0

گام ۶۲: نقش مغز در نرخ چاقی جهان

نرخ چاقی
اندازه متن

تحقیقات مغزی به شناسایی عوامل ایجاد چاقی و افزایش نرخ چاقی و همچنین نحوه مهار چاقی بعنوان یک بیماری همه گیر که باعث ارتقای سلامت جهانی می شود کمک می کند.

مطالعات رفتار تغذیه در حیوانات و انسان، دانشمندان علوم اعصاب را به کشف این نکته سوق داده است که سیستم های پیچیده در مغز، نه فقط روده، میزان مصرف غذا را تعیین می کنند.

حقایقی از رشد نرخ چاقی در جهان

در 30 سال گذشته، رشد نرخ چاقی در کودکان دو برابر و در نوجوانان چهار برابر شده است.

بیماری های مرتبط با چاقی گسترده هستند و در اغلب موارد کمتر تشخیص داده می شوند.

کودکان چاق در معرض خطر بالای ابتلا به بیماری های مرتبط با چاقی مانند فشار خون بالا، دیابت، بیماری کبد چرب غیر الکلی (NAFLD)، آسم، بد خواب شدن، مقاومت به انسولین و غیره هستند.

در میان کودکان بزرگتر از ۱۰ سال، ۲۵ درصد معیارهای ابتلا به دیابت را داشتند. علاوه بر این، ۴۳ درصد از بیماران دارای التهاب مزمن و بالقوه افزایش خطر قلبی عروقی هستند. 

در سال ۲۰۱۹، بیش از ۳۸ میلیون کودک زیر ۵ سال دارای اضافه وزن یا چاق بودند. 

نکته جالب توجه اینکه اضافه وزن و چاقی که زمانی به عنوان یک معضل در کشورهای با درآمد بالا معرفی می شود اکنون در کشورهای با درآمد پایین و متوسط به سرعت در حال رشد و گسترش است.

در آفریقا، نرخ چاقی تعداد کودکان دارای اضافه وزن زیر ۵ سال از سال ۲۰۰۰ تا کنون تقریباً ۲۴ درصد افزایش یافته است.

تقریباً نیمی از کودکان زیر ۵ سال که دارای اضافه وزن یا چاق هستند تا سال ۲۰۱۹ در آسیا زندگی می کردند.

این آمار و ارقام نشان می دهد که رشد نرخ چاقی کودکان تحت تاثیر افکار و رفتار والدین، محیط اجتماعی و دوستان خود به سرعت در حال افزایش است.

به این سوال فکر کنید:

چرا نوزادانی که در بدو تولد متناسب و یا حتی ضعیف متولد می شوند تا سن ۵ سالگی چاق می شوند؟

در این پنج سال چه شرایطی برای این کودک رقم می خورد؟!

توجه به این نکته تامل برانگیز است که تنها عضو بدن کودک که قابلیت برنامه ریزی شدن و یادگیری دارد مغز است.

هیچ اندام و عضو دیگری قابلیت یادگیری ندارد بنابراین برای کشف رشد نرخ چاقی در کودکان و بزرگسالان باید مغز انسان را مورد بررسی و تحقیق قرار داد.

نقش مغز در رشد نرخ چاقی

بدن انسان تحت فرمانروایی مغز به شدت مشغول تلاش برای رفع گرسنگی احتمالی است به شکلی که جوامع انسانی با تمام پیشرفت ها و ایجاد مکانیسم‌های مراقبتی کنترل وزن همچنان موفق به اصلاح میل و اشتهای انسان برای خوردن نیستند.

وزن بیش از حد بدن، خطرات سلامتی زیادی را به همراه دارد که هزینه‌های مراقبت‌های پزشکی ضروری به واسطه چاقی در اکثر کشورها خارج از توان مالی افراد چاق و همچنین شرکت های بیمه می باشد.

نکته جالب توجه اینکه عموم انسانها لاغر شدن را یک موضوع ساده می دانند:

در برابر غذاها باید اراده برای نخوردن داشته باشید.

با رشد نرخ چاقی در جهان شرکت ها، موسسات تحقیق و اشخاص مختلف اقدام به ارائه رژیم های غذایی و روش های لاغری کردند و افراد چاق در سراسر جهان بارها برای لاغر شدن از این روش ها استفاده کرده اند. تلاش کرده اند به طریق مختلف با افزایش انگیزه و اراده از شر چاقی رها شوند اما موفق نشده اند.

افزایش رو به رشد نرخ چاقی در جهان ثابت می کند که تلاش افراد چاق قبلی برای لاغر شدن بی نتیجه بوده است و هر ساله افراد جدید به گروه افراد چاق اضافه می شوند.

بنابراین این فرضیه که برای لاغر شدن باید در برابر مواد غذایی اراده برای نخوردن داشته باشید منسوخ و بی نتیجه است.

هیچ فرد لاغری برای لاغر بودن از اراده یا نیروی خاصی بهره نمی برد و همینطور هیچ فرد چاقی برای چاق شدن تصمیم قاطع و اراده پولادین نداشته است. بنابراین موضوع لاغر بودن یا چاق شدن فراتر از اراده شخص و تصمیم قاطع است و به سیستم هدایت مغز مربوط می شود.

نقش مغز در چاقی

کشف اولین شواهد نقش مغز در چاقی

در اوایل دهه ۱۹۰۰، پزشکان متوجه شدند که بیماران با وزن طبیعی که در ناحیه ای از مغز به نام هیپوتالاموس آسیب دیده اند، اغلب پس از آسیب چاق یا لاغر می شوند. این مشاهدات باعث شد که محققان مشکوک شوند که مغز افزایش و کاهش وزن را کنترل می کند.

شواهد محکمی مبنی بر اینکه مواد شیمیایی خاصی در مغز وزن انسان را تنظیم می کنند، سال ها بعد در دهه ۱۹۷۰ به دست آمد.

محققان فکر می‌کردند مولکولی که از طریق خون به مغز می‌رود، می‌تواند تعیین کند که آیا موجودات احساس کنند سیر شده یا گرسنه هستند.

۲۰ سال محققان بعد با جداسازی ژنی که در موش های چاق جهش یافته بود، این هورمون را شناسایی کردند. این ژن پروتئینی به نام لپتین تولید می کند که در سلول های چربی ساخته می شود.

به دلیل این جهش، موش ها نتوانستند لپتین عملکردی بسازند. در صورت درمان با لپتین، اشتهای آنها کاهش یافت و متابولیسم آنها افزایش یافت و باعث کاهش وزن آنها شد.

از آنجایی که انسان ها نیز لپتین تولید می کنند، محققان امیدوار بودند که دادن این هورمون به افراد چاق منجر به کاهش وزن شود. با این حال، لپتین درمان شگفت انگیزی نبود که دانشمندان، پزشکان و بیماران را امیدوار به کاهش نرخ چاقی کند نبود.

اگرچه این یافته‌ها منجر به درمان چاقی یا حتی کاهش نرخ چاقی در جهان نشد، اما اهمیت مغز را در تنظیم وزن نشان داد و بستری را برای درک بیشتر مکانیسم‌های وزن در افراد ایجاد کرد.

به لطف دهه‌ها تحقیق سیستماتیک، اکنون دانشمندان بهتر می‌دانند که چگونه مغز وزن بدن را به شدت تحت کنترل دارد.

جهان در حال چاق شدن

دانشمندان علوم اعصاب اخیراً دریافته اند که غذاهای چرب به مراکز لذت مغز ضربه می زند، همان مناطقی که با عادات هروئین و کوکائین مرتبط است. برای افراد معتاد، صرف نظر از پیامدهای منفی سلامتی یا اجتماعی، غذا خوردن اجباری می شود.

تحقیقات نشان می‌دهد که پس از دوره‌های طولانی خوردن بیش از حد، ارتباطات مغز به طور دائم در سطح مولکولی تغییر می‌کند.

در افرادی که از غذاهای پرچرب و پرکالری تغذیه می کنند، مراکز لذت مغز با گذشت زمان تحریک کمتری می شوند، درست مانند افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند.

از این رو مغز این افراد برای رسیدن به حالت آرامش و احساس لذت از غذا خوردن با افزایش تحریک سیستم عصبی فرمان مصرف بیشتر را صادر می کند. چشم، گوش، بینی و مرکز حافظه انسان مغز را در برآورده کردن نیاز و خواسته اش همراهی می کنند و این طریقه تحریک عصبی یا تحت تاثیر قرار گرفتن افراد در مواجه شدن با مواد غذایی است.

در اینصورت اهمیتی ندارد فرد معتاد به مواد غذایی یا مواد مخدر باشد، او نمی تواند در برابر فرمان مغزی خود مقاومت کرده و مصرف خود را افزایش ندهد.

نکته جالب توجه اینکه زمانی که افراد مبتلا به پرخوری یا مصرف غذاهای پرچرب، غذاهای سالم تر پیشنهاد می شود آنها تمایل کمتری به خوردن غذاهای سالم تر دارند و ترجیح می دهند روش قبلی خود را ادامه دهند.

این درحالی است که این افراد از شرایط فعلی خود به شدت ناراحت هستند و آرزوی لاغر شدن دارند اما توانایی انتخاب پیشنهادات غذایی سالم تر را ندارند نه به این دلیل که آنها نادان یا کم عقل هستند بلکه به این دلیل که مغز آنها در انتخاب مواد غذایی مداخله کرده و انتخاب خود را به افراد تحمیل می کند.

آنها پس از مصرف مواد مخدر. علاوه بر این، زمانی که به موش‌ها غذای سالم پس از هفته‌ها غذای ناسالم پیشنهاد شد، نسبت به موش‌هایی که فقط از غذای سالم تغذیه می‌کردند، کمتر احتمال داشت آن را بخورند.

از آنجا که چاقی یک وضعیت پیچیده است که تحت تأثیر، عادت ها، مواد شیمیایی، رفتار و محیط قرار می گیرد، برطرف کردن آن و حتی مهار افزایش نرخ چاقی در جهان نیازمند یک برنامه ریزی هوشمندانه و مستمر است.

دوره های آموزشی لاغری با ذهن بستر مناسب برای شروع حرکت به سمت لاغری هستند.

نوشته هنرجوی لاغری با ذهن

مغز انسان برای یک سری کارها نیازمند آموختن نیست و به شکل ذاتی و فطری اون کارها را انجام می دهد مثل نحوه تنفس، گردش خون و ……

اما مغز برای انجام هر چیز دیگری که جزئی‌ از  ذاتش نیست نیازمند یادگیری و آموزش است.

حتی عذر میخواهم برای یک دستشویی رفتن ساده نیز باید آموزش ببیند.

خوب دفع مواد زائد از بدن فعل ذاتی و فطری جسم است. یعنی از زمانی که انسان پا به جهان می گذارد این فعل ذاتی دفع، صورت میگیرد.

 با نگاه به کودکان نوپا می‌بینیم آنها چون هنوز آموزش دستشویی رفتن ندیده اند به اجبار باید پوشک شوند و وقتی به مرور زمان تحت آموزش قرار می‌گیرند و اطلاعات در ذهن آنها ذخیره می‌شود و تمرین و تکرار صورت میگیرد و تجاربی در ذهن فرد ثبت میشود؛ دیگر نیاز به پوشک و مراقبت والدین نیست و آنها مثل یک شخص بالغ خودشان به اموراتشان رسیدگی می‌کنند.

خوب پس مغز برای یادگیری هر آنچه غریزی نیست نیازمند جمع آوری اطلاعات و تکرار و تمرین داده ها و همچنین تجربه کسب کردن است.

لاغری طبیعت جسم و مغز

 ذات و طبیعت جسم ما لاغری بوده، اما بدلیل وجود داده ها و اطلاعات اشتباه به مغز و تکرار آن اشتباهات و کسب تجربه و احساس در مواجهه با مواد غذایی و ثبت تمام اینها در ذهن که محل ذخیره داده های مغز است به مرور زمان چاقی را برای ما بوجود آورده است.

چون تمام اندام‌های ما با دستور مغز کار می‌کنند و مغز فرمانده جسم ماست و همیشه مغز چیزی را انجام می‌دهد که در ذهن ما درباره آن اطلاعات ثبت شده یعنی آنچه بلد هستیم را انجام می‌دهد.

و ما هرگز نمی‌توانیم چیزهایی که یادگرفته ایم و در سی پی یو یا همان ذهن ما ثبت شده را فراموش کنیم.

اما می‌توانیم با دادن داده ها و اطلاعات جدید، اطلاعات قدیم را کم رنگ تر کنیم و زبان لاغری جسممان را فعال کنیم.

چون ما مدت زیادی تحت آموزش چاقی بوده ایم و در آن استاد شده ایم و کلی فرمول و باور اشتباه در ذهنمان ثبت شده حالا با مواجهه با مواد غذایی مغز به سرعت فرمان خوردن صادر می‌کند چون یادگرفته و تکرار کرده و تجربه و احساس کرده برای همین فعل فطری دیدن مساوی می‌شود با عمل یادگرفته شده و فرمان مغز برای خوردن صادر می‌شو

چرا پرخوری می‌کنیم یا حتی تند خوری؟

من مدتی است با کمک آموزش‌ها فرمول پرخوری را اندکی اصلاح کرده ام و به درک زبان بدنم رسیده ام اما مدتی است در حال بروزرسانی فرمول خوردن هستم و تندخوری ام تا حد زیادی اصلاح شده است به شکر خداوند بی همتایم.

علت پرخوری و تند خوردن غذا بدلیل همان یادگیری و تکرار اشتباه و تجربه احساسی است که در ذهن ما توسط مغز ما ثبت شده است.

مثلا وقتی با پیتزا مواجهه می‌شویم در کوتاه‌تر از لحظه مغز با دیدن یا بو یا لمس پیتزا یا حتی شنیدن نامش (استفاده از حواس پنجگانه) هر اطلاعاتی که درباره این پیتزا در ذهن ذخیره دارد را آپلود می‌کند و طبق همان فرمول‌های گذشته با پیتزا برخورد می‌کند.

  کلا از ویژگی مغز ماست که آگاهی ها را  گسترش میدهد و موضوعات را  بسط و گسترده میکند و به خود شکوفایی می‌رسد 

این فرمولها در هر کس متفاوت از شخص دیگری است.

مثلا در خود من فرمول پیتزا این بود:

عاشق بو و عطرش بودم و از آن خاطره داشتم 

از قیافه غذا و آن پنیرهایی که کش می آمدن کلی خاطره در ذهنم داشتم 

از طعمش کلی خاطره داشتم 

از لمسش و کش آمدنش و تردی نانش و داغی پذیرش کلی خاطره داشتم 

از دیدن تصاویر تبلیغات پیتزا کلی خاطره داشتم 

از شنیدن تبلیغات پیتزا کلی خاطره داشتم 

از نحوه خوردنهای قبلی ام کلی خاطره داشتم 

از ولع خوردن آن بخاطر محرومیت از خوردن در زمان رژیم و ترس از این غذا کلی خاطره داشتم 

از مرور حرفهای زیاد راجع به پیتزا و اینکه چرا هر چیز خوشمزه ای مضر است و بی خیال بابت مضرات آن کلی خاطره داشتم 

با یک نگاه اجمالی به همین کلمات خاطره داشتم که در انتهای هر جمله از نوشته ام به کار برده شده است مشخص می شود که حالا مغز با وجود این همه اطلاعات و خاطرات و احساسهای خوبی  که در هر بار مصرف کردن یا حتی تحریم بودن بخاطر رژیم و مصرف نکردن درباره پیتزا دارد چگونه باید عمل کند؟

قطعا با هر بار مواجه شدن با پیتزا مغز دستور کلی پرخوری غیر منطقی را صادر می‌کند، چون دفعات قبل هم کلی پرخوری ذخیره شده در ذهن دارد و پیتزا می‌شود اژدهای هفت سر در ذهن من و ترس از چاقی و مواجه شدنم با این ماده غذایی باورهایم را به سمت چاقتر شدن و تفکیک مواد غذایی و محروم کردن خودم پیش می‌برد و تمام اینها نتیجه اطلاعات ذخیره شده در مغز است.

پس دلیل چاقی و اضافه وزن و دلیلی که موجب شده بدن از حالت طبیعی که حقش است خارج شود همان باور های ذهنی اشتباه ما است.

ما باید مسئولیت چاقی خودمان را بپذیریم و جسممان را از مغز و ذهنمان جدا ندانیم.

 همه ی این مجموعه وجود ما را شکل داده و باید بین مجموعه هماهنگی ایجاد کنیم ،برای بهتر زندگی کردن؛ مجموعه ی زیبای جسم و ذهن یا همان مغزمان و روح و به خود دوستی برسیم و با جسممان هماهنگ شویم.

ما باید جسممان را دوست داشته باشیم. و آن را هر طور که هست بپذیریم مجموعه ما بدون هر کدام از این سه بخش یعنی نبودن ما.

اگر روح نباشد ولی ذهن و جسم باشد ما مرده ای بیش نیستیم.

اگر ذهن نباشد ولی جسم و روح باشد ما دیوانه ای بیش نیستیم.

اگر جسم نباشد ولی روح و ذهن باشد باز هم موجودیت نداریم و روح سرگردانی بیشتر نیستیم.

پس مجموعه وجودی ما با این سه عنصر تکامل می یابد و هیچ کدام بدون دیگری معنا ندارد.

پس من بارها و بارها به خودم یادآوری میکنم که:

من عاشق بدنم هستم و در تلاشم آن را به حالت طبیعی خود برگردانم و از جسمم  معذرت می خواهم که با آگاهی یا با ناآگاهی اذیتش کرده ام و محل انباشتن آشغال ها و زباله ها قرارش داده ام.

یادم رفته بود که بدن من آشغال دونی و سطل زباله نیست؛ بدن من پاک و ارزشمند هست.

(نوشته حیرت انگیز در بخش نظرات)

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین نقش مغز در نرخ چاقی ابتدا توضیحات نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات با شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نگرش ما درباره اینکه افراد چاق شدن را از دیگران یاد می گیرند چیست؟ شرح دهید، برای گفته های خود مثال ذکر کنید.
  • نگرش شما درباره تاثیر مغز در نرخ چاقی چیست؟ وضعیت چاقی خود را با نگرش نقش مغز در چاقی شرح دهید.
  • چرا استفاده از روش های لاغری باعث لاغری افراد و کاهش نرخ چاقی نمی شود؟
  • چرا افراد چاق دوست دارند با افراد چاق دوست شوند؟ از نظر تشابه مغزی پاسخ دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.46 from 37 votes

https://tanasobefekri.net/?p=33822
برچسب ها:
23 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار مهلا
      1403/01/23 09:53
      مدت عضویت: 247 روز
      امتیاز کاربر: 6515 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 651 کلمه
      • نگرش ما درباره اینکه افراد چاق شدن را از دیگران یاد می گیرند چیست؟ شرح دهید، برای گفته های خود مثال ذکر کنید.

           چاقی یه فرآیند طبیعی نیست ،طبیعت بدن تناسب و لاغریه و انسان هر کاری رو که در طبیعتش نیست و انجام می ده ،یعنی یاد گرفته اون کار رو.

       وقتی به دنیا میاییم خیلی کار ها رو به طور سیستمی انجام می دیم پلک زدن،نفس کشیدن،به قول دوستمون دفع ادرار و مدفوع ،

      هر چی بزرگتر بشیم قابلیتهای زیادی به ما اضافه میشه طبق ذات انسان هست و باید در سیستم انسان وجود داشته باشه ،مثه راه رفتن، خندیدن، حرکات غیرارادی دست تبدیل میشه به حرکات ارادی . و کم کم کارهایی که اکتسابی هست و از طریق دیگران به ما میرسه شروع میشه،مثل نحوه غذا خوردن یا نحوه دفع ادرار و مدفوع که قبلا هم این کارها انجام می‌شده اما روشش تغییر می‌کنه .

      میرسیم به یادگیری زبان و حرف زدن ،انسان به طور سیستمی قابلیت حرف زدن رو داره ،اما زبان و حرفهایی که میزنه کاملا اکتسابی هست و بستگی داره به اینکه بچه در چه کشوری یا در چه شهری زندگی بکنه تا همون زبان و لهجه رو از طریق شنیدن های مکرر یاد بگیره و مغزش باور کنه که او هم عضوی از همون گروه است.

      ما در سایت سایت گرفتیم که چاقی و لاغری هم زبان دارند . 

      و بچه ای که وارد یک خانواده میشه زبان غالب اون اون خانواده رو که ممکنه چاقی باشه یا لاغری یاد میگیره،اینکه پرخوری باعث چاق شدن میشه یا چاقی ارثی هست  بنظر من از اولین چیزهایی هست که در زبان چاقی گفته میشه، به همین دلیل وقتی پدر و مادر یه کودک چاق هستند ،معمولا بچه هم چاق میشه،یا بچه ای که پرخوری می‌کنه و مدام در مورد ارتباطش با چاقی حرف و حدیث می‌شنوه بعد چند سال چاق میشه.

      مثلا خواهر من تا سن چهار پنج سالگی خیلی لاغر و متناسب بود ،اما به گفته مامانم خوراک زیادی داشت نسبت به جثه اش ،و مامانم میگن وقتی کسی می‌گفته ندارید آنقدر غذا بخوره مامانم می گفتن خب اینکه چاق نمیشه اتفاقا ضعیفم هست پس چرا نذارم بخوره، و به بگفته مادرم از پنج شش  سالگی به بعد چاقی خواهرم شروع شده و از زمانی که من یادمه می گفتن عمه هام میگفتن زهرا ارثی چاق شده به خدا بیامرز مادربزرگمان رفته .

      و جالبه که خواهرم دوتا دختر داره و یک پسر پسرش به شدت لاغر اما دختر بزرگترش دقیقا مثه خواهرم تا چند سال اول خیلی لاغر بود حتی از دختر من لاغرتر و چاقیش از همون سن مادرش که چاق شد شروع شده و الان که نوجوان شده چاق شده و دختر کوچکترش هم در سن شش سالگی داره علایم چاق شدنش ظاهر میشه 

      و این از قدرت مغز و اعتقاد به ارثی بودن چاقی هست .

      حالا در هر خانواده ای که فرمول‌های چاقی رو از هر گوشه و کناری می‌شنون تصور کنید ،که چطور به بچه ها ناخواسته آموزش میدن این فرمولها رو و به این صورت نرخ چاقی افزایش پیدا می‌کنه 

      مثه فارسی که زبان غالب کشور ما هست ،چاقی هم با این همه آموزش میشه زبان غالب مغز ما .

      مثل خود من که زبان چاقی رو از دوران بارداریم شروع کردم به یادگیری و با خاتمه دو بارداری و مسایل مربوط بهش یعنی شیر دادن بچه اون رو بطور کامل یاد گرفتم و چاقی من شروع شد.

      و چون لاغری هم یک زبان داره و اکتسابی هست تا وقتی که اون زبان رو یاد نگیریم با ورزش و رژیم و دارو نمی‌تونیم خودمون رو لاغر کنیم و لاغر بمونیم مگر اینکه زبان لاغری رو هم مثه خیلی افراد که زبان چاقی رو ناخواسته یاد گرفتن ،ناخواسته یاد بگیریم.

      فرمول‌های مغزی افراد چاق خیلی به هم شباهت داره و همین شباهت ها  گاها باعث شباهت های رفتاری هم میشه و انسان ذاتا دوست داره با کسانی باشه که باهاشون در تفاهم باشه و این باعث میشه در کنار افراد چاق مثه خودش احساس راحتی بیشتری بکنه و جذب هم بشن.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/22 17:53
      مدت عضویت: 336 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 659 کلمه

      به نام خداوند خالق  

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات نقش مغز در چاقی 

      • نگرش ما درباره اینکه افراد چاق شدن را از دیگران یاد می گیرند چیست؟ شرح دهید، برای گفته های خود مثال ذکر کنید.
      • افراد چاق چون بخاطر اطلاعات و داده هایی که از محیط اطراف خود کسب کرده اند و با تکرار و تجربه کردن آن اطلاعات آنها کم کم دچار چاقی شده اند
      • مثال بارز آن خودم هستم
      • من مدام باورهایم دستکاری شد توسط اطرافیانم و همیشه اینقدر تکرار کرده بودند و من شنیده بودم که مصی برای اینکه انرژی داشته باشد باید بیشتر غذا بخورد یا در زمان بارداری و شیر دهی  همیشه به من می‌گفتند تو باید اندازه چهار نفر غذا بخوری و اینقدر این حرفها تکرار میشد تا تبدیل شد به باور من و بعد رفتار پرخوری من شکل گرفت و جسم من چاق شد .
      • یک مثال دیگر 
      • یکی از دختران من از بس به او گفته بودند تو خیلی شبیه مادرت هستی این گفته بصورت باور برایش در آمده بود و دقیقا مثل من با مواد غذایی رفتارمیکرد و در حال چاق شدن بود وقتی من با مسیر صحیح آشنا شدم تلاش کردم این باور را در ذهن او کمرنگ کنم و به او بفهمانم او فقط شبیه خودش است نه هیچ کس دیگری به مرور شاهد این بودم بسیار رفتارش با مواد غذایی تغییر کرد و در همین مدت کوتاه حضور من در سایت کاملا متناسب شده است و این واقعا جای شکرگزاری دارد خداوندا سپاسگزارم برای همه چیز برای همه چیز و باز هم برای همه چیز 
      •  
      • نگرش شما درباره تاثیر مغز در نرخ چاقی چیست؟ وضعیت چاقی خود را با نگرش نقش مغز در چاقی شرح دهید.
      • مغز فرمانده بدن است و برای فرمان دادن به انجام کارهایی که غریزی نیست نیاز به یادگیری دارد و لازمه یادگیری جمع آوری اطلاعات و ذخیره اطلاعات است مغز بر اساس دیده ها و شنیده ها و ….شروع می‌کند به جمع آوری اطلاعات سپس این اطلاعات جمع آوری شده را در قسمتی بنام ذهن ذخیره می‌کند و بعد وقتی فرمان انجام آن کار صادر می‌شود طبق تکرار آن فرمان در زمانهای مختلف دچار نوسانات احساسی می‌شویم این نوسانات احساسی و تجربه های تکرار آن موضوع همگی در ذهن ثبت می‌شود و به مرور زمان برای انجام آن موضوع به محض مواجهه مغز تمام آن اطلاعات و تجارب و احساسها را مرور می‌کند و طبق عادت و تمایلی که در او شکل گرفته با آن موضوع برخورد می‌کند
      • چرا استفاده از روش های لاغری باعث لاغری افراد و کاهش نرخ چاقی نمی شود؟
      • چون تمام آن روش‌های لاغری در اصل همان فرمول‌های اشتباه و تجربیات و احساسات ثبت شده در مغز درباره چاقی است و همگی اشتباه هستند و ما را به سمت چاقی بیشتر سوق می‌دهند و تعداد افراد چاق روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شود اگر افراد چاق لقمه را برعکس در دهان خود نگذارند و به کمک اصول ذهنی و از مسیر درست اقدام به لاغر شدن کنند نه تنها نرخ چاقی در جهان کم می‌شود بلکه دیگر انسان چاقی باقی نمی‌ماند
      • چرا افراد چاق دوست دارند با افراد چاق دوست شوند؟ از نظر تشابه مغزی پاسخ دهید
      • افراد چاق چون از دیدن افراد متناسب دچار احساس بد می‌شوند و به خود سرزنشی دچار می‌شوند همیشه دوست دارند با افرادی دوست شوند که یا از خودشان چاقتر است یا در حد خودشان چاق است تا احساسشان بد نشود و حتی بخاطر شباهت‌های ذهنی که با هم دارند رابطه دوستیه عمیقتری نسبت به دوستی با افراد متناسب خواهند داشت
      • مثلا آنها هر دو معتقدند خودشان مسئول چاقیشان نیستند و چاقی آنها تقصیر ژن ،اطرافیان،دارو،مواد غذایی و….است
      • آنها در کنار هم با خیال راحت بدون ترس از قضاوت شدن می‌خورند و کلی درباره چاقی با هم حرفهای مشترک برای گفتن دارند
      • پروردگارا سپاسگزارم برای چاقی ام چون باعث خیلی اتفاقات خوب در زندگی ام شد
      • پروردگارا سپاسگزارم برای جسم متناسب الانم که در عین اینکه نیست اما هست و حال من خوب است
      • پروردگارا سپاسگزارم برای هدایتم به این مسیر زیبا و آرامشی که در این مسیر روزی ام کردی
      • الهی به امید تو 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/22 17:26
      مدت عضویت: 336 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,034 کلمه

      به نام خداوند بزرگم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      نقش مغز در چاقی 

      مغز انسان برای یک سری کارها نیازمند آموختن نیست و به شکل ذاتی و فطری اون کارها را انجام می دهد مثل نحوه تنفس،گردش خون و ……

      اما مغز برای انجام هر چیز دیگری که جزئی‌ از  ذاتش نیست نیازمند یادگیری و آموزش است 

      حتی عذر میخواهم یک دستشویی رفتن ساده 

      خوب دفع مواد زائد از بدن فعل ذاتی و فطری جسم است  یعنی از زمانی که انسان پا به جهان می گذارد این فعل ذاتی دفع ،صورت میگیرد

       با نگاه به کودکان نوپا می‌بینیم آنها چون هنوز آموزش دستشویی رفتن ندیده اند به اجبار باید پوشک شوند و وقتی به مرور زمان تحت آموزش قرار می‌گیرند و اطلاعات در ذهن آنها ذخیره می‌شود و تمرین و تکرار صورت میگیرد و تجاربی در ذهن فرد ثبت میشود ؛دیگر نیاز به پوشک و مراقبت والدین نیست و آنها مثل یک شخص بالغ خودشان به اموراتشان رسیدگی می‌کنند

      خوب پس مغز برای یادگیری هر آنچه غریزی نیست  نیازمند جمع آوری اطلاعات و تکرار و تمرین داده ها  و همچنین تجربه کسب کردن است 

       ذات و طبیعت جسم ما لاغری بوده ،اما بدلیل وجود داده ها و اطلاعات اشتباه به مغز و تکرار آن اشتباهات و کسب تجربه و احساس در مواجهه با مواد غذایی و ثبت تمام اینها در ذهن که محل ذخیره داده های مغز است به مرور زمان چاقی را برای ما بوجود آورده است.

      چون تمام اندام‌های ما با دستور مغز کار می‌کنند و مغز فرمانده جسم ماست و همیشه مغز چیزی را انجام می‌دهد که در ذهن ما درباره آن اطلاعات ثبت شده یعنی آنچه بلد هستیم را انجام می‌دهد .

      و ما هرگز نمی‌توانیم چیزهایی که یادگرفته ایم و در سی پی یو یا همان ذهن ما ثبت شده را فراموش کنیم 

      اما می‌توانیم با دادن داده ها و اطلاعات جدید ،اطلاعات قدیم را کمرنگتر کنیم و زبان لاغری جسممان را فعال کنیم .

      چون ما مدت زیادی تحت آموزش چاقی بوده ایم و در آن استاد شده ایم و کلی فرمول و باور اشتباه در ذهنمان ثبت شده حالا با مواجهه با مواد غذایی مغز به سرعت فرمان خوردن صادر می‌کند چون یادگرفته و تکرار کرده و تجربه و احساس کرده برای همین فعل فطری دیدن مساوی می‌شود با عمل یادگرفته شده و فرمان مغز برای خوردن صادر می‌شود

      حالا چرا پرخوری می‌کنیم یا حتی تند خوری ؟

      من مدتی است با کمک آموزش‌ها فرمول پرخوری را اندکی اصلاح کرده ام و به درک زبان بدنم رسیده ام اما مدتی است در حال بروزرسانی فرمول خوردن هستم و تندخوری ام تا حد زیادی اصلاح شده است به شکر خداوند بی همتایم .

      علت پرخوری و تند خوردن غذا بدلیل همان یادگیری و تکرار اشتباه و تجربه احساسی است که در ذهن ما توسط مغز ما ثبت شده 

      مثلا وقتی با پیتزا مواجهه می‌شویم در کوتاه‌تر از لحظه مغز با دیدن یا بو یا لمس پیتزا یا حتی شنیدن نامش (استفاده از حواس پنجگانه )هر اطلاعاتی که درباره این پیتزا در ذهن ذخیره دارد را آپلود می‌کند و طبق همان فرمول‌های گذشته با پیتزا برخورد می‌کند

        کلا از ویژگی مغزماست که آگاهی ها را  گسترش میدهد و موضوعات را  بسط و گسترده میکند و به خود شکوفایی می‌رسد 

      این فرمولها در هر کس متفاوت از شخص دیگری است 

      مثلا در خود من فرمول پیتزا این بود

      عاشق بو و عطرش بودم و از آن خاطره داشتم 

      از قیافه غذا و آن پنیرهایی که کش می آمدن کلی خاطره در ذهنم داشتم 

      از طعمش کلی خاطره داشتم 

      از لمسش و کش آمدنش و تردی نانش و داغی پذیرش کلی خاطره داشتم 

      از دیدن تصاویر تبلیغات پیتزا کلی خاطره داشتم 

      از شنیدن تبلیغات پیتزا کلی خاطره داشتم 

      از نحوه خوردنهای قبلی ام کلی خاطره داشتم 

      از ولع خوردن آن بخاطر محرومیت از خوردن در زمان رژیم و ترس از این غذا کلی خاطره داشتم 

      از مرور حرفهای زیاد راجع به پیتزا و اینکه چرا هر چیز خوشمزه ای مضر است و بی خیال بابت مضرات آن کلی خاطره داشتم 

      با یک نگاه اجمالی به همین کلمات خاطره داشتن که نوشته ام واضح میشود که حالا مغز با وجود این همه اطلاعات و خاطرات و احساسهای خوبی  که در هر بار مصرف کردن یا حتی تحریم بودن بخاطر رژیم و مصرف نکردن درباره پیتزا دارد چگونه باید عمل کند ؟

      قطعا با هر بار مواجه شدن با پیتزا مغز دستور کلی پرخوری غیر منطقی را صادر می‌کند، چون دفعات قبل هم کلی پرخوری ذخیره شده در ذهن دارد و پیتزا می‌شود اژدهای هفت سر در ذهن من و ترس از چاقی و مواجه شدنم با این ماده غذایی باورهایم را به سمت چاقتر شدن و تفکیک مواد غذایی و محروم کردن خودم پیش می‌برد و تمام اینها نتیجه اطلاعات ذخیره شده در مغز است 

      پس دلیل چاقی و اضافه وزن و دلیلی که موجب شده بدن از حالت طبیعی که حقش است  خارج شود همان باور های ذهنی اشتباه ما است 

      ما باید مسئولیت چاقی خودمان را بپذیریم و جسممان را از مغزو ذهنمان جدا ندانیم.

       همه ی این مجموعه وجود ما را شکل داده و باید بین مجموعه هماهنگی ایجاد کنیم ،برای بهتر زندگی کردن؛ مجموعه ی زیبای جسم و ذهن یا همان مغزمان و روح و به خود دوستی برسیم و با جسممان هماهنگ شویم 

      ما باید جسممان را دوست داشته باشیم 

      و آن را هر طور که هست بپذیریم مجموعه ما بدون هر کدام ار این سه بعد یعنی نبودن ما 

      اگر روح نباشد ولی ذهن و جسم باشد ما مرده ای بیش نیستیم 

      اگر ذهن نباشد ولی جسم و روح باشد ما دیوانه ای بیش نیستیم 

      اگر جسم نباشد ولی روح و ذهن باشد باز هم موجودیت نداریم و روح سرگردانی بیشتر نیستیم 

      پس مجموعه وجودی ما با این سه عنصر تکامل می یابد و هیچ کدام بدون دیگری معنا ندارد 

      پس من بارها و بارها به خودم یادآوری میکنم که 

      من عاشق بدنم هستم و در تلاشم آن را به حالت طبیعی خود برگردانم و از جسمم  معذرت میخواهم که با آگاهی یا با ناآگاهی اذیتش کرده ام و محل انباشتن آشغال ها و زباله ها قرارش داده ام .یادم رفته بود که بدن من آشغال دونی و سطل زباله نیست؛ بدن من پاک و ارزشمند هست .ببخش بدنی که همیشه با رفتار های اشتباه از نگرش باورهام اذیتت کردم ‌

      خدایا مرا ببخش که قدردان جسم زیبا و سلامتی که به من عنایت کرده بودی نبودم و کفران نعمت کردم

      خدایا بینش مرا روز به روز گسترده تر کن تا انسانی بهتر باشم 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/05/25 08:24
      مدت عضویت: 386 روز
      امتیاز کاربر: 23930 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 766 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی

      چقدر از خداوند متعال متشکرم که تاکنون توانستم گام 62 نقش مغز در نرخ چاقی جهان را گوش بدهم 

      استاد من الان دقیق متوجه میشوم که ما انسانها از فکر چاق ، روزبه روز چاق تر شدیم فرمولهاو باورهای اشتباهی که سالیان سال آن را در ذهنمان برای خود تکرار و تقویت کردیم و مثل یک آهن ربای بسیار قوی به سمت باورها کشیده میشدیم بدون اینکه اراده ای از خود داشته باشیم 

      1- من ژنتیکی چاقم 2- من بعد از ازدواج چاق میشوم 3- من بعد از بارداری چاق میشوم -4 سوخت و ساز بدن من کم است 5- من تحرک زیاد ندارم -6 من با خوردن نان و برنج چاق میشوم و…….

      و چقدر برای هر بار تصمیم گرفتن برای اینکه این برچسب ها را به خودمان نزنیم و فقط تلاش کنیم جسم خود را لاغر کنیم خودمان را سرزنش کردیم و به قولی آبروی خود و خدای خود را بردیم که من اراده ندارم چقدر من بی عرضه ام و مورد تمسخر آشنا و فامیل میشدیم که دوباره میخواهی لاغر بشی ول کن بابا تولاغر بشو نیستی خودت و دیگران را خسته نکن و هر بارخسته تر از قبل بعد از چند ماه دوباره یک فرد چاقی را میدیدم که مقداری لاغر شده منتظر بودم جایی خلوت گیر بیاورم بپرسم از چه روشی لاغر شده و الان با هدایت خداوند به این سایت متوجه شدم چه کار بیهوده ای است این کار که قبل از پاک کردن فرمولهای چاقی از ذهن ما خواسته باشیم از پایین به بالا عمل کنیم و برجسم فشار و گرسنگی بیاوریم تا لاغر شویم .

      الان یاد گرفتم تصمیم برای لاغری اصلا فایده ندارد فقط باید فرمولهای لاغری را جایگزین فرمولهای چاقی کنیم تا تصمیم لاغری خودبه خود اجرایی شود ان هم فقط با استمرار و اموزش امکان پذیر خواهد بود 

      به عنوان مثال مغز ما افراد چاق مثل یک آدم آهنی کار میکند وقتی که ما در طول سالیان زیاد فرمول چاقی را به ذهن خود وارد کردیم هرچقدر هم تلاش کنیم که این فرمولها را پاک کنیم نمیشه به عنوان مثال مغز فرمان میده فلان غذایی را بخور و ما نمیتوانیم مقاومت کنیم که نخوریم مثلا وقتی به ادم آهنی فرمول ذهنی داده شده که باید فلان کاررا پشت سرهم انجام دهد هیچ اختیاری ندارد و نمی تواند وسط کار که آن کاررا انجام ندهد چون برنامه آن آدم آهنی توسط کسی که ان را طراحی کرده این مدل نوشته شده حتی جایی هم شاید برنامه داده شده باشه که باید خودش را نابود کنه و از بین ببرد ولی او اصلا متوجه نمیشه که این برنامه برای او ضرر دارد و طبق برنامه کاررا جلو میبرد. فقط کارها را از روی برنامه ای که مخترع به حافظه ان داده اجرا میکند حالااگر این مخترع می بایست فرمولهای چاقی را با فرمولهای لاغری تعویض کند تا آن آدم اهنی هم آن کارهارا به خوبی انجام دهد 

      پس ما باید ابتدا مسولیت چاقی خود را بپذیریم که ما به عنوان مخترع و کسی که برنامه را به مغز میدهد تا الان باعث چاقی خودمان شدیم و تنها راه برای لاغری این است که فرمولهای ذهن خودمان را از چاقی به لاغری تغییر بدهیم و بعد با اطمینان بگوییم من حتما با این روش لاغر میشویم راه دیگه ای نیست و اما و اگر درکار نباشد فقط با استمرار  و حس خوب این مسیر را ادامه بدهیم و بهانه تراشی نکنیم و فرمولهای اشتباه را پاک کنیم  

       نگرش ما درباره اینکه افراد چاق شدن را از دیگران یاد می گیرند چیست؟ شرح دهید، برای گفته های خود مثال ذکر کنید بله تمام افراد چاق از دیگران و خانواده و جامعه چاقی را میاموزند و در ذهن خود فرمول و باور ایجاد میکنند 

      نگرش شما درباره تاثیر مغز در نرخ چاقی چیست؟ وضعیت چاقی خود را با نگرش نقش مغز در چاقی شرح دهید نگرش من این است که تاثیر مغز درچاقی خیلی مهم است و حتما وضعیت چاقی من به ذهنم برمیگردد 

      • چرا استفاده از روش های لاغری باعث لاغری افراد و کاهش نرخ چاقی نمی شود؟چون فرمولهای چاقی را پاک نکردند و فرمولهای لاغری را جایگزین کنند بلکه روش را از پایین به بالا و با فشار برجسم میخواهند لاغر شوند 
      • چرا افراد چاق دوست دارند با افراد چاق دوست شوند؟ از نظر تشابه مغزی پاسخ دهید.چون تمام صحبتهای انها حول محور چی بخورند و مز غذاها صحبت میشود که این برای مغز خوشایند است و احساس خوبی دارند 
      • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید. در این فایل متوجه شدم در این سالها من از طریق ذهنم چاق شدم پس باید از طریق ذهنم هم لاغر شوم 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/12 22:12
      مدت عضویت: 487 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,835 کلمه

      سلام و درود 

      چقدر گوش دادن به این فایل حال منو خوب می کرد . اینجا چند  بحث مطرحه نقش مغز در چاقی و لاغری نقش مغز در خوردن و نخوردن نقش مغز در پیوند بین خوردن و چاقی نقش مغز در پیوند بین نخوردن و لاغری

      من در طول این روزهایی که با شما همراه بودم فهمیدم  خودم صاحب مغزم هستم و  ژنها بر من حاکم نیستند بلکه من بر ژنتیکم مسلط هستم و خودم ژنتیک خودم رو ایجاد کردم . 

      وقتی نقش مغز رو در چاقی یا لاغری بررسی می کنیم خب به یه چیز میرسیم که خب اگه این فرمولها در مغز منه از کجا این فرمولا در مغز من رفته ؟ خب بازم پاسخ اینه ما چاقی رو از بیرون یاد گرفتیم و اولش تشویقمون میکردن که خب این کار خوبه و با این تشویقها به ما نشون میدادند کار درست اینه که چاق بشی و وقتی ما چاق شدیم حالا بهمون میگن چاق شدن غلط بوده و لاغر شدن درسته . 

      اما حالا که میخوایم لاغر بشیم با فرمولهای چاقی تکرار شونده روبرو میشیم که وارد مغزمون کردیم و حالا اون اطلاعات با اطلاعات لاغری تازه و نو همخوانی ندارند و چون اطلاعات چاقی بیشتر تکرار شده به راحتی اطلاعات مربوط به لاغری رو کمرنگ می کنه و اگه آموزش  اطلاعات لاغری تکرار نشه دوباره به راحتی اطلاعات چاقی مرور میشه و ما چاق میشیم . 

      له نظر من مغز ما فقط یه ظرفه 

       نقشش در لاغری من اینه که اطلاعات رو میتونم تا حدی در اون ذخیره کنم .

      مغز فرمانده بدنه و قادره از طریق اعصاب ابن اطلاعات رو به سلولها برسونه و ژنهای سلولها دریافت کننده این اطلاعات هستند . 

      ما یه باوری داشتیم میگفتیم چاقی ژنتیکیه که بعد شما اثبات کردید اصلا ژن چاقی وجود نداره میتونیم از یه راه دیگه هم اثبات کنیم که ژن چاقی در اصل وجود نداره اما به خاطر آموزشهای غلطی که ما دیدیم توالی ژنهای صحیح رو در سلولهامون تغییر دادیم و سلولهای جدید حاوی ژنهای تغییر کرده  بر اساس اطلاعات ذخیره شده در مغز اطلاعات چاقی رو در حافظه ی سلولی تغییر دادن و در نتیجه چاقی مرتب از نسلی از سلولها به نسلی  بعدی سلولها انتقال پیدا کرده 

       و برای تغییر توالی این ژنها راهی نیست به جز آموزش محتوای جدید و مهمتر از اون استمرار در یادگیری . در مورد بیماری سرطان یکی از راههای درمان که کشف کردن این هست که اون قسمت از  ژن  رو که سلولهای سالم رو تبدیل به سلولهای  سرطانی می کنه تونستند بردارند و سرطان دیگه به سلولهای جدید انتقال داده نمیشه . در واقع اومدن و ژن درمانی کردن و ریشه سرطان رو از ژن برداشتند . خب ما میدونیم غیر از درمانهای بیرونی خود ما از طریق افکار و رفتارمون کد سرطان  رو به دی ان ای انتقال دادیم  . پس تنها راه اینه از همون راه تکرار و تمرین آگاهیهای سلامتی ژن سرطان رو کم کم و آروم آروم از سلولهای بدن پاکسازی کنیم . 

       ما در طی این دوره  باورهامون رو تغییر دادیم و عامل ژنتیک رو از چاقی حذف کردیم و دقیقا ما هم مثل دکترها تونستیم  چاقی رو که با پذیرش باورش به ژنهامون انتقال داده بودیم از روی ژن برداریم .

      ما تونستیم تا اینجای کار با تکرار آموزشهای جدید درصد چاقی کمتری به سلولهای جدید که ساخته میشن انتقال بدیم و به مرور با تکرار این آموزشها نسل به نسل سلولهای لاغرتری خلق خواهیم کرد . فقط و فقط باید آموزشهای جدید رو تکرار و تکرار و تکرار کنیم تا آموزشهای قبلی از کانون توجه خارج بشن . 

      بیشترین زمانی که چاقی به ما یاداوری میشه اول دیدن رفتار پرخوری و تعدد در خوردن و بعد دیدن جسم چاق هست . 

      پیوند  خوردن و چاقی هم باوری شده که چسبیده به ژنهامون و کدش برامون تکرار میشه . 

      پیوند بین جسم چاق و چاقی هم باوری محکم تر از اون هست که دیگه همه ی ما باور کردیم وقتی وزنمون بالا میره یعنی نشان چاقیه . 

      این دوباور خیلی کار میخواد . ما تا این پیوندها رو نشکنیم باز هم این ژن به سلولهای بعدی انتقال داده میشه و سلولهای چاق و معتاد به  مواد غذایی و معتاد به باور چاقی در مورد جسم در خودمون تشکیل میدیم . ما خیلی باید روی این پیوندها کار کنیم و پیوندهای جدید ایجاد کنیم .

      چیزهایی که در این دوره در مورد پیوند  جسم چاق و چاقی یاد گرفتم اینه  که 

      از طریق جسم چاقم اطلاعات چاقی وارد بدنم نکنم . چطور ؟ 

      وزن نکنم .

      سایز نکنم .

      تو آیینه نگاه به چاقیم نکنم .

      به شکم چاقم توجه نکنم .

      به انسانهای چاق و چاقی جسمی اونها و همینطور چاقی ذهنی و گفتگوهاشون توجه نکنم . 

      در مورد رفتارم 

      اینکه نگرشم و به پرخوری تغییر بدم . 

      باور کنم پرخوری از بیرون به من تحمیل نمیشه 

      باور کنم خودم پرخوری رو انتخاب می کنم . 

      احساسم و نسبت به پرخوری خوب کنم 

      پرخوری دلیل چاقی نیست 

      خوردن دلیل چاقی نیست . 

      پرخوری فقط یه واکنشه به فرمولهای ذهنی پرخوری . 

      قدرت رو ندم دست پرخوری .

      پرخوری فقط یه فعله که بدن خودش هر لحظه داره پاکسازیش می کنه .

      افکار منفی رو تکرار نکنم . 

      و … 

      خب فعلا با این تمرینات من احساسم نسبت به پرخوری خیلی بهتر شده . چون میدونم انتخاب خودمه . 

      باور کردم اونقدری که میخورم و لذت میبرم پرخوری نیست. 

      پرخوری اونه که میخوری و رنج میبره . 

      این معنای پرخوریه . 

      اینو تازه فهمیدم و ترک کردن این پرخوری راحته . اونقدری بخور که رنج نبری . جدیدا در مورد  باور کالری ها ایده جدید به ذهنم رسیده . باور کالری ها می گه هر ماده غذایی یه مقدار انرژی داره که ما اون رو وارد بدنمون می کنیم . مثلا در طول روز ما میانگین ۳۰۰۰ کالری مصرف می کنیم . خب حدودا برای یک مرد در سن و سال من هم ۲۵۰۰ کالری سوخت و ساز بدنشه خب همه دکترها معتقدند این ۵۰۰ کالری اضافه  منو چاق می کنه . در حالیکه من یه باور دیگه پیدا کردم .

      من وقتی  ۳۰۰۰ کالری وارد بدنم می کنم . یعنی ۳۰۰۰ کالری نیرو  به بدنم وارد می کنم . طبق قانون  نیوتون که در درسهای قبل خوندیم  هر عملی را عکس العملیست برابر با آن ولی خلاف جهت آن .  در این مورد یعنی  همین ۳۰۰۰ کالری که  به بدن من نیرو و انرژی وارد می کنه مطابق همین  از بدن من به غذا نیرو وارد میشه . تازه این در صورت ثابت بودن اون شئی هست .یعنی مثلا یک شئی رو روی زمین قرار میدیم ثابت. در حالیکه به محض ورود غذا به بدن بدن ما اون رو تجزیه می کنه .  بدن من اون غذا رو از بین میبره . پس قطعا و قطعا نیرویی که بدن من به غذا وارد می کنه چندین برابر  نیروی اون غذاست که قادره اون رو تجزیه کنه . مثلا میگیم ۱۵۰۰۰ کالری . بدن من در هر بار خوردن کامل که حدودا ۴۸ ساعت طول می کشه  ۱۵۰۰۰ کالری به غذا نیرو وارد می کنه .خب پس  چرا دکترا هیچ وقت از این ۱۵۰۰۰ تا انرژی که بدن ما به غذا وارد می کنه چیزی نمی گن در حالیکه این نیرو هست و واقعیت داره ولی چاق کردن غذاها اصلا وجود نداره و اونا باورش کردن . یه بار در یه فایلی از شما میخوندم که ما انسانها استعداد عجیبی در ناراحت کردن همدیگه داریم به نظرم دکترها در این امر گوی سبقت رو از همه گرفتن و پیشاپیشِ مردم در حرکتن و مدام با باورهای مزخرف خودشون صرفا به اسم و رسم دکتر مارو ناراحت کردن . 

      اونها حقیقت به این واضحی رو ندیدن که غذا خوردن در هر وعده قادره کلی از انرژی بدن رو مصرف کنه   و نشاندهنده ی این مصرف انرژی هم هضم و جذب و دفع مواد غذایی و از طرفی مصرف انرژی  در سلولهای داخلی و هدایت چربیها به سمت سلولهای چربی و تجزیه چربیهاست .

      چرا دکترها هیچ وقت نگفتن کار اصلیِ سلولهای چربی تجزیه چربی هست نه ذخیره چربی .

      خب من در این تمرین کاملا با استفاده از قوانین فیزیک به خودم ثابت کردم هر چقدر کالری وارد بدنمون کنیم در حقیقت داریم از بدنمون کار می کشیم و انرژیشو میسوزونیمش . برای همین بعد از خوردن معمولا خسته میشیم . اگه غذا بهمون انرژی بده قاعدتا نباید خسته بشیم پس از غذا از ما انرژی میگیره هرچقدرم بیشتر بخوریم انرژی که از ما میگیره خیلی بیشتره .

      بدن لحظه ای دست از تجزیه بر نمیداره . 

      به محض ورود غذا با دندان اون رو خورد می کنه به معده میفرسته با اسید اون رو حل می کنه . به روده ها میره بازم توسط سلولهای روده اون رو خورد و له می کنه . بعد که جذبشون میکنه بازم دست بردار نیست انقدر روشون عملیات انجام میده تا به ریزترین عناصر تبدیلشون کنه و بعد همه رو از بدن دفع می کنه  و انرژی حاصل از این همه فرایند کار به مصرف سلولها میرسه . 

      در حقیقت این غذا نیست که به ما گرما میده این کار کرد بدن هست که گرما و سوخت تولید می کنه مثل دستگاههایی که کار می کنند و گرم میشن اون حرکت و کار هست که گرما و انرژی تولید می کنه نه خود غذا . 

      یعنی ما انرژی رو از طریق کار کردن اندامهامون میگیریم و گرم میشیم .

      حالا هی ما خوردن رو از خودمون قطع کنیم بدن بعد از مدتی دیگه کار نمیکنه . دیگه سوختی نداره که ادامه بده به حیات . 

      ما به واسطه ی خوردن از بدن کلییییییییی کار می کشیم . 

      پس با این دیدگاه حسمون به خوردن تغییر پیدا می کنه . 

      خوردن چاق شدن نیست . 

      خوردن  به کار انداختن تمام دستگاههای داخلی بدنه . 

      نیروی آزاد شده از عمل گوارش  انرژی تمام اندامها رو مهیا می کنه . 

      پس انقدر خوردن رو  با چاقی پیوند ندیم . انقدر خوردنهامون رو پرخوری معنا نکنیم . پرخوری یعنی حس بد در خوردن . یعنی اونقدری میخوری که میترسی . اونقدری میخوری که از خودت متنفر میشی . اونقدری میخوری که بعدش عذاب  وجدان می گیری . اینها یعنی پرخوری . ولی وقتی اونقدری میخوریم که حسمون خوبه . دوست داریم لذت میبریم . تصور خوب داریم خب اینا رو الکی پرخوری تصور نکنیم . 

       حالا میریم سراغ چاقی جسم . 

      جسم چاق فقط و فقط حاصل فکر و توجهات چاقی و استمرار در این تفکرات هست . 

      تنها عامل تغییر چاقی جسم تغییر فرمولهای ذهنی نسبت به چاقی و لاغریه . 

      خدایا انقدر توی مغزم توضیح میتونم بدم ولی نمیتونم بنویسم  

      خیلی میتونم به خودم ثابت کنم که چاقی اصلا نیست . جسم چاق چاقی محسوب نمیشه . 

      ما تصور کردیم که جسم چاق = چاق بودن فرد . 

      حالا یا باید از هر راهی که میدونیم جسم چاق رو لاغر کنیم که بارها امتحان کردیم و دیدیم نشده یا اینکه باور جسم چاق = چاقی رو اصلاحش کنیم . 

      قطعا این باور در درسهای بعدیم بیشتر خودشو نشون میده . فعلا این فرمول  رو در خودم پیدا کردم که باعث میشه چاقی در ذهنم تکرار بشه . 

      قطعا در درسهای بعدی دلایل زیادی برای رد  این باور هم پیدا می کنم . بهتره همینجا کلام رو ختم کنم . خدا میدونه چقدر ذهنم با گوش دادن به فایلها پر از اطلاعات لاغری میشه ‌ . انقدر بهم اطلاعات وارد میشه دیگه دستم خسته میشه ولی میبینم هنوز هست . 

      ولی فعلا بسه . 

      ما بقی اطلاعات رو بعدا دریافت می کنم . الان پر شدم از حس خوب . میخوام لذتش رو بهتر حس کنم . پس مابقی رو میزارم برای روزهای بعد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 565 کلمه

      سلام خدمت استاد عطار روشن عزیز و دوستان سایت تناسب فکری.

      استاد چه حس خوبیه که یه روزی شخصی که همیشه حسرت لاغریش و زیاد خوردنش رو میخوری الان از خودت بخواد که بهش راه حل بدی امیدوارم من هم به این روز برسم نه بخاطر اینکه تلافی کنم فقط می‌خوام به همه ثابت بشه که لاغری با ذهن آسان ترین کار دنیاست استاد نمیدونم چطور حسم رو بهتون بگم واقعا هر کلمه که توضیح میدین انگار یک گرم از وزن من کم می‌کنه بعد از 62 گام هنوز با شنیدن حرفاتون شگفت زده میشم مشتاق تر میشم علاقه ام برای ادامه دادن بیشتر میشه گاهی وقتا دو روز میشه وقت نمیکنم بیام داخل سایت همش حس میکنم یه چیزیم کم هست و تا فرصت گیر میارم حتی نصف شب فوری وارد سایت میشم که فقط مطالب شما رو بخونم دیدگاها رو بخونم و لذت ببرم خوندن مطالب این ساعت از صدتا رمان جالب تر و خواندنی تر هست و هر روز خدا رو بیشتر از روز قبل سپاسگزارم بخاطر آشنا شدن با شما و سایت بی نظیرتون.

      با این حرفتان خیلی موافق هستم که برای لاغر شدن فقط و فقط باید به خودمون تعهد بدیم و خودمونو باور کنیم که میتونیم ذهنمان را تغییر بدیم اونم با تکرار تکرار تکرار انگیزه اشتیاق و ایمان داشتن به خدایی که ما رو به این مسیر درست هدایت کرده تا بتونیم باورهای غلط و اشتباه این همه سال از زندگیمون رو اصلاح کنیم من خودم از اون دسته از اشخاص بودم با اینکه همیشه تپل و چاق بودم میگفتم بعد از ازدواج شدید چاق میشم چون مادرم شده خالم شده فلانی شده و دقیقا بعد از اینکه عقد کردم تا عروسی 6 کیلو و بعد از ازدواج هم 6 کیلو دیگه اضافه وزن داشتم و وقتی در نهایت ناامیدی با سایت شما آشنا شدم متوجه شدم افکار خودم باعث چاقیم شد نه خوردن غذاهایی که افراد دیگه ای هم میخورن اما لاغر هستن من به لطف خدا و باور آموزش های شما دور کمرم از 99 سانت به 85 رسیده و هنوز هم ادامه داره تا برسم به اون چیزی که دوست دارم باشم و وزن من از 80 به 70 رسیده و همچنان ادامه داره خیلی حس خوبی دارم انگار دوباره متولد شدم چون من فکر میکردم استپ وزنی دارم چون مربی باشگاه هم به من گفت تو استپ وزنی داری و باید شوک بهش وارد کنی الان که فکر میکنم خندم میگیره چون من الان هیچ کاری نمیکنم اما هر روز دارم لاغرتر میشم نه ورزش نه رژیم نه دمنوش فقط باور دارم که ذهن فعالی دارم که مسئولیت چاقیم رو قبول کردم و دارم در مسیرش پیش میرم من دقیقا هر 10 روز یکبار دارم دو سه سانت از بدن کم میشه و هیچکس متوجه نشده که من دارم چیکار میکنم یه بنده خدایی از آشنابهم گفت میگم اگه رژیم میگیری اشتباه میکنی چون باز ولش کنی. چاق میشی بعدم بدنت ضعیف میشه برای بارداری به مشکل میخوری و من نتونستم هیچ جوابی بدم که لاغری با ذهن ناجی زندگی من شده و سکوت رو ترجیح دادم و یاد گرفتم فقط به راهم ادامه بدم چون هنوز خطاهای زیادی داره ذهنم گاهی گول میخوره اما باز برمی‌گردم به مسیر درستم من الان دیگه میتونم از حواس پنجگانه که خودتون گفتید متوجه بشم چطور ذهنم داره عمل میکنه و دارم زبان لاغری رو یاد میگیرم که در همه جنبه های زندگیم تاثیر گذار بوده است.

      سپاس روز خوش🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/07/17 10:43
      مدت عضویت: 1703 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,094 کلمه

      سلام . جالبه وقتی از مغز و کارکردهای فیزیکی صحبت می کنید صحبتهاتون از حالت روانشناسی به روانپزشکی شبیه میشه .

      ما تابحال چاقی و لاعری رو از دیدگاه روانشناسی بررسی می کردیم .

      بحثهای روانشناسی بیشتر مربوط به بحثهای متافیزیک هست . وقتی در مورد مغز ، هیپوتالاموس ، لپتین و … …. صحبت می کنید مبحث لاعری با ذهن  (متافیزیک ) تقریبا نزدیک میشه به لاغری با مغز (فیزیک ) 

      فیزیک از متافیزیک ساخته میشه . چون هسته ی مرکزی تمام اتمها رو که شکافتند رسیدن به ارتعاش . ارتعاشی که اونجا نواخته میشه برای هر سلول منحصر به فرده برای همینه مثلا برگ درخت انگور با برگ درخت خرما متفاوته . چون ارتعاشی که در هسته از خودش ساطع میکنه باعث ایجاد تغییرات فیزیکی در اشیاء یا جانداران میشه . 

      در حقیقت انسانهایی که در قدیم سنگ رو تبدیل به طلا میکردند فکرشون اونقدر قوی شده بود که ارتعاش هسته ی اتمهای سنگ رو تبدیل به ارتعاش طلا می کردند . 

      شاید اون زمان این کار شبیه معجزه بود ولی الان از نظر علمی میشه اثباتش کرد و برای همین شاید بعدها دستگاهی اختراع بشه که بتونه سنگها رو تبدیل به طلا کنه . 

      سلولهای ما هم دقیقا جزئی از این طبیعت هستن . در هسته ی مرکزیشون دارای ارتعاشی هستند که اون ارتعاش باعث میشه  ملکولهای پراکنده ای که در اطراف دی ان ای هستن از جنس همون ارتعاش  جذب دی ان ای  بشن . 

      برای همین حتی  قدرت ارتعاش به مرور زمان ژنتیک رو تغییر میده و ساختار دی ان ای به واسطه ی همین ارتعاش هسته ی مرکزی به مرور زمان تغییر می کنه . 

      وقتی ما ارتعاش لاغری رو در خودمون تثبیت کنیم کم کم روی دی ان ای سلولهای ما اثر میزاره و ملکولهایی که به واسطه ی ارتعاش چاقی که به سلولها انتقال دادیم جذب دی ان ای شدن از مغناطیس خارج میشن . مثل آهنربایی که خاصیت آهنربایی خودش رو از دست داده باشه  براده ها از دورش میریزن . 

      ما هم وقتی مغناطیس چاقی رو از وجودمون پاک کنیم ملکولهای چربی های زائد از دورمون میریزه و ما به مغناطیس اصلی خودمون برمی گردیم .

      چیزی که روشنه اینه که مغناطیس و ارتعاش اصلی ما تناسب هست و رفع مواد زائد اما اگه مواد زاید رو نگه داشتیم به خاطر نگهداری و حفظ باورهای چاق کننده ای هست که تولید ارتعاش می کنند و امواج الکترو مغناطیس افکار و متعاقب اون احساس چاقی ملکولهایی  رو جذب دی ان ای می کنند که  کمتر مواد زائد رو دفع کنه . 

      پس درسته که مغز فرماندهی بدن رو بر عهده داره اما سلولهای مغزی به واسطه ی آنچه در ذهنیت ماست دستورات مغزی ایجاد می کنند و از طریق اعصاب به سلولها میرسونند . البته جنس پیامها هم الکترومغناطیس هست و باز اون فرامین هم هنوز خیلی حالت فیزیکی نگرفتن . اما این امواج الکترومغناطیس باعث برانگیخته شدن هورمونها میشن و کم کم فیزیک انسانها از ذرات کوچک که تحت فرمانهای الکترومغناطیس مغز قرار گرفته اند  شکل میگیره . 

      ما اگه بخوایم علل چاقی رو فیزیکی بررسی کنیم خیلی عوامل ناشناخته پیدا میکنیم که حتی دانشمندان و پزشکان هم شاید به  خیلیهاش نرسیدن . 

      اما وقتی از نظر متافیزیک بررسی کنیم به پاسخ میرسیم و برامون منطق پذیرتره . 

       حال و هوای لاغری در ذهن ایجاد کردن حالا از هر طریقی چه بررسی عوامل فیزیکی چه غیر فیزیکی باعث میشه ذهن ما تغییر کنه . به جای اینکه همش تو فکر خوردن باشیم مثلا دستور نوشتن یا خوندن صادر می کنه . 

      میگه بیا بخون بنویس تا به لذت آگاهی برسه ‌ 

      مبحثهای علمی فیزیکی اگرچه خیلی اگاهی دهنده هستن ولی زمانی شیرینیشون بیشتر حس میشه که به خدای وجودمون وصلش کنیم و واقعا ببینیم چه نیروی عظیمی در درون ما هست که این همه ملکول و سلول و هورمون و پروتئین و اسید امینه و ….. رو داره کنترل می کنه تا مثلا یکی از کارکردهای بدن انجام بشه . حالا بیشمار کارکرد بدن مغز قلب عضلات کبد طحال ریه و …. دیگه بماند . ما توی بررسی کارکرد یک لحظه ی یک سلول شاید سالها وقت باید بزاریم اون وقت در وجود ما چه نیروییه که در یک لحظه کن فیکون می کنه و هزاران هزار کار انجام میده . 

      واقعا چیزی به جز معجزه میتونه این کار و کنه . 

      یا حتی بیماری . 

      چاقی یا سایر بیماریها

       چرا تمایل ما به جایی میرسه که در  چاقی احساس راحتی می کنیم اگه فشار اجتماع نبود شاید هیچ وقت ما از چاقی بیزار نمیشدیم که مجبور بشیم برای رفعش کاری کنیم . یا  چرا سلولها به یه جایی میرسن که ترجیح میدن بیماری تولید کنند . چرا روان ما تمایل به بیماری پیدا می کنه . 

      خیلی سوال زیاده .  یه کتاب هست که سوالها همان جوابند . سوالهای زیادی در ذهنم میاد که با توجه به این کتاب فهمیدم پاسخها تو دل سوالاتند . 

      البته هنوز نخوندمش ولی احساس میکنم کتاب خوبی باید باشه .

      اما چیزی که به ذهنم میرسه در مورد قسمتی از متن که نوشته دانشمندان علوم اعصاب اخیراً دریافته اند که غذاهای چرب به مراکز لذت مغز ضربه می زند، همان

      تحقیقات نشان می‌دهد که پس از دوره‌های طولانی خوردن بیش از حد، ارتباطات مغز به طور دائم در سطح مولکولی تغییر می‌کند.

      به نظر من خوردن به دلیل احساس چاقی که بعد از خوردن در ما ایجاد میشه و از طریق سلولها به مغز مخابره میشه  باعث میشه ارتعاش مغز تغییر کنه . 

      وگرنه ما خیلی ها رو میبینیم که غذاهای چرب هم میخورن ولی باز مغزشون از فرمان صحیح باز نایستاده و همچنان لاغرن . 

      به نظرم بازم خود ما دخیل هستیم که قدرت رو بدیم دست غذاها یا چرییها یا دست خودمون . 

      به نظرم وقتی چاقی رو از لحاظ فیزیکی بررسی کنیم قدرت رو دست غیر خودمون میدیم و بنابراین مجبوریم حالت جنگ رو بپذیریم تا بتونیم اون عوامل بیرونی رو تغییر بدیم .

      ولی بررسی چاقی و لغری از نظر متافیزیک و صلح با خود روان منو بهتر اروم می کنه و گم نمیشم در دریایی از موجودات خارجی .

      چون به این باور رسیدم که حتی جسم من غیر از منه . و من واقعی فیزیک من نیست بلکه روح منه . روان منه و این جسم جذب روح منه جذب قسمت متافیزیک من به دلیل ارتعاشاتی که دارم هست . 

      حتی چهره انسانها مرتبا در حال تغییره . شما دو تا عکس خودتون رو دقیقا شبیه هم نمیتونید پیدا کنید بنابراین حتی کوچکترین افکار ما در خلق سلولهای بدن تاثیر دارند .

      پس حتی ما فکرمونم نیستیم .

      یه وقتایی گم میشم در بین حجم از اطلاعات و ترجیح میدم کنکاش رو کنار بزارم . ولی همین تفکر کردن هم خوبه حتی اگه به جوابی که میخوام نرسم ولی بازم خوبه چون حداقل لحظاتی همین گفت و شنودها ارتعاشات مارو تغییر دادن .

      خدایا شکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم