من هم مثل بقیه خیلی وقتا نا مید شده بودم و نمی دونستم چیکار کنم و فکر می کردم همه چی تموم شده حالا نمی خوام اینا رو تکرار کنم و راجع بهش صحبت کنم چون دیگه تموم شده این مسایل ! من خیلی وقته که فقط نظاره گر...
یکی از چیزهایی که باور کرده بودم و بهش رسیدم با تمام سختیهاش همین شغلی هستش که الان دارم از internship گرفته تا استخدام ولی چون خیلی دوست داشتم همینطور جلو می رفتم با اینکه بعضی از روزها فقط گریه می کردم از سختیها ولی خلاصه رسیدم و الان هم...
من امروز ناخودآگاه بلند شدم واسه خودم رقصیدم البته هر وقت هیچ کس نباشه می رقصم و خدا رو شکر می کنم این فایلها و گوش دادم امروز ولی فکر کنم این دوره می خوام عمیق تر جلو برم ایشالله و بعضی از روزها رو چند روز انجام می دم...
من برای بار چهارم تعهد می دهم که از امروز feb-11-20. این فایلها رو با اشتیاق گوش بدم و تمرینات و انجام بدم و تلاش کنم در این راه تا به هدفم برسم انشالله! من مشتاق لاغر شدن هستم! من از بعد از زایمانم هی چاق شدم و هی لاغر...
سلام به استاد عزیز و همگی دوستان من امروز به امید خدا دوره چهارم این برنامه رو شروع کردم و با اینکه دفعه چهارم هستم ولی انگار بار اولم بود وقتی فایلهای امروز و گوش دادم واقعا یه معجزه ای هست که تکراری نمی شه ! و من از این...
خدا رو شکر می کنم اول از همه و بعد از شما ممنون و سپاسگزارم که دور سوم این دوره و به پایان رسوندم و با اینکه سه مرتبه بوده ولی همیشه انگار اولین باری بود که به این فایلها گوش می دادم و همچنین که شما دو دوره دیگر...
من اول از همه اینو بگم که امروز باز هم مامانم هم خالم همون هم یه خانمه دیگه بهم گفتن که خیلی تغییر کردم ماشالله اون خانم امروز گفت صورتت چه کوچیک شده ماشالله بعد مامانم می گفت اصلا صورتت خراب نشده خالم می گفت اخه خیلی جوونه خلاصه از...
من بعضی وقتا یادم می ره از چاشنی های کمتری کنار غذا استفاده کنم ولی مثلا دیروز یه کمی ماست بردم سر کار ! امروز هم سبزی خوردن خوردم با غذا فقط! خیلی وقته که بشقاب میوه خوری استفاده می کنم حالا می خوام از یه نوع دیگه بشقاب میوه...
تعارف خیلی تو خانواده ما رسم هستش الان هم همچنان به همون منوال ولی تو خوانواده همسرم اینطور نبود مثلا من همیشه برام سوال بود مادر شوهرم اینکه اهل تعارف نبود الان هم همینطور و البته که ایشون خیلی متناسب هستن من هر وقت می پرسیدم مثلا غذا رو بیارم...
از بچگی یاده ما سر سفره مامانم عادت داشت سالاد و ماست و سبزی خوردن و ترشی بستگی به غذا دو جور از این چاشنی ها حداقل ما سر سفره داشتیم و همیشه هم می گفت چرا بعض ها هیچی نمی خوردن با غذاشون اینکه ما عادت کرده بودیم به...
من هم مثل بقیه خیلی وقتا نا مید شده بودم و نمی دونستم چیکار کنم و فکر می کردم همه چی تموم شده حالا نمی خوام اینا رو تکرار کنم و راجع بهش صحبت کنم چون دیگه تموم شده این مسایل ! من خیلی وقته که فقط نظاره گر...
یکی از چیزهایی که باور کرده بودم و بهش رسیدم با تمام سختیهاش همین شغلی هستش که الان دارم از internship گرفته تا استخدام ولی چون خیلی دوست داشتم همینطور جلو می رفتم با اینکه بعضی از روزها فقط گریه می کردم از سختیها ولی خلاصه رسیدم و الان هم...
من امروز ناخودآگاه بلند شدم واسه خودم رقصیدم البته هر وقت هیچ کس نباشه می رقصم و خدا رو شکر می کنم این فایلها و گوش دادم امروز ولی فکر کنم این دوره می خوام عمیق تر جلو برم ایشالله و بعضی از روزها رو چند روز انجام می دم...
من برای بار چهارم تعهد می دهم که از امروز feb-11-20. این فایلها رو با اشتیاق گوش بدم و تمرینات و انجام بدم و تلاش کنم در این راه تا به هدفم برسم انشالله! من مشتاق لاغر شدن هستم! من از بعد از زایمانم هی چاق شدم و هی لاغر...
سلام به استاد عزیز و همگی دوستان من امروز به امید خدا دوره چهارم این برنامه رو شروع کردم و با اینکه دفعه چهارم هستم ولی انگار بار اولم بود وقتی فایلهای امروز و گوش دادم واقعا یه معجزه ای هست که تکراری نمی شه ! و من از این...
خدا رو شکر می کنم اول از همه و بعد از شما ممنون و سپاسگزارم که دور سوم این دوره و به پایان رسوندم و با اینکه سه مرتبه بوده ولی همیشه انگار اولین باری بود که به این فایلها گوش می دادم و همچنین که شما دو دوره دیگر...
من اول از همه اینو بگم که امروز باز هم مامانم هم خالم همون هم یه خانمه دیگه بهم گفتن که خیلی تغییر کردم ماشالله اون خانم امروز گفت صورتت چه کوچیک شده ماشالله بعد مامانم می گفت اصلا صورتت خراب نشده خالم می گفت اخه خیلی جوونه خلاصه از...
من بعضی وقتا یادم می ره از چاشنی های کمتری کنار غذا استفاده کنم ولی مثلا دیروز یه کمی ماست بردم سر کار ! امروز هم سبزی خوردن خوردم با غذا فقط! خیلی وقته که بشقاب میوه خوری استفاده می کنم حالا می خوام از یه نوع دیگه بشقاب میوه...
تعارف خیلی تو خانواده ما رسم هستش الان هم همچنان به همون منوال ولی تو خوانواده همسرم اینطور نبود مثلا من همیشه برام سوال بود مادر شوهرم اینکه اهل تعارف نبود الان هم همینطور و البته که ایشون خیلی متناسب هستن من هر وقت می پرسیدم مثلا غذا رو بیارم...
از بچگی یاده ما سر سفره مامانم عادت داشت سالاد و ماست و سبزی خوردن و ترشی بستگی به غذا دو جور از این چاشنی ها حداقل ما سر سفره داشتیم و همیشه هم می گفت چرا بعض ها هیچی نمی خوردن با غذاشون اینکه ما عادت کرده بودیم به...