عادت های چاق کننده دلیل اصلی چاقی افراد جامعه می باشد اما تصور عموم این است که ارثی بودن دلیل اصلی چاقی آنهاست.
عادت های چاق کننده مجموعه رفتاری است که به واسطه افکار چاق کننده در ما شکل گرفته است و تاثیر مستقیم در چاق شدن ما دارند.
چاقی ارثی است یا عادتی
تصور عمومی درباره چاقی ارثی بودن آن است درحالی که با بررسی ساده می توان به این مهم پی برد که چاقی ارثی یا ژنتیکی نیست.
پی بردن به اینکه چرا عموم انسانها تصور می کنند چاقی ارثی است به ما کمک می کند تا درک بهتری از شرایط فعلی و دلایل آن داشته باشیم. در این صورت می توانیم با اطمینان بیشتر برای اصلاح وضعیت خود اقدام کنیم.
چاقی به دلیل انتقال افکار و نگرش انسانها به نسل بعد از خود ایجاد می شود و به همین دلیل خیلی ها تصور می کنند چاقی ارثی است در صورتی که افکار و نگرش های چاق کننده به مرور توسط والدین به فرزندانشان منتقل می شود.
یکی از اعضای سایت در مطلب آموزشی (چرا لاغر نمی شم؟!) دیدگاهی را ثبت کرده بود که تایید کننده ارثی نبودن چاقی و عادتی بودن آن است.
درمورد منطق چاقی خودم باید بنویسم من منطق چاقی خود را ژنتیکی میدونستم چون تمام اطرافیان، عمه ها و عموهای من چاق هستند و طبق نظر دیگران ما خانوادگی چاق هستیم.
این منطق همیشه ما را به سوی بیشتر چاق شدن سوق میدهد و این امر را یک چیز طبیعی میدانستم.
الان متوجه منظور شما میشوم، به عنوان مثال: همسر من از خانواده متناسب است که همه میگویند این خانواده و طایفه آنها یک نفر چاق ندارند و واقعا من دقت کردم دیدم راست میگویند.
آنها همیشه منطقشان این است که ما هرچه بخوریم چاق نمیشویم و واقعا هم نمی شوند.
الان یکی از فرزندان من لاغر است درحالی که خوراک او بیشتر از دیگر افراد خانواده است حتی برای انواع پفک، چیبس، بستنی و غذا خوردن چون همیشه میگوید من به طایفه بابایی رفتم و چاق نمیشوم واقعا هم چاق نمیشود و سه فرزند دیگر من همیشه بهشون گفتند به طایفه مادری رفتید و آنها چاق شدند.
من الان متوجه شدم که منطق چاق با منطق افراد لاغر خیلی باهم تفاوت دارد پس بنابراین من بایستی اول منطق چاقی خود را به سمت منطق لاغری اصلاح کنم و وقتی هم که به لاغر شدن فکر میکنم و در گوشه ای از ذهنم میگویم من این را بخورم چاق میشم پس من متناسب نخواهم شد.
قدرت ذهن در لاغر شدن
عده زیادی نمی توانند تصور کنند که می شود با قدرت ذهن لاغر شد و وقتی صحبت از این روش می شود باعث شگفتی آنها می شود و توضیحات فایل امروز آگاهی بسیار عالی در زمینه قدرت ذهن در لاغری دراختیار شما دوستان عزیز قرار می دهد.
در این جلسه درباره تاثیر ذهن در لاغری توضیح داده می شود.
نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا مشابه است، اما سوال اینجاست، چرا این نیرو در بعضی از افراد سبب تناسب اندام میشود و در عده ای دیگر باعث اضافه وزن میشود؟
چرا ما چاق هستیم؟
ما در جلسات قبل مسئولیت چاقی خود را پذیرفتیم، و اکنون باید بدانیم چه چیزی سبب اضافه وزن ما شده است.
چاقی محصول عادت های چاق کننده است.
عادت های چاق کننده، رفتارهای اشتباه و تکراری هستند که به صورت ناخودآگاه در ما شکل گرفته است و برای مدت طولانی تکرار شده است، این رفتار در افراد مختلف بسیار متنوع است و در همه افراد بیش از یک رفتار است.
هر فرد چاق مجموعه ای از رفتارهای اشتباه تکراری دارد که به عادت های چاق کننده آن فرد تبدیل شده اند و نتیجه این رفتار و عادتها اضافه وزن است.
ایجاد عادت های چاق کننده
عادت های چاق کننده بر اساس انتظار ما از چاقی شکل میگیرند. زمانی که افکار و فرمولهای چاق کننده در ذهن ما ذخیره میشوند به تصاویر ذهنی چاق کننده تبدیل میشوند و به واسطه شکل گیری تصاویر چاقی از خودمان در ذهن، به مرور انتظار چاق شدن در ما شکل میگیرد.
بر اساس انتظار چاق شدنی که در ما شکل گرفته است به مرور رفتارهایی در ما شکل می گیرد که به دلیل بارها تکرار شدن به عادت های چاق کننده ذهن ما تبدیل میشوند.
همه ما بارها برای لاغر شدن اقدام کردهایم و همیشه به اشتباه جسم خود را از طریق برنامههای رژیم غذایی و انجام ورزشهای سخت و طولانی تحت فشار قرار دادهایم.
دلیل اینکه از سعی خود نتیجه مناسب کسب نکردهایم این است که تلاش فیزیکی تاثیری در تغییر تصاویر چاقی ذهن و عادت های چاق کننده ما ندارد و بنابراین نتیجه سعی و تلاش ما شکست خوردن است.
با دقت کردن به توضیحات این فایل فوق العاده آگاهی کاملی از نحوه ایجاد عادت های چاق کننده کسب خواهید کرد و اینکه چگونه باید برای ایجاد عادتهای متناسب کننده اقدام کرد.
تاثیر عادت ها در چاق شدن
چاقی نتیجه عادت های چاق کننده است.
مقدار غذا و تنوع غذایی در چاق شدن اهمیت چندانی ندارد بلکه مهم رفتار ما در برابر مواد غذایی است که باعث شکل گیری اضافه وزن در جسم ما میشود.
عادت یک فکر ساده است که بر اثر تکرار شدن به عادت تبدیل میشود.
عادت های چاق کننده از تکرار واکنش های ما در برابر مواد غذایی ایجاد می شوند.
اگر شما از کودکی بارها شنیده باشید که چاقی در خانواده شما ارثی است، تکرار این فکر به ظاهر ساده سبب می شود که شما در ذهن خود بپذیرید که چاق شدن شما کاملا طبیعی است و چه بخواهید، چه نخواهید چاق خواهید شد چون ژنتیک خود را چاق شونده می دانید.
وقتی انتظار چاق شدن در شما نهادینه شد، به مرور عادت های چاق کننده ایجاد می شوند و به راحتی با تکرار آن عادتها وضعت جسمانی شما از حالت متناسب به حالت چاق تبدیل میشود.
اهمیت موضوع عادت های چاق کننده به اندازهای است که برای متناسب شدن باید با تمرکز و اشتیاق عالی در مسیر شناسایی عادت های چاق کننده و اصلاح آنها با عادتهای متناسب کننده حرکت کنیم.
توضیحات قسمت چهارم دوره رایگان لاغری با ذهن درباره عادت های چاق کننده به شما کمک میکند به شکل بهتری در مسیر متناسب شدن حرکت کنید و نتایج عالی کسب کنید
دلیل اصلی چاقی
چاقی به دلیل عادت های چاق کننده ایجاد می شود و عادت های چاق کننده خود نتیجه تکرار رفتارهای چاق کننده هستند.
رفتارهای چاق کننده ی نتیجه افکار چاق کننده ای هستند که تکرار شدن نگرش ما از زندگی را ایجاد می کنند.
دو نوع نگرش وجود دارد:
1- نگرش ضعیف کننده
2- نگرش قدرت دهنده
وقتی به هر دلیلی می پذیرید که لاغر شدن با تغییر در مصرف مواد غذایی به دست می آید به مرور تمرکز ما از ذهن و قدرت درون برداشته شده و بر مواد غذایی متمرکز می شویم.
به عبارتی دیگر قدرت متناسب بودن را از خودمان می گیریم و آن را به مواد غذایی می دهیم.
این نگرش در ما شکل می گیرد که نوع و مقدار مواد غذایی که مصرف می کنیم تعیین کننده وضعیت جسمی ما می باشد.
اگر از هر فردی که اضافه وزن دارد سوال کنید که چرا چاق هستی؟ احتمالا این پاسخ را خواهید شنید که: چون نمی توانم خوردنم را کنترل کنم.
همه افراد چاق این عقیده را دارند که توانایی کنترل اشتهای خود را ندارند و آنها قادر نیستند به اندازه مورد نیاز بدنشان غذا بخورند.
به نظر شما این نگرش همسو با چاق شدن است یا لاغر ماندن؟
قطعا باعث چاق شدن فرد خواهد شد.
تفاوت نگرش افراد چاق و لاغر
تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر تفاوت در افکار و نگرش آنها درباره خودشان است.
هیچ انسان لاغری عقیده ندارد که توانایی کنترل غذا خوردنش را ندارد.
همچنین عقیده ندارد که غذایی که می خورد باعث چاقی او خواهد شد.
نگرش کلی جوامع این است که افراد چاق به دلیل پرخوری کردن و فعالیت نداشتن چاق هستند. این در حالی است که همه ما افراد متناسب زیادی را می شناسیم یا دیده ایم که مقدار غذا خوردن آنها بیشتر از ما بوده و حتی فعالیت روزمره آنها کمتر از ما بوده است اما همیشه متناسب بوده اند.
تفاوت بین واقعیت زندگی افراد چاق و لاغر و نگرش جوامع درباره چاقی بیان کننده این واقعیت است که با همه پیشرفت های بشر در زمینه های مختلف اما همچنان نگرش آنها درباره چاقی نادرست می باشد.
تغییر نگرش اولین قدم برای لاغر شدن
برای لاغر شدن باید ابتدا نگرش خود درباره تحت فشار قرار دادن جسم از طریق برنامه های رژیمی و ورزشی را تغییر دهیم و بپذیریم که تنها عامل موثر در لاغر شدن تغییر محتوای ذهن و نگرش خود درباره لاغری است.
مهمترین اقدام ما برای لاغر شدن این است که نگرش خود درباره چاقی و مواد غذایی را مانند افراد متناسب اصلاح کنیم.
وقتی افکار و نگرش خود را تغییر دهیم به مرور واکنش های رفتاری ما همسو با افراد متناسب خواهد شد.
زمانی که نگرش ها و واکنش های رفتاری ما به اندازه کافی تکرار شوند به صورت خودبخودی باعث متناسب شدن جسم ما خواهد شد.
✍️ تمرین آموزشی 📖
آگاهی از تفاوت عادت های خود با افراد متناسب به ما کمک میکند تا درک بهتری از دلیل چاقی خود داشته باشیم و به همین دلیل پذیرش مسئولیت چاقی ساده تر و منطقی تر خواهد شد.
مرحله اول:
برای این منظور لازم است با دقت و شرح انشایی سوالات مطرح شده را پاسخ دهید.
- عادت چیست و به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود؟
- عادت های چاق کننده چه نوع عادت هایی هستند؟
- لیستی از عادت های چاق کننده خود تهیه کنید و برای هر عادت شرح دهید چگونه باعث چاقی شما شده است.
به این نکته توجه کنید که هیچ عادتی به خودی خود چاق کننده نیست بلکه زمانی یک عادت به چاق کننده تبدیل میشود که نگرش شما درباره آن عادت این باشد که: من این عادت را دارم و به این دلیل چاق هستم یا نمی توانم لاغر شوم.
بعنوان مثال من عادت داشتم با وعده های غذایی نان می خوردم و تصور می کردم نان خوردن با غذا باعث چاقی من شده است. بنابراین من عادت خوردن نان با غذا را عامل چاقی خود می دانستم.
برای اینکه برای ذهن خود منطقی کنید که عادتی که تصور می کنید چاق کننده است واقعا چاق کننده نیست و نگرش شما در این سالها اشتباه بوده است باید فرد یا افرادی را پیدا کنید که عین عادت شما را دارند اما متناسب هستند.
- برای هر عنوان از لیست عادت های چاق کننده خود نمونه هایی پیدا کنید که این عادت را دارند اما لاغر هستند.
به این شکل شما می توانید فرمول های چاقی ذهن خود را تغییر دهید.
مرحله دوم:
نگرش شما درباره عبارت “میـــل نـــدارم” چیست؟ آیا از این عبارت استفاده می کنید؟ در طی روز نسبت به تعارف دیگران چقدر می توانید از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنید.
اگر به راحتی و به دفعات از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنید انجام این مرحله از تمرین برای شما ضروری نیست اما اگر نسبت به استفاده از این عبارت احساس ناتوانی می کنید حتما با دقت تمرین این قسمت را انجام دهید.
- چرا برخی افراد به راحتی از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنند اما شما از این عبارت استفاده نمی کنید؟
سعی کنید از این لحظه در طی روز یا در مراسمات و مهامانی ها اگر احساس سیری داشتید نسبت به تعارف دیگران یا تمایل ذهن خود برای خوردن از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کنید.
لیستی از مواقعی که از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کردید را در بخش نظرات بنویسید و سعی کنید در طی ۱۵ روز هر روز گزارش عملکرد خود در استفاده از عبارت “میـــل نـــدارم” را بنویسید.
ضمنا شرح دهید که بعد از استفاده از عبارت “میـــل نـــدارم” چه احساسی داشتید.
ترکیب احساس با رفتاری که در خودمان ایجاد می کنیم باعث ثبات و ماندگاری آن رفتار به شکل عادت خواهد شد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضاعطارروشن
متن فایل تصویری برای ناشنوایان 🧏
متن فایل تصویری جلسه چهارم: (توسط خانم گلستان عزیز)
سلام دوستان خوبم! همراهان عزیز سایت تناسب فکری؛ من رضا عطار روشن هستم و خداوند رو بی نهایت سپاسگذارم که این فرصت رو به من داد تا همراه شما دوستان خوبم باشم.امروز جلسه ی چهارم از دوره ی فوق العاده لاغری با قدرت ذهن رو با هم ادامه میدیم.
در جلسات اول تا سوم درباره ی اینکه اصلا چرا ما چاق هستیم واینکه چطور باید لاغر بشیم صحبت کردم و اینکه خب از چه روش هایی تا حالا استفاده کردیم؟ آیا این روش ها درست هستن؟ اشتباه هستن؟ اگر اشتباه هستن چرا اشتباه هستن؟ روش صحیح چیه؟
خلاصه یه سری مقدمات رو ما به وجود آوردیم. بذر لاغری رو ما در ذهنمون کاشتیم. به یک خود باوری، به یک فکر مناسب، به یک اعتماد به خودمون رسیدیم که می تونیم تغییر کنیم و لاغر بشیم.
جلسه ی امروز میخوام درباره ی یک موضوع بسیار مهم براتون صحبت کنم که در واقع منشأ اضافه وزن ماست و همین موضوع منشأ لاغری ما هم می تونه باشه. خیلی موضوع جذابیه؛ چون هر دو عامل بستگی به همین موضوع داره؛ یعنی اضافه وزن ما دقیقا به خاطر همین موضوعه و لاغر شدن ما هم در گرو استفاده و یادگیری چگونه استفاده کردن از این موضوعه و اون موضوع مهم قدرت ذهن ماست.
لاغری با ذهن از اینجا یک رنگ و لعاب ویژه ای می گيره، یه کم پر رنگ تر میشه و شروع میشه آموزش لاغری با ذهن؛ پس انتظار دارم که خیلی با دقت، با حوصله، با اشتیاق مطلب این جلسه رو دنبال کنید و تمرينات اون رو به شکل عالی انجام بدین.
خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد. دلیلش چیه؟
شما خودت الان فکر کن ببین چقدر می تونی باور کنی که با قدرت ذهن میشه لاغر شد؟
چرا میگم خیلیا نمی تونن؟ چون خب در این چند ساله خیلیا با من تماس گرفتن و پیام دادن و دربارهی چگونگی لاغری با ذهن صحبت کردن و از شروع صحبت ها شون مشخص بود که اطلاعی از لاغری با ذهن ندارن.
حالا درسته بعضیاشون از دیگران شنیده بودن یا اینکه فردی رو دیده بودن که در دوره های ما شرکت کرده ونتیجه ی خیلی خوب گرفته، اونا هم مشتاق شده بودن که حالا مثلا تو چکار کردی؟ اونم گفته بود که این کار رو کردم. اونم اومده بود که دربارهی این روش اطلاعات بیشتری کسب کنه.
وقتی صحبت های اولیه بین ما رد و بدل می شد، کاملا مشخص بود که این دوستان از قدرت ذهن خودشون در لاغری هیچ اطلاعی ندارن، چون همش داشتن عوامل بیرونی رو دربارهی چاقی شون عنوان می کردن که اینکه مثلا من همچین عادتی دارم.
من از بچگی چاق بودم. پدر، مادرم چاق بوده، من ناراحتی اعصاب دارم. من قرص مصرف می کنم، من فلان بیماری رو دارم، من از بعد از ازدواجم چاق شدم. همه یک دلايلی رو داشتن و دارن الانم که اصلا مربوط به چاق شدن شون نیست فقط باورهای اونهاست که بهشون ثابت کرده، بهشون القا کرده که شما به دلیل یه سری عوامل بیرونی چاق هستی
و ما اومدیم در جلسات اول تا سوم، اين عوامل بیرونی رو شناسایی کردیم و یکی یکی اونها رو لغو کردیم؛ یعنی در واقع من فرمول اینکه چطور باید شما عوامل بیرونی رو نقض کنید بهتون ياد دادم و اگر جلسات گذشته رو خوب کار نکردید، بهتره برگردید و از اول جلسات رو دنبال کنيد، تمریناتش رو انجام بدید تا به این توانایی برسید که در جلسه ی چهارم بتونید بهتر و راحت تر بپذیرید که لاغری با قدرت ذهن امکان پذیره.
خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد و من برای اینکه بتونم به اونها این آگاهی رو به شکل بهتری، بهترین راه حل اينو دیدم که بیام بهشون ثابت کنم که با همین قدرت ذهن اونا چاق شدن. وقتی یک نیرویی در وجود ما هست که می تونه ما رو چاق کنه و اون نیرو در وجود افراد دیگری هم هست که اونها رو متناسب کرده، بنابراین خیلی راحتتر میشه بپذیریم که خب؛ پس این نیرو در ما به شکل یک جسم چاق خودشو نشون داده ولی در افراد متناسب به شکل یک جسم لاغر و متناسب داره خودشو نشون میده، پس اختلاف کجاست؟
تنوع غذایی مهم نیست. فقط تفاوت در عادت هاست. حالا یه عادت چه طوری به وجود میاد؟ عادت یه فکر ساده س، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه و تبدیل میشه به عادت. ما خودمون هم خیلی از عادت ها مونو انتخاب نکردیم، مخصوصا اون دسته از افرادی که از سن خیلی پایین تر مثلا از ۳-۴ سالگی، ۵ سالگی یا مثل من که از بچگی اضافه وزن داشتن که عادت هاشونو خودشون انتخاب نکردن.
بر اساس فکر هایی که در ذهنشون به وجود اومده، بر اساس باور هایی که در ذهنشون شکل گرفته، عادت های چاق کننده اونها ایجاد شده. حالا درسته من وقتی بزرگتر شدم، یه سری عادت ها رو خودم این دفعه اضافه کردم، چون آدم های چاق، یکی از خصوصیات مخربشون اینه که خیلی راحت از هم دیگه رفتارهای اشتباه همو یاد می گیرن؛
یعنی اگر من خودم ۱۰ تا عادت اشتباه دارم که منو به چاقی رسونده اگر ببینم که دوستم یه عادتی داره که من ندارم کافیه چند روز با این دوستم رفت و آمد داشته باشم، نشست و برخاست داشته باشم خیلی راحت من هم اون عادت زشت رو یا عادت اشتباه رو، نه زشت، درست نیست، عادت اشتباه رو به عادت های چاق کننده خودم اضافه می کنم.
اما در دوران کودکی، نه، این کار به صورت غیر ارادی، غیر آگاهانه صورت گرفته. حالا به چه شکل صورت گرفته، ببینید یک فکر وقتی تکرار بشه تبدیل میشه به عادت. حالا عادت ها از کجا شکل می گیرن؟ چرا اصلا عادت ها در ما به وجود میان. عادت ها از باور ها به وجود میان، اگر شما چیزی رو باور کنید خود به خود در شما عادت های چاق کننده شکل میگیره که وضعیت شما رو مطابق با باورتون کنه.
یه مثال در مورد چاقی براتون بزنم؛ فردی که از بچگی بارها شنیده که به خاطر خانواده ش ، به خاطر ژنتیک، به خاطر یه چیزی که مربوط به اون نیست، یعنی دست اون نیست، بهش تحمیل شده، اضافه وزن داره، مخصوصا ژنتیک، کسی که باور کرده به خاطر ژنتیک اون اضافه وزن داره؛ این باور چه چیزی رو باعث میشه؟
اول فقط یه باوره و فرد هم هنوز اضافه وزن آنچنانی نداره اما وقتی باور می کنه که ژنتیک و ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن دارن یواش یواش عادت های چاق کننده در اون شکل می گیره که جسمش رو شباهت بده به باورش؛ یعنی اگر خیلی باور داشته باشه که ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن داره، اون فرد مطمئنا به اندازه ی پدر، مادر و يا حتي بیشتر از اونها اضافه وزن پیدا می کنه.
نقش عادت ها اینجوریه. به این شکل به وجود میان؛ یعنی يک رابط بین باور و جسم ما هستن. اگر خودمون رو سه قسمت کنیم یعنی به این شکل خودمون رو تعریف کنیم: باور، عادت و جسم. باور رو ما به وجود نیاوردیم. باور چجوری به وجود میاد؟ افکاریه که ما بارها مرورشون کردیم. حرف هاییه که شنیدیم از والدین مون، از جامعه، از رسانهها، اینها به شکل های مختلفی به مغز ما رسیده.
ما اونها رو شنیدیم و دیدیم و درباره شون صحبت کردیم. اینا تبدیل میشه به باور. وقتی باور در ما ایجاد شد، بعد از اون عادت ها شکل می گیرن، دیگه اینجا ذهن ناخودآگاه وارد میشه. باید عادت هایی رو در ما به وجود بیاره که در نهایت جسم ما رو متناسب کنه با باورمون، یعنی باید اینا با هم همطراز باشن. در یک خط باشن. نمیشه باورتون این باشه که مثلا من، چاقی ارثی ماست ولی اندامت متناسب باشه.
اینو برید سؤال کنید. در خانواده هایی که مثلا پدر، مادر اضافه وزن دارن، ۴تا هم بچه دارن، ۳تا شون چاقه، اون چهارمی چاق نیست، برین از اون چهارمیه سؤال کنید ، ببینید باور هاش دربارهی چاقی چیه؟امکان نداره اون فرد باور کرده باشه که مثلا ارث نقش داره در اضافه وزنش؛ یا مثلا مصرف دارو نقش داره در اضافه وزنش، اصلا به این شکل نیست، امکان نداره؛ اگه اون فرد آخری هم باور کرده بود که ارث نقش داره در اضافه وزنش، مطمئنا مثل ۳ تا فرزند دیگهی خانواده، اونم چاق می شد.
عادت هابه اين شکل به وجود میان، ناخودآگاه به وجود ميان، دست ما نیست، انتخاب ما نیست. در واقع ما اون قدم اول رو برمیداریم، اون باور سازیه رو ما ایجاد می کنیم. چطور ایجادش می کنیم؟ با توجه کردن به موضوعات، به مطالبی که مطرح میشه. با چیزهایی که می شنویم.
با توجه کردن به اونها و تکرار کردنشون ما باور رو به وجود میاریم و بعد ذهن ناخودآگاه ما عادت ها رو بر اساس اون باور به وجود میاره و در نهایت جسممون تغییر شکل پیدا می کنه بر اساس باور هامون به وسیله ی عادت هامون و این روند دقیقا بر خلاف روندیه که همه ی شما ها و من برای لاغری می خواستیم انجام بدیم.
ما وقتی می خواستیم لاغر بشیم چکار می کردیم؟ میومدیم بخش آخر رو که هیچ نقشی در چاق شدن نداره رو تحت فشار میذاشتیم؛ یعنی جسم شما عملا خودش نقشی نداره در انتخاب چاقی. شما یه سری باور ها رو در ذهنت ایجاد کردی، بعد ذهن ناخودآگاهت یه سری عادت ها رو در شما به وجود آورده وشما تنها کاری که کردی این بوده که عادت ها رو هی تکرار کردی، تکرار کردی، تکرار کردی و در نهایت جسمت شبیه شده به چیزی که شما باور کردی.
اما وقتی میخوای لاغر بشی اومدی چی کار کردی؟ اومدی این بخش آخر ، این نتیجه رو شما تحت فشار گذاشتی، می خواستی تغییرش بدی و به خاطر اینکه در تمام اون مدتی که شما نتیجه رو که همون چاقیه و همون جسمتونه رو تحت فشار گذاشتین با رژیم، با ورزش، با دارو، با هرچیزی؛ همون مواقع هم باورها هنوز سر جاش وجود داشته و عادت ها هم وجود داشته و به همین دلیله که شما از تلاش تون برای لاغر شدن نتیجه نگرفتی. شما کم تلاش نکردی، من کم تلاش نکردم برای لاغر شدن، کم عرق نریختم، کم ندویدم، کیلومترها شاید هزاران کیلومتر من دويدم اما فایده نکرد. چرا؟
چون همون وقتایی که من داشتم به خودم فشار می آوردم ، به جسمم فشار می آوردم، طبق برنامه غذا مصرف می کردم که اون باورهای اشتباه رو من داشتم. عادت های چاق کننده اشتباه رو هم داشتم؛ تنها چه اتفاقی می افتاد؟ اون زمانی که من خودمو تحت فشار میزاشتم، یه سری عادت ها رو کمتر تکرار می کردم خب؛ ولی تا کی می تونستم این کار رو انجام بدم؟
تا وقتی که می تونستم اون رژیم رو ادامه بدم؛ اما به خاطر اینکه باوره هی سر جاش داره کار می کنه، هی داره مث سوخت رسانی، هی داره سوخت چاقی رو می رسونه، عادته هم هی داره سعی میکنه که تکرار بشه، یعنی ذهن ما هم هی داره سعی می کنه عادت ها رو تکرار کنه که به باور برسونه جسم ما رو، اما ما اومدیم جسم رو محدود کردیم، خوردن رو محدود کردیم، فشار میاریم به جسممون
و اونجاست که یواش یواش از لحاظ اعصاب و روان ما به هم می ریزیم ؛ چون ذهن ما داره دستور میده به تکرار باورها، اما ما در نهایت اون نتیجه رو گرفتیم نمیذاریم کار پیش بره و خسته میشیم، درگیری میشه، عصبی میشیم از ادامه دادن برنامه های رژیمی و ورزشی برای لاغری خسته میشیم و بعد؛
توجه کنيد ها؛ همین جا هم یه نکته ی خیلی مهم یادم اومد؛ ببینید فردی که ورزشکاره می خواد مثلا قهرمان بشه، می خواد در یک رشته ای واسه خودش تجربیات خوبی کسب کنه، مدال بیاره، خب اونم داره ورزش می کنه یا ما اگه رفتیم باشگاه، بدنسازی، رفتیم وزنه زدیم خب خیلیای دیگه هم داشتن میومدن باشگاه برا اینکه عضله سازی کنن، چطور اون ها از ورزش کردن خسته نمی شدن؟
میدیدی مثلا طرف با اشتیاق داره مدتهاست هی میاد میره وزنه های سنگین می زنه ولی من که می رفتم، هی دنبال بهانه بودم که نرم، اسممو نوشته بودم، ثبت نام کرده بودم، هزینه رو پرداخت کرده بودم ولی همش دنبال یه بهانه ای بودم که نرم ، مثلا بزاریم يه نیم ساعت دیگه، یه ساعت دیگه، حالا بزارم عصر میرم، نه امروز مهمان میخواد بیاد، حالا امروز انگار حس و حالش نیست، بزار از فردا میرم.
ببین ، اونم داره ورزش میکنه ولی مثل ما بهونه نمیارهبرا رفتن، چرا نمیاره، چون باورش اینه که میخواد ورزشکار بشه و عادت هایی در اون شکل گرفته که خیلی راحت اون داره یه فعالیت هایی انجام میده که در نهایت جسمش پرورش پیدا میکنه و اونو به خواسته هاش می رسونه که حالا در مثال ما پرورش اندامه؛ اما منی که می رفتم همون وزنه ها رو می زدم، همون حرکاتو میزدم اما، با یک باور متفاوت که من اومدم ورزش کنم که لاغر بشم، خب؛ در صورتی که باور اصلی من این بود که من همیشه چاق می مونم چون خانوادگی همه ی ما چاق هستیم.
این یکی از اون باورهای اشتباه من بود ولی همین یدونه کافی بود دیگه، همین یکی کافیه که فعالیت جسمی من برای لاغر شدن رو خنثی می کرد، مدتها باشگاه می رفتم، یه مقدار بگی نگی تغییر می کردم بعد دوباره به محض اینکه یه هفته ده روز که نمی رفتم دوباره می شدم همون آدم قبلی که بودم؛ یعنی قدرت باور بی نهایت بالاست و خسته هم نمیشه
هی داره راه خودشو میره، هی تو بخوای جلوشو بگیری، بخوای نتیجه رو تغییر بدی، بخوای جسمتو تحت فشار بزاری؛ اونکه تغییر نمی کنه، اونکه سر جای خودش هست و به محض اینکه شما خسته بشی به خاطر اون تضادی که بین ذهن ناخودآگاهت و رفتارت به وجود اومده، وقتی خسته میشی ول می کنی خیلی سریع همه چی بر می گرده.
و این مورد در تمام جنبه های زندگی ما هست. در کسب و کار هست. اونی که باورش این باشه که نمی تونه موفق بشه، اون که فکر میکنه که شرایط بیرونی مث مثلا دلار و بازار و رئیس جمهور و جامعه و اینها همه تأثیر دارن در موفقیتش یا در فروش روزانه ش، اون فرد یواش یواش یه عادت هایی رو در خودش شکل میده که کمتر فعالیت میکنه، کمتر جنس میخره، به خاطر اینکه فروش کم شده کمتر میره مغازه و میاد به خاطر اینکه باورش اینه که بابا مشتری نیس، که حالا بریم بشینیم برق بسوزونیم که چی؟
یعنی من خودم این مراحل رو طی کردم ها؛ چون من خودم یه مدتی خب من فروشگاه داشتم و اون اوایل بحرانی بود که دلار یهو شروع کرد به تغییر و نوسان، خب خیلی شرايط ملتهب شده بود دیگه، هی یه جنسی رو می فروختیم گرون تر می بایست میخریدیم.
یه جاهایی چون باورم این شده بود که دیگه چون اوضاع داره خراب میشه، اصلا یادمه خودم، خودم یواش یواش یک عادت هایی در من شکل گرفت دیگه با اون شور و اشتیاق نمی رفتم سرکار. دیگه به اون شکل هیجان نداشتم که جنس جدید بیارم همیشه جنس جور باشه، نه حالا جنسم، طبقه م خالی میشد می گفتم حالا کسی نمی خواد بیاد، دقیقا یادمه ها؛ یعنی عادت هایی در من شکل گرفت که قشنگ کسب و کار من رو به سمت نابودی برد،
چرا ؟ چون هنوز کسب وکار من خیلی خوب بود ، من به خاطر تحت تاثیر قرار گرفتن حرف های اطرافیان و شرایط جوی یا شرایط حاکم بر جامعه، من باور کردم که دیگه موفق شدن دیگه امکان نداره، دیگه ، دیگه طبیعیه که آدم کسب و کارش خراب بشه و فروش بیاد پائین.
وقتی باور کردم در من عادت هایی شکل گرفت که اوضاع منو خراب کرد و جالبه اوضاع خراب شد، خراب شد ، خراب شد تا یک روزی با قدرت ذهن آشنا شدم شروع کردم به تغییر باورهام و بازم يواش يواش عادت هایی در من شکل گرفت که نتیجه ی زندگیم به مراتب بهتر از اون اوضاعی شد که من ۷-۸ سال قبل داشتم، چند سال قبل داشتم،
چرا؟ چون بازم يه سری عادت های جدید درمن شکل گرفت، همه چی یهو عوض نشد.عادت های جدیدی در من شکل گرفت و این عادت ها درنهایت نتیجه رو رقم میزنه. عادت ها درنهایت نتیجه ای برای شما رقم میزنه که برابر با باور شما نسبت به اون موضوعه و در مورد بحث امروز ما که اضافه وزن هست، وقتی شما باورت این باشه که طبیعیه که شما چاق بشی در شما عادت هایی شکل می گیره که شما رو به سمت چاقی هدایت میکنه و کل کار دوره ی لاغری با ذهن اینه که در شما باورهایی رو ایجاد کنه که شما می تونی متناسب بشی،
به شما تمریناتی میدیم که باانجام دادن اونها به این باور می رسی که میشه متناسب شد؛ به ذهنت برنامه های جدیدی میدیم که باور می کنی میشه لاغر شد و ناخودآگاه رفتارهای شما تغییر می کنه و در نهایت جسم شما هم تغییر می کنه و برابر میشه با باور شما و به اندازه ای که،
آها و نکته ی جالب اینه که چرا افرادی که در دوره ی ما شرکت میکنن نتایج مختلفی می گیرن؟ چون به اندازه ای که باورهاشون عوض میشه، در نهایت جسم اونها هم تغییر می کنه. زوری نیست، به اندازه ای که باورها تغییر کنه عادت هاشون عوض میشه و نتیجه ی جسمی شون هم تغییر میکنه.
به همین دلیله که من تأکید کردم که ما در دوره ی لاغری با ذهن، رژیم غذایی نداریم، ورزش نداریم، دارو نداریم، چرا؟ چون اینا همه نتیجه رو میخواد تغییر بده، فایده نداره، ما باید اصل رو ، سرچشمه رو باید تغییر بدیم، ما باید باورها رو تغيير بدیم و باور ها چجوری عوض میشه؟ با افکار جدیدی که به شما میدم،
با توضیحاتی که به شما میدم، فایل های توضیحی به شما داده میشه که در اون فایل ها توضیحات خیلی کامل، خیلی اصولی تر ، خیلی طبقه بندی شده دربارهی اینکه چطور باید باورهای لاغر کننده رو در ذهنمون ایجاد کنیم به شما یاد میدم وقتی اونها رو یاد می گیری، تکرارشون می کنی، ناخودآگاه عادت های چاق کننده در شما شکل می گیره که متفاوت با عادت های فعلی شماست و اون وقته که می بینی جسم شما هم تغییر می کنه،
خیلی از افرادی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن خب طبیعیه که اونها مثلا عادت پر خوری رو داشتن. ، عادت مثلا ترس از مواد غذایی رو داشتن. خیلی عادت های چاق کننده که همهی ما الان داریم و مدتها هم هی خودشون سعی کردن که اونا رو عوض کنن.
مثلا دیگه من تصمیم می گیرم که از امروز دیگه پرخوری نکنم، ریزه خواری، یکی از عادت های چاق کننده که همه ی افراد چاق به نوعی دارن؛ همه هم هی باخودشون تصمیم میگیرن ؛ نه دیگه من تصمیم می گیرم ریزه خواری نکنم. نه ، من از فردا دیگه؛ اینقدر تصمیمات گرفتیم، تصمیم گرفتم از امروز دیگه شیرینی نخورم، چقدر از این تصمیم ها گرفتیم.
من خودم که بارها از این تصمیم ها گرفتهبودم که دیگه از امروز شیرینی نمی خورم ، بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو، دیگه بعداز این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم می گفتم من نمی خوام بخورم، چرا؟ چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم عوضش کنم؛ مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم.
مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی؟
اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره؛ اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.
موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما ، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم.باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های شما تغییر میکنه. چقدر ما پیام ها داریم که در سایت هم هست می تونید مطالعه کنید….
بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو، بعد ديگه بعد از این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم هی می گفتم من نمی خوام بخورم،
چرا؟ چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم که عوضش کنم. مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم. مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی ؟ اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره، اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.
موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم. باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های چاق کننده شما تغییر میکنه.
چقدر ما پیام ها داریم که در سایت هم هست میتوند مطالعه کنید . چقدر پیام ها داریم از تغییر عادت های چاق کننده افرادی که در این دوره شرکت کردن، مثلا میان میگن من این عادت ها رو داشتم اما الان چند وقته دیگه خیلی راحت، ديگه اونها رو تکرار نمی کنم.
قبلا ما یه پرخوری ساده رو می خواستیم برطرف کنیم، چقدر بایستی زحمت بکشیم، چقدر رنج می کشیدیم آخرشم، نمی شد؛ حالا این یه ذره رو بخور، دیگه از بعداز این دیگه نخور. چطوره که الان افرادی که از دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن، استفاده کردن، اینقدر راحت می تونن نسبت به مواد غذایی بی میل باشن؟
اصلا یکی از پارامترهایی که میشه سنجید تفاوت آموزش لاغری با ذهن با سایر روش ها رو اینه که افراد چاق به هیچ وجه نمی تونن بگن میل ندارم یعنی گفتن عبارت دو کلمه ای میل ندارم برای یک فرد چاق به مراتب سخت تر از مثلا حتی فتح قله ی اورسته. اینقدر سخته که مثلا بخوای با یک شیرینی مواجه بشی با یک اصرار دیگران مواجه بشی، برای خوردن و بتونی بگی میل ندارم.
من که خودم تا زمانی که در مسیر چاقی بودم و از لاغری با ذهن اطلاع نداشتم یاد ندارم چیزی رو گفته باشم میل ندارم. اصلا برام خنده دار بود مثلا به کسی تعارف می کردم مثلا بفرما شیرینی، مثلا می گفت میل ندارم، می گفتم یعنی چی میل ندارم؟ خب بردار بخور، مگه میلیه؟ خوردنیه،
اصلا نمی دونستم که میل ندارم یعنی چی و همه ی دوستانی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن همین نتیجه و همین ویژگی رو نداشتن، نمی تونستن قبلا بگن میل ندارم؛ اما چطوره میان میگن ما به راحتی می تونیم بگیم میل نداریم؟ چطوره که خودشون انتخاب می کنن؟ اصلا همین می تونه یه موضوع خیلی جالب باشه براتون، از امروز سعی کنید، تصمیم بگیرید در مواقعی که پرخوری حساب میشه بگید میل ندارم. ببینید چقدر می تونید موفق باشید؟ ببینید چند روز می تونید موفق باشید؟ اصلا اگه همینو فقط بتونی انجام بدی، من تضمین می کنم شما متناسب میشی.
نمیشه، واقعا سخته یعنی اصلا ، نشدنیه وقتی در مغز شما یک فرمولی وجود داره و اون فرمول تبدیل شده به عادت، بعد ما بخوایم بیایم تصمیم بگیریم که در مقابل این عادت ایستادگی کنیم. اصلا همچین چیزی امکان نداره، باید فرمول عوض بشه، باید عادت عوض بشه. خود به خود عادت عوض میشه و هماهنگی بین جسم و باور به وجود میاد.
در واقع عادت های ما هماهنگ کننده ی بین جسم و باورهای ما هستن؛ یعنی هماهنگی رو به وجود میارن. وقتی باورت اینه که شما چاق می شی؛ حالا این باور به هر طریقی ممکنه به وجود بیاد؛ باور اینکه چاقی من ارثیه، باور اینکه خب طبیعیه که مثلا در مورد خانم ها، خانمها وقتی باردار میشن اضافه وزن پیدا می کنن، يه باور خطرناک دیگه ای که در خانم ها هست، سن شون که به ۴۰ سال می رسه سوخت و سازشون میاد پایین و چاق میشن.
می دونید چقدر آدم ها به من پیام میدن که مثلا سن شون بین ۳۷-۳۸ تا ۴۲-۴۳ هست و میگن که مثلا چند ماهه شدید شروع کردیم به چاق شدن. مثلا ۱۰ کیلو توی ۳-۴ ماه اینا چاق شدن.
اولین چیزی که ازشون می پرسم اینه: این جمله رو شنیدی که خانمها به ۴۰سال که میرسن سوخت وساز شون میاد پایین وچاق میشن؟ و همه میگن آره. میگم باور دارید؟ میگن آره خب، احتمالا درسته دیگه، چون خودمون هم اینجوری شدیم.
یه زمانی اینو شنیده شاید خیلی سال های قبل اینو شروع کرده به شنیدن، باورش کرده؛ الان که نزدیک سن ۴۰ سال که میشه یواش یواش عادت هایی در اون افراد به وجود میاد که جسمشون رو برابر کنه با باور اینکه در ۴۰ سالگی یا از ۴۰ سالگی به بعد ديگه طبیعیه چاق شدن.
فردی که مثلا به پزشک مراجعه می کنه، یک دارویی براش تجویز میشه و پزشک به اون تذکر میده که این دارو می تونه چاقت کنه یا این دارو اشتها رو زیاد میکنه بلافاصله یک باور در اون فرد شکل می گیره و از همون روز عادت هایی در اون فرد به وجود میاد که اشتهاش زیاد می شه. آره، بعد میگی خب پس چی شد؟ میگه این قرص رو مصرف کردم ، دیگه هی تند تند گشنم می شد، اصلا گشنه شدن برای چیه؟
اگر درست فکر کنیم مثلا ببینیم غذا برای اینه که بدن ما به انرژی نیاز داره خب برای اینکه بتونه انرژی شو تأمین کنه، نیاز به مصرف مواد غذایی داره.
چطور فردی که تا هفته ی قبل، تا روز قبل به یک شکل داشت مواد غذایی رو مصرف می کرد، از امروز که یه قرص رو مصرف می کنه و دکتر بهش گفته که این قرص اشتها رو زیاد می کنه یهویی مثلا علاقه ش به مواد غذایی بیشتر میشه، اشتهاش، اشتهاش بیشتر میشه،
اصلا خیلیا نمی دونن معنی اشتها چيه؟ پرخوری رو میگن اشتهامون زیاد شده، وقتی گفتی اشتها، یعنی یه چیزی از اون درون، از اون درون، داره میگه بده، در صورتی که این پرخوری، این اشتها نیست، تو از بیرون داری به زور وارد می کنی،
اشتها چیه؟ اون فرمان مغزیه، اون فرمول مغزیه که به وجود اومده، تبدیل شده به یه عادت، داره یواش یواش يه عادت رو در شما به وجود میاره که با فاصله ی زمانی کمتر غذا بخوری. خیلیا این مشکلو دارن،
مثلا میگن در طول روز ما بارها و بارها گشنمون میشه. همهی این ها عادته و ترفند ذهن ناخودآگاهه برای اینکه جسمتون رو به باورتون که چاق شدن طبیعیه برسونه. اونایی که فکر میکنن که مثلا اگر غذا نخورن یا معده شون خالی باشه مثلا سردرد میگیرن. خیلیا اون باور رو دارن که مثلا ما اگر غذا نخوریم یا اگر معده مون خالی بشه خیلی زود سردرد میگیریم این یه باوره
چون باور کردن همچین چیزی رو، عادت هایی در اون ها شکل می گیره که اونها تند تند سردرد میگیرن که غذا بخورن که در نهایت هم بتونن چاق بشن. همش موضوع اینه که اینا باید چاق بشن در نهایت، خب همین فرد در ماه مبارک رمضان می بینید که سرش درد نمی گیره؛ یعنی یکی دو روز اول چرا، یه کم سر درد می گیره اما چون ذهن ناخودآگاه شون متوجه میشه که حکمی بالاتر از حکم خودش وجود داره که اونم غذا نخوردن به خاطر روزه داریه؛
یعنی ترس از روزه خواری باعث میشه که شما وقتی سرت هم یه کم درد میگیره، غذا نخوری و این فرمول به هم می ریزه در مغزت. چون قبلا به محض اینکه سردرد شروع می شد فرد می رفت غذا می خورد اما در ماه مبارک رمضان به خاطر اینکه نمی تونه غذا بخوره، سر، درد میگیره یکی دو روز اول، اما چون نمی تونه غذا بخوره، این فرمول به هم می خوره و تا آخر ماه رمضان می بینی که فرد دیگه سردردهای ناشی از اینکه غذا نخوردم رو نداره.
چطور این اتفاق می افته؟ غیر از اینه که فقط فرمول مغزی تغییر می کنه که سردرد نمی گیره؟ که شما نیاز به خوردن نداشته باشی؟ در اصل این فرمول فعلا میره تو حالت ذخیره، stand by میشه تا بعد از ماه رمضان می بینی دوباره شروع میشه.
خیلیا این تجربه رو دارن که در ماه رمضان، یه سری عادت هاشون خیلی راحت عوض میشه، بلافاصله بعد از ماه رمضان دوباره برمی گردن به روز قبل، به عادت های قبلی شون؛ چون اون فرمول ها در اون ماه به اون شکل کارایی نداره.
چرا؟ چون ذهنت می دونه که حکمی بالاتر از دستور خودش وجود داره و شما به هیچ وجه نمی تونی غذا بخوری؛ اما در روزهای عادی، نه،به این شکل نیست ، کاملا شما آزاد هستی و ذهنت می تونه با هر بار دعوت کردن شما به خوردن، شما رو وادار به خوردن کنه. خیلی خوشحالم همراه شما هستم.
موضوع جلسه ی امروز خیلی مهم بود. بارها این فایلو گوش بکنید.فکر کنید به تأثیر ذهنتون در اضافه وزن . فقط این نباشه که فایل ها رو گوش کنید، حتما به این موضوع فکر کنید. خودتون بیشتر مثال پیداکنید که چه رفتارهایی تون عادته؟ و اصلا همین عادت هاست که باعث چاقی شما شده
به عنوان تمرین این جلسه: اولا اینکه اون موضوع “میل ندارم ” رو سعی کنید خودتون بدون اینکه فرمول های مغزی تون رو تغییر بدید، بتونید بهش برسید که بتونید بگید” میل ندارم”.
دوم اینکه سعی کنید از امروز عادت های غذایی تون رو شناسایی کنید.
نمی خوام هم خیلی سخت گیری کنید در این باره. نمی خوام حساس بشید حالا که مثلا،مشخصا عادت به چیزی میگن که بیشتر از يک بار داره تکرار میشه، این ميشه عادت، مثلا من چی دارم؟ یکی از عادت های چاق کننده قبل من این بود که حتما بایستی با چای مثلا کلوچه می خوردم یا مثلا بایستی حتما با چایی به جای قند یا شکر مثلا بایستی شکلات می خوردم.
اینا عادته، هيچ قانونی نیست؛ یعنی هيچ نمی تونیم بگیم مثلا، نه طبع من اینه، نه بدن من شیرینی رو می کشه، یعنی چی میکشه؟ مثل اینه که مثلا فرد آهن ربا باشه؛ مثلا بگه من آهن رو می کشم.، اون یه قانونه ، اون اصلا جاذبه ی آهن رباست.
اینکه بدنم شیرینی رو می کشه یعنی چی؟ یه باوره اشتباهه ، وقتی تکرارش کردی ، باورت میشه ، خب مطمئنا عادت هایی در شما به وجود میاد که رفتارت میشه مطابق با باورت. آره بابا من چقدر به شیرینی نياز دارم، هی که شیرینی می خورم انگار بیشتر دوباره میلم میشه ولی دیدید که خیلی از آدم ها، نه، علاقه ای به شیرینی ندارن. پس چطوریه؟ بدن اونها نمی کشه؟ بدن شما فقط میکشه؟
تفاوت بین شما ولاغر ها ، تنها تفاوت در عادت هاتونه. و عادت های چاق کننده شما به خاطر باورهای اشتباهتونه که در شما به وجود اومده و ما در دوره ی لاغری با ذهن تمام سعی مون اینه که باور های اشتباه رو شناسایی کنیم ، اونها رو کنار بزاریم و باورهای جدید رو در ذهن خودمون به وجود بیاریم.
بر اساس این باورهای جدید عادت های جدید در ما شکل میگیره و در نهایت جسم ما به سمت متناسب شدن حرکت میکنه و دلیل اینکه من ادعا می کنم لاغری با ذهن همیشگیه اینه که وقتی عادت های شما عوض بشه همینطور که الان شما به خاطر عادت هاتون چاقی تون همیشگی بوده؛
یعنی هر باری که تلاش کردی لاغر بشی دوباره چاق شدی، خب به خاطر چیه؟ به خاطر چیه که جسمت دوباره برمیگرده به حالت قبلی؟ به خاطر همین عادت هاته دیگه. شما دوباره تکرار می کنی، بر میگرده به جسم قبلیت که همون چاقیه،
همین طور که چاقی در شما ماندگاره، چون به خاطر عادت ها و باور های اشتباه چاق کننده در ذهنته، وقتی که یاد بگیری با قدرت ذهن لاغر بشی، وقتی فرمول های ذهنیت تغییر کنه، وقتی باور های جدید رو بسازی و عادت های جدید در شما شکل بگیره ؛ بنابراین خیلی طبیعیه که متناسب شدن هم برای شما همیشگی میشه،
امیدوارم که هر کی اضافه وزن داره، با سرزمین لاغر ها آشنا بشه، از طریقی با این مسیر آشنا بشه، وارد بشه و به هدفش برسه، رؤیای لاغری شو محقق کنه و باقی مونده ی عمرش رو در یک جسم جدید و با یک زندگی جدید تجربه کنه و اينو بدونید که آدم های چاق مثل گذشتهٔ خودم و دوستانی که احیانا اضافه وزن دارن و این فایلو نگاه می کنن، یک برتری ویژه نسبت به لاغر ها داریم که نمی دونستیم و این خیلی بهمون حال میده، اینه که ما می تونیم یک زندگی جدید رو تجربه کنیم.
خیلی چیزای جدید رو شما می تونید تجربه کنید وقتی متناسب بشید.؛ از خرید کردن؛ از تغییر در رفتارت، احساست، شادی درونیت، خیلی تغییرات در زندگی شما به وجود میاد که اینها در زندگی افراد لاغر به وجود نمیاد؛ چون اونا از اول لاغر بودن و اصلا نمی دونن که چاقی چیه که بخوان از لاغری شون لذت ببرن؛
اما منی که از وزن ۱۳۴-۱۳۵ الان در این شرایط هستم می دونم چقدر لذت بخشه .من اگر ، ۳-۴سال پیش اصلا این کت به تن من هم نمی رفت . شاید به این شکل آخرین حدی بود که می تونستم اینارو به هم برسونم.
الان اگر يه کت من مثلا لارج می پوشم و به این شکل به تنم میشینه، لذتش چیزی نیست که به این راحتی به پایان برسه.هر باری که من لباس مورد علاقه م رو می پوشم لذت می برم از اندام جدیدی که برای خودم ساختم و این چیزیه که برای همه می تونه اتفاق بیوفته، نه اینکه فقط برا من یا این عده ی زیادی که از دوره ها استفاده کردن.
هر کسی، فرمول های ذهنی شو تغییر بده، چه بخواد چه نخواد لاغر میشه ، مثل خود شما که نخواستی و چاق شدی . مگه شما تصمیم گرفتی چاق بشی؟ نه، یه سری باور در ذهن شما ایجاد شد، به خاطر اون باورها یه سری عادت ها در شما ایجاد شد و در نهایت شما چاق شدی و چه بخوای و چه نخوای تا ابد چاق می مونی.
حالا هی برو ورزش کن ، رژیم بگیر، بدو ، قرص بخور، جراحی کن، فایده نداره، چون باورهات با قرص و دارو و جراحی و اينا عوض نمیشه؛ بنابراین عادت هاتم عوض نمیشه و چونکه تا ابد نمی تونی با عادت هات مبارزه کنی و هیچ کس نمی تونه، هر رژیمی و ورزشی و کاریو شروع کنی، در نهایت شکست میخوری و اونو رها می کنی، دوباره عادت های قبلی تکرارشون شروع میشه و شما به همون جسم قبلی بر میگردی،
بنابراین یکبار تصمیم بگیر ، از روش صحیح که آموزش لاغری با ذهنه، برای لاغری اقدام کن و از نتیجه ای که خودت به وجود مياری تا ابد لذت ببر.هر جا که هستید در پناه خداوند متعال، شاد باشید و در مسیر متناسب شدن و منتظر قسمت های بعدی این دوره ی فوق العاده ی لاغری با ذهن باشید
خدانگهدار!
امتیاز 4.13 از 214 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
گام چهارم از دوازده گام برای لاغری وقتی رژیم میگیریم نتیجه رو تحت فشار میذاریم و تغییر عادت نداریم. در واقع باورهای اشتباه هنوز سر جاشون هستن.بعضی وقت ها میری باشگاه میبینی بعضی از افرادی که میان اصلاً از ورزش خسته نمیشن حالا به خاطر عضله سازی اومده میخواد ورزشکار بشه یا اصلاً اومده برای درمان و خسته نمیشه ولی تویی که برای لاغری رفتی خسته میشی و حتی گاهی سعی میکنی که از زیر کار در بری و بعضی از جلسات نری ورزش. پرخوری رو با اشتها اشتباه نگیریم پرخوری عادته.چاق اصلا نمیتونه بگه میل ندارم! اما لاغری با ذهن که انجام بدی خودت حس میکنی میل نداری و پرخوری نمیکنی.همه ی ما باورها و بهانه های برای چاقی خودمان داریم که مرتبط با عوامل بیرونی است اعم از ازدواج ، بارداری ،مصرف دارو ، ژنتیک و…با قدرت ذهن میشه لاغر شد ولی چه جوری ؟اول اینکه ما باور کنیم قدرت ذهن چاق شدیم . پس وقتی با قدرت ذهن چاق شدیم میتونیم همین مسیر رو برعکس برگردیم.ما خودمون مقصر چاقی خودمون هستیم ،چاقی محصول عادات ماست عادات یکسری رفتار است که هرروز تکرار میشه یک عادت نیست ها یک رفتار اشتباه نیست یک رفتار یا تو رو چاق نمیکنه یا این قدر چاقت نمیکنه.با یک نخ سیگار اتفاقی نمیافته اما وقتی شد عادت بیست سی سال….چندین و چند بسته … نتیجه خودش رو نشون میده. اندک اندکاز عادت کوچک شروع شد…طی چند ماه از یک نخ رسید یک بسته حتی قهرمان شدن هم بخاطر عادت است قهرمان المپیک یک شبه قهرمان نشد …پس همونجوری که یک شبه چاق نشدیم یک شبه هم لاغر نمیشیم و باید صبور باشیم و عاداتمون رو درست کنیم..برای درست کردن عادات باید ذهنمون رو درست کنیم.میزان مصرف مواد غذایی یا نوع اون بین چاق و لاغر مشترک است…بذارین اینجا یه مثال از خودم بزنم. که ببینین حتی گاهی وقتها لاغرها مواد غذایی میخورند که چاقها نمیخورندیکی از نزدیکان من خیلی لاغره باور کنین اسم غذاهایی رو میگه اسم خوراکیهای رو میگه که من تو عمرمم نشنیدم و این همه اینا رو میخورهها… مثلاً فندق ماکادمیا 😁ساندویچ فلان فلافل بهمان خورشت ایکس کباب ایگرگ صبحانه ی کافی شاپی (😮💨حسودیم شد)چه تو فست فود چه مثلاً تو آجیل و اینا چه تو میوهجات چه تو شیرینی جات اصلاً خیلی از چیزایی که اون تا حالا خورده من تا حالا نخوردم… پس اگر به خوردن بود و من الان ۸۲ کیلو هستم اون احتمالاً باید ۱۸۲ کیلو میبود…
اما مسئله سر اینه که اون کنترل شده میخوره اونقدی میخوره که اون علاقه و اشتیاقش برطرف بشه ولی من چون یه چیز جدیده دیگه تا تهش رو در میارم..
عادت یه فکر ساده است که میشه عادتما چاقها شانس آوردیم چرا به خاطر اینکه میتونیم خیلی از چیزها رو تجربه بکنیم مثلاً ما میتونیم کاهش وزن رو تجربه کنیم کاهش سایز و اینکه بخواهیم بریم لباسهای جدید بخریم و از این مسیر لذت ببریم و اینکه به خاطر همین چاقی ما به یک سری آموزشها دست پیدا کردیم که خیلی از افراد لاغر اصلاً باهاش آشنایی ندارنداونا از لاغری لذت نمیبرن یه اندازه ما.☺️☺️☺️☺️تمرین این جلسه این بود که:الف. عادت غذایی رو پیدا کنب.تمرین کن بگی میل ندارم و پرخوری نکن .خب تمرین دوم که یه چیزیه که تو طولانی مدت میخوام انجامش بدم.اما در مورد تمرین اول: به خاطر عادت داشتن به رژیم گرفتن یه مدت یه چیزی رو نمیخورم بعد قحطی زده میشم ولع پیدا میکنم چند برابر میخورم به خاطر اینکه اسراف نشه ته مونده غذای بچهام رو میخورم یا غذای خودم رو حتی اگه سیر باشم تا ته میخورم به خاطر اینکه شوهرم تنها غذا نخوره باهاش سر سفره مینشستم البته از وقتی لاغری با ذهن شروع کردم این عادت رو کنار گذاشتم اگر سر صبحانه باشه و نخواد تنها باشه من یک لیوان چای تلخ کنارش میخورم ولی اصلاً خودم رو مجبور به خوردن صبحونه نمیکنم قبلاً عادت داشتم حتماً سر ساعتهای خاصی باید غذا میخوردم چه گشنه بودم چه نبودماگر چند جور غذای خوشمزه سر سفره بود حتماً حتماً از همش میخوردم امکان نداشت چیزی از غذا رو دور بریزم و تا ته همه چیز رو میخوردم حتی اگر مونده بود زیادی بود چرب بود سوخته بود…
فکر میکردم سالاد هیچ ضرری نداره بنابراین خیلی خیلی زیاد میخوردم.در خونهای که من توش بزرگ شدم منظورم خونه پدریمه خیلی خوراکی همش جلوی دسته یعنی همیشه کیک و کلوچه و بیسکویت و تخمه و آجیل و شکلات و همه چی همش رو اپن حاضر و آماده است که من فهمیدم وقتی اینا رو از جلوی چشم برمیداری بیخود و بیجهت بهشون ناخنک نمیزنی و واقعاً وقتی که هوس بکنی سراغشون میری و میری از تو کابینت در بیاری تازه اگه حوصله داشته باشی در بیاری و پشیمون نشی😁😁
کی حال داره دست بکنه ته کابینت 🤣
خیلی وقتها به حرف مغزم گوش میدادم نه به حرف دلم دلم سیر بود ولی مغزم به خاطر استرس به خاطر ناراحتی به خاطر اضطراب به خاطر صبانیت فقط میگفت بخور🧐
به نام خدای مهربان
سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان. یخورده با تمرین این جلسه مشکل داشتم اما با خوندن کامنت بچه ها کامل متوجه منظور شما شدم.
عادتهای چاق کننده:۱,وقتی گرسنه نیستیم میخوریم ۲,وقتی حوصلمون سر میره میخوریم.۳,بخاطر احساس رضایت دیگران گند میزنیم به احساس رضایت خودمون و میخوریم ۴,تو تفریحات باید حتما بخوریم5,شادی و غم مساوی با خوردن در حالی که خیلی ها هستند تو شادی و غم اصلا میل به غذا ندارن. 6,با شوهر غذا میخوریم تا تنها نباشه.7,بعد از غذا بلافاصله میخوابیم بعد از غذای ظهر.8,جلوی خوراکی های خوشمزه نه گفتن وجود نداره9, یک شب عشق و حال و خوردنه. 10,غذا پولشو دادی حیفه(باور کمبود).
وای که چقدر خوب بود این تمرین و این جلسه و کامنت دوستان و شناسایی عادتهای اشتباه
حالا از خودم میپرسم آیا واقعا گرسنه ام یا نه؟
قدم چهارم – مرحله ی اول ( داستان عادتها)
با سلام
خب این جلسه برای من یک آگاهی خاصی داشت که مرا دگرگون کرد که عادت چیست! تفاوتی که در این دیدگاه و دیدگاه خودم دیدم ، این بود که من مسئول عادتهام هستم و اینکه چرا بعضی وقت ها طفره میرم یا وقتی یا حتی میخوام عادت بعضی افراد رو به وجود بیارم و حس نا امیدی و رها کردن میکردم ، پس به خاطر باورهام بوده .
پس باورها نقطه ی شروع آفرینش است . تصویر سازی هم از فکر میاد و من وقتی در ذهن میسازم بدن و احساسم در اون مدار قرار میگیره ولی تا زمانی که تصویر سازی میکنم . عادتها و رفتارها در یک چرخه ی تکراری قرار میگیرن . اگر چیزی را در بیرون تجربه نکردم ، یا خواستم و دربیرون ندیدم ، به خاطر باورم هست . این آگاهی چقدر مفهوم خاصی داره ، بو و تجربه ی خاصی از زیستن میده . عادتها از باور من به وجود می آید و باور من از یک فکر و یک فکر تکرار میشود . ولی یک فکر هم به خودی خود قدرتی ندارد و قدرت را زمانی میگیرد که من به آن توجه کنم . مدیر عامل یکی از شرکتهای بزرگ دارویی در ایران برای ما در حال سخنرانی بود و میگفت تمام اخبار ایران و جهان را دنبال نکنید ! جمله ش برام تفسیرش این بود که چقدر دوست داره نااگاه باشیم ، پس حتما وصله ! ولی الان مفهوم این حرف را میفهمم و درک میکنم . ما ذهنمون رو متوجه محدودیت ها میکنیم ، حتی رسانه هم که دروغ میگوید ، چون در واقعیت نمیبینیم ، بازهم توجه به اون کمبود ها میکنیم . پس این یک ورودی برای فکر است و جالبتر که بشر همیشه علاقه به اتفافات بد ، شکننده و ناراحت دارد ، چون تعداد view ها بالا میرود . یاد فیلم های توخالی ترکیه افتادم که همه به هم خیانت میکنند و مردم جذب دیدن این خیانت ها میشوند و شروع به حرف و تحلیل هم میشوند ، ولی فیلمی تا الان به چشم من نخورده که از پیدایش یک انسان سالم و شاد نشون بده و در اخر هم یک رابطه ی خوب و مرگ و ارامش خوبی داشته باشه و مردم هم مشتاق دیدن ان فیلم بشوند . شاید ذهن ما عاشق دیدن محدودیت هاست ، مثلا بوی دوست داشته نشدن ، بوی خیانت ، بوی حسرت ، بوی بی اعتمادی ، بوی حسادت ، اینها همیشه مورد توجه ما بوده (برای برطرف کردن آنها)و توجه به این مورد ها یعنی جذب بیشتر این کمبود ها و جالبتر برای هرکدام از خواسته هامون با انجام یکسری کارهای بیرونی ، کمی نتیجه رو تغییر میدادیم و لی درآخر به مرحله ای میرسیدیم که میگفتیم دیدی گفتم ؟! تو از پسش برنیومدی ؟ یا دیدی گفتم ؟ دنیا پر از ظلمه و … هیچوقت این طور به مساله نگاه نکرده بودم که ایجاد عادتهام هم از فکر میاد . فکر میکردم یاد گرفتم ولی اونقدر عمیق نشده بودم که چرا نمیتونم عادتهای مخرب را ترک کنم . یک نفری به مدت چند سال روی خودشناسی و مدیتیشن کار میکرد و به مرحله ای از عشق به خود رسیده بود که گفت :” وقتی گفتم که دیگر سیگار نمیکشم ، دیگر نکشیدم ! وسالها از اون حرفی که زدم گذشته و هیچوقت برنگشتم ” تحلیلش درذهن من ساده و خیالی اومد ، چون من افراد سیگاری زیادی دیده بودم ، که نمیتوانند این عادت مخربشون رو ترک کنند ، مثل ذهن چاق ما که یا تصمیم میگرفتند که این سرنوشت ماست و خو میگرفتند یا شروع به جنگ و در این میون نتیجه های مثبت موقتی هم میگرفتند . پرخوری یک اختلاله ، همانطور که سیگار کشیدن یک اختلاله . وقتی شروع به قلم میکنم ، رشته افکارم متصل است . چون در این دنیا همه چیز به هم ربط دارد . پرخوری هم اختلال است ! خوردن ضروری است ولی پرخوری اختلال است . همیشه فکر میکردم پرخوری به خاطر عادتهایی که من مسیول انجام ان هستم اتفاق می افتد ولی من مسئولش نبودم ، بلکه به طریق دیگری مسئولش بودم و اون هم توجه به افکاری بود که نتیجه ی نهاییش این بود . البته در زمان کودکی من فیلتر دریافتی نداشتم ، گرچه در بزرگسالی هم ندارم ! این افکار در محیط بود و ترس مادرم و توجه من به سمتی که مادرم ازش ترس داشت ، به من یاد داد که چگونه چاق باشم و بدن متناسب خوش فرمم را به سمت خلق چاقی بیشتر بردم . ولی خب این ناخوداگاه بود ، به نظرم اگر با تغییر یک فکر و زندگی کردن در آن فکر و صحبت کردن درباره ی آن و فیلترهای ورودی گذاشتن که چه نتیجه ای را میخوام خلق کنم ، خیلی مهمه . پس من مدتی هم سر سرکوفت زدن به خودم بودم که چرا من نمیتوانم میلم را کنترل کنم وحتی در جنگیدن با نتیجه ی وزنم ، همیشه یک راه دررویی بود که با وجود مراقبت زیاد ، یهو میدیدم یک مدت بعد چاق شدم .
خلاصه ی داستان عادت :
ورودی اطلاعات از طریق محیط اطراف – > توجه کردن من به اون افکار – > تجربیاتی دربیرون میبینم و به این فکر ربط میدم و مهری بر تاییدش میشه ، چه به غلط یا درست – > فکر درونی شده و بارها تکرار میشه – > تبدیل به باور – > باور مثل یک کد است که در صورت قرار گرفتن در اون شرایط شروع به فعال شدن میکنه (کسی که باور داره چاقیش طبیعیه ، یعنی الان درچرخه ی فعالش است)- > ایجاد رفتار و باتغذیه رسانی از طریق باور ، موتور رفتار شروع به چرخش میکنه – > چرخش مکرر رفتار ، عادت را تشکیل میدهد که باعث میشود بدن برای اقدام انجام ان کار ، انرژی کمتری صرف کند . واسه همینه برای اولین بار کاری را که میخواهیم انجام دهیم ، به نظر سخت میاد چون بدن برای اون رفتار که عادت نشده باید صرف انرژی کند . و به کارهایی علاقه دارد که برایش انرژی و زحمت نداشته باشد . پس انجام کارهای تکراری برایش انرژی و زحمتی ندارد .
(عادتهای چاق کننده ی من )
چون قدرت موادغذایی را ازش گرفته ام واقعا هم باید از بین میرفت این باور : چون من با همان مواد غذایی لاغر کرده بودم و خب رد معتبری بود و حتی با پیدا کردن سیگنال سیری و خوردنم هم تونستم کمی از وزنم را کم کنم بدون اینکه موادی را ازخوردنش محروم کنم . من هوس زیاد میکنم و دوست دارم بخورم وخیلی وقتها سیرم ولی میتونم به غذا فکر کنم و بخورم . من الان شکلات را عامل چاقیم نمیدانم چون امروز بعد از ماه ها که به یاد اوردم که مواد غذایی چاق نمیکند ، شیرم را با یک شکلات خوردم ولی برام عادت نشده ، فقط ترجیح دادم امروز بخورم ، اینکه به خاطر ترس از چاق شدن اقدام نمیکردم و الان بدون توجه به این مساله اقدام کردم ، پس یک فرمول اشتباه درست شده . مساله ی اصلی من ، وقتی به روزم توجه میکنم و ببینم پیام بدنم چیست ،مساله ی میل به خوردنم هست ! وقتی تاحدی پر میشود ، stop میکند ولی در مدت کوتاهی چیز دیگری هوس میکند . این حس ، حس رفع گشنگی نیست . غذا در ذهن من = با لذت شده است . ذهن من میل به خوردن دارد . اما یاد گرفتم ، افکارم را میبینم بدون واکنش احساسی ولی دلیل میلم به خوردن را نمیدانم . خب اگر عادت چیزی هست که از یک باور نشات میگیرد ، چه برخوردی با این عادت بکنم ؟ من میل به خوردن دارم .ممکنه این هم یک باور باشد ؟ میتونم انتخاب کنم که نخورم ولی انتخاب کردن من، میل من به خوردن را کم نمیکند ، زمان بعد دوباره خودش را نشان میدهد .پس از جایی دارد آبیاری میشود . امیدوارم یاد بگیرم که چه رفتاری درمقابل این عادت داشته باشم .
یکی ازعادتهام : به خوردن زیاد فکر میکنم و حتی اگر احتیاج به خوردن نداشته باشم ، میخورم . به احتمال زیاد از یک باور فعال بنیادی درحال آبیاری هست . من خودم را به این دوره میسپارم و امیدوارم بتونم این مساله منشاش هرچیری که هست ، در درونم حل شود .
فدم چهارم – مرحله ی دوم ( میل به خوردن )
همه ی این ها هم نتیجه موفت بود .
مساله ی اصلی من میل به خوردن است . بارها به خودم گفتم نخور و حس و حال بدی درمن ایجاد کرده . بیشتر وفتها موفق نشدم و بعضی وفتها برای ترس از نتیجه تونستم که نخورم . اینکه این کلمه را زمانی که سیر هستم ، امتحان میکنم و نتیجه را در قدم های بعدی خواهم گفت .
به نام خدا
سلام و درود به دوستان و استاد عزیزم
عادت های چاق کننده :
عادتهای زیادی دارم که همون عادتها باورهای رو در من به وجود آورده
که منو رو به سمت چاق شدن سوق داده است
من همیشه عادت دارم که وقتی سیر هستم هم همراه با بقیه موقع ناهار غذا بخورم
من عادت دارم به غذاها ناخنک بزنم
من عادت دارم ریزه خواری کنم
عادت دارم هر روز برنج بخورم
عادت دارم اگه شیرینی دیدم نه یکی نه دوتا و چند تا از اون شیرینی ها رو بخورم
من عادت دارم همراه چای خرما یا بیسکویت
یا هر جیزی
فقط شیرین باشه
عادت دارم به نون زیاد خوردن
عادت دارم به پرخوری
عادت دارم تا جایی غذا بخورم که بعدش حالم بد بشه
من خیلی ریزه خواری و پرخوری داشتم چند ماه پیش و معده درد هم داشتم
و رفتم دکتر برای معده دردم
و یه لیستی بهم داد که این غذاها رو خورم
و چون دکتر دستور داده بودن تونستم به راحتی
خیلی چیزها رو نخورم
و یک عادت جدید در خودم به وجود اوردم
میخام بگم که آدم دست خودشه میتونه به راحتی یه عادت رو حذف کنه
مثلا من دیگه ریزه خواری نکردم خیلی چیزها رو نخوردم
و اصلا برام مهم هم نبود
پرخوری هم حذف شد
و حالم هم خیلی بهتر شد توی این دو ماه
به راحتی عادت های بد و ترک کردم
در صورتی که اگه دکتر پیشنهاد چیزی برای خوردن و نخوردن نداده بود من هنوز به عادت هام ادامه داده بودم
استاد بعصی چیزها رو نخوردن بخاطر معده درد هم رزیم حساب میشه؟
من همش فکر میکردم این یه رزیمه
و من بعد از دو ماه اومدم مسافرت
الان تو مسافرت این طرز فکر رو دارم
که الان که اومدی مسافرت بخور راحت باش
دیگه پیش نمیاد از این فست فودها
بخور خیلی خوشمزه هستن
تو مسافرت اشکال نداره
بخاطر باورهای که از مسافرت دارم
یه عادت های در من به وجود اومده که منو ترغیب به خوردن میکنه
از روزی که اومدم مسافرت باز ریزه خواری ها پر خوری ها فست فود خوردن و شیرینی خوردن و اضافه بچه ها رو خوردن شروع شده
و هر بار به خودم قول میدم که از فردا دیگه شیرینی نمیخورم اینو نمیخورم
ولی باز هم به قولم عمل نمیکنم
امروز فهمیدم که باور اینکه مسافرت اومدن باید بخوری لذت ببری
بیخیال همه جی
این باور عادت های رو در من به وجود آورده
که خلاف میل من هس و من نگران این رفتارم شدم
و میتونم از امروز یکی یکی عادت هام رو بزارم کنار
مثلا دیگه امروز خرما رو چند چندتا نخورم
میتونم یه دونه بردارم
یا ریزه خواری نکنم
و تا زمانی که گشنه نشدم غدا نخورم
و تکرار این رفتارها به عادت تبدیل میشه
مگه عادت چیه ؟.تکرار یه رفتار رو بهش میگن عادت
من از امروز این رفتارم رو تکرار میکنم
۱-ریزه خواری نمیکنم ۲-با چای شیرینی یا شکلات نمیخورم ۳-چای اصلا نمیخورم چون برای معده ام خوب نیس
۴-به اندازه نیازم غذا میخورم
به مدت چند روز تکرار کنم به عادت تبدیل میشه 👍
استاد یه باور دیگه دارم که امروز متوجه شدم که جرا با نخوردن من سرم درد میگیره
امروز فهمیدم این باور هستش
که من اگه غدا نخورم سرم درد میاد
چه جوره تو رمضون یا بعصی روزها من اصلا کلی از ساعات روز چیزی نمیخورم سرم درددنمیاد
ولی بعصی روزها سردرد میگیرم
پس سردرد من از باور به نخوردن هستش
چون نخوردی حالا وقتشه سرت درد بیاد
یا وقتی میرم بیرون برای خرید میگم بیرون رفتن سر منو درد میاره و
بیشتر اوقات وقتی میرم بیرون سرم درد میاد
چون باور هستش و باور به موقع میاد بالا
چرا برخی افراد به راحتی از کلمه میل ندارم استفاده میکنند ولی شما از این عبارت استفاده نمیکنید؟
چون ما همیشه میل داریم به خوردن😃
به ما یاد دادن هر جیزی بهتون تعارف کردن بردارین
و هر بار که سیر هم باشیم چیزی تعارف کنند برمیداریم میگیم بعدا میخوریم
و اصلا از این کلمه خیلی استفاده نکردم
کلمه ی میل ندارم برای افراد متناسب راحت و اسونه
و بهراحتی نه میگن و نمیخورن
و از اصلا تو فکرش هم نمیرن
ولی ما اگه بگیم میل نداریم همش تو فکرش میریم کاشکی برداشته بودم چرا برنداشتم
چرا گفتم میل ندارم
این جمله برای افراد چاق کم پیش میاد که بتونه بگه
چون تمام ذکر و سر خوشی افراد چاق خوردن هستش
و در هر شرایطی میخاهیم از خوردن لذت ببریم
استاد ممنون و سپاس بابت فایل های عالیتون🙏
با سلام احترام واقعا مواجه شدن با میل ندارم کار سختی به باور این باید به این برسم که اگر اشتها ندارم و سیر هستم مواد غذایی استفاده نکنم و عادت داشتم بعد از غذا خوردن برای هضم غذا میخوابیدم سنگین میشدم ، ولی شروع کردم بعد وعده غذایی نخوابم لاغرها بعد غذا نمیخوابن و تحرک دارن و الان هم عادت کردم هر روز صبح پیاده روی و ورزش کنم و عادت میکنم پر خوری نکنم و تمرین میکنم سپاسگزارم از استاد عزیز و از اینکه مطلب خواندین متشکرم لاغر شدن برام لذت بخش داره میشه امیدوارم شما عزیزان هم لذت ببرید از تغییر عادتهای غلط به عادتهای با ارزش با تشکر
به نام خداوندی که عاشق ماست
سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان عزیز
اولین نکته ای که واقعا به نظر من رسید بعد از دیدن و بررسی این گام این بود که
به چه کسی گوش میدهید؟؟؟!
واقعا به چه کسی گوش میدم، چطور به خودمون اجازه میدهیم هر فردی فرمول های ذهنی مارو دستکاری کنه و تغییر بده
چه در زمینه لاغری چه در زمینه ثروت و روابط و هر خواسته ای که داریم
نکته ای که برای بنده خیلی روشن شده این هست که وقتی به فرد درست گوش بدید
صدا اون فرد و صوت باعث ایجاد افکار در مغز ما میشه،اون افکار تکرارمیشه و تکرار میشه(میشه با تکرار اون تلقین و صحبت باشه) و این فکر فرمول سازی میکنه و در نهایت با توجه به اون فکر تصمیم میگیریم و رفتار میکنیم
رفتار هم تکرار و تکرار میشه و در نهایت
«عادت» شکل میگیره
سوال بعدی اینکه عادت های چاق کننده چیست؟
عادت های هستند که ۱۰۰ درصد افراد چاق اون عادت رو دارن مثل:
ناخونک زدن غذا
ولع و اشتها خیلی زیاد برای غذا
خوردن حتی پس از سیری
ایجاد ترکیب های مخصوص هر فرد برای خوردن
نون+غذا سر سفره
کلوچه/شیرینی/کیک+چایی
عادتی مثل خوردن باقی مونده غذا های بقیه
خوردن غذا های دیگران بعد از اتمام غذای خود
ریزه خواری
پرخوری
این مورد رو نمیدونم ولی خودم دارمش اینکه همش در یخچال رو باز میکنم و میگردم بهر امیدی و بهر خوراکی
خوردن به هر بهانه ای:تعارف کردن بده وردار(کسی دست باباشو رد نمیکنه که)
وردار بخور مهمونیه،وردار بخور عروسیه(پول دادیم،کادو دادیم،حرف صد من یه غاز)
هیئت بخور،چند تا هم اضافه بگیر خونه ببریم بخوریم(نکنه مسلمون نیستی نمیخوری نکنه قبول نداری!!!😐)
رستوران سلف سرویس تا میتونی بردار بخور ۱۰ برابر پولشو گرفتن از ما فقط بخور
مهمونیه عیده بچها حواستون جمع باشه تا میتونید بخورید مخصوصا اگه موز آوردن،اجیل فقط پسته و بادوم هندی،شیرینی، تا میتونید بخورید ضربه اقتصادی بزنید
مهمونی خونه فلانی داریم میریم خیلی وقته دعوت نکرده خیلی هم وضعشون خوبه بریز بپاش دارن،فقط بخورین
این کال تو اکشن ها و توجیهاتی هست که ذهن مسموم به چاقی برای اقدام میاره دقیقا مثل فردی که از درس بدش میاد و به هر روشی فرار میکنه این هم به هر روشی میخواد به تارگتش که چاقیه برسونه خودش رو
عادت های چاق کننده من
ساندویچ باید دو نون بخورم اصلا راه نداره
بعضی مواقع و نه همیشه با غذا نون بخورم
همیشه سر یخچال هستم و دنبال جستوجوی چیزی هستم فکر کنم یخچال خونه ما گوگل باشه
خوردن سس مایونز با ترکیب غذا ها
خوردن سس چه قرمز چه سفید با غذا هایی که معمولا با سس خورده نمیشن فقط برای طمع بهتر میخورم
ساخت ترکیب های غذا توسط خوردم(کوچیک بودم شربت آناناس رو با نون بربری میخوردم😐)
تموم کردن غذا به هر قیمتی،حتی اگه غذای داخل بشقاب خودم نباشه مثلا یه تیکه نون روغنی که با کباب مونده و خورده نشده باید سهم من باشه
وقتی آبگوشت میخورم بایدنون زیاد تلیت کنم (البته این رو خیلی مطمئن نیستم عادت چاقی باشه ولی احتمالش هست)
و در نهایت میتونم بگم نمونه عالی برای تمام این عادت های چاق کننده دادشم هست
همین امشب یه دونه بستنی خوردن بود و ۱۰ دقیقه بعدش کیک میخواست بخوره هر موقع
به شدت پرخور تقریبا بیشتر خوراکی ها خونه رو میخوره
خیلی هم ریزه خواری داره
همیشه سر یخچال هست و دنبال خوراکی
برای عادت نون خوردن با غذا یکی از دوستانم در دانشگاه رو میشناسم که همیشه خدا با خودش نون میاره و با غذا میخوره ولی لاغر لاغر
از برادرم درباره چاقی ازش میپرسم
میخنده براش مسخرس!!
اصلا معنی ندارد براش معنی ندارد و به همین شکل فرمول های ثابت مونده
در نهایت مهمه که به چه کسی گوش میکنید چون مسیر شما رو تعیین میکنه
از استاد عزیزم و دوستانم ممنونم 🙏🏻
سلام ب شما ب دوست عزیز
دلم خواست بنویسم ومن ب حرف دلم گوش دادم
این نکته رو توجه داشته باش ک هیچ کس قدرت نفوذ ب ذهن ما رو نداره ما خودمون اون ها رو باور کردیم هیچ کس قدرت اینو نداره ک ب زور ی باوری ی حرفی رو تو مخ ما بکنه
بدبختی ماحرا اینجاست بعد اگاهی وعمل نکردن میبینی کوخودت داری بخودت اسیب میزنی چقدر درد داره
شاید اونها یبار بما سیلی زدن اما ما با اون سیلی بدترشو هزاران بار بخودمون میزینم
میام میگن شاید بحث اراده هس بعد میگم چ اراده ای اصلا بحث اراده نیس اگه بحث اراده باشه من از همه باراده ترم یا کدوم فرد لاعری برای متناسب بودن اراده کرده همت کرده همینطور خود ب خودی متناسبه زجری نمیکشه اما ما برای چاق بودن رنج میکشیم درد میکشیم روحمون تو عذابه پس بحث چیه بحث فقط نبودن با هرلحظه هس نبودن با خودمون با غم هامون من انگار اون خلا های دورنیمو با خوردن خاک میکنم
ی توصیه ای ک دارم از افراد لاعز اطرافتون با این پرسشها ب نطر من فرمول جدید رو انگار داریم بهشون پیشنها میدیم واونها رو هم انگار ب شک وا میداریم ب هدایتشون ب این مسیر من خیلی وقته خودم دیگه سعی میکنم ب دخترم نگم
دخترمن متناسبه خودش مدام یخچال باز میکنه ومیبینده انگاربدون اینک اصلا چیزی بخوره
وخومون رو مقایسه کردن باعث میشه از خودمون بدنمون متنفر بشیم ک چرا اونها زیاد میخورن ما نمیخوریم پس بخوردن دیگران ب رفتار دیگران هم توجه نکن مگر برای اثبات باورها
ارزوی موفقیت دارم براتون
سلام وقتتون بخیر
خیلی ممنونم بابت نظر خیلی عالی که نوشتن،واقعا درسته و باهاتون موافقم،خیلی از افراد موفق رو دیوانه خطاب کردن یا بهشون پشت کردن یا مسخره کردن ولی اونها در برابر نفوذ منفی دیگران یا نگرش منفی اونها بسیار بسیار مقاوم بودن،چون به مسیرشون و به خودشون ایمان دارن،من حقیقتش این مشکل عزت نفس و اعتماد به نفس رو دارم که میدونم با لاغر شدنم خیلی کم میشه و رفع میشه و قصد دارم از مطالب سایت به تناسب فکری رسیدن و به رشد و پیشرفت توی هر زمینه استفاده کنم چون ما از کودکی خیلی فرمول غلط داخل رهنمون بارگذاری شده، که به جرئت میگم۹۹ درصد اونها توهمی بیش نیست
اگه این پیام رو خوندید ممنون میشم از تاثیر لاغری روی عزت نفس و اعتماد به نفس بگید چون من روی این مورد چالش زیادیی داشتم
ممنونم🙏🏻
با سلام
اینقدر خوب عادتها را نوشتین که متوجه شدم من هم چندتا از این عادتها رو دارم .
مخصوصا من هم تا میام خونه یا ذهنم بیکاره یا خسته ام در یخچال را باز میکنم و دنبال چیزی میگردم که دلم نمیخواد بخورم و فقط باز میکنم و میبندم ، بدون اینکه چیزی بردارم . حس کردم شاید این عادت من نشانه ای داشته باشد که کامنت فریبا خانم را خواندم که بعضی وقتها برای جبران خلا ها و کمبودها سعی در پر کردن اون جای خالی داریم که برای من پیام ارزشمندی داشت .
درخصوص عزت نفس هم که صحبت کردید ،شاید یک دلیلی باشه ولی اصلیش نیست ، چون عزت نفس برادر منم صدمه خورده و ما در یک خانه بزرگ شدیم و او متناسب است و من اضافه وزن دارم . در اصل مفهوم عزت نفس خیلی ریشه ای و گسترده است .
همین که با این دید و با نوشته ی قوی ،شروع به حرکت کردید ، قطعا به شرایط و دستاوردهای بالاتری نسبت به الان را در اینده تجربه میکنید . چون تغییر اصلی ،در سفر به درون است و در این سفر ، شناخت خودمون و اجزای بدنمون و هوشمندی این سیستم خیلی در درک و جهانبینی و رسیدن به بینش والاتر کمک میکند .
موفق باشی
به نام خداوند جان و دل
سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان
میخوام بگم که دوره دوازده قدم واقعا عالی هست و به نظرم هر کسی واقعا با همین دوره اگر بارها بارها مطالب را دوره کند و تمرینات آن را انجام دهد میتواند متناسب شود چون آگاهی ها و اطلاعاتی را به ما میدهد که واقعا عالی و درجه یک هست .من قبلنا واقعا سابق نداشته که بگم میل ندارم ولی بعد از گذراندن یک دوره دوازده قدم به راحتی میگم میل ندارم مثلا همین دیشب رفتیم کافه محال بود من به بستنی بگم نه ولی به همسرم گفتم بیا به جا دوتا یدونه سفارش بدیم و باهم بخوریم یدونه آیس پک جز محالات بود به نظرم یک زمانی بعد تازه آوردن و من یکی دو قاشق خوردم بعد به همسرم گفتم خودت بخور من واقعا نمی توانم بخورم میام نمیکشه و نخوردم حتی قبلنا خواهرم بستنی اگر نمیخورد میداد به من ولی دیشب بهم گفت بیا بخور گفتم نه من واقعا میل ندارم برای خودمونیم سعید خورد مثلا قبلنا با خواهرمینا میرفتیم بیرون و از آن جایی که شوهر خواهرم متناسب هست همیشه میدیدم که یک سری چیزها را نمیخورد و جای تعجب داشت برام که چطور نمیخوره ولی الان میدونم چرا نمیخوره و خودم هم دارم یواش یواش به اون سمت کشیده میشم من عادت داشتم صبح ها ساعت هفت و نیم هشت نهایت صبحانه را بخورم ولی الان چند وقتی شده که از صبح بلند میشم حداقل تا ساعت دوازده میلی به خوردن ندارم و احساس سیری دارم حتی بعضی وقتها این سیری تا ساعت دو سه بعد از ظهر ادامه پیدا میکنه و من همچنان میل به خوردن ندارم و واقعا با تغییر باور عادت ها تغییر میکنه و یواش یواش به سمت متناسب تر حرکت میکنم چون این طبیعت بدن من هست که لاغر باشد و متناسب و هیچ قدرت خارجی توانایی چاق کردن یا لاغر کردن مرا ندارد و همه چیز در ذهن من هست خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت بابت همه چیز
به نام الله مهربانم
سلام و آرزوی یک عالمه حال عالی برای همه
الهی شکر که باز هم دری از آگاهی به رویم باز شد
الحمدلله رب العالمین
بحث امروز ما درباره عادتها بود
اول اینکه عادتها واقعاً چی هستند؟!
همون نقطه اختلاف انسانهای چاق و لاغره،
همون عامل چاق شدن یا عامل لاغر ماندنه،
همون عامل پیشرفت یا عامل زمین خوردنه،
عادتها همون رفتارهایی هستند که قبلاً گفتیم ما نمیتونیم اونها را انجام ندیم چون اصلاً دست ما نیستند و از باورهامون شکل گرفتن
و اگه بخوای عادت ها را تغییر بدیم با فشار زیادی که به ذهنمون و جسممون وارد میکنیم فقط حال خودمون رو بد میکنیم
وقتی ما باورمون این باشه که چاق میشیم و طبیعیه که چاق باشیم ذهن ناخودآگاه ما عادتهایی رو برای ما شکل میاره که جسم ما رو شبیه به باور ما کنه به این عادتها، عادتهای چاق کننده میگیم
عادت ها از باور ما هستند که به وجود میان به طور کلی میتونیم بگیم که عادتها مثل یک سیم رابط هستند که جسم ما رو با باورمون هماهنگ و شبیه میکنه و به هم متصل میکنه
یعنی همونطور که استاد گفتن اگه ما از سه بخش (جسم- عادت – باور )تشکیل شده باشیم این عادت نقشش این وسط اینه که همان باور که( از توجه کردن ما به موضوعات و فکر کردن و صحبت کردن درباره اونها )به وجود اومده رو الگوی خودش قرار بده و جسم ما شبیه همون الگو در بیاره
پس حالا که معلوم شد من هیچ دخالتی در عادتها نمیتونم داشته باشم و اگر داشته باشم فقط با خودم دارم جنگ میکنم
میتونم باورهام رو تغییر بدم بقیهاش به عهده ذهن ناخودآگاه منه
من با توجه کردن به لاغری و دائم فکر کردن به اون باور میکنم که میتونم لاغر بشم
میبینم که ذهن ناخودآگاه من عادتهایی را در من شکل میده که جسم من رو شبیه همون باور و انتظار من از جسمم در بیاره
بدون هیچ درد و رنجی جسمم تغییر میکنه
پس اینکه بارها تصمیم بگیریم که این عادتها را عوض کنیم کاملاً بیفایده و الکیه
تا کی میتونی با خودت بجنگی؟! تا کی میتونی با عادتهایی بجنگی که با اعمال فیزیکی هیچ وقت فرمول و دستورالعملشون عوض نمیشه و اونها موظفند که به اون فرمولها عمل کنند؟!
از آنجایی که عادتها به خوبی به دستورالعملهای فرمول خود عمل میکنند تا زمانی که اون فرمول و دستورالعمل تغییر نکنه عادت ما تغییر نخواهد کرد
پس به جای اینکه تصمیم الکی بگیری که عادت هات رو تغییر بدی دست به کار شو و فرمول هات رو تغییر بده
مگه تو تصمیم گرفتی که پرخوری کنی یا چاق بشی؟!
نیاز به تصمیم گرفتن نداره که بخوای لاغر بشی
فقط باید فرمولها رو عوض کنیم و اونوقت شاهد جسم شگفت انگیز خودت باشی
این درکی بود که از این فایل داشتم.
حالا میریم سراغ تمرینات:
جواب کامل این دو تا سوال رو در طالب بالا اول صحبتهام دادم
پس میریم سراغ سوالهای بعدی یا علی مدد
خب من اینجا یه چند تایی رو میگم اما توی دفترم حتماً یه لیست مینویسم البته نیاز به خیلی وسواس بودنم نداره
من یه عادته که دارم اینه که به جای قند همراه چای شکلات، بیسکویت، کلوچه ،خرما هر کدوم از اینا باشه میخورم
آدرس دیگهای که دارم علاقه زیادی به خوردن نان دارم مثلاً همین ظهر که غذا مرغ بود بعد از خوردن غذام ذّره مرغی که توی دیگ مونده بود رو با نون بربری خوردم
و من واقعاً به نون علاقه زیادی دارم مخصوصاً اگه تازه باشه
دختر خالم که کلاً علاقه زیادی به خوردن قند و شعر نجات دارد اما لاغره
یا اون یکی دختر خالم که راحت نون رو میخورد بعضی وقت ها کنار غذا هم میخورم اما اونم متناسب
اما خوب باید برم و دلایل محکمتری هم پیدا کنم و به نظرم این تمرین لذت بخش باشه
من به نظرم حتی بعضی از لاغرها هم فکر میکنند که این کلمه فقط برای افرادیه که میخوان کلاس بگذارن
اون افرادی که میتونن به راحتی از کلمه میل ندارند استفاده کنند که معمولاً هم لاغر هستند
طبق نیاز واقعی خودشون حرف میزنند
البته خب بعضیها هم هستند که از این کلمه به عنوان اینکه بخوان کلاس بزارن استفاد میکنند
منم بعضی وقتا میتونم از این کلمه استفاده کنم
اما یه وقتهایی واقعاً نمیتونم بگم ندارم چون اگه بگم الکی گفتم و تعارف کردم
به خاطر دستکاری شدن فرمولهای ذهنیم نمیتونم از این کلمه درست استفاده کنم
ومطمئنم که همه اینها با تغییر فرمولهای و باورهای ذهنی درست میشه
استاد ممنونم بابت تمام توضیحات عالیتون
هر کجا هستید در پناه حق باشید
یا حق مدد
درود بر دوستان متناسب . اگر اشتباه نکنم بیشتر از شش بار ویدیوی آموزشی رو دیدم . در زمان هایی که استاد در مورد ارتباط بین باور ، عادت و جسم صحبت می کردند مثال های زیادی رو برای خودم ترسیم می کردم . اولین چیزی که در ذهنم ترسیم کردم این نمودار بود
تکرار اطلاعات ——» باعث ایجاد باور می شود——» باور ها شروع به ایجاد یک سری عادت می کنند——-» تکرار عادت ها باعث ایجاد چاقی در جسم می شود
تکرار اطلاعات و داده های چه توسط خود ما و چه توسط خانواده ، اجتماع ، رسانه ها باعث ایجاد باور در ما میشن مثلاً چاقی ارثی هست ، یا غذا باعث چاقی میشه ، یا یکسری داروهای خاص باعث چاقی میشه و …. از اونجایی که ما دائما در بمباران این اطلاعات قرار داریم و به صورت کاملا ناخودآگاه بارها و بارها این اطلاعات رو در ذهن مون مون مرور می کنیم ، اطلاعات ما تبدیل به باور ما میشن که در پر قدرت تمرین بخش وجود یعنی ناخودآگاه ما جایگزین میشن . خوب از اونجایی که ناخودآگاه ما مثل غول چراغ جادو می مونه و منتظره ما دستور بدیم تا سریعا خواسته ما رو بر آورده کنه ، به سرعت وارد عمل میشه و شروع میکنه به عادت سازی برای ایجاد یک جسمی که همسو با باورهای ما باشه .
مثال دیگه ای که در ارتباط با ارتباط با باور، عادت و جسم چاق ، توی ذهنم نقش بست درخت بود ، بله درخت!
خاک باغ حکم ذهن ناخودآگاه ما رو داره ، باورهای ما حکم ریشه ی درخت ، عادات ما حکم تنه درخت و جسم چاق ما حکم شاخ و برگ و میوه های درخت . در مقابله با اصلاح چاقی ما همیشه رفتیم سراغ چیدن شاخه و برگ ها ، غافل از اینکه ایراد در ریشه درخته ، تا ریشه درخت رو اصلاح نکنیم نمی تونیم انتظار نتیجه متفاوتی داشته باشیم . شما نمی تونید از درخت سیب انتظار داشته باشد که آلبالو بده ! ما در تمام روش هایی که برای لاغری در پیش گرفتیم عملا رفتیم سراغ نتیجه باورهامون که جسم ماست ، در حالی که این جسم هییییچچچچ نقشی در چاقی ما نداشته . بلکه ما با عادت های اشتباه که نتیجه باورهامون بوده این جسم چاق رو خلق کردیم . پس باید با اصلاح باورها و تکرار اون ها ، عادت های جدیدی رو ایجاد کنیم که نتیجه این عادت های صحیح چه بخواهیم چه نخواهیم تناسب اندام هست .
اگر بخوام مورد از عادت های چاق کننده ای که دارم و بیشتر خودنمایی می کنه رو نام ببرم، اولیش ترس از مواد غذایی هست ، با اینکه خیلی به خودم القا می کنم که مواد غذایی باعث چاقی نیست اما هنوز هم وقتی میخوام غذا یا تنقلات بخورم هنوز گوشه ذهنم میاد که غذا عامل چاقیه در حالی که همکار خانمی داشتم که هم غذا خیلی بیشتر از من می خورد هم انواع و اقسام شکلات و بیسکویت رو در کشوی میزش داشت اما دریغ از یک گرم اضافه وزن . البته باید بگم که اگر کسی که نرمال غذا میخوره مقدار غذا خوردن من رو ببینه قطعا با تعجب میگه همینقدر غذا میخوری ؟! چون با دیدن جسمم باورش نمیشه که غذای ما اینقدر کم باشه .
عادت اشتباه دومم ریزه خواری هست که البته نسبت به قبل خیلی خیلی کم شده اما هنوز به صورت کامل بر طرف نشده .
و عادت بعدی اینه که با توجه به اینکه من و همسرم شاغل هستیم فقط وعده شام رو در طی هفته در کنار هم هستیم و بارها پیش اومده که گرسنه نبودم اما اول از سر عادت و بعد به دلیل همراهی با همسرم حتی اگر گرسنه نبودم اقدام به خوردن شام کردم . قبلاً باور داشتم که شام چاق می کنه اما با اطمینان میگم که الان همچین اعتقادی ندارم اما قطعاً وقتی که احساس سیری داری و غذا میخوری میشه همون عادت اشتباه ایجاد شده در مسیر افزایش وزن باشه .
از عادت های هم که قبلاً داشتم و خوشبختانه موفق شدم ترک شون کنم اینه که عادت داشتم در محل کار با چای بیسکویت بخورم ، اونم نه یکی حداقل چهار تا پنج تا ، اگر در منزل بودم هرگز این کار رو انجام نمی دادم اما به محض اینکه در محل کار قرار می گرفتم این عادت به صورت اتومات تکرار میشد.
عادت دیگه ای که موفق شدم کنترل کنم این بود که اگر غذا نخورم سر درد می گیرم ، راستش اصلا یادم نیست که چه جوری این عادت ترک شد اما یه چیز رو مطمئنم که عدم توجه و تمرکز روی یک باور اشتباه هم می دونه در تغییر یا حذف اون عادت موثر باشه و الان حداقل سه سال هست که در هیچ حالتی حتی اگر گرسنه باشم سر درد نمی گیرم 💪
یه عادت اشتباه دیگه ای که داشتم این بود که اگر بیسکویت یا شکلات یا خوراکی که داشتم باید تا تهش میخوردم ، یعنی اگر نمی خوردم اصلا خیالم راحت نمیشد ، اما الان به خوبی می تونم در مقابل تنقلات خودم رو مدیریت کنم . نه اینکه اصلا از این خوراکی ها استفاده نکنم ، می خورم اما به اندازه . دیگه هول نمی زنم و به قول قدیمی ها چشمم دنبال غذا نمیدوه.
در کل احساس می کنم که خیلی گام های موثری در مسیر تناسب اندام برداشتم . درسته که وزنم هنوز ایده آل نیست اما ایمان دارم که این فرمول های صحیح ذهنی در کنار یادگیری فرمول های جدید در زمانی مناسب که بسیار نزدیکه به صورت اتومات عمل میکنه و تناسب اندام بدون هیچ دردسری در من ایجاد میشه درست همون طوری که یه زمانی چاقی در جسم من ایجاد شد.
درود بر دوستان متناسب . اگر اشتباه نکنم بیشتر از شش بار ویدیوی آموزشی رو دیدم . در زمان هایی که استاد در مورد ارتباط بین باور ، عادت و جسم صحبت می کردند مثال های زیادی رو برای خودم ترسیم می کردم . اولین چیزی که در ذهنم ترسیم کردم این نمودار بود
تکرار اطلاعات —–» باعث ایجاد باور می شود—–» باور ها شروع به ایجاد یک سری عادت می کنند——» تکرار عادت ها باعث ایجاد چاقی در جسم می شود
تکرار اطلاعات و داده های چه توسط خود ما و چه توسط خانواده ، اجتماع ، رسانه ها باعث ایجاد باور در ما میشن مثلاً چاقی ارثی هست ، یا غذا باعث چاقی میشه ، یا یکسری داروهای خاص باعث چاقی میشه و …. از اونجایی که ما دائما در بمباران این اطلاعات قرار داریم و به صورت کاملا ناخودآگاه بارها و بارها این اطلاعات رو در ذهن مون مرور می کنیم ، اطلاعات ما تبدیل به باور ما میشن که در پر قدرت ترین بخش وجود ما یعنی ناخودآگاه مون جایگزین میشن . خوب از اونجایی که ناخودآگاه ما مثل غول چراغ جادو می مونه و منتظره ما دستور بدیم تا سریعا خواسته ما رو بر آورده کنه ، به سرعت وارد عمل میشه و شروع میکنه به عادت سازی برای ایجاد جسمی که همسو با باورهای ما باشه .
مثال دیگه ای که در ارتباط با باور، عادت و جسم چاق ، توی ذهنم نقش بست درخت بود ، بله درخت!
خاک باغ حکم ذهن ناخودآگاه ما رو داره ، باورهای ما حکم ریشه ی درخت ، عادات ما حکم تنه درخت و جسم چاق ما حکم شاخ و برگ و میوه های درخت . در مقابله با اصلاح چاقی ما همیشه رفتیم سراغ چیدن شاخه و برگ ها ، غافل از اینکه ایراد در ریشه درخته ، تا ریشه درخت رو اصلاح نکنیم نمی تونیم انتظار نتیجه متفاوتی داشته باشیم . شما نمی تونید از درخت سیب انتظار داشته باشید که آلبالو بده ! همون طور که نمی تونید از خودتون انتظار داشته باشید که در ذهن تون باورهای چاق کننده داشته باشید اما به تناسب اندام برسید. ما در تمام روش هایی که برای لاغری در پیش گرفتیم عملا رفتیم سراغ نتیجه باورهامون که جسم ماست ، در حالی که این جسم هییییچچچچ نقشی در چاقی ما نداشته . بلکه ما با عادت های اشتباه که نتیجه باورهامون بوده این جسم چاق رو خلق کردیم . پس باید با اصلاح باورها و تکرار اون ها ، عادت های جدیدی رو ایجاد کنیم که نتیجه این عادت های صحیح چه بخواهیم چه نخواهیم تناسب اندام هست .
اگر بخوام دو مورد از عادت های چاق کننده ای که هنوز هم در ذهنم پررنگ هست رو نام ببرم، اولیش ترس از مواد غذایی هست ، با اینکه خیلی به خودم القا می کنم که مواد غذایی باعث چاقی نیست اما هنوز هم وقتی میخوام غذا یا تنقلات بخورم هنوز گوشه ذهنم میاد که غذا عامل چاقیه در حالی که همکار خانمی داشتم که هم غذا خیلی بیشتر از من می خورد هم انواع و اقسام شکلات و بیسکویت رو در کشوی میزش داشت و میخورد اما دریغ از یک گرم اضافه وزن . البته باید بگم که اگر کسی که نرمال غذا میخوره مقدار غذا خوردن من رو ببینه قطعا با تعجب میگه همینقدر غذا میخوری ؟! چون با دیدن جسمم باورش نمیشه که غذای من اینقدر کم باشه .
عادت اشتباه دومم ریزه خواری هست که البته نسبت به قبل خیلی خیلی کم شده اما هنوز به صورت کامل بر طرف نشده .
از عادت هایی هم که قبلاً داشتم و خوشبختانه موفق شدم ترک شون کنم اینه که عادت داشتم در محل کار با چای بیسکویت بخورم ، اونم نه یکی حداقل چهار یا پنج تا ، اگر در منزل بودم هرگز این کار رو انجام نمی دادم اما به محض اینکه در محل کار قرار می گرفتم این عادت به صورت اتومات تکرار میشد.
عادت دیگه ای که موفق شدم کنترل کنم این بود که اگر غذا نخورم سر درد می گیرم ، راستش اصلا یادم نیست که چه جوری این عادت ترک شد اما یه چیز رو مطمئنم که عدم توجه و تمرکز روی یک باور اشتباه هم می تونه در تغییر یا حذف اون عادت موثر باشه و الان حداقل سه سال هست که در هیچ حالتی حتی اگر گرسنه باشم سر درد نمی گیرم 💪
یه عادت اشتباه دیگه ای که داشتم این بود که اگر بیسکویت یا شکلات یا خوراکی که داشتم باید تا تهش میخوردم ، یعنی اگر نمی خوردم اصلا خیالم راحت نمیشد ، اما الان به خوبی می تونم در مقابل تنقلات خودم رو مدیریت کنم . نه اینکه اصلا از این خوراکی ها استفاده نکنم ، می خورم اما به اندازه . دیگه هول نمی زنم و به قول قدیمی ها چشمم دنبال غذا نمیدوه.
در کل احساس می کنم که خیلی گام های موثری در مسیر تناسب اندام برداشتم . درسته که وزنم هنوز ایده آل نیست اما ایمان دارم که این فرمول های صحیح ذهنی در کنار یادگیری فرمول های جدید در زمانی مناسب که بسیار نزدیکه به صورت اتومات عمل میکنه و تناسب اندام بدون هیچ دردسری در من ایجاد میشه درست همون طوری که یه زمانی چاقی در جسم من ایجاد شد.
منطق یک ذهن چاق چیه ؟
دلیل اینکه گفتم ذهن چاق و نگفتم آدم چاق اینه که یک آدم چاق، مقصد ، هدف نهایی و محصول ذهنی هست که برای چاقی تربیت شده ، با یک سری افکار در نگاه اول ساده که اونقققددددرررر تکرار شده چه توسط خودمون ، چه اطرافیان مون ، چه رسانه ها و غیره و غیره که تبدیل شده به باورمون .
در گام اول من باید از ذهن قدرتمندم تشکر کنم که بهترین خودش رو انجام داده دقیقاً مطابق با برنامه ای که خودم در طی این سال ها بهش دادم و همان چیزی رو به من تحویل داده که سال ها در ذهنم تصورش می کردم و بعد باید از جسم خودم عذر خواهی کنم به خاطر تمام این سال هایی که مورد آزار قرارش دادم و بعد متعهدانه به خودم قول میدم که با جایگزین کردن عادت های صحیح که منجر به باورهای سالم و درست میشه با استفاده از قدرت ذهن عزیزم سلامتی و تناسب رو به جسمم هدیه بدم .
اما منطق یک ذهن چاق چیه ؟!
جواب : بخور بخور بخور ! در هر حالتی بخور، وقتی گرسنه هستی بخور ، وقتی گرسنه نیستی بخور، وقتی پر انرژی هستی بخور ، وقتی خسته ای بخور، وقتی ناراحتی بخور ، وقتی شادی بخور ، وقتی کار داری بخور ، وقتی بیکاری بخور، وقتی تو خونه هستی بخور، وقتی میری مسافرت بخور،وقتی صبح از خواب بلند میشی بخور ، ظهر بخور ، شب بخور، در هر حالتی بخور چون خوردن برای یک فرد چاق حکم سرگرمی رو داره ، چون نگرانه اگر نخوره اون خوراکی تموم بشه و دیگه نتونه ازش استفاده کنه. اگر به یک فرد چاق میوه یا شیرینی تعارف کنی که اندازه های متفاوتی دارن ، میگرده و بزرگترینش رو پیدا می کنه و در چشم بر هم زدنی میبلعه بدون اینکه بتونه مزه ی چیزی که خورده رو درک کنه ، پس برای اینکه لذت و طعم اون خوراکی رو بفهمه دوباره و دوباره و چند باره اقدام به خوردن میکنه تا شاید وقتی که به حد انفجار رسید بتونه کمی از مزه اون چیزی رو که خورده درک کنه! شاید!
البته و صد البته که خوردن غذا برای ادامه حیات بسیار مهمه ، البته و صد البته که باید از مواد غذایی با لذت استفاده کرد چون حالت طبیعی همین هست و البته که تمام افراد متناسب هم از همین فرمول استفاده می کنن اما آنچه که تفاوت ایجاد می کنه ذهنیت افراد متناسب نسبت به میزان و نوع غذا هست . یک ذهن متناسب جوری برنامه ریزی شده که به اندازه بخوره . برای یک ذهن متناسب غذا تامین کننده انرژی حیاتی بدن هست نه سرگرمی. یک ذهن متناسب در مقابل تعارف دیگران نه میگه ، کلمه ای دو حرفی که به زبون آوردنش برای یک ذهن چاق بسیار سخته. یه ذهن چاق در هنگام پرخوری میگه اشکال ندارد ، همین یه دفعه هست ، یه ذره که چاقت نمی کنه و اطرافیان هم به این وسوسه دامن می زنند اما واقعیت اینه که باید بپذیریم این ما هستیم که باید انتخاب کنیم بین خوردن و نخوردن همون یه ذره ، باید با خودمون تکرار کنیم قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود و بعد بگیم میل ندارم اگر واقعا اون لحظه خوردن مون نه از سر گرسنگی بلکه برای تفنن و سرگرمیه .
ذهن ما انسان ها پر شده از افکار باور ها و عادت های که از محیطی که توش زندگی میکنیم جامعه رسانه و گاهی هم از خودمون در میاریم.بی توجه به این که یه باور تا چه حد میتونه تو زندگی ما تاثیر بزاره .همه ما چاقی رو به دلایل خاصی بدون هیچ دلیل محکمی چشم بسته با جون و دل پذیرفتیم و نتجیه اشو سالهاست داریم میبینیم .
تمام افراد چاقی رو یه نوع درد و مریضی بزرگ میبینن که باعث شده خیلی کار ها نتونن بکن و این یعنی من در مقابلش ضعیف هستم و چاقی باعث ایجاد ضعف در من شده . وقتی حس میکنی چاقی از تو به هر دلیلی قوی تره همون قدر از لاغر شدن فاصله میگیری.
یه نکنه از نظر من جسم ما توانایی لاغر شدن چاق شدن حرکت کردن و بدون مغز نداره . وقتی ما چاق شدیم به اشتباه جسم چاق خودمون رو میبینیم نه ذهن چاق رو.
وقتی ذهن ما شروع کنه به چاقی نتیجه این عمل و جسم ما نشون میده .
ذهن چاق به مرور برا بیشتر شدن چاقیش شروع میکنه به بهانه تراشی ایجاد باور ها و عادت های چاق کننده . نمونه های از عادت های ذهن چاق من :
از بچگی همه ما این جمله رو بار شنیدم مفت باشه کوفت باشه بخور پول که ندادیم و من دقیقا وقتی رفتیم خونه خواهرشوهرم ۱۰ روزی که اونجا بودیم خوردن من دو برابر از خالت عادی شد.
یا برعکس اون پول دادیم بخور حیفه .مثلا رفتیم فست فود خوردیم یه کوچولو اضافه مونده حالا خوردیم که هیچ نخوریم و یلند بشیم بریم بعد چند ساعت که احساس گرسنگی میکنم ذهنم میره سمت اون تکه باقی مونده و میگم اگه خورده بودمش الان سیر بودما نخوردم گشنم شد 😕
وقتی یه چیزی هست که دوسش دارم مثل نون خامه ای دیدید که نون خامه ای یکم بیرون بمونه حالت خمیری میگیرع و من شاید چهار پنج تا پشت سر هم میخورم که زود تموم بشه و به اون مرحله نرسه شاید حین خوردن من فقط از یک نون خامه ای یا دو تاش لذت بردم مزه اشو فهمیدم بقیه اش هیچ معنی برام نداشت فقط میخواستم بخورم تموم شه .
یا وقتی یه تنقلاتی میخریدم به تا همه رو نخورم احساس کلافگی داشتم و وقتی هم میخورم هیچ لذتی ازش نمیبردم تا احتمال زیاد دلدرد هم میشدم .
ذهن من هیچ مرزی بیرن خوردن نخوردن نداره فقط میخواد بخوره بودن این که ببینه ایا واقعا دلم میخواد ایا دوست دارم بخورم سیرم یا گرسنه فقط و فقط توش هک شده بزرگ بخور .
اینا خلاصه ای بودن از گذشته من . من باور هایم را عادت هایم حرف هایم همه را راجب چاقی تغییر و جودم را از بند چاقی رها کردم من ۷۹ کیلو وزن دارن و به دلیل رهایی که در من رخ داده. تمام اضافه های جسمم دارن پاکسازی میشن تا من رها تر و چابک تر از هر زمان باشم
سلام و درود
لطفا در نوشتن دیدگاه دقت کنید
به اشتباه دیدگاه خود را در پاسخ به دوست دیگری ثبت کرده اید
با تشکر
با سلام و احترام
عادت چیست ؟فکری است که با تکرار موجب رفتار ناخودآگاه شده
عادت های چاق کننده چه نوع عادت هایی هستند؟
عادت های رفتاری هستند که به خودی خود باعث چاق شدن نمیشن اما ذهنم ما درباره این عادت این که باعث چاقیم میشه
مثلا عادت خوردن شیرینی یا شکلات یا کیک یا بیسکوییت همراه چایی من همیشه موقع چایی خوردن درکنار یکی از اینا رومیخورم
یا عادت صبح بعد از بیدارشدن از خواب خوردن چای نبات غلیظ اینم همیشه انجام میدم
یا خوردن فست فود و غذاهای بیرونی
یا خوردن برنج با غذا که حس میکنم چاقم میکنه
یا خوردن شیرینی زیاد
یا خوردن ۳ وعده غذا در طول روز که فک میکنم زیاد باشه
یا خوردن میان وعده های شیرین موقع بیدارشدن از خواب
یا خوابیدن بلافاصله بعد ناهار
یا خوردن غذای چرب وخیلی دوست دارم
یا این که فک میکنم چربی های شکمم هر روز داره بیشتر میشه چون تحرک و ورزش ندارم
یا فک میکنم سوخت و ساز بدنم پایین
یا کلا میل به شیرینی جات دارم
کلا شکمو ام اهل ناخونک هستم
دست پختم عالی یه برا همین غذا مو خیلی دوست دارم
هر وقت حوصلم سر میره میخورم
بیکار میشم میخورم متی اگه سیر باشم
درضمن همیشه برا غذاهای مورد علاقم جا دارم
حالا نمونه هایی که این عادت هارو دارن اما لاغرن
سمیرا دوستم بعد ناهار میخابه اما لاغره
کلی غذا میخوره هم چرب هم شیرین ،بشقاب غذاش پره اما لاغره میان وعده و کیک زیاد میخوره نون زیاد میخوره بیرون همیشه میره یهچیزی میخوره اما لاغره درضمن تحرک ام نداره ورزش ام نمیکنه اهل ناخونک ام زیاد هست دست پختشم عالی یه اما بازم لاغره
خواهرم مهلا ناخونک میزنه به غذا ،غذا زیاد میخوره ،تحرک نداره اما لاغره
مریم دوستم خیلی پر خوره شیرینی ام میخوره اما لاغره
عمم ۱۰ تا بچه آورده همیشم تو خونس اما لاغره
جاریم بشقاب غذاش پره اما لاغره
سمیراشون روغن های جامد استفاده میکنن اما لاغره
خواهرمم همیشه جا داره اما لاغره
دستپختشم خوبه غذام زیاد میخوره
برادرشوهرم کلی میخوره اما لاغره
تند غذا میخوره اما لاغره
پدرشوهرم هم زیاد هم تند هم چرب هم نامناسب میخوره اما لاغره
من وقتی واقعا میل ندارم که گاهی پیش میاد میگم میل ندارم و نمیتونمم بخورم چون حسابی پرم
اما اگه عادی باشم و خوراکی باشه که بدم نیاد میل دارم و میخورم
بستگی داره به این که چقدر سیر باشم یا اون غذا رو دوست داشته باشم یا نه
خیلی وقتا شده غذا رو دوست نداشتم یا جا مداشتم سیر بودم و گفتم ممنون میل ندارم
با سلام.
عادت های چاق کننده تجربه ی امروز من:
برای من خیلی جالبه که هروقت مدتی هم از سایت و فایل گوش دادن دور هستم با اولین فایلی که گوش میدم زود رفتارم تغییر میکنه مثلا امروز صبحانه که خوردم بعدش پدرم نان بربری تازه و داغ خرید و من طبق عادت داشتم میرفتم که یک دور هم با نان تازه صبحانه بخورم ولی دیدم دلم نمیخواد و اشتها ندارم. اما از سر عادت این فکر در سرم مرور شد و در نهایت من نخوردم چون که دلیلی برای دوباره خوردن نبود.
عادت چیست و به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود؟
عادت ها یک مجموعه از رفتار و افکار هستند که نتیجه آن اختلاف در جسم افراد چاق و لاغر است.
عادت های چاق کننده چه نوع عادت هایی هستند؟
افکار و رفتاری که ما قدرت چاق کردن جسم خود را به آنها مربوط می دانیم. مثلا من امروز ویدئویی از شخصی دیدم که میگفت همیشه متناسب بوده و بعد از مهاجرت چاق شده است در واقع این بهانه شروع جرقه ی چاقی در ذهن او بوده و من کاملا متوجه این موضوع شدم.
اینکه هر حس و حالت روحی را مرتبط به خوردن میکنم مثلا ناراحتم یا افسرده ام دلم شکلات میخواد.
یا وقتی استرس دارم و سردرگم هستم بدون اینکه اهمیت داشته باشه که گرسنه هستم یا نه هر خوراکی دم دستم باشه میخورم.
بعد از انجام هرکار نسبتا طولانی باید یک چیزی بخورم بدون توجه به اینکه منگرسنه هستم یا نه.
عادت کردم خودرا همیشه چاق ببینم و این تصویر تقریبا ثابت بوده در طول زمان .
گفتن میل ندارم به دعوت دیگران برای خوردن وقتی دلم نمیخواد تقریبا برای من دیگه آسون شده چون قبلا اینتمرين رو زیاد انجام دادم. و حس خیلی خوبی داشت که منتصمیم می گرفتم که بخورم یا نخورم نه تعارف دیگران نه رنگ و بوی غذا و هیچ چیز دیگه ای.
اما گاهی اوقات میل ندارم تبدیل میشه به بدم نمیاد امتحان کنم و میخورم.
عادت های چاقی چطور در من شکل گرفت؟؟؟
ذهن چطور مسائلی را به موضوعی ربط میدهد؟؟؟
حدود چند ماهی که بخاطر شرایط کاری با برادر خانمم همکار هستیم و تحت تاثیر او در موقع نهار و یا شام قرار گرفته بودم به صورت ناخوداگاه
اما چطور؟؟؟
یکی از دلایلش بخاطر همنشینی با این شخص که به خاطر نوع شخصیتش من تحسینش میکنم در بعضی از موضوعات و الگو قرار دادنش برای خودم خود به خود این رفتارش هم در من داشت اثر می گذاشت متوجه بودم که رفتار غذاییم داره تغییر میکنه ولی یه جورایی انگار کنترلی نمیتونستم کنم چون در ذهنم این شخص الگویی قرار گرفته بود که تموم کارهاش داشت روم تاثیر میگذاشت حتی در نوع برخوردش با آدمها که سبک شخصی خودش را داشت و حتی نوع افکارش
چون ۲۴ ساعته با هم در تماس بودیم
متوجه بودم که در رفتار و افکارم داره تغییر ایجاد میشه و داشت به نوعی عادتم میشد اونم ناخوداگاه
در موقع غذا خوردن هم همین طور بود
خیلی تلاش کردم که بتوانم این را برای ذهنم متوجه اش کنم که به شخص توجهی نکنه و توجه من فقط به نوع عملی که مورد تاییدم هست باشه چون میتونه این شخص عوض بشه و کسی دیگه ای باشد
تا حدی داشت برام تاثیر گذار میشد که ترس از خوردن هم داشت در من ایجاد میشد
پس برای من یکی از راه های چاقی ام الگو برداری ام از آدمها بود و تاثیرپذیرشون که فکر میکنم این عامل بزرگترین عامل در زندگیم بود چون تفکیک فکری نمیکردم
ولی با تمرین و تکرار که هر چیزی سر جای خودش و طبق اونچه که باید باشد باید انجام پذیرد.
و بزرگترین استدلالم و منطقی که توانستم راحت از این فکر و برداشت الگوی نادرست گذر کنم این بود که با خودم گفتم اگر افکار و رفتار و عملکردش در موضوع تناسب درست بود نتایجش متفاوت بود
و متوجه شدم که هر لحظه ورودی ها وارد میشوند من میتونم بیشتر روی خودم کار کنم و خوشحالم که توانستم سریع وارد عمل بشم و با آموزش هام به مسیر برگردم و امروز به این نتیجه بسیار محکم رسیدم که هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند تاثیر گذار باشد مگر اینکه خودم مسیر را براش باز کنم
عادت چیست و به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود؟
به رفتاری که فرد در هر حالتی انجامش میده عادت گفته می شود . این رفتار در مرور زمان با تکرار متوالی بخشی از شخصیت فرد می شود و در ناخوداگاه ثبت میشود.
عادت های چاق کننده چه نوع عادت هایی هستند؟
تکرار افکار و باور های اطراف ، پرخوری و ریزه خواری ، خوردن تنقلات و شیرینی جات ، تند تند غذا خوردن و …
لیستی از عادت های چاق کننده خود تهیه کنید و برای هر عادت شرح دهید چگونه باعث چاقی شما شده است
ریزه خواری: در مواقعی که خونه ام و کاری برای انجام ندارم دنبال خوراکی میگردم و تا پیدا نکنم و بخورم نمیتونم کار دیگه رو انجام بدم مثلا چند هفته پیش خیلی کشمش میخوردم راه میرفتم یک مشت کشمش میخوردم تندتند و بدون فکر کردن فقط میخوردم ، دوست دارم عصر ها چای و کیک یا بیسکوئیت بخورم : چای تلخ دوست دارم ولی برام شده عادت که باید حتما عصر با چای تلخ چیز شیرینی بخورم اگر نخورم نمیتونم روی کارام تمرکز کنم، علاقه زیادی به شرینی جات دارم : بعضی وقتا دست خودم نیست ناخوداگاه شدیدا هوس شیرینی میکنم و تاحالا نشده به شیرینی نه گفته باشم ، بعضی وقتا علاقه به خوردن تنقلات دارم : بعضی وقتا دوست دارم پفک یا چیپس بخورم نه به مقدار زیاددر حدی که با کسی شریک بشم ،تندتند غذا میخورم : وقتی غذامو تموم میکنم بقیه تازه نصفه های غذاشون هستند یا بچه تر که بودم با بقیه همسن هام وقتی تنقلات یا بستنی میخوردیم من زودتر از همه تموم میکردم و بقیه واقعا تعجب میکردند، پرخوری عصبی : آدم به شدت پرخاشگری هستم و با وجود رژیمم عصبی تر هم شدم و اکثر وقتا مخصوصا جدیدا از حرص تنقلات یا شیرینی میخورم یا موقع غذا با عصبانیت فقط میخورم و دوست دارم دوباره و دوباره بخورم .
برای هر عنوان از لیست عادت های چاق کننده خود نمونه هایی پیدا کنید که این عادت را دارند اما لاغر هستند.
خواهرم همیشه درحال خوردن است نه در مقادیر کم و غذا های سالم بلکه همیشه درحال ریزه خواری است مثلا درحال تلویزیون دیدن است یهو بلند میشه میره چیزی میخوره و دوباره برمیگرده ، عصر ها یک ماگ چای به علاوه انواع کیک و بیسکوئیت می اورد تا همه تمام نشوند بیخیال نمیشود یا اکثر وقتا درحال خرید تنقلات است و همه را باهم میخورد و به کم خوردن قانع نیست ، دیشب دقیقا 5 دقیقه قبل از شام بود که دوتا شیرینی نسبتا بزرگ خورد انتظار داشتم شام نخورد اما شام حجم زیادی خورد یا هیچ وقت از شیرینی خوردن و شکلات دست نمی کشد با اینکه من در مواقعی واقعا میل ندارم بخورم ، خیلی میخوابد اما همچنان لاغر است . من فقط خواهرم را مثال زدم اما چندیدن نفر دیگر را میشناسم همینگونه اند.
منم از عبارت میل ندارم استفاده میکنم و مشکلی که من دارم این است اکثر اوقات میل ندارم چیزی بخورم اما آن مواقع که میل دارم نمیتوانم خوردن ام را کنترل کنم و بعد از خوردن هم نمیتوانم افکارم را کنترل کنم و مدام با خودم تکرار میکنم الان چاق میشم . مواقعی که شدیدا جذب کاری میشوم به هیچ وجه میل ندارم چیزی بخورم .
هر کاری که در اثر تکرار زیاد به صورت ناخودآگاه انجام شود را عادت می گویند .
عادتهایی که در اثر تکرار باعث چاق شدن ما شدند.
مثه عادت ریزه خواری که من دارم و باعث میشه بعد از سیر شدن به خوردن ادامه بدم.
عادت قند بزرگ خوردن ،من آنقدر دوست دارم قندی که با چایی میخورم بزرگ باشه که اگه توی قندون قند بزرگ نباشه دوتا قند توی دهانم میذارم.
کلمه میل ندارم و نمیخوام رو هم که من استفاده میکنم.
الان که دقت میکنم زمانی که متناسب بودم از این جمله بیشتر استفاده میکردم
سلام بر خداوند سیستمی کامل چهان هستی
سلام بر استاد عطار روشن
عادت چست. وجطور وربه وجودمیاد وچطور باهش من جاق شدم
به کارهای که هی من پشت هم انجام میدم اصلا نیاز نیست بهش فکرکنم عادت گفته میشه
ذهن برای انجام هرکاری باید کلی انرژی مصرف کنه تا اون کاره انجام بشه و برای کمکردن این مصرف اگه من کاری رو بهش توجه کنم وبخوام اون توزمان بلندمدت هی تکرارکنم ذهن این کاره من رو به یی عادت تبدیل میکنه که طبق اون عادت من رفتارمیکنم وکارم به انرژی خیلی کمی نیاز داره مثل آب خوردن طبق یی عادت من اون کاره روانجام میدم
برای من کلی عادت داشتم که با تکرار. اون عادتها طی سالهای زیادمن دچارچاقی بیش ازحد شدم
اولین عادت ابن بود وفتی از خواب بیدار میشدم فوری باید صبحانه درست میکردم جه گرسنه بودم چه نبود طبق عادتم صبحانه میل میکردم بازم ظهر نهارخاضر بود . توساعت ۱۲ باید اون مصرف میکردم طی زور هرچیز که تومنزل بود باید بدون در نظر کرفتن گرسته بودن یا نبودن مصرف صورت میگرفت با تکرار پشت هم این عادت خوردن برام نه زمان و نه مکان اهمیت نداشت فقط ،نیت خوردن بود انکرار عادت به جویدن پیدا کرده بودم این برام دلنشین بود بعضی زمان خودم هی می گفتم دل درگرفته روحم این کاره رو اصلا فبول نداشت ولی قدرت ذهن براون غلبه داشت وکاره باتکرار بارها ابن حالت من بود دچار آضافه وزن کرد بعضی ازعادتهای من تونگاه حالا یی پرخوری اجباری شده بود
نه مزه ونه طمع برام اون اهمیت نداشت خوردن تا حد دل درد اگه غذایی بود این عادت به شکل وحشناکی ادامه داشت خوردن بی کنترال به تعدا زیاد حتی داغ ماهی داغ داغ صبرنداشتم سرد بشه ازدروغن داغ با فوت زیاد اون سرد کرده سریع میخوردمانکار کسی قرار بود ازمن بگیره انقدرکه حال بد میشد ازاین شکل خوردن ولی هیچ کنترالی بهش نداشتم حتی به خوردن سهم دیگران نیز داشتم شده بودغذا رو زیاددرست کنم خود اثر خوردن خودم کم نیاد به ابن شکل عادتهای من با درست کردن همون غذا به شکل همون الکوی که توذهن بود هی تکرار می شد وابن روبه شکرخدا دیگه ندارم جقدرازنداشتم همین عادت دارم لدت میبرم سهم هیج کسی رو میل نمیکنم ازته مونده دست خورده هیج کس استفاده نمی کنم کلی برای این عادت داشتم برای سرفه جویی برای گناه نداشتن وبرای نیت شفا گرفتن از غذایی نذری خلاصه کلی دلیل الکو برای خوردن رو از خودم گرفتم فکر تظر ونتیت گرسنه بودن هست اگه بودم مصرف بکنم واگه کرسنه نیستم اجازه مصرف به خودم ندم
چند روزپیش همسر ساندویج میخوره کمی ساندویجش مونده بود نمیتواست بخوره به من تعارف زده بخورم اول اصلا ازاین حرکت خوشم نیومد بعد وفتی نگاه به ته مونده غذاش روم حالم واقعا بد شدفوری اون دور ریختم طبق کاره افرادمتناسب رفتار کردم آنها به همین شیوه رفتار و عمل میکنن خیلی خوشحال هستم که من درست مثل اون افراد رفتارکردم اگه فبلا بودجتما میخورم غذای همسرم بو ولی اون روز با نگاه به اون غذا حالم واقعا بد شد تازه اصلا ازتعارقش خوب نیمده فبلا میگفت همسر با من تعارف که نداره من باهش ندارم باشه حتما عمل خوردن صورت میگرفت ولی یادگرفتماگه قرار من فردی متناسب بشم باید طبق الکویب طدهنی اونوافراررفنارکنم اویل اون انجاممبدادم له سکل تمرین ولی حالا ذهنم اون انجاممیده نه من این بسباردل نشینتر هست که ذهنم داره به شکل اتوماتیک خودش برکشت میکنه خدایا برای قوانینی که خودت توذهن من قرا داده بودی من اون رو ازهم پاشیدم خرابش کردن خالا داره به شکل اصلا خودش کارش انجام میده تشکروسپاس بی کران
برای هم دست اودری من خودم وبسیار تشدیق میکنم وچون با این کاره حسم درحال خوبش باقی مونده خودم راهنمای خودم برای ادامه اینمسبر میدنمتومسیرهستم کارم رو انجام میدم تشویقبرای خودم از طرف خودم هست پس من به رشد خودم وپشرفت خودمدارم تلاش میکنم خداوند داره کاره خودش رو به شکل که بوده انجام میده ولی من درکی ازش نداشتم حالا نگاه ودرک تغییر کرده انجام میده پس من دارم با همسویی خیلی بهتری روانجام میدم
خدا پشت وپنا هتون یا حق. حق. نگه دارتون
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیز و دوستان عزیز
عادتی که من دارم اینه که شب به خاطر شرایط زندگیم و شغلی که منو همسرم داشتیم دیر میرسیدم و تازه اقدام به درست کردن غذا میکردم و ساعت ۱۲ شام میخوردم با باحجم زیاد و این رو یه عادت بد میدونم و چاقی من به همین خاطر هست درصد بالایش
عادت بدی من این که صب که بیدار میشم میلی به صبحانه ندارم و نمیخورم تا ۲ که وقت خوردن ندارم و بعد سه و چهار با حجم خیلی بالای غذا میخورم چون واقعا به این باور میرسم که گرسنم شده و سر درد میگیرم و فشارم میوفته بد اخلاق میشم .
و وقتی گرسنم میشه دیگه غذا برام مهم نیست چی باشه هر چی باشه با وله فقط شکمم پر بشه .
و همیشه با خودم که همکارهای لاغرم رو میبینم با حجم خیلی کم و بدون استرس غذا میخورن و حتی دو قاشق از،غذاشون ته ظرفشون میمونه ومیگن میل ندارم تعجب می کنم و نمیفهممشون
عادت بدی که دارم این که بشقاب رو تا جای که جا داره پر میکنم از،برنج و و خورشت خیلی مهم نیست چی باشه اصلا طعمع غذا مهم نیست چون هیچ وقت لذت خوشمزه بود ن رو حس نمیکنم فقط میخوام سیر باشم که سر درد و فشارم نیوفته و فقط برنج که سیرم میکنه .
استاد عزیز من فایلتون رو چند بار گوش کردم و عادت هارو نوشتم اما متوجه نشدم چطور باورم رو نسبت به این که غذا خوردن و سیر نبودنم موجب سر درد و حال بدی من نمیشه عوض کنم .
چطور باور هامو عوض کنم نه فقط در بحث لاغری تو طول روز،آنقدر باورهای اشتباه دارم که دوس دارم عوض بشه که بتونم زندگیم رو عوض کنم .؟
ممنون از سایت خوبتون ممنون که بدون هیچ هزینه ای این سایت رو در اختیار ما گذاشتید امیدوارم که بتونم به نتيجه دل خواهم آرامش درونی برسم و تلاش میکنم و میرسم .
سلام خدمت استاد عزیز
تمرین آموزشی جلسه چهارم
عادت ها مجموعهی رفتار های تکرار شونده هستند که بر اساس باورهای ما ایجاد میشود. خود باورها بر اثر تکرار افکار و گفت و گوهای ذهنی به وجود میآید که آن هم از ورودیها میآید.عادتهای چاق کننده عادتهایی هستند که براثر باورهایی به وجود میآیند که نتیجهی آن چاقی است.
عادتهای چاق کنندهای که من در خودم شناسایی کردم:
من میخوام حتما غذام تموم شه حتی اگر سیر شده باشم میگم حیفه غذا حروم میشه و بقیشو میخورم. با این حال یکی از دوستان هم وقتی باهاش هستم دیدم که غذاش رو تموم میکنه و میگه نمیخوام غذام اضافی بیاد ولی متناسب هستند.
حتی اگر سیر باشم اگر غذایی رو ببینم که دوست دارم میخورم.
عادت ریزه خواری در مورد خوراکی هایی که دوست دارم داشتم یعنی کنترلی روی خودم نداشتم و هی از اون خوراکی میخوردم.
عادت کرده بودم که حتما همراه قهوه و چای شیرینی و بیسکوییت بخورم. بعضی از دوستانم هر وقت که دیدمشون موقع چایی خوردن اون رو با شیرینی میخوردم ولی متناسب بودن.
در مهمانی و تولد و جشن ها میگفتم مگه چقدر پیش میاد این شرایط پس هی شیرینی و هله هوله میخوردم. خب با دیدن بقیهی افراد در مهمانی دیدم که اونها هم از خوراکیهای در جشن استفاده کردن.
عادت کرده بودم هر زمان که بیرون میرم یه چیزی بخرم بخورم حتی اگه گرسنه نبودم.
در مورد عبارت میل ندارم ، اگر چیزی رو که بهم تعارف میکنن دوست نداشته باشم نمیخورم یا حتی اگر سیر باشم معمولا نمیخورم ولی باز میخوام بیشتر روی این موضوع دقت کنم.
هفتهی قبل دوستم دسر شکلاتی درست کرده بود و من چون تازه شام خورده بودم و سیر بودم گفتم میل ندارم.
با اینکه روی میز خونه مون چندین نوع بیسکویت و شیرینی هست یا بستنی هم در خونه داریم اما من چون میل ندارم نخوردم.
سلام و درود به شما استاد گرامی و دوستان همراهم
چقدر این فایل جالب و آموزنده بود و اطلاعاتی به ما در مورد کارکرد و نقش ذهن در اضافه وزن داده شد
عادت چیست و به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود ؟
عادت مجموعه رفتار هایی است که برای مدت زمان قابل توجه ای تکرار شده است
عادت میتواند مخرب باشد مثل عادتهای چاقی و بالعکس میتواند مفید باشد مثل عادتهایی که باعث پیشرفت شخص در امورات مختلف زندگی میشود
اگر به موفقیت یک ورزشکار دقت کنیم متوجه می شویم که عادت تمرین کردن همیشگی باعث موفق بودن او شده است
در مورد عادتهای چاق کننده ما اول اطلاعاتی در مورد چاقی از طریق شنیده ها و دیده هایمان وارد مغزمان میکنیم و زمانیکه این اطلاعات را باور کنیم آنوقت است که تبدیل به نگرش و انتظار ما از خودمان میشود
این انتظارات در ما رفتارهایی مطابق با خودش ایجاد میکند
تکرار زیاد آن رفتارها عادت را بوجود می آورد
آنوقت است که جسم خودش را تغییر میدهد تا با عادت ما هماهنگ شود و نتیجه این تغییر چیزی نیست به جز دچار اضافه وزن شدن
حالا ما میتوانیم با دانستن این قدرت ذهن راه برعکس را برویم و عادتهای لاغر کننده در خودمان ایجاد کنیم تا جسم ما خودش را با آن مطابقت داده و به سمت لاغری پیش برود
برای اینکار ابتدا باید باورهای مخرب چاق کننده را در خودمان اصلاح کنیم به این صورت که مثالهایی پیدا کنیم که آن باورها را رد میکنند
اصلاح باورها منجر به اصلاح رفتار و درنتیجه اصلاح عادتها خواهد شد
من علاقه شدیدی به شیرینی جات دارم و تا زمانیکه باور و نگرش من این بود که شیرینی چاق کننده است با خوردنش دچار پشیمانی و سرزنش کردن خودم میشدم و انتظار چاق شدن در من بوجود می آمد و در نتیجه این انتظار به واقعیت تبدیل می شد
اما الان با آموزشهایی که در دوره های لاغری با ذهن دیده ام این نگرش را ندارم و برایم جالب است که از شدت علاقه ام به شیرینی جات هم کم شده است و هر وقت هم که میل به خوردنش پیدا میکنم با خیال راحت و لذت فراوان از آن مصرف میکنم و اصلا هم احساس پشیمانی بعد از خوردن به من دست نمیدهد
به نام خدای هستی بخش
عادت ها چگونه در ما به وجود میان؟ عادت ها از تکرار یک فکر ساده و مرور کردن اون به وجود میان . اگر ما چاق هستیم تکرار یه سری عادت های باعث چاقی ما شدن وقتی ما باور میکنیم که چاق شدن ما طبیعیه باعث به وجود اومدن یه سری عادت چاق کننده در خودمون میشیم که انتظار ما از خودمون رو برامون به وجود میاره . باور طبیعی بودن چاقی مون باعث به وجود اومدن و تکرار عادت هایی میشه که ما اون ها رو عامل چاقی میدونیم یعنی همه چیز براساس باور ماست . مثلا من وقتی چاق شدن برام عادی بشه به دنبال اون عادت خوردن شیرینی زیاد که باز باور دارم که باعث چاقی میشه در من به وجود میاد یا باور اینکه علاقه زیاد به برنج باعث چاقی میشه موجب مصرف زیاد برنج در من میشه که در نهایت چاقی رو در من به وجود بیاره اون چیزی که من باورش دارم و تصویرش در ذهنم به وجود اومده . خیلی از افراد متناسب رو میبینم که برنج و شیرینی استفاده میکنن ولی چاق نمیشن چون اصلا باوری در مورد چاق کنندگی مواد غذایی ندارن . در واقع ذهن مون از باورهای خودمون بر علیه خودمون استفاده میکنه به همین خاطره که استاد بارها روی این موضوع رو تاکید میکنن که هیچ مواد غذایی خاصیت چاق کنندگی نداره وقتی این باور در ما به وجود بیاد که هیچ چیز باعث چاقی نمیشه درواقع چاقی رو خلع سلاح کردیم دیگه ابزاری نداره که با استفاده از اون مارو چاق کنه و به مرور زمان همه این عادت ها رو که عامل چاقی میدونستیم از بین میرن چون دیگه باورهای ما تغییر کرده و وقتی باور ما تغییر کنه رفتار و عادتهایی که مال باور قبلی بودن از بین میرن و رفتار و عادت های متناسب با باور جدید در ما به وجود میاد وقتی باور ما لاغر شدن باشه و اونو حالت طبیعی خودمون بدونیم به طور خودبه خود رفتارهایی که اونا رو متناسب کننده بدونیم در ما به وجود میاد همه چیز باور ماست .
با سلام خدمت استاد عزیز م و دوستان همراه
گام چهارم
عادتهای چاق کننده
عادت چیست ؟ یک فکر ساده است که براثر تکرارشدن به عادت تبدیل میشود
همین فکر ساده چاقی در ذهنم بارها تکرار میشود و این تکرار شدن تبدیل به عادت شده و چاقی را در من پررنگ تر کرده وقوی کرده است هر زمان که گرسنه هستم میام چیزی می خورم زود یک فکر این که نکنه چاق شوم وزیاد روی میکنم واز لاغری فاصله بگیرم و بیشتر از نیازم می خورم
درصورتی که من فقط وعدهای غذای می خورم زیاد روی نمیکنم مثل دوگفگیر غذا ولی مدونم مانع لاغر من’عادت کردن وتکرار فکر چاقی مانع لاغری منشده و باید باور این که من هم درمسیر لاغری هستم چه بخوام چه نخوام لاغر میشم رابیشتر تکرار کنم تاتبدیل به باور بشه4
عادتهای چاقی ازتکرارواکنش هایمادربرابرمواد غذایی ایجادمیشوند
به رفتاری عادت گفته میشود که بیش ازچندباردر روز تکرار شود
‘ عادتهای چاق کننده
۱-ازتکرارواکنشهای من دربرابر مواد غذایی ایجاد میشود و دلیل این واکنش ناجالب به خاطر باور چاقی که در من طبیعی شده
ایجاد شده واین باور که چاقی براثر سزارین ودلایلی چون سفت بودن چربی .بی تحرکی .در خانه بودن .بالا رفتن سن ……..را مانع لاغری ندانم و تکرار این ها در ذهنم باعث’ تکرار عادتهای چاقی درمنشده است
مثل تندتندخوردن ریز خواری در من تبدیل به عادت شده
خوب خیلی ها همین رفتار را دارند ولی لاغر هستن چون آنها فکر چاقی ندارن وهر بار این کار رامی کنند افکار چاقی رادر ذهن مرور نمی کنن که نگنه چاق شوم اصلا این حرف به ذهنشان وارد نمیشود چون به چاقی توجه نمی کنن فقط لاغری میشناسن و درباره لاغر تر شدن حرف میزنن
ولی من دلیل تغییر نکردن شکمم به سمت لاغر ی را فهمیدم چون هنوز فکر میکنم غذا من روچاق کرده نه باور چاق شدن هنوز باورم که لاغر شدن راحت است قوی نشده اگه قوی میشد نباید بار خوردن غذااین فکر که نکنه زیاد خوردم در صورتی که گرسنه بودم ودرحد سیر شدن می خورم پس بیشتر باید عادت فکر کردن درباره لاغری داشته باشم باید در ذهنم لاغر شدن راحت بدونم ناامید نشم
من زیاد ازکلمه من میل ندارم استفاده میکنم چون وقتی سیر هستم اصلا از گلویم پایین نمی ره وراحت رد میکنم حالا هر چی می خوادباشه
سپاس گذارم استاد برای دادن این آگاهی خیلی باید رو ی عادت فکر کردن درمسیر خواسته ام لاغری اس توجه کنم نه به ناخواستها خدایا کمکم کن تا کنترل کنم ذهنم تا بدست بیارم جسم سالم مو🙏❤🌹
سلام دوباره ب روی ماه همگی
من ی عادتی ک باعث اضافه وزنم هست ک الان فهمیدم اینه ک صبح ب محض بیدار شدن باید صبحونه بخورم،ولی امروز صبح با این آگاهی اصلا و ابدا میل ب خوردن نداشتم و ب این نتیجه رسیدم ک این حرف ک از بچگی بهمون گفته شده ک باید صبحونه رو کامل بخوری و یا بچه ها باید حتما صبحونه بخورن تا انرژی داشته باشن ی حرفه ی باوره اشتباهه،من میخوام این باور رو تصحیح کنم و ب خودم میگم هروقت بیدار شدی و هر چند ساعت از بیدار شدنم گذشت و هروقت میل داشتم برم ی صبحونه ی مناسب و سیرکننده ن چاق کننده بخورم.با خوندن مطالب و گوش دادن ب این فایل از امروز بیشتر میخوام توجه کنم ک چ وقت گرسنه هستم و همون موقع و برای رفع نیازم غذا یا خوراکی بخورم،امروز توی محل کارم ساعت ۱۱ صبح ی گرسنگی مختصر پیدا کردم و ی نصفه کروسان خوردم اونم توی دو مرحله،با چایی هم فقط ی کاکائو کوچولو خوردم،ناهار هم با اینکه غذام زیاد اومده بود توی بشقاب ولی نخوردم کامل چون ی دلیل داشتم و اونم این بود ک مییییییییللللللللل ندددداااااششششتتتتتمممنن،اگر همین ی جمله رو بتونم بکنم ملکه ی ذهنم و ب وقت سیری الکی حرص نزنم ب راحتی میتونم وزنم بیارم پایین با تغییر باورم با تغییر طرز فکرم.خدایا شکرت ک راهنمایی م کردی ب این سایت تا باورهای اشتباهم یکی یکی پیدا کنم.
بنام خدا
عرض سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراه
عادتهای چاق کننده .
اوا تعریف عادت
عادت به رفتاری میگن که زیاد تکرار شود مثل عادتهای خودم و سایر دوستان که نوشتن
من عادت دارم خیلی تند غذا بخورم
خو نوجوانی عادت داشتم تمام غذا ها را با نان میخوردم .عادت به پرخوری داشتم مخصوصا تو بارداری که دیگه شنیده بودم به اندازه دو نفر باید بخورم منم با خیال راحت میخوردم و خیلی عادتهای دیگه که باعث چاقی من شدند و من حالا اون عادتها را کنار گذاشتم و دارم از مسیری که رفتم بر میگردم و با آموزش ذهنی همه ی این دلایل را رد کردم و دیگه کاری به جسمم ندارم فقط با ذهنم کار دارم مثلا امروز دوستی منو بعد یک ماه دید و بهم گفت فلانی تپل شدی من فقط گفتم فکر نکنم لباسم تغییر دادم و اگر قبلا من بود دیگه باید دیوانه میشدم اما الان نه برام مهم نبود حرف دیگران چون قبلا زیاد از حرف دیگران ضربه خوردم ولی یاد گرفتم که این خودش یه مانع برای لاغری من بوده و اصلاحش کردم و سر جایش نشاندم با تغییر فرمول ها ذهنم یاد گرفتم فقط از طریق ذهن لاغر میشوم نه ورزش نه رژیم ونه هر روش دیگه ای فقط از طریق ذهنم لاغر میشوم .
سلام بر خداوند جهان آفرین واستاد این مسیر وهمه ودوستان همراه
از کوکی دراثر گفتنوافراد خانواده خودم که من مثل پدرر وعمه ام هستموآنها افردی چاق بودن درافکاررمن این باوره شدت گزفت که من جون شباهت فیافه وهیکلی به این دونفردارم پس بی اثاثنا من باید فردی جاق باشم ازاینوافرد هم الگو برداری هم داشتم وچون وبیساراین دوفررودوست داشتم خدا هردوشون رو رحمت کنه و طبق این باوره منچاقی خودم رو تحت تاثیر این عامل ارثی مید ستم خیلی هم که سعی میکردم لاغر بشنم ولی تو ذهنم این باوره داشتم که این رژیمگزفتم وزن کم کردن کاری توبخش ارث نمتوانه انجام بدم زمانی که خیلی دیگه برای شرایط سخت می شد توافکارمیگفتم با فشار آوردن شاید بتوانم به ارث غلبه کنم بتوانم لاغر بشم وبا هربار شکست این باوره قوت بیشتری تو ذهنم می گرفت که دیدی تو نمتوانی بر ارث غلبه کنی اون از تو قوبتر هست
وفتی که من این باوره داشتم با گفتهای اطرافیان از خوردن که واون نشونه جاق کننده بودن رو تو ذهنم وقوت بیشتر میبخشید من که دوتا مشکل داشتماول که پر خوری داشتم عادتهای اشتباه دتواین رابطه داشتم وباوره اینه چاقی خودن رو ارث میدونستم کلی افکار اشتباه درباره غذا طریقه خوردن موادغذایی چاق کننده هم بهش اضافه شده بوده دراثر تکرار هر رژیم اون تصویر که تو ذهنم بود هی پررنکتر میشد وتصویر شکستهای من چاقی من رو تو آلکوی ذهنم بزرگار بیشتر می کرده هرشگست برکشتوزن بیشتر ترسی ازجاقتر شدن هم بهش اضافه شد پس مشکلات مرحله به مرحله با تکرار رزیم ووکستزش چاقی عمیقتر شدن نه کمتر هرآنچه فشار برای لاغری انکار به درخت چاقی آب رسانی وکودخوبی و بیشتری میدادم اون درخت هم قویتر وریشه خودش رو کلفتیر ورشد بزرگتری رو تو جسم نشون میداد دراثر تکرار خودم تعدادزیادی مشکل جاقی من هی به مرور بزرگ وبزرگتر شد تا حدی که وزنم من خیلی زیاد شد وکاره به شکلی بودکه وفتی میخواستم از زمین بلند شم انکار جادبه زمین من به سمت خودش می کشید وبلند شدن از زمین کاره سختی برام شده بود بازم ازترس اینکه دیگه توانم اززمین بلند بشم بازمرزیم و شکستهای بیشتر کل روبه حدی کرده که با فشار اودرن می ا،ونم روازدست دادم ولی اون به شکل ۱۶ کلیو وزن کم کردن شد نه بیشتر ولی این برام باقی نموند هی کم میشد هی زیاد یست تو یی این ۷ سال گذشته من از وزن ۱۴۴ به ۱۳۸ داشتم تا آخرهای که هی کلی کم خوری کردم شده به ۱۲۸ کیلو هم رسید که با درخواست از خدواند وهدایت به این با این وزن وارد شدم وفتی که واردشدکلی کاره بایدانجام میشد این همه مشکل اون زمان تو نظر من نبود چون اول ارث ودیگری خوردن رو مقصر چاقی خودم میدوستم
همینوفتی اگاهی خوب رو کسب کردم بازم به ابن شکل از مشکلات خبر نداشتم برای باره دومتکرار اون اگاهی خوب توذهنم نشست کرده وداره گسترش پیدا میکنه به درک مشکلات وکاری که روی این بخش ها انجام دادم دادم میرسم وتازه از وضعیت که داشتم اطلاع تا حدوی پیدا کردمکه وضعیتی داشتموچطور با اینمسیر به شکر خدا کمی ازونم رو کم کردم ده آمروز که دارم ابن دیگاه رو مینویسم به خودم میگمچقدرکاره روی خودم انجام دادم اون زمان متوجه نشدم این تمرینها و اینکسب آگاهی برای چی بود ولی درحال حاضر دریافتم که همه اون مشکلات رو برطرف کردن کاره چندسال بودکه من تواین زمان اون با نگاه مهربان خداوند واستاد آقای عطار و امورزش درست ایشون تواستم خودم رواز بخش اراین مشکلات رها کنم انکار به بخشهای از ذهنموجسم وروحم کلی رنجیر بسته بودم آرام ارام از تعدادشون کم کردم دستهای وپای خودمذهنم وجسم رو از زنجیرهای که بسته شده بود به کل وجودم رها کردم وچقدر خوب این رها شدن رو انجام دادم
کلی توبخش ارث نقض رو پیدا کردم کلی تو اطراف جستجو کردمکه غلافشون به ذهنم ثابت کنممشکل این باوره این هست که اون زمانی که این باوره بیخبر تو ذهنمما جای میکردن خودم ما اصلا متوجه حضورشون توذهنمون نمیشیم ولی برای برطرف کردنش وکم رنک کردنش کلی نمونه گلی ودلیل وکلی زمان باید بزرای کلی برزسی کنیمکه به ذهنم بگیمکه این باوره اشتباه است این نه یی ماه نه یی سال شاید چندین سال زماننیازدارد که بشه این باورهر وبه شکل کامل ازبین ببریم چون در اطراف ما افرادی هستن که مخالف افکار ما کاره میکن اونه هم طبق باورهای فبلی ما همراه ماهستن با تکرار حرفهای این افرد بازم بخش منفی هست کاره به شکل تکرارر وبرام همون باوره که شما دیگه اصلا فبول نداری میشه هی من اونکم رنکش میکنه اطلاعات حرفهای دیگران اون توذهنم دوبرای پر رنک میکنه پس بیاد کاره خیلی زبا تو این بخش انجام بشه که یی باوره روبه شکل کلی ازریشه بیرونکشید واین زمان بر هست بابد یی باوره دیگه مخالف اون باوره تو ذهن جاکزین بشه از اون استفاده بشه تا اون باوره اول کم رنک طی سالها اون ازبین بره واینه کاره میبره گه انجام بشه ولی برای من شد اون ازنظر لطف خدای مهربان بود من برای باوره ارث آنقدر تلاش کردمانقدرزمان گذاشتم این باوره که به سگسکل درخت تومندی ۵۷ ساله رو ازریشه کم رنکش کردم دیگه اصلا به هیچ وج من این باوره ارث رو به سر سوزنی فبول ندارم چه ارثی ارث فقطدمال اموات هست ومالی که ازاون باقی مونده نه هیچ چیزی که به چاق مربوط بشه همین امکان نداره کسی با ارث چاق بشه این یی بادوره کامل مخرب ضربه زنده هست همینکه اول نباید قبولش کنیم ابن یی اخباراشتباه یا یی اطلاعات اشتباه هست که نباید باشه هیچ نقشی درچاقی ما نداره ایندما هستیم که اون فبول کردیم برای پوشانند ناتوانی خودمون برای لاغر نشدن این تونگاه آمروز یی بهانه هست برای نگاه دیگران برای یی حواب که دربرابرسوال دیگران که جرا نمتوانی لاغر بشی همین نه هیج چیره دیگه باورهای ما همه تونگاه کلی بهانه هست برا
خدا پشت پنا هتون . یا حق. حق نگه. دارتون
به نام خداوند کریمم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
گام چهارم
همانطور که در درسهای گذشته آموختیم چاق شدن ما محصول یک مجموعه به هم پیوسته از افکاری است که در اثر تکرار تبدیل به عادات و رفتار ما شده است .
در اصل این عملکرد چاق کننده که باعث تفاوت بین افراد چاق و لاغر شده است . از طریق تفاوت در سطح فکری و نگرش افراد چاق و لاغر بوجود آمده است .
اگر در گذشته از هیچ یک از روشهای لاغری نتیجه مطلوب و ماندگار نگرفته ایم بخاطر این است که ما در تمام آن روشها قصد داشتیم تنها نتیجه را عوض کنیم و با تحت فشار قرار دادن جشم توسط ورزش و رژیم و دارو و جراحی و غیره قصد لاغر شدن داشتیم .
در حالی که اصلا شروع چاق شدن ما ابتدا از طریق ذهن نا بوده است نه جسم ما .
مراحل چاق شدن خود را بررسی میکنیم تا بهتر به مراحل لاغری پی ببریم .
مراحل چاق شدن
مرحله اول
ما ابتدای خلقتمان کاملا متناسب و لاغر و سلامت بوده ایم.
مرحله دوم
و در اثر وارد کردن اطلاعات و داده های چاق کننده به ذهنمان و تکرار بارها و بارهای این اطلاعات باورهای خودمان را بوجود آورده ایم ؛
مثلا ما از دیگران شنیده ایم که بارداری باعث چاقی خانمها میشود و موارد زیادی را هم مشاهده کرده ایم و در اثر این تکرارها این مطلب تبدیل به باور ما شده است که بارداری باعث چاقی میشود.
مرحله سوم
با داشتن باورهای اشتباه ما یک سری رفتارهای اشتباه را بدلیل وجود آن باور در ذهنمان بارها و بارها تکرار میکنیم و عادات اشتباهمان را شکل میدهیم.
مثلا :کسی که باور بارداری مساوی چاقی است را دارد .حالا طبق این باور و باورهای جانبی این مطلب باید بیشتر از حد نیاز بدنش بخورد ،باید اندازه چند نفر بخورد و با این باورها خوردنهای بی اندازه خودش را توجیه میکند و یک سری رفتارهای اشتباه را بارها و بارها تکرار میکند و دچار عادات اشتباه بیشتر از نیاز خوردن خودش میشود.
مرحله چهارم
وقتی عادات اشتباه در درون ما بوجود می آیند ،این عادات در ذهن ناخودآگاه ما ثبت میشوند و دیگر مغز ما بصورت اتوماتیک در مواجهه با آن موضوع طبق عادات رفتار میکند بدون اینکه نیاز به فکر کردن یا استدلال کردن باشد و فرد به راحتی در روند چاق شدن قرار میگیرد. و چاق میشود. البته باید توجه داشت که مرور یک یا چند عادت اشتباه توانایی ایجاد این حجم از چاقی و اضافه وزن در افراد چاق را ندارد بلکه مرور عادتهای اشتباه جانبی زیادی که در ذهن افراد چاق ثبت شده است باعث چاقی میشود.
مثلا:شخصی که بارداری را دلیل چاقی میداند یک سلسله عادات اشتباه را مدام تکرار میکند در نتیجه میبینیم که اکثر خانمهای باردار اضافه وزن زیادی را تجربه میکنند و راحت چاق میشوند. و در نهایت چاقی خود را توجیه میکنند که بخاطر بارداری چاق شده اند و طبیعی است که چاق باشند .
خوب حالا که مراحل چاق شدنمان را متوجه شدیم بیاییم و روند لاغری را بررسی کنیم
روند لاغر شدن از طریق روشهای لاغری گذشته
در روشهای لاغری گذشته ما فقط یک مرحله داریم و آن هم مرحله آخر است .
با تحت فشار قرار دادن جسمی که هیچ گناهی در چاق کردن ما نداشته قصد لاغری میکنیم و با انواع رژیم و ورزش و دارو و جراحی و …..میخواهیم لاغر شویم .
خوب جسم ما با تحت فشار قرار گرفتن ممکن است مقداری لاغر شود یا حتی خیلی لاغر شود .
اما
بعد از رها کردن آن روشها چون مجدد به سبک زندگی قبلی برگردانده میشویم مجدد مسیر چاقی را طی میکنیم .یعنی به سر جاده چاقی دوباره برگردانده میشویم و شروع میکنیم به اجرای فرمولها و باورها و عادتهای اشتباه چاق کننده با این تفاوت که اینبار بدلیل محدودیت و فشار جسمی ،ذهن ما به یک حالت تدافعی میرسد و ولع ما بسیار زیاد میشود و ما عادتهای اشتباهمان با یک سری از باورهای اشتباه جدیدی که شکل گرفته است ترکیب میشوند و ما به سرعت چاق و چاقتر میشویم و گمان میکنیم که ما بی اراده و ناتوان هستیم و به دنبال سرزنش خودمان میرویم. در حالی که ما راه را اشتباه رفته ایم و مسیر اشتباه را هر قدر هم تکرار کنیم باز هم به مقصد نمیرسیم .
روند لاغر شدن از طریق آموزش ذهنی
در روش ذهنی ما از همان راهی که چاق شده ایم قصد لاغری میکنیم منتها در این مسیر تمام اتفاقات در هر ایستگاه برعکس چاقی اتفاق می افتد .
مرحله اول
چاقی خودمان را میپذیریم و خودمان را مسئول رفع آن میدانیم.
مرحله دوم
اطلاعات و داده های صحیح را از طریق یادگیری لاغری وارد ذهنمان میکنیم و باورهای صحیح لاغری را جایگزین میکنیم .
مثلا درباره همان بارداری مساوی چاقی
ما این باور اشتباه را کنار گذاشته و باور صحیح خوردن به اندازه نیاز بدن را جایگزین میکنیم. باور اینکه نیاز نیست ما به اندازه چند نفر بخوریم ،جنین برای انرژی مورد نیاز رشد خودش از ذخایر بدن مادر استفاده میکند و ما فقط در حال توجیه پرخوری های خودمان هستیم .و کلی باور صحیح دیگر
مرحله سوم
با تکرار باورهای صحیح ما عادتهای رفتاری صحیح را در خودمان بوجود می آوریم
مثلا:عادت اینکه یک مادر باردار در اندازه نیاز بدنش بخورد و رفتار صحیحی با مواد غذایی داشته باشد و با توجیه ویار و باورهای اشتباه گذشته رفتارهای اشتباه را تکرار نکند .
مرحله چهارم
عادتهای صحیح در ذهن ناخودآگاه ما در اثر تکرار ثبت میشوند و ما بصورت خودکار رفتارهای صحیح انجام میدهیم. و به راحتی و بدون تحمل رنج به طبیعت جسم خودمان که لاغری و تناسب است میرسیم .
تمرین شماره ۱
عادت چیست به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود؟
عادت یعنی تکرار یک مجموعه رفتاری
حالا ممکن است آن رفتار صحیح یا اشتباه باشد
برای مغز فرقی ندارد او با تکرار کردن یک رفتار بصورت مداوم آن رفتار را در ذهن ناخودآگاه بصورت عادت ثبت میکند و آن عادت بصورت اتوماتیک وار توسط مغز انجام میشود.
تمرین شماره ۲
عادتهای چاق کننده چه نوع عادتهایی هستند؟
عادتهای چاق کننده مجموعه ای از رفتارهای چاق کننده هستند که بارها و بارها تکرار شده اند مثلا شخصی عادت دارد هر روز مقدار زیادی شیرینی بخورد و هر روز مقدار زیادی غذا بخورد و هر روز مقدار زیادی هله هوله بخورد .
خوب مجموعه این رفتارهای اشتباه و تکرار عادت گونه ی آنها به راحتی باعث چاق شدن فرد میشود. و به این عادتها،عادتهای چاق کننده میگوییم.
تمرین شماره ۳
• لیستی از عادت های چاق کننده خود تهیه کنید و برای هر عادت شرح دهید چگونه باعث چاقی شما شده است
من عادات چاق کننده زیادی در گذشته قبل ورودم به سایت داشتم .مثلا :
عادت پرخوری :من مدام و در هر لحظه در حال خوردن بودم و اگر نمیخوردم حوصله ام سر میرفت و خیلی از این خوردنها لذت میبردم و تکرار همین زیادی خوردنها باعث چاقی من شد
عادت تند خوردن :من خیلی تند تند و با ولع میخوردم .انگار که جنگ و قحطی در راه است و اصلا متوجه مقدار خوردنم نبودم و حتی گاها متوجه اینکه در حال خوردن چه چیزی هستم هم نبودم و فقط طبق عادت میخوردم و تکرار این عادت من را چاق کرده بود .
و خیلی عادات دیگر که مجال نوشتن ندارم
تمرین شماره ۴
• برای هر عنوان از لیست عادت های چاق کننده خود نمونه هایی پیدا کنید که این عادت را دارند اما لاغر هستند.
عادت پرخوری :خوب زن داداشهای من بسیار پرخور هستند اما به شدت لاغر هستند و حتی کسر وزن دارند .
عادت تند خوردن :باز هم زنداداشهایم خیلی تند تند میخورند ولی لاغر هستند
تمرین شماره ۵
• چرا برخی افراد به راحتی از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنند اما شما از این عبارت استفاده نمی کنید؟
چون من اصلا معنای میل ندارم را نمیفهمیدم و همیشه میل داشتم چون عاشق خوردن بودم و بسیار لذت میبردم از خوردن و در ذهنم کلی خاطرات لذت بخش از خوردنهایم وجود داشت و من طبق عادت های ذهنی ام و خاطرات و احساس لذت همیشه میل داشتم.
تمرین شماره ۶
لیستی از مواقعی که از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کردید را در بخش نظرات بنویسید
الان خدا را شکر زیاد از این کلمه استفاده میکنم
همسایه شکلات تعارف کرد راحت گفتم میل ندارم .
همسرم رطب مورد علاقه ام را خواست بخرد راحت گفتم میل ندارم
و خیلی جاهای مختلف زیادی من از این عبارت استفاده میکنم و کلا سبک زندگی ام از وقتی وارد سایت شده ام کاملا متفاوت شده است .الحمدلله
خدای خوبم از تو سپاسگزارم که به من فرصت تغییر عادتهای اشتباهم را دادی
خدای توانایم از تو سپاسگزارم که به من قدرت تغییر عادتهای اشتیاهم را دادی
استاد ممنونم برای آموزش امروز در پناه خداوند باشید
الهی به امید تو
سلام به دنیای لاغری و استاد عزیز . ممنونم که کامنت قبلی منو استوری کردین کلی شگفت زده شدم . مچکرم خیلی خوشحال شدم . خداروشکر بخاطر همه چیز .
عادت یعنی کاری که برامون تکراری و بدیهی شده باشه رفتاریی که ما بارها و بارها تکرارش کردیم و برامون یه کار روزمره شده مثلا من عادت دارم اگه شوهرم خونه باشه غذا بخورم اون نباشه یه چیزایی سرپا میخورم هله هوله .
عادت های چاق کننده مجموعه ای از رفتارهایی که ما ربط میدیم به چاقی . یعنی فکر میکنیم بخاطر این رفتارها چاق شدیم .
مثلا من فکر میکنم با خوردن غذا چاق میشم . چون این غذاها در بدن من کامل حضم نمیشه و چربی اون تو بدنم ذخیره میشه چون بعد غذا خوردن شکمم بزرگ تر میشه .
یا بی تحرکم پس لاغر نمیشم . چون اون چربی های اضافه بدنم باید بسوزن . وقتی انرژی بیشتری صرف کنم اونا هم زودتر آب میشن و لاغر میشم .
شیرینی جات زیاد میخورم و همشون در بدنم به قند تبدیل میشه و وقتی بدنم قند بسوزونه چربی ذخیره میکنه پس چاق میشم.
یکی دیگه از عادت های چاق کننده من اینه هر غذایی یا خوراکی باید تا آخرش بخورم که دیگه تموم بشه . جک هم برای این کار ساختن . میگن فلانی نمیخوره که سیر بشه میخوره که تموم بشه .
عادت های چاق کننده زیاد دارم ولی همشون زیر مجموعه زیاد خوردن و کم تحرکی هستن .
یه عادت دیگه هست که همه چاق ها درگیرش هستن . اینکه ما غذا یا هرچی که میخوریم دوسش داریم لذت میبریم ولی از طرفی عذاب وجدان هم میگیریم .
یعنی یکی از درون داره بهمون بد و بیراه میگه که بسه دیگه . ما حتی به گوشزد های بقیه هم عادت کردیم . یعنی میدونیم اگه غذامون از یه حدی بیشتر بخوریم بالاخره یکی هست که بگه بسه دیگه چاق میشی و گند بزنه به غذا خوردنمون و ما رو جلو بقیه ضایع کنه .
من عادت دارم لقمه های خیلی بزرگ درست کنم و موقع غذا خوردن تاجایی که میتونم دهنم پر کنم و دو لپی بخورم و دو دستی لقمه بخورم . و بعد شوهرم چشم غره میره که نکن بابا زشته . منم میگم هرکی بدش میاد نگاه نکنه سرش تو غذای خودش باشه
من عادت دارم یجوری غذا بخورم انگار تا یه ساعت دیگه قرار قحطی بیاد و این آخرین بارم باشه .
من عادت دارم کلی چای بخورم تا بتونم کلی شیرینی بخورم .
همه این عادت هایی که دارم حتی شدید تر . در دختر خالم که واقعا اندازه مانکن های جلو مغازه هاست بیشتر . اصلا از بچگی هم از من بیشتر میخورد و اشتها داشت ولی هنوز که هنوز لاغر لاغر .
یکسری از دوستام تنها تحرکی که داشتن آمدن به مدرسه بود ولی لاغر بودن . خودمم اون زمان لاغر بودم . آنقدر بی تحرک بودم بهم میگفتن تنبل درختی
نگرش من در مورد عبارت میل ندارم .
خوب از نظر من این عبارت برا کسی که خجالت میکشه چیزی بخوره . یا میخواد ناز کنه . یا میخواد کلاس بزاره . خلاصه که اصلا مگه میشه آدم میل نداشته باشه مگر اینکه انقدر خورده باشه که تا خرخره پر باشه . و بترسه منفجر بشه .
چون خودم فقط در همین موارد ممکنه بگم میل ندارم . چون من خوش خوراک و خوش اشتها هستم . بعضی وقتا اونچیزی که بهم تعارف میکنن واقعا برای من خوش مزه نیست مثلا خیلی ترش و من میگم میل ندارم .
چرا بعضی ها راحت و زیاد میگن میل ندارم .؟چون اینجوری عادت کردن . که وقتی شکمشون سیر و گشنه نیستن یا حوصله ندارن . راحت میگن میل ندارم . اصلا اینا خیالشون راحت که هروقت میلشون کشید هرچی بخوان بدست میارن و میخورن . اونی که انگار از جنگ برگشته منم.
در پاسخ به همین کامنت اون ۱۵ روز که گفتم میل ندارم رو مینویسم فعلا در یک هفته۳ یا ۴ بار گفتم .و احساس خوبی داشتم .فعلا خدانگهدار
سلام
عادت به رفتاری گفته میشه که انجامش برای ما آسونه و ذهن ما اونو با کمترین انرژی انجام میده و همچنین ما به شکل ناخودآگاه انجامش میدیم و هر بار تکرارش میکنیم.
مثلا من قبل از خواب همیشه باید مسواک بزنم و نخ دندون بکشم و انجام دادنش خیلی برام راحته و ذهنم دربرابر این کار مقاومتی از خودش نشون نمیده و اتفاقا من وقتی این کارو انجام ندم احساس بدی دارم و حتی شده توی اوج خواب و خستگی هم میرم مسواک میزنم چون بدون مسواک و نخ دندون خوابم نمیبره و اذیت میشم . عادت پرخوری و زیاد تر از حد نیازم خوردن هم برام راحت و معمولیه مثلا چند روز پیش رفتم خونه فریماه و پیتزا سفارش داد و من یه پیتزای بزرگ رو تنهایی خوردم با اینکه از یه جایی به بعد سیر شده بودم اما بازم ادامه میدادم و برام هیچمقاومتی نداشت که من بخوام دست از خوردن بکشم ولی فریماه یه پیتزای متوسط سفارش داد و همونم کامل نخورد ، اما من عادت کردم به در حد ترکیدن خوردن و بهم آرامش میده پرخوری، برای همین بدون اینکه خودم بتونم رفتارمو کنترل کنم میخوردم و این دستورش از ذهنم میومد و من انگار نمیتونستم جلوشو بگیرم با اینکه میخواستم وقتی سیر شدم از سر سفره بلند شم ولی نمیتونستم.
هر عادتی یه نتیجه ای توی روند زندگی ما داره مثلا عادت اینکه من هر وقت غذامو خوردم ظرف ها رو بشورم باعث میشه احساس بهتری داشته باشم و کثیفی به ظرف ها نچسبه و راحت تر و با صرف زمان و انرژی کمتری می شورمشون و میرم به بقیه کارام میرسم و شستن به موقع ظرف ها این نتیجه رو توی زندگیم داره ، حالا عادت هایی که نتیجه چاقی برای من داره یعنی من دارم رفتاری رو انجام میدم که اون نتیجه در من احساس بدی ایجاد میکنه و با تکرارش متوجه میشم که چه تغییراتی رو به همراه داشته مثلا به نظر من وقتی که بیشتر از حد نیازم غذا میخورم و درحال ترکیدنم دارم رفتار چاق کننده ای رو انجام میدم که اگه همینو تکرار کنم ، تبدیل به یکی از عادت های من میشه و نتیجش میشه چاقی جسمم و اضافه وزنی که پیدا میکنم در واقع نگرش من به این عادت باعث چاقی من میشه نه خود اون عادت
عادت پرخوری : نگرش من اینه که بدن من یه مقداری انرژی نیاز داره در روز و من با غذا خوردن و خوابیدن و کارای مورد علاقم اون مقدار انرژی مورد نیاز رو به بدنم میرسونم حالا توی غذا خوردن من اگه زیاده روی کنم بدنم میاد اون مقدار انرژی رو ذخیره میکنه توی بافت های خودش و من اضافه وزن پیدا میکنم ولی نمیدونم چرا این نگرش و ترس رو از مواد غذایی دارم مثلا خوابیدن هم مثل خوردن جز اون چیزاییه که ارادیه و مثل ضربان قلب و پلک زدن و… نیست و ما میتونیم کنترلش کنیم اما من هیچ وقت ترس از این ندارم که اگه بیشتر یا کمتر از مقدار نیاز بدنم بخوابم اتفاق بدی برام میوفته خیلی تا حالا شده که من ۱۰_۱۲ ساعت خوابیدم و بازم خوابم میومده و خسته بودم ولی میدونستم دیگه نیاز به خواب ندارم و همینطور توی رختخواب موندم و خوابم برده و خیلی بیشتر از نیازم خوابیدم ولی چیزیم نشده یا وقتایی که کمتر از نیاز بدنم میخوابم و مجبورم زود بلند شم ، بازم نگرش خاصی به کمخوابیم ندارم حتی یه زمانی این عادت شده بود برام که کم بخوابم ولی مشکلی برام پیش نیومده بود اما توی موضوع چاقی، نمیدونم چرا این نگرشو دارم که وقتی همش گرسنمه و دارم غذا میخورم این منو چاق میکنه اما وقتی همش خستم و از هر فرصتی برای خوابیدن استفاده میکنم ، به این فکر نمیکنم که زیاد خوابیدنم باعث میشه مشکلی توی بدنم پیش بیاد و هیچ ترسی در این مورد ندارم.
عادت تند خوردن: من فکر میکنم اینکه من تند غذا میخورم باعث میشه بیشتر بخورم و پیام مغزم که میگه کافیه رو نشنوم ، وقتی تند تند غذا میخورم زود مقدار مورد نیاز بدنم مصرف میشه و باید بشینم غذا خوردن بقیه رو نگاه کنم ولی اگه آروم غذا بخورم و از هر لقمم بدون عجله لذت ببرم این باعث میشه که من بیشتر به پیامای مغزم توجه کنم و بهشون اهمیت بدم.
عادت میوه خوردن زیاد: یه نگرش دیگه ای که دارم اینه که من خیلی میوه میخورم و میوه هم کالری زیادی داره و من اینطوری نیستم که میوه بخورم و دیگه غذا نخورم ، من عاشق میوه ام و هم کلی میوه میخورم در طول روز و هم غذامو میخورم و این همه کالری در روز منو چاق میکنه و بیشتر از نیاز بدنمه.
عادت نون خوردن: خیلی ها فکر میکنن برنج اونارو چاق میکنه ولی من وقتی نون میخورم این احساسو دارم ، من خیلی زیاد نون خوردنو دوست دارم و واقعا نمیدونم بدون نون چطوری ایده برای غذا درست کردن به ذهنم میومد . بعضی وقتا که یه دونه بربری میگیرم و توی راه نصفشو میخورم یا اگه نون جو بسته بندی بگیرم توی دو روز یه بسته کاملشو تموم میکنم و از یه طرفی برام وحشتناکه که انقدر میخورم ، مثل یه هیولا همه چیز میخورم و نمیتونم دست بکشم و از طرف دیگه هم همه جا هست که نون باعث چاقی میشه و به جاش باید کاهو و نونایی که مثل پنکیک خودتون باید درست کنید توی خونه و ازین چرت و پرتا…. باید بخوریم و این نگرش که نون منو چاق میکنه + علاقه من به نون خوردن مساوی میشه با چاقی من.
عادت گیاهخواری و گوشت نخوردن : یه نگرش دیگه که از وقتی گیاهخوار شدم دیگران برام تکرارش کردن و الان جز نگرش های من شده ، اینکه من گیاهخوار شدم و چون پروتئینی که میخورم کمتر شده و به جاش کربوهیدرات بیشتر میخورم چاق شدم ولی من خیلی هارو دیدم که با گیاه خوار شدن لاغر میکنن و میگن سموم بدنمون پاک میشه اما من این نگرشو دارم که گیاهخواری باعث افزایش وزنم شده.
مثال نقض برای چاق کننده بودن عادت هایی که گفتم:
عادت پرخوری: کیمیا یکی از آدمایی که من وقتی پیشش مینشستم و غذا میخوردم همیشه با خودم میگفتم خدایا چطوری انقدر میخوره و کاملا متناسبه؟ و اینطوریم نیست که فقط بعضی وقتا پرخوری کنه و توی هر وعده ای که من پیشش بودم میدیدم که پرخوری میکنه.
داییم که اگه غذاش کم باشه با همه دعوا میکنه و همیشه بهترین و بیشترین غذا رو اون میخوره اما چاق نمیشه و متناسبه و اگه قرار بود پرخوری کسی رو چاق کنه قطعا داییم الان نمیتونست از در رد بشه ، پس پرخوری باعث چاقی من نیست بلکه نگرش من به این عادته که باعث شده من با پرخوری کردن اضافه وزن پیدا کنم.
عادت تند خوردن: روشنا یکی از بچه های دانشگاهمون همیشه تند تندغذا میخوره ولی کاملا متناسبه .
داییم که پرخوری میکنه و دربارش گفتم ، تند غذا میخوره و بیشتر وقتا اولین نفر از سر سفره پا میشه و میره اما متناسبه.
خیلی از کره ای هایی که دنبال میکردم تند و با هیجان غذا میخورن اما کاملا متناسبن.
عادت میوه خوردن:
من کسی رو نمشناسم دورو برم که به اندازه من میوه دوست داشته باشه و اونقدر میوه بخوره اما خیلی از آدمای خامگیاهخواری رو میشناسم که متناسبن و آدمای خام گیاهخوار قوت اصلیشون میوه ست و اگه قرار بود میوه کسی رو چاق کنه اونا همه باید چاق میبودن.
عادت نون خوردن: من توجه کردم که بیشتر آدمای کشور های غربی که برنج جز وعده های اصلیشون نیست توی هر وعده نون میخورن و خیلی هاشونم چاق نیستن و متناسبن ، پس این عادتم نمیتونه دلیل چاقی آدما باشه وگرنه یکسان عمل میکرد.
عادت گیاهخواری: برای این عادت کلی مثال نقض میشناسم و الان که بهش فکر میکنم مطمئنم که گیاهخواری باعث چاقی من نشده و تنها نگرش من بوده که باعث شده من از گیاهخواری برای خودم غول چاقی بسازم مثلا آتاناز و من تقریبا باهم گیاهخوار شدیم و آتاناز هیچ تغییری توی وزنش ایجاد نشد اما من چاق شدم و اگه تغییر نگرش موضوع اصلی نبود پس الان ما باید هر طوری هم که بودیم شبیه هم میبودیم.
….
برای بخش میل ندارم دارم تمرین میکنم و در جلسات بعدی نتایج استفاده از این جمله رو مینویسم.
خدایا شکرت
ممنونم استاد
سلام
عادت به رفتارهایی که مدام در طول روز یا بیشتر مواقع تکرار می کنیم گفته می شود
حالا عادت های چاق کننده چی هست به اون رفتارهای غذایی که ما اون ها رو تکرار میکنیم و بعد از هر بار تکرار آن حس می کنیم چاق تر خواهیم شد
عادت های که من دارم یکیش تند و با عجله خوردن غذا هست که این عادت رو باعث چاقیم می دونم دیگه ناخنک زدن به سیب زمینی سرخ کرده و کلا زمانی که چیزی سرخ می کنم به اون ناخنک میزنم یا مدام یریخچال میرم تا ببینم چیزی برای خوردن هست اگه باشه میخورم یا سیرم به خوراکی های داخل یخچال فکر می کنم که این عادتها رو هم باعث چاقی می دونم
برای این که نقض کنم این عادت ها رو که باعث چاقی من نیستند به خانواده ام نگاه کردم دیدم شوهرم یا برادرم و حتی پدرم خیلی تند و با عجله غذاشون رومیخورن ولی لاغر هستند یا پسرم مدام سر یخچال هست یا همشمیپرسه چیزی داریم برا خوردن ولی لاغر هستش یا همه اعضای خانوادهام موقع سرخ کردن هرکس از راه میرسه یه ناخنکی میزنه
من از موقعی که عضو این سایت شدم سعی کردم تا جمله میل ندارم رو زیاد استفاده کنم اوایل برام سخت بود ولی الان عادت کردم و به راحتی وقتی سیر باشم میگم میل ندارم
از دیروز جاهایی که گفتم میل ندارم مامانم شربت البالو درست کرده بود سیر بودم گفتم میل ندارم
تو یخچال هلو و انگور داشتیم سیر بودم برنداشتم گفتم میل ندارم
شب سیب زمینی کبابی درست کردم سیر بودم گفتم میل ندارم
صبح امروز حلوا درست کردم همه حلوای تو بشقاب رو نخوردم چون سیر شدم و گفتم میل ندارم
هربار که گفتم میل ندارم اولش ذهنم گفت بخور ممکنه بعداز نباشه ولی من محلش نذاشتم بعد چند لحظه باز گفت خوبه نخوردی چون سیر بودی
استاد واقعا از شما ممنونم که این مطالب آموزنده رو به رایگان منتشر می کنید
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام بر استاد ارزشمندم
عادت یعنی تکرار یک فکر در ذهن که توسط ورودیهامون پذیرفتیم که براثر تکرار زیاد به عادتهای رفتاری تبدیل میشه ودر نتیجه این رفتارهای چاق کننده باعث چاقی در جسم ما میشود ،
عادت های چاق کننده در من
-خوردن نان با غذا که من فکر میکردم علت چاقیم هست
-چربی و غذاهای سرخ کردنی
– میوه و خوراکی خوردن در لابلای وعده های غذایی
-خوردن غذای سنگین در شب
توی فامیلمان خانواده ای هست که هر لحظه حتی نصف شب از خواب بیدار میشن غذا ومیوه میخورن و اکثر ِغذاهاشون سرخ کردنی هست ولی همشون اندامی متناسب دارند و همیشه برام سوال بود که خدایا من هیچ وقت اندازه اینا نمیخورم ولی چرا اونا متناسبن ولی من نه الان دلیلش را درک میکنم ممنونم استاد عزیزم بابت آموزشاتون
من از جمله( میل ندارم )خیلی کم استفاده میکنم ومن بیشتر باید به خودم این جمله را بگم وقتی که سر یخچال می رم ومیوه ها رو میبینم که امروز از ابتدای روز که فایل و گوش دادم دوبار به خودم گفتم میل ندارم و خداروشکر میکنم تا الان که کامنت می نویسم تونستم از این جمله استفاده کنم هر چند کم
راستی استاد امروز صبح به صورت کاملا معجزه من دو ساعت تونستم تحمل کنم و صبحانه نخورم این در صورتی بود که من صبحا که از خواب بیدار میشم فوری باید صبحانه بخورم وگر نه انرژی ندارم هیچ کاری بکنم ،من اصلا متوجه نبودم که صبحانه نخوردم تا دخترم بیدار شد گفت صبحانه میخوام ومن تازه متوجه شدم که خودم هم صبحانه نخوردم ومن این را یک نشانه میبینم که در مسیر لاغری هستم وخدارو شکر میکنم
اولین ومهمترین قدم برای رهایی از چاقی ولاغر شدن تغییر نگرش است.تغییر نگرش با تغییر محتوای ذهنی صورت میگیرد.این کلید راه است.
علت اصلی چاقی عادتهای چاق کننده ی ماست.چاقی ارثی نیست بلکه عادتی ست.علت اینکه عموم ان را ارثی میدانن به جهت انتقال بینشهای خودشان به نسل بعد هست.که این بینشها تولید رفتار میکنن و رفتارها تکرار میشن وعادتها رو ایجاد میکنن.
ذهن ما تصویریست وقتی با دیدن و شنیدن و بازخورد از اطرافیان انتظار چاقی و تصویر ذهنی چاقی در ما شکل گرفت تمام.ذهن دست بکار میشه.باورها ی چاقی ایجاد میشه.باورها فورمولهای ذهن ما رو میسازن و ما میریم به سمت چاقی ناخوداگاه
وقتی خودم رو بررسی میکنم من حتی وقتی ۴۸ کیلو بودم احساس چاقی داشتم .۵۶کیلو هم بودم همینطور ۶۹ هم که بودم همینطور الان ۸۵ هم هستم همینطور.تصویر ذهنی من از خودم چاقی بود هرگز از هیکل خودم راضی نبودم .همیشه حس چاقی داشتم و ترس از خوردن غذا.و من پیش نیامد با یه حس اسودگی غذا بخورم وهمیشه بعد غذا منتظر چاقی بودم.
الان میدونم تنها درمان من اینه که تو همین سایت همونجایی که کمپ کردم بمونم و هرروز از اگاهیهای سایت استفاده کنم تا اونجایی که توجهم رو از چاقی بردارم ومتمرکز لاغری بشم.تا اونجایی که حواسم پرت چیزهای دیگه نشه.تو همین سرزمین که یک گروه انسان به ته خط رسیده ساکن هستن منم هستم می مونم تا با یه جسم متناسب و ذهن اروم از اینجا برم شاید هم نرم تا اخر بمونم😅
به نام آنکه رحمان ورحیم است❤️
سلام به عاشقان لاغری🌹
دردیدگاه قبلی عادتهای چاق کننده ام رابرای تان شرح دادم.
واماعادتهای متناسبی که درمن بوجودآمد.
وقتی دوره،100 گام روطی میکردم،خب اولش استرسم کم شدومن خیلی آرام شدم.وبدنبال این آرامش، ولع غذاییم کمرنگ شدوهمینطوراکثرعادتهای چاقم ازبین رفت وانگارکه محوشد!
من صبحهاتاساعتها بعدازبیداری هم میلی به خوردن نداشتم.معده ام ضعف میکرد ولی انگاریه چیزی راه گلوم روبسته بود
واینکه عادت ریزه خواری براحتی ازسرم افتادوچشمم دیگه دنبال موادغذایی نیست.همراه غذا اصلاًمیلی به خوردنه سالادوسبزی ندارم. وفقط غذاموبه اندازه ای که میل داشته باشم میخورم.وازهمه مهمترعادت چایی خوردن درمن خیلی کمرنگ شده وفقط شبهایکی یادو تاجایی میخورم.
دیگه میلی به خوردن میوه ندارم اگرهم بخورم انگار2پرس غذاخوردم.
بین دو وعده غذایی چیزی جز آب نمیتونم بخورم ودیگه وقت وزمان خوردن برام معنایی نداره هرساعتی گرسنه باشم میخورم حتی اگه آخرشب باشه.
وجالبه که همراه غذاوبعدازغذاهم آب میخورم.
من الان بیشتروعده های غذایموبرنج میخورم حتی ماکارانی که خیلی دوست دارم روبدون ترس وبدون حس چاقی به اندازه ای که میلم بکشه میخورم.
منی که قبلاًمعتادموادغذاییه شیرین بودم الان از طعم شیرین فراریم.
من قبلاً طاقت نداشتم صبر کنم تاغذاحاضربشه اماالان غذاهم که آماده بشه برام مهم نیست بخورم. نخورم.
بعضی وقتهاکه سیرم، یه چیزی میبینم هوس میکنم که بخورم.مثلاًچندروزپیش توی یخچال چشمم خوردبه انگوروطبق عادت قبلیم دستموبردم که بردارم یهو صدای ذهنم رو شنیدم که باصدای بلندگفت:من که نمیخورم.فوری دستمو کشیدم عقب وگفتم منم نمیخورم.چندساعت بعدمیلم کشید یه خوشه کوچیک خوردم.
قبلاًمیرفتم راهپیمایی برای اینکه لاغربشم ولی الان میرم راهپیمایی که آدمای لاغرروببینم وتودلم تحسین شون کنم تاتوجه ذهنمو ببرم طرف خواسته ام.
وقتی اطرافیانم کیکی کلوچه ای چیزی بهم تعارف میکنندخیلی راحت میگم میل ندارم. نمیخورم.
واون بنده خداهاکه خبرندارندمن فرمولامو دستکاری کردم تعجبشون میشه ومیگن:توکه همیشه مثل جارو برقی هم چی رو میخوردی حالاچی شده؟ همنشین ملکه شدی که نمی خوری؟!
الان شبهاوقتی میخوام بخوابم همش اندام لاغرم جلوی چشمامه اونم بالباسهای زیباوخوشرنگ درفضاهای سبزوبهشتی.
صبح هم که ازخواب بلندمیشم باحس خوب وآرامش ازخالق جانم سپاسگزاری میکنم بابت بیداریم، سلامتی ام، آرامشم، وهدایتم به این مسیرزیبا وشگفت انگیزواولین کاری که انجام میدهم تمریناتم روانجام میدم و فایل های دوره رو نگاه میکنم و دیدگاه بچه هارومیخونم وتا زمانیکه گرسنه نشم اصلاًیادخوردن نمی افتم وفقط دوست دارم تمرینات انجام بدهم.
وتمام این تغییرات فقط باانجام دادن تمرینات لاغری باذهن خودبه خوددرمن بوجودآمده.بدون هیچ رنج وسختی وبدون رژیم غذایی و ورزش هرروش دیگری و باراحتی ولذت.
برای همین شورواشتیاقم برای ادامه دادن زیادشده چون نتیجه شوتجربه کردم.
همین الانم بااینکه چندجلسه ازدوره گذشته،حس میکنم سبکترشدم ولباسام کمی گشادشده واین راحت لاغرشدن خیلی لذتبخشه.
پس قدرفرشته نجاتمون،استادعطارروشن عزیزروبدونیم تمریناتی روکه سخاوتمندانه به مامیدهندروگام به گام انجام دهید تاشگفتی تاثیرشودرخودتون ببیند.
پس مشتاقانه وبااشتیاق ادامه دهیدلاغرمیشوید.
به نام زیبای تماشایی هستی❤️
باسلام وتشکرازاستادبینظیرم،که بامهربانی منو راهنمایی وهدایت میکند🙏
موضوع:عادتهای چاق کننده.
من قبلاًخیلی کم غذابودم.وهمه تعجب میکردندکه بااینکه کم خورم،چراچاقم؟
تااینکه،من ترازوخریدم.وروزی2باریعنی صبح وشب موقع خواب،خودم رو وزن میکردم.بعداز یه مدت،یواش یواش اشتهاوولعم،نسبت به غذابیشترشدومن، آرام آرام پرخورشدم.وبدون اختیارشروع کردم به خوردن…
من میخوام توی این دیدگاه،هم عادتهای چاقیه خودموبنویسم وهم تغییرعادتهای چاقم،تااینجاکه آموزشهای لاغری باذهن روادامه دادم روبنویسم.
من قبل ازاین دوره،دردوره100 گام لاغری،شرکت کردم.ودرپایان دوره،یعنی بعداز100روز9کیلوازوزنم کم شد.وحال وروحیه ام،خیلی خوب شد بسیاری ازعادتهای چاقم،یاعوض شدیاکمرنگ شد.
ابتداعادتهای چاق کننده من.
مهمترین عادت چاقی من،ریزه خواری بود.
هرماده خوراکی روکه میدیدم،یه کم ازش میخوردم.
میوه زیادمیخوردم وباورم این بودکه،میوه وسبزی چاق نمیکنه.
عادت بعدیم این بودکه،چایی زیاد میخوردم.وعادت داشتم سرغذاچندتاچای لیوانی بخورم.
هرخوراکی که بهم تعارف میکردندمیخوردم.حتی اگه اونودوست نداشتم.
عادت دیگم این بودکه غذای نونی زیادمیخوردم.وباورم این بود که،برنج چاق میکنه ولی غذای نونی چاق نمیکنه.
عادت دیگم این بودکه،همیشه مثل ایست بازرسی داخل یخچال بودم.
به شیرینی وکلوچه که اصلاًبی احترامی نمیکردم.ومیخوردم.
عادت دیگم اینکه،طاقت نداشتم صبرکنم،تاغذاآماده بشه.تاموقع غذاخوردخوردمیخوردم.
هرکاری میخواستم انجام دهم،اولش یه چیزی میخوردم.
باورم این بودکه،راهپیمایی وورزش وفعالیت،منو لاغر میکنه.واگه یه روز راه نمیرفتم،یافعالیتم کم میشدمطمئن میشدم که چاق میشم.
عادتم این بودکه،همراهه غذاسبزی وسالاد زیادی بخورم.وباورم این بود که،چربیه غذامومیسوزنه.
عادت دیگم این بود که،بلافاصله بعدازبیداری صبحونه میخوردم اونم مفصل.وباورم این بود که،صبحونه چاق نمیکنه.
باورداشتم آب همراه غذاوسرغذاچاق میکنه.نمیخوردم.
عصرهایه غذای سبکی میخوردم،که شام نخورم.چون باورم این بود که،شام آدمو سنگین وچاق میکنه.ولی تاموقع خواب ریزه خواری میکردم.ومخصوصاًشبهامیوه زیادمیخوردم.وباورم این بود که،میوه چاق نمیکنه.
عادت دیگم این بود که،وقتی میوه میخوردم دلم ضعف میکرد سرش کیکی چیزی میخوردم.
باورم این بود که،خواب بعدازظهرچاق میکنه.برای همین حتی اگه،خسته ام بودم،نمیخوابیدم.
موقع غذاخوردن،همش به چاقیم فکرمیکردم.واگه دولقمه بیشترمیخوردم،میگفتم حتماًچاقترمیشم.
عادت دیگم این بود که باید سرساعت غذامیخوردم.
موقع خواب هم،مراقبه چاقی روانجام میدادم.وهمش فکرمیکردم،فرداچی بپزم؟ چطوری بپزم که خوشمزه تر بشه؟و…
صبح هم بعدازبیداری تجسم چاقی روانجام میدادم.یعنی توی آینه هیکلم روبررسی میکردم.ومیگفتم چاقترشدم.وحس خودموبد میکردم.
ایناعادتهای چاقه ذهن من بود.
فعلاًتااینجای داستان رو داشته باشید،تامن برم یه فایل ازاستادعزیزم روببینم،وباانرژی واشتیاق بیشتربقیه داستان روبراتون تعریف کنم.
شماهم تاوقتی من برمیگردم،مشتاقانه ادامه دهید.
استاد خدا قوت!
بابت بروز رسانی این متن ۶/۲
رفتارتون درس پشتکار و تداوم به من میده و دیدن این جمله( بروز رسانی شده) برام خیلی انگیزه بخشه و هر بار می بینمش انرژی میگیرم.
مانا باشید وسلامت و ما از وجودتون فیض ببریم ! به امید خدای مهربان!
به نام خدای لاغری.
وسلام به عاشقان لاغری.
موضوع. عادت چیست؟
فکر ونگرش مادرموردموضوعی باتوجه مکررماوتکرارآن تبدیل به عادت میشود.
عادت هاتبدیل به رفتارمامیشوند
مادونوع عادت داریم عادت درست وعادت اشتباه
استمرار عادت موجب رشدو گسترش آن درمامیشودو به باورتبدیل میشود
وباورهافرمان های مغزی رامی سازندوکل جسم ماتحت تاثیراین فرمان های مغزی قرارمی گیرد.
پس تاباورعوض نشه فرمان های مغزی عوض نمیشه وتا فرمان های مغزی عوض نشه جسم ماعوض نمیشه.
مثال. من شنیدم که (چاقیه من ارثیه) وقتی بهش توجه وفکرمی کنم ذهنم مرکزتوجه من روتکرارمیکنه ومن به فکرکردن به اینکه چاقیه من ارثیه عادت میکنم واز همه بدترمرتب درموردش حرف میزنم وبه همه میگم چاقیه من ارثیه!
و این عادت دراثرتکراردرمن به باور تبدیل میشه وباور اینکه چاقیه من ارثیه درمغزم تثبیت میشه وتبدیل به فرمول مغزیه چاقیه من ارثیه میشه.
وحالاتوهرکاری بکنی لاغر نمیشی چون خودت این باور رادرمغزت بوجودآوردی که چاقیه من ارثیه وتااین فرمول ازتوی مغزت پاک نشه تلاشت برای لاغر شدن به جایی نمیرسه.
پس بایدبرای پاکسازی این باور یه باورجدید بسازی تاباورقبلی رونقص وخنثی کنه.
برای این کاربایدتمامه مراحلی که شرح داده شدرو انجام دهی و باور درست به مغزت بدهی.
مثلاًباور(من براحتی لاغرمیشوم) که باتوجه وتکرارو صحبت درموردآن وازهمه مهمتر «تمرین عملی» یعنی پیداکردن نمونه آن برای مغزت راحت وباورپذیرش میکنی
ووقتی مغزت بپذیره لاغرشدن راحته،سریع دست به کارمیشه وفرمولاشومیسازه وطبق اون فرمولا فرمان های مغزی به تمامه بدن صادر میشه ومابه شکل باورمون به راحتی لاغرمیشویم.
واین ازشگفتی های تمرینات ذهنیه که ازکوتاه ترین راه مارو به مقصدمیرسونه.
تنهابرگ برنده ما درمقابل فرمولهای چاقی انجام تمرینات ذهنیه دوره وتکرارواستمراره.
پس مشتاقانه ادامه میدهیم.
به نام خدای مهربان متن ۶ ( ناشنوایان )
خیلی زود سردرد میگیریم این یه باوره…
…چون باور کردن همچین چیزی رو، عادت هایی در اون ها شکل می گیره که اونها تند تند سردرد میگیرن که غذا بخورن که در نهایت هم بتونن چاق بشن. همش موضوع اینه که اینا باید چاق بشن در نهایت، خب همین فرد در ماه مبارک رمضان می بینید که سرش درد نمی گیره؛ یعنی یکی دو روز اول چرا، یه کم سر درد می گیره اما چون ذهن ناخودآگاه شون متوجه میشه که حکمی بالاتر از حکم خودش وجود داره که اونم غذا نخوردن به خاطر روزه داریه؛ یعنی ترس از روزه خواری باعث میشه که شما وقتی سرت هم یه کم درد میگیره، غذا نخوری و این فرمول به هم می ریزه در مغزت. چون قبلا به محض اینکه سردرد شروع می شد فرد می رفت غذا می خورد اما در ماه مبارک رمضان به خاطر اینکه نمی تونه غذا بخوره، سر، درد میگیره یکی دو روز اول ، اما چون نمی تونه غذا بخوره، این فرمول به هم می خوره و تا آخر ماه رمضان می بینی که فرد دیگه سردردهای ناشی از اینکه غذا نخوردم رو نداره. چطور این اتفاق می افته؟ غیر از اینه که فقط فرمول مغزی تغییر می کنه که سردرد نمی گیره؟ که شما نیاز به خوردن نداشته باشی؟ در اصل این فرمول فعلا میره تو حالت ذخیره، stand by میشه تا بعد از ماه رمضان می بینی دوباره شروع میشه. خیلیا این تجربه رو دارن که در ماه رمضان، یه سری عادت هاشون خیلی راحت عوض میشه، بلافاصله بعد از ماه رمضان دوباره برمی گردن به روز قبل، به عادت های قبلی شون؛ چون اون فرمول ها در اون ماه به اون شکل کارایی نداره.چرا؟ چون ذهنت می دونه که حکمی بالاتر از دستور خودش وجود داره و شما به هیچ وجه نمی تونی غذا بخوری؛ اما در روزهای عادی، نه،به این شکل نیست ، کاملا شما آزاد هستی و ذهنت می تونه با هر بار دعوت کردن شما به خوردن، شما رو وادار به خوردن کنه. خیلی خوشحالم همراه شما هستم. موضوع جلسه ی امروز خیلی مهم بود. بارها این فایلو گوش بکنید.فکر کنید به تأثیر ذهنتون در اضافه وزن . فقط این نباشه که فایل ها رو گوش کنید، حتما به این موضوع فکر کنید. خودتون بیشتر مثال پیداکنید که چه رفتارهایی تون عادته؟ و اصلا همین عادت هاست که باعث چاقی شما شده و به عنوان تمرین این جلسه:اولا اینکه اون موضوع “میل ندارم ” رو سعی کنید خودتون بدون اینکه فرمول های مغزی تون رو تغییر بدید، بتونید بهش برسید که بتونید بگید” میل ندارم”.دوم اینکه سعی کنید از امروز عادت های غذایی تون رو شناسایی کنید. نمی خوام هم خیلی سخت گیری کنید در این باره. نمی خوام حساس بشید حالا که مثلا،مشخصا عادت به چیزی میگن که بیشتر از يک بار داره تکرار میشه، این ميشه عادت، مثلا من چی دارم؟ یکی از عادت های قبل من این بود که حتما بایستی با چای مثلا کلوچه می خوردم یا مثلا بایستی حتما با چایی به جای قند یا شکر مثلا بایستی شکلات می خوردم.اینا عادته، هيچ قانونی نیست؛ یعنی هيچ نمی تونیم بگیم مثلا، نه طبع من اینه، نه بدن من شیرینی رو می کشه، یعنی چی میکشه؟ مثل اینه که مثلا فرد آهن ربا باشه؛ مثلا بگه من آهن رو می کشم.، اون یه قانونه ، اون اصلا جاذبه ی آهن رباست. اینکه بدنم شیرینی رو می کشه یعنی چی؟ یه باوره اشتباهه ، وقتی تکرارش کردی ، باورت میشه ، خب مطمئنا عادت هایی در شما به وجود میاد که رفتارت میشه مطابق با باورت. آره بابا من چقدر به شیرینی نياز دارم، هی که شیرینی می خورم انگار بیشتر دوباره میلم میشه ولی دیدید که خیلی از آدم ها، نه، علاقه ای به شیرینی ندارن. پس چطوریه؟ بدن اونها نمی کشه؟بدن شما فقط میکشه؟ تفاوت بین شما ولاغر ها ، تنها تفاوت در عادت هاتونه.و عادت های شما به خاطر باورهای اشتباهتونه که در شما به وجود اومده و ما در دوره ی لاغری با ذهن تمام سعی مون اینه که باور های اشتباه رو شناسایی کنیم ، اونها رو کنار بزاریم و باورهای جدید رو در ذهن خودمون به وجود بیاریم.بر اساس این باورهای جدید عادت های جدید در ما شکل میگیره و در نهایت جسم ما به سمت متناسب شدن حرکت میکنه و دلیل اینکه من ادعا می کنم لاغری با ذهن همیشگیه اینه که وقتی عادت های شما عوض بشه همینطور که الان شما به خاطر عادت هاتون چاقی تون همیشگی بوده ؛ یعنی هر باری که تلاش کردی لاغر بشی دوباره چاق شدی، خب به خاطر چیه؟ به خاطر چیه که جسمت دوباره برمیگرده به حالت قبلی؟به خاطر همین عادت هاته دیگه. شما دوباره تکرار می کنی، بر میگرده به جسم قبلیت که همون چاقیه، همین طور که چاقی در شما ماندگاره، چون به خاطر عادت ها و باور های اشتباه چاق کننده در ذهنته، وقتی که یاد بگیری با قدرت ذهن لاغر بشی، وقتی فرمول های ذهنیت تغییر کنه، وقتی باور های جدید رو بسازی و عادت های جدید در شما شکل بگیره ؛ بنابراین خیلی طبیعیه که متناسب شدن هم برای شما همیشگی میشه، امیدوارم که هر کی اضافه وزن داره، با سرزمین لاغر ها آشنا بشه، از طریقی با این مسیر آشنا بشه، وارد بشه و به هدفش برسه، رؤیای لاغری شو محقق کنه و باقی مونده ی عمرش رو در یک جسم جدید و با یک زندگی جدید تجربه کنه و اينو بدونید که آدم های چاق مثل گذشتهٔ خودم و دوستانی که احیانا اضافه وزن دارن و این فایلو نگاه می کنن، یک برتری ویژه نسبت به لاغر ها داریم که نمی دونستیم و این خیلی بهمون حال میده، اینه که ما می تونیم یک زندگی جدید رو تجربه کنیم. خیلی چیزای جدید رو شما می تونید تجربه کنید وقتی متناسب بشید.؛ از خرید کردن؛ از تغییر در رفتارت، احساست، شادی درونیت، خیلی تغییرات در زندگی شما به وجود میاد که اینها در زندگی افراد لاغر به وجود نمیاد؛ چون اونا از اول لاغر بودن و اصلا نمی دونن که چاقی چیه که بخوان از لاغری شون لذت ببرن؛ اما منی که از وزن ۱۳۴-۱۳۵ الان در این شرایط هستم می دونم چقدر لذت بخشه .من اگر ، ۳-۴سال پیش اصلا این کت به تن من هم نمی رفت . شاید به این شکل آخرین حدی بود که می تونستم اینارو به هم برسونم. الان اگر يه کت من مثلا لارج می پوشم و به این شکل به تنم میشینه، لذتش چیزی نیست که به این راحتی به پایان برسه.هر باری که من لباس مورد علاقه م رو می پوشم لذت می برم از اندام جدیدی که برای خودم ساختم و این چیزیه که برای همه می تونه اتفاق بیوفته، نه اینکه فقط برا من یا این عده ی زیادی که از دوره ها استفاده کردن. هر کسی، فرمول های ذهنی شو تغییر بده، چه بخواد چه نخواد لاغر میشه ، مثل خود شما که نخواستی و چاق شدی . مگه شما تصمیم گرفتی چاق بشی؟ نه، یه سری باور در ذهن شما ایجاد شد، به خاطر اون باورها یه سری عادت ها در شما ایجاد شد و در نهایت شما چاق شدی و چه بخوای و چه نخوای تا ابد چاق می مونی. حالا هی برو ورزش کن ، رژیم بگیر، بدو ، قرص بخور، جراحی کن، فایده نداره، چون باورهات با قرص و دارو و جراحی و اينا عوض نمیشه؛ بنابراین عادت هاتم عوض نمیشه و چونکه تا ابد نمی تونی با عادت هات مبارزه کنی و هیچ کس نمی تونه، هر رژیمی و ورزشی و کاریو شروع کنی، در نهایت شکست میخوری و اونو رها می کنی، دوباره عادت های قبلی تکرارشون شروع میشه و شما به همون جسم قبلی بر میگردی، بنابراین یکبار تصمیم بگیر ، از روش صحیح که آموزش لاغری با ذهنه، برای لاغری اقدام کن و از نتیجه ای که خودت به وجود مياری تا ابد لذت ببر.هر جا که هستید در پناه خداوند متعال، شاد باشید و در مسیر متناسب شدن و منتظر قسمت های بعدی این دوره ی فوق العاده ی لاغری با ذهن باشید
. خدانگهدار!
پایان گام چهارم
خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت!بریم برای قسمت جذاب بعدی….ادامه دارد….
سلام و درود
از اینکه در رشد و گسترش آگاهی سایت تناسب فکری همکاری می کنید بی نهایت سپاسگزارم
سلام استاد !
خواهش می کنم .
من از شما ممنونم که چشم منو به یه دنیای شگفت انگیز باز کردید و منو با خودم ودنیا وخدای عزیزم بیشتر آشنا کردید.
دنیامو قشنگ تر و عاشقانه تر کردید و متوجه شدم که من چقدر آدم ها رو دوست دارم وبا شناخت بیشتر خودم و فطرت انسانها هر روز بیشتر عاشق کمک کردن به اونها میشم و برام فرقی نداره ناشنوا باشن یا نه ، چون قدرت رو در روح تک تک اونها می بینم. واز خدای خوبم بی نهایت سپاسگزارم که هر روز انسانهای فرهیخته ای رو در مسیر زندگی من قرار میده که پر پرواز من باشن و با هم به هر آنچه بخوایم می رسیم . دست در دست هم وبا پشتکار وتلاش والبته دید مثبت
برای همه ی شما عزیزانم آرزوی بهترین ها رو دارم .
اینجا که هستم عالییییم و هر آنچه رو که اینجا یاد میگیرم با جان و دل انجام میدم و از انجام اونه که نتیجه میگیرم
و ادامه میدم تا ابد….
به نام خدای مهربان
متن ۵ ( ناشنوایان )
دیگه از امروز شیرینی نمی خورم…
…بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو، بعد ديگه بعد از این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم هی می گفتم من نمی خوام بخورم، چرا؟چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم که عوضش کنم. مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم. مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی ؟ اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره، اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.
موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم.باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های شما تغییر میکنه. چقدر ما پیام ها داریم که در سایت هم هست میتوند مطالعه کنید .چقدر پیام ها داریم از تغییر عادت های افرادی که در این دوره شرکت کردن، مثلا میان میگن من این عادت ها رو داشتم اما الان چند وقته دیگه خیلی راحت، ديگه اونها رو تکرار نمی کنم. قبلا ما یه پرخوری ساده رو می خواستیم برطرف کنیم، چقدر بایستی زحمت بکشیم، چقدر رنج می کشیدیم آخرشم، نمی شد؛ حالا این یه ذره رو بخور، دیگه از بعداز این دیگه نخور. چطوره که الان افرادی که از دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن، استفاده کردن، اینقدر راحت می تونن نسبت به مواد غذایی بی میل باشن؟ اصلا یکی از پارامترهایی که میشه سنجید تفاوت آموزش لاغری با ذهن با سایر روش ها رو اینه که افراد چاق به هیچ وجه نمی تونن بگن میل ندارم یعنی گفتن عبارت دو کلمه ای میل ندارم برای یک فرد چاق به مراتب سخت تر از مثلا حتی فتح قله ی اورسته. اینقدر سخته که مثلا بخوای با یک شیرینی مواجه بشی با یک اصرار دیگران مواجه بشی، برای خوردن و بتونی بگی میل ندارم. من که خودم تا زمانی که در مسیر چاقی بودم و از لاغری با ذهن اطلاع نداشتم یاد ندارم چیزی رو گفته باشم میل ندارم. اصلا برام خنده دار بود مثلا به کسی تعارف می کردم مثلا بفرما شیرینی، مثلا می گفت میل ندارم، می گفتم یعنی چی میل ندارم؟ خب بردار بخور، مگه میلیه؟ خوردنیه، اصلا نمی دونستم که میل ندارم یعنی چی و همه ی دوستانی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن همین نتیجه و همین ویژگی رو نداشتن، نمی تونستن قبلا بگن میل ندارم؛ اما چطوره میان میگن ما به راحتی می تونیم بگیم میل نداریم؟ چطوره که خودشون انتخاب می کنن؟ اصلا همین می تونه یه موضوع خیلی جالب باشه براتون، از امروز سعی کنید، تصمیم بگیرید در مواقعی که پرخوری حساب میشه بگید میل ندارم. ببینید چقدر می تونید موفق باشید؟ ببینید چند روز می تونید موفق باشید؟ اصلا اگه همینو فقط بتونی انجام بدی، من تضمین می کنم شما متناسب میشی. نمیشه، واقعا سخته یعنی اصلا ، نشدنیه وقتی در مغز شما یک فرمولی وجود داره و اون فرمول تبدیل شده به عادت، بعد ما بخوایم بیایم تصمیم بگیریم که در مقابل این عادت ایستادگی کنیم. اصلا همچین چیزی امکان نداره، باید فرمول عوض بشه، باید عادت عوض بشه. خود به خود عادت عوض میشه و هماهنگی بین جسم و باور به وجود میاد. در واقع عادت های ما هماهنگ کننده ی بین جسم و باورهای ما هستن؛ یعنی هماهنگی رو به وجود میارن. وقتی باورت اینه که شما چاق می شی؛ حالا این باور به هر طریقی ممکنه به وجود بیاد؛ باور اینکه چاقی من ارثیه، باور اینکه خب طبیعیه که مثلا در مورد خانم ها، خانمها وقتی باردار میشن اضافه وزن پیدا می کنن، يه باور خطرناک دیگه ای که در خانم ها هست، سن شون که به ۴۰سال می رسه سوخت و سازشون میاد پایین و چاق میشن. می دونید چقدر آدم ها به من پیام میدن که مثلا سن شون بین۳۷-۳۸تا۴۲-۴۳ هست و میگن که مثلا چند ماهه شدید شروع کردیم به چاق شدن. مثلا ۱۰کیلو توی ۳-۴ماه اینا چاق شدن. اولین چیزی که ازشون می پرسم اینه: این جمله رو شنیدی که خانمها به ۴۰سال که میرسن سوخت وساز شون میاد پایین وچاق میشن ؟ و همه میگن آره.میگم باور دارید؟ میگن آره خب ، احتمالا درسته دیگه، چون خودمون هم اینجوری شدیم. یه زمانی اینو شنیده شاید خیلی سال های قبل اینو شروع کرده به شنیدن، باورش کرده؛ الان که نزدیک سن ۴۰سال که میشه یواش یواش عادت هایی در اون افراد به وجود میاد که جسمشون رو برابر کنه با باور اینکه در ۴۰سالگی یا از ۴۰ سالگی به بعد ديگه طبیعیه چاق شدن. فردی که مثلا به پزشک مراجعه می کنه، یک دارویی براش تجویز میشه و پزشک به اون تذکر میده که این دارو می تونه چاقت کنه یا این دارو اشتها رو زیاد میکنه بلافاصله یک باور در اون فرد شکل می گیره و از همون روز عادت هایی در اون فرد به وجود میاد که اشتهاش زیاد می شه. آره، بعد میگی خب پس چی شد؟ میگه این قرص رو مصرف کردم ، دیگه هی تند تند گشنم می شد، اصلا گشنه شدن برای چیه؟اگر درست فکر کنیم مثلا ببینیم غذا برای اینه که بدن ما به انرژی نیاز داره خب برای اینکه بتونه انرژی شو تأمین کنه، نیاز به مصرف مواد غذایی داره. چطور فردی که تا هفته ی قبل ، تا روز قبل به یک شکل داشت مواد غذایی رو مصرف می کرد، از امروز که یه قرص رو مصرف می کنه و دکتر بهش گفته که این قرص اشتها رو زیاد می کنه یهویی مثلا علاقه ش به مواد غذایی بیشتر میشه، اشتهاش، اشتهاش بیشتر میشه، اصلا خیلیا نمی دونن معنی اشتها چيه؟ پرخوری رو میگن اشتهامون زیاد شده، وقتی گفتی اشتها، یعنی یه چیزی از اون درون، از اون درون، داره میگه بده، در صورتی که این پرخوری، این اشتها نیست، تو از بیرون داری به زور وارد می کنی، اشتها چیه؟ اون فرمان مغزیه، اون فرمول مغزیه که به وجود اومده، تبدیل شده به یه عادت، داره یواش یواش يه عادت رو در شما به وجود میاره که با فاصله ی زمانی کمتر غذا بخوری. خیلیا این مشکلو دارن، مثلا میگن در طول روز ما بارها و بارها گشنمون میشه. همهی این ها عادته و ترفند ذهن ناخودآگاهه برای اینکه جسمتون رو به باورتون که چاق شدن طبیعیه برسونه. اونایی که فکر میکنن که مثلا اگر غذا نخورن یا معده شون خالی باشه مثلا سردرد میگیرن. خیلیا اون باور رو دارن که مثلا ما اگر غذا نخوریم یا اگر معده مون خالی بشه خیلی زود سردرد میگیریم این یه باوره…ادامه دارد…
به نام خدای مهربان
متن ۴ ( ناشنوایان )
خیلی سریع دوباره همه چی بر می گرده.
…..و این مورد در تمام جنبه های زندگی ما هست. در کسب و کار هست. اونی که باورش این باشه که نمی تونه موفق بشه، اون که فکر میکنه که شرایط بیرونی مث مثلا دلار و بازار و رئیس جمهور و جامعه و اینها همه تأثیر دارن در موفقیتش یا در فروش روزانه ش ، اون فرد یواش یواش یه عادت هایی رو در خودش شکل میده که کمتر فعالیت میکنه، کمتر جنس میخره، به خاطر اینکه فروش ؟ ، کمتر میره مغازه و میاد به خاطر اینکه باورش اینه که بابا مشتری نیس ، که حالا بریم بشینیم برق بسوزونیم که چی؟ یعنی من خودم این مراحل رو طی کردم ها؛ چون من خودم یه مدتی خب من فروشگاه داشتم و اون اوایل بحرانی بود که دلار یهو شروع کرد به تغییر و نوسان، خب خیلی شرايط ملتهب شده بود دیگه، هی یه جنسی رو می فروختیم گرون تر می بایست میخریدیم.یه جاهایی چون باورم این شده بود که دیگه چون اوضاع داره خراب میشه ، اصلا یادمه خودم، خودم یواش یواش یک عادت هایی در من شکل گرفت دیگه با اون شور و اشتیاق نمی رفتم سرکار. دیگه به اون شکل هیجان نداشتم که جنس جدید بیارم همیشه جنس جور باشه، نه حالا جنسم، طبقه م خالی میشد می گفتم حالا کسی نمی خواد بیاد، دقیقا یادمه ها؛ یعنی عادت هایی در من شکل گرفت که قشنگ کسب و کار من رو به سمت نابودی برد، چرا ؟ چون هنوز کسب وکار من خیلی خوب بود ، من به خاطر تحت تاثیر قرار گرفتن حرف های اطرافیان و شرایط جوی یا شرایط حاکم بر جامعه، من باور کردم که دیگه موفق شدن دیگه امکان نداره، دیگه ، دیگه طبیعیه که آدم کسب و کارش خراب بشه و فروش بیاد پائین. وقتی باور کردمدر من عادت هایی شکل گرفت که اوضاع منو خراب کرد و جالبه اوضاع خراب شد، خراب شد ، خراب شد تا یک روزی با قدرت ذهن آشنا شدم شروع کردم به تغییر باورهام و بازم يواش يواش عادت هایی در من شکل گرفت که نتیجه ی زندگیم به مراتب بهتر از اون اوضاعی شد که من ۷-۸ سال قبل داشتم، چند سال قبل داشتم، چرا؟ چون بازم يه سری عادت های جدید درمن شکل گرفت، همه چی یهو عوض نشد.عادت های جدیدی در من شکل گرفت و این عادت ها درنهایت نتیجه رو رقم میزنه. عادت ها درنهایت نتیجه ای برای شما رقم میزنه که برابر با باور شما نسبت به اون موضوعه و در مورد بحث امروز ما که اضافه وزن هست، وقتی شما باورت این باشه که طبیعیه که شما چاق بشی در شما عادت هایی شکل می گیره که شما رو به سمت چاقی هدایت میکنه و کل کار دوره ی لاغری با ذهن اینه که در شما باورهایی رو ایجاد کنه که شما می تونی متناسب بشی، به شما تمریناتی میدیم که باانجام دادن اونها به این باور می رسی که میشه متناسب شد؛ به ذهنت برنامه های جدیدی میدیم که باور می کنی میشه لاغر شد و ناخودآگاه رفتارهای شما تغییر می کنه و در نهایت جسم شما هم تغییر می کنه و برابر میشه با باور شما و به اندازه ای که، آها و نکته ی جالب اینه که چرا افرادی که در دوره ی ما شرکت میکنن نتایج مختلفی می گیرن؟ چون به اندازه ای که باورهاشون عوض میشه، در نهایت جسم اونها هم تغییر می کنه. زوری نیست، به اندازه ای که باورها تغییر کنه عادت هاشون عوض میشه و نتیجه ی جسمی شون هم تغییر میکنه.
به همین دلیله که من تأکید کردم که ما در دوره ی لاغری با ذهن، رژیم غذایی نداریم، ورزش نداریم، دارو نداریم، چرا؟ چون اینا همه نتیجه رو میخواد تغییر بده، فایده نداره، ما باید اصل رو ، سرچشمه رو باید تغییر بدیم، ما باید باورها رو تغيير بدیم و باور ها چجوری عوض میشه؟ با افکار جدیدی که به شما میدم، با توضیحاتی که به شما میدم، فایل های توضیحی به شما داده میشه که در اون فایل ها توضیحات خیلی کامل، خیلی اصولی تر ، خیلی طبقه بندی شده دربارهی اینکه چطور باید باورهای لاغر کننده رو در ذهنمون ایجاد کنیم به شما یاد میدم وقتی اونها رو یاد می گیری، تکرارشون می کنی، ناخودآگاه عادت هایی در شما شکل می گیره که متفاوت با عادت های فعلی شماست و اون وقته که می بینی جسم شما هم تغییر می کنه، خیلی از افرادی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن خب طبیعیه که اونها مثلا عادت پر خوری رو داشتن. ، عادت مثلا ترس از مواد غذایی رو داشتن. خیلی عادت هایی که همهی ما الان داریم و مدتها هم هی خودشون سعی کردن که اونا رو عوض کنن. مثلا دیگه من تصمیم می گیرم که از امروز دیگه پرخوری نکنم، ریزه خواری، یکی از عادت هایی که همه ی افراد چاق به نوعی دارن؛ همه هم هی باخودشون تصمیم میگیرن ؛ نه دیگه من تصمیم می گیرم ریزه خواری نکنم. نه ، من از فردا دیگه؛ اینقدر تصمیمات گرفتیم، تصمیم گرفتم از امروز دیگه شیرینی نخورم، چقدر از این تصمیم ها گرفتیم.
من خودم که بارها از این تصمیم ها گرفتهبودم که دیگه از امروز شیرینی نمی خورم ، بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو، دیگه بعداز این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم می گفتم من نمی خوام بخورم، چرا؟ چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم عوضش کنم؛ مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم.
مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی؟
اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره؛ اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.
موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما ، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم.باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های شما تغییر میکنه. چقدر ماپیام ها داریمکه در سایت هم هست می تونید مطالعه کنید….
ادامه دارد.
به نام خدای مهربان
متن ۳ (ناشنوایان )
و در نهایت جسممون تغییر شکل پیدا می کنه بر اساس باور هامون به وسیله ی عادت هامون…
…و این روند دقیقا بر خلاف روندیه که همه ی شما ها و من برای لاغری می خواستیم انجام بدیم. ما وقتی می خواستیم لاغر بشیم چکار می کردیم؟میومدیم بخش آخر رو که هیچ نقشی در چاق شدن نداره رو تحت فشار میذاشتیم؛ یعنی جسم شما عملا خودش نقشی نداره در انتخاب چاقی. شما یه سری باور ها رو در ذهنت ایجاد کردی، بعد ذهن ناخودآگاهت یه سری عادت ها رو در شما به وجود آورده وشما تنها کاری که کردی این بوده که عادت ها رو هی تکرار کردی، تکرار کردی، تکرار کردی و در نهایت جسمت شبیه شده به چیزی که شما باور کردی. اما وقتی میخوای لاغر بشی اومدی چی کار کردی؟ اومدی این بخش آخر ، این نتیجه رو شما تحت فشار گذاشتی، می خواستی تغییرش بدی و به خاطر اینکه در تمام اون مدتی که شما نتیجه رو که همون چاقیه و همون جسمتونه رو تحت فشار گذاشتین با رژیم، با ورزش، با دارو، با هرچیزی ؛ همون مواقع هم باورها هنوز سر جاش وجود داشته و عادت ها هم وجود داشته و به همین دلیله که شما از تلاش تون برای لاغر شدن نتیجه نگرفتی. شما کم تلاش نکردی، من کم تلاش نکردم برای لاغر شدن، کم عرق نریختم، کم ندویدم، کیلومترها شاید هزاران کیلومتر من دويدم اما فایده نکرد. چرا؟ چون همون وقتایی که من داشتم به خودم فشار می آوردم ، به جسمم فشار می آوردم، طبق برنامه غذا مصرف می کردم که اون باورهای اشتباه رو من داشتم.عادت های اشتباه رو هم داشتم؛ تنها چه اتفاقی می افتاد؟ اون زمانی که من خودمو تحت فشار میزاشتم، یه سری عادت ها رو کمتر تکرار می کردم خب؛ ولی تا کی می تونستم این کار رو انجام بدم؟ تا وقتی که می تونستم اون رژیم رو ادامه بدم؛ اما به خاطر اینکه باوره هی سر جاش داره کار می کنه، هی داره مث سوخت رسانی ، هی داره سوخت چاقی رو می رسونه، عادته هم هی داره سعی میکنه که تکرار بشه، یعنی ذهن ما هم هی داره سعی می کنه عادت ها رو تکرار کنه که به باور برسونه جسم ما رو، اما ما اومدیم جسم رو محدود کردیم، خوردن رو محدود کردیم، فشار میاریم به جسممون و اونجاست که یواش یواش از لحاظ اعصاب و روان ما به هم می ریزیم ؛ چون ذهن ما داره دستور میده به تکرار باورها، اما ما در نهایت اون نتیجه رو گرفتیم نمیذاریم کار پیش بره و خسته میشیم، درگیری میشه، عصبی میشیم از ادامه دادن برنامه های رژیمی و ورزشی برای لاغری. خسته میشیم وبعد؛ توجه کنيد ها؛ همین جا هم یه نکته ی خیلی مهم یادم اومد؛ ببینید فردی که ورزشکاره می خواد مثلا قهرمان بشه، می خواد در یک رشته ای واسه خودش تجربیات خوبی کسب کنه، مدال بیاره، خب اونم داره ورزش می کنه یا ما اگه رفتیم باشگاه، بدنسازی ، رفتیم وزنه زدیم خب خیلیای دیگه هم داشتن میومدن باشگاه برا اینکه عضله سازی کنن، چطور اون ها از ورزش کردن خسته نمی شدن؟ میدیدی مثلا طرف با اشتیاق داره مدتهاست هی میاد میره وزنه های سنگین می زنه ولی من که می رفتم، هی دنبال بهانه بودم که نرم، اسممو نوشته بودم، ثبت نام کرده بودم، هزینه رو پرداخت کرده بودم ولی همش دنبال یه بهانه ای بودم که نرم ، مثلا بزاریم يه نیم ساعت دیگه، یه ساعت دیگه، حالا بزارم عصر میرم، نه امروز مهمان میخواد بیاد، حالا امروز انگار حس و حالش نیست، بزار از فردا میرم. ببین ، اونم داره ورزش میکنه ولی مثل ما بهونه نمیارهبرا رفتن، چرا نمیاره، چون باورش اینه که میخواد ورزشکار بشه و عادت هایی در اون شکل گرفته که خیلی راحت اون داره یه فعالیت هایی انجام میده که در نهایت جسمش پرورش پیدا میکنه و اونو به خواسته هاش می رسونه که حالا در مثال ما پرورش اندامه؛ اما منی که می رفتم همون وزنه ها رو می زدم ، همون حرکاتو میزدم اما، با یک باور متفاوت که من اومدم ورزش کنم که لاغر بشم، خب؛ در صورتی که باور اصلی من این بود که من همیشه چاق می مونم چون خانوادگی همه ی ما چاق هستیم. این یکی از اون باورهای اشتباه من بود ولی همین یدونه کافی بود دیگه، همین یکی کافیه که فعالیت جسمی من برای لاغر شدن رو خنثی می کرد، مدتها باشگاه می رفتم، یه مقدار بگی نگی تغییر می کردم بعد دوباره به محض اینکه یه هفته ده روز که نمی رفتم دوباره می شدم همون آدم قبلی که بودم؛ یعنی قدرت باور بی نهایت بالاست و خسته هم نمیشه، هی داره راه خودشو میره، هی تو بخوای جلوشو بگیری ، بخوای نتیجه رو تغییر بدی، بخوای جسمتو تحت فشار بزاری؛ اونکه تغییر نمی کنه، اونکه سر جای خودش هست و به محض اینکه شما خسته بشی به خاطر اون تضادی که بین ذهن ناخودآگاهت و رفتارت به وجود اومده، وقتی خسته میشی ول می کنی خیلی سریع همه چی بر می گرده.
به نام خدای مهربان
سلام به همه عزیزان
عادت رفتارهایی هستند که تکرار میشوند. و این عادتها بر اثر فکر و باورهایی که تکرار شدهاند ایجاد شدهاند.
عادتهای چاق کننده عادتهایی هستند که بر اثر باورهای چاق کننده شکل گرفتهاند.
من از عبارت میل ندارم خیلی خوب استفاده میکنم و در این مورد از خودم راضیام.
اما الان این عادتم یکم بهتر شده. یکم صبر میکنم و میبینم اگه گشنمه میرم چیزی میخورم.
راستش خیلی به این عادتم فکر کردم و سعی کردم تا برطرفش کنم. چون فکر میکردم اگه یک عادت دارم که هرروز باید تکرار بشه عادت خوبی نیست. چون میخواستم به جای کیک میوه بخورم که ویتامین داشته باشه که مشکلات سلامتیم برطرف بشه. مثلا وقتی گشنمه و شکمم میگه یک چیز شیریم به جاش میرم یه چیز مفید و طبیعی میخورم که شیرین نیست و فقط سیرم میکنه یا شیرینه اما حالم و خوب نمیکنه. اما این احساس بد با سیر شدن از بین نمیره.
تا اینکه متن بالا رو خوندم که نوشته بود: به این نکته توجه کنید که هیچ عادتی به خودی خود چاق کننده نیست بلکه زمانی یک عادت به چاق کننده تبدیل میشود که نگرش شما درباره آن عادت این باشد که: من این عادت را دارم و به این دلیل چاق هستم یا نمی توانم لاغر شوم.
بعد از کلی فکر کردن دربارهی این عادت، متوجه شدم که من وقتی کیک میخورم حالم خوب میشه و لبخند به لبم میاد، چشمام باز میشه و انرژی میگیرم، احساس بد معدم از بین میره و دیگه نمیگه یه چیز شیرین. برعکس وقتی به احساسم توجه نمیکنم و میخوام سرکوبش کنم حالم بده و همش تو فکرم میچرخه و راحتم نمیزاره.
متوجه شدم من وقتی کیک میخورم اصلا فکر نمیکنم که چاق میشم یا چون من کیک میخورم چاق هستم.
“ از دوستان عزیزی که این متن و میخوانند خواهشمندم اگر در بین آشنایان افرادی رو میشناسند که لاغر هستند و یکی از عادتهایی که گفتم و دارند به خصوص اگر عادت دارند که هرروز کیک، شکلات یا بیسکوییت بخورند. لطف کنند برای من بنویسند. چون کسی و نمیشناسم که لاغر باشه و این عادات و داشته باشه. اطرافم فرد لاغری نیست که عاداتش و بررسی کنم. سپاس فراوان.”
به نام خدای مهربان
متن ۲ ( ناشنوایان )
…دیدی مقدار مهم نیست.
…تنوع غذایی مهم نیست. فقط تفاوت در عادت هاست. حالا یه عادت چه طوری به وجود میاد؟عادت یه فکر ساده س، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه و تبدیل میشه به عادت. ما خودمون هم خیلی از عادت ها مونو انتخاب نکردیم، مخصوصا اون دسته از افرادی که از سن خیلی پایین تر مثلا از ۳-۴ سالگی، ۵ سالگی یا مث من که از بچگی اضافه وزن داشتن که عادت هاشونو خودشون انتخاب نکردن. بر اساس فکر هایی که در ذهنشون به وجود اومده، بر اساس باور هایی که در ذهنشون شکل گرفته، عادت های اونها ایجاد شده. حالا درسته من وقتی بزرگتر شدم، یه سری عادت ها رو خودم این دفعه اضافه کردم، چون آدم های چاق، یکی از خصوصیات مخربشون اینه که خیلی راحت از هم دیگه رفتارهای اشتباه همو یاد می گیرن؛ یعنی اگر من خودم ۱۰ تا عادت اشتباه دارم که منو به چاقی رسونده اگر ببینم که دوستم یه عادتی داره که من ندارم کافیه چند روز با این دوستم رفت و آمد داشته باشم، نشست و برخاست داشته باشم خیلی راحت من هم اون عادت زشت رو یا عادت اشتباه رو، نه زشت، درست نیست، عادت اشتباه رو به عادت های خودم اضافه می کنم .اما در دوران کودکی، نه، این کار به صورت غیر ارادی، غیر آگاهانه صورت گرفته. حالا به چه شکل صورت گرفته،ببینید یک فکر وقتی تکرار بشه تبدیل میشه به عادت. حالا عادت ها از کجا شکل می گیرن؟ چرا اصلا عادت ها در ما به وجود میان. عادت ها از باور ها به وجود میان، اگر شما چیزی رو باور کنید خود به خود در شما عادت هایی شکل میگیره که وضعیت شما رو مطابق با باورتون کنه. یه مثال در مورد چاقی براتون بزنم؛ فردی که از بچگی بارها شنیده که به خاطر خانواده ش ، به خاطر ژنتیک، به خاطر یه چیزی که مربوط به اون نیست، یعنی دست اون نیست، بهش تحمیل شده، اضافه وزن داره، مخصوصا ژنتیک، کسی که باور کرده به خاطر ژنتیک اون اضافه وزن داره؛ این باور چه چیزی رو باعث میشه؟ اول فقط یه باوره و فرد هم هنوز اضافه وزن آنچنانی نداره اما وقتی باور می کنه که ژنتیک و ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن دارن یواش یواش عادت هایی در اون شکل می گیره که جسمش رو شباهت بده به باورش؛ یعنی اگر خیلی باور داشته باشه که ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن داره، اون فرد مطمئنا به اندازه ی پدر، مادر و يا حتي بیشتر از اونها اضافه وزن پیدا می کنه. نقش عادت ها اینجوریه. به این شکل به وجود میان؛ یعنی يک رابط بین باور و جسم ما هستن. اگر خودمون رو سه قسمت کنیم یعنی به این شکل خودمون رو تعریف کنیم: باور، عادت و جسم. باور رو ما به وجود نیاوردیم. باور چجوری به وجود میاد؟ افکاریه که ما بارها مرورشون کردیم. حرف هاییه که شنیدیم از والدین مون، از جامعه، از رسانهها، اینها به شکل های مختلفی به مغز ما رسیده. ما اونها رو شنیدیم و دیدیم و درباره شون صحبت کردیم. اینا تبدیل میشه به باور. وقتی باور در ما ایجاد شد، بعد از اون عادت ها شکل می گیرن، دیگه اینجا ذهن ناخودآگاه وارد میشه. باید عادت هایی رو در ما به وجود بیاره که در نهایت جسم ما رو متناسب کنه با باورمون، یعنی باید اینا با هم همطراز باشن. در یک خط باشن. نمیشه باورتون این باشه که مثلا من، چاقی ارثی ماست ولی اندامت متناسب باشه. اینو برید سؤال کنید. در خانواده هایی که مثلا پدر، مادر اضافه وزن دارن، ۴تا هم بچه دارن، ۳تا شون چاقه، اون چهارمی چاق نیست، برین از اون چهارمیه سؤال کنید ، ببینید باور هاش دربارهی چاقی چیه؟امکان نداره اون فرد باور کرده باشه که مثلا ارث نقش داره در اضافه وزنش؛ یا مثلا مصرف دارو نقش داره در اضافه وزنش، اصلا به این شکل نیست، امکان نداره؛ اگه اون فرد آخری هم باور کرده بود که ارث نقش داره در اضافه وزنش، مطمئنا مثل ۳تا فرزند دیگهی خانواده، اونم چاق می شد. عادت هابه اين شکل به وجود میان، ناخودآگاه به وجود ميان، دست ما نیست، انتخاب ما نیست.در واقع ما اون قدم اول رو برمیداریم، اون باور سازیه رو ما ایجاد می کنیم. چطور ایجادش می کنیم؟ با توجه کردن به موضوعات، به مطالبی که مطرح میشه. با چیزهایی که می شنویم. با توجه کردن به اونها و تکرار کردنشون ما باور رو به وجود میاریم و بعد ذهن ناخودآگاه ما عادت ها رو بر اساس اون باور به وجود میاره و در نهایت جسممون تغییر شکل پیدا می کنه بر اساس باور هامون به وسیله ی عادت هامون…
به نام خدای مهربان
گام ۴ از دوازده گام لاغری با ذهن متن ۱(ناشنوایان )
سلام دوستان خوبم! همراهان عزیز سایت تناسب فکری؛ من رضا عطار روشن هستم و خداوند رو بی نهایت سپاسگذارم که این فرصت رو به من داد تا همراه شما دوستان خوبم باشم.امروز جلسه ی چهارم از دوره ی فوق العاده لاغری با قدرت ذهن رو با هم ادامه میدیم.
در جلسات اول تا سوم درباره ی اینکه اصلا چرا ما چاق هستیم واینکه چطور باید لاغر بشیم صحبت کردم و اینکه خب از چه روش هایی تا حالا استفاده کردیم؟ آیا این روش ها درست هستن؟ اشتباه هستن؟ اگر اشتباه هستن چرا اشتباه هستن؟ روش صحیح چیه؟ خلاصه یه سری مقدمات رو ما به وجود آوردیم. بذر لاغری رو ما در ذهنمون کاشتیم. به یک خود باوری، به یک فکر مناسب، به یک اعتماد به خودمون رسیدیم که می تونیم تغییر کنیم و لاغر بشیم. جلسه ی امروز میخوام درباره ی یک موضوع بسیار مهم براتون صحبت کنم که در واقع منشأ اضافه وزن ماست و همین موضوع منشأ لاغری ما هم می تونه باشه. خیلی موضوع جذابیه؛ چون هر دو عامل بستگی به همین موضوع داره؛ یعنی اضافه وزن ما دقیقا به خاطر همین موضوعه و لاغر شدن ما هم در گرو استفاده و یادگیری چگونه استفاده کردن از این موضوعه و اون موضوع مهم قدرت ذهن ماست. لاغری با ذهن از اینجا یک رنگ و لعاب ویژه ای می گيره، یه کم پر رنگ تر میشه و شروع میشه آموزش لاغری با ذهن؛ پس انتظار دارم که خیلی با دقت، با حوصله، با اشتیاق مطلب این جلسه رو دنبال کنید و تمرينات اون رو به شکل عالی انجام بدین. خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد.دلیلش چیه؟ شما خودت الان فکر کن ببین چقدر می تونی باور کنی که با قدرت ذهن میشه لاغر شد؟
چرا میگم خیلیا نمی تونن؟ چون خب در این چند ساله خب خیلیا با من تماس گرفتن و پیام دادن و دربارهی چگونگی لاغری با ذهن صحبت کردن و از شروع صحبت ها شون مشخص بود که اطلاعی از لاغری با ذهن ندارن. حالا درسته بعضیاشون از دیگران شنیده بودن یا اینکه فردی رو دیده بودن که در دوره های ما شرکت کرده ونتیجه ی خیلی خوب گرفته، اونا هم مشتاق شده بودن که حالا مثلا تو چکار کردی؟ اونم گفته بود که این کار رو کردم. اونم اومده بود که دربارهی این روش اطلاعات بیشتری کسب کنه. وقتی صحبت های اولیه بین ما رد و بدل می شد، کاملا مشخص بود که این دوستان از قدرت ذهن خودشون در لاغری هیچ اطلاعی ندارن ، چون همش داشتن عوامل بیرونی رو دربارهی چاقی شون عنوان می کردن که اینکه مثلا من همچین عادتی دارم. من از بچگی چاق بودم. پدر، مادرم چاق بوده، من ناراحتی اعصاب دارم. من قرص مصرف می کنم، من فلان بیماری رو دارم، من از بعد از ازدواجم چاق شدم. همه یک دلايلی رو داشتن و دارن الانم که اصلا مربوط به چاق شدن شون نیست فقط باورهای اونهاست که بهشون ثابت کرده، بهشون القا کرده که شما به دلیل یه سری عوامل بیرونی چاق هستی و ما اومدیم در جلسات اول تا سوم، اين عوامل بیرونی رو شناسایی کردیم و یکی یکی اونها رو لغو کردیم؛ یعنی در واقع من فرمول اینکه چطور باید شما عوامل بیرونی رو نقض کنید بهتون ياد دادم و اگر جلسات گذشته رو خوب کار نکردید، بهتره برگردید و از اول جلسات رو دنبال کنيد، تمریناتش رو انجام بدید تا به این توانایی برسید که در جلسه ی چهارم بتونید بهتر و راحت تر بپذیرید که لاغری با قدرت ذهن امکان پذیره.خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد و من برای اینکه بتونم به اونها این آگاهی رو به شکل بهتری بدم. این اطمینان رو بدم که با قدرت ذهن میشه لاغر شد ، بهترین راه حل اينو دیدم که بیام بهشون ثابت کنم که با همین قدرت ذهن اونا چاق شدن. وقتی یک نیرویی در وجود ما هست که می تونه ما رو چاق کنه و اون نیرو در وجود افراد دیگری هم هست که اونها رو متناسب کرده، بنابراین خیلی راحتتر میشه بپذیریم که خب؛ پس این نیرو در ما به شکل یک جسم چاق خودشو نشون داده ولی در افراد متناسب به شکل یک جسم لاغر و متناسب داره خودشو نشون میده، پس اختلاف کجاست؟…
سلام به شما دوست عزیزم ! پولدار جذاب
با خوندن نوشته ی شما ! یه مطلبی برام یادآوری شد که فکر میکنم یکی از عادت هاییه که منو در مسیر چاقی پیش برده،
اینکه شما میگید چی میشه اگه دو روز یکبار غذا بخوریم ؟
خب استاد حرف قشنگی تو یکی از فایل ها گفتن. اینکه نمیشه ما مثلا امروز ۲۰ لیتر آب بخوریم و بعد بگیم دیگه من تا یک هفته آب نمی خورم و به نظرم حرف درستیه.
اگه ما بخوایم برا خوردنمون برنامه بزاریم به نظرم باز هم اون یه جور توجه کردن به خوراکی هاست واین خودش یه مانع میشه در مسیر لاغری.
اگه ما تمرکزمون رو از روی خوراکی ها برداریم وبه جسممون اعتماد داشته باشیم به نظرم اون خودش نیازش رو به ما اعلام میکنه. اینکه ما بیایم همش حساب و کتاب کنیم که چی بخورم ؟ چقدر بخورم به نظرم باز م یه جور تمرکز بر خوراکی هاست .
آقا ول کن جسمتو . به خودم میگم ها، بزار وقتی گرسنه شدی یه چیزی می خوری دیگه وگرنه میشه همون داستان که شاید ما از ۲۴ ساعت روی هم رفته یه ساعت مشغول خوردن باشیم ولی بقیه ی ساعتهایی که بیداریم تو فکر اینیم که چی بخوریم و ذهنمون همش حول خوردن می چرخه وحتی توی این ساعتها با حس بویایی و شنوایی وبینایی مون مشغول خوردنیم ، خودمون خبر نداریم . حتی خیلی شده که توی خواب هم خواب خوردن و خوراکی می بینیم.
یکی از هزاران خوبی ای که این سایت داره اینه که حواستو از خوردن پرت میکنه ، سرگرم مسائل دیگه میشی ، وارد بحث های مفیدی میشی که حواستو از خوردن و فکر کردن به خوراکی ها پرت میکنه .دقیقا همون مسیر درستی که مد نظر استاده و بارها شده که اونقدر مشغول نوشتن هستم یا غرق خوندنم یا به فایل ها فکر میکنم که چاییم یخ میکنه یا غذام سرد میشه و اصلا ناراحت هم نمیشم. تازه وقتی به خودم میام وحواسمو میدم به غذا ، می بینم خیلی میل ندارم یعنی می خوام بگم ذهنم از جای دیگه تغذیه میشه ، با مطالب لذت بخش و آگاهی دهنده واین جایگزین خوبیه ویه عادت مفیده که داره آروم آروم در من شکل میگیره.
یه بحث دیگه ای هم که هست اینه که این روزها متوجه شدم یکی از بدترین عادت هام همین خوردن از روی عادته نه به خاطر نیاز بدنم و جسمم. این عادت به تنهایی ، با بارها تکرار شدن خیلی به چاقی من کمک کرده واین روزها دارم بیشتر بهش توجه میکنم که تغییرش بدم وچقدر برام لذت بخشه که موقع خوردن به طور ناخودآگاه يه مکث کوچولو میکنم واز خودم می پرسم : واقعا گرسنه ته ووقتی جسمم میگه نه ، خیلی خوشحال میشم که ذهن و جسمم دارن در یک مسیر با هم همکاری می کنن و بینشون درگیری نیست واین خیلی بهم آرامش میده. دیگه مثل قبل با خودم درگیر نیستم، با خودم نمی جنگم ، بین ذهن وجسمم درگیری نیست. با هم درصلح هستن واین خیلی حالمو خوب میکنه.
به این فکر میکنم که خوردن هم یکی از نیازهای بدن منه که بهتره بزارم رو روال طبیعی خودش پیش بره.
مثلا من فقط وقتی تشنه هستم آب میخورم واین نوشیدنی یه اندازه ای داره واگه یکی دو قلپ بیشتر آب بخورم حالم به هم میخوره. خب بیام در مورد خوراکی های دیگه هم به این حال خودم توجه کنم وبه اندازه ای بخورم که حالم به هم نخوره.
به خودم میگم قرار نیست که بعدا قحطی بیاد . همیشه یه چیزی پیدا میشه که گرسنگیمو باهاش برطرف کنم و به قول خدای لاغری:” نعمت های من همیشه هست ، نگران نباش به اندازه بخور “.به خدا اعتماد کن واین کلام یه حس آرامش بهم میده که بابا خیلی کارهای دیگه دارم که باید انجام بدم که حالا یکی از اونا خوردنه. پس بیام منطقی فکر کنم هیچ کس روزی منو نمی خوره و من اینو باور دارم.
بارها پیش اومده که یه خوراکی تو یخچاله مدتی می مونه وانگار نمی بینمش تا وقتی یه مهمون میاد ومن یادم میفته که آها … فلانی از این خوشش میاد و میارم با هم میخوریم واونجا به خودم میگم دیدی روزی این بنده خدا تو این خوراکی بوده ، قسمتش بوده که از این بخوره. دیدی وقتی خدا بخواد یه چیزی به کسی برسه .میرسه . حتی نمی دونی چجوری؟ ولی میرسه. خدا کارش درسته. حالا این یه نمونه ی کوچیکه در مورد خوراکی ولی تو خیلی کارها اینجوری و از جایی که انتظار نداری یهو کارت درست میشه وخیلی خدا رو شکر می کنی به خاطرش.
دوست خوبم ! وقتی به خدا اعتماد کنیم ، ترس ها مون می ریزه . وقتی کار رو به خودش بسپری به موقع درستش می کنه. زمان بندی خدا درسته. مو لا درزش نمی ره و وظیفه ی ما فقط اعتماد کردنه.
دوست عزیزم !از خوندن نوشته ی زیبا و دلنشینت لذت بردم و سر حرفم وا شد. برات بهترین ها رو آرزو می کنم واز خداوند بسیار ممنونم که این دوستان فهیم و آگاه رو درمسیر من قرارداد که از آگاهی هاشون لذت ببرم واز بودن در کنارشون.
سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم!
الان که به تاریخ اولین دیدگاهی که در قسمت ۴ و عادت های چاق کننده نوشتم نگاه کردم ، متوجه شدم که حدود ۲هفته میشه که روی این گام مکث داشتم .
هر روز به این فکر کردم که عادت های چاق کننده ی من کدوما هستن اما هرچه بیشتر تو ذهنم گشتم چیزی که روتین ومعمول من باشه پیدا نکردم.
تنها عادتی که تونستم پیدا کنم و خودش به تنهایی؛ به نظر من ،کار صد تا عادت اشتباه رو انجام میده این بود که؛ من هر لحظه به چاقی فکر میکردم و نگران چاقیم بودم و هر بار که از جلوی آینه رد میشدم توجهم به چاقیم بوده وبا دیدن جسمم مدام به خودم بازخورد منفی میدادم.
اینکه هرچی که می خواستم بخورم ، هر وقت که می خواستم بخورم، هر مقدار که می خواستم چیزی بخورم همش حواسم به این بوده که این چاقم می کنه، این چربه چاق میشم اگه بخورم، ساعت چنده؟ الان اگه بخورم همش ذخیره میشه توی بدنم وچاق میشم،
چند قاشق برنج بخورم که چاق نشم .
با قاشق کوچیک بخورم که کمتر بخورم ، ظرف غذامو کوچیک بردارم و توی بشقاب کوچیکتر غذا بخورم.
یادمه حتی یه مدت طولانی من دنبال سرویس غذاخوری آبی تک رنگ بودم چون شنیده بودم رنگ آبی اشتها رو کم میکنه و باز ، از این طریق می خواستم کمتر بخورم .
خلاصه توجه مدام به اینکه حواسم به خودم باشه که چاق نشم باعث نتیجه ی معکوس شده بود والان متوجه شدم همه ی اون افکار و توجهات نه تنها کمکی به من نکرده بلکه خودش دلیل اصلی استمرار وافزایش چاقی من شده وگرنه من نه اهل شیرینی خوردن بودم نه حرص کیک می زدم نه خیلی زیاد میخوردم . بیشتر وقتها يه نوع خوراکی میخوردم واز اینکه چند تا چیز رو روی هم بریزم خوشم نمیومد. هر چه تو این مدت فکر کردم دیدم بابا من حتی یه دونه شکلاتی هم که بهم تعارف میشد تو ایام عید ویا مهمونی نمی خوردم ، می ذاشتم تو کیفم و هر وقت یه بچه میدیدم تو خیابون که گریه می کنه ویا از حرف زدنش خوشم میومد و حس خوبی بهش داشتم ، از مامان و باباش اجازه میگرفتم که؛ میشه بهش شکلات بدم ؟ و بهش شکلات رو میدادم واز خوشحالی بچه لذت میبردم. حالا هم همینجوریم .
خیلی وقتها که دیگه تو کیفم شکلات ندارم ، میخرم به نیت بچه ها و توی کیفم همیشه چند تا شکلات و آبنبات دارم براشون.
خلاصه می خوام اینو بگم که من اصلا حرص شکلات و شیرینی نداشتم.
تنها موردی که تونستم به عنوان عادت چاق کننده در خودم پيدا کنم یه سلسله افکار سرزنش گر و ترساننده بود که باعث می شد از خوردنم لذت نبرم و خوراکی ها رو تو ذهنم دسته بندی کنم که این چاق کننده س واون لاغر کننده.
و توجه بیش از حد به ساعت .خیلی وقتها گرسنه بودم ولی چون به ساعت نگاه می کردم وبه خودم می گفتم دیره دیگه نخور ، نمی خوردم ویا اگه گرسنگی بهم فشار می آورد که بخورم ، میخوردم اما با یه حس سرزنش واینکه منتظر بودم این کار چاقترم میکنه و هیچ لذتی از خوردنم نمی بردم .
باورتون میشه مزه ی غذاها رو حس نمی کردم ؛ اگه یکی مثلأ دخترم که متناسبه ، می گفت مامان چه خوشمزه س ، با خودم می گفتم خوش به حالت ! من که که زیاد مزه شو حس نمی کنم. فکر می کردم من ذائقه م تیز نیست و طعم غذاها رو حس نمی کنم؛ ولی الان به این آگاهی رسیدم که نه ، این حرف ها نبوده ، من از بس که با استرس و نگرانی می خوردم مزه ها رو حس نمی کردم و از خوردنم لذت نمی بردم.
خلاصه کنم حالا با این آگاهی های جدید ، خیلی حالم بهتر شده و متوجه شدم که دلیل چاقی من ناآگاهی من بوده و اطلاعات اشتباهی که در زمینه ی غذاها و خوراکی ها داشتم.
بلد نبودم .آقا !
اصراری نداشتم که چاق بشم ولی ناخواسته داشتم آب در هاون چاقی می ریختم .
خدایا کوچیکتم! قربون لطفت برم . نمی دونم چطور باید شکر گزار این هدایتم باشم ؛ اما حالا که دارم این متن رو می نویسم تک تک سلول هام به وجد اومدن ، صداشون رو می شنوم که دارن شکرگزاری می کنن و اشک تو چشمام جمع شده و دلم داره فریاد میزنه؛ خدایا عاشقتم ، ممنونتم !
بازهم منو با آگاهی های ناب غرق لذت دانایی کن! که من هنوز تشنه ام ، خیلی تشنه! اونقدر که هر چی پیش میرم در این مسیر ،مشتاق تر میشم و بی تاب تر، برای فرداهایی که یقین دارم در سایه ی آگاهی های بیشتر برام لذت بخش ترن ومشتاق رسیدنشون هستم.
حس و حالم عالییییه
ادامه میدم….
سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم!
بعداز ۶۷روز که در این مسیر رویایی هستم و بدون هیچ رنج و اجباری و حتی می تونم با اطمینان بگم که با لذت در این مدت مسیر لاغری رو طی کردم امروز خیلی خوشحال شدم که تونستم ۴ سانت از لباسم رو تنگ کنم. خیلی حس خوب وعالییه. جایزه ی استمرارم در این مسیر داره بهم میرسه وخداوند رو از صمیم قلب سپاسگذارم به خاطر اینکه راه درست رو به من نشون داد و هدایتم کرد .
این که دقیق مدت رو می دونم به خاطر لحظه شماری من نیست . خود سایت روز رو بالای دیدگاهم می نویسه و گرنه من که از بس در حس وحال خوبی بودم در این مدت ، که برام به سرعت برق و باد گذشت و گذر ایام رو حس نکردم .
استاد عزیزم ممنونم از حوصله وعلاقه وعشقی که به هدف خداییتون دارید و بزرگوارانه در این مدت همراهم بودید و من رو راهنمایی کردید.
قول میدم ادامه بدم با اشتیاقی روز افزون و با دلگرمی بیشتر.
امروز که نتیجه رو دیدم؛ هرچند هنوز تا تناسب کامل فاصله دارم اما یقین دارم که به اون میرسم و نسبت به روز اولی که این مسیر رو شروع کردم خیلی پیشرفت داشتم.
يکی از دوستانم که مدت ها بود ندیده بودمش رو امروز دیدم وبه من گفت لاغر شدی، چکار کردی؟ و من با اطمینان سایت رو بهش معرفی کردم . چون شنیدم رفته چربی سوزی با دستگاه و تازه خیلی می ترسید که چاقیش برگرده. گفتم یه سر به سایت تناسب فکری بزن برگشت نداره و با همه ی روش هایی که تا حالا شنیدی فرق داره.
امیدوارم هر کسی که سلامتیش براش مهمه و می تونه درک کنه این مسیر رو. خداوند به این راه هدایتش کنه.
خوشحالم که اینجا و با شما دوستان عزیزم هستم.
حس و حالم عالییییه.
ادامه میدم….
سلام و درود
مبارکتون باشه
نتیجه اشتیاق و استمرار چیزی جز کسب نتیجه عالی نیست
منتظر خبرهای عالی شما هستم👌
سلام براستاد عزیز ودوستان همراه
عادتهای اشتباه محصول افکار اشتباه ماست که به صورت ناخودآگاه آن را انجام میدهیم و اگر بخواهیم خودآگاه آن را کنترل کنیم هم سختی زیادی رو متحمل میشویم وهم به نتیجه نمیرسیم .
ریشه اکثر پرخوریهام این بود که دنبال آرامش در درونم بودم و با اعمال بیرونیم میخاستم بهش دست پیدا کنم .
مثلا باور عدم لیاقت وارزشمندی داشتم و تبعا مورد سرزنش اطرافیانم قرار میگرفتم ومیخاستم با خوردن جبران کنم چون کسی نبود ازم دفاع کنه وفقط با خوردن غذا که در ذهنم لذت بخش بود کمی ساکت میشد .
بعدا که مشکلاتم کم شد تو ذهنم آرامش رو متقارن با چاقی میدیدم که افراد علی بیغم چاقن و آرانش دارن
وابستگی به اطرافیانم داشتم و وقتی برای آنها مشکلی پیش میومد منم حالم خوب نبود و به غذا رجوع میکردم .
باور مالی ضعیفی داشتم نمیتونستم هرچی آن واحد دلم میخاد بخرم جمع میکردم پایان ماه . وتاپایان ماه ذهنم مشغول بود و تبعا بعدش پرخوری اوج میگرفت .
باور سلامتی ضعیف بود به خوردن داروی تقویتی روی میاوردم و اینکه داروها چاق کنندست ترسم بیشتر میشد .
اعتماد به نفسم کم بود و هرکس میگفت تو صورتت چقدر لاغره و… به قرص چاقی روی میاوردم .
باور کمبود وقت داشتم و همش در حال عجله بودم حتی تو خوردن غذا .
حتی باور اینکه افراد ثروتمند هم چاقن و هرچه حقوق ماهیانه ام بیشتر میشد بازم پرخوریم بیشتر میشد .
کلن کلکسیون باورهای مخرب بودم
چه فقر .چه ثروتمند . چه مضطرب . چه آرامش . اصلاکسی نبود بهم بگه اگه اینطوزیه پس کل افراد دنیا باید چاق می بودن .
اصلا متناسب بودن رو ذاتی میدونستم .
که خدا افراد رو باقیافه های متمایز آفرید تا مشخص باشند .
بعد با این شخصیتم معلومه پرخوری رخ میداد یه موقع هایی که همه چی اوکی بود بازم من دلیل داشتم .
رفتارهای چاقها که مشخصه . پرخوری . ناخنک زدن . ته مانده غذاها رو خوردن انگار که معنویت باشه .
تمایل به شیرینی جات . همه چی .
برادرم بیخ گوشم متناسبه . صبح در یخچال رو باز کردم دیدم سیب نصفه داخل یخچاله . کار اونه . با آرام غذا میخوره حتی اگر عجله داشته باشه . همه چی میخوره اما کم . ۹۰ درصد موقع غذاخوردن با ما همراه نیست هرموقع خودش خاست ۲ صبح ۴ صبح ۱۲ شب کلن متغیره . بعد غذاشو حتمن گرم میکنه واصلا سرد نمیخوره . ترس از هیچ نوع غذا نداره . اهل پیاده روی هم نیست حتی یک متر همش باماشین .
یه ذرت دیگه چیه نصف میکنه میخوره .
من باشم هندونه اونم تابستان . چندتا قاچ اونم تند تند.
یه سری عذاها تو ذهنم لذت بخشن اونها رو بیش از یک بشقاب میخورم مابقی متعادل .
یک بار با اصلاح باورهام تونستم متناسب بشم . الان با ایجاد شخصیت جدیدم که متاسفانه باورهای چاقی داخلش بود و من متوجه نبودم دارم تلاش میکنم با باورهای درست که منجر به عادات درست میشه رفعش کنم .
به امید الله .
سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم!
عادت به هر رفتاری که بیش از یک بار تکرار بشه گفته میشه و به عبارتی یک فکر ساده س که در اثر تکرار تبدیل به عادت میشه.
عادت های چاق کننده مجموعه رفتاری هستند که به دلیل افکار چاق کننده در ما شکل گرفته و تأثیر مستقیم در چاق شدن ما داره و به عبارتی:
عادت های چاق کننده رفتارهای اشتباه وتکراری هستن که به طور ناخودآگاه و برای مدت طولانی تکرار شدن و باعث ایجاد حالت چاقی در جسم من شدن وبیشتر از یک رفتار هستن.
یعنی اگر من فقط یک عادت چاق کننده داشتم ، خیلی باعث چاقی من نمی شد .
چند عادتی که فکر میکنم دلیل چاقی من باشن :
یکیش خوردن از روی عادته یعنی انگار شرطی شدم که مثلا با بقیه بیام سر سفره وحتی اگه گرسنه نباشم باز هم به خاطر همراهی با بقیه بخورم واین بارها تکرار شده.
یه عادت چاق کننده ی دیگه :ناخنک زدن وریزه خواری که باعث میشه بدون اینکه بدنم نیاز داشته باشه من یه چیزایی به خوردش میدم.
دیگه؛ عادت داشتم اضافه ی غذای بچه ها رو می خوردم که اسراف نشه . میگفتم حیفه .
تعارف شیرینی رو رد نمی کردم و کاری نداشتم که سیرم یا میل دارم یا نه.
یه مورد دیگه اینکه وقتی ناراحت یا عصبانی بودم می خوردم که آروم بشم واصلا به خاطر گرسنگی نبود.
الان که دارم بهش فکر میکنم دوستم هم مثل من از روی عادت با تکتک اعضای خانواده ش در خوردن همراهی میکنه ولی لاغر ومتناسبه. پس این نمی تونه دلیل چاقی من باشه و رد میشه.
در مورد ناخنک زدن وریزه خواری سارا دوستم همیشه همه چی رو می چشه وامتحان میکنه ولی متناسبه پس این هم دلیل چاقی من نیست و رد میشه.
درباره ی خوردن اضافه ی غذای بچه ها داداشم رو یادم میاد که همیشه اضافه ی غذای پسرش رو می خوره ولی چاق نیست ومتناسبه؛ پس اینم نیست دلیل چاقی من.
در مورد شیرینی خوردن پسر دوستم راحت تو یه با ده تا دونه شیرینی خامه ای رو میخوره ولی متناسبه چاق نیست . پس اینم دلیل چاقی من نیست ورد میشه.
زن داداشم هر وقت ناراحت وعصبانی میشه مدام می خوره ولی لاغره وچاق نیست پس اینم نمی تونه دلیل چاقی من باشه و رد میشه .
در واقع تمام این چیز هایی که گفتم توجیهه ونمیدونم باعث چاقی من بشه.
به نام خدای لاغری سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم!وقتی قراره از همون مسیر که چاق شدیم لاغر بشیم؛داستان اینطوری میشه:
برگردان قسمت چهارم:
عادت های لاغر کننده:
دلیل اصلی لاغری افراد جامعه و شامل مجموعه رفتاری هستند که به واسطه ی افکار لاغر کننده در ما شکل گرفته و تأثیر مستقیم در لاغر شدن ما دارند.لاغری ارثی نیست، آموزشیه و به دلیل انتقال افکار و نگرش انسان ها از نسلی به نسل بعد ایجاد شده و از والدین به فرزندان منتقل می شوند.
نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا مشابه است. چرا این نیرو در بعضی افراد سبب تناسب اندام می شود و در عدهای دیگر باعث اضافه وزن می شود؟ چرا ما لاغر هستیم؟ لاغری محصول عادت های لاغر کننده است. عادت های لاغر کننده: رفتارهای درست و تکراری که به صورت ناخودآگاه و برای مدت طولانی تکرار شده و در افراد مختلف بسیار متنوع است و در همه ی افراد بیش از یک رفتار است.هر فرد لاغر مجموعه ای از رفتارهای درست تکراری دارد که به عادت های لاغر کننده آن فرد تبدیل شده است و نتیجه ی این رفتار ها و عادت ها کاهش وزن است. عادت های لاغر کننده بر اساس انتظار ما از لاغری شکل می گیرند و وقتی که افکار و فرمول های لاغر کننده در ذهن ما ذخیره می شوند ، به تصاویر ذهنی لاغر کننده تبدیل می شوند و به واسطه ی شکل گیری تصاویر لاغری از خودمان در ذهن ، به مرور انتظار لاغر شدن در ما شکل میگیرد.
بر اساس انتظار لاغر شدنی که در ما شکل گرفته، به مرور رفتار هایی در ما شکل می گیرد که به دلیل بارها تکرار شدن به عادت های لاغر کننده ی ذهن ما تبدیل می شوند. تلاش فیزیکی تأثیری در تغییر تصاویر لاغری ذهن و عادت های لاغر کننده ی ما ندارد ؛ بنابراین نتیجه، سعی وتلاش ما برای چاق شدن شکست خوردن است. مقدار غذا و تنوع غذایی در لاغر شدن اهمیت چندانی ندارد بلکه مهم رفتار ما در برابر مواد غذایی است که باعث شکل گیری کاهش وزن در جسم ما می شود.
عادت های لاغر کننده از واکنش های ما در برابر مواد غذایی ایجاد می شوند.
شنیدن بارها و بارهای این جمله که لاغری در خانواده ی شما ارثی است و تکرار این فکر به ظاهر ساده سبب می شود که شما در ذهن خود بپذیرید که لاغر شدن شما کاملا طبیعی است و چه بخواهید وچه نخواهید لاغر خواهید شد.
چون ژنتیک خود را لاغر شونده می دانید ؛ وقتی انتظار لاغر شدن در شما نهادینه شد؛ در نتیجه به مرور عادت های لاغر کننده ایجاد می شوند و به راحتی با تکرار آن عادت ها وضعیت جسمانی شما از حالت چاق به حالت متناسب تبدیل می شود. افکار لاغر کننده—> رفتارهای لاغر کننده—>عادت های لاغر کننده—>لاغری
وقتی به هر دلیلی می پذیرید که لاغر شدن با تغییر در مصرف مواد غذایی به دست می آید؛ به مرور تمرکز ما از ذهن و قدرت درون برداشته شده و بر مواد غذایی متمرکز می شویم؛ به عبارتی دیگر قدرت متناسب بودن را از خودمان می گیریم و آن را به مواد غذایی می دهیم واین نگرش در ما شکل میگیرد که نوع ومقدار ماده ی غذایی که مصرف می کنیم تعیین کننده ی وضعیت جسمی ما می باشد. اگر از فردی که اضافه وزن دارد سؤال کنید که چرا چاق هستی؟ احتمالا می گوید که چون نمی توانم خوردنم را کنترل کنم.همه ی افراد چاق عقیده دارند که توانایی کنترل اشتهای خود را ندارند و آنها قادر نیستند که به اندازه ی مورد نیاز بدنشان غذا بخورند در نتیجه قطعا چاق می شوند. تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر، تفاوت در افکار و نگرش آنها درباره ی خودشان است. هیچ انسان لاغری عقیده ندارد که توانایی کنترل غذا خوردنش را ندارد؛ همچنین عقیده ندارد که غذایی که می خورد باعث چاقی او خواهد شد. تغییر نگرش اولین قدم برای لاغر شدن: برای لاغر شدن باید ابتدا نگرش خود درباره ی تحت فشار قرار دادن جسم از طریق برنامه های رژیمی و ورزشی را تغییر دهیم و بپذیریم که تنها عامل مؤثر در لاغر شدن، تغییر محتوای ذهنی و نگرش خود درباره ی لاغری است. مهمترین اقدام ما برای لاغر شدن؛ این است که نگرش خود درباره ی چاقی و مواد غذایی را مانند افراد متناسب اصلاح کنیم؛ وقتی افکار و نگرش خود را تغییر دهیم به مرور واکنش های رفتاری ما همسو با افراد متناسب خواهد شد.
زمانی که نگرش ها و واکنشهای رفتاری ما به اندازه ی کافی تکرار شوند، به صورت خود به خودی باعث متناسب شدن جسم ما خواهند شد.
سلام دوستان وقت همگی بخیر میخواستم از معجزات فعلا همین ۴ جلسه ای که کار کردم بگم به طرز خیلی عجیبی اشتها و میل به غذام کم شده
چند روز اول به میل نداشتم توجه نمیکردم و بقیه غذامو میخوردم اما کم کم دارم میگم میل ندارم ولی خیلی کمتر از قبل گشنم میشه و ریزه خواریم خیلی کم شده. خیلی خوشحالم بخاطر این موضوع. من همیشه بعد از هر وعده غذایی انقد سنگین بودم که فقط باید یکم دراز میکشیدم تا حالم خوب میشد. الان تو بیشتر ساعات روز حس سبکی دارم. خیلی خوشحالم و سپاس گزارم .
“ به نام خداوند هستی بخش و مهربان ”
درود به دوستان هم مسیر و استاد گرامی ؛
گام چهارم : عادت های چاق کننده ؛
پروردگار مهربان و عزیزم ، از تو سپاسگزارم که امروز ۴ خرداد ۱۴۰۲ مرا یاری دادی تا گام چهارم را بر دارم ، خدایا شکرت.
عادت های چاق کننده مجموعه رفتارهایی است که به دلیل افکار چاق کننده در ما شکل گرفته اند و تاثیر مستقیم در چاق شدن ما دارند. ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا مشابه است .اما سوال اینجاست ، چرا این نیرو در بعضی از افراد سبب تناسب اندام می شود و در عده ای سبب اضافه وزن می شود ؟! در ادامه به جواب این سوال پی خواهیم برد.
چرا ما چاق هستیم ؟!
چاقی محصول عادت های چاق کننده است.عادت های چاق کننده ، رفتارهای اشتباه و تکراری هستند که به صورت ناخودآگاه در ما شکل گرفته است و برای مدت طولانی تکرار شده است و در افراد چاق بیش از یک رفتار است.
هر فرد چاق مجموعه ای از رفتارهای اشتباه تکراری دارد که به عادت های چاق کننده آن فرد تبدیل شده است و نتیجه ی این رفتار و عادت ها اضافه وزن است .
عادت های چاق کننده ی ما بر اساس انتظار ما از چاقی شکل می گیرند . زمانی که افکار و فرمول های چاق کننده در ذهن ما ذخیره می شوند به تصاویر ذهنی چاق کننده تبدیل می شوند و به واسطه ی شکل گیری تصاویر چاقی از ذهن در خودمان ، به مرور انتظار چاق شدن در ما شکل می گیرد. بر اساس انتظار چاق شدنی که در ما شکل گرفته است به مرور رفتارهایی در ما شکل می گیرد که به دلیل بارها تکرار شدن آنها به عادت های چاق کننده ذهن ما تبدیل می شوند.
باورها + عادت ها = وضعیت جسم
یعنی اگر ما باورهای چاق کننده داشته باشیم تبدیل به عادت های چاق کننده ی ما می شوند و در نتیجه جسم ما چاق می شود و عکس آن هم صدق می کند .
عادت های اشتباهی که من داشتم و دارم :
الان که خوب فکر می کنم در این پنج ماه و چند روزی که من به طور مستمر در مسیر لاغری با ذهن هستم خیلی از عادت های اشتباه من تغییر کرده است به طوری که باید فکر کنم که چه عادت هایی داشتم . یکی از عادت های اشتباه من ریزه خواری در طول شبانه روز بود مثلا هر وقت پسرهایم خوراکی هایی مانند چیبس ، پفک ، بستنی و یا هر چیز دیگری می خریدند و می خوردند من هم بدون اینکه گرسنه باشم و احساس ضعف کنم شروع به خوردن با آنها می کردم ولی الان اگر پسرم بپرسد مامان می خوری به راحتی می گویم نه و اگر دوست داشته باشم مقدار خیلی کمی می خورم .من سالهاست مصرف قند و شکر ندارم و به ندرت از آنها استفاده می کنم اما قبلا زیاد شکلات و کاکائو می خوردم ولی الان نه.یکی دیگر از عادت های اشتباه من پرخوری و تند خوردن غذا است که هنوز هم این عادت ها تا حدودی با من هستند .من قبلا هر کس هر چیزی را به من تعارف می کرد حتی اگر سیر بودم به ندرت دست رد به سینه اش می زدم و اگر دو بار پشت سر هم اصرار می کرد حتما می خوردم اما الان خیلی راحت می گویم میل ندارم ، نمی توانم بخورم و این حس خیلی خوبی دارد چون من قبلا اصلا فکر نمی کردم که به خوردن چیزی میل نداشته باشم .من قبلا گاهی اوقات نقطه ی گرسنگی خود را تجربه می کردم ولی همیشه نقطه ی سیری خود را رد می کردم و تا حد ترکیدن می خوردم اما الان هم کاملا نقطه ی گرسنگی خود را می دانم و هم نقطه ی سیری خود را حس می کنم و سعی می کنم زیاد از نقطه ی سیری رد نشوم چون بعد از آن احساس بدی به من دست می دهد و اذیت می شوم و اگر یک وعده پر خوری کنم در باقی روز بیشتر به نقطه ی سیری خود توجه می کنم کاری که قبلا اصلا انجام نمی دادم .یکی دیگر از عادت های اشتباه من که الانم هم گاهی اوقات از من سر می زند خوردن باقیمانده ی غذای بچه هایم به خصوص پسر کوچکم است که بعد از اینکه آن را خوردم از کارم پشیمان می شوم و خود را سرزنش می کنم اما فوری به خودم می آیم و می گویم غذا قدرت چاق کردن من را ندارد ولی بار دیگر این کار را نمی کنم چون من سطل آشغال نیستم و در این مدت این عادت من کمتر شده است .اگر بیاییم همه ی عادت های اشتباه خود را بنویسم باید تا خود صبح بنویسم .
دقیقا در روش لاغری با ذهن ما با تغییر باورهای اشتباه خود به راحتی عادت های اشتباه خود را تغییر می دهیم و در نهایت تناسب اندام و جسمی لاغر و زیبا به ارمغان خواهیم آورد فقط باید ادامه دهیم و استمرار داشته باشیم .
“ یا حق ”
سلام ب فرمانروای جهان و جهانیان، خداوندگااار زمین و زمان
سلام ب دوستان و استاد عزیز
چقدر استاد قشنگ فرمودند که
1_ما همین حالا هم خوبیم
2_خیلی هم عادتهای خوبی داریم
3_رفتارمون مثل لاغرهاست
4_ب مواد غذایی بی توجه باشیم
5_اصلا از طریق ورودیها تحریک نشویم
6_داشتن حال خوب در اولویت
من چند روز ویس این بخش و گوش کردم ،تا آخر دست نوشته استاد و در دفترم نوشتم و خواندمش تازه معنی جملات استاد متوجه شدم (سپاس استاد)
دقیقا استاد ذهن و معنی کردن ،در مورد من کلا صدق کرد.
باز من میپرسم از خودم،چقدر بیراه رفتی؟
من کلا از بچگی ذهنم را طوری تربیت کردم که پر خور نباشم تا مثل بقیه اعضای خانواده باشم، و از حق نگذرم خوب پیش میرفتم
اما همانطور استاد گفتن فرمولها رو فعال کردم (ازدواج،سن،ارث،)
چون ذهنم مدتی در گیر بیماری پسرم و خودم شد ،و گفتگوها و نجواها رنگ قرمز گرفت و فعال شد.
در نتیجه همان شد استاد فرمودند ،شکل چاقی رو میگیریم
من تا 5 سال پیش با کمی کم خوردن و تحرک کردن باریک اندام بودم چه شد؟
من با نجواها هماهنگ شدم ،کلمه میل ندارم و زیاد می گفتم و همیشه با پدر و مادر در بحث ، و پیروز میشدم.
من با معده کوچک بزرگ شدم و سالهاست در روز 2 وعده با حجم کم غذا میخورم و خیلی هم خدارو شکر پر انرژی هستم
اما دیگر با تحرک و کم خوردن لاغر نمیشم . شاید استاد باورتون نشه من اصلا از بچگی عادتی ب اسم وزن کردن نداشتم با نگاه کردن ب خودم هم متوجه میشدم کمی لاغر شدم،یا چاق شدم. اما الان بقدری فرم بدنم تغییر کرده اصلا متوجه نمیشم. پس هنوز هم در ذهنم نمیاد ببین وزنت چقدره نمیاد خدارو شکر)
دارم ب خودم یاد میدم که تحسین کنم خودم و.همانطور استاد گفتند
زهره تو قهرمان داستان زندگی خودت و اطرافیانتی(مثل داستان پسرت که همه هنوز باور ندارن)
تو رسالتی داری ،و باید آن را پیدا کنی و ب گوش همه برسانی ، مثل معجزه پسرت که هر جا میشینی میپرسن و( تو از خداوند یکتا می گویی و از معجزه هایش ، از قدرتش،از حکمتش و و و و چه مشتاقانه ب حرفت گوش میدهن و چقدر اطرافیانت را از دام فال و دعا نویسیان آگاه شدن.
خدایا سپاسگزارم
از امروز حتما ب خودم یاد میدهم خیلی خوبم -من رفتار لاغر ها را دارم -مواظب ورودیهایم هستم و تحریک نمیشوم ان شالله و ب آنها غلبه میکنم.
من قادرم ب اذن خداوند بهترینها را خلق کنم.
ب امید تغییرات (من ب دستان خدا خیره شدم،معجزه کرد)
سلام به استاد عطار روشن عزیز.
چقدر فایل درجه یکی بود و چقدر قشنگ فرمول تغییر نتیجه رو در زندگی توضیح دادید.
عادتهایی که من در افراد متناسب مثلا خواهرم دیدم و تلاش میکنم اینکار رو انجام بدم ،موارد زیر هستند:
۱.خواهرم همیشه لقمه های کوچیک برمیداره و همین کارس باعث میشه که زودتر سیر بشه. اوایل از این کارش چندشم میشد، آخه خودم همیشه لقمه هامو بزرگ و پُر و پیمون برمیداشتم و اون موقع تازه غذا تموم میشد هنوز احساس میکردم که جا دارم غذا بخورم.
از فایل اولی که از این ۱۲ گام نگاه کردم بیشتر سعی کردم روی عادات افراد لاغر تمرکز کنم و تا جایی که میتونم انجامش بدم.
همین عادت رو سعی میکنم آگاهانه انجامش بدم ولی جالبی اینکه چون مدت زمان بیشتری غذا میجوم و غذا رو به اصطلاح نیمه جویده قورت نمیدم، احساس سیری بیشتر و سریعتری میکنم.
۲. بین هر لقمه قاشق و چنگالمو میذارم زمین و با دقت بیشتری غذا رو میجوم. اینکاری هست که خواهرم همیشه انجام میده و با آرامش غذا میخوره.
۳.وقتی خواهرم غذایی رو دوست نداره خیلی راحت میگه که دوست ندارم. برعکس من اصلا نمیتونستم بگم بده یا دوست ندارم. حتی اگر بد بود میخوردم چون فکر میکردم اگر نخورم کفران نعمت کردم. در صورتی که با بد رفتاری با بدن خودم دارم بزرگترین ناسپاسی رو میکنم.
۴.استفاده از قند و شکر های طبیعی به جای مصنوعی مثل خرما و عسل و توت خشک. خواهرم خیلی اینکار رو انجام میده و صبح ها آب و عسل میخوره.
یکی از عادتهایی که باعث شد به سمت اضافه وزن پیش برم این بود که :
مادرم خیاط بودم و لباس های توی خونمون رو ایشون میدوختن . مادرم بخاطر مسائل مذهبی همیشه لباسهای مارو گشاد به نحوی که دو برابر هیکل واقعیم بودن، میدوختن. یادم میادتا زمان نوجوانیم من همیشه لباسهام چسب بدنم بود و یا حداقل به نحوی بود که من هیکل واقعیم میدیدم و همین باعث میشد همیشه این تصور رو داشته باشم که هیکل متناسبی دارم و واقعا هم داشتم اما از زمانی که مدام لباسهای گشاد و تیره پوشیدم چون خودم رو دوبرابر هیکل واقعیم میدیدم این ذهنیت چاق بودن در من ایجاد شدم.
حتی الان هم همینطوره و لباسهای بیرونمم گشاد و چندین سایز بزرگتر از خودم هست.
الان که اینارو گفتم مغز خودم سوت کشید 🤯
قطعا باید اولین کاری که بکنم دوختن و خریدن لباسهای متناسب با سایز بدنم هست.
سلام به استاد عطار عزيز
موافقم كه ما با يك عادت چاقي انقدر چاق نميشديم …بلكه مجموعه اي از عادت ها هستن كه باعث اضافه وزن ما شدن
وقتي داشتم اين درس رو ميديم در ذهنم آمد افراد آسيايي مثل كره اي يا چيني كه در اطراف من زياد هستن
اونها هر روز برنج ميخورن
خوب ميتونيم بگيم اين شايد
شايد
يك عادت خوب نباشه
ولي به قول شما اونها فقط يك عادت يكم بد دارن
اونم به نظر ما چاقا بد هست برنج خوردن
ولي همين كره اي ها يا چيني ها يا حتي ژاپن رو وقتي ميخواهي شيرينيشونو بخوري …اصلا شيرينيش انقدر كمه ما ايرانيا دوست نداريم شيريني جات اونها رو
يا از طرفي انقدر غذاهاي دريايي زياد ميخورن كه ميشه از عادت خوبشون نام برد
و عادت هاي خوبي كه ازشون ميتونم بگم اينه كه بسيار اهل ورزش و تحرك هستن بيشتر پياده روي ميكنن
توي باشگاه كمتر ميبينمشون ولي هر وقت ميريم كوه يا پارك تعداد زيادي از اين اقوام رو ميبينيم
و همين عادت خوبي كه از اونها ديدم خيلي روي من تاثير گذاشته
يه مدت كه پياده روي يا كوه نميرم
از اين ناراحت نيستم كه كوه نرفتم يا پياده روي نكردم و از سلامتيم كاسته شده
از اين ناراحتم كه اين عادت خوب توي زندگيم كم رنگ شده
و هر وقتم رفتم پياده روي يا كوه از اين رو كه يك عادت خوب هست و كيفيت لايف استايل من رو بهتر ميكنه بهش نگاه كردم نه چيزي كه قراره من رو لاغر كنه
استاد خود من كه اضافه وزن دارم خواهر برادرهايي دارم كه اصلا اضافه وزن ندارن
و در خانواده ما فقط من و مامانم هستيم كه اضافه وزن داريم
چون مامانم خيلي به من وابسته بوده و به قول خودش خيلي از خدا دختر ميخواسته
نميدونم حالا اين نوع علاقه مادرم به من آيا تاثير گذار بوده در چاقي من يا نه چون من در كودكي لاغر بودم
چقدر توضيح مهمي بود كه ما هر بار رژيم گرفتيم فقط اون بخش آخرش رو تغيير داديم در صورتيكه بخش هاي قبلي كه باعث چاقي ما شده بودن رو براشون كاري نميكرديم
چون اصلا من باور نميكردم كه ذهنم من رو چاق كرده
من فكر ميكردم غذا من رو چاق كرده من فكر ميكردم بعضي مواد غذايي هستن كه خيلي بيشتر من رو چاق ميكنن
مثل اينه براي من كه، من فقط جلوي درب ورودي خونه رو تميز كنم و كل خونه همونطور كثيف ميمونه
به نظرم همون جلوش تميز باشه در نظر همه تميز باشه مهمه
ولي غافل از اينكه داخل خونه انقدر كثافت هست كه اگر اونها رو تميز كنم …نا خود آگاه جلوي درب خونه هم تميز خواهد شد …مگه جلوي درب خونه چقدر از فضاي خونه ست
مهم كل بقيه خونه ست كه بايد تميزش كنم تا پاكيزگي مشخص بشه در خانه
موقعي كه درس ميديد من توي ذهنم دنبال مثال براش ميگردم تا بشينه توي مغزم آموزش هاتون
مثل اينكه شما گفتيد مگه ما چند ساعت در طول شبانه روز غذا ميخوريم
استاد درباره باشگاه با شما موافقم
چقدر ماهانه پرداخت ميكرديم و چندين روز از ورزش و باشگاهمون ميسوخت با همون افكار و عادت هاي چاق كننده
ريزه خواري كه نگم براتون
من متوجه شدم دوست متناسبم اصلا ريزه خواري نميكنه
منم دوست دارم اين عادت رو در خودم ايجاد كنم
ميخوام اينطوري بهش نگاه كنم كه چقدر خوشگل تره كه وقتي بين غذا كسي چيزي بهم تعارف ميكنه بگم نه ميل ندارم ممنونم
يا بگم اگر بين غذا چيزي بخورم ديگه نميتونم غذا بخورم
ميخوام اينطوري و از اين روش استفاده كنم
نميدونم اين تمريني كه ميخوام ازش استفاده كنم جواب ميده يا نه
استاد من يك تغييري از اين 49 روز حضورم در اين سايت بگم
ديروز كه رفتيم رستوران من فقط سوپ سفارش دادم
و نوع اين منو اينطور بودش كه نان استاپ سوپ مي آوردن واسه مشتري
خلاصه من كه هميشه سوپ رو فقط پيش غذا ميدونستم و به عنوان غذا بهش نگاه نميكردم ديروز به عنوان غذا سفارش دادم و با اينكه هر چقدر ميخواستم و هر چند بار ميخواستم برام سوپ مي آوردن من فقط دو بار به اندازه يك پياله كوچيك سوپ خوري سفارش دادم با سه تيكه نون
خودم باورم نميشد كه من رفتم رستوران و فقط سوپ رو به عنوان غذاي اصلي سفارش دادم
حالا اين تغيير از كجا در من ايجاد شده!!؟
از اونجا كه من هي دوست متناسبم رو ميارم توي ذهنم و ميبينم اون هر چي سيرش كنه رو به عنوان غذا ميخوره
مثل همين سوپ
در حاليكه من كه اضافه وزن داشتم هميشه سوپ رو به عنوان پيش غذا ميخورم بعدم يه غذاي ديگه سفارش ميدادم
تفاوت بين من و دوست لاغرم تنها تفاوت در باور من و اون هست
اون سوپ رو به عنوان غذاي اصلي ميدونست
من سوپ رو پيش غذا ميدونستم
اون راحت ميتونه يك غذايي كه براي يك نفر هست رو با يك نفر ديگه شريك بشه و جالبه ميگه سير شدم
جالبه منم كه باهاش بودم و پيش ميومد يك غذا رو با هم شر كرديم از انرژي اون منم احساس سيري ميكردم با همون نصفه غذا
و همه چيز در ذهن ماست
همه چيز انرژيه
ممنونم از اين فايل پر محتوا
سلام و درود به همراهان و استاد گرامی ▪︎
از متن این فایل مقاله ای در سمت و سوی لاغر شدن تنظیم کردم با عنوان عادتهای لاغر کننده ▪︎
__________________________________________________________
عادت های لاغر کننده مجموعه رفتاری است که به واسطه افکار لاغر کننده در ما شکل می گیره و تاثیر مستقیم در لاغر شدن ما دارن ▪︎
عده زیادی نمی تون تصور کنن که می شه با قدرت ذهن لاغر شد و وقتی صحبت از این روش می شه باعث شگفتی اونا می شه ▪︎
توضیحات فایل امروز آگاهی بسیار عالی در زمینه قدرت ذهن در لاغری دراختیار ما قرار می ده▪︎
نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا شبیه به همه ▪︎ اما سوال اینجاست، چرا این نیرو در بعضی از افراد سبب تناسب اندام و در عده ای سبب اضافه وزن میشه ؟
هر کسی که تونسته باشه مسئولیت چاقی خودشو بپذیره و کسی وچیزی غیر از خودش ، افکارش و رفتارش رو مقصر چاقیش ندونه این آدم می تونه مسئولیت لاغری خودشو هم بپذیره و در این مسیر قدمهای محکم و موثری برداره ▪︎
لاغری و تناسب اندام محصول عادت های متناسب کننده است.
عادت های لاغر کننده، رفتارهای صحیح و تکراری هستند که به صورت ناخودآگاه در ما شکل می گیرن و برای مدت طولانی تکرار میشن این رفتار در افراد مختلف متنوع هست و در همه افراد بیش از یک رفتاره ▪︎ مثلا نخوردن حتی یک لقمه روی سیری ….
به این شکل که هر فرد لاغر مجموعه ای از رفتارهای صحیح تکراری داره که به عادتهای لاغر کننده اون فرد تبدیل شده و نتیجه این رفتار و عادتها ، لاغری است.▪︎
عادت های لاغر کننده بر اساس انتظار ما از لاغری شکل میگیرن ▪︎
زمانی که افکار و فرمولهای لاغر کننده در ذهن ما ذخیره میشن به تصاویر ذهنی لاغر کننده تبدیل میشن و به واسطه شکل گیری تصاویر لاغر در ذهنمان ، به مرور انتظار لاغر شدن در ما شکل میگیرد ▪︎
بر اساس انتظار لاغر شدن که در ما شکل گرفته به مرور رفتارهایی در ما شکل می گیره که به دلیل بارها تکرار شدنشون به عادت های لاغر کننده در ذهن ما تبدیل میشن ▪︎
اونایی که بارها برای لاغر شدن اقدام کردن و نتیجه مطلوب و پایدار نصیبشون نشده چون همیشه به اشتباه جسمشونو از طریق برنامههای رژیم غذایی و انجام ورزشهای سخت و طولانی تحت فشار قرار دادن و دلیل اینکه از سعی خود نتیجه مناسب و پایدار کسب نکردن اینه که تلاش فیزیکی تاثیری در تغییر تصاویر چاقی ذهن و عادت های چاق کننده نداره و بنابراین نتیجه سعی و تلاش اونا شکست خوردن بوده است ▪︎
تاثیر عادت ها در لاغر شدن▪︎
لاغری حاصل عادت های لاغر کننده است.▪︎
مقدار غذا و تنوع غذایی در لاغر شدن اهمیت چندانی نداره بلکه مهم رفتار ما در برابر مواد غذایی است که باعث شکل گیری تناسب اندام و یا عدم تناسب در جسم ما میشه ▪︎
عادت چیست ؟فقط یک فکر ساده است که بر اثر تکرار شدن به عادت تبدیل میشه ▪︎
عادت های لاغر کننده از تکرار واکنش های ما در برابر مواد غذایی ایجاد می شن ▪︎
اگر شما از کودکی بارها شنیده باشی که لاغری در خانواده شما ارثیه، تکرار این فکر به ظاهر ساده سبب می شود که شما در ذهن خود بپذیری که لاغر شدن شما کاملا طبیعیه و چه بخواهی،چه نخواهی لاغر خواهی شد چون ژنتیک شما لاغر شدنه ▪︎
در اینجا لازم به ذکرهست که به یاد داشته باشیم لاغرها در مورد علت لاغریشون همیشه افکار و باورها و اعتقادات صحیح ندارن اما هر چی که هست نتیجه اش براشون تناسب اندام و لاغری بوده و هست ….لاغرها دو دسته هستن یک دسته از وضعیت جسمانیشون کاملا راضین و تلاش نمی کنن که چاق بشن و علت لاغریشون هر چی که باشه با خوشحالی درباره اش حرف می زنن مثلا میگن من هر چی و هر چقدر و هر وقت بخورم چاق نمیشم بنابر این ممکنه عادت به پرخوری هم پیدا کنن …لاغرهای پرخور شدیدن مورد توجه چاقهایی هستن که دوست دارن همه چی بخورن هر چقدر و هر وقت که دلشونمی خواد اما لاغر باشن و از شر رژیم و ورزشای سخت رها باشن …..اما پرخوری بعضی از آدمای لاغر وقتی کار دستشون می ده که این باور به دلیلی شکسته بشه …مثلا باور کنه که با بالا رفتن سن سوخت و ساز می آد پایین و این یک تهدیده براشون چون اعتقاد شایع بر این هست که با پایین آمدن سوخت و ساز باید خوردنی ها محدود بشن ولی چون اینا عادت به پرخوری دارن از یک سنی به بعد شروع می کنن به چاق شدن …
دسته دوم از لاغرها تحت تاثیر صحبت اطرافیان به جسمشون ایراد می گیرن و میگن این حد لاغری خوب نیست اما چون باورهای لاغر کننده دارن محاله چاق بشن به هر دری می زنن نیم کیلو به وزنشون اضافه نمیشه هر چقدرم پودرای گیاهی یا شیمیایی افزایش اشتها می خورن فایده ای براشون نداره ▪︎ اینجا باورهای محدود کننده کارو براشون سخت می کنه مثلا اگر باور داشته باشن در چاقی هیچ استعدادی ندارن ، سوخت و سازشون بالاست ،ارثی لاغرن و امثالهم ..و به دلیل این باورها همیشه انتظارشون از خودشون لاغریه ▪︎
جهت صحبت ما در اینجا اونایی کهچاقن و می خوان لاغر بشن اما باید بدونن :وقتی می تونن براحتی لاغر بشن کهانتظار لاغر شدن در ذهنشون نهادینه شده باشه ، به مرور عادتهای لاغر کننده در اونها شکل بگیره و به راحتی با تکرار اون عادتها وضعیت جسمانیشون از حالت نامتناسب به حالت متناسب تبدیل بشه ▪︎
اهمیت موضوع عادتهای لاغر کننده به اندازهای هست که برای متناسب شدن باید با تمرکز و اشتیاق عالی در مسیر شناسایی عادتهای لاغر کننده و جابجا کردن اونا با عادتهای نا متناسب کننده حرکت کنیم.▪︎
باز هم لازمه که تکرار کنیم :
لاغری آدمای لاغر به دلیل عادت های لاغر کننده ای هست که دارن و این عادتها نیز محصول تکرار رفتارهای لاغر کننده هستن ▪︎ مثلا لاغرها وقتی گرسنه نباشن هیچی اونارو تحریک به خوردن نمی کنه مثلا دیدن بستنی های رنگارنگ پشت ویترین بستنی فروشی وادارشون نمی کنه به خریدن و خوردن …از بوی کباب یهو گشنه نمیشن و اقدام به خوردن نمی کنن چرا ؟ چون سیرن .. و این یک رفتار لاغر کننده اس که به تکرار انجام می دن اصلا از طریق ورودیها تحریک نمیشن چون دیگه توجهی بهش ندارن▪︎
داشتن حال خوب باید در اولویت کارهای ما قرار بگیره ¤
توجه کردن به سایر علاقه هامون توجه مارو از روی مصرف مواد غذایی برداره ▪︎
مواد غذایی نعمت خدا هستند . برای خوب کردن حالمون اومدن . پس به قدری مصرفشون کنیم که حالمون رو بد نکنن ▪︎
توجهمون روی حالمون باشه نه روی مواد غذایی. اگه میبینیم بیش از این مقدار بخوریم حالمون بد میشه خب نخوریم. راحت بگیم میل نداریم. جا ندارم بخوام بیشتر بخورم حالم بد میشه.
یعنی به حال خودمون توجه کنیم و دیگه تمرکز روی چیز دیگه نداشته باشیم.
باور کنیم مواد غذایی مارو چاق نکردند توجه ما به چاقی و پرخوری و عذاب وجدان و ایجاد حس محدودیت در خودمون باعث چاقی ما شدن و کلا مسیر مارو بردند در جهت چاقی.
ما خیلی هم خوبیم و ذهن ما قادره بهترینها رو برای ما خلق کنه.”
ما دو نوع باور داریم:
1- باورهای محدود کننده
2- باورهای قدرت دهنده
وقتی به هر دلیلی لاغر شدن مساوی میشه با تغییر در مصرف مواد غذایی تمرکز از روی ذهن ، برداشته میشه و به جای اون میره روی مواد غذایی.▪︎
تمام افراد چاق عادت های چاق کننده ی خودشون رو مصرف زیاد مواد غذایی می دونن▪︎
یعنی باور این افراد اینه که اونها زیادتر از حد نیازشون مصرف میکنن▪︎
این باور در مسیر چاقیه یا مسیر لاغر بودن؟
هیچ انسان لاغری این باور رو نداره.▪︎
پس ما باید اول این باور مخرب رو از ذهنمون پاک کنیم و به جاش این باور رو جایگزین کنیم که توجه ما بره سمت اصلاح باور.▪︎
چاقها باید باورهاشون مثل افراد لاغر بشه تا متعاقب اون رفتار شون هم مثل انسان لاغر بشه و متعاقب اون عاداتشون هم مثل انسان لاغر بشه.▪︎
توجه از عادات چاق کننده برداشته بشه.▪︎بهتره بگیم :
اصلا ما عادت های چاق کننده ای نداریم که چاقمون کنه.▪︎
هر وقت گرسنه میشیم میخوریم و هروقتم سیریم نمیخوریم.
ما از ۲۴ ساعت از شبانه روز مگه چقدر می خوریم¿ شاید کلش رو جمع کنیم نیم ساعت هم نشه تازه اگه خیلی هم آروم بخوریم ۱ ساعت.▪︎فکر اشتباه از اینجایی شروع میشه که ۲۳ ساعت دیگه داریم به اون ۱ ساعت فکر میکنیم و هی به خودمون رنج وارد میکنیم و دستور خوردن هم هی صادر میشه.▪︎
درست اینه که بگیم مااصلا عادت های چاق کننده ای نداریم . چه عادتی .؟ ما در مسیر لاغری هستیم . در ذهنمون هم ما باورهای قدرت دهنده می سازیم تا ناخوداگاه توجهمون از روی زیاد مصرف کردن مواد غذایی از بین بره.▪︎
بنام خداوندمهربان
سلام به استادگرامی وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن
عادتهای چاق کننده (قسمت چهارم)
عادتهای چاق کننده به مجموعه رفتارهایی که به خاطر فکرهای چاق کننده در ماصورت میپذیرد
گفته میشود ودرچاق شدنمان خیلی اثر گذار است
مادرجلسه های اول تا سوم در مورد این که چرا چاق هستیم و چطوری باید لاغر بشیم نوشتیم وهمینطور درمورددرست یااشتباه
بودن روشهایی که برای لاغریمان مورد استفاده قرار دادیم گفتیم ونوشتیم وبذرودانه لاغری رادرذهنمان کاشتیم وبه حس خوبی نسبت به این که ماقدرت و توانایی خودمان در لاغر شدن داریم رسیدیم
قدرت ذهن درلاغرشدن
خیلی ها نمی توانند فکر کنند و تصورداشته باشندکه میشود با قدرت ذهن لاغرمی شویم و موقعی که در این مورد حرفی به میان میآید سبب شگفتی آنها میشه
من دیروز که با دخترعمویم حرف می زدم درمورداین که می توان با قدرت ذهن لاغر شدحرف میزدم خیلی تعجب کرد ومیگفت
یعنی اگه فکر کنیم لاغر میشیم
البته بگم این دختر عموم متناسب است وچاق نیست ومن درمورداین روش عالی توضیح دادم وخیلی تعجب کرد وگفت که ادامه بده این که می گی خیلی عالی یعنی این روهم بگم چطوری شدحرف از لاغری باذهن شدخواهرش که یکسال از من بزرگتر است روز۲۷فروردین امسال میخواد عمل معده انجام بده ومن هرچهقدر گفتم قبول نکرد وازاینجاشروع شدومیگفت که به خواهرم بگواین عمل معده را انجام نده ولی هرچه قدر گفتم اصلآ قبول نکرد
من وقتی این روش را شروع کردم به اون هم گفتم ولی گفت که من اصلا حوصله ندارم یعنی به چند نفر هم گفتم همشون اين حرف روزدندومن اینجا متوجه شدم که اونهاهنوزاستحقاق هدایت شدن به این مسیر را به دست نیاوردن
ومن امروزمیخواهم شکرگزار خداوندمتعال باشم که من رو به این سایت هدایتم کرد ومن امروز۲سال و ۹روزاست که در این مسیرزیباقرارگرفتم واقعاکلی تغییرات زیادی در افکار و رفتارم
داشتم و با آهستگی و آرامش دارم به سمت لاغری حرکت می کنم هر قدر هم که آرام حرکت کنم می دانم که پیروزاین راه و مسیرمن هستم وشکرگزاری خداوندمهربان و استادگرامی هستم
قدرت ذهن ما باافرادی که متناسب هستند کاملآ شبیه به هم هستش وازاینجاست که سؤال پیش میاد که چرا این قدرت ذهن در برخی باعث متناسب شدن میشه ودربرخی چاقی بوجود می آورد
مادرجلسه های قبلی مسئولیت چاقیمان را پذیرفتیم وحالا باید بدانیم که چه عواملی سبب چاقیمان شده است
چاقی محصول عادتهای چاق کننده است
عادتهای چاق کننده. رفتارهای اشتباه وتکرار شونده هستندکه به شکل ناخوداگاهمان صورت میگیرد و برای مدت زمان طولانی تکرارمیشوند این رفتاردربرخی خیلی متنوع هستش ودرهمشون بیش از یک رفتاراست
به این شکل کسی که چاق است مجموعه ای از رفتارهای اشتباه تکرارشونده داردکه منجر به عادتهای چاق کننده تبدیل میشود ونتیجه این رفتارهاوعادتها باعث چاقی میشود ماهمیشه انتظار مان از خودمان چاقی بود
وقتی فکر و فرمولهای چاقی در ذهنمان ذخیره بشه به تصویر هاي ذهنی چاق کننده تبدیل میشوند و به خاطر شکل گیری تصویرهای چاقی از ذهن خودمان روزبه روز انتظار چاقی در ماصورت می پذیرد
وبرپایه انتظار چاقی که در ماصورت میگیرد روزبه روز رفتارهایی در ماشکل میگیرد که به خاطر بارها تکرار شدنشان به عادتهای چاق کننده ذهنمان تبدیل میشوند
تمام ماها که چاق هستیم بارها و بارها برای لاغریمان اقدام کردیم وهردفعه به اشتباه جسممان رااز روش برنامه های رژیم غذایی وانجام دادن ورزش های دشوار وطولانی تحت فشار قرار دادیم وبه این خاطر ازتلاشهای خودمان به نتیجه نرسیدیم این بود که تلاش فیزیکی اثری در تغییر تصویرهای چاقی ذهن در عادتهای چاق کننده ما نداشتندوبه این خاطر نتیجه تلاش وکوشش هایمان شکست خوردن بود
مازمانی که دراین مسیرزیبا قرار گرفتیم میتوانیم باورهایمان اینقدرقوی وقدرتمندبسازیم که دیگر به خوردن مواد غذایی حتی فکر نکنیم چون این مابودیم که باباورکردن به این که موادغذایی باعث چاقیمان شدن خودمان را به این شکل دراوردیم
چون همیشه شنیده بودیم که پرخوری بکنی چاق میشی این حرف ساده اینقدر قدرت داشت ودرفکرمانهادینه شده بود و حتی کمی زیاد که میخوردیم کلی خودمان راسرزنش میکردیم وعذاب وجدان شدیدی میگرفتیم
چقدرماچاقها مظلوم بودیم
من۲سال و۹روزاست که دراین سایت هستم وکلی تغییرات فکری و رفتاری کردم ومن میتوانم خیلی راحت بگم که میل ندارم واقعا وقتی ذهن ناخوداگاهمان رااموزش دهیم دیگرنمیتوانیم که زیاد بخوریم چون واقعا اگه کمی فقط کمی زیادبخوریم حالمان بدمیشه
امروزمن اینقدرسبک و باحال خوش دارم دراین مسیر حرکت میکنم وبااحساس خوب مینویسم خدایا شکرت
وقتی فکری درماشکل میگیره به باورمان تبدیل میشودواین باور رادرذهنمان بهش قدرت میدهیم تابه فرمولهای عادتهای چاقیمان تبدیل شود
ماهمیشه شنیدیم که باید کمترغذابخوریم مابایدورزش کنیم
واینقدراینهاتکرار شدن که من خودم باورکرده بودم که بایدغذایم راکم کنم وبه این خاطر همیشه خدادرحال رژيم گرفتن بودم و همیشه حرص و ولعم زیادترمیشدواین باورهاباعث ایجادفرمولهای اشتباه درذهنم شده بود
ذهنمان همیشه تصویر سازی میکنه وماوقتی درحال رژيم گرفتن بودیم داشتیم جسممان رادرفشاروسختی قرارم میدادیم
درحالی که ذهنمان درهمون باورهایمان بود جسممان هیچ نقشی درچاقیمان رانداردمابابه وجوداوردن فرمولهای اشتباه وباورهای نادرست اول ذهنمان رادرمعرض چاقی قراردادیم وبعدش جسممان نمایش دهنده چاقیمان بود
این عادت که داریم ازش صحبت میکنیم درواقع یک فکرخیلی ساده است امابازیادتکرارشدن به عادت تبدیل می شود
عادت یک فکر ساده است که به خاطر تکرار شدن به عادت تبدیل می شود
من همیشه کم تحرکی وریزه خواری کردن وپرخوریهایم روسبب چاقی ام مدانستم
من قبلا عادتهای خیلی بدی داشتم درسته چندسال بودمن سرسفره ننشسته بودم ولی میتونم به جرأت بگم که من همیشه درحال خوردن بودم واین کارم را باعث چاقیم مدانستم ولی امروزبودن در این سایت فهمیدم که اصلآ نمی تونه اینطوری باشه
چون من یک برادرشوهرداشتم که یک دیس پلو ویک بشقاب خورشت رومیخورد وبلند میشد
سن زیادی هم نداشت ولی قشنگ متناسب بودومن همیشه باخودم میگفتم که اون چطوری این همه میخوره اگه من حتی یک سومش روهم بخورم چاق میشوم ولی حالا میفهمم که اون باوراینکه زیادبخوره چاق میشه رو نداشت وفکر نمیکرد که چاق میشه امادرمن هیشه برعکس عمل میکرد
واین یک فرمول قوی وقدرتمندکه درذهن افرادچاق وجودداردومابااموزش دادن به ذهنمان این فرمول قوی وقدرتمندچاقی رابه فرمول قوی وقدرتمندلاغری تبدیل می کنيم
ماباتوجه کردن به چاقی پرخوری کردیم عذاب وجدان کشیدیم چاق شدیم وگرنه هیچ موادغذایی قادربه چاق کردنمان راندارند
وحالا داریم متوجهمشویم که همه مشکلات درذهنما وجوددارد وفرمولهای ذهنیمان اشتباه بودن ذهنمان همیشه تصویرسازی میکنه چون ماهیچوقت باتحت فشارقراردادن جسممان به لاغری وتناسب اندام نرسیدیم چون ذهنمان راتغییر ندادیم فقط جسممان تغییر دادیم
مادرروش لاغری باذهن
فرمولهای رفتاریمان راشناسایی
میکنیم ووقتی فرمولهای رفتاری اشتباه راشناسایی کردیم اون فرمولهارا تغییر میدهیم وبطرف لاغری حرکت میکنیم
ومامانندعده ای که متناسب هستند رفتارمیکنیم
ووقتی رفتارهایمان به مرورعوض
بشه ماروزبه روز درحال لاهرشدن
ومتناسب شدن قرارمیگیریم
موادغذایی هستش که ماروچاق میکند چون همیشه شنیده بودیم که پرخوری کردن سبب چاقیمان میشه وهرموقع که پرخوری کردیم انتظار چاقی داشتیم وچاق شدیم ولی افرادی که لاغر هستند چیزی دراين موردنشنیدن و اگرهم شنیده باشند باورنداشتندبه این خاطر همیشه لاغر و متناسب ماندند
خیلیها هستند که سرسفره غذامیخورن و میگن زیادخوردیم چاق میشیم وهمیشه درعذاب وجدان هستند ولی خیلی هاهم هستندکه میگن هرچهقدر می خورم چاق نمیشم وازخوردن غذا
لذت میبرند
مابایداول باورهایمان رااصلاح کنیم وباورهایمان مانندافرادلاغرومتناسب بشه ورفتارهایمان و عادتهایمان مانند آدمهای لاغر بشه و تمرکز مان از چاقی وعادتهای چاق کننده برداشته بشه
باورکنیم
که چاقی وجود ندارد
مادیگه اصلآ چاق نمیشویم
ونمیتوانیم چاق بشیم
ماهمیشه خوب عالی و متناسب هستیم
اصلآ هیچ عادت بدو چاق کننده ای وجود ندارد چون ماهر موقع گرسنه باشیم غذامیخوریم هرموقع که سیرشدیم دیگه نمیخوریم من خودم هرموقع که حس سیری میکنم دیگه دست ازخوردن برمیدارم
من قبلا نمیدانستم که گرسنگی و سیری یعنی چی
پس پی میبریم که متفاوت بودن کسانی که چاق هستندبا لاغر ها
درعادتهای آنهاست
ماخیلی ازعادتهایمان راخودمان
انتخاب نکردیم من خودم از بدو تولدم چاق و تپل بودم و امروز نمی دانم اون موقع چه فکر وباوری درذهنم شکل گرفته است
ماخودمان خیلی از عادتهارو داشتیم ودرطول زمان عادتهای جدیدهم درمابوجودامده است
واگریک فکر تکرار بشه تبدیل به عادت میشه
عادتهاازباورهاایجادمیشن واگه مایک روزچیزی راباورکنیم خودبه خوددرماعادتهای شکل میگیرد که واقعيت مارامطابق باورمان میکنه
چون نمیشه که من باورکنم که موادغذایی وزیادبخورم امالاغرباشم!کسانی که زیاد میخورن ولاغرهستند باورشان نشده که غذاخوردن سبب چاقیشان میشه
عادتهایمان ناخوداگاه ایجادمیشوندوماانتخابشان نمیکنیم مافقط باورسازی رابوجودمیاوریم وذهن ناخوداگاهمان عادتهارابرپایه باورهایمان به وجود می آورند
ودراخرجسممان تغییر میکند براساس باورهایمان به وسیله عادتهایمان.
جسممان عملا خودش نقشی درچاقیمانرانداردمابابه وجود اوردن یک سری باورهادرخودمان ذهن ناخوداگاهمان راوادارکردیم تایک سری عادتهارادرمابوجودبیاوردوماباتکرارکردن اون عادتهاجسممان شبيه به چیزی شده که باورداشتیم
ماهرقدرتلاش کنیم که تصمیم به برطرف کردن عادتهایمان کنیم. نمیشه
چون اصلآ به تصمیم گرفتن مانیست فقط به فکر مان است مابایدافکارمان را اصلاح کنیم
بد هم مابرای زنده ماندن به انرژی نیازدارد واون انرژی راماازموادغذایی دریافت میکنیم
اشتهادردرون ماست ودرمان مغزمان وفرمول ذهنی هستش که مادرجهت چاق ازش استفاده میکنیم
عادت بدی که داشتم تندوسریع غذاخوردن بود.این فرمول گاهااین فرمول خودنمای میکند
درست است که تندوسریع غذاخوردن هیچ ارتباطی به چاقی ندارد بخاطراینکه من خیلیهارو میشناسم که خیلی تندوسریع غذایشان را میخورند ولی لاغرومتناسب هستند واین باور داشتن به اینکه تندوسریع غذاخوردن سبب چاقی میشود اشتباه است
من خیلی موقع هادوست داشتم چاییم روبا یه چیزی مثل شکلات.شیرینی.کلوچه.بسکوییت.خرماو….بخورم ولی دیگه اونهاهم ازبین رفتن یعنی اگه بخوام بایکی ازاینهابخورم حالم روبد میکنه ودیگه دوست ندارم باهیچ چیزی چایم روبخورم
یک عادت بددیگه که داشتم اگه سیر بودم بازدم میخواست بخورم
ولی حالا که حس سیری میکنم دیگه میلم نمیکشه که بازهم بخورم
عادت بددیگه که داشتم ریزه خواری وناخنک زدن بودومن همیشه در حال خوردن بودم ومن دارم یکی یکی شناسایی میکنم تایگر هيچگاه سراغشان نروم
من ازخدای مهربان درخواست میکنم که من وتمام همراهان و هم مسیرهایم و استادعزیزم رادراین مسیربه آرزوهایمان برساند خدایا شکرت سپاس گذارم ممنونم متشکرم
خداپشت و پناه همهمان باشدخدانگهدار پاینده ومستدام باشین
خداقوت
بنام خداوندمهربان
سلام به استادگرامی وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن
عادتهای چاق کننده (قسمت چهارم)
عادتهای چاق کننده به مجموعه رفتارهایی که به خاطر فکرهای چاق کننده در ماصورت میپذیرد
گفته میشود ودرچاق شدنمان خیلی اثر گذار است
مادرجلسه های اول تا سوم در مورد این که چرا چاق هستیم و چطوری باید لاغر بشیم نوشتیم وهمینطور درمورددرست یااشتباه
بودن روشهایی که برای لاغریمان مورد استفاده قرار دادیم گفتیم ونوشتیم وبذرودانه لاغری رادرذهنمان کاشتیم وبه حس خوبی نسبت به این که ماقدرت و توانایی خودمان در لاغر شدن رسیدیم
قدرت ذهن درلاغرشدن
خیلی ها نمی توانند فکر کنند و تصورداشته باشندکه میشود با قدرت ذهن لاغر شویم و موقعی که در این مورد حرفی به میان میآید سبب شگفتی آنها میشه
من دیروز که با دخترعمویم حرف می زدم درمورداین که می توان با قدرت ذهن لاغر شدحرف میزدم خیلی تعجب کرد ومیگفت
یعنی اگه فکر کنیم لاغر میشیم
البته بگم این دختر عموم متناسب است وچاق نیست ومن درمورداین روش عالی توضیح دادم وخیلی تعجب کرد وگفت که ادامه بده این که می گی خیلی عالی یعنی این روهم بگم چطوری شدحرف از لاغری باذهن شدخوارش که یکسال از من بزرگتر است روز۲۷فروردین امسال میخواد عمل معده انجام بده ومن هرچهقدر گفتم قبول نکرد وازاینجاشروع شدومیگفت که به خواهرم بگواین عمل معده را انجام نده ولی هرچه قدر گفتم اصلآ قبول نکرد
من وقتی این روش را شروع کردم به اون هم گفتم ولی گفت که من اصلا حوصله ندارم یعنی به چند نفر هم گفتم همشون اين حرف روزدندومن اینجا متوجه شدم که اونهاهنوزاستحقاق هدایت شدن به این مسیر را به دست نیاوردن
ومن امروزمیخواهم شکرگزار خداوندمتعال باشم که من رو به این سایت هدایتم کرد ومن امروز۲سال و ۹روزاست که در این مسیرزیباقرارگرفتم واقعاکلی تغییرات زیادی در افکار و رفتارم
داشتم و با آهستگی و آرامش دارم به سمت لاغری حرکت می کنم هر قدر هم که آرام حرکت کنم می دانم که پیروزاین راه و مسیرمن هستم وشکرگزاری خداوندمهربان و استادگرامی هستم
قدرت ذهن ما باافرادی که متناسب هستند کاملآ شبیه به هم هستش وازاینجاست که سؤال پیش میاد که چرا این قدرت ذهن در برخی باعث متناسب شدن میشه ودربرخی چاقی بوجود می آورد
مادرجلسه های قبلی مسئولیت چاقیمان را پذیرفتیم وحالا باید بدانیم که چه عواملی سبب چاقیمان شده است
چاقی محصول عادتهای چاق کننده است
عادتهای چاق کننده. رفتارهای اشتباه وتکرار شونده هستندکه به شکل ناخوداگاهمان صورت میگیرد و برای مدت زمان طولانی تکرارمیشوند این رفتاردربرخی خیلی متنوع هستش ودرهمشون بیش از یک رفتاراست
به این شکل کسی که چاق است مجموعه ای از رفتارهای اشتباه تکرارشونده داردکه منجر به عادتهای چاق کننده تبدیل میشود ونتیجه این رفتارهاوعادتها باعث چاقی میشود ماهمیشه انتظار مان از خودمان چاقی بود
وقتی فکر و فرمولهای چاقی در ذهنمان ذخیره بشه به تصویر هاي ذهنی چاق کننده تبدیل میشوند و به خاطر شکل گیری تصویرهای چاقی از ذهن خودمان روزبه روز انتظار چاقی در ماصورت می پذیرد
وبرپایه انتظار چاقی که در ماصورت میگیرد روزبه روز رفتارهایی در ماشکل میگیرد که به خاطر بارها تکرار شدنشان به عادتهای چاق کننده ذهنمان تبدیل میشوند
تمام ماها که چاق هستیم بارها و بارها برای لاغریمان اقدام کردیم وهردفعه به اشتباه جسممان رااز روش برنامه های رژیم غذایی وانجام دادن ورزش های دشوار وطولانی تحت فشار قرار دادیم وبه این خاطر ازتلاشهای خودمان به نتیجه نرسیدیم این بود که تلاش فیزیکی اثری در تغییر تصویرهای چاقی ذهن در عادتهای چاق کننده ما نداشتندوبه این خاطر نتیجه تلاش وکوشش هایمان شکست خوردن بود
مادیگر در مسیر لاغرشدن هستیم ماازاین پس درذهنمان باورهای قدرت دهنده میسازیم تا ناخوداگاهمان ازاینکه موادغذایی بیشتر استفاده کندراازبین ببرد
من وکسانی که در این سایت هستند مانند آدمهای فکر و رفتار میکنیم و دیگر به موادغذایی هیچ توجه خاصی نداریم این یعنی لاغر شدن یعنی آموزش ذهنی تمام موادغذای نعمتهای
خداوندهستندوبه بدنمان انرژی میرسانند
ماوقتی میبینیم که اگه زیاد بخوریم حالمان بدمیشه میتوانیم راحت بگیم که میل ندارم ونمی توانم بخورم که اگه زیاد بخورم حالم بد میشه ماباتکرارمداوم که باباورکردن وباتکرارکردن بعضی جملات ترساندندوهی تکرارکردن وتکرار کردن وماباورمان شدکه بایدتحرک داشته باشیم بایدمراقب غذایمان باشیم واین
تکرارهاسبب شدن که فرمولهای
نادرست که باعث چاقیمان شدن درذهنمان بوجود بیایندوتصاویری درذهنمان ایجاد شود
ماهمیشه شنیده بودیم که باید کم بخوریم وبیشترفعالیت بکنیم
که چاق ترنشیم ماهمیشه پرخوری کردن ومصرف موادغذایی وکم تحرکی روباعث چاقی می دانستیم ومابخاطراینکه کمی بیشتر غذامیخوردیم وتحرکمان کم میشد عذاب وجدان می شدیم
وفکر می کردیم چون زیاد خوردم پس چاق ترمیشوم من همیشه بعد از خوردن غذاخودم راسرزنش میکردم وبه خودم در ذهنم بدو
بیرامیگفتم که دیدی بازنتونستی
جلوی خودت را بگیری واحساس بدی پیدامیکردم وهمیشه فرمولهای چاقی رادرذهنمان رافعال میکردیم
عادت یک فکر ساده است که به خاطر تکرار شدن به عادت تبدیل می شود هرچیزی که به ما گفتند یک حرف ساده بود ولی با تکرار شدن وادامه دارشدن سبب چاقیمان شده مثل کم غذاخوردن
فعالیتت روزیادکن همه اینها ساده بودن ولی باتکرار شدن باعث چاقیمان شدن
من همیشه فکرمیکردم که پرخوری. ریزه خواری. ناخنک زدنهام باعث چاقیم شده
اماحالابودن در این سایت فهمیدم که اصلآ اینطوری نیست چون من خیلی هارا دیدم که خیلی زیاد ترازمن میخوردند ولی لاغر بودند وحالامی فهمم که اونها باورنداشتندکه پرخوریشان سبب چاقیشان بشه واضافه وزن بیارن ولی درمن همیشه برعکس عمل میکردکه پرخوریم باعث چاقیم شده این فرمول پرخوری در افرادی که لاغرند چاقشان نمیکند امادرافرادی که چاق هستنداین فرمول پرخوری درجهت چاقیشان استفاده میشه
ماروموادغذای چاق نکرده بلکه توجه کردن به چاقی و پرخوری کردن وعذاب وجدان داشتن وبوجودامدن احساس محدودیت درخودمان سبب بوجود آمدن چاقیمان شده واین فرمولهامارادر
مسیر چاقی قرار داده است و ما چاق شدیم
مامشکلمان در ذهنمان است و فرمولهای ذهنمان اشتباه است ماهمیشه جسممان رادرفشاروسختی قراردادیم ولی تصاویر ذهنی مان.باورهایمان وافکارمان هنوز تغییر نکرده بودندوماهیچگاه نتیجه ای کسب نمی کردیم چون همه اینهادر ذهنمان بودندنه در جسممان
مادرروش لاغری باذهن باشناسایی کردن رفتارهایمان وتغییر دادن فرمولهای رفتاریمان. اون رفتارهایمان به سمت لاغری خودمان استفاده میکنیم ورفارهایمان روزبه روز تغییر کرده ومثل رفتاروعادتهای افراد متناسب میشه چون مقدارونوع غذایمان در چاقیمان اثری ندارم.فقط رفتارمان دربرابر موادغذایی هستش که ماروچاق میکند چون همیشه شنیده بودیم که پرخوری کردن سبب چاقیمان میشه وهرموقع که پرخوری کردیم انتظار چاقی داشتیم وچاق شدیم ولی افرادی که لاغر هستند چیزی دراين موردنشنیدن و اگرهم شنیده باشند باورنداشتندبه این خاطر همیشه لاغر و متناسب ماندند
خیلیها هستند که سرسفره غذامیخورن و میگن زیادخوردیم چاق میشیم وهمیشه درعذاب وجدان هستند ولی خیلی هاهم هستندکه میگن هرچهقدر می خورم چاق نمیشم وازخوردن غذا
لذت میبرند
مابایداول باورهایمان رااصلاح کنیم وباورهایمان مانندافرادلاغرومتناسب بشه ورفتارهایمان و عادتهایمان مانند آدمهای لاغر بشه و تمرکز مان از چاقی وعادتهای چاق کننده برداشته بشه
باورکنیم
که چاقی وجود ندارد
مادیگه اصلآ چاق نمیشویم
ونمیتوانیم چاق بشیم
ماهمیشه خوب عالی و متناسب هستیم
اصلآ هیچ عادت بدو چاق کننده ای وجود ندارد چون ماهر موقع گرسنه باشیم غذامیخوریم هرموقع که سیرشدیمدیگه نمیخوریم من خودم هرموقع که حس سیری میکنم دیگه دست ازخوردن برمیدارم
من قبلا نمیدانستم که گرسنگی و سیری یعنی چی
پس پی میبریم که متفاوت بودن کسانی که چاق هستندبا لاغر ها
درعادتهای آنهاست
ماخیلی ازعادتهایمان راخودمان
انتخاب نکردیم من خودم از بدو تولدم چاق و تپل بودم و امروز نمی دانم اون موقع چه فکر وباوری درذهنم شکل گرفته است
ماخودمان خیلی از عادتهارو داشتیم ودرطول زمان عادتهای جدیدهم درمابوجودامده است
واگریک فکر تکرار بشه تبدیل به عادت میشه
عادتهاازباورهاایجادمیشن واگه مایک روزچیزی راباورکنیم خودبه خوددرماعادتهای شکل میگیرد که واقعيت مارامطابق باورمان میکنه
چون نمیشه که من باورکنم که موادغذایی وزیادبخورم امالاغرباشم!کسانی که زیاد میخورن ولاغرهستند باورشان نشده که غذاخوردن سبب چاقیشان میشه
عادتهایمان ناخوداگاه ایجادمیشوندوماانتخابشان نمیکنیم مافقط باورسازی رابوجودمیاوریم وذهن ناخوداگاهمان عادتهارابرپایه باورهایمان به وجود می آورند
ودراخرجسممان تغییر میکند براساس باورهایمان به وسیله عادتهایمان.
جسممان عملا خودش نقشی درچاقیمانرانداردمابابه وجود اوردن یک سری باورهادرخودمان ذهن ناخوداگاهمان راوادارکردیم تایک سری عادتهارادرمابوجودبیاوردوماباتکرارکردن اون عادتهاجسممان شبيه به چیزی شده که باورداشتیم
ماهرقدرتلاش کنیم که تصمیم به برطرف کردن عادتهایمان کنیم. نمیشه
چون اصلآ به تصمیم گرفتن مانیست فقط به فکر مان است مابایدافکارمان را اصلاح کنیم
بد هم مابرای زنده ماندن به انرژی نیازدارد واون انرژی راماازموادغذایی دریافت میکنیم
اشتهادردرون ماست ودرمان مغزمان وفرمول ذهنی هستش که مادرجهت چاق ازش استفاده میکنیم
عادت بدی که داشتم تندوسریع غذاخوردن بود.این فرمول گاهااین فرمول خودنمای میکند
درست است که تندوسریع غذاخوردن هیچ ارتباطی به چاقی ندارد بخاطراینکه من خیلیهارو میشناسم که خیلی تندوسریع غذایشان را میخورند ولی لاغرومتناسب هستند واین باور داشتن به اینکه تندوسریع غذاخوردن سبب چاقی میشود اشتباه است
من خیلی موقع هادوست داشتم چاییم روبا یه چیزی مثل شکلات.شیرینی.کلوچه.بسکوییت.خرماو….بخورم ولی دیگه اونهاهم ازبین رفتن یعنی اگه بخوام بایکی ازاینهابخورم حالم روبد میکنه ودیگه دوست ندارم باهیچ چیزی چایم روبخورم
یک عادت بددیگه که داشتم اگه سیر بودم بازدم میخواست بخورم
ولی حالا که حس سیری میکنم دیگه میلم نمیکشه که بازهم بخورم
عادت بددیگه که داشتم ریزه خواری وناخنک زدن بودومن همیشه در حال خوردن بودم ومن دارم یکی یکی شناسایی میکنم تایگر هيچگاه سراغشان نروم
من ازخدای مهربان درخواست میکنم که من وتمام همراهان و هم مسیرهایم و استادعزیزم رادراین مسیربه آرزوهایمان برساند خدایا شکرت سپاس گذارم ممنونم متشکرم
خداپشت و پناه همهمان باشدخدانگهدار پاینده ومستدام باشین
خداقوت
درود بر شما ، دیدگاهت عالی بود ▪︎
کلا هر رفتاری به ما حس چاقی بده باید ببینیم چه فکر و باوری پشتش هست … اگر بتونیم بعد از شناسایی باور چاق کننده اونو تغییر بدیم به یک فکر لاغر کننده همون رفتار لاغرمون می کنه ….
مثل همین باور پرخوری = چاقی که باعث شده هر وقت حتی کمی بیشتر می خوریم به ما حس چاقی رو منتقل می کنه در صورتی که بارها دیدیم و شنیدیم که افرادزیادی هستن با وجود اینکه خیلی می خورن اما لاغر یا متناسبن اما تغییر این باور بسیار زمان می بره …برای همین به جای تلاش برای تغییر این باور باید قبول کنیم همچین باور چاق کننده عمیقی در ما هست پس اونقدر باید روی ذهنمون کار کنیم و زیر سازی ذهنی ایجاد کنیم و به آموزشها ادامه بدیم تا نه تنها پرخوری نکنیم بلکه اضافه خوری و ریزه خوری هم نداشته باشیم …یعنی همت خودمونو بذاریم روی این باور که اندازه خوردن می تونه براحتی لاغرمون کنه اگر چه کمی هم طول بکشه تا نتیجه این باور رو در جسممون ببینیم …برای عملی شدن این باور می بایست علائم گرسنگی حقیقی و سیری رو شناسایی کنیم و به حالت هشیارانه اقدام به خوردن کنیم ..
الهی موفق باشی همه موفق باشیم ▪︎
آمین
سلام دوست عزیزم
خیلی خوشحال هستم که دراین
مسیرزیباباشمادوستان خوبم هم مسیرهستم درست است که همدیگر را ندیدیم اماباهم دراین مسیرباهم درحال حرکت بسوی
متناسب شدن وموفق شدن هستیم
آری دوست خوبم ودوستان که دراین سایت تازه داریم فرمولهای ذهنیمان راشناسایی میکنیم چقدرهمه ماسختیهای زیادی کشیدیم چقدردشواریهای طاقتفرسا رامتحمل شدیم بدونه اینکه متوجه باشیم همیشه درمسیر چاقی باچه سرعتی حرکت میکردیم باتمام سختیهایی که کشیدیم تازه متوجه شدیم که لاغری چقدر اسون بوده ماهمیشه برای لاغرشدن مثلی است که میگویند دستمان را دورسرمان چرخاندیم
این باورکلمه ای بودکه من هیچ وقت نتونسته بودم اون رو درک کنم ازخیلی استادان شنیده بودم اما هیچگاه نمیتوانستم اون رودرک کنم اما اسناد عزیزما اینقدر زیبا وعالی توضیح میدهند انگار روغن رو آب میکنند ودر ذهنمان میریزندوازوقتی دراین سایت هستم انگارهرباربیشترازروزهای اولم ذهنم کندوکاومیشه وهرروزبیشتر وبهترمتوجه کلمات وافکارورفتارم میشوم
وامروزباید اول از پروردگارمان تشکرکنیم ودوم ازاستادبزگوارمان که مارا دراین مسیرزیبا باارامش وبااسودگی بسوی موفقیت همراهی میکننددرضمن دوست خوبم ازاین که وقت گذاشتی ودیدگاهم راخوندی ونظرعالیت رانوشتی سپاسگذارم ممنون شماچقدرمهربانانه وعاشقانه
به دیدگاها زیباترین کلمات راارائه میدهیدمن عاشقانه دوستتان دارم
وازتمام دوستان که وقت میگذارند ومیخوانندو ازاستاد وهمه همراهان گرامی ممنون متشکرم در پنهاه خداوند مهربان خداقوت همیشه موفق وپیروزوشادباشیدباثروت عالی وتناسب زیباودرسلامتی وتندرستی کامل
سلام عزیز دلم خانم سوسن ، از خوندن کامنت شما خیلی خوشحال شدم از اینکه حرف دل منو زدی از اینکه درک کردی که شهربانو چقدر شماهارو دوست داره ، چقدر استادشو دوست داره چقدر این سایت و بودن در اونو دوست داره ،،، بی نهایت خوشحالم کردی … ببین چقدر تشویق کردن افراد در مسیر صحیح قدرتمنده و چقدر نیرو و انرژی میده به آدم ….و چقدر زیبا استادمون کهاز بهترینهای این جهانه خوب به این نکته پی بردن و چقدر در تشویق هنرجویانشون کوشا هستن شده با نوشتن و ارسال یک جمله ماهارو متحول می کنه و انرژی می ده برای ادامه دادن ….
ازشما دوست خوبم صمیمانه تشکر می کنم و ضمن تایید نظرت فقط اینو می تونم بگم که ما با لاغر شدن به اندازه تغییر باورها فاصله داریم …باور اشتباه که درست بشه اصلا خودبخود رفتار هم همسو میشه با باور ذهنی جدید و با تکرار یک رفتار به عادت به اون رفتار می رسیم و سپس انتظار لاغر شدن بالا می گیره و سپس جسم براحتی بدون سختی و رنج و اعمال شاقه تغییر می کنه و متناسب میشه …
کامنت شما اینقدر به من انرژی داد که یک ایده به ذهنم داد که از درس این جلسه فایل عادتهای لاغر کننده بیرون بکشم و به شکل یک دیدگاه جدید ارائه بدم..سه ساعت زمان صرفش کردم ….
با اینکه موقع ثبت و ارسال به مشگل خوردم اما با سماجت و اشتیاق مشگل رو برطرف کردم وهر جور بود موفق به ارسال شدم برای استفاده دوستان و خودم …که بیشتر روی لاغر شدن تمرکز کنیم …
از شما دوست خوبم متشکرم و عید نوروز رو به شما و خانواده محترم تبریک میگم …به لطف خدا سال خوبی داشته باشیم و به آرزومون برسیم ▪︎
سلام دوست عزیزم بهتره بگم خواهرمهربان چون من خواهرندارم دوست دارم شمارو خواهر بدانم
ببخشید امروزمتوجه پاسختان شدم اول دیدگاه زیبایتان رامطالعه کردم و بعد پاسختان روخواندم خیلی به دلم نشست
شماچقدرکلمات روخوب بیان میکنیدمن زیاد بلدنیستم باکلمات بازی کنم ولی دراین سایت خیلی به من کمک کرده که بتونم بهترازقبل باشم این استان عزیزمان است که با فایلهای زیبایشان که ارائه میدن تمام مغزمان راشخم میزنند
من وقتی کمی احساس خوبی نداشته باشم ویا تنها باشم به این سایت پناه میاورم وباحرفهای استادانقدر حالم خوب میشه احساس آرامش و آسایش میکنم درضمن فایل رابازمیکنم که درموردحال دلم گفته میشه امروز چندتاازفایلهارابازکردم خیلی آروم شدم بخصوص فایل آبروی خدارانبریدویکی هم خیلی هاباارزوی لاغری میمیرندراستش روبگم اگه من هم بااین سایت آشنا نشده بودم منهم باارزوی لاغری ازاین دنیا میرفتم ولی امروزوقتی باخودم فکر می کنم میبینم که خدامن روخیلی دوست داره که نگذاشت من باحسرت لاغری ازاین دنیا برم ان شاءالله هیچکس باهیچ حسرتی ازاین دنیانره همه من وتمام همراهانی که دراین مسیرهستیم به تمام آرزوهایمان درتمام جنبه های زندگیمان برسیم بااطمینان کامل
خواهرعزیزه من ،واستادگرامی، من هم عیدرابه شما وخانواده گرامیتان تبریک عرض میکنم وبه تمام دوستان وهمراهان عزیزم هم عیدروتبرک مگویم
سلام. با احترام و تشکر فراوان
عادتهای چاق کننده من:
۱. مثلا قند و شکر نمی خورم ولی عاشق خوردن چای با هرچیزی غیر از قند هسنم، مثلا ساقه طلایی یا نان و حلورده یا شکلات یا کشمش یا گز یا پولکی یا کلوچه یا نان شیرمال یا…!
۲. وقتی عصر از سرکار می رسم خونه عادت دارم بخورم حتی اگر ناهار خورده باشم!
۳. عادت به خوردن ته مانده بشقاب غذای بچه ها که حیف نشه!
۴. عادت به خوردن غذای ته قابلمه تا بیخودی یک ظرف غذا در یخچال نرود و یخچال مرتب باشد!
۵. عادت به خوردن سالاد یا ترشی یا خیار شور کنار غذا که باعث میشه دو سه برابر بخورم!
۶. عادت به اینکه هر کسی تو خونمون هرچی می خوره من کنارش می نشینم و باهاش همراهی می کنم تا احساس تنهایی نکنه!
۷. عادت به اینکه وقتی میوه می شویم همه میوه های رسیده را موقع شستن می خورم که توی یخچال خراب نشه!
۸. عادت به رفتن سرکار با ماشین و سرویس در حالیکه قبلا پیاده می رفتم و از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کردم.
۹. عادت به خوردن چای و میوه و تنقلات در طول روز
۱۰. عادت به اینکه غذا را بخورم تا تموم بشه اگر حتی سیر شده باشم.
۱۱. عادت به اینکه وقتی کابینتها را مرتب می کنم هرچی خوراکی و تنقلات بچه هام، نصفه و نیمه توی کشوها و کمدها هست همشو می خورم تا جمع و جور بشه!
خودم شرمنده شدم از این همه عادت وحشتناک و عجیب غریب🥵
…
سلام دوست خوبم سارا خانم ،عید نوروز مبارک باشه …
ممنون از دیدگاه خوبت ▪︎ اینکه تشخیص دادی کجاها داری اضافی می خوری و با اینکار انتظارت از خودت میشه چاقی بیشتر این اولین قدم برای متناسب شدنه …. و خیلی هم خوب و عالیه ….قدم مهمتر اینه که بتونی این عادتهارو ترک کنی و به جاش رفتارهای متناسب کننده بذاری و اونقدر تکرارش کنی تا جایگزین عادت چاق کننده قبلیت بشه ….
یه قسمت دیگه هم نوشتی که با خوردن ترشی و خیارشور چند برابر می خوری به نسبت وقتی که این نوع چاشنی ها کنار غذا نیست ……. باید بگم این یه واقعیته که وجود چاشنی های متنوع از عوامل تشویق به خوردن بیش از اندازه اس …راهش اینه عادت کنیم از خوردن غذاها با چاشنی هایی مثل ترشی خیارشور خودداری کنیم …ترک عادت آسون نیست اما اگر تصمیم قاطع بگیریم حتما می تونیم برای همیشه ترکشون کنیم …درسی که در این ارتباط از استادمون می گیریم سیگار کشیدن رو با تصمیم قاطع یکشبه ترک کرد و کنار گذاشت ▪︎
عزیزم برای شما و خودم در سال جدید آرزومند رسیدن به آرزو هارودارم که متناسب شدن در راس اونهاست ▪︎
دوستدار شما شهربانو
سلام شهربانو خانم
سال نو بر شما هم مبارک و شاد باد
ممنونم که نظر من را خواندید و راهنمایی کردید. خوشحال شدم
سلام به استاد عزیز و دوستان خوش فرکانسم
استاد من چند روزی هست دارم همین میل ندارم رو تمرین جدی میکنم جالبه قبل از اینکه اصلا سایتتون رو پیدا کنم داشت باورهام نوع نگاهم نوع تغذیه ام و حسم تغییر میکردم جالب بود وقتی هنوز به این قسمت میل ندارم نرسیده بودم میتونستم میل ندارم رو بگم میتونستم وقتی به حالت ضعف نرسیدم اصراری برای خوردن نداشته باشم میدونین چی جالبه اینکه وقتی به یه بچه میگن فلان چیز جیزه بیشتر دوست داره انجامش بده یه جورایی لج میکنه ولی وقتی بهش میگی فلان چیز به فلان دلایل خوبه و نتیجه خیلی خوبی برات داره رو انجام میده منم الان اینطوری شدم با خودم میگم خب تو که لازم نداری خودت رو خفه کنی با غذا تو هر قدر بدنت لازم داره هر قدر سیر میشی و معدت سنگین نمیشه یا باعث نمیشه حالت تهوع بگیری و حس خوبی به خودت پیدا میکنی بخور این باورم در من شکل گرفته میوه ها مارو چاق نمیکنن و همونم به اندازه ای که لازم دارم میخورم خلاصه که خیلی با خودم راحت شدم وقتی جلوی آینه میرقصم خودم رو در تناسب ایده الم میبینم جدیدا بیشتر نمونه های متناسب و زیبا میبینم حتی عروسک پشمالو قشنگی که خریدم اندام متناسبی داره حس میکنم اینم برای قویتر کردن باور های قدرتمند کننده جدیدم به زندگیم اومده حتی دریم بورد هم دارم که خوبی های لاغری رو به تصویر کشیدم و وقتی فایلهای شما با این عکس ها ترکیب میشه انرژیم رو چند برابر میکنه برای اینکه میشود میشود بدن ما متناسب بشه بدن ما میخواد که متناسب باشه چون این قانون طبیعت هست ما میتونیم راحت لاغر بشیم و چربی هایی که به نظرمون ممکنه با سختی برن مثل باد میرن هوا یا مثل آب توی زمین میرن
این رو اینجور میگم که واقعا باورها و ناخودآگاه عجیب روی این موضوع تاثیر داره
شما به ذهنت ورودی میدی
زیاد ورودی میدی
از الگو ها میبینی خیلیا به طبع لاغر و متناسب هستن میبینی خیلیا با وجود خوراک زیاد متناسبن
میبینی خیلیا با وجود بییییییی تحرکی یعنی واقعا بی تحرکی و روزی ۱۲ ساعت خواب لاغرن و متناسبن
میبینی خیلیا با وجود خانواده چاق خیلی متناسبن باهمونا سر یه سفره میشینن با همونا به خواب میرن با همونا زندگی میکنن ولی لاغر و خوش تیپ هستن
و همین ورودی ها ناخودآگاه ات که نیروی قدرتمند مثل الکتریسیته هست که شما یا باهاش لامپ خونه رو روشن میکنی یا با استفاده نامناسب ممکنه بمیری
و این ناخودآگاه قدرتمند با این ورودی ها نتیجه رو ایجاد میکنه در جسمت
حتی ممکنه کلی قرص بخوری کلی غذا بخوری کلی بخوابی و …
ولی باز هم لاغر میمونی حتی ممکنه یه مدتی رو عادتت رو شبیه افراد چاق کنی و چاق بشی ولی چون جسمت زور الکی زده و نمیتونه با ناخودآگاه قدرتمندت مقاومت کنه بعد ول کردن عادت افراد چاق ددوباره برمیگیردی به حالت اول دوباره لاغر و متناسب میشی
حتی ممکنه بقیه بگن آخه چجوری یه ماهه اینقدر چربی آب شد؟؟؟ کجا رفت؟ چیشد؟؟؟ ما اینقدر تلاش میکنیم که لاغر بشیم ساختمونه ولی تو که خودت هم میخواستی جسمت رو تو پر کنی همه اون چربی آب رفت یا باد هوا شد !!
دوستان عزیزم من این مورد رو به چشم دیدم خیلی دلم خواست برای شما هم توضیحش بدم امیدوارم چشمتون بیشتر ببینه” میشود ها “رو
خیلی دوستتون دارم و براتون و برای خودم آرزو میکنم به زیبایی این مسیر رو طی کنید و تا آخر عمر از نتیجه ای که خودتون خلق کردید لذت ببرید ❤
همچنین از استاد عزیزم خیلی خیلی سپاسگزارم که باعث این انرژی زیبا در این سایت شدن و آنقدر مطقی و قدرتمند ما رو به فکر درست و تربیت درست ناخودآگاهم دعوت میکنند هر جا که هستید شادو خوشبخت و موید باشید❤
سلام و آرزوی موفقیت برای شما آقای عطار روشن 🙂
عادت های چاق کننده من اکثرش همین پرخوری هست
از وقتی که دیدم داره وزنم تغییر میکنه و افزایش پیدا میکنه یادمه بیشتر میخوردم همش در یخچال رو باز میکردم که شده یه چی بخوره حالا هرچی باشه مدام ریزه خوری داشتم نمیدونستم چرا میخورم ولی خوشم میومد حتی گاهی خوشم نمیومد و اصلا لازم نبود چیزی بخورم ولی دلم میخواست حتما به قول مامانم دهنم بجنبه و همیشه یه چی بخورم اینطوری نبود که اگه نخورم گرسنه بمونم ولی من ناخودآگاه ب خودم میومدم و میدیدم در یخچال بازه و باد سرد یخچال بهم میخوره😂😅
یکی دیگه از عادت های پرخوریم این بود که شکلات میخوردم میخوردم میخوردم میخوردم بعد به خودم میومدم میدیدم یه پلاستیک بزرگ شکلات تموم شده ولی من سیر نشدم تازه بعدشم مجبور میشدم یه نون ماستی چیزی بخورم که سیر بشم جالبه از وقتی فایهای شما رو گوش میدم ن آدامس و نه شکلات که بعد خوردنش گرسنه ام میشد دیگه گرسنه ام نمیشه مثلا اگه هوسم کنه یا چیزی نباشه بخورم وقتی دلم ضعف میره یک یا دوتا میخورم بعدم تموم حتی شکلات میتونه سیرم کنه یا یه کف دست نون راحت سیرم میکنه یادمه واسه صبحانه یدونه نون کامل رو میخوردم و جالب اینه من هم با یه نون هم بایه کف دست نون سیر میشم و این خیلی برام جالبه الان ک بهش فکر میکنم
یه عادت چاق کننده دیگه اینکه چون از غذای سرد خوشم نمیاد یا اینکه حوصلم سر میره زیاد سر سفره بشینم غذا رو سریع میخورم حتی گاهی نمیجوم ولی الان هر چقدر ک لازم میدونم میخورم بقیه اشم دیگه نمیخورم
یه عادت چاق کننده دیگه اینکه چون اگه بخوام مجبور کنم خودم رو که غذا زیاد بخورم باید یه ماستی ترشی ای چیزی باهاش بخورم اما الان دیگه برام مهم نیست یه ظرف رو کامل بخورم حتی اگه خیلی غذای عالی ای باشه سعی میکنم همونقدر که واقعا سیرم میکنه و اگه بیشتر بخورم سنگین میشم دم میکنم یا … رو بخورم
یه عادت چاق کننده دیگه اینکه بعضی وقتا یه کم از غذا یا میوه یا هرچی میموند میگفتم حیفه باید بخورم نعمت خدا حروم نشه ولی الان خیلی کمتر غذا میکشم ک مونه یا اگرم موند خودم رو اصلا اصلا اصلا مجبور نکنم که چون حیفه بخورم !
یه عادت چاق کننده دیگه اینکه هرچی وزنم بیشتر میشد سنگین تر میشدم و انگار دیکه حال تحرک داشتن یا رقصیدن یا جنب و جوش زیاد رو که بچگیم داشتم رو ندارم آرومتر راه میرم یه کمی کسلترم انگار وقتی بچه بودم فکر میکردم من بزرگ باشم مثل خاله ها و عمه هام خیلی آروم و کم تحرک میشم و حوصلم سر میره و … ولی آیا واقعاً همه وقتی سنشون بیشتر میشه بیحال میشن؟!
یه عادت چاق کننده دیگه اینکه اولویت همیشه خوردن بود همیشه اگه یه مداد یا یه کلوچه میخواستم بخرم که فقط پولم به یکیشون میرسید من میرفتم کلوچه میخریدم برام غیر قابل باور بود که من میتونم نخورم جالبه حتی گرسنه ام نبود ولی بازم میگفتم من نمیتونم نخورم میتونستم ها الان میفهمم که میتونستم خداروشکر استاد من هنوز اول راهم ولی قلبم سرشار از امید و خاطرا قشنگ بچگیم و اون راحتی و سبکیمه
یه عادت چاق کنند دیگه اینکه وقتی میخواستم یه چیز رو با ولع بخورم بقیه میگفتن سارا باید کم بخوری تا چاقتر از این نشی ولی نمیتونستم اون غذا رو نخورم هر چی میخوردم بیشتر این باورم میشد که من دارم چاق میشم
یا یه باور خیلی اشتباه داشتم که ما شاید بتونیهودمون رو ب یه جایگاه برسونیم ولی خیلی سخته بخوایم تو همون جایگاه بمونیم و من به خاطر همین اراده کردن واسه تغییرر برام سخت بود و میگفتم ولش کن نمیخواد زور الکی بزنی ولی ته دلم بازم دعا میکردم کاش راهی باشه که بشه تغییر کنم واون خواسته هاییم که با لاغری برآورده میشد رو عملی کنم و عوض بشم
من دلم میخواد اون لباس های خیلی خوشگلی که توی ویترین میدیدم رو تنم ببینم و حض کنم از این حس خوب و راحت راه برم و برقصم و مثل بچگیم سرشار از انرژی باشم😄
سلام به همه دوستان
عادات غذایی من بعد رژیمی ک داشتم ی خرده تغییر کرد وقتی گشنم بود غذا میخوردم وقتی معدم میسوخت باید ی چی میریختم توش ک صداش در نیاد
مثلا بیسکویتی نون پنیری چیزی
موقع غذا خوردن خیلی خیلی کم پیش میومد که من بیش از اندازه غذا بخورم طوری نبود ک احساس ترکیدن کنم چون از این حس بدم میومد
موند من نامزد شدم تو نامزدی بعضی وقتا میشد که وقتایی ک هم ک گشنه نبودم با نامزدم خوراکی میخوردیم در واقع هم لذت میبردم هم همراهیش میکردم شوهرم یکم شکم داشت
همیشه علتی ک اون چرا چاق نمیشه میومد تو ذهنم این بود ک اون سرکار میره و تحرک داره ولی من ندارم
الان ک ازدواج کردیم اون عادت خوراکی خوردنه خیلی کم شده ولی بدتر من چاق ترم شدم
خب موقع تولدها یا مناسبت ها کیه ک از شیرینی بگذره حداقل سه تا شیرینی تر میخوردم
من عادت بد ریزه خواری دارم بیشتر ولی درکل از خانواده خواهرم خیلی بهتر خوردو خوراکم نوشابه مهمونی ب مهمونی میخوریم اغلب و غذام خیلی کم تره
برا همین اندامم بهتره
از شیرینی جات خوشم میاد ولی نن اینکه هر روز من کاکائو بخورم با چاییو اینا هر از گاهی میدونم خیلی لذت بخشه ولی نبودم نبود شاید الان اگه بهم بگن بخور ولی چاق نمیشی هر روزم میخورم چون خیلی لذت بخشه😛😂
خب از نظر ارثی نه به اون شکل ولی خواهر بزرگم از همه چاق تر بود و الان لاغرتر شده خلاصه اونو میدیدیم
مادرم شکمی داشت مثل توپ ولی اون همه اضافه وزن نداشت اونم ب خاطر اینکه 7شکم زاییده بود فک میکنم بیشتر علتش اینه ولی رگ های قلبش میگرف و دیابت هم داشت
خب ریزه خواریم چجوریه تا دو ماه پیش ما هرشب برنج داشتیم ی بشقاب خورشت خوری سرخالی همیشه برنج من با اون کنارش خورشت سیر میشم ولی دو ساعت بعد یا چهار ساعت بعدش دوباره گشنم میشه دلم خوردنی میخواد بیسکوییت باشه میخورم بیشتر دنبال چیزای شیرین میرم
نهارم نونی بعد نهار تا شامم اون وسطا ک خیلی معدم میسوخت ی بیسکوییت میخوردم تا شام حاضر شه
الان ی روز در میون شده اغلب برنج خوردنمون
کل عادت غذایی من تو یک ونیم سال بعد عروسیم این بود حالا اون وسطا بعضی وقتا خوراکی هوس میکردم
البته خونه پدرمم همین بود تقریبا گفتم ک بعد رژیمم این سبک غذایی منه عادت کردم بهش
امیدوارم بتونم ذهنمو کنترل کنم و به زودی لباس هایی ک دلم میخواد رو تنم کنم شکمی تخت داشته باشم دست و پایی لاغر و سبک
من ی بار این حس رو که عالیه تجربه کردم بعد رژیمم عالی بود اون حس سبکی من عاشق سبک بودنم 😍
سبکی بهترین حس دنیاس 😍
آخ جون لاغری😍
وزن دلخواهم 56ایشالا ک خیلی زود بهت میرسم ماچ بهت😍😛😊
سلام!
چقدر خوب توضیح دادین استاد من بااینکه تو دوره اصلی دارم تمرینات رو مینویسم ولی اینجا خیلی خوب متوجه شدم باور عادت وذهن چه تفاوتی با هم دارن واختلال از کجا نشات میگیره کدوم اول قرار میگیره نتیجه چی میشه
باور افکار مرور شده ای که از والدین و اطرافیان و جامعه و رسانه ها شنیدیم ودرباره شون صحبت کردیم
زمانی که عادت ها شکل میگیرن ذهن وارد میشه وباید رفتارهایی رو بوجود بیاره که درنهایت جسم من رو متناسب کنه وبا باور من هم تراز باشه ودر یکخط قرار بگیره
باتوجه وتکرار کردن وذهن ناخودآگاه من براساس باورها رفتارهای منو بوجود میاره ودر نهایت جسم من تغییر شکل پیدا میکنه عادت های من بوسیله باورهام شکل میگیره
واونچه از دوره های مختلف از رژیم میبینیم و میشنویم تنها جسم رو تحت فشار قرار میده در صورتی که جسمم هیچ نقشی نداره
وقتی من جسمم رو محدود کنم یا تحت فشار بذارم درواقع سعی دارم نتیجه رو تغییر بدم از اون ور هم ذهنم داره باور هایی که دارم رو تکرار میکنه تاهماهنگی بین باور وجسمم رو دریک خط نگه داره اعصاب من بهم میریزه و خسته وعصبی میشم واین درگیری ذهنی باعث میشه احساسم بد بشه
وقتی یک فرد ورزشکار برای هدف قهرمانی میره باشگاه باورش اینه که قهرمان بشه و رفتن به باشگاه و وزنه زدن براش یک عادت که برای انجامش بهونه نمیاره
تکرار باور فرد ورزشکار اونو مشتاق میکنه تا بره باشگاه
ولی وقتی یک فرد چاق برای لاغری میره باشگاه درصورتی که باورش اینه که چاقی من ارثی وکلی باورهای غلط دیگه چون باورش فرق داره وهمین کافیه تا ذهنش فعالیتش برای کاهش وزن رو خنثی کنه و کلی بهونه بیاره
قدرت باور بینهایت بالاست و خسته هم نمیشه
حالا متوجه میشم استاد که میگفتین برید دوره های رایگان واز اونجا هم استفاده کنید چون درک من بیشتر میشه در هر فایل مثال متفاوت ومفید می زنید
این قسمت از توضیحات شما خیلی جالب بود
(مگه شما تصمیم گرفتی که چه زمانی چاق بشی یا پرخوری کنی،که الان تصمیم گرفتی لاغر بشی
اصلأ به تصمیم نیست فقط تغییر باورهاست بادادن افکار جدید)
قبلاً اگه خرید مواد غذایی داشتم کلا برنامه میریختم که تو کابینت آشپزخانه هر مواد غذایی کجاست کلا برنامه غذایی تو ذهنم به ترتیب میچیدم بعد هم اجراش میکردم ولی الان حدود ۳هفته ست که یادم نمیاد چطور داره این همه عادت های اشتباهم برطرف میشه فقط میدونم که دارم توی این مسیر لذت میبرم
حالم خوبه آرامش دارم خیلی راحت میتونم بگم میل ندارم
سال مامان بزرگم بود و بعد شام و چای مادرم از فهیمه خواست تا از پیراشکی که پخته بود بیاره تا تست کنه
اصولاً بیشتر فامیل مادرم افراد چاق هستن وقتی بهشون تعارف شد تنها کسی که گفت میل ندارم من بودم
فقط کنجکاو شدم بافتش چطوره ولمسش کردم و گذاشتمش و خیلی ناخودآگاه بود و بعد متوجه شدم که آفرین به خودم دارم تغییر میکنم واین خیلی خوبه
سردرد ناشی از گرسنگی یا سوزش معده
این هم یک باور اشتباه چطور من ماه رمضان یک ماه بخاطر عشق به خدا ولذت نماز تراویح و شنیدن درباره منزلت یک شب قدر به هزاران ماه میرسه میتونم یک ماه کل روز گرسنگی بکشم واحساس بد روزه خواری وعذاب وجدان بعدش منعم میکنه و یک عادت جدید در من شکل میگیره بخاطر باوری که دارم
وهمه ی سوزش معده من برطرف میشه پس همین اثبات میکنه که اول به سرچشمه باید توجه کنم و تغییر باورهام باعث میشه من عادت ورفتار غذاییم تغییر کنه و درنهایت ذهنم جسمم رو همسو کنه با فرمول های ذهنی صحیح
ممنون استاد دقیقاً این مشکلی بود که منم داشتم و بخاطر مثال عالیتون متوجه شدم که سوزش معده من از گرسنگی فقط یک باور اشتباه که قبلاً شنیدم
الهی شکر 🌼✨
به نام خدا وبا سلام به استاد گرامی با شنیدن این فایل به دلیل چاق شدنمو لا غر نشدنم پی بردم فهمیدم که غذا خوردن هرگز آدم و چاغ نمیکنه این دهن ماست که ناخودآگاه چاقم میکنه حتی این ذهن وباورمون هست که با تکرار عادتها باعث میشه که لاغر نشم چون من مدتها درحال رژیم گرفتن بودن اوایل که رژیم میگرفتم یکی کم میکردماما بعد مدتی حتی با این که مقدار خیلی خیلی کمی غذا میخوردم یا بهتر بگم کلا در حال رژیم بودم ولی چون این باور را داشتم که چون من زیاد رژیم گرفتم بدنم به کم خوری عادت کرده ودیگه لاغر نمیشم این یک باور واقعا مخرب و اشتباهی بود وامروز که این فایل رو شنیدم واقعا به اشتباهم وباور اشتباهم پی بردم
سلام به استاد گرامی و دوستان عزیزم
اینجا برای من مثل دانشگاهی میماند که آگاهی هایی را از آن به دست می آورم که بالاتر از علم است .
هميشه در مورد باور از استاد عباس منش میشنوم ،اما امروز برایم خیلی ملموس تر شد، من میدانستم که اگر چیزی را باور کنیم دنیا ما را به باورهایمان می رساند اما برایم یک حلقه ی گم شده وجود داشت که امروز فهمیدم ان ایجاد عادت های جدید است ،بنابراین زحمات من برای صبح زود بیدار شدن بی فایده است من باید فرمول ذهنی ام را تغییر دهم تا عادت جدید در من ایجاد شود
حالا من تصمبم گرفتم که به نوبت برای حل این مشکلاتم کم کم فرمول های جدیدی در ذهنم ایجاد کنم
دیر خوابیدن
دیر بیدار شدن
فرمول لاغری
فرمول پولسازی
فرمول ورزش کردن
فرمول رشد موی دوباره
فرمول موفقیت تحصیلی
من قبلا کتابی خوانده بودم به اسم معجزه ی ذهن دکتر احمدی منش که اونجا روش ایجاد باورهای مثبت و یاد دادن ، در واقع یه باور با تکرار ایجاد میشه ،و فقط کافیه ما یه جمله ی مثبت و تا چند ماه روزانه تکرار کنیم تا
اون جمله تبدیل به باور بشه ،مثلا من میتونم روزی ۱۰۰ بار بگم من همواره ۵۹ کیلوگرم هستم تا این جمله تبدیل به باور شود
و اما عادت های غذایی من
حتما باید قبل از مطالعه ،وسط مطالعه و آخر مطالعه یه چیزی بخورم
قبل از ورزش یه چیزی بخورم
بدنم به شیرینی احتیاج داره
فقط با برنج یا پیتزا و سوسیس کالباس سیر میشم
ساعتی یک عدد چایی با شکلات میخورم تا خوابم نگیره
اگر چیزی نخورم دائما افت فشار میگیرم و البته دکتر رفتم گفت هیچ مشکل جسمی ندارم و تازه میفهمم چرا افت فشار دارم
فکر میکردم پرخوری عصبیه ولی روان پزشکم گفت مشکلی ندارم و بی خودی بهونه نیارم برای چاق شدنم
با سپاس فراوان از شما و همه ی اعضای سایت
ان شالله که شاد، سالم ،خوشبخت ،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
یا حق.
سلام به استاد گرامی
من به لطف شما و خدای مهربان به تناسب اندام رسیدم ولی همچنان در مسیرم که شگفتی ساز بشم و به ایده آل خودم برسم
من تا 17سالگی تناسب داشتم حتی کمبود وزن هم داشتم و دقیق یادمه که خودم با ذهنم وبا تغییر ضمیر ناخودآگاهم چاق شدم و عادت هامو عوض کردم شروع کردم به :
من خیلی کارا کردم که چاق بشم و در عرض دوماه چاق شدم اما بعد از اون دیگه داشت بیشتر میشد وزنم و من نمیخاستم که عادت بد تند تند غذا خوردنم بهش اضافه شد باور ازدواج و بارداری و ارث هم بهش اضافه شد
با پوشیدن هرلباسی که قشنگ به تنم میشینه با پوشیدن لباس های که آرزوی پوشیدنش رو داشتم با فرز شدنم با سبک بودنم با پوست عالی که این روش برام به ارمغان آورد که تو روش های دیگه حتما نیاز به بوتاکس خیلی چیزهایی دیگه بود اما الان نه افتادگی پوستی هیچی تازه شاداب تر شدم واقعا خوشحالم و هر بار که خودم رو میبینم یا کسی تعریف میکنه که چه لاغر شدی و خوب شدی یاد استاد میافتم و ازش ممنونم و دعاگوتون هستم استاد
من میل ندارم
لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست
با سپاس از استاد عزیز ممنونم
سلام خدمت استادعزیزودوستان همراه برنامه
ازاین فایل نتیجه میگیریم که مابایدباورکنیم تارفتاروعاداتمون تغییرکنه وبتونیم متناسب بشیم
راستی اینم بگم
من میل ندارم
من میل ندارم واین کلمه راملکه ذهنم کنم
سلام خدای مهربونم
خداوندا بی نهایت سپاس که هنوز در مسیرم و ادامه میدم
سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیرم
یکی از مساعل مهم که منشا اضافه وزن ماست و میتونه لاغر شدن ما هم در گرو این موضوع مهم است
و اون موضوع ذهن است
چرا خیلی ها نمیتونن باور کنن که با قدرت ذهن لاغر بشیم
چون همیشه به عوامل بیرونی نگاه میکنن و همه دلایلمون جز باورهای ماست که ما رو چاق میکنه
ما با همین قدرت ذهن چاق شدیم همونطور که در افراد متناسب اونارو لاغر نگه داشته
پس اختلاف من با یک فرد متناسب چیه
چطور ذهن ما تونسته مارو چاق کنه
ما چکار کردیم که چاق شدیم چه رفتاری کردیم
چاقی محصول عادت های ماست
عادت ها چی هستن یک سری رفتارها هر روز ما اونا رو تکرار میکنیم
یک عادت ما رو هیچ وقت چاق نمیکنه و یک سری عادت مارو چاق میکنه و تکرار این عادت ها مارو چاق میکنه
عادت ها میتونن هم به ما ضربه بزنن و هم ما رو موفق کنن
بعضی فکر میکنن به خاطر مصرف مواد غذایی است من همکاری داشتم که من نصف ساندویچ میخوردم سیر میشدم و اون ساندویچ سه نونه میخورد و تازه نصف ساندویج منم میخورد و لاغر ومتناسب بود پس مواد غذایی باعث چاقی نمیشه
عادت چجوری ایجاد میشه عادت یک فکر ساده است و این فکر از تکرار شدن به عادت تبدیل میشه ما خیلی از عادت هامون رو خودمون انتخاب نمیکنیم بر اساس فکرها و باورها یی که در ما ایجاد شده این عادت ها ایجاد شده و ما در بزرگی یک تعداد دیگه رو هم اضافه میکنیم و یک عادت اشتباه رو هی اضافه میکنیم
تکرار فکر=عادت =باورها
وقتی ما یک چیز رو باور کنیم خود بخود در ما عادت هایی شکل میگیره که وضعیت ما رو مطابق با باورمون میکنه
وقتی من شنیدم که به خاطر ارثی چاقم فقط یک باور بود و شنیدم که در بلوغ چاق میشیم در بلوغ جسمم مطابق باورم شد و من چاق شدم
من باور و عادت و جسم دارم
باور رو من به وجود نیاوردم و از دیگران شنیدم و از خانواده و جامعه و رسانه ها
وقتی باور در ما ایجاد شد ذهن ناخود اگاه میاد وسط و عادت هایی رو در ما ایجاد میکنه که جسممون رو مطابق با باورمون میکنه
عادت ها ناخود اگاه بوجود میاد
باور سازی با توجه کردن به موضوعات رو بوجود میاریم و ذهن ناخود اگاه عادت ها رو به وجود میاره و در نهایت جسم ما بر اساس عادت ها مون شکل میگیره
و بر خلاف کارهامون برای لاغری بود یعنی فقط بخش اخر که هیچ نقشی در چاق شدن رو نداره تحت فشار میزاشتیم
جسم ما عملا نقشی در چاقی نداره
وقتی جسم رو تحت فشار قرار میدیم هنوز باورها سر جاشه و رفتارهامون سرجاشه و نمیتونیم نتیجه بگیریم در موقع رژیم چون رفتار اشتباهمون کم شده لاغر میشیم ولی اینو تا کی میتونیم ادامه بدیم وما نمیخوریم و ذهن دستور خوردن میده و چو ن بین عمل و دستور ذهن ما اختلاف است برای همین خسته میشیم و رژیم رو رها میکنیم دوباره ذهن دستور میده فرمولهای قبلی رو و ما بازم چاق میشیم و بر میگردیم
ما وقتی ورزش میکنیم با باور این که لاغر میشم وسط راه خسته میشیم و رها میکنیم
وقتی من راه خودم رو برم و ذهنم کار خودشو بکنه نمیتونیم موفق بشیم
وقتی من باورم این باشه که طبیعیه که من چاق بشم در من رفتاری شکل میگیره که منو به سمت چاقی پیش میبره
و من در این دوره باورهایی پیدا میکنم که باور میکنم که میشه لاغر شد و رفتارهام فرق میکنه و من به اندازه ای که باورهام عوض بشه در نهایت جسم من هم عوض میشه و زوری نیست هر چی باورها بیشتر تغییر کنه عادت ها و رفتارها تغییر میکنه و در نهایت جسم ما تغییر میکنه
من خیلی از عادت هام در این دوره فرق کرده و ترس ازخوردن و ریزه خواری رو دیگه ندارم و مثل تصمیمات قبل نیست ناخود اگاه رفتار م تغییر کرده چون باورهام تغییر کرده
افراد چاق میل ندارم رو هیچ وقت ندارن ولی وقتی من در این دوره هستم واقعا میل ندارم و هر چی تعارف میکنن واقعا نمیتونم بخورم و میل ندارم وقتی نیاز ندارم و حس خیلی خوبی داره
ما نمیتونیم در مقابل عادت ها ایستادگی کنیم و باید با تغییر باورها این عادت هار و تغییر بدیم
وقتی فرمولها و باورها عوض بشه هماهنگی بین جسم و باور ایجاد میشه
وقتی باورمون اینه که به دلایل مختلف چاق میشیم که ارثیه و بارداری و ازدواج و بالارفتن سن باعث چاقی میشه و اینها رو باور کردیم و یواش یواش رفتارهایی در ما ایجاد میشه که جسممون وقتی در اون شرایط قرار میگیریم شروع میکنه یواش یواش به چاق شدن ما منجر میشه
مثلا در ماه رمضان که حکمی بالاتر از دستور ذهنه و اینو میدونه وسوسه خوردن و سردردها بر اثر خوردن رو اجرایی نمیکنه و میزاره ماه رمضان که تموم میشه اونوقت باز دوباره دستوراتشو از سر میگیره و سردردهایی در ما ایجاد میشه که فکر میکنیم از نخوردن است و دوباره شروع میکنیم به خوردن ها برای رفع سر درد و مشکلات دیگمون که همه رو به خوردن ربط میدیم
من همیشه قبل از دوره هر وقت غذای پسرم اضافه میومد میخوردم یا وقتی غذا میکشیدم یک لقمه هم شده میخوردم و یا وقتی ماکارونی درست میکردم قبل از دم کشیدن دوست داشتم بخورم و هر کس تعارف میکرد میخوردم و لی حالا که این عادت ها تغییر کرده از پسرم میپرسم و هر چی میخواد براش میریزم تا غذاش اضافه نیاد و میلم نمیکشه که ماکارونی دم نکشیده بخورم و یاهر وقت سردرددارم قرص میخورم و استراحت میکنم و ربطش نمیدم به خوردن من الان فقط گرسنه میشم میخورم و هنوز سیر نشدم دست میکشم و هیچ چیز مثل تفریح و شادی و مریضی و همه مساعلم رو به خوردن ربط نمیدم
وقتی ما فرمولهای ذهنی رو تغییر بدیم چه بخوایم و چه نخوایم لاغر میشیم
و ما که چاقیم وقتی به تناسب میرسیم قدرشو میدونیم و لذتی میبریم که انسانهای متناسب از لاغریشون نمیبرن
چون اونا به لاغریشون عادت دارن و براشون عادیه ولی ما که با این روش کل زندگیمون تغییر کرده لذت بی نهایتی داره که فقط باید بیای تو مسیر و درک کنی
شنیدن کی بود مانند دیدن و واقعا لذت بخشه بودن در این مسیر
خداوندا بی نهایت متشکرم که در این مسیرم و مرا در این مسیر هدایت و حمایت میکنی
در پناه خدا باشید
سلام بر استاد عزیز تمام دوستان
چاقی چگونه ب وجود میاد:چاقی نتیچه افکار و رفتار های ما هستن که ب مرور باعث اینجاد چاقی در ما میشوند و در نتیجه جسم ما نشانگر این چاقی هست ما در تی مدت زمانی که دچار چاقی بودیم . همیشه دنبال راهی بدویم دا جسمو از چاقی ب لاغری برسانیم.غافل از این که چاقی ب وسیله افکار ،رفتار،و عادت های ما در ذهن ما ریشه بسته و تا زمانی که مشکل چاقی از ریشه حل نشود چاقی ما دائمی نخواهد بود.
من ۲۰ روز پیش قبل این که با این سایت اشنا بشم چند تا دلیل و عامل چاقی خودم میدونستم عوامل بیرونی که هیچ ربطی در چاقی من نداشتن .
اما این روزها یاد گرفتم که من با افکارم چه بلایی سر جسمم اورده ام و با تمام توان این افکار رو از خودم دور میکنم و افکار لاغری رو جایگزین میکنم چرا که من توانمند هستم.
من در تی این یک سال که چاق شدم وقتی به یک سال قبل خودم فکر میکنم میبینم تفاوت هایی در من شکل گرفته که ب مرور در تی یک سال باعث چاقی من شده است.
نگفتن کلمه میل ندارم و برعکس به همه چی میل داشتم.
ولی الان دیگه خیلی از این رفتار هارو ندارم . و در تی این ۲۰ روز تونستم سه کیلو وزن کم کنم .
این یعنی ذهن و جسم من آماده تغییر و رسیدن ب لاغری هست و من در این راه شگفتی خواهم شد😍
به نام خداوند جان و خرد 😇
سلام و درود☺️
فایل چهارم عادت های چاق کننده…
وقتی میخواستم تمرین این قسمت رو بنویسم،دستم ار تایپ کردن ایستاد و ذهنم شروع کرد به فکر کردن…
چه زمانی…
چه مکانی…
چه شخصی…
نمیدونم هیچ کدوم رو نمیدونم
یادم نمیاد
هر چی فکر میکنم یادم نمیاد…
یادم نمیاد از کجا شروع شد
یادم نمیاد اولین نفر کی بود
فقط یادم میاد به یه سنی رسیدم و کلی عادت های اشتباه دارم😔
1️⃣عادت تند غذا خوردن
2️⃣عادت زیاد گذاشتن غذا در دهان با این توجیح که کم کم مزه نمیده
3️⃣عادت زیاد روی در خوردن
4️⃣عادت اینکه لقمه آخر رو باید خیلی خوب و پر و پیمون بخوری
5️⃣عادت اینکه الان تا جایی که میتونی بخور وگرنه وقتی که گشنت شد حسرت میخوردی که چرا کم خوردم
6️⃣عادت اینکه وقتی گرسنه هم نیستی،تنقلات رو باید بخوری
7️⃣عادت اینکه زیاد بخور تا جون بگیری و جون داشته باشی
8️⃣عادت اینکه کامل سیر شدی ولی باید حتما ته بشقاب رو تمیز کنی و غذا توش نمونه
9️⃣عادت اینکه غذای خوب مثل قورمه سبزی رو باید دوتا بشقاب بخوری
🔟عادت اینکه حتما حتما باید به حد سیری کامل برسی بعد از سر سفره پاشی
1️⃣1️⃣عادت اینکه سرکار بودی زیاد بخور خسته گیت در بره
2️⃣1️⃣عادت اینکه مریضم باید زیاد بخورم زود خوب بشم
3️⃣1️⃣عادت اینکه ناراحتم باید بخورم تا آروم شم
4️⃣1️⃣عادت اینکه حوصلم سر رفته باید بخورم تا مشغول شم
5️⃣1️⃣عادت اینکه جشنه باید زیاد بخورم
6️⃣1️⃣عادت اینکه عزا هستش بخور و فاتحه بخون
7️⃣1️⃣عادت کم تحرکی با این توجیح که چه دختر خانوم و مظلومیه از جاش تکون نمیخوره
8️⃣1️⃣عادت هر چیزی رو خوردن با اینکه خوشت نمیاد با این توجیح که چه دختر خوبیه اصلا واسه غذا غُر نمیزنه
9️⃣1️⃣عادت اینکه سوپ و این مدل غذاهایی باید با یک عالمه نون خورد تا سیر شد وگرنه خودشون غذا نیستن که
و کلی عادت های دیگه که الان یادم نمیاد…
یکی یکی عادت هام رو چک میکردم
میگفتم آره
عادت هام اشتباه بودن که من چاق شدم
غذا خوردنم اشتباه بود
کم تحرک بودم
همینجور داشتم فکر میکردم و میرفتم جلو که یک آن تابلوی ایست جلوم سبز شد🛑⛔🛑
صبر کن ببینم سنا خانوم
تو که دوباره داری برمیگردی و گیر میدی به غذا🍪🍩🍿🍫🍬🍧🍨🍦🥧🧁🍰🎂🍮🍭
خودتو این وسط یادت رفت🙄🤔
آره درسته این عادت های اشتباه هستن ولی فاطمه هم تمام این عادت هارو داره تازه بیشتر پس چرا لاغره😑🫤😐
ذهن تو و فاطمه با هم فرق داره
اون باور داره و همیشه از زبونش شنیدی که ما خانوادگی هر چی بخوریم لاغریم…
و تو هم همیشه میگی ما خانوادگی آب بخوریم چاق میشیم…
✅ذهن و باور تو هستن که عادت هارو ساختن نه غذا ها✅
تو،تو ذهنت باور سازی کردی که اگه یه قاشق بیشتر بخورم اینا چربی میشه تو بدن
تو ذهنت باور سازی که امروز که سرکار بودم و نشد ورزش کنم حتما چاق میشم
عادت های غذایی خیلی مهم هستن ولی اون باوری که تو درمورد اون عادت ها داری مهم تره
لبخند روی لبام اومد از بحث و نتیجه ای که توی ذهن خودم گرفتم😀😃😄😁☺️😊😇🙂🙃😉😌
توی این راه از هر طریقی میای تقصیر رو گردن عوامل بیرونی بندازی ولی بازم نمونه پیدا میکنی که برگرد درون خودت
هر چی هست درون خودت ،توی ذهن و فکر و باورهای خودت وجود داره و تو به راحتی میتونی سیم کشی ذهنت رو با تمرین و تمرین و تمرین اون چیزی که دوست داری درست کنی…
راستی یادت نره هااااا من میل ندارم الان😋😋😋😋
لاغری آسان ترین کار دنیا هستش 🥰
میخواهم میتوانم میشود 🤩🤩🤩
سنا حرف هات نتیجه گیریت خیلی خوبن عالی هستی مطمعن ام ب زودی زود ب نتیجهای دلخواهت میرسی
با سلام خدمت استاد عزیزم
به خودم میبالم که یه همچین خدایی دارم که انقدر ما انسانها را زیبا خلق کرده چقدر منظم و دقیق که مغزم دستورات اساسی زندگیم رو صادر میکنه و اینکه خوردن و در اختیار خودمون گذاشته چقدر خدای من بزرگ و قادر و تواناست واقعا به خودم میبالم که خدای بزرگی دارم به این بزرگی که در وصف نگنجد خدایا شکرت که تو خدای منی
عادتهای غذایی من :
1- وقتی غذا میخورم فکر نمیکنم که حالا سیر شدم یا نه دوباره غذا میخورم بعد که سنگین میشم و خواب آلود میشم میفهمم که زیاد از حد خوردم
2-ریزه خواری دارم اینکه احساس میکنم همش گرسنه هستم و باید دهنم بجنبه
3- بعد از رژیمهای زیاد که برای خوردن بعضی از غذاها محدودیت داشتم الان که رژیم نیستم میگم بخورم بخورم شاید دوباره رژیم گرفتم نتونم از اینا بخورم
4- هر موقع گرسنه میشم یکساعت با خودم فک میکنم که حالا چی بخورم با اینکه غذا داریم ولی من درگیر اینم که یه چیز هیجان انگیز بخورم در حالیکه آدم گرسنه با یک تکه نان هم سیر میشه
5-وقتی کار فیزیکی یا فکری انجام میدم فکر میکنم که باید حتما یه چیز شور بخورم چیپس و پفک و حالا دقیقا من هر روز یا کار فیزیکی دارم یا کار فکری
6- هر چیزی که تو یخچال یا رو میز میبینم با اینکه گرسنه نیستم باید تستش کنم
7- ناتوان دیدن خودم در کنترل خوردنم اینکه من همینم که هستم عوض نمیشم دنیا رو سخت نگیر چاقی که هستی
سلام به دوستان عزیز و استاد گرامی
تا به حال چندین بار این فایلو گوش دادم من حدود ۱۰ کیلو اضافه وزن دارم هر وقت این فایلو گوش میدادم میگفتم من نهایتا یه عادت داشته باشم اونم خوردن چند لقمه بیشتر سر سفره غذا هست امروز فهمیدم تمام افکاری که در طول روز نسبت به خوردنم دارم عادت محسوب میشه من شدیدا ترس از خوردن دارم حتی میتونم بگم عادت های فکری من بیشتر از عادتهای جسمی منو چاق کرده البته من عادت تند خوردن هم دارم ولی فکر میکنم افکارم بیشتر چاقم میکنه چون احساس میکنم نسبت به قبل خوردنم کمتر شده ولی ترس از خوردن بیشتر امیدوارم بتونم این افکار منعی رو کنار بگزارم و صاحب یه جسم زیبا بشم البته که همین طوره و من تا روزی که به تناسب اندام برسم این راهو ادامه میدم
سلام استاد عزیز🌺🌺
من ازوقتی با این سایت اشنا شدم خیلی راحت میتونم بگم میل ندارم به شیرینی یا چایی و میوه بعد از غذا به خیلی ازعادت های اشتباه گذشتم راحت میگم میل ندارم برای خودمم جای تعجب داره که واقعا نمیتونم بخورم
من فرد متناسبی بودم تا 18 سالگی خودم عادت هامو تعییر دادم :
خوردن چیزای چرب
سلام
من که الان دروضعیت تناسب اندام خوبی هستم دیگه برام سخت ودشواره که بیام فکر کنم که قبلن چه باورهایی داشتم که چاق شدم .
چون الان دارم هرلحظه از جسمم لذت میبرم وفکر کردن به گذشته بهم حس خوبی نمیده .
چون من وقتی اومدم روی باورهام کار کردم عادتهام ورفتارهام تغییر کرد ومتناسب شدم .
اما بازم ادامه میدم .
به این صورت که روزی چند بار بابت تناسب اندام عالیم خدا روشکر میکنم .
وقتی فرد متناسبی رو میبینم از ته دلم اون و خانوادش رو تحسین میکنم که آفرین که فرمولهای فابریکی ذهنش بابت تناسب اندام رو دستکاری نکرد و باری کلا به خانوادش که باورهای مخرب چاقی رو وارد ذهن این فرد نکردن .
یا وقتی افرادی رو میبینم که درشزایطی هستن که من اون شرایط رو قبلن عامل چاقی میدونستم ولی اونها همون شرایط را دارن ومتناسبن لذت میبرم .
مثلا دخترهمسایمون یه پسر ۷ ساله داره وشکمش تخت تخت هست و تو دلم تحسینش میکنم . و….
یا وقتی میبینم که خانوادم خواهرم رو سرزنش میکنن بابت خوردن . یهو یادم میاد که منم قبلن این مشکل رو داشتم و الان دیگه ندارم . اون میگه گرسنمه . ضعف دارم و …
یا چند روز پیش دوستم بهم زنگ زد که من میخام زیر چشمم رو ژل تزریق کنم چونکه با رژیم تونست کلی وزنش رو پایین بیاره و قیافش بهم ریخت . ومنم به وزن ایده آلم تقریبا رسیدم اما احتیاج به ژل و… ندارم متوجه شدم تنها راه درست متناسب شدن به روش ذهنی هست .
هزاران بار خودم رو تحسین میکنم که پارسال وقت باارزش خودم رو واسه خودم اختصاص دادم واز کلی کارهای بیخود دوری کردم و این مسیر رو طی کردم .
الانا کمتراز گذشتم و چاقیم یادم میاد مگراینکه موضوعی مطرح بشه وتازه یادم میاد که منم اون رو داشتم الان ندارم .
یه مانتو عید بود خریدم . والان رفتم بپوشم دیدم اصلاقابل پوشیدن نیست ازبس گشاد شده وناجور شده .
تازه تفاوت ها رو احساس میکنم ..بیخود نبود داداشم گفت معلومه داری چی کارمیکنی شبیه دخترای ۱۵ ساله شدی .
خیلی خوشحالم و خدا روشکر میکنم و ازاستاد عزیز سپاسگزارم که حامی ومشوق من بود تواین مسیر وبا انتشار این آگاهیهای ناب کمکم کرد به قدرت ذهنم واقف بشم و اون روجهت رسیدن به خواسته هام برنامه ریزی کنم .
سلام دوست خوب و شگفتی سازم خانم متناسب شاد
تبریک ویژه دارم خدمتتون بابت این همه تغییرات عالی در فکر و جسمتون ….
فقط یک سوال : شما پیام صوتی هم برای سایت فرستادید که رمز و راز موفقیتتونو بیان کرده باشید اگر فرستادید نام و نام خانوادگیتون چی بوده …؟؟؟؟
خیلی علاقمندم صحبتای شگفتی سازان رو به متن برگردونم هم خودم ازش استفاده کنم هم دوستانم …
ممنون میشم پاسخم رو بدید
سلام دوست عزیز
مرسی از لطفتون
مسیری که من طی کردم گام به گام در کامنتهام نوشتم . وواقعا کمک کننده هست برای افرادی که تو این مسیر هستند .
چونکه نحوه انجام تمرینات عملی رو که انجام دادم نوشتم که تاثیر شگفت انگیزی در روند لاغریم داشت .
که میشه گفت جهاد اکبر بوده بر علیه یه سری باور مخرب .
درقالب یه فایل صوتی اصلا نمیگنجه . چون با جزییات نوشتم .میتونین کامنتهای اول تا الانم رو بخونید .
الانا که دارم دوره رو مرور میکنم نه به اجبار بلکه با عشق .
برای خودم خیلی مفید و کمک کننده هست .
سلام دوست عزیز خانم متناسب شاد ،
ممنون از پاسختون …. پیدا کردن کامنتهای شما بین همه دیدگاهها کار زمان بری هست …..و از عهده من برنمی آد مگر اینکه اتفاقی به دیدگاههای شما دسترسی پیدا کنم ….
ولی اگر مینشستید یکپیام خلاصه صوتی هم میگذاشتی خیلی خوب بود ….
من از الان می دونم که هر وقت به تناسب دلخواهم برسم دیدگاهی که برای ایستگاه دهم نوار مثبت زمان نوشتم رو با مقداری ویرایش به عنوان پیام یک شگفتی ساز به صورت صوتی برای استاد می فرستم تا بنا به پذیرش روحی و فکری دوستان مورد استفاده قرار بگیره و ایجاد انگیزه بیشتری کنه …..
شاد و موفق و متناسبتر باشی دوست عزیز