0

عادت‌ های چاق کننده (قسمت چهارم)

عادت‌ های چاق کننده
اندازه متن

عادت های چاق کننده دلیل اصلی چاقی افراد جامعه می باشد اما تصور عموم این است که ارثی بودن دلیل اصلی چاقی آنهاست.

عادت‌ های چاق کننده مجموعه رفتاری است که به واسطه افکار چاق کننده در ما شکل گرفته است و تاثیر مستقیم در چاق شدن ما دارند.

چاقی ارثی است یا عادتی

تصور عمومی درباره چاقی ارثی بودن آن است درحالی که با بررسی ساده می توان به این مهم پی برد که چاقی ارثی یا ژنتیکی نیست.

پی بردن به اینکه چرا عموم انسانها تصور می کنند چاقی ارثی است به ما کمک می کند تا درک بهتری از شرایط فعلی و دلایل آن داشته باشیم. در این صورت می توانیم با اطمینان بیشتر برای اصلاح وضعیت خود اقدام کنیم.

منطق ذهن چاق

چاقی به دلیل انتقال افکار و نگرش انسانها به نسل بعد از خود ایجاد می شود و به همین دلیل خیلی ها تصور می کنند چاقی ارثی است در صورتی که افکار و نگرش های چاق کننده به مرور توسط والدین به فرزندانشان منتقل می شود.

یکی از اعضای سایت در مطلب آموزشی (چرا لاغر نمی شم؟!) دیدگاهی را ثبت کرده بود که تایید کننده ارثی نبودن چاقی و عادتی بودن آن است.

درمورد منطق چاقی خودم باید بنویسم من منطق چاقی خود را ژنتیکی میدونستم چون تمام اطرافیان، عمه ها و عموهای من چاق هستند و طبق نظر دیگران ما خانوادگی چاق هستیم.

این منطق همیشه ما را به سوی بیشتر چاق شدن سوق میدهد و این امر را یک چیز طبیعی میدانستم.

الان متوجه منظور شما میشوم، به عنوان مثال: همسر من از خانواده متناسب است که همه میگویند این خانواده و طایفه آنها یک نفر چاق ندارند و واقعا من دقت کردم دیدم راست میگویند.

آنها همیشه منطقشان این است که ما هرچه بخوریم چاق نمیشویم و واقعا هم نمی شوند.

الان یکی از فرزندان من لاغر است درحالی که خوراک او بیشتر از دیگر افراد خانواده است حتی برای انواع پفک، چیبس، بستنی و غذا خوردن چون همیشه میگوید من به طایفه بابایی رفتم و چاق نمیشوم واقعا هم چاق نمیشود و سه فرزند دیگر من همیشه بهشون گفتند به طایفه مادری رفتید و آنها چاق شدند.

من الان متوجه شدم که منطق چاق با منطق افراد لاغر خیلی باهم تفاوت دارد پس بنابراین من بایستی اول منطق چاقی خود را به سمت منطق لاغری اصلاح کنم و وقتی هم که به لاغر شدن فکر میکنم و در گوشه ای از ذهنم میگویم من این را بخورم چاق میشم پس من متناسب نخواهم شد.

قدرت ذهن در لاغر شدن

عده زیادی نمی توانند تصور کنند که می شود با قدرت ذهن لاغر شد و وقتی صحبت از این روش می شود باعث شگفتی آنها می شود و توضیحات فایل امروز آگاهی بسیار عالی در زمینه قدرت ذهن در لاغری دراختیار شما دوستان عزیز قرار می دهد.

در این جلسه درباره تاثیر ذهن در لاغری توضیح داده می شود.

نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا مشابه است، اما سوال اینجاست، چرا این نیرو در بعضی از افراد سبب تناسب اندام میشود و در عده ای دیگر باعث اضافه وزن می‌شود؟

چرا ما چاق هستیم؟

ما در جلسات قبل مسئولیت چاقی خود را پذیرفتیم، و اکنون باید بدانیم چه چیزی سبب اضافه وزن ما شده است.

چاقی محصول عادت های چاق کننده است. 

عادت های چاق کننده، رفتارهای اشتباه و تکراری هستند که به صورت ناخودآگاه در ما شکل گرفته است و برای مدت طولانی تکرار شده است، این رفتار در افراد مختلف بسیار متنوع است و در همه افراد بیش از یک رفتار است.

هر فرد چاق مجموعه ای از رفتارهای اشتباه تکراری دارد که به عادت‌ های چاق کننده آن فرد تبدیل شده اند و نتیجه این رفتار و عادت‌ها اضافه وزن است.

کنترل پرخوری و اشتها

ایجاد عادت‌ های چاق کننده

عادت‌ های چاق کننده بر اساس انتظار ما از چاقی شکل می‌گیرند. زمانی که افکار و فرمول‌های چاق کننده در ذهن ما ذخیره می‌شوند به تصاویر ذهنی چاق کننده تبدیل می‌شوند و به واسطه شکل گیری تصاویر چاقی از خودمان در ذهن،‌ به مرور انتظار چاق شدن در ما شکل می‌گیرد.

بر اساس انتظار چاق شدنی که در ما شکل گرفته است به مرور رفتارهایی در ما شکل می گیرد که به دلیل بارها تکرار شدن به عادت‌ های چاق کننده ذهن ما تبدیل می‌شوند.

همه ما بارها برای لاغر شدن اقدام کرده‌ایم و همیشه به اشتباه جسم خود را از طریق برنامه‌های رژیم غذایی و انجام ورزش‌های سخت و طولانی تحت فشار قرار داده‌ایم.

دلیل اینکه از سعی خود نتیجه مناسب کسب نکرده‌ایم این است که تلاش فیزیکی تاثیری در تغییر تصاویر چاقی ذهن و عادت‌ های چاق کننده ما ندارد و بنابراین نتیجه سعی و تلاش ما شکست خوردن است.

با دقت کردن به توضیحات این فایل فوق العاده آگاهی کاملی از نحوه ایجاد عادت‌ های چاق کننده کسب خواهید کرد و اینکه چگونه باید برای ایجاد عادت‌های متناسب کننده اقدام کرد.

خطاهای مغز چاق

تاثیر عادت ها در چاق شدن

چاقی نتیجه عادت‌ های چاق کننده است.

مقدار غذا و تنوع غذایی در چاق شدن اهمیت چندانی ندارد بلکه مهم رفتار ما در برابر مواد غذایی است که باعث شکل گیری اضافه وزن در جسم ما می‌شود.

عادت یک فکر ساده است که بر اثر تکرار شدن به عادت تبدیل می‌شود.

عادت‌ های چاق کننده از تکرار واکنش های ما در برابر مواد غذایی ایجاد می شوند.

اگر شما از کودکی بارها شنیده باشید که چاقی در خانواده شما ارثی است،‌ تکرار این فکر به ظاهر ساده سبب می شود که شما در ذهن خود بپذیرید که چاق شدن شما کاملا طبیعی است و چه بخواهید،‌ چه نخواهید چاق خواهید شد چون ژنتیک خود را چاق شونده می دانید.

وقتی انتظار چاق شدن در شما نهادینه شد،‌ به مرور عادت‌ های چاق کننده ایجاد می شوند و به راحتی با تکرار آن عادت‌ها وضعت جسمانی شما از حالت متناسب به حالت چاق تبدیل می‌شود.

اهمیت موضوع عادت‌‌ های چاق کننده به اندازه‌ای است که برای متناسب شدن باید با تمرکز و اشتیاق عالی در مسیر شناسایی عادت‌ های چاق کننده و اصلاح آنها با عادت‌های متناسب کننده حرکت کنیم.

توضیحات قسمت چهارم دوره رایگان لاغری با ذهن درباره عادت‌ های چاق کننده به شما کمک می‌کند به شکل بهتری در مسیر متناسب شدن حرکت کنید و نتایج عالی کسب کنید

دلیل اصلی چاقی

چاقی به دلیل عادت های چاق کننده ایجاد می شود و عادت های چاق کننده خود نتیجه تکرار رفتارهای چاق کننده هستند.

رفتارهای چاق کننده ی نتیجه افکار چاق کننده ای هستند که تکرار شدن نگرش ما از زندگی را ایجاد می کنند.

دو نوع نگرش وجود دارد:

1- نگرش ضعیف کننده

2- نگرش قدرت دهنده

وقتی به هر دلیلی می پذیرید که لاغر شدن با تغییر در مصرف مواد غذایی به دست می آید به مرور تمرکز ما از ذهن و قدرت درون برداشته شده و بر مواد غذایی متمرکز می شویم.

به عبارتی دیگر قدرت متناسب بودن را از خودمان می گیریم و آن را به مواد غذایی می دهیم.

این نگرش در ما شکل می گیرد که نوع و مقدار مواد غذایی که مصرف می کنیم تعیین کننده وضعیت جسمی ما می باشد.

اگر از هر فردی که اضافه وزن دارد سوال کنید که چرا چاق هستی؟ احتمالا این پاسخ را خواهید شنید که: چون نمی توانم خوردنم را کنترل کنم.

همه افراد چاق این عقیده را دارند که توانایی کنترل اشتهای خود را ندارند و آنها قادر نیستند به اندازه مورد نیاز بدنشان غذا بخورند.

به نظر شما این نگرش همسو با چاق شدن است یا لاغر ماندن؟

قطعا باعث چاق شدن فرد خواهد شد.

تفاوت نگرش افراد چاق و لاغر

تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر تفاوت در افکار و نگرش آنها درباره خودشان است.

هیچ انسان لاغری عقیده ندارد که توانایی کنترل غذا خوردنش را ندارد.

همچنین عقیده ندارد که غذایی که می خورد باعث چاقی او خواهد شد.

نگرش کلی جوامع این است که افراد چاق به دلیل پرخوری کردن و فعالیت نداشتن چاق هستند. این در حالی است که همه ما افراد متناسب زیادی را می شناسیم یا دیده ایم که مقدار غذا خوردن آنها بیشتر از ما بوده و حتی فعالیت روزمره آنها کمتر از ما بوده است اما همیشه متناسب بوده اند.

تفاوت بین واقعیت زندگی افراد چاق و لاغر و نگرش جوامع درباره چاقی بیان کننده این واقعیت است که با همه پیشرفت های بشر در زمینه های مختلف اما همچنان نگرش آنها درباره چاقی نادرست می باشد.

تغییر نگرش اولین قدم برای لاغر شدن

برای لاغر شدن باید ابتدا نگرش خود درباره تحت فشار قرار دادن جسم از طریق برنامه های رژیمی و ورزشی را تغییر دهیم و بپذیریم که تنها عامل موثر در لاغر شدن تغییر محتوای ذهن و نگرش خود درباره لاغری است.

مهمترین اقدام ما برای لاغر شدن این است که نگرش خود درباره چاقی و مواد غذایی را مانند افراد متناسب اصلاح کنیم.

وقتی افکار و نگرش خود را تغییر دهیم به مرور واکنش های رفتاری ما همسو با افراد متناسب خواهد شد.

زمانی که نگرش ها و واکنش های رفتاری ما به اندازه کافی تکرار شوند به صورت خودبخودی باعث متناسب شدن جسم ما خواهد شد.

✍️ تمرین آموزشی 📖

آگاهی از تفاوت عادت های خود با افراد متناسب به ما کمک میکند تا درک بهتری از دلیل چاقی خود داشته باشیم و به همین دلیل پذیرش مسئولیت چاقی ساده تر و منطقی تر خواهد شد.

مرحله اول:

برای این منظور لازم است با دقت و شرح انشایی سوالات مطرح شده را پاسخ دهید.

  • عادت چیست و به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود؟
  • عادت های چاق کننده چه نوع عادت هایی هستند؟
  • لیستی از عادت های چاق کننده خود تهیه کنید و برای هر عادت شرح دهید چگونه باعث چاقی شما شده است.

به این نکته توجه کنید که هیچ عادتی به خودی خود چاق کننده نیست بلکه زمانی یک عادت به چاق کننده تبدیل میشود که نگرش شما درباره آن عادت این باشد که: من این عادت را دارم و به این دلیل چاق هستم یا نمی توانم لاغر شوم.

بعنوان مثال من عادت داشتم با وعده های غذایی نان می خوردم و تصور می کردم نان خوردن با غذا باعث چاقی من شده است. بنابراین من عادت خوردن نان با غذا را عامل چاقی خود می دانستم.

برای اینکه برای ذهن خود منطقی کنید که عادتی که تصور می کنید چاق کننده است واقعا چاق کننده نیست و نگرش شما در این سالها اشتباه بوده است باید فرد یا افرادی را پیدا کنید که عین عادت شما را دارند اما متناسب هستند.

  • برای هر عنوان از لیست عادت های چاق کننده خود نمونه هایی پیدا کنید که این عادت را دارند اما لاغر هستند.

به این شکل شما می توانید فرمول های چاقی ذهن خود را تغییر دهید.

مرحله دوم:

نگرش شما درباره عبارت “میـــل نـــدارم” چیست؟ آیا از این عبارت استفاده می کنید؟ در طی روز نسبت به تعارف دیگران چقدر می توانید از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنید.

اگر به راحتی و به دفعات از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنید انجام این مرحله از تمرین برای شما ضروری نیست اما اگر نسبت به استفاده از این عبارت احساس ناتوانی می کنید حتما با دقت تمرین این قسمت را انجام دهید.

  • چرا برخی افراد به راحتی از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنند اما شما از این عبارت استفاده نمی کنید؟

سعی کنید از این لحظه در طی روز یا در مراسمات و مهامانی ها اگر احساس سیری داشتید نسبت به تعارف دیگران یا تمایل ذهن خود برای خوردن از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کنید.

لیستی از مواقعی که از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کردید را در بخش نظرات بنویسید و سعی کنید در طی ۱۵ روز هر روز گزارش عملکرد خود در استفاده از عبارت “میـــل نـــدارم” را بنویسید.

ضمنا شرح دهید که بعد از استفاده از عبارت “میـــل نـــدارم” چه احساسی داشتید.

ترکیب احساس با رفتاری که در خودمان ایجاد می کنیم باعث ثبات و ماندگاری آن رفتار به شکل عادت خواهد شد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضاعطارروشن

متن فایل تصویری برای ناشنوایان 🧏

متن فایل تصویری جلسه‌ چهارم: (توسط خانم گلستان عزیز)

سلام دوستان خوبم! همراهان عزیز سایت تناسب فکری‌؛ من رضا عطار روشن هستم و خداوند رو بی نهایت سپاسگذارم که این فرصت رو به من داد تا همراه شما دوستان خوبم باشم.امروز جلسه ی چهارم از دوره ی فوق العاده لاغری با قدرت ذهن رو با هم ادامه میدیم. 

در جلسات اول تا سوم درباره ی اینکه اصلا چرا ما چاق هستیم واینکه چطور باید لاغر بشیم صحبت کردم و اینکه خب از چه روش هایی تا حالا استفاده کردیم؟ آیا این روش ها درست هستن؟ اشتباه هستن؟ اگر اشتباه هستن چرا اشتباه هستن؟ روش صحیح چیه؟ 

خلاصه یه سری مقدمات رو ما به وجود آوردیم. بذر لاغری رو ما در ذهنمون کاشتیم. به یک خود باوری، به یک فکر مناسب، به یک اعتماد به خودمون رسیدیم که می تونیم تغییر کنیم و لاغر بشیم. 

جلسه ی امروز میخوام درباره ی یک موضوع بسیار مهم براتون صحبت کنم که در واقع منشأ اضافه وزن ماست و همین موضوع منشأ لاغری ما هم می تونه باشه. خیلی موضوع جذابیه؛ چون هر دو عامل بستگی به همین موضوع داره؛ یعنی اضافه وزن ما دقیقا به خاطر همین موضوعه و لاغر شدن ما هم در گرو استفاده و یادگیری چگونه استفاده کردن از این موضوعه و اون موضوع مهم قدرت ذهن ماست. 

لاغری با ذهن از اینجا یک رنگ و لعاب ویژه ای می گيره، یه کم پر رنگ تر میشه و شروع میشه آموزش لاغری با ذهن؛ پس انتظار دارم که خیلی با دقت، با حوصله، با اشتیاق مطلب این جلسه رو دنبال کنید و تمرينات اون رو به شکل عالی انجام بدین. 

خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد. دلیلش چیه؟

شما خودت الان فکر کن ببین چقدر می تونی باور کنی که با قدرت ذهن میشه لاغر شد؟

چرا میگم خیلیا نمی تونن؟ چون خب در این چند ساله خیلیا با من تماس گرفتن و پیام دادن و درباره‌ی چگونگی لاغری با ذهن صحبت کردن و از شروع صحبت ها شون مشخص بود که اطلاعی از لاغری با ذهن ندارن. 

حالا درسته بعضیاشون از دیگران شنیده بودن یا اینکه فردی رو دیده بودن که در دوره های ما شرکت کرده ونتیجه ی خیلی خوب گرفته، اونا هم مشتاق شده بودن که حالا مثلا تو چکار کردی؟ اونم گفته‌ بود که این کار رو کردم.  اونم اومده بود که درباره‌ی این روش اطلاعات بیشتری کسب‌ کنه.  

وقتی صحبت های اولیه بین ما رد و بدل می شد، کاملا مشخص بود که‌ این دوستان از قدرت ذهن خودشون در لاغری هیچ اطلاعی ندارن، چون همش داشتن عوامل بیرونی رو درباره‌ی چاقی شون عنوان می کردن که اینکه مثلا من همچین عادتی دارم.

من از بچگی چاق بودم. پدر، مادرم چاق بوده، من ناراحتی اعصاب دارم.  من قرص مصرف می کنم، من فلان بیماری رو دارم، من از بعد از ازدواجم چاق شدم.  همه یک دلايلی رو داشتن و دارن الانم که اصلا مربوط به چاق شدن شون نیست فقط باورهای اونهاست که بهشون ثابت کرده، بهشون القا کرده که شما به دلیل یه سری عوامل بیرونی چاق هستی

و ما اومدیم در جلسات اول تا سوم، اين عوامل بیرونی رو شناسایی کردیم و یکی یکی اونها رو لغو کردیم؛ یعنی در واقع من فرمول اینکه چطور باید شما عوامل بیرونی رو نقض کنید بهتون ياد دادم و اگر جلسات گذشته رو خوب کار نکردید، بهتره برگردید و از اول جلسات رو دنبال کنيد، تمریناتش رو انجام بدید تا به این توانایی برسید که در جلسه ی چهارم بتونید بهتر و راحت تر بپذیرید که لاغری با قدرت ذهن امکان پذیره.

خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد و من برای اینکه بتونم به اونها این آگاهی رو به شکل بهتری، بهترین راه حل اينو دیدم که بیام بهشون ثابت کنم که با همین قدرت ذهن اونا چاق شدن. وقتی یک نیرویی در وجود ما هست که می تونه ما رو چاق کنه و اون نیرو در وجود افراد دیگری هم هست که اونها رو متناسب کرده، بنابراین خیلی راحت‌تر میشه بپذیریم که خب؛ پس این نیرو در ما به شکل یک جسم چاق خودشو نشون داده ولی در افراد متناسب به شکل یک جسم لاغر و متناسب داره خودشو نشون میده، پس اختلاف کجاست؟

تنوع غذایی مهم نیست. فقط تفاوت در عادت هاست. حالا یه عادت چه طوری به وجود میاد؟ عادت یه فکر ساده س، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه و تبدیل میشه به عادت. ما خودمون هم خیلی از عادت ها مونو انتخاب نکردیم، مخصوصا اون دسته از افرادی که از سن خیلی پایین تر مثلا از ۳-۴ سالگی، ۵ سالگی یا مثل من که از بچگی اضافه وزن داشتن که عادت هاشونو خودشون انتخاب نکردن.

بر اساس فکر هایی که در ذهنشون به  وجود اومده، بر اساس باور هایی که در ذهنشون شکل گرفته، عادت های چاق کننده اونها ایجاد شده. حالا درسته من وقتی بزرگتر شدم، یه سری عادت ها رو خودم این دفعه اضافه کردم، چون آدم های چاق، یکی از خصوصیات مخربشون اینه که خیلی راحت از هم دیگه رفتارهای اشتباه همو یاد می گیرن؛

یعنی اگر من خودم ۱۰ تا عادت اشتباه دارم که منو به چاقی رسونده اگر ببینم که دوستم یه عادتی داره که من ندارم کافیه چند روز با این دوستم رفت و آمد داشته باشم، نشست و برخاست داشته باشم خیلی راحت من هم  اون عادت زشت رو یا عادت اشتباه رو، نه زشت، درست نیست، عادت اشتباه رو به عادت های چاق کننده خودم اضافه می کنم.

اما در دوران کودکی، نه، این کار به صورت غیر ارادی، غیر آگاهانه صورت گرفته. حالا به چه  شکل صورت گرفته، ببینید یک فکر وقتی تکرار بشه تبدیل میشه به‌  عادت. حالا عادت ها از کجا شکل می گیرن؟ چرا اصلا عادت ها در ما به وجود میان. عادت ها از باور ها به وجود میان، اگر شما چیزی رو باور کنید خود به خود در شما عادت های چاق کننده شکل میگیره که وضعیت شما رو مطابق با باورتون کنه.

یه مثال در مورد چاقی براتون بزنم؛ فردی که از بچگی بارها شنیده که‌ به خاطر خانواده ش ، به خاطر ژنتیک، به خاطر یه چیزی که مربوط به اون نیست، یعنی دست اون نیست، بهش تحمیل شده‌، اضافه  وزن داره، مخصوصا ژنتیک، کسی که باور کرده به خاطر ژنتیک اون اضافه وزن داره؛ این باور چه چیزی رو باعث میشه؟

اول فقط یه باوره و فرد هم هنوز اضافه وزن آنچنانی نداره اما وقتی باور می کنه که ژنتیک و ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن دارن یواش یواش عادت های چاق کننده در اون شکل می گیره که جسمش رو شباهت بده به باورش؛ یعنی اگر خیلی باور داشته باشه که ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن داره، اون فرد مطمئنا به اندازه ی پدر، مادر و يا حتي بیشتر از اونها اضافه وزن پیدا می کنه.

نقش عادت ها اینجوریه. به این شکل به وجود میان؛ یعنی يک رابط بین باور و جسم ما هستن. اگر خودمون رو سه قسمت کنیم یعنی به این شکل خودمون رو تعریف کنیم: باور، عادت و جسم. باور رو ما به وجود نیاوردیم. باور چجوری به وجود میاد؟ افکاریه که ما بارها مرورشون کردیم. حرف هاییه که شنیدیم از والدین مون، از جامعه، از رسانه‌ها، اینها به‌ شکل های مختلفی به مغز ما رسیده. 

ما اونها رو شنیدیم و دیدیم و درباره شون صحبت کردیم. اینا تبدیل میشه به باور. وقتی باور در ما ایجاد شد، بعد از اون عادت ها شکل می گیرن، دیگه اینجا ذهن ناخودآگاه وارد میشه. باید عادت‌ هایی رو در ما به وجود بیاره که در نهایت جسم ما رو متناسب کنه با باورمون، یعنی باید اینا با هم همطراز باشن. در یک خط باشن. نمیشه باورتون این باشه که مثلا من، چاقی ارثی ماست ولی اندامت متناسب باشه.

اینو برید سؤال کنید. در خانواده هایی که مثلا پدر، مادر اضافه وزن دارن، ۴تا هم بچه دارن، ۳تا شون چاقه، اون چهارمی چاق نیست، برین از اون چهارمیه سؤال کنید ، ببینید باور هاش درباره‌ی چاقی چیه؟امکان نداره اون فرد باور کرده باشه که مثلا ارث نقش داره در اضافه وزنش؛ یا مثلا مصرف دارو نقش داره در اضافه وزنش، اصلا به این شکل نیست، امکان نداره؛ اگه اون فرد آخری هم باور کرده بود که ارث نقش داره در اضافه وزنش، مطمئنا مثل ۳ تا فرزند دیگه‌ی خانواده، اونم چاق می شد.

عادت هابه اين شکل به وجود میان، ناخودآگاه به وجود ميان، دست ما نیست، انتخاب ما نیست. در واقع ما اون قدم اول رو برمیداریم، اون باور سازیه رو ما ایجاد می کنیم. چطور ایجادش می کنیم؟ با توجه کردن به موضوعات، به مطالبی که مطرح میشه. با چیزهایی که می شنویم.

با توجه کردن به اونها و تکرار کردنشون ما باور رو به وجود میاریم و بعد ذهن ناخودآگاه ما عادت ها رو بر اساس اون باور به وجود میاره و در نهایت جسممون تغییر شکل پیدا می کنه بر اساس باور هامون به وسیله ی عادت هامون و این روند دقیقا بر خلاف روندیه که همه ی شما ها و من برای لاغری می خواستیم انجام بدیم.

ما وقتی می خواستیم لاغر بشیم چکار می ‌کردیم؟ میومدیم بخش آخر رو که هیچ نقشی در چاق شدن نداره رو تحت فشار میذاشتیم؛ یعنی جسم شما عملا خودش نقشی نداره در انتخاب چاقی. شما یه سری باور ها رو در ذهنت ایجاد کردی، بعد ذهن ناخودآگاهت یه سری عادت ها رو در شما به وجود آورده وشما تنها کاری که کردی این بوده که عادت ها رو هی تکرار کردی، تکرار کردی، تکرار کردی و در نهایت جسمت شبیه شده به چیزی که شما باور کردی.

اما وقتی میخوای لاغر بشی اومدی چی کار کردی؟ اومدی این بخش آخر ، این نتیجه رو شما تحت فشار گذاشتی، می خواستی تغییرش بدی و به خاطر اینکه در تمام اون مدتی که شما نتیجه رو که همون چاقیه و همون جسمتونه رو تحت فشار گذاشتین با رژیم، با ورزش، با دارو، با هرچیزی؛ همون مواقع هم باورها هنوز سر جاش وجود داشته و عادت ها هم وجود داشته و به همین دلیله که شما از تلاش تون برای لاغر شدن نتیجه نگرفتی. شما کم تلاش نکردی، من کم تلاش نکردم برای لاغر شدن، کم  عرق نریختم، کم ندویدم، کیلومترها شاید هزاران کیلومتر من دويدم اما فایده نکرد. چرا؟

چون همون وقتایی که من داشتم به‌ خودم فشار می آوردم ، به جسمم فشار می آوردم، طبق برنامه غذا مصرف می کردم که اون باورهای اشتباه رو من داشتم. عادت های چاق کننده اشتباه رو هم داشتم؛ تنها چه اتفاقی می افتاد؟ اون زمانی که من خودمو تحت فشار میزاشتم، یه سری عادت ها رو کمتر تکرار می کردم خب؛ ولی تا کی می تونستم این کار رو انجام بدم؟

تا وقتی که می تونستم اون رژیم رو ادامه بدم؛ اما به خاطر اینکه  باوره هی سر جاش داره کار می کنه، هی داره مث سوخت رسانی، هی داره سوخت چاقی رو می رسونه، عادته هم هی داره سعی میکنه که تکرار بشه، یعنی ذهن ما هم هی داره سعی می کنه عادت ها رو تکرار کنه که به باور برسونه جسم ما رو، اما ما اومدیم جسم رو محدود کردیم، خوردن رو  محدود کردیم، فشار میاریم به جسممون

و اونجاست که یواش یواش از لحاظ اعصاب و روان ما به هم می ریزیم ؛ چون ذهن ما داره دستور میده به تکرار باورها، اما ما در نهایت اون نتیجه رو گرفتیم نمیذاریم کار پیش بره و خسته میشیم، درگیری میشه، عصبی‌ میشیم از ادامه دادن برنامه های رژیمی و ورزشی برای لاغری خسته میشیم و بعد؛

توجه کنيد ها؛ همین جا هم یه نکته ی خیلی مهم یادم اومد؛ ببینید فردی که ورزشکاره می خواد مثلا قهرمان بشه، می خواد در یک رشته ای واسه خودش تجربیات خوبی کسب کنه، مدال بیاره، خب اونم داره ورزش می کنه یا ما اگه رفتیم باشگاه، بدنسازی، رفتیم وزنه زدیم خب خیلیای دیگه هم داشتن میومدن باشگاه برا اینکه عضله سازی کنن، چطور اون ها از ورزش کردن خسته نمی شدن؟

میدیدی مثلا طرف با اشتیاق داره مدتهاست هی میاد میره وزنه های سنگین می زنه ولی من که‌ می رفتم، هی دنبال بهانه بودم‌ که نرم، اسممو نوشته بودم، ثبت نام کرده بودم، هزینه رو پرداخت کرده بودم ولی همش دنبال یه بهانه ای بودم که نرم ، مثلا بزاریم يه نیم ساعت دیگه، یه ساعت دیگه، حالا بزارم عصر میرم، نه امروز مهمان میخواد بیاد، حالا امروز انگار حس و حالش نیست، بزار از فردا میرم.

ببین ، اونم داره ورزش میکنه ولی مثل ما بهونه نمیارهبرا رفتن، چرا نمیاره، چون باورش اینه که میخواد ورزشکار بشه و عادت هایی در اون شکل گرفته که خیلی راحت اون داره یه فعالیت هایی انجام میده که در نهایت جسمش پرورش پیدا میکنه و اونو به خواسته هاش می رسونه که حالا در مثال ما پرورش اندامه؛ اما منی که می رفتم همون وزنه ها رو می زدم، همون حرکاتو میزدم اما، با یک باور متفاوت که من اومدم ورزش کنم که لاغر بشم، خب؛ در صورتی که باور اصلی من این بود که من همیشه چاق می مونم چون خانوادگی همه ی ما چاق هستیم.

این یکی از اون باورهای اشتباه من بود ولی همین یدونه کافی بود دیگه، همین یکی کافیه که فعالیت جسمی من برای لاغر شدن رو خنثی می کرد، مدتها باشگاه می رفتم، یه مقدار بگی نگی تغییر می کردم بعد دوباره به محض اینکه یه هفته ده روز که نمی رفتم دوباره می شدم همون آدم قبلی که بودم؛ یعنی قدرت باور بی نهایت بالاست و خسته هم نمیشه

هی داره راه خودشو میره، هی تو بخوای جلوشو بگیری، بخوای نتیجه رو تغییر بدی، بخوای جسمتو تحت فشار بزاری؛ اونکه تغییر نمی کنه، اونکه سر جای خودش هست و به محض اینکه شما خسته بشی به خاطر اون تضادی که بین ذهن ناخودآگاهت و رفتارت به وجود اومده، وقتی خسته میشی ول می کنی خیلی سریع همه چی بر می گرده.

و این مورد در تمام جنبه های زندگی ما هست. در کسب‌ و کار هست.  اونی که باورش این باشه که نمی تونه موفق بشه، اون که فکر میکنه که شرایط بیرونی مث مثلا دلار و بازار و رئیس جمهور و جامعه و اینها همه تأثیر دارن در موفقیتش یا در فروش روزانه ش، اون فرد یواش یواش یه عادت هایی رو در خودش شکل میده که کمتر فعالیت میکنه، کمتر جنس میخره، به‌ خاطر اینکه فروش کم شده کمتر میره مغازه و میاد به خاطر اینکه باورش اینه که بابا مشتری نیس، که حالا بریم بشینیم برق بسوزونیم که چی؟

یعنی من خودم این مراحل رو طی کردم ها؛ چون من خودم یه مدتی خب من فروشگاه داشتم و اون اوایل بحرانی بود که دلار یهو شروع کرد به تغییر و نوسان، خب خیلی شرايط ملتهب شده بود دیگه، هی یه جنسی رو می فروختیم گرون تر می بایست میخریدیم.

یه جاهایی چون باورم این شده بود که دیگه چون اوضاع داره خراب میشه، اصلا یادمه خودم، خودم یواش یواش یک عادت هایی در من شکل گرفت دیگه با اون شور و اشتیاق نمی رفتم سرکار. دیگه به اون شکل هیجان نداشتم که جنس جدید بیارم همیشه جنس جور باشه، نه حالا جنسم، طبقه م خالی میشد می گفتم حالا کسی نمی خواد بیاد، دقیقا یادمه ها؛ یعنی عادت هایی در من شکل گرفت که قشنگ کسب و کار من رو به سمت نابودی برد،

چرا ؟ چون هنوز کسب وکار من خیلی خوب بود ، من به خاطر تحت تاثیر قرار گرفتن حرف های اطرافیان و شرایط جوی یا شرایط حاکم بر جامعه، من باور کردم که دیگه موفق شدن  دیگه امکان نداره، دیگه ، دیگه طبیعیه که آدم کسب و کارش خراب بشه و فروش بیاد پائین. 

وقتی باور کردم در من عادت هایی شکل گرفت که اوضاع منو خراب کرد و جالبه اوضاع خراب شد، خراب شد ، خراب شد تا یک روزی با قدرت ذهن آشنا شدم شروع کردم به تغییر باورهام و بازم يواش يواش عادت هایی در من شکل گرفت که نتیجه ی زندگیم به مراتب بهتر از اون اوضاعی شد که من ۷-۸ سال قبل داشتم، چند سال قبل داشتم،

چرا؟ چون بازم يه سری عادت های جدید درمن شکل گرفت، همه چی یهو عوض نشد.عادت های جدیدی در من شکل گرفت و این عادت ها  درنهایت نتیجه رو رقم می‌زنه. عادت‌ ها درنهایت نتیجه ای برای شما رقم می‌زنه که برابر با باور شما نسبت به اون موضوعه و در مورد بحث امروز ما که اضافه وزن هست، وقتی شما باورت این باشه که طبیعیه که شما چاق بشی در شما عادت هایی شکل می گیره که شما رو به سمت چاقی هدایت میکنه و کل کار دوره ی لاغری با ذهن اینه که در شما باورهایی رو ایجاد کنه که شما می تونی متناسب بشی،

به شما تمریناتی میدیم که باانجام دادن اونها به این باور می رسی که میشه متناسب شد؛ به ذهنت برنامه های جدیدی میدیم که باور می کنی میشه لاغر شد و ناخودآگاه رفتارهای شما تغییر می کنه و در نهایت جسم شما هم تغییر می کنه و برابر میشه با باور شما و به اندازه ای که،

آها و نکته ی جالب اینه که چرا افرادی که در دوره ی ما شرکت میکنن نتایج مختلفی می گیرن؟ چون به اندازه ای که باورهاشون عوض میشه، در نهایت جسم اونها هم تغییر می کنه. زوری نیست، به اندازه ای که باورها تغییر کنه عادت هاشون عوض میشه و نتیجه ی جسمی شون هم تغییر می‌کنه. 

به همین دلیله که من تأکید کردم که ما در دوره ی لاغری با ذهن، رژیم غذایی نداریم، ورزش نداریم، دارو نداریم، چرا؟ چون اینا همه نتیجه رو میخواد تغییر بده، فایده نداره، ما باید اصل رو ، سرچشمه رو باید تغییر بدیم، ما باید باورها رو تغيير بدیم و باور ها چجوری عوض میشه؟ با افکار جدیدی که به شما میدم،

با توضیحاتی که به شما میدم، فایل های توضیحی به شما داده میشه که در اون فایل ها توضیحات خیلی کامل، خیلی اصولی تر ، خیلی طبقه بندی شده درباره‌ی اینکه چطور باید باورهای لاغر کننده رو در ذهنمون ایجاد کنیم به‌ شما یاد میدم وقتی اونها رو یاد می گیری، تکرارشون می کنی، ناخودآگاه عادت های چاق کننده در شما شکل می گیره که متفاوت با عادت های فعلی شماست و اون وقته که می بینی جسم شما هم تغییر می کنه،

خیلی از افرادی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن خب طبیعیه که اونها مثلا عادت پر خوری رو داشتن. ، عادت مثلا ترس از مواد غذایی رو داشتن. خیلی عادت های چاق کننده که همه‌ی ما الان داریم و مدتها هم هی خودشون سعی کردن که اونا رو عوض کنن. 

مثلا دیگه من تصمیم می گیرم که از امروز دیگه پرخوری نکنم، ریزه خواری، یکی از عادت های چاق کننده که همه ی افراد چاق به نوعی دارن؛ همه هم هی باخودشون تصمیم میگیرن ؛ نه دیگه من تصمیم می گیرم ریزه خواری نکنم. نه ، من از فردا دیگه؛ اینقدر تصمیمات گرفتیم، تصمیم گرفتم از امروز دیگه شیرینی نخورم، چقدر از این تصمیم ها گرفتیم. 

من خودم که بارها از این تصمیم ها گرفته‌بودم که دیگه از امروز شیرینی نمی خورم ، بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو‌، دیگه بعداز این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم می گفتم من نمی خوام بخورم، چرا؟ چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم عوضش کنم؛ مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم.

مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی؟

اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره؛ اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.

موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما ، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم.باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های شما تغییر میکنه.  چقدر ما پیام ها داریم که در سایت هم هست می تونید مطالعه کنید….

بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو، بعد ديگه بعد از این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم هی می گفتم من نمی خوام بخورم،

چرا؟ چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم که عوضش کنم. مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم. مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی ؟ اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره، اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.

موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم. باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های چاق کننده شما تغییر می‌کنه.

چقدر ما پیام ها داریم که در سایت هم هست میتوند مطالعه کنید . چقدر پیام ها داریم از تغییر عادت های چاق کننده افرادی که در این دوره شرکت کردن، مثلا میان میگن من این عادت ها رو داشتم اما الان چند وقته دیگه خیلی راحت، ديگه اونها رو تکرار نمی کنم.

قبلا ما یه پرخوری ساده رو می خواستیم برطرف کنیم، چقدر بایستی زحمت بکشیم، چقدر رنج می کشیدیم آخرشم، نمی شد؛ حالا این یه ذره رو بخور، دیگه از بعداز این دیگه نخور. چطوره که الان افرادی که از دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن، استفاده کردن، اینقدر راحت می تونن نسبت به مواد غذایی بی میل باشن؟

اصلا یکی از پارامترهایی که میشه سنجید تفاوت آموزش لاغری با ذهن با سایر روش ها رو اینه که افراد چاق به هیچ وجه نمی تونن بگن میل ندارم یعنی گفتن عبارت دو کلمه ای میل ندارم برای یک فرد چاق به مراتب سخت تر از مثلا حتی فتح قله ی اورسته.  اینقدر سخته که مثلا بخوای با یک شیرینی مواجه بشی با یک اصرار دیگران مواجه بشی، برای خوردن و بتونی بگی میل ندارم.

من که خودم تا زمانی که در مسیر چاقی بودم و از لاغری با ذهن اطلاع نداشتم یاد ندارم چیزی رو گفته باشم میل ندارم. اصلا برام خنده دار بود مثلا به کسی تعارف می کردم مثلا بفرما شیرینی، مثلا می گفت میل ندارم، می گفتم یعنی چی میل ندارم؟ خب بردار بخور، مگه میلیه؟ خوردنیه،

اصلا نمی دونستم که میل ندارم یعنی چی و همه ی دوستانی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن همین نتیجه و همین ویژگی رو نداشتن، نمی تونستن قبلا بگن میل ندارم؛ اما چطوره میان میگن ما به راحتی می تونیم بگیم میل نداریم؟ چطوره که خودشون انتخاب می کنن؟ اصلا همین می تونه یه موضوع خیلی جالب باشه براتون، از امروز سعی کنید، تصمیم بگیرید در مواقعی که پرخوری حساب میشه بگید میل ندارم. ببینید چقدر می تونید موفق  باشید؟ ببینید چند روز می تونید موفق باشید؟ اصلا اگه همینو فقط بتونی انجام بدی، من تضمین می کنم شما متناسب میشی.

نمیشه، واقعا سخته یعنی اصلا ، نشدنیه وقتی در مغز شما یک فرمولی وجود داره و اون فرمول تبدیل شده به عادت، بعد ما بخوایم بیایم تصمیم بگیریم که در مقابل این عادت ایستادگی کنیم. اصلا همچین چیزی امکان نداره، باید فرمول عوض بشه، باید عادت عوض بشه. خود به خود عادت عوض میشه و هماهنگی بین جسم و باور به وجود میاد.

در واقع عادت های ما هماهنگ کننده ی بین جسم و باورهای ما هستن؛ یعنی هماهنگی رو به وجود میارن. وقتی باورت اینه که شما چاق می شی؛ حالا این باور به‌ هر طریقی ممکنه به‌ وجود بیاد؛ باور اینکه چاقی من ارثیه، باور اینکه خب طبیعیه که مثلا در مورد خانم ها، خانمها وقتی باردار میشن اضافه وزن پیدا می کنن، يه باور خطرناک دیگه ای که در خانم ها هست، سن شون که به ۴۰ سال می رسه سوخت و سازشون میاد پایین و چاق می‌شن.

می دونید چقدر آدم ها به من پیام میدن که مثلا سن شون بین ۳۷-۳۸ تا ۴۲-۴۳ هست و میگن که مثلا چند ماهه شدید شروع کردیم به چاق شدن. مثلا ۱۰ کیلو توی ۳-۴ ماه اینا چاق شدن.

اولین چیزی که ازشون می پرسم اینه: این جمله رو شنیدی که خانمها به ۴۰سال که‌ میرسن سوخت وساز شون میاد پایین وچاق می‌شن؟ و همه میگن آره. میگم باور دارید؟ میگن آره خب، احتمالا درسته دیگه، چون خودمون هم اینجوری شدیم.

یه زمانی اینو شنیده شاید خیلی سال های قبل اینو شروع کرده به شنیدن، باورش کرده؛ الان که نزدیک سن ۴۰ سال که میشه یواش یواش عادت هایی در اون افراد به وجود میاد که جسمشون رو برابر کنه با باور اینکه در ۴۰ سالگی یا از ۴۰ سالگی به بعد ديگه طبیعیه چاق شدن.

فردی که مثلا به پزشک مراجعه می کنه، یک دارویی براش تجویز میشه و پزشک به اون تذکر میده که این دارو می تونه چاقت کنه یا این دارو اشتها رو زیاد میکنه بلافاصله یک باور در اون فرد شکل می گیره و از همون روز عادت هایی در اون فرد به وجود میاد که اشتهاش زیاد می شه. آره، بعد میگی خب پس چی شد؟ میگه این قرص رو مصرف کردم ، دیگه هی تند تند گشنم می شد، اصلا گشنه شدن  برای چیه؟

اگر درست فکر کنیم مثلا ببینیم غذا برای اینه که بدن ما به انرژی نیاز داره خب برای اینکه بتونه انرژی شو تأمین کنه، نیاز به مصرف مواد غذایی داره.

چطور فردی که تا هفته ی قبل، تا روز قبل به یک شکل داشت مواد غذایی رو مصرف می کرد، از امروز که یه قرص رو مصرف می کنه و دکتر بهش گفته که این قرص اشتها رو زیاد می کنه یهویی مثلا علاقه ش به مواد غذایی بیشتر میشه، اشتهاش، اشتهاش بیشتر میشه،

اصلا خیلیا نمی دونن معنی اشتها چيه؟ پرخوری رو میگن اشتهامون زیاد شده، وقتی گفتی اشتها، یعنی یه چیزی از اون درون، از اون درون، داره میگه بده، در صورتی که این پرخوری، این اشتها  نیست، تو از بیرون داری به زور وارد می کنی،

اشتها چیه؟ اون فرمان مغزیه، اون فرمول مغزیه که به وجود اومده، تبدیل شده به‌ یه عادت، داره یواش یواش يه  عادت رو در شما به وجود میاره که با فاصله ی زمانی کمتر غذا بخوری. خیلیا این مشکلو دارن،

مثلا میگن در طول روز ما بارها و بارها گشنمون میشه. همه‌ی این ها عادته و ترفند ذهن ناخودآگاهه برای اینکه جسمتون رو به باورتون که چاق شدن طبیعیه برسونه. اونایی که فکر میکنن که مثلا اگر غذا نخورن یا معده‌ شون خالی باشه مثلا سردرد میگیرن. خیلیا اون باور رو دارن که مثلا ما اگر غذا نخوریم یا اگر معده مون خالی بشه خیلی زود سردرد میگیریم این یه باوره

چون باور کردن همچین چیزی رو، عادت هایی در اون ها شکل می گیره که اونها تند تند سردرد میگیرن که غذا بخورن که در نهایت هم بتونن چاق بشن. همش موضوع اینه که اینا باید چاق بشن در نهایت، خب همین فرد در ماه مبارک رمضان می بینید که سرش درد نمی گیره؛ یعنی یکی دو روز اول چرا، یه کم سر درد می گیره اما چون ذهن ناخودآگاه شون متوجه میشه که حکمی بالاتر از حکم خودش وجود داره که اونم غذا نخوردن به‌ خاطر روزه داریه؛

یعنی ترس از  روزه خواری باعث میشه که شما وقتی سرت هم یه کم درد میگیره، غذا نخوری و این فرمول به هم می ریزه در مغزت. چون قبلا به محض اینکه سردرد شروع می شد فرد می رفت غذا می خورد اما در ماه مبارک رمضان به خاطر اینکه نمی تونه غذا بخوره، سر، درد میگیره یکی دو روز اول، اما چون نمی تونه غذا بخوره، این فرمول به‌ هم می خوره و تا آخر ماه رمضان می بینی که فرد دیگه سردردهای ناشی از اینکه غذا نخوردم رو نداره.

چطور این اتفاق می افته؟ غیر از اینه که فقط فرمول مغزی تغییر می کنه که سردرد نمی گیره؟ که شما نیاز به خوردن نداشته باشی؟ در اصل این فرمول فعلا میره تو حالت ذخیره، stand by میشه تا بعد از ماه رمضان می بینی دوباره شروع میشه.

خیلیا این تجربه رو دارن که در ماه رمضان، یه سری عادت هاشون خیلی راحت عوض میشه، بلافاصله بعد از ماه رمضان دوباره برمی گردن به‌ روز قبل، به عادت های قبلی شون؛ چون اون فرمول ها در اون ماه به اون شکل کارایی نداره.

چرا؟ چون ذهنت می دونه که حکمی بالاتر از دستور خودش وجود داره و شما به هیچ وجه نمی تونی غذا بخوری؛ اما در روزهای عادی، نه،به این شکل نیست ، کاملا شما آزاد هستی و ذهنت می تونه با هر بار دعوت کردن شما به خوردن، شما رو وادار به خوردن کنه. خیلی خوشحالم همراه شما هستم.

موضوع جلسه‌ ی امروز خیلی مهم بود. بارها این فایلو گوش بکنید.فکر کنید به تأثیر ذهنتون در اضافه وزن . فقط این نباشه که فایل ها رو گوش کنید، حتما به این موضوع فکر کنید. خودتون بیشتر مثال پیداکنید که چه رفتارهایی تون عادته؟ و اصلا همین عادت هاست که باعث چاقی شما شده

به عنوان تمرین این جلسه: اولا اینکه اون موضوع “میل ندارم ” رو سعی کنید خودتون بدون اینکه فرمول های مغزی تون رو تغییر بدید، بتونید بهش برسید که بتونید بگید” میل ندارم”.

دوم اینکه سعی کنید از امروز عادت های غذایی تون رو شناسایی کنید.

نمی خوام هم خیلی سخت گیری کنید در این باره. نمی خوام حساس بشید حالا که مثلا،مشخصا عادت به چیزی میگن که بیشتر از يک بار داره تکرار میشه، این ميشه  عادت، مثلا من چی دارم؟ یکی از عادت های چاق کننده قبل من این بود که حتما بایستی با چای مثلا کلوچه می خوردم یا مثلا بایستی حتما با چایی به جای قند یا شکر مثلا بایستی شکلات می خوردم.

اینا عادته، هيچ قانونی نیست؛ یعنی هيچ نمی تونیم بگیم مثلا، نه طبع من اینه، نه بدن من شیرینی رو می کشه، یعنی چی میکشه؟ مثل اینه که مثلا فرد آهن ربا باشه؛ مثلا بگه من آهن رو می کشم.، اون یه قانونه ، اون اصلا جاذبه ی آهن رباست.  

اینکه بدنم شیرینی رو می کشه یعنی چی؟ یه باوره اشتباهه ، وقتی تکرارش کردی ، باورت میشه ، خب مطمئنا عادت هایی در شما به وجود میاد که رفتارت میشه مطابق با باورت. آره بابا من چقدر به شیرینی نياز دارم، هی که شیرینی می‌ خورم انگار بیشتر دوباره میلم میشه ولی دیدید که خیلی از آدم ها، نه، علاقه ای به شیرینی ندارن. پس چطوریه؟ بدن اونها نمی کشه؟ بدن شما فقط میکشه؟ 

تفاوت بین شما ولاغر ها ، تنها تفاوت در عادت هاتونه. و عادت های چاق کننده شما به خاطر باورهای اشتباهتونه که در شما به وجود اومده و ما در دوره ی لاغری با ذهن تمام سعی مون اینه که باور های اشتباه رو شناسایی کنیم ، اونها رو کنار بزاریم و باورهای جدید رو در ذهن خودمون به وجود بیاریم.

بر اساس این باورهای جدید عادت های جدید در ما شکل میگیره و در نهایت جسم ما به سمت متناسب شدن حرکت میکنه و دلیل اینکه من ادعا می کنم لاغری با ذهن همیشگیه اینه که وقتی عادت های شما عوض بشه همینطور که الان شما به خاطر عادت هاتون چاقی تون همیشگی بوده؛

یعنی هر باری که تلاش کردی لاغر بشی دوباره چاق شدی، خب به خاطر چیه؟ به‌ خاطر چیه که جسمت دوباره برمیگرده به حالت قبلی؟ به خاطر همین عادت هاته دیگه. شما دوباره تکرار می کنی، بر میگرده به جسم قبلیت که همون چاقیه،

همین طور که چاقی در شما ماندگاره، چون به خاطر عادت ها و باور های اشتباه چاق کننده در ذهنته، وقتی که یاد بگیری با قدرت ذهن لاغر بشی، وقتی  فرمول های ذهنیت تغییر کنه، وقتی باور های جدید رو بسازی و عادت های جدید در شما شکل بگیره ؛ بنابراین خیلی طبیعیه که متناسب شدن هم برای شما همیشگی میشه،

امیدوارم که هر کی اضافه وزن داره، با سرزمین لاغر ها آشنا بشه، از طریقی با این مسیر آشنا بشه، وارد بشه و به هدفش برسه، رؤیای لاغری شو محقق کنه و باقی مونده ی عمرش رو در یک جسم جدید و با یک زندگی جدید تجربه‌ کنه و اينو بدونید که آدم های چاق مثل گذشتهٔ خودم و دوستانی که احیانا اضافه وزن دارن و این فایلو نگاه می کنن، یک برتری ویژه نسبت به لاغر ها داریم که نمی دونستیم و این خیلی بهمون حال میده، اینه که ما می تونیم یک زندگی جدید رو تجربه کنیم.

خیلی چیزای جدید رو شما می تونید تجربه کنید وقتی متناسب بشید.؛ از خرید کردن؛ از تغییر در رفتارت، احساست، شادی درونیت، خیلی تغییرات در زندگی شما به وجود میاد که اینها در زندگی افراد لاغر به وجود نمیاد؛ چون اونا از اول لاغر بودن و اصلا نمی دونن که چاقی چیه که بخوان از لاغری شون لذت ببرن؛

اما منی که از وزن ۱۳۴-۱۳۵ الان در این شرایط هستم می دونم چقدر لذت بخشه .من اگر ، ۳-۴سال پیش اصلا این کت به تن من هم نمی رفت . شاید به این شکل آخرین حدی بود که می تونستم اینارو به هم برسونم.

الان اگر يه کت من مثلا  لارج می پوشم و به این شکل به تنم می‌شینه، لذتش چیزی نیست که به این راحتی به پایان برسه.هر باری که من لباس مورد علاقه م رو می پوشم لذت می برم از اندام جدیدی که برای خودم ساختم و این چیزیه که برای همه می تونه اتفاق بیوفته، نه اینکه فقط برا من یا این عده ی زیادی که از دوره ها استفاده کردن.

هر کسی، فرمول های ذهنی شو تغییر بده، چه بخواد چه نخواد لاغر میشه ، مثل خود شما که نخواستی و چاق شدی . مگه شما تصمیم گرفتی چاق بشی؟ نه، یه سری باور در ذهن شما ایجاد شد، به خاطر اون باورها یه سری عادت ها در شما ایجاد شد و در نهایت شما چاق شدی و چه بخوای و چه نخوای تا ابد چاق می مونی.

حالا هی برو ورزش کن ، رژیم بگیر، بدو ، قرص بخور، جراحی کن، فایده نداره، چون باورهات با قرص و دارو و جراحی و اينا عوض نمیشه؛ بنابراین عادت هاتم عوض نمیشه و چونکه تا ابد نمی تونی با عادت هات مبارزه کنی و هیچ کس نمی تونه، هر رژیمی و ورزشی و کاریو شروع کنی، در نهایت شکست میخوری و اونو رها می کنی، دوباره عادت های قبلی تکرارشون شروع میشه و شما به همون جسم قبلی بر میگردی،

بنابراین یکبار تصمیم بگیر ، از روش صحیح که آموزش لاغری با ذهنه، برای لاغری اقدام کن و از نتیجه ای که خودت به وجود مياری تا ابد لذت ببر.هر جا که هستید در پناه خداوند متعال، شاد باشید و در مسیر متناسب شدن  و منتظر قسمت های بعدی این دوره ی فوق العاده ی لاغری با ذهن باشید

خدانگهدار!

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.14 from 190 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11424
برچسب ها:
339 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Reza
      1403/01/04 23:44
      مدت عضویت: 420 روز
      امتیاز کاربر: 17846 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 355 کلمه

      عادت های چاقی چطور در من شکل گرفت؟؟؟

      ذهن چطور مسائلی را به موضوعی ربط میدهد؟؟؟

      حدود چند ماهی که بخاطر شرایط کاری با برادر خانمم همکار هستیم و تحت تاثیر او در موقع نهار و یا شام قرار گرفته بودم به صورت ناخوداگاه

      اما چطور؟؟؟

      یکی از دلایلش بخاطر همنشینی با این شخص که به خاطر نوع شخصیتش من تحسینش میکنم در بعضی از موضوعات و الگو قرار دادنش برای خودم خود به خود این رفتارش هم در من داشت اثر می گذاشت متوجه بودم که رفتار غذاییم داره تغییر میکنه ولی یه جورایی انگار کنترلی نمیتونستم کنم چون در ذهنم این شخص الگویی قرار گرفته بود که تموم کارهاش داشت روم تاثیر میگذاشت حتی در نوع برخوردش با آدمها که سبک شخصی خودش را داشت و حتی نوع افکارش 

      چون ۲۴ ساعته با هم در تماس بودیم 

      متوجه بودم که در رفتار و افکارم داره تغییر ایجاد میشه و داشت به نوعی عادتم میشد اونم ناخوداگاه 

      در موقع غذا خوردن هم همین طور بود 

      خیلی تلاش کردم که بتوانم این را برای ذهنم متوجه اش کنم که به شخص توجهی نکنه و توجه من فقط به نوع عملی که مورد تاییدم هست باشه چون میتونه این شخص عوض بشه و کسی دیگه ای باشد

      تا حدی داشت برام تاثیر گذار میشد که ترس از خوردن هم داشت در من ایجاد میشد

      پس برای من یکی از راه های چاقی ام الگو برداری ام از آدمها بود و تاثیرپذیرشون که فکر میکنم این عامل بزرگترین عامل در زندگیم بود چون تفکیک فکری نمیکردم 

      ولی با تمرین و تکرار که هر چیزی سر جای خودش و طبق اونچه که باید باشد باید انجام پذیرد.

      و بزرگترین استدلالم و منطقی که توانستم راحت از این فکر و برداشت الگوی نادرست گذر کنم این بود که با خودم گفتم اگر افکار و رفتار و عملکردش در موضوع تناسب درست بود نتایجش متفاوت بود 

      و متوجه شدم که هر لحظه ورودی ها وارد میشوند من میتونم بیشتر روی خودم کار کنم و خوشحالم که توانستم سریع وارد عمل بشم و با آموزش هام به مسیر برگردم و امروز به این نتیجه بسیار محکم رسیدم که هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند تاثیر گذار باشد مگر اینکه خودم مسیر را براش باز کنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار yas
      1402/12/06 12:53
      مدت عضویت: 71 روز
      امتیاز کاربر: 855 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 531 کلمه

      عادت چیست و به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود؟

      به رفتاری که فرد در هر حالتی انجامش میده عادت گفته می شود . این رفتار در مرور زمان با تکرار متوالی بخشی از شخصیت فرد می شود و در ناخوداگاه ثبت میشود.

      عادت های چاق کننده چه نوع عادت هایی هستند؟

      تکرار افکار و باور های اطراف ، پرخوری و ریزه خواری ، خوردن تنقلات و شیرینی جات ، تند تند غذا خوردن و …

      لیستی از عادت های چاق کننده خود تهیه کنید و برای هر عادت شرح دهید چگونه باعث چاقی شما شده است

       ریزه خواری: در مواقعی که خونه ام و کاری برای انجام ندارم دنبال خوراکی میگردم و تا پیدا نکنم و بخورم نمیتونم کار دیگه رو انجام بدم مثلا چند هفته پیش خیلی کشمش میخوردم راه میرفتم یک مشت کشمش میخوردم تندتند و بدون فکر کردن فقط میخوردم ، دوست دارم عصر ها چای و کیک یا بیسکوئیت بخورم : چای تلخ دوست دارم ولی برام شده عادت که باید حتما عصر با چای تلخ چیز شیرینی بخورم اگر نخورم نمیتونم روی کارام تمرکز کنم، علاقه زیادی به شرینی جات دارم : بعضی وقتا دست خودم نیست ناخوداگاه شدیدا هوس شیرینی میکنم و تاحالا نشده به شیرینی نه گفته باشم ، بعضی وقتا علاقه به خوردن تنقلات دارم : بعضی وقتا دوست دارم پفک یا چیپس بخورم نه به مقدار زیاددر حدی که با کسی شریک بشم ،تندتند غذا میخورم : وقتی غذامو تموم میکنم بقیه تازه نصفه های غذاشون هستند یا بچه تر که بودم با بقیه همسن هام وقتی تنقلات یا بستنی میخوردیم من زودتر از همه تموم میکردم و بقیه واقعا تعجب میکردند، پرخوری عصبی : آدم به شدت پرخاشگری هستم و با وجود رژیمم عصبی تر هم شدم و اکثر وقتا مخصوصا جدیدا از حرص تنقلات یا شیرینی میخورم یا موقع غذا با عصبانیت فقط میخورم و دوست دارم دوباره و دوباره بخورم .

      برای هر عنوان از لیست عادت های چاق کننده خود نمونه هایی پیدا کنید که این عادت را دارند اما لاغر هستند. 

      خواهرم همیشه درحال خوردن است نه در مقادیر کم و غذا های سالم بلکه همیشه درحال ریزه خواری است مثلا درحال تلویزیون دیدن است یهو بلند میشه میره چیزی میخوره و دوباره برمیگرده ، عصر ها یک ماگ چای به علاوه انواع کیک و بیسکوئیت می اورد تا همه تمام نشوند بیخیال نمیشود یا اکثر وقتا درحال خرید تنقلات است و همه را باهم میخورد و به کم خوردن قانع نیست ، دیشب دقیقا 5 دقیقه قبل از شام بود که دوتا شیرینی نسبتا بزرگ خورد انتظار داشتم شام نخورد اما شام حجم زیادی خورد یا هیچ وقت از شیرینی خوردن و شکلات دست نمی کشد با اینکه من در مواقعی واقعا میل ندارم بخورم ، خیلی میخوابد اما همچنان لاغر است . من فقط خواهرم را مثال زدم اما چندیدن نفر دیگر را میشناسم همینگونه اند.

      منم از عبارت میل ندارم استفاده میکنم و مشکلی که من دارم این است اکثر اوقات میل ندارم چیزی بخورم اما آن مواقع که میل دارم نمیتوانم خوردن ام را کنترل کنم و بعد از خوردن هم نمیتوانم افکارم را کنترل کنم و مدام با خودم تکرار میکنم الان چاق میشم . مواقعی که شدیدا جذب کاری میشوم به هیچ وجه میل ندارم چیزی بخورم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/11/08 09:41
      مدت عضویت: 458 روز
      امتیاز کاربر: 50035 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 667 کلمه

      سلام بر خداوند سیستمی کامل چهان هستی 

      سلام بر استاد عطار روشن 

      عادت چست. وجطور وربه وجودمیاد  وچطور باهش من جاق شدم 

      به کارهای که هی من  پشت هم انجام میدم اصلا نیاز نیست بهش فکرکنم عادت گفته میشه 

      ذهن برای انجام هرکاری باید کلی انرژی مصرف کنه تا اون کاره انجام بشه و برای کم‌کردن این مصرف اگه من‌ کاری رو بهش توجه کنم وبخوام اون توزمان بلندمدت هی تکرارکنم ذهن این کاره من‌ رو به یی عادت تبدیل میکنه که طبق اون عادت من رفتارمیکنم وکارم به انرژی خیلی کمی نیاز داره  مثل آب خوردن طبق یی عادت من اون کاره روانجام میدم 

      برای من کلی عادت داشتم که با تکرار. اون عادت‌ها طی سال‌های زیادمن دچارچاقی بیش ازحد شدم 

      اولین عادت ابن  بود وفتی  از خواب بیدار میشدم فوری باید صبحانه درست میکردم جه گرسنه بودم  چه نبود طبق عادتم صبحانه میل میکردم بازم ظهر نهارخاضر بود . توساعت ۱۲ باید اون مصرف میکردم طی زور هرچیز که تومنزل بود باید بدون در نظر کرفتن  گرسته بودن یا نبودن مصرف صورت می‌گرفت  با تکرار  پشت هم‌ این عادت  خوردن   برام‌ نه زمان و نه مکان اهمیت نداشت فقط ،نیت خوردن بود انکرار عادت به جویدن پیدا کرده بودم این برام  دلنشین بود بعضی  زمان خودم‌ هی می گفتم دل درگرفته روحم این کاره رو اصلا فبول  نداشت ولی قدرت ذهن براون غلبه داشت وکاره باتکرار بارها ابن حالت من بود  دچار آضافه وزن کرد بعضی ازعادتهای من  تونگاه حالا یی پرخوری اجباری شده بود 

      نه مزه ونه طمع برام اون اهمیت نداشت خوردن تا حد دل درد اگه غذایی بود این عادت به  شکل وحشناکی ادامه داشت خوردن بی کنترال به تعدا زیاد حتی  داغ ماهی داغ داغ صبرنداشتم سرد بشه ازدروغن داغ  با فوت زیاد اون سرد کرده سریع میخوردم‌انکار کسی قرار بود ازمن بگیره انقدرکه حال بد میشد ازاین شکل خوردن‌ ولی هیچ کنترالی بهش نداشتم حتی به خوردن سهم دیگران نیز داشتم شده بودغذا رو زیاددرست کنم‌ خود اثر خوردن خودم کم نیاد  به ابن‌ شکل عادت‌های  من با درست کردن همون غذا به شکل همون الکوی که توذهن بود هی تکرار می‌ شد وابن روبه شکرخدا دیگه ندارم جقدرازنداشتم همین عادت دارم لدت میبرم سهم هیج کسی رو میل نمیکنم ازته مونده دست خورده هیج کس استفاده نمی کنم کلی برای این عادت داشتم برای سرفه جویی برای گناه نداشتن وبرای نیت شفا گرفتن از غذایی نذری خلاصه کلی دلیل الکو برای خوردن رو از خودم‌ گرفتم فکر تظر ونتیت  گرسنه بودن هست اگه بودم‌ مصرف بکنم واگه کرسنه نیستم اجازه مصرف به خودم‌ ندم 

      چند روزپیش همسر  ساندویج میخوره کمی ساندویجش مونده بود نمیتواست بخوره   به من تعارف زده بخورم اول اصلا ازاین حرکت خوشم نیومد بعد وفتی نگاه به ته مونده غذاش روم حالم واقعا بد شدفوری  اون دور ریختم طبق کاره افرادمتناسب رفتار کردم آنها به همین شیوه رفتار و عمل میکنن خیلی خوشحال هستم‌ که من درست مثل اون افراد رفتارکردم اگه فبلا بودجتما میخورم غذای همسرم بو ولی اون روز با نگاه به اون غذا حالم واقعا بد شد تازه اصلا ازتعارقش خوب نیمده فبلا میگفت همسر با من تعارف که نداره من باهش ندارم باشه حتما عمل  خوردن صورت می‌گرفت ولی یادگرفتم‌اگه قرار من فردی متناسب بشم باید طبق الکویب طدهنی اونوافراررفنارکنم اویل اون انجام‌مبدادم له سکل تمرین ولی حالا ذهنم اون انجام‌میده نه من این بسباردل نشینتر هست که ذهنم داره به شکل اتوماتیک خودش برکشت میکنه خدایا برای قوانینی که خودت توذهن من قرا داده بودی من اون رو ازهم پاشیدم خرابش کردن خالا داره به شکل اصلا خودش کارش انجام میده تشکروسپاس بی کران 

      برای هم دست اودری من خودم وبسیار تشدیق میکنم‌ وچون با این کاره حسم درحال خوبش باقی مونده خودم راهنمای خودم برای ادامه این‌مسبر میدنم‌تومسیرهستم کارم رو انجام‌ میدم تشویقبرای  خودم از طرف خودم هست پس من به رشد خودم وپشرفت خودم‌دارم تلاش میکنم خداوند داره کاره خودش رو به شکل که بوده انجام‌ میده ولی من درکی ازش نداشتم‌ حالا نگاه ودرک تغییر کرده انجام میده پس من دارم با  همسویی خیلی بهتری روانجام میدم 

      خدا پشت وپنا هتون یا حق. حق. نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الی
      1402/11/06 12:16
      مدت عضویت: 98 روز
      امتیاز کاربر: 6390 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 316 کلمه

      به نام خدای مهربانم 

      سلام به استاد عزیز و دوستان عزیز 

      عادتی که من دارم اینه که شب به خاطر شرایط زندگیم و شغلی که منو همسرم داشتیم دیر  می‌رسیدم و تازه اقدام به درست کردن غذا میکردم و ساعت ۱۲ شام میخوردم با باحجم زیاد و این رو یه عادت بد میدونم و چاقی من به همین خاطر هست درصد بالایش

      عادت بدی من این که صب که بیدار میشم میلی به صبحانه ندارم و نمی‌خورم تا ۲ که وقت خوردن ندارم و بعد سه و چهار با حجم خیلی بالای غذا میخورم چون واقعا به این باور میرسم که گرسنم شده و سر درد میگیرم و فشارم میوفته بد اخلاق میشم .

      و وقتی گرسنم میشه دیگه غذا برام مهم نیست چی باشه هر چی باشه با وله فقط شکمم پر بشه .

      و همیشه با خودم که همکارهای لاغرم رو میبینم با حجم خیلی کم و بدون استرس غذا میخورن و حتی دو قاشق از،غذاشون ته ظرفشون میمونه ومیگن میل ندارم تعجب می کنم و نمیفهممشون

      عادت بدی که دارم این که بشقاب رو تا جای که جا داره پر میکنم از،برنج و و خورشت خیلی مهم نیست چی باشه اصلا طعمع غذا مهم نیست چون هیچ وقت لذت خوشمزه بود ن رو حس نمیکنم فقط میخوام سیر باشم که سر درد و فشارم نیوفته و فقط برنج که سیرم میکنه .

      استاد عزیز من فایلتون رو چند بار گوش کردم و عادت هارو نوشتم اما متوجه نشدم چطور باورم رو نسبت به این که غذا خوردن و سیر نبودنم موجب سر درد و حال بدی من نمیشه عوض کنم .

      چطور باور هامو عوض کنم نه فقط در بحث لاغری تو طول روز،آنقدر باورهای اشتباه دارم که دوس دارم عوض بشه که بتونم زندگیم رو عوض کنم .؟

      ممنون از سایت خوبتون ممنون که بدون هیچ هزینه ای این سایت رو در اختیار ما گذاشتید امیدوارم که بتونم به نتيجه دل خواهم آرامش درونی برسم و تلاش می‌کنم و میرسم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرزانه
      1402/10/08 18:36
      مدت عضویت: 268 روز
      امتیاز کاربر: 12305 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 296 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز

      تمرین آموزشی جلسه چهارم

      عادت ها مجموعه‌ی رفتار های تکرار شونده هستند که بر اساس باورهای ما ایجاد می‌شود. خود باورها بر اثر تکرار افکار و گفت و گوهای ذهنی به وجود می‌آید که آن هم از ورودی‌ها می‌آید.عادت‌های چاق کننده عادت‌هایی هستند که براثر باورهایی به وجود می‌آیند که نتیجه‌ی آن چاقی است.

      عادت‌های چاق کننده‌ای که من در خودم شناسایی کردم:

      من می‌خوام حتما  غذام تموم شه حتی اگر سیر شده باشم میگم حیفه غذا حروم میشه و بقیشو میخورم. با این حال یکی از دوستان هم وقتی باهاش هستم دیدم که غذاش رو تموم می‌کنه و میگه نمی‌خوام غذام اضافی بیاد ولی متناسب هستند.

      حتی اگر سیر باشم اگر غذایی رو ببینم که دوست دارم میخورم.

      عادت ریزه خواری در مورد خوراکی هایی که دوست دارم داشتم یعنی کنترلی روی خودم نداشتم و هی از اون خوراکی می‌خوردم.

      عادت کرده بودم که حتما همراه قهوه و چای شیرینی و بیسکوییت بخورم. بعضی از دوستانم هر وقت که دیدمشون موقع چایی خوردن اون رو با شیرینی می‌خوردم ولی متناسب بودن.

      در مهمانی و تولد و جشن ها میگفتم مگه چقدر پیش میاد این شرایط پس هی شیرینی و هله هوله می‌خوردم. خب با دیدن بقیه‌‌ی افراد در مهمانی دیدم که اونها هم از خوراکی‌های در جشن استفاده کردن.

      عادت کرده بودم هر زمان که بیرون میرم یه چیزی بخرم بخورم حتی اگه گرسنه نبودم.

      در مورد عبارت میل ندارم ، اگر چیزی رو که بهم تعارف می‌کنن دوست نداشته باشم نمی‌خورم یا حتی اگر سیر باشم معمولا نمی‌خورم ولی باز می‌خوام بیشتر روی این موضوع دقت کنم.

       هفته‌ی قبل دوستم دسر شکلاتی درست کرده بود و من چون تازه شام خورده بودم و سیر بودم گفتم میل ندارم.  

      با اینکه روی میز خونه مون چندین نوع بیسکویت و شیرینی هست یا بستنی هم در خونه داریم اما من چون میل ندارم نخوردم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1402/10/08 05:10
      مدت عضویت: 1706 روز
      امتیاز کاربر: 23427 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 360 کلمه

      سلام و درود به شما استاد گرامی و دوستان همراهم

      چقدر این فایل جالب و آموزنده بود و اطلاعاتی به ما در مورد کارکرد و نقش ذهن در اضافه وزن داده شد

      عادت چیست و به چه نوع رفتاری عادت گفته می‌شود ؟

      عادت مجموعه رفتار هایی است که برای مدت زمان قابل توجه ای تکرار شده است

      عادت می‌تواند مخرب باشد مثل عادت‌های چاقی و بالعکس می‌تواند مفید باشد مثل عادت‌هایی که باعث پیشرفت شخص در امورات مختلف زندگی می‌شود

      اگر به موفقیت یک ورزشکار دقت کنیم متوجه می شویم که عادت تمرین کردن همیشگی باعث موفق بودن او شده است

      در مورد عادت‌های چاق کننده ما اول اطلاعاتی در مورد چاقی از طریق شنیده ها و دیده هایمان وارد مغزمان میکنیم و زمانیکه این اطلاعات را باور کنیم آنوقت است که تبدیل به نگرش و انتظار ما از خودمان می‌شود 

      این انتظارات در ما رفتارهایی مطابق با خودش ایجاد می‌کند

      تکرار زیاد آن رفتارها عادت را بوجود می آورد

      آنوقت است که جسم خودش را تغییر می‌دهد تا با عادت ما هماهنگ شود و نتیجه این تغییر چیزی نیست به جز دچار اضافه وزن شدن

      حالا ما می‌توانیم با دانستن این قدرت ذهن راه برعکس را برویم و عادت‌های لاغر کننده در خودمان ایجاد کنیم تا جسم ما خودش را با آن مطابقت داده و به سمت لاغری پیش برود

      برای اینکار ابتدا باید باورهای مخرب چاق کننده را در خودمان اصلاح کنیم به این صورت که مثالهایی پیدا کنیم که آن باورها را رد می‌کنند 

      اصلاح باورها منجر به اصلاح رفتار و درنتیجه اصلاح عادت‌ها خواهد شد

      من علاقه شدیدی به شیرینی جات دارم و تا زمانیکه باور و نگرش من این بود که شیرینی چاق کننده است با خوردنش دچار پشیمانی و سرزنش کردن خودم میشدم و انتظار چاق شدن در من بوجود می آمد و در نتیجه این انتظار به واقعیت تبدیل می شد

      اما الان با آموزشهایی که در دوره های لاغری با ذهن دیده ام این نگرش را ندارم و برایم جالب است که از شدت علاقه ام به شیرینی جات هم کم شده است و هر وقت هم که میل به خوردنش پیدا میکنم با خیال راحت و لذت فراوان از آن مصرف میکنم و اصلا هم احساس پشیمانی بعد از خوردن به من دست نمی‌دهد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/09/26 15:32
      مدت عضویت: 292 روز
      امتیاز کاربر: 8200 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 446 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیز م و دوستان همراه

                                        گام چهارم 

                                   عادتهای چاق کننده

      عادت چیست ؟ یک فکر ساده است که براثر تکرارشدن به عادت تبدیل میشود

      همین فکر ساده چاقی در ذهنم بارها تکرار میشود و این تکرار شدن تبدیل به عادت شده و چاقی را در من پررنگ تر کرده وقوی کرده  است هر زمان که گرسنه هستم میام چیزی می خورم زود یک فکر این که نکنه چاق شوم وزیاد روی میکنم واز لاغری فاصله بگیرم و بیشتر از نیازم می خورم 

      درصورتی که من فقط وعدهای غذای می خورم زیاد روی نمیکنم مثل دوگفگیر غذا ولی مدونم مانع لاغر من’عادت کردن وتکرار فکر چاقی مانع لاغری منشده و باید باور این  که من هم درمسیر لاغری هستم چه بخوام چه نخوام لاغر میشم رابیشتر تکرار کنم تاتبدیل به باور بشه4

      عادتهای چاقی ازتکرارواکنش هایمادربرابرمواد غذایی ایجادمیشوند 

      به رفتاری عادت گفته میشود که بیش ازچندباردر روز تکرار شود 

             

                     ‘     عادتهای چاق کننده  

      ۱-ازتکرارواکنشهای من دربرابر مواد غذایی ایجاد میشود و دلیل این واکنش ناجالب به خاطر باور چاقی که در من طبیعی شده 

      ایجاد شده واین باور که چاقی براثر سزارین ودلایلی چون سفت بودن چربی .بی تحرکی .در خانه بودن .بالا رفتن سن  ……..را مانع لاغری ندانم و تکرار این ها در ذهنم باعث’ تکرار عادتهای چاقی درمنشده است 

      مثل تندتندخوردن ریز خواری در من تبدیل به عادت شده 

      خوب خیلی ها همین رفتار را دارند ولی لاغر هستن چون آنها فکر چاقی ندارن وهر بار این کار رامی کنند افکار چاقی رادر ذهن مرور نمی کنن که نگنه چاق شوم اصلا این حرف به ذهنشان وارد نمیشود چون به چاقی توجه نمی کنن فقط لاغری میشناسن و درباره لاغر تر شدن حرف میزنن

       ولی من دلیل تغییر نکردن شکمم به سمت لاغر ی را فهمیدم چون هنوز فکر میکنم غذا من روچاق کرده نه باور چاق شدن هنوز باورم که لاغر شدن راحت است قوی نشده اگه قوی میشد نباید  بار خوردن غذااین فکر که نکنه زیاد خوردم در صورتی که گرسنه بودم ودرحد سیر شدن می خورم پس بیشتر باید عادت فکر کردن درباره لاغری داشته باشم باید در ذهنم لاغر شدن راحت بدونم ناامید نشم 

      من زیاد ازکلمه من میل ندارم استفاده میکنم  چون وقتی سیر هستم اصلا از گلویم پایین نمی ره وراحت رد میکنم حالا هر چی می خوادباشه 

        سپاس گذارم استاد برای دادن این آگاهی خیلی باید رو ی عادت فکر کردن درمسیر خواسته ام لاغری اس توجه کنم نه به ناخواستها خدایا کمکم کن تا کنترل کنم ذهنم تا بدست بیارم جسم سالم مو🙏❤🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/09/19 17:17
      مدت عضویت: 458 روز
      امتیاز کاربر: 50035 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 963 کلمه

      سلام بر خداوند جهان آفرین واستاد این‌ مسیر وهمه ودوستان همراه 

      از کوکی دراثر گفتنوافراد خانواده خودم که من مثل پدرر وعمه ام  هستم‌وآنها افردی چاق بودن درافکاررمن‌ این باوره شدت گزفت که من جون شباهت فیافه وهیکلی به این دونفردارم پس بی اثاثنا من باید فردی جاق باشم ازاینوافرد هم الگو برداری هم داشتم وچون وبیساراین دوفررودوست داشتم خدا هردوشون رو رحمت کنه  و طبق این باوره من‌چاقی خودم رو تحت تاثیر این عامل ارثی مید ستم خیلی هم که سعی میکردم لاغر بشنم ولی تو ذهنم‌ این باوره  داشتم که این رژیم‌گزفتم  وزن کم‌ کردن کاری توبخش ارث نمتوانه انجام بدم  زمانی که خیلی دیگه برای شرایط سخت می‌ شد توافکارمیگفتم با فشار آوردن شاید بتوانم به ارث غلبه کنم بتوانم‌ لاغر بشم وبا هربار شکست این باوره قوت بیشتری تو ذهنم می  گرفت که دیدی تو  نمتوانی بر ارث غلبه کنی اون از تو قوبتر هست 

      وفتی که من  این باوره داشتم با گفته‌ای اطرافیان از خوردن که واون نشونه جاق کننده بودن رو تو ذهنم وقوت بیشتر می‌بخشید من که دوتا مشکل داشتم‌اول که پر خوری داشتم عادت‌های اشتباه دتواین رابطه داشتم وباوره اینه چاقی خودن رو ارث میدونستم کلی افکار اشتباه درباره غذا طریقه خوردن موادغذایی چاق کننده هم بهش اضافه شده بوده دراثر تکرار هر رژیم اون تصویر که تو ذهنم‌ بود هی پررنکتر می‌شد وتصویر شکست‌های من‌ چاقی من رو تو آلکوی ذهنم بزرگار بیشتر می کرده هرشگست برکشت‌وزن بیشتر ترسی ازجاقتر شدن هم بهش اضافه شد پس مشکلات مرحله به مرحله با تکرار رزیم ووکستزش چاقی عمیقتر شدن نه کمتر هرآنچه فشار برای لاغری انکار به  درخت چاقی  آب رسانی وکودخوبی و بیشتری میدادم اون درخت هم قویتر وریشه خودش رو کلفتیر ورشد بزرگتری رو تو جسم‌ نشون  میداد  دراثر تکرار خودم تعدادزیادی مشکل جاقی من هی به مرور بزرگ وبزرگتر شد  تا حدی که وزنم من خیلی زیاد شد وکاره به شکلی بودکه وفتی میخواستم از زمین بلند شم انکار جادبه زمین‌ من به سمت خودش می کشید  وبلند شدن از زمین کاره سختی برام شده بود بازم ازترس اینکه دیگه توانم اززمین بلند بشم  بازم‌رزیم و شکستهای بیشتر کل روبه حدی کرده که با فشار اودرن می ا،ونم روازدست دادم ولی اون به شکل ۱۶ کلیو وزن کم‌ کردن شد نه بیشتر ولی این برام باقی نموند هی کم‌ می‌شد هی زیاد یست تو یی این ۷ سال گذشته من از وزن ۱۴۴ به ۱۳۸ داشتم تا آخرهای که هی کلی کم خوری کردم شده به ۱۲۸ کیلو  هم رسید که با درخواست از خدواند وهدایت به این  با این وزن وارد شدم وفتی که واردشدکلی کاره بایدانجام‌ می‌شد این همه مشکل اون زمان تو نظر من نبود چون اول ارث ودیگری خوردن رو مقصر چاقی خودم‌ میدوستم‌

      همین‌وفتی اگاهی خوب رو کسب کردم بازم به ابن‌ شکل از مشکلات خبر نداشتم برای باره دوم‌تکرار اون اگاهی خوب توذهنم نشست کرده وداره گسترش پیدا میکنه به درک مشکلات وکاری که روی این بخش ها انجام دادم دادم‌ میرسم وتازه از وضعیت که داشتم اطلاع تا حدوی پیدا کردم‌که وضعیتی داشتم‌وچطور با این‌مسیر به شکر خدا کمی ازونم رو کم‌ کردم ده آمروز که دارم ابن دیگاه رو مینویسم به خودم‌ میگم‌چقدرکاره  روی خودم انجام دادم‌ اون زمان متوجه نشدم این تمرینها و این‌کسب آگاهی برای چی بود ولی درحال حاضر دریافتم که همه اون مشکلات رو برطرف کردن‌ کاره چندسال بودکه من تواین زمان اون با نگاه مهربان خداوند واستاد آقای عطار و امورزش درست ایشون تواستم خودم رواز بخش اراین مشکلات رها کنم انکار به بخشهای از ذهنم‌وجسم وروحم‌ کلی رنجیر بسته بودم‌ آرام  ارام‌ از تعدادشون کم کردم دستهای وپای  خودم‌ذهنم وجسم رو از زنجیره‌ای  که بسته شده بود به کل وجودم رها کردم وچقدر خوب این رها شدن رو انجام دادم 

      کلی توبخش ارث نقض رو پیدا کردم‌ کلی تو اطراف جستجو کردم‌که غلافشون به ذهنم‌ ثابت کنم‌مشکل این باوره این هست که اون زمانی که این باوره بی‌خبر تو ذهنم‌ما جای میکردن خودم‌ ما اصلا متوجه حضورشون توذهنمون نمیشیم‌ ولی برای برطرف کردنش وکم رنک کردنش کلی نمونه گلی ودلیل وکلی زمان باید بزرای کلی برزسی  کنیم‌که به ذهنم بگیم‌که این باوره اشتباه است این نه یی ماه نه یی سال شاید چندین سال زمان‌نیازدارد که بشه این باورهر وبه شکل کامل ازبین ببریم چون در اطراف ما افرادی هستن که مخالف افکار ما کاره میکن  اونه هم طبق باورهای  فبلی ما همراه ماهستن با تکرار حرفهای این افرد بازم بخش منفی هست کاره به شکل تکرارر وبرام  همون باوره  که شما دیگه اصلا فبول نداری میشه هی من اون‌کم رنکش میکنه اطلاعات حرفهای دیگران  اون توذهنم‌ دوبرای  پر رنک  میکنه پس بیاد کاره خیلی زبا تو این بخش انجام بشه که یی باوره روبه شکل کلی ازریشه بیرون‌کشید واین زمان بر هست بابد یی باوره دیگه مخالف اون باوره تو ذهن جاکزین بشه از اون استفاده بشه تا اون باوره اول کم رنک طی سالها اون ازبین بره واینه کاره میبره گه انجام بشه ولی برای من شد اون ازنظر  لطف خدای مهربان بود من برای باوره ارث آنقدر تلاش کردم‌انقدرزمان گذاشتم این باوره که به سگسکل درخت تومندی ۵۷ ساله رو ازریشه کم رنکش کردم دیگه اصلا به هیچ وج من این باوره ارث رو به سر سوزنی فبول ندارم چه ارثی ارث فقطدمال اموات هست ومالی که ازاون باقی مونده نه هیچ چیزی که به چاق مربوط بشه همین امکان نداره کسی با ارث چاق بشه این یی بادوره کامل مخرب  ضربه زنده هست همین‌که اول نباید قبولش کنیم‌ ابن یی اخباراشتباه یا یی اطلاعات اشتباه هست که نباید باشه هیچ نقشی درچاقی ما نداره این‌دما هستیم که اون فبول کردیم برای پوشانند ناتوانی خودمون برای لاغر نشدن این تونگاه آمروز یی بهانه هست برای نگاه دیگران برای یی حواب که دربرابرسوال دیگران که جرا نمتوانی لاغر بشی همین نه هیج چیره دیگه باورهای ما همه تونگاه کلی بهانه هست برا

      خدا پشت  پنا هتون . یا حق. حق نگه. دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/09/06 14:16
      مدت عضویت: 327 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,382 کلمه

      به نام خداوند کریمم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      گام چهارم 

      همانطور که در درسهای گذشته آموختیم چاق شدن ما محصول یک مجموعه به هم پیوسته از افکاری است که در اثر تکرار تبدیل به عادات و رفتار ما شده است .

      در اصل این عملکرد چاق کننده که باعث تفاوت بین افراد چاق و لاغر شده است . از طریق تفاوت در سطح فکری و نگرش افراد چاق و لاغر بوجود آمده است .

      اگر در گذشته از هیچ یک از روش‌های لاغری نتیجه مطلوب و ماندگار نگرفته ایم بخاطر این است که ما در تمام آن روش‌ها قصد داشتیم تنها نتیجه را عوض کنیم و با تحت فشار قرار دادن جشم توسط ورزش و رژیم و دارو و جراحی و غیره قصد لاغر شدن داشتیم .

      در حالی که اصلا شروع چاق شدن ما ابتدا از طریق ذهن نا بوده است نه جسم ما .

      مراحل چاق شدن خود را بررسی می‌کنیم تا بهتر به مراحل لاغری پی ببریم .

      مراحل چاق شدن 

      مرحله اول 

      ما ابتدای خلقتمان کاملا متناسب و لاغر و سلامت بوده ایم.

      مرحله دوم 

      و در اثر وارد کردن اطلاعات و داده های چاق کننده به ذهنمان و تکرار بارها و بارهای این اطلاعات باورهای خودمان را بوجود آورده ایم ؛

      مثلا ما از دیگران شنیده ایم که بارداری باعث چاقی خانمها می‌شود و موارد زیادی را هم مشاهده کرده ایم و در اثر این تکرارها این مطلب تبدیل به باور ما شده است که بارداری باعث چاقی می‌شود. 

      مرحله سوم 

      با داشتن باورهای اشتباه ما یک سری رفتارهای اشتباه را بدلیل وجود آن باور در ذهنمان بارها و بارها تکرار میکنیم و عادات اشتباهمان را شکل می‌دهیم. 

      مثلا :کسی که باور بارداری مساوی چاقی است را دارد .حالا طبق این باور و باورهای جانبی این مطلب باید بیشتر از حد نیاز بدنش بخورد ،باید اندازه چند نفر بخورد و با این باورها خوردنهای بی اندازه خودش را توجیه می‌کند و یک سری رفتارهای اشتباه را بارها و بارها تکرار می‌کند و دچار عادات اشتباه بیشتر از نیاز خوردن خودش می‌شود. 

      مرحله چهارم 

      وقتی عادات اشتباه در درون ما بوجود می آیند ،این عادات در ذهن ناخودآگاه ما ثبت میشوند و دیگر مغز ما بصورت اتوماتیک در مواجهه با آن موضوع طبق عادات رفتار می‌کند بدون اینکه نیاز به فکر کردن یا استدلال کردن باشد و فرد به راحتی در روند چاق شدن قرار می‌گیرد. و چاق می‌شود. البته باید توجه داشت که مرور یک یا چند عادت اشتباه توانایی ایجاد این حجم از چاقی و اضافه وزن در افراد چاق را ندارد بلکه مرور عادت‌های اشتباه جانبی زیادی که در ذهن افراد چاق ثبت شده است باعث چاقی می‌شود. 

      مثلا:شخصی که بارداری را دلیل چاقی می‌داند یک سلسله عادات اشتباه را مدام تکرار می‌کند در نتیجه میبینیم که اکثر خانمهای باردار اضافه وزن زیادی را تجربه می‌کنند و راحت چاق می‌شوند. و در نهایت چاقی خود را توجیه می‌کنند که بخاطر بارداری چاق شده اند و طبیعی است که چاق باشند .

      خوب حالا که مراحل چاق شدنمان را متوجه شدیم بیاییم و روند لاغری را بررسی کنیم 

      روند لاغر شدن از طریق روش‌های لاغری گذشته 

      در روش‌های لاغری گذشته ما فقط یک مرحله داریم و آن هم مرحله آخر است .

      با تحت فشار قرار دادن جسمی که هیچ گناهی در چاق کردن ما نداشته قصد لاغری میکنیم و با انواع رژیم و ورزش و دارو و جراحی و …..می‌خواهیم لاغر شویم .

      خوب جسم ما با تحت فشار قرار گرفتن ممکن است مقداری لاغر شود یا حتی خیلی لاغر شود .

      اما

      بعد از رها کردن آن روش‌ها چون مجدد به سبک زندگی قبلی برگردانده می‌شویم مجدد مسیر چاقی را طی میکنیم .یعنی به سر جاده چاقی دوباره برگردانده می‌شویم و شروع میکنیم به اجرای فرمولها و باورها و عادت‌های اشتباه چاق کننده با این تفاوت که اینبار بدلیل محدودیت و فشار جسمی ،ذهن ما به یک حالت تدافعی می‌رسد و ولع ما بسیار زیاد می‌شود و ما عادت‌های اشتباهمان با یک سری از باورهای اشتباه جدیدی که شکل گرفته است ترکیب می‌شوند و ما به سرعت چاق و چاقتر می‌شویم و گمان میکنیم که ما بی اراده و ناتوان هستیم و به دنبال سرزنش خودمان می‌رویم. در حالی که ما راه را اشتباه رفته ایم و مسیر اشتباه را هر قدر هم تکرار کنیم باز هم به مقصد نمیرسیم .

      روند لاغر شدن از طریق آموزش ذهنی 

      در روش ذهنی ما از همان راهی که چاق شده ایم قصد لاغری میکنیم منتها در این مسیر تمام اتفاقات در هر ایستگاه برعکس چاقی اتفاق می افتد .

      مرحله اول 

      چاقی خودمان را میپذیریم و خودمان را مسئول رفع آن می‌دانیم. 

      مرحله دوم 

      اطلاعات و داده های صحیح را از طریق یادگیری لاغری وارد ذهنمان میکنیم و باورهای صحیح لاغری را جایگزین میکنیم .

      مثلا درباره همان بارداری مساوی چاقی 

      ما این باور اشتباه را کنار گذاشته و باور صحیح خوردن به اندازه نیاز بدن را جایگزین میکنیم. باور اینکه نیاز نیست ما به اندازه چند نفر بخوریم ،جنین برای انرژی مورد نیاز رشد خودش از ذخایر بدن مادر استفاده می‌کند و ما فقط در حال توجیه پرخوری های خودمان هستیم .و کلی باور صحیح دیگر 

      مرحله سوم 

      با تکرار باورهای صحیح ما عادت‌های رفتاری صحیح را در خودمان بوجود می آوریم 

      مثلا:عادت اینکه یک مادر باردار در اندازه نیاز بدنش بخورد و رفتار صحیحی با مواد غذایی داشته باشد و با توجیه ویار و باورهای اشتباه گذشته رفتارهای اشتباه را تکرار نکند .

      مرحله چهارم 

      عادت‌های صحیح در ذهن ناخودآگاه ما در اثر تکرار ثبت می‌شوند و ما بصورت خودکار رفتارهای صحیح انجام می‌دهیم. و به راحتی و بدون تحمل رنج به طبیعت جسم خودمان که لاغری و تناسب است میرسیم .

      تمرین شماره ۱

      عادت چیست به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود؟

      عادت یعنی تکرار  یک مجموعه رفتاری 

      حالا ممکن است آن رفتار صحیح یا اشتباه باشد 

      برای مغز فرقی ندارد او با تکرار کردن یک رفتار بصورت مداوم آن رفتار را در ذهن ناخودآگاه بصورت عادت ثبت می‌کند و آن عادت بصورت اتوماتیک وار توسط مغز انجام می‌شود.

      تمرین شماره ۲

      عادت‌های چاق کننده چه نوع عادت‌هایی هستند؟

      عادت‌های چاق کننده مجموعه ای از رفتارهای چاق کننده هستند که بارها و بارها تکرار شده اند مثلا شخصی عادت دارد هر روز مقدار زیادی شیرینی بخورد و هر روز مقدار زیادی غذا بخورد و هر روز مقدار زیادی هله هوله بخورد .

      خوب مجموعه این رفتارهای اشتباه و تکرار عادت گونه ی آنها به راحتی باعث چاق شدن فرد می‌شود. و به این عادت‌ها،عادت‌های چاق کننده می‌گوییم. 

      تمرین شماره ۳

       • لیستی از عادت های چاق کننده خود تهیه کنید و برای هر عادت شرح دهید چگونه باعث چاقی شما شده است

      من عادات چاق کننده زیادی در گذشته قبل ورودم به سایت داشتم .مثلا :

      عادت پرخوری :من مدام و در هر لحظه در حال خوردن بودم و اگر نمیخوردم حوصله ام سر می‌رفت و خیلی از این خوردن‌ها لذت میبردم و تکرار همین زیادی خوردن‌ها باعث چاقی من شد

      عادت تند خوردن :من خیلی تند تند و با ولع میخوردم .انگار که جنگ و قحطی در راه است و اصلا متوجه مقدار خوردنم نبودم و حتی گاها متوجه اینکه در حال خوردن چه چیزی هستم هم نبودم و فقط طبق عادت میخوردم و تکرار این عادت من را چاق کرده بود .

      و خیلی عادات دیگر که مجال نوشتن ندارم 

      تمرین شماره ۴

      • برای هر عنوان از لیست عادت های چاق کننده خود نمونه هایی پیدا کنید که این عادت را دارند اما لاغر هستند.

      عادت پرخوری :خوب زن داداشهای من بسیار پرخور هستند اما به شدت لاغر هستند و حتی کسر وزن دارند .

      عادت تند خوردن :باز هم زنداداشهایم خیلی تند تند میخورند ولی لاغر هستند 

      تمرین شماره ۵

      • چرا برخی افراد به راحتی از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنند اما شما از این عبارت استفاده نمی کنید؟

      چون من اصلا معنای میل ندارم را نمیفهمیدم و همیشه میل داشتم چون عاشق خوردن بودم و بسیار لذت میبردم از خوردن و در ذهنم کلی خاطرات لذت بخش از خوردنهایم وجود داشت و من طبق عادت های ذهنی ام و خاطرات و احساس لذت همیشه میل داشتم. 

       تمرین شماره ۶

      لیستی از مواقعی که از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کردید را در بخش نظرات بنویسید

      الان خدا را شکر زیاد از این کلمه استفاده میکنم 

      همسایه شکلات تعارف کرد راحت گفتم میل ندارم .

      همسرم رطب مورد علاقه ام را خواست بخرد راحت گفتم میل ندارم 

      و خیلی جاهای مختلف زیادی من از این عبارت استفاده میکنم و کلا سبک زندگی ام از وقتی وارد سایت شده ام کاملا متفاوت شده است .الحمدلله 

      خدای خوبم از تو سپاسگزارم که به من فرصت تغییر عادت‌های اشتباهم را دادی 

      خدای توانایم از تو سپاسگزارم که به من قدرت تغییر عادت‌های اشتیاهم را دادی 

      استاد ممنونم برای آموزش امروز در پناه خداوند باشید 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1402/07/26 08:23
      مدت عضویت: 205 روز
      امتیاز کاربر: 1395 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 641 کلمه

      سلام به دنیای لاغری و استاد عزیز . ممنونم که کامنت قبلی منو استوری کردین کلی شگفت زده شدم . مچکرم خیلی خوشحال شدم . خداروشکر بخاطر همه چیز .

      عادت یعنی کاری که برامون تکراری و بدیهی شده باشه رفتاریی که ما بارها و بارها تکرارش کردیم و برامون یه کار روزمره شده مثلا من عادت دارم اگه شوهرم خونه باشه غذا بخورم اون نباشه یه چیزایی سرپا میخورم هله هوله .

      عادت های چاق کننده مجموعه ای از رفتارهایی که ما ربط میدیم به چاقی . یعنی فکر می‌کنیم بخاطر این رفتارها چاق شدیم . 

      مثلا من فکر میکنم با خوردن غذا چاق میشم . چون این غذاها در بدن من کامل حضم نمیشه و چربی اون تو بدنم ذخیره میشه چون بعد غذا خوردن شکمم بزرگ تر میشه .

      یا بی تحرکم پس لاغر نمیشم . چون اون چربی های اضافه بدنم باید بسوزن . وقتی انرژی بیشتری صرف کنم اونا هم زودتر آب میشن و لاغر میشم .

      شیرینی جات زیاد میخورم و همشون در بدنم به قند تبدیل میشه و وقتی بدنم قند بسوزونه چربی ذخیره میکنه پس چاق میشم.

      یکی دیگه از عادت های چاق کننده من اینه هر غذایی یا خوراکی باید تا آخرش بخورم که دیگه تموم بشه . جک هم برای این کار ساختن . میگن فلانی نمیخوره که سیر بشه میخوره که تموم بشه . 

      عادت های چاق کننده زیاد دارم ولی همشون زیر مجموعه زیاد خوردن و کم تحرکی هستن .

      یه عادت دیگه هست که همه چاق ها درگیرش هستن . اینکه ما غذا یا هرچی که میخوریم دوسش داریم لذت می‌بریم ولی از طرفی عذاب وجدان هم میگیریم ‌.

      یعنی یکی از درون داره بهمون بد و بیراه میگه که بسه دیگه . ما حتی به گوشزد های بقیه هم عادت کردیم . یعنی میدونیم اگه غذامون از یه حدی بیشتر بخوریم بالاخره یکی هست که بگه بسه دیگه چاق میشی و گند بزنه به غذا خوردنمون و ما رو جلو بقیه ضایع کنه .

      من عادت دارم لقمه های خیلی بزرگ درست کنم و موقع غذا خوردن تاجایی که میتونم دهنم پر کنم و دو لپی بخورم و دو دستی لقمه بخورم . و بعد شوهرم چشم غره میره که نکن بابا زشته . منم میگم هرکی بدش میاد نگاه نکنه سرش تو غذای خودش باشه

      من عادت دارم یجوری غذا بخورم انگار تا یه ساعت دیگه قرار قحطی بیاد و این آخرین بارم باشه .

      من عادت دارم کلی چای بخورم تا بتونم کلی شیرینی بخورم .

      همه این عادت هایی که دارم حتی شدید تر . در دختر خالم که واقعا اندازه مانکن های جلو مغازه هاست بیشتر . اصلا از بچگی هم از من بیشتر میخورد و اشتها داشت ولی هنوز که هنوز لاغر لاغر .

      یکسری از دوستام تنها تحرکی که داشتن آمدن به مدرسه بود ولی لاغر بودن . خودمم اون زمان لاغر بودم . آنقدر بی تحرک بودم بهم میگفتن تنبل درختی 

      نگرش من در مورد عبارت میل ندارم .

      خوب از نظر من این عبارت برا  کسی که خجالت میکشه چیزی بخوره . یا میخواد ناز کنه . یا میخواد کلاس بزاره . خلاصه که اصلا مگه میشه آدم میل نداشته باشه مگر اینکه انقدر خورده باشه که تا خرخره پر باشه . و بترسه منفجر بشه .

      چون خودم فقط در همین موارد ممکنه بگم میل ندارم . چون من خوش خوراک و خوش اشتها هستم . بعضی وقتا اونچیزی که بهم تعارف میکنن واقعا برای من خوش مزه نیست مثلا خیلی ترش و من میگم میل ندارم .

      چرا بعضی ها راحت و زیاد میگن میل ندارم .؟چون اینجوری عادت کردن . که وقتی شکمشون سیر و گشنه نیستن یا حوصله ندارن . راحت میگن میل ندارم . اصلا اینا خیالشون راحت که هروقت میلشون کشید هرچی بخوان بدست میارن و میخورن . اونی که انگار از جنگ برگشته منم.

      در پاسخ به همین کامنت  اون ۱۵ روز که گفتم میل ندارم رو مینویسم فعلا در یک هفته۳ یا ۴ بار گفتم .و احساس خوبی داشتم .فعلا خدانگهدار  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبآ
      1402/07/21 12:32
      مدت عضویت: 1318 روز
      امتیاز کاربر: 12476 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,381 کلمه

      سلام

      • عادت چیست و به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود؟

      عادت به رفتاری گفته میشه که انجامش برای ما آسونه و ذهن ما اونو با کمترین انرژی انجام میده و همچنین ما به شکل ناخودآگاه انجامش میدیم و هر بار تکرارش میکنیم.

      مثلا من قبل از خواب همیشه باید مسواک بزنم و نخ دندون  بکشم و انجام دادنش خیلی برام راحته و ذهنم دربرابر این کار مقاومتی از خودش نشون نمیده و اتفاقا من وقتی این کارو انجام ندم احساس بدی دارم و حتی شده توی اوج خواب و خستگی هم میرم مسواک میزنم چون بدون مسواک و نخ دندون خوابم نمی‌بره و اذیت میشم . عادت پرخوری و زیاد تر از حد نیازم خوردن هم برام راحت و معمولیه مثلا چند روز پیش رفتم خونه فریماه و پیتزا سفارش داد و من یه پیتزای بزرگ رو تنهایی خوردم با اینکه از یه جایی به بعد سیر شده بودم اما بازم ادامه میدادم و برام هیچ‌مقاومتی نداشت که من بخوام دست از خوردن بکشم ولی فریماه یه پیتزای متوسط سفارش داد و همونم کامل نخورد ‌، اما من عادت کردم به در حد ترکیدن خوردن و بهم آرامش میده پرخوری، برای همین بدون اینکه خودم بتونم رفتارمو کنترل کنم میخوردم و این دستورش از ذهنم میومد و من انگار نمیتونستم جلوشو بگیرم با اینکه میخواستم وقتی سیر شدم از سر سفره بلند شم ولی نمیتونستم.

      • عادت های چاق کننده چه نوع عادت هایی هستند؟

      هر عادتی یه نتیجه ای توی روند زندگی ما داره مثلا عادت اینکه من هر وقت غذامو خوردم ظرف ها رو بشورم باعث میشه احساس بهتری داشته باشم و کثیفی به ظرف ها نچسبه و راحت تر و با صرف زمان و انرژی کمتری می شورمشون و میرم به بقیه کارام میرسم و شستن به موقع ظرف ها این نتیجه رو توی زندگیم داره ، حالا عادت هایی که نتیجه چاقی برای من داره یعنی من دارم رفتاری رو انجام میدم که اون نتیجه در من احساس بدی ایجاد میکنه و با تکرارش متوجه میشم که چه تغییراتی رو به همراه داشته مثلا به نظر من وقتی که بیشتر از حد نیازم غذا میخورم و درحال ترکیدنم دارم رفتار چاق کننده ای رو انجام میدم که اگه همینو تکرار کنم ، تبدیل به یکی از عادت های من میشه و نتیجش میشه چاقی جسمم و اضافه وزنی که پیدا میکنم در واقع نگرش من به این عادت باعث چاقی من میشه نه خود اون عادت

      • لیستی از عادت های چاق کننده خود تهیه کنید و برای هر عادت شرح دهید چگونه باعث چاقی شما شده است.

      عادت پرخوری : نگرش من اینه که بدن من یه مقداری انرژی نیاز داره در روز و من با غذا خوردن و خوابیدن و کارای مورد علاقم اون مقدار انرژی مورد نیاز رو به بدنم میرسونم حالا توی غذا خوردن من اگه زیاده روی کنم بدنم میاد اون مقدار انرژی رو ذخیره میکنه توی بافت های خودش و من اضافه وزن پیدا میکنم ولی نمیدونم چرا این نگرش و ترس رو از مواد غذایی دارم مثلا خوابیدن هم مثل خوردن جز اون چیزاییه که ارادیه و مثل ضربان قلب و پلک زدن و… نیست و ما میتونیم کنترلش کنیم اما من هیچ وقت ترس از این ندارم که اگه بیشتر یا کمتر از مقدار نیاز بدنم بخوابم اتفاق بدی برام میوفته خیلی تا حالا شده که من ۱۰_۱۲ ساعت خوابیدم و بازم خوابم میومده و خسته بودم ولی میدونستم دیگه نیاز به خواب ندارم و همینطور توی رختخواب موندم و خوابم برده و خیلی بیشتر از نیازم خوابیدم ولی چیزیم نشده یا وقتایی که کمتر از نیاز بدنم میخوابم و مجبورم زود بلند شم ، بازم نگرش خاصی به کمخوابیم ندارم حتی یه زمانی این عادت شده بود برام که کم بخوابم ولی مشکلی برام پیش نیومده بود اما توی موضوع چاقی، نمیدونم چرا این نگرشو دارم که وقتی همش گرسنمه و دارم غذا میخورم این منو چاق میکنه اما وقتی همش خستم و از هر فرصتی برای خوابیدن استفاده میکنم ، به این فکر نمیکنم که زیاد خوابیدنم باعث میشه مشکلی توی بدنم پیش بیاد و هیچ ترسی در این مورد ندارم.

      عادت تند خوردن: من فکر میکنم اینکه من تند غذا میخورم باعث میشه بیشتر بخورم و پیام مغزم که میگه کافیه رو نشنوم ، وقتی تند تند غذا میخورم زود مقدار مورد نیاز بدنم مصرف میشه و باید بشینم غذا خوردن بقیه رو نگاه کنم ولی اگه آروم غذا بخورم و از هر لقمم بدون عجله لذت ببرم این باعث میشه که من بیشتر به پیامای مغزم توجه کنم و بهشون اهمیت بدم.

      عادت میوه خوردن زیاد: یه نگرش دیگه ای که دارم اینه که من خیلی میوه میخورم و میوه هم کالری زیادی داره و من اینطوری نیستم که میوه بخورم و دیگه غذا نخورم ، من عاشق میوه ام و هم کلی میوه میخورم در طول روز و هم غذامو میخورم و این همه کالری در روز منو چاق میکنه و بیشتر از نیاز بدنمه.

      عادت نون خوردن: خیلی ها فکر میکنن برنج اونارو چاق میکنه ولی من وقتی نون میخورم  این احساسو دارم ، من خیلی زیاد نون خوردنو دوست دارم و واقعا نمیدونم بدون نون چطوری ایده برای غذا درست کردن به ذهنم میومد .  بعضی وقتا که یه دونه بربری میگیرم و توی راه نصفشو میخورم یا اگه نون جو بسته بندی بگیرم توی دو روز یه بسته کاملشو تموم میکنم و از یه طرفی برام وحشتناکه که انقدر میخورم ، مثل یه هیولا همه چیز میخورم و نمیتونم دست بکشم و از طرف دیگه هم همه جا هست که نون باعث چاقی میشه و به جاش باید کاهو و نونایی که مثل پنکیک خودتون باید درست کنید توی خونه و ازین چرت و پرتا…. باید بخوریم و این نگرش که نون منو چاق میکنه + علاقه من به نون خوردن مساوی میشه با چاقی من.

      عادت گیاهخواری و گوشت نخوردن : یه نگرش دیگه که از وقتی گیاهخوار شدم دیگران برام تکرارش کردن و الان جز نگرش های من شده ، اینکه من گیاهخوار شدم و چون پروتئینی که میخورم کمتر شده و به جاش کربوهیدرات بیشتر میخورم چاق شدم ولی من خیلی هارو دیدم که با گیاه خوار شدن لاغر میکنن و میگن سموم بدنمون پاک میشه اما من این نگرشو دارم که گیاهخواری باعث افزایش وزنم شده.

      مثال نقض برای چاق کننده بودن عادت هایی که گفتم:

      عادت پرخوری: کیمیا یکی از آدمایی که من وقتی پیشش می‌نشستم و غذا میخوردم همیشه با خودم میگفتم خدایا چطوری انقدر میخوره و کاملا متناسبه؟ و اینطوریم نیست که فقط بعضی وقتا پرخوری کنه و توی هر وعده ای که من پیشش بودم میدیدم که پرخوری میکنه.

      داییم که اگه غذاش کم باشه با همه دعوا میکنه و همیشه بهترین  و بیشترین غذا رو اون میخوره اما چاق نمیشه و متناسبه و اگه قرار بود پرخوری  کسی رو چاق کنه قطعا داییم الان نمیتونست از در رد بشه  ، پس پرخوری باعث چاقی من نیست بلکه نگرش من به این عادته که باعث شده من با پرخوری کردن اضافه‌ وزن پیدا کنم.

      عادت تند خوردن: روشنا یکی از بچه های دانشگاهمون همیشه تند تندغذا میخوره ولی کاملا متناسبه .

      داییم که پرخوری میکنه و دربارش گفتم ، تند غذا میخوره و بیشتر وقتا اولین نفر از سر سفره پا میشه و میره اما متناسبه.

      خیلی از کره ای هایی که دنبال میکردم تند و با هیجان غذا میخورن اما کاملا متناسبن.

      عادت میوه خوردن:

      من کسی رو نمشناسم دورو برم که به اندازه من میوه دوست داشته باشه و اونقدر میوه بخوره اما خیلی از آدمای خام‌گیاهخواری رو میشناسم که متناسبن و آدمای خام گیاهخوار قوت اصلیشون میوه ست و اگه قرار بود میوه کسی رو چاق کنه اونا همه باید چاق میبودن.

      عادت نون خوردن: من توجه کردم که بیشتر آدمای کشور های غربی که برنج جز وعده های اصلیشون نیست توی هر وعده‌ نون میخورن و خیلی هاشونم چاق نیستن و متناسبن ، پس این عادتم نمیتونه دلیل چاقی آدما باشه وگرنه یکسان عمل میکرد.

      عادت گیاهخواری: برای این عادت کلی مثال نقض میشناسم و الان که بهش فکر میکنم مطمئنم که گیاهخواری باعث چاقی من نشده و تنها نگرش من بوده که باعث شده من از گیاهخواری برای خودم غول چاقی بسازم مثلا آتاناز و من تقریبا باهم گیاهخوار شدیم و آتاناز هیچ تغییری توی وزنش ایجاد نشد اما من چاق شدم و اگه تغییر نگرش موضوع اصلی نبود پس الان ما باید هر طوری هم که بودیم شبیه هم می‌بودیم. 

      ….

      برای بخش میل ندارم دارم تمرین میکنم و در جلسات بعدی نتایج استفاده از این جمله رو مینویسم.

      خدایا شکرت

      ممنونم استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/06/04 21:11
      مدت عضویت: 253 روز
      امتیاز کاربر: 5845 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 417 کلمه

      به نام آنکه رحمان ورحیم است❤️

      سلام به عاشقان لاغری🌹

      دردیدگاه قبلی عادتهای چاق کننده ام رابرای تان شرح دادم.

      واماعادتهای متناسبی که درمن بوجودآمد. 

      وقتی دوره،100 گام روطی میکردم،خب اولش استرسم کم شدومن خیلی آرام شدم.وبدنبال این آرامش، ولع غذاییم کمرنگ شدوهمینطوراکثرعادتهای چاقم ازبین رفت وانگارکه محوشد! 

      من صبحهاتاساعتها بعدازبیداری هم میلی به خوردن نداشتم.معده ام ضعف می‌کرد ولی انگاریه چیزی راه گلوم روبسته بود

      واینکه عادت ریزه خواری براحتی ازسرم افتادوچشمم دیگه دنبال موادغذایی نیست.همراه غذا اصلاًمیلی به خوردنه سالادوسبزی ندارم. وفقط غذاموبه اندازه ای که میل داشته باشم میخورم.وازهمه مهمترعادت چایی خوردن درمن خیلی کمرنگ شده وفقط شبهایکی یادو تاجایی میخورم. 

      دیگه میلی به خوردن میوه ندارم اگرهم بخورم انگار2پرس غذاخوردم.

      بین دو وعده غذایی چیزی جز آب نمیتونم بخورم ودیگه وقت وزمان خوردن برام معنایی نداره هرساعتی گرسنه باشم میخورم حتی اگه آخرشب باشه. 

      وجالبه که همراه غذاوبعدازغذاهم آب میخورم. 

      من الان بیشتروعده های غذایموبرنج میخورم حتی ماکارانی که خیلی دوست دارم روبدون ترس وبدون حس چاقی به اندازه ای که میلم بکشه میخورم. 

      منی که قبلاًمعتادموادغذاییه شیرین بودم الان از طعم شیرین فراریم.

      من قبلاً طاقت نداشتم صبر کنم تاغذاحاضربشه اماالان غذاهم که آماده بشه برام مهم نیست بخورم. نخورم. 

      بعضی وقتهاکه سیرم، یه چیزی میبینم هوس میکنم که بخورم.مثلاًچندروزپیش توی یخچال چشمم خوردبه انگوروطبق عادت قبلیم دستموبردم که بردارم یهو صدای ذهنم رو شنیدم که باصدای بلندگفت:من که نمیخورم.فوری دستمو کشیدم عقب وگفتم منم نمی‌خورم.چندساعت بعدمیلم کشید یه خوشه کوچیک خوردم. 

      قبلاًمیرفتم راهپیمایی برای اینکه لاغربشم ولی الان میرم راهپیمایی که آدمای لاغرروببینم وتودلم تحسین شون کنم تاتوجه ذهنمو ببرم طرف خواسته ام. 

      وقتی اطرافیانم کیکی کلوچه ای چیزی بهم تعارف میکنندخیلی راحت میگم میل ندارم. نمی‌خورم. 

      واون بنده خداهاکه خبرندارندمن فرمولامو دستکاری کردم تعجبشون میشه ومیگن:توکه همیشه مثل جارو برقی هم چی رو میخوردی حالاچی شده؟ همنشین ملکه شدی که نمی خوری؟! 

      الان شبهاوقتی میخوام بخوابم همش اندام لاغرم جلوی چشمامه اونم بالباسهای زیباوخوشرنگ درفضاهای سبزوبهشتی. 

      صبح هم که ازخواب بلندمیشم باحس خوب وآرامش ازخالق جانم سپاسگزاری میکنم بابت بیداریم، سلامتی ام، آرامشم، وهدایتم به این مسیرزیبا وشگفت انگیزواولین کاری که انجام می‌دهم تمریناتم روانجام میدم و فایل های دوره رو نگاه میکنم و دیدگاه بچه هارومیخونم وتا زمانیکه گرسنه نشم اصلاًیادخوردن نمی افتم وفقط دوست دارم تمرینات انجام بدهم. 

      وتمام این تغییرات فقط باانجام دادن تمرینات لاغری باذهن خودبه خوددرمن بوجودآمده.بدون هیچ رنج وسختی وبدون رژیم غذایی و ورزش هرروش دیگری و باراحتی ولذت. 

      برای همین شورواشتیاقم برای ادامه دادن زیادشده چون نتیجه شوتجربه کردم. 

      همین الانم بااینکه چندجلسه ازدوره گذشته،حس میکنم سبکترشدم ولباسام کمی گشادشده واین راحت لاغرشدن خیلی لذتبخشه.

      پس قدرفرشته نجاتمون،استادعطارروشن عزیزروبدونیم تمریناتی روکه سخاوتمندانه به مامیدهندروگام به گام انجام دهید تاشگفتی تاثیرشودرخودتون ببیند.

      پس مشتاقانه وبااشتیاق ادامه دهیدلاغرمیشوید.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/06/04 16:02
      مدت عضویت: 253 روز
      امتیاز کاربر: 5845 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 313 کلمه

      به نام زیبای تماشایی هستی❤️

      باسلام وتشکرازاستادبینظیرم،که بامهربانی منو راهنمایی وهدایت میکند🙏

      موضوع:عادت‌های چاق کننده. 

      من قبلاًخیلی کم غذابودم.وهمه تعجب میکردندکه بااینکه کم خورم،چراچاقم؟

      تااینکه،من ترازوخریدم.وروزی2باریعنی صبح وشب موقع خواب،خودم رو وزن میکردم.بعداز یه مدت،یواش یواش اشتهاوولعم،نسبت به غذابیشترشدومن، آرام آرام پرخورشدم.وبدون اختیارشروع کردم به خوردن…

      من میخوام توی این دیدگاه،هم عادتهای چاقیه خودموبنویسم وهم تغییرعادتهای چاقم،تااینجاکه آموزشهای لاغری باذهن روادامه دادم روبنویسم.

      من قبل ازاین دوره،دردوره100 گام لاغری،شرکت کردم.ودرپایان دوره،یعنی بعداز100روز9کیلوازوزنم کم شد.وحال وروحیه ام،خیلی خوب شد بسیاری ازعادتهای چاقم،یاعوض شدیاکمرنگ شد.

      ابتداعادتهای چاق کننده من.

      مهمترین عادت چاقی من،ریزه خواری بود.

      هرماده خوراکی روکه میدیدم،یه کم ازش میخوردم.

      میوه زیادمیخوردم وباورم این بودکه،میوه وسبزی چاق نمیکنه.

      عادت بعدیم این بودکه،چایی زیاد میخوردم.وعادت داشتم سرغذاچندتاچای لیوانی بخورم.

      هرخوراکی که بهم تعارف می‌کردندمیخوردم.حتی اگه اونودوست نداشتم.

      عادت دیگم این بودکه غذای نونی زیادمیخوردم.وباورم این بود که،برنج چاق میکنه ولی غذای نونی چاق نمیکنه.

      عادت دیگم این بودکه،همیشه مثل ایست بازرسی داخل یخچال بودم.

      به شیرینی وکلوچه که اصلاًبی احترامی نمیکردم.ومیخوردم.

      عادت دیگم اینکه،طاقت نداشتم صبرکنم،تاغذاآماده بشه.تاموقع غذاخوردخوردمیخوردم.

      هرکاری میخواستم انجام دهم،اولش یه چیزی میخوردم.

      باورم این بودکه،راهپیمایی وورزش وفعالیت،منو لاغر میکنه.واگه یه روز راه نمی‌رفتم،یافعالیتم کم میشدمطمئن میشدم که چاق میشم.

      عادتم این بودکه،همراهه غذاسبزی وسالاد زیادی بخورم.وباورم این بود که،چربیه غذامومیسوزنه.

      عادت دیگم این بود که،بلافاصله بعدازبیداری صبحونه میخوردم اونم مفصل.وباورم این بود که،صبحونه چاق نمیکنه.

      باورداشتم آب همراه غذاوسرغذاچاق میکنه.نمیخوردم.

      عصرهایه غذای سبکی میخوردم،که شام نخورم.چون باورم این بود که،شام آدمو سنگین وچاق میکنه.ولی تاموقع خواب ریزه خواری میکردم.ومخصوصاًشبهامیوه زیادمیخوردم.وباورم این بود که،میوه چاق نمیکنه.

      عادت دیگم این بود که،وقتی میوه میخوردم دلم ضعف می‌کرد سرش کیکی چیزی میخوردم.

      باورم  این بود که،خواب بعدازظهرچاق میکنه.برای همین حتی اگه،خسته ام بودم،نمیخوابیدم.

      موقع غذاخوردن،همش به چاقیم فکرمیکردم.واگه دولقمه بیشترمیخوردم،میگفتم حتماًچاقترمیشم.

      عادت دیگم این بود که باید سرساعت غذامیخوردم.

      موقع خواب هم،مراقبه چاقی روانجام میدادم.وهمش فکرمیکردم،فرداچی بپزم؟ چطوری بپزم که خوشمزه تر بشه؟و…

      صبح هم بعدازبیداری تجسم چاقی روانجام میدادم.یعنی توی آینه هیکلم روبررسی میکردم.ومیگفتم چاقترشدم.وحس خودموبد میکردم.

      ایناعادتهای چاقه ذهن من بود. 

      فعلاًتااینجای داستان رو داشته باشید،تامن برم یه فایل ازاستادعزیزم روببینم،وباانرژی واشتیاق بیشتربقیه داستان روبراتون تعریف کنم.

      شماهم تاوقتی من برمیگردم،مشتاقانه ادامه دهید. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 26867 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 567 کلمه

      به نام خدای مهربان

      سلام به همه عزیزان

      عادت رفتارهایی هستند که تکرار میشوند. و این عادت‌ها بر اثر فکر و باورهایی که تکرار شده‌اند ایجاد شده‌اند. 

      عادت‌های چاق کننده عادت‌هایی هستند که بر اثر باورهای چاق کننده شکل گرفته‌اند. 

      من از عبارت میل ندارم خیلی خوب استفاده میکنم و در این مورد از خودم راضی‌ام. 

      •  عادت دارم که به زمان خوردنم خیلی فکر میکنم، خیلی ساعت میزارم. اینکه الان ساعت چنده؟ هنوز زوده. بخورم؟ نخورم؟ گشنمه. مثلا ساعت ۱۱ صبحه و گشنمه، با خودم میگم برای نهار زوده. به جاش برم یه چیز کوچیک بخورم که یکم دلم و بگیره تا نهار اما سیر نمیشم. بعدش این گشنگی اذیتم میکنه و از آخر بعد یکی دو ساعت گشنگی که مثلا ساعت میشه ۱۲ یا ۱۳ یا حتی ۱۴ میرم غذا میخورم.
      • عادت دارم که فکر کنم عصر که گشنم شد چی بخورم. اینکه چشمم بیوفته یا یادم بیاد که فلان خوراکی و داریم و با خودم بگم پس عصر این و میخورم. باخودم میگم فلان چیز و بخورم بهتره یا یه چیز دیگه؟  مقداری وسواس گرفتم.
      • عادت دارم که بعد از خواب ظهر یه چیزی بخورم مخصوصا یک چیز شیرین و سیر کننده که بهم انرژی میده. قبلا که تا چشمام و باز میکردم سریع بدون هیچ مقدمه‌ای میرفتم آشپزخونه تا یه چیزی بخورم، فرقی نداشت سیرم یا گشنه.

      اما الان این عادتم یکم بهتر شده. یکم صبر میکنم و میبینم اگه گشنمه میرم چیزی میخورم. 

      • عادت دارم که هر روز یک چیز شیرین بخورم. از بین خوراکی‌های شیرین کیک و از همه بیشتر دوست دارم و فقط کیک میخورم. در واقع احساس میکنم که معدم نیاز داره یه چیز شیرین بخوره، این احساس عجیب تو شکمم بعد خوردن یه چیز شیرین برطرف میشه و حالم خوب میشه.

      راستش خیلی به این عادتم فکر کردم و سعی کردم تا برطرفش کنم. چون فکر میکردم اگه یک عادت دارم که هرروز باید تکرار بشه عادت خوبی نیست. چون میخواستم به جای کیک میوه بخورم که ویتامین داشته باشه که مشکلات سلامتیم برطرف بشه. مثلا وقتی گشنمه و شکمم میگه یک چیز شیریم به جاش میرم یه چیز مفید و طبیعی میخورم که شیرین نیست و فقط سیرم میکنه یا شیرینه اما حالم و خوب نمیکنه. اما این احساس بد با سیر شدن از بین نمیره. 

      تا اینکه متن بالا رو خوندم که نوشته بود: به این نکته توجه کنید که هیچ عادتی به خودی خود چاق کننده نیست بلکه زمانی یک عادت به چاق کننده تبدیل میشود که نگرش شما درباره آن عادت این باشد که: من این عادت را دارم و به این دلیل چاق هستم یا نمی توانم لاغر شوم.

      بعد از کلی فکر کردن درباره‌ی این عادت، متوجه شدم که من وقتی کیک میخورم حالم خوب میشه و لبخند به لبم میاد، چشمام باز میشه و انرژی میگیرم، احساس بد معدم از بین میره و دیگه نمیگه یه چیز شیرین. برعکس وقتی به احساسم توجه نمیکنم و میخوام سرکوبش کنم حالم بده و همش تو فکرم میچرخه و راحتم نمیزاره. 

      متوجه شدم من وقتی کیک میخورم اصلا فکر نمیکنم که چاق میشم یا چون من کیک میخورم چاق هستم. 

      “ از دوستان عزیزی که این متن و میخوانند خواهشمندم اگر در بین آشنایان افرادی رو میشناسند که لاغر هستند و یکی از عادت‌هایی که گفتم و دارند به خصوص اگر عادت دارند که هرروز کیک، شکلات یا بیسکوییت بخورند. لطف کنند برای من بنویسند. چون کسی و نمیشناسم که لاغر باشه و این عادات و داشته باشه. اطرافم فرد لاغری نیست که عاداتش و بررسی کنم. سپاس فراوان.” 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلستان
      1402/05/04 11:49
      مدت عضویت: 345 روز
      امتیاز کاربر: 1265 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 774 کلمه

      سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم!

      الان که به‌ تاریخ اولین دیدگاهی که در قسمت ۴ و عادت های چاق کننده نوشتم نگاه کردم ، متوجه شدم که حدود ۲هفته میشه که روی این گام مکث داشتم .

      هر روز به این فکر کردم که عادت های چاق کننده ی من کدوما هستن اما هرچه بیشتر تو ذهنم گشتم چیزی که روتین ومعمول من باشه پیدا نکردم. 

      تنها عادتی که تونستم پیدا کنم و خودش به تنهایی؛ به نظر من ،کار صد تا عادت اشتباه رو انجام میده این بود که؛ من هر لحظه  به چاقی فکر میکردم و نگران چاقیم بودم و هر بار که از جلوی آینه رد میشدم توجهم به‌ چاقیم بوده وبا دیدن جسمم مدام به خودم بازخورد منفی می‌دادم.

      اینکه هرچی که می خواستم بخورم ، هر وقت که می خواستم بخورم، هر مقدار که می خواستم چیزی بخورم همش حواسم به این بوده که این چاقم می کنه، این چربه چاق میشم اگه بخورم، ساعت چنده؟ الان اگه بخورم همش ذخیره میشه توی بدنم وچاق میشم، 

      چند قاشق برنج بخورم که چاق نشم .

      با قاشق کوچیک بخورم که کمتر بخورم ، ظرف غذامو کوچیک بردارم و توی بشقاب کوچیکتر غذا بخورم.

      یادمه حتی یه مدت طولانی من دنبال سرویس غذاخوری آبی تک رنگ بودم چون شنیده بودم رنگ آبی اشتها رو کم میکنه و باز  ، از این طریق می خواستم کمتر بخورم .

      خلاصه توجه مدام به اینکه حواسم به خودم باشه که چاق نشم باعث نتیجه ی معکوس شده بود والان متوجه شدم همه ی اون افکار و توجهات نه تنها کمکی به من نکرده بلکه خودش دلیل اصلی استمرار وافزایش چاقی من شده‌ وگرنه من نه اهل شیرینی خوردن بودم نه حرص کیک می زدم نه خیلی زیاد میخوردم . بیشتر وقتها يه نوع خوراکی میخوردم واز اینکه چند تا چیز رو روی هم بریزم خوشم نمیومد.  هر چه تو این مدت فکر کردم دیدم بابا من حتی یه دونه شکلاتی هم که بهم تعارف میشد تو ایام عید ویا مهمونی نمی خوردم ، می ذاشتم تو کیفم و هر وقت یه بچه میدیدم تو خیابون که گریه می کنه ویا از حرف زدنش خوشم میومد و حس خوبی بهش داشتم  ، از مامان و باباش اجازه میگرفتم که؛ میشه بهش شکلات بدم ؟ و بهش شکلات رو میدادم واز خوشحالی بچه لذت می‌بردم. حالا هم همینجوریم .

      خیلی وقتها که دیگه تو کیفم شکلات ندارم ، میخرم به نیت بچه ها و توی کیفم همیشه چند تا شکلات و آب‌نبات دارم براشون. 

      خلاصه می خوام اینو بگم که من اصلا حرص شکلات و شیرینی نداشتم.

      تنها موردی که تونستم به عنوان عادت چاق کننده در خودم پيدا کنم یه سلسله افکار سرزنش گر و ترساننده بود که باعث می شد از خوردنم لذت نبرم و خوراکی ها رو تو ذهنم دسته بندی کنم که این چاق کننده س واون لاغر کننده.  

      و توجه بیش از حد به ساعت .خیلی وقتها گرسنه بودم ولی چون به ساعت نگاه می کردم وبه خودم می گفتم دیره دیگه نخور ، نمی خوردم ویا اگه گرسنگی بهم فشار می آورد که بخورم ، میخوردم اما با یه حس سرزنش واینکه منتظر بودم این کار چاقترم میکنه و هیچ لذتی از خوردنم نمی بردم .

      باورتون میشه مزه ی غذاها رو حس نمی کردم ؛ اگه یکی مثلأ دخترم که متناسبه ، می گفت مامان چه خوشمزه س ، با خودم می گفتم خوش به حالت ! من که که زیاد مزه شو حس نمی کنم. فکر می کردم من ذائقه م تیز نیست و طعم غذاها رو حس نمی کنم؛ ولی الان به این آگاهی رسیدم که نه ، این حرف ها نبوده ، من از بس که‌ با استرس و نگرانی می خوردم مزه ها رو حس نمی کردم و از خوردنم لذت نمی بردم.

      خلاصه کنم حالا با این آگاهی های جدید ، خیلی حالم بهتر شده و متوجه شدم که دلیل چاقی من ناآگاهی من بوده و اطلاعات اشتباهی که در زمینه ی غذاها و خوراکی ها داشتم.

      بلد نبودم .آقا ! 

      اصراری نداشتم که چاق بشم ولی ناخواسته داشتم آب در هاون چاقی می ریختم .

      خدایا کوچیکتم! قربون لطفت برم . نمی دونم چطور باید شکر گزار این هدایتم باشم ؛ اما حالا که دارم این متن رو می نویسم تک تک سلول هام به وجد اومدن ، صداشون رو می شنوم که دارن شکرگزاری می کنن و اشک تو چشمام جمع شده و دلم داره فریاد میزنه؛ خدایا عاشقتم ، ممنونتم ! 

      بازهم منو با آگاهی های ناب غرق لذت دانایی کن! که من هنوز تشنه ام ، خیلی تشنه! اونقدر که هر چی پیش میرم در این مسیر ،مشتاق تر میشم و بی تاب تر،  برای فرداهایی که یقین دارم در سایه ی آگاهی های بیشتر برام لذت بخش ترن ومشتاق رسیدنشون هستم.

      حس و حالم عالییییه 

      ادامه میدم….

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلستان
      1402/05/03 00:26
      مدت عضویت: 345 روز
      امتیاز کاربر: 1265 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 297 کلمه

      سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم! 

      بعداز ۶۷روز که در این مسیر  رویایی هستم و بدون هیچ رنج و اجباری  و حتی می تونم با اطمینان بگم که  با لذت در این مدت مسیر لاغری رو طی کردم امروز خیلی خوشحال شدم که تونستم ۴ سانت از لباسم رو تنگ کنم. خیلی حس خوب وعالییه. جایزه ی استمرارم در این مسیر داره بهم میرسه وخداوند رو از صمیم قلب  سپاسگذارم به خاطر اینکه راه درست رو به من نشون داد و هدایتم کرد .

      این‌ که دقیق مدت رو می دونم  به خاطر لحظه شماری من نیست . خود سایت روز رو بالای  دیدگاهم می نویسه و گرنه من که از بس در حس وحال خوبی بودم در این مدت ، که برام به سرعت برق و باد گذشت و گذر ایام رو حس نکردم .

      استاد عزیزم ممنونم از حوصله وعلاقه وعشقی که به هدف خداییتون دارید و بزرگوارانه در این مدت همراهم بودید و من رو راهنمایی کردید.

       قول میدم ادامه بدم با اشتیاقی روز افزون و با دلگرمی بیشتر.

       امروز که نتیجه رو دیدم؛ هرچند هنوز تا تناسب کامل فاصله دارم اما یقین دارم که به اون میرسم و نسبت به روز اولی که این مسیر رو شروع کردم خیلی پیشرفت داشتم.

      يکی  از دوستانم که مدت ها بود ندیده بودمش رو امروز دیدم وبه من گفت لاغر شدی، چکار کردی؟ و من با اطمینان سایت رو بهش معرفی کردم . چون شنیدم رفته چربی سوزی با دستگاه و تازه خیلی می ترسید که چاقیش برگرده. گفتم یه سر به سایت تناسب فکری بزن برگشت نداره و با همه ی روش هایی که تا حالا شنیدی فرق داره.

      امیدوارم هر کسی که سلامتیش براش مهمه و می تونه درک کنه این مسیر رو. خداوند به این راه هدایتش کنه.

      خوشحالم که اینجا و با شما دوستان عزیزم هستم.

      حس و حالم عالییییه. 

      ادامه میدم….

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلستان
      1402/04/22 23:59
      مدت عضویت: 345 روز
      امتیاز کاربر: 1265 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 381 کلمه

      سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم! 

      عادت به هر رفتاری که بیش از یک بار تکرار بشه گفته‌ میشه و به عبارتی یک فکر ساده س  که در اثر تکرار تبدیل به عادت میشه.

      عادت های چاق کننده مجموعه رفتاری هستند که به دلیل افکار چاق کننده در ما شکل گرفته و تأثیر مستقیم در چاق شدن ما داره و به عبارتی:

      عادت های چاق کننده رفتارهای اشتباه وتکراری هستن که به طور ناخودآگاه و برای مدت طولانی  تکرار شدن و باعث ایجاد حالت چاقی در جسم من شدن وبیشتر از یک رفتار هستن.

      یعنی اگر من فقط یک عادت چاق کننده داشتم ، خیلی باعث چاقی من نمی شد .

      چند عادتی که فکر میکنم دلیل چاقی من باشن :

      یکیش خوردن از روی عادته یعنی انگار شرطی شدم که مثلا با بقیه بیام سر سفره وحتی اگه گرسنه نباشم باز هم به خاطر همراهی با بقیه بخورم واین بارها تکرار شده.

      یه عادت چاق کننده‌ ی دیگه :ناخنک زدن وریزه خواری که باعث میشه بدون اینکه بدنم نیاز داشته باشه من یه چیزایی به خوردش میدم.

      دیگه؛ عادت داشتم اضافه ی غذای بچه ها رو می خوردم که اسراف نشه . میگفتم حیفه .

      تعارف شیرینی رو رد نمی کردم و کاری نداشتم که سیرم یا میل دارم یا نه.

      یه مورد دیگه اینکه  وقتی ناراحت یا عصبانی بودم می خوردم که آروم بشم واصلا به خاطر گرسنگی نبود.

      الان که دارم بهش فکر میکنم دوستم هم مثل من از روی عادت با تک‌تک اعضای خانواده ش در خوردن همراهی میکنه ولی لاغر ومتناسبه. پس این نمی تونه دلیل چاقی من باشه و رد میشه.

      در مورد ناخنک زدن وریزه خواری سارا دوستم همیشه همه چی رو می چشه وامتحان میکنه ولی متناسبه پس این هم دلیل چاقی من نیست و رد میشه. 

      درباره ی خوردن اضافه ی غذای بچه ها داداشم رو یادم میاد که همیشه اضافه ی غذای پسرش رو می خوره ولی چاق نیست ومتناسبه؛ پس اینم نیست دلیل چاقی من.

      در مورد شیرینی خوردن پسر دوستم راحت تو یه با ده تا دونه شیرینی خامه ای رو میخوره ولی متناسبه چاق نیست . پس اینم دلیل چاقی من نیست ورد میشه.

      زن داداشم هر وقت ناراحت وعصبانی میشه مدام می خوره ولی لاغره وچاق نیست پس اینم نمی تونه دلیل چاقی من باشه و رد میشه .

      در واقع تمام این چیز هایی که گفتم توجیهه ونمیدونم باعث چاقی من بشه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلستان
      1402/04/22 17:59
      مدت عضویت: 345 روز
      امتیاز کاربر: 1265 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 738 کلمه

      به نام خدای لاغری سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم!وقتی قراره از همون مسیر که چاق شدیم لاغر بشیم؛داستان اینطوری میشه:

      برگردان قسمت چهارم:

      عادت های لاغر کننده:

      دلیل اصلی لاغری افراد جامعه و شامل مجموعه رفتاری هستند که به واسطه ی افکار لاغر کننده در ما شکل گرفته و تأثیر مستقیم در لاغر شدن ما دارند.لاغری ارثی نیست، آموزشیه و به دلیل انتقال افکار و نگرش انسان ها از نسلی به نسل بعد ایجاد شده و از والدین به فرزندان منتقل می شوند. 

      نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا مشابه است. چرا این نیرو در بعضی افراد سبب‌ تناسب اندام می شود و در عده‌ای دیگر باعث اضافه وزن می شود؟ چرا ما لاغر هستیم؟ لاغری محصول عادت های لاغر کننده است. عادت های لاغر کننده: رفتارهای درست و تکراری که به صورت ناخودآگاه و برای مدت طولانی تکرار شده و در افراد مختلف بسیار متنوع است و در همه ی افراد بیش از یک رفتار است.هر فرد لاغر مجموعه ای از رفتارهای درست تکراری دارد که به عادت های لاغر کننده آن فرد تبدیل شده است و نتیجه ی این رفتار ها و عادت ها کاهش وزن است. عادت های لاغر کننده بر اساس انتظار ما از لاغری شکل می گیرند و وقتی که‌ افکار و فرمول های لاغر کننده در ذهن ما ذخیره می شوند ، به‌ تصاویر ذهنی لاغر کننده تبدیل می شوند و به واسطه ی شکل گیری تصاویر لاغری از خودمان در ذهن ، به مرور انتظار لاغر شدن در ما شکل می‌گیرد. 

      بر اساس انتظار لاغر شدنی که در ما شکل گرفته، به‌ مرور رفتار هایی در ما شکل می گیرد که به دلیل بارها تکرار شدن به عادت های لاغر کننده ی ذهن ما تبدیل می شوند. تلاش فیزیکی تأثیری در تغییر تصاویر لاغری ذهن و عادت های لاغر کننده ی ما ندارد ؛ بنابراین نتیجه، سعی وتلاش ما برای چاق شدن شکست خوردن است. مقدار غذا و تنوع غذایی در لاغر شدن اهمیت چندانی ندارد بلکه مهم رفتار ما در برابر مواد غذایی است که باعث شکل گیری کاهش وزن در جسم ما می شود. 

      عادت‌ های لاغر کننده از واکنش های ما در برابر مواد غذایی ایجاد می شوند. 

      شنیدن بارها و بارهای این جمله که‌ لاغری در خانواده ی شما ارثی است و تکرار این فکر به ظاهر ساده سبب می شود که شما در ذهن خود بپذیرید که لاغر شدن شما کاملا طبیعی است و چه بخواهید وچه نخواهید لاغر خواهید شد. 

      چون ژنتیک خود را لاغر شونده می دانید ؛ وقتی انتظار لاغر شدن در شما نهادینه شد؛ در نتیجه به مرور عادت‌ های لاغر کننده ایجاد می شوند و به راحتی با  تکرار آن عادت ها وضعیت جسمانی شما از حالت چاق به حالت متناسب تبدیل می شود. افکار لاغر کننده—> رفتارهای لاغر کننده—>عادت های لاغر کننده—>لاغری 

      وقتی به هر دلیلی می پذیرید که لاغر شدن با تغییر در مصرف مواد غذایی به دست می آید؛ به مرور تمرکز ما از ذهن و قدرت درون برداشته شده و بر مواد غذایی متمرکز می شویم؛ به عبارتی دیگر قدرت متناسب بودن را از خودمان می گیریم و آن را به مواد غذایی می دهیم واین نگرش در ما شکل می‌گیرد که نوع ومقدار ماده ی غذایی که مصرف می کنیم تعیین کننده ی وضعیت جسمی ما می باشد. اگر از فردی که اضافه وزن دارد سؤال کنید که چرا چاق هستی؟ احتمالا می گوید که چون نمی توانم خوردنم را کنترل کنم.همه ی افراد چاق عقیده دارند که توانایی کنترل اشتهای خود را ندارند و آنها قادر نیستند که به اندازه ی مورد نیاز بدنشان غذا بخورند در نتیجه قطعا چاق می شوند. تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر، تفاوت در افکار و نگرش آنها درباره ی خودشان است. هیچ انسان لاغری عقیده ندارد که توانایی کنترل غذا خوردنش را ندارد؛ همچنین عقیده ندارد که غذایی که می  خورد باعث چاقی او خواهد شد. تغییر نگرش اولین قدم برای لاغر شدن: برای  لاغر شدن باید ابتدا نگرش خود درباره ی تحت فشار قرار دادن جسم از طریق برنامه های رژیمی و ورزشی را تغییر دهیم و بپذیریم که تنها عامل مؤثر در لاغر شدن، تغییر محتوای ذهنی و نگرش خود درباره ی لاغری است. مهمترین اقدام ما برای لاغر شدن؛ این است که نگرش خود درباره ی چاقی و مواد غذایی را مانند افراد متناسب اصلاح کنیم؛ وقتی افکار و نگرش خود را تغییر دهیم به مرور واکنش های رفتاری ما همسو با افراد متناسب خواهد شد. 

      زمانی که نگرش ها و واکنش‌های رفتاری ما به اندازه ی کافی تکرار شوند، به صورت خود به خودی باعث متناسب شدن جسم ما خواهند شد.  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1402/03/04 01:19
      مدت عضویت: 533 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 838 کلمه

             “ به نام خداوند هستی بخش و مهربان ”

      درود به دوستان هم مسیر و استاد گرامی ؛

      گام چهارم : عادت های چاق کننده ؛

      پروردگار مهربان و عزیزم ، از تو سپاسگزارم که امروز ۴ خرداد ۱۴۰۲ مرا یاری دادی تا گام چهارم را بر دارم ، خدایا شکرت.

      عادت های چاق کننده مجموعه رفتارهایی است که به دلیل افکار چاق کننده در ما شکل گرفته اند و تاثیر مستقیم در چاق شدن ما دارند. ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا مشابه است .اما سوال اینجاست ، چرا این نیرو در بعضی از افراد سبب تناسب اندام می شود و در عده ای سبب اضافه وزن می شود ؟! در ادامه به جواب این سوال پی خواهیم برد.

      چرا ما چاق هستیم ؟!

      چاقی محصول عادت های چاق کننده است.عادت های چاق کننده ، رفتارهای اشتباه و تکراری هستند که به صورت ناخودآگاه در ما شکل گرفته است و برای مدت طولانی تکرار شده است و در افراد چاق بیش از یک رفتار است.

      هر فرد چاق مجموعه ای از رفتارهای اشتباه تکراری دارد که به عادت های چاق کننده آن فرد تبدیل شده است و نتیجه ی این رفتار و عادت ها اضافه وزن است .

      عادت های چاق کننده ی ما بر اساس انتظار ما از چاقی شکل می گیرند . زمانی که افکار و فرمول های چاق کننده در ذهن ما ذخیره می شوند به تصاویر ذهنی چاق کننده تبدیل می شوند و به واسطه ی شکل گیری تصاویر چاقی از ذهن در خودمان ، به مرور انتظار چاق شدن در ما شکل می گیرد. بر اساس انتظار چاق شدنی که در ما شکل گرفته است به مرور رفتارهایی در ما شکل می گیرد که به دلیل بارها تکرار شدن آنها به عادت های چاق کننده ذهن ما تبدیل می شوند.

      باورها + عادت ها = وضعیت جسم

      یعنی اگر ما باورهای چاق کننده داشته باشیم تبدیل به عادت های چاق کننده ی ما می شوند و در نتیجه جسم ما چاق می شود و عکس آن هم صدق می کند .

      عادت های اشتباهی که من داشتم و دارم :

      الان که خوب فکر می کنم در این پنج ماه و چند روزی که من به طور مستمر در مسیر لاغری با ذهن هستم خیلی از عادت های اشتباه من تغییر کرده است به طوری که باید فکر کنم که چه عادت هایی داشتم . یکی از عادت های اشتباه من ریزه خواری در طول شبانه روز بود مثلا هر وقت پسرهایم خوراکی هایی مانند چیبس ، پفک ، بستنی و یا هر چیز دیگری می خریدند و می خوردند من هم بدون اینکه گرسنه باشم و احساس ضعف کنم شروع به خوردن با آنها می کردم ولی الان اگر پسرم بپرسد مامان می خوری به راحتی می گویم نه و اگر دوست داشته باشم مقدار خیلی کمی می خورم .من سالهاست مصرف قند و شکر ندارم و به ندرت از آنها استفاده می کنم اما قبلا زیاد شکلات و کاکائو می خوردم ولی الان نه.یکی دیگر از عادت های اشتباه من پرخوری و تند خوردن غذا است که هنوز هم این عادت ها تا حدودی با من هستند .من قبلا هر کس هر چیزی را به من تعارف می کرد حتی اگر سیر بودم به ندرت دست رد به سینه اش می زدم و اگر دو بار پشت سر هم اصرار می کرد حتما می خوردم اما الان خیلی راحت می گویم میل ندارم ، نمی توانم بخورم و این حس خیلی خوبی دارد چون من قبلا اصلا فکر نمی کردم که به خوردن چیزی میل نداشته باشم .من قبلا گاهی اوقات نقطه ی گرسنگی خود را تجربه می کردم ولی همیشه نقطه ی سیری خود را رد می کردم و تا حد ترکیدن می خوردم اما الان هم کاملا نقطه ی گرسنگی خود را می دانم و هم نقطه ی سیری خود را حس می کنم و سعی می کنم زیاد از نقطه ی سیری رد نشوم چون بعد از آن احساس بدی به من دست می دهد و اذیت می شوم و اگر یک وعده پر خوری کنم در باقی روز بیشتر به نقطه ی سیری خود توجه می کنم کاری که قبلا اصلا انجام نمی دادم .یکی دیگر از عادت های اشتباه من که الانم هم گاهی اوقات از من سر می زند خوردن باقیمانده ی غذای بچه هایم به خصوص پسر کوچکم است که بعد از اینکه آن را خوردم از کارم پشیمان می شوم و خود را سرزنش می کنم اما فوری به خودم می آیم و می گویم غذا قدرت چاق کردن من را ندارد ولی بار دیگر این کار را نمی کنم چون من سطل آشغال نیستم و در این مدت این عادت من کمتر شده است .اگر بیاییم همه ی عادت های اشتباه خود را بنویسم باید تا خود صبح بنویسم .

      دقیقا در روش لاغری با ذهن ما با تغییر باورهای اشتباه خود به راحتی عادت های اشتباه خود را تغییر می دهیم و در نهایت تناسب اندام و جسمی لاغر و زیبا به ارمغان خواهیم آورد فقط باید ادامه دهیم و استمرار داشته باشیم .

      “ یا حق ” 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/26 08:58
      مدت عضویت: 428 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 797 کلمه

      سلام به استاد عطار عزيز

      موافقم كه ما با يك عادت چاقي انقدر چاق نميشديم …بلكه مجموعه اي از عادت ها هستن كه باعث اضافه وزن ما شدن 

      وقتي داشتم اين درس رو ميديم در ذهنم آمد افراد آسيايي مثل كره اي يا چيني كه در اطراف من زياد هستن

      اونها هر روز برنج ميخورن 

      خوب ميتونيم بگيم اين شايد 

      شايد 

      يك عادت خوب نباشه 

      ولي به قول شما اونها فقط يك عادت يكم بد دارن 

      اونم به نظر ما چاقا بد هست برنج خوردن 

      ولي همين كره اي ها يا چيني ها يا حتي ژاپن رو وقتي ميخواهي شيرينيشونو بخوري …اصلا شيرينيش انقدر كمه ما ايرانيا دوست نداريم شيريني جات اونها رو 

      يا از طرفي انقدر غذاهاي دريايي زياد ميخورن كه ميشه از عادت خوبشون نام برد

      و عادت هاي خوبي كه ازشون ميتونم بگم اينه كه بسيار اهل ورزش و تحرك هستن بيشتر پياده روي ميكنن

      توي باشگاه كمتر ميبينمشون ولي هر وقت ميريم كوه يا پارك تعداد زيادي از اين اقوام رو ميبينيم

      و همين عادت خوبي كه از اونها ديدم خيلي روي من تاثير گذاشته 

      يه مدت كه پياده روي يا كوه نميرم 

      از اين ناراحت نيستم كه كوه نرفتم يا پياده روي نكردم و از سلامتيم كاسته شده

      از اين ناراحتم كه اين عادت خوب توي زندگيم كم رنگ شده 

      و هر وقتم رفتم پياده روي يا كوه از اين رو كه يك عادت خوب هست و كيفيت لايف استايل من رو بهتر ميكنه بهش نگاه كردم نه چيزي كه قراره من رو لاغر كنه

      استاد خود من كه اضافه وزن دارم خواهر برادرهايي دارم كه اصلا اضافه وزن ندارن

      و در خانواده ما فقط من و مامانم هستيم كه اضافه وزن داريم 

      چون مامانم خيلي به من وابسته بوده و به قول خودش خيلي از خدا دختر ميخواسته 

      نميدونم حالا اين نوع علاقه مادرم به من آيا تاثير گذار بوده در چاقي من يا نه چون من در كودكي لاغر بودم

      چقدر توضيح مهمي بود كه ما هر بار رژيم گرفتيم فقط اون بخش آخرش رو تغيير داديم در صورتيكه بخش هاي قبلي كه باعث چاقي ما شده بودن رو براشون كاري نميكرديم

      چون اصلا من باور نميكردم كه ذهنم من رو چاق كرده 

      من فكر ميكردم غذا من رو چاق كرده من فكر ميكردم بعضي مواد غذايي هستن كه خيلي بيشتر من رو چاق ميكنن

      مثل اينه براي من كه،  من فقط جلوي درب ورودي خونه رو تميز كنم و كل خونه همونطور كثيف ميمونه 

      به نظرم همون جلوش تميز باشه در نظر همه تميز باشه مهمه 

      ولي غافل از اينكه داخل خونه انقدر كثافت هست كه اگر اونها رو تميز كنم …نا خود آگاه جلوي درب خونه هم تميز خواهد شد …مگه جلوي درب خونه چقدر از فضاي خونه ست 

      مهم كل بقيه خونه ست كه بايد تميزش كنم تا پاكيزگي مشخص بشه در خانه 

      موقعي كه درس ميديد من توي ذهنم دنبال مثال براش ميگردم تا بشينه توي مغزم آموزش هاتون 

      مثل اينكه شما گفتيد مگه ما چند ساعت در طول شبانه روز غذا ميخوريم 

      استاد درباره باشگاه با شما موافقم 

      چقدر ماهانه پرداخت ميكرديم و چندين روز از ورزش و باشگاهمون ميسوخت با همون افكار و عادت هاي چاق كننده

      ريزه خواري كه نگم براتون 

      من متوجه شدم دوست متناسبم اصلا ريزه خواري نميكنه 

      منم دوست دارم اين عادت رو در خودم ايجاد كنم 

      ميخوام اينطوري بهش نگاه كنم كه چقدر خوشگل تره كه وقتي بين غذا كسي چيزي بهم تعارف ميكنه بگم نه ميل ندارم ممنونم 

      يا بگم اگر بين غذا چيزي بخورم ديگه نميتونم غذا بخورم 

      ميخوام اينطوري و از اين روش استفاده كنم 

      نميدونم اين تمريني كه ميخوام ازش استفاده كنم جواب ميده يا نه

      استاد من يك تغييري از اين 49 روز حضورم در اين سايت بگم 

      ديروز كه رفتيم رستوران من فقط سوپ سفارش دادم 

      و نوع اين منو اينطور بودش كه نان استاپ سوپ مي آوردن واسه مشتري

      خلاصه من كه هميشه سوپ رو فقط پيش غذا ميدونستم و به عنوان غذا بهش نگاه نميكردم ديروز به عنوان غذا سفارش دادم و با اينكه هر چقدر ميخواستم و هر چند بار ميخواستم برام سوپ مي آوردن من فقط دو بار به اندازه يك پياله كوچيك سوپ خوري سفارش دادم با سه تيكه نون 

      خودم باورم نميشد كه من رفتم رستوران و فقط سوپ رو به عنوان غذاي اصلي سفارش دادم 

      حالا اين تغيير از كجا در من ايجاد شده!!؟

      از اونجا كه من هي دوست متناسبم رو ميارم توي ذهنم و ميبينم اون هر چي سيرش كنه رو به عنوان غذا ميخوره 

      مثل همين سوپ

      در حاليكه من كه اضافه وزن داشتم هميشه سوپ رو به عنوان پيش غذا ميخورم بعدم يه غذاي ديگه سفارش ميدادم

      تفاوت بين من و دوست لاغرم تنها تفاوت در باور من و اون هست 

      اون سوپ رو به عنوان غذاي اصلي ميدونست 

      من سوپ رو پيش غذا ميدونستم

      اون راحت ميتونه يك غذايي كه براي يك نفر هست رو با يك نفر ديگه شريك بشه و جالبه ميگه سير شدم 

      جالبه منم كه باهاش بودم و پيش ميومد يك غذا رو با هم شر كرديم از انرژي اون منم احساس سيري ميكردم با همون نصفه غذا 

      و همه چيز در ذهن ماست 

      همه چيز انرژيه 

      ممنونم از اين فايل پر محتوا 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شهربانو باقری
      1402/01/09 18:12
      مدت عضویت: 1386 روز
      امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,399 کلمه

      سلام   و  درود   به همراهان  و استاد گرامی ▪︎

      از متن  این فایل  مقاله ای  در سمت و سوی لاغر شدن  تنظیم کردم  با عنوان  عادتهای  لاغر کننده  ▪︎

      __________________________________________________________ 

      عادت‌ های  لاغر  کننده مجموعه رفتاری است که به واسطه افکار لاغر کننده در ما شکل  می گیره  و تاثیر مستقیم در لاغر شدن ما دارن ▪︎

      عده زیادی نمی تون تصور کنن که می شه با قدرت ذهن لاغر شد و وقتی صحبت از این روش می شه  باعث شگفتی اونا می شه  ▪︎

      توضیحات فایل امروز آگاهی بسیار عالی در زمینه قدرت ذهن در لاغری دراختیار ما  قرار می ده▪︎ 

      نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا شبیه به همه  ▪︎  اما سوال اینجاست، چرا این نیرو در بعضی از افراد سبب تناسب اندام  و در عده ای سبب اضافه وزن می‌شه ؟

      هر کسی که تونسته باشه  مسئولیت چاقی خودشو بپذیره  و کسی  و‌چیزی  غیر از  خودش ، افکارش و رفتارش رو  مقصر چاقیش ندونه   این آدم  می تونه  مسئولیت لاغری خودشو هم بپذیره  و در این مسیر  قدمهای  محکم و موثری  برداره  ▪︎

      لاغری و تناسب اندام  محصول عادت های  متناسب کننده است. 

      عادت های لاغر  کننده، رفتارهای صحیح و تکراری هستند که به صورت ناخودآگاه در ما شکل  می گیرن  و برای مدت طولانی تکرار میشن  این رفتار در افراد مختلف  متنوع  هست  و در همه افراد بیش از یک رفتاره ▪︎ مثلا  نخوردن حتی یک لقمه روی سیری ….

      به این شکل که هر فرد لاغر مجموعه ای از رفتارهای  صحیح تکراری داره که به عادت‌های  لاغر  کننده اون فرد تبدیل شده  و نتیجه این رفتار و عادت‌ها   ، لاغری است.▪︎

      عادت‌ های  لاغر  کننده   بر اساس انتظار ما از  لاغری شکل می‌گیرن ▪︎

      زمانی که افکار و فرمول‌های  لاغر  کننده در ذهن ما ذخیره می‌شن  به تصاویر ذهنی  لاغر  کننده تبدیل می‌شن و به واسطه شکل گیری تصاویر  لاغر  در ذهنمان ،‌ به مرور انتظار لاغر شدن در ما شکل می‌گیرد ▪︎

      بر اساس انتظار لاغر شدن که در ما شکل گرفته  به مرور رفتارهایی در ما شکل می گیره  که به دلیل بارها تکرار شدنشون به عادت‌ های لاغر  کننده  در ذهن ما تبدیل می‌شن ▪︎ 

      اونایی که بارها برای لاغر شدن اقدام کردن و نتیجه  مطلوب و پایدار نصیبشون نشده چون  همیشه به اشتباه جسمشونو  از طریق برنامه‌های رژیم غذایی و انجام ورزش‌های سخت و طولانی تحت فشار قرار دادن  و دلیل اینکه از سعی خود نتیجه مناسب و پایدار  کسب نکردن اینه که تلاش فیزیکی تاثیری در تغییر تصاویر چاقی ذهن و عادت‌ های چاق کننده  نداره و بنابراین نتیجه سعی و تلاش اونا   شکست خوردن بوده است ▪︎

      تاثیر عادت ها در لاغر  شدن▪︎

      لاغری حاصل عادت‌ های لاغر کننده است.▪︎

      مقدار غذا و تنوع غذایی در لاغر  شدن اهمیت چندانی نداره  بلکه مهم رفتار ما در برابر مواد غذایی است که باعث شکل گیری  تناسب اندام‌ و یا  عدم  تناسب در جسم ما می‌شه ▪︎

      عادت چیست  ؟فقط یک فکر ساده است که بر اثر تکرار شدن به عادت تبدیل می‌شه ▪︎

      عادت‌ های  لاغر کننده از تکرار واکنش های ما در برابر مواد غذایی ایجاد می شن ▪︎

      اگر شما از کودکی بارها شنیده باشی که لاغری  در خانواده شما ارثیه،‌ تکرار این فکر به ظاهر ساده سبب می شود که شما در ذهن خود بپذیری که لاغر  شدن شما کاملا طبیعیه و چه بخواهی،‌چه نخواهی  لاغر  خواهی شد  چون ژنتیک شما لاغر شدنه ▪︎

      در اینجا  لازم به ذکرهست که  به یاد داشته باشیم  لاغرها در مورد علت  لاغریشون  همیشه افکار و باورها و اعتقادات  صحیح ندارن   اما هر چی که هست  نتیجه اش براشون تناسب اندام و لاغری بوده و هست ….لاغرها  دو دسته هستن یک دسته از وضعیت جسمانیشون  کاملا راضین و تلاش نمی کنن  که  چاق بشن  و علت لاغریشون هر چی که باشه با خوشحالی  درباره اش حرف می زنن   مثلا  میگن   من هر چی   و هر چقدر  و هر وقت بخورم‌ چاق  نمیشم بنابر این  ممکنه  عادت به  پرخوری هم پیدا کنن  …لاغرهای پرخور  شدیدن مورد توجه  چاقهایی هستن که  دوست دارن  همه چی  بخورن  هر چقدر و هر وقت  که دلشون‌می خواد  اما  لاغر باشن و از شر رژیم و ورزشای سخت رها باشن …..اما  پرخوری بعضی از  آدمای لاغر    وقتی کار دستشون می ‌ده که این باور به دلیلی  شکسته بشه …مثلا  باور کنه که با بالا رفتن  سن  سوخت و ساز می آد پایین  و این  یک تهدیده  براشون  چون اعتقاد  شایع  بر این هست که  با پایین آمدن سوخت و ساز باید  خوردنی ها  محدود بشن   ولی  چون  اینا عادت به پرخوری  دارن   از یک سنی به بعد  شروع می کنن به چاق شدن …

      دسته دوم از لاغرها  تحت تاثیر صحبت اطرافیان  به جسمشون  ایراد می گیرن و میگن  این حد لاغری خوب نیست  اما چون  باورهای  لاغر کننده دارن  محاله چاق بشن به هر دری می زنن  نیم کیلو به وزنشون اضافه نمیشه  هر چقدرم پودرای گیاهی یا شیمیایی افزایش اشتها می خورن فایده ای براشون نداره ▪︎  اینجا  باورهای  محدود کننده  کارو براشون  سخت می کنه   مثلا اگر  باور داشته باشن   در چاقی هیچ استعدادی ندارن ،  سوخت و سازشون بالاست  ،ارثی لاغرن و امثالهم ..و به دلیل این باورها  همیشه  انتظارشون از خودشون  لاغریه ▪︎

      جهت صحبت ما در اینجا  اونایی که‌چاقن و می خوان لاغر بشن اما  باید  بدونن :وقتی  می تونن  براحتی لاغر بشن که‌انتظار لاغر  شدن در ذهنشون نهادینه  شده باشه  ،‌ به مرور عادت‌های   لاغر  کننده  در اونها  شکل بگیره  و به راحتی با تکرار اون  عادت‌ها وضعیت جسمانیشون  از حالت  نامتناسب به حالت  متناسب  تبدیل بشه ▪︎

      اهمیت موضوع عادت‌‌های  لاغر کننده به اندازه‌ای هست  که برای متناسب شدن باید با تمرکز و اشتیاق عالی در مسیر شناسایی عادت‌های لاغر  کننده و جابجا کردن اونا  با عادت‌های نا متناسب کننده حرکت کنیم.▪︎ 

        باز هم  لازمه که تکرار کنیم :

      لاغری آدمای  لاغر   به دلیل عادت های لاغر کننده ای هست که دارن  و این عادتها نیز محصول تکرار رفتارهای لاغر کننده هستن ▪︎ مثلا  لاغرها  وقتی گرسنه  نباشن  هیچی اونارو  تحریک به خوردن نمی کنه  مثلا دیدن  بستنی های  رنگارنگ  پشت ویترین  بستنی فروشی  وادارشون نمی کنه به خریدن و خوردن …از بوی کباب  یهو  گشنه نمیشن و اقدام به خوردن نمی کنن  چرا ؟ چون  سیرن .. و این یک رفتار لاغر کننده اس که  به تکرار  انجام می دن اصلا از طریق ورودیها تحریک نمیشن چون دیگه توجهی بهش ندارن▪︎

      داشتن حال خوب  باید در اولویت کارهای  ما قرار بگیره ¤

      توجه کردن به سایر علاقه هامون توجه مارو از روی مصرف مواد غذایی برداره ▪︎

      مواد غذایی نعمت خدا هستند . برای خوب کردن حالمون اومدن . پس به قدری مصرفشون کنیم که حالمون رو بد نکنن ▪︎

      توجهمون روی حالمون باشه نه روی مواد غذایی. اگه میبینیم بیش از این مقدار بخوریم حالمون بد میشه خب نخوریم. راحت بگیم میل نداریم. جا ندارم بخوام بیشتر بخورم حالم بد میشه.

      یعنی به حال خودمون توجه کنیم و دیگه تمرکز روی چیز دیگه نداشته باشیم.

      باور کنیم مواد غذایی مارو چاق نکردند توجه ما به چاقی و پرخوری و عذاب وجدان و ایجاد حس محدودیت در خودمون  باعث چاقی ما شدن و کلا مسیر مارو بردند در جهت چاقی.

      ما خیلی هم خوبیم و ذهن ما قادره بهترینها رو برای ما خلق کنه.” 

      ما دو نوع باور داریم:

      1- باورهای محدود کننده

      2- باورهای قدرت دهنده

      وقتی به هر دلیلی لاغر شدن مساوی میشه با تغییر در مصرف مواد غذایی تمرکز از روی ذهن ، برداشته میشه و به جای اون میره روی مواد غذایی.▪︎

      تمام  افراد  چاق عادت های چاق کننده ی خودشون رو مصرف زیاد مواد غذایی می دونن▪︎

      یعنی باور این افراد اینه که اونها زیادتر از حد نیازشون مصرف میکنن▪︎

      این باور در مسیر چاقیه یا مسیر لاغر بودن؟

      هیچ انسان لاغری این باور رو نداره.▪︎

      پس ما باید اول این باور مخرب رو از ذهنمون پاک کنیم و به جاش این باور رو جایگزین کنیم که توجه ما بره سمت اصلاح باور.▪︎

      چاقها  باید باورهاشون مثل افراد لاغر بشه تا متعاقب اون رفتار شون هم مثل انسان لاغر بشه و متعاقب اون عاداتشون  هم مثل انسان لاغر بشه.▪︎

      توجه  از عادات چاق کننده برداشته بشه.▪︎بهتره بگیم  :

      اصلا ما عادت های چاق کننده ای نداریم که چاقمون کنه.▪︎

      هر وقت گرسنه میشیم میخوریم و هروقتم سیریم نمیخوریم.

      ما از ۲۴ ساعت از شبانه روز مگه چقدر می خوریم¿ شاید کلش رو جمع کنیم نیم ساعت هم نشه تازه اگه خیلی هم آروم بخوریم ۱ ساعت.▪︎فکر اشتباه  از اینجایی شروع میشه که  ۲۳ ساعت دیگه داریم به اون ۱ ساعت فکر میکنیم و هی به خودمون رنج وارد میکنیم و دستور خوردن هم هی صادر میشه.▪︎

      درست اینه که بگیم مااصلا عادت های چاق کننده ای نداریم . چه عادتی .؟ ما در مسیر لاغری هستیم . در ذهنمون هم ما باورهای قدرت دهنده می سازیم تا ناخوداگاه توجهمون از روی زیاد مصرف کردن مواد غذایی از بین بره.▪︎ 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Susan behrad
      1402/01/06 22:40
      مدت عضویت: 1123 روز
      امتیاز کاربر: 6030 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,483 کلمه

      بنام خداوندمهربان 

      سلام به استادگرامی وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن 

      عادتهای چاق کننده (قسمت چهارم)

      عادتهای چاق کننده به مجموعه رفتارهایی که به خاطر فکرهای چاق کننده در ماصورت می‌پذیرد

      گفته می‌شود ودرچاق شدنمان خیلی اثر گذار است 

      مادرجلسه های اول تا سوم در مورد این که چرا چاق هستیم و چطوری باید لاغر بشیم نوشتیم وهمینطور درمورددرست یااشتباه 

      بودن روش‌هایی که برای لاغریمان مورد استفاده قرار دادیم گفتیم ونوشتیم وبذرودانه لاغری رادرذهنمان کاشتیم وبه حس خوبی نسبت به این که ماقدرت و توانایی خودمان در لاغر شدن داریم رسیدیم

      قدرت ذهن درلاغرشدن

      خیلی ها نمی توانند فکر کنند و تصورداشته باشندکه می‌شود با قدرت ذهن لاغرمی شویم و موقعی که در این مورد حرفی به میان می‌آید سبب شگفتی آنها میشه

      من دیروز که با دخترعمویم حرف می زدم درمورداین که می توان با قدرت ذهن لاغر شدحرف میزدم خیلی تعجب کرد ومیگفت

      یعنی اگه فکر کنیم لاغر میشیم

      البته بگم این دختر عموم متناسب است وچاق نیست ومن درمورداین روش عالی توضیح دادم وخیلی تعجب کرد وگفت که ادامه بده این که می گی خیلی عالی یعنی این روهم بگم چطوری شدحرف از لاغری باذهن شدخواهرش که یکسال از من بزرگتر است روز۲۷فروردین امسال میخواد عمل معده انجام بده ومن هرچه‌قدر گفتم قبول نکرد وازاینجاشروع شدومیگفت که به خواهرم بگواین عمل معده را انجام نده ولی هرچه قدر گفتم اصلآ قبول نکرد

      من وقتی این روش را شروع کردم به اون هم گفتم ولی گفت که من اصلا حوصله ندارم یعنی به چند نفر هم گفتم همشون اين حرف روزدندومن اینجا متوجه شدم که اونهاهنوزاستحقاق هدایت شدن به این مسیر را به دست نیاوردن

      ومن امروزمیخواهم شکرگزار خداوندمتعال باشم که‌ من رو به این سایت هدایتم کرد ومن امروز۲سال و ۹روزاست که در این مسیرزیباقرارگرفتم واقعاکلی تغییرات زیادی در افکار و رفتارم 

      داشتم و با آهستگی و آرامش دارم به سمت لاغری حرکت می کنم هر قدر هم که آرام حرکت کنم می دانم که پیروزاین راه و مسیرمن هستم‌ وشکرگزاری خداوندمهربان و استادگرامی هستم 

      قدرت ذهن ما باافرادی که متناسب هستند کاملآ شبیه به هم هستش وازاینجاست که سؤال پیش میاد که چرا این قدرت ذهن در برخی باعث متناسب شدن میشه ودربرخی چاقی بوجود می آورد 

      مادرجلسه های قبلی مسئولیت چاقیمان را پذیرفتیم وحالا باید بدانیم که چه عواملی سبب چاقیمان شده است 

      چاقی محصول عادتهای چاق کننده است 

      عادتهای چاق کننده. رفتارهای اشتباه وتکرار شونده هستندکه به شکل ناخوداگاهمان صورت می‌گیرد و برای مدت زمان طولانی تکرارمیشوند این رفتاردربرخی خیلی متنوع هستش ودرهمشون بیش از یک رفتاراست 

      به این شکل کسی که چاق است مجموعه ای از رفتارهای اشتباه تکرارشونده داردکه منجر به عادتهای چاق کننده تبدیل می‌شود ونتیجه این رفتارهاوعادتها باعث چاقی می‌شود ماهمیشه انتظار مان از خودمان چاقی بود 

      وقتی فکر و فرمولهای چاقی در ذهن‌مان ذخیره بشه به تصویر هاي ذهنی چاق کننده تبدیل می‌شوند و به خاطر شکل گیری تصویرهای چاقی از ذهن خودمان روزبه روز انتظار چاقی در ماصورت می پذیرد 

      وبرپایه انتظار چاقی که‌ در ماصورت میگیرد روزبه روز رفتارهایی در ماشکل می‌گیرد که به خاطر بارها تکرار شدنشان به عادتهای چاق کننده ذهن‌مان تبدیل می‌شوند

      تمام ماها که چاق هستیم بارها و بارها برای لاغریمان اقدام کردیم وهردفعه به اشتباه جسممان رااز روش برنامه های رژیم غذایی وانجام دادن ورزش های دشوار وطولانی تحت فشار قرار دادیم وبه این خاطر ازتلاشهای خودمان به نتیجه نرسیدیم این بود که تلاش فیزیکی اثری در تغییر تصویرهای چاقی ذهن در عادتهای چاق کننده ما نداشتندوبه این خاطر نتیجه تلاش وکوشش هایمان شکست خوردن بود

      مازمانی که دراین مسیرزیبا قرار گرفتیم می‌توانیم باورهایمان اینقدرقوی وقدرتمندبسازیم که دیگر به خوردن مواد غذایی حتی فکر نکنیم چون این مابودیم که باباورکردن به این که موادغذایی باعث چاقیمان شدن خودمان را به این شکل دراوردیم 

      چون همیشه شنیده بودیم که پرخوری بکنی چاق میشی این حرف ساده اینقدر قدرت داشت ودرفکرمانهادینه شده بود و حتی کمی زیاد که می‌خوردیم کلی خودمان راسرزنش میکردیم وعذاب وجدان شدیدی میگرفتیم

      چقدرماچاقها مظلوم بودیم

      من۲سال و۹روزاست که دراین سایت هستم وکلی تغییرات فکری و رفتاری کردم ومن میتوانم خیلی راحت بگم که میل ندارم واقعا وقتی ذهن ناخوداگاهمان رااموزش دهیم دیگرنمیتوانیم که زیاد بخوریم چون واقعا اگه کمی فقط کمی زیادبخوریم حالمان بدمیشه 

      امروزمن اینقدرسبک و باحال خوش دارم دراین مسیر حرکت میکنم وبااحساس خوب مینویسم خدایا شکرت

      وقتی فکری درماشکل میگیره به باورمان تبدیل می‌شودواین باور رادرذهنمان بهش قدرت  میدهیم تابه فرمولهای عادتهای چاقیمان تبدیل شود

      ماهمیشه شنیدیم که باید کمترغذابخوریم مابایدورزش کنیم

      واینقدراینهاتکرار شدن که من خودم باورکرده بودم که بایدغذایم راکم کنم وبه‌ این خاطر همیشه خدادرحال رژيم گرفتن بودم و همیشه حرص و ولعم زیادترمیشدواین باورهاباعث ایجادفرمولهای اشتباه درذهنم شده بود 

      ذهن‌مان همیشه تصویر سازی میکنه وماوقتی درحال رژيم گرفتن بودیم داشتیم جسممان رادرفشاروسختی قرارم میدادیم 

      درحالی که ذهن‌مان درهمون باورهایمان بود جسممان هیچ نقشی درچاقیمان رانداردمابابه وجوداوردن فرمولهای اشتباه وباورهای نادرست اول ذهن‌مان رادرمعرض چاقی قراردادیم وبعدش جسممان نمایش دهنده چاقیمان بود

      این عادت که داریم ازش صحبت میکنیم درواقع یک فکرخیلی ساده است امابازیادتکرارشدن به عادت تبدیل می شود 

      عادت یک فکر ساده است که به خاطر تکرار شدن به عادت تبدیل می شود 

      من همیشه کم تحرکی وریزه خواری کردن وپرخوریهایم روسبب چاقی ام مدانستم

      من قبلا عادتهای خیلی بدی داشتم درسته چندسال بودمن سرسفره ننشسته بودم ولی میتونم به جرأت بگم که من همیشه درحال خوردن بودم‌ واین کارم را باعث چاقیم مدانستم ولی امروزبودن در این سایت فهمیدم که اصلآ نمی تونه اینطوری باشه 

      چون من یک برادرشوهرداشتم که یک دیس پلو ویک بشقاب خورشت رومیخورد وبلند میشد

      سن زیادی هم نداشت ولی قشنگ متناسب بودومن همیشه باخودم میگفتم که اون چطوری این همه میخوره اگه من حتی یک سومش روهم بخورم چاق میشوم ولی حالا میفهمم که اون باوراینکه زیادبخوره چاق میشه رو نداشت وفکر نمیکرد که چاق میشه امادرمن هیشه برعکس عمل میکرد

      واین یک فرمول قوی وقدرتمندکه درذهن افرادچاق وجودداردومابااموزش دادن به ذهن‌مان این فرمول قوی وقدرتمندچاقی رابه فرمول قوی وقدرتمندلاغری تبدیل می کنيم 

      ماباتوجه کردن به چاقی پرخوری کردیم عذاب وجدان کشیدیم چاق شدیم وگرنه هیچ موادغذایی قادربه چاق کردنمان راندارند

      وحالا داریم متوجهمشویم که همه مشکلات درذهنما وجوددارد وفرمولهای ذهنیمان اشتباه بودن ذهن‌مان همیشه تصویرسازی میکنه چون ماهیچوقت باتحت فشارقراردادن جسممان به لاغری وتناسب اندام نرسیدیم چون ذهنمان راتغییر ندادیم فقط جسممان تغییر دادیم   

      مادرروش لاغری باذهن

      فرمولهای رفتاریمان راشناسایی 

      میکنیم ووقتی فرمولهای رفتاری اشتباه راشناسایی کردیم اون فرمولهارا تغییر میدهیم وبطرف لاغری حرکت میکنیم

      ومامانندعده ای که متناسب هستند رفتارمیکنیم

      ووقتی رفتارهایمان به مرورعوض

      بشه ماروزبه روز درحال لاهرشدن

      ومتناسب شدن قرارمیگیریم

        موادغذایی هستش که ماروچاق می‌کند چون همیشه شنیده بودیم که پرخوری کردن سبب‌ چاقیمان میشه وهرموقع که پرخوری کردیم انتظار چاقی داشتیم وچاق شدیم ولی افرادی که لاغر هستند چیزی دراين موردنشنیدن و اگرهم شنیده باشند باورنداشتندبه این خاطر همیشه لاغر و متناسب ماندند 

      خیلی‌ها هستند که سرسفره غذامیخورن و میگن زیادخوردیم چاق میشیم وهمیشه درعذاب وجدان هستند ولی خیلی هاهم هستندکه میگن هرچه‌قدر می خورم چاق نمیشم وازخوردن غذا

      لذت می‌برند

      مابایداول باورهایمان رااصلاح کنیم وباورهایمان مانندافرادلاغرومتناسب بشه ورفتارهایمان و عادتهایمان مانند آدمهای لاغر بشه و تمرکز مان از چاقی وعادتهای چاق کننده برداشته بشه 

      باورکنیم 

      که چاقی وجود ندارد 

      مادیگه اصلآ چاق نمیشویم 

      ونمیتوانیم چاق بشیم 

      ماهمیشه خوب عالی و متناسب هستیم 

      اصلآ هیچ عادت بدو چاق کننده ای وجود ندارد چون ماهر موقع گرسنه باشیم غذامیخوریم هرموقع که سیرشدیم دیگه نمیخوریم من خودم هرموقع که حس سیری میکنم دیگه دست ازخوردن برمیدارم

      من قبلا نمیدانستم که گرسنگی و سیری یعنی چی

      پس پی میبریم که متفاوت بودن کسانی که چاق هستندبا لاغر ها

      درعادتهای آنهاست

      ماخیلی ازعادتهایمان راخودمان 

      انتخاب نکردیم من خودم از بدو تولدم چاق و تپل بودم و امروز نمی دانم اون موقع چه فکر وباوری درذهنم شکل گرفته است 

      ماخودمان خیلی از عادتهارو داشتیم ودرطول زمان عادتهای جدیدهم درمابوجودامده است

      واگریک فکر تکرار بشه تبدیل به عادت میشه 

      عادتهاازباورهاایجادمیشن واگه مایک روزچیزی راباورکنیم خودبه خوددرماعادتهای شکل میگیرد که واقعيت مارامطابق باورمان میکنه 

      چون نمیشه که من باورکنم که موادغذایی وزیادبخورم امالاغرباشم!کسانی که زیاد میخورن ولاغرهستند باورشان نشده که غذاخوردن سبب‌ چاقیشان میشه 

      عادتهایمان ناخوداگاه ایجادمیشوندوماانتخابشان نمیکنیم مافقط باورسازی رابوجودمیاوریم وذهن ناخوداگاهمان عادتهارابرپایه باورهایمان به وجود می آورند 

      ودراخرجسممان تغییر می‌کند براساس باورهایمان به وسیله عادتهایمان. 

      جسممان عملا خودش نقشی درچاقیمانرانداردمابابه وجود اوردن یک سری باورهادرخودمان ذهن ناخوداگاهمان راوادارکردیم تایک سری عادتهارادرمابوجودبیاوردوماباتکرارکردن اون عادتهاجسممان شبيه به چیزی شده که باورداشتیم

      ماهرقدرتلاش کنیم که تصمیم به برطرف کردن عادتهایمان کنیم. نمیشه

      چون اصلآ به تصمیم گرفتن مانیست فقط به فکر مان است مابایدافکارمان را اصلاح کنیم

      بد هم مابرای زنده ماندن به انرژی نیازدارد واون انرژی راماازموادغذایی دریافت میکنیم 

      اشتهادردرون ماست ودرمان مغزمان وفرمول ذهنی هستش که مادرجهت چاق ازش استفاده می‌کنیم 

      عادت بدی که داشتم تندوسریع غذاخوردن بود.این فرمول گاهااین فرمول خودنمای می‌کند

      درست است که تندوسریع غذاخوردن هیچ ارتباطی به چاقی ندارد بخاطراینکه من خیلیهارو میشناسم که خیلی تندوسریع غذایشان را می‌خورند ولی لاغرومتناسب هستند واین باور داشتن به اینکه تندوسریع غذاخوردن سبب‌ چاقی می‌شود اشتباه است

      من خیلی موقع هادوست داشتم چاییم روبا یه چیزی مثل شکلات.شیرینی.کلوچه.بسکوییت.خرماو….بخورم ولی  دیگه اونهاهم ازبین رفتن یعنی اگه بخوام بایکی ازاینهابخورم حالم روبد میکنه ودیگه دوست ندارم باهیچ چیزی چایم روبخورم 

      یک عادت بددیگه که داشتم اگه سیر بودم بازدم میخواست بخورم

      ولی حالا که حس سیری میکنم دیگه میلم نمیکشه  که بازهم بخورم 

      عادت بددیگه که داشتم ریزه خواری وناخنک زدن بودومن همیشه در حال خوردن بودم‌ ومن دارم یکی یکی شناسایی میکنم تایگر هيچگاه سراغشان نروم

      من ازخدای مهربان درخواست میکنم که من وتمام همراهان و هم مسیرهایم و استادعزیزم رادراین مسیربه آرزوهایمان برساند خدایا شکرت سپاس گذارم ممنونم متشکرم 

      خداپشت و پناه همه‌مان باشدخدانگهدار پاینده ومستدام باشین 

      خداقوت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Susan behrad
      1402/01/06 20:44
      مدت عضویت: 1123 روز
      امتیاز کاربر: 6030 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,416 کلمه

      بنام خداوندمهربان 

      سلام به استادگرامی وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن 

      عادتهای چاق کننده (قسمت چهارم)

      عادتهای چاق کننده به مجموعه رفتارهایی که به خاطر فکرهای چاق کننده در ماصورت می‌پذیرد

      گفته می‌شود ودرچاق شدنمان خیلی اثر گذار است 

      مادرجلسه های اول تا سوم در مورد این که چرا چاق هستیم و چطوری باید لاغر بشیم نوشتیم وهمینطور درمورددرست یااشتباه 

      بودن روش‌هایی که برای لاغریمان مورد استفاده قرار دادیم گفتیم ونوشتیم وبذرودانه لاغری رادرذهنمان کاشتیم وبه حس خوبی نسبت به این که ماقدرت و توانایی خودمان در لاغر شدن رسیدیم

      قدرت ذهن درلاغرشدن

      خیلی ها نمی توانند فکر کنند و تصورداشته باشندکه می‌شود با قدرت ذهن لاغر شویم و موقعی که در این مورد حرفی به میان می‌آید سبب شگفتی آنها میشه

      من دیروز که با دخترعمویم حرف می زدم درمورداین که می توان با قدرت ذهن لاغر شدحرف میزدم خیلی تعجب کرد ومیگفت

      یعنی اگه فکر کنیم لاغر میشیم

      البته بگم این دختر عموم متناسب است وچاق نیست ومن درمورداین روش عالی توضیح دادم وخیلی تعجب کرد وگفت که ادامه بده این که می گی خیلی عالی یعنی این روهم بگم چطوری شدحرف از لاغری باذهن شدخوارش که یکسال از من بزرگتر است روز۲۷فروردین امسال میخواد عمل معده انجام بده ومن هرچه‌قدر گفتم قبول نکرد وازاینجاشروع شدومیگفت که به خواهرم بگواین عمل معده را انجام نده ولی هرچه قدر گفتم اصلآ قبول نکرد

      من وقتی این روش را شروع کردم به اون هم گفتم ولی گفت که من اصلا حوصله ندارم یعنی به چند نفر هم گفتم همشون اين حرف روزدندومن اینجا متوجه شدم که اونهاهنوزاستحقاق هدایت شدن به این مسیر را به دست نیاوردن

      ومن امروزمیخواهم شکرگزار خداوندمتعال باشم که‌ من رو به این سایت هدایتم کرد ومن امروز۲سال و ۹روزاست که در این مسیرزیباقرارگرفتم واقعاکلی تغییرات زیادی در افکار و رفتارم 

      داشتم و با آهستگی و آرامش دارم به سمت لاغری حرکت می کنم هر قدر هم که آرام حرکت کنم می دانم که پیروزاین راه و مسیرمن هستم‌ وشکرگزاری خداوندمهربان و استادگرامی هستم 

      قدرت ذهن ما باافرادی که متناسب هستند کاملآ شبیه به هم هستش وازاینجاست که سؤال پیش میاد که چرا این قدرت ذهن در برخی باعث متناسب شدن میشه ودربرخی چاقی بوجود می آورد 

      مادرجلسه های قبلی مسئولیت چاقیمان را پذیرفتیم وحالا باید بدانیم که چه عواملی سبب چاقیمان شده است 

      چاقی محصول عادتهای چاق کننده است 

      عادتهای چاق کننده. رفتارهای اشتباه وتکرار شونده هستندکه به شکل ناخوداگاهمان صورت می‌گیرد و برای مدت زمان طولانی تکرارمیشوند این رفتاردربرخی خیلی متنوع هستش ودرهمشون بیش از یک رفتاراست 

      به این شکل کسی که چاق است مجموعه ای از رفتارهای اشتباه تکرارشونده داردکه منجر به عادتهای چاق کننده تبدیل می‌شود ونتیجه این رفتارهاوعادتها باعث چاقی می‌شود ماهمیشه انتظار مان از خودمان چاقی بود 

      وقتی فکر و فرمولهای چاقی در ذهن‌مان ذخیره بشه به تصویر هاي ذهنی چاق کننده تبدیل می‌شوند و به خاطر شکل گیری تصویرهای چاقی از ذهن خودمان روزبه روز انتظار چاقی در ماصورت می پذیرد 

      وبرپایه انتظار چاقی که‌ در ماصورت میگیرد روزبه روز رفتارهایی در ماشکل می‌گیرد که به خاطر بارها تکرار شدنشان به عادتهای چاق کننده ذهن‌مان تبدیل می‌شوند

      تمام ماها که چاق هستیم بارها و بارها برای لاغریمان اقدام کردیم وهردفعه به اشتباه جسممان رااز روش برنامه های رژیم غذایی وانجام دادن ورزش های دشوار وطولانی تحت فشار قرار دادیم وبه این خاطر ازتلاشهای خودمان به نتیجه نرسیدیم این بود که تلاش فیزیکی اثری در تغییر تصویرهای چاقی ذهن در عادتهای چاق کننده ما نداشتندوبه این خاطر نتیجه تلاش وکوشش هایمان شکست خوردن بود

      مادیگر در مسیر لاغرشدن هستیم ماازاین پس درذهنمان باورهای قدرت دهنده میسازیم تا ناخوداگاهمان ازاینکه موادغذایی بیشتر استفاده کندراازبین ببرد

      من وکسانی که در این سایت هستند مانند آدمهای فکر و رفتار میکنیم و دیگر به موادغذایی هیچ توجه خاصی نداریم این یعنی لاغر شدن یعنی آموزش ذهنی تمام موادغذای نعمتهای

      خداوندهستندوبه بدنمان انرژی می‌رسانند 

      ماوقتی می‌بینیم که اگه زیاد بخوریم حالمان بدمیشه می‌توانیم راحت بگیم که میل ندارم ونمی توانم بخورم که اگه زیاد بخورم حالم بد میشه ماباتکرارمداوم که باباورکردن وباتکرارکردن بعضی جملات ترساندندوهی تکرارکردن وتکرار کردن وماباورمان شدکه بایدتحرک داشته باشیم بایدمراقب غذایمان باشیم واین 

      تکرارهاسبب شدن که فرمولهای

      نادرست که باعث چاقیمان شدن درذهنمان بوجود بیایندوتصاویری درذهنمان ایجاد شود

      ماهمیشه شنیده بودیم که باید کم بخوریم وبیشترفعالیت بکنیم

      که چاق ترنشیم ماهمیشه پرخوری کردن ومصرف موادغذایی وکم تحرکی روباعث چاقی می دانستیم ومابخاطراینکه کمی بیشتر غذامیخوردیم وتحرکمان کم میشد عذاب وجدان می شدیم 

      وفکر می کردیم چون‌ زیاد خوردم پس چاق ترمیشوم من همیشه بعد از خوردن غذاخودم راسرزنش میکردم وبه خودم در ذهنم بدو

      بیرامیگفتم که دیدی بازنتونستی 

      جلوی خودت را بگیری واحساس بدی پیدامیکردم وهمیشه فرمولهای چاقی رادرذهنمان رافعال میکردیم 

      عادت یک فکر ساده است که به خاطر تکرار شدن به عادت تبدیل می شود هرچیزی که به ما گفتند یک حرف ساده بود ولی با تکرار شدن وادامه دارشدن سبب‌ چاقیمان شده مثل کم غذاخوردن

      فعالیتت روزیادکن همه اینها ساده بودن ولی باتکرار شدن باعث چاقیمان شدن

      من همیشه فکرمیکردم که پرخوری. ریزه خواری. ناخنک زدنهام باعث چاقیم شده 

      اماحالابودن در این سایت فهمیدم که اصلآ اینطوری نیست چون من خیلی هارا دیدم که خیلی زیاد ترازمن میخوردند ولی لاغر بودند وحالامی فهمم که اونها باورنداشتندکه پرخوریشان سبب چاقیشان بشه واضافه وزن بیارن ولی درمن همیشه برعکس عمل میکردکه پرخوریم باعث چاقیم شده این فرمول پرخوری در افرادی که لاغرند چاقشان نمیکند امادرافرادی که‌ چاق هستنداین فرمول پرخوری درجهت چاقیشان استفاده میشه 

      ماروموادغذای چاق نکرده بلکه توجه کردن به چاقی و پرخوری کردن وعذاب وجدان داشتن وبوجودامدن احساس محدودیت درخودمان سبب‌ بوجود آمدن چاقیمان شده واین فرمولهامارادر

      مسیر چاقی قرار داده است و ما چاق شدیم 

      مامشکلمان در ذهن‌مان است و فرمولهای ذهن‌مان اشتباه است ماهمیشه جسممان رادرفشاروسختی قراردادیم ولی تصاویر ذهنی مان.باورهایمان وافکارمان هنوز تغییر نکرده بودندوماهیچگاه نتیجه ای کسب‌ نمی کردیم چون همه اینهادر ذهن‌مان بودندنه در جسممان 

      مادرروش لاغری باذهن باشناسایی کردن رفتارهایمان وتغییر دادن‌ فرمولهای رفتاریمان. اون رفتارهایمان به سمت لاغری خودمان استفاده می‌کنیم ورفارهایمان روزبه روز تغییر کرده ومثل رفتاروعادتهای افراد متناسب میشه چون مقدارونوع غذایمان در چاقیمان اثری ندارم.فقط رفتارمان دربرابر موادغذایی هستش که ماروچاق می‌کند چون همیشه شنیده بودیم که پرخوری کردن سبب‌ چاقیمان میشه وهرموقع که پرخوری کردیم انتظار چاقی داشتیم وچاق شدیم ولی افرادی که لاغر هستند چیزی دراين موردنشنیدن و اگرهم شنیده باشند باورنداشتندبه این خاطر همیشه لاغر و متناسب ماندند 

      خیلی‌ها هستند که سرسفره غذامیخورن و میگن زیادخوردیم چاق میشیم وهمیشه درعذاب وجدان هستند ولی خیلی هاهم هستندکه میگن هرچه‌قدر می خورم چاق نمیشم وازخوردن غذا

      لذت می‌برند

      مابایداول باورهایمان رااصلاح کنیم وباورهایمان مانندافرادلاغرومتناسب بشه ورفتارهایمان و عادتهایمان مانند آدمهای لاغر بشه و تمرکز مان از چاقی وعادتهای چاق کننده برداشته بشه 

      باورکنیم 

      که چاقی وجود ندارد 

      مادیگه اصلآ چاق نمیشویم 

      ونمیتوانیم چاق بشیم 

      ماهمیشه خوب عالی و متناسب هستیم 

      اصلآ هیچ عادت بدو چاق کننده ای وجود ندارد چون ماهر موقع گرسنه باشیم غذامیخوریم هرموقع که سیرشدیمدیگه نمیخوریم من خودم هرموقع که حس سیری میکنم دیگه دست ازخوردن برمیدارم

      من قبلا نمیدانستم که گرسنگی و سیری یعنی چی

      پس پی میبریم که متفاوت بودن کسانی که چاق هستندبا لاغر ها

      درعادتهای آنهاست

      ماخیلی ازعادتهایمان راخودمان 

      انتخاب نکردیم من خودم از بدو تولدم چاق و تپل بودم و امروز نمی دانم اون موقع چه فکر وباوری درذهنم شکل گرفته است 

      ماخودمان خیلی از عادتهارو داشتیم ودرطول زمان عادتهای جدیدهم درمابوجودامده است

      واگریک فکر تکرار بشه تبدیل به عادت میشه 

      عادتهاازباورهاایجادمیشن واگه مایک روزچیزی راباورکنیم خودبه خوددرماعادتهای شکل میگیرد که واقعيت مارامطابق باورمان میکنه 

      چون نمیشه که من باورکنم که موادغذایی وزیادبخورم امالاغرباشم!کسانی که زیاد میخورن ولاغرهستند باورشان نشده که غذاخوردن سبب‌ چاقیشان میشه 

      عادتهایمان ناخوداگاه ایجادمیشوندوماانتخابشان نمیکنیم مافقط باورسازی رابوجودمیاوریم وذهن ناخوداگاهمان عادتهارابرپایه باورهایمان به وجود می آورند 

      ودراخرجسممان تغییر می‌کند براساس باورهایمان به وسیله عادتهایمان. 

      جسممان عملا خودش نقشی درچاقیمانرانداردمابابه وجود اوردن یک سری باورهادرخودمان ذهن ناخوداگاهمان راوادارکردیم تایک سری عادتهارادرمابوجودبیاوردوماباتکرارکردن اون عادتهاجسممان شبيه به چیزی شده که باورداشتیم

      ماهرقدرتلاش کنیم که تصمیم به برطرف کردن عادتهایمان کنیم. نمیشه

      چون اصلآ به تصمیم گرفتن مانیست فقط به فکر مان است مابایدافکارمان را اصلاح کنیم

      بد هم مابرای زنده ماندن به انرژی نیازدارد واون انرژی راماازموادغذایی دریافت میکنیم 

      اشتهادردرون ماست ودرمان مغزمان وفرمول ذهنی هستش که مادرجهت چاق ازش استفاده می‌کنیم 

      عادت بدی که داشتم تندوسریع غذاخوردن بود.این فرمول گاهااین فرمول خودنمای می‌کند

      درست است که تندوسریع غذاخوردن هیچ ارتباطی به چاقی ندارد بخاطراینکه من خیلیهارو میشناسم که خیلی تندوسریع غذایشان را می‌خورند ولی لاغرومتناسب هستند واین باور داشتن به اینکه تندوسریع غذاخوردن سبب‌ چاقی می‌شود اشتباه است

      من خیلی موقع هادوست داشتم چاییم روبا یه چیزی مثل شکلات.شیرینی.کلوچه.بسکوییت.خرماو….بخورم ولی  دیگه اونهاهم ازبین رفتن یعنی اگه بخوام بایکی ازاینهابخورم حالم روبد میکنه ودیگه دوست ندارم باهیچ چیزی چایم روبخورم 

      یک عادت بددیگه که داشتم اگه سیر بودم بازدم میخواست بخورم

      ولی حالا که حس سیری میکنم دیگه میلم نمیکشه  که بازهم بخورم 

      عادت بددیگه که داشتم ریزه خواری وناخنک زدن بودومن همیشه در حال خوردن بودم‌ ومن دارم یکی یکی شناسایی میکنم تایگر هيچگاه سراغشان نروم

      من ازخدای مهربان درخواست میکنم که من وتمام همراهان و هم مسیرهایم و استادعزیزم رادراین مسیربه آرزوهایمان برساند خدایا شکرت سپاس گذارم ممنونم متشکرم 

      خداپشت و پناه همه‌مان باشدخدانگهدار پاینده ومستدام باشین 

      خداقوت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا
      1401/11/30 20:11
      مدت عضویت: 445 روز
      امتیاز کاربر: 3140 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 614 کلمه

      سلام به استاد عزیز و دوستان خوش فرکانسم 

      استاد من چند روزی هست دارم همین میل ندارم رو تمرین جدی میکنم جالبه قبل از اینکه اصلا سایتتون رو پیدا کنم داشت باورهام نوع نگاهم نوع تغذیه ام و حسم تغییر میکردم جالب بود وقتی هنوز به این قسمت میل ندارم نرسیده بودم میتونستم میل ندارم رو بگم میتونستم وقتی به حالت ضعف نرسیدم اصراری برای خوردن نداشته باشم میدونین چی جالبه اینکه  وقتی به یه بچه میگن فلان چیز جیزه بیشتر دوست داره انجامش بده یه جورایی لج میکنه ولی وقتی بهش میگی فلان چیز به فلان دلایل خوبه و نتیجه خیلی خوبی برات داره رو انجام میده   منم الان اینطوری شدم با خودم میگم خب تو که لازم نداری خودت رو خفه کنی با غذا  تو هر قدر بدنت لازم داره هر قدر سیر میشی و  معدت سنگین نمیشه یا باعث نمیشه حالت تهوع بگیری و حس خوبی به خودت پیدا میکنی بخور  این باورم در من شکل گرفته میوه ها مارو چاق نمیکنن و همونم به اندازه ای که لازم دارم میخورم خلاصه که خیلی با خودم راحت شدم وقتی جلوی آینه میرقصم خودم رو در تناسب ایده الم میبینم جدیدا بیشتر نمونه های متناسب و زیبا میبینم حتی عروسک پشمالو قشنگی که خریدم اندام متناسبی داره حس میکنم اینم برای قوی‌تر کردن باور های قدرت‌مند کننده جدیدم به زندگیم اومده   حتی دریم بورد هم دارم که خوبی های لاغری رو به تصویر کشیدم و  وقتی فایلهای شما با این عکس ها ترکیب میشه انرژیم رو چند برابر میکنه برای اینکه می‌شود می‌شود  بدن ما متناسب بشه بدن ما میخواد که متناسب باشه چون این قانون طبیعت هست   ما میتونیم راحت لاغر بشیم و چربی هایی که به نظرمون ممکنه با سختی برن مثل باد میرن هوا یا مثل آب توی زمین میرن    

      این رو اینجور میگم که واقعا باورها و ناخودآگاه عجیب روی این موضوع تاثیر داره 

      شما به ذهنت ورودی میدی   

      زیاد ورودی میدی 

      از الگو ها میبینی خیلیا به طبع لاغر و متناسب هستن  میبینی خیلیا با وجود خوراک زیاد متناسبن

      میبینی خیلیا با وجود بییییییی تحرکی یعنی واقعا بی تحرکی  و روزی ۱۲ ساعت خواب لاغرن و متناسبن 

      میبینی خیلیا با وجود خانواده چاق خیلی متناسبن  باهمونا سر یه سفره میشینن با همونا به خواب میرن با همونا زندگی میکنن ولی لاغر و خوش تیپ هستن

      و همین ورودی ها ناخودآگاه ات که نیروی قدرتمند  مثل الکتریسیته هست که شما یا باهاش لامپ خونه رو روشن میکنی یا با استفاده نامناسب ممکنه بمیری

      و این ناخودآگاه قدرتمند با این ورودی ها نتیجه رو ایجاد میکنه در جسمت 

      حتی ممکنه کلی قرص بخوری کلی غذا بخوری کلی بخوابی و … 

      ولی باز هم لاغر میمونی حتی ممکنه یه مدتی رو عادتت رو شبیه افراد چاق کنی و چاق بشی ولی چون جسمت زور الکی زده و نمیتونه با ناخودآگاه قدرتمندت مقاومت کنه  بعد ول کردن عادت افراد چاق  ددوباره برمیگیردی به حالت اول دوباره لاغر و متناسب میشی 

      حتی ممکنه بقیه بگن آخه چجوری یه ماهه اینقدر چربی آب شد؟؟؟ کجا رفت؟  چیشد؟؟؟ ما اینقدر تلاش می‌کنیم که لاغر بشیم ساختمونه ولی تو که خودت هم میخواستی جسمت رو تو پر کنی  همه اون چربی آب رفت یا باد هوا شد !!

      دوستان عزیزم من این مورد رو به چشم دیدم خیلی دلم خواست برای شما هم توضیحش بدم امیدوارم چشمتون بیشتر ببینه” می‌شود ها “رو 

      خیلی دوستتون دارم و براتون و برای خودم آرزو میکنم به زیبایی این مسیر رو طی کنید و تا آخر عمر از نتیجه ای که خودتون خلق کردید لذت ببرید ❤

      همچنین از استاد عزیزم خیلی خیلی سپاسگزارم که باعث این انرژی زیبا در این سایت شدن و آنقدر مطقی و قدرتمند ما رو به فکر درست و تربیت درست ناخودآگاهم دعوت می‌کنند هر جا که هستید شادو خوشبخت و موید باشید❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا
      1401/11/25 15:59
      مدت عضویت: 445 روز
      امتیاز کاربر: 3140 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 676 کلمه

      سلام و آرزوی موفقیت برای شما آقای عطار روشن 🙂

      عادت های چاق کننده من اکثرش همین پرخوری هست 

       از وقتی که دیدم داره  وزنم تغییر میکنه و افزایش پیدا میکنه یادمه بیشتر میخوردم همش در یخچال رو باز میکردم که شده یه چی بخوره حالا هرچی باشه مدام ریزه خوری داشتم نمیدونستم چرا میخورم ولی خوشم میومد حتی گاهی خوشم نمیومد و اصلا لازم نبود چیزی بخورم ولی دلم میخواست حتما به قول مامانم دهنم بجنبه و همیشه یه چی بخورم  اینطوری نبود  که اگه نخورم گرسنه بمونم ولی من ناخودآگاه ب خودم میومدم و میدیدم در یخچال بازه و باد سرد یخچال بهم میخوره😂😅

      یکی دیگه از عادت های پرخوریم این بود که شکلات میخوردم میخوردم میخوردم میخوردم بعد به خودم میومدم میدیدم یه پلاستیک بزرگ شکلات تموم شده ولی من سیر نشدم تازه بعدشم مجبور میشدم یه نون ماستی چیزی بخورم که سیر بشم  جالبه از وقتی فایهای شما رو گوش میدم ن آدامس و نه شکلات که بعد خوردنش گرسنه ام میشد دیگه گرسنه ام نمیشه  مثلا  اگه هوسم کنه یا چیزی نباشه بخورم وقتی دلم ضعف میره یک  یا دوتا میخورم بعدم تموم   حتی شکلات میتونه سیرم کنه یا یه کف دست نون راحت سیرم میکنه       یادمه واسه صبحانه یدونه نون کامل رو میخوردم و جالب اینه من هم با یه نون هم بایه کف دست نون سیر میشم  و این خیلی برام جالبه الان ک بهش فکر میکنم

      یه عادت چاق کننده دیگه اینکه چون از غذای سرد خوشم نمیاد یا اینکه حوصلم سر میره زیاد سر سفره بشینم غذا رو سریع میخورم حتی گاهی نمیجوم ولی الان  هر چقدر ک لازم میدونم میخورم بقیه اشم دیگه نمی‌خورم 

      یه عادت چاق کننده دیگه اینکه چون اگه بخوام مجبور کنم خودم رو که غذا زیاد بخورم باید یه ماستی ترشی ای چیزی باهاش بخورم اما الان دیگه برام مهم نیست یه ظرف رو کامل بخورم حتی اگه خیلی غذای عالی ای باشه سعی میکنم همونقدر که واقعا سیرم میکنه و اگه بیشتر بخورم سنگین میشم دم میکنم یا … رو بخورم 

      یه عادت چاق کننده دیگه اینکه بعضی وقتا یه کم از غذا یا میوه یا هرچی میموند میگفتم حیفه باید  بخورم نعمت خدا حروم نشه ولی الان خیلی کمتر غذا میکشم ک مونه یا اگرم موند خودم رو اصلا اصلا اصلا مجبور نکنم که چون حیفه بخورم ! 

      یه عادت چاق کننده دیگه اینکه هرچی وزنم بیشتر می‌شد سنگین تر میشدم و انگار دیکه حال تحرک داشتن یا رقصیدن یا جنب و جوش زیاد رو که بچگیم داشتم رو ندارم   آرومتر راه میرم یه کمی کسلترم انگار  وقتی بچه بودم فکر میکردم من بزرگ باشم مثل خاله ها و عمه هام خیلی آروم و کم تحرک میشم و حوصلم سر میره و …  ولی آیا واقعاً همه وقتی سنشون بیشتر میشه بیحال میشن؟!

      یه عادت چاق کننده دیگه اینکه اولویت همیشه خوردن بود همیشه اگه یه مداد یا یه کلوچه میخواستم بخرم که فقط پولم به یکیشون می‌رسید من میرفتم کلوچه میخریدم برام غیر قابل باور بود که من میتونم نخورم جالبه حتی گرسنه ام نبود ولی بازم میگفتم من نمیتونم نخورم  میتونستم ها  الان میفهمم که میتونستم خداروشکر  استاد من هنوز اول راهم ولی قلبم سرشار از امید و خاطرا قشنگ بچگیم و اون راحتی و سبکیمه 

      یه عادت چاق کنند دیگه اینکه وقتی میخواستم یه چیز رو با ولع بخورم بقیه میگفتن سارا باید کم بخوری تا چاقتر از این نشی ولی نمیتونستم اون غذا رو نخورم هر چی میخوردم بیشتر این باورم میشد که من دارم چاق میشم 

      یا یه باور خیلی اشتباه داشتم که ما شاید بتونیهودمون رو ب یه جایگاه برسونیم ولی خیلی سخته بخوایم تو همون جایگاه بمونیم  و من به خاطر همین اراده کردن واسه تغییرر برام سخت بود و میگفتم ولش کن نمیخواد  زور الکی بزنی ولی ته دلم بازم دعا میکردم کاش راهی باشه که بشه تغییر کنم واون خواسته هاییم که با لاغری برآورده میشد رو عملی کنم و عوض بشم

      من دلم میخواد اون لباس های خیلی خوشگلی که توی ویترین میدیدم رو تنم ببینم و حض کنم از این حس خوب و راحت راه برم و برقصم و مثل بچگیم سرشار از انرژی باشم😄

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار somi13700
      1401/11/10 02:07
      مدت عضویت: 1409 روز
      امتیاز کاربر: 8393 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 594 کلمه

      سلام! 

      چقدر خوب توضیح دادین استاد من بااینکه تو دوره اصلی دارم تمرینات رو مینویسم ولی اینجا خیلی خوب متوجه شدم باور عادت وذهن چه تفاوتی با هم دارن واختلال از کجا نشات میگیره کدوم اول قرار میگیره نتیجه چی میشه

      باور افکار مرور شده ای که از والدین و اطرافیان و جامعه و رسانه ها شنیدیم ودرباره شون صحبت کردیم

      زمانی که عادت ها شکل میگیرن ذهن وارد میشه وباید رفتارهایی رو بوجود بیاره که درنهایت جسم من رو متناسب کنه وبا باور من هم تراز باشه ودر یک‌خط قرار بگیره

      باتوجه وتکرار کردن وذهن ناخودآگاه من براساس باورها رفتارهای منو بوجود میاره ودر نهایت جسم من تغییر شکل پیدا میکنه عادت های من بوسیله باورهام شکل میگیره

      واونچه از دوره های مختلف از رژیم میبینیم و میشنویم تنها جسم رو تحت فشار قرار میده در صورتی که جسمم هیچ نقشی نداره

      وقتی من جسمم رو محدود کنم یا تحت فشار بذارم درواقع سعی دارم نتیجه رو تغییر بدم از اون ور هم ذهنم داره باور هایی که دارم رو تکرار میکنه تاهماهنگی بین باور وجسمم رو دریک خط نگه داره اعصاب من بهم میریزه و خسته وعصبی میشم واین درگیری ذهنی باعث میشه احساسم بد بشه 

      وقتی یک فرد ورزشکار برای هدف قهرمانی میره باشگاه باورش اینه که قهرمان بشه و رفتن به باشگاه و وزنه زدن براش یک عادت که برای انجامش بهونه نمیاره

      تکرار باور فرد ورزشکار اونو مشتاق میکنه تا بره باشگاه

      ولی وقتی یک فرد چاق برای لاغری میره باشگاه درصورتی که باورش اینه که چاقی من ارثی وکلی باورهای غلط دیگه چون باورش فرق داره وهمین کافیه تا ذهنش فعالیتش برای کاهش وزن رو خنثی کنه و کلی بهونه بیاره

      قدرت باور بینهایت بالاست و خسته هم نمیشه

      حالا متوجه میشم استاد که میگفتین برید دوره های رایگان واز اونجا هم استفاده کنید چون درک من بیشتر میشه در هر فایل مثال متفاوت ومفید می زنید

      این قسمت از توضیحات شما خیلی جالب بود

      (مگه شما تصمیم گرفتی که چه زمانی چاق بشی یا پرخوری کنی،که الان تصمیم گرفتی لاغر بشی

      اصلأ به تصمیم نیست فقط تغییر باورهاست بادادن افکار جدید) 

      قبلاً اگه خرید مواد غذایی داشتم کلا برنامه می‌ریختم که تو کابینت آشپزخانه هر مواد غذایی کجاست کلا برنامه غذایی تو ذهنم به ترتیب میچیدم بعد هم اجراش میکردم ولی الان حدود ۳هفته ست که یادم نمیاد چطور داره این همه عادت های اشتباهم برطرف میشه فقط میدونم که دارم توی این مسیر لذت میبرم

      حالم خوبه آرامش دارم خیلی راحت میتونم بگم میل ندارم

      سال مامان بزرگم بود و بعد شام و چای مادرم از فهیمه خواست تا از پیراشکی که پخته بود بیاره تا تست کنه

      اصولاً بیشتر فامیل مادرم افراد چاق هستن وقتی بهشون تعارف شد تنها کسی که گفت میل ندارم من بودم

      فقط کنجکاو شدم بافتش چطوره ولمسش کردم و گذاشتمش و خیلی ناخودآگاه بود و بعد متوجه شدم که آفرین به خودم دارم تغییر میکنم واین خیلی خوبه 

      سردرد ناشی از گرسنگی یا سوزش معده

      این هم یک باور اشتباه چطور من ماه رمضان یک ماه بخاطر عشق به خدا ولذت نماز تراویح و شنیدن درباره منزلت یک شب قدر به هزاران ماه میرسه میتونم یک ماه کل روز گرسنگی بکشم واحساس بد روزه خواری وعذاب وجدان بعدش منعم میکنه و یک عادت جدید در من شکل میگیره بخاطر باوری که دارم

      وهمه ی سوزش معده من برطرف میشه پس همین اثبات میکنه که اول به سرچشمه باید توجه کنم و تغییر باورهام باعث میشه من عادت ورفتار غذاییم تغییر کنه و درنهایت ذهنم جسمم رو همسو کنه با فرمول های ذهنی صحیح

      ممنون استاد دقیقاً این مشکلی بود که منم داشتم و بخاطر مثال عالیتون متوجه شدم که سوزش معده من از گرسنگی فقط یک باور اشتباه که قبلاً شنیدم

      الهی شکر 🌼✨

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1401/09/16 11:20
      مدت عضویت: 1008 روز
      امتیاز کاربر: 35557 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,031 کلمه

      سلام خدای مهربونم 

      خداوندا بی نهایت سپاس که هنوز در مسیرم و ادامه میدم 

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیرم 

      یکی از مساعل مهم که منشا اضافه وزن ماست و میتونه لاغر شدن ما هم در گرو این موضوع مهم است 

      و اون موضوع ذهن است 

      چرا خیلی ها نمیتونن باور کنن که با قدرت ذهن لاغر بشیم 

      چون همیشه به عوامل بیرونی نگاه میکنن و همه دلایلمون جز باورهای ماست که ما رو چاق میکنه 

      ما با همین قدرت ذهن چاق شدیم همونطور که در افراد متناسب اونارو لاغر نگه داشته 

      پس اختلاف من با یک فرد متناسب چیه 

      چطور ذهن ما تونسته مارو چاق کنه 

      ما چکار کردیم که چاق شدیم چه رفتاری کردیم 

      چاقی محصول عادت های ماست 

      عادت ها چی هستن یک سری رفتارها هر روز ما اونا رو تکرار میکنیم 

      یک عادت ما رو هیچ وقت چاق نمیکنه و یک سری عادت مارو چاق میکنه و تکرار این عادت ها مارو چاق میکنه

      عادت ها میتونن هم به ما ضربه بزنن و هم ما رو موفق کنن

      بعضی فکر میکنن به خاطر مصرف مواد غذایی است من همکاری داشتم که من نصف ساندویچ میخوردم سیر میشدم و اون ساندویچ سه نونه میخورد و تازه نصف ساندویج منم میخورد و لاغر ومتناسب بود پس مواد غذایی باعث چاقی نمیشه 

      عادت چجوری ایجاد میشه عادت یک فکر ساده است و این فکر از تکرار شدن به عادت تبدیل میشه ما خیلی از عادت هامون رو خودمون انتخاب نمیکنیم بر اساس فکرها و باورها یی که در ما ایجاد شده این عادت ها ایجاد شده و ما در بزرگی یک تعداد دیگه رو هم اضافه میکنیم و یک عادت اشتباه رو هی اضافه میکنیم 

      تکرار فکر=عادت =باورها 

      وقتی ما یک چیز رو باور کنیم خود بخود در ما عادت هایی شکل میگیره که وضعیت ما رو مطابق با باورمون میکنه 

      وقتی من شنیدم که به خاطر ارثی چاقم فقط یک باور بود و شنیدم که در بلوغ چاق میشیم در بلوغ جسمم مطابق باورم شد و من چاق شدم 

      من باور و عادت و جسم دارم 

      باور رو من به وجود نیاوردم و از دیگران شنیدم و از خانواده و جامعه و رسانه ها 

      وقتی باور در ما ایجاد شد ذهن ناخود اگاه میاد وسط و عادت هایی رو در ما ایجاد میکنه که جسممون رو مطابق با باورمون میکنه 

      عادت ها ناخود اگاه بوجود میاد 

      باور سازی با توجه کردن به موضوعات رو بوجود میاریم و ذهن ناخود اگاه عادت ها رو به وجود میاره و در نهایت جسم ما بر اساس عادت ها مون شکل میگیره 

      و بر خلاف کارهامون برای لاغری بود یعنی فقط بخش اخر که هیچ نقشی در چاق شدن رو نداره تحت فشار میزاشتیم 

      جسم ما عملا نقشی در چاقی نداره

      وقتی جسم رو تحت فشار قرار میدیم هنوز باورها سر جاشه و رفتارهامون سرجاشه و نمیتونیم نتیجه بگیریم  در موقع رژیم  چون رفتار اشتباهمون کم شده لاغر میشیم ولی اینو تا کی میتونیم ادامه بدیم وما نمیخوریم و ذهن دستور خوردن میده و چو ن بین عمل و دستور ذهن  ما اختلاف است برای همین خسته میشیم و رژیم رو رها میکنیم دوباره ذهن دستور میده فرمولهای قبلی رو و ما بازم چاق میشیم و بر میگردیم 

      ما وقتی ورزش میکنیم با باور این که لاغر میشم وسط راه خسته میشیم و رها میکنیم 

      وقتی من راه خودم رو برم و ذهنم کار خودشو بکنه نمیتونیم موفق بشیم 

      وقتی من باورم این باشه که طبیعیه که من چاق بشم در من رفتاری شکل میگیره که منو به سمت چاقی پیش میبره 

      و من در این دوره باورهایی پیدا میکنم که باور میکنم که میشه لاغر شد و رفتارهام فرق میکنه و من به اندازه ای که باورهام عوض بشه در نهایت جسم من هم عوض میشه و زوری نیست هر چی باورها بیشتر تغییر کنه عادت ها و رفتارها تغییر میکنه و در نهایت جسم ما تغییر میکنه 

      من خیلی از عادت هام در این دوره فرق کرده و ترس ازخوردن و ریزه خواری رو دیگه ندارم و مثل تصمیمات قبل نیست ناخود اگاه رفتار م تغییر کرده چون باورهام تغییر کرده 

       افراد چاق میل ندارم رو هیچ وقت ندارن ولی وقتی من در این دوره هستم واقعا میل ندارم و هر چی تعارف میکنن واقعا نمیتونم بخورم و میل ندارم وقتی نیاز ندارم و حس خیلی خوبی داره 

      ما نمیتونیم در مقابل عادت ها ایستادگی کنیم و باید با تغییر باورها این عادت هار و تغییر بدیم 

      وقتی فرمولها و باورها عوض بشه هماهنگی بین جسم  و باور ایجاد میشه 

      وقتی باورمون اینه که به دلایل مختلف چاق میشیم که ارثیه و بارداری و ازدواج و بالارفتن سن باعث چاقی میشه و اینها رو باور کردیم و یواش یواش رفتارهایی در ما ایجاد میشه که جسممون وقتی در اون شرایط قرار میگیریم شروع میکنه یواش یواش به چاق شدن ما منجر میشه 

      مثلا در ماه رمضان که حکمی بالاتر از دستور ذهنه و اینو میدونه وسوسه خوردن و سردردها بر اثر خوردن رو اجرایی نمیکنه و میزاره ماه رمضان که تموم میشه اونوقت باز دوباره دستوراتشو از سر میگیره و سردردهایی در ما ایجاد میشه که فکر میکنیم از نخوردن  است و دوباره شروع میکنیم به خوردن ها برای رفع سر  درد و مشکلات دیگمون که همه رو به خوردن ربط میدیم 

      من همیشه قبل از دوره هر وقت غذای پسرم اضافه میومد میخوردم یا وقتی غذا میکشیدم یک لقمه هم شده میخوردم و یا وقتی ماکارونی درست میکردم قبل از دم کشیدن دوست داشتم بخورم و هر کس تعارف میکرد میخوردم و لی حالا که این عادت ها تغییر کرده از پسرم میپرسم و هر چی میخواد براش میریزم تا غذاش اضافه نیاد و میلم نمیکشه که ماکارونی دم نکشیده بخورم و یاهر وقت سردرددارم قرص میخورم و استراحت میکنم و ربطش نمیدم به خوردن من الان فقط گرسنه میشم میخورم و هنوز سیر نشدم دست میکشم و هیچ چیز مثل تفریح و شادی و مریضی و همه مساعلم رو به خوردن ربط نمیدم 

      وقتی ما فرمولهای ذهنی  رو تغییر بدیم چه بخوایم و چه نخوایم لاغر میشیم 

      و ما که چاقیم وقتی به تناسب میرسیم قدرشو میدونیم و لذتی میبریم که انسانهای متناسب از لاغریشون نمیبرن 

      چون اونا به لاغریشون عادت دارن و براشون عادیه ولی ما که با این روش کل زندگیمون تغییر کرده لذت بی نهایتی داره که فقط باید بیای تو مسیر و درک کنی 

      شنیدن کی بود مانند دیدن و واقعا لذت بخشه بودن در این مسیر 

      خداوندا بی نهایت متشکرم که در این مسیرم  و مرا در این مسیر هدایت و حمایت میکنی 

      در پناه خدا باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 347 کلمه

      سلام بر استاد عزیز تمام دوستان 

      جلسه چهام و نتیجه که از سه جلسه گذشته گرفتم🥰

      چاقی چگونه ب وجود میاد:چاقی نتیچه افکار و رفتار های ما هستن که ب مرور باعث اینجاد چاقی در ما میشوند و در نتیجه جسم ما نشانگر این چاقی هست ما در تی مدت زمانی که دچار چاقی بودیم . همیشه دنبال راهی بدویم دا جسمو از چاقی ب لاغری برسانیم.غافل از این که چاقی ب وسیله افکار ،رفتار،و عادت های ما در ذهن ما ریشه بسته و تا زمانی که مشکل چاقی از ریشه حل نشود چاقی ما دائمی نخواهد بود.

      من ۲۰ روز پیش قبل این که با این سایت اشنا بشم چند تا دلیل و عامل چاقی خودم میدونستم عوامل بیرونی که هیچ ربطی در چاقی من نداشتن .

      اما این روزها یاد گرفتم که من با افکارم چه بلایی سر جسمم اورده ام و با تمام توان این افکار رو از خودم دور میکنم و افکار لاغری رو جایگزین میکنم چرا که من توانمند هستم.

      من در تی این یک سال که چاق شدم وقتی به یک سال قبل خودم فکر میکنم میبینم تفاوت هایی در من شکل گرفته که ب مرور در تی یک سال باعث چاقی من شده است.

      • عادت های چاق کننده من📌
      1. خوردن در حد خفگی و هم کردن مرز سیری و گرسنگی 
      2. وقتی میرفتیم رستوران یا فست فود چندین مدل غذا سفارش میدادم و چون پول داده بودم مجبور بودم اکثر اشو تا ته بخورم😐
      3. حالا این بارو بخور یه شب که هزار شب نمیشه😕
      4. چون ازدواج کرده بودم دلم نمی امد باقی مونده شام یا نهارو دور بریزم یا بقولی اسراف کنم😐ولی در حالی که سیر بودم میخوردم.
      5. بعد شام در حالی که در حد خفگی خوردم 😐چند تا میوه خوراکی دوبارع میخوردم.
      6. میرفتم خونه مادربزرگم کلا برام عادت شده بود که اونجا چون غذا هاش خوشمزه ان دو برابر بخورم.

      نگفتن کلمه میل ندارم و برعکس به همه چی میل داشتم. 

      ولی الان دیگه خیلی از این رفتار هارو ندارم . و در تی این ۲۰ روز تونستم سه کیلو وزن کم کنم .

      این یعنی ذهن و جسم من آماده تغییر و رسیدن ب لاغری هست و من در این راه شگفتی خواهم شد😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 528 کلمه

      به نام خداوند جان و خرد 😇
      سلام و درود☺️

      فایل چهارم عادت های چاق کننده…

      وقتی میخواستم تمرین این قسمت رو بنویسم،دستم ار تایپ کردن ایستاد و ذهنم شروع کرد به فکر کردن…
      چه زمانی…
      چه مکانی…
      چه شخصی…

      نمیدونم هیچ کدوم رو نمیدونم
      یادم نمیاد
      هر چی فکر میکنم یادم نمیاد…
      یادم نمیاد از کجا شروع شد
      یادم نمیاد اولین نفر کی بود
      فقط یادم میاد به یه سنی رسیدم و کلی عادت های اشتباه دارم😔

      1️⃣عادت تند غذا خوردن

      2️⃣عادت زیاد گذاشتن غذا در دهان با این توجیح که کم کم مزه نمیده

      3️⃣عادت زیاد روی در خوردن

      4️⃣عادت اینکه لقمه آخر رو باید خیلی خوب و پر و پیمون بخوری

      5️⃣عادت اینکه الان تا جایی که میتونی بخور وگرنه وقتی که گشنت شد حسرت میخوردی که چرا کم خوردم

      6️⃣عادت اینکه وقتی گرسنه هم نیستی،تنقلات رو باید بخوری

      7️⃣عادت اینکه زیاد بخور تا جون بگیری و جون داشته باشی

      8️⃣عادت اینکه کامل سیر شدی ولی باید حتما ته بشقاب رو تمیز کنی و غذا توش نمونه

      9️⃣عادت اینکه غذای خوب مثل قورمه سبزی رو باید دوتا بشقاب بخوری
      🔟عادت اینکه حتما حتما باید به حد سیری کامل برسی بعد از سر سفره پاشی

      1️⃣1️⃣عادت اینکه سرکار بودی زیاد بخور خسته گیت در بره

      2️⃣1️⃣عادت اینکه مریضم باید زیاد بخورم زود خوب بشم

      3️⃣1️⃣عادت اینکه ناراحتم باید بخورم تا آروم شم

      4️⃣1️⃣عادت اینکه حوصلم سر رفته باید بخورم تا مشغول شم

      5️⃣1️⃣عادت اینکه جشنه باید زیاد بخورم

      6️⃣1️⃣عادت اینکه عزا هستش بخور و فاتحه بخون

      7️⃣1️⃣عادت کم تحرکی با این توجیح که چه دختر خانوم و مظلومیه از جاش تکون نمیخوره

      8️⃣1️⃣عادت هر چیزی رو خوردن با اینکه خوشت نمیاد با این توجیح که چه دختر خوبیه اصلا واسه غذا غُر نمیزنه

      9️⃣1️⃣عادت اینکه سوپ و این مدل غذاهایی باید با یک عالمه نون خورد تا سیر شد وگرنه خودشون غذا نیستن که

      و کلی عادت های دیگه که الان یادم نمیاد…

      یکی یکی عادت هام رو چک میکردم
      میگفتم آره
      عادت هام اشتباه بودن که من چاق شدم
      غذا خوردنم اشتباه بود
      کم تحرک بودم

      همینجور داشتم فکر میکردم و میرفتم جلو که یک آن تابلوی ایست جلوم سبز شد🛑⛔🛑

      صبر کن ببینم سنا خانوم
      تو که دوباره داری برمیگردی و گیر میدی به غذا🍪🍩🍿🍫🍬🍧🍨🍦🥧🧁🍰🎂🍮🍭

      خودتو این وسط یادت رفت🙄🤔

      آره درسته این عادت های اشتباه هستن ولی فاطمه هم تمام این عادت هارو داره تازه بیشتر پس چرا لاغره😑🫤😐

      ذهن تو و فاطمه با هم فرق داره
      اون باور داره و همیشه از زبونش شنیدی که ما خانوادگی هر چی بخوریم لاغریم…

      و تو هم همیشه میگی ما خانوادگی آب بخوریم چاق میشیم…

      ✅ذهن و باور تو هستن که عادت هارو ساختن نه غذا ها✅

      تو،تو ذهنت باور سازی کردی که اگه یه قاشق بیشتر بخورم اینا چربی میشه تو بدن

      تو ذهنت باور سازی که امروز که سرکار بودم و نشد ورزش کنم حتما چاق میشم

      عادت های غذایی خیلی مهم هستن ولی اون باوری که تو درمورد اون عادت ها داری مهم تره

      لبخند روی لبام اومد از بحث و نتیجه ای که توی ذهن خودم گرفتم😀😃😄😁☺️😊😇🙂🙃😉😌

      توی این راه از هر طریقی میای تقصیر رو گردن عوامل بیرونی بندازی ولی بازم نمونه پیدا میکنی که برگرد درون خودت
      هر چی هست درون خودت ،توی ذهن و فکر و باورهای خودت وجود داره و تو به راحتی میتونی سیم کشی ذهنت رو با تمرین و تمرین و تمرین اون چیزی که دوست داری درست کنی…

      راستی یادت نره هااااا من میل ندارم الان😋😋😋😋

      لاغری آسان ترین کار دنیا هستش 🥰

      میخواهم میتوانم میشود 🤩🤩🤩

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/01/25 01:53
      مدت عضویت: 1646 روز
      امتیاز کاربر: 27931 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,016 کلمه

      سلام به همگی 

      من  هم یادم میاد در گذشته که چاق بودم همش از عوامل بیرونی حرف میزدم که باعث چاقی من هستن 

      مثلا من چون ازدواج کردم 

      من چون دارو میخورم 

      من چون اشتها دارم 

      من چون فعالیتم کم هست .و…..

      و…‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اینها باعث چاقی من میشن  . 

      اما حالا آگاهم من  با قدرت ذهنم چاق شدم نه با هیچ عامل بیرونی مثلا فلان غذا و دارو و کم تحرکی و …. و من تمام و کمال مسولیت چاقی خودم رو پذیرفتم  و مطمعنم  من خودم با عادت و رفتارهام باعث چاقی خودم شدم و من چون همیشه از خوردن میترسیدم و چون من همیشه حواسم به خوردنم بود و چون در خوردن  بعضی مواد غذایی ولع داشتم و …. اینها باعث چاقی من شدند .

      در واقع  در گذشته من داشتم با افکار و باورهام و رفتارهام چاقی رو جذب میکردم وگرنه  نوع خوردن  و مواد غذایی وفعالیت و ساعت خوردن و  …. باعث چاقی ما نمیشن .

      من  با بودن در مسیر آگاهی پیدا کردم  که در گذشته به خاطر باورهایی که داشتم یه سری عادتها در من به وجود میومد که باعث چاقی من میشدن مثلا من زمانی که ازدواج کردم چون باور کرده بودم بعد از ازدواج ادم چاق میشه اصلا رفتارهای من تغییر کرده بود من پرخور شده بودم و  اصلا همه چیز خور شده بودم  و اصلا یادم  همیشه  در حال خوردن بودم و گرسنه بودم .

      و یا زمانی که باور کردم  فلان دارو باعث چاقی من میشه. من هر چقدر تلاش می‌کردم انگار  هیچ رژیم و ورزشی من رو لاغر نمی‌کرد چون باور کرده بودم چاقی حق من هست و من کلی عادتهای غلط پیدا کرده بودم و ریزه خواری میکردم .خودم رو مغلوب خیلی از مواد غذایی میدونستم و…و تکرار همین عادتها باعث چاقی من میشدن .

      پس پروسه ی چاقی ما به این شکل هست :

      من اول افکارم و بعد باورهام تغییر کردند و بعد عادتهام تغییر کرد و بعد کم کم نتیجه نهایی که جسم من بود تغییر کرد اما با رژیم گرفتن ما میاییم فقط روی بخش  نهایی  که جسم هست کار میکنیم  در حالی که افکار و باورهای ما و در نهایت عادتهای ما اصلا تغییر نکردند و این باعث میشد ما در لاغری  شکست بخوریم .

      قدرت باور خیلی بالا هست  پس اول باید اون رو تغییر بدیم تا نتیجه ی ما  تغییر کنه 

      زمانی که من باور کردم میتونم با قدرت ذهن لاغر بشم عادت‌هایی در من شکل گرفت که نتیجه ی نهایی من خیلی عالیتر از گذشته ی  من هست 

      و جسم  هر کس نشانده  ی افکار و باورهای اون هست. و به اندازه ای که افکار و باورها و عادتهای من  تغییر کنن  جسم من هم تغییر می‌کنه .

      من یه زمانی ریزه خواری وحشتناک داشتم و همیشه ازاین کارم ناراحت بودم اما هیچ وقت نمی‌تونستم اونها رو ترک کنم مثلا یادم میاد قبلا از ناهار کلی از غذاها رو باید می‌خوردم تا ته بندی کنم تا همسرم بیاد با اونم بخورم .

      بعد ازظهر باید میرفتم حتما سر پایی کلی غذا می‌خوردم 

      شب حتما شام رژیمی می‌خوردم . و اما خانه ی مادرم هر چیزی روی گاز  بود  باید حتما می‌خوردم 

      آخر شب حتما به هله هوله  می‌خوردم صبح ها بعد ازصبحانه. باید کلی شیرینی و بیسکوییت می‌خوردم و یا هنگام غذا درست کردن ملی پای گازمیخوردم  ….

      اما هر چقدر تلاش می‌کردم که دیگه تکرارشون. نکنم   فایده ای نداشت چون من کاره ای نبودم باورهای من داشت نتیجه رو رقم می‌زد و اصلا تصمیمات من کاره ای نبودن .

      اما حالا مدتها هست که من در مسیر هستم  دیگه نسبت به مواد غذایی هیچ حرص  و ولعی ندارم و خیلی راحت وقتی سیر هستم لب نمی‌زنم .و میگم میل ندارم و نمی‌خورم و اصلا انگار اونها رو نمی‌بینم که که بخوام بخورم خبلی تغییر کردم طوری که بعضی مواقع  بعدا که متوجه رفتارم میشم شگفت زده  میشم .و خودم باورم نمیشه دیگه چه برسه به بقیه .ولی خوب می‌دونم تمام این تغییرات  به خاطر کار کردن روی خودم هست .

      من یادم میاد در گذشته همیشه گرسنه بودم همیشه میل به خوردن داشتم و همیشه میخواستم با مواد کم کالری شکمم رو پر  کنم و همیشه کلی میوه و سالاد و… داشتم که به محض گرسنگی بخورم اما جدیدا همیشه سیرم و مواقع  کمی گرسنه هستم دقیقا برعکس گذشته ی خودم شدم و این برای من فوق العاده  عالی هست .

      آلان که در ماه رمضان هستیم  باید بگم در گذشته وقتی نزدیک این ماه می‌شدیم من از قبل به همه میگفتم وای  رمضان اومد و من چاقتر میشم و یادم میاد چقدر زبون روزه من ورزش سنگین میکردم. و بعد طبق اصول رژیمم غذا می‌خوردم اما چاقتر میشدم  چقدر حرصو ولع خوردن داشتم .

      اما حالا چند سالی میشه رمضان و سفر و عید و … هیچ فرقی برای من ندارند و من در تمام ایام به اندازه  نیازم غذا میخورم و لذت میبرم  حتی  کلی  شیرینی و کیک در  بوفه. هست من دوست ندارم بخورم چون سیرم با چایی برای همسرم میارم  که بخوره  اما در حد یه ذره که بخورم دیگه دوست ندارم بخورم چون جا ندارم خلاصه عالی رفتار میکنم و از خودم راضیم .

      من در حال حاضر چه رفتاری دارم که عادت من هست و باعث یکم اضافه وزن من هست ؟؟

       اگر غذایی خوشمزه باشه و یا مورد علاقه ی من باشه وقتی سیر بشم  یکم بیشتر ازنیازم میخورم ..

      و دوم اینکه من چند شب هست که بیرون میرم و در مراسم عزاداری یه عزیزی هستم و در این چند شب که من میرم اونجا چایی  با زولبیا و بامیا و یا حلوا و یا چایی با خرما بوده اما اصلا  انگار گلوی من بسته بود و میل نداشتم حتی آبی هم بخورم تا بیام خونه چون تازه افطار میکردم و سیر بودم و هم اینکه با حس ناراحتی  و اندوه. هیچ چیزی از گلوم پایین نمی‌رفت .و بارها به میزبان گفتم میل ندارم ممنون .

       تفاوت من قبلی با من جدید که متناسب تر شدم تفاوت در عادتهای من هست که اونها هم  به خاطر تغییر باورهای من  در من به وجود اومدن .پس خیلی متناسب شدن برای من طبیعی هست .

      من از زندگی در جسم جدیدم خیلی لذت میبرم  از آزادی که دارم  بسیار لذت میبرم و خوشحالم. که  میتونم بهتر از قبل زندگی  کنم و از تمام داشته هام لذت ببرم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتونم تغییر کنم
      1400/11/18 13:45
      مدت عضویت: 1036 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 644 کلمه

      قبلا اصلا از وجود باورها اطلاع نداشتم نمیدونستم باور چیه بارها رژیم گرفتم و جسممو ب زور مجبور ب لاغری میکردم اما جنگ اعصاب بود تو ذهنم اون میگف بخور من نمیخوردم تا اینک بالاخره رامم کرد و وقتی میگف بخور میخوردم در حالی ک سیر بودم تا حد خفگی یجوری بود ک دلم میخواست بالا بیارم راحت شم بعدش میگفتم اخه تو چرا این کارو میکنه حالم از خودم و از رفتارهام طعم میخورد چندشم میشد.هی سرزنش میکردم خودمو
      و اطلاع نداشتم ک همه چی تو ذهنته و این منم ک با زور ب خودم ظلم کردم
      باورهای من تشکیل شد از شنیده ا از برچسب زدنها از توصیه ها
      در حالی ک خواهرم لاغر بود چرا
      چن من باور کردم اون ن
      اگه موادغذایی چاق میکردن اونم چاق میکردن چس چرا من
      هی میگفتم من استعدادم چاقیه من راحت چاق میشم
      درحالی ک باورها داشتن خودنمایی میکردن
      اولش فقط در فکر خوردن بودم ترس نگرانی
      چاق شدم
      رژیم ورزش
      میگفتم بدن من ب ورزش عادت کرده
      رژیمهای مختلف باعث شد عادت پرخوری در من شکل بگیره چجوری با حرص ولع
      عین معتادها وقتی میخوردم اروم میشدم همش میگفتم بدنم شیرینی میخواد
      اما بعد خوردم عذاب وجدان تا چندین روز درگیر اون خوردنه اون بودم در حالی اون چیز دربدن من دیگه نبود
      عجیب بود دنیام
      حالم خوب نبود این میگف چاقی اون میگف چاقی خسته شده بودم از اینک همه شده بودن ترازو برای من
      همه اینها باعث شد من از خودم زده بشم ولی باز ادامه میدام هیچ وقت نپذیرفتم چاق بمونم
      اما با این حال هی چاق میشدم
      طعنه های این واون نگاههای همسرت
      عادت بیش از جز خوردن شیرینی وقتی مواجه میشدم
      پرخوری یک باره
      خوردنهای ب حد انفجار
      یکباره
      خوردن های بی گرسنگی
      از خواب بیدارمیشدم دوس داشتم ی جیزی بخورم
      حسرت ب خوردن حسرت از خوردنهای دیگران
      خوردنهای اضافه تو مهمونی تو خونه مامانم تو تولدها عید
      مهمونی روزه
      احسان ونزری
      انگار دنبال فرصت بودم حمله کنم
      تند تند خوردن و لذت نبردن و سیر نشدن وفرار از مواد غذایی
      رسیدن ب ته خط
      ناامیدی غم و غصه
      خوردنهای مدام
      من از هرلقمه ای ک میخوردم غصه میخوردم احساس گناه داشت منو میکشت
      اما هیچکس حرف منو نمیفهمید هیچکس
      بیشتر منو محکوم میکردن
      اما خداحرفمو شنید بهم جواب داد
      من جواب صبرم گرفتم
      اومدم سایت همینک راحت بدون عذاب میخورم بدون ترس
      من فهمیدم زندگی همش چاقی لاغری نیس
      بابا من زندم چرا زندگی نمیکنم چرا
      هنوزم زخمهایی ک ب خودم زدم هس
      زخمهایی ک ب خاطر دیگران بخودم زدم
      اما الان زندم و من روی فرمولهام کار میکنم و میرسم ب لاغری
      چاق نمیشم متناسب میشم
      زیبا و خوش اندام و سبک میشم اعتماد ب نفسم میره بالا
      میشم ی دختر جوون خوش اندام بدون چربی اضافه
      من دوست دارم فریبا
      هر جوری ک هستی
      ولی دوس دارم تو رو ب خواستت برسونم همین
      تو همینطوری زیبایی همینطوری خوش پوشی
      ولی میخوام زیباتر بشی لباسهایی ک دوس داری بخری ن لباسهایی ک مجبوری بخری
      میخوام سنم پایین دیده بشه ن اینک با مامانم فرق نکنم
      الان میگم فریباتو توان لاغری داری لاغری برای تو هستش طبیعیه ک لاغر بشی چن تو داری فرمولاتو تغییر میدی
      چ بخوای چ نخوای لاغر میشی
      لاغری آسون ترین کار دنیا است
      طبیعت تو لاغریه
      هیچ چیز قدرت چاق کردن تو رو نداره
      ن خواب ن ازدواج ن بارداری ن شیر دهی ن شیرینی ن مواد غذایی ن برنج ن روغن ن سرخ کردنی ن زمان خوردن ن سن ن تحرک نداشتن ن غصه ن استرس ن اضطراب ن تنقلات م فست فود ن شکر ن کیک م کره ن خامه ن نون ن سنگ ن بربری ن روزه ن عید ن تولد ن عروسی ن وعدهای غذایی ن ساندویج ن پیتزا ن کوکو ن مهمونی ن مواد پرچرب نیمه چرب ن نشستن ن نوشابه ن قند ن عسل ن مسافرت ن رستوران ن بیماری ن درس ن گوشی ن خوردن ن سس
      فریبا تو بدون ک نیروی ذهن تو با نیروی دهن افراد متناسب یکی هست مشابه باور کن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار pooldarjazzab@yahoo.com
      1400/10/21 12:31
      مدت عضویت: 874 روز
      امتیاز کاربر: 549 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 701 کلمه

      سلام دوست دارم بازم اینجا بنویسم . 

      فکر میکنم به نوشتن در این قسمت هنوز نیاز دارم . 

      لاغر شدن برای من ضروریه . به سلامت بیشتر بدنم کمک می کنه . وقتی در مسیر لاغری هستم حالم واقعا خوبه . واقعا لذت میبرم . واقعا خوشحال میشم . تعهد ۲۱ روزه هم که دادم خیلی عالیتر منو متعهد میکنه تا رفتار لاغریم رو تکرار کنم تا عادت لاغری در من قویتر بشه . 

      وقتی رفتارم در جهت لاغریه احساس لاغری بیشتری می کنم . احساس می کنم لاغر شدن خیلی راحته . احساس میکنم ذهنم در جهت تناسب بهتر کار میکنه و بیشتر همراهیم می کنه . امروز روز اول تعهد ۲۱ روزه لاغریمه برای اینکه عادات جدید در خودم ایجاد کنم . ۲۱ روز زندگی در تناسب اندام لذتبخش منو در مسیر لاغری نگه میداره . اینجوری حس میکنم دوام لاعریم بیشتر میشه . بیشتر بهش توجه میکنم که من در مسیر لاغری متعهد موندم . 

      متعهد بمان اسم خیلی خوبیه که یکی از دوستان متناسب روی خودش گذاشته  . چون که تعهد باعث ایجاد عادت لاغری میشه . 

      من ترس از لاغری رو به لذت لاغری تبدیل می کنم . 

      من ترس از نخوردن رو به لذت از نخوردن تبدیل می کنم . 

      چجوری این عادت رو در خودم ایجاد میکنم . 

      اول به خودم ثابت می کنم ترس از نخوردن اشتباهه . 

      نخوردن مثل روزه داریه . اگه نخوردن بد بود خدا توی قرآن نمیگفت بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی نکنید . اگه نخوردن بد بود  خدایا یه سری غذاها رو حرام نمیکرد . اگه نخوردن بد بود خدا به روزه داری دستور نمیداد . 

      مواد غذایی یه وجه خوب دارن که نعمت الهی هست . خوردن و آشامیدن تا زمانی نعمت محسوب میشن که حس خوبی به ما بدن اما به محض زیاده روی ما حسمون بد میشه . خب این حس بد یه فرموله که چون خدا گفته زیاده روی نکنید ما وقتی این کارو انجام میدیم چون داریم خلاف دستور خدا عمل می کنیم حسمون بد میشه و احساس دوری از خدا میکنیم و از طرف دیگه هم زیاده خوردن چون به جسم فشار میاره و ما اذیت میشیم حالمون بد میشه . 

      ولی امر به خوردن دستور الهیه . و زیاده روی نکردن هم دستور الهیه . یعنی در امر خوردن زیاده روی نکن . یعنی این باید بشه الگوی خوردن . امر به خوردن در ذهن زیاد نباید تکرار بشه . ذهن انسانهای متناسب الهیه . واقعا کسی که متناسبه به خدا نزدیکتره متعالیتره . پس من اگه میخوام به خدای وجودم نزدیکتر بشم باید ذهن خودم رو از فرمول الهی پر کنم . زیاده روی در امر خوردن نداشته باشم . کم کنم فرمولهای خوردن رو . اتفاقی نمیفته . ترس از نخوردن رو شیطان در وجودت میندازه چون خدا خودش گفته شیطان در دل شما ترس ایجاد می کنه . منبع ترس خدا نیست پس نترس و غمگین نباش . لا تخف و لا تحزن . 

      در این مسیر خدا حمایتگر توست . خدا از تو حمایت میکنه و داره تو رو راهنمایی می کنه . امر به زیاده روی در خوردن رو شیطان ایجاد میکنه که تو رو ناراحت کنه . پس تو این امر رو کمتر کن تا صحبت خدا رو گوش داده باشی . 

      ما در هر لحظه داریم انتخاب می کنیم . 

      من دوست دارم عادات خدایی در خودم ایجاد کنم . عادات الهی عاداتی هستند که من با انجامشون به حال خوب برسم . اونم حال خوبی که دوامش زیاده . من هیچ وقت دوست ندارم به شیطان بد بین بشم . میگم اونم اومده به من کمک کنه تا من بهتر بدونم چی میخوام از زندگی . وقتی من از چاقی در رنجم پس نشون میده من لاغری رو میخوام وگرنه چرا باید از چاقی رنج بکشم . پس رتج از چاقی به من کمک میکنه من در مسیر لاغری ثابت قدم بشم و هی شل و سفت نکنم . یک جهت در مسیر لاغری حرکت کنم تا نتیجه هایی که واقعا در جا میگیرم پایدار باشه . 

      به محض تغییر تفکرم حس من تغییر میکنه  و تمایلم نسبت به مواد غذایی کم میشه و بعد حس لاغری میاد در وجودم .وقتی تکرارش کنم متعهد باشم به تکرار پس لاغر موندنم حتمیه . 

      خیلی خوشحالم از این همه تغییر ‌ . تغییراتی که خودبخود ایجاد میشن . فعلا خدانگهدار 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متعهد بمان
      1400/10/13 13:13
      مدت عضویت: 1701 روز
      امتیاز کاربر: 5348 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 769 کلمه

      سلام به همگی

      تو همه این سالهایی که چاقی بهم فشار میاورد هیچوقت به ذهنم نیومد که این چاقی از پرخوریه همش میگفتم من هرچی بخورم چاق میشم چرا من اینجوریم این چه ارثی بود آخه بمن رسید، تو کل دوران رژیمم لب به شیرینی و بستنی نمیزدم حتی اگه گشنگی بهم فشار میاورد و کسی بهم کیک تعارف میکرد نمیخوردمش چون ذهنم خراب بود داغون بود، مثالی که استاد در کسب و کارشون زدن رو من در زمینه تحصیلات داشتم، موقعی که فوق لیسانس قبول شدم همه گفتن دیگه چقد میخوای درس بخونی شغل که داری درامد که داری دیگه نیازی نداری الکی مغزتو با درس پوک نکن خلاصه منی که سه ترم خوندم موقع پایان نامه هم تا یه جاهاییش پیش رفتم ولی کم کم برام بی اهمیت شد و رها کردم چون این همیشه پس ذهنم بود که میگفتن تو ول میکنی و ذهنم هم اصلاااااا نمیدونم چه جوری منو به اون سمت کشوند، منی که حتی سمینارم 20 شده بودم، میخوام بگم چقدر ذهن قدرتمنده و اصلا به تصمیم ما کاری نداره، خود من بار ها و بارها تصمیم گرفتم دیگه انقدر شیرینی نخورم ولی هر بار که شیرینی خریدم یا جایی بودم که راحت میتونستم چند تا شیرینی بخورم تمام قول هام یادم میرفت و بعد از اینکه دیگه شیرینی دلمو زد تازه عذاب وجدان میگرفتم و یادم میفتاد چه تصمیمی گرفته بودم، اون لحطه اصلا بهم اجازه نمیده به تصمیمیم فکر کنم در کسری از تانیه دستم میره سمت شیرینی و چندین شیرینی میخورم، بقول استاد هربارم میگم اینبار و میخورم از دفه بعد دیگه حواسم هست، در صورتیکه مامانم اصلا لب به شیرینی نمیزنه اصلا هوس نمیکنه اگه دیگه کیک تولدمون باشه در حد یه برش خیلی کوچیک میخوره، چطوره بدن من انقد به شیرینی نیاز داره ولی بدن مادرم نداره، مگه بدن ها فرق میکنه؟ نه، فقط مال عادتیه که من در خودم به وجود اوردم، من همیشه شیرینی دوست داشتم ولی اینجوری نبود که هربار از کنار شیرینی فروشی رد میشدم برا خودم بخرم، دو سال موقع برگشت از دانشگاه از کنار شیرینی فروشی معروفمون رد میشدم ولی اینجوری نبود بخوام بخرم ازش، تا اینکه بعد ازدواج چند باری هوس که کردم فوری رفتم و خریدم، این کار کم کم تبدیل به عادت شد در من و الان تقریبا 4 سالی هست من این عادت و دارم و دیدم که این عادت چقدر باعث شد من بیشتر شیرینی مصرف کنم و معتادش بشم، بعضی عادت هارو خودمون در خودمون ایجاد میکنیم و اصلا ربطی به ارث و مدل بدن و اینها نداره،یا مثلا خونه مادرم مجردیم عادت نداشتیم با همه برنج ها پلو زعفرونی درست کنیم ولی از دو سال پیش که چند بار این کارو کردم تبدیل به عادت شد برام و حتما باید برنجم زعفرانی باشه، عادت نون خوردنم همینه،عادت کردیم حتما صبحانه و شام نان بخوریم عادت کردیم حتما ناهار برنج بوریم و انقدر تکرار کردیم ما اگه ناهار برنج نخوریم سیر نمیشیم که واقعا هم همینجوری میشه ولی من دوستانی دارم که خانوادگی عادت دارن فقط هفته ای یک بار برنج میخورن و یا زمانیکه مهمان دارن، من دیشب خورشت اسفناج پختم و گفتم چرا حتما باید با نون بخورمش که سنگین بشم، اومدم خالی خوردمش به همراه ماست و چقدر سبک بودم، یا الان چند باری هست که کنار آش رشته نون نمیخورم و سبک هستم، اهان یه عادت دیگه که یک سالی هست در خودم به وجود اورده بودم این بود همراه قهوه ام حتما باید یه خرما و یکی دوتا انجیرخشک و گردو و پسته میخوردم، و چون برام لذت بخش بود دیگه حتما اینجوری قهوه میخوردم، بازم چند روزی هست که گفتم چرا اصلا من باید قهوه مو اینجوری بخورم ،اومدم خالی خوردمش یا نهایت با یه خرما و گردو و دیدم بیخودی عادت کرده بودم همراه این همه چیز بخورم، خلاصه کلی عادت هست که مخصوص خودمونه و خودمون درستش کردیم و وقتی تبدیل به عادت شد دیگه ذهن خودکار دستورش و میده، پس زور بیخودی نزنیم به جای تصمیمات هیجانی که از امروز دیگه فلان میکنم بیایم عادتهامونو کم کم تغییر بدیم و یه روزی میبینیم داریم جور دیگه ای رفتار میکنیم که نیاز به اون تصمیمات هم نیست، متل چالش من این و نخوردم، نیاز نیست یه دفه حذف کنیم، کم کم کمرنگش کنیم، مثلا امروز صبح یه کاپ کیک برا پسرم پختم و اون نصفشو خورد، من اومدم یه تیکه کوچیک در حد قوطی کبریت خوردم و قهوه هم خوردم و واقعا بیشتر لذت بردم تا وقتی که یه کیلو شیرینی میخورم،خب این یه عادت جدیده استارتش زده شد فقط باید تکرار بشه، همین، همه چی از خود ما شروع میشه چیزی اون بیرون نیست واقعا

      موفق و شاد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/09/13 22:22
      مدت عضویت: 1225 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,238 کلمه

      سلام و درود پاینده باشید و پرانرژی 

      چاقی محصول عادتهای چاقی ماست .

      مجموعه رفتارهای های ما که دائم تکرار می شوند عادتهای چاقی نام دارند که تأثیر مستقیم روی جسم ما دارند و باعث چاقی ما می شوند .

      ربطی به مقدار غذا و تنوع غذایی هم نداره اصلا و فقط یک رفتارساده است که بارها تکرار شده 

      اما احساس ما نسبت به اون رفتار که معمولا پرخوری هست داره باور ما را قدرتمندتر میکنه ما با هر بار پرخوری احساسمون بد میشه فشارو درد تحمل می کنیم و این باور را داریم که پرخوری داره منو چاق می کنه و با خودمون جدال می کنیم و احساس پشیمانی و عذاب وجدان میگیریم و در تمام مدت این درخواست ماست برای چاقی بیشتر و جالبه چون درخواست چاقی دادیم باز تکرار میشه و این چرخه ادامه داره …

      کنترل احساس که از پذیرش مسئولیت شرایطمون و البته خودباوری به قدرت و توانمندی خودمون به وجود می آید شاه کلید این مسیر است 

      در مرحله اول ما بررسی کردیم که چرا چاق هستیم و هر کدام از ما دلایل بسیاری برای چاقی خود داشتیم آنها شناسایی شدند و با تفکر و نمونه های متضاد اون باورها یعنی انتظاراتی که از خودمون داشتیم و چاقی بود تخریب شد و به همین منظور بذرهای لاغری را کاشتیم و متوجه شدیم که ذهن یک فرد چاق و یک فرد لاغر دقیقا مثل هم دیگر هست اما عملکرد رفتاری و البته جسمها متفاوت هستند .در طی سالها تلاش برای لاغر شدن متوجه شدیم که مشکل از جسم ما نیست و این روشها هم نتیجه ماندگار برای ما ندارند و به لطف خداوند هدایت شدیم به مسیر لاغری با ذهن ….

      یک نمودار کلی وجود داره برای تمام آنچه در زندگی تجربه می کنیم که برای ما رضایت بخش هست یا نیست ….

      🍃آموزش از طریق دیده ها و شنیده ها و توجه به موضوعات و تجزیه و تحلیل موارد و البته تکرار آموزش  با احساسی همراه می شه و باور ما را نسبت به موضوعی شکل میده .(چاقی شما ارثی و ژنتیکیه برای بارداری و ازدواجه برای کم تحرکی و پرخوریه برای ریزه خواریه برای مصرف شیرینیجات و چربیجاته !….)

      🍃باورها الگوهای ذهنی ما می شوند که باعث به وجود آمدن افکاری در مغز ما میشه (دستورات از مغز صادر میشه حوصلت سررفته بخور .عصبانی شدی بخور .با حرص و ولع بخور،همراه چای شکرو شیرینی بخور ،بقیه خوردند تو هم بخور ،تا آخر بشقاب را بخور ،زیاد کار کردی بخور .مریضی بخور ،طبق ساعتو میان وعده پزشکی بخور …

      🍃فرمانهای صادر شده از مغز به جسم اجرایی می شوند (طبق دستورات مغز عملکرد دارم شیرینی تعارف می کنند به من  از همه نمونه ها یکی میخورم ..حوصلم سر رفته پریشان حالم دنبال چیزی هستم بخورم بدون فکر و اینکه متوجه باشم مهارتی و سرعتی  نون یا هله هوله و شیرینی تو دهانمه هر فردی از خانواده غذا بخوره منم یک لقمه می زنم میگم تعارف کنی بد نیست !؟…دائم سر قابلمه غذای ظهر سر گاز رفت و آمد دارم اگه ته دیگ باشه که من باید تهشو در بیارم !؟..

      🍃این رفتارها مطابق با باورمن که انتظار من از خودم بود که باید چاق باشم و طبیعی هست اتفاق می افته خودبه خودی و در جسم من تأثیر مستقیم داره (نتیجه چاق شدن و چاق شدن بیشتر و بیشتر )

      🍃ترس از چاقی و چاقتر شدن و همچنین ترس از پرخوری و اعمال محدودیت و منع غذایی (تغییر نتیجه مقطعی و البته قدرتمند کردن باور برای بازگشت در مسیر چاقی بیشتر و اینبار قدرتمند تر)

      خیلی از افراد لاغرو متناسب هستند که پرخور و ریزه خوار هستند ولی چون باور و فکری در مورد رفتارشون ندارند نتیجه تناسب اندام دریافت می کنند که ما بهشون میگیم افراد متناسب با رفتار غذایی غیر صحیح که در معرض خطرچاقی هستند و در زمان مناسبش با یک فرمول ذهنی چاق اشتباه روبرو خواهند شد البته افراد متناسب با رفتار غذایی صحیح کاملا رفتارشون با رفتار و عملکرد غذایی افراد چاق متفاوته البته دوروبر من افرادی هستند که یا چاق هستند و یا لاغر در حال کنترل و رژیم !…و متآسفانه الگویی ندیدم لاغر که نترسه از خوردن ولی دیدگاه دوستان را که میخونم و میبینم بعضی افراد حتی برادر یا خواهرشون کاملا متفاوت عمل می کنند ….و ما همیشه سعی و تلاش می کردیم که نتیجه را تغییر دهیم فشار به جسم ولی موضوع اینه که سرچشمه باور ما هست و ذهن ما و این ذهن یک وسیله خلاقه است دست ما مثل چراغ جادو که یک غول داره برای خلق رویامون اما بیرون آوردن این غول راه و روش خودشو داره که آموزش ذهنی  هست و تکرار و تمرین در واقع درخواست ما میشه و برای اینکه زندگیمون را بسازیم هر طوری دوست داریم پس تنها راه لاغری آسون و ماندگار روش آموزش ذهنی و استفاده از قدرت ذهن خودمون هست .

      ما دونوع باور داریم ۱)باورهای محدود کننده ۲)باورهای قدرتمند کننده 

      ما با باور بر توانایی خود و شناخت قدرت ذهن خودمون میتونیم جسممون را از نو بسازیم طبیعی و ایده آل و این همه افراد در آلبوم شگفتی سازان دلیل مستند این روش هست ربطی به سن و سال و سواد و غیره نداره …فقط آموزش و تکرار و تمرین و استمرار 

      و البته تفکر و تجزیه تحلیل فکری و مقایسه رفتار افراد متناسب و چاق مهارت ما را تو لاغری زیاد می کنه …و بعد از مدتی که این آموزشها در وجودمون نهادینه شدند خودبه خودی نسبت به تغییر باور ما احساسات و تصویر ذهنی ما از خودمون تغییر می کنه و نتیجه میشه فرمانهای جدید مغزی برای لاغری و با تکراشون میتونیم عادتهای لاغری را در خودمون به وجود بیاریم .

      ماه رمضان از یک اندیشه عظیم الهی نشأت میگیره که ترک عادتهاست که اگر آگاهانه با آموزش پیش بریم میتونیم به جشن فطر که آزادی از اسارت بندو عادتهاست برسیم .

      پدرمن همیشه میگند اگر غذامو سر وقت نخورم سرم درد میگیره و پدربزرگم هم روحش شاد اینطور بود ولی دو سه روز که از ماه رمضان میگذره میگند عادت کردم دیگه …بعد صبح روز بعد عید شروع میشه و عادتشون فعال میشه  …

      الآن متوجه شدم چون فرمول را با اراده قویتری به هم میریزند و این فرمول به حالت خواب میره و تا بعد از سی روز ماه رمضان دوباره برگرده ولی اگر آگاهانه با آموزش ذهن و تفکر حل بشه یک ماه فرصت خوبیه که این عادت به یک عادت خوب تبدیل بشه .

      بنابراین عادتهای چاقی ما از باورهای ما نشأت می گیرند اگر هنوز چاق هستیم و احساس چاقی می کنیم یعنی باورهای چاقی و فرمولهای ناشناخته ای هستند هنوز که ضروریه اول به اونها بپردازیم تا به سادگی فرمانهای مغزی ما تغییر پیدا کنه …

      عادتهای چاقی من که طی سالها تکرارشون  کردم 

      این هست که طبق سه وعده اصلی و میان وعده مواد خوراکی مصرف می کنم و اصلا گرسنه نیستم اگر مصرف نکنم انگار یه چیزی کمه و عجیبه اینم اعتیاد به خوردنه که  اصلا متوجه نیستم تو فکر و ذهن خودم هستم (حالت ناآگاانه گذشته و آینده )میبینم چیزی خوردم و آخرشه !…با ولع و حرص غذا میخورم و حواسم به احساسم نیست مثل یک بازی یا مسابقه (از کودکی آموختم هر کی زودتر غذاشو تمام کنه ) 

      ته دیگو باید تهشو خودم در بیارم …بعد از ناهار سر قابلمه رفت و آمد دارم و قاشق قاشق ریزه خواری می کنم و اگر سیب زمینی سرخ کرده باشه یا بادمجان سرخ کرده که دونه دونه موقع سرخ کردن میخورم وقتی احساس چاقی دارم نوشین آب ندارم و به جای آب غذا میخورم کلا ذهنم پایه است منو سریع به خواستم برسونه و من برای انتخاب جدیدم و لاغری ام ازش بهره میبرم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار milad.amay73
      1400/09/10 00:11
      مدت عضویت: 1405 روز
      امتیاز کاربر: 111 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 557 کلمه

      بنام خداوند علیم و آگاه

      .

      سلام به استاد عطار روشن و خانواده لاغری

      .

      استاد این جلسه رو من چند روزه دارم گوش میدم اصلا هربار اومدم کامنت بنویسم یه چیزی نمیذاشت و درک این مفهوم عادت های چاق کننده خیلی مهمه و یه شاه کلیده که تغییرش بدیم ولی یادمون میره که اصل همینه و فقط میخواییم برسیم به آخرش ببینیم چی میشه؟؟؟

      هیچی نمیشه تهش، الان اگه حالت خوب باشه، تهش هم رسیدی حالت خوبه!

      برای همین خیلی وقتا ما گمراه میشیم از اصل و 

      اصل دقیقا همین عادت های چاق کننده ای هستش که مثل کَنه چسبیده به ما و ولمون نمیکنه و 

      هرکاری که داریم میکنیم همش سر عادت های ثبت شده در مسیر خواسته یا ناخواسته هامون هستش 

      و

      برای همین من چند روز داشتم گوشش میدادم که  مفهوم عادت رو بفهمم 

      به قول امام علی که میفرماید:

      مواظب افکارت باش که گفتارت میشود

      مواظب گفتارت باش که رفتارت میشود

      مواظب رفتارت باش که عادتت میشود

      مواظب عادتت باش که شخصیتت میشود

      مواظب شخصیتت باش که سرنوشتت میشود

      و ۱۴۰۰ سال پیش در مورد باور ها و عادت ها قشنگ توضیح دادش که بگه ای مردم به عادت هاتون نگاه کنید که دارن با شما حرف میزنن و چه درک عالی داشت در مورد قانون جهان هستی!

      متاسفانه ما بجای اینکه پُر باشیم از عادت های خوب، برعکس هستیم و باید ریشه ای درستش کنیم و عقب گرد کنیم به افکارمون که توی ذهنمون چی داریم نشخوار میکنیم که باعث شده ما اون عادت در ما ایجاد بشه و 

      خیلی وقتا سخته اگه کنترل ذهن نداشته باشیم افسارش رو رها میکنیم و باید تکرار کنیم و اقدام کنیم به کار کردن

      روی این ذهن که نعمت بسیار بزرگیه که خداوند در اختیار ما قرار داده و باید استفاده کنیم.

      عادت های چاقی 

      عبارتند از:

      1. با ولع غذا خوردن
      2. آب بین غذا خوردن
      3. چای بعد غذا خوردن
      4. ریزه خاری کردن
      5. دراز کشیدن بعد غذا
      6. با فوتبال دیدن چیپس و تخمه و پفک خوردن
      7. موقع یه کاری انجام دادن باید دهان باز و بسته بشه
      8. تند تند غذا خوردن
      9. بخاطر اشتها که شده یه ابزار غلط هی همیشه میگیم که اشتهام زیاد شده نمیدونم چرا باید بیشتر بخورم
      10. بها دادن پدر ومادر به فرزندان برای غذا خوردن و انرژی بیشتر داشتن
      11. توجه بیش از حد به غذا بجای توجه به خواسته ها ( واقعا خیلی از مواقع به خوردن فکر میکنیم و تجسمش میکنیم)
      12. خوردن هر مخلفاتی و دسری با غذا
      13. اضافه غذا رو دست رد بهش نزدن و میگیم حیفه،گناه داره، پولشو دادیم، خدا ناراحت میشه، اصراف نکنیم
      14. و….

      ولی استاد از وقتی که شروه کردم این دوره رو درسته لاغر نشدم ولی تغییر محسوسی در عادت هام دیدم و هر وقت گرسنم باشه غذا میخورم خانوادم میگن بیا شام بخور یا ناهار میگم گرسنم نیس شما بخورید،من بعدش میخورم

      یا

      امشب از بیرون اومدم موقع شام بودش که یهو از زبانم اومد بیرون که گرسنم نیس میل ندارم بدون اینکه فیلم بازی کنم یا چیزی باشه 

      یا

      پری روز بازی فوتبال بودش بعد من طبق عادت های بد قبلی تخمه گرفته بودم باورت میشه موقع فوتبال یه مشت تخمه خوردم گفتم نمیخورم اصلااااا حال نمیده بهم  و اصلا فوتبال رو هم ندیدم دیگه

      ولی در صورتی که اگه قبلا بود تا تهش تخمه رو میخوردم و پلاستیک رو هم سوراخ میکردم خخخخ

      واقعاااا خداروشکر میکنم که داره ارام ارام تغییرات ایجاد میشه و حالم خوبه استاد، و رمز پیروزی و موفقیت تکرار بینهایت بار  یه کار درست و یه فکر درست و یه باور درست هستش!

      و استاد واقعا از شما هم سپاسگزارم بابت این فایل هایی که ضبط کردید برای ما.

      عاشقتونم خانواده تناسب فکری

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85@gmail.com
      1400/08/01 13:11
      مدت عضویت: 1182 روز
      امتیاز کاربر: 5402 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,085 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست. 💖💖💖

      سلام به دوستان هم مسیرم 🙋

       مسیر لاغری من : گام سی و چهار  (عادت‌های چاق کننده ) 🌹

      لاغر شدن با روش قدرت ذهن نیاز به باور کردن داره که خیلی از افراد نمیتون باور کنند که میشه با قدرت ذهن لاغر شد چون اطلاعی از قدرت ذهن ندارند خب بیاییم این موضوع رو این جوری واسه خودمون جا بندازیم وقتی که افراد چاق و لاغر مواد غذایی مصرفی شون تقریباً مشابه همدیگه ست تازه چه بسا که افراد لاغر بدون ترس غذاهای چرب و چیلی تر بیشتری می‌خورند در صورتیکه افراد چاق از ترس چاق تر نشدن اکثریت جرات خوردن غذاهای چرب و شیرین و ندارند و اگرم بخوان بخورن به مقدار خیلی کم مصرف میکنن پس چه اتفاقی میوفته که افراد لاغر همچنان متناسب میمونن ولی افراد چاق هر روز چاق تر میشن این نشون می‌ده که یک نیرویی در ما وجود داره که باعث میشه ما هر روز چاق تر بشیم در صورتیکه همین نیرو در افراد لاغرم وجود داره که باعث میشه اونا متناسب باشد این نیرو همون نیروی ذهن پس اختلاف در فرمول های موجود در ذهن فرد چاق و لاغر  خداوند این نیرو ، رو به همه بنده هاش به صورت یکسان بخشیده و اگر کسی در شرایط نا دلخواه زندگی میکنه بخاطر فرمول های نادرستیه که در ذهنش ذخیره کرده و مقصر خودشه بنابراین ما میتونیم با همین ذهنی که چاق شدیم دوباره با اصلاح فرمول‌ها مون لاغر بشیم .🌹

      من خودم دلایل زیادی واسه چاق بودنم داشتم که ارث و ژنتیک مهم ترین دلیلم بود 

      دلایل چاقی من  ارث و ژنتیک  ، ازدواج ، بارداری و زایمان و شیر دهی ، رد شدن از سن سی سال  ، سزارین  ، خوردن حجم زیادی از غذاها در وعده های اصلی ، خوردن زیاد بستنی ،چیپس ، پفک ، خوردن زیاد چای با چیزهای شیرین ، خوردن اضافه غذای بچه ها برای جلوگیری از اسراف ، اشتهای زیاد ، تند غذا خوردن ، شب دیر خوابیدن و صبح دیر بیدار شدن ، تحرک نداشتن ، برنامه منظم نداشتن برای ورزش و پیاده روی ، تحرک نداشتن ، خواب زیاد بعدازظهر ، خوردن دو مرتبه شام ، داشتن حرص و ولع نسبت به مواد غذایی ……وای خدای من یک لحظه ترسیدم من چقدر دلایل برای چاقی خودم داشتم که موقع نوشتن پشت سرهم به ذهنم میومدن  که این دو بار شام خوردن برای اولین بار که به ذهنم رسید یادمه اون زمان که چاق بودم همیشه دوبار شام می‌خوردم یک بار وعده اصلی یک بارم آخر شب دوباره مفصل شام می‌خوردم الان که دارم می‌نویسم این فرمول‌ اشتباه و از ذهنم بیرون کشیدم که چون فکر میکردم که چاقی در خونواده ما طبیعیه پس اشکال نداره که دوبار شام بخورم و همین جا اصلاحش میکنم که البته من هر روز این جمله رو با خودم تکرار می‌کنم که داشتن اضافه وزن و چاقی برای من طبیعی نیست و طبیعی اینه که جسم من متناسب و لاغر و زیبا و بدون اضافه وزن باشه . که حالا دوباره این فرمول و جایگزین فرمول اشتباه ذهنم میکنم و این قدر تکرار میکنم (داشتن اضافه وزن و چاقی برای جسم من طبیعی نیست ، لاغری و تناسب اندام داشتن برای جسم من طبیعی و عادیه) تا ملکه ذهنم بشه واین فرمول صحیح در ذهنم نهادینه بشه .

      چاقی محصول عادت‌های ماست . عادت‌ها چیند؟ عادت‌ها یک سری رفتارهایی هستند که هر روز ، هر روز ، هر روز  تکرار میشن و باید بدونیم که یک عادت به هیچ وجه ما رو چاق نمیکنه یعنی اگر یک فرد چاق یک رفتار ، یا دو رفتار و یا حتی سه رفتار اشتباه داشته باشه بازم به این حد از چاقی نمی‌رسه .یک فرد متناسب یک سری عادت‌های رفتاری داره که هر روز اونا رو تکرار میکنه که در نتیجه باعث تناسب اندام اون فرد میشه ، یک فرد چاق هم یک سری عادت‌های رفتاری داره که هر روز اونا رو تکرار میکنه که در نتیجه باعث چاقی و اضافه وزن اون فرد میشه  و اختلاف بین افراد متناسب با افراد چاق بخاطر تفاوت در تکرار عادت‌های اوناست . خیلی از افراد چاق فکر می کنند که اضافه وزن شون بخاطر مصرف تنوع مواد غذایی شونه در حالی که افراد متناسب هم دارند از همین تنوع غذایی استفاده میکنند پس مقدار و تنوع غذایی مهم نیست تفاوت در عادتهاست . اصلا عادت چه طور به وجود میاد . 

      عادت یک فکر ساده ست که در ذهن مون مرور می‌کنیم و بعد دستور اجرا کردنش از مغز مون صادر میشه و بعد ما به صورت رفتار از خودمون واکنش نشون میدیم و این رفتار  هر روز  تکرار میشه ، تکرار میشه ، تکرار میشه و تبدیل میشه به عادت . عادت‌ ها از باورهای ما نشأت می‌گیرند به این صورت که اگر ما چیزی رو باور کنیم خود به خود در ما عادت‌ هایی شکل میگیره که وضعیت ما رو هم سو با باور مون کنه من باور که هیچ ایمان قلبی داشتم که چاقی من ارثی و ژنتیکیه و مطمئن بودم که چاقی من بعد از ازدواج شروع میشه چون این جمله رو به کرات از خونواده و اقوام شنیده بودم که چاقی در خونواده ما ارثی و بعد از ازدواج همه دخترها و پسرها مون چاق میشن و چون این موضوع و باور کرده و پذیرفته بودم که بعد از ازدواج طبیعی که چاق باشم و الگو هم بی نهایت دیده بودم برام قشنگ جا افتاده بود و در فامیل ما تقریباً همه دختر و پسرا بعد از ازدواج چاق میشن و این موضوع برای همه یک امر کاملاً طبیعی و عادیه . و منم بعد از ازدواج شروع به چاق شدن کردم و یواش یواش عادت های نادرست غذایی در من شکل گرفت و منی که قبل از ازدواج اصلا مربا دوست نداشتم ، یا گوشت مرغ نمی‌خوردم و از بعضی از غذاها و خوراکی ها بدم می یومد بعد از ازدواج همه چیز می‌خوردم و دیگه از هیچ چیز بدم نمی یومد و همه غذاها رو می‌خوردم . یادمه بعد از زایمان هام مادرم هر یک ساعت ، یک ساعت برام غذاهای مقوی آماده میکرد و با حجم زیاد برام میکشید و اصرار می‌کرد که تا آخرش بخورم و می‌گفت چون من زایمان کردم وو بچه شیر می دم باید به اندازه‌ی دو نفر غذا بخورم  و جالبه که منم تند تند گرسنه میشدم و هر ساعت برای خوردن میل داشتم تا جایی که به مرز ۹۰ کیلو رسیدم و این فاجعه بود و این اواخر خیلی ریزه خواری میکردم ، منی که وقتی مجرد بودم اصلا علاقه ای به خوردن چای نداشتم بعد از ازدواج باید مرتب چای کنارم بود اونم با کلی چیزهای شیرین و مرتب تو آشپز خونه که مشغول آشپزی بودم برای خودم چای می‌ریختم و می‌خوردم و تا زمان اومدن همسرم از سر کار کلی تنقلات و میوه می‌خوردم موقع ناهارم باز کلی واسه خودم غذا می‌کشیدم  یا زمانی که تو خونه بستنی بود برای خودم همیشه بیشتر از بقیه می‌ریختم ویا زمانی که بچه هام خوراکی می‌خوردند منم همیشه کنارشون شریک میشدم و چه بسا که بیشتر از اونا می‌خوردم …..و روز به روز هم چاق تر میشدم البته نه اینکه کاری برای لاغر شدن انجام ندم نه با وجود این عادت‌های نادرست که البته الان میگم نادرست اون زمان از نظر من کاملا صحیح و طبیعی بودند من همیشه از چاقیم متنفر بودم و به دنبال راهی برای خلاصی از چاقیم بودم و از انواع و اقسام روشها برای رسیدن به لاغری استفاده میکردم ولی هیچ وقت نتیجه دلخواه مو نمیگرفتم و این اواخر که دیگه بریده بودم با خودم میگفتم ول کن بابا چی کار کنم چاقی تو خونمه با ارث که نمیتونم بجنگم و فکر میکردم که خدا خواسته که چاق باشم چون زیاد شنیده بودم که خدا همه رو یک شکل خلق نکرده یکی و چاق ،یکی و لاغر ، یکی و سیاه ، یکی و سفید ، یکی و فقیر ، یکی و ثروت مند ……و فکر میکردم که من قسمتم اینه که چاق باشم و با خودم میگفتم که نهایتاً به اندازه مادرم چاق میشم و پذیرفتن این موضوع خیلی اذیتم میکرد.😒🥺

       تا اینکه به این مسیر زیبا🛤️ هدایت شدم .از زمانی که به این مسیر زیبا 🛤️هدایت شدم قشنگ ترین احساسات و تجربه کردم . کلی عادت‌های غذایی زیبا و جدید در من به وجود اومده . حس دریافت پیغام سیری و گرسنگی که دیگه دلنشین ترین حس در دنیاست که من حاضر نیستم این حس و با هیچ چیز در دنیا عوض کنم . به آرامش رسیدم ، در طول روز بیشتر احساس سیری دارم تا گرسنگی ، احساس میکنم دارم دوباره عادت‌ها و رفتارهای درست غذایی دوران مجردی مو به دست میارم ، الان درست مثل همون دوران وسواسی شدم و دیگه هر چیزی و نمی‌خورم البته که باز بعضی از روزا فرمول های چاقیم بالا میاد باز یک رفتارهایی دارم که دوست ندارم ولی نا امید نمیشم و مسیر و رها نمی‌کنم چون متوجه هستم که ممکنه باز ذهنم ویروسی شده باشه  و باید ویروس یابی بشه و سعی میکنم که اون فرمول نادرست و شناسایی کنم و فرمول درست و جایگزین کنم و خوبیه این مسیر همینه که تلاش ذهنیه و فشاری روی جسم نیست و همین باعث میشه که آدم به آرامش درونی برسه و از مسیر خارج نشه برای من که این طور بوده 👏👏👏👏🌹🌹🌹

      نقش عادت ها به این شکل به وجود میاد . اگه ما خودمون و به سه قسمت تقسیم کنیم میشه باور ،عادت و جسم حالا باور ها چه طور به وجود میان ؟  حرف هایی که ما از خونواده ، جامعه ، مدرسه ،دوستان …شنیدیم و به شکل های مختلف به مغز مون رسیدن و ما به اونا فکر کردیم و در ذهن مون مرور شون کردیم و با دیگران و در مورد شون صحبت کردیم و پذیرفتیم و تبدیل شدن به باورهای ما و زمانی که باورها به وجود آمدن عادت‌ ها شکل می گیرن و ذهن ناخودآگاه وارد عمل میشه و ذهن ناخودآگاه عادت‌هایی رو در ما به وجود میاره که در نهایت جسم ما هم سو بشه با باورهای ما یعنی باور ، عادت و جسم هرسه باید باهم در یک ردیف و هم سو با هم باشند .یعنی نمیشه که باورت این باشه که بعد از ازدواج چاق میشی ولی بعد از ازدواج هم چنان متناسب باشی ..

      خب حالا باید اول باور ها مونو تغییر بدیم تا عادت ها مون تغییر کنند و بعد جسم مون هم خود به خود تغییر میکنه  یعنی لاغری باید از ذهن شروع بشه به این صورت که اول باید فرمول‌های نادرست شناسایی و فرمول های درست جایگزین شون بشن و بعد تغییر در رفتار و عادت‌ها مون به وجود میاد در غیر این صورت امکان نداره که لاغر شدن برای همیشه صورت بگیره و در این روش همین کار و انجام می دیم یعنی نتیجه در مرحله آخر اتفاق میوفته بر خلاف روش های دیگه که اول میرن سراغ نتیجه و چون هیچ فکری برای تغییر باور ها و رفتار و عادت‌ها صورت نگرفته و فقط تمرکز روی نتیجه ست ، بنابراین جسم تحت فشار قرار میگیره و در اون مدت زمان استفاده از اون روش چون یک سری از عادت ها و رفتار ها به اجبار و فشار انجام نمیشه در نتیجه مقداری از وزن کم میشه و فرد خوشحاله ولی افسوس که مدت زمان این شادی خیلی کوتاه و به محض رها کردن اون روش اون مقدار کاهش وزن از بین میره و دوباره برگشت چاقی و اضافه وزن و روز از نو روزی از نو .

      در این روش خبری از رنج گرسنگی و فشار و محدودیت ، رژیم های سخت ، قرص ، دمنوش های تلخ ، عرقیات بدمزه ،ورزش ، پیاده روی ، گن های تنگ…….نیست به اندازه ای که باورهات تغییر کنه به همون اندازه نتیجه در جسمت تغییر می‌کنه پس وقتی که باور هامون تغییر کردن عادت ها مون تغییر میکن و زمانی که عادت‌ ها مون تغییر کردن جسم مون هم تغییر می‌کنه این کار اصلا زوری نیست و به تصمیم هم نیست چون عادت ها رو ما به وجود نیاوردیم که حالا بخواییم تصمیم بگیریم که عادت ها مونو کنار بزاریم در این روش با استفاده از محتوای آموزشی عادت‌های چاق کننده خود به خود از بین میرن و عادت‌ های جدید و لاغر کننده جایگزین شون میشن و ودر نهایت تغییر جسمی صورت میگیره و کسی نتیجه می‌گیره و لذت و احساس خوب نصیبش میشه که در مسیر باشه و ادامه بده و درک درستی از این روش و مسیر داشته باشه به توانمندی خودش و درست بودن این روش ایمان و باور داشته باشه .🌹🌹

      لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست اگه راه شو بلد باشیم .🌹

      با تشکر از زحمات استاد گرامی.🙏🙏🙏🌹🌹🌹

      با آرزوی بهترین ها برای خودم و همه دوستان.🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار marzieh753@gmail.com
      1400/07/18 12:48
      مدت عضویت: 1016 روز
      امتیاز کاربر: 6412 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,064 کلمه

      سلام به همه دوستان همراه! برای اینکه در مسیر لاغری راحت تر به نتیجه برسیم باید ابتدا عادت های چاق کننده خودمان را بشناسیم. این عادت‌ها مجموعه رفتاری هستند که به واسطه افکار چاق کننده ای که در ما وجود داشته، شکل گرفته است و در اثر تکرار مداوم آن عادت ها، بدن ما اکنون به این صورت درآمده است. ((چاقی محصول عادت های چاق کننده ما است)). این رفتارها را به صورت ناخودآگاه و برای مدت طولانی انجام داده ایم و تنوع این عادتها بسیار زیاد است و قطعاً بیش از یک رفتار را تکرار کردیم که اکنون بدن ما به این شکل درآمده است. ذهن همه انسانها چه متناسب چه چاق دقیقا یکسان است. اما این عادت های رفتاری آنها است که باعث تفاوت در جسم افراد می‌شود. ما فرمول های چاق کننده را برای ذهن ارسال کردیم و بر اثر تکرار مداوم، به عادت رفتاری ما تبدیل شده است. این عادت ها بر اساس انتظار ما از چاقی شکل می‌گیرد. ابتدا افکار و فرمول های چاق کننده را به ذهنمان می فرستیم سپس آنها به تصاویر ذهنی ما تبدیل می‌شوند و بعد از شکل گیری این تصاویر ذهنی چاق کننده در ذهن، از خودمان انتظار چاق شدن داریم و چون انتظارش را داریم، رفتارهای بروز می‌دهین و مدام آنها را تکرار می‌کنیم که به عادت ذهنی ما تبدیل می‌شوند. ما با هیچ تلاش فیزیکی قادر به تغییر این تصاویر ذهنی چاق و عادت های چاق کننده نیستیم. مواد غذایی و میزان و تنوع آنها ربطی به چاق شدن ما نداشته اند، بلکه نوع رفتار و انتظار ما از آنها باعث چاقی ما شده است. تمام چیزهایی که از کودکی در مورد چاقی شنیده‌ایم، نمونه‌هایی که مشاهده کرده‌ایم، باعث شده یکسری فرمول ها در ذهن ما شکل بگیرد و بر اساس همان فرمولها، از خودمان انتظار چاق شدن داشته ایم و رفتارهایمان هم بر همین اساس صورت گرفته است و با تکرار کردن این رفتارها به شرایط کنونی که همان چاقب است، رسیده‌ایم. با تکرار زیاد این عادت‌ها آنها را به باور تبدیل کرده ایم. کلاً دو نوع باور وجود دارد: باور محدود کننده و باور قدرت دهنده. 

      مسلما اگر باور کنیم چاقی به علت مصرف زیاد مواد غذایی بوده و در ذهنمان لاغر شدن را مساوی تغییر در مصرف غذایی بدانیم در واقع تمرکز خود را از ذهن بر روی مواد‌غذایی معطوف می‌کنیم که این  نه تنها به ما کمکی در مسیر لاغری نمی کند بلکه خودش نشان دهنده این است که ما همچنان در مسیر چاقی قرار داریم. 

      هیچ انسان متناسبی، لاغر بودنش را به خاطر کم مصرف کردن مواد غذایی نمی‌داند. از نظر افراد متناسب غذا صرفا وسیله برای رفع نیاز بدن است. ما هم باید باورهایمان را بر اساس باورهای افراد لاغر اصلاح کنیم تا بعد رفتارهایمان هم مثل رفتارهای آنها بشود و به دنبال آن عادت هایمان هم به شکل عادت های آنها در بیاید. اصلا اگر بخواهیم انصافاً قضاوت کنیم مگر ما چقدر غذا می خوریم؟ تمام ساعتهای خوردنمان را اگر جمع کنیم به زور یک ساعت می‌شود. چرا باید ۲۳ ساعت دیگر از روز ذهنمان درگیر همان یک ساعت باشد؟ مگر ما چه کار اشتباهی انجام میدهیم؟ جز اینکه زمان گرسنگی غذا میخوریم و زمان سیری چیزی نمی خوریم؟ 

      به جای تاکید بر روی عادت های چاق کننده و پر و بال دادن به باور و انتظار چاقی، در خودمان شور و اشتیاق لاغرشدن ایجاد کنیم و برای خودمان باورهای قدرت دهنده بسازیم تا به صورت ناخودآگاه توجه مان از زیاد مصرف کردن مواد غذایی برداشته شود. 

      برای خودمان باورهای جدید بسازیم مثل اینکه:

       من هر چیزی بخورم چاق نمی شوم

       بدن من چربی جذب نمی‌کند

       سوخت و ساز بدنم بسیار بالاست و خودش چربی های اضافه را می سوزاند 

       ما خانوادگی متناسب هستیم

       خوردن فقط برای رفع نیاز بدن است 

      من بیشتر از بقیه غذا نمی خورم

       غذاها قدرت چاق کنندگی ندارند 

      من در هر شرایطی حالم خوب است و نیازی به غذاخوردن برای احساس بهتر ندارم

       همانطور که با قدرت ذهن و ساخت عادت های چاق کننده اکنون به چاقی رسیده ایم می توانیم با همان قدرت ذهن هم به لاغری برسیم. البته خیلیها نمی توانند این را باور کنند چون همیشه لاغری را مساوی با رنج و سختی می دانند و عوامل بیرونی را به عنوان عامل چاق شدن‌شان پذیرفته اند. درحالی که فقط به خاطر سبک زندگی و عادت هایی که داشته اند به اینجا رسیده اند و نمی‌توانند قبول کنند که چاقی حاصل تکرار یک سری عادت های اشتباه است. البته یک یا دو رفتار اشتباه به چاقی ختم نمی‌شود و قطعاً یکسری عادت ها باید باشد تا  در نتیجه اش به این حجم از چاقی رسید. بستگی به نوع عادت ها، به نتایج متفاوتی می‌رسیم. 

      عادتهای خوب هم وجود دارند که می توانند ما را به موفقیت در تناسب اندام یا سایر جنبه های زندگی برسانند. 

      همه عادت ‌های ما انتخابی نیست بلکه بر اساس دیده‌ها و شنیده‌هایمان از زمان کودکی در ما به وجود آمده اند و ما هم به مرور زمان خودمان به این عادت های اشتباه اضافه کرده ایم. ما هر چیزی را که باور کرده باشیم، خود به خود عادت های در ما شکل گرفته که ما را به همان باور برساند. 

      اگر ما خودمان را ۳ قسمت فرض کنیم شامل باور، عادت و جسم می شویم. باورها را ما به وجود نیاورده ایم. از طریق اطرافیان و جامعه به ما القا شده است و بعد ذهن به صورت ناخودآگاه، عادت‌هایی در ما به وجود می‌آورد که جسم ما را با باورهایمان یکی کند. پس عادت‌ها رابط بین باور و جسم هستند. ما تنها کاری که باید بکنیم این است که بخش باورها را تغییر دهیم، مابقی به صورت ناخودآگاه تغییر می کند. بنابراین به عنوان تمرین از امروز سعی می کنم که وقتی بدنم نیاز ندارد اگر چیزی به من تعارف کنند، بگویم میل ندارم. البته در طی این مدت که گام به گام در مسیر لاغری پیش می روم به نحوی این کار را انجام داده ام. 

      مورد دوم اینکه عادت های غذایی خودم را شناسایی کنم. در این مدت هرجا ولع غذایی داشتم و نسبت به خوردن چیزی حریص بودم، آن را شناسایی کنم. ولی دیروز یک لحظه درب یخچال را که باز کردم یک تیکه پیتزا باقی مانده بود و من آن را برداشتم و خوردم و بعد به خودم گفتم اصلاً قبل از برداشتن آن فکر نکردی و نیازی به خوردن آن هم نداشتی ولی باز هم بر طبق عادت های قبل رفتار کردی. بنابراین باید به همین صورت جاهای که هنوز مشکل دارم را شناسایی کنم و بعد آنها را اصلاح کنم تا ملکه ذهنم بشوند. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/06/19 19:59
      مدت عضویت: 1646 روز
      امتیاز کاربر: 27931 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,510 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و گرامی  و دوستان خوبم 

      من هم مدتها هست بذر اینکه میتونم بدون نیاز به هیچ  عامل بیرونی  لاغر بشم رو در ذهنم کاشتم و دارم هر روز با این فایلها آبیاریش میکنم و نگهداریش میکنم تا تنومند تر و برزگتر بشه و من  هر روز به خودم میگم من با افکار و باورها و رفتار درست به زودی به وزن دلخواهم میرسم  و من پیروز و موفق میشم ..

      من بسیار باور دارم با قدرت ذهن میشه لاغر شد و نیاز به هیچ عامل بیرونی ندارم چون در این مدت  که در سایت هستم و دارم روی خودم کار میکنم دستور های خوردن که از مغز میاد بسیار کم  شده بدون اینکه من هیچ کار خاصی کنم مثل ورزش،و رژیم و دمنوش و ..…. مقدار مصرف غذام بسیار کم شده ولی کلی افراد در اطراف من هست که باور دارن  عوامل بیرونی در چاقی اونها دخالت دارن و همچنین خودم در گذشته ی خودم بسیار این  فکر   رو داشتم اما چون  در دوره  یکی یکی اونها رو نقض کردم دیگه هیچ مانعی بر سر راه جسمم برای رسیدن به تناسب اندام  ندارم و میگم همین ذهنی که من رو چاق کرده حالا هم میتونه من رو لاغر کنه .

      چرا من چاق  شدم ؟؟اگر تازه وارد سایت شده بودم میگفتم چون ازدواج کردم و یا زایمان داشتم و یا   چون اشتهام  زیاده  و کم تحرکی دارم  و  یا خوردن غذاهای چرب باعث چاقی من شده  و کم کاری تیرویید و خوردن قرص هورمونی باعث چاقی من شده  ولی حالا که مدتها هست در سایتم یکی به یکی اونها رو،طبق آموزشها  نقض کردم  و فقط خودم موندم و چاقی .و مسولیت چاقی خودم رو قبول کردم که خودم باعث چاقی خودم شدم و این چاقی من  از روی هوا که نیومده قطعا یه طرز فکر و رفتاری داشتم و سبک زندگی داشتم که به این شرایط در اومدم .

      چاقی محصول عادتهای ما هست ، عادت رفتاری هست که هر روز داره تکرار میشه و یک رفتار اشتباه نیست که ما رو چاق کرده  مجموعه ای از یک سری رفتارهای اشتباه هست که  من رو چاق کرده  و یکی و یا دو رفتار  تکراری اشتباه آدم رو چاق نمیکنه .

      تفاوت افراد چاق و لاغر تفاوت در عادتهای اونها هست بعضی ها  فکر میکنن تفاوت چاقها و لاغرها در نوع مواد غدایی و یا میزان خوردن مواد غدایی و تنوع اونها  هست اما اینها مهم نیست و  فقط تفاوت در عادتهای اونها هست و این عادت چیزی نیست بجز تکرار  یک رفتار .

      افراد چاق خیلی راحت از هم عادت های زشت  رو یاد میگیرن و به عادتهای خودشون اضافه میکنن من خودم وقتی کنار .فرد چاقی باشم که همش حرفش،در مورد خوردن هست که چی خوبه چطور پخته بشه خوبه و یا ….. سریع بحث رو عوض میکنم و یا از پیش اون فرد میرم چون میدونم این حرفها  روی خوردن  من هم تاثیر گذار خواهند بود . 

      یک فکر وقتی تکرار میشه ،میشه عادت  .اگر چیزی رو باور کنی خود به خود در شما رفتاری شکل میگیره که وضعیت شما رو مطابق به باور شما کنه منی که بارها شنیده بودم ما خانوادگی اشتهای خوبی داریم و این در  خانواده ی ما نهادینه هست یواش یواش عادتهایی در من شکل گرفت  که وضعیت من رو ربط داد به اون باورم در واقع عادت رابط بین باور و جسم هست .

      باور رو به شکلهای مختلف  از طریق خانواده و جامعه و اطرافیان و …به ما گفتن و با بارها تکرار کردن دیدن  و شنیدن  چیزی اون در ما شده باور و ما اون رو قبول کردیم و ما هر باوری در مورد جسممون داریم سریع جسم ما به همون شکل در میاد مثلا من بارها شنیدم قرص تیرویید من رو چاق میکنه  حالا هر چقدر ورزش میکردم و نمیخوردم فایده ای نداشت و من هر روز شاهد چاقی بیشتر در جسمم بودم .و یا بارها به من گفته بودن این قرص هورمونی که تو میخوری چه بخواهی جه نخواهی چاق میشی و من دیگه این رو باور کرده بودم چون از چند پزشک متخصص و کارشناس تغدیه  همزمان شنیده بودم و واقعا روند چاقی من خیلی سریعتر شده بودم ولی از وقتی وارد سایت شدم  و این باورهای غلطم رو نقض کردم   و به جای اونها باورهای  درست جایگزین کردمو برای من  نتیجه فرق کرد  چون خیلی از افراد رو  می دیدم  با وجود خوردن همین دارو ها بسیار لاغر و متناسب هستن و این نشون میده اون افراد باور نکردن که این داروها باعث چاقی اونها میشه و هیچ مشکلی ندارن و حتی خودم با وجود خوردن همین دو دارو   در این مدتی که در سایتم تونستم از این طریق کلی وزن کم کنم پس این داروها رو مانعی برای تناسب نمیدونم و اصلا دیگه همچین چیزی رو باور ندارم حتی اگر تمام پزشکان دنیا بگن  اره اینطور هست من ذره ای به مسیرم  شک‌ نمیکنم .

      به قول استاد باید از بالا به پایین لاغر بشیم (اول ذهن بعد جسم ) همانطور که از بالا به پایین چاق شدیم باید اول از ذهنمون  شروع کنیم تا نتیجه رو در جسممون  ببینیم  پس هر چقدر به جسممون فشار بیاریم در حالی که ذهنمون پر از فرمولهای چاقی هست  بی فایده هست و اون کم کردن وزن دوباره برمیگرده .

      پس هر چقدر فکر کنی که  عوامل بیرونی  در چاقی خودت دخیل هستن تو کمتر تلاش میکنی و عادتهای چاقی بیشتری در تو شکل میگیره و تو رفتارهای غلط بیشتری پیدا میکنی و  بیشتر پرخوری میکنی و عادتهای جدیدی تو پیدا میکنی که نتیجه رو برای تو رقم میزنه یعنی عادتهای تو نتیجه رو رقم میزنه .

      پس باور کن میتونی لاغر بشی  تا ببینی که  ناخود آگاه رفتارهای تو تغییر میکنه .

      به اندازه ای که باورهای تو تغییر کنه نتیجه ی تو هم تغییر میکنه .

      من خیلی عادتها داشتم مثل پرخوری و ریزه خواری و ترس از خوردن و سالها میخواستیم تغییرشون بدیم اما نشده  بود من بارها تصمیم گرفتم از فردا با چایی شیرینی نخورم اما نمیشد چون من تصمیم به ایجاد این عادتها نگرفته بودم که حالا بخواهم تصمیم بگیریم اونها رو  انجام ندم من سالها پرخوری داشتم و خیلی دلم میخواست این کار رو نکنم اما نمیشد بارها کارم به دل درد  و حالت تهوع  و حتی استفراع کردن میکشید اما نمیتونستم انجام ندم و پرخوری میکردم و بقبه میگفتن از اینه که معدت کوچیک شده هر چی بخوری بالا میاری و  و یا سنگین میشی  اما حالا بعد از بودن مدتها در سایت خیلی راحت دیگه پرخوری نمیکنم بدون اینکه خودم بخوام تصمیم خاصی بگیریم یه مثال  از خودم بزنم که  بازم خودم متوجه بشیم  چقدر تغییر  کردم و به راحتی میگم میل ندارم :

       همین دیشب من به یک مهمونی دعوت بودم که طرف خودش چاق بود و میگفت باید غدا در حد عالی و زیاد برای مهمان تهییه کنم  اونم با کیفیت و خلاصه کلی گوشت بره  ی تازه با چربی قطعه شده  برای  کباب چنجه و  گوشت دنده ی قطعه شده برای شیشلیک  در حجم بسیار زیاد  آماده کرده بود با نوشابه و دسر که بخورید شاید باورتون نشه من بدون اینکه کاری به تنوع مواد عذایی و ….. داشته باشم و  بدون ترس و دلهره و بدون  هیچ فکر عجیب و عریبی که نه من باید کم بخورم که لاعر بشم و حساب و کتاب کنم شروع به خوردن کردم اما فکر کنم ته ته خوردنم دو سیخ خالی بدون هیچ نون  و دسری بود  البته یه نصف لیوان نوشابه هم خوردم و خود به خود بدون اینکه من کاری کنم  دیگه نتونستم بخورم نتونستم حتی یک ذره بیشتر وارد بدنم کنم و تازه اینقدر سیر بودم  بعدش اینقدر برای من این غذا  سنگین بود و احساس سیری داشتم که   تا فردا ظهر مهمونی من فقط لیموترش تازه با چایی بدون  ذره ای قند  تونستم بخورم ببین  فقط لیموترش و چایی دلم میخواست بخورم  و هوس میکردم ودیگه هیچ خرما بود خربزه بود و دسر بود من نخوررم حتی  بقبه ی افراد شب هم بساط منقل و کباب کردن رو راه اندازه کردن و  بقیه ی گوشتها رو گداشتن برای کباب کردن  اما  من نتونستم یک دونه از اون گوشتها  رو بخورم و تازه از بوی اونها و دیدن اونها و خوردن افراد جلوی چشمم حتی شب اخر وقت حالم بد میشد و حالت تهوع میگرفتم  و همش میگفتم چطور اینها میخورن چرا من نمیتونم و خودم خودم تعجب کرده بودم یعنی چی ؟؟؟اینقدر فرمولهای ذهنیم تغییر کرده کاری که در گذشته محال ممکن بود انجام بدم یعنی مهمان باشم بساط کباب کردن هم باشه اونم در این حد زیاد و عالی و گوشت بره و …. باشه من فقط از ظهر تا فردای اون روز  تونستم دو سیخ برای ناهار کباب بدون نون و .. بخورم  در حالی که کلی کباب جلوی من بود واقعا موندم که اینقدر تغییر کردم ؟؟؟؟؟ولی از طرفی به خودم میگم  ببین همه چیز ذهنی  هست و من دارم روی خودم کار میکنم  اینم نتیجه اش که دستور خوردن  بیشتر  همون پرخوری کردن نمیاد به خدا با همه ی اون جمع ۲۲ نفره ی دیروز من متفاوت بودم اونها حتی بعد از ظهرم  هر چی گوشت  اضافه اومده بود  دوباره خوردن اما من لب نزدم و  نخوردم چون میل نداشتم و شب هم  دوباره کباب کردن و خوردن من حتی نمیتونستم به اونها  نگاه کنم چون هنوز از ظهر سیر سیر بودم و نمیتونستم بخورم و میل نداشتم هر چقدر جلوی من میخوردن تعریف میدادن و اصرار میکردن من نخوردم چون نخواستم چون میلی به خوردن در کار من  نبود چون دستوری نبود و بسیار بسیار لذت بردم و عالی عمل کردم و صبح هم که از خواب پا شدم نتونستم صبحانه بخورم و نیم ساعت بعد یه خوشه انگور خوردم تا ناهار ظهر تونستم یکم دوباره غدا بخورم  خدا رو شکر و سپاسگزارم که این همه عالی تغییر کردم کاری که قبلا دکتر میگفت  انجام نده کارشناس تغدیه میگفت مربی باشگاه میگفت انجام نده پرخوری نکن و  اما من انجام میدادم و نمیتونستم پرخوری نکنم و من همیشه گرسنه بودم و میل به غذا داشتم   و ….اما حالا بدون حرف هیچ کس خودم با آموزش ذهنم دیگه  انجام نمیدم و لذت میبرم و حاضرم به جرا ت بگم دیشب تنها فردی بودم که در جمع شام نخوردم و همه داشتن میخوردن و بوی کباب و دودو و منقل بود اما من نخواستم .و بی میل بودم و نخوردم چون میل نداشتم و تخریک به خوردن نشم  و زیاده روی نکردم  .

      و این تفاوت آموزش لاغری با ذهن  و بقبه روشها هست که فرد چاق براش سخته که بگه میل ندارم و اما من به راحتی دیشب در مقابل اصرار بقیه که میگفتن  بخور  به راحتی میگفتم میل ندارم  کاری که قبلا میگفتم نمیشه امکان نداره من در مقابل خوردنی بگم میل ندارم اما حالا و دیشب   این جمله روبه راحتی  میگفتم .

      باید اول فرمولهای ذهنی و باورها عوض بشه خود به خود عادتها عوض میشه  پس عادتها هماهنگ کننده ی جسم و باورها  هستن .

      من قبلا باور داشتم چون ازدواج کردم طبیعی چاق بشم 

      من قبلا باور داشتم چون زایمان کردم و دو زایمان داشتم باید چاق باشم و  طبیعی که شکمم بزرگ باشه .

      من قبلا باور داشتم چون دارو میخورم  پس طبیعی که  چاق باشم 

      چون کم کاری تیرویید دارم  پس طبیعی که  چاق باشم .

      چون اشتهام زیاده  پس طبیعی که  چاق بشم .

      چون سنم داره میره بالا ی ۳۵ سال پس طبیعی که چاق بشم .

      چون کم تحرکی دارم  طبیعی که چاق میشم .

      چون مواد عدایی چرب میخورم  طبیعی که چاق بشم .

      چون هله هوله میخورم طبیعی که  چاق بشم .

      و من کلی عادت پیدا کرده بودم که به این باورهام نزدیک بشم مثلا زیاد تر میخوردم حتما  صبح ها خرما با شیر و گردو میخوردم اما بعدش کلی شیرینی و بسکوییت میخوردم و یا موقع درست کردن غذا کلی از اون  غذا  رو داغ و داغ پای گاز میخوردم قبل از اومدن همسرم برای صرف ناهار  چندین کاسه خورشت خالی میخوردم و یا  همه ی  ته دیگ برنج رو که تازه دم کشیده بود و داغ بود از قابلمه جدا میکردم  و به تنهایی  میخوردم و بعد از ظهر ها حتما میرفتم تو آشپزخونه و سر پا کلی غذا میخوردم و یا اگر به فرزندم خودم  غذا میدادم خودم هم کلی با اون غذا میخوردم  و یا باقی مانده ی داخل ظرفهای غذای بقیه ی اعضای خانواده  رو میخوردم از ترس اسراف  ما بقی غذاها رو میخوردم   بعدش چایی با شیرینی میخوردم و شب حتما  شام سبک میخوردم که اشتهام کنترل بشه اما بعدش که خونه ی  مادرم میرفتم  که تقریبا هر شب  هم میرفتم  هر غذایی بود کلی  از اونم میخوردم و یا اخر شب از سوپری چیپس و پفک میخریدم  و میخوردم و انصافا چاقتر میشدم و نمیخواستم که چاق بشم اما نمیتونستم که نخورم و  من کلی عادت غلط پیدا کرده بودم  که    همیشه داشتن  تکرار میشدن  و من چاقتر میشدم  تا  جسمم به باورهایی که داشتم نزدیکتر بشه و من  هم که این اواخر کلی باور غلط زیاد پیدا کرده بودم و همینا روند اضافه وزن من رو زیاد کرده بودن  .

       من باید بارها بگم غذا برای این هست که  بدن من  چون به انرژی نیازه داره  پس غدا میخورم که اون انرژی به بدن برسه و اصلا چطور میشه یه قرص باعث شده که من تا دیروز طور دیگه غدا میخوردم حالا طور دیگه غذا بخورم امکان نداره و یا من باور داشتم  اشتهام بسیار زیاده و بارها به کارشناس تغدیه و متخصص میگفتم که من اینطورم و دلم میخواد بیشتر بخورم و اون  با تعجب میگفت بعد از این همه رژیم تو معدت جمع نشده و اشتهات کم نشده  ؟؟؟؟ و من میگفتم نه من دوست دارم شیرینی بخورم و یا هله هوله بخورم و عدا ی معمولی بخورم و بسیار حرص،و ولع پیدا کرده بودم و وقتی در وزن دلخواه قرار میگزفتم دلم میخداست از همه چیز خیلی زیاد بخورم و  دقیقا همین کار رو میکردم بر خلاف الانم که از پرخوری بدم میاد   خلاصه  سریع وزنم برمیگشت و من  همیشه  پیش خودم میگفتم چون اشتهام زیاده  اینطور هستم اما حالا بارها به خودم میگم  اشتها اصلا وجود نداره و فقط در ذهن خودم هست و در جسم من چیزی به نام اشتها وحود نداره و من فقط باید در موقع گرسنگی به درستی بخورم و به نیاز جسمم پاسخ بدم .

      من خیلی رفتارهام قبلا عادت بود که  الان  اونها رو ندارم وو هیچ حرص،و ولعی ندارم و هیچ ریزه خواری ندارم و ….. فقط  الان  یه عادت دارم که باید بیشتر تمرینش کنم تا در اون مهارت پیدا کنم و اونم این هست که  بعد از گرفتن پیغام سیری دیگه لقمه ی اضافه ی بر ندارم و نخورم .

      خیلیها میگن بدن من شیرینی رو میکشه  این یک باور اشتباه هست و وقتی باور ش کنی یه سری عادتها در شما به وجود میاد که شما رو با باور تون هماهنگ کنه و شما بیشتر شیرینی میخورین و اما یه سری افراد هستن که اصلا علاقه ندارن پس چطوری هست بدن شما میکشه اما اونها نمیکشه ؟؟؟پس باید باورهای خودتون رو تغییر بدین .

      من دارم رویای لاغری خودم  رو محقق میکنم و باقی مانده ی عمرم رو در لاغری   سپری میکنم .

      یک متناسب ممکنه از لاغری خودش اینقدر لذت نبره که من دارم  از لاغری خودم لذت میبرم و من قدرراین لاغری رو میدونم و هر روز سپاسگزار خدای خودم هستم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار darya.69.ft
      1400/06/19 02:39
      مدت عضویت: 1514 روز
      امتیاز کاربر: 713 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,000 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

      باورهای ذهنی ما باعث چاقیمون شدند و برای رسیدن به تناسب اندام هم باید از طریق باورهای ذهنی به لاغری همیشگی رسید

      عادت یک فکر ساده ای است که بر اثر تکرار شدن به عادت تبدیل می شود

      عادت های چاق کننده  از تکرار واکنش های ما در برابر مواد غذایی ایجاد می شوند

      در واقع چاقی محصول تکرار عادت های اشتباه ما هست.

      نه اینکه یک عادت باعث شده ما به این حد از چاقی برسیم نه بلکه تکرار چندین عادت باعث  شده به این حال برسیم.

      در کل بخواهیم حساب کنیم تمام رفتارهای انسان که باعث پیشرفت و ضرر میشه به خاطر عادت هایی هست که تکرار شده اند.

      یاد اون حکایتی افتادم که یک حاکمی از محلی عبور می کردند دید که یک زنی گاوی رو بغل میکنه و از پله های خونه اش بالا می بره و به جایگاهش   که طبقه بالا بوده می بره خیلی تعجب می کنه که چطور یه زن گاو به این سنگین وزنی روبه راحتی  بلند میکنه و عین خیالش نیست . ماجرا براش جالب میشه و پیش خودش میگه چی شده که زن این قدرت و توانایی پیدا کرده وقتی علت رو جویا میشه مادر اون زن میگه دخترم وقتی که این گاو تولد شده و کوچیک بوده یه روز که باباش کار داشته به دخترش میگه امروز تو این گوساله رو ببر داخل خونه دختره هم گفته بابا من نمیتونم ولی باباش میگه تو میتونی امتحان کن دختره هم امتحان میکنه از اونجایی که گوساله کوچولو بوده خیلی راحت تونسته نقل مکانش بده و یقین پیدا کرد که اون میتونه برای همین هر روز تکرار کرده و هی گوساله رو جا به جا کرد و اصلا بهش سخت نگذشت  تا  الان که به یک گاو تبدیل شده و  عادت کرده و براش مثل آب خوردنه .

      داستان چاقی ما هم همین طور بوده و متناسب داشتیم زندگیمون رو می کردیم که گفتند ما ژن چاق شونده داریم و توی سن بلوغ چاق میشیم اگه تحرک نداشته باشی چاق میشی اینقدر گفتن که راستی راستی باورمون شد که اگه غذا بخوریم و تحرک نداشته باشیم چاق میشیم و همین طور هم شد

      یک سری رفتارهایی رو از بزرگترها و دوستان یاد گرفتیم

      مثلا  جمله ممنون ومیل ندارم رو بلد نبودیم و  خیلی راحت با تعارف کردن خوراکی ها و عبارت خب  بخور و تعارف نکن   می پذیرفتیم و میخوردیم .

      یا وقتی توی مهمونی یا خونه  دیگران برامون غذا می کشیدن فقط چشممون دنبال غذا بود که بیشتر بکشه .بعدشم انگار ماموریت پاک سازی ظرف غذا رو به ما  داده بودن و از آخرین دونه برنج هم نمی گذشتیم .

      یا برنامه ریزی برای انتخاب بهترین غذا ها برای یه گشت و گذار دو ساعته با رفقا .

      یا ریزه خواری هامون قبل از اینکه ناهار و یا شام دم بکشه و…

      فرد متناسب هم همین طوره عادت رفتاری رو تکرار میکنه

      اختلاف چاق و لاغر ها تفاوت در رفتار و عادت هاشون هست.

      افراد چاق خیلی راحت رفتار اشتباه رو از دوستان یاد میگیرن

      و عادت اشتباه به عادت خود اضافه می کنند.

      مخصوصا توی کودکی که  اختیار آنچنانی  ندارند.

      عادت از باورها به وجود میاره

      اول حرف شنیدیم و رفتارها دیدیم تبدیل به باور میشه  و بعد یواش یواش عادت اشتباه رفتاری تشکیل میشه و بعد  جسم رو می سازیم.

      برای لاغر شدن اول باید باور اصلاح بشه بعد خود به خود عادت ها ترک بشه و رفتارهای جدید تشکیل بشه تا جسم به روز اول برگرده

      درصورتی که ما در تمام‌ رژیم ها با به سختی گذاشتن جسم  به فکر عوض کردن اندام مون بودیم و برای چون باور چاقی هنوز توی ذهنمونه و عادت اشتباه رو داشتیم یک سری عادت ها کم میشد ولی دوام  نداشت  و این مسئله باعث شکست روش لاغری می شد.

      ذهن در قصد تکرار عادته ولی ما قصد فشار جسم داریم و نتیجه کنترل میکنیم و آخر خسته میشیم و رژیم رو رها می کنیم.

      باورت هر چی باشه همون میشه

      باور ذهنی خیلی قوی هست عادت جدید نتیجه جدید مساوی با باور میشه

      به اندازه ای که باورمون عوض بشه عادتمون عوض میشه و جسممون عوض میشه

      مثل اینکه جوی آبی از توی باغمون میگذره و میبینیم که آب بد مزه شده و هی آب رو شیرین میکنیم ولی باز روز از نو و روزی از نو و دوباره آب بد مزه شده تا اینکه یکی از راه می رسه و میگه سرچشمه آب  دچار مشکل شده و برای رهایی از این آب بدمزه باید همه هماهنگ ‌بشیم و برویم کارهاش بکنیم تا مزه آب دوباره به روز اولش برگرده .  

      اول باید سرچشمه تغییر پیدا کنه بعد آب زلال میشه

      حکایت اون کوهنوردی که شب هنگام کوهنوردی دستش لیز میخوره و توی تاریکی کوهستان از کوه پرت میشه پایین و آخرین لحظات سقوطش به طنابی که همراهش بوده آویزون میشه و همینجوری بین زمین و هوا معلق بود و تاریک هم بوده و هیچ جا نمیبینه  توی این اوضاع از خدا میخاد کمکش کنه و خدا بهش میگه اگه میخای جون سالم در ببری و زندگی کنی طناب رو رها کن و مرد هم حرف های خدا رو باور نمیکنه و همچنان به طناب میچسبه و ول طناب نمیکنه

        فردا تیتر روزنانه ها میشه گروه امداد و نجات جسد کوهنوردی رو که دیشب از کوه سقوط کرده بودند رو در حالی که به یک طناب به فاصله ی یک متری زمین آویزان بوده و بر اثر سرما یخ زده بوده  رو پیدا کردند.

      باور اینقدر قوی هست که حتی جون آدم رو نجات میده

      چه برسه به لاغری و تناسب اندام.

      باور کنیم ما توانایی لاغر شدن رو داریم

      باور کنیم ارث و عدم تحرک و بلوغ و ازدواج و مواد غذایی… عامل چاقی ما نیستند و نخواهند بود

      دیگه خودمون به اندازه نیاز غذا بکشیم

      واژه ممنون و میل ندارم رو توی دستور کار روزانه مون قرار بدیم)چقدر لذت بخشه این کار از وقتی این جمله رو به کار میبرم خیلی حس خوبی پیدا کردم و دید با ارزش  بودن به خودم دارم و گام های لاغری رو محکم تر بر میدارم)

      حرص و وله خوردن و ندارم و با خیال راحت میخورم و خیلی از حال خودم راضیم .واقعا لذت داره با آرامش زندگی کردن.

      لحظاتتون سر شار از آرامش روح و روان .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار roshaam2002@gmail.com
      1400/06/17 20:11
      مدت عضویت: 970 روز
      امتیاز کاربر: 331 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,763 کلمه

      با سلام 

      حرکت در مسیر درست ، با هر سرعت وشتابی که باشه ، مهم اینه که ما به مقصد میرسیم ، اما در مسیر غلط هر چقدر سرعت داشته باشیم ، هر چقد انگیزه و اشتیاق هم داشته  باشیم ، به مقصد اصلی ، اصلا نمیرسیم مثلا از رشت اگه بخوای بری تهران مسیر صحیح اینطوریه که باید حتما  از قزوین ویا کرج عبور کنی ولی اگه دیدی رفتی گرگان و اونطرفا دیگه مقصدت تهران نیست ، ممکنه مازندران باشه ! 

      در کل اینو خواستم بگم ، که الان  چندروزه که من با اینکه میدونم در مسیر درست هستم و دارم توش حرکت میکنم  و مطمعنم که به مقصد می رسم  و درسته که دارم با ی سرعت خیلی اروم مثلا 20 میرم ، اما هی ماشینم خاموش میکنه و نمیخواد منو به مقصدم برسونه ، خب من برای اینکه برسم باید حرکت  داشته باشم ، و ماشین خاموش که حرکت نمیکنه ‍! نمیدونم چرا مشکلش چیه ولی تا اونجایی که میدونم معمولا وقتی ماشین خاموش میکنه که یا سرعتش پایین میاد ،یا کلاچش با گازش هماهنگ نیست، و من حس میکنم که اینطوریه ، که من میخوام لاغر بشم ولی ذهنم  هنوزاجازشو رو برام صادر نکرده ، چون الان چندروزه که من انگار بزور میام تو سایت تا بنویسم! اون اشتیاق و نمیزاره داشته باشم و دوست داره هر کاری بکنه تا من روی این موضوع تمرکز نداشته باشم و مثلا گوشیو برمیدارم بیام توسایت ، منو وادار میکنه نههه برو اینستاگرام و….

      و هروقت هم که قانعش میکنم که بیام فایلمو گوش بدم یا تمرینامو انجام بدم ، بزور دوست داره اونکارو انجام بده ! نمیدونم کدوم فرمول ذهنیم اومده رو که باید شناساییش کنم ، یا اینکه اصلا فرمول ذهنیه یا نه؟…

      ولی ازتون ممنون میشم که کمکم کنین یا راهنماییم کنین

      موضوع بعدی اینه که خیلی ها نمیتونن باور  کنن که از راه ذهنی میشه لاغر شد و جواب من به این داستان اینه که ما تمام کارهامون از راه ذهنه و یا حداقل فکرش ویا  نقشه ی انجام کارامون و تو ذهنمون میکشیم که چیکار کنیم ، چحوری انجامش بد یم و تصویرشو تو ذهنمون ایجاد میکنیم. درواقع تمام زندگی ما داره از طریق ذهنمون و  افکارمون سپری میشه و ما نمیتونیم اینو باورکنیم! و درسته که ما داریم تمام کارامون و با ذهنمون انجام میدیم ولی بهش فکر نمیکنیم یا توجه نمیکنیم که ذهنمون داره همچین کاریو انجام میده واسمون.و ادعا داریم  که نهه ما داریم خودمون کارامون و انجام میدیم .

      اصلا از نظر من چون کلمه ی ذهن به کار برده شدن نمیتونن باور کنن وگزنه کل زندگیشون داره با ذهنشون میگذره و کسی نمیاد بهشون بگه که مثلاا اشپزی با ذهن و یا کارکردن با ذهن و..این ودر زندگی روزمره  بکار نمیبرن .

      نیروی ذهنی همه افراد با هم برابره چون انسان ها همه به یک شکل افریده شده اند و در کسی قدرت و یا نیروی خاصی به استثنا قرار داد ه نشده ، خداوند عدالت رو بر قرار کرده و تفاوت و استثنایی برای کسی غاعل نشده. پس حالا که افراد متناسب با افراد چاق نیروی ذهنی برابری دارن، چرا جسمشون فرق میکنه ؟ 

      اینجا متوجه میشیم که افکاری که در ذهن اون ها وجود داره متفاوته

      درسته که این چاقی و این افکارچاق کننده  هم حالا از طریق خانواده و یا اطرافیانمون یاد گرفتیم و باعث شد که چاق بشیم و فرمول های چاق کننده در ذهن ما ایحاد بشه ولی بازهم مقصر چاقیمون خودمون هستیم !

      درسته که من خودم نمیتونم مادرم و یا خانوادمو ببخشم بابت این ظلمی که به من کرد ند و من با اینکه الان 19 سالمه و تا این مدت خیلی کارهای دیگه هم میتونستم انجام بدم و که الان مجبورم دیرتر انجامشون بدم و فکرم و درگیر موضوع لاغی و اضافه وزن نمیکردم تمرکزمو روی خواسته های دیگم میزاشتم و الان مجبورم که دوباره از اول شروع کنم و خیلی کارهای دیگه هم که  میتونستم انجام بدم و الان مجبورم دیرتر انجامشون بدم .  ولی دیگه مقصر خودمم چه بخوام چه نخوام ! چون من بودم که حرفاشون و باور کردم ،چون خودم بودم که به این چرت و پرتایی که اصلا معلوم هم نیست از کجا دراورد ه بو دن بها دادم. بنابراین مقصر اصلی خودمم ! و هم اینکه چنین اتفاقی باید میفتاده که من اگاهی های بیشتری نسبت ب زندگی یاد بگیرم و اونو تو همه جنبه های زندگیم بکار ببرم و اگه این قضیه نبود من باید باز هم در جهل و نادانی زندگیم و سپری میکردم . پس این قضیه رو به فال نیک میگیرم.

      پس من پذیرفتم که نقش اصلی در اضافه وزنم رو من دارم و همینطور که توجه و بها دادن من به یکسری چیزها سبب چاق شدن من شد ، میشه که دوباره با بها دادن و باور کردن چیزهای صحیح هم لاغر بشم و مسیولیت لاغری خودمم وبه عهده بگیرم .

      چرا ما چاق شدیم؟ چاقی محصول عادت های چاق کننده ماست. عادت های چاق کننده، رفتارهای اشتباه تکراری هستند که ما اون هارو در روز تکرار میکنیم و  به طور ناخوداگاه در ما شکل میگیره و با تکرار طولانی مدت در ما باعث ایجاد چاقی میشه 

      با یک مثال اینو توضیح میدم :

      ما در خانواده بارها از کودکی شنیدیم درباره ی چاقی ، اینکه ادم چجوری چاق میشه ؟ یا چه کارهایی ادم و چاق میکنه و…. یعنی اون ها یسری باور نادرست داشتن که همونو مستقیم اومدن دایورت کردن به مااو هی گفتن ، گفتن ،هی تکرار کردن ، هی تکرار و تکرار و تکرار و….

      و این گفتن و تکرار کردن خیلی مهمه ، اگه 2/3 بار شنیده بودیم که تاثیری رو ما نداشت .

      ولی با تکرار مدااااممم ما باور کردیم و ترسیدیم که نکنه اینجو ری بشه؟! و باید مواظب غذاخوردنمون باشیم و…. و این تکرار باعث شد که این فرمول های نادرست که باعث چاقی ما میشن در ذهن ما ایجاد بشه  و تصویرشو در ذهن خودمون به وجود بیاریم و ینی به طریقی انتظارمون از چاقی انجام دادن اون کار ها و یا رفتاری بود که فرمولش  در ذهن ما ایجاد شده بود شکل گرفت .

      مثلا شنیدیم که غذا کمتر بخور تا چاق نشی ، اینجا بحث اصلی مقدار غذا و غذاخوردن و بود که مارو چاق میکرد ، یعنی غذا رو عامل چاق شدن میدیم که با کم خوردنش میتونستیم از چاقی در امان بمونیم ! و این باعث شد که مثلا اگه ما یکدفعه بیشتر بخوریم چاق بشیم ! و قبل از اون عذاب وجدان هم میگرفتیم ، چون انتظارشو داشتیم که چاق بشیم چون زیاد خوردیم!و بعد با سرزنش کردن خودمون و حس بدی که در ما به وجود اومده بود بازهم اون رفتارو تکرار کردیم و در واقع فرمول ها فعال شدن ،

      عادت یک فکر سادس  که براثر تکرار شدن به عادت تبدیل میشه.

      همین کم بخور تا چاق نشی یک حرف سادس اماا….

      اصلا کم خوردن یا زیاد خوردن ینی چیی عاخه؟؟ ادم به اندازه نیازش میخوره دیگه .

      بنابراین براساس انتظار ما از چاقی به مرور رفتارهایی در ما شکل میگیره که با تکرار کردنشون چاق تر میشیم و تبدیل به عادت های چاق کننده در ما میشه  و وقتی انتظار از چاق شدن شکل بگیره به مرور  رفتار های چاق کننده هم شکل میگیرند.و با تکرار کردن اون ها عادت ها و جسم ما  به چاق میشه .

      تو یکی از این فایل ها که استاد درباره یک شخصی گفت که لاغر بود و میخواست چاق بشه و هر با ر بعد از غذا خوردن خودش و ناز میدادو میگفت که به به چاق شدی و… 

      و چاق هم  شد ولی رفتار غذایی و حجم غذاییش تغییری نکرده بود، اما بعد از مدتی  با گفته و یا سرزنش اطرافیانش و دیگران  که مواظب باش و فلان ووو…..و ترسیدن از چاقی بیشتر و…. رفتار های غذاییش هم به رفتار های چاق کننده تغییر پیدا کرد و حجم غذاییشم بیشتر شد.

      من حس میکنم که چون چاقی رو به خوردن غذای اضافه نسبت به نیاز بدن ربط دادن ، حتی اگه  میزان غذا خوردن هم همون باشه به مرور تغییر میکنه و اضافه میشه چون داین باور وجود داره که افراد چاق زباد غذا میخورن ، خب حالا که من چاق شدم باید بیشتر هم بخورم دیگه!!! واز به اون شکل رفلتار غذایی هم تغییر میکنه 

      و واقعا در ذهنیتتتت ماست !

       رفتار ما با باورهامون ایجاد شد .

       پس اول بذر چاقی در ما کاشته شد و افکارمون هم نسبت به غذا و غذاخوردن شکل گرفت و باور کردیم که به این دلیل و به اون دلیل ما چاق میشیم و اگه رعایت نکنیم  باید انتظار چاق شدن وداشته باشیم … 

      و الان هم بذر لاغری و در ذهن خودمون کاشتیم و افکارمون نسبت به غذا و غذاخوردن تغییر کرد و داریم باور میکنیم که اشتباه فکر میکردیم و اروم اروم بذرجدیدمون داره جوونه میزنه تا رشد کنه .

      مثلااا یکی از باور های افراد چاق اینه که پرخوری میکنن ، در صورتی که پرخوری کردن باعث چاقی نمیشه  ، چون ما خودمون بارهااا دیدیم افراد لاغری و که خیلیییی بیشتر از افراد چاق میخورن و اصلا هم نگران نیستن که زیاد خوردن و …وباز هم لاغرند  در واقع اونا باور ندارن که پرخوری کردن باعث میشه که چاق بشن ولی در افر اد چاق دقیقا برعکسه و اونا عامل چاقی خودشون و پرخوری کردن میدونن .

      درواقع فرمول های پرخوری کردن  افراد متناسب قرار نیست که چاقشون کنه ولی  در افراد چاق این فرمول در جهت چاق شدنشون استفاده میشه.

      چون من خیلی به حجم غذایی که افراد چاق میخورن دقت کردم و با یک فرد متناسب مقایسش کردم به نظر من که حجم غذاشون کم تر از بعضی از متناسب ها بود ولی خودشون فکر میکردن که بازم زیاده و حتما چاق میشن .پس به مقدار غذا نیست ! مطمعنم که تو یوتیوب و یا اینستاگرام این ویدیو های ASMR  و دیدین و دقت کردین که چرا اون شخصی که این همههههه غذا میخوره تو اون ویدیو هاا ، 10 تا بستنی میخوره 20 تا کیک و با هم ، یکجا میخوره و بازم لاغره و حتی کمبود وزنم داره! و ما هم فقط با دیدنشون حرص میخوردیم !

      در واقع مواد غذایی مارو چاق نکردند بلکه توجه ما به چاقی و پرخوری و عذاب وجدان و ایجاد حس محدودیت در خودمون باعث ایجاد چاقی در ما شدند و مسیر مارو به جهت چاق شدن بردن

      پس افکار و باور افراد متناسب و لاغر  با افراد چاق درباره غذاخوردن کاملا متفاوته 

      افکاردرذهن شکل میگیره و این نشون میده که مشکل از ذهن ماست ! فرمول های ذهنی ما اشنباهه!

      و ما درروش های لاغری سعی درلاغر کردن جسممون داشتیم طوری که ذهن ما هنوز چاق بود.  در واقع ادم از دو طریق چاق میشه ، اول ذهنش چاق میشه بعد جسمش .

      ما تلاش فیزیکی انجام میدادیم ولی تصویر ذهنی ما ، باور های ما ، افکار ما هنوز تغییر نکرده بود و ما نتیجه ای نمیگرفتیم ، چون تصویر ذهنی و افکار و و…. د ر   ذهن  ما بود نه در جسم ما !

      در روش لاغری با ذهن ما با شناسایی  رفتارمون و تغییر فرمول های اون رفتار ، اون رفتار و در جهت لاغر کردن خودمون به کار میبندیم . و رفتار هامون به مرور تغییر میکنه و مانند رفتار و عادت های افراد متناسب میشه .

      چاقی ما محصول عادت های چاق کننده ماست و مقدار غذا و نوع غذا در چاق شدن تاثیری نداره ، بلکه رفتار ما در مقابل مواد غذایی ست که مارو چاق کرده .

      حالا ما چون شنیده بودیم که پرخوری باعث چاقی میشه و هر وقت که پرخوری کردیم انتظار داشتیم که چاق بشیم و شدیم . حالا افراد متناسب ممکنه که تحت این گفته ها قرار نگرفته باشند و یا شنیدن و باور نکردن و برای همین هم کاملا لاغر و متناسبند و از زندگی خودشون لذت میبرند 

      و بیشتر افراد چاق دلیل اضافه وزنشونو مصرف زیاد مواد غذایی میدونن و بعد که خلاف این داستان و میبینن و که افراد لاغر از اونا بیشتر میخورن و چاق نمیشن میگن که 

      اونا خوش شانسن یا شانس دارن ! یعنی برای هرچی بهونه دارن !

      خیلییی داستان فرق میکنه هر کس بر اساس انتظارات خودش از این دنیا پاداش میگیره ،خیلییی تفاوت وجود داره واقعاا ، یکی غذا میخوره و بعد از غذا خوردن خودشو سرزنش میکنه و یکی میخوره و لذت میبره ! 

      دونوع فرد سر سفره داریم یکی که میخوره و میگه زیاد خوردم چاق میشم ؛یکی که میگه چراا هرچی میخورم چاق نمیشم!

      البته این متناسب هایی که برای چاق شدن فرمول خوردن رو برای خودشون ایجاد میکنن ، خیلی در معرض خطر قرار دارند!!چون چاق شدن رو به غذا خوردن مرتبط کردند و 

      و مطمعنا استارت چاقی که براشون زده بشه هرچیی بخورن چاق میشن و دوباره برای لاغر شدن باید فرمولاشون و تغییر بدن.

      من بارها وقتی بچه بودم در تبلیغات ماهواره ای میدیم که از افراد چاق و با تصاویری که دارن فست فود ها و یا شیرینی و کیک و رو با ولع میخورن نشون میدن. و یا کم تحرکی وبی تحرکی رو عامل چاقی در افراد نام بردند .دیدن این تصاویر در ذهن افراد فرمول هایی ایجاد میکند که مصرف فست فود و یا کیک و شیرینی و یا کم تحرکی و بی تحرکی  باعث چاق شدن میشه .

      بناباین در ابتدا باید باورها نسبت به اون موضوع تغییر کنه و انهارو اصلاح کنیم باید باور هامون مثل افراد متناسب بشه تا رفتارهامون وعادت هامون مثل انسان های متناسب بشه و تمرکزمون از چاقی و عادت های چاق کننده  بر داشته بشه .

      باور کن 

      چاق شدن وجود نداره!

      ما چاق نمیشیم!

      من نمیتونم چاق بشم .

      ما خیلی خوب و عالی و لاغر هستیم !

      ما هرچی غذامیخوریم بازم لاغریم!

      اصلا عادت بد و چاق کننده وجود  نداره ، چون ما هروقت گرسنه بشیم میخوریم ، هر وقت هم سیر بشیم دیگه نمیخورم .

      مثلا خودمن الان اینطوریم که هر وقت پرخوری میکنم و حس میکنم که سیر شدم دیگه نمیخورم ولیی تا چند مدت پیش اینطو ری بود که پرخوری میکردم داشتم میترکیدم در حد انفجار ولی بازم میخوردم چون هنوزیچیز دیگه مونده بود که نخورده بودم دیگه هر 24 ساعن وکه ادم نمیتونه فقط غذا بخوره ،معده انسان گنجایشی داره برای خودش.

      غذاها نعمت ها و برکت خداوند هستند که حال مارو خوب کنند نه اینکه اونقدر بخوریم تا حالمون بد بشه

      عادت های ( چاق کنندهن) مجموعه  رفتاری است که به واسطه افکار چاق کننده در ما به وجود اومده و ما با تکرار کردن اونا الان در وضعیت جسمی هستیم که از اون راضی نیستیم 

      یعنی بایک یا دوتا عادت بد که ما چاق نمیشیم ،بلکه یک مجموعه از عادت های نادرست مارو چاق کردن .

      مثلا کشیدن یک نخ سیگار یا دو یا 3 نخ و یا 10 روز کشیدن سیگار  تاثیری در فرد نمیزاره ، اما وقتی این  رفتار به عادت تبدیل میشه و فرد 20 سال 30 سال سیگار میکشه تاثیرات بدی روش میزاره و خودش هم مسعوله این رفتارشه !

      تمام رفتارهای یک انسان که باعث ایجاد اسیب زدن به خودش و یا موفقیت خودش در زندگیش میشه ، بخاطر یکسری از عادت هاست.

      بنابراین تفاوت افراد چاق با لاغر در عادت های انهاست.

      و ما خیلی از عادت هامون و  خودمون و انتخاب نکردیم مثل افرادی که از کودکی چاق وتپل بودن و براساس فکر ها باورهایی که در ذهن اون ها شکل گرفته .

      و دقیقا خو دمن هم یکسری از عادت هاروخودم بخودم اضافه کردم مثلا تا چند سال قبل که بازم اضافه وزن داشتم ولی یسری از رفتاری هایی رو که الان دارم و نداشتم و یسری ها هم جدیده و اینکه یکی از خصوصیات مخرب افراد چاق اینه که خیلی راحت رلفلتار های اشتباه هم دیکه رو یاد میگیرن و کافیه که رفتارهایی رو از شخصی ببینن که در اون ها وجود نداره ، اونا هم یادمیگیرن و تکرار میکنن و برای خودشون عادت جدید هم ایجاد میکنن.

      یک فکر وقتی تکرار بشه تبدیل به عادت میشه.

      عادت ها از باور ها به وجو د میان و اگر ما چیزی رو باور کنیم خود بخو  در ما عادت هایی شکل میگیره که واقعیت مارو مطابق با باورمون کنه .

      در واقع عادت ها یک رابط بین باور و جسم هستند .

      که باور و خودمون به وجود نیاوردیم ، افکاریه که ما بارها مرورشون .کردیم حرف هایی که بارها شنیدیم و دیدیم و صحبت کردیم و بعد از اینکه باور کردیم، کار ذهن ناخوداگاه  شروع شد که باید عادت هایی رو در ما ایجاد کنه که جسم مارو با باور های ماهماهنگ کنه .

      ینی مثلا نمیشه که تو باور داشته باشی که زیاد غذا خوردن چاقت میکنه و زیادم غذا بخوری ولی لاغر باشی! ، اینایی که زیاد غذا میخورن و لاغرن باور نکردن  که غذا خوردن باعث چاقی اونا میشه .

      عادت ها ناخوداگاه به وجود میان و انتخاب ما نیست وما فقط باورسازی و ایجاد میکنیم و ذهن ناخوداگاه ما عادت هارو براساس باور های ما در  ما ایجاد میکنه . درنهایت جسممون تغییر میکنه بر اساس باورهامون به وسیله عادت هامون .

      جسم ما عملا خودش نقشی در چاقی نداره ما با ایجاد یکسری باورها در خومون ذهن ناخوداگاه مون رو وادار کردیم تا یکسری عادت هارو در ما ایجاد کنه و ما با تکرار کردن اون عادت ها جسممون شبیه به چیزی شد که ما باور کردیم . و ما هر چقدر که تصمیم بگیریم که عادت هامون و برطرف کنیم ، نمیشهه! چون اصلا به تصمیم گرفتن نیست ، به افکارماست . باید افکار  مون رو اصلاح کنیم.

      بدن انسان برای زندگی به انرزی احتیاج داره که اون انرژی و از موادغذایی دریافت میکنه 

      اشتها درونیه و فرمان مغزی و فرمول ذهنیه .که در جهت چاق شدن ازش استفاده میشه.

      یکی از عادت های بد غذایی من اینه که سریع غذا میخورم ، درسته که تند غذا خوردن  ربطی به چاق شدن نداره ، چون من هم در اطرافم افرادی و دیدم که خیلی سریع غذا میخورند ولی کمبود وزن هم داشتن ، ینی طوری بود که مثلا غذا رو با هم شروع میکردیم ، ی لحظه که سرم و می اوردم پایین و دوباره به اون شخص نگاه میکردم ، دیدم غذاشو تموم کرده!

      پس این باور که تند غذا خوردن هم  باعث چاقی میشه ، اشتباهه ، ولی حالا چرا من تند غذا میخورم و این تبدیل به یک عادت شد برای من ؟ که الان این و متوجه شدم

      تو خانواده ما و نزدیکان ما افراد چاق خیلی وجود دارند و من هروقت که مهمونی میرفتم باهاشون ، و رفتاراشون دیده بودم ، اونطوری بود که سفره رو هم میلیسیدن و من برای اینکه از هر غذایی که رو سفره هست ، دوست  داشتم امتحان کنم ، و از ترس این که اون  چاقالو هاا اون غذارو نخورن و یا به من نرسه ، تند غذا میخوردم که از هرچیزی بتونم امتحان کنم و اونجا هم تند غذاخوردن و یاد گرفتم، با این که از هر غذایی که میخواستم بخورم ، به مقداری میخوردم که برای مدل های بعدی هم جا داشته باشم و ینی حجمش هم کم بود ! 

      پس من فرمولی که باغث تندغذا خوردن من (برای چاقی) میشد رو شناسایی کردم.

      عادت بعدی من اینه که ، من رو تنوع غذایی خیلی حساسم و از هر مدلی که میبینم  باید بخورم ، حتیی اگه سیر باشم ، مثلا با دوستام میرفتم کافه و یجیز میخوردم ، بعد سیر بودم ونمیخواستم که دیگه شام بخورم ولی  وقتی میومدم خونه و میدیم مامانمم غذا درست کرده، میخوردم! و نمیتونستم نخورم ، ینیی یچیزی که در خودم کشف کردم اینه که من نمیتونم خودم رو محدود کنم که نخورم و اصلااا هم نمیتونم بگم میل ندارم ، چون دارم ! اگه بگم ندارم دروغ گفتم و دیدم که هر وقت مثلا در برابر تعارف دیگران و یا در تنهایی خودم ی غذایی و می دیدم و جدید هم بود و برای این که رژیم بودم میگفتم میل ندارم ، در واقع میل داشتم ولی نمیخواستم که بخورم ولییییی نو ذهنم همش داشتم میخوردمش و ذهنم همه فکر و حواسش  رو اون بود و من اصلااا نمیتونستم تمرکز کنم ! و باید میخوردمش تا خیالم راحت میشد خیلیییی عذاب اور بودد بر ام که همش فکرکمو به سمت اون غذایی که نخوردم سوق می داد !! 

      مثلا اگه ی کیلو شیرینی باشه که شکلاش با هم فرق میکنه و تو اون جعبه مثلا 5 تا ردیف شیرینیه که هر ردیف شکلش  یا مدلش با هم  فرق میکنه و من هم باید حداقل از هر مدل یدونه بخورم .و الان هم مثلا که یدونش یا دوتاشو و میخورم و ازونجایی یزره رفتار های غذاییمم تغییر کرده ، بقیشو برای خودم کنار میزارم که بعدا بخورم ! ولی مثلا اگه یک کیلو نون خامه ای فقط باشه یا شیرینی ها همشون یک شکل باشه ، فقط یدونه میخورم و میدونم که کافیه ، د ر حد خوردن وچشیدنش فقط .

      پس من با دیدن غذاها هم تحریک به خوردن میشم.

      وایی حالا خدارو شکر یکی از عادت های خیلی بدم و ترک کردم ،  اینطوربی بود که 

      مثلاا فرض کنیم که 2 مدل نون (سنگک و بربری )و 2 مدل مربا و کره و چای و نسکافه تو خونه ما بود ، من اینطوری بودم که یبار مربای مدل اول رو ، اول با نون سنگک بخورم بعد با بربری ، بعد حالا همین و دوباره ولی با کره ، بعد دوباره همین و با چای , بعد همینو با کره با چای ، بدون کره با نسکافه ، با کره با نسکافه ، بعد دوباره مربای مدل بعدی و … همین روند و دوباره برای اون یکی تکرار میکردم !و اصلا مهم نبود برام که داشتم میترکیدم ، باید میخوردمشون ! 

      یا ناهار اگه  دو مدل خورش بود و نوشابه و دوغ  هم داشتیم و هم همینطوری دقیقا..

      و این رفتار تازه در من ایجاد شده بود که به لطف خدا دووم هم نیاورد و خداروشکر که این رفتارم و دیگه ندارم.

      عادت بعدی:

      دوست دارم بیشتر اوقات با چای یا نسکافه یچیزی بخورم،بیسکوییتی ، شکلاتی ، کلوچه ای ، شیرینی ای و.

      بعدی این که من عاشق شیرینیجاتم و هرچیز شیرینی که باشه و میخورم ، ینییی خیلییی دوست دارم ولی نه اینکه دم به دقیقه بخورم ینی ، طعم شیرینی و و غذاهای شیرین و بیشتر دوست داره تا غذاهای ترش و یا معمولی !

      و طوریم که اگه غذای معمولی بخورم حالا یا ناهار یا شام ، بعد از غذا دوست دارم که یک چیز شیرین بخورم و میخورم ، شکلاتی ، نون و مربایی  اینا ….

      و بعدی :

      عاشق میوه هستم و تنها کسی که تو خونمون هم میوه میخوره منم و مادرم میدونه که چون دوست دارم زیاد میگیره:/ و خودشونم که نمیخورن و من میمونم و اون همه میوه که مجبورم از ترس خراب نشدنشون همه رو بخورم که البته الان خیلی کم تر شده و من دیگه زیاد نسبت به اصراف و هدر دادن اهمیتی نمیدم . خداروشکر

       و حتی مادرم جدیدا میوه کمتر هم میخره بر اساس میزان نیاز خانواده.          

      عادت بعدیم اینه که وقی که خوردم سیر شدم بازم دوست دارم بخورم و جدیدا این کمتر هم شده و اغلب دیگه من بعد از سیر شدن زیاد میلم نمیکشه که بخوام بازم بخورم 

      در کل متوجه شدم که چی به چیه .

      این فایل انقدر که اگاهی داشت دو روز برام زمان برد البته اگه کم کاری نکنم کم تر ولی خیلی خوب بود و باز هم از عملکردم راضیم .

      شاد و پیروز و متناسب باشید.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار هانیه
      1400/06/04 23:58
      مدت عضویت: 1110 روز
      امتیاز کاربر: 12738 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 686 کلمه

      به نام خدایی که راه رو نشونم میده

      سلام به استاد عزیز و دوستان همراه

      فکرهای تکرار شونده تبدیل میشه به باورها و عادت هامون…و ما که سالها اسیر چاقی بودیم یا هستیم، درواقع اسیر همین باورهای غلط و محدود کننده چاقی هستیم…جسم بنده ذهنه، هرآنچه ذهن فرمان بده، جسم میگه چشم….پس ما هرچی زور بزنیم که رفتارهامون رو تغییر بدیم، تا وقتی ذهن تو مسیر لاغری نباشه راه به جایی نمی بریم…تا ذهن و جسم هم مسیر نباشن موفقیت ماندگار کسب نمی کنیم..

      چه مثلث جالبی شد: باور ==) عادت ==) جسم ….ما با تکرار افکار و تایید شنیده ها و … باورها رو ایجاد می کنیم و باورهامون تبدیل به عادت میشن و عادت ها جسممون رو تحت تاثیر قرار می دن . این مسیر از باورها شروع و به جسم میرسه درصورتی که برای لاغری از آخر به اول میخواستیم طی کنیم…درصورتی که این مسیر برعکس نتیجه نمیده دیگه…نمیشه از تغییر جسم به تغییر ذهن رسید…ذهن فرمانده جسمه.. سرچشمه اصلی ذهنه… فرمول ذهنی باید تغییر کنه تا جسم هم تغییر کنه…باورهای اشتباه که اصلاح بشه، عادت های غلط هم اصلاح میشه و اونجاست که تغییرات ذهن شروع میشه…عادت های ما هماهنگ کننده بین جسمم و باورهای ما هستن…..اینقدر اینو به روش های مختلف میگم و مینویسم تا خوب درک و باورش کنم

      وای که استاد منم جز همونایی هستم که فکر می کردن خانمها بعد از 40 سال لاغر شدنشون سخت میشه چون سوخت و ساز بدن پایین میاد…یادم رفته بود!! اما تا گفتین یادم اومد که من جایی همچین چیزی رو شنیده یا خونده بودم و ترسیده بودم راستش…حالا درسته خیلی تکرار نشد اما وقتی الان این جرقه زده شد یعنی این گیر ذهنیم بوده دیگه…من اینو باور کرده بودم لابد..خدای من

      خب ما تا اینجا باورهای غلطمون رو پیدا کردیم و با مثال های نقضی که پیدا کردیم، اون رو رد کردیم و قراره که با تکرار و استمرار، این باورها رو اصلاح کنیم…حالا ببینیم چه عادت های اشتباه غذایی داریم … 

      اول از همه عادت کنیم به استفاده از عبارت “میل ندارم” در مواقعی که سیر هستیم

      من چه عادت های غذایی دارم؟ راستش من چون سال 98 یه دوره مشابه رو گذروندم خیلی از عادت های غلطم اصلاح شد و امروز از صبح که این فایل رو دیدم داشتم فکر میکردم چه عادت هایی دارم…و واقعا سخت چیزی یادم اومد

      • من خیلی مواقع عادت دارم موقع غذا خوردن تی وی ببینم یا گوشیم رو چک کنم…میدونم اشتباهه و تمرکزم رو از آگاهانه خوردن برمیداره…بهتر شدم البته
      • من عادت داشتم ظرف غذام رو تا آخر تمیز کنم و بخورم که خدا رو شکر از اون سال دیگه اینجور نیستم
      • من عادت خیلیییی بدی که دارم اینه که تا می بینم یکم لاغر شدم و خوشحال میشم، نمی دونم چرا آگاهانه ول می کنم خودمو و بااینکه میدونم گرسنه نیستم می خورم الکی…نمی دونم علتش چیه و الان مدتیه دارم روش کار می کنم و دلیل ترس از لاغریم رو گمونم پیدا کردم و دارم روش کار می کنم…ایشالا که دیگه این بار اینجوری نمیشم
      • یه عادتم اینه که با فست فود و بعضی غذاهای خاص مثل لازانیا و سوخاری و ساندویج دلم نوشابه یا دلستر میخواد
      • یه عادتم اینه بعد از غذاهای چرب یا سنگین یا موقع دل درد و نفخ، چای نبات می خورم…البته الان کم پیش میاد که اونقدر پرخوری کنم که نبات داغ لازم بشم اما گهگاه میلم هست
      • از عادت خوبم هم که تو این چند سال ایجاد شده بگم که آب خوردنه که واقعا اگرچه لاغر نشدم اما همین یک عادتی که برام نهادینه شد کلی مفیده برام..آب گرم خوردن واقعا عادت خوبیه که پیدا کردم چون من اصلا آب نمی خوردم
      • یه عادت دیگه م اینه که غذاهایی مثل اولویه، مرغ، کوکو و کتلت و این چیزا رو حتما یه تیکه هم شده باید نون بخورم باهاش…کلا من نون رو خیلی دوست دارم…برنج نخورم برام سخت نیست..اما نون خیلی دوست دارم..مخصووووصا نون تازه و گرم…وقتی نون تازه بخرم هم دوست دارم حتما یه تیکه ازش بخورم حتی اگه گرسنه نباشم…نمی دونم این بده یا نه و جزو عادت های مخربه که تا نون نخورم حس سیری و بهتر بگم لذت ندارم

      بازم اگه یادم اومد مینویسم حتما…ممنون استاد عزیزم از مطالب عالی تون…سلامت و شاد باشید

      الهی به امید تو

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار parsasaryna04
      1400/05/10 09:32
      مدت عضویت: 1408 روز
      امتیاز کاربر: 2653 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 976 کلمه

      با سلام گام  در این فایل به نطرمن از دسته فایلهایی بود که پر از اطلاعات درست ومهم بود که اگه بخواهیم در مورو حتی جملاتش جند خطی بنوسم تا شب  باید بنوبسم اینطوری شروع کنم که اول در مورد تعریف عادت عادت مستوی است با یک سری رفتارهای تکرارشونده که ما مداوم انجام میدیم ودر مورد انجام بعضی از عادتها احساس خوبی داریم که ایحتی این عادت رو داربم ودر مورد بعضی از عادتها انجام دادنش با احساس بدی همراه میشه وما در صورتی که از انجامش احساس زجر وحسرت واندوه داریم باز دوباره با تکرار روز جدید شروع به انجامش می دهیم  من که خودم وقتی در مورد اینها فک میکنم به این نتیجه میرسم که کنترل این عتدتها دست من نیست وربطی به اراده شخصی فرد نداره وخود به خود انجام میسه واز جایی دیگه که ناخوداگاه ذهنم است داره فرمان صادر میشه وهر روز این فرمانها قوی تر وبیشتر وسریعتر انجام مبسه چون از خصوصیات ذهن ناخوداگاه هر انسانی است خلاصه حالا چرا ذهن ناخوداگاه من داره دستور این عادتهای اشتباه رو میده ولی ذهن پسرم که متنا سبه داره دیتور درست خوردن رو میده کمی فک کردم گفتم من شدیدا به این معتقدم که خداوند عادل است وعدالت خداوند در تقسیم نعمتها وحالا ویژگی اندامها نباید این طوری باشه چه چیزی باعث این تفاوت شده است اومدم به باورها وعادتهای خودم وپسرم دقت کردم کلا پسر من معتقد که هرچی با هر مقداری بخوره چاق نمیشه امروز باهم خیلی صحبت کردیم گفت مامان من بعصی روزها که تو فک میکنی زیاد میخورم خیلی گرسنه ام هست تازه همون روز هم وقتی سیر میشم ول میکنم خورونم رو ولی تو میگی که ولش کن امروز رو حالا که دیگه خیلی خوردم بیام در حد انفجار بخورم وازش پرسیدم در اون روزها بعدش عذاب وجدان گرفتی یا درحین خوردن نمیترسی گفت نه خوب چرا بترسم مگه ماده غذایی که خدا برام افریده ترس داره بخورش دیگه بیخیال وقتی سیر شدی ولش کن دیگه بعد گفت عذاب وجدان چیه توهم چه چیزها میگی برای چه چیزها عدابوجدان میگیره چه وجدان بیکاری داری مگه کسی هم هست که برای خوردن عداب وجدان بگیره نه من اصلا عذاب وجدان ندارم مگه چیکار کردم غذایی که خدا بهم داده رو خوردم مگه حرام که عذاب وجدان بگیرم بعد گفت مامان نمیخواد عذاب وجدان بگیری در عوض تو دیگه به خاطر اینکه یک وعده رو زیاد خوردی همه روزت رو زیاد نخور با اون یک وعده به جایی بر نمیخوره راست میگفت من یک وعده یا یک روز که خراب میکنم تمام روز یا هفته رو دیگه بی رویه میخورم ومیگم ولش کن امروزم دیگه خراب شد یا هفته ام دیگه خراب شد واون خیلی راحت با ماده غذایی برخورد میکنه اصلا در طول روز به فکر اینکه چی بخورا وچی نخوره نداره به وقتش هرچی رو به عنوان عدا بهش بدی اگه دوست داسته باشه واگه واقعا گرسنه باشه میخوره واگه سیر باشه بهترین ماده غذایی که خیلی هم دوست داره رو ببینه نمخوره اگه اصرار زیاد هم بکنی میگه من میل ندارم اصلا جا ندارم ولی من میل ندارم چیه من همیشه میل دارم وهمیشه هم جا دارم حتی اگه چیزی رو دوست نداشته باشم بازم باید یک امتحان بکنم من در مورد خودم میگم من فقط این باور در من خیلی قوی هستش که من در اون اعماق ذهنم خودم رو هنوز چاق تصور میکنم وچاقی برای من طبیعی شده با خوردن مواد غدایی خیلی به مقدار واندازه ونحوه خوردن حساسم وهنوز فک میکنم اینها باعث چاقی من هستند ومهمتر من هنوز تصاویر چاقی درذهنم از خودم دارم وهر دفعه که غدامیخورم فک میکنم الان چاق شدم والان فهمیدم هنوز باور چاقی من که من کلا از بچگی چاق به دنیا اومدم ومحکوم به چاقی هستم در من فعاله واین روزها که من به شدت مشعول کار کردن روی باورهایم هستم من رو ادیت میکنه وگهگاهی سرکشی بدی میکنه که دوباره منجر به خوردن زیادی میشه ولی خدارو سکر نمیگم بدون تغییر رفتارم نه خیلی تغییر رفتار داستم حتی دیسب که باز زیاد خوردم حالت تهوع فجیعی گرفتم که صدباره خودم رو لعنت کردم که چرا بیشتر خوردم مهمتر از همه وقت گرسنگی وسیری ام را فهمیدم ویا میرم سر یخچال ومیخوام چیزی بردارم میبینم سیرم اون چیز رو میدارم میگم الان که جا ندارم باشه وقت دیگه ای خلاصه رفتارهایم که خیلی تغییر کرده واز این فایل فهمیدم به خاطر اینکه باورم تعییر کرده چون استاد گفتند وقتی عادتت عوض بشه یعنی رفتارت عوص شده واون هم به خاطر تغییر باورت هست گفتند عادت بین باور وجسم ما است وعادت یعنی رفتارهای تکرار شونده  وچاقی هم به خاطر یک سری رفتار های تکرار شونده که در نتیجه باورهای چاقی ذهنمون است بو جود اومده پس اول باید باورهای لاغری رو با وارد کردن وردیهای جدید ودرست واطلاعات درست بیاییم باورسازی کنیم وفرمولهای استباه رو به حالت استند بای در بیاریم وبعد فرمولهای لاغری در ذهن ما از قبل توسط خالقمان در ذهنمان نصب شده که توسط ما به حالت استند بای رفته باید بیاییم اونها رو پیدا کنیم وفعالشون کنیم وبعد عادت جدید در ما شکل میگیره که منجر به رفتارهای جدیدی در ذهن ما میشه وما ان شالله وارد زندگی جدید با جسمی جدید میشیم واز امروز ان سالله بتونم میل ندارم رو انجام بدم ودیگه از عادتهایم تند خوردن وپرخوری کردن وغذارو برای رفع نیازم نمیخورم وبه خودم احترام نمیزارم واگه من به وجود خودم احترا بزارم تند وبد شکل وزیاد نمیخورم بدترین عادت ذهن من که خیلی من رو اذیت میکنه اینکه هی کارهایم رو به فردا وبه ساعتی دیگه میندازم وهی میگم باشه از فردا اروم میخورم واز فردا حتی میگم این فایلها رو اتجام میدم وخیلی دارم اذیت میشم ولی درست میکنم ولی خدارو شکر چون استمرار دارم وهی دوست دارم این روش رو هی به حرفش نمیکنم خدایا به همه ما کمک کن تا دیگر لحسات زندگیمون رو با لاعری سپری کنیم الهی امین ودر اخر خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مه تاب
      1400/04/31 23:09
      مدت عضویت: 1060 روز
      امتیاز کاربر: 354 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,171 کلمه

      سلام مجدد دوستان 

      ادامه گام سی و چهارم:

      فردی که ورزشکاره و میخواد قهرمان بشه و مدال بیاره خب اونم داره ورزش میکنه یا ما اگه رفتیم باشگاه بدنسازی وزنه زدیم خب خیلیا دیگه هم میومدن باشگاه که عضله سازی کنند چرا اون ها از ورزش کردن خسته نمیشدن میدیدی طرف مدت هاست با اشتیاق میاد وزنه سنگین میزنه ولی ما که میرفتیم هی دنبال بهانه بودیم که نریم!! اونم ورزش میکنه ولی مثل ما بهانه نمیاره برا نرفتن، چرا؟ چون باورش اینه که میخواد ورزشکار بشه و عادت هایی در اون شکل گرفته که خیلی راحت اون داره فعالیت هایی انجام میده که در نهایت جسمش پرورش پیدا میکنه و اونو به خواستش میرسونه که در مثال ما پرورش اندامه!! اما افراد چاق با باوری متفاوت و برای لاغر شدن تلاش میکردن در صورتی که باور دارن همیشه چاق میمونن و مثلا خانوادگی چاق هستن!!! هر تغییری هم که ایجاد میشد بعد از یکی دو هفته برمیگشت!!!

      قدرت باور بی نهایت بالاست و خسته هم نمیشه!! اون راه خودشو میره و هرچی تو بخوای جلوشو بگیری و نتیجه رو تغییر بدی و جسم رو تحت فشار بذاری اون تغییری نمیکنه و سرجای خودش هست و وقتی شما خسته بشی بخاطر تضادی که بین ذهن ناخودآگاه و رفتارت به وجود اومده ول میکنی سریع همه چیز برمیگرده و این مورد در تمام جنبه های زندگی ما هست، در کسب و کار هست اونی که باورش این باشه که نمیتونه موفق بشه اونکه فکر میکنه شرایط بیرونی مثل دلار و طلا و رئیس جمهور و جامعه اینا همه تاثیر دارن در موفقیت یا فروش روزانش اون فرد یواش یواش عادت هایی را در خودش شکل میده که کمتر فعالیت میکنه, کمتر جنس میخره که نکنه فروش نره، کمتر میره مغازه و میاد بخاطر اینکه نگرشش اینه که مشتری نیس بریم برق بسوزونیم که چی؟! استاد هم این تجربه را داشتن!!

      عادت ها در نهایت نتیجه ای را برای شما رقم میزنه که برابر با باور شما نسبت به اون موضوعه! 

      وقتی شما باورت این باشه که طبیعیه شما چاق بشی در شما عادت هایی شکل میگیره که شما را به سمت چاقی هدایت میکنه و کل کار دوره لاغری با ذهن اینه که در شما باورهایی رو ایجاد کنه که شما میتونی متناسب بشی به شما تمریناتی داده میشه که به این باور برسی که میشه متناسب شد و به ذهن برنامه های جدید داده میشه که باور کنی میشه لاغر شدو ناخودآگاه رفتار های شما تغییر میکنه و در نهایت جسم شما هم تغییر میکنه و برابر میشه با باور شما!!

      نتایج افراد مختلفه چون به اندازه ای که باورهاشون عوض میشه در نهایت جسم اون ها هم تغییر می‌کنه!

      اصل و سرچشمه که باورها هستن را باید تغییر داد و باورها چطور عوض میشه؟! با افکار جدید با توضیحات با فایل ها!!! وقتی اون ها رو یاد بگیری و تکرار کنی ناخودآگاه عادت هایی در شما شکل میگیره که متفاوت با عادت های فعلی شماست و اونوقته که میبینی جسم شما هم تغییر میکنه!

      خیلی افراد عادت پرخوری را داشتن عادت ترس از مواد غذایی را داشتن و خیلی هم تلاش کردن تغییرش بدن مثلا من از امروز تصمیم میگیرم دیگه پرخوری نکنم یا عادت ریزه خواری که خیلیا دارن و تصمیم میگرفتن که انجامش ندن یا تصمیم دیگه شیرینی نخوردن چقد از این تصمیمات گرفتی؟! هیچ فایده ای نداشت چون ما تعیین نمیکنیم عادت را ما ایجاد نکردیم که بخوایم تصمیم بگیریم عوضش کنیم مثلا از امروز دیگه پرخوری نمیکنم مگه شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی پرخوری کنی؟؟ مگه یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی چاق بشی که حالا میخوای تصمیم بگیری لاغر بشی؟! اصلا با تصمیم نیست با تغییر افکار خیلی متفاوت تر از چیزیه که تا الان تجربه کردین موضوع لاغری با ذهن!!!

      تفاوت روش لاغری با ذهن با دیگر روش ها اینه که افراد چاق نمیتونن بگن میل ندارم نسبت به غذاها یعنی گفتن عبارت دو کلمه ای میل ندارم برای یک فرد چاق به مراتب سخت تر از حتی فتح قله اورسته! انقدر سخته که مثلا بخوای با یک شیرینی مواجه بشی با یک تعارفی مواجه بشی با یک اصرار دیگران مواجه بشی برای خوردن و بتونی بگی میل ندارم!!! و دوستان لاغری با ذهن به راحتی میتونن بگن میل نداریم !! از امروز میتونید تصمیم بگیرید در مواقعی که پرخوری محسوب میشه بگین میل ندارم ببینید چقد میتونید موفق باشید چند روز میتونید موفق باشید؟! اصلا اگه همینو فقط بتونی انجام بدی حتما میتونی متناسب بشی!!! اصلا نشدنی که فرمولی ک در ذهن شما تبدیل شده به عادت را بخوای در مقابلش ایستادگی کنی اصلا همچین چیزی امکان نداره!!!! باید فرمول عوض بشه باید باور عوض بشه خود به خود عادت عوض میشه و هماهنگی بین جسم و باور به وجود میاد! در واقع عادت های ما هماهنگ کننده بین جسم و باورهای ما هستن، وقتی باورت اینه که چاق میشی حالا با هر دلیلی بلافاصله باورش در ذهن شکل میگیره و عادت هایی به وجود میاد که اشتهات زیاد میشه؟! بدن نیاز به مصرف انرژی داره و برای اینکه بتونه این انرژی را تامین کنه نیاز به مصرف مواد غذایی داره چطور یک فرد با مصرف یک قرص یهو اشتهاش زیاد میشه در صورتی که قبلش کاملا درست برخورد میکرده؟! اصلا خیلیا نمیدونن معنی اشتها چیه، پرخوری را میگن اشتهامون زیاد شده وقتی میگی اشتها یعنی یه چیزی از درون در صورتی که این پرخوریه این اشتها نیست!!!! تو از بیرون داری به زور وارد میکنی! اشتها فرمان مغزیه، فرمول مغزیه که به وجود اومده تبدیل شده به یه عادت داره یواش یواش یه عادت را در شما به وجود میاره که با فاصله زمانی کمتر غذا بخوری خیلیا این مشکل رو دارن که میگن در طول روز بارها گشنمون میشه، همه این ها عادته و ترفند ذهن ناخودآگاهه برای اینکه جسمتون را به باورتون که چاق شدن طبیعیه برسونه!!!

      خیلیا باور دارن که معدشون خالی باشه یا گشنشون باشه سردرد میگیرن طبق این باور عادت هایی در اون ها شکل میگیره که تندتند غذا بخورن تا سردرد نگیرن و بتونن چاق بشن همه این ها باید در نهایت چاق بشن!! همین فرد در ماه رمضان میبینی که سرش درد نمیگیره شاید یکی دو روز اول یکم سرش درد بگیره ولی چون ذهن ناخودآگاهشون متوجه میشه که حکمی بالاتر از حکم خودش وجود داره که اونم غذا نخوردن بخاطر روزه داریه یعنی ترس از روزه خواری باعث میشه که شما وقتی سرتم درد میگیره غذا نخوری و این فرمول بهم میریزه در مغزت و تا اخر ماه رمضون میبینی فرد دیگه سردرد های ناشی از اینکه غذا نخوردم را نداره چطور این اتفاق میفته؟! غیر از اینه که فقط فرمول مغزی تغییر میکنه؟؟در اصل این فرمول فعلا میره تو حالت ذخیره تا بعد از ماه رمضان میبینی دوباره شروع میشه!!

      عادت هاتون را شناسایی کنید!!

      تفاوت شما با افراد لاغر فقط تفاوت در عادت هاتونه!! و عادت های شما بخاطر باورهای اشتباهتونه که به وجود اومده و با دوره لاغری با ذهن و شناسایی باورهای اشتباه باور ها و عادت های صحیح جایگزین شده و به تناسب میرسین و تناسب اندام همیشگی!!

      وقتی فرمول ها و باورها تغییر کردن چه بخوای چه نخوای لاغر میشی!!

      مه تاب متناسب با باورهای لاغری و همسو با ذهن🥰💖

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مه تاب
      1400/04/31 14:17
      مدت عضویت: 1060 روز
      امتیاز کاربر: 354 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,199 کلمه

      سلام همگی دوستان

      گام سی و چهارم عادت های چاق کننده:

      در تمرینات قبل یه سری دلایل چاقی و روش ها را بررسی کردیم و رد کردیم! و فهمیدیم که ما میتونیم لاغر بشیم!

      موضوع امروز منشأ اضافه وزن و همچنین در لاغر شدن هم کاربرد داره!

      خیلیا نمیتونن باور کنن که با قدرت ذهن میتوان لاغر شد!!! چون همیشه عوامل بیرونی را باعث چاقی خود میدانند!! در جلسات قبل این عوامل بیرونی را نقض و رد کردیم! 

      همه ما با قدرت ذهن چاق شدیم وقتی یک نیرویی درون ما هست که میتونه ما رو چاق کنه و اون نیرو در وجود افراد دیگری هم هست که اون ها رو متناسب کرده بنابراین خیلی راحت تر می‌تونیم بپذیریم که این نیرو در ما به شکل یک جسم چاق خودشو نشون داده ولی در افراد متناسب به شکل یک فرد لاغر و متناسب داره خودشو نشون میده، پس اختلاف کجاست؟؟؟؟؟ اونوقت میتونید راحت به اختلاف ذهن خودتون و ذهن یک فرد متناسب پی ببرید و خیلی راحت تر میتوان باور کرد که با همین قدرت ذهن که شما را چاق کرده میشه لاغر شد!!!

      چطور ذهن ما تونسته ما رو چاق کنه؟ چرا شما چاق هستید؟ در جلسات قبل خیلی دلایل داشتید ارث و بیماری و قرص و خیلی چیزای دیگه که اون ها را رد کردیم و باور کردیم که مقصر خودمون هستیم!!! چه چیزی باعث شده که ما چاق هستیم؟؟ به نظر شما چاقی از چه چیزی به وجود اومده؟! از هوا که ما چاق نشدیم یعنی همینجوری نبوده یه کاری کردیم یه طرز فکری داشتیم یه طرز رفتاری یه سبک زندگی داشتیم که بالاخره الان در این وضعیت هستیم!!

      چاقی محصول عادت های ماست! 

      عادت ها چیا هستند؟ یه سری رفتار ها که هرروز تکرار میشن، یک سری رفتار ها!!! یک عادت به هیچ وجه ما رو چاق نمیکنه یعنی اگه فردی یک عادت اشتباه داشته باشه دو تا سه تا داشته باشه اون فرد چاااااق نمیشه! حداقل به این حد چاق نمیشه! پس چاقی نتیجه یه سری عادت های اشتباهه یه مجموعه عادت های اشتباه هستند که ما با تکرار کردن بارها و بارهای اون ها خودمون را در همچین وضعیتی قرار دادیم!!! در جنبه های دیگه زندگی هم به همین شکل یک فرد با یک نخ دو نخ سیگار معتاد نمیشه و مشکلی براش پیش نمیاد اما با تکرار اون به عادت تبدیل میشه و فرد پس از ۲۰-۳۰ سال میبینه که چه عواقب خطرناکی براش پیش میاد و خودشم مسئول این رفتارشه و از یک عادت خیلی کوچیک شروع شد از یک نخ شروع شد خیلی اروم اروم زیاد شد و عادت شد…

      تمام رفتارهای انسان که باعث ضربه زدن به اون ها میشه بخاطر یه سری عادت هاست و تمام رفتارهای انسان که باعث یه سری پیشرفت ها در زندگیش میشه باز هم بخاطر یه سری عادت هاست!!

      یک ورزشکار عادت کرده هر روز ورزش کنه غذاخوردنش متفاوت از آدم معمولیه خواب و بیداریش متفاوته، اون عاد کرده یه سری رفتارها رو تکرار کنه و در نهایت میتونه به خواسته خودش که قهرمانی هست برسه!

      یک فرد متناسب هم همیشه یک سری عادت های رفتاری را داره تکرار میکنه ویک فرد چاق هم همینطور و علت اختلاف بین افراد مخصوصا چاق ها و لاغر ها تفاوت در عادتهای اون هاست! خیلیا فکر میکنن در نوع مواد غذاییشونه، اینجور نیست همه مواد غذایی ما باهم مشترکه! بعضیا فکر میکنند برای میزان مصرف مواد غذاییه والا انقدر آدم سراغ داریم که بیشتر از ما میخورن اما متناسبن، پس مقدار هم دلیل نمیشه! مقدار مهم نیست، تنوع غذایی مهم نیست، فقط تفاوت در عادت هاست! 

      عادت چطوری به وجود میاد؟؟؟ عادت یه فکر ساده است، تکرار میشه چندین بار و تبدیل میشه به عادت!!! ما خودمون یه سری عادت هامون را انتخاب نکردیم مخصوصا افرادی که از سن پایین تر اضافه وزن دارن، براساس فکرایی که در ذهنشون به وجود اومده و باورهایی که در ذهنشون شکل گرفته عادت های اون ها ایجاد شده!! و بعد هم که که بزرگ شدن یه سری عادت ها را خودشون اضافه میکردن چون آدم های چاق یکی از خصوصیات مخربشون اینه که خیلی راحت از هم رفتارهای اشتباه را یاد میگیرن کافیه چند روز باهم رفت و آمد داشته باشن تا عادت اشتباه را به عادت های خودشان اضافه کنن اما در کودکی بصورت غیرارادی غیراگاهانه صورت گرفته!

      عادت ها از باور ها به وجود میان، اگر شما چیزی را باور کنی خود به خود در شما عادت هایی شکل میگیره که وضعیت شما را مطابق با باورتون کنه!!!! فردی که از بچگی بارها شنیده بخاطر ژنتیک اضافه وزن داره این اول فقط باوره یواش یواش عادت هایی در اون شکل میگیره که جسمش را شباهت بده به باورش، نقش عادت ها اینجوریه یعنی یک رابط بین باور و جسم ما هستند!!!

      اگه خودمون را به سه قسمت تقسیم کنیم: باور،عادت و جسم! باور را ما به وجود نیاوردیم، باور افکاریه که ما بارها مرورشون کردیم، حرف هاییه که شنیدیم و گاها دیدیم و دربارشون صحبت کردیم، وقتی باور در ما ایجاد شد بعد از اون عادت ها شکل میگیرن دیگه اینجا ذهن ناخودآگاه وارد میشه باید عادت هایی را در ما به وجود بیاره که در نهایت جسم ما را متناسب کنه با باورمون، اینا باید باهم هم تراز باشن در یک خط باید باشن نمیشه باور کنی چاقیمون ارثیه ولی متناسب باشی!!!

      عادت ها ناخودآگاه به وجود میان!! در واقع قدم اول که باورسازیه را ما انجام میدیم، با توجه کردن به موضوعات به مطالبی که مطرح میشه با چیزایی که میشنویم و با تکرار کردنشون باور را به وجود میاریم و ذهن ناخودآگاهمون با توجه به اون عادت ها رو به وجود میاره و نهایت جسممون تغییر شکل پیدا میکنه بر اساس باورهامون به وسیله عادت هامون!! ما در گذشته بخش آخر را که نقشی در چاق شدنمون نداشت را می‌خواستیم تغییر بدیم یعنی جسم شما عملا خودش نقشی نداره در انتخاب چاقی شما یه سری باورها را ایجاد کردی بعد ذهن ناخودآگاهت یه سری عادت ها را در شما به وجود آورده و شما تنها کاری که کردی عادت ها را هی تکرار کردی و در نهایت جسمت شبیه شده با چیزی که شما باور کردی اما برا لاغر شدن نتیجه را تحت فشار گذاشتی و خواستی تغییرش بدی و باورها سرجاشون وجود داشتن عادت ها هم وجود داشتن و به همین دلیله که از تلاشتون نتیجه نگرفتین!

      وقتی خودتون رو تحت فشار میذاشتین فقط یه سری عادت ها را کمتر انجام میدادین ولی تا کی تا وقتی که میتونستین اون رژیم را ادامه بدین اما باور مثل سوخت رسانی هی داره سوخت چاقی را میرسونه عادت هم داره سعی میکنه که تکرار بشه یعنی ذهن مام داره سعی میکنه عادت ها را تکرار کنه که به باور برسونه جسم ما را اما ما اومدیم جسم را محدود کردیم، خوردن را محدود کردیم و فشار میاریم به جسممون و اونجاس که یواش یواش از لحاظ اعصاب و روان بهم میریزیم چون ذهن ما داره دستور میده به تکرار باور ها اما ما در نهایت اون نتیجه را گرفتیم و نمیذاریم کار پیش بره و خسته میشیم و عصبی میشیم از ادامه دادن برنامه های رژیمی برای لاغری!!!

      نتیجه: تا اینجای فایل متوجه شدم که تلاش برای تغییر جسم بی فایده است و اول باید باورهای صحیح جایگزین کنیم تا طبق باورهای جدید عادات جدیدی توسط ناخودآگاه شکل بگیره و جسم را متناسب کنه ادامه فایل را در دیدگاه بعد مینویسم با تشکر🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1400/04/24 19:55
      مدت عضویت: 1025 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,455 کلمه

      سلام به آقای عطار روشن ودوستان عزیز سایت🌹🌹🌹

      لاغری باذهن جلسه چهارم

      این جلسه در مورد موضوعی است، که منشأ اضافه وزن ماست و همین موضوع منشاء لاغری ما هم می تونه باشه.

       که این موضوع مهم، قدرت ذهن ماست. خیلی ها نمی توانند باور کنند که با قدرت ذهن میشه لاغر شده .چون همش داشتن عوامل بیرون رو دوباره چاقی عنوان میکنن. که اصلاً مربوط به چاق شدن اونها نیست. فقط باورهای آنهاست که بهشون ثابت کرده و بهشون القا کرده که به دلیل یکسری عوامل بیرونی چاق هستند

       و ما در جلسات قبلی عوامل بیرونی رو شناسایی کردیم و یکی یکی  آنها را لغو کردیم. شما با همین قدرت ذهن چاق شدید. وقتی یک نیروی در وجود ما هست که میتونه ما رو چاق کنه و این نیرو در وجود افراد دیگه ای هم هست که آنها را متناسب کرده،پس خیلی راحت تر میشه بپذیریم، این نیرو در ما به شکل یک جسم چاق خودشو نشون داده، ولی در افراد متناسب به شکل یک جسم لاغر و متناسب داره خودشو نشون میده

       پس اختلاف کجاست؟ اونوقت میتونید راحت به اختلاف بین ذهن خودتون و ذهن یک فرد متناسب پی ببرید. و خیلی راحت تر میشه باور کرد که با همین قدرت ذهنی که شما رو چاق کرد هم میشه لاغر شد. چطور ذهن ما تونسته ما را چاق کنه؟ چرا شما چاق هستید؟ در جلسات قبل دلایل زیادی داشتیم و یکی یکی آنها را رد کردیم و باور کردیم که فقط مقصر خودمون هستیم که چاقیم.

       چه چیزی باعث شده که ما چاق باشیم؟؟ چاقی از چه چیزی به وجود آمده ؟؟ حتما کاری انجام دادیم که چاق شدیم، وقتی مسئولتش را پذیرفتیم، پس حتماً کاری انجام دادیم، یک طرز فکری داشتیم، یک طرز رفتاری داشتیم، یا یک سبک زندگی داشتیم، که در این وضعیت الان هستیم .چاقی محصول عادت های ماست. عادت ها چی هستن؟؟

       یکسری رفتارها که هر روز داره تکرار میشه. یک سری رفتارها (یک رفتار نیست) .یک عادت به هیچ وجه ما رو چاق نمی کنه. یعنی اگر فردی یک عادت اشتباه داشته باشه، دوتا عادت اشتباه داشته باشه، سه تا عادت اشتباه داشته باشه، اون فرد چاق نمیشه،.🤨

       چاقی نتیجه یکسری از عادتهای اشتباهه، یک مجموعه عادتهای اشتباه هستن که ما با تکرار کردن بارها و بارهای آنها خودمون رو، در همچین وضعیت الان قرار دادیم. در خیلی از مسائل دیگه هم این عادت و این تکرار وجود داره. فردی که داره سیگار مصرف میکنه، اگه یه نخ مصرف کنه هیچ اتفاقی براش نمیافته،

       یعنی مصرف یک نخ ،دونخ،سه نخ، یا ۱۰ روز یا ۲۰ روز یا ۳۰ روز، هیچ اتفاق بدی را برای آن رقم میزنه. اما وقتی این رفتار به عادت تبدیل میشه و فرد میاد ده سال یا ۲۰ سال هر روز ۱۰ یا ۲۰ نخ سیگار مصرف میکنه، اون وقت می‌بینید که چه عواقب خطرناکی رو براش داره و خودش هم مسئول این رفتارشه.🥴

       از یک عادت خیلی کوچیک شروع شد، از یک نخ شروع شد و همینطور اضافه شد. خیلی آروم ممکنه طی چند ماه از یک نخ به یک بسته، یا یک پاکت کامل رسیده باشه و سالهاست که دیگه اون عادت رو به همون شکل تکرار میکنه.😬

       تمام رفتارهای انسان که باعث ضربه زدن به اونها میشه به خاطر یکسری عادت هاست و تمام رفتارهای انسان که باعث یکسری پیشرفت‌ها در زندگی اش میشه باز هم به خاطر یکسری عادت هاست.💖

       یک ورزشکار که قهرمان میشه عادت کرده هر روز تمرین کنه عادت کرده هر روز یک سبک خاصی داشته باشه ،غذا خوردنش متفاوت از یک آدم معمولیه، ورزش کردنش متفاوته خواب و بیداریش متفاوته، اون عادت کرده یکسری رفتارها رو تکرار کنه و در نهایت میتونه به خواسته خودش که قهرمانی هست برسه .🏋‍♀️

      یک فرد متناسب هم یکسری عادت های رفتاری رو داره همیشه تکرار میکنه. و یک فرد چاق هم همیشه داره یک سری عادت های رفتاری رو تکرار میکنه. و علت اختلاف افراد مخصوصاً بین چاقها و لاغرها، تفاوت در عادت های آنهاست خیلی‌ها فکر می‌کنن در نوع مواد غذایی آنهاست. همه مواد غذایی ما با هم مشترکه، بعضی‌ها فکر می‌کنن به خاطر میزان مصرف مواد غذاییه، ولی خیلی‌ها هستند که بیشتر از چاق ها می خورن، اما متناسب هستند. پس مقدار هم دلیل نمیشه تنوع غذایی مهم نیست، فقط تفاوت در عادت هاست .

      یک عادت چطور به وجود میاد؟؟ عادت یک فکر ساده است تکرار میشه و تکرار میشه و تبدیل میشه به عادت. ما خودمون خیلی از عادتهامون رو تکرار کردیم. مخصوصاً کسانی که از کودکی اضافه وزن داشتن و بر اساس فکرهایی که در ذهنشون به وجود آمده ،بر اساس باورهایی که در ذهنشان شکل گرفته، عادت‌های آنها ایجاد شده .

      آدمهای چاق یکی از خصوصیات مخربشون  اینکه خیلی راحت از همدیگه رفتارهای اشتباه هم رو یاد می‌گیرن. یعنی اگر خودم ۱۰ عادت اشتباه داشتم که منو به چاقی رسانده ،اگر ببینم دوستم یک عادتی داره که من ندارم ،کافیه چند روز باهاش باشم ،خیلی راحت من همون عادت اشتباه رو به عادت‌های خودم اضافه می کنم. اما در کودکی این کار به صورت غیر ارادی ،به صورت ناآگاهانه صورت گرفته،

       به چه شکل صورت گرفته ؟؟یک فکر وقتی تکرار بشه، تبدیل میشه به عادت .عادت ها از کجا شکل می گیرند؟؟ چرا اصلا عادت ها در ما به وجود میان ؟؟🤔🤔

      عادت ها از باورها به وجود میان. اگر شما چیزی رو باور کنید خود به خود در شما عادت هایی شکل میگیره که وضعیت شما رو مطابق با باورتون کنه .

      مثال:: فردی که از بچگی بارها شنیده که به خاطر خونوادش به خاطر ژنتیک، به خاطر چیزی که مربوط به آن نیست و دست اون هم نیست، بهش تحمیل شده ،اضافه وزن داره ،مخصوصا ژنتیک، کسی که باور کرده به خاطر ژنتیک، اون اضافه وزن داره. این باور چه چیزی رو باعث میشه؟؟

       اول فقط یک باوره،وفرد  هم هنوز اضافه وزن آنچنانی نداره اما وقتی باور میکنه که ژنتیک و ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن دارن، یواش یواش عدتهایی درون فرد شکل میگیره که جسمش رو شباهت بده به باورش،

       یعنی اگر خیلی باور داشته باشه که ارث نقش زیادی در اضافه وزن داره، اون فرد مطمئنا به اندازه پدر و مادر و یا حتی بیشتر از آنها اضافه وزن پیدا میکنه. نقش عادت‌ها اینجوریه، و به این شکل به وجود میاد.

       یعنی یک رابطه بین باور و جسم ما هستن، اگر خودمون رو سه قسمت کنیم، یعنی به این شکل تعریف کنیم، باور، عادت و جسم

       باور رو ما به وجود نیاوردیم، این باور چجوری به وجود میاد ؟؟؟افکاری که ما بارها مرور کردیم، حرفهایی که شنیدیم از والدین از جامعه از رسانه‌ها ،اینها به شکل های مختلفی به مغز ما رسیده و آنها را شنیدیم و دیدیم و دربارش هم صحبت کردیم، این ها تبدیل میشه به باور .وقتی باور در ما ایجاد شد بعد از آن عادت ها  درماشکل می گیرن و اینجا ذهن ناخودآگاه وارد میشه. باید عادت هایی را در ما به وجود بیاره که در نهایت جسم ما را متناسب کنه با باورمون.

       یعنی باید اینها با هم همطراز باشن، در یک خط باید باشن نمیشه باور تو این باشه که مثلاً  چاقی ما ارثیه، ولی اندامت متناسب باشه. عادت‌ها ناخودآگاه به وجود میان و دست ما نیست. انتخاب ما نیست .در واقع ما اون قدم اول رو برمیداریم، اون باور سازی رو ایجاد میکنیم.🥰

       چطور ایجاد می کنیم؟؟ با توجه کردن به موضوعات، به مطالبی که مطرح میشه ،با چیزهایی که می‌شنویم ،با توجه کردن به اونها و تکرار آن ها ما باور رو به وجود می‌آوریم و بعد ذهن ناخودآگاه ما عادت ها رو بر اساس اون باورها به وجود میاره و در نهایت جسم ما تغییر شکل پیدا میکنه بر اساس باورهامون، به وسیله عادت هامون🥳 و این روند دقیقا برخلاف روندیه که همه ما قبلاً برای لاغری می‌خواستیم انجام بدیم. ما وقتی می‌خواستیم لاغر بشیم ،بخش آخر رو که هیچ نقشی در چاق شدن نداره رو تحت فشار می گذاشتیم، یعنی جسم شما عملاً نقشی نداره در انتخاب چاقی،🥴 شما یک سری باورها رو در ذهن ایجاد کردی و ذهن ناخودآگاهتون یک سری عادت ها رو در شما به وجود آورده و و شما تنها کاری که کردی این بوده که عادت ها رو هی تکرار کردی و در نهایت جسمت شبیه شده به چیزی که شما باور کردی🤪 اما وقتی میخوای لاغر بشی، این بخش آخر، این نتیجه رو تحت فشار گذاشتی، می خواستی تغییرش بدی و به خاطر اینکه در تمام اون مدتی که شما نتیجه رو هم، که همون چاقیه و همون جسمتونه ،تحت فشار گذاشتی، با رژیم با ورزش با دارو همون مواقع هم باور ها هنوز سر جاش وجود داشته و عادت‌ها هم وجود داشته و به همین دلیله که شما از تلاشتون برای لاغر شدن نتیجه نگرفتین😬

       همون زمانی هم که ما به خودمون فشار میاوردیم و به جسممون فشار می‌آوردیم که طبق برنامه، غذا مصرف کنیم ،که این باور های اشتباه رو ما داشتیم و عادت های اشتباه رو هم داشتیم ،تنها اتفاقی که می افتاد این بود که، زمانی که خودمون رو تحت فشار میذاشتیم، یکسری از عادتها رو کمتر تکرار می‌کردیم، ولی تا وقتی که میتونستیم آن رژیم رو ادامه بدهیم .اما به خاطر اینکه باوره سرجاش هست و داره کار میکنه و هی داره سوخت چاقی رو میرسونه، عادته هم هی داره سعی می کنه که تکرار بشه، یعنی ذهن ما هم هی داره سعی می کنه که عادت ها رو تکرار کنه، که باور برسونه جسم ما رو .

      اما ما آمدیم جسم رو محدود کردیم، خوردن رو محدود کردیم فشار می‌آوردیم به جسم و اینجاست که یواش یواش از لحاظ اعصاب و روان ما به هم می ریزیم چون ذهن ما داره دستور میده به تکرار باورها، اما ما در نهایت این نتیجه رو گرفتیم ،نمیذاریم کار پیش بره و خسته میشیم، عصبی میشیم از ادامه دادن برنامه هامون برای لاغری 😶

      فردی که ورزشکاره و می‌خواهد قهرمان باشه و مدال بیاره خوب اونم داره ورزش میکنه و وزنه میزنه .چطور اونها از ورزش کردن خسته نمی‌شدن؟؟ اما همش ما  دنبال بهانه بودیم که نریم. اون هم داره ورزش میکنه، ولی مسلما بهونه نمیاره برای نرفتن، چون باورش اینه که میخواد ورزشکار بشه و عادت هایی درونش شکل گرفته که خیلی راحت داره فعالیت‌هایی رو انجام می ده که در نهایت جسمش پرورش پیدا کنه واونو به خواستش میرسونه.😊

       اما ما که می‌رفتیم و همان حرکات را انجام می‌دادیم اما با یک باور متفاوت که من اومدم ورزش کنم که لاغر بشم. در صورتی که باور اصلی ما این بود که ،من همیشه چاق می مونم، چون خانوادگی چاقیم و این از باورهای اشتباه ما بود و همین کافی بود که فعالیت جسمی ما رو برای لاغری خنثی کنه.🥵

       قدرت باور بینهایت بالاست و خسته هم نمیشه و همش راه خودشو. میره هی تو بخوای جلوشو بگیری، بخواهی نتیجه رو تغییر بدی، بخوای جسمت رو تحت فشار بزاری، اینکه تغییر نمیکنه و به محض اینکه شما خسته بشی به خاطر اون تضادی که بین ذهن ناخودآگاه و رفتارت به وجود آمده، وقتی خسته میشی و ول می کنی، خیلی سریع دوباره همه چی برمیگرده🧐 و این مورد در تمام جنبه های زندگی ما است

       در کسب و کار هست،اونی که باورش اینه که نمیتونه موفق بشه، اونی که فکر میکنه شرایط بیرونی مثلاً دلار و بازار ،رئیس جمهور و جامعه همه تاثیر دارن در موفقیتش یا در فروش روزانه اش. این فرد یواش یواش عادت‌هایی رو در خودش  شکل میده که کمتر فعالیت میکنه، کمتر جنس میخره ،به خاطر اینکه نکنه فروش نره، کمتر میره مغازه و میاد .بخاطر اینکه باورش اینه که مشتری نیست، بریم بیخودی برق بسوزنیم که چی بشه.🤨

       عادت ها در نهایت نتیجه‌ای برای شما رقم می زنه که برابر با باور شما نسبت به این موضوعه و در مورد اضافه وزن وقتی که شما باورت این باشه که طبیعی که شما چاق بشی، در شما عادت هایی شکل می گیره که شما رو به سمت چاقی هدایت میکنه. و کل کار دوره لاغری باذهن اینه که در شما باورهایی رو ایجاد کنه که، شما میتونی متناسب بشی. و با انجام تمرینات به این باور میرسی که میشه متناسب شد. به ذهنت برنامه‌های جدیدی میدی که باور می کنی میشه لاغر شد.و ناخودآگاه رفتارهای شما تغییر می کنه و در نهایت جسم شما هم تغییر میکنه و برابر میشه با باور شما 🥳

      و به اندازه‌ای که باورها عوض میشه، در نهایت جسم هم تغییر میکنه و زوری نیست. به اندازه‌ای که باورها تغییر کنه عدتها عوض میشه و نتیجه جسمی هم تغییر میکنه. به همین دلیله که گفته شده در لاغری با ذهن، رژیم نداریم، ورزش نداریم، دارو نداریم. چون اینها همه میخواد نتیجه رو تغییر بده و فایده نداره .ما باید اصل و سرچشمه رو تغییر بدیم ما باید باورها رو تغییر بدهیم و باورها چه جوری عوض میشه؟؟؟🤔🤔

       با افکار جدیدی که به شما داده می شه ،با توضیحات و فایل‌های توضیحی و وقتی تکرار میشن ،ناخودآگاه عادتهایی در شما شکل می گیره که متفاوت با عادت های فعلی شماست و اون وقته که جسم شما هم تغییر میکنه.💃💃

       افرادی که در این دوره شرکت کردن، عادت پرخوری رو داشتن، عادت ترس از مواد غذایی رو داشتن، خیلی عادتهایی که همه ما الان داریم و مدتها هم سعی کردن که خودشون اونها رو عوض کنن. که تصمیم‌ میگیرن پرخوری یا ریزه‌خواری نکنن، عادت رو ما ایجاد نکردیم که بخواهیم تصمیم بگیریم عوضش کنیم ،که بخواهیم دیگه پرخوری نکنیم. مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی پرخوری کنی، یا تصمیم گرفتی چاق بشی، که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی اصلاً با تصمیم نیست 🤭با تغییر افکاره

       افراد چاق به هیچ وجه نمی تونن بگن میل ندارم و کسانی که در دوره لاغری با ذهن شرکت کردن قبلا هم این ویژگی رو داشتن و الان به راحتی میتونن بگن ما میل نداریم و خودشون انتخاب می‌کنن🤗🤗🤗

       از امروز سعی کنید تصمیم بگیرید در مواقعی که پرخوری حساب میشه، بگید میل ندارم .ببینید چقدر میتونید موفق بشید و اگر همین رو انجام بدی تضمین می کنم متناسب بشی .

      وقتی در مغز شما فرمولی وجود داره و این فرمول تبدیل شده به عادت، اون وقت ما بخواهیم بیایم تصمیم بگیریم که در مقابل این عادت ایستادگی کنیم ،اصلاً همچین چیزی امکان نداره ،باید فرمول عوض بشه، باید باور عوض بشه ،خودبه‌خود عادت  هم عوض میشه و هماهنگی بین جسم و باور به وجود می آید.🥳 در واقع عادت‌های ما هماهنگ کننده بین جسم و باورهای ما هستن و هماهنگی رو به وجود میارن. و وقتی باورت اینه که شما چاق میشی، حالا این باور به هر طریقی ممکنه به وجود بیاد، یواش یواش عادتهایی در اون افراد به وجود میاد که جسمشون رو برابر کنه با باورشون.💖

       فردی که به پزشک مراجعه می کنه و یک دارویی براش تجویز میشه و پزشک به این تذکر می‌ده که این دارو می تونه چاق کنه و اشتها رو زیاد میکنه ،بلافاصله یک باور درون فرد شکل میگیره، از همان روز عادت هایی درون فرد به وجود میاد که اشتهاش زیاد میشه.😬😬

       اصلاً گشنگی برای چیه ؟؟؟اگر درست فکر کنیم ببینیم غذا برای اینه که بدن ما به انرژی نیاز داره، برای اینکه بتونه انرژیش رو تامین کنه، نیاز به مصرف مواد غذایی داره ،چطور فردی که تا روز قبل به یک شکل داشت موادغذایی رو مصرف می‌کرد از امروز که یک قرص رو مصرف میکنه، دکتر میگه اشتها رو زیاد میکنه، یهویی علاقه‌اش به مواد غذایی بیشتر میشه.

       خیلی‌ها نمی‌دونن معنی اشتها چیه؟؟🧐🧐 پرخوری رو میگن اشتهام زیاده. وقتی گفتی اشتها، یعنی چیزی از اون درون داره میگه بده، در صورتی که این پرخوریه و اشتها نیست.🤪 تو از بیرون داری به زور وارد می کنی.

       اشتها چیه ؟؟؟

      اون فرمان مغزیه، اون فرمول مغزیه که به وجود آمده ،تبدیل شده به یک عادت. داره یواش یواش یه عادت  را در شما به وجود میاره، که با فاصله زمانی کمتر غذا بخورید. خیلی‌ها این مشکل رو دارن که میگن در طول روز بارها گشنم میشه. همه اینها عادته🥴

       و ترفند ذهن ناخودآگاهه برای این که جسمتون روبه باورتون که چاق شدن طبیعیه، برسونه.😬 اونایی که فکر می‌کنن اگر غذا نخورند یا معدشون خالی باشه ،سردرد می گیرن، خیلی‌ها این باور رو دارن که اگه ما غذانخوریم، سردردمیگیریم. این یک باوره، چون باور کردن همچین چیزی رو، عادت هایی در آنها شکل می گیره که اونها تند تند سردرد می گیرن، که غذا بخورن. که در نهایت هم بتونن چاق بشن.😶

       همین فرد در ماه رمضان، سرش درد نمی گیره ،چون ذهن ناخودآگاه شون متوجه میشه که، حکمی بالاتر از حکم خودش  وجود داره، که اونم غذا نخوردن به خاطر روزه داریه. یعنی ترس از روزه خواری باعث میشه که شما وقتی سرت هم یکم درد میگیره، غذا نخوری .و این فرمول به هم میریزه در مغز. چون قبلاً به محض سردرد غذا می‌خوردی، اما در ماه رمضان به خاطر این که نمیتونه غذا بخوره سر درد میگیره در روز اول، اما چون نمیتونه غذا بخوره، این فرمول به هم میخوره و تا آخر ماه رمضان فرد  سردرد های ناشی از اینکه غذا نخوردم رو نداره. چون فرمول مغز تغییر میکنه که سردرد نمیگیره.😊

       این فایلها رو بارها گوش بدید، فکر کنید به تاثیر ذهن در ضافه وزن، فکر کنید که چه رفتارهایی از شما عادته، اصلاً همین عادت هاست که باعث چاقی شما شده و به عنوان تمرین این جلسه اول این موضوعه، میل ندارم رو بررسی کنید خودتون بدون این که فرمولهای ذهنتون رو تغییر بدید بهش برسید که بتونید بگید ،میل ندارم💖💖

       دوم اینکه سعی کنید از امروز عادت‌های غذایی‌تان را شناسایی کنید، عادت به چیزی میگن که بیشتر از یکبار داره تکرار میشه، این میشه عادت 

      مثلاً یکی از عادت‌های من این بود که با چای کلوچه می خوردم یا حتماً با چایی به جای قند یا شکر باید شکلات می‌خوردم. اینها عادته. هیچ قانونی نیست و هیچ نمیتونی بگی، نه طبع من اینه، میکشه بدنم .

      اینکه بدنم شیرینی رو میکشه یک باوره، وقتی تکرارش کردی باورت میشه .مطمئنا عادت‌هایی در شما به وجود میاد که رفتارت میشه مطابق با باورت. ولی خیلی هارو میبینیم که علاقه ای به شیرینی ندارن، چه طوریه که بدن اونا نمیکشه و فقط بدن شما میکشه.🥴 تفاوت بین شما و لاغرها تنها در تفاوت در عادت‌هاتونه و عادت‌های شما به خاطر باورهای اشتباهتونه که در شما به وجود آمده. اما در این دوره باید باورهای اشتباه رو شناسایی کنیم ،آنها رو کنار بگذاریم. باورهای جدید را در ذهنمان به وجود بیاریم. بر اساس این باورهای جدید، عادت های جدید در ما شکل می گیره و در نهایت جسم ما به سمت متناسب شدن حرکت میکنه 

      لاغری با ذهن همیشگیه اینکه وقتی عادت های شما عوض بشه همین طور که الان شما به خاطر عادت هاتون چاقیتون همیشگی بوده و هر بار که تلاش کردی لاغر بشی دوباره چاق شدی، به خاطر همین عادته که تکرارشون می کنی و برمیگردی به جسم قبلی که همون چاقیه😧

       همینطور که چاقی در شما ماندگاره، چون به خاطر عادت ها و باورهای اشتباه چاق کننده در ذهنته، وقتی که یاد بگیری با قدرت ذهن لاغر بشی، وقتی فرمولهای ذهنت تغییر کنه، وقتی باورهای جدید رو بسازی و عادت های جدید در شما شکل بگیره،

       بنابراین خیلی طبیعیه که متناسب شدن هم برای شما همیشگی میشه. هر کسی که فرمولهای ذهنش را تغییر بده چه بخواد چه نخواد لاغر میشه .💃💃🥳

      مثل خودتون که نخواستین و چاق شدین. یکسری باور در ذهن شما ایجاد شد، به خاطر اون باورها یک سری عادت ها در ذهن شما ایجاد شد و در نهایت شما چاق شده اید و چه بخواهید چه نخواهید تا ابد چاق می مونید. حالا هی برو ورزش کن، رژیم بگیر، برو قرص بخور و جراحی کن ،فایده ای نداره، چون باورهات با قرص و دارو و ورزش عوض نمیشه بنابراین عادتهاتم عوض نمیشه

       و چون تا ابد نمیتونی با عادت ها مبارزه کنی و هر رژیمی و ورزشی و کاری که شروع کنی در نهایت شکست می‌خوری و رها می کنی، دوباره عادت های قبلی تکرارشون شروع میشه و شما به همون جسم قبلی برمی‌گردی🥺

       بنابراین یک بار تصمیم بگیر از روش صحیح آموزش لاغری با ذهن، برای لاغری اقدام کن، و از نتیجه ای که خودت به وجود می آوری، تا ابد لذت ببر

      💃💃💃🥳🥳💃🥳💃🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹

      باسپاس از استاد عزیز آقای عطارروشن

      عادتهای چاق کننده واشتباه من🤨

      اشتهام زیاده😋
       
       چون باور کرده بودم که تفریح و لذت بردن از زندگی فقط از طریق خوردنه اونم خوردن تا مرز خفگی و معده درد😒
       هر موقع حوصلم سر میره باید بخورم چاق شدم چون باور داشتم وقتی پول هر غذایی رو دادم تا تهش باید بخورم که هدر نره🤭
       چون باور داشتم همین یه امشبه که اومدم  مهمونی یا عروسی پس باید تا میتونم بخورم و بعد از فردا شروع می کنم به ورزش و رژیم😊
       چاق شدم چون باور داشتم مواد غذایی را اسراف نمی‌کنم و دور نمیریزم و اضافه ها رو میخورم چون می گفتم حیفه دور ریخته بشه🥺

       چون بیشتر از روی عادت غذا می خوردم و اصلاً به زمان گرسنگی واقعی اهمیت نمی دادم و با اینکه گرسنه نبودم ولی باز هم می خوردم😃
       

       چاق شدم چون هر موقع اعصابم خورد می شد با خوردن خودم رو آروم می کردم 😍

       چاق شدم چون موقعی که سیر هستم و کسی به من غذا تعارف می کرد باز هم می خوردم🤤

      چاق شدم چون هر موقع با دوستان و فامیل به پارک یا جاهای تفریحی می‌رفتیم همش در حال خوردن آجیل و تخمه  ومیوه بودیم وفکر میکردم لذت فقط به خوردنه حتی اگه سیر هم باشی بازم باید بخوری🤪😅😅

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/04/19 16:47
      مدت عضویت: 1646 روز
      امتیاز کاربر: 27931 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,694 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و همراهان  عزیز سایت تناسب فکری .

      فایلی امروز :

      در جلسه ی قبل ما تمام روشهای گذشته ی رو تجزیه و تحلیل کردیم که آیا اونها راه های  درست یا غلط هستن؟؟؟  و بعد بذر این رو کاشتیم که ما هم  میتونیم تغییر کنیم و لاغر بشیم .(با اون تعهدی که دادیم )

      خیلیا نمیتوتن باور کنن با قدرت ذهن میشه لاغر شد . بعضیا چون همیشه عوامل بیرونی رو در چاقی دخیل میدونن که من چون  ناراحتی اعصاب دارم من چون  قرص استفاده میکنم و یا  من چون  بعد از ازدواج چاق شدم و … . اینها باعث چاقی من شده ولی ما در جلسه ی قبل  این عوامل رو شناسایی کردیم و یکی یکی اونها رو نقض کردیم .

      و اما این افراد باید اطمینان داشته باشن که نیرویی در ما وجود داره  که  در افراد لاغر به شکل لاغر و در افراد چاق به شکل چاق خودش رو نشون میده.و باور کنید همین قدرت که شما رو چاق کرده میتونه لاغرهم بکنه .

      پس چرا ما چاق هستیم ؟ ما کلی دلیلی برای چاقی  داشتیم که اونها رو رد کردیم و دیدیم که  خودمون موندیم و چاقی و حالا از هوا که چاق نشدیم یه طرز فکر و رفتاری و سبک زندگی داشتیم که الان اینطور هستیم .

      چاقی محصول عادتهای ما هست و عادتها یه سری رفتارها هستن که هر روز و  هر روز دارن تکرار میشن و یک  رفتار نیست مجوعه ای از  رفتارها  هست .

      چاقی محصول مجموعه  ی عادتها هست که با تکرار بارها و بارهای اونها الان در این وضعیت هستیم .

       مثلا فردی که داره سیگار میکشه اگر  در ده رور یه نخ سیگار مصرف کنه هیچ اتفاقی نمیفته ولی اگر عادتش بشه میبینی چه نتایج خطر ناکی براش میاره و همیشه از کم شروع میشه و طی چند روز افزایش پیدا میکنه و کلی مشکل براش به وجود میاد .

      تمام رفتارهای انسان که باعث یه سری ضربه ها به انسان میشه به خاطر یه سری عادتها هست و تمام رفتارهایی که باعث موفقیت آدمها میشه بازم به خاطر یه سری عادتها هست . مثلا یه ورزشکار که قهرمان المپیک هست یه سری عادتها داره که هر روز تکرار میکنه و در نهاایت به خواسته ی خودش که قهرمان المپیک هست میرسه .

       خوب دقت کنید همه ی مواد غذایی چاقها و لاغرها مشترک هست وخیلیها از لاغرها  حتی بیشتر از چاقها میخورن اما متناسب هستن  چرا ؟؟؟

      پس مقدار تنوع غدایی مهم نیست فقط تفاوت در عادتها هست عادت یه فکر ساده هست که  تکرار میشه و تبدیل میشه به عادت .

       چاقها سریع از همدیگه عادتهای چاق  کننده رو که اشتباه هستن رو  یاد میگیرن .

      یه فکر وقتی تکرار بشه تبدیل میشه به عادتها عادتها از کجا به وجود میان از باورها به وجود میان .

      فردی که از بچگی بارها شنیده به خاطر خانواده و ژنتیک و .. اضافه وزن داره  یواش یواش عادتهایی در اونها شکل میگیره که باعث اضافه وزن میشه عادت رابط بین باور و جسم هستن .

      ما کلا   سه بخش هستیم باور و عادت و جسم هستیم و ما این باورها رو به وجود نیاوردیم و اونها در واقع حرفهایی هستن که ا ز افراد مختلف  به طریق مختلف به گوش ما رسیدن و بعد از اون شنیده ها در ما  عادتها به وجود آمدن و در نهایت جسم ما باید متناسب بشه با باورهای ما یعنی نمیشه ما باور کنیم چاقی ارثی ما هست ولی لاغر باشیم .

      عادتهامون  نا خود آگاه  به وجو میان و دست ما نیست و ما اون قدم اول رو برمیداریم باورسازی میکنیم چطور با شنیدن مطالب از اطرافیاانمون و در واقع عادتها به وجود میان و جسم ما شکل میگیره به واسطه ی عادتهامون و  به خاطر باورهامون.

      جسم ما عملا نقش نداره بر ای انتخاب چاقی در واقع ما یه سری باورها داشتیم و عادتهایی در ما به وجود اومده و اینقدر عادتها رو تکرار کردیم تا جسم ما شده شبیه باورهامون و حالا هر بار که خواستیم لاغر بشیم اومدیم بخش آخر رو تحت فشار گذاشتیم که جسم باشه و  هیچ وقتم نتیجه نگرفتیم اما  ما کم تلاش نکردیم و وقت نگداشتیم و عرق نکردیم واما در تمام اون مدت ما باورها و عادتهای اشتباه رو داشتیم  و در نهایت مغلوب اونها شدیم و شکست خوردیم و در واقع با اون روشهای گذشته  ما اومدیم جسم رو محدود کردیم و خوردن رو  محدود کردیم اما در نهایت خسته میشیم  و شکست میخوریم …

      ما هر وقت رفتیم باشگاه و اسم نوشتیم  و هز ینه  دادیم اما به دنبال راهی بودیم که نریم و ورزش نکنیم و یا رژیم گرفتیم اما به دنبال فرصتی بودیم که بزنیم زیرش،و انجام ندیدم چون قدرت باور بینهایت بالا هست و خسته هم نمیشه و اگر من خسته بشم بین اون تضاد رفتار ناخود اگاه و هدفت دوباره به حالت اول برمیگردم و ناخود اگاه  من پیروز میشه  .

      هر کس کلی عوامل بیرونی  رو دخیل میدونه در موفقیت شغلی و یا جسمی و یا زندگیش و … و  عادتهایی در اون شکل میگیره و در نهایت نتیجه هم با اون باورها هماهنگ میشه و مثلا کسی بگه به خاطر گرونی دلار و … من نمیتونم خوب فروش داشته باشم و دیگه اوضاع بد هست عادتهایی در اون شکل میگیره مثلا جنس نمیاره و … و در نهایت فروش کمتر میشه و اوضاعش هم بد میشه .

      عادتها در نهایت نتیجه ای رقم میزنه که برابر با باورهای شما هست .

      کل کار دوره این هست در ما باورهایی ایجاد کنه که میتونیم متناسب بشیم و لاغر بشیم و ناخود آگاه رفتارهای ما تغییر میکنه و در نهایت جسم ما تغییر میکنه .

      و به اندازه ای که باورها تغییر میکنه جسم ما هم تغییر میکنه و زوری نیست .

      هر راهی مثل ورزش و رزیم و دارو که میخواد نتیجه رو تعییر بده فایده نداره باید به دنبال راهی باشی که باورهای شما رو تغییر بده وقتی اینها رو تکرار میکنی ناخود اگاه عادتهایی در شما شکل میگیره که متفاوت از شکل فعلی شما هست .

      خیلی افراد عادتهایی دارن که دوست دارن تغییرش بدن مثل ریزه خواری و یا شیرینی خوردن و …..و همیشه دوست داشتن  این عادتها رو  نداشته باشن و تصمیم میگیرین اونها رو از بین ببرن  اما خودش که تصمیم نگرفته به وجودش بیاره و حالا هم با تصمیم شما از بین نمیرن .

      چقدر پیامها داریم از عادت افراد که من پرخوری دارم و نمیتوتم تعییرش بدم ولی همین افراد با این دوره ها خیلی راحت دیگه پرخوری نمیکنن و نسبت به مواد عدایی بی میل میشن و در واقع در افراد چاق گفتن جمله ی من میل ندارم کار بسیار سختی هست و حتی از فتح قله ی اورست براشون سخت تر هست و اصلا نمیدونن میل ندارم یعنی چی  اما با این دوره ها به راحتی یاد میگیرین که بگن میل ندارم .

      از امروز یاد یگیرید هر وقت پرخوری هست بگو میل ندارم .

      ولی اگر فرمولهات غلط باشه سخته این کار و نمیشه و باید اول فرمول و عادت عوض بشه و هماهنگی بین باور و جسم به وجود میاد.

      خیلی از خانم ها باور غلط دارن  که بعد از چهل سالگی خانم ها چاق میشن و چون این  حرف رو باور  می کنن کلی عادت غلط در اونها به وجود میاد که جسم اونها شبیه باورشون  می شه .

       و یا فردی که  پیش پزشک میره و  پزشک بهش میکه این دارو اشتهای تو رو زیاد میکنه اون فرد  باور میکنه این دارو باعث چاقی میشه و  کلی عادت غلط به وجود میاد  و تند و تند غدا میخوره و در نهایت جسمش شبیه باورش میشه 

      ولی یکم فکر کن  چطور شخصی که تا یه هفته قبل داشت به اند ازه عدا میخورد اما دکتر  که بهش میگه این دارو باعث چاقی میشه یک دفعه بیشتر غدا میخوره ؟؟؟

      خیلیا معنای اشتها رو نمیدونن وقتی میگن اشتها  داریم یعنی یه چیزی از درون میگه غدا بخور ولی تو از بیرون  داری میخوری و همون پرخوری رو میگی اشتها .

      اشتها اون فرمان مغزی و اون فرمول مغزی هست که  در شما عادتهای رو به وجود اورده که تند و تند غدا بخورید .

      بعضیا تند و تند گرسنه میشن و همه ی اینها عادته و ترفند جسم ناخود آگاه هست که شما رو چاق کنه طبق باور شما .

      خیلیا باور دارن اگر غدا نخورن خیلی زود سر درد میگیرن و چون این باور رو دادن در اون عادتهایی شکل میگیره که تند تند غدا بخورن که سر درد نگیرن و لی این افراد در ماه رمضان به راحتی مدت زیادی رو گرسنه میمونن چون فرمولهاش در ماه رمضان بهم میریزه  و دیگه اون سردرد ها رو نداره  چون حکمی بالاتر از اون حکم وجود داره .

      فکر کنید به تاثیر ذهن در اضافه وزن و بدونید همون عادتها باعث اضافه وزن شما شده .

      عادتهایی غداییتون رو شناسایی کنید و  بنویسید مثلا استاد عادت داره با چایی شیرینی و یا شکلات بخوره .

      .

      بعضیا میگن بدن من شیرینی رو میکشه ولی این غلطه مگر بدن آهنربا هست چطور بدن تو میکشه و اما یکی دیگه نمیکشه .

      تفاوت چاقها و لاغر ها در باورهای اونها هست و همین باورها رو شناسایی کن و اونها رو برطرف کن تا به سمت لاغری حرکت کنی .

      من رویای لاغری رو محقق میکنم و باقی مانده ی عمرم رو  با یک  جسم جدیدو  زندگی جدید تجربه میکنم و فقط ما افرادی که یه زمانی اضافه وزن داشتیم و حالا داریم متناسب میشیم قدر این لاغری رو میدونیم و  این لاغر ی بسیار برای ما شیرین و لدت بخش هست و هر بار که لباس لارج میپوشم واقعا خوشحال میشم از این اندامی که تونستم خلق کنم .

      من چون باورهای غلط دارم چه بخوام چه نخوام چاق هستم وبا قر ص و د ارو  و ورزش این باورها عوض نمیشه و در نهایت از اونها شکست میخوری و دوباره چاق میشی پس با این روش تا ابد لاعر بشو و از اندام خودت  لدت ببر .

      برداشت من :

      واقعا استاد درسته که چاقی و لاغری ما فقط به خاطر یه نیرویی درون ما  به اسم قدرت ذهن هست و هیچ عامل بیرونی در اون  دخالت نداره و چقدر قبلا من راه ها رفتم و تلاش کردم و اما نتیجه داییمی نگرفتن و خسته شدم چونکه فقط به جسمم فشار میوردم و کاری به فرمولهای ذهنی ام نداشتم چون اطلاع نداشتم از این روش و از این راه و فقط به دنبال محدودیت  غذایی بیشتر بودم که نتیجه  برام بیشتر بشه اما واقعا طاقت فرسا و زجر دهنده بود و همش استرس و حال بد داشتم و همش نگران چاقی بیشتر بودم و اما الان اگر تمام پزشکان دنیا جمع بشن و  بیان و بگن که به خاطر فلان چیز تو لاغر نمیشی من باور نمیکنم و نخواهم کرد چون با همین شرایطم کلی از اضافه وزنم رو از دست دادم پس مشخصه که چاقی و لاغری  هیچ ارتباطی به هیچ عامل بیرونی ندارن  همین دیشب در جمعی بودم که دو سه نفر چاق  واقعا به دنبال لاغری هستن و از راه های سخت و دشوار دارن تلاش میکنن برای لاعریو تازه نتیجه ی دلخواهشون هم ندارن   و هیبشه با هم گفت و گو دارن و اتفاقا دو نفرشون پزشک بود و حرفهایی در مورد اضافه وزن میزدن و دلیلهایی میاوردن که واقعا از نظر من خنده دار و رد شده و  تعجب آور …. بودن طوری که جنع رو ترک کردم و رفتم دور خوردم و اون لحطه    من میگفتم چقدر نگاه این افراد به این قضیه  ی تناسب سطحی  و غیر اصولی هست و چقدر گواه همین حرفهای استاد بود که باورهای ما نتیجه رو رقم میزنه چون در اون گفت و گوها دو سه نفر چاق بود و یه نفر لاغر و هر کس دلیلی برای چاقی خودش میورد که چون سنم بالاس چون سوخت و سازم کمه چون شیرینی و نشاسته زیاد میخورم و …. من چاقم و اصلا خودشون رو هیچ کاره در چاقی خودشون میدونستن و تمام قدرت رو به عوامل بیرونی داده بودن و اما من در دلم میگفتم تا وقتی این باورها رو داری پس تو قطعا چاق خواهی بود و بعد دقیق که در رفتارشون میشدم همون چاقهای جمع مدام در حال خوردن بودن و کلی چایی و شیرینی و هله و هوله خوردن و اما متتاسب جمع همش میگفت سیر هستم و جالب اینکه یکی از اون چاقها به دنبال لاغری از  راه زدن یه آمپول خاصی بود که چون یه مدت نزده بود دوباره با کلی چاقی بیشتر برگشته بود و اظهار ناراحتی میکرد و میگفت من چون سنم از ۴۰ رفته بالا (خانم بود )سوخت و سازم تغییر کرده و دیگه چاق شدم  و هیچ کاری نمیشه بکنم و من فقط در دلم میگفتم وای خدای من دارم از نزدیک تمام اموزشهای استاد رو درک مبکنم و یه شخص چاقه دیگه که همیشه  در رزیم سخت بود به ایشون میگفت چون من بیماری خاصی دارم که من رو چاق میکنه باید همیشه رژیم بگیریم و با چاقی بجنگم تا لاغر بشم و اما ایشون هم در شرایط جالب جسمی و روحی نیستن به خاطر رژیمهای سنگین و اما متناسب جمع  رو که زیر نطر داشتم اصلا از این باورها نداشت و همیشه از خوردن زیاد حالش بد میه حتی اگر کسی جلوش زیاد عدا بخوره بدش میاد  و   بسیار کم خور  هست و به  زور چند قاشق، ماست خالی برای شام خورد و اصلا چایی و شیرینی و تخمه و … هم نخورد و بارها به خودم گفتم ببین باورها و قدرت ذهن چیکار میکنن و تفاوت این چاقها  و لاغرها فقط  در باورهاشون هست که منجر به ایجاد عادتهایی میشن که جسمشون رو هماهنگ با اون باورها بکنه .

      و اما عادتهای اشتباه من :

      من در هر وعده ی عدایی علاوه بر گرفتن پیام سیری چند قاشق بیشتر میخورم .

      خیلی وقتها با چایی شیرینی میخورم 

      هنگام جمع کردن سفره از باقی مانده ی غدا در ظرفها میخورم 

      هنگام درست کردن غدا یه مقدار به اون دست میزنم و داغ و داع  میخورم .

      قبلا از ناهار اگر غدا درست بود مخصوصا  اگر برنج اماده بود یه مقدار ته دیگ میخورم .

      اگر فست فود باشه یه مقدار بیشتر از نیازم میخورم .

      اگر در مهمانی و رستوران  و عروسی و … باشم بیشتر میخورم و لدت برام زیاد خوردن بوده .

      اگر حوصلم سر بره  و یا در تفربح باشم در فصا سبز و پارک و … باشم  بیشتر میخورم که بیشتر خوش بگدره .

      بعد از خواب بعد از ظهری حتما باید برم داخل اشپزخونه و یه چیزی بخورم .

      وقتی خونه ی مادرم میرم اگر عدا بود باید حتما یه مقدار میخوردم .

      وقتی چیپس و پفک در هر جا ببینم خیلی زیاد  میخورم تا اخر اون بسته رو در نیارم ول کن نیستم 

      .میوه هر روز به مقدار زیاد میخوردم .در جایی که حس کنم وعدی بعدی عدا دیر میشه یا نیست ببشتر میخورم .

      اگر بگن چیزی خاصیت داره و یا کم کالری هست زیادتر میخورم .

      اما لازم بگم حدود هشتاد درصد عادتهام کمرنگ شدن و به زور و با کلی فکر کردن دوباره پیداشون کردم و این  عادتها رو من قبلا که تازه  وارد دوره ها شده بودم زیاد داشتم و اما مشکل و عادت جدید من  که دارم زیاد روش کار میکنم این هست که :

      وقتی  پیغام سیری رو گرفتم دست از خوردن بکشم .و چند لقمه اضافه نخورم 

      با دیدن فست بود  در ظرف عذایی ام من  بازم به اندازه نیازم بخورم .

      با دیدن چیپس و پفک در هر زمانی و در هر جایی من شروع به خوردن نکنم مخصوصا در تفریحاتم و دورهمی ها اگر واقعا نیاز داشتم بخورم .

      بعد از چرت نیم روزی سریع مشعول خوردن نشم و یا در بعد از طهر من حتما نباید چیزیی بخورم اگر واقع نیاز داشتم بخورم .

      و یا قبلا از ناهار ظهر من کلی ته دیگ رو خالی خالی نخورم که مدتها هست نمیخورم و یا در حد یه بند انگشت از روی عادت میزارم دهنم که اونم نباید داشته باشم 

      که بازم  کلی در این سه یا چهار  عادت پیشرفت  خوب داشتم ولی بازم بیشتر و بهتر باید بشم و واقعا در موقع گرسنگی بخورم و به محض سیری دست از خوردن بکشم  و هیچ چیز به زور وارد بدنم نکنم .

      من رویای لاغری خودم رو محقق میکننم چون در مسیر درستم و خیلی خوشحالم که این آگاهی رو دارم و خودم رو فقط در این قضیه چاقی و لاعری دخالت میدونم و نه هیچ چیز دیگه رو پس خلقش،میکنم همین طور که تا حالا خلقش،کردم و از اندام جدیدم و سبک خوردنم و پوشیدنم و زندگیم  و  آزادیم و آرامش نابم ،و حال خوبم و خود باوریم و اعتماد به نفسم و ….  دارم بینهایت لدت میبرم  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب موفق
      1400/03/06 11:15
      مدت عضویت: 1149 روز
      امتیاز کاربر: 13434 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 596 کلمه

      گام ۳۴ عادت های چاق کننده 

      به نام خدا 

      عادت های چاق کننده خود راشناسایی کنیم .

      عادت های چاق کننده :مجموعه رفتاری که به واسطه افکار چاق کننده درما شکل میگیرد وتاثیر مستقیم در چاقی ما دارد .

      🌺نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا مشابه است .🌺

      چاقی محصول عادت های چاق کننده است .عادت های چاق کننده رفتارهای اشتباه و تکراری است که به صورت ناخودآگاه درما بوجود آمده .

      چاقی⏪حاصل عادت های چاق کننده است ‌.

      یک فرد چاق یک سری رفتارهای اشتباه رو تکرار میکنه تاتبدیل به عادت بشه و باعث چاقی و اضافه وزن میشه ‌.

      عادت های چاق کننده ⏪براساس انتظار ما ازچاقی شکل میگیرد .زمانی که افکار وباورهای چاق کننده ایی را در مورد غذا ورژیم غذایی به ذهن می دهیم باور اینکه اگرشب میوه بخورم قند میوه شب جذب میشه و به چربی تبدیل میشه 🤒پس،ازساعت ۴بعدازظهر میوه نخورم اگه در مهمانی مجبور میشدم بخورم این باور را داشتم که چاق میشم .

      یا در ماه مبارک مطمئن بودم هرچی رعایت کنم اگه پیاده رویی نکنم حتما چاق میشم این میشد که بعد ماه مبارک ۳کیلو حداقل چاق میشدم اکثرا یک ساعت به افطار ، با اون گرما و ضعف پیاده رویی میکردم .

      یا یک باور دیگه من آدمی پرخوری نیستم مثلا یادندارم یک ساندویج رو کامل خورده باشم یا همیشه نصفی ازیک پرس کباب یا مرغ رو میتونستم بخورم .حتی ساندویج صبحانه ام خیلی قلمی و باریک بود که همکاراا بهم میخندیدند 😅پس چرا من چاق میشم .همیشه دنبال علت بودم میدونستم یک اشکالی هست والا من رعایت میکردم .به لطف استاد فهمیدم همون ترس و نگرانی من آفت بزرگی برایم بود که بارهاا میگفتم وااای من شیرینی بخورم واای نوشابه بخورم حتما چاق میشم .

      ودلیل مهمتر دیگه که استاد توضیح دادند از ۲۴ ساعت من نهایت ۱ساعت غذا می خوردم ولی ۲۳دیگه رو به غذا فکر میکردم حتی من عقیده دارم همون ۲۴ساعت چون موقع غذا هم ذهنم درگیر بخور ونخور ها بود .

      درسته که من پرخور نیستم وافراد زیادی شهادت میدهند وتعجب میکنن پس این چربی ها از کجا درآمده🤕

      ولی الان میدانم درسته که قبلا سیر نشده بلند میشدم ولی واقعا حسرت یک شکم سیر داشتم ومرتب به این فکر میکردم چرا نباید بتوانم از تهدیگ بخورم چرا نباید برنجم چرب باشه چرا نباید مثل بقیه سیر بشم .همه ی این افکار درذهن من بود .ظاهرا نخورده بودم ولی چندین برابر انچه نخورده بودم به غذا فکر کردم.

      من بارها بارزیم های سخت و پیاده روییی و شنا تلاش برای لاغر شدن میکردم ‌.همیشه برام سوال بود مربی شنام که مرتب مثل ماهی درآب بود چرا چاق بود .نمی دانستم تلاش فیزیکی تاثیری در تغییر تصاویر چاقی ذهن و عادت های چاق کننده ما ندارد .

      ❇❇مقدارغذا وتنوع غذایی درچاق شدن اهمیت چندانی ندارد بلکه رفتار مادربرابرمواد غذایی باعث چاقی می شود ولی مطمئن هستم که بااستمرار در این مسیر خیلی از نکات  پذیرفتنی و آسان است .

      ✴✴✴عادت یک فکر ساده است که براثر تکرار به عادت تبدیل شده .

      شناسایی عادتهای چاق کننده که مهم است باید با تمرکز واشتیاق شناسایی کنیم و باباور درست عوض کنیم.

      چاقی محصول ⏪عادت های چاق کننده ما ، این عادت ها محصول ⏪تکرار رفتارهای چاق کننده هستند ⏪این رفتارهای چاق کننده محصول  ⏪افکار چاق کننده که تکرار شدند و تبدیل به باور شدند .

      رفتار از باورهای ما ایجاد شده ۱باور محدود کننده ۲باور قدرت دهنده 

      من قبلا باور داشتم که غذام به ظاهر محدود است و برای یک سری از خوراک ها قدرت فوق العاده قائل بودم مثل شیرینی ها.

      ⛔وقتی به هردلیلی لاغرشدن مساوی میشه با تغییر در مصرف مواد غذایی تمرکز ما از روی ذهن  ما برداشته میشه به جای اون روی مواد غذایی تمرکز میکنه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتوانم
      1400/02/03 02:47
      مدت عضویت: 1533 روز
      امتیاز کاربر: 8998 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,045 کلمه

      سلام سلام 😍😍عادت های چاق کننده :

      ما سه بخش در وجود خودمان داریم : باور ، عادت ، جسم

      ایجاد باور : با شنیدن یک حرف از فردی که خیلی قبولش داریم مثلا دکتر یا کسی که او را دانا و عالم میدانیم ، جرقه ای در ذهن ما ایجاد می شود که مقدمات بوجود آمدن یک باور جدید را فراهم می کند .. شرایط بعدی برای تبدیل آن جرقه به باوری که باعث ایجاد تغییرات می شود، این است که آن حرف تکرار و تکرار و تکرار شود تا در جان ما بنشیند..

      عادت:مسئولیت ایجاد عادت و تکرار آن برعهده ی ذهن ناخودآگاه است..ناخودآگاهی که اصل را از بدل تشخیص نمی دهد و برایش فرقی نمی کند باوری که باید تبدیل به عادت بشود خوب است یا بد، سازنده است یا مخرب …فقط می داند که باید آن را تکرار کند و در هر شرایطی کارش را انجام بدهد…

      جسم:بازیگری که دستورات کارگردانش(مغز) را به خوبی انجام می دهد و او هم دخالتی در دستورات صادر شده نمی کند..

      روش کار ما در چاقی:

      روی جسمی فشار می آوردیم که چاقی و اضافه وزن انتخاب خودش هم نبود و او هم مثل ما از چاقی بیزار بود اما قدرتی بالاتر از توانش دستور داده بود که مثلا ۲۰ کیلو اضافه وزن در جسم باید باقی بماند و جسم هم چاره ای جز تسلیم بودن نداشت…ما این جسم را مقصر و دشمن اصلی خودمان میدیدم که انگار نمی خواد تغییر کنه 😠😒و مدام در جنگ با جسم بودیم ..فشار و محدودیت هایی که روی جسم می آوردیم باعث می شد چند کیلو وزن کم کنیم و وقتی ذهن ناخودآگاه می دید که برخلاف دستورش بنابر چاقی بیشتر ، جسم در حال وزن کم کردن است ، روی اعصاب ما تاثیر میگذاشت، ما بد خلق ، کم طاقت و عصبی می شدیم ، ریزش مو ایجاد می کرد، معده درد و….و هرکاری انجام می داد تا از خیر رژیم و ورزش و هر تلاشی برای لاغر شدن بگذریم و بی خیال بشیم تا دوباره عادت های قبلی را انجام بدهیم و باورهای ما با ذهن ما به تعادل برسند..ما بعد از اینکه خستگی جنگ🤺 با ذهن و جسم از تن مان خارج می شد و دوباره رویای لاغری 💭💖به سراغ مان می آمد ، بلند می شدیم و دوباره از همان روش ها شروع می کردیم و روز از نو روزی از نو…….اشتباه ما این بود که مسیر را از آخر بر میگشتیم و روی بخشی فشار و محدودیت وارد می کردیم که در واقع کاره ای نبوده و نقشی در تعیین شرایط خودش نداشت و آن جسم ما بوده…الان می دانیم که جسم ما اتفاقا در مصرف و دفع مواد غذایی بسیار قدرتمند است و مانعی که نمی گذارد همین مقدار بسیار بسیار ناچیز را هم دفع کند تا ما همیشه متناسب باشیم، قدرت ذهنِ چاق است…خبر خوب این است که ذهن ما بواسطه ی آموزش اشتباه چاق شده است و اصلا چاقی انتخاب خداوند برای جسم ما نبوده است .بلکه سلامتی و تناسب اندام همیشگی برای زندگی در این دنیا ، پیش فرض و تنظیم اصلی ذهن ماست.

      فایل تصویری💻🎧📖✏:

      ✅وقتی عوامل بیرونی را دلیل چاقی خودت بدانی ، یعنی لاغری با ذهن را باور نداری..(جلسه اول تا سوم ،شناسایی و نقض عوامل بیرونی توضیح داده شده)

      ✅یک راه برای باور کردن قدرت ذهن این است که بدانی همین ذهن تو را چاق کرده است ، بنابراین می تواند تو را لاغر هم بکند…

      ✅چاقی محصول عادت های ماست ،یک سری رفتارهایی که هرروز تکرار می شوند. 

      ✅یک روز درس خواندن باعث قبولی در کنکور نمی شود ، یک ماه درس خواندن همینطور اما ۶ ماه یا بیشتر مستمر و هرروز درس خواندن می تواند موفقیت تحصیلی را رقم بزند..

      ✅دو سه بار تلاش برای به خاطر سپردن یک متن یا یک شعر باعث حفظ کردن آن نمی شود بلکه باید زیاد تکرار شود.

      ✅بعضی عادت های چاق کننده ی من که الان خیلی خیلی خیلی کمرنگ شده اند👇🏻

      ۱.به محض بیدار شدن باید یه چیزی می خوردم حالا اگر صبح بود به عنوان صبحانه ، عصر بود عصرانه ،شب بود شام..اصلا یجوری عادت کرده بودم که بعد از خواب عصر اگر چیزی نمی خوردم حالم بد بود و تا چند ساعت کلافه بودم.

      ۲.بعد از رسیدن به خانه، حتما باید‌ چیزی میخوردم بدون توجه به اینکه اصلا من گرسنه هستم یا نه !

      ۳.پرخوری های شبانه ..که از یک ساعتی به بعد من بی دلیل هر چی دم دستم می اومد ، میخوردم !! که به لطف خدا رفع شد..

      ۴.دو سه بشقاب غذا خوردن به همراه ته دیگ 

      ۵.سرگاز رفتن و پرخوری های بی رویه و بی دلیل.آخ آخ🤦🏻‍♀️ من تا حدی می خوردم که حالم بد میشد ولی دو سال هستش که به خاطر پرخوری من حالم بد نشده ..یعنی حتی پرخوری های گاه و بی گاه الانم اصلا در حد اون زمانم نیست و جای شکر داره واقعا.. از یک سختی و رنج نجات پیدا کردم…۶.ما یک کشو مخصوص خوراکی داریم که معمولا همیشه پر از تنقلات هستش و یکی از عادت های هرروزه ی من سرک کشیدن و خوردن یکی دو نوع خوراکی بود..الان شاید هفته ای یکبار از سر عادت کشو رو باز کنم ولی معمولا چیزی برنمی‌دارم‌ برای خوردن..

      🟢در فایل دیروز مبحثی مطرح شد که من از آن موقع دارم بهش فکر میکنم و میخوام نظرم رو اینجا بنویسم ..

      اگر متناسب بودی باز هم دوست داشتی پیاده روی کنی؟این سوال باید از دو جهت بررسی شود:یکی فکر چاق کننده: که افراد متناسب برای حفظ تناسب اندام باید ورزش کننداز جهت دیگر  علاقه ی شخصی فرد متناسب به پیاده روی است. برای حفظ سلامتی ، شادابی و دلایل دیگر..اصلا پیاده روی برای خیلی ها راهی برای به آرامش رسیدن است ،همانطور که خوردن برای افراد چاق پاسخی بود به تمامی احساسات،افکار و اتفاقات مطلوب و نامطلوب..حالا نکته ی مهم این است که من درباره ی پیاده روی چه فکر و انتظاری دارم؟…👈🏻من هیچ وقت برای لاغر شدن پیاده روی نکردم..چون پیاده روی را شایسته و برازنده ی افراد متناسب می دانستم.و همیشه در رویاهایم خودم را که متناسب بودم با لباس ورزشی صورتی در حال پیاده روی میدیدم.همیشه منتظر بودم تا اول لاغر بشوم بعد پیاده روی کنم.😁البته بگم که وقتی فهمیدم لاغر شدن احتیاجی به ورزش و تحرک نداره ، خیلی خیالم راحت شد و از جان و دل تمرین ها رو انجام میدم و انرژی که برای ورزش صرف میشد را آوردم و در مسیر لاغری با ذهن از آن استفاده می کنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/01/16 17:42
      مدت عضویت: 1693 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,216 کلمه

      سلام .
      گام ۳۴
      تغییر عادات .
      تغییر عادات با تصمیم ارادی صورت نمی پذیرد .
      البته ابتدا باید بدانیم چه چیز را عادات چاق کننده می دانیم .
      خیلی از ما ریزه خواری ، پرخوری و عدم حرکت لازم را عادات چاق کننده می دانیم و باور داریم مثلا چون من زیاد حرکت نمی کنم این عادت من باعث چاقی من میشه .

      به نظر من این باور و متعاقب اون عادت در ما خیلی قوی هست که ما همین حالا از رفتار خودمون راضی نیستیم . یعنی عادت کردیم هر شب که میخوایم بخوابیم بگیم امروزم خوب نبودیا . ببینید ما باید کاری کنیم رضایت خودمون رو به دست بیاریم . اگر با تغییر اون رفتار غذایی میشه به رضایت رسید که خب رفتار رو تغییر بدیم که خیلی از ما بارها و بارها امتحان کردیم وقتی اون رفتار غذایی در ذهن ما هست تغییر پذیر نیست و ما الکی فقط دست و پا میزنیم .
      پس باید باور اون عادت رو ابتدا تغییر داد . باور عادت ریزه خواری اینه که من دارم بیش از اندازه غذا مصرف می کنم . وقتی باور داریم بیش از اندازه غذا مصرف می کنیم خب طبیعیه که مصرف غذایی ما همیشه بیش از اندازه میشه .
      یا مثلا باور داریم اگه من به خودم بگم که دارم اندازه ی نیازم غذا مصرف میکنم خیالم راحت میشه و باز غذا زیاد مصرف می کنم . خب اینم یه باوره .
      این دو باور خودشون به تنهایی قادرن مصرف مواد غذایی ما رو همیشه زیاد نگه دارن و دستور زیاد مصرف کردن به ما بدن و ما این رفتار رو هی تکرار کنیم و بهش عادت کنیم .
      و باز از اونجایی که باور داریم زیاد مصرف کردن مواد غذایی باعث چاقی میشه این سه باور و عادت کردن به اون خودش همیشه مارو در مسیر چاقی نگه میداره .

      چهار عادت رو اینجا مد نظر قرار دادیم
      ۱- باور به زیاد مصرف کردن مواد غذایی
      ۲- باور به کم حرکت داشتن در زندگی روزمره
      ۳- باور به اینکه دو مورد بالا باعث چاقی میشه .
      ۴- نارضایتی از رفتار مورد نظر
      خب وقتی باور اینها رو در ذهن داریم همواره هم داریم اونها رو به رفتار میاریم و همواره هم از خودمون ناراضی هستیم و همواره هم چاق میشیم .

      حالا اینارو چطور میشه اصلاح کرد . اول باید بپذیریم این باورها اشتباه و اعتماد به نفس مارو ضعیف می کنند باوری که مارو ضعیف می کنه باور محدود کننده و اشتباهه . وقتی باور داریم من بیش از اندازه غذا مصرف می کنم احساس سرزنش در ما پدید میاد احساس نارضایتی از خود نفرت از خود و ….. و توجه کردن به این موضوع اعتماد به نفس مارو از بین میبره و احساس چاقی همواره با ما همراهه .

      باور جایگزین اینه که بپذیریم ما همین حالا هم داریم به اندازه ی نیاز مصرف می کنیم . همین حالا هم بهترین انتخابها رو داریم . انتخابهای ما عالیست . ما همین حالا هم چیزهایی که دوست داریم رو داریم مصرف می کنیم . ما همین حالا هم آشغال وارد معده مون نمی کنیم . اگه اون ماده ی غذایی آشغال باشه ما اصلا انتخابش نمی کنیم .
      ما عادات خیلی خوبی داریم . ما به اندازه ی کافی در زندگیمون حرکت داریم . همین حالا هم بهترین حالت ممکن در وجود ما هست و ما همین حالا هم همواره بهترین را انتخاب کردیم وقتی این باورها رو در خودمون تقویت کنیم ما هر شرایطی که پیش بیاد بهترین ها رو انتخاب می کنیم . هر شرایطی که پیش بیاد چون باور دارم که همواره به اندازه ی نیازم غذا مصرف می کنم دقیقا همبن حالت رو انتخاب می کنم .
      یعنی دقیقا انتخاب رفتار غذایی دلخواه برابره با باور داشتن به اینکه الان چه باوری توی سرمون نوشتیم .
      اگه همون لحظه که میخواهیم انتخاب کنیم که چه رفتار غذایی داشته باشیم باور این رو داشته باشیم که من زیاد مصرف می کنم دقیقا همین رفتار رو انتخاب می کنیم و اگر عادت کرده باشیم که این نگرش رو در خودمون ایجاد کرده باشیم که من همواره بهترینها رو انتخاب می کنم و به اندازه ی نیاز غذا مصرف میکنم این احساس رضایت همواره با من هست و این باور در انتخابهای من تاثیر عالی میزاره . یعنی وقتی باورداریم زیاده روی می کنیم رفتار ما میشه زیاده روی . وقتی باور داریم من فرد تنبلی هستم رفتار من میشه تنبلی و تکرار رفتارها هم که میشه عادت .
      من اگر به باورهای قدرت دهنده عادت کنم صد درصد رفتار دلخواه از من سر میزنه . رعتار نادلخواه صد درصد باور نادلخواه در ذهن داره .
      حالا یه عادت ذهنی دیگه ما باور داریم از زیاد مصرف مواد غذایی لذت میبریم و هرچی بیشتر بخوریم لذت ما بیشتر میشه .
      ولی ما خیلی جاها دیدیم زیاد مصرف کردن مواد غذایی هیچ لذتی برای ما نداره سنگین میشیم همش احساس رخوت داریم حالمون بده از حالت سبکی خارج میشیم . پس این باور رو هم باید تغییر بدیم که مصرف زیاد مواد غذایی به ما لذت میده . نه ما زیاده روی رو دوست نداریم . خود فعل زیاده روی رو دوست نداریم چون حالتمون از حالت تعادل خارج میشه . گرچه باز هم میگم باور زیاده روی در وجود ما هست که ما فکر میکنیم زیاد مصرف کردیم و حالمون بد میشه . ما اول باید این باور رو پاکسازی کنیم و بگیم من به اندازه مصرف کردم . جایی که ما احساسمون بد میشه خود ذهن دستور رو متوقف می کنه .
      به هر حال باید آزمون و خطا کرد تا احساس رضایت در وجودمون همیشگی باشه .
      ما باید به عادات خوب خودمون توجه کنیم و سعی کنیم باورهایی رو انتخاب نکنیم که احساس چاقی در ما ایجاد می کنه .

      ما باید هر وقت خودمون رو در آیینه میبینیم بگیم به به تو چقدر زیبایی . تو بهترین مخلوق خداوند در نوع خودت در کره خاکی هستی .
      وقتی به رفتارمون می نگریم به خودمون بگیم به به تو چقدر شایسته ای و چه رفتارهای خوبی رو از خودت به نمایش میزاری . حالا باز این رفتار خوب برای هرکسی یه چیزی معنا داره . ما باید این رو بدونیم تمام رفتارهای ما خوب هستند . تمام رفتارهای ما صالح هستند . هر رفتاری که از ما سر میزنه چه آگاهانه چه ناآگاهانه بهترین رفتاری هست که میتونست اتفاق بیفته . وقتی عادت کنیم که اینطور بیندیشیم تمام رفتارهای ما عمل صالح میشن و ما رو به صلح درونی می رسونند . باید به عملمون ایمان داشته باشیم .
      شاید اینجا شبهه ای ایجاد بشه که خب حالا اگه ما باور کنیم ما تحت هر شرتیطی داریم رفتار خوب از خودمون نشون میدیم اینطوری گناه زیاد میشه . کارهای بد زیاد میشه و میگن خوبه و در پاسخ به این شبهه باید بگم خب تو چنین باوری داری که این اتفاق میفته .
      وقتی باور داشته باشی که خوشبینی به رفتار باعث گناه میشه خب دقیقا همین اتفاق میفته . خب اینجا باید سریعا باوررو تغییر بدی که چنین چیزی رو شاهد نباشی .
      ما باید بپذیریم هر رفتاری که از بشر سر میزنه عمل صالح هست . بهترین عمل ممکن هست و این عمل بهترین نتایج رو برای ما خلق می کنه و مارو به خداوند نزدیک می کنه و به ما احساس آرامش میده .
      به خدا وقتی چنین باوری داشته باشیم گناه و فساد خلق نمیشه . قتل اتفاق نمیفته . سرزنشها اتفاق نمیفته . تمام رفتارهای نادلخواه به خاطر انتخاب باورهای رنج آفرین هست . اگر کسی داره رفتار ناشایستی اجرا میکنه چون از درون احساس کمبود و عدم اعتماد به نفس و ناراحتی باهاش همراهه . این شخص به خاطر باورهاش نمیتونه از زندگیش لذت ببره و روز به روز رفتارهایی رو نشون میده که از زندگیش بیشتر حالش بد میشه و با وجودیکه ممکنه همه چیز داشته باشه ولی دست به خودکشی بزنه که البته اگه باور کنیم حتی همون خودکشی هم بهترین عملی بود که فلان شخص می تونست انجام بده و حالش رو خوب میکرد دیگه قضاوتش نمی کنیم . چون اون هم انتخاب کرد .

      به هر حال پرورش چنین عاداتی حداقل برای ما خوبه . چون باعث میشه نه خودمون و نه دیگران رو قضاوت نکنیم .
      قضاوت نکردن رفتار شایسته ایه که تنها در صورتی ممکنه که ما باور داشته باشیم همه ی انسانها دارن کار خوبی انجام میدن و تفاوت بین انسانها فقط و فقط تفاوت در انتخاب باورهاشون هست و وقتی بپذیریم که جهان چون خط و خال و چشم و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست اون وقت با هیچ کس سر جنگ نداریم و میفهمیم اگر چنین حالتی در ما به وجود میاد و احساس ناآرامی می کنیم با تغییر فرمولها و تغییر عادات فکری و متعاقب اون تغییر عادات رفتاری می تونیم ذهنیت صلح جویی در خودمون ایجاد کنیم .

      حالا میریم سراغ عادات دیگه ای که من به عنوان یک فرد چاق دارم که نمیزاره کاهش وزن من به صورت دلخواه رخ بده .
      عادات ذهنی چاق کننده ی من علاوه بر موارد بالا این موارد نیز هست :
      توقف روند کاهش وزن . وقتی من این باور رو که در من تکرار شده و به صورت عادت در جسم من در اومده دارم خب مشخصه چیزی هم که در جسمم مشاهده می کنم توقف روند کاهش وزن هست .

      من مدتهای زیادی در وزن ۷۰ زندگی کردم و مدتی که ۹۰ شده بودم چون تعادل ذهنی من همیشه در وزن ۷۰ بود خیلی راحت به این وزن بر گشتم و ذهن من الان خودشو در شرایط ایده ال می دونه ولی من تعادل ۵۰ کیلویی رو دوست دارم
      خب من وقتی باور دارم که وزن ۷۰ تعادل من هست خب ذهن و جسم من همواره خودشون رو در این وزن نگه میدارن . در حالیکه این وزن انتخاب منه . من باید طوری عادات خودم رو تغییر بدم که تناسب ۵۰ کیلویی برای من بشه عادت .
      یعنی وزن ۵۰ رو خانه ی ذهنی خودم بدونم نه وزن ۷۰ رو . من الان دقیقا وزن۷۰ رو خونه ی خودم میدونم . پس این عادت رو باید تغییر بدم . کوچ کنم . اول باید نمای ۵۰ کیلویی خودم رو حس کنم . یه آدم ۵۰ کیلویی کمر باریکه . شونه های باریکی داره ‌ شکم نداره . رانها و بازوهای باریکی داره . زیباتره . من در وزن ۵۰ کیلویی خیلی زیبا میشم . چون استخوان بندیم ریزه و وقتی ۵۰ کیلو بشم خیلی جوانتر از حالا به نظر میرسم . یعنی ۵۰ کیلو بودن منو به سایر اهدافم نزدیکتر می کنه و به اون نیروها بیشتر اتصال میده .
      من در وزن ۵۰ کیلویی خیلی سبکترم . واقعا مثل برق و باد می دوم . مثل پر میشم . چقدر احساس سبکی دارم . احساس خفگی از وجودم میره .
      من در وزن ۷۰ احساس خفگی می کنم . این وزن دلخواه من نیست . من در وزن ۵۰ کیلویی احساس میکنم مثل پر در دستان باد هستم و درست مثل کوچیکیهام مثل ۶ سالگیم می تونم بدوم . میتونم چادرم رو بالا بگیرم و مثل کوچیکیهام پرواز کنم توی کوچه های خلوت . من و خواهر دوقلوم وقتی ۶-۷ سالمون بود مثل بادبادک بودیم یه کوچه ی دراز جلوی خونمون بود . بابای من از همون اول مارو با فرهنگ چادر عادت داد و ناراحت میشد اگه ما چادر سر نمیکردیم ما چادر سفید سرمون میکردیم و توی کوچه با دوستامون بازی می کردیم . یادمه در حالیکه چادر سرمون بود دو طرف چادرامون رو میگرفتیم و دستامون رو بالا می اوردیم در عرض شونه ها و توی اون کوچه شروع می کردیم به دویدن . باد داخل چادرامون میفتاد و ما کلی لذت میبردیم و حس پرواز بهمون دست میداد . ما خیلی سبک و لاغر بودیم . اون احساس در وجود من هست و من دلم میخواد به اون احساس سبکی برسم . واقعا از اون احساس لذت میبرم . جسم من اون حالت رو دوست داره و به راحتی قادره برگرده به تناسب اصلیش . ذهن و جسم من همراههای خوبی برای من هستند و من وقتی باورهای عالی انتخاب کنم ذهن و جسم من با من همسو میشن و بهم کمک می کنند تا به هدفم برسم . پس من همینجا اعلام میکنم تناسب ۵۰ کیلویی و اون احساس سبکی رو دوست دارم و دوست دارم به اون احساس سبکی اتصال داشته باشم . اون فرد سبک همین حالا هم درون من هست و من باید بتونم شخصیت خودم رو به این فرد نزدیک کنم . به احساسات فاطمه ی ۵۰ کیلویی . خیلی لذتبخشه .
      میتونم حسش کنم و به این حس عادت کنم . تغییر این حس و تغییر عادت از احساس فاطمه ۷۰ کیلویی به فاطمه ۵۰ کیلویی برای من خیلی راحته .
      چون فاطمه فاطمه است ولی فاطمه ۵۰ کیلویی لذتش بیشتره . احساسم خیلی بهتره . فاطمه ۵۰ کیلویی رها و آزاده . وزن زیادش مانع حرکتش نمیشه . فاطمه ۵۰ کیلویی اضافه بار نداره . خستگی ناپذیره . چون سبکه . چون قوطی روغنهای اضافه رو رها کرده . خدایا سپاسگزارم که فاطمه ۵۰ کیلویی رو در من زنده کردی . من به فاطمه ۵۰ کیلویی عادت می کنم . احساسش می کنم و لذت میبرم . لباسهام رو بر اساس اون وزن انتخاب می کنم و هرجاییکه لباسی دیدم در این ابعاد اون رو انتخاب می کنم . لباسهای ۷۰ کیلوییم رو تغییر سایز میدم .
      چون من دارم به اصل خودم برمیگردم . من لهمین حالا فاطمه ی ۵۰ کیلویی رو دارم . باورش کنم و احساسش کنم و بهش عادت کنم تا با تغییر این عاداتم جسمم نیز ارام و آهسته و مستمر به تناسب اصلی خودش برسه .
      خدایا سپاسگزارم
      استاد سپاسگزارم
      فاطمه سپاسگزارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 23 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/12/11 01:24
      مدت عضویت: 1646 روز
      امتیاز کاربر: 27931 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,720 کلمه

      ما در جلسات قبل گفتیم چرا چاق هستیم و اینکه چطور لاغر بشیم و با این کارها بذر لاغری رو در ذهن خودمون کاشتیم و به یه خود باوری رسیدیم که میتونیم لاغر بشیم (اولین گام برای لاغری رسیدن به این خود باوری هست که میتونیم لاغر بشیم و لاغر بمانیم و من بارها به خودم میگم من خیلی توانمند هستم و میتونم لا غر بشم چون بارها بیش از ده بار از روش اشتباه تونستم وزنهای زیادی کم کنم مثل ۳۵کیلو یا ۲۵کیلو یا ۱۸ کیلو و … و لاغر بشم پس این دفعه از راه صحیح که حرکت کنم عالی نتیجه میگیرم )
      خیلیها نمیتونن باورکنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد (و همین باور غلط اونها ر و از نتیجه که لاغری هست دور میکنه و نمیزاره افراد به موفقیت برسن چون ما بارها شکست خوردیم فکر میکنیم کار سختی هست و بدن ما نمیتونه برای همیشه لاغر بشه )

      واین افراد جاق همش به دنبال عوامل بیرونی هستن که اونها رو مقصر چاقی خودشون میدونن و اونها رو باور کردن و دلیل چاقی خودشون میدونن.
      وما اومدیم عوامل چاقی خودمون رو شناسایی کردیم و یکی یکی اونها رو نقص کردیم .(من علتهای چاقی خودم رو اشتهای زیاد و ازدواج و بار داری و کم کاری تیرویید و خوردن قرص هورمونی میدونستم )

      و برای اینکه به افراد اطمینان بدیم که با قدرت ذهن میشه لاغر شد گفتیم نیرویی در وجود ما هست که ما رو چاق کرده و همین نیرو در افراد لاغر باعث لاغری اونها شده و اختلاف افراد چاق و لاغر در چیست در ذهن افراد هست .(من قبلا که در مسیر نبودم خیلی با حسرت به لاغرها نگاه میکردم و میگفتم خدا به این افراد یه نعمتی داده که هر چی میخوان میخورن و چاق نمبشن و ما این نعمت رو نداریم و نمیدونستم تفاوت در چی هست ولی حالا که در این مسیرم متوجه هستم که تفاوت در ذهن افراد هست و باید ما هم مثل متناسبها اول به تناسب فکری برسیم و بعد به تناسب جسمی میرسیم و هیچ چیز ما کمتر از اونها نیست و کاملا از لحاظ جسمی مثل هم هستیم فقط فرمولهای ذهنی ما دستکاری شده و متناسبها هنوز فرمولهاشون اتوماتیک هستن )

      و ما دلایل چاقی خودمون رو قبلا یکی به یکی رد کردیم و در آخر فقط خودمون و چاقی موندیم و اینجا بود که مسولیت چاقی خودمون رو قبول کردیم (و تعهد دادم
      که من خودم مسول چاقی خودم هستم و در این مسیر از هیچ تلاشی سرباز نخواهم زد )
      چاقی محصول عادتهای ما هستن
      عادتها چی هستن؟؟ یه سری رفتارها که هر روز دارن تکرار میشن و یه عادت و یا دو عادت اشتباه ما رو چاق نمیکنه و یا حداقل خیلی چاق نمیکنه پس چاقی ما مجموع یه سری رفتارها و عادتهای ما هستن .
      مثل افراد سیگاری که مصرف یه نخ و دونخ سیگار در چند روز مثلا ده یا بیست روز برای آدم مشکل ایجاد نمیکنه ولی اگر سیگار کشیدن عادت هر روز ما بشه و هر روز ده نخ یا بیشتر استفاده کنیم اون ضرر داره و باعث مشکلاتی در ما میشه (منم خوب که به گذشته ی خودم نگاه میکنم میبینم خیلی عادتها داشتم که الان که دارم مینویسم میبینم خیلی کمرنگ شدن و یا ندارم مثلا :
      *صبح که صبحانه میخوردم بعدش یه تیکه کیک و بیسکوییت و یا شیرینی میخوردم
      *ظهرها که ناهار درست میکردم پای گاز داغ و داغ یه کلی میخوردم و یا اگه برنج و خورشت داشتم کلی خورشت خالی میخوردم و ته دیگ برنج رو جدا میکردم تا داغ بود نصف بیشترش میخوردم و بعد سر میز ناهار هم مینشستم با همسرم غذا میخوردم و یا اگر ساندویچ بود یه نصفه میخوردم تا موقع نهارم دوباره میخوردم

      *موقع جمع کردن سفره حتما از ته بشقاب ها که غذا مونده بود از ترس اسراف و گناه به زور میخوردم

      *اگر موقع غذا دادن به فرزندم میشد خودم بهش غذا میدادم و از هر دوقاشق اون خودم یک قاشق میخوردم تا اخر شب بارها این کار رو تکرار میکردم

      *بعد از ظهر حتما باید از غذاها یه مقدار سرپایی میخوردم مخصوصا اگر یه چرت کوتاه میزدم دیگه دلم ضعف میکرد و باید حتما ببشتر میخوردم

      *دم غروب چایی دم میکردم و با شیرینی و یا کیک و یا کلوچه و یا خرما میخوردم

      *شبها شام رژیمی خودم رو از روی ترس چاق نشدن میخوردم ولی اگر بیرون از خونه و جایی هم میرفتم و غدا بود تحریک میشدم و دوباره میخوردم مخصوصا خونه مادرم که هر شب میرم اونجا هر غذایی روی اجاق گاز داشت من حتما میخوردم
      *آخر شب که همسرم به خرید سوپر مارکتی میرفت بهش میگفتم برام چیپس ویا پفک ویا کرانچی بخره )

      تمام شکستها ی انسانها به خاطر رفتار هایی هست که به اونها ضربه میزنه در واقع به خاطر یه سری عادتها هست و تمام موفقیتهای انسانها هم به خاطر یه سری رفتارها هستن که در اونها عادت شدن
      و یه فرد چاق هم داره یه سری عادتهای رفتاری رو تکرار میکنه (مثل گذشته ی خودم که در بالا گفتم یه سری رفتارها به صورت عادت هر روز من بودن و خیلی دوست داشتم انجام ندم ولی سر ساعتش که میشد و موقعش که میشد خیلی خود به خودی انحام میشد و بعدش من رو دچار عداب وجدان و ناراحتی میکرد و هی میگفتم چرا خوردم چاق میشم و همین هی شرایط من رو سختتر میکرد )
      مقدار خوردن دلیل اضافه وزن ما نیست چون خیلیها بیشتر از ما میخورن ولی اندامشون عالیه
      پس تفاوت در عادتها هست
      عادت یه فکر ساده هست که تکرار میشه و تبدیل میشه به عادت
      و خیلیها عادتشون رو خودش انتخاب نکردن بر اساس افکار و باورهایی که داشتن اون عادتها ایجاد شده و حالا یه سری عادتها هم هستن که ما ممکنه از اطرافیان بگیریم چون چاقها خیلی راحت از چاقهای اطرافشون عادت ناپسند رو میگیرن .(من عادت داشتم در بارداری به اندازه دو نفر بخورم و زیاد بخورم و چون باور داشتم در بارداری اضافه وزن طبیعی هست و برای سلامتی من و بچه نیاز هست زیاد بخورم پس مدام گرسنه بودم و میخوردم و اضافه وزنهای شدید و وحشتناک پیدا میکردم و تا ۱۰۰ کیلو هم چاق میشدم و چون باور داشتم ما خانوادگی در بارداری چاق میشیم و این طبیعیه که چاق بشیم چاق میشدم و همیشه میگفتم چون فرزند با بنیه ی قوی میخوام پس بسیار زیادتر میخوردم و کلی عادت خوردن داشتم )
      چرا عادتها در ما به وجود میان ؟؟عادتها از باورها در ما به وجود میان
      فردی که از بچگی بارها شنیده به خاطر ژنتیک و خانواده اضافه وزن داره و این رو باور کرده که ژنتیک و ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن دارن عادتهایی در فرد شکل میگیره که اون رو ربط میده به باور ما (خدا رو شکر من این باور رو نداشتم که چاقی من ارثی هست ولی کلی باورهای اشتباه دیگه داشتم )
      باور و عادت و جسم (یعنی عادت رابط بین باور و جسم هست )

      باور افکاری هست که بارها مرور کردیم و حرفهایی که بارها از خانواده و اطرافیان و … دیدیم و شنیدیم و وقتی باورها شکل گرفتن ذهن ما عادتهایی در ما به وجود میاره که جسم ما هم تراز میشه با باورهای ما
      پس باور ها که به وجود اومد ن عادتها یی به وجود میاد که جسم ما شکل میگره بر اساس باورهامون به وسیله عادتهامون (پس چقدر باورها مهم هستن و ما باید ورودی ذهن رو کنترل کنیم و هر چیز اشتباهی رو وارد ذهنمون نکنیم چون مانع موفقیت ما میشن مثلا من باور داشتم برای لاغر شدن باید زجر و سختی بکشم و عرق بریزم و غذای رژیمی بخورم تا لاغر بشم چون بارها از زبان مربی ورزش،ورسانه و اطرافیان و دکتر تغذیه و ….شنیده بودم تنها راه لاغری همین ورزش،و رژیم هست .
      و یا باور داشتم چون کم کاری تیرویید دارم و قرص هورمونی دارم میخورم پس من طبیعیه که چاق بشم چون بارها از زبان پزشکان شنیده بودم )

      در نهایت جسم من شبیه چیزی که من باور کرده بودم میشد
      ولی با ورزش و رژیم من بارها اومدم اون بخش آخر رو تحت فشار گذاشته ام در حالی که باورهام و عادتهام سر جای خودشون بودن از این نتیجه نگرفتیم و گرنه کم تلاش نکردم و عرق نریختم .(چقدر قبلا راه رو اشتباه می رفتم و به خودم فشار میوردم در حالی که خبر نداشتم تمام جسم من به وسیله قدرت ذهنم داره اداره میشه و هر باور غلطی رو نباید واردش کنم )

      اما چون باور داره کار خودش رو میکنه مثل سوخت رسانی و عادتها هم که بین باور و جسم ارتباط برقرار میکنن ولی من چون در این مسیر نبودیم و اطلاعات و اگاهی نداشتم به جسممون فشار میاوردیم و هیچ وقت هم نتیجه نمیدیدیم و خسته و عصبی میشدیم .

      فردی که ورزشکار هست و میخواد در یک رشته مدال کسب کنه اونم داره ورزش میکنه ولی چرا اون خسته نمیشه اما من که اضافه وزن دارم چرا خسته میشم و دنبال بهانه هستم که نرم چرا ؟؟چون فرد باورش اینه که میخواد ورزشکار بشه و عادتهایی در اون پیدا میشه که اون فرد رو به خواسته اش برسونه که در اینجا پروش اندام هست و لی اون فرد چاقم میره ورزش اما در ذهنش چون باور اشتباه داره که چاقی ما ارثی هست پس تلاش اون رو خنثی میکنه و اگر کمی خسته میشد و نمیرفت دوباره چاق میشد چون باورها قدرت دارن و اونها دارن جسم اون فرد رو رقم میزنن (پس این سالهای اخر رژیمم که متوجه شدم کم کاری تیرویید دارم و مشکل هورمونی دارم هر چقدر بیشتر ورزش میکردم و رژیم میگرفتم چون دو مانع و باور غلط داشتم که باورهای قبلی من اضافه شده بودن باعث میشد من لاغرتر نشم هیچ چاقتر هم بشم و اما نمیدونستم چرا اینطور شدم فقط پیش خودم میگفتم با این مشکلات طبیعی هست که من چاق باشم ولی همیشه به دنبال راهی بودم تا با این مسیر آشنا شدم )
      هر چی باور داشته باشی بر اساس همون عادتهایی در ما شکل میگره که باور رو اثبات کنه

      عادتهای جدید نتیجه ای رو رقم میزنن که برابر با باورهای ما هست
      اگر در ما باوری شکل بگیره که طبیعی که چاق بشیم در ما عادتهایی شکل میگیره که ما چاق بشیم ولی با این دوره ما به این باور میرسیم که میتونیم لاغر بشیم و عادتهایی جدید در ما شکل میگیره
      هر چقدر باورهای ما عوض بشه عادتهای جدید در ما به وجود میاد و نتیجه هم به همون مقدار تغییر میکنه
      ما باید باورها رو عوص کنیم و این سرچشمه و منبع هست .(مثلا من باور داشتم اشتهام خیلی زیاد و دست خودم نیست و باید با چزهای کم کالری کنترلش کنم و گرنه زیاد میخورم ولی وقتی وارد این مسیر شدم فهمیدم اصلا همچین چیزی در جسم ما به این اسم وجود نداره که بخواد غدا رو به زور وارد بدن ما بکنه و به جاش باید بگم قدرت انتخاب دارم و هر وقت خواستم خودم در هر زمانی و مکانی انتخاب میکنم به چه مقدار از جه غذایی بخورم پس من قدرت انتخاب دارم اشتها ندارم )
      و اگر باور رو عوض کنیم عادتهایی در ما شکل میگیره که جدید هستن .
      چقدر من میخواستم ریزه خواری نکنم و پرخوری نکنم و شیرینی نخورم و هله هوله نخورم و خیلی از این تصمیم ها داشتم ولی ۲۰ سال داشتم انجام میدادم و موفق نبودم چون عادتها رو من با تصمیم نمیتونم از بین ببرم و فقط از راه تغییر افکار هست که عادتها تغییر میکنه (و من از وقتی که فهمیدیم اشتهای زیادی ندارم و این یه باور غلط هست دیگه خیلی از پرخوریها و ریزه خواریهای گذشته ام رو ندارم و تمایلی به انجام دادن اونها ندارم چون افکارم تغییر کرده ولی قبلا هر چقدر میخواستم به توصیه دکتر تغذیه پر خوری نکنم و ریزه خواری نکنم چند روز که نمیخوردم ولی بعدش با حرص بیشتر تلافی میکردم و میخوردم )
      پس با افکار جدید ما در مسیر لاغری قرار میگیریم
      قبلا هر چقدر تلاش میکردیم نمیتونستیم پر خوری و ریزه خواری رو برطرف کنیم ولی چطوره که الان افراد در این مسیر به راحتی عادتهاشون تغییر کرده
      افراد چاق براشون سخته که بگن میل نداریم در واقع سخته براشون با یه تعارف و اصرار دیگران روبه رو بشن و بگن میل نداریم و هر کس بگه میل نداریم ما خندمون میگرفت و تعجب میکردیم که چرا نمیخوره ولی کسی که در این دورها هست به راحتی میگه میل ندارم
      پس هر وقت پر خوری بود بگو میل ندارم (من همین چند روز پیش بیرون بودم که بعد از نهار کلی شیرینی اوردن ولی چون سیر بودم گفتم میل ندارم و نخوردم مثل متناسبها ی جمع اصلا فیلم و ادا نبود چون سیر بودم نمیخواستم بخورم چون احساس سیری و گرسنگی رو یاد گرفتم اینطور به اموزشها عمل میکنم )

      عادتها هماهنگی بین جسم و باورها هستن .

      مثلا یه باور غلط دیگه اینکه خانم ها که به سن ۴۰ سالگی نزدیک بشن شروع میکنن به چاق شدن و این افراد وقتی نزدیک این سن شد ن باورهایی بالا میاد که یواش یواش در اونها عادتهایی به وجود میا ره که اون فرد رو چاق می کنه .

      و یا فردی که دکتر بهش میگه با خوردن این قرص چاقتر میشی چون باورش در ذهن فرد ایجاد میشه پس با خوردن قرص در اون فرد عادتهایی به وجود میاد که به اون باوری که در ذهنش داره برسه و خیلیها نمیدونن میگن اشتهامون زیاد شده اما اشتها نیست و وجود نداره همه ی اینها عادت هست و ترفند ذهن ناخود اگاه هست که شما رو به باورتون برسونه
      و یا خیلیها میگن اگر غذا نخوریم سر درد میگیریم عادتهایی در فرد شکل میگیره که تند تند غدا بخوره و همه ی هدف این هست که باورها رو به واقعیت در بیارن که چون سر فرد درد نگیره باید اون فرد غدا بخوره و دیگه سر درد ش آروم میشه چون اینطور باور کرده و فرمول شده براش

      تاثیر ذهنتون در اضافه وزن چی بود ؟
      *چون کم کاری تیرویید دارم پس طبیعیه چاق بشم چون دکتر گفته
      *چون مشکل هورمونی دارم و قرص میخورم پس طبیعی که چاق بشم
      *چون اشتهای زیادی دارم پس طبیعی که چاق بشم
      *چون ازداوج کردم پس طبیعی که چاق بشم
      *چون غذاههای عیر رزیمی میخورم و ورزش نمیکنم پس طبیعی که چاق بشم و ……
      پس چه عادتهای باعث چاقی شما شده این عادت ها هیچ قانونی نداره
      بعضیا میگن بدن من شیرینی رو میکشه یعنی چی این یه باور اشتباه هست و قطعا رفتارهایی در ما به وجود میار که ما رو به باورهامون نزدیک کنه که بگیم بدن ما شیرینی میکشه ولی خیلیها دوست ندارن پس چطور بدن ما میکشه ولی اونها نمیکشه ؟؟؟
      وقتی عادتهای ما عوض بشه با قدرت دهن که همیشگی بوده چاقی ما هم به لاغری عوض میشه و طبیعی میشه
      ما چاقها میتونیم یه زندگی جدید رو تجربه کنیم که لاغرها این تجربه رو ندارن و نمیدونن یعنی چی این تغییر چون چاقی رو تجربه نکردن ولی منی که چاق بودم اما حالا میتونم لباس سایز لارج و مدیوم بپوشم من بسیار لذت میبرم و خوشحالم که تونستم اندام ایده الم رو رقم بزنم
      پس با جراحی و قرصو دمنوش و رژیم و ….. عادتهای ما عوض نمیشه و بعد یه مدت که کمی از رزیم و قرص و ….فاصله گرفتیم دوباره تکرار عادتها شروع میشه و ما دوباره به جسم قبلی خودمون بر میگردیم .(اینم تفسیر اون زمانهایی که من با رژیم و ورزش خودکشی میکردم که لاغر بشم ولی بعد یه مدت که خسته میشدم دوباره وزنم برمیگشت چون عادتهام تغییر نمیکرد )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Salimeh
      1399/12/07 15:04
      مدت عضویت: 1253 روز
      امتیاز کاربر: 1015 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,676 کلمه

      بنام حق❤

      آنچه که گذشت…😊

      گام1️⃣ شناسایی عوامل چاقی خودمان

      گام2️⃣ پیدا کردن نمونه های مشابه و رد عوامل چاقی

      پذیرفتن مسئولیت چاقی خودمان

      پذیرفتن مسئولیت لاغری خودمان و تعهد به انجام به آن

      گام3️⃣ شناسایی انواع روش های لاغری که قبلا خودمان تجربه کردیم یا افرادی رو دیدیم که تجربه کردند و رد تمام آنها


      گام4️⃣ تعریف اینکه باور چیه؟ عادت چیه؟🤔

      و چگونگی شکل گیری باورها و عادت ها

      و در نهایت شناسایی باورها و عادت های خودمون

      🧠🧠🧠🧠🧠🧠🧠🧠🧠🧠🧠🧠🧠🧠🧠

      منشا لاغری ما = منشا چاقی ما

      یعنی همان ذهن یا قدرت ذهن ماست.

      ↖️ عوامل بیرونی

      ↙️ عوامل درونی

      عوامل بیرونی چیه؟🤔 تمام مواردی که در جلسه ۱ تا ۳ مطرح کردیم، اینکه چرا ما چاق هستیم،عوامل چاقی ما چیه و روش های لاغری که بکار بستم و… بعد اومدیم این عوامل بیرونی رو یکی یکی نقض کردیم

      حالا میمونه عوامل درونی

      ❌ البته هنوز خیلی ها نمیتونند باور کنند که لاغری با ذهن امکان پذیر هست، وقتی یه نیرویی در فرد چاق هست که تونسته اونو چاق کنه و همان نیرو هم در فردی هست که تونسته اونو لاغر و متناسب نگه داره پس دلیلش چیه⁉️🤔

      ✅ نیرو که همان نیرو هست پس تفاوت در ذهن است که در هر کسی به یه شکلی بروز پیدا کرده

      پس باید ایمان داشته باشیم که همین قدرت ذهنی که ما رو چاق کرده با همین قدرت ذهنی هم میشه لاغر و متناسب شد

      حالا چطور ذهن ما تونسته ما رو چاق کنه⁉️🤔

      جوابش روشنه چاقی محصول عادت های ماست

      چاقی نتیجه یه مجموعه عادت های اشتباه ما هست که ما با تکرار و تکرار آنها به این وضعیتی که الان هستیم در اومدیم.

      اصلا عادت چیه؟🤔

      عادت ها یه سری رفتارهایی هستند که ما هر روز و هر روز تکرار و تکرارشون میکنیم

      تمام رفتارهای انسان بخاطر یه سری عادت هاست، پس عادت ها هم میتونند مثبت و سازنده باشند و هم میتونند منفی و مخرب باشند.

      حالا عادت چجوری بوجود میاد؟🤔

      عادتها ناخودآگاه بوجود می آیند و دست ما و انتخاب ما نیست

      عادت یه فکر ساده است و وقتی که دائمل تکرار و تکرار میشه تبدیل میشه به یک عادت

      عادت ها از باورها بوجود می آیند، ذهن ناخودآگاه ما بر اساس باورهای ما، عادت ها را بوجود می آورد و در نهایت نتیجه یا همون جسم ما رو بر اساس باورهای ما برایمان رقم می‌زند.

      اگه ما چیزی رو باور کنیم خودبخود در ما عادت هایی شکل میگیره که وضعیت ما رو مطابق با باور ما میکنه در نتیجه جسم ما تغییر شکل پیدا میکنه بر اساس باورهامون به وسیله ی عادت هامون…

      باور ⏪ عادت ⏪ جسم

      حالا میرسیم به باور، باور چطور بوجود میاد؟🤔

      باوررو ما بوجود نیاوردیم، باور افکاری هست که از خانواده، دوستان، رسانه ها، معلم ها، پزشکان، کتاب‌ها و… شنیدیم و مدام تکرار کردیم تا تبدیل شد به باور

      چرا توی تمام روش های قبلی لاغری ما موفق نبودیم و یا بعد از مدتی دست از تلاش کشیدیم و رها کردیم⁉️

      الان دیگه جوابش کاملا مشخصه که، در روش های دیگه لاغری و در گذشته ما می اومدیم بخش آخر یعنی نتیجه یا همان جسممون رو تحت فشار قرار میدادیم که لاغر بشیم و چون باور ها و عادت های اشتباه ما سر جای خودشون بودند و تغییری نکردند در نتیجه تلاش ما هم بی فایده بوده

      چون ما نگاه مون فقط روی نتیجه یا جسم و چاقی مون بوده و باورها و عادت های اشتباه سر جای خودشون بودند بدون تغییر فقط ما می اومدیم یه سری عادت ها رو کمتر تکرار می کردیم و نتیجه یا لاغری کم و نسبی میگرفتیم ولی از اونجایی که قسمت اصلی که باور هست داشته کار خودش رو با تمام قدرت میکرده و سوخت رسانی چاقی رو به عادت های ما می رسونده در نهایت بعد از یه مدتی ما خسته و عصبی میشدیم و رها میکردیم

      🔵 یه مثالی به ذهنم رسید، یه استخر یا حوض رو در نظر بگیریم که از یه منبعی بصورت دائم آب واردش میشه و ما وسط این استخر ایستادیم و قصد داریم آب این استخر رو خالی کنیم حالا با هر وسیله ای لیوان،کاسه،تشت هر چیزی و با هر قدرت و توان و سرعت کارمون انجام بدیم که آب استخر رو خالی کنیم نمیتونیم چرا؟ چون تلاش ما بی فایده است شاید یه وقتهایی که ظرف بزرگتری انتخاب کردیم و با سرعت و توان بیشتر این کارو انجام داده باشیم تونسته باشیم مقداری از آب استخر رو کم کنیم ولی هیچوقت نمیتونیم آب استخر رو به صورت کامل یا دائمی خالی کنیم، چون این استخر از یه منشا که قوی تر هست داره بصورت دائم تغذیه میشه و مرتب داره آب داخلش میاد ما باید بگردیم دنبال سرچشمه، علت اصلی، اون منشا اصلی رو پیدا کنیم و اون شیر آب رو ببندیم که دیگه آب توی استخر نیاد نه اینکه با کارهای بچگانه و احمقانه سعی بیخود بکنیم

      این همه گفتیم تا علت اصلی رو شناسایی کنیم

      حالا چاره چیه❓🤔

      ✅ باید اصل و سرچشمه چاقی مون که همون باورها هست رو شناسایی کنیم و عوضش کنیم و تغییرش بدیم

      ✅باید فرمول های اشتباه ذهن مون رو جایگزین فرمول های درست بکنیم

      ✅باید باورهای چاق کننده ذهن مون رو پاک کنیم و بجاش باورهای لاغرکننده رو در ذهن مون شکل بدیم


      تمرین گام
      4️⃣

      1️⃣ تمرین میل ندارم🙅‍♀️

      افرادچاق به هیچ عنوان نمی تونند بگن میل نداریم

      گفتن این دو جمله دو کلمه ای برای یه فرد چاق مثل فتح کردن قله اورست هست

      واقعا هم همینطوره،وقتی همسرم یا یکی از همکارم چیزی بهشون تعارف میشد میگفتن میل نداریم، وقتی سر سفره غذا یا یه پیتزا یه یه بشقاب میوه به آخرهاش که میرسید دست میکشیدند و یوقتهایی من میگفتم حالا بخوریم تمام بشه میگفتن ما میل نداریم، سیر شدیم، حتی جای یه لقمه هم نداریم واقعا برام هضمش سخت بود و خنده ام میگرفت و نمیفهمیدم یعنی چی که جای حتی یه لقمه هم نداریم و از گلمون پایین نمیره…

      منم باید سعی کنم به این جمله برسم💯

      2️⃣ شناسایی عادت ها و باورهامون

      سعی کنیم عادت های غذایی مون رو شناسایی کنیم

      خوب فکر کنیم چه رفتارهایی در ما عادت هست

      سعی کنیم باورهامون شناسایی کنیم

      باورهای اشتباه من:

      میتونم بگم یجورایی باورهای ما همان علت هایی هست یا بعضی از علت‌هایی هست که ما برای چاقی مون اوردیم

      باورهایی که قبلا داشتم

      1️⃣ باور اینکه چون از بچگی چاق بودم و حتی عکسهای ۱سالگی هم میبینم چاق بودم باور کرده بودم که من تا آخر عمرم همینجوری چاق می مونم اما الان فهمیدم که این کاملا اشتباه هست و منم میتونم و حق طبیعی من هست که لاغر و متناسب باشم

      2️⃣ باور اینکه چون استخوان بندی ایم داشته هر چی که تلاش کنم و وزن کم کنم بازم هیکلی و درشت باقی میمونم ولی حالا دیگه اینو قبول ندارم

      3️⃣ باور اینکه ما ارثی و ژنتیکی چاق هستیم ولی دیگه همچین باوری ندارم چون خواهرم و خیلی ها توی فامیل لاغر هستند، و اصلا چرا مادر و عمه هام از طرفی میگفتن تو به ما رفتی و ارثی و… ولی از طرفی نوبت به قضاوت چاقی خودشون میشد میگفتن ما همسن و سال شما بودیم لاغر و باربی بودیم😳

      4️⃣ باور اینکه داروی کروتن دار و قرص های مولتی ویتامین اشتها آور و چاق کننده است که اینم دیگه رد شده است

      5️⃣ باور اینکه طبیعی هست که بعد از ازدواج چاق و چاق تر بشیم🙄

      6️⃣ باور اینکه طبیعی است بعد از زایمان اضافه وزن زیاد پیدا کنیم و شکمم بزرگتر بشه و چون سزارین هم بودم بعدش اصلا کم نشه

      7️⃣ باور اینکه سوخت و ساز بدن من خیلی کمه

      8️⃣ باور اینکه چون ورزش نمیکنم و تحرک بدنی ام زیاد نیست پس طبیعی هست که چاق باشم

      9️⃣ در نتیجه ی شکست های مکرر در روش های قبلی باور اینکه من واقعاااااااا بی اراده هستم

      1️⃣0️⃣ یه باور خیلیییییی قوی اینکه چاقی= خوردن

      الان یاد یه دورانی افتادم که دخترم رو برده بودم بهداشت برای کنترل وزنش، کلی دعوام کردند که وزن بچه کمه و چرا بهش نمیرسی و غذا نمیدی و… هر چی میگفتم چیکار کنم زیاد نمیخوره میگفتن نه باید به زور بهش بدی، بچه که نمیفهمه و…برو حسابی بهش برس و بعد ۱ماه بیار دوباره وزنش کنیم ببینم تغییری کرده یا نه

      باورتون نمیشه توی اون یک ماه من خودم خفه کردم و کشتم و انواع غذاها و میوه ها و مغزها و… به زور به زور میکردم توی حلق بچه یعنی چند برابر چیزی که قبلا میخورد و خوشحال بعد یکماه مجدد بردمش بهداشت دوباره وزنش کردن دخترم وزن زیاد نکرده بود که هیچ بلکه چند گرم کم هم کرده بود، واقعا برام جای سوال شده بود، مادرشوهرم میگفت چون به زور دادی و خودش نخواسته چاق نشده وقتی با میل خودش نخوره گوشت تنش نمیشه، حالا جواب سوالم رو کاملا گرفتم و درک کردم

      1️⃣1️⃣ باور اینکه بشقاب غذام باید تا آخر تمام کنم و چیزی ازش باقی نگذارم چون از بچگی بهمون گفته بودن زشته و باید بشقابت رو کاملا تمییز کنی یعنی تا آخر غذا رو بخوری، اسراف و حیف میشه و… حتی اگه سیر باشم🙄 الان دیگه میگم اسراف و حیف و ضرر چیزی هست که من دارم وارد بدنم میکنم نه این موارد، سعی میکنم به اندازه غذا درست کنم و به اندازه بکشم

      عادت های اشتباه من:

      1️⃣ پرخوری

      2️⃣ ریزه خواری

      3️⃣عادت ترس از خوردن و خوراکی ها و موادغذایی رو به چشم سم و دشمن میدیدم

      4️⃣ عادت اینکه مرتب در یخچال باز کنم و یا کمد خوراکی ها رو و مرتب دنبال خوراکی بگردم تا بخورم

      5️⃣ عادت اینکه توی مسافرت حتما کلی خوراکی و هله و هوله بخریم و توی راه ۱ دقیقه هم بیکار نباشم🙄

      6️⃣ عادت اینکه مواقعی که سیر هستم هم باز چشمم به غذای یا خوراکی مورد علاقه بیافته ازش بخورم

      7️⃣ عادت اینکه موقع آشپزی حتما کلی ناخونک بزنم و ازش بخورم

      8️⃣ عادت اینکه حتما هر کسی چیزی تعارف کرد قبول کنم و بخورم

      9️⃣ عادت اینکه حتی اگه سیر هم شده باشم غذای بشقاب رو تا آخر تمام کنم

      1️⃣0️⃣ عادت اینکه به جای لذت و چشیدن طعم غذا فقط ولع و حرص خوردن داشته باشم و تند تند بخورم

      1️⃣1️⃣ عادت اینکه حتما باید صبحانه و ناهار و شام و عصرانه و میان وعده ها رو داشته باشم، مگه کسی اینا رو واجب و تکلیف کرده خب هر کسی هر زمان که گرسنه شد باید بخوره

      و خیلی باور ها و عادت های اشتباه دیگه🙈

      که ان شاءالله با توکل به خدا، راهنمایی استاد عزیز، کمک دوستان هم مسیرم، و اراده و پشتکار خودم کم کم برطرف شون میکنم

      با آرزوی تناسب افکار و اندام برای تمامی دوستان

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم