتن دارم عمل میکنم و فقط و فقط به چهره ی خودم نگاه میکنم و میدونم در کنار این همه تغییر رفتارهای عالی من کلی کاهش،سایز و وزن خواهم داشت و دارم چون تمام سعی من بر این هست که زیر ساختهای درستی داشته باشم )
همیشه به ذهنت بگو لاغر شدن آسانترین کار دنیا هست و همیشه به دنبال اثبات این جمله باشه و در اطرافیان الگو پیدا کن .(من هر دفعه که به صورت غیر ارادی و خود به خود از یه پرخوری و خوردن بی رویه امتناع میکنم خدا رو شکر میکنم که به این حد از توانایی رسیدم که میتونم خودم خودم رو به راحتی کنترل کنم و در حد نیاز جسمم با لدت و بدون عداب وحدان بخورم و همش میگم ببین لاغر شدن اسانترین کار دنیا هست و ببین چقدر قشنگ من این همه تغییر رفتاری مثل دیشب و تغییر وزن و سایز تا الان داشتم بدون زجر و سختی پس هنوزم میتونم لاغرتر بشم و در وزن دلخو اهم قرار بگیرم )
پس بستگی به شما داره ادامه بدی یا نه (من عاشق این روشم و این سبک زندگی هستم و تا همیشه ادامه میدم ).
پس اگر موانع رو برداری حرکت به سمت متناسب شدن شروع میشه و خود به خود اشتیاقت بیشتر میشه و بیشتر باور میکنی که تو میتونی (من باور دارم و اطمینان دارم به زودی یه متناسب شگفتی ساز در وزن ۵۹ کیلو هستم و برای همین اصلا خودم رو در اینه چک نمیکنم و اصلا با کسی در مورد روشهای لاعری حرف نمیزنم و با کسی در مورد چاقی خودم حرف نمیزنم و از هر چیزی که واقعا دلم بخواد دررزمان گرسنگی بدون دلهره و ترس و کالری شماری میخورم و اصلا خودم رو وزن نمیکنم و اصلا در مورد خوردن خودم که چی بخورم یا نخورم و یا زیاد خوردم با کسی حرف نمیزنم چون مطمعنم در مسیر درستم و رفتارهام همه در راستای لاعری هستن و اگر من لاعر نشم پس کی لاعر بشه ؟؟؟؟؟ذهن من خوب نگاه کن و ببین چقدر عالی دارم رفتار میکنم و حتی در جمع . دیشب از متناسب جمع هم که میگفت اذیتم زیاد خوردم بهتر عمل کردم و عین یک متناسب واقعی خوردم بدون زیاده روی از این بهتر مگه داریم پس من فاصله ای ندارم و من در حال صعود به لاعریم )
یکی از موانع لاغری که در ذهن همه ی افراد چاق وجود داره این هست که از چاقی خودشون بدشون میاد و نفرت میکنن و به صورت ترس از چاقی بیشتر هم خودش رو نشون میده( یکی از بزرگترین موانع من در دوران رزیم و قبل از اشنایی با این مسیر بود که اون موقع که تازه با این راه اشنا شده بودم و فایلها رو گوش میدادم گفتم وای این که استاد میگه این خود مشکل من هست چون واقعا در همین شرایط بودم تنفر شدید و ترس شدید داشتم از چاقی و بارها به اطرافیانم میگفتم و وقتی روی ترازو میرفتم و عددد بیشتر رو باوجود اون همه سختی میدیدم میترسیدیم هی میگفتم باید برم دکتر تغدیه و یه رژیم جدید بگیرم و کاری برای خودم بکنم و گرنه همین ۵ یا ۶ کیلو تا چند ماه دیگه از این بیشتر میشه و من دوباره همون جسم قبلی رو خواهم داشت و سریع از ترس چاقی درخواست رزیم جدید میکردم و محدودیت بیشتر و سختیهای ورزش بیشتر و سنگین تر و تا دوباره متناسب میشدم و یکم رژیم کمتر میشد دوباره بر گشت وزن شدیرتر در زمان کمتر داشتم و من فقط ناراحت بودم گریه میکردم آخر تا کی باید رزیم بگیریم من که تازه مثل بقیه غذا نمیخورم من که این همه ورزش مرتب دارم و ترس داشتم از یک روز ورزش نکردن که من چقدر چاقتر خواهم شد و چون قصیه رو نمیدونستم همیشه میگفتم من با این همه رژیم و ورزش در این وزنم پس وای به حال رها کردنشون و میترسیدم و متنفر تر میشدم و با حسرت به خواهر و همسر و خواهر شوهرم و دخترم ودوستم و اطرافیان متناسبم که هر چی میخوان میخورن نگاه میکردم و میگفتم خوش به حالشون ).
هر وقت از هر سنی چاقی شما بیشتر شده به هر حال از زمانی که در مسیر چاق شدن قرار گرفتی و متوجه تفاوت خودت با بقیه شدی و هر چقدر محدودیت رو بیشتر درک کنی تبدیل میشه به نفرت و ترس از چاقی
نفرت از چاقی چی هست ؟
خیلی از کارها رو که دوست داری انجام نمیدی و یا خیلی از مدقعیتها رو از دست میدی و یا خیلی حرفها رو میشنوی که دوست نداری و همین باعث نفرت بیشتر شده
هر وقت رفتی لباس بخری و فروشنده گفته سایز شما نداریم نفرت از چاقی در شما شکل گرفته و یا اگر رفتی مکانی که اضافه وزن روی اعصاب شما بوده اون وقت نفرت پیدا کردی .
اضافه وزن خیلی بیشتر از اینکه به جسم ما فشار بیاره روی اعصاب و روح و روان ما تاثیر میذاره و روی اعتماد به نفس و توانایی ما تاثیر منفی میزاره و در واقع ما رو تخریب میکنه و روابط ما رو بد کرده (من بعد از اردواجم چاق شدم نمیدونم چطوری فقط میدونم پر خوری میکردم و واقعا بیشتر میخوردم و بارها من خودم رو با زور رژیم لاغر میکردم و اما دوباره چاق میشدمو بعد از هر بارداری من اصافه وزنهای شدید داشتم تا ۱۰۰ کیلو وزنم بالا میرفت و اما رژیم سخت و ورزش با هم میگرفتم و دوباره لاعر میشدم و اما بار اخر بعد از بارداری دومم به شدت افزایش سایز و وزن داشتم که واقعا در شک بودم و من تقریبا با وزن ۶۵ قبل از بارداری شده بودم ۱۰۳ کیلو و بعد از زایمان شکمم بسیار بزرگ بود و هیچ لباسی از قبل از بارداری من به تنم نمیرفت هیچ کفشی به پام نمیرفت و حتی یادم هست بارها روی کمد لباسهام میرفتم و یه لباسی رو در میوزدم و میگفتم یعنی من واقعا اینقدر بودم و مانتوهام رو به تنم میکردم ولی فقط یک دستم داخلش میرفت و یا به زور در دوطرف من با فاصلهی زیاد باز میموند و من رفتم چندین دست لباس خاص سایز بزرگ خریدم برای خونه ام و حتی یادم میاد کفش طبی که اصلا دوستش نداشتم به خاطر پاهای چاقم خریدیم چون هیچ کفش سایزم نبود و هیچ دستبند و النگوی طلایی دست من نمیرفت یادم هست یه عروسی داشتیم و من خواستم دستبندم رو ببندم اما نشد و من خیلی ناراحت میشدم و تنفرم بیشتر میشد از چاقی و یا حتی یادم میاد یه روز گفتم برم پیاده روی و کفشهای باشگاه هم رو بپوشم و برم و اما به پام نرفت و حتی یادم میاد شلوارهای بارادی به پام نمیرفتن اون واخر بارداری یه دامن شلواری با کش گشادی میپوشیدیم که راحت باشم و بعد از زایمان از تمام لباسهای بارادی خودم متنفر شدم و شب و روز به شکمم شکم بند میبستم حتی در خواب که خیلی از اطرافیان من رو مسخره میکردن ومن به خاطر یکم جمع شدن اون حاضر بودم سختی بکشم ولی به خودم ببندم تا جایی که حساسیت میزدم اما میبستم و یا یادم میاد با بچه ی کوچیک رفتم شلوار و مانتو بخرم که مانتو حاملگی رو دیگه نپوشم و شلوار به زور ۵ ایکس لارج به من میدادن و من فقط نگاه به ایکسها میکردم و ناراحت میشدم و تنفرم بیشتر میشد و با جه دردسری چقدر همه رو ادیت کردم تا یک مانتو که فقط سایز من باشه رو تونستم به زور بخرم در طرح و رنگ بسیار زشتی و بازم تنفر من من از چاقی بیشتر شده تا بلخره در چهار ماهگی پسرم تحمل نکردم و رفتم پیش دکتر تغذیه و با رژیم خودم رو به وزن ۵۹ کیلو رسوندم و در باشگاه چقدر تشویق شدم و جایزه گرفتم اما چه فایده که ماندگار نبودو من همیشه در حال رفت و امد بین چاقی و لاعری بودم تا بعد از ۵ یا ۶ سال که با این روش اشنا شدم و تونستم دیگه راه درست رو پیدا کنم و حالا میدونم چون دهنم چاق بوده پر از فرمولهای چاقی بوده و تصویر ذهنی ام چاق بوده و رژیم هیچ فایده ای نداشته و لی الان که دارم مینویسم در وزن و سایز بسیار عالی هستم نمیدونم واقعا چند هست چون خودم رو وزن نمیکنم اما میدونم همین الانم یه شگفتی سازم و با وزن ۵۹ کیلو خیلی فاصله ندارم )
بارها برای خریدن لباس که میرفتی مغازه دار و لباس سایز تو نداشت و همین محدودیت و همین کار چه فشاری رو به من می آورد و روی اعصاب من بود م و من از چاقی بیشتر نفرت میکردم.
هر وقت در جمع دوستان بودم هر لباسی رو نمیپو شیدم و که اصاف وزن من پیدا نباشه و این همه فشار هست که روی من بوده و یا در مجالس دورهمی ویا عروسی و … و همین باعث نفرت از چاقی شده بود و باعث پذیرفتن اون شده بود و باعث شده بود ما چاقی رو بپدیریم و ما نتونیم باور کنیم میتونیم لاعر بشیم .(من بارها در جمع دوستانم خجالت می کشیدم که چرا چاقم و لباس گشاد میپوشیدم یا حتی خجالت میکشیدم که چرا من پرخوری میکنم چون دوستان متناسبم همیشه میگفتن سیرم و جا ندارم و در حد خیلی کم میخوردن ولی من همیشه اماده ی خوردن بورم حتی بعصی وقتها از همسرم که بیشتر میخوردم هم خجالت میکشیدیم و هی بهش گیر میدادم که چرا تو نمیخوری د بخور تو که چیزی نمیخوری که خودم راحت تر بخورم و همین ترس از چاقی و تنفرم رو بیشتر کرده بود و با محوز من اشتهام زیاده هی بیشتر پرخوری میکردم و میگفتم خوش به حال فلانی که اشتها نداره و این واخر با چیرای کم کالری کنترلش میکردم که خیلی نخورم )
نفرت و ترس از چاقی باعث شده بود در نهایت ما مغلوب اضافه وزن بشیم .
اگر باور کردیم ما نمیتونیم لاغر بشیم ما نمیتونیم ولی اگر بپذیری ما میتونیم لاعر بشیم لاغر بشیم(من باور کردم میتونم متناسب بشم چون میبینم چقدر قشنگ رفتار میکنم ویه رفتار دیگه از دیشبم رو میخوام همینجا بگم من دیشب اخر وقت که داشتیم از باغ میومدم خونه و احساس گرسنگی داشتم گفتم خوب حالا که گرسنه هستم هر چی بخوام مجارم و با لدت میخور م حتی شیرینی خاص کاکاییویی رو که یه مقدار دوست دارم رو هم ب می خورم و اما پیش خودم گفتم برنج و خورشت رو میخور.م و بعد اون شیرینی شکلاتی دلخوام رو اگر جا داشتم میخورم با شیر ولی تصمیم عوص شد چون پسرم هم گرسنه بود و گفت ساندویچ میخوام براش خریدیم گفتم خوب خورشت و برنج نه نمیخوام منم ساندویچ بخورم و بعد هر چقدر جا داشتم ساندویچ رو خورم تا سیر شدم در حد یه نصفه کوچیک خوردم و سیر شدم و خورشت موند و دیگه جا نداشتم بخورم و بعد هم هر چقدر خواستم از اون شیرینی یکم یه دره بخورم واقعا سیر بودم حتی لب هم نزدم و گفتم فردا شب اگر جا داشتم با چایی میخورم و به زور وارد جسمم نکردم و فردا از خواب که پاشدم خودم شگفت زده بودم از اون همه رفتارخوردنی صحیح در اوج گرسنگی من چقدر درست رفتار کردم و بینهایت لدت میبرم از رفتارهای جدیدم و من باور دارم لاعر میشم و من انتظار دارم لاغر بشم من یه لاعر شگفتی سا ز در وزن دلخواهم هستم چون از درون متناسبم )
اتفاقهایی رو که بر ما گدشته و باعث تمسخر بقیه شدیم ر و ببین به جوشش در میایی و یا احساس نفرت در ما به وجود میاد و باعث غالب شدن چاقی بر ما میشه و ما باید از چاقی متنفر نباشیم و اون رو به عنوان یک مهمان ناخوانده بپدیریم که به زودی در ما از بین میبره ولی اسمش رو چاقی نزارین که بپذیری اون مال من هست و من زیر سلطه ی اون هستم بگو نه چاقی رو خودم به وجود ارودیم و حالا میخوام از بین ببرمش،و دهن من خیلی قدرت داره همانطور که به وجودش اورده حالا هم میتونه به راحتی از دستش بده
اصافه وزن اینقدر ارام در ما به وجود اورده که جسم و دهن ما برای پذیرفتنش هیچ مشکلی نداشت .(من بارها گفتم این مهمان ناخوانده در جسم من در حال رفتن هست چون جسم من بسیار مشتاق هست به اون لذتهاو تناسب و اون سبکی و اون احوال خوب و اون آزادی و اون رهایی و ااون اعتماد به نفس بره و از این همه درد و رنج چاقی بیزار هست و با همون قدرتی که ندونسته با افکار خودم اون رو جدب کردم حالا میخواد با همون افکار خودم و با قدرت ذهنم لاغری رو جذب کنم و هیچ عاملی در این روند کاهش وزن من تاثیر نداره مگر خودم باید بسیار اموزش ببینم و کار کنم تا روند بهتری داشته باشم )
وقتی من مقداری زیادی از اصافه وزنم رو از دست دادم تونستم حلبهای روعن ۴ کیلوی زیادی رو از خودن دور کنم و حالا شاید من فقط یک حلب داشته باشم شایدم کمتر و به زودی بدون هیچ اصافه باری و سبک و رها و در ازادی کامل زندگی خواهم کرد و این متناسب شدن به این سبک رو تجربه خواهم کرد و من عاشق این سبک و این روش لاعری هستم .
هر کس به میزانی که از اصافه وزن رنج میکشه میخواد عجله کنه و از اون رها بشه امکان نداره برای کاهش وزن زمان تغیین کنید .
این روند به خیلی پارامترها ربط داره پس به دنبال نتیجه سریع نباش .
افرادی که میخواستن به هر طریقی لاعر بشن کلی به خودسون صربه زدن پس به دنبال روشهای سرعتی نباشید .
و احساس ناتوانی نکنیداحساس تتفر نکنید با حرف دیگران و تحفیر و سرزنش دیگران و ..
از امروز من باید نقطه ی مقابل اون رو انحام بدم
به لاغری و مزایای متناسب شدن فکر کن و ببین اگر لاغر بشی چه سلامتی و چه جسمی به دست خو اهی اورد و چه بیماری ار من رفع میشه من چه لدتی به دست میارم من به جای چاقی و مشکلات بایدبه لاغری توجه کنیم .(من همین الان فقط دارم روی این لاغری که از این راه به دست اوردم تمرکز میکنم همین دیشب من تونستم یه تونیک بسیار خوشرنگ صورتی و یه دامن شلوار ی سرخابی بسیار خوشرنگ با یه شال خاکستری رنگ با لکهای سرخابی بسیار زیبا بپوشم یه ست جداب بزنم و باع برم و در این هوا ی عالی لدت ببرم و همین دیشب با این لباسها کلی قربون صدقه ی خودم رفتم و از خودم عکس گرفتم و از ازاد بودن و رها بودن در لباسها و لباسهای رنگ شاد و … لدت بردم از همه مهمتر از رفتارهای درستم بسیار لدت بردم و چیزی که بیشتر لدت بردم تنیک دیشب رو که پوشیدیم مال دخترم بود که اون گفت من نمیخوامش داد به من و منم به اون یه تونیک بسیار زیبای نو دادم و همینکه میبینم میتونم از لباسهای سایز دخترم استفاده کنم و اونم از لباسهای من میتونه استفاده کنه که بسیار متناسب هست کلی لدت بردم و عشق میکنم با خودم سبک جدید خوردنم و زندگی کردنم و لباس پوشیدنم و اصلا برام مهم نیست بقیه چی میگن و یا چی فکر میکنن من هر رنگی رو که بخوام میپوشم و لدت میبرم )
درسته ما در این شرایط چاقی، به لاغری فکر کردن کمی برامون سخت هست و اما توجه و نفرت به چاقی نتیجه اش،میشه چاقی بیشتر چون تمام توجه ات میشه چاقی بیشتر .
به مزایای لاغری فکر کن و به شا دابی و نشاط ات و به تغییراتی که در تو با لاعری به وحود میاد فکر کن و بنویس .
من باید به این موصوعها فکر کنم و به مزایای اون فکر کنم
خداوند در قران هم میگه مومن کسی هست که به غیب ایمان بیاره پس منم باید بتونم که به لاغری که نیست ایمان بیارم و اطمینان داشته باشم که لاغر میشم (البته من در اون اوایل دوره با اطمینان کامل شرکت کردم و گفتم میتونم و و تمام اون رژیم و ورزشها رو گداشتم کنار و همیشه گفتم من دارم لاعر تر میشم و من میتونم و الان دیگه هیچ فاصله ای ندارم تا وزن ۵۹ کیلو ولی بازم میگم من میتونم متناسب بشم در وزن دلخواهم و به زودی یک شگفتی ساز میشم چون لاعر شدن اسانترین کار دنیا هست و چاقی سخت هست )
تا میتونی در مورد مزایای لاعری بنویس ( من تمام مزا یای لاغری رو دارم واقعا حس میکنم چون یک متناسبم
هر لباسی رو به هر رنگی میپوشم حتی سایز مدی یوم و لارج
خیلی شبکپوش تر و خوشتیپتر شدم
بسیار سبک و رها و ازاد هستم و از دیدن خودم در اینه و لباسها لدت میبرم و در بهترین حالت روحی خودم هستم
هر وقت بخواهم هر غذایی رو در هر زمانی با لدت میخورم و این ازادی بسیار برای من ارزشمند هست
هر وقت بخوام هر لباسی رو در کوتاه ترین زمان میخرم حتی سایزهای کوچیک و سایز مانکن رو و کلی لدت میبرم
در اشپزی خیلی حجم کمتری رو اشپزی میکنم که عدا اصافه نیاد اسراف بشه
در سلامتی کاملتری هستم دیگه با اون ورزشهای سنگین و پیاده رویهای طولانی کمر درد و زانو درد نمیگیریم
به هیچ کس در خوردن اصرار به خوردن نمیکنم و این کار رو زشت میدونم
اصلا دیگه بردی غداهانیستم که هر چی بود در اطرافم من باید بخورم نه اصلا فقط در حد رفع نیازم میخورم
از هیچ خوردنی ترس ندارم و همیشه میگم این برای بدن ما نیاز هست فقط با لدت به اندازه نیازت بخور .
وقتی بخورم لدت میبرم که دارم به نیاز جسمم پاسخ میدم و وقتی نمیخورم و سیر هستم و میل ندارم بازم لدت میبرم که درست رفتار کردمو پرخوری نکردم و به اون حالت سنگینی و شکم درد نرسیدم و هیچ عذاب وجدان و ناراحتی ندارم و تحت هیچ فشاری نیستم .
و من هیچ وقت ته مانده ی هیچ عدایی رو نمیخورم و میگم هر وقت گرسنه بودم میخورم و هر چیزی رو وارد جسمم نمیکنم و حسمم رو تبدیل به سطل اشعال نمیکنم چون این یک امانت الهی هست
من در هر جمعی با اعتماد به نفس حضور پیدا میکنم حتی باشگاه وزش و یا دورهمی و یا حتی در عروسی و در هر مکانی با لباس دلخوا هم حاضر میشم .
روابطم با خودم خدای خودم و اطرافیانم و همه بهتر میشه و به هیچ کس حسادت نمیکنم و هر جسم لاغری رو تحسین میکنم .
در شعلم که خانه داری هست هر روز با عشق بیشتری به کارها و خودم میرسم و در خانه حضور پیدا میکنم و سبکتر در انجام فعالیتهام هستم
آرامش،و حال خوب ودارم چون در مسیر درستم )
توجه کنید به سمت مقابل نفرت که عشق هست
سعی کنید نقطه ی مقابل نفرت رو یاد بگیرد که همون عشق هست و به تفاوت نفرت و عشق فکر کنید .
من تمام حواسم رو باید بیارم روی مزایای لاعر شدن و با عشق به خودت نگاه کن و با عشق میتونی به سلامتی و اخساس خوب و هر انچه که دوست داری برسی برای همه میشه حتی استاد هم تونست پس تو هم میتونی و به ارزوی خودت و رویای خودت دست پیدا خواهی کرد (از این بالاتر مگه داریم زندگی سراسر ارامش من لاعری رو به هر قیمتی رو دیگه نمیخوام قبلا با زحر و سختی و گریه بود ولی الان حاضر نیستم حتی برای یک ثاتیه به گدشته برگردم و اون روزها رو تجربه کنم و خوشحالم که در این مسیرم و با لدت تمام و حال خوب و عالی و عشق زندگی میکنم و میخورم و با همه ی اطرافم و خودم در صلح و ارامشم حتی با جسمم )
سرزمین لاعری پر از اعتماد به نفس و سلامتی و احساس خوب و ثروت و .. هست اگر من با این روش لاعر بشم پس هر کاری برای من رسیدن به اون آسان میشه چون الان در ذهن ما لاغرشدن سخت بوده .
این چرخها شروع میکنه به چرخیدن
من با متناسب شدن خودم فرصتی رو مهیا میکنم که علاوه بر اینکه خودم متناسب بشم بقیه رو هم به لاعری تشویق کنم و بر روی جهان تاثیر میزارم
سلام🙂
نفرت از چاقی مانعی بر سر راه تناسب
در این فایل باز تکرار شد که لاغری از تغییر فرمولهای ذهنی شروع میشه و علامت این تغییر احساس خوب و آرامش درونی
هست ،احساس اینکه منم میتونم متناسب بشم
احساس زیبای آزادی و رهایی از بند چاقی
همه ما خاطراتی در ذهنمون داریم از چاقی که مثل باری بر روان ما است که خیلی سنگین تر و بدتر از بار اضافه وزن بر جسم هست
این بار عاطفی باعث ایجاد نفرت از چاقی
در ما شده که خیلی از اوقات به صورت ترس از چاقی
خودش رو درما نشون میوه
من برای تمرین به یاد آوردن ریشه این نفرت وقتی به خاطرات چاقیم مراجعه کردم کلی حرف و حدیث از دیگران و نزدیکان خودم رو به یاد اوردم که انگار هر کدوم یه زخم بر روح من زده بودن
کلا که بارها و بارها از مادرم درباره اینکه لباسی که خریدم یا دوختم برام تنگ و جلفه شنیدم و هنوز هم دارم میشنوم😶
یا یه بار پارسال از خاله بزرگم شنیدم که گفتن قشنگتر شدیا ولی چاقتر شدی😑
یا یه بار توی باشگاه یه خانومی بهم گفت من تا حالا دکتر ندیدم به اندازه شما چاق باشه😑
یا برادرم که یه بار به من گفت که تو و مامان وقتی لباس تنگ میپوشین براتون عین لباس غواصی میمونه همه چینهای بدنتون پیداست(تازه اون موقع من ۶۸ کیلو بودم😶)
یا همسرم که یه بار گفتن خانم مواظب خودت باش خیلی شکم اوردیا😑
و کلی حرف و حدیثهایی که الان یادم میاد حالم بد میشه😶😶😶
در مورد اعتماد به نفس و حضور در جمعهای خانوادگی یا کاری بالاخره خود این اضافه وزن باعث میشد که خیلی خوب نتونم خودم رو پرزنت کنم و احساس میکردم همه توی ذهنشون دارن درباره چاقی من صحبت میکنن
عاشق رنگهای روشن هستم و دوست دارم توی کمدم پر از مانتوها و لباسهای رنگی رنگی باشه و هر روز یکی رو انتخاب کنم و بپوشم ولی به مرور که چاقتر شدم رنگ لباسهای کمدم به سمت سورمه ای و مشکی رفت😑
کلا از حضور در جمعهای جدید تا جایی که بشه امتناع میکنم چون باز هم در حمعهای آشنا راحت ترم
در دوران بارداری از اینکه اینهمه اضافه وزن پیدا کرده بودم ناراحت و خسته بودم و از دیدن اندام خودم که روز به روز داشت چاقتر میشد بدم می اومد در اون دوران مانتوی مشکی مدل پانچ خریدم با کفش اسپورت دوتا مدلی که هرگز تا قبل از بارداری نپوشیده بودم و دوسشون نداشتم ولی در اون دوران مجبور بودم به خاطر شرایط بارداری بپوشم
یه بار یکی از همکاران مرد درمونگاهی که کار میکردم گفت که اینجا فقط یکی از خانمها متناسبه واندامش خوبه بقیه همه اضافه وزن دارن😑
خلاصه اینکه برای من تنفر از چاقی بیشتر به خاطر حرفهای دیگران بوده وگرنه تا وزن ۸۷ که رسیدم که مشکلی جسمی نداشتم و به راحتی فعالیتهام رو انجام میدادم همون تنفر از دیدن جسمم در آینه هم باز به خاطر دیگران بود خودم اونقدر ها هم درگیر اضافه های بدنم نبودم
بله این تنفر از چاقی هم از اونجاییکه در واقع توجه و تمرکز بر چاقی هست از نظر ذهن ناخودآگاه من معادل علاقه به چاقی هست و همین ناهماهنگی بین احساس و توجه باعث چاقی بیشتر در من شد 😑😑😑
به لطف خدا از سال قبل در این مسیر قرار گرفتم و تمام این رنجها و ناراحتیها و نا امیدیها برام تبدیل به امید و آزادی و رهایی شد
فکر میکنم منم احتمالا یکی از اون حلبهای ۴ کیلویی روغن رو از جسمم جدا کردم
و هر روز با اشتیاق رسیدن به اون جسم ایده آلم یه قدم برمیدارم 🤩🤩
شرایطی که در اون متناسب با شکم تخت بازوها و رانهای خوش فرم و کمر باریک هستم و صورتم زیبا تر و جوانتر شده و هر بار که ارز جلوی آینه رد میشم از دیدن این اندام زیبا بی اختیار لبخند میزنم و به خودم افتخار میکنم که پای هدف تناسبم موندم و بالاخره بهش رسیدم🤩🤩🤩
اون موقع تمام لباسهایی که سایزشون برام زیاد شده رو بخشیدم و آماده هستم که برای جسم جدیدم لباسهای زیبا و رنگ شاد و سایز ۴۰ رو بخرم🤩🤩🤩
با حال خوب در مهمانیها عروسیها و جلسات با همکاران شرکت میکنم ودر جسم جدید بسیار خوش تیپ تر و با اعتماد به نفس بالاتری هستم🤩🤩🤩
زیبایی و جوانی در عین تناسب خیلی عالیه و برای ما خانمها بسیار مهمه🤩🤩🤩
خودم رو عاشقانه دوس دارم و از اینکه از این توانایی ذهنم که خداوند در وجودم قرار داده به بهترین شکل استفاده کردم بسیار خوشحالم و خدا رو شکر میکنم🤩🤩🤩
موفقیتهای بعدی من بعد از متناسب شدن یکی یکی از راه میرسه چون چاقی که برای ذهنم اینقدر بزرگ بود رو راحت رفع کردم بقبه هدفها که در مقابل اون چیزی نیست🤩🤩🤩
شادی، ارامش ،احساس خوشبختی ،رضایت از زندگی، رابطه عاشقانه با خودم و نزدیکانم ، رابطه عاشقانه و دوستانه با خالقم ،زیبایی ،سلامتی و اعتماد به نفس هدیه های پایان این مسیر زیبا و فوق العاده است که به تمام افرادی که ادامه میدن تعلق میگیره🎁🤗🤩
سلام خانم دکتر صابری زاده
تبریک به شما میگم بخاطر قلم شیوایی که داری و بسیار زیبا نوشتی ..
واقعا همینطوره احساس نفرت از هر چیز و به هر کس می تونه اوج توجه به عامل ایجادش باشه .
پس در نتیجه نفرت از چاقی هیچ کمکی به لاغر شدن ما نمی کنه برعکس مارو چاقتر می کنه پس بهتره به آموزشهای استاد سراپاگوش و سراپا توجه باشیم تا یاد بگیریم موانع لاغری رو چطور کنار بذاریم و از بند اسارتشون رها بشیم و زندگی نویی پیدا کنیم .
اتفاقا گاهی باید از اینکه چاق شدیم تشکر کنیم چون اگر مث بعضیا همیشه لاغر بودیم و برای لاغر شدن هیچ زحمتی متحمل نشده بودیم حالا در این مسیر شگفت انگیز نبودیم و این همه اطلاعات ناب از توانایی های خارق العاده ی انسانیمون نصیبمون نمی شد ما با این دوره نه تنها لاغر میشیم بلکه کل زندگیمون متحول خواهد شد . پس میشه یه جورایی با مسیله چاقی به صلح برسیم و ازش متنفر نباشیم .
خانم دکتر صمیمانه برات آرزوی موفقیت دارم .
با سلام خدمت استاد خوبم
نفرت از چاقی باعث لاغری نمیشود بلکه باعث میشه که ما احساس ناتوانی بیشتری کنیم ودر نهایت چاق تر شویم .مثل خود من که خیلی از چاقی خودم متنفر بودم و در نتیجه میدیدم که هر روز دارم چاقتر میشم و همش تلاش میکردم که این چاقی را از بین ببرم و من هر چه تلاش بیشتری میکردم نتیجه ای کسب نمیکردم و هی نفرتم از چاقی بیشتر میشد .
چاقی من باعث شده بود که نتوانم آن طوری که دوست دارم لباس بپوشم تو مسافرتها خیلی ناراحت بودم و حسرت میخوردم وقتی ادمهای متناسب را میدیدم چقدر خوش تیپ هستند .تو مسافرت هیج غذا نمیخوردم که چاقتر نشم.
اما من با دیدن این فایل آموزشی به این نتیجه رسیدم که دیگه از چاقی خودم متنفر نباشم بلکه با جسم خودم آشتی کنم و آن در آغوش بگیرم که خودم این بلا را سرت آوردم خودم هم درستش میکنم .الان وقتی تو آینه میرم با عشق به جسم خودم نگاه میکنم و آن را می پذیرم و،در من یه احساس آرامش ایجاد شده ذوق و شوق من در ادامه دادن این مسیر خیلی زیاد شده و مطمئن هستم که از این طریق میتوانم لاغر شوم .
یادگیری لاغری با ذهن به من آموخت که هر چه بیشتر از چاقی ویا هر موضوع دیگری که مورد رضایت من نیست نفرت داشته باشم نه تنها باعث بهبود شرایط من نمیشود بلکه باعث گسترش آن موضوع در تمام جنبه های من میشود پس تنفر یک موانع واقعا مخرب در زندگی است ما باید با قدرت ذهن این موانع خطرناک را برداریم .
در مورد متناسب شدن هر چه میدانید بنویسید
تو جشن ها،هر،لباسی را راحت می پوشم وقتی خرید لباس میرم راحت از اولین مغازه خرید میکنم چون هر جا بدم سایزمو هست .لاغری یعنی خوشبختی یعنی سبزی درختان بهاری لاغری یعنی سفیدی برف .یعنی قشنگی لبخندی که روی آبان هست لاغری یعنی پهنای جنگلها و دریاها یعنی ایستادگی درختان و کوهها لاغری یعنی،عشق لاغری یعنی اینکه همیشه بگم منم تونستم پس تو کارهای دیگر زندگی هم میتونم موفق بشم .لاغرییعنی امید آرزو یعنی حس خوب شادی نشاط،سلامتی وووووووووووووووووخیییییییییئلی چیزهای دیگه .ممنون استاد
سلام استاد مهربانی ها ،نمی دونید چه کردید با گوش دادن به این فایل چنان شعف و خوشحالی در وجود من شعله ور شد که خودم رو عاشقانه دوست دارم به این بدنم می بالم به این قدرتی که خداوند در وجودم قرار داده شکر میکنم ولی این فرصت رو به بدن خودم میدم که این مهمان ناخوانده رو از دست بده و کم کم این قوطی های روغنی که شما تشبیه کردین رو یکی یکی با صبر با اشتیاق وافر با عشق زمین بگذارم و بر گردم به روزهایی که متناسب بودم خدایا شکرت ، ممنونم استاد شما گوهر گرانبهایی هستید و نمونه یک انسان کامل،متشکرم
تمرین روز دهم دوره رایگان لاغری باذهن.
خب از وقتی ک با چاقی اشنا شدم در خودم این اشنایی از وقتی شروع شد که من متوجه فرق خودم با دیگر همسن وسالهام شدم میدیدم لپ هام بزرگه راانهام اندازه سن سال من نیست و بخاطر بدن بزرگم همیشه شیش هفت سال بزرگتر میزد سنم و هرجای ک میرفتیم اکثرا فک مکردن من بزرگتر از خاهرزمم ک هست سال ازمن بزرگتره من خیلی برام ازیت کننده بود موصوع سن سال ک همیشه همه فک مکردن من خیلی سنم زیاده بااینکه کم نوزده سالمه همیشه مثل یک خانوم بزرگ رفتار مکردم خب شرایط جسمی م اینجوری بود شلوار دامنی لباسای گشاد ک باسن و شکمم دیده نشه زشته برای دختر شکم داشته باشه هیکلم شبیه ب زن داییم بود ک دوتا بچه داشت و ازمنم چندسال بزرگتر بود یا حتی بزرگتر اون انقد بدم میومد ازین وصعیت یا لباس تنگ پوشیدن چون بلافاصله همه ب باسن و شکمم نگا مکردن و مجبگر بودم لباس دامن گشاد ببوشم تو عروسیا یا روش کت بلند ببوشم باتکرار این شرایط هروز از چاقی و ازخودم بیشتر بدم میومد منکه اینهمه به هرچیزی رسیدم با قانون جذب اشنام خب چرا میتونم ب هرچیزی بخام برسم ولی ب تناسب اندام ن چون هروز ترس از قصاوت شدن داشتم ترس داشتم سنم رو بگم چون همه فک مکردن من دروغ میگم و خودموکوچیک میزنم ی روز ک با دوست پسرم رفته بودم خرید ومن تو پرو بودم و اون برام شلوار اورد اون خودش یگ سایزی رو اورد و من تو پرو حتی از پاهام بالا نمیرفت انقد خجالت کشیدم بهش گفتم این اندازم نیس گفت مگه سایزن چنده گفتم یکی دوسایز بزرگتر همین نگو اون سایز چهل بوده و ررفت برام چهل چهار اورد و یجوری چشاش ازتعجب گرد کرد ک مم انگار موردم رفتم تو زمین از خجالت.انقد از چاقی متنفر شدم ک چندروز و حتی گاهی ک یادم یماد حالم بد میشد. خب ولی اون برای گذشته بود تواین هفت ماهیی ک تو دوره هستم اعتماد بنفس عالی دارم و درک مکنم چاقی یک روند غیر طبیعیه ک خودم درست کردم باهمین توجه باور انگار سر اهن ربا رو سمتش گرفتم و اون هم همش نزدیک تر میشه ولی فقط کافیه برگردم و ب سمت تناسب ولاغریم نگا کنم تاالان ک لاغر شدم حس سبکی میکنم لباسهام گشاد شدن هروز پوستم عاای تر میشه ریزش موهام کم شده معده درد م کاملا نا پدید شوده و رابطم با همه عالی شده ترسی از غذا ندارم و ب راحتی ن میگم به هرچیزی ک میلم نباشه یا کاری ک نخام انجام بدم هرجایی میرم همه با نگاهشون منو تحسین مکنن وبالبخند منو نگا مکنن و در گوش همیدیگه راجبم حرف میزنن و بالخند به من خیره میشن و من متوجه میشم ک چقدر منو دارن تحسین مکنن هرجایی ک میرم بمن میگن خانوم جوان یا خانوم کوچولو انقدر خوشحال میشم من بدون یگ ذره تحرک یا چیزی دارم هروز متناسب تر و زیبا تر میشوم هروز عالی تر میشم استاد شما اون حلب های روغن رو گفتی ومن این گونی برنج ده کیلویی رو هروقت میبنم میگم یاخدا من دوسه تا ازینا رو ازخودم جدا کردم رفتن بی کارشون و احساس سبکی میکنم. واقعا ک لاغری باذهن اسون ترین کار دنیاس دوست دارم همیشه تو این سرزمین و تو این سایت باشم دوره سرزمین لاغرها ک فوقالعاده بود و این دوره رایگان هم واقعا واقعا واقعا فوقالعاده است تبریک میگم ب خودم ک باشما استاد عزیزم آشنا شدم ک انقد لا حسن نیتت دارین بما کمک میکنین و ماراهم به این لذت جذابیت تناسب سلامتی رسوندین استاد همه توفامیل ما میدون ک من مشکل کمر درد داشتم و چندین باز بخاطر معدم بيمارستاني شدم ولی تواین مدت من اصلا هیچ دردی رو حس نمکنم هیچی حتی سردر هم نمیشم خدارشکر این بهشته ک هم حال دلم خوبه هم حال دنیام خدایاشکرت.
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت دوستان و استان عزیز
نفرت از چاقی:فرشته تا کی میخوای به کارت ادامه بدی چرا قبول نمی کنی که خودت اشتباه کردی اعتراف کن که خودت باعث شدی این مهمان ناخوانده در طی این سالها در بدنت جا خوش کنه روز اول خودت باعث شدی تخم این انگل وارد بدنت بشه و تو بهش غذا دادی و ازش پذیرایی کردی و باعث شدی که در بدنت رشد کنه و بزرگ بشه تو با نفرتت از چاقی اونو پروار و بزرگش کردی با عصبانیت و پرخاشگری قوی ترش کردی و با جنگ باهاش بهش فهموندی که جای خوبی اومده و باعث شدی که فکر کنه دوستش داری و حالادیگه نمی خواد بره. اروم باش و فکر کن با عصبانیت چیزی حل نمی شه تو خیلی باهوشی باید فکر کنی و نقطه ضعفش رو پیدا کنی تو می دونی که عاشق توجه. فرق نمی کنه چطور بهش توجه کنی با عصبانیت یا مهربونی. در هر صورت میفهمه که بهش علاقه داری و برای همین جا خوش کرده و نمی ره .تنها راهش اینه که اصلا بهش توجه نکنی و نا دیده بگیریش و در عوض به چیزی که ازش بیزاره توجه کنی و بهش مرتب فکر کنی و اون لاغریه و این کمک می کنه که کم کم خسته بشه و زحمت رو کم کنه . کم از چاقی صدمه ندیدی یادت رفته که چقدر ارتروز اذیتت کرد و واریس گرفتی و کبدت به خاطرش چرب شد و نمی تونی از پله ها راحت بالا بری و موقع راه رفتن به نفس نفس می افتی و هیچ لباسی تو تنت قشنگ نیست .وقتی می ری مهمونی احساس تنهایی می کنی و انگار که کسی تو رو نمی بینه و غم دنیا تو دلت جمع میشه وقتی می بینی همه راحت هر چی بخوان می خورن ولی تو با ترس باید غذا بخوری یا وقتی می ری گردش و تفریح برعکس بقیه باید یه گوشه بشینی و با حسرت تفریح و بازی اونا رو نگاه کنی . حالا دیگه وقتشه که تو هم مثل اونا بشی یه دختر متناسب با اندام زیبا و با لباسهایی که بهت میاد و بقیه با تحسین بهت نگاه می کنن . از پله ها مثل فرفره بالا میری و مثل غزال می دوی و همه کارهات رو باسبکی و خیلی راحت انجام میدی. فکرش رو بکن که که با همسر و پسرا می ری مسافرت چقدر بهت خوش می گذره . وقتی می ری بازار برای خرید از این که لباس مورد علاقه ات رو پیدا می کنی نگران نیستی و تو مهمونیا و عروسیا هر چه قدر دلت می خواد می رقصی بدون این که نگران خستگی و دردگرفتن زانوت بشی. دیگه چی میخوای از این بهتر یه زندگی شیرین و عالی بدون دقدقه درباره چاقی و مشگلاتش . تو می تونی. لاغر شدن خیلی آسونه تو کارهای سخت تر از این کار رو به راحتی انجام دادی. لاغر شدن که کاری نداره فقط یکم صبر می خواد یه روزه چاق نشدی که یک روزه این مهمان ناخونده رو از بدنت بیرون کنی ولی باید با صبر و حوصله و تکرار واستمرار خسته اش کنی وبهش بفهمونی که دیر یا زود باید بره اینجا دیگه جاش نیست. بهت افتخار می کنم می دونم که با تمام قدرت به هدفت می رسی .دوست دارم عزیزم .❤
با سلام
نفرت از چاقی
خیلی جاها بخاطر چاقی سرخورده شدم توسری خور شدم همه بهم میگفتن به فکر خودت باش مثل اینکه داری باز چاق تر میشی با شنیدن این حرفا خیلی افسرده و نکران میشدم و هر بار داشتم بار نفرت از چاقی رو بر ذهنم تحمیل میکردم و هنگامی که لباسی رو می پوشیدم و از هر طرفش از تنگیش بهم فشار می اورد از خودم بدم می اومد و چربی ها شکمم و پهلوم از تو لباس مشخص میشد و خیلی حالم گرفته میشد و نمیتونستم طاقت کنم و هر جا بودم از بودن در اون مکان لذت نمیبردم و همش تو فکر بودم و دقیقا من سالهای که از اضافه وزن رنج میبردم دقیقا داشتم به چاقیه توجه میکردم و هر بار بر اضافه وزن من افزوده میشده و خیلی جاها حرفای میشنیدم که خیلی ناراحت میشدم یه روز اصلا حوصله نداشتم برم اب بخورم به خواهر همسرم گفتم حالا که میری تو اشپزخونه میتونی برام یه لیوان اب بیاری
همسرخاله ام گفت تو چرا خودت نمیری خب خودت برو روی این پله ها تا یه کمی این چربی هات اب بشه
یعنی دنیا رو سرم خراب شد تا چند روز حالم خراب بود عصبی بودم خودم و سرزنش میکردم چرا من چاقم چرا لاغر نمیشم چرا نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم
چرا چرا چرا
چه سختی ها چه حرفا چه حدیث و کنایه های از این. و اون شنیده بودم که همش بر نفرت بر جاقی اضافه میکردم
شب عروسیم یادمه اصلا خوشحال نبودم
بخاطر تناسب اندامم بود چون اصلا اندامم تو تور قشنگ نبود و خودم از خودم بدم می اومد
و لذت نمیبردم از خودم و هیچ شوقی نداشتم
خیلی ضربه خوردم از اضافه وزن هیچ وقت با لذت در جمعی حاضر نشدم با اعتماد به نفس نبودم نه در مدرسه نه در جشن ها نه در تولد ها نه در عروسی ها نه در خونه نه هیجای هیجا من لذت نمی بردم همش در رنج و سختی و چرا جرا
همیشه میگفتم از شنبه شروع میکنم
هیچ وقت اون شنبه نیومد
و من همچنان از چاقی تنفرم بیشتر و بیشتر میشد
تا اینکه به لطف خدا حدود ۹-۱۰ماهی هستش متولد شدم زندگی جدیدی دارم تولدی دوباره 🙏🏻🙏🏻در این دنیا همه چی قشنگه از تنهایی هم لذت میبرم هر روز مشتاق هستم فایل گوش بدم ارامش دارم الان مفهوم زندکی کردن رو یاد گرفتم امید دارم به زندکی
برای خودم ارزش قایلم خدایا شکرش در این دوره با ارزش هستم ممنونم خدای مهربونم 🙏🏻🙏🏻😍
——————————
مزایای متناسب شدن :
من عاشق تناسب اندامم و میخام تجربه اش کنم
و در تمام جنبه های زندگیم تاثیر داره و
در تناسب اندام احساس اعتماد به نفس کافی رو دارم با شادی و اشتیاق در جمع ها حضور پیدا کردم و از بودن در کنار دوستان اشنایان خانواده ام لذت میبرم و همچینین متناسب بودن باعث شده رابطه ی خوبی با اطرافیانم برقرار کنم متناسب بودن باعث شده سالم و سلامت باشم و هر فعالیتی باشه به راحتی و به اسونی انجام بدم الان که متناسب شدم خیلی سبک هستم و میتونم به راحتی جا به جا بشم فعالیت داشته باشم و هر کاری انجام بدم خسته نمیشم به پیاده روی میرم اصلا متوجه اون زمانی که در پیاده روی هستم نمیشم چون همزمان با پیاده روی فایل های پیاده روی هم گوش میدم
در تناسب اندام میتونم با عشق و علاقه هر لباس در هر طرح و رنگی که میخام بخرم دیگه محدودیت وجود نداره از خرید کردن لذت میبرم
چهره ی دلنشین و زیبایم باعث شده همه رو متعجب کنه هر روز زیبا و زیباتر میشم و همه رو شگفت زده کردم و هر بار ازم سوال میکنن که داری چیکار میکنی و اصلا پوست صورتت خراب نشده
خیلی عالی شدی انگار چند سال جونتر شدی افکارت تغییر کرده حرفای اموزنده میزنی
خیلی طرز فکرت عوض شده
خیلی خیلی خوشحالم که در این مسیر زیبا هستم عالی دارم پیش میرم و از متناسب بودنم لذت میبرم
متناسب بودن تمام عوامل شادی خوشبختی سلامتی اعتماد به نفس روابط خوب عشق زندگی 😍🙏🏻همه رو به همراه داره
الان مفهوم زندگی کردن رو درک میکنم
زندگی کردن در فضای تناسب امید به زندکی رو بیشتر میکنه و روز به روز بر اگاهی هایم می افزایم خیلی خوشحالم که توانمند هستم و دوست دارم در هر مرحله ای از زندگیم اگاهی های عالی و ناب رو کسب کنم دوست دارم پیشرفت کنم در تمام مراحل زندگیم و من مطمینم میتونم به هر جیزی که میخام و دوست دارم داشته باشم دست پیدا میکنم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻😍😍😍
سلام استاد عزیزم و دوستان گلم تمرین فایل دهم نفرت از هرچیزی باعث بیشتر شدن اون موضوع میشه در زندگیمون چون همه توجهه ما روی اون موضوع است و ترس از بیشتر چاق شدن هم از روی نفرت در ما به وجود اومده ذهن ما اصل از بدل تشخیص نمیده و به هرچیزی توجه کنی اون موضوع برات گسترش میده در زندگیت چون قوه تشخیص نداره که بفهه نمیخوام چیه و طبق سیستم خودش میره جلو و کاری به اینکه ما بگیم نمیخوام چاقی رو یا هر چیز دیگه نداره و دقیقا میاد هرچی توجه کردی برات به وجود میاره حالا چه خوشت بیاد چه بدت بیاد ذهن طبق اصول خودش حرکت می کنه 🌺ما باید به ذهنمون یاد بدیم چه چیزی میخواهم با فکر کردن در مورد اون موضوع حالا من لاغری میخوام بافکر کردن در مورد مزایا لاغری خودمون تجسم کردن در لاغری آلبوم شگفتی سازان دیدن و به خودمون تاکید کردن که ما هم میتونیم لاغرشدن آسان ترین کار دنیاست و کارهایی که قبلا انجام میدادیم دیگه انجام ندیم مث حرف زدن در مورد چاقی مشکلات چاقی سرزنش کردن خودمون به همه اثبات کردن که ما هیچی نمیخوریم این سرنوشت منه و خودمون از روی نفرت نگاه کردن عکس ننداختن از خودمون وخلاصه کلی کار که قبلا انجام میدادیم توجه میکردیم و همینم باعث نفرت بیشتر از خودمون وچاقی بیشتر می شد انجام ندیم بنویس تجسم کن فکر کن در مورد مزایا لاغری جوری رفتار کن که الان لاغری عشق بورز به خودت تا ذهنت ببینه تو چی میخاه واز همین موضوع وارد زندگیت کنه بخش اول تمرین :من از وقتی نظر دیگران برام مهم شد توجه ونظرشون از خودم بدم میومد و نفرت داشتم بخاطر حرفهایی که میشنیدم که تو پهلو داری چاقی واسه یه دختر زشته موقع خریدن لباس که واقعا وحشت داشتم چون هیچوقت رنگ مدلی من میخواستم گیرم نمیومد اصلا به انتخاب من نمیرسید فقط باید بگفتم شلوار سایز من هست مانتو هست که نچسپه چاقیم بیشتر نشون بده و همیشه هم رنگها تیره ووقتی میگفتن سایز شما نیست یا میتونی شلوار پارچه ای جا شلوار لی برداری خیلی از خودم بدم میومد واز خودم متنفر بودم خجالت می کشیدم از هیکلم و خرید کردن برام مساوی عذاب بود حس حالم بد می کرد موقع مراسم رفتن بیشتر متنفر میشدم چون همش میگفتم نگاه دیگران روی منه. موقع تفریح پیاده روی کوهنوردی یا بازی هایی که دوندگی داشت فراری بودم و حاضر بودم خودم بزنم به مریضی ولی کوهنوردی نکنم چون از اضاف وزنم اذیت میشدم و اصلا دلمم نمی خواست برم تو جمع وهمیشه تنها یه جا می نشستم ونفرتم از خودم بیشتر میشد موقع عکس گرفتن که اصلا دلم نمیخواست وعکسم نمی گرفتم اگه هم مجبور میشدم تو جمع بگیرم فوری میومدم به بهانه دیدن خودم توعکس خودم حذف می کردم چون باورم شده بود تو عکس زشت میفتم ولی تکی خودم از خودم میگرفتم چون دیگه مطمعن بودم کسی نمیبینه. تو عروسی ها از رقصیدن فراری بودم چون میگفتم من تو فیلم زشت میفتم و کلی حالم بد میشد اصلا دوس نداشتم هیکلم تو آینه بببینم واز خودم بدم میومد موقع خواستگار میومد که همه فکر ذکرم این بود چکار کنم چاقیم کمتر نشون داده شه و از خودم راضی نبودم واحساسم بد بود راجب خودم و خواستگارم با باورهای وکم بینی خودم وتنفر از خودم فراری میدادم😂😂😂. خلاصه همه اینها باعث تنفر من از خودم وچاقیم شد وترس از چاقی بیشتر شد وحالا بریم بخش دوم تمرین مزایا لاغری 😍 اعتماد بنفسم خیلی بالا رفته انرژیم خیلی زیاد شده 😍 احساس شادی نشاط جوانی در من زیاد شده خیلی به خودم وتواناییم ایمان آوردم و برام راحت شده دیگه به همه آرزوهام رسیدن کیف میکنم از خودم با ذوق شوق خودم نگاه می کنم 😍موقع خرید لباس احساس قدرت آزادی بینهایت دارم و هرنوع مدل با هررنگی دلم بخواد میگیرم خیلی حال میده خیلی 😄موقع غذا خوردن خیلی احساس سبک بالی میکنم کلا هرچیزی دلم بخواد بر میدارم بدون ترس نگرانی حس بد سرزنش 😋 موقع پیاده روی خسته نمیشم برعکس انرژیمم بیشتر میشه بیشتر تو جمع شرکت می کنم با آدم های بیشتر در ارتباط هستم ☺️با خیال راحت عکس می گیرم از خودم تو جمع کلا کیف میکنم و خیلی نازم توعکس ها میفتم 😌😍نگرانی استرس ترس بی ایمانی سرزنش کلا دیگه از زندگیم رفته بیرون به خودم عشق میورزم عاشقانه خودم دوستدارم ستایش میکنم خودم و اطرافیانمم من دوستدارن هی ازم تعریف میکنن من الگو خودشون قرار دادن زندگیم برام شیرین شده و با خودم همه افراد خانواده دوستان وعواملی که قبلا مقصر چاقی میدونستم اشتی کردم از لحظه به لحظه زندگیم لذت میبرم کلا خودم تازه شناختم و از خود شناسی به خدا شناسی رسیدم خیلی لذت داره که مطمعنی به تک تک آرزوهات میرسی وقتی خودت بشناسی وتواناییهات آنوقت خدارو میشناسی خدا من قبلا تو نماز خمس زکات مسجد ساختن میدیدم و میگفتم این واسه آدم ها پولدار ها خوبهه ولی الان متوجه شدم خدا تو استفاده کردن درست از نعمت هایی برامون به وجود آورده وقتی درست ما از ذهنمون برای زندگی بهتر استفاده کنیم و بهش آموزش بدیم ما چی میخواهم با توجه کردنمون حرف زدنمون دیدنمون تجسم کردنمون و بقیه مراحل بزار به عهده جهان هستی فقط تو ادامه بده لاغر شدن با ذهن یعنی تولدی دوباره همراه رسیدن به همه آرزوهات دیگه به خودت عشق میورزید جای نفرت وقتی خودت عاشقانه ستایش کنی همه جهان هستی و افرادی که باشون در ارتباطی عاشقانه دوستدارن لاغری با قدرت ذهن یعنی خود شناسی به خدا شناسی با تشکر از همه عزیزانی که وقت صرف این مطالب میکنن مخصوصا استاد عطار روشن🌺🌼🌸🌹
سلام به دوستان واستاد گرامی جلسه ۱۰ لاغری من از زمانیکه در مسیر چاقی قرار گرفتم با محدودیتهای اضافه وزن مواجه شدم از نوع شدیدش چون بعد اززایمان یک دفعه در عرض ۹ماه ۲۰ کیلو اضافه وزن پیدا کردم واقعا وحشتناک بود قابل قبول برام نبود مشکلاتم شروع شد برای مانتو ولباس خریدن ی جور اعتماد بنفسم از دست دادم افسردگی بعد از زایمان از سوی دیگه اعصابم که دیگه نگو خیلی تحت فشار بود دیگه هر کاریم میکردم لاغری موندگار نبود واینها همه باعث شد که من اضافه وزنم مجبور بشم قبول کنم ودر برابرش احساس عجز وناتوانی کنم واینها باعث شد که نفرت از چاقی درمن بوجود بیادوخیلی سخت بود برام قسمت دوم تمرین اینکه به لاغری فکر کنیم وقتی لاغرشدیم چه اتفاقاتی تو زندگیم بوجود میاد من از وقتی لاغر شدم اینکه ی احساس خوبی دارم ارامش دارم دوست دارم هی برم جلوی اینه وخودم ببینم ولدت ببوم از جسمم که به تناسب اندام رسیدم لدت ببرم که به وزن ایده الم رسیدم باورم نمیشه خیلی لذت بخشه از خوشحالی دارم بال درمیارم دیگه با غرور تمام میرم بوتیک لباس میخرم دیگه حق انتخاب دارم دیگه لباس ورنگ مورد علاقه مو میخرم دیگه منتظر نمیشه فروسنده چه پیشنهای بمن میده دیگه سرشاراز اعتماد بنفس شدم دیگه دنیا راه برم خسته نمیشم از پله ها راحت بالا میرم دیگه احساسم خوبه دیگه ارامش درونی دارم دیگه با حرص ولع غدا نمیخورم وحول نمیزنم وفقط با دهانم غذا میخورم وبا حسام غدا نمیخورم چشم وگوش بینی لامسه دیگه فکرم عمل ورفتارم باهم هماهنگن دیگه با ترس ولرز غذا نمیخورم وبعدشم عداب وجدان وسرزنش لاغری تو خیلی از جهات زندگیم تاثیر گداشته دیگه اثری از بیماریهام نیست و نیازی به دارو ندارم دیگه احیاس میکنم ۱۰سال جونتر شدم وهر وقت یادم میافته که چقد لاعر شدم شدم از خدای مهربونم واستادم تشکر میکنم وشکر گداری میکنماز وقتی که من لاغر شدم دخترمم لاغر شده وبه تناسب اندام رسیده بینهایت خوشحالم ی معجزه تو زندگیم رخ داده خیلی وقت بود که منتطر این لحظه بودم خدایا شکرت
به ناااااامِ خداااایِ هدایتگر و مهربان
تمرینِ روزِ دهم.
علت هایِ نفرت از چاقی:درست از بعدِ ازدواجم و شروع به چاق شدنم،از چاقی نفرت پیدا کردم.توسطِ اطرافیانم حتی به شوخی مسخره میشدم.هر وقت میرفتم جلویِ آینه از خودم بدم میومد.هر وقت که میرفتم لباس بخرم حالم بد میشد و به جایی رسیده که من چند ساله که اصلا لباس نخریدم.اصلا برام مهم نبود که چی بپوشم.چون همیشه احساسم بد بود.هر وقتکه خانومی رو میدیدم که چاقه حتما از اطرافیانم میپرسیدم که اون چاقه یا من؟که انقدر این حرکتو تکرار کرده بودم که اطرافیانم هر وقت یه خانومِ چاق میدیدن به شوخی سریع به من میگفتن که تو چاقتری.همیشه احساسِ خفگی و سنگینی داشتم.باعث شده بود که همیشه تنبل باشم و و و
اگه من لاغر بشم چه مزایایی واسه من داره؟
به محضِ اینکه به تناسبِ اندام برسم سرشار از احساسِ عاااالی و عشق و شادی میشم.البته اینو هم بگم که این شادی و احساسِ خوب رو باید در مسیرِ به تناسبِ اندام رسیدن داشته باشیم و خداروشکر من تا الان داشتم و دارم سعی میکنم از مسیر لذت ببرم تا به هدفم برسم.
من متناسب بشم کلی لباسایِ قشنگ و سایزِ اندامِ جدیدم میخرم با رنگهایِ متنوع.
کلی زرنگ و با انگیزه میشم.
خودمو دوست دارم و به خودم عشق میورزم.
گهگاه خودمو به یه رستورانِ عااالی دعوت میکنم و اینبار با لذت غذا میخورم نه با ترسِ از چاق شدن.
همیشه سبک هستم.
خیلی راحت اضافاتِ غذاهایی که خوردم رو دفع میکنم و به هیچ وجه یبوست ندارم.
اصلا پا درد و کمر درد ندارم.
در جمع ها به راحتی حضور پیدا میکنم.
سنم خیلی پایینتر میاد و صورتم خیلی بشّاش و شادتر میشه
فقط لذت میبرم.
و به خودم تبریک میگم و خودمو تحسین میکنم که تونستم به هدفم برسم.(با لذت از مسیر).
و از خدایِ خودم و هدایتم به این مسیرِ زیبا تشکر میکنم.
از استادِ گرانقدرم هم تشکر میکنم.
😘😘😘
مزایای لاغر شدن.
وقتی من لاعر بشم سبک میشم راحت میتونم راه برم بلند بشم بشینم تمام کارهامو بدون اینکه نفس نفس بزنم انجام بدم
میتونم هر مدل لباسی که دلم میخواد سایز ۴۰ بخرم بپوشم و لذت ببرم
هر رنگی هر مدلی
وقتی لاغر بشم صورتم جوان تر و زیباتر و شفاف تر میشه
وقتی لاغر بشم شادتر میشم و حال روحی بهتری پیدا میکنم
وقتی لاغر بشم اعتماد بنفس زیادی میگیرم و حالم خوب میشه
وقتی لاغر بشم میتونم تمام ورزش هایی که دوست دارم مثل کوهنوردی صخره نوردی و اسب سواری ورزش های رزمی رو انجام بدم
وقتی لاغر بشم به راحتی با بچه هام بازی میکنم و از اوقات فراغتم لذت بی حدی میبرم
وقتی لاغر بشم لباس ورزشی سایز ۴۰ خوشکل میگیرم و باهاش به پیاده روی میرم
وقتی لاغر بشم زندگی برام قشنگ میشه دنیا برام زیبا میشه خوشکل میشم جواب میشم خوش بو میشم واز دیدن خودم لذت میبرم
وقتی لاغر بشم طول عمر من بیشتر میشود و سلامتی در من هزار برابر میشه
نفرت از چاقی :
خوب که فکر میکنم به گدشته ی خودم میبینم بعد از ازدواج من درگیر این چاقی شدم و به قول استاد من از اون زمان ته به الان مثل یویو همیشه در حال بالا و پایین اومدن وزنم بودم مخصوصا در بارداری هام اصافه وزن خیلی شدیدی پیدا میکردم و تنفر از چاقی داشتم ولی اوج این اصافه وزنم و تنفرم از چاقی با ترس شدید از چاقی دوباره برای من در چند سال قبل به خاطر بارداری دومم اتفاق افتاد که من با قد ۶۴ شدم ۱۰۰ کیلو و در حین بار داری به خاطر اصافه وزن شدیدم زیر نطر دکتر تغدیه بودم و بعد از زایمانم واقعا در شوک این همه چاقی و اصافه وزن بودم و چاقی در همه جای من پیدا بود صورت مچ دست و مچ پا تا شکم و ران و باسن و همه جای بدنم در گیر چاقی بود و من هر روز با دیدن خودم ناراحت و متنفر از جسمم میشدم و تازه کلی هم باید به خاطر شیر دهی عداها بخورم که همچنان باعث شده بود نتونم هیچ اقدامی برای لاعری خودم بکنم تا جایی که گفتم حالا که نمیشه غدا خوردنم رو تغییر بدهم بهتر هست یه فعالیتی داشته باشم و پسر ۴ ماهه ام رو میزاشتم و روزی یه ساعت میرفتم پیاده روی و یادم یاد زمانی که این تصمیم رو گرفتم خواستم کفشهای ورزشی که قبلا در باشگاه میپوشیدم رو پام کنم که پیاده روی کنم و دیدم که اصلا پای من نمیره و بیشتر ناراحت و متنفر میشدم
یا اینکه دچار زانو درد شده بودم که یکی از اطرافیانم به شوخی بهم گفت که وای دیگه تو هم افتادی به روعن سوزی و هر روز یه جات مشکل داره و من بیشتر متنفر میشدم از جسمم و چاقیم
و یا هر روز به مانتوهای گدشته ام نگاه میکردم که اصلا نمیشد تنم کنم ولی به زور دستام رو رد میکردم و میدیدم که چه او ضاعی دارم بازم متنفر میشدم
و من به خاطر تنفر از جسمم بعد از زایمان از روز ۵ یا چهارم شکم بند طبی میخریدم و از صبح تا شب حتی گاهی در خواب هم به خودم میبستم که شکمم رو نبینم و از سایز خودم متنفر بودم طوری که همه مسخره میکردن تو این شکم بند همیشه بهت بسته هست و میخندیدن که خفه میشی و من تا یک سالگی پسرم حتی بیشتر شکم بند داشتم حد اقل روزی ۶ ساعت که شکم و پهلوها رو نبینم حتی گاهی حساسیت میزد پوستم ولی دوست نداشتم شکم خودمم رو ببینم
و چون در نهایت با اصافه وزنم کنار نیومدم چهار ماه بعد از زایمانم به دکتر تغذیه رفتم و رزیم و به دنبال اون لاعری عالی ۵۸ کیلو رو داشتم ولی چه فایده که ماندگار نبود و ا از همین مقطع من دیگه ترس از چاقی و تنفر از چاقی رو با هم داشتم و شرایط خیلی سختی رو تجربه میکردم که اصلا نه ارامش داشتم نه لدتی در خوردن داشتم نه جسمم در وزن ثابتی بود و نه روحیه خوبی داشتم تا با این سایت اشنا شدم ودر مسیر صحیح قرار گرفتم
و اما حالا در مورد مزایای لاعر شدنم و فروع متناسبم مینویسم
لدت خوردن عدا در هر وعده غدایی بدون ترس و نگرانی که ارزوی من بوده و قبلا فقط عداب وجدان میگرفتم از عدا خوردن ولی حالا فقط لدت میبرم
حق ازادی و انتخاب در غذاها بدون حرص و ولع داشتن
سبکی و رها بودن از درونم احساس میکنم و در لباسهام حس میشه طوری که اطرافیانم به من میگن
با اعتماد به نفس بیشتری در همه جا حاصر میشم
جسمم رو خیلی قدرتمند و توانا در خلق خواسته ام میبینم
بهترین حالت روحی رو با خودم و اطرافیانم پیدا کردم
بهترین لباسها و تیپ رو به راحتی میتونم داشته باشم و دارم
ازادی در خرید کردن که هر چی بخواهم به راحتی
در زمان کم میخرم مخصوصا در مسافرت امسال که من با فرصت خیلی کم در حد دو سه ساعت رفتم بازار و کلی یه عالمه خرید عالی از مانتو لباس خونگی رنگ شاد و شال و کفش،و …. خریدم و بی نهایت لدت بردم چون هر چی میخواستم و دست میزدم سایز من میشد بینهایت سپاگزار خدا هستم برای تمام لحطات زندگیم
اصلا محدودیت عدایی ندارم و هر چیزی رو که من سالها هست نخوردم دارم میخورم و تجربه میکنم شاید باورتون نشه من این اواخر نه مربا نه خامه نه تخم مرع سرخ شده و .خیلی چیزها … نخوردم ولی حالا در این جسم لاعرم و قشنگم هر چیزی رو که بخواهم میخورم و لدت میبرم
و من با لاغری تونستم به خود شناسی برسم و به بهترین روابط با همه حتی همسر و فرزندانم و اطرافیانم برسم و من بیشترین لذت زندگیم رو در همین دوران لاعری با دهن دارم میبرم
بازم من در دوران لاغری با دهن یاد گرفتم به خودم و به همه عشق بدم و متقابلا همه هم به من عشق میدن و به همه چیز با دید مثبت و قشنگ نگاه میکنم که واقعا نصیب هر کسی نمیشه این نگاه قشنگ به همه چیز
من ارتباط بسیار خوبی با خدای درونم دارم که بازم در دوران لاعری با دهن به این مسیر قشنگ هدایت شدم و دارم ایمان و توکل واقعی رو میفهمم
من در لاعری با ذهن چهر ای جوان تر و شاداب تر و زیبا تر پیدا کردم و هر جا میرم بازم به من میگن خدا یا بازهم شکرت
من در لاعری بادهن اصلا اثری از کمر درد و زانو درد نمیبینم در خودم به لطف خدای مهربونم و جسمم رو غرق در نور و عشق و لدت کرده ام
من با لاعری باذهن و رفتن در دورهای رایگان و نتیجه گرفتن در استفاده از بقیه ی مطالب سایت هم مشتاق شدم که دیدم به زندگی و تمام دنیای اطرافم تغییر کرده
من با لاغری با ذهن و این جسم جدیدم که تمام لباسهای دوران تناسبم برام تنگ شده بودن دوباره اندازم شدن و میپوشم و بی نهایت خوشحالم که دارم دوباره لاعری رو تجربه میکنم و تمام لباسهای اخیری که خریدم برام گشاد شدن
من با لاعری بادهن و این جسم جدید متناسبم دارم به چیزی که نیست ایمان میارم الان اون وزن دلخواهم رو ندارم ولی ایمان دارم که من به دستش میارم و بهش میرسم و خیییلی نزدیکم و فاصله ی زیادی باهاش ندارم شاید از نطر خیلیها الانم خوب باشم ولی من جسم ۵۹ کیلویی خودم رو میخواهم که قبلا داشتم و از دستش دادم دوباره به دستش میارم چون عاشق لاعریم
و لاغری با دهن تنها راهی هست که باعث میشه همیشه ما در تناسب دلخواهمون باشیم و به لطف خدا اصلا ترس و ناراحتی و نگرانی ندارم که از دستش بدم
💖بنام خدای مهربان💖
🌹سلام خدمت استاد عزیز و دوستان شاد متناسبم 🌹
💝تمرین فایل دهم دوره را