0

پرخوری عصبی چیست (قسمت ششم)

پرخوری عصبی
اندازه متن

سیاری از افرادی که اضافه وزن دارند علت چاقی خود را پرخوری عصبی می دانند.

آنها عقیده دارند بخاطر مشکلاتی که در زندگی دارند،‌بر اعصاب خود کنترل ندارند و به همین دلیل گرایش به غذا در آنها بیشتر می شود و به همین دلیل چاق شده اند.

نقش اعصاب در چاقی چیست؟

هر موضوعی از نظر علمی یا منطقی قابل قبول است که نتیجه مشابه و یکسان داشته باشد.

به عنوان مثال نیروی جاذبه زمین برای همه انسانها قابل درک و تشخیص است چون تفاوتی ندارد شما در کدام کشور زندگی می‌کنید،‌ اگر آنچه در دست خود دارید را رها کنید قطعا به زمین خواهد افتاد.

در مثالی دیگر برخورد یک سوزن با دست تمام انسانها تاثیر مشابه در ایجاد تحریک عصبی و بوجود آمدن احساس درد در نقطه برخورد می شود.

این حالت برای همه انسانها یکسان است. مرد یا زن بودن،‌ سیاه یا سفید بودن،‌ چاق یا لاغر بودن و … در این فرایند تاثیرگذار نیست.

هر عقیده‌ای درباره شرایط خود در زندگی دارید اگر برای همه انسان‌ها به همان شکل است، فکر و عقیده شما صحیح است.

اگر عقیده دارید عصبی بودن شما باعث پرخوری عصبی و در نهایت چاقی شما شده است و به همین دلیل نمی‌توانید لاغر شوید و لاغر بمانید، باید این حالت در تمام انسانها به همین صورت وجود داشته باشد.

اما با اندکی تفکر درباره افرادی که متناسب هستند یا توجه به افراد متناسبی که در اطراف شما بعنوان دوست یا فامیل یا همکار و … حضور دارند به وضوح خواهید دید که برخی از آنها حالت عصبی دارند و در موقعیت‌های مختلف عصبی می‌شوند اما مبتلا به پرخوری عصبی نیستند و چاق نشده‌اند.

نقش اعصاب در رفتار متناسب

تاثیر اعصاب بر افراد لاغر

شاید در ذهن شما این سوال پیش آمده باشد که چرا افراد لاغر با وجود عصبی مزاج بودن چاق نمی شوند؟

در لاغری با ذهن به این درک و آگاهی می‌رسیم که هر دلیل و توجیه‌ی برای چاقی خود داریم با جستجوی آن در انسان‌های اطراف خود به یقین برسیم که آیا دلیل من برای چاقی باعث چاقی همه انسان‌ها شده است یا فقط باعث چاقی من شده است؟

با این طرز نگاه به سادگی می‌توان به صحیح یا اشتباه بودن دلایل چاقی خود پی برد.

اگر شما عقیده دارید به دلایل مختلف حالت عصبی دارید و به همین دلیل به خوردن پناه می‌برید و پرخوری عصبی را دلیل چاقی خود می‌دانید باید هر فردی که توانایی کنترل احساس و اعصاب خود را ندارد و حالت عصبی دارد به خوردن بی رویه گرایش پیدا کرده و چاق باشد.

پس اگر این طور نیست و افرادی هستند که علیرغم داشتن حالت‌های عصبی دچار پرخوری عصبی نشده‌اند و چاق نیستند،‌ دلیل شما برای چاق بودن کاملا بی اساس و منطق است و فقط داشتن دلیل پرخوری عصبی برای چاقی خود سبب می شود شما همواره در حالت چاق باقی بمانید.

چرا که توانایی حل و فصل تمام مشکلات خود و رهایی از عصبی شدن و رسیدن به آرامش مطلق و همیشگی را ندارید بنابراین باور می‌کنید که نمی‌توانید هیچ‌وفت لاغر شوید و لاغر بمانید.

چالش ذهن چاق عوامل موثر بر چاقی

نقش باورها در چاقی

داشتن باور ” من پرخوری عصبی دارم ” به تنهایی می تواند مانع لاغر شدن شما و از طرفی سبب چاق تر شدن شما شود.

چرا من چاق شدم؟

عادت ها نقش اصلی در شکل گیری اضافه وزن دارند، هر فردی به میزان تنوع عادت های غذایی که دارد در شرایط چاقی متفاوتی به سر می برد.

پرخوری عصبی در حقیقت خوردن زیاد بخاطر اختلال در سیستم بدن ما نیست بلکه یک عادت است که به هنگام عصبی شدن در ما شکل می گیرد.

فردی که عادت دارد به هنگام تماشای تلویزیون تخمه یا تنقلات بخورد،‌ پرخوری تلویزیونی ندارد بلکه عادت دارد هنگام تماشای تلویزیون حتما چیزی بعنوان سرگرمی یا لذت بردن بیشتر از تماشای برنامه مورد علاقه خود بخورد.

هر رفتاری که از انسان سر می زند ارتباطی به درون او و سیستم بدن او ندارد که قابل تغییر نباشد بلکه آن رفتار فقط یک عادت است که بر اثر تکرار یک رفتار ساده در فرد شکل گرفته است و بر اثر استمرار در تکرار آن باعث ایجاد نتیجه متفاوت در زندگی فرد شده است.

عدم آگاهی از عادت های خود سبب عدم کنترل ما بر چاقی می‌شود و به همین دلیل افراد چاق امکان افزایش وزن تا هر عددی را دارند.

پرخوری عصبی

علت چاق شدن من چیست؟

از آنجایی که علت اضافه وزن در ذهن ماست، بنابراین برای کنترل و برطرف نموندن چاقی باید اطلاعات ذهنی خود درباره اضافه وزن را شناسایی و اصلاح کنیم، در این صورت لاغر شدن کاملا آسان و خودبخودی خواهد بود.

شناسایی عادت های چاق کننده مانند پرخوری عصبی سبب افزایش تسلط ما بر آنها شده و به مرور می‌توانیم عادت‌های پرتکرار خود را تغییر داده و در نهایت شرایط متفاوتی جسمی را تجربه کنیم.

رفتارهای ما تحت کنترل مغز ما قرار دارد و تمام عادت‌هایی که سبب اضافه وزن در جسم می‌شود در مغز ذخیره شده است و مغز ما بر اساس این اطلاعات دستورات واکنش‌های رفتاری ما که همان عادت‌های ما هستند را صادر می‌کند.

 مغز یک فرد متناسب با یک فرد چاق کاملا مشابه است اما تفاوت در فرمول‌هایی که در مغز آنها ثبت شده است باعث صادر کردن دستورات واکنشی متفاوتی در هر دو فرد می شود مانند اینکه عصبی شدن در فرد چاق باعث واکنش پرخوری عصبی اما در فرد متناسب باعث واکنش متفاوت مثل تند تند پلک زدن یا نفس نفس زدن و … می شود.

نتیجه تفاوت فرمول‌ها این است که یک فرد متناسب باقی می ماند و فرد دیگر به مرور چاق و چاق تر می‌شود.

خوردن در افراد متناسب و چاق

یک فرد متناسب برای تامین انرژی مورد نیاز بدن خود از طریق دهان خود اقدام به مصرف مواد غذایی می‌کند، اما یک فرد چاق علاوه بر دهان خود از چند طریق دیگر هم برای خوردن تحریک شده و  اقدام به خوردن می‌کند.

البته درنظر داشته باشید که هدف یک فرد چاق از خوردن تامین انرژی مورد نیاز بدن خود نیست، بلکه تلاش برای تجربه لذت و احساس خوب از خوردن مواد غذایی است.

این موضوع نقش بسیار مهمی در تفاوت بین افراد متناسب و چاق ایجاد می کند.

برای کسب آگاهی بیشتر درباره این موضوع بسیار مهم توصیه می کنم فایل آموزشی این قسمت را با دقت استفاده کنید و به توضیحات ارائه شده فکر کنید و شباهت رفتاری خود با این توضیحات را مدنظر داشته باشید.

چنانچه رفتارهای شما مشابه توضیحات ارائه شده بود، تصمیم بگیرید با اشتیاق و استمرار بیشتری مسیر لاغری با ذهن را ادامه دهید و مطمئن باشید از این مسیر به رویایی که سالهاست در حسرت آن هستید خواهید رسید.

✍️ تمرین آموزشی 📖

تمرین این جلسه فوق العاده مهم و تاثیرگذار است تا حدی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها توضیحات و تمرینات گوناگون برای درک بهتر و اصلاح موارد مطرح شده در این جلسه آموزشی ارائه شده است.

بنابراین انتظار دارم با اشتیاق و انگیزه عالی تمرین این جلسه را در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید.

مرحله اول:

با دقت و شرح انشایی به سوالات مطرح شده پاسخ دهید.

  • به نظر شما پرخوری کردن چیست؟
  • پرخوری کردن چه احساسی در شما ایجاد می کند؟
  • به نظر شما بین پرخوری کردن و چاق تر شدن یا لاغر نشدن چه ارتباطی وجود دارد؟
  • از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟
  • به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟

پاسخ سوالات مطرح شده را به صورت شرح انشایی در بخش نظرات همین جلسه ثبت کنید.

توجه داشته باشید زمانی که برای فکر کردن و پاسخ دادن به سوالات جلسات آموزشی صرف میکنید بهترین و موثرترین اقدامی است که تاکنون برای لاغر شدن انجام داده اید.

مرحله دوم:

احتمالا با من هم عقیده هستید که همه افراد چاق غذا خوردن را عامل پرخوری می دانند و عقیده دارند که اگه غذا به اندازه زیاد و متنوع نباشه آنها پرخوری نخواهند کرد.

در فایل آموزشی درباره شباهت های غذا خوردن افراد متناسب و چاق توضیح داده شد همچنین تفاوت های غذا خوردن افراد چاق و متناسب شرح داده شد.

  • دیدگاه و درک خود از توضیحات ارائه شده درباره غذا خوردن افراد لاغر و چاق را بنویسید.

در فایل آموزشی توضیح داده شد که افراد چاق به طریق مختلف غذا می خورند. برای هر روش با ذکر مثال توضیح داده شد.

اکنون که این آگاهی فوق العاده مهم را دریافت کردید به سوالات زیر به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • انواع روش های غذا خوردن افراد چاق را نام ببرید؟
  • برای هر کدام از روش نامبرده شده شرح دهید که این رفتار در شما وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد به چه شکل انجام می شود. برای شرح خود مثال واقعی مطرح کنید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضاعطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.77 from 151 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11437
برچسب ها:
201 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صبآ
      1402/07/28 21:34
      مدت عضویت: 1320 روز
      امتیاز کاربر: 12516 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,007 کلمه

      سلام 

      • به نظر شما پرخوری کردن چیست؟

      به نظر من وقتی من زیاد تر از حدی که بدنم بهش نیاز داره غذا میخورم دارم پرخوری میکنم ، برای من پرخوری رفتاریه که از روی ترس بوجود اومده ترس از اینکه به چیزای دیگه ای توی زندگیم فکر کنم و به خاطر دور شدن از مسائل دیگه رو میارم به چیزی که برام لذت بخشه؛ غذا خوردن.

      برای خیلی های دیگه هم این موضوع وجود داره ولی اون عمل لذت بخش براشون یه چیز دیگه به جز پرخوری تعریف شده ، مثلا من خیلی ها رو میشناسم که وقتی میخوان به چیزی فکر نکنن و از مسائل مهم فرار کنن سیگار میکشن یا چیزی مصرف میکنن چون اون رفتار براشون لذت بخش و آرامش دهنده ست یا خیلی ها میرن خرید ، نقاشی میکشن ، داد میزنن ، می نویسن ، راه میرن و… برای هر کس ممکنه یه رفتار متفاوت این احساس رو بهشون بده و برای اکثر آدم های چاق این احساس رو خوردن غذا به اونا میده ، مثلا من وقتی کلی کار دارم و همشون رو پشت گوش میندازم و بازم به کارام اضافه میشه ، دلم میخواد پرخوری کنم و همینطور چیزای مختلف و معمولا شیرین مصرف کنم ولی برای یه آدم متناسب اصلا اینطوری نیست ، من تا حالا ندیدم آدمای متناسب اطرافم وقتی عصبانین چیزی بخورن تازه معمولا این شکلین که دلشون نمیخواد چیزی بخورن و به قول خودشون اشتهاشون کور میشه و وقتی توی دوران ناراحتی خودشون هستن کلی وزن کم میکنن اما من هر وقت ناراحتم وزنم بیشتر میشه چون نیاز بیشتری به این دارم که ذهنمو با الگوی قدیمی لذت بخشم که خوردنه سرگرم کنم.

      پس میشه نتیجه گرفت که عصبی شدن باعث نمیشه که آدم چاق بشه و بره پرخوری کنه چون اگه اینطوری بود همه ی آدمای بی اعصاب باید چاق می بودن با این حال من خیلی از آدمای عصبی و نگران دورم رو سراغ دارم که متناسبن .

      پرخوری عصبی صرفا یه عادته که قابل حذف شدنه مثل خود من که الان چند وقته که این دوره رو شروع کردم و پرخوری هام به حداقل رسیده و آرامش خیلی بیشتری پیدا کردم حتی وقتایی هم که عصبی بودم و قبلا یه راست میرفتم سراغ چیزای شیرین و یا هر چیزی که دم دستم میومد ، اما الان دیگه میلی به تکرار این رفتار ندارم و خیلی خود به خود آرامش ذهنم بیشتر شده و راحت تر فکر میکنم و مشکلاتمو حل میکنم و سعی میکنم ازشون فرار نکنم و سراغ خوردن غذا برم. 

      • پرخوری کردن چه احساسی در شما ایجاد می کند؟

      زمانی که در حال پرخوری کردنم با خودم میگم که بزار این یه لقمه رو بخورم بعد دیگه نمیخورم ولی تا اون لقمه رو میزارم توی دهنم و مزه خوب خوراکیم توی دهنم پخش میشه به خودم میگم یه لقمه دیگه… در واقع من نیازم خیلی پیش از اون لقمه ها بر طرف شده ولی عمدا پیام ذهنمو نا دیده میگیرم و ادامه میدم تا وقتی که پیام سیری تبدیل به پیام خفگی و عذاب وجدان میشه و اونجاست که خوردن رو متوقف میکنم زمانی که دیگه مطمئن شدم دست من نیست که نمیخورم ، بلکه دست معدمه و تا آخر ، لذتی که می تونستم رو بردم ولی بعد از پرخوری بدترین حالت خودمو پیدا میکنم توی همون لحظه ای که از خودم متنفر شدم نگاهم توی آینه به خودم میوفته و تمام چیزی که می بینم چاقیه و مهم نیست که جسم من شاید 100 گرم با قبل از پرخوریم تفاوت داشته باشه ولی من خودم رو چاق تر و منفور تر می بینم و از خودم خوشم نمیاد و خودمو لایق چیزای خوب نمیدونم و اگه یه اتفاق خوب برام بیوفته برام مهم نیست در حالی که شاید خیلی دوس داشتم اون اتفاق برام بیوفته ولی وقتی پرخوری کردم هیچ چیز نمیتونه منو از خودم راضی کنه . باید یکم بگذره و وقتی یکم خیلی کوچولو احساس سبکی کردم ، اون وقت تازه میتونم با خودم مهربون تر باشم و به خودم اهمیت بدم . 

      در کل من از پرخوری متنفرم و دلم نمیخواد هیچ وقت این رفتارو تکرار کنم و اون احساس عذاب و رنج بعدش رو تجربه کنم.

      همچنین پرخوری بعضی وقتا باعث میشه از یه غذا متنفر بشم مثلا من یه مدت خیلی حلوا شکری میخوردم و خاطره های خیلی بدی از زمانی که اون طوری پرخوری میکردم و حلوا شکری میخوردم توی ذهنم دارم و الان هر وقت توی فروشگاه از کنار اون برند حلوا شکری که من ظرف دو روز دو تا بسته بزرگش رو تموم کردم ، رد میشم حالم بد میشه و خاطره اون برهه برام تکرار میشه و احساس بدی بهم دست میده

      • به نظر شما بین پرخوری کردن و چاق تر شدن یا لاغر نشدن چه ارتباطی وجود دارد؟

      اگر پرخوری کردن اون حالتی در ذهن و بدنه که از سیری یه پله بالاتره و به این شکله که ما پیام سیری رو دریافت کردیم ولی بازم ادامه میدیم به خوردن؛ خب من این حالت رو توی خیلی از آدمای متناسب هم دیدم اون آدمای متناسبی که رفتار پر خطر دارن رو نمیگم . مثلا داداشم که کاملا متناسبه بعضی وقتا غذای مورد علاقش جلوشه و گرسنشه و بیشتر از نیاز بدنش میخوره و خودش میگه ترکیدم . اگه پر خوری نتیجه یکسان روی افراد میداد پس همه الان باید چاق می بودن چون حتی آدمای متناسب هم بعضی وقتا پرخوری میکنن ولی نگرششون این نیس که قراره با این رفتار چاق بشن .

      در نهایت نتیجه اینه که پرخوری باعث چاقی همه ی ما نشده و نمیشه دلیل چاقی رو به عهده این رفتار گذاشت و ارتباط مستقیمی بینشون وجود نداره.

      • از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟

      به نظر من وقتی هر مقدار – مهم نیست چقدر – شاید بعد از یه قاشق غذا مغز دستور سیری بده ، بیشتر از نیاز واقعی و ناخودآگاه و شهودی بدنمون غذا بخوریم ؛ اسمش پرخوریه . من احساس گرسنگی رو اصلا دوست ندارم ، احساس خفگی ناشی از زیاد خوردن رو هم دوست ندارم یه احساس این بین وجود داره که آرامش و لذت درونش هست و اون مناسب ترین حالتیه که برای من وجود داره . 

      • به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟

      منم قبلا مثل خیلی دیگه از آدمای چاق فکر میکردم یه نفر دیگه باید بهم بگه چقدر غذا بخورم و چقدر نخورم و کی و چطور ؟ ولی الان فهمیدم بدن من یه ماشین باهوشه که همه چیزو ساده میکنه اگه من بهش اعتماد داشته باشم اون بهترین رفتار رو از خودش نشون میده اما قبلش باید آموزش درست بهش بدم.

      فقط هم توی بحث خوردن نیست مثلا من یه مدت به بدنم اطمینان کرده بودم و بهش سپرده بودم که منو سر ساعت مشخصی بیدار کنه صبحا و بدون اینکه گوشیمو بزارم روی زنگ یا به کسی بسپارم بیدارم کنه ، به شکل عجیب و جالبی همون ساعت چشم هام باز میشد .

      توی میزان غذایی که باید بخوریم و نوع غذا و… هم ، به همین شکله به نظرم. مثلا اگه بدنمون نیاز به پروتئین و چربی و هر چیز دیگه ای داشته باشه اگه ما بهش اعتماد داشته باشیم و آموزش درست هم دریافت کرده باشه ، ما به همون مقدار که مناسبمون هست غذا میخوریم و مواد مغذی بدنمون تامین میشه.

      و رژیم گرفتن به نظر خیلی مسخره میاد وقتی این طوری به بدنم نگاه میکنم.

      • دیدگاه و درک خود از توضیحات ارائه شده درباره غذا خوردن افراد لاغر و چاق را بنویسید.

      من خیلی به این موضوع تفاوت افراد چاق و لاغر در غذا خوردن فکر میکنم و دنبال مثال براش میگردم مثلا  زهرا امروز خبر خوشحال کننده بهش رسید و از صبح که بیدار شد تا ظهر که من رفتم بیرون و اومدم غذا نخورده بود و داشت با تلفن صحبت میکرد و به آدمای مختلف خبر خوش میداد و خیلی گرسنش شده بود و اومد ساعت 1 ظهر با آرامش و به مقداری که همیشه میخوره صبحانه خورد حتی فکر ناهار هم نبود و نشست با لذت صبحانشو خورد و برای خودشم جای تعجب داشت که از صبح تا حالا که بیدار شده بود هیچی نخورده بود حتی صورتشم نشسته بود ولی من خیلی کم این رفتارو توی آدمای چاق می بینم چون من خودم همیشه تا چشمام باز میشد به صبحانه فکر میکردم  بعضی وقتا خیلی خوابم میومد ولی به عشق اینکه قراره برم صبحانه بخورم از جام پا میشدم. 

      یا همین موضوع مهمی که توی این فایل استاد توضیح دادن ؛ اینکه ما از هر طریقی برای خوردن تحریک میشیم مثلا من امروز فقط به هلو فکر کردم و خیلی هم هوس نکرده بودم و نیازی بهش نداشتم ولی پاشدم برای خودم اوردم پوست کندم و خوردم و حتی وسطاش دیگه نمیخواستم اما تا تهشو خوردم و رفتم یه هلوی دیگه هم اوردم و نصف اونم خوردم ، این در حالتی بود که من بهش نیازی نداشتم و وقتی هم که شروع به خوردنش کردم همون اولاش سیر شدم اما به اندازه ی یک هلو اضافه خوردم.

      و این تفاوت در فرمول های ذهن منه که باعث بروز رفتار متفاوت در من میشه .

      • انواع روش های غذا خوردن افراد چاق را نام ببرید؟ 

      بویایی : من امروز که داشتم غذا درست میکردم توی غذام سیر ریختم و من از بوی سیر خیلی خوشم میاد و وقتی غذام داشت میپخت ازش خوردم بعدشم که دم کشید و بوش کاملا جا افتاده شده بود بازم ازش خوردم در صورتی که گرسنم نبود پس بویایی باعث شد که من غذا بخورم و این در آدم های متناسب به ندرت دیده میشه. یا یه دفعه توی مترو که بودم بوی شیرینی به مشامم رسید و با اینکه هیچ برنامه ای برای خوردنش نداشتم رفتم و سفارش دادم و خوردم بازم هم بهش نیاز نداشتم ولی چون به واسطه حس بویاییم تحریک شده بودم مغزم بهم دستور داد که برم و استفاده کنم ولی سپهر که باهام بود گفت برای منم بخر ولی الان گرسنم نیست و بعدا میخورم این در حالتیه که سپهرم خیلی از بوی شیرینی ها خوشش اومده بود و همش میگفت چقدر جالب و خوشمزه ست بوشون ولی حتی امتحان نکرد ازش تا وقتی گرسنش بشه .

      بینایی: من خیلی از این راه تحریک میشم به خوردن. مثلا مامانم برام دونات درست کرده بود و من قصد نداشتم ازشون بخورم ولی تا چشمم بهشون افتاد یه چیزی توی مغزم مدام میگفت که برشون دارم و ازشون بخورم در حالی که تازه صبحانه خورده بودم و گرسنم نبود ولی 6 تا دونات خوردم و با حس لامسه هم تشدید میشد و من بعدی و بعدی رو برمیداشتم و به زور میخوردم چون از احساس خودن دونات خوشم میومد 

      امروز با دیدن نخود های آبپز دلم ازشون خواست و صرفا چون روی میز بودن ازشون برداشتم خوردم.

      دیروز با دیدن نقل ها ازشون برداشتم و خوردم ولی نیازی به خوردنشون نداشتم اما یکی از دوستام نقلا رو دید ولی گفت میل ندارم و نمیخوام و دمنوشش رو خالی خورد.

      شنوایی: من خیلی با شنوایی تحریک نمیشم مگر اینکه یه نفر خیلی بهم اصرار کنه و از طریق شنیدن حرفای اون طرف با خودم استدلال کنم که باید برم بخورم حتی شده یه ذره وگرنه ناراحت میشه اون شخص. مثلا دیروز من چون بقیه خیلی بهم تعارف کردن شیرینی خامه ای برداشتم و میتونستم بر ندارم چون اصلا میل نداشتم ولی با شنیدن اسم نون خامه ای تحریک شدم و دلم خواست بردارم و بخورم.

      یا یه نفر بهم یه دستور غذا پیشنهاد داد و من فقط با شنیدن اون تحریک شدم که برم بپذم و بخورمش.

      حس لامسه: همین امروز که هلو رو لمس کردم و با خوردن اولی دلم دومی رو هم خواست و خوردمش .

      دیشب یه شکلات خوردم و بعد از تموم شدنش چایم هم تموم شده بود و دیگه نمیخواستم اما چون شکلاته رو لمس کرده بودم و مزه اش زیر دندونم بود بازم چای ریختم و با یه شکلات ذیگه خوردم.

      آدمای متناسب معمولا با این روش ها غذا نمیخورن و فقط با دهانشون غذا میخورن چون فرمول های ذهنیشون روی تناسب اندام چیده شده ولی فرمولای ذهن من میگن که از هر طریقی باید تحریک به خوردن بشم و منم بهش گوش میدم و تا وقتی فرمول های ذهنم رو اصلاح نکنم رفتارم تغییری نخواهد کرد.

      خدایا شکرت که توی این مسیرم

      ازتون ممنونم استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم