0

گام ۳۵: بر علیه خود شاهد چاقی جمع نکنید!

بر علیه چاقی خود
اندازه متن

35 سال از زندگی من با چاقی گذشت. در این مدت بارها از روش های مختلف برای لاغر شدن اقدام کردم اما نتیجه نمی گرفتم.

همه اطرافیانم علاوه بر اینکه می دیدند من چاق هستم، می دانستند که چه تلاشی برای لاغر شدن انجام می دهم و نتیجه نمی گیرم.

من برای همه درباره چاق بودنم و لاغر نشدنم توضیح می دادم و نمی دانستم در حال جمع کردن شاهد چاقی بر علیه خود بودم.

شاهد بر علیه خود یعنی چه؟

کلمه شاهد در فرهنگ لغت به معنی گواهی دهنده، ناظر و مشاهده کننده آورده شده است.

در دستگاه قضایی شاهد و شهادت عبارت است از اظهارات اشخاص خارج از دعوی که امر مورد اختلاف را دیده یا شنیده یا شخصاً از آن آگاه شده‌اند.

بنابراین شاهد نقش تاثیرگذاری در صدور حکم به نفع طرفی است که شاهد بیشتر یا مستندتری داشته باشد.

بسیار از ما درباره خودمان تعریف هایی داریم و برای تعریف های خود شاهدانی جمع کرده ایم.

بعضی ها خودشان را بدشانس می دانند، برخی خود را تنبل می دانند، برخی خود را کم هوش و حواس می دانند و خلاصه هر فردی درباره خود تعریف یا تعریف هایی دارد که نشانه ویژگی خاصی در اوست.

نکته قابل توجه این است که ما این ویژگی ها را نه تنها درباره خود پذیرفته ایم بلکه به دفعات با دیگران درباره آنها صحبت کرده ایم.

در گفتگو با دوستان و آشنایان بارها درباره ویژگی های خود که معمولا نشات گرفته از ضعف و ناتوانی خودمان است صحبت کرده ایم و به اطلاع همه رسانده ایم که چه ضعف هایی داریم.

این رفتار یکی از مخرب ترین عادت هایی است که فردی می تواند بر علیه خود داشته باشد و منشاء بسیاری از اتفاقات در زندگی ما این است که بر علیه خود شاهد جمع کرده ایم.

شاهد بر علیه خود

تاثیر شاهد بر شرایط زندگی

وقتی ما به وضوح درباره خودمان توصیفاتی داریم و آن را برای دیگران بازگو می کنیم در واقع داریم در جهان برای ویژگی خودمان شاهد پیدا می کنیم و متاسفانه سیستم جهان به این شکل است که بر اساس شواهدی که در مورد ویژگی های شما وجود دارد در هر زمینه ای اتفاقات و جریانات را وارد زندگی شما می کند.

دلیل عملکرد سیستم جهان هستی در پاسخ دادن به شاهدان این است که هرچه شاهدان بیشتری برای ویژگی های خود داشته باشید در واقع باور شما نسبت به آنچه درباره اش شاهد جمع کرده اید بیشتر می باشد. و سیستم جهان هستی به باور شما درباره خودتان واکنش نشان می دهد.

یکی از راهکارهای بررسی قدرت باورهای ذهنی این است که ببینید چه میزان شاهد درباره باورتان دارید. هرچه شاهدهای باورهای شما بیشتر باشند آن باور را بر علیه خود فعال می کنید.

اگر شما باور دارید آدم بدشانسی هستید، میزان عقیده شما به این باور را می توانید با دفعات گفتن این ویژگی خود به دیگران مورد بررسی قرار دهید.

هربار که شما به دیگران گفته باشید انسان بدشانسی هستید شما یک نفر دیگر بر علیه خود به شاهدان بدشانس بودنتان اضافه کرده اید.

تصور کنید برای بدشانس بودن خود صد نفر شاهد داشته باشید. به نظر شما جهان هستی باید با شما چه برخوردی داشته باشد؟!

صد نفر شاهد بر علیه خود برای بدشانس بودنتان در زندگی دارید درحالی که حتی یک نفر شاهد برای خوش شانس بودنتان در زندگی ندارید.

بنابراین طبیعی است که اتفاقات و شرایطی را در جهان به سمت خود جذب و تجربه کنید که مطابق با نظر شاهدانی که بر علیه خود جمع کرده اید باشد.

بسیاری از افراد از جمله خودم در گذشته از این موضوع بسیار مهم اطلاع نداشته و به سادگی درباره ویژگی ها و خصوصیاتی که آنها را پذیرفته ایم برای دیگران توضیح داده و کلی شاهد بر علیه خود جمع کرده ایم.

به دلیل تکرار کردن آن خصوصیات با خودمان و همچنین گفتن آن به دیگران انتظار تجربه کردن بارها و بارهای آن ویژگی ها را در زندگی داریم. به شکلی که باور کرده ایم خداوند سرنوشت ما را به این شکل رقم زده است.

درصورتی که خداوند در تعیین اتفاقات و شرایط زندگی ما نقش تصمیم گیرنده یا تعیین کننده از قبل ندارد بلکه این ما هستیم که با انتخاب ویژگی ها و خصوصیات درباره خود و پیدا کردن تعداد زیادی شاهد بر علیه خود د سبب شده ایم که جهان یا خداوند پاسخ آن افکار و شاهدان را به شکل اتفاقات و شرایط مختلف اما همسو با آن ویژگی ها وارد زندگی ما کند.

شرایطی که وقتی وارد زندگی ما می شوند نه تنها برای خودمان بلکه برای همه شاهدانی که بر علیه خود جمع کرده ایم کاملا صحیح و منطقی می باشد چرا که از قبل بارها درباره وقوع این شرایط به دیگران اطلاع رسانی کرده ایم.

چند نفر شاهد چاقی بر علیه خود دارید؟

در مورد چاق بودن نیز متاسفانه همه افراد این اشتباه را مرتکب شده اند که بارها درباره چاقی و همچنین درباره لاغر نشدن خود بارها با خود و دیگران صحبت کرده اند.

به خاطر دارم هر وقت فردی درباره چاقی من صحبت می کرد من بیشتر از آنچه او درباره چاقی من گفته بود درباره چاق بودنم و تلاش برای لاغر شدن و شکست خوردن هایم صحبت می کردم.

دلیل صحبت کردن من درباره چاقی و لاغر نشدنم این بود تا به دیگران اثبات کنم که چاقی من دست خودم نیست و من آدم بی اراده و بی خیالی نیستم و بارها تلاش کرده ام که لاغر شوم اما فایده ندارد.

بارها به دیگران گفته بودم که هرچه تلاش می کنم لاغر شوم فایده ندارد اما بدون هیچ گونه تلاشی چاق می شوم.

درباره اینکه همیشه در حال رژیم گرفتن هستم و هر روز مقداری ورزش می کنم یا پیاده به دبیرستان می روم و بر می گردم توضیح می دادم و سعی می کردم به دیگران ثابت کنم هیچ کدام از این کارها فایده ندارد و من لاغر بشو نیستم.

از آنجایی که افکار و رفتارهای افراد چاق شباهت بسیاری به هم دارد می دانم که شما دوست عزیزی که در حال خواندن این نوشته هستی به طریق مختلف برای چاق بودن و لاغر نشدن بر علیه خود شاهد جمع کرده اید.

تصور کنید علاوه بر خودم صد نفر می دانستند که رضا لاغر شدنی نیست.

در این شرایط چه میزان انرژی منفی درباره لاغر نشدنم به جهان هستی ارسال می شود.

هربار که قصد می کردم دوباره برای لاغر شدن رژیم بگیرم علاوه بر خودم صد نفر دیگر هم می دانستند فایده ندارد و رضا لاغر شدنی نیست.

این رفتار اشتباه من که بر علیه خود شاهد جمع کرده بودم سبب شده بود که به صورت عمیق باور کنم من لاغر بشو نیستم.

وقتی عقیده شما این باشد که لاغر شدنی نیستید دیگر اهمیتی ندارد چه میزان برای لاغر شدن تلاش می کنید یا چه هزینه هایی پرداخت می کنید.

شما هرگز لاغر نخواهید شد.

لاغری با ذهن و حذف شاهدها

اکنون که در مسیر لاغری با ذهن هستید باید ذهن خود را از انبوه فرمول هایی که باعث می شوند بر علیه خود شاهد جمع کنید، خالی کنید تا به مرور با ایجاد کردن فرمول های صحیح شاهدانی برای لاغر شدن خود پیدا کنید.

طبیعی است که اگر شما چند وقتی است وارد مسیر لاغری با ذهن شده اید همچنان شاهدانی که قبلا بر علیه خود جمع کرده اید با دیدن شما یادآوری می کنند که چاق تر شده اید یا چرا لاغر نشده اید.

این حرف آنها بر اساس شهادتی است که از قبل درباره چاق بودن و لاغر نشدن شما داده اند.

نگران صحبت های شاهدان چاقی و لاغر نشدن خود نباشید. خودتان ناآگاهانه قبلا آنها را بر علیه خود جمع کرده اید.

در بسیاری از نوشته های اعضای سایت می خوانم که چند وقتی است در مسیر لاغری با ذهن هستند اما فلان دوست یا اقوام که پس از مدتی او را ملاقات کرده ام به چاق تر شدنم اشاره کرده است و شنیدن این حرف باعث ناراحتی و ناامیدی و در واقع لیز خوردن او در مسیر لاغری با ذهن شده است.

اگر بدانید همه افرادی که به شما درباره چاق شدنتان صحبت می کنند شاهدانی هستند که قبلا خودتان آنها را بر علیه خود جمع کرده اید دیگر از گفته های آنها ناراحت نمی شوید.

من زمانی که به این موضوع پی بردم به این نتیجه رسیدم که بارها شده افراد غریبه مرا دیده اند اما درباره چاقی من صحبتی نکرده اند. چرا همیشه افرادی که با من آشنایی دارند درباره چاقی من صحبت می کنند؟

دلیلش این است که من برای آنها درباره چاقی خودم و لاغر نشدنم صحبت کرده ام.

انواع شاهد جمع کردن

هر زمان درحال صحبت کردن درباره چاقی بودن یا لاغر نشدن خود هستید در حال جمع کردن شاهد بر علیه خود هستید. صحبت کردن درباره خود به دوصورت انجام شده است.

۱- گفتگوی زبانی

۱- مرور افکار در ذهن

در گفتگوی زبانی شما به طور مستقیم درباره چاقی خود و لاغر نشدن تان با دیگران صحبت کرده و بر علیه خود شاهد جمع کرده اید.

در مرور افکار به این شکل است که زمانی که شما به دیدگاه و نظر دیگران درباره چاقی خود فکر می کنید به صورت ذهنی در حال ارسال اطلاعات درباره چاقی خود به ذهن فرد مورد نظر هستید و به صورت نامحسوس بر علیه خود شاهد جمع می کنید.

زمانی که شما قبل از حضور در مهمانی یا روبرو شدن با افراد به نظر آنها درباره چاقی خود فکر می کنید یا از چاق بودن خود احساس بدی پیدا می کنید در حال ارسال فرکانس چاقی به ذهن دیگران هستید.

به خاطر دارم در ایامی که به خواستگاری می رفتم بارها به دلیل چاق بودنم مراسم خواستگاری به سرانجام نمی رسید.

بارها می شنیدم که آنها می گفتند: همه چیز خانوادگی شما مورد تایید است اما به خاطر چاق بودن داماد نمی توانند درخواست ما را بپذیرند.

زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم به یاد آوردم که در تمام مواردی که من برای ازدواج کردن به خواستگاری می رفتم صدها بار قبل از خواستگاری به چاق بودنم فکر می کردم و نگران به هم خوردن مراسم خواستگاری بودم.

در تمام آن لحظات من در حال ارسال فرکانس چاقی و رقم زدن طریق شکل گیری مراسم خواستگاری بودم.

پس از آنکه بارها مراسم خواستگاری به علت چاق بودن من بهم خورد تصمیم گرفتم هر طور شده مقداری لاغر شوم.

یکی از دوستانم که متناسب بود و رابطه صمیمی با هم داشتیم مسئول لاغر کردن من شد و مراقب اجرای برنامه لاغری من بود.

در مدت دو ماه با رعایت رژیم غذایی و هر روز ورزش کردن مقداری کاهش وزن داشتم و حدود دو سایز از اندازه لباس هایم کم شد.

مقدار کم شده باعث متناسب شدن من نشد اما احساس من را تغییر داد و من خودم را لاغر شده می دانستم و به مقدار قابل توجهی از ترس و نگرانی های من کم شد.

و نکته جالب توجه اینکه دقیقا خواستگاری بعدی شرایط به شکل متفاوتی رقم خورد.

من از نظر خودم لاغر شده بودم اما در واقع به نسبت افراد متناسب هنوز مقدار زیادی اضافه وزن داشتم.

اما جهان هستی به نگاه و احساس من نسبت به خودم پاسخ می دهد نه بر اساس مقدار اضافه وزن و سایزی که من دارم.

به دلیل اهمیت بسیار زیاد این موضوع ترجیح دادم به صورت یک فایل تصویری درباره این موضوع مهم با شما دوستان عزیز صحبت کنم.

امیدوارم این آگاهی را با دقت مورد استفاده قرار دهید و تصمیم قاطع بگیرید بر اساس گفته های این فایل آموزشی در زندگی عمل کنید و شرایط بسیار متفاوتی را برای خود رقم بزنید.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای درک بهتر این جلسه آموزشی ابتدا محتوایی نوشتاری را مطالعه کنید. سپس ویدیوی آموزشی را ببینید و سپس به سوالات مطرح شده به شکل انشایی در بخش نظرات این جلسه پاسخ دهید.

  • در گذشته چقدر درباره چاقی خود با دیگران صحبت کرده و بر علیه خود شاهد جمع کرده اید؟
  • به نظر شما صحبت کردن درباره چاقی چه تاثیری بر احساس و نتیجه چاقی شما داشته است.
  • درباره چه ویژگی های خودتان با دیگران صحبت کرده و بر علیه خود شاهد جمع کرده اید؟
  • تاثیر صحبت کردن درباره ویژگی های خود در سایر جنبه های زندگی تان چه بوده است؟
  • برای لاغر شدن چرا اهمیت دارد صحبت کردن درباره چاقی و لاغر نشدن را متوقف کنید؟
  • به منظور جمع کردن شاهد برای توانایی های خودتان لیستی از ویژگی های عالی و توانمندی های خودتان بنویسید؟
  • برای لاغر شدن تان باید شاهد جمع آوری کنید و سرزمین لاغرها بهترین مکان برای شاهد پیدا کردن است. بنابراین درباره توانایی خود در لاغر شدن و تصمیم برای لاغر شدن از طریق آموزش های لاغری با ذهن شرح دهید تا هم مسیران شما شاهد لاغری شما باشند.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.45 از 65 رای

https://tanasobefekri.net/?p=14731
170 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1398/10/16 18:56
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 375 کلمه

      سلام به استاد عالیمون ودوستان خوبم
      از برچسب هایی که بهم زدن از بچگی نگم براتون که یه تومار دارم سال ها حمل میکنم با خودم ولی از همشون وحشتناکتر این بود که تا چند سال پیش هم بهم میگفتن مغز حلزونی مغز فندقی? مخصوصا وقتی تو جمع غریبه ها بهم میگفتن ,حالم بدتر میشد وجمله من نمیتوانم از بچگی تو ذهن من نقش بست از بس بابام با لفظ چولاق بشی دختر که هیچ کاریو نمیتونی انجام بدی منو خطاب کرد وهنوزم میخوام یکار کوچیکم انجام بدم ,فریده تو که نمیتونی جلوتر از من میره و نجواهای منفی شروع میشه وخدا نکنه کسی بخواد ازم یه انتقاد کوچیک بکنه تمام اون خاطرات مثل پتک توی سرم میخوره که ببین فریده تو واقعا احمق بودی که خانواده تم فهمیده بودن,اگر بخوام بگم که چقدر الفاظ مختلف شنیدم وقبولشون کردم و شاهدای زیادی دارم واسه صفت های ناراحت کننده میتونم چندین صفحه بنویسم ولی نمیخوام به ناخواسته ها توجه کنم,
      منم تعهد میدم که بتونم این آموزه هارو در عمل و در زندگیم انجامشون بدم,اتفاقا امروز مهمون داشتم و از اونجاییکه قبلا عادت داشتم که اگر ازم تعریف کنن هول کنم و خودمو لایقش ندونم ,وقتی شروع کردن از تغییرات من گفتن نذاشتم ذهنم مثل قبل عمل کنه ,خیلی محکم گوش میدادم وخودمو تایید میکردم واز توانایی های خودم صحبت میکردم ,اصلا اجازه نمیدادم که مثل قبل بگم ,آره منکه تو اینکار ضعیفم, منکه فراموشی دارم,منکه یچیزیو دیر یاد میگیرم,منکه نمیتونم اینکارو انجام بدم ووووووو
      و اجازه ندادم بازم منفی بافم منو بکوبه و خیلی مقتدر فقط از توانایی هام گفتم ,احساسم خیلی خوب میشد ,احساس قدرت میکردم و واقعا میخوام از این به بعد یک فریده جدید با ورژن بهتر وعالیتر وقویتر ارائه بدم,اگر میخوام به امکانات جدید وعالیتر برسم باید بیس وپایه خودمو تمیز و قوی وارزشمند وسالم وشاد وکلا یه شخصیت جدیدی بسازم ,باید ظرفمو بزرگتر کنم
      اینکه سال ها با الفاظ والقاب مختلف عادت کردیم و شکل همون صفت ها شدیم ,چه انتظاری داریم که جهان موقعیت های عالی واسمون بذاره,مثل اینه که تو مزرعه گندم بکاریم وانتظار موز داشته باشیم
      منم میخوام یه فریده دیگه از خودم بسازم مثل چیزی که خودم دوست ندارم نه مدلی که خانواده وجامعه ومدرسه ساخت وحتما مصمم ومحکم در این جاده قشنگ شروع میکنم
      ممنون از آموزش عالیتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار faridehhasani5455
        1398/10/17 00:32
        مدت عضویت: 1821 روز
        امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
        محتوای دیدگاه: 31 کلمه

        با اینهمه آموزشای ناب شما, باید بتونیم مسیر درست و راحتر بشناسیم وقدم بذاریم, باید در عمل از این آگاهی ها استفاده کرد
        خوشحالم وسپاسگذار از خداوند از بودن در این مسیر

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/01/27 17:06
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 736 کلمه

      روز ۵۴تکرار
      سلام به همه
      ۴ماه پیش که وارد سایت شدم ۱بار این فایلو گوش دادم وکامنت هم گذاشتم ولی با گوش دادن مجدد اگاهی های دیگه واسم روشن شد دلم خواست بازم بنویسم
      برچسب های زیادی اول دیگران بهم زدن وبعد خودم بیشتر وبیشتر ادامه دادم البته که تو این دوره داریم یاد میگیریم مسئولیت تمام کاستی های خودمونو بعهده بگیریم
      برچسب احساس ناتوانی در همه جنبه ها که خیلی زندگی منو سخت کرد،برچسب نادانی،بی عرضگی،احمق بودن،ساده بودن،مخ حلزونی،بی عقل،بی اعتماد بنفس،چاق،زشت،بی ریخت وشلخته ،تنبل ،کثیف،بدتیپ،نیرز،بی ارزش،بی لیاقت که به وفور شنیدم،سر به هوا،شکمو،نچسب و خیلی موارد دیگه که زیاد میشه بخوام بنویسم
      دیشب داشتم فکر میکردم با خودم که ،فریده تو اگر فقط بخوایی عوارض چاق شدنتو تو زندگیت بسنجی ،خیلی موارد هست که باعث شده تو درجا بزنی ،اونم فقط تو جنبه چاقی،حالا جنبه مالی هست،حنبه عاطفی هست،روابط،زندگی
      مثلا
      من از ۱۰سالگی که با سرزنش های شدید پدرم روبرو شدم برای چاقیم وهمینطور مادرم ودیگران و رفتن توی رژیم شام نخوردن که از طرف پدرم برام تعیین شده بود،یعنی من از ۱۰سالگی داشتم فرکانس وارتعاش ناراحتی،زجر،بی اعتمادبنفسی،بی عزت نفسی،احساس زشت بودن،احساس دوست نداشتنی بودن،خواستنی نبودن،ترس از خوردن وچاقتر شدن ،نگرانی،استرسو به جهان میفرستادم،جهان هم همتراز اون احساسات را برای من ارسال میکرده،یعنی چاقی بیشتر،احساسات منفی بیشتر تو هر زمینه ای،عزت نفس پایین،اعتماد بنفس ضعیف،ترس ونگرانی ووووووووووو
      خب منم هر لحظه فقط بدیها ومنفی هارو از همون سن جذب کردم،وقتی ۱۶ساله بودم وبه یک ازدواج اشتباه تن دادم هم از بی عزت نفسیم بود که نتونستم یه آدم بهتر از خودم جذب کنم،یعنی تو فرکانس اون آدم ها نبودم،وهمینطور تو تمام قسمتهای زندگیم جذب های بدی داشتم ،بقول استاد زمین من حاصلخیز نبود پر بود از علف های هرز،جایی نبوده واسه کاشت بذر جدید ،من با همون احساس چاقی وعواقبش ،برنامه ریزی شده بودم
      حالا تو تمام اون مدت که رژیم گرفتم و ورزش کردم ،داشتم تلاش میکردم لاغر بشم،توی تمام مدت رژیمم ترس از خوردن ونخوردن داشتم،ترس از اینکه نکنه لاغر نشم،وقتی هم که لاغرتر میشدم مدام ترس ونگرانی اینو داشتم که نکنه چاقتر بشم ،پس بازم احساسات شک و دو دلیو ترس همراه من بوده واین داستان ادامه داشت تا ۴ماه پیش،یعنی من ۳۴سال توی ترس واضطراب زندگی کردم ومدام داشتم انعکاس منفی به جهان میفرستادم،با اینهمه ارتعاش منفی ،من چطور انتظار داشتم که زندگیم تو تمام جنبه هاش خوب باشه،همینم که الان هستم باید خدارو شکر کنم که تونستم تا حدودی زندگیمو حفظ کنم

      از ۴ماه پیش که هدایت شدم به دوره و شروع کردم به گوش دادن فایلها وانجام تمرینات ویواش یواش که تمرینات وارد زندگی عملی من شد مدل روحی و ذهنی و احساسی من تغییر کرد
      اولین پازلی که توی وجودم ساخته شد و من نفس کشیدم بعد از ۳۴سال ،این بود که تمام زجرها تموم شد و افتادم تو راه صحیح وهمین آگاهی خیال منو راحت کرد
      دومین موضوع،اینکه ترمز چاقتر شدن من زده شد وباعث شد ترس بزرگی از جسم وذهن وروح من ریخته بشه
      سومین،،ترس از خوردن نخوردن ریخته شد
      چهارم،،آرامش آرامش که خیلی مهمه
      پنجم،،احساس خوشحالی وشادی ولذت
      ششم،احساس اعتمادبنفس
      هفتم،،احساس عزت نفس
      هشتم،،استفاده این تمرینات در تمام جنبه های زندگیم
      نهم،،ومهم ترینش،،،،،بدنم شروع کرد به کم کردن سایز
      اونم بعد از ۲ماه ونیم ،اونم در زمانیکه من تو سفر۲۱روزه طولانیم بودم ،تو هتل های یوآل،همش تو پرواز های طولانی،تو خوراکی های متنوع وخوشرنگ ،یعنی محل استیبلی نداشتم نه برای فایل گوش دادن نه محل مناسبی بود برای انجام تمرینات،بلخره وقتی تو سفری ،راحت نیستی،همش تو جمعی وبیرون وگردشی
      ولی من تمریناتمو انجام میدادم و ۲روز آخر سفرم دیدم بدنم یه ریزش چشمگیر داشت مخصوصا در قسمت پاهام،،خیلی خوشحال شدم،اومدم خونه بچه هام میگفتن چقدر لاغر شدی

      اینارو توضیح دادم که بگم از ۴ماه پیش تا حالا من دارم برعکس سالهای پیش ارتعاش میفرستم ،ارتعاش الان من
      احساس اطمینان از متناسب شدن
      احساس آرامش
      احساس اعتماد بنفس
      عزت نفس بالاتر که خیلی مهمه
      احساس شادی،لذت،امیدواری،لاغری
      وفرستادن تمام این فرکانس ها یعنی جهان هم داره یواش یواش جواب فرکانسای منو میفرسته،من سالها فقط به جهان گفتم نمیتونم،چاقم زشتم،بی ارزشم ووووووووووو
      حالا دارم فرکانس توانستن،شجاعت،ارامش،لذت،شادی،اعتماد بنفس ،لاغری وووووووو میفرستم واین خیلی عالیه که باید از این به بعد منتظر اتفاقات خوب باشم ،وقتی من ارتعاش اعتمادبنفس وعزت نفس میفرستم ،جهان کارهایو برای من میفرسته که لایق وشایسته ش باشم یعنی پول بیشتر،روابط عالیتر،لاغری زیباتر،سلامتی بیشتر،،شادی بیشتر،حال خوب بهتر ،آرامش بیشتر
      یعنی اطراف من پر میشه از انرژی های بهتر،حالا متوجه میشم که استاد اوایل دوره میگفت شما
      رو خودتون کار کنید بقیه جنبه های زندگیتون خوب میشه
      منکه از صبح تا شب روی نکات مثبت خودم کار میکنم ومیدونم بزودی اتفاقات عالی واسم رخ میده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/01/14 17:25
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 599 کلمه

      گام ۳۵

      سلام وقت بخیر

      یکی از کارهای روتین من ،صحبت کردن در مورد چاقیم و کارهاییکه براش انجام میدم،رژیم هام ،ورزش هام بود و در آخر دوست داشتم همه متوجه بشن ،که من برای لاغر شدن چقدر تلاش میکنم ولی نمیشه ،تقصیر من نیست و هر روز این داستان غم انگیز من ادامه داشت ،دیشب دخترم متن استوری

      آدم هارو میخوند و میخندید که مظمونش چاق شدنشون در ایام عید بوده ،بهم گفت مامان تو چقدر راحت شدی از چاقیو عوارضش ، یدفعه یاد خودم افتادم که همیشه از ایام عید و چاق شدنم میترسیدم ولی امسال دومین عیده که همه دارن از چاقیشون میگن ولی من چاق که نشدم هیچ ،شلوارم هم بهم گشادتر شده و اینها یعنی زندگی آگاهانه ،یعنی حال خوب

      اینکه مثل عامه مردم صحبت نمیکنی، نگرانی های اونهارو نداری،آزادتری،رها تری،مدل زندگیت متفاوت باشه خیلی خوبه و احساس زیبایی داره

      در مورد ضعف های شخصیتی خودم که بارها با دیگران صحبت کرده بودم ،دوست داشتم خودمو پایین تر از اونیکه بودم نشون بدم و حتما اون رفتارهای من ناشی از باورهای ناتوانی در من بوده که به اون شکل انجام میشده

      وقتی من مدام از اعتماد بنفس پایینم صحبت میکردم هم برای خودم هم برای دیگران،انرژی که از من به جهان ساطع میشده انرژیه ( من کافی نیستم)  بوده ،( من خوب نیستم) بوده ولی جالبه انتظار داشتم دیگران برخورد عالی با من داشته باشن ،انتظار داشتم کار پر درامد ،آدم های قوی بسمت من بیاد

      یه باور ریشه ای که در من وجود داشت این بود که نباید از خودت پیش دیگران تعریف کنی ، وقتاییکه از خودم تعریف میکردم رفتار آدم ها با من یجوری میشد ،و زمان هاییکه خودمو کوچیک میکردم یا از خودم ایراد میگرفتم متوجه میشدم مورد توجه دیگران قرار میگرفتم ،اگر کسی هم از خودش تعریف میکرد منم از رفتارش بدم میومد

      تمام افراد فامیل ما و خانواده و تمام دوستانم میدونستن من همیشه در تلاش لاغر شدن هستم ولی فایده نداره و همه اونها شاهدین وضعیت من بودن و من نااگاهانه خودمو در گودال عمیقتری فرو میبردم، همین کاری که الان از اطرافیانم شاهدش هستم که هر خوراکیو میخوان بخورن اظهار ترس و نگرانی برای چاقتر شدنش میکنن و به همه اعلام میکنن که دیگه نمیخورن و این اتفاق بارها و بارها رخ خواهد داده

      من عمیقا باور داشتم یا لاغر نمیشم یا دیر لاغر میشم یا لاغر شدنم موقتیه و شاهد لاغر شدن ها و برگشت وزنم بسرعت زیاد بود و این اواخر هم که دیگه مثقالی هم لاغر نمیشدم

      الان دوست ندارم از برچسب هاییکه به خودم میزدم بیشتر بنویسم چونکه ۴ ساله که در دورهای ذهنی هستم دیگه اون عملو انجام ندادم و نمیخوام تکرارش کنم ،حس خوبی بهم نمیده

      من هر روز توانایی های خودمو مینویسم ،نکات مثبت شخصیتمو مینویسم و برای داشتنشون خدارو هزاران بار سپاسگذاری میکنم که مسیر فکری و رفتاری منو تغییر داد

      امروز باز هم متعهد میشم که فقط از توانمندی های خودم برای خودم و دیگران بگم

      بگم که من آدم دیگه ای شدم که هر کسی نمیتونه مثل من عمل کنه

      من ۱۸۰ درجه با خود قدیمم فرق کردم ،من نق نمیزنم ،گلایه نمیکنم،منفی صحبت نمیکنم،تلاش میکنم کمتر از منفی بافم تاثیر بگیرم‌،کمتر بحث میکنم ،نوع نگاهم تغییر کرده ،من لاغرتر شدم ، یک عالمه موانع چاقی در خودم شناسایی کردم و در حال نقض اونها هستم‌،من صبور تر و آرامتر شدم ،وضعیت مالی من در همه جنبه هاش بهتر شده ،وضعیت سلامتیم بهتر شده ،روابطم با فرزندانم و خانواده بهتر شده ،با خودم به صلح بهتری رسیدم و یه عالمه تغییرات داشتم که هر روز برای خودم مرور میکنم و از ساختن خود جدیدم لذت میبرم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/09/16 14:46
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,022 کلمه

      روز ۵۵ تکرار 

      بر علیه خود شاهد جمع نکنید 

      سلام و درود به همراهان عزیز و استاد گرامی 

      خدارو شکر میکنم برای یک روز بینظیر و پر از آگاهی 

      جالبه بیشتر خاطرات افراد چاق شبیه به همه ، من هم در مورد چاقیم با همه صحبت میکردم و دوست داشتم نتوانستن در لاغر نشدنمو به گردن دیگران ،خدا ،ارث ،ژنتیک ،استخون بندی درشت و پرخوری بندازم  و جوری وانمود میکردم که انگار من هیچ نقشی در ایفای زندگیم نداشتم 

      و نقل مجلس اون زمانها گفتن و شکایت کردن از موقعیت و وضعیت جسمی و عوارضش بود البته الان هم در بین افراد چاق همون جنس گفتگوها هست ولی چونکه من تو مدار و توجه به چاقی نیستم با اون مدل جمع ها برخورد ندارم

      تا قبل از اینکه با ذهن و مطالبش آشنا بشم یک شخصیت همه چیز تمام در منفی ها،ضعف ها،برچسب های منفی، ناتوانی ها،نشدن ها ،بی اعتمادبنفسی ها و چاقی غرق بودم و چه لذتی میبردم برای غر زدنم ،انگار معتادش شده بودم و جزء عادت های هر روزم بود و اتفاقا افرادی که اطراف من بودند هم رفتارهایی شبیه من انجام میدادن ،اون روزها اطلاع نداشتم که آدم ها به دایره فرکانسی خودشون هدایت میشن 

      انقدر به خودم مارک های مختلف زده بودم که از درون احساس خالی بودن و پوچی داشتم و حس ناتوانی در هر کاری اذیتم میکرد و قبل از شروع هر کاری اعلام‌ میکردم من نمیتونم این کارو انجام بدم 

      و یجور ترس در من بوجود اومده بود برای مواجه شدن با حل کردن حتی مسائل کوچیک زندگیم و بدنبال اون احساسات تخریبی وابستگی شدیدی داشتم به اطرافیانم 

      منیکه خودمو بدشانس و ناتوان وووووو میدونستم و باور کرده بودم،  چطور انتظار داشتم زندگی سراسر برکت و موفقیت داشته باشم ؟ من پیام* نمیتوانم* میفرستادم ولی انتظار برگشت پیام من* میتوانم *رو داشتم 

      من خودمو هر جوری باور کنم و بپذیرم دیگران هم همون برداشتو از من خواهند داشت و جالبه تعجب میکردم که چرا افراد و اطرافیانم منو یه جور دیگه ،مهم و خاص نمیبینن ؟ 

      دیروز تو کلاس رقصمون ،مربی م اعلام کرد که هفته دیگه یک آزمون داریم برای رفتن به لول پیشرفته و داشت مراحل آزمون رو برامون توضیح میداد ،یدفعه یکی از هنرجوها به مربی  گفت منکه رد میشم با این بندهای سختی که گذاشتید ، در واقع اون هنرجو داشت از نتوانستن درون خودش میگفت ،خودش و توانایی هاشو باور نداشت 

      و این کاریه که در قبل هم ما انجام دادیم ،نه اینکه الان به صفر رسیده نه الان داریم تلاش میکنیم که در پوسته خود ضعیف و غر غروی قدیمی نریم چونکه میدونیم هر چقدر حس قدرت و توانایی داشته باشیم این نیرو در ما گسترش پیدا میکنه که میتونه پیروزی و موفقیت های زیادیو برامون بسازه 

      از اون روزی که متوجه قوانین جهان و انرژی ،شدم دیگه اتفاقات زندگیمو برای کسی تعریف نمیکنم ،یک مسئله ای که من دارم ،الان فقط خودم میدونم و خودم هم تا حدودی میتونم تحلیل های صحیح کنم ولی وقتی به یک نفر دیگه بگم که بلد نباشه بمن کمکی کنه فقط اون اتفاقو گسترش منفی میده و مطمئننا اون یک نفر هم به نفرات بعدی میگه و یک سطح انرژی وسیع منفی برای من ساخته میشه که مسئلمو مرتفع نکرد هیچ بدتر هم شد ،پس ترجیح میدم با کسی صحبت نکنم تا مطمئن نباشم که اون فرد میتونه کمکم کنه 

      خدارو شکر از همون اولین رژیمی که گرفتم به خودم برچسب * من در ادامه دادن رژیم هام با پشتکار هستم‌*  رو زدم و واقعا هم‌ از ۱۸ سالگی که خودم شروع کردم به لاغر کردن تا ۳۸ سالگی بدون توقف در حال رژیم و ورزش بودم و خودمو قوی میدونستم تو این کار ،انقدر هم که اطرافیانم بهم گفته بودن فریده خدای پشتکار تو ورزش و رژیمه دیگه تو اون مسیر قوی شده بودم و همین الان هم در مسیر لاغری با ذهن قوی حرکت میکنم 

      ما با باورهای خودمون روبرو خواهیم شد ،همون جوری که من باور کرده بودم با پشتکارم ،جهان هم منو در مسیرهایی قرار میداد که از پشتکارم استفاده کنم ،مثل وقتیکه باور داشتم من آب هم بخورم چاق میشم‌ و من روز به روز چاقتر میشدم‌

      خلاصه الان که میدونیم چطور مسیرهای زندگیمون ساخته میشه دیگه مراقب باشیم و آگاهانه برچسب های قدرتمند کننده به خودمون بزنیم ،حالا اونهمه که نالیدیم که به جای درست و حسابی نرسیدیم ،اگر توی منفی ها جواب میده تو مثبت ها هم جواب میده

      وقتی شروع کنیم به گفتن جملات توانمندانه به خودمون ،اون نیروی شجاع درونمون  بیدار میشه،  اون نیرویی که به انرژی منبع وصله 

      از وقتیکه با خودم قویتر صحبت کردم ،برای خودم صفات زیباتری تعریف کردم ،مدام به خودم یادآوری میکنم که فریده تو مهمی ،خاصی ،قدرتمندی،توانمندی،ارزشمندی،شایسته ای ،لایقی ،مقدسی ،خدا عاشقته ،تو عزیز کرده خداوندی،تو سوگلی جهان و خداوندی ،تو افتخار کره زمینی وووو

      تمام این بازخوردهارو از اطرافم دریافت کردم ،اوایل وقتی با خودم محترمانه برخورد میکردم انگار درونم نمیپذیرفت و عکس العملی نداشتم تازه بیشتر حالم بد میشد چونکه من سالها مخالف اونهارو شنیده و پذیرفته بودم ولی به مرور با  گفتنشون در من حس تولید شد و الان جزء تمرینات صبح و شبه 

      و چندین تا جمله قشنگ برای خودم نوشتم و چسبوندم روی دیوار اتاقم،حتی روی بطری آب یخچال هم کلمه های انرژی بخش نوشتم  ،در کل اتاق من تماشاییه ،روی تختم نوشتم ،روی دیوارها پر از نمادهای رویاهامه همینطور پول چسبوندم به دیوار  که چشمم مدام ببینتش و انرژی خوبشو دریافت میکنم و بهش عشق میدم، هر چند در کنار این تمرینات در حال گذروندن دوره هاش هم هستم 

      بلخره باید انقدر ورودی های مثبت به ذهن و جانمون بدیم تا اون مموری منفی گذشته رو بشوره ببره ، اونوقت ما تازه و نو  میشیم ،باید این روح پاک خداوندو مراقبت کنیم ،احترام بذاریم و اونجوری که شایستش هستیم بسازیمش 

      در واقع خودمونو از نو تربیت صحیح کنیم که به اشرف مخلوقات بودنمون نزدیکتر باشیم 

      در مسیر لاغری با ذهن هم خدارو شکر داریم آموزش میبینیم ،داره عزت نفسمون قویتر میشه  اعتماد بنفس داغون شده مون کاملتر میشه ،چیزی که یک فرد چاق در همون ابتدا از دست میده حس ارزشمندی و اعتمادبنفسشه که با بودن در این راه که لاغر شدن هم  جزء مهمی از این مسیره ،اعتماد بنفسمون قویتر میشه و میتونیم مثل افراد متناسب خوب و نرمال زندگی کنیم به یاری خداوند مهربان

      خدارو شکر برای وجود زیبا و معجزه گرم  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/10/07 08:45
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 9 کلمه

      سلام‌ دوست عزیز

      خواهش میکنم ،در مسیر رشد باشید 🌷

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/10/05 01:37
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 726 کلمه

      سلام دوست هم قدم و همراهم 

      خدارو شکر میکنم که کامنتم براتون مفید بوده 

      ما تمام شنیده ها و دیده هایی که از خانواده و الگوهامون دیدیم‌ و شنیدیم از طریق ۵ حواسمون در مغزمون در صفر تا ۷ سالگی سیو و ضبط کردیم‌ ،یعنی ما یک پیش نویس قدرتمندی به نام ناخوداگاه داریم که پر از اطلاعاته

      که مملو از عقاید و باورهاییکه قبلا کد گذاری شده که یکی از اون کدها همین باوره مخربه که ما بارها و بارها گفتیم و تایید کردیم که آب هم بخوریم چاق میشیم‌

      و برای مغز ما عمل باز کردن دهان و بلعیدن یا نوشیدن هر چیزی حکم چاقتر شدن داشته حتی زمان هایی هم که چیزی نمیخوردیم ولی در حسرت خوردن اون خوراکی بودیم ،ذهن تصور میکرده که ما در حال خوردن هستیم‌

      حالا ما ذهنی داریم که از خوردن بشدت میترسه و خوردن رو عامل ۱۰۰ درصدی چاقی میدونه ،حالا چه آب بخوره ،چه نوشابه ،چه فست فود چه سالاد ،عمل خوردن مهمه نه چه چیزی خوردن 

      پس براش فرقی نمیکنه ما کد آب هم چاق کننده است* را به مغزمون دادیم حالا هر روز با چندین بار آب خوردن مواجه میشیم و هر بار اون کد اجرا میشه و عمل میکنه مثل مین ،که منفجر میشه که عوارض منفجر شدنش ،چاقتر شدن ماست

      اولا که باید بپذیریم که خودمون مسیرهای اشتباهیو رفتیم و کاملا با محتویات مغزمون آشنا بشیم و ردشون نکنیم‌

      بعد دونه دونه شناسایی شون کنیم و با خودمون گفتگوهای آگاهانه داشته باشیم 

      اولا موضوع خوردنو برای مغزمون باز کنیم که اونم خودش یک آموزش قدرتمندی میخواد که در دوره ها یاد گرفتیم و هنوزم در حال آموزش هستیم‌ که موضوع خوردن مهم ترین باور ریشه ایه افراد چاقه 

      وقتی آرام آرام موضوع خوردن برامون قابل پذیرش شد میتونیم برای خودمون توضیح بدیم که خوراکی ها چاق کننده نیستن ،افکار مخرب ماست که در مسیر هر هر عمل  از ما یک فیلتر چاق کننده گذاشته 

      مثلا من میخوام شام  بخورم ،فیلتر مغزم اجرا میشه و غذاهارو به چاق کننده و خنثی تقسیم میکنه ،من میخوام برنج با مرغ بخورم که یکمی هم برنجش چربه ،یه تیکه هم ته دیگ میخورم با یه لیوان نوشابه 

      دیگه تو مغز من چندین تا فیلتر ترسناک چاق کننده روشن میشه ،شب برای شام ،غذای چرب با نوشابه ،وای چه شود !

      و همین افکار در ما احساس ترس از چاقی تولید میکنه که اون احساسات در ما مواد شیمایی تولید میکنه ،سلول ها دست به کار میشن و پیام‌ چاق شوی مغز روشن میشه 

      و ما در معرض چاقتر شدن قرار میگیریم تازه بعد از خوردن هم عذاب وجدان و چند روز بعدش هم بازم احساسات بد ادامه خواهد داشت و این چرخه معیوب همچنان به چرخیدنش ادامه میده 

      حالا این وسط این‌ باورم داریم که ما آب هم میخوریم چاق میشیم ،اونم واسه خودش یه فیلتر چاق کننده است که باید با صحبت کردن و دلیل آوردن به ذهنمون ثابت کنیم که آب فقط برای رفع تشنگی و انجام امورات بدنه نه برای اینکه منو چاق کنه 

      مگه اینهمه آدم آب نمیخوره ؟ چرا پس لاغرن ؟ جواب دادن به این سئوالها بهمون کمک میکنه که این باورو نقض کنیم و بدونیم خوراکی اومدن که به ما انرژی برسونن نه اینکه مارو چاق کنن ،برعکس بهمون انرژی میدن

      همین سبزیجاتی که میخوریم ،گوشت ،برنج وووو همشون سلسله مراتبیو طی کردن که بیان تو سفره ما ،که اونها هم خودشون از انرژی هستن که برای ما آفریده شدن ،پس مضر نیستن

      و در آخر ما هم برای تامین انرژی بدن  نیاز به خوردن غذاها داریم ،این حق ماست ،چرا فکر میکنیم ما نباید چیزی بخوریم حتی آب ولی افراد متناسب حق خوردن دارن ،مگه ما با اونا چه فرقی داریم بجز افکار متفاوتشون

      خب ما هم داریم میریم بسمت ساختن ذهن لاغر وقتی که اصولی محتویات ذهن گذشته خودمونو  تغییر بدیم در مسیر متفاوتی قرار خواهیم گرفت

      آب چاق کننده نیست ،هر وقت میخوایید آب بخورید به آب که بسیار هوشمنده برنامه جدید بدید متفاوت از برنامه گذشته ،آب مایع زنده بودنه ماست ،آب تمیز و گواراست و خداوند برای ما آفریده که نوش جان کنیم و لذتشو ببریم 

      و هر زمان اون صدا اومد که بترسونتتون ازش فرار نکنید ،اتفاقا جواب صحیح بهش بدید ،بگید این آبیه که فلان فرد متناسب هم میخوره اگر سمی و چاق کننده بود اونم باید با آب خوردن چاق میشد 

      و گفتن و تکرار کردن آموزش هاییکه یاد میگیریم و عمل کردن بهشون مارو میبره تو مسیر تغییر 

      البته اگر  این مطالبو  زندگی کنیم نتایج خوبی خواهیم گرفت‌

      براتون بهترین های خدارو آرزو میکنم🌷

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم