آرزوی لاغری از همون سالهای نوجوانی با من بود. مثل یه دوست قدیمی که همیشه تو ذهنم پرسه میزد 👣.
مهمترین رویایی بود که توی ۳۵ سال زندگی با اضافه وزن، بارها برای رسیدن بهش تلاش کردم.
اما هر بار که دستم بهش نزدیک میشد، مثل یه سراب محو میشد و چیزی که تهش میموند، فقط چاقی بیشتر بود 😞.
🎯 تلاش برای رسیدن به آرزوی لاغری هیچوقت کم نبود!
اما نتیجه همیشگی یه حلقهی تکراری بود:
اول کاهش وزن، بعدش یه مقدار خوشحالی، بعد یه سُر خوردن کوچیک و بعد دوباره برگشت به همون وزن قبلی، یا حتی بیشتر.
تلاش برای لاغری
از همون سالهای جوونی، تلاش برای لاغر شدن بخشی از زندگی من بود.
بارها پیش اومده بود که توی دورههای مختلف، یه مقدار وزن کم کرده بودم و سایزم کوچیکتر شده بود. لباسهام آزاد میشدن و من با ذوق میرفتم پیش مادرم تا برام تنگشون کنه. 👖✂️

مامانم خیاط بود و هر بار که این درخواستو میکردم، یه جواب ثابت داشت:
«چند روز صبر کن، اگه دوباره چاق نشدی برات تنگ میکنم.» و اون چند روز هیچوقت به سرانجام نرسید 😔
چون هنوز خوشحالی از کم شدن سایز تموم نشده بود که دوباره اضافهوزن سر و کلهش پیدا میشد…
💍 لاغری برای ازدواج؛ فصلی تازه از تلاش برای لاغر شدن
یادمه حدود ۲۰ سالگیم بود که تصمیم به ازدواج گرفتم. یکی از شرطهای خانواده همسرم برای قبول خواستگاری من این بود که باید لاغر شم.
شرط سختی بود ولی چون آرزوی لاغری همیشه تو دلم زنده بود، این بار با انگیزهای قویتر شروع کردم.
دوستی داشتم که خیلی متناسب و خوشفرم بود. اون بهم انگیزه داد تصمیم قاطع بگیرم و توی یک ماه کلی وزن کم کنم.
انصافاً هم عالی عمل کردم! 💯
🍽️ به شدت مراقب غذا خوردنم بودم، 🏃♂️ هر روز یک ساعت تو پارک بیرون از شهر میدویدم و ورزش میکردم.
بعد از یه ماه، تغییراتم طوری محسوس بود که خانواده همسرم هم متعجب شده بودن 😲
وقتی برای خرید لباس عقد رفتم، برای اولین بار بعد از سالها نیازی نبود سایز XXL انتخاب کنم!
سایز XL برام اندازه شده بود 😍
وای که چقدر حس خوبی بود… اون لحظهها واقعاً حس میکردم آرزوی لاغری داره به واقعیت تبدیل میشه.
🎉 به پیشنهاد همون دوستم، یه کت و شلوار سفید خریدم با کفش سفید که لاغریم بیشتر به چشم بیاد.
مراسم عقد بهخوبی برگزار شد و من چند روز با همون لباسهای سفید میچرخیدم و از ته دل لذت میبردم ✨

🍰 دوباره چاق شدن؛ کابوسِ آرزوی لاغری
بعد از عقد و شروع زندگی مشترک، همه چیز تغییر کرد. همسرم به زندگیم اضافه شد و باهاش یه عالمه تغییرات جدید اومد.
دیگه مثل قبل وقت آزاد نداشتم، و اون پیادهرویهای هر روزه تو پارک تبدیل شد به هفتهای دو یا سه بار ورزش نصفهنیمه 🏃♂️⏳
از نظر خودم هنوز کنترل غذا خوردنم رو داشتم، اما واقعیت یه چیز دیگه بود.
توی مهمونیها، تازهوارد جمع خانواده همسرم شده بودم و طبیعتاً نمیخواستم به کسی بیاحترامی کنم.
اونم تو خونهای که همه متناسب بودن و به خوردن عشق میورزیدن 😋🍛
اصرارها برای خوردن بیشتر به نیت احترام بود، اما نتیجهاش چی شد؟
بعد از دو ماه رژیم پر از سبزیجات 🥦 وقتی چشمم به غذاهای رنگارنگ میافتاد، دیگه نمیتونستم مقاومت کنم…
از ته دل غذا میخوردم، نه برای گرسنگی، برای دلتنگی!
👖 وقتی کت و شلوار سفید شروع به تنگ شدن کرد…
خیلی زود نشونههای برگشت چاقی سر و کلهش پیدا شد. کت و شلوار سفید دامادی که تا چند روز پیش باهاش تو آسمونا بودم، حالا داشت خفم میکرد 😣
در حالت ایستاده هنوز قابل تحمل بود، اما وقتی مینشستم، احساس خفگی داشتم و باید یواشکی نفس عمیق میکشیدم تا دکمهها کنده نشن 😬
چند روز بعد، همون اتفاق افتاد…
🔘 دکمههای کت دیگه بسته نمیشد
🔘 دکمه شلوارم کنده شد
🔘 و لباسهایی که نماد تحقق آرزوی لاغری من بودن، حالا دیگه قابل پوشیدن نبودن 😔
این فقط داستان من نبود… خیلیها این حس رو تجربه کردن.
لحظهای که میبینی لباسهای رویاییات، همونهایی که با شوق و ذوق خریدی چون بعد از مدتها به تنت خوردن، دوباره دارن تنگ میشن. لباسها دیگه فقط لباس نیستن، انگار یه جور «یادآور شکست» شدن. 🥀
اینجا دقیقاً جاییه که خیلیها حس میکنن آرزوی لاغری داره از دستشون میره. 🕰️ حس میکنن همهی تلاشها و سختیها بینتیجه بوده و دوباره در چرخهی همیشگی گیر افتادن.
🔄 چرخه همیشگی؛ از لاغری به چاقی
راستش برای من کاملاً قابل پیشبینی بود. نهتنها به روتین قبلی برگشته بودم، بلکه بیشتر هم میخوردم و کمتر ورزش میکردم.
با اینکه اون بار، بهترین نتیجهی من در مسیر آرزوی لاغری بود و حدود دو ماه وزنم رو نگه داشتم، اما باز هم برگشت خورد… مثل دفعات قبل، فقط کمی دیرتر!
📌 این تجربهایه که خیلیها داشتن:
اول با انگیزهی زیاد شروع میکنیم، رژیم میگیریم، سختیها رو تحمل میکنیم و وقتی به عدد دلخواهمون روی ترازو میرسیم، احساس پیروزی میکنیم.
اما کمکم همهچیز شل میشه… یه خوراکی اضافه، یه وعدهی بیشتر، یه بهونه برای ورزش نکردن… و بعد میبینیم دوباره به نقطهی اول برگشتیم.
این چرخه برای خیلیها مثل یه تاب میمونه: بالا رفتن پر از هیجان و انرژی، اما در نهایت برگشت به پایین، همونجایی که قبلاً بودیم. 🪂
و شاید آشنا باشه براتون که هر بار این چرخه تکرار میشه، اعتمادبهنفسمون کمتر و کمتر میشه. خیلیهامون با خودمون فکر کردیم:
- «شاید من برای لاغری ساخته نشدم.»
- «شاید بدنم همین شکلیه و کاریش نمیشه کرد.»
- «شاید مشکل از ژنها و متابولیسممه.»
اما حقیقت اینه که مشکل از ما نیست. مشکل از روشهای موقتیه که فقط ظاهر کار رو درست میکنن، نه ریشههاشو. ✨
ریشههایی که توی ذهن ما هستن، نه فقط توی بشقاب غذا یا توی باشگاه. 🧠🍽️

🛤️ مسیری روشن به سمت تحقق آرزوی لاغری
در چند سال اخیر، بارها سایز کمربندم رو کوچیکتر کردم 👖 بارها لباسهایی رو که فقط چند بار پوشیده بودم، کنار گذاشتم و لباسهای جدید با سایز کوچکتر خریدم.
ولی فرق مهمی که بین الان و گذشته وجود داره اینه که:
این بار هیچ نگرانیای از دوباره چاق شدن ندارم. ❌😰
چون از ته دل حس میکنم اون انسان چاقِ گذشته دیگه من نیستم… تفکر من درباره چاقی تغییر کرده.
🧠 دیگه ذهنم مثل قبل برنامهریزی نشده که چاق بشم، 🎯 دیگه تو تله ولع و ترس و وسواس غذایی گیر نمیافتم.
✨ آرامشِ پس از آرزوی لاغری
حالا دیگه اون حرص و ولعهای همیشگی رو ندارم. ذهنم از صبح تا شب درگیر این نیست که چی بخورم یا چی نخورم، چی بخرم یا چی نخرم 🛒🍔
یه آرامش عمیق جای افکارِ پرتنش قدیمی رو گرفته. 🕊️ و این یعنی فرمولهای ذهنی من واقعاً تغییر کردن.
نه فقط ظاهرم، بلکه باورم به لاغری، رفتارم با غذا، احساساتم نسبت به خودم.
🎓 قدم اول برای تحقق آرزوی لاغری
اگه تو هم آرزوی لاغری رو سالها تو دلت داشتی و از این مسیرهای سخت و طاقتفرسا نتیجه نگرفتی، بدون که راهی سادهتر، امنتر و ماندگارتر وجود داره 💡
من از زمانی که تمرینات دوره ورود به سرزمین لاغرها رو انجام دادم، تازه معنای واقعی لاغر شدن رو فهمیدم…
نه لاغری با زور و محرومیت، بلکه لاغری با آگاهی، با عشق، با درک خودت 💚
این دوره، اولین قدم برای تحقق واقعی آرزوی لاغری است. جایی که بهجای جنگیدن با بدنم، شروع کردم با ذهنم دوست بشم.
📌 مسیر پاکسازیشدهای که امروز در اون قدم میزنم
الان مسیر لاغری با ذهن کاملاً مشخصه. راههایی که من اشتباه رفتم، علامتگذاری شدن ❌ تا کسی دوباره به بیراهه نره…
امروز دوره ورود به سرزمین لاغرها، هموارترین، امنترین و آسونترین مسیر برای رسیدن به تناسب اندامه. و هر کسی که با اشتیاق و تعهد واردش بشه، مطمئن باشه نتیجهش حتی از من هم بهتر میشه 🌟.
✍️ اهمیت تمرین ذهنی برای تحقق آرزوی لاغری
برای رهایی از افکار اشتباه و باورهای محدودکنندهای که سالها مانع تحقق آرزوی لاغری بودهاند، تمرینات ذهنی نقشی حیاتی دارند.
هر تمرینی که انجام میدهید، گامیست برای برنامهریزی مجدد ذهن ناخودآگاه شما برای لاغر شدن، نه از طریق اجبار، بلکه با تغییر باورهای درونی 💡🧠
پس تمرینات را جدی بگیرید، چون لاغری با ذهن، دقیقاً از همین نقطه آغاز میشود؛ از تغییر درون، نه رژیم بیرونی.
🧠 سوالات تمرینی برای تقویت مسیر ذهنی
- درباره آرزوی لاغر شدن خود بنویسید. اگر به تناسب اندام برسید، چه احساس و شرایط جسمیای را تجربه خواهید کرد؟ 😊
- تجربهتان از گشاد شدن لباسها در تلاشهای قبلی برای لاغری چه بود؟ آیا این تغییرات برایتان انگیزه ایجاد میکرد؟ 👖
- زمانی که لاغر میشدید، بیشتر احساس خوشحالی داشتید یا نگران بازگشت چاقی بودید؟ چرا؟ 🤔
- از تجربه نگرانیهای خود درباره دوباره چاق شدن بنویسید و اینکه چطور این نگرانیها ممکن است دوباره چاقی را جذب کنند. 🔄
- برنامه شما برای ادامه مسیر لاغری با ذهن تا رسیدن به تناسب ایدهآل چیست؟ برای آینده چه چشماندازی دارید؟ 🎯
💬 دعوت به مشارکت در بخش نظرات
حالا نوبت شماست 🌟 لطفاً پاسخ سوالات بالا را در بخش نظرات به صورت شرح انشایی بنویسید.
با نوشتن تجربهها و باورهای خود درباره آرزوی لاغری، ذهن ناخودآگاهتان را قدمبهقدم به سمت لاغری واقعی هدایت میکنید.
نوشتن، همان اقدامیست که مسیر ذهنی شما را تثبیت و روشنتر میکند 🛤️🖋️
منتظریم داستان ذهنی شما را بخوانیم!
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.42 از 57 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!


به نام خدای مهربانم
من پر انگیزه و اشتیاق دارم هر روز این مسیر رو طی میکنم و مطمعنم چه بخوام چه نخوام من موفق و عالی بشم .
شاید خیلی برام لذت بخش بشه که مقدار پس اندازم و یا متراژ خونم بزرگتر بشه یا برام لذت بخش باشه که بزرگتر شدن بچه ها رو ببینم کلا گسترش هر چیزی لذت بخش هست ولی تنها یک چیز هست که برعکسش برام لذت بخش هست و اونم کمتر شدن سایز لباس و شلوارم هست
خیلی لات بخش هست کمتر شدن سایز لباس و شلوار و اصلا تفریحات بیشتر بشه چقدر لذت بخش هست ولی این یه مورد کمتر بشه لذت بخش هست .
به به دوست دارم لباسهام به تنم زار بزنه و من برم بازم لباس جدید بخرم و این رویای من با استمرار در این راه به وجود میاد و من واقعا از خودم راضی هستم چون در ابن راه تعهد و استمرار دارم .
من انتخاب شده ی خدا هستم و من بیخودی اینجا نیستم پس قطعا خدا در من توانایی دیده که من رو وارد ابن راه کرده پس من میتونم به بدن بسیار زیبایی برسم و خیلی راحت و آسان به اون برسم .
دعای قشنگ استاد انشالله لباسهاتون و سایزتون هی کم کمتر بشه و این حق همه ی ما هست ..
جواب تمرین اول
من اگر در لاغری کامل و دلخواهم باشم در شرایط عالی جسمی و روحی خواهم بود و بسیار خوش تیپ تر میشم و سلامت تر میشم و تمام لباسهای رنگ شاد رو به راحتی میپوشم و با اونها کیف می کنم با اعتماد به نفس بیشتر در مجالس شرکت میکنم و در ارامش و شادی بیشتری قرار میگیریم و با عشق و لذت بیشتری به خودم در اینه نگاه میکنم و بسیار سبک تر و فرز تر میشم و به راحتی همه ی کارها رو میکنم و می تونم لباسهای برند سایر کوچک رو بپوشم و به خوددباوری و ایمان بیشتری میرسم .
جواب تمرین دوم :
من در گذشته هر بار تلاش میکردم برای لاغری خیلی عالی لاغر میشدم و تمام لباسهام برام گشاد میشد و سایزم تغییر میکرد و لی چه فایده وقتی به اون اندازه و اندام دلخواهم میرسیدم خیلی آرام من خوردنم بیشتر میشد و من دوباره به وزن قبلی خودم بر میگشتم و تمام اون لباسهای کوچک دیگه اندازم نمیشد من یادم هست در آخرین تلاشم برای لاغری اینقدر لاغر شده بودم که به وزن ۵۹ کیلو رسیده بودم و بسیار خوشحال بودم و تمام لباسهام گشاد شده بودن اما خب رفتارهام انگار تعییر نکرده بودن و همش دنبال فرصتی برای خوردن بودم برای همین خیلی راحت من دوباره چاق شدم .
جواب تمرین سوم :
من زمانی که لاغر میشدم خیلی استرس برگشت چاقی داشتم و همیشه نگران بودم نکنه چاق تر بشم و خیلی راحت هم چاق میشدم ترس از غذاها داشتم اصلا برای خوردن غذای سفره آرامش نداشتم با عذاب وجدان میخوردم و فقط اون غدای رژیمی و بدمزه رو که مجاز بودم اگر میخوزدم حسم بد نمیشد که واقعا یه جایی دیگه ناراحت بودم و نمیتونستم و میگفتم تا کی باید اینطور باشم پس ناراحتی و افسردگی و ترس و عذاب وجدان آرامش نداشتن همه ی چیزهای بودن که من رو بیشتر به سمت چاقی هل میدادن و خودم خیر نداشتم .
جواب تمرین چهارم :
یکی از بزرگترین نگرانی های من در اخرین تلاشم برای لاهری این بود که دکترها متوجه شده بودن من کم کاری تیرویید و مشکل هورمونی دارم و باید قرص بخورم و چند دکتر و کارشناس تغدیه با هم بهم گفتن تو از این به بعد چاق تر میشی و این حرف چنان ترس و نگرانی از چاق تر شدن در من به وجود آورده بود که من ۵۹ کیلویی با تمام تلاشهای بیشتری که میکردم یه هویی دچار افزایش وزنی شدم که استپی ندلشت و من هر ماه فقط چاق تر میشدم یعنی بیشتر تلاش میکردم اما نتیجه ی برعکسی میگرفتم و واقعا خسته شده بودم و راه به جایی نداشتم تا اینکه یه شب خیلی اتفاقی با این راه آشنا شدم که میدونم اتفاقی نبوده و خداوند من رو انتخاب کرده .
من به تمام آدزوهام میرسم میدونم اندام و زندگی دلخواهم رو خلق میکنم
بنام خدای مهربان
ای که مرا خوانده ای راه را نشانم بده
سلام استاد ودوستان هم مسیر
گام ۹۴ارزوی لاغری من جطور با روش ذهنی به واقعیت تبدیل شد
درباره ارزوی لالرشدن خودبنپیسید اکر به تناسب اندام بسبد جه احساس وشرایط حسمی ای را تحربه خواهید کرد؟ یکی از مهم ترین وبزرگترین اروزی من لاغرسدن هست من اگر لاغرومتناسب بشم دیگه هیچ اروزی ندارم من اگر به وزن ایده الم برسن از خوشحالی گریه میکنم و سجده ی شکر گزاری میکنم من اگر لاغربشم احساسم بهتر میشودزندگی ام عالی می شود وپرواز میکنم سبک بال می شوم اعتماد به نفسم بیشتر می شود عزت نفسم بیشتر میشه شادابتر میشوم جوان میشوم من اگر لاغر بشم از متناسب بودن لذت میبرم مثل اینکه دنیا را بهم دادن واز لاغرشدن لذت میبرم وهر لباسی که خوشم بیاد میتونم بپوشم وهر چقدر دوست داشتم پیاده روی کنم وخسته نشم ونفس نفس نزنم
ودر همه کارها فرز میشم
تجربه تان از گشاد شدن لباس هادرتلاشهای قبلی برای لاغری چه بود؟ ایا تغییرات برایتان انگیزه ایجاد می کرد؟ من هرروقت در روشهای قبلی لاغرمیشدم ولباسهایم برام گشاد میشد هم خوشحال میشدم وهم نگران می شدم وترش داشتم که این تغییرات ماندنی نیست ومن دوباره چاق میشوم وهمان طور هم میشد وپس از مدتی من باز چاق میشدم
زمانی که لاغر می شدیدبیشتر احساس خوشحالی داشتید یا نگران بازگشت بودید. چرا؟ اول که من متوجه میشدم که وزنم کم شده وسایز کم کردم خیلی خوشحال می شدم وذپق داشتم وبعداز یکی یا دوماه احساس ترس ونگرانی از دوباره چاق شدن داشتم وهمیشه به چاقی فکر فکر میکردم که من دوباره چاق می شم وقبلا من همیشه حسرت متناسب بودن داشتم
از تجربه نگرانی های خود درباره دپباره چاق شدن بنویسید واینکه چطور این نگرانی ها ممکن است دوباره چاقی را جذب کنند؟ من همیشه نگران بودم وترس داشتم از چاق شدن ومیگن از هر چی بترسی سرت میاد ومن به این موضوع اعتقاد دارم چون درتمام مسایل زندگی ام از هر چیزی ترس داشتم سرم اومده ومن همیشه از جاف شدن میترسدم وهی چاقتر میشدم از خوردن ترس داشتم واینا باعث شده بود که من لاغر نشم وبرعمس چاقتر بشم
برنامه شما برای ادامه مسیر لاغری باذهن تا رسبدن به تناسب ایده ال چیست؟ برای اینده چه چشم اندازی دارید؟ ممن تا وقتی زنده ام دراین سایت می مانم وهرررپز تمرین ها را بخوبی انجام میدم فایل ها را گوش میکنم تمرین تکرار میکنم ودر هر جنبه ی زندگی استفاده میکنم چون این راه اسون وراحت هست وبه خواست خدا اگه بتونم دوره ی ورود به سرزنین لاغرها را تهیه کنم واین راه ادامه بدم واگه هم نتونستم بخرم بقیه دوره های که رابگان هستن انها را ادامه میدم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایا سپاسگزارم
ممنون استاد ازشما
نشان های دریافت شده
باسلام
چقدر تغییرات سایت دلنشین بودو حال خوب کن
ارزوی لاغری دوتاکلمه ای ک ماها عاشقشیم یا ازش متنفریم
ولی در کل در تکاپو برای ب دست اوردنش هستیم
و منم مث همه این ارزورو تقریبا از ۱۰ سالگی داشتم و ب دنبالش بودم و تمام این تجارب رو نیز داشتم و تجربه کردم
حس سذخوشی اوایلی ک وزن کم شده و پایانش و بد شدن حس و رسیدن ب نقطه شروع یا حتی عقب تر رفتن
تمام اینارو تجربه کردیم بارها و بارها
و من چقدر ممنون خدام ک وارد این مسیر شدم
وقتایی ک لاغر میشدیم زمانایی ک جلو ایینه خودمونو میدیم غرق لذت بودیم و وقتی کسی ازمون تعریف میکرد رو اسمونا
ولی وقتایی ک یکم مشفله کم میشد و از تایم رژیم میگذشت و لغزش هاشرو میشد دوباره حسایه بد و نگرانی افکار اشتباه برمیگشتن
انقدررر نگرااانی ک اخرش دذجا میزدیمو برای رهایی افکار همه چیزو رها میکردیمو روز از نو روزی از نو باز تکرار تمامی مراحل و بازگشت ب چاقی قبلی یا بدترش چون باور داشتیم چاق میشیم و خودمون رو باور نداشتیم
ماندن و ادامه دادن در تناسب فکری مث ازادی و راحتی میمونه ادم در اینجا کیف میکنه و خسته نمیشع
چون همه چی درسته
همه چی سرجاشه
و همه چی رو درک میکنیم و درک میشیم
و خودمون رو باور داربم و میدونیم ک فطرت ماالاغریست و ب لاغری و تناسب همیشگی میرسیم
ب امید اون روز 🫶
ممنون از اگاهی های زیباتون
نشان های دریافت شده
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان هم مسیر
من یکی از ویژگی هام که همیشه اعضای خانواده و کسایی که منو میشناسن میگن اینه که خیلی دیر وارد یک مسیر میشم ولی اگه بشم دیگه تا آخرش ادامه میدم مثلا من و خواهرم هر دو چاق بودیم اون بارها بارها مسیرهای مختلف امتحان کرد ولی من کلا یک بار رژیم که واقعا خوبم کم کردم ولی برگشت و دومین بار لاغری با ذهن ولی وقتی به صحت این مسیر ایمان آوردم دیگه ادامه دادم و متعهد شدم به انجام دادنش و خیلی موارد مشابه دیگه تو زندگی م بوده کافیه صحت یک چیز یا یک مسیر برام ثابت بشه دیگه تا ته اش ادامه میدم.
تو این مسیر کلا شخصیت م عوض شد باورهام عوض شد نگاه م عوض شد و بیشتر بیشتر خودمو شناختم عادت های رفتاری اشتباه م اصلاح شد من اینجا یاد گرفتم خودم از همه چیز مهم ترم خودمو بیشتر دوست داشتم و در کنار همه اینها وزن و سایزم کم شد من ابتدای مسیر سایز ۵۴ بودم و الان ۴۶ م و اصلا اذیت نشدم روند کاهش وزن و سایزم خیلی آروم و تدریجی داره پیش میره منم اصلا عجله ای ندارم دارم از مسیر لذت میبرم و هر روز بیشتر یاد میگیرم.
اینقدر ادامه میدم تا این آموز ها بشه سبک زندگیم…
خدایا شکرت ❤️ 🩷 💜
نشان های دریافت شده
سلام به همگی
امروز بعد از یک سال و نیمی که توی سایت هستم بهم گفتن که لاغر شدم
توی قانون جذب یه مساله ای هست که میگه وقتی به خواسته ات میرسی که دیگه خیلی تعجب نمیکنی بگی وای مثلا من لاغر شدم خیلی برات عادیه چون انتظارش در تو شکل گرفته
و من امروز این طوری بودم خیلی از این حرف متعجب نشدم چون حداقل ۶ ماه هست که دیگه لاغرم ولی در جسمم یواش یواش داره نشون داده میشه و من خوشحالم که اینجا هستم
دوستان نمیخوام خدای نکرده به استاد بی احترامی کرده باشم ولی از این رایگان ها هم نتیجه میگیریم ،خیلی همین ها هم خوب هستن درسته دوره کامل تره ولی نمیدونم شاید استاد اینها رو دلی نوشته بهتر به دل میشینه
من یکی از دوستان که ۵ سالی هست توی سایت هست و دوره رو تهیه کرده بودن همون ابتدا، چند وقت پیش نوشته بودن که دوره ی صد گام رو میخوان شروع کنن من با خودم گفتم چرا ایشون دوره رو تکرار نمیکنه ولی الان به جرات میتونم بگم این صد گام خیلی باحاله نمیدونم چرا
وقتی رو غلطک لاغری بیوفتی دیگه لاغر میشی چه با دوره چه رایگان ها چه پیشرفته تو فقط لاغر و متناسب میشی
من خوشحالم و سپاس گذارم که اینجا هستم هم از خدا که من رو هدایت کرد هم از استاد به خاطر این اطلاعات خوبشون که در اختیار ما قرار دادن و هم از خودم که استمرار داشتم و ادامه دادم
ناامید نشید و ادامه بدید
خدایا شکرت ۲۲۰
نشان های دریافت شده
بنام خداوندبخشنده مهربان
سلام ب همه دوستان و استاد عطار روشن عزیز
من از روز اول دوره متعهد شدم ک هر روز هر جور شده بیام سایت و تمرینات رو انجام بدم و در روز ۵۷ حدود ۲۰ سانت از دور کمرم کم شد و نتیجه شگفت انگیز داشتم
من چون فکر میکردم ک هنوز وقت دارم برای عکس گرفتن اقدامی نکردم و وقتی متوجه شدم ک خیلی لاغر شدم و تمام لباس هام گشاد شدن گفتم کاش عکس داشتم و برای استاد میفرستادم
راستش قبلا چون از خودم متنفر بودم از چاقی بیزار همه عکس های خودم رو پاک کردم و دیگه هیچ عکسی نگرفتم
امروز ب خیاطم پیام دادم ک برم و لباسهام رو تنگ کنم خیلی خوشحالم ن تنها جسمم ب راحتی تغییر کرد روح و روانم و افکارم خیلی خیلی بیشتر عوض شد و هزار برابر از لاغری جسمم برام ارزشمندتره فشاری ک روی ذهن من بود نمیذاشت لحظه ای استراحت کنم و در آرامش باشم
ولی الان کلا همه چیز عوض شده خدایا شکرت
اگر این دوره تمام بشه و من نتونم هزینه ورود ب سرزمین لاغرها رو پرداخت کنم قطعا از اول دوره رو شروع میکنم و ۱۲ گام رو میخام گوش کنم و همچنین زندگی با طعم خدا و همه فایل هارو
تمام لباس هام گشاد شدن و من نتیجه ای دور از انتظار گرفتم و بیشتر از ۱۰ نفر بهم گفتن ک لاغر شدی جمع شدی زیبا تر شدی و سنم رو کمتر میدونستن من ۲۹ سالمه ولی اونا میگفتن ۲۳ میخوری و قطعا بخاطر لاغری جسمم هست
وقتی برادرم گفت بازم ک لاغر تر شدی من قند تو دلم آب شد. قبلا ک با همسر متناسبم میرفتم بیرون از چاقی خودم خیلی خجالت میکشیدم و میترسیدم بقیه بگن ک بهم نمیان اما الان کنارش احساس خوبی دارم چون هر دو متناسب هستیم و مطمئن ک خیلی بهم میایم
خدایا بخاطر تمام احساسات جدید خوبم شکرت
من هر لحظه در حس لاغری هستم و ادامه میدم با انگیزه و شوق بیشتر
از خداوند و استاد سپاسگزارم