0

پرخوری عصبی چیست (قسمت ششم)

پرخوری عصبی
اندازه متن

سیاری از افرادی که اضافه وزن دارند علت چاقی خود را پرخوری عصبی می دانند.

آنها عقیده دارند بخاطر مشکلاتی که در زندگی دارند،‌بر اعصاب خود کنترل ندارند و به همین دلیل گرایش به غذا در آنها بیشتر می شود و به همین دلیل چاق شده اند.

نقش اعصاب در چاقی چیست؟

هر موضوعی از نظر علمی یا منطقی قابل قبول است که نتیجه مشابه و یکسان داشته باشد.

به عنوان مثال نیروی جاذبه زمین برای همه انسانها قابل درک و تشخیص است چون تفاوتی ندارد شما در کدام کشور زندگی می‌کنید،‌ اگر آنچه در دست خود دارید را رها کنید قطعا به زمین خواهد افتاد.

در مثالی دیگر برخورد یک سوزن با دست تمام انسانها تاثیر مشابه در ایجاد تحریک عصبی و بوجود آمدن احساس درد در نقطه برخورد می شود.

این حالت برای همه انسانها یکسان است. مرد یا زن بودن،‌ سیاه یا سفید بودن،‌ چاق یا لاغر بودن و … در این فرایند تاثیرگذار نیست.

هر عقیده‌ای درباره شرایط خود در زندگی دارید اگر برای همه انسان‌ها به همان شکل است، فکر و عقیده شما صحیح است.

اگر عقیده دارید عصبی بودن شما باعث پرخوری عصبی و در نهایت چاقی شما شده است و به همین دلیل نمی‌توانید لاغر شوید و لاغر بمانید، باید این حالت در تمام انسانها به همین صورت وجود داشته باشد.

اما با اندکی تفکر درباره افرادی که متناسب هستند یا توجه به افراد متناسبی که در اطراف شما بعنوان دوست یا فامیل یا همکار و … حضور دارند به وضوح خواهید دید که برخی از آنها حالت عصبی دارند و در موقعیت‌های مختلف عصبی می‌شوند اما مبتلا به پرخوری عصبی نیستند و چاق نشده‌اند.

نقش اعصاب در رفتار متناسب

تاثیر اعصاب بر افراد لاغر

شاید در ذهن شما این سوال پیش آمده باشد که چرا افراد لاغر با وجود عصبی مزاج بودن چاق نمی شوند؟

در لاغری با ذهن به این درک و آگاهی می‌رسیم که هر دلیل و توجیه‌ی برای چاقی خود داریم با جستجوی آن در انسان‌های اطراف خود به یقین برسیم که آیا دلیل من برای چاقی باعث چاقی همه انسان‌ها شده است یا فقط باعث چاقی من شده است؟

با این طرز نگاه به سادگی می‌توان به صحیح یا اشتباه بودن دلایل چاقی خود پی برد.

اگر شما عقیده دارید به دلایل مختلف حالت عصبی دارید و به همین دلیل به خوردن پناه می‌برید و پرخوری عصبی را دلیل چاقی خود می‌دانید باید هر فردی که توانایی کنترل احساس و اعصاب خود را ندارد و حالت عصبی دارد به خوردن بی رویه گرایش پیدا کرده و چاق باشد.

پس اگر این طور نیست و افرادی هستند که علیرغم داشتن حالت‌های عصبی دچار پرخوری عصبی نشده‌اند و چاق نیستند،‌ دلیل شما برای چاق بودن کاملا بی اساس و منطق است و فقط داشتن دلیل پرخوری عصبی برای چاقی خود سبب می شود شما همواره در حالت چاق باقی بمانید.

چرا که توانایی حل و فصل تمام مشکلات خود و رهایی از عصبی شدن و رسیدن به آرامش مطلق و همیشگی را ندارید بنابراین باور می‌کنید که نمی‌توانید هیچ‌وفت لاغر شوید و لاغر بمانید.

چالش ذهن چاق عوامل موثر بر چاقی

نقش باورها در چاقی

داشتن باور ” من پرخوری عصبی دارم ” به تنهایی می تواند مانع لاغر شدن شما و از طرفی سبب چاق تر شدن شما شود.

چرا من چاق شدم؟

عادت ها نقش اصلی در شکل گیری اضافه وزن دارند، هر فردی به میزان تنوع عادت های غذایی که دارد در شرایط چاقی متفاوتی به سر می برد.

پرخوری عصبی در حقیقت خوردن زیاد بخاطر اختلال در سیستم بدن ما نیست بلکه یک عادت است که به هنگام عصبی شدن در ما شکل می گیرد.

فردی که عادت دارد به هنگام تماشای تلویزیون تخمه یا تنقلات بخورد،‌ پرخوری تلویزیونی ندارد بلکه عادت دارد هنگام تماشای تلویزیون حتما چیزی بعنوان سرگرمی یا لذت بردن بیشتر از تماشای برنامه مورد علاقه خود بخورد.

هر رفتاری که از انسان سر می زند ارتباطی به درون او و سیستم بدن او ندارد که قابل تغییر نباشد بلکه آن رفتار فقط یک عادت است که بر اثر تکرار یک رفتار ساده در فرد شکل گرفته است و بر اثر استمرار در تکرار آن باعث ایجاد نتیجه متفاوت در زندگی فرد شده است.

عدم آگاهی از عادت های خود سبب عدم کنترل ما بر چاقی می‌شود و به همین دلیل افراد چاق امکان افزایش وزن تا هر عددی را دارند.

پرخوری عصبی

علت چاق شدن من چیست؟

از آنجایی که علت اضافه وزن در ذهن ماست، بنابراین برای کنترل و برطرف نموندن چاقی باید اطلاعات ذهنی خود درباره اضافه وزن را شناسایی و اصلاح کنیم، در این صورت لاغر شدن کاملا آسان و خودبخودی خواهد بود.

شناسایی عادت های چاق کننده مانند پرخوری عصبی سبب افزایش تسلط ما بر آنها شده و به مرور می‌توانیم عادت‌های پرتکرار خود را تغییر داده و در نهایت شرایط متفاوتی جسمی را تجربه کنیم.

رفتارهای ما تحت کنترل مغز ما قرار دارد و تمام عادت‌هایی که سبب اضافه وزن در جسم می‌شود در مغز ذخیره شده است و مغز ما بر اساس این اطلاعات دستورات واکنش‌های رفتاری ما که همان عادت‌های ما هستند را صادر می‌کند.

 مغز یک فرد متناسب با یک فرد چاق کاملا مشابه است اما تفاوت در فرمول‌هایی که در مغز آنها ثبت شده است باعث صادر کردن دستورات واکنشی متفاوتی در هر دو فرد می شود مانند اینکه عصبی شدن در فرد چاق باعث واکنش پرخوری عصبی اما در فرد متناسب باعث واکنش متفاوت مثل تند تند پلک زدن یا نفس نفس زدن و … می شود.

نتیجه تفاوت فرمول‌ها این است که یک فرد متناسب باقی می ماند و فرد دیگر به مرور چاق و چاق تر می‌شود.

خوردن در افراد متناسب و چاق

یک فرد متناسب برای تامین انرژی مورد نیاز بدن خود از طریق دهان خود اقدام به مصرف مواد غذایی می‌کند، اما یک فرد چاق علاوه بر دهان خود از چند طریق دیگر هم برای خوردن تحریک شده و  اقدام به خوردن می‌کند.

البته درنظر داشته باشید که هدف یک فرد چاق از خوردن تامین انرژی مورد نیاز بدن خود نیست، بلکه تلاش برای تجربه لذت و احساس خوب از خوردن مواد غذایی است.

این موضوع نقش بسیار مهمی در تفاوت بین افراد متناسب و چاق ایجاد می کند.

برای کسب آگاهی بیشتر درباره این موضوع بسیار مهم توصیه می کنم فایل آموزشی این قسمت را با دقت استفاده کنید و به توضیحات ارائه شده فکر کنید و شباهت رفتاری خود با این توضیحات را مدنظر داشته باشید.

چنانچه رفتارهای شما مشابه توضیحات ارائه شده بود، تصمیم بگیرید با اشتیاق و استمرار بیشتری مسیر لاغری با ذهن را ادامه دهید و مطمئن باشید از این مسیر به رویایی که سالهاست در حسرت آن هستید خواهید رسید.

✍️ تمرین آموزشی 📖

تمرین این جلسه فوق العاده مهم و تاثیرگذار است تا حدی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها توضیحات و تمرینات گوناگون برای درک بهتر و اصلاح موارد مطرح شده در این جلسه آموزشی ارائه شده است.

بنابراین انتظار دارم با اشتیاق و انگیزه عالی تمرین این جلسه را در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید.

مرحله اول:

با دقت و شرح انشایی به سوالات مطرح شده پاسخ دهید.

  • به نظر شما پرخوری کردن چیست؟
  • پرخوری کردن چه احساسی در شما ایجاد می کند؟
  • به نظر شما بین پرخوری کردن و چاق تر شدن یا لاغر نشدن چه ارتباطی وجود دارد؟
  • از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟
  • به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟

پاسخ سوالات مطرح شده را به صورت شرح انشایی در بخش نظرات همین جلسه ثبت کنید.

توجه داشته باشید زمانی که برای فکر کردن و پاسخ دادن به سوالات جلسات آموزشی صرف میکنید بهترین و موثرترین اقدامی است که تاکنون برای لاغر شدن انجام داده اید.

مرحله دوم:

احتمالا با من هم عقیده هستید که همه افراد چاق غذا خوردن را عامل پرخوری می دانند و عقیده دارند که اگه غذا به اندازه زیاد و متنوع نباشه آنها پرخوری نخواهند کرد.

در فایل آموزشی درباره شباهت های غذا خوردن افراد متناسب و چاق توضیح داده شد همچنین تفاوت های غذا خوردن افراد چاق و متناسب شرح داده شد.

  • دیدگاه و درک خود از توضیحات ارائه شده درباره غذا خوردن افراد لاغر و چاق را بنویسید.

در فایل آموزشی توضیح داده شد که افراد چاق به طریق مختلف غذا می خورند. برای هر روش با ذکر مثال توضیح داده شد.

اکنون که این آگاهی فوق العاده مهم را دریافت کردید به سوالات زیر به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • انواع روش های غذا خوردن افراد چاق را نام ببرید؟
  • برای هر کدام از روش نامبرده شده شرح دهید که این رفتار در شما وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد به چه شکل انجام می شود. برای شرح خود مثال واقعی مطرح کنید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضاعطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.77 from 151 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11437
برچسب ها:
201 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Reza
      1403/01/06 19:26
      مدت عضویت: 422 روز
      امتیاز کاربر: 17846 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 534 کلمه

      خدایا شکرت در هر لحظه هدایتم میکند و مرا در بهترین حالتم قرار میدهد 

      و از خدایم می خواهم مرا به سمت بالاتر هدایت کند

      فایل امروز در مورد پرخوری عصبی و تحریک از طریق کانالهای مختلف عصبی بود 

      و به مسیری که به سمت لاغری با ذهن هدایت شدم الهام شد برایم.

      تصمیم گرفته بودم به ترک سیگار و از تموم روشهایی که هر کسی انجام داده بود اقدام کردم ولی نمیشد هر کاری میکردم اعصاب خوردی بیشتری برام به همراه داشت 

      اینقدر خواهانش بودم که به سمت کتابی در مورد ترک سیگار هدایت شدم و با خوندن اون کتاب درهایی از آگاهی برایم باز شد و خیلی راحت توانستم سیگار را ترک کنم.

      همزمان هم شروع کرده بودم به رژیمی بسیار سنگین من در آوردی و پر ورودی ها و باورها و شنیده هایی در من بود که هر کسی سیگار را ترک میکنه چاق میشه

       ولی به لطف خدایم در این کتاب به وضوح اعلام کرده بود که این هم یک بهانه هست و کسانی که سیگار را ترک میکنند فکر میکنند خلائی ایجاد شده و با پرخوری جایش را پر میکنند توانسته بودم راحت با ترک سیگار کنار بیام و آسون دیگه توجهی بهش نداشتم 

      اماااااااااااا

      در رژیم بودم و فشار عصبی نخوردن چون داشتم‌ بوسیله عوامل بیرون خوردن و نخوردنم را کنترل میکردم و یادم هست اینقدر عصبی شده بودم که رژیمم را شکستم و در عرض یک هفته حدود ۳ یا ۴ ‌کیلو شکلات تخته ای و انواع شکلات را خوردم 

      نمیتونستم نخورم و این حالت خیلی شدید شده بود برام و در وجودم داشتم دنبال راهی میگشتم که چطوری با ذهنم بتونم شکلات را به لاغری تبدیل کنم 

      اینجا آغاز حرکت من به سمت لاغری با ذهن بود تمایل شدید من به خوردن شکلات و شیرینی و تبدیلش به لاغری در ذهنم با افکارم

      اینقدر این حس در من شدید بود که  در افکارم با خدایم گفتم من تسلیمم خسته شدم خودت کمکم کن

      حالا که سیگار را ترک کردم همزمان هم باید رژیم بگیرم چطوری این فشار را تحمل کنم و من چیکار کنم 

      و معجزه خداوند و آشنایی ام با این سایت با استاد با این آگاهی های الهی و این جمع خدایی

      و باز برایم اثبات شد که همه چیز از ذهن آغاز میشه و به ذهن هم ختم میشه 

      جسم یک نمایشگره

       فیزیک و مادیات نتایج ملموس این دنیای مادی هست که قابل لمس و جوابی برای این ذهن منطق نگر باشد

      در صلح بودن با خود چقدر ارزشمند هست 

      خودشناسی چقدر باشکوه هست

      به قول استاد وقتی نظاره گر خود افکار و اعمالمون بشیم دنیامون را زیباتر میکنیم

      امروز کمی افکارم پریشان بود و نتیجه آموزش ها برای من شد ۲ ساعت پیاده روی و نوشتن و فایل گوش دادن و کلی آرامش فکری پیدا کردن راه حل دریافت هدایت های خداوند و تمرکز 

      ولی در گذشته خوردن و خوردن و خوردن و حال بدی بیشتر و این ناخودآگاه من شده چون به صورت اتوماتیک انجام شد 

      پس ذهن من لاغر شده 

      ذهن من متناسب شده 

      ذهن من به خودم به جسمم به وجودم ارزش میذاره 

      چون فرمول هاش تغییر کرده 

      بخاطر اینکه مشتاق راه حلی مناسب و تاثیر گذار هست

       برای اینکه فرمول های قدیم را انفالو کرده به از روشهای جدید داره استفاده میکنه

       خدایا بسیار ازت سپاسگذارم که خودم را به من نشان دادی که چقدر تغییر کرده ام

      و خدایی که به شدت کافیست

      خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/11/15 10:01
      مدت عضویت: 460 روز
      امتیاز کاربر: 50175 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 931 کلمه

      سلام  برخدای مهربان من 

      سلام براستاد وهمه دوستان این‌مسیر

      افرادمتناسب هنگامی که عصبی هست حرکات اون افراد با من‌ کی  دجار اضافه  وزن بودم   فرق اساسی داره تو نگاه اول اون در پی راهکاره  دیگه برای کم شدن حالت عصبی خودش هست یا محیط رو ترک میکنه یا  فریاد میزنه یا هرکاری که این حالت عصبی رو کم‌ کنه رو انجام‌ میده ولی فرد که دچار چاقی هست جون به انواع روش مختلف تحریک به خودن میشه از جشم با  گوش تعریف از غذا  با لمس کردن مواد غذایی و با بو کردن‌  مواد غذایی  وبا دهان که تو این بخش  تنهاترین  بخش هست که افراد متناسب با من‌ یکی رفتارمی کن من که اضافه  وزن دارم با هر جیزی  رو به آورد ه با خوردن به  انواع  مختلف کاره رو انجام‌ میدم از خوردن  به عنوان تفریح استفاده میکنم هر مکان هر زمان تو هر کاری که دلم لذت بیشتری رو طلب میکنه اون زمان مواد غذایی بهترین گزینه برای هم لذت بردن و هم کنترال  کردن خودم‌ هست پس درهنگام عصبی شدن وبهترین گزینه تو ذهن یی فرد نامتناسب خوردن هست ولی برای یی فرد متناسب اصلا همچین الکویی تو ذهنش نیست اون خوردن رو مساوی با رفع نیازمی بینه اگه سنک ازآسمان بیاد اون فرد تا نیاز به خوردن نداشته باشه امکان نداره مواد غذایی رو مصرف کنه  زمان خوردن  فرد متناسب هنگامی هست که کرینه باشه اون زمان به خودش اجازه مصرف میده نه هیچ زمان دیگه هیچ حالت دیگه جه شاد باشه وچه غمگین. جه عصبی اصلا خوردن درمرحله اول نیست ولی  من بر خلاف این افراد هرکاری هرحالتی هر مشکلی هر عصبی شدنی خلاصه اولین و آخرین راه  فقط خوردن بود  گرسنه بود یا نبود هیچ  ملاک نبود فقط خوردن تا حای که معده جا داره اصلا نه اندازه خوری و نه زمان گرینه بودن مصرف کردن انکار ودستور داشتم دائم تو حالت جویدن باشم سعی می‌ کردم که نخورم ولی  ذهن طبق فرمولی که داشت  تو زمانی که هواسم به غذا نبود چنان ماهرانه من راهنمایی میکرد به خوردن تا به  خودم می‌ آمد میدیم کل مواد رو مصرف کرده تمام‌وشده ولی اصلا من هواسم بهش نبوده چند وقت پیش یی جای بودم پدری که عادت پرخوری تکرار خوردن به میزان زیاد داشت یی نون قندی رو به پسرش داد وفتی من داشتم حرکات دست اون با دقت نگاه می کردم‌ متوجه شدم اون پدر اول گفت من نمی‌خورم بیا نون قندتی  درحال حرف زدن اصلا هواسش به دست نبود ولی انگشتهای طبق فرمان ذهن اول شروع به ور رفتن و لمس کردن نون شد بعد اون نون تگه شد و یواش  یواش کل نون  به توسط پدر خورده  شد ولی هواس به خوردن  اصلا متو جه نبودکه با دست کرفتن نون با لمس کردن تحریک به خوردن شده و اون مصرف شد دردصورتی که اون اول گفت اصلا نخواهد خورد ولی ذهن طبق فرمان  فرمول خودش  کاروش انجام داد من  یاد گرفتم‌ که به اطراف تودهنگام خوردن دقت کنم چند هفته پیش یی مکانی بودم که افرا اون مکان  افرادی کامل متناسب بودن  وفتی تو انجا بود درقسمت نو شید نی سیر بودم هر فرد متناسب  با کوچکترین تکه با یی چای یا قهوه که تهیه می‌کرد هنگام خوردن همون غذایی کم اول از گرسنه بود بی اندازه خودش صحبت می کرد بعد به اندازه  یی پشت دستی از مواد استفاده   کرده و ابراز سیری می کردن ولی تازه بعضی همون کم مصرف نمی کردن یی مقدار  از مواد رو تو بشقاب جا میزاشتن ولی افراد که اضافه وزن داشتن اون  خوردن دو  باره سفارش دادن  بازم‌  مصرف صورت گرفت ولی تو افکارم اون فرد هنوز سیر نشده بود 

      چون منظور رفع نیاز نیست منظور پر خوری تا جای که معده و محوطه شکم درد بگیره و با برای خوردن  دیگه نباشه اون علامت سیری حساب می کن نه رفع نیاز من یاد  گرفتم که زمانی که گرسنه هستم  اجازه مصرف روبه خودم‌ بدم ولی فبلا با نگاه کردن بو کردن لمس کردن گوش کردن به تعریف و خلاصه از  هرحسم که  می‌شد استفاده می‌کرد برای خوردن ولی به شکرخدا دیگه اولین اجازه خوردن فقط گرسنه بودن هست زمانی هست که اشتباه دارم ولی تعداد اشتباهتم کم‌شد و درنتیجه دارم طبق مسیر حرکت میکنم ولی فبل اصلا برام‌،خوردن تو درجه اول همه جیزی بود بیرون رفتم تفریح کردن گردش رفتم مهمانی رفتن تلویزین دیدن عروسی رفتن تولد رفتن تو پارک رفتن بیرون دور زدن اولین  وآخرین لذت تفریح فقط،غذا بود  ولی  تو این یی سال اولین هدفم توجه به افرا متناسب هست که چطور دارن  رفتا می کنن  زاویه نگاهم رو تغییر دادم موقع خرید کردن  نگاه به  اندازه لباس و درخواست  اوند لباس تو ذهنم برای خودم در زمان آینده هست با دیدن افرا متناسب تفریح میکنم‌که جه خوش هیکل هستن  طریقه خوردن این افرد رو در   نظز می گیرم که به جه میزان  وچه زمان اجازه مصرف به خودشون میدن کل تفریح از خورن رو ازش بیرون آمدم تفریحات بهتر وسالمتری  رو جاکزین فقط خوردن کردم زمانی که دلم یی تفریح میخواد فوری  اولین  گزینه خوردن دیگه نیست کتاب خودن  زبان یادگرفتن گردش رفتن دور زدن کردش کردن میشه بدون خوردن صورت بگیره چون یاددگرفتم که من  نیازم  اولین  اجازه خوردن رو  داره من بابد تو رفتا وعمل کردم توجه  کنم  سابق براین وفتی  فرزندانم دورهم جمع می شدند خوردن خوراکی اولین گزینه من هم بودن  خوردن با  اونها بود ولی یی سال  هست هر جیزی رو میل نمیکنم حتی زمان زیادی شده که گفتم من نیاز خوردن حالا نیست برای من نگه دادید بعد اون مصرف کنم‌  ولی زمان  شده  همون نخوردن و بعضی زمان خورم چون فقط نیت رفع نیازم هست 

      خدا پشت وپتا هتون. یا حق. حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الی
      1402/11/08 10:44
      مدت عضویت: 100 روز
      امتیاز کاربر: 6390 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 532 کلمه

      به نام خدای مهربانم 

      سلام به شما استاد عزیز و دوستان

      پرخوری چیه ؟پرخوری یعنی آنقدر بخوری که دل درد بگیری اما باز غذا میبینی باز،میخوای بخوری دلت خیلی وقته سیر اما چشمت مدام هرچی میبینه میگه حالا اینم بخور و من از اون افرادی هستیم که هیچ وقت گرسنه نمیشم یعنی یا دم نمیاد گرسنه شده باشم همیشه به این بهانه که وای نخورم سر درد میگیرم آنقدر تلقین کردم که واقعا تا یکی دو ساعت چیزی نمی‌خورم سر درد میگیرم .

      و وقتی میگم با نخوردن سر درد میگیرم همه اطرافیانم تایید میکنن و من باورم شده بود این که بله باید بخورم.

      پرخوری کردن چه احساسی در من ایجاد میکنه .؟

      من بعد سیر شدن البته سیر شدن نه بعد پرخوری واقعی که واقعا به حد خفگی میرسم مدام به خودم میگم چرا خوردم الان معدم درد میگیره احساس گناه که من نمیتونم من یه بی ارده ام مدام میگم این آخرین بار دیگه نمی‌خورم آخرش به نتونستن میرسم و همش خودمو سر زنش میکنم .

      بین پرخوری کردن و چاقتر شدن و لاغر نشدن چه فرقی هست؟

      منی که آمدم با ذهنم لاغر بشم و به تناسب اندام برسم به خاطر این که به این باور رسیدم که همه ما قطعا با پرخوری به چاقی نرسیدیم که با گرسنگی به لاغری برسیم چون قطعا کسانی که اینحا هستن بهتر از من میدونن که جسم ما توانایی لاغری،رو داره چون با رژیم و ورزش بار ها لاغر شده جسممون اما فکر و باور ما همچنان چاق مونده و باور چاق کننده ما مارو رها نکرده پس من به این نتیجه رسیدم که پر خوری مارو چاق نکرده میخوام باور هامو عوض کنم که بتونم به تناسب اندام برسم 

      از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟

      وقتی که با دهان بخوریم فکر کنم زود سیر شیم و دیگه میل غذا خوردن نداشته باشیم اما تا اونجایی که من میدونم و خودم هستم چشمم و بینی من بیشتر غذا میخوره و پر خور تره .حرف قشنگی که استاد زدن این بود که چاقها فقط با دهان غذا نمیخورن به این باور رسیدم و این آگاهی رو کسب کردم از این فایل و حرفهای استاد که بتونم تواناییمو بالا ببرمش فقط با دهان عذا بخورم .

      به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟

      خوردن غذا که فقط سیر بشیم یعنی دهان سیر بشه 

      اما چشم و گوش و بینی هیچ وقت سیر نمیشن باید بتونیم از،کلمه میل ندارم استفاده کنم و ذهنمون آگاه کنیم که بتونیم فقط اندازه ای که دهان میل داره غذا بخوریم .

      من از اون دسته آدم‌های هستم که چشمم خیلی پرخوری میکنه و ریز،خواری های من همش به خاطر چشمم هست 

      و با شنیدن حرفهای استاد به این فکر کردم که واقعا با دهانم خیلی کم غذا میخورم اگه بخوام با دهان غذا بخورم خیلی کم غذا هستم .

      با آگاهی به ذهن چاقمون یاد بدیم که لطفا فقط با دهان غذا بخوره و به لاغری و تناسب اندام سلام کنیم و لذت لاغری رو به خودمون هدیه بدیم .

      تشکر از،استاد عزیزم و دوستان که در تلاش هستن و تا به تناسب اندام برسن و مطمئن هستم که موفق می‌شوند با کمک خدای بزرگ و خودتون و استاد عزیز.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرزانه
      1402/10/10 18:36
      مدت عضویت: 269 روز
      امتیاز کاربر: 12365 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 383 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی

      تمرین آموزشی جلسه ششم

      پر خوری کردن یعنی احساس سیری داری ولی مغزت میگه که برو غذا بخور. قبل از پر خوری یک احساس حرص و ولع به غذا در من هست بعد از پرخوری حس آرامش و از یه طرف عذاب وجدان که وای پرخوری کردم، در من ایجاد میشه.

       فردی که پر خوری می‌کنه بیشتر از نیاز بدنش کالری دریافت می‌کنه و اون کالری زیاد در بدن به صورت چربی ذخیره میشه. و جالبه که خود حرص زدن برای غذا و خوردن آن باعث نمیشه ذهن آروم بگیره بلکه حریص تر میشه و ولع آدم نسبت به غذا رو بیشتر می‌کنه در نتیجه فرد هی چاق‌تر و چاق‌تر میشه.

      اگه آدم تا جایی غذا بخوره که سیر بشه و اون حس گرسنگی رفع بشه پرخوری نیست و بعد از آن با وجود احساس سیری فقط برای لذت بردن غذا خوردن پرخوری هست. 

      برای اندازه گیری مقدار غذایی که می‌خوریم باید به احساس سیری خودمون توجه کنیم و وقتی که سیر شدیم دیگه ادامه به غذا خوردن ندیم.

       افراد لاغر برای رفع نیازشان غذا می‌خورند و حرص و ولع به غذا ندارند اما افراد چاق به نیت لذت بردن، غذا می‌خورند و توجهی به احساس سیری در خود ندارند.افراد چاق نسبت به موادغذایی هیجان زده میشن و تحمل احساس گرسنگی رو ندارند ولی افراد لاغر در برابر موادغذایی اینطور برخورد نمی‌کنند.در افراد چاق عوامل مختلفی سبب تحریک آنها برای غذاخوردن می‌شود. افراد متناسب موقع گرسنگی غذا می‌خورند اما افراد چاق علاوه بر زمان گرسنگی در مواردی هم که احساس سیری دارند بدون توجه کردن به آن، با دیدن غذا هیجان زده می‌شوند و غذا می‌خورند. حتی علاوه بر دیدن با شنیدن در مورد غذا ، با بوی غذا و لمس کردن غذا هم تحریک می‌شوند که غذا بخورند. من خودم اگر سیر بودم و خوراکی مورد علاقه ام رو می‌دیدم شروع می‌کردم به خوردن آن با این تفکر که مگه چند بار پیش میاد این خوراکی رو بخورم. یا اگر بوی شیرینی میومد خیلی وسوسه می‌شدم که برم شیرینی بخرم ولی در اغلب موارد جلوی خودم رو می‌گرفتم. با شنیدن در مورد رستوران جدیدی که باز شده خیلی وسوسه میشم که برم امتحان کنم.توی کامنت ها خوندم از طریق احساس هم آدم پرخوری می‌کنه و یادم اومد که آره منم وقتی که خوشحالم ، ناراحتم، آرامم، عصبانیم، هیجانیم در هر حالتی دوست دارم بخورم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1402/10/10 02:46
      مدت عضویت: 1707 روز
      امتیاز کاربر: 23447 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 695 کلمه

      سلام به شما استاد عزیز و گرامی و دوستان خوبم

      چه فایل عالی و پر از اطلاعات ارزشمند 

      پرخوری عصبی 

      من خودم از کسانی بودم که به این پرخوری عصبی اعتقاد داشتم و رفتارم هم اینرا ثابت می‌کرد

      تحلیل من از این رفتار این است که وقتی ما عصبی می‌شویم یعنی در آن زمان آرامش نداریم و احساس ناراحتی میکنیم 

      ذهن ناخودآگاه ما به دنبال چاره برای رفع این احساس است و به دنبال راهی برای تغییر این احساس می‌گردد تا از رنج عصبانیت ما را خلاص کند

      اطلاعات قبلی که در خودش دارد این است که ما از خوردن غذا لذت می‌بریم و احساس خوبی پیدا می‌کنیم در نتیجه ذهن ما از این وسیله استفاده می‌کند که ما را از احساس بد دور کرده و به احساس خوب برساند آنوقت است که مغز دستور خوردن را صادر میکند

      حالا بماند که در آن لحظه که مشغول خوردن می‌شویم چون تمرکزمان از عصبی بودن منحرف می‌شود احساس خوبی داریم ولی بعد از آن است که دچار عذاب وجدان می‌شویم و اطمینان داریم که این خوردن که به غیر از رفع گرسنگی بوده باعث چاقی بیشتر ما می‌شود

      من از دوره های آموزشی لاغری با ذهن یاد گرفتم که دلایل متفاوتی برای احساس آرامش و شادی به جز غذا خوردن را در خودم ایجاد کنم 

      با یادگیری اینکه غذا خوردن فقط برای رفع گرسنگی و ایجاد انرژی لازم برای بدن است و نه برای رفع عصبانیت و یا ناراحت بودن و یا حوصله سر رفتن و هر احساس متفاوتی به غذا خوردن پناه بیاورم

      من آموختم که لیستی از علاقه مندی هایم تهیه کنم و هر زمان که تمایل به خوردن پیدا میکنم و می‌دانم که این تمایل به خاطر چیزی به غیر از گرسنگی است از یکی از آن علاقه مندی ها استفاده کنم مثل گوش دادن به موسیقی شاد و یا دیدن یک فیلم کمدی و یا تماس با یک دوست مثبت اندیش و بذله گو و یا به پیاده روی رفتن و یا کتاب خواندن و جدول حل کردن 

      وقتیکه استمرار در تغییر رفتار برای آرام کردن خودم داشته باشم این به عادت من تبدیل می‌شود و جایگزین خوردنهای بی جا شده و نتیجه کم کردن پرخوری خودش را نهایتا در جسمم نشان خواهد داد

      من تجربه ای در این مورد دارم که دوست دارم با شما دوستانم به اشتراک بگذارم

      همانطور که قبلا گفتم من یکی از کسانی بودم که پرخوری عصبی داشتم یعنی فکر میکردم که عصبانی شدنم باعث پرخوری بخصوص خوردن شیرینی‌جات می‌شود و به همین خاطر من چاق میشوم 

      من بعد از اینکه آموختم که به ذهنم حق انتخاب از روشهای مختلف برای آرام کردن من داشته باشد و فقط یک روش که غذا خوردن است در لیست او نباشد یکبار در خانه از دست یکی از اعضای خانواده عصبانی شدم و ناخودآگاه کفش‌های پیاده روی ام را پوشیدم و از خانه بیرون آمدم 

      بعد از چند دقیقه متوجه شدم که من به جای پناه آوردن به خوردن خود بخود پیاده روی را جایگزین کرده بودم 

      در آن لحظه که متوجه این تصمیم ناخودآگاه و انتخاب متفاوت ذهنم برای آرام کردنم شدم بینهایت خوشحال شده و به خودم تبریک گفتم و از ذهنم هم تشکر کردم که آموخته هایم را به عمل تبدیل کرده است

      زمانیکه ما فرمول‌های لاغری را یاد بگیریم و انها را جایگزین فرمول‌های چاقی بکنیم و به عمل برسانیم و استمرار داشته باشیم تا این آموخته های جدید به عادت ما تبدیل شود آنوقت است که به مرور زمان تغییر را در جسممان را هم مشاهده خواهیم کرد

      جایگزین کردن فرمول‌های صحیح تنها تاثیرش را بر جسم نمی گذارد بلکه تغییر در احساس ما و اینکه ما کنترل رفتار خودمان را داریم چقدر لذت بخش است 

      مثلا تغییر رفتار من از خوردن به پیاده روی رفتن برای رفع عصبانیت تاثیر آنی در جسم من نداشت ولی خوشحالی که من احساس کردم و اینکه برده غذا نیستم و مسئول کنترل رفتارم هستم به من قدرت و احساس توانایی داد

      میدانم که با ادامه دادن و یادگرفتن بیشتر در مورد ذهن و عملکرد آن و به اجرا گذاشتن آموخته ها مرا به هدفم که یکی از آنها تناسب اندام است می‌رساند

      این دوره های آموزشی تنها تناسب اندام را به ما هدیه نمی‌دهد بلکه در بسیاری از امورات زندگی تغییراتی ایجاد می‌کند که در ما احساس بهتر زندگی کردن و لذت بردن از زندگی را بوجود می آورد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/10/06 19:17
      مدت عضویت: 294 روز
      امتیاز کاربر: 8300 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 576 کلمه

      به نام خداوند شفا دهنده جسمم و روحم 🙏

      باسلام به دوستانم واستاد عزیزم 🌹

      گام ۶پر خوری عصبی 

      پر خوری عصبی اصلا حقیقت نداره چون این دروغی که تبدیل به باور شده که من چون پرخوری میکنم دست خودم نیست و عصبانی شدن و اتفاقات ناجالبم باعث پر خوری گردنم میشه پس اختیار و حق انتخاب ما انسان ها کجا رفته 

      مگر خداوند به ما حق،انتخاب نداده تا عمل کرد درست را انتخاب کنیم !

      اگر این رو قبول داریم پس ما هستیم که باور پر خوری عصبی رو انتخاب و قبول کرده ایم چون بعضی افراد متناسب در هنگام عصبانیت چیز از گلویشان پایین نمیره عصبانی بودن ربط به خوردن زیاد نداره پس پرخوری عصبی از نظر من منتفی شد 

      پرخوری چیست ؟ رفتاری اس که بر اساس گرسنگی ایجاد نشود چون گرسنگی مساوی اس  خوردن تا سیری نه خفگی وسنگینی

      .وقتی به خوردن بعد از سیری ادامه میدهم 

      به دلیل لذتها بردن واحساس خوب داشتن ادامه میدم 

      و گاهی برای اسراف نشدن ادامه می دهیم

       گاهی برای درباره تکرار نشده اون طعم فوق العاده که داره ادامه میدم

       و گاهی برای در کنار عزیزانمان و بیشتر احساس باهم بودن کنیم ادامه میدیم و

       گاهی هم برای لذت بردن  از دور چینهای سفر ادامه میدیم

       پس هر وقت از غذا خوردن برای رساندن انرژی به بدن وسیری استفاده نکنیم در حقیقت پر خوری کرده ایم  

      پرخوری در من احساس ناتوان بودنم و نداشتن اراده رو تلقین می کنه واحساس بد ناامیدی ایجاد می کنه 

      افراد لاغر برای خوردن از یک روش استفاده می کنن وقتی احساس گرسنگی میکنن از طریق دهان می خورن و هنگامی رفع گرسنگی میکنن دست از خوردن می کشن

       واگر خوشمزه باشه دیگه ادامه نمیدن وی

      با بو ی غذا جدید  توجه نمی کنن و هوس خوردن ندارن یا کسی هی تعریف کنه از غذا آنها وسوسه نمیشن برای خوردن  با لمس کردن خوراکی که نرمبودن  ویا ترد بودن و تازه بودن چیزی تقریب به خوردن نمی شن 

      چون آنها فرمولی درستی در ذهنشان دارن خوردن تنها زمانی اتفاق می افته که گرسنه باشن و هیچ دلیل دیگری ( تجربه) دیگری  رودر ذهن آنها وجود نداره تا مغز دستور خوردن صادر کنه 

      ولی افراد چاق از طریق دهان می خورن چه گرسنه باش یا نباشن آنقدر به چاقی توجه کرده اند و باور دارن چاقی رو .که همیشه احساس گرسنگی می کنن وفکر میکنن اشتها شون زیاد ولی این،طور نیست دلیل گرسنگی کاذب از باور و فرمول های چاقی ایجاد میشود طوری هستن با دیدن باچشیدن با بو کردن با لمس کردن با تجربه های گذشته از غذاها دوباره دست به خوردن می برن واین عادتهای ناجالبم بعلاوه باور چاقی و توجه به چاقی باعث چاقی در آنها شده 

      دلیل پرخوری باور چاقی و

      باوردور بودن از لاغری اس

       وباور راحت بودن چاقی 

      وسخت بودن لاغری 

      و باور آزادی در خوردن در چاقی و

       محدودیت خوردن در لاغری

       ولی با روش لاغری با ذهن فقط باور لاغر ی با چاقی عوض میشودمحدویت غذایی نداریم و خودمان به اندازه سیری ،غذا می خوریم و همیشه سیر هستیم 

      کارها که باید در مسیر لاغری انجام دهم 🤔

      هرگز با هیجان غذا نخورم ودر بر خورد با غذا برای گرفتن انرژی و رفع گرسنگی اقدام به خوردن کنم 👌

      فقط از طریق دهان غذا بخورم وروش های دیگه خوردن رو حذف کنم 👌

       توجه بیشتری به رفتار وعادتهای نا جالبم در بر خورد با غذاداشته  باشم وریشه  اون کارم رو پیدا کرده واصولی حذف کنم 👌

      و باور پر خوری عصبی رو در ذهنم غیر منطقی کنم با توجه،به افراد متناسب که عصبی هستن ولی عادت پر خوری ندارن👌

      سپاس گذار پروردگارم هستم برای در مسیر درست سلامتی 🙏🥰

      واز استاد عزیزم سپاس گذارم 🙏🥰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/09/08 19:55
      مدت عضویت: 328 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,145 کلمه

      به نام خداوند قشنگم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      گام ششم 

      مغز ما فرمانده جسم ماست.

      مغز دو سری کارها را به دو روش مختلف فرماندهی می‌کند .

      اول:یک سری کارها هستند که غریزی و ذاتی هستند و مغز ما بدون نیاز به آموزش آن کارها را اتوماتیک انجام میدهد مثل ضربان قلب ،پلک زدن ،جریان خون،تنفس و غیره .

      دوم :هر کاری که به صورت غریزی نباشد قطعا نیاز به یادگیری دارد تا مغز بتواند آن کار را انجام دهد .

      ذهن ما محل ذخیره اطلاعات و داده ها است .وقتی ما از طریق محیط پیرامونمان برای کسب مهارتی شروع میکنیم به ذخیره اطلاعات در اصل داریم بستری را برای مغز آماده میکنیم تا بتواند بر اساس آن اطلاعات فرمان مخصوص صادر کند .

      پس ما با مغزمان جسممان را کنترل میکنیم .

      یا به عبارتی جسم مانند یک نمایشگر است که محتویات ذهنی ما را نمایش می‌دهد. 

      برای همین است که شخصیت انسانها با هم متفاوت است ،زیرا محتویات ذهنی و باورهای هر شخص با شخص دیگر تفاوت دارد.

      زمانهایی که ما با کمک روش‌های لاغری در صدد کاهش وزن بودیم تلاش میکردیم تا جسم را تحت فشار قرار دهیم در حالی که اشکال از ذهن ما بوده که ما چاق شده ایم .

      مثلا :تصور کنید تلویزیون که یک گیرنده است جسم ما باشد و امواج رادیویی و فرکانسهای ماهواره ای حکم ذهن ما را داشته باشند .

      زمانی که تلویزیون آنتن نمی‌دهد و تصویر خراب نمایش می‌دهد ما باید آنتن را بررسی و اصلاح کنیم یا دل و روده ی تلویزیون را با پیچ گوشتی باز کنیم .

      دنبال ایراد در آنتن میگردیم یا شروع میکنیم به دست کاری تلویزیون ؟!!

      مسلم است که آنتن را بررسی و درست میکنیم .

      درباره چاقی هم همینطور است .جسم چاق ما نمایشگر ذهن چاق ماست .اگر ما دلایل چاقیمان را بفهمیم .رفتارهای چاق کننده مان را شناسایی و رفع کنیم .این چاقی خود به خود از بین می‌رود. 

      وقتی ما عادات اشتباهمان را رفع کنیم دیگر بعد از اصلاح رفتار هایمان چاقی معنایی پیدا نمی‌کند. 

      با یک نگاه اجمالی به افراد لاغر و چاق متوجه خیلی از دلایل چاقی خودمان می‌شویم. 

      یک فرد چاق از تمام حواس پنجگانه اش برای خوردن با لذت بیشتر استفاده می‌کند در اصل انگار پنج ورودی دارد و البته فکر کردن به خوراکی ها را هم باید ورودی ششم در نظر بگیریم .اما یک فرد لاغر فقط از طریق دهانش به اندازه نیاز جسمش می‌خورد. 

      ما باید معضل چاقی را از ریشه حل کنیم .باید خودمان قاضی رفتارمان باشیم و به درستی قضاوت کنیم و در رفع اشتباهاتمان تلاش کنیم .

      تمرین شماره ۱

      • به نظر شما پرخوری کردن چیست؟
      • پرخوری همانطور که از اسمش پیداست یعنی خوردن تا نهایت پری شکم .
      • یعنی احساس ترکیدن بخاطر زیاده روی در خوردن .
      • یعنی احساس خفگی بعد از خوردن .
      • یعنی حس رنج و اعصاب خردی بعد از خوردن 
      • یعنی اعتیاد به مواد غذایی و زیاده روی در مصرف آنها 
      •  
      • تمرین شماره ۲
      • پرخوری کردن چه احساسی در شما ایجاد می کند؟
      • پرخوری کردن حال من را خیلی بد می‌کند از رنج و فشار شکمی گرفته تا احساس خفگی و تنگی نفس .
      • پرخوری باعث می‌شود از خودم متنفر باشم .
      • از رفتارم خجالت زده باشم که چرا مثل وحشی ها با مواد غذایی رفتار کرده ام .
      • حتی اگر پرخوری سبب چاقی هم نمیشد من اصلا دوست ندارم این رفتار دون شان آدمی را انجام دهم .
      • تمرین شماره ۳
      • به نظر شما بین پرخوری کردن و چاق تر شدن یا لاغر نشدن چه ارتباطی وجود دارد؟
      • هر رفتار اشتباهی اگر به صورت مستمر و همیشگی تکرار شود تبدیل به یک معضل بزرگ می‌شود. 
      • پرخوری هم از این اصل مستثنی نیست .
      • وقتی بارها و بارها رفتار پرخوری در مواجهه با مواد غذایی مختلف در طول شبانه روز اتفاق می افتد قطعا نتیجه ای جز چاقی و چاقتر شدن وجود ندارد .
      • مثل اینکه ما بارها سر زخممان را بکنیم و به بدن فرصت ترمیم ندهیم .
      • تمرین شماره ۴
      • از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟
      • ما افراد چاق باید یاد بگیریم که خوردنهایمان در اثر نیاز جسممان باشد نه از طریق خاطراتی که در ذهنمان از آن خوراکی داریم .
      • من تجربه جالبی کسب کردم از وقتی روند تغذیه ام را اصلاح میکنم چون ذهن من خاطره لذت بخشی از این سبک خوردن من ندارد خیلی خیلی زود سیر میشوم و اصلا با لذت قبل نمی‌خورم و خوردن برایم معنایش شده صرفا تامین نیاز بدنم .و پرخوری وجود که ندارد بماند تازه سرعت سیر شدن من هم بسیار زیاد است .
      • و این نشان می‌دهد علت تمام پرخوری های ما بخاطر خاطرات ما از خوردن های گذشته مان است .خاطرات لذت بخشی که آنها را در ذهنمان بولد کرده ایم .
      • تمرین شماره ۵
      • به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟
      • باید به نیاز بدنمان توجه کنیم .نیاز بدن ما خودش گویای این است که ما به چه اندازه به مواد غذایی مختلف احتیاج داریم .
      • شاید در ابتدا نیاز باشد آگاهانه عمل کنیم و رفتار و عادات غذایی مان را اصلاح کنیم اما بعد از مدتی این روش تبدیل به سبک زندگی ما میشود و وقتی رفتارمان اصلاح شود جسم ما هم خود به خود لاغر می‌شود. 
      • تمرین شماره ۶
      • انواع روش های غذا خوردن افراد چاق را نام ببرید؟
      • افراد چاق از طریق تمام حواس خود می‌خورند این اشتباه در من هم وجود داشت .
      • مثلا :
      • از طریق دیدن 
      • من با دیدن جعبه شیرینی حتی اگر سیر سیر هم بودم ولی از خود بی خود میشدم و کلی شیرینی میخوردم .و بعد خوردن حالم بد میشد سرگیجه و تهوع میگرفتم و کلی خودم را سرزنش میکردم که چرا این همه شیرینی خوردم الان چاق میشوم .
      • از طریق بوییدن 
      • من با استشمام بوی غذاها دچار ولع شدیدی میشدم و حتی اگر سیر هم بودم ولی بوی غذای مورد علاقه ام می آمد غش میرفتم .مخصوصا بوی کباب واقعا من را دیوانه می‌کرد و هر طور بود باید میخوردم .
      • از طریق لمس کردن
      • من با لمس هم دچار ولع خوردن میشدم مثلا کیک اسفنجی خامه ای لمسش من را مشتاق می‌کرد برای خوردن .
      • آن بافت سبک و اسفنجی با کوهی از خامه فرم گرفته دهانم را آب می انداخت و من کلی میخوردم .
      • از طریق شنیدن 
      • تبلیغات مستر تسترها و رستوران‌ها و تعریف و تمجید از غذاها هم من را مشتاق مصرف می‌کرد و من کلی پرخوری میکردم .
      • از طریق چشیدن 
      • وای از این قسمت .فریاد از این قسمت 
      • فقط کافی بود طعم چیزی زیر زبانم خوش بیایید دیگر عنان و اختیار از دست میدادم و آنقدر میخوردم تا بمیرم 
      • از طریق فکر کردن و تصویر سازی ذهنی 
      • بله من متاسفانه کلی نقشه همیشه در ذهنم برای خوردن داشتم .از روز قبل تصور می‌کردم فردا چی را با چی بپزم تا خوشمزه تر شود و چون از قبل کلی فکر درباره خوردن آن ماده داشتم کلی پرخوری میکردم 
      • از طریق احساس 
      • کافی بود خوشحال میبودم ،سریع میخوردم ؛
      • حوصله ام سر می‌رفت میخوردم 
      • عصبانی میشدم تند تر میخوردم
      • غمگین بودم میخوردم تا شاد شوم 
      • و کلی با هر تغییر احساسم من میخوردم .

      خدای مهربانم از تو سپاسگزارم که در این مسیر همراه من هستی و یاری ام میکنی .

      استاد ممنونم برای آموزش این گام 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1402/07/30 16:25
      مدت عضویت: 207 روز
      امتیاز کاربر: 1395 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 969 کلمه

      سلام دوستان و استاد گرامی

      دیروز وقتی فایل صوتی رو شنیدم خیلی شگفت زده شدم و در های جدیدی از آگاهی به روی من باز شد از شما بینهایت سپاسگذارم.  واقعا شما معمای چاقی رو برای ما حل کردید . تمام مثال هایی که میزدین من ازش هزاران خاطره داشتم .

      حالا میفهمم چرا وقتی از یه چیزی یه ذره هم بخورم دیگه آماده میشم که تمومش کنم و یادم افتاد پری شب که به سینما رفته بودیم چطوری به اون چیپس و پفک های تو بوفه نگاه میکردم و چه ولعی داشتم . 

      یاد زمانی افتادم که بوی غذا از خونه همسایه میاد و اون حالتی که بمن دست میده . با وقتی از کنار مغازه نون فانتزی رد میشم و بوی نون برشته شده میاد چقدر هیجان زده میشم و هزارتا ازین خاطره ها دارم . 

      خداروشکر که متوجه شدم .

      بنظرمن پرخوری یعنی بیش از حد نیاز معده ات خوراک بخوری حتی اگه یه گاز از یه لقمه باشه حتی اگه یه دونه انگور باشه وقتی بدنت احساس گشنگی واقعی نداره و حالت خوبه پس لزومی نداره چیزی بخوری مگر اینکه ذهنت تورو وادار کنه به خوردن اونم با بهانه های جور واجور . چون خوشمزه اس . چون تاحالا نخوردم . چون مفید . چون عصبانی ام . چون یه شب .و‌.‌‌.‌…

      این میشه پُرخوری 

      قتی پرخوری میکنم از طرفی احساس لذت و شادی زود گذر دارم که تا وقتی درحال خوردن هستم رو ابرا ام اما به محض تموم شدن پرخوری احساس گناه دارم چون میدونم که چه عواقبی در انتظارمه و ناراحت میشم چون فکر میکنم اینبار هم نتونسم جلو خودمو بگیرم و بی اراده ام .

      بنظرم آدم با خوردن چاق نمیشه با پرخوری چاق میشه . حتی حیوانات هم پرخوری کنن چاق میشن . خوردن و آشامیدن نیاز بدن انسان ولی پرخوری یعنی زیاده روی کردن . درسته ما خیلی افراد رو دیدیم با لذت و اشتها غذا میخورن ولی چاق نیستن . اما حتما اونا به اندازه ای میخورن که سیر بشن و وقتی سیر باشن هم لب به هیچی نمیزنن . ولی ماهایی که چاقیم اسم چیزای خوشمزه هم می‌شنویم دست و پامون شل میشه . حتی اگه تا خرخره خورده باشیم و سیر باشیم . پس فکر نمی‌کنم کسی با پرخوری بتونه لاغر بشه هرچقدرم که فعالیت بدنی داشته باشه .

      تا چه حدی باید بخوریم که پرخوری نباشه؟ تا حدی که واقعا دیگه گشنه نباشی حس کنی اگه نخوری ضعف نمیکنی ولی زمانی که  بخاطر خوشمزه بودن یا تموم شدن بخوای بخوری میشه پرخوری . یا هر بهانه دیگه ای . مثلا با خانواده یا دوستات رفتی بیرون یچیزی می‌خرن ولی تو میگی میل ندارم پس نمیخری چون قبل اینکه ار خونه بیایی یه بشقاب غذا خوردی و اصلا گشنه نیستی . حتی اگه بهت اصرار هم کنن باید پای حرفت بمونی . بگی گشنه نیستم . ‌میل ندارم .

      اندازه غذا یا خوراکی یا میوه یا هرچی متر و معیار و میزان خاصی نداره که بگیم فقط ۲۰۰ گرم فلان چیز بخور ولی مثلا من میدونم با نصف بشقاب برنج و خورشت و کنارش کمی سالاد واقعا نیاز بدنم حداقل تا ۳ یا ۴ ساعت رفع میشه . و بیشتر سعی میکنم به حس توام توجه کنم که سیر شدم یا هنوز گرسنه ام . شاید من با دوتا شکلات سیر نشم ولی میدونم اگه بیشتر بخورم دیگه جایی برای شام نمیمونه و چون دوسدارم شام هم بخورم شاید ۱ شکلات کوچیک بخورم . همه این اندازه ها به خودمون بستگی داره . باید حواسمون باشه اگه سیر هستیم هی هله هوله و ریزه خواری نکنیم چون ما آدم هایی هستیم که به خوراکی ها نگاه هم کنیم دلمون میخواد و دیگه سخت میتونیم خودمون رو کنترل کنیم . باید این منطق رو تو ذهنمون جایگزین کنیم که من گشنه نیستم پس هیچی نمی‌خورم.  من با خوردن لذت خاصی نمی‌برم فقط نیاز بدنم رفع میشه . البته اونجوری هم نیستم هر چیز بدمزه ای بخورم . تعادل رعایت میکنم .

      ما آدم ها خیلی از کارهامون و رفتارهایمان را از هیجان انجام میدیم وقتی یه میز شام بزرگ می‌بینیم با انواع دسر و غذا هیجانی میشیم و چند تا بشقاب پر میکنیم 

      وقتی یه جعبه شیرینی می‌بینیم هیجانی میشیم و پشت سر هم می خوریمشون 

      وقتی یکی یه چیزی تعارف میکنه ….

      وقتی میخوایم اصراف نشه 

      وقتی خیلی خوشحال یا خیلی عصبانی هستیم ….

      جمله های اولی که استاد تو این فایل گفت واقعا درست ما بدون توجه و با فشار به جسم میخواستیم لاغر بشیم . مثلا تو طول روز کلی گشنگی می‌کشیدیم بعد یدفه یکی با یه نون سنگگ داغ وارد خونه میشد بعد کل نون رو میخوردیم . 

      ما دیگه غذارو که می‌بینیم یا اسمش می‌شنویم یا لمسش میکنیم یا یکم مزه مزه میکنیم دیگه همه چیز از یادمون میره فقط میخوام بخوریم تا وقتی که تموم بشه همین . 

      واقعا روز هایی یادم میاد که یه غذای خوشمزه رو داشتم به زور تو شکمم جا میدادم و با خودم میگفتم کاش یکی بیاد اینو از جلو من برداره . !!! من میدونستم اشتباه ولی انجام می‌دادم.  بدون اراده . چون عادت کرده بودم . ذهنم وقتی یه غذای حتی معمولی هم ببینه میگه زهرا بخور تا تموم بشه . و من دیگه نا خودآگاه اطاعت میکردم . 

      آنا العان با این آگاهی ها با این فکر های جدید دیگه وقتی یه جعبه شیرینی ببینم یا یه قابلمه پر از غذای خوشمزه . تو ذهنم دو نفر میان یکی میگه درو کن برو جلو تا تموم بشه ‌ یکی میگه نه زهرا یه لحظه صبر کن . ببین نترس هیجان زده نشو . باور کن هروقت اقدام کنی ازین چیزای خوشمزه در دسترس هست پس فقط به اندازه نیاز بدنت بخور . نمیخواد خودتو خفه کنی . بیا یکم طعم خوش لاغری رو بچش . بزار مثل قبل لاغر بشی . بسه هرچی چاق بودی اینهمه خوردی چیشد ‌ بخدا لذت تو پرخوری نیست تو رسیدن به اهداف تو تجربه خواسته هاست ‌ . تو لیاقت یک اندام متناسب رو داری .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صبآ
      1402/07/28 21:34
      مدت عضویت: 1320 روز
      امتیاز کاربر: 12546 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,007 کلمه

      سلام 

      • به نظر شما پرخوری کردن چیست؟

      به نظر من وقتی من زیاد تر از حدی که بدنم بهش نیاز داره غذا میخورم دارم پرخوری میکنم ، برای من پرخوری رفتاریه که از روی ترس بوجود اومده ترس از اینکه به چیزای دیگه ای توی زندگیم فکر کنم و به خاطر دور شدن از مسائل دیگه رو میارم به چیزی که برام لذت بخشه؛ غذا خوردن.

      برای خیلی های دیگه هم این موضوع وجود داره ولی اون عمل لذت بخش براشون یه چیز دیگه به جز پرخوری تعریف شده ، مثلا من خیلی ها رو میشناسم که وقتی میخوان به چیزی فکر نکنن و از مسائل مهم فرار کنن سیگار میکشن یا چیزی مصرف میکنن چون اون رفتار براشون لذت بخش و آرامش دهنده ست یا خیلی ها میرن خرید ، نقاشی میکشن ، داد میزنن ، می نویسن ، راه میرن و… برای هر کس ممکنه یه رفتار متفاوت این احساس رو بهشون بده و برای اکثر آدم های چاق این احساس رو خوردن غذا به اونا میده ، مثلا من وقتی کلی کار دارم و همشون رو پشت گوش میندازم و بازم به کارام اضافه میشه ، دلم میخواد پرخوری کنم و همینطور چیزای مختلف و معمولا شیرین مصرف کنم ولی برای یه آدم متناسب اصلا اینطوری نیست ، من تا حالا ندیدم آدمای متناسب اطرافم وقتی عصبانین چیزی بخورن تازه معمولا این شکلین که دلشون نمیخواد چیزی بخورن و به قول خودشون اشتهاشون کور میشه و وقتی توی دوران ناراحتی خودشون هستن کلی وزن کم میکنن اما من هر وقت ناراحتم وزنم بیشتر میشه چون نیاز بیشتری به این دارم که ذهنمو با الگوی قدیمی لذت بخشم که خوردنه سرگرم کنم.

      پس میشه نتیجه گرفت که عصبی شدن باعث نمیشه که آدم چاق بشه و بره پرخوری کنه چون اگه اینطوری بود همه ی آدمای بی اعصاب باید چاق می بودن با این حال من خیلی از آدمای عصبی و نگران دورم رو سراغ دارم که متناسبن .

      پرخوری عصبی صرفا یه عادته که قابل حذف شدنه مثل خود من که الان چند وقته که این دوره رو شروع کردم و پرخوری هام به حداقل رسیده و آرامش خیلی بیشتری پیدا کردم حتی وقتایی هم که عصبی بودم و قبلا یه راست میرفتم سراغ چیزای شیرین و یا هر چیزی که دم دستم میومد ، اما الان دیگه میلی به تکرار این رفتار ندارم و خیلی خود به خود آرامش ذهنم بیشتر شده و راحت تر فکر میکنم و مشکلاتمو حل میکنم و سعی میکنم ازشون فرار نکنم و سراغ خوردن غذا برم. 

      • پرخوری کردن چه احساسی در شما ایجاد می کند؟

      زمانی که در حال پرخوری کردنم با خودم میگم که بزار این یه لقمه رو بخورم بعد دیگه نمیخورم ولی تا اون لقمه رو میزارم توی دهنم و مزه خوب خوراکیم توی دهنم پخش میشه به خودم میگم یه لقمه دیگه… در واقع من نیازم خیلی پیش از اون لقمه ها بر طرف شده ولی عمدا پیام ذهنمو نا دیده میگیرم و ادامه میدم تا وقتی که پیام سیری تبدیل به پیام خفگی و عذاب وجدان میشه و اونجاست که خوردن رو متوقف میکنم زمانی که دیگه مطمئن شدم دست من نیست که نمیخورم ، بلکه دست معدمه و تا آخر ، لذتی که می تونستم رو بردم ولی بعد از پرخوری بدترین حالت خودمو پیدا میکنم توی همون لحظه ای که از خودم متنفر شدم نگاهم توی آینه به خودم میوفته و تمام چیزی که می بینم چاقیه و مهم نیست که جسم من شاید 100 گرم با قبل از پرخوریم تفاوت داشته باشه ولی من خودم رو چاق تر و منفور تر می بینم و از خودم خوشم نمیاد و خودمو لایق چیزای خوب نمیدونم و اگه یه اتفاق خوب برام بیوفته برام مهم نیست در حالی که شاید خیلی دوس داشتم اون اتفاق برام بیوفته ولی وقتی پرخوری کردم هیچ چیز نمیتونه منو از خودم راضی کنه . باید یکم بگذره و وقتی یکم خیلی کوچولو احساس سبکی کردم ، اون وقت تازه میتونم با خودم مهربون تر باشم و به خودم اهمیت بدم . 

      در کل من از پرخوری متنفرم و دلم نمیخواد هیچ وقت این رفتارو تکرار کنم و اون احساس عذاب و رنج بعدش رو تجربه کنم.

      همچنین پرخوری بعضی وقتا باعث میشه از یه غذا متنفر بشم مثلا من یه مدت خیلی حلوا شکری میخوردم و خاطره های خیلی بدی از زمانی که اون طوری پرخوری میکردم و حلوا شکری میخوردم توی ذهنم دارم و الان هر وقت توی فروشگاه از کنار اون برند حلوا شکری که من ظرف دو روز دو تا بسته بزرگش رو تموم کردم ، رد میشم حالم بد میشه و خاطره اون برهه برام تکرار میشه و احساس بدی بهم دست میده

      • به نظر شما بین پرخوری کردن و چاق تر شدن یا لاغر نشدن چه ارتباطی وجود دارد؟

      اگر پرخوری کردن اون حالتی در ذهن و بدنه که از سیری یه پله بالاتره و به این شکله که ما پیام سیری رو دریافت کردیم ولی بازم ادامه میدیم به خوردن؛ خب من این حالت رو توی خیلی از آدمای متناسب هم دیدم اون آدمای متناسبی که رفتار پر خطر دارن رو نمیگم . مثلا داداشم که کاملا متناسبه بعضی وقتا غذای مورد علاقش جلوشه و گرسنشه و بیشتر از نیاز بدنش میخوره و خودش میگه ترکیدم . اگه پر خوری نتیجه یکسان روی افراد میداد پس همه الان باید چاق می بودن چون حتی آدمای متناسب هم بعضی وقتا پرخوری میکنن ولی نگرششون این نیس که قراره با این رفتار چاق بشن .

      در نهایت نتیجه اینه که پرخوری باعث چاقی همه ی ما نشده و نمیشه دلیل چاقی رو به عهده این رفتار گذاشت و ارتباط مستقیمی بینشون وجود نداره.

      • از نظر شما تا چه حد خوردن پرخوری محسوب نمی شود و بعد از آن پرخوری به حساب می آید؟

      به نظر من وقتی هر مقدار – مهم نیست چقدر – شاید بعد از یه قاشق غذا مغز دستور سیری بده ، بیشتر از نیاز واقعی و ناخودآگاه و شهودی بدنمون غذا بخوریم ؛ اسمش پرخوریه . من احساس گرسنگی رو اصلا دوست ندارم ، احساس خفگی ناشی از زیاد خوردن رو هم دوست ندارم یه احساس این بین وجود داره که آرامش و لذت درونش هست و اون مناسب ترین حالتیه که برای من وجود داره . 

      • به عقیده شما برای اندازه گیری میزان غذایی که باید بخوریم به چه طریق باید عمل کنیم؟

      منم قبلا مثل خیلی دیگه از آدمای چاق فکر میکردم یه نفر دیگه باید بهم بگه چقدر غذا بخورم و چقدر نخورم و کی و چطور ؟ ولی الان فهمیدم بدن من یه ماشین باهوشه که همه چیزو ساده میکنه اگه من بهش اعتماد داشته باشم اون بهترین رفتار رو از خودش نشون میده اما قبلش باید آموزش درست بهش بدم.

      فقط هم توی بحث خوردن نیست مثلا من یه مدت به بدنم اطمینان کرده بودم و بهش سپرده بودم که منو سر ساعت مشخصی بیدار کنه صبحا و بدون اینکه گوشیمو بزارم روی زنگ یا به کسی بسپارم بیدارم کنه ، به شکل عجیب و جالبی همون ساعت چشم هام باز میشد .

      توی میزان غذایی که باید بخوریم و نوع غذا و… هم ، به همین شکله به نظرم. مثلا اگه بدنمون نیاز به پروتئین و چربی و هر چیز دیگه ای داشته باشه اگه ما بهش اعتماد داشته باشیم و آموزش درست هم دریافت کرده باشه ، ما به همون مقدار که مناسبمون هست غذا میخوریم و مواد مغذی بدنمون تامین میشه.

      و رژیم گرفتن به نظر خیلی مسخره میاد وقتی این طوری به بدنم نگاه میکنم.

      • دیدگاه و درک خود از توضیحات ارائه شده درباره غذا خوردن افراد لاغر و چاق را بنویسید.

      من خیلی به این موضوع تفاوت افراد چاق و لاغر در غذا خوردن فکر میکنم و دنبال مثال براش میگردم مثلا  زهرا امروز خبر خوشحال کننده بهش رسید و از صبح که بیدار شد تا ظهر که من رفتم بیرون و اومدم غذا نخورده بود و داشت با تلفن صحبت میکرد و به آدمای مختلف خبر خوش میداد و خیلی گرسنش شده بود و اومد ساعت 1 ظهر با آرامش و به مقداری که همیشه میخوره صبحانه خورد حتی فکر ناهار هم نبود و نشست با لذت صبحانشو خورد و برای خودشم جای تعجب داشت که از صبح تا حالا که بیدار شده بود هیچی نخورده بود حتی صورتشم نشسته بود ولی من خیلی کم این رفتارو توی آدمای چاق می بینم چون من خودم همیشه تا چشمام باز میشد به صبحانه فکر میکردم  بعضی وقتا خیلی خوابم میومد ولی به عشق اینکه قراره برم صبحانه بخورم از جام پا میشدم. 

      یا همین موضوع مهمی که توی این فایل استاد توضیح دادن ؛ اینکه ما از هر طریقی برای خوردن تحریک میشیم مثلا من امروز فقط به هلو فکر کردم و خیلی هم هوس نکرده بودم و نیازی بهش نداشتم ولی پاشدم برای خودم اوردم پوست کندم و خوردم و حتی وسطاش دیگه نمیخواستم اما تا تهشو خوردم و رفتم یه هلوی دیگه هم اوردم و نصف اونم خوردم ، این در حالتی بود که من بهش نیازی نداشتم و وقتی هم که شروع به خوردنش کردم همون اولاش سیر شدم اما به اندازه ی یک هلو اضافه خوردم.

      و این تفاوت در فرمول های ذهن منه که باعث بروز رفتار متفاوت در من میشه .

      • انواع روش های غذا خوردن افراد چاق را نام ببرید؟ 

      بویایی : من امروز که داشتم غذا درست میکردم توی غذام سیر ریختم و من از بوی سیر خیلی خوشم میاد و وقتی غذام داشت میپخت ازش خوردم بعدشم که دم کشید و بوش کاملا جا افتاده شده بود بازم ازش خوردم در صورتی که گرسنم نبود پس بویایی باعث شد که من غذا بخورم و این در آدم های متناسب به ندرت دیده میشه. یا یه دفعه توی مترو که بودم بوی شیرینی به مشامم رسید و با اینکه هیچ برنامه ای برای خوردنش نداشتم رفتم و سفارش دادم و خوردم بازم هم بهش نیاز نداشتم ولی چون به واسطه حس بویاییم تحریک شده بودم مغزم بهم دستور داد که برم و استفاده کنم ولی سپهر که باهام بود گفت برای منم بخر ولی الان گرسنم نیست و بعدا میخورم این در حالتیه که سپهرم خیلی از بوی شیرینی ها خوشش اومده بود و همش میگفت چقدر جالب و خوشمزه ست بوشون ولی حتی امتحان نکرد ازش تا وقتی گرسنش بشه .

      بینایی: من خیلی از این راه تحریک میشم به خوردن. مثلا مامانم برام دونات درست کرده بود و من قصد نداشتم ازشون بخورم ولی تا چشمم بهشون افتاد یه چیزی توی مغزم مدام میگفت که برشون دارم و ازشون بخورم در حالی که تازه صبحانه خورده بودم و گرسنم نبود ولی 6 تا دونات خوردم و با حس لامسه هم تشدید میشد و من بعدی و بعدی رو برمیداشتم و به زور میخوردم چون از احساس خودن دونات خوشم میومد 

      امروز با دیدن نخود های آبپز دلم ازشون خواست و صرفا چون روی میز بودن ازشون برداشتم خوردم.

      دیروز با دیدن نقل ها ازشون برداشتم و خوردم ولی نیازی به خوردنشون نداشتم اما یکی از دوستام نقلا رو دید ولی گفت میل ندارم و نمیخوام و دمنوشش رو خالی خورد.

      شنوایی: من خیلی با شنوایی تحریک نمیشم مگر اینکه یه نفر خیلی بهم اصرار کنه و از طریق شنیدن حرفای اون طرف با خودم استدلال کنم که باید برم بخورم حتی شده یه ذره وگرنه ناراحت میشه اون شخص. مثلا دیروز من چون بقیه خیلی بهم تعارف کردن شیرینی خامه ای برداشتم و میتونستم بر ندارم چون اصلا میل نداشتم ولی با شنیدن اسم نون خامه ای تحریک شدم و دلم خواست بردارم و بخورم.

      یا یه نفر بهم یه دستور غذا پیشنهاد داد و من فقط با شنیدن اون تحریک شدم که برم بپذم و بخورمش.

      حس لامسه: همین امروز که هلو رو لمس کردم و با خوردن اولی دلم دومی رو هم خواست و خوردمش .

      دیشب یه شکلات خوردم و بعد از تموم شدنش چایم هم تموم شده بود و دیگه نمیخواستم اما چون شکلاته رو لمس کرده بودم و مزه اش زیر دندونم بود بازم چای ریختم و با یه شکلات ذیگه خوردم.

      آدمای متناسب معمولا با این روش ها غذا نمیخورن و فقط با دهانشون غذا میخورن چون فرمول های ذهنیشون روی تناسب اندام چیده شده ولی فرمولای ذهن من میگن که از هر طریقی باید تحریک به خوردن بشم و منم بهش گوش میدم و تا وقتی فرمول های ذهنم رو اصلاح نکنم رفتارم تغییری نخواهد کرد.

      خدایا شکرت که توی این مسیرم

      ازتون ممنونم استاد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ارام
      1402/06/22 11:58
      مدت عضویت: 599 روز
      امتیاز کاربر: 461 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 384 کلمه

      انچه که در جسم ما نمود پیدا میکنه و بصورت چاقی خودش رو نشون میده از عادتهای ما ناشی میشه.عادتها رفتارهایی هستن که به دفعات تکرار شدن.وبصورت دستور خودکار در ناخوداگاه ما ذخیره شدن.و بطور ناخوداگاه اجرا میشن.همیشه بد نیستن مثل رانندگی که ما ناخوداگاه رانندگی میکنیم.این قدرت ذهن در راستای کمک به انجام کارهاست.

      اگاه شدن از عادتها به ما کمک میکنه که تسلط بیشتری به عادتهامون پیدا کنیم.

      پرخوری ،خوردن بعد از سیری.چه احساسی میده؟یاس،ناتوانی،شکست،تصمیم به شروع دوباره ای که ته دلت میدونی بازم شکست میخوری،بزرگ شدن غول چاقی،توجه درد اور به چاقی،احساس ضعف بیشتر وکسب چاقی بیشتر.وچاقتر شدن وچاقتر شدن.ترس از روبرو شدن با غذا.وهروعده وارد یه جنگ ازپیش شکست خورده.لذت نبردن از خوردن،….وهمه ی اینا یعنی تصویر ذهنی چاقی داشتن.

      گاهی وقتها البته الانها بیشتر که تحت تاثیر سایت واگاهیهای سایت هستم هنگام خوردن با خودم ارتباط میگیرم با معده ام و حسش میکنم که به نقطه سیری رسیدم یا نه وهمونقدر میخورم.و البته پیروز این میدان میشم.

      شاید بهتره از شکست وپیروزی وجنگ صحبت نکنیم چون اینجا قراره ذهن رو متقاعد کنیم تا همسو باشیم.

      درمورد خوردن عصبی بله منم باورم این بوده و این مشکل رو داشتم که برای جبران تلخیها و ناکامیهای زندگی از حس لذت خوردن استفاده کنم.اما وجود انسانهایی که درگیریهای بیشتری دارن و البته متناسبن و حتی بهتره بگم تو شرایط بحران حتی تمایل به خوردن لقمه ای ندارن منو متقاعد میکنه که این فورمول ذهن منه نه مختص همه ی انسانها.وازطرفی حس بد بعدش و کوفتگی بعدش ارزش حس خوب ولذت لحظه ای رو نداره.

      بله بوده که سیر بودم وبوی غذا،شکل غذا یاداور لذت خوردن همون غذا در قبل بوده و اقدام به خوردن کردم کاملا ناخوداگاه.

      اما حالا که تو سایت هستم یک سوال میکنم ایا گرسنه ای؟ اگه بله هیچ اشکالی نداره بخور تا سیر بشی با اگاهی از نقطه ی سیری.اگر گرسنه نیستی میشه بعدا خورد.که البته سعی میکنم درگیری ذهنی ایجاد نکنم.چرا که این طریق هنوز در وجودم قدرت نگرفته و دارم ازش مراقبت میکنم.و لازمه هر روز بیام سایت تنظیم بشم.شاید مدتی روی یک گام بمونم اما کمک میکنه به من.

      و من اینجا از استاد عزیز که این روش رو ایجاد کرده و زحمت کشیده .بخصوص رایگان در دسترس قرار داده و به تعداد زیادی انسان کمک میکنه وبه من کمک میکنه تشکر میکنم.یقین دارم همه ی این حسهای خوب به زندگیشون بر میگرده.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 26882 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 865 کلمه

      به نام خدای مهربان

      سللم به همه عزیزان

      • از نظر من پرخوری کردن یعنی بیش از اندازه‌ی نیاز بدن خوردن، یعنی در زمان سیری چیزی خوردن، یعنی بعد غذا شکم آدم تحت فشار خیلی زیادی باشه، یعنی بعد غذا آدم بسیار سنگین میشه درحدی که براش سخته بایسته و راه بره.

      پرخوری کردن احساس خیلی بدی در من ایجاد میکنه، احساس چاقی میکنم، احساس میکنم که چاق میشم و باعث میشه که شروع به سرزنش کردن خودم بکنم. البته وقتی میبینم فکر سرزنشگر داره شروع میشه سعی میکنم بهش فکر نکنم و حواسم و پرت کنم. 

      • بنظرم با پرخوری کردن فرصتِ بَدَن برای ترمیم خودش و میگیریم. البته بدن همیشه درحال از بین بردن چاقیه چون یک جور بیماری براش محسوب میشه، اما با پرخوری کردن سرعت ترمیم و کند میکنیم.
      • به نظر من پرخوری وقتی محسوب میشه که آدم سیر باشه و بخوره و شکمش فشار بیاد و سنگین بشه. البته این حالت بیشتر برای صبحانه و نهار و شام هستش. مثلا بین نهار و شام یکی ممکنه تخمه بخوره، ولی برای اینکه شکم آدم فشار بیاد مقدار خیلی خیلی زیادی باید تخمه بخوره که این حالت پیش بیاد.

      فکر کنم وقتی که فرصت گشنه شدن به بدن ندیم هم پرخوری محسوب میشه، مانند حرف استاد که گفتند همیشه یا سیر بودن یا درحال خفگی. 

      اصن میگم تا وقتی آدم حالش از خوردنش خوب باشه پرخوری نیست، اگه حالش از خوردنش بد بود و احساس بد داشت اون پرخوریه. 

      • قبل اینکه با تناسب فکری آشنا بشم خودم به صورت دستی مقدار غذایی که باید بخورم و تنظیم میکردم. یعنی مثلا مقدار خیلی کمی برنج در بشقابم میریختم و اگه بیشتر از اون میشد میگفتم زیاده. یا اگه ساندویچ میگرفتیم که نصف شده بود، همون نصفه و هم برا خودم نصف میکردم. درواقع یه تنظیمی کرده بودم که چون من قدم از همه کوتاه‌تره و نیاز کمتری نسبت به بقیه به غذا دارم برای همین هرمقدار بقیه میخوردن من کمترش و میخوردم. برای‌ همین همیشه گشنه بودم. ناراحت هم میشدم چون نمیدونستم چه مقدار غذا باید بخورم. نمیدونستم از کجا باید بفهمم چه مقدار غذا برام مناسبه. چند سال بعد که بعضی روزها انقدر میخوردم که نمیزاشتم گشنم بشه.الان خیلی بهترم، البته احساس میکنم هنوز جای کار داره تا دقیق‌تر مقدار نیاز بدنم و متوجه بشم.

      افراد چاق با اینکه از نظر تکنیکی سیر هستن اما انگار ذهنشون سیر نشده. نمیدونم راستش فکر کنم هرچه قدر بیشتر تناسب فکری و کار کنیم بهتر متوجه میزان غذایی که مناسبمونه میشیم، چون اون فرمان‌های مغزی عوض میشن و حرص و ولع کمتر میشه، و نسبت به غذاها بی توجه‌تر میشیم.

      …………….‌………………‌‌‌‌

      افراد لاغر فقط با دهنشون غذا میخورن. حتس بعد از اینکه غذا میخورن به اینکه چی خوردن و چقدر خوردن فکر نمیکنن، احساس چاقی ندارن، حس چاق‌تر شدن ندارن، خودشون و سرزنش نمیکنن، حتی اگر هم یک روزی زیاد خوردن بازهم خودشون و سرزنش نمیکنن. 

      اما افراد چاق همیشه درحال فکر کردن به غذاها هستن. چه قبل خوردن غذا، چه حیت خوردن غذا، چه بعدش. همیشه حس بد چاق بودن و چاقی بیشتر دارن. 

      افراد لاغر وقتی سیرن و تازه غذا خوردن حتی اگر با یه چیز خیلی خوشمزه مواجه بشن هم نمیخورن، چون نمیتونن. از گلوشون پایین نمیره، براشون اون لحظه خوشمزه نیست. اصلا تحریک نمیشن، یه دفعه به خودشون نمیان که عه من بدون فکر فلان خوراکی و برداشتم دارم میخورم. 

      اما افراد چاق فرقی نمیکنه تازه غذا خورده باشن یا سیر باشن. اگر چیزی ببینن که مخصوصا خیلی خوشمزه باشه سریع بدون توجه به سیری برمیدارن میخورن. 

      یه مثال از خودم بزنم، یک روز بعد از اینکه نهار خورده بودم کلمپه‌هایی که سفارش داده بودیم رسید. بازش کردیم و تا چشمم بهشون افتاد با اینکه واقعا سیر بودم همونجا میخواستم یکی بردارم، مخصوصا اینکه بوی خیلی خوبی هم داره و تا درش و باز کردیم بوش بلند شد. این تحریک بینایی و بویایی بود.

      اما حالا با مدتی کار کردن روی دوره‌ها قشنگ معلومه که تمایلاتم تغییر کرده. 

       دو روز پیش نهار خورده بودم و با مامانم رفتیم پارک، مامانم برای خودش بستنی خرید و چند بار گفت که بستنی نمیخوای؟ پفک نمیخوای؟ اما من گفتم نه چون واقعا سیر بودم. رفتیم بالا سر بستنی‌ها که مامانم انتخاب کنه ( از اون مدل اسکوپی‌ها که باید انتخاب کنی ) منم فقط رنگای مختلف بستنی و نگاه میکردم و دست آقاهه و نگاه میکردم که چطوری داره با یک وسیله بستنی و گرد میکنه و میزاره تو ظرف. اون لحظه به هیچ عنوان تحریک نشدم که بستنی بخورم، اصلا اصلا دلم نمیخواست که هیچی بخورم. بعدش که از اونجا دور شدیم به خودم اومدم دیدم من فقط به بستنی‌ها داشتم مثل پارچه‌ی رنگی نگاه میکردم، مثل مداد رنگی نگاه میکردم. اصلا با خودم فکر نمیکردم که این خوراکیه. پس معلومه که خیلی تغییر کردم. من نه از طریق شنوایی تحریک شدم و نه از طریق بینایی، حالا شاید بویایی‌هم بوده چون معمولا یکم بوی بستنی و خوراکی‌های اونجا هم هستش که اصلا یادم نیست. 

      امشب کنار سوپری که ایستاده بودم ذرت‌مکزیکی میفروختن. بخاری که از ظرفش بلند میشد و به وضوح میشد دید، چون باد میومد بوی خیلی قوی ذرت‌ها به سمت من میومد. اما شام خورده بودم و اصلا دلم نخواست. اتفاقا اومدم خودم و امتحان کردم و فکر کردم اگه الان ذرت بخرم دلم میخواد بخورم یا نه؟ اما دیدم نه حتی اگه بخرم هم تمایل چندانی به خوردنش ندارم. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1402/03/07 23:18
      مدت عضویت: 535 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 843 کلمه

                 “ به نام خداوند بخشنده ی مهربان ”

      درود به هم مسیران عزیز و استاد گرامی ؛

      گام ششم : پر خوری عصبی چیست ؟!

      پروردگار عزیزم ، سپاس تو را که امروز ۷ خرداد ۱۴۰۲ مرا یاری دادی تا بتوانم گام ششم را بردارم ، خدایا شکرت .

      بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند علت چاقی خود را پر خوری عصبی می دانند .

      نکته : هر موضوعی از نظر علمی یا منطقی قابل قبول است که نتیجه ی مشابه و یکسان داشته باشد.به عنوان مثال نیروی جاذبه ی زمین برای همه ی انسان ها قابل درک و تشخیص است چون ما در هر نقطه ای از کره ی زمین باشیم هر چیزی را رها کنیم قطعا به زمین خواهد افتاد.

      توجه : هر عقیده ای درباره ی شرایط خود در زندگی داریم اگر برای همه ی انسان ها به همان شکل است ، فکر و عقیده ی ما صحیح است .

      در مورد گفته ی بالا باید این را بگویم که اگر من باور این را دارم که چون عصبی می شوم بیشتر می خورم و پرخوری عصبی دارم و یکی از دلایل چاقی من همین پر خوری عصبی است پس باید در افراد عصبانی دیگر هم صدق کند یعنی هر کس که عصبانی است پر خوری می کند و چاق می شود .اما خود من یکی از شوهر خاله هایم به شدت عصبانی است و بر عکس به شدت لاغر است و همین مثال باعث نقض پرخوری عصبی می شود .

      نکته : داشتن باور “ من پرخوری عصبی دارم ” به تنهایی می تواند مانع لاغر شدن ما و از طرفی سبب چاق تر شدن ما شود.

      عادت ها نقش اصلی در شکل گیری اضافه وزن دارند ، هر فردی به میزان تنوع عادت های غذایی که دارد در شرایط چاقی متفاوتی به سر می برد.

      دقیقا من هم قبلا هر گاه عصبانی ، ناراحت ، غمگین و حتی خیلی شاد بودم بی اختیار شروع به خوردن هر چیزی که وجود داشت به مقدار زیاد می کردم و دقیقا بعد از این کار بسیار حالم بد می شد و خود را به شدت سرزنش می کردم و احساس اینکه فوق العاده چاق خواهم شد را داشتم و دقیقا همان اتفاق می افتاد یعنی اینکه چاق تر می شدم .

      پر خوری عصبی ( یا هیجانی ) در حقیقت خوردن زیاد به خاطر اختلال در سیستم بدن ما نیست بلکه یک عادت است که به هنگام عصبی شدن در ما شکل می گیرد.

      هر رفتاری که از انسان سر می زند ارتباطی به درون او و سیستم بدن او ندارد که قابل تغییر نباشد بلکه آن رفتار فقط یک عادت است که بر اثر تکرار یک رفتار ساده در فرد شکل گرفته است و بر اثر استمرار در تکرار آن باعث ایجاد نتیجه متفاوت در زندگی فرد شده است.

      نکته : عدم آگاهی از عادت های خود سبب عدم کنترل ما بر چاقی می شود و به همین دلیل افراد چاق امکان افزایش وزن تا هر عددی را دارند .

      علت چاق شدن من چیست ؟! 

      از آنجایی که علت اضافه وزن در ذهن ماست ، بنابراین برای کنترل و بر طرف نمودن چاقی باید اطلاعات ذهنی خود درباره ی اضافه وزن را شناسایی و اصلاح کنیم ، در این صورت لاغر شدن کاملا آسان است و خود به خودی خواهد بود.

      رفتارهای ما تحت کنترل مغز ما قرار دارد و تمام عادت هایی که سبب اضافه وزن در جسم می شود در مغز ذخیره شده است و مغز ما بر اساس این اطلاعات ، دستورات  واکنش های رفتاری ما که همان عادت های ما هستند را صادر می کند.

      مغز یک فرد متناسب با یک فرد چاق کاملا مشابه است اما تفاوت در فرمول هایی که در مغز آنها ثبت شده است باعث صادر کردن دستورات واکنشی متفاوتی در هر دو فرد می شود مانند اینکه عصبی شدن در فرد چاق باعث واکنش پر خوری عصبی اما در فرد متناسب باعث واکنش متفاوت مثل تند تند پلک زدن یا نفس نفس زدن و … می شود .

      نتیجه ی تفاوت فرمول ها این است که یک فرد متناسب باقی می ماند و فرد دیگر به مرور چاق و چاق تر می شود .

      موضوعی که نقش بسیار مهمی در تفاوت بین افراد متناسب و چاق ایجاد می کند این است که یک فرد متناسب برای تامین انرژی مورد نیاز بدن خود از طریق دهان خود اقدام به مصرف مواد غذایی می کند ، اما یک فرد چاق علاوه بر دهان خود از چند طریق دیگر مانند چشم ( حس بینایی ) گوش (حس شنوایی ) بینی ( حس بویایی ) لمس کردن ( حس لامسه ) برای خوردن تحریک شده و اقدام به خوردن می کند.

      ریشه ی چاقی در ذهن است و ما از طریق لاغری با ذهن این ریشه را با ایجاد باورها و فرمول های درست سست می کنیم و ریشه تناسب و لاغری را در ذهن خود قوی و تنومند می کنیم. در این مسیر ما با دیدن تغییرات در خود باید خود را تشویق کنیم و با ادامه دادن و تکرار و تکرار در مسیر بمانیم تا بذر های کاشته شده در ذهن ما که جوانه زده اند رشد کنند و پربار و قوی شوند.

      “ یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/29 21:17
      مدت عضویت: 430 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 768 کلمه

      سلام استاد عزيزم

      استاد عطار روشن من خيلي ذهنم درگير اينه كه چطور توي خانواده پر جمعيت ما ، من و مامانم فقط اضافه وزن داريم 

      از اين جهت ذهنم درگيره كه من از سن بيست سالگي اين اضافه وزنم هي كم كم شروع شد 

      الان به ذهنم رسيده شايد شرايط جامعه و افكار جامعه به اين چاقيم شكل داده 

      اينطور كه هي شنيدم دخترا بايد خوش هيكل باشن 

      در فايل قبلي اشاره كردم به باور مزاج بلغم و سردي 

      ولي اون خيلي بعد تر از شروع چاقيم بوده 

      چاقي كه ميگم منظورم اضافه وزن بوده

      خيلي دوست دارم بدونم اون موقع ها چي باعث شده اين اضافه وزن در من شروع بشه 

      شايد اعتماد به نفس كمم باعث شده بوده كمتر خودمو باور داشته باشم شايد ذهنمم هي اومده منو كوبيده و اين اضافه وزن شروع شده در من

      برام سواله كه چرا توي خونمون فقط من و مامانم اضافه وزن داريم 

      برادرام چاق نيستن 

      يك خواهرم بعد از زايمانش چاق شد ولي خودشو به تناسب رسوند هنوزم بعد از سالها هر بار ميبينمش متناسب تر از قبل هست 

      همينه كه ميگم به ژنتيك باور ندارمم 

      البته يه خواهر ديگه من يكم اضافه وزن داره

      در متن اين فايل به خوردن تلوزيوني اشاره كرديد

      من اين عادت رو دارم 

      ولي الانا دارم تغييرش ميدم 

      چطوري ؟

      موقع فيلم ديدم سبزيجات ميارم جلوي دستم 

      تازه اونم تا آخرش نميخورم 

      در مورد اينكه يك فرد چاق همه چي رو موكول ميكنه براي بعد از غذا خوردن 

      من قبلانا همينطور بودم

      الانم توي ذهنم هنوز خيلي به وعده بعدي فكر ميكنم 

      دليلش اينه كه در طول هفته  من در خانه آشپزي ميكنم و غذاي خانگي برام مهمه

      واسه همين خيلي فكرم درگير آشپزي هست

      حالا با اين فايل متوجه شدم بايد انرژي كمتري براي اين كار بزارم

      ميبينم دوست متناسبم هم هر وقت با هم بيرون هستيم به غذا فكر ميكنه 

      مخصوصا كه در سفر هستيم من ميبينم از وقتي هنوز خيلي گرسنه نشده دنبال رستوران ميگرده 

      خيلي به اين عادتش فكر كردم و به اين نتيجه رسيدم كه 

      اون براي اينكه خيلي بي حد گرسنه نشده و موقع غذا خوردن ولع زياد نداشته باشه اين كار رو ميكنه 

      اون وقتي سير ميره رستوران كه بتونن با همسرش يك غذا و يك پيش غذا سفارش بدن اين در حالي هست كه من وقتي خيلي گرسنه ميشم ميرم رستوران 

      كه در اين حالت من به تنهاي يك غذا و يك پيش غذا براي خودم سفارش ميدم 

      و تفاوت من و دوست متناسبم در همين يك مثال قابل پيش بيني هست 

      و جالبه كه بعد از رستوران 

      مثلا سه ساعت بعد از غذا 

      من انقدر عذاب وجدان دارم كه همش دارم توي ذهنم خودم رو بمب باران ميكنم 

      ولي همون دوست متناسبم رو ميبينم كه داره دنبال دسر ميگرده 

      و من باز تعجب ميكردم  

      ميگفتم اي بابا 

      چطور اين انقدر به خوردن فكر ميكنه ولي 40 كيلو وزن دراه 

      درباره اين موضوع گفتيد كه يك فرد چاق از 5 روش غذا ميخوره 

      همين دوست متناسبم هميشه به من ميگه من مثل تو از طعم و بوي غذاها سر درنميارم 

      مثلا من ميگم اين زعفرون چه عطري داره 

      اون ميگه من اصلا نميتونم بوي زعفرون رو تشخيص بدم 

      يا من ميگم غذا با روغن حيواني يه طعم و عطر متفاوتي داره 

      اون ميخنده ميگه من كه اصلا هيچي از اينا كه ميگي رو نميفهمم

      مثلا من ازش سوال ميكنم راستي اون روز رفتيم فروشگاه تو اون مواد غذايي رو خريدي نظرت رو بهم بگو اگر خوبه منم بخرم 

      ميگه تو كه ميدوني من گزينه خوبي نيستم براي اينكه بگم كدوم مواد غذايي خوبه بيا بد!!!

      استاد خدارو شكر كه من اين دوست متناسبم رو جلوي چشم دارم كه هر چي شما ميگيد رو به واضح در اون و خودم ميبينم 

      الان سوال من اينه ؟

      آيا من بايد اين حس ها رو در خودم بكشم ؟

      آيا اون دوستم اون حس ها رو در خودش كشته ؟

      يا اينكه من بايد با ذهنم دوست باشم و باهاش نجنگم 

      ولي

      بهش بگم بيا تجربيات جديد داشته باشيم 

      تجربياتي از اين دست كه بگيم “ميل نداريم

      يا اينكه لذت غذا خوردن رو جايگزين كنيم با حس هايي ديگه مثل لباس هاي متنوع

      مثل همين دوست متناسبم كه كمد ها داره از كفش و لباس هاي متنوع

      چيزي كه الان ميدونم اينه كه من ميتونم جهت بدم به انرژي ها

      و ميتونم انتخاب كنم چه تجربه اي داشته باشم

      ميخوام انتخاب كنم كمد لباس هام پر تر باشه تا كابينت هام و يخچالم

      استاد گفتي خيالتو راحت كنم جسمت كار داره تا متناسب بشه اول بايد ذهنت درست بشه

      من اين روزا بيشتر داره چاقيم به چشم مياد 

      فقط اين سايت و آموزش هاي شماست كه داره من رو آروم نگه ميداره كه نرم سراغ رژيم 

      من جوانه ها رو دارم ميبينم 

      همين كه سبزيجات ميخورم موقع فيلم ديدن

      مثل اينكه ميرم رستوران سوپ سفارش ميدم به عنوان غذاي اصلي

      مثل اينكه توي رستوران زود سير ميشم و نصف غذامو نميتونم بخورم 

      مثل اينكه ترس ندارم از غذاها

      مثل اينكه كلي با خودم خوراكي نميبرم توي ماشين 

      و خيلي چيزهاي ديگه

      ممنونم از اين فايل عالي

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Susan behrad
      1402/01/15 01:29
      مدت عضویت: 1125 روز
      امتیاز کاربر: 6040 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,871 کلمه

      بنام ان که همه چیز از اوست 

      سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن 

      پرخوری عصبی چیست؟(قسمت ششم)

      خیلی از آدمها که چاق هستند علت چاقی خودشان را پرخوری عصبی میدانند آنها براین عقیده هستند بدليل مشکلاتی که در زندگی‌شان وجود دارد نمی توانند اعصابشان را کنترل کنند و به این خاطر به خوردن رومیاورند و به این خاطر است که چاق میشوند 

      نقش اعصاب در چاقی چیست؟

      هر چیزکه از نظر علم و منطق مورد قبول واقع قرار می‌گیرد که نتیجه شبیه و همسان داشته باشدمثل نیروی جاذبه زمین برای تمام آدمها قابل درک وتشخیص

      است چون فرقی ندارد که مادرکجای کره زمین زندگی می‌کنیم اگرچیزی دردستمان باشد وان رارهاکنیم مطمئنن به زمین می‌افتد یک مثال دیگرهم میتوانیم بزنیم که آگریک سوزن بابدنمان برخورد بکند اثر شبیه در بوجود آمدن تحریک عصبی وایجادحس درد درنقطه برخورد می شوداین حالت در تمامی آدمها یکسان است مردوزن بودن هم فرقی ندارد  سیاه .سفیدبودن

      چاق یا لاغر و….دراین فرآیند  اثرگذار نخواهدبود 

      هرفکر و اندیشه در مورد شرایط خودمان در زندگی داشته باشیم اگه برای تمام آدمها به همون شکل باشد فکر و عقیده مان درست است اگر فکر کنیم عصبانی شدنمان سبب پرخوری عصبی ودر آخر چاقیمان شده وبه  این خاطر نمی توانیم لاغر بشیم و لاغربمانم باید این حالت درهمه آدمها به این شکل وجود داشته باشد ولی کمی فکر کزدن در مورد کسانی که متناسب هستند ویا توجه کردنمان به برخی که در دوربرمان هستند و لاغرند مثل دوست. فامیل وهمکارو….حضور دارند آشکارا می‌بینیم که‌ بعضی از آنها حالت عصبی دارند ودربرخی مواقع عصبانی می شودند ولی اصلآ پرخوری عصبی ندارند وچاق هم نشده‌اند 

      وهمیشه این سوال در ذهن‌مان پیش میاد که چرا برخی از آدمها با اینکه عصبی مزاج هستند اماچاق نمیشوند؟

      با جستجو کردن درادمهای اطراف خودمان به این اطمینان ميرسيم که آیا این دلیل من سبب چاقی در تمام آدمها شده است یا تنها سبب چاقی من شده است؟

      به این شکلی خیلی راحت واسون می توانیم به درست یا غلط بودن دلیل‌های چاقیمان پی ببریم 

      اگرما فکر کنیم به دلیل های گوناگون حالت عصبی داریم وبه این خاطربه غذاخوردن رو می آوریم و پرخوری عصبی را دلیل چاقیمان بدانیم باید هرکسی که درکنترل احساس و اعصاب خودش ناتوان است و حالت عصبی دارد به خوردن زیاد از حد رو می آورد و چاق می شود. پس اگر به این شکل نباشه واگر وبعضی ها هستندکه با داشتن حالت عصبی دچار پرخوری عصبی نمی شودند و چاق هم نیستند دلیل چاقیمان کاملآ بی پایه و بی منطق است وتنها داشتن دلیل پرخوری عصبی برای چاقیمان باعث شده که ما همیشه در حالت چاقی خودمان بمانیم چون ما توانایی حل مشکلات خودمان و رهاشدن از عصبی شدن و رسیدن به آرامش مطلق و همیشگی را نداريم پس باور داریم که نمی توانیم هیچوقت لاغر بشیم و لاغربمانم 

      باور داشتن به اینکه من پرخوری عصبی دارم فقط می تواند مانع لاغر شدنمان واز طرف دیگه باعث چاق تر شدنمان باشد 

      چرا من چاق شدم؟

      عادتهایمان نقش اصلی در شکل گیری چاقی مان دارند هرکس به مقدار متنوع بودن عادتهای غذایی که دارددر شرایط چاقی متفاوتی به سرمیبرد پرخوری عصبی در حقیقت خوردن بیشتر به دلیل اختلال در سیستم بدنمان نمی باشد فقط یک عادته که وقتی عصبانی می شویم در ماشکل می‌گیرد وقتی کسی عادت کرده باشد موقع ای که تلویزیون تماشا می کند تخمه یا

      تنقلات استفاده می کند پرخوری تلویزیونی ندارد فقط عادت دارد که وقتی تلویزیون نگاه می کند یا برنامه مورد علاقه خودش را می بینیدازتنقلات استفاده کند

      هر رفتاری که از آدم سر می زند ربطی به درون اون و سیستم بدنی اش ندارد که قابل تغییر نباشد بلکه اون رفتار تنها یک عادت هستش که بخاطر یک رفتارساده دریکی شکل میگیرد و بخاطر استمرار درتکرار اون سبب بوجود آمدن نتیجه متفاوتی در زندگی اش شده است 

      نداشتن آگاهی از عادت های خودمان باعث نداشتن کنترل مان در چاقیمان شده وبه این خاطر افراد چاق با هرعددی که‌ میتوانند وامکان دارد افزایش وزن پیدا می کنند 

      علت چاق شدنم چیست؟

      علت چاقیمان در ذهن‌مان است پس بخاطر کنترل و برطرف کردن چاقیمان باید آگاهی ذهنی خودمان را در مورد چاقی را بشناسیم و اصلاح کنیم به این شکل لاغری خیلی آسون و خود بخودی خواهد بود 

      شناسایی کردن عادتهای چاق کننده مثل پرخوری عصبی باعث افزایش تسلطمان براونها می شود وروز به روز می توانیم عادتهای پرتکرار خودمان را تغییر دهیم و در آخر شرایطی متفاوتی در جسممان را تجربه کنیم 

      رفتارهایمان تحت کنترل مغزمان قرار داردو همه عادتهایی که باعث چاقی در جسممان شده در مغزمان ذخیره می‌شود و مغزمان بر پایه این آگاهیها دستورهای واکنشی رفتاری مان که همون عادتهایمان هستش را صادر می کند مغز فرد لاغر بافرد چاق کاملآ شبیه به هم هستش ولی تفاوت در فرمول‌هایی که در مغزشان ثبت شده سبب صادر کردن دستور های واکنشی متفاوتی در هردو نفر میشه مثل اینکه عصبی شدن در یکی که چاق است سبب‌ واکنشی پرخوری عصبی ولی درلاغرها سبب واکنش متفاوتی مانند تند تند پلک‌ زدن ویاتنفس شدیدو….می شود نتیجه متفاوت بودن فرمول‌ها اینه کسی که لاغر هستش لاغر بماند و کسی که چاق هستش روز به روز چاق تربشه

      خوردن در افرادچاق و متناسب. 

      کسی که متناسب است برای تأمین انرژی مورد احتیاج بدنش از طریق دهان خودش اقدام به استفاده از مواد غذایی می کند ولی کسی که چاق است علاوه بر دهان خودش از چند روش دیگر هم برای خوردن تحریک می شود وشروع به خوردن می کند واین را باید در نظر بگیریم که هدف کس که چاق هستش از خوردن تأمین انرژی مورد احتیاج بدن خودش نیست فقط کوشش اش برای تجربه کردن لذت وحس خوب از خوردن موادغذای است

      این موضوع نقش خیلی مهمی درمتفاوت بودن دربین افراد متناسب وچاق بوجود می‌آورد

      برای بدست آوردن آگاهی زیاد درمورداین موضوع خیلی مهم توصیه شده که فایل آموزشی این قسمت رابادقت استفاده بکنیم وبه توضیحاتی که گفته شده فکر کنیم وشباهت رفتاری خودمان بااین توضیحات را مد نظرداشت باشیم 

      اگر رفتارهایمان شبیه به توضیحات گفته شده بود تصمیم بگیریم با شوقواشتیاق و استمراربیشتری مسیر لاغری باذهن را ادامه دهیم و اطمينان داشته باشیم که از این مسیر به رویاوارزویمان که سال هاست در حسرت آن بودیم خواهیم رسید

      من خودم خیلی پرخوری عصبی داشتم و همیشه این پرخوری عصبی را باعث چاقیم میدانستم من همیشه غذایم رو با زجر و ناراحتی می خوردم وهمیشه غذایم را آب پز می کردم ولی دوست داشتم که آزادانه غذا می خوردم من همیشه درحال رژيم گرفتن وکم غذاخوردن بودم وبه این خاطر هميشه سلامتی ام به خطر می افتاد همیشه رنگ پریده و کم خونی داشتم و سیستم بدنم پایین بود اما هیچ چاره‌ای جز رژيم گرفتن و ورزش کردن نداشتم و دیگر نمی دانستم که باید چکار کنم وبا هدایت شدنم به لطف خداوند مهربان به این سایت شروع کردم به یاد گیری اطلاعات و متوجه شدم که چگونه باید رفتارکنم 

      ماوقتی درلباس خریدنمان آزاد باشیم. اعتماد به نفسمان بیشتر باشد ومسخره مان نکنند واقعآ لذت خواهیم برد 

      من با این روش لاغری باذهن کلی تغییرات زیادی داشتم هم وزنم وهم سایزم کم شده‌ وقتی که فرمولهای چاقی در ماصورت می‌پذیرد و آرام آرام رفتارهایمان تغییر می‌کند. من از بدو تولدم چاق بودم واز همون کودکی فرمولهای چاقی در من شکل گرفته بود

      خوردن تمام کسانی که لاغر ومتناسب هستند از طریق دهانشان انجام میشه چون اگر نیاز به انرژی داشته باشند فرمان خوردن صادر می شود واونها خیلی به راحتی به اندازه نیاز بدنشان می خورن و سیرمیشوند وتنوع غذایی وزیاد بودن غذا برای اونها تفاوتی ندارد چون فرمولها به اندازه نیاز بدنشان برای خوردن صادر می شود 

      ولی چاق ها خیلی دلایل زیادی برای خوردنشان دارند که خیلی زیادترازنیازبدنشان است می خورن اگر غذایی مخصوص وتنوع بیشتر باشه ودلایلی هم داشته باشند و….تا جا داشته باشند می خورند وبعداز اون هستش که پشیمون می شن و عذاب وجدان وناراحتی به سراغشان می آید 

      کسی که لاغر ومتناسب است فقط از راه دهانش غذا می خورد ولی چاقها از۵ طریق غذا مصرف می کنند و ۵دهان دارند 

      ۱.راه اول از راه دهان است که غذا رامی خورن 

      ۲.راه دوم ازطریق دیدنمان است 

      ما وقتی غذایی را می بینیم فقط اون را با چشممان می بینیم و این چشم است که فرمان را به مغزمان صادر می کند ومغزمان میگه اه این هست پس بخور چون ذهنمان تصویری هستش وقتی تصویر به مغزمان می رسه می گه وقتی اون را دیدی بخور

      چون مغزمان اولش فرمول را صادر نميکند فقط اين چشممان می بینه و فرمان را صادر می کند شیرینی وهر چیزی را که دوست داریم روبخوریم 

      ولی لاغر ها هیچگاه از طریق چشمشان تحریک به خوردن نمی شوند واین اصلآ امکان نداردونمیشه ولی من هم بادیدن هرخوراکی تحریک شدم و خوردم 

      ۳.راه سوم ازطریق بینی مان است. 

      بینی مان خیلی تأثیر گذار است ما وقتی غذایمان را خوردیم و سیرهستیم ولی وقتی به خونه مادرمان می رفتیم بااین که غذایمان را خوردیم و سیرهستیم با آمدن بوی غذا حالا هر غذایی اون هم غذای مورد علاقه مان باشد حالا نه غذارادیدیم نه چیزی فقط بویش رااحساس کردیم وقتی بویش را استشمام کردیم فرمان به مغزمان صادر می شود وفرمول می گه بوی غذا=خوردن 

      ولی لاغرها هیچگاه بوسیله بینیشان تحریک به خوردن نمی شودند 

      ۴.راه چهارم از طریق شنیدن است. 

      من همیشه با شنیدن موادغذایی که ازش تعریف می کردند همیشه دوست داشتم که اون را تهیه کنم وبخورم چون با شنیدن تحریک می شدم و دوست داشتم بخورم ولی لاغرها اصلآ اینطوری نیستد 

      ۵.راه پنجم از طریق لمس کردن است. 

      ماوقتی شیرینی برایمان تعارف می شد تصمیم می گرفتيم که يکی برداریم ولی به محض گرفتن شیرینی در دستمان وحس نرمی ولطافت اون رواحساس می کردیم خیلی زود دوتاوشاید چند تا برمیداشتیم چون این حس تشدید می کند که ما به جای یکی چند تا بخوریم

      اما متناسبها با این حس تحریک نمی‌شوند 

      حالا مادراین روش نباید اول نگاهمان به جسممان باشد اول فرمولهایمان و بعد رفتارهایمان وبعد جسممان تغییر می‌کند ماهمیشه باید برای رفتارهای درست خودمان‌ را تشویق کنیم اولین تغییر من در آرامش داشتن وبعدحرص و ولع خوردن بود وحالا حرص و ولع خوردنهام و پرخوری کردنهام کاملآ ازبين رفته

      من اگه حتی یک قاشق اضافه بخورم مغزم هشدار می دهد که نخور بسه واگه بخورم حالم روبد میکنه ومن همیشه بخاطر این حالتم خودم را تشویق می کنم من دیروز که سیزده بدر بود موقع خوردن نهارشاید یک سومش را خوردم ودیگه نتوانستم بخورم ووقتی دیدم اگه بخورم حالم بد میشه پس نخوردم و بخاطر همین دردلم خودم را تحسین کردم 

      امااگر قبلا ازاشنا شدن بااین روش بود من هر چیزی که بود میخوردم وبعداز اون عذاب وجدان می گرفتم 

      یک درخت وقتی میوه دار میشه در آخرین مرحله‌ اش است وقتی یک بذر جوانه بزنه وبزرگ بشه میوه میده سایه می ده و اون خیلی خوبه

      ما ممکن هست اول حسمان خوب بشه ومیل نداشته باشیم پرخوری بکنیم و….پس این خودش یک جوانه زیبا است بايد به خودمان تبریک بگویم وخودمان را تشویق کنیم واستمرا داشته باشیم وادامه بدهیم تابذر کاشته شده جوانه بزند

      ما باید ادامه بدهیم چون ما ازطرف خداوندمهربان به این سایت هدايت شدیم وچون اینجا هستیم مراحل را قدم به قدم جلو می ریم

      وقتی جوانه ها زده بشن تصمیم می گیریم و همشون راتبدیل به درخت تنومند می کنیم واین آخرین روش وبهترین روش برای ما هستش ما وقتی که از تمام روشهای لاغری ناامید شدیم به این مسیر زیباهدایت شدیم و از این به بعد است که اگر در این مسیر استمرارکنیم به فایلها گوش دهیم ومطالب آموزشی را بخوانیم وتمریناتمان راانجام دهیم و ادامه دهیم و تکرار کنیم از زندگی که بدست می‌آوریم و خواهیم اوردلذت فراوان خواهیم برد

      خدا به هممون سلامتی و تندرستی و تناسب اندام فوق‌العاده بده به خصوص برای استادگرامی وخانواده گرامیشان

      خداقوت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/07/27 20:03
      مدت عضویت: 1695 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,396 کلمه

      سلام . من این فایل رو هم با چشم بسته انتخاب کردم . 

      پرخوری عصبی یک فرمول خود ساخته در ذهن است که ربطی به نیاز بدن ندارد . وقتی ما عصبی میشویم و از حالت تعادل خارج میشویم حالا چه عصبی مثبت چه عصبی منفی تمرکزمان از روی ذهنمان خارج شده و رفتاری که به آن عادت داشتیم را انجام میدادیم . 

      تمایل ما به خوردن با تمایل یک فرد متناسب به خوردن تفاوت دارد . 

      ما تعداد فرمول های ذهنی خوردنمان بیشتر ازفرمولهای ذهنی خوردن یک انسان متناسب است و چون در بیشتر ما تمام فرمولهای خوردن به چاقی منتهی میشوند در نتیجه ما هربار که فرمان خوردن صادر میشود همراه با آن فرمان چاقی هم صادر میشود . 

      حالا به تعداد دفعات خوردن احساس چاقی در ما شکل میگیرد . 

      اما تنها  یک خوردن به تناسب منتهی میشود . 

      ما فقط باید همین یک الگوی خوردن را نگه داریم و مابقی هرچه به ذهنمان آمد را حذف کنیم . 

      خوردن بر اساس نیاز جسمی = متناسب شدن . 

      تنها و تنها این الگوی خوردن مارا متناسب می کند و متناسب نگاه میدارد . 

      با تکرار و تمرین روی ذهن خود تا جاییکه میتوانیم سایر الگوهای خوردن را حذف می کنیم و اجازه خلق شدن به آن نمیدهیم درست مثل افکار منفی . 

      و بعد اگر جایی ناآگاهانه الگویی جاری شد قطعا ابتدا خود را در احساس منتقل می کند به این ترتیب که میبینیم تمایل خوردن در ما پدید آمده . در این زمان 

      اول از معده مان میپرسیم که آیا سیر است . اگر گرسنه باشیم خب میل خوردن از طریق جسم به ما منتقل شده و خوردن آن مارا متناسب می کند و میتوانیم تا جاییکه خود جسم اعلام میکند بخوریم . 

      تا کجا به خوردن ادامه میدهیم . در سه سطح میتوانیم بررسی کنیم . 

      سیر شدن در ذهن (تنها براساس الگوی نیاز جسم ) 

      سیر شدن در احساس 

      سیر شدن از طریق ذائقه و حس چشایی 

      سیر شدن در معده 

      سیر شدن تمایل مارا به مصرف مواد غذایی کم میکند و کم کم میبینیم میل ما کم شده  . من از حس چشایی بیشتر میفهمم که سیر شدم . ذائقه من به هنگام سیری و به هنگام گرسنگی با هم متفاوت است .  وقتی گرسنه هستم دو سه لقمه اول بسیار خوشمزه است کم کم که حالت سیری در من پدید می آید ذائقه ام دیگر مزه ی غذا را مثل اول حس نمی کند و اگر باز هم ادامه دهم فقط دارم عمل خوردن را بدون حس انجام میدهم و پرخوری بدون احساس لذت ادامه دار میشود . 

      جسم جواب کرده ولی ذهن چون اصلاح نشده دستور به ادامه ی خوردن میدهد اما خوردنی بدون میل و لذت فقط طبق الگوی ذهنی چاق شونده مخصوصا الگوهای عصبی بودن . 

      پرخوری عصبی الگوی پرتکراریست که یکی از علل تمایل ما به مصرف مواد غذاییست . 

      وقتی شاهد بیاوریم که انسانهای متناسب از این الگو استفاده نمیکنند میفهمیم این یک الگوی خودساخته است .

      پس ما موقع عصبی شدن چه کار کنیم ؟ 

      روانکاوی و بررسی علت عصبی شدن میتواند شرایط روحی مارا آرام کند . چون خود عصبی شدن هم بنا به دلیل الگوهای غلط ذهنیست وگرنه در زندگی روزمره نباید دلیل زیادی برای عصبی شدن وجود داشته باشد . چون زندگی سراسر زیباییست و حقیقتا چیزی برای عصبی شدن وجود ندارد . 

      اگر مثلا اتفاقات روزمره آنطور که ما میخواهیم پیش نمیرود و این موضوع عصبیمان می کند علتش فقط کم تمرین کردن است . وقت نگذاشتن . دل ندادن . و حل نکردن آن موضوع . وگرنه  افکار درست + احساس عالی + انتخاب رفتار درست + تمرین و تکرار = نتیجه . 

      پس برای رسیدن به نتیجه دلخواه معمولا همه ی اینها در کنار هم نتیجه بخش است و اگر هر کدام نباشد نتیجه انطور که ما میخواهیم پیش نمیرود . حالا جالب است اگر در  ۹۰ درصد کارها توکل را الگوی حرکت قرار دهیم تمام این مراحل به راحتی پیش میرود و نتیجه یه بهتری حاصل میشود . 

      توکل هم یعنی سپردن به نیروی عظیم ناخوداگاه . 

      من راه وروش کار را به مقدار فراوان یاد گرفته ام . برای تبدیل آن به عملکرد هم هر روز تمرین میکنم .

      در حالت عادی من هیچ تمایلی به مصرف مواد غذایی ندارم و خوردن من تنها بر اساس نیاز بدن است اما فهمیدم که در شرایط عصبی من برای آرامشم میخوردم و این الگو امروز خودش را به من نشان داد . پس من این باور را هم  اصلاح کردم که حتی در شرایط عصبی شدن هم نباید بخورم .

      من یاد گرفته ام هنگام برانگیخته شدن تمایلم برای خوردن از خودم بپرسم علت خوردنت چیست ؟ اگر علت خوردنم گرسنگی باشد پس دلیل درستیست اگر هر چه غیر از آن باشد نخوردن را انتخاب می کنم و از احساسم میخواهم آرام شود . اگر آرام‌شد که میفهمم ذهنم دارد همکاری می کند اگر نپذیرفت و وسوسه خوردن همچنان در من بود باید بگردم دنبال الگوی ذهنی ایجاد کننده ی این میل .

      امروز ما ناهار آش انار داشتیم . 

      جاتون خالی خیلی خوشمزه شده بود فقط سبزی آن یکم زیاد شده بود که اگر کمتر میزدم بهتر بود . 

      این موضوع یکم ذهنم را مشوش کرد و لحظه ای از خود غافل شدم و بااین که یک بشقاب خورده بودم باز هم چند قاشق خوردم .  اما سریع به خودم اومدم و گفتم این خوردن جسمی نیستا سیر شدی این ولع از کجا اومده خب ذهنم گفت من به خاطر اینکه سبزی یکم زیاد شده بود ناراحتم کاش کمتر میریختم وگرنه باقی مواد و  طعم و مزه عالی بود راضی بودم  . گفتم تو به خاطر مقداری سبزی داری خودتو ناراحت میکنی بعدشم عذاب وجدان که چرا چند لقمه اضافه خوردم .‌

      گفتم فقط به علت مقداری سبزی داری خودتو ناراحت می کنی . چیزی نشده ‌ . الگوی غلط ذهنی من اینه وقتی طبخ غذا آنطور که دلم نمیخواهد نمیشود عصبی میشوم .

      خب این چه الگوییست . اصلا ارزش ناراحت شدن ندارد تو هربار تلاش میکنی بهتر عمل کنی  اگر اینبار خوب نشد دفعه ی بعد یادت میمونه مثلا سبزیشو زیاد نزنی خب اوکی میشه دیگه غصه خوردن نداره . از طرفی این که این همه خوبیها رو ندیده میگیری و فقط به اون یه ایراد نگاه میکنی و احساستو درگیر اون یه بدی می کنی یعنی داری از الگوی توجه به منفی ها استفاده می کنی  . 

      همان الگویی که کلاسهای ابتدایی معلمانمان در املاء  یادمان دادند که زیر عبارتهای غلط خط قرمز میکشیدند و اگر کل متن یک صفحه بود و و مجموعه ای از تعداد زیادی کلمه همه نادیده انگاشته میشد و نمره ما بر اساس آن غلط به ما داده میشد نه بر مبنای پاسخ صحیح . 

      این دیدگاه از ان موقع در ذهن ما جاریست و امروز میتواند تغییر کند و به جای توجه به سایر قسمتهای خوب شود . 

      نخود و لوبیا وگندم و برنج و پیاز و رب انارو زردچوبه و نمک واقعا همه چیز عالی بود حتی خود سبزی چه عطر و طعمی داشت و رنگ فوق العاده ای انار به آش داده بود این همه خوبی را تو ندیدی و فقط به آن یکی چسبیدی که چرا سبزی اش زیاد شده بود . الگو را تغییر بده  تا دفعات بعد بهتر  بهتر بپزی . روی نکات مثبت توجه داشته باش تا اشتیاقت بیشتر شود . خوبیهای خود را ببین . خود را سرزنش نکن . واقعا ما چه ظلمی به خودمون می کنیم . ای خدا مارو ببخش . این همه خوبی های جاری شده را نمیبینیم . ای خدا خوشبینی را در من روزافزون کن . من با کمال میل تغییر جهت میدهم و میدانم که تو مثل همیشه حمایت و هدایتم میکنی . خدایا بازم توبه میکنم و به سمت تو برمیگردم از گناه بدبینی . 

      بدبینی گناه منه . و من واقعا دارم توی همین دنیا جزاش رو در همون قسمت که بدبینم میدم . خدایا منو ببخش و توبه ی منو بپذیر ای توبه پذیر مهربار . یا غفار الذنوب . من به گناهم آگاه شدم و اعتراف کردم و میدانم تو بهترینها را همواره سر راهم قرار میدهی . 

      خلاصه چیزی که میخواستم بگم این بود که  اومدم سایت رو  مرور کنم تا حالم خوب بشه  بعد گفتم بیام فایلهای رایگان رو با دل انتخاب کنم که این قسمت که دقیقا همان الگوی ذهنی خودم بود چشم بسته دستمو گذاشتم روش و ناخوداگاهم انتخابش کرد و اتفاقا خیلی به جا بود و حال مرا خوب کرد که دقیقا همان الگویی که میخواستم جذبم شد و به راحتی حالت ولعی که دوساعت است با من و من نخوردن را در مقابل ان انتخاب کردم بر من آشکار شد و اکنون که پیدایش کردم آرام و خاموش شد 

      خدایا سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/01/29 18:07
      مدت عضویت: 1648 روز
      امتیاز کاربر: 27981 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,512 کلمه

      سلام به همگی 

      خیلی برام جالب بود که داخل این فایل  استاد گفتن شما با رژیم و ورزش و نخوردن  دارین فقط به چاقی توجه میکنید چون من کسی بودم که سالها به خاطر فرار از چاقی رژیم و ورزش سخت و سنگینی و  داشتم و هر چیزی نمی‌خوردم  خیلی وقتها از ترس اینکه مبادا چاق بشم خیلی از خوراکی هارو  نمی‌خوردم ،خیلی از جاها رو مثل رستوران و فست فودی  نمی‌رفتم و  …..اما از وقتی که در مسیرم سعی کردم تنها دلیل نخوردن من سیری باشه و بی نیازی به غذا و هر وقت خواستم  و تصمیم گرفتم که چیزی رو نخورم از خودم سوال میکنم که آیا واقعا سیرم و میل ندارم که نمی‌خورم یا ترس از  چاقی دارم ؟؟ و اگر از روی ترس باشه که دارم چاقی بیشتر رو جذب میکنم و می‌دونم کارم غلطه و باید اصلاحش کنم  برای همین داخل  دل ترسها باید رفت و به سبک دیگه زندگی کرد .

      چاقی هم یک اعتیاد هست اعتیاد به پرخوری ومصرف مواد غذایی  بی رویه ،که هیچ جای دنیا برای اون جرمی در نظر گرفته نشده و مجازاتی نداره و چقدر راحت افراد چاق   اعضای خانواده ی خود رو به دام این اعتیاد خانمان سوز  میکشانند و اونها رو گرفتار چاقی میکنند 

      .

      مغز ما فرمان دهنده ی تمام فعالیتهای جسم ما هست و مغز یک ادم چاق و مغز یک ادم لاغر مثل هم هست و هیچ فرقی نداره و تفاوت در ذهن  آن  دو  هست و ما با فشار به جسم نمی‌توانیم این چاقی رو از بین ببریم ما باید منشأ چاقی رو پیدا کنیم و اون رو کمرنگ کنیم .و این کار با آموزشهای سایت خیلی راحت انجام میشه و برای همین من که مدتها هست در مسیرم خیلی راحت میگم لاغر شدن با این راه آسون و راحت هست .وودیگه چاقی  برای من زجر آور و سخت و غیر طبیعی شده  و دیگه حتی نمیتونم برای یک لحظه به اون دوران گذشته ام برگردم .

      اول اینکه اگر بخوام رفتارهای یک متناسب و چاق رو مقایسه کنم خیلی با هم متفاوت هستند  من خودم به شخصه  در این چند روز که حدودا چهار روز طول کشید مراسم عزاداری دایی عزیزم بود  تا به خاک. سپرده شد   بلخره هر روز ساعاتی رو در کنار خواهر بسیار لاغر خودم وافراد چاق و لاغر دیگه  میگذروندم  و اتفاقا در ماه رمضان هم  هست که ما روزه بودیم و هر شب هم در مراسم زولبیا و بامیا و حلوا و شیرینی دانمارکی و .‌‌‌‌‌.. میبود من که خودم خیلی علاقه  به شیرینی  ندارم. نه که نخورم میخورم  اما به اندازه هر چند در این چند شب عزاداری  اصلا نخوردم   مگر یک شب که چند  تکه کوچیک حلوا خوردم   همین   اما خواهر متناسب من که به قول خودش عاشق شیرینی بود و هست و هر شب کلی شیرین در یخچال  خونش داره و حاضر غذا نخوره ولی شیرینی بخوره می‌دیدم به هر شیرینی برخورد می‌کرد  که بخوره کلی ایراد میگیره که چقدر این  شیرینی حلوا  زیاد هست و یا   چقدر  این زولبیا و با میا بی کیفیت  هست چقدر بوی بدی میده. چقدر طعمشون یه طوری هست خلاصه نمیدیدم روی هم رفته ایشون به شیرینی  و یا چند تا زولبیا و با میا و  یا چند تکه حلوا بخوره و فقط ایراد میگیره  و نمیخوره و در کل می‌دونم ایشون در غذا خوردن هم همینطور هستن ولی برام جالب بود چون ایشون ادعا دارند من شیرینی خور هستم  و  دوست دارم شیرینی بخورم اما ندیدم یک بار ایشون از طریق رنگ و مدل و یا بو و مزه و یا لمس کردن و …. تحریک به خوردن بشن خیلی راحت میگفتن  اصلا پسندشون نیست  و نمی‌خوردن اما اگر این من بودم که به فلان مواد   غذایی علاقه داشتم حالا هر چیزی بلاخره باید تا حدی که به فشار شکمی  برسم بخورم و بعد دیگه نخورم و بو و تازگی و …. برام مهم نبود یادم میاد در گذشته که من عاشق چیبس و پفک و… بودم هر مدلی با هر طعمی و با هر کیفیتی که به دستم می‌رسید و در اطرافم بود باید می‌خوردم حتی خیلی وقتها همین خواهرم و یا بقیه میگفتن انگار  این پفک  افتاب زده هست و یا بد مزه هست ولی من حالیم نمیشد تا دونه آخر می‌خوردم و بعد دیگه ول کنش میشدم و یا حتی در گذشته بارها این تجربه رو با خواهر متناسبم داشتم که غذایی جلوی ما میگذاشتن و  اما بازم ایشون کلی ایراد می‌گرفت و نمی‌خورد و غذا رو رها میکرد  اما من اصلا اون ایرادها رو متوجه نمی‌شدم و نمی‌دیدم و تا لقمه ی آخر می‌خوردم  و در آخر بهش میگفتم تو اصلا بلد نیستید بخوری انگار نمیتونی غذا بخوری و یا بهشون میگفتم خوش به حالت که اشتها نداری  ولی باید بگم به لطف آموزشها و  در سایت بودن شخصیتم تغییر کرده دیگه هر چیزی رو نمی‌خورم هر چیزی رو انتخاب نمیکنم هر اندازه جلوی من باشه من نمی‌خورم در واقع باید بگم من انتخاب میکنم از چه غذایی به چه اندازه ای در چه زمانی بخورم و در ضمن تعریف من ازسیری فرق کرده من الان غذا میخورم برای رفع نیازبدنم نه اینکه غذا بخورم تا خفه بشم  من جدیدا مسلط هستم که هر چیزی در اطراف من  هست برای خوردن من نیست من باید اول ببینم آیا گرسنه هستم و نیاز دارم که بخورم یا نه ؟

      همین دیشب خونه مادرم کلی تنقلات  بود و اتفاقا همشون رو هم من در گذشته و حالا دوست داشتم و دارم اما چون سیر بودم فقط سه دونه خوردم و رد کردم و گفتم نمی‌خوام میل ندارم سیرم و جا ندارم و دیگه به خوردن ادامه ندادم اصلا به جایی رسیدم که وقتی سیرم و  مواد غذایی مصرف میکنم انگار اون به دهن من مزه نمیده و من از خوردنش لذت نمی‌برم و خیلی راحت رهاش میکنم چون از طرفی هم از اون فشار شکمی بعد از پرخوری متنفرم  پس هر گز دوست ندارم اون رو تجربه کنم .

      من بارها به چشمم دیدم دختر و پسر متناسب من ا گر غذایی پسندشون نباشه خیلی راحت نمی‌خورن و میگن ما نمی‌خوریم و می‌گذرن ازاون غذا  در حالی که در گذشته من این حرفها رو نداشتم همه چیز خور بودم و می‌خوردم و واقعا این تفاوت واضحی بین چاقها و لاغر ها هست .

      به قول استاد افراد چاق  از چند طریق  به جز دهانشون غذا میخورند ولی افراد لاغر فقط ازطریق دهانشون غذا میخورند .من خودم بسیار  خوب   در مسیرم. و سعی میکنم فقط از طریق دهانم غذا بخورم و تا حدود زیادی هم عمل کردم چون در ماه رمضان هست خب من به اندازه نیازم افطار میخورم و اما چون کلی شیرینی و شکلات و پشمک و کوکی  و کلوچه و .‌‌آجیل هست و حتی داخل سینی چایی می‌زارم برای همسرم ولی  تا حدود زیادی درست رفتار کردم و با دیدن و یا لمس کردن و یا بوی اونها و … تحریک به خوردن نشم و خیلی راحت به اندازه نیازم از یکیشون جدا کردم وبا چایی خوردم و یا حتی شده من ازبین همه این شیرینی ها انجیر خشک  و یا کشمش رو انتخاب کردم  و خوردم و از بقیه نخوردم و این ها  همه تغییر هستند که در من به وجود اومدن و بسیار ارزشمند هستند. و کم چیزی نیستند ختی همین دیشب که  من سیر بودم   رفتم خونه مادرم و سوسیس دیدم و برای بچه هام هم سرخ کردم اما خودم نخوردم اما اگر قبلاً بود دیدن این غذا مساوی بود با خوردن حتی اگر سیر باشم اما جدیدا  با دیدن و یا فهمیدن بوش من تحریک به خوردن نشدم .

      و یا اینکه من مدتها هست به صحبت‌های افراد در مورد خوردن توجه نمیکنم و یا اگر ناخود آگاه دنبال کنم سریع به خودم میام که در مسیر غلطم و از پیگیری کردن و حرف زدن در مورد اون غذا  اجتناب میکنم و اصلا دنبال نمیکنم و انگار برام مهم نیست که کجا چه غذایی داده میشه به چه قیمتی داده میشه و یا چی  با چی  قاطی بشه  بهتر هست اصلا  دنبال نمیکنم و ….اما در گذشته همیشه به دنبال آدرس گرفتن جاهای جدید برای خور ن و یا اینکه تجربه های افراد از مواد خوراکی و .. بودم و حتما باید میرفتم و اون رو امتحان میکردم  .

      .

      من معتقدم این همه تبلیغ مواد خوراکی  و  این همه تصاویر و بسته بندی زیبای اون مواد خوراکی  برای  چاقها هست که اونها رو ترغیب به خوردن بکنند.و اما من نباید گول بخورم و آگاه باشم 

      من الان فردی هستم که آگاهم به رفتار غذایی خودم و به راحتی حق انتخاب دارم و خیلی جاها میلم نمیشه و نمی‌خورم چون دارم روی خودم کار میکنم و فرمول‌های ذهنیم  رو دستکاری کردم پس من مدتها هست بذر لاغری رو کاشتم و حالا بعد از مدتها جوانه زده و رشد کرده و من فقط ادامه میدم تا تبدیل به درخت تنومندی بشه  و از ثمرات این  درخت  تنومند .لذت ببرم .

      من هم جز افرادی بودم که واقعا ته خط بودم و دیگه کاری از دستم بر نمیومد و همه تلاشم رو میکردم که لاغر بشم اما نمی‌شدم و دیگه داشتم ناامید میشدم اما  من وارد این سایت شدم و دارم هر روز با عشق روی خودم کار میکنم و نتایج عالی برای خودم رقم میزنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Vafraze12
      1401/01/18 02:39
      مدت عضویت: 1487 روز
      امتیاز کاربر: 10776 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 686 کلمه

      فایل ششم ما اگه چاقیم به این خاطره که به اضافه وزن توجه نکردیمما با رنج چاقی مبارزه با چاقی داشتیم بهش توجه می کردیم.باید بدونیم جاقی در ذهن ماست جسم ما نشان دهنده چاقی هست.تصمیم گیرنده نیست.اگه کسی اعتیاد داره اینو ذهن نش می کنه جسم فقط مثل یک سرباز اطاعت می کنهدر تعریف اعتیاد باید بگیم که رفتاری که نتوانیم انجامش ندیم.وقتی ذهن ما یک سری فرمولها را باور می کنه ذهن ناخودآگاه می یاد و تبدیل می کنه به فرمول مغزی و به عادت و وقتی ذهن عادت کرد دیگه کنترلش سخت می شه ولییی ممکنه.سوالفرمول مغزی چطوری رفتار ما را تغییر می ده؟مغز ما انسانه چه متناسب چه چاق به یک شکل عمل می کنه .ولی فرمولهای ما با هم فرق می کنه افراد لاغر یکسری فرمول دارند که کاملا با افراد چاق متفاوت هستند.بیاییم یک کمی بیشتر مساله را بازش کنیم.ببینید افراد لاغر فقط از یک کانال غذا می خورند و آن هم دهانشان هست همین ولییییی افراد چاق از چندین کانال برلی خوردن استفاده می کنند و وقتی گرسنه می شه خیلی هیجان زده می شه.معمولا هیچ انتخابی ندارن ولی افراد لاغر هستند که انتخاب می کنند.چون لاغرها هر چی رو نمی خورن ولی انسانهای چاق هرچی رو می خورن .ما از این به بعد ۲ نفر یکی مثل قبل می خوره.دومی ناظر هست.خوب یکی از کانالها افراد چاق چشمشون هست.ما سیریم ولی همین که یک خوردنی دیدیم که از قبل فرمولش تو ذهنمونه که اگر مثلا نون خامه ای دیدی =خوردن هست.چشم دعوت می کنه و پیغام تصویری را می فرسته.مغز اول فرمان خوردن نداد بلکه چشم اطلاعات را فرستاد که در آن فرمولش =خوردن هست.ولی فرد متناسب وقتی سیره هرچی رو می بینه نمی خوره چون فرمولی از قبل نداره.

      بوییدن

      بوی فلان غذا =خوردنما وقتی سیریم تا بوی یک غذایی مثل قرمه سبزی می شنویم می ریم می خوریم ولی افراد متناسب وقتی سیرن چیزی نمی خورن.شنیدنیکی میاد از یک خوراکی خوشمزه صحبت می کنه.ما اطلاعاتی نداشتیم یکی برامون تعریف می کنه اطلاعات با گوش به ذهن می رسد.فرمول هر خبری از غذای جدید=خوردن.لمس کردنمثلا وقتی ما یک شیرینی نرمی را لمس کردیم یکی می خوریم.ولی وقتی سیریم با لمس کردن دلمون می خواد یکی چندتای دیگه بخوریم.

      حالا که ما هی می خوریم و انتخابی برای خودمان نذاشتیم تبلیغات هم می یاد فقط و فقط برای ما کار می کنه که هی ما بخوریم و جیب اونا پر بشه از پول……ما حق انتخاب نداریم چون از قبل اطلاعات را به مغزمان داریم.من خیلی تغییر کردم میلم کم شده به غذا اصلا اضطرابم به خوردن کم شده آفرین به من

      من یکی از عادتهایی که داشتم این بود وقتی می خوردم باید تلویزیون روشن باشه و خیلی می خوردم یادمه یک روز یک قابلمه نیمه از ماکارونی بود و من کمی خورده بودم و داشتم سیر می شدم ولی رفتم تلویزیون را روشن کردم و بعد چند لحظا دیدم قابلمه داره خالی می شه.

      ولی حالا هر چقدر فیلم جالبی باشه اصلا به تلویزیون نگاه نمی کنم و تمام نگاه و توجهم را به غذا م می دم خواهرام و مادرم از لاغر شدنم تعجب کرون هی می پرسن چیکار کردی که لاغر شدی.

      خواهرم دیشب گفت خودت همینجوری حفظ کن و دوباره چاق نشی الان که به حرفش فک می کنم دارم می خندم چون مطمئنم هیچ وقت من دوباره چاق نمی شم.

      من عادت داشتم وقتی تخمه می خورم تا آخرش تمومش کنم ولی الان کمی برمی دارم و می بینم که دیگه میلم نمی کشه.

      الان اصلا استرس ندارم و خیلی راحت غذا را می خورم فقط وقتی چایی می خورم یک ندایی در ذهنم می گه با قند نخوری چاق می شی و من بهش جواب دادم نه این قند را به اندازه مصرف کنم اصلا چاق نمی شم ولی اگه به انرازه بخورمو و هنوز باورم این باشه که قند چاق کننده است فایده ای نداره .

      من روی باورم باید کار کنم .

      چطوری باتشویق هودم که بقیه غذا ها را به اندازه می خورم ولی ندایی در سرم نیست قند هم یکی از نعمتهای خداوند هست و نیامده که به ضربه بزنه بلکه آمده که حس منو خوب کنه و به من شیرینی را با خس خوب هدیه کنه

      ممنونم استاد شما خیلی خوبید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتونم تغییر کنم
      1400/11/28 16:00
      مدت عضویت: 1037 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 502 کلمه

      هر عقیده ای درباره شرایط خود در زندگی دارید اگر برای همه انسانها ب همان شکل است فکر و عقیده شما درست است
      همیشه میگفتم چاقی من بخاطرپرخوری عصبیه بخاط ناراحتیمه ب خاطر عصبایتمه بخاطر استرس اظطراب
      همیشه در این مواقع من پرخوری شدید داشتم طوری ک بعدشم تا چن روز مریض میشدم رفتار چندش اوری ک اولش لذت بخشه بعدش اون همه درد تحمل میکنی
      اما کسایی هستن ک موقع عصبانیت غذا نمیخورن حالت تهوع دارن یادمه موقع ازدواجم سه روز اصلا میلی ب غذا نداشتم شدیدا بی میل بودم
      پس منم میتونم
      دختر خاله خودم در شرایط عصبی هستش بازم لاغر لاغر شده بود
      یا خالم یا زندایی همش پر از فکر و خیال و غم غصه هر روز داره لاغر لاغر میشه
      پس وقتی اونها برعکس من عمل میکنن نشون میدا رفتار من غیر عادیه و چیزی جز فرمول نیس
      در لاغری باذهن ب این درک واگاهی میرسیم ک هر دلیلو توجیهی برای چاقی خود داریم با جستجوی اون در انسانهای اطرافمون ب یقین برسیم ک ایا این دلیل چاقی من باعث چاقی هما انسانها میشود یا فقط باعث چاقی من شده
      چرا من چاق شدم
      عادتها نقش اصلی درشکلگیری اضافه وزن دارده هر فردی بمیزان تنوع عادتهای غذایی ک دارددر شرایط چاقی متفاوتی ب سر میرود
      شناسایی عادتهای چاق کننده میتونم تغییر بدیم رفتارهایی ک سبب چاقی ما میشن لاغری رو تجربه کنیم
      مثلا من سیرم ولی بوی غذایی منو وسوسه میکنه بخوردن در حالی ک سیرم این ی عادته ک من در اثر بوییدن اون مغزم دستور خوردن میده
      یا موقع بیماری میخورم
      یل عصبانیت میخورم
      یا مسافرت میخورم
      ولی افرادی هستن ک میرن مسافرت ومتناسبن پس قضیه چیه
      یا موقع بیماری لاغرتر میشن پس این نشون میده اینها عادتهایی هستن ک در مغز من هستن من باید اصلاحش کنم
      مغز یک فردمتناسب بایک فردچاق کاملا مشابه هس

      یک فرد متناسب میخوره برای تامین انرژی بدن ن برای تفریح سرگرمی لذت ن هیچ کدوم اما ی فرد چاق میخوره برای اینک عیده نیس پول داده حیفه نزره عروسیه کیکه تولده
      یک فرد متناسب میخوره فقط از طریق ذهنش بارها دیدم خواهرم ک عاشق اش رشته هس یکم خورده ازش
      اما شده من میلی نداشتم اما خوردم ک خرده باشم یا چشمم دیده گفته بخور یا بوش منو تحریک کرده
      بارها شده ی شیرینی گرفتم اشتها نداشتم اما خوردم چن چشمم دیده یا دستم گرفتم دوباره خوردم
      اما ی فرد متناسب اینطوری نیس
      تو مهمونی بودم شیرینی ها تنوع هاش زیاد بود دخترداییم ک متناسبه گفتم اصلا دوس ندارم تنوع شیرینی زیاد باشه چرا چن دوس دارم از همشون بخورم اما اون گف ن من تنوع دوس دارم
      این نشون میده اون از نگاه کردن تحریک نمیشه شکلات تعارف کردم نخورد چراچن که میلی ندارم
      مهمونی
      بودیم اش خورد هرچی تعارف کردن گف ن من اصلا میلی ندارم
      این نشون میده اون از طریق دیدن بویدن خیلی چیزهای دیگه تحریک نمیشه و پس تفاوت بین منی ک چاقم واونی ک متناسبه در انتخابهای ماست در فرمولهای ماست عادتهای ماست باورهای ماست ن چیز دیگه پس منم میتونم با تغییر همونها مثل اون متناسب شم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribadeghani1371@gmail.com
      1400/10/09 10:21
      مدت عضویت: 1037 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 559 کلمه

      سلام
      یک فرد چاق میگه پرخوری عصبی دارم
      چیزی ک خود من ازش استفاده میکردم و هنوزم پررنگه برام
      من کسایی رو میشناسم ک عصبی هستن ولی چاق نیستن پس چرا اونها پرخوری ندارن
      عصبی بودن هم بهانه ای برای فرار از اون موقعیت و ارام کردن خودمون پناه میبریم ب غذا
      و بدون این ک میلی باشه میخوریم
      تا اروم بشیم
      و هی این کارو تکرار کردیم تا تبدیل ب عادت شده
      و الان من وقتی عصبی میشم میبینم ک میلی ندارم گرسنه نیستم ولی مغزم ب خوردن ادامه میده
      یا سرماخوردم یا بیمارم هی مغزم دستور خوردن میده البته خیلی فرق کردم قبلا ک کل هفته دو روزشو سالم بودم
      واون موقع اش میپختمو اونقدر میخوردم و معدم ورم میکرد
      قبلا بیشتر پیچ های اشپزی دنبال میکردم بدون انک بپزشون از روی علاقه هی دنبال میکردم
      وقتی اینجا یاد گرفتم ک کنارش بزارم
      الان ب این نتیجه رسیدم ک واقعا اون موقع من از طریق چشم و گوش تحریک یشم ب خوردن
      یاهمش درگیر این بودم ک چی درست کنم رژیمی باشه همش روز و شب ب غذا فک میکردم
      من یک فرد متناسب میشناسم ک رفته بودیم مهمونی و اونجانشسته بود بدون اینو بگه گشنمه و فلان
      مادرش گف ظهر ابگوشت درست کردم نخورد گفتیم چرا دوس نداره گف ن قرار بود قیمه درست کنم نکردم و اون نخورد و اون موقع گف گشنمه در اوج گرسنگی بود ولی نشسته بود هیجان زده و هول نبود ک غذا نخوردم یا گشنمه
      یا دختر خودم اصلا نمیفهمه کی گشنشه میبینی میپرسم گشنته میگه اره ولی قبل اون اصلا نمیگه
      یا خواهر خودم غذایی ک عاشقشه رو بپزیم میل نداشته باشه محاله بخوره یا من خیلی دیدم ک انتخاب میکنه اگه سوپ باشه پلو باشه خاگینه باشه اون از بین اینها پلو میخوره
      از طریف دیدن بوییدن اینا تحریک نمیشه
      مثلا نمیگه حیفه پول دادم بزار بخورم
      نزریه بخورم
      عیده بخورم
      مثلا تو ماه رمضون میبینی بیدار شده سحری بخوره اگه غذای مورد علاقش نباشه نمیخورد دیگه هول نبود قرار روزه بگیرم باید بخورم یا زیاه روی نمیکرد
      میبینی تولد شده خیلیا دارن کیک میخورن ولی این میگه شام خوردم میل ندارم نمیخوره
      یعنی ن از چشم تحریک میشه ن خاطرات گوش ن لامسه ن بینی
      میخوره فقط در اثر گرسنگی یا میل داشتن
      همین خواهرم ازدواج کرده و یکم چاق شده چراچن خیلیابهش میگن مواظب باش چاق نشی یامیگن خیلی میری بیرون و رستوران میخوری یا معجون چاق میشی در حالی ک قبلا اون غذای فست و فود و هله هوله و شکلات و چیز شیرین خیلی میخورد
      واین چیزی جز فرمول نبود
      مثلا خود پدر من دوبشقاب برنج میخوره ولی ته دیگ ی ذره هم نمیخوره چرا
      میگه چاقم میکنه
      یا کوکو یاسرخ کردنی
      یا شیرینی کیک
      میگه نمیخورم اینا چاق میکنه و ترس از خوردن رو من میبینم وحس میکنم
      من ب این باور رسیدم ک چاقی فقط از باورها و طرز فکر ما نشات میگیره و ما با خوردن خودمون اسیر حرص و ولع میکنیم با رژیم های مختلف ب ناتوانایی خودمون پی میبریم و محصول میشه چاقی
      و لاغری باذهن چیزی جز ارامش نیس میخوری نخوری درگیرش نیستی البته ذهنهای سالم
      من تغییر در خودم میبینم و تبریک میگم ب خودم ک خیلی فرق کردم رفتارهام خیلی تغییر کردن دیگه نمیخورم برا اینک خورده باشم برا اینک حیفه یا مامانم پخته یا نیس
      و سپاسگزارم از خودم ک تو مسیرم و میدونم رفتارهای خیلی زیادو لاغر کنند ه در حال شکلگیری در من هستن و من قطعا یک شگفتی ساز خواهم بود

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/10/05 23:28
      مدت عضویت: 1227 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,512 کلمه

      سلام و صد سلام دوستان و معاشران مسیر سرسبز و مستقیم و پرنعمت الهی 

      من می خوام رها کنم !..،اضافه وزنم را 😄💯

      تمام اضافه وزنم را رها می کنم و آزاد می شوم 🦋✨

      همین الآن داشتم نیمه این فایل را می دیدم همسایمون یک بسته سوهان از شهرستان قم برامون سوغات آوردند پسرم درو باز کردو گرفت ازشون و دقیقا آورد جلوی چشمم درش را باز کرد و چرخوندش نگاهش نکردم ولی بوی اون مستم کرد منفی باف گفت تو که خیلی دوست داشتی و همیشه می خوردی بریم تست کنیم اما جالبه صداش ضعیف بود گفتم هرگز !…یعنی من مطمئن شدم عادتهای من از تحریک ۵دهانم نسبت به خوردنهای اضافه و الکی باعث رفتاری غیرصحیح شده که منجر به چاقی من شده است …خب امروز من از آخر فایل شروع کردم بریم بررسی کنیم  

      پرخوری عصبی چیست ؟!(بهانه ای بیش نیست)✨

      قانون برای همه افراد یکسانه مثلا قانون جاذبه هر کجای این کره زمین تو هر کشوری که جسمی رها بشه روی زمین می افته یا اگر سوزنی به انگشت شخصی فرو بره تحریک عصبی میشه و درد را احساس می کنه اما افراد چاق دلایلی برای چاقی خودشون دارند که درواقع قوانین شخصی خودشون هست که برای خودشون و یا نزدیکانشون عمل می کنه و برای همه افراد به اینصورت نیست  و باید نقض بشه 

      .افراد چاق یکی از دلایل پرخوری خود را عصبی بودن می دانند و میگونند وقتی به هم میریزم کششی به سمت خوردن پیدا می کنیم منم بارها شنیده بودم از مامانم که حرص می خورم و بیشتر می خورم و چاق می شوم و از اونجائیکه همیشه مسائلی هست که اعصاب ما را به هم بریزه فرد انتظار چاقی از خودش داره و این یک مانع بزرگ لاغریه که باید اصلاح بشه 

      اما یک فرد متناسب هم در روزمره زندگیش عصبی میشه ولی پرخوری نداره در واقع من دیدم خیلی ها به قول خودشون دیگه چیزی از گلوشون پایین نمیره یا ممکنه تپش قلب بگیرند یا نفس نفس بزنند یا تندتند پلک بزند اما یک فرد چاق خودش را با خوردن آروم می کنه البته در لحظه و بعد از خوردن یک احساس سنگینی و فشار یا عذاب وجدان هم به حال بد خودش اضافه می کنه …در تمام این سالهایی که چاق بودیم ما هیچ توجهی به چاق شدنمون نداشتیم یعنی وزن کردن خود و تلاش و فشار به جسممون یا تحقیق در مورد روشهای لاغری همه توجه به چاق شدن بیشتر بودند و نوعی فرار از چاقی یا مبارزه با چاقی یا نفرت از خودمون و همه این افکار و رفتار و احساسات تصویر چاقی را در ذهن ما واضح تر می کرد و ما باید بدونیم چاقی در ذهن ما ریشه داره انگار یک بذری کاشتیم و بهش رسیدگی و توجه زیادی  داشتیم شده و یک باغ پر محصول چاقی به وزن بدنمون اضافه شده است !…

      یکی از دلایل اصلی چاقی ما عادتهای ما هست و عادت اون رفتاری هست که بارها انجامش میدیم و احساس خوبی هم از انجامش نداریم ولی نمی تونیم کنارش بزاریم و باز تکرارش می کنیم !…عادتها اعتیاد ما هستند و باید درمان شوندکه دوره چالش من این نخوردم در همین سایت خیلی فوق العاده به موضوع عادتها و اصلاح آنها می پردازد .  

      سیری در یک فرد چاق مساوی است با احساس خفگی  

      و فشار یعنی اصلا گرسنگی را درک نکرده ولی در یک فرد متناسب سیری یعنی فقط رفع نیاز 

      فرد متناسب به اندازه نیاز بدنش غذا میخوره یعنی بدنش نیاز به انرژی داره و مغز فرمان میده به خوردن و فرد متناسب تا جاییکه رفع نیاز و واکنش بدنش بشه غذا میخوره و سیر میشه یک فرد متناسب تحمل گرسنگی را داره و از این احساس لذت میبره و البته برای علاقه مندیهاش بسیار ارزش قائله غذایی که دوست نداره را هرگز نمی خوره و حاضره گرسنه بمونه یا اینکه صبر میکنه تا غذای مورد علاقه اش آماده بشه و در خیلی از موقعیتها خیلی محکم و با اراده می گه میل ندارم یا سیر هستم. 

      ولی یک فرد چاق اصلا درکی از جمله من میل ندارم و یا سیر هستم نداره و همیشه گرسنه است و هر چیزی را دوست داره و می خوره (من یاد گرفته بودم که آدم باید سازگار باشه و همه چیزی  بخوره شاید تو مهمونی بره و غذایی را دوست نداشته باشه و خیلی بده هم میزبان ناراحت میشه هم می گویند :چه بچه ی بی تربیتی و هم بچه گرسنه میمونه و اصلا این یک مدال و افتخاره تو خانواده مادری من که آدم هرچی گذاشتند جلوش بخوره و حتما با سفره همراه باشه یک رسمی هم تو دورهمی ها داشتیم باید سر ساعت سفره پهن بشه اگر زودتر گرسنه میشدی میتونستی با هله هوله یک کم خودتو سیر کنی تا وقت سرو غذای اصلی  برسه اگر هم سر سفره سیر بودی که زشت بود و تنبیه می شدی و  می گفتند دیگه غذا تا شب نیست همین الآن بخور (یعنی همش زور و ترس و همه هم ماشالله چاق ) فرد چاق به محض کوچکترین احساس گرسنگی فریادش بلند میشه و بی تابی میکنه ،که گرسنمه !؟چی بخوریم !؟و دست و پا میزنه که نیازش برآورده بشه و هرچیزی دم دستش بیاد میخوره فرقی نمیکنه غذای مانده باشه یا شور یا سوخته یا یخ زده فقط میخواد بخوره در واقع با تکرار یک سری از رفتارهای زشت و زننده فرمولهایی در ذهنش ایجاد شده که از تصویر چاقی در ذهنش نشأت میگیره …

      یک فرد متناسب فقط از راه دهان غذا میخوره یعنی به وقت گرسنگی واقعی غذا را با دستش برمی داره و میزاره توی دهانش و می خوره ولی فرد چاق از طریق ۵دهان دیگرش هم می خورد …

      دهان اولی فرد چاق مثل دهان فرد متناسب هست که از طریق دهان می خوره و دهان دوم از طریق چشم هست مثلا غذاخورده و به حالت خفگی هم رسیده اما همسرش با یک جعبه شیرینی میاد داخل یا همسایه تعارفی غذا میاره و چشمش غذا را میبینه و تحریک میشه و به مغز اطلاع رسانی می کنه و مغز با توجه به خاطرات و تجربیات دستور خوردن را صادر می کنه و دهان سوم بویایی فرد است فرد چاق غذاخورده و درحال خفگی است و از کنار رستورانی رد میشه و بوی قورمه سبزی مستش می کنه یا بوی کباب به دماغش می رسه و حتی بوی آبگوشت همسایه !….حس بویایی به مغز اطلاع رسانی می کنه و مغز هم دستور صادر میکنه وفرد گرسنه میشه و یهو معده اش خالی میشه و انگار هیچی توش نیست و دستور خوردن از مغز صادر میشه و دهان چهارم از طریق گوش هست ممکنه دوستی یا رفیقی برای ما تعریف کنه از رستورانی که رفته از کیفیت و تنوع غذاها از قیمت خوبش یا فضای دلنشینش آنجا و از طریق شنیدن تحریک میشیم و اون وقت دیگه خواب و خوراک ما را میگیره تا بریم اونجا ببینیم چه خبره!…دهان پنجم هم حس لامسه ما هست بارها شده  میریم سوپر مارکت فروشنده میگه نون باگت ها تازه است ما هم اصلا لازم نداشتیم ولی دست میزنیم و میبینیم چقدر نرمه و از طریق حس لامسه تحریک میشیم و خرید میکنیم گاهی هم از تردی سوخاری ها یا بیسکوئیت ها یک فرد چاق از تموم خوراکی ها خاطره داره لطیف بودن شیرینی و دسر یا تردی و پوکی سوخاری ها در واقع موقع خوردن با چند دهان میخوره و لذتش زیر دندونش میمونه 

      مغز ما تصویری هست و اطلاعات پیرامون را از طریق حواس پنجگانه به صورت تصویری دریافت می کنه و فرمان ها را طبق تصاویر ذهن صادر میکنه  ✨

      من نسبت به قبل تغییرات خیلی خوبی داشتم ولی هنوز تحریک پذیری دارم یعنی یه مدتی خیلی بی توجهی کردم من از طریق چشم خیلی تحریک میشم و البته که پسرم اضافه وزن داره و ذهنش انبوه فرمولهای چاق هست و دائم میره سر یخچال و چیزی میاره و می خوره به منم تعارف می کنه و یا دخترم که ۴سالشه و خیلی متناسبه حجم کمی از غذا میخوره به اندازه نیازش ولی تعداد دفعات بیشتری درخواست خوردن غذا داره و هربار من با چشمم تحریک میشم و مواجه با غذاها میشم البته اینم دلیل ذهن چاق هست و در نهایت قدرت من هستم که باید آگاهانه بدونم که الآن من گرسنه نیستم و بدونم این تحریک پذیری صورت گرفته تا در این مورد مهارت لازم را به دست بیارم..

      باید به تموم تغییرات بینش و احساسی خودمون در این مسیر احترام بزازیم و اینها یک معجزه هستند با تشویق و تبریک به خودمون اشتیاق بیشتری پیدا می کنیم برای یادگیری و آموزش ذهن باعث آزادی ما میشه لذت تجربه کردن لاغری و تمام پاداشهای آن باعث میشه با لذت در این مسیر حرکت کنیم و نتیجه کار عالی میشه

      دوستان شاد و سلامت و همواره پیروز باشید🌷 

      خدایا سپاس از بی نهایت موهبتهای الهی و شکر وجود استاد عطار روشن عزیز که از جان و دل با شوق آموزش می دهند …بارها شنیدم استاد گفتند هرچیزی که تجربه کنم و بدونم باعث کمک کردن به شما میشه که راحت لاغر بشین را بهتون میگم و این نشونه سخاوتمندی ایشون هست که عاشقانه در مسیر رسالتشون در حرکت هستند و خیلی حس اعتماد و اطمینان در من ایجاد میشه متشکرم از شما خداقوت و طلب خیر نثار خانواده محترمتون

      روح پدرو مادرتان شاد 🦋✨ 

      سپاس سپاس سپاس 

      خدا حافظ و یارتان باشد 🍃🌸

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار علیرضا معینی
      1400/08/24 16:49
      مدت عضویت: 993 روز
      امتیاز کاربر: 81
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 966 کلمه

      سلام خدمت دوستان عزیز و استاد گرامی 

      پرخوری عصبی چیست ؟ 

      من تحلیلهایی در ذهنم از  فایل شما دریافت شد  که به نظر خودم منطقی هست . 

      پرخوری عصبی که ما تا حالا فکر می کردیم  این بود که 

      وقتی من عصبی هستم و کنترلی بر رفتارهای خودم ندارم برای رسیدن به آرامش به غذا پناه میبرم و غذا موقتا من رو آرام میکرد اما عذاب وجدان بعد از اون بر اون مشکل عصبی اضافه میشد و من نه تنها حالم خوب نمیشد تازه بدترم میشد . 

      من از این فایل فهمیدم پرخوری عصبی یعنی از  ورودی های حواس پنجگانه خوردن . 

      ببینید من اینجور تحلیل در ذهنم ایجاد میشه ما از طریق کانالهای ورودی در خواست ذهنی و بعد ولع خوردن رو در خودمون ایجاد می کنیم . یک میل کاذب . 

      ما با این کار میل خودمون رو از حالت  طبیعی خارج می کنیم و بی نهایت طلب میشیم   افراد چاق از طریق تمام حواس پنجگانه  ولع خوردن رو در خودشون ایجاد می کنند . در حالیکه انسان متناسب ذهنش فقط چند فرمول برای خوردن داره . غذایی که دوست داره زمانی که دوست داره و به قدری که میلش میکشه . بعد از اون دیگه بکشیمش هم نمیخوره . 

      چون میلش طبیعیست . ما هم این میل طبیعی رو داریم . پس باید میل طبیعی رو جایگزین حس ولع کنیم . 

       ما حتی با محدودیت و رژیمهای مختلف نیز  ولع رو در خودمون زیاد کردیم درست مثل خیلی از انسانها علی الخصوص انسانهای  مذهبی که با محدود کردن خودشون ولع جنسی در خودشون پدید آوردند . 

      پر خوری به نظر من از دو واژه تشکیل شده 

      پر + خوردن 

      پر یعنی استفاده ی زیاد از خوردن . 

      ما اگر میخواهیم رفتار پرخوردن در ما متعادل بشه باید دستورات ذهنی خودمون رو در مورد خوردن متعادل کنیم . 

      آیا اگر افکار و دستورات و درخواستهای ذهنی ما در مورد خوردن متعادل بشن و متعاقب اون رفتارهای خوردن در ما متعادل بشن آیا میل و شهوت خوردن ما نیز کم میشه . 

      از اونجایی که فرمولهای ذهنی سبب ایجاد میل خوردن میشن پس قاعدتا وقتی خوردن ذهن رو کمتر تحریک کنه و ما ورودیهای خوردن کمتر به خودمون بدیم کم کم میل خوردن هم در ما متعادل میشه . 

      در تجربه ای که در پدرم داشتم دیدم که پدر من همواره متناسب رفتار کرده و همیشه هم متعادل بوده از وزن بین وزن ۷۸ تا ۸۳ همیشه بوده چون رفتارهای غذایی ثابت داره . 

      اما من رفتار غذایی ثابت ندارم . برای همین نمیتونم وزنم رو ثابت نگه دارم . من یه زمان زیاد میخورم بعد عذاب وجدان میگیرم کم میخورم . 

      من باید بتونم رفتار غذایی که در وزن ایده آلم خواهم داشت رو در ذهنم به عنوان الگو در نظر بگیرم . 

      دوستی داشتم که وزن خودش رو آرام آرام پایین آورد . 

      بدون سر و صدا . 

      او فقط آرام آرام غذای خودش رو کم کرد . 

      قطعا او متقاعد شده بود برای رسیدن به اندام متناسبش باید بتونه متعادل غذا بخوره . 

      او گرسنگی نمی کشید . دوست داشت لاغر بشه . 

      او ولع خوردن نداشت . 

      به نظر من ما باید احساس ولع رو در خودمون خاموش کنیم . ما به احساس ولع نیازی نداریم . پس هر آنچه که باعث میشه ولع ما برانگیخته بشه اون فرمول غلطیست که در ذهن داریم . 

      من وقتی ولعم تحریک نشه پرخوری نمیکنم . 

      احساس گرسنگی ولع منو  برانگیخته می کنه 

      وزن کردن ولع منو  برانگیخته می کنه .

      عصبی شدن ولع منو  برانگیخته می کنه . 

      تنوع غذایی ولع منو برانگیخته می کنه . 

      دیدن غذا  شنیدن و تمام مواردی که شما در فایل بهش اشاره کردید ولع منو برانگیخته میکنه .

      مرور خاطرات خوردن ولع رو تحریک میکنه .

      تصور خوردن فلان مواد غذایی ولع رو برانگیخته میکنند.

      حتی من تجربه کردم دیدن غذاهای مختلف در اینستا ولع منو برانگیخته می کنه . 

      من باید ذهنم رو متقاعد کنم که هر خوردنی حال منو خوب نمیکنه . 

      خوردن = حال خوب نیست . 

      خیلی وقتها خوردن = حال بد و بسیار بد هست .

      تکرار درخواست خوردن مکرر = حال بد و بسیار بد 

      من برای اینکه میلم در حالت طبیعی جسمی بمونه باید بتونم درخواستهای ذهنی خوردن رو در ذهن کمرنگ کنم . بگم نمیخوام . پیشنهاد نده . درخواست نکن . 

      به قول شما باید با من ارادی من غیر ارادی برنامه بدم که تنها زمانی بخورم که جسمم گرسنه است . 

      گرچه گرسنگی هم حس ولع مرا برانگیخته میکند اما آن را ولع ندانم بلکه میل طبیعی بدانم . 

      گرسنگی = برانگیخته شدن میل طبیعی نه گرسنگی ذهنی . ذهن گرسنه از عزت نفس خالی شده است . غذای ذهن گرسنه عزت نفس است . 

      هرچقدر عزت نفس من بیشتر شود ولع من کمتر میشود .

      چیز دیگری که باید تغییر کند اینست که من باید وابستگی خودم به خوردن را کم کنم . 

      به قول شما برای خوردن بی تابی نکنم .من مثلا ساعت ۳ گرسنه ام بود اما تا غروب که به خانه برسم این حس را میتوانم تحمل کنم اما وقتی به خانه میرسم و غذا آماده نباشد خیلی بی تاب میشوم . چون چند ساعت گرسنه بودم و طاقتم از دست میرود و پرخوری هم میکنم . 

      تازه اگر آماده باشد هم باز پرخوری می کنم و اونقدر میخورم تا حد خفگی . 

      و بعد عذاب وجدان .

      پس زیاد گرسنه ماندن برای فرد چاق برابر با پرخوری و ولع میشود . 

      من باید ذهنم را متقاعد کنم که ولع احساس خوبی نیست . 

      من دوست دارم در طول روز چیزی نخورم و  فقط یک وعده غذا بخورم تا به وزن ایده الم برسم اما حس میکنم یک وعده کم است . نمیدانم من هنوز در مورد خوردن به فرمول دلخواه نرسیدم . فقط میدانم نباید ولع خود را با فرمولهای ذهنی برانگیخته کنم . 

      بلکه باید فرمولهایی به خود دهم که به ارامش ذهنی برسم .

      ولی من الان که غذا میخواهم و حس ولع دارم چگونه خود را ارام کنم . 

      با نفس عمیق کشیدن درخواستهای ذهنی متعادل میشود و من حس میکنم جریان درخواست ذهنی تغییر میکند . من به خودم مسلط میشوم و میتوان رفتار صحیح از خودم داشته باشم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/07/18 19:08
      مدت عضویت: 1648 روز
      امتیاز کاربر: 27981 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,376 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم 

       موضوع این جلسه :مغز من با استفاده  از فرمولهای ذهنی عادتهای من رو تغییر میدهد چطور ؟؟؟

      من در گذشته داشتم با چاقی مبارزه میکردم اما نمیتونستم اون رو شکست بدم چون ریشه ی چاقی در ذهن من بود  و جسم من نشانده ی اون چاقی بود و فرمولهای چاقی در ذهن من شکل گرفته بود  و با تکرار اون فرمولها چاقی در جسم من به وجود امده  بود .

      چاقی هم یک اعتیاد  به پرخوری و مصرف بی رویه  مواد غذایی هست و اما چقدر این اعتیاد بدون جرم و سر و صدا هست و مردم خیلی راحت همدیگه رو حتی عزیزانشون رو از سن کم  تشویق به این اعتیاد  خانمان سوز میکنن و اونها رو در دام اعتیاد به مواد غذایی میندازن  .

       این مغز چرا  در جسم شما باعث اضافه وزن شما میشه اما در متناسبها اینطور نمیشه ،؟؟؟

      چرا ما داریم چاق میشیم و چی میشه که ما چاق میشیم و چه عادتهایی داریم که باعث چاقی ما میشه ؟؟؟ما باید اینها رو بررسی کنیم و نظارت کنیم بر رفتار خودمون .

       ما  چاقی رو هر روز با رنج حس میکنیم در نشست و برخاستمون در خوردنمون که بخوریم عذاب وجدان داریم و نخوریم هم ناراحتیم اما بعد از مدتها در سایت بودن و یادگیری لاغری دارم لاغری رو با لذت حس میکنم و اگر ادامه بوم قطعا متناسب میشم .

       یک فرد متناسب برای چی میخوره  ؟ برای تامین انرژی جسمش غذا میخوره و از راه دهان میخوره و وقتی اون فرد متناسب گرسنه باشه  شروع به خوردن میکنه و خیلی راحت از اون غذا میخوره  و به اندازه نیازش  میخوره و وقتی  سیر باشه دیگه ادامه نمیده  اما یک فرد چاق به محض گرسنگی  (که گرسنه نیست کمی از حالت خفگی اومده پایین تر ) دیگه واویلا هیجان زده میشه برای خوردن 

      سیری در متناسب =رفع نیاز بدن اما سیری در چاق ها  =خفگی و پرخوری و اینکه  هر چه هست باید بخورم عجب آگاهی نابی همین یه مورد رو اگه همه  افراد چاق خوب اجرا کنن به جرات میگم زود لاغر میشن من خودم هنوز بعضی مواقع سیری رو با فشار شکمی تجربه میکنم ولی بسیار روزها دارم که با رفع نیاز گرسنگی در بدنم(به اندازه خوردن ) تجربه اش میکنم و همین کار بسیار ارزشمند هست و  کم کاری نیست من خودم در گذشته فکر میکردم هر چه در اطرافم هست باید بخورم و اصلا انتخابی  برام در کار نبود حتی اگر  اون غذا رو دوست نداشتم  من میخوردم  اصلا میخوردم چون لذت میبردم از خوردن میخوردم چون برام خوردن هم تفریح و هم سرگرمی هم حال خوب بود میخوردم که بدنم قویتر و سالمتر باشه میخوردم که اسراف نشه میخوردم که خستگیم دربیاد میخوردم که ضعف و لرز بدنم بره میخوردم که خستگیم و سر دردم و معده دردم از بین بره  …. اما الان بعد از مدتها در سایت بودن یاد گرفتم در موقع گرسنگی  عدا بخورم و فقط  به اندازه نیازم بخورم در واقع به محض گرفتن پیغام سیری دست از خوردن بردارم که هنوزم جای کار دارم چون خیلی وقتها فرمولهای گذشته بالا میاد که چون این غذا خوشمزه هست و یا دوست داری و یا دیگه گیرت نمیاد و …. یکم بیشتر بخور و بعضی وقتها با دو لقمه یا کمی  بیشتر از نیازم خوردن  به  فشار شکمی میرسم که واقعا حالت زشت و زننده ای و بسیار کار نادرستی هست و از سوی شیطان میاد اما من باید خیلی راحت با صدای بلند بهش بگم نه من الان سیرم ادامه نمیدم و هر وقت دلم خواست  تا شب کلی غذا هست بر میدارم و میخورم و هیچ کمبودی نیست و اما اگر بازم پرخوری کنم طبق حرفهای استاد دیگه خودم رو تنببه میکنم تا دوباره به سمت پرخوری نرم و معده ی خودم رو اذیت نکنم و جسمم رو بیمار نکنم اخه چرا ما با خودمون این کار رو میکنیم ؟؟؟چرا به قول یکی از دوستان ما روی هم روی هم کفش و یا لباس نمیپوشیم و بعد راه بریم اخه نمیشه سنگین میشیم و ادیت میشیم اما پس  چرا ما اینقدر روی هم عدا میخوریم تا سنگین بشیم و نتونیم تکون بخوریم ؟؟به خاطر فرمولهای چاقی هست که از گذشته در ذهن ما هست و ما را وادار به خوردن میکنن من الان خیلی بهتر شدم اما هنوزم جای کار دارم من در گذشته میگفتم چون کم کالری بزار بخورم چون مقوی بزار بخورم چون پولش رو دادم بزار بخورم چون در سفرم باید بخورم که خوش بگذره چون اومدم تفریح و دورهمی باید بخورم که خیلی خوش بگذره و خلاصه هر چیزی در اطرافم بود بدون دقت به نیاز جسمم میخوردم اما همین چند شب پیش خونه مادرم برای شام دعوت بودم که  ساندویچ الویه و آش رشته  بود و کلی چیپس و پفک و شیرینی و حلوای سنتی خواهر پز م و … بود اما من واقعا انتخاب کردم در حد چند قاشق الویه با یه نصف نون ساندویچ خوردم و دو عدد شیرینی کاک خوردم همین دیگه حلوا نخوردم چون جا نداشتم و چیپس و پفک بود اما من نخوردم چون واقعا سیر بودم و نخواستم  بخورم و گفتم میل ندارم و (تازه از خوردن بقیه هم حالم بد میشد )کاری که در گدشته محال ممکن بود  انجام بدم حالا به راحتی دارم انجام میدم خوب تمام اینها به خاطر تغییر فرمولهای ذهنی من در حین آموزشهای این سایت  هست و خدا رو بسیار سپاسگزارم که تونستم این همه تغییر کنم اصلا همینکه میتونم شبها از این مدل شامهای غیر رژیمی و غیر  آبپز  بخورم  و جرات خوردن شام سفره ی خونه رو  دارم و با لدت و بدون نگرانی  و محدودیت از هر چیزی که بخوام به اندازه نیازم میخورم اینم خودش یه تغییر بزرگه که به خاطر بودنم در این مسیر  دیگه  برام عادی شده  و گرنه در گذشته حسرت داشتم مثل خیلی از متناسبها هر چیزی که دلم میخواد بدون نگرانی بخورم و متناسب هم باشم و حالا خودم دارم تجربه اش میکنم  و اینها کم ارزشمند نیستن برای خودم و من همیشه قدر دان این ازادی و حال خوبم و آرامشم و تناسب جدیدم هستم  .

      من هم دختر و هم پسرم بسیار متناسب هستن  و بسیار کنکجاو رفتار اونها هستم بارها شده عذای خونه دلخواه اونها نیست و خیلی راحت دخترم میگه نه نمیخوام و با شکمم گرسنه میره میخوابه در صورتی که من در گذشته و شاید هنوزم  عمرا همچنین کاری میکردم  و بکنم هر چی بوده  به اندازه نیازم خوردم ولی حقیقتا مدتها هست منم  انتخاب میکنم منم به دنبال سلیقه ی خودم میرم و عدا میخورم و مثل قبل همه چیز به نظرم پرفکت و عالی برای خوردن نیست و اگر مزه اش خوب نباشه نمیخورم و  به خودم میگم چطور فلانی داره این همه از این غذای ناجالب  میخوره ؟؟

      پس باید آگاه باشیم همون اول کار بین خوردن متناسب و چاق فرق هست که اون فرد چاق  هر چی  باشه میخوره و اما متناسب نه اگه مورد علاقه اش نباشه نمیخوره صبر میکنه تا غذای دلخواهش رو بخوره .

      و تفاوت بعد ی چاقها و لاغرها این هست که   چاقها ۵ دهان دارن و اما متناسبها فقط از راه یک  دهان که در صورتشون هست  غذا میخورن که به مرور و با بودن در این مسیر ما باید توانایی تسلط بر عدا ها رو پیدا کنیم و با دیدن و بو کردن و دست گرفتن و حرفهای بقیه  تحریک به خوردن نشیم که من خودم الان در حدی هستم که اگر سیر باشم هر بویی هر مدلی  غذا رو ببینم و هر حرفی رو بشنوم سریع تحریک به خوردن نمیشم و اینم یه پیشرفت عالی هست برای من چون قبلا که این چیزها حالیم نبود کافی بود یه بویی و یا عدایی رو ببینم و یا تعریفی رو بشنوم از عذایی باید میرفتم و میخریدم و میخوردم  مثلا همین چند وقت پیش من به هایپر مارکت بزرگی  رفتم که درراونجا یه قسمت داره انواع غداهای اماده رو میفروشه و  من اوتها رو  دیدم اما چون سیر بودم اصلا هوس نکردم و یا از یه قسمتش که کلی شیرینی تازه و گرم پخت میشد رد شدم و کلی بو رو حس کردم اما چون سیر بودم تحریک به خریدن نشدم و اما در طبقه ی بالا که فود کورت بود کلی بوی غدای خوب بود و کلی آدم در حال خوردن رو دیدم ولی بازم وسوسه نشدم که عدا بخورم چون سیر بودم  بیشتر حواسم روی دیدن اجناس اون هایپر و خرید کردن مایحتاج خونه به همراه همسرم و رفتن طبقه ی بالا و دیدن شهر بازی و بازی فرزندانم بود و این کم تغییری برای من نیست و واقعا این تغییرات ارزشمند و قابل تحسین هست و خدا رو سپاسگزارم که عالی در مسیر تغییرم  .

      من هر شب تقریبا  خونه ی مادرم میرم و اونجا کلی غدا و دسرهای عالی پیدا میشه ولی من به خودم میگم اگر گرسنه هستی بخور اگر نیستی چرا بخوری ؟؟و من با اموزشهای این سایت و بودن در چالش من اینو نخوردم  هم این عادت و چند عادت دیگم که ریزه خوراری محسوب میشد خیلی بهتر شده و امکان نداره من سیر باشم و برم اونجا عدا بخورم مگر واقعا گرسنه باشم و برای شام برم اونجا  و بعد غدا  می خورم و اما  متاسفانه افرادچاقی در اطرافم هست که هنوز اقدام به لاعری نکردن و تصمیم به لاغری هم ندارن و همیشه  تمام بحث و حرفهای اونها در مورد این هست که چی رو با چی بخورم و از کجا چه غدایی رو تهییه کنم که عالی باشه و یا اینکه چه خوردنی خوشمزه هست که اگر حواسم رو ندم و با اونها وارد بحث بشم کلی ضرر کردم ولی حالا چون اگاهم یابحث رو عوض میکنم و یا خودم ادامه نمیدم و دقیقا پیجهای اشپزی و کانالهای آشپزی هم همینطور هستن ما رو تحریک به خوردن میکنن برای همین من اصلا اونها رو دنبال نمیکنم و نگاه نمیکنم چون میدونم من رو از هدفم دور میکنن پس منم اگاه تر  از قبل شدم و بسیار درست تر رفتار میکنم و انصافا نتیجه ی بهتری هم گرفتم.

       استاد میگن چاقها باعث گسترش صنایع مواد عدایی شدن هی که  مواد غدایی تولید بشه برای اونها کم هست .افراد متتاسب  اصلا اینطور نیستن من الان هم چاقی رو تجربه کردم هم تناسب به این روش رو تجربه کردم و حق رو به استاد میدم چطور ؟؟من در گذشته اگر با خانوادم به رستوران و یا فست فوی میرفتم همیشه از همسرم درخواست های زیادی داشتم ته ته اش این بود که بگم یه پرس کامل فلان عدا یا ساندویچ و یا پیتزا مال من هست و اگر همسرم که متناسبه پیشنهاد اشتراکی خوردن رو میداد هر گز قبول نمیکردم و میگفتم بعد از کلی اومدم فست فوی حالا اشتراکی بخورم نه من یکی برا خودم میخوام یه دونه  کامل میخوام و تازه اون رو هم که میخوردم سیر نمیشدم و از غدای بچه هام که اضافه میومد اون رو هم میخوردم و یا پیشنهاد دوباره سفارش دادن به همسرم میدادم اما حالا که دوسالی هست در مسیرم چنان تغییر کردم که نه تنها خودم بلکه اطرافیانم هم تعجب  میکن من دو یا سه اسلایس پیتزا میخورم یه پرس برنج برای من و دخترم با هم زیاده و اضافه میاد نصف ران مرغی رو به زور میخورم و یک سوم ساندویچ رو میتونم بخورم و ….. (البته این مقدارها شاید بعضی روزها تغییر کنه برای تفهیم بهتر مطلب  خودم گفتم شاید  بعضی روزها کمتر یا بیشتر بشه خلاصه در این حد هست )کلی،تغییر دیگه تازه با این مقدارها هم خیلی وقتها فشار شکمی رو حس میکنم یعنی باید کمتر بخورم تا جایی که همسرم در این سفر جدید میگفت انگار ما باید دو غدا برای چهار نفرمون سفارش بدیم که خورده بشن چون همیشه  غدا  ها زیاد بودن و اضاف میومدن و اصلا هزینه ای برای مواد خوراکی بین راه  نشد قبلا یه سبد تهییه میکردم پر از تنقلات جورواجور اما حالا حتی یه دونه نخریدم چون گفتم نیاز نیست اگه جایی خواستم راحت میخرم و انصافا میلمون نشد و نخریدیم   قبلا وقتی به رستورانی یا هتل سلف سرویس میرفتیم اینقدر میخوردم تا حالم بد میشد اما حالا خیلی راحت انتخاب میکنم و به اندازه نیازم میخورم پس تمام این تبلیغات  مواد غدایی برای ادمهای چاق هستن که اونها رو تحریک به خوردن کنن و چون افراد جاق  ذهنشون پر از  فرمولهای چاقی هست ناخود اگاه تحریک به خوردن میشن و اما متناسبها اینطور نیستن .

      خدا رو شکر که آگاهم به رفتار غدایی خودم  تقریبا مدتها هست من قبل از اینکه مغزم فرمان خوردن رو صادر کنه من از طریق یکی از کانلها تحریک به خوردن نشدم که دیده باشم و بگم اه این هست پس بزار بخورم و بعد فرمان خوردن بیاد ولی هنوزم جای کار دارم تا بهتر و بهتر بشم و حق انتخاب داشته باشم مثلا در همین سفر چند روزه همسرم چون میدونست من و بچه ها بلال کبابی دوست داریم برامون  تهییه کرد اونم بیشتر از تعداد ما که درست کنه و بخوریم اما من چون دیدم اون  تازگی و نرمی رو ندارن با وحود اینکه بود و زیاد بود من انتخاب کردم فقط همون یه دونه ی خودم رو بخورم و بیشتر نخوردم در حالی که قبلا دو تا سه تا  با هم میخوردم و یا در طول روز میخوردم چون وحشتناک دوست داشتم حالا بود اما من نخوردم و واقعا  انتخابهام تغییر کردن و خودم شگفت زده هستم از این همه تغییرات خودم که هر چقدر بگم بازم کم هست و میدونم  تمام این تغییرات به خاطر کار کردن روی خودم هست که در نهایت جسم منم هماهنگ با  ذهن جدیدم خواهد شد و من جسم جدیدی رو تجربه خواهم کرد .

      من واقعا خودم رو تحسین میکنم و تشویق میکنم که اینقدر عالی در مسیر تغییرم و تناسبم من به زودی جسم جدید ۵۹ کیلویی رو تجربه خواهم کرد چون واقعا میلم به پرخوری کردن نمیکشه و حالم بهتره که منم میتونم متناسب بشم و خودم رو باور دارم که میتونم به وزن دلخواهم برسم .

      من هدایت شده ی خدا هستم پس موفق میشم و به اموزشها عمل میکنم و مراحل  رو گام به گام طی میکنم تا موفق بشم .

      من میخوام لاعری رو در وجودم نهادینه کنم و پرورش بدم تا جوانه های لاغری  در وجود من تنومند بشن و من لدت تناسب اندام  ۵۹ کیلویی رو دوباره بچشم .

      منم جز افرادی بودم که تسلیم شدم در برابر چاقی جسمم  و ناامید شده بودم و با این راه اشنا شدم و اما حالا دارم به نحو احسن از این اموزشها  استفاده میکنم تا به اندام رویایی خودم برسم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1400/04/28 11:46
      مدت عضویت: 1027 روز
      امتیاز کاربر: 3627 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,151 کلمه

      سلام به استاد عزیز آقای عطارروشن ودوستان سایت

      لاغری باذهن قسمت ششم

      پرخوری عصبی چیست؟؟ 

      جلسه امروز در مورد اینه که چطور مغز شما با استفاده از فرمول های ذهنی، عادت های شما رو تغییر میده. آگاهی از این موضوع به شما کمک میکنه که نسبت به رفتار تون خیلی آگاهانه عمل کنی و خیلی ناظر باشی، در رفتار و عملکرد خودت🥳

       یکی از مشکلاتی که باعث به وجود آمدن گسترش یک مسئله در جسم انسان ها، یا در زندگی اونها میشه، اینه که ما توجه به اون موضوع نداریم

      ما اگه در این شرایط وزنی هستیم به خاطر اینه که توجه نداشتیم به اضافه وزن،🥴 ما همیشه توجه می‌کردیم به چاقی از چاقی رنج می‌بردی، می خواستی از چاقی فرار کنی، و در واقع داشتی با چاقی مبارزه می‌کردی، ولی نمیتونی چاقی رو شکست بدی😬 چون ریشه چاقی در ذهنه، اگر چاقی بر جسم ما بود، یعنی دلیل چاقی جسم ما بود، می‌شد جسم رو با تحت فشار قرار دادن، لاغر کرد. اما ریشه هر عادتی، که باعث یک واکنشی، یک شرایطی، در جسم ما میشه، در ذهن ماست فردی که اعتیاد به مواد مخدر داره، جسمش که نشان دهنده اعتیاده،🤨 جسمش که تصمیم‌گیرنده نبوده ،

      فرمولهای اعتیاد به مواد مخدر در ذهن شکل گرفته و شروع کرده، یواش یواش به خاطر تکرار این فرمولها ،به یک فرد معتاد تبدیل شده ،که دیگه نمی تونسته این رفتار رو انجام نده.🧐

       اعتیاد یعنی چی؟؟ اعتیاد یعنی رفتاری که ما نتونیم آن رو انجام ندهیم، به این میگن اعتیاد، به این میگن عادت

       چاقی هم یک اعتیاده، یک اعتیاده به پرخوریه، اعتیاده به مصرف بی‌رویه.😧 حالا چطور فرمول های مغزی میتونن رفتار ما رو تغییر بدن ؟؟ مغز ما کنترل کننده جسم ماست و در مورد افراد متناسب و چاق تفاوتی نداره و مغز به یک شکل داره عمل میکنه و سیستم بدن رو کنترل میکنه.🥳 همون نوع فرآیندی که مغز داره انجام میده قلب شما رو کنترل میکنه قلب یک فرد متناسب رو هم کنترل میکنه. اما چطوره که این مغز در جسم شما باعث اضافه وزن و تغییر شرایط جسمی میشه،😬 اما در یک فرد متناسب به این حالت نمیرسه. مشکل ما اینه که نظارتی بر شرایطمون نداریم. درسته که ما چاق شدیم. اما همش درگیر بودیم با چاقی، نیومدیم نظارت کنیم که چرا داریم چاق میشیم،؟ چه چیزی باعث اضافه وزن ما و چاق تر شدن ما میشه ،که اون رو درست کنیم. همش اومدیم با نتیجه مبارزه کردیم، با چاقی مبارزه کردیم ،و 

      جسممون روتحت فشار گذاشتیم، دارو مصرف کردیم، و به خودمون فشار آوردیم که شاید اضافه وزن ما برطرف بشه.😢 اما غافل از این بودیم که اضافه وزن ما اصلاً در جسم ما نیست، نشان اون، در اصل، نتیجه فرمول های ذهنی ماست که در جسم ما داره خودش رو نشون میده. وقتی این فرمول رو یاد گرفتی که چطور باید نظارت کنی بر رفتار خودت، اون وقت میبینی که کجا ها در روزمره رفتار شما چاق کننده است و مطمئن باشید که تغییر اون راحته.🥳 لاغری با ذهن خیلی راحت تر از چاقی با ذهنه.

       شما هر روز برای چاق تر شدن رنج می کشی و فشار چاقی رو همش حس می کنی و چاق تر میشی .هر روز وقتی می خوری عذاب وجدان داری، وقتی هم که نمی خوری ناراحتی بخوری هم ناراحتی، و اوضاع درهمی داره ذهن ما،🥺 چرا لاغری خیلی ساده است؟؟ چون وقتی ناظر باشی، وقتی بدونی چه چیزی، چه رفتاری باعث چاقی شما شده، وقتی آن رو تغییر میدی، اصلا آرامش میگیری، مطمئنی که رفتار درستی روداری، مطمئنی که روش صحیحی رو در پیش گرفتی برای لاغری🥳

       در تمام روش‌هایی که به خودت فشار میاری، میدونی این روش درست نیست ،یه حسی بهت میگه نمیشه، اینقدر به خودت سخت نگیر. و ما واقعاً راه دیگه ای بلد نبودیم. و هر چیزی به ما گفتن قبول کردیم. خیلی لذتبخشه که آدم بتونه آزادانه لباس انتخاب کنه،💃بتونه آزادانه هرجا دوست داره حضور پیدا کن🥳 وقتی ببینیه اعتماد به نفسش اومده بالا و ببینه که خودش برای خودش تصمیم گیرنده است و ببیننه احساس ضعفی نداره در برابر مواد غذایی💃 وقتی ببینه کسی نیست حرفهای زننده و سرزنش کننده رو بهش بزنه،🥳 وقتی به اینها فکر می‌کنیم اشتیاق زیادی برای متناسب شد پیدا می‌کنیم.💖 ادامه بدید حتما متناسب میشید💖 وقتی فرمول چاقی در ذهن ما شکل می گیره، یواش یواش عادت‌های ما عوض میشه، انگار سیستم بدن ما عوض میشه، مغز یک فرد متناسب مانند یک فرده که اضافه وزن داره.

       بیایید روی موضوع خوردن تمرکز کنیم، که خیلی ازش می‌ترسیم و عامل اضافه وزن میدونیمش. یک فرد متناسب از چه طریقی داره مواد غذایی بدنش رو تامین میکنه؟؟ از چه طریقی انرژی جسمش رو تامین میکنه؟؟🤔 ا از طریق خوردنه خوردن از چه طریقی انجام میشه🤔؟ از طریق دهانش

       یک فرد متناسب وقتی که بدنش نیاز به انرژی و مواد غذایی برای تبدیل آن به انرژی داره، فرمان مغز صادر میشه که، ما باید غذا بخوریم. که فرد متناسب اول اینکه هیجان‌زده نمیشه و خیلی نمیگه گشنمه گشنمه

       یک فرد اضافه وزن دار، به محض اینکه احساس کنه، انگار گشنشه،همش میگه گرسنمه، چیکار کنم ،بریم غذا بخوریم بذار غذا رو بخوریم بعد این کار رو بکنیم، همه چی رو میندازه برای بعد از غذا خوردن ،و خیلی هیجان زده میشه برا غذا خوردن یک فرد متناسب انتخاب میکنه از چه مواد غذایی دوست داره بخوره و از دهانشان غذا رو میخوره، به اندازه نیازش میخوره و سیر میشه و دیگه ادامه نمیده، هر چقدر غذا متنوع باشه هر چقدر زیاد باشه، برای یک فرد متناسب، تفاوتی نداره، و اون دیگه سیر شده

       چرا تفاوت نداره ؟؟فرمول بهش میگه که مصرف به اندازه نیاز

       در فرد چاق فرمول چی میگه؟؟🤔 وقتی میگه غذا بخور، ما نتیجه فرمولمون،خفگیه، و باید در حالت خفگی قرار بگیریم که فکر کنیم دیگه سیر شدیم 😧یک فرد متناسب به هیچ وجه در ذهنش گرسنگی یا سیری برابر با خفگی نیست.سیری یعنی رفع نیاز بدن. در دوره لاغری یاد می گیریم که چطور ذهن روتغییر بدیم که سیری برابر بشه با رفع نیاز بدن. نه اینکه سیری یعنی خفگی،نه اینکه سیری یعنی پرخوری،نه  اینکه سیری یعنی هرچی هست باید بخوری😯

       از این میشه نقش مغز و فرمول ها در رفتار غذایی یک فرد متناسب 

      یک فرد چاق احساس میکنه گرسنه است، گرسنه نیست فقط از حالت خفگی یکم اومده پایین، فکر میکنه گرسنه است و مغز فرمان خوردن رو صادر میکنه، یک فرد چاق معمولاً انتخابی نداره، هرچی باشه میخوره و میگه بزار بخوریم فعلا یکمی سیری عطشش بخوابه، تا غذای اصلی آماده بشه، به خاطر همینه که خیلی چیزها می خورن🥴 هرچی باشه میخورن، یک فرد متناسب اینجوری نیست، هر چیزی رو نمیخوره و سعی میکنه فقط چیزی رو بخوره که واقعاً دوست داره، حتی اگه خیلی هم گرسنه نباشه، صبر میکنه تا غذایی رو که دوست داره آماده کنه

       از امروز بر رفتارتون ناظر باشید و دو نفر بشید. یک نفر قبلی شماست، که داره راه خودش رو میره، یک نفر خود شماست این ذهن ناخودآگاه شماست که باید بهش یاد بدید، چطور باید نظارت کنه بر رفتار غذایی، که آگاه باشید.

       این شروع غذا خوردنه. یک فرد متناسب تنها از راه دهانش غذا میخوره. اما یک فرد چاق به راحتی ازچهار،پنج طریق داره غذا میخوره.🧐 یعنی فرد متناسب یک دهان داره و چاق ها ۵ دهان دارن. یک راه خوردن ما همین دهانیه که همه داریم و می‌بینیم و با دست میذاریم توی دهان و میخوریم. این میشه راه اول.🌹 راه دوم: افراد چاق از چشم هاشون هم غذا می خورن، تصور کنید شما غذارو از راه دهان خوردید و کاملاً سیر هستید و به حالت خفگی هم رسیدید، گذاشتید کنار. بعد مثلاً مهمان میاد، همسرت برات میاره، به هر طریقه یک جعبه شیرینی وارد خونه میشه، شما اونو میبینی فقط، و تصمیم می گیری که بخوری، آیا گرسنه هستی، نه 🤨آیا مغز فرمان داده نه 🤨چشم فرمان و تصویر شیرینی رو میده به مغز و مغز هم میگه بخور، چشم دعوت میکنه شمارو به خوردن، پیغام رو میده به مغز ،مغز ما تصویریه،🥺 وقتی که تصویر یک شیرینی رو می‌بینیم و خاطره ما هم میگه ما هر وقت اینو دیدیم خوردیم😢

       پس بنابراین وقتی مغز یک تصویر در اون روشن میشه که شیرینیه، فرمول چی گفته🤔 هر وقت این تصویر بوده مساوی بوده با فرمان خوردن، و بلافاصله مغز هم میگه بخور و ما یادمون میره که سیری یعنی چی ؟؟خفه گی یعنی چی؟؟ پس اینجا ،مغز ما اول فرمان رو صادر نکرد ،چون مغز ما بر اساس پارامترهای درونی خودش که احساس گرسنگی بود فرمان خوردن رو صادر نکرد، بلکه چشم ما شیرینی رو دید فرمان به مغز داد، تصویر رو فرستاد به مغز، مغز هم تحریک کرد و فرمان خوردن صادر شد😬 یک فرد متناسب با چشماش غذا نمیخوره🌹 راه سوم بینی:: بینی خیلی تاثیر میذاره روی خوردن ما، باز هم تصور کنید غذا خوردید و کاملاً سیر هستید و می رسید خونه مادر و غذایی که درست کرده عطر و بوی خیلی خوبی هم داره ،شما وقتی میری، هنوز نه غذا رو دیدی نه تصمیمی به خوردن داری، نه مغز دستور به خوردن داده، بوش رو استشمام می کنی، وقتی عطر اون غذا استشمام می شه، باز هم مثل تصویره، سریع به مغز میره ،یک فرمان عصبی میشه به مغز ،یک پیام جدید برای مغز رسیده که بوی غذاست

       فرمول میگه که بوی غذا مساوی است با فرمان خوردن و مغز هم میگه باید بخوری.🥴 یک فرد متناسب به هیچ وجه از راه بینی تحریک به خوردن نمیشه💖 اصلاً ذهنش این فرمان رو تحلیل نمیکنه، که بخواد به یک پیغام خوردن ختم بشه 

      راه چهارم گوش است. خیلی پیش اومده که در مورد چیزی اطلاعات نداشتیم و کسی میاد تعریف میکنه که رفتیم جایی و غذاهای خیلی خیلی عالی بودن. اطلاعات با گوش به مغز می رسه، فرمان چیه🤔؟؟ هر خبری درباره غذایی جدید بیاد تجربه خوردن بیاد، برابر با خوردنه و فرمان صادر میشه و همیشه هم این توی ذهنته که بری اون جا و غذا رو بخوری  یک فرد متناسب به هیچ وجه از طریق گوشش اقدام به خوردن نمیکنه 💖

      راه بعدی که یک راه مستقل نیست، اماخیلی مکمل و تشدید کننده اس، تجربه است، لمس کردنه،حس  کردنه، لمس به چه صورته؟؟ مثلاً شیرینی رو به ما تعارف می کردن و تصمیم این بود که یکی برداریم، به محض اینکه شیرینی رو به دستمون می گیریم، بلافاصله تصمیم می گیریم دوتا برداریم .چرا اینجوریه؟؟ اون گرفتن شیرینی یک پیامی رو داره به مغز ما میده، که یک حسی از اون پیدا کردیم ،که میگیم بزار دوتا بردارم. یک حس نرمی و تازگی از شیرینی به ما دست داده و این لمس کردن و حس کردن تشدید میکنه😬 و این لمس کردن باعث میشه بری برای بعدی🤨

        این حس تشدید کننده است، که بازم در افراد متناسب این حس تاثیری نداره، یعنی اونا با گرفتن یک چیزی تحریک نمی شن، با خوردن یک چیز خوشمزه اینجور نیست که تحریک بشن و خیلی بیشتر بخورن. امکان نداره 💖

      و صنعت غذایی بر این احساس های ما تنظیم میشه، بر این نیاز ما به خوردن ما، داره پیشرفت میکنه. چاقها چون تصاعدی دارن مصرف می‌کنن باعث گسترش صنایع غذایی شدن. یعنی یک فرد متناسب ممکنه در هفته دو تا تخم مرغ مصرف کنه و چاق ها حداقل ۶ تا ۸ تا 😯تمام تبلیغات شرکت های غذایی، خوردنی ها، رستوران‌ها ،تابلوها، به خاطر افراد چاقه. یک فرد متناسب اصلاً نمی بینه تصاویر چیپس و پفک هارو 🥳و اینها یک بخش کوچک از تاثیر فرمول های ذهنی در تغییر رفتار های یک فرد چاقه، این تغییرات در فرد متناسب اصلا وجود نداره .مغز آنها با چاق ها تفاوتی نداره، اما فرمولهایی که ما در مغزمون ایجاد کردیم، چون با اونها متفاوته، در نهایت رفتار ما تغییر میکنه و نتیجه هم کاملاً واضحه🧐

       از امروز آگاه باشید نسبت به رفتار غذایی خودتون و بنویس در طول روز چه رفتارهایی داری که فرمان مغزت نبوده، اول شما اطلاعات رو دادی، تحریک شدی، بعد مغز گفته اطلاعات جدید اومده،🧐 و فرمان صادر میشه. این میشه آگاهی🥳

       وقتی به این تمرین عمل کنی ،میشه آگاهی نسبت به رفتار خودت، و وقتی این آگاهی رو کسب کردیی، اون وقت می بینی که چقدر راحت‌تر میتونی انتخاب کنی.

       الان حق انتخاب نداری که مثلاً شیرینی رو ببینی و نخوری وقتی تغییری در رفتارت میبینی، بارها خودت رو تشویق کن تحسین کن🤗🤗

       و همش نرو جلوی آینه بگو، حالا که میلم نشد بخورم ،مگه چی عوض شد؟؟

       اینجوری نکن ،خودتو سرزنش نکن،🥺 یک درخت وقتی میوه داده، این میوه مرحله آخر شه، از جوانه زدن اون هسته شروع میشه، وقتی جوانه زده بشه، وقتی اون شکاف ایجاد بشه، وقتی تغییر در بذر، در اون هسته، ایجاد بشه ،دیگه تا هر جا که باید پیش میره 🥳

      بزرگ‌میشه ،سایه میده، میوه میده، پس وقتی تغییری رو در خودت میبینی، یعنی جوانه‌ها زده شده 💃و از چند روز قبل بذرها رو کاشتید. و امروز ممکنه فقط  حست بهتر شده باشه، این خودش تغییره🥳 جوانه اس، ممکنه امروز میلت نکشه پرخوری کنی، تعجب نکن، خودت رو تشویق کن🤗 

      این جوانه اس، و به خودت تبریک بگو و دوست داشته باش این جوانه رشد کنه و ادامه بده و تکرار کن🥳🥳🥳🥳

      استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم بابت این سایت عالی وبینظیرتون

      واقعا نمیدونم چه جوری ازتون تشکر کنم

      چقد حس خوبیه که در طول روز فکرت آزادباشه وهمش به خوردن فکر نکنی واسترسی هم از خوردن نداشته باشی

      بینهایت ازتون سپاسگزارم 💖💖💖🙏🙏🙏🌹🌹🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/04/21 19:23
      مدت عضویت: 1648 روز
      امتیاز کاربر: 27981 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,405 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم .

      یکی از مشکلاتی که باعث گسترش یه مساله در زندگی و جسم ما میشود  این هست که  به اون مشکل  خیلی  توجه داشتیم مثلا چاقی رو زیاد بهش  توجه کردیم و داشتیم با چاقی مبارزه میکردیم و میخواستیم اون رو شکست بدیم 

      فردی که اعتیاد به مواد مخدر داره جسمش نشانده ی اعتیاد هست و اول  در ذهنش معتاد شده و مشکل  از اونجا شروع شده .

       اصلا اعتیاد یعنی چی یعنی رفتاری که نتوتی اون رو انجام ندی  .

      چطور فرمولهای مغزی میتونن رفتار ما رو تغییر بدن .

      مغز ما  داره تمام فعالیتهای جسم ما رو کنترل میکنه و اما چطور میشه که این مغز باعث چاقی در ما و لاغری در فرد دیگه میشه .؟؟؟

      ما همیشه با چاقی درگیر بودیم اما نظارت نکردیم ببینیم چرا چاقیم ؟؟؟و ما  همیشه جسممون رو تحت فشار گذاشتیم و دارو و رژیم داشتیم برای لاغری اما چاقی در جسم مانیست و فقط نتیجه ی چاقی در جسم ما هست .اکر خودت رو ناظر بر رفتارت ببینی میتونی بفهمی کجای  رفتارت چاق کننده هست .

      من هر روز برای چاقتر شدن رنج میکشم و فشار چاقی رو حس میکنم و هر وقت غدا بخورم عداب وجدان دا رم نخورمم ناراحتم .

      چرا چاقی سا ده هست ؟؟چون وقتی بفهمی چه رفتاری باعث چاقی تو ،شده و اون صحیح نیست  پس دیگه انجامش نمیدی و از چاقی فاصله میگیری و کم کم دور میشی  .

      ما بارها راه های مختلف رو  رفتیم و میدونستیم درست نیست اما چاره ای نداشتیم چون راهی بلد نبودیم و اما حالا که در این مسیر هستیم باید متوجه بشیم  که این راه، راه  صحیح هست .

      خیلی لذت داره آزادنه لباس بخرم و همه جا حضور داشته باشم و خودم برای خودم تصمیم بگیریم و خودم انتخاب کنم غذا به چه مقدار بخورم .

       مغر چاقها و لاغرها مثل هم هست ولی یک فرد متناسب از چه طریقی داره انرژی جسمش رو تامین میکنه از خوردن و خوردن از چه طریقی هست از طریق دهان هست و اما یک فرد چاق وقتی بفهمه گرسنه هست همش میگه  و دیگه واویلا هیچ کاری نمیکنه تا اول غدا بخوره و هیجان زده میشه برای خوردن و اما یه فرد متناسب  فقط از طریق دهانش میخوره و وقتی هم  سیر  بشه  دیگه دست به غدا نمیزنه  هر چقدر تنوع باشه دیگه اون کاری نداره چرا چون فرمول ذهنی اینطور هست و به حد سیری میخوری و سیری در ذهن اون متناسب  یعنی رفع نیاز بدن و نه سیری یعنی پرخوری و یا هر چی هست باید بخوریم و اما در یک فرد چاق چطور هست ؟احساس میکنه گرسنه هست ولی واقعا گرسنه نیست از حالت خفگی اومده بیرون و فرمول ذهنی این هست که بخوره و حالا هر چی باشه دم دست میخوره سرد یا خشک و یا مونده … براش مهم نیست میخوره و انتخابی نداره فقط میگه بخورم تا غدا درست بشه اما یه فرد متناسب اینطور نیست هر چیزی نمیخوره حتی اگر شده گرسنه میمونه تا غدا اماده بشه و این خیلی تفاوت رفتاری هست  اول راه خوردن بین فرد چاق و لاعر و این در شروع خوردن  اونها کلی  تفاوت هست اون هر چیزی نمیخوره و چاقها هر چیزی بود میخورن پس اگاه باشید و نظارت کنید بر رفتارتون و دو نفری  برید جلو و قضاوت کنید .

      یک فرد متناسب تنها از راه دهانش غدا میخوره اما چاقها پنج دهان دارن جطور میگم :یکی از طریق دهانش که متناسبها میخورن و اما یک راه  دیگه از طریق چشم ما هست  چطور میگم  :ما سیریم و کامل غدا خوردیم و اما از راه چشم یه خوراکی میبینیم و مغز میگه  این خوردنی هست پس بخور چون مغز تصویری هست وقتی تصویرش رو به مغز میدی خاطره ی ما چی میگه ؟وقتی این خوراکی بود من بخوردم و من یادم میره سیری چی بوده و من بلافاصله میخورم پس چشم من فرمان رو صادر کرد و من بلافاصله  بعد از خوردن  غدا اون شیرینی   رو میخورم و راه سوم بینی هست ممکنه ما بریم جایی در حالی که سیر باشیم ولی بوش رو استشمام میکنیم سریع فرمان به مغز داده میشه که بوی اون غدا هست و مغز میگه اه این غدا ی مورد علاقه ی تو ست باید یخوری و درحالی که ما سیر بودیم شروع کردیم به خوردن و اما یک فرد متناسب به هیچ وجه از راه  خوردن  تحریک به خوردن نمیشه و راه چهارم گوش هست   یه فردی که رفته جایی غدا خورده میاد برای ما تعریف یکنه که وای غدای فلان جا عالی بود و ارزون بود و با کیفیت بود و این تعریفها به ما که داده بشه دیگه در مغز ما دستور خوردن صادر میشه و ما دیگه رراحت نیستیم تا بریم  اون غدا رو بخوریم حتی اگه تا فردا طول بکشه ولی تا نریم آروم نمیشیم و این میشه خوردن زمان دار  ک یا اینکه ممکنه  شخصی بیاد  و  از نحوه ی غدای خودش که با چه موادی درست شده و … تعریف میده و خلاصه شرح حالی میده و این برای ذهن چاق یعنی همون دستور خوردن هست ولی یه فرد متناسب به هیچ وجه از طریق گوشش شروع به خوردن نمیکنه و یک راه دیگه از طریق لمس کردن هست مثلا یه شیرینی به شما تعارف میکنن و من تصمیم  دارم یکی بخورم ولی به محض گرفتن داخل دست تصمیم میگیریم دوتا بخورم چرا چون اون نرمی رو لمس  کردم  و خوردن ما رو تشدید میکنه که بریم برای دومی یا سومی  و … پس این حس تشدید کننده هست ولی در افراد متناسب اینطور نیست و با خوردن چیزی تحریک نمیشن .

      صنعت غدایی کشور بر این نیازهای چاقها داره میچرخه و الا بر اساس مصرف متناسبها که پیشرفت نمیکنن ولی برای چاقها هی که تولید بشه کم هست متناسبها ممکنه تو هفته دو تخم مرع بخورن  اما چاقها ۸ یا ۷ تا  میخورن و یا تصاویر جذاب میزنن روی مواد خوراکی و من رو جذب میکنن ولی متناسبها اصلا نمیبینن و اصلا تبلیغات داخل تلویزیون همه افراد رو  بالباسهای  رنگهای شاد ومتناسب و  .. نشان میدادن و ما وقتی اون رو ببینیم در رستوران و جایی ناخود آگاه میریم که  بخریم .

      بنابراین از امروز آگاه باشین خودت  ببین درطول روز چه رفتاری داشتی و شما اطلاع رو دادی و فرمان جدید صادر شده و این میشه آگاهی به رفتار خودت .

      خیلی میگن امروز رفتم فلان جا و فلان عدا بود اما میلم نشد که بخورم چرا ؟؟چون چند روزه داره روی خودش کار میکنه و نتایج میاد وفتی تغییر رفتارها رو میبینی کاری به جسمت نداشته باش بارها و بارها خودت رو تحسین کن  و نگو حالا امروز نخوردم که چی میلم نشد که چی چیزی که عوص نشده اول ذهن تو باید تغییر کنه بعد رفتارهات و بعد جسمت باید تغییر کنه .

      اینطوری نکن خودت رو سرزنش نکن یک درخت وقتی میوه میده اون میوه دادن مرحله آخرش هست اول جوانه میزنه و اون بذر شکاف میده و بزرگ میشه و سایه میده و میوه میده پس وفتی تعییرات رو در خوردن میبینی یعنی جوانه ها داره زده میشه ممکنه امروز حست بهتر بشه یا میلت نشه پرخوری کنه اینها جوانه هست خودت رو تشویق کن  قطعا نتیجه میگیری  ادامه بده در این مسیر دیکه خدا شما رو هدایت کرده پس ادامه بده  و عمل کن به آموزشها و مراحل رو گام به گام طی کن  و تصمیم بگیر میخوایی این جوانه ها زده بشه یا نه ؟؟

      پس تصمیم درست بگیر و یک بار برای همیشه لدت متناسب شدن رو تجربه کن .

      تمام ما که در این سایت هستیم دیگه ته خط بودیم و کلی در زجر و ناراحتی بودیم تا با سایت شما اشنا شدیم وسایت شما  دیگه گزینه ی آخر این افراد هست . 

      برداشت من از این فایل:

      من  همیشه به شخصه در رفتار غذایی چاقها و لاغرها دارم مو شکافانه دقت میکنم و در هر جایی که باشم سریع مقایسه میکنم و واقعا متوجه میشم چقدر رفتار اونها با هم متفاوت هست .

      خود دختر خودم که بسیار متناسب هست یا خواهرم و یا خواهر شوهرم و یا دوستم و یا خواهر زداه های همسرم و یا ….. همگی رفتارهای درستی دارن و واقعا پرخوری نمیکنن و اما چاقها همیشه در حال خوردن هستن و کلی دلیل برای خوردن و کلی دلیل برای  چاقی خودشون دارن و اما من بعد از مدتها در سایت بودن به قدری تغییر رفتاری دارم که هر کس من رو ببین فکر میکنه فیلم در میارم و یا اینکه طبق معمول رژیم دارم و نمیخوام بخورم اما من بدون ذره ای ادا در اوردن خوردنم تغییر کرده واقعا تعییر کرده در حالی که جسمم هنوز اضافه وزن داره ولی من ناامید نمیشم و تمام توجهم رو میارم روی تغییرات رفتاری خودم و تغییرات جسمی که داشتم و به خودم میگم اگه من لاعر نشم  پس کی لاعر بشه ؟؟فقط باید صبور باشم و به اون لاغری که دوست دارم داشته باشم ایمان داشته باشم که  میرسم و به دستش میارم  خدا شاهده از روزی که وارد سایت شدم  تا به امروز یک بار نشده ناامید بشم و از مسیر دور بشم و یا به قولی لیز بخورم و حتی اگر نجوای منفی بوده که انگار هنوز چاقی و انگار دیکه لاغر نمیشی  من سریع بهش،جواب میدم من الان ارامش دارم حال خوب دارم شادی دارم آزادی در خوردن دارم  و پوشیدن و خریدن و فعالیت دارم و کلی هم از  گذشته ی خودم متناسب تر هستم بدون ذره ای فعالیت خاص،و کار خاصی  مگر غیر از اینا چی  از زندگی میخوام و مطمعنم لاغری با ذهن تنها  راه  درست و اصولی هست و هر راه دیگه فقط فشار میاره  به جسم  در حالی که لاغری اول باید از ذهن شروع بشه و بعد نتیجه در جسم ما به وجود میاد پس حاضر نیستم حتی برای یه لحظه به اون دوران و شرایط بر گردم و اون احساس بد ترس و نگرانی و عداب وجدان و چاقی ببشتر در هر ماه رو وووووووو تجربه کنم بماند که جقدر سختی ها و محدودیت ها داشت و من در زجر بودم و این اواخر حتی گریه میکردم برای اینکه چرا اینهمه تلاش میکنم با رژیم و ورزش سخت و اما  آخرش هم چاقی بیشتر باید داشته باشم .

       پس بارها به خودم میگم  من دارم لاعری رو اموزش میبینم   من دارم گرسنگی و سیری رو در بدنم پیدا میکنم   قطعا این هنر رو یاد خواهم گرفت و برای همیشه لاغر و متناسب خواهم شد .

      همین امروز ناهار من ساندویچ مرغ  داشتم و نتونستم یه ساندویچ کامل  بخورم و در حد یک سوم نان ساندویچ رو خوردم و جا نداشتم تازه پر هم خورده بودم باید چند لقمه کمتر میخوردم و این برای من در گدشته عیر ممکن بود تا دوتا نمیخوردم که متوجه نمیشدم سیر هستم  و یا دیشب به اصرار بچه ها رفتیم بستتی خریدیم و من گفتم برای من یه کوچیک بخرین دو اسکوپ باشه و بدون هیچ  ادا در اوردنی نتونستم اون دوتا رو هم بخورم تقریبا یکی خوردم و گفتم جا ندارم و بقیه اش رو همسرم خورد اگر قبلا بود یه ظرف سه اسکوپه  رو میخوردم و تازه دوست داشتم یکی دیگه هم بخورم واقعا چرا اینطور شدم ؟؟خوب مشخصه فرمولهای ذهنی من تغییر کردن و من  اون بذر لاعری رو کاشتم و این تغییر رفتارها جوانه ها هستن  فقط باید منتظر باشم تا  جوانه ها بزرگ و تنومند بشه من مواظبشون  هستم و هر روز با گوش دادن به فایلها  بذررها  رو دارم آبیاری  میکنم و با ایمان و با اطمینان میدونم این بذرها تبدیل به درخت بزرگ  لاعری خواهند شد .

      من از درون متناسبم  من از درون  تغییر کردم و مطمعنم بیرون من با درون من هماهنگ خواهد شد  فقط باید کمی صبر کنم .

      من تمام تلاشم این هست والبته بهتر بگم  دیگه بعد از یک سال و نیم بدون تلاش خاصی خیلی راحت من دارم اگاهانه فقط از راه دهان غذا میخورم و سعی میکنم در حد رفع نیاز بدن بخورم و پرخوری نکنم چون پرخوری واقعا کار زشت و زننده و کار شیطانی و غیر انسانی و عذاب دهنده و کار خطرناک و کار بیماری زا و کار مشکل افرین وووووووو در ذهن من هست و اگر بیشتر روی این کار کنم به زودی متناسب تر خواهم شد .

       و یا اینکه من قبلا هر جا پفک و چیپس میدیدم بدون فکر باید مینشستم  با اون افراد   میخوردم  و یا هر حا میرفتم برای خرید اول برای خودم بسته های متنوعی از چیپس و پفک میخریدم اما الان نه اصلا  اینطور نیستم واقعا باید گرسنه باشم و یا جا داشته باشم که بخورم و گرنه به زور نمیخورم و این بزرگترین تغییر من  اخیرا بوده کاری که قبلا غیر ممکن بود برام و باید در هر شرایطی میبودم تا اخر بسته رو  میخوردمو تازه چند مدل با هم میخوردم  و اگر چند روز نمیخوردم به همسرم میگفتم حتما برام بخرم چون هوس کردم حالا اصلا هوس نمیکنم و اگر نباشه  نمیخورم حالا اگر هم باشه در حد نیازم چند دونه میخورم و بارها خودم رو به خاطر این تغییرات  تحسین و تشویق میکنم و واقعا از خودم راضیم و بینظیر دارم عمل میکنم و من لایق لاعری هستم و انتظار دارم زندگی با طعم تناسب کامل رو به زودی تجربه کنم .

      من متناسبی هستم که فقط از راه دهان غذا میخورم و حالا شاید هر از گاهی هم خطایی داشته باشم و  از طریق یکی از پنج دهان گفته شده در فایل امروز هم تحریک به خوردن بشم ولی مهم نیست تمام توجهم بر روی رفتارهای درستم هست چون تعداد اونها از تعداد رفتارهای غلطم بیشتر هست همین کافیه و من به زودی به سمت تناسب حرکت خواهم کرد  و بارها به خودم میگم حتی استاد هم که سالها هست در این راه داره حرکت میکنه گاهی خطا داره چه برسه به من که ۱۸ ماه در سایتم  ولی استاد  هیچ وقت ناامید نمیشه و جا نمیزنه پس تو هم  توجه نکن به اون رفتارها و با انگیزه وپرتوان ادامه بده و حتی گاهی  ذهنم میگه تو که این همه تغییرات رفتاری  داری چرا جسمت کامل متناسب نشده بعد از ۱۸ ماه بودن در سایت یا بیشتر ولی من بهش میگم هیچ عجله ای نیست خود استاد که شب و روز در این مسیر هست بعد از ۷ سال هنوز در اندام ایده الش به گفته ی خودش در لایو چند روز پیش  نیست پس منم همینطور جلو میرم بلخره یه جایی به اندام دلخواهم خواهم رسید هر چند مطمعنم  تغییرات چون خیلی ریز هست ممکنه یه هویی  خودم و اطرافیانم متوجه نشیم  برای همین باید زمان بگذره و به جسمم فرصت بدم  تا خودش رو به خوبی ترمیم کنه .

      عاشق لاعری با ذهن و این سبک هستم و مطمعنم به زودی رویای خودم رو محقق میکنم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب موفق
      1400/04/03 21:22
      مدت عضویت: 1151 روز
      امتیاز کاربر: 13434 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,103 کلمه

      ۵۵ پرخوری عصبی چیست .

      به نام خدا🌺🌺🌺

       چطور مغز ما عادت های ما را تغییر می‌دهد ما به اضافه وزن خودمان توجه نمی کردیم باتلاش های زیاد داشتیم به چاقی مبارزه می‌کردیم اما بیشتر به سمت چاقی می رفتیم چون ریشه چاقی در ذهن است اگر در جسم ما باشد می توانیم با فشار درستش کنیم .

      ❇اعتیاد یعنی رفتاری که قادربه  ترکش نباشید نتوانیم رهایش کنیم.

      ⛔ چاقی یک اعتیاد به موادغذاییه .

      ✅مغز ما کنترل کننده جسم ماست در مورد افراد چاق و متناسب کنترل می کنه فرقی ندارد .

      🔴موضوع مهم اینه که نظارت بر شرایطمان نداریم نظارت نداریم چه چیزی باعث اضافه وزن ما شده همه اش با نتیجه مبارزه کردیم.

       اضافه وزن ما اصلاً در جسم ما نیست وقتی این فرمولها را یاد بگیرید که چطور ناظر عملکرد خودمان باشیم و مطمئن باشید که تغییر آن آسان است لاغری با ذهن خیلی آسان است ما هر روز برای چاق شدن سختی کشیدیم تا چاق شدیم ولی برای لاغری فرمول ها را تغییر بدهی و احساس آرامش می کنی .

       خیلی لذت بخشه که آزادانه لباس انتخاب کنیم یا وقتی ببینید اعتماد به نفس بالایی داریم یا دیگر سرزنش نمی شویم و درمقابل مواد غذایی رفتار درستی داریم .

      یک فرد متناسب غذا را برای انرژی می‌خواهد .

      من قبل از آشنایی با این دوره باید خوردن خود وخانواده سر موقع معین می بود. اگر کاری پیش می‌آمد نمی تونستم تحمل کنم اعصابم به هم میریخت و سردرد میشدم باید کاررا رهامیکردم و می خورد .

      ولی شوهرم که متناسبه اینطور نیست .اتفاق افتاده بود که بدون صبحانه رفته بود ولی اصلا ولع نداشت به جای ایشون من‌ ولع  داشتم و تندتند ناهار درست می کنم که صبحانه نخورده رفته و خیلی گرسنه اس.

      وقتی که می آمد تازه با صحبت من می فهمید که صبحانه نخورده با آرامش لباسشو در می آورددست میشست  بعد سر سفره می آمد.

       ولی من اصلاً بدون صبحانه نمیرم😅 اگر هم گرسنه باشم بارها شده کار مهمی داشته ام یا هنوز لباسهایم را در نیاوردم سریع مهیای سفره پهن کردن می شدم.

       به تازگی دقت کردم که سرگرم کاری هستم و از ساعت نهار و شام فراموش کردم این هیجان را ندارم با یاد آوری خانواده به یادساعت ناهار می‌افتم .

      ✅نتیجه فرمول فرد متناسب مصرف به اندازه نیاز ه ولی فرد چاق مصرف به اندازه خفگی.

       فرد چاق هر چیزی که دم دستش برسه موقع گرسنگی میخوره ولی فرد متناسب اینطور نیست اگر غذای مورد علاقه اش نباشه نمیخوره .

      ✅تفاوت رفتار چاق و متناسب در شروع خوردن اون هر چیزی رو نمیخوره ولی چاق میخوره.

       ❇فرد متناسب تنها از راه دهانش غذا میخورد و برای تامین انرژی است ولی فرد چاق پنج راه دارد 

      یکی دهان دومین با چشم غذا میخورد مغز تصویرییه .

       چشم چیزی را میبیند و تصویر آن را به مغز می دهد و از او فرمان خوردن می خواهد .

      راه سوم بینی خیلی تاثیر می گذارد روی خوردن ما

       راه چهارم شنیدن وقتی که با گوش اطلاعات به مغز میرسه فرمان صادر میشه.

        متناسب به هیچ وجه از این طریق اقدام به خوردن نمی کند راه پنجم از طریق لمس کردن شیرینی را به دست میگیریم و حس تازه بودن  وادارمون میکنه بیشتر بمی خواهیم .

      تمام تبلیغات مواد غذایی به خاطر ماچاق هاست  یک فرد متناسب این تبلیغ را اصلاً نمیبینه.

      ✅ آگاه باشید نسبت به رفتار غذایی .

      ✅تغییر رفتار خود را دیدی بارها بارها خود را تشویق کن.این تغییرات خیلی مهمه .

      مهمه از غذا نمی ترسم

       مهمه وقتی سیرم هرکار کنم یک لقمه اضافه تر نمی تونم بخورم

       مهمه ولع ندارم .

      به همه اینها رسیدم ولی به جای تشویق خودم که اینها دستاوردهای زیادییه بعضی وقتها دو لقمه بیشترمیخورم و حالم بدی به من دست میده علتشم فهمیدم نسبت به قبلا خیلی زودتر سیر میشم ولی ذهنم اینو بزرگ میکنه .

      ✅  اگه بعصی تغییرات و شروع بشه نتایج خیلی زیادهه.

      ❇ هر موضوعی از نظر علمی یا منطقی قابل قبول است که نتیجه مشابه و یکسان داشته باشد و جاذبه زمین برای همه انسان ها قابل درک و تشخیص است فرقی نمی‌کند کجای زندگی می‌کنیم اگر جسمی را رها کنیم قطعاً به زمین میخورد یا برخورد یک سوزن با دست ما باعث تحریک عصبی و احساس درد می شود .

      هر عقیده ای درباره شرایط خود در زندگی داریم برای همه انسان‌ها به همان شکل است فکر و عقیده شما صحیح است اگر عقیده عصبی بودن باعث پرخوری می شود واقعیت داشت باید برای همه افراد این گونه بود ولی که افراد متناسب زیادی مبتلا به پرخوری عصبی نمی‌شوند و چاق نمیشود .

      در لاغری با ذهن به این درک و آگاهی می رسیم که هر دلیل و توجیهی برای چاقی خود داریم با جستجوی آن در انسان های اطراف خود به یقین برسیم که آیا دلیل من برای چاقی باعث چاقی همه انسان‌ها شده است یا فقط باعث چاقی من شده است؟

       با این نگاه می توانیم به صحیح و اشتباه بودن دلایل چاقی خود پی ببریم افراد متناسب با وجود داشتن حالت های عصبی دچار پرخوری عصبی نمی شوند و چاق نیستند.

       دلیل شما برای چاق بودن کاملاً بی اساس و بی منطق است ❇داشتن باور من پرخوری عصبی دارم به تنهایی می‌تواند مانع لاغر شدن ما و ازطرفی چاق ترشدن ماشود.

      عادت ها نقش اصلی در شکل گیری اضافه وزن دارند هر فردی به میزان تنوع عادت‌های غذایی که دارد در شرایط چاقی متفاوت به سر می‌برند و پرخوری عصبی در حقیقت خوردن زیاد به خاطر اختلال در سیستم بدن ما نیست بلکه یک عادت است که به هنگام عصبی شدن در ما شکل می گیرد .

      ✅هر رفتاری که از انسان سر میزند ارتباطی به درون اوو سیستم بدن او ندارد که قابل تغییر نباشد بلکه آن رفتار فقط یک عادت است اگر بر اثر تکرار یک رفتار ساده در فرد شکل گرفته است و بر اثر استمرار در تکرار آن باعث ایجاد نتیجه متفاوت در زندگی فرد شده است.

       عدم آگاهی از عادت ها خود سبب عدم کنترل ما بر چاقی میشود به همین دلیل افراد چاق امکان افزایش وزن تا هر عددی را دارند.

       🔴مغز یک فرد متناسب با یک فرد چاق کاملاً مشابه است اما تفاوت و فرمول هایی که در مغز آنها ثبت شده است باعث صادر کردن دستورات و واکنش متفاوت در هر دو فرد می‌شود.

       فرد چاق عصبی میشود واکنش⏪ پرخوری عصبی 

      فرد متناسب با واکنش⏪ تند تند پلک زدن یا نفس نفس زدن

      ❇ نتیجه

       تفاوت فرمولها یک فرد متناسب باقی بماند و فرد دیگر چاق و چاق تر شود.

       تفاوت فرمول خوردن در افراد متناسب و چاق یک فرد متناسب برای تامین انرژی مورد نیاز بدن خود از طریق دهان خود اقدام به مصرف مواد غذایی میکند و فرد چاق علاوه بر دهان خود از چند طریق دیگر هم برای خوردن تحریک شده و اقدام به خوردن می کند هدف فردی چاق تامین انرژی مورد نیاز خود نیست بلکه تلاش برای تجربه لذت و احساس خوب از خوردن مواد غذایی است.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1400/03/09 08:25
      مدت عضویت: 1364 روز
      امتیاز کاربر: 18332 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 937 کلمه

      فایل “گام پنجاه و پنجم “:

      الان که بعد از مدتی که در این دوره به خودم با دقت نگاه میکنم و خودم را با قبل از دوره مقایسه کنم و خودم و رفتارهایم رامطالعه کنم، میبینم که هنوز هم نجواها ی ذهنی دارم که دیر شده، پس چرا هنوز به تناسب اندام دلخواه ات نرسیدی و دیدی که هنوز هم به نتیجه مورد دلخواهت با تمامی استمرارت نرسیده ای ، اما این را هم بگویم که این نجواها خیلی کمتر از قبل شده ، هنوز کاملاً صدایش را میشنوم ولی نه به وضوح قبل. 💗

      من قسمتی از تغییرات ديگر خودم را در ادامه برای شما بیان میکنم:

      من خیلی راحت و بدون ترس غذا میخورم.  اصلا برایم مهم نیست که غذای داخل بشقاب ام را تمام کنم.  هر موقعی که گرسنه ام میشه ،غذا میخورم البته وقتی سر کار هستم مجبورم سر ساعت بروم ناهار.💗

      من کارم اداری است، ولی برعکس همه کارهای اداری دیگر ، کارم من نیاز به بلند شدن من از روی صندلی و رفتن به اتاق فایلها ، اتاق پرینت و اتاقها ی دیگر است. 💗

      من هفته پیش متوجه شدم، چقدر سبک بلند میشوم و سبک و راحت راه میروم ، انگار این حالت را میشناختم و باهاش اشنا بودم. 💗

      بعد از چند روز یادم افتاد که وقتی 50 کیلوگرم بودم، همین جوری سبک راه میرفتم. دوستان خوبی که نوشته من را تا اینجا خوانده اید ، این لاغری 50 کیلو گرمی در ذهن من شکل گرفته و من ان را در ذهن خود م دیده ام و دارمش. 💗

      اثبات ان هم، راه رفتن من است که بسیار سبک و تند راه میروم و ثانیه ای به اتاق خودم بر میگردم.  پس من به نجواها گفتم، شماها ادامه بدهید و من هم استمرار خودم را در دوره ادامه میدهم. هر کس کار خودش را انجام دهد .💗

      تغییر ديگری که خیلی برام واضح شده و دو سه هفته ای هست که متوجه اش شده ام، این است که دیگر مثل قبل من هر اسنکی را نمیخورم، بلکه انتخاب میکنم. براتون در ادامه مثال میزنم تا منظورم را بهتر نشان بدهم.💗

      اگر همسر من کیک ، شکلات ، شیرینی یا کوکی cookie میخرید، من ازش میخوردم، چون از قبل بهم تلقین شده بود که من همه چی میخورم و چیزی را رد نمیکردم ،البته وقتی هم متناسب بودم همیشه همه چیز میخوردم.💗

      ولی خوب در طول دوره ، شخصیت روحی ، جسمی و درونی من، تغییر کرده و جالبه که ذائقه من هم  تغییر کرده و به مرور، بیشتر و بیشتروبیشتر در حال تغییر است. 💗

      الان من شاید دو ماهی یکبار، اگر دلم بخواهد شکلات میخورم ،اون هم شکلات خاصی که دوستش داشته باشد ،حتی اگر انواع انها در دسترسم باشد، اقدام به خوردنش نمیکنم چون میل ندارم.💗

      یک جورایی خیلی از شکلات دیگر خوشم نمیاید و برایم جذاب نیست.  قبلا بدون توجه به این دید حتماً اگر در دسترسم شکلات بود، حتماً با چای میخوردم. 💗

      الان فقط دو نوع کیک دوست دارم، البته اگر دلم بخواهد ،میخورم ولی خیلی با حوصله و مقدار کمش، بهم لذت میدهد.💗

      شیرینی کم شکر را میپسندم و اگر در دسترسم باشد و مایل باشم ،شاید از یک بسته دو عدد بخورم و بیشترهم میل ندارم.💗

      برای خوردن کوکی cookie که اصلا میلی ندارم، چون یک نوع خیلی خاصی اش را دوست دارم.  اینها را گفتم که به خودم و شماها ثابت کنم که این استمرار چطور من را از هول کردن برای خوردن دور کرده وچطور حرص و ولع من کم شده است.💗

      چطور وقتی فرمانی از مغزم صادر نمیشود و خوب مسلما من هم اقدام به خوردن نمیکنم.  نمیدونم چطور رفتارم تغییر کرده ،ولی میدونم خیلی از خودم راضی ترم.💗

      خیلی هم برایم مهم نیست کنکاش کنم ،چه اتفاقی در درونم دارد این تغییرات را رقم ميزند ، مهم این است که تغییرات در حال شکل گیری است.💗

      دقیقا مثل این است که من خانه قدیمی ذهنم را دارم بازسازی و مدرن و مبله میکنم.  مهم نیست چند روز معمار با کارگرانش خانه  نو را به من تحويل دهند ، مهم این است که من نهايتاً از الان خودم را در خانه نو و بازساز ی شده جسمم در 50 کیلوگرم میبینم. 💗

      شاهد دیگر ان  لباسهایی است که هر هفته به جعبه اهدا اضافه میشوند و ان جعبه خیلی پر شده با اینکه 2 بار در دوره “ورود به سرزمین لاغرها” این جعبه لباسها راتحویل داده ام ولی همچنان این جعبه پر میشود. 💗

      💓💓💓خیلی برام هیجان برانگیز است. زندگی زیباست.  لاغری با ذهن اسان ترین کار دنیاست. 💓💓💓

      من تازگیها فقط نان خشک میخورم و اگر نان نرم باشد، دو بار تست اش میکنم بعد میخورم. ولی قبلا هر نانی را میخوردم و اندازه و سهم خاصی را برای سیر شدنش نداشتم تا جاییکه دلم درد میکرد ودیگر متوجه میشدم که سیر شده ام. 💗

      من تازگیها در وعده صبحانه ،میل بیشتری به خوردن تخم مرغ برای صبحانه ام دارم ،پس به میل بدنم پاسخ میدهم.  من دوست دارم کمتر چای بنوشم، پس از دریافت پیغام بدنم به جسمم ،کمتر چای میدهم.💗

      کلا کمتر چای مینوشم.  من تازگیها فقط یک میوه در روز میخورم وبیشتر میل ندارم.  من بسیار کمتر از مواد غذایی استفاده میکنم ،نسبت به همسر و پسر متناسب ام.💗

      من بسیار کم نوشابه میخورم بااینکه همیشه در دسترسم وجود دارد.  من ذهنم را جستجو کرده ام و فهمیده ام که به طور کلی ، کمتر به خوردن ، مواد غذایی ، و یا خرید کردن انها فکر میکنم ،چون کارهای مهمتری از خوردن در این یکبار فرصتی که خداوند مهربان به من برا ی زندگی در این دنیا داده است، دارم.💗

      الان هم که دارم مینویسم اصلا کنترلی برای نوشتن خودم ندارم.  مطالب خودش از ذهنم با عشق به من گفته میشود و من انها را مینگارم .💗

      🙏🙏🙏سپاس مجدد از استاد خوبمان 🙏🙏🙏

      روز شنبه 8 خرداد ماه سال 1400

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/02/13 11:58
      مدت عضویت: 1695 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 988 کلمه

      سلام استاد روز معلم رو خدمت شما استاد بزرگوار تبریک میگم . 

      شما درس زندگی به ما آموختید . عمرتون جاویدان . 

      گام ۵۴ 

      پرخوری عصبی 

      کلمه ی پرخوری عصبی در اصل یک ترکیب بی محتواست که ما خودمون ایجادش کردیم تصویرش رو در ذهنمون تشکیل دادیم و این تصویر شروع به خلق کرد . 

      پرخوری عصبی تشکیل شده از سه قسمته ‌ 

      پر : زیاده 

      خوردن : فعلی که = با چاقی هست 

      عصبی = رشته هایی که پیوند مغز رو به سلولها برقرار میکنه و رابطه ی فرمانهاو پاسخهای بین مغز و سلولها است ‌. 

      البته عصبی از عصبانیت هم میاد و این عصبانیت هم به نوعی به بر هم خوردن فرمانهای ذهنی برمیگرده و تناقضاتی که در وجودمون پدید میاد . 

      یعنی هر وقت که این فرامین ذهنی با همدیگه ناهمسو میشن ذهن برای برقراری  آرامش دستور خوردن صادر می کنه . 

      چون ما به خوردن معتاد هستیم درست مثل یک سیگاری فرمولهای غذا خوردن نیاز بدن شده . 

       یعنی ذهن معتاد و چاق ما برای ارامش ما مرتب دستور به خوردن میده و این خوردنه رو هم برابر با چاقی  تعریف کردیم در ذهنمون و این فرایند باعث چاقی میشه . 

      خب حالا ما با آموزش خودمون میخوایم این فرمول رو تغییر بدیم . 

      اول باید اثبات کنیم این فرمول غلطه . 

      بعد باید شواهدی در اطرافمون بیاریم که نشون بدیم این یه فرمول خودساخته است و در همه ی انسانها صادق نیست 

      بعد بهترین فرمول و یا فرمولهای جایگزین رو پیدا کنیم . 

      بعد تکرار کنیم تا بهشون عادت کنیم .

      بعد مراقبت کنیم که در زندگی روزمره از این فرمول جدیدا استفاده کنیم نه از فرمول و برنامه های قدیمی . 

      فکر ما خیلی فعاله و بزرگترین ورودی ذهن فکر ماست و فکر هم ورودیهای مختلفی داره چشم و گوش و…. و مهمترینش عمل هست . 

      مهمترین ورودی فکر عمل هست و مهمترین ورودی ذهن هم فکر هست . 

      ما با عمل صحیح میتونیم افکار صحیح رو در خودمون خیلی قوی کنیم . 

      عمل صحیح عملی است که احساس انسان رو خوب میکنهر. 

      من وقتی به اندازه ای غذا بخورم که احساس چاقی و عذاب وجدان سراغم نیاد یعنی عمل خوبی انجام دادم . 

      چون خوردن = چاقی رو در عمل به انجام نمیرسونم . 

      وقتی این فرمول رو در عمل کمرنگش کنم کم کم هی در فکرم تکرار نمیشه . 

      چون من عملی انجام نمیدم که فکرم بخواد ملامت کنه . البته میدونم ذهن چاق همه جوره در عمل دخالت میکنه تا اون رو مطابق فرمولهای خودش کنه ولی ما با هدایت افکارمون و هدایت رفتارمون که خروجی ذهن نیز هستند ورودی رو که از همین طریق وارد میشه تغییر میدیم . 

      پس تغییر ذهنیت با تغییر ورودیها و خروجیها به مرور اتفاق میفته . 

      گفتار هم یکی از ورودی و خروجیهای ذهن است . 

      ما همیشه گفتیم باید همیشه مراقب ورودیها باشیم . چون ما هر ورودی که به ذهن بدیم خروجی نیز از همون جنس هست . 

      البته ذهن چاق قدرت تغییر ورودی رو نیز داره  یعنی دیده شده ما ورودیهارو کنترل کردیم و ورودیهای خوب به خودمون دادیم اما ذهن چاق اونها رو تبدیل کرده به خروجی چاقی . 

      چون فرمولها داخلش هست هر چی واردش بشه قدرت تبدیل به چیزی شبیه همون فرمولها پیدا میکنه . 

      پس باید از خود ذهن کمک بگیریم تا فرمولهامون تغییر کنه . 

      چطوری ؟ 

      بهترین حالت اینه خودمون رو اونقدر قوی کنیم که هم وردی هم خروجی هم قدرت تبدیل ذهن رو با خواسته همسو کنیم . 

      ما همونطور که میتونیم لاغری رو به چاقی تبدیل کنیم میتونیم چاقی رو هم به لاغری تبدیل کنیم . 

      پرخوری عصبی یکی از فرمولهاییست که وقتی تغییر کنه میتونه تاثیری عالی در ادامه دار بودن روند لاغری ما بزاره . 

      چون این فرمول در اصل یه فرمول اشتباهه . آیا ما وقتی عصبی میشبم و میخوریم آروم میشیم نه بر عکس ما عصبی تر میشیم حالمون بدتر میشه . ملامت و حال به هم خوردن از خودمون بیشتر میشه . ما هرچی بیشتر بخوریم تنفرمون زیادتر میشه پرخاشگرتر میشیم و کلا از حالت انسانی خارج میشیم . ما با خوردن  بی رویه به آرامش نمیرسیم . اتفاقا دقیقا اگر در چنین مواردی نخوریم و به جای اون تفکر کنیم و تجزیه و تحلیل کنیم  کم کم به آرامش میرسیم و اتفاقا چقدر خوشحال میشیم از اینکه به جای خوردن اومدیم و از تجزیه و تحلیل و یا کار مورد علاقه ی دیگمون استفاده کردیم . درسته راه رفتن و یا انجام کار دیگه هم خوبه ولی من شخصا بدای خودم تجزیه و تحلیل کردن و نوشتن رو بهتر دوست دارم . بعضیها حرف زدن رو دوست دارن ‌.

      خلاصه ما باید کاری کنیم که به آرامش برسیم  و چون میخوایم تغییر کنیم این تغییر باید در جهت لاغر کردن خودمون باشه . 

      البته وقتی به اندازه هم میخوریم نباید باز خودمون رو سرزنش کنیم که زیاد خوردم یعنی ما عمل رو اول هدایت میکنیم . بعد مراقب افکارمونم هستیم که عمل صحیح رو تحلیل  و تبدیل به چاقی نکنه و بعد این دو تا ورودی با هم به مرور ذهن رو تغییر میدن . 

      الگوی صحیح ذهنی این هست که اصلا ما عصبانی نشیم استرس نگیریم . ناآرام و نگران نشیم . یعنی ما در لاغری با ذهن نه تنها روی خوردن که روی عواملی که در ذهن ساختیم و منجر به خوردنهای بی رویه  میشن هم کار می کنیم تا همیشه در احساس خوب  باشیم . پس خوو عصبی شدن و استرس گرفتن رو تا حد زیادی از خودمون دور کردیم و حالا اگرم باز بنا به فرمولهای اشتباه باز هم شاهد چنین واکنشهایی بودیم نوبت الگوی بعدی میرسه . که عصبانیت = خوردن رو انجام ندیم . چون هیچ لذتی در اون نوع خوردن نیست و فرمول جایگزینش هم باز خودمون انتخاب کنیم . یه نکته ی مهم این وسط هست که سعی کنیم عادات ساده و خوب در خودمون پرورش بدیم که وقتهایی هم که ناخوداگاه داریم کاری انجام میدیم اون کار مطابق واکنشهای انسانهای لاغر باشه . ما باید سعی کنیم تا عادت کنیم انتخاب کنیم . 

      پس با انتخابهای خودمون توجیه پرخوری عصبی رو خیلی راحت میشه کنار گذاشت . چون ما اینجا یاد میگیریم که قدرت رو دست خودمون بدیم نه دست عوامل بیرونی  و بر خودمون ‌مسلط بشیم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/01/07 02:50
      مدت عضویت: 1648 روز
      امتیاز کاربر: 27981 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,814 کلمه

      موضوع مهم امروز :چطور مغز من با استفاده از فرمولهای رفتار من رو تغییر میده ؟؟

      ریشه ی هر عادتی که باعث یه مشکل در ما میشه در ذهن ما هست و جسم ما که فقط نشانده ی اعتیاد هست و فرمولهای اعتیاد در مغز ما هست که فرمولها رو تکرار کرده تا اعتیاد پبدا میکنه واعتیاد یعنی رفتاری که نشه اون رو انجام ندیم وچاقی هم یه اعتیاد هست که به خوردن معتاد میشیم (واقعا جسم فقط یک نمایشگر هست و تمام سیگنالها و یا همان فرمولها در مغز ما هست و اگر میخواهیم این نمایشگر یا جسم رو عوض کنیم اول باید فرمولهای ذهنی رو عوض کنیم مثال همان تی وی رو میزنیم به قول استاد که اگر ما از شبکه ای خوشمون نیاد تلویزیون رو نمیبریم بیرون و یه تلویزیون دیگه بیاریم که شبکه ی جدید رو ببینیم نه با کنترل شبکه رو عوض میکنیم تا شبکه ی دلخواه رو ببینیم پس برای جسم هم اگر از وزنمون راضی نیستیم باید فرمولها رو تغیر بدیم تا به وزن جدید برسیم و به فشار آوردن به جسم هیچ چیز درست نمیشه مثلا با رژیم و ورزش مقطعی شاید نتیجه بده چون ذهن ما اصلا تغییر نمیکنه پس باعث میشه بعد از یه مدت خسته بشیم و دوباره نتیجه برگرده چون ما یک سری رفتارها برامون عادت شدن و ما مثل معتادها شدیم که به مواد غذآیی اعتیاد داریم و باید اول این رفتارها رو ترک کنیم چطور؟ از طریق آموزش دادن به ذهن )

      مغز ما کنترل کننده ی جسم ما هست و در فرد چاق و لاغر مغز یک طور هست و داره بدن هر دو فرد رو کنترل میکنه اما چطور هست که در بدن ما باعث اضافه وزن میشه ولی در متناسبها باعث اضافه وزن نمیشه .(مغز رهبر جسم ما هست و اگر مشکلی برای مغز پیش بیاد تمام اندام ها از کار میفتن و اون هست که کل اندام ها و فعالیتهای جسم رو مثل تتفس و پلک زدن و ضربان قلب و گردش خورن رو داره تنظیم و رهبری میکنه و خوردن رو هم مغز ما داره کنترل میکنه ولی درافراد چاق و لاغر این دستور خوردن از مغز متفاوت هست چون فرمولها ی متفاوت در ذهن هست )

      ما باید بر شرایطمون نظارت کنیم و هیچ وقت پیش خودمون نگفتیم چرا چاقیم ؟و اومدیم به جسم فشار آوردیم اما علت از فرمولها ی ذهنی هست و نتیجه در جسم خودش رو نشون میده (من همیشه به جسم خودم فشار آوردم و تنها راه و منطقی ترین راه لاغری رو هم کم خوردن میدونستم به همراه تحرک و فعالیت داشتن و اما همیشه میگفتم اگر به کم خوردن و تحرک باشه که الان من آخرشم هم ورزش،هم رژیم اما چرا دیگه لاعر نمیشم و ثابت نمیمونم و همیشه سوال میکردم از خودم و بقیه چرا ؟؟تا کی نباید بخوریم و زجر بکشیم ؟؟و همیشه میگفتم چرا من چاقم و فلانی با اون خوردن چرا لاغر هست ولی هیچ وقت نمیدونستم علت در ذهن هست و خبر نداشتم و میگفتم خداوند به متناسبها یک نعمت داده که هر چی میخوان بخورن و لاغر باشن و به ما چاقها نداده و اما هیچ آگاهی در مورد قدرت ذهن و این موضوعات نداشتم )

      لاغری با ذهن خیلی ساده تر از چاقی هست ما برای چاقی داریم رنج میکشیم و عذاب میکشیم و عذاب وجدان داریم بخوریم ناراحتیم نخوریم هم ناراحتیم .در تمام روشها که به خودت فشار میاری میدونی درست نیست ولی راه دیگه بلد نبودیم و چاره ای نبود (من واقعا برای چاقی رنج کشیدم در بدترین حالت روحی و جسمی بودم و همیشه با تنگ بودن لباسهام و مانتوهام حالم بد میشد و ناراحت و گریان و یا عصبی میشدم و با خودم میگفتم آخه چیکار کنم دیگه از این بیشتر که هیچی نمیخورم و ورزش هم هر روز میبرم چیکار کنم ؟؟و همیشه بدترین لباسها و کفشها و رنگها رو پوشیدیم و عداب وجدان داشتم این اواخر غدا رو با زجر و ناراحتی میخوردم و غدای بدمزه میخوردم و همیشه به دنبال موقعیتی بودم که مجوز خوردن داشته باشم مثل مهمانی یا سفر و یا تفریح در طبیعت و یا مهمانی که رفتارهای زشت پرخوری رو انجام بدم و تازه بگم آخه یه روز استراحت باید کرد و رژیم نداشت و بعدش اما گریه و ناراحتی و عداب وجدان داشتم و چاقی همش درد سر بود سلامتیم به خطر افتاده بود و اما هیچ راه چاره ای به جز رژیم ورزش نداشتم و بلد نبودم اما چون جواب نمیدادن برام بدم میومد اما نمیدونستم چاره چیه ولی به لطف خدا با این روش اشنا شدم و شروع کردم به کسب آگاهی ها و متوجه شدم چطور رفتار کنم)
      .
      خیلی لذت داره وقتی آزادانه لباس بخرید و اعتمادبه نفس داری و کسی نیست که مسخرت کنه .(واقعا لدت داره من در این روش لاغری با ذهن کلی وزن و سایز کم کردم و هر بار رفتم خرید اشک شوق ریختم و گفتم یعنی میشه با ذهن هم میشه و من تونستم چون خودم رو وزن نمیکنم فقط با لباسهام متوجه تغییراتم میشم و آخرین بار خریدم همه لباسهای خریدم سایز لارج و اندازه یک رو به من میدادن و من ذوق میکردم و این آزادی در خرید من رو دیوانه کرده بود تا اومدم به استاد عزیز پیام دادم و کلی تشکر کر م بابت آموزشهای نابشون و به خودم دوباره ثابت شد که من لاغر شدم و اشتباه نمیکنم چون منفی باف قبلش میخواست ناامیدم کنه میگفت نه لاعر نشدی اما من گولش رو هیچ وقت نخوردم و با اشتیاق راهم رو ادامه دادم و نتیجه رو گرفتم )

      وقتی فرمولهای چاقی در شما شکل میگیره یواش یواش رفتارهای ما تغییر میکنه (من بعد از ازداج چاق،شدم چون فرمولهای چاقی در من شکل گرفته بود و رفتارهای چاقی در من به وجود اومده بود مثلا باید برای خوشگذرونی و لدت بردن از زندگی و تفریحات و لحظاتم زیاد بخورم و یا …)

      خوردن در متناسبها از طریق دهانشان انجام میشه و وقتی نیاز به انرژی دارن فرمان خوردن صادر میشه و همه سلولهای جسم متناسب میگن ما نیاز به انرژی داریم و اون خیلی راحت بدون سر و صدا غذا میخوره و انتخاب میکنه چی بخوره و به اندازه نیازش میخوره و سیر میشه هر چقدر غذا ها متنوع باشن زیاد باشن برای اون فرق نداره جون فرمول به اندازه نیاز خوردن هست اما در چاقها سیری به حد خفگی خوردن هست و سیری این هست اما در لاغرها به هیچ وجه اینطور نیست پس سیری معنی اش این نیست که هر چی هست بخوریم و یا خفگی .(متناسبها واقعا وقتی گرسنه شدن حالا با علامتی و یا حالت خاصی در بدنشون متوجه میشن گرسنه هستن و غذا میخورن و به محض سیری دست میکشن و کاری به زمان خوردن و مکان خوردن و تنوع غذا ها و نوع خوردن ندارن و اما چاقها تا کمی از حالت خفگی میان پایین شروع به خوردن میکنن و اینقدر از غدا ها تعریف دارن و بهانه دارن و دلیل برای خوردن دارن که بسیار زیادتر از نیاز بدنشون بخورن و کافیه کمی غذای خاصی و یا تنوع زیادتری و یا مکان خاصی باشه و یا دلیل داشته باشم و … تا میتونیم میخوریم و بعد پشیمون میشیم و عداب وجدان و ناراحتی و اما متناسب به هیچ وجه اینطور نیست )

      حالا یک فرد چاق احساس میکنه گرسنه هست و مغز فرمان خوردن صادر میکنه البته گرسنه نیست از حالت خفگی خارج شده . و اگر به هر دلیلی شیرینی خامه ای باشه مثلا در مهمانی و یا جمعی بود و به لاغرها میگفتی بخور میگفت نمیتونم چون سیرم از گلوم پایین نمیره و میل ندارم اما چاقها همیشه میل دارن و درک نمیکنن میل ندارم یعنی چی و اما چاقها هر چیزی بود میخورن تا غدا به اونها برسه اما لاغرها اگر غذا ی مورد علاقه اش نباشه اصلا نمیخوره تا غذای مورد علاقه اش رو بخوره اما چاقها هر چیزی رو میخورن مثلا در موقع گرسنگی در یخچال رو باز میکنه و حتی غذای سرد و یخ زده میخوره پس آگاه باش از این به بعد دیگه تو دو نفر هستی خودت و ذهن ناخود آگاهت که نظارت می کنه بر رفتار تو( من قبلا با خواهر متناسبم زیاد این مشکل رو داشتم هوس یه چیزی میکرد و بعد وقتی میزاشتی جلوش یا میخرید که بخورم یکم میخورد و دیگه ادامه نمیداد و میگفتم نمیتونم بخوزم من انتطار داشتم مثل خودم که اگر از چیزی خوشم بیاد و یا هوس کنم اینقدر میخورم تا دل درد بگیریم یا بیارم بالا در اون حد بخوره اما میدیدیم یک ذره یا یک دونه میخوره و میگه من سیریم نمیتونم دلم رو زد یا چربه و یا سنگینه و یا مثل همیشه نبود و یا خیلی شیرین بود و یا اینکه سیر شدم نمیتونم بخورم و دیگه هزار دلیل داشت برای نخوردنش بر عکس ما چاقها که هزار دلیل داریم برای خوردمون و خلاصه یه ذره میخورد و میگقت نمیتونم میل ندارم و یا نمیخوام اگه بخورم حالم بد میشه و ..)

      فرد متناسب تنها از راه دهانش غدا میخوره اما چاقها از ۵ طریق غذا میخوره و ۵ دهان داره :

      ۱:راه اول از راه دهان که با دست بلند میکنه و میزاره داخل دهان
      ۲:راه دوم در نطر بگیر سیری کامل و غذات روخوردی ولی مهمان میاد یا میری جایی و شیرینی رو میبینی و با چشم فقط،میبینی و چشم فرمان خوردن به معز میده و مغز میگه اه هست پس بخور چون ذهن تصویری هست و تصویرش رو به مغز میدی و خاطره ی تو چی میگه و فرمول چی میگه هر وقت اون رو دیدی بخور
      پس مغز من اول فرمان رو صادر نکرد بلکه چشم من دید و فرمان رو داد که شیرینی هست و بخور اما متناسبها به هیچ وجه با چشم نمیخوره و امکان نداره .(من هم بارها با چشمم فرمان خوردن به مغزم دادم و غدا خوردم مثلا رفتم تو جمعی هله هوله دلخواهم بوده خوردم و یا رفتم تفریح چشمم به چیپس و پفک که می فته شروع به خوردن کردم و یا با دیدن هر خوراکی دیگه تحریک شدم و خوردم و یا دیدن فیلم و یا کلیپ آشپزی بوده و من تحریک به خوردن شدم و یا دیدن فردی در حال خوردن باعث تحریک من به خوردن شده )

      راه سوم بینی :بینی خیلی تاثیر داره بازم تصور کن غذات رو خوردی و سیر هستی و اما رفتی خونه مادر نه غذا رو دیدی و نه چیزی فقط بوش رو حس میکنی وقتی عطر اون غذا استشمام میشه فرمان به مغز داده میشه و فرمول چه میگه بوی این غذا مساوی هست با خوردن و خیلی وقتها من سیر بودم و بوی غدا رو استشمام کردم و اما انگار من معدم خالی شده و فرمان خوردن صادر شده اما متناسبها به هیچ وجه انگار بویی نمیفهمه (من بارها شده به مرکز خریدهای بزرگ رفتم و بوی انواع غدا ها در قسمت فست فودی و یا رستورانش پیچیده و من رو طوری تحریک کرده که اول رفتیم غدا خوردم و بعد رفتیم طبقه ی دیگه برای خرید و یا در همین هایپر مارکتها با دیدن کلی تحریک شدم چون یه قست از اون مختص انواع غدای فست فودی و یا سنتی هست من با دیدن و بو کردن تحریک به خور دن شدم در حالی که سیر بودم و اصلا تصمیم به خوردن نداشتم و بعد رفتم سراغ خریدهای دیگه که داشتم اما متناسب به هیج وجه و اگر هم خواهر لاغر من با من بوده اومده و در حد یک اسلایس و یا دوتا خورده و گفته من سیر شدم اما من تا همه میز رو نمیخوردم راحت نمیشدم )

      راه جهارم :دوستت میاد تعریف میکنه دیشب رفتم فلان جا مثلا رستوران …و غذاهاش عالی بودن چه بویی چه مزه ای و چه قیمت مناسبی و حالا در چاقها فرمان چی هست معز هر وقت هر تجربه و هر حرفی و یا تعریفی از غذا میاد دیوانه ات میکنه تا بری و بخوری این میشه خوردنهای زمان دار و یا اینکه فردی در مورد غذاش میاد تعریف میکنه که غذا عالیه ادویه اش فلان هست و یا سبزی اش تازه هست و .. فرد چاق شروع به خوردن میکنه اما متناسب به هیچ وجه (من یه خواهر دیگه دارم که کمی چاقتر از من هست بر عکس اون خواهرم و مرتب تعریف میده چی رو با چی بخور و از کجا چی بخر و یا فلان ادویه رو به فلان غدا اصافه کن و یا من دیشب از فلانجا اون غدا رو خوردم عالی بود حتما برو همیشه بحثش خوردن هست و قبلا که اگاه نبودم هر وقت میگفت من باید میرفتم تا اونحا و حتما میخوردم به سفارش خواهرم و دستور بعدیش رو اجرا میکروم با اون دستور غدا رو درست میکردم و گرنه اصلا نمیشد اما حالا تا حرف رو درمیارن من ادامه نمیدم و اگر بشه حرف رو عوض میکنم و یا جمع رو ترک میکنم )

      راه پنجم از طریق لمس کردن هست مثلا تصمیم تو این هست یکی بخورن اما به محض شیرینی گرفتن داخل دستم میبینم نرم هست و بلافاصله میگی چون تازه هست بزار دوتا ببرم حالا شاید تصمیم داشته باشی یکی بخوری اما چون لمسش کردی رفتی برای دومی و یا سومی پس این حس تشدید کننده هست اما لاغرها با این حسها تحریک نمیشن (من بسیار این تجربه رو داشتم در مورد خیلی چیراه خواستم کمی بردارم اما جون لنسش کروم دیدم عالیه بیشتر بردم )
      صنعت غذایی کشور بر این نیاز ما بر خورن داره میچرخه اما متناسبها اینطور نیستن و ما چاقها باعث گسترش شرکت مواد غدایی هستیم نه لاغرها فرد لاغر شاید در هفته دوتا تخم مرغ مصرف کنه و اما چاقها ۶ یا ۷ مصرف میکنن.
      ما ممکنه از دور تصاویر مواد غذایی رو ببینیم تحریک بشیم و بریم برای خریدن چون عکس روی چیپس و پفک رو میبینیم امالاغرها به هیچ وجه (بله من بارها با دیدن تبلیغ مواد غذایی و یا این اواخر با دیدن کلیپهای فست فودها در اینستا که چطور پنیر پیتزا کش میاد و یا فست فود درست میکنن و … من تحریک به خوردن میشدم شاید همون فردا اقدام به درست کردن و خوردن اون مدل غذا میکردم برای خودم و بقیه )

      مغز چاقهاو لاعرها تفاوتی نداره فقط فرمولها در نهایت متفاوت هست
      پس آگاه باشین به رفتار غدایی خودتون و ببین چه رفتارهایی داشتین که شما مغز رو تحریک کردین و معز گفته اطلاعات جدید پس فرمان رو صادر کرده
      الان ما حق انتخاب نداریم قبلا هر جا شیرینی و چیپس و پفک میدیدیم میخوردیم اما بعد از دورها تغییر میکنی چون فرمولها رو دستکاری کردی و نتایج رو میبینی فعلا نگاه به جسمت نکن اول فرمولها و بعد رفتارها و بعد جسم تغیر میکنه هر وقت رفتار درست دیدی خودت رو تشویق کن و تحسین کن ( واقعا درسته من اولین تغییر در حرص،و ولعم بود و احساسم رود و دیگه حرص و ولعم کم شده بود و اما هنوز پرخوری داشتم اما صدایی در ذهنم بود که میگفت ببین داری زیاد میخوری و تذکر میداد و آگاه بود و من رو متوجه رفتارم میکرد و حالا خیلی کمتر این کار رو انجام میدم و خودم رو تحسین میکنم )

      یه درخت وقتی میوه میده که دیگه اون مرحله اخر هست وقتی اون بذر جوانه بزنه و بزرک بشه میوه میده و سایه میده و اون عالی میشه پس ممکنه فقط احساست بهتر بشه و یا میلت نشه پرخوری کنی و … این جوانه هست به خودت تبریک بگو و خودت رو تشویق کن و ادامه بده تا بذر جوانه بزنه .(من هم بذر لاغری رو ۱۷ ماه پیش کاشتم و مواظبش بودم و کلی هم رشد کرد و میوه داد ولی هنوزم میخوام بزرگتر بشه و میوهاش بیشتر بشه )
      ادامه بدید چون خدا شما رو هدایت کرده به این مسیر و ما به طریقی وار د این سایت شدیم پس وقتی اینجا هستیم این اقدام عملی مال خودت هست و مراحل رو گام به گام جلو برو
      وقتی جوانه ها زده شد تصمیم بگیر و همه رو تبدیل به درخت تنومند ی بکن
      همه ی ما به ته خط رسیده بودیم که با این سایت آشنا شدیم کلی گله داشتیم و راه ها رو رفتیم تا اینجا رسیدیم .
      و اما این سایت گزینه ی آخر هست و هر کس ناامید هست به این سایت هدایت میشه و از زندگی جدید لذت ببرین (من عاشق خدای خودم هستم که به بهترین جاها من ر و هدایت میکنه با بهترین آدمها در بهترین زمانها و من هم به پاس قدر دانی از خدای خودم دارن قدم بر میدارم و نهایت استفاده رو میبرم و آگاهی جدید رو پیدا میکنم )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم