0

توقف بیزاری از چاقی (قسمت دهم)

بیزاری از چاقی
اندازه متن

بیزاری از چاقی باعث لاغری نمی شود اما صد در صد می تواند باعث چاق تر شدن شما شود.

بیزاری از چاقی باعث افزایش احساس ناتوانی برای لاغر شدن در ما می شود و این احساس در نهایت سبب چاق تر شدن ما خواهد شد.

تاثیر بیزاری از چاقی بر چاق تر شدن

سال های زیاد از عمرم با چاقی سپری شد و در تمام آن سالها تلاش من برای لاغری بی نتیجه بود.

هرچه بیشتر تلاش می کردم کمتر نتیجه می گرفتم و بیزاری از چاقی در من بیشتر و بیشتر می شد.

بیزاری از چاقی
  • بیزاری از چاقی سبب شده بود از خودم متنفر باشم. خودم را آدم ضعیف و بی عرضه ای بدانم که توانایی رژیم گرفتن یا ورزش کردن را ندارد.
  • بیزاری از چاقی باعث شده بود از حضور در جمع ها خودداری کنم و به قدری احساس خود کم بینی و بی ارزش بودن می کردم که نسبت به هر حرف و حرکتی قادر به دفاع کردن یا پاسخ مناسب دادن نبودم.

از آنجا که خانواده ام را مقصر چاق بودنم می دانستم همیشه با آنها مشاجره داشتم و آنها را سرزنش می کردم که بخاطر ژنتیک آنهاست که من چاق هستم.

  • بیزاری از چاقی سبب شده بود از همه انسانهایی که درباره چاقی من صحبت می کردند متنفر باشم.
  • بیزاری از چاقی باعث شده بود در هر جمعی حضور پیدا می کردم احساس خوبی نداشته باشم و تصور می کردم همه به چاقی من توجه می کنند و درباره وضعیت من با همدیگر صحبت می کنند.
  • بیزاری از چاقی تمام جنبه های زندگی مرا تحت تاثیر خود قرار داده بود و سبب شده بود از زندگی بی زار باشم.

به خاطر دارم روزی که برای ملاقات انسانی دوست داشتنی که بر اثر صدمات ناشی از دوران جنگ به بیماری سختی مبتلا شده بود به بیمارستان رفتم در عین حال که از دیدن آن فرد در آن شرایط که بسیار نحیف و لاغر شده بود متاثر شده بودم اما در ذهنم دوست داشتم من هم برای مدتی به آن بیماری مبتلا شوم تا بلکه از این طریق از شر چاقی رها شده و طعم لاغری را تجربه کنم.

اینها بخشی از تاثیرات نفرت از چاقی در زندگی من بود که برای هر فردی که اضافه وزن دارد قابل درک است چرا که آن فرد نیز به شکل های مختلفی آن را تجربه کرده است.

لاغری با ذهن و پذیرش چاقی

به لطف خدا زمانی که با موضوع قدرت ذهن آشنا شدم و در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم به اهمیت پذیرش مشکلات به منظور مواجه شدن با آنها پی بردم چرا که تا وقتی با مشکل خود مواجه نشویم قادر به حل کردن و عبور از آن نخواهیم بود.

مشکل من چاقی بود در حالی که ۳۳ سال از قدمت آن می گذشت اما من آن را نپذیرفته بودم و همواره با چاقی مبارزه می کردم و از چاق بودنم متنفر بودم.

پذیرفتن چاقی کاری سخت و غیرممکن بود چرا که چاقی را مقصر تمام ناکامی ها و رنج های زندگی ام می دانستم و پذیرفتن و آشتی کردن با آن کار ساده ای نبود.

اما از آنجایی که سالها برای لاغر شدن تلاش کرده و نتیجه نگرفته بودم تصمیم گرفتم هرطور که شده با چاقی آشتی کنم و آن را بپذیرم و امیدوارم باشم با وارد شدن از در دوستی با چاقی بتوانم تغییری در وضعیت جسمی خود ایجاد کنم و این دوستی نافرجام را پس از سی و چند سال تحمل کردن آن به اتمام برسانم.

پذیرفتن و آشتی کردن با چاقی فقط مربوط به کنار آمدن با شرایط فعلی جسم خودم نبود بلکه شامل بخشیدن و آشتی کردن با تمام افرادی که آنها را مقصر چاقی خودم می دانستم و همچنین آنهایی که به واسطه صحبت کردن درباره چاقی من باعث رنجش من شده بودند می شد.

هرچه بیشتر وضعیت جسمی خودم را می پذیرفتم و با آنهایی که چاقی باعث ایجاد نفرت از آنها در من شده بود آشتی می کردم احساس آرامش بیشتری در من ایجاد می شد.

احساس آرامش باعث تقویت توانایی تغییر شرایط در من می شد.

به مرور احساس کردم توانایی لاغر شدن را دارم و امید دوباره ای برای زندگی کردن در من ایجاد شده بود.

ذوق و شوق من برای یادگیری بیشتر لاغری با ذهن و عمل کردن به آنچه می آموختم بیشتر شده بود و در عین حال که از لحاظ جسمی چاق بودم اما از لحاظ ذهنی احساس سبک بالی و لاغر شدن پیدا کرده بودم.

لذت خوش احساس لاغری مرا برای ادامه دادن و ماندن در آن شرایط ذهنی تشویق می کرد.

نتیجه استمرار در یادگیری لاغری با ذهن نه تنها ذهن مرا از بیزاری از چاقی خالی کرد بلکه اشتیاق و دوستی با لاغری را در ذهنم گسترش داد تا جایی که این تغییر ذهنی در جسم من نمایان شد و وضعیت چاقی من شروع به تغییر کرد و لاغر شدن من آغاز شد و به لطف خدا همچنان ادامه دارد.

نتایج بیزاری و نفرت

یادگیری لاغری با ذهن به من آموخت که هرچه بیشتر از چاقی یا هر موضوعی که مورد رضایت من نیست نفرت داشته باشم نه تنها باعث بهبود شرایط من نخواهد شد بلکه باعث گسترش آن موضوع در تمام جنبه های زندگی من خواهد شد.

بیزاری از هر موضوعی به معنای تایید و تاکید بر بودن، وجود داشتن و تمایل به استمرار آن است.

هرچه بیشتر از موضوعی متنفر باشیم در ذهن ناخودآگاه خود توجه و تمرکز بیشتری بر آن موضوع ایجاد می کنیم و تمرکز بر هر موضوعی باعث گسترش آن خواهد شد.

  • بیزاری به معنای نخواستن است و نخواستن تاکید بر وجود داشتن است.
  • آنچه مورد تاکید و تایید ما باشد در ذهن ناخودآگاه ما بعنوان موضوع مورد علاقه ما ثبت و ذخیره می شود.
  • ذهن ناخودآگاه همواره تلاش می کند تا موضوعات مورد علاقه ما را گسترش و توسعه دهد.

به همین علت موارد زیادی در زندگی ما وجود دارد که سال هاست مورد رضایت و خواسته ما نیست و هزاران بار درباره آنها با دیگران صحبت کرده ایم و اعلام کرده ایم که آن موضوعات باعث رنجش ما شده اند و مورد خواسته ما نیستند اما همچنان در زندگی ما وجود دارند و باعث رنجش و نفرت ما از خود می شوند.

این فرمول تاثیرگذار را در جنبه های مختلف زندگی خود می توانید مشاهده کنید.

تصور کنید شما از رفتار همسرتان، خانواده همسرتان یا هر فرد دیگری ناراحت هستید.

بارها از آنها رفتاری مشاهده کرده اید که باعث تشدید نفرت شما از آنها شده است.

شدت نفرت در شما به حدی رسیده که توان تحمل آن را نداشته و شروع به بیان کردن آن با دیگران می کنید.

بارها برای دیگران درباره رفتار زشت و ناراحت کننده آنها صحبت می کنید و اعلام می کنید که از آنها نفرت دارید.

نتیجه نفرت شما نه تنها باعث بهبود شرایط نشده است بلکه سبب شده که آنها رفتاری از خود نشان دهند که بارها به شکل شدیدتری باعث رنجش شما شده اند تا جایی که بارها به این موضوع فکر کرده اید که چرا آنها با شما فقط این رفتار را دارند و این حق شما نیست که با شما اینگونه رفتار شود.

نکته قابل توجه این است که هرچه از شرایطی که باعث رنجش و ناراحتی شما شده است بیشتر نفرت داشته باشید ذهن ناخودآگاه، نفرت و عصبانیت را، عشق و علاقه شما به آن موضوع تلقی میکند و همواره تلاش می کند از آن موضوع بیشتر وارد زندگی شما کند.

در نتیجه جهان هستی که پاسخ فرکانس های ذهن ناخودآگاه شما را به شکل همزمانی های هوشمندانه می دهد. شما را در شرایطی قرار می دهد که از آن جنس رفتار و تجربیان بیشتر وارد زندگی شما شود.

این طریق عملکرد جهان هستی را به وضوح می توانید در سلامتی، روابط، کسب و کار و سایز جنبه های زندگی خود مشاهده کنید.

  • بیزاری از چاقی، چاقی بیشتری وارد زندگی شما خواهد کرد.
  • نفرت از بی پولی، بی پولی و شرایط سخت تری را به زندگی شما دعوت می کند.
  • نفرت از رفتار دیگران، رفتارهای نفرت انگیز بیشتری را به سمت شما جذب می کند.
  • نفرت از هر موضوعی، سهم بیشتری از آن موضوع را وارد تجربه زندگی شما خواهد کرد.

بنابراین برای ایجاد تغییر در هر جنبه از زندگی پذیرش آن جنبه با تمام مسائل و مشکلاتی که ایجاد کرده است شرط اول و مهم برای پذیرش مسئولیت و حرکت به سمت تغییر آن شرایط است.

آرزوی لاغری

نتایج آموزش لاغری با ذهن

نتایج آموزش های لاغری با ذهن ابتدا از تغییرات حالت های درونی شروع شده و به مرور در جسم به وجود می آید

تغییر فرمان های مغزی برای خوردن مواد غذایی نتایج اولیه آموزش ذهن برای لاغر شدن است.

به مرور شما می توانید تصمیماتی بگیرید که قبل از آشنایی با این روش به راحتی نمی توانستید بگیرید

در جلسات قبل درباره موانع لاغر شدن صحبت کردیم و موارد مهمی را برسی و برای رفع آنها راهکار مناسب درنظر گرفتیم

برای جلسه امروز یکی دیگر از موانع مهم متناسب شدن را بررسی و برای رفع آن اقدام می کنیم.

بیزاری از چاقی بعنوان مانعی بزرگ در مسیر متناسب شدن است.

به اندازه ای که فرد نفرت از چاقی داشته باشد در عین حالی که در سطح فکر فرد او از چاقی و چاق تر شدن نفرت دارد اما برای مغز او نفرت از چاقی به معنای علاقه به چاق تر شدن است و دلیل واضح این ادعا روند چاق شدن افرادی است که سالهاست نفرت از چاقی دارند و خیلی تلاش کرده اند که لاغر شوند اما در نهایت آنها چاق تر شده اند و این دلیل اثبات می کند که:

قدرت بیزاری از چاقی در چاق تر شدن خیلی بیشتر از قدرت تصمیم گیری برای لاغر شدن است.

در تمام لحظاتی که شما در زندگی روزمره چاقی خود را مرور می کنید در واقع دارید علاقه خود به چاق تر شدن را به ذهن خود اثبات می کنید و نتیجه این سعی در علاقمندی به چاقی سبب می شود که مغز شما دستورات منظم تر و متداوم تری برای چاق تر کردن جسم شما صادر کند.

توجه به این نکته و سعی در برطرف کردن بیزاری از چاقی سبب می شود که توجه شما به چاقی کمتر شود و به مرور مغز شما دستورات چاق کننده کمتری را صادر کند

 توضیحات فایل آموزشی امروز بسیار مهم و تاثیرگذار است و توجه به آن و سعی در عمل کردن به راهکارهای ارائه شده سبب میشود گام مهمی برای حرکت بهتردر مسیر متناسب شدن بردارید.

✍️ تمرین آموزشی 📖

مرحله اول:

برای کسب نتیجه عالی از مسیر لاغری با ذهن نیاز است که به شکل کامل با وضعیت فعلی خود در صلح و آرامش قرار بگیریم. بنابراین لازم است که برای بهبود احساسی که نسبت به خودمان داریم اقدام کنیم.

برای انجام این فرایند مهم لازم است ابتدا میزان نفرت و بی زاری از چاق و وضعیت خود را تعیین کنیم.

  • نفرت از چاقی در ذهن شما به چه شکل هایی وجود دارد؟

نفرت از چاقی در بیشتر مواقع به صورت افکار تکرار شونده در ما ایجاد شده اند.

من با مرور کردن (من لاغر نمیشم) باعث ایجاد نفرت از چاقی در خودم شده بودم.

من با مرور کردن (چرا چاق هستم) باعث ایجاد نفرت از چاقی در خودم شده بودم.

شما هم فکر کنید و مواردی را پیدا کنید که با فکر کردن به معایب چاقی باعث ایجاد نفرت از چاقی در خود شده اید.

مرحله دوم:

برای کم رنگ کردن نفرت از چاقی نیاز است که با توجه کردن به مزایای لاغری احساس خوب درباره لاغر شدن در خود ایجاد کنیم.

خیلی از افراد چاق به دلیل بارها تلاش کردن برای لاغر شدن و نتیجه نگرفتن احساس حسرت نسبت به لاغر شدن دارند. بنابراین باید با توجه کردن به مزایای لاغر شدن اشتیاق و انگیزه لاغر شدن را در ذهن ناخودآگاه خود بیدار کرده و حسرت لاغری با به اشتیاق لاغری تبدیل کنید.

بنابراین لازم است تا جایی که امکان دارد با شرح دادن درباره لاغری و مزایای آن فرمول های جدید در ذهن خود ایجاد کنید.

برای اینکار می توانید به مزایای لاغری در افراد متناسبی که در اطراف خود می بینید اشاره کنید.

به عنوان مثال: من وقتی می بینم دوستم پیمان بدون ترس و نگرانی از چاق شدن غذا می خورد لذت می برم.

من وقتی می بینم ثمانه به راحتی لباس مورد علاقه اش رو می پوشه لذت می برم.

  • مزایای لاغر بودن را در رفتار اطرافیان خود که متناسب هستند پیدا کنید.
  • مزایای لاغر شدن را در زندگی خود بنویسید به این صورت که اگر لاغر شوم ….

هرچقدر دلایل بیشتری برای علاقه خود به لاغر شدن پیدا کنید اشتیاق و انگیزه در ذهن ناخودآگاه شما برای حرکت کردن به سمت لاغر شدن بیشتر خواهد شد.

از اولین نشانه های تغییر احساس حسرت لاغری به اشتیاق لاغری رسیدن به آرامش و اطمینان از لاغر شدن است.

احساس می کنید شما هم می توانید لاغر شوید و مانند گذشته نه تنها لاغر شدن را دور از دسترس نمی بینید بلکه ذوق و شوق دارید که در مسیر صحیح لاغر شدن قرار گرفته اید و با استفاده از آموزش های لاغری با ذهن به راحتی برای همیشه لاغر خواهید شد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


نتایج برخی از هنرجویان لاغری با ذهن

خانم لیلا جعفری نیا از تهران      دانلود

هنرجوی لاغری با ذهن      دانلود

خانم نگین از کرج     دانلود

خانم ریحانه از قم       دانلود

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.99 from 112 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11477
برچسب ها:
101 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Reza
      1403/01/10 17:16
      مدت عضویت: 429 روز
      امتیاز کاربر: 17846 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 588 کلمه

      از هر چی بترسی به سرت میاد

       چرااا

      چون بهش توجه میکنم 

      من از چاقی میترسم بهش فکر میکنم بهش توجه میکنم 

      تموم افکارم کارهام رفتارهام همسو میشه با چاقی و هر کاری میکنم ربطش میدم به چاقی خوب من دارم چاقی را تقویش میکنم و با در موقعیت قرار گرفتن در حالت هایی که هر بار مرا یاد چاقی می اندازه و یا باعث چاقی من شده 

       چرااا نفرت پیدا میکنم 

      چرااا از چیزی بیزار میشم 

      چرااا حسرت میخورم 

      بخاطر اینکه خودم را ناتوان میدیدم 

      بخاطر اینکه بهم گفته شده بود کاریش نمیشه کرد راهی نداره باید تحملش کنی 

      برای اینکه برای بدست آوردن باید به صافکاری مراجعه کنی 

      وقتی مسیر را برات سنگلاخ فرش بشه در افکارت و مقایسه میکنی و میمانی در همان وضعیتی که هستی و هر روز به همانی که هستی زیورالات آویزون میکنی تا باهاش احساس راحتی کنی

      ولی روزی که فهمیدم میشود به آسانی انجام شود 

      وقتی متوجه شدم من میتونم زندگیم زیباتر شد

      در اکثر اوقات تلاش بر این بوده که چیکار کنم که اتفاقی نیوفته 

      چیکار کنم که چاق تر نشم 

      چیکار کنم لاغرتر بشم 

      چی بخورم یا چی نخورم 

      ولی هر فکری هر عملی هر حرفی هر تلاشی یک قدم در جهت چاقی بوده 

      از روزی که با لاغری با ذهن آشنا شدم تلاش کردم زندگیم را زیباتر کنم من در  جهت لاغری قدم برداشتم

       روابطم زیبا شد 

      من در جهت لاغری حرکت کردم وضعیت مالیم بهتر شد 

      من تلاش کردم که لاغر بشم خدا رو شناختم 

      و……….. 

      دلیلش چی بود 

       قبلا و هر بار دیگه هم برای لاغری تلاش میکردم ولی چاق تر میشدم ولی به خودم آسیب میرسوندم 

      برای اینکه با درد بود با نفرت بود برای خلاص شدن از وضعیتی بود که خودم را اسیرش میدونستم

      ولی وقتی پذیرای خودم شدم 

      وقتی مسئولیت آنچه که میباید بپذیرم را پذیرفتم 

      هر روز عشق و علاقه در من روشنی پیدا میکرد 

      هر روز نور امید در من جوانه میزد 

      وقتی امروز بعد از گذشت ۱۸ ماه از شروع تولد دوباره ام اینقدر عاشقانه هر روز با تناسب فکری بودم هر لحظه ام عشقی ایجاد میشد همه ی دنیام متفاوت شد 

      امروز هم باز مسئولیت چاقی خودم را میپذیرم و چاقی را از آن خودم میدونم و حرکت میکنم به سمت خواسته هایم

      تله ای که چند وقت هست در اون گیر افتادم توجه ام به شکمم هست اما نه به بزرگتر شدنش بلکه اینکه ثابت شده در افکارم ولی این جسم به زیبایی داره کارش را انجام میده ولی از جهت عضله و سیکس پک شدن 

      چون حجم چربی شکمم در حدی هست که نمیدونم پوست هست یا چربیه و کلی افکاری که این سطح از چربی سخت اب میشه باید یه کارهایی کرد اینها دیگه همینطوری از بین نمیره و خیلی از کارها که بدنسازها انجام میدهند که حتی اونها هم درگیر باورهای درست یا غلطی هستند که بر طبق تکرارش باور کرده اند و من هم با دریافت آگاهی هایی که مرجعی براش ندارم و فقط دیده ام که اگر چیزی میخواهی این دلیلش با استفاده از عوامل بیرونی مثل رژیم سنگین تر،ورزش بیشتر،قرص،آمپول،استفاده از یه چیزی و یا کاری و در آخرش هم میدونه که مانده گار نیست و تموم این روشها این افکار این حرکت ها یه چیزی درونش نهفته شده و اونم 

      ترسه،عجله،کمبود، حسرت 

      ولی اینجا هم به خودم یاد اور میشم هیچ نیازی به تکرار مرور کارهایی که باعث حال بدیت میشه نیست همانطور که تناسب اندامت را به دست اوردی و در مسیر کسب بیشتر هستی پس انجام‌ میشه اونچه که میخواهی نیاز به هیچ چیز بیشتر و کمتر و انجام کار خاصی از بیرون نیست هر انچه هست در خودت هست 

      مدتی دیگه میای و مینویسی بدستش اوردی پس چه بهتر که الان را با عشق اونچه میخواهی حرکت کنی و بدانی که الان هم داریش

       من زندگیم شده سرشار از عشق زیبایی  

      خداوندا ازت سپاسگذارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/11/17 14:57
      مدت عضویت: 467 روز
      امتیاز کاربر: 50815 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 790 کلمه

      سلام برخالق بی همتایی من 

      سلام براستاد آقای عطارروت وهم‌مسیران 

      مزیایی لاغری  بودن. افردای که دراطراف من هستن 

      وفتی به اطراف نگاه میکنم وافرادمتناسب مبینم اول تواین‌مسیریادگرفتم‌که اول برای این افراد خوبی سلامتی داشتن حس خوب رو اروز کنم و تو ذهنم‌ ودلم به خودم  بگم‌ که و در اینده مثل این افراد به امید خدا خواهم بود وفتی مزایای  لاغر یودن رو  بررسی میکنم به  این‌ جند نتیحه میرسم 

      اول اون وفرد ازدای عمل خیلی بیشتری ازمن داره 

      دوم اونفرد لباسهای موردعلاقه خودش تو هرمدل و تو هر رنک می توانه تهیه کنه ومشکل من رونداره که باید بد رنکترین بی مدل ترین لباس رو تهیه کنم که فقط تنم بشه  خرید کردن برای اون فرد آسون راحت هست با لرت صورت میگیره ولی من کلی غذاب میکشم از خرید حسم خیلی بد بود  ولی من باید فقط می پرسیدم  آیا اندازه من دارید نه مدل مهم‌ بود  ونه رنک فقط، اون لباس تن من بشه اولویت خریدم تشکیل می داد 

      فردمتناسب حرکت راه رفتن‌ خیلی سبک راحتی داره ولی من اصلا حرکت نداشتم حتی با عصا هم دیگه تو منزل نمتواستم راه برم چه برسه به بیرون 

      فرد متناسب اسلامتی  بهتری برخورد هست ولی من کلی مشکل داشتم‌که بعضی به شکرخدا کمی داره بهتر میشه. 

      فردمتناسب از پستی بلندی وراه رفتم‌تو کو دره داره ولی برای من اون حرکت یی رویاست یی آروزهای که سالهای زیادی هست نمیتوانم‌ هرمکانی که آب چشمه دره تپه هست برم‌ فقط عکس اون‌ منطقه میبینم و این کلی حسرت به همراه داره که  فقط عکسش بینی نه دست کنی تواب چشمه نه باد لای درختان دره بینی ونه هیج‌ جیزه که تو طبیعت لذت داره رو بچشی  پس کلی حسرت این بخش روبایدداشته باشم 

      فرد متناسب  توهرمکان تومحیط راحت حرکت داره ولی من هرجای که باید برم اگه مجلسی هست اگه عروسی هست یا جای جدید اولین فکرچطور اون مکان برم حتی باره شده زنک زرن ازصاحب سالن پرسیدم‌که آیا اون سالن  پله  داره آسانسورها  جیزی که هیچ متناسب اصلا بهش فکرنمیکنه چه برسه به سوال 

      فردمتناسب با کمترین غذا وراحت مصرف داره من فبلا به این شکل نبودم ولی به شکرخدا یی سالی هست که این رفتا رمن کاملا شبیه همین افراد شده جای خوشحا لی   داره 

      فردمتناسب افکاری درباره خودرن نداره برمی‌خورند اصلا هیچ‌. نقشی نمی کشه برای خوردن عجله نداره پرخوری نداره اصلا مهم‌ نیست که چیزی در میز قراداره  به اندازه رفع نیازش مصرف داره من فبلا فقط خوردن و بود از هر مدل حتما باید مصرف میکردم تا جای که دل درد میگرفتم‌ ولی به شکرخدا دارم به شکل این‌. کرده رفتار می کنم این جای خوشحالی داره 

      فردمتناسب اصلا درباره نوع ومزه غذا صحبتی نداره من‌ فبلی به این شکل بودم‌که هرکجا  بودن ازتعریف کردن کوتاه نبوده که کودم مزه‌اش بهتر بو ولی بازن به شکرخداین بهش هم ندادم 

      فرد متناسب اصلا خوردن تفریح نمی دونه به نگاه رفع نیاز با غذا برخورداره ولی من نه تنها اون تفریح میدیم هرکجا بودم‌دبایدمصرف میکردم ابن دیگه به  شکر خدا ندارم 

      فردم متناسب  توجه یه جیزی نداره همه کارش توذهنش به شکل  اتوماتیک هست دستوارت درست صادر میشه  دستوارت درست بهش داده میشه ولی برای من  فبلا کلی باوره استباه کلی دستور اشتباه کلی فرمول اشتباه وکلی عادت اشتباه کلی صحبت اشتباه داشتم به شکرخدا این بخش رو تغییردادن دیگه ازهیچ کودم توذهن من به شدت فبل خبری نیست اینها رو کم رنک‌کردم  

      فردمتناسب نگاهش وتوجه به واطرارف داره که زندگی بهتری رو داشته  باشه من کل توجه وتمرکز شده بود چاق نشم‌ چاقتر نشم ازیی  فردی که ازمن چاقتر  هست مثل اون نشم  چی نخورم  که لاغربشم جی بخورم لاغر بشم  جطور رژیم بگریم‌ که زود به من‌جواب بده کمی وزن کم کنم چقدربه جسم فشار بیارم که زودتر لاغر بشم 

      توجه کنم‌که چه موادی من اون مصرف نکنم کودم‌مواد انرژی کالری بیشتری داره که من جاق نکنه خلاصه کلی زمان وفتی که می‌شد کلی رسد پیشرفت کنم‌ خودم به سطح عملی کاری بالاتری رشد بدم‌ فقط شد رفع  این‌ مشکل طی این ۵۶ سال گذشته زمانهای موفق بودن زود تند برکشت می کرده بخار میشد از بین میرفت  وتاره برکشت بیشتری روبه من و برکشت میداد  ولی به شکرخدا یی سالی هست ازوفت ورد به سایت کل این کارهایی بیهوده دیگه انجام نمیدم وزمانهای که بابد هرد پیدا آگاهی درست کسب کردم برای  لاغرشدن خودم برای راهی ازچاق ودرست زندگی کردن اینده رو همه از خداوند دارم‌که هدایت کرد وحمابت کرد که باشم ادامه بدم  وزمانی که برای بهتری شدن زندگیم وبهترین وزنم ولاغرشدن طی کنم‌ چقدرزماتی که میشه پشرفت داشته باشم رو از دست دادم‌ دیگه نه افسوس دارم‌ و ناراحت هستم  بلکه کلی انگیزه دارم برای آینده برای زندگی کردن تو شرایط  بهتری  پس من توبهترین شرایط این سال خودم‌هستم‌کلی کارهام شکل افرا متناسب شده درآینده دست آوردم هم‌تناسب هست استمرار دارم‌ ادامه میدم که به هدفم برسم به امیدخدا 

      خدا پشت وپنا هتون یا حق حق. نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/10/16 19:47
      مدت عضویت: 301 روز
      امتیاز کاربر: 8415 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 999 کلمه

      به نام خدواند شفا دهند جسم وروحم 

      سلام به استاد عزیزم و دوستان همراهم 

                           توقف بیزاری از چاقی گام۱۰

      نفرت من از چاقی باعث لاغری در من نشد ولی صد در صد باعث،چاق تر شدن در من شد 

      بیزاری از چاقی باعث افزایش احساس ناتوانی برای لاغر شدن درمن شد واین احساس نهایتا سبب چاق تر شدن در من شد 

      ومن خودم از لاغر شدن دور دیدم و چاقی در من طبیعی شد واین تنفر از چاقی باعث نامیدی درمن شد وحرکت نا خودآگاه من در مسیر سرازیری به سمت  چاقی افتاد و چشم باز کردم دیدم شکمم بزرگتر شده ومانتوهام ولباس مجلسی هام

       تنگ شده چون تنفر از چاقی ما رو به چاقی بیشتر هدایت میکنه و حالا باید از همین مسیر برگردم وبا چاقی از در صلح و دوستی وارد شوم وبا جسمم در صلح وآشتی باشم وبه چاقی توجه وتنفر نداشته باشم ودر عوض به لاغری توجه کنم وافراد لاغر را تحسین کرده وبه مزایای لا غر شدن بیشتر  توجه کنم وانتظارم از خودم لاغر شدن باشه

       وشعار لاغر شدن آسون ترین کار دنیاس را بارها تکرار کنم وباورم بشه که منهم به راحتی لاغر خواهم شد

      قدرت بی زاری از چاقی،و از چاق تر شدن خیلی بیشتر از قدرت تصمیم گیری،برای لاغر شدن است 

      بی زاری به معنای نخواستن است ونخواستن تاکید بر وجود داشتن است 

      اهمیت پذیرش مشکلات به منظور مواجه شدن با آنها مهم هست  چرا که تا وقتی با مشکل خود مواجه نشدیم قادر به حل کردن وعبور ازآن نخواهیم بود 

      پذیرفتن، چاقی کاری سخت وغیر ممکن است  پذیرفتن وآشتی کردن با آن کار ساده‌ای نیست 

      ولی خواستن توانستن هست تصمیم گرفتم هر طور شده با چاقی در صلح و آشتی باشم وامید وار باشم که ازاین طریق موفق خواهم شد و ادامه و استمرار ،راز رسیدن به لاغری است 

      واحساس آرامش باعث تقویت توانایی تغییر شرایط در من میشود 

      فهمیدم که بیزاری از هر موضوعی به معنای تایید و تاکید بر بودن ،وجود داشتن و تمایل به استمرار آن است هر چه از هر موضوعی متنفر باشیم در ذهن ناخودآگاه خود توجه و تمرکز بیشتری برآن موضوع ایجاد می کنیم و تمرکز در هر موضوعی باعث گسترش آن خواهد شد 

      بیزاری به معنای نخواستن و نخواستن تاکید بر وجود داشتن 

      • آنچه درمورد تاکید و تایید ما باشد در ذهن ناخودآگاه مابعنوان موضوع مورد علاقه ما ثبت و ذخیره میشود
      • ذهن ناخودآگاه همواره تلاش میکند تا موضوعات مورد علاقه ما را گسترش وتوسعه دهد
      • نتایج آموزش لاغری باذهن ابتدا از تغییر ات حالتهای درونی شروع شده وبه مرور در رفتار وبعد در جسم مان نمایان می شود
      • نفرت از چاقی در ذهن شما به چه  شکل هایی وجود دارد ؟

      نفرت از چاقی در بیشتر مواقع به صورت افکارتکرارشونده در من ایجاد میشود

      خودم به خودم خیلی،انتقاد چاقی میکنم وقتی جلو آینه رفته وخودم با شکمی برآمده میبینم خیلی،ناراحت وعصبی میشم وخودم ناتوان از لاغری می دیدم والان این فکر نادرستو جلو آینه ندارم انتظارم لاغری هست وبازم باید استمرار داشته باشم 

      وقتی لباس عوض می کنم توجه ام به شکمم جلب میشه تنفردرمن  ایجاد میشه 

      وقتی لباس جذب می پوشم بازم شکمم روی اعصابم 

      وقتی خواهرم تنه می زنه میگه چرا مواظب خودت نیستی این چه شکمیی برای خودت درست کردی بازم تنفرم از چاقی بیشتر میشه 

      وقتی می خوام عروسی و مهمانی برم دغدغه دغدغه لباس دارم چی بپوشم که شکمم زیاد تابلو نباشه وباعث،خجالتم نشه

      وقتی کسی از فامیل که بعد از مدتها من می‌دیدبه من می گفت حامله ای من با ناراحتی در درونم ،می گفتم نه ولی اونها فکر می کردن دروغ می گم پشتم حرف وحدیث،بود که گفته میشد ولی برام دیگه مهم نیست 

      وقتی که غذا می خوردم،واحساس سیری نمی کردم وبه خوردن ادمه می دادم بعد فکر چاقی در ذهنم نقش میزد ومن نیز ناراحت میشدم واز چاقی متنفر بودم 

      من با باور این که چربی شکمم خیلی سفته و لاغر شدن برام غیر ممکن بود احساسم نسبت به چاقی بد تر بود تنفرم بیشتر 

      با مرور این که دچار چاقی شکمی هستم باعث ایجاد نفرت از چاقی شده بود و تکرار این که لاغر نمی شوم باز تنفر از چاقی بیشتر تقویت میشد 

      ناخونک زدن به غذاها هنگام پختن هنگام جمع گردن سفر همه در مغزم تکرار چاق تر شدن داشتن واین رفتارها در من تنفر از چاقی ایجاد می کرد 

      وقتی می رفتم لباس بخرم وسایزم نمی شد احساس تنفر بیشتری در من ایجاد میشد

      وقتی حرف از زایمان وسزارین میشد حس تنفر از چاقی در من شکل می گرفت

      مهمانی رفتن و عروسی وتعارفهای بی جا میزبان در من حس تنفر از چاقی ایجاد می کرد 

      مزایای لاغر بودن در افراد متناسب  و مزایای لاغر شدن در خودم 

      افراد متناسب اصلا دغدغه دغدغه  خوردن وپختن غذا ندارن وهر زمان گرسنه میشن در همان لحظه غذای که به ذهنشان میاد میپزن واز قبل به فکر پختن وخوردن نیستن آزاد ورها زندگی میکنن 

      فرز وسبک هستن وتند هر کاری دارن انجام میدهن 

      لباسهای زیبا وروشن می پوشن و اصلا نگران دیده شدن اجزای بدنشان نیستن 

      و همیشه سالم هستن و کمتر خسته و بیمار میشوند 

      متناسبها افکارشان درگیر وضعیت بدنشون نیست فکر خاصی نسبت به جسمشون ندارن وهر جا حضور پیدا می کنن درگیر نجواهای ذهنشان نسبت به قضاوت دیگران در باره بدنشان نیستن و اعتماد بنفس بالاتری دارن 

      باروبرو شدن با غذاها رفتار شایسته تر از خودشون نشون میدن ومورد تحسین دیگران هستن 

      حتی طلا در دستان متناسب ها زیبا تر دیده میشه وباکلاس تر به نظر می آیند

      مزایای لاغری در من 

      ایجاد اعتماد به نفس بیشتری شده 

      آزادانه تر می تونم لباس انتخاب کنم و پوشش متفاوت تر از قبل داشته باشم 

      سالمتر شده واحساس سبکی وصف نشدنی رو تجربه کنم 

      به خودم ثابت میشه که خالق،زندگیم هستم وایمانم به ،بکاری گیری این روشها در سایر مسائل زندگیم قوی تر میشه 

      من هم حرفی برای گفتن برای رسیدن به هدف خواهم داشت 

      همسرم و فرزندم به من افتخار می کنن وخودم  بیشتر به خودم افتخار می کنم 

      وقتی به اصلم که لاغری وسلامتی است می رسم بیشتر به خدا نزدیک شده ام وتوبه ی واقعی از اعمال گذشته ام را نشان میدهم که به لاغری رسیده ام 

      لاغری باعث،جوان تر شدن در من میشود 

      لاغری من  باعث میشه  الگویی برای دیگران میشود 

      خدایا به امید تو 😍

      خداوندا برای بودن دراین میسر سپاس گذارم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      استاد برای دادن آگاهی های نابتون سپاس گذارم  🙏🏻🥰❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرزانه
      1402/10/14 19:36
      مدت عضویت: 276 روز
      امتیاز کاربر: 12755 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 511 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیز

      تمرین آموزشی جلسه دهم

      چه زمانی نفرت از چاقی رو تجربه می‌کنم؟

      زمانایی که می‌خوام لباس بخرم و از لباسی خوشم اومده اما سایزم نمیشه خیلی روی مخم می‌ره. یا می پوشمش ولی دکمه‌ها و زیپش بسته نمیشه، همین باعث شده از لباس خریدن بدم بیاد.

       زمانایی که ورزش می‌کنم یه سری حرکات رو به خاطر وزن بالام نمیتونم انجام بدم و این احساس ناتوانی بهم میده. توی باشگاه که یه سری حرکات رو نمیتونم برم گاهی بقیه میگن خب آره وزنت بالاست برات سخته و بعد احساس خجالت می‌کنم و از خودم بدم میاد.

      به خاطر چاقی موقع خوردن غذا حس ترس دارم و بعد خوردن عذاب وجدان میگیرم که زیاد خوردم چاق شدم.

      وقتی از کنار رستوران و کافه ای رد میشم و بوی غذا رو می شنوم و هوس می‌کنم ذهنم میگه نه چاق و بد هیکل میشی و حسم رو خراب می‌کنه.

      وقتی که لباس اندامی می‌پوشم و جلوی آینه خودم رو نگاه می‌کنم از خودم بدم میاد و نفرت پیدا می‌کنم.

      حس می‌کنم یه خاطر اضافه وزنم تمایل افراد برای دوستی با من کمتره و این حس بی‌ارزشی بهم میده.

      وقتی می‌خوام غذا بخورم اعضای خانواده میگن کمتر بخور چاق نشی یه وقت و این حرفا عصبیم می‌کنه.

      چاقی اعتماد به نفسم رو کم کرده و باعث شده حس خوبی به خودم نداشته باشم.

      از اینکه میبینم بقیه غذا می‌خورن و متناسب هستند ولی من برای خوردن هر چیزی باید استرس داشته باشم چون چاقم می‌کنه حس نفرت نسبت به چاقی پیدا می‌کنم.

      وقتی در دوران رژیم باید چیزایی که دوست دارم رو نخورم و گرسنگی بکشم و این‌ها بعلت برطرف کردن چاقیه ، از چاقی نفرت پیدا می‌کنم.

      مزایای لاغر بودن در اطرافیان :

      وقتی فرد متناسبی رو میبینم که هر چی دوست داره می‌خوره و ترسی از چاق شدن نداره لذت می‌برم.

      وقتی با فرد متناسبی میرم برای خرید لباس و اون شخص حق انتخاب لباس داره بدون اینکه نگران باشه مبادا لباس سایزش نشه و بعد پوشیدن لباس زیبایی اندامش بیشتر به چشم میاد لذت می‌برم.

      وقتی فردی که متناسبه از همه چیز می‌خوره و بعدش ناراحتی نمی‌کنه و نمیگه که وای زیاد خوردم و چاق میشم، لذت میبرم.

      وقتی افراد متناسب می‌تونند حرکات ورزشی رو انجام بدن، بدون اینکه اضافه وزن محدودیت براشون ایجاد کرده باشه، لذت می‌برم.

      وقتی که افراد. متناسب اعتماد به نفس دارن و خودشون رو به خاطر ظاهرشون تخریب نمی‌کنند، لذت می‌برم.

      وقتی تعریف و تمجید دیگران رو از خوش اندامی یک فرد متناسب می‌شنوم، لذت می‌برم.

      مزایای لاغر شدن در زندگی خودم:

      وقتی که لاغر باشم میتونم هر لباسی که دوست دارم بپوشم و دیگه نگران ظاهر بد خودم نیستم.

      وقتی که لاغر باشم حرکات ورزشی رو راحت تر انجام میدم و احساس قدرت میکنم.

      وقتی که لاغر باشم می‌تونم با خیال راحت غذا بخورم بدون اینکه از غذا بترسم، یا بگم فلان غذا چاق میکنه، تا حدی که سیر بشم غذا میخورم و بعدش احساس عذاب وجدان ندارم.

      وقتی که لاغر باشم دیگران ازم تعریف میکنن و می‌پرسند که چطوری تونستی لاغر بشی و من از این فعل توانستن لذت میبرم.

      وقتی که لاغر باشم اعتماد به نفسم بالا می‌ره.

      وقتی که لاغر باشم از دیدن خودم در آینه لذت میبرم و احساس خوبی به خودم دارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبآ
      1402/09/16 18:55
      مدت عضویت: 1327 روز
      امتیاز کاربر: 12736 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,102 کلمه

      سلام

      نفرت از چاقی در ذهن شما به چه شکل هایی وجود دارد؟

      من خیلی وقتا نفرت از چاقی رو تجربه میکنم مثلا وقتی آدمای متناسب رو می بینم که راحت با لباسایی که توش راحتن و زیبا به نظر میرسن توی خیابون راه میرن و این دغدغه که من الان دارم که چاق به نظر میرسم رو ، ندارن موقع انتخاب کردن به این توجه نمیکنن که کدوم قراره پاهاشونو چاق یا لاغر نشون بده و موقع عکس گرفتن غبغبشونو صاف نمیکنن چون نسبت بهش احساس بی اعتماد به نفسی دارن و مدام به خودشون نمیگن اگه من متناسب بودم فرصت های خیلی بیشتر برام پیش میومد که به موفقیت برسم ولی من همه ی این احساس ها رو تجربه میکنم و این فکر ها توی سرم مرور میشه چون از چاقی نفرت دارم. توی تئاترمون همیشه بقیه به عکاس میگفتن از من عکس بگیر ولی من هیچ وقت بهش نگفتم ولی اون خودش ازم عکس گرفته بود و من از اون عکس متنفرم صرفا چون توش چاق به نظر میام و خیلی زشت افتادم اما اگه صورتم انقدر توش چاق نمی افتاد حتما میتونم توی رزومه ای میخوام داشته باشم ازش استفاده کنم ولی این کارو نمیکنم چون از چاقیم متنفرم و احساس لیاقت داشتن نمیکنم . 

      ولی بعد از گوش دادن به فایل این جلسه خیلی سعی خودمو کردم تا به چاقیم توجه نکنم مثلا دیگه لباسایی که دوست داشتم بپوشم رو نمیگذاشتم کنار چون توشون چاق به نظر میومدم و هر چیز دلم میخواست میپوشیدم بدون توجه به چاقی و خیلی احساس بهتری بهم دست میداد و میخوام بیشتر از این نوع تصمیم ها بگیرم و خودم رو به خاطر چاقی محدود نکنم. 

      یکی دیگه از شکل هایی که نفرت از چاقی خودشو توی زندگیم نشون میده وقتاییه که حرف های دیگران رو درباره چاقیم می شنونم مثلا وقتی استادم میگه باید وزن کم کنی یا وقتی دوستم بهم گفت تو اضافه وزن داری ولی خوبی یا وقتی زهرا همش به خودش میگه من خیلی لاغر شدم این چند وقت در صورتی که خیلی لاغره ولی من که میخوام لاغر شم هیچ تغییری توی خودم نداشتم و وقتی اون این حرفو میزنه من خیلی خیلی از خودم متنفر میشم به خاطر چاقی.

       یکی دیگه از اشکال نفرت از چاقی توی من وقتیه که دارم غذا میخورم همش میگم اگه کمتر به غذا علاقه داشتی یا اگه کمتر گرسنت میشد یا اگه کمتر عاشق آشپزی بودی و کمتر شیرینی میخوردی و… همش موقع خوردن از خودم بدم میاد و نفرتم بیشتر و بیشتر میشه.

      یه وقتای دیگه که از چاقی بدم میاد و نفرت پیدا میکنم وقتیه که برای اولین بار میرم یه جای جدید همش درباره اینکه دیگران راجع به من چه نظری دارن فکر میکنم دلم میخواد بقیه منو دوست داشته باشن و ازم خوششون بیاد ولی به این فکر میکنم که چون چاقم سمتم نمیان و اگه لاغر و خوش اندام بودم قطعا میتونستم بقیه رو به سمت خودم جذب کنم و اگه دوست متناسبم جای من بود حتما بقیه ازش خوششون میومد.

      اینا بیشترین وقتاییه که من نسبت به چاقیم احساس تنفر دارم و فکر میکنم چاقی زندگی راحت و قشنگ رو ازم گرفته و نمیخوام همینطوری بمونم.

      ….

      الان که به این شکل فکر میکنم ، پس نباید اجازه بدم که چاقی زندگی منو کنترل کنه من با تنفر از چاقی چی نسیبم میشه؟ لاغر میشم؟ میتونم تموم اون شلوارایی که برام تنگ شدن رو دوباره بپوشم؟ میتونم توجه بقیه رو جلب کنم؟ نه با هیچ کدوم از اینا نمیتونم چیزایی که به خاطر چاقی از دست دادم رو دوباره به دست بیارم ولی از طرف دیگه میتونم با توجه به خوبی ها و راحتی متناسب شدن ذهنیتم رو تغییر بدم و به چیزی که دوست دارم برسم. جلسه قبل این مانع که لاغر شدن کار سختیه رو از توی ذهن خودم برداشتم ؛ یکی از کارایی که کردم این بودن که توی تلگرام یه چنل زدم برای خودم و هر وقت یادش میوفتم میرم توش تایپ میکنم : لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست.  تایپ کردن این جمله خیلی حس خوبی بهم میده و وقتی می بینم این جمله رو هزاران بار تا حالا تایپ کردم و هر چقدر میرم بالا بازم همین جمله ست ، احساس آرامش بهم دست میده و با خودم میگم لاغر شدن واقعا کار راحتیه و منم میتونم انجامش بدم مثل خیلی از آدمای دیگه که انجامش دادن. و الان هم دارم مانع نفرت از چاقی رو بر میدارم و به مزیت های تناسب اندام توجه میکنم و انقدر تکرارش میکنم که فرمول های ذهنیم هم تغییر کنن و دستور های جدید به رفتار های جدید و در نهایت به جسم جدیدم تبدیل بشن.

      مزایای لاغر شدن را در زندگی خود بنویسید.

      متناسب شدن خیلی مزیت های زیادی داره مثلا با متناسب شدن میتونم هر لباسی که دلم خواست بپوشم بدون توجه به اینکه بدنم توش چطور به نظر میاد. میتونم خیلی راحت خرید کنم و موقع خرید وقتی خودم رو توی لباسی که میخوام بخرم تجسم میکنم لذت ببرم ، همه بهم میگن چقدر لاغر شدی و بهم تبریک میگن و از تعجب و تحسینی که همزمان توی چشمای بقیه می بینم خیلی خیلی خوشم میاد و دوست دارم هر کس منو بعد از مدت زیادی می بینه این نگاه رو توی چشماش باشه ، وقتی متناسب باشم با خیال راحت غذا میخورم و بدون تناقض هایی که مربی های ورزش و متخصصای تغذیه و بقیه برام پیش میارن میتونم از مواد غذایی لذت ببرم و به اندازه نیاز بدنم غذا یا هر خوراکی دیگه ای رو بخورم ، با لذت ورزش میکنم و دیگه اینکه چقدر عرق کنم برام مهم نیست ، با لذت و اشتیاق عکس میگیرم و از اینکه بقیه ازم عکس یهویی بگیرن خجالت نمیکشم ، عکسا و ویدیو های خودم رو توی هر جایی که بخوام به اشتراک میگذارم و از بازخورد مثبتی که از بقیه میگیرم لذت میبرم ، توی بهترین فیلم ها بازی میکنم و استادم بهم میگه آفرین که بدنتو اون طوری که تناسب داره شکل دادی ، حرکات و تمرینات بازیگری رو راحت تر انجام میدم و برای دیده شدن همیشه داوطلب میشم ، خودم رو بیشتر دوست دارم و به بدنم احترام بیشتری میگذارم و وقتی توی آینه به خودم نگاه میکنم احساس افتخار میکنم و خودم رو تشویق میکنم و عاشق خودم میشم.

      .

      .

      .

      اینا چند تا از مزایای متناسب شدن برای من بود و من خوشحالم که میتونم به زودی تمام این حس ها رو با هم تجربه کنم و به بزرگ ترین هدف خودم دست پیدا کنم. 

      مطمئنم میتونم از پس تمام مراحلش بر بیام چون من برای لاغر شدن اشتیاق دارم و تصمیم قاطع خودم رو گرفتم که به تناسب اندام همیشگی برسم و همه ی خبر های خوب برای من توی راه هستن.

      ممنونم استاد

      و خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/06/09 19:41
      مدت عضویت: 261 روز
      امتیاز کاربر: 6265 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 629 کلمه

      به نام عشقِ زیبای وجودم❤️❤️❤️

      سلام به عاشقان لاغری. 

      گام دهم:توقف بیزاری ازچاقی. 

      بعدازآگاهی هایی که درفایل این قسمت بدست آوردم، واقعاًنفرتم درموردچاقی خیلی کمترشد. 

      • البته من از وقتی که توی این مسیرشگفت انگیزقرارگرفتم نگرشم نسبت به چاقی عوض شده وفکرمیکنم چاقی ناخواسته ایست که منو به‌سمت خواسته ام هدایت کرد. آنهم چه هدایتی. مسیرلاغریم پُراست ازآگاهی های ناب. ومن لذت میبرم که برخلاف گذشته که بارنج وسختی لاغرمیشدم، اینباربالذت وراحتی لاغرمیشوم آن هم زیرِبارانِ آگاهی های نابِ خداوندکه توسطِ بینظیرترین استادبه من آموزش داده می‌شود. 
      • من قبلاً شنیده بودم که کلیدِحلِ هرمشکلی بغلِ خودشه. وحالا میبینم که نفرت ازچاقی باعث شدکه من عاشقِ لاغری شوم وباذوق واشتیاق فراوان به لاغری توجه کنم ومرتب خودمو دراندامِ لاغرتجسم کنم وحواسمو بدهم به احساسم درموقعِ لمس کردنِ لاغری ودیدم که به احساس شادی ولذت وصل شدم. وچون نمیتونستم ارتباطِ بینِ احساس وخلقِ خواسته ام رادرک کنم، این سوال روپرسیدم که:
      • چطورمن باحس کردن میتوانم لاغری رودر خودم خلق کنم؟ 
      • وخالقِ جانم اینگونه پاسخم رو دادکه:
      • من حواسِ پنج گانه رادرتو گذاشتم تاتوبوسیلهٔ آنهامراحس کنی وبیادبیاوری. وقتی توخواسته ای داری باشنیدن ودیدن ولمس کردن وبوکشیدن ومزه کردن، داشتنِ آن خواسته رابه من اعلام میکنی.وقتی توباحواسِ پنج گانه ات به چیزی توجه میکنی،این توجه تو باعثِ بوجودآمدنِ یک احساس می‌شودو من حسِ وجودِتوهستم واز طریقِ این احساس میفهمم توبه چی توجه داری چی رومیخواهی آن راواردِتجربهٔ زندگیت میکنم. 
      • من خوب وبد. عشق ونفرت.زشت وزیبا.غم وشادی. فقر ثروت.و…نمی شناسم. من فقط درآن حسی که تو داری،جاری میشوم وخودم رابیاد می‌آورم. برای. من همه چی فقط وجودداردومن باحس کردنِ توجهِ تو به آن چیزخودم رو به آن شکل درتو خلق وتجربه میکنم. من درهمه چیز هستم. من هم درنفرت هستم هم درعشق وبه هرکدام که توتوجه کنی من آن رادروجودت ودنیای بیرونت گسترش میدهم.
      • گفتم:جانِ مهربانم من لاغری رو انتخاب می‌کنم. حالاچطورآن راواردِتجربهٔ زندگیم کنم؟ 
      • گفت:چشمانت راببند وجسمِ لاغرت راحس کن وفکرکن که همین الان آن جسم راداری وبالذت باهمین جسمِ لاغرت باچشمِ بسته برقص وشادی کن. 
      • آنگاه من لاغری راباحس کردنِ شادی به یادمی آورم اینطوری به خواسته ات یک احساس می‌دهی ومن برای گسترش وتجربهٔ آن احساس که توبالاغری به آن توجه کردی، تورابه خواستهٔ لاغریت میرسانم.
      • چون توبالاغری شادمیشوی ومن باحسِ شادیِ توخودم رادراین حس خلق میکنم وتولاغری راباشادی ولذت تجربه میکنی همانطورکه چاقیت رابانفرت وحسِ بدتجربه کردی. 
      • پرسیدم:چراتمرینِ عملی اینقدردررسیدنِ من به خواسته ام تاثیر دارد؟ 
      • گفت:چون تونمونهٔ خواسته ات رادر واقیعت میبینی واحساس میکنی وحس کردنِ چیزی یعنی درخواست دادن به من برای داشتنِ آن ومن آن رابرایت  خلق میکنم واز طریقِ خلقِ آن خواسته خودم راحس میکنم وتجربهٔ میکنم. 
      • گفتم:جانِ مهربانم ازاینکه هرلحظه منو حس میکنی ومنوخلق میکنی وگسترشم می‌دهی عاشقانه وجانانه سپاسگزارم.
      • گفت:توعشقِ منی. 

      باتوجه به این آگاهی من حواسمو جمع میکنم که ازاین به بعددرموقع خوردن وخوابیدن وهرکاری به آن حسِ لاغری بدهم وبه چاقی توجهی نکنم. 

      چون وقتی من مثلاًدرموقع خوردن باحسِ بدونفرت به چاقیم توجه کنم،آن حسی روکه ازتوجه کردن به چاقی بوجودمی آورم می‌دهم به خداوندو خداهم برای تجربه کردنِ آن حس منو چاق وچاقترمیکنه. 

      پس حواسموجمع میکنم وتمرین میکنم که باحسِ لذت وشادی به لاغری توجه کنم واین تمرین رومرتب تکرار میکنم تاخدابه خاطرِتجربهٔ حسِ شادی ولذت لاغری روواردِجسم وزندگیم کنه وباتکرارِاین حس فرمول‌های لاغری درمن ساخته میشه ومغزم دستورات لاغرکننده صادرمیکنه و باتغییررفتارم براحتی جسمم لاغرمیشود ومن هربارباشادی واشتیاق آن رابیشتردروجودم گسترش می‌دهم. 

      خداونداعاشقانه شاکرم که تومراهرلحظه احساس میکنی وعاشقانه عاشقم هستی. ❤️❤️❤️

      امیدوارم که این آگاهی همانطورکه به من کمک کرددرحس کردنِ لاغری به دوستانِ هم مسیرم هم کمک کندتاصحبتهای استادآگاهمون روبهتردرک کنندوباکنارگذاشتنِ حسِ نفرت ازچاقی وتوجه کردن به لاغری باحسِ شادی واشتیاق رشدِ لاغری رادرخودشان بیشترکنندومحکمترادامه دهند. 

      میدانید دوستان حسِ سبک وآرامش ازخصلتهای ذاتیِ روحِ ماست.پس وقتی دراین مسیراحساسِ سبکی وآرامش میکنیم یعنی باروحمان هماهنگ هستیم واین خیلی لذت بخشه که مابااین نشانه بفهمیم که درمسیر درست حرکت می‌کنیم.

      لاغری یعنی سبکی. لذت. اشتیاق. شادی. عشق. آزادی. قدرت. امید. حرکت. توانمندی. اعتمادبه نفس. ولذت بردن ازبودنمان وتجربهٔ زیباییها. 

      لاغری عشقِ من است ومن ایمان دارم که براحتی وبالذت وشادی  آنرادروجودم خلق میکنم. 

      ربناسپاسگزارم ومشتاقانه ادامه می‌دهم. 

      •  
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/05/08 15:29
      مدت عضویت: 1444 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 510 کلمه

      سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه

      من تمرینی که برای توقف بیزاری از چاقی یا فقر یا بیماری و… انجام دادم البته بعد کلی تحقیق و پژوهش در زمینه اعتماد به نفس اینه که 

      اومدم دستاوردها مثل ثروت . سلامتی . تناسب اندام و‌‌.. رو از ارزشمندیم جدا کردم و به خودم گفتم همین که خداوند منو انسان آفرید وقدرت خلق خواسته هام رو دارم ارزشمندم .

      و این ارزشمندیم ربطی به چاقی لاغری فقر وثروت و…. نداره 

      و این نگرشم باعث شد که اوایل که کسی بهم حرفی میزد باخودم میگفتم چاقی دستاورد منه چه ربطی به ارزشمتدیم داره پس به طرف مقابلم جوابی نمیدم .

      بعد مدتی که جوابی نمیدادم . دیگه انسانهای حاشیه گر از اطرافم اتوماتیک وار کم شدند وکمتر اونها رو ملاقات میکنم .

      تازه آنقدر آرامش دارم که وصف ناشدنی است

      خوب چاقم دستاورد منه . روش کار میکنم دستاوردم رو درست میکنم  اتفاقی نیافتاده . ارزشمتدیم که قدرت خلق کنندگی هست که خدا بهم داده سرجاشه . 

      من چاقم درستش میکنم و تونستم با چاقیم دوست بشم .

      و جالبه از این زمان به بعد انسانهای متناسب دور آدم بیشتر میشه و چقدر دوست دارند با من باشند .

      و چقدر من میتونم از دوستی با اونها الگو بگیرم .

      تازه 

      اگر من دستاوردم  رو به ارزشمندیم ربط میدادم خوب من چاق بودم پس احساس بی ارزشی میکردم و فردی که احساس بی ارزشی بکنه طبق قانون جذب با افرادی هم فرکانس و همنشین میشه که اونها هم احساس بی ارزشی میکنن.

      واینگونه افراد معمولا ایراد می گیرند . سرزنش میکنن . تحقیر میکنند و….

      دقت کنم که من نمیگم بی ارزش . میگم احساس بی ارزشی کردن .

      چون همه ما انسانها با ارزشیم چون قدرت خلق کنندگی داریم . اما عده ای این رو درک نمیکنند ومتاسفانه در مدار احساس بی ارزشی کردن قرار میگیرند .و جهان اونها رو به سمت هم هدایت میکنه .

      البته برای تغییر دستاوردها یکی از راهها توجه به مزایای لاغری هست که حس خوبی بهم میده .

      البته من خودم به شخصه هم نوشتاریش رو انجام میدم و هم عملی رو .

      اصلا تمرینی که عملی نداشته باشه مثل مکانیکی هست که فقط از استادش یادمیگیره ومینویسه  یا یک آرایشگر .

      وقتی خواهرم خونه ما زنگ میزنه که امیر رو میفرستم یه کم بادمجان دارین بهم بدین . تا تلفنش قطع نشده امیرجانم خونه ماست . چابک و فرز . 

      یا صف نانوایی متناسبها میتونن راحت وایستان تا نوبتشون بشه .

      بازار برای خرید متناسبها راحت میتونن واسه لباس دلخواهشان ساعتها تو بازار بگردن .

      مسافرتها و ایرانگردی راحت هستند تصورکن رفتار فرد متناسبها با چاق ها رو در گشتن در تخت جمشید .

      تو تابستون رنکهای روشن  راحت مینونیم بپوشم .

      فرد متناسب جوانتر به نظر میاد . سالم تر هست .

      داخل ماشین یا تاکسی احساس راحتی میکند .

      فرد متناسب میتونه رقصش در عروسی ها زیباتر هست .

      راحت تر بالای درخت میره ومیوه میکنه .

      چون خودمان باغ داریم و بعضی درختها رو باید بالای درخت بریم .ومیوه رو بکنیم . 

      فرد متناسب راحت میتونه پله های خونه رو بالا بره.

      فرد متناسب میتونه خواب راحتی داشته باشه .

      پریودی بهتری داشته باشه . اینقدر از گرما فراری نیست 

      از غذا خوردن  نمی ترسه وخودش رو محدود نمیکنه .

      هزاران مزایای دیگر .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1402/03/18 17:23
      مدت عضویت: 542 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 455 کلمه

                  “ به نام ” الله “ یکتا معبود عالم ”

      درود به همراهان دوست داشتنی و استاد عزیز ؛

      گام دهم : توقف نفرت از چاقی ؛

      پروردگارا ، از تو ممنون و سپاسگزارم که امروز ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ به من کمک کردی تا بتوانم گام دهم را بر دارم ، خدایا شکرت.

      نفرت از چاقی باعث لاغری نمی شود بلکه باعث افزایش احساس ناتوانی برای لاغر شدن در ما می شود و این احساس در نهایت سبب چاق تر شدن ما می شود .

      پذیرفتن و آشتی کردن با چاقی فقط مربوط به کنار آمدن با شرایط فعلی جسم خود نیست بلکه شامل بخشیدن و آشتی کردن با تمام افرادی که آنها را مقصر چاقی خود می دانیم و همچنین آنهایی که به واسطه ی صحبت کردن درباره ی چاقی باعث رنجش ما شده بودند ، می باشد.

      با پذیرفتن چاقی خود و آشتی کردن با آنهایی که باعث ایجاد نفرت از آنها در خود شده ایم ، احساس آرامش بیشتری در ما ایجاد می شود .

      احساس آرامش باعث تقویت توانایی تغییر شرایط در ما می شود .

      ** نفرت به معنای نخواستن است و نخواستن تاکید بر وجود داشتن است .

      ** آنچه مورد تاکید و تایید ما باشد در ذهن ناخودآگاه ما به عنوان موضوع مورد علاقه ی ما ثبت و ذخیره می شود.

      ** ذهن ناخودآگاه همواره تلاش می کند تا موضوعات مورد علاقه ی ما را گسترش و توسعه دهد.

      نفرت از چاقی ، چاقی بیشتری وارد زندگی ما خواهد کرد .

      نفرت از بی پولی ، بی پولی و شرایط سخت تری را به زندگی ما دعوت می کند.

      نفرت از رفتار دیگران ، رفتارهای نفرت انگیز بیشتری را به سمت ما جذب می کند.

      نفرت از هر موضوعی ، سهم بیشتری از آن موضوع را وارد تجربه ی زندگی ما خواهد کرد.

      نکته : نفرت از چاقی به عنوان مانعی بزرگ در مسیر متناسب شدن است.

      به اندازه ای که فرد از چاقی خود نفرت داشته باشد در عین حالی که در سطح فکر فرد او از چاقی و چاق تر شدن نفرت دارد اما برای مغز او نفرت به معنای علاقه به چاق تر شدن است و دلیل واضح این ادعا روند چاق شدن افرادی است که سال هاست از چاقی نفرت دارند و خیلی تلاش کرده اند که لاغر شوند اما در نهایت آنها چاق تر شده اند و این دلیل اثبات می کند که : 

      قدرت نفرت در چاق شدن خیلی بیشتر از قدرت تصمیم گیری برای لاغری است.

      ما همان طور که پذیرفته ایم که شرایط به وجود آمده توسط خود ما به وجود آمده است باید سعی کنیم خود را از زیر سلطه ی چاقی که مهمان ناخوانده یا شرایط گذرا یا وضعیت ناپایدار می باشد خارج کرده و خود بر هر چیزی من جمله تناسب و لاغری مسلط شویم .

      “ یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Susan behrad
      1402/03/06 19:11
      مدت عضویت: 1132 روز
      امتیاز کاربر: 6140 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,840 کلمه

      بنام خداوندمهربان و پروردگارعالمیان 

      سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن 

      ۱۲جلسه لاغری باذهن (قسمت دهم)

      توقف نفرت از چاقی 

      داشتن تنفراز چاق شدن سبب لاغریمان نخواهد شد 

      فقط سبب بیشتر شدن حس ناتوانیمان برای لاغریمان می شود و این حس در آخر باعث چاق تر شدنمان می شود 

      از کودکی تا به این سال که نزدیک به پنجاه سال و اندی می شود با چاقی طی شد و در همه اون سالها سعی وتلاش من برای لاغر شدنم بدون نتیجه بود 

      هر قدر که کوشش کردن در لاغری بیشتر می شد کمتر نتیجه می گرفتم ونفرت ازچاقی شدن در من زیادتر می شد 

      تنفر داشتن از چاقی ام باعث متنفر شدن از خودم شده بود حتی از خانواده ام  که اونها را مقصر چاقیم میدانستم از اونهاهم متنفربودم

      نفرت از چاقی ام باعث متنفر شدن از تمام آدمهایی که در مورد چاقی ام حرف می زدند شده بود 

      نفرت از چاقی همه جنبه های زندگیم رو تحت‌تأثیر قرار داده بود و باعث شده بود از زندگی خودم بی زار باشم 

      اینقدر چاقی در ما اثر گذاشته بود وقتی کسی از یک بیماری لاغر شده بود  خیل ها دوست داشتن که مثل اون بابیماری به لاغری خودشان برسند ولی من همیشه از خدا میخواستم که لاغر بشم باسلامتی. 

      ولی ماها که چاق هستیم دیگه هیچ راه علاجی برای خودمان نمی دیدیم و همیشه میخواستیم از لاغر شدنمان لذت ببریم اون هم به هر صورت که‌ بود و توهر شرایطی.

      وقتی همسرم یا هر کسی بهم میگفتن که پاشو این کار رو بکن یا اون کار روبکن کمی لاغر شو. هم از اون هاوهم ازچاقی خودم بیشتر متنفر می شدم 

      من هم به لطف خدا از وقتی که در این مسیرزیباقرارگرفتم به مهم بودن پذیرش مشکلات برای رو به رو شدن و گذشتن از اون ها پی بردم استاد مشکل من هم از چاقی بود و پنجاه و شش سال ازاون می گذشت ولی من هم اون را نپذیرفته بودم و همانطور با چاقی در حال جنگ بودم و از چاقی ام متنفر بودم 

      وازدیدن خودم دراینه ودرعکسهابی زار بودم

      وقتی بخواهی با چاقی صلح کنی کار دشوار وغیره ممکن خواهد بود چون که چاقیمان را تقصیرکار،همه ناکامی ها و رنجهای زندگیمان می دانستیم و صلح کردن با اون کار راحتی نبود 

      اما چون که خیلی سالها برای لاغریمان کوشش کرده بودیم ونتیجه ای حاصل نشده بود. 

      حالا با بودن دراین سایت و گوش کردن به فایل های آموزشی متوجه شدیم که باید با چاقیمان صلح کنیم و از دردوستی وارد شویم و در وضعیت مان تغییراتی بوجود آوریم 

      پذیرش و صلح کردن با چاقیمان تنها ارتباط با کنار آمدن با شرایط فعلی جسممان نبود و شامل بخشیدن و صلح کردن با همه کسانی بود که اون ها رو مقصر چاقیمان میدانستیم و همینطور اون‌هایی که بخاطر حرف هایی که در مورد چاقی مان سبب رنجش مان شده بودند هم می شد 

      و امروز متوجه می شویم که هر چه قدر زیادتر وضعیت جسممان را می پذیریم و از اون هایی که فکر میکردیم سبب بوجود آمدن چاقیمان شده اند صلح می کنیم حس آرامش زیادتری در ما بوجود می آورد. این حس آرامش سبب توانایی بیشتر در تغییر شرایط مان می شود و روز به روز حس توانایی لاغر شدن را در ما بوجود می آورد و امیدواری بیشتری در ما بوجود می آورد 

      ذوق و شوق و اشتیاق مان برای آموزش دیدن لاغری باذهن و عملکردن  به اون چیزی که می اموزیم زیادتر می شود و از اون لحاظ که جسممان هنوز چاقه ولی از لحاظ ذهنیمان حس سبکی و لاغر شدن پیدا می کند 

      لذت حس لاغری ما را برای ادامه دادنمان و ماندنمان در این شرایط ذهنیمان تشویق می کند 

      نتیجه استمرارداشتن در این مسیر زیبای لاغری باذهن نه فقط ذهن‌مان ازنفرت ازچاقی راکم می کند بلکه ذوق و دوستی با لاغری رادرذهنمان بیشتر گسترش می‌دهد تا جایی که این تغییر ذهنیمان در جسممان آشکار می شود و وضعیت چاقیمان آغاز به تغییر کردن و لاغر شدنمان شروع می شود و با لطف و عنایت خداوندمهربان ادامه دار خواهد بود ان شاءالله. 

      ما در این مسیر لاغری باذهن می اموزیم که هر چه قدر زیادتر از چاقی یا هر موضوعی که مورد رضایتمان نباشد و نفرت داشته باشیم نه فقط سبب بهتر شدن شرایط مان نخواهد بود بلکه سبب بیشتر شدن اون موضوع در همه جنبه های زندگیمان خواهد بود 

      تنفر داشتن از هرچیزی یعنی به این معنی است که ما تایید و تاکید می کنیم که اون را می خواهیم هر چقدر بیشتر از چیزی متنفر باشیم در ذهن ناخوداگاهمان توجه وتمرکزمان زیادتر به اون موضوع بوجود می آوریم و تمرکز داشتن به هر چیزی سبب زیادتر شدن اون خواهد بود 

      تنفر داشتن یعنی من اون را نمی‌خواهم و نخواستن یعنی تایید به خواستن اون می شود 

      اون چیزی که مورد قبول ما نباشد در ذهن ناخوداگاهمان مثل چیزی که مورد علاقه مان است ثبت و ذخیره می شود 

      ذهن ناخوداگاهمان همیشه سعی می کند اون چیزی که مورد علاقه مان است رابیشتر و زیادتر کند 

      به همین خاطر است که خیلی چیزهای بیشتری در زندگیمان وجود دارد که سالها خواسته ورضایتمان نیستند وخیلی وقتها در مورد آن با دیگران حرف زدیم وگفتم که اون چیز سبب رنج و آزارمان شده وما نمی خواهیم ولی همیشه در زندگیمان هستند و سبب رنج و نفرتمان از خودشان می شوند 

      این فرمول اثر گذار را در جنبه‌های گوناگون زندگیمان می تونیم مشاهده کنیم خیلی مواقع شده که از رفتار همسرمان خانواده اش يا عده دیگری ناراحت شدیم هر دفعه رفتارهایشان ما را آزار و اذيت کرده ونفرت مانرا شدیدتر کردند 

      واین بیشتر شدن تنفر در ما اینقدر زیاد شده که تحمل اون رو نداشتیم و به دیگران بیان کردیم همیشه برای افراد در مورد رفتار ناپسند و ناراحت کننده اون ها حرف زدیم وگفتیم که از اون ها متنفریم 

      نتیجه متنفر شدنمان نه فقط سبب خوب شدن شرایط مان نشده بلکه باعث شده که رفتارهایشان هر دفعه به صورت بیشتری سبب رنجشمان شدند وما هر دفعه به این موضوع فکر کردیم که چرا اون ها فقط با ما این رفتاررا دارند واین حق ما نیست که اینطوری بامارفتاربشه 

      ماهر قدر از این شرایط که سبب رنجش و ناراحتیمان شده خیلی نفرت کنیم، ذهن ناخوداگاهمان این تنفر و عصبانیتمان راعشق و علاقه مان به اون موضوع می داند وهمیشه سعی می کند از اون چیز زیادتر در زندگیمان باشد 

      این جهان هستی پاسخ فرکانس های ذهن ناخوداگاهمان را به صورت همزمانی های هوشمندانه می دهد .

      ما را در شرایطی قرار می دهد که از اون رفتارهاو تجربه های زیادتر به زندگیمان وارد کند 

      این روش عملکرد جهان هستی را آشکارا در سلامتی. روابط. کسب‌ و کار ودیگر جنبه های مختلف زندگی ببینیم 

      تنفراز چاقی =چاقی بیشتر 

      تنفر از بی پولی =بی پولی و شرایط سخت تر

      تنفر از رفتار دیگران =رفتار های نفرت انگیز زیادتر 

      تنفر از هر موضوعی =بیشتر و زیادتر شدن از اون موضوع 

      نتیجه آموزش‌های ذهنی لاغری اول از تغییرهای حالت های درونی آغاز می شود وروز به روز در جسممان بوجود می آورد 

      تغییر داشتن فرمانهای مغزیمان برای خوردن موادغذای نتیجه اولیه‌ آموزش ذهنی برای لاغریمان است 

      ما روز به روز تصمیم هایی می گیریم که قبل از اینکه با این سایت آشنا بشیم نمی توانستیم به راحتی بگیریم درجلسه های قبلی در مورد مانع های لاغرشدن حرف زدیم و مورد های مهمی را بررسی کردیم و برای رفع اون هاراهکارهای خوبی را درنظر گرفتیم 

      دراین جلسه یکی دیگه از موانع مهم لاغری را بررسی و برای رفع آن اقدام می کنیم 

      تنفر داشتن از چاقی به صورت مانع بزرگ در مسیر لاغری است 

      به مقداری که یکی از چاقی خودش نفرت داشته باشد در حالی که در سطح فکر اون از چاقی و چاق تر شدن نفرت دارد ولی برای مغز اون تنفر به معنی علاقه به چاق تر شدن است ودلیل آشکارا به این ادعا چاق تر شدن کسانی است که سال هاست از چاقی خودشان تنفر دارند و خیلی سعی کردند که لاغر شوند ولی در آخر سر اون ها چاق تر شدن واین ثابت می کند که توانایی تنفر داشتن در چاقی خیلی زیادتر از توانایی تصمیم گیری برای لاغرشدن است 

      در تمام لحظه ها که در زندگیمان چاقیمان را بررسی می کنیم در واقع داریم علاقه خودمان به چاق تر شدنمان را به ذهن‌مان ثابت می کنیم 

      ونتیجه این تلاش در علاقه داشتنمان به چاقی باعث شده که مغزمان دستورات منظم تروتداوم بیشتری برای چاقی زیاد تر جسممان را صادر کند 

      توجه کردن به این نکته وتلاش در برطرف کردن تنفر از چاقی باعث میشه که توجهمان به چاقی کاهش پیدا کند و روز به روز مغزمان دستور های چاق کننده کمتری را صادر کند 

      وحالا ما با اشتیاق و انگیزه ادامه می دهیم چون راه و مسیرمان درسته چون ذهن هوشمندی داریم و اون را نادرست برنامه ریزی کردیم واز امروز به بعد برنامه‌های مورد علاقه مان را به مغزمان می دهیم ودر مسیر سلامتی. برکت. شادی. تناسب اندام. حال خوب داشتن وثروت.

      این کارهاراکه انجام می دهیم ساختن همین مسیر هستش 

      من دراین مسیر اینقدر آرام تغییر کردم که خودم هم متوجه نشدم واگه کسی ازم سؤال کنه که چکار کردی واقعآ نمی دانم که چه بگویم. 

      من فقط به فرمانهای مغزیم گوش کردم و انجام دادم. ترسهایم کم شد افکارم عوض شدند مسئولیتم راپذیرفتم استرس واضطرابهام کمتر شد و این کاهش استرس واضطراب =آرام شدن.مهربان شدن. ثابت نکردن چیزی به کسی. توجیه نکردن خودم. ولذت بردن ازاین مسیر زیبا 

      من همیشه خوردنهایم را باعث چاقیم میدانستم مثل نان. برنج. سیب زمینی. وشیرینیجات و خدا را شکر که با بودن دراین مسیرزیبا خیلی زیاد رفع شدن دیگه نه از خوردن شیرینی ترس دارم نه از نان و برنج. 

      دیگه ترسهام ریخته ومن هميشه به اندازه می خورم وازخوردنم لذت می برم خدایا شکرت 

      من همیشه با هر موضوعی حس ترس و چاقی داشتم ولی الان توانایی وانتخاب ولذت دارم 

      وامروز این حق رو به خودم می دهم که هر چیزی که مورد علاقه ام است رو انتخاب کنم چون بدن من هیچ فرقی بادیگران ندارد 

      ومن راه درستم را پیداکردم چون من دیگر ولع خوردن ندارم و اون چیزی را که دوست دارم به اندازه می خورم وخیلی راحت هستم 

      من چندسال بود که نه لباس خریده بودم نه خیاط رفته بودم اصلآ بازار نمی رفتم چه برسه برای خرید لباس فقط مواقعی که خودم رولاغرمیکردم به خیاط می رفتم تا برايم لباس بدوزد 

      من همیشه دوست داشتم که لباسهای رنگی بپوشم لباس تیره رودر مجالس‌ عروسی میپوشیدم که لاغرتر دیده بشم.ولی لباسهای راحتیم رنگهای متفاوتی داشتند 

      ما با ساختن ذهن متناسب و لاغری. اعتماد به نفس مان تقویت می شود وحس قدرت پیدا میکنیم 

      ذهن‌مان اینقدر توانایی دارد که اضافه وزنمان رابرطرف کند 

      همانطور که چاقمان کرده لاغرمان هم می کند به همین راحتی واسونی. 

      حالا ازمزایای لاغری بگوییم

      ۱. متناسب باشم خوشحال ترو شادتر خواهم بود

      ۲. لاغر ترشوم مهربان تروملایمتر می شوم 

      ۳. لباسهای سایزکوچکترورنگارنگ می پوشم 

      ۴. لاغر ترو متناسب شدن=آرامش بیشتر وآسایش زیادتر 

      ۵. متناسب شدن =سلامتی و تندرستی بیشتر 

      ۶. با چاقی خودم صلح می کنم ومی پذیرمش چون اونها زاييده فکر های قبلیمان است 

      ۷. با لاغرشدن حس خوشبختی زیادتر و انرژی بهتر خواهم داشت

      ۸. اعتماد به نفس و عزت‌ نفسم بالاتر می رود 

      ۹. باورهایم بیشتر می شود 

      من اطمینان و ایمان دارم که با تنظیم کردن ذهنم برای متناسب شدن و لاغری و توجه کردن به مزایاوفوایدلاغریم به دنیای متناسب شدن و لاغری قدم خواهم گذاشت ودرمتناسب شدن و لاغر شدن لذت دنیا را خواهم برد چون من در این مسیرزیباقرارگرفتم وبهتر از اون  این هستش که لاغر شدن آسان‌ترین راحت‌ترین بهترین زیباترین وخوشمزه ترین کاردنیاست 

      همتون رو به خدای مهربان میسپارم تا نوشتن دیدگاه دیگر

      خدایارویاورتان درامان خدا

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/02/06 08:47
      مدت عضویت: 437 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 825 کلمه

      سلام خدمت استاد عزيزم عطار روشن گرامي

      از موانع ذهني گفتيد 

      بزرگترين مانع ذهني كه من و بقيه دوستان اين جمع ممكنه داشته باشن اين هست كه من فكر ميگفتم بعضي از مواد غذايي چاق كننده هستند 

      مثل برنج

      من بر اين باور بودم كه برنج حتي هفته اي يكبارشم زياده و خيلي چاق كننده ست

      در اين 60 روز كه در اين سايت هستم شروع كردم اين مانع رو در ذهنم بردارم 

       بيشتر برنج خورم 

      چيزي كه قبلا اصلا انقدر برنج نميخوردم 

      خوب طبق باورهايي كه از قبل داشتم احساس ميكنم وزنم بالاتر رفته با خوردن برنج و ديگر مواد غذايي كه قبلا ملاحظه ميكردم

      من حالمو بد نكردم با اين اضافه وزن

      به خودم گفتم اين باورهاي چاقي بايد بسوزن و برن هوا 

      هر چيزي كه بسوزه يك دودي يك خاكستري داره بلاخره ..من به خودم ميگم اين اضافه وزنم در اين مدت همون دود و خاكستري هست كه از سوختن باورهاي چاقيم بوجود اومده

      به اين ترتيب استرس رو از روي خودم برداشتم 

      چون من ايمان دارم كه اين روش لاغري با ذهن قطعا روشي هست كه من رو به سر منزل مقصود ميرسونه….به چيزي كه نميبينم ايمان دارم…البته كه من نتايج بچه ها رو ميخونم 

      به همين دليل نميزارم فكراي منفي و استرس بيان و من رو منصرف كنن

      مشكلي كه من در حال حاضر دارم با اضافه وزنم اينه كه تابستون داره مياد و خوب سخته لباس زياد پوشيدن

      لباس هايي مثل شلوارك و تاپ و اينا كه از سال قبل داشتم برام كوچيك شده

      اين فشار روي من هست 

      و توي اين دوره كه در اين سايت هستم حتي اضافه وزنم بيشتر هم شده ولي توضيح دادم كه چطور پذيرفتم اين اضافه وزن رو 

      ولي نكته حس الانم اينه كه از چاقيم نفرت ندارم …دوسش ندارم ولي نفرت ندارم ازش

      قبلا اينطور نبودم و خودم رو خيلي سرزنش ميكردم

      الان هم كه حالم بد ميشه و ميام اينجا احوالاتم رو مينويسم بعضي وقتا استاد برام كامنت ميزارن و آروم ميشم

      در كل كمتر خودمو سرزنش ميكنم به خاطر اضافه وزنم

      استاد يك نكته جالب اينكه همسرم هم وزنش رفته بالا در اين يكي دو ماه گذشته

      و امروز خيلي حالش بد شد وقتي رفت روي وزنه …و گفت ديگه هيچي نميخورم تا لاغر بشم

      من چيزهايي رو به زبون آوردم كه قبلا اينها رو نميگفتم 

      درسهايي كه اينجا گرفتم رو بهش گفتم 

      بهش گفتم هيچ مواد غذايي نيست كه چاق كننده باشه هيچ مواد غذايي هم نيست كه لاغر كننده باشه 

      اين نحوه رفتار ما با مواد غذايي هست كه ما رو چاق يا لاغر ميكنه 

      اين رفتار منشا باوري هم داره 

      و براش توضيح دادم كه دوستم ( همون دوست متناسبم) ببين چقدر كافه رستوران رو ميشناسه كه دسر هاي خوشمزه دارن 

      چقدر رستوران ميشناسه كه صبحانه هاي عالي دارن 

      ولي منو تو چون ترس از چاقي داشتيم ، نگشتيم جاهاي فوق العاده رو پيدا كنيم …هميشه اگر رفتيم رستوران بدون اينكه مثل يك آدم متناسب حساسيت داشته باشيم نسبت به اون غذا ، رفتيم رستوران هر چي جلوي چشمون اومده رو سفارش داديم

      و براش گفتم كه اونها اصلا بين غذا هيچي نميخورن 

      ولي ما كلي ميوه و تنقلات ميخوريم

      و براش گفتم كه ما بايد درست رفتار كردن رو ياد بگيريم نه كه كلا هيچي نخوريم بعد بيوفتيم توي دام ولع

      تمرين اول:

      تنفر از چاقي باعث ميشه ما نتونيم باور كنيم كه ما ميتونيم متناسب بشم

      چاقي يك مهمان ناخوانده ست كه من به عنوان ميزبان خيلي فضا رو براش باز گذاشتم اونم مونده

      هميشه هر زمان ميخواستم برم مهماني غصه داشتم كه چي بپوشم …ميرفتم خريد ولي انقدر نفرت از چاقي درونم بود كه هر چي ميخريدم خوشگل نبود و بهم نمي آمد

      خيلي وقتا به خاطر اينكه چاق بودم بهانه مي آوردم و مهماني ها رو كنسل ميكردم

      كلي تفريحات رو كنسل كردم 

      چرا ؟

      چون مثلا تابستون بود و توي هواي گرم من كه چاق بودم زود گرمم ميشد واسه همين كنسلش ميكردم

      يا يك تفريح زمستوني بود كنسلش ميكردم

      چرا ؟؟

      چون من كه اضافه وزن داشتم نميتونستم چكمه تا زير زانو بپوشم 

      كاپشن من رو چاق تر نشون ميداد

      پس نميرفتم و كنسلش ميكردم

      در یک‌کلام 

      چاقی=

      چ=چپاول آرزوهام

      الف= آزار و اذیت روحی و جسمیم

      ق=قدم زدن در گورستان لباس های زیبایی که میتونستم بپوشم

      ی= یادواری عدم لیاقت به خودم در هر لحظه

      تمرين دوم :

      من با خودم صحبت ميكنم و ميگم اگر لاغر بشم انقدر سبك ميشم كه ميتونم هر كاري كه نياز به فعاليت بدني داره رو مثل آب خوردن انجام بدم 

      راحت دوچرخه سواري ميكنم

      راحت كوه نوردي ميكن 

      راحت شلوارك ميپوشم

      احساس شادابي بيشتر ميكنم

      بدون هيچ دغدغه اي ميرم دست ميزارم روي سايز اسمال

      ميتونم لباس هايي كه ميخرم رو هميشه بپوشم ..نه كه امسال يه سايز ميخرم سال بعد اندازم نيستن

      يه كمد از لباس هايي دارم كه سايز هاي مختلف دارن

      و نميتونم بعضياشونو بپوشم

      وقتي جايي پيش مياد كه سه نفري بشينيم پشت ماشين ، ديگه استرس نميگيرم كه اضافه وزن من به بقيه فشار مياره

      نفسم نميگيره موقع پله بالا رفتن

      حتي سايز كفشمم نيم شماره كوچيك تر ميشه وقتي لاغر ميشم و اين خيلي لذت بخشه

       اعتماد به نفسم سر به فلك ميزاره

      همين اعتماد به نفسم ميشه سوخت جت براي بقيه اهدافم در زندگي

      لاغري = 

      ل= لذت بي پايان سلامتي و شادي

      الف= ابديت در خوردن و لذت بردن

      غ=غرور از توانستن ها

      ر= راحت لباس خريدن

      ي=يكتاي بي همتاي خودم بودن

       استاد بي نهايت ازتون سپاسگذارم به خاطر آموزش هاتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار somi13700
      1401/11/20 02:07
      مدت عضویت: 1418 روز
      امتیاز کاربر: 8393 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 566 کلمه

      سلام!

      این سطح از دانش و آگاهی تون منو شگفت زده میکنه استاد مثال ها و توضیحات شما خیلی کامل وجامع هست و روش تناسب ذهنی هیچ آزمون وخطایی نداره ومن هرروز بیشتر اطمینان پیدا میکنم تا بهتر عمل کنم

      آرامش درونی

      من همه کسایی رو که منو ناراحت کردن بخشیدم حالا که به اون افراد فکر میکنم که چقدر از اعصاب بهم ریخته وانرژی که صرف حرف بار کردن من چند بار در ذهنشون حتی روزها تکرار کردن دلم براشون میسوزه

      استاد من همیشه یک حرفی رو مدنظرم قرار میدم

      یک نگاه خارج از گود

      یعنی خودم رو دو نفر درنظر میگیرم واز دید دیگران رفتار خودم رو میسنجم و سعی میکنم همیشه آرامش خودم رو حفظ کنم تصمیمات عجولانه که باعث بروز مشکلات بزرگتر بشه رو کاملاً حذف میکنم

      دقیقاً درست میگین استاد ما خانوما فشار ذهنی بیشتری رو تحمل میکنیم چون متاسفانه حرفهای خاله زنکی در بین ما خیلی شایع است

      یادم نمیاد خواسته دل کسی رو بشکنم همیشه قبل از حرف زدن خودم رو میسنجم شرایط و رفتارهای احتمالی و من معمولاً در جمع ها شنونده هستم همیشه افراد کوشا رو تشویق میکنم وازاین بابت کاملآ آرامش درونی دارم

      که خیلی بهم کمک میکنه تا در ادامه مسیر هم موفق باشم چون وجدانم آسوده ست 

      یادمه وقتی کوچیک بودم از یک بزرگی شنیدم اگه کسی بهت ناسزا گفت تو جواب نده بجاش فرشته ها جوابش رو میدن 

      پس من هم واگذارشون میکنم به خدا و فرشته ها والان کلی آرامش دارم 

      تغییرات حالت درونی

      نتایج آموزش های لاغری ذهنی ابتدا از تغییر فرمول های ذهنی شروع میشه از تغییر حالت های درونی

      اولین نتیجه من احساس آرامشم بود چون گام اول رو برداشتم

      احساس شادی ازاینکه قرار متناسب بشم

      انجام کارهای که سالهاست دوست دارم وقتی متناسب شدم انجام بدم

      انتخاب لباس هایی که مورد علاقه م در بهترین رنگ ها با اعتماد به نفس بالا بعد متناسب شدنم میپوشم 

      انجام ورزش ،و روحیه بالا ، به سبکی و راحتی در انجام کارهای شخصیم

      باور اینکه من میتونم متناسب بشم

      پس اولین تغییرات در درونم اتفاق میفته وتداوم درسطح فکر وادامه تغییرات فکری من به تغییرات رفتاری تبدیل میشه ومغزم فرمان های متفاوت ومفید صادر میکنه ودرنتیجه واکنش رفتاری من در مواجه با غذا باعث ایجاد احساس خوب درمن میشه 

      یکی دیگه از موانع خیلی مهم 

      نفرت از چاقی که به شکل ترس هم در ما ایجاد میشه

      من متوجه شدم ذهنم توجه من رو ملاک قرار میده و درجهت بیشتر کردن توجه من حالا چه احساس خوب و چه احساس بد می‌کنه

      پس روند چاق شدن رو متوقف میکنیم وبه مرور در مسیر تناسب قرار می‌گیریم

      جسم من مشکلی با اضافه وزن نداره چون این روند به آرومی و گرم به گرم اضافه شده و جسمم کاملاً این به این روند عادت کرده چون درهر شرایط خودش رو سازگار میکنه ویکی از ویژگیهای غریزیش محسوب میشه

      درواقع فشار اصلی بر روی اعصاب ، ذهن. روح ماست

      نفرت از چاقی باعث پذیرفتن چاقی میشه

      هر چیزی رو در ذهنم باور کنم همون چیز رو در زندگیم تجربه میکنم

      نکته اول پذیرش خودم و گذاشتن اسمی که احساس زیر سلطه بودن از چاقی رو نداشته باشم

      من اسمش رو مهمان ناخوانده گذاشتم

      ذهنی که منو با استفاده از فرمول های ذهنی به چاقی رسونده 

      پس همین ذهن از طریق تغییر باورها و فرمول های ذهنی همزمان با دادن فرصت و آرامش ، بدون اینکه به بدن صدمه ای وارد کنه (ریزش مو، مشکلات گوارشی، افتادگی پوست، دردهای مفصلی و…) 

      بلکه پوست رو زیبا تر ، جوان تر شادابی و لذت از زندگی بدون هیچ گونه محدودیت به تناسب اندام ایده‌آلم میرسونه  

      الهی شکرت 🕊️🥀 

      ممنون استاد 🌼🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/02/03 23:03
      مدت عضویت: 1655 روز
      امتیاز کاربر: 28161 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,545 کلمه

      سلام بر همگی 

      من بی نهایت از خداوند سپاسگزارم  که بازم امروز  فرصت حضور در این دوره. رو به من داده .

      نتایج آموزشهای ذهنی اول  از تغییر فرمول‌های ذهنی و تغییر در احساسات ما هست یعنی تغییرات اول  درونی هست .پس نباید از همون اول به دنبال لاغری در جسم باشیم باید صبر داشته باشم تا  به مرور نتایج در جسم ما به وجود بیاد 

      من مدتها هست در یخچال خونه کلی  اجیل و تخمه و  شیرینی و شکلات و و بیسکوییت و کلوچه و خرما و … دارم  اما من به راحتی از خوردن اونها صرف نظر میکنم و یا  اگر هوس  کنم یه مورد رو انتخاب میکنم و کمی  میخورم  مثلا  امشب  بعد از افطار  دلم پسته خواست و با خیال راحت به اندازه یه مشت از پسته ها و بادام ها  خوردم و بقیه رو داخل یخچال گذاشتم اما واقعا  حرص و ولع من   من کم شده  من با همین یه مشت واقعا اشباع شدم و دیگه دلم نخواست در حالی که در گذشته حرص و ولع خوردن خیلی از چیزها حتی آجیل رو هم داشتم اما الان راحتم با تمام خوراکیها هر وقت بخوام میخورم نخوام نمی‌خورم و این واقعا بینظیر هست ‌‌‌‌‌وچقدر بی نظیر که من با یه حجم کم  از اون خوراکی ها  به اون سیری کامل میرسم و دیگه نمیتونم بخورم .

      لاغر شدن آسانترین کار دنیا هست .

      یکی از موانع لاغری نفرت از  چاقی هست که به شکل  ترس هم خودش رو نشون میده و نتیجه این نفرت چاقی بیشتر هست دقیقا یادم میاد. زمانی که تازه  وارد این دوره های سایت شده بودم و به این جلسه رسیدم گفتم وای چقدر استاد عالی توضیح میده دقیقا این مشکل اساسی من هست چون در اون دوران که وارد سایت شدم من همین شرایط رو داشتم در واقع من ترس از چاقی. بیشتر داشتم همون نفرت از چاقی  داشتم که تمام وجود من رو گرفته  بود چون من هر ماه شاهد  افزایش وزن خودم  بودم و من یادم میاد چقدر حالم بد بود چقدر میترسیدم از چاقی خودم یادم میاد به همه میگفتم وای چرا  من اینطور  هستم چرا هر ماه که وزن میکنم وزنم بیشتر میشه ای  کاش وزنم ثابت بمونه با همین وزنی که دارم و دیگه بیشتر نشه راضیم به این وزن بالا فقط ثابت بمونه ولی نمیشد چون باورهام خراب شده بودند چون پذیرفته بودم داروهای مصرفی من ،من رو چاق میکنن و هر وقت به اطرافیانم میگفتم اونها میگفتن چون تو کم کاری تیرویید داری و فلان دارو رو میخوری دیگه اینطوری ولی من قبول نداشتم و برای فرار ازچاقی خودم ورزشهای سنگین  همیشگی در هر شرایطی داشتم طوری  که زانو و کمرم آسیب دیده بود  رژیم های محدود و سنگین داشتم که هر دفعه برای ترس از چاقی پیش دکتر  میرفتم و اونم محدودیت رو برام بیشتر میکرد

      .‌ومن به همه میگفتم وای من با این همه رعایت کردن وزنم اینطوریه  پس وای  به حال زمانی که نرم باشگاه و دکتر برای همین ترس داشتم از غذای خونه ازبی  فعالیتی  و همیشه میگفتم من با این کارها یکم خودم رو کنترل میکنم که کمتر چاق بشم ولی یادم میاد این اواخر خسته شده بودم دیگه نتایج من با تلاشهای من جور در نمیومد و من غمگین شده بودم  تا وارد این سایت شدم و تک تک به کلمات استاد به روح و جان من می‌نشست و حتی  من رو دگرگون. میکرد و  حتی با دیدن این فایل گفتم دقیقا من همین مشکل رو دارم استاد راست میگه اینها انگار همون حرفهای هست که من سالها به دنبال اونها بودم و انگار جواب تم تک سوالاتم رو در هر جلسه میگرفتم .

      من یادم میاد در دوران  چاقی  واقعا تخت فشار بودم چون هیچ کفش  و لباس و مانتو  و النگو و انگشتر و .. اندازم نبود  یادم میاد کفشهای ورزشی قبل از  بارداریم به پام نمی‌رفتن و من با زور اونها رو میپوشیدم که پیاده رویی برم  یادم میاد هیچ لباس و   تاپ خانگی به تنم  نمی‌رفت و من رفتم کلی لباس سایز بزرگ و دامن شلواری.گشاد سایز بزرگ برای بعد از زایمانم خریدم یادم میاد هیچ مانتوی زیبایی که به درد سایز من بخوره  نبود منم یه مانتو ساده که فقط میدونستم اندازم هست خریدم و به تنم کردم و پوشیدم چون کلی گشته بودم و هیچ جا مانتو   اندازم نداشتن من یادم میاد عروسی دعوت بودم هیچ دستبندی و النگویی  و انگشتری که داشتم به دستم نرفت و …و برای همین من نفرت ازچاقی داشتم .یادم میاد میرفتم داخل کمد و مانتوهای قبل بارداریم رو امتحان میکردم و میدیدم به  زور دستم داخل استینهاش،میره و نمیتونم تکون بخورم و لبه  های مانتو  بسیار از هم فاصله دارند و من تنفرم بیشتر میشد و من یادم میاد شکمم اصلا شبیه قبل ازبارداریم نبود و ازاون بدم میومد برای همین با شکم بند طبی اون رو میبستم که نبینمنش  و حتی شبها هم  اون رو میبستم چون تنفر از چاقی داشتم و تمام اینها در کنار  باورهای جدید  و غلط چاقی که به من  پزشکان متخصص داده  بودند کارم رو سخت  کرده بودند و من هر چقدر تلاش می‌کردم  انگار لاغری  بیشتر از من  فرار میکرد و من واقعا ترسم و تنفرم چندین برابر قبل شده بود و واقعا چاقی بر من مغلوب شده بود اما با بودن در دورها یاد گرفتم از  چاقی نترسم و از دیدن خودم وحشت نکنم و بدم میاد و خودم رو همین طور که هستم دوست داشته باشم با تمام اندامهای چاق   که الان دارم و چاقی رو مثل یک مهمان ناخوانده بدانم که به زودی از جسم من بیرون می‌ره وکاملا تفکرم رو تغییر دادم که من مغلوب چاقی هستم  که انگار چاقی بر من تحمیل شده که انگار چاقی  از بیرون  داره به زور وارد بدنم میشه و من نمیتونم کاری کنم که انگار چاقی من تحت کنترل خودم نیست که انگار چاقی  در من طبیعی هست ا ما به خاطر بودن در دوره ها  یاد گرفتم که  بگم  نه  خودم اون  چاقی  رو به وجود آوردم خودم هم ازبین میبرمش انگار دیگه قدرت. دست من بود و من خودم رو توانا می‌دیدم که میتونم کنترلش  کنم  و انگار دیگه چاقی برای من طبیعی نبود و …. و من به لطف خدا تونستم حدودا سه تا از اون حلبهای روغن چهار کیلویی(البته دقیق نمی‌دونم چون وزن نکردم ،) رو به قول استاد از خودم دور کردم پس من پذیرفتم روند اضافه وزن یه روند آرام  هست که گرم به گرم به وزن ما اضافه شده پس لاغری هم  یه پروسه ی عجله ای. نیست و خیلی آرام آرام  ما به اون لاغری دلخواه میرسیم  پس روند کاهش وزن  ما  چیزی  نیست که کسی  زمان رسیدن به  این رو برای ما مشخص کنه اون به کلی پارامتر  درونی  بستگی داره .

      لاغری با قدرت ذهن تنها راه صحیح و اصولی  هست که ما بدون هیچ عامل بیرونی به تنهایی میتونیم لاغر بشیم و زمان خاصی برای رسیدن به اون نمی‌تونیم  تعیین کنیم .

       پس من  مدتها هست که یاد گرفتم از چاقی   خودم و اندام های چاقم تنفر نداشته باشم و خودم رو سرزنش نکنم و به جاشون باید به خودم  عشق بدم و خودم رو بپذیرم .

      من  یاد گرفتم به لاغری که در وجود من الان نیست توجه کنم و به  چاقی که در بعضی از اندام های من هست بی توجه باشم من بارها مزایای لاغری کامل رو برای خودم مرور میکنم که من با لاغری کامل 

      در بهترین حالت روحی قرار میگیریم 

      در بهترین سلامتی جسمی میرسم 

       به شبک پوشی که دوست دارم میرسم .

      به ارامش درونی میرسم 

      به روابط بهتری با اطرافیانم  میرسم 

      به خود باوری بیشتری میرسم 

      خالق بودن رو تجربه میکنم .

      عبادتهام  بهتر میشن 

      ایمان و توکلم بهتر میشه 

      اعتماد به نفس بالاتری پیذا میکنم 

      به آزادی در خوردن میرسم 

      به آزادی در خریدن میرسم 

      به آزادی در زمان و فعالیت میرسم 

      با هر لباسی در هر مکانی که بخوام ظاهر میشم 

      لباس رنگ شاد و به روز می‌پوشم 

      رفتار غذایی با کلاستری خواهم داشت 

      از دیدن خودم در آیینه بیشتر لذت میبرم .

      لباس سایز مانکن رو می‌پوشم 

      سایز مدیوم. و سایز ۳۸رو تجربه میکنم 

      انسان شادتری میشم 

      چهره ام جوانتر و زیبا تر میشه 

      سبکتر و  جمع و جور تر میشم 

      به راحتی در هر مکانی جا میشم .

      اسیر و برده ی هیچ موادغذایی  نمیشم .

      مغلوب تنوع مواد غذایی نمیشم و در مقابل سفره های رنگین به خوبی با خودم رفتار میکنم .

      به جسم خودم ارزش و احترام بیشتری می‌زارم 

      هر ماده ی غذایی. رو به زور  وارد جسمم نمیکنم .و در شأن یک انسان که موجود الهی و اشرف مخلوقات هست رفتار میکنم .

      من با لاغری  ازطریق ذهن  موهای پر پشت تری و صورت  خوش فرم و زیبا و اندام تراشیده و دلخواه ۵۹کیلو خواهم رسید. .

      من  در حال حاضر  نزدیک به تناسب دلخواهم . هستم و در این مدت که در این مسیر بودم به  خودم عشق دادم و از خودم لذت بردم و  بهترین پوشاک و بهترین رنگها رو به تنم کردم و عکس گرفتم و ساعتها با خودم در مقابل آیینه  شادی. کردم و من هر لحظه با عشق دارم زندگی میکنم و نتیجه هم گرفتم  پس با استمرار  در این مسیر به زودی در سرزمین لاغر ها ساکن   میشم و به موفقیت‌های بیشتر و ثروت و سلامتی بیشتری  و شادی بیشتر و آرامش بیشتری خواهم رسید و خدا رو شاکرم که در این مسیر الهی هستم  و من رو به این راه هدایت کرد  و من مطمعنم با تناسب خودم علاوه بر اینکه خودم لذت بیشتری می برم این آرزو رو در دل خیلی‌ها  زنده  خواهم کرد و بر جهان اطرافم تاثیر خواهم  گذاشت .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/11/15 23:21
      مدت عضویت: 1234 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,548 کلمه

      سلام و درود هم مسیری های متناسب پاینده باشید 

      توقف نفرت از چاقی ….

      نفرت از چاقی باعث چاقی می شود در طی سالهایی که اضافه وزن داشتیم به دلیل محدودیتهای غذا و لباس و تفریح و سرزنش ها ی دیگران از چاقی و شرایطی که ما را محدود کرده متنفر باشیم و البته افرادی که به خاطر چاقی باعث ناراحتی ما شدند و هربار احساس ناتوانی و ناامیدی بیشتری در مقابل چاقی پیدا کردیم  اگر چاقی و شرایطی که چاقی باعث دردورنج در ما شده و البته افرادی که به خاطر چاقی ناراحتمون کردند را ببخشیم به آرامش می رسیم و هرچقدر کیفیت این بخشش بیشتر باشه آرامش ما و اشتیاق و احساس توانمندی ما برای لاغری شدن بیشتر میشه .

      نفرت باعث بهبود شرایط نمیشه و بالعکس باعث گسترش اون موضوع در زندگی ما میشه …

      نفرت یعنی نخواستن و نخواستن یعنی تأکید بر وجود داشتن و تأیید و تأکید ما بر موضوع یعنی علاقه و درخواست ما و نتیجه میشه تلاش ناخودآگاه برای گسترش خواسته ما …

      صحبت کردن در مورد چاقی یعنی احساس رنج و نفرت به وجود آمدن در ما و چاقتر شدن بیشتر ما و این بزرگترین مانع لاغری است چون قدرت نفرت از چاقی خیلی بیشتر از قدرت تصمیم گیری ما برای لاغری است و مرور چاقی در روزمره زندگی یعنی علاقه به چاق موندن و چاق شدن .

      نتایج آموزه های ذهنی از درون شروع میشه با یک احساس خوب که نشونه ی امیدو اشتیاق و توانمندی در ما ایجاد میکنه و به مرور ترس از چاقی تبدیل به اشتیاق لاغری میشه و در ادامه مسیر رفتارها تغییر پیدا می کنه (تغییراتی که خود به خودی ایجاد میشه یعنی ادا در آوردن نیست یا محدود کردن خود نیست و این یک معجزه است برای  افراد چاقی که در مسیر لاغری با ذهن هستند ولی تا قبل از آشنایی با این دوره همین افراد چاق نمی خواستند اضافه تر از نیازشون بخورند و بارها تصمیم می گرفتند ودر نتیجه هم بیشتر می خوردند و عذاب وجدان می گرفتند .

      شناسایی و اصلاح فرمولهای ذهنی چاق قدمهای مهمی هستند در این مسیر که باید هر طور شده هرروز به خودمون یادآوری کنیم که لاغرشدن آسانترین کار دنیاست و سعی کنیم به خودمون این موضوع را ثابت کنیم با دیدن افراد متناسب و راحتیشون در انتخاب غذا و لباس و زندگی یا دیدن تغییرات استاد و  آلبوم شگفتی سازان بارها به ذهن خودمون تلنگر بزنیم این همه آدم تونستند مثل آب خوردن پس آسونه و منم میتونم .

      نفرت خودش را به صورت ترس نشون میده و نشونه ترس میشه چاقی بیشتر و دلیلش اینه که یک عالمه خاطره بد از چاقی داریم روابطمون و  شرایط کاری سلامتی تفریح اعتماد به نفس و آزادی در انتخاب ها و دوستی با خودمون همه دچار آسیب شدند چون چاقی بیشتر از اینکه به جسم ما فشار بیاره روی اعصاب ما هست و فشارهای روحی روانی سنگینی به ما القا می کنه.،، اما تنها راه لاغر شدن صلح با این چاقی هست و بخشش خودمون و تمام عوامل و شرایط .به این صورت که زیر سلطه چاقی دیگه نباشیم … …پذیرش چاقی ،نه به این معنا که هر راهی رفتیم نشد بیخیال دیگه این چاقی با ما هست و باید باشه و طبیعیه نه هرگز !..

      یعنی به شناخت و درکی از بخشهای وجود خود برسیم و متوجه باشیم ما باقدرت ذهن خودمون ناآگاهانه این چاقی را خلق کردیم و الآن آگاهانه این چاقی را رها می کنیم چاقی یک حالت بدفرم و غیر طبیعی است نوعی اختلال که با قدرت ذهنم به راحتی میتونم از دستش بدهم …همون ذهنی که چاقم کرده الان هم میتونه لاغرم کنه فقط باید باور کنم میشه و به آسونی هم میشه و بدانم ذهن ابزاری است در دست من که باید کار کردن باهاش را یادبگیرم و مستلزم به زمان و یادگیری و استمرار هست .

      بارها خودمون تجربه کردیم و البته دیدیم و شنیدیم که افرادی که فشار مضاعفی به جسمشون وارد کردند که لاغر شوند با ریزش مو و افتادگی پوست و صورتی نافرم و افسردگی مواجه شدند و دلیلش این بود که مسیر اصولی و صحیح نبوده اما در مسیر لاغری با ذهن ،ما به بخشهای وجودیمون فرصت می دهیم تا آرام آرام باهم هماهنگ بشوند و این تغییرات از مغز ما اعمال میشه و به صورت هوشمندانه ای در مسیر تغییر کردن قرار می گیریم که آرام آرام همراه متناسب شدن پوست ما هم خودش اتوماتیک سفت تر میشه و صورتمون زیباتر و شادابتر و سلامتی و آرامشمون بیشتر میشه پس هیچ عجله ای نباید بکنیم چون کار اصولی داره انجام میشه و در مسیر آموزش ذهنی هیچ صدمه ای به بخشهای وجودی ما وارد نمیشه و تازه هماهنگی آنها و همفازیشون هم بیشتر میشه و حال دل ما هم خوبتر میشه .

      تنفر را تبدل کنیم به اشتیاق برای لاغری …چگونه!..

      نقطه مقابل کارهای قبلی را انجام دهیم در مورد چاقی اصلا صحبت نکنیم ..خودمان را سرزنش نکنیم و البته بیشتر خودمون را تشویق کنیم …تصمیمات جدیدی بگیریم برای پوشیدن لباسهای رنگ شاد و یا ثبت نام در رشته ورزشی مورد علاقمون بیشتر به لاغری و مزایای اون فکر کنیم .توجهمون به لاغری باشه در روز بارها لاغری و خاطرات لاغریمون را مرور کنیم چون حتما ما یک روزی در وزن دلخواهمون بودیم …

      شاید با چشم سر خود چاقی را ببینیم و لمسش کنیم اما هنر ما اینه که به ذهنمون یادبدهیم چه چیزی دوست داریم و حتما با تمرین موفق میشیم و زمانیکه یادبگیریم هر کاری برای ما آسون میشه .

      لیستی از مزایا لاغری خود تهیه کنیم و هرروز آن را بخوانیم و به لاغری عشق بورزیم .😍

      و در نهایت لاغری ما فرصتی است برای اینکه دیگران هم خود را نجات دهند از اسارت ،و این یک کار سازنده جهانی است که روی اطرافیان ما و جامعه ما و جهان ما اثر گذار هست ♾✨🦋

      🍃🍃🍃🍃🍃🍃

      برای منم تنفر زیادی بوده از  ارث خانوادگی  و ازدواج و بارداری احساس ضعف و افسردگی شدید احساس حقارت در روابطم با همسرم و ترس از دست دادن همسر و متنفر شدن از آدمهایی که با کلام و نگاه و رفتارشون تحقیرم کردند و نهایتا  احساس پوچی .

      اما …..بیشترین تنفری که این مدت از چاقی داشتم این بود که نتونستم لباسهای مورد علاقم که داخل کمدم بود را بپوشم ؟!انواع مانتو و پالتو و حتی مایو شنایی که همه یک روزی تنم می شدند همینطور جلوی چشمم بودند (ناگفته نمونه بارها اندازم شدند اما برای مدت کوتاه مثلا یکی دوماه !….)و از طرفی امید داشتم که لاغر میشم و میپوشم و از طرفی باعث عجله و ناامیدی در درون من می شد .

      همین دیروز پالتوی زیبامو در کمد دیدم گفتم زمستونم تموم شد و تو اندازه من نشدی!…و الآن متوجه شدم چه حسرتی می خوردم …،

      این مدت هیچ خریدی نکردم چون باید هزینه می کردم و از طرفی می گفتم میخرم و گشاد میشه میمونه روی دستم…نمی دونم چی تو ذهنمه همش در گذشته و آینده منتظر چی هستم !؟…گاهی هم عصبی میشم میگم چی توی مخم گیره که متوجه نمیشم و پیداش نمی کنم !؟…و در نهایت می دونم نجوا منفی بافه (حتما درست میشه و من شاهکار خلق می کنم باید بشه و میشه ….،)

      شاید من حدود یکساله که با این سایت آشنا شدم و در بدو ورودم در حدود دوماه حدود ۱۰کیلو از اضافه وزنم کم شد اما مدتی مسیر را رها کردم و وقتی برگشتم روز ازنو و روزی ازنو البته که تجربه هایی کسب کردم ولی قطع استمرار ضررش چندبرابره ..شاید خیلی از دوستان بروند و در نهایت بر می گردند همینجا…ولی اگر مونده بودند نتیجه رقم خورده بود و فقط زمان می سوزه و با کلی آشفتگی برمی گردند !…

       من به خودم میگم شروع من از تکرار این دوره حسابه برای خودم .

      در نظر گرفتم که الآن کمتر از سه ماهه که من متعهدانه در دوره هستم پس خیلی دارم عجله می کنم ولی انصافا اینبار ذهنم داره تکون اساسی می خوره به قول استاد اون سری قبل عوامل بیرونی هم قاطی شده بودند اما الآن در پالایش ذهنم و این فایلها حال دلمو خوب می کنه امید به ادامه دادن و باور قانون چه بخوای چه نخوای لاغر میشی باعث استمرارم در مسیر شده است و اما باور دارم تنها راه لاغری آسان و ماندگار روش آموزش ذهنی است تنهااااااااا راه باور دارم ….

      و عااااشق تناسب فکرم هستم چقدر آرومتر شدم چقدر اقتدارم در صحبت و راه رفتنم بیشتر شده و اعتماد به نفسم در جمع و استخر..خدایا هزاران بار شکرت❤️

      لاغری یعنی همسویی با ذات خود با طبیعت و صلح درونی 

      لاغری یعنی دوست داشتن خود پذیرفتن خود عزت نفس بالاتر و اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی  

      لاغری یعنی آزادی در انتخاب غذا ها و تسلط بر اونها 

      لاغری یعنی آزادی در انتخاب لباس مورد علاقه سایز مورد علاقه و رنگ مورد علاقه 

      لاغری یعنی سلامتی بیشتر جنب و جوش بیشتر و خواب راحتتر  

      لاغری یعنی تفریحات دریایی و هوایی با آزادی کامل 

      لاغری یعنی جلوه زیبایی خدا 

      لاغری یعنی احساس لیاقت و شایستگی در رابطه 

      لاغری یعنی الگو خوب برای فرزندان شدن 

      لاغری یعنی ایمان به نیروی غیب و حقیقت یکتایی 

      لاغری یعنی خلق رویام و ارزشمندی خواسته هام 

      لاغری یعنی تناسب فکر میانه رو شدن ادب آموختن 

      لاغری یعنی هدفمند زندگی کردن 

      لاغری یعنی یادگیری استمرار و تعهد به خود 

      لاغری یعنی شناخت قدرت ذهن و توانمندی ام 

      لاغری یعنی هم فرکانس شدن با دوستان جدید دوستان متناسب 

      لاغری یعنی آموزش تمرکز و توجه 

      لاغری یعنی رضایت خاطر 

      ♾❤️

      خدایا شکرت 

      خدایا عاااشقتم 

      درود بر جاری کننده حقیقت 

      و سخاوتمندی استاد عزیز 

      روح پدرو مادرتون قرین رحمت و عشق الهی باشند 

      دوستان نوری ام هم بال قدرت و عزت باشید 🍃🌸   

      درود درود درود 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/08/29 19:51
      مدت عضویت: 1655 روز
      امتیاز کاربر: 28161 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,424 کلمه

      سلام خدمت  استاد ارجمند و گرامی و دوستان خوب و پر تلاشم .

      تمام سعی من این هست که به نکته ها و آموزشها  ی این دوره عمل کنم و اولین نتبجهاش   برای من احساس خوب و توانمندی و احساس اشتیاق و امید به اینکه من میتونم لاغر بشم بود و در کنار اونها   حرص و ولع من کمتر شده  بود خود من چند روز پیش بود که یه چیبس از بچه ها مونده بود  داخل باکس  و من میدیدم اما نمیخواستم بخورم نه اینکه بخوام ادا در بیارم نه میلم نمیکشید که بخورم چون سیر بودم و من در زمان سیری چشمم بهش میخورد و به راحتی از خوردنش صرف نظر میکردم بدون هیچ فشار ذهنی من به سمتش نرفتم در حالی که اگر  در گذشته بود  کلی نجوا داشتم که بخورش بابا حیفه نگاه  چقده کمه  بخورش و یا اینکه میگفت  پولش رو داری بخور خراب نشه و یا اینکه بخور چون ….خلاصه کلی فشار ذهنی داشتم  تا  بلخره من اون رو میخوردم ولی حالا خیلی راحت نمیخورم و وقتی چند بار این رفتارهام تکرار بشه بلخره نتیجه در جسمم به وجود میاد .

      ولی من نباید در این مسیر  با هر بار کم خوردن و درست رفتار کردن خودم رو سایز و ورن کنم و یا در ایینه و و لباس خودم رو چک کنم چون با این کار دارم به چاقی توجه میکنم که کار بسیار اشتباهی هست در واقع همون عجله داشتن هست که من رو از هدف دور میکنه   .

      من باید بارها به خودم  بگم با تکرار کردن رفتارهای درست در نهایت چه بخوهم چه نخواهم من لاغر میشم البته اگر مانع برای خودم درست نکنم .

      یه مانع مهم که باعث  میشه جلوی روند لاغری ما رو بگیره این هست که  از چاقی  خودمون نفرت داشته باشبم و یا از اون بترسیم چون نتیجه ی اون ترس  و یا نفرت از چاقی چاقی بیشتر هست .

      من خودم بعد از ازدواج چاق شدم ولی نه وحشتناک و اما  بعد از هر بارداری چاقی وحشتناک رو تجربه میکردم که واقعا در هر دوره تلاش کردم که چاقی رو از جسمم بیرون کنم هم بعد از ازدواجم تصمیم به این کار گرفتم و هم بعد از هر دو بارداری و هم بین بارداریهام که وزنم بالا بود من همیشه در حال تلاش برای لاغری بودم  که در تمام دفعات هم موفق بودم و نتیجه ی خوب و عالی میگرفتم اما هیچ وقت برام ماندگار نبود .چون من از اون همه محدودیت خسته میشدم و واقعا یه جاهایی کم میوردم و رهاش میکردم و دوباره سریع من چاق میشدم و همین محدودیت داشتن بیشتر اوقات در زندگیم باعث تنفر از چاقی در من شده بود و این نفرت از چاقی در نهایت تبدیل به ترس از چاقی در من شده بود و اما چرا از چاقی تنفر داشتم خصوصا در آخرین باری که چاق شدم و دقیقا بعد از زایمان دومم بود چرا اینقدر از چاقی ترس و تنفر داشتم  ؟؟؟.چون میدیم هیچ لباس خونگی از قبل از بارداری به تنم نمیره هیچ مانتویی رو از قبل از بارداریم  نمیتونم به تنم کنم هیچ کفشی به پای من نمیره نمیتونم  به راحتیی نشست و برخاست کنم و فعالیت کنم نمیتونم به راحتی خرید کنم نمیتونم هر مدل لباسی رو که دوست دارم بپوشم چون کلی حرف و حدیث میشنیدم چون زانو درد پیدا کرده بودم چون هیچ دستبند و النگو  انگشتری که از قبل داشتم به دست من نمیرفتن  چون  چاقی   شادابی و جوانی رو از چهره ی من گرفته بود چون اعتماد به نفس برای حضور در هیچ جمعی رو نداشتم  چون نمیتونستم لباس تنگ و چسبان بپوشم  چون با دیدن خودم در ایینه حالم بد میشد و هر روز اعصابم خرابتر میشد و …. تمام اینها باعث شده بود من  نفرت از چاقی  پیدا کنم در واقع چاقی داشت وجود من رو تخریب میکرد شخصیت من و   روحیه ی  من رو نابود میکرد در حالی که خیلی اوضاع جسمی من بد نبود میتونستم خودم  با اون وزن بالای ۱۰۰ کیلو در اواخر بارداری  کارهام رو بکنم و بعد از زایمان  حدودای ۹۰ کیلو بودم و به هر طریقی بود پا میشدم و کارهام رو انجام میدادم اما از دیدن خودم در ایینه وحشت  میکردم و تنفر می داشتم و حال روحیم واقعا بد شده بود طوری که گفتم باید پسر شیر خوارمه ی سه ماه ام  رو بزارم پیش همسرم و حد ااقل با نیم ساعت پیاده روی کاری برای خودم بکنم چون به هیچ وجه نمیتونستم اون همه چاقی رو بپذیریم و انصافا چون عاشق لاغری بودم به هر طریقی که  شده بود با جود هر خستگی و هر کاری بود به پیاده روی میرفتم چون از چاقی متنفر بودم و اما اینقدر تنفرم بیشتر شد که با وجود اینکه  هنوز شیر میدادم و پسرم چهار ماهش بود  پیش کارشناس رفتم و درخواست رژیم کردم و با چنان تعهدی من شروع به اجرای رژیم و ورزش کردم که نگو در حالی که هنوز چهار ماه بیشتر از زایمانم نگذشته بود و اما این رو هم بگم تنفر من از جسمم و اندامم بعد از زایمان باعث شده بود من بعد از زایمان بلافاصله از فردا شب شکم بند طبی بخرم و شبانه روز به خودم ببندم که شاید کمتر  شکمم رو ببینم و اعصابم کمتر خراب بشه و جالبه یادم میاد تا حتی پسرم یک سال و نیم میکرد من هنوز با شکم بند به بیرون از خونه میرفتم و در باشگاه و همه جا  اون رو به خودم میبیستم و چند باری که اطرافیان اون رو به شکمم  میدیدن تعجب میکردن که فلانی تو اذیت نیستی همیشه این به تو بسته اس ولی من چون از شکمم و چاقیم بدم میومد میگفتم نه و تحملش میکردم در حالی که به خاطر محکم بستن اون کلی پوستم دونه های قرمز میزد و یا جای چسبهاش کلی پوست تنم رو زخمی و داغون میکرد اما درش نمیوردم یادم میاد بعد از زایمانم چون هیچ شلوار و مانتو و لباس خونگی و بیرونی اندازم نمیشد به اجبار رفتم کلی دامن شلواری گشاد و لباس گشاد که اصلا دوسشون نداشتم برای خونه خریدم  و اما برای مانتو یک روز من کامل با خواهرم و همسرم و اون خواهرم که بیاد پسرم رو داخل ماشین برام نگه داری کنه تا من برم اجناس رو ببینم رفتم برای خرید مانتو  چقدر ناراحت کننده بود هر حا میرفتم اون مدلهای دلخواه سایزم نمیشدن و هر جا میرفتم یه سری مانتوهای زشت به من میدادن که میگفتن انتخاب کن و من یادم تا اخرای شب همه رو با خودم میگردوندم تا مانتوبیی گیرم بیاد و اخر سر هم یه جیزی که اصلا سلیقه ی من نبود خریدم و ناراحت خونه اومدم و بازم تنفرم از چاقی بیشتر شد یه روز هم برای خرید شلوار با همسرم جایی رفتم که فقط شلوار کشی ساده ی مشکی رو انتخاب کردم   که فروشنده بهم گفت خانم شایداز این مدل  ۵ایکس لارج اندازه ی شما  بشه و من اونجا چشمام گرد شد که چی ۵ ایکس لارج  تازه کشی هم بود  و بسیار ناراحت شدم و یا اینکه یادم میاد  زمانی که تصمیم به پیاده روی گرفتم برای کمتر شدن چاقی در خودم کفشهای ورزشی خودم رو که قبل از بارداری بارها برای ورزش در باشگاه پوشیده بودم در اوردم که بپوشم دیدم اصلا پای من داخل اوتها جا نمیشه و بسته نمیشن و بسیار بسیار ناراحت شدم و تمام اینها باعث تتفر من از چاقی شده بودن باعث وحشت من از چاقی شده بودن که روی اعصاب من  و روحیه من فشار  میاورد که باعث شده بود به شدت از چاقی متتفر بشم و بترسم و  اما فرق من با بقیه این بود که میگفتم من میتونم دوباره لاعر بشم چون بارها  این روند رو تجربه کرده بودم  که وقتی چاق شدم  با رژیم و رزش دوباره خودم رو لاغر کردم حتی برای زایمان اولم که بازم به این صورت بودم حالا یکم کمتر ولی بازم تا ۹۵ کیلو چاق شده بودم اما با رژیم و ورزش خودم رو به راحتی متناسب کردم  برای همین چا قی رو برای بار دیگه نپذیرفتم و از همون اوایل رفتم پیش کارشناس تعدیه و چنان تعهدی داستم که نگو و من عالی وزن کم کردم تا وزن ۵۹ کیلو هم اومدم و بسیار خوشحال بودم و به خاطر این کاهش وزنم در زمان کم  در باشگاه بسیار تشویق شدم  اما ترس از چاقی و تتفر از چاقی همچنان با من بودو  من همچنان با رژیم و ورزشهای مکرر خودم رو لاغر میکردم و نمیزاشتم چاق بشم  تا اینکه از یه جایی احساس ناتوانی کردم و گفتم دیگه نمیتونم لاغر بشم و اون کی بود زمانی بود  که یک سال   از بودن در وزن ایده الم گدشته بود و من با انجام  ازمایشی متوجه شدم مشکلاتی مثل تیرویید کم کار و  مشکل هورمونی دارم و اونجا بود که به خاطر حرفهای پزشکان اطرافم  که دو تا متخصص بودن  و  به خاطر حرفهای  کارشناس تغدیه ام که دقیقا اونم همون حرف رو میزد و همزمان بهم میگفتن تو چاق خواهی شد به خاطر خوردن این دارو و این بیماری دیگه احساس ناتوانی کردم دیگه احساس کردم نمیتونم لاغر  بشم وهر کاری میکردم هر ماه از ماه قبل چاقتر میشدم در حالی که رژیمم رو سخت تر و ورزشم رو سنگین تر کرده بودم  اما واقعا  تلاشم با نتیجم همخوانی نداشت و من هر روز زجر میکشیدم و ناراحت میشدم  که چه کاری باید بکنم اخه چرا اینجوری شد تا با این راه آشنا شدم و انصافا در اون دوران که پزشکان با هم میگفتن تو چاق خواهی شد من فکر میکردم نمیتونم دیگه متناسب بشم و مانع متناسب شدن من شده بودن چون باور کرده بودم نمیتونم لاغر بشم هر کاری میکردم در نهایت  لاغر نمیشدم ولی اون موقع که صد کیلو بودم و باور کرده بودم میتونم متناسب بشم انصافا راحت لاغر شدم حالا نه راحت راحت ولی به اندازه تلاشم نتیجه میگرفتم .

      پس باید بپذیرم من میتونم با این  راه لاغر بشم اونم خیلی راحت و ساده و اسان و طبیعی من میتونم لاغر بشم و من به زودی در جسم متناسب خودم قرار خواهم گرفت و من بعد از مدتها در سایت بودن یاد گرفتم از چاقی متنفر نباشم و از اون به عنوان یک مهمان ناخوانده در  جسمم یاد کنم که به زودی این شکل نامتناسب و غیر طبیعی و  یا این مهمان ناخوانده از جسم من بیرون میره و من بارها باید بگم خودم این چاقی رو در جسمم به وجود اوردم و خودم مقصر صد در صد این چاقی خودم هستم و حالا هم میخوام  خودم  به تنهایی با قدرت ذهنم از دستش بدم .

      من  عاشق مثال  حلبهای روغنم ولی اصلا نمیدونم که الان  دقیق چند تا دیگه رو با خودم حمل میکنم و اما حدسی میگم من ۳ تا حلب روغن با خودم حمل میکزدم که الان شاید یکی هنوز  با من باشه .

      روند کاهش،وزن من مثل روند  اضافه وزن  من در گذشته  یه روند بسیار آرام هست  یعنی من نباید عجله کنم و گول  این تبلیعات رو بخورم این لاغری با قدرت ذهن به خیلی پارامترها بستگی داره پس زمان تعیین نکنید .

      تنفر از چاقی باعث میشه ما احساس ناتوانی کنیم و انگیزه ای برای متناسب شدن نداشته باشم و از  وقتی که دارم روی خودم کار میکنم تمام سعی من این بوده که این تنفر رو تبدیل  به عشق کنم و تا حدی که موفق بودم نتیجه گرفتم  من به چاقی خودم در ایینه توجه نمیکنم به دنبال راه های برطرف کردن چاقی نیستم در حرفهام با دیگران در مورد چاقی  خودم حرف نمیزنم و خودم رو سرزنش نمیکنم و برعکس بارها در مورد لاغری خودت حرف بزن که وقتی لاعر بشی چه مزایا یی برای تو  خواهد داشت و بگو من وقتی لاعر بشم چه جسمی خواهم داشت درسته در این شرایط الانم در مورد چاقی حرف زدن اسونه ولی من باید به چیزی که نیست توجه کنم و تمام هنر ما انسانها همین هست که به چیزی که نیست ایمان داشته بلشه .

      من در زمان تناسبم به راحتی خرید میکنم 

      من در زمان تناسبم به راحتی  بدون ترس و محدودیت غدا میخورم 

      من در زمان تناسبم به راحتی فعالیت میکنم 

      من در زمان تناسبم به بهترین حال روحی خودم میرسم 

      من دررزمان تناسبم خیلی خوش تیپ تر میشم .

      من در زمان تناسبم رفتار غدایی خیلی ارام و درست تری دارم 

      من در زمان تناسبم در تمام لباسها احساس رهایی و آزادی میکنم .

      من در زمان تناسبم از دیدن خودم در ایینه بسیار خوشحال تر میشم .

      من در زمان تناسبم هر فعالیتی رو به راحتی انجام میدم 

      من در زمان تناسبم لباسهای قالب تن رو به راحتی میپوشم .

      من در زمان تناسبم با اعتماد به نفس در هر مکانی با هر پوششی حاضر میشم .

      من در زمان تناسبم به سلامتی کامل جسمی میرسم 

      من در زمان تناسبم خود باوری و احساس توانمندی بیشتری میکنم 

      من در زمان تناسبم میتونم فرد تاثیر گذار تری باشم هم بر روی خانوادم هم اطرافیانم .

      من در زمان تناسبم میتونم به گسترش رسالت استاد کمک کنم .

      من در زمان تناسبم با این روش به آزادی کامل میرسم .

      من در زمان تناسبم خیلی شادابتر و حوانتر و زبباتر میشم .

      من در زمان تناسبم خدای درونم رو بیشتر پیدا میکنم 

      من در زمان تناسبم ایمانم و توکلم بیشتر میشه .

      من در زمان تناسبم امیر عداهای اطرافم میشم و  دیگه برده ی اونها نیستم و به خوبی اونها رو مدیریت میکنم 

      من در زمان تناسبم به راحتی میگم میل ندارم و نمیخورم 

      من در زمان تناسبم به جسمم بیشتر اهمییت میدم و هر چیزی رو وارد بدنم نمیکنم  .

      من در زمان تناسبم برای جسمم احترام بیشتری قایلم و به خوبی از اون نگهداری و محافظت  میکنم و به هر بهانه ای غدا وارد اون   نمیکنم .

      من در زمان تناسبم  میتونم حتی  لباسهای روی مانکن رو بردارم و بخرم 

       من در زمان تناسبم میتونم حتی طلا و جواهرت زیبا رو به راحتی انتخاب کنم و اویزون کنم 

      من در زمان تناسبم به راحتی کفشهای دلخواهم رو انتخاب میخرم و به پا میکنم 

      من در زمان تناسبم با به اندازه غدا خوردن همیشه بعد از غذا سبک و سرحا ل هستم 

      من در زمان تناسبم ارتباط عالی تر با همه خواهم داشت 

      من به لاغری دلخواهم ایمان دارم که به اون میرسم  با توجه کردن به لاغری اون رو در بدنم گسترش میدم و من به لاغری عشق میدم تا کل وجودم رو بگیره من عاشق لاغری و مزایای اون هستم و میدونم من  به همه چیز میرسم همانطور که تونستم از این روش من کلی وزن کنم با استمرار داشتن  دوباره وزن کم خواهم کرد و ساکن سرزمین لاعرها خواهم شد من  اطمینان دارم هر روز از روز قبل دارم متناسب تر میشم .من بارها میگم با لاغری  خودم روی افراد اطرافم هم تاثیر خواهم گذاشت همینطور که تا الان روی خانوادم تاثیر داشتم و همه ی اونها متناسب تر شدن   ولی با تناسب بیشترم بازم فرد تاثیر گدارتری خواهم شد .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/04/27 16:39
      مدت عضویت: 1655 روز
      امتیاز کاربر: 28161 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,209 کلمه

      به نام خداوند مهربان 

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم 

      فایل صوتی امروز :

      هر کس به فایلها عمل کنه نتایج عالی  براش به وجود میاد و اما این نتایج ایتدا از تغییر فرمولهای ذهنی به وجود میاد اول هم احساس آرامش در ما ،به وجود میاد و بعد  احساس شادی  در ما به وجود میاد که قرار لاغر بشیم و بعد ترس از خوردن نداریم و بعد مغز ما فرمانهای متفاوتی میده .

      مثلا طرف یه هفته هست شیرینی دلخواه رو در یخچال داره ولی میل به خوردن نداره در واقع افرادی که روی خودشون دارن کار میکنن و  به راحتی از خوردن صرف نظر میکنن و هیچ ادا در آوردنی در کار نیست پس اول تغییر در احساس هست و بعد در رفتار هست و بعد در جسم تغییر به وجود میاد پس عجله نکنید و مرتب خودتون رو وزن و سایز نکنید چون ما داریم موانع ذهنی رو بر می داریم و بک مانع این بود که بپذیریم لاغر شدن آسانترین کار دنیا هست و جایگزین  فرمول غلط لاعر شدن خیلی هست بکنیم 

      لاغری با ذهن کار ساده ای هست و اما یک مانع دیگه هست که ما باید از اون اطلاع داشته باشیم و اگر بر طرفش  کنیم هم روند چاقتر شدن متوقف میشه و هم در مسیر تناسب قرار میگیریم .

      یکی دیگه از موانع لاعری که در ذهن همه ی افراد چاق هست نفرت از چاقی هست و این نفرت به  شکل ترس از چاقی هم خودش رو نشون میده و اما نتیجه ی این نفرت چاقی بیشتر هست نتیجه ی ترس از چاقی چاقی بیشتر هست .

      از هر وقت چاقی شما شروع شده مثلا بعد از ازدواج چاق شدی و متوجه چاقی شدی و کلی محدودیت پیدا کردی این به مرور تبدیل به نفرت و ترس از چاقی میشه یعنی خیلی کارها رو باید انجام بدی که به خاطر چاقی انجام نمیدی خیلی حرفها میشنویی که دوستشون نداری اما به خاطر چاقی اونها رو میشنویی خیلی …. همه ی اینها باعث نفرت میشه و چون این نفرت استمرار پیدا میکنه چون هر بار خواستی لاعر بشی و نتو نستی نفرتت  از اون بیشتر شده و یا هر بار رفتی لباس بخری و لباس دلخواهت رو نخریدی نفرتت از چاقی بیشتر شده و در مراسمات احساس خوبی نداشتی و باعث نفرتت از چاقی شده .

      اضافه وزن خیلی با جسم شما مشکل خاصی نداشت ولی فشار اضافه وزن ده ها برابر به ذهن و روح شما فشار میاره و تصمیم گیری و شخصیت و اعتماد به نفس ما رو داغون میکنه و وجود ما رو داغون میگنه دررحالی که جسم ما میتونه کارهاش رو خودش انجام بده پس همیشه اضافه وزن باعث فشار روحی به ما شده .

      من همیشه در خرید لباس اذیت شدم و هیچ وفت در دوران چاقی  اونها سلیقه ی من نبود و همین اقدام به خرید  کردن هر بار فشار  بیشتری به من میورد و من از چاقی نفرت بیشتر میکردم و من چقدر در تفریح و گردشها همیشه استرس و نگرانی داشتم چون نمیتونستم خیلی فعالیتها رو انجام بدم مثل کوهنوردی و دویدن و شنا کردن و … و اینها همه فشار هست که به ما وار میشه و همین فشار باعث میشه به شدت از چاقی نفرت کنیم و یا  ترس داشته باشیم  .

      من چون بارها اقدام کردم و نشد  که برای همیشه لاغر بشم  بنابراین من داشتم چاقی رو میپذیرفتم و احساس ناتوانی میکردم و احساس میکردم نمیتونم لاغر بشم و این هم یک مانع بسیار بزرگ هست .

      نفرت از چاقی باعث میشه ما مغلوب اضافه وزن بشیم و اگر باور کنیم نمیتونبم لاعر بشیم هر کاری بکنیم لاغر نمیشیم و اگر باور کنیم میتونیم لاغر بشیم لاغر میشیم .

      فکر کن ببین چقدر از چاقی خودت  نفرت داری و جاهایی که به خاطر اضافه وزنت مسخره شدی و  … رو به یاد بیار و این نفرت باعث غالب  شدن چاقی بر ما میشه ما باید از چاقی متنفر نباشیم و  به خودمون بگیم این چاقی مثل مهمان ناخوانده هست که به زودی از جسم من بیرون میره و دیگه چاقی اسمش رو نزار که بگی چاقی مال من هست و در واقع خودتون رو از زیر سلطه ی چاقی خارج کنید و بگید خودمون به اشتباه به وجودش آوردیم و حالا داریم از دستش میدیم .

      همانطور که به وجودش آوردیم حالا هم میتونیم از دستش بدیم روند اصافه وزن خیلی آرام بوده طوری که جسم ما هیچ مشکلی با پذیرفتن اون نداشته و اگر یک دفعه به وجود بیاد ما مشکل پیدا میکنیم مثل خانمهای باردار که بعد از اون در حالت شک قرار میگیرین به خاطر اضافه وزن .

      و اما ما باید چاقی رو مثل حلبهای روغن ۴ کیلویی در نظر بگیریم که داریم با خودمون تعدای رو حمل میکنیم  مثلا من سه تا رو با خودم داشتم حمل میکردم و اما با بودن در سایت و کار کردن روی خودم تونستم  دوتا رو  تقریبا زمین  بزارم و یکی دیگه رو فکر کنم دارم شایدم بیشتر نمیدونم .پس بپدیرید روند اضافه وزن یک روند آرام   هست .

       خیلی از سودجیان وعده های لاغری رو در زمان مشخصی میدن که مطمعن باش دروغ میگن  و نمیشه مشخص کرد در چه زمانی چه مقدار کم میکنی چون به خیلی ازپارامترهای  درونی  بستگی داره نوع فکر و باور شما و ….و هرکس برای لاغری زمان تغیین کرد بدون اون روش درست نیست و شما رو فقط گول میزنن پس  عجله نکنید برای لاعر شدن چون بعدش کلی مشکل برای شما پیش میاد  مثل ریزش موو شل شدن پوست و ….و شما رو ناراحت میکنه و اما در این روش به بدن فرصت داده میشه که خودش رو هماهنگ کنه و هیچ مشکل خاصی به وجود نمیاد و نداشتیم و لاغری  با قدرت ذهن کاملا صحیح هست و اگر به دنبال لاغر شدن سریع هستید به دنبال این روش نباشید .

      تنفر از چلقی باعث میشه ما ناتوان بشیم در مقابل چاقی که ما نمیتونیم لاعر بشیم و اما ما باید اون تنفر  رو به  انگیزه و اشتیاق تبدیل کنیم و این تنفر از طریق خودمون و اطرافیان و با محدودیت و حرفها و کارهای خودمون و بقیه در ما به وجود اومده اما از امروز به بعد دیگه در مورد چاقی حرف نزنید و خودتون زرو سرزنش نکنید و در مورد لاعری تحقیق نکن و یا در اینه از خودت متنفر نباش و …تا تنفر از چاقی در ما کمرنگ بشه 

      و از همه مهتر به مزایای لاعر شدن فکر کنید و بگید اگر من لاعرر بشم چه تغییری در من به وجود میاد و  یا چه بیماری از من رفع میشه و چه لذتهایی رو میتونم ببرم پس به جای مشکلات چاقی  به مزایای لاغری فکر کنید درسته سخته که به لاغری که نیست توجه کنیم و اما هنر ما همین هست که به ذهن یاد بدیم به چیزی که نیست توجه کنیم به جای نفرت و تنفر از چاقی .

      ما باید  سعی کنیم به لاغری توجه کنیم با نشاط و شادی و ارتقا رابطه با همسرت و .. فکر کن و ببین چه تغییراتی در شما به وجود میاد و تصویر سازی ذهنی کنید و به چیزی که نیست توجه کنید در قران خداوند هم گفته مومن کسی هست که به غیب ایمان داره یعنی به خدایی که نمیبینه  ایمان داره و اگر من به اون لاغری که وحود نداره اطمینان کنم که به  وجود میاد حتما اتفاق میفته  .

      پس اول از محدودیتهای چاقی بنویس که باعث نفرتت از چاقی شده و حالا به مزایای تناسب اندام فکر کنید مثلا متناسب شدن چه تاثیری در روابط و اعتماد به نفس،و سلامتی و کسب  و کار شما داره و به همین راحتی ما  سمت مقابل چاقی که نفرت هست عشق رو یاد میگیریم و به خودمون و لاغری عشق میدیم تا تفاوت نفرت و عشق رو پیدا کنیم .

      مزایای متناسب شدن رو بنویس و نگاهت رو از نفرت بردار و با عشق به خودت نگاه کن تا با عشق به هر انجه که نیست  و دوست داری برسی برای استاد و خیلیها شد پس برای من هم میشود و به رویای لاعری خودم دست پیدا میکنم و وارد سرزمین لاغرها میشم که همش خود باوری و ایمان و سلامتی و ثروت و .. هست و من به راحتی به هر موفقیت دیگه میرسم .

      چون الان در ذهن من لاغری کار سختی هست و اگر به اون برسم یگه بقیه هدفها برامون هیچ میشن و آسون میشن و ما به راحتی به همه چیز میرسیم و چرخ ما میچرخه .

      من با متناسب شدن خودم باعث میشم خیلیها ی دیگه هم آرزوی متناسب شدن در اونها شعله ور بشه و  اقدام به متناسب شدن بکنن

      اما برداشت من :

      تنفر از جاقی در من به شکل ترس از چاقی خیلی خودش رو نشون میداد و من همیشه در نگرانی و ترس بودم که نکنه چاقتر بشم و میشدم و خیلی جالب بود ورزش من بر مبنای همین ترس از چاقتر شدن بود و یا خوردن من بر مبنای ترس از چاقتر شدن و طوری حساب و کتاب میکردم و میخوردم که چاقتر نشم و همیشه در بدترین حالت خستگی و بیماری و درد کمر و زانو ورزش میکردم که مبادا چاقتر بشم و نتیجه هم برای من چاقی بیشتر بود و بسیار ناراحت میشدم  و این اواخر میگفتم انگارخلقت منم اینطور هست و انگار باید بپذیرم  که چاق باشم و دیگه کاری از دستم بر نمیاد چون ته ورزش،و رژیم رو دارم ولی هرگز به اون لاغری نمیرسم و راضی بودم که حد اقل در همون وزنی که هستم ثابت باشم و دیگه زیادتر نشم که حتی این آرزو هم برای من در راون شرایط محال بود و من هر ماه شاهد افزایش وزن بودم و من از چاقی تتفر شدید داشتم مخصوصا در بار آخر بعد از بارداری دومم که بسیار چاق شدم و تا بالای صد کیلو هم رفتم واقعا زشت و بد اندام شده بودم و بعد از زایمانم دوست داشتم به هر طریقی شده من زودتر لاغر بشم تا اینکه تصمیم گرفتم جهار ماه بعد از زایمانم پیش کارشناس تغدیه ای که خیلی تعریف میدادن برم و با رژیم های اون  خودم رو لاغر کنم و انصافا تونستم و خودم رو به ۵۹ کیلو رساندم و اما چه فایده که ماندگار نبود و من به خاطر باورهای غلط و اون ترمزها  خیلی سریع از دستش دادم و اما قول میدم که دوباره بر میگردم به اون وزن چون چاقی  در ذهن من  یعنی بیماری یعنی محدودیت یعنی بد لباس بودن یعنی لباس تیره پوشیدن  یعنی اعتماد به نفس نداشتن یعنی روابط خوبی نداشتن یعنی خود باوری نداشتن یعنی خودت رو دوست نداشتن یعنی افسرده بودن یعنی غداهای بدمزه خوردن یعنی محدودیت در خریدن و خوردن و پوشیدن و فعالیت کردن و …..یعنی بی ایمانی و بی توکلی به خدا یعنی مغلوب شیطان شدن یعنی همیشه در لباسها تحت فشار بودن و ادیت بودن یعنی قیافه ای مسن تر و نا زیبا  داشتن یعنی همیشه در سنگینی و حال بد بودن یعنی اسیر غداها بودن یعنی  رفتارهای زشت عدا خوردن داشتن یعنی حرص وولع  داشتن یعنی درد شکم داشتن یعنی به روز نبودن یعنی غیر طبیعی بودن یعنی اعتیاد داشتن به خوردن یعنی خودم رو حقیر کردن در مقابل مواد غدایی یعنی ادم قابل اعتماد نبودن یعنی به خودم احتران نزاشتن یعنی… .

      اما مزایای لاعر شدن :

      من با رسیدن به وزن دلخواهم که ۵۹ کیلو هست و سایز۳۸ هست من  در آزادی کامل زندگی خواهم کرد در خوردنم آزادم در پوشیدنم آزادم در فعالیت کردنم آزادم در زمانم آزادم در خرید کردنم آزادم در تمام لباسها احساس آزادی خواهم داشت و رها و سبک هستم و همه جا به راحتی جا میشم و چهره ای زیباتر خواهم داشت و جوانتر  خواهم بود و بسیار به روز تر و شیک پوش تر میشم و در بهترین حالت روحی خواهم بود و در بهترین حالت جسمی و سلامتی خواهم بود و اعتماد به نفس بسیار زیبادی پیدا خواهم کرد و روابطم عالیتر میشه و به راحتی خودم  رو باور میکنم و با شجاعت و ایمان بیشتری برای رسیدن به بقیه خواسته هام گام برمیدارم و حتی میتونم الگو و  بسیار آدم تاثیر گدار ی باشم برای لاعر شدن که من هر چیزی که میخوام میخورم امامتناسب هم هستم و میتونم دستی از دستان خداوند بشم و این روش رو به خیلها معرفی کنم و درگسترش  رسالت استاد نقشی داشته باشم و  به ایشون کمک ناچیزی کنم و من اگر متناسب بشم بسیار ارزش این لاعری رو میدونم  حتی از کسایی که فابریک لاعرن من بیشتر ارزش این تناسب  رو میدونم و هر روز به خاطر اون سپاسگزارتر میشم و تجربه ی یک زندگی شاد و سالم و متناسب رو  خواهم داشت و بسیار رفتارهای غذایی  با ارزش،و زیبایی  خواهم داشت  مثلا حرص، ولع ندارم تند عدا نمیخورم به خاطرهر  خوردنی  خودم و بقیه رو ادیت نمیکنم و به هیچ کس در خوردن اصرار نمیکنم و زور نمیگم و از جسمم مراقبت بیشتری میکنم و به زور عدا وارد اون نمیکنم و از این امانت  الهی به خوبی مراقبت میکنم و اون رو تبدیل به گاراژ بیماریها نمیکنم و با هیچ بهانه ای غدا رو میل نمیکنم فقط از روی نیاز بدنم میخورم و هر وقت سیرم به راحتی میگم میل ندارم و بسیار آهسته و زیبا  عدا میخورم و قدرت انتخاب  دارم و هر چیزی رو که خواستم به یه مقدار دلخواه جدا میکنم و میخورم و هیچ عدایی من رو وادار به خوردن نمیکنه  حتی سایز پام کوچیکتر میشه و کفشهای شیکتری رو من میتونم بخرم و حتی لباسهای سایز مانکن رو اگر خوشم بیاد به راحتی  انتخاب میکنم و  در کوتاه ترین زمان میخرم و …

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/03/16 14:53
      مدت عضویت: 1621 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,279 کلمه

      گام ۸۷ ،، توقف نفرت از چاقی ،،، سلام دوستان و استاد عطارروشن ،،، چاقی و چاق بودن ،عوارض هایی داره که فقط چاق ها درک میکنن ، حس های بدی که در چاقی تجربه میشه ،بی اعتمادبنفسی ها، زشت شدن ها وووو  باعث حس تنفر از چاقی بوجود میاد، وقتی از چربی های اضافه بدن خودمون متنفر شدیم در اصل داشتیم بذرهای تنفر از خودمونو میریختیم ، مدام توی آینه به خودمون نگاه کردیم ،ایراد گرفتیم،تحقیر،سرزنش ،قضاوت و مقایسه کردیم ،حالمون با دیدن خودمون بد بود ،همین حالا هم که یه موقع هایی نااگاهانه به خودم تو آینه قدی نگاه میکنم و طبق معمول گذشته ذهن میخواد  شروع کنه از ایراد گرفتن از جسمم ،سریع به خودم میگم  * که اگر نمیتونی فریده رو زیبا ببینی چونکه چشمان نابینایی داری ،پس نگاه نکن تا زمانیکه فقط در من زیبایی ببینی *   یعنی ذهن عادت کرده مدام همه چیزو ببره زیر سئوال و باید آگاهانه از خود جدیدمون مراقبت کنیم ،،،  واقعا پذیرفتن چاقی کار سختیه ، که با بودن در دوره برای ما هم تونستیم بپذیریم خودمون و وجودمونو  ،، در واقع نفرت از چاقی ،یعنی کانون توجه ما مدام بروی چاقی و ترس هاشه ،در اصل ما با حس نفرت ،در حال فرستادن کارت دعوت ،چاقی بیشتر به زندگیمون بودیم و اطلاع نداشتیم ، فرقی نمیکنه کانون توجه ما از چه طریقی باشه ، با نفرت داشتن ، ما در حال فرستادن انرژی بسمت همون چاقی هستیم ، با صحبت کردن در موردش ،یعنی توجه بر چاقیه ، با فکر کردن بهش ،با ترسیدن ها ،با فکر کردن به غذاهای ممنوعه ،با فکر کردن به رژیم های غذایی ،با فکر کردن به ورزش هاییکه دلیلش ترسیدن از چاقی باشه ، با پرو کردن لباس ها ، با چک کردن مدام خودمون تو آینه و با وزن کردن با ترازو ، همه این کارها ،یعنی من چاقی بیشترو میخوام ،بفرستید برام ،،و اولین قدم برای تغییر ،توقف همین هاست ،،،، وقتی در مسیر لاغری با ذهن قرار میگیریم و ذهنیت های جدید ساخته میشه ، اولین فرمان به ما ،حس آرامش و امیدواری ، اینکه دیگه تمام شد تمام اون رنج ها ،رژیم ها،حال های بد ،ناراحتی ها ،یه حس و انرژی قوی قدرتمند در درون بیدار میشه که میگه برو همینه ،راهت درسته ،  اون انرژی الهی ،در تمام مسیر همراهته  کمکت میکنه که پر اشتیاق ادامه بدی ، چونکه راه درست همینه ، راه درست ،یعنی من یک ذهن جادویی دارم که رابط بین من و جهانه ،که نادرست برنامه ریزی شده بود ،حالا میخوام برنامه های مورد دلخواهمو در ذهنم دانلود کنم و برم به مسیر سلامتی،تناسب،حال خوب،برکت ،شادی و ثروت ،،این کاری که ما در حال انجامش هستیم ،ساختن همین مسیرهاست ،،، فرمان های مغز من در این دوره ها ،انقدر نرم و زیر پوستی ،تغییر کرد که ،واقعا نمیدونم چی شد ،من چیزی متوجه نشدم ،من فقط به فرمانها گوش کردم و انجام دادم ، ترس هام کمتر شدن ،افکارم تغییر کرد،غر نمیزدم ،مسئولیت خودمو پذیرفتم ، استرس هام کمتر شدن ،  وقتیکه استرس ها کم شد  ،خودبخود  وجودم آرامتر شد ، تلاطم درونم به آرامش بیشتری رسید ، اون آرامش نوع نگاه منو ملایم تر کرد به همه چیز ، وقتی خودمو جدا از آدم های دیگه ندیدم و متوجه شدم خداوند هیچ فرقی نگذاشته بین ،من و بقیه ،مهربانتر شدم ، حس ارزشمندی بیشتری دارم ، حس لیاقت بیشتری دارم ،دیگه خانواده و خداوندو مقصر چاقیم نمیدونم و دست برداشتم از عوامل بیرونی ،یجورایی سرم تو لاک خودمه و دارم مسیرمو میرم و لذت میبرم ، هر چقدر بیشتر میگذره و من تکاملم رو طی میکنم ،آرامش درونم بیشتر میشه و از مسیرم لذت میبرم و دیگه دوست ندارم چیزیو به کسی ثابت کنم ،،، یکی از ترس های بزرگ من از خوردن بود ،خوردن برنج،نون،چربی و مهم تر از همه شیرینی جات ،که خدارو شکر در این دوره ها ،همشون تا حد زیادی رفع شدن ، دیگه شیرینی بخرم نمیترسم از خوردن شیرینی ، قبلا حتی از خرید شیرینی هم میترسیدم مخصوصا شیرینی خامه ای که هیچ وقت خامه هاشو نمیخوردم ،   دوره پیشرفته خیلی بمن کمک کرد که  ، بیشتر ترس از خوردن در من ریخته بشه ، الان که شیرینی ببینم و بخرم ، دیگه مثل قبل آلارم ترس بهم   داده نمیشه ،اگر هم نجوای ضعیفی بشنوم میتونم رفعش کنم با احساس خوب ، پس قضیه شیرینی هم در من حل شده ،نوع نگاهم به خوراکی تغییر کرده ،اینو از کجا میفهمم ؟ از حسی که دارم ،قبلا حس ترس و چاقتر شدن داشتم الان حس قدرت و انتخاب و لذت ،که منهم ،آدم هستم با تمام خصایص انسانی ،با تمام علایق خوراکی ،که منم حق خوردن خوراکی های  مورد علاقه مو دارم ،که بدن من هیچ فرقی با دیگران نداره و ووو و همه اینها با ساخته شدن ذهنیت های جدیدم در من شکل گرفت که الان پیام های امیدبخش به من ساطع میکنه ، وقتی حس انتخاب داری ،دیگه ولعی نداری ، هر چیزیو که برای ما ممنوع کردن ،ما بیشتر ترغیب شدیم که تجربه ش کنیم و وقتی محدودیت نباشه ،لذت و قدرت جاشو میگیره ،،دیگه روی سوزن نیستی ،که آیا بخورم ،خدای من ،نخورم ؟  من چقدر بدبختم که نمیتونم شیرینی مورد دلخواهمو بخورم ،، دیگه دلت بخواد بخوری میخوری و لذتشو میبری 😊 البته اینها همگی آموزش میخواد ،با خواهرم صحبت میکردم ،میگفت پس از این به بعد ،همه چیز بخورم ؟ گفتم ،از خوردن میترسی ؟ گفت آره ،گفتم ،پس تا محتویات ذهنیت ،تغییر نکرده ،نباید کارهایو انجام بدی که متناسب ها انجام میدن ،اول باورشو بساز ،باوره خودش میبرتت تو مسیر ،،، یکی از مهمترین چالش های خود من ،خرید لباس بوده ، اتاق پرو برای من جای وحشتناکی بود که همیشه ازش فرار میکردم، البته هنوز هم تا حدودی از خودم راضی نیستم وقتی تو اتاق پرو هستم و اون تصویرهای قدیمی در من اجرا میشه ، چند روز پیش که رفته بودم مانتوی  ورزشی طور بخرم ، اونجا یه بلوز مشکی خوشگلی دیدم که بالاش توری بود خوشم اومد ،سایز لارژ بهم داد ،پوشیدم انگار تو تنم یکمی آزاد بود ،به فروشنده گفتن مدیوم بیار ،مدیوم پوشیدم ،یکمی بهم کیپ بود ،ولی خریدمش ،گفتم تو که بزودی سایزت مدیوم میشه 🥰 حسم از خریدنش خوب بود ،  من سالها با لباس خریدن و پوشیدن ،کلنجار میرفتم ،هیچ لباسی تو تنم قشنگ نبود ،خب واقعا هم سایز ۴۶ به بالا ،قشنگه ؟ 🥴 قشنگ نبود دیگه ،دلم سایز ۳۸ میخواست و میخواد ، و هر زمان که میرفتم اتاق پرو ،با فحش و بدو بیراه به خودم میومدم بیرون و هیچ خریدی هم نمیکردم 😶 و تا روزها حالم بد بود بخاطر تجربه نخریدن لباس ،خب همونها در من نفرت از چاقی و خودمو بیشترو بیشتر میکرد ،در واقع لیزرهای توجهم زوم شده بودن روی چاقی بیشتر و تعجب میکردم که چرا من مدام چاقتر میشم ؟ الان میفهمم چرا اون اتفاق رخ میداد ،،، یادمه ۲ سال پیش همین موقع ها که میخواستم یه سفریو برم و باز هم ،طبق معمول ،بخاطر لباس خریدن و پوشیدن مشکل داشتم ، رفتم یه مغازه ای ،چند دست بلوزهای سایز بزرگ ایکس لارژ خریدم با یه شلوار سورمه ای و کل سفرم با همون بلوزها و شلوار گذشت 😒 نه تنوعی ،نه زیبایی ،صبح به صبح که میخواستم از هتل خارج بشم و برم پیش گروه و همسفرهامون ،ناراحت بودم که من همش با بلوز و شلوار تیره هستم ،میرفتم لابی هتل ،خانم های همسفرمو میدیدم ،همه بلوز و دامن ،شلوارک ،پیراهن های رنگی رنگی و کوتاه ‌و من آه از ته دلی میکشیدم😔  خب طبیعی بود ،حالم بد بشه ،  منهم یک خانم بودم و دوست داشتم زیباتر باشم و اتفاقا تو سفرهام ،چاقی من ۲ برابر میشد که تو برگشتم از خودم متنفر تر میشدم و یه عالمه اتفاق ناخوب که همه افراد چاق تجربه ش میکنن ،،، چاقی در ما احساس ناتوانی در انجام همه کارها بوجود آورده که این حس ناتوانی در ما تصویر منه ناتوان رو ساخته ، بدنبال اون حس ناتوانی ،اعتماد بنفس ما تخریب شده ، اعتماد بنفس یعنی من + میتوانم ،  و در ما برعکسش شکل گرفته ، من +نمیتوانم ،، خب من نمیتوانم در همه جنبه های زندگیمون باعث ،شکست های زیادی در ما شده و ما بیشتر باور کردیم که توانمند نیستیم ، چاقی در ما عوارض بیشماری داشته که همشون بهم ارتباط دارن ، با ساختن ذهنیت های متناسب کننده ،و لاغر شدن ،اون اعتماد بنفس تقویت میشه و حس خوب توانمندی به تمام وجود ما تزریق میشه و بعد از مدتی اون  نیروی قدرتمند درونی در ما بیدار میشه و سوخت راه ما میشه برای ادامه دادن و حال خوب داشتن ،،،، ذهن من انقدر قدرت داره که اضافه وزن منو برطرف کنه ،همونجوری که منو چاق کرد لاغر هم میکنه ،،،اون زمان هاییکه رژیم های سخت میگرفتم ،یکی از اتفاقاتی که به تکرار برای من رخ میداد ریزش موی شدید بود ،یعنی قبل از اینکه رژیمو شروع کنم ،خود متخصصه ،بهم هشدار میداد که قرص های مولتی ویتامین بخور که وقتی  موهات میریزه ،یا ویتامین کم میاری ،جبران کنه و از اونور میگفت ،فقط این قرص ها چاقت میکنه حواست باشه ، در دم ،   ۲ تا باورو تزریق میکرد در ذهنم ،مراقب باش موهات حتما میریزه و با قرص ها چاق میشی و این ۲ باورو من بشدت داشتمش ، تقریبا ۳ ماه از دوره گذشته بود و موهای من شروع کرد به ریزش غیر طبیعی ،ترسیدم ،هر چی فکر کردم دلیلشو نفهمیدم ، صدایی در گوش من گفت ،بخاطر لاغر شدنته ، یدفعه متوجه شدم که لاغر شدن من لینکه به ریزش موهام ،به استاد پیام دادم و استاد گفتن هیچ ربطی نداره ،مگه شما رژیم‌ گرفتی ؟ چند ماه درگیر برطرف کردن اون ذهنیت های اشتباه قبلی بودم که منکه الان تو رژیم نیستم ،لاغر شدن من ربطی به ریزش مو نداره وووو  تا اون باورو از بین بردم ،البته تحکم استاد به اینکه این روش با رژیم های سابق متفاوته در من باور قدرتمندی ساخت ، ،، وقتی بدن شروع میکنه به کم کردن سایز ،در ماییکه یه عالمه مموری بد داریم ،همون داده های قبلی ، بالا میاد و فکر میکنن باید اجرا بشن و تنها راهش صحبت کردن منطقیه با خودمون ،،، حالا بریم سراغ زیبایی های متناسب شدن    ،،  من وقتیکه متناسب تر باشم تو خیلی زمینه ها رشد خواهم داشت که چندتایی از اونهارو مینویسم ،،،، ۱) من وقتیکه متناسبتر باشم انسان بهتر و مفیدتری خواهم بود  ۲) من که متناسب باشم ،شادتر   خواهم بود و انرژی شادی در اطرافم بیشتر خواهد شد و اطرافیانم و خانواده م شادتر خواهند شد ۳) منه لاغر میتونم  دوست و رفیق و همراه بهتری برای دوستانم باشم و دوستانم در کنار من خوشحالتر خواهند بود  ۴) من مهربانتر خواهم بود و انرژی مهربانی من به اطرافیان من خواهد رسید ،وقتی مهربانتر باشم کارهای خودم و دیگران را بهتر انجام میدم و مثمرثمرتر خواهم بود ۵) به خدا نزدیکتر خواهم شد و دست از سر خدا برخواهم داشت ،معنویاتم بهتر خواهد شد ۶) عشق ورزی بالاتری خواهم داشت ،حالم که خوب باشه به خودم و اطرافیانم  عشق بیشتری خواهم داد ۷) روابطم با پدر و مادرم بهتر خواهد بود واونها مدام نگران من نخواهند بود و احساس خجالت نخواهند داشت وبه من افتخار خواهند کرد ۸) روابطم با خواهر و فرزندانم بهتر خواهد بود ،منکه با خودم در صلح باشم با جهان پیرامون خودم هم در صلحم ۹) روابطم با پارتنر زندگیم هم در همه جنبه هاش عالیتر میشه و زندگی قشنگتری خواهیم داشت ۱۰) روابطم  با دوستانم و مربی هام بهتر میشه ۱۱) مهم تر از همه رابطم با خودم عالیتر میشه و در آرامش بیشتری خواهم بود ۱۲) رابطم با دنیام بهتر میشه ،همه چیزو قشنگتر میبینم و حس خوب به دنیا میفرستم و دنیا هم منو وارد اتفاق های خوب میکنه ۱۳) روابطم با انسان های متناسب بهتر میشه و باهاشون با عشق دوست میشم ۱۴) روابطم با چاقها هم بهتر میشه و به چشم نفرت بهشون نگاه نمیکنم ۱۵) روابطم با زندگیم بهتر میشه و درهای  خیر وبرکت و سلامتی وارد زندگیم میشه ۱۶) روابطم با سلامتی عالی میشه و سلامتی برام طبیعی و الزامی میشه ۱۷) تفریح و لذت های بیشتری تجربه خواهم کرد که بسیار متنوع هستند ۱۸) آرامش و آسایش زندگیم کاملتر میشه ۱۹) با گذشته چاق خودم آشتی میکنم و میپذیرم که اونها زائیده افکار قبلی من بودن ۲۰) امیدم به آیندم زیادتر میشه و آینده روشنیو برای خودم ترسیم میکنم ۲۱) خودمو موثر تر میدونم و میتونم با اقتدار بگم که من خودم جسم جدیدمو خلق کردم و خیلی ها با دیدن من امیدوار میشن ۲۲) روابطم با جامعه بهتر میشه ،وقتی من حالم خوبه با انرژی خوب وارد جامعه میشم و رفتار پر آرامش تری با آدم ها خواهم داشت ۲۳) به دیگران آسیب  نمیرسونم که هیچ ،فایده هم خواهم داشت ۲۴) احساس خوشبختی بیشتری خواهم داشت و انرژی بهتری ساطع میکنم ۲۵) انسان با گذشت تری خواهم شد که فقط به خیر رساندن به دیگران فکر میکنم ۲۶) میتونم مثل تمام آدم ها زندگی نرمالی داشته باشم و تجربه کنم زندگی بدون ترس هارو ،ترس از خوردن،ترس از چاقتر شدن ،در کل زندگی بدون ترس رو خواهم دید ۲۷) شخصیت با اعتمادبنفس تری خواهم داشت ۲۸) عزت نفسم بالاتر خواهد رفت ۲۹) خودباوریم قدرتمندتر خواهد شد ۳۰) با شجاعت بیشتری در محل کار قرار خواهم گرفت وووو    و اینها گوشه ای از بودن در مسیر تناسبه ،،، من ایمان دارم که با تنطیم کردن ذهنم بر لاغری ،من متناسبتر خواهم شد ، با توجه کردن بر مزایای لاغری ،من به دنیای لاغری و لاغر ها تغییر مکان خواهم داد ، ،    خدارو شکر میکنم که چرخ های ذهنم در حال چرخیدن بسمت متناسب تر شدن هستن ،،، تمرین امروز تا فایل بعدی : اینکه تمرکز خودمو از چاقی بردارم و بذارم بر لذت های لاغری تا در مسیر تناسب اندام بیشتر قرار بگیرم  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/02/10 17:07
      مدت عضویت: 1655 روز
      امتیاز کاربر: 28161 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 4,184 کلمه

      نتایج آموزشهای ذهنی به این شکل هست که  از ابجاد احساس آرامش و شادی که قرار من متناسب بشم و  حال خوب …  به وجود میاد  و  در واقع در اوایل   دوره   همه ی تغییرات درونی و در سطح فکری هست و لی وقتی ادامه پیدا کنه تغییرات در  رفتار ها به وجود میاد  و  در واقع به مرور  این تغییر افکار تبدیل به تغییرات رفتاری میشه و خیلی از دوستان تعجب میکنن مثلا چرا چند روز جعبه ی شیرینی در یخچال ما هست ولی میل به خوردن ندارم .پس به راحتی مبشه از خوردن صرف نظر کرد 

      کاری که بقیه نمیتونن به راحتی انجام بدن و اصلا ادا و فیلم در اوردن نبست 

      وقتی  میل به خوردن نیست هیچ فشاری رو هم نداریم که حیف بخور  یا بخور که  نندازیم دور   نه هیچ فکری نیست (خدایا شکرت چقدر در مسیر درستم و هر روز با گوش دادن به فایلها مهر تایید بیشتری بر این که دارم راهم رو درست جلو میرم میخوره فقط و فقط از طریق گوش دادن به قایلها و انجام تمرینات  و من تمام این حرفهای استاد رو با گوشت و پوست و استخون  تنم دارم  لمس میکنم و چقدر من تمام این مراحل رو مو به مو جلو رفتم و تکاملم رو طی کردم واقعا از روز  اول آشنایی با این آموزشها احساسم خوب شد  و ارامش داشتم و شاد بودم که حالا که اینطور هست فقط و فقط خودم مقصر چاقی خودمم پس حتما خودم هم  میتونم خودم رو لاغر کنم و دیگه هیچ قرص،و دارو و عدا و هیچ عاملی مثل اشتها ی زیاد و نوع استخوانبندی و سن و هیچ عاملی مثل کم تحرکی و …. نمیتونه من رو چاق کنه و من خودم با افکارم خودم رو چاق کردم و حالا دوباره خودم با افکارم خودم رو لاغر میکنم وبعد کم کم حرص،و ولع من از بین رفت و بعد کم کم رفتارهای من تغییر کرد و من کلی ریزش سایز و وزن داشتم و همه ی اطرافیان بهم میگفتن و الانم در حدی رفتارهام عالی شده که خودم  میگم این رفتار دیشب مال من بود ؟؟؟؟مثلا دیشب ما در باع برای افطار بودیم و  همسر من از شهر یه جعبه زولبیا و بامیا تهییه کرد که ببریم اونجا بخوریم من که علاقه ای به شیرینی ندارم  البته این هم جز تغییرات  من در این دوره هست اما همسرم چرا بسیار مشتاق خوردن شیرینی هست و در راه باع اذان رو گفتن و  یه نجوایی میگفت خوب چند دونه بامیا بخور دیگه تا برسی باع چون  مسیر طولای هست  ولی گفتم  من  که محدودیتی ندارم همه که گزاشتن و بعد از  افطار با چایی هر چندتا خواستی بخور چرا عجله میکنی الان میرسی و خلاصه رسیدم و افطارم  رو  در حد سیری خیلی عالی که و اقعا در حد نیاز بدنم بود خوردم و بعد از افطار اولین زولبیا رو که خوردم وا ی دلم رو از شیرینی زیادش زد و بدم اومد و بعد یه دونه بامیا خوردم با چایی و دیگه از شیرینی حالم بد شده  بود و دهنم تلخ بود و فقط و فقط لیوان چایی خالی میخوردم در حالی که جعبه ی زولبیا جلوی من بود و من اصلا میلم نکشید حتی یک دونه دیگه بردارم در همون حد فقط خوردم که از شیرینی اش حالم بد شد و شب دوباره دیروقت ساعت ۳ شب گرسنه شدم و با خیال راحت یه نصفه ی کوچیک ساندویچ خوردم و عالی سیر شدم و هر چقدر خواستم ته خورشت رو  خالی بخورم که ظرفش رو بشورم و گفتم خالی بخورم ک ظرفش رو بشورم اصلا نتونستم و حتی یه تیکه گوشت خورشتی داشت  گفتم حالا چی کار کنم بریزمش بره به همسرم گفتم نمیخوری میخوام بریزم دور گفت خوب  خودت بخورش خالی تو که گفتی گرسنه هستم و خیلی اصرار کرد اصلا به هیچ عنوان نتونستم بخورم و گفتم جا ندارم بخورم دوست داری بخور و گرنه میندازم تو پاکت برای پرنده ها و خلاصه خورد و رفت و فردا که داشتم ظرفهاشون رو میشستم به یاد این افتادم که یه نصف کوچیک ساندویچ رو خوردم  در حد چهار لقمه و دیگه نتونستم خورشت رو حتی خالی بدون برنج بخورم و گفتم خدا رو شکر چقدر در مسیر درستم اصلا فیلم و ادا نیست همیشه به اندازه میخورم و سیرم و پرخوری ندارم و بلعکس گرسنگی هم ندارم و بیخیال برانداز کردن خودم داخل ایینه شدم فقط به چهره ی خودم نگاه میکم  با یک لبخند  و هر روز از این رفتارهای متناسب گونه ام بیشتر لدت میبرم و حالم عالی عالیه و انگار سبکتر شدم و من به زودی در شهر لاغری با ذهن  ساکن میشم چون از درون متناسبم و ذهنم لاعر شده اگر من متناسب نشم پس کی بشه ؟؟  لاعری حق من هست لاعری ۵۹ کیلو  و اون اندام لاعر و کشیده مال من هست )

      و وقتی تغییر رفتار  شما استمرار داشته باشه تغییر در جسم نشان داده میشه  پس هر چند وقت دردوره هستی نباید خودت رو ساز کنی و وزن کنی چون داری زیر ساختها رو درست میکنی (من تا چند وقت پیش که نجوا دلشتم انگار وزنت استپ شده زیاد میرفتم داخل ایینه و همش،نگاه به خودم میکردم و میگفتم به زودی متناسب میشم اما با بودن در این مسیر واگاهی های این دوره متوحه شدم نباید تمرکز کنم روی اون نقاط نافرم بدنم مثل رانها و  شکمم و همش لمسشون کنم و به خودم گفتم  توجه نکن و خیلی عادی رد شو و واقعا به این اگاهی که استاد بارها گفته و دست عزیزم شهر بانو جان هم دوباره گفتن  دارم عمل میکنم و فقط و فقط به چهره ی خودم نگاه میکنم و میدونم در کنار این همه تغییر رفتارهای  عالی من کلی کاهش،سایز و وزن خواهم داشت و دارم  چون  تمام سعی من بر این هست که زیر ساختهای  درستی داشته باشم  )

       همیشه به ذهنت  بگو   لاغر شدن آسانترین کار دنیا هست و همیشه به دنبال اثبات این جمله باشه و در اطرافیان الگو پیدا کن .(من هر دفعه که به صورت غیر ارادی  و خود به خود از یه پرخوری و خوردن بی رویه امتناع میکنم خدا رو شکر میکنم که به این حد از توانایی رسیدم که میتونم خودم خودم  رو به راحتی کنترل کنم و در حد نیاز جسمم با لدت و بدون عداب وحدان بخورم و همش میگم ببین لاغر شدن اسانترین کار دنیا هست و ببین چقدر قشنگ من این همه تغییر رفتاری مثل دیشب و تغییر وزن و سایز تا الان داشتم بدون زجر و سختی پس هنوزم میتونم لاغرتر بشم و در وزن دلخو اهم  قرار بگیرم )

      پس بستگی به شما داره ادامه بدی یا نه (من عاشق این روشم  و این سبک زندگی هستم و تا همیشه ادامه میدم ).

      پس اگر موانع رو برداری حرکت به سمت متناسب شدن شروع میشه  و خود به خود  اشتیاقت بیشتر میشه و بیشتر باور میکنی که تو میتونی (من باور دارم و اطمینان دارم  به زودی   یه متناسب شگفتی ساز  در وزن ۵۹ کیلو  هستم و برای همین اصلا خودم رو در اینه چک نمیکنم و اصلا با کسی در مورد روشهای لاعری  حرف نمیزنم و با کسی در مورد چاقی خودم حرف نمیزنم و از هر چیزی که واقعا دلم بخواد دررزمان گرسنگی بدون دلهره و ترس و  کالری شماری میخورم و اصلا خودم رو وزن نمیکنم و اصلا در مورد خوردن خودم که چی بخورم یا نخورم و یا زیاد خوردم با کسی حرف نمیزنم  چون مطمعنم در مسیر درستم و رفتارهام همه در راستای لاعری هستن و اگر من لاعر نشم پس کی لاعر بشه ؟؟؟؟؟ذهن من خوب نگاه کن و ببین چقدر عالی دارم رفتار میکنم و حتی در جمع  . دیشب از متناسب جمع هم که میگفت اذیتم زیاد خوردم بهتر عمل کردم و عین یک متناسب واقعی خوردم بدون زیاده روی از این بهتر مگه داریم پس من فاصله ای ندارم و من در حال صعود به لاعریم )

      یکی از موانع لاغری که در  ذهن همه ی افراد چاق وجود داره  این هست که از چاقی خودشون بدشون میاد و نفرت میکنن و به صورت ترس از چاقی بیشتر هم  خودش رو نشون میده( یکی از بزرگترین موانع من در دوران رزیم و قبل از اشنایی با این مسیر بود که اون موقع که  تازه با این راه اشنا شده بودم و فایلها رو گوش میدادم   گفتم وای این که استاد میگه این خود مشکل من هست چون واقعا در همین شرایط بودم تنفر شدید و ترس شدید داشتم از چاقی و  بارها به اطرافیانم میگفتم و وقتی روی ترازو میرفتم و عددد بیشتر رو باوجود اون همه سختی میدیدم  میترسیدیم هی میگفتم  باید برم  دکتر تغدیه و یه رژیم جدید بگیرم و کاری برای خودم بکنم  و گرنه همین ۵ یا ۶ کیلو تا چند ماه دیگه از این بیشتر میشه و من دوباره همون جسم قبلی رو خواهم داشت و سریع از ترس چاقی درخواست رزیم جدید میکردم و محدودیت بیشتر و سختیهای ورزش بیشتر و سنگین تر و تا دوباره متناسب میشدم و یکم رژیم کمتر میشد دوباره بر گشت وزن شدیرتر در زمان کمتر  داشتم و  من فقط ناراحت بودم گریه میکردم آخر تا کی باید رزیم بگیریم من که تازه مثل بقیه غذا نمیخورم من که این همه ورزش مرتب دارم و ترس داشتم از یک روز ورزش نکردن که من چقدر چاقتر خواهم شد  و چون قصیه رو نمیدونستم همیشه میگفتم من با این همه رژیم و ورزش در این وزنم پس وای به حال رها کردنشون و میترسیدم و متنفر تر میشدم و با حسرت به خواهر و همسر و خواهر شوهرم و دخترم ودوستم و   اطرافیان متناسبم  که هر چی میخوان میخورن نگاه میکردم و میگفتم خوش به حالشون ).

      هر وقت از هر سنی چاقی شما بیشتر شده  به هر حال از زمانی که در  مسیر چاق شدن قرار گرفتی و متوجه تفاوت خودت با بقیه شدی و هر چقدر محدودیت رو بیشتر درک کنی تبدیل میشه به نفرت و ترس از چاقی 

      نفرت از چاقی چی هست ؟

      خیلی از کارها رو که دوست داری انجام نمیدی و یا خیلی از مدقعیتها رو از دست میدی و یا خیلی حرفها رو میشنوی که دوست نداری و همین باعث  نفرت بیشتر شده 

      هر وقت رفتی لباس بخری و فروشنده گفته سایز شما نداریم نفرت از چاقی در شما شکل گرفته و یا اگر رفتی مکانی که اضافه وزن روی اعصاب شما بوده اون وقت نفرت پیدا کردی .

      اضافه وزن خیلی بیشتر از  اینکه به جسم ما فشار بیاره روی اعصاب و روح و روان  ما تاثیر میذاره و روی اعتماد به نفس و توانایی ما تاثیر منفی میزاره و در واقع ما رو تخریب میکنه  و روابط ما رو بد کرده (من بعد از اردواجم چاق شدم نمیدونم چطوری فقط میدونم پر خوری میکردم و واقعا بیشتر میخوردم و بارها من خودم رو با زور رژیم لاغر میکردم و اما دوباره  چاق میشدمو بعد از هر بارداری من اصافه وزنهای شدید داشتم تا ۱۰۰ کیلو وزنم بالا میرفت و اما رژیم سخت و ورزش با هم میگرفتم و دوباره لاعر میشدم و اما بار اخر بعد از بارداری دومم به شدت افزایش سایز و وزن داشتم که واقعا در شک بودم و من تقریبا با وزن ۶۵ قبل از بارداری  شده بودم ۱۰۳ کیلو و بعد از زایمان شکمم بسیار بزرگ بود و هیچ لباسی از قبل از بارداری من به تنم نمیرفت هیچ کفشی به پام نمیرفت و حتی یادم هست بارها روی کمد لباسهام میرفتم و یه لباسی رو در میوزدم و میگفتم یعنی من واقعا اینقدر بودم و مانتوهام رو به تنم میکردم ولی فقط یک دستم داخلش میرفت و یا به زور در دوطرف من با فاصلهی زیاد باز میموند و من  رفتم چندین دست لباس خاص سایز بزرگ خریدم  برای خونه ام و حتی یادم میاد کفش طبی  که اصلا دوستش نداشتم  به خاطر پاهای چاقم خریدیم چون هیچ کفش سایزم نبود و هیچ دستبند و النگوی طلایی دست من نمیرفت یادم هست یه عروسی داشتیم  و من خواستم دستبندم رو ببندم اما نشد و من خیلی ناراحت میشدم و تنفرم بیشتر میشد از چاقی و یا حتی یادم میاد یه روز گفتم برم پیاده روی و کفشهای باشگاه هم رو بپوشم و برم و اما به پام نرفت و حتی یادم میاد شلوارهای بارادی به پام نمیرفتن اون واخر بارداری یه دامن شلواری با کش گشادی میپوشیدیم که راحت باشم و بعد از زایمان از تمام لباسهای بارادی خودم متنفر شدم و شب و روز به شکمم شکم بند میبستم حتی در خواب که خیلی از اطرافیان من رو مسخره میکردن ومن به خاطر یکم جمع شدن اون حاضر بودم سختی بکشم ولی به خودم ببندم تا جایی که حساسیت میزدم اما میبستم و یا یادم میاد با بچه ی کوچیک رفتم شلوار و مانتو بخرم که مانتو حاملگی رو دیگه نپوشم و شلوار به زور ۵ ایکس لارج  به من میدادن و من فقط نگاه به ایکسها میکردم و ناراحت میشدم و تنفرم بیشتر میشد و با جه دردسری چقدر همه رو ادیت کردم تا یک مانتو که فقط سایز من باشه رو تونستم به زور بخرم   در طرح و رنگ بسیار زشتی و بازم تنفر من من از چاقی بیشتر شده تا بلخره در چهار ماهگی پسرم تحمل نکردم و رفتم پیش دکتر تغذیه و با رژیم  خودم رو به وزن ۵۹ کیلو رسوندم و در باشگاه چقدر تشویق شدم و جایزه گرفتم اما  چه فایده که ماندگار نبودو من همیشه در حال رفت و امد بین چاقی و لاعری بودم تا بعد از ۵ یا  ۶ سال  که با این روش اشنا شدم  و تونستم دیگه راه درست رو پیدا کنم و حالا میدونم چون دهنم چاق بوده پر از فرمولهای چاقی بوده و تصویر ذهنی ام چاق بوده و رژیم هیچ فایده ای نداشته و لی الان که دارم مینویسم در وزن و سایز بسیار عالی هستم نمیدونم واقعا چند هست چون خودم رو وزن نمیکنم اما میدونم همین الانم یه شگفتی سازم و با وزن ۵۹ کیلو خیلی فاصله ندارم )

      بارها برای خریدن لباس که میرفتی مغازه دار و لباس سایز تو نداشت و همین محدودیت  و همین کار چه فشاری رو به من می آورد  و روی اعصاب من بود م و من از چاقی بیشتر نفرت میکردم.

      هر وقت در جمع دوستان بودم هر لباسی رو نمیپو شیدم و که اصاف وزن من پیدا نباشه و این همه فشار هست که روی من بوده و یا در مجالس دورهمی ویا عروسی و … و همین باعث نفرت از چاقی شده بود و باعث پذیرفتن اون شده بود و باعث شده بود ما چاقی رو بپدیریم و ما نتونیم باور کنیم میتونیم لاعر بشیم .(من بارها در جمع دوستانم خجالت می  کشیدم که چرا  چاقم و لباس گشاد میپوشیدم یا حتی  خجالت میکشیدم که چرا من پرخوری میکنم چون دوستان متناسبم همیشه میگفتن سیرم و جا ندارم و در حد  خیلی کم میخوردن  ولی من همیشه اماده ی خوردن بورم حتی بعصی وقتها از همسرم که بیشتر میخوردم هم خجالت میکشیدیم و هی بهش گیر میدادم که چرا تو نمیخوری د بخور تو که چیزی نمیخوری که خودم راحت تر بخورم و همین ترس از چاقی و تنفرم رو بیشتر کرده بود و با محوز من اشتهام زیاده هی بیشتر پرخوری میکردم و میگفتم خوش به حال فلانی که اشتها نداره  و این واخر با چیرای کم کالری کنترلش میکردم که خیلی نخورم )

      نفرت و ترس از چاقی باعث شده بود  در نهایت ما مغلوب اضافه وزن بشیم .

      اگر باور کردیم ما نمیتونیم  لاغر بشیم ما نمیتونیم ولی اگر بپذیری ما میتونیم لاعر بشیم لاغر بشیم(من باور کردم میتونم متناسب بشم چون میبینم چقدر قشنگ رفتار  میکنم ویه رفتار دیگه از دیشبم رو میخوام  همینجا بگم من دیشب اخر وقت که داشتیم از باغ میومدم خونه و احساس گرسنگی داشتم گفتم خوب حالا  که گرسنه هستم هر چی بخوام مجارم  و با لدت  میخور م حتی  شیرینی خاص کاکاییویی رو  که یه مقدار دوست دارم   رو هم ب می خورم و اما  پیش خودم گفتم برنج و خورشت رو میخور.م و بعد اون شیرینی شکلاتی دلخوام رو اگر جا داشتم میخورم با شیر ولی تصمیم عوص شد چون پسرم هم گرسنه بود و گفت ساندویچ میخوام براش خریدیم گفتم خوب خورشت و برنج نه  نمیخوام منم ساندویچ بخورم و بعد  هر چقدر جا داشتم ساندویچ  رو خورم تا سیر  شدم در حد یه نصفه کوچیک خوردم و سیر شدم و خورشت موند و  دیگه جا نداشتم بخورم  و بعد هم  هر چقدر خواستم از اون شیرینی یکم یه دره بخورم واقعا سیر بودم حتی لب هم نزدم و گفتم فردا شب اگر جا داشتم با چایی میخورم و به زور وارد جسمم نکردم و فردا از خواب که پاشدم خودم شگفت زده بودم از اون همه  رفتارخوردنی صحیح  در اوج گرسنگی من چقدر درست رفتار کردم و بینهایت لدت میبرم از رفتارهای جدیدم و من باور دارم لاعر میشم و من انتظار دارم لاغر بشم من یه لاعر شگفتی سا ز در وزن دلخواهم هستم چون از درون متناسبم )

      اتفاقهایی رو که بر ما گدشته و باعث تمسخر بقیه شدیم ر و ببین به جوشش  در  میایی و یا  احساس نفرت در ما به وجود میاد و باعث غالب شدن چاقی بر ما میشه و ما باید از چاقی متنفر نباشیم و اون رو به عنوان یک مهمان ناخوانده بپدیریم  که به زودی در ما از بین میبره ولی اسمش رو چاقی نزارین که بپذیری اون مال من هست و من زیر سلطه ی اون هستم بگو نه چاقی رو خودم به وجود ارودیم و حالا  میخوام از بین ببرمش،و دهن من خیلی قدرت داره همانطور که به وجودش اورده حالا هم میتونه به راحتی از دستش بده 

      اصافه وزن اینقدر ارام در ما به وجود اورده که جسم  و دهن ما برای پذیرفتنش هیچ مشکلی  نداشت .(من بارها گفتم این مهمان ناخوانده در جسم من در حال رفتن هست چون جسم من بسیار مشتاق هست به اون لذتهاو  تناسب و اون سبکی و اون احوال خوب و اون آزادی و اون رهایی و ااون اعتماد به نفس بره و از این همه درد و رنج چاقی بیزار هست و با همون قدرتی که ندونسته با افکار خودم اون رو جدب کردم حالا میخواد با همون افکار خودم و با قدرت ذهنم لاغری رو جذب کنم و هیچ عاملی در این  روند کاهش وزن من تاثیر نداره مگر خودم باید بسیار اموزش ببینم و کار کنم تا روند بهتری داشته باشم )

      وقتی من مقداری زیادی از اصافه وزنم رو از دست دادم تونستم حلبهای روعن ۴ کیلوی زیادی رو از خودن دور کنم و حالا شاید من فقط یک حلب داشته باشم شایدم کمتر و به زودی بدون هیچ اصافه باری و سبک و رها و در ازادی کامل زندگی خواهم کرد و این متناسب شدن به این سبک رو تجربه خواهم کرد و من عاشق این سبک و این روش لاعری هستم .

      هر کس به میزانی که از اصافه وزن رنج میکشه  میخواد عجله کنه و از اون رها بشه امکان نداره برای کاهش وزن زمان تغیین کنید .

      این روند به خیلی پارامترها  ربط داره پس به دنبال نتیجه سریع نباش .

      افرادی که میخواستن به هر طریقی  لاعر بشن کلی به خودسون صربه زدن پس به دنبال روشهای سرعتی نباشید .

      و احساس ناتوانی نکنیداحساس تتفر نکنید با حرف دیگران و تحفیر و سرزنش دیگران و ..

      از امروز من باید نقطه ی مقابل اون رو انحام بدم 

      به لاغری و مزایای متناسب شدن فکر کن و ببین اگر لاغر بشی چه سلامتی و چه جسمی به دست خو اهی اورد و چه بیماری ار من رفع میشه   من چه لدتی به دست میارم   من به جای چاقی و مشکلات بایدبه لاغری توجه کنیم .(من همین الان  فقط دارم روی این لاغری که از این راه به دست اوردم تمرکز میکنم همین دیشب من تونستم یه تونیک بسیار خوشرنگ صورتی و یه دامن شلوار ی سرخابی بسیار خوشرنگ  با یه شال خاکستری  رنگ با لکهای سرخابی  بسیار زیبا بپوشم  یه ست جداب بزنم و باع برم  و در این هوا ی عالی لدت ببرم و همین دیشب با این لباسها کلی قربون صدقه ی خودم رفتم و از خودم عکس گرفتم و از ازاد بودن و رها بودن در لباسها و لباسهای رنگ شاد و … لدت بردم از همه مهمتر از  رفتارهای درستم بسیار لدت بردم و چیزی که بیشتر لدت بردم تنیک دیشب رو که پوشیدیم مال دخترم بود که اون گفت من نمیخوامش داد  به من و منم به اون یه تونیک بسیار زیبای نو دادم و همینکه میبینم میتونم از لباسهای سایز دخترم استفاده کنم و اونم از لباسهای من میتونه استفاده کنه   که  بسیار متناسب هست کلی لدت بردم و عشق میکنم با خودم سبک جدید خوردنم و زندگی کردنم و لباس پوشیدنم و اصلا برام مهم نیست بقیه چی میگن و یا چی فکر میکنن من هر رنگی رو که بخوام میپوشم و لدت میبرم )

      درسته ما در این شرایط چاقی، به لاغری فکر کردن کمی برامون سخت هست و اما توجه و نفرت به چاقی نتیجه اش،میشه چاقی بیشتر چون تمام توجه ات میشه چاقی بیشتر .

      به مزایای لاغری فکر کن و به شا دابی و نشاط ات و به تغییراتی که در تو با لاعری به وحود میاد فکر کن و بنویس .

      من باید به این موصوعها فکر کنم و به مزایای اون فکر کنم 

      خداوند در قران هم میگه مومن کسی هست که به غیب ایمان بیاره پس منم باید بتونم که به لاغری که نیست ایمان بیارم و  اطمینان داشته  باشم که لاغر میشم (البته من در اون اوایل دوره با اطمینان کامل شرکت کردم و گفتم میتونم و و تمام اون رژیم و ورزشها رو گداشتم کنار و همیشه گفتم من دارم لاعر تر میشم و من میتونم و الان دیگه هیچ فاصله ای ندارم تا وزن ۵۹ کیلو ولی بازم میگم من میتونم متناسب بشم در وزن دلخواهم و به زودی یک شگفتی ساز میشم چون لاعر شدن اسانترین کار دنیا هست و چاقی سخت هست )

      تا میتونی در مورد مزایای لاعری بنویس ( من تمام مزا یای لاغری رو دارم واقعا حس میکنم چون یک متناسبم 

      هر لباسی رو به هر رنگی میپوشم حتی سایز مدی یوم و لارج 

      خیلی شبکپوش تر و خوشتیپتر شدم 

      بسیار سبک و رها و ازاد هستم و از دیدن خودم در اینه و لباسها لدت میبرم و در بهترین حالت روحی خودم هستم 

      هر وقت بخواهم هر  غذایی رو در هر زمانی با لدت میخورم و این ازادی بسیار برای من ارزشمند هست 

      هر وقت بخوام هر لباسی رو در کوتاه ترین  زمان میخرم حتی سایزهای کوچیک و سایز مانکن رو و کلی لدت میبرم 

      در اشپزی خیلی حجم کمتری رو اشپزی میکنم که عدا اصافه نیاد اسراف بشه 

      در سلامتی کاملتری هستم دیگه با اون ورزشهای سنگین و پیاده رویهای طولانی کمر درد و زانو درد نمیگیریم 

      به هیچ کس در خوردن اصرار به خوردن نمیکنم و این کار رو زشت میدونم 

      اصلا دیگه بردی غداهانیستم که هر چی بود در اطرافم من باید بخورم نه اصلا فقط در حد رفع نیازم میخورم 

      از هیچ خوردنی ترس ندارم و همیشه میگم  این برای بدن ما نیاز هست فقط با لدت به اندازه نیازت  بخور  .

      وقتی بخورم لدت میبرم که دارم به نیاز جسمم پاسخ میدم  و وقتی نمیخورم و سیر هستم و میل ندارم بازم لدت میبرم که درست رفتار کردمو پرخوری نکردم و به اون حالت سنگینی و شکم درد نرسیدم  و هیچ عذاب وجدان و ناراحتی ندارم  و تحت هیچ فشاری نیستم .

      و من هیچ وقت ته مانده ی هیچ عدایی رو نمیخورم و میگم هر وقت گرسنه بودم میخورم و هر چیزی رو وارد جسمم نمیکنم و حسمم رو تبدیل به سطل اشعال نمیکنم چون این یک امانت الهی هست 

      من در هر جمعی با اعتماد به نفس حضور پیدا میکنم حتی باشگاه وزش و یا دورهمی و یا حتی  در عروسی و در هر مکانی با لباس دلخوا هم حاضر میشم .

       روابطم با خودم خدای خودم و اطرافیانم و همه بهتر میشه و به هیچ کس حسادت نمیکنم و هر جسم لاغری رو تحسین میکنم .

      در شعلم که خانه داری هست هر روز با عشق بیشتری به کارها و خودم میرسم و در خانه حضور پیدا میکنم و سبکتر  در انجام فعالیتهام هستم 

      آرامش،و حال خوب ودارم  چون در مسیر درستم )

      توجه کنید به سمت مقابل نفرت که عشق هست 

      سعی کنید نقطه ی مقابل نفرت رو یاد بگیرد که همون عشق هست و به  تفاوت نفرت و عشق  فکر کنید .

      من تمام حواسم رو باید بیارم روی مزایای لاعر شدن و با عشق به خودت نگاه کن و با عشق میتونی به سلامتی و اخساس خوب و هر انچه که دوست داری برسی برای همه میشه حتی استاد  هم تونست پس تو هم میتونی و به ارزوی خودت و رویای خودت دست پیدا خواهی کرد (از این بالاتر مگه داریم زندگی سراسر ارامش من لاعری رو به هر قیمتی رو دیگه نمیخوام قبلا با زحر و سختی و گریه بود  ولی الان حاضر نیستم حتی برای یک ثاتیه به گدشته برگردم  و اون روزها رو تجربه کنم و خوشحالم که در این مسیرم و با لدت تمام و حال خوب و عالی و عشق زندگی میکنم و میخورم و با همه ی اطرافم و خودم در صلح و ارامشم حتی با جسمم )

      سرزمین لاعری پر از اعتماد به نفس و سلامتی و احساس خوب و ثروت و .. هست اگر من با این روش لاعر بشم پس هر کاری برای من رسیدن به اون آسان میشه چون الان در ذهن ما لاغرشدن سخت بوده .

      این چرخها شروع میکنه به چرخیدن 

      من با متناسب شدن خودم فرصتی رو مهیا میکنم که علاوه بر اینکه خودم متناسب بشم بقیه رو هم به لاعری  تشویق کنم و بر روی جهان تاثیر میزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم