بیشترین ترس افراد چاق از تاثیر خوردن بر چاقی است زیرا خوردن را عامل چاقی خود می دانند.
ترس از چاق شدن بخاطر خوردن به این دلیل رواج پیدا کرد که غذا نخوردن و رژیم گرفتن را تنها راه لاغر شدن معرفی کردند.
اگر باور کرده باشید برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید قطعا در ذهن شما غذا خوردن عامل چاقی محسوب می شود.
اهمیت موضوع خوردن
به همان اندازه که موضوع خوردن برای افراد متناسب بی اهمیت می باشد برای افراد چاق مورد توجه و اهمیت قرار گرفته است. اگر از هر فرد متناسبی درباره نگرش و تفکرش درباره غذا خوردن سوال کنید پاسخ هایی را خواهید شنید که از زمین تا آسمان با پاسخ های افراد چاق به این سوال تفاوت دارد.
آنچه درباره خوردن در ذهن افراد چاق می گذرد شامل این موارد است:
- هرچی می خورم چاق می شم.
- چی بخورم لاغر بشم.
- چی نخورم لاغر بشم.
- چطور بخورم لاغر بشم.
- چه غذاهایی رو هر چی بخورم چاق نمیشم
- چه چیزی برای صبحانه بخورم که چاق نشم.
- برای شام چی بخورم که چاق نشم.
- بعد از غذا چی بخورم که چاق نشم.
- وقتی گرسنه هستم چی بخورم چاق نشم
این نگرش ها و ده ها نگرش مشابه در ذهن افراد چاق درباره خوردن و تاثیر آن بر چاقی وجود دارد که هرگز در ذهن افراد متناسب وجود ندارد.
این فرمول ها و بسیاری فرومول های دیگر با کلمه خوردن یا نخوردن در ذهن افراد چاق وجود دارد و این نشان از اهمیت این موضوع در مسیر لاغری با ذهن است.
برای درک این موضوع و رسیدن به تحلیل منطقی برای تغییر فرمول های ذهنی ساخته شده بر مبنای خوردن و نخوردن باید ابتدا از سه جهت موضوع خوردن را مورد توجه قرار دهیم.
1- منبع ایجاد دستور خوردن. (فیزیکی)
2- عمل خوردن مواد غذایی. (فیزیکی)
3- تجربه ای که از خوردن به دست می آید. (متافیزیکی)
نکته جالب توجه این است که به دلیل متافیزیکی بودن گزینه سوم، تجربه ای که از خوردن کسب می کنیم می تواند بسیار متفاوت از واقعیت باشد و باعث تقویت، وضوح و گسترش فکر اصلی یا فرمول های اصلی ذهن پیرامون خوردن و چاقی می شود.
بدین معنی که افکار و احساسی که از خوردن چند تکه پیتزا در ذهن یک فرد چاق مرور می شود بسیار بیشتر از واقعیت آن چند تکه پیتزا چاق کننده و باعث چاق تر شدن فرد می شود. این عمده ترین تفاوت افکار و فرمول های ذهنی افراد متناسب و چاق است.
به همین دلیل است که افراد چاق با اینکه مدت هاست از خوردن های بی رویه (پرخوری) احساس بد یا عذاب وجدان دارند اما قادر به ترک یا تغییر این رفتار نیستند چون تجربه هر بار پرخوری کردن باعث تقویت فرمول ایجاد کننده آن در ذهن می شود. و هرآنچه در ذهن شکل گیرد بعنوان یک راهنما به مغز ارسال می شود و مغز فقط دستورالعمل هایی لازم برای اجرای راهنمایی ذهن را صادر می کند.
منبع ایجاد دستور خوردن را بشناسیم
هر حرکتی از انسان سر می زند منشاء دستور آن در مغز است.
مغز ما حاوی اطلاعاتی اولیه (پیش فرض) است که از قبل از تولد و همزمان با تشکیل مغز در آن ذخیره شده است.
کار این اطلاعات انجام دقیق و هوشمندانه نیازهای درونی جسم برای زیستن در جهان مادی است.
اطلاعاتی که باعث تنظیم دقیق فشار خون، ضربان قلب، تنفس کردن، پلک زدن، هضم کردن و بسیاری فعالیت های درونی دیگر می شوند.
از آنجایی که انسان جهت تجربه کردن وارد این جهان مادی شده و تجربه کردن نیاز به حق انتخاب دارد، بخشی از مغز ما قابلیت برنامه ریزی شدن است.
ما می توانیم اطلاعات لازم درباره آنچه میخواهیم تجربه کنیم را به مغز خود بدهیم و سپس به آنچه آموخته ایم عمل کنیم و نتیجه آن را تجربه کنیم.
زمانی که شما دوست دارید به عنوان مثال نواختین گیتار را تجربه کنید، خواسته تجربه کردن نواختن گیتار در شما شکل می گیرد.
دقیقا مانند اینکه پوشه ای جدید در مغز شما ایجاد می شود.
سعی شما برای یادگیری چگونه دست گرفتن ساز و چگونه نواختن و تمام موضوعات مرتبط با هنر گیتار زدن به صورت اطلاعات درپوشه تجربه گیتار زدن مغز شما ذخیره می شود.
به اندازه ای که شما در یادگیری بهتر عمل می کنید و استمرار دارید عملکرد شما در نواختن گیتار بهتر می شود و تجربه شما بیشتر و واضح تر می شود.
در مورد چاق شدن هم دقیقا به همین شکل است.
شما به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه پوشه خواسته چاق شدن را در ذهن خود ایجاد کرده اید. تصور کنید نیوفولدری ایجاد کرده اید تحت عنوان “من می خواهم چاق شوم”.
در اکثر افراد این خواسته به شکل ناآگاهانه از طریق شنیدن درباره چاقی و دیدن افراد چاق اطراف خود ایجاد شده است.
هرآنچه درباره علت چاقی، احتمال چاقی، چرایی چاقی و … می شنوید در پوشه (تجربه چاقی) مغز ذخیره می شود.
نقش ذهن در روند یادگیری و عمل کردن
واحد دریافت اطلاعات و پردازش و ساختن تصاویر ذهنی و در نهایت ایجاد فرمول ها جهت ذخیره سازی در پوشه مغزی توسط ذهن انجام می شود که عضوی متافیزیکی و غیرقابل دیدن است.
زمانی که میزان اطلاعات ذخیره شده در پوشه خواسته ای (چاق شدن) که در مغز خود ایجاد کرده اید به حد نصاب لازم برسید، به مرور عمل کردن شما بر اساس آن آگاهی ها شروع می شود.
جسم شما بر اساس اطلاعات ذخیره شده مغزی درباره چگونگی تنفس کردن از همان بدو تولد شروع به تنفس کردن می کند و این کار را تا زمانی که زنده است ادامه می دهد، چون اطلاعات کافی درباره این رفتار یا عمل در مغز ذخیره شده است.
در مثال چاقی زمانی که ما شروع به اضافه کردن اطلاعات لازم برای تجربه چاقی در مغز خود از طریق ذهن می کنیم عمل چاق شدن صورت نمی گیرد اما احساس چاق شدن به صورت ترس از چاق شدن در ما شکل می گیرد. وقتی اطلاعات به حدنصاب برای عمل کردن و تجربه کردن برسد روند چاق شدن جسم شروع می شود.
در مورد لاغر شدن هم دقیقا روند به همین شکل است.
ابتدا باید اطلاعات لازم برای لاغر شدن در ذهن ایجاد و سپس در مغز ذخیره شود و این روند ادامه داشته باشد تا میزان آگاهی و اطلاعات لاغری مغز به حدنصاب لازم رسیده و عمل لاغر شدن آغاز شود.
با درک موضوعات مطرح شده مطمئن می شویم که هر عمل و رفتاری که از ما سر می زند منشاء آن مغز است.
عمل خوردن مواد غذایی چگونه صورت می گیرد.
خوردن یک مهارت است که از ابتدا ما آن را بلد نبودیم بلکه در دوران کودکی و در سن مناسب تلاش ما برای خوردن آغاز شده است.
همانگونه که برای غلت زدن و نشستن و راه رفتن تلاش کردیم برای خوردن هم تلاش کردیم.
پس توجه به این نکته مهم است که مهارت “خوردن” مانند سایر مهارت های دیگر برای زنده بودن و زندگی کردن در دنیای مادی لازم و اتفاقا ضروری است.
اطلاعات مورد نیاز تمام مهارت های لازم برای زندگی کردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد و به مرور ما از آنها استفاده می کنیم.
در مورد مهارت خوردن اطلاعات لازم برای انجام عمل خوردن در مغز ما به صورت پیش فرض وجود دارد به همین دلیل یک کودک در مرحله ای از رشد اقدام به خوردن می کند و این عمل را از بردن دست به سمت دهان شروع می کند و هر چیزی را که بتواند با دست بگیرد به سمت دهان می برد تا خوردن را تجربه کند.
جالب توجه است که قبل از شروع استفاده از اطلاعات مغزی درباره خوردن بسیاری فرایند دیگر درباره حرکت انگشتان، دست، گرفتن و … انجام شده است چون برای تجربه مهارت خوردن نیاز به تکامل حرکت دست داریم.
عمل خوردن مهارتی است که اطلاعات لازم جهت تجربه کردن آن در مغز ما ذخیره شده است به همین دلیل است که همه انسانها از عمل خوردن بعنوان مهارتی لازم برای ادامه زندگی برخوردار هستند.
به دلیل اهمیت موضوع خوردن در ایجاد آرامش ذهنی در افراد چاق دوره اصلاح پرخوری و اشتها در مغز تهیه و ارائه شده است تا با استفاده از تمرینات این دوره آموزشی به سادگی فرمول های ذهنی و تاثیرگذار بر عملکرد مغز که فرمان پرخوری و یا چاق شدن را صادر می کنند اصلاح و تجربه جدیدی از تغییر افکار و واکنش های رفتاری خود داشته باشید.
شباهت افراد متناسب و چاق
همه افراد متناسب و چاق از عمل خوردن استفاده می کنند.
سوال مهم و پرتکرار ذهن افرادی که چاق هستند این است که چرا من هرچه می خورم چاق می شوم اما افراد متناسب هرچه می خورند لاغر هستند.
رسیدن به جواب این سوال مسیر متناسب شدن را برای شما واضح و روشن می کند.
تجربه ای که از عمل کردن ایجاد می شود
هر عملی از ما سر می زند تجربه ای را برای ما به ارمغان می آورد.
عمل نواختن موسیقی نیست که در ما احساس ایجاد می کند بلکه تجربه ای که از نواختن موسیقی کسب می کنیم باعث بروز احساس در ما می شود.
در موضوع در ارتباط با دیگران این فرد مقابل نیست که در ما احساس ایجاد میکند بلکه تجربه ای که از بودن با آن فرد کسب می کنیم در ما احساس ایجاد می کند.
ما دو نوع احساس داریم.
احساس خوب و احساس بد.
هر تجربه ای باعث شکل گیری احساس در ما می شود و بسته به نیاز و سلیقه ما آن احساس را خوب یا بد می دانیم.
به همین دلیل است که فردی از تجربه نواختن موسیقی به احساس خوب می رسد و فرد دیگری از همان تجربه به احساس بد می رسد.
چون احساس ثابت نیست و برای هر فرد بنا به سلیقه اش متفاوت است.
فردی که در موسیقی پیشرفت می کند و به درجات عالی می رسد از نواختن موسیقی به احساس خوب رسیده است. فردی که از نواختن موسیقی به احساس بد می رسد امکان ندارد در این حوزه پیشرفت کند.
در مورد موضوع خوردن نیز به همین شکل است.
فردی از خوردن مواد غذایی به احساس خوب می رسد و فردی دیگر از خوردن همان مواد غذایی به احساس بد می رسد.
چرا؟
در ابتدای متن اشاره شد که تجربه و منبع ایجاد دستور (ذهن) متافیزیکی هستند و تجربه بر فرمول های منبع تاثیر می گذارد.
احساسی که از خوردن در ما ایجاد می شود نتیجه خوردن را تعیین می کند.
احساسی که از گیتار زدن در ما ایجاد می شود سبب می شود که ما گیتاریست خوب و حرفه ای شویم یا گیتار زدن را رها کنیم.
احساسی که از بودن با فرد دیگری در ما شکل میگیرد تعیین می کند که ما از بودن در رابطه خوشبخت هستیم یا خیر.
احساسی که از خوردن در ما شکل می گیرد تعیین میکند که خوردن باعث سلامتی و شادی ما می شود یا بیماری و ناراحتی را برای ما به ارمغان می آورد.
تاثیر الگوی ذهنی (باور)
همه ما در معرض اطلاعاتی هستیم که از طریق اطرافیان، رسانه، جامعه و … وارد ذهن و سپس مغز ما می شود.
اگر درباره هر موضوعی اطلاعات زیادی از طریق مختلف وارد ذهن شما شود آن اطلاعات به صورت الگوهای اجرا شونده در مغز ذخیره می شوند.
بعنوان مثال اگر از دوران کودکی و میانسالی درباره زندگی مشترک و همسر داشتن اطلاعات زیادی وارد ذهن شما شود به شکلی که الگوی ذهنی درباره زندگی مشترک و همسر داشتن در شما ایجاد کند آن الگو در مغز ذخیره شده و در آینده شما همان زندگی مشترکی را تجربه خواهید کرد که قبلا درباره اش زیاد شده اید.
در مورد تمام موضوعات زندگی روال به همین شکل است. شما آن چیزی را تجربه می کنید که از قبل الگوی ذهنی آن تجربه در مغز شما شکل گرفته است.
در ذهن یک فرد چاق تعریف های متعددی درباره غذاها و تاثیر آنها بر چاقی وجود دارد.
این تعریف ها بر احساسی که از تجربه خوردن کسب می کنید تاثیرگذار هستند.
اگر شما درباره مصرف برنج اطلاعات نامناسبی به ذهن خود داده باشید و آن اطلاعات بر اثر تکرار و توجه به صورت الگوی ذهنی در شما ذخیره شده باشند هر بار که شما برنح می خورید احساسی که در شما از تجربه برنج خوردن شکل می گیرد احساس بد و مطابق با شنیده های شما خواهد بود.
احساس بد منظور احساس ترس از چاق شدن بخاطر مصرف برنج است.
از آنجا که احساس شما بر منبع صادر کننده دستورات جسمی تاثیرگذاراست هر بار که شما از خوردن برنج یا هر ماده غذایی دیگر احساس چاق شدن داشته باشد فرمان چاقی بیشتر توسط مغز به تمام اعضای بدن صادر می شود.
به همین دلیل است که افرادی سال ها است هر روز برنج می خورند و چاق نیستند اما افرادی شاید هفته ای یک یا دو بار برنج بخورند و اضافه وزن زیادی دارند.
برنج فقط یک مثال است، با خود فکر کنید درباره سایر مواد غذایی چه اطلاعاتی در ذهن خود دارید و انتظارتان از مصرف غذاها چیست.
انتظار شما از مصرف مواد غذایی باعث شکل گیری احساس شما بعد از غذا خوردن می شود و احساس شما بر فرمان مغزی برای صادر کردن پیغام سلامتی و تناسب اندام یا چاقی و بیماری تاثیرگذار است.
اطلاعات بیشتر را از طریق بارها دیدن فایل آموزشی این قسمت کسب کنید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری چیست؟ شرح دهید.
- اطلاعات درباره تاثیر خوردن بر چاقی و نخوردن بر لاغری از چه طریق وارد ذهن شما شده است؟
- چقدر باور دارید یا پذیرفته بودید که برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید.
- از اینکه نمی توانستید بر اساس برنامه های رژیمی عمل کنید چه احساسی داشتید؟
- نتیجه ای که از اجرای برنامه های رژیمی کسب می کردید تا چند وقت باقی می ماند؟!
- نگرش شما درباره نقش مغز در صدور دستور خوردن و عملکرد جسم در اجرای دستورات مغزی چیست؟
- چه ارتباطی بین ذهن و دستورات صادر شده از مغز وجود دارد که منجر به پرخوری می شود؟
- چرا در ذهن افراد چاق خوردن برابر با چاقی تعریف شده است؟
- آیا به همان اندازه که خوردن باعث چاقی شما شده است نخوردن باعث لاغری شما شده است؟ تجربه خود را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.07 از 42 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام به همگی
فکر و عمل و باور
این سه تا باید با هم هماهنگ بشن تا نتیجه دلخواه که یک متناسب با رفتار صحیح هست رقم بخوره
ولی باور خیلی در نتیجه گرفتن مهم هست
فرق یک فرد چاق و متناسب که هر دو از یک مواد غذایی میخورن ولی یکی نتیجه خوردنش چاقی میشه یکی لاغری هست در همین افکار غلط و باورهای غلطی هست که در فرد چاق وجود داره که نه این غذا چرب حتما من رو چاق میکنه یا برنج یا نون یا فست فود و … که اینا برا آدم چاق تعریف شدن که خوردن اینا در جسم تو چاقی بیشتر به همراه داره یا زمان خوردن در چاق ها که دیر وقت یا برنج و نون در شب نخوریم و یا شیرینی نخوریم یا …. ولی یک فرد متناسب فرقی براش نداره چی میخوره در چه زمانی میخوره و بپرس میگه خوب گرسنه هستم و باید غذا بخورم در واقع فرد متناسب فرمول هاش دستکاری نشده ولی
ادم چاق با گرفتن آگاهی های غلط از جامعه یا خانواده یا تلویزیون یا دوستان فرمولهاش از حالت اتوماتیک خارج شدن و نتیجه هم چیز دیگه میشه
یا خود من همیشه بهم گفتن و دیدم و قبول داشتم که لاغری فقط با رژیم ورزش اتفاق میفته و هر وقت خواستم لاغر بشم از این طریق اقدام کردم و سریع هم نتیجه داده ولی چه فایده که ماندگار نبوده و به محض ایده ال بودن جسم ام حرص و ولع من برگشته و من خوردم و دوباره چاق شدم و به خاطر همین به شدت افکارم دستکاری شده بود و به خوردن طوری نگاه میکردم که یک متناسب همچین نگاهی نداشت من بارها متوجه این قضیه در باشگاه که خیلی از دوستام متناسب بودن یا مربی ام که خیلی متناسب بود شده بودم ولی نمیدونستم اون موقع مسایل ذهنی چی هستن و چطور باور ما نتیجه رو رقم میزنه و …
در کل من میخوام یک متناسب با رفتار صحیح باشم و بخورم و لذت برم و زنده باشم و زندگی کنم و حتما باید این سه عامل با هم هماهنگ باشن ذهن و عمل و باور که این نتیجه برای من رقم بخوره
مثال اگه من میخوام یه شیرینی پز ماهر بشم باید اول به پخت شیرینی فکر کنم و آگاهی پیدا کنم و بعد به اونها عمل کنم تا نتیجه رقم بخور ه و در اینجا باور من خیلی مهم هست که چه انتظاری از این مهارت که پیدا کردم دارم اگه انتظارم خوب باشه نتیجه هم خوب میشه و اگر میخواهم مهارت بیشتر پیدا کنم در شیرینی پزی باید تکرار کنم این پخت کیک و کسب آگاهی را تا تجربه جدید به دست بیارم و این تجربه جدید باعث میشه فکرم بهتر بشه و عملکردم بهتر بشه
پس من باید از هر بار خوردن خودم عداب وجدان نگیریم و حالم خوب باشه در عیر این صورت تجربه ام از خوردن خوب نیست و این تجربه تقویت میکنه فرمول دهنی رو و تبدیل به عادت میکنه
اگه احساس با فرمول قاطی بشه من تمایل پیدا میکنم به تکرار اون رفتار
و تمام زندگی هر کس بر اساس باورهای اون شخص رقم میخوره و هر جا در زندگیم اگه مشکلی دارم قطعا باورهای من در اون زمینه مشکل داره من این رو در دورهای آموزشی متوجه شدم و حالا هم شما بیشتر توصیح دادین و من بیشتر پی بردم که چقدر تاثیر گدار هست در حتی زمینه ی چاقی و لاغری
من باید در کنار این آگاهی های جدید و عمل کردن به اونها باورهای درست رو هم داشته باشم که نتیجه عالی بشه
در ذهن افراد چاق بالاترین مقصر چاقی رو خوردن میدونن درسته خیلی باورهای غلط مثل ارث و ژنتیک داریم ولی خوردن رو بالاترین مقصر میدونن .(منم در گذشته اینطور میگفتم و همیشه با کم خوردن میخواستم لاغر بشم و یا با محدودیت میخواستم لاغر بشم ولی از وقتی که در دوره ها هستم دیگه از این جنس افکار ندارم دیگه راحت تر میخورم خیلی راحت تر بدون حال بد بدون افکار منفی چون من تکاملم رو فکر کنم خوب طی کردم من قبل از اشنایی با ابن دوره سالها در رزیم و ورزش سخت بودم ولی هیچ وقت نتیجه به اندازه تلاشم نبود و همیشه غصه میخوردم چرا از خیلیها کمتر میخورم اما وزنم همش،در حال نوسان و بالا رفتن هست اخه چرا ؟؟تا کی ؟؟؟چرا حد اقل ثابت نمیمونم و کلی از این افکار داشتم و میدونستم جاقی و لاغری فقط از راه کنترل خوردن انگار به دست نمیاد و یه جای دیگه در من انگار ایراد داره و وارد دوره ها که شدم واقعا حرفها رو پدیرفتم و دلم میخواست منم مثل بقیه اطرافیانم عادی بخورم و چاق نشم و برای همین با وارد شدن به دوره تمام حرفها رو با جون و دل پذیرفتم و عمل کردم و چقدر آرامش دارم و چقدر لدت می برم )
.
شروع از فکر هست و دستور مغزی به وجود میاد و از عمل کردن تجربه به وحود میاد و اون تجربه باعث خالص شدن شما میشه در هر جنبه مثل گلسازی و اشپزی و ..
پس اگر شما از نحوه ی غدا خوردنت راضی نیستی و میگی من از پرخوری خودم ناراحتم و یا غدا میخوری و بعد از اون عذاب وحدان میگیری در واقع از تجربه ات و یا رفتارت راضی نیستی پس عملکردت درست نیستی وقتی حالت خوب نیست داری فرمانی رو که باعث اون عمل شده رو تقویت میکنی و به همین دلیل هست یک سری رفتارها در ما تبدیل به عادت میشن .( اگر از اون دسته چاقها هستی که هم رفتارت و هم افکارت و هم باورت مشکل داره بدون تعارف باید هر سه بخش رو درست کنی تا جسمت هم درست بشه و نمیشه خودت انتخاب کنی نه این بخش رو کاری ندارم حالا میرم سراغ بخش دیگه چون دوست دارم زیاد بخورم به رفتارهای غداییم کاری ندارم نه نمیشه از هماهنگی هر سه بخش در تو لاغری به وجود میاد پس اگاه باش و هر سه بخش رو با هم تغییر بدین تا جسم شما تغییر کنه حالا شاید فردی واقعا در بخش عملی و خوردنهاش خیلی مشکل نداشته باش باید از اون بخش رد بشه و بقیه رو با اون بخش هماهنگ کنه بستگی داره شرایط هر فرد با فرد دیگه در چاقی فرق داره )
یعنی اگر به خودت میگی من پرخوری میکنم یا بعد از خوردن عداب وجدان داری یک زمانی فرمول چاقی در شما شکل گرفته و من علاقه مند شدم به بیشتر خوردن و شما اولین چیزی که از اطرافیان شنیدین این بوده که ادم های چاق پرخوری میکنن و اصلا این حرف در ذهن آدم لاعر نیست و اصلا جسمش به غذا ربطی نداره اما چاقها بر عکس هستن و در ذهن چاق اونها خوردن مسا وی با چاقی جسمی هست (. من بعد از ازدواج و بعد از هر بارداری واقعا چاق شدم چون واقعا شنیده بودم و دیده بودم که افراد در این مواقع چاق میشن و خواهرم رو و اطرافیان رو میدیدم که بعد از ازدواج یا بارداری چاق شدن و به موقع این برنامه ها در ذهن من به اجرا گذاشته شدن و من رو چاق کردن در واقع باید بگم بعد از ازدواج و یا در دوران بارداری خیلی زیاد میخوردمو نتیجه هم که چاقی زیاد برای من بود )
وقتی رژیم میگیری تا ابد موفق نمیشی چون ما فقط میخواییم بخش عمل رو تغییر بدیم و کاری به بخش فکر و فرمولهای ذهنی خودمون نداریم پس،شکست مبخوریم چون میخواد یک سمت ماجرا رو درست کنه و فقط سمت اجرا کننده رو تغییر بده ولی باید سمت دستور دهنده رو تغییر بدیم .(من کسی بودم که بارها عالی رژیم گرفتم و متناسب هم میشدم حتی اخرین بار به وزن ۵۹ کیلو رسیدم از ۱۰۰ کیلو و بقیه دفعات هم در حد ۲۰ کیلو و یا ۱۸ کیلو و یا ۲۵ کیلو کم کردم و متناسب شدم اما چون بی خبر از این مسایل بودم فقط در بخش اجرا کننده و عمل خودم میخواستم تغییر بدم و همیشه شکست میخوردم و دوباره چاق میشدم چون دستورهای مغزی من که عوص نشده بودن و من در نهایت در مقابل اون همه افکار و باورهای چاقی و دستورهای چاقی و تصویرهای چاقی شکست میخوردم و حالا که در این مسیریم بر عکس متوجه میشم هم افکار من هم اعمال من هم باورهای من تا حد قابل ملاحظه ای تغییر کرده اند و نتیجه ی لاغری من هم به اندازه ی همین تغییراتم در من به وجود اومده که در واقع بارها استاد این تغییرات رو برای ما توضیح دادن که در پروسه ی لاغری با ذهن این تغییرات دقیقا بر عکس چاقی هست اول از سطح فکر شروع میشه و بعد به تغییر اعمال میرسه و بعد به تغییر اندام میرسه که همون نقشه ی ذهنی لاغری هست که باید اول به خوبی در ذهن خودمون ترسیمش کنیمو بعد از ایستگاه اول که تغییر افکار هست شروع به حرکت کنیم تا به ایستگاه آخر که تغییر اندام هست برسیم )
هر رفتاری دو بخش داره هم بخش دستور دهنده و هم بخش اجرا کننده و یک بخش دیگه هم هست و اون باور ما نسبت به اون رفتار هست و این تعیین میکنه این رفتار چه نتیجه ای در ما به وجود میاره و این باور و انتطار ما هست که نتیجه رو تعیین میکنه پس خیلیا هستن در اطراف ما که خیلی پرخوری میکنن ولی متناسب هستن شباهتش با ما چیه اونم داره زیاد غدا میخوره و ما هم داریم زیاد غذا میخوریم و هیچ فرقی با هم نداریم هر دو داریم به فرمولی جواب میدیم و پرخوری میکنیم اما چه چیزی متفاوتی بین هر دو وحود داره که باعث چاقی در من میشه اما در اون نمیشه ؟؟؟؟باور ما هست و اون فرد فکر نمیکنه که این غذا باعث چاقی من میشه و کلی افکار غلط در ذهنش نیست اما فرد چاق چون تعریفش از مواد غدایی اشتباه هست که نون و بر نج و فست فود چاق میکنه پس انتطار من از مواد غذایی چاقی بیشتر هست و اما اون فرد متناسب نتیجه اش میشه تناسب اندام و از این افکار نداره و میگه من گرسنه ام و میخوام بخورم ولی فرد چاق هی غداش رو کم کنه لاعر نمیشه چون باور داره با خوردن چاق میشه .(باور بخش بسیار تاثیر گذاری هست در کنار اون دو بخش یعنی نتیجه ی نهایی رو باور من رقم میزنه و اتفاقا چون من خواهر متناسب دارم که بسیار زیبا اندام هست که علاقه به چیپس و پفک هم مثل من داره و وقتی نگاه میکنم به خوردنش میبینم در جمع اونم مثل من همون مقدار چیپس و پفک میخوره ولی با خیال راحت و اما من قبلا که در این مسیر نبودم عداب وجدان داشتم ناراحت میشدم و همش میگفتم چرا خوردم کاش نخورده بود دیگه چاق شدم حتی یه جاهایی بقیه من رو مسخره میکردن که بازم تو غدا خوردی که هی بگی چرا خوردم بابا ول کن خوردی که خوردی دیگه اینقدر نگو و حالا دقیقا بر عکسش رو تا جایی که تونستم دارم عمل میکنم اگر شیرینی با چایی خوردم اگر میلم شد پفک و چیپس خوردم اگر فست فود خوردم یا … میگم این مواد خوردنی همه برای ادامه ی حیات من صروری هستن و نیاز هستن اگر به اندازه نیاز بخورم و درست بخورم و هر وقتم خوردم با حس خوب و لدت خوردم و گفتم نوش جونم اصلا فکر کردن نداره همین افکار من هست که چاقی رو در من به وحود میاره و بارها نشان خودم دادم ببین دخترم یا خواهرم یا همسرم چه راحت و بدون دعدعه میخورن اما انصافا کم میخورن به اندازه نیاز میخورن ولی هر چیزی که بخوان بدون محدودیت میخورن منم با نشون دادن الگو به ذهنم این قضیه رو راحت تر کردم و پذیرفتم ولی هنوزم باید روی باورهام کار کنم که باوحود هر چیزی که میخورم من باید لاعر و متناسب باشم و جسم من به راحتی متناسب میشه اگر افکارم و باورهام و رفتارهام با هم همسو بشن )
فرمول
عملکرد
باور یا انتطار
این سه بخش بسیار مهم هستن در تغییر کردن اما نتیجه ی نهایی رو این اخری تعیین میکنه که فیزیکی هم نیست و نمیبینمش
همه ی ادمها میگن باید کار کنیم تا پول در بیاریم و به خاطر همین دانشگاه میرن و مدرک میگیرین و مشعول کار هم میشه اما باوری میاد وسط که درذهن افراد متفاوت هست و بعضیا میگن با این اوضاع هر چقدر کار کنی به جایی نمیرسی و هر چقدر کار کنی رنگ خوشبختی رو نمیبینی چون باورش نتیجه ی نهایی رو رقم میزنه نه نوع کار و مقدار کار و فرد موفق هم داره کار میکنه و باورهاش موجب موفقیت میشه
هر چه باورها رو تغییر بدیم نتیجه متفاوت میشه مثل استاد .
وقتی فکر با عملکرد و با باور درست هماهنگ بشه نتیجه اش عالی میشه .
مثلا خیلیا میگن چون سنم بالا رفته و سوخت و سازم بدنم کم شده با این افکار یک دفعه فرد اضافه وزن پیدا میکنه چه چیزش تغییر کرده ؟؟؟ باور این فرد تغییر کرده و هر چقدر مراقبت کنه و کمتر بخوره فایده ای نداره و روند جسمش تغییر میکنه (من خودم اواخر رژیمم دو تا باور جدید پیدا کردم که مانع لاعری من شدن اول اینکه کم کاری تیرویید دارم و دوم اینکه یه مشکل هورمونی دارم که بارها از طرف اطرافیان و دکتر متخصص شنیده بودم این داروها و این مشکلات باعث چاقی تو میشه و به محص دریافت این حرفها انگار من نبودم که داشتم وزن کم میکردم یک دفعه روند من بر عکسش شد و استرس و ناراحتی من بیشتر شد اما همیشه از خودم سوال میکردم مگر یه قرص شیمیایی میتونه من رو چاق کنه اگر من زیاد نخورم ؟و هر چقدر کم میخوردم فایده نداشت چون باورهای من خراب شده بود و همون باورهای من نتیجه رو رقم میزد و حالا هی من ورزش سخت میکردم و یا کم خوری شدید میکردم اصلا فایده نداشت هیچ تازه چاقتر هم می شدم چون اون باورهای خراب داشت تاثیر هودش رو میزاشت و نتیجه رو رقم میزد ولی الان اصلا هیچ مانعی ندارم چون اطرافیان من با وجود خوردن این دو قرص بسیار متناسب هستن و من این دو رو باور رو رد کردم و دیگه قبول نمیکنم )
پس درستش چی هست ؟به دنبال پر خوری نباشید رفتار صحیح چی هست حالا اگر فردی پر خوری میکنه و لاعر هست جون باورهاش با ما فرق داره و اما رفتارش صحیح نیست و اگر یه جایی باورش خراب بشه کارش ساخته هست پس به دنبال پر خوری مثل اون نباش چون باورهات خراب شده پس به دنبال اون نباش که رفتارهای غلط یک نفر دیگه رو انجام بدی .(من از وقتی وارد دوره ها شدم بارها گفتم دوست دارم یک متناسب با رفتارهای متناسب و عالی باشم و من این چنین دوست دارم لاغر بشم و این لاغری مد نظر من هست و بارها هم استاد گفتن )
رفتار صحیح مشخصه من هر روز به هر اندازه که نیاز بدنم هست و رضایت دارم میخورم و به اندازه صد سال زندگی میکنم و درستش همین هست درست بخورم و لدت ببرم و زنده باشم پس به سبک شخصی خودت زندگی کن و کاری به کسی نداشته باش پس تو منطقی رفتار کن و لدت ببر و حالت رو خوب کن .(من عاشق این سبکم و من عاشق این مدل خوردنم و این زندگی کردنم و در اوج ارامش و لدت دارم میخورم و زندگی میکنم و هر روز به جسمم فرصت بیشتر میدم تا من رو متناسب کنه و اصلا من عاشق اون قسمت خودم شدم که غذا هست شیرینی هست من نمیتونم بخورم چقدر لدت بخش هست البته همون موقع ممکنه متوجه نشم بعدش که یادم میاد میگم ببین چقدر عالی رفتار کردی بود اما تو نخوردی به این میگن تغییر کردن پس چه بخوایی چه نخواهیی لاغر میشی فروغم )
چاقها فکر میکنن هر چه در اطرافت بود باید بخوری ولی حالا متوجه شدم نه غذا باید بخورم برای نیاز بدنم نه برای اینکه شاد بشم و یا همسرم غدا بخوره و یا بچه ام بخوره این فرد خودش رو نابود میکنه مثل شخصی هست که یک نفر کار میکنه تا همه ی اهالی خونه رو خرجی بده و ساپورت کنه و در نهایت زود از بین میره پس در مورد خوردن هم همین طور هست اگر به خاطر همه بخوری نا بود میشی .(من مدتها هست هر وقت گرسنه بشم غدا میخورم و حتی منتظر همسرم نمیشم چون دیر و زود میاد و زمان اومدنش ثابت نیست پس من میخورم و منتظر نمیشم و هر وقت ایشون هم اومدن براشون غدا میگیریم ولی خودم میل به خوردن ندارم و راحت از کنار میز غذا رد میشم در حالی که قبلا یه عالمه میخوردم مثلا ته دیگ برنج رو میخوردم یا خورشت خالی دو کاسه میخوردم و یا با نون چند لقمه میکشیدیم و میخوردم و …ته بندی میکردم تا همسرم از سر کار بیاد و با ایشون هم بشینم غدا بخورم ولی حالا نمیتونم و اگر هم از روی عادت بخوام موقع جمع کردن سفره نوک بزنم صدایی بلند در ذهنم میاد که نکن تو داری رفتار غلط انجام میدی چون سیری و یا موقع سرخ کردن عدا اگر بخوام نوک بزنم بازم یه صدایی هست که به من هشدار میده و من رو منع میکنه و من با گوش دادن به این صدا کلی تغییر عادت داشتم و موفق بودم و هستم در ریزه خواری نکردن مخصوصا با چالش من این رو نخوردم خیلی اصولی برطرفش کردم )
خوردن باعث چاقی نمیشه این درسته باید عدا بخوری تا زنده بمونی ولی نه اینکه همه چیز در اطرافت رو بخوری باید درست رفتار کنی دلیل نمیشه همه چیز رو بخوری و اگر نخوری بگی نمیشه انکار رژیمم نه ببین چه دوست داری اون رو بخور افراد لاغر همه چیز میخورن ؟؟؟؟(نه والا متناسبهای اطراف مثل دخترم اصلا عدا رو نمیبینن اینقدر میخورن که زنده بمونن واقعا در حد رفع نیاز بدنشون میخورن اما بدون افکار منفی هر وقت هر چی خواستن در هر زمانی میخورن بارها شده دخترم نصف شب مرغ سوخاری خریده خورده یا سیب زمینی مخصوص و یا آیس پک خورده ولی خوب بگو در طول روز خیلی کم خورده یا اصلا خوب نخورده که شاید یه جاهایی اینقدر کم خورده که من تذکر دادم بخور ادیت میشی ولی فارغ از زمان و نکان و نوع غدا میخوره و بسیار متناسب هست و اصلا کاری به غداهای اطرافش،و تعریف و تمجید دیگران نداره در مورد غذا اگر بخواد میخوره اگر نخواد امکان نداره به زور بخوره ) .
اصلا گرسنگی زمانی نیست بگی فلان ساعت
پس فکر و عمل و باور باید همه رو تغییر بدی تا موفق بشی نمیشه یکی رو تغییر ندی فایده نداره .
من به راحتی بعد از یه مدت عملکردم تغییر کرد و دیگه پرخوری نکردم دیگه ریزه خواری نکردم و دیگه عذاب وجدان نداشتم و …. و روی من تاثیر مثبت گداشت .
ترس از خوردن ریشه داره در ذهن افراد چاق پس عجله نکنید و نخوایید اختلال ایجاد کنید
اگاهی به خودت بده و از درون تغیر میکنی و چقدر احساس قدرت پیدا میکنی که خودت تونستی در خودت تغییر ایحادی کنی که سالها بقیه نتونستن در ما تغییر به وجود بیارنولی حالا ما بدون تحمیل کردن داریم لاعر میشیم و این ارزش داره و در ما قدرت به وحود میاره .
خورون ارتباطی با جاقی نداره اما تعریفی که شما از خوردن دارید شما رو چاق میکنه (واقعا من از روز اول که استاد تعهد گرفتن و نوشتم خودم مسول چاقی خودم هستم و حالا مسول لاعری خودمم هستم اونجا احساس قدرت کردم و اونجا که واقعا تغییر در اندامم رو دیدم دیگه به خودم ایمان اوردم و احساس توانمندی کردم که میتونم و ادامه دادم و هنوز م ادامه میدم چون همین برای من ارزش داره و سالها من رفتم متخصص تغدیه و ورفتم باشگاه ولی نمیتونستم وزنم رو ثابت نگه دارم یا متناسب بشم و نتونستم پرخوری نکنم و یا بگم میل ندارم ولی حالا به راحتی همه چیز تغییر کرده )
اگر شما از نحوه ی عملکردت راصی هستی کاری به خوردنت نداشته باش فقط تصویر ذهنیت رو عوض کن کارت درست میشه .ولی اگر از خوردنت ناراضی هستی اول باید این رفتار رو اصلاح کنی و بعد باورهات رو تعییر بده تا موفق بشی و این رژیم نیست اصلا این دوره ها گرسنگی نداره فعالیت نداره اگر از رفتارت ناراصی هستی باید اصلاحش کنی و این ربطی به رژیم نداره ما میخواییم درست رفتار کنیم تا از رفتار خودمون راضی باشیم و عداب وجدان نداشته باشیم حتی در دوره های استاد حتی جاهایی هست که اگر با خوردن خودت مشکل نداری اصلا تمرینات رو انجام نده و بگدر ولی اگر هر روز از خوردنت حالت بد میشه این تجربه تاثیر بد میزاره و هر چقدر فکر کنی فایده نداره با فکر تغییر نمیکنی تجربه ی فکر خیلی قدرتش از تجربه ی عملکرد کمتر هست .
اگر خودت مشکل داری و احساست بد میشه باید درستش کنی اول
باید از آموزش ذهنی استفاده کنی برای اصلا ح افکار و عملکرد و اصلاح باور و هر سه رو هماهنگ کن تا تغییر کنی و هیچ ربطی به رژیم نداره .
هر عملی از فکر شروع میشه و بهش عمل میکنی و در نهایت تجربه ای به دست میاری که با باور شما هماهنگ هست .
من اینجا هستم تا سبک شخصی خودم رو در خوردن و زندگی کردن به دست بیارم .( من قبلا در هسه بخش تا حدودی مشکل داشتم و حالا خیلی بهتر شدم و هنوزم میخوام که بهتر باشم و میدونم بهتر میشم و همچنان ادامه میدم تا انتظارم از خودم این باشه ک من به زودی یه شگفتی ساز میشم و در وزن دلخواهم قرار میگیرم و لذت میبرم )
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوب و پر تلاشم
من خودم در گذشته همیشه میگفتم و باور داشتم زیاد خوردن آدم رو چاق میکنه و کم خوردن آدم رو لاعر میکنه برای همین همیشه فقط و فقط به دنبال رژیم بودم تا بتونم کمتر بخورم و لاعر بشم و همیشه به خودم و اطرافیان میگفتم حتی ورزش هم به تنهایی فایده نداره و لاعر نمیکنه من تا کمتر نخورم هر چقدر هم که ورزش کنم لاغر نمیشم پس اصل ماجرا برای لاغری در ذهن من کمتر خوردن بود حتی زمانی که پزشکان به من گفتن فلان دارو تو رو چاق میکنه و من تا حدود زیادی باور کرده بودم و چاق هم شده بودم اما بارها در ذهنم میگفتم اخه یه قرص میخواد جطور من رو چاق کنه ؟؟مگر من بیشتر بخورم که چاق بشم وگرنه اگر کم بخورم که چاق نمیشم و خلاصه میخوام بگم در ذهن منم در گذشته چاقی =خوررن زیاد بود و لاغری =با کم خوردن بود تازه کنار این فرمول میگفتم باید اون مقدار کم هم از غداهای رژیمی باشه نه هر عدایی که ادم لاغر بشه و برای همین چون این حرفها رو باور کرده بودم تا رژیم نمیگرفتم لاغر نمیشدم و وقتی من در گذشته میدیدم با رژیم میتونم لاغر بشم دیگه اون فکرم تقویت شده بود که من فقط با خورد نهای محدود و رژیمی و کم میتونم وزن متناسبی رو داشته باشم .
من با وجود اینکه در دوره هستم ولی بعضی وقتها بعد از خوردن چون به فشار در بالای شکمم میرسم کمی حالم بد میشه که وای بازم پرخوری کردم چرا ؟؟ انگار رفتارم درست نبوده ولی سریع به خودم میام که بابا حالا یه دو لقمه اصافه که نمیتونه کاری بکنه و حالم رو خوب میکنم و نمیزارم افکار چاقی سراغم بیادو یا قدرت بدم به مواد غدایی و یا همین چند هفته پیش که چندین بار من با فاصله ی کم پفک مینو خریدم و خوردم اما کلی نجوا داشتم که جون پفک خوردی تو چاق میشی خصوصا که همسرم زیاد میگبت بازم شروع کردی دوباره میخوای چاق بشی در حالی که خودم پفک خوردن رو خلاف اموزشهام نمیدونستم ولی چون در ذهن من از گدشته خوردن پفک =چاقی بوده انگار فرمولهای گذشته بالا اومده بودن و اما از وقتی داخل سایت هستم و روی خودم کار میکنم مدتها بود اینطور فکر نمیکردم و به خودم گفتم نه چون حالم خوبه و سبکم بعد از خوردن پس مشکلی نیست اما چون کمی افکلر منفی داشتم که نه تو دفعات زیادی خوردی نباید اینطور بخوری هر بار دلت خواست بخوری و … میخواست من رو از مسیر دور کنه ولی اگاه بودم و به شدت جواب اونها رو میدادم که این چیزها که تو میگی مهم نیست اصلا هزار بار بخورم و بارها بهش،گفتم یادم میاد در دوران مجردی من بازم زیاد به پفک علاقه داشتم و بیشتر اوقات میخوردم و بسیار هم متناسب و لاعر بودم پس اون موقع جریانش چی بوده ؟؟؟و میدیدم که نجواهای منفی من ساکت تر مییشن .
اگر به خودت میگی من پرخوری میکنم و یا بعد از خوردن حالت عذاب وجدان داری چون در ذهن تو از گذشته این هست که پرخوری مساوی با چاقی هست ولی در افراد لاغر اینطور نیست هر چقدر هم پرخوری کنن هیچ وقت به چاقی ربطش نمیدن و این فرمول اصلا در ذهن اونها نیست پس این مساله ریشه دار هست که به مرور باید درستش کنیم .
من الان که در دوره ها هستم خیلی وقتها به اندازه میخورم و راضیم و خیلی وقتها ممکنه چند قاشق بیشتر بخورم که از اون چند قاشق اضافه بر نیازخوردنم راضی نیستم و گاهی وقتها برای اینکه این کار رو دیگه تکرار نکنم خودم رو تنبیه میکنم البته مدتی هست که دیگه تنبیه ام رو انجام ندادم که باید دوباره شروعش کنم تا دوباره به دنبال اضافه بر نیاز برای خوردن نرم و این رو هم بگم تهش ربطش نمیدم به چاقی چون میبینم که واقعا بسیار کمتر میخورم ولی برای اینکه خودم سبکتر باشم و حالم بهتر باشهو سالم تر باشم دوست دارم بهتر رفتار کنم چون میدونم این چند لقمه اصافه تبدیل به بیماری در جسم من میشن پس به خاطر سلامتی خودم دوست دارم بهتر رفتار کنم .
هر رفتار من دو بخش داره بخش اول که دستورش از معز میاد و بخش دوم که با دست و بدنمون انجامش میدیم و حالا قسمت سوم وارد ماجرا میشه که فرق بین چاقها و لاعرها همین هست و اونم باور نسبت به اون رفتار هست و در واقع تعریف ما از رفتار هست که ما رو چاق و یا لاغر میکنه که خیلیها این رو نمیدونن باور من و انتظار من از رفتار هست که من رو چاق میکنه خود من در همین چند شب پیش که چند بار پفک نمکی مینو خوردم نجوا داشتم که دیگه چاق شدی و تموم اما من بارها بهش میگفتم نه بابا الکی نترسونم چطور چاق بشم ؟؟طبق آموزشها که نوع مواد غدایی فرق نداره و بعد هم بارها شده خواهرم و یا دخترم با من همین پفکها رو به همین مقدار خوردن و هیچ چاق که نشدن هیچ تازه لاغر تر هم شدن پس چرا من چاق بشم ؟؟و تازه بهش گفتم همین افکار منفی شما هستین که اگر بهتون پر و بال بدم من رو چاق میکنیین و گرنه از هر لحاظ بخوام به پفک خوردنم نگاه کنم هیچ ایرادی نداره و کار نادرستی نکردم و اصلا ربطی به چاقی من نداره دلم خواسته میلم کشیده به اندازه نیازم خوردم نوش جونم و اصلا زیاده روی نکردم و تازه متناسب تر هم میشم همانطور که دخترم هر شب با من خورد و یا خواهر متناسبم علاقه داره هر از گاهی میخوره حالا چه مقدار و یا دقیقا چند بار نمیدونم ولی میدونم دوست داره و میخوره تازه همسرم و یا دخترم و یا خواهرم کلی چیزهای دیگه میوخرن مثل شیرینی با چایی و دلستر و نوشابه و ماست و و دسر با عذا …. که من علاقه به این کارها ندارم و سالها هست که نمیخو رم چطور اینها من رو لاعر نمیکنن ولی چند بار پفک خوردن سریع چاقم میکنه بابا منفی باف حرف مفت میزنی میخوای بترسونیم من دیگه کلی آگاهی دارم و از این حرفهات نمیترسم و فرکانس چاقی رو با ترسیدن از پفک خوردنم به حهان ارسال نمیکنم که دوباره چاق بشم و در روند تناسبم اختلال ایجاد کنم .
خود دختر متناسبم دیشب من که بیرون بودم چند برش کیک و کاکایو مغز دار چندتا با هم خورده بود در حالی که من از وقتی در دوره ها هستم ذایقم تغییر کرده و میلم به شیرینی خوردن بسیار کم شده اصلا نمیتونم اینقدر شیرینی با هم بخورم و از خوردن شیرینی در مواقع گرسنگی و یا ….خیلی لذت نمیبرم حالا بدمم نمیاد ولی میلم خیلی کم شده در حد یه برش بسیار کوچیک از کیک در صبحانه با شیر میلم میشه همین و خلاصه دختر من اصلا چاق نمیشه در حالی که اگر من بودم در گذشته کلی نجوای منفی میومد سراعم که وای خوردی پس تو چاق میشی و یا به راحتی دخترم آیسپک بزرگ میخوره ( که من دوست ندارم) و هیچ فکر اشتباهی در مورد چاقی نداره نا گفته نماند اگر این چیزها رو بخوره دیگه شام احتمالا نمی خوره حالا شایدم بخوره دقیق یادم نیست ولی بیشتر اوقات دیدم که میگه نمیخوام چون ایسپک خوردم و یا شیرینی خوردم سیر هستم پس چطوره منی که اصلا ایسپک و شیرینی و کاکاییو و دلستر و نوشابه و …خیلی چیزها دوست ندارم و نمیخورم هنوزم از اون چاقترم ولی همسرم و یا دخترم و پسرم که هر چی بخوان بدون نگرانی به اندازه نیازشون میخورن و لاغرن همین دخترم بارها شده شام نخورده و رفته تو رختخواب و بعد با صدای قار قور شکمش،خوابش نبرده اون وقت اخر شب اومده عدا خورده یا شکلاتی بیسکویتی خورده و خوابیده در حالی که من بازم به خاطر سالها رژیم بودن عادت کردم به شام زود خوردن و از اخر وقت غدا خوردن بدم میاد و اصلا این اواخر که در سایتم اصلا همچین کاری نکردم و میلم نکشیده و نخواستم ولی بازم من چاقتر از دخترم هستم چون دخترم فکر بد نداره که این رفتار من باعث چاقی من میشه فکرش،این نیست که من نمیتونم خودم رو کنترل کنم فکرش این نیست که عذاها میتونن من رو چاق کنن کلی از این افکار که در ذهن افراد چاق هست در ذهن افراد لاغر نیست به همین دلیل این مدل خوردنشون باعث چاقیشون نمیشه اما فردی که چاقه چون تعریفش از مواد عدایی اشتباه که نون و برنج و روغن و فست فود و هله و هوله و بستنی و شیرینی و شکلات و … چاق میکنه و صدها تعریف از مو اد غدایی در ذهن ما هست نتیجه اش،میشه چاقی بیشتر و اما فرد متناسب با وجود اینکه بیشتز از ما میخوره نتیجه اش میشه تناسب اندام و همینجا باید اعتراف کنم که من در چند شب پیش که پفک خوردم و کلی نجوا داشتم و به هر شکلی بود من با اون نجواهای منفی مبارزه میکردم اما تا حدودی هم ترسیدم که نکنه حالا من این همه خوردم چاق بشم دوباره میگفتم نه اخه طبق این اموزشها امکان نداره و … خلاصه کلی با خودم درگیر بودم و سعی میکردم خودم رو اروم کنم و واقعا در این مدت بودن در سایت من اینطور هیچ وقت پفک نخورده بودم چون دوست نداشتم و میلم نمیکشید حالا یه حاهایی هم خورده بودم اما هر از گاهی اگر میلم میشد میخوردم ولی این دفعه نه در طی دو هفته فکر کنم ۵ بار خوردم این منفی باف سو استفاده کرد و میخواست من رو بترسونه ولی امیدوارم با این نگاهم که هی جواب منفی باف رو دادم تا در من ترس ایحاد نکنه کارم به خوبی جلو بره و اگر هم گاهی ترسیدم و ترس به دلم افتاده خیلی کم بوده و سریع به ذهنم الگو نشون دادم بابا همسرم و دخترم هم خوردن پس چرا اونها چاق نمیشن ولی من چاق بشم این چه قانونیه ؟؟و قبولش نکردم و درواقع نزاشتم بیشتر در ذهنم این ترس لونه کنه و خدا کنه در روند جسمم اختلال ایحاد نکرده باشم و تمام این ترسها و افکار به خاطر تعریفهای نادرست از مواد غدایی هست که سالها هست در ذهن من وجود دارن و مدتها بود به لطف اموزشها کمرنگ شده بودن اما این چند وقته دوباره اون فرمولهای گدشته بالا اومدن و اما به تتهایی دارم اونها رو شکست میدم .
پس سه موضوع هست
فرمول
عملکرد
انتطار شما و باوز شما از عملکردتون
و اما نتیجه رو این آخری رقم میزنه .
متناسب و چاق هر دو میخورن ولی چطوره که یکی چاقه و یکی لاغر دقیقا مثل دو فرد که از صبح تا شب کار میکنن ولی چطوره یکی اوضاعش خیلی خوبه و یکی اوضاع خوبی نداره چون تعریفهاشون و انتظارشون و یا باورهاشون فرق دارن .
خود استادکسی هست که هم دوران چاقی رو تجربه کرده و هم لاغری و الان خیلی بیشتر میخوره و لاغرتر هست چون این تعریفهاش فرق کرده خود من هم دقیقا قبل از ورودم به سایت و بعد از ورودم به سایت خوردنم خیلی فرق داره حالا هر چی که بخوام میخورم بدون محدودیت غدایی و یا زمانی که وای شام نباید بخورم سبک بخورم نه خیر خیلی راحت تر فست فود و هر چیزی بخوام به راحتی میخورم و حتی بارها خوراکی مورر علاقم رو به اندازه میخورم مثل اجیل که خیلی دوست دارم و یا چیپس و پفک بارها بوده خوردم و یا و خواستم خریدم و خوردم و یا فست فود به راحتی در هر زمانی میخورم و انصافا حالا لاعر تر هستم چون منم باورهام تعییر کرده ولی نه هنوز صد درد صد و دقیقا با رفتار هفته ی پیشم متوجه این قضیه شدم ولی با کار کردن روی خودم بازم نتایج خوبی خواهم گرفت در حالی که قبلا خیلی کمتر میخوردم اما نتیجه نمیداد وقتی باور ما با رفتارهاو عملکرد ما همسو بشه نتیجه عالی میشه .
منم دقیقا فردی رو میشناسم که سالها در وزن بسیار نرمالی به سر میبرده و اما از وقتی که وارد سن چهل سالگی شده که نزدیک به دوران خاصی برای خانمها هست کلی باورهای غلط داره که سوخت و ساز من پایین اموده به خاطر سنم و وزن بسیار بالایی رو داره تجربه میکنه و بارها میگه من تا چند سال پیش،نمیدونستم چاقی چیه و همیشه در وزن ثابت ۶۷ کیلو بودم و حالا دایم در رژیم و خوردن کم هستم ولی چاقتر میشم چرا اینطوره ؟؟ چون باورش تغییر کرده و قطعا چاقی رو تجربه خواهد کرد اصلا خودمن چون بارها دکتر به من گفت فلانی چون داروی کم کاری تیرویید و هورمونی میخوری مواطب باش،اینها چاق کننده هستن و چون من باورم تغییر کرد روند جسمم من تغییر کرد و چاقتر شدم .
من به دنبال پرخوریهای افراد متناسب نیستم که چرا اون اینطور هست پس منم باید زیاد بخورم نه اون فرد باورهاش،درسته و به چاقی فکر نمیکنه و نگاهش،به غدا متفاوته نتیجه اش تناسب اندام هست ولی این فرد رفتارش درست نیست و اگر در جایی باورهاش،خراب بشن این فرد دیگه کارش،ساختس پس من به دنبال رفتارهای صحیح هستم و من نمیتونم مثل اون فرد متناسب رفتار کنم چون باورهام دیگه خراب شدن و اگر خیلی خوب روی خودم کار کنم بازم نمیتونم مثل اون فرد فکر کنم پس من نباید به دنبال رفتارهای اشتباه بقیه باشم من باید سبک شخصی خودم رو داشته باشم و باید بگم رفتار صحیح چی هست ؟رفتار صحیح اینه که من هر روز به هر اندازه که نیاز بدنم هست میخورم و زندگی میکنم و درستش،این هست و این میشه رفتار صحیح و در کار کردن هم همینطور هست باید طوری کار کنم که خسته نشم و زندگی بکنم این میشه اداب صحیح شغل من باید منطقی کار کنم و یه در امد منطقی داشته باشیم .
من به هر اندازه که میلم بشه و نیازم باشه از همه چیز میخورم و این منطق خوردن من هست
من نباید عدا بخورم که فلانی خوشحال بشه
من نباید عدا بخورم که بچه ام غدا بخوره
من نباید عذا بخورم که اسراف نشه
من نباید غدا بخورم چون حجمش زیاده
و ….این کارها باعث نابودی من میشن
آخه من به خاطر چند نفر باید بخورم ؟؟؟؟ مثلا رفتم مهمانی و بعد بگم من به خاطر تعارفهای همسرم نخورم نه نمیشه و یا رفتم رستوران خودم غدا سفارش دادم حالا نخورم نه نمیشه در واقع تو میخوای به جای همه بخوری و چاقی نتیحه اش میشه .
خوردن باعث چاقی نمیشه این حرف درسته ادمهای چاق فکر میکنن یا باید هیچ چیز نخورن که لاغر بشن یا باید همه چیز بخورن نه بابا اینجور نیست ما باید درست رفتار کنیم و این درست رفتار کردن برای افراد مختلف متفاوت هست شاید من بخوام یه سری چیزها بخورم که تو نخواهی بخوری و دلیل نمیشه مثل هم بخوریم .قرار نیست هر خوراکی رو در اطرافت دیدی اون رو بخوری و اگر نخوری فکر کنی رژیم هستی ؟؟؟مگه ادمهای لاغر اینجوری هستن ؟؟
خوردن تو هیچ ربطی به زمان خاصی و مقدار خاصی و نوع خاصی از مواد غدایی نداره
پس اگر فکر و عمل و باور همسو باشه تو موفق میشی ولی اگر یکی همسو نباشه تو شکست میخوری پس اگر در دوره ها استاد روی عمل خوردن تو تمرکز میکنه میخواد عملکرد رو همسو با باور و فکر تو بکنه و اصلا قصدش رژیم نیست میخواد در من احساس خوب ایجاد کنه و احساس توانایی کنم و فرمولهای جدید در من به وجود بیاره و روی ذهنم تاثیر مثبت بزاره .
ترس از خوررن ریشه داره و کار میبره عجله نکنید دقیقا استاد این حرف رو با تمام وجودم در این دو هفته که خیلی پفک خوردم حس کردم و واقعا کار میبره باوجود اینکه خیلی بهتر شدم و بسیار راحت تر فست فود و شام و مواد غدایی رو مصرف میکنم ولی بازم باید بهتر روی خودم کار کنم و تازه متوجه شدم چقدر این رفتارها عمیق و ریشه ای هستن .
موضوع خوردن ارتباطی با چاقی نداره اما تعریفی که شما از خوردن داری داره شما رو چاق میکنه و بخشی اش هم مربوط به رفتاد شما هست که باید اون رو هم درست کنید و نمیشه بگی نه من دست به خوردنم نمیزنم .
نه بابا شروع کن و خودت رو اصلاح کن همه چیز درست میشه و اصلا اینجا در این روش تناسب هیچ ارتباطی به گرسنگی و فعالیت زیاد نداره .
خوردن ربطی به چاقی نداره ولی اگر من از رفتار عدایی ام راضی هستم این خیلی عالی هست و من دیگه نیاز به انجام تمرینات اون بخش ندارم ولی اگر رفتار عدایی من نادرست هست و هر روز حالم رو بد میکنه باید ابن قسمت از خودم رو درست کنم تا با افکار درستم هسمو بشم و نتیجه برای من عالی بشه وگرنه تجسم و افکار درست به تنهایی که فایده ندادن و یا فقط باور خوب داشتن که فایده نداره این ها کنار هم عالی هستن و غوعا میکنن.
ارتباط ذهن عملکرد و باور رو خوب درک کن هر فرمول مغری از فکر شروع میشه دستورش و بعد من به اون عمل میکنم و بعد اون تاثیر میزاره روی فکر اصلیش .
من باید به سبک خودم غدا بخورم نه گشنگی بکشم نه زیاد غدا بخورم .
دقیقا این فایل به جا بود برای منی که یه مدت درگیر افکاری شدم که تا به حال که در سایت بودم نداشتم این فایل عالی بود واینقدر این افکار قوی بودن و میخواستن درردل من ترس بندازن و من رو اذیت کنن که نگو و من با تمام قوای خودم با اونها جنگیدم و امیدوارم و مطعنم که در روند جسمم به سمت تناسب اختلال ایجاد نکرده باشم و بازم بدنم عالی به کار خودش انجام بده.