0

فرمول های چاقی (قسمت هفتم)

فرمول های چاقی
اندازه متن

فرمول های چاقی دستورالعمل هایی هستند که مغز به صورت فرمان عصبی صادر می کند و سبب واکنش های رفتاری در ما می شوند. این واکنش ها همان عادت های ما هستندکه باعث چاق شدن ما می شوند.

چاقی چیست؟

چاقی وضعیتی است که خودمان با لذت ایجادش کرده ایم و لاغر شدنی که از طریق محدودیت جسمی یا مصرف دارو ایجاد شود به دلیل اینکه مسیر لذتبخشی نیست نمی تواند ماندگار باشد و به راحتی به وضعیت قبلی بر می گردد.

لاغری با ذهن تنها روشی است که ماندگار است و تا زمانی که فرد بخواهد می تواند از این طریق در تناسب اندام باقی بماند.

از مزیت های روش لاغری با ذهن استفاده از فرمول های چاقی است، به طریقی که برنامه های ذهنی که سبب اضافه وزن شده است را شناسایی می کنیم.

سپس فرمول های لاغری را ایجاد و جایگزین فرمول های چاقی در آن برنامه می کنیم.

به همین دلیل متناسب شدن از این طریق بسیار راحت است، چون براساس مسیری است که ما برای چاق شدن طی کرده ایم، اما با تغییر مسیر حرکت به جای چاق تر شدن متناسب شدن را در پیش می گیریم.

تاثیر تمرکز بر چاقی و لاغری

تمرکز کردن یا توجه کردن، موضوع بسیار مهمی است که به راحتی باعث تقویت فرمول های چاقی و چاق تر شدن ما می شود.

دقت کنید توجه کردن مانند ابزاری است که می شود از آن برای انجام کارهای مفید استفاده کرد یا برای انجام کارهای مضر، این ما هستیم که انتخاب می کنیم در چه موردی از آن استفاده کنیم.

اگر به چاقی توجه کنیم به راحتی می توانیم چاق تر شویم و اگر به لاغری توجه کنیم به راحتی می توانیم لاغر شویم.

زمانی که به چاقی خود توجه می کنیم در واقع داریم صحیح بودن فرمول های چاقی ذهن خود را تایید می کنیم.

در حالی که در روند چاق شدن هیچگاه به لاغری توجه نمی کنیم چون آن را از دست داده ایم و خود را دور از آن می دانیم.

به همین علت توجه ما به لاغری به صورت حسرت لاغر شدن است. و حسرت لاغری داشتن به سادگی مانع لاغر شدن ما می شود. چون تمرکز ما برای چاقی خودمان بیشتر شده و باعث گسترش فرمول های چاقی ذهن می شود.

توجه به چاقی سبب تقویت احساس بد در ما می شود و احساس بد سبب ایجاد احساس ضعف بیشتر در ما نسبت به چاقی می شود، به عبارتی خود را مغلوب اضافه وزن می دانیم و به همین دلیل چاق تر شدن بسیار آسان می شود.

توجه به چاقی سبب اتخاذ تصمیماتی در زندگی می شود که در نهایت باعث گسترش فرمول های چاقی ذهن و پر رنگ تر شدن تصویری چاق تر از خودمان در ذهن میشود و از آنجایی که ذهن ما تصویری است تمام سعی خود را میکند تا جسم را مشابه تصویری که از خود در ذهن ایجاد کرده ایم برساند.و این کار را از طریق تقویت فرمولهای چاقی و ایجاد فرمول های جدید انجام می دهد.

چرا لاغر نمی شم

چرا چاقی سریع تر از لاغری است

دلیل اینکه بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند معتقد هستند که روند چاق تر شدن آنها سریع تر شده است، توجه کردن به اضافه وزن است.

هرچه بیشتر به چاقی توجه کنید علاوه بر اینکه صحیح بودن فرمول های چاقی ذهن خود را تایید کرده اید باعث تضعیف روحیه و تشدید احساس ضعف و ناتوانی در برابر چاق تر شدن می شوید.

برای رهایی از توجه کردن به چاقی باید به مرور تصمیم هایی که به واسطه اضافه وزن گرفته ایم را تغییر دهیم و به گونه ای رفتار کنیم که گویی در تناسب اندام رویایی خود قرار داریم. به این ترتیب به مرور فرمول های چاقی ذهن ما کمرنگ می شوند.

این تغییرات در سطح فکر آغاز می شود و به مرور در تصمیمات روزمره ما نمایان می شود و باعث تغییر شخصیت ما از یک فرد چاق به فر متناسب می شود.

این تغییرات سبب ایجاد تصویرهای ذهنی متفاوتی در ما می شود و از آنجایی که ذهن ما تصویری است اینبار سعی می کند تا جسم ما را منطبق با تصاویر ذهنی جدید که تصاویری متناسب تر از قبل هستند برساند.

نقش زمان در چاقی

یکی از مواردی که خیلی در افزایش توجه ما به چاقی موثر است، زمان تعیین کردن برای لاغری است.

چرا که هر روز که از زمان تعیین شده سپری شود به دلیل اینکه ما هر روز اضافه وزن خود را زندگی می کنیم امیدمان برای متناسب شدن کمرنگ تر می شود و در مقابل توجه ما به اضافه وزنی که داریم بیشتر می شود.

شاید مهم ترین دلیلی که منجر به شکست افراد چاق در روش هایی که برای لاغری در پیش گرفته اند می شود تعیین زمان برای لاغری است و در دوره لاغری با قدرت ذهن به طور مفصل به این موضوع و چگونگی برطرف کردن استرس ناشی از تعیین زمان برای لاغری می پردازیم.

توصیه میکنم محتوای آموزشی فایل تصویری این جلسه را بارها با دقت تماشا کنید و به موضوعات مطرح شده فکر کنید و به مشابه بودن افکار و رفتار خود در زندگی بر اساس مطالب ارائه شده توجه کنید.

هرچقدر بیشتر به دنبال تایید کردن مطالب ارائه شده از طریق دوره آموزشی لاغری با ذهن باشید به شکل ساده تر و بهتری در مسیر متناسب شدن قرار می گیرید.

عوارض چاقی

چگونگی گسترش فرمول های چاقی

در این نوشته که توسط یکی از اعضای سایت در بخش نظرات درج شده است چگونگی گسترش فرمول های چاقی در ذهن به وضوح شرح داده شده است.

من با بودن در آموزشها سایت متوجه شدم در گذشته من همیشه داشتم به چاقی توجه میکردم و اونم در وجود من بیشتر می‌شده .

یعنی من یادم میاد از زمانی که بعد از ازدواجم شاهد اضافه وزن در جسمم بودم  به همه و خودم میگفتم:

وای چاق شدم خوبه رژیم بگیرم و کمتر بخورم تا از شرش رها بشم

و یادم میاد اون  تلاش من در سال ۸۲ یا ۸۳ اولین رژیم من بود. البته در دوران نامزدی هم چون متوجه شده بودم تپل شدم دوست داشتم که لاغر بشم برای شب عروسی.

رفتم باشگاه ثبت نام کردم اما نمی‌دونم چی شد که ادامه ندادم. شاید از این بود که هنوز اضافه وزن من کم بود و خیلی ناراحتم نمی‌کرد. اما یک سال بعد از ازدواجم که چاقتر شدم تصمیم گرفتم هر چیزی نخورم و …. و تونستم با همون کاری که انجام دادم ۸ کیلو کم کنم.

همه تشویقم میکردن. اما با این کارها داشتم به چاقی بیشتر توجه میکردم و ناآگاهانه باعث تقویت فرمول های چاقی ذهنم می شدم.

بعد از رها کردن رژیم سریع باردار شدم و چقدر در اون دوران من چاقتر شدم و اضافه وزن شدیدی رو تجربه کردم تا جایی که هیچ‌ کفشی پای من نمی‌رفت، هیچ مانتو شلواری اندازه ی من نمیشد و من در اون دوران از چاقی خودم حالم بد میشد.

به محض زایمان کردنم سریع سه ماه بعد اقدام به لاغری کردم اونم با ورزش و رژیم و تونستم وزن خودم رو به ۶۷ کیلو برسونم اونم فقط با باشگاه و یکم کم خوری که خودم برای خودم تجویز میکردم و باعث حیرت همه میشدم.

دیگه من باور کرده بودم به خاطر ازدواج و بارداری من باید چاق باشم مگر رژیم و ورزش داشته باشم.

برای همین به محض رها کردن رژیم و باشگاه من سریع دوباره چاق میشدم و اما چون کلافه از رژیم و محدودیت بودم یه جاهایی رها میکردم و اون طور که دلم میخواست می‌خوردم.

  • در جمع‌های دوستانه ی خودم حس خوبی نداشتم.
  • موقع خرید حس خوبی نداشتم.
  • موقع عروسی و مهمانی و ….حسم بد میشد و خودم رو سرکوب میکردم.

با این کار داشتم فرمول های چاقی ذهنم رو تقویت می کردم و فرصت رو برای چاقی بیشتر مهیا میکردم.

در واقع چاقی و باید مثل یه آدم  فرض کنم که اگر به اون توجه منم اون زور و قدرت بیشتری پیدا می‌کنه و به راحتی بر من و لاغری غلبه می‌کنه و من یادم میاد بعد از ازدواجم. سرعت چاقی در بدن من خیلی بیشتر شده بود در حالی که نمی دونستم خودم باعث تقویت فرمول های چاقی ذهنم شده بودم.

تاثیرات نفرت از چاقی

  • به‌ شدت از اون ناراحت و متنفر بودم.
  • باعث شده بود سنم بالاتر نشون داده بشه.
  • باعث شده بود در هیچ لباسی زیبا و خوش اندام نباشم.
  • باعث شده بود خیلی ازمدلها و  رنگها رو نپوشم.
  • هر کفشی به پام نمیرفت.
  • هیچ کدوم از طلاهام به دستم نمی‌رفتن نه النگو نه انگشترهام رو نمیشد استفاده کنم.
  • کمر درد و زانو  درد شدید داشتم.
  • کلی محدودیت در خوردن و خریدن و زمان داشتم. 
  • کلی  هزینه و زمان  میزاشتم که باشگاه برم اما فایده نداشت. 
  • اعتماد به نفس لازم رو برای حضور در جمع ها نداشتم.
  • همیشه رفتارهای بی کلاس غذا خوردن داشتم مثلا تند و تند غذا  می‌خوردم و هیجانی می‌خوردم و همه چیز رو باید امتحان میکردم و می‌خوردم .و در واقع حریص در خوردن بودم.
  • روابط خوبی با خودم نداشتم چون از خودم همیشه ناراحت بودم و گله داشتم و از دیدن خودم در آینه ناراحت میشدم.
  • هیچوقت موقع خرید کردن لباس آزادی در انتخاب نداشتم و به سختی گیرم میومد.

این موارد همه و همه باعث افزایش تمرکز من بر چاقی و تشدید فرمول های چاقی ذهن شده بود.

✍️ تمرین آموزشی 📖

مرحله اول:

صحبت کردن درباره چاقی یکی از عادت های مخرب افرادی است که اضافه وزن دارند.

صحبت کردن درباره چاقی به شکل های مختلف انجام میشود که مهمترین آنها شامل:

  • گله و شکایت درباره چاقی
  • شوخی و مسخره کردن چاق بودن خود یا دیگران
  • صحبت کردن درباره لاغر نشدن
  • صحبت درباره حسرت لاغری داشتن

رفتارهای خود را بررسی کنید و مشخص کنید از چه طریق درباره چاقی صحبت می کنید. یا در گذشته به چه صورت با صحبت کردن درباره چاق بودن یا لاغر نشدن باعث ایجاد احساس ناامیدی از لاغر شدن در خود شده اید.

  • به صورت انشایی شرح دهید به چه صورت عادت به صحبت کردن درباره چاق داشته اید.
  • متن تعهد خود را بنویسید که از این لحظه به بعد به هیچ وجه درباره چاقی صحبت نکنید.

مرحله دوم:

پذیرفتن خود در شرایط فعلی از اهمیت بسیار بالایی برای ادامه مسیر لاغری با ذهن و کسب نتیجه عالی نیاز می باشد.

افراد چاق به طریق مختلف با نفرت داشتن از وضعیت خود باعث ایجاد احساس بد عمیق در خود می شوند و این احساس به شدت بر تشدید احساس چاقی و انتظار چاق تر شدن تاثیر می گذارد.

نفرت از چاقی و وضعیت فعلی یکی از موانع لاغر شدن است که باید از پیش روی ما برای لاغر شدن برداشته شود.

بنابراین لازم است ابتدا مشخص کنید که رابطه شما با چاقی و وضعیت فعلی جسمتان چگونه است.

  • درباره احساس نفرت از شرایط فعلی خود بنویسید.

شرح دهید که آیا نسبت به گذشته احساس بد بیشتری از چاقی دارید یا خیر؟

تصمیم قاطع بگیرید که شرایط فعلی خود را بپذیرید. این اقدام نقش مهم و تاثیرگذار در روند لاغری شما خواه داشت.

بنابراین لازم است ضمن نوشتن تعهد برای پذیرش وضعیت فعلی و آشتی کردن با چاقی و جسم خودتان راهکارهای مناسب برای بهبود رابطه با خودتان را تعیین کنید و از مراحل انجام آن کارها گزارش عملکرد ارسال کنید.

  • جهت برقراری رابطه دوستانه با خود و پذیرش وضعیت فعلی تان متن تعهدنامه بنویسید.
  • لیستی از اقداماتی که نشان از برقراری رابطه دوستانه و صلح آمیز با خودتان است بنویسید.

من برای به صلح رسیدن با خودم تصمیم گرفتم پس از سالها حسرت پوشیدن لباس های رنگ روشن به این خواسته قلبی ام عمل کنم و لباس با رنگ های دلخواهم بپوشم.

همچنین در مهمانی ها با اشتیاق و علاقه حاظر می شدم و اگر موقعیت عکس دسته جمعی پیش می آمد حتما در کنار دیگران عکس می گرفتم

تعدادی عکس از خودم گرفتم و هر روز به خودم نگاه می کردم و چند جمله با خودم صحبت می کردم و به خودم انگیزه و امید می دادم که دارم کارهای اساسی برای تغییر وضعیت جسمم انجام میدم و به زودی نتایج عالی می گیرم.

تمرین کردم هربار که با آینه مواجه میشدم مخصوصا آینه روشویی و آسانسور حتما به خودم لبخند می زدم و چند ثانیه به خودم نگاه می کردم.

به مرور با انجام این کارها رابطه خوبی با خودم برقرار کردم و یه جورایی پس از سالها قهر و ناراحتی با خودم آشتی کردم.

شما هم سعی کنید مواردی که به نظر خودتان برای برقراری رابطه دوستان با خودتان نیاز است انجام دهید را مشخص کنید و سعی کنید هر روز این تمرین را انجام دهید تا به احساس کاملا خوب و صمیمانه با خودتان دست پیدا کنید.

  • گزارش عملکرد خود را طی چند روز در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید.

مرحله سوم:

شرح مزایای لاغری باعث ایجاد اشتیاق و انگیزه در ذهن برای ادامه دادن و رسیدن به هدف لاغری می شود. بنابراین لازم است ضمن فکر کردن به مزایای لاغری درباره آن بنویسد. برای سهولت در انجام کار در پاسخ به سوالات مطرح شده به شکل انشایی شرح دهید که لاغری چه مزایایی دارد و چه تاثیری بر زندگی شما می گذارد.

به نظر شما لاغری چه مزیت هایی دارد.

  • لاغر شدن بر سلامتی روحی و جسمی شما چه تاثیری دارد.
  • اگر لاغر شوید چه تغییری در روابط شما با نزدیکان و اطرافیانتان ایجاد خواهد شد.
  • در صورت لاغر شدن چه تحولی در اعتماد به نفس شما ایجاد می شود.
  • اگر لاغر شوید از نظر شغلی و کسب و کار چه تغییراتی خواهید داشت.
  • لاغر شدن چه تاثیری بر روحیه، اشتیاق و امید به زندگی داشتن می گذارد.
  • علاوه بر موارد ذکر شده هر تغییری که لاغر شدن در زندگی شما ایجاد خواهد کرد را به صورت انشایی شرح دهید.

با نوشتن درباره لاغری و مزایای لاغر شدن در حال پیشگویی کردن و تجسم آینده نزدیک زندگی خود خواهید بود. بنابراین این تمرین بهترین و تاثیرگذار ترین تمرین جهت تصویرسازی ذهنی و ایجاد اشتیاق و انگیزه برای لاغر شدن در ذهن ناخودآگاه می باشد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


نتایج برخی از هنرجویان لاغری با ذهن

خانم مریم از تهران      دانلود این فایل

خانم مژگان از تهران      دانلود این فایل

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 3.85 از 146 رای

https://tanasobefekri.net/?p=11459
برچسب ها:
197 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار ارام
      1402/06/28 09:32
      مدت عضویت: 384 روز
      امتیاز کاربر: 391 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 235 کلمه

      توجه کردن به هرچیزی ابزاریه که مارو با همان چیز همراه میکنه.

      باتنفر از چاقی،با شکست در انجام روش‌های لاغری متعدد،باحسرت خوردن برای لاغری،تا به حال به چاقی تمرکز داشته ایم.وهرچه خود را ناتوانتراحساس کرده ایم سرعت چاق شدنمان افزایش پیدا کرده.قرار است یاد بگیریم  لاغری  رو مرکز توجه قرار دهیم.

      _حرف زدن در مورد چاقی ممنوع،متعهد میشم راجع به چاقی ام صحبت نکنم

      _پذیرش جسمی که با عدم آگاهی ساختم و قول دادن به جسمم که دوباره می سازمش

      _و حالا اگه لاغر بشم چه اتفاقی تو زندگی من میافته؟

      من وقت و هزینه ی زیادی تو این راه پرداخت کردم ،انرژی روانی زیادی گذاشتم ۰حالا که لاغر شدم از این پتانسیل تو ابعاد دیگه ی زندگیم استفاده میکنم.چاقی مثل مشکلی بود که هر روز بود،همیشه بود،همیشه درگیرم می‌کرد اجازه تمرکز جای دیگه نمی‌داد.حالا رها شدم

      ۰گفتگوی درونی بی رحمانه ای که باخودم داشتم تغییر کرده.به خودم می بالم که بالاخره اینقدر قفلی زدم رو چاقی بالاخره راه‌حل رو پیدا کردم.

      ۰عزت نفسم رو از زیر دست وپای چاقی بیرون کشیدم وتونستم به قولم وفا کنم

      ۰عاشق لباسم.حالا ازاین به بعد همه لباسی تو جسم متناسب و برازنده من زیباست حتی گونی.وقتی من لاغرم به خودم و زنانگی ام بیشتر اجازه بروز میدهم ولذت میبرم.

      ۰سلامت بسیار مهم است.از اینکه تو مسیر سلامتی قرارگرفتم لذت میبرم.ازسبکی،چابکی که احساس میکنم

      ۰ازهمه مهمتر پرازقدرت روحی شدم.چون نحوه ی کار کردن ذهنم رو یاد گرفتم و غول چراغ جادو به من کمک میکنه،منظورم قدرت ذهنمه.احساس توانمندی میکنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سکینه
      1402/06/16 01:14
      مدت عضویت: 28 روز
      امتیاز کاربر: 920 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 228 کلمه

      بنام خالق زیبایی

      سلام بر استاد محترم وتمام دوستان هم مسیرم

      من سکینه متعهد میشوم از این لحظه به بعد درمورد چاقی با خودم و دیگران صحبت نکنم  

      و همچنین با بدنم وچاقیم دوست باشم وخودم را مسئول چاقیم بدانم وتلاشم را بکنم که آن را درست کنم 

      بدیهای چاقی برای من

      زانودرد،نفس نفس زدن موقع راه رفتن از پله،حسرت پوشیدن لباسهای جذب وزیبا،نخوردن چربی ها و شیرینی و غذاهای ِلذیذ،اعتماد به نفس پایین وخیلی چیزای دیگه که نمیخوام بهشون توجه کنم

      واما فواید دوست داشتنی لاغری

      – اعتماد به نفس بالا برای حضور در همه جا 

      -خرید راحت و پوشیدن لباسهای مورد علاقم 

      سلامتیم که از همه مهمتر ه

      خوردن غذاهای خوشمزه تا حدی که سیر بشم بدون ترس از چاقی

       روابط عالی با خودم و حضور در جلو آینه با افتخار

      رهایی از مسخره های دیگران 

      رفتن به باشگاه و استخر با اعتماد به نفس بالا

      پیاده به بازار رفتن بدون اینکه خسته بشم و عرق کنم

      جوان و شاداب شدن پیوستم

      عکس گرفتن از خودم و مقایسه با عکسای قبلیم و یاد آوری قدرت ذهن

      سپاسگزاری از خداوند و قدر دادن بودن لاغری بعد دوران چاقی که خیلی لذت بخشه 

      ممنونم استاد که ما را آگاه میکنید من قبلا خیلی با رفتارمان به چاقی توجه میکردم که نمیدونستم با این‌کارام دارم خودمو از لاغری دور میکنم واز این به بعد همه توجه خودرا به لاغری میدم وازتوجه به  چاقی دوری میکنم  

      سپاسگزار خداوندی هستم که منو با استاد روشن عزیز آشنا کرد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/06/08 13:55
      مدت عضویت: 39 روز
      امتیاز کاربر: 1815 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 510 کلمه

      سلام به خدای لاغری❤️

      ای عاشقان لاغری، دل راچراغانی کنید لاغری درراه است. 🌹❤️🌹

      تمرین آخرِگام هفتم:مزایای لاغری. 

      لاغری باعث میشه سلامتیم بیشتربشه. شادابتروجوانترشوم. وراحتترخودم رابپذیرم. به سبکی راه بروم. هرلباسی روباهر رنگ وطرحی که دوست دارم بپوشم. باشادی برقصم وحسِ خوبی به خودم داشته باشم وحسِ خوب باعث می‌شود روحم لذت ببرد وتغذیه شود. بارلاغری آرامشم بیشترمیشود. دیگرکسی به خاطراضافه وزنم مسخره وسرزنشم نمیکند. عزت نفسم بالا میرودعاشق زندگی کردن میشوم. 

      داستانِ لاغری من.💃

      صبح که ازخواب بیدارمیشوم، اولین چیزی که حس میکنم، سبکیِ جسمم وتناسب اندامم است. ومن بالذت ورضایت لبخندمیزنم به این شگفتیی که بایاریِ خالق مهربانم وآموزشهای استادِبینظرم درخودم خلق کردم وباشادی زیباترین بلوز وشلوارِخوش رنگم رومیپوشم وازدیدنِ تناسب اندامم درآینه قدیِ اتاقم به وجدمی آیم وباآرامش وشادی، تمرینات راانجام می‌دهم وازجسم زیبایی که خلق کردم مینویسم ودرصورت گرسنه بودن صبحانه ام راباآرامش راتاجایی که میل داشته باشم میخورم وبه سبکی کارهایم راانجام می‌دهم وبه چالاکی پله هاراپایین وبالا میروم ولذت میبرم ازلاغریم وسلامتیم وازاینکه جوانتر وشادابتر شدم. 

      موقع خروج ازخانه زیباترین مانتوی اندامیم را وشیکترین وخوش فرم ترین کفشم رامیپوشم وبه هرمغازه لباس فروشی که میرسم باشوق ولذت لباسها رانگاه میکنم چون مطمئنم هرلباسی راکه انتخاب کنم سایزم رادارند. بااعتماد به نفس ولذت بردن از لاغریم به استخرمیروم. دیگرمیتوانم براحتی وسبکی کوه نوردی کنم دیگردرمسیرهای سربالایی نفس نفس نمیزنم و زانوهایم به خاطر سنگینیِ وزنم در نمی‌گیرد به سبکی راه میروم وبالذت نفس میکشم. دیگربه خاطرچاقی مجبورنیستم کفشِ تخت و بدفرم بپوشم خوش فرم ترین وخوش رنگترین کفش هارامیپوشم. لباس‌های رنگ روشن وچشم نوازباطرحهای زیبامیپوشم وکیف میکنم ازسبکیِ وزنم واندامِ باربی ام وهربار که لباس میپوشم ازخودم عکس میگیرم وبه سبکی میرقصم وشادی میکنم. 

      دیگربه خاطرِنگاه های تمسخرآمیزِدیگران خودمم راسرزنش وخانه نشین نمیکنم وهمش دوست دارم بروم پارک بروم مسافرت بروم تودلِ طبیعت… وکلاً پذیرش همه چی برام راحتترشده.

      موقع غذاخوردن وقتی سیرم، ازگفتنِ جمله(میل ندارم) به وجدمی آیم وبه من حسِ قدرت وحقِ انتخاب میدهدوهمه مرا به خاطر تناسب اندامم تحسین می‌کنند. 

      شبهاموقع خواب رویاپردازی هایم رنگ ولعاب لاغری داردوخودم رادر زیباترین مکان‌ها تجسم میکنم که خوشرنگترین وبرازنده ترین لباس راپوشیدم ولذت میبرم ازبودنم وازتناسب اندامم…. 

      لاغری یعنی باعشق زندگی کردن بالذت نفس کشیدن شادبودن. آرامش داشتن زیبا بودن وزیبادیدن. بالذت نفس کشیدن. شکرگذاربودن لذت بردن ازخوردن غذا تحسین شدن طبیعی بودن. لاغری یعنی زندگی رازندگی کردن….. وای خدا روحم داره میرقصه وقلبم داره میخنده چه لذتی داره متناسب شدن.

      دستِ گُلت پُربرکت استادجان بااین تمرینی که دادی. 

      واقعاً باتمام وجودم حس کردم که لاغری باساک و وسایلش اومده وبه چاقی میگه:داداش پاشو بزن در. این جسم همین الان بانوشتن این تمرین به نامِ من ثبتِ سندشد. 😆

      وچقدرلذت بردم ازاین نگرشِ استادکه:همینطور که دست به غذا بردن شمارا چاق میکنه دست به قلم بردن شمارولاغرمیکنه ومن این کُدِهوشمندانه روتوی مغزم ثبت میکنم تاتوی مسیرم همیشه فعال باشه چون من معجزهٔ نوشتن روباتمامِ وجودم تجربه کردم. 

      دردورهٔ100گام،  من6تادفتر100برگ و2تادفتر60برگ پُرکردم وحسابی مغزمودرگیرِ یادگیری تمرینات لاغری کردم. 

      نوشتن درمورد لاغری یعنی توجه به لاغری وخلق رویای لاغری. من همیشه میگم:شنیدن کی بود مانندِنوشتن. 

      یه نکتهٔ دیگه که استاد فرمودندتعیین نکردنِ زمان برای لاغری بود. اصلاً زمانی وجود نداره هرچی هست همین الان یعنی لحظهٔ حاله. بقیه اش اسباب بازی های دنیایه. 

      پس بدونِ توجه به زمان ومکان بااشتیاق وشوق فراوان ادامه می‌دهیم. 

      •  
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 5851 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 20 کلمه

      سلام و درود
      بعد از ارسال دیدگاه ۳۰ دقیقه فرصت اصلاح دارید بعد از اون زمان امکان تغییر در دیدگاه نیست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/06/06 16:26
      مدت عضویت: 39 روز
      امتیاز کاربر: 1815 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 374 کلمه
      • به نام خالق جانم وباسلام به استادعزیزم وعاشقان لاغری باذهن
      • این گام پربودازفرمولای لاغری واینکه چطوری چاقی رودر ذهنمون کمرنگ کنیم وقدرت روبدهیم دست لاغری
      • واقعاً زندگی باطعم داشتن استادی آگاه وبینظیرچون شماچقدرلذتبخشه.🙏🌹
      • من اگه همین یه گام روخوب درک کنم وتمریناتشو انجام دهم لاغریم حتمیه. 
      • بخش اول:متوقف کردن صحبت درموردچاقی. 
      • من قبلاً ازچاقی خودم بشدت متنفربودم چون چاقی فرصت های خوبرودرزندگیم ازم گرفت جوانیم راازم گرفت اعتمادبه نفسم راازم گرفت شادی وآرامش راازم گرفت همیشه به خاطرچاقی خودم رو سرزنش میکردم چه لباسهایی که دوست داشتم بپوشم بخاطرچاقی نپوشیدم همیشه دلم میخواست کوهنوردی کنم وبرم استخربه خاطرچاقی نرفتم وهمیشه به خاطرچاقیم که موردتمسخرقرارنگیرم خانه نشین وتنهابودم وشادی وآرامش نداشتم وپذیرش چاقی برایم سخت بودوهرکس میگفت چراچاقی؟ میگفتم:من چاقیم ارثیه. من با استخوانبندی درشت بدنیا آمدم واستعدادچاقی دارم! 
      • اماالان باآگاهی هایی که دردوره لاغری باذهن بدست آوردم براحتی چاقیم راپذیرفتم ودیگه احساس بدی به چاقی ندارم وبه اون به چشم یک انتخاب اشتباه وناآگاهانه نگاه میکنم که بعدازاستفاده ازآن فهمیدم به جای خدمت رسانی داره به من ضررمیرسونه وباتمرینات دوره دارم آرام آرام در ذهنم کم رنگش میکنم ودرمقابل بااشتیاق زیاد به لاغری توجه میکنم تاباقدرت جانشین چاقی بشه. 
      • متن تعهدنامه
      • من سحرزندبا56 سال سن و 90 کیلوگرم وزن ازامروزمتعهدمیشوم که درهیچ کجا وبرای هیچکس ازچاقی صحبت نکنم وچاقی ام رابپذیرم وبه جسمم عشق بورزم وآن رادوست داشته باشم وبرای متناسب شدن جسمم تمام تلاشم رابکنم. 
      • من برای پاک کردن نفرت ازچاقی از ذهنم،یک تمرین عملی انجام می‌دهم که درعین سادگی خیلی تاثیرگذاره
      • همانطورکه میدونید ذهن ماحالت کودکانه داره پس بایدهرموضوعی روبه سادگی باتکرارکردن به اون آموزش بدهیم تابراش جابیفته واونو درک وبه باور تبدیل کنه. 
      • من قبلاً یه آدم لاغرمیدیدم باحسرت میگفتم:خوش به حالش چقدرلاغر ومتناسبه…ونمیدونستم که این یک فرمول چاقیه ومنوچاقتر میکنه وازوقتی به این آگاهی رسیدم اولاًکه اصلاًتوجهی به آدمای چاق ندارم وفقط میگردم آدمای لاغر رو ازکوچیک تابزرگ فرقی نمیکنه میبینم وتودلم اونارو تحسین میکنم ومیگم:به به چه اندامی چقدرلاغروظریفه نوش جونش باشه این تناسب اندام. من چقدراین طعم رو دوست دارم شکرخدایی که لاغری روخلق کرد… این میشه تمرین عملیِ توجه به خواسته. به همین سادگی. وباورکنیددرحذف نفرت ازچاقی معجزه میکنه. 

      تمرین تاثیرگذاری که استادعزیزمون بهمون نشون دادن دیدن تصویرشگفتی سازان هست که من هرروزاونارونگاه میکنم وبه ذهنم میگم ببین اینم تونست لاغربشه تو هم میتونی. این تمرین واقعاً برای توجه ذهنمون به لاغری بی‌نظیره. 

      واقعاً لاغری خیلی آسونه. 

      پس بااشتیاق ادامه می‌دهیم. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/05/04 17:34
      مدت عضویت: 1222 روز
      امتیاز کاربر: 5447 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 781 کلمه

      سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه

      الان که طرز رفتار برادرم رو میبینم که کاملا متناسب هست چون اصلا فرمولهای ذهنیش دستکاری نشده خوردن غدا رو به هیچ عنوان عامل چاقی نمیدونه چونکه پدرم خیلی چاقه ولی وقتی اون چیزی میخوره اعم از بستنی یا…برای اون هم داخل کاسه میریزه وپیشش میزاره وعلیرغم اینکه مادرم اون رو منع میکنه که برای سلامتیش خوب نیست اما اصلا اینا رو نمیدونه ودرک نمیکنه .

      یا اصلا آدمهای چاق رو قضاوت نمیکنه . من مدتی که خیلی چاق بودم برادربزرگم و خواهرم که چاق بودن مرتب بهم گوشزد میکردن که مراقب خودت باش . گامبو و…

      اما یکبار تو این چندسالی حتی به شوخی اون به من چیزی نگفت انگار منو نمی دید .

      ووقتی براش تعریف میکنم من باقدرت ذهن لاغر شدم میگه تو همینجور بودی لاغر .!!!! وحتی  من نشنیدم فرد چاقی رو قضاوت کنه . 

      حالا میبینم چقدر نگرشهای من و اون فرق داشت . 

      من خودم زمانی که قضاوت دیگران برای من اهمیت داشت چه درمورد چاقی یا مسایل دیگه ای همش در رنج بودم وهم کلی انرژی ازم گرفته میشد که من مقصر نیستم .

      اما از زمانی که گفتم من همین جوری هم ارزشمندم وهرکس همینطوری که هستم منو بخاد باهم هستیم اگه نه به سلامت .

      تازه خیلی ها هم هستند از دوستان که بهم زنگ میزنن فلانی بیا بریم بیرون و فلان . اما من چون خوشم نمیاد میگم ممنونم . تمایلی ندارم .

      خوب چون خودم روپذیرفتم فارغ از هرگونه دستاورد بیرونی .

      چه چاقی چه لاغری . چه فقر . چه ثروت و…

      اما هر روز برای بهترشدنم تلاش میکنم که احساسم خوب باشه .

      قبلا از آینه به شدت فراری بودم اما الان باخودم حرف میزنم .

      عکس خودمو گذاشتم بک گراتد گوشیم و یک آهنگ شاد پلی میکنم و به عکسم نگاه میکنم . الانا خیلی خودمو دوست دارم  و خواب خیلی خوبی دارم .

      خوب راست میگم دستاورد من چه ربطی به دیگران داره . ودستاورد اونها چه ربطی به من داره خودم رو سرزنش یا تحقیر کنم .

      قبلا متناسب بودم واطرافیان که چاق بودن میشنیدم که چقدرتلاش میکنن تا متناسب شوند اما فایده ای نداشت .

      بعد دوباره چاقی تجربه زندگی خودم شد وبا روش غیر ذهنی تلاش میکردم متناسب بشم نمیشد .

      چون یک رزومه تو ذهنم بود که لاغرشدن کار سختیه و وقتی خودم همون شیوه اطرافیان رو انجام دادم و موفق به لاغری پایدار نشدم برام طبیعی بود که لاغرنشم .

      چون هم شنیدم وهم تجربه کردم و بدتر ازهمه تو ذهنم حک شد لاغر شدن کار سختی هست .

      درحالیکه هم اطرافیانم و هم من داشتیم مسیر رو اشتباه میرفتیم و مسیراشتباه همیشه نتیجه اشتباه به همراه داره .

      وهمش تو ذهنم بود که هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد .

      و طاووس من لاغری بود و هندوستان من روشهای اشتباه برای لاغر شدن .

      یا شنیدم که نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد .

      خوب معلومه باید ذهنم رو متقاعد کنم که این باور اشتباه هست وگرنه در این روش لاغری با ذهن هم متحمل سختی های زیاد میشم ممکنه اواسط دوره جا بزنم . وخسته بشم . رها بکنم اما من دلیلم محم ترهست که راحت ذهنم متقاعد بشه  

      طبق آیه ۱۸۵ سوره بقره

      یریدالله بکم الیسرا ولایرید بکم العسرا

      که خداوند برای  شما آسانی میخواهد و سختی نمی خواهد .

      جورهندوستان نمیخاهد . ورزش و رژیم نمیخاهد . پیاده روی نمیخاهد . دمنوش بدمزه نمیخاد و..‌ چون آسانی نیست و سختی هست .

      پس مسیر قبلیم اشتباه بوده چون همش سختی بوده ولی این مسیر این روشها رو نداره و روش آسانی هست پس همین رو باعشق طی میکنم و متناسب بشم .

      الانا اکثر وقتها دوست دارم تنها باشم و وضعیت روحیم رو بسنجم .

      برای خودم آهنگ بزارم وبرقصم . خیلی از دوربریهای منفی نگرم رو کات کردم .

      تمرینات دوره رو با اشتیاق انجام میدم وحس خوبی بهم میده پس معلومه درمسیر درستم .

      از مزایای متناسب شدن برای من 

      دوستی بیشتر باخودم چون برای بهبودم تلاش کردم.

      راحت تر راه میروم . سلامتی ام بهتر میشه . حوصله ام بیشتر میشه . سایز لباسام کمتر میشه . رنگ شادتر میپوشم . جمع وجورتر میشم . سیستم تنفسم بهتر میشه . معنای سیری وگرسنگی رو متوجه میشم واز غذا خوردنم بیشتر لذت میبرم . جوانتر میشم چون روحیم بهتر میشه . دیگه محدودیت ورزشی ندارم . سیستم پریودیم ردیف ترمیشه . عکسهام زیباتر میشه . خیالم راحته لباسهای مجلسیم تا مجلس وعروسی بعدی همچنان سایزمه . بلوزهای کوتاه میتونم بپوشم . 

      میتونم باقدرت ذهنم مسایل پیرامونم رو مدیریت کنم .

      از زندکی لذت بیشتری ببرم . ترس خوردن ومهمانی نداشته باشم . با آرامش وتومانینه غذا بخورم .سیستم گوارشیم بهتر کار میکنه . مجبور به اسنفاده از کرم های گرون قیمت برای پوستم نیستم . 

      لاغرشدن تصادفی نیست بلکه تجربه کردنی است .

      تکامل داره مثل همه هدفها و اونهم صبرمیخاد تکرار وعمل ولذت از مسیر .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/03/23 11:41
      مدت عضویت: 163 روز
      امتیاز کاربر: 6765 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 705 کلمه

      سلام استاد عزیز 

      درمورد چاقی که گفتید لیست بنویسم که چه ضربه ای به ما زده خیلی زیاده که من به چند تا اشاره میکنم 

      چاقی به 1-سلامتی  2- دیابت 3 چربی4-تیروئید گرفتم 

      چاقی اعتمادبه نفس را از من گرفته و همیشه نمیتوانم هرچه را دوست دارم انتخاب کنم 

      چاقی من را از پوشیدن و انتخاب لباسهای دلخواه دور میکنه 

      و انشاااله در مورد 3 گامی که گفتید حتما تمرکز میکنم 1- در مورد چاقی خود به دیگران توضیح ندهم 2- با چاقی ووضعیت بدن خودم آشتی کنم و خودم و هیکلم را سرزنش نکنم و خودم را مسئول چاقی خودم بدانم 3- در مورد متناسب شدن بیشتر فکرکنم و درمورد ان بنویسم 

      در مورد فواید لاغری 

      ابتدا به سلامتی ما کمک میکند . انواع بیماریهایی که از طریق خون است (دیابت -چربی – تیروئید ) – کمردرد – زانودرد و در حالت برخاستن و نشستن و غیره به ما کمک میکند 

      لاغری برای ما اعتماد به نفس بالایی به ارمغان میاورد که ما با بقیه افراد درجامعه متفاوت نیستیم و هر سایزی  و رنگ لباس را که بخواهیم میتوانیم انتخاب کنیم 

      لاغری باعث میشود خیلی جوانتر از سنمان به نظر بیاییم من افرادی را سراغ دارم که 10سال از من بزرگتر هستند ولی جوانتر به نظر میایند 

      لاغری باعث میشود روحیه شادتری داشته باشیم و خوشحال باشیم و هرگز خودمان را سرزنش نکنیم 

      لاغری باعث میشود خلق و خوبی خوبی داشته باشیم و در جامعه و خانواده با افراد رفتار بهتری داشته باشیم 

      لاغری باعث میشود که درجمع از نگاه دیگران به خودمان ناراحت نشویم و فکر نکنیم که همه درمورد چاقی ما صحبت میکنند 

      لاغری باعث میشود در جمع آرامش فکری داشته باشیم و در هنگام عذا خوردن فکر نکنیم که همه من را نگاه میکنند که چقدر غذا خوردم و غذا خوردنم با ترس است و اصلا لذت نمیبرم 

      لاغر شدن باعث میشود که نظر دیگران درمورد خودم را بیاهمیت بدانم چون من با بقیه افراد هیچ تفاوتی ندارم 

      لاغر شدن باعث میشود درخانواده و روابط با همسرم بهتر عمل کنم 

      لاغر شدن باعث میشود برای انجام دادن کارهای شخصی به زحمت و نفس نفس افتادن نشوم 

      لاغر شدن باعث میشود در هر نوع ورزش حق انتخاب داشته باشم و با لذت ورزش کنم 

      لاغر شدن باعث میشود که به راحتی لباسهای جذب بپوشم و از اندامم راضی و خوشحال باشم 

      لاغر شدن باعث میشود که به راحتی بدوم و نفس نفس نزنم 

      لاغر شدن باعث میشود از خوردن غذاها لذت ببرم و ترس از چاق شدن نداشته باشم 

      لاغر شدن باعث میشود که اعتماد به نفس بالایی داشته باشم 

      لاغر شدن باعث میشود در مسابقات خودم را نفر اول تصور کنم 

      لاغر شدن باعث میشود درمحیط کار به چشم دیگری به من نگاه کنند 

      لاغر شدن درمحیط کار باعث میشود که پست بالاتری را برای خودم انتخاب کنم 

      لاغر شدن باعث میشود زیاد عرق نکنم که همیشه ناراحت باشم از بوی بد عرق بدنم 

      لاغر شدن باعث میشود به راحتی در خرید انتخابهای خودم را انجام بدم 

      لاغر شدن باعث میشود رنگهای تیره نپوشم و رنگهای شاد انتخاب کنم 

      لاغر شدن باعث میشود که برای جایی رفتن از کسی کمک نگیرم 

      لاغر شدن باعث میشود درمسافرتها ساک لباس کوچک با خودم ببرم 

      لاغر شدن باعث میشود در هنگام خرید پول بیشتری پرداخت نکنم 

      لاغر شدن باعث میشود برای انتخاب سایزم خجالت نکشم و با اطمینان سایزم را بگم 

      لاغر شدن باعث میشود ترس از وزن گیری خودم نداشته باشم 

      لاغر شدن باعث میشود درجمع دوستانه جای کتری را به خودم اختصاص بدهم و به قولی مهربانتر باشم 

      لاغر شدن باعث میشود که احساس ضعف و گرسنگی بیشتری درجمع و خانواده نداشته باشم 

      لاغر شدن باعث میشود که  اب رسانی بیشتری را به بدنم انجام بدهم و

      لاغر شدن باعث میشود که هیکل متناسب تری داشته باشم و در مقابل ایینه با شادی به خودم نگاه کنم 

      لاغر شدن باعث میشود فرزندانم وقت بیشتری را با من سپری کنند 

      لاغر شدن باعث میشود که من در جمع خانواده غذای رژیمی نخورم 

      لاغر شدن باعث میشود که من از خوردن شیرینی و غذاهای چرب دچار عذاب وجدان نشوم 

      لاغر شدن باعث میشود در خرید پارچه ، پارچه کمتر و هزینه کمتری پرداخت کنم 

      لاغر شدن باعث میشود برای دوخت لباسم از مدلهای متفاوت استفاده کنم و حق انتخاب داشته باشم 

      لاغر شدن باعث میشود که زندگی که یک انسان باید به راحتی و بدون سختی داشته باشد را تجربه کنیم و سالیان سال بدون ناراحتی جسمی و روحی زندگی کنیم 

      از استاد عزیز ممنون که به راحتی موضوع را برای ما افراد چاق شفاف سازی میکنند 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1402/03/08 23:50
      مدت عضویت: 320 روز
      امتیاز کاربر: 4290 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,166 کلمه

               “ به نام یکتا پروردگار عالم ” الله “ ”  

      درود به دوستان هم مسیر و استاد آگاهی دهنده گرامی ؛

      گام هفتم : فرمول های چاقی ؛

      پروردگار خوب و مهربانم ، از تو سپاس گزارم که امروز ۸ خرداد ۱۴۰۲ مرا یاری دادی تا بتوانم این گام را بر دارم ، خدایا شکرت.

      با توجه به گفته های استاد در فایل تصویری ما در این گام باید سه کار مهم را انجام بدهیم که شامل : 

      ۱) از این تاریخ به بعد درباره ی چاقی خود و به طور کلی چاقی ، با کسی صحبت نکنیم چون با این کار توجه ما از چاقی برداشته می شود .با صحبت کردن در مورد چاقی با دیگران ذهن ما به آن توجه می کند و بدون در نظر گرفتن اینکه ما خواهان آن نیستیم و آن را نمی خواهیم سعی در گسترش آن در جسم ما می کند و ما روز به روز چاق تر می شویم .

      من تقریبا به مدت یک سال است که درباره چاقی با کسی صحبت نمی کنم و به چاق بودن خودم هم اشاره ای ندارم دقیقا از زمان اولین بار که در دوره ی دوازده گام شرکت کردم و با این کار توجه بسیار زیاد خود را از چاقی بر داشته ام و در جهت عکس آن بیشتر به لاغری توجه می کنم و بسیار مفید و کاربردی است.

      ۲) شرایط فعلی خود را بپذیریم و با چاقی خود صلح کنیم و از سرزنش کردن و تحقیر کردن خود بپرهیزیم و خود را همان گونه که هستیم دوست داشته باشیم و باور کنیم که شرایط فعلی جسم ما تنها به دست خود ما با باورها و فرمول های نادرست ذهنی خود ما به وجود آمده است و دلیل دیگری ندارد و اشتباه خود را کاملا بپذیریم که با این کار به آرامش و احساس خوب خواهیم رسید و حال درونی ما بهتر می شود.

      من همیشه خود را دوست داشته ام و دارم ولی از چاقی خود ناراحت بودم و زجر می کشیدم اما با آشنا شدن با این روش و مسیر کاملا این را پذیرفته ام که مسئول صد در صد چاقیم خودم هستم و این شرایط را خودم به وجود آورده ام پس به همین دلیل هم مسئولیت صد در صد تناسب و لاغری خود را می پذیرم و در این راه تلاش و کوشش می کنم به روش لاغری با ذهن.

      ۳) تهیه ی لیستی از ضربه های چاقی که در زندگی به من وارد شده است و داستان تناسب و لاغری .

      من چه ضربه هایی از چاقی خورده ام :

      حسرت پوشیدن لباس های اندامی و زیبا .

      داشتن عذاب وجدان بعد از خوردن غذاهای خوشمزه و مورد علاقه .

      کم شدن اعتماد به نفس.

      خرید های اجباری.

      ترک ورزش های مورد علاقه.

      حسرت از دیدن افراد متناسب.

      در این جا می خواهم درباره ی ورزش کردن و پوشیدن لباس های شاد و قشنگ توضیح دهم . من خیلی خیلی در دوران ابتدایی به خصوص از کلاس پنجم به بعد عاشق زنگ ورزش و ورزش کردن بودم و با وجود اینکه از بعضی از دوستان چاق تر بودم اما در ورزش کردن بسیار خوب وعالی بودم و تمام توان خود را البته با لذت به کار می بردم اما با این وجود در زیاد دویدن و دو طولانی دچار مشکل می شدم و حسابی خسته می شدم اما در خیلی از ورزش ها مانند هندبال ، بسکتبال ، والیبال، طناب زدن و حتی دراز و نشست خوب کار می کردم و کلا عاشق ورزش بودم و هستم اما از دانشگاه به بعد ورزش را کنار گذاشتم و در حد پیاده روی و گاه گداری کوهنوردی ورزش خاصی انجام ندادم و البته در این سال های آخر کوهنوردی بسیار سخت بود برای من و بیشتر از دو دور پیاده روی نمی توانستم انجام بدهم و پا درد و کمر درد می گرفتم.من هیچ وقت به خاطر چاق بودنم پیش نیامده است که به عروسی یا مهمانی یا جشن خاصی نرفته باشم چون احساس زشت بودن نداشته و ندارم و چون من در تمامی عروسی ها لباس محلی خود را می پوشم به راحتی از هر نوع پارچه و رنگی که دوست داشته باشم استفاده کرده ام و می کنم و مشکلی در این مورد نداشته ام اما بیشترین مشکل من در پوشیدن لباس های اسپرت و مانتو و شلوار مورد علاقه ام بوده است.الان که فکر می کنم من قبل از آشنایی با لاغری با ذهن خیلی با خودم درگیر بودم که چرا حال و حوصله ی هیچ کاری را ندارم ، بی انگیزه ام ،تنبل و خواب آلودم ، عصبانی و ناراحت هستم و آن طور که باید از زندگی خود لذت نمی برم و بی هدف زندگی خود را سپری می کنم و اینکه چرا هر کاری می کنم لاغر و متناسب نمی شوم ؟! اما از زمانی که با این روش و سایت تناسب فکری آشنا شده ام به خوبی و به وضوح متوجه شده ام که ریشه ی تمامی این احساسات و حالات به چاقی من مربوط بوده است و اینکه باور لاغر شدن را نداشتم و اینکه چاقی بسیار بار سنگینی بر روی ذهن من داشته است، خود را بی اراده و ناتوان می دانستم اما الان به این درک رسیده ام که تنها با تغییر فرمول های ذهنی خود به خوبی و راحتی توانایی انجام هر کاری را دارم که لاغر و متناسب شدن آسان ترین آنهاست،

      و چه حسی قوی تر و زیبا تر از این حس.

      و اما داستان مریم متناسب خواندنی است :

      من مریم دو سال است که در تناسب کامل جسمی و روحی قرار دارم که خیلی لذت بخش و زیباست چون با تناسب اندامی که دارم هر نوع لباس و پوششی را که دوست داشته باشم به راحتی و آسانی می توانم بپوشم و از اینکه این لباس ها بر جسم من حتی زیباتر به نظر می آیند بسیار خوشحالم و از اینکه به راحتی می توانم ورزش هایی مانند پیاده روی های طولانی ، کوهنوردی ، شنا ،دو چرخه سواری، اسب سواری و … را انجام دهم سرشار از شادی و خرسندی هستم.من چون باور کردم که می توانم هر کاری را به درستی انجام دهم توانستم در زمینه ی کسب و کارم پیشرفت چشم گیری داشته باشم و ماشین مورد علاقه ام را خریدم و با اندام متناسب و زیبای خود از رانندگی با ماشینم بسیار لذت می برم .چون متناسب شده ام در عروسی ها بیشتر و بهتر می توانم رقص محلی خود را انجام دهم و لذت ببرم .ارتباطم با خدا ، خودم ، همسرم و فرزندانم بسیار شاد و خوب شده است و اندام متناسب خود را بسیار دوست دارم و از آن لذت می برم .در سلامتی کامل به سر می برم و صورتی زیباتر و جوان تر دارم و به خاطر این همه نعمت بزرگ و زیبا خدا را شکر می کنم و شاکر او هستم و مطمئنم شما دوستان هم مسیر عزیز هم با راهنمایی های استاد گرامی و تکرار ، استمرار و ادامه دادن این مسیر تمامی تجربیات من را تجربه خواهید کرد تنها کافی است باور داشته باشید .

      “ لاغر و متناسب شدن با لاغری با ذهن راحت ترین و آسان ترین کار دنیاست .”

      “ یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شهربانو باقری
      1402/02/02 21:00
      مدت عضویت: 1173 روز
      امتیاز کاربر: 21746 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,164 کلمه

       سلام و درود ▪︎ عنوان این جلسه  :    فرمولهای  لاغری  برگرفته از دوره ۱۲ گام ، گام هفت

                 >>>>>>>>>>>><<<<<<<<<<

      فرمول های لاغری دستورالعمل هایی است که مغز به صورت فرمان عصبی صادر می کنه وباعث واکنش های رفتاری در ما می شه این واکنش ها همون عادت های  خاصی است که باعث لاغر شدن ما می شن.▪︎ مثلا عادت  کم خوردن ، عادت آب بیشتر نوشیدن ، عادت عمل  نکردن به تعارف میزبان و استفاده از کلمات میل ندارم ،  نخوردن شیرینی بعد از غذاها ، و امثالهم 

      چاقی وضعیتیه که خودمون با لذت ایجادش کردیم  پس لاغر شدن نیز باید با لذت ایجاد بشه ▪︎ لاغر شدنی که از طریق محدودیت جسمی یا مصرف دارو ایجاد بشه به دلیل اینکه مسیر لذتبخشی نیست نمی تونه ماندگار باشه و به راحتی به وضعیت قبلی بر می گردیم ▪︎

      لاغری با ذهن تنها روشی است که ماندگاره و تا زمانی که فرد بخواد می تونه از این طریق در تناسب اندام باقی بمونه▪︎

      در  روش لاغری با ذهن با  استفاده از   فرمول های چاقی   مسیر  متناسب شدن  رو هموار می کنیم  به این صورت که  برنامه های ذهنی که سبب اضافه وزن شده رو  شناسایی می کنیم.سپس فرمول های لاغری رو  ایجاد و جایگزین فرمول های چاقی در اون برنامه می کنیم.▪︎

      به همین دلیل متناسب شدن از این طریق بسیار راحته ، چون براساس مسیریه  که ما برای چاق شدن طی کردیم، اما با تغییر مسیر حرکت به جای چاق تر شدن متناسب شدن را در پیش می گیریم.▪︎

      توجه کردن، موضوع بسیار مهمیه که به راحتی باعث تقویت فرمول های لاغری و لاغر تر شدن ما می شه▪︎ همین توجه  در جهت عکس ‘  فرمولهای چاقی رو تقویت می کرده و باعث چاقی ما بوده ▪︎

      توجه کردن مثل ابزاریه که هم  می شه از اون  برای انجام کارای  مفید استفاده کرد و هم  برای انجام کارهای مضر، این ما هستیم که انتخاب می کنیم در چه موردی از اون استفاده کنیم.▪︎

      اگر به چاقی توجه کنیم به راحتی می تونیم چاق تر بشیم و اگر به لاغری توجه کنیم به راحتی می تونیم لاغر بشیم ▪︎

      زمانی که به لاغری  و لاغرها  توجه می کنیم در واقع داریم صحیح بودن فرمول های لاغری  ذهن  را تایید می کنیم.▪︎

      از نمونه های توجه به لاغری  میشه به مطالعه درباره مزیتهای متناسب شدن اشاره کرد ، میشه در هر جا  به جای توجه به آدمای چاق  به  لاغرها و متناسبها  توجه کرد   و قلبا با دعای خیر و بدون حسرت ستایششون کرد  و خدارو شکر کرد که  ما هم به موقع  مثل اونها میشیم  … میشه کیلیپهای رقص  متناسبها  رو  نگاه  کرد و لذت برد  ….می تونیم  برای  زمان متناسب شدن  خودمون  نقشه و طرح  ذهنی  ترسیم کنیم و به رشته تحریر  دربیاریم  …

      اینجا سوالی مطرحه  :   چرا   در چاقها  توجه  به لاغری به صورت حسرت لاغر شدنه   ؟   در صورتی که  حسرت لاغری داشتن به سادگی مانع لاغر شدنه ▪︎

      چون  در روند چاق شدن هیچگاه به لاغری توجه نمی کنن چون اونو  از دست  رفته می دونن و خودشونو   دور از لاغری می دونن و از طرفی  به دلیل  شکستهای مکرر  از روشهای متداول   در خود توان لاغر شدن  نمی بینن ▪︎ 

        باز اینجا سوال دیگری مطرحه  :  چرا چاقتر شدن  بسیار آسان  و راحت  به نظر می آد  ودر عمل هم این اتفاق  راحت  میفته  و به قول معروف  افراد مثل آب خوردن  چاق  میشن ؟؟؟

      چون توجه به چاقی سبب تقویت احساس بد   و احساس بد سبب ایجاد احساس ضعف بیشتر  نسبت به چاقی  ▪︎به عبارتی افراد،    خودشونو مغلوب اضافه وزن می دونن و به همین دلیل چاق تر شدن بسیار آسان می شه براشون ▪︎

      حالا  بر عکس این ماجرا  توجه به لاغری  سبب تقویت  احساس خوب شده و در فرد احساس قوت و توانایی بیشتر نسبت به لاغری ایجاد   می کنه  .لاغر شدن هم طبیعی جلوه می کنه  هم بدیهی  و در نتیجه  لاغر شدن  به آسانی  اتفاق میفته ▪︎

      توجه به لاغری و لاغرها  سبب اتخاذ تصمیماتی در زندگی می شه که در نهایت باعث پررنگ تر شدن تصویری لاغر تر از خودمان در ذهن میشه و از اونجایی که ذهن ما تصویریه تمام سعی خودشو میکنه تا جسم را مشابه تصویری که از خود در ذهن ایجاد کردیم برسونه.و این کارو از طریق تقویت فرمول های لاغری و ایجاد فرمول های جدید انجام می ده ▪︎

      دلیل اینکه بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارن معتقدن که روند چاق تر شدن آنها سریع تر شده ، توجه کردن به اضافه وزنه  و اگر بخوایم لاغر بشیم باید  توجه به جسم چاق فعلی رو کنار بذاریم  و به خود اجازه بدیم  که در عالم خیال و رویا  خودمونو  در سایز دلخواه  و لباس دلخواه تصور کنیم تا روند  لاغر شدن رو  تسریع کنیم ▪︎

      هرچه بیشتر به لاغری توجه کنیم  علاوه بر اینکه صحیح بودن فرمول های لاغری ذهن رو تایید می کنیم بلکه  باعث تقویت  روحیه و تشدید احساس قوت و توانایی در برابر چاق تر شدن می کنیم ▪︎ 

      برای رهایی از توجه کردن به چاقی باید به مرور تصمیماتی  که به واسطه اضافه وزن گرفته ایم رو  تغییر  بدیم و به گونه ای رفتار کنیم که گویی در تناسب اندام رویایی خود قرار داریم.▪︎

      مثلا چون چاق بودیم   استخر نرفتیم   لباس شاد و رنگی با سایز مناسب نخریدیم و نپوشیدیم ، از دویدن  و توپ بازی دوری کردیم ، به مهمانی ها و جشنها نرفتیم  یا اگر رفتیم غمگین و کم حرف یه گوشه نشستیم  و شادی نکردیم ،  توی جمع عکس سلفی نگرفتیم و  از جلوی دوربین  فرار کردیم   .جلوی آینه نرفتیم و به چشم محبت به خود نگاه نکردیم  … دیگه هر کس خودش می دونه که  خودشو بخاطر چاقیش از چه چیزهایی محروم کرده  و روحش رو  پژمرده کرده  ….

      تغییراتی که ازش  نام بردیم  ابتدادر سطح فکر آغاز می شه  و به مرور در تصمیمات روزمره  نمایان می شه  و باعث تغییر شخصیت ما از یک فرد چاق به فر متناسب می شه ▪︎

      این تغییرات  باعث ایجاد تصویرهای ذهنی متفاوتی در ما می شه  و از اونجایی که ذهن ما تصویری است اینبار سعی می کنه  تا جسم ما رو منطبق با تصاویر ذهنی جدید که تصاویری متناسب تر از قبل هستند برسونه▪︎

        پس تا اینجا یاد گرفتیم  توجه به چاقی  عامل بسیار منفی و مضر و سد کننده  تغییر وضعیت ما از چاقی به تناسب اندام هست ▪︎  یکی از مواردی که خیلی در افزایش توجه ما به چاقی موثر بوده ، زمان تعیین کردن برای لاغری است ▪︎

      وقتی برای لاغر شدن زمان تعیین می کنیم  دو اثر بسیار بد و مخرب ایجاد می کنه  

      یک _  هر چه به زمان تعیین شده نزدیک میشیم  دچار ترس و استرس بیشتری میشیم که نکنه لاغر نشم 

      دو  _  وقتی  به زمان خاص مرسیم ولی یا لاغر نمیشیم یا اونطور که می خوایم نشیم  هر روز که از زمان تعیین شده سپری  میشه  به دلیل اینکه  هر روز با  اضافه وزنمون  زندگی می کنیم امیدمون برای متناسب شدن کمرنگ تر می شه   و در مقابل توجه ما به اضافه وزنی که داریم بیشتر می شه ▪︎ 

      شاید مهم ترین دلیلی که منجر به شکست افراد چاق در روش هایی که برای لاغری در پیش  می گرفتن می شده  تعیین زمان برای لاغریه  ▪︎ 

      اما در دوره لاغری با قدرت ذهن به طور مفصل به این موضوع و چگونگی برطرف کردن استرس ناشی از تعیین زمان برای لاغری  پرداخته میشه ▪︎ 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/30 22:04
      مدت عضویت: 214 روز
      امتیاز کاربر: 6105 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,529 کلمه

      سلام استاد عطار عزيز

      من هم همين عادت رو دارم كه بخش زيادي از فكر من رو غذا پر كرده

      و در اين مدت كه دارم آموزش تناسب اندام ميبينم به خودم ميگم آخه اين چه كاريه كه من همش دارم به اين فكر ميكنم صب چي بخورم شام چي بخوريم 

      و دارم به اين باور ميرسم كه اين روش ، روشي نيست كه من رو به منزل متناسب بودن برسونه

      اينكه در اين فايل دارم اين اطلاعات رو ميگيريم اصلا تصادفي نيست و اين، در زنجيره درخواست من بوده از خداوند

      البته استاد اينم بگم من قبلانا خيلي شديد تر به اين صورت بودم كه دائم فكر ميكردم وعده بعدي چي بخوريم يا دسر چي درست كنم 

      ولي الانا خيلي بهتر شدم 

      اگر بخوام با نمره بگم 

      قبلا اگر 100 بودم الان 30 هستم 

      ولي بازم ميخوام كمش كنم چون معتقدم من اين انرژي رو براي چيزهايي مهم تري ميخوام 

      مثل پوشيدن لباس هاي متنوع و متناسب 

      موضوع توجه 

      من خيلي زياد توجه ميكنم به افراد متناسب 

      به لباس هايي كه ميپوشن 

      اما

      هر وقت اونها رو ديدم با يك حسرتي گفتم خوش به حالشون كه لاغر هستن خوش به حالشون كه اين لباسارو راحت ميپوشن 

      و الان فهميدم اين توجه من در جهت مضر بوده

      اين تمرين كه شما ياد داديد كه هر بار يك فرد متناسب رو ميبينم بگم خدايا شكرت من طعم اين تناسب اندارم رو دوست دارم

      خيلي اين تمرين تفاوت ايجاد ميكنه در ذهن من با اون وقتي كه افراد متناسب رو ميديدم و با حسرت ميگفتم خوش به حالشون و به اين ترتيب هي به ذهنم ميگفتم من كه لياقت ندارم اينطوري متناسب باشم اينا كه لاغرن خوش به حالشونه

      و اين توجه من سالها من رو در چاقي نگه داشته

      خوشحالم كه با اين آگاهي ها دارم ياد ميگيرم چطور توجهم رو در هر زمينه اي هدايت كنم

      شما از خودتون و بازي طناب كشي مثال زديد

      من در زندگي خودم سرچ كردم و متوجه شدم من چون خودم چاق بودم و نميتونستم لباس هايي كه ميخوام رو بپوشم 

      بيشتر رفتم به سمت اينكه آشپزي عالي داشته باشم و اين حركت به سمت آشپزي نا خود آگاه بوده

      اصلا به اين فكر نميكردم كه بزار بقيه هم بخورن چاق بشن

      از اينرو آشپزي ميكردم كه ، فكر ميكردم تنها جايي كه ميتونم مانور بدم آشپزي هست 

      و توي ذهنم ميگفتم كه من كه لاغر نيستم بتونم با تيپم مانور بدم پس بزار آشپزي كنم تا اينطوري توانايي هام رو نشون بدم

      واسه همينم الان كه دارم مرور ميكنم ميبينم هميشه كلي آشپزي ميكردم وقتي مهمان مي آمد 

      اين در حالي هست كه دوست متناسب من ميگه بريم بيرون غذا بخوريم چرا اون اينطوري ميگه ؟

      چون اون بسيار لاغر و متناسب هست و اگر روزي 10 بار بره بيرون ، 10 دست لباس و كفش متفاوت ميپوشه

      و بيرون غذا خوردن براي اون دوست من به اين مفهومه كه تيپ هايي كه دوست داره رو بزنه و از تيپش لذت ببره

      چاقي يك شرايطي هست كه با من قاتي شده

      چاقي يك زوري داره 

      هر چقدر كه من از وجود چاقي در خودم احساس ضعف بيشتري كنم به اون فرصت بيشتري ميدم كه تا اون بيشتر خود نمايي كنه

      حالا فهميدم كه با بدن خودت دوست باش يعني چي !

      فهميدم كه با همين بدن هر لباسي دوست داري رو بپوش يعني چي !

      اينكه هر روز پاشم برقصو و شاد باشم چه تاثيري خواهد گذاشت بر چاقي من و اندام متناسب من

      استاد اضافه وزن بيشترين تاثيري كه در من گذاشته در روحيه من هست

      چون من هم مثل هر خانم ديگه دوست دارم لباس هاي متنوع بپوشم

      پيراهن

      دامن تاپ 

      بپوشم

      و خوب با اضافه وزنم نتونستم اين كا رها رو بكنم 

      هميشه لباسي پوشيدم كه كل بدنم رو بپوشونه تا چاقيم با يك لباسي پوشيده بشه 

      و در هر زماني كه خانمي رو ديدم كه با پيراهن يا دامن يا شلوارك اومده بيرون من حسرت خوردم كه اونا تونستن و من نتونستم

      با اينكه من در ايران زندگي نميكنم و اينجا خانما با هر وزني هر لباسي كه بخوان ميپوشن

      من هنوز جرات نكردم دامن بپوشم يا پيراهن بپوشم 

      هميشه توي ذهنم هست كه خانمي كه نهايتا 50 كيلو هست بايد دامن يا شلوارك يا پيراهن بپوشه

      و باز ميگم اين در حاليه كه من ميبينم خانمي رو كه 90 كيلو هست و شلوارك هم ميپوشه 

      اما من چون اين آموزش هاي الان رو نديده بودم ، هي داشتم به چاقي غذا ميدادم با اين طرز فكرم

      و حتي تصوير چاقي در ذهن من هي بزرگتر ميشد با ديدن افرادي كه متناسب هستن و لباس هايي رو پوشيدن كه من دوست داشتم بپوشم

      چون اينجا همه آزادن هر چي ميخوان بپوشن اما من هميشه با حسرت به افراد متناسب نگاه كردم به جاي اينكه با احساس خوب  وقتي ميبينمشون تحسينشون كنم و بگم ماشاله چقدر خوش هيكله چقدر لباساش خوشگه

       قبلا هم ميگفتم چقدر خوش هيكله ولي اين كلام من در انبوهي از احساس حسرت پوشيده شده بود

      چطور به لاغري توجه كنم 

      من از اين به بعد بيشتر به لاغر ي توجه ميكنم در تمرين بخش هشتم نوشتم كه كانال هاي آشپزي رو ديگه دنبال نميكنم

      در اين تمرين ميگم كه كانال هايي كه استايليست ها رو نشون ميده رو فالو ميكنم اونايي كه لاغر هستن و لباس هايي ميپوشن كه من دوست دارم 

      استاد آموزش ديدن چقدر راه رسيدن به هدف رو براي من داره كوتاه ميكنه 

      من دوست داشتم لاغر بشم و كلي كانال دستور آشپزي رو دنبال ميكرد 

      به جاي اينكه

      نبايد اونها رو فالو ميكردم و به جاش 

      بايد كانال هاي افرادي كه لاغر هستن و لباس هاي مورد علاقه من رو ميپوشن رو بايد دنبال كنم

      همين يك تمرين كه به ظاهر ساده مياد ، چه تفاوت هايي ايجاد خواهد كرد 

      من در اين مسير تناسب اندام خيلي زياد رجوع ميكنم به دوست متناسبم

      الان كه اين فايل و فايل قسمت بعدي رو ديدم كاملا دريافتم كه اين دوستم هيچ كانال آشپزي رو دنبال نميكنه در عوض هر چي استايليست هست رو فالو كرده 

      همش توي وب سايت ها دنبال ديدن لباس و كفش هست 

      و من قبلانا برام عجيب بود كه چرا اينهمه وقت ميزاره و توي سايت ها دنبال لباس و كفش ميگرده 

      ميگم هميشه 

      يعني هر زمان كه وقت بيكاريش هست حالا اين زمان ميخواد يه ربع در طول روز باشه يا ميخواد يك آخر هفته باشه و كلا بيكار باشه

      من قبول دارم كه متناسب بودن يك هنر هست و من بايد يادش بگيرم

      و مثل هنر آشپزي كه كل وقتم رو گذاشتم و يادش گرفتم الان ديگه بايد اون آموزش رو بزارم كنار و هنر لاغري رو آموزش ببينم

      گام اول :

      من نياز دارم كارهايي كه دارم انجام ميدم رو متوقف كنم

      ديگه آشپزي هاي جديد رو فالو نكنم

      اينطوري وقتم خالي ميشه 

      حالا اين وقتي كه خالي شده رو بزارم براي ديدن استايليست ها فقط با اين هدف كه ذهن من ببينه ، چي رو دوست دارم

      طبق قانون من به هر چي بيشتر توجه كنم، جهان هستي من رو در اون مسير قرار ميده

      گام دوم:

      سرزنش كردن خودم ممنوع

      استاد ، من استاد سرزنش كردن خودم هستم

      وقتي ذهنم و روحم رو از هم جدا كردم 

      از جسمم عكس نميگيرم 

      لباس رنگ شاد نميپوشم كه كسي جسم من رو نبينه 

      وقتي دارم از جسم فاصله ميگيرم نبايد انتظار داشته باشم ذهنم هم دوسش داشته باشه 

      اين اطلاعات و آگاهي ها ميليارد ارزش داره

      براي من كه خيلي خودمو سرزنش ميكنم اين تمرين مثل مرگ ميمونه

      ولي انجامش ميدم

      استاد من براي اينكه اين فاصله رو بردارم الان به ذهنم رسيد برم براي خودم لباس هايي كه دوست دارم رو بخرم و بپوشم

      احتمالا نميتونم هنوز دامن و پيراهن بپوشم 

      ولي چون منتظر بودم لاغر بشم و كلي لباس بخرم ، خوب زياد هم لباس نميخريم

       ميخريدما،  ولي نه اونطوري كه دوست متناسبم خريد ميكنه 

      نميدونم چقدر اين تمريني كه به ذهنم رسيد درسته 

      اما سعي ميكنم روي اين تمرين زياد وقت بزارم 

      گام سوم:

      بنويسم درباره لاغر شدن

      دست به قلم بشم درباره لاغري

      مزيت هاي لاغري

      همونقدر كه دست به غذا بودن من رو چاق ميكنه ، دست به قلم بودن من رو لاغر ميكنه

      لاغري چه تاثيري در سلامتيم ميزاره ؟

      اعتماد به نفسم سر به فلك ميزاره

      وقتي اصولي لاغري در ذهنم به آسونترين كار دنيا تبديل بشه ، ديگه اون چه كاريه كه من بخوام انجام بدم و نشه 

      من با تمام وجودم حرف شما رو قبول دارم كه وقتي متناسب شديد تونستيد موفقيت هاي بعدي رو هم به دست بياريد

      شما آينده من هستيد 

      شما داريد چيزي رو زندگي ميكنيد كه من هميشه وعده اش رو به خودم دادم

      انقدر ميدونم كه وقتي لاغر بشم چه حس هايي خواهم داشت كه الان با نوشتن اين متن دارم ذوق ميكنم 

      من تمرينات بچه هار و ميخونم چون اولا دوست دارم در اين مسير هميشه فعال باشم دوما من كه ميدونم ذهنم نميدونه اين چيزي كه ميخونم تجربه خودم بوده يا دوست ديگري 

      و كاري كه ذهن من ميكنه اينه كه 

      هي نرون هاي لاغري بيشتري در ذهن من ميسازه 

      هر چي درباره اين فايل بنويسم بازم كمه 

      انقدر كه آگاهي هاي اين فايل بي نهايته

      استاد من كه سه سال هست  عضو سايت استاد عباس منش هستم و كلي محصول خريدم درحاليكه نتايجي گرفتم ولي نه خيلي بزرگ كه بتونم الگو باشم براي ديگران

      همه اش همين تله اي بوده كه ذهن برام ساخته بود و ميگفت همين كه گوش بدي كافيه نوشتن لازم نيست 

      و الان كه متعهد شدم تغيير كنم و به شما باور دارم كه ميگيد بنويس و نوشتن چه تاثيري داره كه باور نميكني

      دلم ميخواد زمان براي من در اين لحظات كه دارم اين فايل رو ميبينم وايسته انقدر كه اين لحظات و آگاهي هاي اين فايل برام ارزشمنده 

      فكر نميكنم فايل ديگري از متناسب بودن باشه كه اينطور دست بزاره روي اون زخم كهنه وجودم

      به نشانه احترام ايستاده براتون كف ميزنم به اميد روزي كه از نزديك شما رو ببينم و شاگرديمو در تناسب اندامم ببينيد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار شهربانو باقری
        1402/02/02 08:12
        مدت عضویت: 1173 روز
        امتیاز کاربر: 21746 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیار لاغری
        محتوای دیدگاه: 356 کلمه

        سلام  دوست عزیز فهیمه  …

        من به شما تبریک میگم بابت این دیدگاه عالی که به ثبت رسوندی..

        الهی که  در  روز عید ه عبادت بندگی  عید سعید  فطر ،خدا عیدیمونو   لاغری و تناسب اندام  قرار  بده .. الهی آمین 

        چیزی که به نظر من می آد که در این لحظه بنویسم  اینه  که  با همه فراز و نشیبهایی که در مسیر یادگیری  هنر لاغر شدن   پشت سر می ذاریم   تنها عاملی که به شکل تضمیمی   مارو به هدف می رسونه   امید  به  لاغر شدن  و دیدن این توانائی در خود  و دست برنداشتن  از این آرمان مقدس  هست .

        من از بیست سالگی  آرزوی چند کیلو چاقتر شدن  درذهنم  بوجود  اومد  و از ذهن و فکرم  خارج نشد  تا اینکه از سی سالگی  به بعد  چاق شدم یعنی ۱۰  سال  این آرزوی  عجیب  و البته  از سر نا آگاهی رو   با خودم  داشتم  و بالاخره  به تیر  هدف خورد ..چاق شدن  توانایی  من و همه شماست  اما چون تمام رویدادهای جهان هستی  دو  وجهی است  پس ما  توانایی  لاغر شدن هم داریم  ..این مهمترین  و اساسی ترین  عامل  تناسب اندام ما در آینده ای   انشاء الله  نزدیکه  ..یعنی من  این  توان رو در خودم ببینم  و در  مسیر ی که هستم  جلو برم  خسته  و نا امید  نشم  و بعد به فرامین استاد گرامی  عمل کنم .

        من با تمام وجود  درک  کردم که  لاغر شدن  یک پکیج آموزشی  رو در بر می گیره  و ما  باید همه جانیه  روی این موضوع  کار کنیم به همین دلیل  تکرار دوره ها از واجباته … 

        یک قسمت از  این پکیج   مربوط به  تغییر  دادن افکار ه  که زیر بنا و شالوده  تناسب اندامه   یک قسمت دیگه  مربوط به تغییر  احساس و نگرش  هست  قسمت آخر  که همچون  قسمت اول بسیار با اهمیته  شامل تغییر   رفتاره ….   قسمت سوم   شامل راهکارهای عملی  لاغر شدنه  که پاداش پایداری  در این  قسمت  متناسب  شدنه …

        در هرقسمت   آموزشهای  خاص خودشو  باید  پشت  بگذاریم …   عجله نداشته باشیم   خودمونو  با کسی  مقایسه نکنیم  ،زمان تعیین  نکنیم  ، بالاخره  همه چی به وقت خودش  درست  میشه ..

        از شما  دوست  خوبم   بسیار  سپاسگزارم  

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فهيمه
          1402/02/04 21:25
          مدت عضویت: 214 روز
          امتیاز کاربر: 6105 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          همیار لاغری
          محتوای دیدگاه: 151 کلمه

          سلام دوست عزيزم شهربانو جان

          از اينكه ديدگاهم رو خوندي و برام نوشتي ازت ممنونم

          از آرزوي خوبت بسيار سپاسگذارم اميدوارم شهد شيرين تناسب اندام سهم هر دوي ما و ديگر عزيزاني اين سايت بشه 

          همانطور كه شما گفتيد تغيير باورها و افكار زير بناي حركت ما از چاقي به لاغري هست

          شما و من، امروزه ميدونيم كه تغيير باورها و افكار زمان بر هست و نيازمند اينه هر روز بذرهاي باورهاي جديد رو آبياري كنيم 

          من در اين سايت با آموزش هايي كه ميبينم با نظراتي كه ميخونم ، هر روز اين بذر رو آبياري ميكنم 

          چون باور دارم ريشه باورهاي چاقي من بسيار قديمي و قوي هستن و به سرعت ميتونن دور اين بذر تناسب اندامم بپيچن و اون رو نابود كنن

          پس آگاهانه از بذر كوچك خوشبختيم مراقبت ميكنم هر چقدر هم كه درخت هاي چاقيم تنومند باشن 

          من و خداي تناسب اندامم حامي و نگهبان بذر تناسب اندامم هستيم

          دستتون رو به گرمي ميفشارم دوست خوبم

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Susan behrad
      1402/01/30 00:21
      مدت عضویت: 910 روز
      امتیاز کاربر: 2635 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 985 کلمه

      بنام خداوندمهربان و پروردگارعالمیان و پرازعشق و محبت 

      خدایاباایمان و توکل به تو

      سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن 

      فرمولهای چاقی (قسمت ۷)

      فرمولهای چاقی دستور عملهای هستش که مغزبه شکل فرمانهای عصبی صادر می کند وباعث واکنشهای رفتاریمان میشه این واکنش هاهمون عادتهای هستش که ماداریم وسبب چاقیمان میشه 

      چاقی یک وضعیتی هستش که خودمان باعشق و علاقه به وجوداوردیم و اون لاغرشدن که ازروش های محدود کردن جسم یامصرف کردن داروبه وجودبیاید چون اين مسیر  برایمان لذت‌بخش نیستش نمیتونه دائمی وهمیشگی باشه به آسونی به وضعیت قبلی برمیگرده مامیخواهیم یک بار برای همیشه لاغر و متناسب شویم و این میسرنخواهدشدبه جزبا روش لاغری باذهن تنها روشی که برایمان ماندگار و دائمی خواهد بود و تا زمانی که از این روش استفاده کنیم در تناسب اندام باقی خواهیم ماند 

      ازمزایای این روش لاغری باذهن استفاده کردن از فرمولهای چاقی مان است به روشی که برنامه‌های ذهنیمان که باعث چاقیمان شده را شناسایی می کنیم و بعد فرمولهای لاغری رابه وجود می آوریم و جایگزین فرمولهای چاقی در اون برنامه می کنیم .وبه این خاطر لاغرشدن ازاین روش خیلی آسون و ساده است 

      چون برپایه مسیری هستش که مابرای چاقیمان سپری کردیم ولی باعوض کردن مسیر حرکتمان به جای اینکه چاق ترشویم لاغر ترمیشویم

      توجه کردنمان به چاقی خیلی آسون سبب قوی تر شدن فرمولهای چاقی در مامیشود 

      توجه کردن مثل ابزاری است که میشه هم درکارهای  خوب و هم درکارهای مضر بکارببریم این خودمان هستیم که انتخاب می کنیم که چگونه استفاده کنیم

      اگه به چاقی توجه کنیم خیلی آسون چاق تر میشویم واگه به متناسب شدنمان توجه کنیم به آسانی می‌توانیم لاغر بشیم 

      مابه توجه کردن چاقیمان داریم به درست بودن فرمولهای چاقی ذهن خودمان را تایید می کنیم 

      وزمانی که در حال چاق شدن بودیم به لاغریمان اصلآ توجهی نمی کردیم چون اون ازدستمان رفته بودوازمادورشده بود

      چون توجه مان به لاغری به شکل حسرت لاغر شدن بود و این حسرت خوردن خیلی راحت مانع لاغر شدنمان می شود 

      ماوقتی به چاقیمان توجه کنیم  باعث قوی ترشدن حس بددرمامیشود واین حس بدباعث به وجودامدن حس ضعف زیادتردرمانسبت به چاقی میشه وماخودمان رامغلوب چاقی می‌دانیم وبه این خاطرچاق ترشدن خیلی راحت واسون میشه 

      ماباتوجه کردن به چاقیمان باعث گرفتن تصمیماتی درزندگیمان می‌شویم که سبب پررنگتر شدن تصاویر چاقتر شدن ازخودمان در ذهن‌مان می‌شویم

      چون ذهنمان تصویری هستش و این ذهن همه تلاشش را می‌کند که جسممان راشبیه تصویریکه از خودمان درذهنمان به وجود آوردیم برساندواین کارازروش قوی‌تر کردن فرمولهای چاقی وبه وجود آمدن فرمولهای جدیدانجام می‌شود ما باید همیشه طوری رفتار کنیم که خودمان رادرتناسب رویایمان قراردهیم

      این تغییرهاباعث بوجود آمدن تصاویرذهنی متفاوتی درما می‌شود

      وچون ذهن تصویری هستش این‌دفعه تلاش می کند تا جسممان را مطابق تصویرهای ذهنی جدیدمان که تصویرهای لاغر ترازقبل هستش برسونه 

      يکی از اون موردهایی که توجهمان رابیشتر می کند ودر چاق شدنمان اثر گذار است تعیین کردن زمان برای لاغریمان است چون وقتی زمان تعیین می کنیم وهرچه قدر ازاون زمان تعیین شده طی بشه و ماچون بااون چاقی زندگی می‌کنیم امیدواریمان برای لاغرشدمان کمرنگتر میشه ودر مقابل توجهمان به چاقی که داریم زیادتر می‌شود 

      حالابه سؤالی که پرسیدین که چه لطمه هایی به خاطر چاقی تا حالا به روح و جسم من وارد شده؟

      ۱. نرفتن به بازار برای خرید لباس چون اصلا برای من لباس مناسبی وجود نداشت 

      ۲.نپوشیدن لباس‌های رنگ روشن و رکابی چون اصلا دوست نداشتم بازوها بیرون باشن 

      ۳. نداشتن آزادی در خوردن و آشامیدن نمی توانستم هرچیزی را بخورم چون خیلی‌هاشون به‌ گفته برخی چاق کننده بودند 

      ۴. نداشتن عزت‌ نفس و خود باوری برای انجام کارهای روزمره ام نداشتن فعالیت بدنی چون بخاطر چاقی ام نه توان حرکت کردن داشتم نه توان راه رفتن نشستن بلند شدن توان هیچ کاری را نداشتم 

      ۵. فرارکردن ازدیدن خودم دراینه

      دوری از مهمانی ودورهمی وعکس انداختن چون همه اینها برایم عذاب آور بود 

      ۶. دوست نداشتن خودم واندامم ومورد تمسخر قرار گرفتن ازاطرافیان بخصوص ازخانواده ام

      ۷. همیشه درحال رژيم گرفتن و پیاده روی کردن درواقع از این شاخه به اون شاخه پریدن بودم

      ۸. حتی دوست نداشتم برای دوختن لباس به خیاطی بروم چون خجالت می کشیدم

      من هیچ وقت نتونستم برای خودم کاری انجام دهم چون هر کاری کردم مثل خوردن. نخوردن رژيم گرفتن نگرفتن فعالیت کردن یا نکردن یعنی هرکاری کردم بیشتر چاقترشدم. من دراین اواخر کاری می کردم که زیاد وزنم اضافه نشه و چاق ترنشم.

      استاد گفتن که دیگه به چاقیمان توجه نکنیم ودرمورد چاقیمان حرفی نزنیم 

      ما دراین روش به آرامش رسیدن ودوست داشتن خودمان بود 

      مادیگه باید بدنمان راموردنوازش قرار دهیم و ازش عذرخواهی کنیم چون همیشه بدنمان را با فشار قرار دادن جسممان اذیت کردیم

      این بدنمان اینقدر شگفت‌انگیز است که به صورت ناخوداگاه دربدنمان انجام میشه مانند تنفس خودکار. ترمیم زخم. ضربان قلب اتوماتیک. جریان گردش خون. زدن نبض.همه اینها را بدنمان به صورت اتوماتیک وار انجام میدهد واین ازشگفتیهای بدنمان است

      بدنمان دوست داردکه ما را به تناسب اندام ایده آل برساند ولی ما با دخالت کردنهایمان اجازه نمی دهیم که بدنمان کار خودش راانجام دهد

      ما باید به بدنمان اعتماد و باور داشته باشیم وهمراه و هماهنگ با اون باشیم و به نتیجه عالی برسیم

      من تاسن۵۶سالگیم تلاش های زیادی انجام دادم وراههای اشتباه زیادی رفتم و هیچ نتیجه خوبی بدست نیاوردم چون همیشه جسمم رو در فشارومحدودیت قرار می دادم من از سن کودکی یعنی از هشت سالگی تاسن۵۶سالگیم درحال رژيم گرفتن بودم وخیلی راهها رارفتم اما نشدوحالابا انتخاب فوق‌العاده ای که کردم و این روش لاغری باذهن من رو وتمام کسانی که اینجا هستیم به تناسب اندام دلخواهمون خواهد رساند 

      من دربالا ازمضرات چاقی گفتم در مورد این که بدن چه قدرتی دارد وحالا می خواهم از مزایای لاغریم بگویم واین فرمول را در ذهنم به تصویر بکشم 

      ۱. داشتن اعتماد به نفس بالا 

      ۲. پوشیدن لباسهای که دوست دارم با رنگ روشن و شاد

      ۳. با ارزش بودن خودم 

      ۴. ترس نداشتن از خوردن موادغذای که دوست دارم 

      ۵. دوست داشتن خودم و به آرامش رسیدن 

      ۶. راحت نشستن و بلند شدن پیاده روی کردن

      ۷. آزادی داشتن در خرید کردن 

      ۸. فکر نکردن به این که چه بخورم کی بخورم چه وقت بخورم

      یعنی دقدقه فکری نداشتن 

      خدایا شکرت که مرادراین مسیر به آرامش وحس عالی و وبه اعتماد به نفس رساندی

      استادازشماهم ممنون ومتشکرم 

      تاتمرین بعدی همه رابه خدای مهربان می‌سپارم 

      خدایارویاورتان باشد

      یاحق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا توکل
      1401/12/20 16:21
      مدت عضویت: 209 روز
      امتیاز کاربر: 2930 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 492 کلمه

      سلام و احترام

      انشا: سه سال گذشته و الان لاغر هستم:

      برگه آزمایش توی دستمه و از مطب دکتر بیرون آمدم. قند توی دلم آب میشه. خدا رو شکر می کنم.بارها و بارها. چند روز پیش چکاب کامل داده بودم و امروز جواب آزمایشها را به دکتر نشان دادم. قند خون سه ماهه ام کاملا نرمال بود. انسولین ناشتام کاملا نرمال بود. جواب سونوگرافی کبدم نشان میده که کبدم سالم سالمه و هیچ اثری از چربی چند سال پیش بجا نمونده. چقدر ذوق می کنم. به پاساژی رسیدم که مزون لباسم  اونجاست. برای جشن مدال طلای پسرم یک مدل خیلی خوشگل برای دوخت به مزون داده ام. برای پرو می روم داخل.  واقعا کار خیاطش خیلی خوبه. لباس روی تنم می نشینه و بسیار شکیل و زیبا است. خیلی بهم میاد. جلوی آینه قدی خودمو می بینم . بدون نقص. عالی. یک مشتری پارچه اورده برای دوخت. به خیاط میگه لطفا برای من همین مدلی بدوز که تن این خانمه و به من اشاره می کنه. لبخند ملیحی گوشه لبم می نشینه ولی توی دلم قهقهه می زنم و خدا را شکر می کنم. کارم توی مزون تمومه. باید زودتر برم خونه. بچه ها از مدرسه میان ناهارشون را آماده کنم. قراره امروز بعد از ناهار با هم بریم پیک نیک. معمولا کار روتین آخر هفته هامونه. دیگه بعد ناهار نمی خوابیم. در عوض زیر انداز و یک کوله پشتی بر می داریم و با دوقلوها می ریم تو دل طبیعت. کوه و تپه . پا به پای دوقلوها می دوم و میرم بالا . اونا ۱۰ ساله شده اند و شاداب و پرانرژی. مامان ازشون کم نمیاره تازه برای هم کری هم می خونیم. اون بالا زیر انداز و پهن می کنیم و یک کم دراز می کشیم و به آسمون نگاه می کنیم. بعد بلند میشیم و بدمینتون بازی می کنیم. تلفنم زنگ می خوره. بازی را به اون دوتا واگذار می کنم و جواب میدم. دوستمه. برای یک قرار کاری تماس گرفته. فکر می کنم تا یک وقت آزاد پیدا کنم و بهش بدم. هفته پیش در یک کنفرانس سخنرانی کرده بودم و الان برای دریافت سفارش کار می خواست قرار ملاقات بگذاره. خدارو شکر توی کارم هردفعه یک ایده جدید به ذهنم می رسه و کارم پرطرفدارتر میشه درحالیکه باز هم می تونم به همسرم و بچه هام خوب برسم. دیگه وقت برگشتنه. با بچه ها وسایلو جمع می کنیم و میریم سمت خونه. سر راه خرید می کنیم. همسرم زودتر رسیده خونه و چای دم کرده. دور هم چای می خوریم. دوقلوها یکی یکی از حمام در میان و به ما ملحق می شوند. پسر بزرگم میاد خونه. چشماش برق می زنه. یک عالمه گفتنی داره و منم یک جفت گوش شنوا که با لذت و دقت و حوصله به حرفهاش گوش بدم. حالم خیلی خوبه. شب زود می خوابم تا فردا صبح قبل از زنگ ساعتم سرحال و قبراق از خواب بیدار بشم و برم سرکار. خدایا شکرت. می دونم سرمو بگذارم روبالش تخت می خوابم تا صبح

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا توکل
      1401/12/20 06:56
      مدت عضویت: 209 روز
      امتیاز کاربر: 2930 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 387 کلمه

      سلام و احترام

      چاق شدن چه آسیبهای روحی و جسمی به من زده؟

      از نظر جسمی مشکلاتی پیدا کرده ام. پیش دیابت ۲ دارم. کبد چرب گرید ۲ دارم. زانودرد دارم. 

      بعد از شرکت در دوره قانون سلامتی متوجه شدم بسیاری از عوارض جسمی که فکر می کردم طبیعیه به چاقی من مربوط میشه:

       مثلا درخواب حس خفگی و خرو پف داشتم. صورتم و سرشانه هام جوش می زد. بدنم و پوست سرم چرب می شد. قسمتهایی از بدنم پوستش تیره شده بود. نقطه های قرمز رنگی روی نقاط مختلف بدنم پیدا شده بود. رگهای پاهام مثل عنکبوت تیره و پیدا شده بود. در نقاط مختلف بدن مثل کمر و سرشانه و پاهایم مرتب گرفتگی عضلات داشتم. جدیدا آلرژی هم گرفته بودم. در خواب تکرر ادرار داشتم و چندین بار در طول شب بیدار می شدم. یبوست. عرق زیاد می کردم . صبح با خستگی از خواب بیدار می شدم. احساس سیری بهم دست نمی داد. شکمم مثل یک چاهی که هیچوقت پر نمیشه بود و همش می خواستم که بخورم. بعد از خوردن سنگین می شدم و خوابم می گرفت. بداخلاق و بی انرژی بودم. زود خسته می شدم. موهایم کم پشت بود. استخوانهایم ضعیف شده بود و چند بار این اواخر شکست و حتی دندانهایم تکه تکه خرد می شد . در یکسال ۹ تا دندان عصب کشی کردم. چشمانم کم سو شد و یکباره من که اصلا عینکی نبودم شماره عینکم بالا رفت. 

      همه این عوارض از نظر روحی و جسمی به من ضربه می زد و من بارها وزنم را کم می کردم ولی استمرار نداشتم و همیشه ترس از برگشت وزن و علایم را داشتم. امید زیادی دارم که با آموختن لاغری با ذهن برای همیشه لاغر و سلامت باشم.

      از مشکلات روحی هم بخواهم بگویم تک تک این عوارض جسمی مشکل روحی به همراه دارد. 

      خود چاقی به تنهایی از بد فرم شدن و از دست دادن اعتماد به نفس تا خجالت از حضور در جمع های خانوادگی و حتی حضور در محل کار به همراه دارد.

      مشکل در پیدا کردن لباس خوش دوخت و زیبا داشتم. استخر نمی رفتم. عکس نمی انداختم. لباسهای جدید نمی خریدم. تمام لباسهای قدیمی ام که برایم خاطره انگیز بودند را رد کردم رفت چون از اینکه دیگه نمی تونستم بپوشمشون ناراحت می شدم. واحساس همیشگی عذاب وجدان و سرزنش خودم و خجالت و حسرت و نا امیدی و عدم اعتماد به نفس.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا
      1401/12/01 04:36
      مدت عضویت: 232 روز
      امتیاز کاربر: 895 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 715 کلمه

      لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست

      چرا لاغر شدن آسونترین کار دنیاست؟

      (تجربه واقعی خودم)چون وقتی دستم زخم میشد و هی میکندمش دوباره زخم میشد و من بارها میگفتم ای خدا چرا آیت زخم خوب نمیشه و وقتی بی‌خیالش شدم وقتی گفتم بزار من دخالت نکنم ببینم نتیجه چی میشه  همون زخمی که سه سال روی دست راستم بود به عرض یکماه کاملا از بین رفت !

       این یعنی بدن من همواره همواره همواره همواره در حال تلاش برای بهبود من هست 

      همونطور که وقتی نوزاد بودم به اندازه نیازم تغذیه داشتم و هر چقدر هم مادرم اصرار به خوردن شیر بیشتر می‌کرد من روی برمیگردوندم الان هم اگر من مدام ضرر رو به بدنم  وارد نکنم بدنم اتوماتیک به سمت اصلاح مسائل بدنم میره    من قرار نیست جادو کنم فقط قراره بیخیال زخم(اضافه وزن) بشم  و تمرکزم رو روی قسمت های سالم بدنم (لاغری و نشانه های لاغری آسان) بزارم تا تصویر اشتباهم از دست زخم شده ام به دست سالم تغییر کنه و بدنم شروع به اصلاح مسئله کنه 

      لاغری آسون ترین کار دنیاست چون بدن من همواره میخواد که متناسب سالم شاداب و با طراوت باشه!

      چرا لاغری آسون ترین کار دنیاست؟

      چون نمونه هایی رو در زندگیم دیدم که چون تصویر ذهنشون از خودشون یه فرد متناسب بوده  با اینکه قرص چاقی خوردن و چاق شدن  

      بعد قطع قرص به سرعت لاغر شدن بدون اینکه ذره ای تلاش کنن 

      ذهنشون خودکار روی اعمال متناسب کننده بدنشون قرار داره 

      لاغری اسونترین کار دنیاست مهمنیست چقدر اضافه وزن داریم وقتی فرمولها دستکاری بشه و به سمت لاغری هدایت بشه اونقدرررر شگفت زده میشیم از تغییرات جدید که بارها خداروشکر میکنیم بابت قرار گیری در این مسیر

      لاغر شدن آسونترین کار دنیاست

      چون هر چقدر مزیت لاغر بودن رو در خودمون تکرار میکنیم میلمون به لاغری بیشتر میشه و بدننمون اتوماتیک به میل ندارم سوق داده میشه 

      کم کم غذا برامون عادی میشه و ولع نداریم 

      کم کم نمی‌ترسیم 

      کم کم آرام تر میشیم 

      و کم کم می‌بینیم که باربی شدیم  و لباس های قشنگی که توی رویاهامون میدیدم میپوشیم

      لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست

      چون ما به خودمون اجازه میدیم که از زندگی لذت ببریم  با خودمون در صلح باشیم گذشته رو مرور نکنیم و با بیخیال شدن گذشته و مهربونی با جسم دوست داشتنیمون به راحتی لاغر میشیم

      لاغر شدن آسونترین کار دنیاست 

      چون این برنامه ای از پیش تعیین شده برای بدنمون هست کافیه باور کنیم که خدا همونطور که بدن یه پرنده رو متناسب آفریده و غذا با اینکه فراوونه پرنده به اندازه غذا میخوره ما هم متناسب آفریده شدیم و با فراوانی غذا ها ما همونقدر که لازمه برای فعالیت  و داشتن انرژی در طول روز صرف کنیم متناسب میمونیم

      چرا لاغر شدن آسونترین کار دنیاست 

      چون ما خیلی راحت تر به علاقه هامون میرسیم تا ناخواسته هامون

      ما وقتی به یه هدف مثلا نقاشی علاقه داریم میریم کلاس تمرین میکنیم عشق میکنیم و نتیجه میگیریم ولی اگه از درس ریاضی بدمون بیاد خیلی سخت توی مخمون میره  و همونطور وقتی انقدررر دوست داریم لاغری رو وقتی بارها امتحان میکنیم وقتی استادمون رو بارها عوض میکنیم که بلاخره نتیجه مطلوب رو از راهکار یه استاد بگیریم قطعا خیلی راحت لاغر میشیم چون ما عاشق لاغر شدنیم و قراره بلد بشیم لاغری رو با تمریناتمون با انگیزه امون با عشقمون باقدرتمون 

      لاغر شدن آسونترین کار دنیاست 

      هر وقت از خودت بپرسی چرا لاغر شدن آسونترین کار دنیاست ذهنت ناخودآگاه دنبال جواب سوالت میره و الگو ها رو پیدا میکنه برات

      چرا لاغر شدن آسونترین کار دنیاست ؟

      چون ما وزن اضافه امون مثه مهمون ناخونده است که بدنمون اتفاقا خیلی اصرار داره این مهمون تشریف ببره و بره و  وقتی ما اجازه بدیم که این مهمون بره با کمال میل میره چون خود اونم میدونه که جاش توی بدن ما نیست و به چرخه طبیعی خدشه وارد کرده

      لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست 

      چون دیدم دوستانم رو که از راه اشتباه هم تونستن وزن بسیاری کم کنن پس راه درست که صد در صدیه

      لاغر شدن آسونترین کار دنیاست 

      چون من با خوب کردن حالم لاغر میشم چون حال خوب و لاغری باهم در یک راستا هستن 

      لاغر شدن آسونترین کار دنیاست 

      چون با انگیزه دادن به خودم لاغر میشم 

      لاغر شدم آسونترین کار دنیاست 

      ما لاغر میشیم تا ثابت کنیم به دوستانمون به کسانی که انگیزه اشون برای لاغری کم شده بگیم بیاید اینجا شما هم از این مسیر قشنگ بیاید به سرزمین لاغر ها چون شما شایسته تناسب هستید و خوشبختی یعنی لاغر شدن آسونترین کار دنیاست 

      خداروشکر خداروشکر خداروشکر 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا
      1401/12/01 04:00
      مدت عضویت: 232 روز
      امتیاز کاربر: 895 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 527 کلمه

      ضربه های روحی چاقی

      تیکه های وحشتناکی که ازسمت بقیه بهم گفته می‌شد در حدی که تا یک هفته یا یک ماه من رو ناراحت می‌کرد و هی یادم میومد

      وقتی میخواستم یه لباس خوشگل بخرم که خیلی دوسش داشتم میگفتم اندازه ات نیست

      یکم شکم در آورده بودم بهم میگفتن مگه بارداری؟ در صورتیکه من مجردم و این خیلی دلم رو میشکست

      وقتی تحقیر میشدم نمیتونستم جوابی بدم و مجبور میشدم توی خودم بریزم

      خجالت میکشیدم دوستام من رو با لباس جذب ببینن

      خجالت می‌کشیدم دوستی از جنس مخالفم داشته باشم  و میترسیدم از سمت اونم تحقیر بشم

      خیلی جاها به خاطر اینکه نمیتونستم خوب بدونم تیکه می‌شنیدم

      برای غذا خوردنم همش نگران بودم ک نکنه بهم بگن چقد میخوری  بسه دیگه

      نفسم می‌گرفت خیلی تحرک می‌داشتم

      و خیلی موارد دیگه که به خاطر ۲۰ کیلو اضافه وزن واقعا من رو سرخورده می‌کرد چقدر عالی گفتید که بدن تحمل وزن رو سعی میکنه داشته باشه ولی اونقدر اضافه وزن روی اعصابمون تاثیر منفی داره که همون از روی سرمون برداشته شه دنیا دنیا خداروشکر میکنیم

      وقتی لاغر بشم میتونم یه عالمه مانتو خوشگل و عروسکی بدوزم بپوشم من عاشق رنگ های روشنم اونم رنگهای پاستیلی و خوشگل میدونم یه عالمه از این مدل لباس ها توی کمدم داشته باشم و هر بار که لباسم رو عوض میکنمجلوی آینه خودم رو میبینم حض کنم 

      میتونم با لاغر بودن روابط بهتری داشته باشم راحت تر با افراد لاغر  و متناسب نشست و برخاست کنم میتونم به دوستانی که اضافه وزن دارم انگیزه بدم که بیان و مثل من از این شیوه نتیجه بگیرن و براشون باورپذیر باشه لاغری به این شیوه میتونم یه عالمه عکس قدی خوشگل بگیرم میتونم کلی ژست خوشگل توی گوگل و .. رو امتحان کنم و عکسای خوشگل بگیرم میتونم با لباس جذب و اندامی یه عالمه عکس خوشگل بگیرم میتونم راحت انواع و اقسام کفش پاشنه بلند بپوشم 

      کلی ذهنم آروم میشه 

      میتونم هر چی دوست دارم رو به اندازه بخورم چون ذهنم رو اندازه متناسب برنامه ریزی شده 

      میتونم ذهنم رو به جای تمرکز بر اینکه چی بخورم منعطف کنم به علاقه هام

      با تناسب اندامم میتونم خوشبختی رو حس کنم میتونم به خودم ثابت کنم که هر چیزی رو میتونم تو زندگیم خلق کنم 

      من با لاغری آروم میشم مهربونتر میشم راحت تر میتونم چت کمم بنویسم نقاشی کنم  بدنم کمتر متحمل خستگی میشه و سبک‌تره بیشتر میتونم برقصم و کیف کنم  بیشتر میتونم پیاده روی بدون خستگی انجام بدم 

      شلوارام مدلهای خوشگل و جدیدتر میشه میتونم شلواررلی خوشگل بپوشم میتونم جین یخی بپوشم میتونم کت و شلوار اندامی بپوشم میتونم رابطه عاطفی زیبا داشته باشم میتونم سریعتر کارهام رو انجام بدم میتونم سرعتم رو بالاتر ببرم من به سلامتیم خیلی کمک میکنم رون هام جمع و جور تر میشه و پوستم آسوده تر از عرق جوش و .. میشه و سلامت طبیعی بدنم مهیا میشه  شانه هام بابت وزنم راحت تر هستن حرکات بدونم محدودیتش خیلی کمتر میشه صورتم خوب میشه و جوش دیگه نمیزنه انگشتام کشیده میشه  

      دیگه حرفی از کنایه نیست و به جاش سوال میشه براشون که چجوری انقدر خوب متناسب شدم انقدر توب لاغر شدم که پوستم سفت و شکمم تخت شده  با اندام متناسبم میتونم لباس از تن مانکن بپوشم با وزن متناسبم خیلی از رویاهای پرنسسیم حقیقی میشه 

      لاغر شدن اسونترین کار دنیاست 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار somi13700
      1401/11/17 23:07
      مدت عضویت: 1196 روز
      امتیاز کاربر: 8368 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 320 کلمه

      سلام! 

      داستان تناسب من 

      دست به قلم بودن باعث لاغری میشود

      این جمله به عنوان اکسیر لاغری ثبت میکنم در ذهنم🧠 

      وقتی برای اولین بار رفتم بانک تا برای خودم حساب باز کنم دقیقاً همین احساس رو داشتم انگار همه زوم شدن رو من بعد ها هم با اضافه وزنم همین احساس بهم دست داد از هیچی لذت نمیبردم

      چاقی باعث شداعتماد به نفس خودمو ازدست بدم

      همه چیز رو مقصر میدونستم حتی یکبار به همسرم گفتم تو چرا همش میگی بیا بخور اصلأ همش تقصیر توعه انقد سرش داد زدم بیچاره هنگ موند

      بعدش هم عذاب وجدان میگرفتم که چرا من نمیتونم خودمو کنترل کنم چرا رفتارم اینجوری شده 

      همسرم ازسر محبت و لطف بهم میگفت و پرخاش میکردم

      از لباسهای رنگ روشن خودمو برحذر میکردم

      از همه چیز بدم میومد مخصوصا از خودم هی میگفتم اه این چیه دیگه آویزون چقدر زشت شدم تو این لباس

      کلی غر میزدم با بهانه های مختلف هم میشستم گریه میکردم

      حالا ضربه های چاقی رو گفتم

      میخام مزایای لاغری رو بگم

      احساس سرحالی و پرانرژی مخصوصا صبح

      صورت شاداب وجوان 

      احساس لذت از دیدن خودم

      احساس شیرین خرید وانتخاب لباس مورد علاقه م 

      احساس خوب حضور در مهمونی ها

      حرفه های کسب و کار و موفقیت با درآمد بالا

      عشق همسرم از دیدن من

      احساس افتخار از تحسین اطرافیانم

      حالاکه متناسب هستم با خیال راحت درپارک با دخترم بازی میکنم

      • حالا که متناسب هستم تمام توجهم روی لاغری وتناسب 
      • وقتی میرم بیرون از نگاه هیچکس هراس ندارم
      • وقتی میرم خرید با لذت به ویترین مغازه ها نگاه میکنم لباس مورد علاقه مو انتخاب میکنم واز دیدن خودم در آینه اتاق پرو لذت میبرم
      • حالا که متناسب هستم برای انجام کارهام هیچ بهانه ای نمیارم سروقت و با اشتیاق به همه ی کارهام رسیدگی میکنم
      • برای انجام کارهای شخصیم منتظر هیچکس نمیشینم و خودم بلند میشم وهنگام انجام کارهای شخصیم دیگه پادرد یا کمر درد ندارم
      • با سبکبالی پیاده روی میکنم وبرای سلامتیم ورزش میکنم به استخر میرم و با لذت شنا میکنم
      • برای رفتن به مهمونی آرامش دارم لذت میبرم هم در هنگام مواجه باغذا وهم اعتماد به نفس بالا

      برای

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب
      1401/11/16 16:16
      مدت عضویت: 239 روز
      امتیاز کاربر: 2940 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 465 کلمه

      سلام سلام خوبین دوستای گلم 

      خب من خیلی دقت کردم دیدم بیشتر چاقی من مربوط ب ذهنمه تا خوردو خوراکم و این نشونه خیلی خوبیه 

      من در حال حاضر نصفی از عادت غذا خوردن لاغر هارو دارم با خودم 

      چطور به این نتیجه رسیدم ؟

      خب خیلی فکر کردم یادم اومد همیشه ب خواهر کوچیکترم ک بابا مگه دنبالت کردن این همه خوراکی رو ی جا نخور 

      نگه دار بعدا ک گشنت شد بخور 

      ولی اون اصلا گوش نمیکرد من صبرم تو خوردن بیشتر بود 

      نکته بعدی خب بعضی وقتام عادت چاق هارو داشتم ک حواسم ب سیر شدن نبود ک بابا سیرشدی دست بکش دیگه 

      حالا ی نتیجه گیری میکنم از نظر خودم 

      من ۸۰درصد بیشتر عادت غذاییم مانند لاغر هاست میمونه ۲۰درصد که اونم خیلی مهم نیست و میشه با توجه کردن به زمان سیری دست از خوردن بکشم 

      دیگه مهم نیست که چی میخورم 

      فقط مهم که چقدر میخورم تا احساس سیری کنم 

      دیگه مهم نیست چند بار گشنم میشه خب حتما بدنم نیاز به انرژی داره دیگه 

      در نتیجه من ذاتا مثل لاغرها رفتار میکنم 

      یه نکته طلایی اومده تو ذهنم به لطف الله یکتا اونم اینکه من فهمیدم چرا هر پنج ساعت ی بار گشنم میشه 

      اونم اینکه من خیلی از لحاظ ذهنی از خودم کار میکشم خیلی فکر میکنم خیلی اطلاعات جمع میکنم خب این ذهن من این بدن من همش انرژی میخواد دیگه چیکار کنه😍😂

      چونکه من همش در حال یادگیری اطلاعات مفید از مربی های انگیزشی هستم 

      فیلم دیدن رو ترک کردم اهنگ های غمگین رو ترک کردم 

      و تمام تمرکزم رو کار کردن رو خودم هست 

      خب برگردیم به موضوع لاغری 

      پس نتیجه گرفتم که من فقط افکارم بوده ک باعث چاقی من شده چرا چون ذهنمو شرطی کردم رژیم گرفتم گفتم لاغری من فقط ب خاطر خوردو خوراکمه بعد ک ترکش کردم چون دوباره مثل زمانی ک چاق بودم خوردم ینی اگه چرب بود میخوردم اگه قند داشت میخوردم 

      کم کم برگشتم به همون حالت اضافه وزن قبلی  و این روزا دارم این حالت شرطی شدن ذهنمو از بین میبرم 

      من از لحاظ خورد و خوراک خیلی شبیه لاغرا هستم ولی از لحاظ اندام شبیه چاقام ب خاطر همین هنوز نه اون همه چاقه چاقم نه لاغره لاغر ذهنمم ک نگم براتون ب خاطر افکارم شبیه چاقام 

       برا همین خیلی راجب چاقی لاغری حرف میزنم همه میگن بابا توکه زیادم چاق نیستی 

       بریم سراغ سوال دوم 

      وقتی من متناوب بشم چه اتفاقی میوفته 

      خب من عاشق جسمم میشم هنوزم دوسش دارم چون خیلی ام چاقو چله نیستم 

      سبک میشم مثل فرفره کار میکنم 

      هر لباسی ک بخوام تنم میشه لباس بالا ناف میپوشم  

      احساس رضایت درونی از خودم دارم اعتماد به نفسم خیلی بالا میره بهم ثابت میشه ک این کارو با ذهنم انجام دادم پس ثروتم میتونه وارد زندگیم بشه و من خوشبخت تر خواهم شد 

      به خودم قول میدم دیگه راجب چاقی با کسی حرفی نزنم و عاشق اندام خودم باشم 

      الهی شکرت ب خاطر هوشمند بودن این جسم زیبا و لاغرو باربی😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ندا
      1401/11/16 13:58
      مدت عضویت: 241 روز
      امتیاز کاربر: 1820 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 270 کلمه

      سلام و عرض ادب 

      عاشق این ایده ی نوشتن مزایای لاغری شدم اولا در قران خداوند به انچه نوشته شده است قسم خورده است ((ن والقلم  و مایسطرون ))

      دوم اینکه در کتاب راه هنرمند خانم جولیا کامرون (که نویسنده ی بزرگی در دنیا هست و ایشان خواهر جیمز کامرون  کارگردان بزرگ دنیا هستند )

      ایده ی نوشتن صفحات صبح گاهی در سه صفحه را برای پاک و زلال شدن روح و رسیدن به خلاقیت پیشنهاد میکند و من یک سال است که مشغول نوشتن هستند و معجزه ی ان را دیده ام و درسته من این مسیر را در خصوص لاغری و تناسب افکار  هنوز استفاده نکردم ، که به نتیجه برسم اما میدانم که قطعا افراد زیادی نمیتوانند باور کنند که با نوشتن لاغر بشوند و پاسخ من به این افراد این است که در سوره ی بقره امده است مومنان کسانی هستند که به غیب ایمان دارند درست است که در نخوردن رابطه ی عقلانی و منطقی و دیداری با لاغری وجود دارد و در نوشتن چنین رابطه ای وجود ندارد اما  غیبی که پروردگار از ان صحبت میکند شاید یکی از مصداق هایش ،همین نوشتن باشد و وقتی من به این روش دسترسی پیدا کنم و بتوانم با همین سه گام ساده از جمله نوشتن به تناسب افکار در خصوص لاغری برسم قطعا میتوانم حاکمیت روی زمین را از ان خودم کنم در حالیکه اگر با رژیم لاغری موفق بشوم برای همیشه به لاغری برسم و ان رژیم هم موفق باشد من در نهایت فقط به یک دستاورد نزدیک خواهم شد اما در این روش من میتوانم به چیزهای بزرگی برسم خدایا شکرت استاد من از شما سپاسگزارم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهدیه
      1401/11/16 09:05
      مدت عضویت: 246 روز
      امتیاز کاربر: 2115 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 120 کلمه

      عرض ادب و احترام.از امروز متعهد میشم ک دیگه درمورد چاقی خودم با دیگران صحبت نکنم.خودمو همینجوری ک هستم دوست داشته باشم.من ب خودم احترام میذارم.وقتی جلوی آیینه میرم ب خودم میگم ک چقدر لاغر و خوش اندام شدم.چقدر حالم خوبه.چقدر صورتم جوونتر و شاداب تر شده.همه جا با حس عالی میرم جون من ایده الم.لباسای سایز سی و هشت میپوشم.

      سال دیگه همین موقعه من باوجود زایمان دوقلوهام وزنم ب ۵۲ کیلو وسایز سی و هشت رسیده.خدایا شکرت ک هوامو داری منو ب هدفم نزدیک و نزدیکتر میکنی.خدایا شکرت ک سالمم عالی هستم و روز ب روز موفق تر میشم.من میل ندارم.من ب اندازه نیازم غذا میخورم ی لقمه اضافه حالمو بد میکنه.من در این راه دست از تلاش برنمیدارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهه رضائی
      1401/08/26 13:01
      مدت عضویت: 344 روز
      امتیاز کاربر: 9930 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,476 کلمه

      سلام به روی گل همه رفقا .

      اول اینو عرض کنم که : فایل رو که شنیدم خیلی ذوق کردم .

      زمانی که استاد عطار روشن به ما آفرین گفتند و با حرفای دلگرم کننده شون ما رو به ادامه مسیری که در اون هستیم ، و تداوم آموزش ها و دیدن و شنیدن مابقی

       فایل ها تشویق کردند . به سهم خودم بسیار ازتون سپاسگزارم و مطمئنم که با اثربخشی این کلمات ، به آموختن بیشتر و انجام دقیق تر تمارین و تکالیف مربوطه آموزش‌ها خواهم پرداخت .

      در پاسخ به سوال تون که فرمودید  :چه لطماتی بخاطر چاقی تا بحال به روح و جسم من وارد شده ؟

      برای من ، بزرگترین معضل چاقی ، سلب قدرت اختیار و انتخاب در همه تصمیم گیری هایم بود !

      _ چه لباس هایی بپوشم که دوست شون هم داشته باشم ؟ متاسفم ، دست تو نیست !

      _ چه رنگی هایی دوست دارم ؟ شرمنده ، انتخابی نداری .

      _ چه غذاهایی دوست دارم که بدون محدودیت رژیمی میتونم بخورم ؟ فراموشش کن.

      _ چقدر عزت نفس و خودباوری برای برقراری ارتباطات جدید دارم ؟ تقریباً هیچی ،

      _چه فعالیت های بدنی میتونم داشته باشم ؟ شوخی میکنی !

      _ چقدر در دور و بری هام مورد قبول و پذیرش هستم ؟ ول کن بابا .

      _ چقدر موقع خرید پوشاک اونی که دوست داشتم رو تونستم بخرم ؟ اصصصصصلاً . 

      _ چقدر بخاطر هیکل نامتناسب مایه ی شوخی و تمسخر اطرافیانم بودم ؟از دستم دررفته.

      _چقدر موقع تاکسی گرفتن راننده گفت ؛ دونفر حساب میکنم ها !؟ بی حساب .

      _ چقدر از آینه ها فراری بودم ، مخصوصاً آینه های بزرگ نمای اتاق های پرو ؟ اوو… وَه .

      _ چقدر مهمونی ها و دورهمی ها رو دوست داشتم و نتونستم برم ؟ بزار بشمرم …

      _ چه کارهایی کردم که یه کم وزنم روکم کنم که اصلا دوستشون نداشتم ؟ تا دلت بخواد .

      من هیچ انتخابی نداشتم !!!

      هر کاری میکردم چاق میشدم 

      هر چی میخوردم چاق میشدم

      آب میخوردم چاق میشدم 

      حتی نفس هم میکشیدم حس میکردم باد میکنم و چاقتر میشم !!!

      هیچ اختیاری هم نداشتم !!!

      حتی اختیار راه رفتن و تکون دادن هیکل بزرگم رو هم نداشتم

      یا بارها یا به چیزی برخورد کردم که یا افتاد یا شکست یا خراب شد یا …

      یا دست و پای دیگران رو که جلوی پام بود رو ندیدم و له کردم و طرف از درد غش کرد ..

      خوب خوب خوب … بسه دیگه … کلاغ پر ، گنجیشک پر ، اتفاق های بد پر ! 

      قرار شد دیگه راجع به اسمشو نبر (چ.ا.ق.ی) نه حرف بزنیم نه فکر کنیم نه جایی مطرحش کنیم نه ازش شکایت کنیم نه راجع بهش نِک و ناله کنیم نه هیچی …!!! تموم تموم تموم !

      یه قرار دیگه هم گذاشتیم :

      خودمون رو دوست داشته باشیم .

      جلوی آینه بایستیم و بدن رنج کشیده مون که هزار جور بلا سرش آوردیم رو ببینیم.

      بابت اینکه جسم عزیزمون رو با دستکاری های جورواجور و افکار غلط و ذهنیات اشتباه به این حال و روز درآوردیم ازش معذرت خواهی کنیم .

      بدن عزیز من ، دارایی ارزشمند و تکرار نشدنی من ، سیستم فوق هوشمندی که در اختیار من قرار گرفتی :  فقط میتونم بگم 

      متاسفم :

      برای …همه شکنجه های گرسنگی های شدیدی که به تو دادم ،

      برای …همه فشارهای فیزیکی که به  اسم ورزش روی تو وارد کردم ،

      برای …همه تنفری که از فرم نامتناسب و ابعاد نامتعارف ات داشتم ، 

      برای …همه بی توجهی هام و ندیدن هات ،

      لطفاً منو ببخش : 

      برای …همه تقصیرهایی که گردن تو انداختم و خواستم تنبیه ات کنم ،

      برای …همه انزجاری که ازشکم بزرگ وپاهای فیلی شکل ودست‌های ستون مانندت داشتم

      برای …دوست نداشتن ات و اهمیت ندادن بهت ،

      برای … بد و بیراه گفتن بهت ،

      برای … سرزنش کردن و نخواستن ات …

      ازت ممنونم :

      برای … هوش برتر و سیستم فوق العاده و کارایی عالی ات ،

      برای … تمام تلاش ها و فعالیت هات که جلوی خیلی ازاشتباهات منوگرفت 

      برای …تمام مسیرهای اشتباهی که رفتم و همراهی ام کردی

      برای … تمام اشتیاقی به کم کردن وزن و تناسب اندامم از خودت نشون دادی ،

      برای…پذیرش صبورانه تمام تصمیمات غلط ام ،وشکیبایی ات دربرابرفشارهای عجولانه من

      دوستت دارم .

      و بهت قول میدم من بعد ، بدون در نظر گرفتن فرم و اندازه ات :

      مثل یک شی اصیل باستانی ،

      مثل یک  جعبه ی بزرگ که روش  نوشته ؛ شکستنی است ، با احتیاط حمل شود !

      مثل یک قطعه الماس بزرگ چند قیراطی 

      مثل یک معبد قدیمی و مقدس

      یا برتر از همه ی اینها ، 

      مثل بزرگترین نعمتی که خداوند به من عطا کرده ،

      مثل یک بدن سالم ، هوشمند ، متناسب ، پرانرژی ، و شاداب بهت عشق بورزم و همیشه دوستت داشته باشم ، به تصمیماتت اعتماد کنم و به دستورات برای سلامتی بیشترم ، بی چون و چرا عمل کنم .

      قرار شد زمان تعیین نکنیم ، پس بدون ذکر تاریخ ، الان تو دهه اول سال ۱۴۰۰ هستیم .

      من علاوه بر رسیدن به اندام متناسب و روی فرم و لاغرم ، و دانشی که در این مسیر یاد گرفتم و در سایر زمینه های فکری و روحی و ارتباطی ام به کار گرفتم ،

      زنی هستم بسیار موفق ، باهوش ، جذاب ، با عزت نفس بالا و اعتماد به نفسی مثال زدنی ، که همچنان در حال افزایش آگاهی و یادگیری ام .

      آرامش خاطر ، سلامتی ، شادی درونی ، انرژی سرشار ، خلاقیت ، ایده پردازی و کار آفرینی از دیگر دستاوردهایی است که بعد از موفقیت بزرگم در زمینه تناسب و سلامت فکر و جسمم به دست آورده ام .

      من به خیلی از آرزوها و خواسته هام در طی سالیان اخیر دست پیدا کردم .

       الان در اوج سلامتی و شادابی و احساس خوب جوانی و چالاکی ، مدیر کسب و کار خودم و صاحب برند جدیدی در تولید لباس هستم که با چندین مشتری خارجی و داخلی در حال مراودات کاری و تجاری ام . 

      درآمد فوق العاده و روز افزونم ، کارخانه بزرگ با چندین نمایندگی سرشناس داخلی و خارجی  ، افراد زیادی که در این زمینه برای برند من کار می‌کنند ، سفرهای بسیاری که به اقصی نقاط جهان برای معرفی برند ام و بستن قرار دادهای جدید دارم ، و تمام نقشه ها و راه کارهای جدیدی که به ذهنم میرسد …

       همه و همه ، مدیون پاک کردن فرمول های قدیمی ذهنی و جایگزینی فرمول های جدید هستن . فرمول هایی مثل :

      پاک کردن سرخوردگی و طرد شدگی و نصب اعتماد به نفس و خودباوری

      برداشتن احساس خمودی و خستگی و جای گذاری انرژی وشادابی

      از بین بردن نتوانستن و موفق نشدن و ایجاد میخواهم پس می شود

      رفع باور ناتوانی و هر چه پیش آید خوش آید و ساخت باور جدید قدرت عظیم ذهن و اعتماد به موفقیت و باور من می توانم .

      دست برداشتن از شکوه از خداوند و شکایت از موقعیت موجود و تبعیضی که بین بندگانش قائل شده 

      و ایمان و اعتماد به اینکه خداوند همیشه بهترین مسیرها را در بهترین زمان و موقعیت در اختیارمان قرار می‌دهد و این خود مائیم که باید لیاقت و شایستگی استفاده از خوان بی  حساب خداوندی را در خودمان ایجاد کنیم .

      شاید همگی شنیده باشیم که گیاه بامبو ، بعد از کاشت ، هیچ نشانه ای از رشد و نمو نشان نمی‌دهد و بعد از چند سال ، یکباره سر از خاک بیرون میاره و فقط در مدتی کوتاه به رشدی چندین متری دست پیدا می‌کنه . 

      پس مراقب جوانه ی بامبوی ذهنمون باشیم رفیق .

      دانه ای از آگاهی جدیدی که در ذهنمون کاشتیم و هر روز با افزایش دانایی و اطلاعات جدید ، در حال آبیاری اون هستیم .

      پا پس نکش و ادامه بده دوست من . امیدت رو از دست نده و استمرار داشته باش . 

      این فقط یه مثال بود ، ما جزو نباتات نیستیم   .

       ما انسانیم ، برجسته ترین آفریده ی هستی .

      ایمان دارم که خداوند برای ما ، خاص ترین دست سازه ای تا به حال خلق کرده  ، و خودش هم به این موضوع اذعان کرده ، نکاتی رو در نظر گرفته و مواردی رو در وجودمون قرار داده که تا به امروز حتی از وجودشون بی اطلاعیم . و فرمان رو هم در بسیاری موارد دست ناخودآگاهمون قرار داده . 

      حتی موارد اندکی هم که امروز علمش رو هم داریم و متوجه شدیم ناخودآگاه در بدنمون انجام میشه اینقدر شگفت انگیز و عجیبه که هنوز جوابی برای چگونگی انجام شون پیدا نکردیم ؛ مثل تنفس خودکار  ، ضربان قلب اتوماتیک ، جریان گردش خون یا  ترمیم زخم در بدن که هنوز برای ما بصورت یک راز باقی مونده که بدن چطور این کار رو انجام میده ؟ همون بافت ، همون سلول ها ، همون کارکرد !!!

      پس باید اعتماد کنیم ، باور کنیم و بدونیم اگر با این سیستم فوق هوشیار همراه و هماهنگ باشیم به نتایجی دست پیدا می‌کنیم که هنوز حتی از دایره ی افکار و تجسم ما خارجه .

      ما که چندین و چند سال اینهمه تلاش کردیم و نتیجه رو ام که همه مون داریم می‌بینیم ، پس چرا این مسیر جدید رو انتخاب نکنیم و با طبیعت و تناسب جاری در اون هماهنگ نشیم ؟

      تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس             خود راه بگویدت که چون باید کرد

       یا حق .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 28 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار فهيمه
        1402/01/30 23:06
        مدت عضویت: 214 روز
        امتیاز کاربر: 6105 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 70 کلمه

        سلام الهه جانم 

        ديدگاه شما رو نه تنها خودم بلكه از روي بخش متاسفم و مرا ببخش هم نوشتم در دفترم

        اولين بار كه بخش هواوپونوپونو رو خوندم در كامنتت گريه ام گرفت

        چقدر قشنگ جملات يك فرد با اضافه وزن رو در قالب اين پاكسازي دروني آوردي 

        احسنت بهت

        خواستم بهت بگم خيلي زياد تحت تاثير قرار گرفتم با كامنت بسيار زيبات

        اميدوارم كه انقدر بيزنست بزرگ شده باشه كه حتي باورش برات سخت باشه

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار الهه رضائی
          1402/01/31 08:06
          مدت عضویت: 344 روز
          امتیاز کاربر: 9930 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
          محتوای دیدگاه: 93 کلمه

          فهیمه جانم ، سلام از ماست بانو جان 

          ممنونم از توجه تون که متن من رو خوندین و کامنت گذاشتین .

          خوشحالم که نظر مثبتی نسبت بهش داشتین . متشکرم 

           با این اظهار محبتی که به من کردبد ، احساس فوق العاده ای  رو در من بوجود آوردید که نامی جز شوق همدلی و شور همگامی روش نمیتونم بزارم . سپاسگزارم 

          امیدوارم بتونیم همگی شانه به شانه ،  گام به گام این مسیر تازه و شاید گاهی سخت و ناشناخته رو پشت سر بگذاریم و به نتایج عالی و درخشانی که در ذهن داریم برسبم .آمین .

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار فهيمه
            1402/01/31 19:04
            مدت عضویت: 214 روز
            امتیاز کاربر: 6105 سطح ۳: کاربر پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 4 کلمه

            سلام به روي ماهت

            آمين

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 417 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی

      لطمه هایی که چاقی بهم زده:

      1. از خودم متنفر بودم 
      2. لباس هایی که دوست نداشتم مجبوری میپوشیدم
      3. از گفتن وزن و سایزم خجالت میکشیدم
      4. از رفتن باشگاه استخر هراس داشتم به خاطر بدنم
      5. میخواستم برم مهمونی غم عالم منو میگرفت که ای خدا چی بپوشم چند دست عوض میکردم تا ببینم کدوم جمع تر نشونم میده
      6. از حرفای دیگران میرنجیدم
      7. خیلیا بهم گفتن این چه وضعیه یا متلک انداختن که هنوزم ازشون ناراحتم 
      8. معذب بودن پیش شوهرم 
      9. عذاب وجدان ازخوردن 
      10. کنترل نداشتن تو خوردن 
      11. مهمونی میرفتم نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم خیلی میخوردم و نگاه های دیگران اذیتم میکرد یا اگه جلوی خودمو میگرفنم و کم میخوردم میومدم خونه کلی میخوردم بدون توجه به ساعت .یا خودم مهمونی میدادم جلو بقیه روم نمیشد کم میخوردم همینکه میرفتن بشقابمو پر پر میکردم با مخلفات مبخوردم تازه بعدش پشیمون میشدم که چرا اینکارو کردم 

      سه گام برای توجه نکردن به چاقی:

      1. دیگه درمورد چاقیم جایی حرف نزدم (اینکه من هی بخام برای دیگران توضیح بدم چی دردی از خودم دوا میکنه به غیر از اینکه به خودش اجازه میده نظر بده که اره خیلی چاقیو …..حالمونو بدتر کنه دیگه اصلا هیج جا و با هیچ کس درباره ی چاقی صحبت نمیکنم )
      2. خودم رو سرزنش نکنم از جسمم متنفر نباشم (به هیچ عنوان دیگه از اندامم بدم نمیاد خودمو سرزنش نمیکنم من خودم گرم گرم به جسمم اضافه کردم خودم کردم مسنولش منم من عاشق جسمم هستم و قول میدم که متناسبش کنم و  با دیدن خودم و اندامم تو اینه لذت میبرم و دوسشون دارم )

      از مزایای لاغری بنویسم 

      • اعتماد به نفس بالایی دارم 
      • لباس هایی که دوس دارم میپوشم 2دست لباس مجلسی مال 10 سال پیش عروسی خواهرم گرفتم خیلیم دوسشون داشتم اما اندازم نبودم و همیشه با حسرت نگاهشون میکردم اما الان به راحتی اندازمه و پوشیدمشون لذت داشت برام ذوق کردم اینقدر خوشحالم که لباس هایی که دوست دارم و میپوشم فقط خدا میدونه
      • حس باارزشمند بودن
      • همینکه میدونی بقیه در موردت پچ پچ  نمیکنن
      • روابطم با شوهرم عالی شده
      • از خودم راضیم 
      • خیلی ازم تعریف میکنن 
      • بهم میگن مانکن. اندامی.باریک و من ذوق میکنم
      • مورد تایید شوهرم
      • بدون ترس غذا خوردن
      • ارامش داشتن
      • اروم غذا خوردن و کار کردن 
      • سبک شدم فرز شدم
      • وقتی بخام بشینم و جا نباشه بقیه بگن بابا لاغر شدی همه جا جات میشه 
      • انتخاب اولم غذا نیست 
      • انتخاب میکنم که چی بخورم 
      • به راحتی خرید میرم 
      • به آرزوم که تناسب اندام بوده رسیدم
      • حس شیرینه و کسی که چاق بوده و لاغرشده میدونه که چی میگم 
      • به راحتی تو باشگاه و استخر و آرایشگاه حاضر میشم و از این اندام زیبا و متناسب لذت میبرم 
      • ارامش .شادی.با ازرش بودن.اعتماد به نفس.لیاقت داشتن و کلی حس خوب دیگه

       سپاس از استاد عزیز

      ممنونم خدای مهربانم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 668 کلمه

      سلام و درود 

      فایل هفتم و نکات طلایی!

      اول اینکه من تو یه حساب سر انگشتی فهمیدم تو این سالها حدود ۶۰ کیلو یا شایدم کمی بیشتر تو رژیم های مختلف   وزن کم کردم ! این یعنی من توانمندم و بدنم بیشتر از من علاقه داره که متناسب بشه و این رفتار ها و عادت های غلط ذهن من بوده که هر بار تلاش من رو بی نتیجه کرده …..

      مرز بین توجه به چاقی و آنچیزی که ماتو ذهنمون فکر میکنیم توجه به لاغری هستش از مو باریک تره و دقیقا هر بار که فکر میکنیم داریم با انرژی به سوی لاغری میریم در واقع به چاقی بیشتر توجه میکنیم !

      در ست زمانی که فکر میکنیم داریم کارهایی می کنیم که لاغر بشیم داریم به چاقی توجه میکنیم و در نتیجه تلاش بی ثمر !

      و جالب تر اینکه چقدر ساده با انجام ندادن نادرست ها و رعایت درست ها میشه سرِ پیکان توجه رو به سمت لاغری برگردوند ….

      من قبل ها فکر میکردم با حرف زدن در مورد چاقی حس بهتری خواهم داشت و یه جورایی با دیگران تقسیم کردن این درد کمک میکنه به حس خوب ولی هر بار فقط حس بد و سر خوردگی بیشتر برام به جا میموند چون از طرفی باعث سرزنش کردن خودم میشدم و از طرفی ترحم بقیه رو میگرفتم که حس مزخرفی داشت ! 

      اما حالا میبینم با حرف نزدن چقدر حسم بهتره و اعتماد به نفسم بالاتر رفته واقعا چه نیازیه آدم در مورد مسائلی که دیگران در اون دخیل نیستن باهاشون حرف بزنه ؟!

      چاقی باعث شده من از یه آدم اکتیو تبدیل به یه آدم گوشه گیر بشم ، اعتماد به نفسم داغون شده ، از جمع ها فراری شدم و تا حد امکان تو جمع ها گوشه کنار قرار میگیرم که تو دید نباشم ، از غذا خوردن با جمع متنفر شدم چون همش حس میکنم بقیه دارن من رو چک میکنن 😐

      من روابط آنچنانی ندارم و شاغل هم نیستم اما بزرگترین ضربه چاقی در مورد فرزندانم هست حالا که بزرگ تر شدن و نیاز دارن بیشتر تو جامعه باشن من خجالت میکشم همراهی شون کنم و حتی باعث میشم اونا هم از شرکت تو خیلی از فعالیت هاشون جا بمونن و از این بابت واقعا عذاب میکشم مثلا دخترم که ۱۱ ساله هست عاشق استخره ولی دوست داره مثل دوستاش با مادرش بره اما من خجالت میکشم برم و به همین خاطر تا الان به بهانه های مختلف اونو از کاری که بهش علاقه داره منع کردم !

      خرید که واسم کابوسه اینکه هر بار با خجالت به فروشنده بگم سایز منو دارید و اونم با یه نگاه ورانداز گونه بگه نه ! 

      الان سالهاست از طریق مجازی خرید میکنم متاسفانه و از یکی از بزرگترین لذت هام محروم شدم …

      اینها فقط چند مورد کوچیک از ضرر های چاقی برای من بوده…..

      متاسفانه یه کار غلط من هم تعیین وقت واسه لاغری بود که حالا فهمیدم با این کار هم دارم به چاقی توجه میکنم و تلاش میکنم کلا از ذهنم وقت رو حذف کنم و فقط به فکر حس و حال خوب و سبک زندگی درست باشم و مستمر ادامه بدم تا نتیجه بگیرم ….

      و اما منِ متناسب پر از انرژی و حس خوبه ، دیگه خبری از خجالت و سرزنش نیست ، 

      مثل این میمونه که واردِ یه دنیای جدید بشم که همه چیزش واسم تازه گی داره و مثل بچه های نو پا دوست دارم همه چیزش رو امتحان کنم و تجربه کنم !

      سبکبال و شاد پر از حس های خوب ، یه دنیای جدید پر از تازگی ، پر از چیزهای جدید که باید تجربه کنم ، 

      اینجا محدودیت نیست ، سرزنش نیست ، تنفر نیست ، ترحم نیست ، منِ جدید داره زندگی جدیدی رو تجربه می کنه ، که فقط و فقط مختص خودشه ، چون براش زحمت کشیده صبر ‌کرده و استمرار داشته ….

      این دنیایی هست که من برای سالها ی آینده تصور کردم براش تلاش میکنم و خسته نمیشم …

      در موردش هر روز تصور میکنم و هرروز مینویسم .

      خدا یا کمکم کن من راه درازی درپیش دارم و فقط و فقط امیدم به توعه ….

      یاعلی  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 51
      محتوای دیدگاه: 243 کلمه

      با سلام و درود خدمت همراهان لاغری باذهن 

      تمرین اول که لیستی از کارهایی که انجام نمی دم چون چاق هستم 

      ۱.لبلسهای زیبا و رنگی نمی پوشم 

      ۲.هزینه لباسم زیاده بخاطر همین زیاد نمی تونم لباس بخرم 

      ۳.ورزش نمی رم چون خجالت می کشم 

      ۴.استخر نمی رم چون خجالت می کشم 

      ۵.لباس باز و تنگ نمی پوشم 

      ۶.نمی تونم رابطه فعالی با همسرم داشته باشم 

      کارهام طول می کشه بخاطر وزن زیاد 

      درجمع زیاد شرکت نمی کنم 

      با افرادی که از من خوش هیکل و موفق ترند نمی تونم دوست بشم 

      نمی تونم با اونها صمیمی بشم 

      با بچه ها خیلی نمی تونم فعالیت داشته باشم 

      کار نمی تونم بکنم 

      درمورد سه گام 

      گام اول این هست که راجع به چاقیم حرف نزنم وقتی راجع به چاقی حرف می زنم ،احساس ناتوانی رو بمن منتقل می کنه

      و اینکه یه وقتایی ما باید کاری رو انجام ندیم ،بما گفته شده می خوای موفق بشی این کارو اون کارو انجام بده ،بخاطر همین ما برا لاغری دنبال چیزی هستیم که بخوریم تا لاغر شیم .بهتره تا ذهنیتی که حجاب رسیدن ما به منظور هست رو کنار بگذاریم خودش خودبخود درست می شه 

      بقول حافظ تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز .

      نکته سوم یا گام سوم هم مزیتهای لاغری برای من هست 

      لباسهای زیبا می پوشم 

      محبوب و تاثیرگذار می شم 

      بخودم در جمع اطمینان دارم 

      ارتباط اجتماعی قوی تری دارم 

      لاغر و سبک و پرجنب و جوش می شم 

      تفریحات و کارهای هیجان انگیز رو تجربه می کنم 

      ارتباط فعال تری با همسرم دارم 

      از اندام خودم لذت می برم 

      راحت و بی درد سر خرید می کنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 12 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار zahrakasaeipour@gmail.com
        1401/03/26 10:59
        مدت عضویت: 587 روز
        امتیاز کاربر: 438 سطح ۱: کاربر مبتدی
        محتوای دیدگاه: 7 کلمه

        سلام و درود دوست خوبم موفق باشید.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zhrardamyyn6@gmail.co
      1401/02/27 14:35
      مدت عضویت: 500 روز
      امتیاز کاربر: 45
      محتوای دیدگاه: 348 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      سلام 

      من همیشه حسرت میخوردم که چرا فلانی هرچی دوست داره میخوره ولی چاق نمیشه 

      همیشه موقع خرید حسرت اینو میخودم که تو همون مغازه اول پاساژ اول شلوار جین اندازه من گیر بیاد 

      همیشه توی جمع ها شکممو سفت جمع میکردم که یک وقت نگن نگا تو این سن کم چقد چاقه این بعدا بزرگتر بشه چی میشه البته الانم که با دوره رایگان تناسب فکری وزن کم کردم این عادتو دارم اما خیلی کم تر شده و به امید خدا کاملا ترکش میکنم 

      همیشه از جمع فراری بودم چون همش میومدن میگفتن کمتر بخور در صورتی که من تمام تلاشمو میکردم کمتر از همیشه بخورم میگفتم بخدا من که چیزی نمیخورم ورزشم که زیاد میکنم همش خودمو سرزنش میکردم 

      من ی ورزش خیلی خاص که از ته دلم عاشقشم رو انجام میدم و خب لباسی که مخصوص این ورزش (ژیمناستیک) هستش طوری طراحی شده که کاملا جذب هست و روزای اول که میپوشیدم خیلی خجالت میکشیدم مربیم همیشه منو وادار به انجام تمرین های چربی سوزی می‌کرد و با اینکه از همهٔ بچه های اون باشگاه بهتر بودم توی انجام حرکات اما همین اضافه وزن من باعث می‌شد که کمتر بتونم تمرین کنم و این مسئله باعث می‌شد که من همش خودمو سرزنش کنم که چقد بی عرضم که هرکاری میکنم لاغر نمیشم 

      داستان لاغری من 😊

      اگر لاغر شوم هر لباسی تن من می‌رود هیچ در تن من بیشتر زیبایی خودش را نمایان می‌کند 

      اگر لاغر شوم اعتماد به نفسم در همچی و همجا بسیار بالا تر می‌رود 

      اگر لاغر شوم دیگر پوشیدن لباس های ورزشی خود خجالت نمیکشم و تن من را اذیت نمی‌کند 

      اگر لاغر شوم دیگر از خوردن یا نخوردن اعصابم بهم نمی‌ریزد 

      اگر لاغر شوم دیگر حسرت نمیخورم چرا فلانی انقد خوش هیکل است اما من نه 

      اگر لاغر شوم بمن ثابت می‌شود که هیچ کاری در دنیا نشد ندارن 

      اگر لاغر شوم با اعتماد به نفس بیشتری در مهمونی ها حضور پیدا خواهم کرد 

      من نمی‌دانم چند بار ازین دوره استفاده کرده ام اما انقد ازین دوره نتیجه گرفتم چه روحی چه ذهنی چه اندامی که می‌خواهم با انرژی بیشتری این مسیر را ادامه دهم 

      به امید کسب نتایج بیشتر و بهتر 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/01/30 15:52
      مدت عضویت: 1433 روز
      امتیاز کاربر: 16901 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,609 کلمه

      سلام به همه ی   عزیزان همراهم 

      من  هم جز افرادی بودم که در گذشته با وجود اینکه برای لاغری  تلاش کنم اما نتیجه نگیرم اما بازم تلاش میکردم و بازم به دنبال لاغری بودم و هیچ وقت دست از تلاش برنمیداشتم تا با این راه آشنا شدم .یعنی من هیچ وقت. چاقی و نپذیرفتن که این بهترین  کار بود که باعث شد به این راه هدایت بشم 

      و اما  از وقتی  که در این مسیر الهی  هستم تغییر در افکار و باور و رفتارم به وجود اومده  و  جسمم تغییر کرده .

      من کسی بودم که در گذشته به خاطراینکه  همیشه رژیم و محدودیت داشتم حریص در خوردن بودم و همیشه گرسنه بودم و همیشه میگفتم خوش به حال لاغر ها که هر چی میخوان  میخورن و لاغر هم هستن   یعنی همیشه حسرت اون افراد لاغر رو داشتم .

      من در گذشته که  میخواستم لاغر بشم و رژیم داشتم همیشه هم به نوع خوردنم و مقدار خوردنم توجه داشتم که ببینم چی میخورم  تا مبادا چاقتر بشیم و اما الان که در این راه هستم مدتها هست ازاین کارها خبری نیست و من فقط رژیم فکری دارم و در افکارم وباورهام و رفتارهام دارم تغییر میکنم .

      من با بودن در آموزشها سایت متوجه شدم در گذشته من همیشه داشتم به چاقی توجه میکردم و اونم در وجود من بیشتر می‌شده .یعنی من یادم میاد از زمانی که بعد از ازدواجم شاهد اضافه وزن در جسمم بودم  به همه و خودم میگفتم وای چاق شدم خوبه رژیم بگیرم و کمتر بخورم تا از شرش رها بشم و یادم میاد اون  تلاش من در سال ۸۲ یا ۸۳اولین رژیم من بود البته در دوران نامزدی  هم چون متوجه شده بودم تپل شدم دوست داشتم که لاغر بشم برای شب عروسی و من رفتم باشگاه ثبت نام کردم اما نمی‌دونم چی شد که ادامه ندادم  شاید از این بود که هنوز اضافه وزن من کم بود و خیلی ناراحتم نمی‌کرد اما یه  سال بعد ازازدواجم که چاقتر شدم تصمیم گرفتم خودم هر چیزی  نخورم و …. و تونستم با همون کاری  که انجام دادم ۸کیلویی کم کنم و همه هم تشویقم میکردن. اما با این کارها داشتم  من به  چاقی بیشتر توجه میکردم .و من بعد از رها کردن رژیم  سریع باردار شدم و چقدر در اون دوران من چاقتر شدم و اضافه وزن شدیدی رو تجربه کردم تا جایی که هیچ‌کفشی پای من نمی‌رفت هیچ مانتو شلواری اندازه ی من نمیشد و من در اون دوران از چاقی خودم حالم بد میشد و  من به محض زایمان کردنم سریع سه ماه بعد اقدام به لاغری کردم  اونم با ورزش  ورژیم و و تونستم وزن خودم رو به ۶۷ کیلو برسونم اونم فقط با باشگاه و یکم کم خوری که خودم برای خودم تجویز میکردم و باعث حیرت همه میشدم و دیگه من باور کرده بودم به خاطر ازدواج و بارداری من باید چاق باشم مگر رژیم و ورزش داشته باشم  برای همین به محض رها کردن رژیم و باشگاه من سریع دوباره چاق میشدم و اما چون کلافه از رژیم ومحدودیت  بودم یه جاهایی رها میکردم و اون طور که دلم میخواست می‌خوردم .

      اما خب در جمع‌های دوستانه ی  خودم حس خوبی نداشتم موقع خرید حس خوبی نداشتم .موقع عروسی و مهمانی و ….حسم بد میشد و خودم رو سرکوب میکردم و با این کار داشتم فرصت رو برای چاقی بیشتر مهیا میکردم .

      در واقع چاقی و باید مثل یه آدم  فرض کنم که اگر به اون توجه منم اون زور و قدرت بیشتری پیدا می‌کنه و به راحتی بر من و لاغری غلبه می‌کنه و من یادم میاد بعد از ازدواجم. سرعت چاقی در بدن من خیلی بیشتر شده بود 

      و من به‌شدت از اون ناراحت و متنفر بودم .

      من یادم یاد چاقی چه لطمه های به من زده بود :

      باعث شده بود سنم بالاتر نشون داده بشه .

      باعث شده بود در هیچ لباسی زیبا و خوش اندام نباشم 

      باعث شده بود خیلی ازمدلها و  رنگها رو نپوشم 

      هر کفشی به  پام نمیرفت 

      هیچ کدوم ازطلاهام به دستم نمی‌رفتن نه النگو نه انگشترهام رو نمیشد استفاده کنم .

      کمر درد و زانو  درد شدید داشتم .

      کلی محدودیت در خوردن و خریدن و زمان داشتم 

      کلی  هزینه و زمان  میزاشتم که باشگاه برم اما فایده نداشت 

      اعتماد به نفس لازم رو برای حضور در جمع ها نداشتم .

      همیشه رفتارهای بی کلاس غذا خوردن داشتم مثلا تند و تند غذا  می‌خوردم و هیجانی می‌خوردم و همه چیز رو باید امتحان میکردم و می‌خوردم .و در واقع حریص در خوردن بودم .

      روابط خوبی با خودم نداشتم چون از خودم همیشه ناراحت بودم و گله داشتم و از دیدن خودم در آینه ناراحت میشدم .

      هیچوقت موقع خرید کردن لباس آزادی در انتخاب نداشتم و به سختی گیرم میومد .

      و من خلاصه بعد از بارداری دومم که چاقی زیادی رو در حد ۱۰۰کیلو تجربه کردم تصمیم گرفتم پیش  کارشناس تغذیه برم و زیر نظر ایشون خودم رو لاغر کنم و تونستم با زحمت و چنگ و دندون خودم رو متناسب کنم و تا وزن ۵۹ کیلو خودم رو برسونم اما هیچ وقت این لاغر های برای من ماندگار نبودند چون چاقی در ذهن من بود و من روبه سمت چاقی هل میداد.و همین بیشتر از چاقی تنفر میکردم و از اون میترسیدم اما فایده ای نداشت چون داشتم به چاقی توجه میکردم .و من با تصویر های ذهنی که از خودم داشتم دوباره خودم رو چاق میکردم .

      در واقع من دارم با این دوره ها یاد میگیریم به چیزی که الان در ما وجود ندارد یعنی لاغری توجه کنیم و به چیزی که در وجود ما هست یعنی چاقی توجه نکنیم و این کار احتیاج به زمان داره تا ما موفق  بشیم .پس عجله نکنید چون عجله باعث شکست ما میشه من خودم به شخصه حدودا دو سال و نیم هست در این مسیر هستم وخیلی  هم تغییر کردم و کمی تا ایده الم فاصله دارم اما ناراحت نیستم و بر عکس لذت میبرم ازاین سبک زندگی کردن و رفتار کردن با خودم و چون برای هدفم که لاغری هست ارزش قایل هستم پس در مسیر میمانم  تا به هدفم برسم و اصلا من در این راهم که با لاغری زندگی کنم همانطور که من سالها با چاقی زندگی کردم تا چاق شدم  پس من در حال یادگیری لاغری از این سایت هستم تا با لاغری هر لحظه زندگی کنم .

      و من زمانی که وارد سایت شدم از استاد شنیدم اگر من خیلی ازکارهای  نادرست رو انجام ندم خود به خود لاغر میشم. پس نیاز نیست من کار خاصی  بکنم  فقط کافیه نادرستها رو انجام ندم و خود به خود درست ها  رو انجام میدم .

      من یادم میاد برای لاغری چقدر به خودم زجر و سختی میدادم کمربند میبستم غذای بد مزه و آبپز می‌خوردم ساعتها در باشگاه عرق میرختم و ….اما حالا خندم میگیره به اون روزها ی گذشته و به قول استاد میگم فقط نیاز بعضی کارها رو انجام ندی بعضی افکار رو نداشته باشی  خود به خود حالت بهتر میشه و رفتارهای بهتری خواهی  داشت و به تناسب میرسی .

      پس من  از امروز در مورد چاقی خودم با کسی حرف نمی‌زنم یادم میاد در گذشته به هر  کس میرسیدم میگفتم که وای من چیزی نمی‌خورم ولی نمی‌دونم چرا چاقم اصلا چاقی من به خاطر فلان دارو و مشکل من هست تقصیر من که نیست  پس دیگه مدتها هست برای کسی حرف نزدم و توضیح ندادم و مشکل چاقی در من کمرنگ شد .

      پس سرزنش کردن خودم ممنوع هست من یادم میاد در گذشته که چاق بودم وقتی عکسی میگرفتم و یا داخل اتاق پرو میرفتم که خرید کنم خودم رو سرزنش میکردم و ناراحت میشدم یا اینکه یادم میاد به خاطر اینکه شکم بزرگم رو نبینم کمربند میبستم که اون رو نبینم و با این کارها چاقی رو در خودم بدتر و بیشتر میکردم و در واقع تنفر از چاقی باعث چاقی  بیشتر در من میشد  و اما مدتها هست خودم رو با عشق و علاقه دوست دارم و بغل میکنم و به خودم میگم این جسم من کار خودم هست من خودم اون رو به وجود آوردم و لی نمی‌دونستم دارم چی میکنم  پس جسم عزیزم کمک کن تا به هدفم برسم و به خودم محبت میکنم و به خودم احترام می‌زارم  و خودم رو تمام و کمال پذیرا هستم .و به خودم اطمینان میدم که من جسمم رو از این بهتر خواهم کرد چون من لایق بهترین اندام هستم .جسم من مال من هست و هر گرم چاقی  در وجود من به خاطر خودم هست  و خودم  اونها رو وارد جسمم کردم پس  خودم درستش میکنم .

      من می‌خوام از مزایای  لاغری  بنویسم :

      لاغری باعث آرامش روحی در وجود من میشه 

      لاغریباعث شادی و حال خوب  بیشتر  در وجود من میشه 

      باعث خوشتیپی میشه 

      باعث میشه لباسهای رنگ شاد  بپوشم 

      باعث سلامتی بیشتر میشه 

      باعث زیبایی چهره میشه 

      باعث جوانی  و شادابی میشه 

      باعث اعتماد به نفس بیشتر میشه .

      باعث میشه راحت تر به بقیه  خولسته هام  برسم .

      باعث میشه روابط  عالی با خودم و بقیه داشته باشم .

      خدای درونم رو بهتر  پیدا میکنم 

      ایمان و توکلم بهتر میشه .

      باعث میشه آزادی در خیلی از جنبه های زندگیم داشته باشم 

      باعث میشه از خوردن لذت ببرم و نترسم 

      باعث میشه بهتر عبادت کنم 

      باعث میشه به خودم احترام بیشتری بزارم  .

      باعث میشه دنیای بهتری رو تجربه کنم 

      باعث میشه  سبکتر  بشم .

      باعث میشه جمع و جور تر بشم و در همه جا به راحتی جام بشه .

      باعث میشه هر. فعالیتی رو که دوست دارم بدون محدودیت  انجام بدم.

       ‌‌‌‌‌‌‌‌باعث میشه  حتی در هر وعده ی غذایی کمتر غذا اسراف بشه .

      باعث میشه حتی کمتر غذا پخته بشه و کمتر غذا دور بریزیم .

      باعث میشه هیچ کس رو در خوردن اصرار نکنم 

      باعث میشه  اطرافیان  من هم متناسببتر  بشن 

      باعث میشه رابطه  ی بهتری با اطرافیانم داشته باشم 

      باعث میشه مثل یه ادم لاغر آرام و زیبا غذا بخورم .

      باعث میشه به خود باوری برسم .

      باعث میشه در اجتماع جایگاه بهتری داشته باشم 

      باعث میشه زندگی موفق ترس داشته باشم چون رضایتم ازخودم بیشتر میشه .

      باعث میشه …

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار amirali2020110@gmail.com
      1401/01/29 15:47
      مدت عضویت: 963 روز
      امتیاز کاربر: 6583 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 295 کلمه

      بنام خدا 

      فایل ۷ دوره رایگان 

      در مورد مشکلات چاقی نمیخوام زیاد بنویسم فقط از پا درد در سن جوانی و حسرت هر چی را بگی در جوانی برام گذاشت چاقی الان هم ازش مثل گذشته متنفر نیستم چون یاد گرفتم که تنفر از چاقی یکی از موانع لاغر شدن من هست برا همین الان حدود ۱۴ماه هست که در این مسیر بسیار زیبا هستم هنوز با من هست اما کاریش ندارم می‌دانم که یک مهمان نا خوانده هست و یه روز بار سفرش را می بنده و برا همیشه جسم منو ترک میکنه در موردش هم با هیچ کس حرف نمیزنم و هر کی هم میخواد چیزی بگه سریع حرفو عوض میکنم منو چاقی یخ روزی با هم خیلی خوش بودیم ولی من الان لاغری را انتخاب کردم و میخوام با هم لذت ببریم 

      در مورد متناسب شدن بنویسم .

      لاغری یعنی یه نسیم خنک بهاری که آرام به صورتم بخوره و لذت ببرم لاغری یعنی عشق یعنی محبت یعنی اعتماد به نفس بالا وقتی لاغر بشم لباسهای سایز کوچک و روشن میپوشم وقتی متناسب بشم که خدا را شکر الان هم کلی سایز کم کردم پوستم زیبا میشه الان که دوچرخه سواری را شروع کردم چقدر لذت میبرم از اینکه میگم چون لاغر شدم کسی بهم نمی خنده خودم سبک شدم چه لذتی داره تازه در صدد هستم که ثبت نام کنم هیئت کوه نوردی برم آخه عاشق اونم هستم خدا یا شکرت که دارم متناسب میشم من هر روز در این مسیر استمرار دارم و قصد دارم تا زنده هستم باشم در این مسیر زیبا 

      ممنون استاد روشن عزیز 

      و در پایان به قول آن دوستی که نوشته بود من قبلا نمی نوشتم منم همین طور فقط تو دفتر می نوشتم ولی الان که کامنت میخونم و مینویسم چقدر حالم عالی میشه دوستان بنویسید که حالتون عالی میشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Vafraze12
      1401/01/19 01:35
      مدت عضویت: 1272 روز
      امتیاز کاربر: 9316 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 570 کلمه

      جلسه هفتمهمه چاق ها دوست دارند لاغر بشوند.و تلاشهای زیادی انجام می دهند ولی شکست می خورند چون مسیر را اشتباه رفتند و مسیر اشتباه هر چق در تلاش شود باز هم به نتیجه نمی رسد.اما لاغری با ذهن مسیر درست هست و حتما ما را به نتیجه می رساند.توجه به چاقیوقتی ما هی سعی کردیم بارژیم یا ورزش لاغر بشویم در واقع داشتیم به چاقی توجه می کردیم و به چیزی توجه کنی یعنی آره من از این می خوام و دنیا به احساست توجه می کنه وقتی ما به چاقی توجه می کنیم احساسمان بد می شود و ما همان احساسی را که داریم را در زندگی واقهی و فیزیکی تحربه می کنیم.چی کار کنیم که توجه به چاقی نکنیم۱ در مورد چاقی حرف نزنیم.۲. خودمون را سرزنش نکنیم من از وقتی که در دوره شرکت کروم دیگه خودمو سرزنش نکردم و خیلی حسم خوب شده دیگه عاشق خودم شدم همش از خودم معذرت می خوام که باعث شدم اینحوری ضجر بکشه باور کنید وقتی به این قسمت از توصیحات استاد رسیدم به شکم خودم نگاه کردم کمی آویزان هست ولی اصلا حالمو بد نکرد بلکه آروم لمسش کردم و نوازشش کروم و ازش معذرت خواستم و خودم را مسئول درست کردنش دانستم بله باید جسم را دوست داشته باشیم تا در یک تعادل با ذهن و روح نا قرار بگیره و ما را در رسیدن به تناسب اندام ایده آل کمک کنه.قبل از اینکه در نورد مزیتهای لاعری بنویسم به توصیه استاد می خواهم به شما دوست عزیزی که داری این مطلب را می خوانی بگم که با نوشتن واقعا متناسب می شوید بتور کنید من تقریبا بیشتر از ۹ ماه هست که در دوره هستم و همش استمرار داشتم ولی خیلی کم می نوشتم تا اینکه یک ماه پیش تصمیم گرفتم بنویسم و نظرات دیگران را بخوانم باور کنید در همین یک ماه طوری لاغد شدم که خودمم شگفت زده شدم بماند که دیگران چقدر تا منو می بینن همین رو می گن خدای من یعنی همین نوشتن این معجزه را در من ایحاد کرد پس توصیه می کنم همگی بنویسیم.مزیت های لاغری داستان منمن صفیه الان متناسب هستم و هر بار که برای خرید می روم از پوشیدن و پرو کردن لباس اندامی که به تن مانکن میترین مغازه هست لذت می ب م رنگ مورد علاقه ام را می پوشم.من وقتی وارد کلاس درس می شوم با چنان پوشش زیبایی وارد می شوم که دانش آموزانم از دیدن من کیف می کنند چون من متناسبم و اعتماد به نفس فوق العاده ای دارم و هر کس از بیرون وارد کلاس بشود و من را با بچه های کلاس قاطی ببیند اصلا متوجه نمی شود که معلم کدام هست.من در کنار همسرم خیلی لذت می برم و هر وقت به من نگاه می کند لذت تماشای من را در چشمانش می بینم خودش برایم لباس زیای داخل منزل را می خرد و من با پوشیدن آن هم خودم و هم همسرم را شگفت زده می کنم.من با تناسب زیبایم لباسهایی دارم که خیلی متناسب هستند و وقتی در جمع دوستان آشنایان و فامیل قرار می گیرم از تناسب اندامم لذت می برم.خدایا شکرت به خاطر این دوره زیبا و شگفت انگیز الان ساعت ۱ و نیم شب هست و من خیلی سرحال هستم و لذت می برم از نوشتن این مطالب ممنونم خدا جون که بنده ای مخلص چون استاد رضا عطا روشن را در مسیر زندگی من قرار دادی تا زندگی من را روشن کند.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1400/11/30 18:51
      مدت عضویت: 1222 روز
      امتیاز کاربر: 5447 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,032 کلمه

      سلام

      من چون از یه سنی متناسب بودم یادم میاد خواهرم که تازه ازدواج کرده بود مرتب پیش ما آه وناله میکرد که نمیدونم چرا چاق شدم چونکه مجردیش متناسب بود وهرموقع میومد خونه ما تامنو میدید میگفت خوشبحالت . چی کارمیکنی متناسبی ومن فارغ از همه چی هرچی دلم میخاست میخوردم اصلا نمیدونستم چاقی چیه . ترس ازغذا خوردن چیه .

      و مادرم درجوابش میگفت تو تالنگ ظهر میخابی و تحرک نداری ولی اون صبح زودپامیشه میره سرکار . 

      ومرتب حرف از پسرهمسایمون بود که جوانیش شبیه چاقی استاد بود وهروقت من میخام خواهرمو ترغیب کنم که بیاد تو دوره بهش میگم استاد هم شبیه پسره همسایمون بود وعکسشو بهش نشون میدم و واقعا قیافه هم شبیه اون پسره بود .

      خدا ما روببخشه خوب ما نمیدونستیم فرمول چاقی چیه و همش میگفتیم که اون تحرک نداره وصبح تاغروب تو خونست معلومه چاقه . واون همش گله میکرد به خاطر شرایط جسمیش نمیتونه کارکنه وبااینکه لیسانس گرفته به درد کارکارگری هم به خاطر وضعیت جسمیش نمیخوره ونزدیک به چند سال بود که بیکار بود ومرتب به خودش بد وبیراه میگفت .

      البته گاها که اون رو میبینم چون ازدواج کرده دیگه نزدیکی مانیست وقتی پسرش رو دیدم متوجه شدم کلا شبیه پدرش داره چاقی رو طی میکنه  بااینکه تازه شاید ۱۰ سال هم نشده باشه .

      وتوجه به همه این موارد بااینکه من متناسب بودم حس منو بد میکرد وگاها دلم براشون میسوخت .

      ویه همکار داشتم بااینکه ۲۳ سالش بود ولی ۱۱۰ کیلو بود ومرتب از دکتر تغذیه و راهکارای چاقیش میگفت وبااینکه طبق دستورالعمل دکتر تغذیش پیش میرفت ولی همش میگفت ما طایفون کرده و کردها همشون چاقن.

      ومن متناسب بودم ومتوجه شدم اون حس خوبی به من نداره 

      خدامنو ببخشه من که نمیدونستم تایم ناهاری بدون هیچ ترسی یه بشقاب پرغذا جلوش میخوردم واون نگام میکرد درحالیکه یه تکه نون اندازه کف دست دستش بود وچندتاقاشق غذا میخورد .

      وبهم میگفت تو لاغری برو دکتر . ومن ساده دل رفتم پیش دکتر تغذیه که برام دستورغذایی بنویسه که پرتر شم .

      ولی دکتره بعداینکه قد ووزنم رو گرفت گفتش شما ۵ کیلو اضافه وزن داری اینکه چیزی نیست وبرام یه دستورغذایی نوشت که وزنم رو بیارم پایین .

      چندروز انجام دادم بعدش رها کردم .

      و بعد مدتی کم کم چاق وچاق ترشدم وبدتر ازهمه بااینکه چاق شدم اما صورتم لاغربود . و یکی از دوستام بهم گفت من قرص چاقی میخورم تو بخور صورتت پف میکنه وزیبا میشه و منم دیدم صورتش پره منم از چندسری از اون قرص ها گرفتم و خوردم .

      چشمتون روز بد نبینه . صورتم فرمش بد شد ویه غبغبی تو صورتم افتاد که هروقت جلوی آینه وامیاستادم حالم بد میشد .

      با اینکه قرص ها رو هم دیگه مصرف نمیکردم بعد مدتی خوب شد ولی دوباره برگشت وصورتم غبغبی شد .

      خیای سخت بود وقتی واسه خرید لباس بری بعدش فروشنده بهت بگه بارداری؟

      انگار دنیا سرآدم خراب میشه و دوستم منو سرزنش میکرد یه فکری بکن من کمربند لاغری گرفتم دارم کمرمو لاغرمیکنم و مرتب سرزنش .

      ومرتب ازطرف خانوادم ودوستام موردسرزنش قرار میگرفتم میگفتند تو خیلی بد چاق میشی هرکی تو رو از پشت سر ببینه فکربد درموردت میکنه .

      خودم کم گرفتاری داشتم حالا اینم اضافه شده بود .

      داداشم مرتب میگفت کاش من بازوهای تو رو داشتم شبیه مردها میمونه . 

      انگار حس نومیدی وجودم رو فرا میگرفت منم مثل دوستان خیلی کارها کردم اما چه فایده برمیگشت .

      تنگ شدن لباسهام . وزن کردن و توآینه دیدن بهم حس منفی میداد.

      باشگاه که میرفتم یکی از بچه ها گفتش لباس گشادتر بپوش لباست تنگه اینجوری نشون میده .

      نامید وخسته وتنها تو اینترنت مرتب درحال سرچ کردن بودم هدایت شدم به برنامه نی نی سایت اونجا لاغری باقهوه رو سرج کردم .

      کلی کامنت نوشته بود وته کامنت یه آقایی نوشته بود لاغری باذهن آقای عطار روشن خوبه .

      نمیدونم چی شد سریع ازبرنامه اومدم بیرون وسریع تو گوگل سرج کردم برنامه بالا اومد .

      سریع عضو سایت شدم یه چندتا مطلب بود خوندم هیچی دستگیرم نشد وخارج شدم و همینطور خودم رو پذیرفتم و هرروز وضعم بدتر میشد تا اینکه سال بعد اواخر ماه رمضان بود یهو اومدم به سایت سری زدم دیدم سایت کلا همه چیش تغییر کرده . من اون موقع چیزی ندیده بودم ولی الان کلی مطالب ودسته بندی جدید میدیدم .

      کم کم پیش رفتم با همین رایگان تا تمون کنم دیدم لباسهام گشاد شد حس ترس ازخوردن ندارم دوبریام انتقاد نمیکنن و تصمیم گرفتم وزن کنم دیدم نزدیک ۵ کیلو وزن کم کردم بدون انجام هیچ کاری .

      ترغیب شدم و ادامه دادم والان همون آدمها بهم میگن چی کارکردی به خدا میگم لاغری باذهن . براشون توضیح میدم. سایت روبهشون میگم . عکسا رو بهشون نشون میدم اما انگار کر وکورن واصلا تواین دنیا نیستن ومیگن داریم رژیم میگیریم .منم دیگه خسته شدم و دیگه بهشون چیزی نمیگم .

      لاغرشدن خیلی آدم رو سرحال میکنه . نشاط میده انرژی میده حس خوب میده وقتی میری فروشگاه ولباس دلخاهتو میخری وقتی میپوشی وحس تناسب داری انگار وارد بهشت میشی . اعتمادبه نفس رو چندین برابر میکنه . آزادی میده ‌ دلت میخاد مرتب از خودت عکس بگیری . بهت شخصیت میده چون مثل انسان متناسب به آرامی غذا میخوری وحس گرسنگی وسیری رو میفهمی . جوان تر میشی . سالم تر میشی .

      تو عروسیها بااعتماد بهنفس میرقصی و توجمع راحت حاضرمیشی .

      انگار که تصویر خودمون زوم میکنیم روی ۵۰ . وهمه چی جمع میشه . واینطوری نیست که پوست شل بشه یا آویزون .

      کلا همه جا جمع میشه و انگار ۱۰ سال جوون تر میشن .

      همه چی رو میخوری .

      من یادم میاد به شدت ازکشمش . خامه . کره . میترسیدم اما الان همه چی میخورم . 

      حتی بعضی وقتها شام هم برنج میخورم باخیال راحت .

      حس بی نظیریه . زبان قادر به گفتن نیست . میارزه باشیم وادامه بدیم . من با اینکه خیلی جمع شدم وشاید کمی با تناسب اندام ایده آلم فاصله داشته باشم ولی دلم میخاد همچنان بیام سایت ومطالبش رو گوش بدم بهم آرامش میده .

      من باهمین روش ذهنی خدا شاهده ریزش موهام رو درمان کردم روحیم خیلی رفته بالا .

      وهمینجا خدا روشاکرم که منو به این مسیر زیبا هدایت کرد و هم از استاد بزرگوار سپاسگذارم که درآموزش مطالب سنگ تموم میزارن وبا احساس فوق العاده لاغری که وجودشان را دربرگرفته آموزش میدن . بهتر از این نمیشه .

      لاغری باذهن بهترین ودرست ترین و شیرین ترین وراحت ترین کاردنیاست . واستادش بی نظیرترین استاد دنیاست 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار زینب
        1401/11/16 16:28
        مدت عضویت: 239 روز
        امتیاز کاربر: 2940 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 9 کلمه

        سلام دوستم میتونی بگی ریزش موهات چطوری قطع شد؟

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار متناسب شاد
          1401/11/19 18:31
          مدت عضویت: 1222 روز
          امتیاز کاربر: 5447 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 51 کلمه

          سلام دوست عزیز

          تمامی آموزشهایی که استاد عالیقدر بابت متناسب شدن دادن من در جهت قطع ریزش مو به کاربردم .

          تاکید میکنم بدون ماسک مو . بدون نوک زنی مو . بدون آمپول بیوتین وشامپوهای گران آلپسین و انواع قرص

          چون این راهها رو قبلا رفتم ونتیجه نگرفتم .

          فقط با قدرت ذهن .

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار زینب
            1401/11/19 20:19
            مدت عضویت: 239 روز
            امتیاز کاربر: 2940 سطح ۳: کاربر پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 128 کلمه

            خب اگه میشه اگه نوشته ای از قبل داری در جهت بهتر شدن برام بفرس والا منم امپول زدم قرص میخورم هنوز هیچ تاثیری ندیدم میخوام برم دکتر 

            مثلا چی بنویسم

            موهایم روز به روز ضخیم تر و پرپشت تر میشود 

            هر مویی میریزه جاش در سریع در میاد 

            نمیدونم چرا قدرت ذهنو تو این مورد دس کم گرفتم چون حموم ک میرم سریع 

            ریزش پیدا میکنم و این سریع ناراحتم میکنه امیدمو از دس میدم نمیتونم تمرکز کنم رو عبارت تاکییدی 

            شاید ب خاطر اینکه خیلی رو موهام حساسم نزدیک ۷سال پیش با رژیم بد ریزش پیدا کردم ولی رفتم دکتر خوب شدم بهتر شد ولی مث روز اول نشد حالام ناگهانی شروع ی ریزش کرد 

            گفتم خدایا تو برام موی زیبا شو اندام زیبا شو به اندام دارم میرسم ولی سر مو بلاتکلیفم

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
              آواتار متناسب شاد
              1402/05/04 16:31
              مدت عضویت: 1222 روز
              امتیاز کاربر: 5447 سطح ۳: کاربر پیشرفته
              همیار لاغری
              محتوای دیدگاه: 311 کلمه

              سلام دوست عزیز

              من اومدم دلیل ریزش موهام رو نوشتم وبا دلیل ردش کردم 

              ۱. یادت میاد هروقت تلویزیون نگاه میکنیم چه برنامه کودک یا فیلم وسریال فرد ثروتمند مو نداره یا موهاش کم پشته و من  تاوقتی دانشجو بودم وحقوق بردار نبودم موهام تقریبا خوب بود اما به محص اینکه شاغل شدم ریزش موهام بیشتر شد واگه حقوقم بیشتر میشد ریزش موهام بیشتر میشد من هم اومدم کلی نمونه آوردم تو ذهنم که این باور غلطه مثلا خانم استیو جابز که زن ثروتمندی هست اما موهاش پرپشت وسالمه .

              ۲. سن وسال رو در ریزش مو دخیل میدادم .

              اما همکاری داشتم ۱۲ سال از من بزرگتر بود و موهاش یک دونه ریزش نمی کرد و پرپشت و سالم .

              ۳. استرس واضطراب

              نمیدونم چه سن وسالی هستی ولی من دهه  شصتی هستم تو سن من یک سریال بود که پسری بود که برای کنجکاوی وارد یک انبار مخروبه ای میره که بسیار تاریک بود و پسره وقتی وارد مخروبه میشه صحنه ترسناک می بینه و بعد با سرعت پرت میشه بیرون . واز فردا صبح کچل میشه و….

              ومن به شدت اون روز ترسیدم و در ذهن من ثبت شد استرس وترس برابر است با ریزش مو .

              ووقتی پیش دکتر پوست ومو میرفتم اونهم به من میگفت استرس داری . و این باور تو ذهنم قوی تر شد .

              ولی من همکاری داشتم خدای ترس بود ویک خلافی گذشته انجام داد وهمش می ترسید و… ولی موهاش کاملا سالم . حتی موی شرابی رنگ کنفی میکرد میگفت یک دونه کنده نمیشه .

              ومن با تغییر باورهام کم کم موهایم جون گرفت و همش خدا روشکر میکردم بابت موهای سالم و پرپشت .

              اخیرا شربت B12 ویتابیوتکس میخورم تا یه کم ویتامینهام هم تامین بشه . به نیت سلامتی.

              شماهم میتونی باورهای مخرب رو پیدا کنی و روش کارکنی مطمن باش موفق میشی .

              الان خدا روشکر موهای بلندی دارم ولذت می برم .

              شامپوم ایرانیه برای موی معمولی . وخیلی ارزان .

              برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
              امتیاز: 5 از 1 رأی
              افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
                آواتار زینب
                1402/05/05 16:28
                مدت عضویت: 239 روز
                امتیاز کاربر: 2940 سطح ۳: کاربر پیشرفته
                محتوای دیدگاه: 122 کلمه

                سلام عزیزم

                مرسی از کامنت زیبایی ک گذاشتی بله منم دقیقا فک میکردم از استرس چون ی مدت از لحاظ مالی تو فشار بودیم من استرس زیادی رو تحمل میکردم 

                برا همین یهو ریزش مو گرفتم دو بار دکتر رفتم یکم بهتر شد ولی کامل درمان نشدم و موهام مثل قبل نشدن الانم قرار پی آر پی مو انجام بدم 

                دلایل تون عالی بود من خیلی رنج میبرم از موهای کم پشتم دکتر بهم گف اگه باردار بشم اگه از ریزش هورمونی باشه قطع میشه چون تو بارداری هورمونا تنظیم میشن برای بچه 

                کاش مثل شما میتونستم بیخیال بشم 

                البته الان اوضاع مالی رو بهبود و من امید دارم فشار از روم کمتر شه و استرس ها برطرف شه

                به امید اینکه ی روزی موهام مثل قبل شه

                برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
                امتیاز: 4 از 1 رأی
                افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ghaderianashmill@gmail.com
      1400/11/17 11:52
      مدت عضویت: 602 روز
      امتیاز کاربر: 31525 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 94 کلمه

      سلام عزیزان
      آره دقیقا همیشه این توجه کردنم به چاقی باعث شده که قدرتمندش کنم در برابر خودم،
      همیشه تو فکر مقدار الری چیزی بودم که میخوردم،
      بعضی روزها خودم رو ۳بار وزن میکردم،
      میگفتم تا روز تولدم باید برسم به وزن ایده الم،
      یه چیز دیگه هم خیلی خیلی مضر بوده روزی که تحرکم کم بوده باشه میگفتم آها دیگه کار خودش رو میکنه وزنم بالا میره،
      خودم با ذهنیت اشتباهم کمک میکردم به چاقیم.
      از این به بعد به امید خدا در جهت عکسش میرم،
      دیگه جسم باارزشم رو اذیت نمیکم،
      و از خدا میخوام همواره کمکم کنه تو این مسیر،
      شکرگذارم😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتونم تغییر کنم
      1400/10/17 19:12
      مدت عضویت: 822 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 484 کلمه

      سلام
      زمان
      یک عمر درگیر زمان بودم
      بیاد تا عید تو سه دوماه لاغر بشم
      یا تا عروسی فلان باید لاغر بشم
      همش درگیر بودم کالری شماری میکردم ک برام اضافه وزنمو تعیین میکردو من اولش هیجان زده میشدم ک من تو یک ماه با فلان کار یکماهه انقدر کم میکردم
      همش درگیر زمان بودم استرس ناراحتی استرس از نتیجه نگرفتن ناراحتی از نتیجه نگرفتن

      من تموم اون مدت توجه میکردم ب چاقی و نمیدونستم فک میکردم با ارادمو دارم برای لاغر شدنم تلاش میکردم
      همیشه اسم عید میومد من از چن ماه قبل زانوی غم بغل میکردم
      یا قبل عروسی فلان همش ذهنم درگیر بود ک وای شکم دارم چ ورزشهایی ک نمیکردم زانودرد کمر درد
      من اصلا احساسم خوب نبود همه زندگیم چاقی و لاغری بود ن لذت میبرم ن زندگی میکردم
      فک میکردم دنیا تموم شده من حق شادی ندارم چن چاقم.
      من از ن خوردن لذت میبرم ن از زندگی ن از خودم
      همه ما با توجه کردن مسائلی ک چاقمون میکنه چاقیو درخودمون بردیم بالا قدرتش دادیم
      فلان رنگ رو نمیپوشم چاق نشون میده
      فلان مدل و نمیپوشم چاقم میکنه
      فلان چیزو نمیخورم چاقم میکنه
      چاق چاق چاق
      همش درگیرش بودم چرا
      چن خودمو قبول نداشتم
      یبار میگم فریبا
      اره تو چاقی شکم داری پاهات بزرگه بازوها ت بزرگه اره من چاقم

      قبول کن
      اگه قبول کنی استرس نمیگیری احساست حالت از نظر دیگران بد نمیشه
      یا خودتو از زندگی محروم نمیکنی
      عزیزم تو چاقی
      ولی در مسیر درستی در مسیر لاغری داری میری ب سمت لاغری و سلامتی شادی خوشحالی اعتماد ب نفس
      چراخودتو سرزنش میکنی برا چاقی ک درسته من مقصرش بودم ولی نااگاهانه اما من در مسیر لاغری هستم

      با توجه ب لاغری اونو قدرتمندش کن

      لاغر ک بشی سلامتر میشی ازادی انتخاب داری اعتماد ب نفست بالا میره جونتر دیده میشی مسلما زیباتر میشی
      ب خواسته خودم میرسم ب هدفم
      لباسهایی ک دوس دارم میگیرم
      فریبا تو حرکت کردی از مسیرت لذت ببر و قبول کن ک چاقی و لاغری در درون توهس و این تویی انتخاب میکنی چاقی در تو قدرتمند بشه یا لاغری
      جسم عزیزم من عاشق توهستم من خیلی تو رو اذیت کردم خیلی تحت فشارت گذاشتم مراقبت نبودم
      مریضت کردم از مسیر سلامتی دورت کردم من از معده خودم معذرت میخوام انقدر زیاد خوردم ک مریضش کردم و اونو بیمار کردم من ب جسم خودم احترام نزاشتم خوردم چن مهمونیه و چن های زیاد
      جسمم منو ببخش ب خاطر همه ندیدنهام ندیدم ک میگی بسه
      ولی الان میخوام جبران کنم در مسیر درستم تو هم کمکم کن من عاشق توهستم چن تو بزرگترین هدیه خدا برای منی.
      کمکم کن تا یک سایز کمتر این جسم رو
      یک سایز کمتر از این سایزی ک هستم بریم
      من در یک سایز کمتر این جسم بودم خیلی خیلی لذتش بیشتره بیا بریم ب اون وزن ب یک سایز کمتر تا بیشتر حال کنم
      چ حالی میده ک من در وزن ۸۰ باشم و زیر ۸۰باشم من دارم میرم ب سمتش
      روح و جسم و ذهن عزیزم بیاین بریم تا تجربش کنیم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/10/13 23:32
      مدت عضویت: 1012 روز
      امتیاز کاربر: 10153 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,865 کلمه

      سلام و درود بر دوستانی که طالب آزادی و رهایی هستند 😍🦋✨

      فرمولهای چاقی !…

      فرمولهای چاقی همان فرمانهای مغزی ما هستند که باعث رفتارهایی در ما می شوند و با تکرار اون رفتارها عادت های چاقی در ما به وجود می آیند .

      ما با لذت چاق شدیم با تعریف و تمجید وقتی کودک بودیم یا مزایایی که برای ما داشته که به نوعی ضربه گیر جسممون بوده یا نوعی تنبلی و راحتی بهمون می داده بنابراین لاغری با محدودیت و منع غذایی اصلا لذت بخش نیست و ماندگار هم نیست ✨

      و تنها روش ماندگار و آسون برای لاغری آموزش ذهنی است ✨

      توجه موضوع بسیار مهمی است که به راحتی باعث تقویت فرمولهای چاقی در ذهن ما می شود 

      توجه ابزاری است برای انتخاب کار مفید یا غیر مفید و انتخاب هم با ماست ✨

      ما در روند چاق شدنمون با ترسهامون و نگرانیهامون و فرار کردنمون از چاقی داشتیم بیشتر به چاقی توجه می کردیم و نوعی حسرت لاغری را در خود ایجاد می کردیم که خودش مانع از لاغر شدن ما بود و هر بار در مقابل چاقی احساس ضعف بیشتری پیدا می کردیم به طوریکه چاقی را در مقابل خودمون قدرتمندتر می کردیم و باید راهکار برای حل موضوع چاقی پیدا می کردیم نه توجه به خود چاقی داشته باشیم !…البته گاهی راهکارهایی هم پیدا می کردیم که به صورت مقطعی نتیجه ای به ما می دادند ولی به دلیل اینکه مسیرمون اشتباه بود شکست می خوردیم و از طرفی خودمون اطمینان داشتیم که باز چاق میشیم و از همه مهمتر مثلا ما ۱۰سال چاق بودیم و توجه به چاق تر شدن خود داشتیم ولی حالا ۳ماه اومدیم رژیم گرفتیم که در برابر ۱۰سال و انبوه فرمولهای ذهنی چاق کاری انجام ندادیم !…

      فکرکردن خودبه خودی اینکه فردا چی بخورم و تدارکات برای تنوع غذایی بیشتر همه توجه به چاقی هست و البته هرروز به طور گسترده تری فضای ذهن ما را اشغال می کنه به طوریکه فضای خالی از ذهن نداریم برای تمرکز کردن به علاقه مندیهامون …

      منم همیشه با ذوق می گفتم من صبحانه خیلی دوست دارم و از صبحانه نمی گذرم و نوعی افتخار می دونستم چون بارها از پزشکان و یا پدرم شنیده بودم صبحانه خوردن خیلی مهمه و در یادگیری تأثیر گذاره اصلا برام عجیب بود بعضی ها صبحانه نمی خوردند یعنی چطور از شب قبل گرسنه می ماندند و میگفتم حتما بداخلاق شدند!…

      خب حالا برای لاغری فضای ذهنمون را باید پر کنیم از افکار لاغر کننده با شنیدن فایلهای آموزشی لاغری با ذهن و نوشتن تمرینات و فکر کردن به اینکه لاغری چه مزیتهایی برامون داره و اینطوری به لاغری توجه می کنیم و توجه ما یعنی درخواست ما و حتما اجابت می شود..

      ما در مسیر چاق شدنمون اصلا به لاغری توجه نداشتیم و خیلی راحت چاق تر می شدیم بنابراین برای لاغر شدن هم هیچ توجهی به چاقی نباید داشته باشیم تا راحت لاغر بشیم ✨

      البته توجهات ما به چاقی به اینصورت بود که خودمون را از خیلی چیزها در مسیر زندگیمون محروم می کردیم از علاقه مندیهامون در تفریح در کسب و کار در روابط در مهمانی و ….چاقی برای ما تصمیم می گرفت که چه بپوشیم یا چه رنگی !؟در مهمانی کنار چه افرادی بنشینیم !..یا در چه مجالسی شرکت نکنیم ؟!چه ورزشی را انتخاب کنیم ؟!..یا چه سفری !؟…یا چه رشته تحصیلی و …،تمام این محدویتها که برای خود قائل می شدیم توجه به چاقیبیشتر بود در واقع چاقی یک شخصیتی جدا از ما بود که داشت به ما پیله می شد و ما هر چقدر داشتیم ازش فرار می کردیم یا سعی داشتیم باهاش مقابله کنیم یا ازش متنفر باشیم و یا خودمون را در تنهایی و رنج قرار بدیم بیشتر ثابت می کردیم که چاقی وجود داره و قدرتی داره و طبیعی هست در همسایگی من زندگی کنه!…

      من سالها منتظر بودم لاغر شوم تا یک عکس تمام رخ از صورت لاغر و کشیده خودم بگیرم و بزرگ روی تخته شاسی چاپ کنم و یا در آینه خود را کامل ببینیم یا نصفه می دیدم یا فقط دیدن صورت(من در خیابان از جلوی شیشه های مغازه ها که رد می شدم صورتم را بر می گردوندم و درآینه فقط با صورت حاضر می شدم )و هر بار ناآگاهانه داشتم تصویر واضح و شفاف تری از چاقی خود در ذهنم ثبت می کردم .

      مغز ما کاملا تصویری هست ✨

      ولی چند روز پیش کاملا عریان  جلوی آینه حاضر شدم و متوجه شدم که قدرتی که ناآگاهانه به کار گرفتم چه شاهکاری خلق کرده و متوجه شدم این چاقی فقط یک پیله یا پوسته است و من در حال رهایی و پوست اندازی هستم و به زودی 🦋می شوم 😇✨

      ما برای چاق بودن تصمیم نگرفتیم و آرام آرام از والدین و رسانه و جامعه آموزش چاقی دیدیم و خیلی راحت وقتی در جسممون تغییراتی را دیدیم که چاق شدیم توجه ما به چاق بودن بیشتر شده در تقلا افتادیم که نابودش کنیم و هر بار بیشتر چاق تر شدیم ولی برای لاغری داریم آگاهانه تصمیم می گیریم و باید به چیزی که نیست توجه کنیم که کمی عشق بیشتری می خواد اینکار یعنی همون ایمان به غیب 

      آنان كه به غيب ايمان مى ‏آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ايشان روزى داده‏ ايم انفاق مى كنند (۳)بقره 

      و فایلهای آموزشی مثل راهنما عمل می کنند تا به ما بیاموزند چطور این باور و تصویر ذهنی لاغر را در ذهنمون ایجاد کنیم 

      ۱)در مورد چاق شدن به هیچ عنوان با کسی صحبت نکنیم ….(بگویید من به شنیدن این حرفها علاقه ای ندارم و سالها تاوانش را پس دادم 💪💪😍

      ۲)خودتون را سرزنش و تحقیر نکنید به هیچ عنوان⛔️ خودتخریبی شما را در مقابل هر مسئله ای ضعیف می کند.وجود ما از سه بخش تشکیل شده است روح و ذهن و جسم وقتی از جسم خود متنفر باشید یا آن را جدایی از خود بدانید هماهنگی بین این سه بخش وجودی اتفاق نمی افته و کار بسیار سخت و دشوار میشه باید با جسممون حرف بزنیم و بگیم من می خوام دیگه رفتار صحیح داشته باشم تو هم کمک کن و کاملا دوستانه در جهت تغییر کردن قدم برداریم 

      باید پذیریم که خودمون این جسم را خلق کردیم خب نمی دونستیم ولی به هر حال قدرت ما هستیم و میتونیم در جایگاه طبیعی خود قرار بگیریم …

      قرار نیست ما کاری انجام بدیم فقط قراره آکاهانه کارهای قبل را انجام ندیم یعنی به طور طبیعی ما سلامت هستیم و متناسب ما شاد هستیم وثروتمند حالا یک سری رفتار اشتباه داشتیم که از جایگاه طبیعی خودمون خارج شدیم بنابراین ما فرمولهای ذهنی چاق را شناسایی می کنیم و فرمولهای صحیح را جایگزین می کنیم ….و وقتی ما کار اشتباه انجام ندیم در واقع داریم رفتار درستی انجام می دهیم .

        

      ۳)برای چاقی دست به خوردن بودید دست به قاشق !..برای لاغری تا می توانید دست به قلم باشید✨ ،خواندن دیدگاه دوستان و دیدن آلبوم شگفتی سازان و شنیدن صحبتهای دوستان شگفتی سازان توجه و تمرکز زیادی برای لاغر شدن و ایجاد تصویر ذهنی شفاف و واضح در ذهن ایجاد می کند.

      ذهن ما اصل را از بدل تشخیص نمی دهد و هر وقت خاطره ای از موفقیت دیگران میخوانیم تصویری از خود در ذهن ایجاد می کند و خودش را جایگزین می کند …پس توجه به الگوی موفق😉

      اصل یادگیری آگاهانه در نوشتن است و تکرار و تمرین نوشتن در سایت با توجه به اینکه می دانیم خوانندگانی دارد با توجه بیشتری انجام می شود و از کجا معلوم شاید رسالت ما روزی نوشتن یک کتاب باشد و الآن فضایی ایجاد شده که بتونیم در کار نویسندگی خودبه خودی مهارت کسب کنیم 😇موقع نوشتن چند حواس ما به کار گرفته می شود که در یادگیری بهتر مؤثر است نوشتن باعث تجزیه تحلیل فکری می شود یعنی به عمق لایه های زیرین ذهن ما نفوذ می کند و البته در نوشتن حکمتی هست که ما کاملا نمی دانیم و با توجه به آیه شریفه قرآن (ن و القلم ما یسطرون)سوگند به قلم و بزرگان همه نوشته های ارزشمندی دارند که به واسطه همین قلم به یادگار گذاشته اند نوشتن در سایت که تعهدی ایجاد می کنه که از انضباط شخصی میاد و من باید هرروز تکلیفم را ارائه کنم یعنی موضوع جدی هست .نوعی ارتباط با دیگر دوستان برقرار می شود که مسرت بخش است .

      توجه به خود اینکه من هستم خودش خیلی باعث قدرت میشه و من به لطف یکدانه ام هر روز بالای ۱۰

      صفحه برای یادگیری موضوعات ذهنی مینویسم .

      داستان متناسب شدن ملکه عشق👸🏻✨

       ملکه عشق در نوجوانی خودش را از مهمانی های دوستانه و گرفتن عکس با جمع محروم می کرد و یا از دیدن فیلم خود در مراسم بیشتر عصبی می شد حتی از ورزش مورد علاقه اش که بسکتبال بود کناره گرفت و در سنین نوجوانی آزادی در انتخاب لباسهای مورد علاقه اش را نداشت و بیشتر والدین او برای او لباس انتخاب می کردند آخرین خاطره بد او از انتخاب لباس شب عروسی اش بود دائم از دیگران نظر می خواست در کدام یک مخفی تر هستم او عاشق دریا و شنا کردن بود ولی چاقی تصمیم گرفته بود که نه شنا و برهنه شدن در جمع برای تو مناسب نیست!… در روابط با همسرش اعتماد به نفس نداشت و هرروز از خودش دورتر می شد و چون خودش را دوست نداشت فکر می کرد همسرش و دیگران هم او را دوست ندارند و ترد شده است چون برای خود ارزش قائل نبود احترامی هم دریافت نمی کرد !… در ظاهر لبخند بر لب و در درون مثل بمب ساعتی شده بود دوست داشت بدنش را لیزر کند اما خجالت می کشید برهنه شود …چاقی در روابط اجتماعی او مداخله داشت و اعتماد به نفس نداشت که در صفهای طولانی بانک یا ادارات صحبت کند و حق و زمان خود را طلب کند و سلامتی و عزت نفسش در خطر بود تا اینکه خواست تمام این بار اندوه و دردو رنج را به خدا بسپارد و آسوده شود و انتظار اجابت داشت و هدایت شد به سایت تناسب فکری والآن ملکه عشق حدود یک سال است که از مسیر چاقی برگشته و Gps لاغری اش روشن است و هرروز یگ گام به جایگاه طبیعی خود نزدیکتر می شود او بسیار جوانتر و زیباتر شده وبا بخشهای وجودیش هماهنگتر شده که باعث آرامش او شده است و از بندهای پوچ چاقی آزاد و برای آموزش شنا ثبت نام کرده است و با اعتماد به نفس بالاتر برای زبان آموزی اقدام کرده است تصاویری از خود در اینستا منتشر کرده است و لباسهایی با سایز و رنگ های مورد علاقه خود خریداری می کند و به وقت راه رفتن کشیده و محکم با عزت نفس بالاتری قدم بر می دارد و با نوشتن در سایت مهارت بهتری در نوشتن پیدا کرده است او به زودی تصاویری در آلبوم شگفتی سازان منتشر می کند و یک رکورد موفقیت در سطح جهانی برای خودش ثبت می کند او بنیانگزار لاغری ماندگار در نسل خود است و یکی از مقدسترین اعمال دنیا و آخرت را برای  ساختن جهانی با شکوه تر به آسونی و زیبایی به انجام می رساند .هدفمند زندگی می کند خودش را دوست دارد و او برای رسیدن به خواسته هایش با اشتیاق آموزش ذهنی میبیند و می خواهد طعم زندگی را هر روز بهتر بچشد😋

      سپاس فراوان از استاد پر مهر و سخاوتمند

      روح پدرو مادرتون با خوبان و عاشقان محشور باد  

      خدارا هزاران بار شکر از وفور نعمت و روزی های آسمانی و زمینی 

      درود بر هم مسیرهای آگاه و عاشق و متعهد 

      پاینده باشید🍃🌸

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1400/09/12 08:34
      مدت عضویت: 1222 روز
      امتیاز کاربر: 5447 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 523 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز ودوستان همراه

      من یادم میاد از کودکی تا به الان همش تو خونه ما صحبت از چاقی بوده وهست حتی موقعی که تمامی اعضای خانواده به ظاهر متناسب بودیم اما همش حرف از چاقی تو خونواده ما بود . حرف از چاقی دیگران واطرافیان .

      من هم پای این حرفها مینشستم و گوش میدادم . و بعد که کم کم چاق شدم تمام فکر وذهن من شده بود که چی کارکنم لاغرشم .

      باشگاه میرفتم بعدباشگاه سریع میرفتم رو ترازو .

      هر سری لباس میخریدم وسایزم بالاتر میرفت و افسردگی میگرفتم .

      حرف وحدیث اطرافیان که حسابی منو بهم میریخت.

      موقع راه رفتن در گرما اذیت میشدم .

      مثل قحطی زده ها رفتار میکردم .

      مجبور بودم همش بلوز بلندتر بپوشم تا قسمتهای چاق بدنم استتاربشه .

      تا میخاستم یه مقدار غذای بیشتری بخورم سرزنش شروع میشد .

      مجبور میشدم وقت و زمان  زیادی رو به باشگاه و پیاده روی اختصاص بدم .

      این آخریها رفتن به باشگاه هم برام سخت تر میشد .

      صورتم غبغبش بزرگ تر میشد و حتی از قبافم هم داشتم بیزار میشدم .

      اینقدر بیسکویت های سبوس دار  وچیزهای ترش در وعده غذاییم گذاشتم مس بدنم رفت بالا .

      وخلاصه داشتم منزوی میشدم که با سایت  طلایی لاغری با ذهن آشنا شدم.

      حالا که هر سری وزنم پایین تر میره نمیدونین وقتی لباسی که قبلا برام تنگ شده بود و الان گشاد شده چه حس خوبی بهم میده . یعنی واقعا می ارزه که هرقدر زمان بزاری و روی ذهنت کارکنی .خستگی اینهمه سال از بدنم میره بیرون .

      آنقدراعتماد به نفسم بالارفته که گفتنی نیست .

      همون آدمهایی که ازت ایراد میگرفتن الان میشینن وازت تعریف میکنند .

      وقتی میتونی به راحتی هرلباسی و به هر رنگی بپوشی حس آزادی بهم دست میده .

      وقتی میتونی مثل آدمهای متناسب غذا بخوری کیف میکنی همین منی که آنقدرسریع غذا میخوردم که نمیفهمیدم اصلا چی خوردم الان لقمه هام اتوماتیک وار ریز شدند واصلا لقمه بزرگ نمیتونم بخورم و آرام آرام غذا میخورم و ولع قبلی رو ندارم .

      منی که چندتا پرتقال و نارنگی میزاشتم پیشم محو میشد الان چند تا دونه میتونم بخورم بقیه رو واقعا نمیتونم بخورم .

      والان با اینکه هنوزم کی کاردارم تا متناسب بشم ولی احساس سبکی دارم وآرامش دارم .

      منی که غذا میخوردم سنگین میشدم و سریع خوابم میگرفت ولی الان حس سبکی دارم و خوابم هم نمیگیره .

      الان دیگه استرس ندارم که وقتی مهمانی یا عروسی برم چی کارکنم میگم با اینکه هنوزم خیلی کاردارم .

      وارد شدن آدم چاق به دنیای متناسب ها آنقدر خدایی شیرین هست که هرموقع افکار منفی میاد سرت ومیخاد به هرنحوی منصرفت کنه می ارزه با تیپا بندازیش از ذهنت بیرون و این راه رو مصمم ادامه بدی .

      این شیرینی وحس خوب رو فقط ما چاقها میتونیم تجربه کنیم ولذت ببریم .

      کلن با این روش یه کم نتیجه گرفتم روی قسمتهایی از زندگی که مشکل دارم پیاده کردم و نتایج خوبی هم دارم میگیرم انگاری فرمون زندگیم افتاد رودستم . 

      میگم من تازه شش ماه مستمرا دارم تمرینات رو انجام میدم وفایل رو گوش میدم . وقبلن عضو شدم و تا یکسال پیگیر نبودم .

      خوشحالم و خدا روشکر میکنم با این سایت آشنا شدم و از استاد عزیز بابت اینهمه وقت و زمانی که گذاشتند تا طعم دنیای متناسب ها رو بچشیم ممنونیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/07/28 20:36
      مدت عضویت: 1433 روز
      امتیاز کاربر: 16901 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,116 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم 

      من بعد از ازدواجم چاق شدم اما همیشه با چنگ و دندون خودم رو لاغر میکردم و اگر به خاطر اون تناسبی که پیدا کرده بودم  کمی از اون فشار رژیم و محدودیت  بیرون میومدم  سریع کلی وزن اضافه میکردم واما من تسلیم نمیشدم و  دوباره شروع به رژیم سخت میکردم  و من  در دوران بارداری هر دو فرزندم وزنهای بالای صد کیلو  رو تجربه میکردم  که واقعا من رو اذیت میکرد و من سریع اقدام به کاهش،وزن میکردم .

      اما یادم میاد در دوران جاقی خودم 

      من اعتماد به نفس برای حضور در جمع ها رو نداشتم .

      من هر مدل لباس خانگی و بیرونی رو نمیتونستم بپوشم 

      من هر کفشی رو نمیتونستم به پا کنم 

      من هر فعالیتی رو نمیتونستم داشته باشم .

      من هر زیور الاتی رو نمیشد استفاده کنم 

      من رنگهای روشن استفاده نمیکردم 

      من در روابطم با همسرم و بقیه احساس حقارت میکردم .

      من در خوردنم حرص،و ولع داشتم 

      من چهره ام مسن تر نشون داده میشد 

      من سگنین بودم و کلی محدودیت در فعالیت  داشتم 

      باید کلی زمان در خرید کردن میزاشتم تا یه قلم لباس گیرم بیاد 

      من از لحاظ روحی همیشه افسرده و ناراحت بودم 

      من از لحاظ جسمی هم کلی بیماری کمر و زانو و .. داشتم 

      من همیشه احساس،سنگینی میکردم 

      من در لباسهام همیشه احساس ناراحتی و  تحت فشار بودن  میکردم .

      من همیشه برده ی غذاها بودم و هر غدایی به هرمقداری که در اطرافم بود من تمام اون رو میخوردم .

      من احساس ناتوانی و بی ارادگی میکردم 

      من احساس بد تیپی و بد لباسی میکردم 

      من احساس ..

      خلاصه اینکه من  بعد از بارداری دومم سریع اقدام به رژیم سخت کردم و تونستم ۳۰ کیلو کم کنم هر چند که دوباره برگشت در واقع من همیشه در هر مقطعی از زندگیم که وزن کم میکردم نگران بودم که نکنه برگرده و در واقع باور کرده بودم که من لاغر نمیمونم و دوباره چاق میشم  چرا ؟؟چون تصویر ذهنیم یک فروغ چاق بود و من میترسیدم از چاقی و چون ذهن تصویری هست  تمام تلاشش رو میکنه که شما رو به اون واقعیت تصویری برسونه .و همون باعث شده بود مغز من فرمانهای خوردن بیشتری میداد تا من رو به اون تصویر چاق برسونه .پس تصویر ذهنی خیلی مهم هست .

      اما حالا میخواییم به لاغری توجه کنیم و این کار سختی هست چون  ما میخواییم به چیزی توجه کنیم که در وجود ما نیست و وجود نداره ولی ما با ایحاد فرمولهای لاغری یواش،یواش رفتارهای عذایی  ما تغییر میکنه و ما رو متناسب میکنه خیلی باید حواسمون باشه یواش  یواش هست و به عجله و شتاب نیست چون اگر عجله کنیم از مسیر خارج میشیم و لیز میخوریم .

      در گذشته که از رژیم های سنگین نتیجه ی دایمی نمیگرفتم بماند  که این اواخر نتیجه ی لاغری هم نمیگرفتم یا به سختی میگرفتم فکر میکردم من مشکلی  دارم که نمیشه لاعر باشم در حالی که مشکل از راه و روشهای من بوده و من خبر نداشتم و اما خدا رو شکر حالا درمسیر درستم و دارم لاغری رو یاد میگیریم و اصولی به این نیاز جسمم جواب میدم .

       اصل و اساس خلقت ما بر این هست که ما شاداب و جوان و سلامت و لاعر باشیم و لی اگر چاقیم و یا بیماریم این نادرست هست و برای رهایی از این مشکلات ما باید یه سری کارهای نادرست رو انجام ندیم که خود به خود درست بشه در واقع نیاز به انجام کار خاصی نیست ما باید یک سری کارهای نادرست رو انجام ندیم  تا خود به خود لاغر بشیم مثلا در مورد چاقی خودت با کسی حرف نزن که من چیزی نمیخورم همش یه ذره میخورم ولی چاقم و یا میگم من تقصیری  ندارم چاقی بر من غلبه کرده خوب چرا همش  در مورد چاقی حرف میزنیم این میشه توجه به چاقی پس در مورد چاقی خودت  حرف نزن و یا اینکه  اگر در آینه نری و از خودت عکس نگیری و یا طوری بمونی که جسم خودت رو در ایینه نبینی این یعنی  من از خودم متنفرم و خودم رو ددست ندارم پس لباس رنگ شاد نمیپوشم استخر نمیرم و یا عکس نمیگرم که جسم خودم رو نبینم و اینطور دارم بیشتر از جسم خودم فاصله میگیرم و متنفر  تر میشم و اوضاع من سخت تر میشه .

      من باید خودم و جسمم رو همینطور که هستم بپدیرم هر چند سخته ولی نباید دیگه از خودم متنفرم بشم و بارها بگم این کار خودم  هست و مسولیت چاقی خودم  رو برعهده بگیریم و جسم خودم رو باعشق در اعوش بگیریم و بگیم من این بلا رو به سرت اوردم نمیدونستم تا اینکه هی  بخواهی خودت رو تحقیر کنی و از خودت متنفر باشی و اگر هی به چاقی توجه کنی ضعیف تر میشی و چاقی بیشتر بر تو علبه میکنه پس گام دوم این هست که خودت رو تحقیر نکنی و از خودت متنفر نباشی .

      مزایای لاغر شدن رو بنویسید و توجه به لاغری کنید تا رویای لاغری خودتون رو خلق کنید

      من وقتی لاغر بشم اعتماد به نفسم  بالا میره 

      من وقتی متناسب بشم روابطم با همه عالی میشه 

      من وقتی متناسب بشم آزادی در همه جنبه ها پیدا میکنم در خوردنم در فعالیت کردنم  در پوشیدنم  که هر لباسی با هر رنگی رو که بخوام میپوشم با هر مدلی میپوشم و لدت بیشتری از خودم میرم .

      من وقتی متناسب بشم خوشتیپ تر میشم 

       من وقتی لاعر بشم سلامت روحی بیشتری پیدا میکنم و در ایینه از دیدن خودم بیشتر لدت میبرم .

      وقتی از طریق ذهن  لاعر بشم سلامت جسمی کامل پیدا میکنم .

      وقتی من لاغر بشم سبکم و در تمام لباسهام رها و ازادم .

      من وقتی لاغر بشم امیر تمام غداها میشم و دیگه هیچ غدایی به زور من رو وادار به خوردن نمیکنه 

      من وقتی متناسب بشم خیلی ارام و اهسته عدا میخورم و هیچ حرص و ولعی ندارم .

      من وقتی لاغر بشم به موفقیتهای بیشتری دررزندگیم میرسم چون خودم رو بیشتر باور میکنم .

      من وقتی لاغر بشم در مدت زمان خیلی کم میتونم کلی خریدهای عالی و به روز داشته باشم .

      من وقتی متناسب بشم خیلی بهتر شادی میکنم 

      من وقتی متناسب بشم خیلی بهتر عبادت میکنم 

      من وقتی متناسب بشم خیلی راحت فعالیت انجام میدم .

      من وقتی لاغر بشم میتونم انسان تاثیر گدارتری بشم و الگو برای خیلیها بشم 

      من وقتی متناسب بشم حتی کفشهای زیباتری به پا میکنم 

      من وقتی متناسب بشم چهره ام زیباتر و جوانتر میشه 

      من وقتی متناسب بشم 

      نکته :

      من ذهنم هر جا بگه نمیشه و یا  میگه انجام نده باید بدونم اون کار خیلی مهم و شدنی هست .

      من الان بعد از مدتها که در سایتم عاشق خودم و این جسم خودم هستم و دارم از زندگیم و زنده بودنم لذت میبرم و به هیچ عنوان در مورد خودم و یا چاقی مختصرم با هیچ کس حرف نمیزنم تا به تناسب دلخواهم که حق من هست برسم تا بازم بیشتر  از خودم لذت ببرم پس بازم تلاش میکنم تا این مختصر چاقی از بدن من بیرون بره .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار hassanradin105@gmail.com
      1400/06/18 14:37
      مدت عضویت: 759 روز
      امتیاز کاربر: 78
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 666 کلمه

      و تو خدای محال هایی🥰

      اگر چیزی رو دوست نداری ، تغییرش بده و اگر         نمی توانی تغییرش بدهی، شیوه ی تفکرت را به آن عوض کن  

      توجه کردن ، و تصویر ذهنی خیلی در مسیر و موفقیت ما اهمیت دارد. در هر کاری و در هر شرایطی. 

       یادم میاد سال ۹۵ ما خونه نداشتیم و مستاجر بودیم ،خیلی دلم میخواست خونه دار بشیم ،یه روز مادر شوهرم اومده بود خونمون ، چند وقت بعدش میخواست بره به قول خودشون ییلاق و تا چند ماه اونجا بمونن.یه زمین داشتیم که می‌خواستیم کم کم بسازیمش پول آنچنانی هم نداشتیم. یادمه برگشتم بهش گفتم مامان این دفعه که از ییلاق بیای ،ما خونه دار شدیم و میای خونه خودمون.برگشت گفت حالا اینجایی که هستید خوبه ،اینجا بمونید، بعداً کم کم حالا وقت دارین،خیلی ناراحت شدم، گفتم حالا میبینی، یه مقدار پولی که داشتیم رو برای اون زمین خرج کردیم و دیگه پولی نداشتیم. یه روز همسرم اومد گفت می‌خوام یه خونه بخرم گفتم چیییییی با کدوم پول ،گفت خدا بزرگه یه مقدار از مامانم میگیرم بقیش رو هم جور میکنم .ما خونه خریدیم ۷۵ میلیون و باورتون نمیشه، فقط ۳ میلیون پول داشتیم. و این همون باور ، توجه و تصویر ذهنی بود که من برای خودم ساخته بودم و به واقعیت پیوست

      توجه کردن به چاقی   

      من در این چند ماه اخیر خیلی بیشتر چاق شدم چون بیشتر فکرم متوجه چاقیم بود. همسرم همش میگفت یه کم لاغر شو ،یه کم تو خونه ورزش کن ،چیه اینقدر زشت شدی ،هر کی من و تو رو میبینه فکر می‌کنه مادر و پسر هستیم. (یه مدت هم بیچاره تصمیم گرفته بود خودش رو به خاطر این که به هم بیایم چاق کنه😁)

      پسرم هم هر کسی رو تو ماهواره میدید با من مقایسش میکرد و می‌گفت اینارو نگاه مامی من و نگاه ببین چقدر لاغرن ، از لباس گرفتن که دیگه نگم اصلا دلم نمی‌خواهد برم لباس بخرم می‌دونم دست رو هر چیزی نمیتونم بزارم و باب سلیقه خودم خرید کنم، شوهرم میگفت این به تو نمیاد بدتر چاق نشونت میده یا قدت رو کوتاه نشون میده این به یه آدم لاغر میاد ،تو شیرینی  و غذا خوردن هم که همش با ترس که مبادا چاق بشم ، دیگه مثل سابق کفش پاشنه بلند نمیتونم بپوشم اذیت میشم ، عاشق کفش اسپرتم ولی شوهرم نمیزاره میگه کوتوله میشی و بهت نمیاد ،به همسرم میگفتم من که از تو کمتر غذا میخورم تو چرا چاق نمیشی اونم میگفت خب من مثل تو نیستم و تو سریع چاق میشی . 

      حتی اون موقع هم که رژیم گرفتم میدونستم اگه دوره اش تموم بشه رعایت نکنم برمیگرده و همون هم شد. 

       من همش درگیر چاقی و چاق نشم و نمی خرم چون چاق هستم و زشت شدم و غیره بودم و همه ی افکارم دور چاق می‌چرخید.

       توی همه ی این ها من فقط ذهنم درگیر چاقیم بود و به عینه  می‌دیدم خود به خود دارم چاقتر میشم و دیگه کم کم خودم رو داشتم آماده میکردم واسه ۱۰۰ کیلو چون رو به رشد بودم .

       الآن متوجه میشم که من کاری کردم که ذهنم بیشتر توجهش به طرف چاقی باشه و بیشتر پرورشش بدم و پرو بال بهش دادم و قویترش کردم  و خودم رو ضعیف تر و ناتوان تر در مقابل چاقی و یه جورایی خودم رو تسلیم کرده بودم و میگفتم نمیتونم . 

      حالا چطور باید به لاغری توجه کنیم؟ 

      تصمیم گرفتم در مورد چاقی دیگه نه حرف بزنم و نه فکر کنم ،میخوام در مورد لاغری فکر کنم ،میخوام خودم رو با همسرم تصور کنم که همراه من با غرور راه می‌ره رو  ،با کفش اسپورت و قد بلند، میخوام وقتی میرم جلوی آینه بگم ولی چه خانم خوشگلی🤭

      به شکمم بگم الان هستی خب اشکالی ندارد ولی مطمئنم باش یه چند وقت بیشتر مهمون نیستی دیگه باید خداحافظی کنی و بری😁

      ، می‌خوام مثل قبل بشم و پسرم بگه مامی تو خوشگلترین مامی دنیایی ،و دیگه به خاطر هیکلم بداخلاق نباشم.

      هر جا که شیطون گولم زد و گفت اینا چین میگی امکان نداره ، بگم  میشه من مطمینم ،حالا میبینی ،من تو رو شکستن میدم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribadeghani1371@gmail.com
      1400/06/18 12:35
      مدت عضویت: 822 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 227 کلمه

      سلام
      من انروز رفتم و نظری ک قبلا نوشته بودمو خوندم دیدمو ک چقدر تغییر کردم و این تغییرات چقد برا من شیرینه من خوشحالم خیلب از اینک تو این مسبرم از اینک عوض شدم ذهنم لاغر شده واقعا ذهن من میخواست چنین مسیری رو
      من دیگه در مورد چاقیم حرف نمیزنم خودمو سرزنش نمیکنم خودمو دوس دارم و تمام سعی موندن و لستمرار و یادیگیری بیشتر و بیشتر تو این مسیر هس
      من الان مثلا در اینده ک لاغر شدم برا خودم تصور میکنم
      من از وقتی لاغر شدم عاشق خودم هستم
      عاشق زندگی
      عاشق خرید کردن
      اعتملد بنفس بالا رفته
      راحتر لباس انتخاب میکنم و میپوشم و لذت میبرم
      مانتوهایی ک دوس دارم میپوشم بارنگهای زیبا
      شیک پوش شدم
      دیگه هیچ ماده غذایی قدرت نداره برا من ک بخواد منو چاق کنه
      من رفیق شدم باخودم
      زندگی زندگی میکنم
      شادم
      حسم خوبه حالم خوبه
      بی دلیل شادم
      بیخیال شدم
      از وقتی لاغر شدم راحتر میرم تولد و عروسی و بیشتر لذت میبرم لباسهای مجلسی زیبا و خوشگل اونی ک دلم میخواد و میپوشم
      بدون ولع و حرص غذا میخورم
      با ارامش غذا میخورم
      دیگه اضافات دیگران نمیخورم
      وقتی گشنه هستم میخورم
      ب انداز نیازم میخورم
      از خوردن عذاب وجدان نمیگیرم
      بیشتر و بیشتر ب طبیعت خودم نزدیک شدم
      جوانتر شدم
      با انرژی تر شدم
      سلامتر شدم
      من ب ارزوم رسیدم ب خواسته چند سالم ب تلاش چن سالم
      از مسافرت و پیک نیک لذت میبرم
      من خدارو شکرمیکنم ک تو این مسبرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار hediyemomeni83@gmail.com
      1400/06/05 22:33
      مدت عضویت: 770 روز
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 53 کلمه

      سلام 

      چاقی باعث میشه ما لباس های مورد علاقه مونو نپوشیم،یکسری جاها نریم و…

      لاغری باعث میشه که ما لباس های مورد علاقه مونو بپوشیم در رنگ های متنوع بدون ترس

      اعتماد به نفس بالا

      لذت بردن از اندام و ظاهر خود 

      شرکت در جمع های مختلف

      لذت بردن از غذا

      احساس شادی

      انجام هر ورزشی که به آن علاقه مندیم

      ا

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پونه عدل تهرانی
      1400/06/03 05:02
      مدت عضویت: 1492 روز
      امتیاز کاربر: 11355 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 458 کلمه

      به نام خدا 

      وقت شما بخیر انشالله

      همیشه این برنامه های رژیمی که داشتیم با این محدود کردنها و تحت فشار گذاشتن جسم هیچ وقت نتیجه نمی داد که ماندگار باشه یه سری نتیجه های مقطعی بود که دوباره همه چیز بر می گشت به حالت قبل اصلا من این توی ذهنم حک شده که هر چیزی که با تقلا و سختی به دست بیاد ماندگار نیست و راه درستی نیست همه مسایل و همه چی باید در کمال آرامش باشه توی این روش اصلا برنامه ورزشی و غذایی نداره فقط ذهنی هستش و این فرمولهای ذهن که عوض بشن مغز بر اساس اونها فرمان صادر می کنه و ما بر اساس اون فرمانها رفتار می کنیم .

      و من اتفاقا دیشب خونه مامانم اینا بودم خالم بعد از دو ماه منو دید که دوباره بهم گفت چقدر کوچولو شدین این نشانه ها همچنان ادامه داره همش بهم می گن و من هم می گم که بله لاغری با قدرت ذهن خدا رو شکر.

      ادمهای چاق همش به فکر خوراک هستن چی بخوریم .باید توی این روش تکرار و استمرار داشته باشیم که یواش یواش تغییرات ایجاد بشه زمان نداره مثل برنامه های دیگه هر کسی زمانش با دیگری فرق می کنه بستگی داره که چقدر ذهن آماده باشه 

      موضوع مهم توجه کردن .به چیزی که توجه می کنیم به چیزی که فکر می کنیم همون موضوع در زندگیمون گسترش پیدا می کنه.وقتی داریم تلاش می کنیم چیزی و از بین ببریم مثل چاقی و خودمون و محدود می کنیم از لباس و غذا و احساس ناتوانی می کنیم. در نتیجه چاقی بیشتر به ما غلبه می کنه.توجه کردن به اضافه وزن یعنی ضعیف شدن در برابر چاقی با این کارها تصویر چاقی و در ذهن پررنگتر می کنیم اون هم هی گسترش می ده و ما چاق تر می شیم.

      نکاتی که باید رعایت کنیم و توجه همون و ببریم به سمت لاغری

      ۱- اصلا درباره چاقی حرف نزنیم ممنوع 

      ۲- سرزنش کردن خودمون ممنوع باید مسیولیت چاقی خودمون و بپزیریم..کارهایی و که تا حالا نمی کردیم به خاطر چاقی حالا باید شروع کنیم انجام بدیم عکس تمام قد بندازیم لباسهای رنگارنگ بپوشیم….و با جسممون صحبت کنیم و بگیم که ما خودمون این بلا ها رو بر سرت دراوردیم ولی می خوایم همه چی رو درست کنیم اونوقت ذهن کمکمون می کنه 

      ۳- مزایای لاغر شدن؟ اعتماد به نفسمون بالا می ره هر لباسی با هر مدلی بپوشیم بهمون میاد دیگه همه جا آدم با خیال راحت می ره ترس از خوردن نداره کلا حالش آدم خوب می شه . دیگه خجالت نمی کشه از چیزی . می تونه با خیال راحت ورزش بره کلاسهای گروهی و دوچرخه سواری . خودشو هی تو ایینه نگاه کنه. و لذت ببره .

      من لایق بهترینها هستم لایق لاغر شدن لایق بهترین لباسها رو پوشیدن لایق همیشه سلامت بودن . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار hassanradin105@gmail.com
        1400/06/18 10:16
        مدت عضویت: 759 روز
        امتیاز کاربر: 78
        محتوای دیدگاه: 653 کلمه

                     و تو خدای محال هوایی 🥰 

        اگر چیزی رو دوست نداری ، تغییرش بده و اگر         نمی توانی تغییرش بدهی، شیوه ی تفکرات را به آن عوض کن 

        توجه کردن ، و تصویر ذهنی خیلی در مسیر و موفقیت ما اهمیت دارد. در هر کاری و در هر شرایطی. یادم میاد سال ۹۵ ما خونه نداشتیم و مستاجر بودیم ،خیلی دلم میخواست خونه دار بشیم ،یه روز مادر شوهرم اومده بود خونمون و چند وقت بعدش میخواست بره به قول خودشون ییلاق و تا چند ماه اونجا بمونن.یه زمین داشتیم که می‌خواستیم کم کم بسازیمش پول آنچنانی هم نداشتیم. یادمه برگشتم بهش گفتم مامان این دفعه که از ییلاق بیای ،ما خونه دار شدیم و میای خونه خودمون.برگشت گفت حالا اینجا هستید خوبه ،اینجا بمونید، خیلی ناراحت شدم، گفتم حالا میبینی، یه مقدار پولی که داشتیم رو برای اون زمین خرج کردیم و دیگه پولی نداشتیم. یه روز همسرم اومد گفت می‌خوام یه خونه بخرم گفتم چیییییی با کدوم پول گفت خدا بزرگه یه مقدار از مامانم میگیرم بقیش رو هم جور میکنم .ما خونه خریدیم ۷۵ میلیون و باورتون نمیشه ما فقط ۳ میلیون پول داشتیم. و این همون باور ، توجه و تصویر ذهنی بود که من برای خودم ساخته بودم و به واقعیت پیوست

        توجه کردن به چاقی  

        من در این چند ماه اخیر خیلی بیشتر چاق شدم چون بیشتر فکرم متوجه چاقیم بود. همسرم همش میگفتم یه کم لاغر شو ،یه کم تو خونه ورزش کن ،چیه اینقدر زشت شدی ،هر کی من و تو رو میبینن فکر می‌کنه مادر و پسر هستیم. (یه مدت هم بیچاره تصمیم گرفته بود خودش رو به خاطر این که به هم بیایم چاق کنه 😁) 

        پسرم هم هر کسی رو تو ماهواره میدید با من مقایسش میکرد و می‌گفت اینارو نگاه مامی من و نگاه ببین چقدر لاغرن ، از لباس گرفتن که دیگه نگم اصلا دلم نمی‌خواهد برم لباس بخرم می‌دونم دست رو هر چیزی نمیتونم بزارم و باب سلیقه خودم خرید کنم، شوهرم میگفت این به تو نماد بدتر چاق نشونت میده یا قدت رو کوتاه نشون میده این به یه آدم لاغر میاد ،تو شیرینی  و غذا خوردن هم که همش با ترس که مبادا چاق بشم ، دیگه مثل سابق کفش پاشنه بلند نمیتونم بپوشم اذیت میشم ، عاشق کفش اسپرتم ولی شوهرم نمیزاره میگه کوتوله میشی و بهت نمیاد ،به همسرم میگفتم من که از تو کمتر غذا میخورم تو چرا چاق نمیشی اونم میگفت خب من مثل تو نیستم و تو سریع چاق میشی . 

        حتی اون موقع و که رژیم گرفتم میدونستم اگه دورش تموم بشه رعایت نکنم برمیگرده و همون هم شد.

         توی همه ی این ها من فقط ذهنم درگیر چاقیم بود و به عینه  می‌دیدم خود به خود دارم چاقتر میشم و دیگه کم کم خودم رو داشتم آماده میکردم واسه ۱۰۰ کیلو چون رو به رشد بودم .

         الآن متوجه میشم که من کاری کردم که ذهنم بیشتر توجهش به طرف چاقی باشه و بیشتر پرورشش بدم و پرو بال بهش دادم و قویترش کردم  و خودم رو ضعیف تر و ناتوان تر در مقابل چاقی و یه جورایی خودم رو تسلیم کرده بودم و میگفتم نمیتونم . 

        حالا چطور باید به لاغری توجه کنیم؟ 

         تصمیم گرفتم در مورد چاقی دیگه نه حرف بزنم و نه فکر کنم ،میخوام در مورد لاغری فکر کنم ،میخوام خودم رو با همسرم تصور کنم که همراه من با غرور راه می‌ره رو تصور کنم ،با کفش اسپورت و قد بلند، میخوام وقتی میرم جلوی آینه بگم ولی چه خانم خوشگلی🤭 و وقتی شکمم رو میبینم بگم الان هستی اشکالی ندارد یه چند وقتی مهمون من هستی😁 بعد باید خداحافظی کنی و بری ، تا پسرم هم مثل سابق بگه مامی تو خوشگلترین مامی دنیایی، و دیگه به خاطر بد هیکل بودم با حوصله تر بشم و بداخلاقی نکنم.

        هر جا که شیطون گولم زد و گفت اینا چین میگی امکان نداره ، بگم  میشه من مطمینم ،حالا میبینی ،من تو رو شکستن میدم .

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          امتیاز کاربر: 5851 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 24 کلمه

          سلام و درود
          این دیدگاه به اشتباه در پاسخ به دوست دیگری نوشته شده است
          لطفا در بخش مربوط به دیدگاه شخصی نظرتون رو ثبت کنید.

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار *Somayeh*
      1400/05/30 11:56
      مدت عضویت: 773 روز
      امتیاز کاربر: 45
      محتوای دیدگاه: 979 کلمه

      سلام برهمگی

      وقتی برمیگردم به سن ۲۵ الی ۲۶ سالگی جایی که استارت چاقیم شروع شد بی آنکه من متوجهش بشم .

      جایی که وقتی درشرکت کارمیکردم من ویه خانم و یه آقایی که مدیر فروش ما بود یادم میاد من ناهارم رو خورده بودم و دوساعت نکشید گشنم شد و رفتم سر بیسکویت که داشتم میخوردم مدیرمون بهم گفت تو که تازه ناهار خوردی وتعجب کرد . منم خودم هم علتش رو نمیفهمیدم ولی دیگه سعی میکردم زمانی که داخل اتاق نیست غذا بخورم تا خجالت نکشم
      یا زمانی که دامادمون خونمون مهمونی بود و من برنج و خورشت برای خودم کشیدم و وسط غذا یهو گفتم آخ من سالاد نخوردم دامادمون تعجب کرد وگفت سالاد هستش بیا ومن خیلی خجالت کشیدم .
      یا وقتی با دوستم داشتم میوه میخوردم دوستم گفتش تو پرتقال خوردی صبر کن بعدش سیب رو بخور تا مزه میوه ها رو احساس کنی  چون من به محض اینکه پرتقال رو خوردم سریع شروع به خوردن سیب کردم اون روز هم به خودم اومدم وبازم خجالت کشیدم
      خاهرم که مرتب بهم میگفت توچرا اینقدر سریع غذا میخوری ومن همش از اون ایراد میگرفتم که تو کندی
      یا موقعی که هندونه قاچ میکردم نمیتونستم طاقت بیارم ودرحین قاچ قاچ کردن چندتاشو میخوردم خوردن بد نیست اینکه ملچ ومولوچ میدی هنگام یک کار ومثل قحطی زده ها رفتارمیکنی خیلی زشته و من همش اخیرا درگیر این قضیه بودم که توجمع مثل قحطی زده ها رفتارنکنم .
      یا عادت به خریدن لباس زیاد دارم چون همش حوصله خرید ندارم وقتی که برای خرید میرم چندتا میخرم و داخل کشوم میزارم تا موقعش استفاده کنم بعدمدتی که میرفتم سرکمد ولباس رو بپوشم کلا تنگ بود ویادم میاد کلی لباسهامو میبخشیدم والان هم که دارم این تمرین رومینویسم لباس سایز کوچیک ندارم چون امید نداشتم که دوباره لاغربشم وهمه رو بخشیدم به غیر یه پیرهن مجلسیم که هم گرون خریدم وهم مدلشو دوست داشتم .
      چاقی باعث شد که دوستم همش به من یه حرفی بزنه که هروقت فکرشو میکردم ازچاقی متنفرمیشدم و همش حواسم بود که لباسم تیره تربشع . وکم کم از رنگ روشن فاصله بگیرم.
      وای از غبغب نگو که چهره زیبای منو زشت میکرد وقتی هرسری جلوی آینه میرفتم ونگاش میکردم که هست یانه وقتی میدیدمش که هنوز هست اعصابم به هم میریخت. یا چاقی باعث شد که توگرمای تابستان به شدت پیاده روی کنم و یه مدت درد پا بگیرم .
      مامانم که هرموقع یه کاری میگفت که حوصله انجام دادنش رو نداشتم بهمون میگفت فعالیت ندارین که اینجورچاق شدین.
      یا وقتی یه کم پیاده روی میکردم دوتا ران پام به هم ساییده میشد واذیتم میکرد و بیشترحواسم به سمت چاقی میرفت ‌.
      خواهرم هرسری میومد همچین میگفت مامان این چرا اینجوری شد انگارمن ۵۰ کیلو اضافه وزن دارم من فقط ۱۵ کیلو اضافه وزن دارم ولی یه جاهایی از بدنم خیلی بد نشون میده واین اعتماد به نفسم رو پایین میاورد که باعث میشد نمیتونستم بلوز شلوار باشم و همش بلوزم رو بلندتر انتخاب میکردم .
      داداشم که همش باحسرت میگفت تیپت مردونه هست تو شبیه راننده نیسان هستی با بازوی پهن و درشت واستخوان بندی درشت .اینها حسمو خیلی خراب میکرد.
      یا وقتی برای خرید مانتو میرفتم شانس من بود اینهمه آدم چاق تر از من بودن وقتی من مانتو پرو میکردم فروشنده به دوستم میگفتم بارداره؟ دیگه خودتون قضاوت کنین حال آدم چی جورمیشه
      سایزم تا مدتها مدیوم بود یهو بشه لارج بعد بشه ایکس لارج حالی باقی نمیمونه.

      یا نمیتونم مانتوهای جلو بازیا رنگ شاد بپوشم شکم کلا آفساید
      مدتهاست که خوردن بستنی و ذرت مکزیکی وشیرینی و پیتزا و…رو برای خودم قدغن کردم .
      زبس این مدت لباس خریدم و بعد مدت تنگ میشد دیگه خسته شدم .
      حالا چون چاقی من تواین دوسه سال اخیر اوج گرفته ومصادف شده با کرونا و زیاد بیرون ومهمونی وعروسی نمیرفتیم آسیب های اون مدلی نداشتم وتا کرونا بره خودم رومتناسب میکنم
      حالا یکسال بعد سال ۱۴۰۱ و من :

      من الان داخل فروشگاه لباسم وتصمیم دارم کلی لباس بخرم چندتامانتو گرفتم سایز ۴۶ وشلوارسایز۴۶ رفتم داخل اتاق پرو میبینم گشاده فروشنده روصدا میزنم یه سایزکوچیکتربیار و اون ۴۴ میاره بازم برام گشاده بهش میگم کوچیکتر بیار اینم گشاده و۴۲ میاره میبینم وای اینم یه خرده گشاده بازم میگم کوچیکتربیار چون من دوره لاغری باذهن هستم احتمال به یقین باز سایز کم میکنم همون ۴۰ روبیار و شلوار هم همینطور
      بعدش باخودم میگم بهتر زیاد نخرم چون ممکنه تا اونا رواستفاده کنم لاغرتر بشم واونا بلا استفاده بشن واز هرکدوم فقط دوتا میخرم ومیام بیرون .
      تصمیم میگیریم بریم پیتزا بخوریم و من فقط با اونهمه عطش گرسنگی فقط یه قاچش رو به آرامی میخورم وسیرمیشم
      میرم باشگاه چون کلاس زومبا رودوست دارم مربیم وقتی منو میبینه میگه عمل جراحی کردی میگم نه میگه خوب چی کارکردی معلومه خیلی رژیم گرفتی میگم نه آدرس یه باشگاه اینترنتی روبهتون میدم برین ولذت ببرین اما مربیش مرده وآدرس سایت لاغری با ذهن رومیدم وباشگاه ثبت نام میکنم .
      کرونا هم تموم شده ومن میرم برای کلاس شنا هم ثبت نام کنم وتوماشین بدون ترس یه بستنی میگیرم وآرام آروم یه کمی که میخورم میبنم که تمایلی به خوردن بقیش ندارم و دورمیریزمش مثل داداشم که متناسبه.
      بعدش لباسهای روشن وزیبایی که خریدم میپوشم دیگه نیازبه استتار برآمدگی شکمم رو ندارم شبیه یه خیارقلمی هستم دوستام وخواهرم وفامیلام مرتب بهم میگن کدوم باشگاه رفتی و راستشو بگی چی کارکردی ومن بهشون آدرس باشگاه تناسب فکری رومعرفی میکنم
      آنقدر از وجود خودم لذت میبرم همش جلوی صندلی هرمجلس ومهمانی میشینم تا توی دید باشم خیلی برام عجیبه موهام هم خیلی پرپشت وبلند شدن مثل قبل ۲۵ سالگیم چون من همش معتقد بودم چاقها کم موهستند وکچل . ولذت من دوچندان شده ودر دوران سیکل ماهانه من هم آرامش خوبی دارم .
      دیگه مثل جنتلمن غذا میخورم به آرامی وهنوز یه مقدارغذا دربشقاب هست کنارمیکشم . واکثراوقات ورد زبانم شده میل ندارم سیرم مرسی.
      نگاری وقتی متناسب شدم سنم اومدپایین ومثل ۲۵ ساله ها شدم چه حس زیبایی که با هیچ چیز قابل قیاس نیست ومرتب برای خودم کادو میخرم و به خودم بابت موفقیت درباشگاه تناسب فکری تبریک میگم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/05/27 11:33
      مدت عضویت: 1384 روز
      امتیاز کاربر: 3326 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 705 کلمه

      سلام🙂

      یکی از مهمترین قوانین کائنات قانون توجه است 

      طبق این قانون به هر چیزی که توجه کنی اونو در زندگیت خلق میکنی یا گسترش میدی…

      همینه که میگن ما خالق زندگیمون هستیم

      همینه که میگن هرکسی در هرجای این دنیاست جای درستش همونجاست و این عین عدالته و هیچ بی عدالتی ای رخ نداده…

      چون خودت با توجه ات زندگیت رو میسازی…فقط اینکه اکثر افراد از زندگی و جایگاهشون راضی نیستن به این دلیله که ناخودآگاه و نا آگاهانه به چیزی توجه میکنن که دوسش ندارن وهمونها رو هم گسترش میدن چون کائنات و خداوند که ما رو قضاوت نمیکنن هر آنچه ما با توجه مون درخواست دادیم رو در زندگیمون بوجود میارن 

      یعنی کار ما فقط درخواست کردنه اونم به صورت توجه نه فقط زبانی …و کار خداوند هم اجابت کردنه

      حالا اگه ما از آنچه در حال حاضر داریم از جمله شرایط جسمی ،روحی،مالی،روابط،آرامش ،تناسب،….مشکل از خداوند و سیستم کائنات نیست مشکل از توجه ما است 

      اینه تغییر نگرش ….و نتیجه هم متفاوت هست…

      وقتی به این آگاهی میرسیم که ما با توجه مون خلق میکنیم و همه چی انرژی هست روی افکار و کلام و توجه مون حساستر میشیم چون اونا هم انرژی هست و انرژی فقط تبدیل میشود از شکلی به شکلی دیگر 

      مثلا در مورد چاقی افکاری که در ذهن ما مرور شده که حاصل دریافتهای ما از طریق دیدن و شنیدن از نزدیکانمون بوده چاق کننده بوده که تبدیل به انرژی ایشده که ما اون رو به شکل چربیهای اضافه در بدنمون میبینیم 

      کلام ما که شکلی دیگه از انرژی بوده هم که باز ناشی از افکار ما است تبدیل به نافرمیهای جسم ما شده 

      دیدن و توجه به نافرمیهای بدنمون ،توجه به نافرمیهای بدن آدمهای چاق باعث شده ما چاقی رو وارد جسممون کنیم

      شنیدن درباره قدرت چاق کنندگی خوراکیها باعث شده که اونا قدرت چاق کنندگی ما رو داشته باشن

      حسرتی که با دیدن آدمهای متناسب در ما بوجود اومده با ایجاد حس بد وضعیف کردن ما در برابر چاقی باز هم ما رو چاقتر کرده….

      پس متوجه هستیم که کجاها و چطوری به چاقی توجه کردیم که البته همگی آموختنی و ناآگاهانه بوده

      ولی خبر خوب اینه که همانطوری که با توجه به چاقی چاقی بیشتر رو برای خودمون ساختیم با توجه به لاغری هم میتونیم تناسب رو برای خودمون بسازیم

      فقط باید راهش رو بدونیم…

      و خداوند کار ما رو آسون کرده خودش ما در در ابتدای مسیر صحیح لاغری قرار داده

      مسیری که پر از آموزش لاغریه

      مسیری که پر از شگفتی سازه

      مسیری که آسون و صحیحه

      مسیری که با تمرکز بر احساس خوب لاغر میکنه

      مسیری که پر از هم مسیر عاشق لاغریه

      مسیری که راهنمای دلسوز و مهربون داره که همواره آماده است دستت رو بگیره

      مسیری که آنقدر واضحه و روشنه که اگه اشتباهی هم از مسیر خارج بشی به راحتی متوجه خروجت میشی

      مسیری که هر چقدر توش وقت میگذرونی بیشتر عاشقش میشی چون رشد میکنی از نظر فکری از نظر معنوی …

      مسیری که بسیار صاف و همواره آنقدر که ممکنه گاهی هم لیز بخوری

      ولی در این مسیر حتی اگه با سرعت مورچه هم بری بالاخره به مقصد میرسی…

      چون توجه در این مسیر بر لاغریه…..کانون توجه آموزشها بر لاغریه بر تناسبه بر آسانیه بر احساس خوبه بر همیاریه بر پذیرش خودته بر خلقه…….

      لاغری که رویای ما چاقهاست و ما فقط قدرش رو میدونیم…

      سرزمینی که در اون زیبایی جوانی ،زندگی شاد،رنگهای زیبا و شاد و روشن ،خوراکیهای خوشمزه،آزادی و اعتماد به نفس ،ارتباط با خدا ،روابط عاشقانه ابتدا با خودت و بعد با بقیه آدمها،موفقیت در حرفه و تحصیل ویادگیری وجود داره ….زمان و وقت ارزشمندت صرف اموری میشه که تو رو انسان کاملتر و جذابتری میکنه باعث میشه خودت رو کشف کنی و از بودن با خودت لذت ببری خودت رو تایید کنی و دیگه نیازی به تایید دیگران نداشته باشی خودت رو از زیر فشار عددها بیرون بیاری و تمام رژیمها ورزشها دمنوشها قرصهای لاغری کمربندها و اپلیکیشن های کالری شماری …..به نظرت مسخره و خنده دار باشه چون قدرت خودت رو کشف کردی میدونی که تمام اپلیکیشنهایی که برای ساخت جسم زیبات و زندکی رویاییت لازم داری رو خداوند در بدو خلقتت در تو نصب کرده اونم به روز ترین ورژنش رو…..

      دونوقت میشینی پشت رول زندگیت و به سمت هرجا  که دوس داشتی میرونی چون قدرت دست توئه فرمون دست توئه حتی انتخاب راه دست توئه پس با توجه ات به هر جا خواستی میرسی 

      و چی زیباتر و قدرتمندانه تر از این…..😏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار binamahin@gmail.com
      1400/05/22 00:40
      مدت عضویت: 778 روز
      امتیاز کاربر: 39
      محتوای دیدگاه: 162 کلمه

      سلام دوستان من  مثل بقیه همیشه دنبال رژیم وورزش بودم تا لاغر شوم  من از دوران کودکی صحبت نمیکنم ولی از زمان ازدواج به بعد را میگم که علت چاقی من چی بود از اون اوایل گاهی اگه غذا میپختم  و غذا کم بود همسرم میگفت سره سفره بابات نون نخوردی .خود این کلمه باعث شد که من همیشه غذا زیادبپزم وزیاد هم بخوریم و این یک عامل چاقی بر ای خودم و بچه هام و حتی همسرم شد . ومن این پیام را دارم که یک کلمه حرف چطور روی ذهن من اثر کرد ومن همیشه از نظر روانی طوری رفتا ر میکردم که به من این حرف زده نشود.البته طبق دستور استاد با نوشتن یک انشائ در مورد علل چاقی به این مورد پی بردم .موارد دیگه ای هم هست که شاید همه شما با آن درگیر هستید از استاد روشن عزیز هم تشکر میکنم .من بطور اتفاقی چند روزیه با این پیج آشنا شدم و در ابتدای راه هستم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار asmagazban
      1400/05/16 15:43
      مدت عضویت: 1089 روز
      امتیاز کاربر: 8179 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 343 کلمه

      من سالها زندگی کردم دررنج چاقی  سالهاخسته وافسرده به خاطر چاقی وسال ادرحال توجیه ناتوانی خود لاغری بودم  محدودشدم به پوشیدن لباس های گشاد و بلند محکوم شدم به خوردن غذاهای که دوست ندارم و هرچه زمان می‌گذشت من آدم های اطرافم متنفرترواززندگی بیزارترمیشدم چاقی من باعث شد که من تنها باشم و ترک بشم و دیگران منونپذیرند وازهمه مهم‌تر من خودمون می‌پذیرفتم وهرچقدرکه توضیح میدادم که من تمام تلاشموکردم امانشده کسی باورش نمی شد واقعا سخته توضیح دادن به دیگران توجیه کردن اونها درحالیکه هنوز خودم توجیه نشدم تصمیم گرفتم مسیرزندگیموپیداکنم  نمیدونم چقدرطول می‌کشه امامیدونم که بالاخره میشه  حالابه حرف استادپی بردم  که می گفت ما آدم‌های چاق عین هم هستیم و عین هم رنج کشیدیم ازچاقی  دبگه چیزی برای ازدست دادن نمانده برای من بالاخره سامی میرم  یالاغر میشم  وقتی به چاقی  توجه  میکنم می بینم  تمام  موقعیت های لذت بخش و تمام لذتهای زندگیموازمن  گرفت نه تنها لذت لباس پوشیدن بلکه لذت قدم زدن  باهمسرم درجاهای  قشنگ رو لذت خوشحال بودن  ازتفریح کردن ازبچه دارشدن از سبک وزن بودن ازمنعطف بودن واز آرام بودن که من باچاق شدن همه ی اینهاروازدست دادم  من می‌خوام لاغربشم اما راهشوبلدنیستم فهموندن این به دیگران سخته  من سبک می‌دونم که سبک زندگیم بایدتغییرکنه اماوقتی حرف از لاغری میشه رژیم و ورزش وچیزهای دیگه میشن سبک زندگی اماهیچکدوم کمک نمیکنن سخته بودن وزندگی کردن کنارادمهابی که توروبه خاطرهیکلت قضاوت میکنند و مدام توروباخودشون مقایسه میکنن وبعدهم توروتاپایین ترین بخش ممکن میرسن واگه به خودت میای  میبینی  آنقدر  ت

      واین  فکرپیش رفتی که انگارتوبدبخت تر ین 

      موجود  زمینی و بعد 

      هم میگی که خدابی عدالتی کرده  درصورتیکه خدا به من تولد رو داد من متولد شدم وصاحب قدرت عقل  و فکر وانتخاب و حالا از بس که اینطور زندگی کردم  انگار که میترسم  که یه شکل  دیگه  زندگی کنم  واین یعنی  اوج بدبختی  واین  یعنی  بزرگ  شدن  چاقی  وحالاتوجه به لاغری  .من دوست دارم با تمام وجود آدمی با اندام متناسب مثل ادمهای  لاغر دوست دارم به خواسته هام برسم. به اعتمادبه نفس خودم دوست دارم زندگیموبه شکلی که می‌خوام هدایت کنم ونگران چاق شدن نباشم. وزندگیموسبکشوتغیر بدم وشادباشم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryamkhazaie0000@gmail.com
      1400/05/13 01:02
      مدت عضویت: 992 روز
      امتیاز کاربر: 358 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 325 کلمه

      بنام خداوند بخشنده و مهربان سلام استاد عزیزم و دوستان گل گام ۶۲ فرمول چاقی .فرمول چاقی دستور العمل هایی ک مغز ب صورت  فرمان عصبی صادر میکنه و باعث واکنش های رفتاری ما میشه این واکنش همون رفتار های ما ک باعث چاق شدن میشه ،چاقی وضعیتی است ک خودمان با لذت ایجادش کردهایم ولاغر شدنی ک از طریق محدودیت جسمی یا مصرف دارو باشه  ب دلیل اینکه مسیر لذت بخشی نیست نمی تواند ماندگار باشد و ب راحتی ب حالت قبل بر می گردیم ،در لاغری با ذهن فرمول های لاغری ب ذهن میدیم فرمول ها ک عوض بشن رفتار ما هم عوض میشه ،

      ،منم مث همه ادم هایی چاق خیلی ضربه خوردام ازش  اعتماد ب نفس رو گرفته نمی تونم اون طور ک باید خودم رو ارائه بدم ،بهترین کیفیت و جنسا و بیشترین تنوع مال سایز کوچیک هست  و من هر کدوم از اون مغازه ها رو ببینم یا پیجی ک سایز کوچیک دارن اصلا بازدید نمی کنم چرا ک من عاشقشونم ولی غصه می خورم ک نمی تونم از اون لباسا بپوشم پس نمیرم ،من تو لباس ست کردن سلیقه خاصی دارم همیشه ب همه کمک میکنم ک بهترین ست و بپوشه مخصوصا خواهرام ولی خودم محرومم نمی تونم از اون لباسایی رنگی خوشگل ست کنم ،بیشتر لباسام رنگ تیره ان و فقط حسرتشون رو می خودم ولی خدا رو شکر الان خیلی حسم بهتر شده ،من می خوام لاغر بشم تغییر رشته بدم ی رشته دیگه بخونم ،گواهی نامه بگیرم ،بهترین لباس ها رو بپوشم ی مادر متناسب خوش تیپ باشم ک همسرم و دخترم حالشون خوب بشه ،اصلا خیلی کارا دارم ک انجام ندادم ،میام ک اقدامی کنم برای کارم ذهن منفی بافم شروع میکنه ب تخریب کردنم تو با این اندامت می خوای پزشکی بخونی ،تو بااین اندامت می خوای رانندگی کنی ،تو با این اندامت می خوای دوباره بچه دار شی خلاصه ک خیلی اذیتم میکنه منفی بام ان شاالله ک همه ب آرزوشون برسن .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1400/05/04 12:46
      مدت عضویت: 812 روز
      امتیاز کاربر: 1607 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 836 کلمه

      سلام به استاد عزیزودوستان سایت
      ضربه‌هایی که چاقی به من زده این بود
      ;که خیلی اعتماد به نفسم پایین بوده، هرجا میرفتم خیلی احساس خجالت می کردم، اصلاً از تفریح ها و مهمانی هایی که می رفتم هیچ لذت نمی بردم. توی تفریح ها و مسافرت ها چون می دیدم نمیتونم ورزش کنم و این باور رو داشتم که با ورزش و رژیم فقط میتونم لاغر بشم برای همین وقتی میرفتیم مسافرت به جای لذت بردن، همش استرس چاقی رو داشتم.

       رژیمم رو هم نمیتونستم رعایت کنم و خیلی حس های بدی را تجربه می‌کردم اصلا نمیتونستم لباس های مورد علاقه ام رو بپوشم و همیشه لباس های گشاد و تیره می پوشیدم.

       چند باری هم شوهرم بهم گفت که تو اصلاً اراده لاغر شدن نداری، خیلی از این حرفش ناراحت می‌شدم و باعث میشد بیشتر به پرخوری رو بیارم

       کمردرد شدیدی گرفته بودم که خیلی اذیت بودم. بلند شدن و نشستن برام به سختی بود، شب ها خواب راحتی نداشتم لباس های بسیار زیبا و قشنگ و پارچه‌های خیلی زیبایی را برای خودم خریدم و همشون سایز کوچیک هستن و همه را گذاشتم که زمانی که لاغر شدم بپوشم.

       توی این مدت هم همش لباسهای گشاد و این لباس هایی رو که دوست داشتم، نپوشیدم و تمام پارچه هام رو هم گذاشتم زمانی که به وزن ایده آلم رسیدم برای خودم بدوزم الآن می‌فهمم که چقدر کارم اشتباه بود. چاقی باعث شده بود که هیچ وقت نتونم کفش های مورد علاقم رو بپوشم چقدر به جسمم اهمیت نمی دادم و همش ازش فراری بودم. یادمه خیلی از عروسی‌ها که دعوت می‌شدیم، من نمی رفتم  از بس اعتماد‌به‌نفس پایینی داشتم، از چاقی خودم بدم میومد و لباس‌هایی که دوست داشتم رو نمی شد بپوشم

       چقدر از مهمونی رفتن بدم میومد و همش احساس ناراحتی داشتم.چقدربه خودم سختی دادم که لاغر بشم ولی زیاد به نتیجه نمی رسیدم و همش زجر بود 

      خیلی خوشحالم که با این روش آشنا شدم توی این چند وقت خودم احساس می کنم خیلی سبک شدم. دوست دارم دیگه با جسمم آشتی کنم و بهش اهمیت بدم. لباس های مورد علاقه اش رو خودم بدوزم و بپوشم 

      دیگه با رژیم و ورزش های سخت اذیتش نمی کنم و خودم مسئولیت این اندامی را که دارم قبول می‌کنم و قول میدم که با آرامش به وزن ایده‌آل برسونمش جسم عزیزم خیلی دوست دارم منو ببخش من واقعا نمی دونستم که کارم اشتباه بوده چقدر این چند وقته که عضو سایت شدم حس سبکی و خوشحالی دارم خدایا شکرت. استاد عزیزم ازت سپاسگزارم

      من وقتی لاغربشم بهترین حس های دنیا رو تجربه می کنم میدونم که اعتماد به نفسم میره بالا و دیگه به هیچ وجه از مهمانی و عروسی رفتن خجالت  نمیکشم وقتی که میرم خرید میتونم آزادانه لباس های مورد علاقم رو بخرم خیلی خوشحالم که دیگه ترس از مواد غذایی ندارم و می تونم هر چیزی را که دلم خواست بخرم و به بدنم این محدودیت روندم و این سختی رو ندم که به خاطر کالری بالاش نباید این رو بخوری و خوشحالم که میتونم آزادانه مواد غذایی را انتخاب کنم چه احساس سبکی و راحتی دارم خدایا شکرت که میتونم به راحتی بشینم بلند شم راه برم پیاده روی کنم کوهنوردی کنم چقدر حس خوبیه چقدر احساس جوانی و شادابی بیشتری دارم خوشحالم که میتونم لباس های مورد علاقم رو بپوشم احساس می‌کنم به خدای درونم نزدیکتر شدم رها تر شدم چقدر خوشحالم که یاد گرفتم به اندازه غذا مصرف کنم غذا های اضافه در بشقاب ها را نخورم و به بدنم احترام بذارم فهمیدم که نعمت های خداوند همیشه به اندازه کافی هست و من دیگه به بدنم فشار نمیارم تا به حدی غذا بخورم که احساس معده درد کنم

       خدایا شکرت که منو به این مسیر هدایت کردی احساس می‌کنم رابطه ام با اطرافیان و همسرم خیلی عالی شده دیگه موقع نشستن و رفتن به مهمونی احساس خجالت نمی کنم و خدا جونم چقدر حس خوبیه وقتی می خوام برم عروسی دیگه نگران این نیستم که چه لباسی بپوشم و میدونم هر لباسی که دوست داشته باشم رو میتونم به راحتی تنم کنم و لذت ببرم چقدر دارم با لذت و عاشقانه و احساس سبکی و سرحالی کارهای خونه رو انجام میدم و اصلا هم خسته نمیشم خدایا شکرت که با رسیدن به تناسب اندام تمام بیماری‌ها کمردرد پادرد ها از بدنم رفتن و سلامتی و شادابی به جسم دوباره برگشت احساس می‌کنم الان بهتر میتونم دنبال خواسته‌هام برم چقدر مسافرت‌ها برام لذت بخش شده دیگه اصلا نگران چاق شدن و ورزش کردن نیستم و فقط دارم از تفریحاتم لذت می‌برم و خدا را شکر می‌کنم و به زیبایی ها توجه می کنم به جای اینکه توجهم به چاق شدن باشه

       چقدر خوشحالم که وقتی درست غذا مصرف می کنم و حسهای بدی ندارم، میتونم الگوی خوبی برای دیگران باشم تا آنها هم بتونن به تناسب اندام برسن چقدر حس خوبیه که می تونم خودم تصمیم بگیرم چه موقع و به چه اندازه غذا بخورم و دیگه هر خوراکی و غذایی در اطرافم بود رو بیخودی وارد معده عزیزم  نمی کنم چقدر خوشحالم که به راحتی می تونم برم شنام لذت ببرم و دیگه از اندامم خجالت نکشم خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zary.ahmadi
      1400/05/01 22:48
      مدت عضویت: 1157 روز
      امتیاز کاربر: 9427 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,402 کلمه

      با سلام 

      گام ۶۲.  فرمول های چاقی

      چاقی یعنی چه؟اضافه وزنی که در بدن ظاهر می شود و شکل اصلی بدن که دارای فرم بسیار زیبا و متناسب است نفوذ کرده و شکل اصلی بدن را مختل می کند 

      چگونه این چاقی در بدن ما جا خوش کرده؟فرمول های اشتباهی که طی سالها توسط خانواده و فامیل و رسانه ها در ما بوجود آمده و در جسم ما به نمایش گذاشته می شود و این وضیعیتی است که خودمون با لذت ایجاد کرده ایم  این نه تنها شکل ظاهری جسم ما را خراب می کند بلکه باعث ناراحتیهای روحی و فیزیکی مثل استرس  افسردگی. اعصاب نا آرام و……..جسمی مثل زانو درد کمر درد فشار خون. قند خون و……

      سر چشمه تمام این وضیعت ها همان فرمول های چاقی هستند که مغز به صورت فرمان عصبی صادر می کند و سبب واکنش های رفتاری در ما می شود و واکنش ها همون عادت های ما هستند که باعث چاق شدن ما می شوند وقتی چاقی نمایان می شود به فکر لاغر شدن می افتیم و از طریق های مختلف اقدام می کنیم برای لاغری

       و لاغر شدنی که از طریق دارو و محدودیت جسمی باشد لذت بخش نیست و ماندگار هم نیست و به راحتی به وضیعت قبلی بر می گردد 

      اما لاغری با ذهن تنها راه و روشی آست  که ماندگار است بدون استرس و نگرانی همراه با آرامش و احساس خوب در نتیجه ما می توانیم عادت های بد چاقی را شناسایی و فرمول های لاغری را جایگزین کنیم 

      موضوع بسیار مهم توجه کردن می باشد و توجه کردن می تواند برای انجام کارهای مفید باشد یا برای انجام کارهای مضر این خودمون هستیم که با تشخیص درست می توانیم انتخاب کنیم یعنیاگر به چاقی توجه کنیم چاقتر و اگر به لاغری توجه کنیم لاغر تر و این توجه تنها برای لاغری یا چاقی نیست در هر موردی صدق می کند مثلا توجه کردن به تحصیلات یا توجه کردن به کسب ‌کار و در آمد فراوان فرقی ندارد فقط مهم است در مسیر درست باشد وقتی که به هر فرمولی توجه کنیم صیحیح بودن آن فرمول را تایید می کنیم مثلا اگر لاغری هستیم در واقع صیحیح بودن فرمولهای لاغری ذهن خود را تایید می کنیم و اگر به چاقی خود توجه کنیم در واقع صیحیح بودن فرمول چاقی ذهن خود را تایید می کنیم و از لاغری دور می شویم چون فکر می کنیم لاغر شدن راحت نیست و حسرت آن در ما ایجاد می شود که خود مانع لاغری در ما می شود وفنی خود را ناتوان احسای کنیم احساس بد در ما تقویت می شود و احساس بد حسی در ما ایجاد می کند که تسلیم چاقی می شویم و بر اثر شکستهای مدام که به نتیجه نرسیده ایم همه دست به دست  هم داده و این ناتوانی مانع لاغر شدن ما می شود غافل از اینکه تمام برنامه ریزی در ذهن ماست باید کار کنیم و برنامه ریزی ذهن خود را به سمت لاغری تغییر دهیم توجه به لاغری داشته باشیم تا فرمول های لاغری در ذهن ما تایید بشه و این تایید باعث واکنش های رفتاری و عادت های صبحیخ در جهت لاغر شدن در ما ایجاد می شود 

      چه برنامه ریزی می تواند صیحیح و در جهت لاغر شدن باشد ؟

      گوش دادن به فایل ها و عمل کردن به آن 

      انجام تمرینات

      عجله نکردن 

      زمان تعیین نکنیم با آرامش پیش برویم چون تعیین کردن زمان استرس و اضطراب را زیاد کرده و خود مانع لاغری ما می شود 

      وزن نکردن .چون وزن کردن هم استرس ایجاد می کند 

      شناسایی عادت های اشتباه و جایگزین کردن عادت های صیحیح 

      همه ما دوست داریم که لاغر شویم و برای لاغر شدن خیلی راهها را رفتیم اما نتیجه نداده چون مسیر اشتباه بوده اما بک تفاوتی هست الان که در مسیر لاغری با ذهن هستیم و مسیر صیحیح و درست را پیدا کرده ایم با رعایت اصول صیحیح و انجام تمام مراحل و تمرینات برای همیشه لاغر می مانیم چون در مسیر درست و مشخصی هستیم با توجه کردن به مسیر و ساختن فرمول های ذهنی مناسب برای لاغری توجه کردن را ایجاد می کنیم تا یواش یواش رفتارها از عادت هایی که ما را چاق تر می کند تغییر کند و رفتارهایی انجام انجام دهیم که ما را متناسب کند 

      مثلا در فرمول های چاقی رفتار دستمون چگونه است؟تا چشم ما به خوراکی می افتد بدون توجه کردن که ایا نیاز هست یا نیست دستمون بی اختیار به سمت خوراکی کشیده می شود و اما ایجاد توجه کردن به سمت لاغری این واکنش رفتاری دستمون تغییر می کند تا بخواهیم بر داریم اول ذهن هوشتار می ده !!!این نکته با اهمیت است یعنی دست به خودی خود نمی ره جلو !!!چرا؟؟چون در حال یادگیری است ذهن اول می گوید نیازی هست بعد تصمیم می گیریم بر داریم یا نه  این تغییر عادت همون ایجاد توجه کردن در سمت لاغری است که فرمول لاغری داره جایگزین فرمول چاقی می شود .و عملکرد آن که اول ذهن می پرسد بعد عمل می کند و این تغییرات را باید ادامه دهیم تا زمانی که در نا خودآگاه ما به ثبت برسد و تغییر این فرمولها زمان می ببرد ..همانطور که زمانی فرمولهای چاقی در ذهن ما باعث می شد بدون توجه به نیاز خوراکی را بر می داشتیم چون قبلا فرمول در ذهن ما ثبت شده بوده 

      اگر لاغری را دوست داریم اصلا به زمان توجه نداشته باشید و همانطور که هستیم خود را بپذیریم و روی فرمول های ذهنی به سمت لاغری کار کنیم تا  زمانی که فرمول ها تغییر کنند و تغییر فرمولها به ذهنیت افراد بستگی دارد که جقدر علف های هرز رشد کرده و قوی شده برای همین نباید به زمان توجه کرد توجه کردن به زمان باعث شکست ما در ادامه مسیر می شود 

      کلید موفقیت تبلیغات برای فروش محصولات تعیین کردن زمان آست که به ابن وسیله از ضعف ذهنی افراد استفاده می کنند و افراد ی هم که زمان براشون مهم هست گول خورده و محصولات را تهیه و استفاده می کنند و نتیجه هم نمی بینند و فکر می کنند اشکال از خودشون است چون تبلیغات نشون داده هرکی از این محصول استفاده کرده لاغر و متناسب شده و خودشون را سرزنش می کنند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند 

      در مسیر لاغری با ذهن اصلا زمان تعیین نمی کنیم چون ذهن افراد متفاوت است در بعضی ممکن است سه ماه در بعضی ممکن است شش ماه و در بعضی ممکن است یکسال و یا ……..

      روزی نیم ساعت حتمی در مسیر باشیم فقط لازم است نادرست ها را انجام ندهیم انجام ندادن نادرست ها خودبخود درست ها انجام می شود من روزی نیم ساعت خیلی بیشتر کار می کنم اما نوشتن در سایت مقداری طول می کشد گاهی باعث استرس می شوم که دیر نوشته ام را در سایت می نویسم اما هر روز کوش می دهم مطالب دوستان را می خوانم  فایل را چند بار گوش می کنم و می نویسم تا زمانی که آماده می شود آن را وارد سایت می کنم پس توجه به لاغری را باید شروع کنیم !!چگونه؟اصلا راحع به چاقی در هیچ شرایطی حرف نزنیم 

      پذیرفتن خودمون یعنی سرزنش کردن خودمون ممنوع است وقتی به اینه نگاه می کنیم از خودمون فرار نکنیم و کلی عیب و ایراد نتراشیم بر عکس خود را بپذیریم

      همه می دانیم که سه بخش داریم روح ذهن و جسم پس وقتی جسم خودمون را نپذیریم یعنی جسم را از بخش روح و مغزمان جدا کردیم و فاصله ایجاد می کنیم پس نباید انتظار داشته باشیم ذهن و مغزمان عاشق جسم ما باشند و بخواهیم تغییری در جسم ما ایجاد بشود باید مسئولیت جسممون را به عهده بگیریم همانطور که مسئولیتت وزن خود را به عهد گرفتیم 

      لاغر شدن چه مزییتهایی دارد ؟اعتماد به نفس ما را بالا می ببرد 

      عزت به نفس مارا بالا می برد

      سلامتی و زیبایی و موفقییت به همراه دارد 

      در تحصیلات ودر روابط با همسر و دیگران کلا همه چی ساده و زیبا می شود

      وقتی می نویسی ذهن ما بیشتر تمرکز و تجسم می کند نوشتن یعنی خلق رویاها 

      وقتی نوشته های دوستان  می خوانیم در واقع داریم به ذهن خودمون اطلاعات صبحیخ لاغری را می دهیم 

      خواندن مطالب نوشتن و گوش کردن و استمرار همه فوق العاده است معجزه می کند درسته که این مسیر محدودیت نداره و رژیم و ورزش و….ندارد اما ایک سری کارهایی را باید انجام بدهیم که همون فایل گوش کردن نوشتن و خواندن مطالب دوستان باید کار کنیم تا این هنر را بیاموزیم توجه به هر چیزی طبق قانون جهان هستی در ما گسترش پیدا می کند قطعا اگر به لاغری توجه کنیم در بدن ما گسترش پیدا می کنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1400/04/31 15:23
      مدت عضویت: 812 روز
      امتیاز کاربر: 1607 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 261 کلمه

        موضوع امروز در دو جنبه تاثیر گذاره، هم در چاق شدن تاثیرگذاره، هم درد لاغر شدن< در مورد لاغری شما ،تا الان با هر روشی پیش رفتید معمولاً به این شکل بوده که به شما یک برنامه غذایی داده شده یا توصیه هایی شده، یا داروهایی به شما دادن، و برنامه‌ای بوده که شما فقط جسمتون رو تحت فشار قرار میدادید محدود می کردین خودتون رو، میخواستین از طریق تغییر ایجاد کردن در برنامه غذایی، در برنامه زندگی، در فعالیت روزانه تون،متناسب بشین اما درباره لاغری با ذهن، این رو بدونید که ما هیچ وقت برنامه غذایی نخواهیم داشت، هیچ وقت برنامه ورزشی نخواهیم داد و فقط برنامه ذهنی میدیم،

      فرمول های جدیدی رو در ذهن ایجاد می کنیم و این فرمول ها وقتی به سطح عمل می رسن، وقتی به نتیجه می‌رسن، مغز شما با استفاده از این فرمولها ،فرمان های جدیدی را صادر میکنه و اون آدمی که ماه های قبل آدم پرخور و حریصی بوده، و ترس از موادغذایی داشته و خیلی رفتارهای اشتباه داشت که کمک می‌کرد که این فرد چاق تر بشه، به مرور میبینه که داره رفتارهای متفاوتی نشون میده و دیگه حرص و ولع نسبت به غذا رو نداره و تفکر کردن نسبت به غذا رو نداره
      یک چیزی که در افراد چاق شایع است اینه که ،آنها مدام به غذا فکر می‌کنن، به محض بیدار شدن از خواب فکرشون اینه که صبحانه چی بخورن ،در تمام طول روز فکرشون به غذا بود که چی درست کنیم، چی تهیه کنیم ،ناهار چی باشه و این فکر کردن به اینکه چی بخوریم و چه چیزی رو تهیه کنیم،

      ما بیشتر به فکر خوردن باشیم
      موضوع امروز هم به چاق شدن خیلی کمک میکنه، هم به لاغر شدن
      افراد چاق از این موضوع برای چاق تر شدنشون استفاده کردن، و اونها این اطمینان رو دارن که میتونن خیلی راحت چاق بشن، چون از این موضوع خیلی خوب استفاده کردن

      موضوع بسیار مهم امروز توجه کردنه
      ;شما به هر چیزی که توجه کنید و فکر کنید، همون در زندگیتون گسترش پیدا می کنه ،در مورد چاقی هم به همین شکله، کسانی که در کودکی چاق بودن، زیاد به این موضوع توجهی نداشتن و از یک سنی به بعد، نظر اطرافیان برای آنها مهم میشه 
      که دوستامون در مورد من چه فکری میکنن، فامیل در مورد من چه فکری می کنه
      چون نظر دیگران درباره ما برامون مهم میشه، ما خیلی میایم به موضوع چاقی توجه می‌کنیم، این توجه کردن به شکل مضرش داره انجام میشه، ما می‌آییم به خود چاقی توجه می کنیم ،نه اینکه چه کاری انجام بدیم که از چاقی رها بشیم
      مثلاً کسی ۱۰ ساله داره به چاقی توجه میکنه، دیگه اوضاعش داره خراب میشه و تصمیم میگیره یک ماه میره باشگاه، اون یک ماه باشگاه رفتن هم ،درسته که برای متناسب شدن حرکت می کنی، ولی باز هم هر روز چاقی خودت بیشتر برات قابل لمس میشه
      وقتی باشگاه میری، وقتی داری تلاش می کنی یه چیزی رو ا
      یعنی تلاش در جهت برطرف کردن چاقی، و در تمام اون زمان ها ،شما اصلاً توجهی به لاغر شدن ندارید. همش به فکر این هستی که از چاقی رها بشی، افراد چاق خیلی  به چاقی خودشون توجه می‌کنن، تصمیماتی رومی‌گیرن که بیشتر تحت تاثیر چاقی بودن
      انتخابات شون محدود تر میشه، بنا به اضافه وزنی که دارن، تصمیم می‌گیرن که چه کاری رو انجام بدن که احساس بدشون روکمتر کنند
      یعنی از چاقی فرار می‌کردن. توجه به چاقی، رفتار و تصمیمات اونها رو تغییر میده و خیلی از کارها رو انجام نمیدن به خاطر چاقیشون، و خودشون رو محدود می‌کنن و این‌ها همش میشه توجه به چاقی، و باعث میشه که بیشتر به سمت چاقی برن
      وقتی خودت رو از خیلی از چیزها محروم کردی، احساس تنهایی و ناتوانی به آدم دست میده
      وقتی حس های بدی داشته باشی، شرایط بدی رو هم تجربه می کنی، هر چقدر که ما از حضور چاقی در وجودمون احساس ضعف بیشتری بکنیم، احساس ناتوانی بکنیم ،مطمئناً فرصت رو بیشتر مهیا میکنیم، که چاقی بر ما غلبه بیشتری کنه
      همه افرادی که اضافه وزن دارن ،می‌دونن که از یک مقطعی، چاقی اونها سریع تر شده به خاطر اینکه از بس اونها خودشون رو محروم کردن، از بس احساسشون بد شده، از بس منزوی شدن ،خجالت کشیدن، خودشون رو سرزنش کردن، از دیدن خودشون حالشون بد شده، این احساس ناتوانی در برابر چاقی، در اونها شکل گرفته و خیلی راحت تر اضافه وزن شون بیشتر شده
      پس رفتار و افکارت رو بررسی کن و ببین چقدر از چاقیت احساست بد میشه، چه توجهی به چاقی داری، لیستی تهیه کن که مثلاً چه کارهایی روانجام نمیدی به خاطر این که اضافه وزن داری ،چه لباسهایی رو نپوشیدی به خاطر اینکه اضافه وزن داری، چه روابطی رو با دیگران نداری به خاطر اینکه اضافه وزن داری ،یا اضافه وزن چه تاثیری در روابط شما با همسرت و اطرافیان داره، چه تاثیری در کسب و کار داره
      از اینها باید لیستی تهیه کنی که بدونی و آگاه باشی که اضافه وزن چه لطمه‌ای به شما زده و شما چقدر بهش توجه کردید. چون باید اینها رو یکی یکی برطرف کنیم
      تا وقتی شما از انجام یک سری از کارها طفره میری انجامشون نمیدی، شما هم چنان داری به اضافه وزن توجه می کنی، و توجه کردن به اضافه وزن ،یعنی ضعیف تر شدن در برابرچاقی،  و دیدی که چاقی خیلی راحت داره در ما گسترش پیدا میکنه
      هر چقدر شما بیشتر به چاقی توجه کنی و خودت رو محدودتر کنی، در واقع داری یک تصویر شفاف تر و واضح تری از وضعیت چاقی خودتو، در ذهن ایجاد می کنی و ذهن ما کاملاً تصویریه
      وقتی شما یک تصویر رو دراون ایجاد می کنی، خوب تمام تلاش ذهنت اینه که شما رو به این واقعیت تصویری برسونه
      ;تصویر ذهنی خیلی اهمیت داره در مسیر حرکت شما، یعنی دقیقاً مسیر حرکت رو به سمتی که تصویر ذهنی ساخته شده، مغز شما فرمان میده که در این مسیر حرکت کنی
      ;هر چقدر که شما در این سال هایی که اضافه وزن داشتی توجه کردید، تصویر چاق تری از خودت در ذهن ایجاد کردی، پس فرمان های مغزی شما هم در مسیریه، که شما رودر نهایت به اون تصویر ذهنی چاق برسونه
      دلیل اینکه همه ما بارها لاغر شدیم و مقداری از وزن و سایزمون برگشته همینه. تصویر ذهنیمون عوض نشده و بعد از اینکه رژیم رو رها کردیم و از باشگاه رفتن خسته شدیم و هر کاری که می کردی لاغر بشیی، وقتی خسته میشی از انجام دادنش و رهاش می کنی، خیلی آروم دوباره مغز دستور های قبلی رو صادر میکنه، واز یک لقمه بیشتر شروع میشه و دوباره یواش یواش برمیگردیم به اون رفتارهایی که قبلاً داشتیم و جسممون، هم میشه همون جسمی که قبلاً داشتیم
      پس وقتی میگیم به لاغری باید توجه کنیم کار به این سادگی نیست ،چون می‌خواهیم به چیزی توجه کنیم که الان وجود نداره در ما، ولی ما می‌خواهیم با توجه کردن به اون و با ساختن فرمول های ذهنی مناسب برای رسیدن به لاغری این توجه رو ایجاد کنیم و یواش یواش رفتار ما از انجام کارهایی که ما رو چاق تر میکنه، تغییر میکنه و رفتارهای رو انجام می‌دهیم که ما را متناسب می کنه و این زمان میبره و کار با یک روز، دو روز، یک هفته، یک ماه انجام نمیشه
      برای لاغری کلاً زمان رو از ذهنتان بیرون کنید، چون کاملاً کار اشتباهیه و شما رو شکست میده،
      ;شرکت‌هایی که در زمینه لاغری فعالیت می‌کنن محصول تولید می کنن، یا دارو، دمنوش، کمربند، آنها از این حربه زمان استفاده می‌کنن، میان زمان تعیین می‌کنن
      مثلاً یک ماه مصرف کنم ۸ کیلو کم کن، دو ماه مصرف کن ۴ سایز کم کن، این تعیین کردن نشون میده، این به خاطر آگاهی اونها از ضعف ذهنی افراد چاقه، که خیلی دوست دارند در مدت کوتاهی از چاقی رها بشن و وقتی که ما از این محصول استفاده کردیم و نتیجه نگرفتیم با خودمون میگیم تقصیر منه من اصلا حوصله لاغر شدن ندارم وقتی هم که نتیجه نمیگیریم به جای اینکه شک کنیم به این مسیر، به این محصول و این روش، میاییم به خودمان شک می کنیم و خودمون را سرزنش می کنیم، و ناامید تر میشیم

      و این جور نیست که یک مقطعی رو در نظر بگیرید من شش ماهه لاغر میشم، امکان نداره کسی شش ماهه لاغر بشه و تا ابد هم لاغر بمونه .اونی که میخواد از نظر مغزی ذهنی خودش رو تغییر بده، متناسب بشه و تا ابد متناسب  بمونه ،باید این مسیر رو درست انجام بده، باید ادامه بده و کاری هم به زمان نداشته باشه

      وقتی هنر لاغر شدن رو یاد بگیری بعد خود به خود در زندگی استفاده میشه، به کار می گیری و متناسب میشی برای لاغری یکسری رفتارهای جدید رو یاد می گیری. و تفاوتش با رژیم اینه که این سختی ها رو نداره و ما اصولی داریم به ذهنمون لاغری رو یاد میدیم.
      پس توجه به لاغری رو باید شروع کنید. اولین گام اینه که درباره چاقی تون اصلاً نباید جایی دیگه حرف بزنید. ما خیلی نیاز نیست که کار جدیدی انجام بدیم ما فقط نیازه کارهایی رو که داریم انجام میدیم رو متوقف کنیم و خود به خود راه درست میشه

      ;سیستم بدنی ما بر اساس خلقت خداوند درست داره حرکت میکنه. ما درستش اینه که متناسب باشیم. درستش اینه که سلامت باشیم درستش اینه که شاداب باشیم. اینها بر اساس خلقت خداونده
      حالا اگه کسی چاقه اون داره نادرست رفتار میکنه، پس برای اینکه لاغر بشه نیاز نیست که یک سری کارهای دیگه رو باید یاد بگیره، فقط لازمه نادرست هارو انجام ندید وقتی نادرست ها رو انجام ندادی، خود به خود درست هارو انجام میدی
      پس فکری رو که هر روز داری مرور می کنی درباره خودت خودتو سرزنش می کنی، این ها رو انجام نده، وقتی انجام ندادی، خوب احساست بهتر میشه. و اصلاً نمی خواد واسه احساس خوب کاری انجام بدی،
      همین که کارایی انجام میدی حالت بد میشه رو، انجام ندید خود به خود احساست خوب میشه.
      ;اولین گام اینه که درباره اضافه وزن خودت با کسی صحبت نکن. چه دلیلی داره هر جا نشستین و صحبت شد، سریع بیایی شروع کنی من شانس ندارم، آب هم بخورم چاق میشم دیگه کلافه شدم، بهخدا چیزی نمی خورم ولی نمیدونم چرا چاق میشم، سه وعده ام شده یک وعده ،و هی به همه میگی من تقصیر ندارم ،چاقی بر من غلبه کرده، ارثیه، چرا داری توضیح میدی برای همه، نکن این کارو،این یعنی توجه کردن به چاقی 
      خوب دربارش حرف نزن، بخشی از توجه به چاقی خودش برطرف میشه این گام اوله
      گام دوم سرزنش کردن خودت ممنوعه. این رفتاری که از خودت فرار می کنی، از خودت عکس نمیگیری ،خودتو در آینه نگاه نمیکنی

      ما سه بخش هستیم جسم و روح و ذهن، وقتی ذهن و روح رواز جسم جدا کردی،یعنی ما نمی‌خواهیم جسممون رو ببینیم ،به این شکل،من جسمم رو نمی خوام ببینم عکس از جسمم  نمیگیرم، تو هیچ عکسی نباید باشم، لباس رنگ شاد تن جسمم نمی‌پوشم که افتضاحیش بیشتر مشخص بشه، باشگاه نمیرم که کسی این جسم مسخره رو ببینه، استخر شرکت نمی کنم که کسی این جسم آویزون منو بخواد ببینه، این چربی‌های آویزون اعصابمو داغون کرده

      وقتی همش داری به این ها توجه می کنی، داری از جسمت فاصله میگیری، وقتی جسمت رو فراموش کردی ازش متنفر شدی، انتظار نداشته باش مغزت و ذهنت، خیلی عاشق جسمت بمونه و اوناهی تلاش کنن،
      بذار ما این جسم رو تغییر بدیم که این دوسش داشته باشه، میگه خوب این خودش دوسش نداره ،ولش کن دیگه این از ما جداست وهی بدترش می‌کنن

      وقتی از چیزی نفرت داشتی،هی اوضاع سخت تر و بدتر میشه. خیلی مهمه که خودت رو بپذیری با همین شرایطی که هستی، شرایط خودته، جسم خودته ،باید بپذیریش،  خیلی هم سخته، سعی کنیم نگاه کردن به خودمون تنفر نباشه، وقتی توی آیینه خودمون رو میبینیم اذیت نشیم خودمون رو سرزنش نکنیم، بدنمون رو در آینه نگاه کنیم حتی اگه حالمون هم بد میشه، نگاه کنیم و بپذیریمش مسئولیت جسممون رو به عهده بگیریم،

      ازش فرار نکن،
       جسمت رو در آغوش بگیر

       اون و  بپذیرش،  باهاش صحبت کن، بگو میدونم من اینکارو کردم من این بلا رو سرت آوردم، نمیدونستم، اما میخوام تغییرش بدم ،می خوام افکارم رو تغییر بدم، میخوام رفتارم رو تغییر بدم، پس تو هم کمک کن و ببین جسمت چقدر بهتر در مسیر قرار میگیره

      تا اینکه هی بخوای سرزنش کنی خودتو، هی بخوای تحقیر کنی خودتو، هی بخوای خودتو از جسمت جدا کنی، فرار کنی از خودت، وقتی از جسمت حالت به هم بخوره، خوب حالت بد میشه، حال بد هم یعنی توجه بیشتر به چاقی ضعیفتر شدن و فرصت رو مهیا کردن، برای اینکه چاقی بیشتر وارد ما بشه

      پس گام‌دوم شد پذیرفتن خودتون

       دیگه نباید خودتو سرزنش کنی، به جای اینکه خودت رو تحقیر کنی، به خودت اطمینان بده ،انگیزه بده که من درستش می کنم تحقیر نکن خودتو، با تحقیر کردن درست نمیشه ،اینجوری بین خودت و جسم داری فاصله میندازی، و این فاصله انداختن کار رو بدتر میکنه ،بپذیرش، جسمت مال خودته هر گرمی که بر بدن شما اضافه شده خودت انجامش دادی خودت بارها به اشتباه دستت رفته غذا رو برداشتی، هیچ غذایی علاقه نداشته به زور وارد دهان شما بشه

      هیچ رقابتی بین غذاها نبوده که بخواد وارد دهانت بشه و این وضعیت رو به وجود بیاره. تک تک لقمه ها رو با دست خودت برداشتی.
      چرا برداشتی؟؟؟

       مغزت فرمان داده، خیلی جاها میدونیم سیر هستیم ولی این دست هی کار می کنه و مغز هی فرمان میده بخور کم‌میاد، بخور دیگه نیست، بخور از این گیرت نمیاد و دیگه نیست، مهمونی رفتی بخور تا هست ،میخوای پولشو بدی هر چی اومده بخور،

      اینها فرمانه، اینها خاطرات ماست که باعث میشه فرمان هایی رو مغز ما صادر کنه
      گام سوم خیلی کمک میکنه، بنویس درباره لاغر شدن، چه مزیت هایی رو برای شما به ارمغان میاره، دست به قلم بشید بنویسید درباره لاغر شدن، همون قدرکه دست به غذا بودن شما رو چاق میکنه، به همان اندازه، دست به قلم بودن شما رو لاغر می کنه. این توجهی که ایجاد می کنه وقتی که شما مینویسین، بسیار کمک کننده اس، بنویسید که متناسب شدن چه تاثیری در زندگی شما میزاره، در سلامتی شما چه تاثیری داره، در کسب و کارتون چه تاثیری میزاره، در بهتر انجام دادن کارهای روزمره تون میزاره، چه تاثیری در روابطتون با همسرتون میزاره ،چه تاثیری در اعتماد به نفستون میذاره

      و اینها همه خلق رویاست، نوشتن درباره اینکه لاغری چه تاثیری در زندگیتون میزاره میشه خلق رویا. وقتی داری می نویسی، وقتی داری توجه می کنی به لاغری و تاثیرش در زندگیتون، تمام توجهتون به لاغریه، وقتی داری نوشته یک دوستی رو درباره لاغری میخونی، ذهن شما اصل رو از بدل تشخیص نمیده،

       ذهنت نمیدونه که این نوشته رو که داری میخونی، نوشته دیگری ست، اینها رو خاطرات خودت به حساب میاره، اینها رو سعی خودت برای لاغری به حساب میاره

      خودت رو در اون وضعیت داره تجسم می کنه، وقتی شما داری احساس خوبه یکی دیگه رو در مورد لاغری میخونی در واقع داری به ذهنت اطلاعات صحیح درباره لاغر شدن میدی، داری تصویر سازی صحیح می کنی

      پس بنویسید و بخونید. در توضیحات و تمریناتی که بهتون ارائه میدم، هر جا که این شیطان گفت نه بابا مگه این میشه، آخه چه ربطی داره؟؟ بدون اون موضوع میشه این مقاومت ذهن، که خیلی‌ها در موردش صحبت می‌کنن همینه

      نمیذاره که شما تغییر کنید

       چون نتیجه رو از قبل میدونه.

       میدونه که اگه شما حواست رو بدی به متناسب شدن، خود به خود رفتارت شروع میکنه به عوض شدن، و از همون اول نمیزاره شما اقدام کنی. پس بدونید هر جا که ذهن شما میگه نکن این کارو، وقتت رو تلف نکن حالا این کار رو انجام بده بعدا میای مینویسی،

       بدون که این نوشتن خیلی مهمه.

      پس تمرین امروز اینه که اول یک لیستی از مواردی که چاقی بهتون ضربه زده و شما خیلی بهش توجه کردی رو بنویسید. که بهتون اثبات بشه که چقدر داشتید به چاقی توجه می کردید
      تمرین دوم این سه گام رو انجام بدید. اول درباره چاقی با کسی صحبت نکنید

       دوم خودتون رو سرزنش و تحقیر نکنید. جسم تون رو بپذیرید، باهاش آشتی کنید
      و سوم درباره متناسب شدن تا میتونید بنویسید و تاثیراتی که در زندگیتون میتونه بذاره.

       اینجوری فرض کن، الان یک سال آینده است و شما در تناسب اندام کامل هستی و می خوای بیای بنویسی که این تناسب اندام چه تاثیری در قسمتهای مختلف ز

      و نتایج دیگران روهم بخون که باعث میشه، اطلاعات صحیحی به ذهنتون بدید. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار angelikian4040@gmail.com
      1400/04/27 23:06
      مدت عضویت: 859 روز
      امتیاز کاربر: 210 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 511 کلمه

      من همیشه فکر میکردم که اگر در موردچاقی حرف بزنم یا اینکه در هر مجلسی از این حرف بزنم که غذای من کم هست و  چاقی من  ارثی هست دارم به خودم لطف میکنم ودیدگاه دیگران نسبت بمن عوض میشه ولی ناخواسته داشتم به چاقی توجه می کردم و اونو گسترش میدادم چاقی خیلی محدودیت ها و ضررها برای من داشت باعث شد که تحقیر بشم ودر هر مجلسی که فامیل اونجا بودن بهم خوش نگذره و میدونستم مورد تمسخر  قرار گرفتم هروقت دورهمی یا عروسی بود بجای اینکه خوشحال بشم غمگین میشدم ولی در مراسم تغزیه چون همیشه مشکی میپوشیدم وچادر داشتم زیاد ناراحت نبودم و اونجا کسی زیاد توجه نمی کرد ،در دانشگاه همیشه خجالت میکشیدم و نگاه می کردم که دانشجوی چاقی مثل خودم پیدا کنم وباهاش دوست بشم نتونستم کار موردعلاقه خودم رو پیدا کنم خلاصه نمیخوام زیاد در موردش صحبت کنم چون استاد از این لحظه صحبت کردن در موردچاقی رو ممنوع کردن و من نمیخوام دیگه به چاقی توجه کنم من از این ببعد جسم خودم رو با هر شکلی که هست می پذیرم چون خودم مسبب شرایط امروزم هستم و از جسم   نازنینم کمک میگیرم تا به تناسب اندام ایده آل  خودم برسم واینکه الان تصور میکنم که به تناسب کامل رسیدم صبح زود لباس ورزشی می پوشم و میرم که در پارک بدوم چقدر لذت بخش هست وای خدا چقدر سبکبارم من همیشه عاشق دویدن بودم چه لباسهای شیک با رنگهای متنوعی برای خودم خریدم مانتو ،شلوار،شال ،کیف و کفشم همه با هم ست هستن چقدر جوان و شاداب به نظر میرسم و همه منو تحسین میکنن ،هرجا میرم حرف از تناسب و خوش تیپی من هست چون هیچ کسی باورش نمیشه این همه تغییر ظرف دو سال،من همیشه عاشق کفش پاشنه بلند بودم والان یک جفت کفش پاشنه پنج سانتی به رنگ کرم پام هست و من  باهاش به این طرف و اون طرف میرم اصلا دوست ندارم بشینم با راه رفتن حالم بهتره شلوار قد ۷۰ تنگ با مانتوی کوتاه چقدر منو برازنده تر نشون میده،امروز عروسی دخترم هست و همه تعجب میکنن از این همه تغییر و اصلا بمن نمیاد که دخترو پسر بزرگ دارم ،یک لباس کوتاه با کفش پاشنه بلند پوشیدم چقدر زیبا شدم در تمام عمرم خودم رو اینقدر زیبا ندیده بودم دیگه وقتی میرم مسافرت توی ماشین خسته نمیشم پام درد نمیگیره و دویدن هر روز صبح کار همیشگی من شده و هرروز لذت بخش تر از روز گذشته است و هر جایی که برای خریدن لباس میرم با دنیایی از رنگ و تنوع روبرو هستم که نمیدونم چی بخرم زندگی زیباتر از قبل ‌کاش زودتر لاغر میشدم ،،،

      وای استاد ممنونم که باعث شدین غرق در شادی بشم چه تصویرهای قشنگی بود توی این حس گم شده بودم ودوست داشتم تا فردا بنویسم چقدر هیجان انگیز بود دوستان حالا فکر کنید که این یک تصویر ذهنی نبود ودر واقعیت متناسب شدیم من دارم ازش هنوز  لذت میبرم چه حس عالی دارم و تلاشم رو دوچندان میکنم که این لذت واقعی رو تجربه کنم  و قدرت تصور چقدر بالاست خدایا سپاسگزارم که در این مسیر  هستم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 2 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/04/22 17:46
      مدت عضویت: 1433 روز
      امتیاز کاربر: 16901 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,924 کلمه

      به نام خدای مهربان 

       سلام خدمت استاد عزیز و همراهان سایت تناسب فکری .

      هر کدوم از ما کلی تلاش کردیم تا حالا و نتیجه ی دلخواه رو نگرفتیم و خسته شدیم و وارد این مسیر شدیم و فرق ما با بقیه این هست که در اوج خستگی بازم ادامه دادیم تا به اینجا هدایت شدیم .

      و من مطمعنم از ابن راه به رویای خودم میرسم و امیدوارم و با اشتیاق ادامه میدم و میدونم از بقیه ی چاقها و افرادی که اضافه وزن دارن  متفاوت هستم .

      در مورد لاغری تا حالا من هر رورشی رو داشتم این بوده که خودم رو محدود کردم و جسمم رو تحت فشار گداشتم اما در مورد لاعری با ذهن اینطور نیست ما فقط برنامه های ذهنی میدیم و وقتی این فرمولها به سطح عمل برسه کلی از رفتارهای اشتباه ما کم میشن و دیگه اون حرص و ولع و فکر کردن به غذا رو نداریم چون افراد چاق یکی از کارهای اشتباهون این هست که از اول صبح به فکر این هستن که چی  بخوردن  و یا اگر از شب  قبل برای صبحانه چیزی تهییه کنن که مورد علاقه   اونها هست دیگه  از شب خواب ندارن تا اون رو بخورن .

      من هم یادم  میاد  که در اطرافم  یه اشنای چاقی  داشتم و  هنوزم دارم  که همبشه  در حال حرف زدن در مورد خوراکی ها هست که چی بخوریم با چی که خوشمزه تر بشه از کجا غدا بخریم غداهاش بهترن یا اینکه  امروز چی  خوردم که خیلی خوشمزه بود و یا اینکه فردا چی بخورم و همیشه حرفهاش در مورد غذا هست و من چون اگاه شدم خیلی گوش نمیدم و یا اینکه در اون حرفها شرکت نمیکنم ولی قبلا  خیلی باهاش هم نظر میشدم و اما هنوزم یه عادت دارم که وقتی عدایی درست میکنم تعریف میدم که وای ببین چه رنگی چه مزه ای داره وووو برای اینکه بچه هتم بهتر بخورن  که دخترم یه جاهایی میگه باشه مامان نمیخواد اینقدر بگی که ما زیادتر  بخوریم ما به اندازه  نیاز میخوریم .و من حقیقتش یاد اموزشها میفتم و میگم اره کارم اشتباه بود 

      و ما باید بدونیم  که اگر خیلی از کارها رو انجام ندیدم خود به خود لاغر میشیم و نیاز به کار خاصی نیست و اصلا وقتی خیلی از کارها ی اشتباه رو انجام ندیم حالمون بهتر میشه و در مسیر لاغری بهتر حرکت میکنیم و حتی برای حال خوب هم نیاز نیست کار خاصی انجام بدیم.

      و ما باید درک کنیم لاعری از طریق دهن نیاز به زمان داره و هیچ عجله ای در کار نیست و نباید وقت مشخص کنیم که تا فلان موقع من باید لاعر بشم چون اینطور شکست میخوریم و مغلوب اضافه وزن میشیم همانطور که برای چاقی زمان تایین نکردیم وخیلی آرام آرام ما چاق شدیم پس برای لاغری هم تعیین نکنیم  و باید لاغری رو زندگی کنیم همانطور که چاقی رو زندگی کردیم .

      و این مسیر درسته که محدودیت نداره و رژیم و ورزش خاصی نداره ولی باید یه سری کارها هر روز انجام بدی و گام برداری مثل فایل گوش دادن و نوشتن و هر کس انجام بده نتیجه میگیره و  نتیجه ربطی به پرداخت هزینه و ثبت نام نداره  هر کس روی خودش کار کنه نتیجه میگیره .

      ما باید این هنر رو یاد بگیریم و هر روز  در زندگی استفاده اش کنیم تانتیجه بگیریم .

      این روش لاعری با دهن سختی نداره  و خیلی راحته ولی اصولی هست و یه سری کارها هم داره .

      ما طبق قانون جهان به هر چیزی توجه کنیم اون در ما گسترش پیدا میکنه قطعا اگر به چاقی هم هر روز توجه کنیم در بدن ما گسترش پیدا میکنه و ما چاق میشیم پس ما باید یاد بگیریم به  لاغری توجه کنیم در حالی که چاقی هر لحطه همراه ما هست در فعالیتهای ما در لباسهای ما در نفس زدن های ما در نشست و برخاست ما و این یکم سخته ولی باید توجه کنیم .

      و از اونجایی که ذهن ما تصویری هست اول باید تصویر لاغر به ذهنمنون بدیم تا رفتارهای ما تغییر کنه و در نهایت جسم ما تغییر کنه چون خیلی از وقتها که ما رژیم میگرفتیم و خوب لاغر میشیدیم اما  نتیجه ماندگار نبود علتش این بود که تصویرهای ذهنی ما هنوز چاق بودن پس مغز ما طبق اون تصویرها به ما دستور خوردن میداد و ما دوباره چاق میشدیم پس تصویر ذهنی هم بخش مهمی هست که باید در ذهنمنون تصوید ایده ال رو داشته باشیم که من به شخصه  کلی تصویر از دوران تناسبم دارم و همیشه سعی میکنم خودم رو به اون شکل ببینم که دوست دارم و به اندام های چاقم خیلی توجه نکنم 

      از راه های توجه نکردن به چاقی :

      درمورد چاقی خودت با کسی حرف نزن و خودت رو سرزنش نکن  .بازم برمیگردیم به این اصل که در مورد خیلی چیزها با اطرافیان و خودت  حرف نزن و خیلی کارها رو نکنن خود به خود همه چیز درست میشه اصلا سیستم بدن ما طوری هست که خود به خود به سمت لاغری و تناسب  حرکت میکنه و اصل این هست پس نیاز به هیچ کار خاصی نیست فقط نادرستها رو انجام نده  و به دنبال انجام هیچ کاره اضافه ای نباش چون شکست میخوری مثلا نیاز نیست به خاطر اینکه لاغر بشیم کرم و یا دارو و … استفاده کنیم 

      اولین گام در مورد چاقی خودت با هیچ کس حرف نزن و نیا به اطرافیان بگو من آب بخورم چاق میشم من چیزی نمیخورم و هر چیزی بخورم دارم چاق میشم و من تقصیری ندارم جاقی برمن غلبه کرده به خاطر دارو هست ووووووواخه  این چه کاریه انجام نده و خود به خود لاغر میشی پس گام اول در مورد چاقی خودت حرف نزن 

      گام دوم سرزنش کردن خودت ممنوع هست یعنی از خودت عکس نمیگیری خودت رو در آیینه نگاه نمیکنی و در واقع داری خودت رو که سه بخش هست جسم  و روح و ذهن از هم جدا میکنی چون لباس رنگ شاد نمیپوشی و باشگاه نمیری و استخر نمیری و چربیهای آویزون حالت رو بد میکنه و وقتی این کارها رو بکنی داری از جسمت متنفر میشی و هی اوضاع بدتر و سختتر میشه و خیلی مهم هست که خودت رو بپدیری با تمام شرایطی که داری سخته ولی  بپذیر ولی با تنفر به خودت نگاه نکن و با شکم و پهلو  و رانهای چاق به خودت نگاه کن و بپذیر که این کار خودت هست و ازش فرار نکن و در تعوش بگیر اون رو و باهاش صحبت کن و بگو من این بلا رو به سرت اوردم و اما حالا تغییرت میدم تا اینکه خودت رو  سرزنش و تحقیر کنی و از خودت فرار کنی .با این کارها احساست بد میشه و وقتی به جسمت بی احترامی میکنی و حالت بد میشه از چاقی یعنی داری توحه به چاقی میکنی و ضعیف شدن در مقابل اون و اون بیشتر درما قوی میشه و هر وقت خودت رو دیدی بهش بگو من درستش میکنم و به خودت قول بده و بین خودت و جسمت فاصله ننداز و بپذیرش و  هر گرمی که من چاق شدم خودم این کار رو کردم و بگو  خودم  با دستم غدا رو وارد دهانم کردم و اون عذا هیچ علاقه ای نداشت که به زور وارد بدنم بشه و همش ذهنم میگفت بخور چون پولش رو دادی بخور چون دیگه  نیست بخور چون دیگه گیرت نمیاد و ….

      گام سوم بنویس درمورد لاعر شدن چه مزیتهایی برای شما داره  همان قدر که دست به غدا بودن شما رو چاق میکنه دست به قلم بودن شما رو لاغر میکنه این توجه به لاعری هست لاغری جه تاثیری در سلامتی شما داره تا دلت میخواهد بنویس .

      من وقتی لاعر بشم در بهترین حالت روحی و جسمی خودم قرار دارم 

      من وقتی لاعر بشم ازادی در تمام جنبه های زندگی مثل خوردن خریدن و فعالیت کردن و وقت و ….. خواهم داشت که بسیار برای من ارزشمند هست 

      من وقتی لاعر بشم بسیار شیک پوش، زیبا میشم 

      من وقتی لاعر بشم چهره ام زیباتر و جوانتر میشه 

      من وقتی لاعر بشم به هیچ کس در خوردن اصرار نمیکنم چون واقعا اون رو کار زشت و بی احترامی میدونم .

      من وقتی لاغر بشم شیطان رو شکست دادم و به خدای درونم نزدیکتر شدم 

      من وقتی لاعر تر بشم سبکتر و در لباسها  رها تر هستم 

      من وقتی لاعر بشم اسراف کمتری میشه در میزان درست کردن عدا چون ترس  و نگرانی از کم امدن عدا ندارم و به اندازه درست میکنم .

      من وقتی متناسب بشم روابطم با همه بهتر میشه حتی اطرافیانم و همسرم 

      من وقتی متناسب بشم با هر پوششی در هر حا حضور خواهم داشت 

      من وقتی متناسب بشم بسیار آهسته و زیباتر غدا خو اهم خورد 

      من وقتی متنلسب بشم حتی لباسهای سایز پایین رو چون تک ماندن با قیمت کمتر خرید میکنم 

      من وقتی متناسب بشم خیلی در زمان کمتر به خریدهای دلخواهم میرسم 

      من وقتی متناسب بشم لباسهای سایز ۳۸ و مدیوم  رو میخرم 

      من وقتی متناسب بشم تمام مانتوها و شلوار ها و  لباسهای الانم گشاد میشن و من اونها رو میبخشم و دوباره کلی خرید سایز کوچکتر خواهم دا شت 

      من وقتی متناسب بشم با عشق هر روز صبح به خودم و تناسبم نگاه مبکنم و با حال خوب بیشتر و لدت بیشتر کارها رو انجام میدم .

      من وقتی متناسب بشم فقط لباسهای رنگ شاد میپوشم .

      من وقتی متناسب بشم هیچ احساس صعفی در مقایل عداها ندارم و به راحتی از هر خوردنی در اطرافم میگدرم و فقط زمانی که گرسنه هستم برای رفع نیاز بدنم میخورم .

      من وقتی متناسبم قانوهای جهان رو بهتر میشناسم و به هر چیزی توجه نمیکنم .

      من وقتی متناسب بشم  زندگی خیلی شادتری خواهم داشت 

      من وقتی متناسب بشم هیچ بیماری در  جسمم نخواهم داشت و تمام اندامهام سالم هستن 

      من وقتی لاعر بشم اعتماد به نفسم میره بالا

      من وقتی لاعر بشم ایمانم به خودم بهتر میشه 

      من وقتی لاعر بشم توکلم و ایمانم به خدا بیشتر میشه 

      من وقتی لاعر بشم به خودباوری بیشتری میرسم و محکمتر برای خلق بقیه ی خواستههام قدم برمیدارم .

      من وقتی لاعر بشم خالق بودن رو بهتر درک میکنم .

      من وقتی لاعر بشم قدرت ذهن و اشرف مخلوقات بودن رو بهتر درک میکنم 

      من وقتی لاعر بشم می تونم دستی ار دستان خدا بشم و این راه رو گسترش بدم و انسان تاثیر گذاری بشم 

      من وقتی متناسب بشم میتونم نسل دیگه رو  هم که فرزندانم باشن رو هم متناسب کنم چون اونها نگاه به رفتار من میکنن و من دیگه به اونها در خوردن اصرار نمیکنم و زور نمیگم  .

      من وقتی متناسب بشم همسر من هم متناسب تر خواهد شد 

      من وقتی متناسب بشم از عداها بهتر لذت میبرم .

      من وقتی متناسب بشم تمام فعالیتهای دلخواهم رو مثل رقص و ورزش … به زیبایی و بهتر انجام میدم  

      من وقتی متناسب بشم خیلی جمع و جور   میشم  و در همه جا من به راحتی جام میشه .

      من وقتی متناسب بشم در هر جمعی با هر لباس و هر رنگی وارد میشم و به راحتی و با اعتماد  به نفس فعالیت میکنم .

      من وقتی متناسب بشم بهترین احساس توانایی و شجاعت  رو خواهم داشت .

      من وقتی متناسب بشم کار مقدسی رو انجام دادم 

      من وقتی متناسب بشم همیشه بعد از عدا سبک و راحت هستم و هیچ فشاری رو حس نخواهم کرد .

      من وقتی متناسبم نشست و برخاستم و فعالیتم خیلی راحت هستن و من خیلی فرزتر هستم .

      من وقتی متناسبم بدن پاکتری دارم که هیچ اشعالی رو  ارد اون نمیکنم .

      من وقتی متناسب بشم عاشق خودم میشم و عاشق این سبک زندگی و  این راه لاعری میشم 

      من وقتی متناسب بشم  آرامش دارم 

      اگر من چاق باشم در زجر و سختی و بیماری و محدودیت و سنگینی و فشار و حال بد و استرس و نگرانی و نداشتن هیچ ازادی در خوردن و فعالیتها و خرید کردن  گمراه شدن و بیایمانی و دور شدن از خدای خودم و از صفت انسانی خودم رور شدن و تجربه نکردن یک زندگی زیبا و وووووو خواهم داشت .

      .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار razavikolsom@gmail.com
      1400/04/22 11:16
      مدت عضویت: 812 روز
      امتیاز کاربر: 6
      محتوای دیدگاه: 103 کلمه

      سلام راستش چاقی ضربه های زیادی بمن زده ازجمله اینکه اعتمادب نفسم همیشه پایین بودونمیتونستم لباسهای مناسب بپوشم همیشه ازرنگهای شادفراری بودم ومشکی میپوشیدم وبخاطراین اکثراتوی جمع حاضرنمیشدم یعنی مراسمی بودمن نمیرفتم چون ازخودم خجالت میکشیدم همیشه وهرروزخودمووزن میکردم یادوس روزیکبارخودمووزن میکردم وقتی میدیدم وزنم پایین نمیادهمیشه پشیمونی ب همراه داشت برام وحسرت میخوردم 

      تناسب اندام برای یکسال ایندم 😍

      خیلی شادتروشکرگزارترازقبل هستم ومیتونم مانتوهایی که همیشه ارزوی پوشیدنشونوداشتم ب راحتی میپوشم میتونم لباسهای رنگی رنگی وشلوارهای سایزکوچیک بپوشم دیگه ب راحتی واعتمادب نفس کامل واردهمه جمعهامیشم 

      لاغری یعنی ازادی ،عشق ،متناسب بودن ،رویایی که ب حقیقت پیوست برام خداروشکرب راحتی وبه اسونی متناسب شدم 😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب موفق
      1400/04/13 20:37
      مدت عضویت: 935 روز
      امتیاز کاربر: 12414 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,077 کلمه

      گام ۶۲ فرمول های چاقی 

      به نام خدا 💞💞

      در مورد لاغری با هر روشی پیش می رفتیم توصیه و برنامه غذایی به ما دادند که جسم خودمان را تحت تاثیر قرار می‌داد لاغری با ذهن فقط برنامه ذهنی میده.

       فرمول های جدیدی رو یاد می گیریم که به مرور رفتار متفاوتی داریم.

       افراد چاق مرتب به فکر غذا هستند درست کردن غذا تهیه آن یا چه چیزی خوردن همه فکر ما در مورد غذاست.

       لاغری با ذهن برنامه فکری میده از طریق تمرین فایل و برنامه ذهنی این‌ها را گوش میدیم تمرین انجام می دیم فایل ها رو تکرار می کنیم تا مغز ما دستورات جدید را بپذیرد تا اینها فرمول های اجرای خودش بشه و رفتارمان تغییر بکنه دست ما نسبت به برداشتن غذا ها حرکتش کمتر بشه و دهان ما کمتر چیزی را بخوره.

        موضوع مهم  توجه کردن وقتی زندگی خود را بررسی میکنیم مدت زیادی به چاقی توجه کردیم.

       ⛔تلاش ما در مقابل توجه به چاقی هیچی‌نیست

      ✳ چرا سرعت چاقی بعضی ها زیاده هرچقدر از چاقی احساس ضعف و ناتوانی کنیم فرصت برای غلبه بر ما زیاد پیدا میکنه از بس خودمونو محروم کردیم حسمون بد شد خجالت کشیدیم از دیدن خودمون حالمون بد شد باعث چاقی قوی بشه  .

      کارهایی را که به خاطر اضافه وزن انجام نمی‌دهماکثر لباس های که میپوشم گشاد و تیره است مانتوهای که می‌خواهم رو مجبورم بدم بدوزند اکثر مواقع لباس ها مورد علاقه نیستندمن دلم پارچه روشن و گل دار دوست دارم .ولی همیشه خط دار میپوشم .

       از رفتن به فروشگاه ها فراری هستم چون بعضی وقتا شوهرم یک لباسی رو انتخاب می کنه دلش میخواد بپوشم فروشنده میگه سایز خانم شما نیست دلم میخواست بمیرم و این جمله تکرار نشه.

       موقعی که سر کلاس می‌رفتم نسبت به هیکلم خیلی حساس بودم و اعتماد به نفس نداشتم اونم در میان دختران جوانی که  خوشتیپ و متناسب هستند .

      توی مهمانیها و عروسی ها خیلی خجالت میکشیدم موقعی که مجبور بودم از سرجام بلند بشم فکر می کردم همه مرا نگاه می کنم موقع شام اصلا آرامش نداشتم فکر میکردم نگاه همه به من که من چقدر میخورم .

      مشکلاتی که برای سلامتیم پیش آمده از کمر درد وپادرد گرفته تامشکلات هورمونی …موقعی که با شوهرم بیرون میرفتم همیشه فکر می‌کردم مردم مقایسه می کنند یا شوهرم خجالت میکشه که همراهم میاد .

      یا درنشست وبرخاست فرز وچابک نیستم معمولا برای بلندشدن مجبورم تقلا کنم .😅😅…..✳مهم نیست که یک سال پیش نزدیک ۱۵ کیلو وزن که کم کردم برگشت مهم اینه که جسم من این توانایی را داشته انگیزه و اشتیاق کاهش وزن رو داشته .✅چرا وقتی شرایط اقتصادی شروع به بد شدن میشه افراد اوضاعشون بدتر میشه چون شرایط بد روهی می‌بینند و تصویر ذهنی در ذهنشان بد و بدتر میشه و اوضاع به مرور خراب میشه تصمیماتی که می‌گیرند که اوضاع را بدتر میکنه تصمیماتشان مطابق تصویر ذهنشون میشه.وقتی متناسب می شویم بازم نگران برگشت وزن بودیم چون به چاقی توجه می‌کردیم تصویر شفاف تری از خودمان در ذهنمان ایجاد می‌کردیم .

      🔴ذهن ما کاملاً تصویریه وقتی تصویر ایجاد کردیم تمام تلاش ذهن اینه که تو رو با اون شرایط برسونه.✳تصویرسازی و تجسم تکنیک خیلی مهمییه در اصول موفقیت .⛔هرچی به چاقی توجه کنیم تصویر ذهنی ما پررنگ تر میشه و فرمول های ما قوی تر میشه.

       توجه به لاغری:  لاغری نیاز به توجه دارد چیزی می‌خواهیم توجه کنیم که نیست کار زیاد دارد.

      ✳ برای لاغر شدن زمان را کنار بگذارید چون کاملاً کار اشتباهی و نتیجه نمیده .

      شرکت هایی که در زمینه لاغری کار می‌کند زمان تعیین می‌کند چون آگاهی دارند در مورد ضعف ذهنی ما که دوست داریم  در زمان کوتاهی نتیجه بگیریم .

      🔴لاغری را باید زندگی کنیم.اونی که میخواد از لحاظ ذهنی و مغزی لاغر بشه تا آخر باید ادامه بده.لاغری باذهن رژیم و باشگاه ندارد ولی تمرین و فایل تصویری صوتی تمرین استمرار و تکرار دارد باید در مسیر باشیم.

       لاغری با ذهن و اصولی دارد که باید به ذهن بدهیم تا رفتار ما تغییر کنه .اولین گام توجه به لاغری اینکه نبایددر مورد چاقی حرف بزنیم ما باید کارهایی که انجام میدهیم را انجام ندهیم کارهای خود به خود بر درست میشه.اساس خلقت خداوند درستش اینکه ما متناسب سلامت و شاداب باشیم.گام دوم سرزنش کردن خودت ممنوع اینکه از خودت  فرار می کنی از خودت عکس نمیگیری توی آینه نگاه نمی کنی وقتی از جسمت متنفر شدی انتظار نداشته باش مغز و ذهن عاشق جسم باشد و برای جسم کار بکنه و اوضاع رو سخت تر و بدتر می کنه.

       ازش فرار نکن باعشق جسم تو بپذیر باهاش صحبت کن بهش بگو میدونم خودم اینطوری کردم می خوام تغییرش بدم گام سوم لاغر شدن چه مزیت هایی برای ما به ارمغان می‌آورد چه  بر سلامتی ما دارد.با تاکیدی که استاد روی این گام کردند .تصمیم گرفتم هرروز توی دفترم تاثیر متناسب شدنم رو بنویسم .

      🔴🔴نوشتن و خواندن فرمول معجزه آور لاغری است.

      خاطره تابستان متناسب شدنمبعد از نماز صبح لباس مورد علاقه ورزشی رو که آرزوی داشتنش را داشتم پوشیدم با فایلهای پیاده‌روی در جاده سرسبزی که مخصوص پیاده روی است به راه افتادم دیگر نگران تند یا کند پیاده‌روی کردن  نبودم .آرام و رها هنذفری در گوش کیف میکردم گلهای مسیر را تماشا می‌کردم و بعضی وقتا افرادی که نگران چاقی و بیماری خودشان هستند با سرعت می دوند یا راه می روند رو نگاه می کردم از خداوند به خاطر نعمت سلامتی و تناسب سپاسگزاری می کردم .وقتی بعد از یک ساعت پیاده روی به خانه آمدم چای صبحانه خوردم و برای جلسه به محل کارم رفتم در آنجا بیشتر همکارانم از دیدن من شگفت زده شدند باورشان نمی شد در این اوضاع کرونایی چطور متناسب شدم ناباورانه می پرسیدند که چه کار کردی؟ من با خوشحالی و افتخار به خودم بهش می گفتم من که بهتون آدرس سایت رو دادم خودتان قدرت باورشو نداشتید. و دوباره اصرار کردند که آدرسش را برایشان بفرستمو از دوره می پرسیدند من گفتم شنیدن کی بود مانند دیدن برای ما پذیرایی آوردند شیرینی و بستنی بود من شیرینی رو خوردم همکارانم تعجب کردند که چطور شیرینی‌خوردی تو که هر وقت مدرسه بودی جرأت نمی کردی شیرینی بخوری….

      بعضی از همکاران در مورد موضوع جلسه صحبت کردندیکی از آنها من بودم که بدون خجالت و با اعتماد بنفس در آن جمع صحبت کردم و نظرم رو دادم .

      کرونا ازبین رفته بود و عروسی های زیادی دعوت بودیم دیگر لباسهای سایز ۴۶ به دردم نمی‌خورد باید لباس جدید سایز ۳۸ بخرم .

      به شوهرم می گویم زود باش که برای شب دیر میشه میگه نگران نباش اینقدر برای سایز تو لباس های رنگارنگ هست که به راحتی خرید می کنیم این قشنگترین جمله ای بود که سالیان سال دوست داشتم بشنوم.💞

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribadeghani1371@gmail.com
      1400/04/13 19:56
      مدت عضویت: 822 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 390 کلمه

      سلام
      من تا یادم میاد همیشه سعی میکردم زودتر لاغر بشم همیشه خدا عجله داشتم و میرفتم ک خودمو وزن کنم انگار ی سطل آب سرد روم میریختن
      منتو زمان چاقی خیلی خودمو وزن میکردم ولی ترازو رو الان گذاشتم زیر تختم
      حتی با روش کالری شماری عذا رو وزن میکردم ک باعث میشد ولع من بیشتر بشه جالبه هرصبح ک میخوام صبحونه بخورم ی صدایی درونم میگه نمیخوای بربری وزن کنی و من میگم ن
      من همش غصه میخوردم و ناراحت بود با نگاه حسرت وار همش چشم دنبال افراد لاغر بود بعدش همش ورزشهای سخت ک باعث میشد پاهایم درد بگیره خسته بشم همش استرس داشتم همش لباسهای گشاد و مشکی میگرفتم لباس مجلسی هایی ک سیاه باشن انتخاب میوردم کمدم پر لباس مشکیه همش مانتو مشکی شلوار مشکی همش حسرت شلوار لی داشتم من تصویر سازی میکنم الان طوری ک انگار الان همونطوری هستم
      من یک فرد لاعر متناسب ۵۹ کیلویی هستم ک یک پیراهن صورتی برا خودم میگیرم میرم سر کمد تموم لباسهایی ک چن ساله با حسرت نگاهشان میکنم برمیدارم میپوشم یک ب یک ولذت میبرم مانتوهایی زمان لاغری بر میدارم میپوشم داد میزنم میگم خدایا شکرت ک منوب آسانی وبا زیبایی و عزتمندانه ب متناسب بودن و لاغر شدن رسیدم شکرت ک رسیدم ودارم لدت میبرم راحت موقع مسافرت پیک نیک مانتوهای رنگ روشن میپوشم و راحت شلوار لی میخرم با اعتماد ب نفس بیشتری میرم خریدم با شادی بیشتری با لباس مورد علاقه خودم میرم عروسی مهمونی تولداحساس جوانی میکنم احساس سن پایین بودن تمام وجودمو گرفته ولدت میبرم از این حال خوب من حالم و حسم عالیه و پرازشادیه و تو زندگیم شادتر و چابک ترم سبک ترم خیالم اسوده تر هستش دیگه هرکی مهمونی دعوت میکنه خوشحال میشم میزم خرید لباسهای مورد علاقه امو زودی میخرم. پیراهن سفید میخرم لاغری باعث شده از شوهرم کوچکتر ب نطر برسم باخیال راحت و بدون عداب دوران چاقی باردار شدم و هیچ عذابی در دوران بارداری نکشیدم چن دیگه چاق نبودم راحت کارهاپو میکنم لباس های خوشگل پیدا میکنم
      وقتی میرم مسافرت جای کمتری تو ماشین اشغال میکنم و شادم خیلی و راحت میشینم پا میشم سبک وازاد و رها
      شکرت خدا ک ب اسانی و زیبایی و عزتمندانه ب هدفم رسیدم از بدن عزیزم از خدای عزیزم ممنونم سپاسگزارم ک کمکم کرد تا رسیدم بهش ب ارزویی ک خیلی ارزوشو داشتم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آرمیتا صدیقی
      1400/04/07 15:16
      مدت عضویت: 827 روز
      امتیاز کاربر: 77
      محتوای دیدگاه: 416 کلمه

      با سلام خدمت دوستای خوبم و استاد عزیز

      از همون لحظه اول تا همین الان اطمینان داشتم که زمان تعیین کردن برای متناسب موندن درست نیست،چون در اموزه های قبلیم هم میدونستم برای هیچ هدفم نباید زمان تعیین کنم.پس من یک هیچ جلو هستم.

      سوال: من چه کارهایی رو بخاطر متناسب نبودنم انجام نمیدم؟ ۱_همیشه صورتم رو منقبض میکنم تا غبغبم دیده نشه!۲_بخاطر اینکه بازوهام تنها جاییه که هنوز سایزش بزرگه به ندرت تاپ و لباس استین کوتاه میپوشم (حتی پیش خانواده و خودم)۳_بیشتر عکس سلفی میگیرم و عکس قدی خیلی کم میگیرم(میگرفتم)۴_حتی الان که بعد از رژیم قبلیم متناسبم بازم بخاطر شل شدن بدنم لباس های ازاد و راحت نمیپوشم.و…..من یاد گرفتم که دیگه درباره چاقیم صحبت نکنمیاد گرفتم خودم رو سرزنش نکنم،از خودم سلفی بگیرم با حس خیلی عالی،در آیینه با لذت به بدنم نگاه کنم و بهش عشق بورزم یاد گرفتم با بدنم مهربون باشم و هربار ازش تشکر کنم بابت تمام زمانهایی که از روش های اشتباه اون رو مجبور به لاغری کردم.یاد گرفتم همونقدر که دست به غذا بودن من رو چاق کرده به همون اندازه دست به قلم بودن میتونه من رو لاغر کنه پسسس…:میخوام برم به چندین ماه دیگه که من همچنان متناسب موندم …

      یک روز صبح بسیار زیبا از خواب بیدار شدم با شادی و سبکی زیاد سمت روشویی رفتم، صورتم رو کامل با آب شست و شو دادم و توی آیینه صورت شاداب و باطراوت لاغرم رو تماشا کردم و هزاران بار لذت بردم و خدام رو شکر کردم.وارد اتاقم شدم و به ایینه قدی که درست رو به رو دربِ نگاه انداختم،یک دختر قد بلند،لاغر و حسابی شاد و سرحال دیدم. همه جاش لاغره،بازوهاش کوچیکه،صورتش خیلی خوشگل شده،کمر باریکه و شکمش تخته تختِ ،پایین تنه اش حسابی خوش فرم شده و بدن سفت و قوی داره!انرژیم صد برابر شده و نیازی به هیچ قرص مکمل و ویتامین ندارم. هر موقع گشنم بشه غذای موردعلاقم رو میخورم وقتی دارم غذا میخورم به هیچ چیز فکر نمیکنم و آزاد و رها هستم.همیشه احساسم به غذا خوبه و هرچیزی که بخورم لاغر و متناسب میمونم و این راه تا اخر عمرم ادامه داره ..لباس هایی که میخرم همیشه کوچیک ترین سایزه،رنگ های شاد توی استایلم استفاده میکنم و هرکس من رو میبینه از دیدن این شادابی و احساس خوبم لذت میبره خودم،دوستانم،خانواده ام،اشنایانم از دیدنِ منِ متناسب بیشتر لذت میبرن.چرا؟ چون دیگه نگران چاقی نیستم و هرچقدر نیاز بدنم باشه و سیرم کنه میخورم و همیشه شاد و سرحالم…میدونین چرا این اتفاقا برام قراره بیوفته؟ چون این حقققق منه که متناسب بشم و متناسب بمونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار s.mohammadi8195
      1400/03/31 13:54
      مدت عضویت: 1222 روز
      امتیاز کاربر: 5447 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 328 کلمه

      سلام بر همگی 

      من روند چاقیم از بازو شروع شد از یه سن کم .

      اون موقع داداشم یه جور به حالت تحسین میگفت تو بازوهات شبیه پسرها میمونه و همش حسرت می خوردکه چه بازوی پری دارم منم خوب از این حرفشان خوشم نمی اومد و ناراحت میشدم و سعی میکردم همش لباسهای آستین بلند بپوشم تا کمتر خودشو نشون بده . 

      بعدش کم کم شکمم بزرگ شد و هرسری میرفتم لباس بخرم با حرف فروشنده که بارداری اعصابم به هم می ریخت. 

      کم کم هم که به باشگاه میرفتم احساس میکردم چون شکمم بزرگ هستش کسی دوست نداره باهام تمرین کنه .

      وهفته ای یکبار خودمو وزن میکردم ومیدیدم زیاد تکون نخوردم بازم جسم بد میشدم .

      همش تو آینه فکرم به شکمم بود که بزرگ شده یا کوچیک .

      بعدشم که کم کم اضافه وزنم تو کل بدن خودشو  نشون داد

      و کم کم غبغب صورت . 

      موقع غذاخوردن هم با اینکه کم غذا میخوردم ولی بازم لذت نمیبردم .

      نمیدونم چرا بعضی از دوستان تمایل دارندصورتشون پرتر بشه.  به نظرم غبغب صورت از بزرگی شکم هم بدتره.  چون خودشو بیشتر نشون میده و مدام تومنه.

      منم هرسری میرفتم کنار آینه ناخودآگاه چشم به غبغب صورتم میافتد و جسم بد میشد . 

      اندازه نبودن لباسهای نو که چند بار بیشتر نپوشیدمشون بیشتر حسمو خراب میکرد .

      الان که به خودم اومدم وقتی لاغرها رو میبینم میخام برم پیششون و بهشون بگم خیلی خوشبختن قادر خوشبختیشون رو بدونن. وقتی اونا رو میبینم از ته دلم لذت میبرم . داشته دلم بهشون تبریک میگم که توجهات شون رو کنترل کردن و متناسبن . 

      منم لاغربشم میتونم هر لباسی بخوام میتونم بپوشم ولذت ببرم.

      و میتونم تو باشگاه و امکان ورزشی و عروسی با خیال راحت ظاهربشم .

      منم متناسب بشم هر موقع هرچی دلم خاست با آرامش بخورم 

      منم متناسب بشم  واز دیدن خودم در آینه لذت ببرم

      منم متناسب بشم تو عکسها زیبا باشم 

      منم  متناسب بشم تا راحت تر در جمع ها و مهمونیها ظاهربشم.

      منم متناسب بشم تا بتونم با کمال سلامتی پیاده روی کنم .

      منم متناسب شم تا احساس سبکبال داشته باشم و…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار f1362badremonir@gmail.com
      1400/03/25 21:30
      مدت عضویت: 947 روز
      امتیاز کاربر: 33
      محتوای دیدگاه: 402 کلمه

      باسلام و درود خدمت شما استاد گرامی و دوستان عزیز.

      موضوع:توجه کردن به چاقی

      یکی از مواردی که دراین زمینه میشه راجع به آن صحبت کرد داشتن فرزند تپله.من  هم مانند ی سری از مادران که داشتن فرزند تپل نشانه اهمیت دادن آنان به مواد غذایی کودکان خود است درگیر این موضوع بودم و دقیقا وقتیکه فایل وگفته های استاد رو گوش میدادم انگار همه ی اون حرف هاوکارهایی که برای تپل شدن فرزندم انجام می دادم در من تداعی شد و از این که ناخواسته باعث ایجاد اضافه وزن در فرزندم شدم احساس تأسف وحسرت به من دست داد اما از طرفی خدارو شکر می‌کنم که با این سایت آشنا شدم و فهمیدم مسیرهای اشتباهی را که قبلاً طی کردم و نتیجه ی خوبی نداشت رو اصلاح کنم و به امید خدا به آنچه میخواهم خواهم رسید.در آن زمان من نیز چون فرزندم لاغر بود و میزان خوراک او کمتر از حد تصور من بود موجب شد که به سراغ شربت‌های اشتها آور بروم وبعداز مدتی که او بزرگتر شدولباس توتنش جالب نبود مدام اونو سرزنش میکردم و میگفتم همش به خاطر این که غذانمیخوری تابزرگ بشی و رشد کنی.موقع غذا خوردن نیز به زور در حالیکه تمایلی به خوردن غذا نداشت به او غذا میدادم ونتیجه این رفتار اشتباه شد اضافه وزن وتاجایی پیش رفت که دیگه خودش تقاضای غذا داشت والان هم که حدود ده سالشه اولین صحبتش از خوردنه واینکه نسبت به خوردن غذا حرص و ولع داره کافیه که ی تبلیغ یا برنامه آشپزی از تلویزیون پخش بشه سریع دنبال درست کردن اون می‌ره.بااگاهی یافتن از این فرمول اشتباه دنبال این هستم که فرمول‌های ذهنیشودر مسیر درست هدایت کنم تا بیشترازاین به مشکل برنخوره.امادرمورد خودم باوجود این که زیاد غذا نمیخورم اما در ذهنم ترس از چاقی وجود داره و باعث اضافه وزنم شده و روی رفتارها, آداب معاشرتم تاثیر گذاشته طوریکه کمتر درجمع حاضر میشم اعتماد به نفسم پایین اومده وار همه مهمتر سلامتیم داره به خطر میفته.من همیشه از خدا به خاطر این تیپ وهیکلم گله مند بودم درصورتیکه نمی‌دونستم خداوند منو متناسب آفریده و خودم  باعث ایجاد اضافه وزنم شدم.امروز یادگرفتم درباره اضافه وزنم صحبتی نکنم,از بدن خودم جلوی آینه احساس خجالت وسرشکستگی نکنم خودمو دوست داشته باشم ومسیولیت لاغری خودمو بپذیریم همانطور که مسولیت چاقی خود را پذیرفتم.کافیه فرمول‌ها به شکل صحیح وارد ذهن بشه همه چیز درست میشه.لاغرشدن چه مزیتی برام داره؛افزایش اعتماد به نفس-حس خوب-ارامش-سلامتی-رضایتمندی از خود وخداوند-حضور در جمع وخیلی موارد دیگر.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1400/03/23 19:05
      مدت عضویت: 1149 روز
      امتیاز کاربر: 15007 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,201 کلمه

      فایل “گام شصت و دوم”:

      🚩برنامه های ذهنی چه تاثیری دررفتارها ی من تا الان ایجاد کرده است؟

      من هر موقعی که ميخواهم چیزی بخورم مثل اسنک یا اینکه اگر هوس میکنم که مثلا بستنی بخورم، از خودم میپرسم: ایا واقعاً قدرت دست من است یا دست ان ماده خوراکی؟ ، گاهی هم که مطمئن نیستم سیر شدم یا نه، کمی مکث میکنم و صبر میکنم، اگر احساس سیری کردم، دیگر ادامه نمیدهم چون این مثل این میماند که اگر من پولی را پیدا کنم،دران حالت ،من ان را براي خودم ، بر نمیدارم ، پس غذای اضافه را هم از ان خودم ، نمیبینم.💮

      هر دو مورد فوق ،خیلی به من کمک کرده است که من حجم کمتر ی از مواد غذایی را استفاده کنم والان احساس سبکی بیشتری کنم، با اینکه من در محدودیت نیستم و رژیم ندارم؛ پس نه تنها فشاری را تحمل نمیکنم ، بلکه احساس ارامش درونی بعد از سبکی دارم و احساس متناسب شدن را هر روز بيشتر از دیروز دارم. 💮

      🚩برنامه های ذهنی چه تاثیری دررفتارها ی اطرافیان من تا الان ایجاد کرده است؟

      همسر من، خیلی رفتارش و طرز برخورد اش با من فرق کرده است.  احساس میکنم خیلی با حوصله تر شده است .✅

      وقتی بهش گفتم دارم تمرين میکنم که وقتی از موضوعی عصبانی میشوم ، سعی میکنم بیشتر از3 دقیقه عصبانیتم را ادامه ندهم؛ او هم قبول کرد و این مساله را تمرین کرد وخداییش کنترلش در کمتر عصبانی شدن و یا کنترل موقع عصبانی شدنش ،خیلی بهتر از من است.✅

      بعلاوه ،همسرم “نه گقتن به ديگران” برایش راحت تراز قبل  شده است، ولی قبلا هميشه دوست داشت که هوای فامیل را داشته باشد و “نه گفتن” را بی احترامی به انها میدانست ،ولی چند روز پیش که یکی از اعضای فامیل بهش بی احترامی کرد و باهاش قهر کرد وحتی 3 بار حاضر نشد با همسرم تلفنی حرف بزند و مساله را حل کند؛ دیگرهمسرم بی خیال داستان شد و مثل قبل نرفت که بابت به دست اوردن دل طرف و ناراحت نشدنش ،از خودش بگذرد و خودش را زیر پا بگذاردو به دست و پای ان اقا بیفتد؛ با انکه همیشه وقتی حق هم ،با او بود همیشه حق را به ديگران میداد و برای خودش ارزشی قائل نمیشد. ✅

      این را بگويم که همسر من بسیار متناسب است و همه عمرش هم متناسب بوده است.✅

      🚩کارهایی که دوست داشتم لاغر و متناسب بشوم و انجام بدهم، ولی الان دارم انجام ميدهم:

      رنگهای لباسها یی که دارم و  دوستشان دارم را میپوشم، مثل بلوز سفید رنگ که هر وقت میپوشم احساس میکنم خیلی بهم میاد. بقیه هم همین نظر را دارند. 🆗

      🚩چطور به لاغری و تناسبی که در من وجود ندارم توجه میکنم؟

      به صورت افراد توجه میکنم، ولی اگر افراد متناسب را میبینم به اندام انهاهم نگاه میکنم و خودم را چند ثانيه جای انها ميگذارم و به خودم میگویم من هم مثل انها میشم ،خیلی به اسانی لاغر میشوم. 💠

      چون عکس متناسب خودم را که  روی دو تا صفحه ام مانیتور Screen سر کارم قرار داده ام ،  دائما در موقع کار، نگاهم به انها میافتد و نا خدااگاه احساس میکنم که ان تصویر درذهن من نقش بسته ؛پس تمرین میکنم که موقع نگاه در اینه هر روز، صورت الان خودم را با اندام متناسب درون ذهنم که مثل عکسم کاملاً متناسب است، در اینه ببینم.💠مرتب تمرین می کنم که خود م را همین طور که هستم، دوست بدارم و به خودم لبخند بزنم.دارم تمرین میکنم که زیبایی خودم را بیشتر از قبل ببینم. 💠

      🚩داستان متناسب شدن من دریک روز :

      🔛براي گذاشتن خودم در موقعيت لاغری و تناسب اندام دلخواهم، از جزییاتی مثل ذکر ساعت استفاده کرده ام تا کاملاً ذهنم تصویر لاغری و متناسب شدنم را حس کند. 🔛

      ساعت 5 صبح است.  من تازه بیدار شدم.  میروم که اماده بشوم که به قصد رفتن به سر کار، وسایلم را هم اماده کنم. ⏰

      وقتی میثاق نامه را جلوی اینه گفتم و بعد از اینکه لباسها ی سایز Small ام را میپوشم ، ظرف غذا ی خودم را که از شب قبل اماده کردم با خودم بر میدارم که هم شامل ناهارم و هم صبحانه ام است .⏰

      لپ تاپ کارم را هم در دست ديگرم میگیرم.  الان ساعت 5:30 صبح است که شروع میکنم به رانندگي به سمت پارکی که در 5 دقیقه ای محل کارم است . ⏰

      ساعت تقريبا 5:45 است که من با گذاشتن هدفون خودم را در پارک میبینم که دارم با گوش دادن به یکی از فایلهای پیاده روی ،مشغول لذت بردن از فضا ی زیبای پارک ، انرژي اولیه صبح دل انگیز و هوای پاک اول صبح هستم.⏰

      افرادی که در پارک قدم میزنند، من را که یک خانم متناسب و لاغر هستم، میبینند و با چشمهایشان به زیبایی اندام من، لبخند میزنند.⏰

      فایل تمام میشود و من حسابی لذت برده ام.  ممنونم استاد. الان ساعت 6:45 صبح است.  من سوار ماشین میشوم و به محل کارم میروم.⏰

      حدود 6:50 صبح انجا میرسم. همکارانم همه ازدیدن زیبایی لباس در اندام متناسب من، شگفت زده میشوند و چند تا از همکاران خانمم به من میگویند چقدر اندام خوبی داری ، هر چی بپوشی بهت میاد.⏰

      من تا ساعت 3:30 کار میکنم و بعد به سمت خانه بر میگردم. بعد از دوش گرفتن و خوردن شام و کمی استراحت ، ساعت 5:30 سری به سایت تناسب فکری میزنم و به جزوه خودم که مشخص میکند، فایل  موردنظری که امروز باید دنبال کنم را مییابم.⏰

      بعد از یک ساعت تمرین فایل، حدود 6:30 شب  است که به ایمیل هایم سری میزنم تا نظر دوستانی که انها را در سایت تناسب فکری دنبال میکنم را بخوانم، پس هم تفریح می کنم و لذت و هم مطلب یاد می گیرم.⏰

      الان دیگر 7 شب است که تصميم میگیرم با پسرم و یا همسرم اگر در سفر کاری نباشد، وقت بگذرانم.  ارامش در کل خانه موج میزند.⏰

      💫این همه خوشبختی محال نیست و جنس ان هم از رویا نیست. واقعی است. 💫

      ما از کنار هم بودن لذت میبریم و این خیلی مهمتر از این است که مثلا من همه ظرفها ی داخل ظرفشویی را شب بشویم یا نه، بعداً بشویم .⏰

      اگر پسرم به کمک من برای تکالیف درسی اش نیاز ندارد ، من کمی خانه را مرتب میکنم و در دلم بابت این اندام متناسب زیبا و ارامش درونی ام شکر گزاری میکنم.⏰

      الان ساعت 8:30 شب است بعد از زدن مسواک ما به هم شب بخیر میگوییم و بعد ازسپاس از خداوند متعالی برای داشتن همدیگردر این زندگی زیبا ، من به خواب میروم تا برای تجربه یک فردا ی زیباتر به بدنم استراحت کافی داده باشم. ⏰

      🚩تاثیر شنيدن نتایج هنر جوی عزیز خانم مژگان:

      وقتی صدای خانم مژگان را شنیدم، نتوانستم جلوی خودم را بگيرم و تمام مدت همراه با شنیدن صدای زیبای ایشان، گریه شادی سر دادم.⭐

      اینقدر ایشان زیبا از عشق و شادی و لذت از زندگی گفتند و من اینقدر بابت پيشرفت ایشان و دخترشان خوشحال شدم که حتی نمیتوانم درست ودقیق و کامل ،توصیفش کنم. ⭐

      الان هم در حالی که اشک شوق میریزم این قسمت را اینجا مینویسم. ⭐

      استاد متاسفانه صدای خانم مریم برای من پخش نشد و حتی خواستم فایل صدا را دانلودکنم ولی به من اعلام میکند که این فایل در سایت وجود ندارد.🔴 The file was not found on this server

      میشه لطفاً بررسی کنید و اطلاع بدهید.  اینقدر تجربه دوستان در این سایت ،با ارزش است که واقعاً نمیشه از نشنیدنش ساده گذشت.🔴

      روز یک شنبه 23 خرداد ماه سال 1400

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5851 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 23 کلمه

        سلام دوست عزیز
        از اینکه با احساس عالی در مسیر لاغری با ذهن حرکت می کنید خیلی خوشحالم
        فایل صوتی که اعلام کردید اصلاح شد
        مرسی

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار Laleh
          1400/03/24 05:31
          مدت عضویت: 1149 روز
          امتیاز کاربر: 15007 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 2 کلمه

          سپاسگزارم استاد.

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryamzadk
      1400/03/15 23:30
      مدت عضویت: 1315 روز
      امتیاز کاربر: 24655 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 283 کلمه

      به نام خداوند جان و خرد

      با سلام 

      فرمولهای چاقی دستور العمل هایی هستن که مغز به صورت فرمان های عصبی صادر می‌کند و باعث میشه ما وقتی خوشحال هستیم یا ناراحت و عصبی هم باشیم به خوردن پناه می‌بریم و اسمش رو پرخوری عصبی گذاشته ایم و باعث چاقی خودمون شدیم و در مسیر چاق شدن اصلا سختی نکشیدیم و با لذت چاق شدیم 😉

      زمانی که از چاقی خسته شدیم سعی  کردیم لاغر بشیم و به جسم فشار آوردیم و چون روش‌های مختلف مثل رژیم و ورزش های سخت و دمنوش و…..به دلیل اینکه مسیر لذت بخشی نیست زیاد طول نمی‌کشید و چون خسته میشیم ادامه نمیدیم و باز برمیگردیم به وزن قبل . 

      توجه کردن موضوع بسیار مهمی است که باعث چاقی بیشتر میشه توجه کردن به چاقی یعنی تایید فرمولهای چاقی در ذهن که باعث اضافه وزن میشه توجه به چاقی باعث ایجاد احساس بد واحساس ناتوانی در برابر چاقی میشه .

      یکی از مواردی که به چاقی توجه بیشتری میکنیم تعیین زمان برای لاغری است چون هر چه زمان میگذره و تغییری در خود نمیبیینیم بیشتر احساس ناتوانی و یاس میکنیم و نتیجه اش هم چاقی بیشتر میشه .

      وقتی لاغری با ذهن  رو شروع میکنیم یعنی افکار مون رو تغییر میدیم این تغییرات در فکر ما شکل میگیره و کم کم باعث میشه رفتارهای اشتباه کمتر بشه و فرمولهای صحیح جایگزین فرمولهای اشتباه میشه و رفتار غذایی تغییر میکنه و باعث تناسب اندام میشه . ولی در این مسیر باید اشتیاق و استمرار صبر و حوصله  داشته باشیم چون در این مسیر عجله و تعیین زمان نباید باشه و هر چقدر به مطالب در این سایت به باور و یقین برسیم به شکل ساده تر و بهتری در مسیر متناسب شدن قرار می‌گیریم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار amirali2020110@gmail.com
      1400/03/08 18:10
      مدت عضویت: 963 روز
      امتیاز کاربر: 6583 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 315 کلمه

      بنام خدا 

      با سلام خدمت دوستان و شما استاد عزیز 

      اول چند بند در مورد صدماتی که چاقی بهم وارد کرده بود .

      خاطرات من از چاقی در سن کم زانو درد ،پا درد و مرتب مراجعه به پزشک ،وزن بالا تو بارداری و بعد از زایمان که اون وزن باقی موند ،مشکل زیاد برا خرید لباس گاهی میخواستم با فروشنده درگیر بشم انگار تقصیر اون بود .چقدر از تیپ خودم بدم میامد اگه بازم بنویسم دیگه حالم بد میشه .چند ماهی هست که تو سایت هستم تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت در مورد چاقی با کسی حرف نزنم و این کار،را هم کردم و احساسم خیلی خوبه .

      واما در مورد لاغری الان فرض کنم که ۳ سال از متناسب شدن من گذشته و من چقدر خوشم با لاغری احساسم خوبه با نشاط سر حال اعتماد به نفسم بالا رفته هر کاری که،قبلا نتونستم انجام بدم چه راحت انجام میدم .چه راحت خرید میکنم هر جا سایزمو دارن با لبخند از مغازه بیرون میام تمام لباسهام همه رنگی هستن چقدر خوش تیپ هستم تو جشن ها لباس خوش گل بدون گن می پوشم اندام متناسب و تراشیده وای چقدر لذت بخشه میرم استخر با لباس مناسب شنا دیگه اون روزها تمام شد که خجالت می کشیدم الان دیگه لذت میبرم از این همه خوش بختی دیگه نمی گم محاله میگم حقمه که اینجور خوش بختم چون تونستم با قدرت ذهن علاوه بر،اینکه متناسب شدم در جنبه های دیگر زندگیم هم موفق شدم تغییرات عالی در زندگی خودم بدم و من در این مسیر استمرار دارم تا تغییرات بزرگی را در زندگی تجربه کنم و تمام تلاش خودم را میکنم دوستان لاغری با ذهن واقعا تنها را پیشرفت برای لاغر شدن و موفق شدن در دیگر جنبه های زندگی هست فقط بایدایمان داشته باشیم به این مسیر و تمرینها را خوب انجام بدیم تا نتیجه عالی کسب کنید .اول از خدا تشکر میکنم و بعد از شما استاد عزیز 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/02/21 11:28
      مدت عضویت: 1480 روز
      امتیاز کاربر: 1861 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,717 کلمه

      سلام گام ۶۲

      خدایا سپاسگزارم که منو در مسیر زیبای تناسب فکری هدایت کردی . 

      وقتی که میخونم و می نویسم و گوش میدم و مهمتر از همه حرکتم رو استمرار میدم چقدر تاثیر این آموزشها رو در خودم بهتر حس میکنم . 

       

      من شاید قبلا خیلی عالی حرکت کرده بودم ولی به نکته ی استمرار داشتن خیلی توجه نمیکردم در حالیکه همین استمرار داشتن رو چقدر قشنگ و منظم در چاقی داشتم انجام میدادم . 

       

      استمرار داشتن باعث میشه توجه ما از روی موضوع چاقی و علی الخصوص چاقی جسممون برداشته بشه 

       

      وقتی ما به ترمیم بدن توجه می کنیم و اینکه خود این بدن هر لحظه داره چاقی ما رو برطرف می کنه به یه احساس آرامشی میرسیم . 

       

      حالا با تکرار نکردن چاقی  ، ما اجازه میدیم روند لاغری در جسممون جاری بشه . 

       

      اما چه کارهایی رو ما نباید انجام بدیم .

       

       باور خوردن بیشتر = چاقی در ذهنمون هنوز هست  . البته خیلی خیلی کمتر از قبله ولی هنوز  هست . 

       

      چرا که وقتی زیاده روی میکنم احساس چاقی هم سراغم میاد . اصلا همین که فکر میکنم دارم زیاده روی میکنم احساس چاقی هم پشتش میاد . 

       

      پس یا باید زیاده روی نکنم یا باید احساس چاقی بعد از اون رو فراموش کنم یاباید احساس چاقی و رنج چاقی رو بپذیرم و باید کاری کنم خوردن رو از چاقی جدا بدونم . 

      یا اصلا مقوله ی خوردن رو رها کنم و به خودم گیر ندم که هنوز درست نشدم و هنوز چاقی رو در رفتارم میبینم . 

      قطعا بهش توجه کردیم . وقتی توجهمون رو برداریم کمتر میاد توی رفتار . رفتار ما نمایشگر فرمول ذهنی ماست . 

      به چاقی توجه کردیم با عناوین مختلف و در رفتارمونم باز چاقی رو میبینیم  . 

      پس کسی که خودشو پرخور تصور میکنه و این رفتار رو چاق کننده میدونه  اول اینکه باز هم زمانهای زیادی از روز داره به چاقی توجه میکنه و چون  در این توجه قرار داره  رفتارشم بر مبنای چاقی تفسیر میکنه و باز بعد از اون میخواد جلوی خودشو بگیره ذهن میفهمه دستور خوردن بیشتر میده و چرخه ی چاقی و پرخوری ادامه دار میشه . 

      خودمون رو وارد این چرخه نکنیم . بیکار نیستیم که همش خودمون رو عذاب بدیم . 

      چیزی که هست اینه ما از چاقی رنج می کشیم . 

      یا باید این رنج رو کم کنیم  تا توجهمون کمتر بره سمت چاقی یا باید رنج رو هدایتی بدونیم که اومده مارو به لذت لاغری برسونه . لذت تناسب خیلی شیرینه و وقتی بهش توجه کنیم دستورات ذهنی بر اساس لاغر شدن شروع به کار می کنند . 

      حواسمون رو ببریم سمت لذت بردن از لاغری . هرکجای چرخه ی چاقی هستیم ولش کنیم .

      وقتی توجهمون بره روی یادگیری لاغری و کسب آگاهی و لذت بردن و نچسبیدن به نتیجه ی جسمی و فقط یادگرفتن و یادگرفتن دیگه کم کم  میتونیم کم کم فرمولها رو تغییر بدیم . تازه خیلیهاش خودبخود در اثر یادگیری اصلاح میشن ‌ 

      من یه اردک دارم شاید روزی دو تا نون لواش میخوره . و ووزنش حدودا دو کیلو است .  راه خاصی هم نمیره . هروقتم گرسنه میشه سر همه رو میخوره انقدر سرو صدا میکنه تازه حتی وقتی گرسنشه صدا کردنشم فرق می کنه . من قشنگ از روی صداش میفهمم وقت غداشه و غذا توی ظرفش نیست که داره اینجوری صدا می کنه . بعدشم با ولع غذاشو میخوره سیرم که بشه حتی اگه غذا داخل ظرفم باشه به راحتی کنار میره و مثلا دوباره که گرسنه بشه دوباره میخوره . جالبه اصلا شیرینی و یا غذایی که توش مواد افزودنی باشه نوک نمیزنه نون فانتزی نمیخوره  فقط چندتا  تا نون سنتی رو میخوره نون لواش بربری تافتون سنگک . برنج هم گه گاه که غذامون اضافه بیاد ولی بازم خیلی رغبت به برنج نداره . با اینحال  برادر شوهرم میگه این از من بیشتر غذا میخوره که . این غذاها کجاش میره خودشم که دو کیلو بیشتر نیست . ولی از موضوع ذهن خبر نداره و نمیدونه که اون اردک ذهن نداره . خوردن فقط براش یه نیازه که داره برطرفش میکنه برطرف هم که شد باز ذهن نداره که بگه بیشتر بخور . 

      او طبق الگوهایی که خدای درونش براش قرار داده غذا مصرف میکنه اصلا هم چاق نیست. 

      پس فرمول خوردن = چاق شدن فرمول ذهنی ماست نه فرمول آفرینش .

      همه ی ما فرمولهای آفرینش داریم  و فرمولهای چاقی فقط در ذهن ماست . یعنی فرمولهای ثانویه است خودمون یادگرفتیم و تکرارش کردیم و خلقش کردیم . 

       

      چاقی فقط در ذهن ماست . حالا یه مثال دیگه  گوریل با اون همه عظمت  و وزن زیادش این حالت  در آفرینشش هست نه در ذهنش .هیچ کس گوریل رو سرزنش نمیکنه تو چرا انقدر چاق و بزرگی  چون گوریل ذهن نداره . برای همین کسی از گوریل توقع لاغر شدن نداره . گوریل گوریله همینه و هیچ وقتم تغییر نمیکنه ولی حتی اگه به رفتارهای اونم توجه کنیم باز میبینیم اونم برای رفتارهاش معیاری داره که متناسب خودشه . 

       اما تمام انتظارات از وجود انسانه . 

      ما انسانها  هر کدوم معیار خاص خودمون رو داریم اما با این تفاوت که قادریم این معیارها رو تغییر بدیم . 

       

      ما وقتی پرخوری میکنیم فارغ از نتیجه ی چاقی حال خودمون بد میشه چرا چون ما خودمون رو انسان میدونیم و انسان یعنی اشرف مخلوقات که خداوند بهش قدرت خلیفه بودن داده . اون وقت این انسان چطور با این قدرت در خلق  رفتاری زشت حرکت کرده . چرا چیزی رو یاد گرفته که منجر به پدید اومدن احساسات بد شده . 

      اما همین انسان میتونه تغییر کنه . ما انتظارمون از خودمون اینه تغییر کنیم . پس همین که این انتظار و داریم پس قدرت تغییر در ما هست . در آفرینش ما هست . برای همین از خودمون انتظار تغییر کردن داریم . 

      خب اما راه تغییر کردن آموزش هست . ما باید به یاد بیاریم تغییر کردن رو . تغییر کردن در حافظه ی الهی ما ثبته . هر لحظه داره اتفاق میفته . چیزی تحمیلی برای ما نیست . همین حالا ما با ده سال پیشمون کلی تغییر کردیم . منتها ما باید یاد بگیریم این تغییر رو برای ذهن خودمون به کار ببریم .  ما اصلا لازم نیست برای تغییر کردن کاری انجام بدیم فقط به احساس خودمون توجه کنیم ببینیم در کدوم جهت جاریه . اگه در سمت چاقی جاریه هدایتش کنیم و بیاریمش سمت آموختن لاغری . 

       

      اما فرمولهایی که در من جاریه و بازم نیازمند تغییره . 

       

      توجه به خوردن 

      احساس چاقی 

      فرمول دیگه فعلا  پیدا نمی کنم . خب من خیلی از فرمولها رو اصلاح کردم . خوردن هم تا حدود زیادی اصلاح کردم ولی هنوز گاهی اوقات  با احساس بد همراهه . هنوز نیاز به تغییر داره فرمول خوردن = چاقی 

       

      اما توجهم به جسمم نیست . چون خوبم چاق نیستم . رنج چاقی در جسمم نیست . اما رنج چاقی در رفتارم رو میبینم . 

      اونم فقط خوردن . هنوز فرمول درستشو پیدا نکردم البته نه همیشه . گاهی اوقات وقتی کم میخورم ذهنم وسوسه ی خوردن داره گاهی اوقات وقتی زیاد میخورم ذهنم وسوسه ی عذاب وجدان داره . 

      هنوز اندازه ی نیازم رو پیدا نکردم . فقط بهترین فرمولی که پیدا کردم اینه که توجه به رفتارهای چاق کنندم نداشته باشم و فقط سعی کنم مطابق رفتاری که در آموزشها توضیح میده عمل کنم . خود اون رفتارها کم کم درست میشه . همونجور که تا الان خیلیهاش اصلاح شده تازه ممکنه خیلیهاش رو خودمم ندونم و یهو رفتار دلخواه ازم سر بزنه و بفهمم تغییر خودم رو  .

      حتی در مورد خوردن هم خیلی بهتر از قبل هستم ولی به همون اندازه که ذهنم میره سمت توجه به خوردن یعنی فرمولش در ذهنم هست و نیازه که تغییر کنه . 

      راستی یکی از دوستانم خشکی چشمش رو با ذهنش اصلاح کرد . یکی از دوستانم سرطان رو با ذهنش اصلاح کرد اون وقت چطور  ما چاقی رو نتونیم با ذهن درمان کنیم . 

      نیروی ترمیم در بدن ما وجود داره . توجه به همین نیرو و اعتماد به همین نیرو ما رو از انجام کارهای چاق کننده باز میداره . تعمیر کردن کار خداست . خدا ذهن رو تعمیر می کنه . خدا در خدمت بشره . هرکاری اون بخواد خدا اجابت میکنه . خودش گفته . منتها ما تعداد بارهایی که چاقی رو خواستیم بیشتر بوده .

       

       چون عادت کردیم .عادت مجموعه ای از درخواستهایی هستند که بارها تکرار شدن . اصلش یکی هست . اصلش یه فرموله . تعداد تکرارش زیاد شده و شده عادت  . ما هرلحظه داریم اجابت میشیم و چاقی ما دقیقا فرایند تکرار درخواستهای چاق کننده ی ماست که قدم به قدم با توجهات ما هماهنگ هست و اجابت درخواستها و توجهات خودمونه . هر توجه یک اجابت . تکرار این توجهات عادت و بعد چاقی پدیدار  شده . ما به چاقی عادت کردیم . 

       

      پس الانم فقط کافیه این درخواستهای چاقی رو متوقف کنیم . این توجهات و احساس چاقی رو متوقف کنیم . وقتی ما یه کار چاق کننده انجام نمیدیم چرخه ی لاغری ما شروع به کار میکنه . به قول دوستی با شکم پر نمیشه به لاغری توجه کرد . خب اینم یه باوره . اما باوریه که قابل اجراست . اونقدر شکممون رو پر نکنیم که فرمول خوردن = چاقی به کار بیفته . چون احساس سرزنش هم بیشتر به خاطر چاقی میاد . 

       

      وقتی با یه تغییر رفتار ساده کلی میتونیم از این حالهای بد جلوگیری کنیم چرا نکنیم . 

      ما وقتی از رفتار غذایی خودمون راضی هستیم فرمول خوردن = چاقی در ما کمتر خودش رو نشون میده و توجه ما به راحتی میره سمت لاغر شدن . .

       

      دیگه ملامت کردن نمیاد . احساس چاقی نمیاد . تصاویر چاقی بیشتر در ذهنمون نقش نمیبنده و کم کم ما بهتر لاغر شدن رو تجربه می کنیم . آها یه فرمول دیگه هم هست . ترس از چاق شدن . این فرمول هم هنوز دارم . البته وقتی آموزشها رو دنبال میکنم این ترس کم و کمتر میشه و تاثیر این تکرارها و تمرینها رو که در خودم میبینم به این اطمینان میرسم که در مسیر لاغری هستم و ترس از چاق شدن و همچنین ترس از لاغر نشدن از وجودم میره .
      یه فرمول دیگه که همین الان در نوشته ام جاری شد همین ترس از لاغر نشدنه که با پیگیری آموزشها خیلی کمتر بهش توجه میکنم . اینا تقریبا فرمولهای چاقی منه . البته تا اونجایی که اومده در سطح خوداگاه مسلما نسبت به گذشته خیلی بهتر هستم و ایمان دارم این آموزشها با استمرار داشتن باز هم تاثیرات عالیتری روی من و ذهنم میزارن و من به راحتی لاغر میشم . استاد ازتون ممنونم . فاطمه ازت ممنونم خدایا سپاسگزارم  

       

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/02/19 23:31
      مدت عضویت: 1399 روز
      امتیاز کاربر: 17223 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 2,502 کلمه

      گام ۶۲ ،،سلام وقت بخیر ،،،شناسایی فرمول های چاق کننده ،مثل همون عیب یابی وسیله ایه که خراب شده و درست کار نمیکنه ،وقتیکه مشخص میشه ،ریشه اون مشکل کجاست ،براحتی میرن سر وقت همون قسمت آسیب دیده و بعد از تعمیر  اون دستگاه ،مجدد قابل استفاده میشه ،، برای ما هم همینطوره  ،الان مشخص شده ،مسئله ما در ،برنامه هاییکه در ذهنمون دانلود شده و بدن منهم که فرمان پذیر فرمان های مغز منه ،در راستای همون برنامه ریزی ها ،حرکت کرده ،برنامه داخل ذهن من ،همش در مورد چاقی و توجه بر عوارض چاقی بوده ،توجه بر چاقی ،چاقی بیشترو بدنبال داشته ،پس بدن و ذهن من کارشون درست بوده ،اطلاعات ذهن من نادلخواه من بودند و هستند ،در این دوره ها ،همون اطلاعات از ریشه ناخوداگاه ما شناسایی میشه و منهدم خواهند شد ،،،،حسرت لاغر شدن ،یکی از موانعی بود که بیشتر افراد چاق باهاش درگیر بودن و مرتب از دیدن افراد متناسب ،حالشون   بد میشد و حسرت با حسودی قاطی میشد و معجون افسردگی و حس دوست نداشتنی بودن درست میشد که بسیار ناراحت کننده بود،چقدر اون زمانهاییکه داشتم‌ حسرت بدن  لاغرو  میخوردم و از خودم متنفر تر میشدم ،در حال ارسال پیام ،*من خوب نیستم ،من شایسته نیستم،من بدرد بخور و زیبا نیستمو* به جهان  میفرستادم و مدام در مسیر آدم هایی قرار میگرفتم‌ که اون موضوع برام بولد تر بشه و باور کنم که من لایق چیزهای خوب حتی بدن متناسب نیستم،،و هر چقدر توجه من بر چاقیم بیشتر میشد ،تصویر منه چاق ،در من بزرگتر و بزرگتر میشد ،،،با بودن در مسیر ،رفتارهای ما تغییر خواهد کرد ،قبلا که مسافرت میرفتیم ،یه عالمه خوراکی و آبمیوه همراه خودمون میبردیم ولی  این مسافرتمون ،چندین تا خوراکی هاییکه برده بودیم برگردوندیم ،،اینها تغییراتی هستند که همراه با بودن در آموزش ها ،برامون پیش میاد و باید آگاهانه ببینمیمشون و خودمونو تشویق کنیم ،نه اینکه ما عمدا اون خوراکی هارو نخورده باشیم ، فرمان های خوردن در ما متفاوت شده ،هر چند منفی بافم ،در مسافرت ،بهم گوشزد میکرد که مراقب باش چیزی الکی نخوری و میدونستم میخواد اذیتم کنه و میدونم سال آینده دیگه حتی اینجور مکالمات درونیمم تغییر خواهد کرد و آرام آرام پازل های ذهنیجدید من ساخته خواهد شد ،،یکی از مسائلی که در ذهن من وجود داره ،زمان رسیدن به هدفمه، یعنی ذهنم مدام رسیدن به هدفمو میندازه به زمان خیلی آینده ،که انگار اون زمان ازم خیلی دوره ،دلم میخواد این مسئله مو حل کنم که بتونم رسیدن به هدفامو به خودم نزدیکتر ببینم ،هر چند هم در مسئله لاغر شدن، هم ،بقیه جنبه های زندگیم،تغییرات زیادی داشتم ،ولی انگار برای ادامه ش ،نیاز دارم این موانعو هم از بین ببرم ،،،یکی دیگه از موانعی که شناسایی کردم و چندین ماه داشت اذیتم میکرد و تازه دیروز مچ خودمو گرفتم‌،این بود که از زمانیکه دوره های من تمام شد و من رفتم برای تکرار کردن ،انگار همون ترس های گذشته شروع شد که دوره ها هم تموم شد ،یه چیزی تو ذهنم ،منو میترسوند و نوید برگشت به جسم گذشتمو میداد ،من به اون ترس ها توجه نکردم و الان که ۶ ماه از اون احساسات میگذره و به خودم‌ رجوع کردم متوجه شدم ،من مثل اون موقع ها که تایم‌ رژیمم تموم میشد ،باور کرده بودم که باید مجدد برگشت وزن داشته باشم ،پس باید الان هم که دوره هام تموم شده ،برگشت وزن داشته باشم و مدام این ترس باهام بود ،از اونجاییکه این چند روز با خودم زیاد صحبت کردم ،از لابلای حرف های خودم ،متوجه قضیه شدم و قشنگ فهمیدم که یه فرمول مخفی ماه هاست داره جوانه های لاغری منو آلوده میکنه و من اصلا متوجه نشده بودم ،دیشب به خودم گفتم و خودمو مطمئن کردم که ،فریده تو در رژیم‌ نیستی که الان تموم شده باشه ، تازه بعد از ۱۵ ماه بودن در مسیر ،جاده های تناسب در تو ساخته شده ،از این به بعدش مهمه ،که تو باشی و بمونی و نتیجه بگیری ،اون وقتا بعد از اتمام رژیم ،همه چیز برمیگشت به چاقی قدیم ،ولی الان تازه شروع حرکت بسمت هدفته ،تازه الان مثل وفتیه که نت های موسیقیو یاد گرفتی ،میخوایی شروع کنی به نواختن ،آهنگ های زیبا ،منم تازه نت های تناسب رو یاد گرفتم ،حالا با هر نتش میتونم حال و هوای زیبای لاغریو برای خودم خلق کنم‌،،،به این باور مخفی دست پیدا کرده بودم و متوجه شده بودم ،ترس هام از چیه  البته هر چی جلوتر میرم با بازدارنده های متفاوت تری روبرو میشم ،همون هاییکه یه روزی در بچگی شنیدم ،قبول کردم و سالها تجربه شون کردم  ،الان دارم شناساییشون میکنم و با نپذیرفتنشون از ذهنم و وجودم آزادشون میکنم و هر زمان که بیشتر با این قفل ها مواجه میشم ،قسمتی از ذهن من که در سالهای قبل گیر کرده ،آزاد میشه و فشار ترس ها از روی من برداشته میشه و وضوح دید من قویتر میشه ،از دیشب که متوجه این باوره مخرب قوی شدم ،دیدم که چقدر از درون آروم تر شدم ،به‌خودم گفتم‌ ،فریده تازه اول راهی ، تازه داری الفبای لاغری رو  یاد میگیری   ،حالا برو بیافرین هر آنچه میخواهی ،انگار تازه اول دوره هستم ،هر چی میگذره من متوجه میشم که  هیچی نمیدونم و این کشف دیشبم ،حال هوای منو عوض کرد و دقیقا دست گذاشتم روی یک باور قوی که از دید من ماها مخفی بود ،،،خوشحالم که انقدر قدرتمند شدم که میتونم به درون خودم رجوع کنم و ریشه اون مسئله رو بخشکونم ،،از این به بعد شروع اتفاقات عالی برای جسم و روح منه که هر لحظه در حال آزاد شدن و رها شدن از هر آنچه در قبل باعث شده در رنج و ناراحتی باشه ،،،اصلا من احساس میکنم انقلاب تفکری من در مورد لاغری با ذهن از این ۲ ماه شروع شد که تمام اون دانسته های من الان داره به عمل تبدیل میشه و در زندگیم‌،زندگیشون  میکنم و تا اندازه ای که بهشون عمل میکنم جواب میگیرم‌ ،، این حال منو خوب میکنه ،از اینکه دیگران چقدر اصرار میکنن که ،دوره تموم بشه و به نتیجه برسن ،من تازه میگم بعد از ۱۵ ماه ،تازه فهمیدم چی به چیه و میخوام‌ استارت جدیدی با تفکرات جدیدم بزنم ،،،اینکه فرمان های مغزی در ما خودبخود تصحیح میشه رو من‌ متوجهش شدم ،ناخوداگاه ،تو، یک تایمی دست از خوردن برمیدارم که دیگه بهش خیلی فکر نمیکنم میدونم که به مرور زمان و طی کردن تکاملم ،این جریان برای مغزم عادی میشه و دیگه اون اضطراب های گذشته رو نخواهم داشت ،هر چند الان هم بینهایت از تغییراتم راضی هستم ،و میدونم که در مسیر درست هستم که آخرش تناسبه ،سلامتیه ،،،دقیقا تجربه احساسات بد و ناراحت کننده رو ،من هر روز و چندین بار در وجودم تکرار میکردم و با هر بار تکرار اون حس ها،توجه من بر چاقی بیشتر میشد ،از صبح که بیدار میشدم و خودمو در آینه نگاه میکردم شروع میشد ،در طی روز ،اگر جایی میرفتم،اگر خرید لباسی داشتم ،اگر کسی بهم گوشزد میکرد که چرا انقدر چاق شدی یا اگر میخواستم جایی برم و لباس مورد دلخواهم تو تنم زشت بود که دیگه اون لحظه  زهرم میشد ،اون حجم از تلمبار غم و حس زشت بودن در من بود وانگار  سالها کوله پشتیو با خودم حمل میکردم که خیلی سنگین بود ،تازه فکر میکردم که چرا من لاغر نمیشم ،،انقدر این حس ها در من زیاد بود که الان هم که سال هاست دارم روی خودم کار میکنم،گاهی احساس بی ارزشیه چنان میزنه بیرون که ۲۴ ساعت تو کما میرم و این حال بد ،روی تمام قسمت های زندگی ،اثر میذاره ،،کارهاییکه قبلا انجام نمیدادم که خیلی زیاد بودن ولی الان راحتر انجامشون میدم ،در حال حاضر تنها کاری که هنوز نتونستم انجام بدم ،پوشیدن دامن کوتاه و شلوارک کوتاهه که اونم دلیل دارم و فکر نکنم بتونم تا آخر عمرم هم بپوشم ،،وقتاییکه چاق میشدم ،حتی تو جمع ها هم دوست نداشتم وارد بشم،اعتمادبنفسم پایین بود،،از مسخره شدن میترسیدم،از انتخاب نشدن میترسیدم ،از طرد شدن و تنها شدن میترسیدم ،،بزرگترین چالش چاقی ،ترس از خوردنه که من بسیار زیاد داشتمش ،بلخره روزی ۳ وعده ،باید غذا میخوردم و در هر وعده ،مرتب میترسیدم و عوارض ترسیدن هم که دیگه مشخصه و نتایج هم گویای حال درونم بودند ،،، منکه خوشحالم با این متد آشنا شدم ،رسیدن به خواسته ها ،با قدرت ذهن ،،مثلا استاد عطارروشن وقتیکه وارد مسیرهای ذهنی شدند و زمانیکه اون دانسته هاشون به عمل تبدیل شد ،در اصل اون عملی کردن های دانسته هاشون ،شد عملکرد روتین و عادی زندگیشون ،هر آنچه رو که یاد گرفتند در جریان زندگی بکارش گرفتن، خب ما هم همینکارو باید انجام بدیم،مثلا من اینهمه مطلب یاد گرفتم ولی برم بازم از خود قدیمم استفاده کنم ،در اصل اون آموزشها هیچ فایده ای نداشته ،وقتیکه من یاد گرفتم ،فقط در موقع گرسنگی غذا بخورم و ازش استفاده کنم که بنفع من هم هست ،اخه چرا بعد از۴ سال بخوام برگردم به زمان قدیمم؟ وقتیکه من در مسیر رفع موانع ثروت هستم ،چرا بعد از ۴ سال بخوام برگردم به مسیر فقر؟ خب تا آخر عمر از اون اطلاعات در زندگیم استفاده میکنم و زندگیشون میکنم،کاری که الان ما در حال تمرین کردنشون هستیم و با ادامه دادن به اون نتایج محکمتر خواهیم  رسید ،وقتی راه راحت رسیدنش اینه ،چرا لجبازی کنیم ،،،اولین قدمی که در این دوره ها برداشتم ،توقف،صحبت کردن در مورد چاقی خودم ودیگران بود و چقدر انجام ندادنش حالمو بهتر کرد ،،فقط کافیه کارهای اشتباهی که انجام میدادیم رو انجام ندیم ،نیازی نیست کار خاصی انجام بدیم ،،چقدر فهم این جمله 👉 به ما کمک میکنه که بتونیم راحتر از این مسیر بهرهمند بشیم ،،سرزنش کردن خودم و دیگران که کار مورد علاقه من بود و با سرزنش کردن خودم ،چقدر حالم بد میشد و از خودم بدم میومد و احساس دوست نداشتنی بودن داشتم ،جالبه این حس نزدیک نشدن به خودمون انگار از بچگی با ما بوده ،امروز داشتم این فایلو نگاه میکردم و کامنت مینوشتم ،خواهر زاده م که ۴ سالشه اومد تو اتاقم و داشت باهام صحبت میکرد ،به تازگی عینکی شده و دید که منم عینک زدم ،بهم گفت عینکتو دوست داری ،چونکه مقاومت زیادی میکنه برای استفاده نکردن عینک ،،،بهش گفتم آره عینکمو دوست دارم و اگر ازش درست استفاده کنم  تا یه مدت دیگه چشمام قویتر میشه و دیگه استفاده ش نمیکنم ،خلاصه بحث به اونجاییکه کشیده شد که بهش گفتم من خودمو دوست دارم ،تو هم خودتو دوست داری؟ خندید گفت آره ،گفتم خودتو تو آینه نگاه کن و بگو نیکا عاشقتم دوست دارم ،خندید و خجالت کشید ،تو اینه میز آرایشم به خودش زیر چشمی نگاه کرد و گفت نمیتونم بگم ،در انتها تو آینه نگاه نکرد و  به خودش نگفت دوست دارم‌ ،انگار اون شخصیت تو آینه رو نمیشناخت و متوجه شدم ما همینجوری از خودمون دور شدیم ،،قبلا دوست داشتم آینه قدی اتاقمو بپوشونم که خودمو نگاه نکنم ،عکس قدی که به هیچ عنوان نمیگرفتم البته زمان هاییکه چاق میشدم ،،واقعا چه رفتار زشتی با جسم نازنین خودم داشتم و گاهی الان هم دارم  ،چقدر ازش بدم اومده،از شل شدنش ،از مدلش وووو  و مدام در حال کوبیدن جسمم بودم 😐 یادمه ۲۰ روز قبل از اینکه وارد این دوره ها بشم و متوجه شده بود سایزم داره نزدیک ۴۸ میشه و رفته بودم که پالتو بخرم ،وقتی فروشنده گفت سایز بزرگتر هم داریم ،چشمام پر از اشگ شد و با گریه و بغز اومدم بیرون،گفتم محاله سایز بزرگتر بخرم باید سایزمو کوچیکتر کنم ،در راه اومدن به خونه ،به خودم و بدنم ،میگفتم ،فریده انقدر بهت غذا نمیدم بخوری که بمیری ،یا بگی دردت چیه که داری روز به روز چاقتر میشی ؟و با همون حال بد وارد ،رژیم سختی شدم که بیشتر از ۱۵ روز ادامه ش ندادم و هدایت شدم اینجا😊 حالا که فکرشو میکنم ،متوجه میشم که جسمم یجورایی طرد شد و تنها شد 😶 و من خودمو نپذیرفتم ،،،منم میخوام بیشتر از اینها،خودمو ببینم با تمام کاستی هام ،بپذیرم ،نگاهش کنم ،نوازشش کنم و کودکی که سالهاست تنها مونده رو بغل کنم ،ازش معذرت بخوام ،بهش احترام بذارم و کمکش کنم که با کیفیتر زندگی کنه ،،،من اینهمه بلا سر بدن خودم آوردم ،نمیدونستم ،اطلاعاتی نداشتم ،،حالا متوجه شدم و میخوام خودمو تغییر بدم ،هر چند تغییرات درونی من از شروعم در دوره ها استارت خورد ولی اینجا برای چندین بار قول میدم که حامی خودم و جسمم باشم ،کمکش کنم که بتونه خودشو ترمیم کنه ،سرزنشش نکنم،تشویقش کنم،مهربانتر باشم،برای خودم مادری کنم،ازادش کنم از هر چی ،حال بد ،حس غم ،زشتی  و دوست نداشتنی بودنها ،میخوام ،جسم عزیزم دوباره جون بگیره ،عزت نفسش بره بالا که اگر اون قوی بشه ،مسیرهای قدرتمندانه برای من محیا خواهد شد،میخوام شخصیت متفاوتی بسازم ،اون جوری که خودم دلم میخواد نه اونجوری که الگوهام خواستن ،،،من به جسمم کمک میکنم تا در مسیر بهتر قرار بگیره و میدونم جسم هوشمند و قدرتمند من هم بمن کمک خواهد کرد و ما در کنار همدیگه ،مای قوی خواهیم شد😊 تمام مدتی که از جسمم فرار کردم ،در حال انتقال انرژی تنفر به بدنم و اطرافم بودم ،حس تنهایی ،حس شکست ،،،از این به بعد اتفاقا به خودم خوب و قشنگ نگاه میکنم به همون قسمت های چاقم و بهشون حس خوب میدم نه تنفر ،اول بپذیرمشون که اونهارو خودم خلق کردم و وقتی که پذیرفته شدن ،خیالشون راحت میشه ،خودشون از وجودم کمرنگ میشن ،،مثل پسر بچه شیطونی که مدام کارهای مخربیو  انجام میده که مورد توجه قرار بگیره و اگر بازم بهش توجه نشه اون کارو مخربتر انجام میده، زمانیکه خودمو ببینم ،درونم آرومتر میشه و اون آرامش در من انرژی تولید میکنه که منو هل میده بسمت هدف هام ،،،مزیت های متناسب بودن من 👈 منکه لاغر باشم میتونم آزاد و رها مثل تمام انسان های نرمال ،نرمال زندگی کنم ،با آرامش،بدون ترس ها،استرس ها،غم ها، عزت نفسم بالا میره،خودمو بیشتر دوست خواهم داشت ،احساس رضایت بیشتری خواهم داشت،حالم که خوب باشه اتفاقات خوبو جذب میکنم، وقتیکه احساس لیاقت و شایستگی داشته باشم و خودمو محق در داشتن هام بدونم ،در تمام جنبه های زندگیم قوی و توانمند عمل میکنم و در مدار قدرت قرار خواهم گرفت که در آن مدار هر آنچه که خوب است ،هست ،سلامتی م کامل میشه ،احساس سبکی دارم ،خوشگلتر میشم،جوانتر میشم ،هر لباس شیکی به تنم میاد ،لذت پوشیدن لباس های رنگی و کوتاهو میبرم ،اطرافیانم از داشتن منه متناسب احساس رضایت خواهند داشت ،همه تحسینم میکنند،خانوادم آرامش بیشتری خواهند داشت از اینکه استرس چاقتر شدن منو ندارن ،دخترام به داشتن مادر خوشتیپ و جوان افتخار میکنن ،خریدن سایز مدیوم برام لذت بخشه وووو  یکی از لذت های بودن در این مسیر ،نوشتن در مورد اون آگاهی هاست که با نوشتن انگار زمین ذهنی ما شخم میخوره و آلودگی های اون زمین بیرون میاد و از زمین ذهنمون خارج میشه ، با نوشتن اطلاعات مدفون شده در ذهن ناخوداگاهمون به سطح خودآگاه میاد و میتونیم براحتی از ذهنمون کمرنگش کنیم ،،،موفقیت ،موفقیت میاره ،،،،موفقیت اعتماد بنفس میاره ،،،لاغر شدن ،اعتماد بنفس میاره ،موفقیت میاره،حال خوب میاره،سلامتی میاره،عشق میاره،پول میاره،شادی میاره،عزت نفس میاره ،آرامش میاره وووو  ذهن همیشه بدنبال انجام کارهای سخته برای لاغر شدن ،برای همین ،این روش که راحتره رو قبول نمیکنه ،، حق ما متناسب بودنه و باید برای گرفتن حق الهی خودمون تلاش کنیم ،،این فایل مثل فایل های قبل عالی بود  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار eli_naz_188@yahoo.com
      1400/02/06 15:55
      مدت عضویت: 887 روز
      امتیاز کاربر: 95
      محتوای دیدگاه: 492 کلمه

      تمرين اول چقدر چاقي رو من روش تمركز كردم؟ 

      من عادت داشتم از اون لحظه صبح كه چشمامو باز ميكردم به اينكه چقدر چاقم فكر ميكردم اينكه نميخواستم از خودم عكس بندازم اينكه نميخواستم مهموني برم اينكه بيچاره مخ مامانمو دوستامو هر روز خوردم و از چاقي حرف زدم تنها موضوع مورد علاقه من چجوري وزن كم كنم بود! هر روز روزي چند بار سرچ ميكردم چگونه لاغر شم! لاغري در يك هفته! ليپوماتيك! جراحي باي پس معده! 

      روزي ميليون ها بار به اينكه چي بخورم فك ميكردم 

      همه صفحه هاي رژيم و فالوو ميكردم 

      خلاصه فقط تو مسير چاقي چاق تر شدم و تمام توجه ام روي چاقي بود.

      حالا عوض ميكنم اين مسيرو به لاغري 

      اگه لاغر بشم چي ميشه 

      اصلا دنيام عوض ميشه 

      يه چيزي رو اعتراف كنم باور كنين من از خدا خواستم منو به وزن ٥٠ برسون و ديگه من آرزويي ندارم جونم مال تو!

      ديوونه تا اين حد!

      من كمد لباسم پر از بهترين لباسا همه برند هاي خارجي سايز ٣٨ هست اول همه اونا تنم ميشه 

      الان من سايز ٤٢-٤٤ هستم

      اصلا من دليل اينكه هنوز ازدواج نكردم اين چاقيمه! ميدونم فك ميكنين من خيلي چاق نيستم ولي ٢٠ كيلو اضافه وزن واسه من چاقي محسوب ميشه اعتماد بنفسم خيلي پايين اومده 

      ابا خيال راحت ازدواج ميكنم و طرف مقابلمم هم اذيت نميكنم بخاطر عقده لاغريم !

      همه مهموني ها ميرم بدون اينكه از خودم خجالت بكشم با اعتماد بنفس كامل

      از خودم راحت عكس ميگيرم و ديگه فتوشاپ نميكنم تا صورتم لاغر شه!

      مث پرنده كوچولو راحت و رها پرواز ميكنم همه جا پياده ميرم و احساس سبكي ميكنم 

      عادت ماهيانه و تمام مشكلات هورمونيم تنظيم ميشه

      چون خودمو بيشتر دوست دارم به بقيه هم عشق و دوست داشتن و راحت تر ميدم و از آدمهاي لاغر بدم نمياد 

      واي خدا اين حسرت و كينه از دلم خارج ميشه جاشو به محبت و عشق ميده 

      به خداي مهربون نزديك تر ميشم چون ميدونم كه خدا معجزه ميكنه و منو كامل آفريده و من خودم بودم كه خودمو به اين روز انداختم 

      ببين عزيزم 

      حالا هر چي كه شده تو گذشته بوده و من امروز روز چندمي هست كه با اين سايت آشتا شدم بخدا خيلي عوض شدم

      شايد بگيد برو بابا ما چندين ماهه عضويم لاغري زمان ميبره 

      اما گاها يه حرف حقي به دل ميشينه شما دل و عقلتون دوتايي پذيرا ميشن و سريع نتيجه ميده چون با عشق انجام ميدين 

      بخدا از ديروز من كلي بخدا كلي كمتر ريزه خواري و پرخوري كردم 

      ناظر بودم 

      آگاه بودم 

      با خودم دوست بودم

      هر بار خواستم برم آشپزخونه اول از خودم پرسيدم واسه چيه و مهربانانه روش فك كردم 

      بارها رفتم و دست خالي برگشتم چون جواب سوال آيا گشنه اي نه بود 

      به خودم گفتم بخدا هر چي تو يخچاله ميتوني بهترينشو بخوري اما فقط زماني بخور كه گشنه ته نه زماني كه دلت گرفته و بيكاري 

      خلاصه من تو اين دو روز كلي سبك شدم

      اين تمرينات ادامه ميخواد تمرين ميخواد تكرر ميخواد تا جاشو بده جاي اون فرمول چاقيا كه بشه عادت و ما بشيم لاغر 

      خداروشكر كه اينجام 

      ميرم كه باز بنويسم و فكر كنم راج به مزاياي لاغري 

      خدا كمك هممون باشه عزيزاي دلم

      الهام ❤️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار فاطمه سادات
        1400/02/21 09:27
        مدت عضویت: 1480 روز
        امتیاز کاربر: 1861 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

        نشان های دریافت شده

        سطح مبتدی
        همیار لاغری
        محتوای دیدگاه: 283 کلمه

        سلام الی جان چقدر نوشته ی شما حال منو خوب میکنه . من عاشق این خودباوری شما هستم .شما قوی هستی و من با خوندن نوشته ات توجهم به حس قدرتم بیشتر میشه . 

        شاید شما تازه با سایت آشنا شدی اما ایمان دارم ذهنتون خیلی عالی در مسیر قرار میگیره . 

        درسته راه ما استمرار میخواد اما مهم اون هماهنگی ذهن و روح و جسم هست . حالا این هماهنگی برای بعضی ممکنه ده سال طول بکشه برای بعضی ۵ سال برای بعضی سه سال و برای برخی شاید حتی یک روزه این اتفاق بیفته . البته لاغر شدن یک روزه نیست اما ایمان یک لحظه است . جرقه یک لحظه است . روشن شدن و تغییر مسیر دادن یک لحظه است . 

        من نور ایمان به راهمون رو در صورت زیبای شما میبینم و همین خیلی حس خوبی به من میده. ازت ممنونم که هستی و با اشتیاق این مسیر زیبا رو ادامه میدی . 

        میدونی زیبایی راه ما چیه . زیبایی راه ما اینه ما نگرشمون به خودمون تغییر میکنه . میفهمیم چقدر دوستداشتنی هستیم . میفهمیم چقدر زیبا هستیم . میفهمیم چقدر توانمند هستیم . میفهمیم تمام اون تفکرات و احساس ضعف و نتوانستنهای گذشته ساخته و پرداخته ی ذهن ماست نه حقیقت وجود ما . 

        خدایا شکرت که مارو هدایت کردی تا نوع دیگری ببینیم . تا زیباییهای خودمون رو ببینیم . تا بهتر زندگی کنیم . 

        دوست عزیز و توانمندم من از همین حالا شمارو جزء شگفتی سازها میبینم . چون هماهنگی بین روح و جسم و ذهنتون رو درک میکنم . البته استمرار خیلی مهمه . استمرار این هماهنگ شدن رو حفظ می کنه . 

        شما خیلی عالی دارید حرکت میکنید و خدا میدونه در این سرزمین به چه زیباییهایی خواهید رسید . 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار eli_naz_188@yahoo.com
          1400/02/21 13:28
          مدت عضویت: 887 روز
          امتیاز کاربر: 95
          محتوای دیدگاه: 94 کلمه

          سلام فاطمه جان 

          ممنون عزيزم 

          من اين نظرو اون يكي دو روز اول نوشتم كه زيادم وارد نبودم !

          ولي خب خيلي ميخواستم منم بنويسم 

          بعد از بار سوم بهم يه مدال طلايي دادن من خيلي تشويق شدم و با تمركز بيشتري نوشتم 

          حالا شما مدت زيادي هست كه تو اين مسير هستي و هر چه بيشتر مطالعه ميكني و فايل گوش ميدي و مينويسي ميبيني كه نظراتت پر محتواتر و مرتبطتر با موضوع ميشه.

          خداروشكر كه ما همه تو اين مسير باهم جلو ميريم و خيلي خوبه كه ما همگي مثبت هستيم و از موفقيت هم خوشحال ميشيم.

          دوستتدارت 

          الهام ♥️

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار shahrbanou1346
        1400/02/21 10:42
        مدت عضویت: 1173 روز
        امتیاز کاربر: 21746 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 67 کلمه

        الهام خانم عزیزم سلام 

        آفرین  به تو ، آفرین به این تغییرات فکری بزرگ  که  پیدا کردی  ، آفرین به شگفتی ساز آینده ای نزدیک ، 

        واقعا که شما شایسته لاغری هستی   لیاقت بهترینهارو داری  ، اصلا شک نکن که شگفتی ساز خواهی شد . و ما تصویر زیبای تو رو  با تغییرات شگرف خواهیم دید  و لذتشو خواهیم برد .

        خیلی دوستت دارم 

        الهی خوشبخت بشی 

          ارادتمند   باقری 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار eli_naz_188@yahoo.com
          1400/02/21 13:30
          مدت عضویت: 887 روز
          امتیاز کاربر: 95
          محتوای دیدگاه: 49 کلمه

          سلام شهربانوي مهربون 

          خيلي ممنون از پيام هميشه قشنگت و من خيلي خوشحالم تو اين مسير مثبت با آدمهاي مهربون و مثبتي مثل شما اشنا شدم.

          من ميدونم كه شما و من و همه ي دوستاي ديگه مون همگي به بيشتر از اون چيزي كه بخاطرش اينجا اومديم خواهيم رسيد.

          دوستدارت 

          الهام ♥️

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار shahrbanou1346
            1400/02/21 17:49
            مدت عضویت: 1173 روز
            امتیاز کاربر: 21746 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 86 کلمه

            مرسی از الهام  عزیز بخاطر این احساس خوبی که بهم داد.

            😃 استاد یگانه امون یه ایمیل درجه اول برای یکی از دوستانم فرستاده  که امروز در دیدگاه دوشنبه هفته سوم دوره مقدماتی  بازنویسی می کنم  تا دوستان بیشتری  مطالعه کنن  حالشون بیاد سر جای خودش ..عاااالی  بشن   و برای ادامه مسیر  مشتاقتر و آگاهتر …. اگر از نظر استاد مانعی نباشه  کپی رو با ایمیل برات می فرستم  .چون شما هنوز در دوره  مقدماتی وارد نشدی  وگرنه خودت می دیدی  می خوندی 

            دوستدارت   شهربانو خانم😉

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,296 کلمه

      سلام استاد ودوستان گرامی گام ۶۲ موضوع امروز بسیار مهمه وتاثیر گذاره هم در چاقی وهم در لاغری ما در لاغری از هر روشی که استفاده کردیم فقط برنامه ای بوده برای اذیت کردن جسممون فقط جسم رو تحت فشار قرار دادیم اما در لاغری با ذهن هیچ ورزش رژیمی نخوردنی رنج کشیدنی گرسنگی کشیدنی وجود نداره فقط وفقط برنامه ذهنی داره به مغز میدیم وقتی به سطحوعمل برسه وبه نتیجه برسه مغز بر اساس اون فرمولها فرمان جدید صادر میکنه واون فردیکه دو ماه قبل پرخوری داشته ترس از غذا خوردن داشته به مرور رفتارهاش تعییر میکنه ودیگه اون حرص ولع خوردن نداره افراد چاق اینجوری هستن همش به فکر خوردن هستن خدا رو شکر من اینجوری زیاد نبودم برعکس به چاقی توجه داشتم با گرسنه موندن دوست داشتم بخورم عاشق پیراشکی بودم ولی از ده دفعه ی دفعه شو خوردم همش زجر دادم خودمو و الان دیگه ناراحت نیستم چون در مسیر درست قرار دارم ویگه از این خبرا نیست زجر کشیدن واینا رو میگم حالا در لاغری با ذهن ما یاد میگیریم فایل گوش بدیم تمرین کنیم به عمل تبدیل کنیم یعنی وارد ندگیمون کنیم یعنی وقتی میگیم از خوردن نترسید سعی میکنیم موقع خوردن با استرس ونگرانی غذا نخوریم وی سری برنامه های جدید به مغزمون میدیم وقتی اجرا میکنیم اونا رو طبیعیه که رفتار ما تغییر کنه در لاغری با ذهن مهمه که ما دستورات جدید بپذیره واونا رو جز فرمولهای اجرایش قرار بده ودستوراتشو بر اساس اون فرمولهای جدید صادر کنه اونوقت میبینیم که بدن واکنش متفاوت نسبت به غذا نشون میده ودست ودهان ما نسبت به خورون فعالیتشون کمتر میشه اینا تغییره محدودیت نیست همه ما این باور داریم که میتونیم چاق بشیموچون ما اینو تجربه کردیم وموضوع امروز توجه کردنه شاید شنیده باشید که به هر چی فکر کنی همون میشه یا همون وارد زندگیت میشه وسالهای زیادی به چاقی فکر کردیم منم خیلی فکر کردم وتوجه ککردم چون چاقی من یهویی شد وبرای من عیر قتبل قبول بود منکه ا ۹ ماه پیسش ۵۲ کیلو بودم یهو بشم ۷۲ کیلو وبچه هم بدنیا بیاد تغییر انچنانی نداشته باشه وحشتناک بود ادم دیونه میشه وقتی فکر میکنم خدا رو شکر که اون روزا تموم شد ودوباره برمیگردم به ۵۲ کیلو وچون ما نظر اطافیانمون برامون مهمه باعث میشه به چاقی توجه کنیم وقتی داریم تلاش میکنیم ی چیزی رو برطرف کنیم در واقع داریم به اون چیز توجه میکنیم حالا اون چیز میتونه هر چیزی باشه چاقی فقر بدبختی بیماری هر چی باشه ما زمانیکه داریم تلاش میکنیم که لاعر بشیم به لاغری توجه نمیکنیم فقط داریم به چاقی توجه میکنیم اینا همه میشه توجه به چاقی وتصمیماتی میگیریم که تحت تاثیر چاقی بوده ورفتارمون تغییر میده وقتی بخاطر اضافه وزن خودتو از خیلی کارها منع میکنی احساس ناتوانی بهمون دست میده به بخاطر اضافه وزن علاقه مندیهامونو میذاریم کنار اینا همه بخاطر توجه کردن به چاقیه ودلیل اینکه ما تلاش کردیم وبه نتیجه نرسدیم اینکه ما نتونستیم توجه همونو از چاقی برداریم وبه لاغری بدیم واینکه ما تونستیم لاغر بشیم حالا حتی برای ی مدت کم ثابت کردیم که بدن ما توانایی لاغر شدن داره وانگیزه گرفتیم برای لاغر شدن چون روش ما صحیح نبوده بخاطر همین زمانیکه ما لتغر شدیم نگران چاق شدنمون بودیم به چاقی توجه میکدیم یعنی تو ذهنمون هنوز تصویر چاقی از خودمون وجود داشته حالا چطور باید لاغری توجه کنیم لاغری نیاز به توجه داره توجه به چاقی اسونه چون چاقی وجود داره ولی توجه به لاغری سخته چون تلان وجود نداره باید قبلامونو یادمون بیاد که لاغر بودیم وبهش توجه کنیم پس توجه به لاغری شروع میکنیم اولین گام اینکه دیگه از امروز درباره چاقی صحبت نکنیم ونیاز نیست که کاری انجام بدیم فقط کارهایکه انجام میدادیم دیگه انجام ندیم کافیه چون طبیعبت زندگی ما اینکه سالم باشیم لاغر باشیم سلامت باشیم ثروتمند باشیم وقتی در مورد چاقی ت داری برای کسی توضیح میدی داری توجه بهش میکنی گام دوم سرزنش کرون خودت ممنوعه اگر میری جلوی اینه از خودت فرار نکن خودتو کامل ببین وقتی از خودت عکس نمیگیری لباس رنگ روشن نمیپوشی باشگاه نمیری استخر نمیری وقتی داری به اینا فکر میکنی داری از جسمت فاصله میگیری خیلی مهمه بتونی شرایطتو بپذیری سخته ولی ممکن وقتی به خودت نگاه میکنی تنفر نداشته باش با خودت دوست باش جسمتو دوست داشته باش خودت این جسم پرورش دادی وبه این روز در اوروی اینو بپذیر با جسمت صحبت کن جلوی اینه بگو من میپدیرم که خودم کردم وتو رو به این روز دراوردم مغذرت میخوام من خودم درستش میکنم وتو رو به همون ۵۲ کیلو میرسونم گام سوم که خیلی کمکمون میکنه در مورد لاغری بنویس که وقتی لاعر بشی چه اتفاقاتی برات میافته لاغری چه مزیتهایی برات داره این همون توجه کرون به لاغریه همون قدر که دست به غذا بودن مارو چاق میکنه دست به قلم بودن ما رو لاغر میکنه جمله استاده که باید به یادگار ازش داشته باشیم درباره مزایای لاغری بنویس چه تاثیری روس سلامتیت داره توی روابطت داره توی ثروتت داره اعتماد بنفستو میبره بالا موفقیتهات صد برابر میشه وقتی لاعری رو تجربه کنی دیگه کارها برات اسون میشه اینا میشه خلق رویا تمرین اول لیستی از کارهاییکه اضافه وزن بهمون ضربه زده رو بنویسیم اینکه باعث شد یهو من ۱۹ کیلو اضافه کنموخیلی سنگین بشم ونیاز داشته باشم یکی کمکم کنه پادرد وکمر درد گرفتم بخاطر وزنم زیاد بود پاهام تحتل اینهمه سنگینی رو نداشت روی اعصابم خیلی تاثیر بدی گذاشت افسردگی بعد از زایمان گرفتم یهو لباسام تنگ شد لباس خریدن برم بسیار مشکل شد دیگه لباس مورد علاقه مو پیدا نمیکروم راه رفتن واز پله بالا رفتن برام بسیار مشکل وگام اول دباره چاقی صحبت نکنیم من ز امروز تصمیم گرفتم دیگه درباره چاقی با کسی صحبت نکنم گام دوم سرزنش کردن وتحقیر کردن خودت ممنوع ودیگه خودم بخاطر چاقیم واضافه های بدنم تحقیر وسرزنش نمیکنم ومیپذیرم که خودم باعث چاقیم شدم ومسئولیتشو میپذیرم وهمین طور مسئولیت لاعری رو هم میپذیرم گام سوم درباره متناسب شدن بنویسید وچه تاثیراتی میتونه در زندگی ما بذوقتی متناسب شدم ارامش روحی وذهنی پیدا کردم ولباسهام گشاد شدن دیگه به تنم خوشگل نیستن اونارو باید بذارم بیرون  سری لباس خوب وشیک سایز ۳۶ و۳۸ بخرم من دیگه ۵۲ کیلو شدم خیلی شادم عاشق اینم که برم جلوی اینه وساعتها به خکدم نگاه کنم واز این جسم زیبا لذت ببرم من دیگه خوش تی

      پ خوش هیکل شدم ودیگه هیچ چیز اضافه نداسالم وسلامت شدم ودیگه دیگه از اون همه بیماری خبری نیست شکر خدا دیگه سرگیجه ندارم دیگه زود خسته نمیشم دیگه کسل وبی حوصله نیستم بر عکس پر انرژی هستم بانشاط وشاد هستم وهمیشه لبخند روی لبامه ودیگه نیازی به هیچ قرص ودارویی ندارم حتی قرصهای ویتامین کاملا شفا گرفتم ودیگه هیچ غدهای هم تو بدنم نیست دیگه بهم نمیگن تخمه نخور چربیت میره بالا شیرینی نخور قندت میره بالا تو دیگه به این سن رسیدی باید رعایت کنی وهر چیزی نخوری ومن دیگه با اطمینان خاطر همه چیز در حد نیازم میخورم مثل ادمهای متناسب رفتار میکنم غذا میخورم دیگه دائم در حال شکر کرون خدا هستم چون وقتی مبینم که لاغر شدم وپوست صورتم به این صافی وشفاف شده وچروک نداره شکر خدا رو میکنم وقتی مبینم سالم هستم وشفا گرفتم وقتی میبینم دیگه روی اوپن دارویی نیست وقتی میتونم تمام کارهامو انجام بدم وقتی از پلها راحت میرم بالا وقتی دیگه مریض نمیشم دیگه سرگیچه نمیگیرم بابت تک تک این کارها خدا رو شکر میکنم دیگه الان که متناسب شدم ی خیاط ماهرم شدم واز این راه به راحتی کسب درامد میکنم ودرامد بالایی دارم ماهی ۲۰ ملیون درمیارم ودیگه ازادی دارم ازادی مالی هم دارم دیگه راحت وبدون مشکل دوره تهیه میکنم ودیگه ثروتمند شدم وسایزم شده ۳۶ و۳۸ وزنم شده ۵۲ و دیگه روی همین سایز تا اخر عمرم میمونم دمن دیگه توانمند شدم ومیتونم هر کاری رو انجام بدم بدون اینکه زود خسته بشم ودیگه اینکه من تونستم لاغر بشم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار farkhondeshahrivar280
      1400/01/21 22:53
      مدت عضویت: 1171 روز
      امتیاز کاربر: 687 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,037 کلمه

      سلام،🤩👣💐.
      ;گام 62در مسیر لاغری من
      ما از زمانی که نظر دیگران برام مهم شد با چاقی خودم مبارزه میکردم با روش ها گوناگون از رژیم بگیر دمنوش بخور ورزش پیاده روی باشگاه ورزش ها سخت خلاصه حتی چند ساعت بخوابم که چاق نشم همه چی من روی چاقی تنظیم شده بود و کلا چاقی زندگی من فرا گرفته بود هرکاری میکردم که لاغر بشم ولی ماندگار نبود در حد چند کیلو لاغر میشدم اما به محضی که ول میکردم اون روش رو باز وزنم برمیگشت  واز خودم بیزار بودم حالم بد بود همیشه از دیدن خودم متنفر بودم و عکس گرفتن که نگو دلم مرگم میخاست ولی عکس تو جمع نهه و این ها همش میشه توجه به چاقی نخواسته داشتم توجه میکردم به چاقی و همیشه دانبال روش ها مختلف واسه لاغر شدن بودم و مهم ذهن است من چاقی در ذهنم بود ولی داشتم جسمم محدودتر میکردم و تصویر چاقترین از خودم در ذهنم ایجاد میکردم
      وذهن ما کاملا تصویری است و مغز ما براساس تصویر ذهنی که از خودمان در ذهن مان ایجاد کردیم فرمان میده
      ;باید ما به لاغری توجه کنیم تا لاغر بشیم خب اینجا یکم کار سخت میشه مخصوصا واسه افرادی که همیشه چاق بودن از کودکی مث خود من حالا با نوشتن یکبار فایل گوش دادن نمیشه گفت ما توجه میکنیم به لاغری زمان مبیره‌ولی‌ شدنیه خب اول باید زمان بزاریم کنار واسه خودمان زمان تعیین نکنیم تا فلان زمان تا عقد داداشم تا دو ماه دیگه تا اینکه دوره تموم بشه منم متناسب هستم زمان کلا خط بزنیم و زمان تعیین کردن کلا اشتباه است و ممنوع کنیم خب حالا باید چکار کنیم کار خاصی نمیخاد کنی کارهایی که قبلا انجام می‌دادیم الان دیگه انجام ندیم از این تاریخ به بعد خود به خود لاغر میشیم جسم ما توانایی لاغر شدن داره فقط خودمان با رفتار اشتباه جلوش گرفتیم با توجه به چاقی وقتی این کارها نکنیم خود به خود لاغر میشم برای توجه به لاغری
      اولین قدم درباره چاقی خودمان دیگه حرف نزنیم هیچگونه حرفی نزنیم نمی‌خواد به دیگران توضیح بدید بگی من این کار میکنم اون کار میکنم لاغر نمیشم چاق میشم باید چه کنم فلانی چکار کرده بزاریم کنار پس صبحت کردن ممنوع در مورد چاقی
      دومین قدم سرزنش کردن خودمان ممنوع کاری که من همیشه میکردم در روش ها قبلی رو راست باشیم با خودمان بگیم خودمان با آموزش دیدن چاقی زندگی کردن چاقی
      ترس از چاق شدن رفتارها اشتباه خودمان چاق کردیم حالا مسئولیت جسمان رو می‌پذیریم ما این کار کردیم خودمان هم درستش میکنیم با روش صحیح با عشق خودمان نگاه کنیم از دیدن خودمان ناراحت نشیم از خودمان عکس بگیریم با خودمان آشتی کنیم با جسمان  و سرزنش نکنیم خودمان رو
      گام سوم درباره مزایا لاغری بنویسیم هرچقدر میتونیم بنویسم چه مزایایی برای ما داشته لاغر شدن.
      خب من الان می‌خوام از اشتباه خودم بگم من تو همین مسیر خیلی خوب پیش میرفتم هر روز تمرینم مرتب انجام میدادم و احساس لاغری میکردم یکماه خورده گذشت دیدم یکی از دوستان وزن کرده نوشته منم خیلی کنجکاو شدم ببینم من چقدر لاغر شدم رفتم وزن کردم چند کیلو کم کرده بودم خیلی خوشحال شدم و همش دلم خوش بود هی بیشتر تحریک میشدم که برو باز وزن کن بعد مدتی باز رفتم دیدم نیم اضافه کردم ناراحت نشدم ولی دیگه اون شوقم نداشتم و همش توجه میکردم به اندامم و جسم بد بود تا اینکه نزدیک عید شد همش استرس داشتم عید بشه خونمون شلوغ میشه و منم نمیتونم ادامه بدم حالا چکار کنم خیلی نگران بودم عیدم شد دقیقا روز دوم عید من دیگه نتونستم ادامه بدم چون واقعا وقتشم نداشتم و یه جور بی خیال شدم ولی همش اعصابم خرد بود که الان که ادامه نمی‌دم دارم چاق میشم و هر روز که میگذشت توجه من به چاقی بیشتر میشد از امروز که باز شروع کردم به ادامه دادن که خیلی نگران بودم از استاد پرسیدم من چکار کنم گفتن عادی است پیش میاد لیز خوردی ادامه بده خیالم یکم راحت شد و از امروز شروع کردم به ادامه دادن والان فهمیدم خیلی بدم نشده چون من داشتم بازم مسیر اشتباه طی میکردم چون این دوره مث رژیم میدونستم و ترس در من بوده که اگه دوره ول کنم چاق میشم و الان خیلی خوشحالم که فهمیدم اشتباه کردم و از این به بعد می‌خوام واقعا یاد بگیرم عمل کنم بهش میخام لاغری بشه جز از زندگیم وساده کنم لاغر شدن رو الانم خداروشکر میکنم که باز شروع کردم الان خیلی حالم خوبه خیالم خیلی راحت شده ومن ترس چاق شدن در خودم دیدم ودیدم هنوز این ترس دارم توجه میکنم به چاقی هنوز که الان بهش پی بردم پس خوشحالم و ادامه میدم با شوق اشتیاق
      ;توجه به چاقی خیلی مشکلات واسه من به وجود آورد اعتماد بنفسم صفر کرد هیچوقت لباس مورد علاقم نمیپوشیدم همیشه موقع خرید فقط فکرم این بود اندازم باشه کاری به رنگش جنسش نداشتم همیشه محدود بودم در تفریح در خوردن در خرید کردن احساس بد داشتم دلم نمی‌خواست توجمع حاضر شم نوعروس از رقصیدن خجالت می‌کشیدم از عکس گرفتن متنفر بودم کلا زندگی نمی‌کردم مث یک زندانی بودم کلی از خواستگارهام واسه همین که من چاقم زشتم طرز تفکر در مورد خودم از دست دادم دلم نمی‌خواست برم جایی کار کنم بخاطر چاقیم و زندگیم باخته بودم روی چاقی.;
      من فرخنده متناسب هستم وزنم 60کیلو شده خیلی خیلی حالم خوبه انرژیم خیلی زیاد شده اعتماد بنفسم عالی شده همش دلم میخاد توجمع شرکت کنم همش دوس دارم از اندامم عکس بگیرم برقصم تو عروسی ها مانتوقرمزم‌برام گشاد شده راحت دکمه های بسته میشه خیلی راحت میتونم شلوار لی بپوشم برم شهر پیاده روی مهمونی قدش برام گشاد شده کمرم خیلی باریک شده شکم پهلوم صاف شده پاهام کشیده شده لباس اسپورت مانتو کوتاه می‌پوشم خیلی بهم میاد همه ازم میپرسن چیکار کردی که لاغر شدی کیف میکنم از رفتار خودم که دیگه اصلا حرص وله ندارم واسه خوردن مانتو شلوار هرمدلی دلم بخواد گیرم میاد عاشق خودم شدم افتخار میکنم به خودم خیلی حالم خوبه قابل توصیف نیست احساسم عالی شده به خودم افتخار میکنم که عالی شدم نه فقط لاغر شدن بلکه در تمام جنبه ها زندگیم تاثیر گذاشته و همه چی عالی شده و احساس قدرت زیادی میکنم و الگو خانوادم دوستانم شدم و خیلی راحت به هدف های دیگم میرسم ،😍🤩😊

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/01/15 00:34
      مدت عضویت: 1433 روز
      امتیاز کاربر: 16901 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 4,861 کلمه

      همه ی ما یک کارهایی برای لاغری انجام دادیم اما نتیجه نگرفتیم یا اگر گرفتیم مقطعی بوده چون راهمون اشتباه بوده .

      پس حالا چون در مسیر درست هستید امیدوار باشید و با اشتیاق راهتون رو باید ادامه بدیدچون در مسیر درست هستید .(لاغری با ذهن چون داریم لاغری رو آموزشش میبینم تنها رله درست لاغری هست و من خوشحالم که در این راه هستم )

      تا حالا برای لاغری ما هر روشی رو اجرا کردیم یا رژیم و ورزش داشتیم و یا محدودیت هایی داشتیم که باعث شده فقط جسممون رو تحت فشار بزاریم و اما در این روش لاغری با ذهن اصلا نه برنامه ی ورزشی داره نه رژیم داره فقط برنامه ی ذهنی رو تغییر میدیم و روی فرمولها ی ذهنی کار میکنیم .
      و بعد از مدتی در این مسیر بودن ما متوجه میشیم که دیگه حرص و ولع نداریم و دیگه به غذا فکر نمیکنیم کاری که قبلا بر عکسش بود اگر در خانه غذای مورد علاقه ی من و یا غذای خاصی بود و یا شیرینی مورد علاقه ی من بود من شب خواب نداشتم که اون رو بخورم و در طول روز بخش زیادی از ذهنم به فکر کردن به غذا خوردن من مربوط میشد و از صبح فکر میکردم چی بخورم تا شب که میخواستم بخوابم .( منم قبلا همین طور بودم حتی یادم هست اگر در خونه چیپس و پفک داشتم باید همش رو میخوردم قبل از خواب تا راحت بشم و یا شب از داخل خواب پا میشدم میخوردم و یا حتی برای کلوچه های سنتی و یا حتی برای فست فود یا غداهای مورد علاقه ام قبلا من زیاد این کارها رو میکردم در حالی که سیر بودم اما میخوردم و چقدر بعدش ناراحت میشدم و عداب وجدان داشتم اما انگار دست خودم نبود و یا حتی شکم درد میگرفتم اما میخوردم انگار مجبور بودم )

      اما با این دوره ها من دارم یک برنامه ی ذهنی ایجاد میکنم و یه سری برنامه های جدید به وجود میارم در روش لاغری با ذهن که باید مطالب رو بارها تکرار کنیم و تمرینها رو انجام بدیم تا ذهنم مملو از فرمولهای جدید بشه با دستورات جدید
      .
      در لاغری با ذهن باید استمرار باشه تا ذهن اون فرمولهای جدید رو بپذیره و بدن ما واکنشهای متفاوت نشان میده و دست و دهان ما فعالیتشان خیلی کمتر میشه و این محدودیت نیست فقط فرمولها تغییر میکنه .(واقعا خوردن من کمتر شده و خیلی جاها خودم متعجب میکنم بعدش که دیدی در این موقعیت من چه رفتاری داشتم اون غذا بود اما نخوردم یا با اون مقدار سیر شدم و خیلی خوشحالم که بدون زور کسی و محدود کردن و یا کار خاصی دارم رفتارهای درست رو اجرا میکنم و لدت میبرم از این آموزش لاغری از این حرص و ولع نداشتنها و دیگه حریص هیچ چیز نیستم هر وقت هر چیزی رو بخوام خیلی راحت به اندازه نیازم میخورم و اگر نخوام نمیخورم و آرامش،عالی در این مسیر دارم که از خدا وند برای هدایتم به این راه سپاسگزارم و بعد هم از استاد عزیز به خاطر این آموزشهای عالیشون )

      همه ی ما باور مون این هست که به راحتی میتونیم چاق بشیم و همه ی ما در این کار استاد هستیم
      (من بارها گفتم چقدر راحت چاق میشم اما به سختی و با زجر لاغر میشم اما الان دیگه چاقی برام سخت شده و هر کس که جلوی من حتی پرخوری کنه حالم بد میشه و میگم چطور با خودش همچین رفتارهایی داره و واقعا براشون ناراحت میشم و دوست دارم با این مسیر آشنا بشن و من وقتی سیریم اصلا از هیچ خوردنی لدت نمیبرم واقعا باید گرسنه باشم تا با لذت و آرامش غدا بخورم و به احساس سیری برسم و برای هر کس که در اطراف من سعی بر لاعر شدن از راه های غلط داره واقعا افسوس میخورم و اما دوباره میگم هر کس در مدار این حرفها باشه حتما بهشون میرسه و خودم رو آروم میکنم )
      .
      موصوع مهم امروز توجه کردن هست :
      ما به چیزی توجه و فکر میکنیم همون در زندگی شما گسترش پیدا میکنه .(ما با توجه کردن اون چیز رو جدب میکنیم حالا میخواد دلخواه ما باشه یا نباشه پس تمام توجه و تمرکز حواس خودتون رو روی خواسته عای خودمون باید بزاریم )

      من در گدشته که دچار چاقی بعد از ازدواج شدم سالهای زیادی به این چاقی توجه میکردم
      و از یه سنی به بعد چون به نظر دیگران در مورد خودم اهمیت میدادم خیلی بیشتر به چاقی توجه میکردم و کار بسیار مضرر ی بود و هست . در واقع اون وقت که ما داریم رژیم میگیریم و یا ورزش میکنیم داریم بازم به چاقی خودمون توجه میکنیم چون داریم تلاش میکنیم چیزی رو از بین ببریم که اون چیز چاقی هست .
      من خودم از زمانی که ازدواج کردم چاق شدم خوب یادم میاد در اون دوران از نامزدی من شروع شد من زیاد میخوردم انصافا میخوردم و وزنم هم داشت بالامیرفت و چون قبلش خیلی لاغر بودم همه میگفتن چقدر صورتت قشنگتر شده چقدر بهت میاد و اینطوری قشنگ هست و من اما متوجه میشدم چقدر وزنم بالا رفته و دیگه اون لباس پوشیدن و آزادیها رو ندارم و دیگه داشتم سنگین میشدم و محدودیتهام بیشتر میشد و میدیدم چقدر شکمم بزرگ شده و دیگه اون خوش تیپی رو ندارم و در جمع دوستانم خجالت میکشیدم چون من دچار اضافه وزن شده بودم و کلا فعالیت هام سخت شده بود و اما من خیلی سریع با رژیم گرفتن که خودم وعده ی شام رو حدف کردم به راحتی وزن کم کردم و عالی لاغر شدم و همه میگفتن چقدر تو اراده داری و خوب لاغر میشی و من در ذهنم حک شد من با رژیم میتونم لاغر بشم و چون بارها اطرافیان و خواهر خودم رو هم دیده بودم که با رژیم و ورزش خوب لاغر شدن پدیرفته بودم تنها راه لاغر شدن رژیم و نخوردن و ورزش هست و دیگه بعدش تصمیماتی میگرفتم که هی خودم رو بیشتر زجر بدم و محدود باشم که بتونم لاغر باشم و در جمعها با عتماد به نفس حضور داشته باشم و بتونم لباس بهتر بپوشم و همش من به چاقی توجه میکردم و هی من سختیهای بیشتر رو تحمل میکردم که هی من در وزن مناسب قرار بگیرم و اما با زور و فشار خودم رو متناسب میکردم دیگه شبها شام نمیخوردم باشگاه میرفتم و هر غدایی رو نمیخوردم و چیپس و پفک خوردن رو کنار میراشتم و ودیگه کم کم محدودیتام رو بیشتر میکردم و همیشه به دنبال راهی برای لاغری بودم و در جمع ها کمتر میخوردم و در کنار دوستام روم نمیشد بخورم که کسی بهم تذکر نده و همه ی اینها تو جه کردن به چاقی بود و هی از خودم بیشتر بدم میومد و چاقی بیشتر بر من غلبه میکرد .

      همیشه فکر کن چاقی و من دو نفر هستیم که چاقی زوری داره و من متناسب هم زوری دارم و هر چقدر من به حضور چاقی در خودم احساس ضعف و ناتوانی بیشتری کنم فرصت رو مهیا کردم تا چاقی بر من غلبه کنه .
      و من واقعا از یک زمانهایی به بعد چاقی در من با سرعت بیشتری بوده چون از خودم متنفرتر بودم و از چاقی بیشتر میترسیدم و خودم رو بیشتر محدود میکردم .(من یادم هست بعد ازدواجم همیشه در حال متناسب کردن بودم و خوب و عالی هم متناسب میشدم اما به محض رها کردن و خسته شدن دوباره بر میگشت و یادم هست این اواخر چون مانع های بزرگی داشتم خیلی ترسم بیشتر شده بود و خیلی از چاقی متنفرتر بودم برای همین مرتب رژیم رو سخت تر میکردم و هی ورزشم رو سنگین تر میکردم و هی خودم رو بیشتر وزن میکردم و هی دچار اضافه وزنهای بیشتر میشدم و هی ناراحتتر بودم و هیچ وقت به اندازه سعی و تلاشم نتیجه نمیگرفتم و هی خودم رو محدود تر میکردم )
      چطور من به چاقی تو جه میکردم ؟
      هر لباسی رو که تنگ بود و هر رنگی رو نمیپوشیدم
      لباسهای کمر دار نمیپوشیدم که شکمم بیرون بیفته
      غذای رژیمی میخوردم که چاق نشم
      ورزش شدید میکردم که چاق نشم
      خودم رو وزن میکردم هر هفته که چاق نشم
      از چاقی خودم با بقیه حرف میزدم شاید فکری بشه
      به دنبال راه های جدید بودم که شاید چاقیم رو از بین ببرم مثل خوردن دمنوش
      در آیینه باشگاه و خونه همش به نافرمیهای بدنم نگاه میکردم و با دستم لمسشون میکردم که لاغر بشم
      با دیدن لاعرها حسرت میخوردم

      تمام این کارها رو میکردن برای لاغری اما داشتم به چاقی توجه میکردم و به خودم ضربه میزدم و داشتم در برابر چاقی خودم رو ضعیفتر میکردم

      پس حتی اگر رژیم گرفتم و ورزش سنگین داشتم و ۳۰ کیلو کم کردم اما دوباره برگشته بودن چون من به چاقی تو جه کردم اما چون من تونستم کم کنم پس ثابت کرده بدن من توانایی کاهش وزن رو داره و من انگیزه و اشتیاق کاهش،وزن رو داشتم اما چون در زمان تناسب اندام کامل از چاقی خودم نگران شدم و تصویر ذهنی چاقی از خودم در دهنم داشتم به همین دلیل از چاقی خودم بدم میومد
      ( من بارها تونستم وزن کم کنم بیشتر از ده بار من این کار رو کردم و من مثل یویو هی چاق شدم و لاعر شدم در مدت زمان بعد از ازدواجم اما در این چند سال آخر بعد از زایمان دومم که تونستم ۳۵رکیلو کم کنم این رفت و برگشت من بین چاقی و لاغری اینقدر سریع شده بود که من خیلی ادیت شدم و درواقع چون خیلی چاق شده بودم و اندام بسیار نامتناسبی پیدا کرده بودم و زندگی بسیار سختی داشتم از چاقی متنفر بودم و میترسیدم حتی وقتی لاغر شدم و در اوج تناسب ۵۹ کیلویی اما من از چاقی میترسیدم و رژیم و محدودیتهای بیشتر داشتم و خیلی اوضاعم بد شده بود تا با این راه آشنا شدم و اما حالا متوجه میشم چه جسم توانمند و عالی داشتم که هر بار به راحتی من رو متناسب کرده اما چون ذهنم متناسب نبوده و با خواسته ی من که لاغری بوده هماهنگ نبوده پس نتیجه مقطعی بوده )

      و من یادم میادبارها به اطرافیان میگفتم چه فایده لاغری من که ماندگار نیست .
      هر چقدر به چاقی خودت توجه کنی و خودت رو محدود کنی تصویر چاقی خودت رو شفافتر میکنی و ذهن تمام تلاشش رو میکنه تا تو رو به تصاویر خودش برسونه و مسیر حرکت رو به اون سمت میبره و ذهن فرمان خوردن صادر میکنه .
      تصمیم ها مطابق هست با تصویرهایی که در ذهن هست (ما خوب میدونیم ذهنمون کاملا تصویری هست و خیلی مهم هست که ما چه تصویری از خودمون در ذهنمون داریم و یادم میاد بار آخر کلی تصویر چاقی از خودم که مانتوهام بسته نمیشدن و یا کفشهام به پام نمیرفتن و یا وزنهای بالایی رو روی ترازو میدیدم و در جسمم بسیار نافرمی میدیدم همه رو در ذهنم داشتم و کلی وحشت و ترس و تنفر در کنار این تصاویر خیلی راحت داشت من رو به سمت چاقی میبرد و من خودم برام این مانع هم بود که با رژیم و ورزش نمیشه برای همیشه لاغر بود و میگفتم آخه تا کی و همیشه میگفتم لاغری من همیشگی نیست و برای همین همیشه در زجر و سختی بودم تا یه مقدار وزن کم کنم یا حد اقل بیشتر نشم )

      دیدیم بعد از اینکه از رژیم و ورزشها خسته میشیم و رهاش میکنیم خیلی آروم معز دستورهای خوردن رو دوباره صادر میکنه و ما میشیم همون جسم قبلی خودم .(من بسیار این تجربه رو داشتم و به قول استاد من به خودم میگفتم حالا که متناسب هستم و در وزن دلخواهم هستم فقط یه امروز رو بخورم ز فردا دوباره شروع میکنم و چون حرص،و ولع هم پیدا میکردیم و در حالی که متناسب بودم میگفتم حالا بخورم این چند لقمه که چیزی نیست و شروع میکردم و میدیدم در عرض یک ماه کلی اصافه وزن پیدا کردم که با کلی سختی و جون کندن اونها رو از بین برده بودم و اما راحت و یدون سختی دوباره چاق میشدم و اینقدر ناراحت میشدم پس دوباره رژیم بیشتر و محدودیتهای بیشتر رو شروع میکردم )

      چطور به لاغری توجه کنیم :
      لاغری نیاز به توجه داره و چون ما میخواییم تصمیم بگیریم لاغر بشیم و میخواهیم به چیزی که نیست توجه کنیم بر عکس چاقی که بودش و ما بهش توجه میکردیم و ناراحت میشدیم و چاقتر میشدیم و اما مامیخو اییم به چیزی توجه کنیم که در ما وجود نداره (تمام سختی کار این هست که به چیزی که نیست ما باید توجه کنیم اما برای من لاغری دلخواهم بارها بوده چون از یه مقطعی به بعد من چاق شدم و تا همین چند سال پیش هم با رزیم و ورزش سخت من در این وزن بودم اما از دستش دادم و برای من خوشبختانه تصور کردن خیلی راحت تر هست و حتما به دستش میارم من میخوام دوباره در وزن ۵۹ کیلو و سایز ۳۸ قرار بگیرم و اصلا کار سختی نیست ).
      پس یواش یواش ما رفتارهایی میکنیم که لاعر تر بشیم .
      ما برای لاغری اصلا نباید زمان تغیین کنیم که تا چه تاریخی باید من لاغر بشم و این کار بسیار اشتباهی هست و این تعیین زمان مشخص کار این شرکتها ی تبلیغاتی برای لاغری هست که از حربه ی زمان استفاده میکنن و ما رو ترغیب می کنن به استفاد ه از اون محصول و اگر نتیجه نگرفتیم خودمون رو سرزنش میکنیم و ناامید تر میشم به جای اینکه به اون محصول شک کنیم .
      بگو من میخو ام یه روشی رو یاد بگیریم و تا ابد استفاده کنم و بگو هر چقدر طول کشید اشکالی نداره .
      کلا داریم ما چاقی رو زندگی میکنیم پس باید لاعری رو هم زندگی کنیم و مقطعی به درد نمیخوره و باید از نظر مغزی و ذهنی
      ما باید این مسیر رو طی کنیم بدون در نظر گرفتن زمان و هرکس در زمانی یک نتیجه بخصوص میگیره (من عاشق این سبک زندگی کردن و غذا خوردن هستم و ارامش دارم و لذت میبرم و واقعا بهم خوش میگدره و هیچ عجله ای نداشتم برای لاغری و ندارم اما من خیلی هم اصافه وزن ندارم و دوست دارم ذهنم و جسمم با هم در همانگی کامل قرار بگیرین و من این مقدار اصافه وزن رو خیلی راحت از دست بدم و مطمعنم از دست میدم چون دارم لاغری رو زندگی میکنم و آموزش میبینم و دیگه رفتارهای گدشته و اون پرخوریها رو نمیتونم داشته باشم و یا حد اقلش اگر داشته باشم این هست که صدایی در ذهنم به من هشدار میده که اشتباه رفتار کردی و اگاهم به تمام رفتارهای خودم و همین بسیار لدت بخش هست وه در آزادی کامل و آرامش،و بدون محدودیت دارم وزن کم میکنم و متناسب میشم و به جسم ایده الم میرسم و به زودی اصافه وزنم رو کامل از دستم میدم )
      درسته رژیم و ورزش نداره اما فایل گوش دادن و تمرین نوشتن داره و استمرار میخواد و فقط به ثبت نام و پرادخت هزینه نیست باید تعهد و انگیزه و اشتیاق داشته باشی .
      هر روز باید کار کنی و روی خودت کار کنی (بله من هر روز سه ساعت در روز رو برای گوش دادن به فایلها و نوشتن در مورد اونها وقت میزارم بدون اینکه برای این دوره ی صد روزه هزینه ی مالی داده باشم فقط دارم بهای انگیره و اشتیاق و بهای تعهد و بهای استمرارم رو میگیرم و به زودی یه لاغر شگفتی ساز میشم )
      توجه به لاغری :
      در مورد چاقی خودتون با هیچ کس حرف نزنید
      در واقع نیاز نیست کار جدید انجام بدیم خیلی از کارها رو نباید انجام بدیم خود به خود متناسب می شیم چون ما درستش این هست که سلامت و شاداب و متناسب و ..‌ باشیم و اما اگر چاقیم چون یه سری کار نادرست انجام دادیم و اگر میخواییم لاعر بشیم باید نادرستها رو انجام ندیم و خود به خود لاغر میشیم پس هر روز خودت رو سرزنش نکن و خود به خود حالت بهتر میشه پس کار نادرست انجام نده خود به خود درستها انجام میشه پس دلیلی نداره هر جا نشسیتی بگی من شانس ندارم هر روز چاقتر میشم من که عدا نمی خوردم و من تقصیری ندارم چون ارثی هست چون دارو استفاده میکنم و یا کم کاری تیرویید دارم و یا اشتها دارم من چاقم و این حرفها رو نزن بخش زیادی از اون چاقی حدف میشه (من هنوزم به این تعهدم وفادار هستم و مدتها هست برعکس گدشته ام با هیچ کس حرف نمیزنم و چیزی نمیگیم و کلی هم موفقیت کسب کردم و اما قبلا به هر کسی میگفتم به اطرافیانم و به دکتر تغدیه ام و یا به خانوادم و دوستانم و همیشه هم چاقتر میشدم و به دنبال راه کار از مربی ورزش،و دکتر تغدیه بودم و با سختی و فشار به جسم میخواستم لاعر بشم اما نمیشد چون داشتم به چاقی توجه میکردم و اولین نشانه اش احساس بد در ما هست که وقتی احساس ما بد بشه نتایج بد هم برای ما رقم میخوره و در نهایت چاقی بیشتر رو تجربه میکنیم پس به چاقی توجه نکن و مراقب احساست باش، )

      ۲:سرزنش کردن خودت ممنوع هست یعنی نصفه میری داخل آیینه و از خودت فرار میکنی و از خودت عکس نمیگیزی و از خودت دور میشی در واقع ما سه بخش هستیم جسم و روح و ذهن و وقتی از جسمت جدا شدی از خودت عکسی نگیری و لباس رنگ شاد نپوشی و استخر نری و یا باشگاه نری داری از جسمت فاصله میگیری و وقتی اینطوری انتطار نداشته باش مغزت و روحت برات کاری کنن میگن ولش کن دوستش نداشته بشه و اوضاعت سختتر میشه بابا بپدیر جسم خودت هست و مسول این اوضاع خودت هستی برو داخل آیننه بدون تنفر به خودت نگاه کن به پهلوها و شکم آویزونت نگاه کن و بپذیر این کار خودت هست ازش فرار نکن و جسمت رو در آغوش بگیر و باهاش صحبت کن و بگو من این بلا رو به سرت آوردم و میخوام تغییرش بدم تو هم کمکم کن ببین اوضاع بهتر میشه تا از خودت فرار کنی و خودت رو تحقیر و سرزنش کنی پس وقتی با جسمت از این حرفها میزنی احساست بد میشه و وقتی اینطور شد توجهت به چاقی بیشتر میشه و ضعیفتر میشی و چاقی در تو بیشتر میشه .(من مدتها هست عاشق خودمم و خودم رو جزی از خدا میدونم چرا عاشق خودم نباشم و این جسم رو امانت الهی میدونم که نااگاهانه به این روز درش اوردم و میخوام دوباره به یک جسم متناسب در بیارمش و ازش مراقبت می کنم و مواظبت می کنم و من خودم رو لایق بیهترین اندام و بهترین زندگی و سلامتی و بهترین حال روحی و ارامش،و شادی و ثروت و سعادت و … میدونم و همش به دنبال بهتر کردن همه ی اینها هستم و مرتب به خودم عشق میدم و خودم رو در آغوش میگیریم و میدونم به زودی در جسم ایده آل قرار میگیرم و ذهنم رو تربیت میکنم و اماده میکنم و آموزش میدم که متناسب بشه و فرمولهای لاغری رو جایگزین چاقی کنه و به مرور رفتارهای من تغییر میکنه و در نهایت جسم من هم تغییر میکنه من قبلا خیلی از خودم فرار نکردم چون همیشه با زور خودم رو لاعر کردم و یه زمانهایی در مقطع خاصی چاق بودم که سریع اقدام به لاعری کردم اما وقتی که لاغر شدم و عکس گرفتم بارها شده به خودم گفتم چقدر صورتم لاعر شده یا پوستم بد شده و یا چقدر دماغم بزرگ شده چقدر زشت شدم چقدر از لاغری صورتم ناراحت شدم و همیشه با دیدن خودم در عکسها و آیینه میگفتم ای کاش تنها جسمم لاغر میشد و اما صورتم لاغر نمیشد که زشت بشم و این قیافه رو پیدا کنم و یادم میاد همیشه از صورت لاغرم در آیینه و عکسها ناراحت میشدم و بدم میومد و میگفتم چقدر زشت شدم من نمیخوام )

      پس به جای تحقیر خودت بگو من درستش میکنم و نگو من لباس دلخواه رو نمیپوشم تا همه چیز درست بشه اینطور داری فاصله مینداری و بگو هر گرمی به وزنم اضافه شده خودم اضافش کردم خودم غدا رو وارد دهانم کردم و هیچ غدایی علاقه نداشته وارد دهان من بشه و هی مغز من دستور خوردن میده در حالی که سیر هستیم هی معز من میگه بخور چون پولش رو دادی چون حیف چون دیگه گیر نمیاد و یا چون اسراف میشه و ..بخور بخور .(من خودم واقعا خودم غدا وارد دهنم کردم خودم جسمم رو به این روز در اوردم خودهم درستش میکنم و من چقدر بارها دستور خوررن داشتم چون پولش رو دادم چون اسراف میشه چون در فلان رستوران هستم چون غذای نذری هست چون دیگه ممکنه گیرم نیاد چون مقوی هست چون کم کالری هست چون مورد علاقه ی من هست چون در تفریحم چون فقط امروز هست و در مهمانیم و کلا همیشه کلی مجوز و بهانه داشتم برای خوردن و من عدا وارد دهنم کردم و از همه مهمتر چون بارها گفتم اشتهام زیاد هست من کلی غدا خوردم اما حالا دیگه خودم مسول خوردن خودم هستم و نمیخورم مگر واقعا گرسنه باشم )

      بنویس در مورد لاغر شدن و بگو چه مزیتهایی برای شما به ارمغان میاره چونکه صد آید نود هم پیش ما هست وقتی لاغری رو به دست بیاریم بقیه موفقیتهام رو هم به دست (من همیشه گفتم علاوه بر نگاه کردن به استاد و بقیه دوستان شگفتی ساز به خودم نگاه میکنم که تا حالا تونستم با قدرت ذهنم وزن کم کنم از این به بعد هم میتونم خیلی عالی وزن کم کنم و چون به راحتی و بدون سختی من چندین کیلو وزن کم کردم پس میتونم این ۶ کیلو رو هم به راحتی کم کنم و اگر جسم خودم رو خلق کنم قطعا میتونم بقیه ی جنبه های زندگیم رو هم خلق کنم من به قدرت ذهنم و خودم ایمان دارم چون بشر قدرت خلق کنندگی داره جون بشر جزیی از خدا هست پس مثل خدا باید بتونه به بی نهایت وصل باشه و به هر چیزی برسه)

      ذهن ما اصل رو از بدل تشخیص نمیده و اگر من نوشته های بقیه رو بخونم ذهن همه رو میزاره به حساب خودم و اما خیلیا میگن خواندن و نوشتن چه تاثیری داره در لاغری ؟خوب تاثیرش همین هست و نتیجه اش استاد عززز و دوستان شگفتی ساز هستن .
      و اگر بگیم در مورد لاغری بنویس ممکنه شیطان نزاره و بگه نه بابا مگه میشه با نوشتن لاغررشد و اما بدون حتما میشه که شیطان نمیزاره ما تغییر کنیم و بنویسیم چون شیطان میدونه اگر ما بنویسیم تعییر میکنیم پس ما نباید وقتمون رو تلف کنیم .(پس همین مقاومت ذهن که خیلیا میگن همین هست خودشون تنبلی میکنن و به حرف شیطان گوش میدن و تمرینها رو انجام‌نمیدن و یا فایلها رو گوش نمیده و بعد میگن ذهن من مقاومت داره نه نداره ما داریم به نجوای شیطان گوش میدیم و از راه اصلی منحرف میشیم )

      لیستی از اون موارد که چاقی به شما صربه زده بنویسید تا ببینید چقدر به چاقی توجه کردید .:
      چاقی باعث شد من دچار کمر درد و زانو درد بشم
      چاقی باعث شد من بد لباس بشم
      چاقی باعث شد من حتی نتونم کفشهای مورد علاقه ام رو بپوشم
      چاقی باعث شد من در جمعها بدون اعتماد به نفس حاصر بشم
      چاقی باعث شد من در خوردن هیچ وقت با لذت غذایی رو نخورم .
      چاقی باعث شد من پیرتر و سنم بالاتر نشون داده بشه
      چاقی باعث شد من در حال بد روحی و افسردگی قرار بگیریم
      چاقی باعث شد بچه هام و همسرم رو مجبور به زور خوردن کنم
      چاقی باعث شد همیشه در خرید کردن لباسها خیلی اذیت بشم و هر کس هم با من بود اون رو هم اذیت میکردم .
      چاقی باعث شد فعالیتهای جسمی رو به خوبی انجام ندم و سنگین باشم
      چاقی باعث شد
      چاقی باعث شد هیچ وقت رفتار غذایی با کلاس و آرامی نداشته باشم
      چاقی باعث شد …
      در مورد متناسب شدن تا میتونید بنویسید مثلا انشایی بنویسید در مورد فروع لاغر (من امروز که دارم این کامنت رو میزارم فروغ لاعر در وزن ۵۹ کیلو هستم و سایز ۳۸ هستم که تمام لباسهام برام گشاد شدن مخصوصا از بالاتنه و تمامی شلوارهام کمرشون آزاد شده و هر چه لباس از دوران تناسبم داشتم همه اندازم شده و هر جا میرم همه تعجب میکنن که من بدون ذره ای رژیم و فعالیت خاصی دارم روز به روز لاغرتر میشم و من لدت میبرم از این سبک خوردن و زندگی کردن و در حین این لاغری صورت بسیار زیبا و شاداب و جوانی دارم که بسیار من رو زیباتر و جدابتر کرده و من در سلامتی کامل و در سبکی و رهایی کامل آزادانه میخورم میپوشم و فعالیت میکنم و هیچ نگرانی و استرسی و ترسی از خوردنم و فردایم ندارم که شاید چاقی من برگرده من در آرامش کامل به سر میبرم و هر روز در اینه به خودم و اندامم نگاه میکنم و با لذت بسیار زیاد که شکم صاف و روی معده ی بسیار صاف و پهلوهای قوص دار و کمر باریک و رانهای لاغر و کشیده و کتف و شانه های لاعر دارم ودر تمام لباسهای خودم که سایز لارج و مدیوم دارن بازم احساس راحتی دارم بدون تنگی و اذیت کردن و با بهترین حال روحی هر چند که الان همین حال رو هم دارم اما بازم بیشتر میخوام اول جلو آیینه کلی شادی میکنم و بعد به کارهای روزانه و روتینم میپردازم در حالی که من موهای بلند و پر پشتی دارم .من به راحتی هر رنگ لباسی و هر مدلی رو که بخووام حتی سایز مانکن رو میخرم و میپوشم حتی تک سایزهای آف خورده رو من میتونم با کمترین قیمت چون سایزم بسیار متناسب هست بخرم و استفاده کنم و بهترین خریدها رو در کمترین زمانها دارم و حتی کفشهای چرم دلخواهم رو میتونم به راحتی بخرم چون با لاغری سایز پاهام هم تغییر کرده و من بسیار به روز و شیک پوش هستم در لاعری ۵۹ کیاویی خودم و بسیار ارام و با کلاس غدا میخورم مثل پرنسس ها و دیگه به هیچ کس در خوردن زور نمیگم و فرزندانم رو وادار به خوردن نمیکنم و اینقدر خودم رو باارزش میدونم و کم خوراکتر میشم که هر ته مانده ی غدایی رو نمی خورم و اونها رو جمع میکنم برای پرندگان و حیوانات و اصلا با دیدن کسی تحریک به خوردن نمیشم و همیشه به نیاز جسمم نگاه میکنم و اگر گرسنه بودم فقط به اندازه نیازم میخورم و مثل متناسبها خیلی زود احساس سیری میکنم و در هنگام سیری کاملا سبک هستم و سریع پا میشم فعالیتهام رو انجام میدم و هر خوراکی در اطراف من بود من اون رو نمیخورم خودم تصمیم میگیریم چه موقع و در چه زمانی و چه مقدار غدا بخورم دیگه برده ی غذاها نیستم امیر اونها هستم من عاشق ورژن جدید خودم هستم چون اکثر این رفتارها همین الان هم در من هست فقط باید کمی پررنگتر بشن تا ملکه ی ذهن من بشن تا من رو به وزن دلخواهم برسونن و من وقتی برم تفریح و سفر فقط به دنبال لدت بردن از ادمهای اطرافم و مناطر و خودم و خانوادم و یا دوستانم هستم و در ماه رمضان منم مثل خیلی از متناسبها وزن هم کم میکنم چون نمیتونم بیشتر از حد نیازم بخورم و نمیتونم پر خوری کنم و چون زمان زیادی نیست برای خوردن چون فاصله ی بین ادان صبح و مغرب زیاد نیست منم با رفتارهای درستم که از ترس نبودن وعده ی بعدی بیشتر غدا نمیخورم و به اندازه میخورم و متناسبتر هم میشم و من با متناسب شدن در بهترین حالت روحی و جسم قرار میگریم بسیا شیک پوش میشم و خوتیپتر میشم و لباسهای رنگ شاد و به روز میپوشم و من با متناسب شدن در کمترین زمان بهترین لباسها رو میخرم و لدت میبرم و من با متناسب شدن بسیار آرام و آهسته غدا میخورم و من با متناسب شدن غدای کمتری میپزم و حتی خانوادم هم متناسبتر میشن و من با متناسب شدنم در آزادی کامل به سر میبرم و ….)

      برو به دوستان شگفتی ساز نگاه کن و به ذهنت بگو منم میتونم و امید بده به ذهنت که میشه و یواش یولش وارد سرزمین لاغرها میشی و این حق شما هست که متتاسب بشی و لذت میبری .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 0
        محتوای دیدگاه: 26 کلمه

        سلام خانم ریاحی دیدگاهتونو خوندم بسیار عالی بود لذت بردم خدا رو شکر شما خیلی خوب صحبتهای استاد درک کردید عاشق دیدگاهتون شدم  وبهتون تبریک میگم 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/01/06 13:12
      مدت عضویت: 1384 روز
      امتیاز کاربر: 3326 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,791 کلمه

      سلام🙂

      همه ما چاقها از روشهای مختلفی برای لاغر شدن استفاده کردیم چون میدونیم که چقدر چاقی ما رو محدود کرده چقدر احساسمونو بد کرده چقدر اعتناد به نفسمون رو کم کرده واگه روشهای قبلی جواب نداده به این دلیل بوده که راه اشتباه بوده ما با اراده هستیم ما شحاع هستیم ما توانا هستیم ما در اعماق وجودمون ایمان داریم که میتونیم متناسب بشیم😏

      تفاوت ما با سایر افراد چاق اینه که ما باز هم ادامه دادیم و به این مسیر هدایت شدیم😎

      مهمترین تفاوت لاغری با ذهن با بقیه اینه که در این روش هیچ وقت رژیم و ورزش داده نمیشه🤗🤗🤩🤩

      در این روش تفاوت رفتار افراد چتق با افراد متناسب بررسی میشه و به ریشه اون رفتار میرسیم و با تغییر ریشه ها که همون فرمولها هستن رفتار ها تغییر میکنه و جسم هم میشه یه جسم متناسب🙂

      نمونه این رفتار اینه: در افراد چاق یه رفتار اشتباهی که وجود داره اینه که زیاد به غذا فکر میکنیم

      این که چی برای صبحانه بخوریم چی ناهار بخوریم چی رو با چی مخلوط کنیم که طعمش جالب بشه

      در این دوره برنامه غذایی داده نمیشه یه برنامه ذهنی میدن با گوش دادن فایلها و جایگزین کردن فرمولهای لاغری به جای چاقی

      برای همین باید فایلها رو گوش بدیم تمرینات رو انجام بدیم و تکرار و استمرار کنیم تا مغز دستورات جدیدی رو بده و واکنش رفتاری ما متفاوت بشه اونوقت دست ما کمتر برای برداشتن غذاها تکون میخوره ودهان ما کمتر میجنبه😉😁

      👈اینم به خاطر محدودیت نیست 👉دستورهای مغزی تغییر میکنه👌👌

      موضوع این جلسه توجه کردنه؛

      توجه کردن موضوعی هست که افراد چاق برای چاقی بیشتر ازش استفاده میکنن و افراد لاغر برای لاغر ماندن🤨

      در دوران کودکی ما توجهی به چاقی نداریم ولی از یه سنی به بعد نظر دیگران درباره ما برامون مهم میشه خیلی به چاقی توجه میکنیم و با اینکه باشگاه میریم یا رژیم میگیریم در واقع باز هم داریم به چاقی توجه میکنیم چون میخوایم از چاقی رها بشیم تا نظر دیگران درباره ما مثبت باشه و مورد توجه و تایید بقیه باشیم (چقدر این باور تایید دیگران در ما ریشه ای هست واقعا🤔)

      اینکه در مهمانی شرکت نمیکنیم اینکه در عروسی دنبال لباسهایی میگردیم که چاقی ما رو کمتر نشون بده یا کمتر میخوردیم در جمعهای دوستانه یا خانوادگی همگی

      اینا 👈مصداق توجه کردنه👉

      همه ما در زمانهایی احساس کردیم که سرعت چاق شدنمون بیشتر شده از بس که به چاقی توجه کردیم از بسکه حالمون از خودمون بد میشه از بسکه توی اتاق پرو احساس بدی داریم و همین باعث شده که بریم سمت دوختن لباس و با وجود دردسرهاش باز هم خیاطی رو ترجیح دادیم

      باید بیایم فکر کنیم کجاها به چاقی توجه کردیم

      من در دوران بارداری خیلی به چاقی قسمتهای مختلف بدنم توجه میکردم و از اینکه اینجوری دارم چاق میشم حالم از خودم بهم میخورد از اینکه نمیتونم در موقع گرسنگی صبر کنم از اینکه راه رفتنم کند شده بود و از اینکه دوستام بهم میگفتن مثل پاندول ساعت راه میری از اینکه کفش اسپورت و راحتی میپوشیدم برای اولین بار کسی که همیشه پاشنه بلند پوشیده بودم از مانتو حاملگی که گشاد و سیاه بود و همیشه هم باید اونو میپوشیدم حالم بهم میخورد چون عاشق رنگ و تنوع بودم از اینکه با این شکم بزرگ باید سوار واحد میشدم و ۳ تا واحد عوض میکردم تا برسم بیمارستان ناراحت بودم از اینکه بقیه هم دانشگاهیام اینقدر فرز و سبک بودن و من اینقدر کند حالم بد بود ماه ۴ ام بارداری متوجه شدم خیلی دارم چاق میشم و طبیعی نبود فشارم هم از کنترل خارج شده بود و۱۴ به بالا بود همیشه رفتم دکتر تغذیه و ایشون گفتن توی بارداری رژیم خاصی نمیدیم با اینحال به اصرار خود من یه رژیم خیلی سبک برام نوشتن و اون ماه من حدودی اجراش کردم بعد از یه ماه که رفتم دکتر زنان و وزن شدم اصلا اضافه نکرده بودم و با تهدیدهای مادرم رهاش کردم و این شد که بالای ۲۰ کیلو اضافه وزن پیدا کردم توی بارداری و الانم اصلا علاقه ندارم دوباره بارداری رو تجربه کنم

      در دورانی که کیسه صفرا عمل کردم و تیروئید هم کم کار شد ترس از چاقی منو بیشتر چتق کرد مرتب خودم رو وزن میکردم و میدیم که هر بار یکی دو کیلو بالاتر نشون میده و حسم بد میشد بقیه هم بهم تذکر میدادن که خیلی چاق شدی و باسنت بزرگ شده و شکمت بزرگ شده و….که شروع کردم به ورزش که باز هم توجه به چاقی بود توی باشگاه همش داشتم با حسرت به ادمهایی که متناسب بودن نگاه میکردم و با خودم میگفتم این ادم دیگه چرا میاد باشگاه چون در ذهن من باشگاه رفتن فقط برای لاغر شدن بود نه سلامتی و اندام عضلانی و…. یا همش توی آینه حواسم به شکمم بود یا افراد چاق دیگه رو نگاه میکردم و با خودم میگفتم خدا رو شکر دیگه به اندازه این نیستم😶

      همیشه با منشیم که اونم چاق بود درباره چاقی و اینکه چقدر هم کم میخوریم حرف میزدم یا با مادرم و برادرها درباره چاقی و اینکه فلانی لاغر شده و ما هنوز چاقیم و…. حرف میزدیم اینا همش توجه به چاقی بوده دیگه😁😁

      حتی اینکه در رژیم و ورزش یه عالمه وزن کم کردیم ولی دوباره برگشت کرده اینه که در اون دوره نتونستیم توجه به چاقی رو کم کنیم

      و باز هم خبر خوبیه که جسمت این توانایی کاهش وزن رو داره

      و لی مسیر اشتباه بوده چون تصاویر ذهتی ات تغییر نکرده و همون تصاویر چاق در ذهنمون وجود داره و جسم در نهایت تبدیل میشه به اون تصویر😮

      👈 ترس از چاقتر شدن خودش باعث توجه به چاقی میشه و باعث ایجاد تصویر شفافتر