0

توقف بیزاری از چاقی (قسمت دهم)

بیزاری از چاقی
اندازه متن

بیزاری از چاقی باعث لاغری نمی شود اما صد در صد می تواند باعث چاق تر شدن شما شود.

بیزاری از چاقی باعث افزایش احساس ناتوانی برای لاغر شدن در ما می شود و این احساس در نهایت سبب چاق تر شدن ما خواهد شد.

تاثیر بیزاری از چاقی بر چاق تر شدن

سال های زیاد از عمرم با چاقی سپری شد و در تمام آن سالها تلاش من برای لاغری بی نتیجه بود.

هرچه بیشتر تلاش می کردم کمتر نتیجه می گرفتم و بیزاری از چاقی در من بیشتر و بیشتر می شد.

بیزاری از چاقی
  • بیزاری از چاقی سبب شده بود از خودم متنفر باشم. خودم را آدم ضعیف و بی عرضه ای بدانم که توانایی رژیم گرفتن یا ورزش کردن را ندارد.
  • بیزاری از چاقی باعث شده بود از حضور در جمع ها خودداری کنم و به قدری احساس خود کم بینی و بی ارزش بودن می کردم که نسبت به هر حرف و حرکتی قادر به دفاع کردن یا پاسخ مناسب دادن نبودم.

از آنجا که خانواده ام را مقصر چاق بودنم می دانستم همیشه با آنها مشاجره داشتم و آنها را سرزنش می کردم که بخاطر ژنتیک آنهاست که من چاق هستم.

  • بیزاری از چاقی سبب شده بود از همه انسانهایی که درباره چاقی من صحبت می کردند متنفر باشم.
  • بیزاری از چاقی باعث شده بود در هر جمعی حضور پیدا می کردم احساس خوبی نداشته باشم و تصور می کردم همه به چاقی من توجه می کنند و درباره وضعیت من با همدیگر صحبت می کنند.
  • بیزاری از چاقی تمام جنبه های زندگی مرا تحت تاثیر خود قرار داده بود و سبب شده بود از زندگی بی زار باشم.

به خاطر دارم روزی که برای ملاقات انسانی دوست داشتنی که بر اثر صدمات ناشی از دوران جنگ به بیماری سختی مبتلا شده بود به بیمارستان رفتم در عین حال که از دیدن آن فرد در آن شرایط که بسیار نحیف و لاغر شده بود متاثر شده بودم اما در ذهنم دوست داشتم من هم برای مدتی به آن بیماری مبتلا شوم تا بلکه از این طریق از شر چاقی رها شده و طعم لاغری را تجربه کنم.

اینها بخشی از تاثیرات نفرت از چاقی در زندگی من بود که برای هر فردی که اضافه وزن دارد قابل درک است چرا که آن فرد نیز به شکل های مختلفی آن را تجربه کرده است.

لاغری با ذهن و پذیرش چاقی

به لطف خدا زمانی که با موضوع قدرت ذهن آشنا شدم و در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم به اهمیت پذیرش مشکلات به منظور مواجه شدن با آنها پی بردم چرا که تا وقتی با مشکل خود مواجه نشویم قادر به حل کردن و عبور از آن نخواهیم بود.

مشکل من چاقی بود در حالی که ۳۳ سال از قدمت آن می گذشت اما من آن را نپذیرفته بودم و همواره با چاقی مبارزه می کردم و از چاق بودنم متنفر بودم.

پذیرفتن چاقی کاری سخت و غیرممکن بود چرا که چاقی را مقصر تمام ناکامی ها و رنج های زندگی ام می دانستم و پذیرفتن و آشتی کردن با آن کار ساده ای نبود.

اما از آنجایی که سالها برای لاغر شدن تلاش کرده و نتیجه نگرفته بودم تصمیم گرفتم هرطور که شده با چاقی آشتی کنم و آن را بپذیرم و امیدوارم باشم با وارد شدن از در دوستی با چاقی بتوانم تغییری در وضعیت جسمی خود ایجاد کنم و این دوستی نافرجام را پس از سی و چند سال تحمل کردن آن به اتمام برسانم.

پذیرفتن و آشتی کردن با چاقی فقط مربوط به کنار آمدن با شرایط فعلی جسم خودم نبود بلکه شامل بخشیدن و آشتی کردن با تمام افرادی که آنها را مقصر چاقی خودم می دانستم و همچنین آنهایی که به واسطه صحبت کردن درباره چاقی من باعث رنجش من شده بودند می شد.

هرچه بیشتر وضعیت جسمی خودم را می پذیرفتم و با آنهایی که چاقی باعث ایجاد نفرت از آنها در من شده بود آشتی می کردم احساس آرامش بیشتری در من ایجاد می شد.

احساس آرامش باعث تقویت توانایی تغییر شرایط در من می شد.

به مرور احساس کردم توانایی لاغر شدن را دارم و امید دوباره ای برای زندگی کردن در من ایجاد شده بود.

ذوق و شوق من برای یادگیری بیشتر لاغری با ذهن و عمل کردن به آنچه می آموختم بیشتر شده بود و در عین حال که از لحاظ جسمی چاق بودم اما از لحاظ ذهنی احساس سبک بالی و لاغر شدن پیدا کرده بودم.

لذت خوش احساس لاغری مرا برای ادامه دادن و ماندن در آن شرایط ذهنی تشویق می کرد.

نتیجه استمرار در یادگیری لاغری با ذهن نه تنها ذهن مرا از بیزاری از چاقی خالی کرد بلکه اشتیاق و دوستی با لاغری را در ذهنم گسترش داد تا جایی که این تغییر ذهنی در جسم من نمایان شد و وضعیت چاقی من شروع به تغییر کرد و لاغر شدن من آغاز شد و به لطف خدا همچنان ادامه دارد.

نتایج بیزاری و نفرت

یادگیری لاغری با ذهن به من آموخت که هرچه بیشتر از چاقی یا هر موضوعی که مورد رضایت من نیست نفرت داشته باشم نه تنها باعث بهبود شرایط من نخواهد شد بلکه باعث گسترش آن موضوع در تمام جنبه های زندگی من خواهد شد.

بیزاری از هر موضوعی به معنای تایید و تاکید بر بودن، وجود داشتن و تمایل به استمرار آن است.

هرچه بیشتر از موضوعی متنفر باشیم در ذهن ناخودآگاه خود توجه و تمرکز بیشتری بر آن موضوع ایجاد می کنیم و تمرکز بر هر موضوعی باعث گسترش آن خواهد شد.

  • بیزاری به معنای نخواستن است و نخواستن تاکید بر وجود داشتن است.
  • آنچه مورد تاکید و تایید ما باشد در ذهن ناخودآگاه ما بعنوان موضوع مورد علاقه ما ثبت و ذخیره می شود.
  • ذهن ناخودآگاه همواره تلاش می کند تا موضوعات مورد علاقه ما را گسترش و توسعه دهد.

به همین علت موارد زیادی در زندگی ما وجود دارد که سال هاست مورد رضایت و خواسته ما نیست و هزاران بار درباره آنها با دیگران صحبت کرده ایم و اعلام کرده ایم که آن موضوعات باعث رنجش ما شده اند و مورد خواسته ما نیستند اما همچنان در زندگی ما وجود دارند و باعث رنجش و نفرت ما از خود می شوند.

این فرمول تاثیرگذار را در جنبه های مختلف زندگی خود می توانید مشاهده کنید.

تصور کنید شما از رفتار همسرتان، خانواده همسرتان یا هر فرد دیگری ناراحت هستید.

بارها از آنها رفتاری مشاهده کرده اید که باعث تشدید نفرت شما از آنها شده است.

شدت نفرت در شما به حدی رسیده که توان تحمل آن را نداشته و شروع به بیان کردن آن با دیگران می کنید.

بارها برای دیگران درباره رفتار زشت و ناراحت کننده آنها صحبت می کنید و اعلام می کنید که از آنها نفرت دارید.

نتیجه نفرت شما نه تنها باعث بهبود شرایط نشده است بلکه سبب شده که آنها رفتاری از خود نشان دهند که بارها به شکل شدیدتری باعث رنجش شما شده اند تا جایی که بارها به این موضوع فکر کرده اید که چرا آنها با شما فقط این رفتار را دارند و این حق شما نیست که با شما اینگونه رفتار شود.

نکته قابل توجه این است که هرچه از شرایطی که باعث رنجش و ناراحتی شما شده است بیشتر نفرت داشته باشید ذهن ناخودآگاه، نفرت و عصبانیت را، عشق و علاقه شما به آن موضوع تلقی میکند و همواره تلاش می کند از آن موضوع بیشتر وارد زندگی شما کند.

در نتیجه جهان هستی که پاسخ فرکانس های ذهن ناخودآگاه شما را به شکل همزمانی های هوشمندانه می دهد. شما را در شرایطی قرار می دهد که از آن جنس رفتار و تجربیان بیشتر وارد زندگی شما شود.

این طریق عملکرد جهان هستی را به وضوح می توانید در سلامتی، روابط، کسب و کار و سایز جنبه های زندگی خود مشاهده کنید.

  • بیزاری از چاقی، چاقی بیشتری وارد زندگی شما خواهد کرد.
  • نفرت از بی پولی، بی پولی و شرایط سخت تری را به زندگی شما دعوت می کند.
  • نفرت از رفتار دیگران، رفتارهای نفرت انگیز بیشتری را به سمت شما جذب می کند.
  • نفرت از هر موضوعی، سهم بیشتری از آن موضوع را وارد تجربه زندگی شما خواهد کرد.

بنابراین برای ایجاد تغییر در هر جنبه از زندگی پذیرش آن جنبه با تمام مسائل و مشکلاتی که ایجاد کرده است شرط اول و مهم برای پذیرش مسئولیت و حرکت به سمت تغییر آن شرایط است.

آرزوی لاغری

نتایج آموزش لاغری با ذهن

نتایج آموزش های لاغری با ذهن ابتدا از تغییرات حالت های درونی شروع شده و به مرور در جسم به وجود می آید

تغییر فرمان های مغزی برای خوردن مواد غذایی نتایج اولیه آموزش ذهن برای لاغر شدن است.

به مرور شما می توانید تصمیماتی بگیرید که قبل از آشنایی با این روش به راحتی نمی توانستید بگیرید

در جلسات قبل درباره موانع لاغر شدن صحبت کردیم و موارد مهمی را برسی و برای رفع آنها راهکار مناسب درنظر گرفتیم

برای جلسه امروز یکی دیگر از موانع مهم متناسب شدن را بررسی و برای رفع آن اقدام می کنیم.

بیزاری از چاقی بعنوان مانعی بزرگ در مسیر متناسب شدن است.

به اندازه ای که فرد نفرت از چاقی داشته باشد در عین حالی که در سطح فکر فرد او از چاقی و چاق تر شدن نفرت دارد اما برای مغز او نفرت از چاقی به معنای علاقه به چاق تر شدن است و دلیل واضح این ادعا روند چاق شدن افرادی است که سالهاست نفرت از چاقی دارند و خیلی تلاش کرده اند که لاغر شوند اما در نهایت آنها چاق تر شده اند و این دلیل اثبات می کند که:

قدرت بیزاری از چاقی در چاق تر شدن خیلی بیشتر از قدرت تصمیم گیری برای لاغر شدن است.

در تمام لحظاتی که شما در زندگی روزمره چاقی خود را مرور می کنید در واقع دارید علاقه خود به چاق تر شدن را به ذهن خود اثبات می کنید و نتیجه این سعی در علاقمندی به چاقی سبب می شود که مغز شما دستورات منظم تر و متداوم تری برای چاق تر کردن جسم شما صادر کند.

توجه به این نکته و سعی در برطرف کردن بیزاری از چاقی سبب می شود که توجه شما به چاقی کمتر شود و به مرور مغز شما دستورات چاق کننده کمتری را صادر کند

 توضیحات فایل آموزشی امروز بسیار مهم و تاثیرگذار است و توجه به آن و سعی در عمل کردن به راهکارهای ارائه شده سبب میشود گام مهمی برای حرکت بهتردر مسیر متناسب شدن بردارید.

✍️ تمرین آموزشی 📖

مرحله اول:

برای کسب نتیجه عالی از مسیر لاغری با ذهن نیاز است که به شکل کامل با وضعیت فعلی خود در صلح و آرامش قرار بگیریم. بنابراین لازم است که برای بهبود احساسی که نسبت به خودمان داریم اقدام کنیم.

برای انجام این فرایند مهم لازم است ابتدا میزان نفرت و بی زاری از چاق و وضعیت خود را تعیین کنیم.

  • نفرت از چاقی در ذهن شما به چه شکل هایی وجود دارد؟

نفرت از چاقی در بیشتر مواقع به صورت افکار تکرار شونده در ما ایجاد شده اند.

من با مرور کردن (من لاغر نمیشم) باعث ایجاد نفرت از چاقی در خودم شده بودم.

من با مرور کردن (چرا چاق هستم) باعث ایجاد نفرت از چاقی در خودم شده بودم.

شما هم فکر کنید و مواردی را پیدا کنید که با فکر کردن به معایب چاقی باعث ایجاد نفرت از چاقی در خود شده اید.

مرحله دوم:

برای کم رنگ کردن نفرت از چاقی نیاز است که با توجه کردن به مزایای لاغری احساس خوب درباره لاغر شدن در خود ایجاد کنیم.

خیلی از افراد چاق به دلیل بارها تلاش کردن برای لاغر شدن و نتیجه نگرفتن احساس حسرت نسبت به لاغر شدن دارند. بنابراین باید با توجه کردن به مزایای لاغر شدن اشتیاق و انگیزه لاغر شدن را در ذهن ناخودآگاه خود بیدار کرده و حسرت لاغری با به اشتیاق لاغری تبدیل کنید.

بنابراین لازم است تا جایی که امکان دارد با شرح دادن درباره لاغری و مزایای آن فرمول های جدید در ذهن خود ایجاد کنید.

برای اینکار می توانید به مزایای لاغری در افراد متناسبی که در اطراف خود می بینید اشاره کنید.

به عنوان مثال: من وقتی می بینم دوستم پیمان بدون ترس و نگرانی از چاق شدن غذا می خورد لذت می برم.

من وقتی می بینم ثمانه به راحتی لباس مورد علاقه اش رو می پوشه لذت می برم.

  • مزایای لاغر بودن را در رفتار اطرافیان خود که متناسب هستند پیدا کنید.
  • مزایای لاغر شدن را در زندگی خود بنویسید به این صورت که اگر لاغر شوم ….

هرچقدر دلایل بیشتری برای علاقه خود به لاغر شدن پیدا کنید اشتیاق و انگیزه در ذهن ناخودآگاه شما برای حرکت کردن به سمت لاغر شدن بیشتر خواهد شد.

از اولین نشانه های تغییر احساس حسرت لاغری به اشتیاق لاغری رسیدن به آرامش و اطمینان از لاغر شدن است.

احساس می کنید شما هم می توانید لاغر شوید و مانند گذشته نه تنها لاغر شدن را دور از دسترس نمی بینید بلکه ذوق و شوق دارید که در مسیر صحیح لاغر شدن قرار گرفته اید و با استفاده از آموزش های لاغری با ذهن به راحتی برای همیشه لاغر خواهید شد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


نتایج برخی از هنرجویان لاغری با ذهن

خانم لیلا جعفری نیا از تهران      دانلود

هنرجوی لاغری با ذهن      دانلود

خانم نگین از کرج     دانلود

خانم ریحانه از قم       دانلود

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.04 از 133 رای

https://tanasobefekri.net/?p=11477
120 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/08/15 13:45
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34386 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,142 کلمه

      نفرت از چاقی :
      خوب که فکر میکنم به گدشته ی خودم میبینم بعد از ازدواج من درگیر این چاقی شدم و به قول استاد من از اون زمان ته به الان مثل یویو همیشه در حال بالا و پایین اومدن وزنم بودم مخصوصا در بارداری هام اصافه وزن خیلی شدیدی پیدا میکردم و تنفر از چاقی داشتم ولی اوج این اصافه وزنم و تنفرم از چاقی با ترس شدید از چاقی دوباره برای من در چند سال قبل به خاطر بارداری دومم اتفاق افتاد که من با قد ۶۴ شدم ۱۰۰ کیلو و در حین بار داری به خاطر اصافه وزن شدیدم زیر نطر دکتر تغدیه بودم و بعد از زایمانم واقعا در شوک این همه چاقی و اصافه وزن بودم و چاقی در همه جای من پیدا بود صورت مچ دست و مچ پا تا شکم و ران و باسن و همه جای بدنم در گیر چاقی بود و من هر روز با دیدن خودم ناراحت و متنفر از جسمم میشدم و تازه کلی هم باید به خاطر شیر دهی عداها بخورم که همچنان باعث شده بود نتونم هیچ اقدامی برای لاعری خودم بکنم تا جایی که گفتم حالا که نمیشه غدا خوردنم رو تغییر بدهم بهتر هست یه فعالیتی داشته باشم و پسر ۴ ماهه ام رو میزاشتم و روزی یه ساعت میرفتم پیاده روی و یادم یاد زمانی که این تصمیم رو گرفتم خواستم کفشهای ورزشی که قبلا در باشگاه میپوشیدم رو پام کنم که پیاده روی کنم و دیدم که اصلا پای من نمیره و بیشتر ناراحت و متنفر میشدم
      یا اینکه دچار زانو درد شده بودم که یکی از اطرافیانم به شوخی بهم گفت که وای دیگه تو هم افتادی به روعن سوزی و هر روز یه جات مشکل داره و من بیشتر متنفر میشدم از جسمم و چاقیم
      و یا هر روز به مانتوهای گدشته ام نگاه میکردم که اصلا نمیشد تنم کنم ولی به زور دستام رو رد میکردم و میدیدم که چه او ضاعی دارم بازم متنفر میشدم
      و من به خاطر تنفر از جسمم بعد از زایمان از روز ۵ یا چهارم شکم بند طبی میخریدم و از صبح تا شب حتی گاهی در خواب هم به خودم میبستم که شکمم رو نبینم و از سایز خودم متنفر بودم طوری که همه مسخره میکردن تو این شکم بند همیشه بهت بسته هست و میخندیدن که خفه میشی و من تا یک سالگی پسرم حتی بیشتر شکم بند داشتم حد اقل روزی ۶ ساعت که شکم و پهلوها رو نبینم حتی گاهی حساسیت میزد پوستم ولی دوست نداشتم شکم خودمم رو ببینم

      و چون در نهایت با اصافه وزنم کنار نیومدم چهار ماه بعد از زایمانم به دکتر تغذیه رفتم و رزیم و به دنبال اون لاعری عالی ۵۸ کیلو رو داشتم ولی چه فایده که ماندگار نبود و ا از همین مقطع من دیگه ترس از چاقی و تنفر از چاقی رو با هم داشتم و شرایط خیلی سختی رو تجربه میکردم که اصلا نه ارامش داشتم نه لدتی در خوردن داشتم نه جسمم در وزن ثابتی بود و نه روحیه خوبی داشتم تا با این سایت اشنا شدم ودر مسیر صحیح قرار گرفتم

      و اما حالا در مورد مزایای لاعر شدنم و فروع متناسبم مینویسم

      لدت خوردن عدا در هر وعده غدایی بدون ترس و نگرانی که ارزوی من بوده و قبلا فقط عداب وجدان میگرفتم از عدا خوردن ولی حالا فقط لدت میبرم

      حق ازادی و انتخاب در غذاها بدون حرص و ولع داشتن

      سبکی و رها بودن از درونم احساس میکنم و در لباسهام حس میشه طوری که اطرافیانم به من میگن

      با اعتماد به نفس بیشتری در همه جا حاصر میشم
      جسمم رو خیلی قدرتمند و توانا در خلق خواسته ام میبینم
      بهترین حالت روحی رو با خودم و اطرافیانم پیدا کردم

      بهترین لباسها و تیپ رو به راحتی میتونم داشته باشم و دارم
      ازادی در خرید کردن که هر چی بخواهم به راحتی
      در زمان کم میخرم مخصوصا در مسافرت امسال که من با فرصت خیلی کم در حد دو سه ساعت رفتم بازار و کلی یه عالمه خرید عالی از مانتو لباس خونگی رنگ شاد و شال و کفش،و …. خریدم و بی نهایت لدت بردم چون هر چی میخواستم و دست میزدم سایز من میشد بینهایت سپاگزار خدا هستم برای تمام لحطات زندگیم

      اصلا محدودیت عدایی ندارم و هر چیزی رو که من سالها هست نخوردم دارم میخورم و تجربه میکنم شاید باورتون نشه من این اواخر نه مربا نه خامه نه تخم مرع سرخ شده و .خیلی چیزها … نخوردم ولی حالا در این جسم لاعرم و قشنگم هر چیزی رو که بخواهم میخورم و لدت میبرم

      و من با لاغری تونستم به خود شناسی برسم و به بهترین روابط با همه حتی همسر و فرزندانم و اطرافیانم برسم و من بیشترین لذت زندگیم رو در همین دوران لاعری با دهن دارم میبرم

      بازم من در دوران لاغری با دهن یاد گرفتم به خودم و به همه عشق بدم و متقابلا همه هم به من عشق میدن و به همه چیز با دید مثبت و قشنگ نگاه میکنم که واقعا نصیب هر کسی نمیشه این نگاه قشنگ به همه چیز

      من ارتباط بسیار خوبی با خدای درونم دارم که بازم در دوران لاعری با دهن به این مسیر قشنگ هدایت شدم و دارم ایمان و توکل واقعی رو میفهمم

      من در لاعری با ذهن چهر ای جوان تر و شاداب تر و زیبا تر پیدا کردم و هر جا میرم بازم به من میگن خدا یا بازهم شکرت

      من در لاعری بادهن اصلا اثری از کمر درد و زانو درد نمیبینم در خودم به لطف خدای مهربونم و جسمم رو غرق در نور و عشق و لدت کرده ام

      من با لاعری باذهن و رفتن در دورهای رایگان و نتیجه گرفتن در استفاده از بقیه ی مطالب سایت هم مشتاق شدم که دیدم به زندگی و تمام دنیای اطرافم تغییر کرده

      من با لاغری با ذهن و این جسم جدیدم که تمام لباسهای دوران تناسبم برام تنگ شده بودن دوباره اندازم شدن و میپوشم و بی نهایت خوشحالم که دارم دوباره لاعری رو تجربه میکنم و تمام لباسهای اخیری که خریدم برام گشاد شدن

      من با لاعری بادهن و این جسم جدید متناسبم دارم به چیزی که نیست ایمان میارم الان اون وزن دلخواهم رو ندارم ولی ایمان دارم که من به دستش میارم و بهش میرسم و خیییلی نزدیکم و فاصله ی زیادی باهاش ندارم شاید از نطر خیلیها الانم خوب باشم ولی من جسم ۵۹ کیلویی خودم رو میخواهم که قبلا داشتم و از دستش دادم دوباره به دستش میارم چون عاشق لاعریم

      و لاغری با دهن تنها راهی هست که باعث میشه همیشه ما در تناسب دلخواهمون باشیم و به لطف خدا اصلا ترس و ناراحتی و نگرانی ندارم که از دستش بدم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/02/10 17:07
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34386 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 4,184 کلمه

      نتایج آموزشهای ذهنی به این شکل هست که  از ابجاد احساس آرامش و شادی که قرار من متناسب بشم و  حال خوب …  به وجود میاد  و  در واقع در اوایل   دوره   همه ی تغییرات درونی و در سطح فکری هست و لی وقتی ادامه پیدا کنه تغییرات در  رفتار ها به وجود میاد  و  در واقع به مرور  این تغییر افکار تبدیل به تغییرات رفتاری میشه و خیلی از دوستان تعجب میکنن مثلا چرا چند روز جعبه ی شیرینی در یخچال ما هست ولی میل به خوردن ندارم .پس به راحتی مبشه از خوردن صرف نظر کرد 

      کاری که بقیه نمیتونن به راحتی انجام بدن و اصلا ادا و فیلم در اوردن نبست 

      وقتی  میل به خوردن نیست هیچ فشاری رو هم نداریم که حیف بخور  یا بخور که  نندازیم دور   نه هیچ فکری نیست (خدایا شکرت چقدر در مسیر درستم و هر روز با گوش دادن به فایلها مهر تایید بیشتری بر این که دارم راهم رو درست جلو میرم میخوره فقط و فقط از طریق گوش دادن به قایلها و انجام تمرینات  و من تمام این حرفهای استاد رو با گوشت و پوست و استخون  تنم دارم  لمس میکنم و چقدر من تمام این مراحل رو مو به مو جلو رفتم و تکاملم رو طی کردم واقعا از روز  اول آشنایی با این آموزشها احساسم خوب شد  و ارامش داشتم و شاد بودم که حالا که اینطور هست فقط و فقط خودم مقصر چاقی خودمم پس حتما خودم هم  میتونم خودم رو لاغر کنم و دیگه هیچ قرص،و دارو و عدا و هیچ عاملی مثل اشتها ی زیاد و نوع استخوانبندی و سن و هیچ عاملی مثل کم تحرکی و …. نمیتونه من رو چاق کنه و من خودم با افکارم خودم رو چاق کردم و حالا دوباره خودم با افکارم خودم رو لاغر میکنم وبعد کم کم حرص،و ولع من از بین رفت و بعد کم کم رفتارهای من تغییر کرد و من کلی ریزش سایز و وزن داشتم و همه ی اطرافیان بهم میگفتن و الانم در حدی رفتارهام عالی شده که خودم  میگم این رفتار دیشب مال من بود ؟؟؟؟مثلا دیشب ما در باع برای افطار بودیم و  همسر من از شهر یه جعبه زولبیا و بامیا تهییه کرد که ببریم اونجا بخوریم من که علاقه ای به شیرینی ندارم  البته این هم جز تغییرات  من در این دوره هست اما همسرم چرا بسیار مشتاق خوردن شیرینی هست و در راه باع اذان رو گفتن و  یه نجوایی میگفت خوب چند دونه بامیا بخور دیگه تا برسی باع چون  مسیر طولای هست  ولی گفتم  من  که محدودیتی ندارم همه که گزاشتن و بعد از  افطار با چایی هر چندتا خواستی بخور چرا عجله میکنی الان میرسی و خلاصه رسیدم و افطارم  رو  در حد سیری خیلی عالی که و اقعا در حد نیاز بدنم بود خوردم و بعد از افطار اولین زولبیا رو که خوردم وا ی دلم رو از شیرینی زیادش زد و بدم اومد و بعد یه دونه بامیا خوردم با چایی و دیگه از شیرینی حالم بد شده  بود و دهنم تلخ بود و فقط و فقط لیوان چایی خالی میخوردم در حالی که جعبه ی زولبیا جلوی من بود و من اصلا میلم نکشید حتی یک دونه دیگه بردارم در همون حد فقط خوردم که از شیرینی اش حالم بد شد و شب دوباره دیروقت ساعت ۳ شب گرسنه شدم و با خیال راحت یه نصفه ی کوچیک ساندویچ خوردم و عالی سیر شدم و هر چقدر خواستم ته خورشت رو  خالی بخورم که ظرفش رو بشورم و گفتم خالی بخورم ک ظرفش رو بشورم اصلا نتونستم و حتی یه تیکه گوشت خورشتی داشت  گفتم حالا چی کار کنم بریزمش بره به همسرم گفتم نمیخوری میخوام بریزم دور گفت خوب  خودت بخورش خالی تو که گفتی گرسنه هستم و خیلی اصرار کرد اصلا به هیچ عنوان نتونستم بخورم و گفتم جا ندارم بخورم دوست داری بخور و گرنه میندازم تو پاکت برای پرنده ها و خلاصه خورد و رفت و فردا که داشتم ظرفهاشون رو میشستم به یاد این افتادم که یه نصف کوچیک ساندویچ رو خوردم  در حد چهار لقمه و دیگه نتونستم خورشت رو حتی خالی بدون برنج بخورم و گفتم خدا رو شکر چقدر در مسیر درستم اصلا فیلم و ادا نیست همیشه به اندازه میخورم و سیرم و پرخوری ندارم و بلعکس گرسنگی هم ندارم و بیخیال برانداز کردن خودم داخل ایینه شدم فقط به چهره ی خودم نگاه میکم  با یک لبخند  و هر روز از این رفتارهای متناسب گونه ام بیشتر لدت میبرم و حالم عالی عالیه و انگار سبکتر شدم و من به زودی در شهر لاغری با ذهن  ساکن میشم چون از درون متناسبم و ذهنم لاعر شده اگر من متناسب نشم پس کی بشه ؟؟  لاعری حق من هست لاعری ۵۹ کیلو  و اون اندام لاعر و کشیده مال من هست )

      و وقتی تغییر رفتار  شما استمرار داشته باشه تغییر در جسم نشان داده میشه  پس هر چند وقت دردوره هستی نباید خودت رو ساز کنی و وزن کنی چون داری زیر ساختها رو درست میکنی (من تا چند وقت پیش که نجوا دلشتم انگار وزنت استپ شده زیاد میرفتم داخل ایینه و همش،نگاه به خودم میکردم و میگفتم به زودی متناسب میشم اما با بودن در این مسیر واگاهی های این دوره متوحه شدم نباید تمرکز کنم روی اون نقاط نافرم بدنم مثل رانها و  شکمم و همش لمسشون کنم و به خودم گفتم  توجه نکن و خیلی عادی رد شو و واقعا به این اگاهی که استاد بارها گفته و دست عزیزم شهر بانو جان هم دوباره گفتن  دارم عمل میکنم و فقط و فقط به چهره ی خودم نگاه میکنم و میدونم در کنار این همه تغییر رفتارهای  عالی من کلی کاهش،سایز و وزن خواهم داشت و دارم  چون  تمام سعی من بر این هست که زیر ساختهای  درستی داشته باشم  )

       همیشه به ذهنت  بگو   لاغر شدن آسانترین کار دنیا هست و همیشه به دنبال اثبات این جمله باشه و در اطرافیان الگو پیدا کن .(من هر دفعه که به صورت غیر ارادی  و خود به خود از یه پرخوری و خوردن بی رویه امتناع میکنم خدا رو شکر میکنم که به این حد از توانایی رسیدم که میتونم خودم خودم  رو به راحتی کنترل کنم و در حد نیاز جسمم با لدت و بدون عداب وحدان بخورم و همش میگم ببین لاغر شدن اسانترین کار دنیا هست و ببین چقدر قشنگ من این همه تغییر رفتاری مثل دیشب و تغییر وزن و سایز تا الان داشتم بدون زجر و سختی پس هنوزم میتونم لاغرتر بشم و در وزن دلخو اهم  قرار بگیرم )

      پس بستگی به شما داره ادامه بدی یا نه (من عاشق این روشم  و این سبک زندگی هستم و تا همیشه ادامه میدم ).

      پس اگر موانع رو برداری حرکت به سمت متناسب شدن شروع میشه  و خود به خود  اشتیاقت بیشتر میشه و بیشتر باور میکنی که تو میتونی (من باور دارم و اطمینان دارم  به زودی   یه متناسب شگفتی ساز  در وزن ۵۹ کیلو  هستم و برای همین اصلا خودم رو در اینه چک نمیکنم و اصلا با کسی در مورد روشهای لاعری  حرف نمیزنم و با کسی در مورد چاقی خودم حرف نمیزنم و از هر چیزی که واقعا دلم بخواد دررزمان گرسنگی بدون دلهره و ترس و  کالری شماری میخورم و اصلا خودم رو وزن نمیکنم و اصلا در مورد خوردن خودم که چی بخورم یا نخورم و یا زیاد خوردم با کسی حرف نمیزنم  چون مطمعنم در مسیر درستم و رفتارهام همه در راستای لاعری هستن و اگر من لاعر نشم پس کی لاعر بشه ؟؟؟؟؟ذهن من خوب نگاه کن و ببین چقدر عالی دارم رفتار میکنم و حتی در جمع  . دیشب از متناسب جمع هم که میگفت اذیتم زیاد خوردم بهتر عمل کردم و عین یک متناسب واقعی خوردم بدون زیاده روی از این بهتر مگه داریم پس من فاصله ای ندارم و من در حال صعود به لاعریم )

      یکی از موانع لاغری که در  ذهن همه ی افراد چاق وجود داره  این هست که از چاقی خودشون بدشون میاد و نفرت میکنن و به صورت ترس از چاقی بیشتر هم  خودش رو نشون میده( یکی از بزرگترین موانع من در دوران رزیم و قبل از اشنایی با این مسیر بود که اون موقع که  تازه با این راه اشنا شده بودم و فایلها رو گوش میدادم   گفتم وای این که استاد میگه این خود مشکل من هست چون واقعا در همین شرایط بودم تنفر شدید و ترس شدید داشتم از چاقی و  بارها به اطرافیانم میگفتم و وقتی روی ترازو میرفتم و عددد بیشتر رو باوجود اون همه سختی میدیدم  میترسیدیم هی میگفتم  باید برم  دکتر تغدیه و یه رژیم جدید بگیرم و کاری برای خودم بکنم  و گرنه همین ۵ یا ۶ کیلو تا چند ماه دیگه از این بیشتر میشه و من دوباره همون جسم قبلی رو خواهم داشت و سریع از ترس چاقی درخواست رزیم جدید میکردم و محدودیت بیشتر و سختیهای ورزش بیشتر و سنگین تر و تا دوباره متناسب میشدم و یکم رژیم کمتر میشد دوباره بر گشت وزن شدیرتر در زمان کمتر  داشتم و  من فقط ناراحت بودم گریه میکردم آخر تا کی باید رزیم بگیریم من که تازه مثل بقیه غذا نمیخورم من که این همه ورزش مرتب دارم و ترس داشتم از یک روز ورزش نکردن که من چقدر چاقتر خواهم شد  و چون قصیه رو نمیدونستم همیشه میگفتم من با این همه رژیم و ورزش در این وزنم پس وای به حال رها کردنشون و میترسیدم و متنفر تر میشدم و با حسرت به خواهر و همسر و خواهر شوهرم و دخترم ودوستم و   اطرافیان متناسبم  که هر چی میخوان میخورن نگاه میکردم و میگفتم خوش به حالشون ).

      هر وقت از هر سنی چاقی شما بیشتر شده  به هر حال از زمانی که در  مسیر چاق شدن قرار گرفتی و متوجه تفاوت خودت با بقیه شدی و هر چقدر محدودیت رو بیشتر درک کنی تبدیل میشه به نفرت و ترس از چاقی 

      نفرت از چاقی چی هست ؟

      خیلی از کارها رو که دوست داری انجام نمیدی و یا خیلی از مدقعیتها رو از دست میدی و یا خیلی حرفها رو میشنوی که دوست نداری و همین باعث  نفرت بیشتر شده 

      هر وقت رفتی لباس بخری و فروشنده گفته سایز شما نداریم نفرت از چاقی در شما شکل گرفته و یا اگر رفتی مکانی که اضافه وزن روی اعصاب شما بوده اون وقت نفرت پیدا کردی .

      اضافه وزن خیلی بیشتر از  اینکه به جسم ما فشار بیاره روی اعصاب و روح و روان  ما تاثیر میذاره و روی اعتماد به نفس و توانایی ما تاثیر منفی میزاره و در واقع ما رو تخریب میکنه  و روابط ما رو بد کرده (من بعد از اردواجم چاق شدم نمیدونم چطوری فقط میدونم پر خوری میکردم و واقعا بیشتر میخوردم و بارها من خودم رو با زور رژیم لاغر میکردم و اما دوباره  چاق میشدمو بعد از هر بارداری من اصافه وزنهای شدید داشتم تا ۱۰۰ کیلو وزنم بالا میرفت و اما رژیم سخت و ورزش با هم میگرفتم و دوباره لاعر میشدم و اما بار اخر بعد از بارداری دومم به شدت افزایش سایز و وزن داشتم که واقعا در شک بودم و من تقریبا با وزن ۶۵ قبل از بارداری  شده بودم ۱۰۳ کیلو و بعد از زایمان شکمم بسیار بزرگ بود و هیچ لباسی از قبل از بارداری من به تنم نمیرفت هیچ کفشی به پام نمیرفت و حتی یادم هست بارها روی کمد لباسهام میرفتم و یه لباسی رو در میوزدم و میگفتم یعنی من واقعا اینقدر بودم و مانتوهام رو به تنم میکردم ولی فقط یک دستم داخلش میرفت و یا به زور در دوطرف من با فاصلهی زیاد باز میموند و من  رفتم چندین دست لباس خاص سایز بزرگ خریدم  برای خونه ام و حتی یادم میاد کفش طبی  که اصلا دوستش نداشتم  به خاطر پاهای چاقم خریدیم چون هیچ کفش سایزم نبود و هیچ دستبند و النگوی طلایی دست من نمیرفت یادم هست یه عروسی داشتیم  و من خواستم دستبندم رو ببندم اما نشد و من خیلی ناراحت میشدم و تنفرم بیشتر میشد از چاقی و یا حتی یادم میاد یه روز گفتم برم پیاده روی و کفشهای باشگاه هم رو بپوشم و برم و اما به پام نرفت و حتی یادم میاد شلوارهای بارادی به پام نمیرفتن اون واخر بارداری یه دامن شلواری با کش گشادی میپوشیدیم که راحت باشم و بعد از زایمان از تمام لباسهای بارادی خودم متنفر شدم و شب و روز به شکمم شکم بند میبستم حتی در خواب که خیلی از اطرافیان من رو مسخره میکردن ومن به خاطر یکم جمع شدن اون حاضر بودم سختی بکشم ولی به خودم ببندم تا جایی که حساسیت میزدم اما میبستم و یا یادم میاد با بچه ی کوچیک رفتم شلوار و مانتو بخرم که مانتو حاملگی رو دیگه نپوشم و شلوار به زور ۵ ایکس لارج  به من میدادن و من فقط نگاه به ایکسها میکردم و ناراحت میشدم و تنفرم بیشتر میشد و با جه دردسری چقدر همه رو ادیت کردم تا یک مانتو که فقط سایز من باشه رو تونستم به زور بخرم   در طرح و رنگ بسیار زشتی و بازم تنفر من من از چاقی بیشتر شده تا بلخره در چهار ماهگی پسرم تحمل نکردم و رفتم پیش دکتر تغذیه و با رژیم  خودم رو به وزن ۵۹ کیلو رسوندم و در باشگاه چقدر تشویق شدم و جایزه گرفتم اما  چه فایده که ماندگار نبودو من همیشه در حال رفت و امد بین چاقی و لاعری بودم تا بعد از ۵ یا  ۶ سال  که با این روش اشنا شدم  و تونستم دیگه راه درست رو پیدا کنم و حالا میدونم چون دهنم چاق بوده پر از فرمولهای چاقی بوده و تصویر ذهنی ام چاق بوده و رژیم هیچ فایده ای نداشته و لی الان که دارم مینویسم در وزن و سایز بسیار عالی هستم نمیدونم واقعا چند هست چون خودم رو وزن نمیکنم اما میدونم همین الانم یه شگفتی سازم و با وزن ۵۹ کیلو خیلی فاصله ندارم )

      بارها برای خریدن لباس که میرفتی مغازه دار و لباس سایز تو نداشت و همین محدودیت  و همین کار چه فشاری رو به من می آورد  و روی اعصاب من بود م و من از چاقی بیشتر نفرت میکردم.

      هر وقت در جمع دوستان بودم هر لباسی رو نمیپو شیدم و که اصاف وزن من پیدا نباشه و این همه فشار هست که روی من بوده و یا در مجالس دورهمی ویا عروسی و … و همین باعث نفرت از چاقی شده بود و باعث پذیرفتن اون شده بود و باعث شده بود ما چاقی رو بپدیریم و ما نتونیم باور کنیم میتونیم لاعر بشیم .(من بارها در جمع دوستانم خجالت می  کشیدم که چرا  چاقم و لباس گشاد میپوشیدم یا حتی  خجالت میکشیدم که چرا من پرخوری میکنم چون دوستان متناسبم همیشه میگفتن سیرم و جا ندارم و در حد  خیلی کم میخوردن  ولی من همیشه اماده ی خوردن بورم حتی بعصی وقتها از همسرم که بیشتر میخوردم هم خجالت میکشیدیم و هی بهش گیر میدادم که چرا تو نمیخوری د بخور تو که چیزی نمیخوری که خودم راحت تر بخورم و همین ترس از چاقی و تنفرم رو بیشتر کرده بود و با محوز من اشتهام زیاده هی بیشتر پرخوری میکردم و میگفتم خوش به حال فلانی که اشتها نداره  و این واخر با چیرای کم کالری کنترلش میکردم که خیلی نخورم )

      نفرت و ترس از چاقی باعث شده بود  در نهایت ما مغلوب اضافه وزن بشیم .

      اگر باور کردیم ما نمیتونیم  لاغر بشیم ما نمیتونیم ولی اگر بپذیری ما میتونیم لاعر بشیم لاغر بشیم(من باور کردم میتونم متناسب بشم چون میبینم چقدر قشنگ رفتار  میکنم ویه رفتار دیگه از دیشبم رو میخوام  همینجا بگم من دیشب اخر وقت که داشتیم از باغ میومدم خونه و احساس گرسنگی داشتم گفتم خوب حالا  که گرسنه هستم هر چی بخوام مجارم  و با لدت  میخور م حتی  شیرینی خاص کاکاییویی رو  که یه مقدار دوست دارم   رو هم ب می خورم و اما  پیش خودم گفتم برنج و خورشت رو میخور.م و بعد اون شیرینی شکلاتی دلخوام رو اگر جا داشتم میخورم با شیر ولی تصمیم عوص شد چون پسرم هم گرسنه بود و گفت ساندویچ میخوام براش خریدیم گفتم خوب خورشت و برنج نه  نمیخوام منم ساندویچ بخورم و بعد  هر چقدر جا داشتم ساندویچ  رو خورم تا سیر  شدم در حد یه نصفه کوچیک خوردم و سیر شدم و خورشت موند و  دیگه جا نداشتم بخورم  و بعد هم  هر چقدر خواستم از اون شیرینی یکم یه دره بخورم واقعا سیر بودم حتی لب هم نزدم و گفتم فردا شب اگر جا داشتم با چایی میخورم و به زور وارد جسمم نکردم و فردا از خواب که پاشدم خودم شگفت زده بودم از اون همه  رفتارخوردنی صحیح  در اوج گرسنگی من چقدر درست رفتار کردم و بینهایت لدت میبرم از رفتارهای جدیدم و من باور دارم لاعر میشم و من انتظار دارم لاغر بشم من یه لاعر شگفتی سا ز در وزن دلخواهم هستم چون از درون متناسبم )

      اتفاقهایی رو که بر ما گدشته و باعث تمسخر بقیه شدیم ر و ببین به جوشش  در  میایی و یا  احساس نفرت در ما به وجود میاد و باعث غالب شدن چاقی بر ما میشه و ما باید از چاقی متنفر نباشیم و اون رو به عنوان یک مهمان ناخوانده بپدیریم  که به زودی در ما از بین میبره ولی اسمش رو چاقی نزارین که بپذیری اون مال من هست و من زیر سلطه ی اون هستم بگو نه چاقی رو خودم به وجود ارودیم و حالا  میخوام از بین ببرمش،و دهن من خیلی قدرت داره همانطور که به وجودش اورده حالا هم میتونه به راحتی از دستش بده 

      اصافه وزن اینقدر ارام در ما به وجود اورده که جسم  و دهن ما برای پذیرفتنش هیچ مشکلی  نداشت .(من بارها گفتم این مهمان ناخوانده در جسم من در حال رفتن هست چون جسم من بسیار مشتاق هست به اون لذتهاو  تناسب و اون سبکی و اون احوال خوب و اون آزادی و اون رهایی و ااون اعتماد به نفس بره و از این همه درد و رنج چاقی بیزار هست و با همون قدرتی که ندونسته با افکار خودم اون رو جدب کردم حالا میخواد با همون افکار خودم و با قدرت ذهنم لاغری رو جذب کنم و هیچ عاملی در این  روند کاهش وزن من تاثیر نداره مگر خودم باید بسیار اموزش ببینم و کار کنم تا روند بهتری داشته باشم )

      وقتی من مقداری زیادی از اصافه وزنم رو از دست دادم تونستم حلبهای روعن ۴ کیلوی زیادی رو از خودن دور کنم و حالا شاید من فقط یک حلب داشته باشم شایدم کمتر و به زودی بدون هیچ اصافه باری و سبک و رها و در ازادی کامل زندگی خواهم کرد و این متناسب شدن به این سبک رو تجربه خواهم کرد و من عاشق این سبک و این روش لاعری هستم .

      هر کس به میزانی که از اصافه وزن رنج میکشه  میخواد عجله کنه و از اون رها بشه امکان نداره برای کاهش وزن زمان تغیین کنید .

      این روند به خیلی پارامترها  ربط داره پس به دنبال نتیجه سریع نباش .

      افرادی که میخواستن به هر طریقی  لاعر بشن کلی به خودسون صربه زدن پس به دنبال روشهای سرعتی نباشید .

      و احساس ناتوانی نکنیداحساس تتفر نکنید با حرف دیگران و تحفیر و سرزنش دیگران و ..

      از امروز من باید نقطه ی مقابل اون رو انحام بدم 

      به لاغری و مزایای متناسب شدن فکر کن و ببین اگر لاغر بشی چه سلامتی و چه جسمی به دست خو اهی اورد و چه بیماری ار من رفع میشه   من چه لدتی به دست میارم   من به جای چاقی و مشکلات بایدبه لاغری توجه کنیم .(من همین الان  فقط دارم روی این لاغری که از این راه به دست اوردم تمرکز میکنم همین دیشب من تونستم یه تونیک بسیار خوشرنگ صورتی و یه دامن شلوار ی سرخابی بسیار خوشرنگ  با یه شال خاکستری  رنگ با لکهای سرخابی  بسیار زیبا بپوشم  یه ست جداب بزنم و باع برم  و در این هوا ی عالی لدت ببرم و همین دیشب با این لباسها کلی قربون صدقه ی خودم رفتم و از خودم عکس گرفتم و از ازاد بودن و رها بودن در لباسها و لباسهای رنگ شاد و … لدت بردم از همه مهمتر از  رفتارهای درستم بسیار لدت بردم و چیزی که بیشتر لدت بردم تنیک دیشب رو که پوشیدیم مال دخترم بود که اون گفت من نمیخوامش داد  به من و منم به اون یه تونیک بسیار زیبای نو دادم و همینکه میبینم میتونم از لباسهای سایز دخترم استفاده کنم و اونم از لباسهای من میتونه استفاده کنه   که  بسیار متناسب هست کلی لدت بردم و عشق میکنم با خودم سبک جدید خوردنم و زندگی کردنم و لباس پوشیدنم و اصلا برام مهم نیست بقیه چی میگن و یا چی فکر میکنن من هر رنگی رو که بخوام میپوشم و لدت میبرم )

      درسته ما در این شرایط چاقی، به لاغری فکر کردن کمی برامون سخت هست و اما توجه و نفرت به چاقی نتیجه اش،میشه چاقی بیشتر چون تمام توجه ات میشه چاقی بیشتر .

      به مزایای لاغری فکر کن و به شا دابی و نشاط ات و به تغییراتی که در تو با لاعری به وحود میاد فکر کن و بنویس .

      من باید به این موصوعها فکر کنم و به مزایای اون فکر کنم 

      خداوند در قران هم میگه مومن کسی هست که به غیب ایمان بیاره پس منم باید بتونم که به لاغری که نیست ایمان بیارم و  اطمینان داشته  باشم که لاغر میشم (البته من در اون اوایل دوره با اطمینان کامل شرکت کردم و گفتم میتونم و و تمام اون رژیم و ورزشها رو گداشتم کنار و همیشه گفتم من دارم لاعر تر میشم و من میتونم و الان دیگه هیچ فاصله ای ندارم تا وزن ۵۹ کیلو ولی بازم میگم من میتونم متناسب بشم در وزن دلخواهم و به زودی یک شگفتی ساز میشم چون لاعر شدن اسانترین کار دنیا هست و چاقی سخت هست )

      تا میتونی در مورد مزایای لاعری بنویس ( من تمام مزا یای لاغری رو دارم واقعا حس میکنم چون یک متناسبم 

      هر لباسی رو به هر رنگی میپوشم حتی سایز مدی یوم و لارج 

      خیلی شبکپوش تر و خوشتیپتر شدم 

      بسیار سبک و رها و ازاد هستم و از دیدن خودم در اینه و لباسها لدت میبرم و در بهترین حالت روحی خودم هستم 

      هر وقت بخواهم هر  غذایی رو در هر زمانی با لدت میخورم و این ازادی بسیار برای من ارزشمند هست 

      هر وقت بخوام هر لباسی رو در کوتاه ترین  زمان میخرم حتی سایزهای کوچیک و سایز مانکن رو و کلی لدت میبرم 

      در اشپزی خیلی حجم کمتری رو اشپزی میکنم که عدا اصافه نیاد اسراف بشه 

      در سلامتی کاملتری هستم دیگه با اون ورزشهای سنگین و پیاده رویهای طولانی کمر درد و زانو درد نمیگیریم 

      به هیچ کس در خوردن اصرار به خوردن نمیکنم و این کار رو زشت میدونم 

      اصلا دیگه بردی غداهانیستم که هر چی بود در اطرافم من باید بخورم نه اصلا فقط در حد رفع نیازم میخورم 

      از هیچ خوردنی ترس ندارم و همیشه میگم  این برای بدن ما نیاز هست فقط با لدت به اندازه نیازت  بخور  .

      وقتی بخورم لدت میبرم که دارم به نیاز جسمم پاسخ میدم  و وقتی نمیخورم و سیر هستم و میل ندارم بازم لدت میبرم که درست رفتار کردمو پرخوری نکردم و به اون حالت سنگینی و شکم درد نرسیدم  و هیچ عذاب وجدان و ناراحتی ندارم  و تحت هیچ فشاری نیستم .

      و من هیچ وقت ته مانده ی هیچ عدایی رو نمیخورم و میگم هر وقت گرسنه بودم میخورم و هر چیزی رو وارد جسمم نمیکنم و حسمم رو تبدیل به سطل اشعال نمیکنم چون این یک امانت الهی هست 

      من در هر جمعی با اعتماد به نفس حضور پیدا میکنم حتی باشگاه وزش و یا دورهمی و یا حتی  در عروسی و در هر مکانی با لباس دلخوا هم حاضر میشم .

       روابطم با خودم خدای خودم و اطرافیانم و همه بهتر میشه و به هیچ کس حسادت نمیکنم و هر جسم لاغری رو تحسین میکنم .

      در شعلم که خانه داری هست هر روز با عشق بیشتری به کارها و خودم میرسم و در خانه حضور پیدا میکنم و سبکتر  در انجام فعالیتهام هستم 

      آرامش،و حال خوب ودارم  چون در مسیر درستم )

      توجه کنید به سمت مقابل نفرت که عشق هست 

      سعی کنید نقطه ی مقابل نفرت رو یاد بگیرد که همون عشق هست و به  تفاوت نفرت و عشق  فکر کنید .

      من تمام حواسم رو باید بیارم روی مزایای لاعر شدن و با عشق به خودت نگاه کن و با عشق میتونی به سلامتی و اخساس خوب و هر انچه که دوست داری برسی برای همه میشه حتی استاد  هم تونست پس تو هم میتونی و به ارزوی خودت و رویای خودت دست پیدا خواهی کرد (از این بالاتر مگه داریم زندگی سراسر ارامش من لاعری رو به هر قیمتی رو دیگه نمیخوام قبلا با زحر و سختی و گریه بود  ولی الان حاضر نیستم حتی برای یک ثاتیه به گدشته برگردم  و اون روزها رو تجربه کنم و خوشحالم که در این مسیرم و با لدت تمام و حال خوب و عالی و عشق زندگی میکنم و میخورم و با همه ی اطرافم و خودم در صلح و ارامشم حتی با جسمم )

      سرزمین لاعری پر از اعتماد به نفس و سلامتی و احساس خوب و ثروت و .. هست اگر من با این روش لاعر بشم پس هر کاری برای من رسیدن به اون آسان میشه چون الان در ذهن ما لاغرشدن سخت بوده .

      این چرخها شروع میکنه به چرخیدن 

      من با متناسب شدن خودم فرصتی رو مهیا میکنم که علاوه بر اینکه خودم متناسب بشم بقیه رو هم به لاعری  تشویق کنم و بر روی جهان تاثیر میزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/04/27 16:39
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34386 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,209 کلمه

      به نام خداوند مهربان 

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم 

      فایل صوتی امروز :

      هر کس به فایلها عمل کنه نتایج عالی  براش به وجود میاد و اما این نتایج ایتدا از تغییر فرمولهای ذهنی به وجود میاد اول هم احساس آرامش در ما ،به وجود میاد و بعد  احساس شادی  در ما به وجود میاد که قرار لاغر بشیم و بعد ترس از خوردن نداریم و بعد مغز ما فرمانهای متفاوتی میده .

      مثلا طرف یه هفته هست شیرینی دلخواه رو در یخچال داره ولی میل به خوردن نداره در واقع افرادی که روی خودشون دارن کار میکنن و  به راحتی از خوردن صرف نظر میکنن و هیچ ادا در آوردنی در کار نیست پس اول تغییر در احساس هست و بعد در رفتار هست و بعد در جسم تغییر به وجود میاد پس عجله نکنید و مرتب خودتون رو وزن و سایز نکنید چون ما داریم موانع ذهنی رو بر می داریم و بک مانع این بود که بپذیریم لاغر شدن آسانترین کار دنیا هست و جایگزین  فرمول غلط لاعر شدن خیلی هست بکنیم 

      لاغری با ذهن کار ساده ای هست و اما یک مانع دیگه هست که ما باید از اون اطلاع داشته باشیم و اگر بر طرفش  کنیم هم روند چاقتر شدن متوقف میشه و هم در مسیر تناسب قرار میگیریم .

      یکی دیگه از موانع لاعری که در ذهن همه ی افراد چاق هست نفرت از چاقی هست و این نفرت به  شکل ترس از چاقی هم خودش رو نشون میده و اما نتیجه ی این نفرت چاقی بیشتر هست نتیجه ی ترس از چاقی چاقی بیشتر هست .

      از هر وقت چاقی شما شروع شده مثلا بعد از ازدواج چاق شدی و متوجه چاقی شدی و کلی محدودیت پیدا کردی این به مرور تبدیل به نفرت و ترس از چاقی میشه یعنی خیلی کارها رو باید انجام بدی که به خاطر چاقی انجام نمیدی خیلی حرفها میشنویی که دوستشون نداری اما به خاطر چاقی اونها رو میشنویی خیلی …. همه ی اینها باعث نفرت میشه و چون این نفرت استمرار پیدا میکنه چون هر بار خواستی لاعر بشی و نتو نستی نفرتت  از اون بیشتر شده و یا هر بار رفتی لباس بخری و لباس دلخواهت رو نخریدی نفرتت از چاقی بیشتر شده و در مراسمات احساس خوبی نداشتی و باعث نفرتت از چاقی شده .

      اضافه وزن خیلی با جسم شما مشکل خاصی نداشت ولی فشار اضافه وزن ده ها برابر به ذهن و روح شما فشار میاره و تصمیم گیری و شخصیت و اعتماد به نفس ما رو داغون میکنه و وجود ما رو داغون میگنه دررحالی که جسم ما میتونه کارهاش رو خودش انجام بده پس همیشه اضافه وزن باعث فشار روحی به ما شده .

      من همیشه در خرید لباس اذیت شدم و هیچ وفت در دوران چاقی  اونها سلیقه ی من نبود و همین اقدام به خرید  کردن هر بار فشار  بیشتری به من میورد و من از چاقی نفرت بیشتر میکردم و من چقدر در تفریح و گردشها همیشه استرس و نگرانی داشتم چون نمیتونستم خیلی فعالیتها رو انجام بدم مثل کوهنوردی و دویدن و شنا کردن و … و اینها همه فشار هست که به ما وار میشه و همین فشار باعث میشه به شدت از چاقی نفرت کنیم و یا  ترس داشته باشیم  .

      من چون بارها اقدام کردم و نشد  که برای همیشه لاغر بشم  بنابراین من داشتم چاقی رو میپذیرفتم و احساس ناتوانی میکردم و احساس میکردم نمیتونم لاغر بشم و این هم یک مانع بسیار بزرگ هست .

      نفرت از چاقی باعث میشه ما مغلوب اضافه وزن بشیم و اگر باور کنیم نمیتونبم لاعر بشیم هر کاری بکنیم لاغر نمیشیم و اگر باور کنیم میتونیم لاغر بشیم لاغر میشیم .

      فکر کن ببین چقدر از چاقی خودت  نفرت داری و جاهایی که به خاطر اضافه وزنت مسخره شدی و  … رو به یاد بیار و این نفرت باعث غالب  شدن چاقی بر ما میشه ما باید از چاقی متنفر نباشیم و  به خودمون بگیم این چاقی مثل مهمان ناخوانده هست که به زودی از جسم من بیرون میره و دیگه چاقی اسمش رو نزار که بگی چاقی مال من هست و در واقع خودتون رو از زیر سلطه ی چاقی خارج کنید و بگید خودمون به اشتباه به وجودش آوردیم و حالا داریم از دستش میدیم .

      همانطور که به وجودش آوردیم حالا هم میتونیم از دستش بدیم روند اصافه وزن خیلی آرام بوده طوری که جسم ما هیچ مشکلی با پذیرفتن اون نداشته و اگر یک دفعه به وجود بیاد ما مشکل پیدا میکنیم مثل خانمهای باردار که بعد از اون در حالت شک قرار میگیرین به خاطر اضافه وزن .

      و اما ما باید چاقی رو مثل حلبهای روغن ۴ کیلویی در نظر بگیریم که داریم با خودمون تعدای رو حمل میکنیم  مثلا من سه تا رو با خودم داشتم حمل میکردم و اما با بودن در سایت و کار کردن روی خودم تونستم  دوتا رو  تقریبا زمین  بزارم و یکی دیگه رو فکر کنم دارم شایدم بیشتر نمیدونم .پس بپدیرید روند اضافه وزن یک روند آرام   هست .

       خیلی از سودجیان وعده های لاغری رو در زمان مشخصی میدن که مطمعن باش دروغ میگن  و نمیشه مشخص کرد در چه زمانی چه مقدار کم میکنی چون به خیلی ازپارامترهای  درونی  بستگی داره نوع فکر و باور شما و ….و هرکس برای لاغری زمان تغیین کرد بدون اون روش درست نیست و شما رو فقط گول میزنن پس  عجله نکنید برای لاعر شدن چون بعدش کلی مشکل برای شما پیش میاد  مثل ریزش موو شل شدن پوست و ….و شما رو ناراحت میکنه و اما در این روش به بدن فرصت داده میشه که خودش رو هماهنگ کنه و هیچ مشکل خاصی به وجود نمیاد و نداشتیم و لاغری  با قدرت ذهن کاملا صحیح هست و اگر به دنبال لاغر شدن سریع هستید به دنبال این روش نباشید .

      تنفر از چلقی باعث میشه ما ناتوان بشیم در مقابل چاقی که ما نمیتونیم لاعر بشیم و اما ما باید اون تنفر  رو به  انگیزه و اشتیاق تبدیل کنیم و این تنفر از طریق خودمون و اطرافیان و با محدودیت و حرفها و کارهای خودمون و بقیه در ما به وجود اومده اما از امروز به بعد دیگه در مورد چاقی حرف نزنید و خودتون زرو سرزنش نکنید و در مورد لاعری تحقیق نکن و یا در اینه از خودت متنفر نباش و …تا تنفر از چاقی در ما کمرنگ بشه 

      و از همه مهتر به مزایای لاعر شدن فکر کنید و بگید اگر من لاعرر بشم چه تغییری در من به وجود میاد و  یا چه بیماری از من رفع میشه و چه لذتهایی رو میتونم ببرم پس به جای مشکلات چاقی  به مزایای لاغری فکر کنید درسته سخته که به لاغری که نیست توجه کنیم و اما هنر ما همین هست که به ذهن یاد بدیم به چیزی که نیست توجه کنیم به جای نفرت و تنفر از چاقی .

      ما باید  سعی کنیم به لاغری توجه کنیم با نشاط و شادی و ارتقا رابطه با همسرت و .. فکر کن و ببین چه تغییراتی در شما به وجود میاد و تصویر سازی ذهنی کنید و به چیزی که نیست توجه کنید در قران خداوند هم گفته مومن کسی هست که به غیب ایمان داره یعنی به خدایی که نمیبینه  ایمان داره و اگر من به اون لاغری که وحود نداره اطمینان کنم که به  وجود میاد حتما اتفاق میفته  .

      پس اول از محدودیتهای چاقی بنویس که باعث نفرتت از چاقی شده و حالا به مزایای تناسب اندام فکر کنید مثلا متناسب شدن چه تاثیری در روابط و اعتماد به نفس،و سلامتی و کسب  و کار شما داره و به همین راحتی ما  سمت مقابل چاقی که نفرت هست عشق رو یاد میگیریم و به خودمون و لاغری عشق میدیم تا تفاوت نفرت و عشق رو پیدا کنیم .

      مزایای متناسب شدن رو بنویس و نگاهت رو از نفرت بردار و با عشق به خودت نگاه کن تا با عشق به هر انجه که نیست  و دوست داری برسی برای استاد و خیلیها شد پس برای من هم میشود و به رویای لاعری خودم دست پیدا میکنم و وارد سرزمین لاغرها میشم که همش خود باوری و ایمان و سلامتی و ثروت و .. هست و من به راحتی به هر موفقیت دیگه میرسم .

      چون الان در ذهن من لاغری کار سختی هست و اگر به اون برسم یگه بقیه هدفها برامون هیچ میشن و آسون میشن و ما به راحتی به همه چیز میرسیم و چرخ ما میچرخه .

      من با متناسب شدن خودم باعث میشم خیلیها ی دیگه هم آرزوی متناسب شدن در اونها شعله ور بشه و  اقدام به متناسب شدن بکنن

      اما برداشت من :

      تنفر از جاقی در من به شکل ترس از چاقی خیلی خودش رو نشون میداد و من همیشه در نگرانی و ترس بودم که نکنه چاقتر بشم و میشدم و خیلی جالب بود ورزش من بر مبنای همین ترس از چاقتر شدن بود و یا خوردن من بر مبنای ترس از چاقتر شدن و طوری حساب و کتاب میکردم و میخوردم که چاقتر نشم و همیشه در بدترین حالت خستگی و بیماری و درد کمر و زانو ورزش میکردم که مبادا چاقتر بشم و نتیجه هم برای من چاقی بیشتر بود و بسیار ناراحت میشدم  و این اواخر میگفتم انگارخلقت منم اینطور هست و انگار باید بپذیرم  که چاق باشم و دیگه کاری از دستم بر نمیاد چون ته ورزش،و رژیم رو دارم ولی هرگز به اون لاغری نمیرسم و راضی بودم که حد اقل در همون وزنی که هستم ثابت باشم و دیگه زیادتر نشم که حتی این آرزو هم برای من در راون شرایط محال بود و من هر ماه شاهد افزایش وزن بودم و من از چاقی تتفر شدید داشتم مخصوصا در بار آخر بعد از بارداری دومم که بسیار چاق شدم و تا بالای صد کیلو هم رفتم واقعا زشت و بد اندام شده بودم و بعد از زایمانم دوست داشتم به هر طریقی شده من زودتر لاغر بشم تا اینکه تصمیم گرفتم جهار ماه بعد از زایمانم پیش کارشناس تغدیه ای که خیلی تعریف میدادن برم و با رژیم های اون  خودم رو لاغر کنم و انصافا تونستم و خودم رو به ۵۹ کیلو رساندم و اما چه فایده که ماندگار نبود و من به خاطر باورهای غلط و اون ترمزها  خیلی سریع از دستش دادم و اما قول میدم که دوباره بر میگردم به اون وزن چون چاقی  در ذهن من  یعنی بیماری یعنی محدودیت یعنی بد لباس بودن یعنی لباس تیره پوشیدن  یعنی اعتماد به نفس نداشتن یعنی روابط خوبی نداشتن یعنی خود باوری نداشتن یعنی خودت رو دوست نداشتن یعنی افسرده بودن یعنی غداهای بدمزه خوردن یعنی محدودیت در خریدن و خوردن و پوشیدن و فعالیت کردن و …..یعنی بی ایمانی و بی توکلی به خدا یعنی مغلوب شیطان شدن یعنی همیشه در لباسها تحت فشار بودن و ادیت بودن یعنی قیافه ای مسن تر و نا زیبا  داشتن یعنی همیشه در سنگینی و حال بد بودن یعنی اسیر غداها بودن یعنی  رفتارهای زشت عدا خوردن داشتن یعنی حرص وولع  داشتن یعنی درد شکم داشتن یعنی به روز نبودن یعنی غیر طبیعی بودن یعنی اعتیاد داشتن به خوردن یعنی خودم رو حقیر کردن در مقابل مواد غدایی یعنی ادم قابل اعتماد نبودن یعنی به خودم احتران نزاشتن یعنی… .

      اما مزایای لاعر شدن :

      من با رسیدن به وزن دلخواهم که ۵۹ کیلو هست و سایز۳۸ هست من  در آزادی کامل زندگی خواهم کرد در خوردنم آزادم در پوشیدنم آزادم در فعالیت کردنم آزادم در زمانم آزادم در خرید کردنم آزادم در تمام لباسها احساس آزادی خواهم داشت و رها و سبک هستم و همه جا به راحتی جا میشم و چهره ای زیباتر خواهم داشت و جوانتر  خواهم بود و بسیار به روز تر و شیک پوش تر میشم و در بهترین حالت روحی خواهم بود و در بهترین حالت جسمی و سلامتی خواهم بود و اعتماد به نفس بسیار زیبادی پیدا خواهم کرد و روابطم عالیتر میشه و به راحتی خودم  رو باور میکنم و با شجاعت و ایمان بیشتری برای رسیدن به بقیه خواسته هام گام برمیدارم و حتی میتونم الگو و  بسیار آدم تاثیر گدار ی باشم برای لاعر شدن که من هر چیزی که میخوام میخورم امامتناسب هم هستم و میتونم دستی از دستان خداوند بشم و این روش رو به خیلها معرفی کنم و درگسترش  رسالت استاد نقشی داشته باشم و  به ایشون کمک ناچیزی کنم و من اگر متناسب بشم بسیار ارزش این لاعری رو میدونم  حتی از کسایی که فابریک لاعرن من بیشتر ارزش این تناسب  رو میدونم و هر روز به خاطر اون سپاسگزارتر میشم و تجربه ی یک زندگی شاد و سالم و متناسب رو  خواهم داشت و بسیار رفتارهای غذایی  با ارزش،و زیبایی  خواهم داشت  مثلا حرص، ولع ندارم تند عدا نمیخورم به خاطرهر  خوردنی  خودم و بقیه رو ادیت نمیکنم و به هیچ کس در خوردن اصرار نمیکنم و زور نمیگم و از جسمم مراقبت بیشتری میکنم و به زور عدا وارد اون نمیکنم و از این امانت  الهی به خوبی مراقبت میکنم و اون رو تبدیل به گاراژ بیماریها نمیکنم و با هیچ بهانه ای غدا رو میل نمیکنم فقط از روی نیاز بدنم میخورم و هر وقت سیرم به راحتی میگم میل ندارم و بسیار آهسته و زیبا  عدا میخورم و قدرت انتخاب  دارم و هر چیزی رو که خواستم به یه مقدار دلخواه جدا میکنم و میخورم و هیچ عدایی من رو وادار به خوردن نمیکنه  حتی سایز پام کوچیکتر میشه و کفشهای شیکتری رو من میتونم بخرم و حتی لباسهای سایز مانکن رو اگر خوشم بیاد به راحتی  انتخاب میکنم و  در کوتاه ترین زمان میخرم و …

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/08/29 19:51
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34386 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,424 کلمه

      سلام خدمت  استاد ارجمند و گرامی و دوستان خوب و پر تلاشم .

      تمام سعی من این هست که به نکته ها و آموزشها  ی این دوره عمل کنم و اولین نتبجهاش   برای من احساس خوب و توانمندی و احساس اشتیاق و امید به اینکه من میتونم لاغر بشم بود و در کنار اونها   حرص و ولع من کمتر شده  بود خود من چند روز پیش بود که یه چیبس از بچه ها مونده بود  داخل باکس  و من میدیدم اما نمیخواستم بخورم نه اینکه بخوام ادا در بیارم نه میلم نمیکشید که بخورم چون سیر بودم و من در زمان سیری چشمم بهش میخورد و به راحتی از خوردنش صرف نظر میکردم بدون هیچ فشار ذهنی من به سمتش نرفتم در حالی که اگر  در گذشته بود  کلی نجوا داشتم که بخورش بابا حیفه نگاه  چقده کمه  بخورش و یا اینکه میگفت  پولش رو داری بخور خراب نشه و یا اینکه بخور چون ….خلاصه کلی فشار ذهنی داشتم  تا  بلخره من اون رو میخوردم ولی حالا خیلی راحت نمیخورم و وقتی چند بار این رفتارهام تکرار بشه بلخره نتیجه در جسمم به وجود میاد .

      ولی من نباید در این مسیر  با هر بار کم خوردن و درست رفتار کردن خودم رو سایز و ورن کنم و یا در ایینه و و لباس خودم رو چک کنم چون با این کار دارم به چاقی توجه میکنم که کار بسیار اشتباهی هست در واقع همون عجله داشتن هست که من رو از هدف دور میکنه   .

      من باید بارها به خودم  بگم با تکرار کردن رفتارهای درست در نهایت چه بخوهم چه نخواهم من لاغر میشم البته اگر مانع برای خودم درست نکنم .

      یه مانع مهم که باعث  میشه جلوی روند لاغری ما رو بگیره این هست که  از چاقی  خودمون نفرت داشته باشبم و یا از اون بترسیم چون نتیجه ی اون ترس  و یا نفرت از چاقی چاقی بیشتر هست .

      من خودم بعد از ازدواج چاق شدم ولی نه وحشتناک و اما  بعد از هر بارداری چاقی وحشتناک رو تجربه میکردم که واقعا در هر دوره تلاش کردم که چاقی رو از جسمم بیرون کنم هم بعد از ازدواجم تصمیم به این کار گرفتم و هم بعد از هر دو بارداری و هم بین بارداریهام که وزنم بالا بود من همیشه در حال تلاش برای لاغری بودم  که در تمام دفعات هم موفق بودم و نتیجه ی خوب و عالی میگرفتم اما هیچ وقت برام ماندگار نبود .چون من از اون همه محدودیت خسته میشدم و واقعا یه جاهایی کم میوردم و رهاش میکردم و دوباره سریع من چاق میشدم و همین محدودیت داشتن بیشتر اوقات در زندگیم باعث تنفر از چاقی در من شده بود و این نفرت از چاقی در نهایت تبدیل به ترس از چاقی در من شده بود و اما چرا از چاقی تنفر داشتم خصوصا در آخرین باری که چاق شدم و دقیقا بعد از زایمان دومم بود چرا اینقدر از چاقی ترس و تنفر داشتم  ؟؟؟.چون میدیم هیچ لباس خونگی از قبل از بارداری به تنم نمیره هیچ مانتویی رو از قبل از بارداریم  نمیتونم به تنم کنم هیچ کفشی به پای من نمیره نمیتونم  به راحتیی نشست و برخاست کنم و فعالیت کنم نمیتونم به راحتی خرید کنم نمیتونم هر مدل لباسی رو که دوست دارم بپوشم چون کلی حرف و حدیث میشنیدم چون زانو درد پیدا کرده بودم چون هیچ دستبند و النگو  انگشتری که از قبل داشتم به دست من نمیرفتن  چون  چاقی   شادابی و جوانی رو از چهره ی من گرفته بود چون اعتماد به نفس برای حضور در هیچ جمعی رو نداشتم  چون نمیتونستم لباس تنگ و چسبان بپوشم  چون با دیدن خودم در ایینه حالم بد میشد و هر روز اعصابم خرابتر میشد و …. تمام اینها باعث شده بود من  نفرت از چاقی  پیدا کنم در واقع چاقی داشت وجود من رو تخریب میکرد شخصیت من و   روحیه ی  من رو نابود میکرد در حالی که خیلی اوضاع جسمی من بد نبود میتونستم خودم  با اون وزن بالای ۱۰۰ کیلو در اواخر بارداری  کارهام رو بکنم و بعد از زایمان  حدودای ۹۰ کیلو بودم و به هر طریقی بود پا میشدم و کارهام رو انجام میدادم اما از دیدن خودم در ایینه وحشت  میکردم و تنفر می داشتم و حال روحیم واقعا بد شده بود طوری که گفتم باید پسر شیر خوارمه ی سه ماه ام  رو بزارم پیش همسرم و حد ااقل با نیم ساعت پیاده روی کاری برای خودم بکنم چون به هیچ وجه نمیتونستم اون همه چاقی رو بپذیریم و انصافا چون عاشق لاغری بودم به هر طریقی که  شده بود با جود هر خستگی و هر کاری بود به پیاده روی میرفتم چون از چاقی متنفر بودم و اما اینقدر تنفرم بیشتر شد که با وجود اینکه  هنوز شیر میدادم و پسرم چهار ماهش بود  پیش کارشناس رفتم و درخواست رژیم کردم و با چنان تعهدی من شروع به اجرای رژیم و ورزش کردم که نگو در حالی که هنوز چهار ماه بیشتر از زایمانم نگذشته بود و اما این رو هم بگم تنفر من از جسمم و اندامم بعد از زایمان باعث شده بود من بعد از زایمان بلافاصله از فردا شب شکم بند طبی بخرم و شبانه روز به خودم ببندم که شاید کمتر  شکمم رو ببینم و اعصابم کمتر خراب بشه و جالبه یادم میاد تا حتی پسرم یک سال و نیم میکرد من هنوز با شکم بند به بیرون از خونه میرفتم و در باشگاه و همه جا  اون رو به خودم میبیستم و چند باری که اطرافیان اون رو به شکمم  میدیدن تعجب میکردن که فلانی تو اذیت نیستی همیشه این به تو بسته اس ولی من چون از شکمم و چاقیم بدم میومد میگفتم نه و تحملش میکردم در حالی که به خاطر محکم بستن اون کلی پوستم دونه های قرمز میزد و یا جای چسبهاش کلی پوست تنم رو زخمی و داغون میکرد اما درش نمیوردم یادم میاد بعد از زایمانم چون هیچ شلوار و مانتو و لباس خونگی و بیرونی اندازم نمیشد به اجبار رفتم کلی دامن شلواری گشاد و لباس گشاد که اصلا دوسشون نداشتم برای خونه خریدم  و اما برای مانتو یک روز من کامل با خواهرم و همسرم و اون خواهرم که بیاد پسرم رو داخل ماشین برام نگه داری کنه تا من برم اجناس رو ببینم رفتم برای خرید مانتو  چقدر ناراحت کننده بود هر حا میرفتم اون مدلهای دلخواه سایزم نمیشدن و هر جا میرفتم یه سری مانتوهای زشت به من میدادن که میگفتن انتخاب کن و من یادم تا اخرای شب همه رو با خودم میگردوندم تا مانتوبیی گیرم بیاد و اخر سر هم یه جیزی که اصلا سلیقه ی من نبود خریدم و ناراحت خونه اومدم و بازم تنفرم از چاقی بیشتر شد یه روز هم برای خرید شلوار با همسرم جایی رفتم که فقط شلوار کشی ساده ی مشکی رو انتخاب کردم   که فروشنده بهم گفت خانم شایداز این مدل  ۵ایکس لارج اندازه ی شما  بشه و من اونجا چشمام گرد شد که چی ۵ ایکس لارج  تازه کشی هم بود  و بسیار ناراحت شدم و یا اینکه یادم میاد  زمانی که تصمیم به پیاده روی گرفتم برای کمتر شدن چاقی در خودم کفشهای ورزشی خودم رو که قبل از بارداری بارها برای ورزش در باشگاه پوشیده بودم در اوردم که بپوشم دیدم اصلا پای من داخل اوتها جا نمیشه و بسته نمیشن و بسیار بسیار ناراحت شدم و تمام اینها باعث تتفر من از چاقی شده بودن باعث وحشت من از چاقی شده بودن که روی اعصاب من  و روحیه من فشار  میاورد که باعث شده بود به شدت از چاقی متتفر بشم و بترسم و  اما فرق من با بقیه این بود که میگفتم من میتونم دوباره لاعر بشم چون بارها  این روند رو تجربه کرده بودم  که وقتی چاق شدم  با رژیم و رزش دوباره خودم رو لاغر کردم حتی برای زایمان اولم که بازم به این صورت بودم حالا یکم کمتر ولی بازم تا ۹۵ کیلو چاق شده بودم اما با رژیم و ورزش خودم رو به راحتی متناسب کردم  برای همین چا قی رو برای بار دیگه نپذیرفتم و از همون اوایل رفتم پیش کارشناس تعدیه و چنان تعهدی داستم که نگو و من عالی وزن کم کردم تا وزن ۵۹ کیلو هم اومدم و بسیار خوشحال بودم و به خاطر این کاهش وزنم در زمان کم  در باشگاه بسیار تشویق شدم  اما ترس از چاقی و تتفر از چاقی همچنان با من بودو  من همچنان با رژیم و ورزشهای مکرر خودم رو لاغر میکردم و نمیزاشتم چاق بشم  تا اینکه از یه جایی احساس ناتوانی کردم و گفتم دیگه نمیتونم لاغر بشم و اون کی بود زمانی بود  که یک سال   از بودن در وزن ایده الم گدشته بود و من با انجام  ازمایشی متوجه شدم مشکلاتی مثل تیرویید کم کار و  مشکل هورمونی دارم و اونجا بود که به خاطر حرفهای پزشکان اطرافم  که دو تا متخصص بودن  و  به خاطر حرفهای  کارشناس تغدیه ام که دقیقا اونم همون حرف رو میزد و همزمان بهم میگفتن تو چاق خواهی شد به خاطر خوردن این دارو و این بیماری دیگه احساس ناتوانی کردم دیگه احساس کردم نمیتونم لاغر  بشم وهر کاری میکردم هر ماه از ماه قبل چاقتر میشدم در حالی که رژیمم رو سخت تر و ورزشم رو سنگین تر کرده بودم  اما واقعا  تلاشم با نتیجم همخوانی نداشت و من هر روز زجر میکشیدم و ناراحت میشدم  که چه کاری باید بکنم اخه چرا اینجوری شد تا با این راه آشنا شدم و انصافا در اون دوران که پزشکان با هم میگفتن تو چاق خواهی شد من فکر میکردم نمیتونم دیگه متناسب بشم و مانع متناسب شدن من شده بودن چون باور کرده بودم نمیتونم لاغر بشم هر کاری میکردم در نهایت  لاغر نمیشدم ولی اون موقع که صد کیلو بودم و باور کرده بودم میتونم متناسب بشم انصافا راحت لاغر شدم حالا نه راحت راحت ولی به اندازه تلاشم نتیجه میگرفتم .

      پس باید بپذیرم من میتونم با این  راه لاغر بشم اونم خیلی راحت و ساده و اسان و طبیعی من میتونم لاغر بشم و من به زودی در جسم متناسب خودم قرار خواهم گرفت و من بعد از مدتها در سایت بودن یاد گرفتم از چاقی متنفر نباشم و از اون به عنوان یک مهمان ناخوانده در  جسمم یاد کنم که به زودی این شکل نامتناسب و غیر طبیعی و  یا این مهمان ناخوانده از جسم من بیرون میره و من بارها باید بگم خودم این چاقی رو در جسمم به وجود اوردم و خودم مقصر صد در صد این چاقی خودم هستم و حالا هم میخوام  خودم  به تنهایی با قدرت ذهنم از دستش بدم .

      من  عاشق مثال  حلبهای روغنم ولی اصلا نمیدونم که الان  دقیق چند تا دیگه رو با خودم حمل میکنم و اما حدسی میگم من ۳ تا حلب روغن با خودم حمل میکزدم که الان شاید یکی هنوز  با من باشه .

      روند کاهش،وزن من مثل روند  اضافه وزن  من در گذشته  یه روند بسیار آرام هست  یعنی من نباید عجله کنم و گول  این تبلیعات رو بخورم این لاغری با قدرت ذهن به خیلی پارامترها بستگی داره پس زمان تعیین نکنید .

      تنفر از چاقی باعث میشه ما احساس ناتوانی کنیم و انگیزه ای برای متناسب شدن نداشته باشم و از  وقتی که دارم روی خودم کار میکنم تمام سعی من این بوده که این تنفر رو تبدیل  به عشق کنم و تا حدی که موفق بودم نتیجه گرفتم  من به چاقی خودم در ایینه توجه نمیکنم به دنبال راه های برطرف کردن چاقی نیستم در حرفهام با دیگران در مورد چاقی  خودم حرف نمیزنم و خودم رو سرزنش نمیکنم و برعکس بارها در مورد لاغری خودت حرف بزن که وقتی لاعر بشی چه مزایا یی برای تو  خواهد داشت و بگو من وقتی لاعر بشم چه جسمی خواهم داشت درسته در این شرایط الانم در مورد چاقی حرف زدن اسونه ولی من باید به چیزی که نیست توجه کنم و تمام هنر ما انسانها همین هست که به چیزی که نیست ایمان داشته بلشه .

      من در زمان تناسبم به راحتی خرید میکنم 

      من در زمان تناسبم به راحتی  بدون ترس و محدودیت غدا میخورم 

      من در زمان تناسبم به راحتی فعالیت میکنم 

      من در زمان تناسبم به بهترین حال روحی خودم میرسم 

      من دررزمان تناسبم خیلی خوش تیپ تر میشم .

      من در زمان تناسبم رفتار غدایی خیلی ارام و درست تری دارم 

      من در زمان تناسبم در تمام لباسها احساس رهایی و آزادی میکنم .

      من در زمان تناسبم از دیدن خودم در ایینه بسیار خوشحال تر میشم .

      من در زمان تناسبم هر فعالیتی رو به راحتی انجام میدم 

      من در زمان تناسبم لباسهای قالب تن رو به راحتی میپوشم .

      من در زمان تناسبم با اعتماد به نفس در هر مکانی با هر پوششی حاضر میشم .

      من در زمان تناسبم به سلامتی کامل جسمی میرسم 

      من در زمان تناسبم خود باوری و احساس توانمندی بیشتری میکنم 

      من در زمان تناسبم میتونم فرد تاثیر گذار تری باشم هم بر روی خانوادم هم اطرافیانم .

      من در زمان تناسبم میتونم به گسترش رسالت استاد کمک کنم .

      من در زمان تناسبم با این روش به آزادی کامل میرسم .

      من در زمان تناسبم خیلی شادابتر و حوانتر و زبباتر میشم .

      من در زمان تناسبم خدای درونم رو بیشتر پیدا میکنم 

      من در زمان تناسبم ایمانم و توکلم بیشتر میشه .

      من در زمان تناسبم امیر عداهای اطرافم میشم و  دیگه برده ی اونها نیستم و به خوبی اونها رو مدیریت میکنم 

      من در زمان تناسبم به راحتی میگم میل ندارم و نمیخورم 

      من در زمان تناسبم به جسمم بیشتر اهمییت میدم و هر چیزی رو وارد بدنم نمیکنم  .

      من در زمان تناسبم برای جسمم احترام بیشتری قایلم و به خوبی از اون نگهداری و محافظت  میکنم و به هر بهانه ای غدا وارد اون   نمیکنم .

      من در زمان تناسبم  میتونم حتی  لباسهای روی مانکن رو بردارم و بخرم 

       من در زمان تناسبم میتونم حتی طلا و جواهرت زیبا رو به راحتی انتخاب کنم و اویزون کنم 

      من در زمان تناسبم به راحتی کفشهای دلخواهم رو انتخاب میخرم و به پا میکنم 

      من در زمان تناسبم با به اندازه غدا خوردن همیشه بعد از غذا سبک و سرحا ل هستم 

      من در زمان تناسبم ارتباط عالی تر با همه خواهم داشت 

      من به لاغری دلخواهم ایمان دارم که به اون میرسم  با توجه کردن به لاغری اون رو در بدنم گسترش میدم و من به لاغری عشق میدم تا کل وجودم رو بگیره من عاشق لاغری و مزایای اون هستم و میدونم من  به همه چیز میرسم همانطور که تونستم از این روش من کلی وزن کنم با استمرار داشتن  دوباره وزن کم خواهم کرد و ساکن سرزمین لاعرها خواهم شد من  اطمینان دارم هر روز از روز قبل دارم متناسب تر میشم .من بارها میگم با لاغری  خودم روی افراد اطرافم هم تاثیر خواهم گذاشت همینطور که تا الان روی خانوادم تاثیر داشتم و همه ی اونها متناسب تر شدن   ولی با تناسب بیشترم بازم فرد تاثیر گدارتری خواهم شد .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/02/03 23:03
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34386 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,545 کلمه

      سلام بر همگی 

      من بی نهایت از خداوند سپاسگزارم  که بازم امروز  فرصت حضور در این دوره. رو به من داده .

      نتایج آموزشهای ذهنی اول  از تغییر فرمول‌های ذهنی و تغییر در احساسات ما هست یعنی تغییرات اول  درونی هست .پس نباید از همون اول به دنبال لاغری در جسم باشیم باید صبر داشته باشم تا  به مرور نتایج در جسم ما به وجود بیاد 

      من مدتها هست در یخچال خونه کلی  اجیل و تخمه و  شیرینی و شکلات و و بیسکوییت و کلوچه و خرما و … دارم  اما من به راحتی از خوردن اونها صرف نظر میکنم و یا  اگر هوس  کنم یه مورد رو انتخاب میکنم و کمی  میخورم  مثلا  امشب  بعد از افطار  دلم پسته خواست و با خیال راحت به اندازه یه مشت از پسته ها و بادام ها  خوردم و بقیه رو داخل یخچال گذاشتم اما واقعا  حرص و ولع من   من کم شده  من با همین یه مشت واقعا اشباع شدم و دیگه دلم نخواست در حالی که در گذشته حرص و ولع خوردن خیلی از چیزها حتی آجیل رو هم داشتم اما الان راحتم با تمام خوراکیها هر وقت بخوام میخورم نخوام نمی‌خورم و این واقعا بینظیر هست ‌‌‌‌‌وچقدر بی نظیر که من با یه حجم کم  از اون خوراکی ها  به اون سیری کامل میرسم و دیگه نمیتونم بخورم .

      لاغر شدن آسانترین کار دنیا هست .

      یکی از موانع لاغری نفرت از  چاقی هست که به شکل  ترس هم خودش رو نشون میده و نتیجه این نفرت چاقی بیشتر هست دقیقا یادم میاد. زمانی که تازه  وارد این دوره های سایت شده بودم و به این جلسه رسیدم گفتم وای چقدر استاد عالی توضیح میده دقیقا این مشکل اساسی من هست چون در اون دوران که وارد سایت شدم من همین شرایط رو داشتم در واقع من ترس از چاقی. بیشتر داشتم همون نفرت از چاقی  داشتم که تمام وجود من رو گرفته  بود چون من هر ماه شاهد  افزایش وزن خودم  بودم و من یادم میاد چقدر حالم بد بود چقدر میترسیدم از چاقی خودم یادم میاد به همه میگفتم وای چرا  من اینطور  هستم چرا هر ماه که وزن میکنم وزنم بیشتر میشه ای  کاش وزنم ثابت بمونه با همین وزنی که دارم و دیگه بیشتر نشه راضیم به این وزن بالا فقط ثابت بمونه ولی نمیشد چون باورهام خراب شده بودند چون پذیرفته بودم داروهای مصرفی من ،من رو چاق میکنن و هر وقت به اطرافیانم میگفتم اونها میگفتن چون تو کم کاری تیرویید داری و فلان دارو رو میخوری دیگه اینطوری ولی من قبول نداشتم و برای فرار ازچاقی خودم ورزشهای سنگین  همیشگی در هر شرایطی داشتم طوری  که زانو و کمرم آسیب دیده بود  رژیم های محدود و سنگین داشتم که هر دفعه برای ترس از چاقی پیش دکتر  میرفتم و اونم محدودیت رو برام بیشتر میکرد

      .‌ومن به همه میگفتم وای من با این همه رعایت کردن وزنم اینطوریه  پس وای  به حال زمانی که نرم باشگاه و دکتر برای همین ترس داشتم از غذای خونه ازبی  فعالیتی  و همیشه میگفتم من با این کارها یکم خودم رو کنترل میکنم که کمتر چاق بشم ولی یادم میاد این اواخر خسته شده بودم دیگه نتایج من با تلاشهای من جور در نمیومد و من غمگین شده بودم  تا وارد این سایت شدم و تک تک به کلمات استاد به روح و جان من می‌نشست و حتی  من رو دگرگون. میکرد و  حتی با دیدن این فایل گفتم دقیقا من همین مشکل رو دارم استاد راست میگه اینها انگار همون حرفهای هست که من سالها به دنبال اونها بودم و انگار جواب تم تک سوالاتم رو در هر جلسه میگرفتم .

      من یادم میاد در دوران  چاقی  واقعا تخت فشار بودم چون هیچ کفش  و لباس و مانتو  و النگو و انگشتر و .. اندازم نبود  یادم میاد کفشهای ورزشی قبل از  بارداریم به پام نمی‌رفتن و من با زور اونها رو میپوشیدم که پیاده رویی برم  یادم میاد هیچ لباس و   تاپ خانگی به تنم  نمی‌رفت و من رفتم کلی لباس سایز بزرگ و دامن شلواری.گشاد سایز بزرگ برای بعد از زایمانم خریدم یادم میاد هیچ مانتوی زیبایی که به درد سایز من بخوره  نبود منم یه مانتو ساده که فقط میدونستم اندازم هست خریدم و به تنم کردم و پوشیدم چون کلی گشته بودم و هیچ جا مانتو   اندازم نداشتن من یادم میاد عروسی دعوت بودم هیچ دستبندی و النگویی  و انگشتری که داشتم به دستم نرفت و …و برای همین من نفرت ازچاقی داشتم .یادم میاد میرفتم داخل کمد و مانتوهای قبل بارداریم رو امتحان میکردم و میدیدم به  زور دستم داخل استینهاش،میره و نمیتونم تکون بخورم و لبه  های مانتو  بسیار از هم فاصله دارند و من تنفرم بیشتر میشد و من یادم میاد شکمم اصلا شبیه قبل ازبارداریم نبود و ازاون بدم میومد برای همین با شکم بند طبی اون رو میبستم که نبینمنش  و حتی شبها هم  اون رو میبستم چون تنفر از چاقی داشتم و تمام اینها در کنار  باورهای جدید  و غلط چاقی که به من  پزشکان متخصص داده  بودند کارم رو سخت  کرده بودند و من هر چقدر تلاش می‌کردم  انگار لاغری  بیشتر از من  فرار میکرد و من واقعا ترسم و تنفرم چندین برابر قبل شده بود و واقعا چاقی بر من مغلوب شده بود اما با بودن در دورها یاد گرفتم از  چاقی نترسم و از دیدن خودم وحشت نکنم و بدم میاد و خودم رو همین طور که هستم دوست داشته باشم با تمام اندامهای چاق   که الان دارم و چاقی رو مثل یک مهمان ناخوانده بدانم که به زودی از جسم من بیرون می‌ره وکاملا تفکرم رو تغییر دادم که من مغلوب چاقی هستم  که انگار چاقی بر من تحمیل شده که انگار چاقی  از بیرون  داره به زور وارد بدنم میشه و من نمیتونم کاری کنم که انگار چاقی من تحت کنترل خودم نیست که انگار چاقی  در من طبیعی هست ا ما به خاطر بودن در دوره ها  یاد گرفتم که  بگم  نه  خودم اون  چاقی  رو به وجود آوردم خودم هم ازبین میبرمش انگار دیگه قدرت. دست من بود و من خودم رو توانا می‌دیدم که میتونم کنترلش  کنم  و انگار دیگه چاقی برای من طبیعی نبود و …. و من به لطف خدا تونستم حدودا سه تا از اون حلبهای روغن چهار کیلویی(البته دقیق نمی‌دونم چون وزن نکردم ،) رو به قول استاد از خودم دور کردم پس من پذیرفتم روند اضافه وزن یه روند آرام  هست که گرم به گرم به وزن ما اضافه شده پس لاغری هم  یه پروسه ی عجله ای. نیست و خیلی آرام آرام  ما به اون لاغری دلخواه میرسیم  پس روند کاهش وزن  ما  چیزی  نیست که کسی  زمان رسیدن به  این رو برای ما مشخص کنه اون به کلی پارامتر  درونی  بستگی داره .

      لاغری با قدرت ذهن تنها راه صحیح و اصولی  هست که ما بدون هیچ عامل بیرونی به تنهایی میتونیم لاغر بشیم و زمان خاصی برای رسیدن به اون نمی‌تونیم  تعیین کنیم .

       پس من  مدتها هست که یاد گرفتم از چاقی   خودم و اندام های چاقم تنفر نداشته باشم و خودم رو سرزنش نکنم و به جاشون باید به خودم  عشق بدم و خودم رو بپذیرم .

      من  یاد گرفتم به لاغری که در وجود من الان نیست توجه کنم و به  چاقی که در بعضی از اندام های من هست بی توجه باشم من بارها مزایای لاغری کامل رو برای خودم مرور میکنم که من با لاغری کامل 

      در بهترین حالت روحی قرار میگیریم 

      در بهترین سلامتی جسمی میرسم 

       به شبک پوشی که دوست دارم میرسم .

      به ارامش درونی میرسم 

      به روابط بهتری با اطرافیانم  میرسم 

      به خود باوری بیشتری میرسم 

      خالق بودن رو تجربه میکنم .

      عبادتهام  بهتر میشن 

      ایمان و توکلم بهتر میشه 

      اعتماد به نفس بالاتری پیذا میکنم 

      به آزادی در خوردن میرسم 

      به آزادی در خریدن میرسم 

      به آزادی در زمان و فعالیت میرسم 

      با هر لباسی در هر مکانی که بخوام ظاهر میشم 

      لباس رنگ شاد و به روز می‌پوشم 

      رفتار غذایی با کلاستری خواهم داشت 

      از دیدن خودم در آیینه بیشتر لذت میبرم .

      لباس سایز مانکن رو می‌پوشم 

      سایز مدیوم. و سایز ۳۸رو تجربه میکنم 

      انسان شادتری میشم 

      چهره ام جوانتر و زیبا تر میشه 

      سبکتر و  جمع و جور تر میشم 

      به راحتی در هر مکانی جا میشم .

      اسیر و برده ی هیچ موادغذایی  نمیشم .

      مغلوب تنوع مواد غذایی نمیشم و در مقابل سفره های رنگین به خوبی با خودم رفتار میکنم .

      به جسم خودم ارزش و احترام بیشتری می‌زارم 

      هر ماده ی غذایی. رو به زور  وارد جسمم نمیکنم .و در شأن یک انسان که موجود الهی و اشرف مخلوقات هست رفتار میکنم .

      من با لاغری  ازطریق ذهن  موهای پر پشت تری و صورت  خوش فرم و زیبا و اندام تراشیده و دلخواه ۵۹کیلو خواهم رسید. .

      من  در حال حاضر  نزدیک به تناسب دلخواهم . هستم و در این مدت که در این مسیر بودم به  خودم عشق دادم و از خودم لذت بردم و  بهترین پوشاک و بهترین رنگها رو به تنم کردم و عکس گرفتم و ساعتها با خودم در مقابل آیینه  شادی. کردم و من هر لحظه با عشق دارم زندگی میکنم و نتیجه هم گرفتم  پس با استمرار  در این مسیر به زودی در سرزمین لاغر ها ساکن   میشم و به موفقیت‌های بیشتر و ثروت و سلامتی بیشتری  و شادی بیشتر و آرامش بیشتری خواهم رسید و خدا رو شاکرم که در این مسیر الهی هستم  و من رو به این راه هدایت کرد  و من مطمعنم با تناسب خودم علاوه بر اینکه خودم لذت بیشتری می برم این آرزو رو در دل خیلی‌ها  زنده  خواهم کرد و بر جهان اطرافم تاثیر خواهم  گذاشت .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم