گام ۳۹: برنامه ریزی ذهن برای لاغر شدن

سلام استاد. سپاسگزارم بابت این فایل فوق العاده عالی. خداقوت بهتون.

چندتا نکته برای خودم:

✓برنامه ریزی ذهن برای لاغر شدن تنها کاری است که شما برای لاغر شدن باید آن را بیاموزید و به خوبی انجام دهید.

✓در سالهای زیادی از زندگی همه ما به صورت ناخودآگاه توجه بسیار زیادی به چاقی جسم خود کرده ایم و از طرفی متعجب از روند چاق تر شدن خود بوده ایم.

✓چاق تر شدن ارتباط مستقیم به توجه ما به چاقی دارد و توجه ما به چاقی همان برنامه ریزی ذهن برای چاق شدن است.

✓اگر از دیدن خود در آینه یا عکس ها ناراحت شوید، اگر از شنیدن حرف های دیگران درباره چاقی خود خشمگین شوید، اگر از فکر کردن به شرایط فعلی یا آینده خود احساس ناامیدی کنید و هر فکر یا عملی که نشان از تنفر و ناراحتی شما از چاقی باشد به منزله توجه به چاقی است.

✓به دنبال نکاتی در فایل های آموزشی باشید که بتوانید به آنها عمل کنید

اگر در این مرحله دچار لغزش شدید اصلا اهمیتی ندارد و این کاملا طبیعی است چون شما قصد دارید روند چند ساله افکار و رفتار خود را تغییر دهید بنابراین ممکن است نتوانید به یک باره به شکل کامل افکار و رفتار قبلی خود را رها کرده و بر اساس آموزش های جدید عمل کنید.

به مرور به شکل خودبخودی صحیح و همسو با لاغر شدن عمل خواهید کرد.

✓تکرار آگاهی های دریافتی تیر آخر و بسیار مهم در برنامه ریزی ذهن برای لاغر شدن است.

تکرار کردن تنها راه بالا بردن مهارت است.

تکرار کردن باعث دریافت آگاهی بیشتر و نفوذ آگاهی در وجود شما (ذهن ناخودآگاه) می شود.

✓از مسیری که چاق شدیم باید لاغر بشیم

•شروع کردم توجه کردن به جسمم و ایراد گرفتن بهش، باید توجهمو بردارم از رو جسمم و وضعیت فعلی. اطلاعات زیادی درباره چاق کننده بودن مواد غذایی و سوخت و ساز بدن و ویژگی چاق شدن بدن دریافت کردم،باید دیگه دنبال اون اطلاعات نباشم و از اموزشای لاغری با ذهن استفاده کنم. صحبت میکردم راجب چاقی و غر میزدم و شکایت میکردم، دیگه این کارو نمیکنم. دنبال الگوهایی بودم که راحت چاق میشن و با رژیم و ورزش اندام ایده الشونو ساختن، دیگه دنبال این الگوها نیستم و اگر دیدم توجه نمیکنم. از بقیه سوال میکردم چاق شدم یا لاغرم‌،بدنم خوبه یا نه.دیگه این کارو نمیکنم. میترسیدم از اینده که نکنه چاق شده باشم و نتونم برم جایی، دیگه این تجسمات نمیکنم.

✓باید از مسیری که چاق شدیم برگردیم به جایی از مسیر که متناسب بودیم. 

✓من میخام برگردم به وضعیت ایده الی که داشتم خودم و زندگیش کردم

✓متناسب شدن خیلب مهمه تو ذهن ما اسون بشه

✓تبلیغات لاغر شدن و متناسب بودن رو سخت جلوه دادن ،خیلیا مسیر اشتباه لاغر شدن رفتن و بعد اومدن برامون تعریف کردن چقدر سخته لاغر شدن

•مدام گفته میشه امار چاقی داره میره بالا.درمانی براش نیست.باید کمتربخوری بیشتر ورزش کنی اگر ژنات یاری کنند لاغر بمونی.مدام گفته میشه زندگی ماشینی شده و بی تحرکی زیاد شده پس چاق شدن طبیعیه. مدام گفته میشه غذای فست و فود و اماده زیاد شده پس چاقی بیشتر شده.مدام میگن دسترسی به رستوران و سوپرمارکت راحت شده پس چاقی راحت شده.تنقلات و بسته بندیای شرکتی زیاد شدن و همشون مصنوعین پس مردم چاق میشن

✓رفتار و تلاش ما مهم نیست ،مهم باور پشت عمل ماستما باور داریم لاغر شدن سخته.نمیشه لاغر شد.نمیشه لاغر موند.بعد از لاغر شدن دوباره نتیجه چاقیه. همیشه جسممون باید تو وضعیت یویو باشه. حتی تو رژیم باور ما اینه: باید کمتر بخورم تا لاغر بشم.باید بیشتر عرق کنم تا لاغر بشم‌. اینا فایده نداره

✓واقعیت زندگی ما واقعیت دنیا نیست. واقعیتیه که ذهن ما خلقش کرده و باورش داره.این واقعیت میتونه به راحتی تغییر کنه‌.

استاد با اینکه نسل در نسل بستگانش چاق بودن واقعیت خودشو خلق کرد.الان بدون رژیم بدون حذف مواد غذایی بدون گشنگی متناسبن و سال به سال بهتر شدن به جای چاق تر شدن.چون من باور داشتم اگر مقدار غذاتو رعایت کنی میتونی همه چی بخوری ولی همونم به مرور چاقت میکنه. چون شنیدم و باور کردم نون و برنج و کربوهیدرات چاق میکنند مهم نیست چقد بخوری‌هنوزم این تو ذهن من هست.

اگر حتی یک نفر همچین نتیجه ای تونسته خلق کنه تو این جهان پس منم میتونم. پس واقعا همش کار ذهنه. چاقی واقعیت نداره. اینکه مواد غذایی چاق کنندن واقعیت نداره. اینکه باید گرسنگی بکشی واقعیت نداره. برنامه غذایی و محدودیت غذایی واقعیت نداره

استاد با سابقه چاقی فامیلی با سابقه چاقی ۳۵سالع با سابقه دنیا اومدن با وزن بالا با سابقه کلی ورزش و دویدن تو هوای گرم همچین شرایطی خلق کرده، تونسته ذهنشو تغییر بده.کار من که خیلی راحته. نصف عمرمو متناسب بودم‌. من دنیا اومدم کمبود وزن داشتم. اگر این ادم با همچین شرایطی تونسته باور کنه و همچین چیزی رو خلق کنه من ۱۰۰درصد میتونم.

اگر زمانی که نه کتابی بوده نه استادی نه کسی که لاغری با ذهن تایید کنه،استاد تونسته همچین چیزیو خلق کنه پس منم میتونم.اگر تونسته با همچین شرایطی زندگی کنه پس منم میتونم. پس این مسیر واقعیت داره.

و میتونم یادبگیرم میتونم تغییر کنم چون طبیعت هممون اینه که این مسیرو تجربه کنیم

✓باور کردن این که راه لاغر شدن این چیزایی که میگن نیست.علت چاقی این چیزایی که میگن نیست

✓لاغری عجیب غریب نیست،من به هر وزنی ام علاقمند باشم قبلا تجربش کردم باهاش زندگی کردم،مال خودمه.

✓خلق شرایط=توجه+احساس

توجه: هم علاقست هم تنفر

احساس:هم حس خوب هم حس بد

✓وقتی به چاقی توجه نکنی وقتی دیگه احساست بد نشه ،چاقی نمی افرینی

✓مسعولیت من کنترل توجهمه که فکر و احساس ایجاد میکنن

✓ما اول اطلاعات دریافت کردیم،احساسمون تغییر کرد،شروع کردیم خیال پردازی کردن و درکل توجهمون به چاقی جلب شد.الان هم باید اول مسیر قبلی یعنی هرچیزی که توجهمون میبره سمت چاقی قطع کنیم.و بعد اطلاعات صحیح بدیم، احساسمون با ورودیای جدید تغییر میکنه،اطلاعات تبدیل به تکرار افکار تو سرمون میشن و تصاویر ذهنی بوجود میارن و با ادامه دادن شرایط متفاوتی خلق میشه.

•من خودم عادت داشتم هر روز تو اینه بارها خودمو چک کنم ولی چندروزه سعی میکنم نگاهمو کنترل کنم و به دلیل بهانه گرفتن و ایراد پیدا کردن نمیرم جلو اینه. همین کار افکاری که مرور میشن تو سرم و احساساتمو، کنترل کرده.

•عادت داشتم و هنوزم دارم که ساعت چک میکنم برای غذا خوردن و حساب کتاب میکنم، اینم دارم سعی میکنم وقتی افکارش مرور میشن و میخان ساعتارو بشمارن توجه نکنم و ادامش ندم.

•عادت دارم وقتی کسی چیزی میگه به خودم بگیرم و ناراحت بشم کلی، و رو این موضوع هم دارم کار میکنم.یه جا یه حرف خوبی شنیدم که میگفتن: ادما اینقدر ناراحتت میکنند تا یادبگیری ناراحت نشی و بهت برنخوره.و در اخر حالا ناراحت بشی چه نفعی داره برای تو؟

الانم دارم فکر میکنم که من صحبتایی که قبلا شنیدم از بقیه رو مرور میکنم و حواسمم نیست.اینکارم نباید بکنم.

•عادت دارم موقع برنامه و سریال دیدن غذا بخورم و میدونم این خیلی برای من خوب نیست برای همین چندروزه بدون گوشی و چیزی دیدن تو سکوت غذامو میخورم.

•عادت دارم حالم که بده یه چیزی بخورم خودمو سرگرم کنم اینم سعیمو دارم میکنم حواسم بهش باشه

•عادت داشتم به پرخوری خیلی بد نگاه کنم، که چقدر کار بدیه، برای همین دیگه خوردن عادیم برام منزجر کننده شده بود. الان سعی میکنم کلا نظری راجبش نداشته باشم. اینجوری ذهنم بازم اروم تره و کمتر هیجان زده میشه. بپذیرم که نه بد نیست. این همه ادم پرخوری میکنند ولی تو ذهنشون ربطش ندادن به بدی. فقط چون عامل چاقی میدونم ازش متنفرم. 

•وقتی تو جمع قرار میگیرم و صحبتا همه درمورد غذا و خوراکیه خود به خود تو ذهنم شکل میگیره خوردن=لذت و ترغیب میشم همون موقع یا بعد مهمونی شروع کنم خوردن. اینم وقتی اگاهانه بهش نگاه کردم و متوجه این اتصالات تو ذهنم شدم کلا احساسم تغییر کرد و اینم موضوعیه که توجهمو جلب کرده و میخام اگاه باشم بهش‌.

•قبلا وقتی افکاری تو ذهنم مرور میشد که من بی ارادم، اشتهام زیاده، فلان چیزو نباید بخورم چون میدونم کنترل ندارم رو خوردم زیاده روی میکنم، حالم بد میشد و سریع تایید میکردم اره چقد بد که من اینجوریم .الان فهمیدم اینا همش باورای غلطیه که نسبت به خودم دارم و این افکار و توصیفات که میان توجه نمیکنم حواسمو میدم به چیز دیگه.

•یه چیزی که جدیدا بهم کمک میکنه اینه که : این کاری که انجام میدی فارغ از احساسی که در لحظه داری ۱۲ساعت بعد راجبش چه حسی داری؟ پنج سال بعد چه حسی داری؟

اگر این عادت تکرار نکنی ۵سال بعد چه حسی داری؟چقدر از خودت سپاسگزاری

•همینطور جدیدا فهمیدم بابت هر تغییر بابت هر کاری که انجام میدم خودمو تشویق کنم.به خودم بگم دمت گرم. تغییرات و کارایی که میکنم ببینم و ممنون باشم.

 اینجوری با تکرار این روند شاید ذهنم شرطی بشه. به جای اینکه با چیزای بیرونی لذت ببره ،این رضایت و لذت از درون بیاد.و اینکه لایق این تشویق هستیم هممون

•همیشه یکی از درگیریای من این بود که نمیخاستم چیزیو بخورم ولی ذهنم پا فشاری میکرد باید بری بیاری و بخوری‌. الان هنوز قوی نیستم ولی تازه این جمله تو دهنم داره میچرخه که به ذهنم میگم من نمیخام بخورم.

✓جدا از نتیجه جسمیمون و اینکه جسممون به چه شکله در کل خیلی خوبه و واجبه افکار و باورامون تغییر بدیم چون باورای چاقی و افکار چاقی مهم نیست رژیم هستی یا نیستی، اضافه وزن داری یانداری ،درکل زندگیو زهرمارت میکنند.مدام توجه رو نکات منفی، مدام نگاه منفی به شخصیت خودتت و به جسمت، مدام حال بد، مدام سرزنش و درگیری با خودت.چه اندام ایده التو داشته باشی چه اضافه وزن داشته باشی غذا میخوری حالت بده، جلو اینه میری حالت بدع، قرار داری حالت بده، میخای بری بازار حالت بده ،دعوت میشی مهمونی حالت بده، تو جمع نشستی حالت بده. درکل با خودت دشمنی همیشه. هر روز کل نگرانیت بدنته ، نظر دیگرانه ، غذاته‌ ،اینده نا معلومه.

•تو این مسیر همینکه کم کم میفهمی و دیگه به یسری چیزا توجه نمیکنی، یکسری افکار ادامه نمیدی اروم اروم روانت اروم میشه،ذهنت خلوت میشه، احساس رها شدن میکنی.حالت بهتر میشه

✓اینکه مستقیم بخای عملتو تغییر بدی سخته یا شایدم غیر ممکنه. باید اول نگرشت زاویه دیدت نگاهت درکل افکار ذهنت تغییر کنه بعد خیلی راحت تر میشه اون عمل رو دستکاری کرد . باید زاویه ای پیدا کنی بهش نگاه کنی که بهت کمک میکنه. برای هر کاری ام متفاوته. بارها شده با یه تغییر نگرش کوچیک تونستم کاریو که میخاستم از زیرش در برم رو انجام بدم یا کاریو که میخاستم انجام ندم،بتونم و انجامش ندم.

سلام بر استاد 

زمانی که چاقی خودم رو به عهده بگیرم وباور کنم که خودم با افکار و فرمول‌های اشتباهی که در ذهن من بوده و باعث چاقی من شده پس مسلما باید خودم هم نقطه مقابل همون افکار و فرمول های درست رو انجام بدم تا متناسب بشم 

باور داشتن به این راه اصل ماجرا س

ودقیقا در این راه میشود لاغر شد 

فقط باید راهی که در پیش رو داریم رو آسان بگیریم وقتی لباس چندسال پیش خودم رو نکاه میکنم و می‌پوشم که اندازه من نیست به این فکر میکنم که این اندازه من بوده یک زمانی یعنی من خودم بودم که باعث شدم این لباس الان سایز من نباشه وقتی من اون زمان سایزم اون قدر بوده پس دوباره هم میتونم به همون سایز برسم 

راه زیاد سختی نیست درون من هم لاغری هست باید پیداش کنم و بهش بپردازم تا رشد کنه و قوی بشه و در نهایت شکل بگیره متناسب بشم

با سلام ودرود خدمت استاد عزیز وهمراهان‌گرامی 

تو این فایل بسیار عالی بار دیگه متوجه شدم که ساده ترین راه برای ِلاغری همون از طریق ذهن هست ولی باید باور کنیم همون مسیر بوده که منو به سمت اضافه وزن برده …

وبارها خودمون دیدیم که با دارو وورزش وغذای خاصی

استفاده نکردم ..وراه اصلی اینا نیستن ..اگه درست بود که بر نمیگشتیم ..اگه بدونیم که همه چیز از درون به بیرونه دیگه خیلی پافشاری نمی‌کردیم رو ی عوامل بیرونی.ونیاز نداریم کار جدیدیدی انجام بدیم وباید دور بزنیم واز همون مسیر برگردیم..منتها اینقد توسط اطرافیان ونزدیکان ورسانه ها گفتن که نخوردن مساوی ِلاغری ..بنابراین ما هم دوست داریم این مسیر رو بریم 

من بهترین وژن رو داشتم متاسفا نه با تمرکز وحرف زدن در مورد چاقی ومنطقی کردن اون در ذهن

اینقد تمرکز کردم ورسیدن ونگران شدم که پله پله به وزنم اضافه شد ولی من با عکس این کار که این کار ساده است ..تمرکزم رو برمیدارم ومیزارم روی ِلاغری بنابراین این یه راه آسون هست ..شاید زمان ببره ولی آسونه ودرسته واصولیه….من الان که دیگه این تبلیغات رو میبینم خندم میگیره داشتم یه کلیپ میدیدم که می‌گفت چای سبز لاغر نمیکنه دیگه افت فشار میده وتازه تو گرسنه تر میشی ..ما یه دمنوش درست کردیم که دیگه افت فشار نمیده وسریع لاغر میشید منم خندم گرفت گفتم پس چی سد تا حالا میگفتن چای سبز بخور حالا میگن گیاه های جدید رو اضافه کردیم ..این دیگه عالیه بیا بخر ولاغرشو ….

واقعا ما چرا باور میکنیم این مزخرفات رو من دیگه تصمیم گرفتم هر چیز مزخرفی رو باور نکنم ..

من درک کردم این موضوع رو ودیگه باور نمیکنم 

دیگه وقتی استاد تونسته ما هم میتونیم ..من به این‌مسیر ایمان دارم 

ولاغری رو در دل چاقی میبینم ..

خدایا شکرت 

شکرت 

شکرت 

ممنون از فایلهای استاد عزیز 

خدا نگهدارتون باشه 

سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم 

یکی از بهترین راه ها برای لاعرشدن برگشت از مسیر رفت میباشد  یعنی راحت ترین راه برای برگشت  از هر  مقصدی باند مخالف مسیر رفتن هست و این اسونترین  راه هست .

من باید از همون مسیری که من رو چاق کرده حالا هم لاغر بکنه به رژیم و ورزش سخت نیست  به مصرف فلان قرص و … نیست .همیشه به خودت بگو اگر من با رژیم ورزش چاق شدم حالا هم با رزیم و برنامه ی غذایی و ورزش میتونم لاعر بشم و اما حالا که این حرف  رو زدم یاد گدشته ی خودم که للعر بودم میفتم یادم میاد همه چیز میخوردم شربت و پفک و چیپس و پیتزا  سیب سرخ شده که عدای مورد علاقه ی من بود و ووووو هر چیزی که میخواستم در هر زمانی میخوردم شب اخر شب شام میخوردم تو مدرسه چندین ساندویچ و پفک و … میخوردم اما همیشه هم للعر بودم حتی یادم میاد عصرا که میشد حتما عصرانه میخوردم و شام هم میخوردم و خلاصه هیچ محدودیتی در کار نبود و بسیار بسیار لاعر هم بودم به چند دلیل که هم افکار و باورهام درست بودن و ذهن لاعر بود هم اینکه رفتار من هم درست بود هر چیزی رو بدون ترس و نگرانی و حساب و کتب میخوردم اما پرخوری و زیاده روی نمیکردم هر ویت نمیخواستم نمیخوردم هر وقت میخواستم میخوردم و همیشه هم لاغر لاغر بودم  تا اینکه ازدواج کردم و چون بسیار شنیده بودم و دیده بودم که ادمها بعد از ازدواج چاق میشن به محص ازدواج کردنم من شروع به چاق شدن کردم چرا چون بسیار میل به خوردن پیدا کرده بودم و بسیار پرخور شده بودم و همه چیز زیاد زیاد میخوردم و همه چیز در خوردن برای من خلاصه میشد تفریح و لدت و سفر و رفع بیکاری و ….. همه در خوردن خلاصه میشدن   در واقع عادتهایی در من به وجود اومده بود که اون باورهای من رو که ادم بعد از ازدواج چاق میشه رو داشت در من به واقعیت تبدیل میکرد و هر چقدر من تلاش کردم با رزیم و ورزش دیگه نتونستم برای همیشه متناسب بشم و واقعا خسته شده بودم تا با این روش اشنا شدم و از وقتی ذهنم رو تغییر دادم تونستم مقدار زیادی کاهش وزن دلشته باشم بدون اینکه هیچ زجر و سختی بکشم فقط من دارم با این روش از باند مخالف برمیگردم و چون جی پی اس من روشنه به راحتی من به وزن دلخواهم میرسم و در ایستگاه مورد نظزم قرار میگیریم .

پس من با تغییر افکار و باورها و فرمولهای دهنی رفتار من و جسم من و احساس من داره تغییر میکنه و من ب۶ زودی من در وزن دلخواهم قرار خواهم گرفت .

چون همه ی ما یکروزی در وزن دلخواهمون بودیم اما به اشتباه اون رو رد کردیم پس وقتی در مورد لافری ۵۹ کیلو حرف میزنم در مورد چیز عجیب و عریبی حرف نمیرنم بابا  ۷ود من تا ۶ سال پیش لین جسم ۵۹ کیلو رو داشتم تجربه میکردم و اگر به عقبتر برگردم قبل از ازدواحم سالها در این وزن حتی شاید کمتر هم بودم و حالا دوباره میخوام به این وزن برگردم من یه هویی که نپریدم رو یه وزن بالا نه بلخره روزهایی رو در این وزنهای نرمال بودم و  ولی حالا رد کردم 

دلیل اینکه ما خیلی وقت هست داریم تلاش میکنیم لاغ
ر بشیم اما نشدیم چون ما داریم از راهی برای برگشت تلاش میکنم که اشتباه هست و اون راه برگشت ما نیست و ما از بیراه داریم برمیگردیم .(من که قبول دارم اخه من برای چاقیم هیچ کار خاصی اصلا نکردم حتی یه ورزش یا یا قرص و یا دمنوش و … همینطور خود به خود چاق شدم اما خوب که نگاه میکنم به گذشته ی خودم میبینم بسیار افکار اشتباه داشتم مثل اینکه چون ازدواج کردم پس چاق میشم چون باردار شدم پس باید چاق بشم چون اشتها دارم باید چاق بشم چون غذای چرب و غیر رژیمی میخورم باید جاق بشم و یا چون قرص،هورمونی میخورم باید چاق بشم چون کم کاری تیرویید دارم باید چاق بشم و همه این افکار من رو به سمت چاقی بردن و حالا هم میخوام از طریق دادن افکار صحیح به ذهنم لاعر بشم که فقط با این دوره امکان پذیر هست )
ما خوب میدونم از هر راهی به سمت مقصد حرکت کردیم برای برگشت دقیقا باید از سمت مخالف همون مسیر به سمت مبدا باید حرکت کنیم (من با افکار غلط که از طریق اطرافیان و جامعه و رسانه ها و پزشکان و دوست و مربی و …. به من داده شد من چاق شدم و حالا هم باید با افکار درست که فقط استاد عطار روشن عزیز به ما در این سایت میگن ما باید لاغر بشیم چون هیچ کس از این روش اطلاعات درستی نداره و نمیتونه به ما کمک کنه و باهاش حرف بزنیم و اطلاعاتی نداره پس فقط باید در این سایت باشیم و هر روز یه گام برداریم )

در مورد لاغری با ذهن هم همینطور هست چون ما با ذهنمون چاق شدیم حالا هم باید از طریق ذهنمون لاغر بشیم و این راه درست هست .
ممکنه قبول نداشته باشین که از طریق ذهن چاق شده اید و دلایل دیگه رو مثل ارث و ژنتیک و غذاها و کم فعالیتی و … رو دلیل چاقی خودتون بدونید (،من قبلا که در این مسیر نبودم کلی از این دلایل که بالا گفتم داشتم و مانع لاعری من شده بودن اما با این دوره یاد گرفتم و همه رو نقض کردم و هیچ مانعی جلوی راه خودم نمیبینم و چند وقت پیش یه فرد چاقی در جمعی گفت من از وقتی ورزش نکردم چاق شدم و من اینقدر به نظرم مسخره بود و خنده دار بود که یه متناسب در جمع دقیقا حرف دل من رو زد که به اون فرد چاق گفت اتفاقا منم به خاطر کرونا یک سال بیشتر هست باشگاه نمیریم ولی چرا چاق نشدم و بعد هم چون از گذشته ی من با خبر هست گفت ایشون هم نمیرن باشگاه ولی چرا چاقتر که نشدن هیچ لاغر تر هم شده و من در دل دلم گفتم آفرین این اصل مطلب هست و در دلم گفتم تو فقط مانع ذهنی برای لاغری داری همین )
پس رژیم و ورزشهای سنگین و دارو و قرص هیچ کدوم از این راه ها راه برکشت ما نیست چون ما از این طریق چاقی نشده ایم .مگر از این طریق شما چاق شده باشید که حالا دوباره از همون راه هم میتونید لاغر بشید .

پس راه ساده و همیشگی و داییمی اش رژیم و عمل و .. نیست و من بارها با رژیم سختی کشیدم اما دوباره به حالت اول برگشتم .
اگر ما بخواهیم با رژیم سنگین لاغر بشیم یه جایی بلخره ما خسته میشیم و در اولین فرصتها مثلا تا مهمانی باشه و یا عید نورورز بشه و یا ماه رمضان و یا سفری باشه ما زیاد میخوریم و چاق می شیم اما استاد مدتها هست که در این مسیر هست و لاغر هست .(؛واقعا مسیر آسان و راحت هست کافیه داخل این مسیر با تعهد و انگیزه و اشتیاق قدم برداریم با فایل گوش دادن و انجام تمرینات و عملی کردن حرفهای استا د و لاغری همیشگی بدون سختی به ما داده میشه من الان هر چی که بخوام به اندازه نیازم میخورم اما دارم روز به روز لاغر تر هم میشم و همیشه به خودم میگم من میتونم به وزن دلخواهم برسم اصلا کار سختی نیست چون تا حالا تونستم کلی وزن کم کنم پس دوباره هم میتونم کم کنم و به اندام رویایی خودم برسم که سایز ۳۸ و وزن ۵۹ کیلو هست من توانمند هستم )
پس در این مسیر نیاز به کار جدید و کار عجیب و غریب نیست فقط ما باید برگردیم و از راه مخالف برگردیم با جی پی اس روشن ما به مبدا بر میگردیم و اگر هر جا اشتباه کردیم جی پی اس به ما میگه از کجا برگردین و لاغری با ذهن مثل جی پی اس هست (من تمام کارهای گدشته ی خودم رو مثل ورزش،و رژیم و ترس و نگرانی و کالری شماری و عرق ریختن و وزن کردن و … رو رها کردم و دارم با این فایلها که مثل جی پی اس هستن هر روز یه قدم به سمت مبدا بر میدارم و حرکت میکنم و میدونم به زودی به جایگاه دلخواهم میرسم چون دارم درست حرکت میکنم و به قول استا خیلی از کارهای گذشته ی رو اگر انجام ندیدم کلی خود به خود لاعر میشیم بدون اینکه بخو اییم کار جدیدی انجام بدیم ) .
و اگر بگیم من میخوام به وزن دلخواهم که …کیلو هست برسم انگار یه وزن عجیب هست و نمیدونیم چی هست ولی نه اشتباه نکن یه روزی در این وزن بودی مال خودت هست ولی ردش کردی
پس نگو نه محال …. کیلو بشم نه همه ی ما یه روز لاغر بودیم و من از وزن ۴۰ کیلو نپریدیم ۷۵ کیلو حتما به روز در وزن دلخواهم بودم
و اصلا چیز عجیب و غریبی نیست اگر ما ردش کردیم دلیل نیست اون رو از خودمون دور بدونیم (من همیشه میگم و گفتم من میخوام ۵۹ کیلو بشم وواقعا برام چیز سختی نیست چون تا ۱۸ سالگی در همین وزن بودم و بعد از این سن که ازدواح کردم چاق شدم و من بارها در این مدت چاقی برای لاغری تلاش کردم و موفق شدم و به وزن دلخواهم رسیدیم و همین ۶ سال پیش هم در این وزن بودم ولی چون راهم اشتباه بود از دستش دادم ولی حق من هست سهم من هست و خیلی برام طبیعی هست و من دوباره به دستش میارم )
اگر در ذهنتون لاغر شدن کار سختی باشه و با کالری شماری و وزن کردن باشه مطمعن باش به اون نمیرسی چون ذهن به هر چیزی که براش سخت باشه نمیزاره برسه (من چقدر قبلا از این کارها میکردم و چقدر از نتیجه دورتر میشدم و اما نمیدونستم چرا و علتش چی هست و خیلی ناراحت میشدم و اما این اواخر خودم رو دیگه تسلیم میدونستم چون میگفتم دیگه ته رژیم و ورزش رو دارم باید چیکار کنم که نکردم تا با این مسیر آشنا شدم و چقدر به همه میگفتم و به خودم میگفتم چاقی راحت و لاغری سخته و دقیقا ذهن من من رو به سمت چاقی سوق میدادو من بازم نمیدونستم جریان چیه و همیشه در حال حرف زدن با بقیه و خودم در مورد چاقی بودم )
و همیشه سختی لاغر شدن در ذهن ما حک شده چون بارها به ما گفتن لاغری سخت هست و به ما گفتن برای رهایی از چاقی باید کارهای سخت و طاقت فرسا و عجیب و غریب کنید مثل برق وصل کردن و … چون در ذهن این فرد لاغری سخت هست که باید به خاطرش این همه درد و برق رو تحمل کنه مطمعن باش بهش نمیرسی تا وقتی که در ذهنت لاغر شدن سخت هست (اون اوایل ازدواجم که چاق شده بودم و من لاغر زیر ۶۰ کیلو تا ۸۰ کیلو و شایدم بیشتر در عرض دو سال شده بودم یادم میاد برای رهایی از اون چاقی تصمیم گرفتم برم یه جایی که با برق میگفتن لاغر میکنیم و قشنگ یادم هست زیر دستگاه رفتم و به من برق وصل کردن و من چون خیلی برایم دردناک و سخت بود فقط یکی دو جلسه رفتم و دیگه ادامه ندادم و همیشه میگفتم فقط با رزیم و ورزش من لاغر میشم و واقعا هم چون بارها از این طریق به نتیجه رسیده بودم دیگه خیلی راحت این قضیه رو باور کرده بودم اما چون در ذهنم لاغر ماندن سخت و غیر ممکن بود و کار بسیار دشواری بود هیچ وقت ثابت نمیموندم )
نه تنها لاغری بلکه هر چیزی که در ذهن تو سخت باشه به اون نمیرسی .
کافیه این حرفها رو باور کنی کار برات سختتر میشه و اینقدر ذهن قدرتمند هست که نمیزاره ما به عنوان جسم لاغر بشیم حالا هر چقدر تلاش کنی عرق بریزی و ورزش کنی امکان نداره لاغر بشی و حالا تو هر چقدر تلاش کنی چون در ذهنت لاغری سخته بهش نمیرسی حتی در قبولی دانشگاه و روابط و و .. اگر درذهنت افکاری باشه که قبولی سخته و افراد خوب برای ازدواج نیست دیگه مهم نیست چقدر تلاش کنی مطمعن باش در نهایت نتیجه ای میبینی که راضی کننده نیست و همه برمیگرده به ذهنمون
و هر چیزی در زندگیمون میبینیم واقعیت جهان نیست واقعیت ذهن ما هست و چاقی ما همیشه برای ما طبیعی بوده چون در ذهنمون پذیرفته بودیم که چاقی حق ما هست چون ارثی وزنتیک و … هست ولی حالا اگر همه با هم فریاد بزنن که لاغری ارثی هست و نمیشه من میخندم و همچین ورودی هایی رو ببند و بگو چون استاد تونسته پس منم میتو نم و حرکت مدوام و آرام داشته باش تا موفق بشی (من به شخصه بسیار ورودیهای ذهنم رو کتترل میکنم و هر جا حرف از بدبختی و بیماری و چاقی و خوردن باشه سریع بلند میشم میرم جای دیگه و یا خودم رو یه طوری مشغول میکنم که خیلی به حرفها توجه نکنم و نتیجه داده و هر کسی در اطراف من بگه من به فلان علت لاغر نمیشم واقعا براش تاسف میخورم که چقدر مانع برای خودش درست کرده و ای کاش میدونست لاعری بسیار اسان و راحت هست و اینها همش غلطه ولی متاسفانه نمیشه با هر کسی در این خصوص آگاهی ها حرف زد پس سکوت میکنم و فقط به این مسیر قشنگنم و آموزشهای عالی فکر میکنم چون استاد و بقیه دوستان شگفتی ساز هستن که کلی نتیجه گرفتن با وجود اینکه قبلا کلی افکار اشتباه داشتن و خودم چقدر با افکار غلط خودم رو چاق کرده بودم و اما به لطف خدا الان با این دورها دارم بدون سختی و بدون هیچ فعالیت فیزیکی خاصی به لاغری ۵۹ کیلو میرسم .)
استاد هم عین ما هست از ما خیلی توانمند تر و با هوش تر نیست و خیلی با استعداددهای خاص و عجیب و غریب و … نیست و استاد میگن قبلا تا دلت بخواهد کارهای عجیب و غریب کرده فقط استاد باور کرده بود میتونه موفق بشه و شروع کرد به یادگیری و تغییر فرمولهای ذهنی و این آموزشها رو زندگیشون کرد و موفق شد (منم همیشه گفتم وقتی استاد تونسته پس منم میتونم و دیگه کاری به هیچ کس نداشتم و تا تونستم در این مسیر تلاش کردم فایل گوش دادم و نوشتم و خوندم و اگر من موفق نشم پس کی موفق بشه ؟؟؟؟.؟من حتما موفق میشم )

استاد میگن من قبلا پکیج بزرگی از مشکلات بودم چون ذهنم خراب بود ولی استاد شروع کردن به تغییر کردن و ذهنش رو تغییر داد و جسمش و روابطش و ثروتش و کسب و کارش هم تغییر کرد و چون تا این حد تغییرات برای استاد به وحود اومده که از ۲۰ در جه زیر صفر اومده به ۲۰ درجه بالای صفر پس خدا میدونه تا کجا میتونه بره فقط باید ادامه بدی استمرار داشته باشه و از افکار خودت مراقبت کنی تا نتیجه اش رو ببینی (من هم در جسمم هم در خیلی از جنبه های زندگیم با یک سال پیشم قابل مقایسه نیستم که واقعا نمیشه اینجا حساب کنم ولی واقفم به تک تک تغییراتم و رسیدن به موفقیتهام به اونها زیاد توجه میکنم و خدا رو شکر میکنم و میگم همین حرف رو میگم به خودم که الان که در عرض ۱۶ ماه من اومدم در این سطح از زندگی پس چند سال دیگه کجا هستم ؟؟و شوق زیادی تمام وجودم رو میگیره و پر انگیزه تر ادامه میدم )
در ذهنت لاغر شدن رو ساده کن و به خودت بقبولون
اگر میخوای در باره ی لاغری حرف بزنی فکر نکن در مورد چیز عجیبی میخوای حرف بزنی
بگو لاغری مال خودم هست گمش کردم و دوباره پیداش میکنم و لذتش رو میبرم (من کی خیلی وزن ۵۹ کیلو برام آسون و نزدیک هست چون لباسهای دوران ۵۹ کیلو رو هنوز دارم عکسها و فیلم ها هستن و تا همین ۴ یا ۵ سال پیش شایدم کمتر من در این وزن بودم اما چون راهم غلط بوده از دستش دادم اما دوباره به دستش میارم )
اگر از کسی خوشتون بیاد یا هر وسیله ای رو دوست داشته باشین حواستون هست بهش ولی اگر از کسی خوشتون نیاد همیشه حواستون بهش هست که کار خرابی نکنه در هر دو حالت به اون فرد خیلی توجه کردیم چه از کسی خوشت بیاد چه بدت بیاد شما به اون فرد تو جه کردین توجه کردن یه عامل هست و ما در این دنیا توجه کردن و تو جه نکردن داریم نه اینکه تو جه خوب و بد داشته باشیم
و ما در هر دو مورد احساس داشتیم و در مورد اول احساس خوب و در مورد دوم احساس ترس و نگرانی داشتم
پس بازم نقطه ی اشتراک در هر دومورد ما احسای به خرج دادیم
حالا فکر کن فرد بد و خوب که بالا مثال زدیم همون چاقی و لاغری هستن و حالا ببین چقدر بهشون توجه میکنی ؟؟و چه احساسی به هر دوشون داری ؟؟
وقتی به چاقی خود ت توجه میکنی و حالت بد هست از خودت داری به چاقی توجه میکنی
ما باید یاد بگیریم در در حالی که چاق هستیم حواسمون رو بدیم به لاغری و این تمرین میخواد و ما باید حواسمون رو به وجه دیگه بدیم و نتیجه اش آرامش میشه و کار عجیب و غریب نمیخواد فقط بستگی داره به کدومشون داریم توجه میکنیم .
اگر به خوایی به چاقی تو جه کنی در حال بد هستی و به حرفهای بقیه در مورد خودت تو جه کنی در چاقی میمونی و چاقی در تو گسترش پیدا میکنه
ولی اگر افکار درست داشته باشی و فایل گوش بدی و تمرینها رو درست انجام بدی همینا باعث میشه تو به چاقی تو جه نکنی و به جاش در فضای لاغری باشی و ممکنه همون لحظه نتیجه نده ولی باید بخونی و بنویسی و همه ی این کارها میشه لاغری و ما با تمرین کردن و خوندن دارین خودمون رو آماده میکنیم برای لاغری و در نهایت رفتار شما تغییر میکنه و بعد جسم شما تغییر میکنه(خیلی هنر میخواد که ما به چیزی که نیست توحه کنیم و به چیزی که هست بی توجه باشیم و دقیقا استاد با این اموزشها داره همین کار رو میکنه و توجه ما رو به سمت لاغری میاره با همین خواندن و نوشتنها داره ذهن ما برنامه ریزی میشه برای لاغری پس تمام توجه و تمرکز خودم رو گداشتم روی این دوره های ناب )
اگر توجه به فقر و حوادث کنی به اون سمت میری
اگر به اخبار و بیماریها و زلزله و سیل و …و توجه کنی همیشه ترس و نگرانی داریم چرا چون به این موضوعات توجه کردیم و نگاه کردیم
این توجه و احساس ما مثل پول هست که هر لحظه در اختیار ما هست و ‌میتونیم خرجش کنیم میتونیم با پولمون بریم سفر کنیم و خو ش بگذرونیم و یا پولمون رو خرج بیماری و بدبختی ها کنیم و این احساس مثل سرمایه ی ما هست
پس ما با این مسیر به همه چیز میرسیم به ارامش و خوشتیپی و لباسهای آن چنانی
وقتی جریانی و حرفی درست باشه خود به خود گسترش پیدا میکنه

من میخوام این جسم رو به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کنم .