0

گام ۱۲: لاغر خواهید شد یا چاق تر

مسیر لاغر شدن
اندازه متن

اگر آرزوی لاغر شدن دارید باید به دنبال پیدا کردن مسیر لاغر شدن باشید چرا که لاغری آسان و همیشگی فقط در صورتی به دست می آید که یاد بگیرید هر روز در مسیر لاغر شدن حرکت کنید.

در مسیر لاغر شدن هستید یا چاق شدن

چاق شدن یا لاغر شدن روندی است که شامل مجموعه ای از افکار، رفتار و واکنش ها می باشد و باید مدت ها ادامه پیدا کند تا به نتیجه مطلوب برسد.

من عقیده دارم که ما چاق شدن را آموخته ایم.

در واقع چاقی مسیری است که ما حرکت کردن در آن را به خوبی می دانیم و هر روز بدون نگرانی از گم کردن مسیر، به حرکت خود برای چاق تر شدن ادامه می دهیم.

چاق می شوید یا لاغر می شوید؟

بیشتر اوقات زندگی خوشحال هستید یا در حالت غمگین زندگی می کنید.

در تصمیمات خود در زندگی پیروز می شوید یا شکست می خورید؟

در هر جنبه از زندگی ما همواره دو جهت یا مسیر وجود دارد.

1- مسیر موفقیت و پیشرفت که شما را به سوی تجربه خواسته ها و آرزوهایتان هدایت می کند.

2- مسیر ناکامی و شکست که شما را به سوی تجربه ناخواسته ها و مشکلات هدایت می کند.

این شما هستید که هر روز و هر لحظه انتخاب می کنید به کدام سمت حرکت کنید.

در مورد وضعیت جسمی نیز همواره دو مسیر پیش روی ما قرار دارد و ما هر روز باید انتخاب کنیم که می خواهیم در مسیر لاغر شدن حرکت کنیم یا در مسیر چاق تر شدن به زندگی خود ادامه دهیم.

ما هر روز می توانیم مسیر حرکت خود را انتخاب کنیم.

اگر برای حرکت در مسیر لاغر شدن سعی کنید شما در مسیر موفقیت خواهید بود و اگر سعی نکنید شما در مسیر شکست (چاقی) خواهید بود.

انتخاب دیگری وجود ندارد.

نکته جالب توجه این است که شما برای بودن در مسیر موفقیت باید کاری انجام دهید اما برای بودن در مسیر شکست فقط کافی است کاری انجام ندهید.

به عبارت دیگر برای شکست خوردن راهی وجود ندارد و فعالیتی نیست که بتوان انجام داد و شکست خورد، تنها کافی است که کاری که باید برای موفق شدن (مسیر لاغر شدن) انجام دهید را انجام ندهید.

در این صورت شما خودبخود شکست خواهید خورد. (چاق تر می شوید)

در مورد وضعیت جسمانی شما نیز این اصل اساسی صدق می کند.

مسیر لاغر شدن
چرا چاق هستم

چرا چاق هستم؟!

اگر چاق هستید به این معنی است که مدت هاست در مسیر چاقی در حال حرکت و زندگی کردن چاقی هستید.

به این معنی که هر روز افکار، رفتار و واکنش هایی که برای چاق شدن نیاز است را با دقت انجام داده اید و پس از مدت تقریبا طولانی به چاقی مبتلا شده اید.

هیچ فردی با یک روز و چند روز و حتی چند هفته و ماه تکرار کردن افکار، رفتار و واکنش های چاق کننده به چاقی مبتلا نشده است بلکه بین ۲ تا ۴ سال زمان می برد تا تغییر افکار به نگرش چاق تبدیل شده و سپس واکنش های رفتاری چاق کننده ایجاد کنند و باعث بروز چاقی شوند.

برای همه افراد چاق روند چاق تر شدن آنها سریع تر از چاقی اولیه است. به این معنی که هرچه از زمان چاق شدن آنها می گذرد سرعت چاق تر شدن آنها سریعتر می شود تا جایی که فرد به این نتیجه می رسد که من حتی آب هم میخورم چاق می شم.

پروسه چاق شدن چگونه است

  • مرحله اول: از طریق شنیدن و دیدن اطلاعات به شکل آگاهی وارد ذهن فرد می شود.
  • مرحله دوم: قرار گرفتن در معرض تکرار آگاهی درباره چاق شدن باعث شکل گیری نگرش درباره چاقی می شود.
  • مرحله سوم: شکل گیری نگرش چاقی باعث شکل گیری گفتگوی ذهنی می شود به این شکل که فرد دیگر برای فکر کردن به چاقی نیازی به شنیدن و دیدن ندارد بلکه خودش به تنهایی در ذهنش درباره چاقی فکر می کنید.
  • مرحله چهارم: پس از مدت ها فکر کردن به چاقی و چاق شدن، ترس و نگرانی از چاق شدن در فرد ایجاد میشود. به عبارتی دیگر احساس چاقی در فرد شکل می گیرد. از این مرحله افکار باعث شکل گیری احساس می شود.
  • مرحله پنجم: شکل گیری ترس از هر موضوعی در ذهن باعث بروز واکنش می شود. ترس از سرقت، ترس از جدایی، ترس از دست دادن، ترس از چاقی و … در این شرایط فرد برای جلوگیری از ابتلا به آنچه باعث ترس و ناراحتی اش شده اقدام می کند.
  • مرحله ششم: اقدام کردن برای مبتلا نشدن به چاقی باعث بروز رفتارهای بر مبنای ترس از خوردن،‌ ترس از رفتارها مانند خوابیدن، ترس از کم تحرکی و … می شود و به این شکل فرد مبتلا به افکار چاقی شروع به ترسیدن از چاق شدن به هر دلیل در زندگی روزمره می کند.
  • مرحله هفتم: ترس از چاقی احساس چاقی را تقویت می کند. در واقع هرچه بیشتر بترسی بیشتر تلاش میکنی که چاق نشی ولی تمرکز بر چاقی به تنهایی برای چاق شدن کافی است. به مرور همزمان با تلاش فرد برای چاق نشدن رفتارهایی که تصور می کند چاق کننده هستند رشد کرده و تکرار می شوند و به مرور تعداد رفتارهای چاق شونده بیشتر از رفتارهای مقابله با چاقی می شود و فرد به راحتی چاق میشود.
چگونه لاغر شدن

چگونه لاغر شویم

اگر می خواهید لاغر شوید باید به فکر محیا کردن خود برای قرار گرفتن در مسیر لاغر شدن باشید.

برای قرار گرفتن در مسیر لاغر شدن باید کاری متفاوت از آنچه اکنون و هر روز انجام می دهید را انجام دهید.

اگر هیچ کاری نکنید، شما در مسیر چاقی که مدت هاست در حال حرکت کردن در آن هستید به مسیر خود ادامه خواهید داد.

تفاوت چاق شدن و لاغر شدن

اگر می خواهید لاغر شوید باید در مسیر لاغر شدن حرکت کنید و اگر می خواهید چاق تر شوید نیاز به هیچ کاری ندارید، فقط کافی است به روش خود ادامه دهید، حتما چاق تر می شوید.

همه افرادی که اضافه وزن دارند در مسیر چاق تر شدن هستند، مسیر چاق تر شدن ارتباطی با مسیر لاغر شدن ندارد و به لاغر شدن منتهی نمی شود، اگر می خواهید لاغر شوید باید مسیر خود را به سمت مسیر لاغر شدن تغییر دهید.

تمام افرادی که سال هاست دوست دارند لاغر شوند اما همچنان در مسیر چاق تر شدن حرکت می کنند فقط آرزوی لاغر شدن دارند اما مسیری که در پیش گرفته اند با رویای آنها همسو نیست.

فقط آرزوی لاغر شدن را داشتن شما را لاغر نمی کند، بلکه قرار گرفتن در مسیر لاغر شدن است که شما را به سمت لاغری هدایت می کند و سبب تحقق رویای لاغری شما می شود.

پس لازم است برای رسیدن به آرزوی خود مسیر لاغر شدن را در ذهن خود خلق کنید تا شما را به آنچه می خواهید برساند، مسیر لاغر شدن مسیری کاملا ذهنی است که نیازی به تلاش و اقدام فیزیکی ندارد.

بر خلاف آنچه تا اکنون تصور می کردید که برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید یا ورزش کنید. اینها روش های فیزیکی هستند که تاثیری بر محتوای ذهن چاق نمی گذارند.

من از طریق لاغری با ذهن که چگونگی استفاده از آن را در دوره ورود به سرزمین لاغرها به شکل کامل و عملی توضیح داده ام این مسیر را ایجاد کردم و خودم آن را طی کرده و به تناسب اندامی که دوست داشتم رسیدم.

به لطف خدای مهربان دوستان زیادی از این مسیر حرکت به سمت لاغری را شروع کرده اند و به رویای خود رسیده اند و اکنون شگفتی ساز لاغری با ذهن هستند.

لاغری با ذهن به شما کمک می کند تا ابتدا مسیر چاقی ذهن خود را به خوبی شناسایی کنید و سپس تصمیم بگیرید برای رسیدن به رویای لاغری خود باید مسیر جدیدی برای زندگی کردن ایجاد کنید.

ایجاد مسیر جدید از طریق انجام تمرینات ذهنی و استمرار در انجام آنها میسر خواهد شد.

با انجام مراحل گام به گام دوره ورود به سرزمین لاغرها شما یاد می گیرید ابتدا چگونه مسیر لاغر شدن را در ذهن خود ترسیم کنید و سپس چگونه در این مسیر جدید حرکت کنید و هر روز آنچه را آموخته اید به عمل برای لاغر شدن تبدیل کنید.

صحیح بودن مسیر لاغری ذهنی با نتایجی که شرکت کننده ها کسب کرده اند اثبات شده است، فقط این شما هستید که باید تصمیم بگیرید این مسیر را برای لاغری خود انتخاب کنید یا خیر.

اگر به مسیری که هم اکنون در حال سپری کردن هستید توجه کنید به خوبی برای شما واضح می شود که شما هر روز مقداری گفتگوی ذهنی با خود درباره چاقی و چاق تر شدن دارید.

این همان نقشه مسیر چاقی است که در ذهن شما در حال ترسیم شدن است و به اندازه ای که از رفتار غذایی و واکنش های خود نسبت به مصرف مواد غذایی دچار پشیمانی و عذاب وجدان می شوید شما در حال عمل کردن به آنچه هستید که برای چاق تر شدن ضروری است.

افرادی که از آموزش های دوره لاغری با ذهن استفاده می کنند یاد می گیرند که هر روز انتخاب کنند می خواهند به سمت لاغری حرکت کنند یا در مسیر چاقی به حرکت خود ادامه دهند.

صعود آنها به سمت مسیر لاغر شدن خواهد بود و سقوط آنها دور شدن از لاغری و نزدیک شدن به چاقی خواهد بود.

امکان ندارد کسی در مسیر لاغر شدن باشد و بتواند لاغر نشود، همان طور که افرادی که در مسیر چاقی هستند نمی توانند چاق تر نشوند.

به مسیر حرکت خود دقت لازم را داشته باشید و سعی کنید مسیر صحیحی که شما را به سمت لاغری هدایت می کند انتخاب کنید

✍️ تمرین آموزشی 📖

ابتدا فایل صوتی را گوش دهید و سپس به سوالات زیر پاسخ دهید.

  • به روند گذشته خود توجه کنید و مشخص کنید بیشتر در مسیر چاق تر شدن بوده اید یا لاغر شدن؟
  • تلاش های خود برای لاغر شدن را بررسی کنید و توضیح دهید که در زمان تلاش برای لاغر شدن در مسیر لاغری بوده اید یا در مسیر چاق تر شدن حرکت می کردید.
  • با توجه به توضیحات نوشتاری و فایل صوتی برای تغییر مسیر خود از چاق شدن به لاغری باید چه مراحلی را انجام دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضاعطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.17 from 102 votes

https://tanasobefekri.net/?p=10851
برچسب ها:
227 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فاطمه سادات
      1399/05/11 18:06
      مدت عضویت: 1702 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 651 کلمه

      سلام .

      وقتی میگیم لاغری قله است و باید برای رسیدن بهش کاری انجام داد ؛ خب اولین چیزی که به ذهن میرسه اینه که من نمیتونم . سختمه . هزینه اش رو ندارم . حوصله ی گوش دادن ندارم و …
      این گفتگوها به ذهن وارد میشه و آسان بودن لاغری رو برامون سخت می کنه .
      البته کسی که کنترل ذهن رو تمرین کرده باشه میتونه سریع بگه نه . از زاویه دید مثبت ببین کسی که میخواد صعود کنه دنبال هدفه انسان تلاشگریه . سعی و کوشش به انسان ارزش میده . قدرت میده ‌ و ….
      اما کسی که روی ذهنش کار نکرده باشه اولین چیزی که به ذهنش میرسه اینه که وای . پس من باید اینجا هم کار انجام بدم . خب رژیم گرفتن هم که کار بود . ورزش کردن هم که کار بود . اینم بالاخره کاره دیگه .
      باز ذهن مثبت میگه این تلاش فرق داره . این تلاش تلاش ذهنیست . یعنی شما میخوای لاغر شدن رو با ذهنت یاد بگیری . یعنی آموزشه . مثل درس خوندن .

      باز ذهن منفی میگه خب درس خوندن برای من سخت بود دیگه .
      خلاصه کسی که ذهن مثبتش بهش غالبه میگه چه سخت باشه چه آسون من عاشق یادگیری هستم پس حرکت میکنم .
      اما ذهن منفی میگه نمیخوام سخته .
      استاد شما قبلا میگفتین لاغر شدن ساده ترین کار دنیاست .
      اگه بگیم مسیر لاغری مسیر صعود به قله است ؛ اولش حس سخت بودن به ذهنمون میشینه ولی اگه بگیم لاغر شدن طبیعت بدن ماست که اگه موانعش رو برداریم خودبخود ؛ خودش خلق میشه . این رو ذهن راحتتر قبول میکنه .
      گرچه ذهنی که بخواد مسیر لاغری رو بره از همه ی کلمات در جهت لاغری استفاده میکنه و کسی که نخواد مسیر لاغری رو انتخاب کنه دنبال بهانه است که به راه قبلیش ادامه بده .

      وقتی بگیم مسیر لاغری سرپایینیست خیلی برامون راحتتره . چون تجسمش هم توی ذهن راحتتره . ریزش چربیها کار راحتیه چون ریزش معمولا از بالا به پایینه .
      پس راحتتره . ولی وقتی میگیم باید به قله برسیم و کاری انجام بدیم اول اینکه قله معمولا از ما فاصله داره و هدف رو دور از دسترس میبینیم و وقتی هم میگیم باید برای رسیدن بهش کاری انجام بدیم حتی اگه اون کار خیلی راحت باشه باز توی ذهن مقاومت ایجاد میشه که نمیتونم سخته و ….
      در حالیکه لاغری به روش ذهن خیلی راحت به دست میاد . هدف لاغری ما جلوی پامونه . کاملا قابل دسترسه . مسیرمون سرپایینیه . کاری نداره که . فقط کافیه روزانه چند فایل گوش بدیم و سعی کنیم روی ذهنمون کار کنیم
      البته
      رسیدن به قله حس قدرت به آدم میده . حس برتری . حس توانمندی . حس خواستن . انتخاب .اعتماد به نفس . اقتدار میدونم شما به خاطر همین از این کلمه استفاده کردید .
      ولی لاغری سرپایینیه حس راحتی و سادگی . حس قابل دسترس بودن .
      البته کسی که زرنگ باشه در مسیر لاغری از هردو حالت به نفع خودش استفاده میکنه .

      چون لاغری چه قله باشه و انتخابش حس قدرت به آدم بده و چه مسیری سرپایینی باشه که حس راحتی و سادگی بهمون دست بده ؛ وقتی کسی بخواد لاغر بشه براش فرقی نداره . از جنبه ی مثبتش به هر دو کلام نگاه میکنه . ولی ذهنی که منفی باشه از قله ، حس سخت بودن میگیره و از سرپایینی هم حس تنبلی و رها کردن و بادی به هرجهت بودن .

      چیزی که مهمه اینه که بتونیم ذهنمون رو هدایت کنیم تا مسیر لاغری با ذهن رو انتخاب کنیم که توی این مسیر هم راحتی هست هم قدرت هست هم لذت . هم عشق و اشتیاق . هم بقا و سلامتی یعنی تمام اهداف ذهن در لاغری با ذهن هست .

      و وقتی یاد می گیریم و درک میکنیم متوجه میشیم این مسیر تنها مسیر لاغر شدنه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار فاطمه سادات
        1399/05/13 09:16
        مدت عضویت: 1702 روز
        امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

        نشان های دریافت شده

        سطح مبتدی
        محتوای دیدگاه: 7 کلمه

        سلام .
        بله کاملا درسته موافقم .

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1399/05/13 09:12
      مدت عضویت: 1702 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      محتوای دیدگاه: 2,096 کلمه

      سلام دوست خوبم چقدر از خوندن نوشته ی شما لذت بردم .
      وقتی گفتین در همون لحظه که پرخوری کردید چی توی فکرتون بود که این کار و کردید این جمله نشون میده چقدر شما عالی این مسیر رو درک کردید .
      که به جای سرزنش کردن خودتون نگرشتون روی ذهنتونه که باوری که این رفتار رو تولید کرده پیدا کنید و با تغییر اون باور و البته استمرار در حفظ باور صحیح بتونید رفتاری که ازتون خلق میشه در مسیر لاغری بشه .

      جملاتی که در متنتون به کار بردید واقعا نشان دهنده ی این بود که شما دقیقا در مسیر صعود به قله هستید .

      قله ای که فرقش با قله های دیگه اینه که صعود به اون راحتترین کار دنیاست . لذتبخش ترین کار دنیاست . جاذبه داره . صعود به اون کشش داره . برامون جذابه . از مسیر لذت میبریم .

      شما از جایگاه مشاهده کننده ( شاهد) ؛ به اعمالتون و افکارتون و انتخابهاتون نگاه کردید و بدون قضاوت فقط اونها رو نگاه کردید . این یعنی بودن در جایگاه درست . یعنی بودن در جایگاه خود برتر ‌.
      سرزنش کردن کار خود برتر نیست .
      او فقط هدایت میکنه . از هرجایی از مسیر هم که باشیم فقط هدایت میکنه بدون اینکه اصلا بخواد بگه چرا اشتباه کردی چرا از این راه رفتی و ….
      نوشته ی شما حس خیلی خوبی بهم داد .

      اینکه شما جایگاه خودتون رو پیدا کردید و متوجه شدید خودتون دارید زندگیتون رو خلق می کنید . به جای سرزنش دارید دنبال این میگردید که اون لحظه چه فکری توی سرتون بوده تا اون فکر که خیلی وقتها باور ماست رو تغییر بدید تا رفتارتون در پی تغییر باور خوبه خود اصلاح بشه .
      من طبق فرمولهایی که در ذهن خودم بوده فکر میکنم اون لحظه که شما عمل پرخوری ازتون سرزد در اون لحظه داشتید به لذت بیشتر فکر میکردید .
      ذهن شما طبق عادات گذشته داشته به لذت بردن از خوردن لقمه های اضافه در همون زمان فکر میکرده که اغلب هم به صورت ناخوداگاه این اتفاق میفته و طبق عادت .
      یا داشته به این فکر میکرده که من باید تا آخر غذام رو بخورم تا لذت من از بین نره .
      یا داشته تلویزیون نگاه میکرده و برای رسیدن به لذت بیشتر دستور به خوردن میداده و شما در اون زمان به رفتارتون آگاه نبودید .
      ذهن ما در لحظه ی حال زندگی میکنه و باورهایی رو که همون لحظه برای ما لذت بیشتری داشته باشه نگه میداره و باورهایی رو که لذتش کمتر باشه و یا بعدا قراره به اون لذت برسیم رو در اون لحظه کنار میزاره و نمیزاره ما بهش فکر کنیم .
      خوردن همیشه در ذهن ما = لذت معنا شده .
      پس این ریشه ی تمام لقمه های اضافه ی ماست .
      تا ته بشقاب خوردن = کار خوب برای ذهن ما تعریف شده .
      حالا به جای اون ما باید این فرمولها رو جایگزین کنیم .
      خوردن به اندازه ی نیاز = لذت
      خوردن لقمه های اضافه = رنج و خلاف جهت خواسته .
      و فرمول تا ته بشقاب خوردن هم کلا حذف بشه .
      خوردن های نااگاهانه = حذف
      باید تا میتونیم نااگاهانه نخوریم . وقتی حواسمون جای دیگه است نخوریم . چون اغلب در این زمانها ذهن طبق عادات گذشته دستور به خوردن میده .

      لقمه های اضافه چه لقمه هایی هستند همون لقمه هایی هستند که دیگه حس چشایی به اون مزه نمیده . یعنی ما اگه آگاهانه غذا بخوریم پیام سیری رو کاملا از طریق حس چشایی دریافت میکنیم .
      ببینید تا زمانیکه اون لقمه ها نیاز ماست ذائقه ی ما مزه ی خوب غذا رو حس میکنه ولی به محض اینکه دیگه نیازمون نباشه دیگه از حس ذائقه به ما حس لذت نمیرسه . اون وقت ذهن میخواد با خوردن ترشی ها یا سس ها یا مزه دهنده های دیگه به غذا باز اون حس لذت رو به ذائقه برگردونه پس اینجا هم معلوم میشه اون لقمه ها دیگه نیاز ما نیست .
      چرا اینکارو میکنیم چون بازم یه فرمول دیگه در ذهنمون ثبته .
      ما خیلی اوقات لذت خوردن رو به خودمون تحمیل کردیم . دقیقا همون رفتاری که والدینمون با ما کردند و وقتی که کوچیک بودیم برای اینکه غذا رو به خوردمون بدن هزار جور چیزای خوشمزه بهش اضافه می کردند تا ذائقه ی مارو برای خوردن بیشتر تحریک کنند و تازه این کار در ذهن اونها یه کار خوب معنا شده بود . پس این فرمول رو در ذهن ما هم گذاشتن .

      در حالیکه این فرمول هم باید از ذهن ما حذف بشه . تحریک ذائقه = گول زدن خودمون = کار بدی که حال مارو میگیره .
      ببینید ما باید این فرمولها و هزاران فرمول دیگه ای که استاد بهمون یاد دادن رو در ساعاتی غیر از خوردن باید روش کار کنیم و به ذهنمون القا کنیم لذت خوردن لقمه های اضافه رو نمیخوایم .
      چون اون لذت نیست بلکه رنجه . چون حس چشایی هیچ لذتی از لقمه های اضافه نمیبره و من نمیخوام با چاشنیهایی مثل ترشی ذائقه ام رو تحریک کنم که بیشتر از اون غذا بخوره .
      چون حالش بد میشه . قدرت خودشو از دست میده و نمیتونه وظیفش رو درست انجام بده و پیام سیری رو حتی زودتر از معده به ما انتقال بده . چون دریافت پیغام سیری از ذائقه خیلی سریعتر قابل دریافته تا از طریق معده .
      یه فرمول دیگه هم در ذهن ما هست ترس از خوردن .

      تا حالا شده فکر کنیم چرا از خوردن میترسیم .

      چون هنوز به یادگیریمون ایمان نیاوردیم . مثل راننده ای که تازه یاد گرفته و هنوز به قدرت رانندگیش ایمان نیاورده چون هنوز تمریناتش کمه . چون باید بیشتر و بیشتر تمرین کنه تا ماهر بشه . راننده ای که هنوز ماهر نشده هربار پشت فرمون میشینه با حس ترس میشینه . این کار ذهنه . دستور ذهنه چون هنوز ماهر نشده ذهنش به رانندگیش ایمان نداره میترسونش که اون رو از این کار منصرف کنه یا مراقبتش کنه . یعنی نیت ذهن بد نیست . اما ما برای برطرف شدن ترسمون نباید رانندگی رو کنار بزاریم باید مهارتمون رو بالا ببریم تا حس ایمان و اطمینانمون که اونم از طرف ذهن صادر میشه بالا بره .
      باید تمرین کنیم .
      تا میتونیم تمرین کنیم . تکرار کنیم . حال خوبمون رو ادامه بدیم . لذت ببریم در این مسیر . در پی کسب تجربه باشیم و دقیقا مثل شما که بعد از رفتار ناخواسته علت رو در فکرتتون ریشه یابی میکنید همین کار و کنیم .
      تعهد داشتن خیلی مهمه . تعهد ایمان و اطمینان آدم رو زیاد میکنه . اعتماد به نفس آدم رو بالا میبره . حال خوبمون رو تقویت میکنه .
      ما باید متعهد باشیم در طول روز حالمون خوب باشه و حتی اگه ناخواسته ای بر ما وارد شد به هیچ عنوان اجازه ندیم حالمون رو بد کنه . از جنبه ی مثبتش نگاه کنیم تا حالمون رو بد نکنه .
      چون حالمون که بد بشه یه فرمول دیگه در ذهنمون میاد
      پناه بردن به خوردن = رسیدن به حال خوب .
      ما باید این فرمول رو هم تغییر بدیم .
      چون خیلی وقتها ذهن ما برای اینکه رنج حاصل از اون مساله رو از ما دفع کنه دستور به خوردن میده . این خوردن بر اساس نیاز ما نیست . پس این فرمول و این باور هم باید حذف بشه و مساوی رنج بیشتر معنا بشه و وقتی ما تعهد کردیم که نزاریم حالمون بد بشه پس قطعا طرف فرمولهایی که حالمون رو بد میکنند نخواهیم رفت .

      ما باید تعهدمون رو به حال خوب حفظ کنیم .

      اما این کار هم تمرین و ممارست میخواد تا دیگه ذهن ما از فرمولهای قبلی برای رسوندن ما به لذت استفاده نکنه . اون فرمولها برای ما رنج آورن . هر خوردنی به جز رفع نیاز جسمی که فقط پیامش از طریق حواس جسمی و علی الخصوص حس ذائقه قابل دریافته برای ما تولید رنج و سنگینی و بار اضافه میکنه . حال خوبمون رو میگیره . خودمون رو گول نزنیم . خوردنهای اضافه لذت نیست واقعا رنجه . ازش دوری کنیم مثل آتیش می مونه روحمون رو میسوزونه . جهنمه . ما کاملا این جهنم رو درک کردیم . برای روحمون که تولید کننده ی حال خوب و سلامتی و تندرستی و لذت هست ارزش قایل باشیم .
      هیچ کس از چاق بودنش لذت نمیبره . گرچه میدونیم نباید ازش متنفر باشیم نباید سرزنش کنیم و نباید بهش توجه کنیم که حال خوبمون بد نشه ولی میدونیم ما لاغر شدن رو بیشتر از چاق شدن دوست داریم ولی ذهن ما به خاطر فرمولهای اشتباهش چاق شدن رو بیشتر دوست داشت چون چاق شدن در ذهن ما راحتتر از لاغر شدن معنا گرفته بود .
      این فرمول رو هم باید جایگزین کنیم .
      چاق شدن و لاغر شدن دو پروسه ی یکسانه .
      استفاده از باورهای چاق کننده = چاق شدن
      استفاده از باورهای لاغر کننده = لاغر شدن .
      یعنی این راه ، راه چاق شدن و لاغر شدن مابوده نه هیچ کدوم از راههای قبلی .
      ما باورهای چاق کننده رو انتخاب کردیم . لذت هم چاشینیش کردیم چاق شدیم .
      حالا باورهای لاغر کننده رو انتخاب میکنیم . لذت رو هم چاشنیش میکنیم پس لاغر میشیم .
      یعنی ما به همون راحتی که چاق شدیم به همون راحتی تازه راحتتر از اون لاغر میشیم .
      چرا راحتتر از چاقی لاغر میشیم؟ چون لاغر بودن طبیعت بدن ماست .
      چون طبیعت بدن بر حذف و پاکسازی و رسوندن بدن ما به تعادل آفریده شده .
      لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم .
      تمام این درسها رو من از استاد یاد گرفتم دو ساله دارم یاد میگیرم .
      و تنها و تنها یک نکته رو در تمام این زمانها دریافت کردم . ما باید به این راه متعهد باشیم . اونم نه به زور . با عشق . اونقدر از لاغر شدنمون در ذهن خودمون لذت ایجاد کنیم و مشتاق باشیم که این لذتها و حال خوب در ذهن ثبت بشه و ذهن ما خودش دستور به تعهد در مسیر لاغری رو بده .
      گرچه این راه اونقدر لذتبخشه که ذهن خودش دوست داره متعهد باشه ‌ . خیلی لذت داره به خدا .
      تنها چیزی که مارو به قله می رسونه تعهد و استمراره .
      و تعهد و استمرار حاصل نمیشه مگر اینکه ذهن ما در این تعهد و استمرار به حال خوب و لذت برسه .

      تمام خواسته های ما برای رسیدن به حال خوبه .

      ما از لاغر بودن خیلی بیشتر لذت میبریم خیلی . پس به ذهنمون این باور رو برسونیم حتی انسانی که لاغره هم از غذا خوردنش بیشتر لذت میبره تا یه فرد چاق . یه فرد چاق فقط از خوردن رنج میبره .

      پس حتی از بزگترین فرمول یه ذهن چاق میتونیم در جهت لاغر شدنمون استفاده کنیم .

      یه فرد چاق به خاطر اضافه خوردنهاش هرگز نمیتونه نیاز خودش رو تنظیم کنه و بفهمه کجا نیاز بدنش تامین شده . یه فرد چاق از هیچی آگاه نیست .

      اون فقط میدونه یه معتاده که ذهنش دائما داره دستور به خوردن میده . ولی یه فرد لاغر روی بدنش آگاهی داره . او میدونه از چی لذت میبره و از چی لذت نمیبره . یه فرد لاغر امکان نداره بعد از سیر شدنش به خودش اجازه بده با خوردن لقمه های اضافه لذت حاصل از غذا خوردنش رو از بین ببره . میگه حالم بد میشه اصلا نمیتونم .
      یه فرد لاغر به حال خوبش اهمیت میده .
      میدونه اگه این لقمه های اضافه رو بخوره حالش بد میشه . یه فرد لاغر به خودش ارزش قائله .
      برای حال خوبش ارزش قائله .
      حال خوبش رو وابسته به خوردن نکردنه .
      در حالیکه فرد چاق حال خوبش رو وابسته به خوردن کرده و این یعنی خلاف جهت آفرینش بودن .

      خدایا چقدر نوشتم . دوست خوبم ممنونم که منو به وجد آوردی . نوشته ام طولانی شد ولی حال خوب رو از کلام شما دریافت کردم . در نوشتن لذتی بهم میرسه که دستور توقفش صادر نمیشه اصلا به بی نهایت وصل میشم .
      بی نهایتی که در نوشتن جاری میشه و منشاء اون حال خوبه .
      ممنون که با نوشتت حالم رو خوب کردی .
      خدایا شکرت .
      خدایااا شکرت .
      استاد ازتون ممنونم که بهمون یاد دادید و هرگز آموزش رو متوقف نکردید .
      تمام چیزهایی که بر قلم من جاری میشه از آموزه های شماست . همه رو از شما یاد گرفتم . گرچه شاید بعضی جاهاش شاید باز هم فرمولهای چاق کننده داشته باشه ولی باز هم تمرین میکنم که خالص تر بشه .

      ممنون که هستید و با پشتیبانی و حمایت عالی مارو در مسیر نگه میدارید .

      سپاسگزارم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم