0

زندگی با اراده خداوند (قسمت ششم)

زندگی با اراده خداوند
اندازه متن

توکل کردن به خداوند ارتباطی به مذهب، دین و حتی نگرش ما ندارد بلکه به انتظاری که از خداوند داریم ارتباط دارد.

بارها برای انجام یا شروع کاری به خداوند توکل کرده ایم در حالی که انتظار ما از آن موضوع شکست خوردن بوده است.  نتیجه آن اقدام در نهایت تجربه کردن شکست خواهد بود.

اهمیت انتظار داشتن در زندگی

بعنوان مثال انتظار من از زندگی مشترک محدود شدن، جر و بحث با همسر و … بود. برای ازدواج کردن نه تنها من بلکه اعضای خانواده ام به خداوند توکل کردیم و تصور ما این بود که آنچه خداوند قسمت کرده باشد رخ خواهد داد. در نهایت من آنچه انتظار داشتم را در زندگی مشترک تجربه کردم نه آنچه توکل داشتم خداوند برایم رقم بزند.

در قسمت های قبلی توضیحات مفصلی درباره اراده شخصی و اراده خداوند داده شد و به این نتیجه رسیدیم که برای تغییر زندگی لازم است عملکردن بر اساس اراده شخصی را متوقف کرده و بر مبنای اراده خداوند عمل کنیم.

ما برای عمل کردن و تصمیم گیری در جنبه های مختلف زندگی نیاز به فکر کردن داریم.

مرحله فکر کردن تعیین کننده عملکرد ما در زندگی می باشد.

اگر افکاری در راستای اراده شخصی را مرور کرده و اقدام به تصمیم گیری کنیم، عملکرد ما بر اساس اراده شخصی خواهد بود و اگر افکاری در راستای اراده خداوند را در ذهن مرور کرده و سپس اقدام به تصمیم گیری کنیم، عملکرد ما بر اساس اراده خداوند خواهد بود.

برای این کار لازم است مهارت ادغام کردن اراده شخصی با اراده خداوند با کسب کنیم.

ترکیب اراده شخصی با اراده خداوند

در سال گذشته که مدارس به صورت مجازی برگزار می شد همراهی کردن با فرزندانم سبب شد که دروس پایه سوم دبستان و اول متوسطه را مرور کنم.

در ریاضیات هفتم درباره زاویه ها نوشته شده است که دو زاویه زمانی با هم مساوی هستند که دقیقا بر هم منطبق باشند. انطباق دادن شرط لازم برای هم اندازه بودن زاویه هاست.

این قانون ریاضی به شکلی دیگر در قوانین الهی یافت می شود.

انطباق افکار با اراده خداوند شرط همسو شدن با پروردگار برای گسترش و رشد زندگی است.

در این صورت به جای اینکه طبق شیوه ذهنی خود عمل کنید همزمان که در حال مطالعه این نوشته هستید اهدافتان در تمامی جنبه های زندگی در هماهنگی با اراده خداوند به جریان می افتد.

احساس آرامش و سکوت ذهنی که در این لحظه تجربه می کنید به دلیل توجه نکردن به موانع ذهنی یا همان افکاری است که منیت و اراده شخصی ما را شکل داده اند.

در این صورت خواسته های شما در حال جریان از مسیر اراده خداوند به سوی شما هستند.

البته ناگفته نماند که خواسته های تان به دو صورت مــادی یا ایــده قابل اجرا به سمت شما جریان دارند.

حتما شما هم تجربه کرده اید که خواسته شما داشتن وسیله ای بوده است و آن وسیله توسط فردی به شما هدیه داده شده است.

در این روش خواسته شما به شکل مادی به سمت شما جریان می یابد.

در طریق دیگر خواسته شما به شکل ایده های اجرا شدنی منطبق با شرایط فعلی شما به شما گفته میشود.

فردی که تصمیم گرفته است بر اساس اراده خداوند زندگی کند (به خداوند توکل کند) ایده های الهی را دریافت کرده و به آنها عمل می کند و قدم به قدم به سمت تجربه خواسته هایش حرکت می کند.

در این حالت زندگی در اصطلاح عموم بر وفق مرادتان خواهد بود و چرخ زندگی شما به شکل روان می چرخد.

وقتی ظاهر زندگی مخالف خواسته ی شما پیش می رود، وقتی احساس خوشبختی در زندگی نداریم، وقتی افراد نادرست در مسیر زندگی مان قرار می گیرند و حتی زمانی که عادت های مخرب را در زندگی روزمره تکرار می کنیم، نشانه هایی از ناهمانگی ما با قدرت اراده خداوند در زندگی است.

در زندگی بر مبنای اراده خداوند باید همواره برای تجربه شرایطی که انتظار داریم، آماده باشیم.

اگر نیاز به کمک دیگران داریم، آماده پذیرش باشیم.

به نیروی اراده خداوند توکل کنیم و مطمئن باشیم که الهامات خداوند بر ما آشکار می شوند.

هوشیار باشیم و برای پذیرش هر راهنمایی و کمکی که به سمت ما جریان پیدا می کند اشتیاق نشان دهیم.

به این شکل ارتعاش ذهنی خود را با ارتعاش منبع و منشاء جهان هستی هماهنگ می کنیم.

به نظر من توکل کردن به خداوند به این معنی است که ایمان داشته باشیم شرایطی که انتظار داریم را تجربه خواهیم کرد.

همه ما در زندگی خود تجربه انجام کارها به شکل شگفت انگیز را ما داریم.

حتما در زندگی خود به یاد دارید زمان هایی که کارها و مسائلی که حل آنها برای شما مشکل بوده است در چشم به هم زدنی به شکل باورنکردنی حل و فصل شده باشند.

در نوشته های اعضای سایت در فایل های زندگی با طعم خدا بارها خوانده ام که مسائلی که حل کردن آنها برای شخص غیرممکن بوده است به شکل باورنکردنی توسط فرد یا افرادی برطرف شده اند.

  • به شکل باورنکردنی خانه ای که در رویای خود داشته ایم را خریده ایم.
  • به شکل شگفت انگیز پول مورد نیاز برای انجام کار به دست ما رسیده است.
  • با مقدار پولی که داشته ایم زمین یا خانه بزرگتر  و در شرایط بهتر نصیب ما شده است.

همه ما از این گونه تجربیات در زندگی خود داریم و در آن زمان شاید تصور ما این بوده است که خدا رو شکر یک بار هم شانس به ما رو آورده است، انگار فلانی سرش به سنگ خورده که خودش مقدار پول مورد نیاز با به ما قرض داد و افکاری از این نوع که بیانگر نداشتن توجیه یا طریق حل مسائل توسط ذهنمان بوده است.

اما اینها ردپای اراده خداوند در زندگی ماست که به شکل های مختلفی مسائل را برای ما آسان می کند.

به عقیده من همه انسان ها از حداقل اراده خداوند در زندگی خود برخوردار هستند و این خواست خداوند است چرا که در زندگی همه انسانها مسائلی وجود دارد که خود فرد باورش نمی شود چگونه آن مساله حل شده است و به بیشتر از آنچه می خواسته است رسیده است.

اما افرادی که تصمیم می گیرند به صورت آگاهانه افکار و تصمیمات خود را بر مبنای اراده خداوند تنظیم و اتخاذ کنند به طور مستمر از این نیرو شگفت انگیز بهره مند می شوند و همه مسائل آنها به ساده ترین و بهترین شکل ممکن حل می شود و کارها پیش می رود و لذت و خوشبختی سراسر زندگی این افراد را در بر می گیرد.

شاید تعدادی از این افراد را می شناسید یا درباره آنها شنیده یا خوانده باشید.

در ذهن افکاری که آگاهی از اراده خداوند ندارند افکاری مرور می شود که بر مبنای اراده شخصی است.

  • این فرد شانس دارد.
  • پدرش ثروتمند بوده و او از ثروت پدرش استفاده می کند.
  • حتما پارتی دارد و رشوه می دهد که کارهایش انجام می شود.
  • او تحصیلکرده است و پست و مقام دارد.

اینها و صدها دلیل دیگر که در ذهن افراد ناآگاه مرور می شود باعث تقویت اراده شخصی آنها شده و فرصت بهره مند شدن از اراده خداوند در زندگی را از دست می دهند.

افراد خوشبخت و سعادتمند افرادی هستند که از تمام مزایای زندگی بهره مند می باشند.

افرادی که ثروت، سلامتی، روابط عاشقانه، دوستی با دیگران، آرامش و احساس خوب، خوش رویی و … را با هم دارند.

آنها از نظر خلقت با دیگران تفاوتی ندارند، تفاوت آنها فقط در اتخاذ تصمیم شخصی برای استفاده از اراده خداوند در زندگی می باشد.

حتی شاید آنها هیچوقت نوشته هایی مانند این را نخوانده باشند اما به این دلیل که نسبت به ورودی های ذهنی برخورد متفاوتی داشته اند در نتیجه ذهن آنها کمتر از دیگران تحت تاثیر فرمول های اراده شخصی قرار گرفته است.

این موضوع واضح می کند که همه ما به شکل پیشفرض تحت تاثیر و مدیریت اراده خداوند هستیم. اما هرچه بزرگتر می شویم به دلیل قرار گرفتن در معرض شنیده ها و دیده هایی که فرمول های شکل دهنده اراده شخصی را ایجاد می کنند، اتصال ما با منبع و منشاء جهان هستس ضعیف شده و به جای آن به شکل قوی در ارتباط با اراده شخصی قرار می گیریم.

ترکیب افکار شخصی با اراده خداوند

افکاری که در ذهن ما مرور می شوند، طرح اولیه ای در روح جهانی (اراده خداوند) ایجاد می کند. از آنجایی که ما با قدرت اراده خداوند در ارتباط هستیم، بنابراین وقتی به موضوعی در ذهن خود فکر می کنیم که با اراده خداوند هماهنگی دارد، طرح اولیه از طریق ذهن ما در اراده خداوند شکل می گیرد و ما را به اراده خداوند (خواست خدا) متصل می کند.

در این صورت جریان به حقیقت تبدیل شدن طرح اولیه (آرزو) شروع می شود و اقدامات لازم از سوی اراده خداوند به جریان می افتد.

از آنجا که اراده خداوند باید از شکل نامرئی به شکل مرئی و قابل لمس تبدیل شود تا در زندگی قابل استفاده باشد از محدوده بدون زمان باید وارد محدوده زمان دار شود.

بنابراین تبدیل شدن اراده خداوند به شکل قابل استفاده در زندگی نیاز به زمان مشخص دارد.

هرچقدر هماهنگی ما با اراده خداوند در سطح بالاتری باشد فاصله زمانی کاهش می یابد تا جایی که به اشاره ای می توان آنچه نیست را به هست تبدیل کرد.

برای تجلی خواسته های خود از طریق اراده خداوند باید باور کنیم هرآنچه را که می خواهیم تجربه کنیم، حقیقتی موجود و در دسترس است که در سمت خداوند (معنویت) وجود دارد.

افکار شرطی شده، محدود کننده و افکاری که متجلی شدن خواسته ها را ممکن نمی داند را باید از ذهن خود بیرون کنیم.

باید باور کنیم هر خواسته ای که در ذهن ما شکل می گیرد در سمت خداوند به شکل انرژی نامحدود و پاک وجود دارد.

زمانی که خواسته های خود را در ذهن مرور می کنیم و نسبت به تحقق آنها باور داریم، احساس آرامش داریم. در این صورت بر مبنای اراده خداوند درباره خواسته های خود فکر کرده ایم.

اما زمانی که نسبت به تحقق خواسته های خود احساس ناآرامی و ناامیدی داریم، برمبنای اراده شخصی درباره خواسته های خود فکر کرده ایم.

نتیجه این دو طریق تفکر درباره خواسته ها با هم تفاوت دارد.

فردی که بر مبنای اراده شخصی به خواسته های خود فکر می کند در نهایت تصمیم می گیرد بر اساس افکار ذهن خود (اراده شخصی) برای رسیدن و تجربه خواسته هایش عمل کند.

از آنجا که عقل ما محدود است و با افکار اشتباه بسیاری در ذهن ما شکل گرفته است تصمیمات ما راه حل ساده و مناسب برای خلق خواسته هایمان نمی باشد.

اما فردی که بر مبنای اراده خداوند به خواسته های خود فکر می کند در نهایت تصمیم می گیرد آرامش خود را حفظ کرده، خواسته خود را رها کرده و از فرصت زندگی و شرایط فعلی خود استفاده کند.

این افراد به خداوند توکل کرده و اطمینان دارند که خواسته اش به شکل ساده و در زمان مناسب در اختیار آنها قرار می گیرد.

به بیان ساده تر:

اگر اعتقاد داشته باشیم که آنچه از طریق ذهن از خداوند درخواست می کنیم، از قبل در نیروی اراده خداوند وجود دارد و در موعد مقرر آن را دریافت خواهیم کرد، خواسته های ذهنی خود را به شکل مادی در زندگی تجربه می کنیم.

برای همسو شدن با اراده خداوند نیاز داریم باور کنیم که هرآنچه برای رشد و گسترش زندگی نیاز داریم در دایره قدرت اراده خداوند است.

باید تمامی شک و تردیدها را کنار بگذاریم تا افکار و خواسته های ما هماهنگ با نیروی اراده الهی در ذهن ما ایجاد و به سمت نیروی اراده الهی رهسپار کنیم.

در این صورت قدرت اراده الهی در هم جهت با زندگی ما به جریان افتاده و آنچه درخواست (دعا) کرده ایم را به سمت ما هدایت می کند.

این قسمت از سریال زندگی با اراده خداوند را با ذکر این نکته به اتمام می رسانم.

برای ملحق شدن به اراده خداوند، نیاز نیست گذشته خود را تغییر دهیم یا تمام فرصت هایی که تصور می کنیم از دست داده ایم را جبران کنیم.

همچنین نیاز نیست بر اساس معیارهای ارزشگذاری جامعه در خود و شرایط زندگی تغییر ایجاد کنیم.

برای ملحق شدن به قدرت اراده خداوند فقط کافی است نگرش های اشتباه خود درباره خداوند و زندگی را شناسایی و به مرور در جهت برطرف کردن آنها سعی و استمرار داشته باشیم.

این اقدام سرآغازی برای ملحق شدن به آگاهی معنوی به شمار می رود.

در قسمت بعدی پیشنهاداتی برای رهایی از افکار و نگرش های اراده شخصی و ملحق شدن به اراده خداوند ارائه خواهد شد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.39 از 56 رای

https://tanasobefekri.net/?p=29710
28 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار ط.ه
      1403/03/19 23:28
      مدت عضویت: 195 روز
      امتیاز کاربر: 1855 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 139 کلمه

      به نام خدای بزرگ 

      با سپاس از استاد عزیزم که با زحمتی که با اراده خداوند مطالب با ارزشی رو در اختیار ما قرار داده و ما هم با اراده خداوند در این مسیر زیبا قرار گرفتیم و داریم به تناسب می‌رسیم و همچنین به شناخت بیشتر خدای بزرگ پی بردیم 

      الهی شکر که ما طریقه رسیدن به خواسته هایمان رو متوجه شدیم ما دیگه اراده شخصی رو نادیده میگیرم 

      اراده خداوند در همه زندگی ها جریان داره اون ما هستیم که باید بخواهیم این اراده به سوی آرزو های ما حرکت کنه نباید نا امید بشیم نباید تردید داشته باشیم 

      بارها شده که دنبال کاری رفتم گفتم حالا من میرم ولی میدونم درست نمیشه یعنی اراده خداوند رو نادیده گرفتم و به بنده خدا متوسل شدم و بالخره کارم درست نشده 

      خدایا همیشه در هر کجا اراده خودت رو شامل حال ما کن 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نادیا همتی
      1403/03/07 23:52
      مدت عضویت: 75 روز
      امتیاز کاربر: 3485 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 97 کلمه

      با سلام به نام الله یکتا 

      خداروشکر بابت این همه آگاهی 

      ممنون از استاد بزرگوار و‌توانا 

      ما برای همسو شدن با اراده خداوند باید افکارمونو تغییر بدیم اگر افکارمون مطابق اراده خداوند باشه قطعا الهاماتی به ما میشه و تصمیماتی که میگیریم خواسته هامونو برآورده میکنه 

      اما اگر افکارمون طبق اراده شخصی باشه تصمیماتم طبق ذهن خودمون میشه و در نتیجه از اراده خداوند دور میشیم و به خواسته هامون نمیرسیم 

      وقتی افکار ما الهی باشه آرامش عمیق داریم و مطمعنیم که خواسته های ما توسط خداوند در زمان و مکان مناسب ایجاد میشه و با آرامش کامل از زندگی لذت میبریم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سرباز امام زمانم
      1403/03/05 18:32
      مدت عضویت: 105 روز
      امتیاز کاربر: 3810 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,119 کلمه

                        به نام الله مهربانم

      سلام به استاد بزرگوار و سلام به همه عاشقان الله👋🏻

      الهی شکر که دوباره مسیر راهم روشن تر شد و فهمیدم که چطور اراده خودم با اراده خدایم را ترکیب کنم و ترکیب این دو میشود تجربه زندگی فراتر از رویا😍😍

      راستش یه چند روزه که خیلی توجهم اومده روی جسمم و خیلی وقت ها حواسم میره پیشش 

      اما الان میخوام به خودم با قطعیت حرف بزنم چون امروز فهمیدم که اگه به خدا سپردی دیگه نباید بهونه داشته باشی که (غیر ممکنه ، میشه به شرط اینکه .. و…… کلی دلیل.دیگر)

      چون این ها همه یعنی داری با اراده خودت و با ذهن محدود خودت به قدرت بیکران خدا فکر میکنی و فکر میکنی که نمیشه در صورتی که خدای بینهایت من از پس همه چیزی برمیاد 💪🏻

      تازه تصمیم میومد توی ذهنم که بیا راه بریم ،بیا بیشتر تحرک کنیم .و….

      این ها هم چون تصمیماتی بودن که با اراده شخصی خودم گرفتم پس اشتباه هستن چون اگه با اراده خدا بخوام لاغر بشم کاری نداره ،نیازی به تحرک نیس 

      چون ذهن من محدوده و افکار منفی هم داره، پس  بیشتر اوقات تصمیمات اشتباهی میگیره اون اوقات کم هم که درست میگیره به خاطر وجود الله است

      چون ناآگاه بودم وجود خدایم را ،تصمیمات خدایم را،اراده خدایم را درون خودم کم کردم 

      وااای خدایا من به خودم ظلم کردم 

      الهی شکر که هدایت شدم 

      من خوب میدونم قانون ارتعاش چیه 

      پس تمام سعیمو میکنم که هر زمان توجهم رفت روی جسمم به خودم این قانون رو یاد اوری کنم 

      و اون موقع اگر بازم نشد به یاد خودم بیارم قدرت عظیم خدایم را ،بگم :من به خدا توکل کردم 

      همون که خالق منه ،پس بهتر از من از من سردر میاره ،درنتیجه بهتر بلده لاغرم کنه 

      اره خدای من بینهاته 

      خوش حالم که الان دیگه آگاهم 

      از وقتی که دارم با تمام تلاشم به این گام ها عمل میکنم خیلی حالم خوبه 

      اشک شوق میریزم وقتی به قدرت الله بزرگم فکر میکنم 🥺😍

      خوش حالم که منم جزو گروه اندیشه کنندگان شدم و حالا دارم‌ از این نعمت الهی درست و برای رسیدن به خدا استفاده میکنم 

      خوشحالم که حال دیگر عمل میکنم 

      و خوش حالم که حالا هر چیزی که یاد میگیرم را به عمل میرسانم  و همانند الاغی که بار علم  دارد ولی خودش استفاده نمیکند نیستم

      بله من دارم یاد میگیرم که همانند انسان زندگی کنم چون قبلا چنین از این قدرت که خداوند به من عطا کرده و برای همین نعمت مرا اشرف مخلوقاتش قرار داده استفاده نمیکردم 

      من به خاطر همین نعمت اشرف مخلوقات شدم 

      چون میتونم با این قدرت خدا را بشناسم ،درک کنم ،احساسش کنم و…در درون رویام زندگی کنم حتی 

      حتی فراتر از آن…

      بار ها تجربه کردم که وقتی توکل کردم چه قشنگ کار رو پیش برده برام

      حتی قابل لمس بوده همون طور گه گفتین 

       خواسته های ما به دو صورت مــادی یا ایــده قابل اجرا به سمت ما جریان دارند

      و من سریع یاد همین هدیه ای افتادم که خیلی دلم میخواست داشته باشمش

      یا ایده هایی که بازم معلوم میشد از طرف خداست که من رو به خودش نزدیک تر کنه

      خلاصه کلام اینکه من امروز کامل فهمیدم که برای همسو شدن با خدا نباید با افکار شخصی خودم بهونه بیارم و بعد با اون افکار راه خودم رو پیش ببرم چون عقل من محدوده و نمیتونه تصمیمات خیلی درستی بگیره چون کلی افکار منفی هم داره 

      من امروز فهمیدم که باید تمامی شک ها را کنار بگذارم تا با اراده او هماهمنگ شوم 

      فهمیدم که در صورتی هماهنگ شدم  که  وقتی بهش فکرکردم ، باور داشته باشم که حتما بهش میرسم 😍

      فهمیدم که زمانی ما امید و ناارام بودم یعنی خودم رو تنها دیدم ،یعنی با اراده شخصی خودم پیش رفتم ،یعنی احساس دوری کردم 

      وگرنه اونی که خودش رو نزدیک خدا ببینه و بدونه خدا همه جا کنارشه ،هواشو داره دیگر حالش بد نیست 

      چون میدونه عجب قدرتی داره عاشقانه نگاهش میکنه 

      میدونه عجب قدرتی داره کار هاش رو پیش میبره 

      و…یه عالمه دلیل دیگر تا بدونه تنها نیست 

      اصلا به نظرم همین کلمه توکل خودش یه عالمه تفسیر داره 

      (تو) و (کل) 

      یعنی (تو) با (کل)😍

      یعنی من با یه کس که همه کسه…🥰

      الله یه کس نیس همه کسه 😘

      یعنی منِ جز ،با خدای کل…😊

      یعنی من هیچی با خدای همه چی…🥲

      یعنی خدایا من دیگه نمیتونم به تو پناه بردم🥺

       یعنی خدایا بریدم، به تو سپردم ،خودت نجاتم بده🥺

      توکل یعنی من با بینهایت،😇

      یعنی دلت رو به کسی ببندی ،چشمتو به دستی بدوزی ،پشتت رو به کسی محکم کنی که میدونی بزرگترینه ،توانا ترینه و…🤤

      آره این یعنی توکل که هنوز میشه کلی ازش نوشت 

      من امروز فهمیدم که آره زبانی میگفتم توکل به خدا 

      اما توی دلم امیدی نداشتم ،فکر نمیکردم که بشه 

      وبه خاطر همین انتظارم نشد😔

      اما تمام اون لحظه هایی که از ته دل بهش توکل کردم شد ،خوبم شد😇

      احساس من که از خالقم پنهان نیست 

      میفهمه از ته دل به خودش سپردی 

      یانه زبونی گفتی و ته دلت به نیروی جزئی خودت دل بستی 

      وقتی از ته قلبت بهش توکل کنی 

      میگه :این بنده تمام امیدش به من هست

      ناامیدش نمیکنم 

      هواشو دارم ،چون از من خواست و به من سپرد

      حالاکه از ته دل به من سپرد براش سنگ تموم میگذارم تا بفهمه با من باشه چقدر خوشبخته😍

      آره هم مسیری !

      اصلا توی ذات خدا نیست که از ته قلبت بهش توکل کنی ،تمام افکارت ، اراده ات رو با اراده او کنی بعد او برات کاری نکنه 

      چون تو با تمام تلاشت برای او و رسیدن به او تلاش کردی 

      اوهم برایت سنگ تمام میگذارد

      این رو بهت قول میدم ✋🏻

      تو خودت را ،افکارت ، تصمیماتت ،عملت و…

      سراسر وجودت را با او همسو کن و به او توکل کن 

      خودت را به او بسپار 

      حالا بشین و تماشا کن که چطور پادشاهت میکند😍

      من جسمم رو به او سپردم و میدونم روزی به همون اندام دلخواهم میرسم چون با اراده الله قدرتمندم پیش میروم 

      من روزی به تمام آرزوهایم میرسم ،این را به خودم قول میدهم ،چون به خدا توکل کردم 

      و میدانم روز تحقق آرزوهایم نزدیک است ،خیلی خیلی خیلی نزدیک 

      من دارم تغییر میکنم ،و هرلحظه بهتر و بهتر میشوم 

      من روزی را تجربه میکنم که دیگر چنین آدمی نیستم 

      بلکه آگاه تر و کامل تر هستم که به تمام آرزو هایش رسیده

      و هر لحظه به خدا نزدیک تر می شود  

         آن روز نزدیک است ……     شاید همین فردا…

      انشاالله همین فردا…،😍😍😍😍😍😍

      یا الهی!شکرت که وقتی با اراده تو فکر میکنم 

      تمام رویاها دست یافتنی هست ،حتی فراتر از آن😍

      الهی ! از تو کمک میخواهم که بتوانم با اراده ات همسو شوم و خودم را تغییر دهم ،

      الهی! وجودم را به تو سپردم ،خودت زیبایش کن🤲🏻

      الهی ! از ته دل به تو توکل کنم و پناهم ،قدرتم ،انرژی ام، تو باشی

                   😍 الهی شکرت که هستی😍

         من هنوز کلی حرف دارم اما سرتون رو درد نمیارم که نفرین نشم😁

      نکات رو برداشتم و بهشون عمل میکنم انشاالله 

      میدونم که عمل مهم تره 😊

      چون اگر بخوام همه چیز رو بنویسم هر کار کنم نمیتونم 😐

      چون حرفم محدود میشه🙂

      استاد مهربان ممنونم بابت این همه نوشته عالی🌺

      زندگیتون خدایی🤲🏻

      یاحق مدد👋🏻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maahsaaa
      1402/10/05 11:08
      مدت عضویت: 270 روز
      امتیاز کاربر: 10260 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 355 کلمه

      به نظر من سخت ترین مرحله توکل، رها کردن مشکل و خواسته است. من بیماری دارم که قصد دارم با هماهنگی با اراده الهی خودبخود درمان بشه یعنی شفا بشه. ولی اینکه اسناد گفتن نباید بهش فکر کنی فعلا با اراده شخصی واسم غیرممکنه ولی با بیشتر بودن در فضای دوره کم کم باید خودم رو اماده کنم برای رها کردن مشکل و سپردن به اراده الهی. 

      به نظر خودم سال ها پیش خیلی راحتتر این کارو میکردم ولی الان بخاطر سال ها زندگی براساس افکار منطبق با اراده شخصی با توکل فاصله گرفتم. ولی مطمئن هستم که میشه چون قبلا در زمینه های دیگه امتحان کردم وشد.

      مطمئنم خواسته من که سلامتی و بهبود کامل هست الان به شکل انرژی نزد خداست و خدا منتظره تا درخواستش کنم و ارسالش کنه. خدا بیشتر از من مشتاقه برای نعمت رساندن.

      من سال های پیش سعی می کردم برای جذب خواسته هام از اراده الهی استفاده کنم ولی بعد از اینکه یکی از خواسته هام که شغل بود رو دریافت کردم کم کم مشغولیتم زیاد شد و دیگه فرصتی برای فکر کردن به اراده الهی نداشتم و هر روز مشکلات بیشتر و بیشتر شد که کاملا طبیعی است.

      با شرکت در یک چله شکرگزاری به شکل معجزه آسایی مشکل انتقال من حل شد و الان در فضای بهتر با آرامش دارم کار می کنم. واقعا تفکر بر اساس اراده الهی هر بار جواب میده. 

      خیلی وقتها بر اساس اراده خودم ولی فکر می کردم توکل کردم و به نتایج بدی میرسیدم و به پای خدا میذاشتم.فکر می کردم خدا چون خداست حتی بدون درخواست خودش باید صلاح من بدونه و خواستم رو بده. توقع داشتم بدون اینکه من کاری کنم خدا خودش باید همه چیز رو درست میکرد و الان من به همه خواسته هام رسیده بودم جون بنده اش هستم و اون خداست.

      ولی غافل از اینکه خدا رو بر اساس اطلاعاتی که از محیط گرفته بودم میشناختم نه بر اساس واقعیت خودش. 

      استاد گفته بودن اراده الهی در جهت عکس هم کار می کنه و برای من در جهت عکس داشت کار میکرد چون من مشکلات رو میخواستم به روش خودم حل کنم و طبیعی که مشکلات بیشتری به من میداد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maahsaaa
      1402/09/29 12:43
      مدت عضویت: 270 روز
      امتیاز کاربر: 10260 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 355 کلمه

      به نظر من سخت ترین مرحله توکل، رها کردن مشکل و خواسته است. من بیماری دارم که قصد دارم با هماهنگی با اراده الهی خودبخود درمان بشه یعنی شفا بشه. ولی اینکه اسناد گفتن نباید بهش فکر کنی فعلا با اراده شخصی واسم غیرممکنه ولی با بیشتر بودن در فضای دوره کم کم باید خودم رو اماده کنم برای رها کردن مشکل و سپردن به اراده الهی. 

      به نظر خودم سال ها پیش خیلی راحتتر این کارو میکردم ولی الان بخاطر سال ها زندگی براساس افکار منطبق با اراده شخصی با توکل فاصله گرفتم. ولی مطمین هستم که میشه چون قبلا در زمینه های دیگه امتحان کردم وشد.

      مطمئنم خواسته من که سلامتی و بهبود کامل هست الان به شکل انرژی نزد خداست و خدا منتظره تا درخواستش کنم و ارسالش کنه. خدا بیشتر از من مشتاقه برای نعمت رساندن.

      من سال های پیش سعی می کردم برای جذب خواسته هام از اراده الهی استفاده کنم ولی بعد از اینکه یکی از خواسته هام که شغل بود رو دریافت کردم کم کم مشغولیتم زیاد شد و دیگه فرصتی برای فکر کردن به اراده الهی نداشتم و هر روز مشکلات بیشتر و بیشتر شد که کاملا طبیعی است.

      با شرکت در یک چله شکرگزاری به شکل معجزه آسایی مشکل انتقال من حل شد و الان در فضای بهتر با آرامش دارم کار می کنم. واقعا تفکر بر اساس اراده الهی هر بار جواب میده. 

      خیلی وقتها بر اساس اراده خودم ولی فکر می کردم توکل کردم و به نتایج بدی میرسیدم و به پای خدا میذاشتم.فکر می کردم خدا چون خداست حتی بدون درخواست خودش باید صلاح من بدونه و خواستم رو بده. توقع داشتم بدون اینکه من کاری کنم خدا خودش باید همه چیز رو درست میکرد و الان من به همه خواسته هام رسیده بودم جون بنده اش هستم و اون خداست.

      ولی غافل از اینکه خدا رو بر اساس اطلاعاتی که از محیط گرفته بودم میشناختم نه بر اساس واقعیت خودش. 

      استاد گفته بودن اراده الهی در جهت عکس هم کار می کنه و برای من در جهت عکس داشت کار میکرد چون من مشکلات رو میخواستم به روش خودم حل کنم و طبیعی که مشکلات بیشتری به من میداد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5986 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 21 کلمه

        سلام و درود
        برای درک بهتر از موضوع جذب سلامتی پاسخ به سوال در همفکری را ملاحضه بفرمایید
        اینجــــا کلیــــک کنید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/08/17 14:06
      مدت عضویت: 633 روز
      امتیاز کاربر: 16095 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 284 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز

      من هم یکم پیش که تصمیم گرفتم این فایل رو بخونم شاید یکم احساس منفی در من شکل گرفته بود از این شاکی بودم که هیچکس نیست تا زمانی که دلم از خونه می‌گیره برم بیرون و به خونه اون برم و باهاش رفت و آمد کنم تا دلم باز بشه،

      اما بعد که برای داشتن احساس خوب وارد سایت شدم و اومدم تا دوره‌های خودم رو بخونم با خودم به این فکر کردم که چه انتظاری از دیگران داری چرا انتظار خوبی از خودت و خدا نداری،

      انتظار داشتن از خداوند مثل همان ایمان داشتند و توکل کردند و اطمینان به خداست درباره هر چیزی،

      اما من امروز یاد گرفتم که حال خوب خودم رو به دیگران وابسته نکنم و زمانی که تنها هستم از زندگی خوبم لذت ببرم،

      از جسم سالمی که دارم از افکار خوبی که دارم از همین فرصت‌های زنده بودن هر روز من که با احساس خوب می‌گذره،

      پس شاکی نباشم و گله نکنم و شکر گذار باشم،

      چون که با اراده خداوند امروز را با حال خوبی زنده هستم و می‌تونستم با اراده شخصی خودم افکار و احساس بدی رو به خودم بدم با اراده خداوند همسو شدم و خواستم که حال خودم رو خوب کنم و با در نظر گرفتن اصل زندگی خودم ،

      یعنی زنده بودن ، 

      من امروز هم صبح با اراده خداوند تصمیم می‌گیرم که شادی سلامتی آرامش امنیت و احساس خوب را در ذهن و جسم خودم جاری کنم،

      و حال خوب رو بر اساس ایمان و توکل به خدا در قلبم بیشتر کنم و نگران هیچ چیز نیستم زیرا که من هم توکل کرده‌ام،

      برای همین تصمیم می‌گیرم که امروز هم بهترین خودم رو زندگی کنم و همسو با اراده خداوند به زندگی خودم و افکارم بهبود ببخشم،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار جمال
      1402/07/11 22:49
      مدت عضویت: 461 روز
      امتیاز کاربر: 4990 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 36 کلمه

      سلام وصد سلام‌

      سپاسگذارم‌که هستم‌

      سپاسگذارم‌که هستین 

      سپاسگذارم که این جملات در کاسه چشمان من امشب با رقص زیبای مثبت اندیشی در جریان بود 

      سپاسگذارم که جهان بامن عاشقانه تر می‌چرخد سپاسگذارم استاد خوبم که بودنت بسیار زیباست تشکر سپاسگذارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/03/21 18:10
      مدت عضویت: 548 روز
      امتیاز کاربر: 38306 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 365 کلمه

      سلام برخدای که به ما توهرمرحله اززندکی توجه کرده ومارو ه

      هدایت میکنه وحمایت میکنه 

      سلام بر اقای استاد این مسیر وعزیران تومسیر اراده الهی 

      وفتی دارم فکرمیکنم کل زندگی خودمون رو که با دقت هرزمانش رو با مرو کردن متوجه میشیم چه زمان ما همه اراده خودمون کنارگذاشتیم واون زمان چون ارامش داشتیم با نرو کردن افکارپتوجه میشیم که چون اکن خواسته رها کردم به خدایی بزرگ توکل کردیم هرانچه دریافن کردیم ازاراده الهیبوده ومن با این مسیر تازه متوجه اون مرحله زندگی خودم سدم هرانجه که مرو کروم اخرمرو کردن ترس ونکرانی همراهش بود با اراده خودم‌کارکردم عجله رونیز همراهش کردم چیزی که به دست اوردم چیزی نبود که تصورکر ه بودمچون اون زمان با اراده خودم کارگردمچون دید وسیع رونداشتم نتیجه انچه که درنظر داشتم نشود

      باره وفتی‌کلی تلاش کردم‌که ازکاری نتیجه بگیرم جون تودید خودم اراده خودم رو خیلی کار امد  درنظرم امد اون کاراصلا خوب نتیجه نداد 

      ولی بعضی زمامن اراده خودم کنار گذاشتم حتی بعضی زمان احساس کردم‌دراجباراون کار انجام میدم‌ولی احسای ارامش همراهش هست اون نتبجه فراترازانتظارمن بود 

      وفتی کاری رو رهاکنی وانجه وضیفه هست به درستی انجام بدی ارادا خودتو همسو با اراده الهی قرا بدی ارامش حاصل ده واون کار به شکلی که عالی به پایان میرسه 

      حددو یی هفتیه هست که با پسرم هرروزصحبت میکنم که برای امسال  مثال هرتابستون  مغازه پدرش بره هم کارپدرش رو  یاد بگیره بهش کمک کنه اون دوتا پاشو گرده تویی کفش  که امسال من نمیریم من کاربابام دوست ندارم خلاصه دسه روزپیش بهش گفتم پس به فکر یی کار بر ای خودت باش که بیکار نباشی 

      من به خودم گفتم من توکل میکنم به خدا خدا خودش راهکار جلوی پام برااره من اراده خودم‌کنارمبزارم به اراده الهی می سپارم  بینم چی میشه یقین دارم‌اون زمان بهترین نتیجه به دست میارم 

      دوشبپ ییش همسرم‌امد وگفت که ازشنبه پسرم بره مغازه تودلم به خودم گفتم حالا با این پسر چکارکنم بازم به خودم گفنم به خدا توکل میکنم خودش چاره ساز هست دوروز پسرم درسکوت کامل بدون سر و صدا دراه میره مغازه پدرش دورو بعد طهرها  خودش تنهایی هست ودرمعازه میبنده درصورتی که این یی هفته به هیچ وج حاضر نبود بره خدایاسپاس که به اراده تو وتوکل کردم نتیجه خیلی زود دیدم 

      خدا پشت وپنا هتون یاحقحق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 29107 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 692 کلمه

      باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      و این موضوع تو زندگیم خیلی داشتم طاهرا به خدا توکل میکردم اما انتظارم از خدا چیز دیگه ای بود مثلا میگفتم میرم کرج بلکه یه مانتو قیمت مناسب بگیرم بعد با خودم کلی حرف میزدم الان مگه میشه مانتو خرید مکه مانتو قیمت مناسب هم پیدا میشه آنقدر مانتو ها گرون شده که نگو کوفت هم نمیتونی بخری میرفتی نهایتا یا دست خالی برمیگشتی یا یه مانتو با قیمت بالا میخریدی یا مانتویی که اصلا دوست نداشتم مجبوری بخاطر قیمت یکم کمتر خریدی و اینا همه برای این بود که میگفتم خدایا توکل به تو میرم کرج که مانتو بگیرم و انتظار نداشتم که بتونم یه مانتویی که دوست دارم بخرم 

      من خیلی احساس میکنم متوجه این موضوعات نمیشم ولی من امروز رفتم کرج  دخترم میخواست لوازم خیاطی بخره ودختر بزرگم اومد اون میخواست مانتو بخره من هم گفتم ببینم چی گیرم میاد فکری نکرده بودم که ببینم چی بخرم ولی فقط موقع رفتن هم جمله شگفت انگیز گفتم هم از خدا خواستم که من میخوام طبق اراده  تو زندگی کنم من نمیدونم باید چکار کنم میخوام که به من کمک کنی چند بار اینو گفتم پن به خدا توکل میکنم رفتم خلاصه وقتی برگشتم دیدم دستامونو یک شلوار خریدم از دست فروش کنار خیابون و خدا رو شکر کردم به خدا گفتم که خدایا امروز  از نعمتهایی که برای من ارسال کرده بودی اینها رو دریافت کردم و از خدا سپاسگزاری کردم برای سلامتی امروز برای غذایی که خوردم برای خریدم و…

      اینکه ایمان داشتن به خدا یعنی مطمئن باشیم که شرایطی که دوست داریم تجربه می‌کنیم  این خیلی مهم اگر بتونیم اینجوری زندگی کنیم دنیامون گلستان میشه 

      من هنوز خونه رویایی نخریدم و به شکل شگفت انگیزی پول وارد زندگیم نشده و اینو تجربه نکردم ولی مثال کوچکتر تجربه کردم که امروز ظهر من خودم غذا درست کرده بودم اما همسرم اومد دیدم دستش یه ظرف غذا که سه تا سیخ کوبیده و گوجه بود رفته بود غذایی کارشو انجام بده دوست داشته کباب خریده بدون اینکه کسی گفته باشه تا حالا یادم نمیاد چنین کاری کرده باشه ولی امروز به شکل غیر منتظره این موصوع تجربه کردم لذت بردم سپاسگزاری کردم که خدایا ممنون که یه غذای خوشمزه دور هم خوردیم 

      منامروز به خدا گفتم خدایا شکرت من امروز زنده هستم نفس میکشم درارتباط با تو هستم و آماده هستم تا نعمتهایی که به سمت من روان کردی دریافت کنم تجربه کنم سماسگزارت باشم برای همین هر چیزی دریافت کردم سپاسگزاری کردم 0

      خیلی جالبه که وقتی فوری در سر داریم بع معنی این هستش این فکر با قدرت و ارده خداوند همسو شده که در ذهن ما ایجاد شده و ما با اراده خدادند متصل شدیم پس هر فکری که در ذهن ما ایجاد میشه و مثبت هستش از آن خداوند و او خواسته که این فکر در من ایجاد شود خدایاشکرت 

      و فکر ما به حقیت تبدیل میشه ما اونو تو زندگیم تجربه می‌کنیم 

      اینکه وقتی خواستهای در ذهن داریم باید باور داشته باشیم که آرزو من به واقعیت زندگیم تبدیل میشه در این صورت بر مبنای اراده خدا فکر کردیم  خیلی عالی میشه وقتی اینجوری بشه من یکم دارم اینجوری فکر میکنم که مثلا به گوشت نیاز دارم قیمت گوشت هم گران من نمیتونم تهیه اش کنم با خودم میگم اشکالی نداره خدا برای من یه جایی ارزونتره گذاشته به موقع بدستم میرسه زمانش یادم نمیاد ولی یه دفعه غیر منتظره میبینم که دخترم میگه مامان فلان جا گوشت آوردن کیلویی آنقدر گفت دوست همسرش خریده و به همسرش گفته که برو بخر اون هم به دخترم گفته دخترم به من پس من هدایت شدم به سمت گوشتی که بتونم تهیهاش کنم در اصل اونو خدا برای من و امثال من قرار  داده که هم قکر بودین و خریدم خداروشکر کردم 

      منباور دارم ایمان دارم یقین دارم مطمئنم که هر آنچه پن نیاز داشته باشم برای یک زندگی خوب در انبار در منبع خداوند وجود داره و من میتونم با استفاده از خداوندم به اون دست پیدا کنم خدایاشکرت 

      و برای همسو شدن با قدرت اراده خداوند فقط نیاز داریم.این کنیم هر آنچه که من نیاز دارم برای یک زندگی خوب در دایره قدرت خداوند در اانبار خوبی‌هایش خداوند وجود داره در موقع مقرر بدست من خواهر رسید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/02/21 11:27
      مدت عضویت: 468 روز
      امتیاز کاربر: 2750 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 181 کلمه

      سلام ب فرمانروای جهان و جهانیان ،خداوندگاار زمین وزمان

      سلام ب دوستان و استاد گرامی

      یک زمانی فکر میکردم ،من در بهترین شرایط دین و مذهب زندگی میکنم ،پس جای بخشش از طرف خدا نیست .

      خدا رو شکر در مسیر عرفان ،متوجه حقایقی شدم.

      فکرم ب چگونگی سرگردان بود. که ب گذشته رجوع کردم در خواست هدایت داده بودم ،پس متوجه اراده خداوند و اختیار خودم شد.

      استاد چه زیبا فرمودند _با (مهارت)میتوانیم ادغام کردن اراده شخصی و با اراده خداوند کسب کنیم.همان که من خواستم و او داد.

      انطباق افکار من با همسو شدن خداوند.

      من دستان زیادی را دیدم که خداوند برای کمک ب من رساند،نه 1بار که صدها بار،من اراده خداوند و با دستان زمینی اش چشیده ام.

      سالیان سال من در شرک و شک بودم که خداوند فقط با دعاها چون میخ را کوبید ب سقف آسمان )و من معجزه اش را دیدم.

      اراده قدرتمندش را که بی اذنش یک برگ نخواهد افتاد ..لمس کردم.خداااااایا شکرت

      چه ب دلم نشست حرف استاد که اراده من و خداست که خواسته هایمان شکل میگیرد.ب امید همچین آگاهی و فرکانسی.

      ب امید تغییرات(من ب دستان خدا خیره شدم ،معجزه کرد)

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/01/28 17:50
      مدت عضویت: 633 روز
      امتیاز کاربر: 16095 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 642 کلمه

      باسلام خدمت شما،

      اگر ما انسان ها برای رشد و گسترش ذهن و زندگی بر اساس اراده خداوند تلاش کنیم میتونیم در جهت ملحق شدن به اراده ی خداوند از افکاری که بر اساس اراده شخصی ماست دست بگشیم و نگرش و دیدگاه اشتباه خودمان رو شناسایی کنیم و کم کم در جهت رشد اگاهی در ملحق شدن به اراده خدا زندگی کنیم و اون چه رو تجربه کنیم که دوست داریم،

      اگر بر مبنای رشد ذهنی پیش بریم میتونه انسان شادی باشی که در هر شرایط احساس خوب داشته باشی و لذت ببری از اون چه داری و اون چه از درگاه خداوند میخوای ،

       من از وقتی که تصمیم گرفتم در تغییر ذهن خودم وارد این دوره ها و تمرین ها باشیم و با متعهد بودن نسبت به مسیر خودم سعی میکنم این روش رو عادت ذهنی خودم کنم که در تمام طول روز انسانی باشم که با بهترین ورژن خودم زندگی کنم و از نعمت و داشته های خودم لذت ببرم و در مسیر خواسته هام بهتر پیش برم ،

      دیدم که این روش زندگی کردن خیلی بهتر از اینه که من هروز رو با دیدگاه اشتباهی از خواب بیدار شم و از یک اتفاق ساده و بی اهمیت ناراحت باشیم و اون زمان من حتی انقدر احساس بد داشتم که با هر کس راجب خواسته یا اهداف خودم حرف میزدم احساس گریه و بغض به من دست میداد و‌ حس خوبی نداشتم از اون طرز رفتا ر خودم و زندگی کردن بی هدف و احساس بد داشتن ،

      همیشه از اون شرایط ناراحت بودم و دنبال یک راهی برای تغییر کردن بودم تا بتونم اون چیزی رو که احساس خوبی به من بده پیدا کنم و به روشی زندگی کنم که موجب شادی و آرامش من شود،

      تا این که با این سایت آشنا شدم و به خواست خدا و اراده ی خدا در این مسیر ماندم و به این مسیر علاقه مند شدم زیرا باور داشتم همه چیز در زندگی میتونه با افکار ما تغییر کنه و اول ما باید ذهنمون رو در مسیر درستی رشد بدیم ،

      برای همین تصمیم گرفتم با قدرت اراده خداوند من هم یک انسان موفق باشم تا در جهان هستی پاسخ خوبی در رابطه با افکار خودم داشته باشم، 

      افکار خودم رو در شناخت درست اونکه واقعی هست تنظیم کنم و به حرف ها و شنیده های الکی و بدون آگاهی توجه نکنم ،

      وقتی به اراده ی خداوند ملحق بشیم دیگه در هر شرایطی که هستیم احساس خوبی داریم زیرا که باور داریم که با قدرت اراده خدا پیش می رویم و آنچه را به دست می آوریم که در ذهن خود به آن فکر می کنیم و پاسخ مثبت از جهان دریافت خواهیم کرد،

      اتفاق های خوب همیشه زمان زیادی می برند و برای رسیدن به اتفاق های خوب و درجات بالا باید زمانی را در راستای اون اتفاق خوب و رخ دادن این هدف خودتان تلاش کنید و صبر و حوصله داشته باشید تا به نتیجه دلخواهتون برسید و مطمئن باشید که هرچی بخواهی درا میتونید با پافر های درست و با توکل واقعی به خداوند به دست بیارید و زندگی موفقی را در دنیا و آخرت داشته باشید توکل واقعی یعنی ملحق شدن به اراده خداوند توکل واقعی داشتن یعنی با هر دین و ایمان و مذهب بتونیم که برای ما آنچه را در نظر گرفته که در فکر خود او را بررسی می‌کنیم و در طول روز درباره آن صحبت می کنیم،

      از بازخورد ترین و بهترین رفتار خودتان تلاش کنید درباره تغییرات ذهنی خودتان در مسیر باشید و همیشه باور داشته باشید که به خواسته های خود با افکار درستی که  فکر میکنید پس خواهید رسید  ،،

      و در راه خود نا امید نشوید که ایمان و توکل واقعی در امید و باور داشتن خوبی ها و عملکردهای شما به کارای خوبی است که در راستای اراده ی خداوند هست ،

      با اراده ی خداوند همیشه میتونیم به چیزهای خوبی که دوست داریم برسیم ،

      با تشکر از شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/08 10:07
      مدت عضویت: 518 روز
      امتیاز کاربر: 6225 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 311 کلمه

      سلام خدمت استاد عطار عزيز

      “برای ملحق شدن به قدرت اراده خداوند فقط کافی است نگرش های اشتباه خود درباره خداوند و زندگی را شناسایی و به مرور در جهت برطرف کردن آنها سعی و استمرار داشته باشیم.”

      بعد از اينكه اين جمله رو خوندم در زندگيم مرورش كردم و متوجه شدم تمام نگرش هاي اشتباه من درباره خدا سرآغازشون شك بود

      شك به همه چي

      شك به اينكه اصلا خدا هست يا نيست

      شك به اينكه چطور به آرزوهام ميرسم

      شك به اينكه فلاني بهم حرف راست رو ميزنه يا دروغ ميگه

      شك به فروشنده اي كه جنس تقلبي نفروشه بهم 

      و هزاران شك ديگه

      وقتي كليت شك هاي زندگيم رو برطرف كنم اونوقت معني بني آدم اعضاي يك پيكرند رو درك ميكنم با قلبم… درك ميكنم گوهر همه مون يكيه

      ميفهمم كه من  با آدمها هاي ديگه فرقي نداريم 

      ثروتمند و فقير وجود نداره 

      زن و مرد فقط يك جنسيت هست

      سفيد و سياه اصلا معني نداره

      زبان مشترك همه انسان ها محبت ميشه 

      سگ نجست نيست

      مسيحي و زرتشتي و يهودي و مسلمون و شيعه نداريم 

      و در يك كلام چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار

      بعد از برطرف كردن اين شك هاست كه ميفهمم شما توي فايل آبروي خدا رو نبريد چي ميگيد…

      آبروي خدا رو در تمام شك هام ميبردم

      با اين كارم هي دورتر  دورتر ميشدم از اهدافم

      الان كه دارم اين درس هارو ميگيرم ميگم خدايا تو چطور منو سنگ نكردي تا الان با اين همه بدي كه از من ديدي…بعد جواب مياد كه بنده من ، رحمت ما به همه ميرسه ” كُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً 

      «اسرا 20»

      ما از عطاى پروردگارت، اينان (فرصت طلبان) و آنان (دنيا طلبان) را كمك مى‌كنيم و عطاى پروردگارت از كسى منع نمى‌شود.

      …من چندين بار برات دعوتنامه فرستادم كه بيايي در آغوشم …تو باور نميكردي دعوتم رو 

      توي چشماي مهربونش نگاه ميكنم ميخندم و ميگم اما الان ديگه اومدم

      دستمو بگير و نزار جاي ديگه برم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 294 کلمه

      سلام روز بخیر خدمت همه عزیزان همراه

      سپاس و شکر فراوان خدا جهت این آگاهی های ارزشمند

      تشکر از آقای عطار روشن

      من از وقتی نوشته های باور ساز رو شروع کردم  آرامش بیشتری دارم و با ایمان قویتری اموراتم را به خدا می سپارم

      حدود دو هفته پیش سوالی از خدا داشتم و از او راهنمایی خواستم  اوت روز ظهر وقتی به محل کارم رفتم یک دفعه یکی از همراهان بیماران بخش از اتاقش بیرون اکمد و خطاب به همکارم  جمله ای رو گفت که دقیقا در رابطه با سوال من بود .اون لحظه یه حس عجیبی پیدا کردم که این جمله مخصوص من بوده و ذهنم واقعا درگیر اون‌جمله شداز طرف دیگه .اوضاع بیرونی جوری بود که عمل کردن به اون جمله بی ربط به نظر می اومد و شاید متطقی نبود اصلا. ..البته تا ده روز بعد شنیدن اون‌جمله  باز شرایط بیرونی جوری بود که نشون‌میداد عمل کردن به اون‌جمله متطقی نیست ولی یک حس درونی با صدایی بسیار ضعیف به من میگفت که اون جمله اون لحظه خطاب به من‌گفته شده.

      تا امروز ….

      .الان که اومدم گوشی رو بردارم و در سایت مشغول مطالعه بشم یک پیامی رو دیدم که از یک منبع موثق گفته شده بود و تاییدی قوی بر اون جمله ای بود که من اون روز شنیده بودم واینجا بود که مطمین تر شدم و فهمیدم که اولا خدا همیشه به سوالات‌ما زود جواب میده دوم اینکه جواب خدا  درست درست و درست ست سوم اینکه ما به اندازه اعتماد و توکلمون به خدا از جوابهای خدا به سوالاتمون بهره میبریم.یعنی اینکه حتی وقتی جواب درست رو خدا حلو چشممون هم بگذاره باز ما به اندازه باورمون به خدا از اون بهره میبریم.

      خدایا هر لحظه توکل و ایمانمون به خودت و یاری ات را در دلهای ما بیشتر کن 

      خدایا شکرت شکرت شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 227 کلمه

      سلام

      الان که در سن ۵۰ سالگی هستم اونقدر خسته و منزوی و زخمی و ناامید هستم که وجودم انگار قبرستان آرزوهایم شده

      صدها آرزو و خواسته داشته و دارم که خیلی هاشون دیگه داره وقتش تموم میشه و داشتنشون مثل قبل برام جذاب نیست آغوشی که سالها ازش دور بودم آبرو و عزتی که سالها دنبالش بودم اعتباری که جلو دخترام دوست داشتم داشتا باشم کاری که دوست داشتن داشته باشم و…..هیچکدوم دزست و حسابی دستن نرسید و تلاشهام فقط  خستگی ذلت حیارت و خشم برام بجا گذاشت

      الان از خدا هم خشم دارم دوست ندارم نماز بخونن صداش کنم باهاش حرف بزنم ولی هیچ کسی جز اون رو ندارم

      هیچ وقا آروم و قرار رو تجربه نکردم در سرزنین ترس و نا امتی بودم تا الان

      الانن اونقدر به این ترسها عادت کردم که دیگه بلد نیستم بدون ترس نفس بکشم

      چرا خدا اینهمه سال کمکم نکرد 

      دعا کردم جواب نداد

      نذر کردم نشد

      گریه کردم‌نشد

      ازش راهنما خواستم نفرستاد

      ازش نشونه خواستم ندیدم

      یه زن ۵۰ ساله که تنها بچه بزرگ کرد و تنها کار کرد تنها تعصب بچه کشید زنی که یکبار بوسه مادر آعوش مادر رو تا این لحظه به یاد نداره چون مادرش یک روانی عقده ای بوده

      زنی که سالهای سال از سن ۱۰ سالگی پدرش کنارش نشونده و ازش خواسته که به حال پدرش گریه کنه چون پدرش افسردگی داره و از کودکی  با ترس و نا امتی زندگی کرده

      این‌چه خدایی ست 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1401/09/22 21:47
      مدت عضویت: 647 روز
      امتیاز کاربر: 67994 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 394 کلمه

      به نام خدایی که فرمانروایی و شوکت تنها از آن اوست 💜

      دوست من، 

      بیا با هم تصور کنیم:

      زندگی مون چقدر تغییر میکنه اگه در طول روز سر سپرده ی عشق الهی و توکل واقعی باشیم؟ 

      تصور کنیم: 

      اگر صبح که بیدار میشیم روزمون رو با دعا و نیایش و مراقبه یا هرکاری که به خدا نزدیک ترمون میکنه شروع کنیم….؟ 

      توکل و ارتباط هوشیارانه با خداوند ترس ها رو از بین می بره و ما رو به سمت سرشت الهی واقعی مون هدایت میکنه. ترس هیچوقت وارد ذهنی که به عشق الهی متصله و توکل و تکیه ش به خداست نمیشه. هربار که به عشق تمرکز کنیم، حالت ترس و جدایی در ما از بین میره و با عشق الهی هماهنگ میشیم. 

      مشکل ما اینه که در شناخت واقعی خداوند و مقوله ی توکل به بیراهه  ترس رفتیم و خیال میکنیم تو این دنیا تنها هستیم و باید خودمون همه چیز رو سر و سامون بدیم و این باعث میشه امنیت خاطر نداشته باشیم. 

      اگر به درستی توکل رو در ذهن مون رشد بدیم براحتی به دنیا با ذهنیت عشق نگاه میکنیم نه با ترس و نگرانی. و حتی اگر وضعیتی ما رو از تعادل خارج کنه براحتی میتونیم به سمت خدا برگردیم و توکلمون رو از دست ندیم. و در نتیجه ندای درونی رو رساتر ، و صدای ترس و وسوسه های شیطان رو ضعیف تر میشنویم و طبیعتا توقع و انتظار مبتنی بر عشق و آرامشی از جهان خواهیم داشت و با خدا همراه و همسو میشیم..

      هنگامی که به خداوند ملحق شیم و در جایگاه توکل قرار بگیریم با مشیت الهی هماهنگ هستیم و منیت ما به انرژی خداوند تبدیل میشه و در این مرحله از رشد با خود برتر مون یکی میشیم. یعنی به روشن بینی میرسیم. در مرحله روشن بینی و وحدت با من برترمون،  حس آزادی درونی و عدم وابستگی رو تجربه میکنیم، ناامیدی از بین میره و شکرگزاری مون قدرت میگیره و باعث میشه جذب خواسته ها برامون راحت تر میشه چون دیگه نیروی دافعه ای در ما نخواهد بود. 

      توکل به خدا ، مثل نجوایی ملایم و دلپذیر در وسط شلوغی و آشفتگی ذهنی هست. و عشق الهی یک منبع بزرگ از انرژی و آرامش تا به اصل وجودمون برگردیم. پس یادمون باشه : 

      ما از شرایط مون عظیم تر هستیم و هر لحظه میتونیم با قدم برداشتن سوی خدا با انرژی و قدرتش همسو و همگام شیم و بهترین ها رو ازش بگیریم 🌸

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1401/06/13 09:14
      مدت عضویت: 1796 روز
      امتیاز کاربر: 20508 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,523 کلمه

      سلام خدای مهربون

      نمیدونم چطوری شروع کنم دوست دارم باهات حرف بزنم دوست دارم به یادم بیارم روزهایی که با اراده تو زندگی کردم وتو راحت منو به خواسته هام رسوندی

      یادمه من خیلی روزهای امتحانات استرس داشتم و تا صبح بیدار میموندم وتمام تلاشم رو میکردم که کتابم رو تمام کنم بعضی روزها سه تا امتحان تو یه روز بود واقعا سخت بود من با قهوه خوردن تا صبح بیدار میموندم من تمام تلاشم رو میکردم بااینکه نگران نمره و سوالات هم بودم ولی نمیدونم چرا همیشه دیگه نزدیک ساعت امتحان که مدرسه یا دانشگاه  میرفتم دیگه کلا بیخیال میشدم یه جورایی دیگه رها میشدم از استرس امتحان و دیگه برام مهم نبود چند بشم یه جوری حس رهایی بود الان میفهمم که اون موقع من لحظه آخرتوکل میکردم به خدا برای همین آروم میشدم و امتحان رو با آرامش میدادم و واقعا نمره عالی هم میگرفتم ولی به محض پایان امتحان دوباره اون استرس نفس گیر برای امتحان بعدی شروع میشد .

      به نظر من توکل یعنی همین تو تمام تلاش وکوششتو بکنی و نتیجه روبه خدا واگذار کنی و ایمان داشته باشی که نتیجه ات عالی میشه و خدا حمایتت میکنه و با خیال آسوده به زندگیت برسی من دوره های لاغری رو شروع کردم باید تمام تلاشم رو بکنم وبه ایده ها والهاماتم عمل کنم و گوش بدم ببینم خدا چی میگه مثلا در عملکردورفتارم  سعی کنم گوش بدم به ندای درونم که میگه بسه دیگه نخور یا وقتی نامید میشم بهم میگه ادامه بده تو کارتو بکن منم کارمو دارم میکنم..

      دیشب کمی خسته بودم .منفی بافم اذیت میکرد که تو لاغر نمی شی تو لاغر بشو نیستی تو رفتارت اشتباه هست تو باید خیلی کم بخوری تا لاغر بشی استاد میگفت مثلا 5کیلو باور چاقی داری تو مغزت باید این قدر اطلاعات لاغری بدی با هم برابر بشن پنج پنج حالا تازه دیگه چاق نمی شی ازین به بعد کار اصلی تو شروع میشه برای لاغری باید حداقل  مغزت ده کیلواطلاعات لاغری دیگه  ذخیره کنه تا لاغر بشی یواش یواش ببین دختر دایی همسرت سمیرا رژیم هست ببین چقدر می خوره صبح 8 یه کف دست نان ظهر پنج شش قاشق برنج شبم همینطور برای همین تو یه سال بیست کیلو لاغر کرده تو که همش داری میخوری  خیلی حرفها زد ومن داشتم گوش میدادم بعدش یه حسی بهم گفت الهام اگر تو تا الآن لاغر شده بودی الان اینجا نبودی خدا دوست داره تو هنوز باشی تو این مسیر دوس داره ازاینجا تکون نخوری دوست داره باشی اگر لاغر شده بودی دیگه خیالت راحت شده بود رها کرده بودی مسیر لاغری رو دوست داشته نگه ت داشته اینجا پس بمون عشق کن به وقتش همه چی درس میشه نامید نشو 

      از هیچ کسم خجالت نکش که لاغری دلخواهت کسب نشده از استادم خجالت نکش استاد خودش میدونه همه این مسیر و قضاوتت نمیکنه که چرا این نتیجه نمی گیره داره ادا درمیاره.

      بهم گفت مانتو دیشبت برای سال 96بوده درسته گشادتر بوده اونموقع ولی خداروشکر کن ببین هنوز هم اندازه ته دکمه هاش راحت بسته میشه کمی هم آزاده پس خوشحال باش از سال 96چند سال میگذره پنج ساله گذشته ولی مانتو اندازه ت هست این مگه خوشحالی نداره چرا ناراحت شدی ازاینکه مثل قبلت نشده خیلی امیدوارتر شدم ولی از یه موضوع دیگه هم کمی ناراحت بودم زیاد برام مهم نبود حرفهاش

      من نمیدونم چرا همش وقتی میخوام بیشتر تمرکز کنم بر لاغری تا نتیجه ام بهتر بشه همش تصمیم میگیرم از فردا قشنگ گوش بدم و تمرین بنویسم تا لاغر بشم چرا همش فکر نمیکنم از فردا بهتر عمل میکنم این به نظرم اصلی ترین مشکل من هست عمل گرایی و ازین به بعد تصمیم میگیرم بر رفتار خودم تسلط بیشتر داشته باشم و خدا مطمئنن حمایتم خواهد کرد.

      من خیلی چیزها رو به صورت مادی جذب زندگیم کردم با استفاده از اراد ه خداوند از جمله وسیله های خونمون به طرز معجزه آسا وارد زندگی مون شد من جهیزیه نداشتم خداخودش  برای من وهمسرم جور کرد در بدترین شرایط مالی وبیپولی؛ همسرم همه پولهاشو خرج ساخت خونه کرده بود بدهکار بودیم هیچی نداشتیم ولی خدا رسوند اونموقع هم یادمه اصلا نگران نبودم یه جورایی توکل کرده بودم من قبلا توکل نمی دونستم چیه ولی حالا که کمی آگاهیم بیشتر شده میفهمم که اون موقع ها هم بااینکه معنی توکل کردن رو نمی دونستم ولی خودکار در زندگیم اجرا میکردم هیچ وقت اون روز خرید وسایل خونه یادم نمیره من ناراحت نبودم ازاینکه وسیله نداریم خونه مون هنوز تکمیل نبود ما خونه مادرشوهرم بودیم و همسرم اروم آروم خونه رو درست می‌کرد من تو دلم آرزو میکردم کاش وسیله داشتیم تا به محض تکمیل خونه خونه خودمون بریم خونه مادر شوهرم اصلا راحت نبودیم و همش ناراحتمون میکردن تااینکه خداوند خیلی زودتر از تکمیل خونه وسایل خونمون رو به بهترین شکل رسوند با یه چک به مبلغ خیلی کم صاحب همه چیز شدیم الآن که یادم میفته قلبم به تپش در میاد ازاین همه لطف خداوند خداروشکر

      یا مثلا گوشی که الآن دارم رو از خواهر عزیزم هدیه گرفتم گوشی قبلیم خیلی مدلش پایین بود همش به همسرم غر میزدم گوشیمو عوض کن اونم شرایط مالیش اجازه نمیداد من با اون گوشی چهار پنج سال کار کردم خیلی سخت بود همش هنگ می‌کرد همش باطری خالی میکرد من نظراتمو تو سایت به سختی با اون تایپ میکردم واقعا به عشق لاغری می‌نوشتم بااینکه سخت بودنوشتن با اون گوشی کوچک . در رنج وسختی بودم ازینکه گوشی خوبو بزرگ ندارم تا اینکه مهرماه خواهرم این گوشی جدیدم رو بهم هدیه داد واقعا خوشحال شدم اولا خیلی ذوق میکردم ولی حالا بازم گوشی مدل بالاتر میخوام اون یکی گوشیم رو دادم به دخترم بعضی وقتها که دستم میگیرم و باهاش کار میکنم میبینم چقدر گوشی جدیدم عالی تر ازونه و خیلی کارم رو راحت کرده و بیشتر قدر گوشی جدیدم رو بیشتر میدونم گوشی منم به طرز عالی وارد زندگیم شد برای گوشی راستش کمی ناراحت بودم چون کار باهاش این اواخر سخت شده بود همش باطری خالی می‌کرد ولی خدا خودش این گوشی رو فرستاد خداروشکرت رها کرده بودم ولی امیدوار هم بودم .

      در مورد خواسته هایی که با عمل به الهامات بهش رسیدم کار خونگی که سال 97شروع کردم بود یک ایده به ذهنم رسید اوایل آشناییم با قانون جذب بود بااینکه هنوز هیچی نمی دونستم از قانون ولی دوست داشتم کار و درآمد داشته باشم ایده تولید محصول داده شد من گوش دادم رفتم با پول کمی که داشتم مواد اولیه خریدم و شروع به تولید کردم بعدش الهامی دریافت کردم که محصول رو به عطاری معرفی کن این کار هم انجام شد بعد ایده برچسب زدن برروی محصول داده شد چون محصولم کمی ناشناخته بود خواص محصول و نحوه مصرف روی برچسب زده شد  هزینه چاپ خیلی زیاد شد اون‌موقع برام با درآمد کمی که داشتم ولی خوشگل تروتمیز بود.

       همه کارهای سفارش چاپ  و طراحی برچسب رو خودم انجام دادم   بعدایده زدن گروه وکانال در تلگرام  رو اجرایی کردم یادمه قدم به قدم اجرا کردم حتی به ایده گفته شده برای گرفتن مجوز به مرکز استان داده شد ومن برای اولین بار تنهایی رفتم اداه جهاد استانمون بعد ایده رفتن به فرمانداری هر چی به دلم الهام میشد اجرا میکردم بااینکه همسرم مخالف بود و تقریبا قهر بودیم هیچ حمایتی نبود با پول خودم و درآمد خودم ایده ها رو اجرا میکردم خیلی شور و شوق داشتم اولین کسب وکارم بود هیچ تجربه نداشتم تنهایی همه کار کردم ولی بعد یکسال از شروع کارم به خاطر کمبود مشتری وکم شدن شور وشوق ودرک نکردن قانون تکامل و عجله کردنم  ادامه ندادم ولی یادمه همه کارها خودش به راحتی درس میشد چون من خودم رو به اراده خدا متصل کرده بودم و خداوند کارهایم رو خودش به بهترین شکل انجام میداد .ولی حالا با این همه آگاهی نمیدونم چرا اصلا شور وشوق اون سال رو ندارم احساس میکنم دست وپایم بسته شده شور و.شوقم رفته نمیدونم شاید چاقی دست و پایم رو بسته و نمیزاره کار پیدا کنم یا کاری شروع کنم شاید همه چیز رو برای بعد لاغری موکول کردم حتی بارداریم رو

      من دوست دارم با این آگاهی ها دوباره به اراده خداوند وصل بشم و دست از اراده شخصی برادرم و همه زندگیم رو برای بعد لاغری موکول نکنم خدا باید کمک کنه من تنهایی نمیتونم.دی ماه سال گذشته هم وارد بازاریابی شبکه ای شدم اصلا با علاقه نبود به اصرار خواهرم بود سه ماه بودم ولی موفقیت چندانی نداشتم و شرکت تعلیق شد و تاثیرات منفی زیادی بر روح وروان من وارد کرد وفکر میکنم برای همین فعلا از کار کردن میترسم دوست ندارم دوباره آن فشارهای روحی رو تجربه کنم واقعا تحمل  شکست یا فشارهای روانی رو ندارم دیگه دلم فعلا آرامش میخواد تازه ارامش خودم رو باز یافتم دوست دارم هنوز از داشته هایم از کارهایی که به ان علاقه مند هستم مثلا بزرگ کردن جوجه هام لذت ببرم تا شادی وارامشم درونی تر شود تا مشکلات و مسائل نتونه منو از پا در بیاره دوست دارم الهام قوی از خودم بسازم الهامی که با قدرت وپرتوان از مشکلاتش بزرگتر باشد نه با هر بادی کمرش خم شود و نتواند بلند شود.

      واین نوشته ها از من یک الهام قوی وپر قدرت می‌سازد الهامی که با کمک اراده خداوند با شجاعت به جلو حرکت میکند و مثل کوه استوار و با صلابت همه مشکلات رو زیر پا میگذارد .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85@gmail.com
      1401/05/10 17:38
      مدت عضویت: 1272 روز
      امتیاز کاربر: 5807 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 441 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست 💖💖💖🌹🌹🌹

      سلام 🙋

      زندگی با اراده خداوند قسمت ششم 🌹

       توکل داشتن به خداوند یعنی این که در اون کاری که می خوای انجام بدی دیگه نگران هیچ چیز نیستی و همه چیز و سپردی به خودش و خداوند هم به بهترین شکل ممکن پاسخ اعتماد و توکلت و میده و همه جوره هواتو داره 🌹🌹

      زمانی که به سن ازدواج رسیدم و میخواستم وارد دنیای جدیدی از زندگی شوم و اونو تجربه کنم کسی و که من برای زندگی انتخاب کرده بودم همه اعضای خانواده م با انتخاب من مخالف بودند و معتقد بودند من از روی احساس تصمیم گرفتم و عقلانی نیست که با او ازدواج کنم ولی من تصمیم مو گرفته بودم و هیچ جوره کوتاه نمی یومدم یادمه یه روز بعد از نماز نشستم و حسابی با خداوند درد و دل و صحبت کردم و گفتم خدایا مگه نه اینکه من فقط یک بار به این دنیا اومدم و فقط یک بار حق زندگی کردن دارم این یک بار و میخوام خودم انتخاب کنم که با کی و چه طور زندگی کنم مگه تو خدا نیستی پس راست و ریس کردن کارها برات هیچ کاری نداره من توکلم به خودته میخوام با این شخص ازدواج کنم و از تو میخوام که کمکم کنی تا خوشبخت و سعادتمند بشم من به تو اعتماد دام می‌دونم که هوامو داری من بخودت توکل میکنم و همه چیز و میسپارم به خودت تو خدایی تو کن منم بندگی مو میکنم و فقط از خودت کمک میخوام خلاصه با وجود همه مخالفت ها بلاخره ما با هم ازدواج کردیم و یک زندگی عاشقانه رو شروع کردیم و به لطف خدا الان با اینکه سالها از ازدواج مون میگذره هنوز هم اون احترام و رابطه پاک و عاشقانه بین منو همسرم جریان داره و هر روز که میگذره بیشتر همدیگر و دوست داریم الان سه تا بچه شیرین و دوست داشتنی داریم همسرم همیشه و در همه حال کنارمه و در انجام همه کارها کمکم می‌کنه و اگه یه لحظه نبینمش خیلی زود دلم براش تنگ میشه اون همین طور و اگه هزاران بار دیگه هم برگردم به عقب بازم ایشون و برای ازدواج انتخاب میکنم و احترام و رابطه عاشقانه مون زبان زد همه ست 🤗🤗

      شاید انتظار خونواده ام و بقیه این بود که اگه من با ایشون ازدواج کنم زندگیم هنوز شروع نشده تموم میشه ولی من به صدای قلبم گوش کردم به خداوند توکل کردم  خودمم تلاش مو کردم بقیه شو سپردم به خداوند و بدون هیچ ترس و نگرانی زندگی مو عاشقانه شروع کردم و هنوز زندگی من عاشقانه جریان داره 🥰😍😘🤗

      خدایا شکرت 🌹 خدایا شکرت 🌹 خدایا شکرت 🌹 خدایا شکرت 🌹 خدایا شکرت 🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مرضیه سعیدی
      1400/09/12 18:17
      مدت عضویت: 1103 روز
      امتیاز کاربر: 8614 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 451 کلمه

      بسیار عالی هست این بخش و البته بخشی های قبل  بهتره بگم کمکهای غیبی من همیشه مثل همه انسانهای دیگه این کمکهارا در زندگیم دیدم.  چیزهایی در زندگی دیدم. که بقول امعروف پام به زمین میچسبد از تعجب. 

      من در زندگیم خیلی حضور  خدارا احساس کردم  از بزرکترین چیزها تا کوچکترین حرکتها را از جانب پروردگارم حس وتجربه کردم  

      کمکهایی خیلی واضح بهم شده. اینقدر هون لحظه ها برام خوشایند بوده که همییشه تو ذهنم هک شدن   من بلد نبودم که خودم دارم خواستم با ذهنم فرنکاس میدم 

         نمیدنستم چرا  الان متوجه شدم که  اراده شخصی م را رها کرده بودم 

      وقتی اینقدر دوچار مشکل بودم از خودمم نا امید بودم و دیگه اراده ی برام

       باقی نمی موند که بهش تکیه کنم. و اونجا بود که خدا وارد عمل میشد چون نمیدنونستم چی به چی شکه میشدم ه فقط کمک خدارا میدیدم  برام خیلی عجیب بود و ستودنی و  از  خوشحالی گریه می کردم که خدایا تو چطور میدونی مشکلم چیه  تو که  راهی را پیش روم باز کردی  از این حرفها دارم. روز به روز ایمانم به خالقم بیشتر میشد  وقتی هز همه جا نا امید بودم ته ذهن وقلبم گواهی میداد خدا بامن است  یکی از لطفهای که پروردگارم بهم کرده  اینکه بچهایی سالم بهم داد   چرا. سالم چون همسر خودخواهم بخاطر خودش و دل خودش که نه اینکه موقع ازمایش خون قبل از ازدواج مثبت باسه از نشه با من ازدواج کنه. طی مراحلی که من بعدها فهمیدم  از با دوستی که تو آزمایشگاه داشت زدو بند کرده و ازمایش از من نگرفت  یادمه منرا تا مرکز آزمایشگاه برد  تازه قدیمترا چند نفری هم باهامون بود  دوست ازمایشگاهیش اعلامدکرد نیازی به این کار نیست. و بقیه هم باور کردن  من بعد ها فهمیدم وقتی شنیدم دور بریام همه ازمایس را انجام دادن تازه دوهزاریم افتاد  و بازم خداوند کمکم کرد خدارا هزارررران مرتبه شکر که پناه بی پناهان هستی.   الان درک می کنم توکل بر خدا یعنی چی. خدا اونوقت که حواسم نبوده بهم لطف کرده  من بلد نبودم به زبان جمله توکل بر خدارا بیاورم ولی همیشه  تو بی کسیام میدونستم یکی هواما داره از سلامتی بجها که بکذرم حالا رشد اخلاقی که داشتن. در جامه و محل کارشون. هرچیز بدی که در ما بود را آنها برعکس بودن. فرزندانی با معرفت. با شعور با فرهنگ من که مادرشون هستم و همه تربیتشون باخودم بوده هیچ نقشی در خوبیشون ندارم من هیچ کاری براشون نکردم وباز این هم یک هدیه  از جانب پروردگارم میدونم. چون میبینم خوانواده هی. که خیلی وقت گذاشتن برای تربیت و پشرفت فرزنداشون. که حتی یکی شا من انجام ندادم. چون همش درگیر زندگی. خودم بودم. همش از لطف خدا هست خدایا به خودت توکل می کنم همچنان یار و یاورمان باش

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 16270 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 331 کلمه

      به نام خدا

      وقت بخیر عزیزان

      انطباق افکار با اراده خداوند شرط همسو شدن با پروردگار برای گسترش و رشد زندگی است.زمانی که خوشحال نیستیم آرامش نداریم یعنی همسو با اراده خداوند نیستیم زمانی که در آرامش کامل هستیم یعنی همسو هستیم با اراده خداوند.

      این روزها من خیلی احساساتم بالا و پایین می شه و الان خوندن این متن خیلی نیازم بود واقعا چون همش شک و تردیدها میامد به سراغم همش فکرهای بی خودی ولی الان فهمیدم که یکی از راههای همسو شدن با اراده خداوند اینکه شک و تردیدها رو کنار بگذاریم  و وقتی به خدا توکل می کنیم یعنی باور داریم اون چیزی که انتظار داریم برامون اتفاق میافته .

      مثلا اگه همش در ذهنمون باشه فلانی باباش پول داره فلانی شانس داره یعنی همش داریم از اراده خودمون استفاده می کنیم و تصمیم می گیریم که چیکار کنیم .

      همه ما از اول که به دنیا اومدیم تحت سیستم اراده خداوند بودیم همه فرمولهامون دست نخورده بودن اما یواش یواش با شنیده ها این فرمولها بهم خوردن و ما رو جذب اراده شخصی خودمون کردن 

      تبدیل شدن اراده خداوند به شکل قابل استفاده در زندگی نیاز به زمان مشخصی داره.هر چقدر هماهنگی ما با اراده خداوند در سطح بالاتری باشه فاصله زمانی کاهش می یابد .برای تجلی خواسته های خود از طریق اراده خداوند باید باور کنیم هر آنچه و می خواهیم تجربه کنیم حقیقتی موجود و در دسترس است که در سمت خداوند وجود دارد.باید افکار محدود کننده و… رو دور کنیم.باید باور کنیم هر خواسته‌ای در ذهن ما شکل می گیرددر سمت خداوند به شکل انرژی نامحدود و پاک وجود دارد.

      فردی که بر مبنای اراده خداوند به خواسته های خود فکر می کند در نهایت تصمیم می گیرد آرامش خود را حفظ کرده خواسته خود را رها کند و از فرصت زندگی و شرایط فعلی خود استفاده کنه به عبارتی در زمان حال باشه و این افراد به خدا توکل کرده و اطمینان دارن که خواسته شان به شکل ساده و در زمان مناسب در اختیار آنها قرار می گیرد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1400/05/30 17:39
      مدت عضویت: 1779 روز
      امتیاز کاربر: 6708 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 397 کلمه

      با یاد ونام خدای مهربان

      خدا رو شکر می کنم که باز هم فرصتی برام فراهم شد تا در ادامه مسیر اگاهی های جدیدی به دست بیارم و بتونم آینده روشن تری برای خودم رقم بزنم.

      برای درک معنی توکل کردن چه جمله ای بهتر از این می تونم پیدا کنم

      “توکل کردن به خداوند ارتباطی به مذهب، دین و حتی نگرش ما ندارد بلکه به انتظاری که از خداوند داریم ارتباط دارد.”

      اشتباهی که سال ها منو از مسیر رسیدن و درک بهتر خداوند دور کرد.هر وقت از توکل صحبت میشد خودم را دربرابر سرنوشتی که از قبل تعیین شده می دیدم که قابل تغییر نیست و من حق هیچگونه دخالای در آن را ندارم ومی گفتم چه میشود کرد خدایا راضی به رضای تو هستم ودر واقع بدون هیچ رضایتی از درون و فقط بنا به این که این سرنوشت برای من نوشته شده اتفاقات پیش آمده را می پذیرفتم

      الان که این نوشته های باور ساز را می خوانم با خودم می گویم که خدایا چرا این همه سال در مورد توکل کردن اشتباه فکر می کردم در واقع توکلی در میان نبود من انتظارم را دریافت می کردم توکل فقط جنبه زبانی داشت واتفاقات بر اساس همان انتظاری که در ذهن من نقش بسته بود پیش می رفت.

      من توکل می کردم به خدا اما همیشه منتظر اتفاقات بدی بودم که دلم نمی خواست رخ بده ولی چون انتظارم همون بودحوادث همانطور اتفاق می افتادن.

       مثلا یک سال روز عاشورا از شهرستان به سمت محل اقامت خودمون میومدیم جاده ها شلوغ بود از روز قبلش همه می گفتن چند روز بمانید بعد بروید تا جاده ها خلوت تر باشند ممکنه تصادف کنید و این در باور وذهن من بود و به همسرم گفت دقت کن که تصادف نکنی و اتفاقا همون سال ما تصادف کردیم ومشکلاتی برامون پیش اومد یعنی مطالق انتظارمون پیش رفت با اینکه وقت حرکت گفتیم توکل به خدا اما اون توکل فقط زبانی بود و اناظار ما چیز دیگری بود. خیلی نمونه های دیگه تو زندگیم هست که بر اساس همان انتظاری که داشتم زندگی پیش می رفت.

      اما الان میخوام فقط به خدا بگم که من منتظرشادی و حال خوبم.منتظر سلامتی جسمانی، منتظر نعمت ،ثروت،شادمانی، روابط عالی دوستانه وعاشقانه منتظر رزق و روزی فراوان و منتظر هرچه خیر وخوبی و اتفاقات عالی هست می مونم و فقط همین انتظار را دارم و برای همه ی این موارد ذهنی و دلی به خدا توکل می کنم.خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار razieemohammadi
      1400/05/16 10:41
      مدت عضویت: 1584 روز
      امتیاز کاربر: 8423 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 249 کلمه

      سلام

      ما آدمها سرنوشت خودمان را خودمان تعیین میکنیم و اینقدر قدرت داریم که هیچ مسئله ای نتونه تداخل ایجاد کنه در این روند

      ولی این موضوع بستگی داره به دو تا ایمان داشتن،

      یکی ایمان به خودم به عنوان اشرف مخلوقات ،آن آفریده ای که از ابزار قدرتمند ذهن برخوردار است و میتواند زندگیه خود را بیافریند

      یکی ایمان به خدا به عنوان هدایتگر،حامی،کاتالیزور،مشوق ،دانای کل و آگاه و آن نیروی همیشه در جهت خیر.

      خدایی که به همه چیز مسلط است و همه چیز را مدیریت میکنه به بهترین شکل با ترتیب دادنه همزمانیها 

      و من باید با خدا خودم را هماهنگ کنم

      چجوری هماهنگ کنم؟ با توجه به زیباییها،(با طرح این سوال در لحظاتی که حسم خنثی ست یا منفی : در این لحطه چه چیز زیبایی وجود دارم که من اونو ندیدم؟)(هر آفریده ای،چون خدا اونو آفریده،زیباست) با داشتن احساس رضایت ( از خودم،از زندگی از کارم ) (همون پذیرش هر چیزی،به همون شکلی که هست)با این دیدگاه که هرچیزی که با چشم دارم میبینمش،از خداست مال خداست ،و جای قدردانی و سپاسگذاری داره،اعتبار همه چیز رو به خداوند میدم .

      من باید آگاه باشم که هر جایی که مقاومت نشوم دادم و احساسم در مورد قضیه ای بد شد،باید به خودم،طرز فکرم،طرز نگرشم نوع نگاهم شک کنم نه به آنچه که بیرون از من است.

      اون واکنش من نسبت به وقایع بیرون،شرایط ،آدم‌ها و هرچیزی که در پیرامونم هست تنها دلیلش ،هرچیزیست که در درونم دارم و بس .چون وقایع خنثی هستند و نوع نگرش من به اونها برچسب خوب و بد میزنه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار razieemohammadi
      1400/05/10 19:25
      مدت عضویت: 1584 روز
      امتیاز کاربر: 8423 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 140 کلمه

      برای همسو شدن با اراده الهی فقط کافیه نگرش‌های اشتباه در مورد خدا و زندگی رو شناسایی و برطرف کنیم

      این نگرش‌های اشتباه چی هست ؟ من فک میکنم تمام نشد ها اشتباهه،تمام افکار محدو کننده در مورد خدا و زندگیم،مثلا اینکه من باید با سختی به خواسته هام برسم،خدا منو قابل نمیدونه که بخواد بهم لطف کنه ،من باید خیلی مواظب باشم در مورد خدا،چون ممکنه منو قصاوت کنه و طرد بشم،خدا نگه من چقد پر توقع ام،خدا منو زیاد دوست نداره،اخه من زیاد خوب نیستم،من ارزش چیزای خوب رو ندارم چون باهاشون راحت نیستم ،چون حس میکنم اونا مال بنده های خیلی خاص خداست، خدا خواسته هاما یکی نه یکی برآورده میکنه،شاید خدا صلاح میدونه که یکی نه یکی برآورده کنه ،من هنوز شایستگی چیزای خوب رو ندارم،من باید حد و حدود بشناسم در مورد خودم و خواسته هام،

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/05/07 00:35
      مدت عضویت: 1703 روز
      امتیاز کاربر: 23473 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,341 کلمه

      زندگی با ارداه خداوند (قسمت ششم)

      سلام دوستان همراهم و استاد عطارروشن 

      جمله   به خدا توکل کن   رو زیاد شنیدم ،میدیدم که طرف میگه توکل به خدا ولی همش نگران بود ، برای همه مشکلشو بیان میکرد و در انتها هم اتفاق خوبی براش نمیفتاد چونکه از قبل حدس میزد که کارش انجام نمیشه در واقع انتظار شکست داشت 

      من همیشه فکر میکردم خدا فقط مخصوص آدم های مذهبیه و مال من نیست ،تصور میکردم توکل کردن چونکه به خدا مربوط میشه و خدا هم که مال مذهبی هاست پس توکل مال من نیست و از بس میدیدم که هر کسی به خدا توکل کرد شکست خورد ،به این باور رسیدم که توکل چیز درست و صحیحی نیست

      حالا متوجه میشم که همه افرادی که در ظاهر به خداوند توکل داشتند در واقع به باورهای خود تکیه کرده بودند و بر اساس درونیاتشون به مسیرهای مشابه افکارشون هدایت میشدن

      اگر بخواییم به روش قدیم فکر و عمل کنیم که مشخصه به بیراهه خواهیم رفت چونکه ذهن همیشه بهانه ای داره برای اذیت کردن و ترسوندن ما 

      مخصوصا تو جو و محیط کشور ما تا دلت بخواد اخبار های ناراحت کننده یکی پس از دیگری بوقوع می پیوندن و اگر بخواییم بهشون توجه کنیم که چیزی به اسم آرامش برای ما نمیمونه 

      قبلا که مثل همه آدم ها مدام سرم تو اخبار بود و حوادث، مدام حالم بد بود و با اون موج ناآرام منهم ناآرام میشدم و الان که تا اونجاییکه بتونم کاری به دیگران و اخبار ندارم و میفهمم که حالم خیلی بهتر از قبله 

      پس باید آگاهانه مراقب آرامش درونی خود باشیم و تا میتونیم‌ از ذهنمون استفاده نکنیم ،ذهن ما که پر از باورهای مخربه و مرتب مارو هدایت میکنه به زندگی بی کیفیت

      امروز که مهمان داشتیم و یکی از مهمان ها بمن گفت فریده من هنوز هم اون سریالی که سالها پیش با هم تماشا میکردیمو تماشا میکنم ،حالا اون سریال چی بود؟ موضوع سریال در مورد سقوط واقعی هواپیماها بود یعنی از لحظه سوار شدن مسافرها تا سقوط و بررسی جعبه سیاه هواپیما 

      ببین من قبلا چه سریالهایو تماشا میکردم ، بهش گفتم این سریالهارو تماشا نکن ،برنامه ریزی سقوط در زندگیت ساخته میشه ،گفت ، مگه تا حالا هواپیمایی که من توش بودم  سقوط کرده ؟ ،بهش گفتم قرار نیست هواپیمای شما سقوط کنه ، در جنبه های دیگه زندگیت سقوط میکنی 

      هر چی بهش گفتم اهمیتی نداد و منهم رهاش کردم و ترجیح دادم دیگه چیزی بهش  نگم 

      حالا که از حساسیت ذهن و کانون توجه خودم آگاه شدم و میدونم ذهن من مثل گوگل عمل میکنه که وقتیکه مطلب مورد علاقمونو در اون سرچ میکنیم و گوگل برامون همون مطالبو میاره ،ذهن ما هم به هر آنچه توجه کنیم همراستای همونهارو پیدا میکنه و در مسیر ما قرار میده و اصلا براش مهم نیست ما چه مطلبیو سرچ کردیم همونجوری که برای گوگل فرقی نمیکنه ما دنبال چه اطلاعاتی هستیم

      ذهن هاییکه پر از عقاید مخربه که نمیتونه با اراده خداوند هماهنگ بشه ،اراده خداوند بر زیبایی هاست ،ثروته،فراوانیه که درست برعکس محتویات ذهن منفی قرار داره 

      اول و آخر هر چیزی برمیگرده به داشتن باورهای مناسب که منطبق با اراده خداوند باشه ، ما در زمان تولد دارای  سرشت و فطرت پاک بودیم که هماهنگ بود با اراده خدا ،به مرور در طول زندگی با شنیده ها و دیده های الگوهام و جامعه برنامه ریزی شدیم بسمت ناخواسته ها 

      و هر چقدر وجود ما آلوده تر شد از منبع خود دورتر شدیم ،از خواسته هامون فاصله گرفتیم ،حالمون بد شد،شکست خوردیم و بیمار شدیم 

      وقتی از ذات الهی خود دور شدیم و باور کردیم که دنیا جای ناامنیه ،جای ترسناکیه ، زندگی سخته ،پول داشتن کار هر کسی نیست و بیماری در ذهن ما طبیعی و سلامتی غیر طبیعی شد ،باعث شد باور نکنیم که خداوند که قدرت مطلق است که  میتواند با هماهنگ شدن اراده من با خودش  دنیای منو متحول کنه ،ما انتظار داشتن شرایط خوب رو نداشتیم و نداریم

      زمانیکه براحتی خونه و ماشین ووووو خریدم همه گفتن فریده شانس آورد ،گفتن فریده کلا خوش شانسه و منهم باور کرده بودم که شاید شانس گاهی در مسیر من هم قرار بگیره و این‌ موردهای خوب هم بخاطر شانس من بوده 

      گاهی برای خودمون یا دیگران پیش اومده که کاریو میخواستیم انجام بدیم و براحتی اون کار انجام شده و هیچ مانعی در راه نبوده و گاهی هم برای انجام کاری ،مدتها تلاش و زحمت میکشی و رنج میبری یا اون کار انجام نمیشه یا اگر هم انجام بشه با کیفیت نیست که اینها همون تطبیق با ارداه خداوند یا اراده شخصی خودمونه

      اولین قدم اینه که باور کنیم و بپذیریم که در دایره قدرت خداوند ،ما به هر آنچه نیاز داریم ،موجود هست و نگران نباشیم

      برای رسیدن به خواسته باید ۳ مرحله رو بگذرونیم ،مرحله درخواست ،اجابت ،دریافت 

      درخواست های ما با برخورد ما به تضادها در ما بصورت آگاهانه یا نااگاهانه بوجود میاد ، خداوند هم که بسرعت خواسته های مارو  اجابت میکنه ،مشکل اصلی در دریافت کردن ماست 

      که اینجا مسئله برمیگرده به  اراده شخصی ما که باید بر اراده خداوند منطبق باشد و هر چقدر این اراده ها هماهنگتر باشند زمان رسیدن و تجربه خواسته ها سریعتر انجام خواهد شد

      بعد از اینکه تونستیم خواسته خودمونو بخواییم ،اولین فکر منفی که سد راه ما میشه ،اینه که حالا چجوری ما به خواستمون میرسیم ؟ما که به اندازه کافی پول نداریم ،ما که پول خونه مورد علاقمونو نداریم وووو

      و زمانیکه میریم بدنبال پیدا کردن راهی باشیم برای بدست آوردن خواسته هامون با خیل عظیمی از مشکلاتمون روبرو میشیم که در انتها  تصمیم میگیریم قید رویاهای خودمونو بزنیم و اتفاقا از اون به بعد افکار منفی بیشتریو در خودمون پرورش میدیم و یجورایی بهمون ثابت میشه که خداوند نمیخواد برای ما کاری انجام بده و از خدا دورو دورتر میشیم 

      همین حالا که همه آدم ها از شنیدن برخی خبرها حالشون بده و مدام از هم میپرسن اگر فلان چیز فیلتر بشه چکار کنیم ،من در آرامش کامل به خودم میگم‌ ،من به خداوند توکل دارم و خداوند خودش منو به مسیرهای عالیتر هدایت میکنه و با این مدل افکار ،درونم پر از آرامش میشه ،من کاری ندارم چه مسائلی در کشورم‌ میگذره ،من میدونم وقتی مراقب ورودی هام باشم و به اراده خداوند مطمئن باشم دیگه هیچ مسئله ای نمیتونه ناراحتم کنه و میدونم مسیرم از بدنه جامعه جدا خواهد شد، مهم اینه که بتونم در هر شرایطی خودمو در آرامش نگه دارم

      موضوع مهمی که ما سالها متوجه ش نبودیم همین بود که اعتقاد نداشتیم که میتونیم از طریق ذهنمون از خدا درخواست کنیم که تمام خواسته های ما از قبل برای ما فراهم شده است ،مگر قبل از اینکه ما به دنیا بیاییم شیر ما توسط مادرمون آماده نبود؟ ما بدنیا نیومدیم که خدا یدفعه بگه ای وای تو بدنیا اومدی ،حالا غذاتو چکار کنم ؟ 

      همه چیز برای ورود ما به این دنیا آماده بود ، عشق بی حد مادر و پدر ،غذا و تمام وسایل رفاهی در خدمت ما بود

      ولی هر چقدر بزرگتر شدیم بیشتر از قدرت خداوند و خودمون دور شدیم‌ و پر شدیم از افکار و انتظارات منفی 

      ما خداوندو حتی کوچیکتر از خواسته هامون دیدیم و باور نکردیم که نیروی هوشمند جهان برای ورود ما ،جهان را بسیار وسیع و شگفت انگیز آفرید تا ما بیاییم و لذت ببریم و شاد باشیم 

       آخه اگر ما نعمت های جهانو استفاده نکنیم و دست نخورده بمونن به چه دردی میخورن

      مثل وقتیه که ما برای شام مهمان دعوت کردیم و مهمان های ما از هیچ نوع غذایی نمیخورن و غذاها دست نخورده میمونه ، میزبان همیشه دوست داره غذاهاش تا آخرش خورده بشه تا احساس عالی داشته باشه 

      ما نتونستیم خداوند و قدرتشو درک کنیم ،فکر کردیم داشتن چندتا خونه و ماشین و ویلا ووووو از قدرت خدا خارجه 

      من برای تقویت فراوانی در خودم این تمرینو انجام میدم ،هر وقت سوار هواپیما میشم و از اون بالا به زمین های پهناور نگاه میکنم به خودم میگم فریده خواسته تو حتی به اندازه سر  سوزن هم نیست بین اینهمه عظمت جهان ،اونوقت تو درگیر این خورده خواسته ها هستی ؟ باید دیدمونو وسیعتر کنیم 

      برای همسو شدن با اراده خداوند باید باورهای مخرب خود را در مورد خداوند تصحیح کنیم ،باید باورهای درونی خود را تقویت کنیم تا بتونیم با قدرت خداوند همسیر بشیم و راحتر به خواسته هامون برسیم 

      کامنت ادامه دارد…… 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار alireza8199@gmail.com
        1401/09/16 22:28
        مدت عضویت: 956 روز
        امتیاز کاربر: 2039 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 14 کلمه

        سلام  باریکلا عالی بود مطلبتون استفاده کردم انشالله که در همه حال موفق باشی

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شقایق
      1400/04/16 01:35
      مدت عضویت: 1228 روز
      امتیاز کاربر: 495 سطح ۱: کاربر مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 739 کلمه

      سلام . 

      من دیشب این نوشته ها رو خوندم اما بخاطر جراحی که امروز پسرم داشت نتونستم دیدگاهم رو بنویسم 

      در حالیکه خود داستان جراحی پسر من و هدایت شدن من به سمت دکتری خوب و خبره و فوق تخصص هم از همان جریانهایی بود که اراده ی من هیچ دخالتی  نداشت و همه اراده ی الله م بود 

      بگذریم . امروز وقتی کنار تخت پسرم نشسته بودم  ، مرد پیری در تخت کنار پسرم بستری بود توجه مرا به خود جلب کرد 

      پیرمرد خیلی مسن بود و بیماریهای زیادی داشت و با اینکه اصلا به هوش نبود هرزگاهی چشمانش را باز میکرد و میگفت « من راهم را گم کرده ام » و در آن چند ساعت که من آنجا بودم هر چند دقیقه این جمله را تکرار میکرد 

      اولش فکر کردم  به خاطر بیماری  اش هست  اما چرا فقط این جمله را تکرار میکرد فرزندش مرتب میگفت نه بابا تو کنار منی و گم نمیشی اما باز پیرمرد ساکت میشد و دوباره بعد از چند لحظه تکرار میکرد « من راهم را گم کرده ام » 

      همانجا به فکر فرو رفتم . واقعا چقدر از ما راهمان را گم کرده ایم . 

      واقعا چقدر از پدر و مادر بزرگهای ما شاید با اینکه سالها زندگی کردند و  تجارب زیادی دارند  در آخرین روزهای زندگیشان واقعا راهشان را گم نکرده اند 

      راهی که اکثر اطرافیان ما میروند و اگر کسی بخواهد خلاف آن راه را برود  از نظر آنهافردیست که نمیداند و اگاه نیست .

      در حالی که مسیر آنها غلط است و خلاف جهت جریان اصلی زندگی .و قانون اصلی خداوند 

      راه صحیح همان راه توکل است . همان راهیست که اراده ی ما در اراده ی الله محو میشود و دلها ارام است . 

      راهیست که نگرانی و استرس و دلشورگی هیچ معنایی ندارد چون این گونه احساسات همه از منیت و اراده ی اشخاص است که ایجاد میشود 

      کسی که خودش را در جریان الهی رها میکند دیگر برایش نگرانی نمی ماند همانگونه که خود خداوند میفرماید یاران خدا نه غمی دارند ونه ترسی 

      رها شدن و آسودگی خیال  فرد مومن در نیرو و اراده ی الله ی که در همه جا جاریست و تمام دنیا و کائنات در احاطه ی آن نیروی عظیم و لایتناهی  هستند مانند رها شدن طفلیست در آغوش والدین . 

      قطعا زمانی که من با چالشی روبرو میشوم اگر بخواهم با اراده ی خودم و با افکار محدوده خودم تصمیم بگیرم چون آگاهی من کم است با نگرانیها و استرسهایم اکثر وقتها خطا میکنم و اگر هم در چالشی پیروزی نصیبم میشده قطعا بطور ناخودآگاه خودم را کنار کشیده بودم و کلا بی خیال آن چالش شده بودم 

      و اکنون که وارد مسیر صحیح شده ام  با نیروی توکل یا همان یکی شدن اراده ام با آن نیروی عظیم و آگاهی محض صد در صد ایمان دارم نتایج تمام چالشهایم عالی ست 

      از نشانه های یکی شدن بااراده ی  خداوند  حال و احساس خوب است که همین حال خوب میتواند در تاریکیها و چالشها چراغ هدایت ما و عبور ما باشد 

      یکی دیگر از نشانه ها باورهای ماست زمانی که با اراده ی خودم حرکت میکنم تمام باورهایم محدود و ناقص است در حالیکه وقتی با خداوندم به وحدت و یگانگی میرسم و دیگر من و تویی نمیاند باورهایم همه قوی و نا محدود و لا یتناهیست . عاشق این باورهای الهیم . 

      باز به یاد حرف آن پیرمرد افتادم قطعا راه او اشتباه بود چرا که نباید این همه بیماری او را احاطه میکرد ما در هر زمانی که در یگانگی خداوند باشیم حالمان عالیست و  این حال خوب  قطعا اتفاقات خوب بدنبال دارد و این همه بیماری این پیرمرد نشان از حال و احوال نامناسب او  در گذشته بوده که چنین سرنوشتی را برایش رقم زده بود 

      و در آخر خدا را شاکرم که راه اصلی و صحیح زندگی را یافتم  که همان یکرنگ شدن و محو شدن در اراده ی خداوندی قادر متعال و غنی و بخشنده و مهربان است

      خدایا میدانم که تو آگاهتر از من هستی هر جا که حال و کارم خرابه قطعا منیت من در حال عمل است و 

      هر گاه کارهایم عالی در حال پیشرویست یعنی منیتی دیگر نیست همه اوست 

      خدایا شکرت 

      ممنون استاد 

      که چراغ هدایت همه ی ما شدید تا هیچ گاه  پشیمان نشوم 

      از مسیری که در تمام زندگی سپری کردم و همیشه سر بلند و سرافراز فریاد برآورم 

      من هیچ گاه راهم را گم نکرده ام چون راهنمایی داشتم تا با توکل کردن به او و یکی شدن با او  بهترینها را خلق کردم و بهترین افرادکه دستان او بودند را ملاقات کردم  

      سپاس ای نیروی عظیم و دائما  جاری و ساری 💚💚💚

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 29 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اشرف مخلوقات
      1400/04/15 01:18
      مدت عضویت: 1775 روز
      امتیاز کاربر: 2472 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 631 کلمه

      بنام یگانه خالق هستی 

      خدا رو سپاسگزارم باز هم قدم بعدی برام روشن شد باز هم مسیرم را روشنتر کرد .

      اولین جمله عجب جمله ی فوق العاده ایی میشه ساعت ها فقط در مورد همین جمله نوشت 

      توکل کردن به خدا ارتباطی به مذهب ،دین وحتی نگرش ما ندارد بلکه انتظاری که از خداوند داریم ارتباط دارد .

      اشتباهی که سالهای سال که در مورد درک توکل داشتم ومعنای اشتباهی که ذهنم هست رو میخوام تغییرش بدم .هر گاه از توکل صحبت میشد خود را دربرابر سرنوشتی از قبل نوشته میدیدم که هیچ دخل وتصرفی در آن نمی توانستم داشته باشم وآنرا پذیرفتم وخود را بعنوان کسی که راضی به رضای خدا می دانستم وتوکل میکردم هر چه پیش آید خوش آید حالا این پیش آمدها چه خوب چه بد .

      اما الان توکل تمام آنچه را که پذیرفته بودم را شست اینکه ارتباط به دین ومذهب وحتی نگرش من نداره وسعت این سه کلمه خیلی زیاد هست اینکه چه دینی چه مذهبی چه قومیتی هستی وچه نگرشی داری نیست بلکه آنچه انتظار از خدا داریم .

      توکلی که قبلا منتظر عذاب وسختی وامتحانات خدا بود اما الان میخوام بهش بگم منتظر سلامتی جسمانی منتظر نعمت وثروت منتظر روابط خوب وعالی ودوستانه وعاشقانه منتظر کسب وکاری که آزادی زمانی ومکانی ومالی به من بده منتظر هر آنچه خیر وخوبی هست چون خودش فقط خیره .

      آره استاد قبلا درزندگی خودم منتظر بودم که خدا هر چی اتفاق بد هست رو بیاره وفکر میکردم که توکل کردم به خدا و ناتوانی در تغییر زندگی که او برام در نظر گرفته ،اما الان میخوام یاد بگیرم بر اساس اراده ی خدا عمل کنم وخودم رو همسو با اراده خدا کنم میخوام تمام اون چیزهای که شنیدم ومن در گذشته به آنها عمل کردم را تغییر بدم میخوام افکاری که بر اساس اراده ی خودم عمل کردم را پیدا کردم واونها رو مرور کنم مثلا همون جاهایی که گفتم خودم انجام دادم را بشناسم مثلا رفتن من سر کاری که زمانی به شدت بهش نیاز داشتم وهر طور بود خودم رفتم وبه زور خودم را با چندر غاز میخواستم سیر کنم که دستم تو جیبم باشه رفتم جایی مشغول شدم که با کمترین حقوق وکلی توهین وتشر مشغول کردم واز اینکه در چنین کاری مشغولم شاد بودم اما در واقع هر بار ناراحت وعصبی تر وبا چشمانی گریان به خونه بر می گشتم هر چه جهان به من می گفت بسه دیگه ادامه نده اینجا جای تو نیست اما بازهم من قبول نکردم تا اینکه به قول معروف حسابی دعوا وبا ناراحتی اومدم بیرون اما اونجا فقط یک چیز رو به رئیس اونجا گفتم ورفتم وآن این بود من از خدا کار میخوام نه از تو .

      اونجا وقتی کار رو به خدا سپردم خدا حقوق ده برابری به من داد ولی باز من فراموش کردم که وقتی خودت رو به این نیرو می سپاری منتظر معجزه باشی چون خدا شاهکار می کنه .

      اینکه بتونم افکارم را منطبق با اراده ی خدا کنم وهمسو بشم با خدا تا زندگیم وخودم گسترش پیدا کنم نیاز به زمان دارم نیاز به شناخت دارم نیاز به ایمان وعمل دارم باید افکاری که ترسها ومحدود بودن ونگرانی را برای من بوجود می آوردندرا پیدا کنم واونها همسو کنم با طبیعت وقانون این جهان .

      مثل یه دانه آرام آرام رشد کنم بدون اینکه نگران آب یا کود وخاک باشم کافیه متصل بشم به همون یگانه نیرو .

      اینکه احساس آرامش وسکوت ذهنی که دارم فقط به خاطر اینه که همه چیز رو به اون نیرو سپردم اینقدر آرومم که حتی فکر نمی کنم چی بنویسم وکدوم کلمه انتخاب کنم کلمه ها خود به خود یکی پس از دیگری میان واین یعنی طبیعی بودن این یعنی همسو بودن با نیرو خدا واراده ی او. 

      باز میخوام این قسمت از نوشته های شما رو استاد بخونم وکم کم درک کنم چون هر بار دریچه ی جدیدی برام باز میشه 

      ادامه دارد 

      .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عارفه متناسب
      1400/04/14 23:54
      مدت عضویت: 1716 روز
      امتیاز کاربر: 180 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 331 کلمه

      سلام استاد

      چقدر زیبا نوشتی برای ملحق شدن به اراده خداوند، نیاز نیست گذشته خود را تغییر دهیم یا تمام فرصت هایی که تصور می کنیم از دست داده ایم را جبران کنیم.

      استاد من از سن ۳۱ سالگی به ایده الهی که بهم گفته سد عمل کردم و به خاطر شرایط بیماری هر بار تمرین و تکرار من به تعویق میافته و نمی تونم مستمر رو کارم وقت بذارم والان ۳۲ سالمه و هر بار نجوای ذهنی به من میگه باید فرصت های از دست رفته وقت و زمان رو جبران کنی سنت داره میره بالا و کی میخوای به موفقیت برسی..

      ولی میخوام هم جهت با راده الهی باشم چون اراده الهی میتونه منو به مسیرهایی هدایت کنه که با طی کردنه یه روند تکاملی صعودی همه چیز تو سالهای بعد جبران بشه ..

      در صورتی که با این نجوا احساسم بد نشه..

      بهش گوش نکنم و از اراده الهی فاصله نگیرم.

      مثل سیلِ عظیمی که چند سال پیش ایران رو درگیر کرد و کم ابی کل کشور تو دوهفته جبران شد

      خوشی ها فرصت ها لذت ها و سعادتها میتونه مثل همین سیل وارد زندگیمون بشه و تمام فرصت های به اصلطلاح از دست رفته رو جبران کنه‌.

      پیس رفتن بر اساس اراده الهی میتونه تورو به مسیری هدایت کنه که تو یکسال اونقدر مسافرت بری که تمام مسافرتهای نرفتت حبران بشه..

      تمام رستوران های نرفته‌.‌.خریدهای نکرده..

      رابطه عاشقانه نداشتت رو جبران کنه…چون نیرو اراده الهی لایتناهیه..اون بی نهایته‌..فقط باید خودت رو مسیرت رو بسپری به اراده الهی و یادت نره وقتی توکل کردی با راده الهی پیش بری..

      گوش جان بسپری و خودت رو در آغوش الهی رها کنی با بی عقلی نه با دانش و دانسته های قبلی..

      خدایا…من خودم رو به اراده الهی تو میسپارم..

      استاد این نوشته ها عالین..

      من از سالها پیش شمارو میشناسم و کاملا لمس میکنم با وجودم که چطور با پیش رفتن با اراده الهی اینچنین خداوند به قلب و قلم شما جاری و ساری شده..استاد خیلی دوستتون دارم و واقعا سپاسگزار خداوندم بابت بودنتون و داشتنتون.

      مرسی که هستید

      بی صبرانه منتظر مقالات بعدی هستم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم