سیاری از افرادی که اضافه وزن دارند علت چاقی خود را پرخوری عصبی می دانند.
آنها عقیده دارند بخاطر مشکلاتی که در زندگی دارند،بر اعصاب خود کنترل ندارند و به همین دلیل گرایش به غذا در آنها بیشتر می شود و به همین دلیل چاق شده اند.
نقش اعصاب در چاقی چیست؟
هر موضوعی از نظر علمی یا منطقی قابل قبول است که نتیجه مشابه و یکسان داشته باشد.
به عنوان مثال نیروی جاذبه زمین برای همه انسانها قابل درک و تشخیص است چون تفاوتی ندارد شما در کدام کشور زندگی میکنید، اگر آنچه در دست خود دارید را رها کنید قطعا به زمین خواهد افتاد.
در مثالی دیگر برخورد یک سوزن با دست تمام انسانها تاثیر مشابه در ایجاد تحریک عصبی و بوجود آمدن احساس درد در نقطه برخورد می شود.
این حالت برای همه انسانها یکسان است. مرد یا زن بودن، سیاه یا سفید بودن، چاق یا لاغر بودن و … در این فرایند تاثیرگذار نیست.
هر عقیدهای درباره شرایط خود در زندگی دارید اگر برای همه انسانها به همان شکل است، فکر و عقیده شما صحیح است.
اگر عقیده دارید عصبی بودن شما باعث پرخوری عصبی و در نهایت چاقی شما شده است و به همین دلیل نمیتوانید لاغر شوید و لاغر بمانید، باید این حالت در تمام انسانها به همین صورت وجود داشته باشد.
اما با اندکی تفکر درباره افرادی که متناسب هستند یا توجه به افراد متناسبی که در اطراف شما بعنوان دوست یا فامیل یا همکار و … حضور دارند به وضوح خواهید دید که برخی از آنها حالت عصبی دارند و در موقعیتهای مختلف عصبی میشوند اما مبتلا به پرخوری عصبی نیستند و چاق نشدهاند.
تاثیر اعصاب بر افراد لاغر
شاید در ذهن شما این سوال پیش آمده باشد که چرا افراد لاغر با وجود عصبی مزاج بودن چاق نمی شوند؟
در لاغری با ذهن به این درک و آگاهی میرسیم که هر دلیل و توجیهی برای چاقی خود داریم با جستجوی آن در انسانهای اطراف خود به یقین برسیم که آیا دلیل من برای چاقی باعث چاقی همه انسانها شده است یا فقط باعث چاقی من شده است؟
با این طرز نگاه به سادگی میتوان به صحیح یا اشتباه بودن دلایل چاقی خود پی برد.
اگر شما عقیده دارید به دلایل مختلف حالت عصبی دارید و به همین دلیل به خوردن پناه میبرید و پرخوری عصبی را دلیل چاقی خود میدانید باید هر فردی که توانایی کنترل احساس و اعصاب خود را ندارد و حالت عصبی دارد به خوردن بی رویه گرایش پیدا کرده و چاق باشد.
پس اگر این طور نیست و افرادی هستند که علیرغم داشتن حالتهای عصبی دچار پرخوری عصبی نشدهاند و چاق نیستند، دلیل شما برای چاق بودن کاملا بی اساس و منطق است و فقط داشتن دلیل پرخوری عصبی برای چاقی خود سبب می شود شما همواره در حالت چاق باقی بمانید.
چرا که توانایی حل و فصل تمام مشکلات خود و رهایی از عصبی شدن و رسیدن به آرامش مطلق و همیشگی را ندارید بنابراین باور میکنید که نمیتوانید هیچوفت لاغر شوید و لاغر بمانید.
نقش باورها در چاقی
داشتن باور ” من پرخوری عصبی دارم ” به تنهایی می تواند مانع لاغر شدن شما و از طرفی سبب چاق تر شدن شما شود.
چرا من چاق شدم؟
عادت ها نقش اصلی در شکل گیری اضافه وزن دارند، هر فردی به میزان تنوع عادت های غذایی که دارد در شرایط چاقی متفاوتی به سر می برد.
پرخوری عصبی در حقیقت خوردن زیاد بخاطر اختلال در سیستم بدن ما نیست بلکه یک عادت است که به هنگام عصبی شدن در ما شکل می گیرد.
فردی که عادت دارد به هنگام تماشای تلویزیون تخمه یا تنقلات بخورد، پرخوری تلویزیونی ندارد بلکه عادت دارد هنگام تماشای تلویزیون حتما چیزی بعنوان سرگرمی یا لذت بردن بیشتر از تماشای برنامه مورد علاقه خود بخورد.
هر رفتاری که از انسان سر می زند ارتباطی به درون او و سیستم بدن او ندارد که قابل تغییر نباشد بلکه آن رفتار فقط یک عادت است که بر اثر تکرار یک رفتار ساده در فرد شکل گرفته است و بر اثر استمرار در تکرار آن باعث ایجاد نتیجه متفاوت در زندگی فرد شده است.
عدم آگاهی از عادت های خود سبب عدم کنترل ما بر چاقی میشود و به همین دلیل افراد چاق امکان افزایش وزن تا هر عددی را دارند.
علت چاق شدن من چیست؟
از آنجایی که علت اضافه وزن در ذهن ماست، بنابراین برای کنترل و برطرف نموندن چاقی باید اطلاعات ذهنی خود درباره اضافه وزن را شناسایی و اصلاح کنیم، در این صورت لاغر شدن کاملا آسان و خودبخودی خواهد بود.
شناسایی عادت های چاق کننده مانند پرخوری عصبی سبب افزایش تسلط ما بر آنها شده و به مرور میتوانیم عادتهای پرتکرار خود را تغییر داده و در نهایت شرایط متفاوتی جسمی را تجربه کنیم.
رفتارهای ما تحت کنترل مغز ما قرار دارد و تمام عادتهایی که سبب اضافه وزن در جسم میشود در مغز ذخیره شده است و مغز ما بر اساس این اطلاعات دستورات واکنشهای رفتاری ما که همان عادتهای ما هستند را صادر میکند.
مغز یک فرد متناسب با یک فرد چاق کاملا مشابه است اما تفاوت در فرمولهایی که در مغز آنها ثبت شده است باعث صادر کردن دستورات واکنشی متفاوتی در هر دو فرد می شود مانند اینکه عصبی شدن در فرد چاق باعث واکنش پرخوری عصبی اما در فرد متناسب باعث واکنش متفاوت مثل تند تند پلک زدن یا نفس نفس زدن و … می شود.
نتیجه تفاوت فرمولها این است که یک فرد متناسب باقی می ماند و فرد دیگر به مرور چاق و چاق تر میشود.
خوردن در افراد متناسب و چاق
یک فرد متناسب برای تامین انرژی مورد نیاز بدن خود از طریق دهان خود اقدام به مصرف مواد غذایی میکند، اما یک فرد چاق علاوه بر دهان خود از چند طریق دیگر هم برای خوردن تحریک شده و اقدام به خوردن میکند.
البته درنظر داشته باشید که هدف یک فرد چاق از خوردن تامین انرژی مورد نیاز بدن خود نیست، بلکه تلاش برای تجربه لذت و احساس خوب از خوردن مواد غذایی است.
این موضوع نقش بسیار مهمی در تفاوت بین افراد متناسب و چاق ایجاد می کند.
برای کسب آگاهی بیشتر درباره این موضوع بسیار مهم توصیه می کنم فایل آموزشی این قسمت را با دقت استفاده کنید و به توضیحات ارائه شده فکر کنید و شباهت رفتاری خود با این توضیحات را مدنظر داشته باشید.
چنانچه رفتارهای شما مشابه توضیحات ارائه شده بود، تصمیم بگیرید با اشتیاق و استمرار بیشتری مسیر لاغری با ذهن را ادامه دهید و مطمئن باشید از این مسیر به رویایی که سالهاست در حسرت آن هستید خواهید رسید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
تمرین این جلسه فوق العاده مهم و تاثیرگذار است تا حدی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها توضیحات و تمرینات گوناگون برای درک بهتر و اصلاح موارد مطرح شده در این جلسه آموزشی ارائه شده است.
بنابراین انتظار دارم با اشتیاق و انگیزه عالی تمرین این جلسه را در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید.
مرحله اول:
با دقت و شرح انشایی به سوالات مطرح شده پاسخ دهید.
- به نظر شما پرخوری کردن چیست؟
- پرخوری کردن چه احساسی در شما ایجاد می کند؟
- به نظر شما بین پرخوری کردن و چاق تر شدن یا لاغر نشدن چه ارتباطی وجود دارد؟
- از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟
- به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟
پاسخ سوالات مطرح شده را به صورت شرح انشایی در بخش نظرات همین جلسه ثبت کنید.
توجه داشته باشید زمانی که برای فکر کردن و پاسخ دادن به سوالات جلسات آموزشی صرف میکنید بهترین و موثرترین اقدامی است که تاکنون برای لاغر شدن انجام داده اید.
مرحله دوم:
احتمالا با من هم عقیده هستید که همه افراد چاق غذا خوردن را عامل پرخوری می دانند و عقیده دارند که اگه غذا به اندازه زیاد و متنوع نباشه آنها پرخوری نخواهند کرد.
در فایل آموزشی درباره شباهت های غذا خوردن افراد متناسب و چاق توضیح داده شد همچنین تفاوت های غذا خوردن افراد چاق و متناسب شرح داده شد.
- دیدگاه و درک خود از توضیحات ارائه شده درباره غذا خوردن افراد لاغر و چاق را بنویسید.
در فایل آموزشی توضیح داده شد که افراد چاق به طریق مختلف غذا می خورند. برای هر روش با ذکر مثال توضیح داده شد.
اکنون که این آگاهی فوق العاده مهم را دریافت کردید به سوالات زیر به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- انواع روش های غذا خوردن افراد چاق را نام ببرید؟
- برای هر کدام از روش نامبرده شده شرح دهید که این رفتار در شما وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد به چه شکل انجام می شود. برای شرح خود مثال واقعی مطرح کنید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضاعطارروشن
امتیاز 3.77 از 172 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خداافراد لاغر در زمان گرسنگی به اندازه ی نیاز از غذایی که به آن علاقمند باشند میخورند و به محض سیری از خوردن دست میکشند .اما افراد چاق برای خوردن خود بهانه میتراشند و تا حد خفگی میخورند حتی اگر غذا خیلی باب میلشان نباشد بازهم میخورند اینجا ذکر دو مثال رو ضروری میدونم :اول بهانه اول اینکه من خودم همیشه پرخوری عصبی رو بهانه کردم که من الان هیجان زده هستم، مضطربم ،فکر مشغوله نگرانم ،غمگینم یا خیلی خوشحالم و میخوردم .در صورتیکه راه درستش اینه که من به فکر راه چاره باشم حالا با حل و فصل مشکلات شده یا پیداکردن راه جایگزین مثل پیاده روی یا نوشتن و یا حتی کمک گرفتن از روانشناس ولی باید حلش کنم.
دوم علاقهاینکه گفتم افراد متناسب اگر علاقمند به چیزی نباشند نمیخورند رو استاد توی فایل بهش اشاره کردند ولی من عینا این رو دیدم. مثلا من غذام تموم شده بود و اصلا نفهمیدم چی خوردم چی نخوردم فرد متناسب داشت میگفت این مزه همیشه رو نمیده و اصلا سرد شده و خوشم نمیاد دو قاشق خورد دیگه نخورد. بارها این رو دیدم که افراد متناسب کلی غذا ته بشقابشون میمونه میگه دیگه سیر شدم یا مزه اش رو دوست ندارم اما من مثل جاروبرقی هرچی بود میخوردم تند تلخ شور شیرین…واقعیتش خیلی چیزها هست که دوست ندارم پولکی اصفهان، بامیه. کدو سبز ، آبگوشت، غذای شیرین، انار ،پرتقال و نارنگی…..اما باور کنید با اینکه علاقه ام نیست میخورمش!!!حالا بخاطر تعارف با صاحبخانه یا اینکه اصلا گوش ندادن به بدنم که چی میخواد . مثلاً چند روز پیش بدون اینکه کسی تعارف کنه با چایی ام پولکی خوردم! چرا؟ انگار ایه نازل شده که چون برداشتی باید بخوری یا چون بقیه خوردن یا چون مهمونی باید بخوری یعنی چه؟☹️یه مثال میزنم که شاید در سطح بی ربط باشه اما به عمقش که توجه کنید میبینید خیلی هم بی ربط نیست:دیدین بعضی آدمها فقط وقتی تلویزیون رو روشن میکنند که برنامه مورد علاقهشون رو میده ؟ یا وقتی گوشی موبایل دستشون میگیرن که باید کار واجبی انجام بدن؟ مثلا یک سِرچی بکنن یا یک پیامی بفرستن..بعضی ها هم هستن هی میچرخه الکی توی اینترنت از اینستا به گوگل از گوگل به کانالهای تلگرام یا تلویزیون خونه همیشه روشن اخباره پیام بازرگانیه کارتونه فیلمه این هی روشنه …فرق ما در اینه…در انتخاب اینکه چی میخوایم یا اینکه بی خیالی و ول کردن و هر چه بادا باد…☹️
حالا وارد اون بخش از فرمایشات استاد میشم که گفتند افراد چاق به طرق مختلف غذا میخورند.من یک فایل صوتی ضبط کردم و درمورد این موضوع کامل اونجا صحبت کردم اما به طور خلاصه اینجا میگم این رو واقعا با گوشت و خون و استخون تجربه کردماولا من کلا برای خوردن نقشه دارم! برم بیرون اینجا برم اینو بخورم فلان چیز رو از فلان جا بخورم یا الان توی کابینت فلان خوراکی خوشمزه هست الان بخورم یا بخوابم بعد پاشدم برم سراغش…اما در مورد حواس:در خونهی ما هم قنادی هست هم فست فودی یعنی این قوهی بویایی و بینایی من بدجوری تحریک میشه. اصلا قبلش داشتم از خونه بیرون میاومدم سیر سیر بودم و برای خرید از منزل خارج شدم اما از اونجا که رد میشم دیگه دست و پام میلرزهدر مورد چشایی و لامسه و شنوایی هم همینهمن غذا که درست میکنم به بهانه چشیدن عملا هی ناخنک میزنم چون کافیه کمی بچشم که تحریک بشم هی بخورم ازش لامسه راستش خیلی چیز خاصی مد نظرم نیست ولی شنوایی چرا…کافیه کسی تعریف کنه رفتیم فلان رستوران فلان غذا رو خوردیم… یا بگه دیشب شام فلان غذا رو داشتیم…
در مورد بخش دیگر سوالات استاد :۱.به نظر شما پرخوری کردن چیست؟ نظر شخصی من اینه کهیک لیوان رو در نظر بگیرید. روش دو تا خط میکشیم و سطح لیوان میشه سه بخش. خالی یا در حد چند قطره یعنی گرسنه. از خط اول که رد میشه یه کم حالت ضعفت خوب میشه و وقتی رسید خط وسط یعنی شروع سیری ولی هرچی بیشتر پرش کنی تا سر حد لبریز شدن میره و اون میشه پرخوری…۲.پرخوری کردن چه احساسی در شما ایجاد می کند؟وای چه سوال خوبی همین که من به جواب این سوال فکر کنم یک عامل بازدارنده ی عالی برای جلوگیری از پرخوری است تصور این که چه حس بدی داره…زمانیکه پرخوری میکنم اول از دیگران خجالت میکشم و بعد از خودم.از نظر فیزیکی هم حس سنگینی دارم معده ام اذیت میشه ترش میکنه انگار سر دلم سنگینه حال تهوع دارم شکمم باد میکنه و جلو میاد حس کسالت دارم از نظر ذهنی کلی خودم رو سرزنش میکنم
۳.به نظر شما بین پرخوری کردن و چاق تر شدن یا لاغر نشدن چه ارتباطی وجود دارد؟من فکر میکنم پرخوری کردن یعنی وارد کردن مواد زیادی به بدن در حالیکه بدن بهش احتیاج ندارد و بنابراین مجبوره که ذخیره اش کنه… مثلا فرض کنید ما کره لازم داریم. خب من ده تا بخرم زیادیه پس میام یه دونه میذارم جلو دست مجبورم بقیه رو بذارم توی یخچال یا فریزر. بدن هم همینه ۴.از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟این سوال مثل وقتیه که آدم یه کار اشتباهی انجام میده و وجدان خودش بهترین قاضی است. پرخوری یعنی خوردن در زمانی که واقعا نیاز نداریم یا به اندازه ای که بیش از نیاز ماست برخلاف آنچه که در رژیم های غذایی برای ما تعیین میشد گذاشتن یک متر و معیار ثابت برای افراد مختلف اشتباهه حتی شما نمیتوانید یک مقدار ثابت رو به صورت هرروز برای یک نفر در نظر بگیرید.ممکنه من امروز بنا بر غذایی که از صبح دریافت کردم ، وضعیت هورمون هام. مقدار فعالیتم و خیلی چیزهای دیگه به ده قاشق غذا نیاز دارم ولی دیروز چنین زمانی اصلا گرسنه هم نبودم.۵.به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟در این زمان در اینجا با چه میزان گرسنگی طرفم؟ براساس اون تعیین میکنم که چقدر بخورم . همین کار ندارم پسرم یا شوهرم چقدر خورد حتی کار ندارم دیروز یک قاشق خوردم یا مثلا صد قاشق اینجا و اکنون مد نظر ماست
در پایان یک نکته اون هم این که فرمول ذهنی رفتار رو میسازه و رفتار نهایتا جسم رو …ما فرمول رو درست کنیم به خودمون میایم میبینیم جسممون شد همون که میخواستیم..
من بارها دچار پرخوری عصبی شدم زمانهایی که کمی از برنامه رژیمی خودم تخطی میکردم میگفتم دیگه امروز فایده نداره برنامم خراب شد پس تا میتونی بخور خطای شناختی همه یا هیچ که معمولا در افراد چاق خیلی مرسوم. جالب وقتی در یک وعده بیشتر از ۲۰۰۰کالری وارد بدن خودم میکردم نه تنها لذت نمیبردم بلکه ثانیه به ثانیه اش خودم و فحش میدادم که چقدر من بی ارادم من یه چاق بیخودم خاک بر سرم من حقم چاق بمونم و همین گفتگوی درونی باعث میشد هی بیشتر بخورم تا برسم به مرز خفگی. من معمولا با لمس کردن دیدن بیشتر میخورم مثلا سیر هستم اما یه نون روغنی نرم و داغ را اگر ببینم به صدای بدنم که میگه سیری توجه نمیکنم و با حس لامسه ام میخورم با دیدن هم همینطور. اما جالب من جلسه ششم این فایلها را گوش میکنم خیلی عجیب اشتهام کم شده الان یک هفته اس یه بشقاب کلوچه رو میز و من حتی میل نداشتم برم سمتش و خشک شده امروز ریختمش اگر در شرایط عادی بود همه اینها خورده شده بود و خیلی جالب من همیشه عصرا ضعف شدیدی میکردم و شروع میکردم به خوردن چیزای شیرین اما الان به طرز عجیبی احساس ضعف من کم شده و منیکه همیشه سر شبا از شدت ضعف کلافه بودم الان خیلی راحت تا زمان شام هیچی نمیخورم و زمان شام هم اصلا ولع ندارم باورنکردنی که من چهل سال درگیر چاقیم و چطور نفعمیدم ذهنم با من اینکارو کرد رژیم و ورزشی نمونده بود که انجام نداده باشم سر ورزش بدنسازی مهره های کمرم زد بیرون و عصب سیاتیکم درگیر شد من خیلی تاوان دادم برای چاقی چقدر مهمونیها و عروسیها رو نرفتم چون خجالت میکشیدم و این شبیه معجزه اس که با این سایت و این دوره اشنا شدم.خدایا هزاران بار شکر
سلام خدمت استادو دوستان گرامی من باتوجه به اینکه مدت زمان زیادی که به لطف خدا در این مسیر قرار گرفتم ونتا یج خیلی خوبی هم برایم داشته در کنار افت و خیزها هیچ وقت نا امید نشدم همواره در مسیر ماندم واین برنامه شده جزعی از زندگی من کاملامتوجه میشم مثلا اگه چند روز ریزه خواری من زیاد شده دلیلش چیه و راهکار چیه وسعی میکنم تمرکزم روبذارم روی برطرف کردن علت یادلیل مشکل تا بتونم اون مشکل که ریزه خواری است رو حل کنم یا اگه عصبی هستم و شروع به خوردن میکنم قبل ا ز امدندر مسیر لاغری با ذهن یکی از باورهای اصلی من این بود که خوردن من بیشتر جنبه عصبی داره که خوشبختانه با انجام دادن تمرینها این باور درمن خیلی کم رنگ شده یاخوردن بر اساس حواس پنج گانه که خیلی مهمه همه افراد چاق به نوعی درگیر این مشکل هستن که بیشتر از همه من تحت تاثیر بینایی وبعد شنوایی بودم که خوشبختانه خیلی کمتر شده
استاد دقیقا من همینطور که شما میگید بودم از پنج راه ورودی غذا داشتم و واسه همین کنترل کردنش سختتر بود و همیشه نخوردن یک چیزی برام راحتتر از کم خوردنش بود 👌
به لطف شما الان فقط یک هفته ست که با شما آشنا شدم خدا رو خیلی شکر میکنم خدایا عاشقتم
تو این یک هفته به طرز عجیبی به آرامش رسیدم احساسم به خودم خوب شده و دست از فکر کردن به چاقیم برداشتم و تمام تمرکزم به لاغری با ذهن و گوش دادن به حرفاتون و عمل به اوناست که همه رو نوعی مراقبه لاغری میدونم
تو این یک هفته یک کیلو به راحتی آب خوردن بدون رژیم و ورزش و فقط با ذهنم و با لذتی فراوان کم کردم
ازون مهمتر احساس منه که بهم میگه این لاغری پایدار و همیشگی هست چون با رژیم و ورزش بدستش نمیارم واسه همین ذره ذره ش برام خیلی ارزشمنده از مهمترین تغییراتم اینه که من عادت داشتم روزی نیم لیتر بستنی بخورم و این هفته اصلا میلم نکشید دیشب بعد شام خوردن یهو همسرم با یه ظرف پر شیرینی خامه ای اومد خونه گفت مادرش داده و جالبه من فقط گفتم میل ندارم در صورتی که قبلاً بخاطر شیرینی همدیگرو تیکه پاره میکردیم
و من متعجبم ازین همه تغییر رفتار و میل نداشتن و میدونم همش معجزه ی همین تغییر افکار ذهنی منه انگار قبل از مواجهه با هر خطر تحریک خوردنی با آگاهی های که شما بهمون میدید من آماده ام و دیگه اختیار خوردن یجورایی دست خودمه
بنام خداوندی که مرا متناسب و لاغر آفرید.
سلام خدمت شما استاد عزیز و همه دوستان.
اول اینکه من قبلا خیلی ریزه خواری داشتم الان خیلی کم شده پرخوری عصبی ام کم شده شایدم حذف شده و وقتی سیرم چیز اضافی نمیخورم آفرین به خودم که تا به اینجا پیشرفت کردم.
تمرین:۱,زمانی که سیر هستیم و چیزهای اضافی میخوریم از طریق دیدن یا شنیدن یا…. هست پرخوری یا اضافه خواری. زمانی که بعد از حس سیری هرچیز اضافه ای را وارد دهان کنی درحالی که جسم ما به اون نیازی نداره و به اندازه کافی برای تامین انرژی خودش غذا دریافت کرده. زیاده خوری یا پرخوری یعنی این.
پرخوری کردن احساس سرزنش کردن خود و حس بد را در ذهن من ایجاد میکند. درجسم من حس سنگینی حالت تهوع نفس به سختی کشیدن گاهی دل درد و…..
بین پرخوری کردن و چاق شدن و لاغرتر نشدن ارتباط خیلی مهم و زیادی وجود دارد.وقتی بدن ما به اندازه کافی مواد غذایی بهش رسیده و برای تامین انرژی کافی هست و ساعت ها همون مقدار غذا انرژی لازم را تهیه میکنه،وقتی پرخوری میکنیم بدنمون مثل لیوانی که ظرفیتش پر شده، غذا هم ازش سرازیر میشه و چون بدن مهلت سوخت و ساز و تبدیل کردن اون حجم اضافی به انرژی را ندارد و از طرفی در معده هم نمیماند که هرموقع انرژی کم شد به انرژی تبدیل بشود پس دنبال راهی میگردد تا بتواند ان موادغذایی اضافی را کاری کند که اسیبی به اندام داخلی نزند و درنهایت بدن که همه جور انرژی و مواد و ویتامین به اندازه کافی دارد و تنها چیزی که ندارد چربی اضافی هست به راحتی ان اضافی را به چربی اضافی و مضر تبدیل میکند وبه شکم و پهلوها میدهد باعث چاقی ما میشود.
زمانی که میل به غذا نداریم ولی میخوریم پرخوری هست زمانی که سیر هستیم و میخوریم پرخوری هست زمانی که تازه غذا خوردیم با ورود چیز جدید میخوریم پرخوری هست. هر زمان که بدن انرژی دارد و ما برای لذت فقط چیزی میخوریم پرخوری هست.هر چیز اضافه ای که بعد از سیری وارد بدن شود پرخوری هست.
به نظر من باید از طریق ذهن برای میزان غذایی که میخوریم اقدام کنیم و با صادر کردن فرمان کافیه دیگه نخور از طرف ذهن دست از ادامه دادن بکشیم.
مرحله دوم:افراد لاغر فقط برای تامین انرژی و از طریق دهان غذا میخورند و زمانی که سیر باشند هرچقدر هم تنوع باشد لب به ان غذاها نمیزنند و براشون بود و نبود اون غذا فرقی نداره ولی افراد چاق از دهان و گوش بینی و …غذا میخورند تنوع غذایی براشون انگار جایزه نوبل هست و از هرنوع هرچقدر بخواهند میخورند اصلا کار ندارند که سیر هستند یا نه. فقط میخورند و میخورند و رنج چاقی نصیبشان میشود.
افراد چاق با دهان.بینی.شنوایایی.بویایی. لامسه و… غذا میخورد با پنج حس خودش خخخ.
خب برای روش بینایی به شدت در من این رفتار بود الان کم شده نه خیلی زیاد میرسیدم خانه مادرم اول مستقیم سر یخچال ببین چی دارند بردار بخور مهم نیست چی باشه فقط ببین پیدا کن بخور
بویایی مثل رد شدن از جلوی کبابی.یا بوی غذا اتفاقا قبلا طبقه پایینی یکبار غذا درست کرده بود بقدری این غذا به من خوش امد بوش که زدم زیر گریه و به شوهرم گفتم اگر از این غذا نخورم اذیت میشم ومیمرم همسرم رفت غذا را گرفت و اورد خوردم تا اروم شدم خخخخ شنیداریم مثل این دوتا قوی نیست لامسه هم همینطور.
خدایاشکرت بابت تمرین عالی
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان.
من هنوز فایل تصویری را گوش ندادم اما متن را وارد دفترم کردم و چه متن زیبایی بود و چه توضیحات عالی. ما به یک سری چیزها عادت کرده ایم,مثلا وقتی حوصلمون سر میره یه چیزی بخوریم.درحالی که میتونیم اون لحظه روی ذهن و باورهامون کار کنیم نقاشی بکشیم داستان بنویسیم فیلم ببینم و هزارتا کار دیگه. استاد بزرگواری میگفت انسانی که هدف داشته باشه اصلا خوردن یادش نمیوفته، واقعا هم راست میگفت. من صبح صبحانه میخورم میرم سرکار تا ناهار هیچ چیز بجز آب نمیخورم ولی بعد از ظهرها که خونه هستم تا موقع شام ریزه خواری دارم البته نسبت به قبل خیلی کمتر شده ولی هنوز هست و میدونم که بهترم میشه. جای دیگه گفتید چاق ها فقط برای لذت غذا میخورن واقعا همینه. تفریح میریم غذا چی بخوریم بریم دور بزنیم یه بستنی هم بخوریم پارک میریم تخمه و چایی و تنقلات ببریم درحالی که میتونیم از هزار راه دیگه لذت ببریم.
درمورد پرخوری عصبی باید برای همه یکسان باشه ولی بارها دیدم دامادمون که متناسب هست وقتی عصبی میشه فقط دستاش میلرزه حتی میل به غذا خوردن هم نداره و بقول خودمون اشتهاش کور میشه(البته میدونم چیزی به تسم اشتها وجود نداره) ما فقط عادت داریم عصبی میشیم بخوریم. شادیم بخوریم حقوق میگیریم اولین کار اینکه بریم رستوران غذای عالی بخوریم و لذت ببریم از حقوقمون در حالی که میتونیم لباس بخریم یا هزارتا کار دیگه. به هر حال در هر لحظه به فکر خوردن هستیم ولی دیگه میخوام تغییر کنم و عوض شم و لذتم را فقط به خوردن اختصاص ندم و فقط برای تامین انرژی غذا بخورم افرین به خودم.
خدایا شکرت.
باسلام
قدم ششم -مرحله ی اول (داستان پرخوری )
پرخوری زمانیه که من اون الگوی پله بالاتری رو میرم ، یعنی(فاصله ی بین خفگی و سیری ). من بارها این رو تجربه کردم و عادتم است . منتها الان که فقط نظاره گر حالات و احساساتم در بخش خوردن هستم ، کاملا حس خفگی را تجربه کردم . پرخوری هم عاملی هست برای روشن کردن نتیجه ی تجربه ی غذا بالای معده بیاید . معده ت یک حس دردی داشته باشد و حس سنگینی را داشته باشی . من با رهاکردن خودم نظاره کردن بدنم ، پاسخ به فرمان پرخوری ، این تجربه رو درک کردم . من هم مثل همه ی افراد جامعه ی ذهن چاق با تمام حواس پنجگانه غذا میخورم . من سالها خودم را با برنامه ی غذایی محدود کردم . مادرم هم مرا محدود در خوردن میکرد و من باور داشتم از این مسیر نتیجه میگیرم و میگرفتم و تنها دردم این بود که خلق رویای زیبام با گذر زمان به حالت اول نقطه ی شروعش نزدیک میشد و اینجا بود که دعوای بین من و ذهن و بدنم شروع شد . خب جسم من فقط نتیجه ی تکرار باور و رفتار و عادت بود و من او را تقصیر این اضافه وزن نمیدونم و از اینکه بهش حس بدی داشتم ، درحالی که مقصز نبود ، ازش معذرت میخوام . با این ولع و خوردنی که دارم ، از اینکه تبدیل به بشکه نشدم ، نهایت تشکر را ازش میکنم . چون لاغری سریعتر و اسانتر است و من با اراده ای که از دوران کودکی همچون اراده ای که در زبان فارسیم داشتم ، در زندگیم با به کار بردن این زبان ، نتیجه ی چاقی را خلق کردم . الان متوجه شدم کلمه ی چاقی ، جدای از شاخ و برگهای اضافه ش ، من فرق بین خودم و فرد متناسب را خوردن میدانستم و چون باور داشتم کنترلی در میزان خوردنم ندارم ، من محکوم به چاقی هستم . هیچ وقت به این عمیقی توجه نکرده بودم که چرا اونها به راحتی بعد از مقداری خوردن stop میشوند ولی من بدون حتی فکر به راحتی غذا را تا گردنم داخل میبرم ؟! علت این اختلال چیه ؟ منشا آن چیه ؟ چون من به چاقی فکر کردم ؟ من در مطلبی خواندم که در هنگام جویدن مقداری سروتونین در مغز فعال میشود و حس خوبی را در حین خوردن ایجاد میکند ، ولی زمانی که تعداد جویدنم را زیاد و آهسته کردم برعکس اونقدر فکم خسته میشد ، که تصمیم میگرفتم بسه دیگه نخورم و یک علت دیگرش هم دوست داشتم هرچه زودتر این رویای لاغری را خلق کنم و من خیلی سعی کردم نقطه ی سیری را درک کنم و جالبتر! من هیچ وقت نقطه ی سیری را پیدا نمیکردم ، چون همیشه در نقطه ی بالای سیری بودم و چون بالای سیری بودم ، هیچوقت اون حس گرسنگی راحس نمیکردم . پس من همیشه بیشتر از تقطه ی سیرم غذا خوردم . الان هم که دارم مینویسم همین هستم . غذا بالای معده ست و دقیقا درحال خفگی قرار دارم و من بارها تجربه کردم ، فقط بهش توجه نکرده بودم . چرا این عادت درمن خلق شد ؟ یعنی این رفتار من که به عادت تبدیل شده ، با تغییر فرمول ذهنی میشه ، مثل آدمهای متناسب غذا بخوره ؟ یا وقتی به نقطه ی سیری برسه ، دیگه غیراارادی نتونه ادامه بده ؟ یک فرد لاغر به زحمت میتونه این کار را انجام دهد ، ولی من به راحتی هر چیزی را میخورم ، بدون اینکه فکر کنم و در آخر کمی که زمان میگذرد ، آژیر خطر بدنم شروع میشود و با حس ترکیدگی اعلام میکند که حالش خوب نیست ولی ما آنقدر آژیر این تجربه را شنیدیم که بهش عادت کردیم و توجه نمیکنیم . من یکسری رفتارهایی را در بخش های زندگیم مفهوم و نیاز وجودش را درزندگیم فهمیدم ویک عادتی را که به نفعم بود خواستم که به وجودش بیارم ، با یک چک لیستی هرروز قدمهام رو تیک میزدم . و بعد از چند روز آگاهانه و بعضی وقتها اجبار ، ذهن من اون کاررا انجام میداد و تیک میزدم . و الان طوری شده که بعضی از اون کارهای روتینم وقتی انجامش نمیدم ، حس اون تیک نزدنه برام تداعی میشه و باوجود خستگی اون کارو انجام میدم وباخیال راحت میخوابم ، یعنی اینبار انجام دادن اون کار برام سخت نبود ، بلکه انجام ندادن اون کار برام سخت بود . یعنی مسیر اصلاحی رفتار پرخوری من هم که شاید پاسخ چند فرمول در کنار هم باشد ، از این راه میشه حلش کرد ؟ من از اینکه به نقطه ی سیری برسم و به صورت خودکار stop بشم را هرگز تجربه نکردم . برام کمی خیالی است . چون همیشه اراده ی خوردن را دارم ، منتها تا کجا سیر بشم و به آن اگاه باشم برام تجربه ی نامفهومیه . من همیشه زمانی دست از غذا کشیدم که درحال خفگی باشم . و زمانی این را تجربه نکردم که با یک برنامه ی غذایی این رفتار را خنثی میکردم . خب من باید حس گرسنگی را تجربه کنم ، اون آلارمی که معده سوزش داره و یک حس ضعف و قارو قور شکمی ، تا برم سمت غذا و چه زمانی نخورم ؟ باید تجربه ش کنم . تجربه ش نکردم . اینکه تا چه حد خوردن پرخوری محسوب میشه ، برای من هم ناشناخته ست ، چون الگوی خاصی در میزان خوردن افراد لاغر پیدا نکردم . اونها موادغذایی را محدود نمیکردند . یک روز زیاد میخوردند ، یهو شبش کم میخوردند . یا صبح و شب به نظرم کم میخوردند و بعضی روزها زیاد میخوردند . من هرگز الگویی برای میزان خوردن پیدا نکردم . و از داداشم میپرسیدم ، تو چرا نمیتونی بخوری ؟ گفت نمی تونم ! به همین راحتی . و تجربه ی او با من فرق میکرد . البته او هر غذایی را دوست ندارد . او انتخاب میکند چه غذایی بخورد . و اگر دوست نداشته باشد ، لب نمی زند و از بیرون غذا سفارش میدهد . به همین راحتی . ولی برای من راحت هست هرچیزی را بخورم . تنها چیزی که در خوردن آن مقاومت دارم و ترجیح میدم گرسنه بمانم و نخورم ماهی و غذاهای دریایی مثل میگو است . یادم میاد بچه بودم میخوردم و یک استخوان ماهی در گلوم گیر کرد و به شدت وحشت کرده بودم ، از اون به بعد از خوردن ماهی به شدت فراری ام واز اون به بعد از بوش هم فرار میکنم . میگو هم به خاطر پاهاش و شکلش ! چون مادرم عاشق میگوست ، وقتی میدیدمشون چندشم میشد و هرگز نخواستم امتحان کنم ، چون اون قیافه ی شبیه هزارپاش جلو چشمم میاد . این تنها دسته ی غذایی هست که به عنوان یک ذهن چاق میتونم بگم بله من هم غذاهایی را دوست ندارم و میتونم انتخاب کنم که نخورم . کدو تنبل هم دوست نداشتم . اون هم از بوش بدم میاد و نرمی زیادش برام جالب نبود گرچه مادرم خیلی دوست دارد . ولی در مورد نتوع های غذایی دیگه این چندتا دوست نداشتنم ، خیلی محدوده . ما که وسط اقیانوس نیستیم که بگیم جز اینها غذا نیست . برادرم در قدیم به خیلی چیزها برچسب نه ، نمیخورم داشت ومادرم هم خیلی وقتها درگیر این موضوع بود که غذایی باب میل پسرش درست کند ولی با من همچین مشکلی نداشت 😀 . به جز زمان ماهی درست کردن !
این که میزان غذا خوردنم را به چه میزانی بخورم ، الان که نظاره گر هستم درک بهتری نسبت به این موضوع دارم . ولی چرا این رفتار درمن فعال هست ، علت پیدایشش را درک نکردم . شاید مکانیسم بدن برای اجرای فرمان چاقی یا لاغری باشد . برای اندازه گیری ، به نظرم در خوردن باید آگاه باشم و توجهم را به علتهایی که میخورم معطوف کنم . قبل از اینکه این مطلب را بخونم ، متوجه شدم که من فقط نمیخورم و خوردن های دیگری در کنار خوردن اصلیم وجود دارد . حس هایی که مرا متصل به خوردن میکند و این زمانی بود که من سیرم .
قدم ششم – مرحله ی دوم ( انواع خوردن )
ما افراد ذهن چاق ، اندازه ی زیاد و متنوع بودن غذا را علت چاقی میدانیم ولی افراد متناسب هیچ چیزی را علت چاقی نمیدانند . اصلا مشکلی با خوردن و مقدار و تنوع ندارند ، فقط چیزی که دوست دارند باشه !
خب من الگوی زیاد خوردن رو خانواده م یاد گرفتم ، مثلا :
تمام این تصمیم ها زمانیه که من سیرم یا شاید نزدیک به ترکیدن هستم . پس قطعا با خوردن افراد لاغر متفاوته . این به اون معنا نیست که من خوردن اون ها رو بلد نیست ، اتفاقا تنها بخش ضروری بقای ما نوع خوردن اونهاست وگرنه خیلی ها تلف میشدیم و در قید حیات نبودیم . نوع خوردن آنها (دهان): زمانی که گرسنه میشن ، اقدام به خوردن میکنند و زمانی دست از غذا میکشند که حس کنند کافیه و رها میکنند (مشکل من اینه نمیدونم دقیقا نقطه ی سیری چه شکلیه که حتی آگاهانه بخوام stop کنم ) شاید با نظارت کردن به رفتارم پیداش کنم .به هرحال وجود داره در بدن منم.
نوع خوردنهایی که من دارم و شاید افراد لاغر ندارن یا خیلی کمتر درگیر آن هستند :
مثلا وقتی یک سفره میبینم که تعارف میکنند ، یکم که فکر میکنم ، تصویر و احساس لذت میاد یک حسی که میگه بخور و از خوردن لذت ببر . من بیشتز وقتها غذا را برای مفهوم لذت میخورم.
2. زمانی که درهیجانات هستم : وقتی میخورم کمی از اون استرس کم میشود ولی موقتی ست و من بدون آنکه بفهمم در حال مکالمه شروع به خوردن میکنم ، طوری که دوست من میگفت هروقت بامن صحبت میکنی ، انگار اشتهات باز میشه . گرچه من خیلی وقت ها اینطور میشدم .
3. خوردن با گوش : اگر طرف شروع کنه با آب وتاب حرف زدن ، حالا بخور وببین چه کدبانویی هستم . هرگز فکر نکردم که شاید از تعریف اونها تمایل به خوردن پیدا میکنم ولی فطعا دیدنشون من رو مشتاق میکنه به خوردن . دوستم درمورد رستوران یک شرکتی صحبت میکرد که تا عمرش همچین کباب خوشمزه ای نخورده بودم و وقتی در آن شرکت رفتم ، دوست داشتم بدون خوردن آن کباب در این شرکت چه مزه ای داشته که اینقدر تعریف میکرده ولی خب ما را مثل اونها به ناهار دعوت نکردند ولی ذهنم مونده که چه مزه ای داشته که اینقدز تعریفی بوده .
4 . لمس : اینکه به خاطر لمس یک چیزی بخوام بخورم ، برام تناقض زیاد داره ، چون من گلابی و شلیل سفت دوست دارم و موز و انگور چون راحت خورده میشن را بیشتر ترجیح میدم . هندوانه هم خوشمزه است ولی چون بزرگ است و آبش تا کمی کج میشود میریزد تمایلی ندارم بخرم بولی دوست دارمش . ولی درست است ، من هرگز شلیل نرم نمیخورم چون برام خوشایند نیست . میتونه در انتخاب خوردنم در لخظه ی حال تاثیر گذار باشد .
5. خورن با بو : اصلا وقتی بوش میاد کلا بزاق دهنت شروع به ترشح میکند . حتی اگر سیر باشی . مخصوصا قورمه سبزی باشد . این را بارها تجربه کردم که غذای خانگی مورد علاقه م بوش را استشمام کنم ، درحال ترکیدن هم باشم ، مصرف کنم .
سلام ودرود به استاد عزیزم و دوستان متناسبم
پرخوری عصبی چیست؟
همه ی افراد چاق سبب چاقیشون رو پرخوری عصبی میدونن
و باور دارن که وقتی عصبی میشن زیاد باید غذا بخورن
در صورتی که افراد متناسب اینجور رفتاری رو ندارن
پس این دلیل چاقی نمیشه
من این باور رو نقض میکنم
و این خوردن ها از سر عادت هستش
تکرار رفتارهای اشتباه به عادت تبدیل میشه
و بعد از چند وقت باور میکنی که من وقتی عصبی میشم میخورم
و بارها و بارها این رفتار رو تکرار میکنی و چاق و چاقتر میشی
خب افراد چاق مجبورن دلیل هر چیزی رو به خوردن ربط بدن
راه و چاره ای ندارن
دوست داریم لذت ببریم باید بخوریم
تو عروسی ها باید بخوریم که عروسی بهمون بچسبه
تولدی باید بخوری
دور همی ها باید بخوری
تو عصبانیت باید بخوری که آروم بشی
مسافرت رفتن باید بخوری که لذت ببری
همه ی این رفتارهای اشتباه به عادت تبدیل شدن و عادت ها هم به باور
پس تفاوت بین افراد لاغر و چاق در ذهن اوناست
افراد چاق از ۵کانال برای خوردن استفاده میکنند و لی افراد لاغر از راه دهان
پس مسلمه که آدم های که از ۵کانال غذا میخورن چاق باشن و چاق بمونن
خیلی تفاوت داره با افراد لاغر
افراد لاغر فقط از طریق دهان
مثل بوشکه ی آب میمونه که اگه از یه لوله آب بریزی داخلش
و بوشکه ی دیگه از ۵لوله استفاده کنن
خب مشخصه که اون بوشکه ای که لوله ی بیشتر ی در آن گذاشتن زود پر بشه
پس به این نتیحه میرسم که خوردن آدم و چاق نمیکنه
اون رفتارهای اشتباه که سالیان سال انجام دادم و باور کردم که دیگه لاغر نمیشم منو به عذاب انداخته
اتفاقا خوردن برای ادامه ی زندگی لازمه ما به این دنیا اومدین که زندگی کنیم و لذت ببریم از زندگی
نه اومدیم که زجر و سختی بکشیم
تمام افراد چاق اول لذت میبرن و بعد رنج
رنج از بیماری رنج از چاقی رنج از بی عزت نفسی
اعتماد به نفس نداشتن
و در کل اصلا لذتی نمیرن در برابر این همه رنج
اون لذت بردن هم محو میشه
پس افراد چاق برای لذت بردن از زندگی
زندگی نمیکنن
برای رنج و سختی در این دنیا زندگی میکنن .و این هم انتخاب خود فرد چاق هستش که چاق بمونه و حسرت بخوره و یا لاغر بشه و لذت ببره از زندگی
خدایا شکرت که برای هدفم تلاش میکنم
دوست دارم باورهامو تغییر بدم و آگاهی پیدا کنم
ممنونم که به این مسیر منو هدایت کردی
تا به هر آنجه چیزی که میخام دست پیدا کنم
من به این دنیا نیومدم که سختی و عذاب بکشم
نیومدم که در حسرت زندگی کنم
در ناآگاهی
من نیومدم که با استرس غذا بخورم تا خفگی غذا بخورم و بعدش عذاب وجدان داشته باشم
من به این دنیا نیومدم که لباس های سایز بزرگ بپوشم
لباس های رنگ تیره
من به این دنیا نیومدم که نتونم از زندگی لذت ببرم
من به این دنیا نیومدم که همیشه قرص و دارو بخورم
نتوتم راه برم
مدام بیمار باشم
من به این دنیا نیومدم که نتونم لباس های رنگ مورد علاقه ام بپوشم
عزت نفس نداشته باشم
من عاشق خدایم هستم و خدایم عاشق من
من به خودم افتخار میکنم که به این دنیا اومدم تا از همه نعمت های خداوند لذت ببرم و شکرگزار باشم و
خداوند بهم قدرت تفکر داد تا از طریق تفکرم به هر آنچه که دلم میخاد برسم
من خالق زندگی خودم هستم
من زندگی خودم رو خلق میکنم به همان روشی که دلم میخاد
خدایا شکرت 🤲🥰🌹
با سلام وقت بخیر امیدوارم حال همه عزیزان خوب باشه خیلی از مواقع برام آرام شدن غذا میخورم و وقتی زیاد میخورم میگم چرا خوردم و مشکلی هم حل نمیشود در این مواقع سعی میکنم آدامس بخورم و سر خودم گرم کنم با موسیقی و فعالیت ذهنی راهکار های استاد گرامی مفید است انشاالله بتوانم انجام بدم سپاسگزارم توجه کردید .
سلام درک تفاوت بین حس سیری وخفگی خیلی خیلی جذاب بود که من تا پیش ازین در ک نکرده بودم وبه آن فکر نکرده بودم هرموقع دوست داشتم می خوردم خوردن همان طور که گفتن عیر از دهان از بینی گوش وتجربه وچشم هم بود چقدر خوشحالم این اطلاعات را بدست آوردم وقتم بالا رفت
خداوند متعال تمام نعمت هایش را برا ارامش راحتی لذتی انسان افریده .
خوردن مواد غذایی هم به منظور لذت و ادامه حیات انسان است.
اما متاسفانه در افراد چاق ادامه حیات وجود دارد اما بدون لذت .
نه از خوردن لذت میبرن نه از سیر شدن و نه از ادامه زندگی.
چرا چون در ذهن افراد چاق فقط خوردن وجود دارن خوردن در حد ترکیدن خوردن در هر لحظه.
این افراد دقیقا برعکس افراد متناسب تنها از یک طریق تغذیه نمیکنن کلی بخوایم بگیم هم خوردن افراد چاق از روی عادت است نه تغذیه کردن.
افراد چاق تنها یک دهان برای خوردن ندارند . وقتی بحث خوردن باشد.چشم.گوش.بینی.و حتی دستان انها هر کدام تبدیل به دهان میشوند و خوراکی کع وجود دارد را میبلعد.
و این یعنی فرد چاق هیچ کنترلی روی اعضای بدنش خودش ندارد .
من با گوش دادن به این فایل ها درسته هنوز خیلی کار دارم من مدت هاست زندگی کردم و مدتی زمان میبرد تا به این هنر برسم که خوردن برای رفع نیاز بدن است نه سرگرمی .
خوردن برای ادامه زندگیه
خوردن تا زمانی معنایی داره که از ان لذت ببری .
زمانی که دیدی غذایی خوراکی بهت لذت نمیده نخور .
و من الان چند وقتی هست سعی دارم روی این بخش تمرین کنم .
تا زمانی که من سیر هستم گران ترین مواد دنیا کمیاب ترین خوراکی و هم بخوام بخورم هیچ ذوق و لذتی در من به وجود نمیاد.
هیچ یک از نعمت های خدای مهربانم قرار نیست تمام بشن و من هر زمان بخوام میتونم ازش استفاده کنم پس زمانی ازش میخورم که ازش لذت ببرم.
دو تا از تمرین های مهمی که الان دارم انجام میدم یکی اینه که بعد خوردن هیچ احساس فشار ناراحتی یا فکر کردن بن این که چقدر خوردم را نداشته باشم .
و دیگری هر چیزی را پشت سرم نخورم هیچ چیزی قرار نیست برای همیشه تموم بشه پس خیلی عادی میتوانم در یک فرصت مناسب بخورم و از مزه ان لذت ببرم.
وزن من ۷۹ کیلو است جسم عزیز من دچار اضافی های شده است که هر صدم ثانیه در حال تلاش برای بهبود و حذف اضافی ها است .طبق گفته دیگران تا حدود زیادی هم موفق شده و مرا به وزن ایدهآلم یعنی ۶۹ کیلو نزدیک تر کرده است❤️
به نام خداوند جان و دل
سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان
از شما بابت تک تک فایل های رایگان بی نهایت سپاسگزارم چقدر تغییر کردم در این مدت چقدر راحت غذا میخورم و لذت و میبرم یادش بخیر قبلنا وقتی غذا میخوردم بعدش میرفتیم بستنی بخوریم من یک آیس پک گنده سفارش میدادم ولی الان اصلا میل ندارم بعد از شام چیزی بخورم صبح که میشه به همسرم میگم شب بریم بستنی بخوریم شب که میشه میگه بریم میگم والا میل ندارم چیزی که جز محالات زندگی من بود هر روز دارم بهتر و بهتر میشم دیشب در یخچال باز کردم دیدم ارده هست قبلنا لب نمیزدم چون فکر میکردم خیلی چرب و روغنی ولی دیشب بدون هیچ نگرانی گفتم اخجون فردا صبحانه ارده میخورم با کره صبح زود بیدار شدم ولی تا الان میل به خوردن نداشتم وقتی گرسنم شد کمی ارده و کره خوردم و لذت بردم ازش دیگه مثل قبل تصاویر منو تحریک به خوردن نمیکنه و خیلی کم شده در ذهنم این کار مثل قبل خودمو مجبور نمیکنم غذا را تا ته بخورم و به راحتی باقیمانده غذا را یا میریزم دور یا میریزم پرنده بخوره به راحتی از عبارت میل ندارم استفاده میکنم و کلا این حس در جسمم بوجود آمده و خس میکنم هر لحظه و هر روز دارم لاغر و لاغرتر میشم خدا را شکر از شما بابت این فایل زیبا سپاسگزارم خدایا شکرت بابت همه چیز
به نام خالق یکتا
سلام و خدا قوت
الهی شکر که باز هم گامی برداشتم و حالم خوبه
خب بی مقدمه میخوام برم سراغ تمرینات، الهی به امید خودت:
اگه بخوام خیلی خلاصه بگم میتونم بگم که به نظر من پرخوری یعنی بیش از حد نیاز بدن خوردن و به خاطر این عمل احساس بدی داشتن
به نظر من هنگام پرخوری کردن حتی همان موقع هم حال ما خوب نیست
چون همون موقع ذهن ما رو سرزنش میکنه و هی حالمون بد میشه که چرا دست از غذا نمیکشیم کم بود درد جسم هم بهش اضافه میشه
و حالا دیگه بیا و جمعش کن
من فکر میکنم که پرخوری باعث اضافه وزن میشه چون این عقیده رو دارم که اگر بیش از حد غذا بخوریم باعث تجمع چربی بین ماهیچهها میشه
البته این هم به عقیده برمیگرده و اگر کسی این عقیده رو نداشته باشه پرخوری نمیتونه اون رو چاق کنه
تا زمانی خوردن پرخوری محسوب نمیشه که درد جسم و فشار جسمی به ما وارد نشه
و هنوز احساس گرسنگی داشته باشیم
بعد از اینکه میل من به اون غذا کمتر شد
یا به عبارتی سیر شدم دیگه نباید بخورم که فشار جسمی به من وارد بشه
تا زمانی که گرسنه نشدیم نخوریم و تنها از راه دهان بخوریم و به رفتار خودمون ناظر باشیم که عالی عمل کنیم انشالله
مغز افراد چاق و افراد لاغر کاملاً شبیه هم هست اما تفاوت از فرمولهای ذهنی آغاز میشود
و ما این رو میدونیم که جسم ما فقط نمایش دهنده نتیجه فرمولهای ذهنی ماست پس تفاوت افراد چاق و لاغر در فرمولهای ذهنی است
و خب همین فرمولهای ذهنی تفاوت خیلی زیادی بین افراد چاق و لاغر در هنگام خوردن ایجاد کرده
افراد لاغر هر چیزی نمیخورند
اما افراد چاق کاملاً برعکس هستند و میخورند
افراد لاغر تنها از دهان خود برای خوردن استفاده میکنند
اما افراد چاق از تمام حواس پنجگانه برای خوردن استفاده میک
در این زمان مغز دستور خوردن نداده بلکه با تحریک کردن آن از طریق حواس پنجگانه دستور خوردن صادر میشود
و افراد چاق از طریق بینایی ،شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی مغز تحریک به خوردن میکنند.
به نوعی واقعاً در من وجود داره و من همین امروز با این حالی که اصلاً گشنم نبود با دیدن ماکارونی تحریک به خوردن اون شدم
در حس بویایی فکر میکنم که اگر سیر باشم تحریک نمیشم و این واقعاً جای شکر داره
در حس شنوایی هم به همین شکل اگر گشنم باشه تحریک میشم اما اگه سیر باشم و واقعاً در حال خفگی باشم تحریک به خوردن نمیشم مگر اینکه سیر شده باشم ولی حالت خفگی نداشته باشم و جای خوردن اون رو داشته باشم
و اما وای از حس لامسه که انگار مکمل همه این حسهاست
شده بارها دلم نمیخواسته چیزی رو بخورم اما تا لمسش کردم و حالا ویژگی خوبش رو موقع لمس کردن فهمیدم دیگه واویلا بود، میخوردم و اگر دیگه مزه اش هم خوب بود دیگه بدتر
و واقعاً سخته که ذهن انسان تحریک بشه و فرمان خوردن صادر بکنه بعد بخوای جلوش رو بگیری
انشالله دیگه از اینجا به بعد میخوام سه نفری برم جلو
یکی الله که در وجودم هست و مرا تنها نمیگذارد
یکی همون فردی که تحریک میشه
و دیگری فردی که نظارهگره
البته خدای من یک کس نیست همه کسمه و توی اونجا سرده دیگر هم حضور دارد و همراهیم میکند
الهی شکرت که همراهمی و تنهام نمیگذاری
ممنون استاد
یا حق مدد
ب استفاده از غذا بیش از نیاز بدن پرخوری محسوب می شود. در صورت نیاز بدن به تامین انرژی ، ترشح هورمون ها در بدنباعث ایجاد احساس گرسنگی می شود . در این هنگام فرد اقدام به خوردن غذا می کند . طبیعتاً استفاده بیش از اندازه از غذا بعد از سیری پرخوری محسوب می شود. اولین احساسی که بعد از پرخوری ایجاد می شود از نظر جسمی احساس سنگینی در معده است . بار ها و بارها در سال های گذشته به دلیل پرخوری احساس سفتی و سنگینی در ناحیه معده کردم . احساسی که ساعت ها طول کشید تا بر طرف شود و این احساس ناخوشایند جسمی همراه با عذاب وجدان همراه با سرزنش گری خودم در درجه اول و اطرافیان همراه بود . خوب از اونجایی که ما افکار چاق کننده ای در ذهن خود داریم پس بر اساس این فرمول ها هر آنچه که مازاد بر نیاز بدن استفاده شود به شکل چربی در بدن ذخیره شده و باعث ایجاد اضافه وزن می گردد. عموماً برای افراد چاق سیری برابر با ایجاد حس خفگی می باشد. گاها افرادی رو دیدم که از شدت غذا خوردن و ایجاد حس خفگی به سختی نفس می کشیدن و عرق می ریختن انگار که یک فعالیت سنگین بدنی انجام دادن! اگر از یک فرد متناسب بپرسید که چه روشی برای اندازه گیری غذای مورد نیاز خود برای مصرف دارد بدون شک اول بهت زده می شود و بعد حتما خواهد خندید . چون یک فرد متناسب وقتی گرسنه شود غذا می خورد و سیری در یک فرد متناسب مساویست با رفع نیاز بدن . عمل یک فرد متناسب رابطه کاملا مستقیم با فرمول های صحیح ذهنی او دارد . اگر قبل از آشنایی با دوره لاغری با ذهن از من می پرسیدید که غذای مصرفی خودت رو چطور اندازه گیری می کنی قطعا اولین چیزی که (با افتخار !) مطرح می کردم این بود که من برنامه غذایی دارم و غذاهای مصرفی خودم رو با دقت وزن می کنم 😐 اما در حال حاضر ایمان دارم بهترین راه برای اندازه کردن میزان غذای مصرفی اصلاح و تغییر فرمول های اشتباه ذهنی است . با توجه به توضیحات استاد و مقایسه غذا خوردن خودم با افراد متناسب در گذشته خودم متوجه شدم که من در گذشته وقتی گرسنه می شدم با بی احترامی کامل نسبت به جسمم و روحم با بدن زیبا و ارزشمندم همچون سطل زباله رفتار می کردم . هر چیز بی ارزشی رو می خوردم بدون توجه به سالم بودن ماده غذایی . از نان خشک گرفته تا ریزه خواری های فاجعه بار . در اصل در تمام مدت اختیار من نه دست خودم که دست شکمم بود . اونقدر هول می زدم که حتی نمی تونستم بفهمم چی می خورم . شاید در نود درصد مواردی که اقدام به خوردن می کردم به جای مغزم چشمم ، بینی و گوشم منو تحریک به خوردن می کردن بدون اینکه گرسنه باشم . و وقتی چشم و بینی همزمان وارد عمل می شدن برای صدور دستور خوردن واقعا در ضعیف ترین حالت ممکن قرار می گرفتم . به چه صورت ، به این شکل که مثلاً ناهار یا شام خورده بودم . ظرف ها رو جمع می کردم و می بردم در آشپزخونه که بشورم . کاملا سیر هم بودم . در قابلمه رو باز می کردم تا غذای اضافه رو به درون قابلمه برگردونم . چشمم غذا رو می دید و در اوج سیری باز چند قاشق از غذای داخل قابلمه رو می خوردم . یا غذا درست می کردم ، عطر غذا به مشامم می رسید با اینکه گرسنه نبودم می رفتم سر قابلمه و بار ها و بارها ریزه خواری می کردم . دو راه بعدی تحریک به خوردن رو خوشبختانه تجربه نکردم اما همکاری داشتم که تقریبا تمام رستوران های شهر رو می شناخت و جزو اولین کسانی بود که رستوران های جدید رو کشف و برای خوردن غذا حتما به اون رستوران می رفت و به دیگران توصیه می کرد. جالبه که ایشون با لمس مواد غذایی هم تحریک به خوردن میشد. همیشه سعی می کرد بزرگترین شیرینی یا میوه رو برداره و به زبان ساده دست رد به هیچ خوراکی نمی زد . این شخص به شدت دچار اضافه وزن بود .
برای خودم خیلی جالب بود ! در متن قبلی که یاداشت کردم گفته بودم که با اینکه یک سری عادت های نادرست رو ترک کردم اما نمی دونم چرا کاهش وزن پیدا نمی کنم . الان متوجه شدم که من یک سری ابزار رو فقط حذف کردم اما کار اصلی که تغییر فرمول های ذهنی بود رو انجام ندادم . درست مثل آشپزی که تمام مواد غذایی رو در قابلمه ریخته و قابلمه رو روی گاز هم گذاشته ، اما شعله گاز رو روشن نکرده و بعد مستأصل هست که چرا غذا نمی پزه یا راننده ای که ماشین رو روشن کرده و تو دنده هم گذاشته اما پاش رو از روی کلاج بر نمیداره که ماشین حرکت کنه و بعد شاکیه که چرا ماشین راه نمیره . برای انجام هر کاری یک سری شرط لازم وجود داره و یک سری شرط کافی . حذف عادات اشتباه جزو شروط لازم برای تناسب اندام هست اما کافی نیست ، شرط کافی تغییر تغییر و اصلاح فرمول های ذهنی هست . بعد از گذشت سی و سه روز عضویت در این سایت ارزشمند خوشحالم که هنوز اینجا هستم . مطالب رو با جان و دل مطالعه می کنم و می نویسم . خدای مهربانم سپاسگزارم به خاطر این موهبت ارزشمند. استاد عزیز ، هم مسیران دوست داشتنی در نور و آرامش جاری باشید.
سلام آزاده ی عزیز
ممنون که با دقت تجربیاتتون رو گفتید ، من هم مواردی داشتم که با خوندن نوشته ی شما بهش آگاه شدم .
من هم وقتی غذا راببینم حتما یک ناخنک میزنم ، به نظرم برای اکثر ما کار سختی نیست و حتی قدرت تصویرسازی بالایی هم دارم که باعث میشه از جام بلند شم و چیزی را بخورم ، تصویرش در ذهنم میاد و حس خوبی که درحین انجام خوردن به من میاد باعث میشه اقدام به اون کار کنم . (اسمش را گذاشتم هوس کردن )
موفق باشی
به نظر شما پرخوری کردن چیست؟
اینکه نیاز ب غذا نداشته باشی و بخوری
+پرخوری کردن چه احساسی در شما ایجاد میکند؟
ریلکس شدن همراه عذاب وجدان
+بین پرخوری کردن و چاقتر شدن یا لاغر نشدن چه ارتباطی وجود داره ؟
مستقیم
+تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمیشه و بعد اون پرخوریه؟
تا جایی ک یه حس شیرین و مطبوع تو معدت ایجاد میشه اوکیه
+برای اندازه گیری میزان غذایی ک باید بخورم به چه طریق باید عمل کنم؟
باید فرمول های ذهنیمو اصلاح کنم و ب بدنم اعتماد کنم
به نام خداوند جان و دل
سلام خدمت شما استاد بزرگوار و همه عزیزان
تمرینات این جلسه:فرق پرخوری با سیری این هست که ما تا حد خفگی میخوریم نه تا جایی که سیر بشویم و در نهایت به حالتی میرسیم که نفس کشیدن هم از شدت پری معده سخت میشود گاهی وقتها آنقدر میخوریم که حس میکنیم اگر یک قاشق دیگه بخوریم حالمون بهم میخورد ولی در نهایت با وارد شدن یک چیز جدید شروع به خوردن آن میکنیم پرخوری احساس بسیار بدی به ذهن و جسم ما میدهد و ما را اذیت میکند و باعث خیلی از مشکلات گوارشی میشود.از نظر من وقتی پرخوری میکنیم به بدن خودمون فرصت برای هضم غذا نمیدهیم همچنین غذاهایی را میخوریم که دوست نداریم ولی پشت سر هم غذا میخوریم بدن برای هرکاری نیاز به تجربه و تحلیل داره ولی ما صبح تا شب با دادن خوراک به بدن فرصت تجزیه و تحلیل نمیدهیم بخاطر همین بدن کم می آورد و دچار اضافه وزن میشویم.
یک فرد لاغر فقط و فقط زمانی که احساس گرسنگی و نیاز به انرژی میکند غذا میخورد ولی یک فرد چاق کمی که احساس خفگی میاد پایین غذا میخورد یک فرد چاق از دهان و دماغ و لمس و بو و گوش غذا میخورد ولی یک فرد لاغر فقط از دهان غذا میخورد تفریحات ما شده غذا خوردن انگار در دنیا هیچ تفریح و سرگرمی دیگری وجود ندارد و فقط باید غذا بخوریم تا به حس خوب برسیم ولی در حقیقت این طور نیست واقعا بدن من بیشتر از یکبار ورودی در طول روز به غذا نیاز ندارند چون زن انسان همین هست مثلا من همیشه اول صبح صبحانه میخوردم ولی الان به این نتیجه رسیدم که من واقعا گرسنه نیستم و فقط از روی عادت صبحانه میخورم پس بدن من به صبحانه نیاز ندارد. و کم کم دارم عادت های غذایی ام را عوض میکنم خدایا هزار مرتبه شکرت
وقتی سیر هستی و نیاز به غذا نداری ‘ غذا بخوری
وقتی پرخوری می کنیم غذای اضافه وارد بدن می کنیم و این غذای مازاد بصورت چربی ذخیره میشه
و باعث اضافه وزن و چاقی می شود
درود و صد احترام به دوستان همراه
مولانا میگه : تو با درون خودت صلح کن ، جنگ در جهان پایان می پذیرد.
در طول تمام سال هایی، که از نگاه خودم داشتم برای لاغری تلاش می کردم در واقع بی رحمانه جسمم رو که هییییچ نقشی در چاقی من نداشته و فقط آیینه تمام نمای ذهنم بوده رو مورد تهاجم قرار می دادم . جسمی که رنج چاقی رو به دوش کشیده اما همیشه و همه جا تمام تلاشش رو کرده که برای من بهترین باشه و من چقدر نسبت به این جسم، نسبت به خودم ، نسبت به نماد وجودی خودم، نامهربان بودم 😔😔 😢😢
وقتی که استاد گفتن شما با تمام کارهایی که در طول این سال ها انجام دادید فقط داشتید به نوعی از چاقی فرار می کردید ، در حالی که ریشه چاقی در ذهن شماست یک تصویر واضح از خودم در ذهنم ترسیم شد ، فردی با جسمی متناسب که وزنه ای بسیار سنگین و نا متقارن به نام چاقی رو به سختی دنبال خودش می کشه و رشته ارتباطی این وزنه سنگین به این جسم متناسب رشته هایی هست که از سرم بیرون اومده و به این وزنه وصله و هر کدوم از این رشته ها که ضخامت های متفاوتی دارند نشان دهنده فرمول های ذهنی و درصد باور من به اون باورها ست!
چقدر دلم میخواست که نقاشی بلد بودم و این تصویر رو نقاشی میکردم و چقدر خوشحالم و آرامش دارم که در این مسیر نورانی قرار گرفتم .
وقتی استاد در ارتباط با تفاوت دیدگاه یک فرد متناسب با یک فرد چاق صحبت می کردن یه نگاهی به گذشته خودم انداختم . کاملا حق با شماست استاد .
برای یک فرد متناسب سیری برابر است با بر طرف شدن نیاز بدن اما در نظر یک فرد چاق سیری مساوی است با خفگی ، البته خوشبختانه من مدت هاست که سعی کردم در حد خفگی غذا نخورم و حد تعادل رو رعایت کنم اما دیدم افرادی رو که از شدت غذا خوردن عرق بر پیشانی شون نشسته و از شدت خوردن به سختی نفس میکشند و این واقعا غم انگیزه 😔
من سال هاست که قند و شکر مصرف نمی کنم ، یک سری عادت های اشتباه رو در خصوص خوردن تنقلات و هله و هوله ترک کردم و سعی کردم به اندازه غذا بخورم اما همیشه برام سوال بود که چرا وزن کم نمی کنم .
بعد از شش روز گوش دادن فایل بسیار ارزشمند پر خوری عصبی و با آموزش استاد عزیز دارم تمرین می کنم که دو نفر باشم یکی آزاده ای که همچنان در حال تلاش برای رسیدن به تناسب اندامه و دیگری آزاده ای که ناظر بر اعمال آزاده ی اوله . این یعنی آگاه بودن به هر آنچه انجام میدم بدون اینکه خودم رو محدود کنم یا خودم رو سرزنش کنم ! می دونید نتیجه این کار برای من فوق العاده است چون دقیقاً آنچه رو که گفته شد به وضوح در خودم مشاهده کردم . اینکه یک فرد دارای اضافه وزن وقتی گرسنه میشه نمی تونه خودش رو کنترل کنه و هرچی دم دستش باشه میخوره . اینکه یه فرد دارای اضافه وزن برخلاف یک فرد متناسب علاوه بر دهانش از چند طریق دیگه هم غذا میخوره .
وقتی خوراکی یا غذایی رو میبینه حتی اگر گرسنه نباشه، فرمان از طریق چشم به مغز ارسال میشه و غذا میخوره ! وقتی بوی غذا به مشامش میرسه بازم حتی اگر گرسنه نباشه فرمان از طریق حس بویایی به مغز ارسال میشه و اقدام به خوردن غذا می کنه !
یا اگر کسی از غذایی یا رستورانی تعریف کنه تا نره و از اون رستوران غذا نخره و نخوره به آرامش نمیرسه و چه تعجب آور که حتی لمس کردن هم برای فرد چاق می تونه عاملی برای تحریک و استارت غذا خوردن باشه حتی در اوج سیری!
اگر بخوام با خودم صادق باشم من علاوه بر دهان از دو راه دیدن و بوییدن هم به شدت برای خوردن غذا تحریک میشم و مهمترین دلیل ریزه خواری های من همین مورد هست. همچنین دلیل اینکه شام میخورم حتی اگر گرسنه نباشم هم به همین دلیله .
البته اتفاق خیلی خوبی که طی این چند روز افتاده اول اینه که من به این موارد آگاه شدم ، البته باید بگم قبلاً هم به این رفتارها آگاه بودم اما این آگاهی جدید با قبل یک فرق اساسی داره ، در گذشته من تمام تلاشم رو میکردم که نسبت به این آگاهی ها بی تفاوت باشم چون دونستن این موارد خیلی احساس بدی بهم میداد اما در حال حاضر احساسی کاملا متفاوت نسبت به این آگاهی و خودم دارم . حس خوبی دارم ، آرامش دارم و همین احساس خوب باعث شده که اگر ریزه خواری کردم و غذا هم خوردم اما میزان غذام متناسب تر از قبل باشه چون من ناظر ، در این مدت اصلا من رو قضاوت و سرزنش نکرده و هیچ فشاری به من نیاورده . چون من ناظر می دونه که آزاده ی جویای تناسب اندام یک نو آموزه و نیاز به زمان داره برای یادگیری . چون من ناظر می دونه که باید راهنمای این آزاده باشه و باهاش صبوری کنه . چون من ناظر بسیار بسیار بسیار زیاد با آزاده ی نو آموز مهربانه . چون من ناظر خودش درد کشیده است و درد کشیده طبیبه ! چون من ناظر مثل سیمرغ از خاکستر وجود خود من زاده شده … 🥲 چون من ناظر خدای درون منه که سال ها منو صدا کرده اما صداهای درون مغزم اونقدر بلند بوده که خیلی وقت ها صداش رو نشنیدم اما این من ناظر مهربانانه وقتی خواسته ای از عمق جان داشتم در کوته زمانی برام فراهم کرده و بی نهایت خوشحالم که الان اینجاست! در من ، در کنار من و همگام و همراه با من!
خدای مهربانم سپاس که منو در مسیر این تجربه دلنشین و نورانی قرار دادی و به جرات می تونم بگم که بهترین تجربه عمرم رو دارم با این روش هر لحظه حس می کنم و به دست میارم.
امیدوارم که این دل نوشته بر دل خوانندگان بنشیند و تا اعماق جان و ذهن شأن نفوذ کند، چون از اعماق وجودم نشات گرفته است.
استاد عزیز ، ره جویان تناسب فکری در نور و آرامش جاری باشید . آمین 😌
با سلام
به نظر شما پرخوری کردن چیست؟
بنظرم بیشتر ازندازه نیاز یا وقتی دیگه احساس گرسنگی نداریم اما بازم میخوریم پرخوری هست
پرخوری کردن چه احساسی در شما ایجاد می کند؟
اولا حس بی اعتمادی به خودم که نتونستم جلوخودم و بگیرم ،بعد به بدنم آسیب رسوندم ،هیکلم و خراب کردم ،حالا سنگین شدم ،به شکممفشار اومد ،معدم بزرگ شد ،نمیتونم لباس هایی که دوست دارم بپوشم رنگ روشن نمیتونم
به نظر شما بین پرخوری کردن و چاق تر شدن یا لاغر نشدن چه ارتباطی وجود دارد؟
حس میکنم چون پرخوری کردم چاق تر و چاق تر شدم و شکمم گنده تر شدو هیکلم خراب شد
بخاطر همینم چاق میشم
از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟
تا حدی که احساس گرسنگی نکنی و سیر باشی
واگر بیشتر از این بخوری پرخوری میشه یا وقتی سیری اما خوراکی مورد علاقته و میخوری پرخوری میشه
به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟
باید در حدی که گرسنه نباشیم دست از غذا خوردن برداریم و وقتی سیریم چیزی نخوریم حتی اگه مورد علاقمون بود
دیدگاه و درک خود از توضیحات ارائه شده درباره غذا خوردن افراد لاغر و چاق ؟
افراد چاق موقع غذا خوردن همش به این که حالا بخورم خوش مزس و گرسنمه فک میکنن و میدونن که هرچی میخورن تبدیل به چربی واضافه وزن میشه و حتی اگه سیر باشن جا دارن برا خوردن
اما افراد لاغر میگن هرچی بخورم چاق نمیشم اصلا استعداد چاقی ندارم این همه میخورم اما لاغرم
افراد چاق با تمام ۵ حس شون تحریک میشن برا خوردن اما بعضی افراد لاغر تا موقعی که گرسنه نباشن هیچی نمیخورن ،البته مندوستی دارم که همیشه در حال خوردن حتی وقتی سیرباشه اما لاغره خیلی سال چون میگه من چاق نمیشم
انواع روش های غذا خوردن افراد چاق را نام ببرید؟
از طریق حس بویایی با حس کردن بوی غذا گرسنه میشن
از طریق حس بینایی با دیدن غذای خوش رنگ و بار گرسنه میشن
از طریق حس لامسه با لمس خوراکی تازه گرسنه میشن
از طریق حس شنوایی با شنیدن تعریف دیگران از غذایی گرسنه میشن
و از طریق حس چشایی ما چشیدن طعم لذیذ گرسنه میشن و بیشتر میخان
بله من همین دقیقا تمام این ویژگی ها را دارم
کسی از غذایی تعریف کنه حتما باید امتحانش کنم
مثلا خواهرم غذای جدید امتحان کرده
بویی به مشامم بخوره حتما باید بخورم
مثلابرم خونه مامانم بوی غذاشون بپیچه
ببینم غذای لذیذی رو خیلی میخام امتحان کنم
مثلا برم خونه مامانم غذای لذیذی درست کرده باشه
دست برنم به شیرینی یا نون تازه دلم میخاد بخورم
نون تازه که میخرم یا شیرینی تازه
بچشم غذای خوش طعم و بیشتر میخام بخورم
مثلاغذا میپزم اگه عالی شده باشه بیشتر دلم میخاد بخورم
بیشتر از نیاز غذا خوردن و در مواقعی که گرسنه نیستم خوراکی خوردن به نظر من پرخوری محسوب میشود. در واقع دلیلی به جز گرسنه بودن و رفع نیاز بدن اگر باعث غذا خوردن شود پرخوری محسوب میشود.
از لحاظ جسمی فشار شکم از لحاظ احساسی پشيمانی و از لحاظ ذهنی بی اعتمادی به خودم که نمیتوانم جلوی میل و خواسته ای را که از روی گرسنگی نبوده بگیرم.
انگار به صورت پیش فرض همه ما میدانیم که چیزی که بیش از نیاز باشد باید اندوخته شود پس حتی اگر پرخوری نکرده باشیم ولی این فکر را داشته باشیم که پرخوری کرده ایم انتظار چاق شدن را داریم و چاق هم می شویم و بسیاری افراد لاغر را می بینیم که از ما بیشتر غذا خورده ولی تغییری در شرایط جسمی آنها ایجاد نمی شود. مسئله پرخوری عادتی است که با افکار چاق کننده همراه شده و نتیجه ی چاقی را در هر زمان برای ما به ارمغان می آورد.
از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟
تا وقتی که سیر شویم و دیگر احساس گرسنگی نداشته باشیم پرخوری محسوب نمی شود و می توانیم هر ماده غذایی دوست داریم مصرف کنیم.ولی وقتی فشار شکم داریم مثلا میخواهیم دکمه لباس را باز کنیم تا راحت تر نفس بکشیم یا بیشتر بخوریم یا اینکه حس حالت تهوع شروع مس شود علائم پرخوری کردن است.
به نظر منتوجه به احساس میتواند در تشخیص سیری و مرز پرخوری به ما خیلی کمک کند و فکر میکنم که بیشتر ما می دانیم که چه قدر برای ما ضروری و از کجا به بعد پرخوری محسوب می شود.
مرحله دوم:
در فایل آموزشی توضیح داده شد که افراد چاق به طریق مختلف غذا می خورند. برای هر روش با ذکر مثال توضیح داده شد.
اکنون که این آگاهی فوق العاده مهم را دریافت کردید به سوالات زیر به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
از راه دهان که بین افراد متناسب و چاق مشترک است ولی در افراد چاق روش های دیگری نیز وجود دارد یعنی از هر ۵ حواس پنجگانه ی خود برای خوردن استفاده کنیم که یا به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم باعث تحریک به خوردن های اضافه، بدون برنامه و پرخوری در ما می شوند.
با دیدن ماده ی خوراکی به دلیل خاطراتی که از آن در ذهن داریم اقدام به خوردن میکنیم. با شنیدن درباره ی طعم و مزه ی یک غذا تحریک به خوردن آن می شویم یا با شنیدن اسم گوجه سبز حتی آب دهان ما بیشتر ترشح می شود.
با چشیدن مزه ی یک غذا ممکن است بیشتر از حدی که نیاز ما هست از آن بخوریم.
با لمس یک ماده غذایی مثلا نان یا شیرینی و حس نرمی و تازگی آن این احتمال هست که ما برای بیشتر لذت بردن بیشتر هم بخوریم.
تحریک با بینایی برای مثال الان که فصل میوه های تابستانی هست من هر بار بیرون میرم دوست دارم آبمیوه یا بستنی بخرم بخورم و اینکه معمولا تفریح من با دوستام بیرون رفتن و خوراکی خوردن هستش.
از طریق شنوایی مثلا تعریف خوشمزه بودن غذایی یا دست پخت کسی رو شنیدم و وسوسه شدم برای خوردن.
حتی گاهی تحت تاثیر تعارف بیش از حد دیگران قرار گرفتم و پرخوری کردم نه که تقصیر رو گردن اونا بندازم خودم هم بدم نمی اومد بیشتر بخورم ولی این مورد الان خیلی خیلی کم شده.
از طریق حس بویایی الان من بیشتر تشویق به خوردن میشم مثلا وقتی بوی غذایی میاد اگر دوست داشته باشم اون غذا رو دلم میخواد بخورم و اگر امکانش نباشه با یک خوراکی دیگه پرخوری میکنم انگار که زود گرسنه میشم ولی در واقع اصلا گرسنه نیستم.
خدایا شکرت در هر لحظه هدایتم میکند و مرا در بهترین حالتم قرار میدهد
و از خدایم می خواهم مرا به سمت بالاتر هدایت کند
فایل امروز در مورد پرخوری عصبی و تحریک از طریق کانالهای مختلف عصبی بود
و به مسیری که به سمت لاغری با ذهن هدایت شدم الهام شد برایم.
تصمیم گرفته بودم به ترک سیگار و از تموم روشهایی که هر کسی انجام داده بود اقدام کردم ولی نمیشد هر کاری میکردم اعصاب خوردی بیشتری برام به همراه داشت
اینقدر خواهانش بودم که به سمت کتابی در مورد ترک سیگار هدایت شدم و با خوندن اون کتاب درهایی از آگاهی برایم باز شد و خیلی راحت توانستم سیگار را ترک کنم.
همزمان هم شروع کرده بودم به رژیمی بسیار سنگین من در آوردی و پر ورودی ها و باورها و شنیده هایی در من بود که هر کسی سیگار را ترک میکنه چاق میشه
ولی به لطف خدایم در این کتاب به وضوح اعلام کرده بود که این هم یک بهانه هست و کسانی که سیگار را ترک میکنند فکر میکنند خلائی ایجاد شده و با پرخوری جایش را پر میکنند توانسته بودم راحت با ترک سیگار کنار بیام و آسون دیگه توجهی بهش نداشتم
اماااااااااااا
در رژیم بودم و فشار عصبی نخوردن چون داشتم بوسیله عوامل بیرون خوردن و نخوردنم را کنترل میکردم و یادم هست اینقدر عصبی شده بودم که رژیمم را شکستم و در عرض یک هفته حدود ۳ یا ۴ کیلو شکلات تخته ای و انواع شکلات را خوردم
نمیتونستم نخورم و این حالت خیلی شدید شده بود برام و در وجودم داشتم دنبال راهی میگشتم که چطوری با ذهنم بتونم شکلات را به لاغری تبدیل کنم
اینجا آغاز حرکت من به سمت لاغری با ذهن بود تمایل شدید من به خوردن شکلات و شیرینی و تبدیلش به لاغری در ذهنم با افکارم
اینقدر این حس در من شدید بود که در افکارم با خدایم گفتم من تسلیمم خسته شدم خودت کمکم کن
حالا که سیگار را ترک کردم همزمان هم باید رژیم بگیرم چطوری این فشار را تحمل کنم و من چیکار کنم
و معجزه خداوند و آشنایی ام با این سایت با استاد با این آگاهی های الهی و این جمع خدایی
و باز برایم اثبات شد که همه چیز از ذهن آغاز میشه و به ذهن هم ختم میشه
جسم یک نمایشگره
فیزیک و مادیات نتایج ملموس این دنیای مادی هست که قابل لمس و جوابی برای این ذهن منطق نگر باشد
در صلح بودن با خود چقدر ارزشمند هست
خودشناسی چقدر باشکوه هست
به قول استاد وقتی نظاره گر خود افکار و اعمالمون بشیم دنیامون را زیباتر میکنیم
امروز کمی افکارم پریشان بود و نتیجه آموزش ها برای من شد ۲ ساعت پیاده روی و نوشتن و فایل گوش دادن و کلی آرامش فکری پیدا کردن راه حل دریافت هدایت های خداوند و تمرکز
ولی در گذشته خوردن و خوردن و خوردن و حال بدی بیشتر و این ناخودآگاه من شده چون به صورت اتوماتیک انجام شد
پس ذهن من لاغر شده
ذهن من متناسب شده
ذهن من به خودم به جسمم به وجودم ارزش میذاره
چون فرمول هاش تغییر کرده
بخاطر اینکه مشتاق راه حلی مناسب و تاثیر گذار هست
برای اینکه فرمول های قدیم را انفالو کرده به از روشهای جدید داره استفاده میکنه
خدایا بسیار ازت سپاسگذارم که خودم را به من نشان دادی که چقدر تغییر کرده ام
و خدایی که به شدت کافیست
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
با اینکه گام ششم هستم اما یکسری تغییرات در افکارم ایجاد شده ولی برام مهم نیست چه تغییری در جسمم ایجاد شده یا خواهد شد من فقط تفریحی و فقط برای لذت خودم این راه را طی میکنم.
مرحله اول:به نظر شما پرخوری کردن چیست؟ مداوم خوردن مقادیر زیاد و بیش از حد وعده های غذایی بدون کنترل کردن و عدم اهمیت به احساس سیری در فردپرخوری کردن چه احساسی در شما ایجاد می کند؟احساس گناه و نا امیدی و درماندگی و سرخوردگی در من ایجاد میکند . احساس میکنم بسیار بی لیاقت هستم و میگم نباید دیگه غذا بخورم اما بعد دوباره ادامه میدم و دوباره احساس گناه و عذابجدان دامنگیر من میشود.به نظر شما بین پرخوری کردن و چاق تر شدن یا لاغر نشدن چه ارتباطی وجود دارد؟معمولا افرادی که در مدت کوتاهی لاغر میشوند اما هنوز افکار فرد همان عادات چاقی را دارد تمام افکارش درگیر این میشود “حالا که پرخوری کردم نکنه دیگه نتونم لاغر بشم” اما یکسری افراد که چاق هستند و پرخوری میکنند مطلع هستند که چاق تر میشوند. از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟من وقتی احساس میکنم معدهام درحالت سنگینی قرار دارد به حدی که حالت تهوع بهم دست میده این پرخوری محسوب میشود اما اگر مقداری خوردم و زیاد احساس بدی نداشتم پس یعنی پرخوری نکردم .به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟ یک مقدار قابل قبولی غذا برای خودمان آماده کنیم و سعی کنیم باقی مانده غذا در قابلمه یا باقی ظروف را ، از دسترس خارج کنیم و برای خود یادآوری کنیم “این غذا برای من کافیه و بیشتر از آن فقط باعث سنگینی و حالت تهوع در من میشود.”مرحله دوم:دیدگاه و درک خود از توضیحات ارائه شده درباره غذا خوردن افراد لاغر و چاق را بنویسید.مادرم مدتی چاق بوده اما تلاش کرد و لاغر شد و اکنون اگر بعد از شام به او چیزی تعارف کنم قطعا میگوید میل ندارم اوایل برای من قابل هضم نبود اما پس از مدتی که لاغر شدم و درحال حاضر با روش لاغری با ذهن یکسری تغییرات در افکارم ایجاد شده که باعث تعجب و البته افتخار من است متوجه شدم من هم گاهی میل ندارم.
افراد لاغر به یک مقدار مشخص غذا میخورند و بعد از آن سیرند ، در خوردن زیاده روی نمیکنند و همیشه حد مشخصی برای خوردن دارند.انواع روش های غذا خوردن افراد چاق را نام ببرید؟برای هر کدام از روش نامبرده شده شرح دهید که این رفتار در شما وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد به چه شکل انجام می شود. برای شرح خود مثال واقعی مطرح کنید.این جلسه بسیار برای من جالب بود، انواع روش های چاقی را شناختم با اینکه تمام این راه ها را قبلا رفته بودم اما اکنون آگاه تر شدم . بینایی: بله این حس برای تحریک به غذا خوردن در من وجود دارد ، چندین بار شده فقط با دیدن یک دستور غذا یا دسر جدید در فضایمجازی تحریک شدهام و درست کردم و خوردم ، برای خرید اقلام بهداشتی به فروشگاه رفتم اما تنقلات هم خریداری کردم فقط چون در قفسه ها دیده بودم (و بعد از حساب کردن در مسیر بازگشت به خانه تمامی آنها را خوردم) ، فردی با یک جعبه شیرینی یا خوراکی های دیگری وارد خانه میشود و من میبینم و فردای آن روز هنوز یادم هست و تا از آن نخورم خیالم راحت نمیشود.شنوایی : بله در من وجود دارد . وقتی در جمع مهمانی نیستم اما ناگهان از دور صدای باز شدن بسته های تنقلات می آید باید بروم و بخورم ، دوستم از غذا یا خوراکی تعریف میکند بسیار تحریک میشوم تا آن را تست کنم.لامسه: بله که وجود دارد . وقتی چیپس میخواستم بردارم درحد ۱ یا ۲ برگ قصد داشتم بردارم اما آن احساس تردی باعث شد بیشتر بردارم.بویایی: تا به حال تجربه تحریک با بویایی نداشتم.
من یک تجربه دیگر هم دارم تحریک با حس چشایی
خیلی اوقات شده من فقط با تست طعم خوراکی تحریک به خوردن بیش از اندازه آن شدم.
با سلام
پرخوری چیست ؟ غذا خوردن بیشتر از حد نیاز بدن رو پرخوری میگیم،پرخوری یعنی برای رفع نیاز و سیر شدم غذا نمیخوریم،برای تفریح ،لذت غذا میخوریم.
پرخوری کردن باعث حس لذت از خوردن یه غذای خوشمزه و مورد علاقه میشه و همزمان حس عذاب وجدان و پشیمانی به همراه داره.
پرخوری کردن یه فرمول ذهنی هست که باور داریم با پرخوری چاق میشیم ،باور داریم چیز اضافه که وارد بدنمون بشه ذخیره میشه و به چربی تبدیل میشه ،پس چون باور داریم که با زیاد خوردن چاق میشیم پس نتیجه میگیریم و لاغر شدن دیگه برامون بی معنی میشه.
وقتی با گرسنگی غذا میخوریم خب مسلما پرخوری به حساب نمیاد ،اما زمانی که به حس سیری میرسیم و دست از غذا نمی کشیدم داریم پرخوری می کنیم.
وقتی حس سیری داریم و مطمئنم هستیم که هنوز غذایی که خوردیم کامل هضم نشده اما تصمیم به خوردن می کنیم پرخوری به حساب میاد.
بعضی از افراد لاغر رو دیدم که بعد از سیری حس انزجار از غذا پیدا میکنن،حالا همچین حسی در رابطه با نعمت خدا درست نیست ،اما میخوام بگم که این حسی که بهشون دست میده باعث میشه که تحت هیچ شرایطی لب به غذا نزنن برعکس افراد چاق که با وجود سیری دست هیچ کسی رو برای خوردن یه چیز اضافه رد نمیکنن.
غذا خوردن فقط از طریق دهان نیست،از طریق تمام حواس پنجگانه ما ممکنه غذا بخوریم ؛
با دیدن یه غذای مورد علاقه به خوردن تحریک میشیم .
بوی خوش یه غذای تازه و نرمی و تردید یه میان وعده ما رو به خوردن ترغیب میکنه.
بارها بوده که با صحبت در مورد یه غذای خاص دهانمون آب میوفته و ترغیب میشیم که اون غذا رو همون رو تهیه کنیم و بخوریم.
در مورد خودم حس لامسه م ذخیلی باعث ترغیبم به خوردن شده ،نرمی یه کیک، داغی یه نون ،واقعا نمیتونم در مقابل این مقاومت کنم.بقیه حواسم هم دخیل بودن اما خودم حس میکنم لامسه قوی ترین بوده .
سلام برخدای مهربان من
سلام براستاد وهمه دوستان اینمسیر
افرادمتناسب هنگامی که عصبی هست حرکات اون افراد با من کی دجار اضافه وزن بودم فرق اساسی داره تو نگاه اول اون در پی راهکاره دیگه برای کم شدن حالت عصبی خودش هست یا محیط رو ترک میکنه یا فریاد میزنه یا هرکاری که این حالت عصبی رو کم کنه رو انجام میده ولی فرد که دچار چاقی هست جون به انواع روش مختلف تحریک به خودن میشه از جشم با گوش تعریف از غذا با لمس کردن مواد غذایی و با بو کردن مواد غذایی وبا دهان که تو این بخش تنهاترین بخش هست که افراد متناسب با من یکی رفتارمی کن من که اضافه وزن دارم با هر جیزی رو به آورد ه با خوردن به انواع مختلف کاره رو انجام میدم از خوردن به عنوان تفریح استفاده میکنم هر مکان هر زمان تو هر کاری که دلم لذت بیشتری رو طلب میکنه اون زمان مواد غذایی بهترین گزینه برای هم لذت بردن و هم کنترال کردن خودم هست پس درهنگام عصبی شدن وبهترین گزینه تو ذهن یی فرد نامتناسب خوردن هست ولی برای یی فرد متناسب اصلا همچین الکویی تو ذهنش نیست اون خوردن رو مساوی با رفع نیازمی بینه اگه سنک ازآسمان بیاد اون فرد تا نیاز به خوردن نداشته باشه امکان نداره مواد غذایی رو مصرف کنه زمان خوردن فرد متناسب هنگامی هست که کرینه باشه اون زمان به خودش اجازه مصرف میده نه هیچ زمان دیگه هیچ حالت دیگه جه شاد باشه وچه غمگین. جه عصبی اصلا خوردن درمرحله اول نیست ولی من بر خلاف این افراد هرکاری هرحالتی هر مشکلی هر عصبی شدنی خلاصه اولین و آخرین راه فقط خوردن بود گرسنه بود یا نبود هیچ ملاک نبود فقط خوردن تا حای که معده جا داره اصلا نه اندازه خوری و نه زمان گرینه بودن مصرف کردن انکار ودستور داشتم دائم تو حالت جویدن باشم سعی می کردم که نخورم ولی ذهن طبق فرمولی که داشت تو زمانی که هواسم به غذا نبود چنان ماهرانه من راهنمایی میکرد به خوردن تا به خودم می آمد میدیم کل مواد رو مصرف کرده تماموشده ولی اصلا من هواسم بهش نبوده چند وقت پیش یی جای بودم پدری که عادت پرخوری تکرار خوردن به میزان زیاد داشت یی نون قندی رو به پسرش داد وفتی من داشتم حرکات دست اون با دقت نگاه می کردم متوجه شدم اون پدر اول گفت من نمیخورم بیا نون قندتی درحال حرف زدن اصلا هواسش به دست نبود ولی انگشتهای طبق فرمان ذهن اول شروع به ور رفتن و لمس کردن نون شد بعد اون نون تگه شد و یواش یواش کل نون به توسط پدر خورده شد ولی هواس به خوردن اصلا متو جه نبودکه با دست کرفتن نون با لمس کردن تحریک به خوردن شده و اون مصرف شد دردصورتی که اون اول گفت اصلا نخواهد خورد ولی ذهن طبق فرمان فرمول خودش کاروش انجام داد من یاد گرفتم که به اطراف تودهنگام خوردن دقت کنم چند هفته پیش یی مکانی بودم که افرا اون مکان افرادی کامل متناسب بودن وفتی تو انجا بود درقسمت نو شید نی سیر بودم هر فرد متناسب با کوچکترین تکه با یی چای یا قهوه که تهیه میکرد هنگام خوردن همون غذایی کم اول از گرسنه بود بی اندازه خودش صحبت می کرد بعد به اندازه یی پشت دستی از مواد استفاده کرده و ابراز سیری می کردن ولی تازه بعضی همون کم مصرف نمی کردن یی مقدار از مواد رو تو بشقاب جا میزاشتن ولی افراد که اضافه وزن داشتن اون خوردن دو باره سفارش دادن بازم مصرف صورت گرفت ولی تو افکارم اون فرد هنوز سیر نشده بود
چون منظور رفع نیاز نیست منظور پر خوری تا جای که معده و محوطه شکم درد بگیره و با برای خوردن دیگه نباشه اون علامت سیری حساب می کن نه رفع نیاز من یاد گرفتم که زمانی که گرسنه هستم اجازه مصرف روبه خودم بدم ولی فبلا با نگاه کردن بو کردن لمس کردن گوش کردن به تعریف و خلاصه از هرحسم که میشد استفاده میکرد برای خوردن ولی به شکرخدا دیگه اولین اجازه خوردن فقط گرسنه بودن هست زمانی هست که اشتباه دارم ولی تعداد اشتباهتم کمشد و درنتیجه دارم طبق مسیر حرکت میکنم ولی فبل اصلا برام،خوردن تو درجه اول همه جیزی بود بیرون رفتم تفریح کردن گردش رفتم مهمانی رفتن تلویزین دیدن عروسی رفتن تولد رفتن تو پارک رفتن بیرون دور زدن اولین وآخرین لذت تفریح فقط،غذا بود ولی تو این یی سال اولین هدفم توجه به افرا متناسب هست که چطور دارن رفتا می کنن زاویه نگاهم رو تغییر دادم موقع خرید کردن نگاه به اندازه لباس و درخواست اوند لباس تو ذهنم برای خودم در زمان آینده هست با دیدن افرا متناسب تفریح میکنمکه جه خوش هیکل هستن طریقه خوردن این افرد رو در نظز می گیرم که به جه میزان وچه زمان اجازه مصرف به خودشون میدن کل تفریح از خورن رو ازش بیرون آمدم تفریحات بهتر وسالمتری رو جاکزین فقط خوردن کردم زمانی که دلم یی تفریح میخواد فوری اولین گزینه خوردن دیگه نیست کتاب خودن زبان یادگرفتن گردش رفتن دور زدن کردش کردن میشه بدون خوردن صورت بگیره چون یاددگرفتم که من نیازم اولین اجازه خوردن رو داره من بابد تو رفتا وعمل کردم توجه کنم سابق براین وفتی فرزندانم دورهم جمع می شدند خوردن خوراکی اولین گزینه من هم بودن خوردن با اونها بود ولی یی سال هست هر جیزی رو میل نمیکنم حتی زمان زیادی شده که گفتم من نیاز خوردن حالا نیست برای من نگه دادید بعد اون مصرف کنم ولی زمان شده همون نخوردن و بعضی زمان خورم چون فقط نیت رفع نیازم هست
خدا پشت وپتا هتون. یا حق. حق نگه دارتون
به نام خدای مهربانم
سلام به شما استاد عزیز و دوستان
پرخوری چیه ؟پرخوری یعنی آنقدر بخوری که دل درد بگیری اما باز غذا میبینی باز،میخوای بخوری دلت خیلی وقته سیر اما چشمت مدام هرچی میبینه میگه حالا اینم بخور و من از اون افرادی هستیم که هیچ وقت گرسنه نمیشم یعنی یا دم نمیاد گرسنه شده باشم همیشه به این بهانه که وای نخورم سر درد میگیرم آنقدر تلقین کردم که واقعا تا یکی دو ساعت چیزی نمیخورم سر درد میگیرم .
و وقتی میگم با نخوردن سر درد میگیرم همه اطرافیانم تایید میکنن و من باورم شده بود این که بله باید بخورم.
پرخوری کردن چه احساسی در من ایجاد میکنه .؟
من بعد سیر شدن البته سیر شدن نه بعد پرخوری واقعی که واقعا به حد خفگی میرسم مدام به خودم میگم چرا خوردم الان معدم درد میگیره احساس گناه که من نمیتونم من یه بی ارده ام مدام میگم این آخرین بار دیگه نمیخورم آخرش به نتونستن میرسم و همش خودمو سر زنش میکنم .
بین پرخوری کردن و چاقتر شدن و لاغر نشدن چه فرقی هست؟
منی که آمدم با ذهنم لاغر بشم و به تناسب اندام برسم به خاطر این که به این باور رسیدم که همه ما قطعا با پرخوری به چاقی نرسیدیم که با گرسنگی به لاغری برسیم چون قطعا کسانی که اینحا هستن بهتر از من میدونن که جسم ما توانایی لاغری،رو داره چون با رژیم و ورزش بار ها لاغر شده جسممون اما فکر و باور ما همچنان چاق مونده و باور چاق کننده ما مارو رها نکرده پس من به این نتیجه رسیدم که پر خوری مارو چاق نکرده میخوام باور هامو عوض کنم که بتونم به تناسب اندام برسم
از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟
وقتی که با دهان بخوریم فکر کنم زود سیر شیم و دیگه میل غذا خوردن نداشته باشیم اما تا اونجایی که من میدونم و خودم هستم چشمم و بینی من بیشتر غذا میخوره و پر خور تره .حرف قشنگی که استاد زدن این بود که چاقها فقط با دهان غذا نمیخورن به این باور رسیدم و این آگاهی رو کسب کردم از این فایل و حرفهای استاد که بتونم تواناییمو بالا ببرمش فقط با دهان عذا بخورم .
به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟
خوردن غذا که فقط سیر بشیم یعنی دهان سیر بشه
اما چشم و گوش و بینی هیچ وقت سیر نمیشن باید بتونیم از،کلمه میل ندارم استفاده کنم و ذهنمون آگاه کنیم که بتونیم فقط اندازه ای که دهان میل داره غذا بخوریم .
من از اون دسته آدمهای هستم که چشمم خیلی پرخوری میکنه و ریز،خواری های من همش به خاطر چشمم هست
و با شنیدن حرفهای استاد به این فکر کردم که واقعا با دهانم خیلی کم غذا میخورم اگه بخوام با دهان غذا بخورم خیلی کم غذا هستم .
با آگاهی به ذهن چاقمون یاد بدیم که لطفا فقط با دهان غذا بخوره و به لاغری و تناسب اندام سلام کنیم و لذت لاغری رو به خودمون هدیه بدیم .
تشکر از،استاد عزیزم و دوستان که در تلاش هستن و تا به تناسب اندام برسن و مطمئن هستم که موفق میشوند با کمک خدای بزرگ و خودتون و استاد عزیز.
سلام خدمت استاد گرامی
تمرین آموزشی جلسه ششم
پر خوری کردن یعنی احساس سیری داری ولی مغزت میگه که برو غذا بخور. قبل از پر خوری یک احساس حرص و ولع به غذا در من هست بعد از پرخوری حس آرامش و از یه طرف عذاب وجدان که وای پرخوری کردم، در من ایجاد میشه.
فردی که پر خوری میکنه بیشتر از نیاز بدنش کالری دریافت میکنه و اون کالری زیاد در بدن به صورت چربی ذخیره میشه. و جالبه که خود حرص زدن برای غذا و خوردن آن باعث نمیشه ذهن آروم بگیره بلکه حریص تر میشه و ولع آدم نسبت به غذا رو بیشتر میکنه در نتیجه فرد هی چاقتر و چاقتر میشه.
اگه آدم تا جایی غذا بخوره که سیر بشه و اون حس گرسنگی رفع بشه پرخوری نیست و بعد از آن با وجود احساس سیری فقط برای لذت بردن غذا خوردن پرخوری هست.
برای اندازه گیری مقدار غذایی که میخوریم باید به احساس سیری خودمون توجه کنیم و وقتی که سیر شدیم دیگه ادامه به غذا خوردن ندیم.
افراد لاغر برای رفع نیازشان غذا میخورند و حرص و ولع به غذا ندارند اما افراد چاق به نیت لذت بردن، غذا میخورند و توجهی به احساس سیری در خود ندارند.افراد چاق نسبت به موادغذایی هیجان زده میشن و تحمل احساس گرسنگی رو ندارند ولی افراد لاغر در برابر موادغذایی اینطور برخورد نمیکنند.در افراد چاق عوامل مختلفی سبب تحریک آنها برای غذاخوردن میشود. افراد متناسب موقع گرسنگی غذا میخورند اما افراد چاق علاوه بر زمان گرسنگی در مواردی هم که احساس سیری دارند بدون توجه کردن به آن، با دیدن غذا هیجان زده میشوند و غذا میخورند. حتی علاوه بر دیدن با شنیدن در مورد غذا ، با بوی غذا و لمس کردن غذا هم تحریک میشوند که غذا بخورند. من خودم اگر سیر بودم و خوراکی مورد علاقه ام رو میدیدم شروع میکردم به خوردن آن با این تفکر که مگه چند بار پیش میاد این خوراکی رو بخورم. یا اگر بوی شیرینی میومد خیلی وسوسه میشدم که برم شیرینی بخرم ولی در اغلب موارد جلوی خودم رو میگرفتم. با شنیدن در مورد رستوران جدیدی که باز شده خیلی وسوسه میشم که برم امتحان کنم.توی کامنت ها خوندم از طریق احساس هم آدم پرخوری میکنه و یادم اومد که آره منم وقتی که خوشحالم ، ناراحتم، آرامم، عصبانیم، هیجانیم در هر حالتی دوست دارم بخورم.
سلام به شما استاد عزیز و گرامی و دوستان خوبم
چه فایل عالی و پر از اطلاعات ارزشمند
پرخوری عصبی
من خودم از کسانی بودم که به این پرخوری عصبی اعتقاد داشتم و رفتارم هم اینرا ثابت میکرد
تحلیل من از این رفتار این است که وقتی ما عصبی میشویم یعنی در آن زمان آرامش نداریم و احساس ناراحتی میکنیم
ذهن ناخودآگاه ما به دنبال چاره برای رفع این احساس است و به دنبال راهی برای تغییر این احساس میگردد تا از رنج عصبانیت ما را خلاص کند
اطلاعات قبلی که در خودش دارد این است که ما از خوردن غذا لذت میبریم و احساس خوبی پیدا میکنیم در نتیجه ذهن ما از این وسیله استفاده میکند که ما را از احساس بد دور کرده و به احساس خوب برساند آنوقت است که مغز دستور خوردن را صادر میکند
حالا بماند که در آن لحظه که مشغول خوردن میشویم چون تمرکزمان از عصبی بودن منحرف میشود احساس خوبی داریم ولی بعد از آن است که دچار عذاب وجدان میشویم و اطمینان داریم که این خوردن که به غیر از رفع گرسنگی بوده باعث چاقی بیشتر ما میشود
من از دوره های آموزشی لاغری با ذهن یاد گرفتم که دلایل متفاوتی برای احساس آرامش و شادی به جز غذا خوردن را در خودم ایجاد کنم
با یادگیری اینکه غذا خوردن فقط برای رفع گرسنگی و ایجاد انرژی لازم برای بدن است و نه برای رفع عصبانیت و یا ناراحت بودن و یا حوصله سر رفتن و هر احساس متفاوتی به غذا خوردن پناه بیاورم
من آموختم که لیستی از علاقه مندی هایم تهیه کنم و هر زمان که تمایل به خوردن پیدا میکنم و میدانم که این تمایل به خاطر چیزی به غیر از گرسنگی است از یکی از آن علاقه مندی ها استفاده کنم مثل گوش دادن به موسیقی شاد و یا دیدن یک فیلم کمدی و یا تماس با یک دوست مثبت اندیش و بذله گو و یا به پیاده روی رفتن و یا کتاب خواندن و جدول حل کردن
وقتیکه استمرار در تغییر رفتار برای آرام کردن خودم داشته باشم این به عادت من تبدیل میشود و جایگزین خوردنهای بی جا شده و نتیجه کم کردن پرخوری خودش را نهایتا در جسمم نشان خواهد داد
من تجربه ای در این مورد دارم که دوست دارم با شما دوستانم به اشتراک بگذارم
همانطور که قبلا گفتم من یکی از کسانی بودم که پرخوری عصبی داشتم یعنی فکر میکردم که عصبانی شدنم باعث پرخوری بخصوص خوردن شیرینیجات میشود و به همین خاطر من چاق میشوم
من بعد از اینکه آموختم که به ذهنم حق انتخاب از روشهای مختلف برای آرام کردن من داشته باشد و فقط یک روش که غذا خوردن است در لیست او نباشد یکبار در خانه از دست یکی از اعضای خانواده عصبانی شدم و ناخودآگاه کفشهای پیاده روی ام را پوشیدم و از خانه بیرون آمدم
بعد از چند دقیقه متوجه شدم که من به جای پناه آوردن به خوردن خود بخود پیاده روی را جایگزین کرده بودم
در آن لحظه که متوجه این تصمیم ناخودآگاه و انتخاب متفاوت ذهنم برای آرام کردنم شدم بینهایت خوشحال شده و به خودم تبریک گفتم و از ذهنم هم تشکر کردم که آموخته هایم را به عمل تبدیل کرده است
زمانیکه ما فرمولهای لاغری را یاد بگیریم و انها را جایگزین فرمولهای چاقی بکنیم و به عمل برسانیم و استمرار داشته باشیم تا این آموخته های جدید به عادت ما تبدیل شود آنوقت است که به مرور زمان تغییر را در جسممان را هم مشاهده خواهیم کرد
جایگزین کردن فرمولهای صحیح تنها تاثیرش را بر جسم نمی گذارد بلکه تغییر در احساس ما و اینکه ما کنترل رفتار خودمان را داریم چقدر لذت بخش است
مثلا تغییر رفتار من از خوردن به پیاده روی رفتن برای رفع عصبانیت تاثیر آنی در جسم من نداشت ولی خوشحالی که من احساس کردم و اینکه برده غذا نیستم و مسئول کنترل رفتارم هستم به من قدرت و احساس توانایی داد
میدانم که با ادامه دادن و یادگرفتن بیشتر در مورد ذهن و عملکرد آن و به اجرا گذاشتن آموخته ها مرا به هدفم که یکی از آنها تناسب اندام است میرساند
این دوره های آموزشی تنها تناسب اندام را به ما هدیه نمیدهد بلکه در بسیاری از امورات زندگی تغییراتی ایجاد میکند که در ما احساس بهتر زندگی کردن و لذت بردن از زندگی را بوجود می آورد
به نام خداوند شفا دهنده جسمم و روحم 🙏
باسلام به دوستانم واستاد عزیزم 🌹
گام ۶پر خوری عصبی
پر خوری عصبی اصلا حقیقت نداره چون این دروغی که تبدیل به باور شده که من چون پرخوری میکنم دست خودم نیست و عصبانی شدن و اتفاقات ناجالبم باعث پر خوری گردنم میشه پس اختیار و حق انتخاب ما انسان ها کجا رفته
مگر خداوند به ما حق،انتخاب نداده تا عمل کرد درست را انتخاب کنیم !
اگر این رو قبول داریم پس ما هستیم که باور پر خوری عصبی رو انتخاب و قبول کرده ایم چون بعضی افراد متناسب در هنگام عصبانیت چیز از گلویشان پایین نمیره عصبانی بودن ربط به خوردن زیاد نداره پس پرخوری عصبی از نظر من منتفی شد
پرخوری چیست ؟ رفتاری اس که بر اساس گرسنگی ایجاد نشود چون گرسنگی مساوی اس خوردن تا سیری نه خفگی وسنگینی
.وقتی به خوردن بعد از سیری ادامه میدهم
به دلیل لذتها بردن واحساس خوب داشتن ادامه میدم
و گاهی برای اسراف نشدن ادامه می دهیم
گاهی برای درباره تکرار نشده اون طعم فوق العاده که داره ادامه میدم
و گاهی برای در کنار عزیزانمان و بیشتر احساس باهم بودن کنیم ادامه میدیم و
گاهی هم برای لذت بردن از دور چینهای سفر ادامه میدیم
پس هر وقت از غذا خوردن برای رساندن انرژی به بدن وسیری استفاده نکنیم در حقیقت پر خوری کرده ایم
پرخوری در من احساس ناتوان بودنم و نداشتن اراده رو تلقین می کنه واحساس بد ناامیدی ایجاد می کنه
افراد لاغر برای خوردن از یک روش استفاده می کنن وقتی احساس گرسنگی میکنن از طریق دهان می خورن و هنگامی رفع گرسنگی میکنن دست از خوردن می کشن
واگر خوشمزه باشه دیگه ادامه نمیدن وی
با بو ی غذا جدید توجه نمی کنن و هوس خوردن ندارن یا کسی هی تعریف کنه از غذا آنها وسوسه نمیشن برای خوردن با لمس کردن خوراکی که نرمبودن ویا ترد بودن و تازه بودن چیزی تقریب به خوردن نمی شن
چون آنها فرمولی درستی در ذهنشان دارن خوردن تنها زمانی اتفاق می افته که گرسنه باشن و هیچ دلیل دیگری ( تجربه) دیگری رودر ذهن آنها وجود نداره تا مغز دستور خوردن صادر کنه
ولی افراد چاق از طریق دهان می خورن چه گرسنه باش یا نباشن آنقدر به چاقی توجه کرده اند و باور دارن چاقی رو .که همیشه احساس گرسنگی می کنن وفکر میکنن اشتها شون زیاد ولی این،طور نیست دلیل گرسنگی کاذب از باور و فرمول های چاقی ایجاد میشود طوری هستن با دیدن باچشیدن با بو کردن با لمس کردن با تجربه های گذشته از غذاها دوباره دست به خوردن می برن واین عادتهای ناجالبم بعلاوه باور چاقی و توجه به چاقی باعث چاقی در آنها شده
دلیل پرخوری باور چاقی و
باوردور بودن از لاغری اس
وباور راحت بودن چاقی
وسخت بودن لاغری
و باور آزادی در خوردن در چاقی و
محدودیت خوردن در لاغری
ولی با روش لاغری با ذهن فقط باور لاغر ی با چاقی عوض میشودمحدویت غذایی نداریم و خودمان به اندازه سیری ،غذا می خوریم و همیشه سیر هستیم
کارها که باید در مسیر لاغری انجام دهم 🤔
هرگز با هیجان غذا نخورم ودر بر خورد با غذا برای گرفتن انرژی و رفع گرسنگی اقدام به خوردن کنم 👌
فقط از طریق دهان غذا بخورم وروش های دیگه خوردن رو حذف کنم 👌
توجه بیشتری به رفتار وعادتهای نا جالبم در بر خورد با غذاداشته باشم وریشه اون کارم رو پیدا کرده واصولی حذف کنم 👌
و باور پر خوری عصبی رو در ذهنم غیر منطقی کنم با توجه،به افراد متناسب که عصبی هستن ولی عادت پر خوری ندارن👌
سپاس گذار پروردگارم هستم برای در مسیر درست سلامتی 🙏🥰
واز استاد عزیزم سپاس گذارم 🙏🥰
سلام برهمه ی متناسب های آینده و استاد.
من دوره هستم و همینطور رندم فایلهای رایگان و گوش می کنم.الان هم دقیقا زمانیکه این فایل تمام شد همسرم که قراربود ازبیرون غذا بگیره تماس گرفت و گفت می خوای به جای مرغ بریون پیتزا بگیرم(کسی نیست که ندونه من چقدر پیتزا دوست دارم) ومن بدون هیچ گونه مکثی گفتم نه همون مرغ وبگیر .ویاد این حرف افتادم که استاد گفتن کوچک آرین تغییر خودتون وتشویق کنید.برای خودم دست زدم .چیزی که برام مهم بود این هست که قبلاً اکرمی گفتم پیتزا نه به خاطر پیامهای منفی بود که درذهنم می چرخید ولی الان واقعا دلم پیتزا نمی خواست.من در مسیر هستم با اینکه زمان زیادی نیست که شروع کردم همین قدمهای کوچک مطمعن هستم که بسیار درنتیجه اهمیت داره.موفق وپیروز باشید.
به نام خداوند قشنگم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
گام ششم
مغز ما فرمانده جسم ماست.
مغز دو سری کارها را به دو روش مختلف فرماندهی میکند .
اول:یک سری کارها هستند که غریزی و ذاتی هستند و مغز ما بدون نیاز به آموزش آن کارها را اتوماتیک انجام میدهد مثل ضربان قلب ،پلک زدن ،جریان خون،تنفس و غیره .
دوم :هر کاری که به صورت غریزی نباشد قطعا نیاز به یادگیری دارد تا مغز بتواند آن کار را انجام دهد .
ذهن ما محل ذخیره اطلاعات و داده ها است .وقتی ما از طریق محیط پیرامونمان برای کسب مهارتی شروع میکنیم به ذخیره اطلاعات در اصل داریم بستری را برای مغز آماده میکنیم تا بتواند بر اساس آن اطلاعات فرمان مخصوص صادر کند .
پس ما با مغزمان جسممان را کنترل میکنیم .
یا به عبارتی جسم مانند یک نمایشگر است که محتویات ذهنی ما را نمایش میدهد.
برای همین است که شخصیت انسانها با هم متفاوت است ،زیرا محتویات ذهنی و باورهای هر شخص با شخص دیگر تفاوت دارد.
زمانهایی که ما با کمک روشهای لاغری در صدد کاهش وزن بودیم تلاش میکردیم تا جسم را تحت فشار قرار دهیم در حالی که اشکال از ذهن ما بوده که ما چاق شده ایم .
مثلا :تصور کنید تلویزیون که یک گیرنده است جسم ما باشد و امواج رادیویی و فرکانسهای ماهواره ای حکم ذهن ما را داشته باشند .
زمانی که تلویزیون آنتن نمیدهد و تصویر خراب نمایش میدهد ما باید آنتن را بررسی و اصلاح کنیم یا دل و روده ی تلویزیون را با پیچ گوشتی باز کنیم .
دنبال ایراد در آنتن میگردیم یا شروع میکنیم به دست کاری تلویزیون ؟!!
مسلم است که آنتن را بررسی و درست میکنیم .
درباره چاقی هم همینطور است .جسم چاق ما نمایشگر ذهن چاق ماست .اگر ما دلایل چاقیمان را بفهمیم .رفتارهای چاق کننده مان را شناسایی و رفع کنیم .این چاقی خود به خود از بین میرود.
وقتی ما عادات اشتباهمان را رفع کنیم دیگر بعد از اصلاح رفتار هایمان چاقی معنایی پیدا نمیکند.
با یک نگاه اجمالی به افراد لاغر و چاق متوجه خیلی از دلایل چاقی خودمان میشویم.
یک فرد چاق از تمام حواس پنجگانه اش برای خوردن با لذت بیشتر استفاده میکند در اصل انگار پنج ورودی دارد و البته فکر کردن به خوراکی ها را هم باید ورودی ششم در نظر بگیریم .اما یک فرد لاغر فقط از طریق دهانش به اندازه نیاز جسمش میخورد.
ما باید معضل چاقی را از ریشه حل کنیم .باید خودمان قاضی رفتارمان باشیم و به درستی قضاوت کنیم و در رفع اشتباهاتمان تلاش کنیم .
تمرین شماره ۱
خدای مهربانم از تو سپاسگزارم که در این مسیر همراه من هستی و یاری ام میکنی .
استاد ممنونم برای آموزش این گام
الهی به امید تو
سلام دوستان و استاد گرامی
دیروز وقتی فایل صوتی رو شنیدم خیلی شگفت زده شدم و در های جدیدی از آگاهی به روی من باز شد از شما بینهایت سپاسگذارم. واقعا شما معمای چاقی رو برای ما حل کردید . تمام مثال هایی که میزدین من ازش هزاران خاطره داشتم .
حالا میفهمم چرا وقتی از یه چیزی یه ذره هم بخورم دیگه آماده میشم که تمومش کنم و یادم افتاد پری شب که به سینما رفته بودیم چطوری به اون چیپس و پفک های تو بوفه نگاه میکردم و چه ولعی داشتم .
یاد زمانی افتادم که بوی غذا از خونه همسایه میاد و اون حالتی که بمن دست میده . با وقتی از کنار مغازه نون فانتزی رد میشم و بوی نون برشته شده میاد چقدر هیجان زده میشم و هزارتا ازین خاطره ها دارم .
خداروشکر که متوجه شدم .
بنظرمن پرخوری یعنی بیش از حد نیاز معده ات خوراک بخوری حتی اگه یه گاز از یه لقمه باشه حتی اگه یه دونه انگور باشه وقتی بدنت احساس گشنگی واقعی نداره و حالت خوبه پس لزومی نداره چیزی بخوری مگر اینکه ذهنت تورو وادار کنه به خوردن اونم با بهانه های جور واجور . چون خوشمزه اس . چون تاحالا نخوردم . چون مفید . چون عصبانی ام . چون یه شب .و..…
این میشه پُرخوری
قتی پرخوری میکنم از طرفی احساس لذت و شادی زود گذر دارم که تا وقتی درحال خوردن هستم رو ابرا ام اما به محض تموم شدن پرخوری احساس گناه دارم چون میدونم که چه عواقبی در انتظارمه و ناراحت میشم چون فکر میکنم اینبار هم نتونسم جلو خودمو بگیرم و بی اراده ام .
بنظرم آدم با خوردن چاق نمیشه با پرخوری چاق میشه . حتی حیوانات هم پرخوری کنن چاق میشن . خوردن و آشامیدن نیاز بدن انسان ولی پرخوری یعنی زیاده روی کردن . درسته ما خیلی افراد رو دیدیم با لذت و اشتها غذا میخورن ولی چاق نیستن . اما حتما اونا به اندازه ای میخورن که سیر بشن و وقتی سیر باشن هم لب به هیچی نمیزنن . ولی ماهایی که چاقیم اسم چیزای خوشمزه هم میشنویم دست و پامون شل میشه . حتی اگه تا خرخره خورده باشیم و سیر باشیم . پس فکر نمیکنم کسی با پرخوری بتونه لاغر بشه هرچقدرم که فعالیت بدنی داشته باشه .
تا چه حدی باید بخوریم که پرخوری نباشه؟ تا حدی که واقعا دیگه گشنه نباشی حس کنی اگه نخوری ضعف نمیکنی ولی زمانی که بخاطر خوشمزه بودن یا تموم شدن بخوای بخوری میشه پرخوری . یا هر بهانه دیگه ای . مثلا با خانواده یا دوستات رفتی بیرون یچیزی میخرن ولی تو میگی میل ندارم پس نمیخری چون قبل اینکه ار خونه بیایی یه بشقاب غذا خوردی و اصلا گشنه نیستی . حتی اگه بهت اصرار هم کنن باید پای حرفت بمونی . بگی گشنه نیستم . میل ندارم .
اندازه غذا یا خوراکی یا میوه یا هرچی متر و معیار و میزان خاصی نداره که بگیم فقط ۲۰۰ گرم فلان چیز بخور ولی مثلا من میدونم با نصف بشقاب برنج و خورشت و کنارش کمی سالاد واقعا نیاز بدنم حداقل تا ۳ یا ۴ ساعت رفع میشه . و بیشتر سعی میکنم به حس توام توجه کنم که سیر شدم یا هنوز گرسنه ام . شاید من با دوتا شکلات سیر نشم ولی میدونم اگه بیشتر بخورم دیگه جایی برای شام نمیمونه و چون دوسدارم شام هم بخورم شاید ۱ شکلات کوچیک بخورم . همه این اندازه ها به خودمون بستگی داره . باید حواسمون باشه اگه سیر هستیم هی هله هوله و ریزه خواری نکنیم چون ما آدم هایی هستیم که به خوراکی ها نگاه هم کنیم دلمون میخواد و دیگه سخت میتونیم خودمون رو کنترل کنیم . باید این منطق رو تو ذهنمون جایگزین کنیم که من گشنه نیستم پس هیچی نمیخورم. من با خوردن لذت خاصی نمیبرم فقط نیاز بدنم رفع میشه . البته اونجوری هم نیستم هر چیز بدمزه ای بخورم . تعادل رعایت میکنم .
ما آدم ها خیلی از کارهامون و رفتارهایمان را از هیجان انجام میدیم وقتی یه میز شام بزرگ میبینیم با انواع دسر و غذا هیجانی میشیم و چند تا بشقاب پر میکنیم
وقتی یه جعبه شیرینی میبینیم هیجانی میشیم و پشت سر هم می خوریمشون
وقتی یکی یه چیزی تعارف میکنه ….
وقتی میخوایم اصراف نشه
وقتی خیلی خوشحال یا خیلی عصبانی هستیم ….
جمله های اولی که استاد تو این فایل گفت واقعا درست ما بدون توجه و با فشار به جسم میخواستیم لاغر بشیم . مثلا تو طول روز کلی گشنگی میکشیدیم بعد یدفه یکی با یه نون سنگگ داغ وارد خونه میشد بعد کل نون رو میخوردیم .
ما دیگه غذارو که میبینیم یا اسمش میشنویم یا لمسش میکنیم یا یکم مزه مزه میکنیم دیگه همه چیز از یادمون میره فقط میخوام بخوریم تا وقتی که تموم بشه همین .
واقعا روز هایی یادم میاد که یه غذای خوشمزه رو داشتم به زور تو شکمم جا میدادم و با خودم میگفتم کاش یکی بیاد اینو از جلو من برداره . !!! من میدونستم اشتباه ولی انجام میدادم. بدون اراده . چون عادت کرده بودم . ذهنم وقتی یه غذای حتی معمولی هم ببینه میگه زهرا بخور تا تموم بشه . و من دیگه نا خودآگاه اطاعت میکردم .
آنا العان با این آگاهی ها با این فکر های جدید دیگه وقتی یه جعبه شیرینی ببینم یا یه قابلمه پر از غذای خوشمزه . تو ذهنم دو نفر میان یکی میگه درو کن برو جلو تا تموم بشه یکی میگه نه زهرا یه لحظه صبر کن . ببین نترس هیجان زده نشو . باور کن هروقت اقدام کنی ازین چیزای خوشمزه در دسترس هست پس فقط به اندازه نیاز بدنت بخور . نمیخواد خودتو خفه کنی . بیا یکم طعم خوش لاغری رو بچش . بزار مثل قبل لاغر بشی . بسه هرچی چاق بودی اینهمه خوردی چیشد بخدا لذت تو پرخوری نیست تو رسیدن به اهداف تو تجربه خواسته هاست . تو لیاقت یک اندام متناسب رو داری .
سلام
به نظر من وقتی من زیاد تر از حدی که بدنم بهش نیاز داره غذا میخورم دارم پرخوری میکنم ، برای من پرخوری رفتاریه که از روی ترس بوجود اومده ترس از اینکه به چیزای دیگه ای توی زندگیم فکر کنم و به خاطر دور شدن از مسائل دیگه رو میارم به چیزی که برام لذت بخشه؛ غذا خوردن.
برای خیلی های دیگه هم این موضوع وجود داره ولی اون عمل لذت بخش براشون یه چیز دیگه به جز پرخوری تعریف شده ، مثلا من خیلی ها رو میشناسم که وقتی میخوان به چیزی فکر نکنن و از مسائل مهم فرار کنن سیگار میکشن یا چیزی مصرف میکنن چون اون رفتار براشون لذت بخش و آرامش دهنده ست یا خیلی ها میرن خرید ، نقاشی میکشن ، داد میزنن ، می نویسن ، راه میرن و… برای هر کس ممکنه یه رفتار متفاوت این احساس رو بهشون بده و برای اکثر آدم های چاق این احساس رو خوردن غذا به اونا میده ، مثلا من وقتی کلی کار دارم و همشون رو پشت گوش میندازم و بازم به کارام اضافه میشه ، دلم میخواد پرخوری کنم و همینطور چیزای مختلف و معمولا شیرین مصرف کنم ولی برای یه آدم متناسب اصلا اینطوری نیست ، من تا حالا ندیدم آدمای متناسب اطرافم وقتی عصبانین چیزی بخورن تازه معمولا این شکلین که دلشون نمیخواد چیزی بخورن و به قول خودشون اشتهاشون کور میشه و وقتی توی دوران ناراحتی خودشون هستن کلی وزن کم میکنن اما من هر وقت ناراحتم وزنم بیشتر میشه چون نیاز بیشتری به این دارم که ذهنمو با الگوی قدیمی لذت بخشم که خوردنه سرگرم کنم.
پس میشه نتیجه گرفت که عصبی شدن باعث نمیشه که آدم چاق بشه و بره پرخوری کنه چون اگه اینطوری بود همه ی آدمای بی اعصاب باید چاق می بودن با این حال من خیلی از آدمای عصبی و نگران دورم رو سراغ دارم که متناسبن .
پرخوری عصبی صرفا یه عادته که قابل حذف شدنه مثل خود من که الان چند وقته که این دوره رو شروع کردم و پرخوری هام به حداقل رسیده و آرامش خیلی بیشتری پیدا کردم حتی وقتایی هم که عصبی بودم و قبلا یه راست میرفتم سراغ چیزای شیرین و یا هر چیزی که دم دستم میومد ، اما الان دیگه میلی به تکرار این رفتار ندارم و خیلی خود به خود آرامش ذهنم بیشتر شده و راحت تر فکر میکنم و مشکلاتمو حل میکنم و سعی میکنم ازشون فرار نکنم و سراغ خوردن غذا برم.
زمانی که در حال پرخوری کردنم با خودم میگم که بزار این یه لقمه رو بخورم بعد دیگه نمیخورم ولی تا اون لقمه رو میزارم توی دهنم و مزه خوب خوراکیم توی دهنم پخش میشه به خودم میگم یه لقمه دیگه… در واقع من نیازم خیلی پیش از اون لقمه ها بر طرف شده ولی عمدا پیام ذهنمو نا دیده میگیرم و ادامه میدم تا وقتی که پیام سیری تبدیل به پیام خفگی و عذاب وجدان میشه و اونجاست که خوردن رو متوقف میکنم زمانی که دیگه مطمئن شدم دست من نیست که نمیخورم ، بلکه دست معدمه و تا آخر ، لذتی که می تونستم رو بردم ولی بعد از پرخوری بدترین حالت خودمو پیدا میکنم توی همون لحظه ای که از خودم متنفر شدم نگاهم توی آینه به خودم میوفته و تمام چیزی که می بینم چاقیه و مهم نیست که جسم من شاید 100 گرم با قبل از پرخوریم تفاوت داشته باشه ولی من خودم رو چاق تر و منفور تر می بینم و از خودم خوشم نمیاد و خودمو لایق چیزای خوب نمیدونم و اگه یه اتفاق خوب برام بیوفته برام مهم نیست در حالی که شاید خیلی دوس داشتم اون اتفاق برام بیوفته ولی وقتی پرخوری کردم هیچ چیز نمیتونه منو از خودم راضی کنه . باید یکم بگذره و وقتی یکم خیلی کوچولو احساس سبکی کردم ، اون وقت تازه میتونم با خودم مهربون تر باشم و به خودم اهمیت بدم .
در کل من از پرخوری متنفرم و دلم نمیخواد هیچ وقت این رفتارو تکرار کنم و اون احساس عذاب و رنج بعدش رو تجربه کنم.
همچنین پرخوری بعضی وقتا باعث میشه از یه غذا متنفر بشم مثلا من یه مدت خیلی حلوا شکری میخوردم و خاطره های خیلی بدی از زمانی که اون طوری پرخوری میکردم و حلوا شکری میخوردم توی ذهنم دارم و الان هر وقت توی فروشگاه از کنار اون برند حلوا شکری که من ظرف دو روز دو تا بسته بزرگش رو تموم کردم ، رد میشم حالم بد میشه و خاطره اون برهه برام تکرار میشه و احساس بدی بهم دست میده
اگر پرخوری کردن اون حالتی در ذهن و بدنه که از سیری یه پله بالاتره و به این شکله که ما پیام سیری رو دریافت کردیم ولی بازم ادامه میدیم به خوردن؛ خب من این حالت رو توی خیلی از آدمای متناسب هم دیدم اون آدمای متناسبی که رفتار پر خطر دارن رو نمیگم . مثلا داداشم که کاملا متناسبه بعضی وقتا غذای مورد علاقش جلوشه و گرسنشه و بیشتر از نیاز بدنش میخوره و خودش میگه ترکیدم . اگه پر خوری نتیجه یکسان روی افراد میداد پس همه الان باید چاق می بودن چون حتی آدمای متناسب هم بعضی وقتا پرخوری میکنن ولی نگرششون این نیس که قراره با این رفتار چاق بشن .
در نهایت نتیجه اینه که پرخوری باعث چاقی همه ی ما نشده و نمیشه دلیل چاقی رو به عهده این رفتار گذاشت و ارتباط مستقیمی بینشون وجود نداره.
به نظر من وقتی هر مقدار – مهم نیست چقدر – شاید بعد از یه قاشق غذا مغز دستور سیری بده ، بیشتر از نیاز واقعی و ناخودآگاه و شهودی بدنمون غذا بخوریم ؛ اسمش پرخوریه . من احساس گرسنگی رو اصلا دوست ندارم ، احساس خفگی ناشی از زیاد خوردن رو هم دوست ندارم یه احساس این بین وجود داره که آرامش و لذت درونش هست و اون مناسب ترین حالتیه که برای من وجود داره .
منم قبلا مثل خیلی دیگه از آدمای چاق فکر میکردم یه نفر دیگه باید بهم بگه چقدر غذا بخورم و چقدر نخورم و کی و چطور ؟ ولی الان فهمیدم بدن من یه ماشین باهوشه که همه چیزو ساده میکنه اگه من بهش اعتماد داشته باشم اون بهترین رفتار رو از خودش نشون میده اما قبلش باید آموزش درست بهش بدم.
فقط هم توی بحث خوردن نیست مثلا من یه مدت به بدنم اطمینان کرده بودم و بهش سپرده بودم که منو سر ساعت مشخصی بیدار کنه صبحا و بدون اینکه گوشیمو بزارم روی زنگ یا به کسی بسپارم بیدارم کنه ، به شکل عجیب و جالبی همون ساعت چشم هام باز میشد .
توی میزان غذایی که باید بخوریم و نوع غذا و… هم ، به همین شکله به نظرم. مثلا اگه بدنمون نیاز به پروتئین و چربی و هر چیز دیگه ای داشته باشه اگه ما بهش اعتماد داشته باشیم و آموزش درست هم دریافت کرده باشه ، ما به همون مقدار که مناسبمون هست غذا میخوریم و مواد مغذی بدنمون تامین میشه.
و رژیم گرفتن به نظر خیلی مسخره میاد وقتی این طوری به بدنم نگاه میکنم.
من خیلی به این موضوع تفاوت افراد چاق و لاغر در غذا خوردن فکر میکنم و دنبال مثال براش میگردم مثلا زهرا امروز خبر خوشحال کننده بهش رسید و از صبح که بیدار شد تا ظهر که من رفتم بیرون و اومدم غذا نخورده بود و داشت با تلفن صحبت میکرد و به آدمای مختلف خبر خوش میداد و خیلی گرسنش شده بود و اومد ساعت 1 ظهر با آرامش و به مقداری که همیشه میخوره صبحانه خورد حتی فکر ناهار هم نبود و نشست با لذت صبحانشو خورد و برای خودشم جای تعجب داشت که از صبح تا حالا که بیدار شده بود هیچی نخورده بود حتی صورتشم نشسته بود ولی من خیلی کم این رفتارو توی آدمای چاق می بینم چون من خودم همیشه تا چشمام باز میشد به صبحانه فکر میکردم بعضی وقتا خیلی خوابم میومد ولی به عشق اینکه قراره برم صبحانه بخورم از جام پا میشدم.
یا همین موضوع مهمی که توی این فایل استاد توضیح دادن ؛ اینکه ما از هر طریقی برای خوردن تحریک میشیم مثلا من امروز فقط به هلو فکر کردم و خیلی هم هوس نکرده بودم و نیازی بهش نداشتم ولی پاشدم برای خودم اوردم پوست کندم و خوردم و حتی وسطاش دیگه نمیخواستم اما تا تهشو خوردم و رفتم یه هلوی دیگه هم اوردم و نصف اونم خوردم ، این در حالتی بود که من بهش نیازی نداشتم و وقتی هم که شروع به خوردنش کردم همون اولاش سیر شدم اما به اندازه ی یک هلو اضافه خوردم.
و این تفاوت در فرمول های ذهن منه که باعث بروز رفتار متفاوت در من میشه .
بویایی : من امروز که داشتم غذا درست میکردم توی غذام سیر ریختم و من از بوی سیر خیلی خوشم میاد و وقتی غذام داشت میپخت ازش خوردم بعدشم که دم کشید و بوش کاملا جا افتاده شده بود بازم ازش خوردم در صورتی که گرسنم نبود پس بویایی باعث شد که من غذا بخورم و این در آدم های متناسب به ندرت دیده میشه. یا یه دفعه توی مترو که بودم بوی شیرینی به مشامم رسید و با اینکه هیچ برنامه ای برای خوردنش نداشتم رفتم و سفارش دادم و خوردم بازم هم بهش نیاز نداشتم ولی چون به واسطه حس بویاییم تحریک شده بودم مغزم بهم دستور داد که برم و استفاده کنم ولی سپهر که باهام بود گفت برای منم بخر ولی الان گرسنم نیست و بعدا میخورم این در حالتیه که سپهرم خیلی از بوی شیرینی ها خوشش اومده بود و همش میگفت چقدر جالب و خوشمزه ست بوشون ولی حتی امتحان نکرد ازش تا وقتی گرسنش بشه .
بینایی: من خیلی از این راه تحریک میشم به خوردن. مثلا مامانم برام دونات درست کرده بود و من قصد نداشتم ازشون بخورم ولی تا چشمم بهشون افتاد یه چیزی توی مغزم مدام میگفت که برشون دارم و ازشون بخورم در حالی که تازه صبحانه خورده بودم و گرسنم نبود ولی 6 تا دونات خوردم و با حس لامسه هم تشدید میشد و من بعدی و بعدی رو برمیداشتم و به زور میخوردم چون از احساس خودن دونات خوشم میومد
امروز با دیدن نخود های آبپز دلم ازشون خواست و صرفا چون روی میز بودن ازشون برداشتم خوردم.
دیروز با دیدن نقل ها ازشون برداشتم و خوردم ولی نیازی به خوردنشون نداشتم اما یکی از دوستام نقلا رو دید ولی گفت میل ندارم و نمیخوام و دمنوشش رو خالی خورد.
شنوایی: من خیلی با شنوایی تحریک نمیشم مگر اینکه یه نفر خیلی بهم اصرار کنه و از طریق شنیدن حرفای اون طرف با خودم استدلال کنم که باید برم بخورم حتی شده یه ذره وگرنه ناراحت میشه اون شخص. مثلا دیروز من چون بقیه خیلی بهم تعارف کردن شیرینی خامه ای برداشتم و میتونستم بر ندارم چون اصلا میل نداشتم ولی با شنیدن اسم نون خامه ای تحریک شدم و دلم خواست بردارم و بخورم.
یا یه نفر بهم یه دستور غذا پیشنهاد داد و من فقط با شنیدن اون تحریک شدم که برم بپذم و بخورمش.
حس لامسه: همین امروز که هلو رو لمس کردم و با خوردن اولی دلم دومی رو هم خواست و خوردمش .
دیشب یه شکلات خوردم و بعد از تموم شدنش چایم هم تموم شده بود و دیگه نمیخواستم اما چون شکلاته رو لمس کرده بودم و مزه اش زیر دندونم بود بازم چای ریختم و با یه شکلات ذیگه خوردم.
آدمای متناسب معمولا با این روش ها غذا نمیخورن و فقط با دهانشون غذا میخورن چون فرمول های ذهنیشون روی تناسب اندام چیده شده ولی فرمولای ذهن من میگن که از هر طریقی باید تحریک به خوردن بشم و منم بهش گوش میدم و تا وقتی فرمول های ذهنم رو اصلاح نکنم رفتارم تغییری نخواهد کرد.
خدایا شکرت که توی این مسیرم
ازتون ممنونم استاد
سلام به همه دوستان متناسبم
قبلاً هر موقع عصبی و ناراحت میشدم فکر می کردم که خوردن میتونه من رو آروم کنه اما حتی بعد از خوردن به حد خفگی هم به آرامش دلخواهم نمیرسیدم و مدام با خودم درگیر بودم اما بعد از آشنایی با این روش یکبار که با خواهرم در مورد پرخوری صحبت می کردیم من گفتم که موقعی که عصبانی میشم دلم میخواد فقط بخورم اما خواهرم در گفت که من وقتی عصابی یا ناراحت بشم انگار راه گلوم بسته میشه و حتی آب هم نمیتونم بخورم و حتی ماه پیش با شوهرم بحثمون شد من بعد اون شروع کردم به خوردن اون هم با چه سرعتی اما شوهرم حتی ناهار هم نخورد پس اگه پرخوری عصبی باشه باید در همه افراد به یک شکل عمل کنه نه فقط در افراد خاصی وجود داشته باشه
در مورد راه های خوردن افراد متناسب و چاق هم واقعا شما درست میگین که متناسب ها فقط از راه دهان غذا میخورن، من دو روز پیش که خونه مامانم همگی جمع بودیم و داداشم شیرینی خامه ای خریده بود اعضای خانواده ام آنهایی که متناسب هستند اصلا شیرینی رو نگاه نکردن و گفتن که سیرند غذا زیاد خوردن، اما آنهایی که چاقند از جمله من حداقل یکی برداشتیم و خوردیم پس یکی از راههایی که من میخورم چشمهام هست چون شیرینی رو دیدم و خوردم
در مورد بویایی من زیاد تحریک نمیشم و حتی گذشتن از جلوی کبابی یا رستوران ها و حتی خونه بوی خوبی باشهمن تحریک به خوردن نمیشم
اما راه لامسه و چشایی، برام بسیار تحریک کننده است که اگه اون نرمی و تازگی یا تردی خوراکی و یا مزه خوب غذا رو حس کنم، حتما زیاد میخورم
شنیدن هم تا زمانی که ندیدم زیاد روم تاثیری نمیذاره اگه کسی از رستورانی تعریف کنه من تحریک به خوردن در اون رستوران نمیشم امااگه کسی در حضورم غذا بخوره و ازش تعریف کنه حتما ترغیب به خوردن میشم
من از پرخوریم واقعا متنفر بودم اما متاسفانه درهر وعده غذایی تا حد خفگی میخوردم و بعد از هربار احساس تکرار ان عذاب وجدان و سرزنش سراغم میاد مدتی هست که سعی میکنم با این عادتم در صلح باشم چون خودم باعث ایجاد این عادت شدم و تازگی احساس میکنم مثل قبل نمیخورم و پرخوریم کمتر شده و به محض سیری مغزم آلارم میده که بسه سیر شدی دیگه ادامه نده و من به راحتی از خوردن دست برمیدارم و روی افکارم دارم کار میکنم تا همیشه آرامش خودم رو حفظ کنم
برای زمانی که مثلا میخوام شیرینی زیادی بخورم میگم حالا یکی خوردی بعدی رو هم بخوری همین مزه رو میده و اینکه اصلا به درد شکم بعد خوردن نمیارزه حالا الان هم نخوردی بعدا میتونی بخری و بخوری دیگه مثل روزگار قدیم نیست که همه چیز کم باشه هر موقع خواستی میتونی به راحتی به همه چیز دسترسی داشته باشی.
انچه که در جسم ما نمود پیدا میکنه و بصورت چاقی خودش رو نشون میده از عادتهای ما ناشی میشه.عادتها رفتارهایی هستن که به دفعات تکرار شدن.وبصورت دستور خودکار در ناخوداگاه ما ذخیره شدن.و بطور ناخوداگاه اجرا میشن.همیشه بد نیستن مثل رانندگی که ما ناخوداگاه رانندگی میکنیم.این قدرت ذهن در راستای کمک به انجام کارهاست.
اگاه شدن از عادتها به ما کمک میکنه که تسلط بیشتری به عادتهامون پیدا کنیم.
پرخوری ،خوردن بعد از سیری.چه احساسی میده؟یاس،ناتوانی،شکست،تصمیم به شروع دوباره ای که ته دلت میدونی بازم شکست میخوری،بزرگ شدن غول چاقی،توجه درد اور به چاقی،احساس ضعف بیشتر وکسب چاقی بیشتر.وچاقتر شدن وچاقتر شدن.ترس از روبرو شدن با غذا.وهروعده وارد یه جنگ ازپیش شکست خورده.لذت نبردن از خوردن،….وهمه ی اینا یعنی تصویر ذهنی چاقی داشتن.
گاهی وقتها البته الانها بیشتر که تحت تاثیر سایت واگاهیهای سایت هستم هنگام خوردن با خودم ارتباط میگیرم با معده ام و حسش میکنم که به نقطه سیری رسیدم یا نه وهمونقدر میخورم.و البته پیروز این میدان میشم.
شاید بهتره از شکست وپیروزی وجنگ صحبت نکنیم چون اینجا قراره ذهن رو متقاعد کنیم تا همسو باشیم.
درمورد خوردن عصبی بله منم باورم این بوده و این مشکل رو داشتم که برای جبران تلخیها و ناکامیهای زندگی از حس لذت خوردن استفاده کنم.اما وجود انسانهایی که درگیریهای بیشتری دارن و البته متناسبن و حتی بهتره بگم تو شرایط بحران حتی تمایل به خوردن لقمه ای ندارن منو متقاعد میکنه که این فورمول ذهن منه نه مختص همه ی انسانها.وازطرفی حس بد بعدش و کوفتگی بعدش ارزش حس خوب ولذت لحظه ای رو نداره.
بله بوده که سیر بودم وبوی غذا،شکل غذا یاداور لذت خوردن همون غذا در قبل بوده و اقدام به خوردن کردم کاملا ناخوداگاه.
اما حالا که تو سایت هستم یک سوال میکنم ایا گرسنه ای؟ اگه بله هیچ اشکالی نداره بخور تا سیر بشی با اگاهی از نقطه ی سیری.اگر گرسنه نیستی میشه بعدا خورد.که البته سعی میکنم درگیری ذهنی ایجاد نکنم.چرا که این طریق هنوز در وجودم قدرت نگرفته و دارم ازش مراقبت میکنم.و لازمه هر روز بیام سایت تنظیم بشم.شاید مدتی روی یک گام بمونم اما کمک میکنه به من.
و من اینجا از استاد عزیز که این روش رو ایجاد کرده و زحمت کشیده .بخصوص رایگان در دسترس قرار داده و به تعداد زیادی انسان کمک میکنه وبه من کمک میکنه تشکر میکنم.یقین دارم همه ی این حسهای خوب به زندگیشون بر میگرده.
بنام خداوند یکتا
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم وتمام دوستان گلم
پرخوری به نظر من یعنی سیر باشی وباز دوباره بخوری وپرخوری باعث سنگینی واحساس درد در معده و باعث بی انرژی شدن برای انجام کارهای روزمره میشود به نظر من وقتی زیاد از حد بخوری نه تنها غذا باعث ایجاد انرژی نمی شه بلکه انرژی و انگیزه فعالیت را از انسان میگیره و تا زمانی که احساس کردی سیری واز خوردن لذت میبری بخوری واگر احساس سیری کردی ولی عادت های چاق کننده پرخوری دوباره وادارت کرد به خوردن باید جلوشو بگیری وبا انجام این تمرین که من سیرم احساس سیری را در خود حس کنید ودست بکشید ومن با همین جمله جادویی چند روزی هست که خودمو سیر نگه میدارم ،افراد چاق با تمام حواس پنجگانه غذا میخورن ولی افراد متناسب فقط با ذهنشان غذا میخورن ،من خودم با چشمان هم غذا میخوردم که به لطف خداوند وآموزشای استاد دو روزه که جلوی چشمم را گرفته ام واحساس بسیار خوبی دارم وخدارو بابت این آگاهی که توسط استاد عزیزم به من داد سپاسگزارم
سلام بر ذاتِ پرازعشق هستی.
موضوع:پرخوری عصبی.
پرخوری کردن یعنی بیشترازنیازبدنت غذابخوری.
پرخوری احساس سنگینی ودلزدگی درمن ایجادمیکنه وبه این حس میرسم که دربرابرچاقی ناتوان هستم ودرمقابل موادغذایی ضعیف.عمل میکنم ونمیتوانم خودم روکنترل کنم که به اندازه بخورم.
وقتی بیش از حدنیازغذامیخورم حسم نسبت به خودم بدمیشه وخودموسرزنش میکنم که چرا زیادخوردم وهمه اینهایعنی توجه به چاقی.
برای اینکه پرخوری نکنیم بایدتاحدی که مزه غذا راحس کنیم وحس مان بدنشودوبه فشارشکمی نرسیم غذابخوریم.
برای اینکه بدانیم چقدرغذانیازبدن مارابرطرف میکندبایدبه احساسمان رجوع کنیم وباحس کردن نقطه سیری وگرسنگی دست ازخوردن بکشیم.
من باتوضیحات این فایل به این درک رسیدم که افرادمتناسب فقط ازیک راه آنهم دهانشان غذامیخورند ولی افرادچاق ازطریق دهان چشم وگوش وبینی ولامسه هم غذا میخورند وحتی ازراه احساسات هم غذامیخورند یعنی وقتی عصبی میشوندمیخورندویاوقتی ناراحت یاشادند میخورندو همه چیزرابه خوردن گره میزنند.
مابایدفقط برای رفع نیازبدن غذا بخوریم وپنج حواس واحساساتمان رانبایددرگیرکنیم.
من بیشتراز راه دیدن غذا میخورم وازراه شنیدن شایددرموردغذایی دستورش رابشنوم واقدام به درست کردن آن نمایم.
ازطریق حس بویایی بعضی وقتهاکه بوی غذایی مثل کوکوسبزی یاکباب ازخانه همسایه می آید دلم میخواهددرست کنم وبخورم. وازراه چشایی شاید طعمی برایم خوشایندباشد وبخورم. درموردلامسه هم بله شاید نرمی یه تکه کیک مراتحریک به خوردن کند. ولی ازوقتی واردآموزشهای لاغری باذهن شدم،وتمرینات راانجام میدهم بیشتروقتی گرسنه هستم غذامیخورم وموقع سیری هیچ حس وراهی منو تحریک به خوردن نمیکنه.
حتی تعارف واصراردیگران که فقط یه لقمه بخور. ومن براحتی میگم نمیخورم میل ندارم وواقعاًتمایلی به خوردن بدون احساس واقعیه گرسنگی ندارم.
خیلی خوشحالم که درمسیر درست هستم وبالذت وبراحتی درحالِ خلقِ لاغری هستم. ومشتاقانه ادامه میدهم.
سلام بر ذاتِ پرازعشق هستی.❤️
موضوع:پرخوری عصبی.
پرخوری کردن یعنی بیشترازنیازبدنت غذابخوری.
پرخوری احساس سنگینی ودلزدگی درمن ایجادمیکنه وبه این حس میرسم که دربرابرچاقی ناتوان هستم ودرمقابل موادغذایی ضعیف.عمل میکنم ونمیتوانم خودم روکنترل کنم که به اندازه بخورم.
وقتی بیش از حدنیازغذامیخورم حسم نسبت به خودم بدمیشه وخودموسرزنش میکنم که چرا زیادخوردم وهمه اینهایعنی توجه به چاقی.
برای اینکه پرخوری نکنیم بایدتاحدی که مزه غذا راحس کنیم وحس مان بدنشودوبه فشارشکمی نرسیم غذابخوریم.
برای اینکه بدانیم چقدرغذانیازبدن مارابرطرف میکندبایدبه احساسمان رجوع کنیم وباحس کردن نقطه سیری وگرسنگی دست ازخوردن بکشیم.
من باتوضیحات این فایل به این درک رسیدم که افرادمتناسب فقط ازیک راه آنهم دهانشان غذامیخورند ولی افرادچاق ازطریق دهان چشم وگوش وبینی ولامسه هم غذا میخورند وحتی ازراه احساسات هم غذامیخورند یعنی وقتی عصبی میشوندمیخورندویاوقتی ناراحت یاشادند میخورندو همه چیزرابه خوردن گره میزنند.
مابایدفقط برای رفع نیازبدن غذا بخوریم وپنج حواس واحساساتمان رانبایددرگیرکنیم.
من بیشتراز راه دیدن غذا میخورم وازراه شنیدن شایددرموردغذایی دستورش رابشنوم واقدام به درست کردن آن نمایم.
ازطریق حس بویایی بعضی وقتهاکه بوی غذایی مثل کوکوسبزی یاکباب ازخانه همسایه می آید دلم میخواهددرست کنم وبخورم. وازراه چشایی شاید طعمی برایم خوشایندباشد وبخورم. درموردلامسه هم بله شاید نرمی یه تکه کیک مراتحریک به خوردن کند. ولی ازوقتی واردآموزشهای لاغری باذهن شدم،وتمرینات راانجام میدهم بیشتروقتی گرسنه هستم غذامیخورم وموقع سیری هیچ حس وراهی منو تحریک به خوردن نمیکنه.
حتی تعارف واصراردیگران که فقط یه لقمه بخور. ومن براحتی میگم نمیخورم میل ندارم وواقعاًتمایلی به خوردن بدون احساس واقعیه گرسنگی ندارم.
خیلی خوشحالم که درمسیر درست هستم وبالذت وبراحتی درحالِ خلقِ لاغری هستم. ومشتاقانه ادامه میدهم.
به نام خدای مهربان
سللم به همه عزیزان
پرخوری کردن احساس خیلی بدی در من ایجاد میکنه، احساس چاقی میکنم، احساس میکنم که چاق میشم و باعث میشه که شروع به سرزنش کردن خودم بکنم. البته وقتی میبینم فکر سرزنشگر داره شروع میشه سعی میکنم بهش فکر نکنم و حواسم و پرت کنم.
فکر کنم وقتی که فرصت گشنه شدن به بدن ندیم هم پرخوری محسوب میشه، مانند حرف استاد که گفتند همیشه یا سیر بودن یا درحال خفگی.
اصن میگم تا وقتی آدم حالش از خوردنش خوب باشه پرخوری نیست، اگه حالش از خوردنش بد بود و احساس بد داشت اون پرخوریه.
افراد چاق با اینکه از نظر تکنیکی سیر هستن اما انگار ذهنشون سیر نشده. نمیدونم راستش فکر کنم هرچه قدر بیشتر تناسب فکری و کار کنیم بهتر متوجه میزان غذایی که مناسبمونه میشیم، چون اون فرمانهای مغزی عوض میشن و حرص و ولع کمتر میشه، و نسبت به غذاها بی توجهتر میشیم.
…………….………………
افراد لاغر فقط با دهنشون غذا میخورن. حتس بعد از اینکه غذا میخورن به اینکه چی خوردن و چقدر خوردن فکر نمیکنن، احساس چاقی ندارن، حس چاقتر شدن ندارن، خودشون و سرزنش نمیکنن، حتی اگر هم یک روزی زیاد خوردن بازهم خودشون و سرزنش نمیکنن.
اما افراد چاق همیشه درحال فکر کردن به غذاها هستن. چه قبل خوردن غذا، چه حیت خوردن غذا، چه بعدش. همیشه حس بد چاق بودن و چاقی بیشتر دارن.
افراد لاغر وقتی سیرن و تازه غذا خوردن حتی اگر با یه چیز خیلی خوشمزه مواجه بشن هم نمیخورن، چون نمیتونن. از گلوشون پایین نمیره، براشون اون لحظه خوشمزه نیست. اصلا تحریک نمیشن، یه دفعه به خودشون نمیان که عه من بدون فکر فلان خوراکی و برداشتم دارم میخورم.
اما افراد چاق فرقی نمیکنه تازه غذا خورده باشن یا سیر باشن. اگر چیزی ببینن که مخصوصا خیلی خوشمزه باشه سریع بدون توجه به سیری برمیدارن میخورن.
یه مثال از خودم بزنم، یک روز بعد از اینکه نهار خورده بودم کلمپههایی که سفارش داده بودیم رسید. بازش کردیم و تا چشمم بهشون افتاد با اینکه واقعا سیر بودم همونجا میخواستم یکی بردارم، مخصوصا اینکه بوی خیلی خوبی هم داره و تا درش و باز کردیم بوش بلند شد. این تحریک بینایی و بویایی بود.
اما حالا با مدتی کار کردن روی دورهها قشنگ معلومه که تمایلاتم تغییر کرده.
دو روز پیش نهار خورده بودم و با مامانم رفتیم پارک، مامانم برای خودش بستنی خرید و چند بار گفت که بستنی نمیخوای؟ پفک نمیخوای؟ اما من گفتم نه چون واقعا سیر بودم. رفتیم بالا سر بستنیها که مامانم انتخاب کنه ( از اون مدل اسکوپیها که باید انتخاب کنی ) منم فقط رنگای مختلف بستنی و نگاه میکردم و دست آقاهه و نگاه میکردم که چطوری داره با یک وسیله بستنی و گرد میکنه و میزاره تو ظرف. اون لحظه به هیچ عنوان تحریک نشدم که بستنی بخورم، اصلا اصلا دلم نمیخواست که هیچی بخورم. بعدش که از اونجا دور شدیم به خودم اومدم دیدم من فقط به بستنیها داشتم مثل پارچهی رنگی نگاه میکردم، مثل مداد رنگی نگاه میکردم. اصلا با خودم فکر نمیکردم که این خوراکیه. پس معلومه که خیلی تغییر کردم. من نه از طریق شنوایی تحریک شدم و نه از طریق بینایی، حالا شاید بویاییهم بوده چون معمولا یکم بوی بستنی و خوراکیهای اونجا هم هستش که اصلا یادم نیست.
امشب کنار سوپری که ایستاده بودم ذرتمکزیکی میفروختن. بخاری که از ظرفش بلند میشد و به وضوح میشد دید، چون باد میومد بوی خیلی قوی ذرتها به سمت من میومد. اما شام خورده بودم و اصلا دلم نخواست. اتفاقا اومدم خودم و امتحان کردم و فکر کردم اگه الان ذرت بخرم دلم میخواد بخورم یا نه؟ اما دیدم نه حتی اگه بخرم هم تمایل چندانی به خوردنش ندارم.
سلام دوست عزیزم خانوم نیکوزاده …
ممنون از دیدگاه قشنگت ..عالی بود …مدال فنی هم که گرفتی مبارک باشه …
اینکه نوشتی هر چی از حضورمون و تمریناتمون در سایت بگذره بیشتر و بهتر می فهمیم که غذای مورد نیازمون چقدره کاملا درسته …. وقتی تشخیص می دیم حد و اندازه امون چقدره دیگه دلمون نمی خواد اضافه تر بخوریم اینجوری به مرور لاغرتر میشیم خصوصا اینکه قبل از سیری کامل ،، خوردن رو کنار بگذاریم ■
قسمت دیگه نوشتی اگر به بدن فرصت گرسنه شدن ندیم یه جور پرخوری محسوب میشه ولی اینو من بهش پرخوری نمیگم بهتره بگیم اضافه خوری ….چون پرخوری علائم خاص خودشو داره …وقتی از بدن فرصت گرسنه شدن و سپس دریافت انرژی رو می گیریم آسیبی که می بینیم این میشه که بدن سوزاندن چربی زائد رو رها می کنه می آد سر وقت هضم و جذب این واحد جدید انرژی که مورد نیازش نبوده و باز مجبور میشه درصدی از انرژی مازاد رو ذخیره کنه …اتفاقی که میفته در بهترین حالتش این میشه که چاقتر نمیشیم ولی لاغر هم نمیشیم …پس تصحیح رفتار خیلی خیلی مهمه ….اگر برسیم به جایی که نه تنها اضافی نخوریم بلکه تا قبل از سیری کامل دست از خوردن بکشیم صد در صد به تدریج لاغرتر و لاغرتر میشیم …
باز هم از شما دوست عزیز سپاسگزارم …
سلام براستادعزیز و دوستان همراه
همین که داشتم فایل رو گوش میدادم یه حس عجیب نگرانی بهم دست داد . توام بود با یه استرس . خیلی تعجب کردم اخه من داشتم با آرامش فایلمو گوش میدادم .
آنقدر این حس بهم فشار آورد رفتم آشپزخونه سروقت یخچال دیدم دلم هیچی نمیخاد و یه دونه انجیل برداشتم و داشتم میخوردم که دیدم خاهرم داره ازکنارم ردمیشه و میخاست بره بیرون با یه حس غریب تنهایی بهم میگه خداحافظ .
تازه متوجه شدم انرژی اون برمن غلبه کرد بااینکه اصلاقبلش باهم صحبت نکردیم و اون طرف اتاق بود البته فاصلمون شاید سه متر هم نمیشد .
نمیدونم اون سری هم یهو ترس عجیبی منو گرفت منی که آرام بودم وبعد چند دقیقه دیدم صدای گریه میاد متوجه شدم خواهرمه .
البته نمیدونم چرا رفتار اون باعث انتقال انرژی برمن میشه و رفتارمنو تاثیر میزاره؟
حالا از موضوع پرت نشم .
به هردلیلی این حس بهم منتقل شد چرا من سراغ یخچال رفتم .
مگر غذاها خاصیت آرام کننده دارن .؟
اینهم به خاطر فرمول ذهنی هستش که در کودکی درما ایجاد شد و زمانی که احساس ترس میکردیم والدینمان رو بغل میکردیم و الان غذا رو جایگزین کردم تا ذهنم مشغول بشه وترسه بخابه .
بعد این رفتار تازه مچ خودم رو گرفتم .
.البته جای شکر داره که سراغ دارو نرفتم چون خواهرم تایه کمی نگران میشه ویهو احساس ترس اون رو میگیره میگه اعصاب معده هست و سریع قرص معده میخوره .
خوب بازم باید روی خودم کار کنم و چیزی غیر غذا رو مسکن روحم قرار بدم حتی یه دونه انجیل .
البته به غیر هندونه وخربزه که یه کم باهاش تحریک غذایی میشم حتی سیری . بابقیه غذاها تاحدودی که میدونم تحریک نمیشم .
البته اونهم با تغییر فرمول ذهنی اصلاح میشه .
سلام استاد عزیز
علت پرخوری عصبی ما چاقها چیست ؟
من با گوش دادن این فایل آگاهی پیدا کردم که افراد چاق از طریق ۵ روش بینایی ، شنوایی، چشایی ، بویایی ، لامسه به سمت غذا کشیده شده اند و این خیلی جالب بود چون از همین طریق متوجه تفاوت فرمول ذهن متناسب و چاق شدم
من که از بچگی چاق بودم و همیشه پرخوری خود راعصبی می دانستم و میگفتم که اگر من ناراحت بشوم و نمی توانم از خودم دفاع کنم حرص خود را سر سفره خالی می کردم و خیلی غذا می خوردم و واقعا همینطور بود چون این حرف را زیاد شنیده بودم من خیلی خوشحال هستم که به قول استاد از طریق خداوند با این سایت آشنا شدم و در موقعی که واقعا ناامید شده بودم که من تا پایان عمرم چاق هستم و هرگز لاغر نمی شوم چون هر بار که تلاش کردم بعد از مدتی دوباره وزن برگشت با وزنی اضافه تر و از الان تصمیم گرفتم که به حرفهای استاد اطمینان و اعتماد داشته باشم چون خود ایشان نمونه بارز این تمرینات هستند که توانستند متناسب شوند و انشاالله من هم متناسب می شوم من در ذهنم جسم متناسب خود را تصویر سازی میکنم که چقدر خوشحال ، سلامتی کامل ، اعتماد به نفس بالاتر ، انتخابهای خیلی بهتر و دلخواه تر را دارم خیلی خوشحال میشوم . پس باید باورهای غلط در مورد چاقی را پاک کنیم و فرمولهای درست متناسب شدن را جایگزین کنیم و به مرحله ای برسیم که با تمام معنا کلمه میل ندارم و سیر هستم را تجربه کنیم و مثل افراد لاغر واقعا نتوانیم آن غذاها را بخوریم چون کلمه سیرم برای افراد چاقی معنایی ندارد ووقتی می توانند بگن سیرم که در حال خفگی و درد دل از طریق زیاد خوردن هستند و همیشه جایی برای خوردن یک دانه شیرینی را دارند به امید روزی که من هم بتوانم موقعی که هر نوع غذایی به من تعارف شد اول فکر کنم که آیا گرسنه هستم یا خیر ، ودر صورت سیر بودن بدون عذاب وجدان که چراان را نخوردم و حیف بودخیلی خوشمزه است بگم من میل ندارم یا سیرم و با حسرت به افرادی که در حضور من از آنها میخورند نگاه نکنم ، و متوجه شدم که فرمول پرخوری عصبی یک فرمول ذهنی کاملا اشتباه است که افراد چاق خودمان را با آن گول زدیم و افراد متناسب بعد از عصبی شدن راه رفتن ، مطالعه ، ورزش ،وخیلی از کارهای دیگه به غیر از خوردن را انتخاب کردند که الان متناسب هستند
“ به نام خداوند بخشنده ی مهربان ”
درود به هم مسیران عزیز و استاد گرامی ؛
گام ششم : پر خوری عصبی چیست ؟!
پروردگار عزیزم ، سپاس تو را که امروز ۷ خرداد ۱۴۰۲ مرا یاری دادی تا بتوانم گام ششم را بردارم ، خدایا شکرت .
بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند علت چاقی خود را پر خوری عصبی می دانند .
نکته : هر موضوعی از نظر علمی یا منطقی قابل قبول است که نتیجه ی مشابه و یکسان داشته باشد.به عنوان مثال نیروی جاذبه ی زمین برای همه ی انسان ها قابل درک و تشخیص است چون ما در هر نقطه ای از کره ی زمین باشیم هر چیزی را رها کنیم قطعا به زمین خواهد افتاد.
توجه : هر عقیده ای درباره ی شرایط خود در زندگی داریم اگر برای همه ی انسان ها به همان شکل است ، فکر و عقیده ی ما صحیح است .
در مورد گفته ی بالا باید این را بگویم که اگر من باور این را دارم که چون عصبی می شوم بیشتر می خورم و پرخوری عصبی دارم و یکی از دلایل چاقی من همین پر خوری عصبی است پس باید در افراد عصبانی دیگر هم صدق کند یعنی هر کس که عصبانی است پر خوری می کند و چاق می شود .اما خود من یکی از شوهر خاله هایم به شدت عصبانی است و بر عکس به شدت لاغر است و همین مثال باعث نقض پرخوری عصبی می شود .
نکته : داشتن باور “ من پرخوری عصبی دارم ” به تنهایی می تواند مانع لاغر شدن ما و از طرفی سبب چاق تر شدن ما شود.
عادت ها نقش اصلی در شکل گیری اضافه وزن دارند ، هر فردی به میزان تنوع عادت های غذایی که دارد در شرایط چاقی متفاوتی به سر می برد.
دقیقا من هم قبلا هر گاه عصبانی ، ناراحت ، غمگین و حتی خیلی شاد بودم بی اختیار شروع به خوردن هر چیزی که وجود داشت به مقدار زیاد می کردم و دقیقا بعد از این کار بسیار حالم بد می شد و خود را به شدت سرزنش می کردم و احساس اینکه فوق العاده چاق خواهم شد را داشتم و دقیقا همان اتفاق می افتاد یعنی اینکه چاق تر می شدم .
پر خوری عصبی ( یا هیجانی ) در حقیقت خوردن زیاد به خاطر اختلال در سیستم بدن ما نیست بلکه یک عادت است که به هنگام عصبی شدن در ما شکل می گیرد.
هر رفتاری که از انسان سر می زند ارتباطی به درون او و سیستم بدن او ندارد که قابل تغییر نباشد بلکه آن رفتار فقط یک عادت است که بر اثر تکرار یک رفتار ساده در فرد شکل گرفته است و بر اثر استمرار در تکرار آن باعث ایجاد نتیجه متفاوت در زندگی فرد شده است.
نکته : عدم آگاهی از عادت های خود سبب عدم کنترل ما بر چاقی می شود و به همین دلیل افراد چاق امکان افزایش وزن تا هر عددی را دارند .
علت چاق شدن من چیست ؟!
از آنجایی که علت اضافه وزن در ذهن ماست ، بنابراین برای کنترل و بر طرف نمودن چاقی باید اطلاعات ذهنی خود درباره ی اضافه وزن را شناسایی و اصلاح کنیم ، در این صورت لاغر شدن کاملا آسان است و خود به خودی خواهد بود.
رفتارهای ما تحت کنترل مغز ما قرار دارد و تمام عادت هایی که سبب اضافه وزن در جسم می شود در مغز ذخیره شده است و مغز ما بر اساس این اطلاعات ، دستورات واکنش های رفتاری ما که همان عادت های ما هستند را صادر می کند.
مغز یک فرد متناسب با یک فرد چاق کاملا مشابه است اما تفاوت در فرمول هایی که در مغز آنها ثبت شده است باعث صادر کردن دستورات واکنشی متفاوتی در هر دو فرد می شود مانند اینکه عصبی شدن در فرد چاق باعث واکنش پر خوری عصبی اما در فرد متناسب باعث واکنش متفاوت مثل تند تند پلک زدن یا نفس نفس زدن و … می شود .
نتیجه ی تفاوت فرمول ها این است که یک فرد متناسب باقی می ماند و فرد دیگر به مرور چاق و چاق تر می شود .
موضوعی که نقش بسیار مهمی در تفاوت بین افراد متناسب و چاق ایجاد می کند این است که یک فرد متناسب برای تامین انرژی مورد نیاز بدن خود از طریق دهان خود اقدام به مصرف مواد غذایی می کند ، اما یک فرد چاق علاوه بر دهان خود از چند طریق دیگر مانند چشم ( حس بینایی ) گوش (حس شنوایی ) بینی ( حس بویایی ) لمس کردن ( حس لامسه ) برای خوردن تحریک شده و اقدام به خوردن می کند.
ریشه ی چاقی در ذهن است و ما از طریق لاغری با ذهن این ریشه را با ایجاد باورها و فرمول های درست سست می کنیم و ریشه تناسب و لاغری را در ذهن خود قوی و تنومند می کنیم. در این مسیر ما با دیدن تغییرات در خود باید خود را تشویق کنیم و با ادامه دادن و تکرار و تکرار در مسیر بمانیم تا بذر های کاشته شده در ذهن ما که جوانه زده اند رشد کنند و پربار و قوی شوند.
“ یا حق ”
سلام آفرین مریم خانم …دیدگاهت عالی و مفید بود …. مرسی
سلام خانم باقری عزیز.
امروز پیام شما رو دیدم ،ممنون از تشویق شما و توجه به دیدگاهم.امیدوارم برای همه ی هم مسیران مفید باشه.باز هم ممنون.
در پناه الله رب العالمین باشید.
سلام استاد عزيزم
استاد عطار روشن من خيلي ذهنم درگير اينه كه چطور توي خانواده پر جمعيت ما ، من و مامانم فقط اضافه وزن داريم
از اين جهت ذهنم درگيره كه من از سن بيست سالگي اين اضافه وزنم هي كم كم شروع شد
الان به ذهنم رسيده شايد شرايط جامعه و افكار جامعه به اين چاقيم شكل داده
اينطور كه هي شنيدم دخترا بايد خوش هيكل باشن
در فايل قبلي اشاره كردم به باور مزاج بلغم و سردي
ولي اون خيلي بعد تر از شروع چاقيم بوده
چاقي كه ميگم منظورم اضافه وزن بوده
خيلي دوست دارم بدونم اون موقع ها چي باعث شده اين اضافه وزن در من شروع بشه
شايد اعتماد به نفس كمم باعث شده بوده كمتر خودمو باور داشته باشم شايد ذهنمم هي اومده منو كوبيده و اين اضافه وزن شروع شده در من
برام سواله كه چرا توي خونمون فقط من و مامانم اضافه وزن داريم
برادرام چاق نيستن
يك خواهرم بعد از زايمانش چاق شد ولي خودشو به تناسب رسوند هنوزم بعد از سالها هر بار ميبينمش متناسب تر از قبل هست
همينه كه ميگم به ژنتيك باور ندارمم
البته يه خواهر ديگه من يكم اضافه وزن داره
در متن اين فايل به خوردن تلوزيوني اشاره كرديد
من اين عادت رو دارم
ولي الانا دارم تغييرش ميدم
چطوري ؟
موقع فيلم ديدم سبزيجات ميارم جلوي دستم
تازه اونم تا آخرش نميخورم
در مورد اينكه يك فرد چاق همه چي رو موكول ميكنه براي بعد از غذا خوردن
من قبلانا همينطور بودم
الانم توي ذهنم هنوز خيلي به وعده بعدي فكر ميكنم
دليلش اينه كه در طول هفته من در خانه آشپزي ميكنم و غذاي خانگي برام مهمه
واسه همين خيلي فكرم درگير آشپزي هست
حالا با اين فايل متوجه شدم بايد انرژي كمتري براي اين كار بزارم
ميبينم دوست متناسبم هم هر وقت با هم بيرون هستيم به غذا فكر ميكنه
مخصوصا كه در سفر هستيم من ميبينم از وقتي هنوز خيلي گرسنه نشده دنبال رستوران ميگرده
خيلي به اين عادتش فكر كردم و به اين نتيجه رسيدم كه
اون براي اينكه خيلي بي حد گرسنه نشده و موقع غذا خوردن ولع زياد نداشته باشه اين كار رو ميكنه
اون وقتي سير ميره رستوران كه بتونن با همسرش يك غذا و يك پيش غذا سفارش بدن اين در حالي هست كه من وقتي خيلي گرسنه ميشم ميرم رستوران
كه در اين حالت من به تنهاي يك غذا و يك پيش غذا براي خودم سفارش ميدم
و تفاوت من و دوست متناسبم در همين يك مثال قابل پيش بيني هست
و جالبه كه بعد از رستوران
مثلا سه ساعت بعد از غذا
من انقدر عذاب وجدان دارم كه همش دارم توي ذهنم خودم رو بمب باران ميكنم
ولي همون دوست متناسبم رو ميبينم كه داره دنبال دسر ميگرده
و من باز تعجب ميكردم
ميگفتم اي بابا
چطور اين انقدر به خوردن فكر ميكنه ولي 40 كيلو وزن دراه
درباره اين موضوع گفتيد كه يك فرد چاق از 5 روش غذا ميخوره
همين دوست متناسبم هميشه به من ميگه من مثل تو از طعم و بوي غذاها سر درنميارم
مثلا من ميگم اين زعفرون چه عطري داره
اون ميگه من اصلا نميتونم بوي زعفرون رو تشخيص بدم
يا من ميگم غذا با روغن حيواني يه طعم و عطر متفاوتي داره
اون ميخنده ميگه من كه اصلا هيچي از اينا كه ميگي رو نميفهمم
مثلا من ازش سوال ميكنم راستي اون روز رفتيم فروشگاه تو اون مواد غذايي رو خريدي نظرت رو بهم بگو اگر خوبه منم بخرم
ميگه تو كه ميدوني من گزينه خوبي نيستم براي اينكه بگم كدوم مواد غذايي خوبه بيا بد!!!
استاد خدارو شكر كه من اين دوست متناسبم رو جلوي چشم دارم كه هر چي شما ميگيد رو به واضح در اون و خودم ميبينم
الان سوال من اينه ؟
آيا من بايد اين حس ها رو در خودم بكشم ؟
آيا اون دوستم اون حس ها رو در خودش كشته ؟
يا اينكه من بايد با ذهنم دوست باشم و باهاش نجنگم
ولي
بهش بگم بيا تجربيات جديد داشته باشيم
تجربياتي از اين دست كه بگيم “ميل نداريم ”
يا اينكه لذت غذا خوردن رو جايگزين كنيم با حس هايي ديگه مثل لباس هاي متنوع
مثل همين دوست متناسبم كه كمد ها داره از كفش و لباس هاي متنوع
چيزي كه الان ميدونم اينه كه من ميتونم جهت بدم به انرژي ها
و ميتونم انتخاب كنم چه تجربه اي داشته باشم
ميخوام انتخاب كنم كمد لباس هام پر تر باشه تا كابينت هام و يخچالم
استاد گفتي خيالتو راحت كنم جسمت كار داره تا متناسب بشه اول بايد ذهنت درست بشه
من اين روزا بيشتر داره چاقيم به چشم مياد
فقط اين سايت و آموزش هاي شماست كه داره من رو آروم نگه ميداره كه نرم سراغ رژيم
من جوانه ها رو دارم ميبينم
همين كه سبزيجات ميخورم موقع فيلم ديدن
مثل اينكه ميرم رستوران سوپ سفارش ميدم به عنوان غذاي اصلي
مثل اينكه توي رستوران زود سير ميشم و نصف غذامو نميتونم بخورم
مثل اينكه ترس ندارم از غذاها
مثل اينكه كلي با خودم خوراكي نميبرم توي ماشين
و خيلي چيزهاي ديگه
ممنونم از اين فايل عالي
بنام ان که همه چیز از اوست
سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن
پرخوری عصبی چیست؟(قسمت ششم)
خیلی از آدمها که چاق هستند علت چاقی خودشان را پرخوری عصبی میدانند آنها براین عقیده هستند بدليل مشکلاتی که در زندگیشان وجود دارد نمی توانند اعصابشان را کنترل کنند و به این خاطر به خوردن رومیاورند و به این خاطر است که چاق میشوند
نقش اعصاب در چاقی چیست؟
هر چیزکه از نظر علم و منطق مورد قبول واقع قرار میگیرد که نتیجه شبیه و همسان داشته باشدمثل نیروی جاذبه زمین برای تمام آدمها قابل درک وتشخیص
است چون فرقی ندارد که مادرکجای کره زمین زندگی میکنیم اگرچیزی دردستمان باشد وان رارهاکنیم مطمئنن به زمین میافتد یک مثال دیگرهم میتوانیم بزنیم که آگریک سوزن بابدنمان برخورد بکند اثر شبیه در بوجود آمدن تحریک عصبی وایجادحس درد درنقطه برخورد می شوداین حالت در تمامی آدمها یکسان است مردوزن بودن هم فرقی ندارد سیاه .سفیدبودن
چاق یا لاغر و….دراین فرآیند اثرگذار نخواهدبود
هرفکر و اندیشه در مورد شرایط خودمان در زندگی داشته باشیم اگه برای تمام آدمها به همون شکل باشد فکر و عقیده مان درست است اگر فکر کنیم عصبانی شدنمان سبب پرخوری عصبی ودر آخر چاقیمان شده وبه این خاطر نمی توانیم لاغر بشیم و لاغربمانم باید این حالت درهمه آدمها به این شکل وجود داشته باشد ولی کمی فکر کزدن در مورد کسانی که متناسب هستند ویا توجه کردنمان به برخی که در دوربرمان هستند و لاغرند مثل دوست. فامیل وهمکارو….حضور دارند آشکارا میبینیم که بعضی از آنها حالت عصبی دارند ودربرخی مواقع عصبانی می شودند ولی اصلآ پرخوری عصبی ندارند وچاق هم نشدهاند
وهمیشه این سوال در ذهنمان پیش میاد که چرا برخی از آدمها با اینکه عصبی مزاج هستند اماچاق نمیشوند؟
با جستجو کردن درادمهای اطراف خودمان به این اطمینان ميرسيم که آیا این دلیل من سبب چاقی در تمام آدمها شده است یا تنها سبب چاقی من شده است؟
به این شکلی خیلی راحت واسون می توانیم به درست یا غلط بودن دلیلهای چاقیمان پی ببریم
اگرما فکر کنیم به دلیل های گوناگون حالت عصبی داریم وبه این خاطربه غذاخوردن رو می آوریم و پرخوری عصبی را دلیل چاقیمان بدانیم باید هرکسی که درکنترل احساس و اعصاب خودش ناتوان است و حالت عصبی دارد به خوردن زیاد از حد رو می آورد و چاق می شود. پس اگر به این شکل نباشه واگر وبعضی ها هستندکه با داشتن حالت عصبی دچار پرخوری عصبی نمی شودند و چاق هم نیستند دلیل چاقیمان کاملآ بی پایه و بی منطق است وتنها داشتن دلیل پرخوری عصبی برای چاقیمان باعث شده که ما همیشه در حالت چاقی خودمان بمانیم چون ما توانایی حل مشکلات خودمان و رهاشدن از عصبی شدن و رسیدن به آرامش مطلق و همیشگی را نداريم پس باور داریم که نمی توانیم هیچوقت لاغر بشیم و لاغربمانم
باور داشتن به اینکه من پرخوری عصبی دارم فقط می تواند مانع لاغر شدنمان واز طرف دیگه باعث چاق تر شدنمان باشد
چرا من چاق شدم؟
عادتهایمان نقش اصلی در شکل گیری چاقی مان دارند هرکس به مقدار متنوع بودن عادتهای غذایی که دارددر شرایط چاقی متفاوتی به سرمیبرد پرخوری عصبی در حقیقت خوردن بیشتر به دلیل اختلال در سیستم بدنمان نمی باشد فقط یک عادته که وقتی عصبانی می شویم در ماشکل میگیرد وقتی کسی عادت کرده باشد موقع ای که تلویزیون تماشا می کند تخمه یا
تنقلات استفاده می کند پرخوری تلویزیونی ندارد فقط عادت دارد که وقتی تلویزیون نگاه می کند یا برنامه مورد علاقه خودش را می بینیدازتنقلات استفاده کند
هر رفتاری که از آدم سر می زند ربطی به درون اون و سیستم بدنی اش ندارد که قابل تغییر نباشد بلکه اون رفتار تنها یک عادت هستش که بخاطر یک رفتارساده دریکی شکل میگیرد و بخاطر استمرار درتکرار اون سبب بوجود آمدن نتیجه متفاوتی در زندگی اش شده است
نداشتن آگاهی از عادت های خودمان باعث نداشتن کنترل مان در چاقیمان شده وبه این خاطر افراد چاق با هرعددی که میتوانند وامکان دارد افزایش وزن پیدا می کنند
علت چاق شدنم چیست؟
علت چاقیمان در ذهنمان است پس بخاطر کنترل و برطرف کردن چاقیمان باید آگاهی ذهنی خودمان را در مورد چاقی را بشناسیم و اصلاح کنیم به این شکل لاغری خیلی آسون و خود بخودی خواهد بود
شناسایی کردن عادتهای چاق کننده مثل پرخوری عصبی باعث افزایش تسلطمان براونها می شود وروز به روز می توانیم عادتهای پرتکرار خودمان را تغییر دهیم و در آخر شرایطی متفاوتی در جسممان را تجربه کنیم
رفتارهایمان تحت کنترل مغزمان قرار داردو همه عادتهایی که باعث چاقی در جسممان شده در مغزمان ذخیره میشود و مغزمان بر پایه این آگاهیها دستورهای واکنشی رفتاری مان که همون عادتهایمان هستش را صادر می کند مغز فرد لاغر بافرد چاق کاملآ شبیه به هم هستش ولی تفاوت در فرمولهایی که در مغزشان ثبت شده سبب صادر کردن دستور های واکنشی متفاوتی در هردو نفر میشه مثل اینکه عصبی شدن در یکی که چاق است سبب واکنشی پرخوری عصبی ولی درلاغرها سبب واکنش متفاوتی مانند تند تند پلک زدن ویاتنفس شدیدو….می شود نتیجه متفاوت بودن فرمولها اینه کسی که لاغر هستش لاغر بماند و کسی که چاق هستش روز به روز چاق تربشه
خوردن در افرادچاق و متناسب.
کسی که متناسب است برای تأمین انرژی مورد احتیاج بدنش از طریق دهان خودش اقدام به استفاده از مواد غذایی می کند ولی کسی که چاق است علاوه بر دهان خودش از چند روش دیگر هم برای خوردن تحریک می شود وشروع به خوردن می کند واین را باید در نظر بگیریم که هدف کس که چاق هستش از خوردن تأمین انرژی مورد احتیاج بدن خودش نیست فقط کوشش اش برای تجربه کردن لذت وحس خوب از خوردن موادغذای است
این موضوع نقش خیلی مهمی درمتفاوت بودن دربین افراد متناسب وچاق بوجود میآورد
برای بدست آوردن آگاهی زیاد درمورداین موضوع خیلی مهم توصیه شده که فایل آموزشی این قسمت رابادقت استفاده بکنیم وبه توضیحاتی که گفته شده فکر کنیم وشباهت رفتاری خودمان بااین توضیحات را مد نظرداشت باشیم
اگر رفتارهایمان شبیه به توضیحات گفته شده بود تصمیم بگیریم با شوقواشتیاق و استمراربیشتری مسیر لاغری باذهن را ادامه دهیم و اطمينان داشته باشیم که از این مسیر به رویاوارزویمان که سال هاست در حسرت آن بودیم خواهیم رسید
من خودم خیلی پرخوری عصبی داشتم و همیشه این پرخوری عصبی را باعث چاقیم میدانستم من همیشه غذایم رو با زجر و ناراحتی می خوردم وهمیشه غذایم را آب پز می کردم ولی دوست داشتم که آزادانه غذا می خوردم من همیشه درحال رژيم گرفتن وکم غذاخوردن بودم وبه این خاطر هميشه سلامتی ام به خطر می افتاد همیشه رنگ پریده و کم خونی داشتم و سیستم بدنم پایین بود اما هیچ چارهای جز رژيم گرفتن و ورزش کردن نداشتم و دیگر نمی دانستم که باید چکار کنم وبا هدایت شدنم به لطف خداوند مهربان به این سایت شروع کردم به یاد گیری اطلاعات و متوجه شدم که چگونه باید رفتارکنم
ماوقتی درلباس خریدنمان آزاد باشیم. اعتماد به نفسمان بیشتر باشد ومسخره مان نکنند واقعآ لذت خواهیم برد
من با این روش لاغری باذهن کلی تغییرات زیادی داشتم هم وزنم وهم سایزم کم شده وقتی که فرمولهای چاقی در ماصورت میپذیرد و آرام آرام رفتارهایمان تغییر میکند. من از بدو تولدم چاق بودم واز همون کودکی فرمولهای چاقی در من شکل گرفته بود
خوردن تمام کسانی که لاغر ومتناسب هستند از طریق دهانشان انجام میشه چون اگر نیاز به انرژی داشته باشند فرمان خوردن صادر می شود واونها خیلی به راحتی به اندازه نیاز بدنشان می خورن و سیرمیشوند وتنوع غذایی وزیاد بودن غذا برای اونها تفاوتی ندارد چون فرمولها به اندازه نیاز بدنشان برای خوردن صادر می شود
ولی چاق ها خیلی دلایل زیادی برای خوردنشان دارند که خیلی زیادترازنیازبدنشان است می خورن اگر غذایی مخصوص وتنوع بیشتر باشه ودلایلی هم داشته باشند و….تا جا داشته باشند می خورند وبعداز اون هستش که پشیمون می شن و عذاب وجدان وناراحتی به سراغشان می آید
کسی که لاغر ومتناسب است فقط از راه دهانش غذا می خورد ولی چاقها از۵ طریق غذا مصرف می کنند و ۵دهان دارند
۱.راه اول از راه دهان است که غذا رامی خورن
۲.راه دوم ازطریق دیدنمان است
ما وقتی غذایی را می بینیم فقط اون را با چشممان می بینیم و این چشم است که فرمان را به مغزمان صادر می کند ومغزمان میگه اه این هست پس بخور چون ذهنمان تصویری هستش وقتی تصویر به مغزمان می رسه می گه وقتی اون را دیدی بخور
چون مغزمان اولش فرمول را صادر نميکند فقط اين چشممان می بینه و فرمان را صادر می کند شیرینی وهر چیزی را که دوست داریم روبخوریم
ولی لاغر ها هیچگاه از طریق چشمشان تحریک به خوردن نمی شوند واین اصلآ امکان نداردونمیشه ولی من هم بادیدن هرخوراکی تحریک شدم و خوردم
۳.راه سوم ازطریق بینی مان است.
بینی مان خیلی تأثیر گذار است ما وقتی غذایمان را خوردیم و سیرهستیم ولی وقتی به خونه مادرمان می رفتیم بااین که غذایمان را خوردیم و سیرهستیم با آمدن بوی غذا حالا هر غذایی اون هم غذای مورد علاقه مان باشد حالا نه غذارادیدیم نه چیزی فقط بویش رااحساس کردیم وقتی بویش را استشمام کردیم فرمان به مغزمان صادر می شود وفرمول می گه بوی غذا=خوردن
ولی لاغرها هیچگاه بوسیله بینیشان تحریک به خوردن نمی شودند
۴.راه چهارم از طریق شنیدن است.
من همیشه با شنیدن موادغذایی که ازش تعریف می کردند همیشه دوست داشتم که اون را تهیه کنم وبخورم چون با شنیدن تحریک می شدم و دوست داشتم بخورم ولی لاغرها اصلآ اینطوری نیستد
۵.راه پنجم از طریق لمس کردن است.
ماوقتی شیرینی برایمان تعارف می شد تصمیم می گرفتيم که يکی برداریم ولی به محض گرفتن شیرینی در دستمان وحس نرمی ولطافت اون رواحساس می کردیم خیلی زود دوتاوشاید چند تا برمیداشتیم چون این حس تشدید می کند که ما به جای یکی چند تا بخوریم
اما متناسبها با این حس تحریک نمیشوند
حالا مادراین روش نباید اول نگاهمان به جسممان باشد اول فرمولهایمان و بعد رفتارهایمان وبعد جسممان تغییر میکند ماهمیشه باید برای رفتارهای درست خودمان را تشویق کنیم اولین تغییر من در آرامش داشتن وبعدحرص و ولع خوردن بود وحالا حرص و ولع خوردنهام و پرخوری کردنهام کاملآ ازبين رفته
من اگه حتی یک قاشق اضافه بخورم مغزم هشدار می دهد که نخور بسه واگه بخورم حالم روبد میکنه ومن همیشه بخاطر این حالتم خودم را تشویق می کنم من دیروز که سیزده بدر بود موقع خوردن نهارشاید یک سومش را خوردم ودیگه نتوانستم بخورم ووقتی دیدم اگه بخورم حالم بد میشه پس نخوردم و بخاطر همین دردلم خودم را تحسین کردم
امااگر قبلا ازاشنا شدن بااین روش بود من هر چیزی که بود میخوردم وبعداز اون عذاب وجدان می گرفتم
یک درخت وقتی میوه دار میشه در آخرین مرحله اش است وقتی یک بذر جوانه بزنه وبزرگ بشه میوه میده سایه می ده و اون خیلی خوبه
ما ممکن هست اول حسمان خوب بشه ومیل نداشته باشیم پرخوری بکنیم و….پس این خودش یک جوانه زیبا است بايد به خودمان تبریک بگویم وخودمان را تشویق کنیم واستمرا داشته باشیم وادامه بدهیم تابذر کاشته شده جوانه بزند
ما باید ادامه بدهیم چون ما ازطرف خداوندمهربان به این سایت هدايت شدیم وچون اینجا هستیم مراحل را قدم به قدم جلو می ریم
وقتی جوانه ها زده بشن تصمیم می گیریم و همشون راتبدیل به درخت تنومند می کنیم واین آخرین روش وبهترین روش برای ما هستش ما وقتی که از تمام روشهای لاغری ناامید شدیم به این مسیر زیباهدایت شدیم و از این به بعد است که اگر در این مسیر استمرارکنیم به فایلها گوش دهیم ومطالب آموزشی را بخوانیم وتمریناتمان راانجام دهیم و ادامه دهیم و تکرار کنیم از زندگی که بدست میآوریم و خواهیم اوردلذت فراوان خواهیم برد
خدا به هممون سلامتی و تندرستی و تناسب اندام فوقالعاده بده به خصوص برای استادگرامی وخانواده گرامیشان
خداقوت
سلام و احترام
من دقیقا محتوای این مبحث را باگوشت و پوست و استخوانم بارها تجربه کرده ام. اینکه شما گفتید چاقها علاوه بر دهانشان با چشم و گوش و بینی و لامسه شان هم می خورند خیلی جالب و خیلی درسته. همینه.
مثلا می خواهی با چایی یدونه ساقه طلایی بخوری ولی یکدفعه می بینی یک بسته کامل را خورده ای.
مثلا اسم یا وصف یک غذا یا خوراکی را می شنوی و هوس می کنی و تا همونو نخوری ول نمی کنی.
خیلی جالبه. خیلی
اتفاقی دیروز افتاد که اگر قبل از این ۵ جلسه بود جور دیگه ای پیش می رفت . داستان از این قرار بود که به منسبت عید نمایشگاهی برپا بود که دیروز روز آخرش بود و من برای بازدید رفتم. غرفه آخر محصولات خوراکی سنتی و جالبی بود. ولی من بدون اینکه توجه کنم تو ذهنم اومد من که میل ندارم برای چی بخرم. اگر الکی بخرم تحریک میشم که بخورم. ولش کن. حالا میل ندارم. نخریدم و رفتم. امروز صبح پیاده روی می کردم و در راه نانوایی بودم و گرسنه هم بودم و یاد نمایشگاه دیروز افتادم و پشیمون شدم که چرا نخریدم البته مطمینم اگر می خریدم همون لحظه می خوردم. این افکار توی ذهنم بود که داشتم فایل همین جلسه را گوش می کردم و آخرهای مبحث متوجه شدم این گام کوچک یک موفقیت بوده و باید به خودم تبریک بگم و نباید متاسف باشم. خوشحال شدم و با اینکه موقع پیاده روی نون خریدم و قبلش گرسنه بودم و فکر خوراکیهای روز قبل در سرم بود ولی با شنیدن این فایل واقعا دیگه میل نداشتم و طبق عادت همیشه در راه خانه از نان تازه نخوردم و بویش هم حتی تحریکم نکرد.
واقعا ممنونم از شما
سلام
صحبتاتون خیلی خوبه ولی تا الان که جلسه ی ششم هستش شما همش یکسری مطالب تکراری رو دارید مکررا میگید واینکه اصلا چیز جدیدی تو هر دوره نمیگید درسته دوره رایگان هست ولی زمان ووقت ما که ارزش داره شما تاالان ۵ ساعت وقت من رو گرفتید وفقط به اندازه ی نیم ساعتش مفید وغیرتکراری بوده
سلام!
قبل اینکه این دوره رو شروع کنم دوبار شام میخوردم
یعنی بعدازظهر که برای عصرونه تقریباً ناهارم میشد چون ساعت 10/11بلند میشدم وتا 12سر سفره بودم
بعد کارای خونه وحدودای 3مشغول شام پختن و اینا بعدش هم ساعت 7دوباره شام دوم رو آماده میکردم و حدودا 12اینا میخوردم
اصلأ این شام دوم یک جور احساس خوب مثلاً وقتی با دوستام جمع میشدم و ی جور رسم خوشگذرونی بود برای ذهنم تداعی میکرد
درست میگین استاد عین معتاد تموم فکر و ذکرم خوردن بود
ولی الان که حدود 1ماه میشه دوباره شروع کردم وبه لطف خدا و راهنمایی های شما خیلی آرامش دارم
اصلأ این آرامش و استرس از چاقی و اضافه وزنم نمیذاشت درست رفتار کنم و من ناخودآگاه همیشه دم یخچال بودم
خیلی ممنونم استاد خوشحالم که میتونم اینجا وقت بگذرونم و با اطمینان خاطر و امنیت و سلامتی دارم از زندگیم لذت میبرم خیلی متشکرم که دوره های رایگان گذاشتین و باعث ایجاد احساس خوب شدین
ومن کاملاً قبول دارم که یک فرد چاق پنج دهان داره
مثل این میمونه که یک تانکر برای پرشدن از یک لوله آب استفاده کنی
وبرای تانکر دوم 5تا لوله آب وصل میکنی
ونتیجه کاملاً مشخص
من از طریق دیدن بیشترین تاثیر رو در خوردن انجام میدادم وقتی میرفتم خونه دوست ،آشنا، مادرم یا نزدیکانم اول میرم سریخچال و تا ببینم چی هست
یا وقتی برای خونه خرید میکردم کلا تموم فکرم برای برنامهریزی مصرف اون خوراکی ها بود بجز کله پاچه معمولاً همه نوع غذا میخوردم و فرقی نداشت که غذا چی باشه
دقیقاً همین هیجان برای خوردن رو داشتم خیلی خوب
یادمه وقتی میرفتم خرید اول درباره اینکه کجا غذا بخورم با دوستم حرف میزدم بجای لذت از خرید همش دنبال ساعت بودم تا موعد ناهار برسه و دلی از عزا دربیارم
ولی الان به لطف خدا
خیلی از رفتارهام تغییر کرده صبح ها زودتر بلند میشم تا فایل صبحگاهی و میثاق نامه م رو اجرا کنم حالت صورتم شاداب تر شده احساس میکنم جوونتر شدم سبک تر
مخصوصاً فایل پیاده روی خیلی کمکم میکنه تا بیشتر دراین مسیر قرار بگیرم
متعهد تر باشم و دوره اصلی رو با اشتیاق بیشتری طی کنم
خدایا ممنونم که منو به این سایت هدایت کردی
سلامو صد سلام ب همه دوستان عزیزم و به استادعزیزم ک انقد پرتلاش و بهترین مطالب رو به رایگان با در میان گذاشته
بله دقیقا حرفاش درسته من میزدم شبکه جم فود وای خدای من تصاویر با من حرف میزدن چه کیک هایی چه غذاهایی
ولی خب چون همیشه وسایل پختن در دسترس نبودن من فقط تماشا میکردم
خیلی کم پیش میومد ک اقدام به درست کردن چیزی ک میدیدم کنم
خب حالا بریم سراغ عادت های غذایی من در طول روز
من همیشه یه اندازه ای برا غذاهام تو ذهنم در نظر دارم مثلا دقیق میدونم چه اندازه از این کتلت ها منو سیر میکنه چ مقدار برنج و چ ی بشقاب آش یا سوپ
ولی همونطور ک قبلا هم گفتم بعد چند ساعت معدم میگه من گشنمه اگه توجه نکنم بعد نیم ساعت هی رفته رفته سوزش معده میگیرم و این منو خیلی اذیت میکنه من مجبور میشم ک یه چی بخورم تا ارومش کنم
در مورد شیرینی و کیک ها باید بگم
که چون دیر به دیر میخوریم یعنی اکثرا فقط برای مناسبت ها
من انگار ک دنبالم کرده باشن وقتی سیرم باشم میخورم اون اخرش سه تا ذهنم میگه بخور ک دیگه گیرت نمیاد😐🥲
از این به بعد جلو این ترس رو میگیرم
من خیلی دکتر معده رفتم ولی همشون بعد قطع داروها برگشتن
همشون میگفتن چیزیت نیس
الان بهترم ولی موقع غذام بگذره معدم سریع صداش در میاد😟
نشان های دریافت شده
سلام . من این فایل رو هم با چشم بسته انتخاب کردم .
پرخوری عصبی یک فرمول خود ساخته در ذهن است که ربطی به نیاز بدن ندارد . وقتی ما عصبی میشویم و از حالت تعادل خارج میشویم حالا چه عصبی مثبت چه عصبی منفی تمرکزمان از روی ذهنمان خارج شده و رفتاری که به آن عادت داشتیم را انجام میدادیم .
تمایل ما به خوردن با تمایل یک فرد متناسب به خوردن تفاوت دارد .
ما تعداد فرمول های ذهنی خوردنمان بیشتر ازفرمولهای ذهنی خوردن یک انسان متناسب است و چون در بیشتر ما تمام فرمولهای خوردن به چاقی منتهی میشوند در نتیجه ما هربار که فرمان خوردن صادر میشود همراه با آن فرمان چاقی هم صادر میشود .
حالا به تعداد دفعات خوردن احساس چاقی در ما شکل میگیرد .
اما تنها یک خوردن به تناسب منتهی میشود .
ما فقط باید همین یک الگوی خوردن را نگه داریم و مابقی هرچه به ذهنمان آمد را حذف کنیم .
خوردن بر اساس نیاز جسمی = متناسب شدن .
تنها و تنها این الگوی خوردن مارا متناسب می کند و متناسب نگاه میدارد .
با تکرار و تمرین روی ذهن خود تا جاییکه میتوانیم سایر الگوهای خوردن را حذف می کنیم و اجازه خلق شدن به آن نمیدهیم درست مثل افکار منفی .
و بعد اگر جایی ناآگاهانه الگویی جاری شد قطعا ابتدا خود را در احساس منتقل می کند به این ترتیب که میبینیم تمایل خوردن در ما پدید آمده . در این زمان
اول از معده مان میپرسیم که آیا سیر است . اگر گرسنه باشیم خب میل خوردن از طریق جسم به ما منتقل شده و خوردن آن مارا متناسب می کند و میتوانیم تا جاییکه خود جسم اعلام میکند بخوریم .
تا کجا به خوردن ادامه میدهیم . در سه سطح میتوانیم بررسی کنیم .
سیر شدن در ذهن (تنها براساس الگوی نیاز جسم )
سیر شدن در احساس
سیر شدن از طریق ذائقه و حس چشایی
سیر شدن در معده
سیر شدن تمایل مارا به مصرف مواد غذایی کم میکند و کم کم میبینیم میل ما کم شده . من از حس چشایی بیشتر میفهمم که سیر شدم . ذائقه من به هنگام سیری و به هنگام گرسنگی با هم متفاوت است . وقتی گرسنه هستم دو سه لقمه اول بسیار خوشمزه است کم کم که حالت سیری در من پدید می آید ذائقه ام دیگر مزه ی غذا را مثل اول حس نمی کند و اگر باز هم ادامه دهم فقط دارم عمل خوردن را بدون حس انجام میدهم و پرخوری بدون احساس لذت ادامه دار میشود .
جسم جواب کرده ولی ذهن چون اصلاح نشده دستور به ادامه ی خوردن میدهد اما خوردنی بدون میل و لذت فقط طبق الگوی ذهنی چاق شونده مخصوصا الگوهای عصبی بودن .
پرخوری عصبی الگوی پرتکراریست که یکی از علل تمایل ما به مصرف مواد غذاییست .
وقتی شاهد بیاوریم که انسانهای متناسب از این الگو استفاده نمیکنند میفهمیم این یک الگوی خودساخته است .
پس ما موقع عصبی شدن چه کار کنیم ؟
روانکاوی و بررسی علت عصبی شدن میتواند شرایط روحی مارا آرام کند . چون خود عصبی شدن هم بنا به دلیل الگوهای غلط ذهنیست وگرنه در زندگی روزمره نباید دلیل زیادی برای عصبی شدن وجود داشته باشد . چون زندگی سراسر زیباییست و حقیقتا چیزی برای عصبی شدن وجود ندارد .
اگر مثلا اتفاقات روزمره آنطور که ما میخواهیم پیش نمیرود و این موضوع عصبیمان می کند علتش فقط کم تمرین کردن است . وقت نگذاشتن . دل ندادن . و حل نکردن آن موضوع . وگرنه افکار درست + احساس عالی + انتخاب رفتار درست + تمرین و تکرار = نتیجه .
پس برای رسیدن به نتیجه دلخواه معمولا همه ی اینها در کنار هم نتیجه بخش است و اگر هر کدام نباشد نتیجه انطور که ما میخواهیم پیش نمیرود . حالا جالب است اگر در ۹۰ درصد کارها توکل را الگوی حرکت قرار دهیم تمام این مراحل به راحتی پیش میرود و نتیجه یه بهتری حاصل میشود .
توکل هم یعنی سپردن به نیروی عظیم ناخوداگاه .
من راه وروش کار را به مقدار فراوان یاد گرفته ام . برای تبدیل آن به عملکرد هم هر روز تمرین میکنم .
در حالت عادی من هیچ تمایلی به مصرف مواد غذایی ندارم و خوردن من تنها بر اساس نیاز بدن است اما فهمیدم که در شرایط عصبی من برای آرامشم میخوردم و این الگو امروز خودش را به من نشان داد . پس من این باور را هم اصلاح کردم که حتی در شرایط عصبی شدن هم نباید بخورم .
من یاد گرفته ام هنگام برانگیخته شدن تمایلم برای خوردن از خودم بپرسم علت خوردنت چیست ؟ اگر علت خوردنم گرسنگی باشد پس دلیل درستیست اگر هر چه غیر از آن باشد نخوردن را انتخاب می کنم و از احساسم میخواهم آرام شود . اگر آرامشد که میفهمم ذهنم دارد همکاری می کند اگر نپذیرفت و وسوسه خوردن همچنان در من بود باید بگردم دنبال الگوی ذهنی ایجاد کننده ی این میل .
امروز ما ناهار آش انار داشتیم .
جاتون خالی خیلی خوشمزه شده بود فقط سبزی آن یکم زیاد شده بود که اگر کمتر میزدم بهتر بود .
این موضوع یکم ذهنم را مشوش کرد و لحظه ای از خود غافل شدم و بااین که یک بشقاب خورده بودم باز هم چند قاشق خوردم . اما سریع به خودم اومدم و گفتم این خوردن جسمی نیستا سیر شدی این ولع از کجا اومده خب ذهنم گفت من به خاطر اینکه سبزی یکم زیاد شده بود ناراحتم کاش کمتر میریختم وگرنه باقی مواد و طعم و مزه عالی بود راضی بودم . گفتم تو به خاطر مقداری سبزی داری خودتو ناراحت میکنی بعدشم عذاب وجدان که چرا چند لقمه اضافه خوردم .
گفتم فقط به علت مقداری سبزی داری خودتو ناراحت می کنی . چیزی نشده . الگوی غلط ذهنی من اینه وقتی طبخ غذا آنطور که دلم نمیخواهد نمیشود عصبی میشوم .
خب این چه الگوییست . اصلا ارزش ناراحت شدن ندارد تو هربار تلاش میکنی بهتر عمل کنی اگر اینبار خوب نشد دفعه ی بعد یادت میمونه مثلا سبزیشو زیاد نزنی خب اوکی میشه دیگه غصه خوردن نداره . از طرفی این که این همه خوبیها رو ندیده میگیری و فقط به اون یه ایراد نگاه میکنی و احساستو درگیر اون یه بدی می کنی یعنی داری از الگوی توجه به منفی ها استفاده می کنی .
همان الگویی که کلاسهای ابتدایی معلمانمان در املاء یادمان دادند که زیر عبارتهای غلط خط قرمز میکشیدند و اگر کل متن یک صفحه بود و و مجموعه ای از تعداد زیادی کلمه همه نادیده انگاشته میشد و نمره ما بر اساس آن غلط به ما داده میشد نه بر مبنای پاسخ صحیح .
این دیدگاه از ان موقع در ذهن ما جاریست و امروز میتواند تغییر کند و به جای توجه به سایر قسمتهای خوب شود .
نخود و لوبیا وگندم و برنج و پیاز و رب انارو زردچوبه و نمک واقعا همه چیز عالی بود حتی خود سبزی چه عطر و طعمی داشت و رنگ فوق العاده ای انار به آش داده بود این همه خوبی را تو ندیدی و فقط به آن یکی چسبیدی که چرا سبزی اش زیاد شده بود . الگو را تغییر بده تا دفعات بعد بهتر بهتر بپزی . روی نکات مثبت توجه داشته باش تا اشتیاقت بیشتر شود . خوبیهای خود را ببین . خود را سرزنش نکن . واقعا ما چه ظلمی به خودمون می کنیم . ای خدا مارو ببخش . این همه خوبی های جاری شده را نمیبینیم . ای خدا خوشبینی را در من روزافزون کن . من با کمال میل تغییر جهت میدهم و میدانم که تو مثل همیشه حمایت و هدایتم میکنی . خدایا بازم توبه میکنم و به سمت تو برمیگردم از گناه بدبینی .
بدبینی گناه منه . و من واقعا دارم توی همین دنیا جزاش رو در همون قسمت که بدبینم میدم . خدایا منو ببخش و توبه ی منو بپذیر ای توبه پذیر مهربار . یا غفار الذنوب . من به گناهم آگاه شدم و اعتراف کردم و میدانم تو بهترینها را همواره سر راهم قرار میدهی .
خلاصه چیزی که میخواستم بگم این بود که اومدم سایت رو مرور کنم تا حالم خوب بشه بعد گفتم بیام فایلهای رایگان رو با دل انتخاب کنم که این قسمت که دقیقا همان الگوی ذهنی خودم بود چشم بسته دستمو گذاشتم روش و ناخوداگاهم انتخابش کرد و اتفاقا خیلی به جا بود و حال مرا خوب کرد که دقیقا همان الگویی که میخواستم جذبم شد و به راحتی حالت ولعی که دوساعت است با من و من نخوردن را در مقابل ان انتخاب کردم بر من آشکار شد و اکنون که پیدایش کردم آرام و خاموش شد
خدایا سپاسگزارم
سلام به عزیزان و استاد گرامی
من پرخوری عصبی ندارم وقتایی که ناراحتم یا عصبی یا باید بشینم یه جا یا اگه خونم باشم باید بلند شم تمیز کاری کنم این کار آرومم میکنه اصلا دنبال خوردن نمیرم خداروشکر
اما قبول دارم که فرد چاق چند دهان داره خیلی برام پیش اومده که خیلی غذا خوردم بعدش شیربنی یا کیک اوردم چشمم دیده گفتم حتما باید بردارم بخورم یا بوی غذای بهم خورده یا تبلیغات واقعا این اخریا هر چی تبلیغ میکردن باید میخریدم و میخوردم یا از طریق شنیدن کسی اگه تعریف میکرد حتما باید تهیه میکردم و میخوردم قبلا وقتی سیر بودم و میرفتم خونه مادرم یا خواهرم اگه بوی غذا میومد میرفتم یه بشقاب پر میکشیدم و میخوردم بعدش دراز میکشبدم میگفتم وای چرا خوردم سنگین شدم ولی چسبید وعذاب وجدان برای چاقی میگرفتم ولی الان که در این مسیرم خیلی راحت فقط با یه دهن غذا میخورم و سیر میشم
همسرم متناسبه یادمه اولای ازدواجمون سرسفره هی بهش میگفتم چرا کم میخوری چرا سالادنمیخوری یا از بقیه چیزای که به عنوان مزه بودشوهرمم فقط ماست یا خیارشور میخورد اونم خیلی کم و من همش غرمیزدم که چرا نمیخوری دوست نداری و اون همیشه میگفت نمیتونم اونا رو دوست ندارم یا الان میلم نمیکشه بیشتر بخورم میگفتم وا مگه میشه میلت نکشه اینهمه چیز خوشمزه سر سفرس میگفت اذیت میشم هی بهم میگی بخور بخور نمیتونم تو غذای خودتو بخور . الان که تو این مسیر هستم میدونم که واقعا نمیتونه و فرمول های مغزش دست نخوردس .مثلا بستنی کیلویی نمیخورد میگفت خیلی شیرینه دوست ندارم و قبلا من همش در حال تعجب بودم ولی الان نه همسرم تعجب میکنه که من یه سری چیزا رو میلم نمیکشه یا میگم دوست ندارم و خیلی خوشحالم که فرمول های مغزیم داره برمیگرده به 17 سالگیم و عادت های بدمو کنار گذاشتم و در این 3 ماه با روش لاغری با ذهن 9 کیلو کم کردم که یه سریا میگن خیلی خوب شدی یه سریا میگن بسه خیلی لاغر شدی خوب نیست قدت بلنده و…اما من عاشق اندامم هستم و خودم رو مسنول میدونم 6 کیلو دیگه هم کم میکنم تا به تناسب اندام دلخواهم برسم
سپاس از استاد عزیز و خدای مهربانم
سلام
در مورد فایل ششم واقعا باید بگم واقعا پر از فکر های گوناگون شدم ….
به رفتارها و عادت های غلطم فکر کردم و به ورودی ها و اینکه چقدر تحریک میشدم از طریقشون ..
یا به پر خوری عصبی و اینکه چقدر با این بهونه پرخوری کردم !
من بین ورودی ها بیشترین و اصلی ترین ورودی که تحریک میشم چشمم هست تو هفته ایی که خودمو چک کردم و ورودی هامو کنترل کردم متوجه شدم بیشترین میزان تحریکم به خوردن از طریق چشم هست مثلا اگه از غذا اضافه بمونه و رو گاز باشه چون من اونو دیدم تا زمانی که نخورمش تا تموم بشه ذهنم درگیرش هست اما وقتی اون رو از جلو چشمم بردارم دیگه تحریک به خوردنش نمیشم …
از طریق بویایی هم یه در صدی تحریک میشم البته وقتی گرسنه باشم ، در حالت سیری خوشبختانه تحریک به خوردن نمیشم و این یه امتیاز مثبته که میتونم ازش استفاده کنم و یه قدم جلوتر باشم ….
در مورد پر خوری عصبی هم توجه کردن به سیری و گرسنگی خیلی کمکم کرده مثلا وقتی عصبی میشم اگر سیر باشم دیگه نمیرم سراغ خوردن و فقط آب میخورم ، در کل توجه به زمان سیری و گرسنگی خیلی خیلی کمکم کرده ….
توجه به سیری و احتیاج بدنم حتی کمکم کرده که از ریزه خواری هام کمتر بشه مثلا من هرکاری میکردم نمیتونستم عادت آخر شب غذا خوردن رو ترک کنم فرقی نداشت شام خورده باشم یا نه کلا اخرشب حتما باید چیزی میخوردم البته هنوزم درگیرم اما کمتر شده ، چون به سیری توجه میکنم و مدام میگم من الان سیرم و خوردن یعنی ورودی اضافه و در نتیجه چاقی بیشتر ! نمیگم این عادت ترک شده اما توجه به سیری باعث شده کمتر بخورم یا بعضی وقتها اصلا نخورم این عادت درمن خیلی ریشه دار بوده و هست و باید خیلی روش کار کنم ! اما میدونم روزی که از بند رفتارهای غلط و عادت های غلط تر رها بشم حتما به تناسب اندام میرسم …
یاعلی
سلام به همگی
خیلی برام جالب بود که داخل این فایل استاد گفتن شما با رژیم و ورزش و نخوردن دارین فقط به چاقی توجه میکنید چون من کسی بودم که سالها به خاطر فرار از چاقی رژیم و ورزش سخت و سنگینی و داشتم و هر چیزی نمیخوردم خیلی وقتها از ترس اینکه مبادا چاق بشم خیلی از خوراکی هارو نمیخوردم ،خیلی از جاها رو مثل رستوران و فست فودی نمیرفتم و …..اما از وقتی که در مسیرم سعی کردم تنها دلیل نخوردن من سیری باشه و بی نیازی به غذا و هر وقت خواستم و تصمیم گرفتم که چیزی رو نخورم از خودم سوال میکنم که آیا واقعا سیرم و میل ندارم که نمیخورم یا ترس از چاقی دارم ؟؟ و اگر از روی ترس باشه که دارم چاقی بیشتر رو جذب میکنم و میدونم کارم غلطه و باید اصلاحش کنم برای همین داخل دل ترسها باید رفت و به سبک دیگه زندگی کرد .
چاقی هم یک اعتیاد هست اعتیاد به پرخوری ومصرف مواد غذایی بی رویه ،که هیچ جای دنیا برای اون جرمی در نظر گرفته نشده و مجازاتی نداره و چقدر راحت افراد چاق اعضای خانواده ی خود رو به دام این اعتیاد خانمان سوز میکشانند و اونها رو گرفتار چاقی میکنند
.
مغز ما فرمان دهنده ی تمام فعالیتهای جسم ما هست و مغز یک ادم چاق و مغز یک ادم لاغر مثل هم هست و هیچ فرقی نداره و تفاوت در ذهن آن دو هست و ما با فشار به جسم نمیتوانیم این چاقی رو از بین ببریم ما باید منشأ چاقی رو پیدا کنیم و اون رو کمرنگ کنیم .و این کار با آموزشهای سایت خیلی راحت انجام میشه و برای همین من که مدتها هست در مسیرم خیلی راحت میگم لاغر شدن با این راه آسون و راحت هست .وودیگه چاقی برای من زجر آور و سخت و غیر طبیعی شده و دیگه حتی نمیتونم برای یک لحظه به اون دوران گذشته ام برگردم .
اول اینکه اگر بخوام رفتارهای یک متناسب و چاق رو مقایسه کنم خیلی با هم متفاوت هستند من خودم به شخصه در این چند روز که حدودا چهار روز طول کشید مراسم عزاداری دایی عزیزم بود تا به خاک. سپرده شد بلخره هر روز ساعاتی رو در کنار خواهر بسیار لاغر خودم وافراد چاق و لاغر دیگه میگذروندم و اتفاقا در ماه رمضان هم هست که ما روزه بودیم و هر شب هم در مراسم زولبیا و بامیا و حلوا و شیرینی دانمارکی و ... میبود من که خودم خیلی علاقه به شیرینی ندارم. نه که نخورم میخورم اما به اندازه هر چند در این چند شب عزاداری اصلا نخوردم مگر یک شب که چند تکه کوچیک حلوا خوردم همین اما خواهر متناسب من که به قول خودش عاشق شیرینی بود و هست و هر شب کلی شیرین در یخچال خونش داره و حاضر غذا نخوره ولی شیرینی بخوره میدیدم به هر شیرینی برخورد میکرد که بخوره کلی ایراد میگیره که چقدر این شیرینی حلوا زیاد هست و یا چقدر این زولبیا و با میا بی کیفیت هست چقدر بوی بدی میده. چقدر طعمشون یه طوری هست خلاصه نمیدیدم روی هم رفته ایشون به شیرینی و یا چند تا زولبیا و با میا و یا چند تکه حلوا بخوره و فقط ایراد میگیره و نمیخوره و در کل میدونم ایشون در غذا خوردن هم همینطور هستن ولی برام جالب بود چون ایشون ادعا دارند من شیرینی خور هستم و دوست دارم شیرینی بخورم اما ندیدم یک بار ایشون از طریق رنگ و مدل و یا بو و مزه و یا لمس کردن و …. تحریک به خوردن بشن خیلی راحت میگفتن اصلا پسندشون نیست و نمیخوردن اما اگر این من بودم که به فلان مواد غذایی علاقه داشتم حالا هر چیزی بلاخره باید تا حدی که به فشار شکمی برسم بخورم و بعد دیگه نخورم و بو و تازگی و …. برام مهم نبود یادم میاد در گذشته که من عاشق چیبس و پفک و… بودم هر مدلی با هر طعمی و با هر کیفیتی که به دستم میرسید و در اطرافم بود باید میخوردم حتی خیلی وقتها همین خواهرم و یا بقیه میگفتن انگار این پفک افتاب زده هست و یا بد مزه هست ولی من حالیم نمیشد تا دونه آخر میخوردم و بعد دیگه ول کنش میشدم و یا حتی در گذشته بارها این تجربه رو با خواهر متناسبم داشتم که غذایی جلوی ما میگذاشتن و اما بازم ایشون کلی ایراد میگرفت و نمیخورد و غذا رو رها میکرد اما من اصلا اون ایرادها رو متوجه نمیشدم و نمیدیدم و تا لقمه ی آخر میخوردم و در آخر بهش میگفتم تو اصلا بلد نیستید بخوری انگار نمیتونی غذا بخوری و یا بهشون میگفتم خوش به حالت که اشتها نداری ولی باید بگم به لطف آموزشها و در سایت بودن شخصیتم تغییر کرده دیگه هر چیزی رو نمیخورم هر چیزی رو انتخاب نمیکنم هر اندازه جلوی من باشه من نمیخورم در واقع باید بگم من انتخاب میکنم از چه غذایی به چه اندازه ای در چه زمانی بخورم و در ضمن تعریف من ازسیری فرق کرده من الان غذا میخورم برای رفع نیازبدنم نه اینکه غذا بخورم تا خفه بشم من جدیدا مسلط هستم که هر چیزی در اطراف من هست برای خوردن من نیست من باید اول ببینم آیا گرسنه هستم و نیاز دارم که بخورم یا نه ؟
همین دیشب خونه مادرم کلی تنقلات بود و اتفاقا همشون رو هم من در گذشته و حالا دوست داشتم و دارم اما چون سیر بودم فقط سه دونه خوردم و رد کردم و گفتم نمیخوام میل ندارم سیرم و جا ندارم و دیگه به خوردن ادامه ندادم اصلا به جایی رسیدم که وقتی سیرم و مواد غذایی مصرف میکنم انگار اون به دهن من مزه نمیده و من از خوردنش لذت نمیبرم و خیلی راحت رهاش میکنم چون از طرفی هم از اون فشار شکمی بعد از پرخوری متنفرم پس هر گز دوست ندارم اون رو تجربه کنم .
من بارها به چشمم دیدم دختر و پسر متناسب من ا گر غذایی پسندشون نباشه خیلی راحت نمیخورن و میگن ما نمیخوریم و میگذرن ازاون غذا در حالی که در گذشته من این حرفها رو نداشتم همه چیز خور بودم و میخوردم و واقعا این تفاوت واضحی بین چاقها و لاغر ها هست .
به قول استاد افراد چاق از چند طریق به جز دهانشون غذا میخورند ولی افراد لاغر فقط ازطریق دهانشون غذا میخورند .من خودم بسیار خوب در مسیرم. و سعی میکنم فقط از طریق دهانم غذا بخورم و تا حدود زیادی هم عمل کردم چون در ماه رمضان هست خب من به اندازه نیازم افطار میخورم و اما چون کلی شیرینی و شکلات و پشمک و کوکی و کلوچه و .آجیل هست و حتی داخل سینی چایی میزارم برای همسرم ولی تا حدود زیادی درست رفتار کردم و با دیدن و یا لمس کردن و یا بوی اونها و … تحریک به خوردن نشم و خیلی راحت به اندازه نیازم از یکیشون جدا کردم وبا چایی خوردم و یا حتی شده من ازبین همه این شیرینی ها انجیر خشک و یا کشمش رو انتخاب کردم و خوردم و از بقیه نخوردم و این ها همه تغییر هستند که در من به وجود اومدن و بسیار ارزشمند هستند. و کم چیزی نیستند ختی همین دیشب که من سیر بودم رفتم خونه مادرم و سوسیس دیدم و برای بچه هام هم سرخ کردم اما خودم نخوردم اما اگر قبلاً بود دیدن این غذا مساوی بود با خوردن حتی اگر سیر باشم اما جدیدا با دیدن و یا فهمیدن بوش من تحریک به خوردن نشدم .
و یا اینکه من مدتها هست به صحبتهای افراد در مورد خوردن توجه نمیکنم و یا اگر ناخود آگاه دنبال کنم سریع به خودم میام که در مسیر غلطم و از پیگیری کردن و حرف زدن در مورد اون غذا اجتناب میکنم و اصلا دنبال نمیکنم و انگار برام مهم نیست که کجا چه غذایی داده میشه به چه قیمتی داده میشه و یا چی با چی قاطی بشه بهتر هست اصلا دنبال نمیکنم و ….اما در گذشته همیشه به دنبال آدرس گرفتن جاهای جدید برای خور ن و یا اینکه تجربه های افراد از مواد خوراکی و .. بودم و حتما باید میرفتم و اون رو امتحان میکردم .
.
من معتقدم این همه تبلیغ مواد خوراکی و این همه تصاویر و بسته بندی زیبای اون مواد خوراکی برای چاقها هست که اونها رو ترغیب به خوردن بکنند.و اما من نباید گول بخورم و آگاه باشم
من الان فردی هستم که آگاهم به رفتار غذایی خودم و به راحتی حق انتخاب دارم و خیلی جاها میلم نمیشه و نمیخورم چون دارم روی خودم کار میکنم و فرمولهای ذهنیم رو دستکاری کردم پس من مدتها هست بذر لاغری رو کاشتم و حالا بعد از مدتها جوانه زده و رشد کرده و من فقط ادامه میدم تا تبدیل به درخت تنومندی بشه و از ثمرات این درخت تنومند .لذت ببرم .
من هم جز افرادی بودم که واقعا ته خط بودم و دیگه کاری از دستم بر نمیومد و همه تلاشم رو میکردم که لاغر بشم اما نمیشدم و دیگه داشتم ناامید میشدم اما من وارد این سایت شدم و دارم هر روز با عشق روی خودم کار میکنم و نتایج عالی برای خودم رقم میزنم .
بنام خدا
آموزش لاغری با ذهن فایل ششم
منم م۲ثل سایر دوستان عادتهای زیادی داشتم که الان خدا را شکر خیلی از آنها را انجام نمیدم
ذهن یا آدم متناسب با ذهن آدم چاق با هم تفاوت دارد یک متناسب از یک دهان غذا میخوره ولی یا آدم چاق از ۵ راه غذا میخوره یکی از طریق دهان هست که هم متناسب و هم چاق می خوریم اما آدم چاق از طریق بو مثلا من خودم میرفتم خونه مامان سر هم بودم اما بوی غذا را حس میکردم از اون غذا هم میخوردم یکی از طریق لمس که وقتی با یه جعبه شیرینی برخورد می کنیم وقتی یکی برداشتیم و نرمی آنرا لمس کردیم بلافاصله دوتا برمی داریم من گاهی روم نمیشد مثلا دوتا بردارم و تا چندین ساعت اون تصویر شی ینی تو ذهن من می ماند و حسرت میخوردم از طریق گوش هم هست که یه دوست میاد و از یه غذای یه رستوران تعریف میده و ما بلافاصله تحریک میشیم تا بریم اونجا و بخوریم
من خدا راشکر دیگه از این طریق تحریک نمی شم هر وقت سیرم حتی میوه هم تعارف کنن هم نمیخورم وقتی ما یاد بگیریم که چطور چاق شدیم خیلی راحت با شناسایی این فرمول ها میتونیم لاغر شویم .
فایل ششم ما اگه چاقیم به این خاطره که به اضافه وزن توجه نکردیمما با رنج چاقی مبارزه با چاقی داشتیم بهش توجه می کردیم.باید بدونیم جاقی در ذهن ماست جسم ما نشان دهنده چاقی هست.تصمیم گیرنده نیست.اگه کسی اعتیاد داره اینو ذهن نش می کنه جسم فقط مثل یک سرباز اطاعت می کنهدر تعریف اعتیاد باید بگیم که رفتاری که نتوانیم انجامش ندیم.وقتی ذهن ما یک سری فرمولها را باور می کنه ذهن ناخودآگاه می یاد و تبدیل می کنه به فرمول مغزی و به عادت و وقتی ذهن عادت کرد دیگه کنترلش سخت می شه ولییی ممکنه.سوالفرمول مغزی چطوری رفتار ما را تغییر می ده؟مغز ما انسانه چه متناسب چه چاق به یک شکل عمل می کنه .ولی فرمولهای ما با هم فرق می کنه افراد لاغر یکسری فرمول دارند که کاملا با افراد چاق متفاوت هستند.بیاییم یک کمی بیشتر مساله را بازش کنیم.ببینید افراد لاغر فقط از یک کانال غذا می خورند و آن هم دهانشان هست همین ولییییی افراد چاق از چندین کانال برلی خوردن استفاده می کنند و وقتی گرسنه می شه خیلی هیجان زده می شه.معمولا هیچ انتخابی ندارن ولی افراد لاغر هستند که انتخاب می کنند.چون لاغرها هر چی رو نمی خورن ولی انسانهای چاق هرچی رو می خورن .ما از این به بعد ۲ نفر یکی مثل قبل می خوره.دومی ناظر هست.خوب یکی از کانالها افراد چاق چشمشون هست.ما سیریم ولی همین که یک خوردنی دیدیم که از قبل فرمولش تو ذهنمونه که اگر مثلا نون خامه ای دیدی =خوردن هست.چشم دعوت می کنه و پیغام تصویری را می فرسته.مغز اول فرمان خوردن نداد بلکه چشم اطلاعات را فرستاد که در آن فرمولش =خوردن هست.ولی فرد متناسب وقتی سیره هرچی رو می بینه نمی خوره چون فرمولی از قبل نداره.
بوییدن
بوی فلان غذا =خوردنما وقتی سیریم تا بوی یک غذایی مثل قرمه سبزی می شنویم می ریم می خوریم ولی افراد متناسب وقتی سیرن چیزی نمی خورن.شنیدنیکی میاد از یک خوراکی خوشمزه صحبت می کنه.ما اطلاعاتی نداشتیم یکی برامون تعریف می کنه اطلاعات با گوش به ذهن می رسد.فرمول هر خبری از غذای جدید=خوردن.لمس کردنمثلا وقتی ما یک شیرینی نرمی را لمس کردیم یکی می خوریم.ولی وقتی سیریم با لمس کردن دلمون می خواد یکی چندتای دیگه بخوریم.
حالا که ما هی می خوریم و انتخابی برای خودمان نذاشتیم تبلیغات هم می یاد فقط و فقط برای ما کار می کنه که هی ما بخوریم و جیب اونا پر بشه از پول……ما حق انتخاب نداریم چون از قبل اطلاعات را به مغزمان داریم.من خیلی تغییر کردم میلم کم شده به غذا اصلا اضطرابم به خوردن کم شده آفرین به من
من یکی از عادتهایی که داشتم این بود وقتی می خوردم باید تلویزیون روشن باشه و خیلی می خوردم یادمه یک روز یک قابلمه نیمه از ماکارونی بود و من کمی خورده بودم و داشتم سیر می شدم ولی رفتم تلویزیون را روشن کردم و بعد چند لحظا دیدم قابلمه داره خالی می شه.
ولی حالا هر چقدر فیلم جالبی باشه اصلا به تلویزیون نگاه نمی کنم و تمام نگاه و توجهم را به غذا م می دم خواهرام و مادرم از لاغر شدنم تعجب کرون هی می پرسن چیکار کردی که لاغر شدی.
خواهرم دیشب گفت خودت همینجوری حفظ کن و دوباره چاق نشی الان که به حرفش فک می کنم دارم می خندم چون مطمئنم هیچ وقت من دوباره چاق نمی شم.
من عادت داشتم وقتی تخمه می خورم تا آخرش تمومش کنم ولی الان کمی برمی دارم و می بینم که دیگه میلم نمی کشه.
الان اصلا استرس ندارم و خیلی راحت غذا را می خورم فقط وقتی چایی می خورم یک ندایی در ذهنم می گه با قند نخوری چاق می شی و من بهش جواب دادم نه این قند را به اندازه مصرف کنم اصلا چاق نمی شم ولی اگه به انرازه بخورمو و هنوز باورم این باشه که قند چاق کننده است فایده ای نداره .
من روی باورم باید کار کنم .
چطوری باتشویق هودم که بقیه غذا ها را به اندازه می خورم ولی ندایی در سرم نیست قند هم یکی از نعمتهای خداوند هست و نیامده که به ضربه بزنه بلکه آمده که حس منو خوب کنه و به من شیرینی را با خس خوب هدیه کنه
ممنونم استاد شما خیلی خوبید
سلام من هم عادتهای اشتباه زیادی داشتم که از هم ازطریق چشم هم گوش هم بینی تحریک به خوردن غذا وهر چیز دیگری مثل شیرینی میشدم ولی به لطف خداوند متعال دراین دوره لاغری با ذهن توانستم بعضی ازرفتارهای اشتباهم رادرست کنم هفته گذشته که همسرم شیرینی خرید وشیرموزدرست کردم نخوردم گفتم سیرم و میل ندارم ودیشب هم که پسرم کیک باشیر کاکائو آورد نخوردم چونکه روضه بودم وسیر بودم درصورتی که قبلن این جور نبود ومیخوردم وبهش گفتم شب میخورم وبه نظر خودم دراین چند مدت لاغر هم شدم وخودم باور کردم ولی بچه هام میگن نه هنوز خیلی چاقی وبهشون میگم یک دفعه چاق نشدم که یک دفعه هم لاغر بشم به امید روزی که به اون تناسب اندام برسم چونکه من از اول فرد متناسبی بودم والان هم برای متناسب شدن تلاش میکنم وازاخرین باری که وزن کردم هفته گذشته که وزن کردم دیدم 90 شدم که قبلا 95 بودم به امید روزی که به 65کیلو برسم تلاش می کنم
سلام
منم عادتهای اشتباهی که داشتم پرخوری در مهمانی یا گردش بود که بیشتر از حدمعمول غذا میخوردم .
همه غذاها نه بلکه بعضی غذاها رو تا حد خفگی میخوردم مثل آش یا کیک های خونگی
وخودم متوجه شدم که تمایلم به خوردن چیزهای شیرین بیشتر شد مثل شکلات نارگیلی یا فرنی یا مربا و…
وموقعی که ناراحت باشم یا مشکلی برام پیش اومده باشه اصلا نمیتونم غذا بخورم .
ولی موقعی که سیر بودم ولی کسی منو صدا میکرد بیا باهم غذا بخوریم منم برای اینکه هم صحبت بشیم و غذا خوردن لذت بیشتری بهم بده غذا زیاد میخوردم .
وقتی غذای میخاستم درست کنم از حواس پنجگانه آنقدر تحریک میشم که حتما بایستی یه کم از اون بخورم مثل اولویه تا سیب زمینی رو پوست بکنم چندتاشو میخوردم .
الانا خیلی بهتر شدم اما کاملا برطرف نشده . ودارم روی خودم کار میکنم .
وهمه این عادتها به خاطر فرمولهای اشتباهی هست که در ذهنم وارد کردم و شده باورمن .
هر عقیده ای درباره شرایط خود در زندگی دارید اگر برای همه انسانها ب همان شکل است فکر و عقیده شما درست است
همیشه میگفتم چاقی من بخاطرپرخوری عصبیه بخاط ناراحتیمه ب خاطر عصبایتمه بخاطر استرس اظطراب
همیشه در این مواقع من پرخوری شدید داشتم طوری ک بعدشم تا چن روز مریض میشدم رفتار چندش اوری ک اولش لذت بخشه بعدش اون همه درد تحمل میکنی
اما کسایی هستن ک موقع عصبانیت غذا نمیخورن حالت تهوع دارن یادمه موقع ازدواجم سه روز اصلا میلی ب غذا نداشتم شدیدا بی میل بودم
پس منم میتونم
دختر خاله خودم در شرایط عصبی هستش بازم لاغر لاغر شده بود
یا خالم یا زندایی همش پر از فکر و خیال و غم غصه هر روز داره لاغر لاغر میشه
پس وقتی اونها برعکس من عمل میکنن نشون میدا رفتار من غیر عادیه و چیزی جز فرمول نیس
در لاغری باذهن ب این درک واگاهی میرسیم ک هر دلیلو توجیهی برای چاقی خود داریم با جستجوی اون در انسانهای اطرافمون ب یقین برسیم ک ایا این دلیل چاقی من باعث چاقی هما انسانها میشود یا فقط باعث چاقی من شده
چرا من چاق شدم
عادتها نقش اصلی درشکلگیری اضافه وزن دارده هر فردی بمیزان تنوع عادتهای غذایی ک دارددر شرایط چاقی متفاوتی ب سر میرود
شناسایی عادتهای چاق کننده میتونم تغییر بدیم رفتارهایی ک سبب چاقی ما میشن لاغری رو تجربه کنیم
مثلا من سیرم ولی بوی غذایی منو وسوسه میکنه بخوردن در حالی ک سیرم این ی عادته ک من در اثر بوییدن اون مغزم دستور خوردن میده
یا موقع بیماری میخورم
یل عصبانیت میخورم
یا مسافرت میخورم
ولی افرادی هستن ک میرن مسافرت ومتناسبن پس قضیه چیه
یا موقع بیماری لاغرتر میشن پس این نشون میده اینها عادتهایی هستن ک در مغز من هستن من باید اصلاحش کنم
مغز یک فردمتناسب بایک فردچاق کاملا مشابه هس
یک فرد متناسب میخوره برای تامین انرژی بدن ن برای تفریح سرگرمی لذت ن هیچ کدوم اما ی فرد چاق میخوره برای اینک عیده نیس پول داده حیفه نزره عروسیه کیکه تولده
یک فرد متناسب میخوره فقط از طریق ذهنش بارها دیدم خواهرم ک عاشق اش رشته هس یکم خورده ازش
اما شده من میلی نداشتم اما خوردم ک خرده باشم یا چشمم دیده گفته بخور یا بوش منو تحریک کرده
بارها شده ی شیرینی گرفتم اشتها نداشتم اما خوردم چن چشمم دیده یا دستم گرفتم دوباره خوردم
اما ی فرد متناسب اینطوری نیس
تو مهمونی بودم شیرینی ها تنوع هاش زیاد بود دخترداییم ک متناسبه گفتم اصلا دوس ندارم تنوع شیرینی زیاد باشه چرا چن دوس دارم از همشون بخورم اما اون گف ن من تنوع دوس دارم
این نشون میده اون از نگاه کردن تحریک نمیشه شکلات تعارف کردم نخورد چراچن که میلی ندارم
مهمونی
بودیم اش خورد هرچی تعارف کردن گف ن من اصلا میلی ندارم
این نشون میده اون از طریق دیدن بویدن خیلی چیزهای دیگه تحریک نمیشه و پس تفاوت بین منی ک چاقم واونی ک متناسبه در انتخابهای ماست در فرمولهای ماست عادتهای ماست باورهای ماست ن چیز دیگه پس منم میتونم با تغییر همونها مثل اون متناسب شم
سلام
من از وقتی اومدم تو این مسیر فکر میکردم عادت غذایی بد ندارم چون اضافه وزنم ۸ کیلو هست ودلیل چاقی خودم رو ترس از خوردن میدونستم الان فهمیدم همین تحریک شدن از راههای مختلف یعنی عادت غذایی و یه مورد دیگه اینکه من هیچ وقت برام فرقی نمیکرد عصبی هستم یا خوشحال یا عادی در هر صورت غذام را میخوردم چند روز پیش ناراحت بودم و غروب متوجه شدم من صبحانه و نهار نخوردم و میل نداشتم خیلی برام این تغییر جالب بود
سلام عزیزان
من هم قبلا تاحدودی به پرخوری عصبی باور داشتم
ولی الان نه…
یه باور اشتباه که همیشه داشتم این بوده که مثلا بعضی روزها یا وقتها که چیزی جذاب و مورد علاقه ی من تو خونه نداشتیم پس نخوردم فوری میگم من که زیاد نمیخورم،
اما باید متوجه بشم تو زمانهای دیگه ای که چیزهای خوشمزه زیاده ،خوردم
جدا از این مشکل اصلیم این بوده به محز اینکه یه شیرینیه ۱۰۰گرمی خودم روز بعدش حد اقل ۱کیلو اضافه میکنم،
دلیلش همین باور اشتباهم بوده.
امیدوارم برای همیشه این طرز فکرم عوض بشه .
سلام به همه
بعد اینکه فایل و گوش دادم اومدم بنویسم چشمم خورد به اسم فایل هنگ کردم، پرخوری عصبی یعنی این واقعا؟؟؟ پس من خوردن هام همه پرخوری عصبیه تا گرسنگی واقعی
من دیشب واقعا رفتار مناسبی با غذا نداشتم شما گفتین رفتار یک روزتونو نگاه کنین خودتون متوجه میشین میخوام عادات اشتباهم و که عمیقا بهش پی بردم بنویسم، من تا شب عالی عمل کردم ،غروب با خواهرم رفتم خرید و تا برگردیم گرسنم شده بود با اینکه مسمم بودم شامم رو هم درست بخورم به محض نشستن رو سفره دیگه نفهمیدم چقدر خوردم، علت؟؟؟ من بودن در جمع رو مساوی پرخوری میدونم، چه مهمان بیاد چه برم مهمانی مخصوصا در خانواده خودم من بیشتر از حدم میخورم، در صورتیکه مطمینم اگه شب خواهرم اینا نبودن من بهتر غذا میخوردم، این فرمول بودن در جمع خیلی برای من پر رنگه، لقمه اول و خوردم و مزش و دوست داشتم و دیگه تموم شد، لقمه های بعدی پشت سر هم، حس چشایی و لامسه خیلی پرقدرت تصمیمشو برای پرخوری گرفته بود، و تازه بعد اینکه تموم شد شام یادم اومد میخواستم امروز و عالی عمل کنم، در برابر شیرینی هزار بار این اتفاق افتاد، و من جزء آدمهایی هستم که فقط با دهنم غذا نمیخورم با چشمامم میخورم با گوشمم میخورم، تمام متال هایی که تعریف میکردین خود خود من بودم، یکی بگه فلان غذا من بااااااید ازش بخرم و بخورم، یا وقتی گرسنم بشه انقدددددر میگم تا وقتی به غذا رسیدم دیگه نفهمم چقدر خوردم، دارم یه لیست از عادت های اشتباهم تهیه میکنم تا بهتر خودمو بشناسم و راحت تر بتونم عادت هامو تغییر بدم و هر روز به این لیست اضافه میشه، پیشنهاد میکنم دوستای عزیزمم اینکارو انجام بدن برای شناخت بهتر عادتهای اشتباهشون، یادمه یبار سر کار از یه خانمی که اومده بود چند روز بهمون کمک کنه و خیلی هم متناسب بود پرسیدم وقتی گرسنت بشه چیکار میکنی گفت اگه چیزی اماده نباشه چایی میریزم میخورم، گفتم نه اگه خیییییلی گرسنت باشه گفت بازم همینکارو میکنم، برام قابل هضم نبود کارش، یا یبار فامیلمون تولد شوهرش بود شام و که خوردیم کیک و اوردن ولی اون از کیک نخورد، همه خوردیم غیر از اون و گفت شام خوردم سیرم و با خودم گفتم مگه یه ذره کیک چقدر میخواد جا بگیره تو معدش که نخورد، دلیل کارشو نمیفهمیدم، شاید به نظر اون ماها عجیب بودیم ولی به نظر من اون عجیب بود، ولی الان میفهمم اون داشت فقط با دهنش غذا میخورد و برای رفع گرسنگیش ولی من با چشمم کیک و دیدم مزش و به خاطر داشتم، یه تیکش رفت زیر زبونم و نرمیش و حس کردم و این شد من با تمام اعضای بدنم داشتم میخوردم برای تکمیل جشن برای اینکه امشب کیک و از دست ندم، برای اینکه تو جمع باید خورد و هزارتا دلیل مسخره دیگه ولی اون خانم خیلی راحت از کیک تولد همسرش گذشت و اصلا براش مهم هم نبود و اصلا برای خودش کنار هم نذاشت که بعدا بخوره، خوشم میاد واقعا از اینهمه رهایی از خوراکی و غذا، امیدوارم برسم به اون نقطه که ناخوداگاه رفتارهای درست بکنم و لذت ببرم از حس آزادی و اعتماد به نفس
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
ما همیشه خواستیم با چاقی مبارزه کنیم بجنگیم هیچ وقت فکر نکردیم دلیل اینکه چاق شدیم چیه والا قبل دوره واقعا فکر نمی کنم فقط من بودم فکر کنم هممون همینطور بودیم هیچ وقت به دنبال دلیلش نبودیم. چون ریشه چاقی در ذهنمونه جسمی نیست .
مغز هم مثل اعضای دیگه برای چاق ها و لاغره به یه شکله و فقط تفاوت چاق ها و لاغره در فرمولهای مغزیشونه . نتیجه فرمولهای ذهنیه که در جسم نشون داده می شه .
واقعا همینطوره می خوری عذاب وجدان می گیری نمی خوری ناراحتی .
در فرد متناسب از چه طریق انرژی جسم و تامین می کنه از طریق خوردن وقتی بدنش نیاز به انرژی داره فرمان صادر می شه که نیاز داره غذا بخوره هیجان زده نمی شه .
واقعا همینطوره الان نگاه می کنم می بینم دیروز من رفتم خونه مامانم البته از چند روز پیش بهم گفته بود اگه زبان پیدا کنم میخرم درست می کنم تو هم بیا که با هم بخوریم از چند روز پیش فقط حرفشو می زد و من هم که دیروز رفتم با هم خوردیم حالا یه چیزی دیروز فهمیدم که باز برام جالب بود فکر می کنم من جایی می رم هنوزم مثل اون موقع ها کمتر می خورم پر خوریهای من معمولا در خونه است .
فرد چاق وقتی گرسنشه دیگه نمی تونی صبر کنه منم واقعا عصبی می شدم اون موقع ها همسرم هم سر صبر مثلا جایی بودیم تو مسافرتی یا جایی تازه می خواست بگرده ببینه کجا غذای خوبی داره او مامی گآد الان همینی که شما گفتین فرد لاغر به دنبال انتخاب که چی بخوره ولی فرد چاق هر چی باشه فقط بخوره حالا . و من صبر نداشتم همش غر می زدم .
حالا این مثال فرد لاغر و چاق که لاغر ها فقط از دهان غذا می خورن من الان که اینو گوش دادم تو اشپزخونه نشستم و همسرم سرکار بود توی اتاقش بعد اومد یه قهوه بخوره منم شروع کردم به پرسیدن این سؤالها ازش برای اولین باره از شروع دوره که دارم می پرسم از طریق چشم تحریک نمی شه به خوردن گفت اگه سیر باشم امکان نداره بخورم خوب هست بعدا می خوره ولی ما چاقوها فکر می کنیم دیگه آخرین روز عمرمونه و یا می خواد قحطی بشه …. و باید بخوره.
از طریق بو داشتم سوال می کردم همسرم گفت خوب بوش خوبه آدم احساس خوبی می کنه ولی دلیلی نداره که حتما باید بخوره
ولی من خیلی می گم وای چه بویی میاد چه خوشبو یعنی الان هم هنوز می گم عادتم شده .
و اما راه گوش ، مثلا فلان رستوران چه غذای خوبی داره و اینا پرسیدم گفت خوب می زارم تو لیست هر وقت موقعش شد اره می رم امتحان می کنم ولی اینو. منم خیلی منو تحریک نمی کنه که حتما باید برم ببینم چطوریه .ولی مثلا مامانم همیشه از غذاهاش تعریف می کرد سبزشی تازهس و گوشتش فلان ولی دیروز اصلا تعریف نکرد خدا رو شکر .
لمس کردن دست می زنیم به شیرینی حالا می خواستیم یکی بخوریم دو تا می خوریم ولی همسرم گفت نه گرسنه نباشم هیچی تحریکم نمی کنه به خوردن .
حالا یه ساعت پیش برقمون رفت و من در حال نوشتن تمرین بودم و می خواستم غذا درست کنم همسرم هم می خواست راه بره شیطونه هم مشغول بود می گفت تو دیگه نرو پیاده روی وایسا غذا درست کن که نمی دونم چی شد من سبزی و گذاشتم تپ یخچال و منم خواستم برم با همسرم که برق رفت خوبم شد که وسط آشپزی نبودم چون گازهای اینجا همه برقیه و الان هم اومدیم و هنوز برق نیامده و . فعلا ناهار تعطیله .
سلام
یک فرد چاق میگه پرخوری عصبی دارم
چیزی ک خود من ازش استفاده میکردم و هنوزم پررنگه برام
من کسایی رو میشناسم ک عصبی هستن ولی چاق نیستن پس چرا اونها پرخوری ندارن
عصبی بودن هم بهانه ای برای فرار از اون موقعیت و ارام کردن خودمون پناه میبریم ب غذا
و بدون این ک میلی باشه میخوریم
تا اروم بشیم
و هی این کارو تکرار کردیم تا تبدیل ب عادت شده
و الان من وقتی عصبی میشم میبینم ک میلی ندارم گرسنه نیستم ولی مغزم ب خوردن ادامه میده
یا سرماخوردم یا بیمارم هی مغزم دستور خوردن میده البته خیلی فرق کردم قبلا ک کل هفته دو روزشو سالم بودم
واون موقع اش میپختمو اونقدر میخوردم و معدم ورم میکرد
قبلا بیشتر پیچ های اشپزی دنبال میکردم بدون انک بپزشون از روی علاقه هی دنبال میکردم
وقتی اینجا یاد گرفتم ک کنارش بزارم
الان ب این نتیجه رسیدم ک واقعا اون موقع من از طریق چشم و گوش تحریک یشم ب خوردن
یاهمش درگیر این بودم ک چی درست کنم رژیمی باشه همش روز و شب ب غذا فک میکردم
من یک فرد متناسب میشناسم ک رفته بودیم مهمونی و اونجانشسته بود بدون اینو بگه گشنمه و فلان
مادرش گف ظهر ابگوشت درست کردم نخورد گفتیم چرا دوس نداره گف ن قرار بود قیمه درست کنم نکردم و اون نخورد و اون موقع گف گشنمه در اوج گرسنگی بود ولی نشسته بود هیجان زده و هول نبود ک غذا نخوردم یا گشنمه
یا دختر خودم اصلا نمیفهمه کی گشنشه میبینی میپرسم گشنته میگه اره ولی قبل اون اصلا نمیگه
یا خواهر خودم غذایی ک عاشقشه رو بپزیم میل نداشته باشه محاله بخوره یا من خیلی دیدم ک انتخاب میکنه اگه سوپ باشه پلو باشه خاگینه باشه اون از بین اینها پلو میخوره
از طریف دیدن بوییدن اینا تحریک نمیشه
مثلا نمیگه حیفه پول دادم بزار بخورم
نزریه بخورم
عیده بخورم
مثلا تو ماه رمضون میبینی بیدار شده سحری بخوره اگه غذای مورد علاقش نباشه نمیخورد دیگه هول نبود قرار روزه بگیرم باید بخورم یا زیاه روی نمیکرد
میبینی تولد شده خیلیا دارن کیک میخورن ولی این میگه شام خوردم میل ندارم نمیخوره
یعنی ن از چشم تحریک میشه ن خاطرات گوش ن لامسه ن بینی
میخوره فقط در اثر گرسنگی یا میل داشتن
همین خواهرم ازدواج کرده و یکم چاق شده چراچن خیلیابهش میگن مواظب باش چاق نشی یامیگن خیلی میری بیرون و رستوران میخوری یا معجون چاق میشی در حالی ک قبلا اون غذای فست و فود و هله هوله و شکلات و چیز شیرین خیلی میخورد
واین چیزی جز فرمول نبود
مثلا خود پدر من دوبشقاب برنج میخوره ولی ته دیگ ی ذره هم نمیخوره چرا
میگه چاقم میکنه
یا کوکو یاسرخ کردنی
یا شیرینی کیک
میگه نمیخورم اینا چاق میکنه و ترس از خوردن رو من میبینم وحس میکنم
من ب این باور رسیدم ک چاقی فقط از باورها و طرز فکر ما نشات میگیره و ما با خوردن خودمون اسیر حرص و ولع میکنیم با رژیم های مختلف ب ناتوانایی خودمون پی میبریم و محصول میشه چاقی
و لاغری باذهن چیزی جز ارامش نیس میخوری نخوری درگیرش نیستی البته ذهنهای سالم
من تغییر در خودم میبینم و تبریک میگم ب خودم ک خیلی فرق کردم رفتارهام خیلی تغییر کردن دیگه نمیخورم برا اینک خورده باشم برا اینک حیفه یا مامانم پخته یا نیس
و سپاسگزارم از خودم ک تو مسیرم و میدونم رفتارهای خیلی زیادو لاغر کنند ه در حال شکلگیری در من هستن و من قطعا یک شگفتی ساز خواهم بود
سلام بر متناسبین جذاب و زیبا و پولدار
من یه سوال برام پیش اومده . وقتی از نگاه رژیم به لاغری با ذهن نگاه کنیم رژیم راحتتر از لاغری با ذهنه . چون زمانش کمه . پس لاغری با ذهن میشه سختترین کار دنیا . چون کار رژیم فقط روی رفتاره اما کار لاغری با ذهن روی ذهنه و روی تمام لحظات .
وقتی از دید آزادی به لاغری با ذهن نگاه کنیم لاغری باذهن میشه رهایی و آزادی و هرچی هروقت هرطور از هرچی دلت میخواد میتونی بخوری و ذهنت رو درگیرش نکنی و بعد رهاش کنی و خودتو دوست داشته باشی و به خودت عشق بورزی و …. این نگاه میشه لاغری با ذهن آسانترین کار دنیا .
این نگاه به چاقی نزدیکتره .
به عادات ما نزدیکتره . برای همین لاغری با ذهن رو برامون راحتتر می کنه . چون لاغری با ذهن همون چاقی با ذهنه . فقط جهتش فرق کرده و آروم آروم از چاقی فاصله میگیره .
مثلا در چاقی با ذهن ما نگرشمون اینه پرخوری عصبی منو چاق می کنه . لاغری با ذهن میگه برگرد جهتتو عوض کن . پرخوری اتفاق نمیفته و تو هم چاق نمیشی .
پس این میشه فرمول نزدیک به اون فرمول اولیه .
حالا در این جهت حرکت کن . چه فرمولهای دیگه در این راستا میبینی .
غذایی که داری موقع عصبانیت میخوری رو بهش آگاه میشی آیا داره آرومت میکنه . اصلا چرا عصبانی هستی ؟
به نظر من لاغری با ذهن یعنی از ناخوداگاه خارج شدن و کم کم وارد آگاهی شدن .
چیکار داری می کنی ؟
آگاه شو .
نفس عمیق بکش .
دلیلی برای عصبانیت نیست .
چرا موقع عصبانیت میخوای بخوری به خاطر اینکه لذت خوردن تو رو از موضوعی که داره ذهنتو اذیت می کنه دور کنه .
اما حقیقتا بیشتر اعصابتو خورد میکنه . شاید لحظه ای ارومت کنه ولی این آرامش یعنی وابستگی . این آرامش رو تو از بیرون به دست آوردی و هی تکرارش میکنی و درست مثل مواد مخدر هی باید دوز مصرفتو بالاتر ببری تا به اون آرامشه برسی .
تو میخوای از غذا به لذت روحانی برسی . در حالیکه روح غذا کوچکتر از روح توست . نمیتونه روح و ذهن تو رو سیر کنه . واسه همینه هی میخوری . غذا کوچیکه نمیتونه تو رو راضی کنه . اما تو بزرگی . روحت بزرگه . به خودت پناه ببر به خودت که از ذهنت بزرگتری . با خودت حرف بزن . به خودت عشق بورز . آرامش رو در خودت جستجو کن تا بهش وصل بشی .
چون تو بزرگتر از خودتی . میتونی خودتو به رضایت برسونی .
به نظرم این دلیل کاملا منطقیه . روح غذا کوچکتر از روح ماست . بنابراین نمیتونه روح مارو به آرامش برسونه . برای همین ما بهش وابسته میشیم و هی میخوایم دوز مصرفیش رو بالا ببریم . پناه بردن به غذا روح ما رو سیراب نمیکنه بلکه مارو تشنه تر میکنه . ولی وقتی به خدای وجودت پناه ببری اون از تو بزرگتره . اون تورو سیراب می کنه . اون گرسنگی و تشنگی روح و ذهن تو رو پر می کنه . نیازت رو برطرف میکنه . نیاز تو متافیزیکیه نه فیزیکی . خداوند همه چیز میشود همه کس را .
پس بهترین الگوی جایگزین برای من اینه که از همونجایی که هستم به خودم آگاه بشم برگردم بعد ببینم چی میبینم . قطعا چیزهای دیدنی در انتظار منه . چون من وقتی برگردم خدا رو میبینم با کلی جلوه های متنوع و زیبا که ذهن مشتاق منو سیراب از حضورش می کنه . چقدر زیباست این آرامش . چقدر زیباست این رنگترنگی . چقدر زیباست این ملکوت . فقط کافیه برگردی و خودتو بندازی در دامن خدا . خدا بغلت می کنه و میبرتت به بیکرانه ها . چقدر پرواز در این سرزمین زیباست .
خدایا سپاسگزارم .
سلام و درود
دیدگاه خود را به اشتباه در پاسخ به دوست دیگری ثبت کرده اید
لطفا در نوشتن دیدگاه دفت کنید
باتشکر
سلام
این فایل تصویری یکی از جذاب ترین وبا مزه ترین فایل هایی بود که دیدم وشنیدم
راستش اواسط فایل بود که بلند بلند میخندیدم ولی یهو یادم افتاد، عه!!!! چقدر شبیه رفتار منه حرفهایی که دارم بهشون میخندم
این لحظه بود که غمی منو گرفت
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است
از بچگی یاد گرفتم وقتي ناراحتم، وقتي خسته ام، وقتي حوصلم سر رفته وقتي عصبی ام، استرس دارم، منتظرم وحتی خوشحالم با خوردن مواد غذایی مختلف مشکلمو برطرف کنم
شاید چون تو خانوادهی پر از بچه بودم مامان وبابام نمیتونستن به ما برسن وبرای اینکه ما آروم شیم، راه حلی بهتر از خوردن بهمون یاد ندادن 🙄
سلام و صد سلام دوستان و معاشران مسیر سرسبز و مستقیم و پرنعمت الهی
من می خوام رها کنم !..،اضافه وزنم را 😄💯
تمام اضافه وزنم را رها می کنم و آزاد می شوم 🦋✨
همین الآن داشتم نیمه این فایل را می دیدم همسایمون یک بسته سوهان از شهرستان قم برامون سوغات آوردند پسرم درو باز کردو گرفت ازشون و دقیقا آورد جلوی چشمم درش را باز کرد و چرخوندش نگاهش نکردم ولی بوی اون مستم کرد منفی باف گفت تو که خیلی دوست داشتی و همیشه می خوردی بریم تست کنیم اما جالبه صداش ضعیف بود گفتم هرگز !…یعنی من مطمئن شدم عادتهای من از تحریک ۵دهانم نسبت به خوردنهای اضافه و الکی باعث رفتاری غیرصحیح شده که منجر به چاقی من شده است …خب امروز من از آخر فایل شروع کردم بریم بررسی کنیم
پرخوری عصبی چیست ؟!(بهانه ای بیش نیست)✨
قانون برای همه افراد یکسانه مثلا قانون جاذبه هر کجای این کره زمین تو هر کشوری که جسمی رها بشه روی زمین می افته یا اگر سوزنی به انگشت شخصی فرو بره تحریک عصبی میشه و درد را احساس می کنه اما افراد چاق دلایلی برای چاقی خودشون دارند که درواقع قوانین شخصی خودشون هست که برای خودشون و یا نزدیکانشون عمل می کنه و برای همه افراد به اینصورت نیست و باید نقض بشه
.افراد چاق یکی از دلایل پرخوری خود را عصبی بودن می دانند و میگونند وقتی به هم میریزم کششی به سمت خوردن پیدا می کنیم منم بارها شنیده بودم از مامانم که حرص می خورم و بیشتر می خورم و چاق می شوم و از اونجائیکه همیشه مسائلی هست که اعصاب ما را به هم بریزه فرد انتظار چاقی از خودش داره و این یک مانع بزرگ لاغریه که باید اصلاح بشه
اما یک فرد متناسب هم در روزمره زندگیش عصبی میشه ولی پرخوری نداره در واقع من دیدم خیلی ها به قول خودشون دیگه چیزی از گلوشون پایین نمیره یا ممکنه تپش قلب بگیرند یا نفس نفس بزنند یا تندتند پلک بزند اما یک فرد چاق خودش را با خوردن آروم می کنه البته در لحظه و بعد از خوردن یک احساس سنگینی و فشار یا عذاب وجدان هم به حال بد خودش اضافه می کنه …در تمام این سالهایی که چاق بودیم ما هیچ توجهی به چاق شدنمون نداشتیم یعنی وزن کردن خود و تلاش و فشار به جسممون یا تحقیق در مورد روشهای لاغری همه توجه به چاق شدن بیشتر بودند و نوعی فرار از چاقی یا مبارزه با چاقی یا نفرت از خودمون و همه این افکار و رفتار و احساسات تصویر چاقی را در ذهن ما واضح تر می کرد و ما باید بدونیم چاقی در ذهن ما ریشه داره انگار یک بذری کاشتیم و بهش رسیدگی و توجه زیادی داشتیم شده و یک باغ پر محصول چاقی به وزن بدنمون اضافه شده است !…
یکی از دلایل اصلی چاقی ما عادتهای ما هست و عادت اون رفتاری هست که بارها انجامش میدیم و احساس خوبی هم از انجامش نداریم ولی نمی تونیم کنارش بزاریم و باز تکرارش می کنیم !…عادتها اعتیاد ما هستند و باید درمان شوندکه دوره چالش من این نخوردم در همین سایت خیلی فوق العاده به موضوع عادتها و اصلاح آنها می پردازد .
سیری در یک فرد چاق مساوی است با احساس خفگی
و فشار یعنی اصلا گرسنگی را درک نکرده ولی در یک فرد متناسب سیری یعنی فقط رفع نیاز
فرد متناسب به اندازه نیاز بدنش غذا میخوره یعنی بدنش نیاز به انرژی داره و مغز فرمان میده به خوردن و فرد متناسب تا جاییکه رفع نیاز و واکنش بدنش بشه غذا میخوره و سیر میشه یک فرد متناسب تحمل گرسنگی را داره و از این احساس لذت میبره و البته برای علاقه مندیهاش بسیار ارزش قائله غذایی که دوست نداره را هرگز نمی خوره و حاضره گرسنه بمونه یا اینکه صبر میکنه تا غذای مورد علاقه اش آماده بشه و در خیلی از موقعیتها خیلی محکم و با اراده می گه میل ندارم یا سیر هستم.
ولی یک فرد چاق اصلا درکی از جمله من میل ندارم و یا سیر هستم نداره و همیشه گرسنه است و هر چیزی را دوست داره و می خوره (من یاد گرفته بودم که آدم باید سازگار باشه و همه چیزی بخوره شاید تو مهمونی بره و غذایی را دوست نداشته باشه و خیلی بده هم میزبان ناراحت میشه هم می گویند :چه بچه ی بی تربیتی و هم بچه گرسنه میمونه و اصلا این یک مدال و افتخاره تو خانواده مادری من که آدم هرچی گذاشتند جلوش بخوره و حتما با سفره همراه باشه یک رسمی هم تو دورهمی ها داشتیم باید سر ساعت سفره پهن بشه اگر زودتر گرسنه میشدی میتونستی با هله هوله یک کم خودتو سیر کنی تا وقت سرو غذای اصلی برسه اگر هم سر سفره سیر بودی که زشت بود و تنبیه می شدی و می گفتند دیگه غذا تا شب نیست همین الآن بخور (یعنی همش زور و ترس و همه هم ماشالله چاق ) فرد چاق به محض کوچکترین احساس گرسنگی فریادش بلند میشه و بی تابی میکنه ،که گرسنمه !؟چی بخوریم !؟و دست و پا میزنه که نیازش برآورده بشه و هرچیزی دم دستش بیاد میخوره فرقی نمیکنه غذای مانده باشه یا شور یا سوخته یا یخ زده فقط میخواد بخوره در واقع با تکرار یک سری از رفتارهای زشت و زننده فرمولهایی در ذهنش ایجاد شده که از تصویر چاقی در ذهنش نشأت میگیره …
یک فرد متناسب فقط از راه دهان غذا میخوره یعنی به وقت گرسنگی واقعی غذا را با دستش برمی داره و میزاره توی دهانش و می خوره ولی فرد چاق از طریق ۵دهان دیگرش هم می خورد …
دهان اولی فرد چاق مثل دهان فرد متناسب هست که از طریق دهان می خوره و دهان دوم از طریق چشم هست مثلا غذاخورده و به حالت خفگی هم رسیده اما همسرش با یک جعبه شیرینی میاد داخل یا همسایه تعارفی غذا میاره و چشمش غذا را میبینه و تحریک میشه و به مغز اطلاع رسانی می کنه و مغز با توجه به خاطرات و تجربیات دستور خوردن را صادر می کنه و دهان سوم بویایی فرد است فرد چاق غذاخورده و درحال خفگی است و از کنار رستورانی رد میشه و بوی قورمه سبزی مستش می کنه یا بوی کباب به دماغش می رسه و حتی بوی آبگوشت همسایه !….حس بویایی به مغز اطلاع رسانی می کنه و مغز هم دستور صادر میکنه وفرد گرسنه میشه و یهو معده اش خالی میشه و انگار هیچی توش نیست و دستور خوردن از مغز صادر میشه و دهان چهارم از طریق گوش هست ممکنه دوستی یا رفیقی برای ما تعریف کنه از رستورانی که رفته از کیفیت و تنوع غذاها از قیمت خوبش یا فضای دلنشینش آنجا و از طریق شنیدن تحریک میشیم و اون وقت دیگه خواب و خوراک ما را میگیره تا بریم اونجا ببینیم چه خبره!…دهان پنجم هم حس لامسه ما هست بارها شده میریم سوپر مارکت فروشنده میگه نون باگت ها تازه است ما هم اصلا لازم نداشتیم ولی دست میزنیم و میبینیم چقدر نرمه و از طریق حس لامسه تحریک میشیم و خرید میکنیم گاهی هم از تردی سوخاری ها یا بیسکوئیت ها یک فرد چاق از تموم خوراکی ها خاطره داره لطیف بودن شیرینی و دسر یا تردی و پوکی سوخاری ها در واقع موقع خوردن با چند دهان میخوره و لذتش زیر دندونش میمونه
مغز ما تصویری هست و اطلاعات پیرامون را از طریق حواس پنجگانه به صورت تصویری دریافت می کنه و فرمان ها را طبق تصاویر ذهن صادر میکنه ✨
من نسبت به قبل تغییرات خیلی خوبی داشتم ولی هنوز تحریک پذیری دارم یعنی یه مدتی خیلی بی توجهی کردم من از طریق چشم خیلی تحریک میشم و البته که پسرم اضافه وزن داره و ذهنش انبوه فرمولهای چاق هست و دائم میره سر یخچال و چیزی میاره و می خوره به منم تعارف می کنه و یا دخترم که ۴سالشه و خیلی متناسبه حجم کمی از غذا میخوره به اندازه نیازش ولی تعداد دفعات بیشتری درخواست خوردن غذا داره و هربار من با چشمم تحریک میشم و مواجه با غذاها میشم البته اینم دلیل ذهن چاق هست و در نهایت قدرت من هستم که باید آگاهانه بدونم که الآن من گرسنه نیستم و بدونم این تحریک پذیری صورت گرفته تا در این مورد مهارت لازم را به دست بیارم..
باید به تموم تغییرات بینش و احساسی خودمون در این مسیر احترام بزازیم و اینها یک معجزه هستند با تشویق و تبریک به خودمون اشتیاق بیشتری پیدا می کنیم برای یادگیری و آموزش ذهن باعث آزادی ما میشه لذت تجربه کردن لاغری و تمام پاداشهای آن باعث میشه با لذت در این مسیر حرکت کنیم و نتیجه کار عالی میشه
دوستان شاد و سلامت و همواره پیروز باشید🌷
خدایا سپاس از بی نهایت موهبتهای الهی و شکر وجود استاد عطار روشن عزیز که از جان و دل با شوق آموزش می دهند …بارها شنیدم استاد گفتند هرچیزی که تجربه کنم و بدونم باعث کمک کردن به شما میشه که راحت لاغر بشین را بهتون میگم و این نشونه سخاوتمندی ایشون هست که عاشقانه در مسیر رسالتشون در حرکت هستند و خیلی حس اعتماد و اطمینان در من ایجاد میشه متشکرم از شما خداقوت و طلب خیر نثار خانواده محترمتون
روح پدرو مادرتان شاد 🦋✨
سپاس سپاس سپاس
خدا حافظ و یارتان باشد 🍃🌸
به نام خداوند مهربان
سلام
خدا رو شاکرم که در این مسیر قرار گرفتم و به لطف خدا حالم خیلی خوبه و این هارو مدیون زحمات استاد عزیز هستم☺️
من از نوجوانی اضافه وزن پیدا کردم توی چند روز اخیر بعد از گوش دادن این فایل خیلی خوب فکر کردم که علت چاقی من چیه و یکی از جواباشو جوابشو بدست آوردم 👇
علت چاقی من کنترل نکردن و پیدا کردن عادت بدی که تکیه بر حسای چشایی،بویایی،لامسه و بخصوص بینایی و شنیداری. برای مثال همین امروز من هوس پیراشکی کردم و مادرم برام تعداد زیادی درست کرد من دو تا بعد نهار خوردم همین الان خواستم یکی دیگه هم بخورم ولی لحضه ای مکث کردم و فکر کردم الان که من میخوام بخورم آیا واقعا گرسنه هستم یا از روی هوس است و ذهنم دارد با توجه به فرمول های نادرست همیشگی اش این دستور را صادر میکند؟ و خوب به این نتیجه رسیدم که من اصلا گرسنه نیستم و بخاطر بو و طعم خوبش قصد خوردنش را داشتم پس دست نگه داشتم و هیچی نخوردم و منتظر ماندم تا واقعا گرسنه شوم بعد به سراغ خوردنش برم
خوشبختانه توی این چند روز من رفتار خودم را نظارت کردم متوجه شدم که به راحتی کلمه میل ندارم و واقعا نمیتوانم بخورم را به زبان می آورم و واقعا از این تغیر بزرگ حیرت زده شدم چون تا قبل از این گفتن کلمه میل ندارم و سیرم نمیخورم بقدری برایم سخت بود که فتح کردن کوه یافته برایم سخت نبود و واقعا خوشحالم و انقدر این راه را ادامه میدهم که فقط برای رفع نیاز بدنم چیزی بخورم
بزرگترین مشکل من تا به امروز این بود که وقتی ناراحت یا کلافه بودم بدون وقفه و دلیل میخوردم میخواستم کاری کنم اول باید چیزی میخوردم در صورتی که گرسنه نبودم باید حتما با فیلم ی چیزی میخوردم در اون صورت فیلم نگاه نمیکردم چون احساس می کردم لذتی نداره و بعد از پر خوری احساس ناراحتی میکردم که خیلی خوردم چاق میشم باز و بعد اون افسردگی میگرفتم و میگفتم دیگه از امروز /فردا نمیخورم لاغر بشم اما دوباره فردا همون آش همون کاسه دوباره میخوردم دوباره عذاب وجدان میگرفتم و این باعث مشکلات اعصابی بدی در من شد
دختر خاله من عاشق لاغر بودن و مانکن بودنه و لاغره همش میره باشگاه رژیم میگیره رژيمای سخخت همش توی رژیمه دو روز پیش دیدمش همش به مامانم میگفتم خاله چند روزه شبا همش میخورم همش گرسنمه نگاش میکردم اونی که هیچی نمیخورد بر عکس همیشه داشت سه تا سه تا کیک میخورد میوه و هر چیزی که روی میز بود میخورد در صورتی که من قبلا زیاد میخوردم اون روز به خوردن یک کلوچه متوسط سریع سیر شدم و دیگه واقعا میل نداشتم و دیگه چیزی نخوردم ولی اون هنوز میخورد و استپ نمیکرد و کاملا علتش مشخصه چون همش همه فشار هارو روی جسمش میذاشت و تلاش داشت صورت مسئله رو پاک کند نه اینکه مسئله روی حل کنه و ريشش رو پیدا کنه خوب درسته لاغر میشه اما هیچوقت لاغر نمیمونه و نتیجه این همه خرج کردن و رژیم گرفتن پیامد خوبی نداره و رژیم به سلامتیش آسیب میرسونه
خیلی خوشحالم که اینجا هستم و خدا رو شکر میگویم
به امید آینده زیبا
خداحافظ
سلام خدمت دوستان عزیز و استاد گرامی
پرخوری عصبی چیست ؟
من تحلیلهایی در ذهنم از فایل شما دریافت شد که به نظر خودم منطقی هست .
پرخوری عصبی که ما تا حالا فکر می کردیم این بود که
وقتی من عصبی هستم و کنترلی بر رفتارهای خودم ندارم برای رسیدن به آرامش به غذا پناه میبرم و غذا موقتا من رو آرام میکرد اما عذاب وجدان بعد از اون بر اون مشکل عصبی اضافه میشد و من نه تنها حالم خوب نمیشد تازه بدترم میشد .
من از این فایل فهمیدم پرخوری عصبی یعنی از ورودی های حواس پنجگانه خوردن .
ببینید من اینجور تحلیل در ذهنم ایجاد میشه ما از طریق کانالهای ورودی در خواست ذهنی و بعد ولع خوردن رو در خودمون ایجاد می کنیم . یک میل کاذب .
ما با این کار میل خودمون رو از حالت طبیعی خارج می کنیم و بی نهایت طلب میشیم افراد چاق از طریق تمام حواس پنجگانه ولع خوردن رو در خودشون ایجاد می کنند . در حالیکه انسان متناسب ذهنش فقط چند فرمول برای خوردن داره . غذایی که دوست داره زمانی که دوست داره و به قدری که میلش میکشه . بعد از اون دیگه بکشیمش هم نمیخوره .
چون میلش طبیعیست . ما هم این میل طبیعی رو داریم . پس باید میل طبیعی رو جایگزین حس ولع کنیم .
ما حتی با محدودیت و رژیمهای مختلف نیز ولع رو در خودمون زیاد کردیم درست مثل خیلی از انسانها علی الخصوص انسانهای مذهبی که با محدود کردن خودشون ولع جنسی در خودشون پدید آوردند .
پر خوری به نظر من از دو واژه تشکیل شده
پر + خوردن
پر یعنی استفاده ی زیاد از خوردن .
ما اگر میخواهیم رفتار پرخوردن در ما متعادل بشه باید دستورات ذهنی خودمون رو در مورد خوردن متعادل کنیم .
آیا اگر افکار و دستورات و درخواستهای ذهنی ما در مورد خوردن متعادل بشن و متعاقب اون رفتارهای خوردن در ما متعادل بشن آیا میل و شهوت خوردن ما نیز کم میشه .
از اونجایی که فرمولهای ذهنی سبب ایجاد میل خوردن میشن پس قاعدتا وقتی خوردن ذهن رو کمتر تحریک کنه و ما ورودیهای خوردن کمتر به خودمون بدیم کم کم میل خوردن هم در ما متعادل میشه .
در تجربه ای که در پدرم داشتم دیدم که پدر من همواره متناسب رفتار کرده و همیشه هم متعادل بوده از وزن بین وزن ۷۸ تا ۸۳ همیشه بوده چون رفتارهای غذایی ثابت داره .
اما من رفتار غذایی ثابت ندارم . برای همین نمیتونم وزنم رو ثابت نگه دارم . من یه زمان زیاد میخورم بعد عذاب وجدان میگیرم کم میخورم .
من باید بتونم رفتار غذایی که در وزن ایده آلم خواهم داشت رو در ذهنم به عنوان الگو در نظر بگیرم .
دوستی داشتم که وزن خودش رو آرام آرام پایین آورد .
بدون سر و صدا .
او فقط آرام آرام غذای خودش رو کم کرد .
قطعا او متقاعد شده بود برای رسیدن به اندام متناسبش باید بتونه متعادل غذا بخوره .
او گرسنگی نمی کشید . دوست داشت لاغر بشه .
او ولع خوردن نداشت .
به نظر من ما باید احساس ولع رو در خودمون خاموش کنیم . ما به احساس ولع نیازی نداریم . پس هر آنچه که باعث میشه ولع ما برانگیخته بشه اون فرمول غلطیست که در ذهن داریم .
من وقتی ولعم تحریک نشه پرخوری نمیکنم .
احساس گرسنگی ولع منو برانگیخته می کنه
وزن کردن ولع منو برانگیخته می کنه .
عصبی شدن ولع منو برانگیخته می کنه .
تنوع غذایی ولع منو برانگیخته می کنه .
دیدن غذا شنیدن و تمام مواردی که شما در فایل بهش اشاره کردید ولع منو برانگیخته میکنه .
مرور خاطرات خوردن ولع رو تحریک میکنه .
تصور خوردن فلان مواد غذایی ولع رو برانگیخته میکنند.
حتی من تجربه کردم دیدن غذاهای مختلف در اینستا ولع منو برانگیخته می کنه .
من باید ذهنم رو متقاعد کنم که هر خوردنی حال منو خوب نمیکنه .
خوردن = حال خوب نیست .
خیلی وقتها خوردن = حال بد و بسیار بد هست .
تکرار درخواست خوردن مکرر = حال بد و بسیار بد
من برای اینکه میلم در حالت طبیعی جسمی بمونه باید بتونم درخواستهای ذهنی خوردن رو در ذهن کمرنگ کنم . بگم نمیخوام . پیشنهاد نده . درخواست نکن .
به قول شما باید با من ارادی من غیر ارادی برنامه بدم که تنها زمانی بخورم که جسمم گرسنه است .
گرچه گرسنگی هم حس ولع مرا برانگیخته میکند اما آن را ولع ندانم بلکه میل طبیعی بدانم .
گرسنگی = برانگیخته شدن میل طبیعی نه گرسنگی ذهنی . ذهن گرسنه از عزت نفس خالی شده است . غذای ذهن گرسنه عزت نفس است .
هرچقدر عزت نفس من بیشتر شود ولع من کمتر میشود .
چیز دیگری که باید تغییر کند اینست که من باید وابستگی خودم به خوردن را کم کنم .
به قول شما برای خوردن بی تابی نکنم .من مثلا ساعت ۳ گرسنه ام بود اما تا غروب که به خانه برسم این حس را میتوانم تحمل کنم اما وقتی به خانه میرسم و غذا آماده نباشد خیلی بی تاب میشوم . چون چند ساعت گرسنه بودم و طاقتم از دست میرود و پرخوری هم میکنم .
تازه اگر آماده باشد هم باز پرخوری می کنم و اونقدر میخورم تا حد خفگی .
و بعد عذاب وجدان .
پس زیاد گرسنه ماندن برای فرد چاق برابر با پرخوری و ولع میشود .
من باید ذهنم را متقاعد کنم که ولع احساس خوبی نیست .
من دوست دارم در طول روز چیزی نخورم و فقط یک وعده غذا بخورم تا به وزن ایده الم برسم اما حس میکنم یک وعده کم است . نمیدانم من هنوز در مورد خوردن به فرمول دلخواه نرسیدم . فقط میدانم نباید ولع خود را با فرمولهای ذهنی برانگیخته کنم .
بلکه باید فرمولهایی به خود دهم که به ارامش ذهنی برسم .
ولی من الان که غذا میخواهم و حس ولع دارم چگونه خود را ارام کنم .
با نفس عمیق کشیدن درخواستهای ذهنی متعادل میشود و من حس میکنم جریان درخواست ذهنی تغییر میکند . من به خودم مسلط میشوم و میتوان رفتار صحیح از خودم داشته باشم .
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم
موضوع این جلسه :مغز من با استفاده از فرمولهای ذهنی عادتهای من رو تغییر میدهد چطور ؟؟؟
من در گذشته داشتم با چاقی مبارزه میکردم اما نمیتونستم اون رو شکست بدم چون ریشه ی چاقی در ذهن من بود و جسم من نشانده ی اون چاقی بود و فرمولهای چاقی در ذهن من شکل گرفته بود و با تکرار اون فرمولها چاقی در جسم من به وجود امده بود .
چاقی هم یک اعتیاد به پرخوری و مصرف بی رویه مواد غذایی هست و اما چقدر این اعتیاد بدون جرم و سر و صدا هست و مردم خیلی راحت همدیگه رو حتی عزیزانشون رو از سن کم تشویق به این اعتیاد خانمان سوز میکنن و اونها رو در دام اعتیاد به مواد غذایی میندازن .
این مغز چرا در جسم شما باعث اضافه وزن شما میشه اما در متناسبها اینطور نمیشه ،؟؟؟
چرا ما داریم چاق میشیم و چی میشه که ما چاق میشیم و چه عادتهایی داریم که باعث چاقی ما میشه ؟؟؟ما باید اینها رو بررسی کنیم و نظارت کنیم بر رفتار خودمون .
ما چاقی رو هر روز با رنج حس میکنیم در نشست و برخاستمون در خوردنمون که بخوریم عذاب وجدان داریم و نخوریم هم ناراحتیم اما بعد از مدتها در سایت بودن و یادگیری لاغری دارم لاغری رو با لذت حس میکنم و اگر ادامه بوم قطعا متناسب میشم .
یک فرد متناسب برای چی میخوره ؟ برای تامین انرژی جسمش غذا میخوره و از راه دهان میخوره و وقتی اون فرد متناسب گرسنه باشه شروع به خوردن میکنه و خیلی راحت از اون غذا میخوره و به اندازه نیازش میخوره و وقتی سیر باشه دیگه ادامه نمیده اما یک فرد چاق به محض گرسنگی (که گرسنه نیست کمی از حالت خفگی اومده پایین تر ) دیگه واویلا هیجان زده میشه برای خوردن
سیری در متناسب =رفع نیاز بدن اما سیری در چاق ها =خفگی و پرخوری و اینکه هر چه هست باید بخورم عجب آگاهی نابی همین یه مورد رو اگه همه افراد چاق خوب اجرا کنن به جرات میگم زود لاغر میشن من خودم هنوز بعضی مواقع سیری رو با فشار شکمی تجربه میکنم ولی بسیار روزها دارم که با رفع نیاز گرسنگی در بدنم(به اندازه خوردن ) تجربه اش میکنم و همین کار بسیار ارزشمند هست و کم کاری نیست من خودم در گذشته فکر میکردم هر چه در اطرافم هست باید بخورم و اصلا انتخابی برام در کار نبود حتی اگر اون غذا رو دوست نداشتم من میخوردم اصلا میخوردم چون لذت میبردم از خوردن میخوردم چون برام خوردن هم تفریح و هم سرگرمی هم حال خوب بود میخوردم که بدنم قویتر و سالمتر باشه میخوردم که اسراف نشه میخوردم که خستگیم دربیاد میخوردم که ضعف و لرز بدنم بره میخوردم که خستگیم و سر دردم و معده دردم از بین بره …. اما الان بعد از مدتها در سایت بودن یاد گرفتم در موقع گرسنگی عدا بخورم و فقط به اندازه نیازم بخورم در واقع به محض گرفتن پیغام سیری دست از خوردن بردارم که هنوزم جای کار دارم چون خیلی وقتها فرمولهای گذشته بالا میاد که چون این غذا خوشمزه هست و یا دوست داری و یا دیگه گیرت نمیاد و …. یکم بیشتر بخور و بعضی وقتها با دو لقمه یا کمی بیشتر از نیازم خوردن به فشار شکمی میرسم که واقعا حالت زشت و زننده ای و بسیار کار نادرستی هست و از سوی شیطان میاد اما من باید خیلی راحت با صدای بلند بهش بگم نه من الان سیرم ادامه نمیدم و هر وقت دلم خواست تا شب کلی غذا هست بر میدارم و میخورم و هیچ کمبودی نیست و اما اگر بازم پرخوری کنم طبق حرفهای استاد دیگه خودم رو تنببه میکنم تا دوباره به سمت پرخوری نرم و معده ی خودم رو اذیت نکنم و جسمم رو بیمار نکنم اخه چرا ما با خودمون این کار رو میکنیم ؟؟؟چرا به قول یکی از دوستان ما روی هم روی هم کفش و یا لباس نمیپوشیم و بعد راه بریم اخه نمیشه سنگین میشیم و ادیت میشیم اما پس چرا ما اینقدر روی هم عدا میخوریم تا سنگین بشیم و نتونیم تکون بخوریم ؟؟به خاطر فرمولهای چاقی هست که از گذشته در ذهن ما هست و ما را وادار به خوردن میکنن من الان خیلی بهتر شدم اما هنوزم جای کار دارم من در گذشته میگفتم چون کم کالری بزار بخورم چون مقوی بزار بخورم چون پولش رو دادم بزار بخورم چون در سفرم باید بخورم که خوش بگذره چون اومدم تفریح و دورهمی باید بخورم که خیلی خوش بگذره و خلاصه هر چیزی در اطرافم بود بدون دقت به نیاز جسمم میخوردم اما همین چند شب پیش خونه مادرم برای شام دعوت بودم که ساندویچ الویه و آش رشته بود و کلی چیپس و پفک و شیرینی و حلوای سنتی خواهر پز م و … بود اما من واقعا انتخاب کردم در حد چند قاشق الویه با یه نصف نون ساندویچ خوردم و دو عدد شیرینی کاک خوردم همین دیگه حلوا نخوردم چون جا نداشتم و چیپس و پفک بود اما من نخوردم چون واقعا سیر بودم و نخواستم بخورم و گفتم میل ندارم و (تازه از خوردن بقیه هم حالم بد میشد )کاری که در گدشته محال ممکن بود انجام بدم حالا به راحتی دارم انجام میدم خوب تمام اینها به خاطر تغییر فرمولهای ذهنی من در حین آموزشهای این سایت هست و خدا رو بسیار سپاسگزارم که تونستم این همه تغییر کنم اصلا همینکه میتونم شبها از این مدل شامهای غیر رژیمی و غیر آبپز بخورم و جرات خوردن شام سفره ی خونه رو دارم و با لدت و بدون نگرانی و محدودیت از هر چیزی که بخوام به اندازه نیازم میخورم اینم خودش یه تغییر بزرگه که به خاطر بودنم در این مسیر دیگه برام عادی شده و گرنه در گذشته حسرت داشتم مثل خیلی از متناسبها هر چیزی که دلم میخواد بدون نگرانی بخورم و متناسب هم باشم و حالا خودم دارم تجربه اش میکنم و اینها کم ارزشمند نیستن برای خودم و من همیشه قدر دان این ازادی و حال خوبم و آرامشم و تناسب جدیدم هستم .
من هم دختر و هم پسرم بسیار متناسب هستن و بسیار کنکجاو رفتار اونها هستم بارها شده عذای خونه دلخواه اونها نیست و خیلی راحت دخترم میگه نه نمیخوام و با شکمم گرسنه میره میخوابه در صورتی که من در گذشته و شاید هنوزم عمرا همچنین کاری میکردم و بکنم هر چی بوده به اندازه نیازم خوردم ولی حقیقتا مدتها هست منم انتخاب میکنم منم به دنبال سلیقه ی خودم میرم و عدا میخورم و مثل قبل همه چیز به نظرم پرفکت و عالی برای خوردن نیست و اگر مزه اش خوب نباشه نمیخورم و به خودم میگم چطور فلانی داره این همه از این غذای ناجالب میخوره ؟؟
پس باید آگاه باشیم همون اول کار بین خوردن متناسب و چاق فرق هست که اون فرد چاق هر چی باشه میخوره و اما متناسب نه اگه مورد علاقه اش نباشه نمیخوره صبر میکنه تا غذای دلخواهش رو بخوره .
و تفاوت بعد ی چاقها و لاغرها این هست که چاقها ۵ دهان دارن و اما متناسبها فقط از راه یک دهان که در صورتشون هست غذا میخورن که به مرور و با بودن در این مسیر ما باید توانایی تسلط بر عدا ها رو پیدا کنیم و با دیدن و بو کردن و دست گرفتن و حرفهای بقیه تحریک به خوردن نشیم که من خودم الان در حدی هستم که اگر سیر باشم هر بویی هر مدلی غذا رو ببینم و هر حرفی رو بشنوم سریع تحریک به خوردن نمیشم و اینم یه پیشرفت عالی هست برای من چون قبلا که این چیزها حالیم نبود کافی بود یه بویی و یا عدایی رو ببینم و یا تعریفی رو بشنوم از عذایی باید میرفتم و میخریدم و میخوردم مثلا همین چند وقت پیش من به هایپر مارکت بزرگی رفتم که درراونجا یه قسمت داره انواع غداهای اماده رو میفروشه و من اوتها رو دیدم اما چون سیر بودم اصلا هوس نکردم و یا از یه قسمتش که کلی شیرینی تازه و گرم پخت میشد رد شدم و کلی بو رو حس کردم اما چون سیر بودم تحریک به خریدن نشدم و اما در طبقه ی بالا که فود کورت بود کلی بوی غدای خوب بود و کلی آدم در حال خوردن رو دیدم ولی بازم وسوسه نشدم که عدا بخورم چون سیر بودم بیشتر حواسم روی دیدن اجناس اون هایپر و خرید کردن مایحتاج خونه به همراه همسرم و رفتن طبقه ی بالا و دیدن شهر بازی و بازی فرزندانم بود و این کم تغییری برای من نیست و واقعا این تغییرات ارزشمند و قابل تحسین هست و خدا رو سپاسگزارم که عالی در مسیر تغییرم .
من هر شب تقریبا خونه ی مادرم میرم و اونجا کلی غدا و دسرهای عالی پیدا میشه ولی من به خودم میگم اگر گرسنه هستی بخور اگر نیستی چرا بخوری ؟؟و من با اموزشهای این سایت و بودن در چالش من اینو نخوردم هم این عادت و چند عادت دیگم که ریزه خوراری محسوب میشد خیلی بهتر شده و امکان نداره من سیر باشم و برم اونجا عدا بخورم مگر واقعا گرسنه باشم و برای شام برم اونجا و بعد غدا می خورم و اما متاسفانه افرادچاقی در اطرافم هست که هنوز اقدام به لاعری نکردن و تصمیم به لاغری هم ندارن و همیشه تمام بحث و حرفهای اونها در مورد این هست که چی رو با چی بخورم و از کجا چه غدایی رو تهییه کنم که عالی باشه و یا اینکه چه خوردنی خوشمزه هست که اگر حواسم رو ندم و با اونها وارد بحث بشم کلی ضرر کردم ولی حالا چون اگاهم یابحث رو عوض میکنم و یا خودم ادامه نمیدم و دقیقا پیجهای اشپزی و کانالهای آشپزی هم همینطور هستن ما رو تحریک به خوردن میکنن برای همین من اصلا اونها رو دنبال نمیکنم و نگاه نمیکنم چون میدونم من رو از هدفم دور میکنن پس منم اگاه تر از قبل شدم و بسیار درست تر رفتار میکنم و انصافا نتیجه ی بهتری هم گرفتم.
استاد میگن چاقها باعث گسترش صنایع مواد عدایی شدن هی که مواد غدایی تولید بشه برای اونها کم هست .افراد متتاسب اصلا اینطور نیستن من الان هم چاقی رو تجربه کردم هم تناسب به این روش رو تجربه کردم و حق رو به استاد میدم چطور ؟؟من در گذشته اگر با خانوادم به رستوران و یا فست فوی میرفتم همیشه از همسرم درخواست های زیادی داشتم ته ته اش این بود که بگم یه پرس کامل فلان عدا یا ساندویچ و یا پیتزا مال من هست و اگر همسرم که متناسبه پیشنهاد اشتراکی خوردن رو میداد هر گز قبول نمیکردم و میگفتم بعد از کلی اومدم فست فوی حالا اشتراکی بخورم نه من یکی برا خودم میخوام یه دونه کامل میخوام و تازه اون رو هم که میخوردم سیر نمیشدم و از غدای بچه هام که اضافه میومد اون رو هم میخوردم و یا پیشنهاد دوباره سفارش دادن به همسرم میدادم اما حالا که دوسالی هست در مسیرم چنان تغییر کردم که نه تنها خودم بلکه اطرافیانم هم تعجب میکن من دو یا سه اسلایس پیتزا میخورم یه پرس برنج برای من و دخترم با هم زیاده و اضافه میاد نصف ران مرغی رو به زور میخورم و یک سوم ساندویچ رو میتونم بخورم و ….. (البته این مقدارها شاید بعضی روزها تغییر کنه برای تفهیم بهتر مطلب خودم گفتم شاید بعضی روزها کمتر یا بیشتر بشه خلاصه در این حد هست )کلی،تغییر دیگه تازه با این مقدارها هم خیلی وقتها فشار شکمی رو حس میکنم یعنی باید کمتر بخورم تا جایی که همسرم در این سفر جدید میگفت انگار ما باید دو غدا برای چهار نفرمون سفارش بدیم که خورده بشن چون همیشه غدا ها زیاد بودن و اضاف میومدن و اصلا هزینه ای برای مواد خوراکی بین راه نشد قبلا یه سبد تهییه میکردم پر از تنقلات جورواجور اما حالا حتی یه دونه نخریدم چون گفتم نیاز نیست اگه جایی خواستم راحت میخرم و انصافا میلمون نشد و نخریدیم قبلا وقتی به رستورانی یا هتل سلف سرویس میرفتیم اینقدر میخوردم تا حالم بد میشد اما حالا خیلی راحت انتخاب میکنم و به اندازه نیازم میخورم پس تمام این تبلیغات مواد غدایی برای ادمهای چاق هستن که اونها رو تحریک به خوردن کنن و چون افراد جاق ذهنشون پر از فرمولهای چاقی هست ناخود اگاه تحریک به خوردن میشن و اما متناسبها اینطور نیستن .
خدا رو شکر که آگاهم به رفتار غدایی خودم تقریبا مدتها هست من قبل از اینکه مغزم فرمان خوردن رو صادر کنه من از طریق یکی از کانلها تحریک به خوردن نشدم که دیده باشم و بگم اه این هست پس بزار بخورم و بعد فرمان خوردن بیاد ولی هنوزم جای کار دارم تا بهتر و بهتر بشم و حق انتخاب داشته باشم مثلا در همین سفر چند روزه همسرم چون میدونست من و بچه ها بلال کبابی دوست داریم برامون تهییه کرد اونم بیشتر از تعداد ما که درست کنه و بخوریم اما من چون دیدم اون تازگی و نرمی رو ندارن با وحود اینکه بود و زیاد بود من انتخاب کردم فقط همون یه دونه ی خودم رو بخورم و بیشتر نخوردم در حالی که قبلا دو تا سه تا با هم میخوردم و یا در طول روز میخوردم چون وحشتناک دوست داشتم حالا بود اما من نخوردم و واقعا انتخابهام تغییر کردن و خودم شگفت زده هستم از این همه تغییرات خودم که هر چقدر بگم بازم کم هست و میدونم تمام این تغییرات به خاطر کار کردن روی خودم هست که در نهایت جسم منم هماهنگ با ذهن جدیدم خواهد شد و من جسم جدیدی رو تجربه خواهم کرد .
من واقعا خودم رو تحسین میکنم و تشویق میکنم که اینقدر عالی در مسیر تغییرم و تناسبم من به زودی جسم جدید ۵۹ کیلویی رو تجربه خواهم کرد چون واقعا میلم به پرخوری کردن نمیکشه و حالم بهتره که منم میتونم متناسب بشم و خودم رو باور دارم که میتونم به وزن دلخواهم برسم .
من هدایت شده ی خدا هستم پس موفق میشم و به اموزشها عمل میکنم و مراحل رو گام به گام طی میکنم تا موفق بشم .
من میخوام لاعری رو در وجودم نهادینه کنم و پرورش بدم تا جوانه های لاغری در وجود من تنومند بشن و من لدت تناسب اندام ۵۹ کیلویی رو دوباره بچشم .
منم جز افرادی بودم که تسلیم شدم در برابر چاقی جسمم و ناامید شده بودم و با این راه اشنا شدم و اما حالا دارم به نحو احسن از این اموزشها استفاده میکنم تا به اندام رویایی خودم برسم .
سلام و درود هم مسیر و دوست مجازی فوق العاده متعهد و پرانرژی و متناسبم 😍البته من با حقیقت وجود شما همراهم 😉
دیدگاه شما بسیار پر محتوا و پرمغز بود و من بسیار لذت بردم و آگاهی کسب کردم .درود بر شما با تغییرات عالی که در جهت خلق رویاتون ایجاد کردین و پس از اون همه رنج ورزشها و رژیمها که از خوندن دیدگاههای قبلیتون دستگیرم شد والحق و الانصاف شما یک قهرمانی .
اینکه هرروز به مامانتون سر می زنید و همنشین افراد چاق هستید و همچنان متعهد به مسیرتون هستید هم قابل ستایشه آفرین💕🌹….
چقدر خوب تجربه های چاقی و لاغریتون رو به اشتراک گذاشتید اینکه چقدر سفارش غذا و درخواستها تغییر می کنه منم قبل از اینکه این آگاهی های ارزشمند را دریافت کنم درخواست پرس کامل غذا با سالاد و نوشابه و دسر کامل برای خودم داشتم اگر فردی هم یک قاشق به غذام می زد عصبانی می شدم اخمهام می رفت تو هم الآن با خودم میگم چقدر من شکمو بودم😋 ولی اگر کسی می گفت بهم برمی خورد 😡
البته از نگاه یک فرد متناسب رفتار چاق عجیبه ولی الآن می دونیم که نتیجه فرمانهای مغزی هست که با قدرت و اراده الهی که در وجودمون جاریست حتما در جایگاه صحیح خود که لاغری و طبیعی بودن هست قرار می گیریم …
قشنگ احساس می کنم شما با قدمهای محکم و البته اشتیاق دارین در مسیرتون حرکت می کنیدو حتما نتیجه فوق العاده و مسرت بخشی در تمام ابعاد زندگیتون دریافت می کنید الهی آمین 🤲
بسیار خوشحالم که هم مسیر دوستانی هدفمند هستم که از تجربیات خودشون ما را هم سهیم می کنند …
همواره در مسیر تغییر کردن و خلق رویاهای خود تندرست و شاد باشید 😊🍃🌸
به نام خالق زیبایی ها سلام .
نتیجه مشاهده این چند روز قبل هر چی به خودم افرین میگم که توانستم از کلمه میل ندارم چند بار استفاده کنم اونم با وجود اسرار دیگران و واقعا هم میل نداشتم .
اما راه های خوردن من : حس بویایی مامانم فسنجون درست کرده بود و من باید همش میزدم و پیاز سرخ میکردم میریختم داخلش انجام همین کار من به شدت گرسنه کرده بود ، بینایی : فسنجون داخل یخچال دیدم وقتی از خفگی یه خورده پایین اومده بودم بعد از کلنجار رفتن با خودم خوردم چند تا قاشق بعدش کنار گذاشتم اما تجربه دقایق پیش در ذهنم مرور میشد این سری رفتم با نان لواش ترد خوردم حتی خالی هم امتحان کردم اما هیچ کدوم از لقمه ها اون لذت دوقاشق اول برام نداشت پس وقتی تنها گشنه هستیم لذت میبره ، هلو جلو چشم بود این چند روز اما واقعا سیر بودم و نمیتوانستم بخورم اما امروز بعد خواب ظهر که پاشدم یه مقدار عصبی بودم به خاطر همین برداشتمش اما شکر خدا مثل قبل یه هلو کامل نتوانستم بخورم و با نصفش سیر شدم .
امشب خوراک بادمجون درست کرده بودم گفتم که خودم فسنجون خوردم غذای دیروز ظهر بود اما احساس سرما و کردم در بدنم بعد همین که اولین لقمه رو دهنم گزاشتم گرم شدم می دونم این به خاطر تلقین به خودم . خلاصه چهار لقمه هم بادمجون خوردم .
صبحانه می خواستم خیار و گوجه و پنیر بخورم اما همین که به کره فکر کردم انگار لذت خوردن تجارب قبلی بهم غلبه کرد و رفتم طرفش.
برادرم نگاه کردم اصلا این طوری نیست تازه امروز کلی پیاده روی کرده بود گفت اول لباس عوض کنم بعد یه چیز بخورم . گفتم فسنجان هست با این که غذای مورد علاقش اما گفت نه خالی نمیشه خورد گفتم نون هست گفت نه صبر میکنم بعد رفت میوه خورد یه ساعت بعد هم با نان داغ و تازه شروع کرد به خوردن شام .
گفتا ز که نالیم ؟
که از ماست که بر ماست!
چطور مغز ما با استفاده از فرمولهای ذهنی عادت های ما رو تغییر میدهن؟🤔
رفتاری که زیاد تکرار بشه ،میشه عادت و این عادتها کم
کم فرمولی میشه در ذهن ما که دیگه بدون اینکه ما ناظر اون باشیم اتوماتیک وار انجام میشه. و دیگه ما نمیتوانیم اون رو کنترل کنیم و خود بخود مغزمون وادارمون میکنه که انجامش بدیم.
چند روزی هست که رفتار خودم رو زیر نظر دارم و فکر میکنم چه رفتارهای چاق کننده ای دارم و کلاً ناظر رفتارهام هستم .برای این که بهتر بتونم ،نظرات دوستان رو هم مطالعه کردم.
دیدم من از اون دسته آدم ها نیستم که وقتی عصبانی میشم زیاد بخورم ، یا وقتی بیرون میریم زیاد تنقلات بخرم . اتفاقا نه خودم و نه بچه هام اهل تنقلات زیاد نیستیم یعنی نذاشتم باشن😁
ولی همین پسرم هر کی میبینه میگه زیاد تنقلات بهش ندین ،یا حتما زیاد فسفود میخوره چاق شده .در صورتی که اصلا اینطور نیست خصوصا فسفود شاید سالی ۲، ۳ بار بخوره .
ولی پس چرا هر دومون چاق هستیم؟🤔😩
الآن که دقت میکنم میبینم ما هردومون وقتی میشینیم سر سفره غذامون رو تا آخر میخوریم . من خودم به شخصه از او دسته آدم ها هم نیستم که مدام بگم گشنمه (ولی پسرم مدام میگه) و غذا میخوام، اتفاقاً برعکس تحمل گرسنه گیم خیلی هم زیاده ولی خیلی وقتا پیش میاد با خودم میگم خب امشب شام من نمیخورم ولی به محض اینکه سفره پهن میشه ناخداگاه کشیده میشم طرف سفره و شروع میکنم به غذا خوردن و اونم چی تا آخرین لقمه .
یا اگه کلوچه یا کیکی خودم برای بچه ها درست کنم با اینکه اصلا گرسنه نیستم ولی تا چشمم بهش میافته باز انگار کسی من و حل میده طرفشون و میگه بخور و من هم که حرف گوش کن بی اراده بر میدارم میخورم .
این همون تلاش برای تجربه لذت و احساس خوب از خوردن مواد غذایی است.
ولی الآن دیگه آگاه تر شدم. باورتون نمیشه وقتی سر سفره میشینیم و غذا میخورم توجه میکنم ببینم کی سیر میشم و دیگه ادامه نمیدم.یا سعی میکنم زیاد تو بشقابم غذا نکشم تا بعد اگه خواستم دوباره بریزم بخورم. و دیگه تا واقعاً گرسنه ام نشده برای عصرونه چیزی نخورم و اگه بخوام بخورم هم سعی میکنم خیلی کم باشه.
این روش رو اونقدر میخوام ادامه بدم که برام عادت بشه و فرمولی بشه در ذهنم. دیگه نمیخوام بدنم رو اذیت کنم. میخوام دیگه به معده ام احترام بزارم و بهش توجه کنم که وقتی میگه سیرم دیگه میل ندارم بگم چشم عزیزم هرچی تو بگی .
شاید هنوز خیلی زود باشه اینو بگم ولی باورتون نمیشه اگه بگم بدون این که فشاری به خودم و رفتار غذاییم و خوردنم آورده باشم احساس میکنم لاغر شدم 🤭
بدون این که رژیم گرفته باشم و گفته باشم نه این رو نمیخورم چاق میشم.
وای من خیلی خوشحالم🥰🙏
سلام و درود
کلمه “چاق” در عبارت آخر این نوشته اگه اشتباه نوشته شده بخاطر تمرکز بر چاقی ذهنه که به مرور تغییر خواهد کرد.
سلام
من خودم تلاش های زیادی کردم همیشه از خودم شاکی بودم عصبانی بودم سرزنش میکردم ک چرا منوموفق نمیشم بی عرضم بی ارادم و فلان
نمیدونسم ک اینها در ذهن منه من یقه نتیجه جسم گرفته بودم و مدام خودمو پیش خودم کوچیک میکردم ب ناتوانایی هام هر روز اعتراف میکردم
من الان هم اونقدر با خودم صمیمی نشدم
من ایمان دارم ک همه چی در دهن منه همه چی باورها و افکار اشتباه منه ک من تو این وضعیت گیر انداخته واقعا خوشحالم ک الان ب اینها اگاهم
اونقدر با خودم کلنجار رفتم ک از خوردن میترسم اونقدر ی ک از مرگ وحشت نداشتم ک از خوردن ازدیدن دارم
من فک میکردم تو این شطرنج لاغری شاه خوردن هست ک در نقش یک وزیر ازش مراقبت کنم با سربازهام ک میشن همون محدودیت ها ورزشها رژیم ها در حالی ک باید میفهمیدم ک اون شاه همون ذهن منه و خوردن زیر مجموعه اس فقط منم ک بزرگش کردم
من خودم از طریق چشم و بو و خاطره بتز۶ی اینا واقعا تحریک میشم
ولی یک فرد متناسب براش فرقی نداره ک نون خامه باشه کباب باشه میگه من سیرم ولی ما تا اون حالت تهوع و دل درد میریم ولی بازم بگن بخور میخوریم
من همسرم اصلا شیرینی نمیخوره حالا شاید یکی همیشه میگفتم اخه یعنی چی این جرا تحریک نمیشه از قیافه این
ولی الان میفهمم چرا
من اونقدر هیجان زده میشم ک اصلا مجال فک کردن ب خوردم نمیدم عین قحطی زده ها
من دوس دلرم تعییر کنم اونقدر ک واقعا مثل یک متناسب رفتار تار کنم
قبلا از خوردم لذت میبردم ولی الان از نخوردن
هیچ اجباری در کار نیس این خود منم ک تصمیم میگرم کم کم تغییرات شکرفی میشه
سلام استاد عزیزم دوستان هم مسیرم
وقتی شما استاد حرف میزدید کامل تصویر قبلا خودم در ذهنم نمایان شد و فهمیدم واقعا من خیلی تفاوت رفتاری با یک فرد متناسب داشتم
قبلا که چاق بودم فک میکردم این افراد متناسب نمیتونن غذا بخورند یا خودشان زیاد نمیخورند که چاق نشن ولی من چون هرچی گیر بیاد نهه نمیگم چاق هستم و هرکاری میکردم که جلو خوردنم بگیرم کلا از شر چاقی خلاص بشم حاضر بودم تصادف کنم برم کما تا لاغر بشم من چاقی جسمی میدونستم و اصل درکی از ذهن نداشتم و میخواستم زورکی لاغر بشم ولی نمیشد چون که چاقی ذهنی بود ولی من جسم بیچاره فشار میاوردم که باید لاغر بشی و نمیدونستم با این کارم دارم بیشتر در منجلاب چاقی فرو میرم و هرچی تلاش کنم بیشترغرق این چاقی خانمان سوز میشم و به خیال خودم داشتم با چاقی مبارزه میکردم ولی نمیدونستم دارم به چاقی خودم توجه میکنم و بیشتر غرق چاقی میشم و همیشه مینالیدم که چرا من متناسب نمیشم و هرباری خودم واسه دلایلی که واسه چاقی خودم داشتم خودم توجیح میکردم که اره تقصیر تو نیست تو عصبی هستی میخوری چاق میشی ارثی است کم تحرکی است شیرینی زیاد است مال اب نخوردن است و هربار خودم اینجور گول میزدم و قبلا شناختی از ذهن نداشتم که هرچی میکشم از دست ذهنم است
من قبلا هردقیقه میخوردم و برام عادت شده بود نمیتونستم چون از مغز دستور میگرفتم که بخور حالا مغز از کی از ذهن و ذهنم من با باورهام با اموزش هایی که داده بودم واسه چاقی پر کرده بودم و دیگه هدفم لاغر شدن که نبود فقط چاق تر نشم ولی ای دل غافل که ذهن کار حرف تصمیم من نداره ذهن هرچیزی رو اموزش ببینه گسترش میده کارش همینه کار نداره تو بخواهی یا نخواهی کار خودش میکنه
من با هدایتم به این مسیر فهمیدم شرایط زندگی در هر جنبه ای طبیعی نیست بلکه غیر طبیعی است این من خودم ساختم با ذهنم اگه طبیعی بود باید همه دخترا مث من بوده اند طبیعت وجود من شادی ثروت تناسب اندام ارامش کسب کار عالی ازدواج عالی رفاه سلامتی است وقتی اینها ندارم یعنی خودم ذهن رها کردم به حال خودش شیطانم بیکار نمونده هرچی افکار باور منفی وارد ذهنم کرده و من کنترلی نداشتم بر ذهنم و این شد شرایط ام حالا اگه میخوام تغییر کنم باید ذهنم باورهام تغییر بدم تا تصویر ذهنی من عوض بشه و در نهایت شرایط من تغییر کنه
با هدایتم به این مسیر با اینکه کمتر پرخوری میکنم کمتر تحریک میشم واسه خوردن ولی یدف هایی پیش میاد مخصوصا وقتی در جمع هستم یا مهمانی باز همان رفتار قبلا رو تکرار میکنم و از روی عادت از پنج دهانم استفاده میکنم و وقتی این اتفاق رخ میده که من باز کنترلی بر ذهنم ندارم یا در مسیرم سهل انگاری کردم شیطان منتڟره یک ذره توقف کنی از مسیر صحیح خارجت کنه و باز تو اون وضعیت نگهت داره تا اذیت بشی و این کار شیطان است
باید ادامه بدیم هر روز در مسیر باشیم ذهن کنترل کنیم تمرین انجام بدیم عمل کنیم تا به تناسب اندام برسیم واسه همیشه اگه الان لاغر نیستیم چون مسیر اشتباه رفتیم
باید باور کنیم که هیچ تفاوتی ذهن من که چاق با داداشم که لاغر است نداره ذهن برای همه انسان ها یکی است طبیعت وجود همه انسان ها یکی هست شادی سلامتی ازادی در خوردن در انتخاب لباس در ورزش کردن ازدواج موفق تناسب اندام این واسه همه هست فقط اگه ما نداریم بعضی ها دارند چون ما خودمان با باورها مخرب محدود کننده با اموزش ها اشتباه از نعمت ها خود درو شدیم و نداریم الان اون طبیعت وجود خودمان رو و افراد متناسب ذهن خودشان رو دست کاری نکردند و متناسب هستند همیشه این قانون است در همه جنبه ها یکی هست
باید نگاه کنی به چی توجه میکنی همان برات رخ میده این قانون جهان هستی هست
من تعهد میدم از این لحظه به بعد نظارت کنم بر رفتار خودم هنگام خوردن ببینم روی واکنش و عادت ها قبلا است یا واقعا گرسنه هستم و در حد نیازم بخورم همین
من واقعا بعد از گوش دادن این فایل فهمیدم خیلی زیاد حتی همش از پنج دهان دیگم استفاده میکنم.
مثلا همین شب قبل یکی از دوستان در مورد یه مدل پختن مرغ جدید برام گفت که درست کرده و خیلی خوشمزه بوده و منم درستش کردم و برای درست کردنش خیلی اشتیاق داشتم و خوب چون خوشمزه شد بیشترم خوردم و موارد دیگه که تو فایل گفته شد را دارم را به وضوح دیدم منم کامل دارم.
من واقعا بعد از گوش دادن این فایل فهمیدم خیلی زیاد از حتی همش از پنج دهان دیگم استفاده میکنم.
مثلا همین شب قبل یکی از دوستان در مورد یه مدل پختن مرغ جدید برام گفت که درست کرده و خیلی خوشمزه بوده و منم درستش کردم و برای درست کردنش خیلی اشتیاق داشتم و خوب چون خوشمزه شد بیشترم خوردم و موارد دیگه که تو فایل گفته شد را دارم.
سلام و خسته نباشید
من به شخصه خیلی به شیرینی جات علاقه دارم و چیز هایی مثل کیک ،کلوچه ،شیرینی رو که می بینم انگار باید هر جور شده بخورم
و اگر عکس یا اسمش رو هم ببینم و بشنوم دیگه صد در صد به سمتش میرم
وای چقدر صحبتاتون عالی بود .باید با ورق طلا نوشت.
دونه دونش با من صدق میکرد.به یاری خداوند این چند روز آگاهیم بهتر شده.قبلا هر کاری میکردم که روی تند خوری و ریزه خواری ذهن آگاهی داشته باشم امکان نداشت یادم بمونه ولی ننیدونم کلمات جادویی شما چه تاثیری داشت روی من که الان هر وقت دارم ریزه خواری یا پرخوری میکنم متوجه میشم.چند بار موفق شدم متوقفش کردم و چند بار هم نه.به یاریخدا اینبار کاملا موفق میشم.کلماتتون به دلم میشینه بدجور.
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
من هم قبلا هر وقت ناراحت می شدم هی بی خودی چیز می خوردم حالا هم کما کان یه وقتا پیش میاد ولی بعضی وقتا هرچیزی نمی تونم بخورم همین چند روز پیش اصلا چیزی از گلوم پایین نمی رفت . این حرف مامانم و یادمه که همیشه همه جا می زد می گفت هر وقت عصبی می شه زیادتر غذا می خوره فکر کنم اینهم ناخوداگاه در من به صورت فرمول در اومده بود .خیلی جالبه که همسرم در هیچ موردی پرخوری نمی کنه حتی موقع های دورهمی ها که همه خوشحالن و هی می گن دورهمی اینو بخوریم می چسبه اون و بخوریم من هیچ وقت ندیدم حرف خوراکی بزنه .
من قبل از دوره همیشه هر کاری می خواستیم بکنیم می گفتم حالا بزار غذامون و بخوریم حالا بعد ناهار بریم حالا این حالا اون .هر جا هم می رفتم به قول همسرم بغچم برای بود مثلا خر جا می خواستیم بریم من آذوقه ورمی داشتم انگار که سفر قندهار می خواستیم بریم بیسکویت و میوه دیگه البته از سرم افتاده خدا رو شکر .
فرد متناسب فقط از دهانش غذا می خوره ولی افراد چاق از بو و چشم و…. غذا می خوره هیچ وقت یادم نمیاد که مادر شوهرم و همسرم گفته باشن وای چه بویی راه انداختی ولی من همیشه اینو از مامانم شنیده بودم همیشه می گفت چه عطری داره چه بویی من هم عادت کرده بودم همیشه سیر هم که بودیم می خوریم بر اساس بو یا چشم اگه چیزی می دیدم اگه مثلا می خوردم می دیدم خوشمزهات یکی خوردم دوباره یکی دیگه می خوردم . ولی همسرم حتی اگه سیر باشه یه لقمه اضافه تر نمی خوره ته بشقاب می زاره ما می گفتیم بابا این یه لقمه گناه داره اینم بخور می گه نه نمی تونم ولی برای منم اصلا قابل درک نبود که چرا نمی تونه یه دونه لقمه آخر رو بخوره .گوش هم همینطوره فلانی می گه فلان جا غذاش خوبه و تخفیف داره ولی نمی دونم من خیلی نداشتم این تجربه و که از طریق گوش حتما باید امتحان کنم .ولی مامانم هم همیشه از غذاهاش تعریف میکنه و شرح حال می ده سبزی تازه …. حس کردن هم هست وقتی چیزی و بر می دا م تر و تازه است بلافاصله می خواد آدم دو تا برداره ولی این حالتها و من در همسرم ندیدم اصلا .
من هم قبلا هی راه می رفتم می گفتم اخه من چیزی نمی خورم ولی هر وقت می رفتم رستوران بعدش باد می کردم انقدر می خوردم بعد می دیدم هیچکی غذاشو تموم نکرده ولی من به خودم هم افتخار می کردم از پیش غذا و غذا و دسر همه رو تموم می کردم .
مثلا امروز صبحونه پنیر و نون شیرمال خوردم بعد رفتم پیاده روی بعد ناهار من و دخترم رفتیم ساندویچ گرفتیم ولی من یه خورده از غذام و نخوردم خیلی بیشتر آگاه تر شدم به رفتارم و بیشتر وقتها آگاهم و توجه می کنم به تغییراتم مثلا دیروز رفتیم رستوران نهار بعد پیش غذا سفارش دادیم گواکمالی همون اوکادو که با چیپس می خورن و بعد هم کیسدیا که نون و پنیر بود فقط خوردیم همگی با هم و دخترم گفت مامی یه غذا سفارش بدیم با هم بخوریم گفتم باشه بعدش پشیمون شد گفت سیر شدم با همین منم گفتم اوکی منم اوکیم خوب و سبک بود و اومدیم خونه میوه اوردم عصری خوردیم یه خورده هم من کیک بستنی خوردم عصری شب هم که نون شیرمال و خامه خوردم برای شام .
بیشتر هم به بدنم گوش می دم همه چی هم می خورم خدا روشکر محدودیت غذایی ندارم اصلا و هر وقت هم که وقت داشته باشم حتما برای حال خوبم می رم پیاده روی مخصوصا که این روزها نیاز داریم
در پناه خدا باشین
بنام خداوند هدایتگر وهاب
سلام به دوستان زیبانگرشم
من خودم متوجه شدم وقتی عصبی بشم بجای اینکه پرخوری کنم بیشتر تمایل دارم بخوابم تو شرایط عصبانیت خواب بیشتر اروم میشم
اما چه موقع پرخوری میکنم موقعی که غذاها و تنقلاتی که دوست دارم بهم تعارف بشه یا ببینم دلم میخواد حتما حتی اگه سیرم بخورم یادمه با دوستانم بیرون میرفتیم اول چون گرسنه بودیم میرفتیم ساندویچ میخوردیم با نوشابه و سس بعد که از ساندویچی رد میشدیم چشممون به بستنی فروشی میفتاد میرفتیم شیرموز بستنی چون خیلی دوست داشتیم میخوردیم با اینکه سیر بودیم فقط بخاطر طعم و مزه و لذتی که داشت باخودمون میگفتیم الان بعده مدتی با دوستان اومدیم بیرون امروز و خوش بگذرونیم
یا یکبار رفته بودم خونه داداشم برام زن داداشم یک بشقاب انواع شیرینی خامه ای و شکلاتی اورده بود منم چون خیلی وقت بود شیرینی نخورده بودم و شیرینی های مورد علاقه ام بود اول تصمیم داشتم با چای یک دونه بخورم اما وقتی متوجه شدم دیدم بشقابو خالی کردم و همونجا دیگه گفتم من شام نمیخورم دیگه شام درست نکنی اما زن داداشم برداشت بعده دو ساعت ساندویچ درست کرد منی که دوساعت قبل در حالت خفگی بودم بخاطر شیرینیها اما ساندویچهارو دیدم انگار معده ام خالی شد و بعد دیگه یک ساندویچم خوردم
یا زمانی که من شیرینی یا دسر یا شکلاتی با کاکائو ببینم اصلا رد نمیکنم چون عاشق کاکائوم و حتما باید مزه کنم
اما از وقتی وارد دوره لاغری با ذهن شدم و رو خودم کار میکنم و اگاهیای که بدست اوردم از قدرت ذهن برای لاغری
تمرین میل ندارم انجام میدم و بیشتر مواقع موفق شدم و یا افراد لاغر خانواده ام خوردنشون رو دقت میکنم که چه موقع و چقدر میخورن و کاملا متوجه شدم بیشتر عادتهاشون با من فرق داره
بعًی وقتها میبینم افراد لاغر خیلی میخوره اما درکنارش متوجه شدم که همش میگه من نمیدونم چرا هرچیم میخورم لاغرم و خیلیا میگن ما چون فعالیت زیاد میکنیم هرچیم بخوریم اثری نداره باز لاغریم اما من داداشم خیلی میخوره امافعالیت فیزیکی هم زیاد نداره اما لاغرومتناسبه پس اونا تو ذهنشون چاقی وجود نداره و هیچ تصویر فرمول ذهنی چاق کننده تو ذهنشون ثبت نشده
اما من گاهی شده کم میخورم اما اون ترس اون تصویرچاق شدن تو ذهنمه
و اما الان به عادتهام توجه میکنم و چیزهای که دوست دارم میخورم اما به سیریم توجه میکنم که در حد سیریم بخورم یا اگه معده ام قاروقور نکرده هرچی برندارم تک دهنم بزارم و الان واقعا گاهی میبینم حتی حوصله خوردنم ندارم و اینم تاثیر اگاهیهای که از دوره گرفتم و میلم کم شده خودمو از غذای و چیزی محروم نمیکنم اما اگاهانه به گرسنگی و سیریم فقط توجه میکنم و الان خودمم حس میکنم معده ام جوری شده تا بخوام خیلی بخورم از رو هیجان معده ام به درد میاد و متوجه شدم که در حد خفگی خوردم و هم اینکه بقولی معده ام داره پس میزنه و میگه اینقدر نریز تو من نمیتونم این همه رو باهم هضم کنم و میخوام دیگه به معده ام احترام بزارم و هرچیو پشت سرهم توش نریزم و بفکراینم باشم که معده ام باید کلی سختی بکشه تا این همه مواد رو بخواد هضم کنه زمانیم که در حد سیری و نیاز انرژیم غذت میخورم خیلی حس سبکی و خوبی بهم دست میده و همه اینارو دارم یادمیگیرم و چقدر لذت بخشه
سلام برهمگی
پرخوری عصبی؛ من خودم زمانی که موضوعی باعث ناراحتی من درزندگی بشه کلا ازغذاخوردن میافتم و غذا ازگلوم پایین نمیره . اما با خوندن کامنتهای دوستان عزیزم یک عادت اشتباهم رو همین الان شناسایی کردم واون هم پرخوری عصبی زمانی هست وبه این شکل که سرساعت خاصی اتوماتیک وارگشنم میشه خصوصا ناهار . واون موقع اگه جایی باشم که نتونم سرساعت غذابخورم مرتب از درون بهم آنقدرفشارمیاد که وقتی دسترسی به غذا پیدا کردم آنقدرتند میخورم که مثل معتادایی که یه لحظه مواد بهشون نرسه چی جوری میشن من هم اینجوری میشم وتقریبن الان جوری شده که ظهرنشده گرسنم میشه وناهارمو میخورم . ولی قبلن که متناسب بودم اینجوری نبودم وسرساعت خاص گرسنه نمیشدم .
اینکه آدم های چاق با حواس پنجگانه تحریک میشن متاسفانه من هم اینجوریم وقتی چشمم به پرتقال ونارنگی و…میافته دیگه هیچ اختیاری ندارم و به جای یکی چندتا روبرمیدارم ومیخورم وانگار لذت میبرم به جای اینکه سیری بهم دست بده.
یا وقتی با دوستم میرفتم بیرون وقتی بوی ذرت مکزیکی به مشاممون میرسید ناخودآگاه هردوتحریک به خوردن میشدیم .یا شکلات خاصی بود نارگیل ۳۲ وقتی یکبارخوردمش ومزه اش رو احساس کردم مسحور اون شکلات شدم و هر روزتقریبا به مقدار زیاد تو وعده صبحانه وعصرانه میخوردم والان چون تو بازار نمیبینمش ترکش کردم.
بازهم خوبه که من همه چی رو نمیخورم ولی از یه چیزی خوشم بیاد زیاد میخورم .
یا پرخوری زمانی که تفریح میریم داریم و اگه یه روز بیرون بریم خانواده ما طوری هستن که به اندازه چند روز غذا میبرن با تنوع زیاد انگار قراره قحطی بیاد البته این ویژگی اکثر شمالی ها هست وما هم مصون نیستیم و اونجا وقتی همه دور هم جمع میشن و میگن و میخندن ومیخورن خوب من هم خواه ناخواه تحریک میشم وتنها جایی هست که تا مرز دل درد پیش میرم .
یا کاهووقتی فصلش بشه آنقدر میخوردم فکرنکنم اونهایی که با گیاه خواری رژیم میگیرن آنقدربخورن و این عادت خیلی بده .البته این رفتارغذایی در رفتار زندگیم هم تاثیرگذاشته طوری که چندماه تمام واسه خرید یه مانتو یاکفش و… وقت میزارم وقتی چیز موردعلاقمو پیدا کردم چندتاشو میخرم وکنارمیزارم .
قبلنا وقتی بازار میرفتیم اینطوری نبود که بساط فست فود و بستنی فروشی ها و ذرت مکزیکی ها بیرون مغازه باشع وآدم تحریک بشه ولی الان همه شون بیرون مغازه توی عابرپیاده صندلی میزارن وبساط دستگاهشون رو هم دم در مغازه میزارن و بیشتر آدم تحریک به خوردن میشه .
هرچی بیشتر تو این مسیر پیش میرم انگار زندگیم پرشده از رفتارهای اشتباه که هردفعه بیشتر شناسایی میشه و کوله بار منو سنگین تر میکنه .
تمام تلاشم رو میکنم تا با دقت تمام و وقت گذاشتن روی این مشکل زندگیم با کمک استادعزیز و فایل های آموزشی به نتیجه دلخواهم برسم .
وقتی رسیدم برنامم اینه دوره برنامه ریزی با ذهن استاد رو تهیه کنم تا بتونم برای رفع مشکلات دیگه زندگیم اقدامی انجام داده باشم .
آخه درسته الان روی متناسب شدن کارمیکنم با استفاده از این دوره هم دارم روی باورهای اشتباهم در ریزش مو و روابط هم کارمیکنم دیگه بیشتر ازاین مغزم نمیکشه و خسته میشم .
بنام خدا 🌹 باسلام خدمت دوستان عزیز سایت تناسب فکری
من دلایل زیادی برای چاق بودن خودم وازجمله عادتهایی که مدام توجبهشون میکردم اماازشون راضی نبود من به این درک ازخودم رسیدم که من با چشمهای خودم بیشترتحریک میشم به خوردن و بابوکردن غذاویاشنیدن درباره ی غذاواینم درک کردم که من با تمام احساساتم دارم عمل میکنم امایه فردمتناسب فقط طبیعی رفتارمیکنه طبق غریزه زمانی که واقعا گرسنه. میشه باخوردن نیازبدنشورفع میکنه وبعدبدنش خودبه خوداستوپ میکنه امایک فردچاق برای لذت بیشترغذامیخوره مثلامن. زمانیکه غذامیخورم میبینم که نیازی ندارم. امابادیدن غذابیشترخودمو به خوردن تشویق میکنم و اونقدر میخورم که ازسیری فراتربرسه به خفگی واین چیزی هست که باعث چاقی من شده ودلایلی که به من القامیکنه برای خوردن .من چندروز پیش تواوج گرسنگی غذاخوردم وسیرشدم ولذت رفع گرسنگی روکامل درک کردم هم نقطه ی سیری وهم گرسنگی چیزی که خیلی وقت بودباهاش مشکل داشتم و خواستم که این لذت رودوباره تجربه کنم میدونم که من خیلی راه مونده تاتغییربدم وضعیتمو امابازهم انجام میدم و میگم اشکال نداره ناامیدنباش واین با واقعادرک کردم هیچ روشی به جزاین روش نمیتونه به من کمک کنه اینروزاکمتربه موادغذایی حرص دارم اما بازم تمرین لازمه و نسبت به چاقی حالم بدنیست وتصمیم گرفتم شجاعت داشته باشم مسولیت چیزی که میخوام روبه دست بگیرم .هرکسی که خواسته ای داره کارهایی رو انجام میده و افکاری رودنبال میکنه ومن هم مثل هرکسی که خواسته ای داره میخوام لاغربشم خواسته ای که همیشه به دنبالش بودم لاغری تنها وتنهاازطریق ذهن امکانپذیره وهیچ راهی جزراهی که خداداده کمک به لاغری نمیکنند.
بنام خداوند بخشنده مهربان سلام ب استاد عزیز و دوستان همراه گام ۵۵ پر خوری عصبی .هر موضوعی از نظر علمی و منطقی قابل قبوله ک نتیجه مشابه و یکسان داشته باشه ،هر نظر و عقیده ای درباره ی شرایط خود در زندگی دارید اگر برای همه ی ادمآ ب همون شکله فکر و عقیدمون درسته ،عادت ها نقش اصلی در شکل گیری اضافه وزن دارند هر فردی ب میران تنوع عادت های غذایی ک داره در شرایط چاقی متفاوتی ب سر میبره ،پر خوری عصبی در حقیقت خوردن زیاد بخاطر اختلال در سیستم بدن نیست بلکه یک عادت است که ب هنگام عصبی شدن در ما شکل می گیره ،علت اضافه وزن ما در ذهن ماست برای کنترل کردن و بر طرف کردن چاقی باید اطلاعات ذهن خود درباره ی اضافه وزن رو شناسایی و اصلاح کرد ودر این صورت لاغر شدن آسان و خود ب خودی است ،رفتار های ما تحت کنترل مغز ما بر اساس این اطلاعات دستورات واکنش رفتاری ما که همان عادت های ما هستند صادر می کند ،هدف یک فرد چاق از خوردن تامین انرژی مورد نیاز بدن خود نیست بلکه تلاش برای تجربه لذت و احساس خوب و از خوردن مواد غذایی است .یک فرد لاغر فقط از طریق دهان ش انرژی ب بدنش میروسونه ولی یک فرد چاق از طریق دیدن مواد غذایی ،گوش دادن ب تبلیغات ،از طریق حس بویایی حس کردن بو غذا و لمس کردن هم فرمان خوردن صادر میشه چرا که فرمول خوردن در مغز یک انسان چاق برابر با لذت بردن از مواد غذایی و در یک فرد لاغر برابر با تامین انرژی بدن هستش.
سلام به استاد عزیز آقای عطارروشن ودوستان سایت
لاغری باذهن قسمت ششم
پرخوری عصبی چیست؟؟
جلسه امروز در مورد اینه که چطور مغز شما با استفاده از فرمول های ذهنی، عادت های شما رو تغییر میده. آگاهی از این موضوع به شما کمک میکنه که نسبت به رفتار تون خیلی آگاهانه عمل کنی و خیلی ناظر باشی، در رفتار و عملکرد خودت🥳
یکی از مشکلاتی که باعث به وجود آمدن گسترش یک مسئله در جسم انسان ها، یا در زندگی اونها میشه، اینه که ما توجه به اون موضوع نداریم
ما اگه در این شرایط وزنی هستیم به خاطر اینه که توجه نداشتیم به اضافه وزن،🥴 ما همیشه توجه میکردیم به چاقی از چاقی رنج میبردی، می خواستی از چاقی فرار کنی، و در واقع داشتی با چاقی مبارزه میکردی، ولی نمیتونی چاقی رو شکست بدی😬 چون ریشه چاقی در ذهنه، اگر چاقی بر جسم ما بود، یعنی دلیل چاقی جسم ما بود، میشد جسم رو با تحت فشار قرار دادن، لاغر کرد. اما ریشه هر عادتی، که باعث یک واکنشی، یک شرایطی، در جسم ما میشه، در ذهن ماست فردی که اعتیاد به مواد مخدر داره، جسمش که نشان دهنده اعتیاده،🤨 جسمش که تصمیمگیرنده نبوده ،
فرمولهای اعتیاد به مواد مخدر در ذهن شکل گرفته و شروع کرده، یواش یواش به خاطر تکرار این فرمولها ،به یک فرد معتاد تبدیل شده ،که دیگه نمی تونسته این رفتار رو انجام نده.🧐
اعتیاد یعنی چی؟؟ اعتیاد یعنی رفتاری که ما نتونیم آن رو انجام ندهیم، به این میگن اعتیاد، به این میگن عادت
چاقی هم یک اعتیاده، یک اعتیاده به پرخوریه، اعتیاده به مصرف بیرویه.😧 حالا چطور فرمول های مغزی میتونن رفتار ما رو تغییر بدن ؟؟ مغز ما کنترل کننده جسم ماست و در مورد افراد متناسب و چاق تفاوتی نداره و مغز به یک شکل داره عمل میکنه و سیستم بدن رو کنترل میکنه.🥳 همون نوع فرآیندی که مغز داره انجام میده قلب شما رو کنترل میکنه قلب یک فرد متناسب رو هم کنترل میکنه. اما چطوره که این مغز در جسم شما باعث اضافه وزن و تغییر شرایط جسمی میشه،😬 اما در یک فرد متناسب به این حالت نمیرسه. مشکل ما اینه که نظارتی بر شرایطمون نداریم. درسته که ما چاق شدیم. اما همش درگیر بودیم با چاقی، نیومدیم نظارت کنیم که چرا داریم چاق میشیم،؟ چه چیزی باعث اضافه وزن ما و چاق تر شدن ما میشه ،که اون رو درست کنیم. همش اومدیم با نتیجه مبارزه کردیم، با چاقی مبارزه کردیم ،و
جسممون روتحت فشار گذاشتیم، دارو مصرف کردیم، و به خودمون فشار آوردیم که شاید اضافه وزن ما برطرف بشه.😢 اما غافل از این بودیم که اضافه وزن ما اصلاً در جسم ما نیست، نشان اون، در اصل، نتیجه فرمول های ذهنی ماست که در جسم ما داره خودش رو نشون میده. وقتی این فرمول رو یاد گرفتی که چطور باید نظارت کنی بر رفتار خودت، اون وقت میبینی که کجا ها در روزمره رفتار شما چاق کننده است و مطمئن باشید که تغییر اون راحته.🥳 لاغری با ذهن خیلی راحت تر از چاقی با ذهنه.
شما هر روز برای چاق تر شدن رنج می کشی و فشار چاقی رو همش حس می کنی و چاق تر میشی .هر روز وقتی می خوری عذاب وجدان داری، وقتی هم که نمی خوری ناراحتی بخوری هم ناراحتی، و اوضاع درهمی داره ذهن ما،🥺 چرا لاغری خیلی ساده است؟؟ چون وقتی ناظر باشی، وقتی بدونی چه چیزی، چه رفتاری باعث چاقی شما شده، وقتی آن رو تغییر میدی، اصلا آرامش میگیری، مطمئنی که رفتار درستی روداری، مطمئنی که روش صحیحی رو در پیش گرفتی برای لاغری🥳
در تمام روشهایی که به خودت فشار میاری، میدونی این روش درست نیست ،یه حسی بهت میگه نمیشه، اینقدر به خودت سخت نگیر. و ما واقعاً راه دیگه ای بلد نبودیم. و هر چیزی به ما گفتن قبول کردیم. خیلی لذتبخشه که آدم بتونه آزادانه لباس انتخاب کنه،💃بتونه آزادانه هرجا دوست داره حضور پیدا کن🥳 وقتی ببینیه اعتماد به نفسش اومده بالا و ببینه که خودش برای خودش تصمیم گیرنده است و ببیننه احساس ضعفی نداره در برابر مواد غذایی💃 وقتی ببینه کسی نیست حرفهای زننده و سرزنش کننده رو بهش بزنه،🥳 وقتی به اینها فکر میکنیم اشتیاق زیادی برای متناسب شد پیدا میکنیم.💖 ادامه بدید حتما متناسب میشید💖 وقتی فرمول چاقی در ذهن ما شکل می گیره، یواش یواش عادتهای ما عوض میشه، انگار سیستم بدن ما عوض میشه، مغز یک فرد متناسب مانند یک فرده که اضافه وزن داره.
بیایید روی موضوع خوردن تمرکز کنیم، که خیلی ازش میترسیم و عامل اضافه وزن میدونیمش. یک فرد متناسب از چه طریقی داره مواد غذایی بدنش رو تامین میکنه؟؟ از چه طریقی انرژی جسمش رو تامین میکنه؟؟🤔 ا از طریق خوردنه خوردن از چه طریقی انجام میشه🤔؟ از طریق دهانش
یک فرد متناسب وقتی که بدنش نیاز به انرژی و مواد غذایی برای تبدیل آن به انرژی داره، فرمان مغز صادر میشه که، ما باید غذا بخوریم. که فرد متناسب اول اینکه هیجانزده نمیشه و خیلی نمیگه گشنمه گشنمه
یک فرد اضافه وزن دار، به محض اینکه احساس کنه، انگار گشنشه،همش میگه گرسنمه، چیکار کنم ،بریم غذا بخوریم بذار غذا رو بخوریم بعد این کار رو بکنیم، همه چی رو میندازه برای بعد از غذا خوردن ،و خیلی هیجان زده میشه برا غذا خوردن یک فرد متناسب انتخاب میکنه از چه مواد غذایی دوست داره بخوره و از دهانشان غذا رو میخوره، به اندازه نیازش میخوره و سیر میشه و دیگه ادامه نمیده، هر چقدر غذا متنوع باشه هر چقدر زیاد باشه، برای یک فرد متناسب، تفاوتی نداره، و اون دیگه سیر شده
چرا تفاوت نداره ؟؟فرمول بهش میگه که مصرف به اندازه نیاز
در فرد چاق فرمول چی میگه؟؟🤔 وقتی میگه غذا بخور، ما نتیجه فرمولمون،خفگیه، و باید در حالت خفگی قرار بگیریم که فکر کنیم دیگه سیر شدیم 😧یک فرد متناسب به هیچ وجه در ذهنش گرسنگی یا سیری برابر با خفگی نیست.سیری یعنی رفع نیاز بدن. در دوره لاغری یاد می گیریم که چطور ذهن روتغییر بدیم که سیری برابر بشه با رفع نیاز بدن. نه اینکه سیری یعنی خفگی،نه اینکه سیری یعنی پرخوری،نه اینکه سیری یعنی هرچی هست باید بخوری😯
از این میشه نقش مغز و فرمول ها در رفتار غذایی یک فرد متناسب
یک فرد چاق احساس میکنه گرسنه است، گرسنه نیست فقط از حالت خفگی یکم اومده پایین، فکر میکنه گرسنه است و مغز فرمان خوردن رو صادر میکنه، یک فرد چاق معمولاً انتخابی نداره، هرچی باشه میخوره و میگه بزار بخوریم فعلا یکمی سیری عطشش بخوابه، تا غذای اصلی آماده بشه، به خاطر همینه که خیلی چیزها می خورن🥴 هرچی باشه میخورن، یک فرد متناسب اینجوری نیست، هر چیزی رو نمیخوره و سعی میکنه فقط چیزی رو بخوره که واقعاً دوست داره، حتی اگه خیلی هم گرسنه نباشه، صبر میکنه تا غذایی رو که دوست داره آماده کنه
از امروز بر رفتارتون ناظر باشید و دو نفر بشید. یک نفر قبلی شماست، که داره راه خودش رو میره، یک نفر خود شماست این ذهن ناخودآگاه شماست که باید بهش یاد بدید، چطور باید نظارت کنه بر رفتار غذایی، که آگاه باشید.
این شروع غذا خوردنه. یک فرد متناسب تنها از راه دهانش غذا میخوره. اما یک فرد چاق به راحتی ازچهار،پنج طریق داره غذا میخوره.🧐 یعنی فرد متناسب یک دهان داره و چاق ها ۵ دهان دارن. یک راه خوردن ما همین دهانیه که همه داریم و میبینیم و با دست میذاریم توی دهان و میخوریم. این میشه راه اول.🌹 راه دوم: افراد چاق از چشم هاشون هم غذا می خورن، تصور کنید شما غذارو از راه دهان خوردید و کاملاً سیر هستید و به حالت خفگی هم رسیدید، گذاشتید کنار. بعد مثلاً مهمان میاد، همسرت برات میاره، به هر طریقه یک جعبه شیرینی وارد خونه میشه، شما اونو میبینی فقط، و تصمیم می گیری که بخوری، آیا گرسنه هستی، نه 🤨آیا مغز فرمان داده نه 🤨چشم فرمان و تصویر شیرینی رو میده به مغز و مغز هم میگه بخور، چشم دعوت میکنه شمارو به خوردن، پیغام رو میده به مغز ،مغز ما تصویریه،🥺 وقتی که تصویر یک شیرینی رو میبینیم و خاطره ما هم میگه ما هر وقت اینو دیدیم خوردیم😢
پس بنابراین وقتی مغز یک تصویر در اون روشن میشه که شیرینیه، فرمول چی گفته🤔 هر وقت این تصویر بوده مساوی بوده با فرمان خوردن، و بلافاصله مغز هم میگه بخور و ما یادمون میره که سیری یعنی چی ؟؟خفه گی یعنی چی؟؟ پس اینجا ،مغز ما اول فرمان رو صادر نکرد ،چون مغز ما بر اساس پارامترهای درونی خودش که احساس گرسنگی بود فرمان خوردن رو صادر نکرد، بلکه چشم ما شیرینی رو دید فرمان به مغز داد، تصویر رو فرستاد به مغز، مغز هم تحریک کرد و فرمان خوردن صادر شد😬 یک فرد متناسب با چشماش غذا نمیخوره🌹 راه سوم بینی:: بینی خیلی تاثیر میذاره روی خوردن ما، باز هم تصور کنید غذا خوردید و کاملاً سیر هستید و می رسید خونه مادر و غذایی که درست کرده عطر و بوی خیلی خوبی هم داره ،شما وقتی میری، هنوز نه غذا رو دیدی نه تصمیمی به خوردن داری، نه مغز دستور به خوردن داده، بوش رو استشمام می کنی، وقتی عطر اون غذا استشمام می شه، باز هم مثل تصویره، سریع به مغز میره ،یک فرمان عصبی میشه به مغز ،یک پیام جدید برای مغز رسیده که بوی غذاست
فرمول میگه که بوی غذا مساوی است با فرمان خوردن و مغز هم میگه باید بخوری.🥴 یک فرد متناسب به هیچ وجه از راه بینی تحریک به خوردن نمیشه💖 اصلاً ذهنش این فرمان رو تحلیل نمیکنه، که بخواد به یک پیغام خوردن ختم بشه
راه چهارم گوش است. خیلی پیش اومده که در مورد چیزی اطلاعات نداشتیم و کسی میاد تعریف میکنه که رفتیم جایی و غذاهای خیلی خیلی عالی بودن. اطلاعات با گوش به مغز می رسه، فرمان چیه🤔؟؟ هر خبری درباره غذایی جدید بیاد تجربه خوردن بیاد، برابر با خوردنه و فرمان صادر میشه و همیشه هم این توی ذهنته که بری اون جا و غذا رو بخوری یک فرد متناسب به هیچ وجه از طریق گوشش اقدام به خوردن نمیکنه 💖
راه بعدی که یک راه مستقل نیست، اماخیلی مکمل و تشدید کننده اس، تجربه است، لمس کردنه،حس کردنه، لمس به چه صورته؟؟ مثلاً شیرینی رو به ما تعارف می کردن و تصمیم این بود که یکی برداریم، به محض اینکه شیرینی رو به دستمون می گیریم، بلافاصله تصمیم می گیریم دوتا برداریم .چرا اینجوریه؟؟ اون گرفتن شیرینی یک پیامی رو داره به مغز ما میده، که یک حسی از اون پیدا کردیم ،که میگیم بزار دوتا بردارم. یک حس نرمی و تازگی از شیرینی به ما دست داده و این لمس کردن و حس کردن تشدید میکنه😬 و این لمس کردن باعث میشه بری برای بعدی🤨
این حس تشدید کننده است، که بازم در افراد متناسب این حس تاثیری نداره، یعنی اونا با گرفتن یک چیزی تحریک نمی شن، با خوردن یک چیز خوشمزه اینجور نیست که تحریک بشن و خیلی بیشتر بخورن. امکان نداره 💖
و صنعت غذایی بر این احساس های ما تنظیم میشه، بر این نیاز ما به خوردن ما، داره پیشرفت میکنه. چاقها چون تصاعدی دارن مصرف میکنن باعث گسترش صنایع غذایی شدن. یعنی یک فرد متناسب ممکنه در هفته دو تا تخم مرغ مصرف کنه و چاق ها حداقل ۶ تا ۸ تا 😯تمام تبلیغات شرکت های غذایی، خوردنی ها، رستورانها ،تابلوها، به خاطر افراد چاقه. یک فرد متناسب اصلاً نمی بینه تصاویر چیپس و پفک هارو 🥳و اینها یک بخش کوچک از تاثیر فرمول های ذهنی در تغییر رفتار های یک فرد چاقه، این تغییرات در فرد متناسب اصلا وجود نداره .مغز آنها با چاق ها تفاوتی نداره، اما فرمولهایی که ما در مغزمون ایجاد کردیم، چون با اونها متفاوته، در نهایت رفتار ما تغییر میکنه و نتیجه هم کاملاً واضحه🧐
از امروز آگاه باشید نسبت به رفتار غذایی خودتون و بنویس در طول روز چه رفتارهایی داری که فرمان مغزت نبوده، اول شما اطلاعات رو دادی، تحریک شدی، بعد مغز گفته اطلاعات جدید اومده،🧐 و فرمان صادر میشه. این میشه آگاهی🥳
وقتی به این تمرین عمل کنی ،میشه آگاهی نسبت به رفتار خودت، و وقتی این آگاهی رو کسب کردیی، اون وقت می بینی که چقدر راحتتر میتونی انتخاب کنی.
الان حق انتخاب نداری که مثلاً شیرینی رو ببینی و نخوری وقتی تغییری در رفتارت میبینی، بارها خودت رو تشویق کن تحسین کن🤗🤗
و همش نرو جلوی آینه بگو، حالا که میلم نشد بخورم ،مگه چی عوض شد؟؟
اینجوری نکن ،خودتو سرزنش نکن،🥺 یک درخت وقتی میوه داده، این میوه مرحله آخر شه، از جوانه زدن اون هسته شروع میشه، وقتی جوانه زده بشه، وقتی اون شکاف ایجاد بشه، وقتی تغییر در بذر، در اون هسته، ایجاد بشه ،دیگه تا هر جا که باید پیش میره 🥳
بزرگمیشه ،سایه میده، میوه میده، پس وقتی تغییری رو در خودت میبینی، یعنی جوانهها زده شده 💃و از چند روز قبل بذرها رو کاشتید. و امروز ممکنه فقط حست بهتر شده باشه، این خودش تغییره🥳 جوانه اس، ممکنه امروز میلت نکشه پرخوری کنی، تعجب نکن، خودت رو تشویق کن🤗
این جوانه اس، و به خودت تبریک بگو و دوست داشته باش این جوانه رشد کنه و ادامه بده و تکرار کن🥳🥳🥳🥳
استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم بابت این سایت عالی وبینظیرتون
واقعا نمیدونم چه جوری ازتون تشکر کنم
چقد حس خوبیه که در طول روز فکرت آزادباشه وهمش به خوردن فکر نکنی واسترسی هم از خوردن نداشته باشی
بینهایت ازتون سپاسگزارم 💖💖💖🙏🙏🙏🌹🌹🌹
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم .
یکی از مشکلاتی که باعث گسترش یه مساله در زندگی و جسم ما میشود این هست که به اون مشکل خیلی توجه داشتیم مثلا چاقی رو زیاد بهش توجه کردیم و داشتیم با چاقی مبارزه میکردیم و میخواستیم اون رو شکست بدیم
فردی که اعتیاد به مواد مخدر داره جسمش نشانده ی اعتیاد هست و اول در ذهنش معتاد شده و مشکل از اونجا شروع شده .
اصلا اعتیاد یعنی چی یعنی رفتاری که نتوتی اون رو انجام ندی .
چطور فرمولهای مغزی میتونن رفتار ما رو تغییر بدن .
مغز ما داره تمام فعالیتهای جسم ما رو کنترل میکنه و اما چطور میشه که این مغز باعث چاقی در ما و لاغری در فرد دیگه میشه .؟؟؟
ما همیشه با چاقی درگیر بودیم اما نظارت نکردیم ببینیم چرا چاقیم ؟؟؟و ما همیشه جسممون رو تحت فشار گذاشتیم و دارو و رژیم داشتیم برای لاغری اما چاقی در جسم مانیست و فقط نتیجه ی چاقی در جسم ما هست .اکر خودت رو ناظر بر رفتارت ببینی میتونی بفهمی کجای رفتارت چاق کننده هست .
من هر روز برای چاقتر شدن رنج میکشم و فشار چاقی رو حس میکنم و هر وقت غدا بخورم عداب وجدان دا رم نخورمم ناراحتم .
چرا چاقی سا ده هست ؟؟چون وقتی بفهمی چه رفتاری باعث چاقی تو ،شده و اون صحیح نیست پس دیگه انجامش نمیدی و از چاقی فاصله میگیری و کم کم دور میشی .
ما بارها راه های مختلف رو رفتیم و میدونستیم درست نیست اما چاره ای نداشتیم چون راهی بلد نبودیم و اما حالا که در این مسیر هستیم باید متوجه بشیم که این راه، راه صحیح هست .
خیلی لذت داره آزادنه لباس بخرم و همه جا حضور داشته باشم و خودم برای خودم تصمیم بگیریم و خودم انتخاب کنم غذا به چه مقدار بخورم .
مغر چاقها و لاغرها مثل هم هست ولی یک فرد متناسب از چه طریقی داره انرژی جسمش رو تامین میکنه از خوردن و خوردن از چه طریقی هست از طریق دهان هست و اما یک فرد چاق وقتی بفهمه گرسنه هست همش میگه و دیگه واویلا هیچ کاری نمیکنه تا اول غدا بخوره و هیجان زده میشه برای خوردن و اما یه فرد متناسب فقط از طریق دهانش میخوره و وقتی هم سیر بشه دیگه دست به غدا نمیزنه هر چقدر تنوع باشه دیگه اون کاری نداره چرا چون فرمول ذهنی اینطور هست و به حد سیری میخوری و سیری در ذهن اون متناسب یعنی رفع نیاز بدن و نه سیری یعنی پرخوری و یا هر چی هست باید بخوریم و اما در یک فرد چاق چطور هست ؟احساس میکنه گرسنه هست ولی واقعا گرسنه نیست از حالت خفگی اومده بیرون و فرمول ذهنی این هست که بخوره و حالا هر چی باشه دم دست میخوره سرد یا خشک و یا مونده … براش مهم نیست میخوره و انتخابی نداره فقط میگه بخورم تا غدا درست بشه اما یه فرد متناسب اینطور نیست هر چیزی نمیخوره حتی اگر شده گرسنه میمونه تا غدا اماده بشه و این خیلی تفاوت رفتاری هست اول راه خوردن بین فرد چاق و لاعر و این در شروع خوردن اونها کلی تفاوت هست اون هر چیزی نمیخوره و چاقها هر چیزی بود میخورن پس اگاه باشید و نظارت کنید بر رفتارتون و دو نفری برید جلو و قضاوت کنید .
یک فرد متناسب تنها از راه دهانش غدا میخوره اما چاقها پنج دهان دارن جطور میگم :یکی از طریق دهانش که متناسبها میخورن و اما یک راه دیگه از طریق چشم ما هست چطور میگم :ما سیریم و کامل غدا خوردیم و اما از راه چشم یه خوراکی میبینیم و مغز میگه این خوردنی هست پس بخور چون مغز تصویری هست وقتی تصویرش رو به مغز میدی خاطره ی ما چی میگه ؟وقتی این خوراکی بود من بخوردم و من یادم میره سیری چی بوده و من بلافاصله میخورم پس چشم من فرمان رو صادر کرد و من بلافاصله بعد از خوردن غدا اون شیرینی رو میخورم و راه سوم بینی هست ممکنه ما بریم جایی در حالی که سیر باشیم ولی بوش رو استشمام میکنیم سریع فرمان به مغز داده میشه که بوی اون غدا هست و مغز میگه اه این غدا ی مورد علاقه ی تو ست باید یخوری و درحالی که ما سیر بودیم شروع کردیم به خوردن و اما یک فرد متناسب به هیچ وجه از راه خوردن تحریک به خوردن نمیشه و راه چهارم گوش هست یه فردی که رفته جایی غدا خورده میاد برای ما تعریف یکنه که وای غدای فلان جا عالی بود و ارزون بود و با کیفیت بود و این تعریفها به ما که داده بشه دیگه در مغز ما دستور خوردن صادر میشه و ما دیگه رراحت نیستیم تا بریم اون غدا رو بخوریم حتی اگه تا فردا طول بکشه ولی تا نریم آروم نمیشیم و این میشه خوردن زمان دار ک یا اینکه ممکنه شخصی بیاد و از نحوه ی غدای خودش که با چه موادی درست شده و … تعریف میده و خلاصه شرح حالی میده و این برای ذهن چاق یعنی همون دستور خوردن هست ولی یه فرد متناسب به هیچ وجه از طریق گوشش شروع به خوردن نمیکنه و یک راه دیگه از طریق لمس کردن هست مثلا یه شیرینی به شما تعارف میکنن و من تصمیم دارم یکی بخورم ولی به محض گرفتن داخل دست تصمیم میگیریم دوتا بخورم چرا چون اون نرمی رو لمس کردم و خوردن ما رو تشدید میکنه که بریم برای دومی یا سومی و … پس این حس تشدید کننده هست ولی در افراد متناسب اینطور نیست و با خوردن چیزی تحریک نمیشن .
صنعت غدایی کشور بر این نیازهای چاقها داره میچرخه و الا بر اساس مصرف متناسبها که پیشرفت نمیکنن ولی برای چاقها هی که تولید بشه کم هست متناسبها ممکنه تو هفته دو تخم مرع بخورن اما چاقها ۸ یا ۷ تا میخورن و یا تصاویر جذاب میزنن روی مواد خوراکی و من رو جذب میکنن ولی متناسبها اصلا نمیبینن و اصلا تبلیغات داخل تلویزیون همه افراد رو بالباسهای رنگهای شاد ومتناسب و .. نشان میدادن و ما وقتی اون رو ببینیم در رستوران و جایی ناخود آگاه میریم که بخریم .
بنابراین از امروز آگاه باشین خودت ببین درطول روز چه رفتاری داشتی و شما اطلاع رو دادی و فرمان جدید صادر شده و این میشه آگاهی به رفتار خودت .
خیلی میگن امروز رفتم فلان جا و فلان عدا بود اما میلم نشد که بخورم چرا ؟؟چون چند روزه داره روی خودش کار میکنه و نتایج میاد وفتی تغییر رفتارها رو میبینی کاری به جسمت نداشته باش بارها و بارها خودت رو تحسین کن و نگو حالا امروز نخوردم که چی میلم نشد که چی چیزی که عوص نشده اول ذهن تو باید تغییر کنه بعد رفتارهات و بعد جسمت باید تغییر کنه .
اینطوری نکن خودت رو سرزنش نکن یک درخت وقتی میوه میده اون میوه دادن مرحله آخرش هست اول جوانه میزنه و اون بذر شکاف میده و بزرگ میشه و سایه میده و میوه میده پس وفتی تعییرات رو در خوردن میبینی یعنی جوانه ها داره زده میشه ممکنه امروز حست بهتر بشه یا میلت نشه پرخوری کنه اینها جوانه هست خودت رو تشویق کن قطعا نتیجه میگیری ادامه بده در این مسیر دیکه خدا شما رو هدایت کرده پس ادامه بده و عمل کن به آموزشها و مراحل رو گام به گام طی کن و تصمیم بگیر میخوایی این جوانه ها زده بشه یا نه ؟؟
پس تصمیم درست بگیر و یک بار برای همیشه لدت متناسب شدن رو تجربه کن .
تمام ما که در این سایت هستیم دیگه ته خط بودیم و کلی در زجر و ناراحتی بودیم تا با سایت شما اشنا شدیم وسایت شما دیگه گزینه ی آخر این افراد هست .
برداشت من از این فایل:
من همیشه به شخصه در رفتار غذایی چاقها و لاغرها دارم مو شکافانه دقت میکنم و در هر جایی که باشم سریع مقایسه میکنم و واقعا متوجه میشم چقدر رفتار اونها با هم متفاوت هست .
خود دختر خودم که بسیار متناسب هست یا خواهرم و یا خواهر شوهرم و یا دوستم و یا خواهر زداه های همسرم و یا ….. همگی رفتارهای درستی دارن و واقعا پرخوری نمیکنن و اما چاقها همیشه در حال خوردن هستن و کلی دلیل برای خوردن و کلی دلیل برای چاقی خودشون دارن و اما من بعد از مدتها در سایت بودن به قدری تغییر رفتاری دارم که هر کس من رو ببین فکر میکنه فیلم در میارم و یا اینکه طبق معمول رژیم دارم و نمیخوام بخورم اما من بدون ذره ای ادا در اوردن خوردنم تغییر کرده واقعا تعییر کرده در حالی که جسمم هنوز اضافه وزن داره ولی من ناامید نمیشم و تمام توجهم رو میارم روی تغییرات رفتاری خودم و تغییرات جسمی که داشتم و به خودم میگم اگه من لاعر نشم پس کی لاعر بشه ؟؟فقط باید صبور باشم و به اون لاغری که دوست دارم داشته باشم ایمان داشته باشم که میرسم و به دستش میارم خدا شاهده از روزی که وارد سایت شدم تا به امروز یک بار نشده ناامید بشم و از مسیر دور بشم و یا به قولی لیز بخورم و حتی اگر نجوای منفی بوده که انگار هنوز چاقی و انگار دیکه لاغر نمیشی من سریع بهش،جواب میدم من الان ارامش دارم حال خوب دارم شادی دارم آزادی در خوردن دارم و پوشیدن و خریدن و فعالیت دارم و کلی هم از گذشته ی خودم متناسب تر هستم بدون ذره ای فعالیت خاص،و کار خاصی مگر غیر از اینا چی از زندگی میخوام و مطمعنم لاغری با ذهن تنها راه درست و اصولی هست و هر راه دیگه فقط فشار میاره به جسم در حالی که لاغری اول باید از ذهن شروع بشه و بعد نتیجه در جسم ما به وجود میاد پس حاضر نیستم حتی برای یه لحظه به اون دوران و شرایط بر گردم و اون احساس بد ترس و نگرانی و عداب وجدان و چاقی ببشتر در هر ماه رو وووووووو تجربه کنم بماند که جقدر سختی ها و محدودیت ها داشت و من در زجر بودم و این اواخر حتی گریه میکردم برای اینکه چرا اینهمه تلاش میکنم با رژیم و ورزش سخت و اما آخرش هم چاقی بیشتر باید داشته باشم .
پس بارها به خودم میگم من دارم لاعری رو اموزش میبینم من دارم گرسنگی و سیری رو در بدنم پیدا میکنم قطعا این هنر رو یاد خواهم گرفت و برای همیشه لاغر و متناسب خواهم شد .
همین امروز ناهار من ساندویچ مرغ داشتم و نتونستم یه ساندویچ کامل بخورم و در حد یک سوم نان ساندویچ رو خوردم و جا نداشتم تازه پر هم خورده بودم باید چند لقمه کمتر میخوردم و این برای من در گدشته عیر ممکن بود تا دوتا نمیخوردم که متوجه نمیشدم سیر هستم و یا دیشب به اصرار بچه ها رفتیم بستتی خریدیم و من گفتم برای من یه کوچیک بخرین دو اسکوپ باشه و بدون هیچ ادا در اوردنی نتونستم اون دوتا رو هم بخورم تقریبا یکی خوردم و گفتم جا ندارم و بقیه اش رو همسرم خورد اگر قبلا بود یه ظرف سه اسکوپه رو میخوردم و تازه دوست داشتم یکی دیگه هم بخورم واقعا چرا اینطور شدم ؟؟خوب مشخصه فرمولهای ذهنی من تغییر کردن و من اون بذر لاعری رو کاشتم و این تغییر رفتارها جوانه ها هستن فقط باید منتظر باشم تا جوانه ها بزرگ و تنومند بشه من مواظبشون هستم و هر روز با گوش دادن به فایلها بذررها رو دارم آبیاری میکنم و با ایمان و با اطمینان میدونم این بذرها تبدیل به درخت بزرگ لاعری خواهند شد .
من از درون متناسبم من از درون تغییر کردم و مطمعنم بیرون من با درون من هماهنگ خواهد شد فقط باید کمی صبر کنم .
من تمام تلاشم این هست والبته بهتر بگم دیگه بعد از یک سال و نیم بدون تلاش خاصی خیلی راحت من دارم اگاهانه فقط از راه دهان غذا میخورم و سعی میکنم در حد رفع نیاز بدن بخورم و پرخوری نکنم چون پرخوری واقعا کار زشت و زننده و کار شیطانی و غیر انسانی و عذاب دهنده و کار خطرناک و کار بیماری زا و کار مشکل افرین وووووووو در ذهن من هست و اگر بیشتر روی این کار کنم به زودی متناسب تر خواهم شد .
و یا اینکه من قبلا هر جا پفک و چیپس میدیدم بدون فکر باید مینشستم با اون افراد میخوردم و یا هر حا میرفتم برای خرید اول برای خودم بسته های متنوعی از چیپس و پفک میخریدم اما الان نه اصلا اینطور نیستم واقعا باید گرسنه باشم و یا جا داشته باشم که بخورم و گرنه به زور نمیخورم و این بزرگترین تغییر من اخیرا بوده کاری که قبلا غیر ممکن بود برام و باید در هر شرایطی میبودم تا اخر بسته رو میخوردمو تازه چند مدل با هم میخوردم و اگر چند روز نمیخوردم به همسرم میگفتم حتما برام بخرم چون هوس کردم حالا اصلا هوس نمیکنم و اگر نباشه نمیخورم حالا اگر هم باشه در حد نیازم چند دونه میخورم و بارها خودم رو به خاطر این تغییرات تحسین و تشویق میکنم و واقعا از خودم راضیم و بینظیر دارم عمل میکنم و من لایق لاعری هستم و انتظار دارم زندگی با طعم تناسب کامل رو به زودی تجربه کنم .
من متناسبی هستم که فقط از راه دهان غذا میخورم و حالا شاید هر از گاهی هم خطایی داشته باشم و از طریق یکی از پنج دهان گفته شده در فایل امروز هم تحریک به خوردن بشم ولی مهم نیست تمام توجهم بر روی رفتارهای درستم هست چون تعداد اونها از تعداد رفتارهای غلطم بیشتر هست همین کافیه و من به زودی به سمت تناسب حرکت خواهم کرد و بارها به خودم میگم حتی استاد هم که سالها هست در این راه داره حرکت میکنه گاهی خطا داره چه برسه به من که ۱۸ ماه در سایتم ولی استاد هیچ وقت ناامید نمیشه و جا نمیزنه پس تو هم توجه نکن به اون رفتارها و با انگیزه وپرتوان ادامه بده و حتی گاهی ذهنم میگه تو که این همه تغییرات رفتاری داری چرا جسمت کامل متناسب نشده بعد از ۱۸ ماه بودن در سایت یا بیشتر ولی من بهش میگم هیچ عجله ای نیست خود استاد که شب و روز در این مسیر هست بعد از ۷ سال هنوز در اندام ایده الش به گفته ی خودش در لایو چند روز پیش نیست پس منم همینطور جلو میرم بلخره یه جایی به اندام دلخواهم خواهم رسید هر چند مطمعنم تغییرات چون خیلی ریز هست ممکنه یه هویی خودم و اطرافیانم متوجه نشیم برای همین باید زمان بگذره و به جسمم فرصت بدم تا خودش رو به خوبی ترمیم کنه .
عاشق لاعری با ذهن و این سبک هستم و مطمعنم به زودی رویای خودم رو محقق میکنم .
سلام راستش من درموردپرخپری عصبی نظرخاصی ندارم چون احساس میکنم وقتی عصبی میشم سراغ پرخوری نمیرم خداروشکریعنی یادم نیست تاحالازیادبخاطرعصبی بودنم پرخوری کرده باشم چون چاقی من بیشتربخاطرمسائل دیگه بودیعنی اینطوربرداشت میکردم ک بخاطرزایمان وارثی بودن هست بیشتر
سلام
من از وقتی بچم ب دنیا اومد پرخوری داشتم وقتی مریص میشدم بیشتر وفتی ناراحت بودم و عصبی بودم پرخوری داشتم طوری ک معدم درد میکرد تا سه روز مریض میشدم افتضاح بود م چن تلدقرصرمعده میخوردم خودم میدیم ک رفتار من عادی نیس
خدارا شاکرم ک من ب این مسیر هدایت کرد چن روز ک عضو اینجا شدم حس من خیلی فرق کرده پرخوری خیلی کم شده خیلی راحت ممنونم از استاد عزیز
دررابطه با این فایل من دیدم واقعا من از طریق بویایی و دیدن رنگ یه چیز و عکس غذا و پختن و شنوایی هم تحریک میشم ولی نمیدونم چ باوری براش بسازم استاد جان این باور ساختم ک من فقط از طریق گشنگی تحریک میشم من تا گشنه نشدم نمیخورم . من از طریق دهانم غذا میخورم فعلا اینا رو پیدا کردم واقعا خجالت کشیدم دیدم چقد من در مورد غذا خوردن تحریک میشم بی دلیل سعیم اینک بهترین فرمول ها رو جایگزین کنم
در مورد عصابنیت این باور ک من هروقت عصبانی شدم در کاغذ اون مورد مینویسم و پارش میکنم و ارامش میگیرم
من باقدرت و باور ب خودم ادامه میدم
توکل ب خدا
گام ۵۵؛پر خوری عصبی چیست
پر خوری یک اعتیاد است که با انواع مختلف افراد با آن مواجه می شود یکی معتقد است پر خوری عصبی دارد یکی پر خوری در هنگام تفریح دارد یکی پر خوری هنگام تماشای تلویزیون دارد هر کسی به شکلی پرخوری دارد که همه منجر می شود به چاقی
پر خوری یک نوع عادتی است به شکلهای مختلف در افراد نمایش داده می شود و چون افراد آگاهی لازم ندارند فکر می کنند یک واکنش بیرونی مثل خشم باعث پر خوری می شود
با بر طرف کردن عادت ها رفتارهای ما تغییر می کندچون رفتارهای ما تحت کنترل مغز ما قرار دارد. رفتارهای یک فرد چاق با رفتارهای یک فرد لاغر متفاوت است چون فرمولهای ثبت شده متفاوت است در بعضی از افراد چاق هنگامی که عصبی می شوند باعث واکنش پر خوری می شود و حتی من کسانی را می شناسم که هنگام عصبی شدن به خوردن شکلات پناه می برند و معتقد هستند با خوردن شکلات آرام می شوند .کلید اصلی همان اعتیاد به پر خوری است.چرا؟ چون افراد متناسب که پر خوری ندارند هنگام خشم و یا عصبی واکنش پر خوری ندارند
من خودم وقتی عصبی می شوم شروع به تمیز کردن خونه می کنم و کلی تمیز کاری انجام می دهم
تفاوت فرمول خوردن در افراد متناسب و چاق –
فرمول خوردن در افراد چاق از چند طریق انجام می گیرد —بوی غذا
دیدن غذا با رنگ و روی که دارد
از طریق شنیدن —فلان غذا در فلان رستوران و نگاه کردن به کانال اشپزی و شیرینی پزی
با دست. زدن
به نظر من افراد متناسب هم از این حسها استفاده می کند اما موقعی که گرسنه هستند و فقط برای تامین انرژی مورد نیاز بدن اقدام به مصرف مواد غذایی می کند و زمانی که سیر هستند هیچکدوم از این حس ها باعث تحریک انها نمی شود چون فرمول های مغز او طور دیگه ای بر نامه ریزی شده
افراد چاق از خوردن بیشتر برای تفریح و لذت و سرگرمی استفاده می کنند و افراد متناسب درست در نکته مقابل هستند
همه افراد چه چاق و چه لاغر باید رفتارهای خود را شناسایی و موانع را دریافت کرده و برای بر طرف کردن آن اقدامات لازم را بکار بگیرند چون تنها لاغر شدن که نیست خوب زندگی کردن بر طرف کردن موانع آست
باید آگاهی لازم را داشته باشیم تا بتوانیم بشناسیم و اشکالات یا موانع را از سر راه بر داریم
عادت های بد من ؟
خوردن چایی در طول روز که۹۰ در صد تغییر کرد بعنی هفته ای اگر یک چایی بخورم
وعده های غذایی زمان مشخصی ندارند هر موقع که گرسنه شدم اقدام بخورند می کنم و خوردن نباید حتما غذا باشد ممکن است میوه باشد بستگی دارد چه دوست داشته باشم انتخاب با خودم است غذا و میوه با همه زیبایی هایش برای من تصمیم نمی گیرند. و این یک تغییر عمده ای است
وزن کردن را هم کاملا کنار گذاشتم با وجودی که جلوی چشم من است هیچ وقت تحریک نمی شوم و خیلی هم آرامش دارم
پر خوری عصبی هم یک عادتی است که افرادی که به آن معتقدند باید اقدامات لازم برای ترک این عادت را انجام دهند ،من هیچ تجربه پر خوری عصبی و یا کلا پر خوری ندارم .و از وقتی هم با این دوره هستم و مشغول مطالعه و یا نوشتن هستم ساعت ها شکم من سر و صدا می کند من اصلا حواسم نیست که انگار گرسنه هستم به همین راحتی
برای ترک عادت های بد و شناسایی آن باید مرتب فایل ها را گوش کنیم
و تمرینات را انجام دهیم
استمرار داشته باشیم
عجله نکنیم تا مغز ما عادت های ما را تغییر دهد و عادتهای خوب را جایگزین کند
خدا را شکر که در این مسیر قرار دارم و ادامه می دهم تا همانطور که عادتهای از من تغییر کرد باز هم تغییر کند
سپاسگزارم استاد 🙏
۵۵ پرخوری عصبی چیست .
به نام خدا🌺🌺🌺
چطور مغز ما عادت های ما را تغییر میدهد ما به اضافه وزن خودمان توجه نمی کردیم باتلاش های زیاد داشتیم به چاقی مبارزه میکردیم اما بیشتر به سمت چاقی می رفتیم چون ریشه چاقی در ذهن است اگر در جسم ما باشد می توانیم با فشار درستش کنیم .
❇اعتیاد یعنی رفتاری که قادربه ترکش نباشید نتوانیم رهایش کنیم.
⛔ چاقی یک اعتیاد به موادغذاییه .
✅مغز ما کنترل کننده جسم ماست در مورد افراد چاق و متناسب کنترل می کنه فرقی ندارد .
🔴موضوع مهم اینه که نظارت بر شرایطمان نداریم نظارت نداریم چه چیزی باعث اضافه وزن ما شده همه اش با نتیجه مبارزه کردیم.
اضافه وزن ما اصلاً در جسم ما نیست وقتی این فرمولها را یاد بگیرید که چطور ناظر عملکرد خودمان باشیم و مطمئن باشید که تغییر آن آسان است لاغری با ذهن خیلی آسان است ما هر روز برای چاق شدن سختی کشیدیم تا چاق شدیم ولی برای لاغری فرمول ها را تغییر بدهی و احساس آرامش می کنی .
خیلی لذت بخشه که آزادانه لباس انتخاب کنیم یا وقتی ببینید اعتماد به نفس بالایی داریم یا دیگر سرزنش نمی شویم و درمقابل مواد غذایی رفتار درستی داریم .
یک فرد متناسب غذا را برای انرژی میخواهد .
من قبل از آشنایی با این دوره باید خوردن خود وخانواده سر موقع معین می بود. اگر کاری پیش میآمد نمی تونستم تحمل کنم اعصابم به هم میریخت و سردرد میشدم باید کاررا رهامیکردم و می خورد .
ولی شوهرم که متناسبه اینطور نیست .اتفاق افتاده بود که بدون صبحانه رفته بود ولی اصلا ولع نداشت به جای ایشون من ولع داشتم و تندتند ناهار درست می کنم که صبحانه نخورده رفته و خیلی گرسنه اس.
وقتی که می آمد تازه با صحبت من می فهمید که صبحانه نخورده با آرامش لباسشو در می آورددست میشست بعد سر سفره می آمد.
ولی من اصلاً بدون صبحانه نمیرم😅 اگر هم گرسنه باشم بارها شده کار مهمی داشته ام یا هنوز لباسهایم را در نیاوردم سریع مهیای سفره پهن کردن می شدم.
به تازگی دقت کردم که سرگرم کاری هستم و از ساعت نهار و شام فراموش کردم این هیجان را ندارم با یاد آوری خانواده به یادساعت ناهار میافتم .
✅نتیجه فرمول فرد متناسب مصرف به اندازه نیاز ه ولی فرد چاق مصرف به اندازه خفگی.
فرد چاق هر چیزی که دم دستش برسه موقع گرسنگی میخوره ولی فرد متناسب اینطور نیست اگر غذای مورد علاقه اش نباشه نمیخوره .
✅تفاوت رفتار چاق و متناسب در شروع خوردن اون هر چیزی رو نمیخوره ولی چاق میخوره.
❇فرد متناسب تنها از راه دهانش غذا میخورد و برای تامین انرژی است ولی فرد چاق پنج راه دارد
یکی دهان دومین با چشم غذا میخورد مغز تصویرییه .
چشم چیزی را میبیند و تصویر آن را به مغز می دهد و از او فرمان خوردن می خواهد .
راه سوم بینی خیلی تاثیر می گذارد روی خوردن ما
راه چهارم شنیدن وقتی که با گوش اطلاعات به مغز میرسه فرمان صادر میشه.
متناسب به هیچ وجه از این طریق اقدام به خوردن نمی کند راه پنجم از طریق لمس کردن شیرینی را به دست میگیریم و حس تازه بودن وادارمون میکنه بیشتر بمی خواهیم .
تمام تبلیغات مواد غذایی به خاطر ماچاق هاست یک فرد متناسب این تبلیغ را اصلاً نمیبینه.
✅ آگاه باشید نسبت به رفتار غذایی .
✅تغییر رفتار خود را دیدی بارها بارها خود را تشویق کن.این تغییرات خیلی مهمه .
مهمه از غذا نمی ترسم
مهمه وقتی سیرم هرکار کنم یک لقمه اضافه تر نمی تونم بخورم
مهمه ولع ندارم .
به همه اینها رسیدم ولی به جای تشویق خودم که اینها دستاوردهای زیادییه بعضی وقتها دو لقمه بیشترمیخورم و حالم بدی به من دست میده علتشم فهمیدم نسبت به قبلا خیلی زودتر سیر میشم ولی ذهنم اینو بزرگ میکنه .
✅ اگه بعصی تغییرات و شروع بشه نتایج خیلی زیادهه.
❇ هر موضوعی از نظر علمی یا منطقی قابل قبول است که نتیجه مشابه و یکسان داشته باشد و جاذبه زمین برای همه انسان ها قابل درک و تشخیص است فرقی نمیکند کجای زندگی میکنیم اگر جسمی را رها کنیم قطعاً به زمین میخورد یا برخورد یک سوزن با دست ما باعث تحریک عصبی و احساس درد می شود .
هر عقیده ای درباره شرایط خود در زندگی داریم برای همه انسانها به همان شکل است فکر و عقیده شما صحیح است اگر عقیده عصبی بودن باعث پرخوری می شود واقعیت داشت باید برای همه افراد این گونه بود ولی که افراد متناسب زیادی مبتلا به پرخوری عصبی نمیشوند و چاق نمیشود .
در لاغری با ذهن به این درک و آگاهی می رسیم که هر دلیل و توجیهی برای چاقی خود داریم با جستجوی آن در انسان های اطراف خود به یقین برسیم که آیا دلیل من برای چاقی باعث چاقی همه انسانها شده است یا فقط باعث چاقی من شده است؟
با این نگاه می توانیم به صحیح و اشتباه بودن دلایل چاقی خود پی ببریم افراد متناسب با وجود داشتن حالت های عصبی دچار پرخوری عصبی نمی شوند و چاق نیستند.
دلیل شما برای چاق بودن کاملاً بی اساس و بی منطق است ❇داشتن باور من پرخوری عصبی دارم به تنهایی میتواند مانع لاغر شدن ما و ازطرفی چاق ترشدن ماشود.
عادت ها نقش اصلی در شکل گیری اضافه وزن دارند هر فردی به میزان تنوع عادتهای غذایی که دارد در شرایط چاقی متفاوت به سر میبرند و پرخوری عصبی در حقیقت خوردن زیاد به خاطر اختلال در سیستم بدن ما نیست بلکه یک عادت است که به هنگام عصبی شدن در ما شکل می گیرد .