تحقیقات مغزی به شناسایی عوامل ایجاد چاقی و افزایش نرخ چاقی و همچنین نحوه مهار چاقی بعنوان یک بیماری همه گیر که باعث ارتقای سلامت جهانی می شود کمک می کند.
مطالعات رفتار تغذیه در حیوانات و انسان، دانشمندان علوم اعصاب را به کشف این نکته سوق داده است که سیستم های پیچیده در مغز، نه فقط روده، میزان مصرف غذا را تعیین می کنند.
حقایقی از رشد نرخ چاقی در جهان
در 30 سال گذشته، رشد نرخ چاقی در کودکان دو برابر و در نوجوانان چهار برابر شده است.
بیماری های مرتبط با چاقی گسترده هستند و در اغلب موارد کمتر تشخیص داده می شوند.
کودکان چاق در معرض خطر بالای ابتلا به بیماری های مرتبط با چاقی مانند فشار خون بالا، دیابت، بیماری کبد چرب غیر الکلی (NAFLD)، آسم، بد خواب شدن، مقاومت به انسولین و غیره هستند.
در میان کودکان بزرگتر از ۱۰ سال، ۲۵ درصد معیارهای ابتلا به دیابت را داشتند. علاوه بر این، ۴۳ درصد از بیماران دارای التهاب مزمن و بالقوه افزایش خطر قلبی عروقی هستند.
در سال ۲۰۱۹، بیش از ۳۸ میلیون کودک زیر ۵ سال دارای اضافه وزن یا چاق بودند.
نکته جالب توجه اینکه اضافه وزن و چاقی که زمانی به عنوان یک معضل در کشورهای با درآمد بالا معرفی می شود اکنون در کشورهای با درآمد پایین و متوسط به سرعت در حال رشد و گسترش است.
در آفریقا، نرخ چاقی تعداد کودکان دارای اضافه وزن زیر ۵ سال از سال ۲۰۰۰ تا کنون تقریباً ۲۴ درصد افزایش یافته است.
تقریباً نیمی از کودکان زیر ۵ سال که دارای اضافه وزن یا چاق هستند تا سال ۲۰۱۹ در آسیا زندگی می کردند.
این آمار و ارقام نشان می دهد که رشد نرخ چاقی کودکان تحت تاثیر افکار و رفتار والدین، محیط اجتماعی و دوستان خود به سرعت در حال افزایش است.
به این سوال فکر کنید:
چرا نوزادانی که در بدو تولد متناسب و یا حتی ضعیف متولد می شوند تا سن ۵ سالگی چاق می شوند؟
در این پنج سال چه شرایطی برای این کودک رقم می خورد؟!
توجه به این نکته تامل برانگیز است که تنها عضو بدن کودک که قابلیت برنامه ریزی شدن و یادگیری دارد مغز است.
هیچ اندام و عضو دیگری قابلیت یادگیری ندارد بنابراین برای کشف رشد نرخ چاقی در کودکان و بزرگسالان باید مغز انسان را مورد بررسی و تحقیق قرار داد.
نقش مغز در رشد نرخ چاقی
بدن انسان تحت فرمانروایی مغز به شدت مشغول تلاش برای رفع گرسنگی احتمالی است به شکلی که جوامع انسانی با تمام پیشرفت ها و ایجاد مکانیسمهای مراقبتی کنترل وزن همچنان موفق به اصلاح میل و اشتهای انسان برای خوردن نیستند.
وزن بیش از حد بدن، خطرات سلامتی زیادی را به همراه دارد که هزینههای مراقبتهای پزشکی ضروری به واسطه چاقی در اکثر کشورها خارج از توان مالی افراد چاق و همچنین شرکت های بیمه می باشد.
نکته جالب توجه اینکه عموم انسانها لاغر شدن را یک موضوع ساده می دانند:
در برابر غذاها باید اراده برای نخوردن داشته باشید.
با رشد نرخ چاقی در جهان شرکت ها، موسسات تحقیق و اشخاص مختلف اقدام به ارائه رژیم های غذایی و روش های لاغری کردند و افراد چاق در سراسر جهان بارها برای لاغر شدن از این روش ها استفاده کرده اند. تلاش کرده اند به طریق مختلف با افزایش انگیزه و اراده از شر چاقی رها شوند اما موفق نشده اند.
افزایش رو به رشد نرخ چاقی در جهان ثابت می کند که تلاش افراد چاق قبلی برای لاغر شدن بی نتیجه بوده است و هر ساله افراد جدید به گروه افراد چاق اضافه می شوند.
بنابراین این فرضیه که برای لاغر شدن باید در برابر مواد غذایی اراده برای نخوردن داشته باشید منسوخ و بی نتیجه است.
هیچ فرد لاغری برای لاغر بودن از اراده یا نیروی خاصی بهره نمی برد و همینطور هیچ فرد چاقی برای چاق شدن تصمیم قاطع و اراده پولادین نداشته است. بنابراین موضوع لاغر بودن یا چاق شدن فراتر از اراده شخص و تصمیم قاطع است و به سیستم هدایت مغز مربوط می شود.
کشف اولین شواهد نقش مغز در چاقی
در اوایل دهه ۱۹۰۰، پزشکان متوجه شدند که بیماران با وزن طبیعی که در ناحیه ای از مغز به نام هیپوتالاموس آسیب دیده اند، اغلب پس از آسیب چاق یا لاغر می شوند. این مشاهدات باعث شد که محققان مشکوک شوند که مغز افزایش و کاهش وزن را کنترل می کند.
شواهد محکمی مبنی بر اینکه مواد شیمیایی خاصی در مغز وزن انسان را تنظیم می کنند، سال ها بعد در دهه ۱۹۷۰ به دست آمد.
محققان فکر میکردند مولکولی که از طریق خون به مغز میرود، میتواند تعیین کند که آیا موجودات احساس کنند سیر شده یا گرسنه هستند.
۲۰ سال محققان بعد با جداسازی ژنی که در موش های چاق جهش یافته بود، این هورمون را شناسایی کردند. این ژن پروتئینی به نام لپتین تولید می کند که در سلول های چربی ساخته می شود.
به دلیل این جهش، موش ها نتوانستند لپتین عملکردی بسازند. در صورت درمان با لپتین، اشتهای آنها کاهش یافت و متابولیسم آنها افزایش یافت و باعث کاهش وزن آنها شد.
از آنجایی که انسان ها نیز لپتین تولید می کنند، محققان امیدوار بودند که دادن این هورمون به افراد چاق منجر به کاهش وزن شود. با این حال، لپتین درمان شگفت انگیزی نبود که دانشمندان، پزشکان و بیماران را امیدوار به کاهش نرخ چاقی کند نبود.
اگرچه این یافتهها منجر به درمان چاقی یا حتی کاهش نرخ چاقی در جهان نشد، اما اهمیت مغز را در تنظیم وزن نشان داد و بستری را برای درک بیشتر مکانیسمهای وزن در افراد ایجاد کرد.
به لطف دههها تحقیق سیستماتیک، اکنون دانشمندان بهتر میدانند که چگونه مغز وزن بدن را به شدت تحت کنترل دارد.
جهان در حال چاق شدن
دانشمندان علوم اعصاب اخیراً دریافته اند که غذاهای چرب به مراکز لذت مغز ضربه می زند، همان مناطقی که با عادات هروئین و کوکائین مرتبط است. برای افراد معتاد، صرف نظر از پیامدهای منفی سلامتی یا اجتماعی، غذا خوردن اجباری می شود.
تحقیقات نشان میدهد که پس از دورههای طولانی خوردن بیش از حد، ارتباطات مغز به طور دائم در سطح مولکولی تغییر میکند.
در افرادی که از غذاهای پرچرب و پرکالری تغذیه می کنند، مراکز لذت مغز با گذشت زمان تحریک کمتری می شوند، درست مانند افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند.
از این رو مغز این افراد برای رسیدن به حالت آرامش و احساس لذت از غذا خوردن با افزایش تحریک سیستم عصبی فرمان مصرف بیشتر را صادر می کند. چشم، گوش، بینی و مرکز حافظه انسان مغز را در برآورده کردن نیاز و خواسته اش همراهی می کنند و این طریقه تحریک عصبی یا تحت تاثیر قرار گرفتن افراد در مواجه شدن با مواد غذایی است.
در اینصورت اهمیتی ندارد فرد معتاد به مواد غذایی یا مواد مخدر باشد، او نمی تواند در برابر فرمان مغزی خود مقاومت کرده و مصرف خود را افزایش ندهد.
نکته جالب توجه اینکه زمانی که افراد مبتلا به پرخوری یا مصرف غذاهای پرچرب، غذاهای سالم تر پیشنهاد می شود آنها تمایل کمتری به خوردن غذاهای سالم تر دارند و ترجیح می دهند روش قبلی خود را ادامه دهند.
این درحالی است که این افراد از شرایط فعلی خود به شدت ناراحت هستند و آرزوی لاغر شدن دارند اما توانایی انتخاب پیشنهادات غذایی سالم تر را ندارند نه به این دلیل که آنها نادان یا کم عقل هستند بلکه به این دلیل که مغز آنها در انتخاب مواد غذایی مداخله کرده و انتخاب خود را به افراد تحمیل می کند.
آنها پس از مصرف مواد مخدر. علاوه بر این، زمانی که به موشها غذای سالم پس از هفتهها غذای ناسالم پیشنهاد شد، نسبت به موشهایی که فقط از غذای سالم تغذیه میکردند، کمتر احتمال داشت آن را بخورند.
از آنجا که چاقی یک وضعیت پیچیده است که تحت تأثیر، عادت ها، مواد شیمیایی، رفتار و محیط قرار می گیرد، برطرف کردن آن و حتی مهار افزایش نرخ چاقی در جهان نیازمند یک برنامه ریزی هوشمندانه و مستمر است.
دوره های آموزشی لاغری با ذهن بستر مناسب برای شروع حرکت به سمت لاغری هستند.
نوشته هنرجوی لاغری با ذهن
مغز انسان برای یک سری کارها نیازمند آموختن نیست و به شکل ذاتی و فطری اون کارها را انجام می دهد مثل نحوه تنفس، گردش خون و ……
اما مغز برای انجام هر چیز دیگری که جزئی از ذاتش نیست نیازمند یادگیری و آموزش است.
حتی عذر میخواهم برای یک دستشویی رفتن ساده نیز باید آموزش ببیند.
خوب دفع مواد زائد از بدن فعل ذاتی و فطری جسم است. یعنی از زمانی که انسان پا به جهان می گذارد این فعل ذاتی دفع، صورت میگیرد.
با نگاه به کودکان نوپا میبینیم آنها چون هنوز آموزش دستشویی رفتن ندیده اند به اجبار باید پوشک شوند و وقتی به مرور زمان تحت آموزش قرار میگیرند و اطلاعات در ذهن آنها ذخیره میشود و تمرین و تکرار صورت میگیرد و تجاربی در ذهن فرد ثبت میشود؛ دیگر نیاز به پوشک و مراقبت والدین نیست و آنها مثل یک شخص بالغ خودشان به اموراتشان رسیدگی میکنند.
خوب پس مغز برای یادگیری هر آنچه غریزی نیست نیازمند جمع آوری اطلاعات و تکرار و تمرین داده ها و همچنین تجربه کسب کردن است.
لاغری طبیعت جسم و مغز
ذات و طبیعت جسم ما لاغری بوده، اما بدلیل وجود داده ها و اطلاعات اشتباه به مغز و تکرار آن اشتباهات و کسب تجربه و احساس در مواجهه با مواد غذایی و ثبت تمام اینها در ذهن که محل ذخیره داده های مغز است به مرور زمان چاقی را برای ما بوجود آورده است.
چون تمام اندامهای ما با دستور مغز کار میکنند و مغز فرمانده جسم ماست و همیشه مغز چیزی را انجام میدهد که در ذهن ما درباره آن اطلاعات ثبت شده یعنی آنچه بلد هستیم را انجام میدهد.
و ما هرگز نمیتوانیم چیزهایی که یادگرفته ایم و در سی پی یو یا همان ذهن ما ثبت شده را فراموش کنیم.
اما میتوانیم با دادن داده ها و اطلاعات جدید، اطلاعات قدیم را کم رنگ تر کنیم و زبان لاغری جسممان را فعال کنیم.
چون ما مدت زیادی تحت آموزش چاقی بوده ایم و در آن استاد شده ایم و کلی فرمول و باور اشتباه در ذهنمان ثبت شده حالا با مواجهه با مواد غذایی مغز به سرعت فرمان خوردن صادر میکند چون یادگرفته و تکرار کرده و تجربه و احساس کرده برای همین فعل فطری دیدن مساوی میشود با عمل یادگرفته شده و فرمان مغز برای خوردن صادر میشو
چرا پرخوری میکنیم یا حتی تند خوری؟
من مدتی است با کمک آموزشها فرمول پرخوری را اندکی اصلاح کرده ام و به درک زبان بدنم رسیده ام اما مدتی است در حال بروزرسانی فرمول خوردن هستم و تندخوری ام تا حد زیادی اصلاح شده است به شکر خداوند بی همتایم.
علت پرخوری و تند خوردن غذا بدلیل همان یادگیری و تکرار اشتباه و تجربه احساسی است که در ذهن ما توسط مغز ما ثبت شده است.
مثلا وقتی با پیتزا مواجهه میشویم در کوتاهتر از لحظه مغز با دیدن یا بو یا لمس پیتزا یا حتی شنیدن نامش (استفاده از حواس پنجگانه) هر اطلاعاتی که درباره این پیتزا در ذهن ذخیره دارد را آپلود میکند و طبق همان فرمولهای گذشته با پیتزا برخورد میکند.
کلا از ویژگی مغز ماست که آگاهی ها را گسترش میدهد و موضوعات را بسط و گسترده میکند و به خود شکوفایی میرسد
این فرمولها در هر کس متفاوت از شخص دیگری است.
مثلا در خود من فرمول پیتزا این بود:
عاشق بو و عطرش بودم و از آن خاطره داشتم
از قیافه غذا و آن پنیرهایی که کش می آمدن کلی خاطره در ذهنم داشتم
از طعمش کلی خاطره داشتم
از لمسش و کش آمدنش و تردی نانش و داغی پذیرش کلی خاطره داشتم
از دیدن تصاویر تبلیغات پیتزا کلی خاطره داشتم
از شنیدن تبلیغات پیتزا کلی خاطره داشتم
از نحوه خوردنهای قبلی ام کلی خاطره داشتم
از ولع خوردن آن بخاطر محرومیت از خوردن در زمان رژیم و ترس از این غذا کلی خاطره داشتم
از مرور حرفهای زیاد راجع به پیتزا و اینکه چرا هر چیز خوشمزه ای مضر است و بی خیال بابت مضرات آن کلی خاطره داشتم
با یک نگاه اجمالی به همین کلمات خاطره داشتم که در انتهای هر جمله از نوشته ام به کار برده شده است مشخص می شود که حالا مغز با وجود این همه اطلاعات و خاطرات و احساسهای خوبی که در هر بار مصرف کردن یا حتی تحریم بودن بخاطر رژیم و مصرف نکردن درباره پیتزا دارد چگونه باید عمل کند؟
قطعا با هر بار مواجه شدن با پیتزا مغز دستور کلی پرخوری غیر منطقی را صادر میکند، چون دفعات قبل هم کلی پرخوری ذخیره شده در ذهن دارد و پیتزا میشود اژدهای هفت سر در ذهن من و ترس از چاقی و مواجه شدنم با این ماده غذایی باورهایم را به سمت چاقتر شدن و تفکیک مواد غذایی و محروم کردن خودم پیش میبرد و تمام اینها نتیجه اطلاعات ذخیره شده در مغز است.
پس دلیل چاقی و اضافه وزن و دلیلی که موجب شده بدن از حالت طبیعی که حقش است خارج شود همان باور های ذهنی اشتباه ما است.
ما باید مسئولیت چاقی خودمان را بپذیریم و جسممان را از مغز و ذهنمان جدا ندانیم.
همه ی این مجموعه وجود ما را شکل داده و باید بین مجموعه هماهنگی ایجاد کنیم ،برای بهتر زندگی کردن؛ مجموعه ی زیبای جسم و ذهن یا همان مغزمان و روح و به خود دوستی برسیم و با جسممان هماهنگ شویم.
ما باید جسممان را دوست داشته باشیم. و آن را هر طور که هست بپذیریم مجموعه ما بدون هر کدام از این سه بخش یعنی نبودن ما.
اگر روح نباشد ولی ذهن و جسم باشد ما مرده ای بیش نیستیم.
اگر ذهن نباشد ولی جسم و روح باشد ما دیوانه ای بیش نیستیم.
اگر جسم نباشد ولی روح و ذهن باشد باز هم موجودیت نداریم و روح سرگردانی بیشتر نیستیم.
پس مجموعه وجودی ما با این سه عنصر تکامل می یابد و هیچ کدام بدون دیگری معنا ندارد.
پس من بارها و بارها به خودم یادآوری میکنم که:
من عاشق بدنم هستم و در تلاشم آن را به حالت طبیعی خود برگردانم و از جسمم معذرت می خواهم که با آگاهی یا با ناآگاهی اذیتش کرده ام و محل انباشتن آشغال ها و زباله ها قرارش داده ام.
یادم رفته بود که بدن من آشغال دونی و سطل زباله نیست؛ بدن من پاک و ارزشمند هست.
(نوشته حیرت انگیز در بخش نظرات)
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین نقش مغز در نرخ چاقی ابتدا توضیحات نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات با شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش ما درباره اینکه افراد چاق شدن را از دیگران یاد می گیرند چیست؟ شرح دهید، برای گفته های خود مثال ذکر کنید.
- نگرش شما درباره تاثیر مغز در نرخ چاقی چیست؟ وضعیت چاقی خود را با نگرش نقش مغز در چاقی شرح دهید.
- چرا استفاده از روش های لاغری باعث لاغری افراد و کاهش نرخ چاقی نمی شود؟
- چرا افراد چاق دوست دارند با افراد چاق دوست شوند؟ از نظر تشابه مغزی پاسخ دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
-
اصلاح پرخوری و اشتها در مغز4,200,000 تومان
امتیاز 4.51 از 45 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
نشان های دریافت شده
سلام . جالبه وقتی از مغز و کارکردهای فیزیکی صحبت می کنید صحبتهاتون از حالت روانشناسی به روانپزشکی شبیه میشه .
ما تابحال چاقی و لاعری رو از دیدگاه روانشناسی بررسی می کردیم .
بحثهای روانشناسی بیشتر مربوط به بحثهای متافیزیک هست . وقتی در مورد مغز ، هیپوتالاموس ، لپتین و … …. صحبت می کنید مبحث لاعری با ذهن (متافیزیک ) تقریبا نزدیک میشه به لاغری با مغز (فیزیک )
فیزیک از متافیزیک ساخته میشه . چون هسته ی مرکزی تمام اتمها رو که شکافتند رسیدن به ارتعاش . ارتعاشی که اونجا نواخته میشه برای هر سلول منحصر به فرده برای همینه مثلا برگ درخت انگور با برگ درخت خرما متفاوته . چون ارتعاشی که در هسته از خودش ساطع میکنه باعث ایجاد تغییرات فیزیکی در اشیاء یا جانداران میشه .
در حقیقت انسانهایی که در قدیم سنگ رو تبدیل به طلا میکردند فکرشون اونقدر قوی شده بود که ارتعاش هسته ی اتمهای سنگ رو تبدیل به ارتعاش طلا می کردند .
شاید اون زمان این کار شبیه معجزه بود ولی الان از نظر علمی میشه اثباتش کرد و برای همین شاید بعدها دستگاهی اختراع بشه که بتونه سنگها رو تبدیل به طلا کنه .
سلولهای ما هم دقیقا جزئی از این طبیعت هستن . در هسته ی مرکزیشون دارای ارتعاشی هستند که اون ارتعاش باعث میشه ملکولهای پراکنده ای که در اطراف دی ان ای هستن از جنس همون ارتعاش جذب دی ان ای بشن .
برای همین حتی قدرت ارتعاش به مرور زمان ژنتیک رو تغییر میده و ساختار دی ان ای به واسطه ی همین ارتعاش هسته ی مرکزی به مرور زمان تغییر می کنه .
وقتی ما ارتعاش لاغری رو در خودمون تثبیت کنیم کم کم روی دی ان ای سلولهای ما اثر میزاره و ملکولهایی که به واسطه ی ارتعاش چاقی که به سلولها انتقال دادیم جذب دی ان ای شدن از مغناطیس خارج میشن . مثل آهنربایی که خاصیت آهنربایی خودش رو از دست داده باشه براده ها از دورش میریزن .
ما هم وقتی مغناطیس چاقی رو از وجودمون پاک کنیم ملکولهای چربی های زائد از دورمون میریزه و ما به مغناطیس اصلی خودمون برمی گردیم .
چیزی که روشنه اینه که مغناطیس و ارتعاش اصلی ما تناسب هست و رفع مواد زائد اما اگه مواد زاید رو نگه داشتیم به خاطر نگهداری و حفظ باورهای چاق کننده ای هست که تولید ارتعاش می کنند و امواج الکترو مغناطیس افکار و متعاقب اون احساس چاقی ملکولهایی رو جذب دی ان ای می کنند که کمتر مواد زائد رو دفع کنه .
پس درسته که مغز فرماندهی بدن رو بر عهده داره اما سلولهای مغزی به واسطه ی آنچه در ذهنیت ماست دستورات مغزی ایجاد می کنند و از طریق اعصاب به سلولها میرسونند . البته جنس پیامها هم الکترومغناطیس هست و باز اون فرامین هم هنوز خیلی حالت فیزیکی نگرفتن . اما این امواج الکترومغناطیس باعث برانگیخته شدن هورمونها میشن و کم کم فیزیک انسانها از ذرات کوچک که تحت فرمانهای الکترومغناطیس مغز قرار گرفته اند شکل میگیره .
ما اگه بخوایم علل چاقی رو فیزیکی بررسی کنیم خیلی عوامل ناشناخته پیدا میکنیم که حتی دانشمندان و پزشکان هم شاید به خیلیهاش نرسیدن .
اما وقتی از نظر متافیزیک بررسی کنیم به پاسخ میرسیم و برامون منطق پذیرتره .
حال و هوای لاغری در ذهن ایجاد کردن حالا از هر طریقی چه بررسی عوامل فیزیکی چه غیر فیزیکی باعث میشه ذهن ما تغییر کنه . به جای اینکه همش تو فکر خوردن باشیم مثلا دستور نوشتن یا خوندن صادر می کنه .
میگه بیا بخون بنویس تا به لذت آگاهی برسه
مبحثهای علمی فیزیکی اگرچه خیلی اگاهی دهنده هستن ولی زمانی شیرینیشون بیشتر حس میشه که به خدای وجودمون وصلش کنیم و واقعا ببینیم چه نیروی عظیمی در درون ما هست که این همه ملکول و سلول و هورمون و پروتئین و اسید امینه و ….. رو داره کنترل می کنه تا مثلا یکی از کارکردهای بدن انجام بشه . حالا بیشمار کارکرد بدن مغز قلب عضلات کبد طحال ریه و …. دیگه بماند . ما توی بررسی کارکرد یک لحظه ی یک سلول شاید سالها وقت باید بزاریم اون وقت در وجود ما چه نیروییه که در یک لحظه کن فیکون می کنه و هزاران هزار کار انجام میده .
واقعا چیزی به جز معجزه میتونه این کار و کنه .
یا حتی بیماری .
چاقی یا سایر بیماریها
چرا تمایل ما به جایی میرسه که در چاقی احساس راحتی می کنیم اگه فشار اجتماع نبود شاید هیچ وقت ما از چاقی بیزار نمیشدیم که مجبور بشیم برای رفعش کاری کنیم . یا چرا سلولها به یه جایی میرسن که ترجیح میدن بیماری تولید کنند . چرا روان ما تمایل به بیماری پیدا می کنه .
خیلی سوال زیاده . یه کتاب هست که سوالها همان جوابند . سوالهای زیادی در ذهنم میاد که با توجه به این کتاب فهمیدم پاسخها تو دل سوالاتند .
البته هنوز نخوندمش ولی احساس میکنم کتاب خوبی باید باشه .
اما چیزی که به ذهنم میرسه در مورد قسمتی از متن که نوشته دانشمندان علوم اعصاب اخیراً دریافته اند که غذاهای چرب به مراکز لذت مغز ضربه می زند، همان
تحقیقات نشان میدهد که پس از دورههای طولانی خوردن بیش از حد، ارتباطات مغز به طور دائم در سطح مولکولی تغییر میکند.
به نظر من خوردن به دلیل احساس چاقی که بعد از خوردن در ما ایجاد میشه و از طریق سلولها به مغز مخابره میشه باعث میشه ارتعاش مغز تغییر کنه .
وگرنه ما خیلی ها رو میبینیم که غذاهای چرب هم میخورن ولی باز مغزشون از فرمان صحیح باز نایستاده و همچنان لاغرن .
به نظرم بازم خود ما دخیل هستیم که قدرت رو بدیم دست غذاها یا چرییها یا دست خودمون .
به نظرم وقتی چاقی رو از لحاظ فیزیکی بررسی کنیم قدرت رو دست غیر خودمون میدیم و بنابراین مجبوریم حالت جنگ رو بپذیریم تا بتونیم اون عوامل بیرونی رو تغییر بدیم .
ولی بررسی چاقی و لغری از نظر متافیزیک و صلح با خود روان منو بهتر اروم می کنه و گم نمیشم در دریایی از موجودات خارجی .
چون به این باور رسیدم که حتی جسم من غیر از منه . و من واقعی فیزیک من نیست بلکه روح منه . روان منه و این جسم جذب روح منه جذب قسمت متافیزیک من به دلیل ارتعاشاتی که دارم هست .
حتی چهره انسانها مرتبا در حال تغییره . شما دو تا عکس خودتون رو دقیقا شبیه هم نمیتونید پیدا کنید بنابراین حتی کوچکترین افکار ما در خلق سلولهای بدن تاثیر دارند .
پس حتی ما فکرمونم نیستیم .
یه وقتایی گم میشم در بین حجم از اطلاعات و ترجیح میدم کنکاش رو کنار بزارم . ولی همین تفکر کردن هم خوبه حتی اگه به جوابی که میخوام نرسم ولی بازم خوبه چون حداقل لحظاتی همین گفت و شنودها ارتعاشات مارو تغییر دادن .
خدایا شکرت