بیشترین ترس افراد چاق از تاثیر خوردن بر چاقی است زیرا خوردن را عامل چاقی خود می دانند.
ترس از چاق شدن بخاطر خوردن به این دلیل رواج پیدا کرد که غذا نخوردن و رژیم گرفتن را تنها راه لاغر شدن معرفی کردند.
اگر باور کرده باشید برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید قطعا در ذهن شما غذا خوردن عامل چاقی محسوب می شود.
اهمیت موضوع خوردن
به همان اندازه که موضوع خوردن برای افراد متناسب بی اهمیت می باشد برای افراد چاق مورد توجه و اهمیت قرار گرفته است. اگر از هر فرد متناسبی درباره نگرش و تفکرش درباره غذا خوردن سوال کنید پاسخ هایی را خواهید شنید که از زمین تا آسمان با پاسخ های افراد چاق به این سوال تفاوت دارد.
آنچه درباره خوردن در ذهن افراد چاق می گذرد شامل این موارد است:
- هرچی می خورم چاق می شم.
- چی بخورم لاغر بشم.
- چی نخورم لاغر بشم.
- چطور بخورم لاغر بشم.
- چه غذاهایی رو هر چی بخورم چاق نمیشم
- چه چیزی برای صبحانه بخورم که چاق نشم.
- برای شام چی بخورم که چاق نشم.
- بعد از غذا چی بخورم که چاق نشم.
- وقتی گرسنه هستم چی بخورم چاق نشم
این نگرش ها و ده ها نگرش مشابه در ذهن افراد چاق درباره خوردن و تاثیر آن بر چاقی وجود دارد که هرگز در ذهن افراد متناسب وجود ندارد.
این فرمول ها و بسیاری فرومول های دیگر با کلمه خوردن یا نخوردن در ذهن افراد چاق وجود دارد و این نشان از اهمیت این موضوع در مسیر لاغری با ذهن است.
برای درک این موضوع و رسیدن به تحلیل منطقی برای تغییر فرمول های ذهنی ساخته شده بر مبنای خوردن و نخوردن باید ابتدا از سه جهت موضوع خوردن را مورد توجه قرار دهیم.
1- منبع ایجاد دستور خوردن. (فیزیکی)
2- عمل خوردن مواد غذایی. (فیزیکی)
3- تجربه ای که از خوردن به دست می آید. (متافیزیکی)
نکته جالب توجه این است که به دلیل متافیزیکی بودن گزینه سوم، تجربه ای که از خوردن کسب می کنیم می تواند بسیار متفاوت از واقعیت باشد و باعث تقویت، وضوح و گسترش فکر اصلی یا فرمول های اصلی ذهن پیرامون خوردن و چاقی می شود.
بدین معنی که افکار و احساسی که از خوردن چند تکه پیتزا در ذهن یک فرد چاق مرور می شود بسیار بیشتر از واقعیت آن چند تکه پیتزا چاق کننده و باعث چاق تر شدن فرد می شود. این عمده ترین تفاوت افکار و فرمول های ذهنی افراد متناسب و چاق است.
به همین دلیل است که افراد چاق با اینکه مدت هاست از خوردن های بی رویه (پرخوری) احساس بد یا عذاب وجدان دارند اما قادر به ترک یا تغییر این رفتار نیستند چون تجربه هر بار پرخوری کردن باعث تقویت فرمول ایجاد کننده آن در ذهن می شود. و هرآنچه در ذهن شکل گیرد بعنوان یک راهنما به مغز ارسال می شود و مغز فقط دستورالعمل هایی لازم برای اجرای راهنمایی ذهن را صادر می کند.
منبع ایجاد دستور خوردن را بشناسیم
هر حرکتی از انسان سر می زند منشاء دستور آن در مغز است.
مغز ما حاوی اطلاعاتی اولیه (پیش فرض) است که از قبل از تولد و همزمان با تشکیل مغز در آن ذخیره شده است.
کار این اطلاعات انجام دقیق و هوشمندانه نیازهای درونی جسم برای زیستن در جهان مادی است.
اطلاعاتی که باعث تنظیم دقیق فشار خون، ضربان قلب، تنفس کردن، پلک زدن، هضم کردن و بسیاری فعالیت های درونی دیگر می شوند.
از آنجایی که انسان جهت تجربه کردن وارد این جهان مادی شده و تجربه کردن نیاز به حق انتخاب دارد، بخشی از مغز ما قابلیت برنامه ریزی شدن است.
ما می توانیم اطلاعات لازم درباره آنچه میخواهیم تجربه کنیم را به مغز خود بدهیم و سپس به آنچه آموخته ایم عمل کنیم و نتیجه آن را تجربه کنیم.
زمانی که شما دوست دارید به عنوان مثال نواختین گیتار را تجربه کنید، خواسته تجربه کردن نواختن گیتار در شما شکل می گیرد.
دقیقا مانند اینکه پوشه ای جدید در مغز شما ایجاد می شود.
سعی شما برای یادگیری چگونه دست گرفتن ساز و چگونه نواختن و تمام موضوعات مرتبط با هنر گیتار زدن به صورت اطلاعات درپوشه تجربه گیتار زدن مغز شما ذخیره می شود.
به اندازه ای که شما در یادگیری بهتر عمل می کنید و استمرار دارید عملکرد شما در نواختن گیتار بهتر می شود و تجربه شما بیشتر و واضح تر می شود.
در مورد چاق شدن هم دقیقا به همین شکل است.
شما به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه پوشه خواسته چاق شدن را در ذهن خود ایجاد کرده اید. تصور کنید نیوفولدری ایجاد کرده اید تحت عنوان “من می خواهم چاق شوم”.
در اکثر افراد این خواسته به شکل ناآگاهانه از طریق شنیدن درباره چاقی و دیدن افراد چاق اطراف خود ایجاد شده است.
هرآنچه درباره علت چاقی، احتمال چاقی، چرایی چاقی و … می شنوید در پوشه (تجربه چاقی) مغز ذخیره می شود.
نقش ذهن در روند یادگیری و عمل کردن
واحد دریافت اطلاعات و پردازش و ساختن تصاویر ذهنی و در نهایت ایجاد فرمول ها جهت ذخیره سازی در پوشه مغزی توسط ذهن انجام می شود که عضوی متافیزیکی و غیرقابل دیدن است.
زمانی که میزان اطلاعات ذخیره شده در پوشه خواسته ای (چاق شدن) که در مغز خود ایجاد کرده اید به حد نصاب لازم برسید، به مرور عمل کردن شما بر اساس آن آگاهی ها شروع می شود.
جسم شما بر اساس اطلاعات ذخیره شده مغزی درباره چگونگی تنفس کردن از همان بدو تولد شروع به تنفس کردن می کند و این کار را تا زمانی که زنده است ادامه می دهد، چون اطلاعات کافی درباره این رفتار یا عمل در مغز ذخیره شده است.
در مثال چاقی زمانی که ما شروع به اضافه کردن اطلاعات لازم برای تجربه چاقی در مغز خود از طریق ذهن می کنیم عمل چاق شدن صورت نمی گیرد اما احساس چاق شدن به صورت ترس از چاق شدن در ما شکل می گیرد. وقتی اطلاعات به حدنصاب برای عمل کردن و تجربه کردن برسد روند چاق شدن جسم شروع می شود.
در مورد لاغر شدن هم دقیقا روند به همین شکل است.
ابتدا باید اطلاعات لازم برای لاغر شدن در ذهن ایجاد و سپس در مغز ذخیره شود و این روند ادامه داشته باشد تا میزان آگاهی و اطلاعات لاغری مغز به حدنصاب لازم رسیده و عمل لاغر شدن آغاز شود.
با درک موضوعات مطرح شده مطمئن می شویم که هر عمل و رفتاری که از ما سر می زند منشاء آن مغز است.
عمل خوردن مواد غذایی چگونه صورت می گیرد.
خوردن یک مهارت است که از ابتدا ما آن را بلد نبودیم بلکه در دوران کودکی و در سن مناسب تلاش ما برای خوردن آغاز شده است.
همانگونه که برای غلت زدن و نشستن و راه رفتن تلاش کردیم برای خوردن هم تلاش کردیم.
پس توجه به این نکته مهم است که مهارت “خوردن” مانند سایر مهارت های دیگر برای زنده بودن و زندگی کردن در دنیای مادی لازم و اتفاقا ضروری است.
اطلاعات مورد نیاز تمام مهارت های لازم برای زندگی کردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد و به مرور ما از آنها استفاده می کنیم.
در مورد مهارت خوردن اطلاعات لازم برای انجام عمل خوردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد به همین دلیل یک کودک در مرحله ای از رشد اقدام به خوردن می کند و این عمل را از بردن دست به سمت دهان شروع می کند و هر چیزی را که بتواند با دست بگیرد به سمت دهان می برد تا خوردن را تجربه کند.
جالب توجه است که قبل از شروع استفاده از اطلاعات مغزی درباره خوردن بسیاری فرایند دیگر درباره حرکت انگشتان، دست، گرفتن و … انجام شده است چون برای تجربه مهارت خوردن نیاز به تکامل حرکت دست داریم.
عمل خوردن مهارتی است که اطلاعات لازم جهت تجربه کردن آن در مغز ما ذخیره شده است به همین دلیل است که همه انسانها از عمل خوردن بعنوان مهارتی لازم برای ادامه زندگی برخوردار هستند.
به دلیل اهمیت موضوع خوردن در ایجاد آرامش ذهنی در افراد چاق دوره اصلاح پرخوری و اشتها در مغز تهیه و ارائه شده است تا با استفاده از تمرینات این دوره آموزشی به سادگی فرمول های ذهنی و تاثیرگذار بر عملکرد مغز که فرمان پرخوری و یا چاق شدن را صادر می کنند اصلاح و تجربه جدیدی از تغییر افکار و واکنش های رفتاری خود داشته باشید.
شباهت افراد متناسب و چاق
همه افراد متناسب و چاق از عمل خوردن استفاده می کنند.
سوال مهم و پرتکرار ذهن افرادی که چاق هستند این است که چرا من هرچه می خورم چاق می شوم اما افراد متناسب هرچه می خورند لاغر هستند.
رسیدن به جواب این سوال مسیر متناسب شدن را برای شما واضح و روشن می کند.
تجربه ای که از عمل کردن ایجاد می شود
هر عملی از ما سر می زند تجربه ای را برای ما به ارمغان می آورد.
عمل نواختن موسیقی نیست که در ما احساس ایجاد می کند بلکه تجربه ای که از نواختن موسیقی کسب می کنیم باعث بروز احساس در ما می شود.
در موضوع در ارتباط با دیگران این فرد مقابل نیست که در ما احساس ایجاد میکند بلکه تجربه ای که از بودن با آن فرد کسب می کنیم در ما احساس ایجاد می کند.
ما دو نوع احساس داریم.
احساس خوب و احساس بد.
هر تجربه ای باعث شکل گیری احساس در ما می شود و بسته به نیاز و سلیقه ما آن احساس را خوب یا بد می دانیم.
به همین دلیل است که فردی از تجربه نواختن موسیقی به احساس خوب می رسد و فرد دیگری از همان تجربه به احساس بد می رسد.
چون احساس ثابت نیست و برای هر فرد بنا به سلیقه اش متفاوت است.
فردی که در موسیقی پیشرفت می کند و به درجات عالی می رسد از نواختن موسیقی به احساس خوب رسیده است. فردی که از نواختن موسیقی به احساس بد می رسد امکان ندارد در این حوزه پیشرفت کند.
در مورد موضوع خوردن نیز به همین شکل است.
فردی از خوردن مواد غذایی به احساس خوب می رسد و فردی دیگر از خوردن همان مواد غذایی به احساس بد می رسد.
چرا؟
در ابتدای متن اشاره شد که تجربه و منبع ایجاد دستور (ذهن) متافیزیکی هستند و تجربه بر فرمول های منبع تاثیر می گذارد.
احساسی که از خوردن در ما ایجاد می شود نتیجه خوردن را تعیین می کند.
احساسی که از گیتار زدن در ما ایجاد می شود سبب می شود که ما گیتاریست خوب و حرفه ای شویم یا گیتار زدن را رها کنیم.
احساسی که از بودن با فرد دیگری در ما شکل میگیرد تعیین می کند که ما از بودن در رابطه خوشبخت هستیم یا خیر.
احساسی که از خوردن در ما شکل می گیرد تعیین میکند که خوردن باعث سلامتی و شادی ما می شود یا بیماری و ناراحتی را برای ما به ارمغان می آورد.
تاثیر الگوی ذهنی (باور)
همه ما در معرض اطلاعاتی هستیم که از طریق اطرافیان، رسانه، جامعه و … وارد ذهن و سپس مغز ما می شود.
اگر درباره هر موضوعی اطلاعات زیادی از طریق مختلف وارد ذهن شما شود آن اطلاعات به صورت الگوهای اجرا شونده در مغز ذخیره می شوند.
بعنوان مثال اگر از دوران کودکی و میانسالی درباره زندگی مشترک و همسر داشتن اطلاعات زیادی وارد ذهن شما شود به شکلی که الگوی ذهنی درباره زندگی مشترک و همسر داشتن در شما ایجاد کند آن الگو در مغز ذخیره شده و در آینده شما همان زندگی مشترکی را تجربه خواهید کرد که قبلا درباره اش زیاد شده اید.
در مورد تمام موضوعات زندگی روال به همین شکل است. شما آن چیزی را تجربه می کنید که از قبل الگوی ذهنی آن تجربه در مغز شما شکل گرفته است.
در ذهن یک فرد چاق تعریف های متعددی درباره غذاها و تاثیر آنها بر چاقی وجود دارد.
این تعریف ها بر احساسی که از تجربه خوردن کسب می کنید تاثیرگذار هستند.
اگر شما درباره مصرف برنج اطلاعات نامناسبی به ذهن خود داده باشید و آن اطلاعات بر اثر تکرار و توجه به صورت الگوی ذهنی در شما ذخیره شده باشند هر بار که شما برنح می خورید احساسی که در شما از تجربه برنج خوردن شکل می گیرد احساس بد و مطابق با شنیده های شما خواهد بود.
احساس بد منظور احساس ترس از چاق شدن بخاطر مصرف برنج است.
از آنجا که احساس شما بر منبع صادر کننده دستورات جسمی تاثیرگذاراست هر بار که شما از خوردن برنج یا هر ماده غذایی دیگر احساس چاق شدن داشته باشد فرمان چاقی بیشتر توسط مغز به تمام اعضای بدن صادر می شود.
به همین دلیل است که افرادی سال ها است هر روز برنج می خورند و چاق نیستند اما افرادی شاید هفته ای یک یا دو بار برنج بخورند و اضافه وزن زیادی دارند.
برنج فقط یک مثال است، با خود فکر کنید درباره سایر مواد غذایی چه اطلاعاتی در ذهن خود دارید و انتظارتان از مصرف غذاها چیست.
انتظار شما از مصرف مواد غذایی باعث شکل گیری احساس شما بعد از غذا خوردن می شود و احساس شما بر فرمان مغزی برای صادر کردن پیغام سلامتی و تناسب اندام یا چاقی و بیماری تاثیرگذار است.
اطلاعات بیشتر را از طریق بارها دیدن فایل آموزشی این قسمت کسب کنید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری چیست؟ شرح دهید.
- اطلاعات درباره تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری از چه طریق وارد ذهن شما شده است؟
- چقدر باور دارید یا پذیرفته بودید که برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید.
- از اینکه نمی توانستید بر اساس برنامه های رژیمی عمل کنید چه احساسی داشتید؟
- نتیجه ای که از اجرای برنامه های رژیمی کسب می کردید تا چند وقت باقی می ماند؟!
- نگرش شما درباره نقش مغز در صدور دستور خوردن و عملکرد جسم در اجرای دستورات مغزی چیست؟
- چه ارتباطی بین ذهن و دستورات صادر شده از مغز وجود دارد که منجر به پرخوری می شود؟
- چرا در ذهن افراد چاق خوردن برابر با چاقی تعریف شده است؟
- آیا به همان اندازه که خوردن باعث چاقی شما شده است نخوردن باعث لاغری شما شده است؟ تجربه خود را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.07 از 42 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدا
اگر بیایم فرق بین واقعیت و حقیقت رو بگیم اینکه واقعیت اون هست که وجود داره ولی حقیقت اون هست که ما باور کردیم و نظر شخصی ماست
درمورد خوردن آدمای چاق باور کردن خوردن باعث چاقی اونها میشه این یک حقیقت بود ولی واقعیت این بود که غذاها به اندازه ای که ما ازشون میترسیدیم چاق کننده نبودند اگر یه ادمچاق اتفاقی جایی کم خوری کنه خوشحال میشه از اینکه چاق نمیشه نه اینکه لاغر میشه عذاب وجدان ما بعد از خوردن حتی یه لیوان آب یا هر لقمه غذا از حقیقتی بود که ما تعریف کرده بودیم توی ذهنمون و مثل یه خرافه بهش چسبیده بودیم ولی واقعیت نداشت ما الان میتونیم حقایق جدید بسازیم در راستای آرزوی لاغری خودمون همون طور که حقایق قبلی ما رو چاق کردن الان باور و حقیقت های جدید میتونه باعث لاغری و تناسب اندام مابشه من قبلا باور داشتم من هر کار کنم لاغر نمیشم در حالیکه این فقط یه جمله مسخره بود وبرای من حقیقی شده بود و جسم من مجبور بود طبق اون باور خودشو بسازه در حالیکه من هم مثل میلیاردها آدم دیگه زمین هستم مثل تمام آدماهایی که خواستن وزن کم کنند و اینکار رو راحت انجام دادن من هم میتونم به راحتی لاغر بشم و به اندام دلخواهم برسم قبلا با خوردن یه لقمه غذا عذاب وجدان میگرفتم در حالیکه این غلط بود وواقعیت اینکه من به اندازه نیاز بدنم دارم غذا میخورم پس باید متناسب بشم باید این اجازه رو به بدنم بدم منو متناسب کنه چیزی که شایسته منه و من لیاقتش رو دارم
استاد عزیز بابت این فایل عالی ازتون متشکرم
به نام خداوند قدرتمندم که به من قدرت میدهد
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
تاثیرات خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری
همه ی ما خیلی خوب میدانیم ماجرای خوردن مساوی است با چاقی در ذهن تمام انسانها وجود دارد چه چاق باشند چه لاغر و این مطلب را بارها وقتی افراد لاغر به ما پیشنهاد داده اند که برای رهایی از چاقیمان کمی کمتر بخوریم همگی دیده ایم .
اما خوردن در ذهن افراد چاق خیلی ریشه ای تر از افراد لاغر است .
افراد چاق بدلیل فرمولهای اشتباهی که در ذهنشان دارند از مواد غذایی ترس دارند .به مواد غذایی قدرت چاق کنندگی میدهند. و خودشان را برده ک بنده خوراکی ها میدانند.
حالا یکبار دیگر بررسی کنیم ببینیم این باورهای چاق کننده چگونه در ذهن افراد چاق بوجود آمده است .
گفتیم مغز ما دو بخش دارد
یک بخش آن غریزی و ذاتی است و قابل تغییر نیست و نمیتوانیم دخل و تصرفی در این امور داشته باشیم و به مرور زمان این امور به صورت خود به خودی به تکامل میرسند. مثل پلک زدن ،تنفس کردن ،رشد کردن ،ضربان قلب و غیره
بخش دیگر کارکرد مغز هم به گونه ای است که مغز برای دادن فرمان لازم جهت انجام آن امور نیاز به یادگیری آن مهارت دارد که این یادگیری از طرق مختلف کسب میشود و با تمرین و تکرار در ذهن انسان ثبت میشود.
حالا هر چقدر بیشتر از این مهارت استفاده کنیم تجربیات ما بیشتر میشود و ما مهارتمان بالاتر میرود و آن کار را بهتر انجام میدهیم.
در اصل وقتی به چیزی فکر میکنیم لزوما آن را انجام نمیدهیم.
اما وقتی عمل یا رفتاری را انجام میدهیم حتما و لزوما درباره اش ابتدا فکر کرده ایم .
وقتی ما بعد از خوردن حالم بد میشود و دچار احساس ناخوشایندی میشویم معنایش این است که ما عملکرد صحیحی با مواد غذایی نداشته ایم .
علت این عملکرد اشتباه هم به خاطر وجود افکار و باورهای چاق کننده ای است که بارها و بارها تکرار شده اند و با احساس لذتی که در ذهن ما از این تجربیات ثبت شده است .تمایلات و عادات ما شکل گرفته است.
و همین عادات رفتاری اشتباه در ذهن ناخودآگاه ما طوری ثبت شده اند که بصورت اتوماتیک وار اتفاق می افتند.
بدون اینکه ما دخل و تصرفی روی آنها داشته باشیم و بخاطر همین عملکرد اشتباه دچار احساس بد میشویم و با همین احساس بد آن باورهای اشتباه را قدرتمندتر میکنیم و خیلی راحت چاق میشویم.
در اصل باور ما تعریفی است که ما از رفتار خودمان داریم .
انتظاری است که از رفتار خودمان داریم .
اگر نگاه کنیم تفاوت ما با افراد لاغر در همین باورهاست .
وگرنه هر دوی ما ابتدا فکر میکنیم بعد عمل میکنیم و تنها تفاوت ما با افراد متناسب وجود همین باورهای ذهنی چاق کننده است .این وجه تمایز ما با افراد متناسب است .
افراد چاق انتظارشان چاقی است و به راحتی رفتارهایی را تکرار میکنند که آنها را چاق میکند.
افراد چاق گمان میکنند هر چیزی که قابلیت خورده شدن دارد را باید بخورند .انگار وظیفه شان است .با هر دیدن میخورند. با هر تعارف میخورند. آن هم نه کم ،زیاد و تا حد خفگی و فشار شکمی .
اما افراد متناسب به اندازه نیاز بدنشان در زمانهایی که لازم است میخورند.
دیدن برای آنها مساوی با خوردن نیست .
آنها پرخوری نمیکنند.
به غذاها قدرت چاق کنندگی نمیدهند.
از غذاها نمیترسند.
باورهای اشتباه چاقی ندارند .
ذهنشان پر از مانع لاغری نیست .
بعد از خوردن احساسشان بد نمیشود.
اگر بعد از هر بار خوردن دچار احساس چاقی هستیم یعنی یک جای کار میلنگد و آن رفتار ماست .
یعنی ما هنوز داریم به سبک ذهن چاقمان با مواد غذایی رفتار میکنیم .
یعنی عملکرد ما اشتباه است .
یعنی پرخوری میکنیم.
یعنی هنوز باورها و موانع ذهنی ما فعال هستند .
یعنی داریم به مواد غذایی قدرت میدهیم.
طوری باید بخوریم که از رفتار غذایی مان راضی باشیم .
وقتی به اندازه نیاز بدنمان از مواد غذایی مورد علاقه مان بخوریم و درست رفتار کنیم نتیجه ای جز لاغری برای آن وجود ندارد.
وقتی خوردن ما اصلاح بشود ،از عمل جدیدمان به احساس خوب میرسیم و عادات بدمان را تغییر میدهیم و روی فرمولهای اصلی ذهنمان تاثیر میگذارد و راحت لاغر میشویم .چه بخواهیم چه نخواهیم .
پس مصی جونم
مواظب افکارت باش که به گفتارت تبدیل می شوند؛مواظب گفتارت باش که به رفتارت تبدیل می شوند ؛مواظب رفتارت باش که به عملکردت تبدیل می شوند ؛مواظب عملت باش که به باورهایت تبدیل می شوند ؛
خوب چطور باید باور اشتباه پرخوری را درست کنیم ؟!!
فرض کنیم غذای فاسدی در برابر ما قرار داده شده است .اگر بسیار گرسنه هم باشیم ،چون میدانیم آن غذا فاسد است هرگز لب به آن غذا نمی زنیم . چون میدانیم گرسنگی بهتر از این است که با غذای مسموم راهی بیمارستان شویم.پس چطور از انجام کارهایی که می کنیم و میدانیم نتیجه آنها بسیار مضر است لذت می بریم.
چطور وقتی میدانیم خوردنهای اشتباه و عادات غذایی غلط چیزی جز رنج چاقی و تبدیل بدنمان به پارکینگ بیماری ها نتیجه ای ندارد باز هم به آن کدهای مخرب چاقی اجازه اجرا شدن میدهیم.
آیا یک لذت کوتاه مدت خوردن ،یک خاطره لذت بخش اشتباه آنقدر ارزش دارد که هر بهایی بابتش پرداخت کنیم ؟!!
نه هرگز
وقتی ما با وجود آموزشها ذهنی و حضور در سایت باز هم مثل سابق عمل میکنیم. در واقع هنوز به قدر کافی روی باورهای مان کار نکرده ایم .و هنوز فشار آن باورهای قبلی روی عملکردمان تاثیر گذارند .و باید بیشتر تمرین و تکرار کنیم تا باورهای ما اصلاح شوند و در نتیجه عملکرد ما هم اصلاح شود و در نتیجه جسم ما لاغر شود .
تا زمانی که باورهای ما اصلاح نشوند رفتارهای ما تغییر نمیکنند. عملکرد ما صحیح نمیشود.
و زمانی که عملکرد ما صحیح نیست انتظار ما چاقی است .
و وقتی انتظار چاقی داریم احساسمان بد میشود و در نتیجه با ارسال فرکانس به جهان هستی ما در مدار چاقی قرار میگیریم.
بار الها از تو سپاسگزارم که امروز توفیق انجام کارهایی که احساسم را خوب میکند را به من عنایت کردی .
بارالها از تو میخواهم به من توانی مضاعف و پذیرشی بالاتر عنایت کنی تا بتوانم عملکردم را هر لحظه بهتر از لحظه پیشش کنم الهی آمین
استاد بزرگوار سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند
الهی به امید تو
به نام خداوند زیبایی ها
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات تاثیر خوردن
سلام استاد
خدایا شکرت در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۲ توانستم گام خوردن نیاز برای زندگی است را گوش بدهم
استاد چقدر این فایل مهم و آموزنده بود دقیقا کل مسیر را به نوعی توجیه کردید که فقط از یک چیز ما افراد چاق شدیم وگرنه هنگام عمل خوردن ابتدا فکر خوردن در ذهن ایجاد می شود و بعد عمل که ابزار آن دست و چشم و دهان و زبان و حس چشایی به ما در خوردن کمک می کند تا اینجا ما مثل افراد متناسب عمل کردیم فقط فرمول سوم در ما افراد متفاوت است و دیده نمی شود و آن باور یا همان استفاده از فرمول چاقی است یا لاغری است که اگر ما در هنگام خوردن و یابعد از خوردن باور داشته باشیم که فلان غذایی مثل برنج ما را چاق می کنه به قول استاد اگر اندازه گنجشک هم بخوریم چون ما غذا را با فرمول و چاشنی چاقی مخلوط کردیم ما صدرصد به سمت چاقی می رویم و افراد لاغر اگر به اندازه یک دیس برنج بخورند چون باور چاقی ندارند اصلا چاق نمی شوند .
استاد ممنون از شما که به ما یاد دادید که خوردن ما را چاق نکرده که این فرمول ذهنی خیلی در افراد چاق مهم است و ترس از خوردن که باعث چاقی شده را بی اثر میکند. بستگی به احساس ما دارد اگر در هنگام خوردن غذایی احساس ما بد باشد ما را به سمت چاقی سوق می دهدحتی اگر چرب و شیرین نباشد و چاق کننده نباشد، حتی آب خوردن ولی اگر احساس من خوب باشد که بدن من به این خوردن نیاز دارد و این خوردن من را چاق نمی کند خیلی مهم است و احساس خوب و بدون سرزنش را داریم و هرروز متناسب تر می شویم .
سلام اسناد عزیز
این فایل فوق العاده بود و به نظر من خلاصه ی کل مسیر و کاملا راهگشا بود
من هم اوایل مسیر حس میکردم که اصلا نباید خودم رو کنترل کنم و همچنان بخورم ولی حالا فهمیدم که افکار و فرمول ها به من کمک میکنه تأ راحتر و منطقی تر از خوردن دست بکشم یا اصلا شروع به خوردن نکنم. و من در این مدت با انتخاب های درست خوردن تونستم میل به غذای اضافه رو از بين ببرم و همیشه تا گرسنه نمیشم شروع به خوردن نمیکنم و شايد بعضی از روزها یک وعده غذا بیشتر نخورم و میبینم که چقدر نياز به خوردن من اگر فرمول های چاقي شناخته شوند کم هست
البته هنوز نتونستم همیشه کنترل خوردن رو بدست بگيرم و گاهی بعد از چند روز که خوب عمل میکنم یکی دو روز بهم میخورم ولی با انجام تمرینات مسير لاغری روبراه میشم حتی در مسیر بعضی وقتها خیلی گرسنه میشم ولی اشتها ندارم که غذا بخورم واین نشون ميده که مغزم درست تصمیم میگیره که با توجه به حجم زیاد ذخيره چربی و انرژی موقع گرسنگی هم اشتهای خوردن باز نمیشه و من از اين نخوردن لذت میبرم
البته به تجربه دیدم وقتی حال روحی من خوب هست مغزم هم درست تصمیم میگره ولی وقتی انرژی منفی دارم همه تصمیم گیری های مغزم به هم میریزه و من باید سعی کنم خودم رو در انرژی مثبت نگه دارم با کنترل ورودیهای مغزم مثل شنیدن اخبار منفی و ارتباط با افرادی که حس خوبی در من ایجاد نمیکنند و مرور نکردن خاطراتی که باعث ايجاد فاز منفی میشوند
تشکر فراوان از شما استاد گرامی 🪷🌹🥀🌺
سلام .
خوردن و نخوردن زبان بدن ماست .
هردو نیاز بدن ماست .
من این نقاط رو به واسطه ی تمریناتی که انجام دادم خیلی راحت پیدا کردم .
نگرشم به خوردن و نخوردن تغییر پیدا کرده .
خوردن و نخوردن هر دو درست مثل دم و بازدم هست .
دم و بازدم هردو باعث حیات هستند .
خوردن و نخوردن هم هردو باعث حیات هستند .
نگرش مارو با اطلاعات غلط در مورد نخوردن تغییر دادن که خوردن برای ما شد ولع .
نخوردن هم دقیقا مثل همون معنای اراده کردن برای ما غلط تعریف شده بود .
نخوردن نیاز بدنه نه کاری بر خلاف میل انجام دادن .
نخوردن هم میل طبیعی بدنه . وقتی پیداش کنی کاملا خود به خود رخ میده و اصلا زجر آور و به زور جلوی خودت رو گرفتن نیست .
وقتی خوردن و نخوردن واقعی رو پیدا می کنیم چشم و دلمون از درون سیر میشه
خوردنمون میشه برطرف کردن نیاز
نخوردنمونم میشه کاری بر اساس میلمون .
میلمون میاد که نخوریم .
هم چاقی هم سبکهای غلط لاغری در هردو خوردن و نخوردن رنج و سختی بود .
مثل اینکه کسی به نفس نفس میفته دم و بازدمش دچار مشکل میشه
ولی لاغری با ذهن خوردن و نخوردن مارو اصلاح کرده .
خوردن و نخوردن هردو طبیعت بدنه . اصلا چیز سخت و پیچیده ای نیست .
خدارو شکر میکنم که نگرش صحیح در مورد خوردن و نخوردنمو پیدا کردم .
هم از خوردنم لذت میبرم هم از نخوردنم .
به هردو نگرش مثبت دارم
و خوردن برای من مثل دم و نخوردن برای من مثل بازدم هست .
هردو در کنار هم به من حس حیات و زندگی میدن .
خیلی لذتبخشه وقتی تفکراتت درست شده و دیگه خوردن رو با چاقی و نخوردن رو با لاغری برابر نمیدونی
خیلی لذتبخشه وقتی خود به خود لاغر شدن رو داری تجربه می کنی .
خیلی لذتبخشه وقتی دیگه داری لاغر شدنتو به چشم میبینی .
خیلی لذتبخشه وقتی دیگه حس و حالت بد نیست
خیلی لذتبخشه که خوردن و نخوردنت درست مثل تنفست خود به خودی شده و میل بدنت تنظیم شده چون فرمولهای ذهنت درست شده .
نخوردن کاری بر خلاف طبیعت و میل بدن نیست .
ذهن چیزی جدای از زبان بدن نیست .
ذهن چاق نیست .
ذهن زبان بدنه .
بدنت با زبان ذهنت تو رو آگاه میکنه و تو متوجه میشی چی میگه .
کاش همه دوستان لذت ارامشی رو که من دارم تجربه می کنم پیدا کنند که اگه خوب تمرین کنند پیدا می کنند .
استمرار در مسیر صحیح خود به خود رخ میده .
لاغری به زور متوسل شدن نیست .
لاغری بدبینی به خود نیست .
لاغری نگرش اشتباه در مورد ذهن و بدن نیست .
ذهن و بدن ما همواره مارو هدایت می کنه .اون راه رو خوب بلده . او هیچ وقت گولمون نمیزنه . او همواره هدایتمون می کنه .
همین نگرش رو که در مورد ذهن و بدنمون تغییر بدیم و احساس دوگانگی رو از وجود خودمون بیرون ببریم دیگه به ذهنمون به عنوان یک موجود خبیث که اومده راهمون رو گم کنه نگاه نمی کنیم .
استاد سگ و گربه ای وجود نداره .
همش خودم هستم و ذهن و بدنم فقط ابزار دست من هستن .
من خودم خواستم و سگ رو ایجاد کردم و خودم خواستم و همون سگ رو تبدیل به شیر کردم .
همون سگه است که تبدیل به شیر میشه . ما دو تا خدا نداریم .
خدای چاقی همون خدای لاغریه فقط من میخوام که چطور اون رو ببینم وقتی سگ ببینیش اون برات سگ میشه وقتی شیر ببینیش اون برات شیر میشه .
خداوند همه چیز میشود همه کس را .
اگه چاقی ببینیش چاقی میشه .
اگه لاغری ببینیش لاغری میشه .
همه اش نگرشه و من خیلی خوشحالم که نگرش صحیح که بهم حس و حال خوبی میده رو در مورد خوردن و نخوردن پیدا کردم .
خوشحالم که مسیر لاغریم رو درک کردم .
خوشحالم که مسیرش انقدر برام روشن شد و خوشحالم که خدای وجودم منو از تاریگی رنج و اندوه نجات داد و به بهشت آرامش رسوند .
خدایا شکرت
“ به نام خداوند بخشنده ی مهربان ”
درود به همراهان عزیز و استاد گرامی ؛
گام نود و پنجم : تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری .
خدا جانم ، سپاس می گویم تو را که امروز ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ مرا یاری دادی تا بتوانم گام نود و پنجم را بر دارم ، خدایا شکرت.
متن و فایل این گام پر از آگاهی های ناب و عالی بود .سه روز است که درگیر این گام هستم و امروز بالاخره می خواهم دیدگاه خود را بنویسم .
افراد چاق و دارای اضافه وزن همیشه به این موضوع فکر می کنند و در ذهنشان وجود دارد که چی بخورم تا لاغر شوم ؟ چی نخورم تا چاق نشوم؟ چرا هر چیزی که می خورم چاق می شوم؟!
بیشترین ترس افراد چاق از تاثیر خوردن بر چاقی است زیرا خوردن را عامل چاقی خود می دانند.ما موضوع خوردن را می توانیم از سه جهت تحلیل کنیم .
۱) منبع ایجاد دستور خوردن ( متا فیزیکی )
۲) عمل خوردن مواد غذایی ( فیزیکی )
۳) تجربه ای که از خوردن به دست می آید (متا فیزیکی )
نکته ی جالب توجه این است که به دلیل متا فیزیکی بودن گزینه ی اول و سوم ، تجربه ای که از خوردن کسب می کنیم باعث تقویت ، وضوح و گسترش فکر اصلی یا فرمول های اصلی ذهن است .
نکته : تجربه ی هر بار پر خوری باعث تقویت فرمول ایجاد کننده ی آن در ذهن می شود .
نکته : هر حرکتی از انسان سر می زند ، منشاء دستور آن در مغز است .
نکته : از آنجایی که انسان جهت تجربه کردن وارد این جهان مادی شده است و تجربه کردن نیاز به حق انتخاب دارد ، بخشی از مغز ما قابلیت برنامه ریزی شدن را دارد .
ما می توانیم اطلاعات لازم درباره ی آنچه می خواهیم تجربه کنیم را به مغز خود بدهیم و سپس به آنچه آموخته ایم عمل کنیم و نتیجه ی آن را تجربه کنیم .
نکته : در مورد چاق شدن هم دقیقا به همین شکل است.ما به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه پوشه ی خواسته ی چاق شدن را در ذهن خود ایجاد کرده ایم .تصور کنید پوشه ی جدیدی ایجاد کرده ایم تحت عنوان “ من می خواهم چاق شوم ” در اکثر افراد این خواسته به شکل نا آگاهانه از طریق شنیدن درباره ی چاقی و دیدن افراد چاق اطراف خود ایجاد شده است. هر آنچه درباره ی علت چاقی ، احتمال چاقی ، چرایی چاقی و … می شنوید در پوشه ی ( تجربه ی چاقی ) مغز ذخیره می شود .
واحد دریافت اطلاعات و پردازش و ساختن تصاویر ذهنی و در نهایت ایجاد فرمول ها جهت ذخیره سازی در پوشه ی مغزی توسط ذهن انجام می شود که عضوی متا فیزیکی و غیر قابل دیدن است .زمانی که میزان اطلاعات ذخیره شده در پوشه ی خواسته ی ( چاق شدن ) که در مغز خود ایجاد کرده ایم به حد نصاب لازم برسد ، به مرور عمل کردن ما بر اساس آن آگاهی ها شروع می شود .
نکته : در مورد لاغر شدن هم دقیقا روند به همین شکل است.
ابتدا باید اطلاعات لازم برای لاغر شدن در ذهن ایجاد و سپس در مغز ذخیره شود و این روند ادامه داشته باشد تا میزان آگاهی و اطلاعات لاغری مغز به حد نصاب لازم رسیده و عمل لاغر شدن آغاز شود.
توجه به این نکته مهم است که مهارت “ خوردن ” مانند سایر مهارت های دیگر برای زنده بودن و زندگی کردن در دنیای مادی لازم و اتفاقا ضروری است .
نکته : اطلاعات مورد نیاز برای تمام مهارت های لازم برای زندگی کردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد که به مرور از آنها استفاده می کنیم.
نکته : ما دو نوع احساس داریم : احساس خوب و احساس بد. هر تجربه ای باعث شکل گیری احساس در ما می شود و بسته به نیاز و سلیقه ی ما آن احساس را خوب یا بد می دانیم .
انتظار ما از مصرف مواد غذایی باعث شکل گیری احساس ما بعد از غذا خوردن می شود و احساس ما بر فرمان مغزی برای صادر کردن پیغام سلامتی و تناسب اندام یا چاقی و بیماری تاثیر گذار است .
از آنجایی که احساس ما بر منبع صادر کننده دستورات جسمی تاثیرگذار است هر بار که ما از خوردن برنج یا هر ماده ی غذایی دیگر احساس چاق شدن داشته باشیم فرمان چاقی بیشتر توسط مغز به تمام اعضای بدن صادر می شود .
عمل + فکر ( دستور مغزی ) = تجربه
تجربه باعث تقویت فکر (آموزش ما ) می شود .
اگر ما غذا می خوریم و بعد از آن عذاب وجدان می گیریم یعنی از عملکردخود راضی نیستیم یعنی تجربه ی خوبی کسب نکرده ایم و همین تجربه فرمول ذهنی مربوطه را تقویت می کند و تبدیل به عادت ما می شود .
دستور مغزی + عمل کردن = رفتار ( عادت ها )
دستور مغزی + عمل کردن + تحلیل شخصی (چاق می شوم) = چاق شدن
نکته : تعیین کننده هر چیزی ، انتظار و باور افراد است نه آن رفتار و عملکرد آنها .
ما باید توجه داشته باشیم که در صورت تغییر باور ما ، روند ما هم تغییر می کند .
فکر درست + عملکرد درست + باور درست = نتیجه ی عالی
نکته : ما باید در هر جنبه ای از زندگی خود ، سبک شخصی خود را بر اساس رفتار صحیح داشته باشیم.
در بحث چاقی و لاغری رفتار صحیح یعنی اینکه به اندازه بخورم و لذت ببرم و زندگی سالمی داشته باشم .در زمینه ی کسب و کار رفتار صحیح یعنی اینکه به اندازه ی منطقی و معمول کار کنم و در آمد خوبی داشته باشم و از کار کردن لذت ببرم و زندگی خوبی داشته باشم .
نکته : تنها دلیل خوردن ، نیاز بدن به تامین انرژی و نیروی لازم برای انجام فعالیت های روزمره است نه اینکه غذا بخورم تا شاد شوم ، غذا بخورم تا بیکار نباشم ، غذا بخورم تا غصه نخورم ، غذا بخورم که سلامت باشم و …
پس من نتیجه می گیرم که خوردن علت چاقی نیست و نخوردن نیز باعث لاغری نمی شود و این انتظار ماست که باعث چاقی و لاغری می شود و اگر من از عملکرد خود در زمان خوردن غذا راضی نیستم باید آن را تغییر دهم تا احساس خوب و راضی بودن از عملکرد خود داشته باشم .
عمل جدید + احساس خوب = تاثیر بر فرمول اصلی ذهن.
“ یا حق ”
سلام براستاد وهمسیران پرناش وپر توان در راه تناسب فکر
منبع ایجاد دستو رخوردن + تحربهای که ازخوردن به دست میاد = تقویت و وضوح کسترش فکر اصلی = فرمولهای اصلی ذهن
برای تجربه کردن نیاز به حق انتخاب داریم
ااطلاعات لازم تجربه کردن به مغز میدیم به اموختهای خود عمل کرده وتحربه میکنیم با این کار یی پوشه حدید درست میکنیم درخقیتبااین کار مبگیم من میخوان چاق شم
واحد دریافت اطلاعات + پردازش + ساختن تصاویر ذهنی + ایجاد فرمول حهت دخیره سازی = عضو متا فیزیکی غیر فابل لمس
اطلاعات ذخیره شده درپوشه چاقی که در مغز ایجا کردیم
بعه حد نصاب برسه به مروری عمل کردن شما بر اساس اون اگاهی شروع میشه واحساس چاق شدن وبعد ترس از چاق شدت وبعد چاق شدن شروع میشه
ابتدا اطلاعات لازم برای لاغر شدن در ذهن ایجاد وسپس درمغز ذخیره واین روند ادامه داشته تا میزان اگاهی واطلاعات لازم مغز به حد نصاب لازم رسیده وعمل لاغر شدن شروع بشه
اولین گناه کار چااقی تو ذهن ما خودن هست اون باعث چاقی میدونیم با سوالی که دخترم روز گذشته ازمن کرد ابن جواب به ذهنم رسید
تقصیر کار خوردن هست که ما چاق شدیم چون باورش داریم که اون تقصیر داره باید تو ذهنمون به خودمون ثابت کنیم که این فکر اشتباهی بیش نیست و ثابت کردن به نظر من زمان بر هست
اول فکر وبعد عمل کردن هر عملی یی فکری جلوتر بوده چه اگانه وچه نااگانه
حدود ۲۸ سال پش باره اول ویدیو برای منزل گزفتیم بچه خودم کوچک بودن اطلاعاتی در این زمینه من نداشتم روز اول فرشنده امد تو خونه کل کار کرد شو گفت رفت دریافت اون همه اطلا عات تو نبم تایی ساعت کار اسونی نبود همسر که اصلا از این دستگاه سر نر نمی اورد من جوان بودم شروع کردم با دستور عمل این دستگاه کارکردن به مرور به حدی خرفه ای با دستگاه کار می کردم ضبط کردن از نمایشکر خذف کردن یی بخش ار نوار اگاهی ضبط کردن روی نوار خلاصه برای همسر ودیگران که به منزل ما میموندن کار مردونه وکاره زنانه حساب نمیشد تعحب میگردن چطور من این کارهارو انجام دادم حتی اقایون ازمن یاد می گرفتن شاید افراد حوان تعجب کنن عزیزم ما چیزی به اسم گو گل واینترنت نداشیم
خودمون بودیم خودمون با اطرافیان که بهتر بلد بودن یاد گیری توزمان ما به این شکل انجام میشد تو اون زمان واون مکان من اولین وتنهاتربن خانمی بودم تو کل فامیل ابن تجربه خودم به دست اورده بودم وبرام بسیار لذتبخش بود
اگه من فقط دستور عمل خونده بودم ولی انجامش نمیدادم
که یاد گیری کاملی نداشتم اول تو فکرم وتو ذهنم یادش گرفتم با عمل کردن وتکرار وخطاباعث شد کارم کامل انجام بشه وتجربه که کسب کردم باعث تقویت فکرم شد
این قمست باورم داشتم که میتونم انجامش بدم تو مرحله سوم اینم به اضافه شد اگه باور نداشم حتما خرابش میکردم
حالا من میومد بدون دستور عمل ویادگیری با دستکاری ویدیو شاید بی بخشی متونستم را بندازم ولی بادستکاری دوباره اون خراب میکردم مثل اون رزیماهی ما گرفتیم برای لاغریی قسمت ذهن یادگیری لاغریی اول نداشتیم به هیچ عنوان وخذف کردن فکر وذهن تو هر برانامه رژیمی ورزشی خوردن دارو عمل کردن وهر روش اشتباهی که انجام دادیم
اصلا ذهن وفکر براش تو هیج برنامه جای وجود نداره خذف کامل این بخش حزو بدن ماحساب نشده است تو کل برنامه اشتباه
تو جاق اول تو فکر اموزش میبنیم عمل کردا وتجربه به دست میاریم وبی بخش سوم باوره وانتظار که فیزکی نیست هم بهش اضافه شده درنتیجه ما با تکرار این سه کار به مرو چاق میشیم
بر ای خوردن هزارن مدل تعریف داریم که مساوی باچاق شدن تو ذهنم ما
افراد لاغر دوبخش اول با ما شریگ هستن ولی تو بخش سوم باورشون با ما متفاوت هست ودلیل چاق نشون این افراد همبن بخش سوم هست
فرد لاغر هیچ اره هیچ تعریف از غدا تو ذهنش نیست واین رمز لاغریز این افرادهست
من تو قسمت عمل کردن درس وکامل انجام میدام باره تو یی بهشی میدیم افراد تاره وارد دارن همراه این مسیر رژیم میگیرن کم خوری دارن من ابن کار رو نکردم تو ذهنم به خودم میگفتم اگه قرا بود رژیم من نجات بده که تا حالا داده بود اینجانبودم پس به انداز ه خوردم کم خوری نکردن تو یادگیری بسیا ر خوب عمل کردم نتبجه من دارم وزنم سبک میکنم لاغر شدن مرحله اخر هست من دارم وزنم کم میکنم
جسمم داره کم کم وزن از دست میده وچه کاری زیبایی داره براز تلاش من جایزه میده من تونستم با تجربه این همه سال که کسب کردم تا ابنجای صد گام هرکدوم تو یی بهشی به کارم امد از خداودند عزیر تشکر دارم که من رو به اینسو هدابت کرد که ازتجربیاتم استفاده کنم برای نجات خودم شماگفتید افراد متناسب تو سن من شروع چاقی دارن پس من خودم دارم معکوس عمل میکنم تو این سن خلاف سرعت اب شنا میکنم بسیار دلچسب وگوارست این قسمت من حسم وحالم هر روز بهتیر بهتر میشد ولی حالا فکرم وفکرم هی داره باز وبازتر ودرکم کامل کاملتر میشه اول احساسم درست شدو وحالا افکارمورفتارم وعمل کردم درست میشه انشالله
خداوند پشت وپناهتون یاحق حق نگه دارتون
نشان های دریافت شده
سلام
خدایا یعنی چقدر این متن عالیه هرچقدر میخونمش سیر نمیشم .
چقدر قشنگ مراحل خوردن رو نشون داده و علت چاق شدن ما و چاق نشدن لاغرا خیلی قابل درک بیان شده .
به نظر من اصلا مهم نیست چی میخوریم چقدر میخوریم کی میخوریم و در چه حالتی میخوریم .
مهم اینه چیزی که مارو چاق کرده احساس ما در این لحظاته . تازه نه تنها در این لحظات بلکه در تمام لحظاتی که حتی نمیخوریم ولی از درون به نوعی درگیرشیم .
خدای من یعنی این متن اصلا تمام وجود منو لبریز از شادی می کنه .
مخصوصا مرحله سومش .
فرق بین ما و لاغرا اصلا و اصلا در خوردن مواد مصرفیمون نیست .
بلکه در احساسمونه .
احساس ما که از طریق باورها یا همون الگوهای ذهنی در ما صورت گرفته به تک تک لقمه هایی که داریم میخوریم داره حس چاقی میده و ما چون از این حس رنج میبریم هی میخوریم برای اینکه لذته رو بیشتر کنیم .
ما دیدیم خیلی وقتها خوردنهامون براساس نیاز نیست بلکه فقط میخوریم تا به اون تجربه لذتبخش و آرام کننده برسیم و چون حس ما همیشه بده اون تجربه لذتبخش رو خیلی دیر پیدا می کنیم .
در حالیکه اگه الگوهای ذهنی چاق شونده رو پاک کنیم و زود به اون تجربه لذتبخش برسیم اصلا میلی به مصرف بیش از حد مواد غذایی نداریم .
به خدا ذائقه ی همه ما تنظیمه .
وای خدای من یعنی من اشکم در اومده از این همه حس شادیبی که درک کردم .
این متن فوق العاده بود استاد .
فوق العاده .
اصلا نمیدونم چطور حسمو بگم و شرحش بدم ولی واقعا این متن گم شده ی وجود من بود .
من عاشق خوندن این قبیل متنها هستم .
یعنی وجودم سرشار از لذت آگاهی و رهایی میشه .
من به بدنم کاملا ایمان دارم . به ذائقه ام کاملا ایمان دارم . به تنظیمات بدنم کاملا ایمان دارم
من مطمئنم بدنم تنظیمه تنظیمه در هر قسمت
و واقعا دلم میخواد در زمینه هایی که مشکل دارم هم به تنظیمات کارخانه برگردم .
این قبیل متنها منو به تنظیمات کارخانه برمیگردونه .
تجربه ای که ما از خوردن یا نخوردن به دست میاریم با تجربه ای که یه فرد لاغر به دست میاره پتفاوته .
من چاق از نخوردن رنج میبرم ولی من لاغر از نخوردن لذت میبرم . وقتی نمیخورم حس خوبی دارم . شادم آزادم رهام . حالم خوشه ولی من چاق از نخوردن حس محدودیت می کنم .
پس هر وقت از نخوردنم حس محدودیت کنم بدونم من چاقم رو دوباره فعال کردم .
همینطور من زایا و من نازا .
من نازا از بچه دار نشدن هم رنج میبره از بچه دار شدن هم رنج میبره دقیقا حالتی که زمانهای زیادی با من هست .
اما من زایا هم از بچه دار نشدن لذت میبره و هم از بچه دار شدن .
یعنی من نازا و من زایا هم دقیقا تفاوتشون در تجربه هاییه که به دست میارن یعنی همون احساسه .
چیزی که من نازا رو در من فعال نگهداشته احساس بد من هم به ززمانهای بچه دار نشدن و هم به زمانهای بچه دار شدنه .
وای خدا عجب بینشی بود استاد .
استاد این متنهاتون رو که میخونم یعنی فقط دلم میخواد از شادی پرواز کنم انقدر که حالم خوش میشه .
به خدا ما با بقیه انسانها تفاوتی نداریم .
به خدا ما با انسانهایی که موفقن هیچ تفاوتی نداریم .
فقط تنها تفاوت من شکست خورده با من پیروز اینه که من شکست خورده از شکست خوردن احساسش خیلی بده و از پیروز شدن هم اصلا خوشحال نمیشه و بر عکس من پیروز از شکست خیلی ناراحت نمیشه و اتفاقا احساس خوبش رو همون زمانم داره و ازش درس میگیره و برای تجربه های بعدی ازش استفاده می کنه اون رو پلی به سمت موفقیت میدونه و همچنین از زمانهای پیروزی هم خیلی حالش خوب میشه و خوشحاله از پیروز بودن و در کل حالش خوبه .
چقدر قشنگ تجربه خوردن رو بیان کردید . چقدر حال کردم . هی می گم که این لذته و درکه در ذهنم تثبیت بشه . به خدا من ذهنم و میبینم که میخنده وقتی به این معارف میرسم که چطور بندها رو آزاد می کنه و راه درست رو از بین سیاهایها باز می کنه میبینم تمام وجودم لبخند میزنه .
آخ که چقدر امروز به وسعت آسمانها داره شادی میباره .
استاد خیلی ممنونم .
خیلی حال کردم با این متن .
خدایا شکرت شکرت
نشان های دریافت شده
سلام .
وای که من چقدر با خوندن این فایلهای رایگان حال میکنم .
چقدر محتوای تموزشی داره .
به خدا با وجود این همه مطلب اصلا نیازی به خرید دوره نیست .
این فایلهای عالی رایگان به نظر من خیلی راحت می تونند استاد رو باز نشسته کنند . چون کل مطالب رو در بر دارند و خوندن هر متن و گوش دادن به هر فایل واقعا میتونه به راحتی مقدار زیادی از وزن بدن رو کاهش بده .
خب من میام مراحل خوردن رو در خودم بررسی می کنم
1- منبع ایجاد دستور خوردن. (متافیزیکی)
2- عمل خوردن مواد غذایی. (فیزیکی)
3- تجربه ای که از خوردن به دست می آید. (متافیزیکی)
۱- خب مغز من اولین بار که دستور به خوردن رو صادر کرد تنها و تنها علت خوردن رفع نیاز بدن بود . وقتی من برای اولین بار برای رفع نیاز جسمم شروع به گریه کردم و مادرم از شیر خود در دهان من ریخت اولین فرمول خوردن شکل گرفت .
پس منبع ایجاد دستور اولین بار توسط مغز من و کاملا ناخوداگاه و توسط غریزه ای که خداوند در نهاد من قرار داده بود انجام شد .
پس اولین دستور از جانب خدای وجود من و توسط خداوند صادر شد و علت این صدور فرمان تنها و تنها برطرف کردن نیاز جسم بود .
یعنی ما مورد ۲ رو انجام دادیم وتجربه ای که از خوردن اولیه در ما شکل گرفت لذت برطرف شدن نیاز بدن و نخواستن بود .
یعنی من اونقدری خوردم که دیگه نخواستم دیگه نیازم رفع شده بود و دیگه فرمانی صادر نشد و من رویم را برمیگرداندم یا خوابم میبرد .
پس سومین مرحله در من که همان کسب تجربه بود کسب تجربه ی نخواستن بود .
من بی نیاز شده بودم . من با خوردن مواد غذایی بی نیاز شده بودم از خواستن و احساس خلاء .
من پر شدم و دیگر نمیخواستم .
تجربه ی لذتبخش نخواستن در من تا زمانیکه غذا در معده ام بود با من بود وقتی کم کم غذا از معده ام خارج میشد و وارد روده ها میشد و بعد مدفوع انجام میشد دوباره میل شیرین خواستن در من پدید می آمد .
من مبخواهم بخورم . اما یک سوال ؟ چرا از همان اول وقتی که چیزی را میخواستم با گریه اعلام می کردم چرا با خنده اعلام نمیکردم . خب الگوهای اولیه در ما کاملا ناخوداگاه و توسط قدرت خداوند است . چرا باید موقع نیاز به مصرف مواد غذایی گریه میکردم .
علت آن حس نیاز بود .
ما ذاتا خداوند هستیم و خداوند بی نیاز است .
گرسنگی احساس نیاز است و این احساس نیاز در ما احساس رنج میکرد و باعث میشد ما از خدای وجود خود احساس دوری کنیم چون ما نیازمند میشدیم در حالیکه ذاتی که تا آن زمان بی پرده با او بودیم بی نیاز بود .
این حس نیاز باعث میشد خلاء دور بودن از ارباب الهی ایجاد شود و کم کم این خلاء یعنی همان ایجاد شدن ظرفیت برای دریافت آگاهی بیشتر .
خلاء یعنی جای خالی . یعنی ذهن . یعنی ایجاد شدن فضای خالی .
ما با هر بار گریه فضای خالی بزرگتر را ایجاد می کردیم و کم کم ذهنمان شکل می گرفت و بزرگتر میشد .
ظرفیت ما همان ذهن ماست .
ما با تجربه ی نیازمند بودن و رنج کشیدن در خود حس نیاز و ظرفیت ایجاد می کردیم چون کودک در آغاز آفرینش هیچ ذهنی ندارد یعنی هیچ ظرفیتی ندارد . و ما میدانیم برای دریافت نعمات الهی باید ظرف آن را آماده کنیم و ظرف همان جای خالیست . اولین جای خالی در ما همان احساس گرسنگی بود که ما با گریه اعلام میکردیم و بعد با خوردن احساس نیاز تبدیل به احساس بی نیازی و رسیدن به ذات الهی میشد و ما حالمان خوب میشد و دیگر گریه نمیکردیم .
پس اولین تجربه ی ما از خوردن رسیدن به بی نیازی ذات الهی خودمان بود .
پس مراحل سه گانه خوردن اولیه اینگونه میشود .
۱- منبع دستور : خدا توسط ایجاد حس نیاز
۲- عمل : خوردن
۳- تجربه : نزدیکی به خدا برطرف شدن نیاز بچه و رسیدن به بی نیازی . و احساس خدا بودن .
پس ما با خوردن به خدا میرسیدیم واین اولین تجربه ی ما برای خوردن بود .
اما با تشکیل ذهن توسط خلاء های درونب کم کم وود یک نوزاد پذیرفت که زندگی را تجربه کند .
پس تجربه ی دوم از این مسیر زیبا علاقه به کسب تجربه زندگی زیبا بود .
با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان هم مسیر
خیلی خیلی عالی بود
مطالب سنگینی بود
نمی تونم با یه بار گوش دادن درک کنم ، می خوام چند بار گوش بدم.
من چند روز بود دخترم مریض بود نمیتونستم مطالب گوش بدم.
خدایا شکرت که امروز تونستم
ممنونم استاد عزیز برای آگاهیهای باارزشتون .
سلام
خوب تو جنبه های دیگه زندگیمون هم نگاه کنیم هم اینطوریه.
مثل عروسی
اگه دیده باشیم اونهایی که مجلس عروسی رو بیشتر دوست دارند بیشتر در مجلس عروسی می رقصند و عده ای که مجلس عروسی رو زیاد دوست ندارند کمتر می رقصند . پس مجلس عروسی باعث رقصیدن نمیشه بلکه به میزان عشقی که ما به مجلس عروسی داریم رقصیدن ما رو مشحص میکنه .
خوب درمورد چاقی لاغری هم اینطوریه دیگه چه فرقی داره ؟
به میران عشقی که به غذاها داریم چاق یا لاغرمیشیم پس غذا مثل عروسی باعث چاقی ما نمیشه هرچی عشق به غذا بیشتر خوردن بی رویه بیشتر وچاق تر میشیم .
خوب حالا عشق به عروسی یا عشق به غذا از کجا میاد؟
چرا عده ای کمتر وعده ای بیشتر دارند.
خوب به خاطر تعریفهایی که در ذهنمون داریم آگاهانه یا ناآگاهانه میزان عشق ما مشخص میشود وبه تبع رفتار ما را شکل میدهد.
مثلا خودم نمک رو درغذاهام بیشتر میریختم و لذت میبردم اما عده ای مثل مادرم غذای کم نمک بیشتر دوست دارد پس نمک به شخصه بد نیست میزان علاقه من به نمک درغذا باعث رفتار من میشد که غذاهام پرنمک تر بخورم ومادرم کمتر .
واین علاقه از کجا شروع شد از افکاری که من نسبت بهش داشتم .
و این گونه مثالها .
وقتی من وخواهرم باهم صحبت میکنیم ومن بهش میگم الان میدونی چی میچسبه واونم سریع میگه شیرینی خامه ای . کباب . داره علاقشو نشون میده و منم میگم دلم میخاد برم توباغچه حیاط سبزی بچینم . میزان علاقه منو به باغچه وسبزی نشون میده .
هرچی علاقه بیشتر باشه حرص و ولع نسبت به اون چیز بیشتره .
گاها بازار میرفتیم اون وسط شلوغی که جلوی خودمون رو نمیدیم اون ۲۰ متر جلوتر رو میدید ومیگفت اه وایستا جلوتر قنادی دیدم شیرینی بخرم .
اصلا نمیدونم چی جوریع که آدم یه چیز روعلاقه داشته باشه اون چیز رو هم بیشتر میبینه وبهش برخورد میکنه .
مثلا پدرم عاشق اخبار هست نگفتم دوست داره گفتم عاشق .
وجالبه هرجا میره کاراش رو میرسه نمیدونم چی جوریه سرساعت اخبار میرسه خونه .
مثلا میره دوش میگیره سر ساعت ۸ کارش تموم میشه میگه اخبار .
یا میره باغ . میاد خونه میبینه ساعت ۷ هست میگه اخبار.
از بس تکرار میکنه من به ارتباط ذهنی ورفتاریش پی بردم انگار ساعت دنیا خودش روهماهنگ میکنه که اون موقعی که میاد خونه وقت گوش دادن اخبار باشه .
دربحث چاقی هم همینطوره .
یا .
مثلا داداشم که متناسبه میاد خونه کاراشو میرسه وبا تومانینه میاد یه چیزی بخوره .
اما خواهرم تا میاد میگه ازگشنگی مردم گاها بالباس دریخچال رو باز میکنه وغذا میخوره تازه میگه دل ضاف بگیرم . وعده اصلی رو یک ساعت دیرتر میخورم
من به شخصه از وقتی روی خودم وافکارم کار کردم رفتارغذاییم خیلی تغییر کرد وحرص و ولعم نسبت به غذاها خیلی خیلی کم هست . وخیلی خوب هم سیر میشم .
خدایا شکرت بابت هدایت به این مسیر زیبا .
تشکر از استاد عزیز بابت انتشار آگاهیهای نابش
سلام و درود
از خوندن نوشته شما لذت بردم
مثال شما درباره سروقت رسیدن پدرتون عالی بود
این ثابت می کنه که مغز همواره جریان زندگی رو به شکلی مدیریت می کنه که انسان به خواسته ها و علایقش برسه
سلام و درود بر همه دوستان که طالب دریافت آگاهی هستند .
آیا خوردن در چاقی و نخوردن در لاغری موثر است ؟!
در تمام مدتی که با این سایت آشنا شدم خیلی از فرملهای ذهن چاق شناسایی شدند و کمی اصلاح شدند ولی این فرمول خوردن چاق می کنه خیلی ریشه داره تو ذهنم سریع یقه این فرمول را میگیرم که امیدوارم با تکرار و تمرین آموزه ها بتونم ذهنمو به تعادل برسونم .
در ذهن همه افراد چاق فرمول خوردن =چاقی به صورت ریشه دار وجود داره و به خاطر همین همیشه براشون سئواله که چی بخورم و چی نخورم و چطور بخورم و چقدر بخورم ؟!حالا این فرمول از کجا در اومده !؟دقیقا یک آموزش ذهنی بوده شروعش اینطور بوده که بارها دیدیم و شنیدیم که افراد چاق پرخورند یا بهشون تذکر می دهند که بابا یک کم جلو خودتو بگیر یه کم کمتر بخور.و در ذهن ما این فرمول ایجاد شده و بارها تکرارش کردیم که خوردن چاق می کنه الآن پس خود من که ۱۳سالشه و اضافه وزن داره در طول روز دائم سر یخچاله و مخصوصأ پدرش خیلی میگه که کمتر بخور ….انقدر نوشابه نخور .. انقدر بستنی نخور منم مدتی فکر می کردم ذهنم اصلاح شده ولی چندبار عصبانی شدم و گفتم چرا انقدر می خوری یه نگاه به خودت بنداز و بعد متوجه شدم هنوز این فرمول بامنه خب نمیشه چندروزه اصلاحش کرد ولی حتما با استمرار افکار آگاهانه من از دریافت محتوای آموزشی بهتر میشه .
۱/دستور خوردن از طریق مغز (متافیزیکی )
۲/عمل خوردن (فیزیکی)
۳/تجربه و حسی که از خوردن به دست میاد متافیزیکی هست
به همین دلیل که دو بخش از این روند متافیزیکی هستند بسیار بر هم اثرگذارند یعنی نتیجه کار را تجربه ما رقم می زنه چه طوری !؟اون احساس آخر که از تجربه خوردن به دست میاد باعث تقویت فرمول دستوری مغز میشه و اگر هربار تکرار بشه اون فرمول تقویت میشه و بعد به خاطر همین افراد چاقی که تصمیم می گیرند نخورند نمی تونند چون میخواهند بخش اجرایی را در عمل که فیزیکی هست تغییر دهند اما این بخش کاره ای نیست دستور از بالا اومده از مغز از فرمانده و باید اول دستورات مغز اصلاح بشه و حالا برای نتیجه بهتر این سه بخش را می خواهیم هماهنگ کنیم تا نتیجه عالی بشه.
یک سری از اطلاعات از قبل تولد همزمان با تشکیل مغز برای اندامهای داخلی بدنمون برای زنده بوده و زندگیمون وجود داشتند مثل نفس کشیدن یا ضربان قلب یا هضم غذا و پلک زدن و کلاژن سازی پوست و ….اما چون ما برای تجربه کردن متولد شدیم باید حق انتخاب داشته باشیم و به خاطر همین قسمتی از فضای ذهنمون در اختیار خودمون هست که برنامه ریزیش کنیم .
اطلاعات به مغز⬅️عمل کردن به آموخته ها⬅️نتیجه و تجربه و احساس ⬅️انتظار و باور ما
برای مثال برای تمام خواسته هامون در ذهنمون یک پوشه ایجاد می کنیم خواسته یا ناخواسته با توجهمون مثلا پوشه من می خواهم چاق شوم در کودکی در ذهنم ایجاد شده و دیده و شنیده هام در مورد چاقی و ترسهام از چاق شدن احتمالات چاق شدن و چرایی ها و تفکیک غذایی هم اطلاعاتی بودند که به این پوشه اضافه شدن تا جایی که به حد نصاب رسیدند و عمل کردن من به آموخته ها از یک جایی شروع شده و نتیجه شده ترس از چاقی و احساس بدم و تقویت فرمول چاقی و تکرار و تکرار .
دقیقا من از کودکی آموزش دیدم اما در ۱۰سالگی اطلاعات به حد نصاب رسدند یادم هست ما بندر زندگی می کردیم و برای تابستون خانواده پدرم آمدند به منزل ما و عموی من با دیدنم شروع کرد به مسخره کردنم البته مادرو مادربزرگم که سالهای از لاغری من رنج می بردند دفاع می کردند و می گفتند چیکار بچه داری اذیتش نکن تازه خوب شده و از طرفی متوجه تغییرات بدم می شدم و حس خجالت و از طرفی چاقی لذت بخش شده بود مدافع داشتم !…
نقش ذهن در روند یادگیری …
دریافت اطلاعات و تجزیه تحلیل آنها تصاویر ذهنی ایجاد می کنند و فرمولهای جدید ذخیره و ثبت می شوند و زمانیکه به حد نصاب رسیدند عملکرد رفتاری بر اساس محتویات ذهن شروع می شود و شروع اضافه وزن باتوجه به اطلاعات برای تجربه چاقی از طریق ذهن به وجود می آید و احساس چاق شدن به صورت ترس از چاق شدن در ذهن چاق شکل می گیرد.
هر عمل و رفتاری که از ما سر می زند منشأ ۶ن در مغز ماست✨
عمل خوردن مواد غذایی یک مهارت است که از کودکی آموخته ایم و هر بار تا تلاش بیشتر خواستیم یادبگیریم مثل نشستن و غلط زدن و راه رفتن خوردن .
کودک با بردن دست به سمت دهانش می خواهد خوردن را تجربه کند و البته حرکات انگشتان و غیره هم برای رسبدن به تکامل ضروری هستند چون خوردن یک امر ضروری برای زنده ماندن است و کاملا طبیعی .
همه افراد چاق و متناسب از عمل خوردن استفاده می کنند اما سئوال مهم و پرتکرار افراد چاق اینه که را من هرچی بخورم چاق میشم اما اونیکه لاغره از من بیشتر میخوره و چاق نمیشه !؟این سئوال مهم تمام دوران چاقی منم بوده پدرم یا همسرم یا زنداداشم و برادرشوهرم لاغرهای پرخوری هستندکه همیشه برام عجیب بود رفتارشون !…
هر تجربه ای یک احساس خوب یا بد در ما ایجاد می کنه که هر فردی نسبت به نیاز و سلیقه اش یک تجربه ای داره و نتیجه را انتظار و احساسی که از تجربه به دست میاد تعیین می کنه ✨
فرد چاق به خاطر انبوه فرمولهای ذهنی چاق در ذهنش و البته فرمانهای مغزیش عمل خوردنش بر حسب نیاز نیست و به خیلی عوامل ربط داره در نتیجه تجربه او از خوردن یک احساس بد و نارضایتی هست یک جور ترس از خوردن و چاقی که تأیید کننده و تقویت کننده همان فرمول چاقی است و نتیجه چاقی و چاق تر شدن و این روند ادامه دارد !…تا زمانیکه همانگی بخشها اصلاح بشه ..
اما فرد متناسب شاید از نظر دید فرد چاق پرخور یا زیاده خور یا ریزه خوار باشه ولی در نهایت چون ذهنش خالی از محتویات چاق هست تجربه و احساس نهاییش رضایت ازخودشه و این حس تقویت کننده فرمول تناسب اندام و لاغریش میشه یعنی اصلا افکار و ترس و نگرانی و احتمالات و چرایی یک ذهن چاق را نداره و برای همین خودبه خودی بدون تلاش لاغره !…
همه ما هرروز در معرض اطلاعات زیادی هستیم که از رسانه و جامعه و اطرافیانمون و به خصوص پزشکان که مورد اعتمادمون هستند ،دریافت می کنیم و هر چقدر انتظار ما از مواد غذایی و تفکیک اونها چاقی باشه بیشتر با ترس و نگرانی مواد غذایی مصرف می کنیم در ذهن بسیاری از افراد چاق شیرینیجات و چربیجات یا نان و برنج طبق متویات آموزشی ذهنشون چاق کننده است .
والدین منم برنج را چاق کننده می دونستند از بس که کاغذهای رژیم متفاوتی داشتیم و همه ۶قاشق برنجی بودند هفته ای دوبار فقط مادرم برنج می پخت اما جالب بود بعد از ازدواج خانواده همسرم شمالی بودند و هرروز برنج مصرف می کردند شاید اوایل یک فرمول چاقیم این بود اما با دیدن اونها که همه لاغر بودند خودبه خودی این فرمول در ذهنم اصلاح شد والآن بیشتر روزهای هفته برنج مصرف می کنیم .اما در ذهن یک متناسب همه مواد غذایی فقط هستند برای سیر شدن فرقی نمیکنه چی باشه تفکیک غذایی ندارند .
و به خاطر همین همه بهونه ها که کنار برند تمام افراد چاق خوردن را مقصر چاقی خود می دانند .
بنابراین ما هر کاری را با فکر انجام میدیم یا آگاهانه یا ناآگاهانه و بعد عملکرد انحام میشه !…
مثال خرید وسایل جدید اینکه کارایی با اونها را بلد باشیم باید کاتالوگش را مطالعه کنیم چون دست ما خودبه خودی بلد نیست باید مغز یاد بگیره با دست تجربه کارایی وسایل را داشته باشه اگر رضایت باشه باز بیشتر مطالعه و جستجو در نهایت مهارت بهتر اگر راضی نباشه یا اینکه می پذیره و دوباره مطالعه می کنه برای تجربه بهتر یا اگر نپذیره یک شوت تو وسیله و فحش و بدو بیراه به سازنده😄دقیقا مثل وقتی چاقیتو نمی پذیری 🤔
عذاب وجدان از عملکرد (خوردن)میشه تقویت فرمول ایجاد کننده ✨
در آموزشهای لاغری با ذهن اول فرمولهای صحیح ایجاد می شوند با دریافت محتویات و نوشتن و تکرار کردن بعد عملکرد ما به مرور تغییر می کنه و اینجا ما آگاهیم که باید رفتاری داشته باشیم که از خود راضی باشیم و در نهایت تجربه ما یعنی احساس رضایتمون با فرمول لاغری ادغام میشه و تقویت میشه و با تکرارش هر بار احساسمون بهتر میشه و خیلی راحت کلا تمایلات و رفتار ما تغییر می کنه و هماهنگی و صلح و همسو شدن سه مرحله باهم یعنی حال خوبمون و خلق رویای لاغری !…
خیلی از افراد چاق می خواهند مثل لاغرهای پرخور رفتار کنند و لاغر شوند و دلیلی دارند که خوردن چاق نمی کند و به اشتباه فکر می کنند به اندازه خوردن کم خوردنه محدودیته و رژیم !….
اول از همه تجربه خودم را می گم پارسال که برای اولین بار این دوره را گذروندم همینجا گیج شدم !…منم مقاومت داشتم نمی دونم چرا درک نمی کردم والبته چون سالها محدودیت رژیمی داشتم نمی خواستم رفتارم تغییر کنه شاید حرص داشتم شایدم حسادت به لاغر ها شاید هم ترس نمی دونم ولی یهو حس کردم سرکارم و اینجا هم قراره محدودیت اعمال بشه !…
ولی الآن کمی بهتر درک می کنم هیچ محدودیتی نیست اصلا چی بخور چی نخور نیست فقط من باید از رفتار و عملکرد خودم راضی باشم یعنی اولویت زندگی من در هر کاری باید احساس خوبم باشه اگر نیست باید عملکردم را بهتر کنم جوری که خودم راضی باشم …
خب خیلی وقتها هم لیز می خوری چون میبینی راضی نیستی از خوردنت بعد با توجه به فرمولهای رژیم میری یهویی ۶قاشق غذا می خوری اولش راضی میشی اما منفی باف ولت نمی کنه میگه تو رژیمی به هرحال فقط آموزش و تکرار و تمرین و تجربه میتونه این چالشها را حل کنه و خیلی مهمه که ترسها اصلاح بشوند
از طرفی فردی که لاغره ولی از نظر ما پرخوره رفتارش صحیح نیست یعنی در معرض خطره کافیه یک باوری در ذهنش ایجاد بشه مثلا این قرص شما را چاق می کنه یا سن که از ۴۰بالاتر بره اضافه وزن پیدا می کنی یا تحرکت کم بشه یا آب به آب بشی (حالا خوبه طرف مهاجرت کنه )!…چون فرمول بود و عملکرد هم بود کافی بود که انتظار و تجربه بشه ترس از چاقی و روند چاقی شروع بشه !…
بنابراین ما رفتار صحیح را آموزش میبینیم رفتاری که میانه رو باشه نه افراط نه تفریط تناسب فکر
از طرفی فرد چاق ذهنش خط خطی شده یعنی فرمولهای چاقی از ذهنش پاک نمی شوند همیشه هستند فقط کلید خاموش میشه و نمی تونه رفتار غیرصحیح افراد متناسب را داشته باشه و انتظار لاغری داشته باشه البته من باورم اینه که هیچ کس دوست نداره رفتار غیرصحیح داشته باشه وفقط باید آموزش صحیح ببینه👌
به اندازه خوردن یعنی احساس خوب حالت طبیعی و اورجینال که ما فراموشش کردیم همون نقطه سیری ولی برای من در ذهنم اندازه خوردن کم خوردن بود یعنی رژیم و خیلی در این مورد لیز خوردم ولی الآن خیلی بهتر شدم خداراشکر بنابراین حواسمون آگاهانه به عملکرد و احساسمون باشه ولی اگر باز پیش اومد از عملکرد خودناراضی باشیم سریع احساسمون را خوب کنیم تا قدرتی به فرمول چاق ندهیم .
در تمام جنبه های زندگیمون این نقش ذهن خالق زندگیمون هست .
افرادی که می خواهند کار کردن را تجربه کنند اول این افکار و آموزه ها در ذهنشون به وجود میاد مثلا باید خوب درس بخونی فلان رشته توش پوله فلان و مدرک فلان دانشگاه معتبره سریع استخدام میشی یا باید سرمایه داشته باشی پولاتو جمع کن و وام بگیر و خلاصه در نهایت همه افراد برای امرار معاش باید کار کنند و همه افکاری دارند و در نهایت عملکرد هر فردی نسبت به محتوای ذهنیش میشه کارش…
مثلا کار کارمندی تو خانواده من کاری مطمئن و با پرستیژ بود اما می دانستیم اونقدر پولی توش نیست و از طرفی چون مؤمنان را در قناعت و انسانهای حلال خوری می دانستیم اتفاقا همسرم هم کارمند بودند و اما جالبه خانواده همسرم همه کار آزاد داشتند اما شدیدا تحت فشار مالی چون در ذهنشون کارمندی یعنی پولداری و نمیشه به همسرم قبطه می خوردند!…
بنابراین انتظار هر فردی از تجربه اش میشه خلق زندگیش
ممکنه افرادی خیلی کار کنند اما درآمد کمی داشته باشند شاید هم با کمترین تلاش درآمد بالایی داشته باشند شاید شغلشون را دوست نداشته باشند و فکر کنند مجبورند به این کار شاید هم راضی به شغل اما باور اینکه این شغل درآمد نداره انتظارشون باشه !…
اما در مسیر آموزشهای ذهنی ما آگاهانه به شناسایی فرمولهای ذهنی میپردازیم محتویات ذهنمون را از کودکی بررسی می کنیم میشیم روانشناس خودمون محدودیتها و موانعمون را به مرور رفع می کنیم و نتیجه صدها برابر تغییر می کنه پس تغییر عملکرد میشه عمل اجرایی با فشار و تغییر بیرونی نتیجه ای حاصل نمیشه فقط با شکست روبرو میشیم باید منبع ایجاد کننده فرمول اصلاح بشه و در پی آن عملکرد ما تغییر می کنه و انتظار ما از نتیجه و احساس رضایتمون به آسونی زندگیمون را متحول می کنه و از جایی که این گسترده شدن این آزادو تغییرو تحولات تا بی نهایت ادامه داره فردی که در لین مسیر باشه یک ماجراجو میشه که هرروز در سفره سفر در ذهن و سفر به درون و جالبیه کار اینه که یک فرمول که در ذهن اصلاح میشه بر تمام جنبه های زندگی موثره و الان ما به بهانه لاغری داریم زندگیمون را میسازیم .
فایل آموزشی فوق العاده ای بود واقعا برای تاره وارد ها مثل من باید بارها تکرار بشه و تفکر بشه .
سپاس و درود بر دستان پر مهر و وجود سخاوتمند استاد عشق
روح پدرو مادرتون قرین رحمت و عشق الهی باشند 🍃🌸
دوستان نوری همواره در مسیر مستقیم و پرنعمت الهی سازنده برجهای عشق و معرفت ،صلح و آگاهی باشید
شاهد و شادمان 🦋✨
سلام
وقتی رژیم میگرفتم بدون اینک فرمولی تغییر دهم نتیجش تو من میشد حرص ولع احساس بد
من میومدم خودمو سرزنش میکردم چن از بودن فرمولها نااگاه بودم
من الان در ذهنم ی پوشه دارم ب اسم پوشه چاقی
قبلا خیلی پررنگ بود اما اومدم با ورودی اگاهی پوشه ای جدیدی ب اسم لاغری با ذهن باز کردم و توجه ام رف ب اون و باعث شد چاقی گمرنگ بشه و من باید در این راه استمرار داشته باشم تا پوشه لاغری من قوی تر بیشتر بشه
و نهایتا تجربه های زیبای من از اون رفتارها و احساس خوب باعث میشه فرمولهای لاغری تقویت بشن
مثل این میمونه ک تو قورمه سبزی بخوای بپزی
فکر پختن میاد سرت و تو وارد عمل میشی اونو میپزی و بعد میخوری و لذتی و تجربه ای ک از خوردن اون بدست میاری باعث میشه فکر دوباره پختن تقویت بشه
برچسب هایی ک ب غذا ها میزدم
مثلا کیک پختن کلا از هر لحظه پختن و فکر کیک پختن وحشت داشتم احساس چاقی میکردم دلم میخواست ولی احساسم خوب نبود و باعث میشد هر دفعه عذاب وجدان بگیرم
فکر➕عمل
⬇
تجربه(احساس)
احساس ما از اون تجربه بدست میآریم فکر رو تقویت میکنه
ومن فکر خوردن میاد ب ذهنم من میخورم ولذت میبرم احساسم خوب میشه و این میاد اون فکر رو تقویت میکنه وهر دفعه گسترشش میده
من همیشه خدا فکر میکردم خوردن منو چاق میکنه همیشه میگفتم اینو بخور اینو نخور ای مقدار بخور اون غذا را نخور
الان میدونم خوردنی نعمت بزرگیه خدا بما داده و این ما هستیم ک ب اشتباه فهمیدیم ک خوردن منو چاق نمیکنه بلکه تعریف من از خوردن منو چاق میکنه
خوردن مثل پلک زدن تنفس یک کاریه ک خداخلق کرده برای انسان برای ادامه بقا
این ما ادمها هستیم و خوردن رو برابر با چاقی میدونیم
قدرت دادن من خودم تو ذهنم ب همه چی قدرت میدم الا خودم
هیچ چیز قدرت چاق کردن من یا مریض کردن منو نداره
تا من ب فکری قدرت ندم اون تو من رشد نمیکنه
مشکل کل انسانها تو همینه
قدرت
قدرتی ک در خودمون هس ونادیده میگیریم قدرتی ک در خدا هس نادیده میگیریم
قدرتی من ب خوردن میدم سبب میشه در نظرم مثل غول بیاد
و بترسم نگران شم
سلام استاد عزیز و گرامی و دوستان همراهم
این فایل بسیار فایل عالی آگاهی دهنده ای بود
اطلاعات در مورد فکر و عمل و باور که قسمت آخر که باور است نتیجه عمل را بوجود می آورد
چیزی که خیلی ها از آن اطلاع ندارند برای همین سردرگم هستند و عمل خودشان با کس دیگر مقایسه میکنند که یکجور است اما نتیجه کار متفاوت است
این به این دلیل است که باور آنها با همدیگر متفاوت است و چون باور است که نتیجه را رقم میزند این برایشان نامعلوم است و تعجب آور که چطور یک رفتار یکسان نتیجه مختلف در افراد بوجود می آورد
ما باید باورمان را درست کنیم که غذا ما را چاق نمیکند وقتیکه به اندازه نیاز بدنمان مصرف کنیم و از غذا برای هیچ دلیلی بجز برطرف کردن گرسنگی استفاده نکنیم
ما باید این باور را در خودمان ایجاد کنیم که غذا نیاز بدن است همانطوریکه مصرف آب و یا هوا و نور از نیازهای بدن است
این فرمول غذا خوردن مساوی با چاق شدن را در ذهنمان کمرنگ کنیم و غذا یکی از احتیاجات بدن است را جایگزین کنیم و آنقدر به آن عمل کنیم تا این فرمول پررنگ شده و ذهن آنرا به اجرا بگذارد
دانستن اینکه سه بخش فکر عمل و باور با هم در ارتباط هستند هم خیلی جالب و آموزنده بود
اینکه ما تجربه را از عمل به دست می آوریم و احساسی که این تجربه در ما ایجاد میکند به باور ما قدرت میدهد و آنرا تثبیت میکند
مثالهای خیلی ساده و قابل درک در این مورد یادگیری این مطالب را بسیار آسان کرد و این مثالهاست که به خاطر ما می ماند و به آگاهی های ما اضافه میکند
پیشنهاد اینکه ما رفتار درست در مورد استفاده از غذاها داشته باشیم و به کسانیکه رفتار اشتباه دارند ولی متناسب هستند اهمیت ندهیم چونکه آنها باور اینکه غذا آنها را چاق میکند ندارند اما وقتیکه این باور به هر دلیلی عوض شود آنوقت است که این رفتار اشتباه زیاده خوری منتهی به اضافه وزن میشود
من همسرم هفته ای دو بار و هربار دو ساعت والیبال بازی میکرد اما از وقتیکه به خاطر شیوع بیماری کرونا مراکز ورزشی بسته شدند و او نتوانست به این ورزش هفتگی اش ادامه بدهد این فکر در او ایجاد شد که حالا که ورزش نمیکنم پس اضافه وزن پیدا میکنم بعد از مدتی متوجه شده که شکمش بزرگ شده و حسابی از چاق شدن ترسیده است چون او همیشه وزن ثابتی داشته و یکی دو کیلو کم و زیاد می شده
الان شروع کرده به کم غذا خوردن و بیشتر اول سالاد میخوره تا غذای کمتری مصرف کنه او به خاطر اینکه ورزش کردن را دلیل چاق نشدن میدانست حالا که این دلیل را نداره انتظار چاق شدن در او شکل گرفته و نتیجه اش را هم که چاق شدن است را داره تجربه میکنه
او مثل بیشتر افراد که میخواهند قسمت نمایش دهنده که جسم است را مورد فشار قرار بدهند تا از چاق شدنشان جلوگیری کنند عمل میکند او در مداری که من هستم نیست
اطلاعات با ارزشی که من از قدرت ذهن و عملکرد آن دارم ندارد و من هم نمیخواهم به او بگویم که تو باید روی باور خودت کار کنی چون برای او قابل هضم نیست
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوب و پر تلاشم
من خودم در گذشته همیشه میگفتم و باور داشتم زیاد خوردن آدم رو چاق میکنه و کم خوردن آدم رو لاعر میکنه برای همین همیشه فقط و فقط به دنبال رژیم بودم تا بتونم کمتر بخورم و لاعر بشم و همیشه به خودم و اطرافیان میگفتم حتی ورزش هم به تنهایی فایده نداره و لاعر نمیکنه من تا کمتر نخورم هر چقدر هم که ورزش کنم لاغر نمیشم پس اصل ماجرا برای لاغری در ذهن من کمتر خوردن بود حتی زمانی که پزشکان به من گفتن فلان دارو تو رو چاق میکنه و من تا حدود زیادی باور کرده بودم و چاق هم شده بودم اما بارها در ذهنم میگفتم اخه یه قرص میخواد جطور من رو چاق کنه ؟؟مگر من بیشتر بخورم که چاق بشم وگرنه اگر کم بخورم که چاق نمیشم و خلاصه میخوام بگم در ذهن منم در گذشته چاقی =خوررن زیاد بود و لاغری =با کم خوردن بود تازه کنار این فرمول میگفتم باید اون مقدار کم هم از غداهای رژیمی باشه نه هر عدایی که ادم لاغر بشه و برای همین چون این حرفها رو باور کرده بودم تا رژیم نمیگرفتم لاغر نمیشدم و وقتی من در گذشته میدیدم با رژیم میتونم لاغر بشم دیگه اون فکرم تقویت شده بود که من فقط با خورد نهای محدود و رژیمی و کم میتونم وزن متناسبی رو داشته باشم .
من با وجود اینکه در دوره هستم ولی بعضی وقتها بعد از خوردن چون به فشار در بالای شکمم میرسم کمی حالم بد میشه که وای بازم پرخوری کردم چرا ؟؟ انگار رفتارم درست نبوده ولی سریع به خودم میام که بابا حالا یه دو لقمه اصافه که نمیتونه کاری بکنه و حالم رو خوب میکنم و نمیزارم افکار چاقی سراغم بیادو یا قدرت بدم به مواد غدایی و یا همین چند هفته پیش که چندین بار من با فاصله ی کم پفک مینو خریدم و خوردم اما کلی نجوا داشتم که جون پفک خوردی تو چاق میشی خصوصا که همسرم زیاد میگبت بازم شروع کردی دوباره میخوای چاق بشی در حالی که خودم پفک خوردن رو خلاف اموزشهام نمیدونستم ولی چون در ذهن من از گدشته خوردن پفک =چاقی بوده انگار فرمولهای گذشته بالا اومده بودن و اما از وقتی داخل سایت هستم و روی خودم کار میکنم مدتها بود اینطور فکر نمیکردم و به خودم گفتم نه چون حالم خوبه و سبکم بعد از خوردن پس مشکلی نیست اما چون کمی افکلر منفی داشتم که نه تو دفعات زیادی خوردی نباید اینطور بخوری هر بار دلت خواست بخوری و … میخواست من رو از مسیر دور کنه ولی اگاه بودم و به شدت جواب اونها رو میدادم که این چیزها که تو میگی مهم نیست اصلا هزار بار بخورم و بارها بهش،گفتم یادم میاد در دوران مجردی من بازم زیاد به پفک علاقه داشتم و بیشتر اوقات میخوردم و بسیار هم متناسب و لاعر بودم پس اون موقع جریانش چی بوده ؟؟؟و میدیدم که نجواهای منفی من ساکت تر مییشن .
اگر به خودت میگی من پرخوری میکنم و یا بعد از خوردن حالت عذاب وجدان داری چون در ذهن تو از گذشته این هست که پرخوری مساوی با چاقی هست ولی در افراد لاغر اینطور نیست هر چقدر هم پرخوری کنن هیچ وقت به چاقی ربطش نمیدن و این فرمول اصلا در ذهن اونها نیست پس این مساله ریشه دار هست که به مرور باید درستش کنیم .
من الان که در دوره ها هستم خیلی وقتها به اندازه میخورم و راضیم و خیلی وقتها ممکنه چند قاشق بیشتر بخورم که از اون چند قاشق اضافه بر نیازخوردنم راضی نیستم و گاهی وقتها برای اینکه این کار رو دیگه تکرار نکنم خودم رو تنبیه میکنم البته مدتی هست که دیگه تنبیه ام رو انجام ندادم که باید دوباره شروعش کنم تا دوباره به دنبال اضافه بر نیاز برای خوردن نرم و این رو هم بگم تهش ربطش نمیدم به چاقی چون میبینم که واقعا بسیار کمتر میخورم ولی برای اینکه خودم سبکتر باشم و حالم بهتر باشهو سالم تر باشم دوست دارم بهتر رفتار کنم چون میدونم این چند لقمه اصافه تبدیل به بیماری در جسم من میشن پس به خاطر سلامتی خودم دوست دارم بهتر رفتار کنم .
هر رفتار من دو بخش داره بخش اول که دستورش از معز میاد و بخش دوم که با دست و بدنمون انجامش میدیم و حالا قسمت سوم وارد ماجرا میشه که فرق بین چاقها و لاعرها همین هست و اونم باور نسبت به اون رفتار هست و در واقع تعریف ما از رفتار هست که ما رو چاق و یا لاغر میکنه که خیلیها این رو نمیدونن باور من و انتظار من از رفتار هست که من رو چاق میکنه خود من در همین چند شب پیش که چند بار پفک نمکی مینو خوردم نجوا داشتم که دیگه چاق شدی و تموم اما من بارها بهش میگفتم نه بابا الکی نترسونم چطور چاق بشم ؟؟طبق آموزشها که نوع مواد غدایی فرق نداره و بعد هم بارها شده خواهرم و یا دخترم با من همین پفکها رو به همین مقدار خوردن و هیچ چاق که نشدن هیچ تازه لاغر تر هم شدن پس چرا من چاق بشم ؟؟و تازه بهش گفتم همین افکار منفی شما هستین که اگر بهتون پر و بال بدم من رو چاق میکنیین و گرنه از هر لحاظ بخوام به پفک خوردنم نگاه کنم هیچ ایرادی نداره و کار نادرستی نکردم و اصلا ربطی به چاقی من نداره دلم خواسته میلم کشیده به اندازه نیازم خوردم نوش جونم و اصلا زیاده روی نکردم و تازه متناسب تر هم میشم همانطور که دخترم هر شب با من خورد و یا خواهر متناسبم علاقه داره هر از گاهی میخوره حالا چه مقدار و یا دقیقا چند بار نمیدونم ولی میدونم دوست داره و میخوره تازه همسرم و یا دخترم و یا خواهرم کلی چیزهای دیگه میوخرن مثل شیرینی با چایی و دلستر و نوشابه و ماست و و دسر با عذا …. که من علاقه به این کارها ندارم و سالها هست که نمیخو رم چطور اینها من رو لاعر نمیکنن ولی چند بار پفک خوردن سریع چاقم میکنه بابا منفی باف حرف مفت میزنی میخوای بترسونیم من دیگه کلی آگاهی دارم و از این حرفهات نمیترسم و فرکانس چاقی رو با ترسیدن از پفک خوردنم به حهان ارسال نمیکنم که دوباره چاق بشم و در روند تناسبم اختلال ایجاد کنم .
خود دختر متناسبم دیشب من که بیرون بودم چند برش کیک و کاکایو مغز دار چندتا با هم خورده بود در حالی که من از وقتی در دوره ها هستم ذایقم تغییر کرده و میلم به شیرینی خوردن بسیار کم شده اصلا نمیتونم اینقدر شیرینی با هم بخورم و از خوردن شیرینی در مواقع گرسنگی و یا ….خیلی لذت نمیبرم حالا بدمم نمیاد ولی میلم خیلی کم شده در حد یه برش بسیار کوچیک از کیک در صبحانه با شیر میلم میشه همین و خلاصه دختر من اصلا چاق نمیشه در حالی که اگر من بودم در گذشته کلی نجوای منفی میومد سراعم که وای خوردی پس تو چاق میشی و یا به راحتی دخترم آیسپک بزرگ میخوره ( که من دوست ندارم) و هیچ فکر اشتباهی در مورد چاقی نداره نا گفته نماند اگر این چیزها رو بخوره دیگه شام احتمالا نمی خوره حالا شایدم بخوره دقیق یادم نیست ولی بیشتر اوقات دیدم که میگه نمیخوام چون ایسپک خوردم و یا شیرینی خوردم سیر هستم پس چطوره منی که اصلا ایسپک و شیرینی و کاکاییو و دلستر و نوشابه و …خیلی چیزها دوست ندارم و نمیخورم هنوزم از اون چاقترم ولی همسرم و یا دخترم و پسرم که هر چی بخوان بدون نگرانی به اندازه نیازشون میخورن و لاغرن همین دخترم بارها شده شام نخورده و رفته تو رختخواب و بعد با صدای قار قور شکمش،خوابش نبرده اون وقت اخر شب اومده عدا خورده یا شکلاتی بیسکویتی خورده و خوابیده در حالی که من بازم به خاطر سالها رژیم بودن عادت کردم به شام زود خوردن و از اخر وقت غدا خوردن بدم میاد و اصلا این اواخر که در سایتم اصلا همچین کاری نکردم و میلم نکشیده و نخواستم ولی بازم من چاقتر از دخترم هستم چون دخترم فکر بد نداره که این رفتار من باعث چاقی من میشه فکرش،این نیست که من نمیتونم خودم رو کنترل کنم فکرش این نیست که عذاها میتونن من رو چاق کنن کلی از این افکار که در ذهن افراد چاق هست در ذهن افراد لاغر نیست به همین دلیل این مدل خوردنشون باعث چاقیشون نمیشه اما فردی که چاقه چون تعریفش از مواد عدایی اشتباه که نون و برنج و روغن و فست فود و هله و هوله و بستنی و شیرینی و شکلات و … چاق میکنه و صدها تعریف از مو اد غدایی در ذهن ما هست نتیجه اش،میشه چاقی بیشتر و اما فرد متناسب با وجود اینکه بیشتز از ما میخوره نتیجه اش میشه تناسب اندام و همینجا باید اعتراف کنم که من در چند شب پیش که پفک خوردم و کلی نجوا داشتم و به هر شکلی بود من با اون نجواهای منفی مبارزه میکردم اما تا حدودی هم ترسیدم که نکنه حالا من این همه خوردم چاق بشم دوباره میگفتم نه اخه طبق این اموزشها امکان نداره و … خلاصه کلی با خودم درگیر بودم و سعی میکردم خودم رو اروم کنم و واقعا در این مدت بودن در سایت من اینطور هیچ وقت پفک نخورده بودم چون دوست نداشتم و میلم نمیکشید حالا یه حاهایی هم خورده بودم اما هر از گاهی اگر میلم میشد میخوردم ولی این دفعه نه در طی دو هفته فکر کنم ۵ بار خوردم این منفی باف سو استفاده کرد و میخواست من رو بترسونه ولی امیدوارم با این نگاهم که هی جواب منفی باف رو دادم تا در من ترس ایحاد نکنه کارم به خوبی جلو بره و اگر هم گاهی ترسیدم و ترس به دلم افتاده خیلی کم بوده و سریع به ذهنم الگو نشون دادم بابا همسرم و دخترم هم خوردن پس چرا اونها چاق نمیشن ولی من چاق بشم این چه قانونیه ؟؟و قبولش نکردم و درواقع نزاشتم بیشتر در ذهنم این ترس لونه کنه و خدا کنه در روند جسمم اختلال ایحاد نکرده باشم و تمام این ترسها و افکار به خاطر تعریفهای نادرست از مواد غدایی هست که سالها هست در ذهن من وجود دارن و مدتها بود به لطف اموزشها کمرنگ شده بودن اما این چند وقته دوباره اون فرمولهای گدشته بالا اومدن و اما به تتهایی دارم اونها رو شکست میدم .
پس سه موضوع هست
فرمول
عملکرد
انتطار شما و باوز شما از عملکردتون
و اما نتیجه رو این آخری رقم میزنه .
متناسب و چاق هر دو میخورن ولی چطوره که یکی چاقه و یکی لاغر دقیقا مثل دو فرد که از صبح تا شب کار میکنن ولی چطوره یکی اوضاعش خیلی خوبه و یکی اوضاع خوبی نداره چون تعریفهاشون و انتظارشون و یا باورهاشون فرق دارن .
خود استادکسی هست که هم دوران چاقی رو تجربه کرده و هم لاغری و الان خیلی بیشتر میخوره و لاغرتر هست چون این تعریفهاش فرق کرده خود من هم دقیقا قبل از ورودم به سایت و بعد از ورودم به سایت خوردنم خیلی فرق داره حالا هر چی که بخوام میخورم بدون محدودیت غدایی و یا زمانی که وای شام نباید بخورم سبک بخورم نه خیر خیلی راحت تر فست فود و هر چیزی بخوام به راحتی میخورم و حتی بارها خوراکی مورر علاقم رو به اندازه میخورم مثل اجیل که خیلی دوست دارم و یا چیپس و پفک بارها بوده خوردم و یا و خواستم خریدم و خوردم و یا فست فود به راحتی در هر زمانی میخورم و انصافا حالا لاعر تر هستم چون منم باورهام تعییر کرده ولی نه هنوز صد درد صد و دقیقا با رفتار هفته ی پیشم متوجه این قضیه شدم ولی با کار کردن روی خودم بازم نتایج خوبی خواهم گرفت در حالی که قبلا خیلی کمتر میخوردم اما نتیجه نمیداد وقتی باور ما با رفتارهاو عملکرد ما همسو بشه نتیجه عالی میشه .
منم دقیقا فردی رو میشناسم که سالها در وزن بسیار نرمالی به سر میبرده و اما از وقتی که وارد سن چهل سالگی شده که نزدیک به دوران خاصی برای خانمها هست کلی باورهای غلط داره که سوخت و ساز من پایین اموده به خاطر سنم و وزن بسیار بالایی رو داره تجربه میکنه و بارها میگه من تا چند سال پیش،نمیدونستم چاقی چیه و همیشه در وزن ثابت ۶۷ کیلو بودم و حالا دایم در رژیم و خوردن کم هستم ولی چاقتر میشم چرا اینطوره ؟؟ چون باورش تغییر کرده و قطعا چاقی رو تجربه خواهد کرد اصلا خودمن چون بارها دکتر به من گفت فلانی چون داروی کم کاری تیرویید و هورمونی میخوری مواطب باش،اینها چاق کننده هستن و چون من باورم تغییر کرد روند جسمم من تغییر کرد و چاقتر شدم .
من به دنبال پرخوریهای افراد متناسب نیستم که چرا اون اینطور هست پس منم باید زیاد بخورم نه اون فرد باورهاش،درسته و به چاقی فکر نمیکنه و نگاهش،به غدا متفاوته نتیجه اش تناسب اندام هست ولی این فرد رفتارش درست نیست و اگر در جایی باورهاش،خراب بشن این فرد دیگه کارش،ساختس پس من به دنبال رفتارهای صحیح هستم و من نمیتونم مثل اون فرد متناسب رفتار کنم چون باورهام دیگه خراب شدن و اگر خیلی خوب روی خودم کار کنم بازم نمیتونم مثل اون فرد فکر کنم پس من نباید به دنبال رفتارهای اشتباه بقیه باشم من باید سبک شخصی خودم رو داشته باشم و باید بگم رفتار صحیح چی هست ؟رفتار صحیح اینه که من هر روز به هر اندازه که نیاز بدنم هست میخورم و زندگی میکنم و درستش،این هست و این میشه رفتار صحیح و در کار کردن هم همینطور هست باید طوری کار کنم که خسته نشم و زندگی بکنم این میشه اداب صحیح شغل من باید منطقی کار کنم و یه در امد منطقی داشته باشیم .
من به هر اندازه که میلم بشه و نیازم باشه از همه چیز میخورم و این منطق خوردن من هست
من نباید عدا بخورم که فلانی خوشحال بشه
من نباید عدا بخورم که بچه ام غدا بخوره
من نباید عذا بخورم که اسراف نشه
من نباید غدا بخورم چون حجمش زیاده
و ….این کارها باعث نابودی من میشن
آخه من به خاطر چند نفر باید بخورم ؟؟؟؟ مثلا رفتم مهمانی و بعد بگم من به خاطر تعارفهای همسرم نخورم نه نمیشه و یا رفتم رستوران خودم غدا سفارش دادم حالا نخورم نه نمیشه در واقع تو میخوای به جای همه بخوری و چاقی نتیحه اش میشه .
خوردن باعث چاقی نمیشه این حرف درسته ادمهای چاق فکر میکنن یا باید هیچ چیز نخورن که لاغر بشن یا باید همه چیز بخورن نه بابا اینجور نیست ما باید درست رفتار کنیم و این درست رفتار کردن برای افراد مختلف متفاوت هست شاید من بخوام یه سری چیزها بخورم که تو نخواهی بخوری و دلیل نمیشه مثل هم بخوریم .قرار نیست هر خوراکی رو در اطرافت دیدی اون رو بخوری و اگر نخوری فکر کنی رژیم هستی ؟؟؟مگه ادمهای لاغر اینجوری هستن ؟؟
خوردن تو هیچ ربطی به زمان خاصی و مقدار خاصی و نوع خاصی از مواد غدایی نداره
پس اگر فکر و عمل و باور همسو باشه تو موفق میشی ولی اگر یکی همسو نباشه تو شکست میخوری پس اگر در دوره ها استاد روی عمل خوردن تو تمرکز میکنه میخواد عملکرد رو همسو با باور و فکر تو بکنه و اصلا قصدش رژیم نیست میخواد در من احساس خوب ایجاد کنه و احساس توانایی کنم و فرمولهای جدید در من به وجود بیاره و روی ذهنم تاثیر مثبت بزاره .
ترس از خوررن ریشه داره و کار میبره عجله نکنید دقیقا استاد این حرف رو با تمام وجودم در این دو هفته که خیلی پفک خوردم حس کردم و واقعا کار میبره باوجود اینکه خیلی بهتر شدم و بسیار راحت تر فست فود و شام و مواد غدایی رو مصرف میکنم ولی بازم باید بهتر روی خودم کار کنم و تازه متوجه شدم چقدر این رفتارها عمیق و ریشه ای هستن .
موضوع خوردن ارتباطی با چاقی نداره اما تعریفی که شما از خوردن داری داره شما رو چاق میکنه و بخشی اش هم مربوط به رفتاد شما هست که باید اون رو هم درست کنید و نمیشه بگی نه من دست به خوردنم نمیزنم .
نه بابا شروع کن و خودت رو اصلاح کن همه چیز درست میشه و اصلا اینجا در این روش تناسب هیچ ارتباطی به گرسنگی و فعالیت زیاد نداره .
خوردن ربطی به چاقی نداره ولی اگر من از رفتار عدایی ام راضی هستم این خیلی عالی هست و من دیگه نیاز به انجام تمرینات اون بخش ندارم ولی اگر رفتار عدایی من نادرست هست و هر روز حالم رو بد میکنه باید ابن قسمت از خودم رو درست کنم تا با افکار درستم هسمو بشم و نتیجه برای من عالی بشه وگرنه تجسم و افکار درست به تنهایی که فایده ندادن و یا فقط باور خوب داشتن که فایده نداره این ها کنار هم عالی هستن و غوعا میکنن.
ارتباط ذهن عملکرد و باور رو خوب درک کن هر فرمول مغری از فکر شروع میشه دستورش و بعد من به اون عمل میکنم و بعد اون تاثیر میزاره روی فکر اصلیش .
من باید به سبک خودم غدا بخورم نه گشنگی بکشم نه زیاد غدا بخورم .
دقیقا این فایل به جا بود برای منی که یه مدت درگیر افکاری شدم که تا به حال که در سایت بودم نداشتم این فایل عالی بود واینقدر این افکار قوی بودن و میخواستن درردل من ترس بندازن و من رو اذیت کنن که نگو و من با تمام قوای خودم با اونها جنگیدم و امیدوارم و مطعنم که در روند جسمم به سمت تناسب اختلال ایجاد نکرده باشم و بازم بدنم عالی به کار خودش انجام بده.
سلام
زندگی من ب دو قسمت تبدیل شده قبل این سایت و بعد این سایت
من این فایل ک دیدم قبل این سایت ی لحظه جلو چشمم اومد
همش ب خودم میگفتم بابا این خواهر من از من بیشتر میخوره چرا من چاقم اون ن
مامانم میگف تو استخون درشتی
اما میبینم اخه استخون درشتی چ ربطی ب شکم و پهلو داره
کلا خانواده همسر من خیلی زیاد میخورن قبل ازدواج من همسرم استخون کامل بود
ولی وقتی با من ازدواج کرد چاق شد
الان ک میبینم میگم چرا اون چاق شده اینطور ک میگن غذا خوردنش الان نسبت ب اون زمان کمترم شده پس قضیه چیه
منی ک همیشه از مربا از کره و خامه و سرخ کردنی و برنج شیرینی اینا میزدم چاق بودم و چاقتر میشدم ولی دختر دایی همسرم اندام لاغری داره و خودش میگف برنج با نون نخورم شیر نمیشم حتما باید برنج بخورم
و این فایل گویای این مسئله است ک اونها اصلا نمیدونن چاقی چیه چی چاق میکنه
واین تصورات و نگرشها و باورهای منه ک منو چاق کرده ن خوردن های من
منی ک از یه بچه سه ساله کمتر میخورم
و این نقش باورهای اشتباه منو میرسونه نقش برچسب هایی ک ب مواد غذایی ب طرز خوردنم میدادم
چ زیبا گفتید استاد ک مشکل از خوردن نیس از تعریفیه ک ما از خوردن داریم
بچه برادرشوهر من خیلی زیاد میخوره واقعا زیاد میخوره طوری ک همه میگن تا پارسال همین منوال داش و باز همه میگفتن ولی چن کوچیک بود و نمیفهمید همینطوری بود
ولی امسال از بس ک زیاد میگن بهش ک چقدر میخوره و فلان
قشنگ یکم چاقتر شده در حالی ک خوردن اون فرقی نکرده تا سالهای قبل هم همینطور بود
باید فکر و عمل و باور ما در یک راستا باشن در راستای لاغری در مسیر لاغری با ذهن
وقتی تو فکر من اینه ک باید فلا شیرینی دوس دارم بگیر بخور و من میگیرم میخورم و پشت بندش ذهنم و باورم اینک شیرینی چاقتر میکنه و مدام حین خوردن این تصویر جلو چشمه منه قطعا نتیجه چاقیه
من خودم قبل این سایت همش چشمم دنبال غذا بود همش ولع داشتم از صبح تا شب دنبال پیج های رژیمی بودم اصلا ثانیه برا من غذا بود
اما الان ن الان آرامم ارامش دارم و باورهام داره جون میگیره مثل گلی ک تازه بکاریش هی بری بیای نازش کنی آبش بدی باهاش حرف بزنی و منتظر رشدش باشی منم گلهای لاغری کاشتم ودارم هروز آبش میدم نازش میکنم تا رشد کنه بیاد بالا و من جسمم نشون بده لاغری رو
من یه همسایه داشتم ک پارسال فوت کرد کرونا گرفته بود و حالش خوب شده بود و قرار بوده فرداش مرخص بشه در اون روز دونفر کرونایی در اتاق اون میمیرن و این هم از دیدن مرگ اونها سکته میکنه
در حالی ک صحیح و سالم بود
او با دیدن اون دوتا مرگ باور کرده بودقدرت ب کرونا داده بود اونقدری ک مرد در حالی ک سالم بود
ب نظر من الان کرونا هم عین این چاقیه کسی در هر لحظه مدام میگه کرونا میگیری فلان و بهمان
مثل کسی میمونه ک هی میگه این بخورم این نخورم چاق میشم
هردو مثل همن هردو دارن باورهای چاق شونده و باورهای مریضی تقویت میکنن در نتیجه تو فکرم این ایجاد میشه ور فته رفته تموم سلولهای بدن دستور چاق شدن و مریض شدن دریافت و درنتیجه نشون میدن
ممنون استاد خیلی آموزنده و پراز اگاهی بود
سلام🙂
اصل و اساس لاغری با ذهن همین فایله…
بسیاری از نکات مبهم که همه ما یه جورایی باهاش درگیریم یا درست درکش نکردیم.
نوشته های ابتدای فایل که فوق العاده مطلب رو توضیح دادین و سه جزئ اصلی رو در هر مهارت رو کامل شرح دادین
با همون نوشته های ابتدای فایل متوجه میشیم که اصلا خوردن نیاز اساسی و لازم ما است برای زندگی در این دنیا و این چیزی نیست که بشه حذفش کرد ….چیزی که خیلی از افراد چاق در ذهنشون دارن که کاش میشد من هیچی نمیخوردم تا لاغر شم یا حداقل چاقتر نشم پس این مساله کلا منتفی هست و خوردن لازمه زنده بودن ما است.انرژی ما برای حتی متابولیسم خود بدن و برای فعالیتهایی مثل نفس کشیدن و فکر کردن و ضربان قلب و کلا کار تک تک سلولهای بدن لازمه چه برسه به فعالیتهای روزانه جسمی….
پس این آرزوی اشتباه و محال رو از سرمون بیرون کنیم وبه جای اینکه خوردن رو دلیل چاقیمون بدونیم بیایم ریشه یابی کنیم چطور ما به این باور رسیدیم که علت اصلی چاقی ما خوردنه…..؟؟؟؟
اولا که بیایم فکر کنیم چطور ممکنه عمل خوردن در یکسری آدمها باعث چاقیه ولی در یکسری ادمها تاثیری در افزایش وزن نداره؟؟؟؟
همین مشخص میکنه که یه جای کار ایراد داره و ثابت کردیم که خوردن نیاز بدن تمام آدمهاست پس این ایراد در خوردن نیست در نظری هست که افراد به خوردن داره (همون باور) آدمای چاق باور دارن خوردن باعث چاقی میشه آدمهای لاغر همچین نظری نسبت به خوردن ندارن..اصلا در ذهن اونا وزن و خوردن کاملا به هم بی ربطه…. خوردن در پاسخ به پیغام گرسنگی بدن هست و جهت رفع نیاز بدن….همییییییین
حالا چی شده که افراد چاق همچین باوری دربارا خوردن دارن؟؟؟؟؟
میدونیم که همه چی آموزشه …آموزشی که ما با تکرار به ذهن ناخودآگاه سپردیم…
در مورد خوردن همه افراد چاق از بچگی بارها شنیدن که خوردن باعث افزایش وزن میشه
یا هر کسی خواسته توصیه ای بکنه برای لاغر شدن دست گذاشته روی مقدار و نوع و دفعات خوردن
اصلا رژیمها با این هدف بوجود اومدن که در خوردن تغییرات ایجاد کنن تا افراد لاغر بشن و به نظر من اصل و اساس رژیم درمانی اصلا زیر سواله…چرا باید درباره اینکه یه آدم چی بخوره…کی بخوره….چقدر بخوره ….بقیه نظر بدن؟؟؟؟؟؟!!!!چرا علم تغذیه به جای اینکه تمرکزش رو بذاره روی خواص غذاها و تاثیری که انواع گروههای غذایی دربدن دارن اومده کالری هر ماده غذایی رد در آورده و مشخص کرده که هر آدم با توجه به قد و وزنش چقدر کالری باید دریافت کنه؟؟؟؟
خود این کار باعث گسترش چاقی در دنیا شده و مردم تمان توجه شون رو گذاشتن روی کالریهای دریافتی…که در نهایت هم کمکی که نکرده هیچچچچچ افراد چاق رو نا امید تر و افسرده تر کرده …
خود من بارها از بچگی تذکرهای پدرم رو موقع غذا خوردن به مادرم شنیدم که خانوم کمتر بخور فلان چیز رو نخور جلوی شکمت رو بگیر…مادر من هم همواره درسیکل همیشگی و معیوب رژیم گرفتن و خسته شدن و رها کردن و مجدد رژیم گرفتن
الانم هم به مادر و هم به ماها دارن تذکر میدن که کمتر بخورین آدم باید کم بخوره برنج چاق میکنه اینقدر شیرینی نخورین و….از این حرفا که نه تنها باعث لاغری مادرم نشده ما بچه ها رو هم چاق کرده ماهایی که هممون تا بیست و چند سالگی کاملا متناسب بودیم…..
خوب تکرار هزاران باره این جملات باعث شده که همه ما باور کنیم که این خوردن هست که ما رو چاق کرده و همیشه گیر دادیم به مقدار و نحوه خوردنمون و همیشه فکر کردیم خوردن ما یا زباده یا غیر معموله و این هم تقصیر ما نیست و قابل کنترل توسط ما نیست…مقدارش رو کم کردیم دیدیم یا تاثیری نداشته یا حتی چاقتر شدیم
از بعضی از خوراکیهای مورد علاقه مون گذشتیم و دیدیم نه تنها کمکی نکرده بلکه حتی حرص و ولع ما رو هم به خوردن اون ماده غذایی زیاد کرده
خلاصه که هر کاری کردیم دیدیم نه میتونیم از خوردنمون خلاص بشیم نه هر کاری میکنیم این چاقی از ما جدا نمیشه خلاصه که اتفاقا این باور ما رو ناتوانتر و نا امیدتر کرده…
حالا که میدونیم که تنها چیزی که باعث تفاوت نتیجه جسمی ما با افراد لاغر شده در همین باور ما است که همون انتظار ما است از نتیجه خوردن…
و با آموزش و با ذکر مثالهایی که این باور رو نقض میکنه کم کم باور جدیدی رو ایجاد کنیم که نتیجه جسمی متفاوتی هم بگیریم
در مسیر آموزش ذهنی گاهی از تاثیر عملکرد و احساس تجربه ناشی از اون عملکرد بر فکر اولیه هم استفاده میکنیم چون تجربه و احساسی که ناشی از اون تجربه است خیلی واقعیتر و ملموستر از تنها تجسم کردن و فکر کردن به اون تجربه است و احساس قدرتی که با دستکاری اون عادت در ما ایجاد میشه کمک میکنه ذهن برای ایجاد عادت جدید خیلی مشتاقتر بشه چون طعم شیرین و لذت بخش تغییر عادت رو هم زیر دندونش رفته پس همکاری اش برای تغییر باور و درنهایت تغییر عادت خیلی بیشتر میشه🙂
و وقتی موافقت ذهن ناخودآگاه رو جلب کنیم دیگه مسیر خیلی روانتر و راحت تر طی میشه👌👌
سلام عزیزم
واقعا حیفم اومد پنج امتیاز بهت ندم
آفففففرین عالی نوشتی ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
سلام خدای مهربان و سلام خدمت شما استاد بزرگوار و دوستانی که در مسیر لاغری با ذهن هستند.موضوع امروز خیلی آگاهی دهنده بود .انسان قبل از تولد اطلاعاتی را در مغز خودش دارد و برای تجربه کردن در نیا آمده است تا هر چیزی را تجربه کند بنابراین نیاز هست که انتخاب کند چون ذاتا موجودی مختار هست بنابراین قابلیت برنامه ریزی دارد .ما اطلاع و را به مغز می دهیم و می آموزیم و در نهایت تجربه می کنیم .به قول استاد در این مثال ما یک new folder درست می کنیم و اونو پر از اطلاعات چاقی می کنیم همه موارد را در آن ذخیره می کنیم وقتی پر شد مرحله بعد عمل ما شکل می گیرد در واقع ذهن نی یاد تصویر سازی ،ذخیره سازی،دریافت اطلاعات را انجام می دهد و وقتی ما با هر بار تجربه احساس بدی از چاق شدن پیدا می کنیم این احساس خوراک ذهن و مغز هست و با هر بار تجربه بد چاقی فرمول ذهنی قوی و قوی تر می شود.انسانهای چاق کلا تا خرف از لاغری می یاد می گن یعنی نباید خورد چون فکر و فرمولی که در ذهنشان هست اشتباه هست . باید آن را اصلاح کنند .خوردن یک مهارتی هست که برای زنده ماندن هست .*هر عملی یک تجربه را به همراه دارد.پس ما با سه چیز داریم ۱ فکر ۲ عمل ۳ باور تجربه یا انتظار ما از خودمان.یعنی اول ور هر عملی یک فکر اولش صورت می گیره یا آگاه یا نا آگاهانه .و باید بدانیم که قدرت تجربه خیلی بیشتر از فکر هست چرا ؟چون وقتی ما فقط به موضوعی فکر کنیم اینکه مثلا من الان یک ساندویچ پر ملات را الان می خورم خوب این تاثیری در چاق شدن ما نداره ولی وقتی تجربه می کنیم این خوردن ساندویچ را و هربار جسمانی بد می شود این حس که از تجربه ما نشات گرفته بر فکر و فرمولهای ذهنی تاثیر می گذارد و ما این خورد را هی تکرار می کنیم و در نتیجه چاق و چاق تر می شویم.نتیجه را همین مرحله سوم که تجربه ماست شکل می دهد تجربه در واقع اون فرمول ذهنی را تقویت می کند و شما تمایل به تکرار اون فرمول ذهنی دارید. عمل خود بخود ایجاد نمی شود حتما قبلش یک فکری بوده .آدم چاق زیاد غذا می خورد یا پرخوری می کند.و یک آدم لاغر هم همون مقدار از غذا را می خورد حالا چرا چاق چاقتر می شه ولی لاغری همین طور متناسب می مونه .خوب در اینجانبان دو نفر از ۳ مرحله دو مرحله را مثل هم انجام دادند اما مرحله سوم هست که در هر دو متفاوت هست انسان چاق چون از قبل در ذهنش فرمول اشتباه داره که مثلا برنج نمک شیرینی روغن … من چاق می کنه بنابراین در مرحله سوم که باورش هست از خودش انتظار و باور چاقی دارد.ولی انسان متناسب اصلا وقتی غذا می خوره به این مسائل فکر نمی کنه فقط می که من حس گرسنگی دارم غذا می خورم همین حالا این باور هست که نتیجه را رقم می زند باور چاق شدن هست که طرف را چاق می کند نه رفتار . چیزی که خیلی ها و حتی خودم آن را به اشتباه فهمیده بودم و برای لاغری جسم را را که عملکرد ما را شکل می دهد(مرحله ۲) مورد هدف قرار گرفتیم و هی خواستیم جسم را لاغر کنیم در حالی که این باور ما باید تغییر کنه که یک چیزی درونی و متافیزیکی هست.ولی باید دقت کرد که رفتار درست را در خوردن داشته باشیم اینکه فرد لاغر داره زیاد می خوره یک عمل نادرستی هست درسته الان متناسب هست ولی بعدها یک جایی می لغزه و جون از قبل فرمول خوردن زیاد را دارد سریع چاق می شود مثل مثالی که استاد زدند که فرد ۶۰ سال متناسب بود و زیاد هم می خورده ولی تا به ۶۰ سال رسیده براساس فرمول اشتباه که در ذهنش بوده که فرد تا به سن بالا برسه تحرکش کم می شه و چاق می شه. و این فرد چاق شد چون بستر را از قبل مهیا داشته فقط باورها تغییر کرد.راستش را بخواهید می خوام یک رفتاری را که امروز از من سر زده را بگم من هر روز به نیاز بدنم غذا می خورم ولی امروز وقتی این فایل را گوش دادم بعدش رفتم نهار خوردم یهودی گفتم برم یک کم بیشتر بخورم خوردن که باعث چاقی نمی شه باورها باید درست باشه .بعد دوباره آمدم فایل را گوش دادم این بار متوجه شدم که درسته که تغییر و نتیجه بر اساس باور شکل می گیره ولی ما هم باید رفتار درست را داشته باشیم.پس ما باید هر سه را مورد توجه قرار بدهیم مغز ، عمل و باور بعضی مواقع ما می یاییم عمل را اصلاح می کنیم مثلا ظرف کوچک تر انتخاب می کنیم این هم تاثیر دارد باید هر سه مورد را مهم دانست .اگر عمل اصلاح بشه احساس خوب می شه و این احساس بر مغز تاثیر مستقیم داره .خوردن اصلا به چاقی ربطی نداره این تعریف ما از خوردن اشتباه هست و تاثیر دارد و فرد را چاق می کنه.
خیلی حرف های استاد عالی بود واقعا استاد انگار از قبل می دانند درست کجا ما به چی نیاز داریم من دقیقا دیروز و پریروز به همین مساله فکر می کردم که خوردن چطوری فرد را چاق می کنه اصلا چقدر بخوریم.ممنونم استاد خدا همیشه شما را سربلند و کامیاب کند . ممنونم
استاد من دو بار گوش دادم و یک بار کامل نت برداری کردم خیلی مهم بود مطالبش عالی بود
وقتی با خودم تکرار کردم که باورم درباره خوردن اصلاح کنم و اینکه خوردن من چاق نمیکنه واقعا خوردنم اصلاح میشه امروز خیلی حالم بد و بعد مدتها طبق عادت قدیمی که چند ماهی میشد تکرار نشده بود به غذا پناه بردم البته میدونستم که رفتار اشتباهی
نصف فنجان شیر نسکافه تلخ با یک بیسکوییت ساقه طلایی
نصف موز
یک ملاقه سوپ
یک لقمه قرمه سبزی
دلم درد گرفته استاد ملاحظه فرمودید حتی شبیه خون زدنهام هم مثل قبل نیست پر خوریهام و خلافهام هم مدل ادم لاغرها شده الان دیگه از میانبر رفتنم هم احساس عذاب وجدان ندارم
سلام دوستای بینظیر ،
سلااااام استاد گرامی ،
از متن این جلسه غیر از اونچه که در فایل صوتی تصویری ارتباط خوردن و نخوردن با چاقی و لاغری چند پاراگراف انتخاب کردم و می خوام ازش یه نتیجه بگیرم ارسال کنم خدمت شما :
( به نظر خودم قابل توجهه )
.در مورد چاق شدن دقیقا به این شکله که شما به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه پوشه خواسته چاق شدن را در ذهن خود ایجاد کرده اید. تصور کنید نیوفولدری ایجاد کرده اید تحت عنوان “من می خواهم چاق شوم”.در اکثر افراد این خواسته به شکل ناآگاهانه از طریق شنیدن درباره چاقی و دیدن افراد چاق اطراف خود ایجاد شده است.هرآنچه درباره علت چاقی، احتمال چاقی، چرایی چاقی و … می شنوید در پوشه (تجربه چاقی) مغز ذخیره می شود.واحد دریافت اطلاعات و پردازش و ساختن تصاویر ذهنی و در نهایت ایجاد فرمول ها جهت ذخیره سازی در پوشه مغزی توسط ذهن انجام می شود که عضوی متافیزیکی و غیرقابل دیدن است.زمانی که میزان اطلاعات ذخیره شده در پوشه خواسته ای (چاق شدن) که در مغز خود ایجاد کرده اید به حد نصاب لازم برسد، به مرور عمل کردن شما بر اساس آن آگاهی ها شروع می شود.
وقتی اطلاعات به حدنصاب برای عمل کردن و تجربه کردن برسد روند چاق شدن جسم شروع می شود.
بخشی از مغز ما قابلیت برنامه ریزی شدن است.ما می توانیم اطلاعات لازم درباره آنچه میخواهیم تجربه کنیم را به مغز خود بدهیم و سپس به آنچه آموخته ایم عمل کنیم و نتیجه آن را تجربه کنیم.
نتیجه گیری :
در مورد لاغر شدن و یا متناسب شدن با ذهن در این دوره ها ،دقیقا به همین شکله ،ما به صورت آگاهانه و نه ناآگاهانه ،پوشه خواسته ی لاغر شدن را در ذهن خود ایجاد کرده ایم .یعنی نیوفولدری تحت عنوان “ من می خواهم لاغر شوم ” این خواسته به شکل آگاهانه از طریق دیدن افراد متناسب و لاغر در اطراف خود و افراد شگفتی ساز در سایت تناسب فکری و همینطور دیدن فایلهای تصویری در مورد آگاهی های لاغر کننده و خواندن دیدگاههای دوستان همراه و هر آنچه درباره علت ،احتمال ،چرایی و چگونگی لاغر شدن و تناسب اندام می شنویم در پوشه تجربه لاغری و تناسب در مغز ذخیره می شود .
دریافت اطلاعات و پردازش آنها و ساختن تصاویر ذهنی و در نهایت ایجاد فرمولهاجهت ذخیره سازی در پوشه مغزی توسط ذهن که عضوی متافیزیکی و غیر قابل دیدن است انجام میشود .
نکته مهم اینجاست :
زمانی کهمیزاناطلاعات ذخیره شده در پوشه لاغری و کاهش وزن که در مغز ایجاد کرده ایم برای عمل کردن به حد نصاب برسد به مرور عمل کردن بر اساس این آگاهی ها شروع می شود و در نتیجه روند لاغری و کاهش وزن به شکل محسوس آغاز میشود و احساس می کنیم لباسها به تنمان گشادتر میشود .و این تجربه شیرین لاغری با ذهن است .
دوستان دقت کنید که اگر چند ماه و حتی چندسال است که هنوز لاغری جسمی را مشاهده نمی کنیم چون هنوز اطلاعات لازم برای ذهن لاغرمان کامل نشده و نیاز به ادامه و استمرار در این مسیر داریمو به گفته استاد هنوز باورمان نشده که با این روش میشه که متناسب و سپس لاغر بشیم . مسیله باور به توانایی خود و به نتیجه رسیدن روش تناسب فکری از فاکتورهای سنگین وزن ترازوی لاغری ماست .که در جهت ایجاد آن باید هر چه در توان داریم بکوشیم .باآرامش ودوری از عجله و تعیین تاریخ و زمان ادامه می دیم استمرار بخرج می دیم تا سرانجام کفه اطلاعات لاغری سنگینتر از کفه چاقی ذهنمان شود و ما شاهد کاهش وزن خود باشیم.
والسلام .در پناه خداوند باشید
درود بر شما ،وقت بخیر
سلام استاد و دوستان بی نظیرم ،
خواهش می کنم .
بیشترین ترس افراد چاق از تاثیر خوردن بر چاقی است زیرا خوردن را عامل چاقی خود می دانند.هرچی می خورم چاق می شم.
چی بخورم لاغر بشم.
چی نخورم لاغر بشم.
چطور بخورم لاغر بشم.
این فرمول ها و بسیاری فرمول های دیگر با کلمه خوردن یا نخوردن در ذهن افراد چاق وجود دارد و این نشان از اهمیت این موضوع در مسیر لاغری با ذهن است.
برای درک این موضوع و رسیدن به تحلیل منطقی برای تغییر فرمول های ذهنی ساخته شده بر مبنای خوردن و نخوردن باید ابتدا از سه جهت موضوع خوردن را مورد توجه قرار دهیم.1- منبع ایجاد دستور خوردن. (متافیزیکی)2- عمل خوردن مواد غذایی. (فیزیکی)3- تجربه ای که از خوردن به دست می آید. (متافیزیکی)نکته جالب توجه این است که به دلیل متافیزیکی بودن گزینه اول و سوم، تجربه ای که از خوردن کسب می کنیم باعث تقویت، وضوح و گسترش فکر اصلی یا فرمول های اصلی ذهن می شود.به همین دلیل است که افراد چاق با اینکه مدت هاست از خوردن های بی رویه (پرخوری) احساس بد یا عذاب وجدان دارند اما قادر به ترک یا تغییر این رفتار نیستند چون تجربه هر بار پرخوری باعث تقویت فرمول ایجاد کننده آن در ذهن می شود.
هر حرکتی از انسان سر می زند منشاء دستور آن در مغز است.مغز ما حاوی اطلاعاتی اولیه (پیش فرض) است که از قبل از تولد و همزمان با تشکیل مغز در آن ذخیره شده است.کار این اطلاعات انجام دقیق و هوشمندانه نیازهای درونی جسم برای زیستن در جهان مادی است.اطلاعاتی که باعث تنظیم دقیق فشار خون، ضربان قلب، تنفس کردن، پلک زدن، هضم کردن و بسیاری فعالیت های درونی دیگر می شوند.از آنجایی که انسان جهت تجربه کردن وارد این جهان مادی شده و تجربه کردن نیاز به حق انتخاب دارد، بخشی از مغز ما قابلیت برنامه ریزی شدن است.ما می توانیم اطلاعات لازم درباره آنچه میخواهیم تجربه کنیم را به مغز خود بدهیم و سپس به آنچه آموخته ایم عمل کنیم و نتیجه آن را تجربه کنیم.زمانی که شما دوست دارید به عنوان مثال نواختین گیتار را تجربه کنید، خواسته تجربه کردن نواختن گیتار در شما شکل می گیرد.دقیقا مانند اینکه پوشه ای جدید در مغز شما ایجاد می شود.سعی شما برای یادگیری چگونه دست گرفتن ساز و چگونه نواختن و تمام موضوعات مرتبط با هنر گیتار زدن به صورت اطلاعات درپوشه تجربه گیتار زدن مغز شما ذخیره می شود.به اندازه ای که شما در یادگیری بهتر عمل می کنید و استمرار دارید عملکرد شما در نواختن گیتار بهتر می شود و تجربه شما بیشتر و واضح تر می شود.در مورد چاق شدن هم دقیقا به همین شکل است.شما به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه پوشه خواسته چاق شدن را در ذهن خود ایجاد کرده اید. تصور کنید نیوفولدری ایجاد کرده اید تحت عنوان “من می خواهم چاق شوم”.در اکثر افراد این خواسته به شکل ناآگاهانه از طریق شنیدن درباره چاقی و دیدن افراد چاق اطراف خود ایجاد شده است.هرآنچه درباره علت چاقی، احتمال چاقی، چرایی چاقی و … می شنوید در پوشه (تجربه چاقی) مغز ذخیره می شود.
واحد دریافت اطلاعات و پردازش و ساختن تصاویر ذهنی و در نهایت ایجاد فرمول ها جهت ذخیره سازی در پوشه مغزی توسط ذهن انجام می شود که عضوی متافیزیکی و غیرقابل دیدن است.زمانی که میزان اطلاعات ذخیره شده در پوشه خواسته ای (چاق شدن) که در مغز خود ایجاد کرده اید به حد نصاب لازم برسید، به مرور عمل کردن شما بر اساس آن آگاهی ها شروع می شود.جسم شما بر اساس اطلاعات ذخیره شده مغزی درباره چگونگی تنفس کردن از همان بدو تولد شروع به تنفس کردن می کند و این کار را تا زمانی که زنده است ادامه می دهد، چون اطلاعات کافی درباره این رفتار یا عمل در مغز ذخیره شده است.در مثال چاقی زمانی که ما شروع به اضافه کردن اطلاعات لازم برای تجربه چاقی در مغز خود از طریق ذهن می کنیم عمل چاق شدن صورت نمی گیرد اما احساس چاق شدن به صورت ترس از چاق شدن در ما شکل می گیرد. وقتی اطلاعات به حدنصاب برای عمل کردن و تجربه کردن برسد روند چاق شدن جسم شروع می شود.
نتیجه ای که می گیرم اینه در مورد لاغر شدن هم دقیقا روند به همین شکل است.ابتدا باید اطلاعات لازم برای لاغر شدن در ذهن ایجاد و سپس در مغز ذخیره شود و این روند ادامه داشته باشد تا میزان آگاهی و اطلاعات لاغری مغز به حدنصاب لازم رسیده و عمل لاغر شدن آغاز شود.با درک موضوعات مطرح شده مطمئن می شویم که هر عمل و رفتاری که از ما سر می زند منشاء آن مغز است.
خوردن یک مهارت است که از ابتدا ما آن را بلد نبودیم بلکه در دوران کودکی و در سن مناسب تلاش ما برای خوردن آغاز شده است.همانگونه که برای غلت زدن و نشستن و راه رفتن تلاش کردیم برای خوردن هم تلاش کردیم.پس توجه به این نکته مهم است که مهارت “خوردن” مانند سایر مهارت های دیگر برای زنده بودن و زندگی کردن در دنیای مادی لازم و اتفاقا ضروری است.اطلاعات مورد نیاز تمام مهارت های لازم برای زندگی کردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد و به مرور ما از آنها استفاده می کنیم.در مورد مهارت خوردن اطلاعات لازم برای انجام عمل خوردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد به همین دلیل یک کودک در مرحله ای از رشد اقدام به خوردن می کند و این عمل را از بردن دست به سمت دهان شروع می کند و هر چیزی را که بتواند با دست بگیرد به سمت دهان می برد تا خوردن را تجربه کند.جالب توجه است که قبل از شروع استفاده از اطلاعات مغزی درباره خوردن بسیاری فرایند دیگر درباره حرکت انگشتان، دست، گرفتن و … انجام شده است چون برای تجربه مهارت خوردن نیاز به تکامل حرکت دست داریم.عمل خوردن مهارتی است که اطلاعات لازم جهت تجربه کردن آن در مغز ما ذخیره شده است به همین دلیل است که همه انسانها از عمل خوردن بعنوان مهارتی لازم برای ادامه زندگی برخوردار هستند.
فردی از خوردن مواد غذایی به احساس خوب می رسد و فردی دیگر از خوردن همان مواد غذایی به احساس بد می رسد.چرا؟در ابتدای متن اشاره شد که تجربه و منبع ایجاد دستور (ذهن) متافیزیکی هستند و تجربه بر فرمول های منبع تاثیر می گذارد.احساسی که از خوردن در ما ایجاد می شود نتیجه خوردن را تعیین می کند.احساسی که از گیتار زدن در ما ایجاد می شود سبب می شود که ما گیتاریست خوب و حرفه ای شویم یا گیتار زدن را رها کنیم.احساسی که از بودن با فرد دیگری در ما شکل میگیرد تعیین می کند که ما از بودن در رابطه خوشبخت هستیم یا خیر.احساسی که از خوردن در ما شکل می گیرد تعیین میکند که خوردن باعث سلامتی و شادی ما می شود یا بیماری و ناراحتی را برای ما به ارمغان می آورد.
سوال آخر :
در مورد تمام موضوعات زندگی روال به همین شکل است. شما آن چیزی را تجربه می کنید که از قبل الگوی ذهنی آن تجربه در مغز شما شکل گرفته است.در ذهن یک فرد چاق تعریف های متعددی درباره غذاها و تاثیر آنها بر چاقی وجود دارد.این تعریف ها بر احساسی که از تجربه خوردن کسب می کنید تاثیرگذار هستند.اگر شما درباره مصرف برنج اطلاعات نامناسبی به ذهن خود داده باشید و آن اطلاعات بر اثر تکرار و توجه به صورت الگوی ذهنی در شما ذخیره شده باشند هر بار که شما برنح می خورید احساسی که در شما از تجربه برنج خوردن شکل می گیرد احساس بد و مطابق با شنیده های شما خواهد بود.احساس بد منظور احساس ترس از چاق شدن بخاطر مصرف برنج است.از آنجا که احساس شما بر منبع صادر کننده دستورات جسمی تاثیرگذاراست هر بار که شما از خوردن برنج یا هر ماده غذایی دیگر احساس چاق شدن داشته باشد فرمان چاقی بیشتر توسط مغز به تمام اعضای بدن صادر می شود.به همین دلیل است که افرادی سال ها است هر روز برنج می خورند و چاق نیستند اما افرادی شاید هفته ای یک یا دو بار برنج بخورند و اضافه وزن زیادی دارند.برنج فقط یک مثال است، با خود فکر کنید درباره سایر مواد غذایی چه اطلاعاتی در ذهن خود دارید و انتظارتان از مصرف غذاها چیست.انتظار شما از مصرف مواد غذایی باعث شکل گیری احساس شما بعد از غذا خوردن می شود و احساس شما بر فرمان مغزی برای صادر کردن پیغام سلامتی و تناسب اندام یا چاقی و بیماری تاثیرگذار است.
استاد بی نهایت تشکر از وقتی که به من دادید ،براتون آرزوی موفقیت دارم .
استاد عطار روشن : منم از شما متشکرم که این مصاحبه ارو ترتیب دادید .در پناه خداوند باشید .
سلام دوست عزیز
قدردانتونم برای این مصاحبه عالی و پراز محتوا و دغدغه ذهنی من، خداروشکر میکنم هدایتم کرد بخونم و آگاه بشم .
منتظر مصاحبه های عالی بعدی هستم
موفق باشید 😍😍😍
درود بر شما دوست عزیز
خیلی مصاحبه عالی پرسود و پر محتوایی بود ، و زمان مناسب و بهترین زمان برای خوندن خدا هدایتم کرد و چقدر حس خوب و آگاهی بخشی بهم داد
خیلی قدردانتونم ، منتظر مصاحبه های عالی شما و اسناد عزیز هستم. موفق و متناسب باشید
سلام حبیبه ،خواهر خوب و گرامی ام ،
عزیزم خوشحالم که مصاحبه فرضی با استاد براتون راهگشا بوده و حالتو خوب کرده .
استاد عزیزما ،توصیه زیادی دارن ،هنرجوها به غیر از گوش دادن به فایلهای صوتی و نگاه کردن فایلهای تصویری به ،متن نوشته ها هم تمرکز و توجه کنن چون آگاهی هایی در این متنها هست که در فایلها ممکنه نباشه .و اگر ازخوندن این متنها غافل بشیم این آگاهی های ارزشمند رو از دست می دیم .
روی همین حساب ،ابتدا به ذهنم رسید متنهای هر فایلو به شکل پرسش وپاسخ دربیارم و ارسال کنم .ولی بعد ایده جالبتری به ذهنم رسید که بیام حالت مصاحبه با استاد بهش بدم که اگر دوستان خواستن از محتوای متن یه اطلاعات کلی در ابتدا به دست بیارن با یکنگاه به سوالهای مطرح شده یک نمای کلی از آگاهی های ارایه شده در ذهنشون ایجاد بشه و بهتر راغب بشن متن رو بخونن .
البته من تازه به این ایده رسیدم .و هر وقت بتونم اینکارو انجام می دم برای خودمم خوبه که به وقت سوال طرح کردن دقت می کنم که یک یا دو پاراگراف چی داره میگه و بعد بتونم سوال مناسبی رو براش در نظر بگیرم اینجوری آگاهی ها بهتر در ذهنم ذخیره میشه .
در دوران مدرسه و دبیرستان من با همین ایده در دروس نظری جزء شاگرد اولها بودم .
حالا که استاد زحمت کشیدن متنهای به این زیبایی و دقت و پر از آگاهی های ارزنده تهیه و تدوین کردن ،حیفه که بهشون توجه نشه یا کم توجه بشه .
استاد هم این ایده ارو تشویق و تایید کردن .
انشا الله به لطف الهی ،از این به بعد مصاحبه های بهتری خدمتتون ارایه می دم .
به امید اینکه یه روز ،به وزن ایده آلم برسم و پای ثابت همیاران لاغری در سایت تناسب فکری باشم . آمین
درود بر شما این ارزشمندی خودتونه که برای خودتون وقت میذارید و با سخاوت اینجا هم مینویسید ، تحسینتون میکنممن در نوشتن بسیار کم کاری میکنم و انشالا موتورم رو روشن میکنم و پر قدرت ادامه میدم
سلام
من خودم اول ک وارد این مسیر شدم با این دیدگاه ک همه چی میخورم چاق نمیشم بودم اوایل چاق شدم قشنگ میدیم ک وزنم بالا میرمیره و منفی بافم هی میگف ببین داری چاق میشی ولی من موندم تو مسیر والان خیلب خوشحال و راضی هستم چن حال دلم خوبه تو ابن مسیر هم حال جسمم دیگه اون حرص ولع شدیدی ک من داشتم ک باعث میشد معد ه درد شدید بگبرم قرص بخورم حالت تهوع اینادیگه نیس راضیم ب اونوچی ک میخورم. ودیگه چشمم دنبالش نیس گاهی از خودم بدم میومدم عین ندید بدیدها همش تو فکر غذادبودم همش ب خوردن فکر میکردم زندگی برام معنی نداش تکراری خسته کننده ولی الان خیلی راضیم اون حرص و ولع نیس از اون نخوردن هم لذت میبرم
ممنون از استاد عزیز بابت این فایل زیبا
سلام
همین دیروز بود که من با یه چالش اینجوری مواجه شدم . من خودم بعد ورود به این دوره و کلی آگاهی از مطالب آموزشی به این باور رسیدم که خوردن باعث چاقی نمیشه و موادغذایی خاصیت چاق کنندگی ندارند .
و تو این دو ماهی که مسنمرا دوره رو دنبال میکنم ترس از خوردن کلا در من از بین رفت و هر غذایی که دلم بخواد میخورم البته به مقدار نیاز بدنم .
تا اینکه چند روزی هست متوجه شدم که تو تایم زمانی کوتاه زود به زود گرسنم میشه و دفعات خوردنم زیاد شده . و هرسری که گرسنم میشدغذا میخوردم و پیغام سیری رو میگرفتم دیگه نمیخوردم . بعد ا ساعت دوباره گرسنگی و ….
تا اینکه دیروز جمعه بود و من و خواهرم هر دو خونه بودیم متوجه شدم که اون هم مثل من زود به زود گرسنش میشه و غذا میخوره. هر ا ساعت به ا ساعت تقریبا .🤔
خیلی فکر کردم که دلیل این رفتار من و خواهرم چیه ؟ و باهم یه کم صحبت کردیم و اون ربطش داد به موضوع ماهیانه خانمها. که این امر طبیعیه . چون بدنمان ضعیف میشه و درخواست غذای بیشتری میکنه .
تازه اینجا بود که جرقه زده شد تو سرم . که یه باور اشتباه دیگه. دقیقا مثل دوران بارداری و شیردهی خانمها که استاد در موردش توضیح دادن .🤔
به خواهرم گفتم چطور اون موقع که متناسب بودیم این حالت رو نداشتیم و این چندساله پیدا کردیم . و این باور غلطی هست که تو ذهنمه و بایستی با الگو گرفتن از حالت بدنی گذشتم و دوستان و اطرافیانم درستش کنم .
من با اینکه مطمءن بودم که غذا چاق نمیکنه ولی چون از رفتارم راضی نبودم که چرا من بایستی مدام سر یخچال برم . من انسان هستم پس بایستی مثل انسان درست رفتار کنم .
اینجا بود که یه باور مخفی که تو ذهنم از قبل ذخیره شده بود شناسایی شد .
مادرم بیخبر از همه جا گفتش خوب یه کله پاچه بگیرید بخورید بزاریدضعفتون گرفته بشه . 🙃
پس خوردن آدم رو چاق نمیکنه؟ مواد غذایی قدرتی ندارند و اون احساسی که در من بعد خوردن ایجاد شد طبق باوری که داشتم و انتظاری که از خودم داشتم منو چاق میکنه .
چقدر دراین مسیر حرکت کردن لذت بخشه . نه فقط به خاطر چاقی و لاغری . بلکه کلی رفتارهای نادرست هم اصلاح میشه که باعث میشه از زندگی بیشتر لذت ببریم😊
گام ۹۵
سلام وقت دوستان و استاد بخیر
آیا خوردن در چاقی و نخوردن در لاغری موثر است؟
یکی از بزرگترین و قویترین و محکمترین دلایل چاقی در ذهن افراد چاق خوردن است ، منکه خودم انقدر شنیدم و دیدم که اطرافیانم نگران خوردن هر چیزی بودن و هستن و این شد فرهنگ و آداب غذا خوردن ما که فکر میکنم در بیشتر افراد چاق این ترس بصورت بزرگ وجود داره
در دوران کودکی که در رژیم شام نخوردن به دستور پدرم بودم ، اجازه داشتم نهار هر چقدر دوست دارم بخورم ،بمن تفهیم شده بود که فقط شام خطرناکه ، به همین دلیل منهم اجازه پرخوری در وعده نهارو داشتم و چونکه میدونستم نمیتونم تا فردا چیزی بخورم نهار بیشتری میخوردم جوری که شکمم همیشه ورم میکرد و سنگین میشد و این حالتم هنوزم با من هست که به محض خوردن چیزی یدفعه شکمم بزرگتر میشه و حس خوبی نیست ، هیچ وقت مادرم برام غذای رژیمی درست نکرد ، فقط وعده شام من قطع شد ولی از وقتیکه ازدواج کردم و از متخصصین تغذیه کمک میگرفتم ،غذاهام رژیمی شدن ،روغن حذف ، برنج در حد چند قاشق ، شام قبل از ساعت ۷ فقط سالاد ، نون یک کف دست ووووو و تمام این بخور ،نخورها ،در من برنامه ریزی اینو داشت که 😯⛔ مراقب باش ،غذاها خطرناک و چاق کننده هستن⛔😯 و هنگام خوردن ،ذهن من آلارم خطر خطر رو میداد و وقت غذا فرمول های چاق کننده فراوانی همزمان شروع به فعالیت میکردن و نتایج تمام اون فرمولها ، چاقی بیشتر بود
امروز شخصی ازم پرسید چطور ترس از غذا خوردن در ما از بین میره ؟ بهشون گفتم آخه این ترس از چندین سال تلاش بی وقفه خودمون و اطرافیانمون در ما شکل گرفته که نمیشه با یه تکنیک ۳ دقیقه ای بشه رفعش کرد ، یه سئوالی که جوابش تو یه عمر سن چاقیه ،چطور با ۴ کلمه گفتن حل میشه ؟ گفتم مثل ما باید تو دوره باشید ، تمرین کنید ،گوش و چشمتونو بذارید روی تناسب و تعادل ، ذهنیت های قدیمتونو گوش نکنید ،از منفی بافتون تاثیر نگیرید ، باورهای لاغر کننده در ما ساخته بشه ، با بودن در دوره ها یواش یواش قسمت های چاق ذهن ما کمرنگ میشه و قسمت های لاغر ذهن ما ساخته میشه ،مثل یک پازل ، شکل اصلی پازل وقتی کامل میشه که تمام قسمتهاش درست چیده بشه ،توجه میخواد ،تمرکز میخواد ، تمرین میخواد ، بعد از مدتی که ذهنیت ها تغییر کرد ، ترس ها کمرنگ میشن ، ترس از خوردن بی جون میشه و قدرت درونی ما بیدار میشه و به ما کمک میکنه که محکمتر به راهمون ادامه بدیم
دستور خوردن غذا از مغز ما صادر میشه که مغز بر اساس محتویات ذهن عمل میکنه ،در ذهن افراد چاق هم فرمول های چاق کننده بسیار زیادی وجود داره ،پس فرمان چاقی صادر میشه ، فرد چاق شروع به خوردن غذا میکنه بر اساس دستورات ذهن خودش ، ذهن چاق دستور پرخوری میده ،همزمان احساس ترس و چاق شدن هممیفرسته و بعد از خوردن عذاب وجدان و نگرانی از چاقتر شدن
چقدر جالب ،اینکه در مغز افراد چاق ،پوشه و فولدری به اسم چاقی هست که تمام اطلاعات در اونجا سیو شده و همونطوری که وقتی میخوایی گیتار بنوازی ،تمام اون آموزش ها میاد به کمکمون و انگشتان دستان و مدل گرفتن گیتار وووو در ما روشن میشه که( البته تکرار نیاز داره ) و ما مهارت گیتار زدن رو یاد میگیریم
یادمه وقتی کلاس تنبک میرفتم و میخواستم یکی از آموزش هامو تمرین کنم ،استادم بهم گفته بود اول انگشت کوچیکتو بزن به کنار تنبک ،بعد انگشت دوم بعد سوم و بعد بعد چهارم و این حرکتو وقتی تند انجام میدادم ، یه صدای زیبای سریعی از تنبکم خارج میشد در اصل مغز من اون حرکت های دست و انگشتان منو سیو کرده بود در خودش که به محض گذاشتن تنبکم روی پاهام ،دست من اتوماتیک میرفت روی ضربه زدن به وسط تنبک ، در واقع اون اطلاعات من فایل شده بوده بر اثر تکرار و من هر زمان نیاز داشتم میتونستم ازشون استفاده کنم ، اطلاعات چاقی هم در ما سیو شده **** من می خواهم چاق شوم ****
پوشه افراد چاق پر از شنیدن و دیدن عوامل چاقیه ، همون حرف هاییکه در مورد چاقی ساعتها با خودمون یا با دیگران داشتیم ، پوشه مارو پر کرده ، همون اضطراب ها و استرس هاییکه سالها با خودمون حمل کردیم ، لحظاتی که گرسنه بودیم ولی چیزی نمیخوردیم یا غذای مورد علاقمونو نخوردیم ، همون موقع هاییکه خودمونو تو لباس هامون بدهیکل دیدیم و حالمون بد شد ووووو
هر چقدر بیشتر از ذهن یاد میگیرم بیشتر ازش خوشم میاد و بیشتر به قدرتی که خداوند در درون ما گذاشته پی میبرم ،قبلنا هر وقت استادی از قدرت درونی انسان صحبت میکرد ،با خودم فکر میکردم که این قدرت کجاست ،چرا من ندارم اون قدرت درونو
با شناخت ذهن و شناسایی موانع ذهنی و ساختن فرمول های قدرتمند کننده در ذهن ، قدرت درونی ما بیدار میشه و مارو میبره بسمت تجربیات بهتر
در دوره های لاغری با ذهن ، در حال جمع آوری اطلاعات لاغری هستیم ،در این فاصله حال و احساس ما از ترس به آرامش تبدیل میشه و تکرار همون حس های خوب و بودن در مسیر ، نقشه های تناسب در ذهن ساخته میشه و در انتها جسم ما شروع به لاغر شدن میکنه
یه باوری که من داشتم این بود که من از قسمت پاهام لاغر نمیشم ، اتفاقا در روش لاغری با ذهن ،اولین جایی از بدن من که ریخت ران پاهای من بود ولی قسمت ساق پاهام زیاد مشخص نبود که لاغرتر شده یا من خودم متوجه نشدم ،دیروز که نگاهم به ساق پاهام افتاد متوجه شدم اون قسمتها هم داره لاغرتر میشه ، با خودم فکر کردم که ببین چقدر این بدن هوشمنده ، داره آروم آروم کار خودشو انجام میده (البته اگر ما عجله نکنیم و با افکار منفی اختلال در کارایی بدن نندازیم) مثل شخصی که داره واسه خودش آرام آرام کوهنوردی میکنه ، تو حال خودشه و داره لذت میبره
اون آرامشه درونمو حس میکنم که سرش تو کار خودشه ،من فقط باید تغذیه درست داشته باشم ،یعنی بهش اطلاعات درست بدم ، از منفی ها دور نگهش دارم ، بنویسم ،بخونم ،گوش کنم و مرتب در مسیر باشم که به آرامش درونم اجازه بدم طبق داده های جدید ،منه جدیدو بسازه ،مهم نیست ما چند وقته در این مسیریم ، مهم تمرین داشتن و عمل به دانسته هامونه که مارو به نتایج بزرگتر میرسونه ، با نتایج الانمونمون نتیجه گیری نکنیم ، چشم برداریم از جسممون ،راحتش بذاریم ، مثل درخت بامبویی که ۵ سال فقط زیر زمینه و وقتی میاد بیرون از خاک ،یکدفعه رشد های سریعتری داره ، چونکه از درون خاک غنی شده ،محکم شده
منم میدونم الان که در حال ساخت نقشه های ذهنی هستم و استمرار دارم ، به موقعش ،نتایج پشت سر هم نمایان میشن ،اونوقت شگفت زده میشم و سرعت پیشرفتم بیشتر میشه چونکه من ریشه هامو محکمتر ساختم، پس صبور باشیم ،این فرمولها مال سالها تلاش قبلی ماست ، برای خود متناسبمون هم زمان بذاریم تا ساخته بشه
چه مطلب مهم و سنگینی ، اینکه هر کسی احساسی مجزا از تجربه کردن یک کار مشخص داره ،که اون احساس نشون دهنده بد یا خوب بودنه اون کاره ، من با ورزش تنیس ساعتها حالم خوبه ،حسم خوبه ولی یه شخص دیگه براش عذاب آوره ، من ساعتها مطالب ذهنی بخونم و گوش کنم لذت میبرم برای شخص دیگه ای نامطلوبه وووو
تجربه غذا خوردن در پوشه ذهن من ترسناک ،چاق کننده و ناراحت کننده تعریف شده بود ، احساسی که از خوردن در من شکل میگرفت حس سلامتی و شادی و تناسب نبود ، اون حس ترس و اضطرابی که از غذا ها و خوردنشون داشتم ،در جسم من نمایان میشد و دارای جسمی نامتناسب میشدم
همه ما در معرض اطلاعاتی هستیم که از طریق اطرافیان ،رسانه و جامعه وارد ذهن ما میشود ، نتایجی که الان در حال تجربه کردن آنها هستیم ،نشان دهنده اطلاعاتی ست که وارد ذهن ما شده ،ما آن چیزهایو تجربه خواهیم کرد که از قبل الگوهای آن را در ذهن داشته باشیم ، چیزهاییکه در مورد غذا و خوراکی ها شنیدیم و دیدیم ، به تجربه های الان ما تبدیل شدند ، تجربیات ما احساساتی در ما بوجود آوردن که یکی از بدترین اونها ،ترس از غذاها و خوردن غذا هاست
برنج یکی از خوراکی های کد دار در ذهن منه که هر زمان باهاش روبرو میشدم ،آلارم ذهنم روشن میشد و بهم اخطار میداد ، من بارها شنیدم که برنج غذای بسیار چاق کننده و البته خوشمزه ایه که اگر روغنی هم باشه دیگه بیشتر مخربه ، همین الان هم مامانم ۲ وعده برنج نمیخوره ،اگر نهار برنج بخوره ،شام غذای سبک میخوره ،میگه برنج چاق کننده است ، منهم سالها ترسیدم ،برنج یک غذای ممنوعه و ترسناکی بود که من عاشقش بودم ولی ازش میترسیدم ، در پوشه ذهن من برنج چاق کننده برنامه ریزی شده بود
در دوره لاغری با ذهن ،یاد گرفتم که هیچ غذایی چاق کننده نیست و آرام آرام پوشه مربوط به غذاهای ممنوعه در من ، تغییر کردند ، ترس من کمتر شد هنوز کامل تمیز نشده ولی خیلی بهتر از قبل هستم ، تمیز شدن ذهنو ،تشبیه میکنم به لیوانی پر از مایع کثیفی که برای تمیز کردن درونش ، باید آب تمیز وارد لیوان کرد و انقدر آب توی لیوان بریزیم که مایع کثیف قبلی سرریز بشه و تمام جای لیوانو آب تمیز پر کنه
غذاهاییکه من ازشون میترسیدم 👈 برنج ، نان ، روغن ،فست فودها ،ساندویچ ،کباب ، شیرینی جات مخصوصا شیرینی خامه ای ،کله پاچه ، پنیر پیتزا ،پیتزا ،نوشابه ، آبمیوه ، موز ، خرمالو ، خربزه ، نارگیل ، انجیر ، انبه ، سرخ کردنی ها ، ته دیگ وووو
ما سالها سمت اجرا کننده یعنی جسم خومونو تغییر میدادیم ،بجای اینکه دستور دهنده رو تغییر بدیم ،دستور خوردن و چاقی صادر میشده و جسم باید اجرا میکرده ولی ما جسمو مجبور به نخوردن میکردیم ،مثل اینکه فرمان ماشینو بچرخونی به چپ ولی با فشار و اجبار بخوایی ماشینو هول بدی سمت راست ،چه اتفاقی میفته ،ماشین گیج میشه ،تحت فشار میشه ،تصادف میکنه ،خراب میشه و در انتها به همون سمتی میره که فرمان داره چرخیده میشه
تو مسافرت هاییکه میرفتم و به مدل غذا خوردن آدم ها توجه میکردم ،برام همیشه سئوال پیش میومد که چرا اونها میخورن ولی متناسبن ،من نمیخورم ولی چاقم ؟ یجورایی بهشون حسودی میکردم و خودم که به جواب درستی نمیرسیدم ولی اطرافیان بهم فهمونده بودن که من با همه فرق دارم اونا ژنتیکشون فرق داره ،من مشگل دارم ، اونا سالمن، خلقت من بد بوده ووووو
الان هم وقتی در کنار مردم هستم و به مدل غذا خوردنشون دقت میکنم ،یه بی خیالی خاصی میبینم که انگار حقشونه هر چی دوست دارن بخورن که برای من خط قرمزهام حساب میشد ، انگار خداوند تمام خوراکی های خوشمزه رو برای اونها آفریده و به ما گفته شما ها نمیتونید بخورید ،برای شما سمه 😒
در پوشه ذهن افراد متناسب که از ابتدا این اشخاص ذهن متناسبی داشتند که جسم متعادلی هم دارن ، تجربه ها و احساسات خوبی نسبت به خوردن دارن که هنگام خوردن اونها رو نمیترسونه ،اصلا ترس در ذهن اونها تعریف نشده و برای ما هم آرامش تعریف نشده بود ، پس آلارم و هشداری بهشون داده نمیشه هنگام خوردن
امروز که این مقاله رو خوندم و فایلو تا نصفه دیدم و از اونجاییکه من در مورد آگاهی های هر فایلی با خودم حرف میزنم ، موقع نهار ، آگاهانه به خوردن خودم توجه کردم ، به خودم گفتم ببین فریده تو سالها ،هر چی خوردی ترسیدی ،الان داری برنج میخوری ،نوشابه میخوری ،البته نوشابه خوردن من به اندازه یه قلوپه ، چونکه اگر نوشیدنی با غذام بخورم سیر میشم دیگه نمیتونم غذامو بخورم ،ترجیحم غذامه تا نوشیدینی ، قبلا با دیدن نوشابه و برنج وووو بدنم میلرزید ولی الان ترسهام خیلی کم شده
من حتی متوجه شدم وضعیت گنجایش معده خودمو خراب کردم از بس سالها در حال کوچیک کردن معده م بودم با نخوردن و رژیم و بعد که رها میکردم و قحطی زده میشدم ،به معده م فشار میوردم و زیادتر میخوردم ، الان هر چیزی بخورم حتی با مقدار کم ،معده م ورم میکنه مخصوصا اگر میوه یا مایعات بخورم
من ۲۱ روز با یه گروه ۳۶ نفره مسافرت بودیم ،از صبح که با صبحانه شروع میکردن ، دیگه هر کی هر چی داشت و میخرید میریخت رو میز و میخوردن ، پسته، بادوم، شیرینی،بیسکویت،کیک،بستنی ،شکلات،تخمه،نوشیدنی های مختلف ، میوه ووووو با خودم فکر میکردم که آیا معده اینها ورم نمیکنه ،میتونن بخورن ،همشونم متناسب بودن ،اونوقت من صبحانه میخوردم دیگه گرسنه م نمیشد تا حداقل ۳ ساعت دیگه و هیچی نمیخوردم ،در اصل اونها ذهن سالمی داشتن
همه چیز به باورهای ما بستگی داره ،ما چه انتظاری از شرایط و اتفاقات زندگیمون داریم ،نتایج ما هم به همون سمت میره ،افراد متناسب در ذهنشون باورهای چاق کننده ندارن پس نتیجه اونها متناسب بودنه و ما هم بر عکس انتظارات چاق کننده داریم و نتایج هم چاقی میشه ، اوایل دوره منم دلم میخواست هر چی دوست دارم به اندازه زیاد بخورم و ناراحت میشدم که چرا من مثل متناسب ها نیستم و خوردن برام مهم بود ولی به مرور که گذشت و الان به اندازه ای که سیر بشم میخورم و گاهی که یه چیز بسیار کوچیک اضافه خوردم ،حس سنگینیه انقدر بد بوده که دیگه دلم نخواسته بیشتر بخورم ، حس بیشتر خوردنه کمرنگ میشه و انگار جای اضافی نداری ،و چونکه محدودیت هات برداشته میشه ،ولع و حرصی هم نداری ،اوایل ناراحت میشدم که چرا دیگه نمیتونم بیشتر از نیازم بخورم ولی به مرور این مسئله هم در من حل شد ، مثلا الان وعده نهارمو یکمی خوردم سیر شدم ،ادامه ندادم چونکه حس سنگینی معده مو دوست ندارم ،غذام روی میزه هر زمان گرسنه بشم بازم میخورم ،دیگه نگران نیستم ،باید بپذیرم که من سیستم درونی بدنمو دستکاری کردم و از حالت نرمال و طبیعی خودش در آوردم ،پس نمیتونم مثل افراد متناسب رفتار کنم ،اونها باورهای متفاوتی دارن
الان با این مسئله هیچ مشگلی ندارم و راضی هستم از عملکردم ،خب میدونم حجم غذام کمتر شده ولی من در این حد سیر میشم ،هر چند منفی بافم قبلا میگفت چرا انقدر کم میخوری ولی من فقط همینقدر جا دارم برای خوردن
این لایو تقریبا ۹ ماه پیش هم دیدم و اون زمان هم برام آگاهی های زیادی داشت ، اینکه عمل هم به کارهامون اضافه کنیم کمک میکنه تا فرمول های جدید بهتر در ذهن ساخته بشه ، پارسال اگر صحبت از تغییر عمل ،میشد ،مقاومت داشتم و نمیخواستم هیچ عملی در من تغییر کنه ، میخواستم هیچ محدودیتی نداشته باشم ولی الان دیگه اون مسئله برام حل شده چونکه انتخاب هام آزاد شده ،من شخصیتم عوض شده ،پس دیدگاهمم تغییر کرده که اون تغییرات در من انرژی بوجود میارن و این انرژی منو در مسیرهای صحیح و متناسب با باورهای جدیدم قرار میده که مسیر تناسب اندامه
خوردن ارتباطی با چاقی نداره و تعریفی که ما از خوردن و خوراکی ها داریم و رفتارهای افراطی ما ، باعث چاقی میشه
خدارو شکر ۱سال و نیمه هر شب با آرامش سرمو روی بالشت گذاشتم ،غذای مورد علاقمو خوردم،لذت بردم ،حالم خوب بوده ،شادتر بودم ، حس های خوبو تجربه کردم ، تولد رفتم با خیال راحت کیک خوردم ، لباس هام گشادم شدن ،درونم قویتر شده ،اعتمادبنفسم بالاتر رفته وووو😁
در حال حاضر ،ورزش های سخت انجام نمیدم ،برای دل خودم ورزش مورد علاقمو هفته ۱ بار انجام میدم اونم لذت و حال خوب با آرامش
در مورد تغییر رفتارهای غذاییم در این مدت من مشگلی نداشتم فقط بعضی قسمتها ضعف داشتم که اصلاح شدن ولی زمانیکه دوستم دوره رو شروع کرد ،فکر میکرد باید رفتارهای اشتباه خودشو هر روز انجام بده ولی تغییر کنه ،روزی ۱ دونه فایل هم گوش میداد ،بدون اینکه مقاله ای بخونه یا بنویسه ،انتظار داشت ،معجزه بشه ،بهش گفتم در کنار این ۱ دونه فایل حداقل یه کار مفید برای خودت انجام بده ،گفت چکار کنم ؟ گفتم تغییر بده عادت هاتو ، گفت یعنی چی ؟ گفتم مثلا اگر عادت داری تا شب ۲ لیتر آبمیوه بخوری ،۱ لیتر بخور ،گفت من نمیتونم عادت کردم ، گفتم بجای ۱ بطری یک لیتری نوشابه به همراه غذات ، ۱ لیوان نوشابه بخور ، اینها زیاده رویه ، یا زمانیکه با کامپیوتر کار میکنی یا چیزی تماشا میکنی ،ظرف تخمه و میوه وووو نذار کنارت و تا زمانیکه پشت میزی همچنان ،نخور ، ۴ تا دونه بذار تو بشقاب آگاهانه بخور ، هر خوراکی نبر طرف دهنت و فقط بخور ،یکمی کارهای جدید انجام بده ،به خودت جدید نگاه کن ،تا اتفاقات جدید وارد زندگیت بشه ،سالها خودتو تخریب کردی ،یکمی اجازه بده خودشو ترمیم کنه ووووو خلاصه بهش یاد دادم که در کنارش کارهای جدید و عادت های بهتری بسازه و خدارو شکر الان خیلی رفتارهای بهتری داره و دیگه خبری از باکس های آبمیوه نیست و خوردن نوشیدنیش به ۱۰ درصد رسیده ، عادت کرده بود بجای آب ،ابمیوه بخوره و بیماری های متنوعی هم داشت و اذیت میشد عمل به دانسته ها میتونه بسیار کمک کننده باشه و رسیدن به نتایجو سریعتر میکنه
فایل بسیار آگاهی دهنده ای بود 👌
سلام خانم فریده عزیز ،دوست وهمراه و راهنمای خوب من وقتتون بخیر ، چقدراز نوشتتون لذت بردم ..من خیلی مونده ک برسم ب این فایل ..فایلی ک قطعا پراز آگاهی های نابی خواهدبود.. برای من و همه ی دوستان همسیر،،،اما من باخوندن دیدگاه شما چقدر تونستم آگاهی جدید وارد ذهنم کنم ..و بهشون فکنم ،،،راستش من روز فایلامو گوش میدم و تمرینشو انجام میدم ولی شبا بیشتر دیدگاه ها رو میخونم ن از یک جا ،از جای جای این سایت ب این بزرگی و عظمت ،،،قبلا رویاپردازی هام فانتزی بود😃 غرق میشدم و خوابم میبرد…اما وقتیکه شبا همه خواب هستن و همه جا سکوته دیدگاه های بچها رو میخونم و انقدر بهشون فکر میکنم و میگردم ک ببینم کجای زندگی من ب اون شکله ک خوابم میبره ،😊
قبلا شبا فقط تو ی فضای مجازی میچرخیدم ووب گردی میکردم و روزام بخاطردیر خوابیدن شب بیحال و بی رمق بودم ،
امااین روزا ک دوباره برگشتم ب مسیرلاغری باقدرت ذهن ، مسیر درست ، روزام پراز هدف و انگیزه شده ، طول روز کارهامو انجام میدم سرحوصله و خوشحال ،تمریناتم و انجام میدم خدارو شکر باحال خوب ، شب ها هم کنار همسر و پسرم اوقاتمو سر میکنم و همه ک خوابیدن میرم سراغ دیدگاه خوندن و لذتشو میبرم .با صبر و حوصله ،
این درحالی هست ک من چندماه قبل ک بازم تو مسیر بودم ولی سَر سَرکی دیدگاه میخوندم و بعضی از بچها ک احساس میکردم باید بهشون کمک کنم و راهنماییشون میکردم ..
خیلی عجیبه برام من شروع کردم ولی حرص وولع قبلنمو ندارم از لحاظ خوردن ن ،،ابنک قبلا حرص ولع داشتم ک ببینم فایل بعدی چیه ، چیکار باید کنم ، و من اونموقع گریبان عجله کردن بودم ،،ک همهی حرفا ی استاد عزیزو یدفعه بعمل تبدیل کنم ک نتیجه اش این شد ک رها کردم ،،اما الان اینجا باور کنید دلم یجوری عجیب و غریب قرصه ، باخیالی راحت و آسوده کارامو میکنم و پراز حس خوب ،بازم این درحالیه ک من ی آدمی هستم استرسی و عجول ،(استرسی و عجول , افکار اشتباه و غلط ❌) شناسایی شد قول ک روی این فکرم کار کنم و فرمول صحیح و درستشو پیدا کنم و جایگزینش کنم )
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
و یک آگاهی دیگ ک ب وضوح من درکش کردم توی نوشتهاتون ک اگ ما روزی یک فایل گوش میدیم اکتفا نکنیم ب همون یک فایل و انجام تمرینش ،هرچی بیشتر خودمون , افکارمون رو توی فضای سایت و لاغرشدن قرار بدیم صدرصد نتبجه ی بهتر و متنوع تری رو کسب میکنیم انشاءالله 🙏😍
اگر ک آموزش ها رو بعمل تبدیل کنیم توی زندگی های شخصیمون،،
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
یک دنیا ممنون و سپاسگزارم ازتون ک این آگاهی هارو با ما هم ب اشتراک میزارید خانم فریده عزیز دوست همسیرم …🙏🌹
و سپاس فراوان از شما استاد جان🙏😊 ک هم وجود و کلام خودتون پراز آگاهی است و هم وجود و کلام هنرجویان سایت تناسب فکری 🌺
سلام دوست عزیز⚘
خدارو شکر که حالتون خوبه و در مسیر تغییر و پیشرفت هستید ،مطمئن باشید که انجام تمرینات ، استمرار و عمل کردن به آموزه ها ،رمز موفقیته ،هر چقدر بیشتر گوش و ذهن خودمونو در اختیار آموزشها قرار بدیم ،عملکرد ما بهتر خواهد بود مثل زمانیکه کلاس زبان انگلیسی میرفتیم و استاد بهمون پیشنهاد میداد که فیلمهای زبان انگلیسی زیاد نگاه کنیم ، یادمه اون زمانها که کلاس زبان میرفتم و شبکه های خارجی زیاد نگاه میکردم ،گوشم بهتر کلمات انگلیسیو میشنید ، یادمه اخبار شبکه BBC Word news جوری گوش میکردم که خوب متوجه میشدم
تکرار کردن آگاهی باعث میشه جای افکار جدید با افکار قدیم عوض بشه ، ما پر هستیم از اطلاعات گذشته که هیچ کدومشون در مسیر سلامت نیستند ،برای پیدا کردن موانع ذهنی و ساختن باورهای قدرتمند کننده باید زمان بیشتری بذاریم تا موانع دونه دونه شناسایی بشن و از مسبر ما کنار برن ،اونوقت ما راحتر حرکت میکنیم
تبریک میگم به شما که برای هدف خودتون مقتدرانه ایستادی و تصمیم داری که به هدفت که تناسب اندامه که حق الهیته برسی ،درود به اینهمه تغییر 👌
به زودی عکستون در آلبوم شگفتی سازان خواهد بود⚘
سلام ب شخصه از دیدگاه های شما ی کوه اطلاعات میگیرم تبریک میگم بهتون
خیل زیبا و پرمفهموم کمکم کردی ب ما
سلام دوست عزیز
خدارو شکر کامنت من براتون مفید بوده
براتون بهترین هارو آرزو دارم دوست همراه من😊🌹
عرض سلام و ادب خدمت دوست بینظیرم خانم فریده عزیز ،
از نوشته زیبایی که ارسال کردی فوق العاده لذت بردم و با اشتیاق و کلی حس خوب خوندمش،. کپی گرفتن و برای عروسم الهام عزیز فرستادم .عروسم با چندینماه رعایت نوعی رژیم تجربی و انجام حرکات ورزشی ۱۵ کیلو کم کرده الان ۶۵ کیلو یی شده .ولی چون من می دونم که از روش اشتباه وزنش پایین اومده ممکنه دوباره یواش یواش وزنش خدای نکرده برگرده .
گاهی سعی کردم از مطالب بسیار قابل توجه قسمتای رایگان براش بفرستم .البته توی مدار دریافتش نیست اما هم مصاحبه فرضی با استاد در مورد ارتباط خوردن با چاقی رو فرستادم هم کل مقاله خودتو خیلی خوشش اومد و تایید کرد که درسته ما برای لاغر شدن اول باید ذهنمونو تغییر بدیم .
براش اینجوری نوشتم :
می بینی الهام جان چقدر اینمباحث به دل میشینن ؟ و من حق دارم که مث آهن که به آهن ربا می چسبه به آموزشهای ایندوره چسبیدم و منتظر یکمعجزه ام .روز به روز ایمانم قوی تر میشه که بزودی معجزه ای اتفاق خواهد افتاد حالا حرفای خانم فریده حسنی رو بخون محشره .آخرین راه حل چاقی و اضافه وزن به شکل اصولی و بنیادین روش ذهنیه
ما حق داریم با آرامش غذا بخوریم ،اونی که دوست داریم اونقدری که با احساس سیری راضی کننده و کافی از سر سفره بلندشیم ودر اندام ایده آل خودمون هم باشیم .این حق ماست
سلام خانم شهربانوی دوست همراهم
خدارو شکر که همه ما در مسیر صحیح هستیم که هر چقدر ما آگاهانه زندگی کنیم و نتایج عالی داشته باشیم ،اطرافیان ما حتما از ما الگو خواهند گرفت و دوست خواهند داشت که از تجربیات ما استفاده کنن
وقتی ما رفتارهای صحیح داشته باشیم بر اطرافیان ما هم اثر خواهد گذاشت و ما پاره کننده زنجیرهای باورهای اشتباه در نسل خودمون خواهیم بود
چه بهتر که ما یک مادر ،یا یک دختر، یا یک همسر ،یا مادر شوهر یا مادر زن آگاهی باشیم
نتایج ما باعث خواهد شد دیگران هم بخواهند مسیر مارو ادامه بدن البته اگر زمان بیداریشون رسیده باشه
برای شما و عروس گرامیتون آرزوی سلامتی و تناسب دارم 🌹
سلام فریده ی عزیز ،
ممنون از توجه و پاسخ زیبایی که فرستادی ،
از اینکه دوستانی دارم آگاه و با اراده ، شجاع و با انگیزه بسیار بسیارخوشحال و سپاسگزارم .
درود بر استادی که شاگردانی اینچنین آگاه ،تربیت کرد .
فریده جان خیلی دوستت دارم و برات جسمی ایده آل و سالم وسلامت آرزومندم ،اگرچه همین حالا هم از نعمتهای الهی بهره مند هستی اما از خدا می خوام بیشترش کنه برات.
ارادتمند شما ،شهربانو
سلام خانم شهربانوی عزیز
ممنونم برای دعای پرانرژی تون ،منهم براتون سلامتی و افکاری پر از زیبایی و نور خداوند را آرزو دارم
در مسیر رشد و تغییر باشید 🌹
سلام و درود پاینده باشید 😍
من چندروزه در این گام هستم و لازم دونستم بیشتر ببینم و فکر کنم و مطالبش خیلی عمیقه گاهی با خودم فکر می کنم استاد جان یک ذره بین دستشون گرفتند و دونه دونه مین های کارگزاری شده تو مغزمون رو در میارن و خنثی می کنند
این کلمه پرخوری و خوردن از کجا اومده اصلا این خودش یک رفتاره معمولیه اما طبق آموزشهامون خودمون خوردن و نخوردن و چه طور خوردن و چی خوردن و چه مقدار خوردنو کردیم یک فرمول ذهنی ‼️شاید دلیلهای زیادی داشته باشیم برای چاق بودنمون ولی اصلیترینش مربوط به ترس از خوردنه ⁉
رفتار ما دوبخش داره یکی عمل و دیگری فکر یعنی دستوراتی که از منبع مغز صادر میشن فکر هستند و به صورت متافیزیکی و بعد عمل صورت میگیره با جسم ما که فیزیکی هست و از انجام عملکرد خود تجربه کسب می کنیم که باز متافیزیکیه
مثال/وقتی وسیله ای جدید می خریم و نمی دونیم چه طو ر باهاش کار کنیم از طریق کاتالوگ آموزش میبینیم با ذهنمون و بعد با دستمون اون مهارت رو انجام میدیم بنابراین مغز ما یاد گرفته و منتقل کرده به دستمون حالا تجربه ای که کسب میشه و اون احساسی که از تجربه به دست میارید روی فکر اولیه تأثیرگذاره و قدرتمندش می کنه و همون انتظار و باورمون هست که نتیجه رو تعیین می کنه و دست ما به تنهایی نمی تونه کاری یاد بگیره فقط میتونه عمل کنه و تجربه کسب کنه
مثال/شما بشین فکر کن انواع غذاها رو داری باهم مصرف می کنی و شدیدا پرخوری می کنی ممکنه احساست کمی بد بشه ولی اگر این تجربه عملی باشه و قرار باشه واقعأ این کارو انجام بدی حالت خیلی بد میشه و اصلا نمی تونی ادامه بدی بنابراین تجربه ی یک عملکرد خیلی تاثیر گزار تر از یک فکره ‼️اگر این سه مرحله یعنی فکر اولیه و عملکرد ما و تجربه که همون انتظارمون از خودمون هست یعنی باورمونه با هم هماهنگ بشند نتیجه عااالی میشه 🌟و به همین دلیل هست که ما سالها رفتاری داشتیم که خودمون از رفتارمون احساس خوبی نگرفتیم و رضایت نداشتیم و این احساس بر فکر اولیه تأثیر گذاشته و فرمول ذهنی رو قویتر کرده .شباهت فکری یک فرد چاق و متناسب در این هست که هردو با فکری رفتاری رو انجام می دهند و تصور کنید هر دوی این افراد غذا مصرف می کنند و اما تفاوت فکری این دو از اینجا شروع میشه که فرد چاق بعد از اتمام غذا خوردنش اخودشو سرزنش می کنه یا ترس از چاق شدن داره و ذهنش درگیر اون غذا هست و احساس رضایت از رفتار خودش نداره امااا فرد متناسب اصلا به چاقی و لاغری فکر نمی کنه به حجم و اسم غذا ها و آرومه کلا انتظارش از خودش تناسب اندامه و حس رضایت داره از رفتارش .یعنی میشه ما هم به اندازه اون افراد غذا مصرف کنیم و لاغر بمونیم ⁉️تأکید می کنم خوردن چاق نمی کنه بلکه احساس شما از رفتار خودت چاق کننده است ما رفتار صحیح و اصولی رو آموزش میبینیم و اصلا هیچ برنامه و جبری در کار نیست یعنی ما آگاهی رو دریافت می کنیم و خودمون تصمیم میگیریم چگونه رفتار کنیم که از خودمون راضی باشیم در روش لاغری با ذهن ما دستورات رو اصلاح می کنیم نه اجرائیات رو ‼️یعنی فردی که ترس از خوردن داره مثل ما یک عمر دنبال رژیمه که غذاشو کم کنه و البته فقط با تغییر اجرائیات (تغییر فیزیکی)نمیشه نتیجه گرفت و شکست می خوره .ذهن افراد چاق مملو از افکارهای چاق کننده است که پاک هم نمیشه بنابراین نمیشه گفت منم میخوام به همون اندازه که یک فرد متناسب می خوره ،بخورم و استاد گفتند شما یه طوری بخور که خودت از خودت راضی باشی و افراد متناسبی که رفتار غیر صحیح دارند فقط کافیه یه باور براشون درست بشه که مثلا تحرکت کم شده یا یک چکاپ برند و پزشک بگه رعایت کن و اون وقت همه چیز برای مسیر چاقیشون مهیا است در مسائل کسب و کار هم همینه فرد اول فکر کار کردن به سرش میزنه پول داخل گاوصندوق رو میبینه و یک فرمول ذهنی در ذهنش ایجاد میشه که چه کاری خوبه!؟ بعد میگه باید درس بخونم و مدرک بگیرم و غیره که بتونه فکرشو عملی کنه و همه مراحل هم با شوق پیش میره و کاری به دست میاره اما تجربه و انتظار و باوری که نسبت به کارش داره (ترس از نبود مشتری ،ترس از مالیات،ترس از ورشکستگی و انتظارش )باعث میشه احساس رضایت نداشته باشه و این حس روی فکر اولیه تأثیر گزاره و باعث میشه شوقش کم بشه و عملکردش افت کنه و این چرخه همینطور ادامه داره تا شکست بخوره 💥ما باید سبک شخصی خودمون رو داشته باشیم یعنی نمیشه بگم مثل فلانی رفتار کنم اما نتیجه همونی باشه که میخوام و تمام این توضیحات یک جمله پر محتواست 🌟
هر فکری باید آگاهانه باشه ما باید توجه به دستورات مغزمون داشته باشیم و از احساس خوبمون متوجه میشیم که درسته و در صلح بعد رفتاری انجام بدیم باز آگاهانه که خودمون احساس رضایت داشته باشیم عملکرد ما در تمام جنبه های زندگی باز در صلح و در نهایت تجربه و حسی که از اون رفتار به دست میاد باید حالمون رو خوب کنه و احساس رضایتمندی بهمون بده و دیگه گلستان میشه همه چیز 🍃🌸🍃🌸🍃🌸تکرار و تمرین و استمرار این چرخه هماهنگ فرمول های ذهنی جدید رو در ذهنمون قویتر می کنه و پرونده لاغری ذهنمون لبریز میشه و در جسم ما خلق میشه و به سادگی و زیبایی ما به تناسب فکر و اندام میرسیم
خدایا شکرت عاااشقتم ❤️🔥
به نام بی نام او🍃🍃🍃
سلام و درود هم مسیران لاغری من 😍
اول از همه بگم کاش این فایل رو استاد یه سی قدم جلوتر قرار می دادند من یک ماهی درگیر این موضوعات بودم و خیلی لیز خوردم …ولی از انجا که انتخاب شدم خدا نمی زاره دستشو رها کنم 🙏🏻
این فایل بسیار پرمغز بود و من چندبار دیدم و لازم می دونم باز ببینم و یه طوری سرم سنگین بود که انگار هیچی نفهمیدم 🤷🏻♀️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
قویترین باوری که در ذهن افراد چاق ریشه داره موضوع خوردنه ترس از خوردن یعنی بخورم چاق می شم ؟نخورم لاغر میشم ؟چی بخورم لاغر بشم ؟چی نخورم لاغر بشم ؟چقدر بخورم لاغر بشم و موضوع فکری یک فرد چاق خوردنه و البته مهم تر از اون ترس از خوردن اما حقیقت اینه که خوردن چاق نمی کنه مواد غذایی قدرتی ندارند و اون احساسی که در من بعد از خوردن به وجود می آید طبق باوری که دارم و انتظاری که از خودم دارم منو چاق می کنه.
۱/هر فکری از منبع اطلاعاتیمون شروع میشه که (متافیزیکیه)
۲/عمل صورت میگیره(فیزیکی)
۳/تجربه ما (متافیزیکیه)
ما برای انجام هر کاری فکری داریم آگاهانه یا ناآگاهانه
که باعث میشه کاری فیزیکی انجام بدیم و از تجربه آن احساسی به دست میاد که روی فکر اولیه تاثیر گذاره بنابراین هر چند ما سالها پرخوری رو تکرار کردیم و احساس بدی هم پیدا می کردیم ولی هر بار فرمول ذهنی اولیه رو قویتر می کردیم .ما قبل از تولد اطلاعاتی در مغزمون ذخیره داشتیم که برای زیستنمون و زنده بودنمون روی زمین لازم بوده تعداد ضربان قلب
و پلک زدن و ترشح بزاق دهان و هرچی که برای زندگی مادی لازم بوده و مراحل غلتیدن یا سینه خیز رفتن و چاردست و پا شدن تجربه ای بوده که برای راه رفتن لازم بوده و یا برای مهارت خوردن ،کودک اول دستشو سمت دهانش می بره بعد اسباب بازیهاشو و می خواد خوردن رو تجربه کنه و یک قسمت مغزمون هم چون حق انتخاب داشتیم برای یادگیری بوده که تجربه خلق کنیم که از خانواده و رسانه و جامعه و اطرافیان آموزشهایی رو دریافت کردیم و یک نیوفولدر جدید در مغزمون درست کردیم هر وقت این پوشه پر از اطلاعات بشه (احساس نسبت به موضوع و تصویر سازی و انتظارمون )میشه فرمول ذهنی و نسبت به اطلاعات هر شخص رفتاری در او ایجاد میشه و تکرار اونها که عادت می شن و در مرحله آخر در جسم یا کسب و کار و یا روابط و سلامتی خودشو نشون میده
بنابراین خوردن چاق نمی کنه احساس ما از طریقه خوردنمون و اون تجربه باعث انتظاری در ما میشه که باورمون رو هر بار قویتر می کنه که خوردن چاق می کنه ‼️
این خودش یه باور قدیمی و غلطه که اگر فردی چاق ببینیم میگیم غذاش زیاده و پرخوره باید غذاشو کم کنه و به همین دلیل این همه سال به دنبال رژیم های غذایی گوناگون بودیم چون این باور غلط رو داشتیم که خوردن و پرخوری ما رو چاق کرده و انسانهای متناسبی هستند که البته از نظر ما پرخور هستند و همش چشمشون دنبال غذاست اما متناسبند چرا‼️
اونها هم با یک فکر (احساس) غذا مصرف می کنند(عمل و رفتارشون )اما احساسی که از خوردن دارند با افراد چاق فرق می کنه یعنی احساس رضایتمندی دارند و حالشون خوبه و اصلا به چاقی و لاغری فکر نمی کنند .وبعضی از دوستان هم مثل من می خوان مثل اون افراد غذا مصرف کنند و متناسب باشند البته استاد تاکید کردند خوردن چاق نمی کند🌟اما اون افرادی که رفتار صحیح ندارند همیشه در معرض خطر هستند یعنی کافیه یه فرمول ذهنی داشته باشند که مثلا از ۵۰سالگی ادم چاق میشه یا یک پزشکی بهشون بگه این دارو چاق می کنه یا شما کبدچرب داری رعایت کن یعنی اون گوی چاقی به حرکت در میاد و نکته ی مهم اینه که شما باید هر سه مرحله رو آگاهانه با هم هماهنگ کنی و اونوقت یک رفتار صحیح با احساس عالی پیدا می کنی منم این مدت این نجوای ذهنی رو داشتم که داری کنترل می کنی این که همون رژیمه غذاها قدرتشو ندارند اصلا شیرینی و چربیو اینا نداریم و حسابی پرخوری کردم و ریزه خواری و فوق العاده احساسم بد میشد البته با آموزشهایی که دیده بودم سریع رها می کردم و البته چاقتر نشدم ولی هر بار فرصت ترمیم رو از بدنم می گرفتم فردی که ذهنش مملو از افکار چاقه نباید انتظار داشته باشه این فرمولا چند هفته و چندماهه پاک بشند چون اصلا پاک نمی شن 😁باااید از طریق گوش دادن و دیدن فایلهای آموزش و تصویر شگفتی سازان عزیز و شنیدن تجربه ی مسیر لاغریشون و خوندن دیدگاه ها نیوفولدر لاغریشو پر از آگاهی و مطالب کنه یعنی لاغری رو خوب یادبگیره تا از طریق فرمولهای ذهنی لاغری جدید رفتارها و واکنشهای جدید آگاهانه ای ایجاد کنه و با تکرارشون عادتهایی در خود ایجاد کنه که باعث احساس خوب و رضایتمندی بشه …
ما اومدیم اینجا که یه روزی آگاه بشیم که باید آگاهانه رفتار کنیم و احساسمون راهنمای درونمونه میگه راهت درسته بهش اعتماد کنیم و یادگیری این آگاهی ها و عملکرد ذهن در تمام جنبه های زندگیمون موثره نمیشه ما مثل قبل رفتار کنیم و انتظار تناسب اندام داشته باشیم یا روابط عالی با همسرمون و فرزندانمون و سلامتی و شرایط مالی …اگر هر کاری رو که انجام میدیم احساسمون رو در نظر بگیریم و اگر بد بود متوجه بشیم که رفتار و عملکرد و یا تجربه صحیح نیست می تونیم به مرور با استمرار فرمولهای ذهنی صحیح رو جایگزین کنیم مثلا بابای منم کارمند بود و خیلی هم کارمندی رو قبول داشت میگفت می دونیم سر ماه یک آب باریکه ای هست و قناعت می کنیم و با برنامه زندگی می کنیم اصلا یکی از شرطهای ازدواج منم این بود که داماد کارمند باشه ..هر وقت می خواستم کاری شروع کنم بابام می گفت ما بلد نیستیم زبون نداریم ،همینم که داریم از دست میدیم باید دروغ بگی و حلال و حروم کنی و خلاصه همیشه یه ترسی از کار آزاد داشتیم اما برادرم اصرار داشت کار آزاد داشته باشه و یعنی شجاعت به خرج داد و البته پدرم همش آیه یاس می خوند و در نهایت با اینکه برادرم با شوق و امیدواری این کارو شروع کرد کارشو از دست داد یعنی اون سه تا مرحله هماهنگ نبودند و احساس ترس او هرروز بیشتر می شد …در بحث خوردن ما باورهای غلط دیگری هم داریم یعنی غذاها رو دسته بندی کردیم و بهشون مسئولیت دادیم ‼️
نوشابه شکم میاره و پوکی استخون /سرخ کردنی و سس شکم و پهلو میاره و رگهای قلبو میبنده /شیرینی چاق کننده است و پوست رو خراب می کنه و یک عالمه سناریو تو اتاق فرمان مغزمون هست که همه پوچند و ناگاهانه وارد پوشه چاقی ذهنی ما شدند و طبق همون برنامه کار انجام میدن اما خوبیش اینه که طبیعت ما سلامتیه یعنی هر چه اگاهتر میشیم با ذات خودمون به هماهنگی بیشتری میرسیم و هم احساس قدرتمندی و رهایی پیدا می کنیم و هم به صلح بیشتری میرسیم و این احساس بسیار بسیار شگفته انگیزه که از ما یک شگفتی ساز میسازه 😍💥🌟
سلام دوستان واستاد گرامی گام ۹۵ ما به ی چیزی فکر میکنیم بعد به ی چیز عمل میکنیم شما به هر چیزی که عمل میکنید مطمین قبلش بهش فکر کردید وممکن این فکر اگاهانه باشه یا نا اگاهانه امکان نداره ما عملی رو انجام بدیم که قبلش فکرش تو مغزمون ایجاد نشده باشه مثلا ی وسیله برای خونه خریدی اما درست نمیتونی باهاش کار کنی ممکن ماشین لباسشویی باشه یا مایکرو وی هر چیزی که باشه بخاطر همینه که اول میری دفترچه راهنماشو میخونی ودفعه بعد که بخوای باهاش کار کنی بهتر کار میکنی چرا چون دست شما که مهارتش بیشتر نشده که بدونه چجوری باید با لباسشویی کار کنه شما وقتی اگاهی بیشتر به مغزت دادی با خوندن مطالب دفترچه راهنما بنابر این مغزت بهتر میتونه تصمیم بگیرهدکه چجوری با این وسیله کار کنه پس مغزت اموزش میبینه ودستت عمل میکنه واینا با هم در ارتباط هستند حاا دلیل اینکه هر کاری رو بهتر تکرار میکنی مهارتت در اون کار بیشتر میشه اینکه شما با مغزت یاد میگیری وبا دستت انجامش میدی ی سری تجربهدبوجود میاد فکر به تنهایی تجربه برات نمیاره واون عملی که انجام میدی باعث نتیجه میشه وتجربهایکه شما کسب کروید باعث تقویت فکرت یا اموزشت میشه واینا هی تکرار میشن وتو هی تجربه کسب میکنی در هر جنبه از زندگیت هر چیزیکه شما یاد میگیرید وهی عمل میکنی از عمل کردن هم تجربه بدست میاد ودانشت بهتر میشهدوهی دهنت بهتر مبشه عملکردت بهتر میشه وتو هی پیشرفت میکنی پس اگر شما از نحوه غذا خوردنت راصی نیستی کسی نگفته خودت میگی که پن پرخوری میکنم واگر غذا میخوری بعد از خوردن عذاب وجدان میگیری یعنی از عملکردت راصی نیستی از کاریکه انجام دادی راصی نیستی وشما از تجربه ت راصی نیستی وداری فرمانیکه باعث این تجربه میشه رو تقویت میکنی یعنی تجربه رو میدی به اموزش وتجربه شما باعث تقویت فرمول ذهنی میشه برای همینکه ی سری عادتها تبدیل مبشن به رفتار وقتی شما ی رفتاری رو انجام میدی واحساس خوبی داری تجربه ای داری که احساس خول با فرمول ایجاد شده ادعام میشه وشما تمایل پیدا میکنی به تکرار اون رفتار اگر به خودت میگی من پرخورم یا بعد از غذا خوردن عذاب وجدان میگیری به این دلیل که ی زمانی فرمول چاقیدر سما ایجاد شده وشما به مرور رفتار عذایت تغییر کرده وترقیب شدی به بیشتر خوردن چرا چون تو هم شنیدی که ادم چاق زیاد عذا میخوره وگرنه چرا باید رفتار غذایت تغییر کنه اولین چبزیکه درباره ادمهای چاق میگن چیه اینا پرخوری میکنن غذاتو کم کن رعایت کن این تو ذهنتون هست چرا چون شروع چاقی با این فکر بوده پس گفتیم که عملی که از ما سر میزنه دوبخش داره یکی فکرشه که ایجاد میشه ودومی رفتار یا عمایکه ما بر اساس اون فکر رفتار میکنیم اگر شما از رفتار عذایت راصی نیستی دوشکل داره یکی فکریکه ایجاد شده وعملی که انجام شده وقتی شما رژیممیگیری داری تلاش میکنی که سمت عمل کننده رو تغییر بدی در صورتیکه باید اول ُمت دستور دهنده رو تعییر بدی هر رفتاری که داریم دوبخش داره اول دستور دهندش دهنه وبخش دوم عمل کننده ست که دست حالا ی قسمت سومی هم وارد میشه این قسمتکه تفاوت بوجود میاره اون باور تعریفی کهواز رفتای که خودت داری این تعیین میکنهوکه این رفتار چه نتیجه ای رو در شما بوجود بیاره باور شماست انتطار شما از رفتار خودته که نتیجه رو تعیین میکنه به همین دلیل که میبینید ی سری ادمها هستند که پرخوری میکنن اما پتناسب هستند چه شباهتی با چاقها دارن اونم در دهنس ی سری فرمول داره که داره به اونها عمل میکنه غدا میخورد یا زیاد میخوره همون کاریکه فرد چاق انجام میده وتفاوت ما دوتا چیه که اون چاق نمیشه اما فرد چاق چاقتر میشه بخش سوم ماجرا باوره باور اون فرد انتطار اون فرد اون فرد فکرش این نیست که این رفتار منه که باعثدچاق شدنم میشه فکرش این نیست که این غدا منو چاق میکنه به همین دلیل که چاق نمیشه اما فردیکهوچاقدتعریفش از مواد غذایی خراب شده که نون چاق میکنهوبرنج چاق میکنه فست فود نمک روعن چاق میکنن ایناست که انتطارمون از مواد غذایی پس سه موصوع شد فرمول عمل کردن باور یا انتطار ما از عملکرد مثل ادمهایی که بدنبال کار هستمد میخوان درامد داشته باشن ودر دهنشون این هست که اگر درامد میخوای باید کار کنی که خیلم خوبه یعنی فکر در دهن ایجاد میشه بخاط اینکه به فکرشون عمل کنن دانشگاه میرن تخصص میگیرن مدرک میگیرن چرا بالاخره برن سر کار بخاطر اینکه فکر از قبل ایجاد شده طرف ی اقداماتی انجام میده که بره سر کارخوب کارم پیدا میکنن شروع میکنن تا اینجا دو تا ست فکر وعمل که همه دارن اما باور میاد وسط تو دهن ی سری افراد تعریفهایی هست درباره زندگی وکار که وصعیت اقتصادکمبود واینا ست اونا فکرشون اینکه ادم با کار کردن که به جایی نمیرسه کار میکنی حقوق بخور ونمیر بهت میدن فقط ازت کار میکشن واینا بنابر این هر چقدرم کار کنن رنگ خوشبختی نمیبینن وموفقدنمیشن وارامش تو زندگیشون تجربه نمیکنن چرا چون قسمت سوم که باور اون فرد که نتیجه رو رقم می نه اما اون فردیکهوموفق واز شعلش به همه جا رسیدهداونمداره کار میکنهواما باورس دربارهدکار موعقیت ثروت ایناست باعث موفقیتش میشه چجوریکه یکی چاق میشه ویکی لاعر چجوریکه یکی از صب تا شب کار میکنهبجایی نمیرسه ولی یک نفر دیگه روزی دوساعت کار میکنه وخیلیم اوصتع زندگبش خوبه وقتی باورها عوص بشن نتیجه هم صد در صد عوص میشه وقتی قسمت سوم که باورها یا انتطتر ما ست عوص بشه واین سه قسمت یعنی فکر وعملکرد وباور با هم هماهنگ لشن نتیجه عالی بدست میاد حتلا رفتار صحیح چیه رفتار صجیح اینکه من هر روز به اندازه نیاز غذا بخورم وزندگی میکنم به اندازه بخورموتز زندگی لدت ببرم حالا درباره کسب وکار له اندازه معمول کار کنم نه باعث بشه که من صب وبه شب بدوزم طوریکه کار کردن باعث خورد شدن اعصتبم بشه وی درامد خوبی داشته باشم این میشه اداب صحیح کسب خوردن به چاقی ربط نداره اگر شما بعد از غذا خوردن عذاب وجدان میگیری خودت داری خوردن ربط میدی به چاقی وباید جوری غدا بخوری که خودت از غدا خوردنت راصی باشی ولشین فکر کن که ی سفرهای پهنه وهر غذایی که تو دوست داری هم خست وتو تو ذهنت از این غذاها استفاده میکنی هیچ تهویی پیدا نمیکنی ولی همین رفتارو عملب انجام بدهوببین چه بلایی سر خودت میاری تجربه درفکر خیلی کمتر از تجربه در عمل ومثلا شما در مورد همسرت ی فکرایی داری که اون خسیس هر بار که بهت پول نده یا نداره اون چیزی که دوست داری بخری این تجربه رو که همسرت خسیس تو دهنت قویتر میکنه
دوست عزیز خانم فرزانه سلام ،وقت بخیر
ممنون از متنی که زحمت کشیدی فرستادی . خیلی هم خوب و مفید بود .ولی اشکالش اینه که خیلی غلط املایی داره .که روی مفهوم جملات تاثیر منفی می ذاره .اگر قبل از ارسال متن ،ویرایش کنی بفرستی عالی میشه .
ممنون از شما …
این فایل در مورد خوردن است که آیا خوردن با چاقی مرتبط است یا نه
ما آدم های چاق بالاترین دلیل چاقی خودمون رو خوردن می دونیم چون هروقت حرف از لاغری شد گفتن کمتر بخور چه خبرته مراقب باش فلان فلان
در واقع ما یه فکر داریم که به این فکر عمل میکنیم و نتیجه ی عملکرد میشه تجربه
مثلا فکر خوردن بعد میشه خوردن وبعد احساس بد بعد از خوردن که فکر رو تقویت میکنه هرچه بیشتر عمل تکرار شود و تجربه احساس تکرار شود فکر تقویت میشه
عین همین خوردن کهبا اینکه میدونستی نباید بخوری میخوردی وحالت بد میشد جوری بود که من میخوردم بعد بالا میاوردم این تجربه باعث تقویت فکر میشد وباز خوردن ها تکرار میشد
و این رفتارها تبدیل به عادت میشد در روش های قبلی تو میخواستی عمل رو فقط تغییر بدی بدون تغییر فکر مسلما نمی شد چون هر عملی بعد از فکر انجام میشه فکر فرمان دهنده است وعمل اجرا کننده .
اینجا قسمت سوم وارد میشه که بسیار مهم است و نتیجه رو رقم میزنه اون هم انتظار تو است همان باور.
انتظار تو از غذا چیه؟
آدم لاغر غذا میخوره آدم چاق هم غذا میخوره چرا یکی چاق میشه یکی اندامش تکون نمیخوره؟؟؟؟؟
یه همکار مامانم داشت از مامان من بیشتر میخورد ولی تکون نمیخورد اما مامان من چاق میشد چرا؟چون اون خانمه همیشه میگفت من چاق نمیشم همیشه همینم ولی مامان من میگفت من آب بخورم چاق میشم
چی در این فرد تفاوت داره؟؟؟؟انتطارشون از خودشونه یکی چاقیه یکی لاغریه
درمسیر لاغری باقدرت فکر قراره ما این سه فکر عملکرد و باور رو هم سو کنیم وقتی این سه همسو شوند تو به هرچیزی بخواهی میرسی
مثلا کار فکر کار در من ایجاد شد عمل کردم رفتم دانشگاه مدرک گرفتم سرکار هم رفتم ولی انتظار من از کار بیکاری بود و مادر بودن تو خونه نشستن همینجور شد دوباررفتم سرکار دوبار بیکار شدم چون باور من نبودن زن در محیط کارخونه بود یا باورم فقط مادر بودن وزن خونه بودن بود
چقد این مسیر قشنگه دارم علت تک تک مسائل زندگیمو درک میکنم
افراد چاق تعریف های از غذاها دارند که افراد لاغر اصلا ندارن همان غذا رو میخورن لاغر هم هستند من خودم دوتا برادر لاغر دارم تو یه خونه سر یک سفره بودیم پس چرا اونا لاغر ماندند ومن روز به روز چاقتر شدم؟؟؟چون انتظار من از غذا چاقی بود؟
واین بسیار حیرت انگیزهه
در این دوره فکر من داره عوض میشع عملکرد من با دوسال پیش قابل مقایسه نیست احساس من خیلی بهتر شده انتظارم عوض شده انتظارم فقط لاغری سبکی سلامتی است
من این مسیر رو رها نمیکنم و تمام تلاش خودم رو برای تغییر باورهام میکنم تغییر باور فقط فقط با تکرار تکرار تکرار یک فکر ایجاد میشود
افکار خراب پاک نمیشود هستند پس باید اینقد رو افکار جدید لاغریت کار کنی که ذهن فقط از این ها استفاده کنه تو ۳۳سال اطلاعات اشتباه و تصاویر اشتباه بخشداری پس از این به بعد فقط آگاهانه اطلاعات صحیح به ذهنت بده
من میخوام طبق نیاز بدنم بخورم واز زندگیم لذت ببرم به حدی که احساس من خوب باشد
در نهایت خوردن هیچ ارتباطی به چاقی ندارد همه ی انسان های برای تولید انرژی به غذا نیاز دارند اما به اندازه ی نیاز بدنشون.
تو باید مدام روی انتظارات خودت کار کنی وقتی افکارت با عملت هم سو شود نتیجه ی خوشایندی به تو میدهد و فکرت تقویت میشه و عمل درست باز تکرار میشه و تبدیل به عادت میشه و انتظار تو میشه لاغری
فقط در این مسیر با احساس خوب تکرار کن همین
سلام و درود , استاد عزيز & دوستان گرامى در سرزمين لاغرى با ذهن😊روز صد و پنجم تكرار , فايل , آيا خوردن در چاقى و نخوردن در لاغرى مؤثر است⁉️خوردن يا نخوردن , و تأثير و ارتباط ش با چاقى و لاغرى چگونه است⁉️⭐️سوْالات ذهنى كه اغلب در ذهن افراد چاق تكرار مى شه اينه كه , آيا خوردن آدمو چاق مى كنه يا نمى كنه⁉️آيا براى اينكه مى خوايم لاغر بشيم , بايد كم بخوريم⁉️يا بايد رژيم بگيريم⁉️و چطور مى شه هم آدم غذاشو بخوره ! و هم از خوردن لذت ببره ! و هم محدوديت خوردن نداشته باشه ! و لاغر هم بشه ! ⭐️شايد بزرگترين مقصر چاقى مونو , ” خوردن ” مى دونيم ” خوردن آدمو چاق مى كنه “و بيشترين باورى كه آدماى چاق در مورد چاقى و اضافه وزن شون دارن , اينه كه خوردن چاق مى كنه , و اين خطاى ذهنى ست , در حالى كه در اين مسير دريافتم كه بزرگترين مقصر چاقى م , افكار و باورهاى ذهنى خودم هستن و لاغرى با اصلاح افكار و باورهاى خودم آسون تر از اينه كه بخوام بيرون از خودم دنبال راهكارهايى براى لاغرى م باشم و اين فوق العاده س كه براى لاغرى م بايد افكار و باورهاى خودمو , تغيير بدم , و نه افكار و باورهاى ديگران رو , و چقدر ذهنم خسته تَر مى شد كه بخوام افكار و باورهاى ديگران رو در مورد خودم تغيير بدم . اما وقتى من در اين مسير روى افكار و باورهاى ذهن خودم كار مى كنم , نه تنها خسته تَر نمى شم بلكه با حال و احساس خوب ادامه مى دم . بسيار شنيده ام از همكارانم در محيط كار و از اطرافيان و فاميل كه خوردن برنج , نان , شيرينى و … چاق مى كنه وبخاطر همين باور , خيليا اولين راهى كه براى لاغرى به فكرشون مى رسه , انواع رژيم هاى غذايى ست . اما من در اين مسير دريافتم كه خوردن برنج و نان و شيرينى و … چاق نمى كنه , بلكه اون فكر و باور و احساسى كه ما از خوردن تجربه مى كنيم در روند چاقى تأثير داره . شايد در مورد خودم بتونم حدس بزنم كه اين باور , در من بوده اما نه صد در صد ! چرا كه من دنبال روشهاى رژيمى نبودم و راه حل فكرى من براى لاغرى ورزش كردن بود البته بدونِ رعايت مصرف مواد غذايى ورزش مى كردم . در قرآن هم اشاره شده كه بخوريد و بياشاميد , اما اسراف نكنيد ! و در اوايل دوره اين موضوع هم توضيح داده شد كه خوردن غذا چاق مى كنه ! اما غذا خوردن چاق نمى كنه !خوردن بايد در شرايط مناسب با حال و احساس خوب باشه , و نه در هر شرايطى , مثال , وقتى ما تحت استرس و مسئله اى نگران كننده قرار مى گيريم , بدن ما ( ذهن ) در لحظه واكنش نشون مى ده , و خود بخود كم اشتها مى شيم البته موقتى ! و اين خيلى هم طبيعيه , اما براى بعضى مردم , عجيبه كه يه آدم گاهى اشتها نداره ! اگرچه متاسفانه من وقتى نگران مى شدم , هل و هوله , و هر چيزى كه راحت در دسترس بود , به مقدار زيادى مى خوردم شايد بخاطر اينكه ياد نگرفته بودم كه براى حل مسائل و نگرانى هام چه كارى بهتره انجام بدم ! و چه واكنش مناسبى داشته باشم ! و الان يادم اومد كه چرا احساسم بد مى شد , بخاطر اينكه وقتى من زياد مى خوردم مثلا يه بسته بيسكوييت يا پفك , چيپس و يا مقدار زيادى غذا , بعدش احساسم بد مى شد , مخصوصا بعد از خوردن مقدار زيادى بيسكوييت و يا شيرينى كه اين احساس بد رو داشتم و آگاه نبودم كه چرا احساسم بد مى شه ! و در اين مسير دريافتم كه زياد خوردن , در حال و احساس بد ما تأثير داره , اما خدارو شكر و سپاس در اين مسير دريافتم كه راههاى زيادى براى باقى نموندن در نگرانى و حال و احساس بد وجود داره , و در حالت نگرانى , و احساس بد تنها راه فقط خوردن نيست ! پس بهتره كه براى باقى نموندن در احساس بد در خودم احساس خوب ايجاد كنم , نه اينكه نگرانى م رو با خوردن زياد هل و هوله و غذا برطرف كنم . من فكر مى كردم چون غذا پخته شده و تازه هست , بهتره بخورم تا اينكه غذاى مونده بخورم , بخاطر همين در شرايط حال و احساس بد و نگرانى هم غذا مى خوردم . در حالى كه الان فكر مى كنم بهترين كار اينه كه در حالت نگرانى چيزى نخورم و از اين جهت تا حدود زيادى تغيير كرده ام چون اين واقعا مسئله ى من بود كه بابت ش احساس بد داشتم . ⭐️از طرف ديگه حتى نخوردن غذا هم مسئله است , از روانشناس به نامى شنيدم كه نخوردن غذا هم مسئله است ! من خودم فردى رو ديده ام كه اصن به غذا خوردن اهميت نمى داد ! بايد آگاه بود كه هم , زياد خوردن و هم نخوردن غذا مسئله اى در ذهن است . و خدا رو شكر و سپاس در اين مسير ريشه ى مسئله ى چاقى در ذهن روشن و شفاف بيان شد , مسئله ى چاقى ريشه در افكار و باورهاى ما داره , و چاقى , بيمارى ذهنى ست كه بايد درمان شود , و اين كارى نيست كه من خودم انجام بدم بلكه براى تغيير باورهاى ذهنى بايد از متخصص اين روش كمك گرفت . همينطور خيلى بايد روزانه مراقب افكار خود باشيم و به افكار منفى مون پَر و بال نديم و به چيزاى خوب توجه كنيم , حتى مى شه گفت , چاقى ريشه در فرهنگ ما داره , مثال , وقتى نوزادى به دنيا مى ياد , وزن بچه مهمتر از سلامتى مادر و فرزنده , و تازه مادر بايد نگران اين باشه كه وزن نوزادش مثلا زير 3 كيلو هست ! خيلى بايد مراقب افكار و باورهاى ذهنى مون در دوران باردارى و شيردهى باشيم , من از اولين باردارى فرزندم چاقى و اضافه وزنم شروع شد , چون فكر مى كردم كاملا طبيعى ست كه اضافه وزن داشته باشى , البته اين فكر من نبود بلكه اينو شنيده بودم و چون گفته بودن كه نوزاد املاح و كلسيم و … بدن مادر رو تغذيه مى كنه شايد شايد , فكر مى كردم بايد بيشتر بخورم تا خودمو حفظ كنم ! نمى دونم فقط حدس مى زدم , مرحله به مرحله اطرافيان نظر مى دادن و خب مردم در هر صورت حرف مى زنن اما من بايد آگاه مى بودم و به خودم اعتماد مى كردم , كه البته اينطور نبودم ! بعدشم بجاى اينكه از زندگى ت با بچه ت لذت ببرى , يكى از راه برسه و بگه , يه چيزى بدين اين بچه بخوره , چاق بشه , درسته كه فرزند من لاغر بود , اما شاد بود , و همين مقايسه ها متاسفانه با مادرى ناآگاه چه مسائلى رو بوجود مى آره ! و بعد از اون چقدر در ميان مردم اينو بخور لاغر مى شى , اونو نخور چاق مى شى ! سرگرمى ها و جشن هاى متنوعى كه نداشتيم , حتى سرگرمى هامون در طبيعت , جشن عروسى , جشن تولد هم , خوردن بود و نگرانى از اينكه چاق شديم , لباس چى بپوشيم و … و غافل از اين بودم كه تمام اين افكار و باورها بخاطر اين بود كه من در مسير چاقى بودم و همين چيزا هم جذبم مى شد ! خيلى چيزا يادمون رفته ,اما اونا در اعماق ذهن ما ته نشين شدن , و حالا كه من در مسير لاغرى با ذهن هستم , افكار و باورهاى فرا گرفته از اينو اون كم كم دارن مى يان به سطح بالايى ذهنم و قدرت شونو از دست مى دن . البته آگاه هستم كه اين دوره ى آموزشى يه هدف بلند مدت هست و نه كوتاه مدت , چرا كه من مى خوام با هدفم زندگى كنم … من دريافتم كه نبايد هر چيزى رو باور كنم و يا تحت تأثير حرفاى مردم قرار بگيرم ! اگه ياد بگيريم همه چى رو از جانب خدا بدونيم , ديگه تحت تأثير حرفاى اينو اون قرار نمى گيريم , بايد ببينيم اعتمادمون به چيه ⁉️خدا مى گه , همه چى درست مى شه , اما شيطان مى گه , همه چى تموم شد ! ⭐️همه ى ما , نقاط قوّت و مثبتى داريم كه با توجه به اون جنبه هاى مثبت مون مى تونيم روند لاغرى با ذهن مون رو هموارتر كنيم , همينطور هم , نقاط ضعف و منفى داريم كه در اين مسير آرام آرام اصلاح مى شن . شايد آدماى چاق همه چى بخورن اما من هميشه از بين غذاهاى متنوع در مهمانى ها غذاى مورد علاقه ى خودمو بدون درگيرى ذهنى انتخاب مى كردم و از اين انتخاب هم , احساس خوبى داشتم و دوست نداشتم , چند نوع گوشت رو با هم بخورم , حتى صبحانه , ناهار و شام يه چيزى رو كه دوست دارم انتخاب مى كنم . و اين نقطه مثبت منه .و اما نقطه ى منفى من , مقدار غذايى بود كه مى خوردم و بيشتر در حالت نگرانى و بعد از اون احساسم بد مى شد و در اين مسير آرام آرام در حال تغيير هستم . خداروشكر و سپاس , در اين مسير هستم و اين فايل , فايل خيلى قوى و قدرتمندى بود كه ريشه ى اصلى چاقى كه همون افكار و باورهاى ما هستن رو , بخوبى تحليل و بررسى كرد . ⭐️افكار و باورها در رابطه با كار , در كشوراى ديگه , همه كار مى كنن و بار و فشار زندگى فقط روى مرد خانواده نيست , درسته , اما به همون ميزان زنان از حقوق و آزادى و مزايايى برخوردار هستن , و استقلال مالى دارن , و در خانواده قدرت حاكم نيست , و مسئوليتهاى زندگى و مراقبت از بچه ها بين پدر و مادر تقسيم مى شه , و هر دو تصميم گيرنده هستن , در كشور ما هم اين مسئله روو به رشد و آگاهى ست و اينكه در كشور ما مرد , نان آور خانواده است از اين جهت خوبه كه يه زن در دوران باردارى و شيردهى نياز به حمايت بيشترى داره و اگه اين نيازها با حمايت مرد خانواده تامين بشه , در رشد و پرورش فرزندان هم مؤثر خواهد بود . و اينو ناديده نگيريم كه باردارى و شيردهى مادر خودش يه نوع مسئوليت ويژه ايست كه از خداوند مهربان به زنان هديه داده شده است . البته خيلى خوبه كه مرد بره سر كار , و اين يه فاصله ى مقدس است كه در استحكام پايه هاى زندگى تاثير داره مردان هم , دوران باردارى و شيردهى و خيلى مسائل خانما رو ندارن و از اين جهت آسوده تَر هستن و مى تونن با آرامش بيشترى كار كنن🥰من الان خودم متاسف هستم كه چرا در دوران باردارى و شيردهى مرخصى نگرفتم يعنى ارزشش رو داشت كه من با آرامش در خونه مى موندم و اين دوران زيبا رو به سلامتى مى گذروندم اما آگاه نبودم ! ⭐️حس خوب , احساس خوب , بهترين چيزيه كه من در اين مسير دارم , و همواره به ياد داشته باشيم كه GPS ذهن ما , احساس ماست و احساس خوب در خودمون ايجاد كنيم , چون احساس خوب روى تقويت ذهن تأثير مثبت مى زاره . و يكى از راهكارهاى ايجاد احساس خوب , استمرار در مسير , ادامه دادن , ديدن و گوش دادن به فايلهاست . 🌟نكات طلايى اين فايل , موضوع خوردن ارتباطى با چاقى نداره , اما تعريفى كه ما از خوردن در ذهن مون داريم , داره ما رو چاق مى كنه ! و بخشى ش هم مربوط به رفتارهاى اشتباه ماست , حتما شنيده ايد كه , 98 درصد چيزايى كه ما فكر مى كنيم هرگز اتفاق نمى افتد ! شايد بخاطر همينه كه تجربه ى فكر كمتر از تجربه ى عمل هست . با تشكر فراوان , خدا قوّت , شاد و پرانرژى باشيد🥰♥️💙
در ذهن افراد چاق بالاترین مقصر چاقی رو خوردن میدونن درسته خیلی باورهای غلط مثل ارث و ژنتیک داریم ولی خوردن رو بالاترین مقصر میدونن .(منم در گذشته اینطور میگفتم و همیشه با کم خوردن میخواستم لاغر بشم و یا با محدودیت میخواستم لاغر بشم ولی از وقتی که در دوره ها هستم دیگه از این جنس افکار ندارم دیگه راحت تر میخورم خیلی راحت تر بدون حال بد بدون افکار منفی چون من تکاملم رو فکر کنم خوب طی کردم من قبل از اشنایی با ابن دوره سالها در رزیم و ورزش سخت بودم ولی هیچ وقت نتیجه به اندازه تلاشم نبود و همیشه غصه میخوردم چرا از خیلیها کمتر میخورم اما وزنم همش،در حال نوسان و بالا رفتن هست اخه چرا ؟؟تا کی ؟؟؟چرا حد اقل ثابت نمیمونم و کلی از این افکار داشتم و میدونستم جاقی و لاغری فقط از راه کنترل خوردن انگار به دست نمیاد و یه جای دیگه در من انگار ایراد داره و وارد دوره ها که شدم واقعا حرفها رو پدیرفتم و دلم میخواست منم مثل بقیه اطرافیانم عادی بخورم و چاق نشم و برای همین با وارد شدن به دوره تمام حرفها رو با جون و دل پذیرفتم و عمل کردم و چقدر آرامش دارم و چقدر لدت می برم )
.
شروع از فکر هست و دستور مغزی به وجود میاد و از عمل کردن تجربه به وحود میاد و اون تجربه باعث خالص شدن شما میشه در هر جنبه مثل گلسازی و اشپزی و ..
پس اگر شما از نحوه ی غدا خوردنت راضی نیستی و میگی من از پرخوری خودم ناراحتم و یا غدا میخوری و بعد از اون عذاب وحدان میگیری در واقع از تجربه ات و یا رفتارت راضی نیستی پس عملکردت درست نیستی وقتی حالت خوب نیست داری فرمانی رو که باعث اون عمل شده رو تقویت میکنی و به همین دلیل هست یک سری رفتارها در ما تبدیل به عادت میشن .( اگر از اون دسته چاقها هستی که هم رفتارت و هم افکارت و هم باورت مشکل داره بدون تعارف باید هر سه بخش رو درست کنی تا جسمت هم درست بشه و نمیشه خودت انتخاب کنی نه این بخش رو کاری ندارم حالا میرم سراغ بخش دیگه چون دوست دارم زیاد بخورم به رفتارهای غداییم کاری ندارم نه نمیشه از هماهنگی هر سه بخش در تو لاغری به وجود میاد پس اگاه باش و هر سه بخش رو با هم تغییر بدین تا جسم شما تغییر کنه حالا شاید فردی واقعا در بخش عملی و خوردنهاش خیلی مشکل نداشته باش باید از اون بخش رد بشه و بقیه رو با اون بخش هماهنگ کنه بستگی داره شرایط هر فرد با فرد دیگه در چاقی فرق داره )
یعنی اگر به خودت میگی من پرخوری میکنم یا بعد از خوردن عداب وجدان داری یک زمانی فرمول چاقی در شما شکل گرفته و من علاقه مند شدم به بیشتر خوردن و شما اولین چیزی که از اطرافیان شنیدین این بوده که ادم های چاق پرخوری میکنن و اصلا این حرف در ذهن آدم لاعر نیست و اصلا جسمش به غذا ربطی نداره اما چاقها بر عکس هستن و در ذهن چاق اونها خوردن مسا وی با چاقی جسمی هست (. من بعد از ازدواج و بعد از هر بارداری واقعا چاق شدم چون واقعا شنیده بودم و دیده بودم که افراد در این مواقع چاق میشن و خواهرم رو و اطرافیان رو میدیدم که بعد از ازدواج یا بارداری چاق شدن و به موقع این برنامه ها در ذهن من به اجرا گذاشته شدن و من رو چاق کردن در واقع باید بگم بعد از ازدواج و یا در دوران بارداری خیلی زیاد میخوردمو نتیجه هم که چاقی زیاد برای من بود )
وقتی رژیم میگیری تا ابد موفق نمیشی چون ما فقط میخواییم بخش عمل رو تغییر بدیم و کاری به بخش فکر و فرمولهای ذهنی خودمون نداریم پس،شکست مبخوریم چون میخواد یک سمت ماجرا رو درست کنه و فقط سمت اجرا کننده رو تغییر بده ولی باید سمت دستور دهنده رو تغییر بدیم .(من کسی بودم که بارها عالی رژیم گرفتم و متناسب هم میشدم حتی اخرین بار به وزن ۵۹ کیلو رسیدم از ۱۰۰ کیلو و بقیه دفعات هم در حد ۲۰ کیلو و یا ۱۸ کیلو و یا ۲۵ کیلو کم کردم و متناسب شدم اما چون بی خبر از این مسایل بودم فقط در بخش اجرا کننده و عمل خودم میخواستم تغییر بدم و همیشه شکست میخوردم و دوباره چاق میشدم چون دستورهای مغزی من که عوص نشده بودن و من در نهایت در مقابل اون همه افکار و باورهای چاقی و دستورهای چاقی و تصویرهای چاقی شکست میخوردم و حالا که در این مسیریم بر عکس متوجه میشم هم افکار من هم اعمال من هم باورهای من تا حد قابل ملاحظه ای تغییر کرده اند و نتیجه ی لاغری من هم به اندازه ی همین تغییراتم در من به وجود اومده که در واقع بارها استاد این تغییرات رو برای ما توضیح دادن که در پروسه ی لاغری با ذهن این تغییرات دقیقا بر عکس چاقی هست اول از سطح فکر شروع میشه و بعد به تغییر اعمال میرسه و بعد به تغییر اندام میرسه که همون نقشه ی ذهنی لاغری هست که باید اول به خوبی در ذهن خودمون ترسیمش کنیمو بعد از ایستگاه اول که تغییر افکار هست شروع به حرکت کنیم تا به ایستگاه آخر که تغییر اندام هست برسیم )
هر رفتاری دو بخش داره هم بخش دستور دهنده و هم بخش اجرا کننده و یک بخش دیگه هم هست و اون باور ما نسبت به اون رفتار هست و این تعیین میکنه این رفتار چه نتیجه ای در ما به وجود میاره و این باور و انتطار ما هست که نتیجه رو تعیین میکنه پس خیلیا هستن در اطراف ما که خیلی پرخوری میکنن ولی متناسب هستن شباهتش با ما چیه اونم داره زیاد غدا میخوره و ما هم داریم زیاد غذا میخوریم و هیچ فرقی با هم نداریم هر دو داریم به فرمولی جواب میدیم و پرخوری میکنیم اما چه چیزی متفاوتی بین هر دو وحود داره که باعث چاقی در من میشه اما در اون نمیشه ؟؟؟؟باور ما هست و اون فرد فکر نمیکنه که این غذا باعث چاقی من میشه و کلی افکار غلط در ذهنش نیست اما فرد چاق چون تعریفش از مواد غدایی اشتباه هست که نون و بر نج و فست فود چاق میکنه پس انتطار من از مواد غذایی چاقی بیشتر هست و اما اون فرد متناسب نتیجه اش میشه تناسب اندام و از این افکار نداره و میگه من گرسنه ام و میخوام بخورم ولی فرد چاق هی غداش رو کم کنه لاعر نمیشه چون باور داره با خوردن چاق میشه .(باور بخش بسیار تاثیر گذاری هست در کنار اون دو بخش یعنی نتیجه ی نهایی رو باور من رقم میزنه و اتفاقا چون من خواهر متناسب دارم که بسیار زیبا اندام هست که علاقه به چیپس و پفک هم مثل من داره و وقتی نگاه میکنم به خوردنش میبینم در جمع اونم مثل من همون مقدار چیپس و پفک میخوره ولی با خیال راحت و اما من قبلا که در این مسیر نبودم عداب وجدان داشتم ناراحت میشدم و همش میگفتم چرا خوردم کاش نخورده بود دیگه چاق شدم حتی یه جاهایی بقیه من رو مسخره میکردن که بازم تو غدا خوردی که هی بگی چرا خوردم بابا ول کن خوردی که خوردی دیگه اینقدر نگو و حالا دقیقا بر عکسش رو تا جایی که تونستم دارم عمل میکنم اگر شیرینی با چایی خوردم اگر میلم شد پفک و چیپس خوردم اگر فست فود خوردم یا … میگم این مواد خوردنی همه برای ادامه ی حیات من صروری هستن و نیاز هستن اگر به اندازه نیاز بخورم و درست بخورم و هر وقتم خوردم با حس خوب و لدت خوردم و گفتم نوش جونم اصلا فکر کردن نداره همین افکار من هست که چاقی رو در من به وحود میاره و بارها نشان خودم دادم ببین دخترم یا خواهرم یا همسرم چه راحت و بدون دعدعه میخورن اما انصافا کم میخورن به اندازه نیاز میخورن ولی هر چیزی که بخوان بدون محدودیت میخورن منم با نشون دادن الگو به ذهنم این قضیه رو راحت تر کردم و پذیرفتم ولی هنوزم باید روی باورهام کار کنم که باوحود هر چیزی که میخورم من باید لاعر و متناسب باشم و جسم من به راحتی متناسب میشه اگر افکارم و باورهام و رفتارهام با هم همسو بشن )
فرمول
عملکرد
باور یا انتطار
این سه بخش بسیار مهم هستن در تغییر کردن اما نتیجه ی نهایی رو این اخری تعیین میکنه که فیزیکی هم نیست و نمیبینمش
همه ی ادمها میگن باید کار کنیم تا پول در بیاریم و به خاطر همین دانشگاه میرن و مدرک میگیرین و مشعول کار هم میشه اما باوری میاد وسط که درذهن افراد متفاوت هست و بعضیا میگن با این اوضاع هر چقدر کار کنی به جایی نمیرسی و هر چقدر کار کنی رنگ خوشبختی رو نمیبینی چون باورش نتیجه ی نهایی رو رقم میزنه نه نوع کار و مقدار کار و فرد موفق هم داره کار میکنه و باورهاش موجب موفقیت میشه
هر چه باورها رو تغییر بدیم نتیجه متفاوت میشه مثل استاد .
وقتی فکر با عملکرد و با باور درست هماهنگ بشه نتیجه اش عالی میشه .
مثلا خیلیا میگن چون سنم بالا رفته و سوخت و سازم بدنم کم شده با این افکار یک دفعه فرد اضافه وزن پیدا میکنه چه چیزش تغییر کرده ؟؟؟ باور این فرد تغییر کرده و هر چقدر مراقبت کنه و کمتر بخوره فایده ای نداره و روند جسمش تغییر میکنه (من خودم اواخر رژیمم دو تا باور جدید پیدا کردم که مانع لاعری من شدن اول اینکه کم کاری تیرویید دارم و دوم اینکه یه مشکل هورمونی دارم که بارها از طرف اطرافیان و دکتر متخصص شنیده بودم این داروها و این مشکلات باعث چاقی تو میشه و به محص دریافت این حرفها انگار من نبودم که داشتم وزن کم میکردم یک دفعه روند من بر عکسش شد و استرس و ناراحتی من بیشتر شد اما همیشه از خودم سوال میکردم مگر یه قرص شیمیایی میتونه من رو چاق کنه اگر من زیاد نخورم ؟و هر چقدر کم میخوردم فایده نداشت چون باورهای من خراب شده بود و همون باورهای من نتیجه رو رقم میزد و حالا هی من ورزش سخت میکردم و یا کم خوری شدید میکردم اصلا فایده نداشت هیچ تازه چاقتر هم می شدم چون اون باورهای خراب داشت تاثیر هودش رو میزاشت و نتیجه رو رقم میزد ولی الان اصلا هیچ مانعی ندارم چون اطرافیان من با وجود خوردن این دو قرص بسیار متناسب هستن و من این دو رو باور رو رد کردم و دیگه قبول نمیکنم )
پس درستش چی هست ؟به دنبال پر خوری نباشید رفتار صحیح چی هست حالا اگر فردی پر خوری میکنه و لاعر هست جون باورهاش با ما فرق داره و اما رفتارش صحیح نیست و اگر یه جایی باورش خراب بشه کارش ساخته هست پس به دنبال پر خوری مثل اون نباش چون باورهات خراب شده پس به دنبال اون نباش که رفتارهای غلط یک نفر دیگه رو انجام بدی .(من از وقتی وارد دوره ها شدم بارها گفتم دوست دارم یک متناسب با رفتارهای متناسب و عالی باشم و من این چنین دوست دارم لاغر بشم و این لاغری مد نظر من هست و بارها هم استاد گفتن )
رفتار صحیح مشخصه من هر روز به هر اندازه که نیاز بدنم هست و رضایت دارم میخورم و به اندازه صد سال زندگی میکنم و درستش همین هست درست بخورم و لدت ببرم و زنده باشم پس به سبک شخصی خودت زندگی کن و کاری به کسی نداشته باش پس تو منطقی رفتار کن و لدت ببر و حالت رو خوب کن .(من عاشق این سبکم و من عاشق این مدل خوردنم و این زندگی کردنم و در اوج ارامش و لدت دارم میخورم و زندگی میکنم و هر روز به جسمم فرصت بیشتر میدم تا من رو متناسب کنه و اصلا من عاشق اون قسمت خودم شدم که غذا هست شیرینی هست من نمیتونم بخورم چقدر لدت بخش هست البته همون موقع ممکنه متوجه نشم بعدش که یادم میاد میگم ببین چقدر عالی رفتار کردی بود اما تو نخوردی به این میگن تغییر کردن پس چه بخوایی چه نخواهیی لاغر میشی فروغم )
چاقها فکر میکنن هر چه در اطرافت بود باید بخوری ولی حالا متوجه شدم نه غذا باید بخورم برای نیاز بدنم نه برای اینکه شاد بشم و یا همسرم غدا بخوره و یا بچه ام بخوره این فرد خودش رو نابود میکنه مثل شخصی هست که یک نفر کار میکنه تا همه ی اهالی خونه رو خرجی بده و ساپورت کنه و در نهایت زود از بین میره پس در مورد خوردن هم همین طور هست اگر به خاطر همه بخوری نا بود میشی .(من مدتها هست هر وقت گرسنه بشم غدا میخورم و حتی منتظر همسرم نمیشم چون دیر و زود میاد و زمان اومدنش ثابت نیست پس من میخورم و منتظر نمیشم و هر وقت ایشون هم اومدن براشون غدا میگیریم ولی خودم میل به خوردن ندارم و راحت از کنار میز غذا رد میشم در حالی که قبلا یه عالمه میخوردم مثلا ته دیگ برنج رو میخوردم یا خورشت خالی دو کاسه میخوردم و یا با نون چند لقمه میکشیدیم و میخوردم و …ته بندی میکردم تا همسرم از سر کار بیاد و با ایشون هم بشینم غدا بخورم ولی حالا نمیتونم و اگر هم از روی عادت بخوام موقع جمع کردن سفره نوک بزنم صدایی بلند در ذهنم میاد که نکن تو داری رفتار غلط انجام میدی چون سیری و یا موقع سرخ کردن عدا اگر بخوام نوک بزنم بازم یه صدایی هست که به من هشدار میده و من رو منع میکنه و من با گوش دادن به این صدا کلی تغییر عادت داشتم و موفق بودم و هستم در ریزه خواری نکردن مخصوصا با چالش من این رو نخوردم خیلی اصولی برطرفش کردم )
خوردن باعث چاقی نمیشه این درسته باید عدا بخوری تا زنده بمونی ولی نه اینکه همه چیز در اطرافت رو بخوری باید درست رفتار کنی دلیل نمیشه همه چیز رو بخوری و اگر نخوری بگی نمیشه انکار رژیمم نه ببین چه دوست داری اون رو بخور افراد لاغر همه چیز میخورن ؟؟؟؟(نه والا متناسبهای اطراف مثل دخترم اصلا عدا رو نمیبینن اینقدر میخورن که زنده بمونن واقعا در حد رفع نیاز بدنشون میخورن اما بدون افکار منفی هر وقت هر چی خواستن در هر زمانی میخورن بارها شده دخترم نصف شب مرغ سوخاری خریده خورده یا سیب زمینی مخصوص و یا آیس پک خورده ولی خوب بگو در طول روز خیلی کم خورده یا اصلا خوب نخورده که شاید یه جاهایی اینقدر کم خورده که من تذکر دادم بخور ادیت میشی ولی فارغ از زمان و نکان و نوع غدا میخوره و بسیار متناسب هست و اصلا کاری به غداهای اطرافش،و تعریف و تمجید دیگران نداره در مورد غذا اگر بخواد میخوره اگر نخواد امکان نداره به زور بخوره ) .
اصلا گرسنگی زمانی نیست بگی فلان ساعت
پس فکر و عمل و باور باید همه رو تغییر بدی تا موفق بشی نمیشه یکی رو تغییر ندی فایده نداره .
من به راحتی بعد از یه مدت عملکردم تغییر کرد و دیگه پرخوری نکردم دیگه ریزه خواری نکردم و دیگه عذاب وجدان نداشتم و …. و روی من تاثیر مثبت گداشت .
ترس از خوردن ریشه داره در ذهن افراد چاق پس عجله نکنید و نخوایید اختلال ایجاد کنید
اگاهی به خودت بده و از درون تغیر میکنی و چقدر احساس قدرت پیدا میکنی که خودت تونستی در خودت تغییر ایحادی کنی که سالها بقیه نتونستن در ما تغییر به وجود بیارنولی حالا ما بدون تحمیل کردن داریم لاعر میشیم و این ارزش داره و در ما قدرت به وحود میاره .
خورون ارتباطی با جاقی نداره اما تعریفی که شما از خوردن دارید شما رو چاق میکنه (واقعا من از روز اول که استاد تعهد گرفتن و نوشتم خودم مسول چاقی خودم هستم و حالا مسول لاعری خودمم هستم اونجا احساس قدرت کردم و اونجا که واقعا تغییر در اندامم رو دیدم دیگه به خودم ایمان اوردم و احساس توانمندی کردم که میتونم و ادامه دادم و هنوز م ادامه میدم چون همین برای من ارزش داره و سالها من رفتم متخصص تغدیه و ورفتم باشگاه ولی نمیتونستم وزنم رو ثابت نگه دارم یا متناسب بشم و نتونستم پرخوری نکنم و یا بگم میل ندارم ولی حالا به راحتی همه چیز تغییر کرده )
اگر شما از نحوه ی عملکردت راصی هستی کاری به خوردنت نداشته باش فقط تصویر ذهنیت رو عوض کن کارت درست میشه .ولی اگر از خوردنت ناراضی هستی اول باید این رفتار رو اصلاح کنی و بعد باورهات رو تعییر بده تا موفق بشی و این رژیم نیست اصلا این دوره ها گرسنگی نداره فعالیت نداره اگر از رفتارت ناراصی هستی باید اصلاحش کنی و این ربطی به رژیم نداره ما میخواییم درست رفتار کنیم تا از رفتار خودمون راضی باشیم و عداب وجدان نداشته باشیم حتی در دوره های استاد حتی جاهایی هست که اگر با خوردن خودت مشکل نداری اصلا تمرینات رو انجام نده و بگدر ولی اگر هر روز از خوردنت حالت بد میشه این تجربه تاثیر بد میزاره و هر چقدر فکر کنی فایده نداره با فکر تغییر نمیکنی تجربه ی فکر خیلی قدرتش از تجربه ی عملکرد کمتر هست .
اگر خودت مشکل داری و احساست بد میشه باید درستش کنی اول
باید از آموزش ذهنی استفاده کنی برای اصلا ح افکار و عملکرد و اصلاح باور و هر سه رو هماهنگ کن تا تغییر کنی و هیچ ربطی به رژیم نداره .
هر عملی از فکر شروع میشه و بهش عمل میکنی و در نهایت تجربه ای به دست میاری که با باور شما هماهنگ هست .
من اینجا هستم تا سبک شخصی خودم رو در خوردن و زندگی کردن به دست بیارم .( من قبلا در هسه بخش تا حدودی مشکل داشتم و حالا خیلی بهتر شدم و هنوزم میخوام که بهتر باشم و میدونم بهتر میشم و همچنان ادامه میدم تا انتظارم از خودم این باشه ک من به زودی یه شگفتی ساز میشم و در وزن دلخواهم قرار میگیرم و لذت میبرم )
سلام استاد عزیز، امیدوارم بتونم جوابم رو از شما بگیرم چون ذهنم رو خیلی درگیر کرده!!
اول از همه تشکر میکنم از شما برای این سایت فوق العاده و عالی و فایل های اگاهی دهنده و زحماتی که شما به رایگان در اختیار ما قرار داده اید، بینهایت سپاسگزارم استاد عزیزم.
سوال من این است همانطور که شما فرمودید احساسی که خوردن در ما ایجاد میکند تعیین میکند که ما چاق باشیم یا لاغر. سوال من در مورد عادت های بدی است که افراد چاق به ان مبتلا هستند و باعث چاقی در انها شده، مثلا پرخوری یا مصرف بی رویه شیرینیجات، مثلا من وقتی چیزی میخورم که فکر میکنم میتونستم نخورم یا دلیلی نداشت بخورم احساسم بد میشه و عذاب وجدان میگیرم در حالی که خیلی هم علاقه به خوردنش دارم، حالا میخواستم بدونم من از کجا بفهمم که منم مثل انسان های لاغر چیزی خوردم که هوس کردم و ازش بگذرم یا متوجه باشم که عادت اشتباهیست که باید ترکش کنم؟ مرز بین این دو کجاست؟ ممنون میشم بهم جواب بدهید و بی صبرانه منتظر پاسخ شما هستم. پیشاپیش صمیمانه از شما تشکر میکنم.
سلام دوست عزیز
به مرور که از محتوای آموزشی استفاده کنید مهارت شما در شناسایی و تحلیل افکاری که در ذهنت داری بیشتر می شه
در مورد موضوعی که مطرح کردید مشکل اصلی “علت خوردنه”
1- افراد متناسب قطعا هر چیزی رو دوست داشته باشند می خورند
1- افراد چاق هم قطعا هر چیری رو که دوست داشته باشند می خورند
2- افراد متناسب وقتی نیاز به خوردن داشته باشند اون چیزی که دوست دارند رو می خورند
2- افراد چان اهمیتی به نیاز بدن ندارند و هر بی دلیل اون چیزی که دوست دارند رو می خورند
3- افراد متناسب وقتی چیزی که دوست دارند رو می خورند به اندازه ای می خورند که لذت خوردن با رنج و غذاب پرخوری خراب نشه
3- افراد چاق وقتی چیزی که دوست دارند رو می خورند به اندازه ای می خورند که لذت خوردن با رنج و عذاب پرخخوری خراب می شه
نکته اول که باید بهش توجه کنیم “نیازه”
کار سختی هم نیست اگه بخوایم توجه کنیم
مثلا اگه شما نیم ساعت قبل غذا خوردی هیچ میلی به خوردن نباید داشته باشی چون خوردن برای تامین انرژی بدنه
مثل دستشویی رفتن که برای دفع مواد زائده
چرا نمی ری تو دستشویی بشینی کتاب بخونی
چرا برای خوابیدن از دستشویی استفاده نمی کنی
شرایط و چگونگی استفاده از دستشویی کاملا مشخصه و از آن در جنبه های مختلف استفاده نمی کنیم
در مورد همه چی به همین شکل عمل می کنیم فقط در مورد خوردن اینطور نیستیم
به خوردن که می رسیم اصلا مهم نیست نیاز داریم یا نه
چون وجود داره باید بخوریم
شما هر کاری رو به این شکل انجام بدی نه تنها نتیجه مطلوب نمی گیری بلکه همیشه احساست بد می مونه
پس اولین مورد درک “علت خوردنه”
و وقتی به این شکل به موضوع نگاه کنیم می بینیم که در 90 درصد مواقع واقعا نیازی نداریم ولی هر بار به دلیل متفاوت و مسخره ای بازم می خوریم
اینها به مرور درست می شه این توضیحات جهت اطلاع بود و شما باید مسیرت رو ادامه بدی و سعی کنی به آموزشها عمل کنی
بدون احساس بد و نگرانی ادامه بده نتیجه عالی می گیری
سلام🙂
یادمه این فایل در طول چالش من اینو نخوردم ضبط شد در پاسخ به سوال یکی از دوستان که اتفاقا از دوره ورود به سرزمین لاغرها نتیجه گرفته بودن و الان سوالشون این بود که چرا شما که همیشه میگین خوردن ترس نداره و مواد غذایی ادم رو چاق نمیکنه داری روی قضیه خوردن کار میکنید؟؟؟
بله درسته خوردن آدم رو چاق نمیکنه
مواد غذایی جهت تامین انرژی بدن هستن ونمیشه برای لاغر شدن خوردن رو حذف کنیم
شاهد این قضیه افراد لاغری هستن که اتفاقا خیلی هم پرخورن ولی متناسبن و افراد چاق زیادی رو هم میبینیم که اتفاقا خیلی کم میخورن ولی چاقن و نهایت میتونن وزنشونو ثابت نکه دارن یا روند چاق شدنشون رو کند کنن🤨😶
از همین مثال نقض میشه فهمید که قانون خوردن مساوی چاقی اصلا وجود نداره و نمیشه برای لاغر شدن خوردن رو کم کنیم یا حذف کنیم
همه آموزشهای لاغری با ذهن بر این اساسه که چاقی ناشی از یکسری فرمول اشتباه ذهنی هست که از بچگی به خاطر دیده ها و شنیده هامون درباره چاق شدن و افراد چاق از اطرافیان دریافت کردیم که در زمان مناسبش باز شده و ما رو چاق کرده
و تنها تفاوت افراد چاق و افراد لاغر در وجود همین فرمولهای چاق کننده در ذهن هست که منجر به ایجاد تصاویر چاق کننده در ذهن افراد چاق شده و در نهایت مغز هم دستوراتی صادر کرده که منطبق با اون تصاویر باشه و این دستورات منجر به عمل و رفتارهایی شده که برای ما احساس خوب یا بد داشته و هر دوی این احساسات اون فکر اولیه و فرمول اصلی رو تقویت کرده و ما باز از اون رفتار بیشتر انجام دادیم و در واقع تکرار اون رفتار برای ما تبدیل به عادت شده
عادتهایی که ما اونا رو مسئول چاقیمون میدونیم در مورد من خوردن شیرینی و هله هوله و شکلات یه رفتار چاق کننده بود یا خوردن بیش از حد در مهمانیها و دورهمیها که منجر به فشار شکم میشد و سنگینی و نفخ شکم و درنهایت عذاب وجدان و سرزنش خودم بابت اینکه نتونستم جلوی شکمم رو بگیرم
و حالا در روش رژیم گرفتن روی میزان خوردن تعداد دفعات خوردن و اینکه چی بخوریم چی نخوریم مانور میدیم و توی ذهنمون به یه عالمه خوراکی برچسب چاق کنندگی و لاغر کنندگی میزنیم و میخوایم بر اساس کم کردن چاق کننده ها و افزایش مصرف لاغر کننده ها وزن رو کاهش بدیم در صورتیکه در لاغری با ذهن یاد میگیریم که غذاها همشون جهت رفع نیازهای بدن ما به انرژی هستن وما بهشون برچسب زدیم و بر اساس اون برچسب هم در جسم ما عمل میکنن مثلا وقتی ما برنج رو چاق کننده میدونیم هر بار که برنج بخوریم چاقتر میشیم بر این اساس خیلی از افراد چاق رو میشناسیم که برنج رو در هفته نهایتا یکی دو بار اونم به مقدار کم میخورن و باز هم چاقنولی افراد لاغری رو میشناسیم که هر روز روزی ۲ بار برنج میخورن ولی متناسبن😏
در ذهن ما خیلی از لذت ها مساوی با خوردن تعریف شده که همین در افراد متناسب اصلا اینطور نیست مثلا تفریح کردن برای ما حتما معادل خوردنه سفر کردن معادل خوردنه دورهمی مساوی خوردنه حتی زیبا بودن و توی چشم اومدن و مورد تایید دیگران بودن هم مساوی خوردنه
همینه که ما موقع سفر سبد داخل ماشین رو از خوراکیهای مختلف پر میکنیم یا در دورهمی های دوستانه حتما شیرینی کیک وآجیل و میوه و…رو فراهم میکنیم تا به اصطلاح خودمون بیشتر خوش بگذره😁😁
در لاغری با ذهن ما درک میکنیم که حتی رفتارهای پرخورانه ما هم ناشی از اون فرمولهای ذهنی ما است که منجر به عا تهای پرخوری شده و ما لازمه اونو تغییر بدیم تا رفتار تغییر کنه ولی از اونجاییکه رفتار هم منجر به احساس میشه و احساس ناشی از اون رفتار منجر به تقویت اون فرمول میشه (چون به صورت تجربه در اومده )میشه با مهندسی معکوس رفتار غذایی رو هم تغییر داد تا فرمول راحت تر سست بشه و تغییر کنه👌👌👌
البته این کار برای کسانی هست که از رفتار غذایی خودشون راضی نیستن و اون رفتار تکرار شونده رو عامل چاق شونشون میدونن و بعد از این رفتار غذایی عذاب وجدان میگیرن و احساس بد و خودشون رو سرزنش میکنن پس این رفتار در ذهن اونا تجربه ای هست که منجر به تقویت فرمول ذهنی چاق کننده (خوردن=چاقی)میشه
ودر چالش من اینونخوردم به صورت خیلی مویرگی روی اون عامل خوردن کار میکنیم و اونو کمرنگ میکنیم تا از اثر احساس ناشی از تجربه خوردن برفرمول اصلی که خوردن رو عامل چاقی میدونه استفاده کنیم و فرمول رو هم ضعیف تر کنیم
خوب در مورد افرادی که با خوردنشون مشکلی ندارن و از نحوه خوردنشون راضی هستن و احساس خوبی دارن لازم نیست که از این تمرینها استفاده کنن چون احساس ناشی از خوردن روی اونا تاثیری نداره
تجربه من از شرکت در این چالش
این بود که میل من به شیرینی وهله هوله کم شده و کلا شیرینی زیاد دلم رو میزنه 😊
هله هوله دیگه توی خونه ما خورده نمیشه و حتی پسرم هم دیگه نمیخوره و خریدش کلا کنسل شده😊
دیگه میلی به خوردن شکلات بعد از غذا ندارم🙂
و اگه میلم بکشه کیک یا شکلات با چاییم بخورم به میزانی که دوس دارم میخورم اونم بدون ترس از چاق شدن😊😊
سلام استاد
سلام دوستان
امروز داشتم مطالب دفترم در مورد گام ۵۱ رو که نوشته بودم میخوندم و دوباره فایل رو گوش دادم
رفتم صفحه بعد دیدم اسم این فایل رو نوشتم و مطالبی نوشتم و کنارش نوشتم فایل خیلی عالی
مال تقریبا یک ماه پیشه
چون داشتم این مدت دوره میکردم تا فایل ۵۴ که گوش داده بودم رو .
خلاصه درونم گفت اینم حتما گوش کن
اول تصویری دیدم و بعد در طول روز ۴ بار صوتی گوش دادم
درکم خیلی متفاوت بود و جواب سوالم اومد
انگار سری پیش بهش توجه نکرده بودم
اینکه برام جا افتاد چاقی و لاغری به خوردن و نوع مواد غذایی و مقدارش هیچ ربطی نداره
امروز اینو خوب فهمیدم
و اونجا که گفتید اگر میبینی حس و حال خوبی نداری بعد عملکردت حالا میخاد خوردن باشه یا هر چیزی اونجاس که باید تغییری در فکر و عملکرد و باورت ایجاد کنی
من واقعا بعد خوردن هام ۹۰ درصد مواقع حس خوبی ندارم و حس نارضایتی از خودم دارم و مسلما احساسم خوب نیست و اون احساس بدم مانع نتیجه که دلم میخاد میشه
چون ذهنمم رو ناخاسته است و انتظار ناخاسته هم میکشم پس همون میشه که انتظارش رو میکشم
در کنار باورم به مواد غذایی ، حجمش، نوعش که امروز خوب برام جا افتاد باید ترمیم عملکرد انجام بدم
امشب امتحانش کردم
موقع افطار هرچی دلم میخواست رو گذاشتم ولی در حد سبکی خوردم و به خودم گفتم نعمت های خدا بی انتهاس هر موقع نیاز داشتی بازم هست
درسته تا تغییر فاصله دارم ولی از همین درک خیلی خوشحالم، امروز گیر کارم رو پیدا کردم، چون منم میگفتم اگر به غذا و انداژش درست بزنم پس چه فرقی با رژیم داره ؟ پس چه جوری ذهنیه؟!
امروز جواب عالی و منطقی برای ذهنم رو گرفتم و براش باور پذیر شد
البته که دلم میخاد بازم و بازم این فایل رو گوش کنم
الان که داشتم به درکم از این فایل و مزه مزه کردن آگاهیم تفکر میکردم، ذهنم مثالی برام زد
بهم گفت استاد عباسمنش رو ببین ، امروز ازش فایلی شنیدم که گفت برای انرژی بیشتر مدت زیادیه که گوشت نمیخورم
خوب اینو میدونستم و تو این یک سالی که تقریبا گوشت نمیخوره به هدفش که قوای جسمانی بالاتره رسیده اما اضافه وزن زیادی که داره با گیاه خواری کم نشده و این نتیجه رو میگیرم که چاقی و لاغری ربطی به نوع مواد غذایی نداره و الان دو وعده در روز میخوره و گیاه خواری و ربطی هم به حجم غذا نداره و جالبه در کنارشان خانوم شایسته که قبلا گوشت میخوردن و الان گیاه خوارن، قبلا متناسب بودن الانم متناسبن، و رفتارشون رفتار آدم متناسبه، سیر میشن دیگه نمیخورن، رستوران میرفتن قبلا غذایی که دوست داشت رو سفارش میداد و به اندازه نیازش میخورد ، …
اینجاست که فرق باورها و انتظار از خودمون مشخص میشه
، خیلی از فایل لذت بردم ، ازتون سپاسگزارم.
آیا خوردن در چاقی ونخوردن در لاغری موثر است ؟بیشتر افراد چاق خوردن را اصلی ترین عامل در چاقی خود میدانند و از کلمه خوردن هم لذت میبرند وهم میترسند لذت را وقتی دارند که خوردن اشان شروع میشود ودر هنگام خوردن به هیچ چیز جز خوردن فکر نمیکنند ولی ترس از خوردن هم قبل از خوردن را دارند وهم بعد از خوردن در واقع ترس از خوردن جنبه بزرگتری نسبت به لذت از خوردن را برای افراد چاق در برمیگیرداکثر افراد چاق سوالاتی در ذهن خود مطرح میکنند از قبیلچرا من هرچی میخورم چاق میشوم ؟ چی بخورم که چاق نشوم ؟ چی بخورم لاغر شوم ؟ چطور بخورم که لاغر شوم ؟ به چه اندازه از چه مواد غذایی بخورم که چاق نشوم ؟ چیکار کنم زودتر لاغر شوم ؟ چه راهی را پیدا کنم که هم خوب بخورم وهم لاغر شوم ؟در مسیر لاغری با ذهن ما یاد گرفتیم که افکاری که در ذهن امان داریم که از کودکی تا به حال با آنها سر کردیم واین افکار از جهتهای مختلف وارد ذهن ما شده اند وپس از انباشته شدن آنها در ذهن امان به شکل فرمول در آمده اند وبا کد بندی دستوراتی برای مغز ما صادر کرده اند که بعد از آن به شکل تصاویر در مغز نمودار شدند وآنگاه رفتار ها وعادتهای ما را تشکیل داده اند یکی از این فرمولها کلمه خوردن یا نخوردن استاگر بخواهیم بر سر این فرمول خوردن بحث کنیم باید از سه جهت آن را مورد بررسی قرار دهیممنبع دستور خوردن ( متافیزیکی )عمل خوردن ( فیزیکی )تجربه خوردن ( متافیزیکی )تجربه خوردن و دستور خوردن که هردو متافیزیکی است میتواند عمل خوردن را پر تکرار کند وتاثیری قوی برخوردن داشته باشد که عملی فیزیکی است زیرا این دو دستور متافیزیکی با احساس ما سرکار دارد واحساس چه به صورت خوب وچه به صورت بد میتواند بر اعمال فیزیکی ما تاثیر گذار باشد وباعث تقویت وگسترش عمل مربوطه گردد مانند تجربه ایی که از خوردن کسب میکنیم باعث گسترش عمل خوردن یا همان فرمول و فکر اصلی خوردن میشود با این که بعد از خوردن ما ناراحت ومعذب هستیم ولی بخاطر تجربه خوردن که احساس خوب ولذت موقع خوردن داشتیم وذهن بخوبی این احساس خوب موقع خوردن را به یاد دارد آن عمل خوردن را درما گسترش میدهد واحساس بد بعد از خوردن بدست میاید برای همبن افراد چاق به پرخوری خود ناخودآگاه باز هم ادامه میدهند واحساس عذاب وجدان آنها بعد از پرخوری است چون تجربه هر بار پرخوری باعث تقویت فرمول ایجاد کننده آن میشود همان فرمولی که موقع خوردن از آن لذت میبرند واین لذت باعث گسترش فرمول پرخوری میشودمنبع دستور خوردن را بشناسیممنبع تمام دستورات فیزیکی که برای جسم صادر میشود مغز میباشد مغز به شکل یک فرمانده برای تنظیم اعمال جسم عمل میکند این فرمانده نیاز به اطلاعاتی دارد که طبق آن دستورات مورد نظر را برای اعضای داخلی وخارجی جسم صادر میکنداطلاعاتی که از بدو تولد بصورت کد به مغز داده شده مثل تنظیم فشار خون . ضربان قلب . پلک زدن چشم . حرکات دست ویا پا وغیره …..بعد از ورود به جهان مادی خداوند بخاطر حق انتخابی که به انسان داده قسمتی از مغز را برای برنامه ریزی دلخواه انسان به خود انسان واگذارده تا انسان بتواند استقلال و آزادی برای برنامه ریزی مغز خود داشته باشد در واقع این آزادی به ذهن ناخودآگاه وذهن آگاه انسان داده شده تا بتواند آن را برنامه ریزی کند هردو ذهن خود آگاه وناخود آگاه به مغز بطور متافیزیکی متصل است ومیتوانند بر بخشهایی از مغز تاثیر گذار باشند بطور مثال ما میخواهیم تجربه ایی در مورد خواسته خود بدست آوریم اطلاعاتی از آن خواسته را به مغز و ذهن خود آگاه خود میدهیم البته تصمیم تجربه کردن در ذهن خودآگاه ما صورت میگیرد و دخیره اطلاعات در مغز ما انجام میپذیرد وسپس آن را به صورت فیزیکی به عمل در میآوریم و تجربه آن عمل را به صورت متافیزیکی درک میکنیم واین تجربه به شکل احساس خوب ویا بد صورت میگیرددر این موقع برای آن خواسته مورد نظر ما یک پوشه در مغز باز میشود تا اطلاعات مورد نظر در آن جای بگیرد ونیاز ما برای دسترسی به آن اطلاعات سریعتر باشد وتجربه آن هم در همان پوشه ضبط میشودهرچه ما در یادگیری استمرار به خرج دهیم وبهتر عمل کنیم تجربه خوشایندتر هم خواهیم داشتچاقی وچاق شدن هم به همین شکل استپوشه ایی در ذهن ما بطور اگاهانه ویا نا آگاهانه باز میشود اطلاعات چاقی از کودکی با شنیده ها ودیده ها از ااطرافیان ورسانه ها وجامعه در این پوشه جای میگیرد و ذخیره میشود هر انچه که در باره چاقی شنیده ویا حتی تصاویری از آن چاقی ها دیده باشیم که احتمال چاقی را درما افزایش دهد وحتی تجربه چاقی دیگران وچراهای چاق شدن تماما در ذهن افراد ی که این پوشه چاقی در ذهن اشان باز شده ذخیره میگردد بعد از انباشته شدن این اطلاعات حالانوبت واحدی است که این اطلاعات را پردازش ودسته بندی وحتی زمان بندی کند وبه صورت فرمول ویا کد در بیاورد بعد از این پردازش ها کد های دستوری برای مغز از طریق ذهنی که اطلاعات را پردازش کرده میرود در این زمان مغز این اطلاعات کد ها ویا فرمول ها را به شکل تصاویر ی که برای مغز قابل شناسایی باشد در میآورد وبعد طبق آن تصاویر دستوراتی صادر میکند که رفتارها طبق همان دستورات باشد در این زمان ذهن ناخود آگاه هم به کمک مغز میاید واین دستورات را به شکل عادت در میآورد تا برای مغز و ذهن مصرف انرژی کمتر شود به همین شکل یک فرد از اطلاعاتی که وارد ذهن اش میشود تا چاق شدن پیش میرودحالا در پروسه لاغر شدن هم به همین شکل این روند صورت میگیرد ابتدا باید اطلاعات لاغر شدن را به ذهن بدهیم وچنان در گسترش این اطلاعات کوشا باشیم تا ذهن مملو از اطلاعات لاغری گردد وبعد طبق این اطلاعات داده شده واحد پردازش شروع به دسته بندی وکد بندی میکند و به مغز میدهد مغز هم تصاویر لاغر ی ولاغر شدن را ایجاد میکند وطبق آن تصاویر دستورات لاغری را صادر میکند واین دستورات به شکل رفتاری در جسم نمودار میشود باز هم به کمک ذهن که مملو از اطلاعات لاغری شده این رفتار ها به شکل عادت ذخیره میشود و جسم طبق عادت های جدید غذایی به سمت لاغر شدن پیش میرودهر عملی که از ما سر بزند به دستور مغز است که اطلاعات در آن وجود دارد و مغز طبق آن اطلاعات دستور برای عمل کردن را صادر میکند مانند خوردن مواد غذایی که به صورت پیش فرض در ذهن ما گنجانده شده زمانی که یک کودک پابه جهان مادی میگذارد اولین حرکت کودک بعد از تنفس اولیه خوردن است که به صورت بردن دست خود به دهان است ومیخواهد خوردن را تجربه کند تمام انسان ها برای تحربه خوردن ومهارت در خوردن باید سیر تکاملی دست ها وانگشتان وبه دست گرفتن را طی کنند آنگاه بتواند در خوردن مهارت لازم را بدست بیاورند باید به این نکته توجه کامل داشته باشیم چه افراد چاق وچه افراد متناسب از عمل خوردن استفاده میکنند ولی سوال پرتکرار در ذهن افراد چاق این است که چرا من هرچه میخورم چاق میشوم ؟ ولی افراد لاغر هر چه میخورند چاق نمیشوند ؟ما الان کاملا واقفیم که تمام دستوارات مغز براثر اطلاعاتی است که در ذهن ما ذخیره شده وبه صورت فرمول دستورات مغز صادر میشود وتبدیل به عمل میگردد وتجربه عمل کردن را بوجود میاورددر مورد خوردن هم به همین شکل است طبق اطلاعات در ذهن دستورات خوردن صادر میگردد و عمل خوردن صورت میگیرد وبعد از آن تجربه خوردن ویا احساس بعد از خوردن بوجود میاید حالا این احساس تگر خوب ورضایت بخش باشد ویا احساسی بد و ناخوشایند این احساسات میتواند در ما سلامتی وتناسب ایجاد کند ویا بیماری و چاقی را پدید بیاورد که تعیین کنتده این عوامل در خوردن همان احساس ما میباشد یعنی حسی که بعد از خوردن در ما ایجاد میشود چه خوب ویا چه بد رابطه مستقیم با خوردن آن مواد غذایی دارد که اطلاعات در قبل آن در ذهن ما انباشته شدهمانند خوردن برنج افرادی که فکر میکنند برنج آنها را چاق میکند بخاطر اطلاعاتی است که از قبل در ذهن اشان راجع به ماده غذایی برنج ذخیره شده مانند برنج چاق کننده است برنج کربوهدراتش بالاست و باعث چاقی میشود شب برنج نخورید چاق میشوید ویا بیشتر از ۵ قاشق برنج چاقی میآورد این اطلاعات اولا باعث ترس از چاقی فرد نسبت به برنج میشود دوما وقتی شروع به خوردن برنج میکند هر آن انتظار چاقتر شدن دارد وهمین انتظار تجربه چاقی را برایش به ارمغان میآورد چون احساسش بعد از خوردن برنج خوب نیست وهمان حس را تجربه میکند در افراد متناسب این تجربه به شکلی است که تفاوتی بین برنج وریگر مواد غذایی نمیبینند و از برنج فقط برای رفع نیاز بدن اشان استفاده میکنند و احساسشان هم بعد از مصرف برنج خوب است وانتظار تناسب را هم از خودشان دارند وهیچ حس چاق کنندگی نسبت به مواد غذایی ندارندتمام این اطلاعات ذخیره شده در ذهن از الگوهایی است که از کودکی در معرض یاد گیری از آنها بودیم این الگوها از طرق مختلف مانند والدین مدارس جامعه رسانه در معرض دید و شنید ما بوده واین اطلاعات به جا مانده از آن دوران تا کنون نقشه ذهنی ما را ترسیم کرده وباعث این که هستیم در هر شرایط و مکان واحساسی قرار داریم تماما از این الگوهای ذهنی میباشد واگر در راستای خواسته های الان ما نیست ما میتوانیم طبق اختیاری که خداوند در ذهن ما نهاده برنامه ریزی جدید ونقشه ذهنی جدید را بوجود بیاوریم ولی ترسیم نقشه های ذهنی جدید به اطلاعات درست بستگی دارد که از طریق آموزش صحیح ذهنی صورت میگیرد تا بتوانیم به خواسته مورد نظر خود دست پیدا کنیم موضوع خوردن ویا نخوردن وارتباط این موضوع با چاقی چیست ؟برای لاغر شدن باید چه کاری انجام بدهیم ؟آیا رژیم ونخوردن ومحدوییت میتواند راه حل باشد ؟بالاترین باور افراد چاق خوردن است ودلایل دیگر مانند ارثی بودن چاقی و یا کم بودن سوخت وساز و عوامل دیگر تحت تاثیر فرمول خوردن کمرنگتر میگرددعمل کردن وفکر کردن دو رابطه متقابل است یعنی ما وقتی اقدام به عملی میکنیم قبل آن در مغز خود به طور آگاه ویا نا آگاه فکر میکنیم وبعد عمل را انجام میدهیم وبرای این فکر کردن آگاهی وداده هایی از قبل به مغز داده شده وبا تکرار واستمرار در آن عمل مهارت پیدا میکنیم وتجربه به دست میآوریم واز آن تجربه احساس بدست میاید اگر این استمرار ادامه پیدا کند تجربه بهتر وخالص تر میگردد چون دانشی که در آن خواسته داریم خالص وفیلتر میشود پس مهارت بهتری را در آن عمل بدست میاوریم ود واقع تجربه فرمول ذهنی را تقویت میکند وبهترمیتوانیم مهارت پیدا کنیم ودارای احساس خوب وبهتری داشته باشیم وحالا همین پروسه میتواند در پرخوری هم شکل بگیرد بدین شکل که فرمول چاقی در ذهن شکل میگیرد و تبدیل به رفتار پرخوری میشود و این رفتار با تکرار واستمرار به عادت تبدیل میشود وتجربه چاقی را بدست میاوریم وبعد در ذهن آن فرمول تقویت میشود وچاقتر میشویم واحساس در اینجا بد میشود وقتی اقدام به رژیم میکنیم چون فقط به عمل رژیم گرفتن توجه میکنیم وبه دستور مغزی که باید برای عمل کم خوردن بی توجه هستیم رژیم ما با شکست روبه رو میشود چون فقط به عمل رژیم گرفتن توجه داشتیمچون فقط به جسم توجه کردیم نه به مغز و دستور صادر کنتده است پس فکر وعمل در این موضوع و یا هر موضوعی در زندگی لازم وملزوم یک دیگرند ولی در این بین عامل سومی دیگر هم وجود دارد که باعث تفاوت در رسیدن به هر خواسته ایی است که آن باور و انتظار ما از رفتارمون وعملکردمون هستیم این باور وانتظار تعیین کننده موفقیت یا نا موفقیت ما میشوددر افراد چاق وافراد متناسب همین تفاوت باور وانتظار است که باعث جاقی ویا لاغر ی میشود فکر یک فرد متناسب نسبت به مواد غذایی این است که هیچ چیز باعث چاق شدنش نمیشود ولی در فکر یک فرد چاق بیشتر مواد غذایی باعث چاقی اش میشود مثل برنج چاقم میکنه روغن چافم میکنه فست فود چاقم میکنه نان چاقم مبکنه چون انتظار فرد چاق از مواد غذایی چاق شدن است حتی اگر کم هم بخورد چاق میشود ولی یک فرد متناسب چون انتظار چاقی از مواد غذایی ندارد وبه غذا به عنوان سوخت وانرژی برای رفع گرسنگی نگاه میکند هر چقدر که نیاز بدنش است میخورد وچاق هم نمیشودپس تعیین کنتده چاقی انتظاری است که افراد از خودشان دارند ونتیجه فرمول ذهنی وعملکرد را انتظار وباور تعیین میکنداین پروسه در تمام جنبه های زندگی وجود دارد در کسب وکار وتحصیل و روابط هم میتواند باشد فکری که درمغز بوجود میایید وفرمولی که در ذهن دارد و عملکردی که نشان مبدهد تحت تاثیر آن فکر و فرمول اما انتظار و باور است که نتیجه را رقم میزند اگر باور ها وانتظارات تغییر کند میتواند فرمول و عملکرد را تغییر داد وقتی فرمول ذهنی چاقی میخواهد تغییر کند وبه فرمول درست وعملکرد درست برسد اول باید باور وانتظار خود را در باره آن فرمول تغییر دهیم وباور داشته باشیم که از مسیر درست حرکت میکنیم وداده های درست را به ذهن بدهیم وبعد طبق آن فرمولهای صحیح دستورات مغز تعییر میکند وعملکرد خوردن هم تغییر میکند ولی اگر باور وانتظار ما تغییر نکند این فرمولهای جدید نمیتواند کارساز باشد باید انتظار امون هم به لاغر شدن تغییر کندیک فرد لاغر هر چقدر هم که بخورد چون باورش این است که چاق نمیشود چاق هم نمیشودولی رفتار درست این است که از هر چیری که دوست داریم به وقت خودش به اندازه بخوریم ما نمیتوانیم مثل یک فردی که پیش فرض ذهن اش لاغری است بخوریم وانتظار لاغر شدن داشته باشیم چون فرمولهای چاقی هنوز در ذهن ما وجود دارد و تا این فرمولها کم رنگ شود زمان میبرد وباید به اندازه نیاز امان بخوریم و پرخوری نکنیم تا فرمولهای جدید در ذهن تثبیت شودوقتی خوردن باعث چاقی نمیشود که رفتار غذا خوردن ما درست باشد یعنی وقتی گرسنه هستیم بخوریم وبه حد نیاز بخوریم وبعد از سیر شدن غذای اضافه نخوریمعملکرد خوردن را باید اصلاح کنیم تا به احساس خوب برسیم وفرمول ذهنی جدید را جایگزین کنیم عملکرد باعث بهتر تغییر کردن فرمول ذهنی میشود ودر واقع هردو فکر وعملکرد هر دو به هم ربط دارد گاهی با فکر و باور میتوان فرمول را تغییر داد وگاهی با عمل کردن میتوان فرمول را تغییر داد ولی در هردو مورد باید انتظار وباور ما رسیدن به خواسته مورد نظرمون باشه تا فرمول اصلی ذهن تقویت بشود و گسترش پیدا کندموضوع خوردن هیچ ارتباطی با چاقی ندارد بلکه تعریف وباوری که در ذهن داریم وخوردن را به چاقی ربط میدهیم باعث چاقی در ما میشود وانتظار ما وباور اشتباه ما در باره خوردن ما باعث چاقی میشودباید خوردن در ذهن ما اصلاح شود ودرک کنیم که خوردن باعث چاق شدن نمیشود بلکه عملکرد و رفتار است که باعث چاقی میشود وانتظار از این که خوردن باعث چاقی میشود تجربه چاقی را به همراه میآورد وقتی تحت آموزش ذهنی صحیح لاغری با ذهن قرار میگیریم به راحتی ارتباط بین فکر وعملکرد و تجربه واحساس و باور را برای تغییر فرمولهای اشتباه وتبدیل آن به فرمولهای درست وگسترش وتقویت آن فرمولها ذهنی انجام دهیم واین کار حتما باید با تکرار واستمرار در آموزش ذهنی همراه باشد تا به نتایج دلخواه دست پیدا کردموفق باشید استاد عزیزم امیدوارم که این فایل را خوب درک کرده باشم سپاسگذارم
فایل “ایا خوردن در چاقی و نخوردن در لاغری موثر است ؟”:
همه مسایلی که ما داریم را میشود ریشه ای حل کرد. چطور ؟
اینکه برای چاق شدن یا نشدن به جای تغییر در میزان غذا و انتخاب محدود ی از تنوع موادغذایی یارژیم گرفتن, بهتر است دلیل خوردن خود راپیدا کنیم.
به چه دلیل ما میخوریم ؟
ایا گرسنه هستيم ، یا عادت کردیم یا ساعت زمان خاصی رابرای ما تداعی میکند و یا هر دلیل دیگری.
من در طول این دوره ، مدتها است که با هر فایلی به دلیل خوردن خودم فکر میکنم و میاندیشم. این تفكر و تعمق دنیای من و اطرافم را زیر و رو کرده است.
چرا ؟
چون من با کمک فایلهای استاد، مساله رااز ریشه بررسی کرده ام و خو د به خود مساله در حال رفع شدن است. من به اصل خود برگشته ام. من به اندازه ای غذا میخورم که خداوند در مغزم نیاز به ان را برای جسم من و به دست اوردن انرژي در نظر گرفته است.
ایاهنوز خطا و اشتباه برای من وجود دارد ؟
جواب بله است.چون 6 ماه یا حتی 1 سال هم زمان کافی برای تغییرات من نیست.
پس در چه زمانی من میتوانم مطمئن شوم که کاملاً به ان رسیده ام ؟
جواب این است که در نظر گرفتن زمان خود معیاری اشتباه است.من فقط دوست دارم تغییر را حس کنم پس معیار من احساس من است ولی زمان معیار بشری است. معیار واقعی احساس است که به روح من مرتبط است و ان نیز نقطه تماس من با خالقم است. وقتی من پشتیبانی خالق خودم را در هر لحظه از عمرم احساس کنم به معیار و قدرت دیگری همچون زمام نیازی ندارم.
عملکرد ما نهایتا ما را به لاغری و تناسب اندام مورد دلخواهمان میرساند. غیر از این نتیجه ای برای ما رقم نمیخورد چون این قانون طبیعت است و غیر از ان جز افکاری پوچ و بيهوده چیز دیگری نیست.
با خودمان رو راست باشیم، بیایید وجه زیبای خودمان را ببینیم و عملکرد خود را از این فرمول صحیح ذهنی نمایش دهیم. از ترکیب فکر و ذهن توام با عملکرد ما چیزی غیر از لاغری وجود نداردونیست ، پس قدم در این راه گذاریم و به خدا ی خود و خودمون ایمان بیاوریم و اعتماد کنیم. 😁
مساله بعدی باور ما از لاغری در طول دوره است. ما کافی است باور کنیم یک جمله را :” من چون ساکن سرزمين لاغری هستم ، لاغر هستم و از ان لذت میبرم. ”
همین یک جمله و باور ما به ان ،به تنهایی کافی است که ما به لاغری و تناسب اندام مورد دلخواهمان برسیم. چون انتظار ما از باورمان لاغری میشود.
اینجا لازم به ذکر است که بگویم فکر و عملکرد صحيح ما به اضافه باور ما به سمت لاغری سوق داده میشود. این قانون طبیعت است. ما میتوانیم با ترکیب فکر و فرمول صحيح و عملکرد خودمون و باور به خود، در انتظار لاغری باشیم.
بعد از ترکیب این سه عامل ، ما همه در ایستگاه انتظار لاغری پیاده میشویم و به محض پیاده شدن اولين کسی که ما را در اغوش میگیرد لاغری است.
لاغری و تناسب اندام هر لحظه منتظر ماست که پیش ما بیاید چون خداوند در وجود ما تناسب اندام را برای ما اتوماتیکی قرار داده است.
ما با گذراندن این دوره ،فقط دکمه refresh را میزنیم تا فرمولها ی ما از اشتباه به صحیح ، عملکرد ما از اشتباه به صحیح میرسد و نهایتا باور ما، ما را لاغرکند و ما را به تناسب اندام برساند. 😁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌻فرمول معجزه اسای این فایل :🌻
فکرصحيح +عملکرددرست +باوروانتظار لاغری =>لاغری و تناسب اندام مورددلخواه ماندگار و پایدارما
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلام و درود به همه عزیزان
قبل از دوره من بیشترین عامل چاقیم را خوردن میدونستم و همیشه میگفتم اگه من بتونم کمتر بخورم لاغر میشم وقتی وارد دوره شدم فهمیدم که خوردن آدمو چاق نمی کنه بلکه فکرخوردنه که آدمو ترغیب به خوردن زیاد میکنه این فکر من بود که باعث میشد دست و دهن من به سمت خوردن بیشتر بره ، همیشه به خودم میگفتم که چطور یک دهن کوچیک میتونه همچین هیکل چاقی درست کنه ، همیشه به این موضوع فکر میکردم و برام عجیب بود چون فکر میکردم که این دهن منه که باعث خوردن و چاقی میشه ، چون بعد از غذا خوردن به علت پرخوری زیاد همیشه دچار ناراحتی معده میشدم و بعدش عذاب وجدان زیادی داشتم ، از بچه گی شنیده بودم خوردن باعث چاقی و بیماری میشه و اینو باور کرده بودم که تمام مشکلات من از خوردنه که نمیتونم کنترلش کنم و این فرمول چاقی تو ذهنم نقش بسته بود و من همیشه با احساس بد غذا میخوردم ولی در عین احساس بد از غذا خوردن لذت بسیاری ام میبردم در واقع فکر ، صدست و دهن من بسیار هماهنگ عمل میکردن ، تو دوره لاغری یاد گرفتم که باید فکر پشت خوردن را تغییر بدم تا خوردنم متعادل بشه ، خوردن درست هیچ وقت آدمو چاق نمیکنه مثل همسر و فرزندانم که متناسب هستن و هیج وقت به این فکر نمیکنن که غذا آدمو چاق میکنه اصلا تو ذهنشون چنین چیزی وجود نداره ، در لاغری با ذهن یاد گرفتم که چطور فکر و باور و رفتار غذاییم را با هم هماهنگ کنم و از غذا خوردن دیگه نترسم بعد از چند ماه کار کردن و عوض شدن فرمولهای چاقی با فرمولهای لاغری و تغییر باور ، عادتها و رفتارهای چاقی کم رنگ شدن و عادتها و رفتارهای لاغری جاشون نشستن و باعث شد که به اندازه خوردن را یاد بگیرم واینکه غذا فقط برای رفع گرسنگی و نیاز بدنه نه برای پر کردن شادی یا غم یا همراهی کردن با دیگران ، کلا مفهوم خوردن تو ذهن من اشتباه شکل گرفته بود ، با تغییرفرمولهای ذهنی و تکرار رفتارهای جدید من لاغر شدم و فهمیدم که همه چیز باوره و از هر سنی میتونه خودشو نشون بده مثل کسی که سالها لاغر بوده ولی در میانسالی با باور عدم تحرک و بالا رفتن سن خیلی چاق شده ، کلا به این نتیجه رسیدم که غذا خوردن اگه با فکر و باور و عملکرد درست باشه هیچ وقت آدمو چاق نمیکنه ، خوبیه این دوره اینه که هیچ باید و نبایدی و فشار و حذف هیچ غذایی وجود نداره و هر تغییر رفتار غذایی بر اساس احساس خوب خودبه خود ایجاد میشه مثل وقتیکه تو چالش من اینو نخوردم بعد از سالها ، نسکافه خوردنم از روزی ۳ تا قاشق بزرگ تبدیل شد به روزی یک قاشق که از خوردنش به احساس خوبی میرسیدم و به همین شکل ساده من لاغر شدم ، خدایا شکرت
به نام خدا سلام
پست هایی که استاد از غذاهاشون دراینستاگرام گذاشتن خیلی به من کمک کرد که ترسم از مقدار ونوع غذاها بریزه وقتی به اونها توجه میکردم میدیدم که خوب من مقدار غذاهام برای دریافت پیغام سیری خیلی کمتره پس چرا میترسم از اینکه بخوام غذای مورد نیازم رو بخورم واین ایده عالی از طرف استاد برای من خیلی تاثیر گذار بود وباوراینکه خوردن روی چاقی تاثیر نداره خیلی خوب تقویت کرد البته آموزشهای تاثیر گذار این دوره باعث شده که من رفتارم درمقابل غذاها وخوراکیها خیلی متفاوت باشه واصلا زیاده خوری های قبل روندارم ولی باورهای قبلی هم درمن عوض شده مثلا قبلا وقتی رژیمی رو شروع میکردم لاغر نمیشدم وهمیشه میگفتم من باید رژیم وورزشو همزمان انجام بدم که بتونم لاغر بشم وخیلی لاغر شدن برام پروژه سختی بود ولی الان انتظار وباورم اینکه حالا چون رفتار غذایی مناسب دارم وترسم از خوردن وغذاها ریخته وتا زمانی که خوردن چیزی حالم رو بدنمیکنه پس من دارم هرروز لاغرتر میشم وخداروشکر اینو درجسمم هم میبینم .من درچالش اینو نخوردم خیلی خوب تونستم عادتی که سالها اذیتم میکردوازش ناراضی بودم تغییر بدم وحالتی که الان توی اون عادت دارم برام رضایت بخشه وازش لذت میبرم وچون دیگه احساس بدی درموردش ندارم پس حتما منو برای لاغر شدن وبه تناسب رسیدن کمک میکنه .وقتی میخوام غذابخورم با نام خدا شروع میکنم وازش میخوام که کمکم کنه فقط به اندازه نیازم بخورم ومیبینم که بعد از غذا اصلا حالم بد نیست چون بعضی اوقات پیش میاد که بیشتر بخورم وبعضی اوقات خیلی کم بخورم ولی به این توجه میکنم که بعدش احساس خوبی داشته باشم چون بسته به شرایطی که داشتم احساس نیازم هم متفاوت خواهد بود ومن الان از خودم وجسمم خیلی راضی هستم وهرروز به سوی بهتر بودن حرکت میکنم .خدایا شکرت
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت دوستان و استاد عزیز
فایل بسیار خوبی بود من برای بار دوم گوش دادم و مطمئن شدم که وقتی فکر کنیم غذا ها چاق کننده اس موقع خوردن غذا حسمون بد میشه و فکر می کنیم زیاد خوردیم و همین وسواس بی خود به چاقتر شدن ما کمک می کنه.
کار خیلی راحته و تنها کاری که باید بکنیم اینه که به خوردن فکر نکنیم و هر موقع گرسنه شدیم غذا بخوریم و وقتی پیغام سیری رو دریافت کردیم دست از غذا خوردن بکشیم . وقتی به اندازه غذا بخوریم و درباره خوردن فکر نکنیم احساسمون بد نمیشه و روز به روز لاغرتر میشیم به همین آسونی.
لاغری آسونترین کار دنیا است👌👌👌👌
سلام
باور مهم ترین چیزه و از امروز قول میدم هر کاری میکنم تا حسم خوب باشه راضی باشم از رفتارم و به اندازه نیاز غذا بخورم و ترس از مواد غذایی گذاشتم کنار و مواد غذایی قدرتی ندارن و من قدرتی تو غذا نمیبینم و ترسی ازشون ندارم و به اندازه نیازم غذا مصرف میکنم لاغر شدن طبیعی متناسب شدن طبیعی خداروشکر برای این مسیر زیبا این دوره زندگی منو عوض کرد منو نجات داد خدایا شکرت
باسلام استاد عزیزم
من هم فک مکردم کم غذا مخورم و همشم دوست داشتم یجوری رفتار کنم ک بگن من کم غذا میخورم ولی الان سالم غذا مییخورم قبلا اصلا متوجه گشنگی م نمیشدم ولی الان میخام پیغام گشنگی رو دریافت کنم بعد غذا بخوورم. غذا خوردنم هم خوب شده و وقتی سیر بشم دست میکشم از غذا خوردن و خیلی راصی هستم از این روند.
ذهن آموزش میبینه و جسم انجام میده و از انجام دادن تجربه به وجود میاد و تجربه هم افکار رو تقویت میکنه …..و هرچی تجربه بهتر باشه عمل هم بهتر میشه …..
تجربه خوب یا بد یا همون احساس خوب و بد که از عمل خوب یا بد به وجود میادکه روی افکار اولیه تاثیر میزاره و فرمول سازی ایجاد میشه …..
پس هر عملی اول با فکر انجام میشه مثلا پرخوری …برای اولین بار که فکر به خوردن زیاد کردیم و این عمل رو انجام دادیم و تجربه یه حس خوب بود فرمول سازی ایجاد شد و الان با همون فرمول های افکار ما عمل پرخوری رو انجام میدیم و بعد تجربه حس بد و بعد تقویت افکار اولیه صورت میگیره و به این شکل پرخوری از ذهن شروع میشه ….پس برای تغییر خوردن نمیشه بیایم با رژیم عمل رو تغییر بدیم بلکه باید افکار تغییر کنه و در پی اون عمل دگرگون شه در غیر این صورت هم رژیم ها با شکست مواجه میشن …..ما باید سمت فرمان دهنده رو اقدام کنیم ب ای تغییرش نه سمت اجرا کننده !چون به هر حال فرمان دوباره صادر میشه ….
بخش سوم (انتظار از رفتار، که تعیین کننده نتیجه عمل ماست )( مثال غذا خوردن …افراد لاغر غذا میخورند و انتظار این رو ندارند که غذا اون هارو چاق میکنه و در آخر هم میبینیم که چاق نیستند ولی در افراد چاق که با ترس غذا میخورند هر لقمه که میخورند انتظار چاق تر شدن دارند و نتیجه اون هام مشخصه !)مثال دیگه بعضی افراد فکر میکنند اگر ازدواج کنن زندگیشون سخت نیشه محدود میشن وتو دردسر میوفتن و وقتی هم ازدواج کنند این انتظار رو از ازدواج دارند و بعد عمل ازدواج حس بد رو تجربه میکنن و تقویت میشه این فرمول و فکر اون ها در باره ازدواج ، ولی بعضی ها نه در ازدواج کردن خوشبختی و حس خوب رو میبینن و بعدعمل ازدواج انتظار رو دارند و تجربه خوبی هم دارند ….
مثال دیگه افرادی که فکر کنند و انتظار دارند که از درس خوندن به جایی نمیرسن واقعا هم نمیرسن و ممکنه هرچه قدر هم که درس بخونند از درس چیزی نصیبشون نشه و برخی افراد هم انتظار دارند با درس خوندن به جایی برسند و این طور هم میشه و مسمم این راه درس خوندن رو با اشتیاق و امید و انگیزه خیلی عالی ادامه میدهند و به هرجاهم که دلشون بخواد میرسن ….
*وقتی فکر ، عمل ، باور ، باهم همسو بشن نتیجه عالی به دست میاد …مثل کاری که در لاغری باذهن انجام میدیم و روی این سه و هماهنگ کردنشون کار میکنیم که اول اطاعات غلط رو از ناخودآگاه روی خودآگاه میاریم و بعد اطلاعات و باور های صحیح رو منطقی میکنیم برای باور های جدید ساختن و بعد روی افکار کار میکنیم و عملمون هم همسو میکنیم و صحیح غذا خوردن رو یاد میگیریم و در نتیجه این و استمرار برای این کار ما چه بخواهیم چه نخواهیم لاغر میشیم!
و حتی اگر فرد لاغری باشه که هر سه افکار و رفتار و انتظارش باهم هماهنگ نباشه مثلا خیلی پرخوری کنه اون شخص در معرض خطره ….
با سلام به استاد عزیزم که باعث شدند مسیر درست فکر کردن را یاد بگیرم با شما استاد عزیزم متوجه شدم خواه یا ناخواه من به هدفم میرسم ولی چقدر زیباتر از آن مسیر راه که تغییر کردن را در بر میگیرد، است. استاد و دوستان عزیزم امروز به این آگاهی رسیدم خداوند دستگاهی را برای برآورده کردن آرزوهایمان در وجود ما قرار داده که نام آن مغز… و یک حالت کلی دارد که اسم آن «توجه کردن» است… امروز داشتم تمرین انجام میدادم و متوجه شدم چقد از صبح تا شب من فرمول برای چاق شدن داشتم که مهم ترین آن پرخوری بود…
امروز آموختم که باید توجهم رو از این مسیر به یه مسیر دیگه تغییر بدم..
با آرزوی موفقیت روزافزون برای همه دوستان و شما استاد عزیزم.
با سلام وقت بخیر استاد عزیز
خداوند رو بینهایت شاکرم که منو در به این مسیر هدایت کرد و شمارو استاد من قرار داد
سوالی دارم ازتون
اگر به گونه ای غذا بخورم که از خوردنم راضی باشم، میشه همون مقدار خوردنی که دکتر تغذیه ام گفته بخورم.(که همیشه بخاطر اندازه کمش احساس گشنگی داشتم) و بخاطر همینم بود که همیشه ولع خوردن داشتم و دارم. من اندازهٔ خوردنی که باهاش احساس رضایت کنم رو نمیدونم چقدره؟؟
احساس میکنم سیستم حسی و فکریم داغون شده. انقد این سیسم دچار اختلال شده که حتی چیزهایی که میتونم بگم علاقه ندارم که همیشه از اونا بخورم، هم تردید می کنم… ذهن من همیشه تو فکر خوردن.. ☹️
سلام و وقت بخیر خدمت دوستان عزیز و استاد گرامی
این فایل هم مانند فایل های دیگه لذت بخش و تاثیر گذار هستش خیلی خیلی عالی بودند و من و از یک سری سوال ها که در ذهنم بود باخبر کرد ممنون استاد خوبم بابت این اگاهی های عالی تون که در خدمت ما قرار میدی 🙏🏻
فکر. عمل. باور
من فکرم اینه که این دوره بهترین روش برای لاغری تا ابد هستش و هیچ دوره ای دیگه ای رو قبول ندارم و به حرف کسی هم گوش نمیکنم چون باورش دارم و مطمینم که واقعا از طریق ذهن ادم میتونه به نتیجه و هدف نهایش برسه و اون هدفش ماندگار باشه و همین فکر باعث شده که در زندگی به عمل در بیارم و من از وقتی وارد سایت شدم طرز فکرم عوض شده و رفتارم نسبت به مواد غذایی تغییر کرده و از این تجربه ای که دارم به دست میارم احساس خوب و عالی دارم و مشتاق هستم برای ادامه ی مسیر
خیلی خوشحالم و از نحوه ی غذا خوردنم راضی هستم و احساس عذاب وجدان بعد از غذا ندارم و مقدارش رو اندازه نمیگیرم هر چقدر که نیاز بدنم باشه میخورم و تمریناتم رو انجام میدم و فایل ها رو هر روز گوش میدم و احساس خوبی از خودم و نتیجه ای که می بینم دارم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻
سلام استاد گرانی و دوستان متناسبم….
این فایل بینظیره استاد. من یادمه یه ماه پیش در ابتدای شروع این فایل رو شنیدم.چنان عاشق کلمه به کلمه ش دم که سه بار گوش دادم. هی تکرار میکردم. امروز در ادامه بهش دوباره رسیدم. بخودم گفتم فایل زیاده و تو اینو گوش کردی بگذر ولی خاطره ای که از جذاب و شیرینی مطالبش داشتم منو واداشت دوباره گوشکردم و خوشحالم از اینکار.بله. کاملا درسته
فکر /عمل/باور……
همه چیز با باور انسان شکل میگیره.اگه باور کنیم که در مسیر درست لاغری با ذهن هستیم و تمارینمون رو درست انجام بدیم و عمل کنیم و استمرار داشته باشیم ،با عمل به تمرینا اول فرمول های لاغری جایگزین فرمولای چاقی میشن و بعد تمایلات ما عوض میشه.هوس های ما عوض میشه.طرز برخورد ما با مواد غذایی عوض میشه و در نهایت با این تغییرات باور ماذو انتظار ما از خودمون عوض میشه .انتظار لاغری در ما شکل میگیره…اون وقته که قطعا و بدون شک به هدف میرسیم.متناسب میشیم.کل صحبت های شیرین این فایل همین بود.
استاد فقط یه موضوعی ذهن مو بخودش مشغول کرده….
من طبق دستور شما میدونم غذا رو باید فقط موقع گشنگی خود و نه صرفا برای لذت خوردن…..و از طرفی فرمودین اگه با خوردن خودت مشکلی نداری و اون رفتار حس بدی در تو بوجود نمیاره هیچ مشکلی نیست ….
مثلا من امروز بادیدن پفک هوس کردم. از اونجایی که خوردن پفک بحث لذت و تنوعه نه سیری لاغری و چون زیاد نبود و توی ذهنمم با خوردن این مقدارش حس بدی به من دست نداد پس اشکالی نداره؟ منظورم اینه که بازم پیش بیاد از این قبیل موردها میشه بی دغدغه استفاده کنم
چون در فایل گفته شد وقتی از رفتار غذاییت زاضی نیستی و عذاب وجدان داری که مثلا زیاد خوردم یا پفک چاق کننده ست چرا خوردم یا پفک فقط لذت بخشه و کلا غذای سالمی نیست اون خودش به تنهایی باعث ایجاد یه خاطره بد و توجه زیاد به موضوع و در ادامه تقویت فرمول های چاقی میشه و این هاست که باعث چاقی بیشتر میشه
ولی….من بعضی اوقات در زمان های متفاوت گاهی یکم پفک یا یه کوچولو نوشابه میخورم یا رفتاری اینچنین که قبلا در ذهنم بشدت چاق کننده بودمثل خوردن کره صبحانه یا میان وعده عصر که ازش گریزون بودم و چاق کننده میدونستم انجام میدم ولی الان حس بدی بهشون ندارم. آیا احساس تعیین کننده اصلی در بوجود آوردن چاقی یا لاغری هست یا واقعا این رفتار ها رو باید ترک کرد ؟ حالا چه غذایی که ارزش غذایی نداره چه واقعا غذایی که مثلا میان وعده ست.یا میوه ایه که من خیلی دوسش دارم
امیدوارم تونسته باشم درست بیان کنم
ممنونم که منو از ابهام در میارین….
سلام دوست عزیز
رفتار و واکنش شما کاملا صحیح و متعادل است
هیچ غذایی قدرت چاق کنندگی ندارد
این قدرت ما انسانهاست که می تونیم با استفاده از مواد غذایی یا طریق های دیگری خودمون رو چاق کنیم.
ممنونم استاد….خیالم راحت شد
امیدوارم که همچنان شاد و راضی در این مسیر باشید
تمرینا تو چالش من اینو نخوردم هستن؟
لاغری
سلام وقت بخیر
چقدر این فایل خودش به تنهایی آموزنده است،انگار کل دوره در ۱۵ دقیقه اولش توضیح داده میشه،چند روزی میشه که حس میکنم یه تکامل بهتری در درک وفهم این مطالب بدست آوردم،مخصوصا با شنیدن اون فایلی که در ادامه دوره مقدماتی استاد اضافه کردن که در مورد ساخت نقشه ذهنی استاد توضیح میدن،انگار تمام آگاهی های این ۱سال من در این دوره و اون ۳ سالی که در دوره های کنترل ذهن هستمو تحت شعاع قرار داد ،اینکه استاد گفتن اگر نقشه ذهنیمون ساخته بشه دیگه تغییرات محکم تر شروع و ادامه دار میشه و بخواییم نخواییم لاغر میشیم،در این مدت بارها از استاد این جنس صحبت هارو شنیدم ولی این فایل کل ذهن منو دگرگون کرد و اطمینان منو ۱۰۰ درصد بیشتر کرد
امروز یکی از دوستانم اومده بود منزلمون ،این دوستم پارسال دقیقا همین موقع ها به پیشنهاد خود من وارد یه رژیم سخت شد و من بعدش از اون رژیم انصراف دادم و اومدم اینجا ولی این دوستم هنوزم توی اون رژیم هست،اون موقع ۸۲ کیلو بود و ۲ ماه پیش که وزن کرد ۶۹ کیلو شده بود چونکه پارسال خونه ما وزن کشی کرد همیشه میاد خونه ما برای وزن کردن،امروز بهش گفتم میخوام ترازو بندازم دور ،بیا خودتو وزن کن ،،، ۷۳ کیلو شده بود،تازه ۳ کیلو هم اضافه شده بود،هم واسش ناراحت شدم هم برای خودم خوشحال شدم که در راه صحیح هستم،توی صحبتاش از دوست دیگه مشترکمون تعریف میکرد که خام گیاهخوار شده،بهش گفتم محاله بتونه نتیجه درست و موندگاری بگیره،جالبه اون دوست دیگه مون خودش روانشناسه و یه مدت لاغری با هیپنوتراپی آموزش میداد،۳ ماه پیش که تولدش بودم ،گفت فریده شکمم چقدر گنده شده،در صورتیکه این دوستم همیشه نماد خوش اندامی بود ،فقط یه حد خیلی کوچیک شکم داشت،بهش گفتم انقدر گیر نده به شکمت ،چاق میشی ها ، انگار وضعیتش چاقتر شده که تن به خام گیاهخواری داده ،واسه این دوستم که امروز مهمونم بود کلی توضیح دادم که لاغر شدن محاله تا زمانیکه ذهن دستورشو نده هیچ اتفاق ماندگاری رخ نمیده،بهش کلی توضیح دادم،گفتم من و تو از پارسال با هم شروع کردیم ،تو ،رژیم سخت گرفتی من ،رفتم دوره لاغری با ذهن، تو بعد از ۱سال ۹ کیلو با زجر لاغر شدی ،من ۲ سایز ونیم راحت براحتی وخوشی وحال خوب کم کردم،لاغری من موندگاره ،مال تو با ترسه،من از خوردن هام لذت میبرم تو اصلا اجازه نداری بخوری،اگرم بخوری میدونی ۱ کیلو چاق میشی،من از زندگیم لذت میبرم و همزمان دارم زبان تناسب اندام وتناسب فکری هم آموزش میبینم ،تو هیچ آگاهی نداری ،ذهن من در حال برنامه ریزیه مجدده ،تو با همون ذهن قبلیت میخوای کارای متفاوت بکنی که این امکان پذیر نیست و خیلی باهاش صحبت کردم ،بهش گفتم تلاش کن زبان ارتباط برقرار کردن با هر چیزیو یاد بگیری اونوقت زندگیت راحتر میشه،گفت فریده تو چطور میتونی انقدر در مورد ذهن قشنگ آگاهی هاتو تزریق کنی تو ذهن من؟ گفتم من با آگاهی های ذهنی زندگی میکنم ،گاهی براش ویس میفرستم در مورد مسائل مختلف ،امروز پرسید فریده تو این مطالبو از روی مقاله ای چیزی میخونی؟ گفتم اصلا😁 ،به خودم افتخار کردم که اینهمه توانایی دارم😊
فرمول
عملکرد
انتظار ما از عملکردمون باعث چاقی ما میشه
خدارو شکر از نحوه غذا خوردن خودم راضی هستم
در این دوره در این ۱سال هیچ مدل گرسنگی نداشتم و در کمال لذت وتفریح و خوردن های صحیح وبه اندازه نیازم در حال کم کردن سایز هستم
این دومین باره کامنت برای این فایل مینویسم ،حسم گفت بنویس ونوشتم
سلام به استاد و دوستان عزیز
منم قبل از آشنایی با این دوره، خوردن رو عامل اضافه وزنم میدونستم. اما از وقتی که با این دوره فوق العاده، آشنا شدم متوجه شدم که خوردن باعث چاقی ما نمیشه و همه خوراکی ها برای انرژی شدن در بدن ما بوجود اومدن، پس خوراکی ها نه چاق کننده هستند و نه لاغر کننده. بنابراین چاقی ما، بستگی به نگرش ما نسبت به غذاها داره. پس هیچ عامل بیرونی وجود نداره و همه چیز درونی است و تحت کنترل مغز ماست. همه چیز باید از درون ما شروع بشه تا جوانه ها زده بشه و ما به رشد و شکوفایی برسیم.
وقتی فکر و عمل و باور، با هم هماهنگ باشند، نتیجه دلخواه رقم میخوره.
اما نقش باور، توی نتیجه گرفتن ما خیلی قوی هست و فرق بین افراد موفق و ناموفق همین باور و نگرش اونا نسبت به جنبه های مختلف زندگی است.
باور یعنی با تمام وجود بپذیری و انتظار خوب داشته باشی، حتی اگه همه دنیا بگویند نمیشه، تو میگی چرا من میدونم که میشه.
باور یعنی انتظار
اگه انتظارتون از خودتون لاغری باشه دیگه تو نگران غذا خوردنت نیستی چون به خودت اعتماد داری که داره رفتارت درست میشه و با تکرار تمرینات خوردنت اصلاح میشه و کم کم نحوه صحیح غذا خوردن رو یاد میگیری و به اندازه نیازت غذا مصرف میکنی و احساس رضایت پیدا میکنی😊.
همه ما توانمند هستیم و میتونیم لاغر بشیم💪.
این فایل بینظیره.چقد قشنگ توضیح میدین
سلام استاد
من بخاطر تضادی که برام بوجود اومده حدود یکماه هفته ای یکبار شاید فایل گوش بدم
خیلی خوب داشتم پیش میرفتم ولی نتونستم موضوع را حلش کنم
خودمو یکجورایی لایق کامنت گذاشتن نمیدونم
دوست عزیز. وفتی فایل گوش میدی یه قلم و کاغذ همراهت باشه. هر چی استاد میگه رو روی کاغذ با فلش و شکل های دایره و مستطیل طبقه بندی کن تا یک تصور کلی از مطلب دستت بیاد مثلا الان من نوشتم
انتظار ما از مواد غذایی—-حس چاقی و حس بد——ترشح هورمون از مغز بسته به نوع احساس—– فرمان چاقی بر همه ی اعضای بدن
باعرض سلام حضور استاد گرامی و دوستان خوبم .
من در طی دوره ومرور کامنت هایی که از هنر جو های عزیز مطالعه میکردم ،یادم هست هروقت به این نکته در نوشته های بچه ها بر میخوردم که می نوشتند استاد اخیرا میل به غذا خوردنمان کم شده ویا حتی بعضیها می نوشتند که روزی یکبار غذا می خوریم آن هم به مقدار کم ،با دیدن این کامنت ها خیلی از موفقیت اون شخص خوشحال میشدم وبا خودم می گفتم، آفرین چقدر خوب پیشرفت کرده که این قدر به غذا بی توجه شده و اینقدر مقدار غذایش کم شده و این برای من شده بود یک باور که پس اگر میخواهی پا جا پای این افراد موفق بزاری و تغییر کنی ودرست در دوره پیش بری و موفق شوی ، باید وضعیت غذاییت مثل اونها بشود ،وهر وقت وهر روز که خودم خیلی کم غذا میخوردم و حتی خودم هم به بالا بردن توانم در نخوردنم کمک میکردم ،اون روزها در پوست خودم نمیگنجیدم وداعم خوشحالی میکردم که اینه مسیر درست وهر وقت در یک روز فوق العاده کم غذا میشدم خیلی خوشم میومد و اون احساس برایم دوست داشتنی بود ،و از او ن به بعد اگر یکروز غذایم دوباره از اون حد تفریطی بیشتر بشه به هم می ریزم وبه خودم شک میکنم که دوباره افکار م در مسیر چاقی هست ،و حالا متوجه شدم که چه ماهرانه ، خانم منفی باف در دیگه ای از مکر وترفندش به روی من باز کرده که عقل جن هم به آن نمیرسه ،چون باز من به این باور هدایت کرده بود که باز غذا علت چاقی من هست و دوباره به روش دیگری داشتم برنامه ی رژیم غذایی جدیدی در زیرسایه ی پروژه ی تناسب فکری وبه اسم روش جدید رو دنبال میکنم وبا اینکه داشتم در منطقم این باور را شکل میدادم که باید باورم را نسبت به اینکه غذاباعث چاقیم شده،و نسبت به غذا خوردن وپرخوری کم رنگ کنم ولی انگار مخفیانه باز درمسیر اشتباه پیش میرفتم و خداروشکر که باز همین فایل خودش پاداش تلاشهای قبلی من برای تغییر باورم بوده که خطای من داره برایم روشنتر و واضح تر میشود ،ممنون استاد عزیزم بابت فایلهای جدیدتان که روز به روز دقیقتر وبامفهوم بیشتر ،مطالب را برای ما توجیه و تفسیر میکنید .
استاد دم شما گرم
این فایلت عاااااااالی بود
کیف کردم از شدت فشار هیجان شادی بعد از خوندن و شنیدن این فایل تا چند ساعت سردرد داشتم
ولی دردش برام شیرین بود
اینقدر ای اف تی زدم و تکرار کردم با وجود اینکه سردرد عجیبی شدم به دلیل هیجان فوق العاده از شنیدن و خواندن متنی که استاد روشن در سایتشون گذاشتن در باره عدم تاثیر مواد غذایی در چاقی و لاغری
اما عمیقا و کاملا خودم را دو ست دارم و قبول می کنم
تا بدونخوردن یک قرص مسکن سردردم برطرف شد
و با شادی خودم رو آماده کردم تا نظرمو در این
دیدگاه بنویسم
وقتی دیدم این فایل ۱۱ روز پیش ضبط شده و مندر دیدگاه آرزوی لاغری محقق میشود درست در همین تاریخ از استاد خواهش کرده بودم درباره تاثیر خوردن نخوردن در کاهش وزن ذهنی برنامه بذارن
می خواستم از خوشحالی پر دربیارم و اشگ شوق بریزم
استاد خیلی محبت کردید که برای کسانی مثل من که فعلا از دوره رایگانداریماستفاده می کنیم
و شرایط خرید میکنم ی اصلی رو نداریم یک همچین فایلی رو قرار دادید
شدیدن بهش نیاز داشتیم تا از سردرگمیبرای ادامهمسیر نجاتپیدا کنیم …
دستمریزاد خدا قوت ….
دوماهه که به سایت شما هدایت شدم ودقیقا
دنبال همچین فایل و برنامه ای از شما بودم
خدارو شکر باز هم مورد لطف خدا قرار گرفتم
و از شک و تردید وگیجی در مسیر لاغری با ذهن خارجمکرد
خدایاااااااا سپاسسسسگزارم
۲۱شهریور ۱۳۹۹ شهربانو باقری تهران
سلام وقت همگی بخیر ، باور خوردن درمن خیلی قوی بود منم چاقی خودم را خوردن برنج و شیرینی میدونستم با این حال بیشتر از هر چیز دیگه ای من اینا را میخوردم ، سالها همه بهم میگفتن کم بخور همیشه بخور در واقع باورمن اینقدر برای خوردن قوی بود که مغزم دستور خوردن بیشتر میداد ودست و دهان بیچاره من چاره ای نداشت جز انجام دستور صادر شده ، و این کار هزاران بار تکرار شده که تبدیل به تجربه چاقی شده بود ، من بعد از هر بار غذا خوردن احساس درد و ناراحتی تو معده داشتم بعدش عذاب وجدان میگرفتم ، به خودم میگفتم دفعه بعد کمتر میخورم اما بازم نمیشد واین پروسه درد معده و عذاب وجدان هر دفعه تکرار میشد برای همین من باورم شد که خوردن من باعث چاقی منه ، اما به کمک آموزشهای دوره باورهای چاقی را شناسایی کردم و برای برطرف شدنش کار کردم باعث شد همون شیرینی و برنجی که زیاد میخوردم و فکر میکردم باعث چاقیم میشه به مرور خیلی کم بشه برنج به اندازه نیازم میخورم و میلم به شیرینی هم خیلی کم شد در صورتیکه قبلا هرچی تلاش میکردم این دو مورد را کم بخورم اصلا نمیشد چون طبق آگاهی ها رفتار کردم بدون اینکه تغییری در آموزش انجام بدم ، دلیل چاقی من فقط باورهای اشتباه من بوده ، الان باور دارم که به اندازه خوردن به هیچ وجه باعث چاقی نمیشه واز میزان خوردنم خیلی راضی ام و احساس خوبی دارم ، یاد گرفتم وقتی که ذهن ، باور ، عمل هر سه باهم هماهنگ باشن تجربه تو جسم ظاهر میشه ، ممنونم استاد فایل بسیار عالی بود
سلام به همگی
فکر و عمل و باور
این سه تا باید با هم هماهنگ بشن تا نتیجه دلخواه که یک متناسب با رفتار صحیح هست رقم بخوره
ولی باور خیلی در نتیجه گرفتن مهم هست
فرق یک فرد چاق و متناسب که هر دو از یک مواد غذایی میخورن ولی یکی نتیجه خوردنش چاقی میشه یکی لاغری هست در همین افکار غلط و باورهای غلطی هست که در فرد چاق وجود داره که نه این غذا چرب حتما من رو چاق میکنه یا برنج یا نون یا فست فود و … که اینا برا آدم چاق تعریف شدن که خوردن اینا در جسم تو چاقی بیشتر به همراه داره یا زمان خوردن در چاق ها که دیر وقت یا برنج و نون در شب نخوریم و یا شیرینی نخوریم یا …. ولی یک فرد متناسب فرقی براش نداره چی میخوره در چه زمانی میخوره و بپرس میگه خوب گرسنه هستم و باید غذا بخورم در واقع فرد متناسب فرمول هاش دستکاری نشده ولی
ادم چاق با گرفتن آگاهی های غلط از جامعه یا خانواده یا تلویزیون یا دوستان فرمولهاش از حالت اتوماتیک خارج شدن و نتیجه هم چیز دیگه میشه
یا خود من همیشه بهم گفتن و دیدم و قبول داشتم که لاغری فقط با رژیم ورزش اتفاق میفته و هر وقت خواستم لاغر بشم از این طریق اقدام کردم و سریع هم نتیجه داده ولی چه فایده که ماندگار نبوده و به محض ایده ال بودن جسم ام حرص و ولع من برگشته و من خوردم و دوباره چاق شدم و به خاطر همین به شدت افکارم دستکاری شده بود و به خوردن طوری نگاه میکردم که یک متناسب همچین نگاهی نداشت من بارها متوجه این قضیه در باشگاه که خیلی از دوستام متناسب بودن یا مربی ام که خیلی متناسب بود شده بودم ولی نمیدونستم اون موقع مسایل ذهنی چی هستن و چطور باور ما نتیجه رو رقم میزنه و …
در کل من میخوام یک متناسب با رفتار صحیح باشم و بخورم و لذت برم و زنده باشم و زندگی کنم و حتما باید این سه عامل با هم هماهنگ باشن ذهن و عمل و باور که این نتیجه برای من رقم بخوره
مثال اگه من میخوام یه شیرینی پز ماهر بشم باید اول به پخت شیرینی فکر کنم و آگاهی پیدا کنم و بعد به اونها عمل کنم تا نتیجه رقم بخور ه و در اینجا باور من خیلی مهم هست که چه انتظاری از این مهارت که پیدا کردم دارم اگه انتظارم خوب باشه نتیجه هم خوب میشه و اگر میخواهم مهارت بیشتر پیدا کنم در شیرینی پزی باید تکرار کنم این پخت کیک و کسب آگاهی را تا تجربه جدید به دست بیارم و این تجربه جدید باعث میشه فکرم بهتر بشه و عملکردم بهتر بشه
پس من باید از هر بار خوردن خودم عداب وجدان نگیریم و حالم خوب باشه در عیر این صورت تجربه ام از خوردن خوب نیست و این تجربه تقویت میکنه فرمول دهنی رو و تبدیل به عادت میکنه
اگه احساس با فرمول قاطی بشه من تمایل پیدا میکنم به تکرار اون رفتار
و تمام زندگی هر کس بر اساس باورهای اون شخص رقم میخوره و هر جا در زندگیم اگه مشکلی دارم قطعا باورهای من در اون زمینه مشکل داره من این رو در دورهای آموزشی متوجه شدم و حالا هم شما بیشتر توصیح دادین و من بیشتر پی بردم که چقدر تاثیر گدار هست در حتی زمینه ی چاقی و لاغری
من باید در کنار این آگاهی های جدید و عمل کردن به اونها باورهای درست رو هم داشته باشم که نتیجه عالی بشه
ازدیروز تا الان دارم این فایل رو گوش میدم و ازگوش دادنش لذت می برم تا قبل از این دوره من هرچیزی رو میخوردم حتی اگه نیاز بدنم بود بهم حس خوب نمی دادو ته دلم همش این ترس وجود داشت که این چیزی که خوردم باعث چاقیم میشه، علت چاقیم مثلا همین پیتزا بوده، علتش اینه که این تکه کیک رو خوردم، چاقیم به خاطر ته دیگ ماکارونی بوده و…
با اینکه گاهی واقعا نیاز داشتم وگرسنه بودم که می خوردم ولی حتی وقتی به اندازه می خوردم بازم حسم بد بود چون خوردن را یکی ازعوامل اصلی چاقی می دونستم و هر وقت خودمو عذاب می دادم و نمی خوردم حس می کردم الان سبکم و دارم خوب پیش میرم. خوشبختانه توی دوره کلام شما برام معجزه کرد و همون اوایل دوره این کلام شما رو پذیرفتم که غذا خوردن هیچ ربطی به چاقی نداره و کم کم استرسم از خوردن برداشته شد نمیگم یه دفعه و کاملا ولی به مرور خودمم باورم شد که خوردن هیچ ربطی به چاقی نداره چون من غذام رو کم نکردم و همون مقداری که نیازم بود را می خوردم و متنوع هم می خوردم یعنی از هرچیزی که دلم می خواست می خوردم ولی این دفعه بعد از خوردن عذاب وجدان پیدا نمی کردم اوایل می ترسیدم وفکر می کردم که نکنه چاق بشم ولی به مرور می دیدم که لباسام داره برام گشاد میشه و دارم لباسایی رو می پوشم که سال هاست توکمدم موندن و استفاده نشدن. البته اینم بگم استاد از روزی که فایلی رو گوش دادم که گفته بودین تا زمانی که واقعا گرسنه نشدین چیزی نخورین از روزی که طبق این گفته شما عمل کردم هر وقت احساس گرسنگی می کنم می خورم و تا زمانی که اون حالت گرسنگی رفع میشه دست از خوردن می کشم و واقعا ازاین حالت خودم لذت می برم. من باوردارم که لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست.
غذا هیچ تاثیری روی چاق شدن من نداره.
نعمت های خدا واسه استفاده ما آفریده شدن و من از این همه نعمت سپاسگزارم خدایا شکرت که با این دوره آشنا شدم استاد سپاسگزاررررررررممممم
این فایل رو به نظر من باید همیشه گوش بدیم عالیه واقعا عالی بود استاد دست مریضاد درود برشما سپاسگزارم
احساس ما نسبت به غذا نتیجه تجربه ای است که از خوردن غذاها داریم و همین احساس است که تعیین کننده ایجاد سلامتی و یا ایجاد چاقی است.اگر تجربه خوبی از خوردن غذا داشته باشیم ذهن ما به سمت سلامتی وتناسب هدایت میکنه و بالعکس اگر بعد از خوردن غذا غذای وجدان داشته باشیم ذهن به سمت چاقی بیشتر هدایت می کنه.
افراد چاق و لاغر هر دو غذا میخورند و این احساس آنها از غذا خوردن است که یکی را چاق ودیکری را متناسب نگهمیداره
ما اپل به چاقی فکر کردیم در اثر این فکر رفتارهای چاق کننده از ما سر زد و با هر بار بازخوردمنفی فرمول های چاقی بیشتری را به ذهن دادیم و در نتیجه چاق چاقتر شدیم
باید فکر عمل و باور هر سه را با همدرست کنیم تا براحتی در مسیر لاغری بیفتیم
رفتارهای صحیح غذایی بسیار مهم هستند که اونها رودر زندگی روزمره پیادهکنیم .در نتیجه رفتارهای صحیح در کنار حس خوب از غذا خوردن بازخوردهای مثبت هر روز بیشتر و بیشتر شده وکفه ترازوی لاغری کمکم بالا میره و این بستگی به خودمونداره که با چه سرعتی این رفتارها و باورها رو اصلاح کنیم وچقدر تمرکز کنیم روی این کار تا سریعتر به نتیجه برسیم
فرق افراد لاغر وچاق فقط و فقط در فرمول هاست و غذاها به هیچ عنوان نقشی در چاقی ما ندارند
نشان های دریافت شده
مجددا سلام .
یعنی خدا خیر دنیا و اخرت رو نصیبتون کنه که مساله ی مهمی که واقعا ذهنم رو درگیر کرده بود برام حل کردید .
به خدا به آرامش رسیدم .
دلم میخواست شما اینو بگید . چون از زبان شما که جاری میشه من با ایمان صد درصد در مسیر لاغریم حرکت میکنم و کلا دیگه مثل قبل حتی از نخوردن بیشتر لذت میبرم . چون میدونم کسی نمیخواد غذای منو بگیره .
به خدا من از وضعیت خوردنم خیلی راضی ام .
خدارو صدهزار بار شکر که خیال منو راحت کردید .
باور کنید من تا فردا دیگه دستور خوردن از ذهنم صادر نمیشه .
اصلا من این مدت که وارد سایت تناسب فکری شدم یادم رفته بود خورد و خوراک رو . وای ولی وقتی می اومدم مطالب مربوط به نحوه ی رفتاری رو میخوندم هی ذهنم دچار تردید میشد . اصلا رفتارم صد و هشتاد درجه تغییر می کرد .
از طرفی ایمانم هم که به شما صد در صد .
الان دیگه من با همین صحبتهای شما کلی حالم خوب شد و در مسیر لاغری با لذت بیشتری قدم برمیدارم .
لاغر شدن راحتترین کار دنیاست .
وای خدا من چقدر لاغریم رو دوست دارم .
چقدر لاغری راحته .
چقدر خوبه ذهنم می خنده .
چقدر حالم خوب شد .
خدا بچه هاتون رو براتون حفظ کنه منو از دغدغه ی این چند روزه نجات دادید .
خدایااا شکرت .
خدایااا شکرت .
استاد ازتون ممنونم .
خدا دلتون رو شاد کنه که دلم رو شاد کردید . حالا با خیال راحت در مسیر لاغریم حرکت می کنم .
من لاغر هستم و لاغری را هر لحظه خلق می کنم .
توجه من روی لاغر شدن است .
افکار من حول لاغری می چرخد .
باورهای من لاغر کننده هستند .
پیش به سوی لاغری بیشتر .
با توان بیشتر .
ترمزم برداشته شد و من مستقیم گاز میدم سمت هدف . من هدف را کاملا در دستانم حس میکنم .
چربیهای اضافه را رها می کنم .
همه چیز به قدر کافی در کائنات وجود دارد و من هر وقت که بخواهم میتوانم از انها با لذت استفاده کنم و بعد هم خدارا شکر کنم به خاطر این همه نعمت . به خاطر این همه فراوانی .
خدایا به خاطر فراوانی ات سپاس . خدایا به خاطر آزادی ام سپاس .
به خدا اینجوری که میگم اصلا فکرم میخنده اذیتم نمی کنه . مقاومت تولید نمیکنه . اصلا فرمان خوردن نمیده .
وقتی همه چیز هست چرا من بخوام ذخیره کنم .
همه رو میفرستم بره .
با لذت با حال عالی .
خدایا بابت نعمت لاغری آسان از تو سپاسگزارم .
استاد خدا هم شما و هم بچه هاتون و هم خانومتون رو حفظ کنه .
ازتون ممنونم .
نشان های دریافت شده
سلام . کاش این متن ادامه داشت . وای که از خوندنش سیر نمیشدم . دقیقا نقطه ضعف من همینجاست .
این نیو فولدر میخواهم چاق شوم خوردن = چاق شدن در من وجود داره
گرچه نیو فولدر میخواهم لاغر شوم نیز در من وجود داره
این نیو فولدر رو باز میکنم .
لاغر شدن آسانترین کار دنیایت .
لاغر شدن لذتبخش ترین کار دنیاست .
لاغر شدن در بدن ما امری طبیعی و بدیهیست .
لاغر شدن حق طبیعی بدن ماست و بدن ما به صورت کاملا خودکار در جهت حذف چاقی در حرکت است .
من لاغر هستم .
من به لاغری ام ایمان دارم .
حالا پوشه ی خواسته ی چاقی رو باز می کنم برای اینکه باورهاش رو پاکسازی کنم .
من چاق هستم .
چاق شدن برای من خیلی راحت است .
من از چاقی بدم می آید .
ذهن من مدام دستور به خوردن می دهد .
خوردن هر ماده غذایی = چاق شدن
واقعیت بدن من = چاق شدن
روند چاقی هرگز متوقف نمیشود .
چاقی زشت است .
چاقی بیماریست .
من از خودم بدم می آید . چرا که من چاق هستم .
من به چاقی ام ایمان دارم .
و …..
همین حالا هنوز هم ایمان به چاق شدن در من بیشتر از ایمان به لاغر شدن است .
درخت چاقی در نهادم قویتر از درخت لاغریست .
من باید به لاغر بودنم بیشتر توجه کنم .
آب توجه را از درخت چاقی بردارم تا ریشه ی آن خشک شود .
ریشه ی آب درخت چاقی در نهاد من توجه به خوردن است .
من هرگاه به خوردنهایم توجه میکنم احساس چاقی میکنم . مغز من شروع می کند به فرمان دادن به خوردن . اصلا گرسنه نیستم ولی میخورم .
هروقت این باور که خوردن باعث چاقی منست در من شروع به کار میکند و من ناخوداگاه این باور را در سرم می پرورانم دستور به خوردن در ذهن من دائما شروع می کند به فرمان دادن . فقط میگه بخور بخور بخور بخور .
همین دیروز که من راه خودم را از راه شما جدا می دیدم و احساس تنهایی و غلط بودن در راهم می کردم فرمولهای چاق کننده دوباره آمدند . دستور به خوردن آنقدر بر من وارد شد که من نصفه شب یک بسته خامه + یک سوم نون تافتون و یک قاشق عسل را خوردم و ذهن من همچنان دستور به خوردن میداد .
ولی دوست نداشتم با ذهنم وارد جنگ بشم .
ولی ناراحت بودم .
روش من برای لاغر شدن این بود که من باور این را در ذهنم بپرورانم که خوردن فقط در جهت بقا و سلامتی منست و یکی از راههای سلامتی در بدن من لاغر بودن است .
پس وظیفه ی هر ماده ی غذایی در بدن من سالم کردن منست . هر ماده ی غذایی که خورده میشود دستگاه گوارش را در بدن من شروع به حرکت می کند . گردش خون من آن را به سلولها می رساند . حتی سیستم چربی سازی من آنها را ذخیره می کند تا از آن استفاده کند . سیستم عضلات از انرژی بدن من استفاده می کنند .
من غذا را میخورم تا در من احساس لذت ایجاد کند نه احساس ترس .
من غذا را میخورم که نیاز بدن من رفع شود . با اینکه میدانم جسم من از ذهن من تغذیه میشود و بدن من قادر تمام مواد لازم برای زندگی کردن را در خود بسازد .
چون بدن من از انرژی غذا تغذیه می کند و تمام فرایندها را انجام میدهد تا به انرژی غذا برسد و مابقی آن را به راحتی دور می ریزد .
اما من یک باور غلط دیگر نیز دارم . سلولهای چربی انرژی را ذخیره می کنند . چون من مدام این باور را به خودم دادم که من نمیخواهم بیش از حد لازم غذا وارد بدن کنم . این باور باعث میشود بدن من شروع به واکنش کند و شروع کند به انبار کردن چربی . در حالیکه من در عمل هم هرگز نتوانستم این کار را انجام دهم اما احساس آن را به خودم دادم .
این احساس کمبود دستور ذهن من را مبنی بر خوردن بیشتر بر من صادر می کند و بدن هم انرژی آن را ذخیره می کند تا خیالش راحت باشد که انرژی لازم برای نگهداشتن بدن را همواره در خود ذخیره دارد .
بدن من هنوز در مورد من به ایمنی نرسیده است . چون من هنوز در مورد او به ایمان نرسیدم .
ذهن من هنوز از تصمیمات من هراس دارد که نکند غذا را از بدن قطع کنم و همین ترس مرا ناآرام می کند .
باور تایید کردن شما هم که دیگر در من عمیق شده هرکجا که خودم را با شما همسو نمیبینم ایمانم به خودم از بین میرود و از طرفی فکر میکنم که شما میخواهید خوردن را از من بگیرید و من حتی در لاغری با ذهن نیز باید ترس از خوردن داشته باشم در حالیکه شما در این گفته ها نمیخواهید خوردن را از ما بگیرید .
من در خوردن احساس امنیت می کنم .
من خوردن را دوست دارم .
من هرگز نمیخواهم خوردن را کنار بگذارم .
من فقط میخورم تا از انرژی غذا استفاده کنم و لذت ببرم .
سلولهای چربی در من انباشته ی انرژی هستند . چون باور کمبود انرژی در من جاریست .
انرژی هرگز از من قطع نمیشود .
سفید شدن مو و یا ریزش مو در انسان جاری میشود چون باور کمبود انرژی در بدن انعکاس داده میشود و بدن برای حفظ انرژی از قسمتهایی که حساسیت کمتری در مساله ی حیات دارند انرژی را کاهش می دهد .
ما باید باور کمبود انرژی را از ذهنمان پاک کنیم .
ما باید باور کمبود مواد غذایی را از ذهنمان پاک کنیم . انرژی همواره بر ما جاریست .
مواد غذایی همواره بر ما جاری هستند .
حتی بزرگترین سیستم در بدن ما سیستم گوارش است که بسیار عالی در ما دارد کتر می کند تا انرژی مواد غذایی را در ما ذخیره کند .
وای خدای من تو چقدر زیبایی .
من مست شدم باز .
دندان
زبان
حلق
مری
معده
۶ متر روده کوچک
بیش از یک و نیم روده بزرگ
و بعد از آن کبد و گردش خون و سبستم چربی سازی و چربی سوزی بدن
قلب
ریه ها
وای که چه خبر است در بدن ما
چرا انقدر فکر ما محدود است .
چرا انقدر خودمان را سرزنش می کنیم .
چرا انقدر احساسمان بد است .
این همه ابزار در ما به صورت خودکار دارند کار میکنندکه عمیق شدن تنها و تنها در یک سلول از آنها شاید روزها و ماهها طول بکشد و ما باز هم نتوانیم تمام فعالیتهای آنها را بررسی کنیم .
آخه این باورهای چرت و پرت چه باورهایی هستند که ما در ذهن خود داریم .
چرا ذهن خود را به بد دیدن و بد برداشت کردن عادت داده ایم .
چگونه میتوانیم بهتر ببینیم و توجهمان سمت بهتر دیدن شود .
چگونه می توانیم به احساس بهتری نسبت به خودمان برسیم .
ایمان صد درصد دارم هرگاه که احساس خوب در من جاریست یعنی من دارم مسیر لاغری را می پیمایم و هرگاه احساس بد و مبارزه در من جاریست من دارم مسیر چاقی را می پیمایم .
هنوز فایل مربوط را گوش نداده ام ولی باور کمبود ما را عذاب میدهد .
من هنوز هم هر وقت شما حرف از عمل میزنید و تغییر رفتار حس کمبود را به من انتقال می دهید و من فکر میکنم میخواهید مواد غذایی را از من بگیرید این فکر در در من انعکاس پیدا می کند و ذهنم برای ذخیره ی انرزی فرمان خوردن را صادر می کنند تمام سیستم بدن من برای چاق شدن من مهیا میشوند و چون در چاق کردن من به مهارت رسیده اند خیلی راحت این اتفاق در من شروع به عمل میشود .
باور کمبود مواد غذایی وحشتناکترین چیزیست که در من وجود دارد و کل سیستم بدن مرا به سمت چاق کردن من حرکت می دهند .
من باید به ذهنم این اطمینان را بدهم که هرگز نمیخواهم هیچ ماده ی غذایی را از تو قطع کنم .
مواد غذایی همه جا هستند و تو هروقت که اراده کنی میتوانی از آنها بخوری .
فقط یادت باشد آن را بترس و احساس بد نخوری انرژی انها را به احساس خوب و سپاسگزاری کن . آنها نیامده اند که تو را به احساس بد برسانند آنها آمده اند که در جهت لذت بردن و احساس آرامش و احساس خوب در تو جاری شوند .
غذا خوردن یکی از ابزارهاییست که امده تا در جهت سلامتی تو گام بردارد چون سلامتی به تو احساس لذت می دهد .
تناسب اندام نیز به تو احساس لذت میرساند .
هرچه تو متناسب تر باشی لذت بیشتری در تو حاکم است .
انرژی موجود در مواد غذایی آمده اند تا در جهت تناسب اندام تو استفاده شوند .
چون تناسب اندام به تو احساس خوب می دهد .
ببینید استاد وقتی من اینجوری با ذهنم صحبت میکنم دیگه دستور خوردن از ذهنم صادر نمیشه . یعنی به وضوح می بینم ذهنم به آرامش میرسه و انگار انرژیها رو رها می کنه این چربیهای ذخیره شده را آزاد می کنه تا در جهت تناسب اندام بیشتر من حرکت کنه .
چون احساس می کنه من هرگز نمیخواهم انرژی را از او بگیرم . نمیخواهم غذا را از او بگیرم . نمیخواهم خوردن او را متوقف کنم یا حتی کم کنم .
من آزاد هستم که هر زمان هرچقدر میخواهم بخورم و همه ی این خوردنها هم در جهت سلامتی و تناسب اندام من به کار رود .
وقتی خودم را آزاد می گذارم واکنش بدن من هم آزادیست . او خود را رها می کند و دست از جدال برمیدارد . آن وقت توجه من از خوردن رها میشود . خوردن را رها می کنم .
دستور خوردن رها میشود .
سد محدودیت میشکند و حتی ممکنست اولش هم طغیانگر باشد البته این بستگی به میزان و زمان محودیت دارد . اگر سد کم باشد طغیان هم کم است . ولی بعد جریان آرام میشود . خوردن ها متعادل میشود . ذهن م با خیال راحت در مسیر پرورش افکار خوب و تولید احساس خوب قدم برمیدارد .
توجه ذهن از روی خوردن کنار میرود .
توجه ذهن روی مسائل دلخواه میرود .
فکر ما اصلاح میشود .
به جرات میگم پرخوری در من از بین میره .
چون زمانی واکنش پرخوری در من ایجاد میشه که من قبلش احساس محدودیت به خودم دادم .
وقتی احساس آزادی و امنیت به خودم می دهم و از غذایی که میخورم به احساس آرامش و لذت و سپاسگزاری میرسم این عمل در جهت تناسب اندام منست چون مرا به احساس خوب رسانده ولی وقتی به خودم می گوین باید در عمل مراقب غذا خوردنت باشی این جمله در من احساس محدودیت ایجاد می کند و این احساس محدودیت توجه مرا به خوردن میبرد و دستور به خوردن در من بیشتر صادر میشود . احساس بد ولع به خوردن در من کار میکند و بعد هم که تمام شود و من تا سر حد مرگ خورده باشم تبدیل به احساس عذاب وجدان و رنج میشود . وای که خدا میداند همین احساسات رنج و عداب وجدان هم باز همان احساس بد هستند که واکنشهای بدن مرا دستخوش تغییر می کند . بدنم میخواهد از طرفی حال بد را از من دور کند و از طرفی هنوز هم من احساس محدودیت را به خودم میدهم که باید دست از این خوردنها بردارد و او باز هم واکنشش اینست که دستور به خوردن و ذخیره کردن این انرژی را میدهد تا آن را در خود حفظ کند . پس دستور به حفظ چربیها و اندوختن انرژی در من صادر میشود و کل سیستم من در جهت پر کردن این محدودیت شروع به فعالیت می کنند .
یعنی تنها و تنها یک باور با من چه می کند .
در حالیکه همین یک باور را که بردارم کل سیستم من در جهت لاغر شدن شروع به حرکت می کنند و من به راحتی تناسب اندام را تجربه میکنم .
من لاغر هستم .
من لاغر شدن را دوست دارم .
من آزادی را دوست دارم .
من رها کردن را دوست دارم
بدن من انرژی انباشته شده در چربیها را به راحتی آزاد می کند .
چون باور آزادی در من واکنش آزادی ایجاد خواهد کرد .
عمل من محدود نیست .
من هر چقدر بخواهم میخورم و این خوردن من مرا به تناسب اندام می رساند .
خوردن من در جهت سلامتیست .
خوردن من در جهت لاغری منست .
من تفکر محدود خود را رها می کنم .
من تلاش میکنم تا اطلاعات ذهنم را تغییر دهم تا واکنشهای دلخواه و آرام را از خودم ببینم .
اگر واکنش پرخوری در من ایجاد میشود به علت باور اشتباهیست که من در ضمیرم پنهان کرده ام .
آن باور را پیدا میکنم و آگاهانه آن را تغییر میدهم تا واکنش بدن من دلخواه باشد و به من احساس خوب بدهد .
وقتی فرمول لاغر کننده در من جاری میشود واکنش فکر من به آن افکار و باورهای لاغر کننده ی دیگر است . واکنش بیام من به آن صحبتهای لاغر کننده است .
واکنش احساس من به آن عشق به لاغر شدن است .
واکنش رفتار من به آن عشق به رفتار لاغر کننده است . (رها کردن خود – آرام شدن در مواجهه با مواد غذایی – بی توجه شدن به خورد و خوراک – احساس لذت و سپاسگزاری و بعد آرام غذا خوردن . احساس سیری را دریافت کردن . دستور به نخوردن – اصلا یه حساب دو دوتا چهارتاست ما نباید از قسمت دوم وارد قسمت اول بشیم .
ما نباید خلاف جهت عمل کنیم . فکر که اصلاح بشه عمل اصلاح میشه . این قانونه . اصلا غیر ممکنه بتونیم با اصلاح عمل فکر رو درست کنیم .
چون این خلاف جهت شنا کردنه .
فعل ما زمانی به طور کامل اصلاح میشه که باور ما به طور کامل اصلاح شده باشه .
استاد این باور منه عمل صالح از ایمان و فکر صالح نشئت میگیره .
تمرکز روی درست کردن عمل مارو از تمرکز روی فکر خارج می کنه .
من بارها و بارها در مورد خودم این امتحان رو کردم .
برعکس نمیشه عمل کرد .
گرچه شاید شما با تمرکز روی عملتون به احساس بهتری می رسید و من با تمرکز روی فکرم به احساس بهتر می رسم و عمل صالح ازم سر میزنه .
به هرجهت اگر من گاهی اوقات شما رو خلاف جهت خودم میبینم اشکال کار درخود منه . ما همه آیینه های وجود هم هستیم . اگر من در گاهی از موارد شما رو اشتباه میبینم باوری در نهاد من وجود داره که نیاز به اصلاح داره وقتی اون باور رو درست میکنم کلام شمارو طور دیگه ای برداشت میکنم که به احساس بهتر می رسم .
به هرحال این متنتون احساسی عالی در من ایجاد کرد .
این متن خیلی طولانی بود ولی نیاز داشتم بنویسم . نمیدونم کسی میخونه یا نه ولی من برای خودم نوشتم و باید روی باور تایید دیگران کار کنم . من به تایید هیچ کسی نیازی ندارم اما وقتی میبینم جهت من با جهت جمع یکسان است با احساس آرامش بیشتری حرکت میکنم .
ول خودم باید خودم رو تایید کنم و بدانم تایید خودم بر تایید دیگران رجحان دارد . اما آموزش را دوست دارم . من از شما آموختن را دوست دارم و دوست دارم همچون دانش اموزان همواره از شما نمره ۲۰ دریافت کنم تا به احساس بهتر برسم . این هم فرمولی در ضنیر ناخوداگاه ماست که همواره دنبال نمره بوده ایم و نمره پاداشی بود برای آموخته های ما .
دیگه نمیدونم این باور درسته یا نه . ولی هرچی که هست به ما احساس لذت میرسونه . اگه به وابستگی و احساس بد داشتن به خودمون نرسه به نظرم بودنش خوبه .
سلام
استاد من هم این باور قوی رو دارم که اگه غذام کمتر بشه و یا اگه غذاهای خاصی رونخورم انرژیم تحلیل میره غذا خوردن رو مستقیما در ارتباط با کاهش یا افزایش سطح انرژی میدونم
ممنونمیشم راهنمایی کنید
سری اول هم با اینکه سریعا تو سراشیبی لاغری افتادن ولی بخاطر کاهش انرژی وترس از بیماری دوره رو ترک کردم
چونمشکل خیلی هاست شاید لازم باشه یه فایل اختصاص بدید به این موضوع
ممنون 🙏🌹
دوست عزیز وموفقم سلام
مناز خوندنمتن شما در این دیدگاهمتعجب شدم
در جریان هستم که شما با پنج شش ماهتمرین در دوره تناسب فکری تونستی تا ۲۰ کیلو از وزنت رو کمکنی
مگه شما خودتو موفق نمی دونی ؟
یعنی می خوای چند کیلو دیگه کمکنی که راضی بشی ؟
شهربانو از تهران جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۹
سلام دوستان واستاد ،سپاس برای لایو عالی دیشب
بدنیا اومدم تپل بودم وبه مرور چاق شدم ،یادمه پنجم دبستان که بودم توی مدرسه وزنمون کردن ومن در سن ۱۱ سالگی ۵۰ کیلو بودم،همه مسخرم میکردن،خجالتی و گوشه گیر شده بودم،وقتی پدرم فهمید اندازه رژیممو سختر کرد،قبلا که شام خوردن برام ممنوع شده بود و در پی اون وزن کردن ،چیزهای دیگه هم کمتر شد ،سرزنش و توهین و گذاشتن اسم های زشت روی منهم که جزء کارهای عادی شون بود ،وقتی بزرگتر شدم خودم یاد گرفتم که خودمو بیشتر از بقیه سرزنش کنم و مقصر تمام بدبختی ها و زجر کشیدن هامو بدن چاقم میدیدم،خودمو خیلی اذیت کردم ،هم از طرف اطرافیانم تنبیه فیزیکی میشدم و هم گاهی خودم این کارا با خودم میکردم،احساس عجز و ناتوانی داشتم ،یواش یواش رفتار تایید طلبی در من بوجود اومد و به دنبال راضی کردن دیگران کارهای ژانگولری انجام میدادم ،دوست داشتم دلقک بازی در بیارم که بقیه خوشحال بشن ،خودمو قبل از اینکه اونا مسخره کنن ،مسخره میکردم و یک شخصیت بی ثبات و بی اعتماد بنفسی داشتم ،از اونور که میخواستم کسی متوجه نشه کارهای سخت انجام میدادم که توجه دیگرانو جلب کنم
در تمام این ۴۴سال در گوش من یک نوار ضبط شده روشنه که بصورت شبانه روز میگه : فریده تو چاقی،،حواست باشه چی میخوری،،چقدر میخوری،،اصلا تو چرا غذا میخوری ؟از چربی های بدنت استفاده کن،،برنج نخوری،نون نخوری،چربی نخوری،پیتزا نخوری،نوشابه نخوری ،، هر چقدر گرسنه تر باشی کمتر چاق میشی ،،تو باید همش ورزشای سخت انجام بدی ،،تو با همه فرق داری،،شام نخوری ها ،،تمام مواد غذایی برای تو چاق کننده است چونکه تو مشگل داری ،، تو تیروئید داری و این صدای وحشتناک دائمی هر روز منو میترسونه
قبلا که دائم الرژیم بودم حتی سالاد هم که میخوردم عذاب وجدان میگرفتم چه برسه به کباب و غذاهای چرب ،انگار غذا خوردنو حق خودم نمیدونستم ،من چه کمبودی در آفرینشم بود که حتی شایستگی یه کار طبیعی بدنمم نداشتم؟؟ این سئوالو سالها با عجز و ناله از خدا میپرسیدم
عذاب وجدان از خوردن حتی مقدار اندک خوراکی هم دست از سر من بر نمیداشت ،ترجیح میدادم بیشتر اوقاتمو تو گرسنگی باشم ،حداقل خیالم راحتر بود،مسئله نفخ معده گرفته بودم
دیگه آب هم میخوردم شکمم ورم میکرد و احساس میکردم حجم غذام زیاد بوده ،هنوزم نفخ معده دارم و با خوردن هر چیزی و احساس ورم معده ،فکر میکنم من زیاده روی کردم و میرم تو عذاب وجدان
داستان خودمو نوشتم که بگم تمام غذاها برای ذهن من ممنوعه شمرده میشه ،حتی به مقدار کمش ،چطوره که خواهر من غذاهای چرب میخوره ولی اون همیشه متناسب بوده و هست ،نوع نگرش و باورهای ایشون برای غذاها و خوراکی ها متفاوت تر از منه ،با اینکه اونم در خونه ای بزرگ شده که مرتب از خطرناک بودن غذاها برای من توضیح دادن ولی چرا گوش و ضمیرناخوداگاهش قبول نکرد ؟ و من براحتی پذیرفتم
تا ۱۸ سالگیم که ۷۵ کیلو شده بودم و تحت نظر پدرم و سرزنش هاش بودم ، یواشکی خوراکی وشام خوردنو یاد گرفتم ،نهار که انقدر میخوردم که جبران شامی که نمیخوردم بشه و کاملا پر خورتر شده بودم ،وقتی ازدواج کردم و در کنار رژیم ها و ورزش های سخت تونستم وزن خودمو کنترل کنم و بر اثر تکرار رژیم ،رفتار غذایی من بسمت کمتر خوردن کشیده شد ولی اون مدل رژیمو دوست نداشتم و دلم میخواست زمان رژیم زودتر تموم بشه که بتونم مثل قبل غذا بخورم و بعد از اون مجدد چاق میشدم و این لوپ تکرار تا ۸ ماه پیش که وارد دوره نشده بودم ادامه داشت
استاد این فایلتون چکیده ای بود از آگاهی هاییکه در این مدت یاد گرفتم،دریچه جدیدی برام باز کرد ،انگار با گوش دیگه ای شنیدم ،باعث شد یه پله بهتر متوجه بشم
#موضوع خوردن ربطی به چاقی نداره ،چاقی بستگی به نگرش ما داره نسبت به غذاها#
خدارو شکر در این دوره هیچ سختی نکشیدم،گرسنگی نکشیدم،ورزش ناخواسته انجام ندادم
در ضمن دوره پیشرفته خیلی کمک کننده است بدلیل اینکه روی باورها کار میشه و تمریناتش عالیه
سپاسگذارم که با انتخاب جدیدم وارد دوره جدیدی از زندگیمشدم که به من یاد داد ،من انتخاب کننده هستم،من تصمیم گیرنده هستم،من قوی وقدرتمند هستم،من عمل کننده هستم،همه چیز در اول و انتها به من ختم میشه نه به عوامل بیرونی
به خودم افتخار میکنم که ۸ ماهه ذهنمو بمباران افکار وباورهای جدید کردم و چونکه متفاوت تر از اطرافیانم فکر،رفتار و عمل میکنم نتایج متفاوتی هم خواهم گرفت
باسلام خدمت دوستان عزیز صبحتون بخیر و شادی واقعا دوست عزیزم چیزایی که نوشتی روباتمام وجوددرک میکنم چون من هم اینطوربودم هنوزهم که سه سال ازدواجمون گذشته ومن باسن سایت نزدیک به تقریبا نه ماه هست که تواین دوره هستم هنوزخواب خاطرات گذشته رومی بینم وبرام اینقدر عذاب اوره که نگومنم مثل شماتحت نظربودم وحرفای زیادی شنیدم ومسخره شدم هم درزمان خانه پدری وهم درزمان ازدواج باینکه بارژیم ازوزن صدوبیست به شصت و هفت رسیدم امابعدازاون هم همه شروع کردن به گفتن توبرای ازدواج وزن کم کردی و برای دیده شدن ومن بیشترتوخودم اینومیدیدم که لیاقت ندارم برای لاغرموندن وچاق شدم ودلیلش رویهم بعداززابمان وبارداری وغم وغصه گذاشتم بااینکه قبلاً این بهانه هاروداشتم ولی بارداری که سراغم اومد بیشترین این بهانه شدت دادم وبعدبیشتروبیشردرگیرش شدم طوری که دیگه خودم به پذیرش رسیدم که سرنوشتم اینه که من چاق بمونم و همه مبخواستن که غذاموترک کنم کمتر بخورم که لاغربشم ومن تن به این کارنمیدادم شایدنمیخوردم توفکرروزه وروشهای رژیمی بودم ولی ناراضی بودم ازاجبارشدن وازرفتاردیگران اونایی هم که منوبه خاطر لاغری مسخره میکردند منوبه خاطر چاق شدن ترک کردن وحتاشوهرم هم خواست که من لاغربشم واین فکر که من اسیرخوردن شدم ومن نمیتونم ازچاقی راحت بشم بیشترباشدباعث ازارمن بودوحتازمانیکه میرفتم روبه روی آینه ولباس جدیدمیپوشیدمرچه گشادچه اندامی ازقبل ترس داشتم که مبادا حالا که میرم جلواینه بهم نیادوبدنموکامل نشونم بده نتیجه ی این همه خوردن رو وانگاروقتی میرفتم جلواینه مشروع به کشیدن لباسهاوتودادن شکمم میکردم ودست میزدم به پهلو هام وبلایای میکشیدم که نشون نده انگارداشتم به آینه التماس میکردم توروخداااااااکه منولاغرنشون بده و هروقت هم که نیومده بشینم به شکمم نگاه میکردم انگارداشتم به بدنم التماس میکردم که توروخداالاغرشودرتمام اونمدت من فقط التماس میکردم به بدنم وله اینه وله آدمه ا توی دلم توی ذهنم که منولاغرنشون ومنوتایید کنند و اینکه باورکردن بودم که چاقی من هم به خاطر خوردن زیاده وخودموازخوردن منع کردم ولی بازم فایده نداشت چون ازکاریکه میکردم راضی نبودم وقتی زمان رژیم تموم میشد دوباره برمیگشتند به خوردن وبه رژیم وسازنده ی رژیم کلی فحش تودلم میدادم امالان که تونسی لاغری هستم درسته وزنم تغییرکردهو شکل جسمی وهرچی که داشتم داره ازچربی ومریضی دفع میشه اماهنوزبعضی افماردرگیرومشوش وخاطرات گذشته هستند که بایدارتباطشون باحال الآنم قطع بشه تامسیرروبدون درگیری ذهنی وفرازونشیب طی کنم تابتونم ازنومسیرلاغری باذهنوایندفعه یارانش بیشتری طی کنم چون من هنوز در قسمت پنجم جلسه ی رایگان لاغری باذهن هستم و ادامه میدم ناسلامتی بشم وبه تعادل روح و جسم برسم وذهنم که مدام درحال حرف زدن وناارامی هست رواروم کنم .باتشکر ممنونم که این نوشته رومیخونین دوستان .🌸🌸🌸🙏🙏🙏 سپاسگزارم سپاسگزارم ازخداوازشمادوستان👋👋🌹🌹
سلام دوست همراهم
خدارو شکر که بعد از سالها ناراحتی و درگیری تونستیم مسیر درستو پیدا کنیم و داریم نتایج عالی میگیریم
برای شما هم آرزو میکنم در این مسیر بمانید وبا تکرار و شرکت در دوره ها به وزن وتناسب ایده ال ذهنی و جسمی برسید
سلامت باشید در پناه خداوند
سلام دوست عزیز ممنونم وسپاس گذارم که خدامنویاری افرادی قراردادکه باهم مشکلات و مسائل مربوط یکسانی درتمام جنبههای مختلف زندگی داریم و به وسیله ی لاغری باذهن میتونیم همشون رودرست کنیم وزندگی جدیدی رویادبگیریم امیدوارم همه به سمت درست و است حرکت کنند نامه فقط لاغری بلکه تمامی چیزهایی که میخوام درست بشه حل بشه شب بخیر وخدانگهدار🙏👋🌹
سلام و خدا قوت خدمت استاد محترم و همه دوستان
جناب آقای روشن فایلهاتون واقعا عالی هستند هر وقت فایل هاتون رو گوش می دم واقعا حالم خوب می شه ازتون ممنونم.نوشته دوست عزیزم خانم فاطمه سادات هم واقعا عالی بود.
سلام استاد عزیز
عجب فایل شگفت انگیزی واقعا باید ی روز درمیان گوش کنیم این فایلو بااینکه نه ماهه در دوره هستم خیلی عالی هم بوده و هزاربرابر با مسئله ی خوردن راحت تر شدم اما جون پررنگ ترین وموثرترین علت چاقیمو پرخوری میدونستم هنوزم رو من تاثیرداره
استاد ادم تا داره دوره را پشت سرمیذاره و تا در جریان لاغری باذهن هست اصلا زندگیش یه جور دیگس
من که اینطوری هستم اگهچندروز کارنکنم به هر دلیلی انقدر احساس کمبودونیاز و بی انرژی میکنم که خدا میدونه وبه محضی که دوباره شروع میکنم انرژیا میاد
بسرعت لاغر میشم
نسبت به غذا بی میل بی میل میشم
ترس از غذا ازبین میره وهزارمورد دیگه
وهمه ی اینا لطف خدا بود که منو به دوره های شما هدایت کرد و کمکم کرد تا شرکت کنم
این ارامش و احساس خوب دائمی را برای تمام انسانهایی که از چاقی رنج میبرن ارزو میکنم