سیاری از افرادی که اضافه وزن دارند علت چاقی خود را پرخوری عصبی می دانند.
آنها عقیده دارند بخاطر مشکلاتی که در زندگی دارند،بر اعصاب خود کنترل ندارند و به همین دلیل گرایش به غذا در آنها بیشتر می شود و به همین دلیل چاق شده اند.
نقش اعصاب در چاقی چیست؟
هر موضوعی از نظر علمی یا منطقی قابل قبول است که نتیجه مشابه و یکسان داشته باشد.
به عنوان مثال نیروی جاذبه زمین برای همه انسانها قابل درک و تشخیص است چون تفاوتی ندارد شما در کدام کشور زندگی میکنید، اگر آنچه در دست خود دارید را رها کنید قطعا به زمین خواهد افتاد.
در مثالی دیگر برخورد یک سوزن با دست تمام انسانها تاثیر مشابه در ایجاد تحریک عصبی و بوجود آمدن احساس درد در نقطه برخورد می شود.
این حالت برای همه انسانها یکسان است. مرد یا زن بودن، سیاه یا سفید بودن، چاق یا لاغر بودن و … در این فرایند تاثیرگذار نیست.
هر عقیدهای درباره شرایط خود در زندگی دارید اگر برای همه انسانها به همان شکل است، فکر و عقیده شما صحیح است.
اگر عقیده دارید عصبی بودن شما باعث پرخوری عصبی و در نهایت چاقی شما شده است و به همین دلیل نمیتوانید لاغر شوید و لاغر بمانید، باید این حالت در تمام انسانها به همین صورت وجود داشته باشد.
اما با اندکی تفکر درباره افرادی که متناسب هستند یا توجه به افراد متناسبی که در اطراف شما بعنوان دوست یا فامیل یا همکار و … حضور دارند به وضوح خواهید دید که برخی از آنها حالت عصبی دارند و در موقعیتهای مختلف عصبی میشوند اما مبتلا به پرخوری عصبی نیستند و چاق نشدهاند.
تاثیر اعصاب بر افراد لاغر
شاید در ذهن شما این سوال پیش آمده باشد که چرا افراد لاغر با وجود عصبی مزاج بودن چاق نمی شوند؟
در لاغری با ذهن به این درک و آگاهی میرسیم که هر دلیل و توجیهی برای چاقی خود داریم با جستجوی آن در انسانهای اطراف خود به یقین برسیم که آیا دلیل من برای چاقی باعث چاقی همه انسانها شده است یا فقط باعث چاقی من شده است؟
با این طرز نگاه به سادگی میتوان به صحیح یا اشتباه بودن دلایل چاقی خود پی برد.
اگر شما عقیده دارید به دلایل مختلف حالت عصبی دارید و به همین دلیل به خوردن پناه میبرید و پرخوری عصبی را دلیل چاقی خود میدانید باید هر فردی که توانایی کنترل احساس و اعصاب خود را ندارد و حالت عصبی دارد به خوردن بی رویه گرایش پیدا کرده و چاق باشد.
پس اگر این طور نیست و افرادی هستند که علیرغم داشتن حالتهای عصبی دچار پرخوری عصبی نشدهاند و چاق نیستند، دلیل شما برای چاق بودن کاملا بی اساس و منطق است و فقط داشتن دلیل پرخوری عصبی برای چاقی خود سبب می شود شما همواره در حالت چاق باقی بمانید.
چرا که توانایی حل و فصل تمام مشکلات خود و رهایی از عصبی شدن و رسیدن به آرامش مطلق و همیشگی را ندارید بنابراین باور میکنید که نمیتوانید هیچوفت لاغر شوید و لاغر بمانید.
نقش باورها در چاقی
داشتن باور ” من پرخوری عصبی دارم ” به تنهایی می تواند مانع لاغر شدن شما و از طرفی سبب چاق تر شدن شما شود.
چرا من چاق شدم؟
عادت ها نقش اصلی در شکل گیری اضافه وزن دارند، هر فردی به میزان تنوع عادت های غذایی که دارد در شرایط چاقی متفاوتی به سر می برد.
پرخوری عصبی در حقیقت خوردن زیاد بخاطر اختلال در سیستم بدن ما نیست بلکه یک عادت است که به هنگام عصبی شدن در ما شکل می گیرد.
فردی که عادت دارد به هنگام تماشای تلویزیون تخمه یا تنقلات بخورد، پرخوری تلویزیونی ندارد بلکه عادت دارد هنگام تماشای تلویزیون حتما چیزی بعنوان سرگرمی یا لذت بردن بیشتر از تماشای برنامه مورد علاقه خود بخورد.
هر رفتاری که از انسان سر می زند ارتباطی به درون او و سیستم بدن او ندارد که قابل تغییر نباشد بلکه آن رفتار فقط یک عادت است که بر اثر تکرار یک رفتار ساده در فرد شکل گرفته است و بر اثر استمرار در تکرار آن باعث ایجاد نتیجه متفاوت در زندگی فرد شده است.
عدم آگاهی از عادت های خود سبب عدم کنترل ما بر چاقی میشود و به همین دلیل افراد چاق امکان افزایش وزن تا هر عددی را دارند.
علت چاق شدن من چیست؟
از آنجایی که علت اضافه وزن در ذهن ماست، بنابراین برای کنترل و برطرف نموندن چاقی باید اطلاعات ذهنی خود درباره اضافه وزن را شناسایی و اصلاح کنیم، در این صورت لاغر شدن کاملا آسان و خودبخودی خواهد بود.
شناسایی عادت های چاق کننده مانند پرخوری عصبی سبب افزایش تسلط ما بر آنها شده و به مرور میتوانیم عادتهای پرتکرار خود را تغییر داده و در نهایت شرایط متفاوتی جسمی را تجربه کنیم.
رفتارهای ما تحت کنترل مغز ما قرار دارد و تمام عادتهایی که سبب اضافه وزن در جسم میشود در مغز ذخیره شده است و مغز ما بر اساس این اطلاعات دستورات واکنشهای رفتاری ما که همان عادتهای ما هستند را صادر میکند.
مغز یک فرد متناسب با یک فرد چاق کاملا مشابه است اما تفاوت در فرمولهایی که در مغز آنها ثبت شده است باعث صادر کردن دستورات واکنشی متفاوتی در هر دو فرد می شود مانند اینکه عصبی شدن در فرد چاق باعث واکنش پرخوری عصبی اما در فرد متناسب باعث واکنش متفاوت مثل تند تند پلک زدن یا نفس نفس زدن و … می شود.
نتیجه تفاوت فرمولها این است که یک فرد متناسب باقی می ماند و فرد دیگر به مرور چاق و چاق تر میشود.
خوردن در افراد متناسب و چاق
یک فرد متناسب برای تامین انرژی مورد نیاز بدن خود از طریق دهان خود اقدام به مصرف مواد غذایی میکند، اما یک فرد چاق علاوه بر دهان خود از چند طریق دیگر هم برای خوردن تحریک شده و اقدام به خوردن میکند.
البته درنظر داشته باشید که هدف یک فرد چاق از خوردن تامین انرژی مورد نیاز بدن خود نیست، بلکه تلاش برای تجربه لذت و احساس خوب از خوردن مواد غذایی است.
این موضوع نقش بسیار مهمی در تفاوت بین افراد متناسب و چاق ایجاد می کند.
برای کسب آگاهی بیشتر درباره این موضوع بسیار مهم توصیه می کنم فایل آموزشی این قسمت را با دقت استفاده کنید و به توضیحات ارائه شده فکر کنید و شباهت رفتاری خود با این توضیحات را مدنظر داشته باشید.
چنانچه رفتارهای شما مشابه توضیحات ارائه شده بود، تصمیم بگیرید با اشتیاق و استمرار بیشتری مسیر لاغری با ذهن را ادامه دهید و مطمئن باشید از این مسیر به رویایی که سالهاست در حسرت آن هستید خواهید رسید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
تمرین این جلسه فوق العاده مهم و تاثیرگذار است تا حدی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها توضیحات و تمرینات گوناگون برای درک بهتر و اصلاح موارد مطرح شده در این جلسه آموزشی ارائه شده است.
بنابراین انتظار دارم با اشتیاق و انگیزه عالی تمرین این جلسه را در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید.
مرحله اول:
با دقت و شرح انشایی به سوالات مطرح شده پاسخ دهید.
- به نظر شما پرخوری کردن چیست؟
- پرخوری کردن چه احساسی در شما ایجاد می کند؟
- به نظر شما بین پرخوری کردن و چاق تر شدن یا لاغر نشدن چه ارتباطی وجود دارد؟
- از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟
- به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟
پاسخ سوالات مطرح شده را به صورت شرح انشایی در بخش نظرات همین جلسه ثبت کنید.
توجه داشته باشید زمانی که برای فکر کردن و پاسخ دادن به سوالات جلسات آموزشی صرف میکنید بهترین و موثرترین اقدامی است که تاکنون برای لاغر شدن انجام داده اید.
مرحله دوم:
احتمالا با من هم عقیده هستید که همه افراد چاق غذا خوردن را عامل پرخوری می دانند و عقیده دارند که اگه غذا به اندازه زیاد و متنوع نباشه آنها پرخوری نخواهند کرد.
در فایل آموزشی درباره شباهت های غذا خوردن افراد متناسب و چاق توضیح داده شد همچنین تفاوت های غذا خوردن افراد چاق و متناسب شرح داده شد.
- دیدگاه و درک خود از توضیحات ارائه شده درباره غذا خوردن افراد لاغر و چاق را بنویسید.
در فایل آموزشی توضیح داده شد که افراد چاق به طریق مختلف غذا می خورند. برای هر روش با ذکر مثال توضیح داده شد.
اکنون که این آگاهی فوق العاده مهم را دریافت کردید به سوالات زیر به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- انواع روش های غذا خوردن افراد چاق را نام ببرید؟
- برای هر کدام از روش نامبرده شده شرح دهید که این رفتار در شما وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد به چه شکل انجام می شود. برای شرح خود مثال واقعی مطرح کنید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضاعطارروشن
امتیاز 3.81 از 180 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
نشان های دریافت شده
سلام .
چقدر جالبه که بعد ازحدودا ۵-۶ سال که از لاغر شدنتون میگذره هنوزم موانع ذهنی بی نظیری کشف میکنید .
جمله ی من پرخوری عصبی دارم به تنهایی مانعی است که هیچ وقت نمیزاره لاغر شدن اتفاق بیفته . عالی بود . ممنون از شما
امروز با خوندن این مطلب و مطالب دوستان به درک تازه ای از چاقی در ذهن رسیدم .
ما قبلا به این درک رسیده بودیم که
چاقی ما اصلا بیرونی نیست . عادتهای پرخوری ما اصلا بیرونی نیست . اگه عادت بد در ما شکل گرفته برای اینه که ذهن ما داره یه فرمول رو تکرار میکنه و هی دستور میده . بعد هم دستور رفتار و رفتار و رفتار صادر میشه و میشه تبدیل به عادت .
اون فرمول تکرار شونده رو باید تغییر بدیم . چون ذهن ما طبیعتش تکراره . فرمول رو اصلاحش کنیم ذهن فرمول جدید رو هی تکرار میکنه در نتیجه رفتار و رفتار و رفتار میکنه در نتیجه عادت جدید در ما شکل میگیره .
واسه همینه خداوند میفرماید لا یغیرو ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم .
سرنوشت هیچ قومی تغییر نمیکنه مگر اینکه اونها در نهاد خودشون تغییر کنند .
در نهاد ما پر از فرمولهاییست که تکرار اونها سرنوشت ما رو خلق کرده .
یکی از فرمولهایی که در من وجود داشت این بود که فکر میکردم تغییر عادت سخته و همش فکر میکردم باید خودکنترلی داشته باشم . باید محدود کنم .
در حالیکه اینها راهش نبود . تغییر عادت توسط ذهن صورت میگیره . چون کار ذهن تولید فکره کار ذهن تولید رفتاره کار ذهن تولید عادته اینا همش کار ذهنه هر لحظه خودبخود داره اتفاق میکنه . ذهن دائما داره دستور رو صادر میکنه و اعضا دائما دارن اطاعت میکنند . پس عادت ها هم در ذهن ما شکل گرفتن . تمام رفتارها و اعمال بیرونی ما نمایشگر آن چیزیست که داره در ذهن ما اتفاق میفته .
چرا عادات ما تغییر نمیکنه ؟ چون داره مرتب توسط ذهن دستور داده میشه . چون اون چیزی که داره رونوشت میشه رو ما گذاشتیم در صفحه ی دستگاه کپی و دستگاه کپی هی داره ازش کپی میگیره و تکرارش میکنه .
یه رفتار داره توسط ذهن مرتب دستور داده میشه . چرا این رفتار در ذهن داره مرتب تکرار میشه ؟ چون این رفتار در ذهن مساوی لذت معنا شده . چون ذهن با تکرار اون فرمول به لذت میرسه . چرا تغییر عادت صورت نمیگیره ؟ چون فرمول جدید برابر با لذت تعریف نشده .
چون ذهن هنوز لذت تکرار فرمول جدید رو به دست نیاورده .
چیزی که من با گذشت دوسال هنوز درگیرشم همین تغییر عادته . تغییر عادت در ذهن من = سختی = عذاب کشیدن = احساس محدودیت تعریف شده . تغییر رفتار = سختی = عذاب کشیدن= احساس محدودیت تعریف شده .
پس ذهنم نمیزاره تغییر عادت شکل بگیره . در حالیکه وجود این فرمول به تنهایی نمیزاره من باور کنم که میتونم لاغر بشم .
من امروز با تجزیه ی فرمول تغییر عادت میخوام تغییر عادت رو خیلی راحت خلق کنم و وقتی ببینم این تغییر عادت خیلی راحت اتفاق میفته پس سختی و محدودیتش در ذهنم از بین میره .
تغییر عادت چگونه اینجاد میشود ؟ از طریق ذهن .
پروسه ی عادت از طرق تکرار دستور یک فرمول ذهنی ایجاد میشود . فرمول ذهنی مرتب دستور داده میشود و اعضا آن را تکرار میکنند .
من پرخوری عصبی دارم یک فرمولیست که ذهن مرتب آن را دستور داده و اعضا مرتب آن را اجرا کرده اند در نتیجه این فرمول شده عادت بیرونی ما .
بودن این فرمول در ذهن ما چه ضرورتی دارد؟ بودن این فرمول ناشی از عدم شناخت ما از عملکرد ذهن است .
ما توسط این فرمول میخواهیم رنج ناشی از ناتوانی در مقابل چاقی را گردن اعصاب بیاندازیم . در حقیقت نوعی رسیدن به آرامش است یعنی با انداختن تقصیر ، گردن چیزی خارج از خود که کنترلی بران نداریم میخواهیم رنج ناشی از رفتار غلط را در ذهن خود کم کنیم که البته به نظر من این کار هم توسط ذهن دستور داده میشود . اما ما میخواهیم و از این دستور راضی هستیم و او عمل میکند . یعنی ما تقصیر را گردن ابزار می اندازیم نه تقصیر گرداننده .
و داریم از اولین فرمول لاغری که من مسئول چاقی خود هستم شانه خالی میکنیم .
اینجا اول باید بپذیریم من مسئول چاقی خود هستم . من مسئول نگهداشتن این فرمول در ذهن خود هستم و ذهن من آن را تکرار و تکرار کرده و اعصاب و اعضا طبق فرمان ذهن عمل کردند ان را عمل کردند .
اعصاب طفلک چه گناهی دارند . آنها فقط دستورات ذهنی را به اعضا انتقال می دهند . پرخوری عصبی یعنی عامل پرخوری که دستور ذهن است از طریق اعصاب به اعضا انتقال داده میشود .
پس دستور پرخوری از ذهن است . پرخوری هم همانطور که از اسمش پیداست تکرار فرمول خوردن هست . فرمول خوردن در ذهن وجود دارد و به خاطر عدم شناخت ما از چاقی ذهنی و به خاطر محدود کردن خودمان ذهن برای رسیدن به لذت بیشتر و دفع محدودیت و احساس رنج مرتب به آن توجه کرده پررنگش کرده و هرچه ما بیشتر از عادات و رفتار خود رنج بکشیم ذهن دستور دادن به این رفتار را بیشتر و بیشتر تکرار میکند تا ما را از نظر روانی به تعادل برساند و رنج بر ما غالب نشود ولی ما با عدم اگاهی از این کار ذهن (رساندن به تعادل) باز هم رنج میکشیم و ذهن برای برطرف کردن رنج باز هم لذت خوردن را دستور میدهد و چاقی بیشتر و بیشتر میشود .
اینجاست که ما میفهمیم علت دستور دادن به خوردن برای وارد آوردن رنجهاییست که ما به خود تحمیل میکنیم و ذهن ما طبق دستور الهی که همه چیز برای انسان و در خدمت انسان است چون خادمی وفادار دائما میخواهد ما را از رنج برهاند و به لذت برساند . ذهن ما ابزاریست که خداوند در اختیار ما قرار داده که مرتب مارا به لذت برساند .
قربون این خدای بزرگ برم . اینجا اشک از چشمانم جاری میشود وقتی به این همه مهربانی خداوند پی میبرم .
پرخوری عصبی تغییر میکند . به راحتی . با توجه ما به شناخت ذهن . این ابزار الهی که در خدمت بشر است . شناخت وظایفی که خداوند بر او محول کرده تا ما را به آرامش برساند به نعمت برساند به شادی برساند . چه لذتی از این بالاتر که خداوند همه چیز به ما داده تا ما فقط و فقط لذت ببریم .
چه لذتی از این بالاتر که اگر ما خودمان و ذهنمان و دستورالعمل های ذهن را بشناسیم پی میبریم که تنها حال خوب و لذت بردن است که ما را از قید تمام وابستگیهای غلطمان می رهاند .
اگر دائما از زندگی خود لذت ببریم چه نیازی هست که ذهن فقط برای رساندن ما به لذت فقط به خوردن دستور دهد . وقتی فکر ما با لذتهای عمیقتری آشنا شود مسلما میپذیرد که خوردن فقط یکی از لذتهای کوچکیست که خداوند در اختیار ما قرار داده . هیچ محدودیتی در هیچ لذتی وجود ندارد . لذت بردن حق بشر است . منتها بشر لذت بردن را در ذهن خود بد معنا کرده و آن را از خود منع میکند و این منع کردن او را حریصتر میکند . توجهش را بر لذتی خاص بیشتر میکند .
با شناخت ذهن و شناخت منشا رفتارها و عادات ، انسان میفهمد لاغر شدن واقعا ساده است . چون فقط کافیست دستورات ذهنی شناخته شوند و با دلیل و مدرک ثابت بشن که به راحتی قابل تغییرند و مدتی بر ذهنمان آگاه شویم که دستورات جدید را جایگزین دستورات قبلی کن . ذهن هرگز نخوردن را جایگزین خوردن نخواهد کرد مگر اینکه دستور نخوردن برای او لذت بخش تر از خوردن شود .
نخوردن اکنون در ذهن ما چیست ؟ احساس محدودیت . احساس رنج . احساس منع شدن از نعمتهایی که دوستشان داریم .
در حالیکه نخوردن اشتباه در ذهن ما معنی شده .ن در ذهن معنایی نداره . پس نخوردن هم نوعی خوردن معنا میشه . ما نباید از این واژه استفاده کنیم .
به جای آن باید فرمولی را جایگزین کنیم که حس لذت بیشتری از خوردن به ذهن ما بدهد .
و این لذت برای هرکسی متفاوت است . برای من بالاترین لذت تفکر در مورد شناخت ذهن و پی بردن به چراهایی است که ذهنم از آن رنج میکشد .
پی بردن و درک این مطلب که من میتوانم فرمول ذهنم را تغییر دهم و تغییر بقیه به عهده ی خود ذهن است .
من لذت میبرم که فرمولهای صحیح را در ذهنم نگه دارم و بقیه را خود بخود ذهنم انجام دهد . فرمول صحیح ذهن اینست که ذهن ابزار دست من است که خداوند آن را در اختیار من نهاده تا من لذت ببرم و در آن بذرهایی بکارم که سر سبزی و لذت آن به خودم برگردد .
برای ذهن فرقی نمیکنه که چه بذری داخلش کاشته شود او فقط آن را پرورش میدهد و وقتی که شکل بیرونی پیدا میکند ؛ ما میفهمیم آن بذر خوب بوده یا بد . بذر چاقی خوب نبوده . پس دیگر آن را نکاریم . بذر لاغری بکاریم . چگونه .با لذت و با لذت و با لذت . بذرهای لاغری را انتخاب کنیم . بخوانیم و بنویسیم و گوش دهیم .
اینجا پر از بذرهای لاغریست . پر از بذرهاییست که میتوانیم آن را انتخاب کنیم و در ذهنمان جایگزین مطالب بیهوده کنیم . تمام مدتی که مینویسیم و میخوانیم و گوش میدهیم ذهن در حال پرورش بذرهای لاغریست . ادامه دهیم تا ببینیم لاغر شدن آسانترین کار دنیاست که لاغر شدن را ابزارهایی که خداوند در اختیار ما قرار داده خودبخود انجام میدهند . ما فقط باید بخواهیم که لاغر شویم . ما با شناخت این سیستم بیشتر و بیشتر به لذت میرسیم . لاغر شدن هیچ کاری ندارد . فقط باید به درک آن برسیم و چه لذتی بالاتر از درک کردن در این جهان وجود دارد که همه چیز در این جهان به راحتی در حال خلق شدن است . حتی تمام چیزهایی که اکنون در ذهن ما سخت و سخت معنا شده اند بپذیریم که راحت و راحت خلق میشوند . فرمولش را تغییر دهیم . بذر راحتی را بکاریم . بعد خودبخود شاهد خواهیم بود آرزوهای ما از راحتترین راه ممکن خلق میشوند .
خدایا کمکم کن تا بتوانم باور کنم آن مسائلی که اکنون برایم سخت و غیر قابل باور است را همه به راحتی آب خوردن قابل حل است . خدایا کمکم کن که پذیرشم برای باور کردن حقیقت بیشتر و بیشتر شود . خدایا کمکم کن تا متن اصلی که مرتب در حال کپی شدن است را تغییر دهم . خدایا میخواهم تغییر کنم . خدایا خواستن بذرهای جدید را از خواستن بذرهای قدیمی در نهادم بیشتر کن .
درست است که من میخواهم فرمولهایم تغییر کند اما فرمولهای قبلی نیز هنوز برایم شیرین است . خدایا لذت فرمولهای جدید را در ذهنم بیش از فرمولهای قبلی کن تا این فرمولهای جدید در من بیشتر کار کند . خدایا میخواهم تنها و تنها به فرمولها توجه کنم . میدانم بقیه خودبخود انجام میشود . کمکم کن که تمام توجهم روی فرمولها باشد نه محصول .
خدایا توجه مرا به ریشه ی زندگی بیشتر و بیشتر کن . شناختم را برای کشف ریشه بیشتر از توجه به محصول قرار بده .
این تغییریست که میخواهم ایجاد کنم . قبلا ایجاد کردم ولی میخواهم بیشتر شود . خدایا کمکم کن . برای من این لذتیست که جایگزین تمام لذتهاست .
نشان های دریافت شده
سلام استاد روز معلم رو خدمت شما استاد بزرگوار تبریک میگم .
شما درس زندگی به ما آموختید . عمرتون جاویدان .
گام ۵۴
پرخوری عصبی
کلمه ی پرخوری عصبی در اصل یک ترکیب بی محتواست که ما خودمون ایجادش کردیم تصویرش رو در ذهنمون تشکیل دادیم و این تصویر شروع به خلق کرد .
پرخوری عصبی تشکیل شده از سه قسمته
پر : زیاده
خوردن : فعلی که = با چاقی هست
عصبی = رشته هایی که پیوند مغز رو به سلولها برقرار میکنه و رابطه ی فرمانهاو پاسخهای بین مغز و سلولها است .
البته عصبی از عصبانیت هم میاد و این عصبانیت هم به نوعی به بر هم خوردن فرمانهای ذهنی برمیگرده و تناقضاتی که در وجودمون پدید میاد .
یعنی هر وقت که این فرامین ذهنی با همدیگه ناهمسو میشن ذهن برای برقراری آرامش دستور خوردن صادر می کنه .
چون ما به خوردن معتاد هستیم درست مثل یک سیگاری فرمولهای غذا خوردن نیاز بدن شده .
یعنی ذهن معتاد و چاق ما برای ارامش ما مرتب دستور به خوردن میده و این خوردنه رو هم برابر با چاقی تعریف کردیم در ذهنمون و این فرایند باعث چاقی میشه .
خب حالا ما با آموزش خودمون میخوایم این فرمول رو تغییر بدیم .
اول باید اثبات کنیم این فرمول غلطه .
بعد باید شواهدی در اطرافمون بیاریم که نشون بدیم این یه فرمول خودساخته است و در همه ی انسانها صادق نیست
بعد بهترین فرمول و یا فرمولهای جایگزین رو پیدا کنیم .
بعد تکرار کنیم تا بهشون عادت کنیم .
بعد مراقبت کنیم که در زندگی روزمره از این فرمول جدیدا استفاده کنیم نه از فرمول و برنامه های قدیمی .
فکر ما خیلی فعاله و بزرگترین ورودی ذهن فکر ماست و فکر هم ورودیهای مختلفی داره چشم و گوش و…. و مهمترینش عمل هست .
مهمترین ورودی فکر عمل هست و مهمترین ورودی ذهن هم فکر هست .
ما با عمل صحیح میتونیم افکار صحیح رو در خودمون خیلی قوی کنیم .
عمل صحیح عملی است که احساس انسان رو خوب میکنهر.
من وقتی به اندازه ای غذا بخورم که احساس چاقی و عذاب وجدان سراغم نیاد یعنی عمل خوبی انجام دادم .
چون خوردن = چاقی رو در عمل به انجام نمیرسونم .
وقتی این فرمول رو در عمل کمرنگش کنم کم کم هی در فکرم تکرار نمیشه .
چون من عملی انجام نمیدم که فکرم بخواد ملامت کنه . البته میدونم ذهن چاق همه جوره در عمل دخالت میکنه تا اون رو مطابق فرمولهای خودش کنه ولی ما با هدایت افکارمون و هدایت رفتارمون که خروجی ذهن نیز هستند ورودی رو که از همین طریق وارد میشه تغییر میدیم .
پس تغییر ذهنیت با تغییر ورودیها و خروجیها به مرور اتفاق میفته .
گفتار هم یکی از ورودی و خروجیهای ذهن است .
ما همیشه گفتیم باید همیشه مراقب ورودیها باشیم . چون ما هر ورودی که به ذهن بدیم خروجی نیز از همون جنس هست .
البته ذهن چاق قدرت تغییر ورودی رو نیز داره یعنی دیده شده ما ورودیهارو کنترل کردیم و ورودیهای خوب به خودمون دادیم اما ذهن چاق اونها رو تبدیل کرده به خروجی چاقی .
چون فرمولها داخلش هست هر چی واردش بشه قدرت تبدیل به چیزی شبیه همون فرمولها پیدا میکنه .
پس باید از خود ذهن کمک بگیریم تا فرمولهامون تغییر کنه .
چطوری ؟
بهترین حالت اینه خودمون رو اونقدر قوی کنیم که هم وردی هم خروجی هم قدرت تبدیل ذهن رو با خواسته همسو کنیم .
ما همونطور که میتونیم لاغری رو به چاقی تبدیل کنیم میتونیم چاقی رو هم به لاغری تبدیل کنیم .
پرخوری عصبی یکی از فرمولهاییست که وقتی تغییر کنه میتونه تاثیری عالی در ادامه دار بودن روند لاغری ما بزاره .
چون این فرمول در اصل یه فرمول اشتباهه . آیا ما وقتی عصبی میشبم و میخوریم آروم میشیم نه بر عکس ما عصبی تر میشیم حالمون بدتر میشه . ملامت و حال به هم خوردن از خودمون بیشتر میشه . ما هرچی بیشتر بخوریم تنفرمون زیادتر میشه پرخاشگرتر میشیم و کلا از حالت انسانی خارج میشیم . ما با خوردن بی رویه به آرامش نمیرسیم . اتفاقا دقیقا اگر در چنین مواردی نخوریم و به جای اون تفکر کنیم و تجزیه و تحلیل کنیم کم کم به آرامش میرسیم و اتفاقا چقدر خوشحال میشیم از اینکه به جای خوردن اومدیم و از تجزیه و تحلیل و یا کار مورد علاقه ی دیگمون استفاده کردیم . درسته راه رفتن و یا انجام کار دیگه هم خوبه ولی من شخصا بدای خودم تجزیه و تحلیل کردن و نوشتن رو بهتر دوست دارم . بعضیها حرف زدن رو دوست دارن .
خلاصه ما باید کاری کنیم که به آرامش برسیم و چون میخوایم تغییر کنیم این تغییر باید در جهت لاغر کردن خودمون باشه .
البته وقتی به اندازه هم میخوریم نباید باز خودمون رو سرزنش کنیم که زیاد خوردم یعنی ما عمل رو اول هدایت میکنیم . بعد مراقب افکارمونم هستیم که عمل صحیح رو تحلیل و تبدیل به چاقی نکنه و بعد این دو تا ورودی با هم به مرور ذهن رو تغییر میدن .
الگوی صحیح ذهنی این هست که اصلا ما عصبانی نشیم استرس نگیریم . ناآرام و نگران نشیم . یعنی ما در لاغری با ذهن نه تنها روی خوردن که روی عواملی که در ذهن ساختیم و منجر به خوردنهای بی رویه میشن هم کار می کنیم تا همیشه در احساس خوب باشیم . پس خوو عصبی شدن و استرس گرفتن رو تا حد زیادی از خودمون دور کردیم و حالا اگرم باز بنا به فرمولهای اشتباه باز هم شاهد چنین واکنشهایی بودیم نوبت الگوی بعدی میرسه . که عصبانیت = خوردن رو انجام ندیم . چون هیچ لذتی در اون نوع خوردن نیست و فرمول جایگزینش هم باز خودمون انتخاب کنیم . یه نکته ی مهم این وسط هست که سعی کنیم عادات ساده و خوب در خودمون پرورش بدیم که وقتهایی هم که ناخوداگاه داریم کاری انجام میدیم اون کار مطابق واکنشهای انسانهای لاغر باشه . ما باید سعی کنیم تا عادت کنیم انتخاب کنیم .
پس با انتخابهای خودمون توجیه پرخوری عصبی رو خیلی راحت میشه کنار گذاشت . چون ما اینجا یاد میگیریم که قدرت رو دست خودمون بدیم نه دست عوامل بیرونی و بر خودمون مسلط بشیم
نشان های دریافت شده
سلام . من این فایل رو هم با چشم بسته انتخاب کردم .
پرخوری عصبی یک فرمول خود ساخته در ذهن است که ربطی به نیاز بدن ندارد . وقتی ما عصبی میشویم و از حالت تعادل خارج میشویم حالا چه عصبی مثبت چه عصبی منفی تمرکزمان از روی ذهنمان خارج شده و رفتاری که به آن عادت داشتیم را انجام میدادیم .
تمایل ما به خوردن با تمایل یک فرد متناسب به خوردن تفاوت دارد .
ما تعداد فرمول های ذهنی خوردنمان بیشتر ازفرمولهای ذهنی خوردن یک انسان متناسب است و چون در بیشتر ما تمام فرمولهای خوردن به چاقی منتهی میشوند در نتیجه ما هربار که فرمان خوردن صادر میشود همراه با آن فرمان چاقی هم صادر میشود .
حالا به تعداد دفعات خوردن احساس چاقی در ما شکل میگیرد .
اما تنها یک خوردن به تناسب منتهی میشود .
ما فقط باید همین یک الگوی خوردن را نگه داریم و مابقی هرچه به ذهنمان آمد را حذف کنیم .
خوردن بر اساس نیاز جسمی = متناسب شدن .
تنها و تنها این الگوی خوردن مارا متناسب می کند و متناسب نگاه میدارد .
با تکرار و تمرین روی ذهن خود تا جاییکه میتوانیم سایر الگوهای خوردن را حذف می کنیم و اجازه خلق شدن به آن نمیدهیم درست مثل افکار منفی .
و بعد اگر جایی ناآگاهانه الگویی جاری شد قطعا ابتدا خود را در احساس منتقل می کند به این ترتیب که میبینیم تمایل خوردن در ما پدید آمده . در این زمان
اول از معده مان میپرسیم که آیا سیر است . اگر گرسنه باشیم خب میل خوردن از طریق جسم به ما منتقل شده و خوردن آن مارا متناسب می کند و میتوانیم تا جاییکه خود جسم اعلام میکند بخوریم .
تا کجا به خوردن ادامه میدهیم . در سه سطح میتوانیم بررسی کنیم .
سیر شدن در ذهن (تنها براساس الگوی نیاز جسم )
سیر شدن در احساس
سیر شدن از طریق ذائقه و حس چشایی
سیر شدن در معده
سیر شدن تمایل مارا به مصرف مواد غذایی کم میکند و کم کم میبینیم میل ما کم شده . من از حس چشایی بیشتر میفهمم که سیر شدم . ذائقه من به هنگام سیری و به هنگام گرسنگی با هم متفاوت است . وقتی گرسنه هستم دو سه لقمه اول بسیار خوشمزه است کم کم که حالت سیری در من پدید می آید ذائقه ام دیگر مزه ی غذا را مثل اول حس نمی کند و اگر باز هم ادامه دهم فقط دارم عمل خوردن را بدون حس انجام میدهم و پرخوری بدون احساس لذت ادامه دار میشود .
جسم جواب کرده ولی ذهن چون اصلاح نشده دستور به ادامه ی خوردن میدهد اما خوردنی بدون میل و لذت فقط طبق الگوی ذهنی چاق شونده مخصوصا الگوهای عصبی بودن .
پرخوری عصبی الگوی پرتکراریست که یکی از علل تمایل ما به مصرف مواد غذاییست .
وقتی شاهد بیاوریم که انسانهای متناسب از این الگو استفاده نمیکنند میفهمیم این یک الگوی خودساخته است .
پس ما موقع عصبی شدن چه کار کنیم ؟
روانکاوی و بررسی علت عصبی شدن میتواند شرایط روحی مارا آرام کند . چون خود عصبی شدن هم بنا به دلیل الگوهای غلط ذهنیست وگرنه در زندگی روزمره نباید دلیل زیادی برای عصبی شدن وجود داشته باشد . چون زندگی سراسر زیباییست و حقیقتا چیزی برای عصبی شدن وجود ندارد .
اگر مثلا اتفاقات روزمره آنطور که ما میخواهیم پیش نمیرود و این موضوع عصبیمان می کند علتش فقط کم تمرین کردن است . وقت نگذاشتن . دل ندادن . و حل نکردن آن موضوع . وگرنه افکار درست + احساس عالی + انتخاب رفتار درست + تمرین و تکرار = نتیجه .
پس برای رسیدن به نتیجه دلخواه معمولا همه ی اینها در کنار هم نتیجه بخش است و اگر هر کدام نباشد نتیجه انطور که ما میخواهیم پیش نمیرود . حالا جالب است اگر در ۹۰ درصد کارها توکل را الگوی حرکت قرار دهیم تمام این مراحل به راحتی پیش میرود و نتیجه یه بهتری حاصل میشود .
توکل هم یعنی سپردن به نیروی عظیم ناخوداگاه .
من راه وروش کار را به مقدار فراوان یاد گرفته ام . برای تبدیل آن به عملکرد هم هر روز تمرین میکنم .
در حالت عادی من هیچ تمایلی به مصرف مواد غذایی ندارم و خوردن من تنها بر اساس نیاز بدن است اما فهمیدم که در شرایط عصبی من برای آرامشم میخوردم و این الگو امروز خودش را به من نشان داد . پس من این باور را هم اصلاح کردم که حتی در شرایط عصبی شدن هم نباید بخورم .
من یاد گرفته ام هنگام برانگیخته شدن تمایلم برای خوردن از خودم بپرسم علت خوردنت چیست ؟ اگر علت خوردنم گرسنگی باشد پس دلیل درستیست اگر هر چه غیر از آن باشد نخوردن را انتخاب می کنم و از احساسم میخواهم آرام شود . اگر آرامشد که میفهمم ذهنم دارد همکاری می کند اگر نپذیرفت و وسوسه خوردن همچنان در من بود باید بگردم دنبال الگوی ذهنی ایجاد کننده ی این میل .
امروز ما ناهار آش انار داشتیم .
جاتون خالی خیلی خوشمزه شده بود فقط سبزی آن یکم زیاد شده بود که اگر کمتر میزدم بهتر بود .
این موضوع یکم ذهنم را مشوش کرد و لحظه ای از خود غافل شدم و بااین که یک بشقاب خورده بودم باز هم چند قاشق خوردم . اما سریع به خودم اومدم و گفتم این خوردن جسمی نیستا سیر شدی این ولع از کجا اومده خب ذهنم گفت من به خاطر اینکه سبزی یکم زیاد شده بود ناراحتم کاش کمتر میریختم وگرنه باقی مواد و طعم و مزه عالی بود راضی بودم . گفتم تو به خاطر مقداری سبزی داری خودتو ناراحت میکنی بعدشم عذاب وجدان که چرا چند لقمه اضافه خوردم .
گفتم فقط به علت مقداری سبزی داری خودتو ناراحت می کنی . چیزی نشده . الگوی غلط ذهنی من اینه وقتی طبخ غذا آنطور که دلم نمیخواهد نمیشود عصبی میشوم .
خب این چه الگوییست . اصلا ارزش ناراحت شدن ندارد تو هربار تلاش میکنی بهتر عمل کنی اگر اینبار خوب نشد دفعه ی بعد یادت میمونه مثلا سبزیشو زیاد نزنی خب اوکی میشه دیگه غصه خوردن نداره . از طرفی این که این همه خوبیها رو ندیده میگیری و فقط به اون یه ایراد نگاه میکنی و احساستو درگیر اون یه بدی می کنی یعنی داری از الگوی توجه به منفی ها استفاده می کنی .
همان الگویی که کلاسهای ابتدایی معلمانمان در املاء یادمان دادند که زیر عبارتهای غلط خط قرمز میکشیدند و اگر کل متن یک صفحه بود و و مجموعه ای از تعداد زیادی کلمه همه نادیده انگاشته میشد و نمره ما بر اساس آن غلط به ما داده میشد نه بر مبنای پاسخ صحیح .
این دیدگاه از ان موقع در ذهن ما جاریست و امروز میتواند تغییر کند و به جای توجه به سایر قسمتهای خوب شود .
نخود و لوبیا وگندم و برنج و پیاز و رب انارو زردچوبه و نمک واقعا همه چیز عالی بود حتی خود سبزی چه عطر و طعمی داشت و رنگ فوق العاده ای انار به آش داده بود این همه خوبی را تو ندیدی و فقط به آن یکی چسبیدی که چرا سبزی اش زیاد شده بود . الگو را تغییر بده تا دفعات بعد بهتر بهتر بپزی . روی نکات مثبت توجه داشته باش تا اشتیاقت بیشتر شود . خوبیهای خود را ببین . خود را سرزنش نکن . واقعا ما چه ظلمی به خودمون می کنیم . ای خدا مارو ببخش . این همه خوبی های جاری شده را نمیبینیم . ای خدا خوشبینی را در من روزافزون کن . من با کمال میل تغییر جهت میدهم و میدانم که تو مثل همیشه حمایت و هدایتم میکنی . خدایا بازم توبه میکنم و به سمت تو برمیگردم از گناه بدبینی .
بدبینی گناه منه . و من واقعا دارم توی همین دنیا جزاش رو در همون قسمت که بدبینم میدم . خدایا منو ببخش و توبه ی منو بپذیر ای توبه پذیر مهربار . یا غفار الذنوب . من به گناهم آگاه شدم و اعتراف کردم و میدانم تو بهترینها را همواره سر راهم قرار میدهی .
خلاصه چیزی که میخواستم بگم این بود که اومدم سایت رو مرور کنم تا حالم خوب بشه بعد گفتم بیام فایلهای رایگان رو با دل انتخاب کنم که این قسمت که دقیقا همان الگوی ذهنی خودم بود چشم بسته دستمو گذاشتم روش و ناخوداگاهم انتخابش کرد و اتفاقا خیلی به جا بود و حال مرا خوب کرد که دقیقا همان الگویی که میخواستم جذبم شد و به راحتی حالت ولعی که دوساعت است با من و من نخوردن را در مقابل ان انتخاب کردم بر من آشکار شد و اکنون که پیدایش کردم آرام و خاموش شد
خدایا سپاسگزارم
نشان های دریافت شده
سلام الی جان خوش اومدید . چقدر حستون خوبه . نشاطتون در نوشته کاملا مشخصه . شما به آرزوتون میرسید . این راه خیلی شیرینه .