0

عادت‌ های چاق کننده (قسمت چهارم)

عادت‌ های چاق کننده
اندازه متن

عادت های چاق کننده دلیل اصلی چاقی افراد جامعه می باشد اما تصور عموم این است که ارثی بودن دلیل اصلی چاقی آنهاست.

عادت‌ های چاق کننده مجموعه رفتاری است که به واسطه افکار چاق کننده در ما شکل گرفته است و تاثیر مستقیم در چاق شدن ما دارند.

چاقی ارثی است یا عادتی

تصور عمومی درباره چاقی ارثی بودن آن است درحالی که با بررسی ساده می توان به این مهم پی برد که چاقی ارثی یا ژنتیکی نیست.

پی بردن به اینکه چرا عموم انسانها تصور می کنند چاقی ارثی است به ما کمک می کند تا درک بهتری از شرایط فعلی و دلایل آن داشته باشیم. در این صورت می توانیم با اطمینان بیشتر برای اصلاح وضعیت خود اقدام کنیم.

منطق ذهن چاق

چاقی به دلیل انتقال افکار و نگرش انسانها به نسل بعد از خود ایجاد می شود و به همین دلیل خیلی ها تصور می کنند چاقی ارثی است در صورتی که افکار و نگرش های چاق کننده به مرور توسط والدین به فرزندانشان منتقل می شود.

یکی از اعضای سایت در مطلب آموزشی (چرا لاغر نمی شم؟!) دیدگاهی را ثبت کرده بود که تایید کننده ارثی نبودن چاقی و عادتی بودن آن است.

درمورد منطق چاقی خودم باید بنویسم من منطق چاقی خود را ژنتیکی میدونستم چون تمام اطرافیان، عمه ها و عموهای من چاق هستند و طبق نظر دیگران ما خانوادگی چاق هستیم.

این منطق همیشه ما را به سوی بیشتر چاق شدن سوق میدهد و این امر را یک چیز طبیعی میدانستم.

الان متوجه منظور شما میشوم، به عنوان مثال: همسر من از خانواده متناسب است که همه میگویند این خانواده و طایفه آنها یک نفر چاق ندارند و واقعا من دقت کردم دیدم راست میگویند.

آنها همیشه منطقشان این است که ما هرچه بخوریم چاق نمیشویم و واقعا هم نمی شوند.

الان یکی از فرزندان من لاغر است درحالی که خوراک او بیشتر از دیگر افراد خانواده است حتی برای انواع پفک، چیبس، بستنی و غذا خوردن چون همیشه میگوید من به طایفه بابایی رفتم و چاق نمیشوم واقعا هم چاق نمیشود و سه فرزند دیگر من همیشه بهشون گفتند به طایفه مادری رفتید و آنها چاق شدند.

من الان متوجه شدم که منطق چاق با منطق افراد لاغر خیلی باهم تفاوت دارد پس بنابراین من بایستی اول منطق چاقی خود را به سمت منطق لاغری اصلاح کنم و وقتی هم که به لاغر شدن فکر میکنم و در گوشه ای از ذهنم میگویم من این را بخورم چاق میشم پس من متناسب نخواهم شد.

قدرت ذهن در لاغر شدن

عده زیادی نمی توانند تصور کنند که می شود با قدرت ذهن لاغر شد و وقتی صحبت از این روش می شود باعث شگفتی آنها می شود و توضیحات فایل امروز آگاهی بسیار عالی در زمینه قدرت ذهن در لاغری دراختیار شما دوستان عزیز قرار می دهد.

در این جلسه درباره تاثیر ذهن در لاغری توضیح داده می شود.

نیروی ذهن افراد متناسب با نیروی ذهن افراد چاق کاملا مشابه است، اما سوال اینجاست، چرا این نیرو در بعضی از افراد سبب تناسب اندام میشود و در عده ای دیگر باعث اضافه وزن می‌شود؟

چرا ما چاق هستیم؟

ما در جلسات قبل مسئولیت چاقی خود را پذیرفتیم، و اکنون باید بدانیم چه چیزی سبب اضافه وزن ما شده است.

چاقی محصول عادت های چاق کننده است. 

عادت های چاق کننده، رفتارهای اشتباه و تکراری هستند که به صورت ناخودآگاه در ما شکل گرفته است و برای مدت طولانی تکرار شده است، این رفتار در افراد مختلف بسیار متنوع است و در همه افراد بیش از یک رفتار است.

هر فرد چاق مجموعه ای از رفتارهای اشتباه تکراری دارد که به عادت‌ های چاق کننده آن فرد تبدیل شده اند و نتیجه این رفتار و عادت‌ها اضافه وزن است.

کنترل پرخوری و اشتها

ایجاد عادت‌ های چاق کننده

عادت‌ های چاق کننده بر اساس انتظار ما از چاقی شکل می‌گیرند. زمانی که افکار و فرمول‌های چاق کننده در ذهن ما ذخیره می‌شوند به تصاویر ذهنی چاق کننده تبدیل می‌شوند و به واسطه شکل گیری تصاویر چاقی از خودمان در ذهن،‌ به مرور انتظار چاق شدن در ما شکل می‌گیرد.

بر اساس انتظار چاق شدنی که در ما شکل گرفته است به مرور رفتارهایی در ما شکل می گیرد که به دلیل بارها تکرار شدن به عادت‌ های چاق کننده ذهن ما تبدیل می‌شوند.

همه ما بارها برای لاغر شدن اقدام کرده‌ایم و همیشه به اشتباه جسم خود را از طریق برنامه‌های رژیم غذایی و انجام ورزش‌های سخت و طولانی تحت فشار قرار داده‌ایم.

دلیل اینکه از سعی خود نتیجه مناسب کسب نکرده‌ایم این است که تلاش فیزیکی تاثیری در تغییر تصاویر چاقی ذهن و عادت‌ های چاق کننده ما ندارد و بنابراین نتیجه سعی و تلاش ما شکست خوردن است.

با دقت کردن به توضیحات این فایل فوق العاده آگاهی کاملی از نحوه ایجاد عادت‌ های چاق کننده کسب خواهید کرد و اینکه چگونه باید برای ایجاد عادت‌های متناسب کننده اقدام کرد.

خطاهای مغز چاق

تاثیر عادت ها در چاق شدن

چاقی نتیجه عادت‌ های چاق کننده است.

مقدار غذا و تنوع غذایی در چاق شدن اهمیت چندانی ندارد بلکه مهم رفتار ما در برابر مواد غذایی است که باعث شکل گیری اضافه وزن در جسم ما می‌شود.

عادت یک فکر ساده است که بر اثر تکرار شدن به عادت تبدیل می‌شود.

عادت‌ های چاق کننده از تکرار واکنش های ما در برابر مواد غذایی ایجاد می شوند.

اگر شما از کودکی بارها شنیده باشید که چاقی در خانواده شما ارثی است،‌ تکرار این فکر به ظاهر ساده سبب می شود که شما در ذهن خود بپذیرید که چاق شدن شما کاملا طبیعی است و چه بخواهید،‌ چه نخواهید چاق خواهید شد چون ژنتیک خود را چاق شونده می دانید.

وقتی انتظار چاق شدن در شما نهادینه شد،‌ به مرور عادت‌ های چاق کننده ایجاد می شوند و به راحتی با تکرار آن عادت‌ها وضعت جسمانی شما از حالت متناسب به حالت چاق تبدیل می‌شود.

اهمیت موضوع عادت‌‌ های چاق کننده به اندازه‌ای است که برای متناسب شدن باید با تمرکز و اشتیاق عالی در مسیر شناسایی عادت‌ های چاق کننده و اصلاح آنها با عادت‌های متناسب کننده حرکت کنیم.

توضیحات قسمت چهارم دوره رایگان لاغری با ذهن درباره عادت‌ های چاق کننده به شما کمک می‌کند به شکل بهتری در مسیر متناسب شدن حرکت کنید و نتایج عالی کسب کنید

دلیل اصلی چاقی

چاقی به دلیل عادت های چاق کننده ایجاد می شود و عادت های چاق کننده خود نتیجه تکرار رفتارهای چاق کننده هستند.

رفتارهای چاق کننده ی نتیجه افکار چاق کننده ای هستند که تکرار شدن نگرش ما از زندگی را ایجاد می کنند.

دو نوع نگرش وجود دارد:

1- نگرش ضعیف کننده

2- نگرش قدرت دهنده

وقتی به هر دلیلی می پذیرید که لاغر شدن با تغییر در مصرف مواد غذایی به دست می آید به مرور تمرکز ما از ذهن و قدرت درون برداشته شده و بر مواد غذایی متمرکز می شویم.

به عبارتی دیگر قدرت متناسب بودن را از خودمان می گیریم و آن را به مواد غذایی می دهیم.

این نگرش در ما شکل می گیرد که نوع و مقدار مواد غذایی که مصرف می کنیم تعیین کننده وضعیت جسمی ما می باشد.

اگر از هر فردی که اضافه وزن دارد سوال کنید که چرا چاق هستی؟ احتمالا این پاسخ را خواهید شنید که: چون نمی توانم خوردنم را کنترل کنم.

همه افراد چاق این عقیده را دارند که توانایی کنترل اشتهای خود را ندارند و آنها قادر نیستند به اندازه مورد نیاز بدنشان غذا بخورند.

به نظر شما این نگرش همسو با چاق شدن است یا لاغر ماندن؟

قطعا باعث چاق شدن فرد خواهد شد.

تفاوت نگرش افراد چاق و لاغر

تنها تفاوت بین افراد چاق و لاغر تفاوت در افکار و نگرش آنها درباره خودشان است.

هیچ انسان لاغری عقیده ندارد که توانایی کنترل غذا خوردنش را ندارد.

همچنین عقیده ندارد که غذایی که می خورد باعث چاقی او خواهد شد.

نگرش کلی جوامع این است که افراد چاق به دلیل پرخوری کردن و فعالیت نداشتن چاق هستند. این در حالی است که همه ما افراد متناسب زیادی را می شناسیم یا دیده ایم که مقدار غذا خوردن آنها بیشتر از ما بوده و حتی فعالیت روزمره آنها کمتر از ما بوده است اما همیشه متناسب بوده اند.

تفاوت بین واقعیت زندگی افراد چاق و لاغر و نگرش جوامع درباره چاقی بیان کننده این واقعیت است که با همه پیشرفت های بشر در زمینه های مختلف اما همچنان نگرش آنها درباره چاقی نادرست می باشد.

تغییر نگرش اولین قدم برای لاغر شدن

برای لاغر شدن باید ابتدا نگرش خود درباره تحت فشار قرار دادن جسم از طریق برنامه های رژیمی و ورزشی را تغییر دهیم و بپذیریم که تنها عامل موثر در لاغر شدن تغییر محتوای ذهن و نگرش خود درباره لاغری است.

مهمترین اقدام ما برای لاغر شدن این است که نگرش خود درباره چاقی و مواد غذایی را مانند افراد متناسب اصلاح کنیم.

وقتی افکار و نگرش خود را تغییر دهیم به مرور واکنش های رفتاری ما همسو با افراد متناسب خواهد شد.

زمانی که نگرش ها و واکنش های رفتاری ما به اندازه کافی تکرار شوند به صورت خودبخودی باعث متناسب شدن جسم ما خواهد شد.

✍️ تمرین آموزشی 📖

آگاهی از تفاوت عادت های خود با افراد متناسب به ما کمک میکند تا درک بهتری از دلیل چاقی خود داشته باشیم و به همین دلیل پذیرش مسئولیت چاقی ساده تر و منطقی تر خواهد شد.

مرحله اول:

برای این منظور لازم است با دقت و شرح انشایی سوالات مطرح شده را پاسخ دهید.

  • عادت چیست و به چه نوع رفتاری عادت گفته میشود؟
  • عادت های چاق کننده چه نوع عادت هایی هستند؟
  • لیستی از عادت های چاق کننده خود تهیه کنید و برای هر عادت شرح دهید چگونه باعث چاقی شما شده است.

به این نکته توجه کنید که هیچ عادتی به خودی خود چاق کننده نیست بلکه زمانی یک عادت به چاق کننده تبدیل میشود که نگرش شما درباره آن عادت این باشد که: من این عادت را دارم و به این دلیل چاق هستم یا نمی توانم لاغر شوم.

بعنوان مثال من عادت داشتم با وعده های غذایی نان می خوردم و تصور می کردم نان خوردن با غذا باعث چاقی من شده است. بنابراین من عادت خوردن نان با غذا را عامل چاقی خود می دانستم.

برای اینکه برای ذهن خود منطقی کنید که عادتی که تصور می کنید چاق کننده است واقعا چاق کننده نیست و نگرش شما در این سالها اشتباه بوده است باید فرد یا افرادی را پیدا کنید که عین عادت شما را دارند اما متناسب هستند.

  • برای هر عنوان از لیست عادت های چاق کننده خود نمونه هایی پیدا کنید که این عادت را دارند اما لاغر هستند.

به این شکل شما می توانید فرمول های چاقی ذهن خود را تغییر دهید.

مرحله دوم:

نگرش شما درباره عبارت “میـــل نـــدارم” چیست؟ آیا از این عبارت استفاده می کنید؟ در طی روز نسبت به تعارف دیگران چقدر می توانید از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنید.

اگر به راحتی و به دفعات از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنید انجام این مرحله از تمرین برای شما ضروری نیست اما اگر نسبت به استفاده از این عبارت احساس ناتوانی می کنید حتما با دقت تمرین این قسمت را انجام دهید.

  • چرا برخی افراد به راحتی از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده می کنند اما شما از این عبارت استفاده نمی کنید؟

سعی کنید از این لحظه در طی روز یا در مراسمات و مهامانی ها اگر احساس سیری داشتید نسبت به تعارف دیگران یا تمایل ذهن خود برای خوردن از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کنید.

لیستی از مواقعی که از عبارت “میـــل نـــدارم” استفاده کردید را در بخش نظرات بنویسید و سعی کنید در طی ۱۵ روز هر روز گزارش عملکرد خود در استفاده از عبارت “میـــل نـــدارم” را بنویسید.

ضمنا شرح دهید که بعد از استفاده از عبارت “میـــل نـــدارم” چه احساسی داشتید.

ترکیب احساس با رفتاری که در خودمان ایجاد می کنیم باعث ثبات و ماندگاری آن رفتار به شکل عادت خواهد شد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضاعطارروشن

متن فایل تصویری برای ناشنوایان 🧏

متن فایل تصویری جلسه‌ چهارم: (توسط خانم گلستان عزیز)

سلام دوستان خوبم! همراهان عزیز سایت تناسب فکری‌؛ من رضا عطار روشن هستم و خداوند رو بی نهایت سپاسگذارم که این فرصت رو به من داد تا همراه شما دوستان خوبم باشم.امروز جلسه ی چهارم از دوره ی فوق العاده لاغری با قدرت ذهن رو با هم ادامه میدیم. 

در جلسات اول تا سوم درباره ی اینکه اصلا چرا ما چاق هستیم واینکه چطور باید لاغر بشیم صحبت کردم و اینکه خب از چه روش هایی تا حالا استفاده کردیم؟ آیا این روش ها درست هستن؟ اشتباه هستن؟ اگر اشتباه هستن چرا اشتباه هستن؟ روش صحیح چیه؟ 

خلاصه یه سری مقدمات رو ما به وجود آوردیم. بذر لاغری رو ما در ذهنمون کاشتیم. به یک خود باوری، به یک فکر مناسب، به یک اعتماد به خودمون رسیدیم که می تونیم تغییر کنیم و لاغر بشیم. 

جلسه ی امروز میخوام درباره ی یک موضوع بسیار مهم براتون صحبت کنم که در واقع منشأ اضافه وزن ماست و همین موضوع منشأ لاغری ما هم می تونه باشه. خیلی موضوع جذابیه؛ چون هر دو عامل بستگی به همین موضوع داره؛ یعنی اضافه وزن ما دقیقا به خاطر همین موضوعه و لاغر شدن ما هم در گرو استفاده و یادگیری چگونه استفاده کردن از این موضوعه و اون موضوع مهم قدرت ذهن ماست. 

لاغری با ذهن از اینجا یک رنگ و لعاب ویژه ای می گيره، یه کم پر رنگ تر میشه و شروع میشه آموزش لاغری با ذهن؛ پس انتظار دارم که خیلی با دقت، با حوصله، با اشتیاق مطلب این جلسه رو دنبال کنید و تمرينات اون رو به شکل عالی انجام بدین. 

خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد. دلیلش چیه؟

شما خودت الان فکر کن ببین چقدر می تونی باور کنی که با قدرت ذهن میشه لاغر شد؟

چرا میگم خیلیا نمی تونن؟ چون خب در این چند ساله خیلیا با من تماس گرفتن و پیام دادن و درباره‌ی چگونگی لاغری با ذهن صحبت کردن و از شروع صحبت ها شون مشخص بود که اطلاعی از لاغری با ذهن ندارن. 

حالا درسته بعضیاشون از دیگران شنیده بودن یا اینکه فردی رو دیده بودن که در دوره های ما شرکت کرده ونتیجه ی خیلی خوب گرفته، اونا هم مشتاق شده بودن که حالا مثلا تو چکار کردی؟ اونم گفته‌ بود که این کار رو کردم.  اونم اومده بود که درباره‌ی این روش اطلاعات بیشتری کسب‌ کنه.  

وقتی صحبت های اولیه بین ما رد و بدل می شد، کاملا مشخص بود که‌ این دوستان از قدرت ذهن خودشون در لاغری هیچ اطلاعی ندارن، چون همش داشتن عوامل بیرونی رو درباره‌ی چاقی شون عنوان می کردن که اینکه مثلا من همچین عادتی دارم.

من از بچگی چاق بودم. پدر، مادرم چاق بوده، من ناراحتی اعصاب دارم.  من قرص مصرف می کنم، من فلان بیماری رو دارم، من از بعد از ازدواجم چاق شدم.  همه یک دلايلی رو داشتن و دارن الانم که اصلا مربوط به چاق شدن شون نیست فقط باورهای اونهاست که بهشون ثابت کرده، بهشون القا کرده که شما به دلیل یه سری عوامل بیرونی چاق هستی

و ما اومدیم در جلسات اول تا سوم، اين عوامل بیرونی رو شناسایی کردیم و یکی یکی اونها رو لغو کردیم؛ یعنی در واقع من فرمول اینکه چطور باید شما عوامل بیرونی رو نقض کنید بهتون ياد دادم و اگر جلسات گذشته رو خوب کار نکردید، بهتره برگردید و از اول جلسات رو دنبال کنيد، تمریناتش رو انجام بدید تا به این توانایی برسید که در جلسه ی چهارم بتونید بهتر و راحت تر بپذیرید که لاغری با قدرت ذهن امکان پذیره.

خیلیا نمی تونن باور کنن که با قدرت ذهن میشه لاغر شد و من برای اینکه بتونم به اونها این آگاهی رو به شکل بهتری، بهترین راه حل اينو دیدم که بیام بهشون ثابت کنم که با همین قدرت ذهن اونا چاق شدن. وقتی یک نیرویی در وجود ما هست که می تونه ما رو چاق کنه و اون نیرو در وجود افراد دیگری هم هست که اونها رو متناسب کرده، بنابراین خیلی راحت‌تر میشه بپذیریم که خب؛ پس این نیرو در ما به شکل یک جسم چاق خودشو نشون داده ولی در افراد متناسب به شکل یک جسم لاغر و متناسب داره خودشو نشون میده، پس اختلاف کجاست؟

تنوع غذایی مهم نیست. فقط تفاوت در عادت هاست. حالا یه عادت چه طوری به وجود میاد؟ عادت یه فکر ساده س، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه، تکرار میشه و تبدیل میشه به عادت. ما خودمون هم خیلی از عادت ها مونو انتخاب نکردیم، مخصوصا اون دسته از افرادی که از سن خیلی پایین تر مثلا از ۳-۴ سالگی، ۵ سالگی یا مثل من که از بچگی اضافه وزن داشتن که عادت هاشونو خودشون انتخاب نکردن.

بر اساس فکر هایی که در ذهنشون به  وجود اومده، بر اساس باور هایی که در ذهنشون شکل گرفته، عادت های چاق کننده اونها ایجاد شده. حالا درسته من وقتی بزرگتر شدم، یه سری عادت ها رو خودم این دفعه اضافه کردم، چون آدم های چاق، یکی از خصوصیات مخربشون اینه که خیلی راحت از هم دیگه رفتارهای اشتباه همو یاد می گیرن؛

یعنی اگر من خودم ۱۰ تا عادت اشتباه دارم که منو به چاقی رسونده اگر ببینم که دوستم یه عادتی داره که من ندارم کافیه چند روز با این دوستم رفت و آمد داشته باشم، نشست و برخاست داشته باشم خیلی راحت من هم  اون عادت زشت رو یا عادت اشتباه رو، نه زشت، درست نیست، عادت اشتباه رو به عادت های چاق کننده خودم اضافه می کنم.

اما در دوران کودکی، نه، این کار به صورت غیر ارادی، غیر آگاهانه صورت گرفته. حالا به چه  شکل صورت گرفته، ببینید یک فکر وقتی تکرار بشه تبدیل میشه به‌  عادت. حالا عادت ها از کجا شکل می گیرن؟ چرا اصلا عادت ها در ما به وجود میان. عادت ها از باور ها به وجود میان، اگر شما چیزی رو باور کنید خود به خود در شما عادت های چاق کننده شکل میگیره که وضعیت شما رو مطابق با باورتون کنه.

یه مثال در مورد چاقی براتون بزنم؛ فردی که از بچگی بارها شنیده که‌ به خاطر خانواده ش ، به خاطر ژنتیک، به خاطر یه چیزی که مربوط به اون نیست، یعنی دست اون نیست، بهش تحمیل شده‌، اضافه  وزن داره، مخصوصا ژنتیک، کسی که باور کرده به خاطر ژنتیک اون اضافه وزن داره؛ این باور چه چیزی رو باعث میشه؟

اول فقط یه باوره و فرد هم هنوز اضافه وزن آنچنانی نداره اما وقتی باور می کنه که ژنتیک و ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن دارن یواش یواش عادت های چاق کننده در اون شکل می گیره که جسمش رو شباهت بده به باورش؛ یعنی اگر خیلی باور داشته باشه که ارث نقش خیلی زیادی در اضافه وزن داره، اون فرد مطمئنا به اندازه ی پدر، مادر و يا حتي بیشتر از اونها اضافه وزن پیدا می کنه.

نقش عادت ها اینجوریه. به این شکل به وجود میان؛ یعنی يک رابط بین باور و جسم ما هستن. اگر خودمون رو سه قسمت کنیم یعنی به این شکل خودمون رو تعریف کنیم: باور، عادت و جسم. باور رو ما به وجود نیاوردیم. باور چجوری به وجود میاد؟ افکاریه که ما بارها مرورشون کردیم. حرف هاییه که شنیدیم از والدین مون، از جامعه، از رسانه‌ها، اینها به‌ شکل های مختلفی به مغز ما رسیده. 

ما اونها رو شنیدیم و دیدیم و درباره شون صحبت کردیم. اینا تبدیل میشه به باور. وقتی باور در ما ایجاد شد، بعد از اون عادت ها شکل می گیرن، دیگه اینجا ذهن ناخودآگاه وارد میشه. باید عادت‌ هایی رو در ما به وجود بیاره که در نهایت جسم ما رو متناسب کنه با باورمون، یعنی باید اینا با هم همطراز باشن. در یک خط باشن. نمیشه باورتون این باشه که مثلا من، چاقی ارثی ماست ولی اندامت متناسب باشه.

اینو برید سؤال کنید. در خانواده هایی که مثلا پدر، مادر اضافه وزن دارن، ۴تا هم بچه دارن، ۳تا شون چاقه، اون چهارمی چاق نیست، برین از اون چهارمیه سؤال کنید ، ببینید باور هاش درباره‌ی چاقی چیه؟امکان نداره اون فرد باور کرده باشه که مثلا ارث نقش داره در اضافه وزنش؛ یا مثلا مصرف دارو نقش داره در اضافه وزنش، اصلا به این شکل نیست، امکان نداره؛ اگه اون فرد آخری هم باور کرده بود که ارث نقش داره در اضافه وزنش، مطمئنا مثل ۳ تا فرزند دیگه‌ی خانواده، اونم چاق می شد.

عادت هابه اين شکل به وجود میان، ناخودآگاه به وجود ميان، دست ما نیست، انتخاب ما نیست. در واقع ما اون قدم اول رو برمیداریم، اون باور سازیه رو ما ایجاد می کنیم. چطور ایجادش می کنیم؟ با توجه کردن به موضوعات، به مطالبی که مطرح میشه. با چیزهایی که می شنویم.

با توجه کردن به اونها و تکرار کردنشون ما باور رو به وجود میاریم و بعد ذهن ناخودآگاه ما عادت ها رو بر اساس اون باور به وجود میاره و در نهایت جسممون تغییر شکل پیدا می کنه بر اساس باور هامون به وسیله ی عادت هامون و این روند دقیقا بر خلاف روندیه که همه ی شما ها و من برای لاغری می خواستیم انجام بدیم.

ما وقتی می خواستیم لاغر بشیم چکار می ‌کردیم؟ میومدیم بخش آخر رو که هیچ نقشی در چاق شدن نداره رو تحت فشار میذاشتیم؛ یعنی جسم شما عملا خودش نقشی نداره در انتخاب چاقی. شما یه سری باور ها رو در ذهنت ایجاد کردی، بعد ذهن ناخودآگاهت یه سری عادت ها رو در شما به وجود آورده وشما تنها کاری که کردی این بوده که عادت ها رو هی تکرار کردی، تکرار کردی، تکرار کردی و در نهایت جسمت شبیه شده به چیزی که شما باور کردی.

اما وقتی میخوای لاغر بشی اومدی چی کار کردی؟ اومدی این بخش آخر ، این نتیجه رو شما تحت فشار گذاشتی، می خواستی تغییرش بدی و به خاطر اینکه در تمام اون مدتی که شما نتیجه رو که همون چاقیه و همون جسمتونه رو تحت فشار گذاشتین با رژیم، با ورزش، با دارو، با هرچیزی؛ همون مواقع هم باورها هنوز سر جاش وجود داشته و عادت ها هم وجود داشته و به همین دلیله که شما از تلاش تون برای لاغر شدن نتیجه نگرفتی. شما کم تلاش نکردی، من کم تلاش نکردم برای لاغر شدن، کم  عرق نریختم، کم ندویدم، کیلومترها شاید هزاران کیلومتر من دويدم اما فایده نکرد. چرا؟

چون همون وقتایی که من داشتم به‌ خودم فشار می آوردم ، به جسمم فشار می آوردم، طبق برنامه غذا مصرف می کردم که اون باورهای اشتباه رو من داشتم. عادت های چاق کننده اشتباه رو هم داشتم؛ تنها چه اتفاقی می افتاد؟ اون زمانی که من خودمو تحت فشار میزاشتم، یه سری عادت ها رو کمتر تکرار می کردم خب؛ ولی تا کی می تونستم این کار رو انجام بدم؟

تا وقتی که می تونستم اون رژیم رو ادامه بدم؛ اما به خاطر اینکه  باوره هی سر جاش داره کار می کنه، هی داره مث سوخت رسانی، هی داره سوخت چاقی رو می رسونه، عادته هم هی داره سعی میکنه که تکرار بشه، یعنی ذهن ما هم هی داره سعی می کنه عادت ها رو تکرار کنه که به باور برسونه جسم ما رو، اما ما اومدیم جسم رو محدود کردیم، خوردن رو  محدود کردیم، فشار میاریم به جسممون

و اونجاست که یواش یواش از لحاظ اعصاب و روان ما به هم می ریزیم ؛ چون ذهن ما داره دستور میده به تکرار باورها، اما ما در نهایت اون نتیجه رو گرفتیم نمیذاریم کار پیش بره و خسته میشیم، درگیری میشه، عصبی‌ میشیم از ادامه دادن برنامه های رژیمی و ورزشی برای لاغری خسته میشیم و بعد؛

توجه کنيد ها؛ همین جا هم یه نکته ی خیلی مهم یادم اومد؛ ببینید فردی که ورزشکاره می خواد مثلا قهرمان بشه، می خواد در یک رشته ای واسه خودش تجربیات خوبی کسب کنه، مدال بیاره، خب اونم داره ورزش می کنه یا ما اگه رفتیم باشگاه، بدنسازی، رفتیم وزنه زدیم خب خیلیای دیگه هم داشتن میومدن باشگاه برا اینکه عضله سازی کنن، چطور اون ها از ورزش کردن خسته نمی شدن؟

میدیدی مثلا طرف با اشتیاق داره مدتهاست هی میاد میره وزنه های سنگین می زنه ولی من که‌ می رفتم، هی دنبال بهانه بودم‌ که نرم، اسممو نوشته بودم، ثبت نام کرده بودم، هزینه رو پرداخت کرده بودم ولی همش دنبال یه بهانه ای بودم که نرم ، مثلا بزاریم يه نیم ساعت دیگه، یه ساعت دیگه، حالا بزارم عصر میرم، نه امروز مهمان میخواد بیاد، حالا امروز انگار حس و حالش نیست، بزار از فردا میرم.

ببین ، اونم داره ورزش میکنه ولی مثل ما بهونه نمیارهبرا رفتن، چرا نمیاره، چون باورش اینه که میخواد ورزشکار بشه و عادت هایی در اون شکل گرفته که خیلی راحت اون داره یه فعالیت هایی انجام میده که در نهایت جسمش پرورش پیدا میکنه و اونو به خواسته هاش می رسونه که حالا در مثال ما پرورش اندامه؛ اما منی که می رفتم همون وزنه ها رو می زدم، همون حرکاتو میزدم اما، با یک باور متفاوت که من اومدم ورزش کنم که لاغر بشم، خب؛ در صورتی که باور اصلی من این بود که من همیشه چاق می مونم چون خانوادگی همه ی ما چاق هستیم.

این یکی از اون باورهای اشتباه من بود ولی همین یدونه کافی بود دیگه، همین یکی کافیه که فعالیت جسمی من برای لاغر شدن رو خنثی می کرد، مدتها باشگاه می رفتم، یه مقدار بگی نگی تغییر می کردم بعد دوباره به محض اینکه یه هفته ده روز که نمی رفتم دوباره می شدم همون آدم قبلی که بودم؛ یعنی قدرت باور بی نهایت بالاست و خسته هم نمیشه

هی داره راه خودشو میره، هی تو بخوای جلوشو بگیری، بخوای نتیجه رو تغییر بدی، بخوای جسمتو تحت فشار بزاری؛ اونکه تغییر نمی کنه، اونکه سر جای خودش هست و به محض اینکه شما خسته بشی به خاطر اون تضادی که بین ذهن ناخودآگاهت و رفتارت به وجود اومده، وقتی خسته میشی ول می کنی خیلی سریع همه چی بر می گرده.

و این مورد در تمام جنبه های زندگی ما هست. در کسب‌ و کار هست.  اونی که باورش این باشه که نمی تونه موفق بشه، اون که فکر میکنه که شرایط بیرونی مث مثلا دلار و بازار و رئیس جمهور و جامعه و اینها همه تأثیر دارن در موفقیتش یا در فروش روزانه ش، اون فرد یواش یواش یه عادت هایی رو در خودش شکل میده که کمتر فعالیت میکنه، کمتر جنس میخره، به‌ خاطر اینکه فروش کم شده کمتر میره مغازه و میاد به خاطر اینکه باورش اینه که بابا مشتری نیس، که حالا بریم بشینیم برق بسوزونیم که چی؟

یعنی من خودم این مراحل رو طی کردم ها؛ چون من خودم یه مدتی خب من فروشگاه داشتم و اون اوایل بحرانی بود که دلار یهو شروع کرد به تغییر و نوسان، خب خیلی شرايط ملتهب شده بود دیگه، هی یه جنسی رو می فروختیم گرون تر می بایست میخریدیم.

یه جاهایی چون باورم این شده بود که دیگه چون اوضاع داره خراب میشه، اصلا یادمه خودم، خودم یواش یواش یک عادت هایی در من شکل گرفت دیگه با اون شور و اشتیاق نمی رفتم سرکار. دیگه به اون شکل هیجان نداشتم که جنس جدید بیارم همیشه جنس جور باشه، نه حالا جنسم، طبقه م خالی میشد می گفتم حالا کسی نمی خواد بیاد، دقیقا یادمه ها؛ یعنی عادت هایی در من شکل گرفت که قشنگ کسب و کار من رو به سمت نابودی برد،

چرا ؟ چون هنوز کسب وکار من خیلی خوب بود ، من به خاطر تحت تاثیر قرار گرفتن حرف های اطرافیان و شرایط جوی یا شرایط حاکم بر جامعه، من باور کردم که دیگه موفق شدن  دیگه امکان نداره، دیگه ، دیگه طبیعیه که آدم کسب و کارش خراب بشه و فروش بیاد پائین. 

وقتی باور کردم در من عادت هایی شکل گرفت که اوضاع منو خراب کرد و جالبه اوضاع خراب شد، خراب شد ، خراب شد تا یک روزی با قدرت ذهن آشنا شدم شروع کردم به تغییر باورهام و بازم يواش يواش عادت هایی در من شکل گرفت که نتیجه ی زندگیم به مراتب بهتر از اون اوضاعی شد که من ۷-۸ سال قبل داشتم، چند سال قبل داشتم،

چرا؟ چون بازم يه سری عادت های جدید درمن شکل گرفت، همه چی یهو عوض نشد.عادت های جدیدی در من شکل گرفت و این عادت ها  درنهایت نتیجه رو رقم می‌زنه. عادت‌ ها درنهایت نتیجه ای برای شما رقم می‌زنه که برابر با باور شما نسبت به اون موضوعه و در مورد بحث امروز ما که اضافه وزن هست، وقتی شما باورت این باشه که طبیعیه که شما چاق بشی در شما عادت هایی شکل می گیره که شما رو به سمت چاقی هدایت میکنه و کل کار دوره ی لاغری با ذهن اینه که در شما باورهایی رو ایجاد کنه که شما می تونی متناسب بشی،

به شما تمریناتی میدیم که باانجام دادن اونها به این باور می رسی که میشه متناسب شد؛ به ذهنت برنامه های جدیدی میدیم که باور می کنی میشه لاغر شد و ناخودآگاه رفتارهای شما تغییر می کنه و در نهایت جسم شما هم تغییر می کنه و برابر میشه با باور شما و به اندازه ای که،

آها و نکته ی جالب اینه که چرا افرادی که در دوره ی ما شرکت میکنن نتایج مختلفی می گیرن؟ چون به اندازه ای که باورهاشون عوض میشه، در نهایت جسم اونها هم تغییر می کنه. زوری نیست، به اندازه ای که باورها تغییر کنه عادت هاشون عوض میشه و نتیجه ی جسمی شون هم تغییر می‌کنه. 

به همین دلیله که من تأکید کردم که ما در دوره ی لاغری با ذهن، رژیم غذایی نداریم، ورزش نداریم، دارو نداریم، چرا؟ چون اینا همه نتیجه رو میخواد تغییر بده، فایده نداره، ما باید اصل رو ، سرچشمه رو باید تغییر بدیم، ما باید باورها رو تغيير بدیم و باور ها چجوری عوض میشه؟ با افکار جدیدی که به شما میدم،

با توضیحاتی که به شما میدم، فایل های توضیحی به شما داده میشه که در اون فایل ها توضیحات خیلی کامل، خیلی اصولی تر ، خیلی طبقه بندی شده درباره‌ی اینکه چطور باید باورهای لاغر کننده رو در ذهنمون ایجاد کنیم به‌ شما یاد میدم وقتی اونها رو یاد می گیری، تکرارشون می کنی، ناخودآگاه عادت های چاق کننده در شما شکل می گیره که متفاوت با عادت های فعلی شماست و اون وقته که می بینی جسم شما هم تغییر می کنه،

خیلی از افرادی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن خب طبیعیه که اونها مثلا عادت پر خوری رو داشتن. ، عادت مثلا ترس از مواد غذایی رو داشتن. خیلی عادت های چاق کننده که همه‌ی ما الان داریم و مدتها هم هی خودشون سعی کردن که اونا رو عوض کنن. 

مثلا دیگه من تصمیم می گیرم که از امروز دیگه پرخوری نکنم، ریزه خواری، یکی از عادت های چاق کننده که همه ی افراد چاق به نوعی دارن؛ همه هم هی باخودشون تصمیم میگیرن ؛ نه دیگه من تصمیم می گیرم ریزه خواری نکنم. نه ، من از فردا دیگه؛ اینقدر تصمیمات گرفتیم، تصمیم گرفتم از امروز دیگه شیرینی نخورم، چقدر از این تصمیم ها گرفتیم. 

من خودم که بارها از این تصمیم ها گرفته‌بودم که دیگه از امروز شیرینی نمی خورم ، بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو‌، دیگه بعداز این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم می گفتم من نمی خوام بخورم، چرا؟ چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم عوضش کنم؛ مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم.

مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی؟

اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره؛ اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.

موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما ، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم.باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های شما تغییر میکنه.  چقدر ما پیام ها داریم که در سایت هم هست می تونید مطالعه کنید….

بزار این جعبه رو آوردن بخورم اینو، بعد ديگه بعد از این دیگه محاله من لب بزنم ولی سی سال من می خوردم، همش هم هی می گفتم من نمی خوام بخورم،

چرا؟ چون اصلا من تعیین نمی کنم که، عادت رو من ایجاد نکردم که من بخوام تصمیم بگیرم که عوضش کنم. مثلا من بخوام تصمیم بگیرم من از امروز دیگه پرخوری نمی کنم. مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که پرخوری کنی؟ مگر شما یادت میاد چه زمانی تصمیم گرفتی که چاق بشی؟ که حالا میخوای تصمیم بگیری که لاغر بشی ؟ اصلا با تصمیم نیست، با تغییر افکاره، اصلا خیلی موضوع متفاوته از چیزی که شما تا الان تجربه کردید.

موضوع لاغری با ذهن و تمام تلاش من در دوره ی لاغری با ذهن اینه که با دادن افکار جدید به شما، شما رو در مسیر لاغری با ذهن هدایت کنم. باورهای جدید در شما بسازم و ناخودآگاه عادت های چاق کننده شما تغییر می‌کنه.

چقدر ما پیام ها داریم که در سایت هم هست میتوند مطالعه کنید . چقدر پیام ها داریم از تغییر عادت های چاق کننده افرادی که در این دوره شرکت کردن، مثلا میان میگن من این عادت ها رو داشتم اما الان چند وقته دیگه خیلی راحت، ديگه اونها رو تکرار نمی کنم.

قبلا ما یه پرخوری ساده رو می خواستیم برطرف کنیم، چقدر بایستی زحمت بکشیم، چقدر رنج می کشیدیم آخرشم، نمی شد؛ حالا این یه ذره رو بخور، دیگه از بعداز این دیگه نخور. چطوره که الان افرادی که از دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن، استفاده کردن، اینقدر راحت می تونن نسبت به مواد غذایی بی میل باشن؟

اصلا یکی از پارامترهایی که میشه سنجید تفاوت آموزش لاغری با ذهن با سایر روش ها رو اینه که افراد چاق به هیچ وجه نمی تونن بگن میل ندارم یعنی گفتن عبارت دو کلمه ای میل ندارم برای یک فرد چاق به مراتب سخت تر از مثلا حتی فتح قله ی اورسته.  اینقدر سخته که مثلا بخوای با یک شیرینی مواجه بشی با یک اصرار دیگران مواجه بشی، برای خوردن و بتونی بگی میل ندارم.

من که خودم تا زمانی که در مسیر چاقی بودم و از لاغری با ذهن اطلاع نداشتم یاد ندارم چیزی رو گفته باشم میل ندارم. اصلا برام خنده دار بود مثلا به کسی تعارف می کردم مثلا بفرما شیرینی، مثلا می گفت میل ندارم، می گفتم یعنی چی میل ندارم؟ خب بردار بخور، مگه میلیه؟ خوردنیه،

اصلا نمی دونستم که میل ندارم یعنی چی و همه ی دوستانی که در دوره ی لاغری با ذهن شرکت کردن همین نتیجه و همین ویژگی رو نداشتن، نمی تونستن قبلا بگن میل ندارم؛ اما چطوره میان میگن ما به راحتی می تونیم بگیم میل نداریم؟ چطوره که خودشون انتخاب می کنن؟ اصلا همین می تونه یه موضوع خیلی جالب باشه براتون، از امروز سعی کنید، تصمیم بگیرید در مواقعی که پرخوری حساب میشه بگید میل ندارم. ببینید چقدر می تونید موفق  باشید؟ ببینید چند روز می تونید موفق باشید؟ اصلا اگه همینو فقط بتونی انجام بدی، من تضمین می کنم شما متناسب میشی.

نمیشه، واقعا سخته یعنی اصلا ، نشدنیه وقتی در مغز شما یک فرمولی وجود داره و اون فرمول تبدیل شده به عادت، بعد ما بخوایم بیایم تصمیم بگیریم که در مقابل این عادت ایستادگی کنیم. اصلا همچین چیزی امکان نداره، باید فرمول عوض بشه، باید عادت عوض بشه. خود به خود عادت عوض میشه و هماهنگی بین جسم و باور به وجود میاد.

در واقع عادت های ما هماهنگ کننده ی بین جسم و باورهای ما هستن؛ یعنی هماهنگی رو به وجود میارن. وقتی باورت اینه که شما چاق می شی؛ حالا این باور به‌ هر طریقی ممکنه به‌ وجود بیاد؛ باور اینکه چاقی من ارثیه، باور اینکه خب طبیعیه که مثلا در مورد خانم ها، خانمها وقتی باردار میشن اضافه وزن پیدا می کنن، يه باور خطرناک دیگه ای که در خانم ها هست، سن شون که به ۴۰ سال می رسه سوخت و سازشون میاد پایین و چاق می‌شن.

می دونید چقدر آدم ها به من پیام میدن که مثلا سن شون بین ۳۷-۳۸ تا ۴۲-۴۳ هست و میگن که مثلا چند ماهه شدید شروع کردیم به چاق شدن. مثلا ۱۰ کیلو توی ۳-۴ ماه اینا چاق شدن.

اولین چیزی که ازشون می پرسم اینه: این جمله رو شنیدی که خانمها به ۴۰سال که‌ میرسن سوخت وساز شون میاد پایین وچاق می‌شن؟ و همه میگن آره. میگم باور دارید؟ میگن آره خب، احتمالا درسته دیگه، چون خودمون هم اینجوری شدیم.

یه زمانی اینو شنیده شاید خیلی سال های قبل اینو شروع کرده به شنیدن، باورش کرده؛ الان که نزدیک سن ۴۰ سال که میشه یواش یواش عادت هایی در اون افراد به وجود میاد که جسمشون رو برابر کنه با باور اینکه در ۴۰ سالگی یا از ۴۰ سالگی به بعد ديگه طبیعیه چاق شدن.

فردی که مثلا به پزشک مراجعه می کنه، یک دارویی براش تجویز میشه و پزشک به اون تذکر میده که این دارو می تونه چاقت کنه یا این دارو اشتها رو زیاد میکنه بلافاصله یک باور در اون فرد شکل می گیره و از همون روز عادت هایی در اون فرد به وجود میاد که اشتهاش زیاد می شه. آره، بعد میگی خب پس چی شد؟ میگه این قرص رو مصرف کردم ، دیگه هی تند تند گشنم می شد، اصلا گشنه شدن  برای چیه؟

اگر درست فکر کنیم مثلا ببینیم غذا برای اینه که بدن ما به انرژی نیاز داره خب برای اینکه بتونه انرژی شو تأمین کنه، نیاز به مصرف مواد غذایی داره.

چطور فردی که تا هفته ی قبل، تا روز قبل به یک شکل داشت مواد غذایی رو مصرف می کرد، از امروز که یه قرص رو مصرف می کنه و دکتر بهش گفته که این قرص اشتها رو زیاد می کنه یهویی مثلا علاقه ش به مواد غذایی بیشتر میشه، اشتهاش، اشتهاش بیشتر میشه،

اصلا خیلیا نمی دونن معنی اشتها چيه؟ پرخوری رو میگن اشتهامون زیاد شده، وقتی گفتی اشتها، یعنی یه چیزی از اون درون، از اون درون، داره میگه بده، در صورتی که این پرخوری، این اشتها  نیست، تو از بیرون داری به زور وارد می کنی،

اشتها چیه؟ اون فرمان مغزیه، اون فرمول مغزیه که به وجود اومده، تبدیل شده به‌ یه عادت، داره یواش یواش يه  عادت رو در شما به وجود میاره که با فاصله ی زمانی کمتر غذا بخوری. خیلیا این مشکلو دارن،

مثلا میگن در طول روز ما بارها و بارها گشنمون میشه. همه‌ی این ها عادته و ترفند ذهن ناخودآگاهه برای اینکه جسمتون رو به باورتون که چاق شدن طبیعیه برسونه. اونایی که فکر میکنن که مثلا اگر غذا نخورن یا معده‌ شون خالی باشه مثلا سردرد میگیرن. خیلیا اون باور رو دارن که مثلا ما اگر غذا نخوریم یا اگر معده مون خالی بشه خیلی زود سردرد میگیریم این یه باوره

چون باور کردن همچین چیزی رو، عادت هایی در اون ها شکل می گیره که اونها تند تند سردرد میگیرن که غذا بخورن که در نهایت هم بتونن چاق بشن. همش موضوع اینه که اینا باید چاق بشن در نهایت، خب همین فرد در ماه مبارک رمضان می بینید که سرش درد نمی گیره؛ یعنی یکی دو روز اول چرا، یه کم سر درد می گیره اما چون ذهن ناخودآگاه شون متوجه میشه که حکمی بالاتر از حکم خودش وجود داره که اونم غذا نخوردن به‌ خاطر روزه داریه؛

یعنی ترس از  روزه خواری باعث میشه که شما وقتی سرت هم یه کم درد میگیره، غذا نخوری و این فرمول به هم می ریزه در مغزت. چون قبلا به محض اینکه سردرد شروع می شد فرد می رفت غذا می خورد اما در ماه مبارک رمضان به خاطر اینکه نمی تونه غذا بخوره، سر، درد میگیره یکی دو روز اول، اما چون نمی تونه غذا بخوره، این فرمول به‌ هم می خوره و تا آخر ماه رمضان می بینی که فرد دیگه سردردهای ناشی از اینکه غذا نخوردم رو نداره.

چطور این اتفاق می افته؟ غیر از اینه که فقط فرمول مغزی تغییر می کنه که سردرد نمی گیره؟ که شما نیاز به خوردن نداشته باشی؟ در اصل این فرمول فعلا میره تو حالت ذخیره، stand by میشه تا بعد از ماه رمضان می بینی دوباره شروع میشه.

خیلیا این تجربه رو دارن که در ماه رمضان، یه سری عادت هاشون خیلی راحت عوض میشه، بلافاصله بعد از ماه رمضان دوباره برمی گردن به‌ روز قبل، به عادت های قبلی شون؛ چون اون فرمول ها در اون ماه به اون شکل کارایی نداره.

چرا؟ چون ذهنت می دونه که حکمی بالاتر از دستور خودش وجود داره و شما به هیچ وجه نمی تونی غذا بخوری؛ اما در روزهای عادی، نه،به این شکل نیست ، کاملا شما آزاد هستی و ذهنت می تونه با هر بار دعوت کردن شما به خوردن، شما رو وادار به خوردن کنه. خیلی خوشحالم همراه شما هستم.

موضوع جلسه‌ ی امروز خیلی مهم بود. بارها این فایلو گوش بکنید.فکر کنید به تأثیر ذهنتون در اضافه وزن . فقط این نباشه که فایل ها رو گوش کنید، حتما به این موضوع فکر کنید. خودتون بیشتر مثال پیداکنید که چه رفتارهایی تون عادته؟ و اصلا همین عادت هاست که باعث چاقی شما شده

به عنوان تمرین این جلسه: اولا اینکه اون موضوع “میل ندارم ” رو سعی کنید خودتون بدون اینکه فرمول های مغزی تون رو تغییر بدید، بتونید بهش برسید که بتونید بگید” میل ندارم”.

دوم اینکه سعی کنید از امروز عادت های غذایی تون رو شناسایی کنید.

نمی خوام هم خیلی سخت گیری کنید در این باره. نمی خوام حساس بشید حالا که مثلا،مشخصا عادت به چیزی میگن که بیشتر از يک بار داره تکرار میشه، این ميشه  عادت، مثلا من چی دارم؟ یکی از عادت های چاق کننده قبل من این بود که حتما بایستی با چای مثلا کلوچه می خوردم یا مثلا بایستی حتما با چایی به جای قند یا شکر مثلا بایستی شکلات می خوردم.

اینا عادته، هيچ قانونی نیست؛ یعنی هيچ نمی تونیم بگیم مثلا، نه طبع من اینه، نه بدن من شیرینی رو می کشه، یعنی چی میکشه؟ مثل اینه که مثلا فرد آهن ربا باشه؛ مثلا بگه من آهن رو می کشم.، اون یه قانونه ، اون اصلا جاذبه ی آهن رباست.  

اینکه بدنم شیرینی رو می کشه یعنی چی؟ یه باوره اشتباهه ، وقتی تکرارش کردی ، باورت میشه ، خب مطمئنا عادت هایی در شما به وجود میاد که رفتارت میشه مطابق با باورت. آره بابا من چقدر به شیرینی نياز دارم، هی که شیرینی می‌ خورم انگار بیشتر دوباره میلم میشه ولی دیدید که خیلی از آدم ها، نه، علاقه ای به شیرینی ندارن. پس چطوریه؟ بدن اونها نمی کشه؟ بدن شما فقط میکشه؟ 

تفاوت بین شما ولاغر ها ، تنها تفاوت در عادت هاتونه. و عادت های چاق کننده شما به خاطر باورهای اشتباهتونه که در شما به وجود اومده و ما در دوره ی لاغری با ذهن تمام سعی مون اینه که باور های اشتباه رو شناسایی کنیم ، اونها رو کنار بزاریم و باورهای جدید رو در ذهن خودمون به وجود بیاریم.

بر اساس این باورهای جدید عادت های جدید در ما شکل میگیره و در نهایت جسم ما به سمت متناسب شدن حرکت میکنه و دلیل اینکه من ادعا می کنم لاغری با ذهن همیشگیه اینه که وقتی عادت های شما عوض بشه همینطور که الان شما به خاطر عادت هاتون چاقی تون همیشگی بوده؛

یعنی هر باری که تلاش کردی لاغر بشی دوباره چاق شدی، خب به خاطر چیه؟ به‌ خاطر چیه که جسمت دوباره برمیگرده به حالت قبلی؟ به خاطر همین عادت هاته دیگه. شما دوباره تکرار می کنی، بر میگرده به جسم قبلیت که همون چاقیه،

همین طور که چاقی در شما ماندگاره، چون به خاطر عادت ها و باور های اشتباه چاق کننده در ذهنته، وقتی که یاد بگیری با قدرت ذهن لاغر بشی، وقتی  فرمول های ذهنیت تغییر کنه، وقتی باور های جدید رو بسازی و عادت های جدید در شما شکل بگیره ؛ بنابراین خیلی طبیعیه که متناسب شدن هم برای شما همیشگی میشه،

امیدوارم که هر کی اضافه وزن داره، با سرزمین لاغر ها آشنا بشه، از طریقی با این مسیر آشنا بشه، وارد بشه و به هدفش برسه، رؤیای لاغری شو محقق کنه و باقی مونده ی عمرش رو در یک جسم جدید و با یک زندگی جدید تجربه‌ کنه و اينو بدونید که آدم های چاق مثل گذشتهٔ خودم و دوستانی که احیانا اضافه وزن دارن و این فایلو نگاه می کنن، یک برتری ویژه نسبت به لاغر ها داریم که نمی دونستیم و این خیلی بهمون حال میده، اینه که ما می تونیم یک زندگی جدید رو تجربه کنیم.

خیلی چیزای جدید رو شما می تونید تجربه کنید وقتی متناسب بشید.؛ از خرید کردن؛ از تغییر در رفتارت، احساست، شادی درونیت، خیلی تغییرات در زندگی شما به وجود میاد که اینها در زندگی افراد لاغر به وجود نمیاد؛ چون اونا از اول لاغر بودن و اصلا نمی دونن که چاقی چیه که بخوان از لاغری شون لذت ببرن؛

اما منی که از وزن ۱۳۴-۱۳۵ الان در این شرایط هستم می دونم چقدر لذت بخشه .من اگر ، ۳-۴سال پیش اصلا این کت به تن من هم نمی رفت . شاید به این شکل آخرین حدی بود که می تونستم اینارو به هم برسونم.

الان اگر يه کت من مثلا  لارج می پوشم و به این شکل به تنم می‌شینه، لذتش چیزی نیست که به این راحتی به پایان برسه.هر باری که من لباس مورد علاقه م رو می پوشم لذت می برم از اندام جدیدی که برای خودم ساختم و این چیزیه که برای همه می تونه اتفاق بیوفته، نه اینکه فقط برا من یا این عده ی زیادی که از دوره ها استفاده کردن.

هر کسی، فرمول های ذهنی شو تغییر بده، چه بخواد چه نخواد لاغر میشه ، مثل خود شما که نخواستی و چاق شدی . مگه شما تصمیم گرفتی چاق بشی؟ نه، یه سری باور در ذهن شما ایجاد شد، به خاطر اون باورها یه سری عادت ها در شما ایجاد شد و در نهایت شما چاق شدی و چه بخوای و چه نخوای تا ابد چاق می مونی.

حالا هی برو ورزش کن ، رژیم بگیر، بدو ، قرص بخور، جراحی کن، فایده نداره، چون باورهات با قرص و دارو و جراحی و اينا عوض نمیشه؛ بنابراین عادت هاتم عوض نمیشه و چونکه تا ابد نمی تونی با عادت هات مبارزه کنی و هیچ کس نمی تونه، هر رژیمی و ورزشی و کاریو شروع کنی، در نهایت شکست میخوری و اونو رها می کنی، دوباره عادت های قبلی تکرارشون شروع میشه و شما به همون جسم قبلی بر میگردی،

بنابراین یکبار تصمیم بگیر ، از روش صحیح که آموزش لاغری با ذهنه، برای لاغری اقدام کن و از نتیجه ای که خودت به وجود مياری تا ابد لذت ببر.هر جا که هستید در پناه خداوند متعال، شاد باشید و در مسیر متناسب شدن  و منتظر قسمت های بعدی این دوره ی فوق العاده ی لاغری با ذهن باشید

خدانگهدار!

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.14 from 190 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11424
برچسب ها:
339 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فاطمه سادات
      1399/05/16 20:05
      مدت عضویت: 1694 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 523 کلمه

      سلام .

      چاقی ما محصول عادت های چاق کننده ی ماست . بله این واضحه .
      ولی عادتهای چاق کننده ی مانیز محصول تکرار رفتارهای چاق کننده هستند .
      رفتارهای چاق کننده ی ما هم محصول افکار چاق کننده ی ما هستند که تکرار شدند و تبدیل به باور شدند و رفتار از باورهای ما ایجاد شده .

      ما دو نوع باور داریم .
      باورهای محدود کننده
      باورهای قدرت دهنده
      وقتی به هر دلیلی لاغر شدن مساوی میشه با تغییر در مصرف مواد غذایی تمرکز ما از روی ذهن ما برداشته میشه و به جای اون میره روی مواد غذایی .
      الان که اکثر عادات چاق کننده رو خوندم به این موضوع رسیدم که تمامی این افراد عادتهای چاق کننده ی خودشون رو مصرف زیاد مواد غذایی می دونستند .

      یعنی باور این افراد اینه که اونها زیادتر از حد نیازشون مصرف میکنند .
      این باور در مسیر چاقیه یا مسیر لاغر بودن ؟

      هیچ انسان لاغری این باور رو نداره .
      پس ما باید اول این باور مخرب رو از ذهن خودمون پاک کنیم و به جاش این باور رو جایگزین کنیم که توجه ما بره سمت اصلاح باور .
      ما باید باورهامون مثل افراد لاغر بشه تا متعاقب اون رفتار ما هم مثل انسان لاغر بشه و متعاقب اون عادات ما هم مثل انسان لاغر بشه .
      توجه ما از عادات چاق کننده برداشته بشه .
      اصلا ما عادات چاق کننده ای نداریم که چاقمون کنه .
      هر وقت گرسنه میشیم میخوریم و هروقتم سیریم نمیخوریم .
      ما از ۲۴ ساعت از شبانه روز مگه چقدر میخوریم شاید کلش رو جمع کنیم نیم ساعت هم نشه تازه اگه خیلی هم آروم بخوریم ۱ ساعت .
      ما ۲۳ ساعت دیگه داریم به اون ۱ ساعت فکر میکنیم و هی به خودمون رنج وارد میکنیم و دستور خوردن هم هی صادر میشه .
      اصلا عادت چاق کننده ای نداریم . چه عادتی . ما در مسیر لاغری هستیم . در ذهنمون هم ما باورهای قدرت دهنده بسازیم تا ناخوداگاه توجهمون از روی زیاد مصرف کردن مواد غذایی از بین بره .
      ما همین حالا هم خیلی خوبیم .
      خیلی هم عادات خوبی داریم .
      رفتارمون هم دقیقا مثل انسانهای لاغره .
      به مواد غذایی بی توجهیم .
      اصلا از طریق ورودیها تحریک نمیشیم چون دیگه توجهی بهش نداریم .
      داشتن حال خوب در اولویت کارهای ماست .
      توجه کردن به سایر علاقه هامون توجه مارو از روی مصرف مواد غذایی برداشته .
      مواد غذایی نعمت خدا هستند . برای خوب کردن حالمون اومدن . پس به قدری مصرفشون کنیم که حالمون رو بد نکنند .
      توجهمون روی حالمون باشه نه روی مواد غذایی . اگه میبینیم بیش از این مقدار بخوریم حالمون بد میشه خب نخوریم . راحت بگیم میل نداریم . جا نداریم بخوام بیشتر بخورم حالم بد میشه .
      یعنی به حال خودمون توجه کنیم و دیگه تمرکز روی چیز دیگه نداشته باشیم .
      و باور کنیم مواد غذایی مارو چاق نکردند توجه ما به چاقی و پرخوری و عذاب وجدان و ایجاد حس محدودیت در خودمون اینها باعث چاقی ما شدند و کلا مسیر مارو بردند در جهت چاقی .
      ما خیلی هم خوبیم و ذهن ما قادره بهترینها رو برای ما خلق کنه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/01/16 17:42
      مدت عضویت: 1694 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,216 کلمه

      سلام .
      گام ۳۴
      تغییر عادات .
      تغییر عادات با تصمیم ارادی صورت نمی پذیرد .
      البته ابتدا باید بدانیم چه چیز را عادات چاق کننده می دانیم .
      خیلی از ما ریزه خواری ، پرخوری و عدم حرکت لازم را عادات چاق کننده می دانیم و باور داریم مثلا چون من زیاد حرکت نمی کنم این عادت من باعث چاقی من میشه .

      به نظر من این باور و متعاقب اون عادت در ما خیلی قوی هست که ما همین حالا از رفتار خودمون راضی نیستیم . یعنی عادت کردیم هر شب که میخوایم بخوابیم بگیم امروزم خوب نبودیا . ببینید ما باید کاری کنیم رضایت خودمون رو به دست بیاریم . اگر با تغییر اون رفتار غذایی میشه به رضایت رسید که خب رفتار رو تغییر بدیم که خیلی از ما بارها و بارها امتحان کردیم وقتی اون رفتار غذایی در ذهن ما هست تغییر پذیر نیست و ما الکی فقط دست و پا میزنیم .
      پس باید باور اون عادت رو ابتدا تغییر داد . باور عادت ریزه خواری اینه که من دارم بیش از اندازه غذا مصرف می کنم . وقتی باور داریم بیش از اندازه غذا مصرف می کنیم خب طبیعیه که مصرف غذایی ما همیشه بیش از اندازه میشه .
      یا مثلا باور داریم اگه من به خودم بگم که دارم اندازه ی نیازم غذا مصرف میکنم خیالم راحت میشه و باز غذا زیاد مصرف می کنم . خب اینم یه باوره .
      این دو باور خودشون به تنهایی قادرن مصرف مواد غذایی ما رو همیشه زیاد نگه دارن و دستور زیاد مصرف کردن به ما بدن و ما این رفتار رو هی تکرار کنیم و بهش عادت کنیم .
      و باز از اونجایی که باور داریم زیاد مصرف کردن مواد غذایی باعث چاقی میشه این سه باور و عادت کردن به اون خودش همیشه مارو در مسیر چاقی نگه میداره .

      چهار عادت رو اینجا مد نظر قرار دادیم
      ۱- باور به زیاد مصرف کردن مواد غذایی
      ۲- باور به کم حرکت داشتن در زندگی روزمره
      ۳- باور به اینکه دو مورد بالا باعث چاقی میشه .
      ۴- نارضایتی از رفتار مورد نظر
      خب وقتی باور اینها رو در ذهن داریم همواره هم داریم اونها رو به رفتار میاریم و همواره هم از خودمون ناراضی هستیم و همواره هم چاق میشیم .

      حالا اینارو چطور میشه اصلاح کرد . اول باید بپذیریم این باورها اشتباه و اعتماد به نفس مارو ضعیف می کنند باوری که مارو ضعیف می کنه باور محدود کننده و اشتباهه . وقتی باور داریم من بیش از اندازه غذا مصرف می کنم احساس سرزنش در ما پدید میاد احساس نارضایتی از خود نفرت از خود و ….. و توجه کردن به این موضوع اعتماد به نفس مارو از بین میبره و احساس چاقی همواره با ما همراهه .

      باور جایگزین اینه که بپذیریم ما همین حالا هم داریم به اندازه ی نیاز مصرف می کنیم . همین حالا هم بهترین انتخابها رو داریم . انتخابهای ما عالیست . ما همین حالا هم چیزهایی که دوست داریم رو داریم مصرف می کنیم . ما همین حالا هم آشغال وارد معده مون نمی کنیم . اگه اون ماده ی غذایی آشغال باشه ما اصلا انتخابش نمی کنیم .
      ما عادات خیلی خوبی داریم . ما به اندازه ی کافی در زندگیمون حرکت داریم . همین حالا هم بهترین حالت ممکن در وجود ما هست و ما همین حالا هم همواره بهترین را انتخاب کردیم وقتی این باورها رو در خودمون تقویت کنیم ما هر شرایطی که پیش بیاد بهترین ها رو انتخاب می کنیم . هر شرایطی که پیش بیاد چون باور دارم که همواره به اندازه ی نیازم غذا مصرف می کنم دقیقا همبن حالت رو انتخاب می کنم .
      یعنی دقیقا انتخاب رفتار غذایی دلخواه برابره با باور داشتن به اینکه الان چه باوری توی سرمون نوشتیم .
      اگه همون لحظه که میخواهیم انتخاب کنیم که چه رفتار غذایی داشته باشیم باور این رو داشته باشیم که من زیاد مصرف می کنم دقیقا همین رفتار رو انتخاب می کنیم و اگر عادت کرده باشیم که این نگرش رو در خودمون ایجاد کرده باشیم که من همواره بهترینها رو انتخاب می کنم و به اندازه ی نیاز غذا مصرف میکنم این احساس رضایت همواره با من هست و این باور در انتخابهای من تاثیر عالی میزاره . یعنی وقتی باورداریم زیاده روی می کنیم رفتار ما میشه زیاده روی . وقتی باور داریم من فرد تنبلی هستم رفتار من میشه تنبلی و تکرار رفتارها هم که میشه عادت .
      من اگر به باورهای قدرت دهنده عادت کنم صد درصد رفتار دلخواه از من سر میزنه . رعتار نادلخواه صد درصد باور نادلخواه در ذهن داره .
      حالا یه عادت ذهنی دیگه ما باور داریم از زیاد مصرف مواد غذایی لذت میبریم و هرچی بیشتر بخوریم لذت ما بیشتر میشه .
      ولی ما خیلی جاها دیدیم زیاد مصرف کردن مواد غذایی هیچ لذتی برای ما نداره سنگین میشیم همش احساس رخوت داریم حالمون بده از حالت سبکی خارج میشیم . پس این باور رو هم باید تغییر بدیم که مصرف زیاد مواد غذایی به ما لذت میده . نه ما زیاده روی رو دوست نداریم . خود فعل زیاده روی رو دوست نداریم چون حالتمون از حالت تعادل خارج میشه . گرچه باز هم میگم باور زیاده روی در وجود ما هست که ما فکر میکنیم زیاد مصرف کردیم و حالمون بد میشه . ما اول باید این باور رو پاکسازی کنیم و بگیم من به اندازه مصرف کردم . جایی که ما احساسمون بد میشه خود ذهن دستور رو متوقف می کنه .
      به هر حال باید آزمون و خطا کرد تا احساس رضایت در وجودمون همیشگی باشه .
      ما باید به عادات خوب خودمون توجه کنیم و سعی کنیم باورهایی رو انتخاب نکنیم که احساس چاقی در ما ایجاد می کنه .

      ما باید هر وقت خودمون رو در آیینه میبینیم بگیم به به تو چقدر زیبایی . تو بهترین مخلوق خداوند در نوع خودت در کره خاکی هستی .
      وقتی به رفتارمون می نگریم به خودمون بگیم به به تو چقدر شایسته ای و چه رفتارهای خوبی رو از خودت به نمایش میزاری . حالا باز این رفتار خوب برای هرکسی یه چیزی معنا داره . ما باید این رو بدونیم تمام رفتارهای ما خوب هستند . تمام رفتارهای ما صالح هستند . هر رفتاری که از ما سر میزنه چه آگاهانه چه ناآگاهانه بهترین رفتاری هست که میتونست اتفاق بیفته . وقتی عادت کنیم که اینطور بیندیشیم تمام رفتارهای ما عمل صالح میشن و ما رو به صلح درونی می رسونند . باید به عملمون ایمان داشته باشیم .
      شاید اینجا شبهه ای ایجاد بشه که خب حالا اگه ما باور کنیم ما تحت هر شرتیطی داریم رفتار خوب از خودمون نشون میدیم اینطوری گناه زیاد میشه . کارهای بد زیاد میشه و میگن خوبه و در پاسخ به این شبهه باید بگم خب تو چنین باوری داری که این اتفاق میفته .
      وقتی باور داشته باشی که خوشبینی به رفتار باعث گناه میشه خب دقیقا همین اتفاق میفته . خب اینجا باید سریعا باوررو تغییر بدی که چنین چیزی رو شاهد نباشی .
      ما باید بپذیریم هر رفتاری که از بشر سر میزنه عمل صالح هست . بهترین عمل ممکن هست و این عمل بهترین نتایج رو برای ما خلق می کنه و مارو به خداوند نزدیک می کنه و به ما احساس آرامش میده .
      به خدا وقتی چنین باوری داشته باشیم گناه و فساد خلق نمیشه . قتل اتفاق نمیفته . سرزنشها اتفاق نمیفته . تمام رفتارهای نادلخواه به خاطر انتخاب باورهای رنج آفرین هست . اگر کسی داره رفتار ناشایستی اجرا میکنه چون از درون احساس کمبود و عدم اعتماد به نفس و ناراحتی باهاش همراهه . این شخص به خاطر باورهاش نمیتونه از زندگیش لذت ببره و روز به روز رفتارهایی رو نشون میده که از زندگیش بیشتر حالش بد میشه و با وجودیکه ممکنه همه چیز داشته باشه ولی دست به خودکشی بزنه که البته اگه باور کنیم حتی همون خودکشی هم بهترین عملی بود که فلان شخص می تونست انجام بده و حالش رو خوب میکرد دیگه قضاوتش نمی کنیم . چون اون هم انتخاب کرد .

      به هر حال پرورش چنین عاداتی حداقل برای ما خوبه . چون باعث میشه نه خودمون و نه دیگران رو قضاوت نکنیم .
      قضاوت نکردن رفتار شایسته ایه که تنها در صورتی ممکنه که ما باور داشته باشیم همه ی انسانها دارن کار خوبی انجام میدن و تفاوت بین انسانها فقط و فقط تفاوت در انتخاب باورهاشون هست و وقتی بپذیریم که جهان چون خط و خال و چشم و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست اون وقت با هیچ کس سر جنگ نداریم و میفهمیم اگر چنین حالتی در ما به وجود میاد و احساس ناآرامی می کنیم با تغییر فرمولها و تغییر عادات فکری و متعاقب اون تغییر عادات رفتاری می تونیم ذهنیت صلح جویی در خودمون ایجاد کنیم .

      حالا میریم سراغ عادات دیگه ای که من به عنوان یک فرد چاق دارم که نمیزاره کاهش وزن من به صورت دلخواه رخ بده .
      عادات ذهنی چاق کننده ی من علاوه بر موارد بالا این موارد نیز هست :
      توقف روند کاهش وزن . وقتی من این باور رو که در من تکرار شده و به صورت عادت در جسم من در اومده دارم خب مشخصه چیزی هم که در جسمم مشاهده می کنم توقف روند کاهش وزن هست .

      من مدتهای زیادی در وزن ۷۰ زندگی کردم و مدتی که ۹۰ شده بودم چون تعادل ذهنی من همیشه در وزن ۷۰ بود خیلی راحت به این وزن بر گشتم و ذهن من الان خودشو در شرایط ایده ال می دونه ولی من تعادل ۵۰ کیلویی رو دوست دارم
      خب من وقتی باور دارم که وزن ۷۰ تعادل من هست خب ذهن و جسم من همواره خودشون رو در این وزن نگه میدارن . در حالیکه این وزن انتخاب منه . من باید طوری عادات خودم رو تغییر بدم که تناسب ۵۰ کیلویی برای من بشه عادت .
      یعنی وزن ۵۰ رو خانه ی ذهنی خودم بدونم نه وزن ۷۰ رو . من الان دقیقا وزن۷۰ رو خونه ی خودم میدونم . پس این عادت رو باید تغییر بدم . کوچ کنم . اول باید نمای ۵۰ کیلویی خودم رو حس کنم . یه آدم ۵۰ کیلویی کمر باریکه . شونه های باریکی داره ‌ شکم نداره . رانها و بازوهای باریکی داره . زیباتره . من در وزن ۵۰ کیلویی خیلی زیبا میشم . چون استخوان بندیم ریزه و وقتی ۵۰ کیلو بشم خیلی جوانتر از حالا به نظر میرسم . یعنی ۵۰ کیلو بودن منو به سایر اهدافم نزدیکتر می کنه و به اون نیروها بیشتر اتصال میده .
      من در وزن ۵۰ کیلویی خیلی سبکترم . واقعا مثل برق و باد می دوم . مثل پر میشم . چقدر احساس سبکی دارم . احساس خفگی از وجودم میره .
      من در وزن ۷۰ احساس خفگی می کنم . این وزن دلخواه من نیست . من در وزن ۵۰ کیلویی احساس میکنم مثل پر در دستان باد هستم و درست مثل کوچیکیهام مثل ۶ سالگیم می تونم بدوم . میتونم چادرم رو بالا بگیرم و مثل کوچیکیهام پرواز کنم توی کوچه های خلوت . من و خواهر دوقلوم وقتی ۶-۷ سالمون بود مثل بادبادک بودیم یه کوچه ی دراز جلوی خونمون بود . بابای من از همون اول مارو با فرهنگ چادر عادت داد و ناراحت میشد اگه ما چادر سر نمیکردیم ما چادر سفید سرمون میکردیم و توی کوچه با دوستامون بازی می کردیم . یادمه در حالیکه چادر سرمون بود دو طرف چادرامون رو میگرفتیم و دستامون رو بالا می اوردیم در عرض شونه ها و توی اون کوچه شروع می کردیم به دویدن . باد داخل چادرامون میفتاد و ما کلی لذت میبردیم و حس پرواز بهمون دست میداد . ما خیلی سبک و لاغر بودیم . اون احساس در وجود من هست و من دلم میخواد به اون احساس سبکی برسم . واقعا از اون احساس لذت میبرم . جسم من اون حالت رو دوست داره و به راحتی قادره برگرده به تناسب اصلیش . ذهن و جسم من همراههای خوبی برای من هستند و من وقتی باورهای عالی انتخاب کنم ذهن و جسم من با من همسو میشن و بهم کمک می کنند تا به هدفم برسم . پس من همینجا اعلام میکنم تناسب ۵۰ کیلویی و اون احساس سبکی رو دوست دارم و دوست دارم به اون احساس سبکی اتصال داشته باشم . اون فرد سبک همین حالا هم درون من هست و من باید بتونم شخصیت خودم رو به این فرد نزدیک کنم . به احساسات فاطمه ی ۵۰ کیلویی . خیلی لذتبخشه .
      میتونم حسش کنم و به این حس عادت کنم . تغییر این حس و تغییر عادت از احساس فاطمه ۷۰ کیلویی به فاطمه ۵۰ کیلویی برای من خیلی راحته .
      چون فاطمه فاطمه است ولی فاطمه ۵۰ کیلویی لذتش بیشتره . احساسم خیلی بهتره . فاطمه ۵۰ کیلویی رها و آزاده . وزن زیادش مانع حرکتش نمیشه . فاطمه ۵۰ کیلویی اضافه بار نداره . خستگی ناپذیره . چون سبکه . چون قوطی روغنهای اضافه رو رها کرده . خدایا سپاسگزارم که فاطمه ۵۰ کیلویی رو در من زنده کردی . من به فاطمه ۵۰ کیلویی عادت می کنم . احساسش می کنم و لذت میبرم . لباسهام رو بر اساس اون وزن انتخاب می کنم و هرجاییکه لباسی دیدم در این ابعاد اون رو انتخاب می کنم . لباسهای ۷۰ کیلوییم رو تغییر سایز میدم .
      چون من دارم به اصل خودم برمیگردم . من لهمین حالا فاطمه ی ۵۰ کیلویی رو دارم . باورش کنم و احساسش کنم و بهش عادت کنم تا با تغییر این عاداتم جسمم نیز ارام و آهسته و مستمر به تناسب اصلی خودش برسه .
      خدایا سپاسگزارم
      استاد سپاسگزارم
      فاطمه سپاسگزارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 23 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/02/21 00:33
      مدت عضویت: 1694 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      مدال طلایی
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 1,034 کلمه

      سلام دوست بزرگوار . من الان پیامتون رو دیدم . ممنون بابت ابراز لطف شما . 

       

       روش لاغری با ذهن تا اونجایی که درک کردم و البته در اول همین ۱۰۰ گام هم استاد فرمودن  اینه که ما داریم لاغرشدن رو یاد میگیریم . یادگیری لاغری پروسه ی ذهنی و لاغر شدن پروسه ی جسمیه 

       

      وقتی داریم لاغر شدن رو یاد میگیریم اگه از همون اول از خودمون توقع نتیجه ی کاهش وزن  داشته باشیم این یعنی ما داریم راه غلطی رو میریم  . اولش خوب اشتیاق داریم ولی بعد کم کم چون میبینیم اون نتیجه ی دلخواه سراغ ما نمیاد کم کم ناامید میشیم و رها می کنیم .

       

      حالا یه سوال  بچه ای که رفته کلاس اول آیا حتی اگه اون بچه  کلاس اول رو هم تموم کنه شما ازش توقع خوندن شاهنامه و مثنوی و دیوان حافظ دارید ؟

      قطعا پاسختون خیر هست . اون بچه همین که بتونه فقط یه جمله بخونه ما کلی ذوق می کنیم و کلی تشویقش میکنیم . پس چطور  به خودمون انقدر سخت میگیریم و توقع داریم زود لاغر بشیم . ما هنوز سواد لاغر شدن رو پیدا نکردیم . پس چطور از خودمون توقع خودبخود لاغر شدن داشته باشیم . ما باید بدونیم که  فقط داریم لاغر شدن رو یاد میگیریم . 

       

      هدف ما اینه . لاغری باید خودش خودبخود بیاد .

       

      اگه شما بعد از مدتی دیدید تمایل اولیه رو برای ادامه دادن  ندارید بدونید دارید خودتون رو سرزنش میکنید و یا  تمرکزتون به جای یادگیری رفته روی نتیجه ی جسمی . 

       

      بازم یه مثال دیگه میگم شما بعد از کلی تمرین آموزش رانندگی و حتی گرفتن گواهینامه آیا راننده هستید ؟ مشخصه که خیر . پس چطور ما توقع داریم از اموزش ذهنی یا حتی بعد از اتمام دوره ها لاغر بشیم . 

       

      ما باید فقط تمرین کنیم . فقط بنویسیم فقط دنبال اموزش باشیم . اینجوری کم کم اموزشها رو وارد ذهن ناخوداگاهمون می کنیم . بعد ذهن ما خودبخود  دستور لاغری صادر می کنه . 

       

      همونجور که ما اول چاقی رو از اطرافیانمون شنیدیم و تکرار کردیم و دیدیم و خواستیم و بعد از چند سالی این اموزشها کم کم وارد ضمیر ناخوداگاهمون شد و به جسممون اومد . 

       

      ببینید بی انگیزه شدن در این راه حتما به دلیل موانعیه که خودمون ایجادش کردیم .

       

      ما باید فشار رو از روی ذهنمون برداریم . هرجایی که ذهنمون مقاومت میکنه طوری که احساسمون بد میشه بدونیم خودمون داریم یه کار اشتباه یا فرمول اشتباه رو تکرار می کنیم که این واکنش رو میبینیم . 

       

      خودتون رو مجبور به فایل گوش کردن نکنید . اجبار کردن باعث میشه ذهن شما واکنش تنبلی رو نشون بده . شما باید هرباری که فایل گوش بدید طوری گوش کنید که یه نکته ی جدید از توش استخراج کنید . خدا شاهده فایلهای استاد رو هزاربارم که گوش کنید بار هزارو یکمین بار باز هم یه نکته ی جدید داره که شما دفعه ی قبل نشنیدیدش . چون شما با هربار گوش دادن مدار ذهنیتون تغییر میکنه و در مدار قبلی نیستید پس نکات جدیدی از داخلش به گوشتون میرسه که در دفعات قبل نبود . 

       

      یعنی من خودم شخصا بیشتر از اینکه علاقه داشته باشم لاغر بشم علاقه دارم به آگاهی جدید برسم . اگاهیهای جدید هم حتما نیاز به فایل جدید نداره حتی اگه یه فایل رو هفته ای یکبار اما مستمر گوش کنید آگاهیها میاد ولی اگه دیدید دلتون رو میزنه و خسته میشید همون روزی یه فایل جدید گوش بدید خیلی عالیه . ولی اگه بازم خسته میشید یا باید آموزش رو رها کنید یا اون فکر و مانع ذهنی که توی سرتون دور میزنه . مثلا اینکه  گوش دادن فایده نداره . من لاغر بشو نیستم .. چرا من رفتارهام تغییر نمیکنه چرا لاغریم انقدر طولانی شده  .  برم خودمو وزن کنم . رژیم بگیرم . ورزش کنم یا چرا هنوز این شکم سرجاش هست و….. و همه ی اینها هم به یه چیز برمیگرده توجه به جسم و علی الخصوص توجه به چاقی و چسبیدن به نتیجه . 

      قطعا تمرکز شما به جای کسب آگاهی رفته روی کسب  نتیجه . 

      بازم همون مثال بچه ی کلاس اول و خوندن کتاب حافظ رو مثال میزنم . برای اینکه ما به خوندن کتاب حافظ برسیم چقدر باید تمرین کنیم . شاید بعد از یادگیری سواد صدها بار ما باید کتاب رو بخونیم تا بتونیم دفعات بعدی بی غلط تر بخونیم ‌.

       

      و مسلما اگه تکرار نکنیم یادمون میره . چون بچه ی کلاس اول سواد هنوز نرفته در ضمیر ناخوداگاهش . 

       

      پس با اشتیاق فقط به یادگیری ادامه بدید و هر روز مطالب همون فایل رو به عمل در بیارید بهش فکر کنید راجع بهش بنویسید در تمامی این لحظات شما در حال تمرین لاغری هستید و ذهن شما داره آگاهیها رو دریافت میکنه . 

      ۹

      پس تنها توصیه ای که از استاد گرامی یاد گرفتم و به شما دوست عزیز میگم اینه که فقط ادامه بدید . آموختن رو ادامه بدید تمرینات رو ادامه بدید توجهتون حتی به کم یا زیاد بودن خوردنتون هم نباشه . چون اونم یعنی چسبیدن به نتیجه ی  جسمی . فقط تمرکزتون روی آموختن و عمل کردن بر اساس اطلاعات همون روز و محتوای آموزشی  باشه . 

       

      نکته ی بعدی هم که در نوشته ی شما توجهم رو جلب کرد احساس میکنم شما بیشتر از اینکه دوست داشته باشید برای خودتون لاغری رو یاد بگیرید دوست دارید نتیجه رو به همسرتون نشون بدید . البته بهتون حق میدم . ما اونقدر از چاقی ضربه دیدیم که  وقتی وارد راه تناسب فکری میشیم دچار عجله میشیم و میخوایم نتیجه رو به خودمون و دیگران نشون بدیم ولی همین افکار سبب میشه مانع ذهنی ایجاد بشه و نتیجه از ما دور بشه . 

      شاید رها کردن نتیجه ی جسمی در ابتدا شمارو بی انگیزه کنه ولی آگاهی و اشتیاق یادگیری و دادن توجه به این مطالب باعث میشه انگیزه و اشتیاقی صحیح در ما پدید بیاد و این علاقه هیچ وقت تموم نمیشه . من حدودا سه سال هست که با لاغری با ذهن همراه هستم . ولی اشتیاق الان من هنوزم مثل سه سال پیشه . پس این نکته هم خیلی مهمه که حرف دیگران

      و اینکه چاق شدی یا لاغر شدی نباید خیلی برامون مهم باشه . مهم برای ما یادگیری آموزشها و تکرار اونهاست تا این آموزشها به ضمیر ناخوداگاهمون انتقال پیدا کنه و کم کم تاثیر این آموزشها رو در جسم هم مشاهده کنیم .  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/01/16 20:58
      مدت عضویت: 1694 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 22 کلمه

      سلام . سال جدید بر شما هم مبارک باشه دوست عزیز. به امید خدا بهترین سال زندگیمون رو برای خودمون میسازیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/01/16 20:51
      مدت عضویت: 1694 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 586 کلمه

      نوشته ی شما چقدر برام جالب بود .
      من دو شخصیت رو دقیقا در شما دیدم .
      شخصیتی که داره آموزش میبینه تا لاغری رو درک کنه و شخصیت چاقه که نمیدونه با چاقیش چیکار کنه . مستعصله .
      تمام افکار چاق کننده ناامید کننده هستند .
      وقتی اینها رو کنار بزارید و خودتون رو همینطور که هستید بپذیرید و دوست داشته باشید کم کم ذهنتون باهاتون همراه میشه . هممون همین هستیم . هرچقدر ذهنتون رو بیشتر بشناسید که ببینید از چی خوشش میاد و قدم به قدم لاغری رو اون طور که دلخواه ذهنتونه و اون باهاتون همراه میشه انتخاب کنید کم کم ذهن همراهیش بیشتر میشه .
      یعنی مثلا شما میخواین ارادی غذاتون رو آروم بخورید شما با اراده این کار و میخواین انجام بدید در حالیکه ذهن شما فرمولش تند غذا خوردنه .
      ببخشید این جمله رو میشه چند بار بخونید ⬇⬇
      از نظر ذهن شما اون طور خوردن غذا تند غذا خوردن نیست ایده آل غذا خوردنه .

      یعنی ذهن شما اصلا باور نداره داره تند غذا میخوره .
      اون باور داره داره ایده آل غذا میخوره . اتفاقا وقتی شما ارادی دارید غذاتون رو آروم میخورید ذهن ما این رفتار رو خلاف جهت فرمول خودش میبینه و دستور تند خوردنش بیشتر صادر میشه یعنی شما با اروم خوردن ارادی اتفاقا عادت تند خوری رو بیشتر دارید در خودتون تقویت می کنید .
      چون اون میبینه رفتار شما با فرمولش مطابقت نداره میخواد این هماهنگی بین فرمول و رفتار رو ایجاد کنه مرتب فرمان تند خوردن صادر میکنه تا این هماهنگی بین فرمول و رفتار ایجاد بشه . پس به این ترتیب ما دقیقا با اراده ی خودمون باعث میشیم عادت تند خوری در ما بیشتر بشه .

      حالا راه صحیح چیه .
      راه صحیح اینه با ذهن همراه بشیم و باور کنیم دستورات اون ایده اله .
      اراده ی خودمون رو با ذهن همسو کنیم و باور کنیم ما همین حالا هم داریم ایده آل غذا میخوریم . یعنی رفتار خودمون رو تند خوردن معنا نکنیم . واقعا بدونیم این سبک خوردن در ذهن ما ایده آله وقتی ما ایده آل بودن دستورات ذهن رو در هر شرایطی باور کنیم او میبینه خب رفتاری که ما داریم انجام میدیم با فرمولی که داخلش هست همسوست بنابراین امر به تند خوری کم و کمتر میشه .
      ببینید اینا واقعا یه حالتیه باید خودتون درکش کنید تا بهش برسید . هر چقدر ما با عادات ذهن همسوتر باشیم چاقی ذهن خودش خودبخود بیشتر پاک میشه . ما باید به این سبک عملکرد عادت کنیم . یعنی همسو شدن با ذهن و اتفاقا اون رو ایده آل دونستن تحت هر شرایطی .
      اگه به این سبک تفکر کردن عادت کنیم و هی نریم سر باور قبلی که ما تند میخوریم کم کم واکنش ذهن تغییر می کنه و شما نرم نرمک به جایی میرسید که از رفتار خودتون راضی هستید و واکنشهای دلخواه ازتون سر میزنه .
      راستی وقتی میخواین به این شیوه عمل کنید یه باور دیگه سر مسیرتون میاد فکر میکنیم اگه با ذهن همسو بشیم عادات چاق کننده اش بیشتر میشه و ما بیشتر میخوریم یا تندتر میخوریم . این باورم باید تغییر بدیم . یعنی واقعا درک کردن این موارد واقعا مثل پیدا کردن مو از توی ماسته . خیلی ریزه ولی به راحتی مانع لاغری ما میشن .
      حالا باور درست اینه همسو شدن با ذهن باعث میشه ذهن به راحتی و با اشتیاق با ما همراه بشه .
      پس وقتی این دوباور رو با درک کردنش در خودتون ایجاد کنید اون وقت خودتون شاهد واکنشهای عالی از خودتون خواهید بود .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/01/16 15:30
      مدت عضویت: 1694 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 418 کلمه

      سلام دوست خوبم .
      به نظر من استاد الان در بهترین وضعیت ممکن هستن .
      ایشون اگه باور داشته باشن چیزی رو از دست دادن ناراحتی میاد سراغشون و دقیقا مثل سایر مردم باید غصه و اندوه بخورن . استاد تغییر روش دادن و این تضاد براشون فرصت هست تا باورهای عالیشون عالیتر بشه . مادر ایشون از وقتی که در قید حیات بودن به ایشون بیشتر نزدیک شده .
      از دست دادن در حافظه ی الهی معنایی نداره و مادرشون هر وقت از خدا بخواد قادره دوباره ابزار رو برای خودش به وجود بیاره . نه تنها مادر ایشون بلکه تمام رفتگان ما .
      استاد به انتخاب مادرشون احترام گذاشتن . چون باور کردند رفتن مادر از دست دادن مادر نیست . انتخاب مادره و به انتخاب مادر باید احترام گذاشت .
      ما اینجا دور هم جمع شدیم در مورد اتفاقاتی که در زندگیمون میفته مثل سایر مردم و مثل گذشته ی خودمون نیندیشیم . ما تغییر تفکر و تغییر ذهنیت دادیم .
      اتفاقا الان بهترین زمانه برای اینکه باورهای الهی استاد براشون جایگزین بشه . چون الان ذهنشون باهاشون همراهه . چون اگه استاد الان راه خدا رو انتخاب نکنند و راه باورهای گذشته رو انتخاب کنند درد و رنج در وجودشون ایجاد میشه و ما می دونیم یکی از اهداف ذهن جلوگیری از رسیدن درد و رنج به ماست .
      اتفاقا ذهن استاد الان خیلی بیش از پیش راه الهامات رو براشون باز می کنه و باهاشون همراهه . گرچه عادات گذشته هم میان ولی استاد این همه سال آموختن چطور باید عادات گذشته رو تبدیل به عادات خوب کرد . ما باید بنویسیم و با نیروی الهی استاد همراه بشیم تا عادات الهی جدیدی که در چنین شرایطی داره در وجودشون جوانه میزنه رشد کنند و جون بگیرند و بزرگ بشن و پروسه ی باورهای الهی در مورد بهشتی شدن مادرشون در وجودشون قوی و قوی تر بشه و عادت کنند .
      چقدر خوب کردید نوشتید و با نوشتن و حل تمارین در این مسیر زیبا ‌از استاد عزیزمون در راه ساخت باورهای الهی حمایت می کنید .
      تمام کائنات الان دارن از استاد حمایت می کنند . خداوند همراه و همیار استاد هست . خداوند حامی استاد هست و تک تک ما هم به عنوان عضوی از این کائنات در جهت نیروی الهی استاد همراه و همیار ایشون هستیم تا به امید خدا بذرهایی که الان داره کاشته میشه ماهها بعد تبدیل به درختان زیبایی بشه که هم خود استاد و هم تک تک ما ازش بهره میبریم . این روزها بهترین روزهای زندگی استاد هست .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 11 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1399/09/02 11:23
      مدت عضویت: 1694 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 809 کلمه

      سلام دوست عزیز . نمیدنم پاسخ منو میخونید یا نه .
      ببینید شاید ما آگاهانه ندونیم چه باورهایی داریم . ولی هزاران باور چاق کننده در ضمیر ناخوداگاه ما هست که تنها و تنها قویتر کردن خودمون باعث میشه یک به یک بر اونها آگاه بشیم و بتونیم تغییرشون بدیم .
      اول باید به این باور برسیم هر شرایطی که الان داریم خودما خلقش کردیم حتی اگه در زمان کوچکی و حتی اگر در شکم مادر هم چاق شدیم باز هم انتخاب خودمون بوده منتها یادمون نیست . ولی وقتی به این امر واقف بشیم که حتی در شکم مادر و حتی قبل از خلق جسممون باز هم قدرت انتخاب دست ما بوده اون وقت قدرت بیشتری پیدا می کنی برای تغییر .
      ما قادریم حتی ژنتیک خودمون رو تغییر بدیم . چون ژنتیک ما انتخاب ماست . هیچ اجباری در این عالم وجود نداره .
      هیچ اجباری .
      این مقدمه رو گفتم تا مسئولیت چاقی و پرخوری و عادات دلخواه یا نادلخواه رو بر عهده بگیریم تا به قدرت زیاد خودمون پی ببریم .
      قدرت ما خیلی زیاده . منتها به این قدرت آگاه نیستیم .
      حالا میریم سراغ قرص .
      من از قرص زینک میگم قرص زینک هزارتا خاصیت داره اما یکی از خاصیتهاش که من در سایتها مطالعه کردم اضافه کردن عضله و چاقی و زیبایی صورت است . خدا رو شاهد میگیرم من فقط خوندم و رد شدم ولی در عرض یک هفته مصرف قرص زینک دیدم دقیقا همین اتفاق در جسمم افتاد . فهمیدم بدن من اصلا به زینک احتیاجی نداره . به خدا همه ی قدرتها در افکار ماست در انتخابهای ماست . اون ادم لاغر یک دیس برنج هم بخوره حتی یک گرم تغییر نمیکنه یا اگه همون لحظخ تغییر کنه براش اهمیتی نداره چون تمام فرایندهای بدنش بر لاغری تنظیمه و اصلا به چاقی لاغری فکر نمیکنه . شاید تا دو روزم میلش نکشه چیزی بخوره . اونم به خاطر فرمولهای عالی لاغری در وجودش .او هنوز زبان چاقی رو یاد نگرفته و تک زبانه داره پیش میره مگر زمانی که این نیاز رو در خودش احساس کنه که زبان چاقی رو هم یاد بگیره .

      ولی وضعیت ما با اون کمی متفاوته . ما زبان چاقی رو یاد گرفتیم و حالا داریم زبان لاغری که اتفاقا زبان اصلی و مادری ماست به یاد میاریم . درست مثل یک ایرانی که در خارج از ایران به دنیا میاد با زبان مردم آنجا آشنا میشه و حالا دوباره میخواد زبان مادری خودشم یاد بگیره .

      زبان لاغری زبان اصلی ماست . بله همه ی این مطالب که غذا چاق نمیکنه پرخوری چاق نمیکنه قرص چاق نمی کنه و …. صحت داره ولی این باورها در ضمیر ناخوداگاه ما معنای چاق کنندگی داره . تا زمانیکه این باورها تغییر نکرده باشه ما پرخوری کنیم چاق میشیم . پس چاره چیه . چاره اینه که ما به اون فرمولها کار نداشته باشیم . ما سعی کنیم بنا بر بدن فعلی خودمون از همینجایی که هستیم دستور زبان اصلیمون رو درست کنیم و به کار ببندیم . یعنی خلقی جدید . با عادات قبلی به صلح برسیم ولی سعی کنیم به خودمون اینطور بگیم که من آگاهانه میخواهم انتخاب کنم که روشی جدید را برای زندگی ام انتخاب کنم تا به تجربه ی جدیدی دست پیدا کنم . یعنی حس تنوع طلبیمون رو در لاغر شدن به کار ببندیم . امتحان کنیم . فرمولهای مختلف رو . کدوم فرمول . از همونجایی که هستیم شروع کنیم . من الان با این شرایط فکری و جسمی یه ایده آلهایی در ذهن دارم که دوست دارم اونها رو خلق کنم . چطور میتونم بهش برسم ؟ وقتی این سوال رو از خودت بپرسی در هر زمان با توجه به شرایط همون زمان الهامی مخصوص به همون زمان بهت میشه که اگر شما به اون عمل کنید قدم بعدی بهتون گفته خواهد شد . مثلا یک زمانی به من الهام شد قرص زینک مصرف کنم . و یک هفته بعدش دستور ایست داد و گفت کافیست .

      سامانه ی احساسی ما دقیقا گویای وضعیت جسمانی ماست . وقتی ما هدف لاغر شدن همراه با زیبایی و سلامتی در ذهن داریم سامانه ی هدایت ما به سمت هدف احساس ماست . به الهامات و نداهای درونی خودتون بیشتر آگاه بشید .
      هرچقدر بر وجود خودتون بیشتر آگاه بشید خالق بودن خودتون رو بیشتر باور می کنید . این که ما خالق جسم خود هستیم و این ما هستیم که میخواهیم او لاغر شود یا چاق و انتخابهایمان دقیقا بر اساس خواسته هایمان صورت می گیرد .

      امیدوارم پاسخ خودتون رو از این عبارات دریافت کرده باشید .
      در یک جمله به احساس خود توجه کنید .
      احساس شما اگر همراستا با خواسته ی شما بود (احساس لاغری) یعنی در مسیر لاغری هستید اگر نا همسو بود(احساس چاقی) یعنی باید چیزی را تغییر دهید تا این احساس مجددا در مسیر لاغری قرار بگیرد .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم