0

عادت‌ های چاق کننده (قسمت چهارم)

عادت‌ های چاق کننده
اندازه متن

عادت های چاق کننده دلیل اصلی چاقی افراد جامعه می باشد اما تصور عموم این است که ارثی بودن دلیل اصلی چاقی آنهاست.

عادت‌ های چاق کننده مجموعه رفتاری است که به واسطه افکار چاق کننده در ما شکل گرفته است و تاثیر مستقیم در چاق شدن ما دارند.

چاقی ارثی است یا عادتی

تصور عمومی درباره چاقی ارثی بودن آن است درحالی که با بررسی ساده می توان به این مهم پی برد که چاقی ارثی یا ژنتیکی نیست.

پی بردن به اینکه چرا عموم انسانها تصور می کنند چاقی ارثی است به ما کمک می کند تا درک بهتری از شرایط فعلی و دلایل آن داشته باشیم. در این صورت می توانیم با اطمینان بیشتر برای اصلاح وضعیت خود اقدام کنیم.

منطق ذهن چاق

چاقی به دلیل انتقال افکار و نگرش انسانها به نسل بعد از خود ایجاد می شود و به همین دلیل خیلی ها تصور می کنند چاقی ارثی است در صورتی که افکار و نگرش های چاق کننده به مرور توسط والدین به فرزندانشان منتقل می شود.

یکی از اعضای سایت در مطلب آموزشی (چرا لاغر نمی شم؟!) دیدگاهی را ثبت کرده بود که تایید کننده ارثی نبودن چاقی و عادتی بودن آن است.

درمورد منطق چاقی خودم باید بنویسم من منطق چاقی خود را ژنتیکی میدونستم چون تمام اطرافیان، عمه ها و عموهای من چاق هستند و طبق نظر دیگران ما خانوادگی چاق هستیم.

این منطق همیشه ما را به سوی بیشتر چاق شدن سوق میدهد و این امر را یک چیز طبیعی میدانستم.

الان متوجه منظور شما میشوم، به عنوان مثال: همسر من از خانواده متناسب است که همه میگویند این خانواده و طایفه آنها یک نفر چاق ندارند و واقعا من دقت کردم دیدم راست میگویند.

آنها همیشه منطقشان این است که ما هرچه بخوریم چاق نمیشویم و واقعا هم نمی شوند.

الان یکی از فرزندان من لاغر است درحالی که خوراک او بیشتر از دیگر افراد خانواده است حتی برای انواع پفک، چیبس، بستنی و غذا خوردن چون همیشه میگوید من به طایفه بابایی رفتم و چاق نمیشوم واقعا هم چاق نمیشود و سه فرزند دیگر من همیشه بهشون گفتند به طایفه مادری رفتید و آنها چاق شدند.

من الان متوجه شدم که منطق چاق با منطق افراد لاغر خیلی باهم تفاوت دارد پس بنابراین من بایستی اول منطق چاقی خود را به سمت منطق لاغری اصلاح کنم و وقتی هم که به لاغر شدن فکر میکنم و در گوشه ای از ذهنم میگویم من این را بخورم چاق میشم پس من متناسب نخواهم شد.

قدرت ذهن در لاغر شدن

عده زیادی نمی توانند تصور کنند که می شود با قدرت ذهن لاغر شد و وقتی صحبت از این روش می شود باعث شگفتی آنها می شود و توضیحات فایل امروز آگاهی بسیار عالی در زمینه قدرت ذهن در لاغری دراختیار شما دوستان عزیز قرار می دهد.

در این جلسه درباره تاثیر ذهن در لاغری توضیح داده می شود.

نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا مشابه است، اما سوال اینجاست، چرا این نیرو در بعضی از افراد سبب تناسب اندام میشود و در عده ای دیگر باعث اضافه وزن می‌شود؟

چرا ما چاق هستیم؟

ما در جلسات قبل مسئولیت چاقی خود را پذیرفتیم، و اکنون باید بدانیم چه چیزی سبب اضافه وزن ما شده است.

چاقی محصول عادت های چاق کننده است. 

عادت های چاق کننده، رفتارهای اشتباه و تکراری هستند که به صورت ناخودآگاه در ما شکل گرفته است و برای مدت طولانی تکرار شده است، این رفتار در افراد مختلف بسیار متنوع است و در همه افراد بیش از یک رفتار است.

هر فرد چاق مجموعه ای از رفتارهای اشتباه تکراری دارد که به عادت‌ های چاق کننده آن فرد تبدیل شده اند و نتیجه این رفتار و عادت‌ها اضافه وزن است.

کنترل پرخوری و اشتها

ایجاد عادت‌ های چاق کننده

عادت‌ های چاق کننده بر اساس انتظار ما از چاقی شکل می‌گیرند. زمانی که افکار و فرمول‌های چاق کننده در ذهن ما ذخیره می‌شوند به تصاویر ذهنی چاق کننده تبدیل می‌شوند و به واسطه شکل گیری تصاویر چاقی از خودمان در ذهن،‌ به مرور انتظار چاق شدن در ما شکل می‌گیرد.

بر اساس انتظار چاق شدنی که در ما شکل گرفته است به مرور رفتارهایی در ما شکل می گیرد که به دلیل بارها تکرار شدن به عادت‌ های چاق کننده ذهن ما تبدیل می‌شوند.

همه ما بارها برای لاغر شدن اقدام کرده‌ایم و همیشه به اشتباه جسم خود را از طریق برنامه‌های رژیم غذایی و انجام ورزش‌های سخت و طولانی تحت فشار قرار داده‌ایم.

دلیل اینکه از سعی خود نتیجه مناسب کسب نکرده‌ایم این است که تلاش فیزیکی تاثیری در تغییر تصاویر چاقی ذهن و عادت‌ های چاق کننده ما ندارد و بنابراین نتیجه سعی و تلاش ما شکست خوردن است.

با دقت کردن به توضیحات این فایل فوق العاده آگاهی کاملی از نحوه ایجاد عادت‌ های چاق کننده کسب خواهید کرد و اینکه چگونه باید برای ایجاد عادت‌های متناسب کننده اقدام کرد.

خطاهای مغز چاق

تاثیر عادت ها در چاق شدن

چاقی نتیجه عادت‌ های چاق کننده است.

مقدار غذا و تنوع غذایی در چاق شدن اهمیت چندانی ندارد بلکه مهم رفتار ما در برابر مواد غذایی است که باعث شکل گیری اضافه وزن در جسم ما می‌شود.

عادت یک فکر ساده است که بر اثر تکرار شدن به عادت تبدیل می‌شود.

عادت‌ های چاق کننده از تکرار واکنش های ما در برابر مواد غذایی ایجاد می شوند.

اگر شما از کودکی بارها شنیده باشید که چاقی در خانواده شما ارثی است،‌ تکرار این فکر به ظاهر ساده سبب می شود که شما در ذهن خود بپذیرید که چاق شدن شما کاملا طبیعی است و چه بخواهید،‌ چه نخواهید چاق خواهید شد چون ژنتیک خود را چاق شونده می دانید.

وقتی انتظار چاق شدن در شما نهادینه شد،‌ به مرور عادت‌ های چاق کننده ایجاد می شوند و به راحتی با تکرار آن عادت‌ها وضعت جسمانی شما از حالت متناسب به حالت چاق تبدیل می‌شود.

اهمیت موضوع عادت‌‌ های چاق کننده به اندازه‌ای است که برای متناسب شدن باید با تمرکز و اشتیاق عالی در مسیر شناسایی عادت‌ های چاق کننده و اصلاح آنها با عادت‌های متناسب کننده حرکت کنیم.

توضیحات قسمت چهارم دوره رایگان لاغری با ذهن درباره عادت‌ های چاق کننده به شما کمک می‌کند به شکل بهتری در مسیر متناسب شدن حرکت کنید و نتایج عالی کسب کنید

دلیل اصلی چاقی

چاقی به دلیل عادت های چاق کننده ایجاد می شود و عادت های چاق کننده خود نتیجه تکرار رفتارهای چاق کننده هستند.

رفتارهای چاق کننده ی نتیجه افکار چاق کننده ای هستند که تکرار شدن نگرش ما از زندگی را ایجاد می کنند.

دو نوع نگرش وجود دارد:

1- نگرش ضعیف کننده

2- نگرش قدرت دهنده

وقتی به هر دلیلی می پذیرید که لاغر شدن با تغییر در مصرف مواد غذایی به دست می آید به مرور تمرکز ما از ذهن و قدرت درون برداشته شده و بر مواد غذایی متمرکز می شویم.

به عبارتی دیگر قدرت متناسب بودن را از خودمان می گیریم و آن را به مواد غذایی می دهیم.

این نگرش در ما شکل می گیرد که نوع و مقدار مواد غذایی که مصرف می کنیم تعیین کننده وضعیت جسمی ما می باشد.

اگر از هر فردی که اضافه وزن دارد سوال کنید که چرا چاق هستی؟ احتمالا این پاسخ را خواهید شنید که: چون نمی توانم خوردنم را کنترل کنم.

همه افراد چاق این عقیده را دارند که توانایی کنترل اشتهای خود را ندارند و آنها قادر نیستند به اندازه مورد نیاز بدنشان غذا بخورند.

به نظر شما این نگرش همسو با چاق شدن است یا لاغر ماندن؟

قطعا باعث چاق شدن فرد خواهد شد.

تفاوت نگرش افراد چاق و لاغر

تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر تفاوت در افکار و نگرش آنها درباره خودشان است.

هیچ انسان لاغری عقیده ندارد که توانایی کنترل غذا خوردنش را ندارد.

همچنین عقیده ندارد که غذایی که می خورد باعث چاقی او خواهد شد.

نگرش کلی جوامع این است که افراد چاق به دلیل پرخوری کردن و فعالیت نداشتن چاق هستند. این در حالی است که همه ما افراد متناسب زیادی را می شناسیم یا دیده ایم که مقدار غذا خوردن آنها بیشتر از ما بوده و حتی فعالیت روزمره آنها کمتر از ما بوده است اما همیشه متناسب بوده اند.

تفاوت بین واقعیت زندگی افراد چاق و لاغر و نگرش جوامع درباره چاقی بیان کننده این واقعیت است که با همه پیشرفت های بشر در زمینه های مختلف اما همچنان نگرش آنها درباره چاقی نادرست می باشد.

تغییر نگرش اولین قدم برای لاغر شدن

برای لاغر شدن باید ابتدا نگرش خود درباره تحت فشار قرار دادن جسم از طریق برنامه های رژیمی و ورزشی را تغییر دهیم و بپذیریم که تنها عامل موثر در لاغر شدن تغییر محتوای ذهن و نگرش خود درباره لاغری است.

مهمترین اقدام ما برای لاغر شدن این است که نگرش خود درباره چاقی و مواد غذایی را مانند افراد متناسب اصلاح کنیم.

وقتی افکار و نگرش خود را تغییر دهیم به مرور واکنش های رفتاری ما همسو با افراد متناسب خواهد شد.

زمانی که نگرش ها و واکنش های رفتاری ما به اندازه کافی تکرار شوند به صورت خودبخودی باعث متناسب شدن جسم ما خواهد شد.

✍️ تمرین آموزشی 📖

آگاهی از تفاوت عادت های خود با افراد متناسب به ما کمک میکند تا درک بهتری از دلیل چاقی خود داشته باشیم و به همین دلیل پذیرش مسئولیت چاقی ساده تر و منطقی تر خواهد شد.

مرحله اول:

برای این منظور لازم است با دقت و شرح انشایی سوالات مطرح شده را پاسخ دهید.

  • عادت چیست و به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود؟
  • عادت های چاق کننده چه نوع عادت هایی هستند؟
  • لیستی از عادت های چاق کننده خود تهیه کنید و برای هر عادت شرح دهید چگونه باعث چاقی شما شده است.

به این نکته توجه کنید که هیچ عادتی به خودی خود چاق کننده نیست بلکه زمانی یک عادت به چاق کننده تبدیل میشود که نگرش شما درباره آن عادت این باشد که: من این عادت را دارم و به این دلیل چاق هستم یا نمی توانم لاغر شوم.

بعنوان مثال من عادت داشتم با وعده های غذایی نان می خوردم و تصور می کردم نان خوردن با غذا باعث چاقی من شده است. بنابراین من عادت خوردن نان با غذا را عامل چاقی خود می دانستم.

برای اینکه برای ذهن خود منطقی کنید که عادتی که تصور می کنید چاق کننده است واقعا چاق کننده نیست و نگرش شما در این سالها اشتباه بوده است باید فرد یا افرادی را پیدا کنید که عین عادت شما را دارند اما متناسب هستند.

  • برای هر عنوان از لیست عادت های چاق کننده خود نمونه هایی پیدا کنید که این عادت را دارند اما لاغر هستند.

به این شکل شما می توانید فرمول های چاقی ذهن خود را تغییر دهید.

مرحله دوم:

نگرش شما درباره عبارت “میـــل نـــدارم” چیست؟ آیا از این عبارت استفاده می کنید؟ در طی روز نسبت به تعارف دیگران چقدر می توانید از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنید.

اگر به راحتی و به دفعات از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنید انجام این مرحله از تمرین برای شما ضروری نیست اما اگر نسبت به استفاده از این عبارت احساس ناتوانی می کنید حتما با دقت تمرین این قسمت را انجام دهید.

  • چرا برخی افراد به راحتی از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنند اما شما از این عبارت استفاده نمی کنید؟

سعی کنید از این لحظه در طی روز یا در مراسمات و مهامانی ها اگر احساس سیری داشتید نسبت به تعارف دیگران یا تمایل ذهن خود برای خوردن از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کنید.

لیستی از مواقعی که از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کردید را در بخش نظرات بنویسید و سعی کنید در طی ۱۵ روز هر روز گزارش عملکرد خود در استفاده از عبارت “میـــل نـــدارم” را بنویسید.

ضمنا شرح دهید که بعد از استفاده از عبارت “میـــل نـــدارم” چه احساسی داشتید.

ترکیب احساس با رفتاری که در خودمان ایجاد می کنیم باعث ثبات و ماندگاری آن رفتار به شکل عادت خواهد شد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضاعطارروشن

متن فایل تصویری برای ناشنوایان 🧏

متن فایل تصویری جلسه‌ چهارم: (توسط خانم گلستان عزیز)

سلام دوستان خوبم! همراهان عزیز سایت تناسب فکری‌؛ من رضا عطار روشن هستم و خداوند رو بی نهایت سپاسگذارم که این فرصت رو به من داد تا همراه شما دوستان خوبم باشم.امروز جلسه ی چهارم از دوره ی فوق العاده لاغری با قدرت ذهن رو با هم ادامه میدیم. 

در جلسات اول تا سوم درباره ی اینکه اصلا چرا ما چاق هستیم واینکه چطور باید لاغر بشیم صحبت کردم و اینکه خب از چه روش هایی تا حالا استفاده کردیم؟ آیا این روش ها درست هستن؟ اشتباه هستن؟ اگر اشتباه هستن چرا اشتباه هستن؟ روش صحیح چیه؟ 

خلاصه یه سری مقدمات رو ما به وجود آوردیم. بذر لاغری رو ما در ذهنمون کاشتیم. به یک خود باوری، به یک فکر مناسب، به یک اعتماد به خودمون رسیدیم که می تونیم تغییر کنیم و لاغر بشیم. 

جلسه ی امروز میخوام درباره ی یک موضوع بسیار مهم براتون صحبت کنم که در واقع منشأ اضافه وزن ماست و همین موضوع منشأ لاغری ما هم می تونه باشه. خیلی موضوع جذابیه؛ چون هر دو عامل بستگی به همین موضوع داره؛ یعنی اضافه وزن ما دقیقا به خاطر همین موضوعه و لاغر شدن ما هم در گرو استفاده و یادگیری چگونه استفاده کردن از این موضوعه و اون موضوع مهم قدرت ذهن ماست. 

لاغری با ذهن از اینجا یک رنگ و لعاب ویژه ای می گيره، یه کم پر رنگ تر میشه و شروع میشه آموزش لاغری با ذهن؛ پس انتظار دارم که خیلی با دقت، با حوصله، با اشتیاق مطلب این جلسه رو دنبال کنید و تمرينات اون رو به شکل عالی انجام بدین. 

خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد. دلیلش چیه؟

شما خودت الان فکر کن ببین چقدر می تونی باور کنی که با قدرت ذهن میشه لاغر شد؟

چرا میگم خیلیا نمی تونن؟ چون خب در این چند ساله خیلیا با من تماس گرفتن و پیام دادن و درباره‌ی چگونگی لاغری با ذهن صحبت کردن و از شروع صحبت ها شون مشخص بود که اطلاعی از لاغری با ذهن ندارن. 

حالا درسته بعضیاشون از دیگران شنیده بودن یا اینکه فردی رو دیده بودن که در دوره های ما شرکت کرده ونتیجه ی خیلی خوب گرفته، اونا هم مشتاق شده بودن که حالا مثلا تو چکار کردی؟ اونم گفته‌ بود که این کار رو کردم.  اونم اومده بود که درباره‌ی این روش اطلاعات بیشتری کسب‌ کنه.  

وقتی صحبت های اولیه بین ما رد و بدل می شد، کاملا مشخص بود که‌ این دوستان از قدرت ذهن خودشون در لاغری هیچ اطلاعی ندارن، چون همش داشتن عوامل بیرونی رو درباره‌ی چاقی شون عنوان می کردن که اینکه مثلا من همچین عادتی دارم.

من از بچگی چاق بودم. پدر، مادرم چاق بوده، من ناراحتی اعصاب دارم.  من قرص مصرف می کنم، من فلان بیماری رو دارم، من از بعد از ازدواجم چاق شدم.  همه یک دلايلی رو داشتن و دارن الانم که اصلا مربوط به چاق شدن شون نیست فقط باورهای اونهاست که بهشون ثابت کرده، بهشون القا کرده که شما به دلیل یه سری عوامل بیرونی چاق هستی

و ما اومدیم در جلسات اول تا سوم، اين عوامل بیرونی رو شناسایی کردیم و یکی یکی اونها رو لغو کردیم؛ یعنی در واقع من فرمول اینکه چطور باید شما عوامل بیرونی رو نقض کنید بهتون ياد دادم و اگر جلسات گذشته رو خوب کار نکردید، بهتره برگردید و از اول جلسات رو دنبال کنيد، تمریناتش رو انجام بدید تا به این توانایی برسید که در جلسه ی چهارم بتونید بهتر و راحت تر بپذیرید که لاغری با قدرت ذهن امکان پذیره.

خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد و من برای اینکه بتونم به اونها این آگاهی رو به شکل بهتری، بهترین راه حل اينو دیدم که بیام بهشون ثابت کنم که با همین قدرت ذهن اونا چاق شدن. وقتی یک نیرویی در وجود ما هست که می تونه ما رو چاق کنه و اون نیرو در وجود افراد دیگری هم هست که اونها رو متناسب کرده، بنابراین خیلی راحت‌تر میشه بپذیریم که خب؛ پس این نیرو در ما به شکل یک جسم چاق خودشو نشون داده ولی در افراد متناسب به شکل یک جسم لاغر و متناسب داره خودشو نشون میده، پس اختلاف کجاست؟

تنوع غذایی مهم نیست. فقط تفاوت در عادت هاست. حالا یه عادت چه طوری به وجود میاد؟ عادت یه فکر ساده س، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه و تبدیل میشه به عادت. ما خودمون هم خیلی از عادت ها مونو انتخاب نکردیم، مخصوصا اون دسته از افرادی که از سن خیلی پایین تر مثلا از ۳-۴ سالگی، ۵ سالگی یا مثل من که از بچگی اضافه وزن داشتن که عادت هاشونو خودشون انتخاب نکردن.

بر اساس فکر هایی که در ذهنشون به  وجود اومده، بر اساس باور هایی که در ذهنشون شکل گرفته، عادت های چاق کننده اونها ایجاد شده. حالا درسته من وقتی بزرگتر شدم، یه سری عادت ها رو خودم این دفعه اضافه کردم، چون آدم های چاق، یکی از خصوصیات مخربشون اینه که خیلی راحت از هم دیگه رفتارهای اشتباه همو یاد می گیرن؛

یعنی اگر من خودم ۱۰ تا عادت اشتباه دارم که منو به چاقی رسونده اگر ببینم که دوستم یه عادتی داره که من ندارم کافیه چند روز با این دوستم رفت و آمد داشته باشم، نشست و برخاست داشته باشم خیلی راحت من هم  اون عادت زشت رو یا عادت اشتباه رو، نه زشت، درست نیست، عادت اشتباه رو به عادت های چاق کننده خودم اضافه می کنم.

اما در دوران کودکی، نه، این کار به صورت غیر ارادی، غیر آگاهانه صورت گرفته. حالا به چه  شکل صورت گرفته، ببینید یک فکر وقتی تکرار بشه تبدیل میشه به‌  عادت. حالا عادت ها از کجا شکل می گیرن؟ چرا اصلا عادت ها در ما به وجود میان. عادت ها از باور ها به وجود میان، اگر شما چیزی رو باور کنید خود به خود در شما عادت های چاق کننده شکل میگیره که وضعیت شما رو مطابق با باورتون کنه.

یه مثال در مورد چاقی براتون بزنم؛ فردی که از بچگی بارها شنیده که‌ به خاطر خانواده ش ، به خاطر ژنتیک، به خاطر یه چیزی که مربوط به اون نیست، یعنی دست اون نیست، بهش تحمیل شده‌، اضافه  وزن داره، مخصوصا ژنتیک، کسی که باور کرده به خاطر ژنتیک اون اضافه وزن داره؛ این باور چه چیزی رو باعث میشه؟

اول فقط یه باوره و فرد هم هنوز اضافه وزن آنچنانی نداره اما وقتی باور می کنه که ژنتیک و ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن دارن یواش یواش عادت های چاق کننده در اون شکل می گیره که جسمش رو شباهت بده به باورش؛ یعنی اگر خیلی باور داشته باشه که ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن داره، اون فرد مطمئنا به اندازه ی پدر، مادر و يا حتي بیشتر از اونها اضافه وزن پیدا می کنه.

نقش عادت ها اینجوریه. به این شکل به وجود میان؛ یعنی يک رابط بین باور و جسم ما هستن. اگر خودمون رو سه قسمت کنیم یعنی به این شکل خودمون رو تعریف کنیم: باور، عادت و جسم. باور رو ما به وجود نیاوردیم. باور چجوری به وجود میاد؟ افکاریه که ما بارها مرورشون کردیم. حرف هاییه که شنیدیم از والدین مون، از جامعه، از رسانه‌ها، اینها به‌ شکل های مختلفی به مغز ما رسیده. 

ما اونها رو شنیدیم و دیدیم و درباره شون صحبت کردیم. اینا تبدیل میشه به باور. وقتی باور در ما ایجاد شد، بعد از اون عادت ها شکل می گیرن، دیگه اینجا ذهن ناخودآگاه وارد میشه. باید عادت‌ هایی رو در ما به وجود بیاره که در نهایت جسم ما رو متناسب کنه با باورمون، یعنی باید اینا با هم همطراز باشن. در یک خط باشن. نمیشه باورتون این باشه که مثلا من، چاقی ارثی ماست ولی اندامت متناسب باشه.

اینو برید سؤال کنید. در خانواده هایی که مثلا پدر، مادر اضافه وزن دارن، ۴تا هم بچه دارن، ۳تا شون چاقه، اون چهارمی چاق نیست، برین از اون چهارمیه سؤال کنید ، ببینید باور هاش درباره‌ی چاقی چیه؟امکان نداره اون فرد باور کرده باشه که مثلا ارث نقش داره در اضافه وزنش؛ یا مثلا مصرف دارو نقش داره در اضافه وزنش، اصلا به این شکل نیست، امکان نداره؛ اگه اون فرد آخری هم باور کرده بود که ارث نقش داره در اضافه وزنش، مطمئنا مثل ۳ تا فرزند دیگه‌ی خانواده، اونم چاق می شد.

عادت هابه اين شکل به وجود میان، ناخودآگاه به وجود ميان، دست ما نیست، انتخاب ما نیست. در واقع ما اون قدم اول رو برمیداریم، اون باور سازیه رو ما ایجاد می کنیم. چطور ایجادش می کنیم؟ با توجه کردن به موضوعات، به مطالبی که مطرح میشه. با چیزهایی که می شنویم.

با توجه کردن به اونها و تکرار کردنشون ما باور رو به وجود میاریم و بعد ذهن ناخودآگاه ما عادت ها رو بر اساس اون باور به وجود میاره و در نهایت جسممون تغییر شکل پیدا می کنه بر اساس باور هامون به وسیله ی عادت هامون و این روند دقیقا بر خلاف روندیه که همه ی شما ها و من برای لاغری می خواستیم انجام بدیم.

ما وقتی می خواستیم لاغر بشیم چکار می ‌کردیم؟ میومدیم بخش آخر رو که هیچ نقشی در چاق شدن نداره رو تحت فشار میذاشتیم؛ یعنی جسم شما عملا خودش نقشی نداره در انتخاب چاقی. شما یه سری باور ها رو در ذهنت ایجاد کردی، بعد ذهن ناخودآگاهت یه سری عادت ها رو در شما به وجود آورده وشما تنها کاری که کردی این بوده که عادت ها رو هی تکرار کردی، تکرار کردی، تکرار کردی و در نهایت جسمت شبیه شده به چیزی که شما باور کردی.

اما وقتی میخوای لاغر بشی اومدی چی کار کردی؟ اومدی این بخش آخر ، این نتیجه رو شما تحت فشار گذاشتی، می خواستی تغییرش بدی و به خاطر اینکه در تمام اون مدتی که شما نتیجه رو که همون چاقیه و همون جسمتونه رو تحت فشار گذاشتین با رژیم، با ورزش، با دارو، با هرچیزی؛ همون مواقع هم باورها هنوز سر جاش وجود داشته و عادت ها هم وجود داشته و به همین دلیله که شما از تلاش تون برای لاغر شدن نتیجه نگرفتی. شما کم تلاش نکردی، من کم تلاش نکردم برای لاغر شدن، کم  عرق نریختم، کم ندویدم، کیلومترها شاید هزاران کیلومتر من دويدم اما فایده نکرد. چرا؟

چون همون وقتایی که من داشتم به‌ خودم فشار می آوردم ، به جسمم فشار می آوردم، طبق برنامه غذا مصرف می کردم که اون باورهای اشتباه رو من داشتم. عادت های چاق کننده اشتباه رو هم داشتم؛ تنها چه اتفاقی می افتاد؟ اون زمانی که من خودمو تحت فشار میزاشتم، یه سری عادت ها رو کمتر تکرار می کردم خب؛ ولی تا کی می تونستم این کار رو انجام بدم؟

تا وقتی که می تونستم اون رژیم رو ادامه بدم؛ اما به خاطر اینکه  باوره هی سر جاش داره کار می کنه، هی داره مث سوخت رسانی، هی داره سوخت چاقی رو می رسونه، عادته هم هی داره سعی میکنه که تکرار بشه، یعنی ذهن ما هم هی داره سعی می کنه عادت ها رو تکرار کنه که به باور برسونه جسم ما رو، اما ما اومدیم جسم رو محدود کردیم، خوردن رو  محدود کردیم، فشار میاریم به جسممون

و اونجاست که یواش یواش از لحاظ اعصاب و روان ما به هم می ریزیم ؛ چون ذهن ما داره دستور میده به تکرار باورها، اما ما در نهایت اون نتیجه رو گرفتیم نمیذاریم کار پیش بره و خسته میشیم، درگیری میشه، عصبی‌ میشیم از ادامه دادن برنامه های رژیمی و ورزشی برای لاغری خسته میشیم و بعد؛

توجه کنيد ها؛ همین جا هم یه نکته ی خیلی مهم یادم اومد؛ ببینید فردی که ورزشکاره می خواد مثلا قهرمان بشه، می خواد در یک رشته ای واسه خودش تجربیات خوبی کسب کنه، مدال بیاره، خب اونم داره ورزش می کنه یا ما اگه رفتیم باشگاه، بدنسازی، رفتیم وزنه زدیم خب خیلیای دیگه هم داشتن میومدن باشگاه برا اینکه عضله سازی کنن، چطور اون ها از ورزش کردن خسته نمی شدن؟

میدیدی مثلا طرف با اشتیاق داره مدتهاست هی میاد میره وزنه های سنگین می زنه ولی من که‌ می رفتم، هی دنبال بهانه بودم‌ که نرم، اسممو نوشته بودم، ثبت نام کرده بودم، هزینه رو پرداخت کرده بودم ولی همش دنبال یه بهانه ای بودم که نرم ، مثلا بزاریم يه نیم ساعت دیگه، یه ساعت دیگه، حالا بزارم عصر میرم، نه امروز مهمان میخواد بیاد، حالا امروز انگار حس و حالش نیست، بزار از فردا میرم.

ببین ، اونم داره ورزش میکنه ولی مثل ما بهونه نمیارهبرا رفتن، چرا نمیاره، چون باورش اینه که میخواد ورزشکار بشه و عادت هایی در اون شکل گرفته که خیلی راحت اون داره یه فعالیت هایی انجام میده که در نهایت جسمش پرورش پیدا میکنه و اونو به خواسته هاش می رسونه که حالا در مثال ما پرورش اندامه؛ اما منی که می رفتم همون وزنه ها رو می زدم، همون حرکاتو میزدم اما، با یک باور متفاوت که من اومدم ورزش کنم که لاغر بشم، خب؛ در صورتی که باور اصلی من این بود که من همیشه چاق می مونم چون خانوادگی همه ی ما چاق هستیم.

این یکی از اون باورهای اشتباه من بود ولی همین یدونه کافی بود دیگه، همین یکی کافیه که فعالیت جسمی من برای لاغر شدن رو خنثی می کرد، مدتها باشگاه می رفتم، یه مقدار بگی نگی تغییر می کردم بعد دوباره به محض اینکه یه هفته ده روز که نمی رفتم دوباره می شدم همون آدم قبلی که بودم؛ یعنی قدرت باور بی نهایت بالاست و خسته هم نمیشه

هی داره راه خودشو میره، هی تو بخوای جلوشو بگیری، بخوای نتیجه رو تغییر بدی، بخوای جسمتو تحت فشار بزاری؛ اونکه تغییر نمی کنه، اونکه سر جای خودش هست و به محض اینکه شما خسته بشی به خاطر اون تضادی که بین ذهن ناخودآگاهت و رفتارت به وجود اومده، وقتی خسته میشی ول می کنی خیلی سریع همه چی بر می گرده.

و این مورد در تمام جنبه های زندگی ما هست. در کسب‌ و کار هست.  اونی که باورش این باشه که نمی تونه موفق بشه، اون که فکر میکنه که شرایط بیرونی مث مثلا دلار و بازار و رئیس جمهور و جامعه و اینها همه تأثیر دارن در موفقیتش یا در فروش روزانه ش، اون فرد یواش یواش یه عادت هایی رو در خودش شکل میده که کمتر فعالیت میکنه، کمتر جنس میخره، به‌ خاطر اینکه فروش کم شده کمتر میره مغازه و میاد به خاطر اینکه باورش اینه که بابا مشتری نیس، که حالا بریم بشینیم برق بسوزونیم که چی؟

یعنی من خودم این مراحل رو طی کردم ها؛ چون من خودم یه مدتی خب من فروشگاه داشتم و اون اوایل بحرانی بود که دلار یهو شروع کرد به تغییر و نوسان، خب خیلی شرايط ملتهب شده بود دیگه، هی یه جنسی رو می فروختیم گرون تر می بایست میخریدیم.

یه جاهایی چون باورم این شده بود که دیگه چون اوضاع داره خراب میشه، اصلا یادمه خودم، خودم یواش یواش یک عادت هایی در من شکل گرفت دیگه با اون شور و اشتیاق نمی رفتم سرکار. دیگه به اون شکل هیجان نداشتم که جنس جدید بیارم همیشه جنس جور باشه، نه حالا جنسم، طبقه م خالی میشد می گفتم حالا کسی نمی خواد بیاد، دقیقا یادمه ها؛ یعنی عادت هایی در من شکل گرفت که قشنگ کسب و کار من رو به سمت نابودی برد،

چرا ؟ چون هنوز کسب وکار من خیلی خوب بود ، من به خاطر تحت تاثیر قرار گرفتن حرف های اطرافیان و شرایط جوی یا شرایط حاکم بر جامعه، من باور کردم که دیگه موفق شدن  دیگه امکان نداره، دیگه ، دیگه طبیعیه که آدم کسب و کارش خراب بشه و فروش بیاد پائین. 

وقتی باور کردم در من عادت هایی شکل گرفت که اوضاع منو خراب کرد و جالبه اوضاع خراب شد، خراب شد ، خراب شد تا یک روزی با قدرت ذهن آشنا شدم شروع کردم به تغییر باورهام و بازم يواش يواش عادت هایی در من شکل گرفت که نتیجه ی زندگیم به مراتب بهتر از اون اوضاعی شد که من ۷-۸ سال قبل داشتم، چند سال قبل داشتم،

چرا؟ چون بازم يه سری عادت های جدید درمن شکل گرفت، همه چی یهو عوض نشد.عادت های جدیدی در من شکل گرفت و این عادت ها  درنهایت نتیجه رو رقم می‌زنه. عادت‌ ها درنهایت نتیجه ای برای شما رقم می‌زنه که برابر با باور شما نسبت به اون موضوعه و در مورد بحث امروز ما که اضافه وزن هست، وقتی شما باورت این باشه که طبیعیه که شما چاق بشی در شما عادت هایی شکل می گیره که شما رو به سمت چاقی هدایت میکنه و کل کار دوره ی لاغری با ذهن اینه که در شما باورهایی رو ایجاد کنه که شما می تونی متناسب بشی،

به شما تمریناتی میدیم که باانجام دادن اونها به این باور می رسی که میشه متناسب شد؛ به ذهنت برنامه های جدیدی میدیم که باور می کنی میشه لاغر شد و ناخودآگاه رفتارهای شما تغییر می کنه و در نهایت جسم شما هم تغییر می کنه و برابر میشه با باور شما و به اندازه ای که،

آها و نکته ی جالب اینه که چرا افرادی که در دوره ی ما شرکت میکنن نتایج مختلفی می گیرن؟ چون به اندازه ای که باورهاشون عوض میشه، در نهایت جسم اونها هم تغییر می کنه. زوری نیست، به اندازه ای که باورها تغییر کنه عادت هاشون عوض میشه و نتیجه ی جسمی شون هم تغییر می‌کنه. 

به همین دلیله که من تأکید کردم که ما در دوره ی لاغری با ذهن، رژیم غذایی نداریم، ورزش نداریم، دارو نداریم، چرا؟ چون اینا همه نتیجه رو میخواد تغییر بده، فایده نداره، ما باید اصل رو ، سرچشمه رو باید تغییر بدیم، ما باید باورها رو تغيير بدیم و باور ها چجوری عوض میشه؟ با افکار جدیدی که به شما میدم،

با توضیحاتی که به شما میدم، فایل های توضیحی به شما داده میشه که در اون فایل ها توضیحات خیلی کامل، خیلی اصولی تر ، خیلی طبقه بندی شده درباره‌ی اینکه چطور باید باورهای لاغر کننده رو در ذهنمون ایجاد کنیم به‌ شما یاد میدم وقتی اونها رو یاد می گیری، تکرارشون می کنی، ناخودآگاه عادت های چاق کننده در شما شکل می گیره که متفاوت با عادت های فعلی شماست و اون وقته که می بینی جسم شما هم تغییر می کنه،

خیلی از افرادی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن خب طبیعیه که اونها مثلا عادت پر خوری رو داشتن. ، عادت مثلا ترس از مواد غذایی رو داشتن. خیلی عادت های چاق کننده که همه‌ی ما الان داریم و مدتها هم هی خودشون سعی کردن که اونا رو عوض کنن. 

مثلا دیگه من تصمیم می گیرم که از امروز دیگه پرخوری نکنم، ریزه خواری، یکی از عادت های چاق کننده که همه ی افراد چاق به نوعی دارن؛ همه هم هی باخودشون تصمیم میگیرن ؛ نه دیگه من تصمیم می گیرم ریزه خواری نکنم. نه ، من از فردا دیگه؛ اینقدر تصمیمات گرفتیم، تصمیم گرفتم از امروز دیگه شیرینی نخورم، چقدر از این تصمیم ها گرفتیم. 

من خودم که بارها از این تصمیم ها گرفته‌بودم که دیگه از امروز شیرینی نمی خورم ، بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو‌، دیگه بعداز این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم می گفتم من نمی خوام بخورم، چرا؟ چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم عوضش کنم؛ مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم.

مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی؟

اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره؛ اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.

موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما ، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم.باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های شما تغییر میکنه.  چقدر ما پیام ها داریم که در سایت هم هست می تونید مطالعه کنید….

بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو، بعد ديگه بعد از این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم هی می گفتم من نمی خوام بخورم،

چرا؟ چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم که عوضش کنم. مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم. مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی ؟ اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره، اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.

موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم. باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های چاق کننده شما تغییر می‌کنه.

چقدر ما پیام ها داریم که در سایت هم هست میتوند مطالعه کنید . چقدر پیام ها داریم از تغییر عادت های چاق کننده افرادی که در این دوره شرکت کردن، مثلا میان میگن من این عادت ها رو داشتم اما الان چند وقته دیگه خیلی راحت، ديگه اونها رو تکرار نمی کنم.

قبلا ما یه پرخوری ساده رو می خواستیم برطرف کنیم، چقدر بایستی زحمت بکشیم، چقدر رنج می کشیدیم آخرشم، نمی شد؛ حالا این یه ذره رو بخور، دیگه از بعداز این دیگه نخور. چطوره که الان افرادی که از دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن، استفاده کردن، اینقدر راحت می تونن نسبت به مواد غذایی بی میل باشن؟

اصلا یکی از پارامترهایی که میشه سنجید تفاوت آموزش لاغری با ذهن با سایر روش ها رو اینه که افراد چاق به هیچ وجه نمی تونن بگن میل ندارم یعنی گفتن عبارت دو کلمه ای میل ندارم برای یک فرد چاق به مراتب سخت تر از مثلا حتی فتح قله ی اورسته.  اینقدر سخته که مثلا بخوای با یک شیرینی مواجه بشی با یک اصرار دیگران مواجه بشی، برای خوردن و بتونی بگی میل ندارم.

من که خودم تا زمانی که در مسیر چاقی بودم و از لاغری با ذهن اطلاع نداشتم یاد ندارم چیزی رو گفته باشم میل ندارم. اصلا برام خنده دار بود مثلا به کسی تعارف می کردم مثلا بفرما شیرینی، مثلا می گفت میل ندارم، می گفتم یعنی چی میل ندارم؟ خب بردار بخور، مگه میلیه؟ خوردنیه،

اصلا نمی دونستم که میل ندارم یعنی چی و همه ی دوستانی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن همین نتیجه و همین ویژگی رو نداشتن، نمی تونستن قبلا بگن میل ندارم؛ اما چطوره میان میگن ما به راحتی می تونیم بگیم میل نداریم؟ چطوره که خودشون انتخاب می کنن؟ اصلا همین می تونه یه موضوع خیلی جالب باشه براتون، از امروز سعی کنید، تصمیم بگیرید در مواقعی که پرخوری حساب میشه بگید میل ندارم. ببینید چقدر می تونید موفق  باشید؟ ببینید چند روز می تونید موفق باشید؟ اصلا اگه همینو فقط بتونی انجام بدی، من تضمین می کنم شما متناسب میشی.

نمیشه، واقعا سخته یعنی اصلا ، نشدنیه وقتی در مغز شما یک فرمولی وجود داره و اون فرمول تبدیل شده به عادت، بعد ما بخوایم بیایم تصمیم بگیریم که در مقابل این عادت ایستادگی کنیم. اصلا همچین چیزی امکان نداره، باید فرمول عوض بشه، باید عادت عوض بشه. خود به خود عادت عوض میشه و هماهنگی بین جسم و باور به وجود میاد.

در واقع عادت های ما هماهنگ کننده ی بین جسم و باورهای ما هستن؛ یعنی هماهنگی رو به وجود میارن. وقتی باورت اینه که شما چاق می شی؛ حالا این باور به‌ هر طریقی ممکنه به‌ وجود بیاد؛ باور اینکه چاقی من ارثیه، باور اینکه خب طبیعیه که مثلا در مورد خانم ها، خانمها وقتی باردار میشن اضافه وزن پیدا می کنن، يه باور خطرناک دیگه ای که در خانم ها هست، سن شون که به ۴۰ سال می رسه سوخت و سازشون میاد پایین و چاق می‌شن.

می دونید چقدر آدم ها به من پیام میدن که مثلا سن شون بین ۳۷-۳۸ تا ۴۲-۴۳ هست و میگن که مثلا چند ماهه شدید شروع کردیم به چاق شدن. مثلا ۱۰ کیلو توی ۳-۴ ماه اینا چاق شدن.

اولین چیزی که ازشون می پرسم اینه: این جمله رو شنیدی که خانمها به ۴۰سال که‌ میرسن سوخت وساز شون میاد پایین وچاق می‌شن؟ و همه میگن آره. میگم باور دارید؟ میگن آره خب، احتمالا درسته دیگه، چون خودمون هم اینجوری شدیم.

یه زمانی اینو شنیده شاید خیلی سال های قبل اینو شروع کرده به شنیدن، باورش کرده؛ الان که نزدیک سن ۴۰ سال که میشه یواش یواش عادت هایی در اون افراد به وجود میاد که جسمشون رو برابر کنه با باور اینکه در ۴۰ سالگی یا از ۴۰ سالگی به بعد ديگه طبیعیه چاق شدن.

فردی که مثلا به پزشک مراجعه می کنه، یک دارویی براش تجویز میشه و پزشک به اون تذکر میده که این دارو می تونه چاقت کنه یا این دارو اشتها رو زیاد میکنه بلافاصله یک باور در اون فرد شکل می گیره و از همون روز عادت هایی در اون فرد به وجود میاد که اشتهاش زیاد می شه. آره، بعد میگی خب پس چی شد؟ میگه این قرص رو مصرف کردم ، دیگه هی تند تند گشنم می شد، اصلا گشنه شدن  برای چیه؟

اگر درست فکر کنیم مثلا ببینیم غذا برای اینه که بدن ما به انرژی نیاز داره خب برای اینکه بتونه انرژی شو تأمین کنه، نیاز به مصرف مواد غذایی داره.

چطور فردی که تا هفته ی قبل، تا روز قبل به یک شکل داشت مواد غذایی رو مصرف می کرد، از امروز که یه قرص رو مصرف می کنه و دکتر بهش گفته که این قرص اشتها رو زیاد می کنه یهویی مثلا علاقه ش به مواد غذایی بیشتر میشه، اشتهاش، اشتهاش بیشتر میشه،

اصلا خیلیا نمی دونن معنی اشتها چيه؟ پرخوری رو میگن اشتهامون زیاد شده، وقتی گفتی اشتها، یعنی یه چیزی از اون درون، از اون درون، داره میگه بده، در صورتی که این پرخوری، این اشتها  نیست، تو از بیرون داری به زور وارد می کنی،

اشتها چیه؟ اون فرمان مغزیه، اون فرمول مغزیه که به وجود اومده، تبدیل شده به‌ یه عادت، داره یواش یواش يه  عادت رو در شما به وجود میاره که با فاصله ی زمانی کمتر غذا بخوری. خیلیا این مشکلو دارن،

مثلا میگن در طول روز ما بارها و بارها گشنمون میشه. همه‌ی این ها عادته و ترفند ذهن ناخودآگاهه برای اینکه جسمتون رو به باورتون که چاق شدن طبیعیه برسونه. اونایی که فکر میکنن که مثلا اگر غذا نخورن یا معده‌ شون خالی باشه مثلا سردرد میگیرن. خیلیا اون باور رو دارن که مثلا ما اگر غذا نخوریم یا اگر معده مون خالی بشه خیلی زود سردرد میگیریم این یه باوره

چون باور کردن همچین چیزی رو، عادت هایی در اون ها شکل می گیره که اونها تند تند سردرد میگیرن که غذا بخورن که در نهایت هم بتونن چاق بشن. همش موضوع اینه که اینا باید چاق بشن در نهایت، خب همین فرد در ماه مبارک رمضان می بینید که سرش درد نمی گیره؛ یعنی یکی دو روز اول چرا، یه کم سر درد می گیره اما چون ذهن ناخودآگاه شون متوجه میشه که حکمی بالاتر از حکم خودش وجود داره که اونم غذا نخوردن به‌ خاطر روزه داریه؛

یعنی ترس از  روزه خواری باعث میشه که شما وقتی سرت هم یه کم درد میگیره، غذا نخوری و این فرمول به هم می ریزه در مغزت. چون قبلا به محض اینکه سردرد شروع می شد فرد می رفت غذا می خورد اما در ماه مبارک رمضان به خاطر اینکه نمی تونه غذا بخوره، سر، درد میگیره یکی دو روز اول، اما چون نمی تونه غذا بخوره، این فرمول به‌ هم می خوره و تا آخر ماه رمضان می بینی که فرد دیگه سردردهای ناشی از اینکه غذا نخوردم رو نداره.

چطور این اتفاق می افته؟ غیر از اینه که فقط فرمول مغزی تغییر می کنه که سردرد نمی گیره؟ که شما نیاز به خوردن نداشته باشی؟ در اصل این فرمول فعلا میره تو حالت ذخیره، stand by میشه تا بعد از ماه رمضان می بینی دوباره شروع میشه.

خیلیا این تجربه رو دارن که در ماه رمضان، یه سری عادت هاشون خیلی راحت عوض میشه، بلافاصله بعد از ماه رمضان دوباره برمی گردن به‌ روز قبل، به عادت های قبلی شون؛ چون اون فرمول ها در اون ماه به اون شکل کارایی نداره.

چرا؟ چون ذهنت می دونه که حکمی بالاتر از دستور خودش وجود داره و شما به هیچ وجه نمی تونی غذا بخوری؛ اما در روزهای عادی، نه،به این شکل نیست ، کاملا شما آزاد هستی و ذهنت می تونه با هر بار دعوت کردن شما به خوردن، شما رو وادار به خوردن کنه. خیلی خوشحالم همراه شما هستم.

موضوع جلسه‌ ی امروز خیلی مهم بود. بارها این فایلو گوش بکنید.فکر کنید به تأثیر ذهنتون در اضافه وزن . فقط این نباشه که فایل ها رو گوش کنید، حتما به این موضوع فکر کنید. خودتون بیشتر مثال پیداکنید که چه رفتارهایی تون عادته؟ و اصلا همین عادت هاست که باعث چاقی شما شده

به عنوان تمرین این جلسه: اولا اینکه اون موضوع “میل ندارم ” رو سعی کنید خودتون بدون اینکه فرمول های مغزی تون رو تغییر بدید، بتونید بهش برسید که بتونید بگید” میل ندارم”.

دوم اینکه سعی کنید از امروز عادت های غذایی تون رو شناسایی کنید.

نمی خوام هم خیلی سخت گیری کنید در این باره. نمی خوام حساس بشید حالا که مثلا،مشخصا عادت به چیزی میگن که بیشتر از يک بار داره تکرار میشه، این ميشه  عادت، مثلا من چی دارم؟ یکی از عادت های چاق کننده قبل من این بود که حتما بایستی با چای مثلا کلوچه می خوردم یا مثلا بایستی حتما با چایی به جای قند یا شکر مثلا بایستی شکلات می خوردم.

اینا عادته، هيچ قانونی نیست؛ یعنی هيچ نمی تونیم بگیم مثلا، نه طبع من اینه، نه بدن من شیرینی رو می کشه، یعنی چی میکشه؟ مثل اینه که مثلا فرد آهن ربا باشه؛ مثلا بگه من آهن رو می کشم.، اون یه قانونه ، اون اصلا جاذبه ی آهن رباست.  

اینکه بدنم شیرینی رو می کشه یعنی چی؟ یه باوره اشتباهه ، وقتی تکرارش کردی ، باورت میشه ، خب مطمئنا عادت هایی در شما به وجود میاد که رفتارت میشه مطابق با باورت. آره بابا من چقدر به شیرینی نياز دارم، هی که شیرینی می‌ خورم انگار بیشتر دوباره میلم میشه ولی دیدید که خیلی از آدم ها، نه، علاقه ای به شیرینی ندارن. پس چطوریه؟ بدن اونها نمی کشه؟ بدن شما فقط میکشه؟ 

تفاوت بین شما ولاغر ها ، تنها تفاوت در عادت هاتونه. و عادت های چاق کننده شما به خاطر باورهای اشتباهتونه که در شما به وجود اومده و ما در دوره ی لاغری با ذهن تمام سعی مون اینه که باور های اشتباه رو شناسایی کنیم ، اونها رو کنار بزاریم و باورهای جدید رو در ذهن خودمون به وجود بیاریم.

بر اساس این باورهای جدید عادت های جدید در ما شکل میگیره و در نهایت جسم ما به سمت متناسب شدن حرکت میکنه و دلیل اینکه من ادعا می کنم لاغری با ذهن همیشگیه اینه که وقتی عادت های شما عوض بشه همینطور که الان شما به خاطر عادت هاتون چاقی تون همیشگی بوده؛

یعنی هر باری که تلاش کردی لاغر بشی دوباره چاق شدی، خب به خاطر چیه؟ به‌ خاطر چیه که جسمت دوباره برمیگرده به حالت قبلی؟ به خاطر همین عادت هاته دیگه. شما دوباره تکرار می کنی، بر میگرده به جسم قبلیت که همون چاقیه،

همین طور که چاقی در شما ماندگاره، چون به خاطر عادت ها و باور های اشتباه چاق کننده در ذهنته، وقتی که یاد بگیری با قدرت ذهن لاغر بشی، وقتی  فرمول های ذهنیت تغییر کنه، وقتی باور های جدید رو بسازی و عادت های جدید در شما شکل بگیره ؛ بنابراین خیلی طبیعیه که متناسب شدن هم برای شما همیشگی میشه،

امیدوارم که هر کی اضافه وزن داره، با سرزمین لاغر ها آشنا بشه، از طریقی با این مسیر آشنا بشه، وارد بشه و به هدفش برسه، رؤیای لاغری شو محقق کنه و باقی مونده ی عمرش رو در یک جسم جدید و با یک زندگی جدید تجربه‌ کنه و اينو بدونید که آدم های چاق مثل گذشتهٔ خودم و دوستانی که احیانا اضافه وزن دارن و این فایلو نگاه می کنن، یک برتری ویژه نسبت به لاغر ها داریم که نمی دونستیم و این خیلی بهمون حال میده، اینه که ما می تونیم یک زندگی جدید رو تجربه کنیم.

خیلی چیزای جدید رو شما می تونید تجربه کنید وقتی متناسب بشید.؛ از خرید کردن؛ از تغییر در رفتارت، احساست، شادی درونیت، خیلی تغییرات در زندگی شما به وجود میاد که اینها در زندگی افراد لاغر به وجود نمیاد؛ چون اونا از اول لاغر بودن و اصلا نمی دونن که چاقی چیه که بخوان از لاغری شون لذت ببرن؛

اما منی که از وزن ۱۳۴-۱۳۵ الان در این شرایط هستم می دونم چقدر لذت بخشه .من اگر ، ۳-۴سال پیش اصلا این کت به تن من هم نمی رفت . شاید به این شکل آخرین حدی بود که می تونستم اینارو به هم برسونم.

الان اگر يه کت من مثلا  لارج می پوشم و به این شکل به تنم می‌شینه، لذتش چیزی نیست که به این راحتی به پایان برسه.هر باری که من لباس مورد علاقه م رو می پوشم لذت می برم از اندام جدیدی که برای خودم ساختم و این چیزیه که برای همه می تونه اتفاق بیوفته، نه اینکه فقط برا من یا این عده ی زیادی که از دوره ها استفاده کردن.

هر کسی، فرمول های ذهنی شو تغییر بده، چه بخواد چه نخواد لاغر میشه ، مثل خود شما که نخواستی و چاق شدی . مگه شما تصمیم گرفتی چاق بشی؟ نه، یه سری باور در ذهن شما ایجاد شد، به خاطر اون باورها یه سری عادت ها در شما ایجاد شد و در نهایت شما چاق شدی و چه بخوای و چه نخوای تا ابد چاق می مونی.

حالا هی برو ورزش کن ، رژیم بگیر، بدو ، قرص بخور، جراحی کن، فایده نداره، چون باورهات با قرص و دارو و جراحی و اينا عوض نمیشه؛ بنابراین عادت هاتم عوض نمیشه و چونکه تا ابد نمی تونی با عادت هات مبارزه کنی و هیچ کس نمی تونه، هر رژیمی و ورزشی و کاریو شروع کنی، در نهایت شکست میخوری و اونو رها می کنی، دوباره عادت های قبلی تکرارشون شروع میشه و شما به همون جسم قبلی بر میگردی،

بنابراین یکبار تصمیم بگیر ، از روش صحیح که آموزش لاغری با ذهنه، برای لاغری اقدام کن و از نتیجه ای که خودت به وجود مياری تا ابد لذت ببر.هر جا که هستید در پناه خداوند متعال، شاد باشید و در مسیر متناسب شدن  و منتظر قسمت های بعدی این دوره ی فوق العاده ی لاغری با ذهن باشید

خدانگهدار!

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.14 from 190 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11424
برچسب ها:
339 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فهیمه حیاتی
      1402/10/02 12:23
      مدت عضویت: 263 روز
      امتیاز کاربر: 5650 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 345 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      عادت ها چگونه در ما به وجود میان؟ عادت ها از تکرار یک فکر ساده و مرور کردن اون به وجود میان . اگر ما چاق هستیم تکرار یه سری عادت های باعث چاقی ما شدن وقتی ما باور میکنیم که چاق شدن ما طبیعیه باعث به وجود اومدن یه سری عادت چاق کننده در خودمون میشیم که انتظار ما از خودمون رو برامون به وجود میاره . باور طبیعی بودن چاقی مون باعث به وجود اومدن و تکرار عادت هایی میشه که ما اون ها رو عامل چاقی میدونیم یعنی همه چیز براساس باور ماست . مثلا من وقتی چاق شدن برام عادی بشه به دنبال اون عادت خوردن شیرینی زیاد که باز باور دارم که باعث چاقی میشه در من به وجود میاد یا  باور اینکه علاقه زیاد به برنج باعث چاقی میشه موجب مصرف زیاد برنج در من میشه که در نهایت چاقی رو در من به وجود بیاره اون چیزی که من باورش دارم و تصویرش در ذهنم به وجود اومده . خیلی از افراد متناسب رو میبینم که برنج و شیرینی استفاده میکنن ولی چاق نمیشن چون اصلا باوری در مورد چاق کنندگی مواد غذایی ندارن . در واقع ذهن مون از باورهای خودمون بر علیه خودمون استفاده میکنه به همین خاطره که استاد بارها روی این موضوع رو تاکید میکنن که هیچ مواد غذایی خاصیت چاق کنندگی نداره وقتی این باور در ما به وجود بیاد که هیچ چیز باعث چاقی نمیشه درواقع چاقی رو خلع سلاح کردیم دیگه ابزاری نداره که با استفاده از اون مارو چاق کنه و به مرور زمان همه این عادت ها رو که عامل چاقی میدونستیم از بین میرن چون دیگه باورهای ما تغییر کرده و وقتی باور ما تغییر کنه رفتار و عادتهایی که مال باور قبلی بودن از بین میرن و رفتار و عادت های متناسب با باور جدید در ما به وجود میاد وقتی باور ما لاغر شدن باشه و اونو حالت طبیعی خودمون بدونیم به طور خودبه خود رفتارهایی که اونا رو متناسب کننده بدونیم در ما به وجود میاد همه چیز باور ماست . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/06/03 14:28
      مدت عضویت: 253 روز
      امتیاز کاربر: 5855 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 244 کلمه

      به نام خدای لاغری.
      وسلام به عاشقان لاغری.
      موضوع. عادت چیست؟
      فکر ونگرش مادرموردموضوعی باتوجه مکررماوتکرارآن تبدیل به عادت می‌شود.
      عادت هاتبدیل به رفتارمامیشوند
      مادونوع عادت داریم عادت درست وعادت اشتباه
      استمرار عادت موجب رشدو گسترش آن درمامیشودو به باورتبدیل میشود
      وباورهافرمان های مغزی رامی سازندوکل جسم ماتحت تاثیراین فرمان های مغزی قرارمی گیرد.
      پس تاباورعوض نشه فرمان های مغزی عوض نمیشه وتا فرمان های مغزی عوض نشه جسم ماعوض نمیشه.
      مثال. من شنیدم که (چاقیه من ارثیه) وقتی بهش توجه وفکرمی کنم ذهنم مرکزتوجه من روتکرارمیکنه ومن به فکرکردن به اینکه چاقیه من ارثیه عادت میکنم واز همه بدترمرتب درموردش حرف میزنم وبه همه میگم چاقیه من ارثیه!
      و این عادت دراثرتکراردرمن به باور تبدیل میشه وباور اینکه چاقیه من ارثیه درمغزم تثبیت میشه وتبدیل به فرمول مغزیه چاقیه من ارثیه میشه.
      وحالاتوهرکاری بکنی لاغر نمیشی چون خودت این باور رادرمغزت بوجودآوردی که چاقیه من ارثیه وتااین فرمول ازتوی مغزت پاک نشه تلاشت برای لاغر شدن به جایی نمیرسه.
      پس بایدبرای پاکسازی این باور یه باورجدید بسازی تاباورقبلی رونقص وخنثی کنه.
      برای این کاربایدتمامه مراحلی که شرح داده شدرو انجام دهی و باور درست به مغزت بدهی.
      مثلاًباور(من براحتی لاغرمیشوم) که باتوجه وتکرارو صحبت درموردآن وازهمه مهمتر «تمرین عملی» یعنی پیداکردن نمونه آن برای مغزت راحت وباورپذیرش میکنی
      ووقتی مغزت بپذیره لاغرشدن راحته،سریع دست به کارمیشه وفرمولاشومیسازه وطبق اون فرمولا فرمان های مغزی به تمامه بدن صادر میشه ومابه شکل باورمون به راحتی لاغرمیشویم.
      واین ازشگفتی های تمرینات ذهنیه که ازکوتاه ترین راه مارو به مقصدمیرسونه.
      تنهابرگ برنده ما درمقابل فرمول‌های چاقی انجام تمرینات ذهنیه دوره وتکرارواستمراره.
      پس مشتاقانه ادامه می‌دهیم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلستان
      1402/05/07 10:29
      مدت عضویت: 346 روز
      امتیاز کاربر: 1265 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 829 کلمه

      سلام به شما دوست عزیزم ! پولدار جذاب 

      با خوندن نوشته ی شما ! یه مطلبی برام یادآوری شد که فکر میکنم یکی از عادت هاییه که منو در مسیر چاقی پیش برده، 

      اینکه شما میگید چی میشه اگه دو روز یکبار غذا بخوریم ؟ 

      خب استاد حرف قشنگی تو یکی از فایل ها گفتن. اینکه نمیشه ما مثلا امروز ۲۰ لیتر آب بخوریم و بعد بگیم دیگه من تا یک هفته آب نمی خورم و به نظرم حرف درستیه.

      اگه ما بخوایم برا خوردنمون برنامه بزاریم به نظرم باز هم اون یه جور توجه کردن به خوراکی هاست واین خودش یه مانع میشه در مسیر لاغری. 

      اگه ما تمرکزمون رو از روی خوراکی ها برداریم وبه جسممون اعتماد داشته باشیم به نظرم اون خودش نیازش رو به ما اعلام میکنه. اینکه ما بیایم همش حساب و کتاب کنیم که چی بخورم ؟ چقدر بخورم به نظرم باز م یه جور تمرکز بر خوراکی هاست . 

      آقا ول کن جسمتو . به خودم میگم ها، بزار وقتی گرسنه شدی یه چیزی می خوری دیگه وگرنه میشه همون داستان که شاید ما از ۲۴ ساعت روی هم رفته یه ساعت مشغول خوردن باشیم ولی بقیه ی ساعت‌هایی که بیداریم تو فکر اینیم که چی بخوریم و ذهنمون همش حول خوردن می چرخه وحتی توی این ساعتها با  حس بویایی و شنوایی وبینایی مون مشغول خوردنیم ، خودمون خبر نداریم . حتی خیلی شده که توی خواب هم خواب خوردن و خوراکی می بینیم.

      یکی از هزاران خوبی ای که این سایت داره اینه که حواستو از خوردن پرت میکنه ، سرگرم مسائل دیگه میشی ، وارد بحث های مفیدی میشی که حواستو از خوردن و فکر کردن به خوراکی ها پرت میکنه .دقیقا همون مسیر درستی که مد نظر استاده و بارها شده که اونقدر مشغول نوشتن هستم یا غرق خوندنم یا به فایل ها فکر میکنم که چاییم یخ میکنه یا غذام سرد میشه و اصلا ناراحت هم نمیشم. تازه وقتی به خودم میام وحواسمو میدم به غذا ، می بینم خیلی میل ندارم یعنی می خوام بگم ذهنم از جای دیگه تغذیه میشه ، با مطالب لذت بخش و آگاهی دهنده واین جایگزین خوبیه ویه عادت مفیده که داره آروم آروم در من شکل میگیره.

      یه بحث دیگه ای هم که هست اینه که این روزها متوجه شدم یکی از بدترین عادت هام همین خوردن از روی عادته نه به خاطر نیاز بدنم و جسمم. این عادت به تنهایی ، با بارها تکرار شدن خیلی به چاقی من کمک کرده واین روزها دارم بیشتر بهش توجه میکنم که تغییرش بدم وچقدر برام لذت بخشه که موقع خوردن به طور ناخودآگاه يه مکث کوچولو میکنم واز خودم می پرسم : واقعا گرسنه ته ووقتی جسمم میگه نه ، خیلی خوشحال میشم که ذهن و جسمم دارن در یک مسیر با هم همکاری می کنن و بینشون درگیری نیست واین خیلی بهم آرامش میده. دیگه مثل قبل با خودم درگیر نیستم، با خودم نمی جنگم ، بین ذهن وجسمم درگیری نیست. با هم درصلح هستن واین خیلی حالمو خوب میکنه.

      به این فکر میکنم که خوردن هم یکی از نیازهای بدن منه که بهتره بزارم رو روال طبیعی خودش پیش بره.

      مثلا من فقط وقتی تشنه هستم  آب میخورم واین نوشیدنی یه اندازه ای داره واگه یکی دو قلپ بیشتر آب بخورم حالم به هم میخوره. خب بیام در مورد خوراکی های دیگه هم به این حال خودم توجه کنم وبه اندازه ای بخورم که حالم به هم نخوره.

      به خودم میگم قرار نیست که بعدا قحطی بیاد . همیشه یه چیزی پیدا میشه که گرسنگیمو باهاش برطرف کنم و به قول خدای لاغری:” نعمت های من همیشه هست ، نگران نباش به اندازه بخور “.به خدا اعتماد کن واین کلام یه حس آرامش بهم میده که بابا خیلی کارهای دیگه دارم که باید انجام بدم که حالا یکی از اونا خوردنه. پس بیام منطقی فکر کنم هیچ کس روزی منو نمی خوره و من اینو باور دارم.

      بارها پیش اومده که یه خوراکی تو یخچاله مدتی می مونه وانگار نمی بینمش تا وقتی یه مهمون میاد ومن یادم میفته که آها … فلانی از این خوشش میاد و میارم با هم میخوریم واونجا به خودم میگم دیدی روزی این بنده خدا تو این خوراکی بوده ، قسمتش بوده که از این بخوره. دیدی وقتی خدا بخواد یه چیزی به کسی برسه .میرسه . حتی نمی دونی چجوری؟ ولی میرسه. خدا کارش درسته. حالا این یه نمونه ی کوچیکه در مورد خوراکی ولی تو خیلی کارها اینجوری و از جایی که انتظار نداری  یهو کارت درست میشه وخیلی خدا رو شکر می کنی به خاطرش.

      دوست خوبم ! وقتی به خدا اعتماد کنیم ، ترس ها مون می ریزه . وقتی کار رو به خودش بسپری به موقع درستش می کنه. زمان بندی خدا درسته. مو لا درزش نمی ره و وظیفه ی ما فقط اعتماد کردنه.

      دوست عزیزم !از خوندن نوشته ی زیبا و دلنشینت لذت بردم و سر حرفم وا شد. برات بهترین ها رو آرزو می کنم واز خداوند بسیار ممنونم که این دوستان فهیم و آگاه رو درمسیر من قرارداد که از آگاهی هاشون لذت ببرم واز بودن در کنارشون.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/05/01 18:37
      مدت عضویت: 1436 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 478 کلمه

      سلام براستاد عزیز ودوستان همراه

      عادتهای اشتباه محصول افکار اشتباه ماست که به صورت ناخودآگاه آن را انجام میدهیم و اگر بخواهیم خودآگاه آن را کنترل کنیم هم سختی زیادی رو متحمل میشویم وهم به نتیجه نمیرسیم .

      ریشه اکثر پرخوریهام این بود که دنبال آرامش در درونم بودم و با اعمال بیرونیم میخاستم بهش دست پیدا کنم .

      مثلا باور عدم لیاقت وارزشمندی داشتم و تبعا مورد سرزنش اطرافیانم قرار میگرفتم ومیخاستم با خوردن جبران کنم چون کسی نبود ازم دفاع کنه وفقط با خوردن غذا که در ذهنم لذت بخش بود کمی ساکت میشد .

      بعدا که مشکلاتم کم شد تو ذهنم آرامش رو متقارن با چاقی میدیدم که افراد علی بیغم چاقن ‌ و آرانش دارن

      وابستگی به اطرافیانم داشتم و وقتی برای آنها مشکلی پیش میومد منم حالم خوب نبود و به غذا رجوع میکردم .

      باور مالی ضعیفی داشتم نمیتونستم هرچی آن واحد دلم میخاد بخرم جمع میکردم پایان ماه . وتاپایان ماه ذهنم مشغول بود و تبعا بعدش پرخوری اوج میگرفت .

      باور سلامتی ضعیف بود به خوردن داروی تقویتی روی میاوردم و اینکه داروها چاق کنندست ترسم بیشتر میشد .

      اعتماد به نفسم کم بود و هرکس میگفت تو صورتت چقدر لاغره و… به قرص چاقی روی میاوردم .

      باور کمبود وقت داشتم و همش در حال عجله بودم حتی تو خوردن غذا . 

      حتی باور اینکه افراد ثروتمند هم چاقن و هرچه حقوق ماهیانه ام بیشتر میشد بازم پرخوریم بیشتر میشد .

      کلن کلکسیون باورهای مخرب بودم 

      چه فقر .چه ثروتمند . چه مضطرب . چه آرامش . اصلاکسی نبود بهم بگه اگه اینطوزیه پس کل افراد دنیا باید چاق می بودن . 

      اصلا متناسب بودن رو ذاتی میدونستم . 

      که خدا افراد رو باقیافه های متمایز آفرید تا مشخص باشند .

      بعد با این شخصیتم معلومه پرخوری رخ میداد یه موقع هایی که همه چی اوکی بود بازم من دلیل داشتم .

      رفتارهای چاقها که مشخصه . پرخوری . ناخنک زدن . ته مانده غذاها رو خوردن انگار که معنویت باشه .

      تمایل به شیرینی جات . همه چی . 

      برادرم بیخ گوشم متناسبه . صبح در یخچال رو باز کردم دیدم سیب نصفه داخل یخچاله . کار اونه . با آرام غذا میخوره حتی اگر عجله داشته باشه . همه چی میخوره اما کم . ۹۰ درصد موقع غذاخوردن با ما همراه نیست هرموقع خودش خاست ۲ صبح ۴ صبح ۱۲ شب کلن متغیره . بعد غذاشو حتمن گرم میکنه واصلا سرد نمیخوره . ترس از هیچ نوع غذا نداره . اهل پیاده روی هم نیست حتی یک متر همش باماشین .

      یه ذرت دیگه چیه نصف میکنه میخوره . 

      من باشم هندونه اونم تابستان . چندتا قاچ اونم تند تند.

      یه سری عذاها تو ذهنم لذت بخشن اونها رو بیش از یک بشقاب میخورم مابقی متعادل .

      یک بار با اصلاح باورهام تونستم متناسب بشم . الان با ایجاد شخصیت جدیدم که متاسفانه باورهای چاقی داخلش بود و من متوجه نبودم دارم تلاش میکنم با باورهای درست که منجر به عادات درست میشه رفعش کنم .

      به امید الله .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/02/19 23:41
      مدت عضویت: 379 روز
      امتیاز کاربر: 1720 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 398 کلمه

      سلام ب فرمانروای جهان و جهانیان، خداوندگااار زمین و زمان 

      سلام ب دوستان و استاد عزیز

      چقدر استاد قشنگ فرمودند که 

      1_ما همین حالا هم خوبیم

      2_خیلی هم عادتهای خوبی داریم 

      3_رفتارمون مثل لاغرهاست

      4_ب مواد غذایی بی توجه باشیم 

      5_اصلا از طریق ورودیها تحریک نشویم 

      6_داشتن حال خوب در اولویت 

      من چند روز ویس این بخش و گوش کردم ،تا آخر دست نوشته استاد و در دفترم نوشتم و خواندمش تازه معنی جملات استاد متوجه شدم (سپاس استاد)

      دقیقا استاد ذهن و معنی کردن ،در مورد من کلا صدق کرد.

      باز من میپرسم از خودم،چقدر بیراه رفتی؟

      من کلا از بچگی ذهنم را طوری تربیت کردم که پر خور نباشم تا مثل بقیه اعضای خانواده باشم، و از حق نگذرم خوب پیش میرفتم

      اما همانطور استاد گفتن فرمولها رو فعال کردم (ازدواج،سن،ارث،)

      چون ذهنم مدتی در گیر بیماری پسرم و خودم شد ،و گفتگوها و نجواها رنگ قرمز گرفت و فعال شد.

      در نتیجه همان شد استاد فرمودند ،شکل چاقی رو میگیریم

      من تا 5 سال پیش با کمی کم خوردن و تحرک کردن باریک اندام بودم چه شد؟

      من با نجواها هماهنگ شدم ،کلمه میل ندارم و زیاد می گفتم و همیشه با پدر و مادر در بحث ، و پیروز میشدم.

      من با معده کوچک بزرگ شدم و سالهاست در روز 2 وعده با حجم کم غذا میخورم و خیلی هم خدارو شکر پر انرژی هستم

      اما دیگر با تحرک و کم خوردن لاغر نمیشم . شاید استاد باورتون نشه من اصلا از بچگی عادتی ب اسم وزن کردن نداشتم با نگاه کردن ب خودم هم متوجه میشدم کمی لاغر شدم،یا چاق شدم. اما الان بقدری فرم بدنم تغییر کرده اصلا متوجه نمیشم. پس هنوز هم در ذهنم نمیاد ببین وزنت چقدره نمیاد خدارو شکر)

      دارم ب خودم یاد میدم که تحسین کنم خودم و.همانطور استاد گفتند 

      زهره تو قهرمان داستان زندگی خودت و اطرافیانتی(مثل داستان پسرت که همه هنوز باور ندارن)

      تو رسالتی داری ،و باید آن را پیدا کنی و ب گوش همه برسانی ، مثل معجزه پسرت که هر جا میشینی میپرسن و( تو از خداوند یکتا می گویی و از معجزه هایش ، از قدرتش،از حکمتش و و و و چه مشتاقانه ب حرفت گوش میدهن و چقدر اطرافیانت را از دام فال و دعا نویسیان آگاه شدن.

      خدایا سپاسگزارم

      از امروز حتما ب خودم یاد میدهم خیلی خوبم -من رفتار لاغر ها را دارم -مواظب ورودیهایم  هستم و تحریک نمیشوم ان شالله و ب آنها غلبه میکنم.

      من قادرم ب اذن خداوند بهترینها را خلق کنم.

      ب امید تغییرات (من ب دستان خدا خیره شدم،معجزه کرد)

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 387 کلمه

      سلام به استاد عطار روشن عزیز.

      چقدر فایل درجه یکی بود و چقدر قشنگ فرمول تغییر نتیجه رو در زندگی توضیح دادید.

      عادتهایی که من در افراد متناسب مثلا خواهرم دیدم و تلاش میکنم اینکار رو انجام بدم ،موارد زیر هستند:

      ۱.خواهرم همیشه لقمه های کوچیک برمیداره و همین کارس باعث میشه که زودتر سیر بشه. اوایل از این کارش چندشم میشد، آخه خودم همیشه لقمه هامو بزرگ و پُر و پیمون برمیداشتم و اون موقع تازه غذا تموم میشد هنوز احساس میکردم که جا دارم غذا بخورم. 

      از فایل اولی که از این ۱۲ گام نگاه کردم بیشتر سعی کردم روی عادات افراد لاغر تمرکز کنم و تا جایی که میتونم انجامش بدم.

      همین عادت رو سعی میکنم آگاهانه انجامش بدم ولی جالبی اینکه چون مدت زمان بیشتری غذا میجوم و غذا رو به اصطلاح نیمه جویده قورت نمیدم، احساس سیری بیشتر و سریعتری میکنم.

      ۲. بین هر لقمه قاشق و چنگالمو میذارم زمین و با دقت بیشتری غذا رو میجوم. اینکاری هست که خواهرم همیشه انجام میده و با آرامش غذا میخوره.

      ۳.وقتی خواهرم غذایی رو دوست نداره خیلی راحت میگه که دوست ندارم. برعکس من اصلا نمیتونستم بگم بده یا دوست ندارم. حتی اگر بد بود میخوردم چون فکر میکردم اگر نخورم کفران نعمت کردم. در صورتی که با بد رفتاری با بدن خودم دارم بزرگترین ناسپاسی رو میکنم.

      ۴.استفاده از قند و شکر های طبیعی به جای مصنوعی مثل خرما و عسل و توت خشک. خواهرم خیلی اینکار رو انجام میده و صبح ها آب و عسل میخوره.

      یکی از عادتهایی که باعث شد به سمت اضافه وزن پیش برم این بود که : 

      مادرم خیاط بودم و لباس های توی خونمون رو ایشون میدوختن . مادرم بخاطر مسائل مذهبی همیشه لباسهای مارو گشاد به نحوی که دو برابر هیکل واقعیم بودن، میدوختن. یادم میادتا زمان نوجوانیم من همیشه لباسهام چسب بدنم بود و یا حداقل به نحوی بود که من هیکل واقعیم میدیدم و همین باعث میشد همیشه این تصور رو داشته باشم که هیکل متناسبی دارم و واقعا هم داشتم اما از زمانی که مدام لباسهای گشاد و تیره پوشیدم چون خودم رو دوبرابر هیکل واقعیم میدیدم این ذهنیت چاق بودن در من ایجاد شدم.

      حتی الان هم همینطوره و لباسهای بیرونمم گشاد و چندین سایز بزرگتر از خودم هست.

      الان که اینارو گفتم مغز خودم سوت کشید 🤯

      قطعا باید اولین کاری که بکنم دوختن و خریدن لباسهای متناسب با سایز بدنم هست.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 241 کلمه

      سلام. با احترام و تشکر فراوان

      عادتهای چاق کننده من:

      ۱. مثلا قند و شکر نمی خورم ولی عاشق خوردن چای با هرچیزی غیر از قند هسنم، مثلا ساقه طلایی یا نان و حلورده یا شکلات یا کشمش یا گز یا پولکی یا کلوچه یا نان شیرمال یا…!

      ۲. وقتی عصر از سرکار می رسم خونه عادت دارم بخورم حتی اگر ناهار خورده باشم!

      ۳. عادت به خوردن ته مانده بشقاب غذای بچه ها که حیف نشه!

      ۴. عادت به خوردن غذای ته قابلمه تا بیخودی یک ظرف غذا در یخچال نرود و یخچال مرتب باشد!

      ۵. عادت به خوردن سالاد یا ترشی یا خیار شور کنار غذا که باعث میشه دو سه برابر بخورم!

      ۶. عادت به اینکه هر کسی تو خونمون هرچی می خوره من کنارش می نشینم و باهاش همراهی می کنم تا احساس تنهایی نکنه!

      ۷. عادت به اینکه وقتی میوه می شویم همه میوه های رسیده را موقع شستن می خورم که توی یخچال خراب نشه!

      ۸. عادت به رفتن سرکار با ماشین و سرویس در حالیکه قبلا پیاده می رفتم و از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کردم.

      ۹. عادت به خوردن چای و میوه و تنقلات در طول روز

      ۱۰. عادت به اینکه غذا را بخورم تا تموم بشه اگر حتی سیر شده باشم.

      ۱۱. عادت به اینکه وقتی کابینتها را مرتب می کنم هرچی خوراکی و تنقلات بچه هام، نصفه و نیمه توی کشوها و کمدها هست همشو می خورم تا جمع و جور بشه!

      خودم شرمنده شدم از این همه عادت وحشتناک و عجیب غریب🥵

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 437 کلمه

      سلام به همه دوستان 

      عادات غذایی من بعد رژیمی ک داشتم ی خرده تغییر کرد وقتی گشنم بود غذا میخوردم وقتی معدم میسوخت باید ی چی میریختم توش ک صداش در نیاد 

      مثلا بیسکویتی نون پنیری چیزی 

      موقع غذا خوردن خیلی خیلی کم پیش میومد که من بیش از اندازه غذا بخورم طوری نبود ک احساس ترکیدن کنم چون از این حس بدم میومد 

      موند من نامزد شدم تو نامزدی بعضی وقتا میشد که وقتایی ک هم ک گشنه نبودم با نامزدم خوراکی میخوردیم در واقع هم لذت میبردم هم همراهیش میکردم شوهرم یکم شکم داشت 

      همیشه علتی ک اون چرا چاق نمیشه میومد تو ذهنم این بود ک اون سرکار میره و تحرک داره ولی من ندارم 

      الان ک ازدواج کردیم اون عادت خوراکی خوردنه خیلی کم شده ولی بدتر من چاق ترم شدم 

      خب موقع تولدها یا مناسبت ها کیه ک از شیرینی بگذره حداقل سه تا شیرینی تر میخوردم 

      من عادت بد ریزه خواری دارم بیشتر ولی درکل از خانواده خواهرم خیلی بهتر خوردو خوراکم نوشابه مهمونی ب مهمونی میخوریم اغلب و غذام خیلی کم تره 

      برا همین اندامم بهتره 

      از شیرینی جات خوشم میاد ولی نن اینکه هر روز من کاکائو بخورم با چاییو اینا هر از گاهی میدونم خیلی لذت بخشه ولی نبودم نبود شاید الان اگه بهم بگن بخور ولی چاق نمیشی هر روزم میخورم چون خیلی لذت بخشه😛😂

      خب از نظر ارثی نه به اون شکل ولی خواهر بزرگم از همه چاق تر بود و الان لاغرتر شده خلاصه اونو میدیدیم 

      مادرم شکمی داشت مثل توپ ولی اون همه اضافه وزن نداشت اونم ب خاطر اینکه 7شکم زاییده بود فک میکنم بیشتر علتش اینه ولی رگ های قلبش میگرف و دیابت هم داشت 

      خب ریزه خواریم چجوریه تا دو ماه پیش ما هرشب برنج داشتیم ی بشقاب خورشت خوری سرخالی همیشه برنج من با اون کنارش خورشت سیر میشم ولی دو ساعت بعد یا چهار ساعت بعدش دوباره گشنم میشه دلم خوردنی میخواد بیسکوییت باشه میخورم بیشتر دنبال چیزای شیرین میرم 

      نهارم نونی بعد نهار تا شامم اون وسطا ک خیلی معدم میسوخت ی بیسکوییت میخوردم تا شام حاضر شه 

      الان ی روز در میون شده اغلب برنج خوردنمون 

      کل عادت غذایی من تو یک ونیم سال بعد عروسیم این بود حالا اون وسطا بعضی وقتا خوراکی هوس میکردم 

      البته خونه پدرمم همین بود تقریبا گفتم ک بعد رژیمم این سبک غذایی منه عادت کردم بهش 

      امیدوارم بتونم ذهنمو کنترل کنم و به زودی لباس هایی ک دلم میخواد رو تنم کنم شکمی تخت داشته باشم دست و پایی لاغر و سبک 

      من ی بار این حس رو که عالیه تجربه کردم بعد رژیمم عالی بود اون حس سبکی من عاشق سبک بودنم 😍

      سبکی بهترین حس دنیاس 😍

      آخ جون لاغری😍

      وزن دلخواهم 56ایشالا ک خیلی زود بهت میرسم ماچ بهت😍😛😊

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 276 کلمه

      سلام استاد عزیز🌺🌺

      من ازوقتی با این سایت اشنا شدم خیلی راحت میتونم بگم میل ندارم به شیرینی یا چایی و میوه بعد از غذا به خیلی ازعادت های اشتباه گذشتم راحت میگم میل ندارم برای خودمم جای تعجب داره که واقعا نمیتونم بخورم 

      من فرد متناسبی بودم تا 18 سالگی خودم عادت هامو تعییر دادم :

      1. تند تند غذا خوردن
      2. زیاد روی در خوردن همون پرخوری
      3. ساعت 12 شب به بعد غذا خوردن برای چاق شدن که دیگه تبدیل به یه عادت بد شده بود و من ساعت 4 صبح شروع میکردم غذا خوردن همراه بامخلفات فراوان
      4. خوردن نوشابه و انواع ابمیوه چون قبلا اصلا دوست نداشتم ولی وقتی عادت هام تعییر کرد میخوردم
      5. خوردن یه سری غذا ها یا مواد غذایی که تونوجوانی به شدت ازشون بدم میومد مثل ماست موسیر ،بادمجون،کیک های مثل یزدی و….،نوشابه،لوبیا پلو،ماهی،سالاد الویه و خیلی چیزای دیگه که تو چاقیم برام مهم نبود حتی گاهی وقتا هوسم میکردم و میخوردم اونم با ولع زیاد
      6. خوردن نون با غذا
      7. خوردن هر چیزی که سرسفره بود باید از همه تست میکردم
      8. بلافاصله بعد از غذا خوابیدن
      9. تنبل شدن کسل شدن بعد از خوردن غذا
      10. چاق که بودم هی میگفتم این حیف اینو نریزیم بخورمش کاری که تو نوجونی نمیکردم

      خوردن چیزای چرب

      تمام این عادت های اشتباه رو خوردم به وجود اوردم وقتی از لاغری زیاد خسته شده بودم اما الان به لطف خدای مهربان و استاد عطارروشن عزیز تونستم این عادت ها رو تعییر بدم و سعیم اینه کلا خودم رو برگردونم به 17 سالگیم و 70%تونستم و انشالله که بقیشم درست میشه و من متناسب میشم چون من لیاقت اینو دارم متناسب باشم حق انتخاب دارم 🌹

              (من میل ندارم )

          ( آسان ترین کار دنیا متناسب شدن است)

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1401/05/29 21:05
      مدت عضویت: 1436 روز
      امتیاز کاربر: 6727 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 371 کلمه

      سلام

      من که الان دروضعیت تناسب اندام خوبی هستم دیگه برام سخت ودشواره که بیام فکر کنم که قبلن چه باورهایی داشتم که چاق شدم .

      چون الان دارم هرلحظه از جسمم لذت میبرم وفکر کردن به گذشته بهم حس خوبی نمیده .

      چون من وقتی اومدم روی باورهام کار کردم عادتهام ورفتارهام تغییر کرد ومتناسب شدم .

      اما بازم ادامه میدم .

       به این صورت که روزی چند بار بابت تناسب اندام عالیم خدا روشکر میکنم .

      وقتی فرد متناسبی رو میبینم از ته دلم اون و خانوادش رو تحسین میکنم که آفرین که فرمولهای فابریکی ذهنش بابت تناسب اندام رو دستکاری نکرد و باری کلا به خانوادش که باورهای مخرب چاقی رو وارد ذهن این فرد نکردن .

      یا وقتی افرادی رو میبینم که درشزایطی هستن که من اون شرایط رو قبلن عامل چاقی میدونستم ولی اونها همون شرایط را دارن ومتناسبن لذت میبرم .

      مثلا دخترهمسایمون یه پسر ۷ ساله داره وشکمش تخت تخت هست و تو دلم تحسینش میکنم . و….

      یا وقتی میبینم که خانوادم خواهرم رو سرزنش میکنن بابت خوردن . یهو یادم میاد که منم قبلن این مشکل رو داشتم و الان دیگه ندارم . اون میگه گرسنمه . ضعف دارم و …

      یا چند روز پیش دوستم بهم زنگ زد که من میخام زیر چشمم رو ژل تزریق کنم چونکه با رژیم تونست کلی وزنش رو پایین بیاره و قیافش بهم ریخت . ومنم به وزن ایده آلم تقریبا رسیدم اما احتیاج به ژل و… ندارم متوجه شدم تنها راه درست متناسب شدن به روش ذهنی هست . 

      هزاران بار خودم رو تحسین میکنم که پارسال وقت باارزش خودم رو واسه خودم اختصاص دادم واز کلی کارهای بیخود دوری کردم و این مسیر رو طی کردم .

      الانا کمتراز گذشتم و چاقیم یادم میاد مگراینکه موضوعی مطرح بشه وتازه یادم میاد که منم اون رو داشتم الان ندارم .

      یه مانتو عید بود خریدم . والان رفتم بپوشم دیدم اصلاقابل پوشیدن نیست ازبس گشاد شده وناجور شده . 

      تازه تفاوت ها رو احساس میکنم ..بیخود نبود داداشم گفت معلومه داری چی کارمیکنی شبیه دخترای ۱۵ ساله شدی .

      خیلی خوشحالم و خدا روشکر میکنم و ازاستاد عزیز سپاسگزارم که حامی ومشوق من بود تواین مسیر وبا انتشار این آگاهیهای ناب کمکم کرد به قدرت ذهنم واقف بشم و اون روجهت رسیدن به خواسته هام برنامه ریزی کنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 297 کلمه

      سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و هم مسیری های  عزیز ….

      من این فایل رو چندین بار گوش کردم و هر بار چیز تازه ایی توجه من رو جلب کرد و باعث فکر کردن من شد …

      چقدر افکارِ به ظاهر ساده ایی که هیچ به چشمم نمیومد موثر بوده تو ایجاد باورها و درنهایت عادت های غلط و ایجاد چاقی ! 

      منم مثل خیلی از دوستان عادت های غلطی رو دارم یا بهتره بگم داشتم چون بعد از گوش دادن این فایل و تغییر باور ها این عادت ها تو گذشته خواهد موند !(انشالله)

      عادت خوردن چای داغ که به الطبع باعث خوردن شیرینی زیاد تر از حد نیاز بدنم میشد ، 

      عادت تند تند غذا خوردن که باعث میشه پیام سیری دیرتر برسه و درنتیجه حجم زیادتری از غذا وارد بدن بشه ، 

      عادت ریزه خواری که هر دم فقط به خاطر تغییر حال و احساس گرسنگی کاذب مقدار زیادی خوراکی وارد بدن من میکنه که نیازی بهشون نیست ،

      عادت نصف شب خوراکی خوردن و کلی عادت دیگه که وقتی بهشون فکر میکنم دلم برای جسم نازنینم میسوزه 😣

      چقدر این وسط غذا ها و خوراکی ها ، این نعمت های خدا رو ما مقصر میدونستیم ! در صورتی که تنها بی گناه های ماجرا بودن ..

      وگرنه کلی آدم در جهان دارن از همین نعمت ها استفاده میکنن اما متناسبن ….

      باید تلاش کنم برای گفتن عبارت دو کلمه ایی میل ندارم ! باید تلاش کنم برای شناخت بیشتر عادت های غلطم تا بتونم اصلاحشون کنم ، باید تلاش کنم افکارم رو به سمت لاغری سوق بدم تا باورها و در نتیجه عادت هام رو بتونم تغییر بدم ….

      چون تنها راه نجات من از رنج چاقی لاغری با ذهن هست و هر چقدرم طول بکشه من دست از تلاش بر نخواهم داشت چون مطمئنم و ایمان دارم نتیجه خواهم گرفت ….

      یاعلی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 51
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 412 کلمه

      سلام من فرشته هستم. تا جایی‌که یادم هست من همیشه احساس تنهایی داشتم در خانواده به‌خاطر همین سعی می‌کردم با جلب توجه و گرفتن تأیید و توجه این احساس تنهایی رو پر کنم .در خانواده‌ی ما همه دوست داشتند که درمورد غذا حرف بزنن و غذا بخورن به‌همین دلیل من جرأت ابراز وجود نداشتم و که مخالفت کنم و بگویم که من سیرم و غذا نمی‌خواهم. مخصوصاً مادرم روی این قضیه خیلی حساس بود و همیشه ما را به خوردن تشویق می‌کرد البته تا نوجوانی و بعد از آن که این عادت در ما شکل‌گرفته بود به‌شدت مخالفت می‌کرد و من پنهانی غذا می‌خوردم معمولاً. پس عادت غذا خوری از باور کردن این باور که من این رو باور می‌کنم و می خوام که باور کنم که غذا عامل شادی و انرژی گرفتن هست ، به‌خاطر این‌که تنها نمونم من نمی تونستم  ابراز وجودکنم چون ابراز وجود و مخالفت مساوی بود با نگرفتن تایید و بی توجهی و حتی توجه منفی .واین باعث تشکیل عادت‌های زشت پرخوری در من شد . عادت‌هایی مثل این‌که وقتی می‌خواستم دستم رو پاک کنم اگر غذایی شده بود آن را در دهانم می‌گذاشتم و با اون پاک می کردم ،و عادت خورده خوری رو در من تقویت می کرد .  عادت‌هایی مثل اگر این رو نخورم اسراف می‌شه و گناهش گردن من می‌افته پس برای‌اینکه اسراف نشه این غذا رو باید بخورم و از این قبیل خب من از بقیه با باور کردن نظرات‌شون تأیید می‌گرفتم تا از احساس تنهایی دور بشم تاب و تحمل مخالفت رو نداشتم اگر احساس تنهایی رو بتونم تحمل کنم فکر کنم بتونم باورهای غلط هم رو اصلاح کنم من در گذشته و حال غذا رو تنها مورد اشتراکی می‌دیدم که ما رو به‌هم نزدیک می‌کرد و دور هم جمع می‌شدیم و هدفمند بودیم و متحد و شاد و انرژی مثبت می‌گرفتیم و عامل با هم بودن ما در  خانواده غذا بود من می‌تونستم از طریق خوردن انرژی دلخواهم رو از جمع بگیرم پس باور می‌کردم و می‌خواستم باور کنم غذا عامل شادی و اتحاد و یکی شدن هست وقتی می‌خواهم عادت جدیدی رو بسازم احساس تنهایی شدید می‌کنم و معمولاً منصرف می‌شوم. من الان فکر می‌کنم بیشتر از این‌که کشف کنم چه عادت‌هایی رو دارم به باورهام بپردازم و عادت جرأت مندی رو در خودم پرورش بدم که بتونم باورها م رو جدید و نو کنم و از طریق اون باورهای جدید و نو عادت‌های جدیدی رو بسازم که به سمت هدفم که همان لاغری و تناسب اندام هست برسم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Vafraze12
      1401/01/16 05:05
      مدت عضویت: 1486 روز
      امتیاز کاربر: 10776 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 449 کلمه

      با سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان همراهمبسیار خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم و از خدای خودم ممنونم که به توفیق داد تا در این تالار دوستی با شما همراه باشم.فایل امروز هم فوق العاده بود .من متوجه شدم که:انتظار و باور سبب ایجاد عادت می شود.باورها به دو صورت هستند باورهای محدود کننده و باورهای قدرت دهنده.چاقی از چی به وحود می یاد؟سوالی که همه ما داریم چاقی محصول عادتهای ماست .عادت چیه؟عادتها *یکسری* رفتارهای پرتکرار هستند.افرادی که پیشرفت داشتند یکسری رفتارها را تکرار کردند که به موفقیت رسیدند و افرتد متناسب هم با تکرار یکسری رفتارها متناسب هستند.اختلاف افراد چاق با افراد لاغر در عادتهاست . نه سبک غذا خودنشان.غذا یک نعمت هست و این نعمت آمده که حال ما رو خوب کنه پس غذا نمی تواند سبب چاقی شود.مقدار و تنوع غذایی اصلا ملاک نیست فقط و فقط عادتها هستند که سبب چاقی می شوند .عادته یک فکر ساده هستند که تکرار می شود و تبدیل به عادت می شود .مثال اگر ما ژنتیک را به عنوان عامل چاقی باور کنیم کم کم ذهن ناخودآگاه می آید وارد عمل می شود و در ما عادتهایی را ایجاد می کند که ما را به آن باوری که داریم برساند.باید بدانیم این ما هستیم که استارت چاقی را می زنیم چون باور نادرست چاقی را در خودمان ایجاد می کنیم و در مرحله بعد ما کاری نمی کنیم بلکه ذهن ناخودآگاه که فوق العاده قدرتمد هست روی کار می آید و ایجاد عادت می کند تا ما به باورمان برسیم که چاقی هست.پس ۳ چیز شدند ۱. باور۲. عادت۳. جسمما در رژیم جسم را که نتیجه بود مورد هدف قرار می دادیم برای همین نمی توانستیم زیاد رژیم را ادامه بدهیم.و دو تای دیگه هنوز با همان سبک قبلی چاقی باقی مانده بودند.حالا چطور عادتها را تغییر بدهیم با انجام تمارین دوره لاغری با ذهن .تغییر عادته با تصمیم گرفتن اصلا درست نمی شود.

      تمرین سعی کنیم در مقابل تعارف دیگران به غذا خوردن بگیم میل ندارم.عادتهای غذایی را شناسایی کنیم.من مثلا در ماه مبارک رمضان دوست دارم چای را بازلوبیا بخورم.من عادت دارم سر سفره باید نان باشد.من عادت دارم نمی دونم چرا هر چی فکر می کنم دیگه چیزی نمی یاد تو ذهنم.چون من قبلا عادت داشتم جلوی تلویزیون بخورم و دیگه اینکه از غذا خیلی تعریف کنم دیگه اینکه از هر چی تو سفره هست بخورم و اینکه قبا سرو غذا چند بار تست می کردم و می خوردم و وووووووولی الان همه اینها را با کمک آموزشهای دوره لاغری با ذهن کاملا ترک کردم و.واقعا آفرین به خودم ممنونم استاد شما معجزه زندگی من هستید.من سعی می کنم آموزشها را هموهره دنبال کنم و تا زمانی که زنده هستم در این دوره خواهم ماند .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ZahraKasaeipour@gimal.com
      1400/10/23 09:45
      مدت عضویت: 1099 روز
      امتیاز کاربر: 268 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 542 کلمه

      سلام و درود بر همه دوستان عزیز و سلام و درود بر استاد گرامی عادت های چاق کننده ، چه عنوان تاثیر گذاریالان که با ذره بین لاغری با ذهن زندگی و رفتارهامو بررسی میکنم، می بینم که انصافا من نه پرخور م، نه هله هوله خورم، شکل بدنم هم کاملا دو سایزی هست و به اعتقاد خیلیها اصلا چاق نیستم!!!!ولی از نظر خودم چاقم! !!! . ولی مهمترین عادت چاق کننده من که ناشی از باور ارثی بودن چاقی بوده و من رو سالها در موضوع چاقی در احساس بد قرار داده، ترس از چاقی بیشتر، ترس از غذا خوردن، نامهربانتر امیدی از رسیدن به تناسب اندام دلخواه، ترس از خرید لباس، در مجموع ترس و احساس غم ناشی از ترس یکی از مهمترین عادت‌ها من بوده که کاملا باعث مایوس بودن و نارضایتی از خودم بوده.شاید جالب باشه که بگم  اوج  اضافه وزن حدود 10 کیلو بوده بعد از زایمان که خیلی سریع اون رو کم کردم اما از اون موقع تا الان درگیر حدود 4 کیلو بودم. در تمام عکسها تمام فیلمها من خوش لباس فعال و از نظر دیگران لاغرم  ، اما خودم به هیچ وجه این رو نمی پسندم و به قول استاد حس میکنم 100 کیلو اضافه وزن دارم. و سماجت این چندکیلو من رو ناتوان کرده بود .تا اینکه با این مسیر جادویی آشنا شدم ، مسیری که من رو با خودم به صلح رسوند.  به احساس خوب افتخارات خودم به عنوان یا آفریده خدا با برخورداری از تمام فرصت ها و نعمتها. من از باور ترس به باور قدرت رسیدم به اینکه ترس یک احساس واهی و بی پایه بوده که من را از دیدن این همه توانایی محروم کرده از لذت بردن و افتخار کردن به داشته هام محروم کرده. بعضی وقتها ترس به من القا میکرد که این همه دستاورد که بهش رسیدی شانسی بوده ، شانسی بوده که به بهترین دانشگاهها رفتی، بهترین همسر و فرزندان را داری، بهترین دوستان و خانواده رو داری،بهترین خونه و ماشین را داری، بهترین شغل  رو داری اینها همه شانسی بوده ولی این چندکیلو اضافه وزن این احساس ناخواسته در مورد بدنت این حقته این لیاقتته ، خدا بیشتر از این برات نخواسته آنهایی که متناسب هستند خدا براشون ویژه خواسته تو جزو اونها نیستی!!!!استاد عزیز نمیدونم با چه زبانی سپاسگزاری کنم برای اینکه باعث شدید گره ی کور بزرگی در ذهنم پیدا کنم. اینکه با خودم به صلح برسم از عادت نامناسب ترس از عادت نامناسب غم دوری کنم بیام به سمت این همه نعمتی که بی حساب و به لطف خدا بهش رسیدم و شکرگزار باشم اولا و در ثانی برم به سمت بی شمار نعمتی که خداوند مهربان برای من و همه بنده هاش آفریده   و باید بهمون برسم که یکی از زیباترینهاش نعمت تناسب اندام ایده آله  و برای همه بنده هاش از روز اول نصب شده.من احساس لیاقت داشتن و افتخار کردن به خودم رو جایگزین احساس ترس و غم ولی لیاقتی میکنم. باور ارثی بودن چاقی رو به صورت مداوم و ریشه ای از بین میبرم به جاش باور تناسب اندام ایده آل رو برای خودم ایجاد میکنم,مطمینم با تغییر احساس و تغییر باور تناسب اندام و کلی هدیه های بارزش منتظرم خواهند بود،و من با قدرت ذهنم ترس از چاقی را به شجاعت لاغری تبدیل میکنم .

      استاد سپاس فراوان

      خدای مهربان سپاس فراوان 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار *Somayeh*
      1400/05/28 11:34
      مدت عضویت: 987 روز
      امتیاز کاربر: 45
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 526 کلمه

      سلام برهمگی

      چاقی محصول عادت های اشتباه ماست . وعادت های اشتباه ما ناشی از افکار وباورهای اشتباه ماست .

      الان که موضوع این جلسمون شناسایی عادت های اشتباه خودمون هست تصمیم گرفتم رفتارهایی که از دوربریهام که متناسب هستند رو با خودم مقایسه کنم تا بهتر بتونم اونها رو شناسایی کنم .

      کمی که دقت کردم به رفتار همکارم که ۵۳ سال سنشه و ۵۳ کیلو  وزنش . متوجه شدم که وقتی هر دومون شروع به خوردن صبحونه میکنیم من کمتر از ۵ دقیقه صبحونه ام رو میخورم وایشون بیست دقیقه و بیشتر . و این سرعت خوردن من خیلی زیاده که گاها نمیدونم چی خوردم .ولی ایشون با تومانینه و به آرامی غذاهاشو میخوره .

      یا چند روز پیش تو خونمون چندتا بلال از باغمون کندیم من یه دونشو خوردم اما داداشم که کاملا متناسبه باورتون نمیشه بلال رو گرفت نصف کرد نصفشو گذاشت کنار واون نصفه دیگشو خورد و کنارکشید .یا موقع خوردن بستنی داخل یه  نعلبکی بستنی ریخت و همون قدر رو خورد وباقی ظرف رو تو یخچال گذاشت و به نحوه غذا خوردن اون هم دقت کردم حتی اگه جایی هم بخاد بره که دیرش شده باشه به آرامی همون صبحونه رو میخوره ولی کمتر اما اگه من باشم تند تند میخورم وبیشتر .

      جالبه یک سیب رو بخاد بخوره اگه بزرگ باشع نصف میکنه میزاره تویخچال و مابقی اون رو میخوره .

      غذاش حتمن بایستی گرم باشه و گرنه نمیخوره ولی من چه گرم و چه سرد میخوردم .

      من همش عادت داشتم که یک استکان چایی رو با ۵الی۶ دونه قند بخورم ولی ایشون یک دونه قند  رو هم نصف میکنه .و من عادت داشتم سر ساعت خاص مثلا ۱ ناهار یا ۹ شب شام . ولی ایشون هرموقع دلش بخاد ۱۲ شب یا ۲ صبح شام و هرموقع گرسنش شد وتایم خاصی نداره .

      یا من هرموقع گرسنم بشع دیگه بی طاقت میشم وحتمن بایستی یه چیزی بگیرم بخورم حتی تو بیمارستان تو این وضع کرونا حتی شده یک کلوچه هم شده بخورم چون به شدت از سردردگرسنگی میترسم و برام عذاب آوره .ولی برادرم نه میره حموم دوش میگیره خنک میشه بعد سرفرصت غذاشو میخوره .

      یا عادت به ریزه خواری دارم بعد خوردن ناهار دوساعت نمیشه که گرسنم میشه وتا شب هرچندساعت باید یه چیزی بخورم اما برادرم نه شاید کل شبانه روز ۵ وعده .صبونه ناهار شام یه میان وعده صبونه و یه میان وعده عصر .

       یا همکارم نزدیک به یک ماهه که تو این گرمای تابستان پرتقال زمستونه آورد وتو یخچال گذاشت و هنوز نخورد وبهش میگم خوب بخور میگه میلش نیست تو اگه دلت خاست بخور . من اگه بودم همون لحظه میخوردمش .

      یا موقع سیکل ماهانه خیلی ریزه خواری میکنم و اون رو طبیعی میدونستم که طبیعی این مدت بدن انرژی زیادی رو میخاد وخیلی میخوردم .

      وکلی رفتارهای دیگه که مرتب درحال شناسایی اش هستم .

      و تفاوت رفتاری من وداداشم یاهمکارم در نیروی ذهنمون هست همون ذهنی که تونسته اونا رومتناسب کنه تونسته منو چاق کنه . پس من هم با رد باورهای مخرب که باعث رفتارهاو عادت های مخرب چاقیم شده و با همین ذهنم که باعث چاقی من شده باهمین ذهنم با طی کردن این آموزشها به لطف الهی متناسب میشم و از زندگی کردن لذت بیشتری میبرم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shakoora.shafei@gmail.com
      1400/05/01 09:23
      مدت عضویت: 1114 روز
      امتیاز کاربر: 124 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 850 کلمه

      سلام خدمت تمام هم مسیر هامن طبق گفته استاد که گفتند به عادت هاتون توجه کنیم چند روزه که دارم رو عادت هام فکر میکنم علاوه بر چهارتا عادتی که تو نظرات قبلیم نوشتم یکی دیگه از عادت های چاق کننده من خوردن بر اساس هیجانات و احساسات مختلفه که فک کنم تو خیلی از افراد چاق هم مشترکه یعنی اینکه وقتی ما دچار احساسات خاصی میشیم برای آرامش پیدا کردن و خنثی کردن اون احساس از غذا و خوراکی ها استفاده میکنیم درمورد خودم احساس هایی مثل ناراحتی و غم منو به سمت غذا نمیبره ولی احساس هیجان که ناشی از شادیه و احساس استرس که ریشه در یک احساس بد داره هر دو ضربان قلب منو بالا میبرع و من بی اختیار فقط میخوام با غذا خودمو اروم کنم و هیجانمو بیارم پایین بخاطر همین سریع تا دچار این احساسات میشم میرم سراغ غذا و بدون اینکه اصن متوجه باشم چی میخورم یا چقدر میخورم فقط به خوردن ادامه میدم یکی دیگه از عادت های چاق کننده من که میشه ششمین عادتم اینه که خیلی تند غذا میخورم و اینم شاید ریشه در همون عدم آرامش و استرس داشته باشه که من اصلا صبر و حوصله ندارم و فقط میخوام تند تند غذا رو بخورم و مطلقا هیچ لذتی از غذا نمیبرم و این واقعا آزار دهندس هفتمین عادت چاق کننده من هم فک میکنم بین هیلی هامون مشترکه و اونم نزاشتن چیزی توی بشقابه اونم بخاطر اینه که به ما از بچگی گفتن نباید بزاری چیزی توی بشقابت بمونه و حیفه و اصرافه و خیلی وقتا هم چیزی که زیاد میاد شاید در حد چندتا قاشقه و اینجا دیگه هیچ قدرتی نمیتونه مارو قانع کنه که قید این چند قاشقو بزنیم و اصراف کنیم چون سیر شدیم چون چندتا قاشق دیگ ربطی به سیری و گرسنگی نداره باید بخوریم بره فقط که البته این عادت واقعا در مراحل پایینتر عادات دیگ من قرار دارهعادت هشتم که طی این چند روز به تازگی کشفش کردم و واقعا واسم جالبه اینه که الان که من به این عادت هام آگاهی پیدا کردم همین آگاهی باعث میشه کمتر تو زندگیم اجرا بشه مثل کاری که فهمیدی بده و نا خوداگاه کمتر به سمتش میری چون واست چیزی جز ضرر ندارهولی عادتی که هنوزم پر رنگه(کمتر شده ولی نه مثه بقیع) نا توانایی تو نه گفتن به خوراکی های لذتبخش و خوشمزس که لدت اون طعم به احساس سیری میچربه و من نمیتونم قید اون خوراکیو بزنمچیزی که هست اینه که در باور همه ما این خوراکی ها عامل اصلی چاقیه و تک تک ما حداقل یبار موقع خوردن هر کدوم از این خوراکی ها حس عذاب وجدان و استرس شدید چاق شدن در اثر خوردن اونارو تجربه کردیم عادتی که من کشف کردم اینه که من عادت دارم وقتی یکی از انواع این خوراکی های پر کالری رو میخورم حتی اگه به مقدار کم و فقط واسه لذتش بخورم بعدش بدون هیچ کنترلی هی فقط میخوام خوراکی بیشتری بخورم و این دقیقا داره تو زندگیم تکرار میشه که استرس و عذاب وجدان ناشی از خوردن اون خوراکی منو به سمت غذا های بیشتر و بیشتر هل میده و من به طرز جنون امیزی بدون اینکه چیزی بفهمم(مثل حالت استرس و هیجان) فقط میخوام به خوردن ادامه بدم چون حس میکنم حالا که اون خوراکیو خوردم پس دیگه هیچی فایده نداره و هرچقدر که میتونم باید بخورم ، این نوع فکر شاید دستاوردیه که من از اونهمه رژیم های غلط و طاقت فرسا داشتم که چون محدود بودم به چیزهای کم تا یه قاشق اضافه تر میخوردم میگفتم دیگه خراب شد بیخیال و عقده دلمو باز میکردم و همینطور تمام اون روزو به خوردن ادامه میدادم الان که فکر میکنم میبینم اون خوردن های از سر عقده هیچ لذتی نداره و اگر استرس و عذاب وجدان من بخاطر خوردن یه بستنی ساده که همه ادمهای لاغر هم به راحتی میخورن نبود این رفتار بعدشم وجود نداشت ولی باور به ممنوع بودن این خوراکی ها اینقدر تو یه فرد چاق مثل خود من قویه که نمیشه استرسشو به این راحتی پس زد و یقینا به تفکر و کنکاش بیشتری نیاز داره رسیدن به این حقیقت که خوردن این خوراکی ها حق همه ادم هاست و اگه یه ادم لاغر مثل خواهر خودم میتونه هرچقدر که خواست اینارو بخوره و چاق نشه خب تمام آناتومی و ساختار بدن و نیاز به غذای منم به همون شکله و هیچ فرقی نداریم بجز افکار پوسیده و باور هایی که تو ذهن من هست و تو ذهن اون نیست و همین باعث شده اون با لذت بستنیشو بخوره هرچقدر خواست و من با حسرت و استرس همون مقدار یا حتی کمترو بخورم و بعدش بخاطرش اینهمه پرخوری شدید بکنم واقعا این حق من و حق همه ماست که با یکم تلاش فرمول ها و ساختار های ذهنمون که توسط محیطی که توش بزرگ شدیم خراب شده رو خودمون با تفکر عاقلانه و منطقی درستش کنیم و یکبار برای همیشه از شر این عذاب و حس کمبود در بسیاری از زمینه های زندگی خلاص بشیم و مثل بقیه ادمها بدون هیچ عذابی از غذایی که نعمت خداونده لذت ببریمبا آرزوی رسیدن به اونچه که لایقشیم در پایان این سختی ها

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shakoora.shafei@gmail.com
      1400/04/31 10:33
      مدت عضویت: 1114 روز
      امتیاز کاربر: 124 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 676 کلمه

      سلام خدمت همه عزیزانفایل این جلسه واقعا عالی بود و من با وجود تموم عجله ای که تو این مسیر دارم و دلم میخواد زودتر به هدف برسم باز هم از کنکاش و تفکر و توقف بیشتر روی این فایل لذت میبرم و یه ندایی درونم میگه هنوز زوده از این فایل بگذری و منم بهش گوش میکنمباید بگم من هم از کودکی آموزش هایی توسط خانواده چاق بهم داده شده که در من نهادینه شده و متقابلا همون نتایجی که برای خانوادم داشته(اضافه وزن زیاد) برای من هم داشته و‌من الان ۱۵ کیلو گرم اضافه وزن دارمهمین طرز فکر و نگاه به غذا و خوراکی ها باور های من رو شکل دادند و نحوه رفتار من در مقابل غذا ها و خوراکی هارو هم تعیین میکنندمن عادات زیادی دارممثلا من عادت دارم که هیچوقت به یک خوراکی خوشمزه نه نگم! اصلا مهم نیست سیرم یا گرسنه اون خوراکی حس خوبی در من ایجاد میکنه و من باید اونو بخورم اونم به مقدار زیاد واسه اینکه نهایت استفاده رو ازش ببرم و اون موقعیت لذت بخش رو نسیب خودم بکنمدر واقع فکر میکنم اگر اینکارو نکنم من یه احمقم که فرصت خوردن یه چیز خوشمزه مثل بستنی رو به راحتی و برای هیچ و‌پوچ از دست داده و اونو تقدیم به بقیه اعضای خانواده کرده با همین استدلال ها و تفکرات قوی ذهنی من هیچوقت فرصت خوردن رو از دست نمیدممثلا فست فود ها پیتزا ساندویچ لازانیا بستنی کیک پفک چیپس و هر خوراکی لذتبخشی که همیشه ی خدا هم تو خونه نیس و این اهمیت از دست ندادن فرصت رو دو چندان میکنهعادت دومم اینه که هیچوقت و هیچوقت به هیچ تعارفی نه نگم چون باز هم از دست دادن فرصت لذت بردن از غذاست و حالا اگر هم زیاد خوشمزه نباشه بازم اشکالی نداره چون هم طرف ناراحت نمیشه هم خوردن در نظر من هیچوقت چیز بیهوده ای نیستعادت سومم اینه که گاهی واقعا سیرم ولی مادرم مرتبا اصرار داره که من بیشتر بخورم دقیقا مثل دوران بچگیم که همین اموزش ها منو شکل داد منم کمی مقاومت میکنم ولی وقتی میبینم دلخور میشه به راحتی تسلیم میشم و اون غذایی که میخوار رو میخورم چون بلخره واسش زحمت کشیده نمیخوام قدرناشناس باشمعادت چهارمم اینه که در طول روز بین نهار تا شام چندین باااار غذای ظهرو دوباره میخورم و دلیلشم اینه کاری ندارم و حوصلم سر میره الان دوران پسا کنکوره و من مطلقا هیچ کاری ندارم و خوردن راحت ترین سرگرمیه خودم کاملا متوجهم که گرسنم نیست ولی بازم میخورم چون کار دیگه ای ندارم و حوصلمم سر رفتهدر کل باید بگم من و اعضای خانوادم یاد گرفتیم و باور داریم که موقع حوصله سر رفتن بهترین کار خریدن انواع خوراکی و خوردنشه طوری که من به عنوان بزرگترین پاداش یا سرگرمی برای خودم میرم فروشگاه و ولی خوراکی میخرم و واقعا هم لذت میبرم البته که بعدش نفخ میگیرم و حالم بد میشه ولی باور کردم و معتقدم خوراکی های متنوع بهترین پاداش و سرگرمیه حتی برای روزهای تعطیلالان که دارم عادت هامو مینویسم حس میکنم چقدر یجوریه و حس خوبی بهشون ندارمبقیه عادت هامو فردا مینویسم من واقعا نمیخوام این عادت هارو ارادی تغییر بدم چون ارادی ایجاد نکردم میخوام قدم قدم با استاد و آموزه ها بیام جلو تا ببینم انتهای این مسیر چیهآیا همون چیزیه که دفعه های قبلی موقع تلاش واسه لاغری پیدا کردم؟ یا ممکنه چیز متفاوتی باشه و بلخره این طلسم شکسته بشهنمیدونم زمان همه چیزو مشخص میکنهاز نوشتن این نظر استرسم کمتر شد استرسی که ناشی از هربار قدم گذاشتنم تو مسیر لاغریهاین استرس ناشی از ترسیه ک من از باز هم نتیجه نگرفتن دارم و این ترس بخاطر بارها و بارها تلاش های ارادی من و نتیجه نگرفتنهاینبار نمیخوام ارادی تلاش کنم و هیچ تلاشی هم برای تغییر عاداتم به صورت ارادی نمیکنم اجازه میدم اگر قراره اتفاق بیفته خودش اتفاق بیفتهامیدوارم این راه یکی از بهترین خاطرات دستیابی به رویاهام بشه و با باور هر روز بیشتر به اینکه لاغر شدن ممکنه ترس و استرسم هر روز و هر روز کمتر بشههمتونو دوس دارم چون همسفر های من تو این راه هستیددر پناه خدا

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آرمیتا صدیقی
      1400/04/05 00:56
      مدت عضویت: 1042 روز
      امتیاز کاربر: 77
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 403 کلمه

      با سلام خدمت دوستان گلم و استاد عطارروشن عزیز

      وقت همگی بخیر امیدوارم شاد و سلامت و متناسب باشین

      وقتی داشتم این فایل رو بارها گوش میدادم و نکات طلایی رو مینوشتم،متوجه شدم تمام تلاش ما برای لاغری رسیدن به “آزادی” 

      اینکه کسی مارو مجبور نکنه که چی بخوریم چی نخوریم،آزادانه انتخاب کنیم و انجامش بدیم..

      اینکه خودمون رو مجبور نکنیم که چه فعالیت فیزیکی انجام بدیم

      وقتی رژیم میگرفتم یا ورزش میکردم همیشه فکر میکردم کارم درسته ولی ته ته ته دل همه کسایی که رژیم میگیرن یک حسرت بزرگ به نام “آزادی” هست! نه لاغری یا متناسب بودن‌.

      حالا من اینجام و میخوام آزاد باشم! برخلاف اینکه دیگران دارن چیکار میکنن یا چه طرز فکری دارن! 

      من

      میخوام

      آزاد باشم! 

      وقتی داشتم عادت هام رو شناسایی میکردم متوجه شدم چقدر عادت های من پوچ و بی ارزشه که گاهی با یک میل ندارم یا نمیخورم و سیرم میتونست به حس خوبم کمک کنه! ولی از خودم دریغ کردم!

      عادت داشتم اگر دو نوع شیرینی در مهمونی بود هر دو رو بخورم ،با اینکه شاید با خوردنش در حال ترکیدن بودم

      عادت داشتم وقتی میرم مهمونی زیاد بخورم چون مهمونیه و داستانش فرق داره

      عادت داشتم وقتی میریم خرید حتما بستنی بخورم با اینکه سیر بودم 

      عادت داشتم بخاطر خوراکی های خوشمزه همسایه برم خونه‌اش با اینکه من هیچ حرفی با همسایه ای که ۳۰ سال از من بزرگ تره نداشتم! به غیر از غیبت و حس خوب هیچی برام نداشت،چون راهی نداشتم.یا باید غیبت گوش میدادم یا خوراکی های رنگارنگ میخوردم(در صورتی که تازه از سر سفره بلند شده بودم) 

      عادت داشتم یک شکلات،بستنی،کیک و…تا اخر اخر بخورم حتی اگه داشتم خفه میشدم و بعدش معده‌ام درد میگرفت

      عادت داشتم هندوانه و سایر میوه هارو تا جایی بخورم که حالت تهوع بگیرم…

      و همه اینها در صورتی بود که اصلا گشنه نبودم! در نهایت سیری به سر میبردم و میتونستم با یک کلمه میل ندارم یا نمیام یا نمیخورم و سیرم وارد سرزمین آزادی بشم! و فقط تا جایی بخورم که از نعمت خدا لذت ببرم

      حیلی خوشحالم؛چون الان میدونم باید چیکار کنم و چطور رفتار کنم.زندگی یک بازی هیجان انگیز پر از حل مسائل مختلفه! یکی حل بشه اون یکی مسئله میاد تا ما حلش کنیم.پس با لذت از این مرحله زندگیم گذر میکنم.

      میتونم بگم با این فایل تازه دوهزاریم افتاد چون داشتم میخوردم و میخوردم و میخوردم چون فکر میکردم همه چیز ذهنه😂 ولی خدا هر روز هدایتم میکنه و اگاهی بهم اضافه میوکنه

      با امید هدایت و اگاهی و تناسب برای همه کسانی که توی سایت هستند.خدانگهدار

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1400/02/25 00:02
      مدت عضویت: 1664 روز
      امتیاز کاربر: 234 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,631 کلمه

      باسلام گام ۳۴ درمسیر لاغری من :علتهای چاق کنندهبانگاه به افراد متناسب وتمرکز بر روی رفتار غذاییشان متوجه علت لاغر بودن انها می شویم هرچه بیشتر خواهان متناسب شدن باشیم میتوانیم بیشتر در رفتار افراد لاغر علت تناسب اندام انها را پیدا کنیم .با مقایسه رفتار خود باافراد متناسب ، به تفاوت رفتارهای غذایی که جسم انهارا متناسب وجسم ما چاق شده پی می بریم .تکرار شنیده ها ودیده ها در رفتار وافکار غذاخوردن به مرور زمان تبدیل به عادت رفتاری ما می شود وچاقی یا متناسب بودن جسم ما را مشخص می کند. اگر می خواهیم متناسب شویم باید با اشتیاق در شناسایی عادتهای چاق کننده وصحیح کردن انها تمرکز وتوجه کنیم .چون چاقی ما محصول پر تکراری عادتهای چاق کننده است .عادتها هم از استمرار رفتار وافکار چاق کننده ای که بصورت باور در ذهن ما شکل گرفته بوجود امده است .برای لاغر شدن هیچ راهی بجز تغییر در چگونگی مصرف مواد غذایی وبرداشتن تمرکز ذهن بر روی غذا ومصرف ان بجای همه چیز   وبعد اصلاح باورها وجود ندارد.من به خودم میگفتم منکه چیزی نمی خورم پس چرا چاق هستم اما اطرافیانم این همه متناسبند .با دقت بر روی رفتار غذایی خودم متوجه شدم صبحها من هم تخم مرغ ونان وهم از پنیر وخیار وگوجه وکمی کره وعسل ومرباهمراه چای یا شیر می خورم اما اطرافیان متناسبم فقط یک نمونه از غذا ها را انتخاب میکنند به میزان کم که سیر می شدند بدون چای یا اب میوه ویا شیر می خورند من چند ساعت بعد برای میان وعده صبح یک بشقاب از همه میوه ها پر میکردم ومی خوردم ویک ساعت بعد هم یک لیوان اب وعسل اما متناسبها تا نهار یا اصلا چیزی نمی خوردند ومی گفتند میل ندارند یا فقط یک میوه کوچک از هرچه بود نه از همه میوه ها می خوردند .برای نهار هم من یک بشقاب برنج ویک ظرف پر خورشت یا مرغ یا جوجه ویا هرچه بود همراه ماست یا دوغ می خوردم وروی انها هم عادت چند دانه خرما یا شیرینی ویا حلوا  خوردن را داشتم اما متناسبها کاری به ظهر شدن یا وعده نهار نداشتند ممکن بود ساعت ۳ یا ۴ هم بشود فقط وقتی گرسنه می شدند می گفتند گرسنه ایم وبه میزانی که سیر شوند از غذا بر میداشتند ومی خوردند وگاهی یک یاچند قاشق هم ته ظرفشان می ماند وبلند می شدند وقتی بهشان می گفتم این یک ذره چیه ته بشقاب گذاشتی اینهاروهم بخورید تا بردارم می گفتند سیر هستند ودیگه جا ندارندوبعدش هم دیگه چیزی نمی خوردند تاشب ولی من چند ساعت بعد ازنهاری که گرسنه نبودم اما کامل هم خورده بودم بلند میشدم وشیرویا شربت با بیسکویت یا کیک یا شیرینی می خوردم وتا شام هم گاهی چند شکلات ویا اجیل  می خوردم وشام هم اخرشب همراه یک لیوان شیرمی خوردم  تازه اگر دورهمی نداشتیم تا تنقلات هم دوباره بخوریم اما متناسبهای خانه از نهار تا شام چیز دیگری نمی خوردند وموقع شام اگر گرسنه نبودند فقط اخر شب یک لیوان شیر یا یک عدد میوه هرنوع که بود می خوردند وگاهی هم یادشان میرفت می خوابیدند واگر گرسنه بودند دویا سه برگ شامی بدون نان ویا یک کاسه کوچک خورشت یا ماست می خوردند .با مقایسه رفتارغذایی خودم با انها متوجه شدم من جسم خود را انبار مواد غذایی کرده بودم اما انها فقط چند وعده ومختصر خوردن به اندازه رفع گرسنگی میخورند نه از روی لذت وهوس وحرص غذا .برای همین است که اضافه غذا در جسمشان تلنبار وبصورت چربی ونامتناسبی شکل نمی گیرد.متوجه شدم که من چقدر عادتهای غلط غذایی دارم که اصلا نیاز بدنم هم نیست وفقط فکر میکردم منکه چیزی نمی خورم چرا چاق هستم .نه تنها که می خوردم بلکه زیاده وبی اندازه وبی موقع هم میخوردم . همینطور که بدون اینکه متوجه باشم عادت کرده بودم بعد غذا خرما یا شیرینی بخورم همینطور باید این عادتها را بدون سختی ومتوجه شدن یکی یکی شناسایی وانها راعوض کنم متوجه شدم که تمرکز بر روی خوردن خود را رها کرده بودم ووقتی دراین مسیر قرار میگیریم باید از خود مایه اراده درکنترل بر خوردن وتوجه ودقت بر روی رفتار خوردن واراده جمع وجور کردن خود را با عمل به اموزشهایی که میبینیم را داشته باشم .🌷۲ذهن نا خوداگاه سرکش وتنبل مرتب مارو گول میزنه وچون تغییر ومخالف با خواستش حرکت کردن براش سخته مرتب مارو برمیگردونه .حتما باید برای تغییر رفتار خوردن اول اینکه باید رفتارهای غلط روشناسایی کنیم بعد رفتارهای صحیح را با اموزش دیدن یاد بگیریم وبعد انها را کم کم جایگزین اموخته های غلط قبلی کنیم ومرتب تکرار وتمرین واستمرار داشته باشیم و  رها نکنیم حتی اگر رها کردیم دوباره برگردیم وشروع کنیم وناامید نشویم ومهمتر ازهمه اینکه به توانمندی عملکرد وتغییر خود وهمینطور مسیری که انتخاب کردیم ایمان کامل واعتقاد داشته باشیم که مارا به نتیجه می رساند اگر درست عمل کنیم بخاطر ذخیره شدن رفتار درست در لایه های زیرین ذهن خود بخود ما فقط موقع گرسنگی می خوریم وبه اندازه رفع نیاز گرسنگی در بدن می خوریم وقبل از سیری کامل ذهن فرمان دست کشیدن از غذا را میدهد .به غذا وخوردن تنها فکر نمی کنیم وهمه چیز برایمان خوردن نمی شود .واقعا خود من در طی ۲ ماهی که بصورت نسبی درست عمل کردم ودوسایز کم کردم با اینکه با فرمان ذهنم دست از خوردن برنمی داشتم وخودم به خودم میگفتم بلند شو بسته ولی حال خوبی داشتم وچقدر زود متناسب شدن در نظرم راحت بود.الان خیلی از رفتارها وعادتهای غذاییم تغییر کرده از جمله ریزه خواری ،پشت سرهم خوردن ،درهم خوردنم کمتر شده ولی هنوز لذت چشیدن همه غذا ها رودارم ،کمتر خوردن روپیدا کردم نسبت به قبل البته نه گرسنگی کشیدن ولی هنوز به نظر خودم زیاد میخورم وباید کنترل کنم ، شیرینی خوردنم فقط در حد یک شکلات کاکائویی ویا یک بیسکویت کرمدار کوچک ولی نهار وغذایم هنوز زیاده طوریکه فکر میکنم جبران ان رفتارهای صحیح رو می کند .اما ادامه میدم زحمتهای استاد رو که میبینم درپی گیری وتوجه به نوشته های ما وفایلهای پر محتوای وباارزش به ظاهر رایگانی که وقت میگذارند وبرای ما تهیه می کنندوعکسهای عالی شگفتی سازان ونوشته های دوستانی که نتیجه گرفتند ویا درمسیر موفق حرکت می کنند  باعث شده خودمو مدیون استاد بدونم وهرجا هم که تنبلی کردم دوباره برگردم .نگاه به تصاویر شگفتی سازان ودیدن زمان کوتاه مدت مثلا ۸ ماه تغییر ۳۰ یا ۴۰ کیلیویی انها با روش ذهن اشتیاق وامید به توانمندی من روبیشتر می کنه وهمینطور  من رو متوجه این حرف استاد میکنه که هرکس به اندازه درکش از محتوای اموزشی وعملکرد صحیح واشتیاق  واستمرار وتکرار انهاست که مدت زمان کمتر ویابیشتر به تناسب ونتیجه عالی میرسه . وقتی به فایلها گوش میدم انروز درمسیرم اما وقتی چند روز دور میشم یکم جدا میشم وذهن نا خوداگاه دوباره نجواهاش رو داره شروع می کنه .چون چاقی حاصل عادتهای اشتباه رفتارخوردن ماست وعادت هم از تکرار رفتارهای متفاوت نادرست خوردن درما بوجود امده پس ما باید وباید رفتارهای نادرست خوردنمان راشناسایی کنیم  وتغییر دهیم .تمام رفتارهای ما ازذهن ناخوداگاه ماست که این رفتارهای غلط در ذهن ناخوداگاه ما ذخیره شده واتومانیک وار عمل میکنه بدون اینکه ما بفهمیم وبخواهیم .باید رفتارهای ذهن ناخوداگاه خود را تغییر دهیم تا عادتهای غلط ماهم تغییر کند وتکرار نشود .عادتها بوسیله تکرار دیده ها وشنیده ها در ذهن ما ذخیره شده .با ایجاد دیده وشنیده هاومثالهای جدید رفتار متناسب شدن  وتکرار ان رفتارها عادتهای جدید در ذهن ذخیره می شود وماندگاری انها در اثر تکرار وتمرین مداوم باعث متناسب شدن جسم می شود .در  تمام روشهایی که تاکنون برای لاغری بکار بردیم مثل ورزش ورژیم  فقط ما جسم خودراتحت فشار وازارواذیت می گذاردیم ولی ذهن ماباورهایش در سرجایش باقی بوده و تغییری نداشته ومی خواسته به راه خودش که اموخته بوده ادامه دهد وچون ذهن این فشار را نمی پذیرفته بعد از مدتی دوباره دنبال راحتی انجام عادات خود میگردد ودوباره جسم با تمام زحماتی که کشیده کم کم به حالت اولیه برمیگردد. پس ماباید افکار ذهنمان را تغییر دهیم واصلاح کنیم تا عادتهایمان درست شود نه جسم را اذیت کنیم .هرچقدر باورهای ماتغییر کند ودرست شود عادتهای ما درستر وقویتر می شود.🌻۳قطعا افرادیکه دردوره های اموزشی که باروش اصولی وطبقه بندی شده وگام به گام وبا برنامه روزانه دقیق وحساب شده بر روی ذهن پیش میروند زودتر افکار وباورهای جدید در ذهنشان ذخیره می شود که اینطور اموزش دیدن  باعث ایجاد عادتهای جدیدوتغییر رفتار درانها وخودبخود تغییر در جسم وسریعتر به نتیجه رسیدنشان می شود . در فایلهای رایگان مطالب بسیار با ارزش وپر محتوا ومفید وکلی ارائه میشه بهمین خاطر ممکنه زمان بیشتری طول بکشه تا جسم تغییر بکنه اما چون محتوای اموزشی هردو گروه یکی هست مطمئنا با عمل درست به اموزشها حتما نتیجه لاغرشدن را بدنبال خواهد داشت. دوکلمه جادوئی سیرم ومیل ندارم رو اگه یاد بگیریم وبه موقع بکار ببریم بسیار کار امد ودر رسیدن به تناسب کار ساز هستند .باور کنیم فقط نادرست خوردن وبی موقع خوردن باعث چاقی واضافه وزن است وهرعامل دیگه ای مثل ارث ودارو فقط بهانه های ذهن هست برای انجام رفتارهای چاق کننده . رفتارهای ما براثر عادتهای خوب وبد ماست .به عادتهای خودم توجه میکردم دیدم از عادتهای خوبم نچشیدن غذاست من هیچوقت غذا رامزه نمی کنم فکر کردم چطور این عادت درمن شکل گرفته وبراحتی واسانی انجام میشه  ومن اصلا متوجه عادی بودن این کارم نیستم پس لاغر شدنم هم باید به همین صورت باشه که ذهن متوجه نباشه وجسم خودش به اسانی وراحتی تغییر کنه همینطور که چاق شدم به همین راحتی وبدون متوجه شدنم بوده وانرا به راحتی یادگرفتم پس متناسب شدنم هم میتواند مثل عادت خوبه نچشیدن غذایم  به هنگام پختن ان شکل بگیره که این کار ذهن است. باید در طول روز حواسم را ازروی فرعیات ومنفی هابردارم و بر افکار ورفتارم متمرکز کنم ببینم چه عادتهای غلطی انجام میدهم که باعث چاقی من است وان رفتار های پرتکراری که در ذهنم ذخیره شده مثل باورهای غلط ،هوس ولذت خوردن ،دوباره خوری وپرخوری وزیاد از اندازه خوردن ،سیر بودن وخوردن ،ریز خواری و……. راعوض کنم .🌼

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار angelikia4040
      1400/02/06 00:01
      مدت عضویت: 1354 روز
      امتیاز کاربر: 217 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 719 کلمه

      فکر اینکه عادتهای اشتباه چه بر سر انسان می آورند واقعا وحشتناکه ،یادم میاد که قبلا که می رفتم باشگاه راه رفتن روی  تردمیل برام زجر آور بود و وقتی ورزشم تموم میشد انگار کوهی از روی دوشم برداشته شده بود و فقط یک کاری رو انجام میدادم و خیالم راحت بود که امروز هم باشگاه رفتم و باور داشتم که لاغر شدن خیلی سخت تر از اینهاست و جالبه هر روز روی ترازو بودم که ببینم چقدر کم کردم و عدد ترازو برام حکم نتیجه رو داشت و خیلی ناراحت کننده بود وقتی همه این کارها بی نتیجه بود و یکی از باورهای من این بود که چاقی من ارثیه و چون من شباهت زیادی از لحاظ فرم بدنی به خواهر بزرگم داشتم و در خانواده بین یازده تا بچه فقط من و خواهرم مثل هم چاق بودیم برام طبیعی بود که چاقم ولی خیلی دوست داشتم لاغر بشم مانند دوران قبل از ازدواجم ،ولی من با فشار بر جسمم میخواستم.لاغر بشم  غافل از اینکه باور و عادتهای من سرجاش بود و من لاغر نمیشدم ولی از باشگاه رفتن خسته میشدم و دنبال راه دیگه.ای بودم و جالبه که فکر میکردم نوع ورزش در لاغری من تاثیر  داره یک روز دنبال زومبا روز دیگه شنا وهر سری به فکر یک ورزش و یک رژیم بودم  و هربار خسته تر از همیشه شکست میخوردم عادتها رو من ایجاد نکرده بودم که تصمیم بگیرم خودم عوضشون کنم و همیشه باورم این بود که من زیاد می خورم در صورتیکه غذای من از غذای بچه هام کمتر بود ولی عادت ریزه خواری داشتم من یک عادت اشتباه نداشتم مجموعه ای از عادتهای اشتباه داشتم که از باورهای اشتباه من نشأت میگرفت باور من از افکار و حرفهایی بوجود آمده بود که شنیده بودم و با تکرار و مرور به عادتهای من تبدیل شدن و هر روز در زندگی من تکرار میشدن و نتیجه همه اینها در جسمم خودشون رو نشون میدادن و من بدون اینکه بخوام چاقتر میشدم بالاخره روزی رسید که ناامید و مستأصل شدم و تسلیم چاقی ،ولی از اونجایی که ما ذاتا  متناسب آفریده شدیم دوباره در گوگل دنبال راه دیگری برای لاغری میگشتم که خداوند مهربانم منو به این مسیر فوق‌العاده لاغری با ذهن هدایت کرد و من هرروز یک قدم در این مسیر برداشتم تا به گام سی و چهارم رسیدم و در این مدت کوتاه نتایج بسیار عالی گرفتم ریزه خواری،پرخوری ،ترس از خوردن ،تبدیل به آرامش ، اعتماد به نفس ، لذت از خوردن موادغذایی شد حرص و ولع من از بین رفت و من توی این مدت عید نوروز و ماه رمضان متفاوت و لذت بخشی رو دارم تجربه میکنم همیشه عیدهای نوروز با عذاب وجدان و چاقتر شدن سپری میشد ولی امسال من خیلی از مهمونیها خیلی راحت گفتم میل ندارم زیباترین جمله ای که از گفتنش احساس غرور میکنم و ماه رمضانی که من هیچوقت توی عمرم ازش لذت نبرده بودم و نتونستم کامل روزه هامو بگیرم ولی امسال از روز اول با لذت و سرحالی شروع شد و سیزده روز بدون هیچ گرسنگی و ضعفی دارم ادامه میدم و میدونم استاد عزیزم جناب عطارروشن هم در ثواب این روزه هام شریک هستن چون لاغری با ذهن باور من رو عوض کرد من همیشه در ماه مبارک رمضان بی حال بودم و باورم این بود که چون چای نمی خورم سردرد میشم و سردرد میشدم ولی امسال باورم اینه که من میتونم  تا آخر ماه مبارک رمضان روزه هامو  خیلی راحت بگیرم و این نتیجه‌ای بجز تغییر فرمولهای ذهنی نیست من باورم اینه که تنها راه درست و اصولی که برای همیشه باعث لاغری من میشه همین مسیر لاغری با ذهن، مسیری راحت و بسیار خوشایند که هرروز با گوش دادن به سخنان ارزشمند استاد این روش در زندگی ما کاربردی تر میشه و با عمل کردن به این فایلها دنیایی جلوی چشم همه ما گشوده شد که بسیار متفاوت با همه روشها و عوامل بیرونی خواهد بود شکرگزار باشیم که هر کسی سعادت این رو نداره که به این مسیر هدایت بشه و ما که هدایت شدیم بندگان خاص خداوند هستیم و خاص تر از ما استاد گرانقدر هستن که خودشون تنها این مسیر رو طی کردن و نتیجه عالی گرفتن و رهرو ما تو این مسیر هستن ممنونم استاد عزیزم ،هر لحظه از زندگیم دعاگو و مدیون شما هستم و تا آخر عمرم شاگرد محضر شما خواهم بود ،انشاءالله

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1400/01/31 07:44
      مدت عضویت: 1363 روز
      امتیاز کاربر: 18317 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 438 کلمه

      فایل “گام سی و چهارم “:

      نکته جالب و جذاب این است که یک مجموعه یا یک سری عادات ما را چاق کرده است، نه “یک عادت”. این عادات در طول یک “مدت زمانی” ما را چاق کرده است.

      چطور میشود این دو مانع فوق را برطرف کرد:

      کشف این مجموعه عادات در مرحله اول و تغییر این عادات به عادات متفاوت دیگر ما را به تناسب اندام میرساند.

      خبر عالی دیگر این است که در طول مدت زمانی میتوان با تكرار عادات متفاوت به تناسب اندام دلخواه خود مان برسیم. به همین راحتی مساله حل شد.

      بیایید روی باور انجام این موارد فوق کار کنیم.  باور کنیم این دو به راحتی قابل اجرا است و انها را عميقاً و با تمام وجود بپذیریم.

      پس پذیرش اتفاق افتادن این تناسب، ما را به لاغری و تناسب اندام میرساند.  ما نهايتاً به جسم موردنظر در باور خود میرسیم.

      من هر روز حدود 8 ساعت سر کارم.  یک عکس از خودم که در ان 50 کیلوگرم بودم را پیدا کردم.  ان را اسکن کردم و به ایمیل کاری ام فرستادم.

      امروز background دو تا صفحه سیستم خودم را عکس خودم قرار دادم تا با نگاه مرتب به هر دو صفحه مقابل خودم در طول روز ، خودم را در 50 کیلوگرم و تناسب اندام دلخواهم ببینم تا هم برای خودم یاداوری لحظه به لحظه شود و هم اینکه برای ذهن نا خودآگاه خودم ،مرتب تصویر سازی کنم.

      هر وقت گرسنه هستم، غذا میخورم و همواره به اندازه مورد نیازم ،مواد غذایی تهیه میکنم و غذا میپزم نه بیشتر. من قسم میخورم که در طول این 7 ماه اخیری که با سایت در ارتباط هستم، خیلی متناسب و سالم غذا میخورم و از خداوند یکتا بسیار سپاسگزارم.

      گاهی به استراحت زیاد نیاز دارم ، پس برای خودم استراحت در نظر میگیرم ، چون الان خودم را دوست دارم.

      کمتر عصبانی میشوم چون عصبانی شدن از ترس میاید و من که به خدا ایمان و اعتقاد دارم، از چیزی یا کسی ترسی ندارم چون به منبع قدرت وصل هستم.  

      الان مطمئن هستم که همه چیز از “ما” شروع میشود و به “ما” هم ختم میشود.  اگر باور کنیم متناسب شویم، حتما به اسانی و راحتی متناسب میشویم.

      عادات ما تغییر خواهد کرد و افکار جدید ما، جای افکار کهنه و پوسیده قبلی را میگیرد.  تکرار این عادات در طول زندگي ما را تا ابد متناسب نگه خواهد داشت.

      چون ما در این دوره ،محدودیت نداریم ، پس فشار روحی و عصبی هم نداریم.  همه چیز در نهایت ارامش و راحتی و شادی به صورت ساده و منظم به مرور انجام میشود و ما از همه ان مراحل لذت خواهیم برد ، چه در طول دوره چه در پایان ان.

      روز دوشنبه 30 فروردین ماه سال 1400

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار marjanchavoshi96@gmail.com
      1400/01/22 03:49
      مدت عضویت: 1121 روز
      امتیاز کاربر: 127 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 794 کلمه

       با سلام من هم مثل بقیه دلیل چاقی خودم را تیروئید و داروهای هورمونی برای بارداری و بعد از بارداری و عمل لوزه و وبعد هم عمل تومور نخاع که یک سال تحرکم کم شده بود می دونستم ولی خوب که فکر کردم عادات بد غذایی و پرخوری و ریزه خوری و فکر زیاد به غذا در هر مواردی من رو چاق و چاقتر کرد و از 58 به 85 رسیدم البته در بیست سال گذشته.من مرجان چاوشی از امروز متعهد می شوم که از وزن 83 به وزن 58 کیلو برسم و از هیج تلاش و کوششی دست برندارم. پس متعهد می شوم که عادات غذایی خودم را درست کنم و خودم خودم را بسازم.من وقتی رژیم هم می گیرم خودم را گول می زنم و زیادتر از حد اندازه ای که گفته میشه می خورم پس با ذهنم باید بجنگم و ذهنم درگیر خوردن من هست . پس باید این موارد که دلایل چاق بودن من هست رعایت کنم. بنویسم و هر روز درسهایی که یاد گرفتم (در این سایت فوق العاده عالی تناسب فکر که خیلی خوشم اومده) و عادات قدیمی خودم رو تبدیل به عادات جدید و سالم بکنم و هر روز یک مورد جدید یاد بگیرم و یک عادت بد خودم رو کنار بذارم. بر ذهنم غلبه کنم و هرچی جلو دستم و تعارف می کنند و جلوی چشمم هست رو نمی خورم و به سالم خوردن عادت کنم و ریزه خوری را کنار بذارم.به هیچ عنوان بخاطر اینکه تمام بشه یا غذای کسی دیگه مثل پسرم علی اضافه بیازه رو نمی خورم. این رو یک توهین به خودم بدونم و مگه من سطل آشغال هستم و من به خودم احترام می ذارم و نمی خورم.سر سفره به اندازه ای که اندازه گرفتم برای خودم مثل دوران رژیم خودم را گول می زدم و بیشتر می خوردم الان باید در هر صورت به خودم قول بدم که اراده داشته باشم و کمتر یا اندازه معین بخورم و حرص نزنم. قبل و بعدش و وسط غذا آب بخورم تا کمی اشتهام کم بشه تا عادت به کم خوری رو پیدا کنم.از ساعت نه شب به بعد پرخوری و ریزه خوری من زیادتر میشه پس از ساعت نه شب به بعد روزه می گیرم و فقط آب می خورم و با ذهنم درگیر می شم. تا چند وقت که عادت بشه براموقتی فکر می کنم و حرص می خورم و حوصله م سر میره خلاصه هر کاری می خوام انجام بدم دنبال غذا میرم و غذا می خوام مثلا وقتی خوشحالم وقتی ناراحتم ….پس اینها عادات بد غذایی من هست و باید دوباره با ذهنم و فکرم درگیر بشم و فقط آب بخورم و عادتم رو تبدیل به آب خوردن بکنم. اوایل با ذهنم خیلی درگیر می شم ولی اینها عادات غذا خوردن من هست و باید خیلی سخت تلاشم را بکنم و همه اینها را کنار بگذارم و انجام بدم. و من خودم بیشتر از همه دلیل چاقی ام را می دونم. و اگر همه این موارد را فقط چند ماه رعایت کنم نتیجه ی خوبی می گیرم و تا آخر عمرم باید عادات غذایی خودم را عوض کنم خدایا کمکم کن خدایا خودت می دونی که این چاقی بزرگترین مشکل زندگی من شده خدایا خودت به دادم برس و یار و یاورم باش در تمام لحظه های زندگیم.آب بخورم و وقتی احساس گرسنگی می کنم خصوصا وقتی از بیرون میام بدونم که تشنه هستم نه گرسنه و عادتم را از غذا خوردن به آب خوردن تغییر بدم.من می پذیرم که خودم مسئول چاقی خودم هستم و باید خودم به خودم کمک کنم.من متعهد می شم که روزی نیم ساعت با خوشحال برقصم مثل جوونی و ده هزار قدم را مرتب و هر روز انجام بدم و در این مورد استمرار داشته باشم و باید با خوشحال و حال خوب جز عادات رزمره زندگیم بشه.من هرزوز این نه مورد را با خودم تکرار خواهم کرد و مشکلات و ذهنم و درسهایم را می نویسم و جلوی آئینه می رم و به خودم قول می دهم تمام موارد را تکرار و استمرار داشته باشم تا آخر عمرم من باید تغییر کنم من شایسته سلامتی و شادی و لاغر و خوش هیکلی و سایز 38 که قبلا هم بودم هستم من می تونم خدایا کمکم کن به عظمتت سوگند که تو کمک و یار و همدلم هستی و مرا نجات خواهی داد.البته بگم که الان یک هفته هست تمام این موارد رو رعایت کردم و دو کیلو و نیم لاغز شدم و اطرافیانم همه متوجه شدند که لاغرتر شدم جالبه با این دو کیلو هم ارتعاشم رو فهمیدن نه وزنم را  خیلی خیلی حس خوبی دارم که با این سایت آشنا شدم و خوشحالم که خداوند من رو در مسیر لاغری قرار داده و از آقای عطار روشن خیلی خیلی ممنون هستم کلی انرژی و حس حال خوب میگیرم ازشون و حالم خوب شده.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zary.ahmadi
      1400/01/18 14:16
      مدت عضویت: 1372 روز
      امتیاز کاربر: 10007 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 848 کلمه

      سلام گام ۳۴
      تغییر عادت
      تمام هستی در درون انسان گرد آمده آست شیطان هیولایی نیست که در انتظار به دام انداختن ما باشد بلکه صدای درونی ست —در درون خود به جستجوی شیطان بگردید نه در دیگران—فراموشن نکنیم انسانی که شیطان درون خود را میشناسد ،خدا را شناخته است -شیطان درون ما چیست ؟تمام باورهای اشتباه که ما را مخرب می کند —ذهن‌ خود رها نکنید به سمت منفی گوی ها ،بلکه به چیزهایی که درست آیت توجه نشان دهیم تا در مدار و احساس خوب قرار بگیریم هر چیزی که باعث ایجاد حس‌ خوب در ما بشه همیشه خوشی بیشتر را به طرف ما می کشاند وقتی لاغری حس خوبی در ما ایجاد می کند یعنی در مسیر لاغری حرکت می کنیم -/برای معجزه دعا کردم و دریافتم‌ که من همان معجزه هستم
      برای عشق دعا کردم و دریافتم‌عشق همیشه بر در خانه من میکوبد تنها باید به آن اجازه دهم که وارد شود
      باید باور کنیم‌که مواد غذایی مرا چاق نمی کنند بلکه توجه مابه چاقی و اونون حس محدودیت در خودمون و ترس لز خوردن اینها هستن که مسیر ما را به سمت چاقی هدایت می کنند باید به حالمون توجه کنیم —نه روی مواد غذایی —باید عاداتها را تغییر داد تا در ما باور ایجاد شود و تغییر عادت هم غیر ارادی است یعنی با تصمیم اراده ای صورت نمی گیرد اول باید رو عادتها تمرکز کنیم و عادات که چاق کننده می دانیم بیابیم
      مثلا :اول روی عادتها تمرکز کنیم و عادت مه چاق کننده می دانیم بیابیم !!مثلا خیلی ها خوردن دارو های افسردگی و یا پر خوری و خواب زیاد و حتی بعضی ها کم خوابی بی تحرکی خوردن کربوهیدرت مثل نان وبرنج سیب زمینی و ماکارونی را عامل چاقی می دانستند مثلا من فکر می کردم اگر تحرک نکنم چاق می شوم اگر رژیم نگیرم چاق می شم یا دکتر کفته خوردن دارو افسردگی باعث چاقی می شه و تمام این باورها که خیلی هم قدرتمند هستند که هنوز گاهی نجوا می کنند ما باید تغییرات بدهیم و تغییرات باید طوری باشه که حس خوب ایجاد کند و حس خوب یعنی رضایتمندی از خودمون مثلا وقتی من باور کردم پر خوردی باعت چاقی می شه نتیجه !!ترس از خوردن و این ترس در من حس خوبی نداشت و در من نارضایتی ایجاد می کرد و لی اکنون که ترسی ندارم حس رضایتمندی دارم یا اینکه ورزش نکردن و بی تحرکی باعث چاقی می شه و هر گاه به دلیلی تمی توانستم ورزش کنم از خودم راضی نبودم ولی اکنون هیچ گونه ورزش و تحرکی ندارم و بسیار از خود راضی و خرسند هستم و همین حس خوب نشان بر این است که در مسیر قرار دارم حالا باید تمام باورها که باعث رنج و عذاب ما می شوند شناسایی و باورهای صیحیح را جایگزین کنیم همانطور که تا الان پیش رفته‌ایم همانجنان ادامه می دهیم تا به هدف برسیم مثلا باور کینم که دارو باعث چاقی نیست دارو را می خوریم برای بهبودی و سلامتی که از دست داده ایم با خوردن دارو سلامتی را بدست بگیریم نه اینکه باور کنیم با خوردن داروناسلامتی بگیرم یعنی چاقی پس اینجا مفهوم دارو از بین می ره ما باید باور کنیم که خوردن هر داروی فقطموجب سلامتی می شه و اونون فرمول اشتباه را از ذهن پاک کنیم -ما دارو را می خوریم که به حالت سالم و درستی که بوده‌ایم برسیم نه اینکه دارو بخوریم که چاق بشی پس دارو. ا برای بهبودی که از دست داده‌ایم می خوریم نه برای اضافه کردن و غیر طبیعی بودن اصلمون— ولی اگر باور اشتباه را داشته باشیم به سمت چاقی می رویم
      باور کنیم که پر خوری باعث چاقی نیست چون باید برای نیاز بدن غذا خورد باید یاد بگیرم روش درست خوردن غذا را نه اینکه از خوردن بترسیم
      می خوام بگم که همین باورهاست که در ما تغییرات بوجود می آرد پس چه خوب است که باورهای صیحیح را جایگزین کنیم مثلا یک باور قوی !!در طول سال‌های عمرم یک باوری داشتم که یک وقتی پیش می اومد که یک ذره بیشتر می خوردم فشار زیادی رو معده ام داشتم و برای بهبودی این فشار حتما باید پیاده روی می کردم و انون موقع اصلا به چاقی فکر نمی کردم بلکه فشار معده مرا اذیت می کردو با راه رفتن سبک و راحت می شدم و همین موضوع باعت عادت دیگه ای در من شده بود که حواسم باشه زیاد نخورم که مجبور به پیاده روی بشم در یک موضوع دو عادت شکل گرفت ا—عادت پیاده روی برای بهبودی معده ۲–عادت حواسم جمع باشه و هر دو عادت کارشون را دقیق می دانستندباوری که سال‌ها تو سرم بود به هر باوری اگر قدرت دهیم غیر اراده‌ای انجامش می دهیم
      .من باور دارم که وزن 50 کیلوی حق من است چون سال‌ها در ۵۰ کیلویی زندگی کردم و بسیار لذت آن را برده ام مدتی است که گم شده‌ام در مسیر اشتباه و اکنون که مسیرم را پیدا کرده‌ام صد در صدر به ۵۰کیلویی عزیزم می رسم چون لایق آن هستم چون با من بوده چون حق من آست خدایا شکرت که همه چی خوب است و من حس خوبی دا رم 👏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/01/13 12:58
      مدت عضویت: 1613 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,250 کلمه

      گام ۳۴

      سلام وقت بخیر

      استاد عزیز برای شرایط ناراحت کننده ای که تجربه میکنید بسیار ناراحتم😔 ، جملاتی پیدا نمیکنم که بشه درد این اتفاقاتو کمتر کرد براتون صبر و توانایی گذشتن از اینهارو از خداوند آرزو دارم ،با اینکه میدونم شما قوانینو بلد هستید ولی مدیریت چنین روزهایی کار راحتی نیست

      ذهنم مدام این چند روز بهم هشدار میداد که نمیخواد این چند وقت توی سایت کامنت بذاری ،ولی من میدونم کاری که هم خودمو سرحال تر میکنه هم حال استادمو بهتر ،دیدن تمرینات بچه های سایته و میدونم جایی که استاد میتونن حال و هواشونو تغییر بدن، بودن در سایته

      وقتی از کودکی مدام از مزایای چاقی میشنیدم ،چاقی در ذهن من یک آپشن قدرتمند تعریف شد ،اوایل فکر میکردم من تافته جدا بافته هستم از خواهران دیگم ،آخه اونها لاغر و نحیف بودن و من احساس قلدر بودن داشتم ،مدام خواهر بزرگتر از خودمو میزدم و بهش میگفتم ببین من چاقم ،پرزورم ،من و همین خواهرم با هم به یک مهدکودک میرفتیم ،یادمه من با چندتا پسر تپل دوست بودم که کارمون فقط کتک زدن خواهرمو و دوستاش بود ،خیلی دوست داشتم پسر میبودم و تا سالها لباس دخترونه دوست نداشتم و هنوزم خیلی درگیر لباس و مد و اینجور کارهای زنونه نیستم

      اون زمان ها تو جمع دخترا بازی نمیکردم ،الان هم از جمع خانم ها و نوع گفتگوهاشون خوشم نمیاد و تو جمع ها ، بیشتر هم صحبت آقایون میشم

      چاقیو یجور صلاح و قدرت برای ترسوندن بچه ها میدونستم

      تصویری که از خودم در ذهنم نقش بسته ،تصویر یک شخص گنده چاق قدرتمنده ،شاید چون همیشه از آدم های ضعیف بدم میومده و چونکه برای ذهنم تعریف چاقی =قدرت بوده ،اجازه نمیداده لاغرتر بشم

      یکی از محکمترین باورهای من ارثی بودن و ژنتیکی بودن

      بود که باعث میشد برای همیشه گیت خارج شدن من از چاقی بسته باشه ،یعنی راهی نبود،دری نبود و من میدونستم باید تحمل کنم ،باید بسازم با خودم ،ارثو که نمیشه کاریش کرد،یبار یادمه یه دکتری گفته بود چاقی ژنتیک نیست وقتی شنیدم رفتم تو فکر ولی منفی بافم گفت اگر ژنتیک نیست پس چرا تو چاقی؟ و منم که جوابی نداشتم ،حرف دکترو نشنیده گرفتم

      باوری که من در خودم داشتم این بود که خوردن رو حق خودم نمیدونستم ،فکر میکردم من باید فقط یکمی سالاد و آب و دم نوش های بدمزه بخورم چونکه چاقم، اگر یه روز برنج چرب میخوردم یا شیرینی یا فست فود ،انگار یه قانونیو بهم زده بودم ،حق های طبیعیو از خودم گرفته بودم و باور داشتم که من نمیتونم مثل آدم های نرمال زندگی کنم ،اینم از تفکرات ریشه ای من نشات میگرفت ،من زمان هاییکه گرسنه بودم،، هم خوشحال بودم و هم، غمگین ،خوشحال بودم چونکه گرسنگی و بی حالیو، در مسیر لاغر شدن میدونستم ،غمگین بودم چونکه دلم ضعف میرفت،حالم بد بود،حسم بد بود،همش بی حال و بی رنگ و رو بودم ،،خودمو لایق هیچی نمیدونستم ،در عوض اگر سیر میشدم و احساس گرسنگی نداشتم ،ترس میومد سراغم که ببین ،معلومه شکمتو پر کردی از خوراکی،پس منتظر چاق شدن باش ،حتی همین الان هم وقتی یکمی احساس سیری بیشتری کنم سریع اون لینکه ( داری چاق میشی) در من فعال میشه،من نفخ معده دارم و خیلی زود در شکمم فشارو حس میکنم مخصوصا اگر خوراکی مایع باشه ، و به محض نفخ معده م صدای چاق درونم بیدار میشه و احساس ترس بمن میده که البته دارم شناسایش میکنم

      در اصل من قوانینی برای خودم صادر کردم که حق ندارم مثل بقیه آدم ها چیزی بخورم برای همین اگر نقض قانون میکردم زنگوله چاقی به صدا در میومد و منم بعد از سالها محدودیت ،۷ساله پیش که خسته شدم و گفتم هر چه بادا باد ،و خوردنو شروع کردم البته نه پرخوری ،اون تصویر چاق درونم بیدار وبیدارتر شد تا جاییکه وقتی شدم ۹۵ کیلو دیگه نتونستم خودمو اون شکلی ببینم و بدنبال راه چاره گشتم تا به اینجا هدایت شدم

      دقیقا من تا زمانیکه بیدار بودم فقط به خوردن، نخوردن هام فکر میکردم و در انتها خودمو شماتت میکردم و تصمیم های سخت تری روی خودم اعمال میکردم

      نمیدونستم با هر تفکری که در مورد رفتار چاق کننده خودم دارم ،چاله چاقیم بیشتر کنده میشه و من بیشتر فرو میرم

      یکی از مهمترین اتفاقی که برای من رخ داد در این دوره ها ،از بین رفتن ولع و عقده خوردن بود،یعنی من همیشه یه عقده ای داشتم که چرا من نمیتونم مثل بقیه رفتار کنم ،خودمو کمتر از دیگران تصور میکردم که حتی حق انتخاب غذارو هم ندارم و در این دوره که من تونستم، خودم انتخاب کنم که چه کاری به ترمیم یا تخریب من کمک میکنه و اجبار و محدودیتی روی من نبود ،انگار خیال من راحت شد ،وقتی فهمیدم خوراکی ها چاق کننده نیستن و ترس های من کمتر شد وقتی متوجه شدم من آزادم ،تمام اون فشارها و ولع ها و احساس کمبودها از من برداشته شد،مثل زمانیکه ما سالها دنبال یه موقعیت خوب مالی هستیم میخواییم به خونه و ماشین و رفاه برسیم و وقتی میرسیم دیگه میدونیم مال خودمونه رسیدیم ،حس نیاز نمیکنیم ،برای منم همچین حسی بوجود اومد ،یه زمان هایی فکر میکردم اگر به فلان موقعیت برسم چقدر عالی میشه ،بال در میارم ولی جدیدا به خواسته هاییکه میرسم فقط خوشحال میشم لذت میبرم ولی درونم آرومه به خودم میگم حق الهی منه، باید بیاد تو زندگیم

      تا سن سی و چند سالگی خیلی راحت وارد هر ورزش و رژیمی میشدم یدفعه ۱۰ کیلو میریختم ولی از یه زمانی هر چی تلاش میکردم جواب های کوچیک میگرفتم و مدام بهم میگفتن داری به ۴۰ سال نزدیک میشی ،انقدر سن ۴۰ تو ذهن من بد و منفور و شکست خورده بود که وقتی ۴۰ سالم شد خجالت میکشیدم بگم ،از همه سنمو قایم میکردم ،منتظر سقوط بدن و وزن و سلامتی و جوانی بودم ،یادمه یکی از دوستانم وقتی ۴۰ سالش شد خیلی نگران بود و بغض داشت ،اینها باورهای ما هستن که باعث میشن ما در مسیرهای عادتی و رفتاری قرار بگیریم

      سالهای زیادی باور داشتم خوردن قرص های مولتی و تقویتی

      باعث چاقی زیادی میشه و مدام به همه میگفتم من رژیم گرفتم موهام ریخته حالا مجبورم قرص های ویتامینه بخورم که چاقم میکنه ،بعد مجدد میرفتم تو رژیم و باور کرده بودم موهام میریزه ،دوباره قرص هارو شروع میکردم و این پروسه همچنان ادامه داشت و منهم مثل عروسک خیمه شب بازی که با هر تکون نخ ،به بالا و پایین میره ،منم در لوپ گرفتاری میچرخیدم

      تجربه لاغر شدن بسیار لذت بخشه مخصوصا به این سبکی که ما در حال خلقش هستیم که به قدرت خود ،خدا و ذهنمون آشنا میشیم، دیشب که میخواستم بیرون برم و مجبور بودم بخاطر مانتو و روسریم شلوار مشکی بپوشم و ۱ ماه پیش یک شلوار جین مشکی خریده بودم که در قسمت ساق پا و ران یکمی برام کیپ بود و در قسمت کمر آزادتر بود،یعنی پاهای من نسبت به کمرم کمی توپر تره و این شلوار بسختی بالا میومد و احساس خفگی میکردم وقتی میپوشیدمش و تصمیم داشتم دیگه نپوشمش ،از اونجاییکه منفی بافم چند وقتیه مرتب میخواست بهم القاء کنه که چاق شدم و حال منو بد میکرد و دیشب مجبور بودم اون شلوارو بپوشم ،وقتی داشتم میپوشیدمش احساس کردم دیگه مثل قبل بسختی نمیاد بالا،دیکه تو قسمت ران و ساق پا مثل قبل اذیتم نمیکرد و در قسمت کمر هم گشادتر شده ،خیلی خوشحال شدم ،احساس سبکی در شلوارم بهم حس خوبی داد ،من ۱۳ ماهه دارم این حس هارو تجربه میکنم ،لاغر شدن بسیار دلپذیر و قشنگه ،حس سبکبالیه،حس خوشحالیه ،حس جوانترشدنه

      که خدارو شکر در مسیرش قرار گرفتم و هر روز میلیاردها بار شکر میکنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1399/12/05 10:40
      مدت عضویت: 1598 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 997 کلمه

      سلام😊
      فرمول اصلی اینه
      دیده ها و شنیده ها—تکرار—–دیدن و شنیدن نتیجه این فکر در دیگران—–ثبت در ضمیر ناخودآگاه و تبدیل شدن به باور یا فرمول ذهنی —-رفتار اشتباه مثل پرخوری ،ریزه خواری—–تکرار اون رفتار —–جسم چاق
      یعنی جسم ما فقط آینه باورهای ما است و فقط یک نمایشگر هست از انچه در ضمیر ناخودآگاه ما ثبت شده
      خوب ما تا حالا با ورزش رژیم و روشهای دیگه فقط داشتیم به نمایشگر فشار می اوردیم در صورتیکه مشکل از فرستنده است جسم کاره ای نیست به همین دلیله که این روشهای معمول نتیجه دائمی ندارن چون هر چقدر هم من تصمیم به نخوردن بگیرم تعداد قاشقهای برنج رو براساس برنامه ای که برام نوشتن بخورم یا دمبل بزنم بدوم و عرق بریزم ودراز نشست بزنم وقتی توی ذهنم باور دیگه ای دارم و اونا تغییری نکردن من فقط دارم اسیب میزنم به جسمم و به اعصابم چون فرمان خوردن داده شده ولی من تصمیم گرفتم مدل دیگه ای رفتار کنم ….همین ناهماهنگی بین ذهن و جسم باعث ناراحتی اعصاب خوردی و نا امید شدن و بداخلاقی میشه و از اونجاییکه قدرت ذهن چندین برابر بیشتره ذهن همیشه پیروزه و ما بعد از مدتی خسته میشیم از رژیم و محدودیت هاش و ورزش و فشارهاش و رها میکنیم و بدی اش اینه که به تعداد دفعاتی که از رژیم وورزش و دارو ودمنوش و…..بقیه روشها نتیجه نگرفتیم این باور در ما بیشتر تقویت شده که ما ناتوانیم ،ما اراده نداریم ،چاقی ژنتیک ما است و هر کاری کنیم لاغر نمیشیم،ما قربانی ژن و تیرویید و بارداری و …..هستیم
      پس سایر روشها علاوه بر اینکه کمکی به ما نکردن ذهن ما رو خرابتر هم کردن و ما پر شدیم از فرمولهای ناصحیح
      وتنها یه روشه که ما رو میتونه راحت لاغر کنه و لاغر بمونیم اونم برعکس همون روشی که چاق شدیمه
      خوب اول مسیر چاق شدن شنیدن درباره چاقی (مثل ژنتیکی بودن چاقی،چاقی به علت کم کاری تیرویید ،چاقی به علت بارداری،چاقی به علت پرخوری،چاقی به علت شیرینی،چاقی به خاطر فست فودها ،برنج،ماکارونی،غذاهای چرب،سرخ کردنی،و…)و دیدن چاقی(افراد چاق در خانواده و فامیل،دیدن رفتارهای افراد چاق،دیدن تنبلی و کم تحرکی اونا،دیدن ارتباط پرخوری با چاقی توی فیلمها و کارتونها ودیدن خانمهای متناسبی که با بارداری کلی اضافه وزن پیدا کردن و…)بعد این فرمولها ثبت شده در ذهنمون و در زمان مناسب پکیجش باز شده و نتیجه شده چاقی جسم ما
      خوب پس اولین کار برای لاغری هم شکستن این باورها است با دلایل منطقی مثلا در مورد ژنتیک همین که ببینیم در یک خانواده چاق یه نفر متناسبه خوب نقش ژنتیک کم رنگ میشه یا دیدن تنبلی و کم تحرکی خیلی از افراد متناسب نقش تحرک رو کم رنگ میکنه در واقع باید با دلایل منطقی اون باور قبلی رو سست کنیم و اینبار با باورهای درست و صحیح جایگزین کنیم مثل اینکه غذاها نقشی در چاقی ما ندارن فقط انرژی دهنده هستند …. و با تکرار فایلها واستمرار در این روش باورهای جدید رو قدرت بدیم تا عادتهای جدید در ما بوجود بیان و باز هم با موندن در مسیر اون عادتهای جدید به جزئی از شخصیت ما تبدیل بشن و در رفتار روزانه ما دیده بشن به راحتی و بدون هیچ محدودیت و اراده ای مثل اینکه به محض دریافت پیغام سیری دست بکشیم از غذا خوردن یا اگه میل نداریم تحت تاثیر تعارف و اصرار دیگران راحت بگیم میل نداریم و نخوریم یا هنگام مواجه شدن با تنوع مواد غذایی اونی که دوس داریم رو بکشیم و بخوریم اونم به مقداری که سیر بشیم
      خوب تکرار این عادتهای درست میشه یک جسم متناسب همیشگی
      واقعا بحثی نمیمونه و همین درسته و بس👌👌👌👌
      خوب حالا من در این مدت چه عادتهایی پیدا کردم که نشون میده که باورهام دارن تغییر میکنن و به سمت تناسب دارم میرم؟
      ۱-با چالش من اینو نخوردم میل من به کیک وکلوچه و خوراکی شدیدا کم شده و مثل قبل اصلا دلم شیرینی رو نمیکشه
      ۲-به محض دریافت پیغام سیری دست میکشم از غذا خوردن حتی اگه غذای مورد علاقه ام باشه در صورتیکه قبلا بارها و بارها میکشیدم وگاهی قابلمه رو می اوردم سر میز 😁
      ۳-خیلی اوقات بعد از ناهار دلم خوس شیرینی میکرد در صورتیکه الان با وجودیکه قطاب هم داریم وحتی پسرم وهمسرم هم بعد از ناهار ازش میخورن ولی من اصلا دیگه میلم نمیکشه
      ۴_توی مهمونی و عروسی و سفر در حد خفگی میخوردم الان دیگه فقط به اندازه نیازم میخورم
      ۵-قبلنا شبها که از کار برمیگشتم خونه شدیدا بداخلاق و گشنه بودم و بارها خودم میگفتم من اگه خسته و گشنه بشم اصلا دیگه اعصاب ندارم الان مدتهاس که این رفتار رو ندارم
      ۶-اگه شیرینی یا کیک خونگی یا کیک خامه ای توی یخچال میموند تا همه رو نمیخوردم خیالم راحت نمیشد ولی الان اگه میلم باشه یه دونه میخورم اگه هم نباشه نه اجباری به تموم کردنش ندارم
      ۷-قبلنا خونه مامان که میرفتم مستقیم میرفتم توی آشپزخونه سر گاز سر یخچال یه چیزی برای خوردن پیدا کنم الان خیلی وقتها که میرم اونجا وقتی مامانم میگن یه چیزی بیارم بخوری میگم نه تازه صبحانه خوردم یا مثلا ارده عسل خوردم خیلی سنگینم
      ۸-قبلنا حتما باید شام میخوردم حتی اگه کلی هله هوله ومیوه و شیرینی خورده بودم میگفتم هیچی جای نون رو نمیگیره ولی الان اگه چیزی خورده باشم شام نمیخورم چون گرسنه نیستم
      ۹-قبلنا به خاطر گرسنگی دیگه صبحها نمیتونستم بخوابم و بلند میشدم ولی الان خیلی وقتها تا ۹و ده صبحونه نخوردم چون هنوز گرسنه نشدم
      ۱۰-قبلا حتما تا ۲ باید ناهار میخوردم و یکی از بحثهام با همسرم این بود که چرا دیر اومدی و من سردرد شدم و..‌.
      ۱۱-بارها به خاطر گرسنگی سردرد میشدم ولی مدتهاس که خاطر گرسنگی سردرد نشدم
      ۱۲-قبلا بارها در طی روز در یخچال رو باز میکردم یه چیزی برای خوردن پیدا کنم ولی الان نه
      ۱۳-الان به رفتار افراد متناسب بیشتر توجه میکنم
      ۱۴-الان دیگه با دیدن اندام زیبا ی افراد متناسب حسرت نمیخورم بلکه تحسینشون میکنم
      ۱۵-الان وقتی مادرم درباره اینکه فلانی لاغر کرده ناراحت نمیشم و به خودم نمیگیرم درصورتیکه قبلا همش ناراحت میشدم
      خلاصه کلی تغییرات داشتم که همش به خاطر بودن در این مسیره خدا رو شکر میکنم بابت هدایتم و بابت تمام تغییرات ذهنی و رفتاریم🙏🙏🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار farkhondeshahrivar280
      1399/12/04 21:37
      مدت عضویت: 1385 روز
      امتیاز کاربر: 687 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,400 کلمه

      سلام سلام خوب هستید ،🙂😊
      گام سی چهارم می‌خوام این گام واسه خودم شفاف سازی کنم.
      🤗 مراحل ساخت چاقی 🙂😊
      اول اومدیم به طور خواسته یا ناخواسته یکسری حرفها باور کردیم شنیدیم تکرار کردیم نمونه دیدیم بذرها چاقی تو ذهنمون‌کاشتیم‌‌‌.
      وهر روز افکاری بیشتری واسه خودمان طبیعی میکردیم ما به این علت ها باید چاق بشیم حالا دکتر گفته این قرص چاق کننده است باور کردیم که ارث خانوادگی است چاقی در ما به علت پرخوری زیاد چاقم من بد شانسم ابم بخورم چاق میشم‌‌استعداد‌چاقی‌دارم‌فلانی‌دیدی ازدواج کرد چاق شد‌منم بعد‌ازدواج‌چاق خواهم شد ……وهمه‌این‌افکار‌شد‌باور انتظار چاقی در ما‌‌‌واینجا‌ذهن‌دست‌به کار میشه واصلا براش‌مهم نیست‌چه‌باوری‌در‌ذهن ثبت می‌کنی هرچی باشه خوب بد‌در‌مورد هر موضوعی که باشه‌کار‌خودش شروع می‌کنه میاد‌عادتهایی‌در ما به وجود میاره که‌شرایط‌مارو‌طبق باورمون‌کنه‌یعنی باورت‌با‌زندگی‌الانت‌در‌هر‌شرایطی که باشی چه خوب چه بد در هر زمینه ای کار خودمان است. 🤪
      😶😉🤔مثال میزنم دقیقا ذهن ما مث زمین کشاورزی میمونه و ما هم مث کشاورز هستیم و بذرهایی هم که در زمین میکاریم مث باور ها ماست نمیشه تو بذر ذرت بکاری ولی گندم برداشت کنی وقتی یک کشاورز بذر میکاره دیگه این بذر خودش جوانه میزنه و به وجود میاد و کشاورز اون ازش مراقبت میکنه‌تا‌رشد‌کنه‌محصول بده
      حالا محصول افکار و باور ها ما در ذهنمون‌در‌مورد‌تناسب اندام شده چاقی شده این وضعیتی که الان اینجا هستیم در این مسیر.
      حالا باید چکار کنیم باید واسه تغییر نتیجه آموزش ببینیم فرمول ها اشتباه شناسایی کنیم فرمول صحیح به ذهنمون‌بدیم‌تا‌ذهن‌هم‌عادتها‌مارو‌تغییر‌بده‌و‌شرایط.ما‌تغییر‌کنه‌در‌هر‌شرایطی‌که‌میخواهیم‌. چاقی محصول عادتها ماست عادتها ماهم براساس باور ها ما ساخته میشه این باور ها رو هم خودمون در ذهنمون‌از‌طریق‌ها‌مختلف‌ثبت‌کردیم‌‌‌‌ این از مراحل ساخت چاقی در زندگی ما اصلا اگه قشنگ موضوع درک کنی میفهمی همین فرمول در همه جوانب زندگیت هست در کسب کار در روابطت در شادی در سلامتی در رفاه آسایش همه این ها طبق باورها ما به وسیله عادتها به وجود اومده.
      حالا ما قبلا می‌خواستیم فقط نتیجه تغییر بدیم یعنی همین چیزی که چشمون میدید می‌خواستیم تغییر بدیم واسه همین دانبال روش ها فیزیکی ورزش ها سخت داروها تلخ لاغری دمنوش رژیم از شیرینی فرار کردن ….واسه همینم نتیجه دائمی نمیگرفتیم‌چون چاقی در ذهن ما جا خوش کرده بود و داشت برنامه خودش پیش میبرد حالا ما می‌خواستیم با محدودیت و تصمیم جلوش بگیریم وقتی جسم ذهن هماهنگ نباشه شکست می‌خوردیم.
      حالا ما هدایت شدیم از طریق خداوند در این مسیر خیلی حرفه ها خداوند واست انتخاب کرده فک کن ببین چقدر عزیزی که خداوند این چنین مسیر درست گذاشت جلو پات‌ پس گله شکایت از خداوند بندها شرایط اقتصادی فلان بزار کنار چون خداوند راز خوشبختی در این دنیا و جهان آخرت جلو پات گذاشته حالا دیگه میخاع راه فبلت برو شکست بخور این راه برو خوشبخت شو در همه چی مسیر بهشت است این مسیر و خداوند فرستادش هم گذاشته تو این مسیر راهنما ما بندهاش‌استاد خوبیها معجزه ها که مارو کمک می‌کنه تو این راه فقط کافیه خودت بخواه حرکت کنی کافیه بپذیری بدن ما توانایی لاغر شدن دارد ما فقط باید قبول کنیم آموزش ببینیم شروع کنیم و آرام آرام پیش بریم و از همه جات زندگی بهتری خواهیم داشت.
      حالا تو هرچقدر روی باور هات کار کنی باورها صحیح به ذهنت بدی نتیجه بهتری خواهی گرفت به همین راحتی
      هرچیزی که در این زندگی الان داریم تجربه میکنیم بخاطر یکسری عادتها است حالا اینجا دیگه به خودت بستگی داره باور ها‌درست‌در‌ذهنت ثبت‌کردی‌یا باورها اشتباه هرچیزی ثبت کنیم به وسیله عادتها تجربه می‌کنی اینم فرمول ذهن ناخودآگاه است یه کلک است که به وسیله عادتها شرایط ماروتغییر میده
      ما در این مسیر هدفمون اینه این باور ها اشتباه شناسایی کنیم و باور صحیح به کار ببریم تا ذهنم عادتها مارو تغییر بده و شرایط ایده آل برامون به وجود بیاد 😍🤗
      پس روی افکارمون کار کنیم همین واسه تغییر شرایطمون‌ خداوند بزرگترین نعمت به همه انسان ها داده که ذهن است و شرایط هرکسم خودش واسه خودش میسازه کاره بابا پولدار اون خدا دیده فلانی حق مردم خورده اون شانس داره بابا فلانی رئیس شرکت است معلومه که باید ثروتمند باشند کار هیچ کدوم اینها نداره من این واسه‌خودم‌میگم‌که‌قبلا چقدر‌خدا‌خانواده‌شرایط‌جامعه‌وضعیت مالی‌مقصر میدونستم آره الان بفهم که همش تقصیر خودت بوده و هیچ راهی هم نداره‌هیچکس‌نمیتونه کمکت کنه‌جز‌خودت‌با اموزش‌دیدن‌با‌باور صحیح در ذهنت به وجود آوردن بعله شاید این مسیر تلنگری باشه که از خواب بیدار بشی و خودت بگی آره من مقصر منم درستش میکنم آنوقت خداوند خودش کمکت میکنه‌راه‌برات هموار می‌کنه باید خودت بخواه. ☺️🙂😊😍
      حالا من قبلا یکسری عادتها داشتم مث با فیلم سریال غذا بخورم از صبحانه بگیر تا شام خلاصه فیلم که شروع میشد من یه چی باید آماده میکردم واسه خوردن
      عادت داشتم تند تند غذا بخورم.
      دیگه عادت داشتم تا شیرینی چیزی هست ازش خبر دارم بخورم همشو،😫😨😱.
      عادت داشتم بعد غذا بخوابم عادت داشتم در حد خفگی هم بخورم عادت داشتم تا سر سفره غذا هست بشینم بخورم اصلا گرسنگی سیری نمی‌فهمیدم راستش که با این مسیر یادگرفتم. عادت داشتم تو شهر مسافرت تفریح کوهی جایی اول بفکر این بودم چی ببرم بخورم.
      عادت داشتم موقع بی حوصله شدن بیکار شدن ناراحتی خوشحالی بخورم
      عادت داشتم همین جور در طول هرچی چشمم بهش بخوردی بخورم دست رد نمیزدم. 😀😀😀😀.
      حالا می‌خوام بگم خداروشکر تا الان که پیش رفتم خیلی رفتارهای تغییر کرده به اندازه نیاز میخورم با فیلم غذا دیگه نمی‌خورم تندتند نمی‌خورم هر موقع میلم بکشه میخورم چشمم دیگه دانبال خوردن نیست حالا همیشه اینجور نیستم ولی خداروشکر خیلی تغییر کردم نسبت به قبلا حالا یدف هایی هم ذهنم درگیر موضات دیگه میشه که من از مسیر منحرف کنه ولی من کوتاه نمیام ادامه میدم و میخام دیگه از امروز تعهد بدم ذهنم درگیر موضاعاتی که احساسم بد می‌کنه نکنم و روی هدفم تمرکز کنم
      🤩😍🤗در پناه‌حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ☺️s-moazamiy0🤗
      1399/12/04 17:00
      مدت عضویت: 1204 روز
      امتیاز کاربر: 734 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,050 کلمه

      سلاممم سلاممممم😊😊اوقات ب کامم🙏😍جلسه ی ۳۴ از مسیر لاغری من(عادتهای چاق کننده)..در مسیر لاغری با ذهن ساعتها و روزااا مثل سرعت و برق و باد میگذره ..و این زود گذشتن یعنی حالمون ، حسمون ،خداروشکر خوبه ، آرامش و لذت اززندگی داریم و این یعنی بخشی از خوشبختی درون ؛و حتی بیرون برای من …شاید برای اطرافیانم ب این شکل زود و خوش و بالذت نباش..اصل خودمم ، دل خودم ، حال خودم ، حس خودم ، آرامش خودم ، و کلیییییییی دیگ حال و هوای عالییی 🤩🌹🖐️
      بریم برای شرح درک ازین فایل عالی 👣👣
      خب درک ، تحلیل و برداشت من از فایل :چندتا موضوع بود «باورها ، عادتها ، عادتهای چاق کننده ، چگونه شکل گیری باور»

      🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
      🔴ما در جلسه های قبل گفتیم ک باورها باعث میشن ک ما دنیا رو از طریق لنزهای فیلتر شده ببینیم.و دراین جلسه ما یاد گرفتیم ک باورهای ما میتوانند قدرتمند باشند یا محدود کننده .
      🌸باورهای مثبت و قدرتمند باعث تقویت و بهبود شرایط ما میشن.، برعکس باورهای منفی و محدود کننده مارو عقب نگه میدارن و باعث ایجاد احساسات و افکار منفی میشن.🌸

      🔴خب حالا بیاییم نحوه شکل گیری باورها رو در خودمون رو بررسی کنیم :
      همه ی ما از موقع بدنیا اومدن کارهایی رو انجام میدادیم وواکنشی از طرف دیگران دریافت میکردیم…مثلا :ما دردوران کورکی وقتیکه گریه میکردیم ب هر دلیلی معمولا دراکثر موارد مادر ب ما شیر میداد😊ک در همان دوران کودکی این فکر در ذهن های ما ثبت شده ک گریه کردن منجر ب تغذیه میشه.و هر چی ک ما بزرگتر شدیم اون واکنش ابتدایی براثر تکرار شدن ما ب این باور رسیدیم ک #گریه کردن یک راه موثر برای برآورده کردن خواسته های ماست #
      خواسته‌ های مثل خوردن ، اسباب بازی ، بغل گرفتن…..و همچنین درادامه ودر هرلحظه از زندگی هم همینطوره ک ماهروز اطلاعاتی رو دریافت میکنیم اعم از مثبت منفی و این اطلاعات رو ب مغز مون وارد میکنیم و پس از تحزیه و تحلیل این تجربیات حاصل موفقیت یا شکست ما درزندگی میشود..و ما میتونیم از اتفاقاتی ک خواسته یا ناخواسته درزندگی ما رخ میدهد تاثیر مثبت بگیریم یا منفی‌ما باید هروز خودمون رو وادار کنیم ب حال خوب ، مثبت اندیشی ، لذت بردن اززندگی
      پس چگونه باورها شکل میگیرن ب خودمون بستگی داره ک باورهای منفی و محدود کننده خودمون رو تغییر بدیم و باورهای مثبت جایگزینشون کنیم..یا باهمون باورهای قبل زندگی خودمون رو ادامه بدیم و در جا بزنیم.
      باور عمیق ترین رفتارها در سطح ناخودآگاه اگ ما اعتقاد قوی نسبت ب موضوعی داشته باشیم اون میشه باور مثلا:من موفق هستم این یک باوره ، باور با رفتار ، عادت ، و احساس تفاوت داره…مثلا
      من باور دارم ک آشپزی من خوبه ..برای همین وقتی آشپزی میکنم اعتماد ب نفس دارم ..هم غذا خوب درست میکنم هم حسم خوبه…
      امااگر من باور دارم ک آشپزی م خوب نیست.پس برای شکست خودمو آماده میکنم ..هم غذا بددرست میکنم هم حسم بده واحساس خوبی ندارم.
      در مسیر لاغری باذهن هم همینه :اگ ما باور کرده باشیم ک میتونیم تواین مسیر موفق باشیم و ب هدف خودمون لاغری و تناسب اندام برسیم بااعتماد ب نفس بالا ادامه میدیم و خوب تمرینات و انجام میدیم و حس خوبی داریم.
      اما اگ هنوز باور نکرده باشیم ک موفق میشیم ، پس خودمون رو برای رهایی و شکست آماده میکنیم ، و علاقه ای نشون نمیدیم و احساسمون خوب نیست….واما ما باید ب توانایی های خودمون باپر داشته باشیم ک میتوانیم انجامش بدیم و موفق خپاهیم شد انشاءالله 🙏🌹

      خب حالا بچها بیایید ی تست باور از خودمون بگیریم 🤭😊آماده اید👣💪
      ب خودتون بگید ک من لاغرم ..خب قبل از ادامه خوندن این مطلب از گفتن این جمله من لاغری چ احساسی بهتون دست داد…سختتون بود بگید…باور کردید ک لاغرید یا ن …هر حسی داشتید این احساس بستگی ب اطمینان خودمون تواین مسیر بستگی داره ک چقدر باورش دارید.
      🔴موضوع بعدی عادت:عادت ها همان رفتارهایی هستند ک ما در ناخودآگاهمون انجامش میدیم و ب مرور زمان ب آن رفتار وابسته میشیم بطوری ک بصورت یک رفتار عادی برای ما تبدیل میشه… کارهایی ک در طول روز انجام میدیم ..آهنگ و فیلم های ک میبینیم و میشنویم …نشست و برخاست باافراد همه و همه در بلند مدت شکست یا موفقیت افکار منفی یاافکار مثبت مارو شکل میدن.و ی زندگی رو برای مارقم میزنه.و همیشه عادتهای منفی فکنم از عادت های مثبت بیشترن…اصلا عادتها چیز بدی نیستن فقط درامتخاب آنها باید دقت کنیم.بعضی از عادت ها ب سختی تغییر میکنن..همین رژیم گرفتنای بیشتر موقع ما ..ما همیشه میخاستیم ک عادت پرخوری رو یک شبه تغییر بدیم در یکی دو روز اول مشکلی نبود ولی در مدت کوتاهی ما خسته و پرخاشگر میشدیم و رها میکردیم ..یا عادت نوشابه خوردن ، یا عادت شیرینی خوردن…همه ی این عادتها یک شبه یک روزه بدست نیومده و ممکنه ک تغییر دادنشون ۱ماهه و چندماهه هم طول بکشه..
      🔴موضوع بعدی عادتهای چاق کننده:چاقی محصول عادتهای چاق کننده است چندتا از عادتهای خودم ک مسئول چاقی خودم میدونست؟؟؟!!!🤔🤔
      خوردن شیرینیجات درشب ، خوردن خرما با چای ، خوردن هرشب نوشابه ، دیر خوردن شام ، خوردن برنج و نان در شب ، و حالا من یاد گرفتم ک خوردن این مواد غذایی در چاقی من هیچ نقشی نداشته و من بااستفاده ازین مواد غذایی خودمو چاق کردم..یاد گرفتم ک هیچ نوع مواد غذایی قدرت چاق کنندگی ندارن..و این ماهستیم ک اگ کل ۲۴ساعت از شبانه روز فقط 1ساعتش رو مشغول خوردن باشیم حتی باریتم چند این 1ساعت باعث چاقی ما نمیشود بلکه اون ۲۳ ساعت عذاب وجدان و سرزنش خودمون و ترس ازاین مقدار خوردن و ترس از مواد غذایی هست ک مارو ب چاقی میکشونده …و من باید ب این آموزش عمل کنم ک از امروز ب بعد زمانهایی ک سیر هستم و میلی ب هیچ غذایی ندارم در مقابل تعارف دیگران..ازاینک پولشو دادیم ، ازینکه حیفه ، ازینکه حالا ی شبه ، ازینکه نذری ، تبرکه ،از رد کردن دست دیگران در مقابل خوردن مواد غذایی کلمه ی میل ندارم و جایگزین کنم و بهش متعهد باشم. ک اگر فرمول چاقی خودش و دخالت داد ک اگ نخوری از کفت میره ، طرف ناراحت میشه و غیره از خودم سوال کنم ک چرا باید اینو بخورم ؟؟ایا نیازبدنم هست ؟؟لذت این خوراکی از روی هوس یا لذت تناسب اندام و لاغری ؟؟؟و من تمام سعی خودمو میکنم ک ب شکل هر چی بهتر این تمرین عالی رو انجام بدم😊💪💪چون من ب توانایی هودم باور دارم🌹🖐️👌💪
      ب امید موفقیت همگی 🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عشق
      1399/08/30 00:32
      مدت عضویت: 1706 روز
      امتیاز کاربر: 4227 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 808 کلمه

      لاغری رایگان: عادت‌های چاق کننده (قسمت چهارم):
      هر بار که برمیگردم و فایل‌های رایگان رو گوش می‌کنم یک بار دیگه به این نتیجه میرسم که چقدر این فایل‌ها ارزشمند و عالی هستن.
      دیدن یا گوش دادن به این فایل‌ها هر بار مثل بار اول حس فوق‌العاده‌ای در من ایجاد می‌کنه. اصلا هر چند وقت یکبار دلم براشون تنگ میشه و دوباره به دوره‌ی رایگان رجوع می‌کنم و از محتواش استفاده می‌کنم و لذت می‌برم.
      کوله‌باری از درد و غصه و احساس گناه و بی‌چارگی در اثر چاقی، سال‌ها بر دوش من سنگینی می‌کرد اما با دست یافتن به این فایل‌ها موفق شدم اونو به زمین بذارم و این حس آزادی و سبک‌بالی که از اون زمان تا کنون با منه با تکرار این دوره تازه میشه و منو دوباره به وجد میاره.
      مطالبی که در قسمت سوم و چهارم توسط استاد ارائه میشه دنیایی اگاهی و اطلاعات ارزشمند در اختیار هنرجویان قرار میده که تکرارشون موجب درک عمیق‌تره و باورهایی محکم‌تر ایجاد می‌کنه.
      در این فایل صحبت از میل نداشتن میشه. من به عنوان هنرجویی که دوره‌های مقدماتی، پاکسازی و پیشرفته رو پشت سر گذاشتم تقریبا از همون ابتدای شروع اولین دوره این میل نداشتن رو بارها و بارها با خوشحالی تجربه کردم و لذتشو بردم و این حس بسیار متفاوت بوده با میل‌ندارم‌هایی که در گذشته به زبون میاوردم بدون اینکه واقعیت داشته باشه و فقط یک تظاهر بود به دلیل ممنوعیت‌هایی که برای خودم در نظر می‌گرفتم تا لاغر بشم ولی از درون ناراحت و عصبی بودم چون در حقیقت دلم می‌خواسته اون خوراکی رو که رد کردم بخورم.
      پس از ورود به سرزمین لاغرها بارها و بارها مقداری از غذامو اضافه اوردم و بدون اینکه چشمم دنبال باقی غذا بمونه خیلی درونی و خودبخود حس کردم که دیگه خوردن کافیه. قبلا هم غذامو باقی میذاشتم اما نه به دلخواه بلکه به اجبار، و نتیجه این بود که با وجود وزن کم کردن‌های مقطعی در طی سالها من چاق و چاق‌تر شدم.
      حالا اما به مرور کم‌کم دارم همچنان اب میشم. از تماشای تغییرات خودم لذت می‌برم‌. امروز انگشترهایی رو که داده بودم برام‌ تنگ کنن تحویل گرفتم و از دیدن حلقه‌‌هایی که به چشمم بسیار کوچک‌تر از قبل و بسیار دوست داشتنی بود ذووووق کردم. چه حس فوق‌العاده‌ای بود!
      مخصوصا سایزشونو تنگ‌تر از حد لزوم انتخاب کردم چون میدونم تا مدتی دیگه کاملا اندازه‌م خواهند بود و به مرور بازم گشاد خواهند شد. البته سایز انگشترا تغییر نمیکنه این انگشتان منن که به زیبایی باریک و باریک‌تر میشن…
      به تغییرات سایز انگشتم اشاره کردم چون مشت نمونه‌ی خرواره. جسمم هم به همون نسبت لاغرتر شده و از اون مهم‌تر، روحیه و افکارم دچار دگرگونی عظیمی شده و این بسیار با ارزش‌تره چون ریشه و دلیل تغییرات ظاهرمه.
      در فایل به تصمیم شیرینی نخوردن اشاره شده. منم بارها از این تصمیم‌های بی‌فرجام گرفته بودم، تصمیم‌هایی که همه‌مون نتیجشو میدونیم. اما حالا هر وقت مایل باشم و بخوام شیرینی می‌خورم و از این ازادی سپاسگزار و شادم.
      اکنون بر خلاف گذشته از توانمندی جسمم در سوزوندن شیرینی‌ و یا هر خوراکیی لذت می‌برم و در نتیجه لاغر میشم. خیلی وقت‌ها هم از میل نداشتنم لذت می‌برم و سپاسگزار این تغییرات درونیم میشم.
      یادم میاد شنیده بودم که اگه تا سی و پنج سالگی لاغر شدی شدی، نشدی دیگه بعد از اون اگرم لاغر بشی پوست شل و افتاده میشه. شنیده بودم بالای چهل سال دیگه اصلا نمیشه لاغر شد. شنیده بودم و باور کرده بودم اما به مرور تمام این باورها شکست و من خودمو بدنمو و توانایی‌هامو باور کردم. لاغری رو باور کردم و نتیجه این بود که وزن کم کردم اما نه پوستم شل و افتاده شد نه صورتم تکیده شد.
      خونده بودم که دیابت ارثیه و چون مادر و مادر بزرگم با گذشت زمان به دیابت نوع دو مبتلا شده بودن، منم انتظارم از خودم ابتلا به دیابت بود. علائمش هم کم‌کم خودشونو نشون میدادن، مثلا مثل مادرم هر دو ساعت یک‌بار قند خونم میفتاد و طوری دست و پا و بدنم به لرزه می‌افتاد و عرق سرد به بدنم مینشست و حالم بد میشد که دقت می‌کردم حتما به موقع چیزی بخورم تا به اون حالت‌ها دچار نشم. با شروع دوره همه‌ی این حالات از بین رفت. حالا خیلی کم پیش میاد من نیاز به میان‌وعده پیدا کنم معمولا بین وعده‌های غذایی کاملا سیرم و انرژی فوق‌العاده‌ای دارم. دیگه از بی‌حالی و شل و ولی گذشته خبری نیست.
      این‌ها رو نوشتم تا هم تو دوست ناشناسم رو به ادامه‌ی این روش تشویق کنم هم بار دیگه به خودم یاداوری بشه که از کجا به کجا رسیدم.
      من احساس خوشبختی می‌کنم و هر روز به خودم میگم خوشا به حال من!
      ضمنا استاد عزیز، شما رو در این فایل که احتمالا مربوط به حدود دو سال و‌نیم پیشه می‌بینم و با فایل‌های جدیدتون مقایسه می‌کنم، مشخصه در حال حاضر باز هم به شکل مشهودی لاغرتر شدید.بهتون تبریک می‌گم و از شما بابت تهیه‌ی این فایل‌های گرانبها سپاسگزارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم