تحقیقات مغزی به شناسایی عوامل ایجاد چاقی و افزایش نرخ چاقی و همچنین نحوه مهار چاقی بعنوان یک بیماری همه گیر که باعث ارتقای سلامت جهانی می شود کمک می کند.
مطالعات رفتار تغذیه در حیوانات و انسان، دانشمندان علوم اعصاب را به کشف این نکته سوق داده است که سیستم های پیچیده در مغز، نه فقط روده، میزان مصرف غذا را تعیین می کنند.
حقایقی از رشد نرخ چاقی در جهان
در 30 سال گذشته، رشد نرخ چاقی در کودکان دو برابر و در نوجوانان چهار برابر شده است.
بیماری های مرتبط با چاقی گسترده هستند و در اغلب موارد کمتر تشخیص داده می شوند.
کودکان چاق در معرض خطر بالای ابتلا به بیماری های مرتبط با چاقی مانند فشار خون بالا، دیابت، بیماری کبد چرب غیر الکلی (NAFLD)، آسم، بد خواب شدن، مقاومت به انسولین و غیره هستند.
در میان کودکان بزرگتر از ۱۰ سال، ۲۵ درصد معیارهای ابتلا به دیابت را داشتند. علاوه بر این، ۴۳ درصد از بیماران دارای التهاب مزمن و بالقوه افزایش خطر قلبی عروقی هستند.
در سال ۲۰۱۹، بیش از ۳۸ میلیون کودک زیر ۵ سال دارای اضافه وزن یا چاق بودند.
نکته جالب توجه اینکه اضافه وزن و چاقی که زمانی به عنوان یک معضل در کشورهای با درآمد بالا معرفی می شود اکنون در کشورهای با درآمد پایین و متوسط به سرعت در حال رشد و گسترش است.
در آفریقا، نرخ چاقی تعداد کودکان دارای اضافه وزن زیر ۵ سال از سال ۲۰۰۰ تا کنون تقریباً ۲۴ درصد افزایش یافته است.
تقریباً نیمی از کودکان زیر ۵ سال که دارای اضافه وزن یا چاق هستند تا سال ۲۰۱۹ در آسیا زندگی می کردند.
این آمار و ارقام نشان می دهد که رشد نرخ چاقی کودکان تحت تاثیر افکار و رفتار والدین، محیط اجتماعی و دوستان خود به سرعت در حال افزایش است.
به این سوال فکر کنید:
چرا نوزادانی که در بدو تولد متناسب و یا حتی ضعیف متولد می شوند تا سن ۵ سالگی چاق می شوند؟
در این پنج سال چه شرایطی برای این کودک رقم می خورد؟!
توجه به این نکته تامل برانگیز است که تنها عضو بدن کودک که قابلیت برنامه ریزی شدن و یادگیری دارد مغز است.
هیچ اندام و عضو دیگری قابلیت یادگیری ندارد بنابراین برای کشف رشد نرخ چاقی در کودکان و بزرگسالان باید مغز انسان را مورد بررسی و تحقیق قرار داد.
نقش مغز در رشد نرخ چاقی
بدن انسان تحت فرمانروایی مغز به شدت مشغول تلاش برای رفع گرسنگی احتمالی است به شکلی که جوامع انسانی با تمام پیشرفت ها و ایجاد مکانیسمهای مراقبتی کنترل وزن همچنان موفق به اصلاح میل و اشتهای انسان برای خوردن نیستند.
وزن بیش از حد بدن، خطرات سلامتی زیادی را به همراه دارد که هزینههای مراقبتهای پزشکی ضروری به واسطه چاقی در اکثر کشورها خارج از توان مالی افراد چاق و همچنین شرکت های بیمه می باشد.
نکته جالب توجه اینکه عموم انسانها لاغر شدن را یک موضوع ساده می دانند:
در برابر غذاها باید اراده برای نخوردن داشته باشید.
با رشد نرخ چاقی در جهان شرکت ها، موسسات تحقیق و اشخاص مختلف اقدام به ارائه رژیم های غذایی و روش های لاغری کردند و افراد چاق در سراسر جهان بارها برای لاغر شدن از این روش ها استفاده کرده اند. تلاش کرده اند به طریق مختلف با افزایش انگیزه و اراده از شر چاقی رها شوند اما موفق نشده اند.
افزایش رو به رشد نرخ چاقی در جهان ثابت می کند که تلاش افراد چاق قبلی برای لاغر شدن بی نتیجه بوده است و هر ساله افراد جدید به گروه افراد چاق اضافه می شوند.
بنابراین این فرضیه که برای لاغر شدن باید در برابر مواد غذایی اراده برای نخوردن داشته باشید منسوخ و بی نتیجه است.
هیچ فرد لاغری برای لاغر بودن از اراده یا نیروی خاصی بهره نمی برد و همینطور هیچ فرد چاقی برای چاق شدن تصمیم قاطع و اراده پولادین نداشته است. بنابراین موضوع لاغر بودن یا چاق شدن فراتر از اراده شخص و تصمیم قاطع است و به سیستم هدایت مغز مربوط می شود.
کشف اولین شواهد نقش مغز در چاقی
در اوایل دهه ۱۹۰۰، پزشکان متوجه شدند که بیماران با وزن طبیعی که در ناحیه ای از مغز به نام هیپوتالاموس آسیب دیده اند، اغلب پس از آسیب چاق یا لاغر می شوند. این مشاهدات باعث شد که محققان مشکوک شوند که مغز افزایش و کاهش وزن را کنترل می کند.
شواهد محکمی مبنی بر اینکه مواد شیمیایی خاصی در مغز وزن انسان را تنظیم می کنند، سال ها بعد در دهه ۱۹۷۰ به دست آمد.
محققان فکر میکردند مولکولی که از طریق خون به مغز میرود، میتواند تعیین کند که آیا موجودات احساس کنند سیر شده یا گرسنه هستند.
۲۰ سال محققان بعد با جداسازی ژنی که در موش های چاق جهش یافته بود، این هورمون را شناسایی کردند. این ژن پروتئینی به نام لپتین تولید می کند که در سلول های چربی ساخته می شود.
به دلیل این جهش، موش ها نتوانستند لپتین عملکردی بسازند. در صورت درمان با لپتین، اشتهای آنها کاهش یافت و متابولیسم آنها افزایش یافت و باعث کاهش وزن آنها شد.
از آنجایی که انسان ها نیز لپتین تولید می کنند، محققان امیدوار بودند که دادن این هورمون به افراد چاق منجر به کاهش وزن شود. با این حال، لپتین درمان شگفت انگیزی نبود که دانشمندان، پزشکان و بیماران را امیدوار به کاهش نرخ چاقی کند نبود.
اگرچه این یافتهها منجر به درمان چاقی یا حتی کاهش نرخ چاقی در جهان نشد، اما اهمیت مغز را در تنظیم وزن نشان داد و بستری را برای درک بیشتر مکانیسمهای وزن در افراد ایجاد کرد.
به لطف دههها تحقیق سیستماتیک، اکنون دانشمندان بهتر میدانند که چگونه مغز وزن بدن را به شدت تحت کنترل دارد.
جهان در حال چاق شدن
دانشمندان علوم اعصاب اخیراً دریافته اند که غذاهای چرب به مراکز لذت مغز ضربه می زند، همان مناطقی که با عادات هروئین و کوکائین مرتبط است. برای افراد معتاد، صرف نظر از پیامدهای منفی سلامتی یا اجتماعی، غذا خوردن اجباری می شود.
تحقیقات نشان میدهد که پس از دورههای طولانی خوردن بیش از حد، ارتباطات مغز به طور دائم در سطح مولکولی تغییر میکند.
در افرادی که از غذاهای پرچرب و پرکالری تغذیه می کنند، مراکز لذت مغز با گذشت زمان تحریک کمتری می شوند، درست مانند افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند.
از این رو مغز این افراد برای رسیدن به حالت آرامش و احساس لذت از غذا خوردن با افزایش تحریک سیستم عصبی فرمان مصرف بیشتر را صادر می کند. چشم، گوش، بینی و مرکز حافظه انسان مغز را در برآورده کردن نیاز و خواسته اش همراهی می کنند و این طریقه تحریک عصبی یا تحت تاثیر قرار گرفتن افراد در مواجه شدن با مواد غذایی است.
در اینصورت اهمیتی ندارد فرد معتاد به مواد غذایی یا مواد مخدر باشد، او نمی تواند در برابر فرمان مغزی خود مقاومت کرده و مصرف خود را افزایش ندهد.
نکته جالب توجه اینکه زمانی که افراد مبتلا به پرخوری یا مصرف غذاهای پرچرب، غذاهای سالم تر پیشنهاد می شود آنها تمایل کمتری به خوردن غذاهای سالم تر دارند و ترجیح می دهند روش قبلی خود را ادامه دهند.
این درحالی است که این افراد از شرایط فعلی خود به شدت ناراحت هستند و آرزوی لاغر شدن دارند اما توانایی انتخاب پیشنهادات غذایی سالم تر را ندارند نه به این دلیل که آنها نادان یا کم عقل هستند بلکه به این دلیل که مغز آنها در انتخاب مواد غذایی مداخله کرده و انتخاب خود را به افراد تحمیل می کند.
آنها پس از مصرف مواد مخدر. علاوه بر این، زمانی که به موشها غذای سالم پس از هفتهها غذای ناسالم پیشنهاد شد، نسبت به موشهایی که فقط از غذای سالم تغذیه میکردند، کمتر احتمال داشت آن را بخورند.
از آنجا که چاقی یک وضعیت پیچیده است که تحت تأثیر، عادت ها، مواد شیمیایی، رفتار و محیط قرار می گیرد، برطرف کردن آن و حتی مهار افزایش نرخ چاقی در جهان نیازمند یک برنامه ریزی هوشمندانه و مستمر است.
دوره های آموزشی لاغری با ذهن بستر مناسب برای شروع حرکت به سمت لاغری هستند.
نوشته هنرجوی لاغری با ذهن
مغز انسان برای یک سری کارها نیازمند آموختن نیست و به شکل ذاتی و فطری اون کارها را انجام می دهد مثل نحوه تنفس، گردش خون و ……
اما مغز برای انجام هر چیز دیگری که جزئی از ذاتش نیست نیازمند یادگیری و آموزش است.
حتی عذر میخواهم برای یک دستشویی رفتن ساده نیز باید آموزش ببیند.
خوب دفع مواد زائد از بدن فعل ذاتی و فطری جسم است. یعنی از زمانی که انسان پا به جهان می گذارد این فعل ذاتی دفع، صورت میگیرد.
با نگاه به کودکان نوپا میبینیم آنها چون هنوز آموزش دستشویی رفتن ندیده اند به اجبار باید پوشک شوند و وقتی به مرور زمان تحت آموزش قرار میگیرند و اطلاعات در ذهن آنها ذخیره میشود و تمرین و تکرار صورت میگیرد و تجاربی در ذهن فرد ثبت میشود؛ دیگر نیاز به پوشک و مراقبت والدین نیست و آنها مثل یک شخص بالغ خودشان به اموراتشان رسیدگی میکنند.
خوب پس مغز برای یادگیری هر آنچه غریزی نیست نیازمند جمع آوری اطلاعات و تکرار و تمرین داده ها و همچنین تجربه کسب کردن است.
لاغری طبیعت جسم و مغز
ذات و طبیعت جسم ما لاغری بوده، اما بدلیل وجود داده ها و اطلاعات اشتباه به مغز و تکرار آن اشتباهات و کسب تجربه و احساس در مواجهه با مواد غذایی و ثبت تمام اینها در ذهن که محل ذخیره داده های مغز است به مرور زمان چاقی را برای ما بوجود آورده است.
چون تمام اندامهای ما با دستور مغز کار میکنند و مغز فرمانده جسم ماست و همیشه مغز چیزی را انجام میدهد که در ذهن ما درباره آن اطلاعات ثبت شده یعنی آنچه بلد هستیم را انجام میدهد.
و ما هرگز نمیتوانیم چیزهایی که یادگرفته ایم و در سی پی یو یا همان ذهن ما ثبت شده را فراموش کنیم.
اما میتوانیم با دادن داده ها و اطلاعات جدید، اطلاعات قدیم را کم رنگ تر کنیم و زبان لاغری جسممان را فعال کنیم.
چون ما مدت زیادی تحت آموزش چاقی بوده ایم و در آن استاد شده ایم و کلی فرمول و باور اشتباه در ذهنمان ثبت شده حالا با مواجهه با مواد غذایی مغز به سرعت فرمان خوردن صادر میکند چون یادگرفته و تکرار کرده و تجربه و احساس کرده برای همین فعل فطری دیدن مساوی میشود با عمل یادگرفته شده و فرمان مغز برای خوردن صادر میشو
چرا پرخوری میکنیم یا حتی تند خوری؟
من مدتی است با کمک آموزشها فرمول پرخوری را اندکی اصلاح کرده ام و به درک زبان بدنم رسیده ام اما مدتی است در حال بروزرسانی فرمول خوردن هستم و تندخوری ام تا حد زیادی اصلاح شده است به شکر خداوند بی همتایم.
علت پرخوری و تند خوردن غذا بدلیل همان یادگیری و تکرار اشتباه و تجربه احساسی است که در ذهن ما توسط مغز ما ثبت شده است.
مثلا وقتی با پیتزا مواجهه میشویم در کوتاهتر از لحظه مغز با دیدن یا بو یا لمس پیتزا یا حتی شنیدن نامش (استفاده از حواس پنجگانه) هر اطلاعاتی که درباره این پیتزا در ذهن ذخیره دارد را آپلود میکند و طبق همان فرمولهای گذشته با پیتزا برخورد میکند.
کلا از ویژگی مغز ماست که آگاهی ها را گسترش میدهد و موضوعات را بسط و گسترده میکند و به خود شکوفایی میرسد
این فرمولها در هر کس متفاوت از شخص دیگری است.
مثلا در خود من فرمول پیتزا این بود:
عاشق بو و عطرش بودم و از آن خاطره داشتم
از قیافه غذا و آن پنیرهایی که کش می آمدن کلی خاطره در ذهنم داشتم
از طعمش کلی خاطره داشتم
از لمسش و کش آمدنش و تردی نانش و داغی پذیرش کلی خاطره داشتم
از دیدن تصاویر تبلیغات پیتزا کلی خاطره داشتم
از شنیدن تبلیغات پیتزا کلی خاطره داشتم
از نحوه خوردنهای قبلی ام کلی خاطره داشتم
از ولع خوردن آن بخاطر محرومیت از خوردن در زمان رژیم و ترس از این غذا کلی خاطره داشتم
از مرور حرفهای زیاد راجع به پیتزا و اینکه چرا هر چیز خوشمزه ای مضر است و بی خیال بابت مضرات آن کلی خاطره داشتم
با یک نگاه اجمالی به همین کلمات خاطره داشتم که در انتهای هر جمله از نوشته ام به کار برده شده است مشخص می شود که حالا مغز با وجود این همه اطلاعات و خاطرات و احساسهای خوبی که در هر بار مصرف کردن یا حتی تحریم بودن بخاطر رژیم و مصرف نکردن درباره پیتزا دارد چگونه باید عمل کند؟
قطعا با هر بار مواجه شدن با پیتزا مغز دستور کلی پرخوری غیر منطقی را صادر میکند، چون دفعات قبل هم کلی پرخوری ذخیره شده در ذهن دارد و پیتزا میشود اژدهای هفت سر در ذهن من و ترس از چاقی و مواجه شدنم با این ماده غذایی باورهایم را به سمت چاقتر شدن و تفکیک مواد غذایی و محروم کردن خودم پیش میبرد و تمام اینها نتیجه اطلاعات ذخیره شده در مغز است.
پس دلیل چاقی و اضافه وزن و دلیلی که موجب شده بدن از حالت طبیعی که حقش است خارج شود همان باور های ذهنی اشتباه ما است.
ما باید مسئولیت چاقی خودمان را بپذیریم و جسممان را از مغز و ذهنمان جدا ندانیم.
همه ی این مجموعه وجود ما را شکل داده و باید بین مجموعه هماهنگی ایجاد کنیم ،برای بهتر زندگی کردن؛ مجموعه ی زیبای جسم و ذهن یا همان مغزمان و روح و به خود دوستی برسیم و با جسممان هماهنگ شویم.
ما باید جسممان را دوست داشته باشیم. و آن را هر طور که هست بپذیریم مجموعه ما بدون هر کدام از این سه بخش یعنی نبودن ما.
اگر روح نباشد ولی ذهن و جسم باشد ما مرده ای بیش نیستیم.
اگر ذهن نباشد ولی جسم و روح باشد ما دیوانه ای بیش نیستیم.
اگر جسم نباشد ولی روح و ذهن باشد باز هم موجودیت نداریم و روح سرگردانی بیشتر نیستیم.
پس مجموعه وجودی ما با این سه عنصر تکامل می یابد و هیچ کدام بدون دیگری معنا ندارد.
پس من بارها و بارها به خودم یادآوری میکنم که:
من عاشق بدنم هستم و در تلاشم آن را به حالت طبیعی خود برگردانم و از جسمم معذرت می خواهم که با آگاهی یا با ناآگاهی اذیتش کرده ام و محل انباشتن آشغال ها و زباله ها قرارش داده ام.
یادم رفته بود که بدن من آشغال دونی و سطل زباله نیست؛ بدن من پاک و ارزشمند هست.
(نوشته حیرت انگیز در بخش نظرات)
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین نقش مغز در نرخ چاقی ابتدا توضیحات نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات با شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش ما درباره اینکه افراد چاق شدن را از دیگران یاد می گیرند چیست؟ شرح دهید، برای گفته های خود مثال ذکر کنید.
- نگرش شما درباره تاثیر مغز در نرخ چاقی چیست؟ وضعیت چاقی خود را با نگرش نقش مغز در چاقی شرح دهید.
- چرا استفاده از روش های لاغری باعث لاغری افراد و کاهش نرخ چاقی نمی شود؟
- چرا افراد چاق دوست دارند با افراد چاق دوست شوند؟ از نظر تشابه مغزی پاسخ دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
-
اصلاح پرخوری و اشتها در مغز4,200,000 تومان
امتیاز 4.51 از 45 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام و درود
چقدر گوش دادن به این فایل حال منو خوب می کرد . اینجا چند بحث مطرحه نقش مغز در چاقی و لاغری نقش مغز در خوردن و نخوردن نقش مغز در پیوند بین خوردن و چاقی نقش مغز در پیوند بین نخوردن و لاغری
من در طول این روزهایی که با شما همراه بودم فهمیدم خودم صاحب مغزم هستم و ژنها بر من حاکم نیستند بلکه من بر ژنتیکم مسلط هستم و خودم ژنتیک خودم رو ایجاد کردم .
وقتی نقش مغز رو در چاقی یا لاغری بررسی می کنیم خب به یه چیز میرسیم که خب اگه این فرمولها در مغز منه از کجا این فرمولا در مغز من رفته ؟ خب بازم پاسخ اینه ما چاقی رو از بیرون یاد گرفتیم و اولش تشویقمون میکردن که خب این کار خوبه و با این تشویقها به ما نشون میدادند کار درست اینه که چاق بشی و وقتی ما چاق شدیم حالا بهمون میگن چاق شدن غلط بوده و لاغر شدن درسته .
اما حالا که میخوایم لاغر بشیم با فرمولهای چاقی تکرار شونده روبرو میشیم که وارد مغزمون کردیم و حالا اون اطلاعات با اطلاعات لاغری تازه و نو همخوانی ندارند و چون اطلاعات چاقی بیشتر تکرار شده به راحتی اطلاعات مربوط به لاغری رو کمرنگ می کنه و اگه آموزش اطلاعات لاغری تکرار نشه دوباره به راحتی اطلاعات چاقی مرور میشه و ما چاق میشیم .
له نظر من مغز ما فقط یه ظرفه
نقشش در لاغری من اینه که اطلاعات رو میتونم تا حدی در اون ذخیره کنم .
مغز فرمانده بدنه و قادره از طریق اعصاب ابن اطلاعات رو به سلولها برسونه و ژنهای سلولها دریافت کننده این اطلاعات هستند .
ما یه باوری داشتیم میگفتیم چاقی ژنتیکیه که بعد شما اثبات کردید اصلا ژن چاقی وجود نداره میتونیم از یه راه دیگه هم اثبات کنیم که ژن چاقی در اصل وجود نداره اما به خاطر آموزشهای غلطی که ما دیدیم توالی ژنهای صحیح رو در سلولهامون تغییر دادیم و سلولهای جدید حاوی ژنهای تغییر کرده بر اساس اطلاعات ذخیره شده در مغز اطلاعات چاقی رو در حافظه ی سلولی تغییر دادن و در نتیجه چاقی مرتب از نسلی از سلولها به نسلی بعدی سلولها انتقال پیدا کرده
و برای تغییر توالی این ژنها راهی نیست به جز آموزش محتوای جدید و مهمتر از اون استمرار در یادگیری . در مورد بیماری سرطان یکی از راههای درمان که کشف کردن این هست که اون قسمت از ژن رو که سلولهای سالم رو تبدیل به سلولهای سرطانی می کنه تونستند بردارند و سرطان دیگه به سلولهای جدید انتقال داده نمیشه . در واقع اومدن و ژن درمانی کردن و ریشه سرطان رو از ژن برداشتند . خب ما میدونیم غیر از درمانهای بیرونی خود ما از طریق افکار و رفتارمون کد سرطان رو به دی ان ای انتقال دادیم . پس تنها راه اینه از همون راه تکرار و تمرین آگاهیهای سلامتی ژن سرطان رو کم کم و آروم آروم از سلولهای بدن پاکسازی کنیم .
ما در طی این دوره باورهامون رو تغییر دادیم و عامل ژنتیک رو از چاقی حذف کردیم و دقیقا ما هم مثل دکترها تونستیم چاقی رو که با پذیرش باورش به ژنهامون انتقال داده بودیم از روی ژن برداریم .
ما تونستیم تا اینجای کار با تکرار آموزشهای جدید درصد چاقی کمتری به سلولهای جدید که ساخته میشن انتقال بدیم و به مرور با تکرار این آموزشها نسل به نسل سلولهای لاغرتری خلق خواهیم کرد . فقط و فقط باید آموزشهای جدید رو تکرار و تکرار و تکرار کنیم تا آموزشهای قبلی از کانون توجه خارج بشن .
بیشترین زمانی که چاقی به ما یاداوری میشه اول دیدن رفتار پرخوری و تعدد در خوردن و بعد دیدن جسم چاق هست .
پیوند خوردن و چاقی هم باوری شده که چسبیده به ژنهامون و کدش برامون تکرار میشه .
پیوند بین جسم چاق و چاقی هم باوری محکم تر از اون هست که دیگه همه ی ما باور کردیم وقتی وزنمون بالا میره یعنی نشان چاقیه .
این دوباور خیلی کار میخواد . ما تا این پیوندها رو نشکنیم باز هم این ژن به سلولهای بعدی انتقال داده میشه و سلولهای چاق و معتاد به مواد غذایی و معتاد به باور چاقی در مورد جسم در خودمون تشکیل میدیم . ما خیلی باید روی این پیوندها کار کنیم و پیوندهای جدید ایجاد کنیم .
چیزهایی که در این دوره در مورد پیوند جسم چاق و چاقی یاد گرفتم اینه که
از طریق جسم چاقم اطلاعات چاقی وارد بدنم نکنم . چطور ؟
وزن نکنم .
سایز نکنم .
تو آیینه نگاه به چاقیم نکنم .
به شکم چاقم توجه نکنم .
به انسانهای چاق و چاقی جسمی اونها و همینطور چاقی ذهنی و گفتگوهاشون توجه نکنم .
در مورد رفتارم
اینکه نگرشم و به پرخوری تغییر بدم .
باور کنم پرخوری از بیرون به من تحمیل نمیشه
باور کنم خودم پرخوری رو انتخاب می کنم .
احساسم و نسبت به پرخوری خوب کنم
پرخوری دلیل چاقی نیست
خوردن دلیل چاقی نیست .
پرخوری فقط یه واکنشه به فرمولهای ذهنی پرخوری .
قدرت رو ندم دست پرخوری .
پرخوری فقط یه فعله که بدن خودش هر لحظه داره پاکسازیش می کنه .
افکار منفی رو تکرار نکنم .
و …
خب فعلا با این تمرینات من احساسم نسبت به پرخوری خیلی بهتر شده . چون میدونم انتخاب خودمه .
باور کردم اونقدری که میخورم و لذت میبرم پرخوری نیست.
پرخوری اونه که میخوری و رنج میبره .
این معنای پرخوریه .
اینو تازه فهمیدم و ترک کردن این پرخوری راحته . اونقدری بخور که رنج نبری . جدیدا در مورد باور کالری ها ایده جدید به ذهنم رسیده . باور کالری ها می گه هر ماده غذایی یه مقدار انرژی داره که ما اون رو وارد بدنمون می کنیم . مثلا در طول روز ما میانگین ۳۰۰۰ کالری مصرف می کنیم . خب حدودا برای یک مرد در سن و سال من هم ۲۵۰۰ کالری سوخت و ساز بدنشه خب همه دکترها معتقدند این ۵۰۰ کالری اضافه منو چاق می کنه . در حالیکه من یه باور دیگه پیدا کردم .
من وقتی ۳۰۰۰ کالری وارد بدنم می کنم . یعنی ۳۰۰۰ کالری نیرو به بدنم وارد می کنم . طبق قانون نیوتون که در درسهای قبل خوندیم هر عملی را عکس العملیست برابر با آن ولی خلاف جهت آن . در این مورد یعنی همین ۳۰۰۰ کالری که به بدن من نیرو و انرژی وارد می کنه مطابق همین از بدن من به غذا نیرو وارد میشه . تازه این در صورت ثابت بودن اون شئی هست .یعنی مثلا یک شئی رو روی زمین قرار میدیم ثابت. در حالیکه به محض ورود غذا به بدن بدن ما اون رو تجزیه می کنه . بدن من اون غذا رو از بین میبره . پس قطعا و قطعا نیرویی که بدن من به غذا وارد می کنه چندین برابر نیروی اون غذاست که قادره اون رو تجزیه کنه . مثلا میگیم ۱۵۰۰۰ کالری . بدن من در هر بار خوردن کامل که حدودا ۴۸ ساعت طول می کشه ۱۵۰۰۰ کالری به غذا نیرو وارد می کنه .خب پس چرا دکترا هیچ وقت از این ۱۵۰۰۰ تا انرژی که بدن ما به غذا وارد می کنه چیزی نمی گن در حالیکه این نیرو هست و واقعیت داره ولی چاق کردن غذاها اصلا وجود نداره و اونا باورش کردن . یه بار در یه فایلی از شما میخوندم که ما انسانها استعداد عجیبی در ناراحت کردن همدیگه داریم به نظرم دکترها در این امر گوی سبقت رو از همه گرفتن و پیشاپیشِ مردم در حرکتن و مدام با باورهای مزخرف خودشون صرفا به اسم و رسم دکتر مارو ناراحت کردن .
اونها حقیقت به این واضحی رو ندیدن که غذا خوردن در هر وعده قادره کلی از انرژی بدن رو مصرف کنه و نشاندهنده ی این مصرف انرژی هم هضم و جذب و دفع مواد غذایی و از طرفی مصرف انرژی در سلولهای داخلی و هدایت چربیها به سمت سلولهای چربی و تجزیه چربیهاست .
چرا دکترها هیچ وقت نگفتن کار اصلیِ سلولهای چربی تجزیه چربی هست نه ذخیره چربی .
خب من در این تمرین کاملا با استفاده از قوانین فیزیک به خودم ثابت کردم هر چقدر کالری وارد بدنمون کنیم در حقیقت داریم از بدنمون کار می کشیم و انرژیشو میسوزونیمش . برای همین بعد از خوردن معمولا خسته میشیم . اگه غذا بهمون انرژی بده قاعدتا نباید خسته بشیم پس از غذا از ما انرژی میگیره هرچقدرم بیشتر بخوریم انرژی که از ما میگیره خیلی بیشتره .
بدن لحظه ای دست از تجزیه بر نمیداره .
به محض ورود غذا با دندان اون رو خورد می کنه به معده میفرسته با اسید اون رو حل می کنه . به روده ها میره بازم توسط سلولهای روده اون رو خورد و له می کنه . بعد که جذبشون میکنه بازم دست بردار نیست انقدر روشون عملیات انجام میده تا به ریزترین عناصر تبدیلشون کنه و بعد همه رو از بدن دفع می کنه و انرژی حاصل از این همه فرایند کار به مصرف سلولها میرسه .
در حقیقت این غذا نیست که به ما گرما میده این کار کرد بدن هست که گرما و سوخت تولید می کنه مثل دستگاههایی که کار می کنند و گرم میشن اون حرکت و کار هست که گرما و انرژی تولید می کنه نه خود غذا .
یعنی ما انرژی رو از طریق کار کردن اندامهامون میگیریم و گرم میشیم .
حالا هی ما خوردن رو از خودمون قطع کنیم بدن بعد از مدتی دیگه کار نمیکنه . دیگه سوختی نداره که ادامه بده به حیات .
ما به واسطه ی خوردن از بدن کلییییییییی کار می کشیم .
پس با این دیدگاه حسمون به خوردن تغییر پیدا می کنه .
خوردن چاق شدن نیست .
خوردن به کار انداختن تمام دستگاههای داخلی بدنه .
نیروی آزاد شده از عمل گوارش انرژی تمام اندامها رو مهیا می کنه .
پس انقدر خوردن رو با چاقی پیوند ندیم . انقدر خوردنهامون رو پرخوری معنا نکنیم . پرخوری یعنی حس بد در خوردن . یعنی اونقدری میخوری که میترسی . اونقدری میخوری که از خودت متنفر میشی . اونقدری میخوری که بعدش عذاب وجدان می گیری . اینها یعنی پرخوری . ولی وقتی اونقدری میخوریم که حسمون خوبه . دوست داریم لذت میبریم . تصور خوب داریم خب اینا رو الکی پرخوری تصور نکنیم .
حالا میریم سراغ چاقی جسم .
جسم چاق فقط و فقط حاصل فکر و توجهات چاقی و استمرار در این تفکرات هست .
تنها عامل تغییر چاقی جسم تغییر فرمولهای ذهنی نسبت به چاقی و لاغریه .
خدایا انقدر توی مغزم توضیح میتونم بدم ولی نمیتونم بنویسم
خیلی میتونم به خودم ثابت کنم که چاقی اصلا نیست . جسم چاق چاقی محسوب نمیشه .
ما تصور کردیم که جسم چاق = چاق بودن فرد .
حالا یا باید از هر راهی که میدونیم جسم چاق رو لاغر کنیم که بارها امتحان کردیم و دیدیم نشده یا اینکه باور جسم چاق = چاقی رو اصلاحش کنیم .
قطعا این باور در درسهای بعدیم بیشتر خودشو نشون میده . فعلا این فرمول رو در خودم پیدا کردم که باعث میشه چاقی در ذهنم تکرار بشه .
قطعا در درسهای بعدی دلایل زیادی برای رد این باور هم پیدا می کنم . بهتره همینجا کلام رو ختم کنم . خدا میدونه چقدر ذهنم با گوش دادن به فایلها پر از اطلاعات لاغری میشه . انقدر بهم اطلاعات وارد میشه دیگه دستم خسته میشه ولی میبینم هنوز هست .
ولی فعلا بسه .
ما بقی اطلاعات رو بعدا دریافت می کنم . الان پر شدم از حس خوب . میخوام لذتش رو بهتر حس کنم . پس مابقی رو میزارم برای روزهای بعد
سلام و درود
عجب نکاتی در متنتون نهفته بود . تا حالا اینجوری نگرش نکرده بودم . استفده کردم و دیدگاه جدیدی بهم اضافه کردید .
پرخوری ناشی از ضعف شخصیت ماست . وقتی شخصیتمون تغییر کنه انجام فعل پرخوری هم ناخوداگاه و بدون زحمت تغییر می کنه .
ممنون از متن عالیتون