0

گام ۹۵: تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری

خوردن و تاثیر بر چاق شدن
اندازه متن

بیشترین ترس افراد چاق از تاثیر خوردن بر چاقی است زیرا خوردن را عامل چاقی خود می دانند.

ترس از چاق شدن بخاطر خوردن به این دلیل رواج پیدا کرد که غذا نخوردن و رژیم گرفتن را تنها راه لاغر شدن معرفی کردند.

اگر باور کرده باشید برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید قطعا در ذهن شما غذا خوردن عامل چاقی محسوب می شود.

اهمیت موضوع خوردن

به همان اندازه که موضوع خوردن برای افراد متناسب بی اهمیت می باشد برای افراد چاق مورد توجه و اهمیت قرار گرفته است. اگر از هر فرد متناسبی درباره نگرش و تفکرش درباره غذا خوردن سوال کنید پاسخ هایی را خواهید شنید که از زمین تا آسمان با پاسخ های افراد چاق به این سوال تفاوت دارد.

آنچه درباره خوردن در ذهن افراد چاق می گذرد شامل این موارد است:

  • هرچی می خورم چاق می شم.
  • چی بخورم لاغر بشم.
  • چی نخورم لاغر بشم.
  • چطور بخورم لاغر بشم.
  • چه غذاهایی رو هر چی بخورم چاق نمیشم
  • چه چیزی برای صبحانه بخورم که چاق نشم.
  • برای شام چی بخورم که چاق نشم.
  • بعد از غذا چی بخورم که چاق نشم.
  • وقتی گرسنه هستم چی بخورم چاق نشم

این نگرش ها و ده ها نگرش مشابه در ذهن افراد چاق درباره خوردن و تاثیر آن بر چاقی وجود دارد که هرگز در ذهن افراد متناسب وجود ندارد.

این فرمول ها و بسیاری فرومول های دیگر با کلمه خوردن یا نخوردن در ذهن افراد چاق وجود دارد و این نشان از اهمیت این موضوع در مسیر لاغری با ذهن است.

برای درک این موضوع و رسیدن به تحلیل منطقی برای تغییر فرمول های ذهنی ساخته شده بر مبنای خوردن و نخوردن باید ابتدا از سه جهت موضوع خوردن را مورد توجه قرار دهیم.

1- منبع ایجاد دستور خوردن. (فیزیکی)

2- عمل خوردن مواد غذایی. (فیزیکی)

3- تجربه ای که از خوردن به دست می آید. (متافیزیکی)

نکته جالب توجه این است که به دلیل متافیزیکی بودن گزینه سوم، تجربه ای که از خوردن کسب می کنیم می تواند بسیار متفاوت از واقعیت باشد و باعث تقویت، وضوح و گسترش فکر اصلی یا فرمول های اصلی ذهن پیرامون خوردن و چاقی می شود.

بدین معنی که افکار و احساسی که از خوردن چند تکه پیتزا در ذهن یک فرد چاق مرور می شود بسیار بیشتر از واقعیت آن چند تکه پیتزا چاق کننده و باعث چاق تر شدن فرد می شود. این عمده ترین تفاوت افکار و فرمول های ذهنی افراد متناسب و چاق است.

به همین دلیل است که افراد چاق با اینکه مدت هاست از خوردن های بی رویه (پرخوری)‌ احساس بد یا عذاب وجدان دارند اما قادر به ترک یا تغییر این رفتار نیستند چون تجربه هر بار پرخوری کردن باعث تقویت فرمول ایجاد کننده آن در ذهن می شود. و هرآنچه در ذهن شکل گیرد بعنوان یک راهنما به مغز ارسال می شود و مغز فقط دستورالعمل هایی لازم برای اجرای راهنمایی ذهن را صادر می کند.

تاثیر مغز بر کاهش اشتها

منبع ایجاد دستور خوردن را بشناسیم

هر حرکتی از انسان سر می زند منشاء دستور آن در مغز است.

مغز ما حاوی اطلاعاتی اولیه (پیش فرض)‌ است که از قبل از تولد و همزمان با تشکیل مغز در آن ذخیره شده است.

کار این اطلاعات انجام دقیق و هوشمندانه نیازهای درونی جسم برای زیستن در جهان مادی است.

اطلاعاتی که باعث تنظیم دقیق فشار خون، ضربان قلب، تنفس کردن، پلک زدن، هضم کردن و بسیاری فعالیت های درونی دیگر می شوند.

از آنجایی که انسان جهت تجربه کردن وارد این جهان مادی شده و تجربه کردن نیاز به حق انتخاب دارد، بخشی از مغز ما قابلیت برنامه ریزی شدن است.

ما می توانیم اطلاعات لازم درباره آنچه میخواهیم تجربه کنیم را به مغز خود بدهیم و سپس به آنچه آموخته ایم عمل کنیم و نتیجه آن را تجربه کنیم.

زمانی که شما دوست دارید به عنوان مثال نواختین گیتار را تجربه کنید، خواسته تجربه کردن نواختن گیتار در شما شکل می گیرد.

دقیقا مانند اینکه پوشه ای جدید در مغز شما ایجاد می شود.

سعی شما برای یادگیری چگونه دست گرفتن ساز و چگونه نواختن و تمام موضوعات مرتبط با هنر گیتار زدن به صورت اطلاعات درپوشه تجربه گیتار زدن مغز شما ذخیره می شود.

به اندازه ای که شما در یادگیری بهتر عمل می کنید و استمرار دارید عملکرد شما در نواختن گیتار بهتر می شود و تجربه شما بیشتر و واضح تر می شود.

در مورد چاق شدن هم دقیقا به همین شکل است.

شما به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه پوشه خواسته چاق شدن را در ذهن خود ایجاد کرده اید. تصور کنید نیوفولدری ایجاد کرده اید تحت عنوان “من می خواهم چاق شوم”.

در اکثر افراد این خواسته به شکل ناآگاهانه از طریق شنیدن درباره چاقی و دیدن افراد چاق اطراف خود ایجاد شده است.

هرآنچه درباره علت چاقی، احتمال چاقی، چرایی چاقی و … می شنوید در پوشه (تجربه چاقی) مغز ذخیره می شود.

نقش ذهن در روند یادگیری و عمل کردن

واحد دریافت اطلاعات و پردازش و ساختن تصاویر ذهنی و در نهایت ایجاد فرمول ها جهت ذخیره سازی در پوشه مغزی توسط ذهن انجام می شود که عضوی متافیزیکی و غیرقابل دیدن است.

زمانی که میزان اطلاعات ذخیره شده در پوشه خواسته ای (چاق شدن) که در مغز خود ایجاد کرده اید به حد نصاب لازم برسید، به مرور عمل کردن شما بر اساس آن آگاهی ها شروع می شود.

جسم شما بر اساس اطلاعات ذخیره شده مغزی درباره چگونگی تنفس کردن از همان بدو تولد شروع به تنفس کردن می کند و این کار را تا زمانی که زنده است ادامه می دهد، چون اطلاعات کافی درباره این رفتار یا عمل در مغز ذخیره شده است.

در مثال چاقی زمانی که ما شروع به اضافه کردن اطلاعات لازم برای تجربه چاقی در مغز خود از طریق ذهن می کنیم عمل چاق شدن صورت نمی گیرد اما احساس چاق شدن به صورت ترس از چاق شدن در ما شکل می گیرد. وقتی اطلاعات به حدنصاب برای عمل کردن و تجربه کردن برسد روند چاق شدن جسم شروع می شود.

در مورد لاغر شدن هم دقیقا روند به همین شکل است.

ابتدا باید اطلاعات لازم برای لاغر شدن در ذهن ایجاد و سپس در مغز ذخیره شود و این روند ادامه داشته باشد تا میزان آگاهی و اطلاعات لاغری مغز به حدنصاب لازم رسیده و عمل لاغر شدن آغاز شود.

با درک موضوعات مطرح شده مطمئن می شویم که هر عمل و رفتاری که از ما سر می زند منشاء آن مغز است.

عمل خوردن مواد غذایی چگونه صورت می گیرد.

خوردن یک مهارت است که از ابتدا ما آن را بلد نبودیم بلکه در دوران کودکی و در سن مناسب تلاش ما برای خوردن آغاز شده است.

همانگونه که برای غلت زدن و نشستن و راه رفتن تلاش کردیم برای خوردن هم تلاش کردیم.

پس توجه به این نکته مهم است که مهارت “خوردن” مانند سایر مهارت های دیگر برای زنده بودن و زندگی کردن در دنیای مادی لازم و اتفاقا ضروری است.

اطلاعات مورد نیاز تمام مهارت های لازم برای زندگی کردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد و به مرور ما از آنها استفاده می کنیم.

در مورد مهارت خوردن اطلاعات لازم برای انجام عمل خوردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد به همین دلیل یک کودک در مرحله ای از رشد اقدام به خوردن می کند و این عمل را از بردن دست به سمت دهان شروع می کند و هر چیزی را که بتواند با دست بگیرد به سمت دهان می برد تا خوردن را تجربه کند.

جالب توجه است که قبل از شروع استفاده از اطلاعات مغزی درباره خوردن بسیاری فرایند دیگر درباره حرکت انگشتان، دست، گرفتن و … انجام شده است چون برای تجربه مهارت خوردن نیاز به تکامل حرکت دست داریم.

عمل خوردن مهارتی است که اطلاعات لازم جهت تجربه کردن آن در مغز ما ذخیره شده است به همین دلیل است که همه انسانها از عمل خوردن بعنوان مهارتی لازم برای ادامه زندگی برخوردار هستند.

به دلیل اهمیت موضوع خوردن در ایجاد آرامش ذهنی در افراد چاق دوره اصلاح پرخوری و اشتها در مغز تهیه و ارائه شده است تا با استفاده از تمرینات این دوره آموزشی به سادگی فرمول های ذهنی و تاثیرگذار بر عملکرد مغز که فرمان پرخوری و یا چاق شدن را صادر می کنند اصلاح و تجربه جدیدی از تغییر افکار و واکنش های رفتاری خود داشته باشید.

شباهت افراد متناسب و چاق

همه افراد متناسب و چاق از عمل خوردن استفاده می کنند.

سوال مهم و پرتکرار ذهن افرادی که چاق هستند این است که چرا من هرچه می خورم چاق می شوم اما افراد متناسب هرچه می خورند لاغر هستند.

رسیدن به جواب این سوال مسیر متناسب شدن را برای شما واضح و روشن می کند.

تجربه ای که از عمل کردن ایجاد می شود

هر عملی از ما سر می زند تجربه ای را برای ما به ارمغان می آورد.

عمل نواختن موسیقی نیست که در ما احساس ایجاد می کند بلکه تجربه ای که از نواختن موسیقی کسب می کنیم باعث بروز احساس در ما می شود.

در موضوع در ارتباط با دیگران این فرد مقابل نیست که در ما احساس ایجاد میکند بلکه تجربه ای که از بودن با آن فرد کسب می کنیم در ما احساس ایجاد می کند.

ما دو نوع احساس داریم.

احساس خوب و احساس بد.

هر تجربه ای باعث شکل گیری احساس در ما می شود و بسته به نیاز و سلیقه ما آن احساس را خوب یا بد می دانیم.

به همین دلیل است که فردی از تجربه نواختن موسیقی به احساس خوب می رسد و فرد دیگری از همان تجربه به احساس بد می رسد.

چون احساس ثابت نیست و برای هر فرد بنا به سلیقه اش متفاوت است.

فردی که در موسیقی پیشرفت می کند و به درجات عالی می رسد از نواختن موسیقی به احساس خوب رسیده است. فردی که از نواختن موسیقی به احساس بد می رسد امکان ندارد در این حوزه پیشرفت کند.

در مورد موضوع خوردن نیز به همین شکل است.

فردی از خوردن مواد غذایی به احساس خوب می رسد و فردی دیگر از خوردن همان مواد غذایی به احساس بد می رسد.

چرا؟

در ابتدای متن اشاره شد که تجربه و منبع ایجاد دستور (ذهن) متافیزیکی هستند و تجربه بر فرمول های منبع تاثیر می گذارد.

احساسی که از خوردن در ما ایجاد می شود نتیجه خوردن را تعیین می کند.

احساسی که از گیتار زدن در ما ایجاد می شود سبب می شود که ما گیتاریست خوب و حرفه ای شویم یا گیتار زدن را رها کنیم.

احساسی که از بودن با فرد دیگری در ما شکل میگیرد تعیین می کند که ما از بودن در رابطه خوشبخت هستیم یا خیر.

احساسی که از خوردن در ما شکل می گیرد تعیین میکند که خوردن باعث سلامتی و شادی ما می شود یا بیماری و ناراحتی را برای ما به ارمغان می آورد.

تاثیر الگوی ذهنی (باور)

همه ما در معرض اطلاعاتی هستیم که از طریق اطرافیان، رسانه، جامعه و … وارد ذهن و سپس مغز ما می شود.

اگر درباره هر موضوعی اطلاعات زیادی از طریق مختلف وارد ذهن شما شود آن اطلاعات به صورت الگوهای اجرا شونده در مغز ذخیره می شوند.

بعنوان مثال اگر از دوران کودکی و میانسالی درباره زندگی مشترک و همسر داشتن اطلاعات زیادی وارد ذهن شما شود به شکلی که الگوی ذهنی درباره زندگی مشترک و همسر داشتن در شما ایجاد کند آن الگو در مغز ذخیره شده و در آینده شما همان زندگی مشترکی را تجربه خواهید کرد که قبلا درباره اش زیاد شده اید.

در مورد تمام موضوعات زندگی روال به همین شکل است. شما آن چیزی را تجربه می کنید که از قبل الگوی ذهنی آن تجربه در مغز شما شکل گرفته است.

در ذهن یک فرد چاق تعریف های متعددی درباره غذاها و تاثیر آنها بر چاقی وجود دارد.

این تعریف ها بر احساسی که از تجربه خوردن کسب می کنید تاثیرگذار هستند.

اگر شما درباره مصرف برنج اطلاعات نامناسبی به ذهن خود داده باشید و آن اطلاعات بر اثر تکرار و توجه به صورت الگوی ذهنی در شما ذخیره شده باشند هر بار که شما برنح می خورید احساسی که در شما از تجربه برنج خوردن شکل می گیرد احساس بد و مطابق با شنیده های شما خواهد بود.

احساس بد منظور احساس ترس از چاق شدن بخاطر مصرف برنج است.

از آنجا که احساس شما بر منبع صادر کننده دستورات جسمی تاثیرگذاراست هر بار که شما از خوردن برنج یا هر ماده غذایی دیگر احساس چاق شدن داشته باشد فرمان چاقی بیشتر توسط مغز به تمام اعضای بدن صادر می شود.

به همین دلیل است که افرادی سال ها است هر روز برنج می خورند و چاق نیستند اما افرادی شاید هفته ای یک یا دو بار برنج بخورند و اضافه وزن زیادی دارند.

برنج فقط یک مثال است، با خود فکر کنید درباره سایر مواد غذایی چه اطلاعاتی در ذهن خود دارید و انتظارتان از مصرف غذاها چیست.

انتظار شما از مصرف مواد غذایی باعث شکل گیری احساس شما بعد از غذا خوردن می شود و احساس شما بر فرمان مغزی برای صادر کردن پیغام سلامتی و تناسب اندام یا چاقی و بیماری تاثیرگذار است.

اطلاعات بیشتر را از طریق بارها دیدن فایل آموزشی این قسمت کسب کنید.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نگرش شما درباره تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری چیست؟ شرح دهید.
  • اطلاعات درباره تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری از چه طریق وارد ذهن شما شده است؟
  • چقدر باور دارید یا پذیرفته بودید که برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید.
  • از اینکه نمی توانستید بر اساس برنامه های رژیمی عمل کنید چه احساسی داشتید؟
  • نتیجه ای که از اجرای برنامه های رژیمی کسب می کردید تا چند وقت باقی می ماند؟!
  • نگرش شما درباره نقش مغز در صدور دستور خوردن و عملکرد جسم در اجرای دستورات مغزی چیست؟
  • چه ارتباطی بین ذهن و دستورات صادر شده از مغز وجود دارد که منجر به پرخوری می شود؟
  • چرا در ذهن افراد چاق خوردن برابر با چاقی تعریف شده است؟
  • آیا به همان اندازه که خوردن باعث چاقی شما شده است نخوردن باعث لاغری شما شده است؟ تجربه خود را شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.03 from 40 votes

https://tanasobefekri.net/?p=22769
برچسب ها:
86 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار حیرت انگیز
      1402/08/27 17:46
      مدت عضویت: 338 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 997 کلمه

      به نام خداوند قدرتمندم که به من قدرت می‌دهد 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      تاثیرات خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری 

      همه ی ما خیلی خوب می‌دانیم ماجرای خوردن مساوی است با چاقی در ذهن تمام انسانها وجود دارد چه چاق باشند چه لاغر و این مطلب را بارها وقتی افراد لاغر به ما پیشنهاد داده اند که برای رهایی از چاقیمان کمی کمتر بخوریم همگی دیده ایم .

      اما خوردن در ذهن افراد چاق خیلی ریشه ای تر از افراد لاغر است ‌.

      افراد چاق بدلیل فرمول‌های اشتباهی که در ذهنشان دارند از مواد غذایی ترس دارند .به مواد غذایی قدرت چاق کنندگی می‌دهند. و خودشان را برده ک بنده خوراکی ها می‌دانند. 

      حالا یکبار دیگر بررسی کنیم ببینیم این باورهای چاق کننده چگونه در ذهن افراد چاق بوجود آمده است .

      گفتیم مغز ما دو بخش دارد 

      یک بخش آن غریزی و ذاتی است و قابل تغییر نیست و نمی‌توانیم دخل و تصرفی در این امور داشته باشیم و به مرور زمان این امور به صورت خود به خودی به تکامل می‌رسند. مثل پلک زدن ،تنفس کردن ،رشد کردن ،ضربان قلب و غیره 

      بخش دیگر کارکرد مغز هم به گونه ای است که مغز برای دادن فرمان لازم جهت انجام آن امور نیاز به یادگیری آن مهارت دارد که این یادگیری از طرق مختلف کسب می‌شود و با تمرین و تکرار در ذهن انسان ثبت می‌شود. 

      حالا هر چقدر بیشتر از این مهارت استفاده کنیم تجربیات ما بیشتر می‌شود و ما مهارتمان بالاتر می‌رود و آن کار را بهتر انجام می‌دهیم. 

      در اصل وقتی به چیزی فکر می‌کنیم لزوما آن را انجام نمی‌دهیم. 

      اما وقتی عمل یا رفتاری را انجام می‌دهیم حتما و لزوما درباره اش ابتدا فکر کرده ایم .

      وقتی ما بعد از خوردن حالم بد میشود و دچار احساس ناخوشایندی می‌شویم معنایش این است که ما عملکرد صحیحی با مواد غذایی نداشته ایم .

      علت این عملکرد اشتباه هم به خاطر وجود افکار و باورهای چاق کننده ای است که بارها و بارها تکرار شده اند و با احساس لذتی که در ذهن ما از این تجربیات ثبت شده است .تمایلات و عادات ما شکل گرفته است.

       و همین عادات رفتاری اشتباه در ذهن ناخودآگاه ما طوری ثبت شده اند که  بصورت اتوماتیک وار اتفاق می افتند.

       بدون اینکه ما دخل و تصرفی روی آنها داشته باشیم و بخاطر همین عملکرد اشتباه دچار احساس بد می‌شویم و با همین احساس بد آن باورهای اشتباه را قدرتمندتر میکنیم و خیلی راحت چاق می‌شویم. 

      در اصل باور ما تعریفی است که ما از رفتار خودمان داریم .

      انتظاری است که از رفتار خودمان داریم .

      اگر نگاه کنیم تفاوت ما با افراد لاغر در همین باورهاست .

      وگرنه هر دوی ما ابتدا فکر می‌کنیم بعد عمل میکنیم و تنها تفاوت ما با افراد متناسب وجود همین باورهای ذهنی چاق کننده است .این وجه تمایز ما با افراد متناسب است .

      افراد چاق انتظارشان چاقی است و به راحتی رفتارهایی را تکرار می‌کنند که آنها را چاق می‌کند. 

      افراد چاق گمان می‌کنند هر چیزی که قابلیت خورده شدن دارد را باید بخورند .انگار وظیفه شان است .با هر دیدن می‌خورند. با هر تعارف می‌خورند. آن هم نه کم ،زیاد و تا حد خفگی و فشار شکمی .

      اما افراد متناسب به اندازه نیاز بدنشان در زمانهایی که لازم است می‌خورند.

      دیدن برای آنها مساوی با خوردن نیست .

      آنها پرخوری نمی‌کنند.

      به غذاها قدرت چاق کنندگی نمی‌دهند. 

      از غذاها نمی‌ترسند.

      باورهای اشتباه چاقی ندارند .

      ذهنشان پر از مانع لاغری نیست .

      بعد از خوردن احساسشان بد نمی‌شود. 

      اگر بعد از هر بار خوردن دچار احساس چاقی هستیم یعنی یک جای کار می‌لنگد و آن رفتار ماست .

      یعنی ما هنوز داریم به سبک ذهن چاقمان با مواد غذایی رفتار میکنیم .

      یعنی عملکرد ما اشتباه است .

      یعنی پرخوری می‌کنیم. 

      یعنی هنوز باورها و موانع ذهنی ما فعال هستند .

      یعنی داریم به مواد غذایی قدرت می‌دهیم. 

      طوری باید بخوریم که از رفتار غذایی مان راضی باشیم .

      وقتی به اندازه نیاز بدنمان از مواد غذایی مورد علاقه مان بخوریم و درست رفتار کنیم نتیجه ای جز لاغری برای آن وجود ندارد.

      وقتی خوردن ما  اصلاح بشود ،از عمل جدیدمان به احساس خوب میرسیم و عادات بدمان را تغییر می‌دهیم و  روی فرمول‌های  اصلی ذهنمان  تاثیر می‌گذارد و راحت لاغر می‌شویم .چه بخواهیم چه نخواهیم .

      پس مصی جونم 

      مواظب افکارت باش که به گفتارت تبدیل می شوند؛مواظب گفتارت باش که به رفتارت تبدیل می شوند ؛مواظب  رفتارت باش که  به عملکردت تبدیل می شوند ؛مواظب عملت باش که به باورهایت تبدیل می شوند ؛

      خوب چطور باید باور اشتباه پرخوری را  درست کنیم ؟!!

      فرض کنیم غذای فاسدی در برابر ما قرار داده شده است .اگر  بسیار گرسنه هم باشیم ،چون میدانیم آن غذا فاسد است هرگز لب به آن غذا نمی زنیم . چون میدانیم گرسنگی بهتر از این است که با غذای مسموم راهی بیمارستان شویم.پس چطور از انجام کارهایی که می کنیم و میدانیم نتیجه آنها بسیار مضر است لذت می بریم.

      چطور وقتی می‌دانیم خوردنهای اشتباه و عادات غذایی غلط چیزی جز رنج چاقی و تبدیل بدنمان به پارکینگ بیماری ها نتیجه ای ندارد باز هم به آن کدهای مخرب چاقی اجازه اجرا شدن می‌دهیم. 

      آیا یک لذت کوتاه مدت خوردن ،یک خاطره لذت بخش اشتباه آنقدر ارزش دارد که هر بهایی بابتش پرداخت کنیم ؟!!

      نه هرگز 

      وقتی ما با وجود آموزشها ذهنی و حضور در سایت باز هم مثل سابق عمل میکنیم. در واقع هنوز به قدر کافی روی باورهای مان کار نکرده ایم .و  هنوز فشار آن باورهای قبلی روی عملکردمان تاثیر گذارند .و باید بیشتر تمرین و تکرار کنیم تا باورهای ما اصلاح شوند و در نتیجه عملکرد ما هم اصلاح شود و در نتیجه جسم ما لاغر شود .

      تا زمانی که باورهای ما اصلاح نشوند رفتارهای ما تغییر نمی‌کنند. عملکرد ما صحیح نمی‌شود. 

      و زمانی که عملکرد ما صحیح نیست انتظار ما چاقی است .

      و وقتی انتظار چاقی داریم احساسمان بد میشود و در نتیجه با ارسال فرکانس به جهان هستی ما در مدار چاقی قرار می‌گیریم. 

      بار الها از تو سپاسگزارم که امروز توفیق انجام کارهایی که احساسم را خوب می‌کند را به من عنایت کردی .

      بارالها از تو می‌خواهم به من توانی مضاعف و پذیرشی بالاتر عنایت کنی تا بتوانم عملکردم را هر لحظه بهتر از لحظه پیشش کنم الهی آمین 

      استاد بزرگوار سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/08/27 08:18
      مدت عضویت: 338 روز
      امتیاز کاربر: 706 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,043 کلمه

      به نام خداوند زیبایی ها 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات تاثیر خوردن 

      • نگرش شما درباره تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری چیست؟ شرح دهید.
      • در گذشته نگرش من این بود که خوردن من باعث چاقی ام شده است و همیشه علت چاقی خودم یا دیگران را پرخوری کردن می‌دانستم. البته هنوز هم اندکی ار این باور را دارم ولی در تلاش هستم تا اصلاحش کنم .
      • من همیشه فکر میکردم برای اینکه لاغر شوم یا اینکه بتوانم جلوی چاقی ام را بگیرم باید کمتر بخورم 
      • برای همین کلی رژیم‌های من در آوردی روی خودم اجرا میکردم تا بتوانم این جسم بینوا را لاغر کنم .غافل از اینکه لاغری جسم آخرین مرحله است و من باید ابتدا ذهنم را لاغر و متناسب کنم تا رفتاری متناسب گونه از خودم بروز دهم و تکرار عمل لاغر کننده برای من نتیجه خود به خودی لاغری را به همراه خواهد داشت .
      • اطلاعات درباره تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری از چه طریق وارد ذهن شما شده است؟
      • اطلاعات تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری از طریق شنیده هایم از اطرافیان از پزشکان و مربیان از رسانه های اجتماعی وارد ذهنم شده بود .و هر بار که با انجام روش‌های اشتباه لاغری و رژیم‌های من در آوردی خودم تلاش میکردم تا لاغر شوم در اصل داشتم این باور را در ذهنم قویتر میکردم که خوردن باعث چاقی می‌شود. 
      • چقدر باور دارید یا پذیرفته بودید که برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید.
      • من کاملا پذیرفته بودم که تنها راه لاغر شدن رژیم گرفتن و زجر کشیدن و محدود کردن خودم است .و گمان میکردم هر چقدر رژیم سخت تر و محدودتر باشد بهتر من را لاغر می‌کند و نتیجه لاغری آن بیشتر است .برای همین از رژیم‌های سخت که در زمان کوتاه بیشترین کاهش وزن را به همراه داشتند استفاده میکردم .
      • از اینکه نمی توانستید بر اساس برنامه های رژیمی عمل کنید چه احساسی داشتید؟
      • چون معمولا من برنامه های رژیمی را دنبال میکردم که به شدت محدودیت داشت و بر اساس اصول تغذیه نبود و فقط معیار من برای استفاده از آنها سختی و نتیجه لاغری در مدت کوتاه بود بخاطر بی نهایت سخت بودن این رژیم‌ها من احساسم بد میشد و نمی‌توانستم آن رژیم را رعایت کنم د خیلی سریع رها میکردم .
      • یا از بس این نگرش که لاغر شدن نیاز به سختی کشیدن دارد در من قوی بود که وقتی رژیم اصولی هم میگرفتم خودم کلی از خوردنهای آن رژیم را حذف میکردم و یا به دلخواهم جایگزین میکردم .از بس که نگرش لاغری یعنی محدودیت خوردن در من قوی بود .
      • نتیجه ای که از اجرای برنامه های رژیمی کسب می کردید تا چند وقت باقی می ماند؟!
      • نتیجه ای که از برنامه های رژیمی عایدم میشد فقط تا زمانی باقی میماند که من بر همان سبک رژیم میخوردم و به محض اینکه به روال عادی و سبک قبلی خوردنهایم برمیگشتم وزنم به سرعت افزایش پیدا می‌کرد. و من دوباره چاق میشدم و حتی چاقتر هم میشدم .چون از بس خودم را محدود کرده بودم کلی ولع و حرص تمام نشدنی داشتم و به مراتب بسیار بیشتر از قبل رژیم میخوردم و انگار داشتم از خودم و آن رژیم انتقام میگرفتم .
      • نگرش شما درباره نقش مغز در صدور دستور خوردن و عملکرد جسم در اجرای دستورات مغزی چیست؟
      • در گذشته نگرشی درباره دستورات مغز برای خوردن نداشتم و گمان میکردم این معده من است که مسئول پرخوری کردن‌های من است البته از بس راهکارهای لاغری را در دست کاری سیستم معده دیده بودم مثل جراحی و…که این باور را بدست آورده بودم .
      • اما الان که آموزش دیده ام به لطف خدای مهربان و هدایتگرم و راهنمایی ها و آموزش‌های بی نظیر استاد خوبم متوجه شدم که تمام دستورات از مغز صادر می‌شود و جسم فقط یک تجربه گر است که این دستورات را به عمل تبدیل می‌کند. و هر دستوری که مبنی بر خوردن یا نخوردن از طرف مغز صادر می‌شود به واسطه آن دستور اندام‌های لازم حرکت می‌کنند مثلا مغز فرمان خوردن می‌دهد پس دست برمی‌دارد در دهان گذاشته می‌شود و مراحل جویدن و بلعیدن و هضم و جذب و دفع با دستورات مغزی مرحله به مرحله انجام می‌شوند. 
      • چه ارتباطی بین ذهن و دستورات صادر شده از مغز وجود دارد که منجر به پرخوری می شود؟
      • مغز ما فرمانده و پادشاه بدن ماست .
      • اما این فرمانده برای اینکه دستوری صادر کند بدون مشورت وزیر پر اطلاعات و آگاهی خود اقدامی نمی‌کند در اینجا ذهن بدلیل انبوه اطلاعات موجود ذخیره شده مانند همان وزیر است برای مغز .
      • ذهن با توجه به آموزش‌ها و یادگیری های ما که از طرق مختلف کسب کرده ایم کلی اطلاعات در درون خود ثبت کرده است و مغز برای هر دستوری که غریزی نباشد از این اطلاعات ذهن استدلال می‌کند و دستور صادر می‌کند. 
      • چرا در ذهن افراد چاق خوردن برابر با چاقی تعریف شده است؟
      • در ذهن همه افراد چاق خوردن مساوی است با چاق شدن .
      • و حتی در ذهن سایر افراد متناسب و لاغر هم اصلی ترین دلیل چاقی پرخوری است .
      • و به محض اینکه با فرد چاقی روبرو می‌شوند اولین پیشنهاد این است که کمتر بخور تا لاغر شوی .
      • از بس در جامعه درباره پرخوری و چاقی شنیده اند 
      • افراد چاق از بس این باور که خوردن باعث چاقی است در آنها ریشه دوانده است که گاهی واقعا به اندازه یک گنجشک هم نمیخورند ولی باز هم چاق هستند چون این باور قوی در وجود آنهاست و احساسشان را از خوردن همان مقدار اندک هم بسیار بد می‌کند و طبق قوانین جهان هستی فرکانسهای همسو با احساس بدشان آنها را به سمت چاقی بیشتر هدایت می‌کند. 
      • آیا به همان اندازه که خوردن باعث چاقی شما شده است نخوردن باعث لاغری شما شده است؟ تجربه خود را شرح دهید.
      • جواب این سوال کاملا روشن است .
      • هرگز 
      • واقعا آنقدر که من خودم را محروم کردم و نخوردم که لاغر شوم در طول زندگی ام زیاد بوده که واقعا خوردنهایم نبوده من بیشتر عمر خودم را در رژیم بودم اما نباید نادیده بگیرم که زمانهایی هم که رژیم نبودم حسابی از خجالت هر آنچه قابلیت خوردن داشت بر می آمدم .
      • اصلا علت اصلی پرخوریها و همه چیز خوری های من همان محدودیت‌های اشتباهی بود که به خودم میدادم و میخواستم به زور و فیزیکی جلوی خوردنم را بگیرم .
      • خدای دوست داشتنی ام از تو سپاسگزارم که به من سلامتی و آرامش عنایت کردی تا امروز هم گامی در جهت خوشبختی بیشترم بردارم 
      • استاد سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند 
      • الهی به امید تو 
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/03/11 10:44
      مدت عضویت: 489 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 633 کلمه

      سلام .

      خوردن و نخوردن زبان بدن ماست .

      هردو نیاز بدن ماست .

      من این نقاط رو به واسطه ی تمریناتی که انجام دادم خیلی راحت پیدا کردم .

      نگرشم به خوردن و نخوردن تغییر پیدا کرده .

      خوردن و نخوردن هر دو درست مثل دم و بازدم هست .

      دم و بازدم هردو باعث حیات هستند . 

      خوردن و نخوردن هم هردو باعث حیات هستند .

      نگرش مارو با اطلاعات غلط در مورد نخوردن تغییر دادن که خوردن برای ما شد ولع .

      نخوردن هم دقیقا مثل همون معنای اراده کردن برای ما غلط تعریف شده بود .

      نخوردن نیاز بدنه نه کاری بر خلاف میل انجام دادن .

      نخوردن هم میل طبیعی بدنه . وقتی پیداش کنی کاملا خود به خود رخ میده و اصلا زجر آور و به زور جلوی خودت رو گرفتن نیست .

      وقتی خوردن و نخوردن واقعی رو پیدا می کنیم چشم و دلمون از درون سیر میشه 

      خوردنمون میشه برطرف کردن نیاز 

      نخوردنمونم میشه کاری بر اساس میلمون .

      میلمون میاد که نخوریم .

      هم چاقی هم سبکهای غلط لاغری در هردو خوردن و نخوردن رنج و سختی بود .

      مثل اینکه کسی به نفس نفس میفته دم و بازدمش دچار مشکل میشه 

      ولی لاغری با ذهن خوردن و نخوردن مارو اصلاح کرده .

      خوردن و نخوردن هردو طبیعت بدنه . اصلا چیز سخت و پیچیده ای نیست . 

      خدارو شکر میکنم که نگرش صحیح در مورد خوردن و نخوردنمو پیدا کردم .

      هم از خوردنم لذت میبرم هم از نخوردنم .

      به هردو نگرش مثبت دارم 

      و خوردن برای من مثل دم و نخوردن برای من مثل بازدم هست .

      هردو در کنار هم به من حس حیات و زندگی میدن .

      خیلی لذتبخشه وقتی تفکراتت درست شده و دیگه خوردن رو با چاقی و نخوردن رو با لاغری برابر نمیدونی 

      خیلی لذتبخشه وقتی خود به خود لاغر شدن رو داری تجربه می کنی .

      خیلی لذتبخشه وقتی دیگه داری لاغر شدنتو به چشم میبینی .

      خیلی لذتبخشه وقتی دیگه حس و حالت بد نیست 

      خیلی لذتبخشه که خوردن و نخوردنت درست مثل تنفست خود به خودی شده و میل بدنت تنظیم شده چون فرمولهای ذهنت درست شده . 

      نخوردن کاری بر خلاف طبیعت و میل بدن نیست .

      ذهن چیزی جدای از زبان بدن نیست .

      ذهن چاق نیست .

      ذهن زبان بدنه .

      بدنت با زبان ذهنت تو رو آگاه میکنه و تو متوجه میشی چی میگه . 

      کاش همه دوستان لذت ارامشی رو که من دارم تجربه می کنم پیدا کنند که اگه خوب تمرین کنند پیدا می کنند .

      استمرار در مسیر صحیح خود به خود رخ میده . 

      لاغری به زور متوسل شدن نیست .

      لاغری بدبینی به خود نیست .

      لاغری نگرش اشتباه در مورد ذهن و بدن نیست .

      ذهن و بدن ما همواره مارو هدایت می کنه .اون راه رو خوب بلده . او هیچ وقت گولمون نمیزنه . او همواره هدایتمون می کنه .

      همین نگرش رو که در مورد ذهن و بدنمون تغییر بدیم و احساس دوگانگی رو از وجود خودمون بیرون ببریم دیگه به ذهنمون به عنوان یک موجود خبیث که اومده راهمون رو گم کنه نگاه نمی کنیم . 

      استاد سگ و گربه ای وجود نداره .

      همش خودم هستم و ذهن و بدنم فقط ابزار دست من هستن . 

      من خودم خواستم و سگ رو ایجاد کردم و خودم خواستم و همون سگ رو تبدیل به شیر کردم . 

      همون سگه است که تبدیل به شیر میشه . ما دو تا خدا نداریم . 

      خدای چاقی همون خدای لاغریه فقط  من  میخوام که چطور اون رو ببینم  وقتی سگ ببینیش اون برات سگ میشه وقتی شیر ببینیش اون برات شیر میشه .

      خداوند همه چیز میشود همه کس را .

      اگه چاقی ببینیش چاقی میشه .

      اگه لاغری ببینیش لاغری میشه .

      همه اش نگرشه و من خیلی خوشحالم که نگرش صحیح که بهم حس و حال خوبی میده رو در مورد خوردن و نخوردن پیدا کردم .

      خوشحالم که مسیر لاغریم رو درک کردم . 

      خوشحالم که مسیرش انقدر برام روشن شد و خوشحالم که خدای وجودم منو از تاریگی رنج و اندوه نجات داد و به بهشت آرامش رسوند . 

      خدایا شکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم
      1402/02/21 12:13
      مدت عضویت: 545 روز
      امتیاز کاربر: 4810 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,049 کلمه

             “ به نام خداوند بخشنده ی مهربان ”

      درود به همراهان عزیز و استاد گرامی ؛

      گام نود و پنجم : تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری .

      خدا جانم ، سپاس می گویم تو را که امروز ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ مرا یاری دادی تا بتوانم گام نود و پنجم را بر دارم ، خدایا شکرت.

      متن و فایل این گام پر از آگاهی های ناب و عالی بود .سه روز است که درگیر این گام هستم و امروز  بالاخره می خواهم دیدگاه خود را بنویسم .

      افراد چاق و دارای اضافه وزن همیشه به این موضوع فکر می کنند و در ذهنشان وجود دارد که چی بخورم تا لاغر شوم ؟ چی نخورم تا چاق نشوم؟ چرا هر چیزی که می خورم چاق می شوم؟!

      بیشترین ترس افراد چاق از تاثیر خوردن بر چاقی است زیرا خوردن را عامل چاقی خود می دانند.ما موضوع خوردن را می توانیم از سه جهت تحلیل کنیم .

      ۱) منبع ایجاد دستور خوردن ( متا فیزیکی )

      ۲) عمل خوردن مواد غذایی ( فیزیکی )

      ۳) تجربه ای که از خوردن به دست می آید (متا فیزیکی )

      نکته ی جالب توجه این است که به دلیل متا فیزیکی بودن گزینه ی اول و سوم ، تجربه ای که از خوردن کسب می کنیم باعث تقویت ، وضوح و گسترش فکر اصلی یا فرمول های اصلی ذهن است .

      نکته : تجربه ی هر بار پر خوری باعث تقویت فرمول ایجاد کننده ی آن در ذهن می شود .

      نکته : هر حرکتی از انسان سر می زند ، منشاء دستور آن در مغز است .

      نکته : از آنجایی که انسان جهت تجربه کردن وارد این جهان مادی شده است و تجربه کردن نیاز به حق انتخاب دارد ، بخشی از مغز ما قابلیت برنامه ریزی شدن را دارد .

      ما می توانیم اطلاعات لازم درباره ی آنچه می خواهیم تجربه کنیم را به مغز خود بدهیم و سپس به آنچه آموخته ایم عمل کنیم و نتیجه ی آن را تجربه کنیم .

      نکته : در مورد چاق شدن هم دقیقا به همین شکل است.ما به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه پوشه ی خواسته ی چاق شدن را در ذهن خود ایجاد کرده ایم .تصور کنید پوشه ی جدیدی ایجاد کرده ایم تحت عنوان “ من می خواهم چاق شوم ” در اکثر افراد این خواسته به شکل نا آگاهانه از طریق شنیدن درباره ی‌ چاقی و دیدن افراد چاق اطراف خود ایجاد شده است. هر آنچه درباره ی علت چاقی ، احتمال چاقی ، چرایی چاقی و … می شنوید در پوشه ی ( تجربه ی چاقی ) مغز ذخیره می شود .

      واحد دریافت اطلاعات و پردازش و ساختن تصاویر ذهنی و در نهایت ایجاد فرمول ها جهت ذخیره سازی در پوشه ی مغزی توسط ذهن‌ انجام می شود که عضوی متا فیزیکی و غیر قابل دیدن است .زمانی که میزان اطلاعات ذخیره شده در پوشه ی خواسته ی ( چاق شدن ) که در مغز خود ایجاد کرده ایم به حد نصاب لازم برسد ، به مرور عمل کردن ما بر اساس آن آگاهی ها شروع می شود .

      نکته : در مورد لاغر شدن هم دقیقا روند به همین شکل است.

      ابتدا باید اطلاعات لازم برای لاغر شدن در ذهن ایجاد و سپس در مغز ذخیره شود و این روند ادامه داشته باشد تا میزان آگاهی و اطلاعات لاغری مغز به حد نصاب لازم رسیده و عمل لاغر شدن آغاز شود.

      توجه به این نکته مهم است که مهارت “ خوردن ” مانند سایر مهارت های دیگر برای زنده بودن و زندگی کردن در دنیای مادی لازم و اتفاقا ضروری است .

      نکته : اطلاعات مورد نیاز برای تمام مهارت های لازم برای زندگی کردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد که به مرور از آنها استفاده می کنیم.

      نکته : ما دو نوع احساس داریم : احساس خوب و احساس بد. هر تجربه ای باعث شکل گیری احساس در ما می شود و بسته به نیاز و سلیقه ی ما آن احساس را خوب یا بد می دانیم .

      انتظار ما از مصرف مواد غذایی باعث شکل گیری احساس ما بعد از غذا خوردن می شود و احساس ما بر فرمان مغزی برای صادر کردن پیغام سلامتی و تناسب اندام یا چاقی و بیماری تاثیر گذار است .

      از آنجایی که احساس ما بر منبع صادر کننده دستورات جسمی تاثیرگذار است هر بار که ما از خوردن برنج یا هر ماده ی غذایی دیگر احساس چاق شدن داشته باشیم فرمان چاقی بیشتر توسط مغز به تمام اعضای بدن صادر می شود .

      عمل + فکر ( دستور مغزی ) = تجربه 

      تجربه باعث تقویت فکر (آموزش ما ) می شود .

      اگر ما غذا می خوریم و بعد از آن عذاب وجدان می گیریم یعنی از عملکرد‌خود راضی نیستیم یعنی تجربه ی خوبی کسب نکرده ایم و همین تجربه فرمول ذهنی مربوطه را تقویت می کند و تبدیل به عادت ما می شود .

      دستور مغزی + عمل کردن = رفتار ( عادت ها )

      دستور مغزی + عمل کردن + تحلیل شخصی (چاق می شوم) = چاق شدن 

      نکته : تعیین کننده هر چیزی ، انتظار و باور افراد است نه آن رفتار و عملکرد آنها .

      ما باید توجه داشته باشیم که در صورت تغییر باور ما ، روند ما هم تغییر می کند .

      فکر درست + عملکرد درست + باور درست =  نتیجه ی عالی

      نکته : ما باید در هر جنبه ای از زندگی خود ، سبک شخصی خود را بر اساس رفتار صحیح داشته باشیم.

      در بحث چاقی و لاغری رفتار صحیح یعنی اینکه به اندازه بخورم و لذت ببرم و زندگی سالمی داشته باشم .در زمینه ی کسب و کار رفتار صحیح یعنی اینکه به اندازه ی منطقی و معمول کار کنم و در آمد خوبی داشته باشم و از کار کردن لذت ببرم و زندگی خوبی داشته باشم .

      نکته : تنها دلیل خوردن ، نیاز بدن به تامین انرژی و نیروی لازم برای انجام فعالیت های روزمره است نه اینکه غذا بخورم تا شاد شوم ، غذا بخورم تا بیکار نباشم ، غذا بخورم تا غصه نخورم ، غذا بخورم که سلامت باشم و …

      پس من نتیجه می گیرم که خوردن علت چاقی نیست و نخوردن نیز باعث لاغری نمی شود و این انتظار ماست که باعث چاقی و لاغری می شود و اگر من از عملکرد خود در زمان خوردن غذا راضی نیستم باید آن را تغییر دهم تا احساس خوب و راضی بودن از عملکرد خود داشته باشم .

      عمل جدید + احساس خوب = تاثیر بر فرمول اصلی ذهن.

      “ یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/01/16 12:37
      مدت عضویت: 469 روز
      امتیاز کاربر: 51060 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 831 کلمه

      سلام براستاد وهمسیران پرناش وپر توان در راه تناسب فکر 

      منبع ایجاد دستو رخوردن + تحربهای که ازخوردن به دست میاد = تقویت و وضوح کسترش فکر اصلی = فرمولهای اصلی ذهن 

      برای تجربه کردن نیاز به حق انتخاب داریم

      ااطلاعات لازم تجربه کردن به مغز میدیم به اموختهای خود عمل کرده وتحربه میکنیم با این کار یی پوشه حدید درست میکنیم درخقیتبااین کار مبگیم من میخوان چاق شم 

      واحد دریافت اطلاعات + پردازش + ساختن تصاویر ذهنی + ایجاد فرمول حهت دخیره سازی = عضو متا فیزیکی غیر فابل لمس 

       اطلاعات ذخیره شده درپوشه چاقی که در مغز ایجا کردیم 

      بعه حد نصاب برسه به مروری عمل کردن شما بر اساس اون اگاهی شروع میشه واحساس چاق شدن وبعد ترس از چاق شدت وبعد چاق شدن شروع میشه 

      ابتدا اطلاعات لازم برای لاغر شدن در ذهن ایجاد وسپس درمغز ذخیره واین روند ادامه داشته تا میزان اگاهی واطلاعات لازم مغز به حد نصاب لازم رسیده وعمل لاغر شدن شروع بشه 

      اولین گناه کار چااقی تو ذهن ما خودن هست اون باعث چاقی میدونیم با سوالی که دخترم روز گذشته ازمن کرد ابن جواب به ذهنم رسید 

      تقصیر کار خوردن هست که ما چاق شدیم چون باورش داریم که اون تقصیر داره باید تو ذهنمون به خودمون ثابت کنیم که این فکر اشتباهی بیش نیست و ثابت کردن به نظر من زمان بر هست 

      اول فکر وبعد عمل کردن   هر عملی یی فکری جلوتر بوده چه اگانه وچه نااگانه 

      حدود ۲۸ سال پش  باره اول ویدیو برای منزل گزفتیم بچه خودم کوچک بودن اطلاعاتی در این زمینه من نداشتم روز اول  فرشنده امد تو خونه کل کار کرد شو گفت رفت دریافت اون همه اطلا عات تو نبم تایی ساعت کار اسونی نبود همسر که اصلا از این دستگاه سر نر نمی اورد من جوان بودم شروع کردم با دستور عمل این دستگاه کارکردن به مرور به حدی خرفه ای با دستگاه کار می کردم ضبط کردن از نمایشکر خذف کردن یی بخش ار نوار اگاهی ضبط کردن روی نوار خلاصه برای همسر ودیگران که به منزل ما میموندن کار مردونه وکاره زنانه حساب  نمیشد تعحب میگردن چطور من این کارهارو انجام دادم حتی اقایون ازمن یاد می گرفتن شاید افراد حوان تعجب کنن عزیزم ما چیزی به اسم گو گل واینترنت نداشیم 

      خودمون بودیم خودمون با اطرافیان که بهتر بلد بودن یاد گیری توزمان ما به این شکل انجام میشد تو اون زمان واون مکان من اولین وتنهاتربن خانمی بودم تو کل فامیل  ابن تجربه خودم به دست اورده بودم وبرام بسیار لذتبخش بود 

      اگه من فقط دستور عمل خونده بودم ولی انجامش نمیدادم

      که یاد گیری کاملی نداشتم اول تو  فکرم وتو ذهنم یادش گرفتم با عمل کردن وتکرار وخطاباعث شد کارم کامل انجام بشه وتجربه که کسب کردم باعث تقویت فکرم شد 

      این قمست باورم داشتم که میتونم انجامش بدم تو مرحله سوم  اینم به اضافه شد اگه باور نداشم حتما خرابش میکردم

      حالا من میومد بدون دستور عمل ویادگیری با دستکاری ویدیو شاید بی بخشی متونستم را بندازم ولی بادستکاری دوباره اون خراب میکردم مثل اون  رزیماهی ما  گرفتیم برای لاغریی قسمت ذهن یادگیری لاغریی اول نداشتیم به هیچ عنوان وخذف کردن فکر وذهن تو هر برانامه رژیمی ورزشی خوردن دارو  عمل کردن وهر روش اشتباهی که انجام دادیم  

      اصلا ذهن وفکر براش تو هیج برنامه جای وجود نداره خذف کامل این بخش حزو بدن ماحساب نشده است تو کل برنامه اشتباه

      تو جاق اول تو فکر اموزش میبنیم عمل کردا وتجربه به دست میاریم وبی بخش سوم باوره وانتظار که فیزکی نیست   هم بهش اضافه شده درنتیجه ما با تکرار این سه کار به مرو چاق میشیم 

      بر ای خوردن هزارن مدل تعریف داریم که مساوی باچاق شدن تو ذهنم ما 

      افراد لاغر دوبخش اول با ما شریگ هستن ولی تو بخش سوم باورشون با ما متفاوت هست ودلیل چاق نشون این افراد همبن بخش سوم هست 

      فرد لاغر هیچ اره هیچ تعریف از غدا تو ذهنش نیست واین رمز لاغریز این افرادهست

      من تو قسمت عمل کردن درس وکامل انجام میدام باره تو یی بهشی میدیم افراد تاره وارد دارن همراه این مسیر رژیم میگیرن کم خوری دارن من ابن کار رو نکردم تو ذهنم به خودم میگفتم اگه قرا بود رژیم من نجات بده که تا حالا داده بود اینجانبودم پس به انداز ه خوردم کم خوری نکردن تو یادگیری بسیا ر خوب عمل کردم نتبجه من دارم وزنم سبک میکنم لاغر شدن مرحله اخر هست من دارم وزنم کم میکنم

      جسمم داره کم کم وزن از دست میده وچه کاری زیبایی داره براز تلاش من جایزه میده من تونستم با تجربه این همه سال که کسب کردم تا ابنجای صد گام هرکدوم تو یی بهشی به کارم امد از خداودند عزیر تشکر دارم که من رو به اینسو هدابت کرد که ازتجربیاتم استفاده کنم برای نجات خودم شماگفتید افراد  متناسب تو سن من شروع چاقی دارن پس من خودم دارم معکوس عمل میکنم تو این سن خلاف سرعت اب شنا میکنم بسیار دلچسب وگوارست این قسمت من حسم وحالم هر روز بهتیر بهتر میشد ولی حالا فکرم وفکرم هی داره باز وبازتر ودرکم کامل کاملتر میشه اول احساسم درست شدو وحالا افکارمورفتارم وعمل کردم درست میشه انشالله 

      خداوند پشت وپناهتون یاحق حق نگه دارتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه سادات
      1401/08/12 07:26
      مدت عضویت: 1705 روز
      امتیاز کاربر: 3766 سطح ۴: هنرجوی مبتدی

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 704 کلمه

      سلام 

      خدایا یعنی چقدر این متن عالیه هرچقدر میخونمش سیر نمیشم . 

      چقدر قشنگ مراحل خوردن رو نشون داده و علت چاق شدن ما و چاق نشدن لاغرا خیلی قابل درک بیان شده .

      به نظر من اصلا مهم نیست چی میخوریم چقدر میخوریم کی میخوریم و در چه حالتی میخوریم . 

      مهم اینه چیزی که مارو چاق کرده احساس ما در این لحظاته . تازه نه تنها در این لحظات بلکه در تمام لحظاتی که حتی نمیخوریم ولی از درون به نوعی درگیرشیم . 

      خدای من یعنی این متن اصلا تمام وجود منو لبریز از شادی می کنه . 

      مخصوصا مرحله سومش . 

      فرق بین ما و لاغرا اصلا و اصلا در خوردن مواد مصرفیمون نیست . 

      بلکه در احساسمونه . 

      احساس ما که از طریق باورها یا همون الگوهای ذهنی در ما صورت گرفته به تک تک لقمه هایی که داریم میخوریم داره حس چاقی میده و ما چون از این حس رنج میبریم هی میخوریم برای اینکه لذته رو بیشتر کنیم . 

      ما دیدیم خیلی وقتها خوردنهامون براساس نیاز نیست بلکه فقط میخوریم تا به اون تجربه لذتبخش و آرام کننده برسیم و چون حس ما همیشه بده اون تجربه لذتبخش رو خیلی دیر پیدا می کنیم . 

      در حالیکه اگه الگوهای ذهنی چاق شونده رو پاک کنیم و زود به اون تجربه لذتبخش برسیم اصلا میلی به مصرف  بیش از حد مواد غذایی نداریم . 

      به خدا ذائقه ی همه ما تنظیمه . 

      وای خدای من یعنی من اشکم در اومده از این همه حس شادیبی که درک کردم . 

      این متن فوق العاده بود استاد . 

      فوق العاده . 

      اصلا نمیدونم چطور حسمو بگم و شرحش بدم ولی واقعا این متن گم شده ی وجود من بود . 

      من  عاشق خوندن این قبیل متنها هستم . 

      یعنی وجودم سرشار از لذت آگاهی و رهایی میشه . 

      من به بدنم کاملا ایمان دارم . به ذائقه ام کاملا ایمان دارم . به تنظیمات بدنم کاملا ایمان دارم 

      من مطمئنم بدنم تنظیمه تنظیمه در هر قسمت 

       و واقعا دلم میخواد در زمینه هایی که مشکل دارم هم به تنظیمات کارخانه برگردم . 

      این قبیل متنها منو به تنظیمات کارخانه برمیگردونه . 

      تجربه ای که ما از خوردن یا نخوردن به دست میاریم با تجربه ای که یه فرد لاغر به دست میاره پتفاوته . 

      من چاق از نخوردن رنج میبرم ولی من لاغر از نخوردن لذت میبرم . وقتی نمیخورم حس خوبی دارم . شادم آزادم رهام . حالم خوشه ولی من چاق از نخوردن حس محدودیت می کنم . 

      پس هر وقت از نخوردنم حس محدودیت کنم بدونم من چاقم رو دوباره فعال کردم  . 

      همینطور من زایا و من نازا . 

      من نازا از بچه دار نشدن هم رنج میبره از بچه دار شدن هم رنج میبره دقیقا حالتی که زمانهای زیادی با من هست . 

      اما من زایا هم از بچه دار نشدن لذت میبره و هم از بچه دار شدن . 

      یعنی من نازا و من زایا هم دقیقا تفاوتشون در تجربه هاییه که به دست میارن یعنی همون احساسه . 

      چیزی که من نازا رو در من فعال نگهداشته احساس بد من هم به ززمانهای بچه دار نشدن و هم به زمانهای بچه دار شدنه . 

      وای خدا عجب بینشی بود استاد . 

      استاد این متنهاتون رو که میخونم یعنی فقط دلم میخواد از شادی پرواز کنم انقدر که حالم خوش میشه . 

      به خدا ما با بقیه انسانها تفاوتی نداریم . 

      به خدا ما با انسانهایی که موفقن هیچ تفاوتی نداریم . 

      فقط تنها تفاوت من شکست خورده با من پیروز اینه که من شکست خورده از شکست خوردن احساسش خیلی بده و از پیروز شدن هم اصلا خوشحال نمیشه و بر عکس من پیروز از شکست خیلی ناراحت نمیشه و اتفاقا احساس خوبش رو همون زمانم داره و ازش درس میگیره و برای تجربه های بعدی ازش استفاده می کنه اون رو پلی به سمت موفقیت میدونه و همچنین از زمانهای پیروزی هم خیلی حالش خوب میشه و خوشحاله از پیروز بودن و در کل حالش خوبه . 

      چقدر قشنگ تجربه خوردن رو بیان کردید . چقدر حال کردم . هی می گم که این لذته و درکه در ذهنم تثبیت بشه . به خدا من ذهنم و میبینم که میخنده وقتی به این معارف میرسم که چطور بندها رو آزاد می کنه  و راه درست رو از بین سیاهایها باز می کنه میبینم تمام وجودم لبخند میزنه . 

      آخ که چقدر امروز به وسعت آسمانها داره شادی میباره . 

      استاد خیلی ممنونم . 

      خیلی حال کردم با این متن . 

      خدایا شکرت شکرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/11/24 22:14
      مدت عضویت: 1236 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,268 کلمه

      سلام و درود بر همه دوستان که طالب دریافت آگاهی هستند .

      آیا خوردن در چاقی و نخوردن در لاغری موثر است ؟!

      در تمام مدتی که با این سایت آشنا شدم خیلی از فرملهای ذهن چاق شناسایی شدند و کمی اصلاح شدند ولی این فرمول خوردن چاق می کنه خیلی ریشه داره تو ذهنم سریع یقه این فرمول را میگیرم که امیدوارم با تکرار و تمرین آموزه ها بتونم ذهنمو به تعادل برسونم .

      در ذهن همه افراد چاق فرمول خوردن =چاقی به صورت ریشه دار وجود داره و به خاطر همین همیشه براشون سئواله که چی بخورم و چی نخورم و چطور بخورم و چقدر بخورم ؟!حالا این فرمول از کجا در اومده !؟دقیقا یک آموزش ذهنی بوده شروعش اینطور بوده که بارها دیدیم و شنیدیم که افراد چاق پرخورند یا بهشون تذکر می دهند که بابا یک کم جلو خودتو بگیر یه کم کمتر بخور.و در ذهن ما این فرمول ایجاد شده و بارها تکرارش کردیم که خوردن چاق می کنه الآن پس خود من که ۱۳سالشه و اضافه وزن داره در طول روز دائم سر یخچاله و مخصوصأ پدرش خیلی میگه که کمتر بخور ….انقدر نوشابه نخور .. انقدر بستنی نخور منم مدتی فکر می کردم ذهنم اصلاح شده ولی چندبار عصبانی شدم و گفتم چرا انقدر می خوری یه نگاه به خودت بنداز و بعد متوجه شدم هنوز این فرمول بامنه خب نمیشه چندروزه اصلاحش کرد ولی حتما با استمرار افکار آگاهانه من از دریافت محتوای آموزشی بهتر میشه .

      ۱/دستور خوردن از طریق مغز (متافیزیکی )

      ۲/عمل خوردن (فیزیکی)

      ۳/تجربه و حسی که از خوردن به دست میاد متافیزیکی هست 

      به همین دلیل که دو بخش از این روند متافیزیکی هستند بسیار بر هم اثرگذارند یعنی نتیجه کار را تجربه ما رقم می زنه چه طوری !؟اون احساس آخر که از تجربه خوردن به دست میاد باعث تقویت فرمول دستوری مغز میشه و اگر هربار تکرار بشه اون فرمول تقویت میشه و بعد به خاطر همین افراد چاقی که تصمیم می گیرند نخورند نمی تونند چون میخواهند بخش اجرایی را در عمل که فیزیکی هست تغییر دهند اما این بخش کاره ای نیست دستور از بالا اومده از مغز از فرمانده و باید اول دستورات مغز اصلاح بشه و حالا برای نتیجه بهتر این سه بخش را می خواهیم هماهنگ کنیم تا نتیجه عالی بشه.

      یک سری از اطلاعات از قبل تولد همزمان با تشکیل مغز برای اندامهای داخلی بدنمون برای زنده بوده و زندگیمون وجود داشتند مثل نفس کشیدن یا ضربان قلب یا هضم غذا و پلک زدن و کلاژن سازی پوست و ….اما چون ما برای تجربه کردن متولد شدیم باید حق انتخاب داشته باشیم و به خاطر همین قسمتی از فضای ذهنمون در اختیار خودمون هست که برنامه ریزیش کنیم .

      اطلاعات به مغز⬅️عمل کردن به آموخته ها⬅️نتیجه و تجربه و احساس ⬅️انتظار و باور ما 

      برای مثال برای تمام خواسته هامون در ذهنمون یک پوشه ایجاد می کنیم خواسته یا ناخواسته با توجهمون مثلا پوشه من می خواهم چاق شوم در کودکی در ذهنم ایجاد شده و دیده و شنیده هام در مورد چاقی و ترسهام از چاق شدن احتمالات چاق شدن و چرایی ها و تفکیک غذایی هم اطلاعاتی بودند که به این پوشه اضافه شدن تا جایی که به حد نصاب رسیدند و عمل کردن من به آموخته ها از یک جایی شروع شده و نتیجه شده ترس از چاقی و احساس بدم و تقویت فرمول چاقی و تکرار و تکرار .

      دقیقا من از کودکی آموزش دیدم اما در ۱۰سالگی اطلاعات به حد نصاب رسدند یادم هست ما بندر زندگی می کردیم و برای تابستون خانواده پدرم آمدند به منزل ما و عموی من با دیدنم شروع کرد به مسخره کردنم البته مادرو مادربزرگم که سالهای از لاغری من رنج می بردند دفاع می کردند و می گفتند چیکار بچه داری اذیتش نکن تازه خوب شده و از طرفی متوجه تغییرات بدم می شدم و حس خجالت و از طرفی چاقی لذت بخش شده بود مدافع داشتم !…

      نقش ذهن در روند یادگیری …

      دریافت اطلاعات و تجزیه تحلیل آنها تصاویر ذهنی ایجاد می کنند و فرمولهای جدید ذخیره و ثبت می شوند و زمانیکه به حد نصاب رسیدند عملکرد رفتاری بر اساس محتویات ذهن شروع می شود و شروع اضافه وزن باتوجه به اطلاعات برای تجربه چاقی از طریق ذهن به وجود می آید و احساس چاق شدن به صورت ترس از چاق شدن در ذهن چاق  شکل می گیرد.

      هر عمل و رفتاری که از ما سر می زند منشأ ۶ن در مغز ماست✨

      عمل خوردن مواد غذایی یک مهارت است که از کودکی آموخته ایم و هر بار تا تلاش بیشتر خواستیم یادبگیریم مثل نشستن و غلط زدن و راه رفتن خوردن .

      کودک با بردن دست به سمت دهانش می خواهد خوردن را تجربه کند و البته حرکات انگشتان و غیره هم برای رسبدن به تکامل ضروری هستند چون خوردن یک امر ضروری برای زنده ماندن است و کاملا طبیعی .

      همه افراد چاق و متناسب از عمل خوردن استفاده می کنند اما سئوال مهم و پرتکرار افراد چاق اینه که را من هرچی بخورم چاق میشم اما اونیکه لاغره از من بیشتر میخوره و چاق نمیشه !؟این سئوال مهم تمام دوران چاقی منم بوده پدرم یا همسرم یا زنداداشم و برادرشوهرم لاغرهای پرخوری هستندکه همیشه برام عجیب بود رفتارشون !…

      هر تجربه ای یک احساس خوب یا بد در ما ایجاد می کنه که هر فردی نسبت به نیاز و سلیقه اش یک تجربه ای داره و نتیجه را انتظار و احساسی که از تجربه به دست میاد تعیین می کنه ✨

      فرد چاق به خاطر انبوه فرمولهای ذهنی چاق در ذهنش و البته فرمانهای مغزیش عمل خوردنش بر حسب نیاز نیست و به خیلی عوامل ربط داره در نتیجه تجربه او از خوردن یک احساس بد و نارضایتی هست یک جور ترس از خوردن و چاقی که تأیید کننده و تقویت کننده همان فرمول چاقی است و نتیجه چاقی  و چاق تر شدن و این روند ادامه دارد !…تا زمانیکه همانگی بخشها اصلاح بشه ..

      اما فرد متناسب شاید از نظر دید فرد چاق پرخور یا زیاده خور یا ریزه خوار باشه ولی در نهایت چون ذهنش خالی از محتویات چاق هست تجربه و احساس نهاییش رضایت ازخودشه و این حس تقویت کننده فرمول تناسب اندام و لاغریش میشه یعنی اصلا افکار و ترس و نگرانی و احتمالات و چرایی یک ذهن چاق را نداره و برای همین خودبه خودی بدون تلاش لاغره !…

      همه ما هرروز در معرض اطلاعات زیادی  هستیم که از رسانه و جامعه و اطرافیانمون و به خصوص پزشکان که مورد اعتمادمون هستند ،دریافت می کنیم و هر چقدر انتظار ما از مواد غذایی و تفکیک اونها چاقی باشه بیشتر با ترس و نگرانی مواد غذایی مصرف می کنیم در ذهن بسیاری از افراد چاق شیرینیجات و چربیجات یا نان و برنج طبق متویات آموزشی ذهنشون    چاق کننده است .

      والدین منم برنج را چاق کننده می دونستند از بس که کاغذهای رژیم متفاوتی داشتیم و همه ۶قاشق برنجی بودند هفته ای دوبار فقط مادرم برنج می پخت اما جالب بود بعد از ازدواج خانواده همسرم شمالی بودند و هرروز برنج مصرف می کردند شاید اوایل یک فرمول چاقیم این بود اما با دیدن اونها که همه لاغر بودند خودبه خودی این فرمول در ذهنم اصلاح شد والآن بیشتر روزهای هفته برنج مصرف می کنیم .اما در ذهن یک متناسب همه مواد غذایی فقط هستند برای سیر شدن فرقی نمیکنه چی باشه تفکیک غذایی ندارند .

      و به خاطر همین همه بهونه ها که کنار برند تمام افراد چاق خوردن را مقصر چاقی خود می دانند .

      بنابراین ما هر کاری را با فکر انجام میدیم یا آگاهانه یا ناآگاهانه و بعد عملکرد انحام میشه !…

      مثال خرید وسایل جدید اینکه کارایی با اونها را بلد باشیم باید کاتالوگش را مطالعه کنیم چون دست ما خودبه خودی بلد نیست باید مغز یاد بگیره با دست تجربه کارایی وسایل را داشته باشه اگر رضایت باشه باز بیشتر مطالعه و جستجو در نهایت مهارت بهتر اگر راضی نباشه یا اینکه می پذیره و دوباره مطالعه می کنه برای تجربه بهتر یا اگر نپذیره یک شوت تو وسیله و فحش و بدو بیراه به سازنده😄دقیقا مثل وقتی چاقیتو نمی پذیری 🤔

      عذاب وجدان از عملکرد (خوردن)میشه تقویت فرمول ایجاد کننده ✨

      در آموزشهای لاغری با ذهن اول فرمولهای صحیح ایجاد می شوند با دریافت محتویات و نوشتن و تکرار کردن بعد عملکرد ما به مرور تغییر می کنه و اینجا ما آگاهیم که باید رفتاری داشته باشیم که از خود راضی باشیم و در نهایت تجربه ما یعنی احساس رضایتمون با فرمول لاغری ادغام میشه و تقویت میشه و با تکرارش هر بار احساسمون بهتر میشه و خیلی راحت کلا تمایلات و رفتار ما تغییر می کنه و هماهنگی و صلح و همسو شدن سه مرحله باهم یعنی حال خوبمون و خلق رویای لاغری !…

      خیلی از افراد چاق می خواهند مثل لاغرهای پرخور رفتار کنند و لاغر شوند و دلیلی دارند که خوردن چاق نمی کند و به اشتباه فکر می کنند به اندازه خوردن کم خوردنه محدودیته و رژیم !….

      اول از همه تجربه خودم را می گم پارسال که برای اولین بار این دوره را گذروندم همینجا گیج شدم !…منم  مقاومت داشتم نمی دونم چرا درک نمی کردم والبته چون سالها محدودیت رژیمی داشتم نمی خواستم رفتارم تغییر کنه شاید حرص داشتم شایدم حسادت به لاغر ها شاید هم ترس نمی دونم ولی یهو حس کردم سرکارم و اینجا هم قراره محدودیت اعمال بشه !…

      ولی الآن کمی بهتر درک می کنم هیچ محدودیتی نیست اصلا چی بخور چی نخور نیست فقط من باید از رفتار و عملکرد خودم راضی باشم یعنی اولویت زندگی من در هر کاری باید احساس خوبم باشه اگر نیست باید عملکردم را بهتر کنم جوری که خودم راضی باشم …

      خب خیلی وقتها هم لیز می خوری چون میبینی راضی نیستی از خوردنت بعد با توجه به فرمولهای رژیم میری یهویی ۶قاشق غذا می خوری اولش راضی میشی اما منفی باف ولت نمی کنه میگه تو رژیمی به هرحال فقط آموزش و تکرار و تمرین و تجربه میتونه این چالشها را حل کنه و خیلی مهمه که ترسها اصلاح بشوند 

      از طرفی فردی که لاغره ولی از نظر ما پرخوره رفتارش صحیح نیست یعنی در معرض خطره کافیه یک باوری در ذهنش ایجاد بشه مثلا این قرص شما را چاق می کنه یا سن که از ۴۰بالاتر بره اضافه وزن پیدا می کنی یا تحرکت کم بشه یا آب به آب بشی (حالا خوبه طرف مهاجرت کنه )!…چون فرمول بود و عملکرد هم بود کافی بود که انتظار و تجربه بشه ترس از چاقی و روند چاقی شروع بشه !…

      بنابراین ما رفتار صحیح را آموزش میبینیم رفتاری که میانه رو باشه نه افراط نه تفریط تناسب فکر

      از طرفی فرد چاق ذهنش خط خطی شده یعنی فرمولهای چاقی از ذهنش پاک نمی شوند همیشه هستند فقط کلید خاموش میشه و نمی تونه رفتار غیرصحیح افراد متناسب را داشته باشه و انتظار لاغری داشته باشه البته من باورم اینه که هیچ کس دوست نداره رفتار غیرصحیح داشته باشه وفقط باید آموزش صحیح ببینه👌

      به اندازه خوردن یعنی احساس خوب حالت طبیعی و اورجینال که ما فراموشش کردیم همون نقطه سیری ولی برای من در ذهنم اندازه خوردن کم خوردن بود یعنی رژیم و خیلی در این مورد لیز خوردم ولی الآن خیلی بهتر شدم خداراشکر بنابراین حواسمون آگاهانه به عملکرد و احساسمون باشه ولی اگر باز پیش اومد از عملکرد خودناراضی باشیم سریع احساسمون را خوب کنیم تا قدرتی به فرمول چاق ندهیم .

      در تمام جنبه های زندگیمون این نقش ذهن خالق زندگیمون هست .

      افرادی که می خواهند کار کردن را تجربه کنند اول این افکار و آموزه ها در ذهنشون به وجود میاد مثلا باید خوب درس بخونی فلان رشته توش پوله فلان و مدرک فلان دانشگاه معتبره سریع استخدام میشی یا باید سرمایه داشته باشی پولاتو جمع کن و وام بگیر و خلاصه در نهایت همه افراد برای امرار معاش باید کار کنند و همه افکاری دارند و در نهایت عملکرد هر فردی نسبت به محتوای ذهنیش میشه کارش…

      مثلا کار کارمندی تو خانواده من کاری مطمئن و با پرستیژ بود اما می دانستیم اونقدر پولی توش نیست و از طرفی چون مؤمنان را در قناعت و انسانهای حلال خوری می دانستیم اتفاقا همسرم هم کارمند بودند و اما جالبه خانواده همسرم همه کار آزاد داشتند اما شدیدا تحت فشار مالی چون در ذهنشون کارمندی یعنی پولداری و نمیشه به همسرم قبطه می خوردند!…

      بنابراین انتظار هر فردی از تجربه اش میشه خلق زندگیش

      ممکنه افرادی خیلی کار کنند اما درآمد کمی داشته باشند شاید هم با کمترین تلاش درآمد بالایی داشته باشند شاید شغلشون را دوست نداشته باشند و فکر کنند مجبورند به این کار شاید هم راضی به شغل اما باور اینکه این شغل درآمد نداره انتظارشون باشه !…

      اما در مسیر آموزشهای ذهنی ما آگاهانه به شناسایی فرمولهای ذهنی میپردازیم محتویات ذهنمون را از کودکی بررسی می کنیم میشیم روانشناس خودمون محدودیتها و موانعمون را به مرور رفع می کنیم و نتیجه صدها برابر تغییر می کنه پس تغییر عملکرد میشه عمل اجرایی با فشار و تغییر بیرونی نتیجه ای حاصل نمیشه فقط با شکست روبرو میشیم باید منبع ایجاد کننده فرمول اصلاح بشه و در پی آن عملکرد ما تغییر می کنه و انتظار ما از نتیجه و احساس رضایتمون به آسونی زندگیمون را متحول می کنه و از جایی که این گسترده شدن این آزادو تغییرو تحولات تا بی نهایت ادامه داره فردی که در لین مسیر باشه یک ماجراجو میشه که هرروز در سفره سفر در ذهن و سفر به درون و جالبیه کار اینه که یک فرمول که در ذهن اصلاح میشه  بر تمام جنبه های زندگی موثره و الان ما به بهانه لاغری داریم زندگیمون را میسازیم .

      فایل آموزشی فوق العاده ای بود واقعا برای تاره وارد ها مثل من باید بارها تکرار بشه و تفکر بشه .

      سپاس و درود بر دستان پر مهر و وجود سخاوتمند استاد عشق 

      روح پدرو مادرتون قرین رحمت و عشق الهی باشند 🍃🌸

      دوستان نوری همواره در مسیر مستقیم و پرنعمت الهی سازنده برجهای عشق و معرفت ،صلح و آگاهی باشید 

      شاهد و شادمان 🦋✨

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/09/07 21:55
      مدت عضویت: 1658 روز
      امتیاز کاربر: 28281 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,888 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوب و پر تلاشم 

      من خودم  در گذشته همیشه میگفتم و باور داشتم زیاد خوردن آدم رو چاق میکنه و کم خوردن آدم رو لاعر میکنه برای همین همیشه فقط و فقط  به دنبال رژیم بودم تا بتونم کمتر بخورم  و  لاعر بشم و همیشه به خودم و اطرافیان میگفتم حتی ورزش هم به تنهایی فایده نداره و لاعر نمیکنه  من تا کمتر نخورم هر چقدر هم که ورزش کنم لاغر نمیشم پس اصل ماجرا برای لاغری در ذهن من کمتر خوردن بود حتی زمانی که  پزشکان به من گفتن فلان دارو تو رو چاق میکنه  و من تا حدود زیادی باور کرده بودم و چاق هم شده بودم اما بارها در ذهنم میگفتم اخه یه قرص میخواد جطور من رو چاق کنه  ؟؟مگر من بیشتر بخورم که چاق بشم وگرنه اگر کم بخورم که چاق نمیشم و خلاصه میخوام بگم  در  ذهن منم در گذشته چاقی =خوررن زیاد بود و لاغری =با کم خوردن بود تازه  کنار این فرمول میگفتم باید اون مقدار کم هم از غداهای رژیمی باشه نه هر عدایی که ادم لاغر بشه و برای همین  چون این حرفها رو باور کرده بودم تا رژیم نمیگرفتم لاغر نمیشدم  و وقتی من  در گذشته  میدیدم با رژیم میتونم  لاغر بشم دیگه اون فکرم تقویت شده بود که من فقط با خورد نهای محدود و رژیمی و کم میتونم وزن متناسبی رو داشته باشم .

      من با وجود اینکه در دوره هستم ولی بعضی  وقتها بعد از خوردن  چون به فشار در بالای شکمم میرسم کمی حالم بد میشه که وای  بازم پرخوری کردم چرا ؟؟ انگار  رفتارم درست نبوده ولی سریع به خودم میام که بابا حالا یه دو لقمه اصافه که نمیتونه کاری بکنه و حالم رو خوب میکنم و نمیزارم افکار چاقی سراغم بیادو یا قدرت بدم به مواد غدایی  و یا همین چند هفته پیش که چندین بار  من با فاصله ی  کم پفک مینو خریدم و  خوردم  اما کلی نجوا داشتم که جون پفک خوردی تو چاق میشی خصوصا که همسرم زیاد میگبت بازم شروع کردی دوباره میخوای چاق بشی در حالی که خودم پفک خوردن رو خلاف اموزشهام نمیدونستم  ولی چون  در ذهن من  از گدشته خوردن پفک =چاقی بوده  انگار فرمولهای گذشته بالا اومده بودن و اما از وقتی داخل سایت هستم  و  روی خودم کار میکنم  مدتها بود اینطور فکر نمیکردم و به خودم گفتم نه چون حالم خوبه و سبکم بعد از خوردن پس مشکلی نیست اما چون کمی افکلر منفی داشتم که نه تو  دفعات زیادی  خوردی نباید اینطور   بخوری هر بار دلت خواست بخوری  و … میخواست من رو از مسیر دور کنه ولی اگاه بودم و به شدت جواب اونها رو میدادم که  این چیزها که تو میگی مهم نیست اصلا هزار بار بخورم و بارها بهش،گفتم یادم میاد در دوران مجردی من بازم زیاد به پفک علاقه داشتم و بیشتر اوقات میخوردم و بسیار هم متناسب و لاعر بودم  پس اون موقع جریانش چی بوده ؟؟؟و میدیدم که نجواهای منفی من ساکت تر مییشن .

      اگر به خودت میگی من پرخوری میکنم و یا بعد از خوردن حالت عذاب وجدان داری  چون در ذهن تو  از گذشته این هست که پرخوری مساوی با چاقی هست ولی در افراد لاغر اینطور نیست هر چقدر هم پرخوری کنن هیچ وقت به چاقی ربطش نمیدن و این فرمول اصلا  در ذهن اونها نیست  پس این مساله ریشه دار هست که به مرور باید درستش کنیم .

      من الان که در دوره ها هستم خیلی وقتها به اندازه میخورم و راضیم و خیلی وقتها ممکنه چند قاشق بیشتر بخورم که از اون چند قاشق اضافه بر نیازخوردنم راضی نیستم و گاهی وقتها برای اینکه این کار رو دیگه  تکرار نکنم خودم رو تنبیه میکنم البته مدتی هست که دیگه تنبیه ام رو  انجام ندادم که باید دوباره شروعش کنم تا دوباره به دنبال اضافه بر نیاز  برای خوردن نرم و این رو هم بگم تهش ربطش نمیدم به چاقی چون میبینم که واقعا بسیار کمتر میخورم ولی برای اینکه خودم سبکتر باشم و حالم بهتر باشهو سالم تر باشم  دوست دارم بهتر رفتار کنم چون میدونم این چند لقمه اصافه تبدیل به بیماری در جسم من میشن پس به خاطر  سلامتی خودم دوست دارم بهتر رفتار کنم .

      هر رفتار من دو بخش داره بخش اول که دستورش از معز میاد و بخش دوم که با دست و بدنمون انجامش میدیم و حالا قسمت سوم وارد ماجرا میشه که فرق بین چاقها و لاعرها همین هست و اونم باور نسبت به اون رفتار هست و  در واقع تعریف ما از رفتار هست که ما رو چاق و یا لاغر میکنه  که خیلیها این رو نمیدونن باور من و انتظار من از رفتار هست که من رو چاق میکنه خود من در همین چند شب پیش که چند بار پفک نمکی مینو خوردم  نجوا داشتم که دیگه چاق شدی و تموم اما من بارها بهش میگفتم نه بابا الکی نترسونم چطور چاق بشم ؟؟طبق آموزشها که نوع مواد غدایی فرق نداره و بعد هم بارها شده  خواهرم و یا دخترم با من همین پفکها رو به همین مقدار خوردن و هیچ چاق که نشدن هیچ تازه لاغر تر هم شدن پس چرا من چاق بشم ؟؟و تازه بهش گفتم همین  افکار منفی شما هستین که اگر بهتون پر و بال بدم من رو چاق میکنیین و گرنه از هر لحاظ بخوام به پفک خوردنم نگاه کنم هیچ ایرادی نداره و کار نادرستی نکردم و اصلا ربطی به چاقی من نداره دلم خواسته میلم کشیده به اندازه نیازم خوردم نوش جونم و اصلا زیاده روی نکردم و تازه متناسب تر هم میشم همانطور که دخترم هر شب با من خورد  و یا خواهر متناسبم علاقه داره هر از گاهی میخوره حالا چه مقدار و یا دقیقا چند بار نمیدونم ولی میدونم دوست داره و میخوره تازه همسرم و یا دخترم و یا خواهرم کلی چیزهای دیگه میوخرن مثل شیرینی  با چایی و دلستر و نوشابه و ماست و و دسر با عذا  …. که من علاقه به این کارها  ندارم و سالها هست که  نمیخو رم چطور اینها من رو لاعر نمیکنن ولی چند بار پفک خوردن سریع چاقم میکنه بابا منفی باف حرف مفت میزنی میخوای بترسونیم من دیگه کلی آگاهی دارم و از این حرفهات نمیترسم و فرکانس چاقی رو با ترسیدن  از پفک خوردنم به حهان ارسال نمیکنم که دوباره چاق بشم و در روند تناسبم اختلال ایجاد کنم .

      خود دختر متناسبم دیشب من که بیرون بودم چند برش کیک و کاکایو مغز دار چندتا با هم خورده بود  در حالی که من از وقتی در دوره ها هستم ذایقم تغییر کرده و میلم به شیرینی خوردن بسیار کم شده  اصلا نمیتونم اینقدر شیرینی با هم  بخورم  و از خوردن شیرینی در مواقع گرسنگی و یا ….خیلی لذت نمیبرم حالا بدمم نمیاد ولی میلم خیلی کم شده در حد  یه  برش  بسیار کوچیک از کیک در صبحانه  با شیر میلم میشه همین  و خلاصه   دختر من  اصلا چاق نمیشه در حالی که اگر من بودم در گذشته  کلی نجوای منفی میومد سراعم که وای خوردی پس تو چاق میشی و یا به راحتی دخترم آیسپک بزرگ میخوره ( که من دوست ندارم) و هیچ فکر اشتباهی در مورد چاقی  نداره  نا گفته نماند  اگر این چیزها رو بخوره دیگه شام احتمالا نمی خوره حالا شایدم بخوره دقیق یادم نیست ولی بیشتر اوقات دیدم که میگه نمیخوام چون ایسپک خوردم و یا شیرینی خوردم سیر هستم  پس چطوره منی که اصلا ایسپک و شیرینی و کاکاییو  و دلستر و نوشابه و …خیلی  چیزها دوست ندارم و نمیخورم  هنوزم از اون چاقترم ولی همسرم و یا دخترم و پسرم  که هر چی بخوان بدون نگرانی به اندازه نیازشون میخورن و لاغرن همین دخترم بارها شده شام نخورده و رفته تو رختخواب و بعد  با صدای قار قور  شکمش،خوابش نبرده اون وقت اخر شب اومده عدا خورده یا شکلاتی بیسکویتی خورده و خوابیده در حالی که من بازم به خاطر سالها رژیم بودن عادت کردم به شام زود خوردن و از اخر وقت غدا خوردن بدم میاد و اصلا این اواخر که در سایتم اصلا همچین کاری نکردم و میلم نکشیده و نخواستم  ولی بازم من چاقتر از  دخترم هستم چون دخترم فکر بد نداره که این رفتار من باعث چاقی من میشه فکرش،این نیست که من نمیتونم خودم رو کنترل کنم فکرش این نیست که عذاها میتونن من رو چاق کنن کلی از این افکار که در ذهن افراد چاق هست در ذهن افراد لاغر نیست به همین دلیل این مدل خوردنشون باعث چاقیشون نمیشه اما فردی که چاقه چون تعریفش از مواد عدایی اشتباه که نون و برنج و روغن و فست فود و هله و هوله و بستنی و شیرینی و شکلات و … چاق میکنه و  صدها تعریف از مو اد غدایی در ذهن ما هست نتیجه اش،میشه چاقی بیشتر و اما فرد متناسب با وجود اینکه بیشتز از ما میخوره نتیجه اش میشه تناسب اندام و همینجا باید اعتراف کنم که من در چند شب پیش که پفک خوردم و کلی نجوا داشتم و به هر شکلی بود من با اون نجواهای منفی مبارزه میکردم اما تا حدودی هم ترسیدم که نکنه حالا من این همه خوردم چاق بشم دوباره میگفتم نه اخه طبق این اموزشها امکان نداره و … خلاصه کلی با خودم درگیر بودم و سعی میکردم خودم رو اروم کنم و واقعا در این مدت بودن در سایت من اینطور هیچ وقت پفک نخورده بودم چون دوست نداشتم و میلم نمیکشید حالا یه حاهایی هم  خورده بودم اما هر از گاهی اگر میلم میشد  میخوردم ولی این دفعه نه در طی دو هفته  فکر کنم ۵ بار خوردم این منفی باف سو استفاده کرد و میخواست من رو بترسونه  ولی  امیدوارم با این نگاهم که هی جواب منفی باف رو دادم تا در من ترس ایحاد نکنه کارم به خوبی جلو بره و اگر هم گاهی ترسیدم و ترس به دلم افتاده خیلی کم بوده و سریع به ذهنم الگو نشون دادم بابا همسرم و دخترم هم خوردن پس چرا اونها چاق نمیشن ولی من چاق بشم این چه قانونیه ؟؟و قبولش نکردم و درواقع نزاشتم بیشتر در ذهنم این ترس لونه کنه و خدا کنه در روند جسمم اختلال ایحاد نکرده باشم و تمام این ترسها و افکار به خاطر تعریفهای نادرست از مواد غدایی هست که سالها هست در ذهن من وجود دارن و مدتها  بود به لطف اموزشها کمرنگ شده بودن اما این چند وقته دوباره اون فرمولهای گدشته  بالا اومدن و اما به تتهایی دارم اونها رو شکست میدم .

      پس سه موضوع هست 

      فرمول 

      عملکرد 

      انتطار شما و باوز شما از عملکردتون 

       و اما نتیجه رو این آخری رقم میزنه .

      متناسب و چاق هر دو میخورن ولی چطوره که یکی چاقه و یکی لاغر دقیقا مثل دو فرد که از صبح تا شب کار میکنن ولی چطوره یکی اوضاعش خیلی خوبه و یکی اوضاع خوبی نداره چون تعریفهاشون و انتظارشون و یا باورهاشون فرق دارن .

      خود استادکسی هست که هم دوران چاقی رو تجربه کرده و هم لاغری و الان خیلی بیشتر میخوره و لاغرتر هست چون این تعریفهاش فرق کرده خود من هم دقیقا قبل از ورودم به سایت و بعد از ورودم به سایت خوردنم خیلی فرق داره حالا هر چی که بخوام میخورم بدون محدودیت غدایی و یا زمانی که وای شام  نباید بخورم سبک بخورم نه خیر خیلی راحت تر  فست فود و هر چیزی بخوام به راحتی میخورم و حتی بارها خوراکی مورر علاقم رو  به اندازه میخورم مثل اجیل که خیلی دوست دارم و یا چیپس و پفک بارها بوده خوردم   و یا و خواستم  خریدم و  خوردم و یا فست فود به راحتی در هر زمانی میخورم و انصافا حالا لاعر تر هستم چون منم باورهام تعییر کرده ولی نه هنوز صد درد صد و دقیقا با رفتار هفته ی پیشم متوجه این قضیه شدم ولی با کار کردن روی خودم بازم نتایج خوبی خواهم گرفت در حالی که قبلا خیلی کمتر میخوردم اما نتیجه نمیداد وقتی باور ما با رفتارهاو عملکرد ما همسو بشه نتیجه عالی میشه .

      منم دقیقا فردی رو میشناسم که سالها در وزن بسیار   نرمالی  به سر میبرده و اما از وقتی که وارد سن چهل سالگی شده  که  نزدیک به دوران خاصی برای خانمها هست کلی باورهای غلط داره که سوخت و ساز من پایین اموده به خاطر سنم و وزن بسیار بالایی رو داره تجربه میکنه و بارها میگه من تا چند سال پیش،نمیدونستم چاقی چیه و همیشه در وزن ثابت ۶۷ کیلو بودم و حالا دایم در رژیم و خوردن کم هستم ولی چاقتر میشم چرا اینطوره  ؟؟ چون باورش تغییر کرده و قطعا چاقی رو تجربه خواهد کرد اصلا خودمن چون بارها دکتر به من گفت  فلانی چون داروی کم کاری تیرویید و هورمونی میخوری مواطب باش،اینها چاق کننده هستن و چون من باورم تغییر کرد روند جسمم من تغییر کرد  و چاقتر شدم .

      من به دنبال پرخوریهای افراد متناسب نیستم که چرا اون اینطور هست پس منم باید زیاد بخورم نه اون فرد باورهاش،درسته و به چاقی فکر نمیکنه و نگاهش،به غدا متفاوته نتیجه اش تناسب اندام هست ولی این فرد رفتارش درست نیست و اگر در جایی باورهاش،خراب بشن این فرد دیگه کارش،ساختس پس من به دنبال رفتارهای صحیح هستم و من نمیتونم مثل اون فرد متناسب رفتار کنم چون باورهام دیگه خراب شدن و اگر خیلی خوب روی خودم کار کنم بازم نمیتونم مثل اون فرد فکر کنم پس من نباید به دنبال رفتارهای اشتباه بقیه باشم من باید سبک شخصی خودم رو داشته باشم و باید بگم رفتار صحیح چی هست ؟رفتار صحیح اینه که من هر روز به هر اندازه که نیاز بدنم هست میخورم و زندگی میکنم و درستش،این هست و این میشه رفتار صحیح و در کار کردن هم همینطور هست باید طوری کار کنم که خسته نشم و زندگی بکنم این میشه اداب صحیح شغل من باید منطقی کار کنم و یه در امد منطقی داشته باشیم .

      من به هر اندازه که میلم بشه و نیازم باشه  از همه چیز میخورم و این منطق خوردن من هست 

      من نباید عدا بخورم که فلانی خوشحال بشه 

      من نباید عدا بخورم که بچه ام غدا بخوره 

      من نباید عذا بخورم که اسراف نشه 

      من نباید غدا بخورم چون حجمش زیاده 

      و ….این کارها باعث نابودی من میشن 

       آخه من به خاطر چند نفر باید بخورم ؟؟؟؟ مثلا رفتم مهمانی و بعد بگم من به خاطر تعارفهای همسرم نخورم نه نمیشه و یا  رفتم رستوران  خودم غدا سفارش دادم حالا نخورم نه نمیشه  در واقع تو میخوای به جای همه بخوری و چاقی نتیحه اش میشه .

      خوردن باعث چاقی نمیشه این حرف درسته ادمهای چاق فکر میکنن یا باید هیچ چیز نخورن که لاغر بشن یا باید همه چیز بخورن نه بابا اینجور نیست ما باید درست رفتار کنیم و این درست رفتار کردن برای افراد مختلف متفاوت هست شاید من بخوام  یه سری چیزها بخورم که تو نخواهی بخوری و دلیل نمیشه مثل هم بخوریم .قرار نیست هر خوراکی رو در اطرافت دیدی اون رو  بخوری  و اگر نخوری فکر کنی رژیم هستی ؟؟؟مگه ادمهای لاغر اینجوری هستن ؟؟

      خوردن تو هیچ ربطی به زمان خاصی و  مقدار خاصی و نوع خاصی  از مواد غدایی نداره 

      پس اگر فکر و عمل و باور همسو باشه تو موفق میشی ولی اگر یکی همسو نباشه تو شکست میخوری پس اگر در دوره ها استاد روی عمل خوردن  تو  تمرکز  میکنه میخواد عملکرد رو همسو با باور و فکر تو بکنه  و اصلا قصدش رژیم نیست میخواد در من احساس خوب ایجاد کنه و احساس توانایی کنم و فرمولهای جدید در من به وجود بیاره و روی ذهنم تاثیر مثبت بزاره .

      ترس از خوررن ریشه داره و کار میبره عجله نکنید دقیقا استاد این حرف رو با تمام وجودم در این دو هفته که خیلی پفک خوردم حس کردم و واقعا کار میبره باوجود اینکه خیلی بهتر شدم و  بسیار راحت تر فست فود و شام و مواد غدایی رو مصرف میکنم ولی بازم باید بهتر روی خودم کار کنم  و تازه متوجه شدم چقدر این رفتارها عمیق و ریشه ای هستن .

      موضوع خوردن ارتباطی با چاقی نداره اما تعریفی که شما از خوردن داری داره شما رو چاق میکنه و بخشی اش هم مربوط به رفتاد شما هست که باید اون رو هم  درست کنید  و نمیشه بگی نه من دست به خوردنم نمیزنم .

      نه بابا شروع کن  و خودت رو اصلاح کن همه چیز درست میشه و اصلا اینجا در این روش تناسب هیچ ارتباطی به گرسنگی و فعالیت زیاد نداره .

      خوردن ربطی به چاقی نداره ولی اگر من  از رفتار عدایی ام راضی هستم این خیلی عالی هست و من دیگه نیاز به انجام تمرینات اون بخش ندارم ولی اگر رفتار عدایی من نادرست هست و هر روز حالم رو بد میکنه باید ابن قسمت از خودم رو درست کنم تا با افکار  درستم هسمو بشم و نتیجه برای من عالی بشه وگرنه تجسم و افکار درست به تنهایی که فایده ندادن و یا فقط باور خوب داشتن که فایده نداره این ها کنار هم عالی هستن و غوعا میکنن.

      ارتباط ذهن عملکرد و باور رو خوب درک کن  هر فرمول مغری از فکر شروع میشه دستورش و بعد من به اون عمل میکنم و بعد اون تاثیر میزاره روی فکر اصلیش .

      من باید به سبک خودم غدا بخورم نه گشنگی بکشم نه زیاد غدا بخورم .

      دقیقا این فایل به جا بود برای منی که یه مدت درگیر افکاری شدم که تا به حال که در سایت بودم نداشتم  این فایل عالی بود واینقدر این افکار قوی بودن و میخواستن  درردل من ترس  بندازن و من رو اذیت کنن که نگو و من با تمام قوای خودم با اونها جنگیدم و امیدوارم و مطعنم که در روند جسمم به سمت تناسب  اختلال ایجاد نکرده باشم و بازم بدنم عالی به  کار خودش انجام بده.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/07/09 21:44
      مدت عضویت: 1608 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 827 کلمه

      سلام🙂

      اصل و اساس لاغری با ذهن همین فایله…

      بسیاری از نکات مبهم که همه ما یه جورایی باهاش درگیریم یا درست درکش نکردیم.

      نوشته های ابتدای فایل که فوق العاده مطلب رو توضیح دادین و سه جزئ اصلی رو در هر مهارت رو کامل شرح دادین

      با همون نوشته های ابتدای فایل متوجه میشیم که اصلا خوردن نیاز اساسی و لازم ما است برای زندگی در این دنیا و این چیزی نیست که بشه حذفش کرد ….چیزی که خیلی از افراد چاق در ذهنشون دارن که کاش میشد من هیچی نمیخوردم تا لاغر شم یا حداقل چاقتر نشم پس این مساله کلا منتفی هست و خوردن لازمه زنده بودن ما است.انرژی ما برای حتی متابولیسم خود بدن و برای فعالیتهایی مثل نفس کشیدن و فکر کردن و ضربان قلب و کلا کار تک تک سلولهای بدن لازمه چه برسه به فعالیتهای روزانه جسمی….

      پس این آرزوی اشتباه و محال رو از سرمون بیرون کنیم وبه جای اینکه خوردن رو دلیل چاقیمون بدونیم بیایم ریشه یابی کنیم چطور ما به این باور رسیدیم که علت اصلی چاقی ما خوردنه…..؟؟؟؟

      اولا که بیایم فکر کنیم چطور ممکنه عمل خوردن در یکسری آدمها باعث چاقیه ولی در یکسری ادمها تاثیری در افزایش وزن نداره؟؟؟؟

      همین مشخص میکنه که یه جای کار ایراد داره و ثابت کردیم که خوردن نیاز بدن تمام آدمهاست پس این ایراد در خوردن نیست در نظری هست که افراد به خوردن داره (همون باور) آدمای چاق باور دارن خوردن باعث چاقی میشه آدمهای لاغر همچین نظری نسبت به خوردن ندارن..اصلا در ذهن اونا وزن و خوردن کاملا به هم بی ربطه…. خوردن در پاسخ به پیغام گرسنگی بدن هست و جهت رفع نیاز بدن….همییییییین

      حالا چی شده که افراد چاق همچین باوری دربارا خوردن دارن؟؟؟؟؟ 

      میدونیم که همه چی آموزشه …آموزشی که ما با تکرار به ذهن ناخودآگاه سپردیم…

      در مورد خوردن همه افراد چاق از بچگی بارها شنیدن که خوردن باعث افزایش وزن میشه

      یا هر کسی خواسته توصیه ای بکنه برای لاغر شدن دست گذاشته روی مقدار و نوع و دفعات خوردن

      اصلا رژیمها با این هدف بوجود اومدن که در خوردن تغییرات ایجاد کنن تا افراد لاغر بشن و به نظر من اصل و اساس رژیم درمانی اصلا زیر سواله…چرا باید درباره اینکه یه آدم چی بخوره…کی بخوره….چقدر بخوره ….بقیه نظر بدن؟؟؟؟؟؟!!!!چرا علم تغذیه به جای اینکه تمرکزش رو بذاره روی خواص غذاها و تاثیری که انواع گروههای غذایی دربدن دارن  اومده کالری هر ماده غذایی رد در آورده و مشخص کرده که هر آدم با توجه به قد و وزنش چقدر کالری باید دریافت کنه؟؟؟؟

      خود این کار باعث گسترش چاقی در دنیا شده و مردم تمان توجه شون رو گذاشتن روی کالریهای دریافتی…که در نهایت هم کمکی که نکرده هیچچچچچ افراد چاق رو نا امید تر و افسرده تر کرده …

      خود من بارها از بچگی تذکرهای پدرم رو موقع غذا خوردن به مادرم شنیدم که خانوم کمتر بخور فلان چیز رو نخور جلوی شکمت رو بگیر…مادر من هم همواره درسیکل همیشگی و معیوب رژیم گرفتن و خسته شدن و رها کردن و مجدد رژیم گرفتن 

      الانم هم به مادر و هم به ماها دارن تذکر میدن که کمتر بخورین آدم باید کم بخوره برنج چاق میکنه اینقدر شیرینی نخورین و….از این حرفا که نه تنها باعث لاغری مادرم نشده ما بچه ها رو هم چاق کرده ماهایی که هممون تا بیست و چند سالگی کاملا متناسب بودیم…..

      خوب تکرار هزاران باره این جملات باعث شده که همه ما باور کنیم که این خوردن هست که ما رو چاق کرده و همیشه گیر دادیم به مقدار و نحوه خوردنمون و همیشه فکر کردیم خوردن ما یا زباده یا غیر معموله و این هم تقصیر ما نیست و قابل کنترل توسط ما نیست…مقدارش رو کم کردیم دیدیم یا تاثیری نداشته یا حتی چاقتر شدیم

      از بعضی از خوراکیهای مورد علاقه مون گذشتیم و دیدیم نه تنها کمکی نکرده بلکه حتی حرص و ولع ما رو هم به خوردن اون ماده غذایی زیاد کرده

      خلاصه که هر کاری کردیم دیدیم نه میتونیم از خوردنمون خلاص بشیم نه هر کاری میکنیم این چاقی از ما جدا نمیشه خلاصه که اتفاقا این باور ما رو ناتوانتر و نا امیدتر کرده…

      حالا که میدونیم که تنها چیزی که باعث تفاوت نتیجه جسمی ما با افراد لاغر شده در همین باور ما است که همون انتظار ما است از نتیجه خوردن…

      و با آموزش و با ذکر مثالهایی که این باور رو نقض میکنه کم کم باور جدیدی رو ایجاد کنیم که نتیجه جسمی متفاوتی هم بگیریم

      در مسیر آموزش ذهنی گاهی از تاثیر عملکرد و احساس تجربه ناشی از اون عملکرد بر فکر اولیه  هم استفاده میکنیم چون تجربه و احساسی که ناشی از اون تجربه است خیلی واقعیتر و ملموستر از تنها تجسم کردن و فکر کردن به اون تجربه است و احساس قدرتی که با دستکاری اون عادت در ما ایجاد میشه کمک میکنه ذهن برای ایجاد عادت جدید خیلی مشتاقتر بشه چون طعم شیرین و لذت بخش تغییر عادت رو هم زیر دندونش رفته پس همکاری اش برای تغییر باور و درنهایت تغییر عادت خیلی بیشتر میشه🙂

      و وقتی موافقت ذهن ناخودآگاه رو جلب کنیم دیگه مسیر خیلی روانتر و راحت تر طی میشه👌👌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Vafraze12
      1400/06/26 01:14
      مدت عضویت: 1497 روز
      امتیاز کاربر: 10776 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 893 کلمه

      سلام خدای مهربان و سلام خدمت شما استاد بزرگوار و دوستانی که در مسیر لاغری با ذهن هستند.موضوع امروز خیلی آگاهی دهنده بود .انسان قبل از تولد اطلاعاتی را در مغز خودش دارد و برای تجربه کردن در نیا آمده است تا هر چیزی را تجربه کند بنابراین نیاز هست که انتخاب کند چون ذاتا موجودی مختار هست بنابراین قابلیت برنامه ریزی دارد .ما اطلاع و را به مغز می دهیم و  می آموزیم و در نهایت تجربه می کنیم .به قول استاد در این مثال ما یک new folder درست می کنیم و اونو پر از اطلاعات چاقی می کنیم همه موارد را در آن ذخیره می کنیم وقتی پر شد مرحله بعد عمل ما شکل می گیرد در واقع ذهن نی یاد تصویر سازی ،ذخیره سازی،دریافت اطلاعات را انجام می دهد و وقتی ما با هر بار تجربه احساس بدی از چاق شدن پیدا می کنیم این احساس خوراک ذهن و مغز هست و با هر بار تجربه بد چاقی فرمول ذهنی قوی و قوی تر می شود.انسانهای چاق کلا تا خرف از لاغری می یاد می گن یعنی نباید خورد چون فکر و فرمولی که در ذهنشان هست اشتباه هست . باید آن را اصلاح کنند .خوردن یک مهارتی هست که برای زنده ماندن هست .*هر عملی یک تجربه را به همراه دارد.پس ما با سه چیز داریم ۱ فکر ۲ عمل ۳ باور تجربه یا انتظار ما از خودمان.یعنی اول ور هر عملی یک فکر اولش صورت می گیره یا آگاه یا نا آگاهانه .و باید بدانیم که  قدرت تجربه خیلی بیشتر از فکر هست چرا ؟چون وقتی ما فقط به موضوعی فکر کنیم اینکه مثلا من الان یک ساندویچ پر ملات را الان می خورم خوب این تاثیری در چاق شدن ما نداره ولی وقتی تجربه می کنیم این خوردن ساندویچ را و هربار جسمانی بد می شود این حس که از تجربه ما نشات گرفته بر فکر و فرمولهای ذهنی تاثیر می گذارد و ما این خورد را هی تکرار می کنیم و در نتیجه چاق و چاق تر می شویم.نتیجه را همین مرحله سوم که تجربه ماست شکل می دهد تجربه در واقع اون فرمول ذهنی را تقویت می کند و شما تمایل به تکرار اون فرمول ذهنی دارید. عمل خود بخود ایجاد نمی شود حتما قبلش یک فکری بوده .آدم چاق زیاد غذا می خورد یا پرخوری می کند.و یک آدم لاغر هم همون مقدار از غذا را می خورد حالا چرا چاق چاقتر می شه ولی لاغری همین طور متناسب می مونه .خوب در اینجانبان دو نفر  از ۳ مرحله دو مرحله را مثل هم انجام دادند اما مرحله سوم هست که در هر دو متفاوت هست انسان چاق چون از قبل در ذهنش فرمول اشتباه داره که مثلا برنج  نمک شیرینی روغن … من چاق می کنه بنابراین در مرحله سوم که باورش هست از خودش انتظار و باور چاقی دارد.ولی انسان متناسب اصلا وقتی غذا می خوره به این مسائل فکر نمی کنه فقط می که من حس گرسنگی دارم غذا می خورم همین حالا این باور هست که نتیجه را رقم می زند باور چاق شدن هست که طرف را چاق می کند نه رفتار . چیزی که خیلی ها و حتی خودم آن را به اشتباه فهمیده بودم و برای لاغری جسم را را که عملکرد ما را شکل می دهد(مرحله ۲) مورد هدف قرار گرفتیم و هی خواستیم جسم را لاغر کنیم در حالی که این باور ما باید تغییر کنه که یک چیزی درونی و متافیزیکی هست.ولی باید دقت کرد که رفتار درست را در خوردن داشته باشیم اینکه فرد لاغر داره زیاد می خوره یک عمل نادرستی هست درسته الان متناسب هست ولی بعدها یک جایی می لغزه و جون از قبل فرمول خوردن زیاد را دارد سریع چاق می شود مثل مثالی که استاد زدند که فرد ۶۰ سال متناسب بود  و زیاد هم می خورده ولی تا به ۶۰ سال رسیده براساس فرمول اشتباه که در ذهنش بوده که فرد تا به سن بالا برسه تحرکش کم می شه و چاق می شه. و این فرد چاق شد چون بستر را از قبل مهیا داشته فقط باورها تغییر کرد.راستش را بخواهید می خوام یک رفتاری را که امروز از من سر زده را بگم من هر روز به نیاز بدنم غذا می خورم ولی امروز وقتی این فایل را گوش دادم بعدش رفتم نهار خوردم یهودی گفتم برم یک کم بیشتر بخورم خوردن که باعث چاقی نمی شه باورها باید درست باشه .بعد دوباره آمدم فایل را گوش دادم این بار متوجه شدم که درسته که تغییر و نتیجه بر اساس باور شکل می گیره ولی ما هم باید رفتار درست را داشته باشیم.پس ما باید هر سه را مورد توجه قرار بدهیم مغز ، عمل و باور بعضی مواقع ما می یاییم عمل را اصلاح می کنیم مثلا ظرف کوچک تر انتخاب می کنیم این هم تاثیر دارد باید هر سه مورد را مهم دانست .اگر عمل اصلاح بشه احساس خوب می شه و این احساس بر مغز تاثیر مستقیم داره .خوردن اصلا به چاقی ربطی نداره این تعریف ما از خوردن اشتباه هست و تاثیر دارد و فرد را چاق می کنه.

      خیلی حرف های استاد عالی بود واقعا استاد انگار از قبل می دانند درست کجا ما به چی نیاز داریم من دقیقا دیروز و پریروز به همین مساله فکر می کردم که خوردن چطوری فرد را چاق می کنه اصلا چقدر بخوریم.ممنونم استاد خدا همیشه شما را سربلند و کامیاب کند . ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahrbanou1346
      1400/05/22 20:47
      مدت عضویت: 1398 روز
      امتیاز کاربر: 22276 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,561 کلمه

      درود بر شما ،وقت بخیر 

      سلام استاد و دوستان بی نظیرم ،

      مصاحبه شماره ۴  فرضی با استاد عطار روشن در مورد ارتباط خوردن با اضافه وزن 

      استاد ممنون که در این مصاحبه شرکت کردید لطفا بفرمایید چرا مسیله خوردن ،در مسیر لاغری با ذهن از اهمیت زیادی برخورداره ؟

      خواهش می کنم .

      بیشترین ترس افراد چاق از تاثیر خوردن بر چاقی است زیرا خوردن را عامل چاقی خود می دانند.هرچی می خورم چاق می شم.

      چی بخورم لاغر بشم.

      چی نخورم لاغر بشم.

      چطور بخورم لاغر بشم.

      این فرمول ها و بسیاری فرمول های دیگر با کلمه خوردن یا نخوردن در ذهن افراد چاق وجود دارد و این نشان از اهمیت این موضوع در مسیر لاغری با ذهن است.

      خیلی متشکر .لطفا تحلیل خودتونو برای درک موضوع خوردن ،بیان بفرمایید .

      برای درک این موضوع و رسیدن به تحلیل منطقی برای تغییر فرمول های ذهنی ساخته شده بر مبنای خوردن و نخوردن باید ابتدا از سه جهت موضوع خوردن را مورد توجه قرار دهیم.1- منبع ایجاد دستور خوردن. (متافیزیکی)2- عمل خوردن مواد غذایی. (فیزیکی)3- تجربه ای که از خوردن به دست می آید. (متافیزیکی)نکته جالب توجه این است که به دلیل متافیزیکی بودن گزینه اول و سوم، تجربه ای که از خوردن کسب می کنیم باعث تقویت، وضوح و گسترش فکر اصلی یا فرمول های اصلی ذهن می شود.به همین دلیل است که افراد چاق با اینکه مدت هاست از خوردن های بی رویه (پرخوری)‌ احساس بد یا عذاب وجدان دارند اما قادر به ترک یا تغییر این رفتار نیستند چون تجربه هر بار پرخوری باعث تقویت فرمول ایجاد کننده آن در ذهن می شود.

      استاد ،فرمانهای مغزی چه جایگاهی در انجام عمل خوردن در انسان داره ؟

      هر حرکتی از انسان سر می زند منشاء دستور آن در مغز است.مغز ما حاوی اطلاعاتی اولیه (پیش فرض)‌ است که از قبل از تولد و همزمان با تشکیل مغز در آن ذخیره شده است.کار این اطلاعات انجام دقیق و هوشمندانه نیازهای درونی جسم برای زیستن در جهان مادی است.اطلاعاتی که باعث تنظیم دقیق فشار خون، ضربان قلب، تنفس کردن، پلک زدن، هضم کردن و بسیاری فعالیت های درونی دیگر می شوند.از آنجایی که انسان جهت تجربه کردن وارد این جهان مادی شده و تجربه کردن نیاز به حق انتخاب دارد، بخشی از مغز ما قابلیت برنامه ریزی شدن است.ما می توانیم اطلاعات لازم درباره آنچه میخواهیم تجربه کنیم را به مغز خود بدهیم و سپس به آنچه آموخته ایم عمل کنیم و نتیجه آن را تجربه کنیم.زمانی که شما دوست دارید به عنوان مثال نواختین گیتار را تجربه کنید، خواسته تجربه کردن نواختن گیتار در شما شکل می گیرد.دقیقا مانند اینکه پوشه ای جدید در مغز شما ایجاد می شود.سعی شما برای یادگیری چگونه دست گرفتن ساز و چگونه نواختن و تمام موضوعات مرتبط با هنر گیتار زدن به صورت اطلاعات درپوشه تجربه گیتار زدن مغز شما ذخیره می شود.به اندازه ای که شما در یادگیری بهتر عمل می کنید و استمرار دارید عملکرد شما در نواختن گیتار بهتر می شود و تجربه شما بیشتر و واضح تر می شود.در مورد چاق شدن هم دقیقا به همین شکل است.شما به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه پوشه خواسته چاق شدن را در ذهن خود ایجاد کرده اید. تصور کنید نیوفولدری ایجاد کرده اید تحت عنوان “من می خواهم چاق شوم”.در اکثر افراد این خواسته به شکل ناآگاهانه از طریق شنیدن درباره چاقی و دیدن افراد چاق اطراف خود ایجاد شده است.هرآنچه درباره علت چاقی، احتمال چاقی، چرایی چاقی و … می شنوید در پوشه (تجربه چاقی) مغز ذخیره می شود.

      واحد دریافت اطلاعات و پردازش و ساختن تصاویر ذهنی و در نهایت ایجاد فرمول ها جهت ذخیره سازی در پوشه مغزی توسط ذهن انجام می شود که عضوی متافیزیکی و غیرقابل دیدن است.زمانی که میزان اطلاعات ذخیره شده در پوشه خواسته ای (چاق شدن) که در مغز خود ایجاد کرده اید به حد نصاب لازم برسید، به مرور عمل کردن شما بر اساس آن آگاهی ها شروع می شود.جسم شما بر اساس اطلاعات ذخیره شده مغزی درباره چگونگی تنفس کردن از همان بدو تولد شروع به تنفس کردن می کند و این کار را تا زمانی که زنده است ادامه می دهد، چون اطلاعات کافی درباره این رفتار یا عمل در مغز ذخیره شده است.در مثال چاقی زمانی که ما شروع به اضافه کردن اطلاعات لازم برای تجربه چاقی در مغز خود از طریق ذهن می کنیم عمل چاق شدن صورت نمی گیرد اما احساس چاق شدن به صورت ترس از چاق شدن در ما شکل می گیرد. وقتی اطلاعات به حدنصاب برای عمل کردن و تجربه کردن برسد روند چاق شدن جسم شروع می شود.

      استاد از بیاناتی که فرمودین می خواین چه نتیجه ای بگیرین ؟

      نتیجه ای که می گیرم اینه در مورد لاغر شدن هم دقیقا روند به همین شکل است.ابتدا باید اطلاعات لازم برای لاغر شدن در ذهن ایجاد و سپس در مغز ذخیره شود و این روند ادامه داشته باشد تا میزان آگاهی و اطلاعات لاغری مغز به حدنصاب لازم رسیده و عمل لاغر شدن آغاز شود.با درک موضوعات مطرح شده مطمئن می شویم که هر عمل و رفتاری که از ما سر می زند منشاء آن مغز است.

      استاد ممنون میشم در مورد ارتباط عملکرد مغز با خوردن مواد غذایی توضیح بفرمایید .

      خوردن یک مهارت است که از ابتدا ما آن را بلد نبودیم بلکه در دوران کودکی و در سن مناسب تلاش ما برای خوردن آغاز شده است.همانگونه که برای غلت زدن و نشستن و راه رفتن تلاش کردیم برای خوردن هم تلاش کردیم.پس توجه به این نکته مهم است که مهارت “خوردن” مانند سایر مهارت های دیگر برای زنده بودن و زندگی کردن در دنیای مادی لازم و اتفاقا ضروری است.اطلاعات مورد نیاز تمام مهارت های لازم برای زندگی کردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد و به مرور ما از آنها استفاده می کنیم.در مورد مهارت خوردن اطلاعات لازم برای انجام عمل خوردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد به همین دلیل یک کودک در مرحله ای از رشد اقدام به خوردن می کند و این عمل را از بردن دست به سمت دهان شروع می کند و هر چیزی را که بتواند با دست بگیرد به سمت دهان می برد تا خوردن را تجربه کند.جالب توجه است که قبل از شروع استفاده از اطلاعات مغزی درباره خوردن بسیاری فرایند دیگر درباره حرکت انگشتان، دست، گرفتن و … انجام شده است چون برای تجربه مهارت خوردن نیاز به تکامل حرکت دست داریم.عمل خوردن مهارتی است که اطلاعات لازم جهت تجربه کردن آن در مغز ما ذخیره شده است به همین دلیل است که همه انسانها از عمل خوردن بعنوان مهارتی لازم برای ادامه زندگی برخوردار هستند.

      سوال بعدی :استاد این سوال نزد افراد چاق به شکل پرتکرار مطرحه که چرا ما هر چی می خوریم‌چاق میشیم ولی افراد متناسب و لاغر هر چی می خورن همچنان لاغرن و‌چاق نمیشن ؟

      فردی از خوردن مواد غذایی به احساس خوب می رسد و فردی دیگر از خوردن همان مواد غذایی به احساس بد می رسد.چرا؟در ابتدای متن اشاره شد که تجربه و منبع ایجاد دستور (ذهن) متافیزیکی هستند و تجربه بر فرمول های منبع تاثیر می گذارد.احساسی که از خوردن در ما ایجاد می شود نتیجه خوردن را تعیین می کند.احساسی که از گیتار زدن در ما ایجاد می شود سبب می شود که ما گیتاریست خوب و حرفه ای شویم یا گیتار زدن را رها کنیم.احساسی که از بودن با فرد دیگری در ما شکل میگیرد تعیین می کند که ما از بودن در رابطه خوشبخت هستیم یا خیر.احساسی که از خوردن در ما شکل می گیرد تعیین میکند که خوردن باعث سلامتی و شادی ما می شود یا بیماری و ناراحتی را برای ما به ارمغان می آورد.

      سوال آخر :

      استاد حتما تا حالا زیاد شنیدید که بعضی افراد چاق میگن این شانس ماست که حتی آبم‌می خوریم‌چاق میشیم چه برسه یه پیش دستی برنج .و واقعا این بنده خداها راستم میگن با خوردن دو لیوان آبم به وزنشون اضافه میشه .واقعا چرا به این شکله .گیر کار کجاست ؟

      در مورد تمام موضوعات زندگی روال به همین شکل است. شما آن چیزی را تجربه می کنید که از قبل الگوی ذهنی آن تجربه در مغز شما شکل گرفته است.در ذهن یک فرد چاق تعریف های متعددی درباره غذاها و تاثیر آنها بر چاقی وجود دارد.این تعریف ها بر احساسی که از تجربه خوردن کسب می کنید تاثیرگذار هستند.اگر شما درباره مصرف برنج اطلاعات نامناسبی به ذهن خود داده باشید و آن اطلاعات بر اثر تکرار و توجه به صورت الگوی ذهنی در شما ذخیره شده باشند هر بار که شما برنح می خورید احساسی که در شما از تجربه برنج خوردن شکل می گیرد احساس بد و مطابق با شنیده های شما خواهد بود.احساس بد منظور احساس ترس از چاق شدن بخاطر مصرف برنج است.از آنجا که احساس شما بر منبع صادر کننده دستورات جسمی تاثیرگذاراست هر بار که شما از خوردن برنج یا هر ماده غذایی دیگر احساس چاق شدن داشته باشد فرمان چاقی بیشتر توسط مغز به تمام اعضای بدن صادر می شود.به همین دلیل است که افرادی سال ها است هر روز برنج می خورند و چاق نیستند اما افرادی شاید هفته ای یک یا دو بار برنج بخورند و اضافه وزن زیادی دارند.برنج فقط یک مثال است، با خود فکر کنید درباره سایر مواد غذایی چه اطلاعاتی در ذهن خود دارید و انتظارتان از مصرف غذاها چیست.انتظار شما از مصرف مواد غذایی باعث شکل گیری احساس شما بعد از غذا خوردن می شود و احساس شما بر فرمان مغزی برای صادر کردن پیغام سلامتی و تناسب اندام یا چاقی و بیماری تاثیرگذار است.

      استاد بی نهایت تشکر از وقتی که به من دادید ،براتون آرزوی موفقیت دارم .

      استاد عطار روشن  :   منم از شما متشکرم که این مصاحبه ارو ترتیب دادید .در پناه خداوند باشید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 40 از 8 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/03/26 00:25
      مدت عضویت: 1624 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,811 کلمه

      گام ۹۵ 

      سلام وقت دوستان و استاد بخیر 

      آیا خوردن در چاقی و نخوردن در لاغری موثر است؟

      یکی از بزرگترین و قویترین و محکمترین دلایل چاقی در ذهن افراد چاق خوردن است ، منکه خودم انقدر شنیدم و دیدم که اطرافیانم نگران خوردن هر چیزی بودن و هستن و این شد فرهنگ و آداب غذا خوردن ما که فکر میکنم در بیشتر افراد چاق این ترس بصورت بزرگ وجود داره 

      در دوران کودکی که در رژیم شام نخوردن به دستور پدرم بودم ، اجازه داشتم نهار هر چقدر دوست دارم بخورم ،بمن تفهیم شده بود که فقط شام خطرناکه ، به همین دلیل منهم اجازه پرخوری در وعده نهارو داشتم‌ و چونکه میدونستم نمیتونم تا فردا چیزی بخورم نهار بیشتری میخوردم جوری که شکمم همیشه ورم میکرد و سنگین میشد و این حالتم هنوزم با من هست که به محض خوردن چیزی یدفعه شکمم بزرگتر میشه و حس خوبی نیست ،  هیچ وقت مادرم برام غذای رژیمی درست نکرد ، فقط وعده شام من قطع شد ولی از وقتیکه ازدواج کردم و از متخصصین تغذیه کمک میگرفتم ،غذاهام رژیمی شدن ،روغن حذف ، برنج در حد چند قاشق ، شام قبل از ساعت ۷ فقط سالاد ، نون یک کف دست ووووو   و تمام این بخور ،نخورها ،در من برنامه ریزی اینو داشت که 😯⛔ مراقب باش ،غذاها خطرناک و چاق کننده هستن⛔😯 و هنگام خوردن ،ذهن من آلارم خطر خطر رو میداد و وقت غذا فرمول های چاق کننده فراوانی همزمان شروع به فعالیت میکردن‌ و نتایج تمام اون فرمولها  ، چاقی بیشتر بود 

       امروز شخصی ازم پرسید‌  چطور ترس از غذا خوردن در ما از بین میره ؟  بهشون گفتم آخه این ترس از چندین سال تلاش بی وقفه خودمون و اطرافیانمون در ما شکل گرفته که نمیشه با یه تکنیک ۳ دقیقه ای بشه رفعش کرد ، یه سئوالی که جوابش تو یه عمر سن چاقیه ،چطور با ۴ کلمه گفتن حل میشه ؟  گفتم مثل ما  باید تو دوره باشید ، تمرین کنید ،گوش و چشمتونو بذارید روی تناسب و تعادل ، ذهنیت های قدیمتونو گوش نکنید ،از منفی بافتون تاثیر نگیرید ، باورهای  لاغر کننده در ما ساخته بشه ، با بودن در دوره ها  یواش یواش قسمت های چاق ذهن ما کمرنگ میشه و قسمت های لاغر ذهن ما ساخته میشه ،مثل یک پازل ، شکل اصلی پازل وقتی کامل میشه که تمام قسمتهاش درست چیده بشه ،توجه میخواد ،تمرکز میخواد ، تمرین میخواد ، بعد از مدتی که ذهنیت ها  تغییر کرد ، ترس ها کمرنگ میشن ، ترس از خوردن بی جون میشه و قدرت درونی ما بیدار میشه و به ما کمک میکنه که محکمتر به راهمون ادامه بدیم 

      دستور خوردن غذا از مغز ما صادر میشه که مغز بر اساس محتویات ذهن عمل میکنه ،در ذهن افراد چاق هم‌ فرمول های چاق کننده بسیار زیادی وجود داره ،پس فرمان چاقی صادر میشه ، فرد چاق شروع به خوردن غذا میکنه بر اساس دستورات ذهن خودش ، ذهن چاق دستور پرخوری میده ،همزمان احساس ترس و چاق شدن هم‌میفرسته و بعد از خوردن عذاب وجدان و نگرانی از چاقتر شدن 

      چقدر جالب ،اینکه در مغز افراد چاق ،پوشه و فولدری به اسم چاقی هست که تمام اطلاعات در اونجا سیو شده و همونطوری که وقتی میخوایی گیتار بنوازی ،تمام اون آموزش ها میاد به کمکمون و انگشتان دستان و مدل گرفتن گیتار وووو در ما روشن میشه که( البته تکرار نیاز داره )  و ما مهارت گیتار زدن رو یاد میگیریم 

       یادمه وقتی کلاس تنبک میرفتم و میخواستم یکی از آموزش هامو  تمرین کنم ،استادم بهم گفته بود اول انگشت کوچیکتو بزن به کنار تنبک ،بعد انگشت دوم بعد سوم و بعد  بعد چهارم و این حرکتو وقتی تند انجام میدادم ، یه صدای زیبای سریعی از تنبکم خارج میشد در اصل  مغز من اون حرکت های دست و انگشتان منو سیو کرده بود در خودش که به محض گذاشتن تنبکم روی پاهام ،دست من اتوماتیک میرفت روی ضربه زدن به وسط تنبک ، در واقع اون اطلاعات من فایل شده بوده بر اثر تکرار و من هر زمان نیاز داشتم میتونستم ازشون استفاده کنم ،  اطلاعات چاقی هم در ما سیو شده ****  من می خواهم چاق شوم‌ ****

      پوشه افراد چاق پر از شنیدن و دیدن عوامل چاقیه ، همون حرف هاییکه در مورد چاقی  ساعتها با خودمون یا با دیگران داشتیم ، پوشه مارو پر کرده ، همون اضطراب ها و استرس هاییکه سالها با خودمون حمل کردیم ، لحظاتی که گرسنه بودیم ولی چیزی نمیخوردیم یا غذای مورد علاقمونو نخوردیم ، همون موقع هاییکه خودمونو تو لباس هامون بدهیکل  دیدیم و حالمون بد شد ووووو  

      هر چقدر بیشتر از ذهن یاد میگیرم بیشتر ازش خوشم میاد و بیشتر به قدرتی که خداوند در درون ما گذاشته پی میبرم ،قبلنا هر وقت استادی از قدرت درونی انسان صحبت میکرد ،با خودم فکر میکردم که این قدرت کجاست ،چرا من ندارم اون قدرت درونو 

       با شناخت ذهن و شناسایی موانع ذهنی و ساختن فرمول های قدرتمند کننده در ذهن ، قدرت درونی ما بیدار میشه و مارو میبره بسمت تجربیات بهتر 

      در دوره های لاغری با  ذهن ، در حال جمع آوری اطلاعات لاغری هستیم ،در این فاصله حال و احساس ما از ترس به آرامش تبدیل میشه و تکرار همون حس های خوب و بودن در مسیر ، نقشه های تناسب در ذهن ساخته میشه و در انتها جسم ما شروع به لاغر شدن میکنه 

      یه باوری که من داشتم این بود که من از قسمت پاهام لاغر نمیشم ، اتفاقا در روش   لاغری با ذهن ،اولین جایی از  بدن من که ریخت ران پاهای من بود ولی قسمت ساق پاهام زیاد مشخص نبود که لاغرتر شده  یا من خودم متوجه نشدم ،دیروز که نگاهم به ساق پاهام افتاد متوجه شدم اون قسمتها هم داره لاغرتر میشه ، با خودم فکر کردم که ببین چقدر این بدن هوشمنده ، داره آروم آروم کار خودشو انجام میده (البته اگر ما عجله نکنیم و با افکار منفی اختلال در کارایی بدن نندازیم)  مثل شخصی که داره واسه خودش آرام آرام کوهنوردی میکنه ، تو حال خودشه و داره لذت میبره 

      اون آرامشه درونمو حس میکنم که سرش تو کار خودشه ،من فقط باید تغذیه درست داشته باشم ،یعنی بهش اطلاعات درست بدم ، از منفی ها دور نگهش دارم ، بنویسم ،بخونم ،گوش کنم و مرتب در مسیر باشم که به آرامش درونم اجازه بدم طبق داده های جدید ،منه  جدیدو بسازه ،مهم نیست ما چند وقته در این مسیریم ، مهم تمرین داشتن و عمل به دانسته هامونه که مارو به نتایج بزرگتر میرسونه ، با نتایج الانمونمون  نتیجه گیری نکنیم ، چشم برداریم از جسممون ،راحتش بذاریم ، مثل درخت بامبویی که ۵ سال فقط زیر زمینه و وقتی میاد بیرون از خاک ،یکدفعه رشد های سریعتری داره ، چونکه از درون خاک غنی شده ،محکم شده 

      منم میدونم الان که در حال ساخت نقشه های ذهنی هستم و استمرار دارم ، به موقعش ،نتایج پشت سر هم نمایان میشن ،اونوقت شگفت زده میشم و سرعت پیشرفتم بیشتر میشه  چونکه من ریشه هامو محکمتر ساختم،  پس صبور باشیم ،این فرمولها مال سالها تلاش قبلی ماست ، برای خود متناسبمون هم زمان بذاریم تا ساخته بشه 

      چه مطلب مهم و سنگینی ، اینکه  هر کسی احساسی مجزا از تجربه کردن یک کار مشخص داره ،که اون احساس نشون دهنده بد یا خوب بودنه اون کاره ، من با ورزش تنیس ساعتها حالم خوبه ،حسم خوبه ولی یه شخص دیگه براش عذاب آوره  ، من ساعتها مطالب ذهنی بخونم و گوش کنم لذت میبرم برای شخص دیگه ای نامطلوبه وووو  

      تجربه غذا خوردن در پوشه ذهن من ترسناک ،چاق کننده و ناراحت کننده تعریف شده بود ، احساسی که از خوردن  در من شکل میگرفت  حس سلامتی و شادی و تناسب نبود ، اون حس ترس و اضطرابی که از غذا ها و خوردنشون داشتم ،در جسم من نمایان میشد  و دارای جسمی نامتناسب میشدم

      همه ما در معرض اطلاعاتی هستیم که از طریق اطرافیان ،رسانه و جامعه وارد ذهن ما میشود ، نتایجی که الان در حال تجربه کردن آنها هستیم ،نشان دهنده اطلاعاتی ست که وارد ذهن ما شده ،ما آن چیزهایو تجربه خواهیم کرد که از قبل الگوهای آن را در ذهن داشته باشیم ، چیزهاییکه در مورد غذا و خوراکی ها شنیدیم و دیدیم ، به تجربه های الان ما تبدیل شدند ، تجربیات ما احساساتی در ما بوجود آوردن که یکی از بدترین اونها ،ترس از غذاها و خوردن غذا هاست 

      برنج یکی از خوراکی های کد دار  در ذهن منه که هر زمان باهاش روبرو میشدم ،آلارم ذهنم روشن میشد و بهم اخطار میداد ، من بارها شنیدم که برنج غذای بسیار چاق کننده و البته خوشمزه ایه که اگر روغنی هم باشه دیگه بیشتر مخربه  ، همین الان هم مامانم ۲ وعده برنج نمیخوره ،اگر نهار برنج بخوره ،شام غذای سبک میخوره ،میگه برنج چاق کننده است ، منهم سالها ترسیدم ،برنج یک غذای ممنوعه و ترسناکی بود که من عاشقش بودم ولی ازش میترسیدم ، در پوشه ذهن من برنج چاق کننده برنامه ریزی شده بود 

      در دوره لاغری با ذهن ،یاد گرفتم که هیچ غذایی چاق کننده نیست و آرام آرام‌ پوشه مربوط به  غذاهای ممنوعه در من ، تغییر کردند ، ترس من کمتر شد هنوز کامل تمیز نشده ولی خیلی بهتر از قبل هستم ، تمیز شدن ذهنو ،تشبیه میکنم به لیوانی پر از مایع کثیفی که برای تمیز کردن درونش ، باید آب تمیز وارد لیوان کرد و انقدر آب توی لیوان بریزیم که مایع کثیف قبلی سرریز بشه و تمام جای لیوانو آب تمیز پر کنه‌

      غذاهاییکه من ازشون میترسیدم 👈 برنج ، نان ، روغن ،فست فودها ،ساندویچ  ،کباب ، شیرینی جات مخصوصا شیرینی خامه ای ،کله پاچه ، پنیر پیتزا ،پیتزا ،نوشابه ، آبمیوه ، موز ، خرمالو ، خربزه ، نارگیل ، انجیر ، انبه ، سرخ کردنی ها ، ته دیگ وووو 

      ما سالها سمت اجرا کننده یعنی جسم خومونو تغییر میدادیم ،بجای اینکه دستور دهنده رو تغییر بدیم ،دستور خوردن و چاقی صادر میشده و جسم باید اجرا میکرده ولی ما جسمو مجبور به نخوردن میکردیم ،مثل اینکه فرمان ماشینو بچرخونی به چپ ولی با فشار و اجبار بخوایی ماشینو هول بدی سمت راست ،چه اتفاقی میفته ،ماشین گیج میشه ،تحت فشار میشه ،تصادف میکنه ،خراب میشه و در انتها به همون سمتی میره که فرمان داره چرخیده میشه 

      تو مسافرت هاییکه میرفتم و به مدل غذا خوردن آدم ها توجه میکردم ،برام همیشه سئوال پیش میومد که چرا اونها میخورن ولی متناسبن ،من نمیخورم ولی چاقم ؟ یجورایی بهشون حسودی میکردم و خودم که به  جواب درستی نمیرسیدم ولی اطرافیان بهم فهمونده بودن که من با همه فرق دارم اونا ژنتیکشون فرق داره ،من مشگل دارم ، اونا سالمن، خلقت من بد بوده ووووو

        الان هم وقتی در کنار مردم هستم و به مدل غذا خوردنشون دقت میکنم ،یه بی خیالی خاصی میبینم که انگار حقشونه هر چی دوست دارن بخورن که برای من خط قرمزهام حساب میشد  ، انگار خداوند تمام خوراکی های خوشمزه رو برای اونها آفریده و به ما گفته شما ها نمیتونید بخورید ،برای شما سمه 😒 

      در پوشه ذهن افراد متناسب که از ابتدا  این اشخاص  ذهن متناسبی داشتند که جسم متعادلی هم دارن ، تجربه ها و احساسات خوبی نسبت به خوردن دارن که هنگام خوردن اونها رو نمیترسونه ،اصلا ترس در ذهن اونها تعریف نشده و برای ما هم آرامش تعریف نشده بود ، پس آلارم و هشداری بهشون داده نمیشه هنگام خوردن 

       امروز که این مقاله رو خوندم و فایلو تا نصفه دیدم و از اونجاییکه من در مورد آگاهی های هر فایلی با خودم‌ حرف میزنم ، موقع نهار ، آگاهانه به خوردن خودم توجه کردم ، به خودم گفتم‌ ببین فریده تو سالها ،هر چی خوردی ترسیدی ،الان داری برنج میخوری ،نوشابه میخوری ،البته نوشابه خوردن من به اندازه یه قلوپه ، چونکه اگر نوشیدنی با غذام بخورم سیر میشم دیگه نمیتونم غذامو بخورم ،ترجیحم غذامه تا نوشیدینی ، قبلا با دیدن نوشابه و برنج وووو  بدنم میلرزید ولی الان ترسهام خیلی کم شده  

      من حتی متوجه شدم وضعیت گنجایش معده خودمو خراب کردم از بس سالها در حال کوچیک کردن  معده م بودم با نخوردن و رژیم و بعد که رها میکردم و قحطی زده میشدم ،به معده م فشار میوردم و زیادتر میخوردم ، الان هر چیزی بخورم حتی با مقدار کم ،معده م ورم میکنه مخصوصا اگر میوه یا مایعات بخورم

       من ۲۱ روز با یه گروه ۳۶ نفره مسافرت بودیم ،از صبح که با صبحانه شروع میکردن ، دیگه هر کی هر چی داشت و میخرید میریخت رو میز و میخوردن ، پسته، بادوم، شیرینی،بیسکویت،کیک،بستنی ،شکلات،تخمه،نوشیدنی های مختلف ، میوه ووووو  با خودم فکر میکردم که آیا معده اینها ورم نمیکنه ،میتونن بخورن ،همشونم متناسب بودن ،اونوقت من صبحانه میخوردم دیگه گرسنه م نمیشد تا حداقل  ۳ ساعت دیگه و هیچی نمیخوردم ،در اصل اونها ذهن سالمی داشتن 

      همه چیز به باورهای ما بستگی داره ،ما چه انتظاری از شرایط و اتفاقات زندگیمون داریم ،نتایج ما هم به همون سمت میره ،افراد متناسب در ذهنشون باورهای چاق کننده ندارن پس نتیجه اونها متناسب بودنه و ما هم بر عکس انتظارات چاق کننده داریم و نتایج هم چاقی میشه ، اوایل دوره منم دلم میخواست هر چی دوست دارم به اندازه زیاد بخورم و ناراحت میشدم که چرا من مثل متناسب ها نیستم و خوردن برام مهم بود ولی به مرور که گذشت و الان به اندازه ای که  سیر بشم میخورم و گاهی که یه چیز بسیار کوچیک اضافه خوردم ،حس سنگینیه انقدر بد بوده که دیگه دلم نخواسته بیشتر بخورم ، حس بیشتر خوردنه کمرنگ میشه و انگار جای اضافی نداری ،و چونکه محدودیت هات برداشته میشه ،ولع و حرصی هم  نداری ،اوایل ناراحت میشدم که چرا دیگه نمیتونم بیشتر از نیازم بخورم ولی به مرور این مسئله هم در من حل شد ، مثلا الان وعده نهارمو یکمی خوردم سیر شدم ،ادامه ندادم چونکه حس سنگینی معده مو دوست ندارم ،غذام روی میزه هر زمان گرسنه بشم بازم میخورم ،دیگه نگران نیستم ،باید بپذیرم که من سیستم درونی بدنمو دستکاری کردم و از حالت نرمال و طبیعی خودش در آوردم ،پس نمیتونم مثل افراد متناسب رفتار کنم ،اونها باورهای متفاوتی دارن 

      الان با این مسئله هیچ مشگلی ندارم و راضی هستم از عملکردم ،خب میدونم حجم غذام کمتر شده ولی من در این حد سیر میشم ،هر چند منفی بافم قبلا میگفت چرا انقدر کم میخوری ولی من فقط همینقدر جا دارم برای خوردن

      این لایو تقریبا ۹ ماه پیش هم دیدم و اون زمان هم برام آگاهی های زیادی داشت ، اینکه عمل هم به کارهامون اضافه کنیم کمک میکنه تا فرمول های جدید بهتر در ذهن ساخته بشه ، پارسال اگر صحبت از تغییر عمل ،میشد ،مقاومت داشتم و نمیخواستم هیچ عملی در من تغییر کنه ، میخواستم هیچ محدودیتی نداشته باشم ولی الان دیگه اون مسئله برام حل شده چونکه انتخاب هام آزاد شده ،من شخصیتم عوض شده ،پس دیدگاهمم تغییر کرده که اون تغییرات در من انرژی بوجود میارن و این انرژی منو در مسیرهای صحیح و  متناسب با باورهای جدیدم قرار میده که مسیر تناسب اندامه 

      خوردن ارتباطی با چاقی نداره و تعریفی که ما از خوردن و خوراکی ها داریم و رفتارهای افراطی ما ، باعث چاقی میشه 

       خدارو شکر ۱سال و نیمه هر شب با آرامش سرمو روی بالشت گذاشتم ،غذای مورد علاقمو خوردم،لذت بردم ،حالم خوب بوده ،شادتر بودم ، حس های خوبو تجربه کردم  ، تولد رفتم با خیال راحت کیک خوردم ، لباس هام گشادم شدن ،درونم قویتر شده ،اعتمادبنفسم بالاتر رفته وووو😁

      در حال حاضر ،ورزش های سخت انجام نمیدم  ،برای دل خودم ورزش مورد علاقمو هفته ۱ بار انجام میدم اونم لذت و حال خوب با آرامش  

      در مورد تغییر رفتارهای غذاییم در این مدت  من مشگلی نداشتم فقط  بعضی قسمتها ضعف داشتم که اصلاح شدن ولی زمانیکه دوستم  دوره رو  شروع کرد ،فکر میکرد باید رفتارهای اشتباه خودشو هر روز انجام بده ولی تغییر کنه ،روزی ۱ دونه فایل هم گوش میداد ،بدون اینکه مقاله ای بخونه یا بنویسه ،انتظار داشت ،معجزه بشه ،بهش گفتم در کنار این ۱ دونه فایل حداقل یه کار مفید برای خودت انجام بده ،گفت چکار کنم ؟ گفتم تغییر بده عادت هاتو ، گفت یعنی چی ؟ گفتم مثلا اگر عادت داری تا شب ۲ لیتر آبمیوه بخوری ،۱ لیتر بخور ،گفت من نمیتونم عادت کردم ، گفتم بجای ۱ بطری  یک لیتری نوشابه به همراه غذات ، ۱ لیوان نوشابه  بخور ، اینها زیاده رویه ، یا زمانیکه با کامپیوتر کار میکنی یا چیزی تماشا  میکنی ،ظرف تخمه و میوه وووو نذار کنارت و تا زمانیکه پشت میزی همچنان ،نخور ، ۴ تا دونه بذار تو بشقاب آگاهانه بخور ، هر خوراکی نبر طرف دهنت و فقط بخور ،یکمی  کارهای جدید انجام بده  ،به خودت جدید نگاه کن ،تا اتفاقات جدید وارد زندگیت بشه ،سالها خودتو تخریب کردی ،یکمی اجازه بده خودشو ترمیم کنه ووووو  خلاصه بهش یاد دادم که در کنارش کارهای جدید و عادت های بهتری بسازه   و خدارو شکر الان خیلی رفتارهای بهتری داره و دیگه خبری از باکس های آبمیوه نیست و خوردن نوشیدنیش به ۱۰ درصد رسیده ، عادت کرده بود بجای آب ،ابمیوه بخوره و بیماری های متنوعی هم داشت و اذیت میشد عمل به دانسته ها میتونه بسیار کمک کننده باشه و رسیدن به نتایجو سریعتر میکنه 

      فایل بسیار آگاهی دهنده ای بود 👌 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار parham.63@yahoo.com
      1400/03/16 00:23
      مدت عضویت: 1236 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 916 کلمه

      سلام و درود پاینده باشید 😍

      من چندروزه در این گام هستم و لازم دونستم بیشتر ببینم و فکر کنم و مطالبش خیلی عمیقه گاهی با خودم فکر می کنم استاد جان یک ذره بین دستشون گرفتند و دونه دونه مین های کارگزاری شده تو مغزمون رو در میارن و خنثی می کنند 

      این کلمه پرخوری و خوردن از کجا اومده اصلا این خودش یک رفتاره معمولیه اما طبق آموزشهامون خودمون خوردن و نخوردن و چه طور خوردن و چی خوردن و چه مقدار خوردنو کردیم یک فرمول ذهنی ‼️شاید دلیلهای زیادی داشته باشیم برای چاق بودنمون ولی اصلیترینش مربوط به ترس از خوردنه ⁉

      رفتار ما دوبخش داره یکی عمل و دیگری فکر یعنی دستوراتی که از منبع مغز صادر میشن فکر هستند و به صورت متافیزیکی و بعد عمل صورت  میگیره با جسم ما که فیزیکی هست و از انجام عملکرد خود تجربه کسب می کنیم  که باز متافیزیکیه 

      مثال/وقتی وسیله ای جدید می خریم و نمی دونیم چه طو ر باهاش کار کنیم از طریق کاتالوگ آموزش میبینیم با ذهنمون و بعد با دستمون اون مهارت رو انجام میدیم بنابراین مغز ما یاد گرفته و منتقل کرده به دستمون حالا تجربه ای که کسب میشه و اون احساسی که از تجربه به دست میارید روی فکر اولیه تأثیرگذاره و قدرتمندش می کنه و همون انتظار و باورمون هست که نتیجه رو تعیین می کنه و دست ما به تنهایی نمی تونه کاری یاد بگیره فقط میتونه عمل کنه و تجربه کسب کنه 

      مثال/شما بشین فکر کن انواع غذاها رو داری باهم مصرف می کنی و شدیدا پرخوری می کنی ممکنه احساست کمی بد بشه ولی اگر این تجربه عملی باشه و قرار باشه واقعأ این کارو انجام بدی حالت خیلی بد میشه و اصلا نمی تونی ادامه بدی بنابراین تجربه ی یک عملکرد خیلی تاثیر گزار تر از یک فکره ‼️اگر این سه مرحله یعنی فکر اولیه و عملکرد ما  و تجربه که همون انتظارمون از خودمون هست یعنی باورمونه با هم هماهنگ بشند نتیجه عااالی میشه 🌟و به همین دلیل هست که ما سالها رفتاری داشتیم که خودمون از رفتارمون احساس خوبی نگرفتیم و رضایت نداشتیم و این احساس بر فکر اولیه تأثیر گذاشته و فرمول ذهنی رو قویتر کرده .شباهت فکری یک فرد چاق و متناسب در این هست که هردو با فکری رفتاری رو انجام می دهند و تصور کنید هر دوی این افراد غذا مصرف می کنند و اما تفاوت فکری این دو از اینجا شروع میشه که فرد چاق بعد از اتمام غذا خوردنش اخودشو سرزنش می کنه یا ترس از چاق شدن داره و ذهنش درگیر اون غذا هست و احساس رضایت از رفتار خودش نداره امااا فرد متناسب اصلا به چاقی و لاغری فکر نمی کنه به حجم و اسم غذا ها و آرومه کلا انتظارش از خودش تناسب اندامه و حس رضایت داره از رفتارش .یعنی میشه ما هم به اندازه اون افراد غذا مصرف کنیم و لاغر بمونیم ⁉️تأکید می کنم خوردن چاق نمی کنه بلکه احساس شما از رفتار خودت چاق کننده است ما رفتار صحیح و اصولی رو آموزش میبینیم و اصلا هیچ برنامه و جبری در کار نیست یعنی ما آگاهی رو دریافت می کنیم و خودمون تصمیم میگیریم چگونه رفتار کنیم که از خودمون راضی باشیم در روش لاغری با ذهن ما دستورات رو اصلاح می کنیم نه اجرائیات رو ‼️یعنی فردی که ترس از خوردن داره مثل ما یک عمر دنبال رژیمه که غذاشو کم کنه و البته فقط با تغییر اجرائیات (تغییر فیزیکی)نمیشه نتیجه گرفت و شکست می خوره .ذهن افراد چاق مملو از افکارهای چاق کننده است که پاک هم نمیشه بنابراین نمیشه گفت منم میخوام به همون اندازه که یک فرد متناسب می خوره ،بخورم و استاد گفتند شما یه طوری بخور که خودت از خودت راضی باشی و افراد متناسبی که رفتار غیر صحیح دارند فقط کافیه یه باور براشون درست بشه که مثلا تحرکت کم شده یا یک چکاپ برند و پزشک بگه رعایت کن و اون وقت همه چیز برای مسیر چاقیشون مهیا است در مسائل کسب و کار هم همینه فرد اول فکر کار کردن به سرش میزنه پول داخل گاوصندوق رو میبینه و یک فرمول ذهنی در ذهنش ایجاد میشه که چه کاری خوبه!؟ بعد میگه باید درس بخونم و مدرک بگیرم و غیره که بتونه فکرشو عملی کنه و همه مراحل هم با شوق پیش میره و کاری به دست میاره اما تجربه و انتظار و باوری که نسبت به کارش داره (ترس از نبود مشتری ،ترس از مالیات،ترس از ورشکستگی و انتظارش )باعث میشه احساس رضایت نداشته باشه و این حس روی فکر اولیه تأثیر گزاره و باعث میشه شوقش کم بشه و عملکردش افت کنه و این چرخه همینطور ادامه داره تا شکست بخوره 💥ما باید سبک شخصی خودمون رو داشته باشیم یعنی نمیشه بگم مثل فلانی رفتار کنم اما نتیجه همونی باشه که میخوام و تمام این توضیحات یک جمله پر محتواست 🌟 

      هر فکری باید آگاهانه باشه ما باید توجه به دستورات مغزمون داشته باشیم و از احساس خوبمون متوجه میشیم که درسته  و در صلح بعد رفتاری انجام بدیم باز آگاهانه که خودمون احساس رضایت داشته باشیم  عملکرد ما در تمام جنبه های زندگی باز در صلح و در نهایت تجربه و حسی که از اون رفتار به دست میاد باید حالمون رو خوب کنه و احساس رضایتمندی بهمون بده و دیگه گلستان میشه همه چیز 🍃🌸🍃🌸🍃🌸تکرار و تمرین و استمرار این چرخه هماهنگ فرمول های ذهنی جدید رو در ذهنمون قویتر می کنه و پرونده لاغری ذهنمون لبریز میشه و در جسم ما خلق میشه و به سادگی و زیبایی ما به تناسب فکر و اندام میرسیم 

      خدایا شکرت عاااشقتم ❤️🔥

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/02/20 03:02
      مدت عضویت: 1658 روز
      امتیاز کاربر: 28281 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,959 کلمه

       در ذهن افراد  چاق بالاترین مقصر چاقی رو خوردن میدونن  درسته خیلی باورهای غلط مثل ارث و ژنتیک داریم ولی خوردن رو  بالاترین مقصر میدونن  .(منم در گذشته اینطور میگفتم و همیشه با  کم خوردن  میخواستم لاغر بشم و یا با محدودیت میخواستم لاغر بشم ولی  از وقتی که در دوره ها هستم دیگه از این جنس افکار ندارم دیگه راحت تر میخورم خیلی راحت تر بدون حال بد بدون افکار منفی چون من تکاملم رو فکر کنم خوب طی کردم من قبل از اشنایی با ابن دوره سالها در رزیم و ورزش سخت بودم ولی هیچ وقت نتیجه به اندازه تلاشم نبود و همیشه غصه میخوردم چرا از خیلیها کمتر میخورم اما وزنم همش،در حال نوسان و بالا رفتن هست  اخه چرا ؟؟تا کی ؟؟؟چرا حد اقل ثابت نمیمونم و کلی از این افکار داشتم و میدونستم جاقی و لاغری فقط از  راه کنترل خوردن انگار به دست نمیاد و یه جای دیگه در من  انگار ایراد داره و وارد دوره ها که شدم  واقعا حرفها رو پدیرفتم و دلم میخواست منم مثل بقیه  اطرافیانم عادی بخورم و چاق نشم و برای همین با وارد شدن به دوره تمام حرفها رو با جون و دل پذیرفتم و عمل کردم و چقدر آرامش  دارم و چقدر لدت  می برم )

      .

      شروع از فکر هست و دستور مغزی به وجود میاد و از عمل کردن تجربه به وحود میاد و اون تجربه باعث خالص شدن شما میشه در هر جنبه مثل گلسازی و اشپزی و ..‌ 

      پس اگر شما از نحوه ی غدا خوردنت راضی نیستی و میگی من از پرخوری خودم ناراحتم و یا غدا میخوری و بعد از اون عذاب وحدان میگیری در واقع از تجربه ات و یا رفتارت   راضی نیستی پس عملکردت درست نیستی وقتی حالت خوب نیست داری فرمانی رو که باعث اون عمل شده رو تقویت میکنی و به همین دلیل هست یک سری رفتارها در ما تبدیل به عادت میشن .( اگر از اون دسته چاقها هستی که هم رفتارت و هم افکارت و هم باورت مشکل داره بدون تعارف باید هر سه بخش رو درست کنی تا جسمت هم درست بشه و نمیشه خودت انتخاب کنی نه این بخش رو کاری ندارم حالا میرم سراغ بخش دیگه چون دوست دارم زیاد بخورم به رفتارهای غداییم کاری ندارم نه نمیشه از هماهنگی هر سه بخش در تو لاغری به وجود میاد پس اگاه باش  و هر سه بخش رو با هم تغییر بدین تا جسم شما تغییر کنه حالا شاید فردی واقعا در بخش عملی و خوردنهاش خیلی مشکل نداشته باش باید از اون بخش رد بشه و بقیه رو با اون بخش هماهنگ کنه بستگی داره شرایط هر فرد با فرد دیگه در چاقی فرق داره )

      یعنی اگر به خودت میگی من پرخوری میکنم یا بعد از خوردن عداب وجدان داری یک زمانی فرمول چاقی در شما شکل گرفته و من علاقه مند شدم به بیشتر خوردن و شما اولین چیزی که از اطرافیان   شنیدین این بوده  که ادم های چاق پرخوری میکنن و اصلا این حرف در ذهن آدم لاعر نیست و اصلا جسمش به غذا ربطی نداره اما چاقها بر عکس  هستن و در ذهن چاق  اونها خوردن مسا وی با چاقی جسمی هست (. من بعد از ازدواج  و بعد از هر بارداری واقعا چاق شدم  چون واقعا شنیده بودم و  دیده بودم که افراد در این مواقع چاق میشن و  خواهرم رو و اطرافیان رو  میدیدم که بعد از ازدواج یا بارداری  چاق شدن و  به موقع این برنامه ها در ذهن من به اجرا  گذاشته شدن و من رو چاق کردن  در واقع باید بگم بعد از ازدواج و یا در دوران بارداری خیلی  زیاد میخوردمو نتیجه هم که چاقی زیاد برای من  بود   )

      وقتی رژیم میگیری تا ابد موفق نمیشی  چون  ما فقط میخواییم  بخش عمل رو تغییر بدیم و کاری به بخش  فکر و فرمولهای ذهنی  خودمون  نداریم پس،شکست مبخوریم  چون میخواد یک سمت  ماجرا رو درست کنه و فقط سمت اجرا کننده رو تغییر بده ولی باید سمت دستور دهنده رو تغییر بدیم .(من کسی بودم که بارها عالی رژیم گرفتم و متناسب هم میشدم  حتی اخرین بار  به وزن ۵۹ کیلو   رسیدم از ۱۰۰ کیلو و بقیه دفعات هم در حد ۲۰ کیلو و یا ۱۸ کیلو و یا ۲۵ کیلو کم کردم و متناسب شدم اما چون بی خبر از این مسایل بودم فقط  در بخش اجرا کننده و عمل خودم میخواستم  تغییر بدم و همیشه شکست میخوردم و دوباره چاق میشدم چون دستورهای مغزی من که عوص نشده بودن و من در نهایت  در مقابل اون همه افکار و باورهای چاقی و دستورهای چاقی و تصویرهای چاقی شکست  میخوردم و حالا که در این مسیریم بر عکس متوجه میشم هم افکار من هم اعمال من هم باورهای من تا حد قابل ملاحظه ای تغییر کرده اند و نتیجه ی  لاغری من هم به اندازه ی همین تغییراتم   در من به وجود اومده که در واقع بارها استاد این تغییرات رو برای ما توضیح دادن که در پروسه ی لاغری با ذهن این تغییرات  دقیقا بر عکس چاقی هست اول از سطح فکر   شروع میشه و بعد به تغییر اعمال میرسه و بعد به تغییر اندام میرسه که همون نقشه ی ذهنی لاغری هست  که باید اول  به خوبی در ذهن خودمون ترسیمش کنیمو بعد از ایستگاه اول که تغییر افکار هست  شروع به حرکت کنیم تا به ایستگاه آخر که تغییر اندام هست برسیم  )

      هر رفتاری دو بخش داره  هم  بخش دستور دهنده و  هم  بخش اجرا کننده و یک بخش دیگه هم هست و اون باور ما نسبت به اون رفتار  هست و این تعیین میکنه این رفتار چه نتیجه ای در ما به وجود میاره و  این باور و انتطار ما هست که نتیجه رو  تعیین میکنه پس خیلیا هستن در اطراف ما که خیلی پرخوری میکنن ولی متناسب هستن شباهتش با ما چیه اونم داره زیاد غدا میخوره و ما هم داریم زیاد غذا میخوریم  و هیچ فرقی با هم نداریم هر  دو داریم به فرمولی جواب میدیم و پرخوری میکنیم اما چه چیزی  متفاوتی بین هر دو وحود داره که باعث چاقی در  من میشه اما در اون نمیشه ؟؟؟؟باور ما هست و اون فرد فکر نمیکنه که این غذا باعث چاقی من میشه و کلی افکار غلط در ذهنش نیست اما فرد چاق چون تعریفش از مواد غدایی اشتباه هست که نون و بر نج و فست فود چاق میکنه پس انتطار من از مواد  غذایی چاقی بیشتر هست و اما اون فرد متناسب نتیجه اش میشه تناسب اندام و از این افکار نداره و میگه من گرسنه ام و میخوام بخورم ولی  فرد چاق هی غداش رو کم کنه لاعر نمیشه چون باور داره با خوردن چاق میشه .(باور بخش بسیار تاثیر گذاری هست در کنار اون دو بخش یعنی نتیجه ی نهایی رو باور من رقم میزنه و اتفاقا چون من  خواهر متناسب دارم  که  بسیار زیبا اندام هست که علاقه به چیپس و پفک هم مثل من داره و وقتی نگاه میکنم به خوردنش میبینم  در جمع اونم مثل من همون مقدار چیپس و پفک میخوره ولی با خیال راحت و اما من قبلا  که در این مسیر نبودم عداب وجدان داشتم ناراحت میشدم و  همش میگفتم چرا خوردم کاش نخورده بود دیگه چاق شدم حتی یه جاهایی بقیه من رو مسخره میکردن که بازم تو غدا خوردی که هی بگی چرا خوردم بابا ول کن خوردی که خوردی دیگه اینقدر نگو و حالا دقیقا بر  عکسش رو تا جایی که تونستم دارم عمل میکنم اگر شیرینی با چایی خوردم اگر میلم شد پفک و چیپس خوردم اگر فست فود خوردم یا … میگم این مواد خوردنی همه برای ادامه ی حیات من صروری هستن و نیاز هستن اگر به اندازه نیاز بخورم و درست بخورم و هر وقتم خوردم با حس خوب و لدت خوردم و گفتم نوش جونم اصلا فکر کردن نداره همین افکار من هست که چاقی رو در من به وحود میاره و بارها نشان خودم دادم ببین دخترم یا خواهرم یا همسرم چه راحت و بدون دعدعه میخورن اما انصافا کم میخورن به اندازه نیاز میخورن ولی هر چیزی که بخوان بدون محدودیت میخورن منم با نشون دادن الگو به ذهنم این قضیه رو راحت تر کردم و پذیرفتم ولی هنوزم باید روی باورهام کار کنم  که باوحود هر چیزی که میخورم من باید لاعر و متناسب باشم و جسم من به راحتی متناسب میشه اگر افکارم و باورهام و رفتارهام با هم همسو بشن )

      فرمول 

      عملکرد 

      باور یا انتطار 

      این سه بخش بسیار مهم هستن در تغییر کردن اما نتیجه ی نهایی رو این اخری تعیین میکنه که فیزیکی هم نیست و نمیبینمش 

      همه ی ادمها  میگن باید کار کنیم تا پول در بیاریم و به خاطر همین دانشگاه میرن و مدرک میگیرین و مشعول کار هم میشه اما باوری میاد وسط که درذهن افراد متفاوت هست و بعضیا میگن با این اوضاع هر چقدر کار کنی به جایی نمیرسی و هر چقدر کار کنی  رنگ خوشبختی رو نمیبینی چون باورش نتیجه ی نهایی رو رقم میزنه نه نوع کار و مقدار کار و فرد موفق هم داره کار میکنه و باورهاش موجب موفقیت میشه

      هر چه  باورها رو تغییر بدیم نتیجه متفاوت میشه مثل استاد .

      وقتی فکر با عملکرد و  با  باور درست هماهنگ بشه نتیجه اش عالی میشه .

      مثلا خیلیا میگن چون سنم بالا رفته و سوخت و سازم بدنم کم شده  با این افکار یک دفعه  فرد اضافه وزن  پیدا  میکنه چه چیزش تغییر کرده ؟؟؟ باور این فرد تغییر کرده و هر چقدر مراقبت کنه و کمتر بخوره فایده ای نداره و روند جسمش تغییر میکنه (من خودم اواخر رژیمم دو تا  باور جدید پیدا کردم  که مانع لاعری من شدن اول اینکه کم کاری تیرویید دارم و دوم اینکه  یه مشکل هورمونی دارم که بارها از طرف اطرافیان و دکتر متخصص شنیده بودم این داروها و این مشکلات باعث چاقی تو میشه و به محص دریافت این حرفها انگار من نبودم که داشتم وزن کم میکردم یک دفعه روند من بر عکسش شد و استرس و ناراحتی من بیشتر شد اما همیشه از خودم سوال میکردم مگر یه قرص شیمیایی میتونه من رو چاق کنه اگر من زیاد نخورم ؟و هر چقدر کم میخوردم فایده نداشت چون باورهای من خراب شده بود و همون باورهای من نتیجه رو رقم میزد و حالا هی من ورزش سخت میکردم و یا کم خوری شدید میکردم اصلا فایده نداشت هیچ تازه چاقتر هم می شدم  چون اون باورهای خراب داشت تاثیر هودش رو میزاشت و نتیجه رو رقم میزد ولی الان اصلا هیچ مانعی ندارم چون اطرافیان من با وجود خوردن این دو قرص بسیار متناسب هستن و من این دو رو باور رو رد کردم و دیگه قبول نمیکنم )

      پس درستش چی هست ؟به دنبال پر خوری نباشید رفتار صحیح چی هست حالا اگر فردی پر خوری میکنه و لاعر هست جون باورهاش با ما فرق داره و اما  رفتارش  صحیح نیست و اگر یه جایی باورش خراب بشه کارش ساخته هست پس به دنبال پر خوری مثل اون نباش چون باورهات خراب شده پس به دنبال اون نباش که  رفتارهای غلط یک نفر دیگه رو انجام بدی .(من از وقتی وارد دوره ها شدم بارها گفتم دوست دارم یک متناسب با رفتارهای متناسب و عالی باشم و من این چنین دوست دارم لاغر بشم و این لاغری مد نظر من هست و بارها هم استاد گفتن )

      رفتار صحیح مشخصه من هر روز به هر اندازه که نیاز بدنم هست و رضایت دارم میخورم و به اندازه صد سال زندگی میکنم و درستش همین هست درست بخورم و لدت ببرم و زنده باشم پس به سبک شخصی خودت زندگی کن و کاری به کسی نداشته باش پس  تو منطقی رفتار کن و لدت ببر و  حالت رو خوب کن .(من عاشق این سبکم و من عاشق این مدل خوردنم و این زندگی کردنم و در اوج ارامش و لدت دارم میخورم و زندگی میکنم  و هر روز به  جسمم فرصت  بیشتر میدم تا من رو متناسب کنه و اصلا من عاشق اون قسمت خودم شدم که غذا هست شیرینی هست من نمیتونم بخورم  چقدر لدت بخش هست البته همون موقع ممکنه متوجه نشم بعدش که یادم میاد میگم ببین چقدر عالی رفتار کردی بود اما تو نخوردی به این میگن تغییر کردن پس چه بخوایی چه نخواهیی لاغر میشی  فروغم )

      چاقها فکر میکنن هر  چه در اطرافت بود باید بخوری ولی حالا متوجه شدم نه غذا باید بخورم برای نیاز بدنم نه برای اینکه شاد بشم و یا همسرم غدا بخوره و یا بچه ام بخوره این فرد خودش رو نابود میکنه مثل شخصی هست که یک نفر کار میکنه تا همه  ی اهالی خونه رو خرجی  بده و ساپورت کنه و در نهایت زود از بین میره پس در مورد خوردن هم همین طور  هست اگر به خاطر همه بخوری نا بود میشی .(من مدتها هست هر وقت گرسنه بشم غدا میخورم و حتی منتظر همسرم نمیشم چون دیر و زود میاد و زمان اومدنش ثابت نیست پس من میخورم و منتظر نمیشم و هر وقت ایشون هم اومدن براشون غدا میگیریم ولی خودم میل به خوردن ندارم و راحت از کنار میز غذا رد میشم در حالی که قبلا یه عالمه میخوردم  مثلا ته دیگ  برنج رو میخوردم یا خورشت خالی دو کاسه میخوردم و یا با نون چند لقمه میکشیدیم و میخوردم و …ته بندی میکردم تا همسرم از سر کار بیاد و با ایشون هم بشینم غدا بخورم ولی حالا نمیتونم و اگر هم از روی عادت بخوام موقع جمع کردن سفره نوک بزنم صدایی بلند در ذهنم میاد که نکن تو داری رفتار غلط انجام میدی چون سیری و یا موقع سرخ کردن عدا اگر بخوام نوک بزنم بازم یه صدایی هست که به من هشدار میده و من رو منع میکنه و من با گوش دادن به این صدا کلی تغییر عادت داشتم و موفق بودم و هستم  در ریزه خواری نکردن مخصوصا با چالش من این رو نخوردم خیلی اصولی برطرفش کردم )

      خوردن باعث چاقی نمیشه  این درسته باید عدا بخوری تا زنده بمونی ولی نه اینکه همه چیز در اطرافت رو بخوری باید درست رفتار کنی دلیل نمیشه همه چیز رو بخوری و اگر نخوری بگی نمیشه انکار رژیمم نه ببین چه دوست داری اون رو بخور افراد لاغر همه چیز میخورن ؟؟؟؟(نه والا متناسبهای اطراف مثل دخترم اصلا عدا رو نمیبینن اینقدر میخورن که زنده بمونن واقعا در حد رفع نیاز بدنشون میخورن اما بدون افکار منفی هر وقت هر چی خواستن در هر زمانی میخورن بارها شده دخترم نصف شب مرغ سوخاری خریده خورده یا سیب زمینی مخصوص و یا آیس پک خورده  ولی خوب  بگو در طول روز خیلی کم خورده یا اصلا خوب نخورده که شاید یه جاهایی اینقدر کم خورده که من تذکر دادم بخور ادیت میشی ولی فارغ از زمان و نکان و نوع غدا میخوره و بسیار متناسب هست و اصلا کاری به غداهای اطرافش،و  تعریف و تمجید دیگران نداره در مورد غذا اگر بخواد میخوره اگر نخواد امکان نداره به زور بخوره ) .

       اصلا گرسنگی زمانی نیست بگی فلان ساعت 

      پس فکر و عمل و باور باید همه رو تغییر بدی تا موفق بشی نمیشه یکی رو تغییر ندی فایده نداره .

      من به راحتی بعد از یه مدت عملکردم تغییر کرد و دیگه پرخوری نکردم دیگه ریزه خواری نکردم و دیگه عذاب وجدان نداشتم و …. و روی من تاثیر مثبت گداشت .

      ترس از خوردن ریشه داره در ذهن افراد چاق پس عجله نکنید و نخوایید اختلال ایجاد کنید 

      اگاهی به خودت بده و از درون تغیر میکنی و چقدر احساس قدرت پیدا میکنی  که خودت تونستی  در خودت تغییر ایحادی کنی که سالها  بقیه نتونستن در ما تغییر  به وجود بیارنولی حالا ما  بدون تحمیل کردن  داریم لاعر میشیم و این ارزش داره و در ما قدرت به وحود میاره .

      خورون ارتباطی با جاقی نداره اما تعریفی که شما از خوردن دارید شما رو چاق میکنه (واقعا من از روز اول که استاد تعهد گرفتن و نوشتم خودم مسول چاقی خودم هستم و حالا مسول لاعری خودمم هستم اونجا احساس قدرت کردم و اونجا که واقعا تغییر در اندامم  رو دیدم دیگه به خودم ایمان اوردم و احساس توانمندی کردم که میتونم و ادامه دادم و هنوز م ادامه میدم چون همین برای من ارزش داره و سالها من رفتم متخصص تغدیه و ورفتم باشگاه ولی نمیتونستم وزنم رو ثابت نگه دارم یا متناسب بشم و نتونستم پرخوری نکنم و یا بگم میل ندارم ولی حالا به راحتی همه چیز تغییر کرده )

      اگر شما از نحوه ی عملکردت راصی هستی کاری به خوردنت نداشته باش فقط تصویر ذهنیت رو عوض کن کارت درست میشه .ولی اگر از خوردنت ناراضی هستی اول باید این رفتار رو اصلاح کنی و بعد باورهات رو تعییر بده تا موفق بشی و این رژیم نیست اصلا این دوره ها گرسنگی نداره فعالیت نداره  اگر از رفتارت ناراصی هستی باید اصلاحش کنی و این ربطی به رژیم نداره ما میخواییم درست رفتار کنیم تا از رفتار خودمون راضی باشیم و عداب وجدان نداشته باشیم حتی در دوره های استاد حتی جاهایی هست که اگر با خوردن خودت مشکل نداری اصلا تمرینات رو انجام نده و بگدر ولی اگر هر روز از خوردنت حالت بد میشه  این تجربه تاثیر بد میزاره و هر چقدر فکر کنی  فایده نداره با فکر تغییر نمیکنی تجربه ی فکر خیلی قدرتش  از تجربه ی عملکرد کمتر هست .

      اگر خودت مشکل داری و احساست بد میشه باید درستش کنی اول 

      باید از آموزش ذهنی استفاده کنی برای اصلا ح افکار و عملکرد و اصلاح باور و هر سه رو هماهنگ کن تا تغییر کنی و هیچ ربطی به رژیم نداره .

      هر عملی از فکر  شروع میشه و بهش عمل میکنی و در نهایت تجربه ای به دست میاری که با باور شما هماهنگ  هست .

      من  اینجا هستم تا سبک شخصی خودم رو در خوردن و زندگی کردن به دست بیارم .( من قبلا در هسه بخش تا حدودی مشکل داشتم و حالا خیلی بهتر شدم و هنوزم میخوام که بهتر باشم و میدونم بهتر میشم و همچنان ادامه میدم تا انتظارم از خودم این باشه ک من به زودی یه شگفتی ساز میشم و در وزن دلخواهم قرار میگیرم  و لذت میبرم )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سهیلا عظیمی ویشته
      1400/01/19 21:41
      مدت عضویت: 1716 روز
      امتیاز کاربر: 15453 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,571 کلمه

      آیا خوردن در چاقی ونخوردن در لاغری موثر است ؟بیشتر افراد چاق خوردن را  اصلی ترین عامل در چاقی خود میدانند  و  از کلمه خوردن  هم لذت میبرند وهم میترسند  لذت را وقتی دارند که خوردن اشان شروع میشود  ودر هنگام خوردن به هیچ چیز جز خوردن فکر نمیکنند ولی ترس از خوردن هم قبل از خوردن را دارند وهم بعد از خوردن   در واقع ترس از خوردن جنبه بزرگتری نسبت به لذت از خوردن   را برای افراد چاق در برمیگیرداکثر افراد چاق سوالاتی در ذهن خود مطرح میکنند از قبیلچرا من هرچی میخورم چاق میشوم ؟ چی بخورم که چاق نشوم ؟ چی بخورم لاغر شوم ؟ چطور بخورم که لاغر شوم ؟ به چه اندازه از چه مواد غذایی بخورم که چاق نشوم ؟ چیکار کنم زودتر لاغر شوم ؟ چه راهی را پیدا کنم  که هم خوب بخورم وهم لاغر شوم ؟در مسیر لاغری با ذهن ما یاد گرفتیم که افکاری که در ذهن امان داریم که از کودکی تا به حال با آنها سر کردیم واین افکار از جهتهای مختلف وارد ذهن ما شده اند وپس از انباشته شدن آنها در ذهن امان به شکل فرمول در آمده اند وبا کد بندی  دستوراتی برای مغز ما صادر کرده اند که بعد از آن به شکل تصاویر در مغز نمودار شدند وآنگاه رفتار ها وعادتهای ما را تشکیل داده اند  یکی از این فرمولها کلمه خوردن یا نخوردن استاگر  بخواهیم بر سر این فرمول خوردن بحث کنیم باید از سه جهت آن را مورد بررسی قرار دهیممنبع دستور خوردن ( متافیزیکی )عمل خوردن ( فیزیکی )تجربه خوردن ( متافیزیکی )تجربه خوردن  و دستور خوردن که هردو متافیزیکی است  میتواند عمل خوردن را پر تکرار کند وتاثیری قوی برخوردن داشته باشد که عملی فیزیکی است زیرا این دو دستور متافیزیکی با احساس ما سرکار دارد واحساس چه به صورت خوب وچه به صورت بد میتواند بر اعمال فیزیکی ما تاثیر گذار باشد  وباعث تقویت وگسترش عمل مربوطه گردد  مانند تجربه ایی که از خوردن کسب میکنیم  باعث گسترش عمل خوردن یا همان فرمول و فکر اصلی خوردن میشود   با این که بعد از خوردن ما ناراحت ومعذب هستیم ولی بخاطر تجربه خوردن که احساس خوب ولذت موقع خوردن داشتیم  وذهن بخوبی این احساس خوب موقع خوردن را به یاد دارد  آن عمل خوردن را درما گسترش میدهد  واحساس بد بعد از خوردن بدست میاید  برای همبن افراد چاق به پرخوری خود ناخودآگاه باز هم ادامه میدهند  واحساس عذاب وجدان آنها بعد از پرخوری است   چون  تجربه هر بار  پرخوری  باعث تقویت  فرمول ایجاد کننده آن میشود    همان فرمولی که موقع خوردن از آن لذت میبرند  واین لذت باعث گسترش فرمول پرخوری میشودمنبع دستور خوردن را بشناسیممنبع تمام دستورات فیزیکی که برای جسم صادر میشود  مغز میباشد  مغز به شکل یک فرمانده برای تنظیم  اعمال جسم عمل میکند این فرمانده نیاز به اطلاعاتی دارد که طبق آن دستورات مورد نظر را برای اعضای داخلی وخارجی جسم صادر میکنداطلاعاتی که از بدو تولد بصورت کد به مغز داده شده مثل تنظیم فشار خون  . ضربان قلب . پلک زدن چشم . حرکات دست ویا پا  وغیره …..بعد از ورود به جهان مادی خداوند بخاطر حق انتخابی که به انسان داده قسمتی از مغز را  برای برنامه ریزی دلخواه انسان  به خود انسان واگذارده  تا انسان بتواند استقلال و آزادی برای برنامه ریزی مغز خود داشته باشد   در واقع این آزادی به ذهن ناخودآگاه وذهن آگاه انسان داده شده  تا بتواند آن را برنامه ریزی کند  هردو ذهن  خود آگاه وناخود آگاه به مغز بطور متافیزیکی متصل است ومیتوانند بر بخشهایی از مغز تاثیر گذار باشند  بطور مثال ما میخواهیم تجربه ایی در مورد خواسته خود بدست آوریم   اطلاعاتی از آن خواسته را به مغز  و ذهن خود آگاه خود میدهیم البته تصمیم تجربه کردن در ذهن خودآگاه ما صورت میگیرد و دخیره اطلاعات در مغز ما انجام میپذیرد  وسپس آن را به صورت فیزیکی  به عمل در میآوریم و تجربه آن عمل را به صورت متافیزیکی  درک میکنیم  واین تجربه به شکل احساس خوب ویا بد صورت میگیرددر این موقع برای آن خواسته مورد نظر ما  یک پوشه در مغز باز میشود  تا اطلاعات مورد نظر در آن جای بگیرد  ونیاز ما برای دسترسی به آن اطلاعات سریعتر باشد   وتجربه آن هم در همان پوشه ضبط میشودهرچه ما در یادگیری استمرار به خرج دهیم وبهتر عمل کنیم تجربه خوشایندتر هم خواهیم داشتچاقی وچاق شدن هم به همین شکل استپوشه ایی در ذهن ما  بطور  اگاهانه ویا نا آگاهانه باز میشود  اطلاعات چاقی از کودکی  با شنیده ها ودیده ها  از ااطرافیان ورسانه ها وجامعه  در این پوشه  جای میگیرد  و ذخیره میشود  هر انچه که در باره چاقی شنیده ویا حتی تصاویری از آن چاقی ها دیده باشیم   که احتمال چاقی را درما  افزایش دهد   وحتی تجربه چاقی دیگران وچراهای چاق شدن تماما در ذهن افراد ی که این پوشه چاقی در ذهن اشان باز شده ذخیره میگردد  بعد از انباشته شدن این اطلاعات حالانوبت واحدی است که این اطلاعات را پردازش ودسته بندی وحتی زمان بندی کند  وبه صورت فرمول ویا کد در بیاورد   بعد از این پردازش ها   کد های دستوری برای مغز از طریق ذهنی که اطلاعات را پردازش کرده میرود در این زمان مغز  این اطلاعات  کد ها ویا فرمول ها را به شکل تصاویر ی که برای مغز قابل شناسایی باشد  در میآورد  وبعد طبق آن تصاویر دستوراتی صادر میکند که رفتارها طبق همان دستورات باشد   در این زمان ذهن ناخود آگاه هم به کمک مغز میاید  واین دستورات را به شکل عادت در میآورد تا برای مغز  و ذهن مصرف انرژی کمتر شود    به همین شکل یک فرد از اطلاعاتی که وارد ذهن اش میشود تا چاق شدن پیش میرودحالا در پروسه لاغر شدن هم به همین شکل این روند صورت میگیرد ابتدا باید اطلاعات لاغر شدن  را به ذهن  بدهیم وچنان در گسترش این اطلاعات کوشا باشیم تا ذهن مملو از اطلاعات لاغری گردد  وبعد طبق این اطلاعات داده شده  واحد پردازش شروع به دسته بندی وکد بندی میکند  و به مغز میدهد مغز هم تصاویر لاغر ی ولاغر شدن را ایجاد میکند وطبق آن تصاویر دستورات لاغری را صادر میکند  واین دستورات به شکل رفتاری در جسم نمودار میشود باز هم به کمک ذهن که مملو از اطلاعات لاغری شده این رفتار ها به شکل عادت ذخیره میشود  و جسم طبق عادت های جدید غذایی به سمت لاغر شدن پیش میرودهر عملی که از ما سر بزند به دستور مغز است که اطلاعات در آن وجود دارد و مغز طبق آن اطلاعات دستور برای عمل کردن را صادر میکند  مانند خوردن مواد غذایی  که به صورت پیش فرض در ذهن ما گنجانده شده  زمانی که یک کودک پابه جهان مادی میگذارد اولین حرکت کودک بعد از تنفس اولیه   خوردن است که به صورت بردن دست خود به دهان است   ومیخواهد خوردن را تجربه کند   تمام انسان ها برای تحربه خوردن ومهارت در خوردن باید سیر تکاملی  دست ها وانگشتان وبه دست  گرفتن را طی کنند آنگاه بتواند در خوردن مهارت لازم را بدست بیاورند  باید به این نکته توجه کامل داشته باشیم چه افراد چاق وچه افراد متناسب   از عمل خوردن استفاده میکنند  ولی سوال پرتکرار در ذهن افراد چاق این است که چرا من هرچه میخورم چاق میشوم ؟ ولی افراد لاغر هر چه میخورند چاق نمیشوند ؟ما الان کاملا واقفیم که تمام دستوارات مغز براثر اطلاعاتی است که در ذهن ما ذخیره شده وبه صورت فرمول دستورات مغز صادر  میشود وتبدیل به عمل میگردد وتجربه عمل کردن را بوجود  میاورددر مورد خوردن هم به همین شکل است طبق اطلاعات در ذهن دستورات خوردن صادر میگردد و عمل خوردن صورت میگیرد وبعد از آن تجربه خوردن ویا احساس بعد از خوردن بوجود میاید   حالا این احساس تگر خوب ورضایت بخش باشد ویا احساسی بد و ناخوشایند  این احساسات  میتواند در ما سلامتی وتناسب ایجاد کند ویا بیماری و چاقی را پدید بیاورد که تعیین کنتده این عوامل در خوردن همان احساس ما میباشد   یعنی حسی که بعد از خوردن در ما ایجاد میشود چه خوب ویا چه بد رابطه مستقیم با  خوردن آن مواد غذایی دارد  که اطلاعات  در قبل آن در ذهن ما انباشته شدهمانند خوردن برنج   افرادی که  فکر میکنند برنج آنها را چاق میکند  بخاطر اطلاعاتی است که از قبل در ذهن اشان راجع به ماده غذایی برنج ذخیره شده مانند برنج چاق کننده است برنج کربوهدراتش بالاست و باعث چاقی میشود شب برنج نخورید چاق میشوید ویا بیشتر از ۵ قاشق برنج چاقی میآورد این اطلاعات اولا باعث ترس از چاقی فرد نسبت به برنج میشود دوما وقتی شروع به خوردن برنج میکند هر آن انتظار چاقتر شدن دارد وهمین انتظار تجربه چاقی را برایش به ارمغان میآورد چون احساسش بعد از خوردن برنج خوب نیست  وهمان حس را تجربه میکند  در افراد متناسب این تجربه به شکلی است که تفاوتی بین برنج وریگر مواد غذایی نمیبینند و از برنج فقط برای رفع نیاز بدن اشان استفاده میکنند و احساسشان هم بعد از مصرف برنج خوب است  وانتظار تناسب را هم از خودشان دارند وهیچ حس چاق کنندگی نسبت به مواد غذایی ندارندتمام این اطلاعات ذخیره شده در ذهن از الگوهایی است که از کودکی در معرض یاد گیری از آنها بودیم این الگوها از طرق مختلف مانند والدین مدارس جامعه رسانه در معرض دید و شنید ما بوده  واین اطلاعات به جا مانده از آن دوران تا کنون نقشه ذهنی  ما را ترسیم کرده  وباعث این که هستیم در هر شرایط و مکان واحساسی قرار داریم تماما از این الگوهای ذهنی میباشد واگر در راستای خواسته های الان ما نیست   ما میتوانیم طبق اختیاری که خداوند در ذهن ما نهاده  برنامه ریزی جدید ونقشه ذهنی جدید را بوجود بیاوریم  ولی ترسیم نقشه های ذهنی جدید  به اطلاعات درست بستگی دارد که از طریق آموزش صحیح ذهنی  صورت میگیرد تا بتوانیم به خواسته مورد نظر خود دست پیدا کنیم موضوع خوردن ویا نخوردن وارتباط این موضوع با چاقی چیست ؟برای لاغر شدن باید چه کاری انجام بدهیم ؟آیا رژیم ونخوردن ومحدوییت میتواند راه حل باشد ؟بالاترین باور افراد چاق  خوردن است  ودلایل دیگر مانند ارثی بودن چاقی  و یا کم بودن سوخت وساز و عوامل دیگر تحت تاثیر  فرمول خوردن  کمرنگتر میگرددعمل کردن وفکر کردن  دو رابطه متقابل است  یعنی ما وقتی اقدام به عملی میکنیم قبل آن در مغز خود به طور آگاه ویا نا آگاه فکر میکنیم   وبعد عمل را انجام میدهیم    وبرای این فکر کردن آگاهی وداده هایی از قبل به مغز داده شده  وبا تکرار واستمرار در آن عمل مهارت پیدا میکنیم وتجربه به دست میآوریم واز آن تجربه احساس  بدست میاید   اگر این استمرار ادامه پیدا کند   تجربه بهتر وخالص تر میگردد چون دانشی که در آن خواسته داریم  خالص وفیلتر میشود   پس مهارت بهتری را در آن عمل بدست میاوریم  ود واقع تجربه  فرمول ذهنی را تقویت میکند   وبهترمیتوانیم مهارت  پیدا کنیم ودارای احساس خوب وبهتری داشته باشیم     وحالا همین پروسه میتواند در پرخوری هم شکل بگیرد بدین شکل  که فرمول چاقی در ذهن شکل میگیرد  و تبدیل به رفتار پرخوری میشود  و این رفتار با تکرار واستمرار  به عادت تبدیل میشود وتجربه چاقی را بدست میاوریم وبعد در ذهن آن فرمول تقویت میشود   وچاقتر میشویم  واحساس در اینجا بد میشود    وقتی اقدام به رژیم میکنیم چون فقط به عمل رژیم گرفتن توجه میکنیم وبه دستور مغزی که باید برای عمل  کم خوردن بی توجه هستیم   رژیم ما با شکست روبه رو میشود چون فقط به عمل رژیم گرفتن توجه داشتیمچون فقط به جسم توجه کردیم نه به  مغز و دستور صادر کنتده است  پس فکر وعمل در این موضوع و یا هر موضوعی در زندگی لازم وملزوم یک دیگرند  ولی در این بین عامل سومی دیگر هم وجود دارد که باعث تفاوت در  رسیدن به هر خواسته ایی است که آن باور و انتظار ما از رفتارمون وعملکردمون هستیم  این باور وانتظار تعیین کننده  موفقیت یا نا موفقیت ما میشوددر افراد چاق وافراد متناسب   همین تفاوت باور وانتظار است که باعث جاقی ویا لاغر ی میشود  فکر یک فرد متناسب نسبت به مواد غذایی این است که هیچ چیز باعث چاق شدنش نمیشود ولی در فکر یک فرد چاق بیشتر مواد غذایی باعث چاقی اش  میشود  مثل برنج چاقم میکنه روغن چافم میکنه فست فود چاقم  میکنه  نان چاقم مبکنه چون انتظار فرد چاق از مواد غذایی چاق شدن است حتی اگر کم هم بخورد چاق میشود ولی یک فرد متناسب چون انتظار چاقی از مواد غذایی ندارد  وبه غذا به عنوان سوخت وانرژی برای رفع گرسنگی نگاه میکند هر چقدر که نیاز بدنش است میخورد وچاق هم نمیشودپس تعیین کنتده چاقی  انتظاری است که افراد  از خودشان دارند  ونتیجه فرمول ذهنی وعملکرد را انتظار وباور  تعیین میکنداین پروسه در تمام جنبه های زندگی  وجود دارد در کسب وکار وتحصیل و روابط هم میتواند باشد  فکری که درمغز بوجود میایید وفرمولی که در ذهن دارد و عملکردی که نشان مبدهد تحت تاثیر آن فکر و فرمول  اما انتظار و باور است که نتیجه را رقم میزند   اگر باور ها وانتظارات تغییر کند میتواند فرمول و عملکرد را تغییر داد   وقتی فرمول ذهنی  چاقی میخواهد تغییر کند وبه فرمول درست وعملکرد درست برسد اول باید باور وانتظار خود را در باره آن فرمول تغییر دهیم وباور داشته باشیم که از مسیر درست حرکت میکنیم وداده های درست را به ذهن بدهیم وبعد  طبق آن فرمولهای صحیح دستورات مغز تعییر میکند وعملکرد  خوردن هم تغییر میکند  ولی اگر باور وانتظار ما تغییر نکند  این فرمولهای جدید نمیتواند کارساز باشد باید انتظار امون هم به لاغر شدن  تغییر کندیک فرد لاغر  هر چقدر هم که بخورد چون باورش این است که چاق نمیشود  چاق هم نمیشودولی رفتار درست این است که از هر چیری که دوست داریم به وقت خودش به اندازه بخوریم  ما نمیتوانیم مثل یک فردی که پیش فرض ذهن اش لاغری است  بخوریم وانتظار لاغر شدن داشته باشیم  چون فرمولهای چاقی هنوز در ذهن ما وجود دارد و تا این فرمولها کم رنگ شود  زمان میبرد  وباید به اندازه نیاز امان بخوریم  و  پرخوری نکنیم   تا فرمولهای جدید در ذهن تثبیت شودوقتی خوردن باعث چاقی نمیشود که رفتار غذا خوردن ما درست باشد   یعنی وقتی گرسنه هستیم بخوریم وبه حد نیاز بخوریم وبعد از سیر شدن  غذای اضافه نخوریمعملکرد خوردن را باید اصلاح کنیم تا به احساس خوب برسیم  وفرمول ذهنی جدید را  جایگزین کنیم  عملکرد   باعث  بهتر تغییر کردن فرمول ذهنی میشود   ودر واقع هردو فکر وعملکرد هر دو به هم ربط دارد گاهی با فکر و باور میتوان فرمول را تغییر داد  وگاهی با عمل کردن میتوان فرمول را تغییر داد   ولی در هردو مورد باید انتظار وباور ما رسیدن به خواسته مورد نظرمون باشه   تا فرمول اصلی ذهن تقویت بشود و گسترش پیدا کندموضوع خوردن هیچ ارتباطی با  چاقی ندارد بلکه تعریف  وباوری که در ذهن داریم  وخوردن را به چاقی ربط میدهیم باعث  چاقی در ما میشود  وانتظار ما وباور اشتباه ما در باره خوردن ما باعث چاقی میشودباید خوردن در ذهن ما   اصلاح شود   ودرک کنیم که خوردن   باعث چاق شدن نمیشود بلکه عملکرد و رفتار است که باعث چاقی میشود وانتظار از این که خوردن  باعث چاقی میشود  تجربه چاقی را به همراه میآورد  وقتی تحت آموزش ذهنی صحیح لاغری با ذهن  قرار میگیریم   به راحتی ارتباط بین فکر وعملکرد و تجربه  واحساس و باور  را برای تغییر فرمولهای اشتباه وتبدیل آن به فرمولهای درست   وگسترش وتقویت آن فرمولها  ذهنی انجام دهیم  واین کار حتما باید با تکرار واستمرار  در آموزش ذهنی   همراه باشد   تا به نتایج دلخواه دست پیدا کردموفق باشید استاد عزیزم  امیدوارم که این فایل را خوب درک کرده باشم  سپاسگذارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم