بیشترین ترس افراد چاق از تاثیر خوردن بر چاقی است زیرا خوردن را عامل چاقی خود می دانند.
ترس از چاق شدن بخاطر خوردن به این دلیل رواج پیدا کرد که غذا نخوردن و رژیم گرفتن را تنها راه لاغر شدن معرفی کردند.
اگر باور کرده باشید برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید قطعا در ذهن شما غذا خوردن عامل چاقی محسوب می شود.
اهمیت موضوع خوردن
به همان اندازه که موضوع خوردن برای افراد متناسب بی اهمیت می باشد برای افراد چاق مورد توجه و اهمیت قرار گرفته است. اگر از هر فرد متناسبی درباره نگرش و تفکرش درباره غذا خوردن سوال کنید پاسخ هایی را خواهید شنید که از زمین تا آسمان با پاسخ های افراد چاق به این سوال تفاوت دارد.
آنچه درباره خوردن در ذهن افراد چاق می گذرد شامل این موارد است:
- هرچی می خورم چاق می شم.
- چی بخورم لاغر بشم.
- چی نخورم لاغر بشم.
- چطور بخورم لاغر بشم.
- چه غذاهایی رو هر چی بخورم چاق نمیشم
- چه چیزی برای صبحانه بخورم که چاق نشم.
- برای شام چی بخورم که چاق نشم.
- بعد از غذا چی بخورم که چاق نشم.
- وقتی گرسنه هستم چی بخورم چاق نشم
این نگرش ها و ده ها نگرش مشابه در ذهن افراد چاق درباره خوردن و تاثیر آن بر چاقی وجود دارد که هرگز در ذهن افراد متناسب وجود ندارد.
این فرمول ها و بسیاری فرومول های دیگر با کلمه خوردن یا نخوردن در ذهن افراد چاق وجود دارد و این نشان از اهمیت این موضوع در مسیر لاغری با ذهن است.
برای درک این موضوع و رسیدن به تحلیل منطقی برای تغییر فرمول های ذهنی ساخته شده بر مبنای خوردن و نخوردن باید ابتدا از سه جهت موضوع خوردن را مورد توجه قرار دهیم.
1- منبع ایجاد دستور خوردن. (فیزیکی)
2- عمل خوردن مواد غذایی. (فیزیکی)
3- تجربه ای که از خوردن به دست می آید. (متافیزیکی)
نکته جالب توجه این است که به دلیل متافیزیکی بودن گزینه سوم، تجربه ای که از خوردن کسب می کنیم می تواند بسیار متفاوت از واقعیت باشد و باعث تقویت، وضوح و گسترش فکر اصلی یا فرمول های اصلی ذهن پیرامون خوردن و چاقی می شود.
بدین معنی که افکار و احساسی که از خوردن چند تکه پیتزا در ذهن یک فرد چاق مرور می شود بسیار بیشتر از واقعیت آن چند تکه پیتزا چاق کننده و باعث چاق تر شدن فرد می شود. این عمده ترین تفاوت افکار و فرمول های ذهنی افراد متناسب و چاق است.
به همین دلیل است که افراد چاق با اینکه مدت هاست از خوردن های بی رویه (پرخوری) احساس بد یا عذاب وجدان دارند اما قادر به ترک یا تغییر این رفتار نیستند چون تجربه هر بار پرخوری کردن باعث تقویت فرمول ایجاد کننده آن در ذهن می شود. و هرآنچه در ذهن شکل گیرد بعنوان یک راهنما به مغز ارسال می شود و مغز فقط دستورالعمل هایی لازم برای اجرای راهنمایی ذهن را صادر می کند.
منبع ایجاد دستور خوردن را بشناسیم
هر حرکتی از انسان سر می زند منشاء دستور آن در مغز است.
مغز ما حاوی اطلاعاتی اولیه (پیش فرض) است که از قبل از تولد و همزمان با تشکیل مغز در آن ذخیره شده است.
کار این اطلاعات انجام دقیق و هوشمندانه نیازهای درونی جسم برای زیستن در جهان مادی است.
اطلاعاتی که باعث تنظیم دقیق فشار خون، ضربان قلب، تنفس کردن، پلک زدن، هضم کردن و بسیاری فعالیت های درونی دیگر می شوند.
از آنجایی که انسان جهت تجربه کردن وارد این جهان مادی شده و تجربه کردن نیاز به حق انتخاب دارد، بخشی از مغز ما قابلیت برنامه ریزی شدن است.
ما می توانیم اطلاعات لازم درباره آنچه میخواهیم تجربه کنیم را به مغز خود بدهیم و سپس به آنچه آموخته ایم عمل کنیم و نتیجه آن را تجربه کنیم.
زمانی که شما دوست دارید به عنوان مثال نواختین گیتار را تجربه کنید، خواسته تجربه کردن نواختن گیتار در شما شکل می گیرد.
دقیقا مانند اینکه پوشه ای جدید در مغز شما ایجاد می شود.
سعی شما برای یادگیری چگونه دست گرفتن ساز و چگونه نواختن و تمام موضوعات مرتبط با هنر گیتار زدن به صورت اطلاعات درپوشه تجربه گیتار زدن مغز شما ذخیره می شود.
به اندازه ای که شما در یادگیری بهتر عمل می کنید و استمرار دارید عملکرد شما در نواختن گیتار بهتر می شود و تجربه شما بیشتر و واضح تر می شود.
در مورد چاق شدن هم دقیقا به همین شکل است.
شما به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه پوشه خواسته چاق شدن را در ذهن خود ایجاد کرده اید. تصور کنید نیوفولدری ایجاد کرده اید تحت عنوان “من می خواهم چاق شوم”.
در اکثر افراد این خواسته به شکل ناآگاهانه از طریق شنیدن درباره چاقی و دیدن افراد چاق اطراف خود ایجاد شده است.
هرآنچه درباره علت چاقی، احتمال چاقی، چرایی چاقی و … می شنوید در پوشه (تجربه چاقی) مغز ذخیره می شود.
نقش ذهن در روند یادگیری و عمل کردن
واحد دریافت اطلاعات و پردازش و ساختن تصاویر ذهنی و در نهایت ایجاد فرمول ها جهت ذخیره سازی در پوشه مغزی توسط ذهن انجام می شود که عضوی متافیزیکی و غیرقابل دیدن است.
زمانی که میزان اطلاعات ذخیره شده در پوشه خواسته ای (چاق شدن) که در مغز خود ایجاد کرده اید به حد نصاب لازم برسید، به مرور عمل کردن شما بر اساس آن آگاهی ها شروع می شود.
جسم شما بر اساس اطلاعات ذخیره شده مغزی درباره چگونگی تنفس کردن از همان بدو تولد شروع به تنفس کردن می کند و این کار را تا زمانی که زنده است ادامه می دهد، چون اطلاعات کافی درباره این رفتار یا عمل در مغز ذخیره شده است.
در مثال چاقی زمانی که ما شروع به اضافه کردن اطلاعات لازم برای تجربه چاقی در مغز خود از طریق ذهن می کنیم عمل چاق شدن صورت نمی گیرد اما احساس چاق شدن به صورت ترس از چاق شدن در ما شکل می گیرد. وقتی اطلاعات به حدنصاب برای عمل کردن و تجربه کردن برسد روند چاق شدن جسم شروع می شود.
در مورد لاغر شدن هم دقیقا روند به همین شکل است.
ابتدا باید اطلاعات لازم برای لاغر شدن در ذهن ایجاد و سپس در مغز ذخیره شود و این روند ادامه داشته باشد تا میزان آگاهی و اطلاعات لاغری مغز به حدنصاب لازم رسیده و عمل لاغر شدن آغاز شود.
با درک موضوعات مطرح شده مطمئن می شویم که هر عمل و رفتاری که از ما سر می زند منشاء آن مغز است.
عمل خوردن مواد غذایی چگونه صورت می گیرد.
خوردن یک مهارت است که از ابتدا ما آن را بلد نبودیم بلکه در دوران کودکی و در سن مناسب تلاش ما برای خوردن آغاز شده است.
همانگونه که برای غلت زدن و نشستن و راه رفتن تلاش کردیم برای خوردن هم تلاش کردیم.
پس توجه به این نکته مهم است که مهارت “خوردن” مانند سایر مهارت های دیگر برای زنده بودن و زندگی کردن در دنیای مادی لازم و اتفاقا ضروری است.
اطلاعات مورد نیاز تمام مهارت های لازم برای زندگی کردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد و به مرور ما از آنها استفاده می کنیم.
در مورد مهارت خوردن اطلاعات لازم برای انجام عمل خوردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد به همین دلیل یک کودک در مرحله ای از رشد اقدام به خوردن می کند و این عمل را از بردن دست به سمت دهان شروع می کند و هر چیزی را که بتواند با دست بگیرد به سمت دهان می برد تا خوردن را تجربه کند.
جالب توجه است که قبل از شروع استفاده از اطلاعات مغزی درباره خوردن بسیاری فرایند دیگر درباره حرکت انگشتان، دست، گرفتن و … انجام شده است چون برای تجربه مهارت خوردن نیاز به تکامل حرکت دست داریم.
عمل خوردن مهارتی است که اطلاعات لازم جهت تجربه کردن آن در مغز ما ذخیره شده است به همین دلیل است که همه انسانها از عمل خوردن بعنوان مهارتی لازم برای ادامه زندگی برخوردار هستند.
به دلیل اهمیت موضوع خوردن در ایجاد آرامش ذهنی در افراد چاق دوره اصلاح پرخوری و اشتها در مغز تهیه و ارائه شده است تا با استفاده از تمرینات این دوره آموزشی به سادگی فرمول های ذهنی و تاثیرگذار بر عملکرد مغز که فرمان پرخوری و یا چاق شدن را صادر می کنند اصلاح و تجربه جدیدی از تغییر افکار و واکنش های رفتاری خود داشته باشید.
شباهت افراد متناسب و چاق
همه افراد متناسب و چاق از عمل خوردن استفاده می کنند.
سوال مهم و پرتکرار ذهن افرادی که چاق هستند این است که چرا من هرچه می خورم چاق می شوم اما افراد متناسب هرچه می خورند لاغر هستند.
رسیدن به جواب این سوال مسیر متناسب شدن را برای شما واضح و روشن می کند.
تجربه ای که از عمل کردن ایجاد می شود
هر عملی از ما سر می زند تجربه ای را برای ما به ارمغان می آورد.
عمل نواختن موسیقی نیست که در ما احساس ایجاد می کند بلکه تجربه ای که از نواختن موسیقی کسب می کنیم باعث بروز احساس در ما می شود.
در موضوع در ارتباط با دیگران این فرد مقابل نیست که در ما احساس ایجاد میکند بلکه تجربه ای که از بودن با آن فرد کسب می کنیم در ما احساس ایجاد می کند.
ما دو نوع احساس داریم.
احساس خوب و احساس بد.
هر تجربه ای باعث شکل گیری احساس در ما می شود و بسته به نیاز و سلیقه ما آن احساس را خوب یا بد می دانیم.
به همین دلیل است که فردی از تجربه نواختن موسیقی به احساس خوب می رسد و فرد دیگری از همان تجربه به احساس بد می رسد.
چون احساس ثابت نیست و برای هر فرد بنا به سلیقه اش متفاوت است.
فردی که در موسیقی پیشرفت می کند و به درجات عالی می رسد از نواختن موسیقی به احساس خوب رسیده است. فردی که از نواختن موسیقی به احساس بد می رسد امکان ندارد در این حوزه پیشرفت کند.
در مورد موضوع خوردن نیز به همین شکل است.
فردی از خوردن مواد غذایی به احساس خوب می رسد و فردی دیگر از خوردن همان مواد غذایی به احساس بد می رسد.
چرا؟
در ابتدای متن اشاره شد که تجربه و منبع ایجاد دستور (ذهن) متافیزیکی هستند و تجربه بر فرمول های منبع تاثیر می گذارد.
احساسی که از خوردن در ما ایجاد می شود نتیجه خوردن را تعیین می کند.
احساسی که از گیتار زدن در ما ایجاد می شود سبب می شود که ما گیتاریست خوب و حرفه ای شویم یا گیتار زدن را رها کنیم.
احساسی که از بودن با فرد دیگری در ما شکل میگیرد تعیین می کند که ما از بودن در رابطه خوشبخت هستیم یا خیر.
احساسی که از خوردن در ما شکل می گیرد تعیین میکند که خوردن باعث سلامتی و شادی ما می شود یا بیماری و ناراحتی را برای ما به ارمغان می آورد.
تاثیر الگوی ذهنی (باور)
همه ما در معرض اطلاعاتی هستیم که از طریق اطرافیان، رسانه، جامعه و … وارد ذهن و سپس مغز ما می شود.
اگر درباره هر موضوعی اطلاعات زیادی از طریق مختلف وارد ذهن شما شود آن اطلاعات به صورت الگوهای اجرا شونده در مغز ذخیره می شوند.
بعنوان مثال اگر از دوران کودکی و میانسالی درباره زندگی مشترک و همسر داشتن اطلاعات زیادی وارد ذهن شما شود به شکلی که الگوی ذهنی درباره زندگی مشترک و همسر داشتن در شما ایجاد کند آن الگو در مغز ذخیره شده و در آینده شما همان زندگی مشترکی را تجربه خواهید کرد که قبلا درباره اش زیاد شده اید.
در مورد تمام موضوعات زندگی روال به همین شکل است. شما آن چیزی را تجربه می کنید که از قبل الگوی ذهنی آن تجربه در مغز شما شکل گرفته است.
در ذهن یک فرد چاق تعریف های متعددی درباره غذاها و تاثیر آنها بر چاقی وجود دارد.
این تعریف ها بر احساسی که از تجربه خوردن کسب می کنید تاثیرگذار هستند.
اگر شما درباره مصرف برنج اطلاعات نامناسبی به ذهن خود داده باشید و آن اطلاعات بر اثر تکرار و توجه به صورت الگوی ذهنی در شما ذخیره شده باشند هر بار که شما برنح می خورید احساسی که در شما از تجربه برنج خوردن شکل می گیرد احساس بد و مطابق با شنیده های شما خواهد بود.
احساس بد منظور احساس ترس از چاق شدن بخاطر مصرف برنج است.
از آنجا که احساس شما بر منبع صادر کننده دستورات جسمی تاثیرگذاراست هر بار که شما از خوردن برنج یا هر ماده غذایی دیگر احساس چاق شدن داشته باشد فرمان چاقی بیشتر توسط مغز به تمام اعضای بدن صادر می شود.
به همین دلیل است که افرادی سال ها است هر روز برنج می خورند و چاق نیستند اما افرادی شاید هفته ای یک یا دو بار برنج بخورند و اضافه وزن زیادی دارند.
برنج فقط یک مثال است، با خود فکر کنید درباره سایر مواد غذایی چه اطلاعاتی در ذهن خود دارید و انتظارتان از مصرف غذاها چیست.
انتظار شما از مصرف مواد غذایی باعث شکل گیری احساس شما بعد از غذا خوردن می شود و احساس شما بر فرمان مغزی برای صادر کردن پیغام سلامتی و تناسب اندام یا چاقی و بیماری تاثیرگذار است.
اطلاعات بیشتر را از طریق بارها دیدن فایل آموزشی این قسمت کسب کنید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری چیست؟ شرح دهید.
- اطلاعات درباره تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری از چه طریق وارد ذهن شما شده است؟
- چقدر باور دارید یا پذیرفته بودید که برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید.
- از اینکه نمی توانستید بر اساس برنامه های رژیمی عمل کنید چه احساسی داشتید؟
- نتیجه ای که از اجرای برنامه های رژیمی کسب می کردید تا چند وقت باقی می ماند؟!
- نگرش شما درباره نقش مغز در صدور دستور خوردن و عملکرد جسم در اجرای دستورات مغزی چیست؟
- چه ارتباطی بین ذهن و دستورات صادر شده از مغز وجود دارد که منجر به پرخوری می شود؟
- چرا در ذهن افراد چاق خوردن برابر با چاقی تعریف شده است؟
- آیا به همان اندازه که خوردن باعث چاقی شما شده است نخوردن باعث لاغری شما شده است؟ تجربه خود را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.07 از 42 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
آیا خوردن در چاقی ونخوردن در لاغری موثر است ؟بیشتر افراد چاق خوردن را اصلی ترین عامل در چاقی خود میدانند و از کلمه خوردن هم لذت میبرند وهم میترسند لذت را وقتی دارند که خوردن اشان شروع میشود ودر هنگام خوردن به هیچ چیز جز خوردن فکر نمیکنند ولی ترس از خوردن هم قبل از خوردن را دارند وهم بعد از خوردن در واقع ترس از خوردن جنبه بزرگتری نسبت به لذت از خوردن را برای افراد چاق در برمیگیرداکثر افراد چاق سوالاتی در ذهن خود مطرح میکنند از قبیلچرا من هرچی میخورم چاق میشوم ؟ چی بخورم که چاق نشوم ؟ چی بخورم لاغر شوم ؟ چطور بخورم که لاغر شوم ؟ به چه اندازه از چه مواد غذایی بخورم که چاق نشوم ؟ چیکار کنم زودتر لاغر شوم ؟ چه راهی را پیدا کنم که هم خوب بخورم وهم لاغر شوم ؟در مسیر لاغری با ذهن ما یاد گرفتیم که افکاری که در ذهن امان داریم که از کودکی تا به حال با آنها سر کردیم واین افکار از جهتهای مختلف وارد ذهن ما شده اند وپس از انباشته شدن آنها در ذهن امان به شکل فرمول در آمده اند وبا کد بندی دستوراتی برای مغز ما صادر کرده اند که بعد از آن به شکل تصاویر در مغز نمودار شدند وآنگاه رفتار ها وعادتهای ما را تشکیل داده اند یکی از این فرمولها کلمه خوردن یا نخوردن استاگر بخواهیم بر سر این فرمول خوردن بحث کنیم باید از سه جهت آن را مورد بررسی قرار دهیممنبع دستور خوردن ( متافیزیکی )عمل خوردن ( فیزیکی )تجربه خوردن ( متافیزیکی )تجربه خوردن و دستور خوردن که هردو متافیزیکی است میتواند عمل خوردن را پر تکرار کند وتاثیری قوی برخوردن داشته باشد که عملی فیزیکی است زیرا این دو دستور متافیزیکی با احساس ما سرکار دارد واحساس چه به صورت خوب وچه به صورت بد میتواند بر اعمال فیزیکی ما تاثیر گذار باشد وباعث تقویت وگسترش عمل مربوطه گردد مانند تجربه ایی که از خوردن کسب میکنیم باعث گسترش عمل خوردن یا همان فرمول و فکر اصلی خوردن میشود با این که بعد از خوردن ما ناراحت ومعذب هستیم ولی بخاطر تجربه خوردن که احساس خوب ولذت موقع خوردن داشتیم وذهن بخوبی این احساس خوب موقع خوردن را به یاد دارد آن عمل خوردن را درما گسترش میدهد واحساس بد بعد از خوردن بدست میاید برای همبن افراد چاق به پرخوری خود ناخودآگاه باز هم ادامه میدهند واحساس عذاب وجدان آنها بعد از پرخوری است چون تجربه هر بار پرخوری باعث تقویت فرمول ایجاد کننده آن میشود همان فرمولی که موقع خوردن از آن لذت میبرند واین لذت باعث گسترش فرمول پرخوری میشودمنبع دستور خوردن را بشناسیممنبع تمام دستورات فیزیکی که برای جسم صادر میشود مغز میباشد مغز به شکل یک فرمانده برای تنظیم اعمال جسم عمل میکند این فرمانده نیاز به اطلاعاتی دارد که طبق آن دستورات مورد نظر را برای اعضای داخلی وخارجی جسم صادر میکنداطلاعاتی که از بدو تولد بصورت کد به مغز داده شده مثل تنظیم فشار خون . ضربان قلب . پلک زدن چشم . حرکات دست ویا پا وغیره …..بعد از ورود به جهان مادی خداوند بخاطر حق انتخابی که به انسان داده قسمتی از مغز را برای برنامه ریزی دلخواه انسان به خود انسان واگذارده تا انسان بتواند استقلال و آزادی برای برنامه ریزی مغز خود داشته باشد در واقع این آزادی به ذهن ناخودآگاه وذهن آگاه انسان داده شده تا بتواند آن را برنامه ریزی کند هردو ذهن خود آگاه وناخود آگاه به مغز بطور متافیزیکی متصل است ومیتوانند بر بخشهایی از مغز تاثیر گذار باشند بطور مثال ما میخواهیم تجربه ایی در مورد خواسته خود بدست آوریم اطلاعاتی از آن خواسته را به مغز و ذهن خود آگاه خود میدهیم البته تصمیم تجربه کردن در ذهن خودآگاه ما صورت میگیرد و دخیره اطلاعات در مغز ما انجام میپذیرد وسپس آن را به صورت فیزیکی به عمل در میآوریم و تجربه آن عمل را به صورت متافیزیکی درک میکنیم واین تجربه به شکل احساس خوب ویا بد صورت میگیرددر این موقع برای آن خواسته مورد نظر ما یک پوشه در مغز باز میشود تا اطلاعات مورد نظر در آن جای بگیرد ونیاز ما برای دسترسی به آن اطلاعات سریعتر باشد وتجربه آن هم در همان پوشه ضبط میشودهرچه ما در یادگیری استمرار به خرج دهیم وبهتر عمل کنیم تجربه خوشایندتر هم خواهیم داشتچاقی وچاق شدن هم به همین شکل استپوشه ایی در ذهن ما بطور اگاهانه ویا نا آگاهانه باز میشود اطلاعات چاقی از کودکی با شنیده ها ودیده ها از ااطرافیان ورسانه ها وجامعه در این پوشه جای میگیرد و ذخیره میشود هر انچه که در باره چاقی شنیده ویا حتی تصاویری از آن چاقی ها دیده باشیم که احتمال چاقی را درما افزایش دهد وحتی تجربه چاقی دیگران وچراهای چاق شدن تماما در ذهن افراد ی که این پوشه چاقی در ذهن اشان باز شده ذخیره میگردد بعد از انباشته شدن این اطلاعات حالانوبت واحدی است که این اطلاعات را پردازش ودسته بندی وحتی زمان بندی کند وبه صورت فرمول ویا کد در بیاورد بعد از این پردازش ها کد های دستوری برای مغز از طریق ذهنی که اطلاعات را پردازش کرده میرود در این زمان مغز این اطلاعات کد ها ویا فرمول ها را به شکل تصاویر ی که برای مغز قابل شناسایی باشد در میآورد وبعد طبق آن تصاویر دستوراتی صادر میکند که رفتارها طبق همان دستورات باشد در این زمان ذهن ناخود آگاه هم به کمک مغز میاید واین دستورات را به شکل عادت در میآورد تا برای مغز و ذهن مصرف انرژی کمتر شود به همین شکل یک فرد از اطلاعاتی که وارد ذهن اش میشود تا چاق شدن پیش میرودحالا در پروسه لاغر شدن هم به همین شکل این روند صورت میگیرد ابتدا باید اطلاعات لاغر شدن را به ذهن بدهیم وچنان در گسترش این اطلاعات کوشا باشیم تا ذهن مملو از اطلاعات لاغری گردد وبعد طبق این اطلاعات داده شده واحد پردازش شروع به دسته بندی وکد بندی میکند و به مغز میدهد مغز هم تصاویر لاغر ی ولاغر شدن را ایجاد میکند وطبق آن تصاویر دستورات لاغری را صادر میکند واین دستورات به شکل رفتاری در جسم نمودار میشود باز هم به کمک ذهن که مملو از اطلاعات لاغری شده این رفتار ها به شکل عادت ذخیره میشود و جسم طبق عادت های جدید غذایی به سمت لاغر شدن پیش میرودهر عملی که از ما سر بزند به دستور مغز است که اطلاعات در آن وجود دارد و مغز طبق آن اطلاعات دستور برای عمل کردن را صادر میکند مانند خوردن مواد غذایی که به صورت پیش فرض در ذهن ما گنجانده شده زمانی که یک کودک پابه جهان مادی میگذارد اولین حرکت کودک بعد از تنفس اولیه خوردن است که به صورت بردن دست خود به دهان است ومیخواهد خوردن را تجربه کند تمام انسان ها برای تحربه خوردن ومهارت در خوردن باید سیر تکاملی دست ها وانگشتان وبه دست گرفتن را طی کنند آنگاه بتواند در خوردن مهارت لازم را بدست بیاورند باید به این نکته توجه کامل داشته باشیم چه افراد چاق وچه افراد متناسب از عمل خوردن استفاده میکنند ولی سوال پرتکرار در ذهن افراد چاق این است که چرا من هرچه میخورم چاق میشوم ؟ ولی افراد لاغر هر چه میخورند چاق نمیشوند ؟ما الان کاملا واقفیم که تمام دستوارات مغز براثر اطلاعاتی است که در ذهن ما ذخیره شده وبه صورت فرمول دستورات مغز صادر میشود وتبدیل به عمل میگردد وتجربه عمل کردن را بوجود میاورددر مورد خوردن هم به همین شکل است طبق اطلاعات در ذهن دستورات خوردن صادر میگردد و عمل خوردن صورت میگیرد وبعد از آن تجربه خوردن ویا احساس بعد از خوردن بوجود میاید حالا این احساس تگر خوب ورضایت بخش باشد ویا احساسی بد و ناخوشایند این احساسات میتواند در ما سلامتی وتناسب ایجاد کند ویا بیماری و چاقی را پدید بیاورد که تعیین کنتده این عوامل در خوردن همان احساس ما میباشد یعنی حسی که بعد از خوردن در ما ایجاد میشود چه خوب ویا چه بد رابطه مستقیم با خوردن آن مواد غذایی دارد که اطلاعات در قبل آن در ذهن ما انباشته شدهمانند خوردن برنج افرادی که فکر میکنند برنج آنها را چاق میکند بخاطر اطلاعاتی است که از قبل در ذهن اشان راجع به ماده غذایی برنج ذخیره شده مانند برنج چاق کننده است برنج کربوهدراتش بالاست و باعث چاقی میشود شب برنج نخورید چاق میشوید ویا بیشتر از ۵ قاشق برنج چاقی میآورد این اطلاعات اولا باعث ترس از چاقی فرد نسبت به برنج میشود دوما وقتی شروع به خوردن برنج میکند هر آن انتظار چاقتر شدن دارد وهمین انتظار تجربه چاقی را برایش به ارمغان میآورد چون احساسش بعد از خوردن برنج خوب نیست وهمان حس را تجربه میکند در افراد متناسب این تجربه به شکلی است که تفاوتی بین برنج وریگر مواد غذایی نمیبینند و از برنج فقط برای رفع نیاز بدن اشان استفاده میکنند و احساسشان هم بعد از مصرف برنج خوب است وانتظار تناسب را هم از خودشان دارند وهیچ حس چاق کنندگی نسبت به مواد غذایی ندارندتمام این اطلاعات ذخیره شده در ذهن از الگوهایی است که از کودکی در معرض یاد گیری از آنها بودیم این الگوها از طرق مختلف مانند والدین مدارس جامعه رسانه در معرض دید و شنید ما بوده واین اطلاعات به جا مانده از آن دوران تا کنون نقشه ذهنی ما را ترسیم کرده وباعث این که هستیم در هر شرایط و مکان واحساسی قرار داریم تماما از این الگوهای ذهنی میباشد واگر در راستای خواسته های الان ما نیست ما میتوانیم طبق اختیاری که خداوند در ذهن ما نهاده برنامه ریزی جدید ونقشه ذهنی جدید را بوجود بیاوریم ولی ترسیم نقشه های ذهنی جدید به اطلاعات درست بستگی دارد که از طریق آموزش صحیح ذهنی صورت میگیرد تا بتوانیم به خواسته مورد نظر خود دست پیدا کنیم موضوع خوردن ویا نخوردن وارتباط این موضوع با چاقی چیست ؟برای لاغر شدن باید چه کاری انجام بدهیم ؟آیا رژیم ونخوردن ومحدوییت میتواند راه حل باشد ؟بالاترین باور افراد چاق خوردن است ودلایل دیگر مانند ارثی بودن چاقی و یا کم بودن سوخت وساز و عوامل دیگر تحت تاثیر فرمول خوردن کمرنگتر میگرددعمل کردن وفکر کردن دو رابطه متقابل است یعنی ما وقتی اقدام به عملی میکنیم قبل آن در مغز خود به طور آگاه ویا نا آگاه فکر میکنیم وبعد عمل را انجام میدهیم وبرای این فکر کردن آگاهی وداده هایی از قبل به مغز داده شده وبا تکرار واستمرار در آن عمل مهارت پیدا میکنیم وتجربه به دست میآوریم واز آن تجربه احساس بدست میاید اگر این استمرار ادامه پیدا کند تجربه بهتر وخالص تر میگردد چون دانشی که در آن خواسته داریم خالص وفیلتر میشود پس مهارت بهتری را در آن عمل بدست میاوریم ود واقع تجربه فرمول ذهنی را تقویت میکند وبهترمیتوانیم مهارت پیدا کنیم ودارای احساس خوب وبهتری داشته باشیم وحالا همین پروسه میتواند در پرخوری هم شکل بگیرد بدین شکل که فرمول چاقی در ذهن شکل میگیرد و تبدیل به رفتار پرخوری میشود و این رفتار با تکرار واستمرار به عادت تبدیل میشود وتجربه چاقی را بدست میاوریم وبعد در ذهن آن فرمول تقویت میشود وچاقتر میشویم واحساس در اینجا بد میشود وقتی اقدام به رژیم میکنیم چون فقط به عمل رژیم گرفتن توجه میکنیم وبه دستور مغزی که باید برای عمل کم خوردن بی توجه هستیم رژیم ما با شکست روبه رو میشود چون فقط به عمل رژیم گرفتن توجه داشتیمچون فقط به جسم توجه کردیم نه به مغز و دستور صادر کنتده است پس فکر وعمل در این موضوع و یا هر موضوعی در زندگی لازم وملزوم یک دیگرند ولی در این بین عامل سومی دیگر هم وجود دارد که باعث تفاوت در رسیدن به هر خواسته ایی است که آن باور و انتظار ما از رفتارمون وعملکردمون هستیم این باور وانتظار تعیین کننده موفقیت یا نا موفقیت ما میشوددر افراد چاق وافراد متناسب همین تفاوت باور وانتظار است که باعث جاقی ویا لاغر ی میشود فکر یک فرد متناسب نسبت به مواد غذایی این است که هیچ چیز باعث چاق شدنش نمیشود ولی در فکر یک فرد چاق بیشتر مواد غذایی باعث چاقی اش میشود مثل برنج چاقم میکنه روغن چافم میکنه فست فود چاقم میکنه نان چاقم مبکنه چون انتظار فرد چاق از مواد غذایی چاق شدن است حتی اگر کم هم بخورد چاق میشود ولی یک فرد متناسب چون انتظار چاقی از مواد غذایی ندارد وبه غذا به عنوان سوخت وانرژی برای رفع گرسنگی نگاه میکند هر چقدر که نیاز بدنش است میخورد وچاق هم نمیشودپس تعیین کنتده چاقی انتظاری است که افراد از خودشان دارند ونتیجه فرمول ذهنی وعملکرد را انتظار وباور تعیین میکنداین پروسه در تمام جنبه های زندگی وجود دارد در کسب وکار وتحصیل و روابط هم میتواند باشد فکری که درمغز بوجود میایید وفرمولی که در ذهن دارد و عملکردی که نشان مبدهد تحت تاثیر آن فکر و فرمول اما انتظار و باور است که نتیجه را رقم میزند اگر باور ها وانتظارات تغییر کند میتواند فرمول و عملکرد را تغییر داد وقتی فرمول ذهنی چاقی میخواهد تغییر کند وبه فرمول درست وعملکرد درست برسد اول باید باور وانتظار خود را در باره آن فرمول تغییر دهیم وباور داشته باشیم که از مسیر درست حرکت میکنیم وداده های درست را به ذهن بدهیم وبعد طبق آن فرمولهای صحیح دستورات مغز تعییر میکند وعملکرد خوردن هم تغییر میکند ولی اگر باور وانتظار ما تغییر نکند این فرمولهای جدید نمیتواند کارساز باشد باید انتظار امون هم به لاغر شدن تغییر کندیک فرد لاغر هر چقدر هم که بخورد چون باورش این است که چاق نمیشود چاق هم نمیشودولی رفتار درست این است که از هر چیری که دوست داریم به وقت خودش به اندازه بخوریم ما نمیتوانیم مثل یک فردی که پیش فرض ذهن اش لاغری است بخوریم وانتظار لاغر شدن داشته باشیم چون فرمولهای چاقی هنوز در ذهن ما وجود دارد و تا این فرمولها کم رنگ شود زمان میبرد وباید به اندازه نیاز امان بخوریم و پرخوری نکنیم تا فرمولهای جدید در ذهن تثبیت شودوقتی خوردن باعث چاقی نمیشود که رفتار غذا خوردن ما درست باشد یعنی وقتی گرسنه هستیم بخوریم وبه حد نیاز بخوریم وبعد از سیر شدن غذای اضافه نخوریمعملکرد خوردن را باید اصلاح کنیم تا به احساس خوب برسیم وفرمول ذهنی جدید را جایگزین کنیم عملکرد باعث بهتر تغییر کردن فرمول ذهنی میشود ودر واقع هردو فکر وعملکرد هر دو به هم ربط دارد گاهی با فکر و باور میتوان فرمول را تغییر داد وگاهی با عمل کردن میتوان فرمول را تغییر داد ولی در هردو مورد باید انتظار وباور ما رسیدن به خواسته مورد نظرمون باشه تا فرمول اصلی ذهن تقویت بشود و گسترش پیدا کندموضوع خوردن هیچ ارتباطی با چاقی ندارد بلکه تعریف وباوری که در ذهن داریم وخوردن را به چاقی ربط میدهیم باعث چاقی در ما میشود وانتظار ما وباور اشتباه ما در باره خوردن ما باعث چاقی میشودباید خوردن در ذهن ما اصلاح شود ودرک کنیم که خوردن باعث چاق شدن نمیشود بلکه عملکرد و رفتار است که باعث چاقی میشود وانتظار از این که خوردن باعث چاقی میشود تجربه چاقی را به همراه میآورد وقتی تحت آموزش ذهنی صحیح لاغری با ذهن قرار میگیریم به راحتی ارتباط بین فکر وعملکرد و تجربه واحساس و باور را برای تغییر فرمولهای اشتباه وتبدیل آن به فرمولهای درست وگسترش وتقویت آن فرمولها ذهنی انجام دهیم واین کار حتما باید با تکرار واستمرار در آموزش ذهنی همراه باشد تا به نتایج دلخواه دست پیدا کردموفق باشید استاد عزیزم امیدوارم که این فایل را خوب درک کرده باشم سپاسگذارم