عادت های چاق کننده دلیل اصلی چاقی افراد جامعه می باشد اما تصور عموم این است که ارثی بودن دلیل اصلی چاقی آنهاست.
عادت های چاق کننده مجموعه رفتاری است که به واسطه افکار چاق کننده در ما شکل گرفته است و تاثیر مستقیم در چاق شدن ما دارند.
چاقی ارثی است یا عادتی
تصور عمومی درباره چاقی ارثی بودن آن است درحالی که با بررسی ساده می توان به این مهم پی برد که چاقی ارثی یا ژنتیکی نیست.
پی بردن به اینکه چرا عموم انسانها تصور می کنند چاقی ارثی است به ما کمک می کند تا درک بهتری از شرایط فعلی و دلایل آن داشته باشیم. در این صورت می توانیم با اطمینان بیشتر برای اصلاح وضعیت خود اقدام کنیم.
چاقی به دلیل انتقال افکار و نگرش انسانها به نسل بعد از خود ایجاد می شود و به همین دلیل خیلی ها تصور می کنند چاقی ارثی است در صورتی که افکار و نگرش های چاق کننده به مرور توسط والدین به فرزندانشان منتقل می شود.
یکی از اعضای سایت در مطلب آموزشی (چرا لاغر نمی شم؟!) دیدگاهی را ثبت کرده بود که تایید کننده ارثی نبودن چاقی و عادتی بودن آن است.
درمورد منطق چاقی خودم باید بنویسم من منطق چاقی خود را ژنتیکی میدونستم چون تمام اطرافیان، عمه ها و عموهای من چاق هستند و طبق نظر دیگران ما خانوادگی چاق هستیم.
این منطق همیشه ما را به سوی بیشتر چاق شدن سوق میدهد و این امر را یک چیز طبیعی میدانستم.
الان متوجه منظور شما میشوم، به عنوان مثال: همسر من از خانواده متناسب است که همه میگویند این خانواده و طایفه آنها یک نفر چاق ندارند و واقعا من دقت کردم دیدم راست میگویند.
آنها همیشه منطقشان این است که ما هرچه بخوریم چاق نمیشویم و واقعا هم نمی شوند.
الان یکی از فرزندان من لاغر است درحالی که خوراک او بیشتر از دیگر افراد خانواده است حتی برای انواع پفک، چیبس، بستنی و غذا خوردن چون همیشه میگوید من به طایفه بابایی رفتم و چاق نمیشوم واقعا هم چاق نمیشود و سه فرزند دیگر من همیشه بهشون گفتند به طایفه مادری رفتید و آنها چاق شدند.
من الان متوجه شدم که منطق چاق با منطق افراد لاغر خیلی باهم تفاوت دارد پس بنابراین من بایستی اول منطق چاقی خود را به سمت منطق لاغری اصلاح کنم و وقتی هم که به لاغر شدن فکر میکنم و در گوشه ای از ذهنم میگویم من این را بخورم چاق میشم پس من متناسب نخواهم شد.
قدرت ذهن در لاغر شدن
عده زیادی نمی توانند تصور کنند که می شود با قدرت ذهن لاغر شد و وقتی صحبت از این روش می شود باعث شگفتی آنها می شود و توضیحات فایل امروز آگاهی بسیار عالی در زمینه قدرت ذهن در لاغری دراختیار شما دوستان عزیز قرار می دهد.
در این جلسه درباره تاثیر ذهن در لاغری توضیح داده می شود.
نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا مشابه است، اما سوال اینجاست، چرا این نیرو در بعضی از افراد سبب تناسب اندام میشود و در عده ای دیگر باعث اضافه وزن میشود؟
چرا ما چاق هستیم؟
ما در جلسات قبل مسئولیت چاقی خود را پذیرفتیم، و اکنون باید بدانیم چه چیزی سبب اضافه وزن ما شده است.
چاقی محصول عادت های چاق کننده است.
عادت های چاق کننده، رفتارهای اشتباه و تکراری هستند که به صورت ناخودآگاه در ما شکل گرفته است و برای مدت طولانی تکرار شده است، این رفتار در افراد مختلف بسیار متنوع است و در همه افراد بیش از یک رفتار است.
هر فرد چاق مجموعه ای از رفتارهای اشتباه تکراری دارد که به عادت های چاق کننده آن فرد تبدیل شده اند و نتیجه این رفتار و عادتها اضافه وزن است.
ایجاد عادت های چاق کننده
عادت های چاق کننده بر اساس انتظار ما از چاقی شکل میگیرند. زمانی که افکار و فرمولهای چاق کننده در ذهن ما ذخیره میشوند به تصاویر ذهنی چاق کننده تبدیل میشوند و به واسطه شکل گیری تصاویر چاقی از خودمان در ذهن، به مرور انتظار چاق شدن در ما شکل میگیرد.
بر اساس انتظار چاق شدنی که در ما شکل گرفته است به مرور رفتارهایی در ما شکل می گیرد که به دلیل بارها تکرار شدن به عادت های چاق کننده ذهن ما تبدیل میشوند.
همه ما بارها برای لاغر شدن اقدام کردهایم و همیشه به اشتباه جسم خود را از طریق برنامههای رژیم غذایی و انجام ورزشهای سخت و طولانی تحت فشار قرار دادهایم.
دلیل اینکه از سعی خود نتیجه مناسب کسب نکردهایم این است که تلاش فیزیکی تاثیری در تغییر تصاویر چاقی ذهن و عادت های چاق کننده ما ندارد و بنابراین نتیجه سعی و تلاش ما شکست خوردن است.
با دقت کردن به توضیحات این فایل فوق العاده آگاهی کاملی از نحوه ایجاد عادت های چاق کننده کسب خواهید کرد و اینکه چگونه باید برای ایجاد عادتهای متناسب کننده اقدام کرد.
تاثیر عادت ها در چاق شدن
چاقی نتیجه عادت های چاق کننده است.
مقدار غذا و تنوع غذایی در چاق شدن اهمیت چندانی ندارد بلکه مهم رفتار ما در برابر مواد غذایی است که باعث شکل گیری اضافه وزن در جسم ما میشود.
عادت یک فکر ساده است که بر اثر تکرار شدن به عادت تبدیل میشود.
عادت های چاق کننده از تکرار واکنش های ما در برابر مواد غذایی ایجاد می شوند.
اگر شما از کودکی بارها شنیده باشید که چاقی در خانواده شما ارثی است، تکرار این فکر به ظاهر ساده سبب می شود که شما در ذهن خود بپذیرید که چاق شدن شما کاملا طبیعی است و چه بخواهید، چه نخواهید چاق خواهید شد چون ژنتیک خود را چاق شونده می دانید.
وقتی انتظار چاق شدن در شما نهادینه شد، به مرور عادت های چاق کننده ایجاد می شوند و به راحتی با تکرار آن عادتها وضعت جسمانی شما از حالت متناسب به حالت چاق تبدیل میشود.
اهمیت موضوع عادت های چاق کننده به اندازهای است که برای متناسب شدن باید با تمرکز و اشتیاق عالی در مسیر شناسایی عادت های چاق کننده و اصلاح آنها با عادتهای متناسب کننده حرکت کنیم.
توضیحات قسمت چهارم دوره رایگان لاغری با ذهن درباره عادت های چاق کننده به شما کمک میکند به شکل بهتری در مسیر متناسب شدن حرکت کنید و نتایج عالی کسب کنید
دلیل اصلی چاقی
چاقی به دلیل عادت های چاق کننده ایجاد می شود و عادت های چاق کننده خود نتیجه تکرار رفتارهای چاق کننده هستند.
رفتارهای چاق کننده ی نتیجه افکار چاق کننده ای هستند که تکرار شدن نگرش ما از زندگی را ایجاد می کنند.
دو نوع نگرش وجود دارد:
1- نگرش ضعیف کننده
2- نگرش قدرت دهنده
وقتی به هر دلیلی می پذیرید که لاغر شدن با تغییر در مصرف مواد غذایی به دست می آید به مرور تمرکز ما از ذهن و قدرت درون برداشته شده و بر مواد غذایی متمرکز می شویم.
به عبارتی دیگر قدرت متناسب بودن را از خودمان می گیریم و آن را به مواد غذایی می دهیم.
این نگرش در ما شکل می گیرد که نوع و مقدار مواد غذایی که مصرف می کنیم تعیین کننده وضعیت جسمی ما می باشد.
اگر از هر فردی که اضافه وزن دارد سوال کنید که چرا چاق هستی؟ احتمالا این پاسخ را خواهید شنید که: چون نمی توانم خوردنم را کنترل کنم.
همه افراد چاق این عقیده را دارند که توانایی کنترل اشتهای خود را ندارند و آنها قادر نیستند به اندازه مورد نیاز بدنشان غذا بخورند.
به نظر شما این نگرش همسو با چاق شدن است یا لاغر ماندن؟
قطعا باعث چاق شدن فرد خواهد شد.
تفاوت نگرش افراد چاق و لاغر
تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر تفاوت در افکار و نگرش آنها درباره خودشان است.
هیچ انسان لاغری عقیده ندارد که توانایی کنترل غذا خوردنش را ندارد.
همچنین عقیده ندارد که غذایی که می خورد باعث چاقی او خواهد شد.
نگرش کلی جوامع این است که افراد چاق به دلیل پرخوری کردن و فعالیت نداشتن چاق هستند. این در حالی است که همه ما افراد متناسب زیادی را می شناسیم یا دیده ایم که مقدار غذا خوردن آنها بیشتر از ما بوده و حتی فعالیت روزمره آنها کمتر از ما بوده است اما همیشه متناسب بوده اند.
تفاوت بین واقعیت زندگی افراد چاق و لاغر و نگرش جوامع درباره چاقی بیان کننده این واقعیت است که با همه پیشرفت های بشر در زمینه های مختلف اما همچنان نگرش آنها درباره چاقی نادرست می باشد.
تغییر نگرش اولین قدم برای لاغر شدن
برای لاغر شدن باید ابتدا نگرش خود درباره تحت فشار قرار دادن جسم از طریق برنامه های رژیمی و ورزشی را تغییر دهیم و بپذیریم که تنها عامل موثر در لاغر شدن تغییر محتوای ذهن و نگرش خود درباره لاغری است.
مهمترین اقدام ما برای لاغر شدن این است که نگرش خود درباره چاقی و مواد غذایی را مانند افراد متناسب اصلاح کنیم.
وقتی افکار و نگرش خود را تغییر دهیم به مرور واکنش های رفتاری ما همسو با افراد متناسب خواهد شد.
زمانی که نگرش ها و واکنش های رفتاری ما به اندازه کافی تکرار شوند به صورت خودبخودی باعث متناسب شدن جسم ما خواهد شد.
✍️ تمرین آموزشی 📖
آگاهی از تفاوت عادت های خود با افراد متناسب به ما کمک میکند تا درک بهتری از دلیل چاقی خود داشته باشیم و به همین دلیل پذیرش مسئولیت چاقی ساده تر و منطقی تر خواهد شد.
مرحله اول:
برای این منظور لازم است با دقت و شرح انشایی سوالات مطرح شده را پاسخ دهید.
- عادت چیست و به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود؟
- عادت های چاق کننده چه نوع عادت هایی هستند؟
- لیستی از عادت های چاق کننده خود تهیه کنید و برای هر عادت شرح دهید چگونه باعث چاقی شما شده است.
به این نکته توجه کنید که هیچ عادتی به خودی خود چاق کننده نیست بلکه زمانی یک عادت به چاق کننده تبدیل میشود که نگرش شما درباره آن عادت این باشد که: من این عادت را دارم و به این دلیل چاق هستم یا نمی توانم لاغر شوم.
بعنوان مثال من عادت داشتم با وعده های غذایی نان می خوردم و تصور می کردم نان خوردن با غذا باعث چاقی من شده است. بنابراین من عادت خوردن نان با غذا را عامل چاقی خود می دانستم.
برای اینکه برای ذهن خود منطقی کنید که عادتی که تصور می کنید چاق کننده است واقعا چاق کننده نیست و نگرش شما در این سالها اشتباه بوده است باید فرد یا افرادی را پیدا کنید که عین عادت شما را دارند اما متناسب هستند.
- برای هر عنوان از لیست عادت های چاق کننده خود نمونه هایی پیدا کنید که این عادت را دارند اما لاغر هستند.
به این شکل شما می توانید فرمول های چاقی ذهن خود را تغییر دهید.
مرحله دوم:
نگرش شما درباره عبارت “میـــل نـــدارم” چیست؟ آیا از این عبارت استفاده می کنید؟ در طی روز نسبت به تعارف دیگران چقدر می توانید از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنید.
اگر به راحتی و به دفعات از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنید انجام این مرحله از تمرین برای شما ضروری نیست اما اگر نسبت به استفاده از این عبارت احساس ناتوانی می کنید حتما با دقت تمرین این قسمت را انجام دهید.
- چرا برخی افراد به راحتی از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنند اما شما از این عبارت استفاده نمی کنید؟
سعی کنید از این لحظه در طی روز یا در مراسمات و مهامانی ها اگر احساس سیری داشتید نسبت به تعارف دیگران یا تمایل ذهن خود برای خوردن از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کنید.
لیستی از مواقعی که از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کردید را در بخش نظرات بنویسید و سعی کنید در طی ۱۵ روز هر روز گزارش عملکرد خود در استفاده از عبارت “میـــل نـــدارم” را بنویسید.
ضمنا شرح دهید که بعد از استفاده از عبارت “میـــل نـــدارم” چه احساسی داشتید.
ترکیب احساس با رفتاری که در خودمان ایجاد می کنیم باعث ثبات و ماندگاری آن رفتار به شکل عادت خواهد شد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضاعطارروشن
متن فایل تصویری برای ناشنوایان 🧏
متن فایل تصویری جلسه چهارم: (توسط خانم گلستان عزیز)
سلام دوستان خوبم! همراهان عزیز سایت تناسب فکری؛ من رضا عطار روشن هستم و خداوند رو بی نهایت سپاسگذارم که این فرصت رو به من داد تا همراه شما دوستان خوبم باشم.امروز جلسه ی چهارم از دوره ی فوق العاده لاغری با قدرت ذهن رو با هم ادامه میدیم.
در جلسات اول تا سوم درباره ی اینکه اصلا چرا ما چاق هستیم واینکه چطور باید لاغر بشیم صحبت کردم و اینکه خب از چه روش هایی تا حالا استفاده کردیم؟ آیا این روش ها درست هستن؟ اشتباه هستن؟ اگر اشتباه هستن چرا اشتباه هستن؟ روش صحیح چیه؟
خلاصه یه سری مقدمات رو ما به وجود آوردیم. بذر لاغری رو ما در ذهنمون کاشتیم. به یک خود باوری، به یک فکر مناسب، به یک اعتماد به خودمون رسیدیم که می تونیم تغییر کنیم و لاغر بشیم.
جلسه ی امروز میخوام درباره ی یک موضوع بسیار مهم براتون صحبت کنم که در واقع منشأ اضافه وزن ماست و همین موضوع منشأ لاغری ما هم می تونه باشه. خیلی موضوع جذابیه؛ چون هر دو عامل بستگی به همین موضوع داره؛ یعنی اضافه وزن ما دقیقا به خاطر همین موضوعه و لاغر شدن ما هم در گرو استفاده و یادگیری چگونه استفاده کردن از این موضوعه و اون موضوع مهم قدرت ذهن ماست.
لاغری با ذهن از اینجا یک رنگ و لعاب ویژه ای می گيره، یه کم پر رنگ تر میشه و شروع میشه آموزش لاغری با ذهن؛ پس انتظار دارم که خیلی با دقت، با حوصله، با اشتیاق مطلب این جلسه رو دنبال کنید و تمرينات اون رو به شکل عالی انجام بدین.
خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد. دلیلش چیه؟
شما خودت الان فکر کن ببین چقدر می تونی باور کنی که با قدرت ذهن میشه لاغر شد؟
چرا میگم خیلیا نمی تونن؟ چون خب در این چند ساله خیلیا با من تماس گرفتن و پیام دادن و دربارهی چگونگی لاغری با ذهن صحبت کردن و از شروع صحبت ها شون مشخص بود که اطلاعی از لاغری با ذهن ندارن.
حالا درسته بعضیاشون از دیگران شنیده بودن یا اینکه فردی رو دیده بودن که در دوره های ما شرکت کرده ونتیجه ی خیلی خوب گرفته، اونا هم مشتاق شده بودن که حالا مثلا تو چکار کردی؟ اونم گفته بود که این کار رو کردم. اونم اومده بود که دربارهی این روش اطلاعات بیشتری کسب کنه.
وقتی صحبت های اولیه بین ما رد و بدل می شد، کاملا مشخص بود که این دوستان از قدرت ذهن خودشون در لاغری هیچ اطلاعی ندارن، چون همش داشتن عوامل بیرونی رو دربارهی چاقی شون عنوان می کردن که اینکه مثلا من همچین عادتی دارم.
من از بچگی چاق بودم. پدر، مادرم چاق بوده، من ناراحتی اعصاب دارم. من قرص مصرف می کنم، من فلان بیماری رو دارم، من از بعد از ازدواجم چاق شدم. همه یک دلايلی رو داشتن و دارن الانم که اصلا مربوط به چاق شدن شون نیست فقط باورهای اونهاست که بهشون ثابت کرده، بهشون القا کرده که شما به دلیل یه سری عوامل بیرونی چاق هستی
و ما اومدیم در جلسات اول تا سوم، اين عوامل بیرونی رو شناسایی کردیم و یکی یکی اونها رو لغو کردیم؛ یعنی در واقع من فرمول اینکه چطور باید شما عوامل بیرونی رو نقض کنید بهتون ياد دادم و اگر جلسات گذشته رو خوب کار نکردید، بهتره برگردید و از اول جلسات رو دنبال کنيد، تمریناتش رو انجام بدید تا به این توانایی برسید که در جلسه ی چهارم بتونید بهتر و راحت تر بپذیرید که لاغری با قدرت ذهن امکان پذیره.
خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد و من برای اینکه بتونم به اونها این آگاهی رو به شکل بهتری، بهترین راه حل اينو دیدم که بیام بهشون ثابت کنم که با همین قدرت ذهن اونا چاق شدن. وقتی یک نیرویی در وجود ما هست که می تونه ما رو چاق کنه و اون نیرو در وجود افراد دیگری هم هست که اونها رو متناسب کرده، بنابراین خیلی راحتتر میشه بپذیریم که خب؛ پس این نیرو در ما به شکل یک جسم چاق خودشو نشون داده ولی در افراد متناسب به شکل یک جسم لاغر و متناسب داره خودشو نشون میده، پس اختلاف کجاست؟
تنوع غذایی مهم نیست. فقط تفاوت در عادت هاست. حالا یه عادت چه طوری به وجود میاد؟ عادت یه فکر ساده س، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه و تبدیل میشه به عادت. ما خودمون هم خیلی از عادت ها مونو انتخاب نکردیم، مخصوصا اون دسته از افرادی که از سن خیلی پایین تر مثلا از ۳-۴ سالگی، ۵ سالگی یا مثل من که از بچگی اضافه وزن داشتن که عادت هاشونو خودشون انتخاب نکردن.
بر اساس فکر هایی که در ذهنشون به وجود اومده، بر اساس باور هایی که در ذهنشون شکل گرفته، عادت های چاق کننده اونها ایجاد شده. حالا درسته من وقتی بزرگتر شدم، یه سری عادت ها رو خودم این دفعه اضافه کردم، چون آدم های چاق، یکی از خصوصیات مخربشون اینه که خیلی راحت از هم دیگه رفتارهای اشتباه همو یاد می گیرن؛
یعنی اگر من خودم ۱۰ تا عادت اشتباه دارم که منو به چاقی رسونده اگر ببینم که دوستم یه عادتی داره که من ندارم کافیه چند روز با این دوستم رفت و آمد داشته باشم، نشست و برخاست داشته باشم خیلی راحت من هم اون عادت زشت رو یا عادت اشتباه رو، نه زشت، درست نیست، عادت اشتباه رو به عادت های چاق کننده خودم اضافه می کنم.
اما در دوران کودکی، نه، این کار به صورت غیر ارادی، غیر آگاهانه صورت گرفته. حالا به چه شکل صورت گرفته، ببینید یک فکر وقتی تکرار بشه تبدیل میشه به عادت. حالا عادت ها از کجا شکل می گیرن؟ چرا اصلا عادت ها در ما به وجود میان. عادت ها از باور ها به وجود میان، اگر شما چیزی رو باور کنید خود به خود در شما عادت های چاق کننده شکل میگیره که وضعیت شما رو مطابق با باورتون کنه.
یه مثال در مورد چاقی براتون بزنم؛ فردی که از بچگی بارها شنیده که به خاطر خانواده ش ، به خاطر ژنتیک، به خاطر یه چیزی که مربوط به اون نیست، یعنی دست اون نیست، بهش تحمیل شده، اضافه وزن داره، مخصوصا ژنتیک، کسی که باور کرده به خاطر ژنتیک اون اضافه وزن داره؛ این باور چه چیزی رو باعث میشه؟
اول فقط یه باوره و فرد هم هنوز اضافه وزن آنچنانی نداره اما وقتی باور می کنه که ژنتیک و ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن دارن یواش یواش عادت های چاق کننده در اون شکل می گیره که جسمش رو شباهت بده به باورش؛ یعنی اگر خیلی باور داشته باشه که ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن داره، اون فرد مطمئنا به اندازه ی پدر، مادر و يا حتي بیشتر از اونها اضافه وزن پیدا می کنه.
نقش عادت ها اینجوریه. به این شکل به وجود میان؛ یعنی يک رابط بین باور و جسم ما هستن. اگر خودمون رو سه قسمت کنیم یعنی به این شکل خودمون رو تعریف کنیم: باور، عادت و جسم. باور رو ما به وجود نیاوردیم. باور چجوری به وجود میاد؟ افکاریه که ما بارها مرورشون کردیم. حرف هاییه که شنیدیم از والدین مون، از جامعه، از رسانهها، اینها به شکل های مختلفی به مغز ما رسیده.
ما اونها رو شنیدیم و دیدیم و درباره شون صحبت کردیم. اینا تبدیل میشه به باور. وقتی باور در ما ایجاد شد، بعد از اون عادت ها شکل می گیرن، دیگه اینجا ذهن ناخودآگاه وارد میشه. باید عادت هایی رو در ما به وجود بیاره که در نهایت جسم ما رو متناسب کنه با باورمون، یعنی باید اینا با هم همطراز باشن. در یک خط باشن. نمیشه باورتون این باشه که مثلا من، چاقی ارثی ماست ولی اندامت متناسب باشه.
اینو برید سؤال کنید. در خانواده هایی که مثلا پدر، مادر اضافه وزن دارن، ۴تا هم بچه دارن، ۳تا شون چاقه، اون چهارمی چاق نیست، برین از اون چهارمیه سؤال کنید ، ببینید باور هاش دربارهی چاقی چیه؟امکان نداره اون فرد باور کرده باشه که مثلا ارث نقش داره در اضافه وزنش؛ یا مثلا مصرف دارو نقش داره در اضافه وزنش، اصلا به این شکل نیست، امکان نداره؛ اگه اون فرد آخری هم باور کرده بود که ارث نقش داره در اضافه وزنش، مطمئنا مثل ۳ تا فرزند دیگهی خانواده، اونم چاق می شد.
عادت هابه اين شکل به وجود میان، ناخودآگاه به وجود ميان، دست ما نیست، انتخاب ما نیست. در واقع ما اون قدم اول رو برمیداریم، اون باور سازیه رو ما ایجاد می کنیم. چطور ایجادش می کنیم؟ با توجه کردن به موضوعات، به مطالبی که مطرح میشه. با چیزهایی که می شنویم.
با توجه کردن به اونها و تکرار کردنشون ما باور رو به وجود میاریم و بعد ذهن ناخودآگاه ما عادت ها رو بر اساس اون باور به وجود میاره و در نهایت جسممون تغییر شکل پیدا می کنه بر اساس باور هامون به وسیله ی عادت هامون و این روند دقیقا بر خلاف روندیه که همه ی شما ها و من برای لاغری می خواستیم انجام بدیم.
ما وقتی می خواستیم لاغر بشیم چکار می کردیم؟ میومدیم بخش آخر رو که هیچ نقشی در چاق شدن نداره رو تحت فشار میذاشتیم؛ یعنی جسم شما عملا خودش نقشی نداره در انتخاب چاقی. شما یه سری باور ها رو در ذهنت ایجاد کردی، بعد ذهن ناخودآگاهت یه سری عادت ها رو در شما به وجود آورده وشما تنها کاری که کردی این بوده که عادت ها رو هی تکرار کردی، تکرار کردی، تکرار کردی و در نهایت جسمت شبیه شده به چیزی که شما باور کردی.
اما وقتی میخوای لاغر بشی اومدی چی کار کردی؟ اومدی این بخش آخر ، این نتیجه رو شما تحت فشار گذاشتی، می خواستی تغییرش بدی و به خاطر اینکه در تمام اون مدتی که شما نتیجه رو که همون چاقیه و همون جسمتونه رو تحت فشار گذاشتین با رژیم، با ورزش، با دارو، با هرچیزی؛ همون مواقع هم باورها هنوز سر جاش وجود داشته و عادت ها هم وجود داشته و به همین دلیله که شما از تلاش تون برای لاغر شدن نتیجه نگرفتی. شما کم تلاش نکردی، من کم تلاش نکردم برای لاغر شدن، کم عرق نریختم، کم ندویدم، کیلومترها شاید هزاران کیلومتر من دويدم اما فایده نکرد. چرا؟
چون همون وقتایی که من داشتم به خودم فشار می آوردم ، به جسمم فشار می آوردم، طبق برنامه غذا مصرف می کردم که اون باورهای اشتباه رو من داشتم. عادت های چاق کننده اشتباه رو هم داشتم؛ تنها چه اتفاقی می افتاد؟ اون زمانی که من خودمو تحت فشار میزاشتم، یه سری عادت ها رو کمتر تکرار می کردم خب؛ ولی تا کی می تونستم این کار رو انجام بدم؟
تا وقتی که می تونستم اون رژیم رو ادامه بدم؛ اما به خاطر اینکه باوره هی سر جاش داره کار می کنه، هی داره مث سوخت رسانی، هی داره سوخت چاقی رو می رسونه، عادته هم هی داره سعی میکنه که تکرار بشه، یعنی ذهن ما هم هی داره سعی می کنه عادت ها رو تکرار کنه که به باور برسونه جسم ما رو، اما ما اومدیم جسم رو محدود کردیم، خوردن رو محدود کردیم، فشار میاریم به جسممون
و اونجاست که یواش یواش از لحاظ اعصاب و روان ما به هم می ریزیم ؛ چون ذهن ما داره دستور میده به تکرار باورها، اما ما در نهایت اون نتیجه رو گرفتیم نمیذاریم کار پیش بره و خسته میشیم، درگیری میشه، عصبی میشیم از ادامه دادن برنامه های رژیمی و ورزشی برای لاغری خسته میشیم و بعد؛
توجه کنيد ها؛ همین جا هم یه نکته ی خیلی مهم یادم اومد؛ ببینید فردی که ورزشکاره می خواد مثلا قهرمان بشه، می خواد در یک رشته ای واسه خودش تجربیات خوبی کسب کنه، مدال بیاره، خب اونم داره ورزش می کنه یا ما اگه رفتیم باشگاه، بدنسازی، رفتیم وزنه زدیم خب خیلیای دیگه هم داشتن میومدن باشگاه برا اینکه عضله سازی کنن، چطور اون ها از ورزش کردن خسته نمی شدن؟
میدیدی مثلا طرف با اشتیاق داره مدتهاست هی میاد میره وزنه های سنگین می زنه ولی من که می رفتم، هی دنبال بهانه بودم که نرم، اسممو نوشته بودم، ثبت نام کرده بودم، هزینه رو پرداخت کرده بودم ولی همش دنبال یه بهانه ای بودم که نرم ، مثلا بزاریم يه نیم ساعت دیگه، یه ساعت دیگه، حالا بزارم عصر میرم، نه امروز مهمان میخواد بیاد، حالا امروز انگار حس و حالش نیست، بزار از فردا میرم.
ببین ، اونم داره ورزش میکنه ولی مثل ما بهونه نمیارهبرا رفتن، چرا نمیاره، چون باورش اینه که میخواد ورزشکار بشه و عادت هایی در اون شکل گرفته که خیلی راحت اون داره یه فعالیت هایی انجام میده که در نهایت جسمش پرورش پیدا میکنه و اونو به خواسته هاش می رسونه که حالا در مثال ما پرورش اندامه؛ اما منی که می رفتم همون وزنه ها رو می زدم، همون حرکاتو میزدم اما، با یک باور متفاوت که من اومدم ورزش کنم که لاغر بشم، خب؛ در صورتی که باور اصلی من این بود که من همیشه چاق می مونم چون خانوادگی همه ی ما چاق هستیم.
این یکی از اون باورهای اشتباه من بود ولی همین یدونه کافی بود دیگه، همین یکی کافیه که فعالیت جسمی من برای لاغر شدن رو خنثی می کرد، مدتها باشگاه می رفتم، یه مقدار بگی نگی تغییر می کردم بعد دوباره به محض اینکه یه هفته ده روز که نمی رفتم دوباره می شدم همون آدم قبلی که بودم؛ یعنی قدرت باور بی نهایت بالاست و خسته هم نمیشه
هی داره راه خودشو میره، هی تو بخوای جلوشو بگیری، بخوای نتیجه رو تغییر بدی، بخوای جسمتو تحت فشار بزاری؛ اونکه تغییر نمی کنه، اونکه سر جای خودش هست و به محض اینکه شما خسته بشی به خاطر اون تضادی که بین ذهن ناخودآگاهت و رفتارت به وجود اومده، وقتی خسته میشی ول می کنی خیلی سریع همه چی بر می گرده.
و این مورد در تمام جنبه های زندگی ما هست. در کسب و کار هست. اونی که باورش این باشه که نمی تونه موفق بشه، اون که فکر میکنه که شرایط بیرونی مث مثلا دلار و بازار و رئیس جمهور و جامعه و اینها همه تأثیر دارن در موفقیتش یا در فروش روزانه ش، اون فرد یواش یواش یه عادت هایی رو در خودش شکل میده که کمتر فعالیت میکنه، کمتر جنس میخره، به خاطر اینکه فروش کم شده کمتر میره مغازه و میاد به خاطر اینکه باورش اینه که بابا مشتری نیس، که حالا بریم بشینیم برق بسوزونیم که چی؟
یعنی من خودم این مراحل رو طی کردم ها؛ چون من خودم یه مدتی خب من فروشگاه داشتم و اون اوایل بحرانی بود که دلار یهو شروع کرد به تغییر و نوسان، خب خیلی شرايط ملتهب شده بود دیگه، هی یه جنسی رو می فروختیم گرون تر می بایست میخریدیم.
یه جاهایی چون باورم این شده بود که دیگه چون اوضاع داره خراب میشه، اصلا یادمه خودم، خودم یواش یواش یک عادت هایی در من شکل گرفت دیگه با اون شور و اشتیاق نمی رفتم سرکار. دیگه به اون شکل هیجان نداشتم که جنس جدید بیارم همیشه جنس جور باشه، نه حالا جنسم، طبقه م خالی میشد می گفتم حالا کسی نمی خواد بیاد، دقیقا یادمه ها؛ یعنی عادت هایی در من شکل گرفت که قشنگ کسب و کار من رو به سمت نابودی برد،
چرا ؟ چون هنوز کسب وکار من خیلی خوب بود ، من به خاطر تحت تاثیر قرار گرفتن حرف های اطرافیان و شرایط جوی یا شرایط حاکم بر جامعه، من باور کردم که دیگه موفق شدن دیگه امکان نداره، دیگه ، دیگه طبیعیه که آدم کسب و کارش خراب بشه و فروش بیاد پائین.
وقتی باور کردم در من عادت هایی شکل گرفت که اوضاع منو خراب کرد و جالبه اوضاع خراب شد، خراب شد ، خراب شد تا یک روزی با قدرت ذهن آشنا شدم شروع کردم به تغییر باورهام و بازم يواش يواش عادت هایی در من شکل گرفت که نتیجه ی زندگیم به مراتب بهتر از اون اوضاعی شد که من ۷-۸ سال قبل داشتم، چند سال قبل داشتم،
چرا؟ چون بازم يه سری عادت های جدید درمن شکل گرفت، همه چی یهو عوض نشد.عادت های جدیدی در من شکل گرفت و این عادت ها درنهایت نتیجه رو رقم میزنه. عادت ها درنهایت نتیجه ای برای شما رقم میزنه که برابر با باور شما نسبت به اون موضوعه و در مورد بحث امروز ما که اضافه وزن هست، وقتی شما باورت این باشه که طبیعیه که شما چاق بشی در شما عادت هایی شکل می گیره که شما رو به سمت چاقی هدایت میکنه و کل کار دوره ی لاغری با ذهن اینه که در شما باورهایی رو ایجاد کنه که شما می تونی متناسب بشی،
به شما تمریناتی میدیم که باانجام دادن اونها به این باور می رسی که میشه متناسب شد؛ به ذهنت برنامه های جدیدی میدیم که باور می کنی میشه لاغر شد و ناخودآگاه رفتارهای شما تغییر می کنه و در نهایت جسم شما هم تغییر می کنه و برابر میشه با باور شما و به اندازه ای که،
آها و نکته ی جالب اینه که چرا افرادی که در دوره ی ما شرکت میکنن نتایج مختلفی می گیرن؟ چون به اندازه ای که باورهاشون عوض میشه، در نهایت جسم اونها هم تغییر می کنه. زوری نیست، به اندازه ای که باورها تغییر کنه عادت هاشون عوض میشه و نتیجه ی جسمی شون هم تغییر میکنه.
به همین دلیله که من تأکید کردم که ما در دوره ی لاغری با ذهن، رژیم غذایی نداریم، ورزش نداریم، دارو نداریم، چرا؟ چون اینا همه نتیجه رو میخواد تغییر بده، فایده نداره، ما باید اصل رو ، سرچشمه رو باید تغییر بدیم، ما باید باورها رو تغيير بدیم و باور ها چجوری عوض میشه؟ با افکار جدیدی که به شما میدم،
با توضیحاتی که به شما میدم، فایل های توضیحی به شما داده میشه که در اون فایل ها توضیحات خیلی کامل، خیلی اصولی تر ، خیلی طبقه بندی شده دربارهی اینکه چطور باید باورهای لاغر کننده رو در ذهنمون ایجاد کنیم به شما یاد میدم وقتی اونها رو یاد می گیری، تکرارشون می کنی، ناخودآگاه عادت های چاق کننده در شما شکل می گیره که متفاوت با عادت های فعلی شماست و اون وقته که می بینی جسم شما هم تغییر می کنه،
خیلی از افرادی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن خب طبیعیه که اونها مثلا عادت پر خوری رو داشتن. ، عادت مثلا ترس از مواد غذایی رو داشتن. خیلی عادت های چاق کننده که همهی ما الان داریم و مدتها هم هی خودشون سعی کردن که اونا رو عوض کنن.
مثلا دیگه من تصمیم می گیرم که از امروز دیگه پرخوری نکنم، ریزه خواری، یکی از عادت های چاق کننده که همه ی افراد چاق به نوعی دارن؛ همه هم هی باخودشون تصمیم میگیرن ؛ نه دیگه من تصمیم می گیرم ریزه خواری نکنم. نه ، من از فردا دیگه؛ اینقدر تصمیمات گرفتیم، تصمیم گرفتم از امروز دیگه شیرینی نخورم، چقدر از این تصمیم ها گرفتیم.
من خودم که بارها از این تصمیم ها گرفتهبودم که دیگه از امروز شیرینی نمی خورم ، بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو، دیگه بعداز این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم می گفتم من نمی خوام بخورم، چرا؟ چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم عوضش کنم؛ مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم.
مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی؟
اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره؛ اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.
موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما ، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم.باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های شما تغییر میکنه. چقدر ما پیام ها داریم که در سایت هم هست می تونید مطالعه کنید….
بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو، بعد ديگه بعد از این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم هی می گفتم من نمی خوام بخورم،
چرا؟ چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم که عوضش کنم. مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم. مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی ؟ اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره، اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.
موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم. باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های چاق کننده شما تغییر میکنه.
چقدر ما پیام ها داریم که در سایت هم هست میتوند مطالعه کنید . چقدر پیام ها داریم از تغییر عادت های چاق کننده افرادی که در این دوره شرکت کردن، مثلا میان میگن من این عادت ها رو داشتم اما الان چند وقته دیگه خیلی راحت، ديگه اونها رو تکرار نمی کنم.
قبلا ما یه پرخوری ساده رو می خواستیم برطرف کنیم، چقدر بایستی زحمت بکشیم، چقدر رنج می کشیدیم آخرشم، نمی شد؛ حالا این یه ذره رو بخور، دیگه از بعداز این دیگه نخور. چطوره که الان افرادی که از دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن، استفاده کردن، اینقدر راحت می تونن نسبت به مواد غذایی بی میل باشن؟
اصلا یکی از پارامترهایی که میشه سنجید تفاوت آموزش لاغری با ذهن با سایر روش ها رو اینه که افراد چاق به هیچ وجه نمی تونن بگن میل ندارم یعنی گفتن عبارت دو کلمه ای میل ندارم برای یک فرد چاق به مراتب سخت تر از مثلا حتی فتح قله ی اورسته. اینقدر سخته که مثلا بخوای با یک شیرینی مواجه بشی با یک اصرار دیگران مواجه بشی، برای خوردن و بتونی بگی میل ندارم.
من که خودم تا زمانی که در مسیر چاقی بودم و از لاغری با ذهن اطلاع نداشتم یاد ندارم چیزی رو گفته باشم میل ندارم. اصلا برام خنده دار بود مثلا به کسی تعارف می کردم مثلا بفرما شیرینی، مثلا می گفت میل ندارم، می گفتم یعنی چی میل ندارم؟ خب بردار بخور، مگه میلیه؟ خوردنیه،
اصلا نمی دونستم که میل ندارم یعنی چی و همه ی دوستانی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن همین نتیجه و همین ویژگی رو نداشتن، نمی تونستن قبلا بگن میل ندارم؛ اما چطوره میان میگن ما به راحتی می تونیم بگیم میل نداریم؟ چطوره که خودشون انتخاب می کنن؟ اصلا همین می تونه یه موضوع خیلی جالب باشه براتون، از امروز سعی کنید، تصمیم بگیرید در مواقعی که پرخوری حساب میشه بگید میل ندارم. ببینید چقدر می تونید موفق باشید؟ ببینید چند روز می تونید موفق باشید؟ اصلا اگه همینو فقط بتونی انجام بدی، من تضمین می کنم شما متناسب میشی.
نمیشه، واقعا سخته یعنی اصلا ، نشدنیه وقتی در مغز شما یک فرمولی وجود داره و اون فرمول تبدیل شده به عادت، بعد ما بخوایم بیایم تصمیم بگیریم که در مقابل این عادت ایستادگی کنیم. اصلا همچین چیزی امکان نداره، باید فرمول عوض بشه، باید عادت عوض بشه. خود به خود عادت عوض میشه و هماهنگی بین جسم و باور به وجود میاد.
در واقع عادت های ما هماهنگ کننده ی بین جسم و باورهای ما هستن؛ یعنی هماهنگی رو به وجود میارن. وقتی باورت اینه که شما چاق می شی؛ حالا این باور به هر طریقی ممکنه به وجود بیاد؛ باور اینکه چاقی من ارثیه، باور اینکه خب طبیعیه که مثلا در مورد خانم ها، خانمها وقتی باردار میشن اضافه وزن پیدا می کنن، يه باور خطرناک دیگه ای که در خانم ها هست، سن شون که به ۴۰ سال می رسه سوخت و سازشون میاد پایین و چاق میشن.
می دونید چقدر آدم ها به من پیام میدن که مثلا سن شون بین ۳۷-۳۸ تا ۴۲-۴۳ هست و میگن که مثلا چند ماهه شدید شروع کردیم به چاق شدن. مثلا ۱۰ کیلو توی ۳-۴ ماه اینا چاق شدن.
اولین چیزی که ازشون می پرسم اینه: این جمله رو شنیدی که خانمها به ۴۰سال که میرسن سوخت وساز شون میاد پایین وچاق میشن؟ و همه میگن آره. میگم باور دارید؟ میگن آره خب، احتمالا درسته دیگه، چون خودمون هم اینجوری شدیم.
یه زمانی اینو شنیده شاید خیلی سال های قبل اینو شروع کرده به شنیدن، باورش کرده؛ الان که نزدیک سن ۴۰ سال که میشه یواش یواش عادت هایی در اون افراد به وجود میاد که جسمشون رو برابر کنه با باور اینکه در ۴۰ سالگی یا از ۴۰ سالگی به بعد ديگه طبیعیه چاق شدن.
فردی که مثلا به پزشک مراجعه می کنه، یک دارویی براش تجویز میشه و پزشک به اون تذکر میده که این دارو می تونه چاقت کنه یا این دارو اشتها رو زیاد میکنه بلافاصله یک باور در اون فرد شکل می گیره و از همون روز عادت هایی در اون فرد به وجود میاد که اشتهاش زیاد می شه. آره، بعد میگی خب پس چی شد؟ میگه این قرص رو مصرف کردم ، دیگه هی تند تند گشنم می شد، اصلا گشنه شدن برای چیه؟
اگر درست فکر کنیم مثلا ببینیم غذا برای اینه که بدن ما به انرژی نیاز داره خب برای اینکه بتونه انرژی شو تأمین کنه، نیاز به مصرف مواد غذایی داره.
چطور فردی که تا هفته ی قبل، تا روز قبل به یک شکل داشت مواد غذایی رو مصرف می کرد، از امروز که یه قرص رو مصرف می کنه و دکتر بهش گفته که این قرص اشتها رو زیاد می کنه یهویی مثلا علاقه ش به مواد غذایی بیشتر میشه، اشتهاش، اشتهاش بیشتر میشه،
اصلا خیلیا نمی دونن معنی اشتها چيه؟ پرخوری رو میگن اشتهامون زیاد شده، وقتی گفتی اشتها، یعنی یه چیزی از اون درون، از اون درون، داره میگه بده، در صورتی که این پرخوری، این اشتها نیست، تو از بیرون داری به زور وارد می کنی،
اشتها چیه؟ اون فرمان مغزیه، اون فرمول مغزیه که به وجود اومده، تبدیل شده به یه عادت، داره یواش یواش يه عادت رو در شما به وجود میاره که با فاصله ی زمانی کمتر غذا بخوری. خیلیا این مشکلو دارن،
مثلا میگن در طول روز ما بارها و بارها گشنمون میشه. همهی این ها عادته و ترفند ذهن ناخودآگاهه برای اینکه جسمتون رو به باورتون که چاق شدن طبیعیه برسونه. اونایی که فکر میکنن که مثلا اگر غذا نخورن یا معده شون خالی باشه مثلا سردرد میگیرن. خیلیا اون باور رو دارن که مثلا ما اگر غذا نخوریم یا اگر معده مون خالی بشه خیلی زود سردرد میگیریم این یه باوره
چون باور کردن همچین چیزی رو، عادت هایی در اون ها شکل می گیره که اونها تند تند سردرد میگیرن که غذا بخورن که در نهایت هم بتونن چاق بشن. همش موضوع اینه که اینا باید چاق بشن در نهایت، خب همین فرد در ماه مبارک رمضان می بینید که سرش درد نمی گیره؛ یعنی یکی دو روز اول چرا، یه کم سر درد می گیره اما چون ذهن ناخودآگاه شون متوجه میشه که حکمی بالاتر از حکم خودش وجود داره که اونم غذا نخوردن به خاطر روزه داریه؛
یعنی ترس از روزه خواری باعث میشه که شما وقتی سرت هم یه کم درد میگیره، غذا نخوری و این فرمول به هم می ریزه در مغزت. چون قبلا به محض اینکه سردرد شروع می شد فرد می رفت غذا می خورد اما در ماه مبارک رمضان به خاطر اینکه نمی تونه غذا بخوره، سر، درد میگیره یکی دو روز اول، اما چون نمی تونه غذا بخوره، این فرمول به هم می خوره و تا آخر ماه رمضان می بینی که فرد دیگه سردردهای ناشی از اینکه غذا نخوردم رو نداره.
چطور این اتفاق می افته؟ غیر از اینه که فقط فرمول مغزی تغییر می کنه که سردرد نمی گیره؟ که شما نیاز به خوردن نداشته باشی؟ در اصل این فرمول فعلا میره تو حالت ذخیره، stand by میشه تا بعد از ماه رمضان می بینی دوباره شروع میشه.
خیلیا این تجربه رو دارن که در ماه رمضان، یه سری عادت هاشون خیلی راحت عوض میشه، بلافاصله بعد از ماه رمضان دوباره برمی گردن به روز قبل، به عادت های قبلی شون؛ چون اون فرمول ها در اون ماه به اون شکل کارایی نداره.
چرا؟ چون ذهنت می دونه که حکمی بالاتر از دستور خودش وجود داره و شما به هیچ وجه نمی تونی غذا بخوری؛ اما در روزهای عادی، نه،به این شکل نیست ، کاملا شما آزاد هستی و ذهنت می تونه با هر بار دعوت کردن شما به خوردن، شما رو وادار به خوردن کنه. خیلی خوشحالم همراه شما هستم.
موضوع جلسه ی امروز خیلی مهم بود. بارها این فایلو گوش بکنید.فکر کنید به تأثیر ذهنتون در اضافه وزن . فقط این نباشه که فایل ها رو گوش کنید، حتما به این موضوع فکر کنید. خودتون بیشتر مثال پیداکنید که چه رفتارهایی تون عادته؟ و اصلا همین عادت هاست که باعث چاقی شما شده
به عنوان تمرین این جلسه: اولا اینکه اون موضوع “میل ندارم ” رو سعی کنید خودتون بدون اینکه فرمول های مغزی تون رو تغییر بدید، بتونید بهش برسید که بتونید بگید” میل ندارم”.
دوم اینکه سعی کنید از امروز عادت های غذایی تون رو شناسایی کنید.
نمی خوام هم خیلی سخت گیری کنید در این باره. نمی خوام حساس بشید حالا که مثلا،مشخصا عادت به چیزی میگن که بیشتر از يک بار داره تکرار میشه، این ميشه عادت، مثلا من چی دارم؟ یکی از عادت های چاق کننده قبل من این بود که حتما بایستی با چای مثلا کلوچه می خوردم یا مثلا بایستی حتما با چایی به جای قند یا شکر مثلا بایستی شکلات می خوردم.
اینا عادته، هيچ قانونی نیست؛ یعنی هيچ نمی تونیم بگیم مثلا، نه طبع من اینه، نه بدن من شیرینی رو می کشه، یعنی چی میکشه؟ مثل اینه که مثلا فرد آهن ربا باشه؛ مثلا بگه من آهن رو می کشم.، اون یه قانونه ، اون اصلا جاذبه ی آهن رباست.
اینکه بدنم شیرینی رو می کشه یعنی چی؟ یه باوره اشتباهه ، وقتی تکرارش کردی ، باورت میشه ، خب مطمئنا عادت هایی در شما به وجود میاد که رفتارت میشه مطابق با باورت. آره بابا من چقدر به شیرینی نياز دارم، هی که شیرینی می خورم انگار بیشتر دوباره میلم میشه ولی دیدید که خیلی از آدم ها، نه، علاقه ای به شیرینی ندارن. پس چطوریه؟ بدن اونها نمی کشه؟ بدن شما فقط میکشه؟
تفاوت بین شما ولاغر ها ، تنها تفاوت در عادت هاتونه. و عادت های چاق کننده شما به خاطر باورهای اشتباهتونه که در شما به وجود اومده و ما در دوره ی لاغری با ذهن تمام سعی مون اینه که باور های اشتباه رو شناسایی کنیم ، اونها رو کنار بزاریم و باورهای جدید رو در ذهن خودمون به وجود بیاریم.
بر اساس این باورهای جدید عادت های جدید در ما شکل میگیره و در نهایت جسم ما به سمت متناسب شدن حرکت میکنه و دلیل اینکه من ادعا می کنم لاغری با ذهن همیشگیه اینه که وقتی عادت های شما عوض بشه همینطور که الان شما به خاطر عادت هاتون چاقی تون همیشگی بوده؛
یعنی هر باری که تلاش کردی لاغر بشی دوباره چاق شدی، خب به خاطر چیه؟ به خاطر چیه که جسمت دوباره برمیگرده به حالت قبلی؟ به خاطر همین عادت هاته دیگه. شما دوباره تکرار می کنی، بر میگرده به جسم قبلیت که همون چاقیه،
همین طور که چاقی در شما ماندگاره، چون به خاطر عادت ها و باور های اشتباه چاق کننده در ذهنته، وقتی که یاد بگیری با قدرت ذهن لاغر بشی، وقتی فرمول های ذهنیت تغییر کنه، وقتی باور های جدید رو بسازی و عادت های جدید در شما شکل بگیره ؛ بنابراین خیلی طبیعیه که متناسب شدن هم برای شما همیشگی میشه،
امیدوارم که هر کی اضافه وزن داره، با سرزمین لاغر ها آشنا بشه، از طریقی با این مسیر آشنا بشه، وارد بشه و به هدفش برسه، رؤیای لاغری شو محقق کنه و باقی مونده ی عمرش رو در یک جسم جدید و با یک زندگی جدید تجربه کنه و اينو بدونید که آدم های چاق مثل گذشتهٔ خودم و دوستانی که احیانا اضافه وزن دارن و این فایلو نگاه می کنن، یک برتری ویژه نسبت به لاغر ها داریم که نمی دونستیم و این خیلی بهمون حال میده، اینه که ما می تونیم یک زندگی جدید رو تجربه کنیم.
خیلی چیزای جدید رو شما می تونید تجربه کنید وقتی متناسب بشید.؛ از خرید کردن؛ از تغییر در رفتارت، احساست، شادی درونیت، خیلی تغییرات در زندگی شما به وجود میاد که اینها در زندگی افراد لاغر به وجود نمیاد؛ چون اونا از اول لاغر بودن و اصلا نمی دونن که چاقی چیه که بخوان از لاغری شون لذت ببرن؛
اما منی که از وزن ۱۳۴-۱۳۵ الان در این شرایط هستم می دونم چقدر لذت بخشه .من اگر ، ۳-۴سال پیش اصلا این کت به تن من هم نمی رفت . شاید به این شکل آخرین حدی بود که می تونستم اینارو به هم برسونم.
الان اگر يه کت من مثلا لارج می پوشم و به این شکل به تنم میشینه، لذتش چیزی نیست که به این راحتی به پایان برسه.هر باری که من لباس مورد علاقه م رو می پوشم لذت می برم از اندام جدیدی که برای خودم ساختم و این چیزیه که برای همه می تونه اتفاق بیوفته، نه اینکه فقط برا من یا این عده ی زیادی که از دوره ها استفاده کردن.
هر کسی، فرمول های ذهنی شو تغییر بده، چه بخواد چه نخواد لاغر میشه ، مثل خود شما که نخواستی و چاق شدی . مگه شما تصمیم گرفتی چاق بشی؟ نه، یه سری باور در ذهن شما ایجاد شد، به خاطر اون باورها یه سری عادت ها در شما ایجاد شد و در نهایت شما چاق شدی و چه بخوای و چه نخوای تا ابد چاق می مونی.
حالا هی برو ورزش کن ، رژیم بگیر، بدو ، قرص بخور، جراحی کن، فایده نداره، چون باورهات با قرص و دارو و جراحی و اينا عوض نمیشه؛ بنابراین عادت هاتم عوض نمیشه و چونکه تا ابد نمی تونی با عادت هات مبارزه کنی و هیچ کس نمی تونه، هر رژیمی و ورزشی و کاریو شروع کنی، در نهایت شکست میخوری و اونو رها می کنی، دوباره عادت های قبلی تکرارشون شروع میشه و شما به همون جسم قبلی بر میگردی،
بنابراین یکبار تصمیم بگیر ، از روش صحیح که آموزش لاغری با ذهنه، برای لاغری اقدام کن و از نتیجه ای که خودت به وجود مياری تا ابد لذت ببر.هر جا که هستید در پناه خداوند متعال، شاد باشید و در مسیر متناسب شدن و منتظر قسمت های بعدی این دوره ی فوق العاده ی لاغری با ذهن باشید
خدانگهدار!
امتیاز 4.10 از 218 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام دوستان عزیزم تمرین فایل چهارم عادت های من 1-عادت داشتم تندتند غذا بخورم وطعم لذت از غذا نبرم چون کاملا فکرم جای دیگه بود فقط میخوردم تموم شه همین 2-عادت داشتم هرچی خواستم بخورم از وعده غذا گرفته تا عصرونه هله هوله اضافه خوری بافیلم سریال بخورم وتاتموم نشه ول کنش نبودم اصلا به فکر این نبودم سیرم یا گشنه اگه نیم ساعت پیشم غذا خورده بودم سریالم شروع میشد حتما باید یه چیزی میاوردم از شیرینی بسکوت میوه تخمک هرچی که بود پفیلا میاوردم میخوردم 3-عادت داشتم آب کم بخورم روزی یه لیوان کچلو شاید میخوردم همش میگفتم وای امروزم گذشت یادم رفت آب بخورم از فردا بیشتر میخورم وای جز یه معجون لاغری میدونستم یه. روزی که زیاد آب میخوردم میگفتم دیگه لاغر میشم ولی الان خدارو شکر بدون اینکه واسه لاغری چیزی یا بخوام به خودم یاد آوری کنم آب خوردم نسبت به قبلا زیاد شده4-بادست غذا میخوردم تو دیس ها بزرگ میگفتم من که چاقم بیخیال بیشترم وقتی یکی پیشم بود واسه مسخره بازی زیاد میخوردم میگفتم بیخیال بعدش رژیم میگیرم امروز بخورم5-عادت داشتم عدس اصلا نخورم تا یکسال پیش کم کم شروع کردم بخوردن نیازم اصلا توغذا نمیخوردم باید حتما پیاز اگه معلوم بود تو غذا جدا میکردم وبقیش میخوردم ولی الان پیاز خودم خورد میکنم خیلی خیلی ریز که تو غذا معلوم نباشه میخورم 6-ماهی سینه مرغ و مرغ شکم از چیزهایی میکردم توش چون پیاز توش بود وچیزها دیگه اصلا نمیخوردم اما الان یکم بهتر شدم ومیخورم مرغ شکم پر ولی ماهی سالی یبار سینه مرغ کبابی اونم اگه گوشت دیگه نباشه یه لقمش بیشترم نمیتونم بخورم 7-عادت کردم چای اصلا نخورم شاید هوسی سالی یبار 8- عادت کرده بودم وقتی شیرینی یا سالاد ماکارونی غذاها مورد علاقم بودن واینها عوامل چاقی خودم میدونستم بخورم بعدش خودم سرزنش کنم و بدبیرا به خودم بگم همون موقع خوردن هم با ناراحتی میخوردم احساس بد من چاق شدم خاک تو سرم چرا خوردم فلان فردا برم رژیم بگیرم آب بشه 9-عادت داشتم همه چی بخورم تا تموم شده بعدش پاشم هرچی میخواد باشه باید تموم میشد صبحانه مثلا اگه تخم مرغ سه تا بود وبقیه دست میکشیدند یانمیخوردن من باید تا آخر میخوردم 10-عادتم شده بود وقتی شیرینی میوه ای چیزی که خیلی دوست داشتم بگردم بخورم نیم یساعتی یبار 11-عادتم شده بود هر روشی برای لاغری استفاده میکردم چند روز بعدش یا یه هفته بعدش فوری بپرسم من لاغر شدم و فوری برم خودم وزن کنم ولی الان تو این دوره بگم این عادت ندارم دروغه ولی تا الان خودم وزن نکردم ولی یدف هوایی میپرسم من لاغر شدم 11-عادت دارم بعد از ناهار حتما بخوابم یعنی مث قرص خواب است باید حتما تا ده دقیقه بعدش دراز بکشم بعدشم بخوابم 12-عادت دارم موقع برنج کته حتما نان بخورم مخصوصا اگه بفهمم کمه چون همش یه چیزی بهم میگه وای این کمه سیر نمیشی13-عادتم شده بود بعضی مواقع موقع ناراحتیم اصلا نمیخوردم یا خیلی کم میخوردم یا سر اجبار فقط غذا تموم میکردم با ناراحتی کامل اصلا توجه ام پیش غذا نبود لذتی نمیبردم موقعی آروم میشدم مث قحطی زده ها بیشتر روال عادیم میخوردم 14-عادتم شده بود موقعی که نمیتونستم جلو خودم بگیرم مقابل شیرینی بستنی خامه سالاد ماکارونی بگم حالا میخورم تمومش میکردم بعدش خودم سرزنش میکردم مامانم سرزنشم میکرد بعدش میگفتم از شنبه رژیم میگیرم 15-عادت کرده بودم بین غذا آب نخورم چون شنیده بودم آب بین غذا چاقی شکم میاره15-عادتم شده بود موقع خرید لباس اولین جمله سایز بزرگترم دارید یا اگه مانتو میخواستم بخرم یه چیزی باشه به آن نچسپه چون همش فکرم درگیر چاقیم بود نمیخاستم چاقیم معلوم شه 16-عادتم شده بود شبانه روز دانبال معجونی رژیمی ورزشی واسه لاغری میگشتم 17-عادتم شده بود آدمها لاغر تحسین میکردم میگفتم آره چون لاغر موفق است جذاب است دوست داشتنی است قشنگه ومن چون چاقم زشتم بدرد نخورم وکلی حرف به خودم میزدم 18-عادتم شده به چاقیم خیلی نگاه میکنم تو آینه 19-عادتم شده بود همیشه غصه بخورم آرزو کنم خدایا من 60کیلو بشم بعدش من بمیرم فقط ببینم 60کیلو شدم وهمش از دیگران میپرسیدم من لاغر شدم یا نه 20-عادت کرده بودم نوشابه نخورم چون شنیده بودم خیلی چاقی میاره ولی شوهر خالم شبانه روز میخوره نی قیلونه ولی درکل واسه اینکه چاق تر نشم ترس از چاقی معدمم بدرد میآورد نمیخوردم بعضی مواقع سراجبار نصف استکان یه ذره که میرفت دهنم میذاشتم زمین چون واقعا معدمم بدرد میآورد 21-عادتم شده بود مواقعی یه لباس قشنگ میدیدم بگم بابا این برای لاغر ها است خوشبحالشون وخودم سرزنش میکردم خب اینم عادت های من حالا عبارت میل ندارم فقط دوبار تونستم استفاده کنم یبار بعد از شام موقع تماشا سریال چیزی نخوردم وگفتم نمیخورم یبارم موقع ناهار بود کامل تموم نکردم وگفتم دیگه میل ندارم ولی کلا کمتر به قبلا غذا میخورم ولی در مقابل شیرینی نتونستم این عبارت استفاده کنم با آرزوی موفقیت دوستان
سلام استاد ودوستان تناسب فکری تمرین فایل چهارم من در این فایل یاد گرفتم تفاوت عادتها باعث به وجود آمدن چاقی و لاغری است ما براساس یه فکر وتکرار توجه به اون فکر حرف واین اینقدر تکرار میکنیم که به باورمون تبدیل میشه وذهن ناخوادگاه اینجا شرایطی رو برات به وجود میاره عادتهایی برات به وجود میاره که تورو تو اون موقعیتی که باور کردی قرار بده واسه همین که ما همیشه جای اینکه باورمون تغییر میدادیم واسه تغییر شرایطمون میومدیم جسمون زیر فشار قرار میدادیم وخلاف باورمون میخاستیم به هدفمون برسیم که موجب شکستمون میشد نه فقط رسیدن به لاغری باید برای رسیدن به هرچیزی اول از درونمون شروع کنیم تا بهش برسیم باورمون هرچیزی باشه ذهنمون مارو تو همون شرایط قرار میده عادت ها غذایی من : همیشه همراه تماشا تلویزیون فیلم حتما باید غذا میخوردم چه ناهار بود چه شام اگه حتی ده دقیقه جلوترم خرده بودم میومدم میوه شیرینی …میاوردم باش میخوردم کلا عادتم شده بود😤 کم آب میخوردم کلا یادم میرفت آب بخورم روزی یک لیوان آب میخوردم شایدم اصلا نمیخوردم جز روزهایی که خودم مجبور میکردم به آب خوردن که لاغر بشم الان از کار خودم خندم میگیره که چکارهایی میکردم 😂همراه غذا نان خوردن😢تو ناراحتی چیزی نمیخوردم غیر از اینکه مجبورمیشدم اونم تند تند میخوردم فقط میخاستم تموم بشه😤تومسافرت رفتن جایی رفتن اگه دوساعتم راه بود تا برسم حتما اولین کارم این بود چی بگیرم تو ماشین بخورم که بهم خوش بگذره😇واسه رفع بیکاری واسه نشون بدم شادم مواقعی حوصله نداشتم فقط همش دانبال خوردن بودم وفکرم دانبال خوردن بود 😣نوشابه نمیخوردم یا خیلی کم میخوردم میگفتم شکم میاره 🥺هرموقع غذای چربی میخوردم یا چیزی که از قبلا باورم شده بود چاقم میکنه از اولین لقمه که میخوردم میگفتم ای وای که چاق شدم بعد میگفتم واسه آخرین بارم میخورم دیگه اصلا نمیخورم از فردا 😊 تو عروسی رفتن تو پارک با دوستام رفتن مهمونی رفتن تمام فکرم خوردن بود وهمش میگفتم چی بگیرم یا چی میخان بدن خداکنم برنج…وبعد اتمام میگفتم چاق شدم رفت وخودم لعنت میکردم چرا جلو خودم نگرفتم 😭همیشه عادت داشتم راه به راه سر کنم تویخچال ومیوه ای چیزی بخورم یساعتی دوساعتی یبار 😌یادمه مامانم از دست من چیز هارو قایم میکرد 😄تند تند غذا میخوردم با حرص میخوردم انگار مث قحطی زده ها حمله میکردم 🥺عادت داشتم بعد اینکه یه هفته برنامه ای شروع میکردم واسه لاغر شدن زود به خانوادم دوستام میگفتم من لاغر شدم یا زود خودم وزن میکردم ببینم چیشده چقد کم کردم و همیشه یا اضاف کرده بودم یا همون بودم خیلی کم پیش میومد کم میکردم 😕خلاصه الان فهمیدم من چقد عادتها اشتباه داشتم که همش بخاطر باورهامه ولی اللان به جرعت میگم از فایل اول که شروع کردم خوردنم خیلی کم شده و بیشتر وقتم در حال گوش دادن به فایل هستم واصلا بدون اینکه بخوام خودم مجبور کنم خوردنم کم شده و اصلا انگار حرص نمیزنم واسه خوردن خیلی کم گشنم میشه وتمرین میل ندارم برام پیش نیومده که بگم چون اصلا ذهنم دیگه دانبال خوردن وپرخوری نیست واگه پیش اومد حتما انجام میدم با سپاس فراوان که وقت گذاشتید 🌹🌷🌹
سلام سلام خوب هستید ،🙂😊
گام سی چهارم میخوام این گام واسه خودم شفاف سازی کنم.
🤗 مراحل ساخت چاقی 🙂😊
اول اومدیم به طور خواسته یا ناخواسته یکسری حرفها باور کردیم شنیدیم تکرار کردیم نمونه دیدیم بذرها چاقی تو ذهنمونکاشتیم.
وهر روز افکاری بیشتری واسه خودمان طبیعی میکردیم ما به این علت ها باید چاق بشیم حالا دکتر گفته این قرص چاق کننده است باور کردیم که ارث خانوادگی است چاقی در ما به علت پرخوری زیاد چاقم من بد شانسم ابم بخورم چاق میشماستعدادچاقیدارمفلانیدیدی ازدواج کرد چاق شدمنم بعدازدواجچاق خواهم شد ……وهمهاینافکارشدباور انتظار چاقی در ماواینجاذهندستبه کار میشه واصلا براشمهم نیستچهباوریدرذهن ثبت میکنی هرچی باشه خوب بددرمورد هر موضوعی که باشهکارخودش شروع میکنه میادعادتهاییدر ما به وجود میاره کهشرایطماروطبق باورمونکنهیعنی باورتبازندگیالانتدرهرشرایطی که باشی چه خوب چه بد در هر زمینه ای کار خودمان است. 🤪
😶😉🤔مثال میزنم دقیقا ذهن ما مث زمین کشاورزی میمونه و ما هم مث کشاورز هستیم و بذرهایی هم که در زمین میکاریم مث باور ها ماست نمیشه تو بذر ذرت بکاری ولی گندم برداشت کنی وقتی یک کشاورز بذر میکاره دیگه این بذر خودش جوانه میزنه و به وجود میاد و کشاورز اون ازش مراقبت میکنهتارشدکنهمحصول بده
حالا محصول افکار و باور ها ما در ذهنموندرموردتناسب اندام شده چاقی شده این وضعیتی که الان اینجا هستیم در این مسیر.
حالا باید چکار کنیم باید واسه تغییر نتیجه آموزش ببینیم فرمول ها اشتباه شناسایی کنیم فرمول صحیح به ذهنمونبدیمتاذهنهمعادتهاماروتغییربدهوشرایط.ماتغییرکنهدرهرشرایطیکهمیخواهیم. چاقی محصول عادتها ماست عادتها ماهم براساس باور ها ما ساخته میشه این باور ها رو هم خودمون در ذهنمونازطریقهامختلفثبتکردیم این از مراحل ساخت چاقی در زندگی ما اصلا اگه قشنگ موضوع درک کنی میفهمی همین فرمول در همه جوانب زندگیت هست در کسب کار در روابطت در شادی در سلامتی در رفاه آسایش همه این ها طبق باورها ما به وسیله عادتها به وجود اومده.
حالا ما قبلا میخواستیم فقط نتیجه تغییر بدیم یعنی همین چیزی که چشمون میدید میخواستیم تغییر بدیم واسه همین دانبال روش ها فیزیکی ورزش ها سخت داروها تلخ لاغری دمنوش رژیم از شیرینی فرار کردن ….واسه همینم نتیجه دائمی نمیگرفتیمچون چاقی در ذهن ما جا خوش کرده بود و داشت برنامه خودش پیش میبرد حالا ما میخواستیم با محدودیت و تصمیم جلوش بگیریم وقتی جسم ذهن هماهنگ نباشه شکست میخوردیم.
حالا ما هدایت شدیم از طریق خداوند در این مسیر خیلی حرفه ها خداوند واست انتخاب کرده فک کن ببین چقدر عزیزی که خداوند این چنین مسیر درست گذاشت جلو پات پس گله شکایت از خداوند بندها شرایط اقتصادی فلان بزار کنار چون خداوند راز خوشبختی در این دنیا و جهان آخرت جلو پات گذاشته حالا دیگه میخاع راه فبلت برو شکست بخور این راه برو خوشبخت شو در همه چی مسیر بهشت است این مسیر و خداوند فرستادش هم گذاشته تو این مسیر راهنما ما بندهاشاستاد خوبیها معجزه ها که مارو کمک میکنه تو این راه فقط کافیه خودت بخواه حرکت کنی کافیه بپذیری بدن ما توانایی لاغر شدن دارد ما فقط باید قبول کنیم آموزش ببینیم شروع کنیم و آرام آرام پیش بریم و از همه جات زندگی بهتری خواهیم داشت.
حالا تو هرچقدر روی باور هات کار کنی باورها صحیح به ذهنت بدی نتیجه بهتری خواهی گرفت به همین راحتی
هرچیزی که در این زندگی الان داریم تجربه میکنیم بخاطر یکسری عادتها است حالا اینجا دیگه به خودت بستگی داره باور هادرستدرذهنت ثبتکردییا باورها اشتباه هرچیزی ثبت کنیم به وسیله عادتها تجربه میکنی اینم فرمول ذهن ناخودآگاه است یه کلک است که به وسیله عادتها شرایط ماروتغییر میده
ما در این مسیر هدفمون اینه این باور ها اشتباه شناسایی کنیم و باور صحیح به کار ببریم تا ذهنم عادتها مارو تغییر بده و شرایط ایده آل برامون به وجود بیاد 😍🤗
پس روی افکارمون کار کنیم همین واسه تغییر شرایطمون خداوند بزرگترین نعمت به همه انسان ها داده که ذهن است و شرایط هرکسم خودش واسه خودش میسازه کاره بابا پولدار اون خدا دیده فلانی حق مردم خورده اون شانس داره بابا فلانی رئیس شرکت است معلومه که باید ثروتمند باشند کار هیچ کدوم اینها نداره من این واسهخودممیگمکهقبلا چقدرخداخانوادهشرایطجامعهوضعیت مالیمقصر میدونستم آره الان بفهم که همش تقصیر خودت بوده و هیچ راهی هم ندارههیچکسنمیتونه کمکت کنهجزخودتبا اموزشدیدنباباور صحیح در ذهنت به وجود آوردن بعله شاید این مسیر تلنگری باشه که از خواب بیدار بشی و خودت بگی آره من مقصر منم درستش میکنم آنوقت خداوند خودش کمکت میکنهراهبرات هموار میکنه باید خودت بخواه. ☺️🙂😊😍
حالا من قبلا یکسری عادتها داشتم مث با فیلم سریال غذا بخورم از صبحانه بگیر تا شام خلاصه فیلم که شروع میشد من یه چی باید آماده میکردم واسه خوردن
عادت داشتم تند تند غذا بخورم.
دیگه عادت داشتم تا شیرینی چیزی هست ازش خبر دارم بخورم همشو،😫😨😱.
عادت داشتم بعد غذا بخوابم عادت داشتم در حد خفگی هم بخورم عادت داشتم تا سر سفره غذا هست بشینم بخورم اصلا گرسنگی سیری نمیفهمیدم راستش که با این مسیر یادگرفتم. عادت داشتم تو شهر مسافرت تفریح کوهی جایی اول بفکر این بودم چی ببرم بخورم.
عادت داشتم موقع بی حوصله شدن بیکار شدن ناراحتی خوشحالی بخورم
عادت داشتم همین جور در طول هرچی چشمم بهش بخوردی بخورم دست رد نمیزدم. 😀😀😀😀.
حالا میخوام بگم خداروشکر تا الان که پیش رفتم خیلی رفتارهای تغییر کرده به اندازه نیاز میخورم با فیلم غذا دیگه نمیخورم تندتند نمیخورم هر موقع میلم بکشه میخورم چشمم دیگه دانبال خوردن نیست حالا همیشه اینجور نیستم ولی خداروشکر خیلی تغییر کردم نسبت به قبلا حالا یدف هایی هم ذهنم درگیر موضات دیگه میشه که من از مسیر منحرف کنه ولی من کوتاه نمیام ادامه میدم و میخام دیگه از امروز تعهد بدم ذهنم درگیر موضاعاتی که احساسم بد میکنه نکنم و روی هدفم تمرکز کنم
🤩😍🤗در پناهحق
سلام گام سی چهارم
نحوه شکل گیری چاقی در افراد چاق
یکسری حرفها میشنوند مث اینکه برنج خوردن باعث چاقی میشه شیرینی خوردن باعث چاقی میشه ازدواج چاقی میاره بی تحرکی چاقی میاره فست فود چاقی شکمی میاره خب این حرفها بارها بارها میشنویم افرادی هم مبینیم که این شرایط داشتن چاق شده اند با مرور این افکار حرفها باورها به وجود امده اند باور اینکه طبیعی است چاق بشم وقتی چاقی در ذهن ما طبیعی بشه و به وجود بیاد این باور که طبیعی است چاق بشم
ذهن ناخوداگاه عادت هایی براساس باور مان در ما ایجاد میکنه که ما رو شبیه باورمان کنید و رفتارها ما تغییر میکنه ودرنهایت جسم ما تغییر میکنه و از متناسب به چاق تبدیل میشه این نحوه شگل گیری چاقی است
حالا ما می میدیم واسه اینکه لاغر بشیم جسم تحت فشار قرار میدادیم با زور اجبار رژیم میومدیم رفتارمان رو تغییر میدادیم و یه مدتم دوام میاوردیم ولی چون اصل کاری که باورماست تغییر نکرده بودکه چون داشتیم برعلیه ذهن باورمان عمل میکردیم خسته میشدیم باز اون مقدار وزنی که کم کرده بودیم برمیگرده و چاق میشیم اشتباه ما این بوده که همیشه جسم خواستیم لاغر کنیم واسه همینم شکست میخوردیم
در مسیر لاغری باذهن ما اول میاییم دلایل چاقی خودمان با دلیل مدرک رد میکنیم و مسولیت چاقی خودمان رو می پذیریم و میگیم صدرصد مقصر چاقی خودمان هستیم و بعد با اموزش دیدن و مرور اموزش ها حرفها جدید در حال بازسازی باور جدید مان هستیم و باور هایی صحیحی در ذهنمان ایجاد میکنیم و اینجا ذهن ناخوداگاه بصورت اتوماتیک عادتهایی در ما ایجاد میکنه که مارو شبیه باورمان کنید و خیلی راحت بدون هیچ سختی به اسانی راحتی لذت متناسب میشیم
پس تفاوت ما افراد چاق با متناسب در عادتهای مان است و این عادت ها براساس باورها در ما به وجود امده اند
با هدایت به این مسیرصحیح و اموزش دیدن وعمل کردن به اموزش ها ما خیلی راحت باورمان تغییر میکنه ودرنهایت جسم ما نیز تغییر میکند
دلیل شکستها قبلا ما این بوده که ما چیزی از درون تغییر نمیدادیم فقط میومدیم بصورت فشار ومحدودیت جسم تغییر می دادیم واسه همینم دوامی نداشت وزن برمیگشت ما فک میکردیم لاغر شدن سخته ما توانایی لاغری نداریم درصورتی که ما توانایی بالایی داریم قدرت ذهن بالایی داریم فقط باید از مسیر صحیح شروع کنیم اموزش ببینیم عمل کنیم و در نهایت رفتار عادتها ما تغییر میکنید ودراخر جسم ما وشگفت ساز میشیم
شاد موفق پیروز باشید