0
هم فکریدسته بندی: لاغری با ذهنمیشه بدون تغییر سبک تغذیه فقط با فکر لاغر شد ؟
بازگشت به هم فکری

میشه بدون تغییر سبک تغذیه فقط با فکر لاغر شد ؟

سپیده طارمی 2 سال قبل سؤال شد

عرض سلام وادب  و احترام دارم خدمت همه اعضا سوالی در ذهن من پیش پیش اومده ممنون میشم اگر کمک کنید من فکر میکنم (شاید اشتباه میکنم) که امکان نداره فرد با ادامه پرخوری وزن کم کنه فقط به دلیلی اینکه ذهنش عوض شده  در واقع درستش اینه که اگر فردی  فرمول های ذهنیشو عوض کنه در واقع همون تغییر فرمول ها باعث میشه که شخص دست از پرخوری بکشه و اینه که باعث کاهش وزن میشه در واقع استارتش باید از ذهن باشه  و بعد کم کم بدن از ذهن تبعیت می‌کنه  بعید میدونم با پرخوری بشه لاغر شد بعیده که بیست چهاری به غذا فکر کنی و لاغر شی اگر اشتباه میکنم اطفا راهنماییم کنید

به من اطلاع بده، اگر پاسخ جدیدی به این سوال داده شد
8 پاسخ
بهترین جواب
بانوی بهار 2 سال قبل پاسخ داده است
دیدگاه فنی

سلام دوست عزیز

بزرگترین اشتباه ما تا قبل از آشنایی با سایت تناسب فکری این بود که فکر می کردیم در دنیای قحطی به سر می بریم و مدام باید بخوریم مگر اینکه خدایی ناکرده غذا تمام شود و نصیب ما نشود .

در واقع حرص خوردن داشتیم و با تمام حواس خود از چشم گرفته که با دیدن غذا تحریک می شدیم تا گوش که کافی بود فقط یک نفر با آب و تاب بگه فلان غذا خوشمزه هست دیگه روح و روان ما پرواز می کرد برای اون غذا و تا ازش نمی خوردیم راحت نمی شدیم . از طریق حس بویایی و چشایی که اینقدر می خوریم تا دل درد بگیریم و این دل درد شروع کار بود خب حالا چی بخورم تا دل درد خوب بشه .توی سفرها و گردش ها چی بردارم تا بخوریم و این گونه مدام در فکر خوردن بودیم .و اینکه ما به هیچ عنوان پیغام سیری دریافت نمی کردیم .

در صورتی که افراد متناسب فقط از طریق دهان غذا می خورند و به هیچ عنوان از چشم و گوش و بویایی و .. تحریک به خوردن نمی شوند برای همین خیلی راحت در موقع تعارف غذا با گفتن میل ندارم از خوردن صرف نظر می کنند.

وقتی وارد سایت تناسب فکری شدیم استاد به ما گفتن که بدن ما به اندازه مصرفش باید مواد اولیه مورد نیازش وارد کنه و اینکه اگر مقدار مواد اولیه زیاد باشه کالای مصرفی به مقدار زیاد تولید و به علت استفاده نشدن منجر به فاسد شدن و چربی سازی ما می شود .

اینجا بود که ما فهمیدیم که بدن ما به یک میزان لازم نیاز به مواد خوراکی دارد و سال ها اشتباه فکر و عمل می کردیم و باید به اندازه نیازمون غذا بخوریم .

یک فایل بسیار جذابی استاد توی سایت گذاشتن فرق بین غذا خوردن و خوردن غذا واقعا تاثیر گذار هست .

و یک باور بسیار قوی این هست ، که ما در فراوانی نعمت به سر می بریم نه در قحطی . زمانی که ذهن ما یقین پیدا کند که در فراوانی نعمت هست و نیاز به ذخیره سازی مواد نداره دیگه اصلا به فکر خوردن غذا نمی افته .

وقتی مقدار نیاز غذا خوردن خودمون دستمون بیاد به راحتی می تونیم پیغام سیری دریافت کنیم و بیش از نیازمون نمی خوریم و اینگونه رفتار غذایی ما به صورت خودکار عوض میشه و مثل آب خوردن متناسب می شویم .

ما در مسیر چاقی و پر خوری هیچ برنامه خاصی استفاده نکردیم و همینجوری خود مختار بر اساس باورهای اشتباه قحطی و بخوریم پولش دادم و اون ها هم اومدن خونمون خوردن بخوریم تا تلافی بشه و اگر نخوریم بی احترامی هست و …. به سمت پر خوری کشونده شدیم . الانم بهترین مسیر برای اینکه به روز اول بر گردیم همین هست که باورمون اصلاح کنیم و تا به صورت اتوماتیک برای همیشه به اندازه نیازمون غذا بخوریم و فقط از این طریق هست که مثل روز اول می شویم .

توی دوره تناسب فکری مهمترین درسی که من گرفتم این هست که وجود آدمی مقدسه و باید برای خودمون و خواسته هامون ارزش قائل باشیم و ما قوی و توانمند هستیم و هر کاری رو می توانیم انجام بدهیم و ما ناتوان نیستیم .

وقتی واسه خودمون ارزش قائل باشیم هر غذای مونده و دور ریز و زیاد از حد نیازمون، وارد بدنمون نمی کنیم و همیشه در سلامتی و شادابی و تندرستی به سر می بریم .

کسی که ۲۴ ساعت به فکر خوردن هست از دو حالت خارج نیست یکی اینکه هنوز در باور قحطی به سر می بره و واسه خودش ارزش قائل نیست و پذیرفته که ناتوان هست یا اینکه باور کرده هر چی بخوره چاق نمیشه و این باور یک روز براثر سخن دکتر که این قرص چاق کننده هست یا عدم تحرک منجر به چاقی می شود به سرعت باور شکننده می شود و مثل آب خوردن چاق می شود .

پس تا ما از درون ریشه لاغری نزنیم هیچ وقت نمی توانیم نهال لاغری رو آبیاری کنیم .

زمانی ما در مسیر درست حرکت می کنیم که رفتارمون مثل آدم های متناسب باشه .

پس شما درست فکر می کنید و با پرخوری نمیشه متناسب شد .

شهربانو باقری 2 سال قبل پاسخ داده است
دیدگاه فنی

سلام و عرض احترام  خدمت  خانوم  سپیده طارمی  …  سوال خوبی پرسیدی …و نظرت  رو  قبول دارم   که با پرخوری  نمیشه لاغر شد …چرا ؟ چون  در ذهن ما  اینطور  جا  افتاده  که   با پرخوری و اضافه بر نیاز خوردن  چاق  شدیم  پس حالا که می خوایم  لاغر بشیم  و از مسیری که رفتیم  دوربرگردون کنیم  و برگردیم به سمت تناسب اندام  پس  باید پرخوری رو کنار بذاریم  و اصراری  به ادامه دادنش نداشته باشیم …این حقیقت داره که   کسانی هستن که  پرخوری می کنن  اما لاغرن.. اینا  نمی تونن  الگوی ما باشن  در متناسب شدن

توجیه نکنیم که  چون  باید الگوی ما  متناسبها باشن  پس ما هم مجازیم مثل این دسته از لاغرها   به پرخوری ادامه بدیم  و  چون از فایلهای  دوره های تناسب فکری استفاده می کنیم  پس باید لاغر هم بشیم  …از نظر من  این یک  استدلال  اشتباه و غیر منطقیه و قابل قبول نیست …

اون کسی که لاغر و پرخوره   این از اول  لاغر و‌متناسب بوده  و  باور  بسیار  قوی  در ذهنش هست که من هر چقدر بخورم  چاق نمیشم  … و این آدم لاغر پرخور نمایش و   نمونه  عینی  و کاملا  مشهود از قدرت ذهن  انسانهاست  …. کافیه چیزی رو باور  داشته باشیم  اون فکر خودشو در جسم و زندگی ما  تمام عیار  نشون خواهد داد …

اما  نباید فراموش کنیم  که  چیزی که تبدیل به باور ما  بشه  معمولا   براحتی  با باور  متضاد خودش  جایگزین ‌نمیشه و خیلی  تمرین و تکرار می خواد مثل  باور  من چاق شدم‌ چون پرخوری کردم  … دلیل هم براش داشتیم  غذاها که همه  بی کیفیت و هورمونی  و چاق کننده  منم که  زیاد خوری کردم  پس طبیعیه چاق شده باشم  … اینم یک جنبه تاثیر باوره  …….و درست برعکس  باوریه که میگه من هر چی بخورم چاق نمیشم …جالبه اکثر لاغر هایی که من باهاشون سال گذشته  مصاحبه کردم‌ می گفتن  غذا  چاق کننده اس  ولی  ما  چاق نشدیم چون همیشه به اندازه خوردیم  …  خوب  اگر بنا باشه  لاغرها و‌متناسبهارو  الگوی رفتاری  بگیریم  باید ما هم  به جای پرخوری  به اندازه خوردن اکتفا کنیم و با لذت جویی  و تفریح کردن با خوردن غذا بیش از این به خود آسیب نزنیم ….

ماهایی که  باور پرخوری  مساویست با چاقی در   ذهن ما  بسیار قدیمی و پررنگه   هرگز با پرخوری لاغر نمیشیم ….  بالاخره یه جایی باید عقل و‌منطق  بر احساسات  آسیب زا  غلبه کنه …عقل میگه  زیادی نخور که دچار عدم رضایت از خودت بشی  خودتو سرزنش کنی  دچار  ورم و درد معده  بشی که بعد مجبور بشی  کلی  دمنوش  و عرقیجات بخوری تا  سر دلتو  سبک کنی  و دوباره کلی انرژی اضافه وارد  بدنت کنی …  تا کی می خوایم با حس لذت طلبی  به خود آسیب بزنیم و چاقتر بشیم ……فراموش نکنیم  غذا  چاق کننده نیست  اما چون  منبع انرژی  است  اگر بیش از نیاز  وارد بدن بشه  تبدیل به چربی  میشه …البته  این فقط  برای ما چاقها صدق می کنه  نه  لاغرها  …در بدن لاغرها   حتی اگر  غذا ها بیش از حد خورده بشن  تبدیل به چربی زائد نمیشن  اتفاقا  لاغرها با خوردن بیش از نیاز  پرانرژی  تر و‌گرمتر میشن  و‌بنیه قوی تری پیدا می کنن  سوخت و سازشون بالاتر میره  .تمایل به فعالیت بیشتر پیدا می کنن و انرژی  اضافی که  خوردن  به هیچ وجه ذخیره نمیشه  و‌چاق نمیشن  و این اتفاق خوشایند  ریشه در باورها و افکار  لاغر کننده اونا داره  از قدرت ذهنشون  دارن به نفع خودشون بهره برداری می کنن    اما  ما چاقا   از قدرت ذهنمون  به ضررمون  استفاده  کردیم تا حالا  …و البته  این اتفاق ناخوشایند به شکل  ناخواسته و ناخودآگاه برامون افتاده  …. اما باید خیلی خوشحال باشیم که در مسیر آگاهی قرار گرفتیم  و  بالاخره  یه روزی  یه جایی  بدن چاقمون  غزل خداحافظی رو برای همیشه خواهد خوند  و ما زندگی جدیدی رو شروع خواهیم کرد …

عطا 2 سال قبل پاسخ داده است
دیدگاه فنی

سلام و درود .

من تجربه ی خودمو می گم …

من نیازمو تشخیص دادم و خودمو شناختم .

نیتز من به دو دسته تقسیم میشه

نیاز جسمی

نیاز ذهنی .

اگه فقط برای نیاز جسمی غذا بخوریم نیاز ذهنیمون همچنان به دعوت به خوردن ادامه میده ولی اگه نیاز ذهنی رو هم جزء نیازها بدونیم و اون رو هم بیاریم در دایره صلح میبینیم چقدر کمک می کنه به کاهش وزن .

وقتی فقط بر اساس نیاز جسم غذا بخوریم و نیاز ذهنی رو نادیده بگیریم و بهش تهمت بزنیم بگیم تو ولعی تو برای لذت و تفریحی . تو اومدی منو چاق کنی . تو چاق کننده هستی همیشه ما با بعد ذهنی خودمون در جنگ و جدال خواهیم بود . اما وقتی بعد ذهنی خودمون رو بپذیریم و بدونیم حتی وقتی موقع تفریح دستور به خوردن میده نیازشه موقع سرگرمی دستور به خوردن میده نیازشه موقع عصبانیت دستور به خوردن میده نیازشه موقع خواب دستور به خوردن میده موقع بیداری دستور به خوردن میده و … همه ی اینها هم نیازشه که اگه نیاز نداشت دستور به خوردن صادر نمیشد اون وقت پذیرشی عظیم از خودمون در وجودمون شکل میگیره . این صلح و پذیرش منو آنچنان آروم کرده که دیگه وقتی غذایی میبینم دستور به خوردن صادر نمیشه وقتی عصبی میشم دستور به خوردن صادر نمیشه و… چون میدونه اگه صادر کنه من میخورم و نیازم رو برطرف می کنم . تمام وسوسه ها از سر من رفته . خود به خود نه به زور من نه به اکراه نه با توجیه . من با کمال ادب و احترام باید عرض کنم به هیچ عنوان صحبتهای خانوم شهربانو رو نمیپذیرم و معتقدم ایشون با بعد عطیمی از وجودشون دائما در حال کشمکش هستند . شاید متن منو مدال ندید ولی فقط خواستم تجربه ام رو بگم . من چیزی رو در لاغری با ذهن درک کردم که فقط مختص خودمه و شاید هیچ کسی نپذیریدش اما اگه نیازهای ذهنیمون رو برطرف کنیم نیروی عظیم ذهن در جهت لاغری باهامون همسو میشه چون دیگه ما نه از نظر ذهنی نه از نظر جسمی هیچ انگی به خودمون نمیزنیم . من راه لاغریم رو پیدا کردم . خیلی هم عالی پیدا کردم و همیشه هم با خودم و فکرم تمرین می کنم . باورهای چاقی رو کنار میزارم هم از سطح جسمم و هم از سطح ذهنم و با تمام وجودم به سمت لاغری حرکت می کنم . ذهنم دیگه گرد و خاک نمی کنه . چون من نیازش رو پذیرفتم . هم نیاز جسمی و هم نیاز ذهنیش رو . و حالا ضمیر ناخوداگاه من برای لاغر شدن به من اوکی داد . من ده قدم دیگه مونده دوره ام تموم بشه و واقعا تغییراتی شگرف در خودم دیدم که فقط مختص خودمه و کاملا لاغری با ذهن رو درک کردم . چاقی نیاز ذهن من بود نیازی که خودم ایجادش کردم و حالا که شناختمش و به تمام نیازهاش واقف شدم حس می کنم داره از درون پر میشه . چاله های ذهنیم رو میبینم که داره پر میشه و من خودم از چاله ها با وجه جدیدی بیرون میام . خود متناسب من که گیر کرده بود در چاله های ذهنی حالا دیگه آزاد شده . در نهایت این پاسخ رو میدم دوست عزیز خودت رو تمام و کمال بپذیر نه فقط یک بعد از وجودتو . نیاز ذهنی خیلی زود پر میشه و شما دیگه از درون وسوسه ای نخواهی داشت . چون اینبار ذهنت سیر شده و چشم و دلت دیگه برای غذا نمیدوه . من علاوه بر پیدا کردن نقطه ی سیری جسمی به نقطه ی سیری ذهنی رسیدم و درک این نقطه تمام گرسنگی های ذهنم رو آروم کرد . من به آرامش درونی رسیدم و دیگه غذاها برام تحریک کننده نیستن . برام عادی شدن . دیدین کسی که تا ته گناه میره به سیری میرسه و بعد دیگه میره سمت پاکیها ولی تا زمانیکه تا تهش نرفته فکر می کنه خبریه . من به ته ذهنم رسیدم . به ته چاله های ذهنم و خودمو از اون ته چاله های ذهنم کشیدم بیرون و این من جدید پر از اعتماد به نفس و شادیه که خودشو از درون خودش پیدا کرده نه از بیرون و محاسبه با افراد دیگه . من لاغری که فقط مختص خودمه رو از دل خودم کشیدم بیرون و فقط اینجا گفتم تا شاید کسی بخونه و بتونه لذتی رو که تجربه کردم تجربه کنه . من حالا دیگه لاغر شدن برام آسانترین کار دنیاست . حالا دیگه راحت شدم و حالا دیگه لاغر شدنم حتمیست . چون چیزی رو از درون تغییر دادم که هیچ عامل بیرونی نمی تونست تغییرش بده . من در اقیانوس وجودم شنا کردم و خودم رو شناختم و شاید استاد بزرگوارم مخالف تعبیراتم باشن اما این تعبیرات من رو به آرامش رسوند . آرامشی وصف نشدنی که تونستم خود لاغرم رو از چاله های ذهنم بالا بکشم و ببینم و زندگی کنم .

صالحه 2 سال قبل پاسخ داده است
مدال طلایی

سلام خانم سپده طارمی

انروز که دارم به این سوال فکرمیکنم کلی افکار حدید توذهنم داره مرو میشه

من با عادتهای اشتباه وباورهای اشتباهی که داشتم باتکرارای این عادتها خودم با یی فرد چاق تبدیل کردم وبا پرخوری به شدت چاق اضافه درنتیجه فردی چاقتر شدم

خوب حال امد اگاهی درست کسب کردم تومسیر برکشت هستم همه ایستگاهای مسیر برگست باید طی کنم ولی بااحساس خوب تومسیر چاقی لذت خوردن داستم ولی احساسم خوب نبود موقع خوردن از خو خوردن لذت میبردم نه ازغذا

حالا دارم تومسیر برکشت اولین چیزی رو که تواستم درست کنم احساس بود که از شکل بد به عالی تبدیل شده ارامس دارم فکرم باز شده بین موادغذایی هیچ فرقی نمیزارم ارامش دارم موا غذایی روبا دیدن وبویدن وگوش گردن منو تخریک بهخوردن میکرد واولیناقدام وفوری خوردن بود که انجام مبشد ولی حالا با دیدن غذا اولین سوال چرا خوردن هست هنگامی که گرسنه باشم به اندازه غذا مصرف کنم حسم خیلیخوب مبشه یعنی من تومسیر برگشتدرست عمل کردم ولی زمانی که دچاراشتباه شده وکمی بیشتر از حد بخورم اولین نشانه خوب عمل نردن بعدشدن حسم هستوبه خودم میگم تومسیر برگشت دارم خوب عمل نمیکنم جون درست بودن مسیر رو بااحساسم که خوب یا بد باشه می فهمم

پرخوری اون حس خوب رو ازمن میگیره درنتیجه من حسم به خوبی زمانی نیست که به اندازه خوردم جون من مسیر لاغریی رو دوست دارم ازانجام کاری که حسم بد کنه دوری میکنم پرخوری یکی از این کارهاهست که اگه درست باشه حالم خیلی عالی میشه ولی اگه کمی زیادروی کنم احساسم کمی بد میشه ودوباره به خودم یاد اوری میکنم که هدفم برام مهم ترن خواستمهست برای دریافت این هدف باید در داستن احساس توامند باشم اشتیاق وعلاقه به هدف من رو ازانجام اشتباهات رو به کم شدن سوق میده هرچه اشتباهاتم کم بشه تومسیر هستم ودارم به هدفم نزدیکترمیسم با تکارر اشتباهات دیرتر به هدف میرسم تودیدمن به این شکل هست

خدا نگه دارتون

جاودانگی 2 سال قبل پاسخ داده است
دیدگاه فنی

سلام و عرض ادب خدمت همه اعضای سایت تناسب فکری

در رابطه باسوال این دوست عزیز نظر من این هستش که باید با یه ذهن کاملا آزاد آموزش های استاد رو استارت بزنیم ، یعنی دیگه به این فکر نکنیم چی بخورم چی نخورم قدر بخورم .چیزی که قبلا همگی درگیرش بودیم و لحظه به لحظه داشتیم چک میکردیم نکنه پرخوری کردم یعنی الان به اندازه خوردم چرا غذای چرب خوردم چرا کیک خوردم و هزار چرای دیگه

یه جورایی باید با حالت تسلیم وارداین مباحث بشیموذهن وراحت بزاریم . همین حجم از فکرو خیالای مربوط به پرخوری و چجوری غذا خوردن بنظرم مانع لاغریمون شدن

بدن ما انقدر هوشمند و دقیقه که اگر خوب گوش بسپریم بهش خودش بهترین راهنماست اصلا نیازی به این نیست که نگران چقدر غذاخوردن باشیم

اصلا نباید به کار به این داشته باشیم که متناسب ها چرا زیاد میخورن چاق نمیشن یا پرخوری کار غلطیه یادرستیه

من به شخصه بدنم رو ذهنم رو کاملااااا بهحالخودش گذاشتم در رابطه با غذاخوردن اونم خیلی درست کارشو انجام میده و هروقت واقعا نیاز به انرژی داره واکنش نشون میده .من وظیفم رسوندن اطلاعات درسته به ناخودآگاهم و بعد این کار ذهن خودش دیگه همه کارارو درست انجام میده مگر اینکه باز من فکر علطی کنم اطلاعات اشتباه بهش بدم

من از بعد اینکه این مراحلو طی کردم غذاخوردنم تو حالتی که دلضعفه میگیرم لذت بخشه برام که دیگه به هیچ عنوان خارج ازون حالت حاضر به خوردن هیچ ماده غذایی نیستم چون دیگه واقعا بهم مزه نمیده ولی قبل آموزش ها شاید اگر گرسنه هم نبودم یه تیکه ای برمیداشتم میخوردم.چی تغییر کرده این وسط ؟ذهنم !پس من اول عوامل بیرونی که همون خوردن غذاست و دستکاری نکردم اول رو ذهن کار کردم باقی ماجرا خودش تغییر کرد

قبلا براش مهم نبود از خوردن لذت میبرم یانه جسم الان انرژی میخواد یانه فقط طبق اون برنامه ای که بهش داده شده بود دستور داشته منو خودبخود چاق کنه وقتو بیوقت دستور الکی میداده نه طبق نیاز بدنم.من اون قدیما آدم پرخوری نبودم ولی زمان غذاخوردنم اشتباه بود مثلا گرسنه ی گرسنه نبودم ولی فکرمیکردم برای شامو ناهار همه خونواده باید همزمان باهم غذابخورن بااینکه کم میخوردم ولی باز چاق میشدم چرا چون نیاز بدنم نبوده

ولی تو این حالت که گفتم دلم واقعا صعف میره و گرسنمه چون واقعا بدنم نیازبه انرژی داره بدون فکر به اینکه چقدر بخورم چی بخورم چی نخورم فقط شروع میکنم به غذاخوردن و اونجایی که دیگه لذت نمیبرم و اون دلضعفه اولیه رفع شده کاملا اتوماتیک وار استپ میکنم.

وقتی آدم اینطوری رفتارش خودبخودی بدون زور و استرس و حال بد درست میشه بقول دوستمون که تو کامنت ها گفتن ذهن هم دست از جنگ با ما برمیداره و حتی دیگه این فکرا هم به ذهنمو ن خطور نمیکنه دیگه ولع بیخودی سراغمون نمیاد .بنظرم ذهن مثل یه بچه اس باهاش لج کنی و هی سرزنشش کنی زیادی گیر بدی بهش ، تو سختی بندازیش لج میکنه باهات شما فکر کن از سن کم تحت فشار گذاشتیمش بارژیمای سخت ورزشای طاقت فرسا مدام در حال اذیت کردن ذهنو جسم بودیم توقع همراهی هم داشتیم .

وقتی ذهن پره از سرو صدا و اضطراب و هزاران هزار باور غلطه چجوری میتونه به وظیفش درست عمل کنه

ولی اگه اجازه بدیم به آرامش برسه و سروصداهاساکت بشه و از در دوستی وارد بشیم اتفاقا بهترین کمک و همراهون میشه .

به فرض یه زمانی که برای من خیلی خیلی کم پیش میاد ،ولعی هم اتفاق بیفته

با یه تیکه مثلا از یه شکلات رفع میکنم وکار به پرخوری نمیکشه اصلا. درواقع من اینجا اصلا باذهنم کلنجار نمیرم .نمیزارم کار به فکر و این چیزا برسه یه تیکه میخورم اونم بانهایت لذت و خودبخودمیبینم دیگه اصلا اون شکلاتا هرچقدرم باشن دیگه به چشمم نمیان. حالا بیام هی بخودم پیله کنم چرا شکلاتو خوردی مگه الان نیاز بدنت بود و… وضع بد و بدتر میشه .

من تو کامنتای دیگمم اینو نوشتم . از همون اوایل من ترس از خوردن کاملا برام بی معنی شد و ازبین رفت . یه دغدغه بزرگ از ذهنم برداشته شد و به یه مسئله کاملا عادی تبدیل شده برام .الان کسی بگه میترسم شام بخورم برنج بخورم یا هر چیزی شبیه این نمیتونم هضمش کنم .

من آدمی بودم که اسم شام خوردن میومد تموم وجودمو حس بد میگرفت و تا لحظه ای که از سر سفره بلند شم به چاقی و چاق شدن و چقدر بخورم فکر میکردم اما الان وعده شام برام هیچ فرقی باباقی وعده ها نداره اینا بخاطر اینه که کلا ذهنمو ازین درگیریا خلاص کردم بهش اعتماد کردم هیچ کار خاصیم نکردم فقط به حرفای استاد گوش و عمل کردم و اعتماد ذهنو جلب کرد یعنی اوردمش تو تیم خودم مطمانش کردم که دیگه تازندم بهت محدودیت و سختی نمیدم رژیم بی رژیم اندازه گیری غذا و …. تمام !

الانم کاری ندارم کی چاقه کی لاغره چجوری رفتار میکنه کدوم درسته کدوم غلط اوایل ورودم به سایت چرا ولی الان فقط حواسم هست جسم چی دستور میده دلم ضعف میره یعنی بدنم انرژی میخواد به دستورش عمل میکنم گرسنگیم رفع شد خودبخود دست میکشم نه با زور سختی . مثل اب خوردن که تشنمونه میدونیم کی سیراب میشیم دست میکشیم غذاخوردنم همونه دقیقا. برای آب خوردن چون هیچ گفته و شنیده غلطی توذهنمون نداریم هیچ ترسی تو وجودمون نیست دقیقا میدونیم کی تشنمونه کی باید بس کنیم

هرکسی درشرایط آرامش و حس خوب این آموزش هارو دنبال کنه و چیزایی که ازقبل میدونسته رو یمدت رهاکنه و فقط به این گفته ها فکر کنه و برای ذهنش منطقی بشه صحبتای استاد ، خودبخود تاکییییید میکنم خودبخود رفتاراش تغییر میکنه

من اصلا وارد بحث پرخوری و کم خوری درسته یاغلطه نمیشم ذهن هرکسی با اون یکی بی نهایت تفاوت داره از لحاظ باورها .پس خودمو به هیچ وجه بابقیه مقایسه نمیکنم ملاک رو خودم قرار میدم .اندازه ی غذای من روذهنم که خودم دارم تربیتش میکنم برای مناسب شدن تعیین میکنه نه دیگران

البته این ها فقط نظر شخصی من بود . امیدوارم کمک کننده باشه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

صالحه 1 سال قبل پاسخ داده است
دیدگاه فنی

۷حسلام دوست عریز

وفتی من شروع کردم توبخش رایگان بودم به قسمت چالش لاغریی که مراجعه کرد با خود گفتم من همه غذایی منزل توبخشوپخت پز روبای عوض کنم‌

چون تودید من تغییر یعنی عوض کردن همه مواد غدایی منزل چرا چوم تنها دلیل خودم رو چاقی درنظرم وخوردن بود وتنها دلیل پیروز تواین مسیرو هم خوردن وتغییر در نوع پخت درنظرم بود اون روزبه خودم گفتم چه گاره سختی شد

که کل خانواده به خوردم غذایی وادا کنم ولی وفتی اصل مسئله رو متوجه شدم که اون تغییر توغذا نیست تغییر تونگاهم من تغییر تو برخوردم وچونه مصرف کردن هست چه زمانی مصرف کردن پس کلی تغییر توچندین بخش صورت باید بگیره که موفق به کسب نتجه خوب بشم وبه هدفم برسم جطور انتظار داشته باشم هیچ تغییریی صورت نکیره فقط با گوش کردن من لاغربشم امروز به خودم میگم

اگر من تغییر توبخش مرو کردن افکار توبخش خوردن توبخش الکویی برداری ازافرادمتناسب وعرچیزی که به افرادمتناسب مربوط میشه رو باید انجام بدیم که نتیحه اون عمل کردمابشه لاغری با کارهایی که تا این زمان برای جاقی کردیم نمشه لاغریی روبه دست بیاریم اون تغییر تو کل زتدگی ما باشه یعتی با لاغرییزندگی کنیم نه ادعا دربیام من جون به شکل رفتار وعملکرد حدید هست باید حواسم روی احرای خوب همین کارهای جدیدباشه پس اون زمان ما تغییر رو دادیم به هرجیزی که مارک ازچاقی به لاغریی برسونه تا زمانی که تغییر صورت نکیره فقط اگاهی کسب کنی هیچ اجرای تویادگرفته خودت نداشته باشی امید به نتجه یی سراب بیش نیست که به امید اب بری که بهش برسی ولی ابی درکارنیست خسکی وبی اب هست

وفتی من همه دلیل چاقی خودم روبه خوردن وچقدرخوردن ربط بدم ابن یی باوه اشتباه هست که اونم باید اصلاح بشه

وفتی همه زمان فکر ما پرخوری باشه که نمشه لاغر شد با اضافه خوردن اول حس ما بد شده این مسیر اولین ومهمترین اصلا درست بودن اون احساس هست که داریم ما درهردزمان باید فکرکنبم که اول احساسهای ماخوب باشه چون درخوب بودن احساس هست که تومسبر هستیم هرکاری که به احساس ما ًرو به هم بزنه کار ما رو به پیش نمی بره بلکه انچه روبه دست اورده دودکرده به هوا داده وفتیاحساس بعد بشه اون اطمینان ویقین که کسب کردیم دجار سک ونامیدی ودلسردی میسه پس با پرخوری نمشه لاغریی روبه دست بیاریم با یی دست نمشه دوتا هندوانه برداشت اگه ما میخواهیم لاغریی روکسب کنیم اول بای احساس خوب ودرمرحله بعدی این پرخوردی که یی مانع نرسیدن است رو اصلاوکه جرا این اشتباه صورت میکیره پس

اولبن مانع نرسیدن پرخوری چون احساس رواسیب نیزنه که نبایدانجام بشه

خدا پشت وپناهتون یا حق حق نگه دارتو

ه

منیره.ف 1 سال قبل پاسخ داده است
مدال طلایی

سلام دوست خوبم بله ما کاملا با ذهن لاغر میشیم ولی حتی تغییر سبک خوردن هم به وسیله فرمولهایی اجرا میشود که ما به ذهنمان میدهیم

در واقع لاغری با ذهن همینه ما توسط ذهنمان لاغری را یاد میگیریم

وقتی میریم پیش دکتر تغذیه اون میکه که از روی این برکه رژیم خود را رعایت کنید نه از ردی ذهن در واقع ما با ذهنمون چاق شدیم تمام عملکردهای ما در مواجه شدن با مواد غذایی از روی ذهنمان بود

اینکه غذا قدرت چاق کردن ما رو نداره و ما بهش قدرت چاق کنندگی دادیم تنها یک قسمت از پازل لاغری با ذهن و به تنهایی نمیتونه جسم لاغر ما رو بسازه این پازل شامل قسمتهای عمومی و خصوصی

مثلا چاقی با ذهن فرمولی از ذهن من رو روشن میکنه که به محض اینکه ته غذای فرزندم اضافه میاد میخورم و لاغری با ذهن فرمولی رو روشن میکنه که میگه تو وظیفه نداری ته غذای فرزندت رو بخوری

چاقی با ذهن میگه هر کس هر ماده غذایی رو به تو تعارف کرد بخور البته این فرمولها بسته به افراد مختلف ضعیف متوسط و قوی و چاقیهایشان را نیز معمولی متوسط و زیاد رقم میزند

اما لاغری با ذهن میگه تو در برابر تعارف دیگران حق انتخاب داری و محکوم به خودن نیستی

از اینجور مثالها زیاد میشه زد اما خواستم بگم اگر این روش کاملا ذهنی نه به این معنا که هر چه قدر میخواین بخورید بعد به ذهنمون بگیم لاغر کن

همین که محدودیت نیست ممنوعیت نیست همین باعث میشه تا حد زیادی ولع از بین بره و کلی هم متناسب میشید همه بهتون میگن چه لاغر شدین لباسهاتون اندازتون شدن ووووو

اما از خودتون راضی نیستید فکر میکنم برای رضایت باید خیلی دقیق بود

مثلا سیرم پیتزا اومده نمیخورم نهایت میشه اگر ذهن خیلی اصرار کرد یک گاز زد

مثلا سیر شدی ولی یک لقمه اضافه نمیخوری

مثلا یک نفر جلوت بستنی میخوره ولی تو نمیخوری چون برنامه ای برای خوردن بستنی نداشتی

رضا عطارروشن 12 ماه قبل پاسخ داده است
دیدگاه فنی

میشه بدون تغییر سبک تغذیه فقط با فکر لاغر شد ؟

سلام و درود

سوال بسیار مهم و کلیدی مطرح کردید و درک پاسخ این سوال بسیاری از ابهامات در مسیر لاغری با ذهن را برطرف خواهد کرد.

میشه بدون تغییر سبک تغذیه فقط با فکر لاغر شد ؟

اولین موضوعی که بعد از خواندن این سوال در ذهنم مرور شد این بود که فکر به خودی خود ایجاد نمی شود بلکه قطعا دلیلی برای ایجاد هر فکری وجود دارد.

فردی که از تصور می کند بدون دلیل و همینجوری شروع کرد به چاق شدن وقتی از دوره ۱۲ گام لاغری با ذهن استفاده می کند و بعنوان تمرین این دوره به چگونه چاق شدن خود فکر میکند متوجه می شود که:

قبل از اینکه چاق شود بارها درباره چاق شدن و طبیعی بودن چاق شدن به دلایل مختلف اطلاعات از طریق اطرافیان وارد ذهن او شده است و بعد روند چاق شدن شروع شده است.

بعنوان مثال سالها شنیده است که: آدم بعد از ازدواج چاق می شود.

این یک فکر است که از طریق شنیدن و مشاهده افرادی که بعد از ازدواج کردن چاق شده اند در ذهن فرد ایجاد می شود اما تا وقتی فرد ازدواج نکند هیچ تاثیری بر وضعیت جسمانی او ایجاد نخواهد کرد.

اما بعد از ازدواج کردن گویی که شرایط فعالیت این فکر مهیا شده باشد، به مرور افکار، رفتار و واکنش های فرد تغییر می کند و پس از مدت کوتاهی انتظار چاق شدن در او شکل می گیرد.

شکل گیری انتظار چاق شدن بلافاصله به ترس و نگرانی از چاق شدن تبدیل می شود و فرد درحالی که هنوز چاق نشده است اما درباره احتمال چاق شدن خود با دیگران صحبت می کند.

صحبت کردن درباره انتظارهایی که در ذهن ما شکل می گیرند به روند رخ دادن آن سرعت می بخشد و فرد طولی نمی کشد که متوجه می شود لباس هایش در حال تنگ شدن است.

در این شرایط فرد تصمیم می گیرد به فکر چاره باشد و جلوی چاق تر شدن خود را بگیرد. اما از آنجا که نمی داند به چه صورت چاق شده است به دنبال راه حل های مرسوم در جامعه برای لاغری می رود.

اولین راه حل لاغری در هر جامعه ای رژیم گرفتن است.

دومین راه حل لاغری در هر جامعه ای ورزش کردن است.

هر کدام از این راه حل ها به تنهایی به صدها روش و طریق ارائه می شوند و در کنار همه اینها روش های مختلف دیگری برای لاغر شدن ارائه شده است.

بنابراین فردی که به هر دلیلی که خودش هم نمی داند چاق شده است زمانی که تصمیم می گیرد لاغر شود چه بخواهد چه نخواهد توجهش به سمت رژیم گرفتن متمرکز می شود.

به همین دلیل است که در ذهن همه افراد چاق غذاها عامل چاقی محسوب می شوند و همه افراد چاق از خوردن غذاها ترس دارند.

بنابراین در ذهن ما دو فکر یا نگرش اصلی ایجاد و تقویت می شود:

1- غذاها و خوردن غذا باعث چاقی می شود.

2- برای لاغری باید سبک تغذیه خاصی را دنبال کرد.

حالا اتفاقی که رخ می دهد این است که فرد چاق همیشه نیاز به خوردن غذا دارد و هربار که غذا می خورد احساس چاق تر شدن را در ذهن خود مرور می کند.

از طرفی او سعی می کند طبق برنامه رژیمی که تضمین کرده است در فلان مدت چند کیلو کاهش وزن خواهد داشت عمل کند اما ذهن او که مملو از فرمول های چاق کننده و عادت های واکنش گرا نسبت به مواد غذایی است نمی تواند فقط بر برنامه ای که فرد در نظر گرفته برای لاغری استفاده کند متمرکز شود.

به همین دلیل جنگ و درگیری های ذهنی شروع می شود و به شکل عصبانیت، پرخاشگری، احساس بد و ناآرامی در فرد نمایان می شود.

از آنجا که هیچ انسانی قادر به مقابله با ذهن خود از طریق اراده و تصمیم قاطع نیست در نهایت از تصمیم خود برای انجام برنامه رژیمی برگشته و رژیم را رها می کند.

رها کردن رژیم غذایی از یک طرف و احساس بی عرضگی و بی اراده بودن برای لاغر شدن از طرف دیگر باعث تقویت فرمول های چاقی ذهن شده و انتظار چاق تر شدن را تقویت می کند.

پس نتیجه می گیریم فردی که دچار اضافه وزن می باشد فکر او به شدت درگیر چاقی و چگونه لاغر شدن است و برای لاغر شدن حتما باید نگرش و افکار خود را اصلاح کند.

اما چرا افراد چاق با تغییر فکر به تنهایی قادر به لاغر شدن نیستند به این دلیل است که افکار زیادی در ذهن ما ایجاد شده است که چاقی را به خوردن ارتباط داده است.

زمانی که شما می خورد خودبخود فکر چاقی در ذهن شما مرور می شود. اکنون چگونه می خواهید هم بخورید و هم فکر کنید که لاغر می شوید؟

تقریبا کار محال ممکن است.

چرا محال ممکن است بتوان با فکر لاغر شد؟

به این دلیل که شما بعد از آشنایی با سایت تناسب فکری و موضوع لاغری با ذهن تصمیم می گیرید که: چقدر عالی! خدایا شکرت راه درست لاغر شدن را به من نشان دادی.

از امروز موقع خوردن غذا به خودم می گویم که هرچه می خورم به انرژی تبدیل می شود.

به خودم می گویم غذاها باعث چاقی من نخواهند شد و تصور میکنی هر جمله یا عبارت امثال اینها را به خودت بگویی لاغر خواهید شد.

این تصور شما کاملا صحیح است اما فردی که چاق است نمی تواند فقط عبارت های مثبت و لاغر کننده را در ذهن خود مرور کند.

چون سالهاست ذهن شما عادت به مرور کردن افکار چاق کننده کرده است.

تصور کنید شما از خوردن پیتزا ترس داشته باشید و سالهاست این نگرش در ذهن شما شکل گرفته است که پیتزا چاق کننده است.

هربار که تصمیم به خوردن پیتزا گرفته اید از ساعت ها قبل ترس از چاق تر شدن را در ذهن خود مرور کرده اید.

در هنگام خوردن تصاویر ذهنی چاق تر شدن بخاطر خوردن پیتزا را در ذهن خود مرور می کنید.

و بعد از خوردن عذاب وجدان خوردن چاق تر شدن به خاطر خوردن پیتزا یا زیادی روی کردن در خوردن را در ذهن خود مرور می کنید.

اکنون بر مبنای آموزش و ادعای لاغری با ذهن تصمیم می گیرید از این به بعد موقع خوردن پیتزا به خودتان تاکید کنید:

  • خوردن پیتزا چاق کننده نیست.
  • پیتزا باعث چاقی من نمی شود.
  • هیچ غذایی چاق کننده نیست.
  • پیتزا در بدن من به انرژی تبدیل شده و به سلامت من کمک می کند.

تفاوتی ندارد شما از چه عبارت هایی برای ایجاد احساس خوب خوردن پیتزا در خودتان استفاده کنید.

مهم این است که شما با تلاش و تمرکز و از طریق ذهن خودآگاه خود در حال تکرار کردن چند جمله یا عبارت تاکیدی هستید و سعی میکنید فراموش نکنید که عبارتها را بارها تکرار کنید.

اما ذهن ناخودآگاه بدون تلاش و زحمت به شکل رگباری افکار منفی درباره تاثیر پیتزا در چاق تر شدن را در ذهن شما مرور می کند.

به این دلیل است که چند عبارت تاکیدی که به صورت آگاهانه تکرار می کنید قدرت و توان خنثی کردن انبوه افکار چاق کننده در ذهن ناخودآگاه را ندارد.

دومین موضوعی که در این سوال برای من جلب توجه کرد این بود که:

وقتی من این سوال در ذهنم ایجاد می شود که آیا می شود بدون تغییر سبک غذایی و فقط از طریق فکر لاغر شد به این معنی است که من یقین دارم سبک غذایی فعلی من چاق کننده است.

یا اینکه من یقین دارم برای لاغر شدن باید سبک غذایی خود را تغییر دهم.

اکنون که به موضوع لاغری با ذهن برخورد کرده ام می خواهم بدون تغییر سبک غذایی و فقط از طریق تغییر فکر لاغر شوم.

یقین من، شما و همه افراد چاق به اشتباه بودن سبک غذایی خود به قدری قدرتمند است که نمی توان فقط از طریق تغییر فکر این تاثیر را خنثی کرد.

به این نکته دقت کنید که منظور از این صحبت این نیست که فقط می توان از طریق رژیم گرفتن یا تغییر سبک غذایی لاغر شد.

بلکه منظور این است که در ذهن ما سبک غذایی یا تغذیه عامل چاقی تعریف شده است.

در ذهن یک فرد متناسب هیچ اطلاعات یا نگرشی درباره اینکه سبک غذایی او عامل لاغری اوست هم وجود ندارد چه برسد به اینکه بخواهد به این فکر کند که سبک غذایی او باعث چاقی اش می شود.

در واقع یک فرد متناسب هیچ فکری درباره لاغر بودن یا چاق نشدن در ذهنش مرور نمی کند.

اما یک فرد چاق همیشه در حال مرور افکار در ذهنش درباره چاق نشدن و لاغر شدن است.

و چون در ذهن فرد چاق غذا خوردن عامل اصلی چاقی است، تغییر فکر به تنهایی نمی تواند منجر به لاغری او شود.

چون عملا نمی تواند فکر خود را تغییر دهد.

چرا نمی تواند؟

چون هربار که غذا می خورد خودبخود افکار چاق کننده بودن مواد غذایی در ذهن او مرور می شود.

قبل از خوردن، هنگام خوردن و بعد از خوردن انواع افکار درباره ارتباط بین خوردن و چاق تر شدن در ذهن او مرور می شود در این شرایط تغییر فکر به تنهایی کار ساده ای نیست.

چون افکار چاق کننده در ذهن ما به اعمال ما ارتباط پیدا کرده اند.

در دوره پاکسازی چاقی ذهن به خوبی درباره ارتباط بین افکار چاق کننده و اعمال روزمره توضیح داده شده است.

اینکه چطور یک عمل ساده و به ظاهر بی ارتباط به چاقی می تواند منجر به مرور افکار چاق کننده در ذهن ما شود.

تصور کنید شما در یک مهمانی حضور دارید و نگاه شما به سمتی متمرکز می شود که دو نفر در حال پچ پچ کردن با همدیگر هستند و اتفاقا در همان لحظه به شما نگاه می کنند.

در ذهن فرد چاق چه افکاری مرور می شود؟

حتما دارند درباره چاقی من صحبت می کنند.

داره منو به دوستش نشون میده.

این افکار و افکار مشابه همه منجر به تقویت شدن افکار چاقی در ذهن می شود.

دقت کنید مشاهده پچ پچ کردن دو نفر در ذهن فرد چاق به مرور کردن و تقویت افکار چاق کننده منجر می شود.

بنابراین این نگرش که بدون تغییر سبک غذایی و فقط از طریق فکر بتوان لاغر شد نگرش اشتباهی درباره لاغری با ذهن هست.

چون چاقی در ذهن فقط مربوط به سبک غذایی نیست.

همانطور که در گفته شد گفتگوی دو نفر در ذهن ما می تواند منجر به مرور افکار چاق کننده شود.

درحالی که هیچ ارتباطی به سبک غذایی ندارد.

بنابراین نباید تصور کنید لاغری با ذهن راه حل مناسب مبارزه با افکار چاق کننده پیرامون خوردن و ترس از مواد غذایی است.

چون فرمول های زیادی درباره چاقی در ذهن ما وجود دارد که هیچ ارتباطی به مواد غذایی و خوردن ندارد.

اگر در ذهن برخی دوستان این فکر مرور می شود که کاش می شد فقط با تغییر فکر و بدون تغییر سبک غذایی لاغر شد به این دلیل است که اولا درک کامل و اصولی از لاغری با ذهن ندارند و دوما در ذهن آنها موضوع خوردن مهم ترین دلیل چاق شدن است.

نتیجه گیری اینکه:

اگر از برنامه های آموزشی سایت تناسب فکری برای لاغری استفاده کرده باشید حتما می دانید که چه در دوره های رایگان و چه دوره های ثبت نامی هیچ پیشنهادی درباره برنامه غذایی داده نمی شود.

اینکه چه چیزی را نخوریم یا چه چیزی را بیشتر بخورم.

چه زمانی بخوریم و چه زمانی نخوریم.

چه میزان بخوریم و از چه حد بیشتر نخوریم.

چون خوردن تاثیری بر وضعیت جسمی افراد ندارد و تایید این ادعا هم بی نهایت انسان متناسبی که در اطراف همه ما زندگی می کنند و از هر غذایی به هر مقداری که دوست دارند می خورند.

به شکلی که همیشه مایه تعجب و حسرت ما بوده است که اینها چطور چاق نمی شوند؟

زمانی که از محتوای لاغری با ذهن استفاده می کنید قبل از اینکه تصمیم به تغییر سبک غذایی خود بگیرید بسیاری از افکار و فرمول های ذهنی درباره تاثیر خوردن بر چاقی یا نخوردن بر لاغری اصلاح می شود.

بنابراین هیچ وقت به فکر رژیم گرفتن یا تغییر سبک غذایی خود به سبک افراد لاغر نخواهید بود.

چون هیچ سبکی برای لاغر بودن وجود ندارد.

چون افراد لاغر به شکل یکسان و بر مبنای یک سبک خاص غذا نمی خورند.

پس این نگرش که با تغییر سبک غذایی می توان لاغر شد عملا یک توهم است چون هیچ سبکی در دنیای لاغرها وجود ندارد که بتوان با پیروی از آن به تناسب اندام رسید.

نکته بسیار مهم اینکه اگر از بسیاری از افراد چاق درباره آرزوی آنها سوال کنید پاسخ می دهند:

بزرگ ترین آرزوی من این است که هرچقدر دوست دارم بخورم اما چاق نشوم.

پس این نگرش که روشی باشد که من بدون تغییر سبک غذایی و فقط با تغییر فکر بتوانم لاغر شوم نگرش صحیحی نیست چون هیچ فرد چاقی نمی تواند سبک فعلی غذایی خود را تعریف یا مشخص کند.

بنابراین در ذهن افراد چاق موضوع حفظ سبک غذایی نیست چون قابل تعریف نیست بلکه منظور اصلی آن با انجام پرخوری و تغییر فکر لاغر شدن است.

ما دوست داریم با خیال راحت پرخوری کنیم و با تغییر فکر لاغر شویم.

در اینجا باید به این موضوع فکر کنیم که اصلا چرا دوست داریم پرخوری کنیم؟

چه چیزی باعث علاقه ما به پرخوری می شود؟

مانند این است که فردی بگوید می خواهم همیشه با سرعت بالا در شهر رانندگی کنم اما تصادف نکنم.

به همان اندازه که سرعت بالا احتمال تصادف را تشدید می کند، پرخوری کردن هم احتمال چاقی را افزایش خواهد داد.

شاید این سوال در ذهن خواننده ایجاد شود پس ثابت می شود که خوردن باعث چاقی است.

این نگرش نیز صحیح نیست چون پرخوری به معنای خوردن نیست و نباید خوردن را با پرخوری اشتباه بگیرید.

مثل اینکه فردی بگوید رانندگی عامل تصادف کردن است.

اینطور نیست بلکه رانندگی در شرایط ناامن و بدون رعایت اصول ایمنی می تواند عامل تصادف باشد.

به همان شکل پرخوری به دلیل رعایت نکردن برخی اصول مربوط به حفظ سلامتی می تواند باعث چاقی شود.

نکته جالب توجه و شاید شگفت انگیز که مربوط به قدرت ذهن می شود این است که:

رانندگی با سرعت بالا برای افراد متناسب و چاق می تواند منجر به تصادف شود.

اما پرخوری کردن برای افراد متناسب و چاق حتما منجر به چاقی نمیشود و این موضوع نیاز به اثبات کردن ندارد.

هر فردی که این نوشته را می خواند می تواند چندین نفر در اطرافیان خود معرفی کند که زیاد غذا می خورند و از نظر آنها همیشه پرخوری می کنند ولی همیشه متناسب هستند.

اینجا تفاوت فیزیک و متافیزیک واضح می شود.

رانندگی با سرعت بالا و بدون توجه به نکات ایمنی یک عمل فیزیکی در دنیای فیزیکی است که تفاوتی ندارد از سوی فرد لاغر یا چاق سر بزند چون در نهایت می تواند منجر به تصادف شود.

اما خوردن یک عمل فیزیکی در دنیای مادی است که تحت تاثیر دنیای متافیزیکی یا قدرت ذهن قرار می گیرد و می تواند نتایج متفاوت ایجاد کند.

اینکه چرا پرخوری کردن برای افراد چاق منجر به چاق تر شدن می شود اما بر افراد متناسب بی تاثیر است این است که در ذهن افراد چاق خوردن برابر با چاقی تعریف شده است.

 

با فکر لاغر شد

 

چون خوردن در ذهن افراد چاق برابر چاقی است پس هر حالت دیگری از خوردن هم تداعی کننده چاقی است.

پرخوری حالتی از خوردن است و در ذهن ما چاق تر شدن را تداعی می کند.

خوردن قبل از خواب حالتی از خوردن است و در ذهن ما چاق تر شدن را تداعی می کند.

خوردن نان با غذا نوعی از خوردن است که در ذهن ما چاق تر شدن را تداعی می کند.

اما چون در ذهن افراد چاق خوردن به منزله چاقی نیست بنابراین حالت های مختلفی برای خوردن در ذهن آنها شکل نمی گیرد.

هیچ فرد متناسبی تفاوتی بین خوردن سر ظهر با آخر شب در ذهنش وجود ندارد.

هیچ ترکیبی از خوردن مواد غذایی در ذهنش وجود ندارد.

در ذهن افراد متناسب فقط دو نوع فکر درباره خوردن وجود دارد: دوست دارم بخورم و دوست ندارم بخورم. تمام

هرچه دوست داشته باشند می خورند و هرچه دوست نداشته باشند هرگز نمی خورند.

وقتی از محتوای لاغری با ذهن استفاده می کنید به واسطه تغییر افکار و نگرش شما درباره موضوعات مختلف ممکن است در تمایلات شما برای خوردن تغییراتی ایجاد شود.

این تغییر به منزله رژیم گرفتن یا تغییر سبک غذایی نیست بلکه در امتداد تغییر سلیقه شما صورت گرفته است.

ممکن است شما مدت ها علاقمند به پوشیدن کفش مجلسی باشید اما به هر دلیل در مقطعی به پوشیدن کفش کتانی علاقمند شوید.

این به منزله تغییر سبک راه رفتن شما نیست بلکه فقط پیروی از علاقه ای است که در وجود شما ایجاد شده است.

اگر از محتوای آموزشی لاغری با ذهن استفاده کردید و بعد از مدتی تمایل شما به خوردن برخی مواد غذایی تغییر کرد به این دلیل است که سلیقه شما در استفاده از مواد غذایی تغییر کرده است.

این به منزله تغییر سبک غذایی یا رژیم گرفتن یا هیچ چیز دیگر نیست.

فقط یک تغییر سلیقه است و همانطور که به خواسته های خود در جنبه های مختلف زندگی اهمیت می دهید باید برای این جنبه از زندگی خود اهمیت قائل شوید.