تحقیقات مغزی به شناسایی عوامل ایجاد چاقی و افزایش نرخ چاقی و همچنین نحوه مهار چاقی بعنوان یک بیماری همه گیر که باعث ارتقای سلامت جهانی می شود کمک می کند.
مطالعات رفتار تغذیه در حیوانات و انسان، دانشمندان علوم اعصاب را به کشف این نکته سوق داده است که سیستم های پیچیده در مغز، نه فقط روده، میزان مصرف غذا را تعیین می کنند.
حقایقی از رشد نرخ چاقی در جهان
در 30 سال گذشته، رشد نرخ چاقی در کودکان دو برابر و در نوجوانان چهار برابر شده است.

بیماری های مرتبط با چاقی گسترده هستند و در اغلب موارد کمتر تشخیص داده می شوند.
کودکان چاق در معرض خطر بالای ابتلا به بیماری های مرتبط با چاقی مانند فشار خون بالا، دیابت، بیماری کبد چرب غیر الکلی (NAFLD)، آسم، بد خواب شدن، مقاومت به انسولین و غیره هستند.
در میان کودکان بزرگتر از ۱۰ سال، ۲۵ درصد معیارهای ابتلا به دیابت را داشتند. علاوه بر این، ۴۳ درصد از بیماران دارای التهاب مزمن و بالقوه افزایش خطر قلبی عروقی هستند.
در سال ۲۰۱۹، بیش از ۳۸ میلیون کودک زیر ۵ سال دارای اضافه وزن یا چاق بودند.
نکته جالب توجه اینکه اضافه وزن و چاقی که زمانی به عنوان یک معضل در کشورهای با درآمد بالا معرفی می شود اکنون در کشورهای با درآمد پایین و متوسط به سرعت در حال رشد و گسترش است.
در آفریقا، نرخ چاقی تعداد کودکان دارای اضافه وزن زیر ۵ سال از سال ۲۰۰۰ تا کنون تقریباً ۲۴ درصد افزایش یافته است.
تقریباً نیمی از کودکان زیر ۵ سال که دارای اضافه وزن یا چاق هستند تا سال ۲۰۱۹ در آسیا زندگی می کردند.
این آمار و ارقام نشان می دهد که رشد نرخ چاقی کودکان تحت تاثیر افکار و رفتار والدین، محیط اجتماعی و دوستان خود به سرعت در حال افزایش است.
به این سوال فکر کنید:
چرا نوزادانی که در بدو تولد متناسب و یا حتی ضعیف متولد می شوند تا سن ۵ سالگی چاق می شوند؟
در این پنج سال چه شرایطی برای این کودک رقم می خورد؟!
توجه به این نکته تامل برانگیز است که تنها عضو بدن کودک که قابلیت برنامه ریزی شدن و یادگیری دارد مغز است.
هیچ اندام و عضو دیگری قابلیت یادگیری ندارد بنابراین برای کشف رشد نرخ چاقی در کودکان و بزرگسالان باید مغز انسان را مورد بررسی و تحقیق قرار داد.
نقش مغز در رشد نرخ چاقی
بدن انسان تحت فرمانروایی مغز به شدت مشغول تلاش برای رفع گرسنگی احتمالی است به شکلی که جوامع انسانی با تمام پیشرفت ها و ایجاد مکانیسمهای مراقبتی کنترل وزن همچنان موفق به اصلاح میل و اشتهای انسان برای خوردن نیستند.
وزن بیش از حد بدن، خطرات سلامتی زیادی را به همراه دارد که هزینههای مراقبتهای پزشکی ضروری به واسطه چاقی در اکثر کشورها خارج از توان مالی افراد چاق و همچنین شرکت های بیمه می باشد.
نکته جالب توجه اینکه عموم انسانها لاغر شدن را یک موضوع ساده می دانند:
در برابر غذاها باید اراده برای نخوردن داشته باشید.
با رشد نرخ چاقی در جهان شرکت ها، موسسات تحقیق و اشخاص مختلف اقدام به ارائه رژیم های غذایی و روش های لاغری کردند و افراد چاق در سراسر جهان بارها برای لاغر شدن از این روش ها استفاده کرده اند. تلاش کرده اند به طریق مختلف با افزایش انگیزه و اراده از شر چاقی رها شوند اما موفق نشده اند.
افزایش رو به رشد نرخ چاقی در جهان ثابت می کند که تلاش افراد چاق قبلی برای لاغر شدن بی نتیجه بوده است و هر ساله افراد جدید به گروه افراد چاق اضافه می شوند.
بنابراین این فرضیه که برای لاغر شدن باید در برابر مواد غذایی اراده برای نخوردن داشته باشید منسوخ و بی نتیجه است.
هیچ فرد لاغری برای لاغر بودن از اراده یا نیروی خاصی بهره نمی برد و همینطور هیچ فرد چاقی برای چاق شدن تصمیم قاطع و اراده پولادین نداشته است. بنابراین موضوع لاغر بودن یا چاق شدن فراتر از اراده شخص و تصمیم قاطع است و به سیستم هدایت مغز مربوط می شود.

کشف اولین شواهد نقش مغز در چاقی
در اوایل دهه ۱۹۰۰، پزشکان متوجه شدند که بیماران با وزن طبیعی که در ناحیه ای از مغز به نام هیپوتالاموس آسیب دیده اند، اغلب پس از آسیب چاق یا لاغر می شوند. این مشاهدات باعث شد که محققان مشکوک شوند که مغز افزایش و کاهش وزن را کنترل می کند.
شواهد محکمی مبنی بر اینکه مواد شیمیایی خاصی در مغز وزن انسان را تنظیم می کنند، سال ها بعد در دهه ۱۹۷۰ به دست آمد.
محققان فکر میکردند مولکولی که از طریق خون به مغز میرود، میتواند تعیین کند که آیا موجودات احساس کنند سیر شده یا گرسنه هستند.
۲۰ سال محققان بعد با جداسازی ژنی که در موش های چاق جهش یافته بود، این هورمون را شناسایی کردند. این ژن پروتئینی به نام لپتین تولید می کند که در سلول های چربی ساخته می شود.
به دلیل این جهش، موش ها نتوانستند لپتین عملکردی بسازند. در صورت درمان با لپتین، اشتهای آنها کاهش یافت و متابولیسم آنها افزایش یافت و باعث کاهش وزن آنها شد.
از آنجایی که انسان ها نیز لپتین تولید می کنند، محققان امیدوار بودند که دادن این هورمون به افراد چاق منجر به کاهش وزن شود. با این حال، لپتین درمان شگفت انگیزی نبود که دانشمندان، پزشکان و بیماران را امیدوار به کاهش نرخ چاقی کند نبود.
اگرچه این یافتهها منجر به درمان چاقی یا حتی کاهش نرخ چاقی در جهان نشد، اما اهمیت مغز را در تنظیم وزن نشان داد و بستری را برای درک بیشتر مکانیسمهای وزن در افراد ایجاد کرد.
به لطف دههها تحقیق سیستماتیک، اکنون دانشمندان بهتر میدانند که چگونه مغز وزن بدن را به شدت تحت کنترل دارد.

جهان در حال چاق شدن
دانشمندان علوم اعصاب اخیراً دریافته اند که غذاهای چرب به مراکز لذت مغز ضربه می زند، همان مناطقی که با عادات هروئین و کوکائین مرتبط است. برای افراد معتاد، صرف نظر از پیامدهای منفی سلامتی یا اجتماعی، غذا خوردن اجباری می شود.
تحقیقات نشان میدهد که پس از دورههای طولانی خوردن بیش از حد، ارتباطات مغز به طور دائم در سطح مولکولی تغییر میکند.
در افرادی که از غذاهای پرچرب و پرکالری تغذیه می کنند، مراکز لذت مغز با گذشت زمان تحریک کمتری می شوند، درست مانند افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند.
از این رو مغز این افراد برای افزایش تحریک عصبی فرمان مصرف بیشتر را صادر می کند.
در اینصورت اهمیتی ندارد فرد معتاد به مواد غذایی یا مواد مخدر باشد، او نمی تواند در برابر فرمان مغزی خود مقاومت کرده و مصرف خود را افزایش ندهد.
نکته جالب توجه اینکه زمانی که افراد مبتلا به پرخوری یا مصرف غذاهای پرچرب، غذاهای سالم تر پیشنهاد می شود آنها تمایل کمتری به خوردن غذاهای سالم تر دارند و ترجیح می دهند روش قبلی خود را ادامه دهند.
این درحالی است که این افراد از شرایط فعلی خود به شدت ناراحت هستند و آرزوی لاغر شدن دارند اما توانایی انتخاب پیشنهادات غذایی سالم تر را ندارند نه به این دلیل که آنها نادان یا کم عقل هستند بلکه به این دلیل که مغز آنها در انتخاب مواد غذایی مداخله کرده و انتخاب خود را به افراد تحمیل می کند.
آنها پس از مصرف مواد مخدر. علاوه بر این، زمانی که به موشها غذای سالم پس از هفتهها غذای ناسالم پیشنهاد شد، نسبت به موشهایی که فقط از غذای سالم تغذیه میکردند، کمتر احتمال داشت آن را بخورند.
از آنجا که چاقی یک وضعیت پیچیده است که تحت تأثیر، عادت ها، مواد شیمیایی، رفتار و محیط قرار می گیرد، برطرف کردن آن و حتی مهار افزایش نرخ چاقی در جهان نیازمند یک برنامه ریزی هوشمندانه و مستمر است.
دوره های آموزشی لاغری با ذهن بستر مناسب برای شروع حرکت به سمت لاغری هستند.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین نقش مغز در نرخ چاقی ابتدا توضیحات نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات با شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش ما درباره اینکه افراد چاق شدن را از دیگران یاد می گیرند چیست؟ شرح دهید، برای گفته های خود مثال ذکر کنید.
- نگرش شما درباره تاثیر مغز در نرخ چاقی چیست؟ وضعیت چاقی خود را با نگرش نقش مغز در چاقی شرح دهید.
- چرا استفاده از روش های لاغری باعث لاغری افراد و کاهش نرخ چاقی نمی شود؟
- چرا افراد چاق دوست دارند با افراد چاق دوست شوند؟ از نظر تشابه مغزی پاسخ دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
-
اصلاح پرخوری و اشتها در مغز2,500,000 تومان
امتیاز 4.31 از 29 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام استاد صبح شما بخیر و شادی
چقدر از خداوند متعال متشکرم که تاکنون توانستم گام 62 نقش مغز در نرخ چاقی جهان را گوش بدهم
استاد من الان دقیق متوجه میشوم که ما انسانها از فکر چاق ، روزبه روز چاق تر شدیم فرمولهاو باورهای اشتباهی که سالیان سال آن را در ذهنمان برای خود تکرار و تقویت کردیم و مثل یک آهن ربای بسیار قوی به سمت باورها کشیده میشدیم بدون اینکه اراده ای از خود داشته باشیم
1- من ژنتیکی چاقم 2- من بعد از ازدواج چاق میشوم 3- من بعد از بارداری چاق میشوم -4 سوخت و ساز بدن من کم است 5- من تحرک زیاد ندارم -6 من با خوردن نان و برنج چاق میشوم و…….
و چقدر برای هر بار تصمیم گرفتن برای اینکه این برچسب ها را به خودمان نزنیم و فقط تلاش کنیم جسم خود را لاغر کنیم خودمان را سرزنش کردیم و به قولی آبروی خود و خدای خود را بردیم که من اراده ندارم چقدر من بی عرضه ام و مورد تمسخر آشنا و فامیل میشدیم که دوباره میخواهی لاغر بشی ول کن بابا تولاغر بشو نیستی خودت و دیگران را خسته نکن و هر بارخسته تر از قبل بعد از چند ماه دوباره یک فرد چاقی را میدیدم که مقداری لاغر شده منتظر بودم جایی خلوت گیر بیاورم بپرسم از چه روشی لاغر شده و الان با هدایت خداوند به این سایت متوجه شدم چه کار بیهوده ای است این کار که قبل از پاک کردن فرمولهای چاقی از ذهن ما خواسته باشیم از پایین به بالا عمل کنیم و برجسم فشار و گرسنگی بیاوریم تا لاغر شویم .
الان یاد گرفتم تصمیم برای لاغری اصلا فایده ندارد فقط باید فرمولهای لاغری را جایگزین فرمولهای چاقی کنیم تا تصمیم لاغری خودبه خود اجرایی شود ان هم فقط با استمرار و اموزش امکان پذیر خواهد بود
به عنوان مثال مغز ما افراد چاق مثل یک آدم آهنی کار میکند وقتی که ما در طول سالیان زیاد فرمول چاقی را به ذهن خود وارد کردیم هرچقدر هم تلاش کنیم که این فرمولها را پاک کنیم نمیشه به عنوان مثال مغز فرمان میده فلان غذایی را بخور و ما نمیتوانیم مقاومت کنیم که نخوریم مثلا وقتی به ادم آهنی فرمول ذهنی داده شده که باید فلان کاررا پشت سرهم انجام دهد هیچ اختیاری ندارد و نمی تواند وسط کار که آن کاررا انجام ندهد چون برنامه آن آدم آهنی توسط کسی که ان را طراحی کرده این مدل نوشته شده حتی جایی هم شاید برنامه داده شده باشه که باید خودش را نابود کنه و از بین ببرد ولی او اصلا متوجه نمیشه که این برنامه برای او ضرر دارد و طبق برنامه کاررا جلو میبرد. فقط کارها را از روی برنامه ای که مخترع به حافظه ان داده اجرا میکند حالااگر این مخترع می بایست فرمولهای چاقی را با فرمولهای لاغری تعویض کند تا آن آدم اهنی هم آن کارهارا به خوبی انجام دهد
پس ما باید ابتدا مسولیت چاقی خود را بپذیریم که ما به عنوان مخترع و کسی که برنامه را به مغز میدهد تا الان باعث چاقی خودمان شدیم و تنها راه برای لاغری این است که فرمولهای ذهن خودمان را از چاقی به لاغری تغییر بدهیم و بعد با اطمینان بگوییم من حتما با این روش لاغر میشویم راه دیگه ای نیست و اما و اگر درکار نباشد فقط با استمرار و حس خوب این مسیر را ادامه بدهیم و بهانه تراشی نکنیم و فرمولهای اشتباه را پاک کنیم
نگرش ما درباره اینکه افراد چاق شدن را از دیگران یاد می گیرند چیست؟ شرح دهید، برای گفته های خود مثال ذکر کنید بله تمام افراد چاق از دیگران و خانواده و جامعه چاقی را میاموزند و در ذهن خود فرمول و باور ایجاد میکنند
نگرش شما درباره تاثیر مغز در نرخ چاقی چیست؟ وضعیت چاقی خود را با نگرش نقش مغز در چاقی شرح دهید نگرش من این است که تاثیر مغز درچاقی خیلی مهم است و حتما وضعیت چاقی من به ذهنم برمیگردد
بنام خدا
سلام خدمت همه ی دوستان و استاد روشن عزیز
این فایل را خیلی گوش کردم وهنوز هم گوش میکنم چون تمام اقشار خودم را داره که متوجه شدم چطور چاق شدم من تا سن ۱۴و یا ۱۵ سالگی خیلی بودم غذا هم زیاد میخوردم میان وعده میخوردم اما تو فکر چاقی نبودم اصلا بهش فکر نمیکردم تا اینکه وقتی تو جمع بزرگترها قرار میگرفتم میشنیدم فلانی ازدواج کرد چاق شد خوشکل شده فلانی باردار شده چه بهش میاد خوشکل شده فلانی بزرگ شده چاق شده بهش میاد و ووووو من همه ی اینا را باور کرده بودم و خودم هم منتظر بودم که زود ازدواج کنم باردار بشم که چاق و خوشکل بشم و چند سال بعد این اتفاق برام افتاد عقد کردم چاق شدم باردار شدم چاق شدم مکمل نمیخوردم از ترس چاقی چون دیگه متنفر شده بودم از چاقی بعد بارداری رژیم و،ورزش شروع شد کم خوردن ها شروع شد غر زدن به خودم شروع شد که تو عرضه نداری رژیم بگیری لاغر نمیشی همین طور باید بمونی و حسرت بخوری چقدر بزرگتر سنت میزنی هیچ لباسی اندازت نیست شکم و پهلو خودتو تو آینه ببین چه زشتن و خلاصه زندگی من همین طوری سالها گذشت تا اینکه با سایت تناسب فکری استاد روشن آشنا شدم و با فایلهای رایگان دارم ادامه میدم و خدا را شکر خیلی راضی هستم و به کار کرد ذهنم پی بردم که تمام این مشکل چاقی اول خودم بودم که فرمول اشتباه به مغزم دادم و ذهن هم اجراش کرده و الان هم من میخواهم لاغر شوم و لاغر میشوم با استمرار داشتن و یاد گیری زبان لاغری با ذهن میتوانم به وزن ایده آل خودم برسم اصلا عجله ای ندارم چون حالم خوبه احساس خوبی دارم شاد هستم و ایمان دارم که مسیرم درسته و ادامه میدم .
ممنون از استاد روشن عزیز .
سلام و درود
چقدر گوش دادن به این فایل حال منو خوب می کرد . اینجا چند بحث مطرحه نقش مغز در چاقی و لاغری نقش مغز در خوردن و نخوردن نقش مغز در پیوند بین خوردن و چاقی نقش مغز در پیوند بین نخوردن و لاغری
من در طول این روزهایی که با شما همراه بودم فهمیدم خودم صاحب مغزم هستم و ژنها بر من حاکم نیستند بلکه من بر ژنتیکم مسلط هستم و خودم ژنتیک خودم رو ایجاد کردم .
وقتی نقش مغز رو در چاقی یا لاغری بررسی می کنیم خب به یه چیز میرسیم که خب اگه این فرمولها در مغز منه از کجا این فرمولا در مغز من رفته ؟ خب بازم پاسخ اینه ما چاقی رو از بیرون یاد گرفتیم و اولش تشویقمون میکردن که خب این کار خوبه و با این تشویقها به ما نشون میدادند کار درست اینه که چاق بشی و وقتی ما چاق شدیم حالا بهمون میگن چاق شدن غلط بوده و لاغر شدن درسته .
اما حالا که میخوایم لاغر بشیم با فرمولهای چاقی تکرار شونده روبرو میشیم که وارد مغزمون کردیم و حالا اون اطلاعات با اطلاعات لاغری تازه و نو همخوانی ندارند و چون اطلاعات چاقی بیشتر تکرار شده به راحتی اطلاعات مربوط به لاغری رو کمرنگ می کنه و اگه آموزش اطلاعات لاغری تکرار نشه دوباره به راحتی اطلاعات چاقی مرور میشه و ما چاق میشیم .
له نظر من مغز ما فقط یه ظرفه
نقشش در لاغری من اینه که اطلاعات رو میتونم تا حدی در اون ذخیره کنم .
مغز فرمانده بدنه و قادره از طریق اعصاب ابن اطلاعات رو به سلولها برسونه و ژنهای سلولها دریافت کننده این اطلاعات هستند .
ما یه باوری داشتیم میگفتیم چاقی ژنتیکیه که بعد شما اثبات کردید اصلا ژن چاقی وجود نداره میتونیم از یه راه دیگه هم اثبات کنیم که ژن چاقی در اصل وجود نداره اما به خاطر آموزشهای غلطی که ما دیدیم توالی ژنهای صحیح رو در سلولهامون تغییر دادیم و سلولهای جدید حاوی ژنهای تغییر کرده بر اساس اطلاعات ذخیره شده در مغز اطلاعات چاقی رو در حافظه ی سلولی تغییر دادن و در نتیجه چاقی مرتب از نسلی از سلولها به نسلی بعدی سلولها انتقال پیدا کرده
و برای تغییر توالی این ژنها راهی نیست به جز آموزش محتوای جدید و مهمتر از اون استمرار در یادگیری . در مورد بیماری سرطان یکی از راههای درمان که کشف کردن این هست که اون قسمت از ژن رو که سلولهای سالم رو تبدیل به سلولهای سرطانی می کنه تونستند بردارند و سرطان دیگه به سلولهای جدید انتقال داده نمیشه . در واقع اومدن و ژن درمانی کردن و ریشه سرطان رو از ژن برداشتند . خب ما میدونیم غیر از درمانهای بیرونی خود ما از طریق افکار و رفتارمون کد سرطان رو به دی ان ای انتقال دادیم . پس تنها راه اینه از همون راه تکرار و تمرین آگاهیهای سلامتی ژن سرطان رو کم کم و آروم آروم از سلولهای بدن پاکسازی کنیم .
ما در طی این دوره باورهامون رو تغییر دادیم و عامل ژنتیک رو از چاقی حذف کردیم و دقیقا ما هم مثل دکترها تونستیم چاقی رو که با پذیرش باورش به ژنهامون انتقال داده بودیم از روی ژن برداریم .
ما تونستیم تا اینجای کار با تکرار آموزشهای جدید درصد چاقی کمتری به سلولهای جدید که ساخته میشن انتقال بدیم و به مرور با تکرار این آموزشها نسل به نسل سلولهای لاغرتری خلق خواهیم کرد . فقط و فقط باید آموزشهای جدید رو تکرار و تکرار و تکرار کنیم تا آموزشهای قبلی از کانون توجه خارج بشن .
بیشترین زمانی که چاقی به ما یاداوری میشه اول دیدن رفتار پرخوری و تعدد در خوردن و بعد دیدن جسم چاق هست .
پیوند خوردن و چاقی هم باوری شده که چسبیده به ژنهامون و کدش برامون تکرار میشه .
پیوند بین جسم چاق و چاقی هم باوری محکم تر از اون هست که دیگه همه ی ما باور کردیم وقتی وزنمون بالا میره یعنی نشان چاقیه .
این دوباور خیلی کار میخواد . ما تا این پیوندها رو نشکنیم باز هم این ژن به سلولهای بعدی انتقال داده میشه و سلولهای چاق و معتاد به مواد غذایی و معتاد به باور چاقی در مورد جسم در خودمون تشکیل میدیم . ما خیلی باید روی این پیوندها کار کنیم و پیوندهای جدید ایجاد کنیم .
چیزهایی که در این دوره در مورد پیوند جسم چاق و چاقی یاد گرفتم اینه که
از طریق جسم چاقم اطلاعات چاقی وارد بدنم نکنم . چطور ؟
وزن نکنم .
سایز نکنم .
تو آیینه نگاه به چاقیم نکنم .
به شکم چاقم توجه نکنم .
به انسانهای چاق و چاقی جسمی اونها و همینطور چاقی ذهنی و گفتگوهاشون توجه نکنم .
در مورد رفتارم
اینکه نگرشم و به پرخوری تغییر بدم .
باور کنم پرخوری از بیرون به من تحمیل نمیشه
باور کنم خودم پرخوری رو انتخاب می کنم .
احساسم و نسبت به پرخوری خوب کنم
پرخوری دلیل چاقی نیست
خوردن دلیل چاقی نیست .
پرخوری فقط یه واکنشه به فرمولهای ذهنی پرخوری .
قدرت رو ندم دست پرخوری .
پرخوری فقط یه فعله که بدن خودش هر لحظه داره پاکسازیش می کنه .
افکار منفی رو تکرار نکنم .
و …
خب فعلا با این تمرینات من احساسم نسبت به پرخوری خیلی بهتر شده . چون میدونم انتخاب خودمه .
باور کردم اونقدری که میخورم و لذت میبرم پرخوری نیست.
پرخوری اونه که میخوری و رنج میبره .
این معنای پرخوریه .
اینو تازه فهمیدم و ترک کردن این پرخوری راحته . اونقدری بخور که رنج نبری . جدیدا در مورد باور کالری ها ایده جدید به ذهنم رسیده . باور کالری ها می گه هر ماده غذایی یه مقدار انرژی داره که ما اون رو وارد بدنمون می کنیم . مثلا در طول روز ما میانگین ۳۰۰۰ کالری مصرف می کنیم . خب حدودا برای یک مرد در سن و سال من هم ۲۵۰۰ کالری سوخت و ساز بدنشه خب همه دکترها معتقدند این ۵۰۰ کالری اضافه منو چاق می کنه . در حالیکه من یه باور دیگه پیدا کردم .
من وقتی ۳۰۰۰ کالری وارد بدنم می کنم . یعنی ۳۰۰۰ کالری نیرو به بدنم وارد می کنم . طبق قانون نیوتون که در درسهای قبل خوندیم هر عملی را عکس العملیست برابر با آن ولی خلاف جهت آن . در این مورد یعنی همین ۳۰۰۰ کالری که به بدن من نیرو و انرژی وارد می کنه مطابق همین از بدن من به غذا نیرو وارد میشه . تازه این در صورت ثابت بودن اون شئی هست .یعنی مثلا یک شئی رو روی زمین قرار میدیم ثابت. در حالیکه به محض ورود غذا به بدن بدن ما اون رو تجزیه می کنه . بدن من اون غذا رو از بین میبره . پس قطعا و قطعا نیرویی که بدن من به غذا وارد می کنه چندین برابر نیروی اون غذاست که قادره اون رو تجزیه کنه . مثلا میگیم ۱۵۰۰۰ کالری . بدن من در هر بار خوردن کامل که حدودا ۴۸ ساعت طول می کشه ۱۵۰۰۰ کالری به غذا نیرو وارد می کنه .خب پس چرا دکترا هیچ وقت از این ۱۵۰۰۰ تا انرژی که بدن ما به غذا وارد می کنه چیزی نمی گن در حالیکه این نیرو هست و واقعیت داره ولی چاق کردن غذاها اصلا وجود نداره و اونا باورش کردن . یه بار در یه فایلی از شما میخوندم که ما انسانها استعداد عجیبی در ناراحت کردن همدیگه داریم به نظرم دکترها در این امر گوی سبقت رو از همه گرفتن و پیشاپیشِ مردم در حرکتن و مدام با باورهای مزخرف خودشون صرفا به اسم و رسم دکتر مارو ناراحت کردن .
اونها حقیقت به این واضحی رو ندیدن که غذا خوردن در هر وعده قادره کلی از انرژی بدن رو مصرف کنه و نشاندهنده ی این مصرف انرژی هم هضم و جذب و دفع مواد غذایی و از طرفی مصرف انرژی در سلولهای داخلی و هدایت چربیها به سمت سلولهای چربی و تجزیه چربیهاست .
چرا دکترها هیچ وقت نگفتن کار اصلیِ سلولهای چربی تجزیه چربی هست نه ذخیره چربی .
خب من در این تمرین کاملا با استفاده از قوانین فیزیک به خودم ثابت کردم هر چقدر کالری وارد بدنمون کنیم در حقیقت داریم از بدنمون کار می کشیم و انرژیشو میسوزونیمش . برای همین بعد از خوردن معمولا خسته میشیم . اگه غذا بهمون انرژی بده قاعدتا نباید خسته بشیم پس از غذا از ما انرژی میگیره هرچقدرم بیشتر بخوریم انرژی که از ما میگیره خیلی بیشتره .
بدن لحظه ای دست از تجزیه بر نمیداره .
به محض ورود غذا با دندان اون رو خورد می کنه به معده میفرسته با اسید اون رو حل می کنه . به روده ها میره بازم توسط سلولهای روده اون رو خورد و له می کنه . بعد که جذبشون میکنه بازم دست بردار نیست انقدر روشون عملیات انجام میده تا به ریزترین عناصر تبدیلشون کنه و بعد همه رو از بدن دفع می کنه و انرژی حاصل از این همه فرایند کار به مصرف سلولها میرسه .
در حقیقت این غذا نیست که به ما گرما میده این کار کرد بدن هست که گرما و سوخت تولید می کنه مثل دستگاههایی که کار می کنند و گرم میشن اون حرکت و کار هست که گرما و انرژی تولید می کنه نه خود غذا .
یعنی ما انرژی رو از طریق کار کردن اندامهامون میگیریم و گرم میشیم .
حالا هی ما خوردن رو از خودمون قطع کنیم بدن بعد از مدتی دیگه کار نمیکنه . دیگه سوختی نداره که ادامه بده به حیات .
ما به واسطه ی خوردن از بدن کلییییییییی کار می کشیم .
پس با این دیدگاه حسمون به خوردن تغییر پیدا می کنه .
خوردن چاق شدن نیست .
خوردن به کار انداختن تمام دستگاههای داخلی بدنه .
نیروی آزاد شده از عمل گوارش انرژی تمام اندامها رو مهیا می کنه .
پس انقدر خوردن رو با چاقی پیوند ندیم . انقدر خوردنهامون رو پرخوری معنا نکنیم . پرخوری یعنی حس بد در خوردن . یعنی اونقدری میخوری که میترسی . اونقدری میخوری که از خودت متنفر میشی . اونقدری میخوری که بعدش عذاب وجدان می گیری . اینها یعنی پرخوری . ولی وقتی اونقدری میخوریم که حسمون خوبه . دوست داریم لذت میبریم . تصور خوب داریم خب اینا رو الکی پرخوری تصور نکنیم .
حالا میریم سراغ چاقی جسم .
جسم چاق فقط و فقط حاصل فکر و توجهات چاقی و استمرار در این تفکرات هست .
تنها عامل تغییر چاقی جسم تغییر فرمولهای ذهنی نسبت به چاقی و لاغریه .
خدایا انقدر توی مغزم توضیح میتونم بدم ولی نمیتونم بنویسم
خیلی میتونم به خودم ثابت کنم که چاقی اصلا نیست . جسم چاق چاقی محسوب نمیشه .
ما تصور کردیم که جسم چاق = چاق بودن فرد .
حالا یا باید از هر راهی که میدونیم جسم چاق رو لاغر کنیم که بارها امتحان کردیم و دیدیم نشده یا اینکه باور جسم چاق = چاقی رو اصلاحش کنیم .
قطعا این باور در درسهای بعدیم بیشتر خودشو نشون میده . فعلا این فرمول رو در خودم پیدا کردم که باعث میشه چاقی در ذهنم تکرار بشه .
قطعا در درسهای بعدی دلایل زیادی برای رد این باور هم پیدا می کنم . بهتره همینجا کلام رو ختم کنم . خدا میدونه چقدر ذهنم با گوش دادن به فایلها پر از اطلاعات لاغری میشه . انقدر بهم اطلاعات وارد میشه دیگه دستم خسته میشه ولی میبینم هنوز هست .
ولی فعلا بسه .
ما بقی اطلاعات رو بعدا دریافت می کنم . الان پر شدم از حس خوب . میخوام لذتش رو بهتر حس کنم . پس مابقی رو میزارم برای روزهای بعد
سلام رفیق عزیز
اول تشکر از استاد عزیز که این سایت عالی را راه اندازی کردن و دوم اینکه بنده مطالب جنابعالی را مرتب میخونم و لذت میبرم و عمق نگاه شما به مسائل و درک شما از چاقی ولاغری بسیار زیبا و برای من آموزنده هست .یک نکته جالب که در چاقی و لاغری و جود داره بلکه در تمام مسائل دیگه هست اینکه نگاه ما اگه تغییر کنه ماجرا خیلی جالب میشه.به عنوان مثال در مساله چاقی باید ببینیم عوارض چاقی چی هست؟سستی ضعف بی حالی مریضی کاهش توانایی نداشتن حال خوب و غیره انا نکته ای که من میخوام بگم دقیقا بر عکس هست یعنی موارد بالا یعنی سستی بی حالی ترس ضعف عدم اعتماد بنفس بی حوصلگی و غیره عوارض چاقی نیستند بلکه علت چاقی هستند و در حقیفت چاقی زاییده و جزء عوارض موارد بالا هست یعنی پرخوری (زیاده خوری) عامل چاقی نیست پرخوری زاییده ترس و ضعف و حقارت و عدم اعتماد بنفس و نبود عزت نفس و اینهاست.زمانیکه ما ازلحاظ روحی اقناع میشیم و به کمال میرسیم پرخوری (زیاده خوری)بصورت ناخودآگاه در ما محو میشه بدون هیچ تلاش فیزیکی و هیچ تلاش جسمی .
من خودم این را تجربه کردم زمانیکه انرژی روحی انسان بالا میره و از لحاظ روحی و درونی رشد میکنه و سبک میشه رفتارهای انسان بصورت ناخودآگاه تغییر میکنه در حقیقت ذهنیتهای اشتباه ما ک فرمولهای ذهنی اشتباه که ما شبانه روز در تلاش برای تغییر اونها هستیم چون بصورت ناخودآگاه بوجود اومدن بصورت ناخودآگاه هم از بین میروند و اگه بخواییم زور بزنیم و با ذهنمون درگیر بشیم بعد مدتی خسته میشیم و بدتر از بد میشیم.
کافیه فقط ذهنمون را تماشا کنیم فرمولهای ذهنی غلط و یا درستمون را تماشا کنیم با ذهنمون درگیر نشیم نجنگیم با درگیر شدن و جنگیدن ما فقط شکست میخوریم ذهنمون را باید تماشا کنیم صادقانه با قلبمون
وقتی صادقانه نگاه میکنیم میبینیم از یه جایی به بعد غذا خوردن دیگه برامون سخته و داره اذیتمون میگنه اما باز هم میخوریم چرا؟واقعا چرا،؟
وقتی در طول روز و درمسیر زندگی آدم حقیری هستیم و هر حقارتی را حاضریم برای رسیدن به پول یا مقام قبول کنیم شخصیت ما حقیر میشه و یک آدم حقیر همه جا حقیره حتی سر سفره و موقع غذا!
بله دوستان این چاقی عذاب آور نیتیجه ایرادات روحی و شخصیتی ما هست نتیجه رفتارهای روزمره هست.
پرخوری یا بهتر بگم زیاده خوری رفتار انسانهای حقیر هست رفتار ترسوها هست اما تا زمانیکه خودمون را عمیق نگاه نکنیم به این ماجرا پی نمبریم.
اگه چاقی آزار دهنده هست و شبانه روز ما رو درگیر خودش کرده باید ببینیم کجا داریم خودمون را و قلبمون را آزار میدیم؟چاقی درد آور و آزار دهنده نتیجه رفتارهای درد آور و آزار دهنده در زندگی ما هست در حقیقت ناراحتی و درد ما از چاقی نیست بلکه چاقی زاییده ناراحتی و دردهای درونی ماست.چاقی بصورت ناخودآگاه در ما بوجود اومد ما تلاشی برای چاق شدن نکردیم و لازم نیست برای لاغر شدن تلاش کنیم. اما ما برای رنجوندن خودمون و نابود کردن روح خودمون خیلی تلاش کردیم و این چاقی نتیجه اون تلاشها ست.چاقی پیام عالم هستی به ماهست که ای انسان آگاه باش اگه اندام متناسبی نداری نتیجه عدم تناسب شخصیت تو هست و اونچه در بیرون میبینیم تماما زاییده درون ما هست.
با تشکر.
سلام و درود
عجب نکاتی در متنتون نهفته بود . تا حالا اینجوری نگرش نکرده بودم . استفده کردم و دیدگاه جدیدی بهم اضافه کردید .
پرخوری ناشی از ضعف شخصیت ماست . وقتی شخصیتمون تغییر کنه انجام فعل پرخوری هم ناخوداگاه و بدون زحمت تغییر می کنه .
ممنون از متن عالیتون
سلام ظهر ادیننتون بخیر
شماباره درباره خوردن افراد متناسب خطر بودن این اقراد که
باورهای اشتباه وامکان چاق شدن این افراد هست این شاهد
با قرار گرفتن در زمان کی باوره داره با بدن در اون زمان یا اون کارباید چاق بشه این یی فرمول اشتباه هست که فرد ازدواح کنه باید چاقی رو داشته باشه انکار یی پروژه از پیش نوشته هست که باد انجام بشه
دستورات ذهن باید اجرا بشه
مغز + فکر + تحلیل = انتظاز چاق شدن
اطلاعات + بردازش = جاقتر شدن
در ادامه این کارها مغز شکوفا میشه تصویر سازی مراحل بعد رو ترسیم میکنه وترس از مواد غذایی بیشتری رو عامل چاقی میدونه
خوردن یی نون خامه ایدر افراد حتی۱ عد در این افراد باعث
میشه نیم کلیو تا یک کیلو چاقی بشه
در خود این ترس عجیبی در خوردن مواد غذایی وجود داشت فرق داشن سبزیجات با مواد دیگه نمدونم چرا وفتی سبزیجات میخوردم حسم ارامش وفکر تو خوب موادی استفاده کردی بود تو چاقتر نمیشی حلا با خوردن یی مواد دیگه که تو فکرم که چاق کننده هست ای وا گاش نمیخوردم این باد کم میخودم همه دانش اموخته این کلاسها هسیم م گفتن نداره
بارهشده بود حتی تا ۱۶ کیلو هم کم کردن وزن داشته باشم ولی وای ازروزی که دیگه هر چی تلاش میکردم برایی کم کردن وزن بیشتر چراغ قرمز مغزم روشن میشد احساس خراب روحیه خراب تر که بازم نتیجه یی شکست دوباره هست دیگه خودم میدونستمداره برکشت میکنه وزنم اون زمان یی بیچارگی در من بوجود میو مد که اکثر این افراد این حس دارن ولی برای من چون تعداش خیلی زیاده حسش بیستر هست بعضی زمان همین سال گذشته به حساب خودم گفتم دو تا مدل رژیمانجام بدم سریعترلاغر میشم خوردن دراچین زریره وسماق رو به اضافه کردم دخترم دیگه میگفت مامان چقدر از این ادویه تو غذا میریزی که زود تمام میشه بعدها فهمیدم که من اون خالی مصرف میکنم برای غذا استفاده نمی کنم وبازم همون اش وهمون کاسه
با ور به این مسیر اول قبول مسئولیت خودمون هست که اشتباه کردیم این کار روباید حتما ا ته قلب باشه زبونی نه
چون ذهن گول نمیخوره خودمون میفهمیمکه داریم جطوریی قبول میکنیم حس ارامشش خوب درک میکنیم
من زبانچاقی رو توش ماهر شدم توان توشت زیاد هست
بعد اموختن زبان لاغریی هست حالاباید تویی این نیز بقدری هم اموختش زیاد وهمکار کردش زیاد انجام بشه ورفت امدم درقسمت چاقی رو خیلی بیشتر کم کنم تاازفرمان قسمت جدید مغزم که اگاهی لا غرکننده درش ذخیره کردن استفاده بشه وفرومولش کامل بشه فرمان هزقسمت لاغریی صادر بشه هر چی ذهن وروح یاذهنناخداگاه وذهن خدا گاه باهم هماهنک باشن تجربه لاغر کننده درحسم بیشتراحرا میشه
افراد شگفتیساز ت ییاینبخش بهترعمل کردن هماهنگی بهتر
باهم اجرا کردن د متیحهلاغرتر شدن
پس تو این مسیراولین چیز قبول ااشتباه بعد اینکهمن باید لاغربشم من میتونم لاغر بشم باید حتماقبول کنیم اگه تو اینقسمت باتماموجود قبول نکنیمبازم کارمون دحار مشکل میشه جسم بازبان چاقی مارو چاق کرده وبا زبان لاغریی مارو لاغرمیکنه
(من میخوا م ولی بدن نمیزاره نداریم )
(سوخت سازم کمه نداریم )
شخصیت لاغر + فرمان لاغری = جسم لاغر
جسم نمتونه به تنهایی برای خودش زندگی کنه اولین شرایط تغییر فبول کردن اشتباه وانجام مراح بالا هسته وقت اینها درست شو وموانع انباشته تو ذهن شناسی کنیم برایدخودم من نا حالا حدود چند تا بوده که ازهمه قویتر بوده.
ارث اینم به شکر خدا از بین رفت من فقط شکل خودم هست شکل هیچ کس نیست نه پدرم ونه عمه ام فقط خودم
ترس از مواد غذایی این به شکر خدا از بین رفته کامل تو خوردن دیگه اصلا فکرم که چی من چاق میکنه نیست وازاد شدم از این فکر
قویترینش که تا رسیدن به فایل۶۰ تو خودم به اون شکل که فکر یی مانع باشه نمی کردم محتاج لاغریی بودم توخودم به کمک خداوند نابودش کردم ازبین بردم چند مرحله دیگه شاید مانع دیگه باشه تاحلا که این چند تا رو خودم پیدا کردم حالاتا اخراین ۱۰۰ گام بینم خدا چی میخواد
برای هر مانع روزها با خودم درگیر بودم این قدر دلیل مدرک جمع کردم هر کدوم که بتونم تو خودم ثابت کنم اشتباه هست که کلی زمان ووقت من گرفت ولی راضیم چون بعداز موانع برادشتم خیلی ازاد تر شدم حسم بهتر شده روحم ارامش داره فکرهای جدبد زیادی تو سرم موج میزنه من شروع به حفظ شعر کردم کاری که فبلا تو ۱۸ سالگی انجام میداهدم بعداز ازواجم کمتر شد تو دوران بچه که مدرسه میرفتن شعر بعصضی ار درساشون باهشون حفظ بودم ولی حدود ۳۰ سالی بود که اگه شعر ی حفظ میکرد م فوری از ذهنم پاک میشد ولی یی هفته هست که دارم دومین شعر از شهریار حفظ میکنم برام بسیار زیبا هست خیلی برام دل چسب شده همه بودن در این مسیر هست من برای چی کاری امدم حالا میخوام چه کاری بکنم من فقط برای یاد گیری لاغریی واموزش زود ونتیجه سریع واردم شدم حالا دارم لاغریی روبا چبزهای دیگه انشالله به دست میارم خدا کمک کنه تا اخر عمرم طمع این دوران از ذهنم بیرون نره دلچسب وگوار هست این مسیر من درش دنیایی رو تجربه کردم که فبل اصلا از وجودش تو خودم خبر نداستم من از اب راه راه افتادم به رود خونه رسیدم بعدازاین به دریاخواهم رسید این مسیر توذهنم تمام شدنی نیست
خدا پست پناهتون باشه یاحق حق نگه دارتون
در واقع امروز متوجه شدم که با یاد گرفتن آموزش های شما به تک تک لحظاتی که تایم غذا خوردن است بیشتر توجه میکنم تا ببینم خودم گشنم هست یا نه و اگه گشنمم نباشه با تمام وجود تلاش میکنم تا خانواده رو راضی کنم تا بعد از استراحتی کوچیک غذا بخوریم ولی امروز تا غذا حاضر شه بیسکوییت کوچیکی خوردم تا گشنگیم رفع بشه و کمتر آزارم بده ولی بعدش احساس کردم که دیگه علاقه ای به غذا خوردن ندارم چون نسبتا سیر شده بودم ولی نمیتونستم دست رد به سینه ی مادرم بزنم چون زحمت کشیده بود و سفره رو آماده کرده بود بخاطر همون پای سفره نشستم و خوردم و متاسفانه مثل همیشه غذامو زودتر از بقیه تموم کردم بخاطر همین دوباره کشیدم تا بیکار نباشم و خب از روی همین کارم و بیشتر رفتارهایی که دارم میتونم تشخیص بدم که غذا خوردن برام تفریحی شده تا از بی حوصلگی و بیکاری فرار کنم یا کمتر فکر و خیال کنم و شاد باشم ولی باز تو این مدت خیلی از رفتار هام تغییر کرده ولی هنوز نمیتونم نه بگم چون برای منی که چاقم یه رفتار خیلی غیر واقعی و عجیبیه و بخاطر همین رفتارام بهم الکی میگن که لاغر شدم تا برگردم به همون آدمی که قبلا بودم و باحال تر باشم نه مثل الان ضد حال که هر غذایی پیشنهاد میدن من میگم نه چون اون لحظه گشنم نیست
هنوز نمیتونم نسبت به خوراکی خوشمزه ای که جلومه بی تفاوت باشم ولی تصمیم دارم که بیشتر روی این قسمت از وجود کار کنم تا توی مهمونی مثل دیوونه ها به خوراکی ها و شیرینی ها زل نزنم تا آخر سر یکی بیاد بهم بگه بیا بخور راحت باش🙂🥲
و خب در آخر هنوز احساس میکنم به این روش و زندگی عادت نکردم بعضی روز ها به اندازه میخورم و بعضی روز ها پرخوری میکنم و گاهی نسبت به این روش کاملا نا امید میشم و احساس میکنم که دارم اشتباه انجامش میدم ولی نسبت به بدنم حس بهتری دارم و از اون زمانایی که به خودم گشنگی میدادم و از بدنم و قیافم متنفر بودم بهترم
و جدیدا فهمیدم که عاشق پیاده رویم مخصوصا شبا چون حس خیلی خوبی بهم میده و اونقدرا هم کار سخت و آزار دهنده ای نیست که بخوام ازش فرار کنم یا آرزو کنم تا تایمش زودتر تموم شه
“به نام خداوند بخشنده ی مهربان ”
درود به دوستان و استاد گرامی ؛
گام شصت و دوم : نقش مغز در چاقی و لاغری ؛
خدایا شکرت که امروز شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ توانستم گام شصت و دوم را بردارم .
همه ی ما می دانیم که مغز ما فرمانده و رهبر جسم و ذهن ما می باشد و هر کار و عملی که در بدن انجام می شود از طریق فرمان های مغزی می باشد.یکسری از دستورات مغز به صورت اتوماتیک و بر اساس خلقت وجودی خودش صادر می شود مانند نحوه ی پمپاژ خون از قلب به سایر اعضا ، چگونگی گردش خون در بدن ، پلک زدن ، راه رفتن و …و یکسری دیگر از دستورات مغز بر اساس داده ها و اطلاعاتی است که از پیرامون و اطراف خود کسب می کند و تبدیل به فرمول های مغزی می شوند و دستور اجرای آنها را به جسم صادر می کند ، مانند یادگیری یک زبان خاص، یادگیری یک نوع ساز و …چاقی ما هم از طریق فرمول های مغزی به وجود آمده است چون ما در طول زندگی خود آن را یاد گرفته ایم و هر بار فرمول چاقی جدید را به آن اضافه کرده ایم و هر روز بر اساس آن فرمول ها رفتار و عمل کرده ایم هر چند حالت طبیعی و پیش فرض وجودی ما لاغری و تناسب است اما با مرور فرمول های چاق کننده و توجه به آن و ترس از چاق تر شدن ، خود را به سمت چاقی کشانده ایم و تا زمانی که ما برای لاغر شدن فرمول های جدید را به مغز ندهیم تصمیم گیری ما برای لاغر شدن هیچ فایده ای ندارد در روند لاغر شدن ما و حالا هم می توانیم از طریق همین مغز لاغر و متناسب شویم تنها کافی است لاغری موجود در مغز خود را فعال کنیم و فرمول های لاغر کننده را جایگزین فرمول های چاق کننده کنیم.برای اینکه بتوانیم لاغر شویم باید از تمامی اقداماتی که از جسم شروع می شود و مبنای آن تغییر کردن جسم می باشد پرهیز کنیم و آن ها را متوقف کنیم مانند هر نوع رژیم گرفتن ، محدودیت ایجاد کردن ،ورزش کردن و … و به جای آن این باور و ایمان را داشته باشیم که از طریق ذهن می توانیم با تغییر نگرش ،جسم و بدن خود را در مسیر لاغری قرار دهیم.مغز و ذهن ما توانایی و قدرت باور نکردنی دارند و نقش به سزایی در زندگی ما ایفا می کنند چون تمامی اعمال و رفتار ما از مغز و ذهن ما نشات می گیرند و بستگی به فرمول ها و باورهای مغزی و ذهنی ما دارند و مغز و ذهن به نحو احسن کار خود را انجام می دهند هر چند ما از نتیجه ی آن راضی و خشنود نیستیم .پس باید ما با ایجاد باورها و فرمول های جدید و درست و جایگزین کردن آنها با فرمول ها و باور های قدیمی و نادرست ، مغز و ذهن خود را از نو سازماندهی کنیم تا به اهداف و خواسته های خود در زندگی دست پیدا کنیم.با یاد گیری لاغری ما می توانیم لاغر و متناسب شویم .
“ یا حق ”
سلام خدمت استاد عطار روشن عزیز و دوستان سایت تناسب فکری.
استاد چه حس خوبیه که یه روزی شخصی که همیشه حسرت لاغریش و زیاد خوردنش رو میخوری الان از خودت بخواد که بهش راه حل بدی امیدوارم من هم به این روز برسم نه بخاطر اینکه تلافی کنم فقط میخوام به همه ثابت بشه که لاغری با ذهن آسان ترین کار دنیاست استاد نمیدونم چطور حسم رو بهتون بگم واقعا هر کلمه که توضیح میدین انگار یک گرم از وزن من کم میکنه بعد از 62 گام هنوز با شنیدن حرفاتون شگفت زده میشم مشتاق تر میشم علاقه ام برای ادامه دادن بیشتر میشه گاهی وقتا دو روز میشه وقت نمیکنم بیام داخل سایت همش حس میکنم یه چیزیم کم هست و تا فرصت گیر میارم حتی نصف شب فوری وارد سایت میشم که فقط مطالب شما رو بخونم دیدگاها رو بخونم و لذت ببرم خوندن مطالب این ساعت از صدتا رمان جالب تر و خواندنی تر هست و هر روز خدا رو بیشتر از روز قبل سپاسگزارم بخاطر آشنا شدن با شما و سایت بی نظیرتون.
با این حرفتان خیلی موافق هستم که برای لاغر شدن فقط و فقط باید به خودمون تعهد بدیم و خودمونو باور کنیم که میتونیم ذهنمان را تغییر بدیم اونم با تکرار تکرار تکرار انگیزه اشتیاق و ایمان داشتن به خدایی که ما رو به این مسیر درست هدایت کرده تا بتونیم باورهای غلط و اشتباه این همه سال از زندگیمون رو اصلاح کنیم من خودم از اون دسته از اشخاص بودم با اینکه همیشه تپل و چاق بودم میگفتم بعد از ازدواج شدید چاق میشم چون مادرم شده خالم شده فلانی شده و دقیقا بعد از اینکه عقد کردم تا عروسی 6 کیلو و بعد از ازدواج هم 6 کیلو دیگه اضافه وزن داشتم و وقتی در نهایت ناامیدی با سایت شما آشنا شدم متوجه شدم افکار خودم باعث چاقیم شد نه خوردن غذاهایی که افراد دیگه ای هم میخورن اما لاغر هستن من به لطف خدا و باور آموزش های شما دور کمرم از 99 سانت به 85 رسیده و هنوز هم ادامه داره تا برسم به اون چیزی که دوست دارم باشم و وزن من از 80 به 70 رسیده و همچنان ادامه داره خیلی حس خوبی دارم انگار دوباره متولد شدم چون من فکر میکردم استپ وزنی دارم چون مربی باشگاه هم به من گفت تو استپ وزنی داری و باید شوک بهش وارد کنی الان که فکر میکنم خندم میگیره چون من الان هیچ کاری نمیکنم اما هر روز دارم لاغرتر میشم نه ورزش نه رژیم نه دمنوش فقط باور دارم که ذهن فعالی دارم که مسئولیت چاقیم رو قبول کردم و دارم در مسیرش پیش میرم من دقیقا هر 10 روز یکبار دارم دو سه سانت از بدن کم میشه و هیچکس متوجه نشده که من دارم چیکار میکنم یه بنده خدایی از آشنابهم گفت میگم اگه رژیم میگیری اشتباه میکنی چون باز ولش کنی. چاق میشی بعدم بدنت ضعیف میشه برای بارداری به مشکل میخوری و من نتونستم هیچ جوابی بدم که لاغری با ذهن ناجی زندگی من شده و سکوت رو ترجیح دادم و یاد گرفتم فقط به راهم ادامه بدم چون هنوز خطاهای زیادی داره ذهنم گاهی گول میخوره اما باز برمیگردم به مسیر درستم من الان دیگه میتونم از حواس پنجگانه که خودتون گفتید متوجه بشم چطور ذهنم داره عمل میکنه و دارم زبان لاغری رو یاد میگیرم که در همه جنبه های زندگیم تاثیر گذار بوده است.
سپاس روز خوش🙏
نشان های دریافت شده
سلام . جالبه وقتی از مغز و کارکردهای فیزیکی صحبت می کنید صحبتهاتون از حالت روانشناسی به روانپزشکی شبیه میشه .
ما تابحال چاقی و لاعری رو از دیدگاه روانشناسی بررسی می کردیم .
بحثهای روانشناسی بیشتر مربوط به بحثهای متافیزیک هست . وقتی در مورد مغز ، هیپوتالاموس ، لپتین و … …. صحبت می کنید مبحث لاعری با ذهن (متافیزیک ) تقریبا نزدیک میشه به لاغری با مغز (فیزیک )
فیزیک از متافیزیک ساخته میشه . چون هسته ی مرکزی تمام اتمها رو که شکافتند رسیدن به ارتعاش . ارتعاشی که اونجا نواخته میشه برای هر سلول منحصر به فرده برای همینه مثلا برگ درخت انگور با برگ درخت خرما متفاوته . چون ارتعاشی که در هسته از خودش ساطع میکنه باعث ایجاد تغییرات فیزیکی در اشیاء یا جانداران میشه .
در حقیقت انسانهایی که در قدیم سنگ رو تبدیل به طلا میکردند فکرشون اونقدر قوی شده بود که ارتعاش هسته ی اتمهای سنگ رو تبدیل به ارتعاش طلا می کردند .
شاید اون زمان این کار شبیه معجزه بود ولی الان از نظر علمی میشه اثباتش کرد و برای همین شاید بعدها دستگاهی اختراع بشه که بتونه سنگها رو تبدیل به طلا کنه .
سلولهای ما هم دقیقا جزئی از این طبیعت هستن . در هسته ی مرکزیشون دارای ارتعاشی هستند که اون ارتعاش باعث میشه ملکولهای پراکنده ای که در اطراف دی ان ای هستن از جنس همون ارتعاش جذب دی ان ای بشن .
برای همین حتی قدرت ارتعاش به مرور زمان ژنتیک رو تغییر میده و ساختار دی ان ای به واسطه ی همین ارتعاش هسته ی مرکزی به مرور زمان تغییر می کنه .
وقتی ما ارتعاش لاغری رو در خودمون تثبیت کنیم کم کم روی دی ان ای سلولهای ما اثر میزاره و ملکولهایی که به واسطه ی ارتعاش چاقی که به سلولها انتقال دادیم جذب دی ان ای شدن از مغناطیس خارج میشن . مثل آهنربایی که خاصیت آهنربایی خودش رو از دست داده باشه براده ها از دورش میریزن .
ما هم وقتی مغناطیس چاقی رو از وجودمون پاک کنیم ملکولهای چربی های زائد از دورمون میریزه و ما به مغناطیس اصلی خودمون برمی گردیم .
چیزی که روشنه اینه که مغناطیس و ارتعاش اصلی ما تناسب هست و رفع مواد زائد اما اگه مواد زاید رو نگه داشتیم به خاطر نگهداری و حفظ باورهای چاق کننده ای هست که تولید ارتعاش می کنند و امواج الکترو مغناطیس افکار و متعاقب اون احساس چاقی ملکولهایی رو جذب دی ان ای می کنند که کمتر مواد زائد رو دفع کنه .
پس درسته که مغز فرماندهی بدن رو بر عهده داره اما سلولهای مغزی به واسطه ی آنچه در ذهنیت ماست دستورات مغزی ایجاد می کنند و از طریق اعصاب به سلولها میرسونند . البته جنس پیامها هم الکترومغناطیس هست و باز اون فرامین هم هنوز خیلی حالت فیزیکی نگرفتن . اما این امواج الکترومغناطیس باعث برانگیخته شدن هورمونها میشن و کم کم فیزیک انسانها از ذرات کوچک که تحت فرمانهای الکترومغناطیس مغز قرار گرفته اند شکل میگیره .
ما اگه بخوایم علل چاقی رو فیزیکی بررسی کنیم خیلی عوامل ناشناخته پیدا میکنیم که حتی دانشمندان و پزشکان هم شاید به خیلیهاش نرسیدن .
اما وقتی از نظر متافیزیک بررسی کنیم به پاسخ میرسیم و برامون منطق پذیرتره .
حال و هوای لاغری در ذهن ایجاد کردن حالا از هر طریقی چه بررسی عوامل فیزیکی چه غیر فیزیکی باعث میشه ذهن ما تغییر کنه . به جای اینکه همش تو فکر خوردن باشیم مثلا دستور نوشتن یا خوندن صادر می کنه .
میگه بیا بخون بنویس تا به لذت آگاهی برسه
مبحثهای علمی فیزیکی اگرچه خیلی اگاهی دهنده هستن ولی زمانی شیرینیشون بیشتر حس میشه که به خدای وجودمون وصلش کنیم و واقعا ببینیم چه نیروی عظیمی در درون ما هست که این همه ملکول و سلول و هورمون و پروتئین و اسید امینه و ….. رو داره کنترل می کنه تا مثلا یکی از کارکردهای بدن انجام بشه . حالا بیشمار کارکرد بدن مغز قلب عضلات کبد طحال ریه و …. دیگه بماند . ما توی بررسی کارکرد یک لحظه ی یک سلول شاید سالها وقت باید بزاریم اون وقت در وجود ما چه نیروییه که در یک لحظه کن فیکون می کنه و هزاران هزار کار انجام میده .
واقعا چیزی به جز معجزه میتونه این کار و کنه .
یا حتی بیماری .
چاقی یا سایر بیماریها
چرا تمایل ما به جایی میرسه که در چاقی احساس راحتی می کنیم اگه فشار اجتماع نبود شاید هیچ وقت ما از چاقی بیزار نمیشدیم که مجبور بشیم برای رفعش کاری کنیم . یا چرا سلولها به یه جایی میرسن که ترجیح میدن بیماری تولید کنند . چرا روان ما تمایل به بیماری پیدا می کنه .
خیلی سوال زیاده . یه کتاب هست که سوالها همان جوابند . سوالهای زیادی در ذهنم میاد که با توجه به این کتاب فهمیدم پاسخها تو دل سوالاتند .
البته هنوز نخوندمش ولی احساس میکنم کتاب خوبی باید باشه .
اما چیزی که به ذهنم میرسه در مورد قسمتی از متن که نوشته دانشمندان علوم اعصاب اخیراً دریافته اند که غذاهای چرب به مراکز لذت مغز ضربه می زند، همان
تحقیقات نشان میدهد که پس از دورههای طولانی خوردن بیش از حد، ارتباطات مغز به طور دائم در سطح مولکولی تغییر میکند.
به نظر من خوردن به دلیل احساس چاقی که بعد از خوردن در ما ایجاد میشه و از طریق سلولها به مغز مخابره میشه باعث میشه ارتعاش مغز تغییر کنه .
وگرنه ما خیلی ها رو میبینیم که غذاهای چرب هم میخورن ولی باز مغزشون از فرمان صحیح باز نایستاده و همچنان لاغرن .
به نظرم بازم خود ما دخیل هستیم که قدرت رو بدیم دست غذاها یا چرییها یا دست خودمون .
به نظرم وقتی چاقی رو از لحاظ فیزیکی بررسی کنیم قدرت رو دست غیر خودمون میدیم و بنابراین مجبوریم حالت جنگ رو بپذیریم تا بتونیم اون عوامل بیرونی رو تغییر بدیم .
ولی بررسی چاقی و لغری از نظر متافیزیک و صلح با خود روان منو بهتر اروم می کنه و گم نمیشم در دریایی از موجودات خارجی .
چون به این باور رسیدم که حتی جسم من غیر از منه . و من واقعی فیزیک من نیست بلکه روح منه . روان منه و این جسم جذب روح منه جذب قسمت متافیزیک من به دلیل ارتعاشاتی که دارم هست .
حتی چهره انسانها مرتبا در حال تغییره . شما دو تا عکس خودتون رو دقیقا شبیه هم نمیتونید پیدا کنید بنابراین حتی کوچکترین افکار ما در خلق سلولهای بدن تاثیر دارند .
پس حتی ما فکرمونم نیستیم .
یه وقتایی گم میشم در بین حجم از اطلاعات و ترجیح میدم کنکاش رو کنار بزارم . ولی همین تفکر کردن هم خوبه حتی اگه به جوابی که میخوام نرسم ولی بازم خوبه چون حداقل لحظاتی همین گفت و شنودها ارتعاشات مارو تغییر دادن .
خدایا شکرت
سلام استاد گرامی و دوستان هم مسیر
ممنونم از آگاهی تازتون
من متوجه شدم که اولین گام برای لاغری پذیرش مسئولیت لاغرشدن است .
یاد گرفتم یادگیری لاغری در بدو تولد در ما بوده و ما متناسب و سالم به دنیا آمده ایم ،
و اگر بخواهیم لاغر شویم باید آن را فعال کنیم .
مانند آموزش زبان ، اگر بخواهیم زبان جدیدی را یادبگیریم زبان قبلی که یادگرفتیم فراموش نمی شود،
ما به آن قسمت از مغز که این اطلاعات در آن ثبت شده کاری نداریم در کنار آن زبان جدید یادمیگیریم،
پس ما به اطلاعات مربوط به چاقی کاری نداریم و شروع به یادگیری و فعال کردن لاغری می کنیم .
ممنونم استاد عزیز
سلام استاد گرامی وقت شما بخیر ،
قبل از هر چیز از شما بخاطر این فایل عالی آموزشی تشکر ویژه دارم …آگاهی این فایل برای کسانی که می خوان تصمیم بگیرن دوره کنترل اشتها وپرخوری در مغز رو تهیه کنن به شدت تاثیرگذاره ….و من خوشحالم که سال گذشته این دوره ارو تهیه کرده بودم اما چندان که باید و شاید نتونسته بودم ازش استفاده ببرم اما در حال حاضر که این دوره بروزرسانی شده با علاقه و انگیزه بالا جلسات رو دارم پی گیری می کنم .
علت اینکه الان اینجا دارم دیدگاه میگذارم کاملا هدایتی بود .
می خواستم جلسه اول دوره ارو بشینم دوباره نگاه کنم کاغذ و قلم هم آماده کرده بودم ..اما یه فکر اومد که برو یه سلام صبح بخیر آهنگین و زیبا واسه دوستات بفرست بعد بیا بشین سر تمرین ..
فیلترشکنو روشن کردم اومدم تلگرام و اون چیزی که می خواستم پیدا کردم گفتم بذار یه نگاهی هم به کانال لاغری با ذهن بندازم که روی این فایل تصویری استاپ کردم که ببینم برای جلسه توضیحی واسه بچه هایی که می خوان اشتها وپرخوریشونو برطرف کنن و لازمه یه همچین دوره ای رو تهیه کنن چه چیزایی بیان کردید .
بعد از دیدن فایل تصویری رفتم قسمت نظرات ..۳ نظر توجهمو جلب کرد ببینم کیا نظر دادن و چون کم تعدادبود گفتم هر سه تارو بخونم که دیدم هر سه نظر مال خانم خضرلو و جوابیه شماست …
پاسخ شما به سوالات برام اهمیت دارن . برای همین خوندمش قسمتی که نوشتید :
همین دو جمله دریچه ای از آگاهی جدید بود برای من …چون از ابتدای دوره گام اول تمام صحبتا راجع به ذهن بود و بعضی جاها از عملکرد مغز یه صحبتایی شده …
ولی مطلبی که در پاسخ به خانم خضرلو بیان کردید درک مسئله ذهنی رو خیلی راحت تر کردید ..
چون این ذهن ناخودآگاه که اینقدر نقش کلیدی در حالات و شرایط زندگی ما ایفا می کنه در حقیقت داره اطلاعاتشو از مغز می گیره به این صورت که حواس پنجگانه تحت مدیریت مغز داره کار می کنه ..
اطلاعاتی که ابتدا به ذهن خودآگاه و سپس در صورت تکرار و باور کردن به ذهن ناخودآگاه میره و بایگانی میشه و تبدیل میشه به اطلاعات بسته ،،،این اطلاعات از طریق مغز سازماندهی میشه بعد به ذهن میره
ما می بینیم ، می شنویم ، استشمام می کنیم ، لمس می کنیم و می چشیم و از همه مهمتر احساس می کنیم سپس اطلاعاتشون به مغز راه پیدا می کنه و سپس به ذهن ….
این منطق برام کاملا قابل قبوله و راحت میشه باورش کرد ..
در نتیجه همانطوری که با اطلاعات غلط ، برنامه پرخوری در مغز و سپس در ذهن به تثبیت رسیده و ما مثل ربات این دستور رو علیرغم عدم تمایل انجام می دیم به همین ترتیب می تونیم از این به بعد تحت آموزش قرار بگیریم و اطلاعات صحیح بدیم برای خوردنهامون تا نتیجه ی این اطلاعات ، ایجاد و تثبیت فرمولهای جدید جهت لاغری و تناسب باشه ….و وقتی فرمولی به ثبت برسه اجرایی شدنش آسانه …. یکی از دلایلی که من دوره جدید و بروزرسانی شده کنترل پرخوری رو با علاقه دنبال می کنم یکی اینه که به کارکرد مغز آشنا بشم که قسمتی از وجود منه و کمک زیادی به خودشناسی می کنه که در سیر تکامل بسیار مهم هم هست دوم برای اینکه چطور فرمول چاق کننده پرخوری رو بردارم و جاش فرمول کم خوردن رو جایگزین کنم و از اجرای این فرمان هم لذت ببرم و هم لاغر بشم …
بی نهایت سپاسگزارم از زحمات شبانه روزی شما استاد ارجمندم
در پناه خداوند پاینده باشید به همراه خانواده محترمتون آمین
سلام به همگی و استاد عزیزم
استاد مطالب خوبی راجع به تحقیقات دانشمندان در مورد لپتین نوشتید و اینکه در مورد کنترل اشتهای انسان کارسازنبوده چون مرکز لذت در افراد چاق دیگه با غذای کم وحتی تنوع کم غذایی تحریک کافی نمیشه و باید هم مقدار بیشتر بشه وهم تنوع مواد غذایی بیشتر بشه تا به اوج لذت برسه برای همین افراد چاق سال به سال چاق تر میشن و سال به سال عادات غذایی شون تغییر میکنه ودنبال ترکیبات جدید یا تنوع غذایی جدیدی هستن که نقطه ی لذت مغز رو بیشتر تحریک کنه و بیشتر لذت ببرن
این برام جالب بود اگر درست برداشت کرده باشم .
ما در روش لاغری با ذهن به مغز یاد میدیم که غذا خوردن برای لذت نیس برای تامین انرژی بدن و انجام کارهای روزمره بدن نیاز به غذا داره نه برای لذت بردن از خوردن
خیلی از انسانها برای لذت بیشتر از مواد مخدر استفاده میکنن خیلی ها مشروب خیلی ها هم اراز غذا برای لذت بردن از زندگی و کم شدن آلام روحی وروانی شون به غذا پناه میبرن در مغز اونها غذا خوردن لذت تعریف شده ولی اشتباه تعریف شده .
در روش لاغری برای همین اول اون احساس خوب میاد شادی و ارامش میاد برای همین دیگه غذا کم میشه چون اروم میشه ذهن لاغری با ذهن اول روی روان افراد کار میکنه روان آدم درس بشه خود مغز آروم اروم دستوراتش عوض میشه دیگه برای رفع غم وواسترس دستور خوردن ولذت نمیده تا ما غمهمامون رو فراموش کنیم به عبارتی غذا افراد چاق رو به حالت خلسه میبره تا غصه هاشون یادشون بره
لاغری با ذهن مغز ما رو از غذا ولذت از غذا پاک میکنه آروم آروم وبعد میبینی دیگه حرص وولع نداری غذات کم شده فکر غذاها نیستی برای مشکلاتت دیکه غذاها جذابیت برات ندارن دیکه پناه به غذا نمیبری به خدای درونت وصل میشی و ارامش می گیری و دنبال حل مسئله ای دنبال دلایل مشکلات هستی نه سر پوش گذاشتن بر مشکلات با غذا به معنویت درونت متصل میشی و راحل بهت گفته میشه
نمیدونم تا چه حد تونستم مطلب رو برسونم
ببخشید استاد چرا تا الآن خیلی روی ذهن تاکید داشتید ولی تازگی ها بیشتر رو مغز تاکید دارید؟
کمی دچار تناقض شدم
سلام و درود
برداشت شما کاملا درسته
دلیل اینکه در محتوای اخیر روی عملکرد مغز تاکید دارم بخاطر اینه که بیشتر از قبل مسئولیت رفتار و عملکردمون رو به عهده بگیریم
درگ ما از ذهن ناخودأگاه کافی نیست به همین دلیل خیلی وقتها عملکرد مناسب نداریم به این بهانه که از پس ذهنم بر نمیام یا ذهنم مقاومت داره
اما در مورد مغز اطلاعات بسیار بیشتری داریم و با اینکه مغز خودمون رو ندیدیم ولی همه ما درباره مغز تصویر ذهنی داریم بنابراین ارتباط بین رفتار و عملکرد با مغز درکش برای ما ساده تره
در نگاه کلی ذهن ناخودآگاه توسط مغز برنامه ریزی می شه به همین دلیله که برای افراد مختلف متفاوت عمل می کنه
دلیل بروزرسانی دوره اصلاح پرخوری و اشتها در مغز دقیقا به همین منظور می باشد.
ممنونم استاد از پاسختون
بله همینطور هست چند خطی که نوشتین واقعا حس آرامش میده به ادم آدم وقتی به ذهن فکر میکنه یه بار سنگینی روی دوشش احساس میکنه ذهنه بزرگه بینهایته کنترلش سخته کار هر آدمی نیس ذهنه راه نمیاد ذهنه دوست نداره تغییر کنه اینا بار روانی زیادی واقعا به ما میاره الان کمی از سنگینی بار اون کاسته شد برام مغز ولی خوبه به قول شما در دسترسه دیدیم مغزو بیشتر ازش شنیدیم
ان شاءالله این دوره عالی خواهد بود برای رمزگشایی از لاغری و چاقی برای همه مون