0
امتیاز کاربر: 7836
سطح ۵: هنرجوی متوسطه
سن: 33 سال
فهرست گزینه های این کاربر

دیدگاه ها در دوره های آموزشی

ثبت شده در هفته هفتم (جمعه) از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) در تاریخ 1399/07/08

خیلی جالب بود استاد من واقعا تاثیرات این دوره رو دارم لمس میکنم جالب بود که من هم دقیقا امروز قبل دیدن این فایل همین تصمیم رو گرفته بودم که خاطرات ناراحت کننده خودم رو کنار بگذارم وفرشته مهربان هم بسیار مشتاق و نگهبان ونگهدار من شده یعنی نمیگذاره اصلا...

ثبت شده در هفته پنجم (سه شنبه) از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) در تاریخ 1399/07/08

امروز صبح فرشته مهربان من بهم گفت که چرا حالت بده تو که عالی عمل کردی ،فقط کافیه از امروز مثل ۵۸ کیلو بودنت فکر و عمل کنی بهم گفت که اگه ۵۸ کیلو بودی دقیقا چی کار میکردی چه مدلی زندگی میکردی،بهم یه حسی گفت که هرچقدر دوست داشتم...

ثبت شده در هفته پنجم (دوشنبه) از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) در تاریخ 1399/07/07

با سلام ،من از سه نفر افراد متناسب پرسیدم و متوجه شدم که هیچ کدومشون بیشتر از نیاز بدنشون چیزی نمیخوردن واینکه هیچ کدومشون خوردن رو لذت نمیدونستن خیلی جالب بود اصلا از خوردن کیف نمیکنند فقط میخورن که سیر شن جالبه اصلا به هیچ خوردنی فکر نمیکنند حرف نمیزنن...

ثبت شده در هفته سوم (چهارشنبه) از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) در تاریخ 1399/07/06

با سلام خدمت شما استاد گرامی متاسفانه من در روز یکشنبه هفته پنجم هستم و قادر به نوشتن دیدگاه خود نیستم فکر میکنم سایت دچار مشکل شده چون من تا دیروز دیدگاهم رو می نوشتم و الان هم با نام کاربری و رمز عبور وارد میشم ولی بازم درخواست ورود...

ثبت شده در هفته پنجم (شنبه) از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) در تاریخ 1399/07/05

با سلام خدمت استاد گرامی و همگی همراهان خیلی عالی بود تجربه نامه نوشتن این مدلی بدون توقف عالی بود حرف دلم بود هر چی بود بین من وخیلی خودم عاشقانه بود ومن دوستش داشتم خواستم بگم که در نزد نوشتمش ولی نخواندمش واینجاهم نمینویسمش چون دلم نمیخواد خانم منفی...

ثبت شده در هفته چهارم (جمعه) از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) در تاریخ 1399/07/04

با سلام و صبح بخیر خدمت شما استاد گرامی چقدر حرف ها تون درست وبه دل میشینه دقیقا همین دیروز که داشتم حاضر میشدم برم مهمونی یه حسی بهم گفت تو که لباسات هنوز به تنت زار میزنن بیچاره پس یه ماه چی کار کردی تو که تغییری نکردی من...

ثبت شده در هفته چهارم (پنجشنبه) از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) در تاریخ 1399/07/03

با سلام ،اسم فرشته ی من فرشته ی مهربان من با تمام وجودم حسش کردم ونور سفید زیبایی تمام وجودم را فراگرفت خیلی عالی بود در درون من بود ناهار و همراه من من حس میکنم فرشته ای هست از جنس نور که با ردایی بلند که به روی زمین...

ثبت شده در هفته چهارم (چهارشنبه) از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) در تاریخ 1399/07/02

با سلام خدمت استاد گرامی ،خیلی امروز حس خوبی دارم یادم میاد که اون زمانی که حسابی لاغر شده بودم دقیقا به خاطر فیدبک های مثبتی بود که از طرف خودم و پدرم و اطرافیانم میگرفتم جالب بود واقعا حتی توی خونه یه جور دیگه راه میرفتم یادم میاد یه...

ثبت شده در هفته چهارم (سه شنبه) از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) در تاریخ 1399/07/01

امروز یادم اومد که چقدر موفق بودم در قبولی کنکورم چقدر عشق و اشتیاق برای قبولی داشتم و همین سبب شده بود که با اینکه مدت کوتاهی درس خواندم ولی رشته خوبی قبول بشم یا چقدر در دوران کودکی اشتیاق داشتم دانشمند بشم و مدرسه تیزهوشان قبول شدم یا چقدر...

ثبت شده در هفته چهارم (دوشنبه) از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) در تاریخ 1399/06/31

با سلام ،نجواهای ذهنم از جوش هام تا چاقی وبی پولی و... من رو احاطه کردن خانم منفی باف من خیلی حرف میزنه یه سر تو مغزم همش میگه بوی غذا میاد تو بهترین آشپز دنیایی برو بخور چیزی نمیشه که حیف نیست نخوریش و غذای مونده بخوری بعدا تازشم...