0

گام ۴۶: ترس از چاق شدن مانع لاغری است

ترس از چاق شدن
اندازه متن

ترس از چاق شدن یکی از موانع مهم لاغر شدن است.

شاید به نظر خیلی منطقی باشد که ترس از چاق شدن مانع چاقی یا چاق تر شدن و باعث ایجاد تمایل در فرد برای لاغر شدن می شود، اما واقعیت این است که ترس از چاق شدن یکی از مهمترین موانع لاغری و عامل اصلی چاق تر شدن است.

واکنش مغز نسبت به ترس

واکنش‌های مربوط به ترس در ناحیه ای از مغز به نام آمیگدال شروع می‌شود و سپس به شکل واکنش طبیعی در کل بدن گسترش می‌یابد تا شرایط مناسب برای دفاع یا فرار مهیا شود.

بنابراین این تصور که ترس از هرچیزی باعث می شود ما مغز به ما هشدار دهد تا از آن فاصله بگیریم کاملا صحیح است اما چرا درباره چاقی به این شکل نیست.

چرا ترس از چاق شدن باعث نمی شود روند چاق تر شد فرد متوقف و در مقابل روند لاغر شدن شروع شود؟

چه عاملی سبب می شود که مغز نسبت به نزدیک شدن ما به پرتگاه واکنش نشان داده و احساس ترس و نگرانی را در بدن گسترش می دهد تا ما مراقب رفتار و حرکات خود باشیم اما نسبت به چاق شدن هیچ واکنش یا احساس خطری در فرد ایجاد نمیکند تا از چاق تر شدن او جلوگیری کند.

با این نظریه موافق هستم که وقتی شرایطی باعث ایجاد احساس بد در ما شود به صورت خودبخودی تمایل داریم شرایط به شکلی تغییر کند احساس بهتری داشته باشیم.

اما باید به این نکته بسیار مهم توجه کرد که توجه ما به چه سمتی متمرکز است.

به سمتی که احساس بد ایجاد می کند یا به جهتی که قرار است ما را به احساس بهتر برساند.

به این دلیل که شرایط ایجاد کننده احساس بد وجود داد که با توجه کردن به آن دچار احساس بد می شویم در صورتی که در آن لحظه برای اینکه بتوانیم به احساس بهتر برسیم باید به شرایطی توجه کنیم که هنوز وجود ندارد بنابراین شاید طبیعی باشد که به شکل پیش فرض و ناخودآگاه توجه ما بیشتر سمت شرایط بودجود آورنده احساس بد باشد.

ترس از چاق شدن مانع لاغری است

ترس از چاق شدن مانع لاغر شدن

فردی که دچار اضافه وزن می باشد و ابتلا به چاقی باعث ایجاد مشکلات متعددی برای او شده است در بیشتر اوقات زندگی درگیر احساس بد و ناامیدی به دلیل چاق بودن و ترس از چاق تر شدن می باشند.

این نگرانی به شکل افکار تکرار شونده در ذهن مرور می شوند و باعث ایجاد تصویر ذهنی چاق تر از خودمان می شوند.

اینکه فردی یک جمله درباره چاقی ما صحبت می کند و ما صدها بار آن جمله را در ذهن خود تکرار و مرور می کنیم داریم به ایجاد تصویر چاق تر از حالت فعلی در ذهمان کمک می کنیم.

دیدن خودمان در آینه، فرار کردن از عکس گرفتن، حضور پیدا نکردن در جمع، نپوشیدن لباس رنگ دلخواه، نرفتن به مهمانی، نخوردن غذای مورد علاقه، نگران قرار گرفتن در شرایط محیطی مانند مهمانی یا رفتن به مسافرت بودن همه و همه باعث تقویت افکار و احساس ترس از چاق شدن در ذهن ما میشوند.

ترس از چاق تر شدن باعث می شود که از طریق فرمان مغزی تمایل برای لاغر شدن در آنها تشدید شود و نیروی درونی این افراد همواره آنها را به سمت تغییر شرایط و لاغر شدن هل می دهد.

در این شرایط اگر فرد برای لاغری اقدام نکند برای همیشه در حسرت لاغری و احساس بد چاقی و ترس از چاق شدن باقی می ماند بنابراین بسیاری از افراد چاق ترجیح می دهند که برای لاغر شدن اقدام کنند.

اینکه ترس از چاق شدن چگونه مانع لاغری می شود از این قسمت وارد ماجرا می شود.

به طور معمول افراد چاق توان مقابله با احساس بد درونی بخاطر ترس از چاق شدن را ندارند و در همان شرایطی که سرشار از احساس بد چاقی هستند برای لاغر شدن اقدام می کنند.

دلیل احساس بد و ترس از چاق شدن افراد در این مرحله توجه بیش از حد به چاقی و وضعیت موجود است. درحالی که برای لاغر شدن به شدت نیاز است که توجه از چاقی برداشته شده و بر لاغری متمرکز شوند تا احساس و اشتیاق و انگیزه لاغر شدن را در خودشان تقویت کنند.

اما همانطور که در ابتدای نوشته گفته شد به دلیل اینکه چاقی وجود دارد و لاغری وجود ندارد افراد به صورت خودبخودی و ناآگاهانه به چاقی که وجود دارد توجه می کنند و حتی اگر به آنها بگویید که برای لاغر شدن باید از احساس بد چاقی رها شوید و برای این منظور باید به لاغری توجه کنید تعجب می کنند که چطور و چگونه به چیزی که وجود ندارد توجه کنند؟!

اما نکته مهم این است که تا وقتی نتوانید از احساس بد چاقی و ترس از چاق شدن رها شوید هرگز نمی توانید لاغر شوید و تنها راه رهایی و غلبه بر ترس از چاق شدن توجه کردن و تمرکز بر لاغر شدن است. موضوعی که هنوز وجود ندارد و شما قرار است با استفاده از روش های لاغری آن را ایجاد کنید اما باید قبل از بوجود آمدنش بتوانید از طریق توجه کردن به آنچیزی که قرار است بوجود بیاید به احساس خوب و آرامش و صلح با چاقی برسید.

علت تشدید ترس از چاقی

نکته حائز اهمیت درباره ترس از چاق شدن این است که از هر طریقی می تواند تقویت و گسترش پیدا کند.

شنیدن حرف های دیگران درباره چاق بودن، خجالت کشیدن از حضور در مهمانی ها، نگران حرف مردم بودن، نگران برخورد دیگران بودن، نگران از دست دادن رابطه عاطفی به خاطر چاقی بودن و هرگونه نگرانی و ناراحتی که به واسطه چاقی در ما ایجاد می شود موجب تقویت ترس از چاق شدن می شود.

متاسفانه حتی تلاش های ما برای لاغر شدن هم منتهی به تقویت ترس از چاق شدن می شود.

همه افراد چاق برای رهایی از چاقی از روش های مختلفی که برای لاغر شدن معرفی و تبلیغ می شود استفاده می کنند و از آنجا که این روش ها با اعمال فشار بر جسم قصد لاغر کردن افراد را دارند منجر به افزایش رنج و سختی لاغری در ذهن آنها می شوند و سبب می شود که بعد از مدت تقریبا کوتاهی فرد چاق قید لاغر شدن و استفاده از آن روش را زده و به احساس تسلیم شدن دربرابر چاقی برسد.

به عبارت ساده تر با استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن نه تنها لاغر نمی شوند بلکه مبارزات ذهنی و فشار روحی در آنها افزایش پیدا می کند و همه این استرس ها باعث تقویت ترس از چاق شدن می شود.

هر بار که برای لاغر شدن اقدام کنید و نتیجه نگیرید، احساس ناامیدی و ناتوانی بیشتری در برابر چاقی خواهید کرد و بیشتر باور می کنید که نمی توانید لاغر شوید و ترس از چاق شدن در شما تقویت می شود و تصور میکنید که شما لاغر بشو نیستید و باید تا ابد چاق بمانید.

نکته امیدبخش ترس از چاق شدن

عده کمی از این افراد چاقی که برای لاغری از روش های مختلف اقدام می کنند و نتیجه نمی گیرند از تلاش برای لاغری خسته و ناامید شده و به حالت تسلیم می رسند و به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه از خداوند درخواست کمک و پیدا کردن راهی برای لاغر شدن می کنند و در آن لحظه مقدس هدایت الهی، آنها را به سمت لاغری با ذهن هدایت می کند.

همه افرادی که با سایت تناسب فکری به هر طریقی آشنا می شوند با اشتیاق و انگیزه عالی شروع به استفاده از مطالب آموزشی می کنند و تغییرات بسیار زیادی در احساس و انگیزه و امید به لاغر شدن در آنها ایجاد می شود.

اما موانع ذهنی لاغر شدن به راحتی می تواند مانع حرکت آنها به سمت لاغری شود و اگر در مسیر لاغری با ذهن به مهارت شناسایی و رفع موانع ذهنی مسلط نشوید حرکت در این مسیر سخت و در برخی مواد غیرممکن می شود.

شناسایی موانع لاغر شدن به عهده استفاده کنندگان از آموزش های لاغری با ذهن است چون هر فردی بنا به افکار و فرمول های ذهنی خودش موانعی در ذهنش ایجاد شده است که فقط توسط خودش قابل شناسایی است.

آموزش های لاغری با ذهن نحوه شناسایی و برطرف کردن موانع را به هنرجویان آموزش می دهد اما مسئولیت تحلیل افکار و رفتار خود در زندگی و شناسایی موانع و اقدام برای برطرف کردن آنها به عهده استفاده کنندگان است.

ترس از چاق شدن یکی از موانع لاغری است که تقریبا در ذهن همه افراد چاق وجود دارد و به همین دلیل بعنوان یک مانع مشترک در بین افراد چاق مورد برسی قرار گرفته و راهکار برطرف کردن آن ارائه شده است.

این مانع یکی از موانع ذهنی لاغر شدن است که ممکن است در ذهن هر فرد چاق وجود داشته باشد اما اطلاع از آن و نحوه برطرف کردن آن با فرمول اصلی نحوه شناسایی و رفع موانع آشنا می شوید و از این پس می توانید به شکل بهتری موانع لاغری در ذهن خود را شناسایی و رفع کنید.

ترس از چاق شدن به این دلیل در ذهن همه افراد چاق وجود دارد که ما در لحظه ای که تصمیم به لاغر شدن می گیریم و حتی در مسیر لاغری با ذهن همیشه چاقی همراه ما است و ما هر روز چاقی را می بینیم، می شنویم، لمس کرده و تجربه می کنیم.

به عبارتی دیگر شما غرق در چاقی هستید و در عین حال برای لاغر شدن تلاش می کنید.

پس اگر مراقب این مانع ذهنی نباشید به راحتی می تواند شما را در خود غرق کند.

لاغری با ذهن رضا عطارروشن

مسیر لاغری من

در ماه های اول استفاده از مسیر لاغری با ذهن بارها در منجلاب چاقی غرق شدم.

هربار که درباره چاقی خودم از دیگران می شنیدم همه احساس و خاطرات بد چاقی برای من تکرار می شد و نتایج اولیه مرا به راحتی نابود می کرد و من خسته و ناامید می شدم.

هیچ فایل آموزشی، استاد یا راهنما و حتی فردی که همراه من در این مسیر باشد نبود که با هم صحبت کرده و مقداری به همدیگر انرژی و انگیزه بدهیم.

همه اطرافیان من به شدت عقیده داشتند و دارند که چاقی من ارثی است و تلاش من برای لاغر شدن بی فایده است.

عده ای هم عقیده دارند من عرضه لاغر شدن را ندارم و نمی توانم جلوی خوردنم را بگیرم به همین دلیل هیچوقت نمی توانم لاغر شوم.

نکته جالب توجه اینکه آنها زبان چاقی را نمی فهمیدند. هر کسی که چاق نباشد زبان چاقی را درک نمی کند.

هرچه من توضیح می دادم که بارها برای لاغر شدن تلاش کرده ام و همین الان هم در حال یادگیری لاغری با ذهن هستم فقط حرف خودشان را تکرار می کردند و افکار من را مسخره می کردند.

اما من به نیروی الهی درونم اعتماد کرده بودم و می دانستم خداوند اشتباه نمی کند و اگر بذر لاغری را در قلب من قرار داده است آن را مانند بی نهایت بذر دیگری که در جهان به جوانه و محصول تبدیل کرده است بذر لاغری وجود مرا نیز سبز می کند و آن را گسترش می دهد.

ایمان و انگیزه بر تمام ناملایمات اطرافم غلبه کرد و رویای لاغری من محقق شد و آنچه امروز تجربه می کنم لذت لاغری پس از 35 سال چاقی و تحمل رنج و سختی های چاقی است.

به همین دلیل به خوبی درد دل افراد چاق را می دانم و خدا رو صد هزار بار شکر می کنم که فضای سایت تناسب فکری ایجاد شد تا افرادی که مثل من رویای لاغری دارند و کسی حرف دل آنها را نمی فهمد به این سایت هدایت شوند و با خیال راحت و بدون نگرانی از سرزنش شدن درباره افکار، رفتار و احساس خود نظرشان را بنویسند، حمایت شوند و دیگران را حمایت کنند.

به همین علت سایت تناسب فکری را سرزمین لاغرها نامگذاری کرده ام، چون فضایی است که هر فرد چاق می تواند به راحتی درباره رویای لاغری خود صحبت کند. و این نعمت بزرگی است که همه ما سالها از آن محروم بوده ایم.

ترس از چاق شدن در بیشتر مواقع به خاطر خودمان نیست بلکه ریشه در نگرش دیگران نسبت به ما دارد.

ما به دلیل بارها چاق تر شدن دیگر ترسی از چاق تر شدن نداریم اما نگران بودن بخاطر نظر و دیدگاه دیگران سبب می شود تا همواره ترس از چاق تر شدن یکی از بزرگترین موانع ذهنی ما برای لاغر شدن باشد.

همه ما این تجربه را داریم که هر بار انجام کاری را با ترس خراب شدن یا نگران نتیجه آن بودن انجام داده ایم یا کار خرابی صورت گرفته است یا اگر کار به شکل خوب انجام شده است در ضمن انجام کار به خاطر ترس از خراکاری کردن به شدت اذیت شده ایم.

در مورد لاغر شدن نیز این موضوع صدق می کند.

اگر در مسیر لاغر شدن ترس از چاق شدن داشته باشیم به احتمال بسیار زیاد در مسیر لاغری با ذهن بارها لیز خورده و زمین می خوریم و در بهترین حالت با تحمل استرس و نگرانی فراوان مقداری لاغر می شویم.

از آنجایی که مسیر لاغری با ذهن باید همراه با آرامش و احساس خوب سپری شود لازم است که مانع ترس از چاق شدن را به شکل صحیح از ذهن خود پاک کنیم.

در فایل آموزشی ترس از چاق شدن ضمن توضیح چگونگی شناسایی این مانع و عوامل تشدید کننده آن راهکار برطرف کردن آن نیز توضیح و ارائه شده است.

اطمینان دارم بارها گوش دادن این فایل آموزشی و سعی در عمل کردن به آنچه گفته شده است مهارت شما در شناسایی و رفع موانع ذهنی لاغری را به شکل عالی بهبود می بخشد.

✍️ تمرین آموزشی 📖

لاغری با ذهن ساده ترین روشی است که می توان با یادگیری آن رؤیای لاغر شدن را محقق کنید. یادگیری این روش بسیار ساده است و فقط از طریق دیدن، شنیدن، نوشتن و خواندن انجام می شود.

همه ما تجربه یادگیری زبان فارسی، ریاضی، علوم و سایر دروس مدرسه را از طریق دیدن، شنیدن و انجام تکالیف داشته ایم بنابراین نگرش شما به لاغری با ذهن مانند یکی از درس های دوران مدرسه باشد. به کدام درس در دوران مدرسه علاقه داشتید، لاغری با ذهن را دقیقا مشابه آن درس تصور کنید. به این شکل یادگیری آن و انجام دادن تکالیف لاغری با ذهن ساده و آسان تر میشود.

برای کسب نتیجه عالی از این جلسه آموزشی ابتدا متن نوشتاری را مطالعه بفرمایید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده به صورت شرح انشایی در قسمت نظرات این جلسه پاسخ دهید.

  • درک و برداشت شما از موانع ذهنی لاغر شدن چیست؟
  • تصور می کنید چه موانعی ذهنی برای لاغر شدن دارید؟
  • نگرش شما درباره ترس از چاق شدن چیست؟ آیا این مانع را در ذهن خود دارید؟
  • در گذشته ترس از چاق شدن باعث ایجاد که مشکلات و مسائلی برای شما شده است؟

نقطه مقایل ترس از چاق شدن،‌ اشتیاق و ذوق و شوق لاغر شدن است. بنابراین برای رفع این مانع مهم فقط کافی است اشتیاق خود برای لاغر شدن را افزایش دهید.

  • درباره ذوق و شوق لاغر شدنتان بنویسید؟ چقدر برای لاغری ذوق و شوق دارید؟
  • چه برنامه ای برای افزایش ذوق و شوق لاغر شدنتان دارید؟ برنامه خود را اعلام کنید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.24 از 68 رای

https://tanasobefekri.net/?p=25735
76 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار مژگان نوحی
      1403/08/22 12:20
      مدت عضویت: 79 روز
      امتیاز کاربر: 4495 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 435 کلمه

      سلام بر بانی ایجاد این فضای رویایی  حرف زدن بدون ترس و قضاوت دیگران  سلام بر استاد روشن عزیز 

      استاد خدا خیرت بده چه فضای صمیمی و گرمی ساختی با اینکه هیچ کس هیچ کسو  نمی‌شناسه ولی انگار همه همدیگرو میشناسند انگار یه خانواده جدید بما دادی یه دنیای جدید که همه همو درک میکنند یکی از مولانا شعر میگه یکی از سفراش میگه یکی از تغییرات مثبتش میگه یکی یه آهنگ و کلیپ خوب می‌فرسته یکی از مشکلش میگه یکی با دیگری شوخی و خنده میکنه اینجا همه انگار اومدند به هم حال خوب بدن

      من احساسش میکنم این حال خوب رو با سر زدن به گروه با لایک ها و وویس های بچه ها 

      سالها بود از خودم از درد و رنجی که می‌کشیدم حرف نزده بودم 

      کسی درکم نمی‌کرد فقط تمسخر بود و بس 

      فقط می‌خواستند حرکت کنم و یه جا زمین بخورم و بگن دیدی گفتیم تو نمیتونی 

      اینجا تنها جایی بود که کسی منو باور کرد بهم گفت تو میتونی حرکت کن تازه زمین خوردم تشویقم کردند بلند شدم و ادامه دادم 

      اینجا نترسیدن و قدم برداشتن تو سکوت رو یاد گرفتم حرفهایی که سالها  تو دلم مانده بود رو گفتم خالی شدم حتی از گناه هام گفتم توبه کردم از اشتباه هام گفتم بدون ترس اینجا آدم جرات حرف زدن و نوشتن پیدا میکنه

      دیگه برام مهم نیست دیگران ازم راضی باشند یا نه 

      چون من دیگه عاشق خودم شدم نظر خودمه که برام مهم شده 

      واسه همینه که لباس سفید و رنگی می‌پوشم واسه همینه که تو خونه می‌رقصم نمی‌ترسم که همسرم قضاوتم کنه از نگاه پسرم نمی‌ترسم 

      بیخیال حرف اطرافیان کار خودمو میکنم رهای رها شدم 

      آخیش چه کیفی میده یه راه جدیدی رو بری و ازش با اطرافیانت حرفی نزنی 

       چقدر روح و جسمم آروم شده 

      چقدر عزت نفس و اعتماد بنفسم بالا رفته 

      چقدر خودمو دوست دارم بخودم عشق میدم و کودک بازیگوش و شیطونه وجودم رو در آغوش میگیرم 

      امروز برای کودک درونم شعر اتل متل توتوله خوندم یادش بخیر  تو گروه میفرستم هر کس دوست داشت گوش بده 

      دیگه خیلی منتظر توجه و محبت و عشق دیگران نمیشینم جالبه که عشق از اطرافم هم بسمتم جاری شده 

      پسرمو می‌بوسم و در آغوش میگیرم وقتی از مدرسه میاد جالبه همسرم هم جدیدا یه وقتایی بی هوا اینکار رو تکرار می‌کنه 

      من اینجا با نوشتن احساساتم سبکبار میشم 

      حرفایی که قبلا بخاطرش اشک ریختم و چقدر مظلوم واقع شدم چقدر حرف شنیدم منو درک نکردند و فقط میگفتند تو عرضه لاغر شدن نداری هی لاغر کن چاق شو آخر سر سکته می‌کنی می‌میری

      ولی اینجا همه بمن انگیزه و اشتیاق و نوید لاغری میدن اینجا همون بهشت لاغریه من مطمئنم 

      اینجا تنها چیزی که نداره حس ترسه

      به به استاد چه فایلی بود حظ کردم خداییش دمت گرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Paris.R
      1403/08/19 15:01
      مدت عضویت: 130 روز
      امتیاز کاربر: 3100 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 81 کلمه

      سلام استاد در فایلی گفتند اگر فکری تکرار نشه نابود میشه ترس از چاقی از تکرار افکار چاق کننده هستش که  ناشی از باور چاقی ماست که خودش  از اطلاعاتی هست از محیط واز اطرافیان وارد ذهن ماشده مامرتب تکرارش کردیم وبرای خودمون ترس بی مورد  وانتظار چاقی وچاقی رابوجود آوردیم حالا اگه تکرار نکنیم وآموزش صحیح لاغری بدهیم از طریق لاغری باذهن  فکر چاقی نابود میشه  واز بین میره ما مانیم ولاغری وحالا باید لاغری راتکرار کنیم واستمرار داشته باشیم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار یلدا
      1403/08/13 18:32
      مدت عضویت: 395 روز
      امتیاز کاربر: 1800 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 143 کلمه

      باسلام وقتتون بخیر

      ترس از چافقی ک در این فایل ب طور سگترده درموردش صحبت شد یکی دیگ از اشتراکات افراد چاق هست و هم همیدونیم ینی چی و همه ازش ضربه ها خوردیم و الان داریم ازش درس میگیریم و پیداش میکنیم تا رفعش کنیم 

      من هم این ترس رو داشتم و دارم روش کار میکنم و تا ب طور مستمر در دوره ها هستم ب سراغم نمیاد یا حداقل کمتر میاد و انشالله کم کم رفع میشه ولی همین موضوع دوبار باعث لیز خوردن من در دوره شده ک خب خداروشکر دوباره اینجام و من از سال ۹۸ ک با دوره ها اشنا شدم دیگ هرگز نتونستم حتی ب  روش دیگری برای لاغری فکر کنم چ برسه بخوام انجامش بدم 

      چون معقول ترین و منطقی ترین و درسترین راه همینه 

      و من مطمئنم ک چند وقته دیگ من شگفتی ساز میشم.

      ممنپن از اگاهی های زیباتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهدیه
      1403/07/19 10:14
      مدت عضویت: 668 روز
      امتیاز کاربر: 10005 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 379 کلمه

      و خدایی که در این نزدیکیست.

      ترس از چاق شدن رو باید زمین بذارم چون من ی آموزش رو در پیش گرفتم و حتما به نتیجه میرسم.منم گاهی در طول روز به این فکر میکنم نکنه جواب نده،نکنه چاق تر بشم.نکنه خودمو دارم سرکار میذارم ولی وقتی به منطقش فکر میکنم میبینم من توی این مسیر خیلی به غذاها و خوردنها دیدگاهم عوض شده.تقریبا نقطه ی سیری رو میدونم،الان میتونم نه بگم.میتونم خیلی راحت بگم من هر ات و اشغالی رو وارد بدنم نمیکنه.من خودمو دوست دارم..دارم تمرین‌های انجام میدم،مینویسم و فرمول‌های اشتباه رو پیدا میکنم و با تکرار کردن افکار درست،اونا رو تصحیح میکنم.

      من باور کردم مسیر لاغری با ذهن میسر هست چون وقتی بهم میریزم متوجه میشم به افکار جدید درستم دارم توجه میکنم نه به اون باورها و عادت‌های قبلیم.من تصمیم گرفتم و اقدام کردم و دارم قدم به قدم جلو میرم.خدایا ازت میخوام راهی بهم نشون بدی که بتونم این فرمول اشتباه رو راحت تر و سریع تر عوض کنم،ترس از چاق شدن رو میخوام کمرنگ کنم.

      منم ترس‌های زیادی داشتم توی زندگی مثه اینکه یکبار یکی از دوستام بهم گفتم شوهرت بهت درباره ی باردار نشدنت حرفی نمیزنه)ی جورایی منو مقصر اصلی باردار شدن و نشدن میدونست)این حرف خیلی به دلم ترس انداخت تا قبلش اصلا فکرشم نکرده بودم،آنقدر این ترس توی وجودم پر رنگ شده بود که آخر بعد از دو سه سال همسرم این حرفو به زبون آورد و شروع کرد بهونه گرفتن از من،و منم اون اوایل خیلی ناراحت بودم و خودمو سرزنش میکردم ولی از یه جایی به بعد دیگه بهش فکر نکردم و دقیقا حرف استاد رو با خودم تکرار کردم و میگفتم اگه قراره با اومدن و نیومدن بچه به زندگی این ازدواج بهم بخوره پس بذار بخوره،مگه مهمه؟؟و از این افکار جدید استفاده گردم و تونستم ترسمو دور کنم درسته که هنوز اون چیزی که میخوام به دست نیاوردم ولی حداقلش اینه که ترس از دست دادن رو ندارم و اتفاقا زندگیم رو دارم خیلی خوب در کنار همسرم میچرخونم.بله استاد ترس برادر مرگه،از هرچی بترسی سرت میاد مصداق این آموزش هست.پس من وقتی ترس از چاقی بخواد بیاد سراغم سعی میکنم با مرور افکار عالی خودمو توی مسیر و مدار ارتقا و حال خوب بذارم تا بتونم از این مسیر تا به رسیدن خواسته م لذت ببرم.الهی شکر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مینا
      1403/07/16 11:14
      مدت عضویت: 211 روز
      امتیاز کاربر: 3910 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 385 کلمه

      سلام استاد روزتون بخیر سلام بر همه ی دوستان سایت تناسب فکری 

      خدا را شاکرم که من را به مسیر صحیح هدایت کرد تا هر روز گامی محکم به سوی متناسب شدن بردارم.واوست که یاریگر من هست.

      هر فکر و نگرشی که مانع رسیدن ما به اهدافمان شود مانع هست در همه‌ی مسیر زندگی.واما در مسیر لاغری با ذهن افکار و نگرش هایی که باعث نرسیدن یا لیز خوردن ما شوند ونگذارند ما به تناسب اندام برسیم موانع ذهنی نام دارند.مثل ترس از چاقی ،ترس از خوردن غذا ،کم تحرکی خواب زیاد و….اگر ما موانع ذهنی را داشته باشیم هر چه تلاش هم بکنیم کار ما به نتیجه نمی رسد.فقط سختی و رنج برایمان دارد.گاهی اوقات باید رها کرد تا با آرامش پیش برود.اگر به افکاری که در ذهن ما هستند پر و بال بدهیم مدام تکرارشون کنیم حتی اگر به زبان هم نیاوریم کلاف سر در گمی می‌شوند که گرفتارمان می‌کنند و حتی توجه ما را از روی مسأله اصلی که باید به آن بپردازیم پرت می‌کنند.من هم در اوایل مسیر پر بودم از نگرانی های جور واجور ولی در مسیر لاغری با ذهن که آمدم آرامش و حس خوب را دریافت کردم دیگه نمی خواستم آن را از دست بدهم برای همین دیدم هر چه تلاش کردم نشده رها کردم و به خدا سپردم.الان خیلی موضوعات فکری را ندارم تازه افکارم مثبت تر هم هست.من شیرینی خامه ای خیلی دوست دارم و خیلی از خوردن آن ترس داشتم و با وجود ترسم وقتی می‌دیدم دوتا حتماً می‌خوردم و بعد هم وسوسه می‌شدم دیشب یه دونه شیرینی خامه ای بدونه ترس خوردم طبق عادت دومی را برداشتم ولی نتونستم بخورم و گذاشتم کنار.خودم شگفت زده شدم مگه ممکن بود من می‌تونستم سه چهار تا شیرینی بخورم یا به زور وارد دهانم بکنم ولی دیشب حتی نتونستم دومی را نزدیک دهانم ببرم و خیلی خوشحالم.

      من هم ترس از چاق شدن را کامل برطرف نکردم.ترس از چاق شدن باعث میشد با ترس غذا بخورم در مهمانی خودم را محدود کنم رژیم بگیرم با عذاب ودرد ورزش کنم.

      بی نهایت ذوق لاغر شدن دارم و با انتظار لاغری زندگی می کنم تصویر متناسب شدنم گاه و بیگاه در ذهنم مرور می‌شود و لبخند شیرینی بر لبم می‌آید و خوشحالی وجودم را فرا می گیرد تصمیم دارم راه افکار منفی و ترس‌ها را مسدود کنم و با خود متناسبم زندگی کنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلی
      1403/06/15 16:22
      مدت عضویت: 636 روز
      امتیاز کاربر: 5785 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 287 کلمه

      به نام خدا

      خداوند را شاکرم که من را در مسیر لاغری با ذهن قرار داد تا با یادگیری آن به سمت متناسب شدن دائم گام بردارم…..

      این گام عالی بود و فوق العاده. همه ی ما ترس از چاق شدن داریم. حتی من. حتی الان که تا اینجا نتیجه خوبی بدست آوردم. ولی اینجا می نویسم تا یادم نره. تو چون در مسیر درستی گام برداشتی به انتهای مسیر میرسی و اصلا و ابدا چاق نمیشی. چون این مسیر مسیر درستی هستی…….

      از دیروز کلی حس خوب دارم. وقتی غذای میخورم با لذت میخورم ترس از چاق شدن رو ندارم. ترس از مواد غذایی باعث شده بود من از خوردن لذت نبرم. با این گام متوجه شدم اگه هر روز حس خوب به خودم بدم و به افکار ذهن چاقم فکر نکنم، ادامه مسیر برام راحت تره. پس همین جا به خودم قول میدم که عجله نکنم. از مواد غذایی حس خوب بگیرم… به پرخوری فکر نکنم. هر جا اگه زیاد خوردم، زود از افکار بد فاصله بگیرم. حواسمو پرت کنم. قطعا اگه زیاد فکر کنم، اون کلافی که شما گفتین بزرگ تر میشه. نمی خوام به چاقی فکر کنم. فقط میخوام به انتهای مسیر نگاه کنم. انتظارم از خودم لاغری باشه. همیشه توی ذهنم خودمو متناسب ببینم. همیشه افکار مثبت رو پرورش بدم. 

      چرا همیشه فکر میکردم چربی ها ذخیره میشن‌. با کامنت عطا متوجه شدم تا به حال اشتباه فکر میکردم. اصلا چربی و سلول باقی نمیمونن. مدام در حال از بین رفتن هستن. ما با افکارمون چربی ها رو ذخیره کردیم. وگرنه الان باید ده برابر الان وزن میداشتیم…..

      نگاه مثبت نگاه مثبت نگاه مثبت به همه چی مسیر رو آسون می کنه. هیچ چیزی رو نباید سخت گرفت. ادما همون میشن که به اون فکر می کنن. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار افسر
      1403/04/13 10:06
      مدت عضویت: 467 روز
      امتیاز کاربر: 2985 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 514 کلمه
      • درک و برداشت شما از موانع ذهنی لاغر شدن چیست؟
      • اول اطرافیان  بعد ذهن من که به سمت چاقی می رود و می گوید که این ها به درد تو نمی‌خورد و این هم مثل قبلی ها است بعد از  مدتی که نتیجه نمیبینی از آن باز می مانی 
      • تصور می کنید چه موانعی ذهنی برای لاغر شدن دارید؟
      • فعلا موانع من برای لاغر شدن جسم من است چون زیاد تغیراتی در آن حس نمی کنم و اطرافیانم که من را می‌بینند حی میگوین. کاتو چاق تر شدی چرا لاغر نمیشی من می گویم که لاغری با ذهن را ش وع کرده ام و آنها می‌گویند کا فایده ندارد و لی من سعی میکنم که اطلا به حرف های آنها اهمیت ندهم و راه خودم را ادامه دهم. من چون چند روز قبل کا رفتم مانتو بخرم همیشه سایز ۵۰ میخریدم ولی حالا سایز ۴۸ خریدم یکی سایز کمتر شده بودم خیلی هیجان زده شدم و باز دوباره برای خودم میگفتم این همه وقت فقط یکی سایز کم ک دی وباز دوباره خو م را دلداری می‌دادم که همین ام اگر انجام نمی دادی شاید. چاق تر از این هم شده بو دی 
      • نگرش شما درباره ترس از چاق شدن چیست؟ آیا این مانع را در ذهن خود دارید؟
      • من وقتی چیزی میخوام بخورم اول ترس ازخوردن آن را دارم و لی هی به خودم میگم که من اندازه نیازم خوردم من از اطرافیانم کمتر خوردم آنها که اطلا فکر خوردن نمی کنند و بدون ترس غذا می‌خورند پس چرا تو اینقدر ترس داری توهم مثل آنها از خوردن ترس نداشته باش و تو ام اندازه نیاز بدنت مصرف میکنی چرا اینقدر ترس داری و من سعی میکنم که تا بتوانم اصلا به خوردن فکر نکنم و هر. اندازه که ذهن من فرمان می‌دهد آن را مصرف کنم 
      • در گذشته ترس از چاق شدن باعث ایجاد که مشکلات و مسائلی برای شما شده است؟
      • ترس از چاق شدن اعتماد به نفس من را پاین آورده و نمی تونم به هیچ چیز اطمینان کنم و هر آن چه که میخوام برای لاغری خودم انجام دهم ذهن من می‌گوید کا دوباره انجام بده ولی تو باز چاق میشوی و به حالت قبلیت بر می گردی 
      • درباره ذوق و شوق لاغر شدنتان بنویسید؟ چقدر برای لاغری ذوق و شوق دارید؟
      • برای لاغر. شدن چنان ذوق دارم که من به زودی لاغر میشوم و میتوانم چیزهایی را که  همیشه  آرزوی پوشیدن آنها را داشتم را بپوشم و یا هر جا که می‌خواهم بروم و موقتی وارد مغازه ای میشوم خجالت نکشم که چقدر منچاق هستم و هیچ چیز اندازه من نیست و با خجالت وارد شوم و وقتی لاغر شوم بدانم که وقتی جایی میروم هر آن چه که پسند من است می  توانم بردارم و بپوشم 
      • چه برنامه ای برای افزایش ذوق و شوق لاغر شدنتان دارید؟ برنامه خود را اعلام کنید
      • برنامه من این است که بیشتر بتوانم فایل ها راگوش  بدهم تا اعتماد به نفس خودم را بالا ببرم و ذوق و اشتیاق لاغری در من به وجود آید و من بتوانم فرد ایده آلی که می خواهم بشوم و دیگر حتی به ذهن من هم نرسد که از چاقی و از خوردن ترس داشته باشم 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا
      1403/03/16 13:11
      مدت عضویت: 762 روز
      امتیاز کاربر: 21500 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 728 کلمه

      سلام 

      ممنون از شما برای این فایل زیبا 

      وقتی ب روزهای قبل از این سایت فک میکنم میبینم چقدر درگیر این بودم ک کسی منو ب خاطر اندامم میخواد 

      همیشه خدا درگیر این بودم ک لاغر بشم تا همسرم منو دوس داشته باشه اندام منو دوس داشته باشه یا بتونم لباس هایی رنگی بپوشم چن اعتماد ب این نداشتم ک بتونم با چاقی لباس رنگی بپوشم 

      وهمیشه همسرم از اندامم ایراد میگرفت  ن بخاطر اینک ک دوسم نداه ب خاطر اینک ب زعم خودش میخواست منو بخودم بیاره 

      همیشه تلاشم این بودک لاغر بشم تااز همسر کوچکتر دیده بشم ن بزرگتر 

      وقتی ی کسی همین خودم میدیدم ناراحت میشدم ک چرا من بزرگتر از اون دیده میشم 

      همه اینها باعث حس بد من تنفر من ازخودم میشد 

      درحالیک من خودم وقتی علاقه ای ب دخترم  فارغ از قیافه فارغ از اندامش کارهاییک باید بکن نمیکنه دوسش دارم خب همین نگاه ب همسرمم هم دارم 

      فکن فریبا تو وقتی بهمسرت نگا میکنی برحسب اندامش اونو دوس داری گفتم ن 

      گفتم دخترت حتی کار بدی بکنی باز تو دوسش نداری 

      اما دیدم دوسش دارم فقط گاهی بزمان نیاز دارم تا درسهاییک باید بگیرم رو بگیرم 

      گفتم مردها مثل ما زنها ادم هستند بخد ا اونقدر مردها رو درنظرم ترسناک و بد هوس باز اینها معرفی شده ک حس میکنم ک مردها مثل ما نیستند درحالیک ما از ی خالق بوجود امدیم مثل خمیر بازی

      خمیر ما یکیه حالا هرشکلیک میخواد باشه پس نگاهم عوض شد دیدم اره واقعا دوست داشتن ادمها بخاطر جسم نیس 

      ما زنها حتی با خودمون خوب حرف نمیزنیم بعد انتطار دارم ی مردها با ما خوب رفتار کنند موجودیت یکیو ب جسمش ربط میدیم من مادر بزرگم میگفت فلانی دیدم چقدر بد شد داره میترکه دعواش کردم گفتن چ خبرته انگار ک نمیدونم ی وسیله هس نطر بدم اینجوری باش اونجوری باش 

      اعصاب یکیو با این حرفها خورد میکنیم بعد میگیم من دوسش دارم دارم کمکشم میکنم 

      در برابر چنینی انسانهایز فریبا اگه باش وقدرت رو ب حرف اونها ندا اونها هر نظری دارند درونیات خودشونو نشون میدند تو مواظب خودت باش عزیزم مهم نیس اون چی میگه من میدونم دارم چیکار میکنن احساس خودتو بند رفتار وگفتار یگی دیگه نکن ارزششو نداره تو نمیتونی دیگران رو تغییر بدوی ولی میتونی نگاه تو رو تغییر بدی وجوری ببینیک ب خودت اسیب نزنی تو باید هوای خودتو داشته باشی 

      تو مدرسه دخترم خانها جمع شده بودم حرف میزدند ومن هم درجمعشون بودم تا دخترم بیاد بحثشون نمیدونم چجوری رف ب سمت چاقی ومن در همون جا سکوت کردم دیدم ک با چ تنفری از شکم دارن حرف میزنند ک تو لباس مجلسیشون خیلی میزنه بیرون و

      نمیدونم ک ما خوشیمونو موجودیتمونو شادیمونو همه چیمونو گره زدیم ب چاقی ولاغری 

      ی بچه همه جوره در هر موقعیتی شادیشو دارا حتی اون چیزی ک میخواد ندیدم بهش یکم بعد میبینی کار خودشو میکنه بند اون نیس اره درد هس باید اون درد رو ببنیی ولی نباید درگیرش بشی  وکل زندگیتو بند اون کنی 

      دورانی ک رژیم میکرفتم مثلا میدی چن گرمی یا چن کیلویی کم کردم با چ ذوق وشوق میومدم ب همسرم میگفتم اما همسرم جوری میزد تو ذوقم جوری مسخرم میکردم میرفتم بیشتر وبیشتر میخوردم 

      یا میدی ازمامانم میپرسیدم واون تایید نمیکرد ومن ازا ون بالاها میفتادم پایین 

      تصمیم گرفتم ک دیگه چنین کاری نکنم ن از کسی نطر میخوام ن چیزی

      چن بزای تعییراتم ارزش قایلم واهمیت میدم بهشون اما طرف مقابل چنین نگاهی رو نداره وفک میکنه باید تعییرات اونقدر باید بزرگ باشه ب اون نقطه عالی برسه 

      من ی لباسی داشتم ک پوشیده بودم وعکس گرفتفته بودم و مقایشه کنم 

      کمدداشتم تمیز میکردم او پیراهنو دیدم برداشتم پوشیدم دیدم دیدم فرق کرده  اونجوریک شکمم میکشیدش نمیکشه اونجوریک دستهاش تنگ میشد نمیشه وخوشحال شدم ودیدم ک لاغر شدم واقعا ب قدرت ذهن خیلی پی بردن نمیدونید چرا چن من تموم تمرکزم تورفتار بود اما الان دیدم ن با عوض کردن باور هم میشه 

      ومن اون عکس ک گرفته بودم قبلا حرف کردم چن دیدم خیلی درگیرشم ک هی مقایسه کنم حذف کردم وخیال خودمو راحت کردم 

      من ی زمانی لاغر بودم و چاقی نبود اما اونقدر تصویر سازی چاقی داشتم ک این چاقم میکنه اینو نکنم فلان میشه تا چاق شدم اون زمان چاقی نبود من با قدرت فکرم احساسم اونو خلق کردم الانم لاغری نیس و من میتونم با قدرت فکر ونگاه درستم واطمینان لاغری رو ک الان میبیننش رو خلق کنم مثل چاقی پس مطمئن همه چی خودم هستم همه چی فکر واحساس و نگاه من هس پس باید اینهاور بیارم نو مسیر تناسب ب همین راحتی لاغری خلق میشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهلا
      1403/01/03 01:49
      مدت عضویت: 447 روز
      امتیاز کاربر: 7790 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 463 کلمه

      با سلام 

      موانع ذهنی برای لاغر شدن همون دلایلی هست که برای چاق شدنم  تا به الان آوردم .

      بالا رفتن سن 

      دوران پس از شیر دهی 

      دوران بارداری 

      ازدواج 

      پرخوری 

      داروها 

      و خیلی دلایل دیگه که مرور زمان توسط خودمون و دیگران در ذهن ما جا خوش کردند .

      دلایلی که خیلی هاشون،بصورت علمی برای ما ثابت شدند و ما فقط چون از منابع معتبر اونها رو شنیدیم باور کردیم بدون این که خودمون آزمایش کرده باشیم و برای خودمون اثباتش کرده باشیم.

      فقط چون منابع معتبر اونها رو گفتن یا به طور مکرر از دیگران شنیدیم در ذهن ما وارد شدند.

      موانع ذهنی من هم از همون هاست است که بطور مکرر به گوشم خورده .

      اما ترس از چاقی با بقیه موانع ذهنی تفاوت داره.

      ترس از چاقی از طریق منابع یا شنیدن مکرر وارد ذهن ما نشده.

      وقتی از طریق منبعی اطلاعات در مورد چاق شدن بدست میاریم ،اگر در موردش حساسیت نشون بدیم و بخواهیم از اون فرار کنیم ،چون بهش فکر میکنیم دچارش میشیم،چونذمغز فرق خوب و بد رو تشخیص نمیده و به اشتباه فکر می‌کنه این خواسته ماست و ما رو به سمت اون کی رسونه.

      • در گذشته ترس از چاق شدن باعث ایجاد که مشکلات و مسائلی برای شما شده است؟

       ترس از چاق شدن باعث عذاب وجدان و خودخوری میشه و باعث میشه لذت خوردن کوتاه مدت باشه چون به درست بعد از خوردن باعث میشه شروع به سرزنش خودمون بکنیم.

      قبلا هم گفتم زمانی که کم سن تر بودم و زنان بزرگتر از خودم رو می‌دیدم که معمولا هم چاق بودند و بعضاً از لحاظ ظاهری به خودشون نمی رسیدن این فکر به سراغم نیومد که یعنی من هم قراره مثه اینها بشم ؟و اصلا از این که مثه اونها باشم خوشم نمیومد.

      تصورم این بود که ارث روی من اثر نکرده و من لاغر موندم اما همیشه می ترسیدم که  از بعد زایمانم  چاق بشم .

      هیچ وقت کره نمیخوردم چون می ترسیدم چاقم کنه.از زیاد برنج خوردن و غذای چرب می ترسیدم و همیشه غذام کم روغن می پزم و به این کار عادت کردم.

      وقتایی که زیاد میام توی سایت ذوق و شوق برای لاغری بیشتر میشه اما روزهای آخر سال  هم که فرصت نکردم بیام و گام ها رو انجام بدم مدام بهشون فکر میکردم .

      می‌خوام تمام چیزهایی که یاد گرفتم رو بطور ذهنی با خودم کار کنم،مثلا این که برنج چاق نم کنه ،این که هر غذایی وارد بدن میشه تبدیل به انرژی و سوخت میشه رو با خودم آنقدر کار کنم که به این باور برسم که واقعیت دارن .

      وقتی برا عید لباس می‌خریدم مدام این میومد تو ذهنم که زیاد نخرم چون قراره لاغر بشم و دیگه اینا قواره تنم نباشن درست برعکس زمانی که برای بچه لباس میخری و میگی دو سه ماه دیگه تنگش میشه !،

      همش تو اتاق پرو این فکر میومد به ذهنم که اینا تا چند وقت دیگه شاید برام گشاد بشن.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 311 کلمه

      به نام خدای مهربان همیشه حاضر و عاشق پیشرفت ما،

      و درود رحمت برکت ثروت نعمت عزت لذت هدایت پیشرفت سعادت رضایت صداقت معرفت خوشبختی ارامش اسایش نور رشد آگاهی خداوند هر لحظه جاری به زندگی شما استاد ارجمندو گرامی:

      استاد ترس یک نوع شرک ولی در منم هست اما باید از بین بره کمتر بشه،،

      استاد تمرکز را روی لاغری با اطمینان میگذارم ،

      به خودم اعتماد میکنم و نمی‌گذارم گلوله افکار منفی بزرگتر شود از ریشه قطع و توجهمو به چیز دیگه ای میدهم موضوعات لاغریم،

      فکرخوبم را تکرار میکنم و باور میکنم حالا توهمم بزنم اما خیلی داره خوش میگذره به خدا بهم ههههه !!!

      در شرایطی که برام پیش اومده تنها چیزی که سرموبالا گرفت اعتماد به قدرتی که الان پیدا کردم فکر کنم باور خوبی شده باش ولیجارداره عالی‌تر هم بشه،

      اما جاده لاغریو میرم تا فقط لاغریمو ببینم حسخوب لباس خریدنهام تازه یکیش،

      • درک و برداشت شما از موانع ذهنی لاغر شدن چیست؟مانع اسمش روشه نمی‌گذاشت جلو برم زور میزدم گیر کرده بودم پشتش.هر چقدر گازهر چقدر سرعت و محدودیت اون مانع رد نمیشد .در حقیقت فرمولهای چاقی بود،
      • تصور می کنید چه موانعی ذهنی برای لاغر شدن دارید؟ترسو دارم واقعا ترسو داشتم بعضی وقتها هم کمرنگتره.
      • نگرش شما درباره ترس از چاق شدن چیست؟ آیا این مانع را در ذهن خود دارید؟بله استاد بره دیگه برنگرده ،
      • در گذشته ترس از چاق شدن باعث ایجاد که مشکلات و مسائلی برای شما شده است؟بله بدتر میخوردم ،
      • درباره ذوق و شوق لاغر شدنتان بنویسید؟ چقدر برای لاغری ذوق و شوق دارید؟تا پای جانم آخرین نفسم دوستش،دارم منتهی برای لاغری با ذهن نه هیچ روش دیگه ای.
      • چه برنامه ای برای افزایش ذوق و شوق لاغر شدنتان دارید؟ برنامه خود را اعلام کنید.فقط ادامه بدم میگم تو وقتی هدایت شدی پسبقیشم بسپار به خدا انجام میده برات .
      • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.تکرار نکات .
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اسما غضبان
      1402/10/22 14:09
      مدت عضویت: 1512 روز
      امتیاز کاربر: 7044 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 591 کلمه

      بنام خداوند.

      ترس از چاق شدن .قدمتش درمن مال خیلی وقت پیشه  .خیلی وقت پیش تابه الان از زمانی که فهمیدم من  چاقم وبه خاطر چاقی چه در خانه .چه.. دراطرافیان و مدرسه .وجامعه ترس داشتم . همیشه به خاطر چاقی تحقیرشدم و به خاطر همین از چاقترشدن ترس داشتم و برای ازبین بردن چاقی ویابرای مدتی بستن دهن اطرافیان میرفتم .ورژیم سخت می‌گرفتم ولی واقعا سخت بود وهروقت که شروع میکرد بدنم به چاق شدن من بیشتر میترسیدم وانگاری در هر مرحله چاق شدن من حرف اطرافیان بتون مقداری که ازش بیشترمیتر سیدم  دراینده ممکنه چقدر چاق بشم .باهم ترکیب میشد انگار .من به خاطر ترس از چاقترشدن چندبار مسیرلاغری باذهن رو ها کردم چون فکر میکردم جواب نمیده مگر یه روش سخت و طاقت فرسا خب من از وزن 120کیلو با راول که رژیم گرفتم در دوره ی قبل ازدواج به 58کیلورسیدم و خب اما خیلی نگذشت که چوب اونوخوردم .واون هم برای 10روز بیهوش بودن وموندن تو ای سی یو .بیمارستان بود واونهم به خاطر زجری که به خودم داده بودم .وحرفها .بعداز این شروع شد من هرچقدر که تلاش میکردم لاغربشم .حتی اگر هم میشدم موندگارنبود اما می‌تونستم برای مدتی از واکنش دیگران راحت باشم .وخب حالا که بهش فکر میکنم می بینم چقدر  به خاطر ترس از واکنش اطرافیان به چاقیم چه کارهای احمقانه ای که انجام ندادم بعداز اون اتفاق بار اول  رژیم که  اون اتفاق افتاد من بازم رفتم سمت باشگاه واتفاقاتی که هم از نظر جسمی وهم روحی برام افتاد . اما بعداز کرونا و تموم شدنش .واون همه فشار جسمی .من این بار توخونه هم کارهایی میکردم مثل چله ی آب که فقط آب میخوردم ازصبح تاشب .وبعدش هم روش  کلم واب که واقعا تعجب میکنم که چطور می‌تونستم تحمل کنم حالا که ازدوربهش نگاه میکنم و پس های دیگه مثل فقط سبزیجات وخیلی چیزای دیگه . خب اما بازهم برمیگشتم دلیلش این بود که من از چاقترشدن میترسیدم به خاطر نظر دیگران  .وامروز باخودم اینطوری اتمام حجت کردم که دیگران افکاری که دارن به من ربطی ندارد .اگه من .واقعا به مسیرم اعتقاد دارم پس باید  ترس روبندازم دور ترس از چاقی به خاطر نگاه دیگران کار اشتباهه چون همین ترس هم باعث میشه که جسم چاقتربشه به خاطر واکنش احساسی که از طریق ذهن به مغز داده میشه  .و این اتفاق هربار که من از چاقی ترسیدم افتاده ..منبه خودم گفتم همون طور به خاطر دیگران نفس نمی‌کشم وقلبم وهم ی اعضای بدنم . جسمم روتشکیل میدن .اینا مال من هستن  وجسم من مربوط به منه پس.چرا نگران حرف دیگران .ونظر شون درموردخودم باشم  از بچگی تا الان بهم دیکته کردن که حرف مردم مهمه نذاربقیه درموردت  حرف بزنن .نگن لباسش این شکلیه.لباس نداره بپوشه .نگن  .فلان وفلان وفلان .خب درصورتیکه مردم توخونه من زندگی نمیکنن یاتوجسمم  پس وقتی کاری از دستشون برنمیاد جز حرف زدن .ونظر دادن  خب من چراناراحت حرفاشون باشم چندوقت پیش یه نفر از اطرافیان بهم میگفت مردم درموردت چی میگن بهش گفتم من به حرف مردم کار ندارم اما اون گفت نمیشه چون ما بامردم زندگی میکنیم .مهمه و.این فرمول توذهن همه ی ماو اطرافیان ما هست  .ولی ربطی نداره این حرفها به .چاقی من باید به خودم اطمینان داشته باشم که حرف دیگران برام مهم نیست .بعداز این هم .حتی اگرم چاق شدم مشکلی نیست ادامه میدم تا نتیجه بگیرم نه فقط لاغری بلکه شخصیتی چون من هرچقدر که می‌نویسم و ادامه میدم بیشتر درک میکنم که چطور زندگی کردم و به چه دلیل چاقم . پس ادامه میدم چون میدونم که این روش .واین مسیر فکری حتما نتیجه میده باباور تمام .باید ادامه بدم.✨

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/13 16:32
      مدت عضویت: 535 روز
      امتیاز کاربر: 2666 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 808 کلمه

      به نام خداوند نترسم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات ترس از چاق شدن 

      • درک و برداشت شما از موانع ذهنی لاغر شدن چیست؟
      • موانع ذهنی که سد راه لاغری خودمون کردیم مثل ساختن دیوار سد آب هستش که ما به مرور و دونه دونه این سنگها رو برداشتیم و یک سد بزرگ ساختیم که این سد عظیم جلوی جریان لاغری ما رو گرفته همانطور که سد آب جلوی جریان گرفتن آب و میگیره 
      • یا حتی میتونم موانع ذهنی لاغری و مثل بلوک‌های سیمانی تصور کنم که من دور تا دور خودم چیدم و هر بار بلوکی تازه روی بلوک‌ها گذاشتم و الان من در یک سلول تاریک که به دست خودم ساختم گرفتار شدم 
      • تصور می کنید چه موانعی ذهنی برای لاغر شدن دارید؟
      • موانع ذهنی من برای لاغر شدن تا قبل ورودم به سایت خیلی زیاد بودن اما الان که دارم آموزش میبینم به لطف خداوند هدایتگرم و آموزش‌های استادم هر روز و هر گام مانعی  شناسایی میشه و من تلاش می‌کنم که اون مانع رو با تمام وجودم بردارم و راه رسیدن به لاغری و فراهم کنم 
      • موانعی که تا به حال شناسایی کردم 
      • حسرت نخوردن لاغری 
      • ترس نداشتن از خوراکی ها
      • تفکیک نکردن خوراکی ها
      • نداشتن زمانبندی برای خوردن 
      • نترسیدن از چاقی 
      • از بین بردن تصویر ذهنی چاق و تبدیل اون به تصویر ذهنی لاغری 
      • و………..
      • الان میخوام روی مانع ذهنی تند تند خوردنم کار کنم و همچنین مانع ذهنی پرخوری ذهنی و قاطی خوری که بعصی وقتها بهش دچار میشم و لیز میخورم 
      • و روی مانع ذهنی پرقدرتی بنام خاطرات شیرین خوردن بعضی مواد خوراکی 
      • من متعهد میشم این چند مانع رو به خوبی به یاری خداوند بی همتایم و راهنمایی های استاد بزرگم رفع کنم و برنامه ریزی های ذهنم و مغزم را آپدیت کنم   
      • نگرش شما درباره ترس از چاق شدن چیست؟ آیا این مانع را در ذهن خود دارید؟
      • ترس از چاق شدن قبلا همیشه در من وجود داشت و اصلا دلیل دائم الرحیم بودن یا ورزش کردنهایم همین ترس از چاقی بود اما وقتی وارد مسیر تناسب فکری شدم خیلی روی این باور کار کردم و سعی کردم برای رفع ترس از چاقی توجه ام را از روی جسمم بردارم و روی تغییر عادات و نگرشهایم تمرکز کنم و خدا رو شکر به طرز جالبی این ترس کم شد حتی الان که بیمار شدم و بسیار ورم کرده ام طوری که چشمانم به سختی باز می‌شود از شدت ورم اما اصلا به خودم نگفتم چاق شدی 
      • چون باور دارم من در این مسیر هرگز چاق نمی‌شوم و این ورم است بخاطر جنگیدن سیستم ایمنی من با کرونا و به زودی برطرف می‌شود و اصلا ترس از چاقی ندارم چون به درستی مسیرم ایمان دارم 
      • در گذشته ترس از چاق شدن باعث ایجاد که مشکلات و مسائلی برای شما شده است؟

      در گذشته ترس از چاقی باعث شده بود تن به هر کار بی عقلی که تصورش هم مشکل است بزنم تا جلوی چاقتر شدنم را بگیرم از مصرف داروهای پر ضرر لاغری بگیر تا انواع دستگاههای لاغری و به تنها چیزی که فکر هم نمیکردم سلامتی بود و میگفتم من یا لاغر میشوم یا میمیرم و زندگی با لذت لاغری بهتر از زندگی با ذلت چاقی است 

      و همین ترس باعث شد بخاطر انواع روش‌های لاغری سلامتی ام به شدت مورد تهدید قرار بگیرد و رنج بیماری‌های مختلف روحی و جسمی هم به رنج چاقی من اضافه شود

      • درباره ذوق و شوق لاغر شدنتان بنویسید؟ چقدر برای لاغری ذوق و شوق دارید؟
      • از ذوق و شوق لاغری در این مسیر بی نظیر تناسب فکری هر چه بگویم کم گفته ام 
      • اینجا من سرشار از حس لاغری و تناسبم 
      • شادم، آرامم ،پر از انگیزه ام ،پر از شور و شوق یادگیری ام و هر روز که می‌گذرد و دریچه جدیدی به روی من باز می‌شود هیجانم بالاتر می‌رود 
      • استاد چقدر بازگشت به حل تمرینات گامهایی که سمری کردم احساسم را عالی تر می‌کند انگار گذشتن از آن گام‌ها و حالا برگشت و مرور آنها مغزم را آپدیت می‌کند 
      • بهتر بخواهم مثال بزنم عین تجربه بالا رفتن سن در مواجهه با زندگیست که هر چه سن بالاتر می رود و آدم پخته تر میشود با مسائل زندگی برخورد و پختگی بیشتری دارد 
      • در من این حس خیلی شیرین است و از خداوند بخاطر این نوع هدایتم بی نهایت سپاسگزارم تجربه فوق العاده ای بود 
      • چه برنامه ای برای افزایش ذوق و شوق لاغر شدنتان دارید؟ برنامه خود را اعلام کنید.
      • بودن با اشتیاق در مسیر تناسب فکری و حل تمرینات و استمرار در جهت عملی کردن آموخته ها و خواندن کامنت دوستان و نوشتن دیدگاه و تمرینات ذهنی که برای بروزرسانی سیستم مغزی خودم تصمیم به انجام آنها دارم همگی پر از چالش‌های شیرین و دوست داشتنی برای من هستند 
      • بودن در سایت حالم را عالی و اشتیاقم را لبالب می‌کند و واقعا در مسیر لاغری چه چیزی مهمتر از حفظ این شوق و شور اهمیت دارد 
      • خدایا شوقم را هر روز بیشتر از روز قبل و هر لحظه بیشتر از لحظه قبل بفرما 
      • خدایا مسیرم را از سنگلاخها و لیز خوردن‌ها و طوفان‌ها در پناهت امن و حفظ بفرما 
      • الهی به امید تو 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه
      1402/07/12 10:52
      مدت عضویت: 471 روز
      امتیاز کاربر: 8365 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 548 کلمه

      به نام خدای هستی بخش 

      گام 46 : ترس از چاق شدن مانع از لاغری است 

      همان طوری که ما درسایت تناسب فکری آموزش دیدیم که موانعی ذهنی زیادی برای لاغر شدن وجود داره که همین موانع ذهنی باعث میشن که ما لاغری رو تجربه نکنیم که هیچ، بلکه چاق تر هم بشیم . که یکی از این موانع لاغری ترس از چاق شدن هستش که من همیشه فک میکردم که ترس از چاق شدن باعث میشه که من بیشتر مراقب خودم باشم و چاق تر نشم ولی نتیجه همیشه چیز دیگه ای بود و هرچی من بیشتر از چاق شدنم میترسیدم بیشتر چاق میشدم انگار اتفاقا من کمتر مراقب خودم بودم و چاق تر میشدم . در ذهن ما فرقی نداره که ما از چاقی میترسیم و دوست نداریم برامون اتفاق بیوفته مغز ما فقط به میزان توجه ما عکس العمل نشون میده وقتی من ترسی از چاقی داشته باشم همه افکارم حول چاقی میچرخه و این برای مغز من یعنی توجه و بلافاصله اونو به چاقی جسم بدل میکنه که منو خوشحال بکنه که دیدی چیزی که خواستی رو واست فراهم کردم دیگه نگران نباش . حالا من هی با چاق شدن بیشتر هی ترسم بیشتر میشه و افکار بیشتری در ذهن من مرور میشه و توجه بیشتری به چاقی می کنم و ذهن من فک میکنه که چاقی که به من داده برام کافی نبوده و خیلی بیشترشو میخوام و هی بیشترشو در اختیار من قرار میده و این پروسه خیلی وحشتناکیه و معلوم نیست که تا کجا ادامه پیدا میکنه . پس این ترس رو باید برای همیشه در خودم حل بکنم و گرنه معلوم نیست چه برسر من بیاره و برای از بین بردن این ترس باید به گفته استاد عمل بکنم که با خودم بگم مسیر من درسته و در نهایت مسیر من لاغریه حالا ممکنه در ابتدای مسیر که هنوز آموزش ها در من تثبیت نشده وزنم من هم بالاتر بره ولی مهم نیست حالا دو سه کیلو بیشتر بخوام کم کنم که به وزن آیده الم برسم همان طوری که استاد توی یکی از فایل ها گفتن که وقتی میخوایم از یه مسیری تغییر مسیر بدیم اول فکرش میاد توی ذهنمون  که مسیر رو تغییر بدیم و از مسیر دیگه ای بریم ولی داریم همچنان مسیر قبلی رو میریم و تا زمانی که فکر ما به عمل تبدیل بشه مسیر رو طی میکنیم ولی به محض تصمیم گرفتن از حرکت کردن صرف نظر میکنیم و چند ثانیه ای صبر میکنیم و بعد تغییر مسیر میدیم و وارد مسیر جدید میشیم در لاغری با ذهن ما باید به موضوع اینجوری نگا کنیم که ما در ابتدای مسیر فقط فکر تغییر مسیر رو داریم ( لاغری با ذهن ) و داریم مسیر قبلی رو طی میکنیم ( چاقی ) ولی وقتی که از سطح فکر کردن به عمل در میاد چاقی ما متوقف میشه و بعد از اون ما وارد مسیر جدید یعنی لاغری میشیم . در طول مسیر لاغری با ذهن همیشه باید استاد رو الگو خودمون قرار بدیم که در ابتدا بدون داشتن هیچ مدرس و راهنمایی مسیر رو شروع کردن و برهمه موانع ذهنی شون و همچنین بر ترس از چاق شدن غلبه کردن و این نتایج رو برای خودشون رقم زدن پس منی که در این راه راهنما دارم باید از این مسیر نتیجه بگیرم و شگفتی ساز بشم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/07/04 14:40
      مدت عضویت: 1644 روز
      امتیاز کاربر: 4097 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 527 کلمه

      سلام و درود بر استاد عزیز و دوستان همراه

      قبلا از ترس از چاقی یا چاق تر شدن  میترسیدم و دلشوره میگرفتم و همین ترس باعث میشد دوباره خودم رو تو دام محدودیت ورنج گرفتار کنم . محدودکردن موادغذایی ورنجهای لاغرشدن مثل رژیم و ورزش و…..

      و همش این پروسه ادامه داشت تااینکه با روش لاغری با ذهن آشنا شدم و هرطوری بود خودم رومتقاعد کردم که راه درست واصولی برای لاغرشدن همینه ونتایج استاد ودوستان بهم دلگرمی میداد.

      علیرغم چالش های زیاد توی مسیر اما به لطف الهی ادامه دادم و میشه گفت بعدیکسال تقریبا متناسب شدم  و یه مقدار دلم میخاست وزن کم کنم که هرچی به درونم رحوع کردم مانع ذهنی پیدا نکردم .

      اگرچه یه مدت بعدش داخل سایت نبودم اما پیوسته درمحیط اطرافم حواسم به نقض مانع لاغری بود وتمرینات رو عملی انجام میدادم و ظاهرا که چاق نشدم و

       روی موضوع دیگه زندگیم بااین روش ذهنی کار میکردم و اون موضوع به نتایج خوبی رسید و من خیلی آرامش گرفتم بعد چند روز مرتب ترس لز چاقی درمن بیشتر شد خیلی فکر کردم که من که پیوسته تمربنات رو عملی تکرار میکنم مگه چه اتفاقی افتاده ومن که ورودی جدیدی به ذهنم ندادم .فقط آرامشم بیشتر شد .

      یهو مغزم سوت کشید واین مانع ذهنی روپیدا کردم تصمیم گرفتم دوباره دوره رو مرور کنم و با آموزشهای دوره چندین مانع ذهنی جدید رو شناسایی کردم و همه رو برطرف کردم 

      الان دیگه  ترسی از چاقی ندارم بلکه انتظار مونکن شدن درمن بیشتر شده وحس خوبی دارم .

      وقتی ویسهای شما رو گوش میدم ناخودآگاه ذهنم شیفت میشه به گذشته و اتفاقاتش .طوریکه گاها صدای ویس رو نمیشنوم و یهو مانع رو شناسایی میکنم .

      به نظرم ترسها خیلی آلارم خوبی هستند چون به من کمک میکنن که متوجه بشوم یه سری کدهای مخرب تو ذهنم بابت اون موضوع هست که مانع رسیدنم به هدفم میشه . پس بیام درونم رو واکاوی کنم و اون مانع رو برطرف کنم تا به خواسته ام برسم .

      در مورد فایل امروز من هم جزو افرادی بودم که اکثر کارهام  که خودم رو به دردسر میانداختم تا انجامش بدم به خاطر رهایی از حرف وحدیث دیگران خصوصا خانوادم بود .

      اونها کافیه یه عیبی درت پیدا کنن انقدر بزرگش میکنن که واقعن فکرمیکنم به ته خط زندگیم رسیدم .

      همین چاقی . خودم دوست داشتم متناسب بشم و تلاش هم میکردم اما چون خواهرم خودش خیلی چاق تر ازمن بود ولی آنقدر بد برام بزرگنمایی میکرد که من آرامش رو از خودم گرفتم وخودم رو به آب وآتیش زدم تا کمی لاغربشم اما آخرش هیچی به هیچی .تابه لطف الهی  بالاخره هدایت شدم به این مسیر و تقریبا متناسب شدم.

      اینها همش به خاطر عزت نفس پایینم بود .

      وخیلی از کارهای دیگه که به خاطر دیگران انجامش میدادم تافرد خوبی به نظربیام  وخودم رو تو دردسر میانداختم . و جالبه بعدمدتی وظیفم شد وانجام ندادنش باعث دعوا وقهر میشد .

      تا اینکه روی عزت نفسم کارکردم و هر موضوعی تو زندگیم بخام حلش کنم میگم من باوجود همین مشکل هم عاشق خودم هستم و حرف وحدیث دیگران برام بی ارزشه .

      وبرای لذت بردن بیشتر از زندگیم رویش وقت میزارم و حلش میکنم .

      و واقعا درحالت آرامش چقدر مسیر لذت بخش تر میشه و راحت تر به نتیجه میرسند . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/03 13:07
      مدت عضویت: 535 روز
      امتیاز کاربر: 2666 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,261 کلمه

      به نام خداوند شگفتی سازم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      ترس از چاق شدن 

      یکی دیگه از موانع ذهنی لاغر شدن ترسه 

      مانع ذهنی چیه؟

      مانع ذهنی چیزیه که جلوی فکر کردن درست ما رو میگیره 

      حالا مانع ذهنی از کجا میاد؟

      مانع ذهنی همون خاطراتیه که برای خودمون مرور می‌کنیم و اون کار و برای خودمون یک سد می‌کنیم یک دست انداز بزرگ و اون هم بخاطر بزرگ کردن  یه مسئله است 

       مثلا مانع ذهنی پرخوری از تکرار خاطرات لذت بخش خوردن در ذهن ما نقش بستن و حالا وقتی برداشته نشه این مانع هر وقت به اون ماده خوراکی که خاطره لذت بخش ازش داریم برسیم بدون فکر کردن ،بدون اینکه حتی متوجه بشیم کلی پرخوری می‌کنیم 

      حالا تو درس امروز میخوایم مانع ذهنی ترس از چاقی و آنالیز و رفع کنیم 

      ما اگه بارها و بارها از روش‌های غلط رژیم و ورزش و دارو و ….اقدام کردیم برای لاغری ،اکثر غریب به اتفاق بخاطر ترس از چاقتر شدنمون تلاش کردیم و وحشت بی اندازه از قضاوت شدنمون توسط اطرافیان و ترس حرفهایی که باید تحمل کنیم راجع به چاقیمون ؛

      مثال عینی اون برادرزاده ام هست که همیشه آرزوی چاق شدن داشت و به شدت لاغر بود با قد ۱۶۵وزنش ۴۵ کیلو بود تا اینکه اقدام کرد برای چاق شدن توسط دکتر تغذیه ،و شروع رژیم چاقیش چون میدید من لاغر شدم اصرار کرد که عمه خیلی عالی شدی بگو چی کار میکنی و من فقط گفتم از طریق ذهن دارم اقدام میکنم گفت میشه چاقم شد گفتم آره ولی من بلد نیستم اما استادم داستانی و تعریف کردن شاید به دردت بخوره 

      منم مثال اون خانمی که استاد گفتن که هی شکمش و مالیده گفته وای چقدر چاق شدم و بهش گفتم و بهش هشدار دادم ذهنش و چاق نکنه و اون از همون لحظه من باب مسخره بازی هر چی می‌خورد شکمش و می‌مالید و می‌گفت وای چقدر چاق شدم و باورش نمیشد تکرار این جمله اثر کنه و چاق بشه چون بارها دکتر رفته بود و صد گرم اضافه نکرده بود و این مدام تو این دو ماه هر چی خورده این فن و اجرا کرده 

      خلاصه بعد دوماه دیدیمش و به طرز وحشتناکی چاق شده بود۱۵ کیلو اضافه کرده بود ،یکباره همه شروع کردن به سرزنش کردنش که چرا اینقدر چاق شدی و دچار ترس از چاقتر شدن شد سریع رفت روی ترازو 

      عمه وزنم ۶۰ کیلو شده ،شام خورد رفت روی ترازو 

      عمه ۶۳ کیلو شدم ،

      صبح بیدار شد ناشتا رفت روی ترازو 

      عمه ۶۵ کیلو شدم 

      و دیگه من شاخام ،برگام

       از قضا فایل امروز من هم ترس از چاقی بود یهو دیدم در عرض یک شبانه روز با ترس از چاقی چطور وزنش داشت صعودی بالا می‌رفت آخه مگه چقدر خورده بود ؟منطقی نبود اعداد اضافه کردنش و من اینجا به جادوی لاغری با ذهن و قدرتش یکبار دیگه ایمان آوردم و گفتم اینه ترس از چاقی و مانع ذهنی ؛و ناراحت بود از حرف دیگران و می‌گفت دیگه هیچی نمی‌خورم و هر چی هیچی نمیخورمهاش بیشتر می‌شد ترازو عددش بیشتر می‌شد 

      اکثر آدمهای چاق به خاطر دیگران قصد لاغری دارند 

      مثلا رضایت همسرشون و کسب کنند ،عروسی و مهمانی در پیشه،لباس عید و دید وبازدید عید ،فلان سفر باید برن و و و ……و واقعا نادره کسی بخاطر شخص شخیص خودش دنبال لاغر شدن باشه 

      منم بارها بخاطر همین ترسها و حرفها اقدام کردم برای لاغری حتی به غلط

      یادمه عروسی برادر زاده ام سه تا خواهر دیگه ام نتونستن بیان و یکی از خواهرهای من پشت تلفن به من گفت اشکال نداره تو اینقدر چاقی جای خالی همه ما رو پر میکنی و اون لحظه من به خودم قول دادم تا عروسی حسابی لاغر بشم و یه رژیم تکخوری وحشتناک با ورزش سخت و دنبال کردم و لاغر شدم فقط بخاطر حرف خواهرم و طعنه ای که بهم زد ؛اون موقع بخاطر یه حرف چهل روز زجر کشیدم الان که طرز تفکرم به شکرانه آموزش‌های ذهنی استاد روشن تغییر کرده احساسم و نگرشم و واکنشهام کاملا متفاوت شده و مصی دیگری در حال رشده 

      خدا رو شکر از وقتی روزانه گام‌ برمیدارم در مسیر صحیح تناسب فکری با هواپیمای فرست کلاسم ،حالم عالیه ،ذوق و شوق رسیدن به مقصد لاغری منو به هیجان میاره 

      دیروز خانم بسیار متناسبی و دیدم و به عشق  لاغری ام گفتم من بهت میرسم من بهت نزدیکم،راهی نمونده ،منتظرم باش و من قول میدم از این خانم هم متناسبتر و زیباتر بشم و مطمئنم میشم و کلی ذوق وجودم و گرفت 

      استاد فرمودید از موانع ذهنیمون بگیم 

      به شکرانه پروردگار و آموزش‌های شما ،من یکی یکی موانع ذهنی و ترسهام دارن از بین میرن و بصورت خود به خودی خیلی تغییرات در حال وقوع هستن 

      نه تنها در جنبه لاغری بلکه در جنبه های ارتباط با اطرافیان و کنترل ورودی ها و خروجی ها و کسب آرزوها هم من در حال کسب نتایج بی نظیری هستم ؛

      من تونستم به کمک آموزشهای ذهنی سایت تناسب فکری سندرم pmsکه هر ماه کلی آزار جسمی و ذهنی داشتم باهاش و مهار کنم و این موفقیت بزرگی برای من بود چون یک ماه تلاش کردم که رفعش کنم و بالاخره نتیجه داد و این ماه متفاوت از ماه‌های قبل اصلا خبری از سندرم در وجود من نبود که البته هر آنچه کسب کردم و کسب خواهم کرد تماما به شکرانه داشتن پروردگاری بسیار قادر و بخشنده و بی نظیره و البته آموزش‌های استادانه ی شما ؛

      من برای رسیدن به ایستگاه لاغری ام سرشار از عشق و هیجانم و برنامه ام برای حفظ این نشاط و سر زندگی اینه که 

      با تمام وجودم از خودم و جسمم و حتی اخلاقم راضی باشم و بپذیرم که من بهترینم و اصلا کار خداوند خلق بهترینهاست و من هر چه هستم بهترین و کاملترین و ارجحترین خودم هستم .

      میخوام از بودن در مسیر تناسب فکری و تکرار و مرور آموزش‌ها با عشق لذت ببرم در این مسیر قرار نیست من منتظر بمونم لاغری نوبتم بشه ،اینجا باید انتظار داشته باشم حقمه که به لاغری برسم .

      موارد منفی ،آدمهای منفیو از خودم دور کنم حتی الامکان.در 

      میخوام عادت شکرگزاری و توی قلبم نگه دارم و در طول روز از صمیم قلب از خداوند بخاطر نعمتهاش سپاسگزاری کنم 

      میخوام شاد باشم ،برقصم ،موقع کارهای خونه آواز بخونم ،میخوام خودم باشم و بلند بلند به کوچکترین چیزها بخندم و سرشار از شادی باشم 

      عادت‌های خوبی که از آموزش‌ها یاد گرفتم و دوست دارم تکرار کنم مثل چی مثل به اندازه نیاز جسمم بخورم و از خوردن نترسم ،میخوام برای خودم ارزش بیشتری قائل بشم و ظرف غذا و میوه خودم و به بهترین شکل و چشم نوازترین حالت تزیین کنم و قبل خوردنش اول قشنگ نگاش کنم و لذت ببرم که چقدر خوبه میتونم با آزادی انتخاب کنم که چی بخورم و کیف کنم .

       قول میدم به ظاهرم توجه ویژه کنم به مدل ایستادن مدل راه رفتنم مدل نشستنم توجه کنم غرور و عزت نفس خودم و با جسمم به همه نشون بدم تا به مرور در ذهنم هم شکل بگیره و من بی دلیل نخوام خودم و قربانی حرف و نگاه دیگران کنم.

      میخوام برای لاغر شدنم هدف گذاری کنم که وقتی لاغر شدم مربی ورزشی باشگاه بشم چون بهش خیلی علاقه دارم .اینجوری لاغر شدن فقط برای لاغری نیست ،لاغر شدن برای زندگیه برای رسیدن عشق به عاشقانه ها .

      من یقین دارم من برای درجا زدن خلق نشدم ،در درون من نیروی عظمت هم وجود داره یکی دیگه از نورهایی که خداوند داره عظمته و ما هم اون شعله نور و در درونمون داریم ،پس من به رشد و کسب موفقیت ادامه میدم و مطمئنم بهترین روزها پیش روی من قرار داره پس من با نیروی عشق و توکل و پشتکار و استمرار در مسیر درست زندگی در مسیر تناسب فکری به یاری خداوند حرکت میکنم و هر روز بزرگتر و پخته تر  میشم 

      خدایا حرکت از من برکت از تو 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/03 06:13
      مدت عضویت: 535 روز
      امتیاز کاربر: 2666 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 730 کلمه

      به نام خداوند شجاعم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      ترس از چاق شدن 

      خدایا ممنونم که بهم فرصت دادی امروز هم گام جدیدی و یاد بگیرم و تجربه های زیادی کسب کنم امروز و این گام روز تست آموخته های من بود هم ترس از چاقی هم ترسهای ذهنی که تو مدت حضورم تو سایت یاد گرفتم باهاشون مقابله کنم و در مواجه باهاشون رفتار درست و منطقی بروز بدم و اما 

      امروز من بعد مدتها مهمان داشتم و این اولین مهمانی من بعد از ورودم به سایت بود امروز چند تا امتحان و چالش با هم سر راهم داشتم و من از دیشب ترس و اضطراب‌های داشتم که الان میگم 

      یکی جلوی پذیرایی آنچنانی خودم از مهمان و بگیرم و ترس واکنش مهمانهام به طریق پذیرایی ام و تحمل کنم 

      یکی دیگه انجام تمرین امروزم و گام برداشتنم و ترس از اینکه نکنه وقت نکنم امروز از مسیرم دور بشم 

      یکی دیگه این ترس و داشتم که نتونم در برابر خوردن خودم واکنش درست داشته باشم و ترس پرخوری کردن 

      ترس دیگه ام که از دیروز براش وحشت زده بودم این بود که برخی از مهمانهای من سرشار از ورودی های منفی و نگرش‌های افتضاح و رفتارهای نا متعارف بودن و وحشت روبرو شدن با اونها و پر کردن مخزن ذهنی ام  و داشتم 

       به لطف خداوند بی همتایم که ازش خواستم کمکم کنه تا از این امتحان سربلند بیرون بیام و امروز من شروع شد و اما موفقیت‌های من در مقابله با ترسهای ذهنی امروزم 

      خوب من تلاش کردم به جای اینکه چندین مدل غذا و سالاد و دسر و انواع شیرینی و تنقلات تهیه کنم برای پذیرایی از مهمانم خیلی راحت و بدون ترس یک مدل غذای خیلی عالی درست کردم یک مدل سالاد یک مدل کیک و کاملا مهمانی و راحت گرفتم ،و اصلا برام مهم نبود که سفره ام رنگین نیست میزم رنگین نیست و وای الان آبروم میره و فلان و بهمان و یک مهمانی عالی شد و مهمانهام هم راضی بودن 

      ترس دومم که انجام ندادن تمرینم بود رو هم شکوندم و صبح زود پا شدم فایلام و تماشا کردم و توی روز هم هر فرصتی پیدا کردم کامنتی خوندم و سعی کردم یه فضای ذهنی آرومی برای خودم بسازم و خدا رو شکر اینجا هم موفق عمل کردم 

      و اما چالش بعدی من امکان پرخوری ام بود که نگم براتون بطرز فوق العاده ای رفتار کردم و طوری متناسب خوردم که مهمانهای من میگفتن مریض هستی نمیخوری ؟

      ولی من به اندازه نیازم از هر چیزی خورده بودم و لذتش و هم برده بودم و خدا رو شکر بخاطر تغییر فضای ذهنی ام واکنش‌هام کاملا درست و عالی بود و این ترسم هم از بین رفت و من موفق شدم کاملا متناسب رفتار کردم 

      ولی ولی امان از ترس آخر که غول مرحله آخرم بود 

      خوب مهمان من سرشار از انرژی منفی و آدمی پر از فرمول‌های غلطه و هر بار خواست نزدیک مخزن ذهنی  من بشه من آروم از بغلش لیز خوردم و اصلا به چیزهایی که می شنیدم اهمیت نمی‌دادم و کلا خیلی با اعتماد به نفس و انرژی مثبت اجازه حتی نزدیک شدنشون به مخزن ذهنی ام و ندادم چه برسه پر کردن مخزنم 

      و اما درس زیبای امروز 

      ترس از چاقتر شدن چیزی بوده که همیشه باعث شده انواع و اقسام رژیم‌ها و ورزش‌های سخت و انجام بدم و تن به  خوردن هرگونه دارو و عوارضش بدم فقط برای اینکه ترس از چاقتر شدن داشتم و همیشه نتیجه ای که کسب میکردم فقط چاقی بیشتر بود و دقیقا ترس از چاقی باعث چاقی بیشتر من میشد ،ترس داشتم مهمانی برم بخاطر نگاه و حرفهای دیگران و از قضاوت شدن وحشت داشتم 

      اما امروز به لطف خداوند آگاهی ناب دیگری و کسب کردم و دیگه برام مهم نیست دیگران راجع به من چه نگاهی دارند 

      من دیگه از چاقی و چاقتر شدن نمی‌ترسم 

      من نگاهم و تغییر میدم و دنیا جوری دیده میشه که من میخوام ببینم 

      من با استفاده از آموزش‌های ذهنی بر تمام ترسهام غلبه میکنم و امروز به خودم  ثابت کردم که در حال نتیجه گرفتنم و بابت این موفقیتهام شکر گزار خداوندم هستم 

      دیگه نگران واکنش آدمها نیستم و اجازه نمیدم افکار منفی در سرم بچرخه و اجازه نمیدم چرخه معیوب افکار منفی در من فعال باشه 

      امروز چون مهمون داشتم و به شکل پراکنده در سایت بودم ولی تا الان که ساعت ۶صبحه هنوز نخوابیدم تا کامنتم و بنویسم و ارسال کنم و از موفقیت خودم در مواجهه با ترسهای ذهنی ام بگم و از استاد تشکر کنم بخاطر لطف بی کرانشون 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 860 کلمه

      سلام به استاد عزیزم با قدرت و بعد از سر خوردن های پی در پی میرم سراغ گام شماره۴۶

      ج سوال اول 

       چیزی ک خودم به شخص تجربه کردم ایم این بود برای برداشتن موانعی ک از بین بردنشون سخت نیاز به زمان هست برای خودم موانع چون خوردن با توجه به توضیحات عالی استاد سریع برداشته شدولی مانع تحرک چند ماهی زمان برد چون باید از فکر باشگاه رفتن فاصله میگرفتم و همین وضعیت موجود رو قبول میکردم ج سوال دومموانع ذهنی ک دارم اینه حس میکنم لاغری ازم دور شده فقط ب خاطر اینکه همسرم منو وادار کرد که بعد چهار ماه خودمو وزن کنم منم رفتم رو وزنه شکه شدم چون به راهی ک استاد جلوی پای ما گذاشته بود خیلی اعتماد داشتم ولی متاسفانه عدد روز ترازو منو از خودم بیزار و گمراهی که قبلا ، قبل از اشنایی با لاغری با ذهن بود دوباره برگشت خدایا یعنی مسیر من غلط بود اخه چرا باید منی ک انقد احساس خوبی به غذا دارم ب راحتی از بین بره چرا باید برگردم به دوران کالری شماری این دقیقا در زمانی رخ داد ک من یک قدم دیگه به این فایل ترس از لاغری نزدیک بودم و چون اطلاعات کافی نداشتم و فکر میکردم به اخر این راه رسیدم .واقعا فکر اینکه دوباره بخوام به همون دوران زجر آور برگردم خیلی آزارم میداد خدایا گشنکی… سوزش معده.‌‌.. احساس بد مظلومیت ک تحت کنترل همسرم در اومدم ،بغضایی ک مسط غذا میومد سراغم ک من مگه چقدررر میخوردم که حالا اونو نصفم بخورممم و نرم سمت چیزایی ک دوس دارم تا اینکه رفتم امروز جواب ازمایشمو گرفتم و دیدم بدن کاملا در حالت نرمال قرار داره خداروشکر با خودم گفتم خب اگه این اضافه وزن واقعی بود که من نباید انقد نرمال باشه همه چیم و قبل از اونم با بچه هایی ک تو گروه لاغری با ذهن هستن صحبت کرده بودم و اونا گفتن ک اونام وزنشون اضافه شده و من نباید توجه کنم به عدد رو ترازو خلاصه بعد این شوک باز برگشتم به مسیر و با خودم گفتم جلوی شوهرم فیلم بازی میکنم ک حرفای اونو قبول دارم ولی زیر زیرکی کار خودمو میکنم ج سوال سوم من در زمانی ک باشگاه نمیرفتم ی خرده ترس داشتم ولی الان ی ماه ک مانع بی تحرکی رو رد کردم ج سوال چهارمدر گذشته فقط عذاب رژیم رو یادم میاد واقعا سخته از چیزایی که دوس داری بگذری ما چه فرقی با افراد لاغر میکنیم وقتی خدا بدن همه رو ی جور آفریده ولی دقیقا همسرم سعی داشت بهم بفهمونه بدن من فرق داره اله بله بعد از این ور میخواس روش لاغر شدن خودش رو ،رو من پیاده کنه بهم میگف بهم اعتماد کن ولی من بیزار بودم از اینکه یه کف گیر برنج بکشم نکه پر خور باشم نه نهایت غذایی ک میخوردم سه کفگیر بود بعضی وقتا کمتر همسری ک میگه عزیزم تو حتی چاقم بشی من دوست دارم من ب خاطر شادی خودت میگم چون تو با لاغری که شادی بعد رفته فرداش برا من قرص ضد اشتها خریده😐 و فکر میکنه من اشتهام زیاده اخه لامصب مگه من پرخوراکم منی ک گاها با دو کفگیرم سیر میشم کجای اشتهای من زیاده☹️از استاد عزیزم اگر تا حالا فایلی راجب اشتهای زیاد نزاشته بزاره نمیدونم شایدم من خوب نگشتم تو سایتو ولی برا من سوال شده کسی ک اشتهای زیادی داره چه ویژگی هایی رو داره؟ولی در کل اینکه پا بزارم رو ترسم و دوباره این مسیر روبیام خیلی برام سخت بود چون همون طور ک استادجان گفتن باید بتونیم چیزی رو ببینم ک الان با چشم نمیبینمش دقیقاشده داستان اینه که اگر ب خدا اعتماد داری باید هرچی گفت بگی چشم شاید پشت این همه اعتماد چیز بهتری وجود داشته باشهکار راحتی نیست مقاومت ذهن یقه آدمو میگیره چجوری میخوای ادامه بدی چجوری میخوای نبینی ک وزنت بالاس اگه همینطور ک ادمه بدی بدتر بشه چی گفتم گه باید پشت صخره های بلند لاغری ک انتظارمو میکشه فقط کافیه ادامه بدم و ترسم بریزهذوق شوق لاغر شدنمن عاشق لاغریم عاشق سبک وزنی عاشق لذت خوردن غذاهایی ک بهم انرژی میدن من لاغری و متناسب بودن رو با پوست جان خودم لمسش میکنم من عاشق اندام تراش خورده توسط خداوند هستمچون تو کار خدا که نقص وجود نداره همه موانع و نقص ها در افکار و دیده هاوشنیده های ماستچقدر افکار همسرم برام مهم؟ هر بار ک ب تضادی میخورم فقط ب فکر اینم ک نکنه همسرم فلان فکر رو بکنه و فلان تازگی به این نتیجه رسیدم شیطان یک ابزار بیشتر نداره اونم اینکه به وسیله نقطه ضعفم ک همسرم منو مورد هدف قرار میده و من باید این نقطه ضعف رو هرچه سریع تر از بین ببرم و هرکاری دوس دارم بکنم واقعا استاد اراده آهنین داشته که بدون هیچی به این مسیر دل بسته و ادامه داده و نتیجه هم گرفته همسر منم دقیقا نتایجمو نابود میکرد همسری ک هیچ علاقه ای به مباحث ذهنی نداره اصلا به عالم غیب اعتقادی نداره چیزی ک اون میتونه قبول کنه شرایط عینی ک با چشم ببینه تا باور کنه حالا برا من رفته دارو گیاهی خریده ک لاغرم کنهدر این فایل اموزشی فهمیدم چطوری مانع بی تحرکی رو از سر راهم برداشتم با دیگر تکرار نشدن اون فکر به امید لاغری لاغری و متناسب بودن حق طبیعی من و هر انسانی هستش 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار حیرت انگیز
        1402/07/03 08:31
        مدت عضویت: 535 روز
        امتیاز کاربر: 2666 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 214 کلمه

        سلام دوست متناسبم

        از خوندن دیدگاه‌های  پر احساس و زیبای شما همیشه لذت میبرم البته من جلوی شما درس پس میدم 

        اما بعد خوندن دیدگاهتون خواستم بگم از چاقتر شدن نترسید کافیه واقعا رها بشید و افکارتون و رها کنید توجه به حرفهای اطرافیان چه مثبت چه منفی نباید روی حرکت ما در مسیر درست زندگی تاثیر بزاره ،

        باور اینکه خودمون و بپذیریم باعث میشه همسر و اطرافیان هم ما رو بپذیرن و فرکانس اطراف ما رو دریافت کنند 

        اگر قرار باشه دیگران راجع به جسم ما طبق سلیقه خودشون رفتار کنند واقعا اصل توهینه !!!

        هر چه میکاریم درو می‌کنیم 

        اگر دوست ،آشنا،همسر و…..به خودشون اجازه میدن درباره جسم دوست داشتنی ما اظهار نظر شخصی کنند و یا حتی برای ما نسخه بپیچند دلیل این بخاطر کوتاه آمدن ما و اعتماد به نفس و عزت نفس ماست و فرکانسهایی که خودمون ساتع می‌کنیم 

        من جزو خوانندگان کامنتهای پر انرژی شما هستم همیشه شما رو تحسین میکنم به عنوان دوست خوبی که در برداشتن گام‌ها از من پیش قدم هستید و بسیار قابل احترام 

        نمیگم امیدوارم متناسب شوید چون مطمئنم در این مسیر درست قطعا متناسب میشیم همگی پس بدون ترس از چاقی و ترس از افکار و رفتار اطرافیان با اعتماد و عزت نفس بالا به مسیر خودتون ادامه بدید براتون آرزوی بهترینها رو دارم 

        شاد و سلامت و متناسب باشید 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          امتیاز کاربر: 0
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 345 کلمه

          سلام دوست عزیز مرسی که کامنت های منو دنبال میکنید نظر لطفتونه ،امروز داشتم به این فک میکردم که من چقد از خودم اطلاعات زیادی تو این سایت گذاشتم شاید اگه بهم میگفتن بنویس تو یه روز چی بهت گذشت انقد دقیق نمینوشتم و چیز خاصی به ذهنم نمیومد 

          حالا به لطف سایت تناسب فکری تجزیه تحلیلم خیلی بهتر شده چون کار استاد اینه که میره با پیچ گوشتی میوفته به جون افکار چاقی ما 

           راستش فک کنم یک ماهی میشه تو سایت فعالیتی نداشتم بیشترش ب خاطر بارداریم هس ک تازه متوجهش شدم و فکرم رو درگیر کرده خیلی دوس دارم پکیج بارداری استاد رو تهیه کنم ولی فعلا در توانم نیست خریدش

          ی خرده ام تنبل شدم نه تنها این مسیر از مسیرهای موفقیت با ذهن هم عقب افتادم ولی به قول استاد عزیز از هرجا ک سر خوردیم باز باید برگردیم 

          حالا یکی از علت های اضافه وزن یهویی من میشه تاثیر هورمون ها بر بدن من باشه چیزی ک خیلی دوس داشتم بهش پی ببرم من شک‌داشتم ک باردارم ولی مطمان نبودم و این ،این رو نشون میده که مسیری ک من رفتم نمیتونسته اشتباه بوده باشه

          خیلی تو فکرم که دوباره برگردم و از ادامه گام ها مسیرم رو ادامه بدم و فعالیتم در سایت رو دوباره آغاز کنم سرفرصت کامنت های شمارم میخونم 

          مطمانم میتونم از هم دیگه خیلی چیزا یاد بگیریم 

          چون مغز همه ما انسان با وجود متفاوت بودن یک نگاه ویژه و خاصی به مسائل مختلف داره پس هر کدوم از کامنت ها ممکنه یه کد جدید لاغری به ما بده و ما نباید غافل شیم

          بله کم کم دارم با چاقیم کنار میام تازه الان ۹ ماه وقت دارم رو خودم کار کنم و کسی ب خاطر حاملگی جرات نداره بهم چیزی بگه چون اینجا دیگه بحث بچه وسط 😂😂 

          نمیخوام پرخوری کنم به هیج وجه من طبق روال گذشته به اندازه میخورم و نمیگم ب خاطر بچه باید دو سهم بخورم فلان چون مطمانم اشتباه 

          خداروشکر میکنم ک به راحتی به من نعمت به این بزرگی داد 

          امیدوارم هممون کم نیاریم تو این مسیر و ادامه بدیم 

          با آرزوی موفقیت و سربلندی برای همه افراد سایت 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار حیرت انگیز
            1402/07/08 09:17
            مدت عضویت: 535 روز
            امتیاز کاربر: 2666 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
            همیاری
            محتوای دیدگاه: 297 کلمه

            سلام دوست متناسبم 

            وای چقدر از شنیدن خبر مادر شدنمتون خوشحال شدم انشالله به سلامت و خیر و خوشی کوچولوی نازتون و با عشق و افکار صحیح در مسیر درست زندگی رشد بدید و کنار هم لذت ببرید یه یا علی بگید و دوباره به مسیر برگردید بخاطر حال خوب و آرامش کنار ما باشید تا ما باز هم از خوندن کامنتهای زیبای شما با حال خوش مادر شدنتون لذت ببریم اینجا ما یک خانواده بزرگ فهمیده با نگرش‌های مثبت هستیم 

            همین امروز رفتم داروخانه یهو یه خانم که دنبال گوش مفت بود شروع کرد به بیان اخبار منفی کشتار که من وسط حرفش گفتم نمیخوام بشنوم گفت وا چه بی تفاوت گفتم اخبار منفی دنبال نمیکنم گوش خودمه نمیخوام بشنوم یهو پرید بهم که همین شماها با بی تفاوتیهاتون این مملکت و اینجوری کردید و مگه آدم نیستی و چرت و پرت اصلا بهش توجه نکردم و تهش گفتم شماها هم نسلاتون زمان انقلاب ریختید تو خیابونا حالا ما باید تاوان بدیم یاد بگیرید به حقوق شنیداری آدمها احترام بزارید و داروم و گرفتم و با یه غرور و اعتماد به نفسی محل و ترک کردم 

            خوب چرا اینو گفتم بخاطر آموزش‌های سایت و بودن در مسیر صحیح و کنترل ورودی ها رفتارم با قبل ورود به سایت از زمین تا آسمون فرق کرده اینا یعنی تغییر یعنی زندگی 

            حالا اگه من اون آدم قبل بودم دل به دلش میدادم و واسه تمام اون کشته ها گریه میکردم و کلی حال خرابی تا چند روز عایدیم بود

            اینجا فقط تناسب و لاغری جریان نداره آرامش و شادی و امنیت و وجود خداوند کاملا حس میشه حیفه که خودمون و از این احساس‌های ناب محروم کنیم 

            بی صبرانه منتظر خوندن کامنتهای پر انرژی و زیبای شما هستم با آرزوی بهترینها برای خودتون و تو دلی نازنینتون 

            پرروزی و شاد و سلامت و متناسب باشید 

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/05/13 15:47
      مدت عضویت: 585 روز
      امتیاز کاربر: 15652 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 832 کلمه

      سلام استاد 

      چقدر خوشحالم که توانستم گام ۴۶ که ترس از چاقی ۱۰۰٪ مانع لاغری است برسم و من دقیقا این ترس را در خود دارم و همه ی اینها به خاطر قضاوت و نظر دیگران است که لاغرتر نشدی ، داری چاق تر میشی ، کی تا حالا با ورزش نکردن و رژیم نگرفتن لاغر شده ، توکه همیشه میگی میخوام لاغر بشم وهرروز چاق تر میشی 😥😥 تا حالا بگو چند کیلو لاغر شدی ، خودت روی ترازو نمیری می ترسی چاق تر شده باشی خودت هم این روش را قبول نداری و حالا فکر می کنم می بینم من ۱۰۰ درصد به این روش اطمینان دارم و خودم اینقدر که دیگران در مورد من نظر می دهند ، ذهنم را مشغول نمی کنم و دقیقا استاد درست گفتید بیشتر ترس چاقی ما از حرف دیگران است پس چه بهتر که ما آنها را رها کنیم چون حرف بسیار زیبایی گفتید 

      هر فکری که ما به آن بی اعتنایی کنیم و از کنارش رد شویم خود بخود محو و نابود می شود و هر فکری که مثل کاموا در هم تاب دهیم بزرگ و بزرگتر شده و خودمان درآن اسیر می شویم 

      در مورد لاغر شدن هم همینطوره وقتی ما زیاد به چاقی توجه کنیم و به نظر دیگران درمورد خو دمان توجه کنیم هرروز چاق تر می شویم و احساس خودمان به بدنمان و چاقی بد می‌شود واگر به حرف و نظر دیگران محل ندهیم و دراین مسیر استمرار داشته باشیم و خودمان را مسئول لاغری خودمان بدانیم با احساس خوب و شاد جلو می رویم و قضاوت و ناراحت نمی شویم وفقط به مسیر لاغری راحت و بدون سختی فکر کنیم که نتیجه و عملکرد کار عالی خواهد بود 

      فکر کنم ترس از چاق شدن مهمترین مانع در لاغری است که سالیان سال ما با این باور زندگی کردیم و می بایست ابتدا این باور را اصلاح کنیم که اگر هم چاق شدیم اشکالی نداره در طول مسیر استمرار داشته باشیم و از چاق تر شدن نترسیم ومابه سمت سرزمین لاغرها نزدیکتر می شویم و ممنون از شما استاد عزیز بابت این فایل بسیار خوب و ارزشمند 

      درک و برداشت شما از موانع ذهنی لاغر شدن چیست؟ مهمترین و سریعترین راه برای لاغری برداشتن موانع لاغری در ذهن است که یکی از مهمترین آن عدم  ترس از چاقی است زیرا موانع لاغری باعث جلوگیری از سرعت در لاغری می‌شوند و هر بار که موانع را شناسایی کنیم و آن را رفع کنیم کار سریعتر انجام می گیرد 

      تصور می کنید چه موانعی ذهنی برای لاغر شدن دارید؟

      ترس از چاقی بیشتر وب گشت به وزن قبلی

        استپ شدن وزن 

      کوچک نشدن شکم 

      کم نشدن وزن طی دوماه

      سرعت لاغری کم شده 

      پرخوری دوباره برگشته 

      درست انجام ندادن تمرینات 

      مدت زمان رسیدن به وزن ایده ال 

      ولی با این حال من اعتماد کامل به این روش دارم و با گوش دادن به این فایل که هر فکری که به آن توجه نکنیم نابود خواهد شد تمام موانع ذهنی بالا را در ذهنم خط میزنم و با اشتیاق و عاشق شدن برای لاغری تمام سعی و تلاشم را میکنم و خیلی مصمم تر در این مسیر هستم 

      نگرش شما درباره ترس از چاق شدن چیست؟ آیا این مانع را در ذهن خود دارید؟ من ترس داشتم که نکنه دوباره چاق شوم و برگردم به وزن قبلی یا بیشتر ولی الان با گوش دادن به این فایل دیگر فکر نمی کنم چون خودم باید لاغر شوم و ترس از چاقی به خاطر اطرافیان است و نظر دیگران اهمیتی ندارد 

      در گذشته ترس از چاق شدن باعث ایجاد که مشکلات و مسائلی برای شما شده است؟ بله همیشه همسر و اطرافیان به من می گفتند که شما خیلی بارها تصمیم به لاغری می گیری ولی بعد از مدتی رها می کنی و دوباره چاق تر میشی و همیشه ترس از چاق تر شدن در من مانع لاغری من بوده 

      درباره ذوق و شوق لاغر شدنتان بنویسید؟ چقدر برای لاغری ذوق و شوق دارید؟در مورد ذوق و شوق لاغری باید بگویم همیشه فکر میکردم باید تا انتها فایلهای ۱۰۰ گام را هم گوش بدهم تا لاغر شوم و نتیجه بگیرم ولی الان می دانم که باید در هر مرحله برای رسیدن به لاغری ذوق و شوق داشته باشم تا نتیجه عملکرد بر رفتارمن مشخص شود وخدارا شکر  ذوق و شوقم برای لاغری زیادتر شده است 

      چه برنامه ای برای افزایش ذوق و شوق لاغر شدنتان دارید؟ برنامه خود را اعلام کنید هرروز به صورت منظم یک فایل گوش دهم ، تمرینات آن را بنویسم ، در رفتار و عملکرد خود وافراد متناسب دقت بیشتری انجام بدهم ، نظرات دیگران را بخوانم ، ترس از چاقی نداشته باشم بدانم مطمئن باشم عاقبت من با این روش لاغر خواهم شد ، عجله نکنم ، هرروز عکس شگفت انگیزان را ببینم و جای خالی عکس خودم را تجسم کنم ، استاد را نمونه بارز این روش بدانم 

      از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

      من از چاقتر شدن نترسم و اصلا به آن فکر هم نکنم چون فکری که به آن توجه نکنیم خودبخود از بین می رود وفقط به لاغری فکر کنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/12/15 19:39
      مدت عضویت: 687 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,516 کلمه

      سلام  ودرود 

      من از چاقتر شدن نمیترسم .

      چون چاقتر شدن فقط یه فرکانسه که از فکر شروع میشه .

      فکرای ما خلق میشه . 

      وقتی یه فکر بارها و بارها تکرار میشه در ما ایجاد حس می کنه . یکی از اون حس ها ترسه . 

      ترس از چاق شدن از فرمول من دارم چاق میشم میاد از انتظار چاقی . از اینکه هنوز مواردی هستن که ما از اونها حس چاقی میگیریم . 

      ما حتی از چربیهای خودمونم دیگه نباید حس چاقی بگیریم . چربیها چیزی نیستن جز آب دی اکسید کربن و اکسیژن . 

      اکسیژنش و مقداری آب که کاملا انرژی کارکرد سلولها هستن . 

      هر وقت که نفس میکشیم و دیاکسید کربن پس میدیم بدونیم اینا همون چربیهای اکسید شده هستن . ببخشید عذر میخوام  هر وقت دسشویی میریم یا عرق می کنیم  بدونیم اینا همون چربیهای اکسید شده هستن . 

      چربیها موندنی نیستن . 

      ما فقط با افکارمون و ترسهامون  سر راه اکسید شدنشون مانع ایجاد می کنیم . تازه با وجود تمام موانع باز هم ما اکسید چربی داریم . 

      یعنی ببینید وقتی ما موانع رو برداریم طبیعت بدن چه اندام زیبایی برامون خلق کنه . 

      فقط باید تحت هر شرایطی بدونیم لاعری اتفاق میفته . 

      باورها و فرمولهامون رو درست کنیم . 

      هیچ چیزی توی این دنیا قدرت چاق کردن مارو نداره به جز خودمون . 

      خودمون خواستیم و چاق شدیم و حالا میخوایم و لاغر میشیم . 

      راستی من ۳ کیلو کم کردم . برای منی که دائما در حال افزایش بودم کاهش ۳ کیلو اونم به راحتی و با لذت خیلی خوبه . من عجله ای برای کاهش وزن ندارم . چون میدونم خودش خود به خود کم میشه . چربیها اکسید میشن و میرن . من فقط روی فرمولا کار می کنم تا لاغری رو بیشتر حس کنم . 

      امروز دوستام بهم گفتن عطا چاق شدی انگار گفتم نه من لاغر شدم . گفتن نه چاق شدی . شرط چی میبندی . گفتم من لاغر شدم . شرطم نمیبندم . ترازو آوردن و من رفتم روش و دیدم ۳ کیلو کم کردم . 

      گفتم دیدین لاغر شدم . میدونم که دارم لاغر میشن . گفتن مگه داری کاری انجام میدی گفتم نه . کاری نمی کنم . فقط حس چاقی دیگه ندارم . دیگه چیزی نگفتن و ولم کردن . 

      هر عاملی که به من حس چاقی میده رو تبدیل به لاغری می کنم . شاید اولهاش باورم نشه ولی کم کم باور می کنم . 

      همونجور که تا الان کلی لاغری رو باور کردم . 

      کسی که چاقه در عین حال لاغره چون لاغر شدن داره درونش اتفاق میفته . چربی سوزی خاصیت بدنه . طبیعت بدنه . 

      چاقی رو فقط خودمون خلق کردیم . فقط خودمون نه هیچ چیز دیگه . 

      بقیه عوامل مثل توجهات ، افکار ، رفتار ، عادات  و حتی جسم چاقمون فقط  نیروهای کمکی بودن . 

      ما چاقی رو به هر دلیلی چه مثبت چه منفی خواستیم و تمام این ابزارها جذبمون شدن تا  چاقی رو خلق کنیم . 

      حالا دیگه لاغری رو میخوایم . 

      استمرار در خواستن . 

      من میخوام و کلی ابزار دارم . 

      چشم و گوش و دست دارم برای فرایندهای آموزش . 

      توجه لاغری دارم . به لاغری توجه میکنم . به دائمی بودن لاغری توجه می کنم . 

      حتی در تمام زمانهایی که ازش حس چاقی میگرفتم  در تمام این زمانها لاغری داشت اتفاق میفتاد .

      لاغری یه پروسه ی مستمره اینطور نیست که فقط یه زمانهایی باشه . 

      اصافه وزن ۲۰-۳۰کیلویی ما حاصل ارتعاشات چاقی ماست ولی همزمان با اون طبیعت بدن ما داشته کار خودشو میکرده . یعنی تازه اگه بخوایم برایند بگیریم بازم نیروی لاغری زیاد نزاشته چاق بشیم . 

      حالا فکر کنید ما موانع لاغری رو شناسایی کردیم و یکی یکی داریم برمیداریمش . 

      خب اول روند چاقی شاید همچنان ادامه داشته باشه . چون ما با خیال راحت میخوریم ولی فکره هنوز بعد از خوردن ارتعاش چاقی میده . بعد از مدتی کار کردن روی فرمولا یاد میگیریم خوردن چاق نمی کنه کم کم بعد از خوردن احساس چاقی نمی کنیم . البته من خوردن رو مثال میزنم چون عمیقترین باور چاقیمه . مخصوصا زیاد خوردن . وقتی با زیاد خوردنم به صلح رسیدم و گفتم پرخوری هم چاق نمی کنه و البته از یه طرفم  بر اساس زبان بدنم خوردنم رو انتخاب کردم کم کم احساس چاقی  متوقف میشه . هر چقدر بیشتر می گذره از طرفی تعداد روند پرخوریهای من کاهش پیدا می کنه و از طرفی قدرت چاقی رو از هرچی عوامل بیرونیه مثل پرخوری ، کم تحرکی ، ژنتیک ، قرص ، دارو ، اندام چاق ، لایه های چربی و … برمیدارم و همه رو میدم به خودم . 

      میگم خودم انتخاب کردم . خودم خواستم و بعد به راحتی می گم نمیخوام دیگه چاق باشم و باورهام و اصلاح می کنم . 

      من خودم و فقط خودم و فقط خودم عامل لاغریم هستم و بقیه ابزارها کمکم می کنند . 

      من ابزار کمکی زیادی برای لاغری دارم و از همشون استفاده می کنم . 

      حالا به مرور با حرکت من در این مسیر باورهای چاقی من کمرنگ و باورهای لاغریم پررنگ تر میشه . 

      من بدون عجله فقط روی فرمولهای ذهنم کار می کنم تا در سطح فکر در مسیر لاغری باشم . ولی فکرم لاغره حس لاغری دارم و رفتار لاغری هم دارم . کم کم عادت می کنه . هم عادت افکاریم در جهت لاغریه یعنی قدرت چاقی رو به هیچ چیزی نمیدم و هم عادات رفتاریم در جهت لاغری میشه . یعنی در جهت پاکسازی بدن از احساست بد . از رفتارهایی که حس چاقی میدن . 

      البته بازم همونا به افکار بر میگرده . همزمان بازم باورشو اصلاح می کنم . 

      به مرور زمان من چاقیم متوقف و روند لاغریم آغاز میشه و هرچی بیشتر می گذره و من در مسیرم استمرار بدم لاغریم بیشتر و بیشتر میشه . 

      خب این ۳ کیلو کاهش وزن شاید از نظر خیلیها با توجه به اینکه من تکرار و تمرین زیادی دارم کم باشه ولی برای خودم خیلیه . چون من از اول توجه به نتیجه جسمی نداشتم . فقط مراقب حسم بودم . الانم فقط این نتیجه رو میزارم به پای همه تغییرات کوچکی که تا الان داشتم .  خودم رو با روز اول میسنجم . 

      حال خراب .

      احساس چاقی زیاد . 

      رفتارهای دون شاءن یک انسان 

      افکار چاق کننده 

      و توجهات چاقی فراوان . 

      ولی الان خب در وضعیت خیلی بهتری هستم . از خودم راضی ام . 

      خیلی وقتا با خودم در صلحم . 

      سعی می کنم حدالمقدور رفتار غذایی در حد انسان داشته باشم و البته وقتی هم که زیاده روی می کنم با اینکه حالم بد میشه سعی می کنم فرمولشو درست کنم تا مدت زیادی در ارتعاش چاقی نمونم . 

      خلاصه من حرکات آرامی دارم . 

      مهم اینه من در مسیر لاغری باشم و جسمم آروم و اهسته خودش پایین میاد . اصلا عجله نکنم و درگیر وزن کردن نباشم . چاقیهای جسمم و نبینم و به قول شما در فایلی هرچقدرم که چاق باشم بازم هیچ چیزی نیست و خیلی راحت همه اش از بین میره . 

      پس از چاقتر شدنم نترسم چرا که چاقتر شدنم حتی یه فرمول در مسیر لاغریه . 

      چاقتر شدن یعنی چربی بیشتر یعنی اکسید بیشتر . یعنی تجزیه بیشتر یعنی نیروی لاغری بیشتر . یعنی احساس لاغری بیشتر . اصلا نترسم چرا که نیروی لاغری بدن من همه شو راحت و اسوده آبش می کنه . پس نگاهم و به چربیها تغییر بدم . 

      سلولهای چربی محل ذخیره انرژی نیستن . محل اکسید انرژی هستن . هرچی سلولهای چربی بیشتر باشن یعنی کارخونه لاغری بزرگتره . خب چرا من به چاقی نگاه کنم به کارخونه عظیم لاغری نگاه کنم که همه ی این چربیها رو داره  اکسید می کنه و میره . ما سالهاست که چربیهامون داره اکسید میشه و میره . بدن سالهاست که داره هر چی وزنه از ما میبره . اگه حساب کنیم از اول عمرمون تا الان اگه بدن نیروی لاغری نداشت ما تا الان باید ده تُن میشدیم . ولی مثلا منی که حدودا  ۲۵ سالمه فقط ۱۰۰ کیلو هستم . من از اول عمرم تا حالا  به اندازه ۹هزار کیلو کاهش وزن داشتم . 

      ۹۰۰۰ کیلو . 

      این واقعیته .

      خدایا وقتی فیلتر لاغری رو میزنم چه حقایقی رو میبینم که تا حالا بهش توجه نکرده بودم . 

      لاغری همیشه بوده من نمیدیدمش . 

      لاغری چیز جدیدی نیست . 

      من از اول عمرم تا حالا ۹۰۰۰ کیلو کاهش وزن داشتم شایدم بیشتر . اون وقت کاهش ۳۰ کیلو در مقابل ۹۰۰۰ کیلو چیه واقعا ؟

      پس چرا باید از چاقتر شدن بترسم . بدن من در عرض ۲۵ سال ۹۰۰۰ کیلو کاهش داده یعنی ۳۰ کیلو رو نمیتونه در مابقی سالهای عمرم کاهش بده . 

      به وجد میام وقتی با این همه حقایق روبرو میشم . ما چقدر نادان بودیم . چقدر از آگاهی دور بودیم . 

      آخه کاهش ۳۰ کیلو برای بدن چه کار داره که برای ما شده غول بی شاخ و دم . 

      تازه ۹۰۰۰ کیلو فقط یه عدد تقریبی بوده مطمئنم کاهش وزن ما تا حالا خیلی بیشتر از اینها بوده . در حالیکه ارتعاش چاقی ما فقط ۳۰ کیلو اضافه وزن بوده . 

      یعنی۹۰۰۰ کیلو کاهش وزن  کجا و ۳۰ کیلو افزایش وزن کجا . 

      واقعا طبیعت بدن کدومشه ؟ 

      تنها علتی که ما چاقی رو باور کردیم دیدن با چشم بود . ما کاهش وزنها رو هیچ وقت ندیدیم ولی افزایش وزنها رو میدیدیم  . ولی الان داریم میبینیم و با یقینم میبینیم . قطعا این کاهش وزن هر روز و هر روز ادامه داره  . چون طبیعت همینو داره نشون میده به ما . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/12/10 13:51
      مدت عضویت: 667 روز
      امتیاز کاربر: 52336 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 540 کلمه

      سلام 

      من باوردارم این میسر جواب میده چرا وچه زمانی اطمینان دارم وفتی عصبانی وناامید بشم که نمیشم به این مسیر شک کنم.

      زمان که عصبابی میشم ولی ناامید نه وشک نمیکنم با یقین ومطمئان وقوت قلب به خودم میگم جواب میده 

      قبول +تصمیم +اقدام + قدم به قدم =نتیحه 

      ترس برادر مرگ هستش بیعنی بعضی زمان حس مرگ برای من داره من ترس ازدعوا دارم به نفس نفس می افتم  عرق  کرده به شدت لز کر ه وافت قند پیدا میکنم فکرم  هیج وجه کار نمی کنه من معنی ترس رو در این زمان خیلی خوب فهمیدم ولی از شروع این دروه این حالت خیلی بهتر شده وان روش کار میکنم وکمی دارم بهتر میشم .وحالت ترس کم کمرنگتر شده نه خیلی کمی ولی برای چاقی همچین ترسی ندارم شاید نگرانباشم که وزنم بالا برده ولی ترسی به این شگا ندارم 

      ترس از چیزی که همرام بامن بوده میخوام ارام ارام کم رنگش کنم واون تبدیل به لاغریی کنم نکران شاید ولی ترس نه چون منتویی این مسیر دارم اموزش میبینم نه ازخونه خارج شدم نه تو ترافیک گیر کردم نه وسایل زیادی با خودم همراه نکردم نه جای میرم نگرانباشم غذایی صاحب خونه با این دروه هماهنگ نیست ازاد ه ازاده سبک بال  من دارم تویزاین مسیر  خودم   خودم یاری میدم یعنی اموزش میبینم موانع لاغریی رو  بشنایم وطریقه بر طرف کردنش هم باز خودم بر طرف کنم عامل بیرونی نداره خودم هستم خودم اشتباه ذهنی شناسایی میکنم با دیدین اموزش وموانع لاغریی رو پیدا کرده وروش کارکرده وبرای خودم طریقه درس شدنش به صورتی کشف میکنم پس هر کس با خودش باید مقایسه بشه نه با کسی دیگه اموزش گروهی هستش ولی عمل کرد فردی هستش بسته به اموزس دیده هست که چطور عمل کن یا گرفتهاشو هر چه عمل کردن قویی تر تازه تر ادامه دارتر استمرا در ادامه درنتیجه بهتر د دروه .

      وما درست امورش یاد بگیرم وعمل کنیم شیب اضافه وزن متوفق شده 

      وزمان وتکرار ونوشتن توی سایت مطمئن به عمل حرف وانگیزه واشتیاق رهایی از نگرانی حرف دیگران نداشته باشیم  نتیجه بهتر دریافت میکنیم 

      نگران نگاه فکر واندیشه وچگونی رفتار همسردربرابر ما چیزی چز نامیدی سر خوردگی وترس از چاقی وچاقتر شدن نداره مانباید برای خودمون شاهد درست کنیم مرو افکار دیگران جز شاهد جمع کردن نیست .من تویی ماه گذشته به این قانون عمل کردن صبحت همسرم خیلی کم شده چون خودم برای خودم شاهد جمع میکردم حالا که مرو نمی کنم همسرم هم دیگه مثل فبل رژیم بهم حرف نگران کننده ومایوس کننده نیمزنه این فانون برام جواب داده .

      این اموزش ۱۰۰ در صد حواب میده فبول دارم واطمیان دارم به نتیجه خواهم رسید هیج مهم نیست که چاقتر شم حتما درسش میکنم فکراول مثل کوله برف میمونه تویی سراشیبی با خود برفهای دیگر جمع کرده وکارور خراب میکنه فکر اول نباید محل دادموانع لاغریی پیدا کنیم برطرف کنیم باعث لاغریی 

      میشه زندگی حدید رو شروع کنیم 

      نگاه دیگران برام خیلی مهم باشه پس خود م چی

      فکر اگه تکرارنشه نابود میشه براساس نگاه دیگران زندگی نکنیم برای خودمون ارزش فائل باشیم ما حق جیات  حق اتنخاب داریم ما انتخاب کردیم در این مسیر باشیم ما انتخاب کردیم لاغر باشیم هم از مسیر وهم از نتیجه لذت ببریم مسیر زیبا ارام راحت لذت بخش احساس شادی وحس زیبا تالاش با نتیجه وهمه همه در این مسیر تحقق بخشیده برای من 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 726 کلمه

                       “به نام خداوند یاری رسان”

      درود و سلام به تناسب فکری های عزیز ؛

      گام چهل و ششم : ترس از چاق شدن مانع لاغری است ؛

      امروز دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ به لطف و یاری خداوند مهربانم توانستم گام چهل و ششم را بردارم،خدایا شکرت.

      هر فکری که توسط خود ما در ذهن ما ایجاد و تولید می شود اگر به آن توجه نکنیم و تکرار نشود توسط خود ما ، محکوم به نابودی است.این جمله را از استاد شنیدم و بسیار مرا به فکر فرو برد و برای من تاثیر گذار بود .واقعا ما اگر در هر کاری که می خواهیم انجام بدهیم اگر نسبت به آن کار خوش بین باشیم و از انجام آن نترسیم می توانیم به درستی کار را انجام دهیم و به نتیجه ی مطلوب برسانیم و عکس آن هم صدق می کند یعنی اگر نسبت به انجام کاری بدبین باشیم و از انجام آن بترسیم نمی توانیم به درستی کار را انجام بدهیم و به نتیجه ی دلخواه نمی رسیم .پس نتیجه می گیریم که محتویات ذهن ما بسیار اهمیت دارد که ما را به کدام جهت می کشاند ، آیا با ایجاد ترس و نگرانی و اضطراب در درون و ذهن ما ،      ما را از انجام صحیح کاری باز می دارد یا با شجاعت و اطمینان از درست انجام دادن کاری ، ما را به انجام درست و صحیح آن وا می دارد ؟! در مسیر لاغری با ذهن هم ترس از چاق شدن مانعی برای لاغری است، یعنی اگر من در ذهن خود به این توجه داشته باشم که اگر در طول مسیر چاق و چاق تر شوم ،آن وقت چه کار کنم و این یعنی ترس از چاق شدن که باعث می شود ما در طول مسیر لیز بخوریم و یا از مسیر منحرف بشویم.سوال این جاست که ما برای جلوگیری از ترس از چاق شدن چه کار باید بکنیم ؟! ابتدا باید کشف کنیم که این ترس مربوط به خود ما می باشد یا دیگران ، به عبارتی ما از اینکه توسط دیگران و اطرافیان قضاوت بشویم می ترسیم یا به خاطر احساس بدی که در وجود خود ما نسبت به چاقی وجود دارد از چاق تر شدن می ترسیم.اگر ما از قضاوت شدن توسط دیگران  می ترسیم باید به این نکته توجه داشته باشیم و آن را برای خود جا بیندازیم که در این راه تنها حرف و حدیث و قضاوت دیگران اصلا و ابدا مهم نیست چون این یک مسئله ی کاملا شخصی است و به هیچ کسی مربوط نمی باشد و در نتیجه با توجه نکردن به قضاوت دیگران نسبت به شرایط خود ، ما از شکل گیری این نوع ترس در وجود خود جلوگیری می کنیم .در مورد احساس ترسی که به خود ما مربوط می باشد باید از احساس بد نسبت به جسم و بدن خود که الان در شرایط چاقی قرار دارد ولی  همزمان در مسیر درست تناسب اندام و لاغری نیز قرار دارد ، پرهیز کنیم و با شکل و شمایل کنونی آن در صلح باشیم و برای این کار ما می توانیم در برابر آینه قرار بگیریم و از نقاط مختلف بدن خود تعریف زیبا کنیم و با این کار حس خوبی نسبت به بدن خود در وجود و ذهن خود ، ایجاد کنیم. اینگونه من و شما دوستان هم مسیر عزیز با تمرین و تکرار می توانیم به راحتی مانع ترس از چاق شدن را در ذهن خود برطرف کنیم و با خیالی آسوده تر و راحت تر به مسیر زیبا و دوست داشتنی و در عین حال پر از موانع و باورهای ذهنی نادرست که باید کشف و پیدا شوند و آنها را برطرف کنیم ،ادامه بدهیم و در انتهای مسیر لاغری و تناسب اندام را در آغوش بگیریم .

      در این مسیر تنها کافی و لازم است که تمامی توجه خود را بر روی ذهن و باورهای ذهنی خود متمرکز کنیم و هر نوع مانع و باور اشتباه را شناسایی کنیم و در صدد رفع آن باشیم تا مسیری هموار تر و راحت تر برای طی کردن داشته باشیم.

      نکته : هرگاه هر فکر و احساس منفی و باز دارنده ای در ذهن ما شروع به فعالیت کرد ، باید نسبت به آن بی توجه باشیم و آن را به حال خود رها کنیم و آن را تکرار نکنیم تا کاملا از بین برود و نابود شود.

      “لاغر شدن راحت ترین و آسان ترین کار دنیاست .”

      “ یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mrmr19791357@gmail.com
      1401/10/11 00:06
      مدت عضویت: 817 روز
      امتیاز کاربر: 33294 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 574 کلمه

      یه نام خدای مهربان

      در مورد ترسیدن.مثلا اگر ما بخواهیم کاری را انجام دهیم همش بترسیم که آن کار خراب می شود ابن دلهره آن کار را خراب می کند ولی اگر با علاقه انجام دهیم وهیچ دلهره نداشته باشیم کارمون خیلی عالی تر می شود.

      مثلا اگر بخواهیم اشپزی کنیم اگر تا آخر اشپزی مدام بترسیم که غذایمان خراب می شود‌ ناخود آگاه این غذای ما ناجور می شود و چیز خوبی ازآب در نمی آید ولی اگر با شادی و آرامش کافی انجام دهیم مسلما کار خوبی از آب در می‌آید.

      در مورد ترس از چاقی،خوب هر کس در طول عمر خود همواره از چیزی می ترسد یک عده ترسها خوب برای حفظ بقاء ما می باشند؛مثلا ترس از افتادن از بلندی ترس از خطرات مختلف،ترس از گرما،ترس از سرما،ترس از وارد آمدن آسیب‌های مختلف وغیره اینها برای حفظ‌ بقاء می باشند وخیلی ترسهای مرضی هم داریم مثل ترس از حیوانات وجاتوارن،ترس از اسانسور،ترس از حضوردر جمع،ترس از مکان‌های بلند،ترس از لاغری یا ترس از چاقی وغیره اینها در واقع ترس مرضی محسوب می شوند.

      وبه خاطر عوامل محیطی و اجتماعی ویا ذهنی به وجود می آید.خوب در مورد چاق شدن،افراد چاق همواره از چاق شدن بیشتر خود می ترسیدند واین ترس در واقع کار را بدتر می کرده واوضاع فرد را بدتر می کند وااو را روز به روز چاق تر می کند.

      خوب من خودم همواره از چاقی بیشتر می ترسیدم و هنوز هم این ترسه در من هست ونمیدونم ایا به خاطر حرف دیگران هست یا مشکل خودم هست ولی قبل اینکه دیگران بخواهند بگویند اول خودم آسیب روحی می بینم ولی اگر دیگران اشاره ای هم کنند مثل اینکه نفتی که روی آتش بریزند می باشد.

      پس من اگر به خودم اطمینان کامل داشته باشم وهم به مسیرم اعتماد کامل داشته باشم پس نباید اصلا نگران باشم باید اول شرایط خودم را بپذیرم من تو این زمان باید به خودم بگویم که اگر هم چاق شدم عیبی ندارد این روند همیشگی نیست ومن دوباره ودوباره اینقدر تلاش می کنم تاموفق شوم.

      ولی اگر بخواهم هم بخاطر دیگران وهم خودم بترسم در واقع در مسیر لاغری لیز می خورم وبه پرتگاه می افتم پس باید خیلی خیلی احتیاط کنم که این مانع مهم ذهنی را برطرف کنم‌ وخیلی از استاد بابت این فایل خیلی خیلی عالی و توضیحاتی که دادند ممنونم وواقعا اون درد دلهایی که کردند واقعا زبان تمام افراد چاق بوده ومن یه جورایی احساس همدردی کردم واصلا نمی‌دانستم چنین مسائلی داشتند پس یه جورای زندگی اکثر افراد دارای اضافه وزن شبیه هم می باشند.

      یک ضرب المثل است که می گوید:از هر چه ترسیدم سرم آمد.یعنی ما از هر چی بترسیم سرمون میاد.وقتی ما از چیزی می ترسیم دائما در حال شکل دادن آن چیزی هستیم که ما نمی خواهیم سرمان بیایدوهرچه را که ضمیر ناخودآگاه متوجه شود برای ما فراهم می کند.

      مثلا اگر از بیماری فرار می کنیم داریم تصویر آن را در ضمیر ناخود آگاه می سازیم و او را آماده می کنیم که آن را برای ما مهیا کند.بنابر این ازین به بعد چیزی را که می خواهیم و مطلوب ماست در ذهنمان در نظر می‌گیریم؛مثلا در این مورد این گونه می گوییم:که من می خواهم سلامت باشم.

      پس من نباید به چاقی توجه کنم واصلا نباید نگران قضاوت یا حرفهای دیگران باشم و باید کاملا آرامش داشته باشم ووقتی آرامش داشته باشم این مسئله خود به خود حل می شود.وباز هم از دلگرمیهای که استاد دراین فایلها به ما می دهند من خیلی تشکر می کنم وهم آرامش پیدا می کنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ghanbarimahbobe92
      1401/08/02 22:15
      مدت عضویت: 1574 روز
      امتیاز کاربر: 4813 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 209 کلمه

      سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم

      یکی از مانع مخفی که جلوی لاغر شدن رو میگیره ترس از چاق شدن هست و فقط با این موانع ذهنی هست که نمیشه لاغر شد .ما باید با پیدا کردن موانع ذهنی و شناسایی انها بتوانیم در مسیر درست به هدف خودمان که تناسب اندام هست برسیم .

      اگر همیشه در کارهایمان نگران این باشیم که ممکن هست کارمون و نتیجمون خراب بشه واقعا خراب میشود پس ترس از خراب شدن نداشته باشیم که ترس از چاقتر شدن باعث شکست میشود۰

      و خیلی وقتها ما ترس از چاقیمون بخاطر حرف و نظر دیگران هست و نباید به حرف دیگران اهمیت قائل باشیم که باعث شکست و لیز خوردن ما در هر موقعیتی میشود.

      من باید این مسیر رو ادامه بدهم و فرمولهای ذهنی خودم رو شناسایی کنم تا به هدفم که تناسب اندام هست برسم و باید با شور و اشتیاق و ایمان به این مسیر می توانم به آن چیزی که می خواهم برسم

      نکته ی آخر که خیلی مهم هست نباید به هیچ وجه نگران هیچ حرف و دیدگاهی باشم و باید با شجاعت بر این ترسم غلبه کنم و به حرکت خودم ادامه دهم و اجازه هیچ فکر بیهوده ای به خود راه ندهم و هر فکری تکرار نشه حتما نابود میشود ۰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1401/06/16 20:08
      مدت عضویت: 1644 روز
      امتیاز کاربر: 4097 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 308 کلمه

      به نام خدا

      منم وقتی اوایل وارد دوره شدم وچند جلسه اول رو گوش دادم آنقدر مطالبش به دلم نشست وآنقدر مطمن بودم که تنها راه لاغری همینه . به همین خاطر سریع به خواهر کوچیکم گفتم که اونم بیاد .

      واونم گفتش هر موقع تو نتیجه گرفتی من میام البته باحالت تمسخر .

      و یک مدتی که میگذشت بهم میگفت توکه میگفتی لاغرمیشی پس چی شد . وهرسری بهم میگفت و این موضوع منو خیلی اذیت میکرد و ترس از اینکه کم بیارم و لاغرنشم باعث حس عجله گی و ترس درمن شد .

      و چند بارهم خواهربزرگم اونقدر چاقی منو بولد میکرد که منی که ۷۴ کیلو بودم به شدت ازجسمم متنفر بودم و منی که تو مسیر بودم لیز نخوردم و باعشق به متناسب شدن ادامه دادم .و مثالهای اینچنینی که بیشمارن واما خدا روشکر زود احساسمو کنترل میکردم  و توجهی نمیکردم وادامه دادم مسیر رو .

      استاد درست میگه ما ترس از چاق تر شدن ما به خاطر خودمان نبود بیشتر به خاطر سرزنش و حرف وحدیث دیگران واطرافیانمون بود .

      من باید یاد بگیرم که سبک شخصی خودم رو در زندگیم داشته باشم و تحت تاثیر حرف وحدیث اطرافیان قرار نگیرم .

      اگرچه اگر تمرینات ذهنی رو انجام بدم مطمنا متناسب میشم وجای هیچ نگرانی نیست . که البته حالت تناسب رو هم تحربه کردم که احساسش بی نظیره بی نظیر .

      ترس نقطه مقابل آرامش هست و زمانی که در مدار ترس باشیم افکارهایی به ذهنمون میاد که ما رو به مسیر اشتباه هدایت میکنه . وممکنه حتی این مسیر الهی رو رها کنیم بریم دنبال همون روشهای زجر آور گذشته .

      پس بیاییم به خاطر خودمان متناسب بشیم و به خاطر خودمان تغییر کنیم نه دیگران .

      چون ذهنمون هم نمیپذیره که ما به خاطر دیگران خودمان رو لاغر کنیم واین هم یک مانع بزرگی در مسیر متناسب شدن هست .

      خدایا شکرت .

       استاد ازتون متشکرم بابت اینهمه آموزشهای بی بدلیل . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 652 کلمه

      سلام خدمت استاد بزرگوار و خانواده تناسب فکری عزیزم✋️🌹🌹🌹

      بله همه ی ما از چاقی می‌ترسیم؟؟؟

      تمام افرادی که دورانی با اضافه وزن سر کردن از چاقی میترسن ،من هم از قضاوت ،نگاه و نظرات دیگران راجع به جسم و شکل چاقی خودم نگران بودم .

      اما دقیقا استاد درست فرمودن در هر کاری ترس خراب شدن و موفق نشدن همراهمون باشه بخش زیادی از انرژی ما برای اون فکر منفی هزینه میشه و نهایتا نمیتونیم ۱۰۰درصد کاری که تصمیم به انجام گرفتیم رو درست به نتیجه برسونیم .

      یادم میاد روزهای اولی که رانندگی یاد گرفته بودم و میخواستم با ماشین خودم از پارکینگ خارج بشم .تا اون روز شاید بارها وبارها این کارو کرده بودم ولی اون روز از صبح یه نجوای مسخره ی ذهنی میگفت مراقب باش موقع خروج از پارکینگ اصلا هم علتش رو نمیدونم چطور این فکر بیخود ب ذهنم وارد شده بود و من رو نگران کرده بود تا جایی که استرس گرفتم ولی چون مجبور به بیرون رفتن بودم رفتم و در کمال تعجب زمان خروج از درب پارکینگی که هرروز وارد و خارج میشدم ماشینم برخورد کرد و کمی بدنه ی ماشین خراشیده شد خیلی جالب‌تر اینکه بعد از برخورد و خروج از پارکینگ انگار دیگه صدایی تو سرم نبود فکر منفی نبود .انگار ذهنم خیالش راحت شد فکر منفی که تو سرم بود رو به سرانجام رسوند 🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

      بله بارها و بارها به من ثابت شده که بال و پر دادن به افکار منفی ،تکرار نجوای منفی منو مغلوب خودش کرده واین مورد ن تنها در زندگی من بلکه خیلی قشنگ در کلام و زندگی همسرم نمود پیدا کرد.

      یادمه وقتی خواستیم بریم خونه جدید،من و همسرم تصمیم گرفتیم گلدون های گل کوچیک رو شب قبل اسباب کشی با ماشین خودمون ببریم تا موقع جا به جایی خراب نشه .من گل زیاد دارم و خیلی هم علاقه به گیاهان .

      جالب وقتی رفتیم و گلدونها رو به خونه جدید بردیم ازاونجا که مستاجر قبلی هنوز چند تکه وسایلش رو نبرده بود و قرار شده بود همون شب  ببره  .همسرم فقط یک جمله گفت 

      اونم اینکه نکنه اشتباهی گلدون های مارو هم ببره همین .

      فردا صبح تماس گرفتن که اون بنده خدا اشتباهی گلدون ها رو برده😃😃😃🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

      بله این قدرت ذهن کلام و افکار ماست .

      البته این موارد خیلی کوچیکه که متوجه میشیم، در غالب موارد اصلا هوشیار نیستیم با افکار کلام و قدرت ذهنمون چه چیزایی رو وارد زندگی مون میکنیم ،چه حسی رو وارد زندگی روزمره مون میکنیم و چقدر باعث تغییر رفتار دیگران باخودمون میشیم .

      هربار ترسی از مسئله ایی داشتم دقیق اتفاق افتاده .

      خداروشکر که آگاه هستیم به قدرت ذهن 🙏

      سالهاست از بیان عبارت منفی دوری کردم 

      حتی وقتی کسالت داشتم نمیگفتم حالم بده 

      همیشه برام جای سوال بود تو محل کار .طرف برای گرفتن مرخصی بهانه ی بیماری خودش فرزند یا پدرو مادرش رو می آورد .همیشه پیش خودم میگفتم حالا من بگم قطعا اتفاق می افته .

      چون بارها امتحان کردم و دیدم بله کاملا درست اتفاق می افته یعنی به هرچی فکر کنم هرچی بخوام میشه .

      شاید تا قبل این میگفتم قدرت کلام که باعث میشه فرکانس منفی ساطع بشه ولی بااین سایت فهمیدم همکاریه قدرت کلام و قدرت ذهن من باعث پدید اومدن اون رویداد میشه .

      ولی هرگز نمیدونستم ترس چاقی هم وجود داره 

      از زمان ورودم به این خانواده فهمیدم ترس چاقی داشتم. 

      ولی چرا هرگز به این مسئله فکر نکردم 🤔همونطور که ترس از هر چیزی من رو مغلوب کرد و اتفاق افتاد ،ترس از چاقی منو چاق و چاق و چاقتر کرده .

      کاملا درسته .من میترسیدم چاق نشم .۵ کیلو اضافه وزن داشتم ترسیدم بیشتر نشه شد .

      میترسیدم بعد زایمان چاق نشم و شدم 

      میترسیدم ورزش نکنم و چاق بشم و شدم 

      میترسیدم حرص و جوش چاقم کنه و شدم 

      😮‍💨😮‍💨😮‍💨😮‍💨

      دیگه میخوام از چیزی نترسم اگه فکر منفی راجع به چاقی سعی کرد به ذهنم وارد بشه اجازه ندم .

      من از چاقی نمی‌ترسم 

      چون فرد متناسب ذهن من سالم و قوی‌تر از فرد چاق ذهن منه .

      عالی بود استاد

      🌹🌹🌹🌹🌹سلامتی، لبخند همیشگی و دل خوش برای شما بزرگواران آرزوی همیشگی منه 🤲🤲🤲🤲

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ghaderianashmill@gmail.com
      1401/02/16 13:27
      مدت عضویت: 1024 روز
      امتیاز کاربر: 54165 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 268 کلمه

      سلام استاد عزیز
      سپاسگذارم برای فایل عالیتون

      بیشتر ترسمون بخاطر دیگران

      این ترس در وجودم بوده که نکنه همسرم از این اضافه وزن من متنفر بشه چون بعد زایمان بیشتر شده.
      حالا که نسبت به زمانی که من رو انتخاب کرد و باهام ازدواج کرد ۲کیلو بیشترم بازم نگرانم،
      اما دیگه اینطور نخواهم بود،
      و این مطالب با ارزش افکارمن رو تغییر میده
      ، این فکر من و ترس از چاقتر شدن من یک مانع بسیار بزرگ هست که الان شناسایی شده،
      پس هر وقت اومد تو ذهنم فوری با یه کاری ، فیلمی ، حرکتی عوضش میکنم و خودم رو مشغول چیزی دیگر میکنم
      چون :

      فکری که تکرار نشه نابود میشه 😍😃😀

      پس من از این به بعد با این افکار منفی زندگیم رو تلخ نمیکنم
      من از اینکه درسترین مسیر ممکن رو برای کاهش وزنم انتخاب کردم هیچ شکی ندارم،
      از اینکه خداوند من رو دوست داره و هدایت کرده به این مسیر شکی ندارم،
      پس برای خودم ارزش بیشتری قائل میشم،
      زندگی با ترس هیچ ارزشی نداره .
      من که دارم تلاش خودم رو میکنم و از عکس
      و العمل من،اشتیاق من و اینکه چقدر عاشقانه
      دنبالش میکنم و دوست دارم برای شنیدن و انجام تمرینات وقت بدزدم، نشون میده من مطمئنم تناسب اندام با ذهن همون چیزیه که من دنبالش بودم .
      یادمون باشه فقط موانع ذهنی نمیذاره لاغر بشیم .
      به سمتی میریم که احساس بهتر در ما ایجاد میکنه
      خیلی مسائل در زندگیمون هست که کاملا شخصیه و لازم نیست کسی غیر از خودمون اون رو بدونه،
      مثل مسیر تناسب اندام با ذهن
      لازم نیست به دیگران بگیم و اونها هم وضعیت ما رو دنبال کنند و فشار روی خودمون ایجاد کنیم .

      🌈

      🌹نترسیم
      خدا با ماست🌹

      ممنونم استاد گرامی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1401/01/11 22:01
      مدت عضویت: 1644 روز
      امتیاز کاربر: 4097 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 270 کلمه

      سلام

      من الان که نزدیک ۱۱ ماهه که تقریبا هر روزه آموزشها رو دنبال میکنم وکلی کاهش سایز داشتم وقتی که عید برای خرید لباس اقدام کردم .یه چند روزه باخودم میگفتم حالا که من تموم فرمولهای ذهنی مخرب رو شناسایی کردم همونها رو مرور میکنم و هر چند روز درمیون آموزشها رو دنبال میکنم .

      و همزمان با این آموزش روی یکی از مسایل دیگه زندگیم هم  فوکوس شدم که یهو یه باور مخرب که باعث چاقی در من شده بود را شناسایی کردم .

      متوجه شدم که باز نیاز به کارکردن روی خودم دارم انگار کلی فرمولهاست که من ازش بیخبرم .

      حالا فرمول مخرب

      من یادم میاد مادرم اکثر اوقات خورشت با گوشت درست میکرد وقتی بهش میگفتیم اینقدر غذاهای گوشتی درست میکنی میگفت جون بگیرین . بدنتون قوی باشه . واز طرفی پدرم خیلی غذاهای گوشتی رو دوست داره و تقریبا میگه هرغذایی درست میکنین یه مقدار گوشت هم توش بریزید .

      و موقعی که غذا گوشت نباشه غر میزنه .

      واین درحالیکه شکم پدرم به نسبت اعضای دیگه بدنش خیلی بزرگه .

      وا مادرم دلیل چاقی پدرم رو خوردن گوشت زیاد میدونست و بارها بهش تذکر میداد یه فکری به حال خودت بکن اینقدر گوشت میخوری آخرش چربی خون میگیری  وزنت داره میره بالا. 

      واین باعث شد که در ذهنم گوشت باعث چاق شدن بشه .

      و ویتانین B12  بالا بره .

      و این باور مخرب باعث شد من که اصلا علاقه ای به گوشت نداشتم تمایل زیادی به خوردنش داشته باشم .خیلی زیاد .

      ولی این باور کاملا اشتباهه چون برادرم هم غذایی که ما میخوریم اونهم میخوره و اون کاملا متناسبه .

      پس خوردن گوشت باعث چاقی نمیشع بلکه نحوه رفتارم با اون باعث چاقی میشع.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عاطفه ریحانی
      1400/12/10 22:43
      مدت عضویت: 1024 روز
      امتیاز کاربر: 6096 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 267 کلمه

      با درود بر همراهان عزیز و استاد مهربان

      بزرگترین ترس آدمی ترس ثابت کردنه،ترس اینکه همه باید از تو راضی باشن بدون اینکه فکر کنی چقدر خودمون از خودمون راضی هستیم. ما جماعت ایرانی بزرگترین مشکل ما مهرطلبی ماست.خودمون برای دیگران انتظار ایجاد میکنیم بعد توقع داریم دیگران جواب زحماتمون رو خوب بدن،یاد بگیریم من اینم چاقم،۱۶٠قدمه،۳۲سالمه با این خصوصیات ظاهری،با این خصوصیات فردی اگه میتونیم با هم باشیم با هم دوست بمونیم چه خوب اگه هم نمیشه متاسفم،اینقدر دنیا رو واسه خودمون زشت و زیبا کردیم ک اصلا جایی واسه متفاوت بودن نذاشتیم،۹۶ درصد جهان تفاوته همین و بس،من باید خوب خودم باشم نه دیگران،چرا دیگران اولویت ما باشن وقتی مرده یا زنده ی من براشون فرق نمیکنه،دقت کنیم وقتی مرده یا زنده ی من واسه ۹۷ درصد دیگران فرق نمیکنه،واسه من چرا باید فرق کنه ک اونا چه فکری در مورد من میکنن؟؟؟؟

      خدا رو شکر از زمانیکه با این مسیر بی نظیر آشنا شدم ترسام کمتر شده و رو به بهبودی پیش میره بهر حال طول میکشه تا بخوای از فرمولهایی دست بکشی که هر لحظه در زندگی درگیرشون بودی و بهشون عادت کرده بودی،همیشه تغییر ی اضطراب و ترسی به همراه داره وقتی ذهن ما مطمئن شد که مسیر درسته کم کم ترسها کنار زده میشه و جاش اعتماد و اطمینان جایگزین میشه،کافیه باور کنیم و استمرار داشته باشیم،قطعا یجا استپ نمیکنیم،یادداشتهای ما معجزه میکنن،هر ترسی هر اضطرابی رو بیاریم روی کاغذ و مخالفش رو به ذهنمون اعلام کنیم،ذهن ما چاره ای جز باور فرمولهای جدید نداره.

      استاد بابت فایلهای ارزشمنتون بی نهایت سپاسگزارم

      خدا یا هزاران سپاس که من رو به بهترین شکل ممکن هدایت کردی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribadeghani1371@gmail.com
      1400/10/01 12:48
      مدت عضویت: 1244 روز
      امتیاز کاربر: 1406 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 458 کلمه

      سلام
      امروز از این فایل درس بزرگی گرفتم
      من در مورد همسرم همیشه ترس دارم ک فلان کارو بکنم اینطوری میکنه اونطوری میکنه و این یکی از بزرگترین دغدغه زندگیم هس الان ک این فایل دیدم میبینم ک خودم باعث خیلی از رفتارهای همسرم هستم
      من چراباید نگران رفتار همسرم باشم اون مشکل داره اونم بخاطر این فرکانسی هس ک من میفرستم
      من نگران هیچی نیستم من میخوام خودم باشم برا خودم باشم
      انقد درگیر نظر دیگران نباشم احساسمو حالمو بخاطر دیگری بهم نریزم اگه اون ناراحته من مسئولش نیستم اصلا من کاره ای نیستم
      پس زندگیمو میکنم
      فریبا جان یادت باشه تو فقط مسئول حال خوب خودت هستی ن دیگری تو نمیتونی کاری براش کنی تو فقط میتونی نبینی ببخشی بگذری محل نزاری درگیرش نباشی خودت باش خودت
      واز خودت بودن لذت ببر
      نزار لحظه لحظه زندگیت بسوزه بخاطر دیگران
      من اولش میترسیدم از چاق شدن از نگاه دیگران از نظر دیگران
      ولی باید بدونی فریبا دیگران هیچن بزار بگن این تویی ک میدونی در مسیر درستی هستی پس لذت ببر از مسیرت ازفرصتت
      چرا فک میکنی باید مثل اونها باشی نظر بدی بحث کنی حال دیگران خراب کنی
      همیشه این یادت باشه ک هر چقدر درگیر دیگران باشی همونقدر احساست بدمیشه مثل اینک تو باتلاق بری
      ول کن بزار اونها ور ور کنن تو ولش کن تو محل نزار
      توخودت باش از خودت بودن لذت ببر
      انقدر درگیر همسرت نباش اینکارو بکنم اون کارو بکنم تو خودت باش کار خودت بکن پیش بینی نکن ک اینکار میکنه اصلابرات مهم نباشه
      بابا توهم ادمی احترام تا ی حد
      من نمیگم لج کن من میکم نگران نباش بحث نکن توقع و انتظار نداشته باش توجه نکن ب حرفهای منفی باف بزار نابود شه بزار خفه شه
      من از امروز تصمیم گرفتم ب همه ترس هام ن بگم در مقابل اینه بایستم ی ن گنده برای همه ترسهام بگم خودم باشم
      اه چاقم ب کسی ربطی نداره
      اه من چاقم شکمم بزرگه خودم مقصرم ولی درستش میکنم چن تو مسیر درستم و دارم لذت میبرم خوشحالم ک چاق بودم ب اینجا هدایت شدم
      چاق بودن یک عیب نیس فقط یک اشتباهع
      اشتباهی ک ناغافل توش افتادم حالا لازم نیس خودمو عذاب بدم اره چاقی
      سخته ظاهرم لباس هام علایقم همه و همه ب خاطر چاقی درگیرشم
      و لی تو مسیر درستم و دارم هجرت میکنم از مسیر چاقی ب مسیر لاغری باذهن من میدونم ک این مسیر ماندگاره و صد در صد من ب لاغری میرسم و همبن الانم تصورش شیرینه ک لاغر میشم و لاغر میمونم
      فریبا نفس بکش رها کن هر چ درگیری داری هرچه میگن همونجا رها کن بخودت بگو من منم و نظر اون شخص مهم نیس
      بپذیر ک چاقی و بگو من در راه درستم
      چاقی یک اشتباه بزرگ بود
      ولی درسهای زیادی ازش گرفتم
      و چقدر دنیای لاغری شیرینه از اینک ولع نداشته باشی ازاد و رها باشی
      مثل پرنده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 45 کلمه

        سلام و درود
        خیلی خوشحالم که از آموزش های ذهنی برای شناسایی و تغییر فرمول های اشتباه ذهنی در جنبه های مختلف استفاده می کنید
        این دقیقا همون چیزیه که من انتظار دارم بچه هایی که از این محتوا استفاده می کنند یاد بگیرند
        به شما تبریک میگم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار faribadeghani1371@gmail.com
          1400/10/01 17:35
          مدت عضویت: 1244 روز
          امتیاز کاربر: 1406 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 19 کلمه

          ممنونم استاد
          ک این درسها رو ب ما یادمیدید
          همیشه گفتم شما بهترین معلمی هستید ک خداسر راهم گذاشت
          یک دنیا ممنون

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/09/26 21:04
      مدت عضویت: 1434 روز
      امتیاز کاربر: 10363 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,600 کلمه

      سلااام همکلاسی های مسیر لاغری با ذهن 😍به پشت سرمون نگاه کنیم چقدر از گام اول دور شدیم و چه تغییرات خوبی داریم دریافت می کنیم (احساس ارزشمندی و هدفمندی بهترینشه )😇✨

      ترس از چاق تر شدن مانع لاغری می شود …

      البته اون زمان که خیلی دردو رنج کشیدیم از چاقی و می ترسیدیم چاقتر بشیم از شرایط به وجود آمده در یک بستری قرار گرفتیم که دائم در احساس بد بودیم و باعث شد نیروی درونی ما را هل بده به سمت لاغر شدن و حالا توجه ما به اون نیرو جهت میده یعنی طلب کردیم و تسلیم شدیم و خداوند هدایتمون کرد به مسیر مستقیم و ما اقدام کردیم برای اینکه حالمون خوب بشه و خدارا باور داریم اینکه هرگز اشتباه نمی کنه و ممکنه افرادی هنوز اقدام نکرده باشندکه باید احساس بد چاقی و یا حسرت لاغری را با خود همواره حمل کنند .

      روش آموزش ذهنی باعث به وجود آمدن تغییراتی در احساس و انگیزه ما میشه و اولین تغییر احساسی ما باور به این هست که هدایت شدیم به این سایت و خداوند اشتباه نمی کنه یعنی اینبار انتظار لاغری از خودمون داریم و در مسیر لاغری حرکت می کنیم .

      در روش آموزش ذهنی شناسایی فرمولهای ذهنی به عهده ی  خود فرد هست چون هر فردی به صورت خصوصی فرمولها و موانع ذهنی خودشو داره ولی فرمولهای ذهن چاق که بین افراد چاق عموما مشترک هستند مورد بررسی قرار می گیرند بنابراین ما از طریق رفتارمون و توجه به احساسمون باید این مهارت را بیاموزیم که چگونه فرمولهای چاقی را شناسایی کنیم و در تمام جنبه های زندگی ما میتونه کاربرد داشته باشه .

      ما سالها چاق بودیم و الآن هم در مسیر لاغری با ذهن هرروز با چاقی خود مواجه میشیم و داریم خودمون را هرروز در آینه میبینیم و ممکنه دیگران نظری در مورد چاقیمون بدهند یا از سر ترحم یا مسخره کردن و …و اینها باعث ترسیدن ما از چاقی بیشتر میشه 

      ترس از چاق تر شدن میتونه خیلی باعث لیز خوردن ما بشه!… 

      (تنها ایمان و انگیزه ما به اینکه راه و روشمون درسته و انتخاب شده خداوند هستیم باعث میشه بر شرایط موجود غلبه کنیم )

      خیلی وقتها خودمون از چاق تر شدن ترسی نداریم چون سالها چاق شدن را تجربه کردیم و می دونیم چیه اما ترس ما از نظرات  دیگران نسبت به خودمونه اینکه نکنه از چشم همسرم بیفتم و یا اینکه در جمع ها بی محلی بشم یا کسی بهمون حرفی بزنه یعنی همیشه مثل بمب ساعتی هستیم و جالبه خودمون منتظریم کسی حرفی بزنه و یا اتفاقی بیفته !…

      این یک قانونه هر افکاری و گفتگوی ذهنی نسبت به خودت در ذهنت داشته باشی همون تصویر را به جهان ارائه میدی که رزومه الآن من این هست و افراد همون تصویر را دریافت می کنند و طبق اون رفتار یا صحبتها یی را با ما دارند .✨

      منم سالهای پیش که از روشهای متفاوت و دیگر لاغری استفاده می کردم ترس از دست دادن داشتم و حسادت به خانمهای خوش اندام و وسواس فکری گرفته بودم که مثلا فلان خانم انقدر با همسرم گرم گرفته می خواد همسرم را از راه به در کنه !..یا چرا انقدر همسرم توجه داشت !؟..چون از جسم من رضایت نداشت البته که گاهی هم می گفت و روزها مثل پتک تو سرم صدا می کرد .دیگران و حتی دوستانم هم به جای خود می گفتند به فکر خودت باش چاقی سن و سالت را بالا نشون میده …دلیل دیگرش دورهمی ها بود دائم به لاغراندام ها غذا تعارف می کردند چون فکر می کردند اونها چیزی نمی خورند ولی به من تعارف نمی کردند و تازه حواسشون به خوردنم هم بود..،لاغرها با هم عکس می انداختند ژستهای مختلف و زیبا می گرفتند و از ته دل می خندیدند و سریع پست اینستاگرامشون می کردند اما هیچ درخواستی از من نمی کردند که باهاشون عکس بگیرم و من یک گوشه نشسته حرص می خوردم و از خودم متنفر می شدم گاهی هم به در می زدند که دیوار گوش کن مثلا زن فلانی مثل دیو میمونه یا عروس چطور روش شد با اون هیکل برقصه !…و دائم می گفتم حرفشون با منه …اما به لطف یکدانه ام حدود دوسال پیش که مردم …و متولد شدم 

      این دگر من نیستم من نیستم حیف از عمری که با من زیستم …

      من هیچ وظیفه ای ندارم که دیگران را ازخودم راضی نگه دارم راضی کردن دیگران یعنی اسارت و من آزاد خلق شده ام  🦋

      با نور عشق♥️یکدانه ام خورشید درونم متولد شدم خواستم کمی حقیقی تر و با بینش عمیق تری به رویای لاغری ام برسم برای صلح بیشتر با خودم برای هماهنگی بیشتر با کائنات برای عزت نفسم و قدرت و توانمندی ام …اینبار نشستم فکر کردم و نوشتم صفحه های بسیاری که خدایا بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود و آزاد شدم 🦋

      از کودکی آموختیم که هر کار اشتباهی تاوان داره کلی سرزنش شدیم و تنبیه وتحقیر شدیم و میترسیم از اینکه تصمیم ما یا اهدافمون و کارهامون خراب بشه و همین فرمول باعث ترس از چاق تر شدن در ما میشه .

      ولی با آموزش های ذهنی جسارت پیدا می کنیم یعنی به شناخت بهتر خودمون می رسیم متوجه میشیم که ما آمده ایم تا تجربه کنم و تجربه بدون خطارممکن نیست متوجه میشیم که قدرت ماییم که در مدتی که نمی دونستیم ناآگاهانه شرایطی برای خود خلق کردیم که رضایت بخش نیست و با استفاده از محتوای آموزشی راحتتر می توانم لاغر بشوم حالا اگر چاق تر هم بشیم در نهایت پیچ قدرت دست ماست میتونیم باز لاغر بشیم و با ایمان به اینکه ما داریم ریشه یابی می کنیم و از پایه و اساس درستش می کنیم با انگیزه و امید پیش می رویم  پس باید با صلح در این مسیر حرکت کرد و یه طوری برای خودمون این موضوع را حل کنیم که ما داریم در این مسیر تجربه به دست میاریم با حالات رفتاری و روحی و ذهنی خود آشنا میشیم پس داریم کار مهمی برای حل مسئله چاقی انجام میدهیم ..پارسال که برای اولین بار این فایل رادیدم یادمه استاد که گفتند شاید چاق تربشین وا رفتم و ترسیدم اما توجه نکردم و مسیر را ادامه دادم و امروز تغییر احساسی خود را در سطح بالاتر و بهتری حس کردم .

      شاید خیلی هامون بگیم من باور دارم به لاغری با ذهن اما به گفتن نیست یعنی بیشتریهامون در سطح فکر ه این باورمون !.. چون وقتی لیز میخوریم دیگه این عقیده را نداریم من با خودم میگم اگر حقیقتا باور داشتم یعنی باور محکمی بود انعکاسش در جسمم  پدیدار  شده بود پس معلومه باید با تکرار و تمرین و استمرار این باور قویتر بشه ✨

      فضای نوشتن در سایت خیلی حال آدم را خوب میکنه و نوعی صلح و مشارکت همگانی به وجود اومده و این ایده کاملا الهی است ..تخلیه ذهن چاق و آرام شدن  در فضایی که درک میشی و افرادی هستند که تجربه چاقی داشتند و البته شناخت بیشتر استاد نسبت به زبان چاقها و ارائه راه حل های ساده تر از سمت ایشون و خواندن دیدگاهها و پاسخ به دیدگاه دوستان و نظرات عالی برای بهتر شدن و آسان تر شدن لاغری همه تعاملی دوطرفه ایجاد کرده است من پارسال فقط در دفتر خودم چند صفحه می نوشتم و گاهی در سایت ولی متوجه شدم که اینجا بهتر جمله بندی می کنم و توضیحاتم کاملتره چون میدونم افرادی می خونند و خدا میدونه در مسیر طرح الهی زندگیم به چه کارم خواهد آمد و این کار من حتما مفید خواهد بود .

      ما روزمون را با افکاری شروع می کنیم .مثل منو به ما نشون داده میشه که اصولا در طی این سالها اینگونه ذهنمون را تربیت کرده ایم که منوی منفی میاره برامون حالا انتخاب با ماست میتونیم ردش کنیم بزنیم کانال لذت و شادی کانال شوق و ذوق و یا کانال شکر ورقص سماع …به هر حال اون فکر انتخابی ما مثل یک گوله کوچیکه برفه که روی برف هولش میدی و هر چقدر بیشتر بهش توجه میشه این گوی برفی بزرگتر و بزرگتر میشه پس خیلی مهمه که در انتخاب افکارمون تا کوچک هستند دقت داشته باشیم فکر ما در ذهنمون توسط خود ما تکرار میشه و به هر فکری که فکر نکنی نابود میشه 💪💪✨

      خیلی از فکرهای ما مثل کاغذهای شماره باجه های بانکی هستند اعتباری ندارند زود میرند سطل آشغال نباید نگهشون داریم .

      دوستی پرسیدند چاقی موضع ای داریم ؟!.توجه و تمرکز به قسمتهای چاق بدن افرادی یا خودمون یک کار خیلی زشت و خطرناکه !….این یک فرمول ذهنی اشتباهه که منم دارم چون بارها شنیدم از مادرم و خانواده اش که گفتند ما پایین تنمون چاق میشه و بد لاغر میشه و نمونه دیدم چون باورشون این بوده طی دوهفته پیش این فرمول به سطح ذهنم رسیده بود توجهم زیاد شده بود و داشتم کار خطرناک را انجام می دادم …اما با خود فکر کردم تا حالا درختی ندیدم که یک قسمتش چاق باشه یا گلی یک گلبرگش چاق باشه یعنی اصلا طبیعی نیست در شآن نظم الهی هم نیست این الگوی ذهنی غیر صحیح را بی اعتبار کردم شما شاهد باشین من قبول ندارم دیگه من با هوشمندی کل در ارتباطم و هرگز در کار او اختلال نیست درهمه جای بدن من به اندازه ای که لازم باشه کار هوشمندانه انجام میشه تا متناسب و ایده آل و طبیعی باشم اضافه ها سوخت میشه یا دفع میشه هم نمی دونم میسپارم به خداوند.

      نکته :در چاقی توجه به اندامها سرعت چاق تر شدن را بیشتر میکنه و در لاغری توجه به اندامها سرعت لاغری را کند می کنه پس رها می کنیم ما فقط دانش لاغری را می آموزیم و موفق می شویم💪💪🌱

      الهی که یادبگیریم خودمون را بیشتر عاشق باشیم و توجه به افکار مثبت داشته باشیم و لذت ببریم از لحظه هامون و قدردان قادر مطلق باشیم 🙏🏻

      احساستون همانند رنگین کمان دلربا 

       

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18100 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 357 کلمه

      به نام خدا

      وقت بخیر عزیزان

      واقعا منم الان چند وقته ترس اومده سراغم و مطمینم که این روش درست ترین راهه وخوب چند ساله که توی این مسیر هستم ولی یه مدته که نمی دونم چرا فکر می کنم یه ذره لغزش دارم صورتم و نگاه می کنم همش به نظرم میاد چاق تر شده نمی دونم این یه فکره ولی سعی می کنم ادامه ندم چون دارم کارهایی که باید انجام می دم .

      ترسی از حرف دیگران ندارم دیگران زیاد حرف می زنن همین الان تلفنی باکسی صحبت می کردم نظر می داد راجب به یه چیز بیخودی که همه چی اوکیه ولی اون یه چیز دیگه می گفت یه خورده حالم بد شد ولی اومدم نشستم فایلهام و گوش بدم .

      به قول شما یه سری مسایل شخصیه و اگر آدم پنهان کنه چیزی نیست بعضی ها می گن دروغ گفته یا چیزی من  هم این دوره و اوایل به کسی نگفتم وقتی خریدم به همسرم هم نگفتم البته رایگان و می دید که استفاده می کنم ولی دوره و نگفتم تا بعد از چند وقت بعدش که بعد با هم نشستیم و دوره های دیگه رو هم خریدم یه سری چیز شخصیه 

      منم جدیدا هر کاری می کنم نمی گم به کسی  چون همش داستان درست می کنن از آدم حالا اینجور شد حوصله این حرف و حدیث ها رو ندارم اصلا دوست ندارم احساسم بد بشه ولی این حرف‌هایی که می زنن آدم یه چیزی می گه سریع نظر می دن .

      من مثلا امروز هوا ابری بود من نرفتم راه برم نمی دونم میلم نکشید کارامو کردم تو خونه بودم .صبحونه خوردم .ناهار نخوردم گرسنم شد یه خورده کاچی خوردم  و الان هم که دارم تمریناتم و می نویسم .و ذهنم و پاکسازی می کنم .مثلا این مورد سر کار نرفتن من هم الان چند ماه گذشته ولی من چند وقت پیش تازه گفتم به یه سری چون همش می خوان بپرسن چرا و اینه یه چیز شخصیه دلم نمی خواست برم سر کار برای مدتی لازم داشتم تو خونه بمونم و ریلکس باشم .

      من مطمینم که این تنها مسیره لاغر شدنه چون نتیجش و دیدم ولی یه وقتا منفی باف خیلی اذیت می کنه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متولد 1400/6/5
      1400/08/02 19:34
      مدت عضویت: 1198 روز
      امتیاز کاربر: 1950 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 325 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      سلام 

      ترس از چاقی 

      از خودم میپرسم که چرا از چاقتر شدن میترسم اولین دلایل که جلوی روم میاد واقعا پیش و پادافتاده ست 

      ازینکه خونواده خودم یا خونواده همسرم یا دوستام و یا فامیلهامون بهم بگن چاق شدی میترسم و خجالت میکشم 

      احساس بی عرضگی و احساس پر خور بودن بم دست میده  

      و دلم میخواد به تک تکشون ثابت کنم که نه من خیلی باعرضه ام و خیلی تلاش کردم و پرخور نیستم و شکمو نیستم 

      ولی انگار هرچی توجیه میکنم از  درون خودم و شکنجه میدم 

      همه ش خودم و با معیار بقیه میسنجم 

      خوب این خیلی بده که کلی از عمرم و بزارم برای جلب نظر دیگران 

      چند وقتی هست که دارم تمرین میکنم در مقابل حرف دیگران که میگن چاقتر شدی میگم اشکال نداره 

      یا گاهی میزنم به شوخی و میگم دارندگی برازندگی 

      و اینجوری راه رو بر ادامه حرفهاشون میبندم و نمیزارم بیشتر وارد جزییات بشن و آزارم بدن و انقدر این کار و انجام میدم تا ترس از چاقی و در واقع ترس از حرف دیگران تموم بشه برای من 

      الان تقریبا دوماه و نیم هست که من شروع کردم هرروز فایل گوش میدم نه فقط یه فایل برای رد کردن تکلیف نه 

      فایل روزانه با مرور فایلهای گذشته و من روزانه سه تا چهارساعت در سایت تناسب فکری مشغول دیدن دوره ها وتمرین کردن هستم با اینکه من اصلا وقت سرخاروندن نداشتم ولی الان هدفون خریدم و در طول انجام کارهام سعی میکنم فایلهارو گوش بدم و بعدش میشینم تمرکز میکنم و مینویسم خوب منی که انقدر استمرار دارم در اینکار پس بالاخره یه روزی تو سرازیری میفتم بالاخره کلید  مغزم ازروی افکار چاق کننده میره روی افکار لاغری تازه به وجود اومده و تماااام  

      من میتونم من دارم درست انجام میدم من دارم وقت میزارم و چون تمام تلاشم رو میکنم پس بالاخره میتونم 

      و لاغری آسانترین کار دنیاست 

      اگر من نتونم پس کی قراره بتونه 

      من بالاخره موفق میشم 

      من انقدر ادامه میدم تا بالاخره یه جوری یه روزی بتونم دوره رو تهیه کنم و بازهم ادامه بدم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/07/04 19:23
      مدت عضویت: 1855 روز
      امتیاز کاربر: 34416 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,531 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم 

      به به استاد شما  طبق معمول  عجب نوید عالی میدین  که چاقی روز به روز از ما دورتر میشه  اگر هر روز قدم برداریم در واقع نتیجه به ما نزدیک میشه .من واقعا با همین فکر هر روز یک قدم  در مسیر برمیدارم و واقعا هم دارم همینطور میشم روز به  روز به تناسب نزدیکتر میشم خدایا شکرت .

      خدا رو شکر که همچین سایتی با این استاد نازنین  ما داریم  حالا من به جز دوران  بارداری و شیردهی  هیچ وقت در چاقی شدید نبودم و بقیه ایام چاق بودم اما در حد ۲۰ کیلو اینجوریا و سریع رژیم میگرفتم و این مقدار اضافه  رو هم کم میکردم و بارها در طول زندگیم این کار رو تکرار میکردم که دیگه  خسته میشدم  اما در اون دوران بارداری و شیردهی من خیلی چاق بودم چون خیلی غدا میخوردم و هیچ لباسی اندازم نبود هر کفشی به پام نمیرفت و  همیشه گرسنه بودم و هر کسی من رو درک نمیکرد  .اما الان به لطف خدا جایی هست که خیلی راحت حرفم رو میزنم و کلی آدم هست که من رو درک میکنه  بدون اینکه کسی ما رو مسخره کنه  بر عکس تازه کلی دوست هم مسیر  دارم که به من انگیزه و انرژی میدن خدا رو بی نهایت سپاسگزارم .

      من اگر موانع ذهنی رو شناسایی کنم و بر طرف کنم خیلی راحت و سریع من لاغر میشم .

      یکی از موضوعاتی  که ما باید آگاه باشیم این هست که ما  ترس از چاق تر شدن اگر داشته باشیم ما  در نهایت چاقتر میشیم .و اما خدا رو شکر بعد از ۲۳ ماه بودن در سایت من دیگه این ترس رو ندارم و فقط انتظارم از خودم این هست که روز به روز لاغر تر بشم چون در مسیر درستم  اما در گذشته بسیار این احساس ترس از چاق تر شدن رو داشتم چون در راه های علط بودم و واقعا چاقی رو هم تجربه میکردم  اما از وقتی وارد این سایت شدم هرگز این مانع رو نداشتم شاید گه گاهی این صدای منفی باف رو داشتم که انگار لاغر نشدی یا هنوز چاقی و یا انگار کاهش،وزن تو استپ شده و ….. اما  این صدا خیلی کم بوده و با صدای بلندی بهش جواب دادم که اصلا اینطور نیست چون در مسیر درستم چه بخوام چه نخوام لاعر تر میشم اخه رفتارهام درسته پس لاغری حق من هست . پس ترس از چاقتر شدن اگر داشته باشیم حرکت به سمت لاغری رو پر خطر تر میکنه .

      حالا این ترس از چاقتر شدن بیشتر  به خاطر دیگران هست .بازم خدا رو شکر من چون خیلی با اطرافیانم در این مورد حرف نزدم ارامش خوبی در این مسیر دارم و کار خودم رو انجام میدم و تازه اگر همه بیان بگن انگار چاق شدی ولی من از این روش بیرون نمیرم میگم عیب نداره درست میشه باید صبور باشم و فقط ادامه بدم همانطور که استاد تونست جواب بگیره پس منم میتونم نتیجه بگیرم و راهم رو ادامه میدم و حاصر نیستم حتی یک لحظه به اون دوران رژیم و ورزشهای سخت برگردم  که فقط ترس و نگرانی و محدودیت و … بود  .

      از چاقتر شدن نترس و برای خودت منطقیش کن که شاید هم با شروع دوره چاقتر بشم و این هیچ اشکالی نداره و به خودت بگو  چون من اگر ادامه بدم مطعنم که لاغر میشم و بر این ترس غلبه خواهم کرد  پس  مهم نیست اگه چاق شدم چون در مسیر درستم .و ممکنه یه مقدار زمان ببره تا من لاغر بشم اما من در این زمان باید مطمعن باشم  که من بلخره لاعر میشم و اگر چاقتر شدم مهم نیست چون مسیرم درسته و اصلا نباید نگران حرف بقیه باشیم (همسرم و یا دوستم و ..)در واقع  خیلی افراد  هستن که چاقی برای خودشون نگران کننده نیست بلکه از رفتاری که طرف مقابلشون  در برابر  چاقی  اونها نشون میده  نگران هستن و در این جور مواقع چاقتر خواهیم شد  بازم خدا رو شکر که من این مشکل رو نداشتم و اگر چاقی رو در جسمم نخواستم چون خودم از چاقی متنفر شدم و اگر لاغری رو خواستم چون خودم عاشق لاعری بودم و در واقع  بیشتر اون لاغری رو به  خاطر خودم خواستم حالا شاید یه مقدار جزیی رو هم به خاطر همسرم و یا دوستانم  خواستم  و  البته این رو هم بگم از وقتی که در این مسیرم بیشتر اینطور فکر میکنم چون بارها استاد به ما گفتن که اگه عجله داری به خاطر فلانی لاغر بشی اصلا  لاعر نمیشی چون دهن تو حاصر نیست کاری  برای تو بکنه که به خاطر کس دیگه باشه و این کار  تو رو از نتیجه دور میکنه  و استاد  بارها گفتن  به خودت بگو  اخه لاعری تو  چه به درد اون فرد میخوره ؟؟من اگه لاعر بشم خودم سبکتر میشم خودم خوشتیپ تر میشم خودم آزادی بیشتری دارم و …… برای همین با اموزشها به این جا رسیدم که لاعری رو به خاطر خودم میخوام و لاغری من  هیچ تاثیری در زندگی اطرافیان من نداره فقط برای خودم مفیده . پس اگر به این لاغری با ذهن اطمینان داری  بر این ترس غلبه کن و ادامه بده این  مسیر  رو .

      من هم  قبلا ترس  از خیلی  چیزها  داشتم ولی وقتی فهمیدم این ترس باعث میشه بارها زمین برخورم و نمیزاره من موفق بشم  گفتم نمیخوام دیگه  نگران چیزی  باشم و اصلا به زور  چیزی رو نگه داشتن ارزش نداره و من ا احساس آرامش،و راحتی ندارید .من قبلا نگران بودم فرزندانم در کنار افراد بدی قرار نگیرن که چیز ناشایسته ای یاد بگیرن و همیشه نگران این بودم نکنه اگه فرزندم بره تو کوچه و فلانی رو ببینه دیگه درس نخونه  و یا تربیتش خدشه دار بشه و یا نکنه کسی حرفی بزنه و اون از راه درست خارج بشه و یا فلان عدا ها  رو نخوره  بیمار بشه و  …. اما حالا به خودم میگم اینم انسان هست و یه زندگی طبیعی با نظارت دورا دور من داره و هیچ جای نگرانی نیست و اصلا این همه نگرانی برای سلامتی فرزندانم و یا تربیت فرزندانم  و یا درس خوندن اونها بی مورد هست و من رو از مسیر درست دورتر میکنه  و خیلی وقت هست که دیگه  فرزندانم رو راحت تر بزرگ میکنم هم خودم لدت بیشتری از مادر بودن میبرم هم اونها لذت بیشتری از خودشون و من میبرن پس نگرانی در هر زمینه  رو رها کنید و قطعا  نتیجه ی بهتر  ی می گیرید .

      من هم خیلی وقتها با وجود بودن در مسیر اما  چون هنوز چاقی در جسمم پیدا بودم میخواستم ناامید بشم اما از درون اینطور نبودم احساس آرامش و امید میکردم و احساس میکردم از درون متناسبم و اون ترس های گذشته رو که در مسیر رژیم و ورزش داشتم که مبا دا چاقتر بشم رو  دیگه  ندارم و انگار خود به خود جسم هم بهتر تغییر کرد  این به خاطر تغییر محتوای ذهن من از دوره هست و واقعا میبینم از وقتی که من ترس از چاقتر شدن ندارم اونم برام پیش نمیاد و کلی رفتارهای بهتری دارم مثلا  در زمینه ی ارتباط با همسرم من هم مدتها هست به همسرم نمیگم تو باید با من چطور رفتار کنی و … نه من دارم  روی خودم کار میکنم و  رفتار ایشون  با من بسیار بسیار زیباتر از گدشته شده چون بیخیال  خیلی از چیزها شدم و با خودم در صلح قرار گرفتم و خیلی نتایج برای من هم تعییر کرد .

      با اطمینان از این مسیر که من نتیجه میگیریم پس چاق تر شدن برام مهم نیست و  اگه چاقتر بشم میگم خوب چاق شدم  که  بشم مهم نیست چون من در مسیر درستم 

      هر وقت فکر منفی داشتی  که نکنه چاقتر بشم و یا مورد بی مهری همسرم و اطرافیانم قرار بگیرم سریع فکرت رو تعطیل کن با یه کار انجام دادن مثلا من یه فایل  یا یک موزیک گوش میدم و اگر چندین بار این کار رو کنی میبینی دیگه تکرار نمیشه و نابود میشه 

      چند نکته :

      • فکری که تکرار نشه نابود میشه( حرف طلایی )
      • به هیچ کس نگو  در دوره شرکت کردی حتی همسرت اگه اون دوست نداره مهم نیست  شرکت در دوره یه چیز کاملا  شخصی خودت هست و نیاز نیست به کسی توضیح بدی 
      •  در بدن ما شکم اولین جایی هست که چاق میشه چون نزدیک انبار  غذا هست و در ضمن نرم هست و راحت تر چاق میشه .اما این غلطه که فکر کنی چاقی تو فقط در یک نقطه هست .
      • دقیقا منم اینطور شدم منی که قبلا چاق بودم و اگر فرد چاقی  رو میدیدم که از من چاقتر بود خوشحال میشدم حالا با دیدن هر اندام چاقی و یا  هر فرد چاقی  از اون بدم میاد و ناراحت اون فرد میشم و حالم بد میشه  .
      • شکم چون جلوی چشم ما هست دیرتر چاقیش میره اما چون پشت سر خودمون رو نمیبینم  چاقی در اون اندام های پشت سر مثل باسن  زودتر از بین میره  .
      • خواهشا به شکمت یا هر اندام چاقت دست  نزن و لمسش نکنن  چون داری به ذهن تصویر فول اچ دی میدی که چاقتر بشه نه  به خودت بگو این  شکم خیلی از این بزرگتر بوده و کلی از اون رفته حالا اینقدرش مونده خدایا شکرت و حالا اینم میره و نمیمونه (کاری که من انجام میدم و هر وقت چشمم به شکمم و یا هر اندام چاقی میخوره دقیقا همین حرف رو به خودم میزنم ) و با خودمون  باید در صلح باشیم .
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار msh54972@gmail.com
      1400/05/25 23:34
      مدت عضویت: 1196 روز
      امتیاز کاربر: 337 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,342 کلمه

      سلام گام ۴۶در مسیر لاغری من

      قبل از اینکه بخوام درکم بگم از فایل خواستم از شما استاد گرامی نهایت تشکر کنم که این فایل رایگان قرار دادید که هرکسی که در این مسیر هست ببینه و درک کنه مسیر بهتر طی کنه و در تمام جنبه ها موفق بشه پس اول از شما استاد عزیزم ممنونم بابت این همه اگاهی و تجربیات اموزنده ای که در اختیار ما میزارید که یاد بگیریم چطور موانع ذهنی خود را برداریم 

      ما افراد چاق با باور ها که در خود به وجود اوردیم چاقی به وجود اوردیم و از حالت متناسب که طبیعت وجود ما بود تغییر دادیم به حالت چاق در اوردیم 

      وبعد که متوجه چاقی مشکلات چاقی شدیم دانبال راه حل و تبلیغات لاغری بودیم وچون که ما بصورت ذهنی چاق شده بودیم ولی داشتیم به صورت فیزیکی تلاش میکردیم شکست میخوردیم در روش ها مختلف واسه همین ترس از چاق تر شدن در ما به وجود امد چون در روش هایی که واسه لاغری به کار میبردیم همش شکست میخوردیم چاقی ما افزایش پیدا میکرد واسه همین باور اینکه من دیگه لاغر نمیشم و دارم روز به روز چاق تر میشم و ترس از چاق شدن در ما به وجود امد 

      باید موانع لاغر شدن برطرف کنیم تا متناسب بشیم و ترس از چاق شدن خطرناک ترین مانع است واسه رسیدن به لاغری 

      ما چاق هستیم و این چاقی همراه ماست همیشه همجا در خواب بیداری تفریح شادی مهمانی همجا با این حالا ما داریم تلاش میکنیم واسه لاغر شدن و همین ترس از چاق تر شدن مانع متناسب شدن ما میشه و باعث لیز خوردن ما میشه در هر مسیری که باشیم چه اشتباه چه صحیح ترس باعث لیز خوردن ما میشه 

      حالا ما افراد چاق اینقدر تلاش کردیم شکست خوردیم رها نکردیم که به نقطه تسلیم رسیدیم و خداوند ما رو هدایت کرد به مسیر صحیح که روش لاغری با ذهن هست حالا ما با  ذهنی پر از باورها چاق کننده و جسم چاق که همیشه همراه ما بوده و ترس از چاقی بیشتر وارد مسیر صحیح شدیم و باید موانع برداریم تا متناسب بشیم 

      ویکی از موانع لاغر شدن ترس از چاقی هست که هم مانع لاغری هست هم باعث چاقی بیشتر هست 

      ترس از چاق شدن بیشتر بخاطر حرف حدیث مردم هست نگرانی از اینکه در موردت چه قضاوتی کنن و رهات کنن یا اینکه دوست دیگه نداشته باشن یا مورد تمسخر دیگران قرار بگیری و این ترس از چاقی بیشتر بخاطر دیگران هست که در ما به وجود امد 

      حالا ما وقتی هدایت شدیم به مسیر صحیح باید دیگه اول این اطمینان در خودمان به وجود بیاریم که این مسیر صحیح ترین مسیرلاغر شدن هست ماندگارترین مسیر هست از دیدن افرادی که این نتیجه گرفتن از دیدن خودمان که از شروع مسیر حتی اگه سه روز گذشته باشه تغییرات احساسی در خودمان مبینیم از دیدن استاد که الگو و راهنما ما هست باید بفهمیمم که این مسیر بهترین مسیر ماندگارترین مسیر برای لاغر شدن هست و اگه هنوزم شک داری نگاهی به احساس خودمان کنیم که نشان دهنده این است که بهترین مسیر هست واسه متناسب شدن خب وقتی اطمینان اینکه این مسیر صحیح است در خودمان به وجود بیاریم این مسیر صحیح است من در این مسیر هستم حالا اگه چاق شدم هم بخاطر فرمول هایی است که از گذشته در ذهنم بوده این ذهن هنوز بخاطر موانع و باور ها چاقی داره تلاشش میکنه که چاق بشه حالا اگه چاق هم شدم هیچ نگران نباشم من در مسیر صحیح هستم و اطمینان دارم که متناسب خواهم شد حالا اگه چاق هم شدم بخاطر فرمول ها ذهنی من هست دارم مسیر صحیح رو طی میکنم هر چقدر در این مسیر متعهد باشم تمرین انجام بدم عمل کنم موانع ذهنی شناسایی کنم بردارم چاقی من کمتر میشه و متناسب شدن من افزایش پیدا میکنه

      یک مثال بزنم که روشن تر بشه  من قبلا مثلا ماهی یک کیلو چاق میشدم حالا که هدایت شدم به مسیر صحیح دو ماهی یک کیلو چاق میشم حالا هرچه بیشتر تعهد داشته باشم چاق شدن من کم کمتر میشه و لاغر شدن من بیشتر میشه 

      پس نباید اگه چاق شدیم در مسیر صحیح ناراحت بشیم برچسپ بزنیم به خودمان و شک کنیم به روش صحیح بلکه باید به طور صحیح بررسی کنیم و بگیم به اندازه ای که استمرار داریم تعهد داریم و گام برمیداریم داریم نتیجه میگیریم و اطمینان کنیم و مطمعن شیم که این مسیر بهترین مسیر واسه متناسب شدن است ماندگارترین مسیر متناسب شدن است 

      حالا وفتی که اطمینان میکنیم دیگه ترسی از چاق شدن نداریم و این مانع برطرف میشه 

      حالا ما خودمان ترسی از چاق شدن نداریم ترس از چاقی ما بخاطر حرف حدیث قضاوت دیگران هسن که باید اینم حل کنیم و راه حل این مسئله توجه نکردن هست و وقتی کسی حرفی میزنه نیاز نیست بهش توضیح بدیم که ما داریم تلاش میکنیم یا داریم روشی به کار میبریم اصلا نیازی نیست چیزی بگیم و جواب ندیم حرف عوض کنیم بریم یه کار دیگه انجام بدیم که توجه خودمان از روی اون حرف برداریم و بعضی وقتها ما خودمان خیال پردازی میکنیم که من چاقم فلانی من دوست نداره چون که چاق هستم ممکن من رها کنه بخاطر،چاقیم من نمیتونم متناسب بشم و حال خودمان بد کنیم وقتی چنین افکار منفی میاد تو ذهن ما باید زود شروع کنیم به انجام دادن کار دیگه ای توجه خودمان از فکر برداریم خودمان مشغول کار دیگه ای کنیم تا اون فکر تکرار نشه و تمام بشه 

      هرفکری که در ذهن خودمان تکرار نشه نابود خواهد شد و برای اینکه تکرار نشه باید وقتی اون فکر مخرب میاد تو ذهن مان فوری توجه خودمان برداریم از اون فکر و شروع کنیم به انجام کاری تا تکرار نشه و اگه یه مدت این کار اگاهانه انجام بدیم دیگه اون فکر نمیاد تو ذهن خودمان 

      پس ما باید با اطمینان از اینکه مسیر ما صحیح است و نتیجه مسیر لاغری با ذهن متناسب شدن است و با اطمینان قدم برداریم در مسیر صحیح و ترس از چاق شدن دیگه نداشته باشیم و منطقی کنیم برای خودمان اگه من در مسیر هستم چاق میشم بخاطر فرمول ها گذشته است و هرچقدر متعهد تر باشم در مسیر نتیجه بهتری میگیرم و متناسب تر میشم و این ترس بخاطر قضاوت دیگران بزاریم کنار و بگیم هرکسی که بخاطر چاقی من نمی‌خواد میخواد من  رها کنه ترک کنه یا دوسم نداشته باشه بزار بره بزار ترکم کنه چه بهتر تنهایی بهتر از زندگی اینجوری هست و رها کنیم قضاوت دیگران و اگه در ذهن ما میاد و ذهن داره خیال بافی میکنه منفی بافی میکنه بهش توجه نکنیم توجه خودمان ببریم سر مسئله دیگه ای و کار دیگه ای انجام بدیم تا تکرار نشه در ذهن ما و تمام بشه و اینجوری این ترس از بین میره و با اشتیاق استمرار و تعهد کامل این مسیر طی کنیم تا متناسب بشیم و اگه در این مسیر باشیم چه بخواهیم چه نخواهیم متناسب خواهیم شد ولی بسته به تلاش تعهد خود نتیجه میگیریم 

      من هم مهمترین مانع ذهنی ام همین ترس از چاقی بیشتر بود و این ترس بخاطر اهمیت داشتن حرف حدیث قضاوت دیگران بود راجب خودم واسه همین میترسیدم گه چاق تر بشم رهام کنن تنها بشم مسخرم کنن زشت بشم و با اینکه کسی بهم نمی گفت ولی در خیالات خودم همیشه این ترس بود نکنه چاق تر بشم دیگه کسی دوسم نداشته باشم نکنه چاق بشم تنها بمانم و همین خیالات ترس باعث شد چندین بار لیز بخورم در این مسیر احساس ناامیدی شکست کنم  واسه همین وقتی استاد توضیح میداد انگار داشت سرنوشت من در مورد چاقی میگفت واسه همین یافتم که واقعا بزرگترین مانع من واسه نرسیدن به تناسب اندام بخاطر ترسم از چاقی بیشتر هست اون هم بخاطر،دیگران 

      تعهد میدهم با اطمینان وتعهد کامل و استمرار و اشتیاق در مسیر قدم بردارم و هروقت فکری مخرب منفی اومد در ذهنم توجه خودم از روی اون فکر بردارم خودم مشغول کار دیگه ای کنم و همیشه این تکرار میکنم تا حک بشه در ذهنم که هر فکری که تکرار نشه نابود خواهد شد خیلی این جمله شگفت انگیز هست باید از طلا گرفت همین حرف اگه همین حرف رعایت کنیم مطمعن باشیم که زندگی مان دگرگون میشه در همه جنبه ها زندگی 

      شاد شاد شاد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribadeghani1371@gmail.com
      1400/05/11 18:53
      مدت عضویت: 1244 روز
      امتیاز کاربر: 1406 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 254 کلمه

      سلام
      واقعا من ک اینجا میام حرف میزنم اروم میشم انگار این حرفها سالهاست انبار شده تو دلم دیدید ادم هرجا بره میاد خونش میگه هیجا خونه ادم نمیشه من تو این سایت چنین حس راحتی رو دارن لدت میبرم از تک تک چیزهایی گوش میدم و مینویسم و هر کدومشون ک گوش میدم حس میکنم یک قدم نزدیکتر شدم نمیدونم چرا مل. عشق نمی‌بینیم فقط ظاهر میبینیم کسی ک منو دوس داشته باشه چرا واقعا باید چاقی من لاغری من باید براش نهن باش شوهر منو خودش واقعا انتقاد میکنه قبلنا ناراحت میشدم گاهی گریه میکردم گاهی ناراحت و عصبی میشدم ولی الان دفاع میکنم منم ادمم و خیلی اعتمادبه نفسم بهتر شده من خودم ب هیچ وجه در مورد کسی ن نظر میدم ن چیزی
      شوهر منوخودش چاق شده خودشم ب خودش رحم نمیکنه کاش ی زمانی ب چنین از سطح فرهنگ برسیم ک در مورد کسی نطر ندیم من از هر دوطرف حرف شنیدم انگار تو چشمشون ترازو دارن اصلا چاقی ما انسانها بیشتر با گفته های دیگران ب چشممون مبادو از خودمون متنفر میشیم خیلی وقتها خیلیا چاقن ولی درمورد ادم نطر میدن من اینجا میتونم حرفهایی بگم ک حتی تو تنهایی هام ب خودم نگفتم و اروم میشم خالی میشم
      نمیدونم چرادفراد فک میکنن ک باید زنها تراشیده باریک باشن اصلا زنها در مورد مردها نظر نمیدن این مرد ها هستن ک باید زن لاغر باشه شکم نداشته باشه
      واقعااگه کسی ب خاطر چاق شدن بزاره کنار همون بهتر ک بره چن اون دنبال بهانس ک بره

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/05/06 11:24
      مدت عضویت: 1806 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 768 کلمه

      سلام🙂

      کاملا با حرف شما موافقم برای اینکه این سایت فضایی رو فراهم کرده که افراد چاق با درد مشترک و رنج مشترک و خسته از ناکامی برای لاغری و حرف و حدیث دیگران حرفاشونو بزنن و بدون ترس از قضاوت شدن و بدون نگرانی از درک نشدن حزفهای نگفته رو که سالها در دلشون مونده رو بگن و این خودش بسیار جای تشکر داره که همچین فضای امن و آرامی برای ماها وجود داره،بسیار متشکرم از شما به خاطر عمل به ایده های نابتون.

      یه وقتهایی که دارم حرفهای شما رو با گذشته و شرایط زندگیم مطابقت میدم و جملاتی رو راجع به خصوصی ترین قسمتهای زندگیم و حتی حرفهای دلم که تا حالا به کسی نگفته بودم رو مینویسم ذهنم میگه حالا اینا رو مینویسی شاید یه نفر که تو رو بشناسه بیاد توی سایت و اینها رو بخونه آبروت نمیره؟؟؟؟ ول کن همه چی رو هم قرار نیست بنویسی که؟؟؟؟ ولی با اعتماد به نفسی که با این دوره ها پیدا میکنی حتی این جملات خطرناک هم به نظرت دیگه مهم نیستن و فقط تمام تمرکزت اینه که با نوشتن تمرینها لایه های زیرین مغزت رو هم کشف کنی و بهتر خودت و ذهنت رو بشناسی تا بهتر هم بتونی مسیرت رو ادامه بدی….

      نکته ای که هم در نوشته ابتدای فایل و هم در فایل توجه منو جلب کرد این بود که ترس از چاقتر شون که همه ما داریم به خاطر خودمون نیست و به خاطر ترس از حرف و حدیث بقیه است…

      واقعا نکته ظریفی هست و چقدر این باور در ما ریشه داره که کلا میخوایم همه رو از خودمون راضی نگه داریم چقدر حرف بقیه برامون اهمیت داره که همیشه میخوایم همرنگ جماعت باشیم ،چقدر این احساس نیاز به تایید بقیه برامون بولد هست،و چقدر ما از این باور و رفتارهای در راستای اون ضربه خوردیم مخصوصا ضربه های روحی

      اصلا انگار متفاوت بودن چقدر ناموجه و عجیبه…

      و وقتی داری برعلیه این عقیده قیام میکنی سخت هست و بهتر اینه که در سکوت و در خفا باشه چون علنی که بشه همه منتظرن که پاتو کج بذاری یا اشتباه کنی یا نتیجه نگیری تا مرتب بگن دیدی ما گفتیم اینجوری میشه دیدی نمیشه متفاوت باشی دیدی جواب نمیده….

      دقیقا مثل اینه که بخوای بر خلاف مسیر رود خانه شنا کنی…..اگه روی آب باشی همه منتظرن خسته شدنت رو ببینن و تایید کنن که هان دیدی نتونست ولی اگه بری زیر آب و با لباس غواصی خودت رو بپوشونی هر جهتی هم که بخوای به راحتی میتونی بری و کسی هم تو رو نمیبینه که بخواد نظر بده مسخره کنه و منصرفت کنه

      این یه مثال برای این موضوع مهم هست که همه اساتید موفقیت روش تاکید دارن که برای کار کردن روی خودتون کاملا در سکوت این کا رو انجام بدین و نمیخواد برین جار بزنین و به بقیه بگین که راه درست اینه و شما دارین اشتباه میکنین و…. چون با اینکار فقط باعث میشید که بقیه منتظر نتیجه نگرفتن شما باشن و مسخره کنن و انرژی شما رو پایین بیارن و از ادامه راه منصرف کنن

      این موضوع در مورد آموزشهای ذهنی خیلی مهمه و چون ذهن ما در طی ۳۰،۴۰ سال مدل دیگه ای بوده طول میکشه که با آموزش تغییر کنه و نتایج جسمی ما و زندگی ما رو هم تغییر بده

      در مورد لاغری هم استاد بارها تاکید کردن که نمیخواد با کسی در مورد این موضوع صحبت کنین ولی اکثر ما گوش نمیدیم آنقدر که ذوق زده هستیم از روش ساده و همیشگی لاغری اونم بدون رژیم و محدودیت و عرق ریختن دوس داریم به همه بگیم و این گفتن همانا و لیز خوردن هم همانا…..

      ودی وقتی نمیگیم با آرامش کار خودمون رو میکنیم و آموزش ها رو بدون هیچ فشار از سمت اطرافیان دنبال میکنیم ما از طرف خودمون به اندازه کافی تحت فشار هستیم و اینهمه عجله داریم برای لاغر شدن که باعث میشه به ذهن و جسم و روش اطمینانمون رو از دست بدیم و بارها لیز بخوریم ولی حداقلش اینه که راحت تر میتونیم بلند شیم و خودمون رو جمع و جور کنیم و ادامه بدیم ولی اگه تحت فشار بقیه  هم باشیم هم احتمال لیز خوردن بیشتره و هم بلند شدن سخت تر میشه…

      بیاین به قول استاد بی خیال حرف بقیه بشیم بی خیال راضی کردن بقیه بشیم حتی نزدیکترین افراد زندگیمون اصلا چه ارزشی داره این زندگی که بخوای به زور و التماس و گریه بقیه رو برای خودت نگه داری؟؟؟؟؟ اتفاقا وقتی از این ترس از دست دادن رها میشی و تمرکزت رو میذاری روی هدفهات هم خودت آرومتر میشی و هم بقیه بهتر میشن و این دقیقا همون قانون فرکانسه ….

      بسیتر فایل مهم و تاثیر گزاری هست و انصافا خیلی هم عالی توضیحش دادین ممنونم🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار ملکه عشق
        1400/09/26 15:52
        مدت عضویت: 1434 روز
        امتیاز کاربر: 10363 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 92 کلمه

        سلام و درود بر شما 

        از نوشته شما درس امید گرفتم دوست عزیزم حرف دل منم بود اوایل می گفتم شاید آشنایی بیاد تو سایت و از روی ایمیل یا تصویرم منو بشناسه اما از اونجایی که مقام رسوایی برای عاشقه نوشتم و شدم کبریت بی خطر آزاد شدم آروم شدم و پیامی که باید از تجربه ام می دادم را به شخص طلب کننده حتما رسوندم ….اینکه ترس از قضاوت نداشته باشی میتونی تو دنیای خودت فقط زیبایی کشف کنی امیدارم هرروز آسوده تر باشم ..

        مسیر زندگیتون مستقیم و هموارو پرنعمت جانا😇🦋✨

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryamkhazaie0000@gmail.com
      1400/04/17 19:45
      مدت عضویت: 1414 روز
      امتیاز کاربر: 458 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 274 کلمه

      بنام خداوندی ک آرامش بخش دلهاست ،سلام ب استاد عزیزم و دوستان گرامی گام ۴۶ ترس از چاق ترشدن ،ترس از بی ایمانیه ،ایمان نداشتن ب خود ،خدا ،اطرافیان ،وگرنه اگر ایمان داشته باشیم ک این توانایی در ما وجود داره ک هر چی رو بخواهیم می تونیم خلق کنیم تمام افرادی ک خودمم جز اون دسته ازآدما هستم ک نظر دیگران براشون مهمه از اعتماد ب نفس و عزت نفس پایینی برخوردارن یکی از این مسائل ترس از چاق تر شدنه ک در وجود ما هست اینه ک دیگران در مورد من چی فکر میکنن دوباره بهم نگن ،ترس از لباس سایز بزرگ خریدن ،ترس از نگاه فروشندها و توصیه های ک دارن،وگرنه خودمون ک باهاش کنار اومدیم و مبینیم ک مدام لباسا در حال تنگ شدنن من خودم در این راه لیز خوردم خیلی ملسه دم ب دقیقه لیز میخورم ی چند وقتیه ازوقتی مسیر لاغری من رو شروع کردم مادرم ب من گیر داده میگه چراباشگاه نمیری؟ چرا همه چی میخوری؟ خیلی رو اعصابمه منم ی مدتیه کم تر میرم خونشون چون باعث لیز خوردنم میشه توذهن من لاغری فقط با دوره ورود ب سرزمین لاغر هاست و الان ک تو این مسیرم ب نظرم تغییری نکردم یا شایدم ی خورده چاق شدم ولی من تسلیمم من ادامه میدم همه چی رو ب خدا سپردم من چند روز پیش گام قبلی رو رفتم و قول دادم فقط ادامه بدم ولی متاسفانه تو این چند روز قبل برق روزی س بار توی شهر ما میرفت و هم زمان اینترنت هم قطع میشد و من نتونستم پیوسته دیدگاه بنویسم ولی خدا رو شکر مث اینکه قراره دیگه قطع نشه ،باتشکر از استاد عزیز.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 15782 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,261 کلمه

                   💕بنام خداوند حکیم 💕

      گام 46       .  ترس از چاق شدن مانع لاغری است

      با سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم مسیر 

      خدارو شکر در این گام به یکی از موانع بر سر راه لاغری مون رسیدیم که با برداشتنش کلی مسیرمون هموار می شه 

      از نظر ما این منطقیه که وقتی از چاقی بدمون میاد یعنی نمی خوایم چاق تر بشیم یا همون نقطه مقابلش که دوست داریم لاغر بشیم  (مثل اینکه ازش بدم میاد یعنی دوسش ندارم یا چیز دیگه ای رو دوست دارم) 

      وقتی شرایطی باعث ایجاد احساس بد در ما می شه  به صورت نا خودآگاه دوست داریم شرایط به شکلی تغییر کنه که ما به احساس بهتر برسیم  

      🌹 در این میان نکته مهم این است که توجه ما به کدام قسمت با تمرکز بیشتر است شرایطی که احساس بد را ایجاد کرده یا جهتی که قرار است مارا به احساس بهتر برساند( فکربه جسم چاق یا جسمی که می خواهدلاغرباشد

      چرا توجه ما به شرایطی که باعث احساس بد شده بیشتر است؟  از آن جایی که شرایطی که با عث ایجاد احساس بد شده به صورت پیش فرض وجود دارد وما در آن شرایط قصد تغییر شرایط را داریم برای همین طبیعی است توجه ما بیشتر به جهتی باشد که باعث ایجاد احساس بد در ما شده 

      همین نظریه در چاقی ولاغری به این صورت است🤙

      فردی که اضافه وزن دارد وچاقی برای او مشکلاتی به همراه دارد همواره از چاقی خودش ومحدودیت ها ومشکلات چاقی نا امید است واحساس بدی از شرایط خودش دارد در عین حال تمایلات درونی او همیشه اورا به لاغر شدن واندام زیبا وسبکی دعوت می کند از آنجا که هیچ کس نمی تواند با تمایلات درونی خود مبارزه کند برای ارضای حس در ونیش به روش های مرسوم برای لاغری روی می آورد  استفاده کردن از این روش ها چون اشتباه است فرد چاق را با شکست روبه رو می کند وتمام تلاش ها وسختی های را که متحمل شده با رها کردن روش لاغری در مدت کوتاهی بر باد می رود در این میان او به این باور که در مقابل چاقی ناتوان است وهیچ روشی نمی تواند او را به نتیجه برساند می رسد 

      در میان این عده که سالهاست در تلاش برای کاهش وزن هستند عده ی کمی به حالت تسلیم می رسند و به این نتیجه می رسند که با این تلاش ها کار به جایی نمی برند برای همین از خدا کمک می خواهد وخداوند هم به بهترین راه که همان لاغری با ذهن است آنهارا هدایت می کند. فردی که با لاغری با ذهن هدایت می شود آموزش را با شوق وذوق فراوان شروع می کند از آنجایی که دست روی اصل کار که همان ذهن است گذاشته احساس در نیش خوب می شود وامید برای لاغری زیاد می شود حالا کمی که جلو تر می رود به تله ها و دام هایی بر سر مسیر گیر می کند واگر نتواند این مانع ها وتله هارا شناسایی کند وراه برخورد صحیح وبر طرف کردن آنها را یاد نگیرد کار برایش سخت می شود ودر برخی با شکست رو به رو می شود 

      ⛔اگردر مسیر لاغری با ذهن به مهارت شناسایی ورفع موانع ذهنی مسلط نشوید حرکت در مسیر سخت ودر برخی غیر ممکن می شود 

      آیا این موانع ذهنی در همه یکسان وبه یک شکل عمل می کنند؟؟؟

      شناسایی موانع ذهنی به عهده ی فردی که از آموزش ها استفاده می کند  است چون هر فردی بنا به افکار وفرمو ل های ذهنی خودش موانعی در ذهنش ایجاد شده که فقط توسط خودش قابل شناسایی است. 

      مسعولیت شناسایی ورفع موانع ذهنی به عهده چه کسی است؟ 

      آموزش های لاغری با ذهن نحوه شناسایی وبر طرف کردن موانع را به هنرجویان آموزش می دهد اما مسعولیت تحلیل افکار ورفتار خوددر زندگی وشناسایی موانع واقدام برای برطرف کردن آنها به عهده ی استفاده کنندگان است 

      ♦️تا اینجا راجب اهمیت موانع ذهنی واینکه شناسایی آنها چقدر در مسیر به ما کمک می کند صحبت کردیم حالا به یکی از مهم ترین آنها می پردازیم 

      یکی از مهم ترین موانع لاغری با ذهن ترس از چاق شدن است ✔️

      ترس از چاق شدن یکی از موانعی است که تقریبا در بین همه ی افراد چاق وجوددارد 

      علت ایجاد این مانع در ذهن افراد چاق چیست؟ 

      ترس از چاق شدن به این دلیل در ذهن افراد چاق وجود دارد که آنها وقتی برای لاغری تصمیم می گیرند ودر حین مسیر لاغری با ذهن همواره با جسم چاق خود همراه هستند  غرق در چاقی هستند در آینه چاقی خود را می بینند از زبان اطرافیان می شنوند وبا پوشیدن لباس ودست کشیدن آن را لمس می کنند اینها همه در شرایطی است که دارن برای لاغری تلاش می کنند

      اگر مراقب این مانع بزرگ ذهنی نباشیم به راحتی مارا زمین می زند 

      ♦️ترس از چاق شدن در بیشتر مواقع بخاطر خودمان نیست بلکه ریشه در نگرش دیگران نسبت به ما دارد 

      افراد چاق بخاطر سالها چاقی وچاق تر شدن دیگر ترسی از چاقی ندارند اما نگران حرف ونگاه اطرافیان هستند وقتی به دیگران اعلام می کنیم رژیم داریم یا می خواهیم با کمک ذهن لاغر شویم اطرافیان مخصوصا خانواده منتظرند تغییری در تو ببینند نگاهشان به تو است که کی لاغر می شوی برای همین تو مدام ترس داری نکنه چاق تر بشم نکنه لاغر نشم این روشم جواب نده خلاصه ما افراد چاق دیگه کاسه صبرمون لبریزه تحمل این نگاه ها وحرف ها را نداریم 

      🌷 چطور ترس از چاق شدن کار را برای ما سخت می کند؟ 

      همان طور که اگر کاری را با فکر اینکه خراب شود یا نگران نتیجه ی آن باشیم انجام دهیم کار یا خراب می شود یا اگر خوب انجام شود ما ترس ونگرانی واسترس زیادی همراه است در مسیر لاغري با ذهن هم اگر ترس از چاق شدن در ما باشه باعث لیز خوردن ما می شه اگر هم مقداری کاهش وزن داشته باشیم استرس زیادی را می کشیم اما از آنجا که کار با ذهن باید همواره با راحتی واحساس خوب باشد باید این مانع بزرگ را شناسایی وبه شکل صحیح برطرف کنیم 

      🌷 چگونه با وجود این مانع مسیر را ادامه دهیم واعتماد مان از لاغری با ذهن از بین نرود؟ 

      ما باید به نیروی الهی که در درونمان است اعتماد کنیم وبدانیم خداوند اشتباه نمی کند واگر بذر لاغری را در وجود ما قرار داده این بذر را مانند بی نهایت بذر دیگر به جوانه ومحصول تبدیل می کند

      ♦️واما راههای بر داشتن این مانع بزرگ بر سر راه چیست؟ 

      مثل همیشه باید ابتدا متزکر بشیم باید لاغری با ذهن را  باور  کرده باشیم این نکته خیلی مهمه فکر کنی باور کردی یا واقعا باور کردی 

      اگر همیشه در مسیر باشید وادامه دهید موفق به شناسایی وبرطرف کردن موانع لاغری می شوید ✔️ 

      نباید از چاق شدن بترسید برای خود  منطقی  کنید اشکالی ندارد اگر هم در ابتدای مسیر چاق تر شدم 

      چطور این ترس را منطقی کنیم؟ 

      وقتی که مطمعن باشیم مسیری که انتخاب کردیم بهترین راه برای لاغریست وقتی از خودمان مطمعن باشیم این راه را ادامه خواهیم داد ودیگر از چاق تر شدن نمی ترسی

      چطور بدانیم اطمینان داریم؟  از عملکرد خودمان اینکه چقدر برای این راه وقت می زاریم چقدر برامون مهمه چقدر در انجام تمرینات متعهد هستیم  چقدر اشتیاق داریم 

      🌷 نباید نگران حرف دیگران باشید ترس از حرف دیگران بر شما غلبه می کند وباعث می شود نه تنها لاغر نشوید بلکه چاق تر هم بشوید

      🌷ترس از چاق شدن را زمین بگذارید 

      🌷افکار منفی را از ذهنتان خارج کنید 

      🌷 فکری که تکرار نشود محکوم به از بین رفتن است 

      🌷فقط بخاطر خودتان لاغر شوید به فکر نگاه ودیدگاه دیگران نباشید

      نتیجه 👈⛔اصل برای همه ی افراد چاق که ترس از چاق شدن دارند لیز خوردن.وخارج شدن از مسیر است پس این مانع بزرگ را بشناسید چون مخفی است وبا منطق باهاش صلح کنید واونو از سر راه بر دارید 

      💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب موفق
      1400/03/24 10:40
      مدت عضویت: 1358 روز
      امتیاز کاربر: 14619 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 552 کلمه

      گام ۴۶ ترس از چاق شدن مانع لاغری است .

      به نام خدا 

      پیدا کردن موانع ذهنی به ما کمک کند که به راحتی لاغربشویم .

      ✅یکی از موانع،ترس از چاق شدنه.

      در همه جنبه‌های زندگی اگربترسیم کار خراب میشه .

      ✳ترس از انجام کار باعث خراب شدن آن کار می‌شود.

      ترس از چاقی به راحتی ما را چاق می کند وحرکت ماراخیلی پر خطر می کند .

      ترس ازچاق شدن خیلی وقتا به خاطر ترس از دیگران است .

      ترس از دیگران باعث لیز خوردن میشه.

      باید ترس اینکه چاق تر شویم برای خودمان منطقی کنیم اشکال نداره چاق بشی چون باور دارم که در این مسیر می توانم لاغر شوم حالا دو کیلو هم بیشتر .

      این مسیر را می توانیم با اطمینان طی کنیم که باور کنیم مسیرتو را متناسب میکنه .

      و نگران حرف دیگران نباشیم خانم ها نگران نگاه شوهرشان هستند  و همین نگرانی از شوهر باعث میشه ترس از چاقی بر شما غلبه کند.

      ⛔ افکار ما می تونه به دیگران این پالس بده که یه جمله یا حرفی را به مابزنن پس اجازه نده افکار بیهوده به ذهنت برسد 🔴 نباید نگران نگاه همسرمون باشیم.

       ما انسان‌ها وقتی یک کاری را می‌خواهیم انجام بدهیم روزها و شبها بهش فکر می کنیم می ترسیم که شاید درست پیش نرود شاید انتخاب خوبی نباشد از خرید برای خانه و وسایل خانه یا خرید و فروش خانه وملک تا مسائل خیلی مهمتر یعنی انتخاب همسر ….

      همه ما را دچار نگرانی می کند می ترسیم ولی وقتی که وارد کار و خطر می شویم به بزرگی بیرونش نیست.

       کم کم کارها نظم می‌گیرد و با سامان گرفتن کارها ما هم باور می‌کنیم که می‌توانیم با موفقیت کار را انجام دهیم این باور باعث شادی و نشاط ما می‌شود.

       مسیر تناسب فکری هم همینطوره وارد مسیری درست شدیم که همان هفته‌های اول معلوم شد مثل روش‌های دیگر نیست که تو را شهره عام و خاص کند و همه میفهمند که تورژیم داری . 

      درروش ها کالری شماری به ما گفته بودند شب میوه نخورید از ساعت ۷ بعد هیچ چیزی نخورید.

       از مهمانی رفتن می ترسیدم و بدترینشه خانه مادرم بود که اصلا موافق رژیم نبود .

      زن سالم را زن چاق می دانست و وقتی رژیم میگرفتم می گفت یعنی چه  آنقدرسرحال وخوب بودی با نخوردن خودتو بیماربکنی .

       ولی الان هر چیزی که می خواهم میخورم نگران هیچ چیزی نیستم هیچ کس هم چیزی نمیفهمه.

       اگر بگویم نتیجه برایم مهم نیست دروغ گفتم ولی به خودم می گویم من که مسیر درست هستم وحالم خوب است هیچ اذیت ونگرانی ندارم پس هر وقت که لازم باشد ادامه می دهم تا به نتیجه برسد.

       قبلاً اول صورتم خراب می شد هرکس از من می پرسید چی شده مشکلی با شوهر و زندگی داری ؟😔

      نگاه مردم برایم سخت بود که خودش یک ابر مانع بود.

        علاوه بر نگاه مردم از یک طرف هم نگران نگاه شوهرم بود.

      من میگفتم شوهرم درمورد چاقی من چیزی نمیگه ولی اشتباه میکردم اون چیزی نمیگفت ولی بانگاه وحرکاتش ترس رادرهمه وجودم نهادینه میکرد .نگاه میکرد ومیگفت لاغر شدی🤔 فکرکنم چاق شدی .یا میگفت تازگیها خودتو وزن کردی 🤔🤕…

      این جمله های به ظاهر ساده دل حساس من را به آشوب میکشید .و ترازو به دست میخواستم ثابت کنم که وزنم خوبه😭

      این ترس ازترازو ترس ازنگاه شوهرم ترس از چاقی شدن باعث میشد همیشه بترسم بخورم دیگه ۶قاشق رو وزن میکردم که مبادا یک دانه برنج بیشتر نخورم .

      اینقدر ترسیدم ،ترسیدم ..که آمدم به سرم ازآن چه میترسیدم.

       .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار s.mohammadi8195
      1400/03/23 12:34
      مدت عضویت: 1644 روز
      امتیاز کاربر: 4097 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 199 کلمه

      سلام بر همگی

      یکی دیگه از موانع لاغری با ذهن ترس از چاقی تر شدن هست. که اکثر اوقات به خاطر حرف و حدیث اطرافیانتون می باشد  . 

      زمانی که به درستی مسیری که درش هستیم اطمینان حاصل کنیم و مطمئن باشیم که با این روش به خواستمون یعنی متناسب شدن می رسیم دیگه اگه اوایل مسیر چاق تر هم بشیم چون مطمئن هستیم مسیر درسته دیگه احساس ترس نداریم و مطمئنم که با نگرشهای جدیدمان متناسب میشیم .

      تازه نگاه دیگران حتی همسر هم نباید برای ما فرقی داشته باشه که اگه قراره من به خاطر ترس از همسرم یا دوستم باخانواده ام باین روش  یا از انجام تصمیماتی که در زندگی فکر میکنم درسته منصرف بشم  بهتره که برن . ومنم هدف خودمو دنبال کنم . تازه این موقع هست که اکثر موارد رفتارشان عوض میشه و باهات کاری ندارند .

      وقتی افکار منفی میاد سراغم که اگه نتیجه نگیری چی؟ اگه چاقتر بشی چی؟ و اگه های دیگه .

      منم روبه روی افکار منفی وامیایستم میگم اگه نتیجه بگیرم چی؟ اگه متناسب بشم چی؟  اگه سریع وزن کم کنم چی؟ اگه زودی افکار مخرب از ذهنم بره بیرون چی؟  اینقدر میگم که افکار منفی دیگه دمش رو میزاره رو کولشو میره.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zary.ahmadi
      1400/03/17 04:20
      مدت عضویت: 1580 روز
      امتیاز کاربر: 10212 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,066 کلمه

      سلام

      گام ۴۶ ترس از چاقی مانع لاغری است 

      در مورد هر هدف و برنامه‌ایی که در زندگی داریم اگر ترس با آن دم خور باشه مانع رسیدن به آن می شه برای رسیدن به هدف باید در آنجا بودن را در ذهن خود تصویر کنیم .مثلا اگر دوست دارم  بدنی صیقلی و حوش اندام داشته باشم باید در ذهنم با آن بدن صیقلی باشم یعنی تصویر سازی کنم .به این شکل می شه بر ترس خود غلبه کرد تا مانع رسیدن به اهداف ما نشه و بر عکس اگر بترسیم و راه را سخت و دشوار تصور کنیم یعنی ذهن منف باف را قاطی کنیم اونون موقع است که نرس پیروز شده و مانع رسیدن به اهداف ما می شه و مرتب سنگ جلوی پای ما می اندازد.در مورد لاغری با ذهن هم ترس مهم‌ترین مانع رسیدن به آن می باشه این ترس باعث می شه شیطان در ذهن ما قدم های بزرگ‌تری بر دارد اول از همه عجله داشتن —یک قدم بزرگی که شیطان جلوی پای ما می زارد و مرتب در ذهن ما نجوا سر می دهد ،اگر بخواهیم زمان تعیین کنیم  دچار استرس و اضطراب می شویم و لیز می خوریم در صورتی که برای مسیر چاقی هیچ گونه زمانی تعیین نکرده بودیم پس برای لاغری هم نباید زمان تعیین کنیم 

      ترس از خوردن —زمانی که با اید دوره آشنا نبودم از خوردن هر خوراکی ترس داشتم با وجودی که به ابن درک رسیده بودم که باید با انداز خورد و هیچ وقت آنچه که دوست داشتم نخوردم چون خوراکی‌ها برای من انتخاب می کردند که چی بخورم —کی بخورم و احساس بدی که داشتم و در روح و روانم نفوذ کرده بود و کللا اونون شادی و خوشحالی از من گرفته شده بود حالا که فکر می کنم ریشه آن ،همون نگه داشتن اندام بوده که مرا درگیر خیلی مسایل کرده بود .مثل: محرومییت و محدویت -لذت نبردن از خوردن —نگرانی دایم از ترس چاقی و………و این درگیرها از من یک فرد غمگین و ساکت و احساس کمبود و همین احساس کمبود احساس آدم را مضطرب 

      و نگران می کند .خدا را شکر که از همه این زنجیرهای اسارت که خود برای خودم بسته بودم رها و آزاد شدم .

      خداوند مرا با این سایت تناسب فکری هدایت کرد و اکنون مدتی است که با ذوق و اشتیاق انرا دنبال می کنم و هیچ عجله ای ندارم و طی این مدت خیلی از رفتارهای غذایی من تغیژ کرده و همچنان ادامه می دهم تا به آنچه دوست دارم برسم .چگونه!!؟؟با آموزش های لاغری با ذهن و استمرار داشته باشم تا موانع ذهنی را شناسایی و رفع کنم چون بدون رفع موانع ذهنی حرکت در این مسیر سخت و غیر ممکن می شه چون هر شخصی با افکار و فرمول های ذهنی خودش موانعی را در ذهنش ایجاد شده که فقط توسط خود شخص قابل شناسایی می باشد و آموزش ها به ما می آموزد که چگونه موانع را بر طرف کنیم -یکی از موانع وزن کردن است که شامل سه قسمت می شه ۱–اگر عدد را مثل روز قبل نشون بده باز هم به هم می ریزیم ۲–اگر کمتر نشون بده خوشحا ل می شیم ولی باز نگران فردا هستیم 

      ۳–اگر بیشتر نشون بده که خدا بخیر کند 

       در هر سه حالت با روح و روان ما درگیر است ،نتیجه::وزن کردن بکی از موانع است که با درک این فرمول من راحت آن را کنار گذاشتم 

      ترس از چاقی هم یکی از موانع مهم لاغری است که در ذهن همه افراد چاق و حتی بعضی لاغرها وجود دارد و برای ترس از چاقی هم تا حالا کلی اموزش  دیده ایم مهم‌ترین از همه به اونون درک رسیده ایم که بدن نیاز به غذا دارد فقط باید فرمول های گرسنگی را حس کنیم فرمول سیری را بیابیم و به اندازه بخوریم با احساس خوب نه با رنج و اجبار باید رها و آزاد باشیم 

      وقتی فرمول ها را درست بیاموزیم و عملکرد داشته باشیم دیگر نگران چاقی نیستیم و باید وضعیت فعلی خود را به هر شکلی که هست بپدیریم و احساس خوب داشته و به راه خود ادامه دهیم و با تصویر سازی در اندامی که دوست داریم زندگی کنیم و به جسم خود توجه نکنیم فقط تمرکز بر ادامه دادن داشته باشیم 

      مهم است که موانع ذهنی را راسناسایی و بر طرف کنیم مثلا ؛از بچگی شنیدیم و دیدیم که گفتند چاقی ارثی است –

      چاقی به علت زایمان و ازدواج 

      چاقی بر اثر مصرف بعضی داروها 

      چاقی بر اثر بعضی مریضی ها 

      همه آین ها موانع هستند که همه شناسایی و اثبات شده که هیچ کدوم از اینها باعث چاقی در ما نمی شه و این اولین قدمی است که ترس از چاقی بر داشته می شه و به آرامش روحی می رسیم و بعد مراحل بعدی .موانع زیاد هستند فقط کافی است که آنها را بشناسیم 

      اگر ایمان و باور داشته باشیم همه موانع را یکی یکی پست سر می زاریم مخصوصا که لاغری را برای خودمون بخواهیم و خود را لایق آن بدانیم می توانیم بر تمام ترس ها غلبه کنیم همانطور که تا حالا تغییر کرده آبم باز هم تغییر خواهیم کرد چون راهی که می رویم همرا با آرامش و احساس خوب است ،نتیجه همه این آموزش ها ::آرامش جسمی و روحی که دنیا ارزش دارد 

      خودباوری ؛لیاقت داشتن تمام اهدافی که مد نظر ماست 

      اعتماد به نفس و عزت به نفس و خیلی گزینه های دیگری که همه ما از آن آگاه هستیم که بر اثر تکرار و استمرار به انها می رسیم باز هم تکرار می کنم که مهم ترین موضوعی که مانع لاغر شدن ما می شه ترس از چاق شدن و برای من تجربه شده همانطور که گفتم ذهن من واقعا چاق بوده و هنوز باید روش کار بشه !!چرا!!!؟؟چون جسم من بخاطر فعالیتها و ورژیم خا لاغر بوده چون ترس از چاق شدن و چاقتر شدن در من در من قوی بوده و آین ترس نه تنها در مورد لاغری است در همه موارد نفوذ دارد .مثلا شوهرم هر موقع وسایلی در خانه خراب می شه اولین کاری که می کند در مورد آن اطلاعات می گیرد و بدون هیچ ترسی دل و روده آن وسایل را به هم می ریزد و موفق هم می شه در تمام زمینه ها حتی مثل لوله کشی .نقاشی خونه .کارهایی که اصلا تخصص اونون نیست چون نرسی ندارد با گرفتن اطلاعات از پس همه کار ها بر می اید .می خوام بگم که ترس مانع همه کارها می شه از جمله لاغری با ذهن پس باید هوشیار باشیم و این شیطان را را از ورودی ذهن خود منع کنیم 🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار angelikian4040@gmail.com
      1400/03/04 09:10
      مدت عضویت: 1281 روز
      امتیاز کاربر: 310 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 523 کلمه

      ترس از چاقی یکی دیگه از موانع چاقی محسوب میشه و این ترس تقریبا در تمام افراد چاق ملموس است و این ترس به دلیل عدم اعتماد به نفس و نگرانی از قضاوت از طرف اطرافیان می باشد زیرا خود فرد چاق این وضعیت خودش رو پذیرفته و باهاش کنار اومده و فقط به دلیل ایجاد محدودیتها در جسمش از چاقی متنفر میشه ولی این ترس یک نوع توجه  و تمرکز بیشتر به چاقی است و باعث گسترش بیشتر چاقی خواهد شد و وضعیت جسمی و روحی وروانی فرد بیشتر دچار مشکل می شود در ترس از چاقی فرد همیشه نگران نگاه افراد بوده و فرد چاق سعی میکنه همیشه خودش رو از دید دیگران دور نگه داره و احساس بد تشدید میشه من هم دقیقا این حس بد رو خیلی زیاد تجربه کردم و لطمه های روحی زیادی  خوردم و فکر میکردم  مجرمی هستم  که چون به خودم ظلم کردم و به این وضعیت دچار شدم دیگران حق دارن در مورد من اظهار نظر کنن و با رفتارم به اطرافیانم می فهموندم شما حق دارید منو قضاوت کنید و همیشه میخواستم خودم رو توجیه کنم که من واقعا از این وضعیت ناراحت هستم و تمام تلاشم رو انجام میدم که لاغر بشم ولی لاغر نمیشم  و توی اماکن عمومی بیشتر از اینکه از مناظر اطرافم لذت ببرم به اطرافیانم توجه میکردم و با خودم فکر میکردم که تصور این افراد در مورد من چیه؟ و واقعا زجرآور بود و واقعا از زندگی خسته شده بودم آخه من چرا لاغر نمیشم و لاغری با ذهن به داد من و همه افرادی که در این مسیر هستن رسید چون این درد مشترک تمامی افراد چاق است در این روش اول احساس خوب رو تجربه کردم که به دنبالش آرامش درونی وجود داره و اینکه توجه خودم رو از جسمم برداشتم و خودم رو همینطوری که هستم قبول کردم و عاشقانه خودم رو دوست دارم و چاقی فقط یک مهمون ناخوانده هست که جسم من رو ترک میکنه و دیگه از چاق تر شدن ترس ندارم چند کیلو چاق تر شدن هیچ اشکالی نداره و من قطعا لاغر میشم و دیگه هیچ جا در مورد چاقی صحبت نمیکنم و با رفتارم هم اجازه اظهار نظر از دیگران رو می گیرم و از تمام نعمت های الهی با لذت و در حد نیاز بدنم استفاده میکنم این حق طبیعی من هست و به هیچ کس اجازه نمیدم این حق رو از من سلب کنه و هر روز با ایجاد فرمولهای ذهنی لاغری به ذهنم باعث احساس خوب و سپس رفتار مناسب و تغییر در جسمم میشم ذهن من چاقی رو یاد گرفته و فراموش نخواهد کرد اما می تونه مجددا آموزشهایی رو ببینه که من میخوام و این نشانه قدرت ذهن  است موهبتی که در وجود همه ما به ودیعه گذاشته شده که خودمون خالق زندگی و حتی جسم خودمون باشیم من به عنوان یک انسان آگاه که دارای چنین قدرت عظیمی به نام قدرت ذهن هستم ترس از چاقی رو کاملا کنار می گذارم و قضاوت دیگران برای من هیچ اهمیتی ندارد و هر روز با اشتیاق و احساس خوب یک قدم دیگه از چاقی دورتر و به ایستگاه تناسب نزدیکتر می شوم .خدایا ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار s.mohammadi8195
      1400/02/30 10:34
      مدت عضویت: 1644 روز
      امتیاز کاربر: 4097 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 258 کلمه

      سلام خدمت استاد و دوستان سرزمین لاغری 

      من بعد گوش کردن این فایل یکی از موانع ذهنی که برای لاغر شدن به خاطر ترس هست رو الان به ذهنم خطور کرد گفتم با شما هم درمیان بگذارم .

      من موقعی که متناسب بودم و الان هم که اضافه وزن پیدا کردم غذا خوردنم خیلی کمه وخیلی زود سیر میشدم ومیشم و این باعث میشد که غذایی که برای خودم صبحونه یا ناهار یاشام میریزم کم باشه تا اگه کاملا نخوردم پدرم شاکی نشه . چون اکثر اوقات همین غذای کم رو هم چندتا لقمه ته بشقاب باقی میماند که اصلا نمی تونستم بخورم و پدرم چون چاق بود این کار من براش معنایی نداشت و مرتب منو دعوا میکرد که این چندتا لقمه چیه که تو نمی تونی بخوری و حروم میکنی غذا رو.و من هم  مجبور بودم به زور بخورم یا که  یواشکی سر سفره که سیر میشدم پاشم و ته مونده غذام که چندتا لقمه بود دور بریزم  یا داخل یه بشقاب بریزم بزارم تو یخچال که اگه گشتم شد بخورم تا شاکی نشن  . بغضی اوقات داخل یخچال پرکشید از این ته مونده غذاها. تا سر فرصت دور بریزم. خودمم اعصابم خرد میشد آخه مگه یه تکه از یه سیب چیه من نمیتونم بخورم یا دو لقمه املت و…. . .و این که استاد فرمودند کسی ما چافها رو درک نمی کرد که سیر نمیشم ولی من درکش میکنم . هنوز هم این عادت رو دارم و نمیدونم چه فرمول غلط ذهنی دارم که با اینکه ۱۵ کیلو اضافه وزن دارم پس این رفتار دیگه چیه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1400/02/26 23:58
      مدت عضویت: 1571 روز
      امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,083 کلمه

      فایل “گام چهل وششم “:

      ترس برادر مرگ است.  من هر چیزی را که ازش میترسیدم ، زودتر از زمانی که فکرش را میکردم، برایم اتفاق افتاده است .🤢🙁🤧

      ولی جالب این است که، اگر راجع به موضوعی ترس نداشتم ، اینقدر کارهایم  سریع و راحت و اسان انجام شده که حتی خودم هم گاهی انگشت حیرت به دهان گرفتم که چطور بااین ارامش و سرعت این کار انجام شد. 😀😊😇

      اینکه ما ترس از چاقی مان به خاطر دیگران است را من کاملاً باهاش موافقم.  ما اصلا هممون به خاطر فرهنگ و احترامی که برای ديگران قایل هستیم، همواره به خاطر ديگران زندگی میکنیم.🤐🙄🤥

      به خاطر انها انتخاب میکنیم و گاهی حتی از انها میخواهیم که مسیر زندگی ما را تعیین کنند.  چون نظر ديگران به اشتباه در ذهن و باور ما، احترام و ادب به حساب میاید.  🙁🤒🤕

      وقتی سال 2009 وارد امریکا شدم و به مرور که با فرهنگ انها اشنا شدم ،موارد زیادی بوده است که بعضی از کارهای عادی انها برای من عجیب و غریب بود.🤐🤥🙄

      اینکه موقع ازدواج و حلقه خریدن، اکثرا خود دختر و پسری که ميخواهند با هم ازدواج کنند ،تنها میروند خرید و یا اینکه برای مراسم عروسی خانواده داماد اصلا نظری نمیدهند ،چون خرج عروسی با خانواده عروس است ،حتی لباس عروس ، شام عروسی ، جای عروسی را خود عروس انتخاب میکند.🤕🤔🙁

      ولی در ایران تنها کسی که براي عروسی نظرش خیلی مهم نیست ، خود عروس خانم است. 🙄🤥🤔

      عروسهای چاقی را دیدم که لباسها یی را انتخاب میکردند که دوست داشتند، اصلا براشون مهم نبود که دیگران چه فکری درباره انها میکنند.🤔🤕🤥

      حتی یکبار از داماد پرسیدم، برات مهم نیست که عروس در لباسش چطور به نظر برسد و او جواب داد نه ،چون من او را برای خودم انتخاب کرده ام ، اگر او لباسش را انتخاب کرده ، من هم به نظر او احترام میگذارم.🙄🤥🤤

      دوستان من چند ین عروسی توی این سالها رفته ام ، تنها کسانیکه از نوع غذا در عروسیهای اینجا قر زده اند فقط ایرانیها بوده اند ، مثل خود من ، همسرم و حتی پسرم که مثلا چقدر پرس غذاشون کم بود.🙁🤔🤐

      حتی میدیدم که من 6 ساعت راجع به عروسی 5 ساعته نظر میدادم و الان خنده ام میگیرد چقدر وقتم را به بيهوده گی و بطالت و کسالت میگذراندم.😀🤣🙃

      🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

      اندیشه جدید من همگام با تمرینهای شگفت انگیز این دوره:

      هفته پیش خواهرم و شوهرش دو سه روز امدند خانه ما مسافرت. انها هر دو متناسب هستند و بسیار هم سالم غذا میخورند.🌻

      از بدو ورودانها ،ما هر چی برای انها اوردیم، شروع کردند به شمردن کالری ان. من متوجه شدم که انها تصميم گرفته اند که لاغر کنند چون از خانه کار میکنند و مثل من نمیتوانند به افیسoffice خودشان بروند.🤒🤕🤐

      انها تفکرشان این بود که چون از خانه کار میکنند پس بی تحرکی باعث چاقی انها شده است.🍽🌭🥞

      تقريباً این کالری شمردن انها تا 3 روز ادامه داشت. روز اخر یا همان روز سوم که ما به شهری در 6 ساعتی خانه مان رفتیم و برگشتیم. همه خیلی گرسنه و خسته بودند.  من تصميم گرفتند که پیتزای خانگی درست کنم.🍕🍟🍔

      البته  این را بگویم که چند ساعت قبلش،  ما ناهار همبرگر خوردیم که ساعت حدود 2 ظهر بود.

      بعد ساعت 4 به اصرار خواهرم بستنی خوردیم و من مجبور شدم قبول کنم با اینکه میل نداشتم چون ميخواست ما را مهمان کند و گفت برات بستنی کوچک میگیرم و من هم ان را با همسرم شریکی خوردمش.🍦🍟🍔

      برگردیم به 8 شب و شام و روز سومی که انها به همراه ما از مسافرت به ان شهر ،همگی به خانه مان برگشتیم . با اینکه خودم غذا را پختم و بوی پیتزا در کل خانه پیچیده بود، ولی من اصلا گرسنه ام نبود.🌺

      2 تا پیتزا بزرگ و یک پیتزای کوچک سر سفره اوردم و خودم لب نزدم.  انها تعجب کردم که چرا شام نمیخوری.  من هم گفتم سیر هستم ازبستنی که خوردم و اصلا احساس گرسنگی نداشتم.

      من تازگیها ساعت4 که از کار میایم خانه ،شام میخورم وبعد از  4 عصر ،چون گرسنه ام نمیشود اصولا خیلی خوراکی نمیخورم. 🍦🍕🍔

      شاید باورتون نشه، ولی من زیر چشمی حواسم به خواهرم و شوهرش بود انها هر کدوم نصف کل پیتزای بزرگ را خوردند ، یعنی با هم یک پیتزای کامل بزرگ را خوردند.🍕🍟🍔

      بعد نوشابه هم خوردند و اصلا فراموش کردند مقدار کالری ان را از من بپرسم.🍕🍟🌯

      اینقدر ان دو 2 ، سه روز گذشته را مراقبت کرده بودند و حواسشان درگیر کالری شماری بود که دیگر ذهنشان به انها فرمان داد که” بابا بخور به حد کافی اذیت شده اید. ” 🍰🍩🍦

      این را گفتم که اگر کسی شک دارد، موضوع براش کاملاً جا بیفتد که انها با ترس و لرز و به طور واضح در طول سفرشان به شهر ما،به طورکلی بی حوصله بودند. 🤒🤕🙁

      از بس درگیر شمردن کالری بودند ، به ما هم خیلی از بودن با انها خوش نگذشت. 🌭🥙🥞

      من راحت ، رها  و متناسب هر جایی که لازم بود ،غذايم را خوردم.  درست است که انها هر دو متناسب هستند ولی همین که فکر میکنند که چون حالا حالا ، باید از خونه کارکنند و به کالری خوانی افتاده اند ، معلوم است که میترسند ولی من چون در راهی قدم گذاشته ام که اطمینان درونی دارم که درست است و بدون ترس غذا میخورم، بنابراین راحتتر و با لذت بیشتری از زندگیم لذت میبرم. لذت بردن از زندگى ،بهتر از متناسب بودن با ترس و لرز است. ☀

      من خیلی در سفر با انها راحت بودم و اصلا فکرم درگیر چیزی نبود.  وقتی یکبار در رستوران گارسن دیر غذا را اورد و یا اشتباهی غذا را برای شو هر خواهرم اورد ، همه غیر از من تا ساعتها قر زدند و من که تا لحظه ورود انها سر کار بودم ، از همه بیشتر در طول ان چند روز در اشپزخانه مشغول کار و پذیرایی از انها بودم و کلا میزان بودم و حتی استراحتم از انها بسیار کمتر بود ، اصلا به نظرم اوضاع وخیم نیامد.🌞

      چقدر صبورانه یا با ارامش از سفر لذت میبردم.  اگر وسط راه پیدا میشدیم یا پشه ها در اطرافمان زیاد میامدند یا اینکه افتاب شدید بود، من نسبت به انها نه تنها مثل خواهرم قرنمیزدم، بلکله بلند بلند از شگفتیهای طبیعت ای که خداوند در ان جاده و بیابان به تصویر کشیده بود ،کلی تعریف و تمجید میکردم. 🌞

      این است تفاوت کسی که دارد با عشق به تناسب ذهنی میرسد با کسی که با ترس و لرز و رژيم خودش را متناسب نگه میدارد و زجر و سختی دایم دارد . من خیلی شکر گذاری کردم از اینکه اینقدر تغییر کرده ام و ذهنم رشد کرده است. 🌝

      با سپاس فراوان از استاد عزیزمان ، استاد عطار روشن 🌞

      روز یکشنبه 26 اردیبهشت ماه سال 1400 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 40 از 8 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار ☺️حبيبه😊
        1400/02/27 18:35
        مدت عضویت: 1871 روز
        امتیاز کاربر: 4916 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 26 کلمه

        درود بر شما 

        خیلی لذت بردم خانوم لاله عزیز

        گوارای وجودتون شیرینی این تغییرات 

        و چقد زندگی بدون ترس از خوردن قطعا لذت بخشه ، ساده،  آزاده،  رهاییه 

        خداروشکر 

        موفق باشید 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار Laleh
          1400/02/28 06:53
          مدت عضویت: 1571 روز
          امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 19 کلمه

          ممنونم ازشما حبیبه جان.

          ازتک تک کلمات شما احساس عشق رامیبینم واین معیارما برای تناسب ذهن است. باهم شگفتی میافرینیم. 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار FARIDEH. T
        1400/02/27 18:36
        مدت عضویت: 1466 روز
        امتیاز کاربر: 4983 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 34 کلمه

        دوست عزیز ، بسیار لذت بردم از دیدگاه زیبایتان وتغییرات اساسی که در شما پدید آمده، آرزو می کنم روز به روز موفق تر ومصمم تر به راه خودتون همراه یکدیگر ادامه بدهیم.

        همراه شما 

        فریده

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار Laleh
          1400/02/28 06:58
          مدت عضویت: 1571 روز
          امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 16 کلمه

          ممنونم ازشما فریده جان.

          چقدرزیبا نظرتون را نوشتید. خیلی خوشحالم  هم مسیرودر کنار عزیزانی چون شما هستم.سپاسگزارم.

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار فروغ ریاحی
        1400/02/27 21:13
        مدت عضویت: 1855 روز
        امتیاز کاربر: 34416 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        مدال طلایی
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 460 کلمه

        سلام لاله ی عزیز

        من خودم کسی هستم که سالها با ترس و لرز  و کالری شماری و حساب و کتاب در خوردن و محدودیت در خوردن میخواستم لاغر باشم و اما لاغر هم میشدمچون خیلی تلاش میکردم  اماهیچ وقت نتیجه ماندگار نبود و  این اواخر حدود سه سال پیش  به خاطر وسواسی شدید بر روی وزنم  و  مانع هایی که پیدا کرده بودم مثلا  قرصهای کم کاری تیرویید و یا قرصهای هورمونی  من باعث چاقی من میشن و….هیچ وقت به اندازه تلاشم   نتیجه  نمیگرفتم و باعث اذیت و ناراحتی من شده بود و بارها بر روی ترازو میرفتم و عدد وزنیم  رو  که میدیدیم گریه میکردمو دیگه اون روز حالم خوب نبود و مجبور بودم  همیشه  در باشگاه ورزشهای  سخت تر  انجام بدم  و از مربی درخواست ورزشهای خیلی شدید میکردم  که  منجر به زانو درد و کمر درد شدید در من شده بودن و کلی اسیب دیده بودم اما حاصر بودم تحمل کنم ولی لاغر بشم  و هیچ لدتی نمیبردم نه از غذاهای بدمز ه ای که میخوردم  نه از اون عداب وجدانهای بعد از خوردنهام نه از اون اندامم نه  از اون ورزشهام نه از اون ترسهام برای وزنم  و … همیشه در حال حساب و کتاب کردن بودم و اما از وقتی وارد سایت تناسب فکری شدم  اینقدر تغییر های عالی داشتم که نمیدونم از کجا بگم همین دیشب در مهمانی خودم  بقیه  مخصوصا چاقهای اون جمع اینقدر خورده بودن که حالشون بد بود و به دنبال یه چیز برای بهتر کردن حالشون بودن و یا  خیلی سنگین بودن و یا غر میزدن چقدر خوردن اما من خیلی اتوماتیک و راحت به اندازه نیازم خوردم و پا شدم و خودم بعدا  متوجه شدم و لذت بردم که چقدر عالی رفتار کردم  در واقع زمانی متوجه شدم که بقیه میگفتن اذیتن کاش کمتر میخوردم و  من تعجب میکردم و برای یه لحظه اونجا  به خودم اومدم که چقدر من به اندازه خوردم و  نگرانی هم نداشتم .

        کلا از اون دوران  رژیم و محدودیت خیلی فاصله گرفتم به راحتی میخورم در هر زمانی میخورم در کل آزادی در خوردن با لذت دارم  آرامش دارم  حال خوب دارم اندام زیبایی دارم  مگر من چی میخوام از این دنیا همیکنه زنده هستم و سلامتم و متناسبم و آزادی دارم در خوردنم  اینها کم چیزی نیست  خود من سالها به دنبال همچین چیزی  که در متناسبهای اطرافم میدیدم حسرت میخوردم حالا خودم  تا حدود زیادی  عین اونها هستم  و اگر چه هنوز دوست دارم متناسب تر بشم و یکم فاصله دارم  اما خود این شرایط فعلی  من و این همه تغییر رفتاری و افکاری  کم چیزی نیست و عاشقانه لاغری و زندگی به این سبک رو دوست دارم و حالا متوجه میشم زندگی با  این طعم تناسب چقدر عالی هست .

        واقعا از استاد عزیز  به خاطر این اگاهی ها تشکر میکنم 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار Laleh
          1400/02/28 07:18
          مدت عضویت: 1571 روز
          امتیاز کاربر: 1457 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 233 کلمه

          ممنونم از نظر شما فروغ جان

          همه ما به خصوص چون خانم هستیم و از زمان بچگی به عنوان دختر بزرگ شدیم ، یک سری محدوديتها داشته ایم علاوه بر پسرها.

          خانواده من که همیشه برای من و خواهرانم محدودیت میگذاشتند.  حالا بعد از ان دورانی که هممون به سر بردیم ، محدوديت غذا و یا بهتر بگویم محدود بودن برای خوردن ، مهمانی رفتن و غیره خیلی ازار دهنده است.

          من خودم خیلی معنی  ازادی را نمیدانستم ولی بعد از تغییر مکان خودم و خارج شدن از کشور، فهمیدم و درک کردم چقدر معنای ان ازادی و ازادی که در ذهن من بود متفاوت است.

          ولی خوب من هیچ وقت ادم مادی نبودم، همیشه دنبال ازادی روحم بودم.  چیزی که ما در این سایت به ان دست پیدا کرده ایم ، ازادی و خوشحالی روحمان است که واقعاً از درون ماست ، بنابراین همان طور که شما با مثال از زندگی خودتان به ان اشاره کردید ، لازم ندارید که به باشگاه بروید ، مربی داشته باشید و یا رژیم یا برنامه خاص غذایی داشته باشید.

          شما و من و همه کسانیکه متعهد ميشوند به انجام این تمرینها ، از درون راضی هستند.  ارامش دارند و از زندگی لذت میبرند.

          خوردن غذا فقط بخش کوچکی از ان است.  چقدر خوشحالم که شما نظر خودتان را با این دقت و جزییات نوشتید.

          واقعا خستگی روز از تنم به در رفت.  پیشاپیش شگفتی ساز شدنتان را به شما تبریک میگویم. 😃😊🙋 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار matin.sorkhei@gmail.com
      1400/02/22 03:53
      مدت عضویت: 1353 روز
      امتیاز کاربر: 5499 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 817 کلمه

      سلام به همگی
      توی این مدتی که همراه با شما و این سایت بسیار عالی شدم شاید فقط یکی دو دفعه ترس از چاقی بیشتر سراغم اومد..اولش سعی کردم ریشه یابیش کنم و ببینم از کجا پیداش شده فهمیدم بخاطر این بوده که این اواخر یکم پرخوری کردم (که البته دلیلشو هم میدونم چیه) .اول بگم من یه مدتیه که توجهم به رفتارهای افراد لاغر مثل مامانم و دو تا دوستای خیلی صمیمیم جلب شده و خیلی بهشون توجه میکنم.راجع  به اشتهاشون یا وقتی هوس یه خوراکی میکنن چکار میکنن و… خیلی سوال میکنم و به نکات خیلیی خیلی جالبی رسیدم.مثلا اینکه مامان من خیلییی اشتهاش از من بیشتره و خیلی بیشتر از من خوراکی میخورند.مثلا من فقط در وعده ی افطار غذا میخورم و دیگه معمولا تا سحر چیزی نمیخورم با اینکه بیدار هستم و فعالیت های روزانه مو انجام میدم اما مامانم به رفتارشون که دقت کردم دیدم تا وقتیکه بیدار هستند وعده ها و غذاهای دیگه هم میخورند..چای..میوه..تنقلات گاها.در مورد دوستان دیگم هم همینطور بود.یکی شون خیلییی هله هوله خورد هست و یادمه که هروقت میخواستیم باهم بریم بیرون من عزا میگرفتم چون در طول مسیرر هررررچیزی که میدید رو میخرید و میخورد.دوست دیگم که دیگه به معنای واقهی محشر و پدیده ی تکرار نشدنی هست.با قدم حدود 155 و وزن 45 به اندازه ی من که قدم 173-4 و وزن… هست میخوره…!!!!!!
      همیشه سوالم ازش این بود که پریسا تو واقعا اینهمه غذا رو کجا جا میدی اینقدررر که در حال خوردن هستی..
      اینا رو گفتم که بگم راهکارم وقتایی که ترس از چاقی بیشتر که اغلب ناشی از پرخوریه اینه که پریسا رو میارم توی ذهنم و میگم پریسا خیلیی آدم پرخوریه ولی از وقتیکه میشناسمش روی 45 ک مونده و ذهنم آروم میشه و نجواها میرن.< یه راهکار خیلی کاربردی که من از زمان آشنایی با این سایت پیدا کردم بحث منطقی سازی ذهنم برای لاغری و فیت بودن هست یعنی گشتم توی ذهنم عللی که فکر میکردم که باعث چاقیه و من بخاطر اون علت هاست که لاغر نمیشم رو پیدا کردم و بعد الگوهایی در اطرافم پیدا کردم که نقض او علل رو پیدا میکرد. مثلا من فکر میکردم پیاده روی و ورزش در کاهش وزن تاثیر خیلییییی زیادی داره مخصوصا پیاده روی،و وقتاییکه نمیتونستم پیاده روی کنم حالم بد بود و … بعد توی اطرافیانم گشتم و آدمای لاغری رو دیدم که اصلا راااه نمیرن.یعنی دو قدم راه که میخواستیم بریم حتما باید ماشین میبود و اصلا علاقه ای به پیاده روی نداشتن. این باعث شد که داستان تاثیر خیلییی زیاده ورزش توی ذهنم شکسته بشه و فقط وقتی برم رو تردمیل که دلم بخواد هروقت میرم پیاده روی یه موزیک خیلییی شاد میذارم و خودمو در بهترین اندام و لباس ممکن تصور میکنم که توی یه مهمونی خیلیییی باحال با شادترین حالت ممکن دارم میرقصمو شادی میکنم برای همین وقتاییکه میخوام برم تردمیل و نجواها ی شیطانی میان بهشون میگم نمیخوام ورزش کنم که..میخوام برم مهمونی با دوستام و اینطوری میشه که اکثر مواقع اصلا تایم رو نمیفهمم که چطوری 40 دقیقه سپری شد. مورد دیگه ای که باعث  میشه ایمانم به این راه بیشتر و بیشتر کنم و بیخیالش نشم اینه که همیشه به خودم میگم متین ته این راه قطعا و حتما تناسب اندام هست شک نکن.این راه تضمین شدس.چرا؟ چون خدا منو به این راه و این سایت هدایت کرده اون لحظاتی که بهش گفتم خدایا من مطمعنم با ق جذب و ذهنم میتونم به لاغری برسم فقط نمیدونم چطوری و از کجا باید شروع کنم..تو بگو..تو منو هدایت کن و خدا این سایت رو نشون من داد.خدا که اشتباه نمیکنه..میکنه؟هرررررگززز..پسسس ته این راه حتما تناسب و لاغریه. مورد بعدی ترس از حرف مردم و قضاوت دیگران..دروغ چرا این مورد هنوز در ذهن من پر رنگه اما دارم تلاش میکنم کمترش کنم چطوری؟به خودم ثابت کردم که من هرررررجوری که فکر کنم و خودمو ببینم دیگران هم همون طوری منو میبینن و بهم میگن.یه مثالی هم استاد آوردن از خودشو که چند روزی فکر کردن به اینکه چاق شدن(الکی) و گفتن که اطرافیان شون هم دقیقا همین نکته رو بهشون گفتن در حالیکه ایشون مطمعن بودن ظرف اون چند روز تغییر خاصی نکرده بودن یا اگر هم بوده چشمگیر نبوده یا اصلا قبلش که اطرافیان شون ایشون رو وزن نکرده بودن و این حرف ها فقط بخاطر این بوده که ایشون میگفتند که میخواستن امتحان کنن که دوباره اگر توی ذهن شون چاقی باشه ایا دیگران هم همینو میگن یا نه که با خنده گفتن دیدم آره بابا ج میده بیخیال.(خنده) ین مثال دیگه تیر خلاص بود برای ساکت کردن نجواهای ذهنی من و بسیار کاربردیه. و در آخر این جمله که فکری که در ذهن ما توسط خود ما تکرار نشه نابود میشه به عنوان یک جمله و درس طلایی من از استاد گرفتم.< خیلی خوشحالم..خیلی خیلی حالم خوبه..خصوصا از وقتیکه تصمیم گرفتم یه مدتی مثلا چند ماه خودمو وزن نکنم اینقدرر حالم خوبه..اینقدررر حس رهایی دارم که حد نداره احساس میکنم یک فشار هزار تنی از روی ذهنم برداشته شده.خدا رو شکر

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 33 از 7 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 224 کلمه

        سلام متین عزیز
        چقدر از خوندن نوشته شما لذت بردم
        چقدر عالی آموزش ها رو با الگوهایی که در زندگی پیدا می کنی تایید می کنی
        این بهترین طریق تغییر فرمول های ذهنیه
        نکته جالب در نوشته شما تلاش فرمول های چاقی ذهن برای تحمیل چاق تر شدن بر ما می باشد.
        ذهن شما مملو از فرمول های چاق کننده است
        به همین دلیل از بین این همه آدم متناسب با رفتار غذایی صحیح دو نفر دوست شما هستند که متناسب هستند اما رفتار غذایی صحیح ندارند
        کاری به نتیجه خوردنشون نداریم ولی به این شکل خوردن رفتار صحیح نیست
        یعنی ذهن شما انقدر چاقی رو تصویرسازی می کنه که در دنیای اطراف هم افراد متناسبی رو به شما جذب می کنه که رفتاری دارند که اون رفتار برای شما چاق کننده محسوب می شه
        اگه با مسیر لاغری با ذهن آشنا نشده بودی رفتار دوستانت باعث تشویق شما برای خوردن بیشتر می شد و از طرفی تعریف شما از خوردن با تعریف ذهنی دوستانت کاملا متفاوته و نتیجه برای شما چاقی بیشتر می شد
        اما الان دیدم که چقدر عالی از رفتارهای های حتی غیرصحیح دوستات برای ارام کردن ذهن خودت استفاده می کنی
        و این دقیقا همون موضوعیه که سعی می کنم در آموزشها به دوستانم منتقل کنم که بعد از مدتی توانایی مدیریت افکار و رفتار خودشون رو داشته باشند
        خیلی خوب در مسیر درست قرار گرفتید و فقط باید ادامه بدی

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ریحانه دوست محمدی
      1400/02/05 15:55
      مدت عضویت: 1436 روز
      امتیاز کاربر: 425 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 267 کلمه

      سلام استاد…… روزتون بخیر…. من یه ماهی هست برام موانع زیادی ایجاد شد در زندگیم…. در لاغری خیلی تا الان موفق بودم خداروشکر… و هنوز در مسیرم هستم و از بودن درمسیر لاغری لذت میبرم.. ولی یه ماه بود نتونستم در سایت فعالیت زیادی داشته باشم… از امروز استارت زدم دوباره علاوه بر گزروندن مسیر لاغریم، فعالیتمو در سایت اغاز کنم… یکی از مهمترین عاملی که من هنوز در مسیر لاغریم هستم این بود که اصلا برای ترسم از حرف اطرافیان یا همسرم نبود که استارت زدم لاغرشم، فقط و فقط بخاطر دل خودم بود و برای ارامش ذهن و روان خودم خواستم لاغر بشم.. بااینکه همسرم هیچ وقت از چاقی  من گله مند نبود و همیشه میگفت تو چاق باشی یا لاغر برای من عزیزی و من هردو حالتتو دوست دارم.. ولی اواخر اطرافیانم گوشزد میزدن که یکم لاغر کن. خیلی داری چاق میشی. خودتو ول کردی و ازاین حرفا… ولی شروع من برای لاغری خداروشکر، دلیلش فقط خودم بودم و برای همینه که تاالان تومسیرم. چون الان همه ی اونایی که میگفتن لاغر کن، الان میگن بسه دیگه خیلی لاغر شدی، تاکجا میخای خودتو لاغر کنی. ولی من هنوز رضایت صد ندارم ازخودم. و کاری به حرف و حدیث اطرافیانمم ندارم… ولی همین موضوع که گاهی چشمم به اندامم میفته، یکم رومخمه. دقیقا همونجاهایی که هنوز صد صد چربیاش ازبین نرفته رو گاهی جلو اینه نگاه میکنم. ولی بازم این فایل امروز برام یه ندا بود که به خودم بیام و انجامش  ندم و متمرکز روی چربیا و اضافه های بدنم نشم…. خداروشکر هزار بار درمسیر تناسب فکری، جسمی و ذهنی هستم… عمرتون بابرکت…. یاعلی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1400/01/31 14:41
      مدت عضویت: 1902 روز
      امتیاز کاربر: 3936 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,105 کلمه

      سلام .

      گام ۴۶

      ترس از چاقتر شدن  مانع لاغر شدن میشود .

      ترس ایمان وارونه است . ترس از چاقتر شدن زمانی حاصل میشود که ایمان ما به چاقی بیش از لاغر شدن باشد . به نظر من ترس از چاقتر شدن از باور به چاقی ایجاد میشود . 

      اما منطقی کردن چاقی یعنی پذیرش مسئولیت چاقی . ما زمانی از چیزی میترسیم که خودمان آن را ایجاد نکرده باشیم . چاقی فقط تکرار عادتهاییست که ریشه ی آن یک فرمول است که ما خودمان آن را یاد گرفتیم و ایجادش کردیم . وقتی که ما چاقی را بشناسیم . خالق آن را که خودمان هستیم بشناسیم . طریقه ی ایجاد آن را بشناسیم . طریقه ی جایگزین کردن فرمولهای آن را بشناسیم دیگر ترس ندارد . ترس همواره از ناشناخته هاست . ترس زمانی ایجاد میشود که ما راهی را نمیشناسیم . ولی ما تا کنون کاملا با چاقی آشنا شده ایم و می دانیم در مواجهه با احساس چاقی چه کنیم . 

      هنگامی که احساس چاقی می کنیم یعنی چاقی را از خود قویتر میدانیم و خود را مغلوب آن میدانیم . انسان مغلوب هم همواره میترسد . 

      نکته ی بعدی که در ایجاد ترس موثر است جنگیدن و روبرو قرار گرفتن با چاقیست وقتی ما با چاقی مبارزه کنیم  و اورا بزرگ و قوی بدانیم و احساس ضعف داشته باشیم ترس ایجاد میشود . 

      پس نکته ی بعدی در ایجاد ترس از چاقی ، نداشتن اعتماد به نفس و  احساس ضعف و شکست و نومیدیست ‌ . 

      تمامی اینها بُعد منفی وجود ماست که همه برای هدایت ما آمده اند . همانطور که چراغ روشن نشان میدهد مسیر صحیح است همانگونه هم چراغ خاموش نشان میدهد مسیر غلط است  و ما از مسیر اصلی خارج شده ایم . 

      هنگامی که ترس از چاقی بر وجود ما مستولی میشود در ابتدای امر باید با آن به صلح برسیم . او را بپذیریم . این احساس برای هدایت ما آمده است که مسیر خود را تغییر دهیم . که داریم راه را  اشتباه طی می کنیم . حتی ممکن است راه را درست برویم ولی اشتباه رانندگی کنیم که باز چراغ خاموش شود . یعنی ممکن است راه صحیح را اشتباه طی کنیم که  دچار احساس بد ترس و یا سایر احساسات منفی شده ایم . 

      به هر حال احساس ما هدایتگر ماست . زمانی راه را اشتباه میرویم که چراغ راهنمای ما خاموش میشود و زمانی ممکن است راه را درست انتخاب کرده ایم اما رانندگی کردن را هنوز درست یاد نگرفته ایم که چراغ باز هم خاموش میشود . پس اگر در مسیر صحیح با چراغ خاموش روبرو شدیم بدانیم نکاتی هست که ما هنوز درک نکرده ایم که نتوانسته ایم به آن عمل کنیم . راه صحیح حال انسان را خوش میکند و اشتیاق و انگیزه و سایر احساسات مثبت و خوشایند را در ما ایجاد میکند که روشن بودن این چراغها نشان از صحیح عملکردن و صحیح بودن راه دارد . 

      اگر راه صحیح باشد و ما هم درست عمل کرده باشیم در آن صورت خروجی چراغ روشن است و رسیدن به مقصد . 

      پس هنگامی که ترس از چاقی آمد گفتیم ابتدا در حالت صلح و پذیرش آن قرار میگیریم . بعد به دنبال ریشه ای میگردیم که این ترس را ایجاد کرده است . 

      مثلا من دیروز به علتی نتوانستم پیاده روی صبحگاهم را که مدتیست با لذت و شوق شروع کرده ام انجام دهم . بعد از ظهر با اینکه تمارینم را انجام داده بودم احساس ترس از چاقی به سراغم آمد . 

      بعد که ریشه یابی کردم دیدم علت در اینست که من این پیاده روی را در اعماق وجودم به خاطر لاغری انجام میدهم درست است که خیلی لذت میبرم و واقعا به خاطر استفاده از هوای زیبای بهار و دیدن درختان و شنیدن صدای پرندگان در صبحگاه و انرژی طبیعت انجام میدهم اما وقتی دیروز نرفتم و احساس چاقی به سراغم آمد فهمیدم یک مانعی در وجودم قرار دارد و وقتی ریشه یابی کردم دیدم علت در اینست که من باز هم در عمق وجودم باور اینکه انجام پیاده رویست که دارد مرا لاغر می کند وجود دارد . پس این باور را با دلیل رد کردم  . پیاده روی کند یک ساعت در روز تنها میتواند به اندازه ۲ بیسکوییت انرژی مرا مصرف کند . پس واقعا تاثیری در لاغر کردن من ندارد .  پیاده روی صبحگاهی احساس مرا خوب می کند و من این احساس خوب را تا آخر شب به همراه دارم از این جهت است که دوست دارم صبحها پیاده روی کنم . این نشاط و حال خوب است که چراغ راهنمای منست نه خود پیاده روی . در ضمن نشاط و حال خوب هم که اموری کاملا مستقل هستن و  هیچ وابستگی به شرایطی خاص ندارند پس  ترس از چاق شدن مانعی دیگر را برای من روشن کرد که وابستگی به چیزی غیر از خودم بود . 

      من خالق پیاده روی هستم . حال خوب منست که اجازه میدهد پیاده روی کنم و لذتم بیشتر شود . وگرنه اگر حال من خوب نبود که نمیتوانستم  قدم از قدم بردارم .  خلاصه با دلیل ترس از چاقی  و وابستگی به پیاده روی و دور شدن از خود را پیدا کردم و رد کردم و خودم را تایید کردم که من به خودی خود قادر به تولید احساس خوب هستم و حال خوبم به هیچ چیزی به جز خودم وابسته نیست و من قائم به ذات هستم و قادرم برنامه های خود را طوری تنظیم کنم که به لذت بیشتر و بهتری برسم . اما منشاء این احساس کاملا حسی درونیست که مرا هدایت میکند تا کارهای دیگر را انجام دهم . و اینجا ترس از چاقی مرا آگاه کرد که از خود درونی ام فاصله گرفتم . پس او هدایتگر من شد و من  سریع به خودم بازگشتم و از چاقی توبه کردم و دوباره چراغهای احساس خوبم روشن شد . 

      تمام احساسات نادخواه ما هدایتگر ماست و نشان از باوری در عمق وجود ما میدهد که سر منشاء همه ی آنها دور شدن از خود است . وقتی ما از خود درونیمان فاصله میگیریم و هر عاملی غیر از خودمان را عامل روند زندگی خود میدانیم این احساسات نادلخواه ایجاد میشود . 

      در حالیکه وقتی ما به خود درونیمان متصلیم و خود را خالق تمام وقایع زندگی خود میدانیم آن زمان است که   مسیر برایمان روشن میشود . احساس خوب در ما جاریست و ما قدرت را به چیز بیرونی نداده ایم . 

      وقتی چراغ دل خود را تاریک میبینیم نشان از ایست کردن در مسیر است . باید از حرکت بایستیم  و تفکر کنیم  . باید به خود رجوع کنیم  تا ریشه ی آفت دار را پیدا کنیم و آفت را از آن جدا کنیم و باور درست را جایگزین کنیم . 

      خدایا سپاسگزارم .

      استاد بابت این فایل عالی از شما سپاسگزارم .

      فاطمه ازت ممنونم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/01/28 22:32
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,303 کلمه

      گام ۴۶سلام وقت بخیراستاد ممنونم بخاطر تغییرات عالی سایت ،ترس از چاق شدن مانع لاغری است ،از بچگی به توصیه های خانواده و اطرافیانم ،رژیم های طولانی و سختیو تجربه کردم ،یجورایی پذیرفته بودم که من دائم الرژیم هستم ،اوایل که کوچیکتر بودم شاید متوجه نبودم یا فکر میکردم اوضاع منم درست میشه ولی به مرور که تجربه لاغر نشدنو دیدم ،فهمیدم که تو بد مسئله ای گیر کردم ،درمانده بودم ولی چنگ مینداختم به هر روشی ،به هر رژیمی ،به هر توصیه ای و اونهارو نقطه امید میدیدم ،سالهای زیادی اونجوری گذشت ،از ۱۰ سالگی تا پارسال ،دقیقا ۳۵ سال در حال بالا و پایین شدن های چاقی بودم ،میدونستم که همه راه هارو رفتم و به جز عمل کوچیک کردن معده ،دیگه راهی نمونده و بشدت هم مخالف عمل معده بودم و بهش فکر نمیکردم و زمانیکه من با ذهن محدودم فکر میکردم راهی نمونده ،خداوند آس شو رو کرد ، اونجا که تسلیم تسلیم شده بودم ،شاید قبلا هم خسته شده بودم ولی ایندفعه یجور دیگه بود و بعد هدایت شدم اینجا ، استاد من مطمئنم که این روش و متد الهام خداونده به شما ،در برابر درخواست هاییکه هم شما و هم همه ما ،داده بودیم و به این شکل در ذهن شما ،به شکل رویا به حقیقت پیوست و شما تنها نبودید دستان قدرتمند خداوند شمارو هدایت کرده به اینهمه آگاهی که گفته بشه و اینهمه آدم نیازمند استفاده کنن و از زندگی با کیفیت تری برخوردار بشن ،نظر و دیدگاه دیگران برای ما مهم بوده و همیشه مراقب کارهامون بودیم که نکنه دیگران خوششون نیاد ،نکنه بهم بگن چرا چاق شدی ،خود من تا قبل از ورودم به سرزمین لاغرها ،عکس قدی یا فیلم تمام قد از خودم در اینستاگرامم منتشر نمیکردم که مبادا دوستانم بفهمن من چاقتر شدم قبل از ورودم به دوره ها ،یه عکس نشسته در زمین تنیس توی اینستام گذاشته بودم و  یکی از دوستانم بهم پیام داد که فریده چقدر چاق شدی ،منم که سالها از فهمیدن چاقی خودم فرار میکردم ،انگار تلنگری بهم زده شد ،بدنبال لاغر شدن میگشتم و اتفاقا همون دوستم پیشنهاد یه پیج لاغریو بهم داد که فقط ۱۵ روز رژیمشونو گرفتم با این سایت آشنا شدم و اونجارو با تمام سختی هاش و رژیم های سختش رها کردم و اومدم اینجا ،ترس از خراب کردن یه چیز ،شکوندن و در کل ناتوانی در انجام کارها ،برمیگرده به اعتماد بنفسی که در دوران کودکی در ما شکل گرفته ،منکه خودم از اون بچه هایی بودم که همیشه نمیتونستم یکاریو درست انجام بدم ،مخصوصا اگر پدرم ازم کاریو میخواست که مطمئن بودم خراب میکنم ،چونکه ایشون بسیار حساس بودن ،مثلا بهم میگفت فریده اون تلفنو بیار نزدیک من ، تلفنو برمیداشتم ببرم براش پاهام به فرش گیر میکرد و با تلفن میخوردم زمین و بجای اینکه عکس العمل بهتری با من داشته باشه چند القاب بد بصورت تشر و فحش بمن میگفت و من باور کرده بودم که دختر ناتوانی هستم و از همون زمانها تصویر   من   ناتوان     در من بصورت عظیم تری شکل گرفت ،،مثلا همین حالا هم که‌ میگم انقدر روی خودم کار میکنم و اعتماد بنفسمو بالا بردم وقتی با اطرافیان نزدیکم ، میشینم تو ماشینم و رانندگی میکنم و میریم تا مسیری انگار اون حس ناتوانیه میزنه بیرون ،این رفتارو مادرم هم باهام داشته و هنوزم اگر جلوش مقاومت نکنم باهام داره و مدام میخواد ازم ایراد بگیره و بگه تو نمیتونی کاریو انجام بدی ،این در صورتیه که خود مادرم ،توانایی انجام کارهای ساده خودشم نداره و مدام محتاج انجام کارهاش از طرف دیگرانه ولی مدام از همه ایراد میگیره و متاسفانه احساس و باور ناتوانیو در من شکل دادن و من بسیار رنج بردم تمام عمرم و برای رفع این مسئله زحمات زیادی متقبل شدم ،حس ترس از انجام کاری در من زیاده ،من قبلا اگر تلفن همراهم دچار مسئله ای میشد بهش دست نمیزدم تا برسونمش به جایی برای تعمیر ولی بعد از تمرین کردن اعتمادبنفس و ساختن شخصیت توانمندتر در خودم الان به هر مسئله ای برخورد کنم ،میرم تو دل اون و تا جاییکه بتونم رفعش میکنم ویا کمک میگیرم از کسی ،،،ترس از چاقتر شدن که همیشه همراه من بوده و قسمت اعظم زندگی منه که خدارو شکر در این دوره ها داره رفع میشه ،،من مطمئن هستم که مسیر لاغری با ذهنو ادامه خواهم داد و اعتماد کامل دارم که من با تغییر فرمولها و نوع نگاهم به وضعیت جسم و ذهنم به تناسب کامل خواهم رسید ، من به عملکردهای خودم مطمئنم و میدونم که راهم درسته ،محکم قدم های لاغریو برمیدارم ،ممکنه در مسیر گاهی لیز بخورم ولی باز هم میمونم و براهم ادامه میدم ،امشب مهمان داریم و همین الان سر شام همه دارن از چاقتر شدنشون مینالن ،از ترازو رفتناشون میگن ،فقط از چاقی صحبت میکنن ووووووو و من خوشحال که دیگه نه ترسی دارم و نه اضطرابی و نه توی جمعشون شرکت میکنم و همراهیشون نمیکنم ،،،خدارو شکر وقتی وارد این دوره شدم به کسی نگفتم بجز دوستم که ایشون هم مخالف بود ولی هیچ اعتراضی برای انجام تمرینات من نداشت ولی مطمئن بود که این روش ها بدرد بخور نیستن  و من لاغر بشو نیستم ،هر چند که من از این متد میگفتم و با همون گفتن های من ،سایز ایشون هم شروع به ریختن کرد و بعد که لاغر شدن منو دید خودشون هم وارد دوره ها شدن و الان هم در حال ریختن سایز هستن ،با اینکه هنوزم میگه برای همه ممکنه اثر کنه ولی منکه اضافه وزن  بالایی دارم نمیتونم لاغر بشم و مقاومت شدید ذهنی  داره ولی داره ادامه میده ، این ترس چاقی در منهم گاهی زیادتر میشه و منفی بافم بهم هشدار میده که چرا استپ کردی ،نکنه چاق بشی و بیشتر اوقات باهاش جنگیدم وازش فرار کردم‌، یجایی متوجه شدم راه درستش اینه که با درونیاتم روبرو بشم و بهش میگفتم ،مهم نیست من در دوره هستم و راهم‌ صحیحه ،پس بخوام‌ نخوام متناسب خواهم شد و اون فشار از روی افکارم برداشته میشد، چند ساعت پیش با دوستم خرید کرده بودیم داشتیم میبردیم توی خونه ،بهش گفتم بدو درو باز کن شلوارم‌ گشادم شده داره از کمرم میفته😁دوستم گفت خدا قسمت ما هم بکنه ،شلوارمون گشادمون بشه ،،،،این یعنی چی؟ یعنی من مسیرم درسته ،براحتی با تغییر برنامه ریزی قبلی و پاکسازی ذهن و جسمم ،دارم به هدفم نزدیک و نزدیک تر میشم ،،، استاد قبلا هم بهتون پیشنهاد داده بودم که لایو هایی با هنرجوهاتون برگذار کنید ،چونکه باعث یک هیجان و انرژی هم در ما و هم خودتون میشه ،در دوره دیگه ای که شرکت کردم ،که اونم آن لاینه ،هر ماه که دوره تموم میشه ،ما  میتونیم با استادمون لایو داشته باشیم  ،منکه شخصیت بصری دارم و دوست دارم حتما استادمو از نزدیک ببینم ،ولی یه مدتیه که این امکان وجود نداره ،میشه از طریق لایو ارتباط داشت ،منم که در تمام دوره هاتون هستم و خیلی دوست دارم هم از نزدیک ببینمتون و اگر لایوی باشه که استقبال میکنم ،انقدر از دوره های شما جواب گرفتم ،انقدر حالم خوب شده که هر روز تو دفتر سپاسگذاریم، بودن در مسیر لاغری با ذهنو میلیاردها با شکر میکنم که منو برای همیشه راحت کرد از هر چی نگرانی و استرس چاقی و چی بخورم چی نخورم ،بی اعتمادبنفسی وووووو قبلا مدام صداهای منفی در درونم و در گوشم خبر از اتفاقات بد،چاقی،شکست،زشتی و ناراحتیو میداد و الان اون صداها بسیار کمرنگ شدن و بجاش بهم خبرهای امیدبخش ،لاغرشدن،زیباتر شدن و سلامتیو میدن ،اینها یعنی آگاهی یعنی بیداری یعنی تغییر و رشد خوشحالم که در مسیر های زیبا هدایت شدم ،دارم لذت میبرم و لاغر میشم ،انقلاب اصلی درون و ذهن من تازه شروع شده ،تمام اون ۱۴ ماه در حال شناسایی و تمیز کردن ذهنم بودم،تایم زیادی از زندگیم به مسائل و ناراحتی های زندگیم و دیگران میگذشت ،ولی این روزها حجم ذهنم رو آزادتر گذاشتم برای خودم و کارهام و بازم خوشحالم که محتویات ذهن من با همه فرق داره،،ممنونم استاد 🌹  

          

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 617 کلمه

      سلام دوستان واستاد گرامی گام ۴۶ اول از همه بگم که تنبلی نکردم وتمرین ننوشتم چون چند روزی بود که سرگیجه داشتم ونمیتونستم کاری انجام بدم هیچ کاری وامروز میخوایم ی مانع بزرگ دیگه رو از سر راهمون برداریم و ی ردیف دیگه از اون دیوار سد بشکافیم تا کم کمتر واز بین بره وسیل تغییراتمونو ببینیم به امید خدا اون مانع ترس از چاقتر شدن معمولا وقتی ما از کاری که میخوایم انجامش بدیم توش شک داریم وهمون ترسه که داریم مطمئن باشیم که توی اون کار موفق نمیشیم چون اون ترسه باعث میشه موفق نشی چون وقتی میترسیم همش تو فکر خراب شدن اون کار هستیم نکنه نتونم نکنه نشه و…احتمال خراب شدن اون کار میده واگه ترس نداشته باشیم راحت وبا اطمینان میتونیم با موفقیت اون کارو انجام بدیم در چاقی هم همین طوره ترس از چاقتر شدن میتونه مارو شکست بده چون ما سالهاست که داریم با این ترس زندگی میکنیم طبیعیه که وقتی تازه وارد سایت شدیم این ترس داشته باشیم چون این ترس بخوبی تجربه کردیم وهر دفعه که ترسیدیم حالا با دیدن شکممون یا دیدن عدد ترازو حرف دیگران خودمونو چاقتر کردیم وحالا هم طبیعیه از چاقتر شدن بترسیم ووقتی ترس ما از طرف دیگران باشه باعث لیز خوردن ما میشه ومارو منصرف میکنه برای ادامه دادن مسیرمون وما نباید بترسیم باید منطقی کنیم چاقتر شدن وقتی مطمین باشیم که این مسیر صد در صد درسته وما رو به هدفمون میرسونه وزمانیکه مطمین باشیم که به نتیجه میرسیم میتونیم بر ترسمون غلبه کنیم وهمیشه برای هر کس ی زمانی میبره که بتونه بر ترسش علبه کنه یکی بیشتر مثل من یکی کمتر واین طبیعیه وقتی به این اطمینان برسی که لاغری با ذهن همون چیزیکه من دنبالش میگشتم وهمون چیزیکه منو به ارزو هام وارزوی چندین وچند سالم میرسونه وخداوند ما رو به این مسیر هدایت کرده دیگه میتونی بر ترست علبه کنی چطور میتونیم بفهمیم که بر ترسمون غلبه کردیم یا نه چقدر برات مهمه که محتوا رو گوش کنی چقد برات مهمه که تمرین حل کنیچقد برات مهمه که اوقات فراغتتو چکار میکنی وقتی ناراحتی چکار میکنی وقتی به عمل مطمین شدی که حالتو بهتر میکنه وبهت اشتیاق میده انوقته که بر ترست علبه کردی ونباید نگران حرف دیکران باشیم ونباید تحت تاثیر دیگران قرار بگیری وقتی که ما فکر میکنیم که اگه من چاقتر بشم همسرم منو رها میکنه یا دوستم نداره و..در واقع داریم بهس پیغام میدیم که این کارو بکن واگر اطمینان داری که لاغری با دهن مسیر درستی وتو رو به هدفت میرسونه باید با شجاعت بر ترست غلبه کنی وبه حرکتت ادامه بدی واجازه ندی افکار بیهوده تو دهنت مرور بشه نکنه چاقتر بشم نکنه همسرم بره ونگران نباشید تو همه زندگیها این حرف وحدیثها بوده حالا یکی برای چاقی ویکی هم برای کار نکرده اش نخورده ودهن سوخته واقعا خیلی سخته وبهشون بگی نمیشه استاد وقتی شما درباره خودتون صحبت میکنید ومیگید چقدر سخت بود بودنه فایل واستادی سایتی چیزی تک وتنها ادامه دادید من به خودم امیدوار میشم ومیگم استادم که با این سختی تونسته لاغر بشه پس منم میتونم وبا امید ادامه میدم وترس از چاقتر شدن باعث زمین خوردن ما میشه وباید قبول کنی که به نتیجه میرسی ونگران چاقتر شدن نباشی وبا خودت بگی من در مسیری هستم که مطمینترین مسیره برای رسیدن به هدفم ونگران چاقتر شدنمم نیستم واگر هم چاق شدن اشکالی نداره چون من به هدفم میرسم وباید حواسمون باشه وقتی ی فکر کوچیک اومد تو سرمون وما ادامه دادیم اون فکر بزرگ و بزرگو بزرگتر میشه واما اگر بهش توجه نکنه وادامه ندی وتکرار نکنی در ذهنت نابود میشه وباید حواسمون باشه حالا اون فکر درباره هر چیزی باشه تو ردش کنی وادامه ندی اون فکر نابود میشه واز بین میره

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 22 کلمه

      سلام استاد وقت بخیر ببخشید میخواستم بگم چرا فایل ترس از چاق شدن کامل دانلود نمیشه ۱۵ دقیقه اول دانلود میشه فقط

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 14 کلمه

        سلام دوست عزیز
        مدت این فایل 57 دقیقه است و برسی انجام شد مشکلی نداشت

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم حیدری
      مریم حیدری
      1400/01/10 23:55
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      ترس از چاق شدن
      محتوای دیدگاه: 354 کلمه

      بنام خدا
      عرض سلام خدمت استاد و،دوستان عزیز
      دیدگاه من از این فایل بسیار آموزنده .
      ترس از چاق شدن یکی از موانع مهم لاغر شدن است .من قبل از،اینکه با این سایت آ شنا شوم خیلی از چاقی خودم بدم میآمد تو آینه نگاه میکردم متنفر بودم همیشه ترس از بیشتر چاق شدن در وجود بود همش مواظب غذا خوردنم بودم که فلان غذا را بخورم که چربی زیاد نداشته باشه که چاقتر بشم کالری غذا چقدر است چقدر فند داره چقدر نشاسته داره خلاصه خیلی رعایت میکردم ولی هر روز که رو وزنه میرفتم وزنم بیشتر میشد احساسم بد میشد در اصل من میخواستم کاری کنم که احساسم خوب بشه اما غافل از این بودم که همین ترس از چاقتر شدن احساس منو اینقدر بد کرده و بیشتر چاق میشوم و من همیشه دنبال روشهایی بودم که از این چاقی رهایی پیدا کنم و همیشه با شکست روبرو میشدم چون فرمول های چاقی در ذهن من بود و چون آموزشی در زمینه لاغری با ذهن نداشتم فقط جسم خودم را تحت فشار قرار میدادم و در نهایت هم شکست میخوردم بسیار نا امید خسته و عصبی شده،بودم که به لطف خداوند با این سایت آشنا شدم و مدتی است که از فایلهای رایگان لاغری با ذهن استفاده میکنم و شکر خدا خیلی تاثیر خوبی روی زندگی من از همه لحاظ گذاشته و من از هر فرصتی برای گوش دادن به فایلها و نوشتن تمرینها استفاده میکنم اما متاسفانه ۳ هفته ای به خاطر فوت ناگهانی پدرم که همه مارا بسیار غافلگیر کرد نتونستم ادامه بدم و یکم شرایط روحیم بهم خورد اما نه اینکه لیز خوردم نه همش فایلها نوشتن ها تو ذهنم بود به محض اینکه فرصت پیدا،کردم دوباره شروع کردم و عجیب حال منو خیلیییییی بهتر کردند و به امید خدا با استمرار در مسیر میتوانم به تمام آ رزوهام برسم و ایمان دارم که با کمک این فایلها و فایلهای آ موزشی عالیه زندگی با طعم خدا میتوانم بر غم از دست رفتن پدرم غلبه کنم و باهاش کنار بیام و دوباره بلند بشم و من از هیچ،تلاشی سر باز نخواهم زد .باز هم از شما استاد عزیز سپاسگزارم.

      امتیاز: 2 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/12/26 02:34
      مدت عضویت: 1855 روز
      امتیاز کاربر: 34416 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,032 کلمه

      (شرح عالی و تاثیرگذار، ذکر مثال برای درک بهتر)
      در این مسیر باید اول باور کنید لاغری با ذهن اتفاق میفته و این خودش گام بسیار مهمی هست .(من حرفهای استاد و این دوره ها رو از همون روز اول باور کردم که یه دفعه هفت سال رژیم و ورزش مداوم رو کنار گذاشتم و چقدر مسخره ی اطرافیان شدم که چی شد تو یه دفعه با یه حرف فلانی همه چیز رو گداشتی کنار بابا تو دیگه کی هستی غیر از ایمان به این روش بود که تونست من رو وادار به این کار بکنه منی که ورزشم رو حتی در بدترین شرایط یه جلسه قطع نمیکردم مگر کار ضروری داشتم و یا کسالت و یا بیماری که حتی یادم میاد در موقع بیماری هم با وجود سرگیجه و خواب الودگی و کلی علاییم دیگه من رفتم و همسرم خواهش میکرد نرو که بهتر بشی اما من به خاطر تعهدم و عشق به لاغری میرفتم و غیبت نمیکردم و یا رژیمم رو در بدترین شرایط داشتم ؟؟؟؟؟منی که این همه برای لاغری رنج و سختی کشیده بودم و فقط در یک بار اقدام کردن من برای لاغری این همه زمان گذاشتم بماند قبلا که چقدر من تلاش کردم بار آخر تلاشم برای لاغری هفت سال رژیم و ورزش مداوم با هم بود و من رو خسته کرد ه بود و به حالت تسلیم در اومده بودم و به دنبال راهی بودم تا با سایت آشنا شدم و به حرفهای استاد ایمان داشتم و همه رو پذیرفتم و مطمعنم که من گام اول رو عالی برداشتم غیر از این نیست .)
      این مسیر برای همه ی افرادی که اقدام مبکنن و قدم به قدم جلو میان قطعا جواب میده .
      آدم های چاق خیلی مظلوم واقع شدن خیلی جاها حس کردیم کسی حرف ما رو نمیفهمه و ما اذیت شدیم .
      الان در سایت تناسب فکری موقعیتی هست که ما چاقها هر حرفی داریم به راحتی مینویسیم و همه با آغوش باز میپذیرین بدون اینکه دیگران ما رو مسخره کنن و تازه در اینجا افراد برای هم ارزش و احترام قایلن و به هم انگیزه و اشتیاق میدن .(واقعا ما برای لاغری با ذهن نیاز داریم که با افراد حرف بزنیم و بگیم و بشنویم و کسی ما رو راهنمایی کنه و به حرفها و گفته های بقیه خوب گوش بدیم و عمل کنیم و تنها از طریق این سایت برای ما همه ی این امکانات وجود داره تا لاغری در دهن ما بشینه چون هر آموزشی فقط از طریق دیدن و شنیدن و نوشتن هست ما هم در این سایت اومدیم که لاغری رو یاد بگیریم )

      مانع ذهنی بسیار مهم و مخفی که شناسایی اون حرکت به سمت متناسب شدن رو آسون میکنه
      پس فقط موانع رو شناسایی کنید تا روند لاغری ما خیلی راحت و روان بشه .(بله بارها استاد گفتن نیار به انجام کار خاصی نیست فقط کافیه یه سری از کارها رو انجام ندی و خود به خود لاغری اتفاق میفته )

      یکی از این مانعها ترس از چاقتر شدن هست .
      و در تمام جنبه ها داریم این ترس رو مثلا اگر بترسیم نکنه این کار رو خوب انجام ندم احتمالش زیاده که اون کار را خراب کنی و کار رو خوب انجام ندی پس اگر ترس ار خراب شدن نداشته باشی بهتر کار رو انجام میدی و اگر ترس داشته باشی از انجام کاری اون کار رو خراب میکنه .(من الان در شرایطی هستم که به هیچ عنوان همچین ترسی ندارم و مطمعنم که هر روز دارم به سمت تناسب حرکت میکنم حالا یه جاهایی فکر منفی برام میاد که وزنم استپ کرده و دیگه کم نمیکنم مگر در دوره ی ورود به سرزمین لاعرها شرکت کنم اما من به این فکرم جواب میدم آخه چطور تا حالا کم کردم از این بعد کم نکنم ؟؟مگه میشه اخه من که اون موقع اوایل دوره کار خاصی نکردم که حالا بگم چون اون عامل رو نیست دیگه لاعر نمیشم هر کاری اون موقع میکردم که فایل گوش دادن و انجام تمرینات بوده حالا دارم با تعهد بالاتر همچنان انجام میدم تازه روز به روز اگاهی ها و تجربه های من بالاتر میره پس قطعا باید نتایج بهتری بگیرم پس اگر اوایل کار در سایت تونستم با فایلهای استاد وزن کم کنم قطعا حالا هم میتونم وزن کم کنم )

      وقتی فردی با مسیر لاغر شدن آشنا میشه اما ترس از چاق تر شدن داره حرکت شما رو پر خطر میکنه و این ترس بیشتر مواقع به خاطر دیگران هست چون خودمون ممکنه خیلی با خودمون مشکل نداشته باشیم که چند کیلو و یا یه سایز بیشتر بشیم اما ترس از حرف اطرافیان باعث میشه ما در مسیر لاغری لیز بخوریم ما از چاقتر شدن نباید بتریسیم و برای خودت منطقیش کن و بگو ممکنه من چاقتر بشم .هیچ اشکالی نداره اما آگاه باش وقتی میتونی این رور بگی که مطمعن باشی تو صد در صد نتیجه می گیری .(ولی من همچین مانعی اوایل دوره نداشتم یادم میاد تا وارد سایت شدم و شروع به گوش دادن ۱۲ فایل رایگان کردم کلی ریزش سایز و وزن داشتم بدون اینکه ذره ای رژیم و محدودیت داشته باشم و اصلا نگران چاقتر شدن نبودم و مطمعن بودم این راه من هست و من گمشده ی خودم رو پیدا کردم ولی قبلا که در رژیم بودم چرا زیاد ترس از چاق شدن داشتم و همیشه میترسیدم مبادا چاق بشم و تمام زحماتم به باد برن که کلی هم چاقتر میشدم و من همچین فکری رو فقط در زمانی که در چاقی شدید بودم بعد از بارداری داشتم که نگاه به جسمم و اندامم که میکردم و طرز لباس پوشیدنم گاهی اوقات میگفتم اخه این چه اندامی هست نکنه همسرم دیگه از من خوشش نیاد ؟؟فقط در اون دوران من این ترس رو داشتم )

      و همیشه بگو من در مسیر صحیح هستم و حتما نتیجه میگیرم . پس لاغری با ذهن مسیری هست که تو دنبالش بودی و خداوند تو رو هدایت کرده (شاید باورتون نشه ولی من در اوج خوردنهای خودم و یا در اوج رفتارهای غلطم که شاید بعضی مواقع پرخوری کردم اما ناامید نشدم و لیز نخوردم همین نجوا بوده که من حتما نتیجه میگیرم چون دارم لاغری رو یاد میگیرم همینکه ناراحت نباشم اگر پرخوری داشتم خودش کلی من رو جلو میانداخت و میگفتم ببین متناسب این جنع هم مثل من خورد ولی چرا اون ناراحت نیست و راحت هست و من هم نباید افکار اشتباه داشته باشم و ناراحت باشم و سریع با خوردنم و رفتارم در صلح قرار میگرفتم که حالا خوردم نباید دیگه خودم رو ادیت کنم نوش حونم و نمیزاشتم افکار منفی من رو ادیت کننو میگفتم چون همیشه دارم درست غدا میخورم پس امکان نداره با یه بار زیاد خوردن و یا چند بار من نتیجه نگیرم چون تعداد دفعاتی که درست رفتار میکنم بیشتر از مواقعی هست که اشتباه رفتار میکنم و یا حتی در مواقعی که داخل آینه میرم و نافرمیهای اندامم رو میبینم و یا وقتی که فرد لاعری رو میبینم اصلا بدم نمیاد از این اندام چاقم و یا این فرد لاعر و به خودم میگم این همه لاعر در اطراف من هست پس من هم به زودی اندامم لاغر میشه مثل تمام این افراد بدون زجر و سختی و خوش فرم میشه و مثل اندام فلانی میشه چون دارم افکارم رو مثل افکار متناسبها میکنم چون دارم شخصیتم و رفتارم رو مثل این افراد میکنم پس قطعا نتیجه برای من لاعری هست مگر میشه از درون متناسب باشم اما از بیرون چاق ؟؟امکان نداره در نهایت همون چیزی میشم که در فکرم و ذهنم دارم و یا حتی وقتی فردی رو میبینم که رژیم داره و عالی لاغر شده من اصلا به مسیرم ذره ای شک نمیکنم و با اطمینان به خودم میگم من در نهایت موفق میشم درسته کمی آهسته جلو میرم اما در نهایت من برنده هستم چون مغزم که رهبر این جسم هست و خوردن من رو هم کنترل میکنه من دارم اون رو یاد میدم که چطور خوردن من رو کنترل کنه ولی این یارو که رژیم داره فقط داره به جسمش فشار میاره و ذهنش لاغری رو اصلا بلد نیست و آموزش ندیده و در نهایت شکست میخوره از ذهنش،و چاق میشه چون دستور خوردن که از مغز ما میاد و اونجا رو باید درست کنیم و این جسم فقط یه نمایشگر هست و کاره ای نیست شاید مقطعی جواب بده ولی در نهایت دوباره چاق میشه )
      و از انگیزه و اشتیاقت متوجه مبشی چقدر لاغری برات مهم هست و مطمعن هستی چقدر از کارهات میزنی و میایی اینجا تمرینها رو انجام میدی .( من الان در شرایطی هستم که پسرم کلاس اول هست و ۵ ساعت در روز مخصوص کلاسهای مجازی پسرم هست و کارهای خونه و آشپزی و خرید و کارهای شخصی و همسرم هستن و سر زدن به مادرم که بسیار دوست داره هر شب ما رو ببینه هست ولی خدا شاهده تا جایی که راه داره نمیخوابم و یا خونه مادرم اگر شده نرفتم و یا رفتم در حد بیست دقیقه نیم ساعت دوباره برگشتم و یا از کارهای تکراری خونه مثل گردگیری و جارو زدم و یا خریدها رو به همسرم دادم و یا تلویزیون که اصلا نگاه نکردم تا بشه فایلهای لاغری رو گوش بدم و دیدگاهم رو که حداقل من سه یا چهار ساعت زمان میزارم برای این کار رو انجام بدم و اگر دوست داشته باشم در جنبه ی تغییر زندگی از بقیه ی فایلهای سایت گوش بدم اونم در همین حد کمی کمتر حالا دو ساعتی از من زمان میبره ولی با لذت هر دو رو انجام میدم و عشق میکنم از مسیرم و همین نشان از تعهد و استمرار و اشتیاق من داره شده گاهی اوقات چشمام از شدت بیخوابی حین نوشتن بسته شده ولی من ادامه دادم و دیدگاهم رو نوشتم که راحت چند ساعت بخوام چون اونطوری تمام شب انگار کسی بهم میگه پاشو کارت رو انجام ندادی و راحت نیستم در حالی که چشمم خوابه و بسته هست اما از درون خواب نیستم )

      و بارها بگو اگر چاقتر هم شدم مهم نیست در نهایت من لاغر میشم چون در مسیر صحیح هستم .(من خیلی وقتا با پوشیدن لباس تنگی منفی باف میاد میگه ببین لاعر نشدی و فلان جای بدنت چاقه من در جواب میگم ببین این اخر راه لاعری هست و من به اینحا از طرف خدا هدایت شدم و کاری دیگه نیست که انجام بدم و و خدا حامی و هدایت کننده ی من هست پس من دارم مو به مو حرفها رو عمل میکنم و قطعا نتیجه میگیریم و اگر من نتیجه نگیریم کی باید بگیره ؟؟؟من در مسیر درستم و چون احساسم خوبه چون آرامش دارم راهم درسته و نتیجه میگیرم )
      خیلیها ترس از چاقی دارن که اگر چاق بشم همسرم میره دنبال یه زن لاعر تر و …. ولی نباید تحت تاثیر حرف دیگران باشید و شاید این فکر شما باشه و خودت داخل ذهنت بافته باشی و اصلا همسرت بهت نگفته و اگر هم گفته به خاطر این هست که خودت فرکانسش رو فرستادی به هیچ وجه دنبال این افکلر نباش .
      باید با شجاعت بر این ترس غلبه کنی و به حرکتت ادامه بدی (من که از زمان شروع فعالیتم در سایت شدیدا ریزش سایز و وزن داشتم و همچین ترسی نداشتم و من این ترس رو در زمان چاقی بعد از بارداریم داشتم که هنوز هیچ اقدامی نکرده بودم و دیگه همچین ترسی نداشتم ولی حالا یه مانع دیگه دارم که انگار دیگه لاعر تر نمیشم؟؟ ولی بازم به خودم جواب میدم آخه چرا لاعر نشی تو که این مسیر لاغری رو یاد گرفتی و داری به نیاز جسمت جواب میدی و به اندازه هم جواب میدی نه بیشتر نه کمتر پس دلیلی برای چاقی تونیست و حتی میگم ذهن من داره به مراتب با افزایش اگاهی ها لاغرتر میشه و قطعا جسم من هم لاعر تر میشه چون اگاهی های ذهنم دارن بیشتر و بهتر میشن )
      و برای خودت این چاقتر شدن رو حل و فصل کن .
      جلوی این ترسها رو بگیر و بگو نمیخوام به زور من چیزی رو به دست بیارم و نگران هیچ چیز نباش و رها کن و انصافا نتیجه تعییر میکنه .
      و در مسیر تغییر کردن باید این ترسها رو رها کنی (من در مسیر تغییر کردن در جنبه های دیگر زندگیم و شاید هم لاغری گاهی اوقات که ترس از حرف بقیه دارم و نتیجه هم عالی نمیشه چون روی بقیه حساب کردم به جای خدا و به دنبال راضی نگه داشتن اون افراد بودم و بد طوری ضربه خوردم اما مدتها هستدکه یاد گرفتم خودم باشم خود خودم و کاری به هیچ کس نداشته باشم هر چند بعصی وقتا سخت هست چون خود خودم شاید از لحاظ فرهنگی و یا دینی و یا اجتماعی و یا اعتقادی و یا ….بین مردم پذیرفته نباشه تا جایی که بتونم خودم باید باشم و از هیچ کس و هیچ چیز نترسم و فقط روی خدای خودم حساب باز کنم )

      اگر قرار باشه همسر آدم به دلیل چاقی من رو رها کنه بزار بره و رها کنه این چه زندگیه پس نترس که همه چیز برای تو عالی میشه چون فضای فکری تو تغییر میکنه رفتار همسرت هم عالی میشه .(من هم گاهی اوقات افکار منفی در ارتباط با همسرم برام میاد که میدونم کار منفی باف هست و به جای اینکه بترسم اون فکر رو رها میکنم و میگم من اینم و با اعتماد به نفس و عشق بیشتر دادن به خودم و با کار کردن روی خودم میبینم که همسرم خیلی بیشتر از پیش به من توجه داره و لطف میکنه و ابراز محبت داره و من به خودم میگم اینم نتیجه ی تغییر فضای فکری من که من دارم تغییر میکنم اما اطرافیانم و مخصوصا همسر من داره با من تغییر میکنه و چقدر خدبیهاش بیشتر میشه چون همسرم خوب و عالی بوده و حالا داره عالیتر میشه خدارو شکر از این همه نعمت )
      در هر جنبه از زندگی فکرت عوض بشه رفتارت هم عوص میشه .
      ترس از چاقتر شدن رو زمین بزار و بگو من با این محتوا به لاغری میرسم .(من همیشه به خودم این رو گفتم و عیر از این نگفتم حتی در شرایطی که نا فرمیها رو اگر داخل ایینه دیدم ولی ناراحت نشدم و گفتم تا حالا اینقدر تغییر کردم پس تا چند وقت دیگه چقدر تغییر میکنم ؟؟؟و حتما من یه متناسب ۵۹ کیلویی میشم و هیچ وقت در این یک سال فعالیتم به این فکر نکردم که از زمان ورودم به سایت هر وزنی داشتم حالا وزنم بیشتر شده من همیشه انتطارم لاغری بوده و گفتم در مسیر تغییر و لاغری هستم وشاید یه مانعهای دیگه داشتم که انگار روند لاغری من کند هست و یا وزنم استپ شده و … ولی اونها رو با منطق خودم جواب میدم و رد میکنم تا مانع نباشن )
      وقتی فکرهای کوچیک رو مرور میکنی هی فکرت بزرگتر میشه پس سریع فکرت رو عوض کن یه اهنگ گوش کن یا فایلی گوش کن فکری که تکرار نشه نابود میشه اگر هی اومد سریع فضات رو عوض کن و تو خیلی راحتتر ادامه میدی .( من هم دقیقا از وقتی که در مسیر هستم چون ارز عوافب افکار منفی با خبرم اگر دیدم فکر منفی داره اذیتم میکنه سریع با آهنگی و یا فایلی ذهنم رو کنترل میکنم و اصلا من ذهنم رو بیکار نمیزارم چون میدونم سریع من رو میبره به افکار منفی و به خودم میام میگم اه ببین چقدر کارش رو بلد بازم من رو به ناکجاها برد به خاطر همین من در مواقعی که کار منزل دارم حتما باید هندزفری به گوشم داشته باشم و فایلها رو گوش کنم و تمرکزم رو روی خواسته هام میزارم و اگاهانه این کار رو انجام میدم )
      یه سری چیزا شخصی زندگی من هست مثل تهییه دورها و اصلا هیچ ارتباطی به نزدیکترین افراد زندگی ما مثل همسر ما نداره پس نگو (به امید روزی که اونقدر استقلال مالی داشته باشم که واقعا نیاز نباشه به هیچ کس بگم و در دورها شرکت کنم هر چند همسرم اصلا ادم خصیصی نیست اما چون در این مسیر نیست شاید از نظر ایشون پول خرج کردن در این راه کار درستی نباشه و من هم بیشتر از این اصرارشون نمیکنم و فقط از خدا میخوام به سمتی هدایت بشم که اگاهی های درست به من داده بشه و راه درست برای من مهیا بشه اگر نیاز هست حتی پول دورها آماده بشه و من شرکت کنم بدون سر و صدا و درخواست پول از هیچ کس چون اینها مسایل شخصی من هستن و تصمیم رو خودم میگیرم که چه گوش کنم و یا ببینم ).

      با دیدن شکم افراد چاق حالم بد میشه و در ضمن بایدحواستون رو از روی شکم خودتون بردارید و بهش دست نزنید و نگو این دیگه باید بره ناجور شده وا ویلا نه نگاهش کن بگو این که قبلا خیلی جلو بود حالا کمش مونده خدا رو شکر اینهم از بین میره مهم نیست و با خودت در صلح باش (من نود درصد اوقات که توجهم روی شکمم میاد دقیقا همینا رو در آینه میگم و میگم من که کلی از چاقی جسمم و شکمم رو تونستم از بین ببرم مطمعنم این یه ذره هم از بین میره شکر خدا که الان زنده هستم و جسم عالی و زیبایی دارم و سلامت هستم و اگر اینها نبودن و اما شکم نداشتم چه ارزشی داشت این اندام ؟؟هیچ .پس لدت این جسم رو میبرم و لدت میبرم از غدا خوردنم و به موفقیتهام در این مسیر که چقدر تونستم متناسب بشم با این دورها فکر میکنم و انگیزه و اشتیاق بیشتری پیدا میکنم و به راهم ادامه میدم من به خودم ایمان دارم که میتونم و به خدای لاغریم ایمان دارم که من رو راهنمایی میکنه )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1399/12/24 16:23
      مدت عضویت: 1560 روز
      امتیاز کاربر: 7836 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 762 کلمه

      به نام خداوند بخشنده ومهربان
      اوایل که ازدواج کرده بودم خیلی نظر همسرم برام مهم بود ساعت ها پیاده روی میکردم ورژیم های سخت میگرفتم ومرتب بهم میگفت این قضیه لاغر شدنو وهر چی هم بهش میگفتم بس کن چقدر میگی بیشتر جریه میشد که نه من بفکرتم ونمیخوام مریض شی ونمیخوام اسیب ببینی وخلاصه زندگی رو برام جهنم کرده تا جایی که به جایی رسیده بودم که کم کم داشتم فکر میکردم احتمالا با آدم اشتباهی ازدواج کردمو اونم ناراحت از ازدواج با من وپشیمون به همین دلیل بهونه میگیره وحتی علاقم هم داشت از بین میرفت زیر فشارهای روانی که بهم وارد میکرد اما به لطف خدا از وقتی این دوره رو شروع کردم زندگیم از این رو به اون رو شد جوری حالم خوب شده بود که باورم نمیشد با اینکه همسرم خودش این دوره رو برام خرید اونم دراوج ناامیدی ولی بهش گفتم منو چند ماه رها کن وازم نپرس درمورد این دوره اون اوایل همسرم فکر میکرد اینم یه سایت کلاهبرداری که گولم زده وهیچ تاثیریم نداره اما چون خودشم حال خوشی نداشت حوصله کل کل با من نداشت وفقط میخواست تا چند وقت با هام حرف نزنه وبلکه اعصابش راحت شه جالب کمتر از ۱ماه چنان روحیه من خوب شده بود که به همسرم دلداری میدادم وامید وارش میکردم به زندگی ما بیشتر زندگیمونو درتصادف از دست داده بودیم وداغون بودیم وبه خاطر این اتفاق همسرم هر شب کابوس میدید وفریاد میکشید خیلی بدهکار شده بودیم وهر دوصدمه جسمی هم دیده بودیم با ماشینی که داغون بود اما من چنان حالم خوب شده بود از نظر روانی روحی که خوشحال بودم به همسرم میگفتم ببین من ازت هیچی نمیخوام پول خدا میرسونه همچی درست میشه فقط بدهیامونو بده نگران من نباش من حالم خوب میشه وکلی از محبت وعشق خدا براش میگفتم واینکه دوباره جونمون بهمون برگردوند وزندگی رو بهمون دوباره هدیه کرد بهش میگفتم که تو تصادف فهمیدم که همه زندگیم وچقدر دوستش دارم وحتی بیشتر از خودم واقعا داشتم میمردم از ناراحتی که از دستش بدم همسرمو روزهای بدی بود قبل شروع این دوره ولی این دوره معجزه کرد ۸۰ درصد بدهیامونو دادیم ماشینمون درست کردیم وحتی گوشی من که سر صحنه تصادف دزدیده شده بود پیدا شد دوتا گوشی نو خریدیم حتی قابلامه های نو خریدیم لباس نو وکلی وسایلی که احتیاج داشتیم اصلا پول نداشتیم نمیدونم چطور واز کجا جور شد به خودم اول دوره گفتم دیگه نمیترسم همسرم یا هیچ کس دیگه درموردم هر فکری کنه اگه نمیخوادم جدا شه هرکیم دوسم نداره قطع رابطه کنه گور بابای هر کی منو نخواد این زندگی من دوباره زنده شدم به بهترین نحوه ممکن زندگیش میکنم حالا قدرشو میدونم واین خیلی با ارزش مردی که زنشو برای چاق ولاغری نخواد همون بهتر که نخواد عشقی که مشقی بهتره نباشه وخیالمو راحت کردم دیگه خجالت نمیکشیدم از خودم وهمسرم هر جور دلم میخواست لباس میپوشیدم از قصد جاهای چاقمو بیرون میگذاشتم از لباس ومدل هایی میپوشیدم که اندامم کاملا معلوم شه وتو آینه قربون صدقه خودم میرفتم همسرمم با خنده از کنارم رد میشد با اینکه اوایل احتمالا فکر میکرد زده به سرم🤣😅ولی الان وقتی میثاق ناممو میخونم میگه خوشگل من تو خوشگل ترین زن دنیایی کور شه هر کی ننیتونه ببینتت یا تو زیبا ترین زن دنیایی عزیز دلم یا تو خیلی جذابی من باید بهتون بگم که در این مدت چند سایزی کم کردم اما به اون هیکل ایده آلی که هر زنی رو خیلی خفن میکنه نرسیدم با این حال خودمو درحد یک مانکن میبینم وکیف میکنم واز تعریف های همسرم لذت میبرم دیگه باهام درمورد لاغری حرف نمیزنه فقط قربون صدقم میره 😅یه جورایی جادو شده من ملکه زیبایی دنیام با اینکه قبلا هم آدم خسیسی نبود اما میگفت پول نداریم وحقم داشت نداشتیم ویکم درخرید کردن دست جلو رو میگرفت ومنو میرنجوند ولی الان با اینکه پول نداریم میگه تو با خدا دستت تو یه کاسه است بگو هر چی لازم داری داخل لیستم بنویسم هر چی اینجا مینویسم میخوای از خدا فوری پولشو میرسونه وبارها لیستمونو خریدیم ودوباره نوشتیم مثلا چند روز پیش مقداری پول رسید ودرکمال ناباوری کلی وسیله خریدم برای خودم که همسرم با میل ورغبت پول داد وکلی خوشحالم کرد حتی با اینکه فروشنده ازش خواست محصول ارزون تر بخره همسرم گفت نه خانم من لایق بهترین برندهاست هر کدوم کیفیتش بهتر اونو بدین خیلی خوشم اومد ولذت بردم برای همین به همگی میگم نترسین از چاق شدن نترسین به خاطر بقیه چاق بشین یا لاغر نشین این چیز کاملا شخصیه اگه فقط برای دل خودتون به خاطر وجود خودتون لاغر بشین وبقیه براتون مهم نباشن معجزه رو درزندگیتون میبینید تناسب اندام که جز کوچیکش🥰😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار الهام خوشبخت
        1400/01/27 11:01
        مدت عضویت: 1914 روز
        امتیاز کاربر: 7598 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 19 کلمه

        سلام عزیزم چقدر خوب بود نوشته تون ونتایج عالیتون بهتون تبریک میگم چقدر عالی تغییر کردین احسنت به ایمانتون

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فرشته مهربانF.s
          1400/01/27 12:01
          مدت عضویت: 1560 روز
          امتیاز کاربر: 7836 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 56 کلمه

          سلام الهام خوشبخت عزیز معجزه درراه هر روز بیشتر از امروز من باور کردم دراین راه به زودی چنان شگفت زده میشین از خودتون ولذت وشادی بی پایانی رو تجربه خواهید کرد ممنونم از ابراز محبتتون منتظر خوندن نظرات وتغییرات فوق العاده شما هستم دوست عزیز به امید روزی که درکنار هم درقله تناسب اندام باشیم💐

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1399/12/18 10:22
      مدت عضویت: 1806 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 907 کلمه

      سلام🙂
      چقدر خاطرات دردناک مشترکی دارن همه افراد چاق
      و بیشتر این خاطرات مربوط به احساس بدی هست که به خاطر حرفا و نظرات و نگاههای دیگرانه🤨
      ما انسانها به این دلیل که اجتماعی هستیم تایید دیگران خیلی برامون مهم شده به طوریکه خیلی از اوقات برای این تایید گرفتن میخوایم که موفق باشیم مبخوایم که لاغر یا چاق بشیم میخوایم ماشین خوب و خونه خوب و درامد عالی داشته باشیم چون در نگاه همه اون آدمی که این چیزها رو داره ادم موفقیه و مورد توجه بقیه است
      خیلی از ماها از شادی و ارامش و خوشیهامون میزنیم برای اینکه به عنوان یه انسان موفق معرفی بشیم ریشه خیلی از آرزوها و خواسته هامون جلب توجه بقیه است و اینکه در چشم بقیه چطور به نظر بیایم خیلی برامون مهمه
      اینکه میخوایم الگو باشیم یا مشهور باشیم یا معروف باشیم یا پولدار و….همگی به این خاطر هست که این ها برامون ارزش شده و هر کسی که شهرت بیشتری داره در چشم بقیه خیلی مهم هست و توجه ها به سمت اونه
      از زمانی که با موضوعات قانون جذب آشنا میشی و بعد به مرور با عزت نفس واعتماد به نفس و….
      میبینی که چقدر از خواسته هامون به خاطر کمبود عزت نفسه و باور محدود خود کم بینی و خود کم ارزشی ….
      میبینی که حتی دلیل بیمار شدن مکرر هم به دلیل توجه گرفتن از بقیه است چون در دوران بیماری توجه به سمت بیمار زیاد میشه یا فقط در اون دوران هست که در آعوش گرفته شده یا به صورت دلرحمی و دلسوزی مورد توجه و نگاه اطرافیان قرار گرفته ذهنش ناخودآگاه جسمش رو بیمار میکنه که این کمبود توجه جبران بشه
      من خودم بارها و بارها با وجودی که در این مسیر بودم و داشتم فایلها رو گوش میدادم و حسم خوب شده بود واحساس سبکی داشتم همیشه انتظار داشتم و هنوزم دارم (باور ریشه ایه)که جایی میرم یا حداقل نزدیکانم یا کسی که مدتهاس منو ندیده بهم بگم وااای چقدر لاغر شدی چقدر خوب شدی و….وچون کسی متوجه نمیشه و نمیشد یا برعکسش حتی بهم میگفتن انگار چاقتر شدی خیلی حالم بد میشد و این احساس نیاز به تایید شدن باعث میشه خیلی وقتها مسیر رو رها کنیم
      همیشه یاد اون عکس می افتم که یه فردی رو نشون میده که کلنگ دستشه برای رسیدن به گنج داره کوه رو میشکنه ولی در چند سانتی اون گنج خسته میشه و رها میکنه و اون همه گنج رو از دست میده
      مسیر موفقیت یه جاده ایه که ناهمواره ولی مقصد باشکوهه اگه در طی کردن این جاده حواسمون به ناهمواریها باشه خسته میشیم و رها میکنیم ولی اگه چشممون به اون مقصد باشکوه باشه ادامه میدیم
      امروز صبح توی پیج تناسب فکری تصویر یه خانم شگفتی ساز رو دیدم و حالم عالی شد و انرژی مضاعف گرفتم برای اینکه با اشتیاق بیشتری ادامه بدم چون باز هم تصویری از اون مقصد باشکوه به من نشون داده شد و خدا بهم گفت که من اینو هم دارما نمیخوای؟؟؟؟؟ وما با تمام سلولهای وجودم فریاد زدم اره اره میخوامش🤩🤩🤩🎁🎁🎁
      در این یکسالی که در این مسیر هستم خیلی چیزها آموختم
      آموختم که بپذیرم جسمم رو وجودم رو و تمام نافرمیهای بدنم رو
      بپذیرم که خودم با افکارم و با ذهنم و با توجهم این شرایط رو در جسم و زندگیم بوجود آوردم
      و اینکه میتونم با آموخته های جدید با توجهات متفاوت جسم جدید رو خلق کنم
      چقدر این جمله تون به دلم نسشت
      “زندگی عالی در تناسب منتظر شماست”😍😍😍😍
      منم واقعا مشتاقم که به این زندگی در تناسب برسم و ازش لذت ببرم🤩🤩
      من یاد گرفتم که خودم رو دوست داشته باشم هر فرمی که هستم هر شرایطی که الان دارم
      یاد گرفتم که اول از همه خودم باید خودم رو دوست داشته باشم و به خودم عشق بدم و این تنها وظیفه منه واین پایه عزت نفسه
      و وقتی خودت رو عاشقانه دوس داشتی و خودت رو درآغوش گرفتی و بی نیاز شدی از توجه و محبت و عشق بقیه اونوقت توجه محبت و عشق از اطرافت جاری میشه
      من قبلا از همسرم میخواستم که منو درآغوش بگیره میخواستم صبحها قبل از اینکه از خونه بره منو ببوسه و هر وقت که برمیگرده خونه بازهم منو در آغوش بگیره و ایشون اتفاقا مقاومت داشت وبه نظرش اینا لوس بازی بود و کار زشتی بود و….
      جالبه که مدتی هست که خود کار این کار رو انجام میده و اتفاقا من دیگه ازش نمیخوام و به زبون نمیارم
      یه مدته که به قدری کلمات محبت آمیز به من گفته یا از ظاهر من ،پوستم ،ابروهام و…. تعریف کرده که من هرگز باور نمیکردم زمانی این تعریف ها رو از زبون ایشون بشنوم البته که ایشون کلا خیلی انسان با محبتی هستن ولی بر اساس آموزش خانوادگیشون که این کار ها رو زشت میدونستن یه جورایی در ابراز احساسات مقاومت داشتن
      تمام این تنایج عالی حاصل کار کردن روی ذهن برای لاغری هست ولی واضحه که در همه جنبه ها تاثیر گزاره خدایا شکرت🙏🙏🙏🙏
      استاد سپاسگزارم از شما به خاطر ایجاد این خط فکری
      به خاطر گسترش این آگاهیهای فوق العاده
      به خاطر این فضا و سایت که ما افراد چاق که حرفهای دلمون هیچ جا شنیده نشده و کاسه صبرمون لبریز بوده بیایم و خاطرات و داستانها و ناراحتی ها و غصه هامونو بنویسیم و هم خودمون سبکبار بشیم و هم با واکاوی خاطرات مون باورهای قبلیمونو پیدا کنیم و پا رو از روی ترمزها برداریم موانع رو شناسایی کنیم و با آزادی و شادی و ارامش و لذت هم به تناسب جسمی برسیم و هم در سایر حنبه ها رشد کنیم و اوج بگیریم🙏🙏🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار جاودانگی
      1399/12/17 21:47
      مدت عضویت: 1633 روز
      امتیاز کاربر: 590 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 464 کلمه

      سلام استاد
      وای که چقدر کامل و عالی توضیح دادید یعنی این فایل برای تک تک موضوعات زندگیم به کار میبرم 😍😍😍
      اول از همه باید باور کرده باشی لاغری باذهن 100درصد برات جواب میده حالا چطوری بدونیم باور کردیم . وقتایی که حالمون بده یکم ناامید شدیم حرفی از اطرافیان شنیدیم یا اصلا یکم چاق شدیم ببینیم کلا میزنیم زیر همه چی و رها میکنیم میریم سراغ یا روش دیگه مثل بارهای قبل یا نه تحت هرشرایطی ادامه میدی ؟؟؟ من که خودم اینجوری باخودم حرف میزنم اگه مثلا یه جایی خوب عمل نکنم میگم ببین این روش شکی توش نیست چون اینهمه دوستان عکسشون هست و ثابت شده بهم که نتیجه گرفتن و منطق من اینه وقتی حتی یک انسان بتونه به چیزی دست پیدا کنه یعنی منم میتونم اگه نمیرسم بهش مشکل از سمت منه حالا نه اینکه خودمو محکوم کنم نه ناآگاهانه شاید اینجوری رفتار کردم که نتیجه دلخواهمو نگرفتم . اما الان که انتخاب شده ی خدام و بهش بینهایت اعتماد دارم که جای بدی منو نمیبره .خداوند راه حلاش آسونه و بدون پیچیدگیه .پس این راه درسته چون آسون و لذت بخشه .روشای قبلی چرا نتیجه چون پیچیده و ناکارآمد بوده و راه خدایی نبوده که از هفته اول دوم حالمون اونقد بد میشد ناامید میشدیم و هی دور خودم میچرخیدم به شخصه.دررفتارم اینارو حس میکنم و مطمان تر میشم که حال خوبم، امیدم ،اشتیاقم ،رفتار درستم موقع مواجه شدن باغذا و اینکه دیگه وزنم بالانمیره اصلا ،یعنی من راهم یقینا درسته . این از این موضوع
      موضوع اصلی ترس از چاق تر شدنه مخصوصا به خاطر حرف اطرافیان که مهم ترین مانعه و به تنهایی میتونه باعث زمین خوردنمون بشه.چجوری باید منطقی کنیم برای خودمون و نترسیم دیگه از چاق تر شدن .بگیم ما راه درست و پیدا کردیم همون راهی که به من آرامش میده احساسم خوبه اصلا فقط و فقط این روش به قلبم میشینه نه هیچ روش دیگه ای .بعد اونهمه سختی و رنج بالاخره یه راه درست پیدا کردم به کمک خدا آسمون به زمین بیاد من میخوام تا تهشو برم حالا این وسط کسی هست که ناراضیه مشکل من نیست من مسئول راضی کردن دیگران نیستم میخوام تو آرامش باخودم به نتیجه برسم . اگه کسی برای اینجور مسائل بخواد کسی رو بزاره بره ! بزار بره !!!!!! مدام این افکار و مرور نکنیم تو ذهنمون چاقم شدیم حتی بگیم در مسیر اینم درست میشه . فرکانس منفی ندیم که همون و بشنویم از اطرافیان . ترس از چاق تر شدن و بزارید زمین اگه میخواید به رویای لاغری برسید . و درآخر این جمله چقدر عالی بود و چقدر نیازه روش کار کنیم 👈:(فکری که در ذهن ما توسط خود ما تکرار نشه نابود میشه)👍👍👍 اول سپاسگزار خدای خوبم هستم و بعد از شما بینهایت ممنونم 🌷🌷

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرخنده شهریور
      فرخنده شهریور
      1399/12/16 22:40
      امتیاز کاربر: 0

      نشان های دریافت شده

      ترس از چاق شدن
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,067 کلمه

      (شرح عالی بر اساس محتوا، اشتیاق و استمرار، منطقی کردن لاغر شدن)
      سلام سلام خدمت استاد معجزه ها و دوستان هم مسیرم ، 😊
      گام 46ترس از چاق شدن مانع لاغر شدن میشود
      من این فایل همون شبی استاد گذاشتن دانلود کردم ولی فرصت پیش نمیومد نگاش کنم تا همین دیروز دیدم وقت دارم فوری گفتم فایل برم ببینم وقتی دیدمش خیلی لذت بردم گفتم چقدر فایل عالی هست و خیلی به دلم نشست گفتم این فایل خیلی ارزشمند است و پیش خودم فکر کردم یکبار دیگه هر زمان وقت کردم ببینمش تا نکاتش یادداشت کنم وقتی یادداشت میکنم خیلی بهم لذت میده بیشتر میفهمم و وقتی امروز فایل جدید خواستم نگاه کنم دیدم همین کلیپ است که دیشب نگاش کردم خیلی خوشحال شدم گفتم اخجون دوباره همون فایل حالا میتونم تو دفترم یادداشت کنم و بازم امروز دیدم یادداشتم کردم فایل صوتی هم دانلود کردم که بعد انجام تمرین یکبار دیگه گوش بدم خیلی ازش خوشم اومد استاد خیلی خیلی ممنونم که فایل در این مسیر گذاشتید تا همه بتونن ازش استفاده کنن همین نکات که تو این کلیپ هست قشنگ بفهمی خیلی خیلی شرایطتت تغییر می‌کنه خیلی خوب بریم سراغ اصل مطلب ، 🤩 😍 😊 .
      اول از همه باید باور کنیم که این مسیر بهترین مسیر واسه لاغر شدن است و تنها مسیری که واسه همیشه و خیلی راحت آسان لاغر می‌کنه و کلی تغییرات عالی در جنبه ها مختلف به همراه داره. حالا چطوری باور کنیم برای خودت شفاف سازیش کن بگو من تا قبل این دوره خودم واسه خودم انتخاب میکردم چیکار کنم لاغر بشم بقیه برام تصمیم می گرفتن ولی الان خداوند من هدایت کرده به این مسیر این قدرت در من دیده که میتونم لاغر بشم پس منم با اطمینان کامل ادامه خواهم داد و مطمعنم این بهترین مسیر برای لاغرشدن است مسیر لاغری با ذهن مهم نیست صد تا فایل گوش داده باشی محصولات خریده باشی یا تو فایل رایگان باشی مهم باور تو است پس اول باید باور کنی این مسیر بهترین مطمعن ترین واسان ترین مسیر دنیا است ، 😊 🤩 .
      خیلی خوب حالا باید موانع لاغر شدن شناسایی کنیم تا موانع برنداریم لاغر نخواهیم شد. ودراین گام مهمترین مانع که موجب لیز خوردن و سقوط ما در همه جنبه ها زندگی است رو توضیح خواهیم داد نه فقط مانع لاغری میشود بلکه مانع خیلی از موفقیت ها ما میشود که در اینجا در مورد لاغری شدن است رو مورد بحث قرار خواهیم داد. 🔴
      ترس از چاق شدن است ترس از چاق تر شدن است که مهمترین مانع لاغری است 🔴 .
      وقتی ترس داشته باشیم حالا در مورد هرچی باشه زدیم خراب کردیم من نمیتونم اگه نشه چی نمیشه من میترسم خراب بشه من میترسم بشکنه من میترسم فلان من میترسم ضرر کنم …باعث خراب شدن آن موضوع شده است پس ترس موجب شکست میشود 🌟 🌟 حالا وقتی ترس از چاق تر شدن داشته باشیم خیلی حرکتمون در مسیر سخت است و لغزنده که هر لحظه باعث سقوط ما میشه. ترس از چاق تر شدن بیشتر مواقع بخاطر ترس از حرف دیگران است اگه فلانی بهم بگه باز چاق تر شدی چی اگه نتونم لاغر بشم چی اگه چاق تر شدم چی اگه همسرم من ترک کنه بخاطر چاقیم چی اگه کسی بهت اهمیت نده بخاطر چاق شدنم چی اگه من نخواد بخاطر چاق بودنم چی یا چاق تر بشم از چشمش بیفتم چی این افکار مانع لاغر شدن ما میشود و موجب سقوط ما در این مسیر خواهد شد. 😫 😱
      خب حالا باید این مانع لاغر شدن برداریم چطوری با نترسیدن از چاق تر شدن منطقیش کنیم برای خودمان بگیم من یک مسیر صحیح شروع کردم توسط خداوند هدایت شدم مطمعنم 💯 درصد موفق خواهم شد حالا چاقم بشم هیچ اشکالی نداره ادامه میدهم و موفق خواهم شد و درست میشه و وضعیت الان من و حرفها دیگران برای من مهم نیست چون من از مسیری که انتخاب کردم مطمعنم اینجوری بر ترست هم غلبه می‌کنی. حالا از کجا بدونیم چقدر مطمعنم نگاه به عملکرد خودمان کنیم نگاه کنیم ببینم چقدر وقت میزاریم واسه فایل دیدن گوش کردن تمرین انجام دادن چقدر عمل میکنیم به این آموزش ها و چقدر هدفمان برای خودمان مهم است و اطمینان داشتن به حرف نیست به عمل کردن و این خودت میدونی چقدر مطمعنی و اندازه اطمینانت از این مسیر ادامه خواهی داد و نتیجه خواهی گرفت 😍 🤩 😊 نباید تحت تاثیر حرف دیگران باشیم که در مورد چه فکری میکنن چه حرفی میزنند بزار هرچی میخان بگن بعضی وقت ها هم هست کسی حرفی نزده ما این افکار داریم این که نکنه چاق بشم همسرم من نخواد نکنه چاق بشم از چشمش بیفتم نکنه چاق بشم ترکم کنه وقتی این افکار داری خب داری خودت فرکانس میفرستی و حالا جواب فرکانس خودت میگیری بخاطر ترس ها خودت است بخاطر حرف هایی است که خودت مرور میکنی در ذهنت و بازتابش میگیری از طرف دیگران حالا اگه از این مسیر اطمینان داری نباید حرف دیگران برات مهم باشه و هر موقع این افکار در ذهنت اومد مرورش نکن تعطیلش کن افکارت و حواست جای دیگه ببر برو کار دیگه ای انجام بده و نزار این افکار شاخ برگ بگیره تو ذهنت وادامش نده با چند بار این کار کردن باعث میشه دیگه اون افکارنیست 😌 ☺️
      این خیلی نکته مهمی است که فکری که تکرار نشه نابود میشه هواسمون باشه هر موقع این ترس این افکار اومد تو ذهنم آن همسرم پس چی اون چی میگه این چی میگه فوری فرکانس عوض کنیم موضوع عوض کنیم وادامه ندیدم اون افکار رو بعد چندین بار دیگه اون افکار نداریم. پس نگران حرف مردم نباشیم وبااطمینان ادامه بدیم این مسیر رو و وقتی این ترس اومد که فلانی چی میگه اون اگه ببینه منو تو این وضعیت من رها می‌کنه فلان بزاریم کنار و توجهمان رو از اون افکار برداریم و بزاریم روی انجام دادن کاری چیزی و ادامه بدیم این مسیرو ومطمعن باشیم موفق خواهیم شد. استاد از شما خیلی ممنونم بابت این فایل خیلی ارزشمند خیلی خیلی خیلی فایل عالی هست کلا آدم بفهمه عمل کنه بهش خیلی از مشکلاتش حل میشه که منم میخام از همین الان این کارو انجام بدم و نتیجه شو خواهم دید 😍 🤩 درپناه حق ☺️

      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ☺️s-moazamiy0🤗
      1399/12/16 17:59
      مدت عضویت: 1412 روز
      امتیاز کاربر: 734 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 750 کلمه

      (شرح عالی بر اساس محتوا، اشتیاق و تعهد در انجام تمرینات، درک صحیح)
      .
      سلام سلامممم😍😍استاد عزیزم و دوستان گل همسیر .امیدوارم در بهترین حالت ممکن زندگیتون باشید🙏😍🤲
      خب خب گام ب گام تا گام امروز فایل 46از مسیرلاغری من (ترس از چاق شدن)
      درکم ، برداشتم ، تحلیلم ،و شرح م ازین فایل :
      🌸 ترس ی حسه…واین احساس ترس در هر جنبه اززندگی ما خودش رو ب شکل های مختلف نشون داده.مثلا ترس از موش فقط یه جیغه ..ولی ترس از اومدن زلزله همراه جیغ ، فرار کردن هم هست ،،،
      خب ی چندتاازترس هامو بگم خدمتتون تاااا برسیم ب اصل کاری..
      یکی از ترسهام شبآ خوابیدنی باید دست مامانم تو بغلم بود ک من خوابم ببره در غیر اینصورت تاروشن شدن هوآ چشام باز و زوم ب سقف بود ..بعد بزرگتر شدم و ترسم از امتحانا بود 😂ی شب قبل از امتحانا ترس داشتم دوشب بعداز امتحانا ک خراب کرده بودم هییییی روزگارر چ دورانی بود😊😍 بعد ک بزرگتر شدم ترس ها هم بزرگتر شد..ترس از آینده ،ترس از شغل نداشته ، ترس از ازدواج ، ترس ی زندگی خوب ،ترس از بچه دار شدن ، اینا ک گفتم داشتنشون خیلی قشنگه ولی ترس اینک اگ نشد چی ، اگ خراب شد چی ، اگ نتونستم چی ؟؟درواقع ترس از موفق نشدن و شکست لذت داشتنشون رو ازهمون اول میگرفت….
      ترس از ارتفاع ، ترس از تاریکی ، و ترس از مرگ هم داشتم و همچنان دارممم…
      اون ترسهایی رو ک گفتم میتونن زیبا باشن.با بررگتر شدنم تقریبا کوچیک شدن .چون وقتی باهاشون مواجه شدم دیگ ترس نیودن..چون خیلی راحت وارد زندگی متاهلی شدم ، خیلی راحت بچه دار شدم.درک و سوادمم بیشتر شد برای تحلیل درس هایی ک یاد میگرفتم.و کمتر خراب کاری میکردم ک از ترسش نخابم..ولی دراضای این کوچیک شدن بعضی از ترسها..در کنارش ترس های دیگ ای رو تجربه کردم..مثل آینده ی پسرم ، مثل آینده ی خودمو و همسرم و از همه مهم تر تراز چاق شدن بود😐🤔🙄😤
      این ترس از چاق تر شدن از کجا نشأت میگرفت؟؟؟!!
      از خوردن شیرینی در شب ، از خوردن نان و برنج و ماکارونی و سیب زمینی در شب ، از بی تحرکی و خوردن و خوابیدن ،ترس رفتن ب خرید و خریدن لباس هررنگ و هر مدل ، ترس ازینک حالا ک چاق بودن من ارثیه پس خوردن ، خوابیدن ، منو چاقتر میکنه،
      و هیچ ترسی وحشتناک تراز ترس از چاقی نیست…چرا چون ما همیشه برای چاق نشدن افراد متناسب و چاقتر نشدن افراد چاق همیشه سعی کردیم ، تلاش کردیم ، عرق ریختیم ، گریه کردیم ، دست ب دامن انواع رژیم و حرکات مختلف ورزشی بودیم و همیشه ترس از مواد غذایی داشتیم .ترس از آینه داشتیم ، ترس از وزن کردن داشتیم ،و این ترس های هروزه و هرشبه ی ما زندگی های اکثرا مارو تخریب و تلخ کرده…امروز خیلی فکر کردم دیدم من بخاطر چاقی ک خودم مسئولش بودم و همسر و پسرم خیلی اذیت کردم در حالی ک اونا هر کاری ک از دستشون برمیومده و برای من انجام میدادن..من باعث شده بودم براثر ترس از چاق شدن من بقیه افراد خونه هم لذتی از غذا خوردنشون ،لذتی از شیرینی خوردنشون نداشته باشن .چون همیشه چون من میترسیدم یا میگفتم نخرید.یااگ بود من با حسرت نگاه خوردنشون میکردم و اینا موذب بودن از خوردن..و من خودم باعث شدم ک همیشه برام دلسوزی کنن ، و من همیشه باین دلسوزی ها اعتماد بنفسم اومده پایین..ن اینک منظوری داشته باشن ..ن فقط میخاستن بهم بگن ک ما پشتتیم..نگرانی تو نگرانی ما هم هست.
      اما من در مسیر لاغری با قدرت ذهن یادگرفتم و میخام عمل کنم بهش .ب چی ؟؟؟🤔🤔🙄
      ب اینک میخام باترس های ک لذت زندگی کردن رو ازم گرفتن مواجهه بشم ..
      میخام از هر چیزه خوب تو دنیآ بعترین شو ب اندازه نیاز بدنم استفاده کنم ،بخورم از هر چیزی ک دوست دارم آخر حسرت بدل نمیرم اما ب اندازه نیاز یدنم.اگ لازم بود و نیاز بود ن اینک در مواجهه با سیری ک میلی ندارم هر آشغالی رو وارد بدنم کنم…من ب خودم و ب توانایی هام باور کردم و پا تو مسیری گذاشتم ک با جون و دلم باورش کردم .ک اگ حتی تو دلش چاقتر شدم .کسی بهم گفت بهش بگم ببخشید شما؟؟چون این چاقی من هست چاقتر شدن من هست راه زندگی من هست..و ب هیچ کس و هیچ کس نیازی ندارم ک تشویقم کنه یا تحقیر..این مسیر خوب یا بد ک بد نیست انتخاب منه..بودنم در این مسیر حقم هست پس تا پای جونم براش وقت و انرژی میزارم ..و اجازه نمیدم دراین مسیر ترسی ب من وارد بشه..چون باورش دارم ❤️قلبن،،

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار ☺️s-moazamiy0🤗
        1399/12/16 21:46
        مدت عضویت: 1412 روز
        امتیاز کاربر: 734 سطح ۲: کاربر متوسطه
        محتوای دیدگاه: 379 کلمه

        سلاممم ببخشید ی مطلب و در ادامه ی توضیحاتم بدم خدمتتون ..هر چندگفتم توی تمرین بعدی شرحش بدم ..ولی حسم گفت هر چیزی جایی خودش و چون تصمیم گرفتم ب احساساتم احترام بزارم و ارزش براش قایل بشم خیلی راحت پذیرفتم و گفتم چشم 😍 😊
        بچها ترس ی عامل جدا در وجود مانیست ..مثل اشتها ک بعضی از افراد میگفتن ک اشتهامون برگشته …ک ما کلمه ی انتخاب رو اگ یادتون باشه جایگزین کلمه ی اشتها کردیم..یعنی فرمول سازی کردیم ک فرمول درست و صحیح کلمه ی انتخاب رو جایگزین فرمول اشتباه و منفی کلمه ی اشتها کردیم.
        در مورد ترس هم همینطوره..ترس ی حسه ،،و ماانسانهاا چون دارای حس هستیم حس شادی ،خوشحالی ، ناراحتی ،ضعف ،بیحالی ، حس ششم ،ک ی حالت پیش بینی هست.ترس ی چیزه بیرونی ی عامل بیرونی نیست ک حتی اون زمان هم ک لاغر شدیم و ب تناسب فکری و تناسب اندام رسیدیم .تو ی لحظه ی ترسی از مواد غذایی بهمون دست بده و فکر کنیم ک حس چاق شدنمون برگشته..مواظب باشیم لیز نخوریم ک باین ترس های چاق شدن الان رو ب رو بشیم ولی بعداز مدتی لحظه ای این حس باز بوجود بیاد باید مواظب باشیم چون این فرمول هارو. این افکارو نمیشه فراموش کرد ممکنه چند وقت یبار بخاد مارو تحریک کنه مارو از هدفمون دور کنه و ما برگردیم…این حسه ها لحظه ای مثل ضعف های ذهنی بهش نگاه کنیم..بخاطر دارید ک ما باید ب ضعف های ذهنمون بگیم ن الان وقتش نیست…پس ب این حس چاقتر شدن لحظه ای هرزمان .حتی اون زمان هایی ک ب ایستگاه خودمون رسیدیم بهش توجه نکنیم ک خدای نکرده دوباره گریبان این حس و حال های بعدش بشیم .وسواس بشیم و فکرامون رو درگیر کنه…و فرمولهایی رو ک تلاش کردیم .آموزش دیدیم .با صبر و اشتیاق وباحال خوب کمرنگ کردیم وبای حس زود گذردوباره خودمون باعث پرنگ و پرنگترش بشیم..
        لطفا لیز نخوریممم 🙏 🙏 🙏
        راستی اینم بگم ک حس ترس همیشه هم بد نیست ..واقعا این ترس ها خیلی جاها میتونه دست مارو بگیره مثل ترس از گناه کردن..ک اون ترس نمیزاره خدای نکرده ما بیراهه بریم..بنظرم نوشته ام کم داشت این توضیح رو ..امیدوارم ک درست شرح داده باشم و تونسته باشم منظورم رو برسونم
        ب امید موفقیت دوستان عزیز و همسیر 🙏 😍

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار emangholi azade
      1399/12/16 13:43
      مدت عضویت: 1902 روز
      امتیاز کاربر: 1750 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 316 کلمه

      به نام خدا سلام
      خیلی کار سختی بود برام که بخوام توجهم رواز رواطرافیان ونظرات اونها بردارم وکاری رو که احساسگ میگه درسته روانجام بدم ومنتظر تایید یا عدم تایید دیگران نباشم من حتی زمانهایی که رژیم میگرفتم اول حواسم به این بود که ببینم همسرم نظرش چیه متوجه لاغری من میشه یا نه بعد که میدیدم حرفی نمیزنه میرفتم رو ترازو وبهش میگفتم ببین مثلا ۳کیلو کم کردم یا ببین لباسم بهم گشا شده واون هم اصولا میگفت شاید ولی من که اصلا نمیفهمم وتغییر ظاهری نمیبینم کرده باشی وخیلی بهم برمیخورد واصولا دیگه ادامه نمیدادم ومیگفتم خوب من که تغییر نمیکنم ولی تو دوره سعی کردم تاحدودی به این مساله فکر نکنم وحتی اگر بهم میگفت که چرا لاغر نمیشی میگفتم مگه یه دفعه یا درعرض یکی دوماه چاق شدم که انتظار داری یکی دوماهه هم لاغر اصلا من همینم وخودمو دوست دارم وبه موقع لاغر هم میشم وبعد گذشت چند ماه که این افکار مزاحم ازم دور شد ودیگه همسرم هم حرفی نزد تونستم خیلی خوب نتیجه بگیرم ونسبت به کاهش وزنهای قبلی که داشتم احساس میکنم ۸تا۱۰ کیلو کم کردم البته بدون اینکه وزن کنم واینو فقط احساسم بهم میگه وهمسرم هم دیگه باورش شده ومیگه واقعا لاغر شدیا اصلا مثل دفعات قبلی هیچ زحمتی هم نکشیدی ولی جدیدا یه فکری که قبلا هم داشتم دوباره سراغم اومده زمانی که ورزش میکردم ورژیم میگرفتم تاحدود ۱۰ کیلو که کم میکردم بعدش احساس میکردم که وزن کم کردن برام سخت شده وهرچی تلاش میکنم دیگه وزنم نمیاد پایین والن دوباره دچار همون افکار شدم ودارم سعی میکنم که رفعش کنم ودقیقا برام مثل یه مانع شده وایمان دارم که با تمرین وتکرار میتونم از این مانع هم عبور کنم وموفقیتی که مد نظرم هست روبه دست بیارم وخدا روشکر میکنم که در این مسیر هستم ودیگه هیچ مانعی برام سخت وصعب العبور نیست ومیتونم از همشون بگذرم تا به موفقیت برسم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mokhtari.sab7781
      1399/12/13 23:51
      مدت عضویت: 1527 روز
      امتیاز کاربر: 13136 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 571 کلمه

      (اشتیاق و استمرار، شرح عالی، تعهد و منطقی کردن لاغر شدن)
      .
      سلام
      مطمعنا لطف و هدایت خدا بود که من اومدم و این فایل رو گوش دادم . ازونجایی که الان توی هفته اول تکرارم هستم فایلای مربوط به امروز و دیروز رو چندین بار گوش دادم ولی این چند وقته خیلی شیطان درونم اذیت میکرد و ازون جایی که خودمو وزن نمیکنم اون صدای شیطانی همش بهم میگفت اره تو خیلی چاق شدی شلوارات به زور میرن توی پات و همش یه ترسی مینداخت توی جونم، میدونم که یه هنرجوی لاغری نباید این جور ترس ها بیاد سراغش اما من این چند وقته خیلی ترسو شده بودم و همش تصویرای چاق تر از خودم میومد توی ذهنم با اینکه تمرین های مختلفی که توی دوره داشتیم رو انجام میدادم و هر روز دارم ایستگاه های لاغریم رو میخونم و تجسم میکنم اما احساس کردم یکم دارم میزنم جاده خاکی، و ازون جایی که به خودم قول دادم توی تلگرام از استاد سوال نپرسم و ازشون مشاوره نگیرم و خودم دنبال جواب سوالام بگردم ، به خدا سپردم که منو هدایت کنه و کمکم کنه این ترس ها رو به هر طریقی که خودش صلاح میدونه ، نادیده بگیرم. و چقدر که این فایل برای من ساخته شده بود! من از خودم میترسیدم میترسیدم که نکنه چاق تر بشم، ولی حتی همین امروزم که مامانم سه هفته از رژیم جدیدش میگذره و چند کیلویی لاغر شده و خوشحاله اما من الان اونقدر آگاهی هام راجب به لاغری و فرمول های ذهنی بالا رفته که وقتی با ذوق داشت تعریف میکرد که شلواری که براش تنگ بوده الان اندازش شده ، من فقط داشتم بهش لبخند میزدم و در واقع به قول استاد داشتم به خودم میگفتم مامانم خیلی توانایی داره و جسمش مشتاق متناسب شدنه و الان که مامانم از راه اشتباه و تحت فشار دادن جسمش داره اینقدر وزن کم میکنه فکرش رو بکنید در مسیر همیشگی لاغری با ذهن بود و نتایج عالی و همیشگی میگرفت…! من هر روز به این چیزا فکر میکنم و این نشون میده در مسیر لاغری با ذهن هستم و به هیچ عنوان به این روش شک ندارم و اگه میگم ترسیدم به خاطر اینه که ذهنم داره آخرین تلاششو برای حفظ وضعیت موجودش که همون چاق موندنه ، میکنه ولی منم دیگه به این افکار پر و بال نمیدم و الان با شنیدن این فایل الهام بخش یاد گرفتم که به این افکار شیطانی و محدود کننده که منو از چاقتر شدن میترسونن بی اهمیت باشم، هر چی میخواد بگه. اون کارش همینه که منو از مسیر خارج کنه اما من حتی بهش اهمیت نمیدم و هر چیم میخواد بشه بشه من در مسیر درست هستم و انتهای مسیرم قطعا متناسب شدنه . هر کس که این متن رو میخونه و اون هم افکاری داره که خیلی میترسوننش و نمیتونه باهاشون مقابله کنه من بهش پیشنهاد میکنم در این مسیر بمونه ، این سایت رو بیشتر کشف کنه ، این سایت یه چیز خیلی عجیبه که هر گوشه و کناریش میتونی جواب هر سوالیت رو پیدا کنی نه فقط سوالای مربوط به لاغری، نه! هر چیزی که فکرش رو میکنید. خدا گوشه و کنار این سایت حضور داره و ما رو مثل یک آهنربا میکشونه به سمت جواب سوالامون ، خودتونو دوست داشته باشید، خودتون رو وزن نکنید ، راجب نتیجه نگران نباشد فقط مسیر مهمه ، لذت ببرید و مهمان کائنات باشید، کائنات اون لذت رو براتون دو چندان میکنه.
      ممنون از همگی
      ممنون استاد…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم