من تو این مسیر تا عروسی دخترم و نوه دار شدنم جلو رفتم ولی نمی تونستم با دوستام معاشرت کنم چون همشون متناسب هستن و من خجالت می کشیدم و نفس تنگی پیدا کرده بودم دیگه کارهای شخصیم خودم نمی تونستم انجام بدم و همش افسوس می خوردم نمی تونستم...
من هم مثل همه تا حدودی هنوز این در من هست که تایید دیگران برام مهم است با این همه تمرینی که کردم ! و اینکه در انتخاب من هم اکثر موارد انتخاب نمی کنم می گم من اوکیم هر چی همه بگن! ولی دیروز انتخاب کردم که چه ساعتی...
یه از باورهایی که من داشتم قبلا این بود مامانم دایم می گفت زیاد خوابیدن چاقتون می کنه همیشه اینو تکرار می کرد و من اصلا می ترسیدم صبحها یه ذره دیر بلند شم !?? و می دیدم همسرم روزهای تعطیل می خوابه زیاد و متناسب هم هست خیلی !...
این باورها هم مثل همه تو من بود مامانم همیشه می گفت ما استعداد چاقی داریم اینا رو به هر کی می رسید می گفت یا تو به عمه های رفتی اینجور اونجور متاسفانه من هر چیزی بهم گفتن تا چند وقت قبل همه رو باور کرده بودم ولی الن...
اول از همه اینو بگم که من هم کاملا با این عقیده شما موافقم که ترازو مثل مین جنگی می مونه ! من خیلی معتاد به ترازو بودم قبل از دوره و هر روز صبح باید خودم و وزن می کردم ! ولی در دور سوم این دوره چند بار...
قبل از همه یه سوال داشتم براینکه من دوباره دوره رو شروع کردم همراه با این دوره پاکسازی تمرینای دو سه روز قبل راجع به چاقی و مشکلات بود نمی دونم که درست این و به این صورت ادامه بدم با هم یا تک تک باید باشه چون سال راجع...
یک خبر خوب امروز این بود که من جایی رفته بودم که اون جمع و بعد از یک سال امروز دیدم هیچ کی بهم نگفت تغییراتم و ولی یه نفر متوجه شد و گفت بهم که به نظر ۲۰ پوند کم کردم از سال پیش من هم بهش آدرس سایت...
من که فکر می کنم هر روز می رم دانشگاه مثل دوران جوونیم! و بعد از ظهر ها هم می شینم تکلیف هامو انجام می دم ! و به نتیجه هم دیگه سعی می کنم فکر نکنم ! و از شروع صبح با فایلهای صبحگاهی انرژی بگیرم و با احساس...
اینکه جسمی رو که الان داریم همینطوری که هست باید بپذیریم یادآوری خوبی بود خیلی ممنون از یادآوری! و مثالی که زدین درباره لباس و الان می خریم تا چند ماه دیگه استفاده کنیم برای مراسمی منو یاد خودم انداخت که با خانواده رفته بودیم خرید و من یه لباس...
در اصل همه چی ربط داره به همون فرمولهای ذهنی از باورهای اشتباهی که وارد ذهنمون شده توسط حرف دیگران و باورهای خودمون و.... باید ما بتونیم کم کم این فرمولها رو کم رنگتر کنیم و فرمولهای درست و یواش یواش جایگزین کنیم که خود به خود و مثل همه...
امتیاز کاربر: 15775
سطح ۵: هنرجوی متوسطه
من تو این مسیر تا عروسی دخترم و نوه دار شدنم جلو رفتم ولی نمی تونستم با دوستام معاشرت کنم چون همشون متناسب هستن و من خجالت می کشیدم و نفس تنگی پیدا کرده بودم دیگه کارهای شخصیم خودم نمی تونستم انجام بدم و همش افسوس می خوردم نمی تونستم...
من هم مثل همه تا حدودی هنوز این در من هست که تایید دیگران برام مهم است با این همه تمرینی که کردم ! و اینکه در انتخاب من هم اکثر موارد انتخاب نمی کنم می گم من اوکیم هر چی همه بگن! ولی دیروز انتخاب کردم که چه ساعتی...
یه از باورهایی که من داشتم قبلا این بود مامانم دایم می گفت زیاد خوابیدن چاقتون می کنه همیشه اینو تکرار می کرد و من اصلا می ترسیدم صبحها یه ذره دیر بلند شم !?? و می دیدم همسرم روزهای تعطیل می خوابه زیاد و متناسب هم هست خیلی !...
این باورها هم مثل همه تو من بود مامانم همیشه می گفت ما استعداد چاقی داریم اینا رو به هر کی می رسید می گفت یا تو به عمه های رفتی اینجور اونجور متاسفانه من هر چیزی بهم گفتن تا چند وقت قبل همه رو باور کرده بودم ولی الن...
اول از همه اینو بگم که من هم کاملا با این عقیده شما موافقم که ترازو مثل مین جنگی می مونه ! من خیلی معتاد به ترازو بودم قبل از دوره و هر روز صبح باید خودم و وزن می کردم ! ولی در دور سوم این دوره چند بار...
قبل از همه یه سوال داشتم براینکه من دوباره دوره رو شروع کردم همراه با این دوره پاکسازی تمرینای دو سه روز قبل راجع به چاقی و مشکلات بود نمی دونم که درست این و به این صورت ادامه بدم با هم یا تک تک باید باشه چون سال راجع...
یک خبر خوب امروز این بود که من جایی رفته بودم که اون جمع و بعد از یک سال امروز دیدم هیچ کی بهم نگفت تغییراتم و ولی یه نفر متوجه شد و گفت بهم که به نظر ۲۰ پوند کم کردم از سال پیش من هم بهش آدرس سایت...
من که فکر می کنم هر روز می رم دانشگاه مثل دوران جوونیم! و بعد از ظهر ها هم می شینم تکلیف هامو انجام می دم ! و به نتیجه هم دیگه سعی می کنم فکر نکنم ! و از شروع صبح با فایلهای صبحگاهی انرژی بگیرم و با احساس...
اینکه جسمی رو که الان داریم همینطوری که هست باید بپذیریم یادآوری خوبی بود خیلی ممنون از یادآوری! و مثالی که زدین درباره لباس و الان می خریم تا چند ماه دیگه استفاده کنیم برای مراسمی منو یاد خودم انداخت که با خانواده رفته بودیم خرید و من یه لباس...
در اصل همه چی ربط داره به همون فرمولهای ذهنی از باورهای اشتباهی که وارد ذهنمون شده توسط حرف دیگران و باورهای خودمون و.... باید ما بتونیم کم کم این فرمولها رو کم رنگتر کنیم و فرمولهای درست و یواش یواش جایگزین کنیم که خود به خود و مثل همه...